احوال مسائل ديگر ايران و جهان

ارائه موضوعي شمارگان منتشره از{گاهنامه معرفت به زمان}

مديران انجمن: نبض زمان, نبض زمان, نبض زمان

اظهارات احمدی نژاد علیه حزب الله لبنان و سیاست ایران

پستتوسط نبض زمان » يکشنبه سپتامبر 19, 2021 9:24 am



با اعلام رد صلاحيت احمدي نژاد بر اى كانديد شدن
اظهارات احمدی نژاد علیه حزب الله لبنان و سیاست ایران و جرخش به سمت تكفيريهاى سوريه؟؟

https://ir.sputniknews.com/politics/202 ... A7%D9%86-/
نبض زمان
 
پست ها : 1860
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: احوال مسائل ديگر ايران و جهان

پستتوسط 00343179 » چهارشنبه دسامبر 07, 2022 11:36 pm

سیف ‌العدل، رهبر جدید القاعده

رهبر جدید سازمان تروریستی القاعده شخصی با لقب شمشیر است.


به گزارش اسپوتنیک به نقل از «دیلی میل»، رهبر جدید سازمان تروریستی القاعده ( سازمان ممنوعه در روسیه) شخصی با لقب شمشیر است.

به نوشته نشریه نامبرده، با رهبری او، این سازمان می تواند به خطرناکی سازمان در زمان رهبری اوسامه بن لادن شود. ایمان الظواهری وارث بن لادن سرکرده القاعده (سازمان تروریستی ممنوعه در روسیه) بر اساس شایعات اواخر سال گذشته درگذشت. سیف العادل رهبر جدید این سازمان اعلام شده است. او در گذشته در نیروهای مسلح مصر خدمت می کرد و نشریه مذکور او را «استراتژیست زبردست و بیرحمی»نامیده است.

رهبر جدید طی 30 سال در این سازمان خدمت کرده است. آمریکا به خاطر انفجار در سفارت آمریکا در تانزانیا و کنیا در تعقیب اوست و جایزه ای به میزان 10 میلیون دلار در ازای دریافت اطلاعات مربوط به او اعلام کرده است.

https://ir.sputniknews.com/world/202102 ... %8C%D8%AF/
https://www.bbc.com/persian/world-features-54998853
در کل 1 بار ویرایش شده. اخرین ویرایش توسط 00343179 در سه شنبه فبريه 14, 2023 12:41 pm .
00343179
 
پست ها : 2285
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال مسائل ديگر ايران و جهان

پستتوسط 00343179 » شنبه فبريه 11, 2023 4:36 pm


بازگشت پیکر حاج احمد متوسلیان


 کانال اخبار نیمه محرمانه که منتسب به یکی از نمایندگان اصولگرای مجلس است، نوشت:

«طبق خبرهای رسیده، بالاخره انتظارها به سر رسید و بعد از ۳۸ سال پیکر
مطهر شهید والامقام مقام حاج احمد متوسلیان و سه همرزم او شهیدان سیدمحسن
موسوی، تقی رستگار مقدم و کاظم اخوان، پیدا شده است و به زودی به ایران
بازخواهند گشت.»
 محمد مهدی همت فرزند شهید همت در این باره نوشت: «خبر
شهادت عموی عزیزم ‎حاج احمد متوسلیان و همراهان غریبش در همان ابتدای اسارت
به گوش می‌رسد. گویا محل دقیق پیکرها هم اعلام شده است.
00343179
 
پست ها : 2285
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال مسائل ديگر ايران و جهان

پستتوسط 00343179 » سه شنبه فبريه 14, 2023 12:07 pm

  روحانی: کمبود دانش مقامات آمریکایی نسبت به ایران خنده‌آور است


باید جمهوریت، اسلامیت و ایرانیت را حفظ کنیم /بار برجام تاکنون بر دوش ملت ایران بوده است

روحانی: کمبود دانش مقامات آمریکایی نسبت به ایران خنده‌آور است
رییس‌جمهور تاکید کرد: باید جمهوریت، اسلامیت و ایرانیت را حفظ کنیم. جمهوری اسلامی ایران سه پایه اساسی دارد که باید از آنها مراقبت کنیم و از شرایط خاصی که در اختیار مردم قرار گرفته است، بهره‌برداری و استفاده کنیم.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، حجت‌الاسلام والمسلمین حسن روحانی در شصتمین برنامه پویش جهش تولید در دومین پنجشنبه سال ۱۴۰۰ گفت: امروز شصتمین افتتاح پنج‌شنبه‌های ما مصادف با روز مهم و پربرکت جمهوری اسلامی ایران است. مردم می‌دانند تلاش‌هایی که برای نهضت‌های اسلامی از قبل مشروطه تا ۲۲ بهمن سال ۵۷ انجام شد، اگر بخواهیم ثمره این تلاش‌ها را جمع کنیم، میوه اصلی آن جمهوری اسلامی است که در ۱۲ فروردین متولد شد. این بالاترین ثمره از بهترین شجره در تاریخ کشور است.

وی با تاکید بر اینکه روز جمهوری اسلامی را باید به معنای واقعی کلمه پاس بداریم، اظهار داشت: باید جمهوریت، اسلامیت و ایرانیت را حفظ کنیم. جمهوری اسلامی ایران سه پایه اساسی دارد که باید از آنها مراقبت کنیم و از شرایط خاصی که در اختیار مردم قرار گرفته، بهره‌برداری و استفاده کنیم.

رییس‌جمهوری با بیان اینکه ۶۰ جلسه از پنجشنبه‌های افتتاح از آغاز سال ۹۹ گذشته است، تصریح کرد: ما در آن زمان تصمیم گرفتیم، پنجشنبه‌های افتتاح را داشته باشیم. خدا را شاکریم که بدون وقفه و تعطیل از فروردین سال ۹۹ این طرح‌ها را ادامه دادیم و امروز در سال ۱۴۰۰ در شصتمین افتتاح هستیم.

اهم اظهارات رئیس جمهور را به نقل از ایرنا و فارس بخوانید؛

* این افتتاح تا آخرین روز دولت ادامه می‌آید. دو جلد از این افتتاح‌ها آماده شده و جلد سوم آن که مربوط به سال ۱۴۰۰ است، آماده می‌شود که نشان می‌دهد در دوران تحریم و فشارهای اقتصادی و همچنین کرونا مدیران، بخش خصوصی و فعالان اقتصادی و... موفق شدند و این همه طرح و پروژه را افتتاح کردیم.

روحانی: کمبود دانش مقامات آمریکایی نسبت به ایران خنده‌آور است

*بیش از هزار هزار میلیارد تومان و طرح پروژه در این مدت افتتاح شده که نشان می‌دهد ایران زنده است و دشمنان هنوز قدرت ملت ایران و ایران بزرگ را درک نکرده‌اند.

*{با اشاره به شناخت اندک مقامات آمریکایی نسبت به ایران}: کمبود دانش مقامات آمریکایی نسبت به ایران عزیز خنده‌آور است. در ماه‌های اولیه کرونا که روزهای سختی بود، ترامپ به یکی از مقامات کشورهای دیگر گفته بود به خاطر شیوع کرونا حاضریم به ایران کمک کنیم و آن کمک، اهدای چهار ونتیلاتور بود که من به آن آقا گفتم هر چقدر ترامپ به ونتیلاتور نیاز دارد، حاضریم به آمریکا صادر کنیم.

*مقامات آمریکایی هنوز ایران را نشناختند، آنها قبل از انقلاب هم ایران را نمی‌شناختند و الان هم نمی‌شناسند. اگر یک بار این سرزمین طلایی را درک می‌کردند، به گونه‌ای دیگر رفتار می‌کردند. همانطور که مقام معظم رهبری گفتند، اگر آنها به برجام برگردند، ایران هم به تعهداتش برمی‌گردد، این یک معامله برد - برد است. ولی آمریکایی‌ها درک نکرده و از این فرصت استفاده نکردند. اکنون هم امروز و فردا می‌کنند و پیام‌هایی که ما از آنها داریم، نشان می‌دهد دولت جدید آمریکا هم با واقعیت ایران فاصله دارد.

*همه آنهایی که امروز در دنیا می‌گویند بالاترین توافق سیاسی برجام است و همه به آن افتخار می کنند، بدانند که بار سنگین این برجام بر دوش ملت بزرگ ایران بوده است.

*مردم ایران سرو قامت هایی هستند که در برابر فشارها و مشکلات ایستادگی کرده و می‌کنند. با کمک مردم و مدافعان سلامت از کرونا عبور خواهیم کرد و تا پایان سال، واکسن به اندازه کافی وارد کشور شده و تولید می‌شود، واکسیناسیون صورت می‌گیرد و از این بلا عبور می‌کنیم.

* تولید کشور امسال هم ادامه خواهد داشت، امسال سال تولید، پشتیبانی‌ها و مانع‌زدایی‌ها است. دولت این کار را می‌کند و بخش خصوصی این مسیر را ادامه می‌دهد. در سال گذشته که سال جهش تولید بود، ۳۶ هزار مجوز برای واحدهای صنعتی صادر شد. این در حالی بود که کل‌ واحدهای فعال صنعتی ۷۵ هزار واحد بودند و در برابر ۷۵ هزار واحد، ۳۶ هزار واحد جدید درخواست مجور کرده و به ۱۰ هزار واحد زمین لازم برای فعالیت داده شد.

*{با بیان اینکه کشور کارگاه تولید و فعالیت است}: امروز شاهد شصتمین پنجشنبه‌های افتتاح بودیم. بیش از چهار هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان طرح و پروژه افتتاح شد و نزدیک به ۱۳۰۰ نفر مشغول به کار شدند. در همه این طرح‌ها، مجریان آنها تقاضای سرمایه‌گذاری و توسعه بیشتر می‌کردند تا شرایط بهتری را داشته باشند.

*اگر پتروشیمی و صنایع معدنی نبود، با شرایطی که سال ۹۹ برای تامین ارز مورد نیاز کشور داشتیم حتما با مشکلاتی مواجه می شدیم، برای این می گویم که مردم با همه وجود از صنعت پتروشیمی و صنایع معدنی قدردانی کنند؛ البته دیگران هم در بخش های مختلف دارویی، صنایع غذایی، صنایع مربوط به لوازم خانگی، خودرو،‌ بخش کشاورزی و همه و همه سهیم و شریک بودند. همه جا فعالیت و صادرات هم بوده اما صادرات در پتروشیمی و در صنایع معدنی به عنوان دو رکن اساسی بوده است و اینها بیشترین ارز مورد نیاز را تامین کردند. کار بزرگ در بخش پتروشیمی و معادن انجام شده است، نها دشمن را مایوس و ملت را امیدوار کردند البته این مساله به معنای آن نیست که مردم مشکل و سختی ندارند. دوران جنگ است و در جنگ بمباران،‌ تخریب، مشکلات، سختی و مجروح داریم.

*امروز جنگ اقتصادی است که دشمنان آن را بر ما تحمیل کردند، ما آغازگر این جنگ نبودیم. ما حتی بعد از این که این جنگ به ما تحمیل شد، یک سال به تمام تعهدات خود عمل کردیم که این از لحاظ اخلاقی، سیاسی و تاریخی بزرگترین فخر ملت ایران است؛ زیرا به رغم این که طرف مقابل از تعهد خارج شد، یک سال تمام یعنی از سال ۹۷ تا ۹۸ صبر کردیم و از اردیبهشت ۹۸ کاهش تعهدات را شروع کردیم.

*آنهایی که امروز می گویند اول آمریکا آغاز کند یا ایران آغاز کند، به این نکته توجه کنند که ایران یک سال به تنهایی بار برجام را بردوش گرفت. در دو سال بعد هم بار عمده برجام بر دوش ما بوده است. همه آنهایی که امروز در دنیا می‌گویند بالاترین توافق سیاسی برجام است و همه به آن افتخار می کنند، بدانند که بار سنگین این برجام بر دوش ملت بزرگ ایران بوده است. ملت ایران به دنیا نشان داده که از لحاظ سیاسی، حقوقی و اخلاقی به تعهدات خود پایبند است و عمل می‌کند، دنبال صلح است و دنبال جنگ نیست. فعالیت‌های آن صلح آمیز است. فعالیت‌های هسته‌ای آن صلح آمیز است بنابراین کار بسیار عظیم و بزرگی بوده که ملت ایران انجام داده است.

*امروز نوبت ۱+۵ است که به وظیفه خود در این شرایط عمل کنند و بدانند که هر روز تاخیر به ضرر آنها است و هر روز زودتر در برابر قانون، مقررات و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل سر فرود بیاورند و در برابر عظمت ملت ایران تواضع کنند، به نفع آنها و جهانیان خواهد بود. ما راه تولید، توسعه، اخلاق و تعامل سازنده را تا پایان ادامه خواهیم داد.

{درباره گزارشی از روند مس کاتد طارم در قزوین} خوشحالم که این طرح امروز در استان قزوین شروع به کار می‌کند. هم به خاطر دوازدهم فروردین که روز جمهوریت، روز جمهوری اسلامی ایران و هم به خاطر این که امروز مردم شاهد افتتاح یک فعالیت معدنی ارزشمند در استان قزوین هستند تبریک می گوییم. همواره صنایع معدنی بسیار ارزشمند بوده؛ به خصوص در این ایام که وسیله ای برای مبارزه با دشمنان است و بخشی از ارز ما توسط صنایع معدنی تامین می‌شود.

{درباره گزارشی از طرح تکمیلی مجتمع صنعتی فولاد آلیاژی اسفراین } یکی از افتخارات دولت این است که تکنولوژی ساخت لوله های بدون درز وارد کشور شده است؛ چرا که نیازمند خرید لوله های بدون درز بودیم و امروز بخش بزرگی از نیازمندی ها به دست توانمند صنعتگران داخل تولید می شود. اسفراین یکی از آنها است و مراکز دیگری برای این کار داریم که تولید بسیار ارزشمندی است.

{درباره گزارشی از طرح خردایش در گل گهر سیرجان در استان کرمان} خوشحالیم که این پروژه بسیار مهم و سرنوشت ساز برای شرق کشور افتتاح شد. من اسم این خط را خط امید گذاشتم؛ چون مایه امید برای آبادانی شرق کشور خواهد شد. امروز استان کرمان و یزد از این خط بهره‌مند می‌شوند و در ادامه خراسان جنوبی، رضوی و اصفهان و در نهایت استان سیستان و بلوچستان می توانند از آب دریای عمان استفاده کنند. گل گهر، گل سرسبد در زمینه صنایع معدنی و احیای معادن است. گل گهر هم در کنسانتره و هم در گندله آهن و آهن اسفنجی نقش بسیار زیادی دارد و درصد قابل توجهی هم در تولید نقش دارد. امسال در سال پشتیبانی از تولید همه باید تلاش کنیم موانع را کم و پشتیبانی ها را برای تولید زیادتر کنیم.

{درباره گزارشی از فاز نخست منطقه ویژه اقتصادی گرمسار} این افتتاح ها موجب بهره برداری و آبادانی گرمسار می‌شود که در یک موقعیت استراتژیک قرار گرفته است؛ چرا که در کنار راه آهن و اتوبان‌های متعدد است که جایگاه خاصی دارند. امیدواریم از این منطقه ویژه به خوبی برای توسعه کشور و توسعه استان استفاده شود.


https://www.khabaronline.ir/news/1500383/
00343179
 
پست ها : 2285
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال مسائل ديگر ايران و جهان

پستتوسط 00343179 » سه شنبه فبريه 14, 2023 2:23 pm

درباره حاج قاسم سليماني و ارتباطش با  گلاب زهرا هم مطلب دارد




ناگفته های دعایی از شهید سپهبد سلیمانی و جریان «حاج قاسمی ها»
او هرچه داشت از امام داشت. یعنی حاج قاسم «اوستا بنایی» بود که در مسیر آرمان‌های امام جذب شد و عنصر با استعداد و هوشمندی بود که از ضریب بالای هوشی برخوردار بود. بیش از همه ما اهمیت و ارزش فرمایشات، حرکت و توصیه‌های امام را درک می‌کرد و هرچه داشت در آن مسیر بود. یکی از پیروان راستین بود؛ منتها به دلیل خودداری از تظاهر و تفاخر سعی نمی‌کرد که خودش را این طرف و آن طرف نزدیک کند و بشناساند.

Image

ناگفته های دعایی از شهید سپهبد سلیمانی و جریان «حاج قاسمی ها»
پایگاه خبری جماران، روزبه علمداری: چهل روز پس از شهادت سردار بزرگ اسلام و ایران سپهبد حاج قاسم سلیمانی، تحلیل شخصیت چند بُعدی و خدمات تأثیرگذار این شهید والامقام امری ضروری می نماید؛ به ویژه از آن رو که مراسم متعدد تشییع پیکر و سوگواری برای ایشان که با حضور کم نظیر طیف های مختلف مردم در ایران و جهان مواجه شد، بهت و حیرت تحلیل گران و ناظران مختلف را در پی داشت و سوالات متعددی را برانگیخت.

چرا حاج قاسم سلیمانی اینگونه در میان مردم محبوبیت یافت؟ شخصیت او دارای چه ویژگی هایی بود که توانست طیف های متکثری از مردم را به سوی خود متوجه کند؟

برای گرفتن پاسخ این سوالات به گفت و گو با حجت الاسلام و المسلمین سید محمود دعایی نشستیم. به جرأت می توان گفت، ایشان و حاج قاسم علاوه بر هم استانی بودن، دارای مشرب فکری و عملی مشابهی در میان شخصیت های انقلابی بودند و از این حیث شنیدن خاطرات و نظرات دعایی در خصوص آن شهید بزرگوار جالب توجه بود.

در آستانه اربعین شهید سلیمانی مشروح گفت و گوی ما با نماینده ولی فقیه و سرپرست موسسه اطلاعات را از نظر می گذرانید:

فرزند منطقه ای استعدادخیز

در آستانه چهلمین روز شهادت سردار سپهبدحاج قاسم سلیمانی هستیم. ایشان علاوه بر اینکه یک چهره ملی بودند، اهل استان کرمان بودند و به این اعتبار، بین حضرتعالی و ایشان شناخت متقابلی بوده است. لطفا در ابتدا آنچه را که در این سالهای متمادی از شخصیت این شهید بزرگوار دریافتید را برای ما شرح دهید؛ به خصوص اینکه مراسم عظیم و اعجاب‌‌آور تشییع پیکر پاک ایشان، تأمل در خصوص ابعاد مختلف شخصیتی آن بزرگوار را ضروری‌تر می‌سازد.‌

مرحوم حاج قاسم سلیمانی یکی از افتخارات فوق‌العاده عزیز و ارجمند ایران است؛ و چون زادگاهش در استان کرمان بوده، کرمانی‌ها به وجود ایشان افتخار می‌کنند و می‌بالند. خود ایشان هم علاقه شدیدی به هموطنان و همشهریانش داشت و تقریبا در اوقات فراغت و یا اگر مجالی پیش می‌آمد که امکان داشت به جایی سر بزند یا حضوری داشته باشد، در کرمان بود.

شهید سلیمانی اهل منطقه «رابر» کرمان است. رابر و راین کرمان منطقه‌ای نوعاً استعدادخیز است. یعنی ساکنین آنجا از استعداد و ضریب هوشی بالایی برخوردار هستند. علتش این است که رابر و راین و بافت مرتفع‌ترین نقطه ایران از سطح دریا است. یعنی آب و هوای آنجا خیلی بکر و فارغ از هر آلودگی است. منطقه‌ای است که گردو زیاد دارد و جایی که گردو زیاد است مردمانش ضریب هوشی و قوت مغزی بالایی دارند.

ایشان از یک خانواده عشایری هم بودند و با کار دامداری و کشاورزی محلی زندگی می‌کردند و به دور از هیاهو و مشغولیت‌های شهری، زندگی آرامی در پناه طبیعت داشته‌اند. پدرش بیشترکار دامداری می‌کرد. حتی تعبیر می‌کنند که یک چوپان مورد اعتماد و علاقه همه ساکنین و آشنایان بوده‌اند.

حاج قاسم در آن خانواده رشد کرد و تحصیلاتش را هم در همان منطقه ادامه داد. ظاهراً دیپلم خود را همان جا گرفت و بعد روانه بازار کار شد. معروف هست که به کار ساختمان (بنّایی) علاقه داشت و در این شغل رشد کرده بود و حتی پروژه ساختمان سازمان آب منطقه‌ای آنجا را بر عهده گرفته بود.

قبل از انقلاب در دوران فعالیت‌های انقلابی حضرت امام و روشنگری‌هایی که می‌شد، شخصیت‌هایی برای تبلیغ به کرمان می‌آمدند. مرحوم آقای کامیاب یکی از روحانیون محترم و ارجمند خراسان و از شاگردان و دست پروردگان مقام معظم رهبری در آن منطقه بود. ایشان برای تبلیغ به کرمان آمده بود و خیلی روی جوانان تأثیرگذار بود. یکی از کسانی که جذب کرده بود، همین حاج قاسم بود و حاج قاسم تحت تأثیر منش و شیوه تبلیغی او، گرایش عمیقی به انقلاب و نهضت پیدا کرد و در این مسیر قرار گرفت.

با پیروزی انقلاب هم به عنوان جوان روشن، علاقمند، خوش‌طینت و خوش باوری که در منطقه درخشیده بود، خودش را در جریان امر انقلاب قرار داد و با تأسیس سپاه پاسداران و ضرورت حمایت از این نهاد انقلابی ایشان هم جذب شد و طبیعتاً در مسیر قرار گرفت.

با این پیشینه و خمیر مایه‌فکری، تربیتی و آرمانی، او در سپاه درخشید و به دلیل استعداد و هوش بالایی که داشت، رشد کرد و به مراحلی رسید که اول به عنوان جانشین فرمانده و بعد به عنوان فرمانده بخشی از سپاه ثارالله(ع) کرمان انتخاب شد و موقعیت‌های بالایی کسب کرد. مهم‌تر از همه، در مسیر حرکت به جلو و در مسیر نبرد، رزم، دلاوری و کوشش برای دستاوردهای بزرگ نظام خودش را نشان داد و در همین مسیر به عنوان یک چهره شاخص در جریان نهاد ارجمند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مطرح شد و به درجات عالی رسید. در نهایت فرمانده سپاه قدس شد که در آن حد از تأثیرگذاری در منطقه و جهان قرار گرفت.

در کنار این همه دستاوردی که نصیبش شده بود و فیوضاتی که به ایشان رسیده بود، ویژگی‌های آرمانی، اخلاقی و تربیتی بالایی داشت. هرچه موقعیت اجتماعی، نظامی و تأثیرگذاری در فرماندهی‌‌های مختلف در ایشان بیشتر نمود پیدا می‌کرد، ماهیت معنوی، فروتنی، خود ندیدن و انقلاب و رهبری را دیدن، بروز کرد. به همین دلیل، علی‌رغم همه موقعیت‌هایی که پیدا می‌کرد، کسانی که شناختی از او نداشتند و یا او را به قیافه و چهره نمی‌شناختند، اگر با ایشان برخورد می‌کردند باور نمی‌کردند که این شخصیت همان کسی است که آن موقعیت‌ها، دستاوردها و شهرت آنچنانی را دارد.

دعایی

فوق‌العاده فروتن و ساده‌زیست بود و از تفاخر و نشان دادن یک زندگی متفاوت با دیگران پرهیز داشت. خودش، خانواده و بستگانش به عنوان الگوها و نمونه‌هایی بودند که در مسیر زندگی می‌توانستند برای همه سرمشق باشند. البته فراتر از همه این خصلت‌ها، ماهیت از خود گذشتگی، جان نثاری و آمادگی هر نوع فداکاری در ایشان مثال زدنی بود.

به دلیل همین موقعیت بود که گاهی خودش را در قلب دشمن قرار می‌داد و نفوذ می‌کرد. ریسک‌های خیلی بزرگی را انجام می‌داد. نمونه آن را اخیرا مقام معظم رهبری در یک سخنرانی ابراز فرمودند که عناصر خشن و بی‌رحم داعش منطقه‌ای را محاصره کرده بودند و بنا بود که همه را قتل‌عام کنند. این عنصر شبانه خودش را با هلی‌کوپتر در آن منطقه فرود می‌آورد و هدایت، رهبری و ساماندهی می‌کند و آن منطقه را نجات می‌دهد و محاصره را می‌شکند. نفس این حرکت خودش نشان دهنده توان بالای ریسک‌پذیری، از خود گذشتگی، از جان گذشتگی و آمادگی برای پذیرش هر نوع خطر در مسیر آرمان و هدفی است که تشخیص می‌دهد باید به سوی آن برود.

در کنار همه این‌ها، خصلت مردمی حاج قاسم زبانزد بود. گاهی که به شهرستان می‌رفت، کسانی که ایشان را می‌شناختند و به خصوص کسانی که در جریان هشت سال جنگ تحمیلی همرزم ایشان بودند و نیروهایی بودند که انتخاب شده بودند و زیر فرماندهی او کار می‌کردند و بعد از پایان جنگ هر کدام مسئولیتی داشتند و جایی بودند، باز هم به سراغ ایشان می‌آمدند و به دلیل درک درستی که از بینش و راهنمایی‌های او داشتند، سعی می‌کردند که باز هم از فیوضات ایشان بهره‌مند شوند.

یعنی حاج قاسم همیشه مورد مشاوره و توجه بود. نقطه نظراتش مقبول و پذیرفته شده بود. چون می‌دانستند که از روی هوای نفس حرف نمی‌زند؛ بلکه از روی واقع‌بینی و خدمت به نظام، انقلاب، رهبری و جامعه حرف می‌زند. این اعتماد باعث شده بود که همه با جان و دل خودشان را در خدمت ایشان قرار دهند.

در موقعیت‌های بسیار حساس و تعیین کننده‌ای سعی می‌کرد که گره‌ها را بگشاید. مثلاً برای حل اختلاف بین طیف‌های مختلف سیاسی در استان کرمان، سعی می‌کرد با حفظ احترام نسبت به همه تشکل‌ها و گرایش‌ها، همین که در مسیر انقلاب هستند و اهداف عالی انقلاب و رهبری را قبول دارند، آنها را به هم نزدیک کند و به فرآیندی برساند که روی امری توافق کنند. بسیاری از استاندارانی که انتخاب می‌شدند با کوشش یا هدایت و درایت ایشان بود که انتخاب می‌شدند و آنها هم به دلیل اینکه حاج قاسم از آنها خواسته بود، با جان و دل همه امکانات خودشان را در اختیار می‌گذاشتند.

نمونه آخرش این است که در استان کرمان برای انتخاب استاندار مشکلاتی ایجاد شده بود. کسی که برای آنجا انتخاب شد آقای مهندس رزم حسینی بود که جانشین حاج قاسم در سپاه ثارالله(ع) بود؛ اما بعد از پایان جنگ به کارهای شخصی پرداخته بود و موقعیت‌های اقتصادی خوبی هم به او رسیده بود. وقتی حاج قاسم به او پیشنهاد داد به همه موفقیت‌های مالی و اقتصادی پشت پا زد و خودش را در اختیار حاج قاسم و اهداف انقلاب در کرمان قرار داد و مسئولیت استانداری را پذیرفت. گرچه او به خاطر اینکه همسرش مریض شده بود و ناچار بود مدتی فراغت داشته باشد استعفا داد، اما به دلیل عملکرد صحیح و سوابق روشنش و به دلیل اعتمادی که طیف «حاج قاسمی‌ها» به او داشتند، مطرح شده بود که وزیر صنایع شود و موقعیت‌های دیگری داشته باشد. به هر حال پذیرفت که استانداری خراسان رضوی را داشته باشد و الان در آنجا مشغول است. حاج قاسمی‌ها سمبل‌های صداقت، بی‌طرفی و خیرخواهی در کشور بودند.

این‌ها نمونه‌های کارگشایی و راهگشایی حاج قاسم در منطقه است که برای حل مشکلات اجتماعی تأثیرگذاری خودش را نشان داده بود.

اشک یک هموطن زرتشتی برای شهادت حاج قاسم

فراتر از این، در برخورد به مردم طوری بود که همه طیف‌ها و گروه‌هایی که مشکل داشتند راحت می‌توانستند مشکل خود را با ایشان درمیان بگذارند و ایشان با سعه‌صدر، تواضع و فروتنی گوش می‌کرد و وقتی تشخیص می‌داد که ضرورت دارد حمایت کند، سعی می‌کرد در حد توانش حمایت کند.

یک نمونه آن را من اخیراً شنیده‌ام که خیلی جالب هم هست. یکی از دوستان گفت که در فرودگاه کرمان پروازی بود که بنا بود مسافران حرکت کنند و از سالن فرودگاه اعلام می‌شود که آماده پرواز باشید. مسافران سوار اتوبوسی می‌شوند که آنها را به کنار هواپیما برساند. حاج قاسم هم یکی از این مسافران بوده است.

آقای سروشیان از بزرگان زرتشتیان کرمان است. زرتشتیان در کرمان طایفه محبوب و نجیبی هستند. آدم‌هایی خوشنام، امین و مورد احترام هستند. آنها در عزاداری‌های حضرت اباعبدالله(ع) شرکت می‌کنند، نذر می‌دهند و شریک می‌شوند. آدم‌های خوش برخورد و خوش‌قلبی هستند. سروشیان وقتی می‌بیند حاج قاسم در اتوبوس نشسته روی شانه ایشان دست می‌گذارد و می‌گوید «حاج آقا ما شما را دوست داریم». حاج قاسم وقتی او را می‌شناسد بلند می‌شود، بغلش می‌کند، می‌بوسد و کنار هم می‌نشینند. بعد می‌پرسد مشکل شما چیست؟ می‌گوید مشکل قضایی داریم و به تهران می‌رویم. ایشان می‌گوید شما تلفنتان را بدهید و من می‌گویم یکی از دوستان کمک کند تا مشکل شما حل شود. او هم تلفنش را می‌دهد. روز بعد از دفتر حاج قاسم به سراغش می‌روند، مدارکش را می‌گیرند، اظهاراتش را گوش می‌کنند، دنبال کارش را می‌گیرند و به نتیجه مطلوبی هم می‌رسد‌‎.‎

این را یکی از وکلای برجسته دادگستری کرمان، آقای دکتر انوشیروان منشی‌زاده، نقل می‌کرد. گفت، ایشان وقتی از حادثه شهادت حاج قاسم مطلع شد مثل ابر بهار اشک می‌ریخت. من گفتم، «شما که زرتشتی هستید»؛ آن وقت او (سروشیان) داستان را نقل کرد. گفت که این مرد علی‌رغم موقعیت و گرفتاری‌هایی که داشت، به درد دل یک همشهری زرتشتی‌اش به قدری صمیمانه گوش کرد و به قدری مسئولانه پیگیری کرد که من تا ابد فراموش نمی‌کنم. این از نمونه‌هایی است که یک انسان در دل مردم نفوذ کرده و خیلی طبیعی، نرفته خودش را نشان دهد، وقتی تشخیص داد که این‌ها شایستگی کمک و یاری دارند، کمک کرد‌‎.

‎افراد دیگری در کرمان هستند که نسبت به هیچ جریان و گروهی سمپاتی و علاقه ندارند؛ فقط به امر انقلاب و توجه به مردم عنایت دارند. آنها کسانی هستند که در فقدان و شهادت حاج قاسم سوختند. آنها اهمیت و ارزش فراجناحی بودن را درک می‌کردند. ارزش فقط خدا و مردم را دیدن را درک می‌کردند. یکی از آنها آقای عطاء احمدی، پهلوان معروف کرمان است. و دیگران هم فراوان هستند.‌

دعایی

این طیف بیشتر در چه صنف و گروهی از کرمان هستند؟‌

مردم عادی دردمند و زخم دیده هستند. خیلی از این‌ها به دلیل موقعیت و جذابیتی که حاج قاسم داشته در جریان جنگ تحمیلی جذب سپاه می‌شدند و به عنوان نیروهای بسیج در جبهه‌ها حضور پیدا می‌کردند.

یکی از رسالت‌هایی که با خودش حس می‌کرد این بود که اینها را فراموش نکند. بعد از جنگ از کسانی که مجروح شده بودند عیادت می‌کرد و به خانواده شهدا سر می‌زد و دلداری می‌داد و اگر نیازی داشتند و در حد توانش بود، سعی می‌کرد که کمکشان کند، غم را از روی دل آنها بردارد و آنها در شرایط مناسب و خوبی قرارشان دهد.

اینها نمونه‌های اخلاقی ویژه‌ای بود که این انسان داشت و در کنار این‌ها، موقعیت تأثیرگذار استراتژیک و بنیادی در جریان مقاومت در جهان داشت. همه زخم دیدگان جهان اسلام و جهان سوم که درصدد راه‌حلی برای پایان دادن این همه ستم و ظلم بودند و حرکت‌هایی را شروع کرده بودند، پناهشان حاج قاسم بود و از تجربیات، راهنمایی‌ها و حمایت‌های او بهره می‌بردند و به موقعیت‌ها و موفقیت‌های بالایی هم دست یافته بودند. نمونه آن، حزب‌الله لبنان است. نمونه دیگرش جریان حشدالشعبی عراق است. نمونه آن حرکتی است که در یمن و جاهای دیگر جهان اسلام دارد اتفاق می‌افتد. این‌ها از حاج قاسم به عنوان یک سمبل، نمود و شاخص در انتخاب راه استفاده می‌کردند و البته با راهنمایی‌ها و مساعدت‌های ایشان به دستاوردهایی هم می‌رسیدند.

همسر با کمالات و فهمیده‌ای دارد که از خانواده‌ای مانند خانواده حاج قاسم هستند. فرزندانش هم فروتن، مؤدب و شایسته فرزند حاج قاسم بودن هستند.

شما اولین بار چه زمانی اسم ایشان را شنیدید؟

در سمینار کرمان‌شناسی

چه سالی؟

دوران جنگ تحمیلی بود و ایشان هم به عنوان یکی از مهمانان آمده بود و سخنرانی کرد و ما هم استفاده کردیم.

آن موقع فرمانده لشکر 31 ثارالله بود.‌

بله

روایتی ناگفته از تلاش های حاج قاسم برای وحدت

حاج آقا، یکی از چیزهایی که در مورد حاج قاسم گفته می‌شود این است که ایشان با طیف‌های مختلف اجتماعی، که شاید ما فکرش را هم نکنیم، ارتباط و رفاقت داشت...‌

اصلی که ایشان در نظر داشت، اعتقاد به انقلاب و احترام به ولایت و رهبری بود. اگر جریانی بود که امام را قبول داشت و یا رهبری فعلی را قبول دارد که در خط مشی سیاسی با جریانات دیگر متفاوت است، به دلیل اینکه اصل اصلی مورد اعتقاد حاج قاسم را پایبند است، مورد احترام قرار می‌داد.

‌شما نمونه‌هایی از این روابط گسترده ایشان با افراد و گروه‌های مختلف سراغ دارید؟

من دو جریانی که خود حاج قاسم با من در میان گذاشت را شاهد می‌گیرم. یک دفعه در بیت مقام معظم رهبری مناسبتی بود که ما با هم برخورد کردیم. دو هفته بعد از مراسمی بود که به اسم نکوداشت برای من در کتابخانه ملی گذاشته بودند. البته دیر به من اطلاع دادند و علی‌رغم مخالفت من برنامه را گذاشتند و من هم به رغم میل باطنی و به احترام برگزار کنندگان، پذیرفتم. طیف‌های مختلفی آنجا آمدند و صحبت کردند و پیام دادند. حاج قاسم یک هفته بعد من را دید و با یک لحن بسیار صمیمی و انسانی گفت، «به ما خبر ندادید؛ من هم دلم می‌خواست آنجا بیایم و چیزهایی بگویم». من شرمنده شدم و سعی کردم دستش را ببوسم.

یک مورد دیگر اینکه، او می‌دانست من برای بازگرداندن فضای ملاطفت و مهر فی‌مابین آقای خاتمی و مقام معظم رهبری و بیت ‌ایشان، تلاش‌ها و حرکت‌هایی داشته‌ام، و می‌دانست که من نسبت به آقای خاتمی علاقه دارم و هنوز وفادار به عهدی هستم که نیم قرن پیش با یکدیگر داشتیم. چون معتقدم که آقای خاتمی عوض نشد. آقای خاتمی سالم، معتقد و یکی از علاقمندان و خدمتگزاران جدی انقلاب، امام و مقام معظم رهبری است. حاج قاسم حتی می‌دانست که ما بعد از کنار رفتن آقای خاتمی و انزوای ایشان برای نوعی ادای احترام و نشان‌ دادن یک وفای ویژه سالروز تولدشان را آنجا می‌رویم و تبریک می‌گوییم. ایشان یک بار به من گفت، «شما با ارتباطاتی که داشته‌اید سعی کنید مسأله بین آقا و اصلاح‌طلبان را حل کنید و پیگیری کنید». این یک خواسته خیلی خیرخواهانه بود.

آقای جهانگیری گفت، «ما شب قبل از اینکه حاج قاسم به منطقه برود با ایشان صحبت کرده بودیم که به دلیل اعتماد و علاقه‌ای که آقا به ایشان دارند برای وساطت ایشان خدمت آقا حرکتی صورت بگیرد و ایشان تلاشی کند که روابط بین دوستان تلطیف شود؛ به خصوص طیف مورد حصر». چون یک نگرانی وجود داشت که به دلیل سن بالای آنها و شاید بیماری اتفاقاتی بیفتد که خوشایند نباشد.

یعنی چند روز قبل از شهادت ایشان؟

بله

می‌گفت با حاج قاسم صحبت کردیم و حاج قاسم هم پذیرفت که مطرح کند و گفت، «من وقتی از سفر برگشتم سعی می‌کنم که دنبال کنم». یعنی در این موقعیت بود که هم بشنود و هم بپذیرد.

نمونه دیگری که خیلی برای من جالب هست این است که حاج قاسم همه ساله یک روز در منزلش روضه می‌گرفت؛ یا محرم و یا شهادت بی‌بی حضرت زهرا(س) بود. سعی می‌کرد دوستان نزدیک و همشهریان را دعوت کند. من را هم دعوت می‌کرد. ما هم خوشحال بودیم و می‌رفتیم. البته سعی می‌کردند با همان شیوه سنتی محلی خودشان عزاداری و پذیرایی کنند.

در پذیرایی هم «آش حسینی» می‌دادند. آش حسینی معروف است به آبگوشتی که با روش ویژه درست می‌کنند. حاج قاسم همین کار را انجام می‌داد. یعنی سفارش می‌داد چند گوسفند سالم از کرمان می‌فرستادند و اینجا ذبح می‌کردند و بساط را برپا می‌کرد.

مراسم این‌طور که اگر نماز جماعت بود اول نماز جماعت و اگر نماز را خوانده بودند سر وقت می‌آمدند و روضه شروع می‌شد و منبری‌های محلی کرمان را دعوت می‌کرد. یعنی یا امام جمعه بم و یا شهرهای اطراف بودند. آنها سخنرانی می‌کردند و بعد از سخنرانی چراغ‌ها خاموش می‌شد و مداحی می‌کردند. ما هم بلند می‌شدیم و سینه می‌زدیم. دو نفر در تاریکی آن جمعیت بیخ گوش من گفتند که «سلام ما را به آقای خاتمی برسان». یعنی این طیف‌ها هم آنجا دعوت می‌شدند؛ در حالی که در آن منطقه مسکونی یعنی شهرک شهید دقایقی نوعاً همرزمان سطح بالای ایشان در سپاه ساکن هستند.این به دلیل رواداری و یک نوع نظربلندی و نگاه فراجناحی است.

آنها همه می‌دانستند من شهره هستم به اینکه کاکایم (آقای خاتمی) را دوست دارم. شاید هم بعضی از آنها گلایه می‌کردند که چرا این‌ها را دعوت کرده‌اید. ولی او هم دعوت می‌کرد و هم فضایی بود که همگنان این‌چنینی حضور داشتند و در تاریکی در گوش من می‌گفتند که سلام ما را به آقای خاتمی برسان.

نفهمیدید چه کسانی هستند؟‌

من اصرار نداشتم بدانم.

آخرین باری هم که در مؤسسه اطلاعات خدمت ایشان رسیدیم جالب بود. شبی بود که عده‌ای از دوستان کرمانی بنا داشتند برای بررسی مسائل کرمان و منطقه جلسه ویژه‌ای اینجا داشته باشند. طبق معمول اگر تهران بودند و می‌خواستند جایی بنشینند به اینجا می‌آمدند. آقای مرعشی، آقای انصاری، آقای کریمی (استاندار سابق کرمان) و چند نفر دیگر هم بودند؛ فکر می‌کنم آقای باهنر هم بود. یک مرتبه من دیدم که حاج قاسم وارد شد. آنقدر خوشحال شدم. حاج قاسم برای ما قدیّس بود. یک سمبل مورد احترام و ارجمند بود که همه آنچه که ما علاقه داشتیم در ایشان می‌دیدیم. پاکی، صداقت، دوری از ریا، تواضع، فروتنی، از خود گذشتگی، و مهم‌تر از همه، ذوب شدن در انقلاب، آرمان‌های انقلاب، امام و رهبری و ولایت بود.

من سعی کردم دستش را ببوسم. البته من چند بار دستش را بوسیدم. گاهی پشت سرش قرار گرفتم و دزدکی دستش را بوسیدم. البته خیلی با بزرگواری برخورد کرد.

ما در جلسه نشستیم و در سالن غدیر آن جلسه برگزار شد. دوستی که در اتاق ما گاهی تلفن‌ها را جواب می‌داد به من گفت که آقای شفیعی آمده‌اند و با شما کار دارند. من متوجه نشدم کدام «شفیعی» است. گفتم بگویید باشند، من خدمتشان می‌آیم. لحظاتی بعد آمدم و دیدم که استاد شفیعی‌کدکنی است. خیلی خجالت کشیدم. عرض ادب کردم و توضیح دادم علت اینکه دیر خدمتشان رسیدم جلسه‌ای بود که حاج قاسم هم حضور داشت. حاج قاسم را می‌شناخت و به ایشان علاقه هم داشت. تأثیرگذاری ایشان در انقلاب و منطقه را شنیده بود و دعایشان می‌کرد.

آقای شفیعی آن شب برای تفقدی از من آمده بودند و با لطفی که داشتند یکی از آثار جدیدشان را هم برای من آورده بودند. تحقیقی بود که راجع به عطار کرده بودند. ایشان به من مرحمت کردند. من برای اینکه ثابت کنم چرا تأخیر کرده‌ام دستشان را گرفتم و جلوی سالن بردم و حاج قاسم را نشان دادم. گفت الآن چون وقت ندارم و جای دیگری باید بروم نمی‌آیم و وقت دیگری ایشان را می‌بینم.

آن کتاب را آن شب به حاج قاسم دادم. گفتم دلم می‌خواست هدیه‌ای خدمت شما تقدیم کنم. چه هدیه‌ای از این ارزشمندتر که اثر یکی از مفاخر علمی کشور را خدمت شما تقدیم کنم؟! حاج قاسم خیلی خوشش آمد. معلوم شد که اهل مطالعه است و مطالعات فراوان ادبی، سیاسی، انقلابی، اجتماعی و حقوقی دارند. دوستانی هم که به آنها گفتم این اتفاق افتاده گفتند که ما هرجایی می‌رفتیم اگر کتابخانه‌ای بود سراغ قفسه کتاب می‌رفت، انتخاب می‌کرد و اگر مجالی بود مطالعه می‌کرد.

به هر حال، یکی از ویژگی‌های خاصی که داشت، مثل همه پیشگامان امر انقلاب و نهضت، آرزوی شهادت داشت. علی رغم اینکه می‌دانست چه نقش تاثیرگذاری در جامعه و منطقه دارد و فقدانش چقدر فاجعه بار خواهد بود، آرمان و عشق واقعی‌اش را هیچ گاه فراموش نمی‌کرد؛ و آن امر شهادت بود. آماده شهادت بود.

علیرغم اینکه خسارت سنگینی در جریان شهادت ایشان اتفاق افتاد. اما برخوردی که جامعه ما و جامعه مقاومت با شهادت ایشان کرد یکی از دستاوردهای بسیار ارجمند و غیر‌قابل پیش‌بینی بود که جریان «حاج قاسمی‌ها» می‌توانند به جامعه نشان دهند و عرضه کنند. یعنی این هیجان و شوری که اتفاق افتاد؛ همه حمایت کردند و همه راه افتادند. همه طیف‌ها، حتی غیر مسلمان‌ها. زلزله‌ای در کشور اتفاق افتاد و رستاخیزی در کشور بود. سیل جمعیت همه چیز را شست و بُرد و به آرامش و وحدت رساند.‌ ای کاش حوادث بعد اتفاق نمی‌افتاد و این جریان باز تداوم داشت و آرامش و وفاق تأثیر خود را می‌گذاشت. ‌

«حاج قاسمی ها» چه کسانی هستند؟

چند بار در صحبت‌هایتان از «حاج قاسمی‌ها» گفتید. این‌ها چه کسانی هستند؟ تفکر و مرام اینها چه هویت و مؤلفه‌هایی دارد؟‌

کسانی هستند که از خود گذشته باشند و خودشان، بستگان و قوم و خویششان را نبینند. هدف والا و نهایی که عهد کرده‌اند در مسیرش قرار بگیرند را ببینند؛ و آن، رهبری، مردم، انقلاب، مقاومت، نهضت و مهم تر از همه دفع شرّ صهیونیسم و آمریکا است.

ما در کشور چقدر از این «حاج قاسمی‌ها» داریم؟

زیاد هستند. همین کسانی هستند که در مراسم تشییع حاج قاسم جان دادند، آسیب دیدند و به دور از هر ریا و خودنمایی، صادقانه اشک ریختند، حضور پیدا کردند و غم‌زده شدند. اینها نمونه‌ها هستند. البته در مسیر هدایت هر کدام از اینها عنصری وجود دارد. هر کدام از اینها در مسیری که می‌روند و گاهی این طوری خودشان را نشان می‌دهند یکی تأثیرگذار است. البته ما در درون سپاه و ارتش و بخش‌های مختلف جامعه، حتی طیف‌های سیاسی مختلف، سراغ داریم که هستند کسانی که ریشه‌هایی از صداقت، ادب و احترام دارند. همه این‌ها کسانی هستند که ما می‌گوییم راه حاج قاسم را می‌روند.

شما وقتی صحبت آقای محمود دولت‌آبادی و یا حتی اردشیر زاهدی را در مورد حاج قاسم شنیدید تعجب نکردید؟ اینها را چطور تحلیل می‌کنید؟

تعجب من از این شد که چرا آنچه حاج قاسم در زمان حیاتش با این‌ها داشته را نمی‌دانستیم. مثلاً آقای مهاجرانی در سایتش خاطره‌ای را نقل کرد که مطلب جالبی بود: «یکی از هم‌دوره‌های مجلس اول به من زنگ زد». البته فهمیدم چه کسی بود؛ چون تلفن آقای مهاجرانی را از من گرفته بود. «زنگ زد و ضمن حرف‌هایی که زد گفت آقای حاج قاسم سلیمانی از کتاب حاج آخوند شما خیلی تعریف کرده و از شما برای تنظیم این کتاب تشکر کرده است». البته حاج قاسم توصیه‌های دیگری هم به آقای مهاجرانی داشتند که با ادب واحترام ویژه‌ای در سایت خود راجع به این ماجرا چیزی نوشته بود.

سروش هم از کسانی است که در وضعیتی قرار گرفته که آدم متأثر می‌شود. مع ذلک، نوع ارتباطی که امثال حاج قاسم با آنها داشتند و تأثیراتی که گرفته بود را بیان کرده است. آقای دولت‌آبادی هم در داخل آن حرف‌ها را زد. اینها را از خارج مثال زدم.

نقشی که حاج قاسم در خنثی کردن توطئه آمریکا در منطقه داشته نقشی بود که هر میهن‌دوست و ایران دوستی سعی می‌کند که این نقش را درک کند و آفتاب را ببیند؛ ولو اگر داماد شاه باشد، ولو اگر اردشیر زاهدی باشد.

نمونه‌های دیگری از این چیزهای متفاوت سراغ دارید؟ مثلاً از قول آقای محمدحسین کریمی‌پور خواندم که ایشان با رئیس انتشارات فرانکلین، آقای صنعتی، رفیق بود. یعنی با اینکه او در حکومت شاه بود و منتسب به آمریکا بود ولی حاج قاسم تا همین آخر با او رفیق بود.‌

صنعتی(خداوند رحمتش کند) یک عنصر فوق‌العاده توانمند در برنامه‌ریزی و طراحی بود. تأسیس مؤسسه «فرانکلین» و مهمتر از او تأسیس شرکت اُفست و کارهای خیلی بزرگ دیگر، یادگار او بود. البته او اول انقلاب زیر سؤال بود و بازجویی‌ها و برخوردهایی با او شد. ولی به واسطه پاسخ‌های منطقی و مستنداتی که ارائه کرده بود به این نتیجه رسیدند که نباید تحت تعقیب باشد.

بعد از آزادی هم خدمات بزرگی به منطقه کرده بود. مثلاً یکی از خدماتش این بود که منطقه‌ای را کشف کرده بود که در آن بهترین گل محمدی به دست می‌آید. از آن گل‌ها بهترین اسانس، عطر و گلاب را گرفته بود. طوری شده بود که حتی مهد تهیه و عرضه عطر جهانی فرانسه به سراغ او آمده بود و قراردادی بسته بودند و با آنها همکاری می‌کرد. او کسی بود که در سفری که مقام معظم رهبری به استان کرمان داشتند در جمع نخبگان و فریختگانی که با مقام معظم رهبری دیدار داشتند سخنرانی کرد و سخنرانی جالبی هم کرد که خیلی شیرین بود.

جالب اینجا است که به دلیل اینکه در آن سفر یکی از میزبانان آقا، سپاه و بسیج کرمان و حاج قاسم بود، آن سفر از طولانی‌ترین سفرهای مقام معظم رهبری بود. چون آقا هر جایی که می‌رفتند بین سه چهار روز آنجا بودند؛ ولی 10 روز در کرمان ماندند. به ایشان هم خیلی خوش گذشته بود. طبیعتاً هم مهمان‌نوازی امثال حاج قاسم‌ها خیلی ارزش داشته و هم صفای باطنی که بین این علاقمندان و فداکارانی که در کنار حاج قاسم بودند باعث شد که آقا علقه ویژه‌ای را داشته باشند.‌

به همین دلیل در جریان اقامه نماز برای ایشان تأثری که آقا داشتند دل همه را آب کرد. یعنی قلبی نبود که نلرزد و چشمی نبود که گریان نشود. ما همیشه در آقا یک نوع مقاومت و پذیرش درد و مصیبت را سراغ داشتیم. یعنی با یک صلابت و استقامت و تحمل فوق‌العاده غیر قابل پیش‌بینی می‌دیدیم که ایشان نسبت به حوادث بسیار سهمگین مقاومت می‌کنند. در دو جا ایشان نتوانستند صبوری خودشان را نشان دهند. یکی وقتی که وصیت‌نامه امام را در مجلس می‌خواندند. یکی هم در نمازی که بر پیکر پاک حاج قاسم خواندند و به حق، اشک ریختند.

آقا در برخورد مناسب با هر جریان سخت و مصیبت شهره و بسیار خویشتندار هستند و برای تحمل به پیرامونیان روحیه می‌دهند. ولی گاهی و جایی هست که نمی‌شود گریه نکرد و حق مطلب این است که انسان تأثرش را به نوعی بیان کند.

دعایی

نمونه مجسم «ملی-مذهبی»

‌حاج قاسم در همه سخنرانی‌ها از امام اسم می‌برد و در مورد اندیشه امام خیلی صحبت می‌کرد. من یادم هست هفت هشت سال پیش یکی از سخنرانی‌های ایشان را خواندم و بعداً هم بارها تکرار کردند که معتقد بودند امام شخصیتی بود که در تاریخ ایران ملیت و اسلامیت را در کنار هم گذاشت و از طریق اسلام کشور ایران را بیمه کرد. شما در خصوص این دیدگاه ایشان نکته‌ای دارید؟

یکی از فرهیختگان کرمانی تعبیر زیبایی داشت. گفت که اگر بخواهیم نمونه مجسّم و واقعی ملی ـ مذهبی را نشان دهیم، حاج قاسم بود. ملی به این دلیل که نسبت به مردم، میهن و تمامیت ارضی کشورش معتقد، وفادار و پایدار بود و از تمامیت ارضی کشور دفاع کرد. مذهبی بودنش هم که در اوج بود. آن ولایتی که ایشان معتقد بود و اعتقادی که به امر رهبری دینی داشت و خلوصی که نسبت به ائمه اطهار(ع) داشت، منشأ بسیاری از خدماتی شد که بعد از فروپاشی رژیم صدام در عراق اتفاق افتاد.

توسعه‌ای که در مکان‌های مقدس آنجا انجام شد و آخرین عشق و علاقه‌ای که داشت و دائماً هم پیگیری می‌کرد تعویض گنبد حضرت اباعبدالله الحسین(ع) بود. کار بسیار سنگین و بزرگی است که کرمانی‌ها با نظارت یاران او و ستادی که تنظیم کرده بود دارند انجام می‌دهند. او نسبت به حضرت ابوالفضل العباس(ع) علاقه خاصی داشت. یعنی او فداکاری، گذشت، تحمل، ادب و همه ویژگی‌های یک فرمانده یا یک سپاه در صحنه را از حضرت ابوالفضل العباس(ع) می‌گرفت و او را سمبل خودش می‌دانست.

گاهی که حالت زیارت به ایشان دست می‌داد، اشکی که می‌ریخت وحشتناک بود. به ضریح که می‌چسبید، سعی می‌کرد کسی دقت نکند که ایشان را ببیند و رازی با معبود و معشوقش داشته باشد. از صورت اشک‌آلود ایشان آدم پی می‌برد که چقدر این انسان شیفته و واله و شیدا است.

نسبت به پدر و مادر فوق‌العاده ادب داشت. مرتب سر می‌زد، صله رحم می‌کرد و دست مادر را می‌بوسید. روز آخری که ایشان برای عیادت مادرش در بیمارستان رفته بود، طبق معمول وقتی هر جایی می‌رفت یک نفر همراهش بود. به همراهش گفته بود که شما چند دقیقه‌ای از من فاصله بگیرید. مثل اینکه پرده را می‌کشد که کسی نبیند. اما این فرد حس مسئولیتش می‌گوید ببیند چیزی آنجا نباشد. دیده بود که حاج قاسم صورت و پای مادرش را بوسید و به پای مادرش افتاد و اشک ریخت. در آن حالش می‌گوید مادر ببخش که من به دلیل گرفتاری‌ها نتوانستم دائم در کنارت باشم.

به هر حال، یک عشق و حالت این‌چنینی داشت. همین‌ها عاقبتش را به این روز رساند که به عنوان یک چهره محبوب بین‌المللی که بزرگترین فرماندهان استراتژیست دشمن آرزو می‌کنند که مثل اویی را در اختیار داشته باشند. این چیز کمی نیست.

در مورد بحث ارادتش به امام...‌

او هرچه داشت از امام داشت. یعنی حاج قاسم «اوستا بنایی» بود که در مسیر آرمان‌های امام جذب شد و عنصر با استعداد و هوشمندی بود که از ضریب بالای هوشی برخوردار بود. بیش از همه ما اهمیت و ارزش فرمایشات، حرکت و توصیه‌های امام را درک می‌کرد و هرچه داشت در آن مسیر بود. یکی از پیروان راستین بود؛ منتها به دلیل خودداری از تظاهر و تفاخر سعی نمی‌کرد که خودش را این طرف و آن طرف نزدیک کند و بشناساند.

سعی می‌کرد درست امام را درک کند و به همین دلیل هم چیزی که برای امام اهمیت داشت را با تمام وجود و از صمیم قلب انجام داد؛ و آن پیروزی در جبهه‌ها بود و حرکتی که بتواند دل امام را شاد کند. منطقه‌ای را آزاد کنند، اسیری بگیرند، دستاورد نظامی داشته باشند و مثال‌های از این دست زیاد است.

خیلی عجیب است که ایشان به قول شما اوستا بنا بودند و احیانا تحصیلات دانشگاهی هم نداشتند. یک فرد عادی و بعد از انقلاب هم همیشه در جبهه و جنگ بودند. آدمی که در چنین محیطی هست چطور می‌شود که یک نگاه وسیع به تعبیر شما ملی و مذهبی پیدا می‌کند؟‌

به دلیل تعهدی که داشت در مسیر جبهه و جنگ قرار گرفت و سعی می‌کرد آنچه را که باید بیاموزد مطالعه و پیگیری کند و در سطح بالا هم پیگیری کند. مطالعات و تحقیقات وسیعی داشت و عمر را به بطالت نمی‌گذراند. سعی می‌کرد درباره حوادث بین‌المللی روز اطلاعات درست و دقیق داشته باشد. در برخوردها و اظهار‌نظرهایی که با بسیاری از فرماندهان رده‌بالا داشت همه به تیزهوشی، جامعیت و احاطه ایشان اذعان داشتند.

یکی از تعبیرات زیبایی که سید‌حسن نصرالله نسبت به ایشان داشت این است که «هر موقع اظهارنظر می‌کرد ما از دقت نظر او لذت می‌بردیم و به اهمیت نقطه نظرات او پی می‌بردیم». خود مقام معظم رهبری بیش از همه ایشان را درک کرده بودند. در زمان حیات حضرت امام، حلقه وصل بین امام و حاج قاسم‌ها، آقا بودند. بعد هم آقا ایشان را درک و کشف کردند و در این بعضی مناسبت‌ها آقا تعبیر کردند که اگر حاج قاسم نظری را اظهار می‌کرد ما به پختگی و جامعیت نظری ایشان پی می‌بردیم.

به هر حال این‌ها همان نسلی هستند که ابتدای قیام امام در گهواره بودند، در کنار امام به عنوان سربازان امام در پیروزی انقلاب حرکت کردند و در حوادث بعد از انقلاب هم یارانی بودند که در کنار امام برای حل آن مسائل و دفاع از انقلاب و آرمان کوشیدند.

‌در سال‌هایی که اختلافات سیاسی در کشور جریان داشت، مثل 88 و بعد از آن، مورد دیگری از نظر ایشان در مورد دعواهای سیاسی و یا کارها و وساطت‌هایی که احیاناً کرده باشد، سراغ دارید؟

من شنیدم که در جریان خانه‌نشینی احمدی‌نژاد، ایشان یک برخورد خیلی منطقی و دقیقی با آن پدیده داشته است. طبیعتاً هم هشدار و هم‌انذار و نصیحت در آن بوده است. البته تأثیری روی او (احمدی نژاد) نداشت.

در مجموع، بعد از آن ماجراها ایشان (حاج قاسم) در کنار آقا بوده و سعی می‌کرده که همان مشی بی‌طرفی، فراجناحی و تأثیرگذاری بنیادی و آرمانی خودش را نسبت به همه طیف‌ها و گروه‌ها حفظ کند.


Image
عکسی از آخرین ملاقاتتان با حاج قاسم به ما داده‌اید. این ملاقات چه زمانی و کجا بود و چه چیزی گفتید؟

استاندار کرمان به مناسبت فوت یکی از بستگانش مراسمی برای دوستان کرمانی مقیم تهران داشت و در یکی از باشگاه‌های وزارت صنایع در دارآباد مراسمی گرفت و عده‌ای را دعوت کرد. ما هم با خانواده به آنجا رفتیم و به ایشان و خانواده تسلیت گفتیم.

حاج قاسم هم آنجا بودند و محبت کردند و ما کنار حاج قاسم نشستیم و صفایی کردیم. عباس ما هم یک گوشی داشت و شکار لحظه‌ها می‌کرد و عکسی از ما گرفت. حاج قاسم فروتن بود ولی اجازه نمی‌داد که از ایشان سوء‌استفاده شود. مثلاً خاطر من هست که عروسی صبیه‌اش در تالار طلائیه ما را دعوت کرده بود. مجلس آبرومند و خوبی بود و افراد از طیف‌های مختلفی هم آمده بودند. ایشان هم با بزرگواری پای هر میزی می‌نشست که نسبت به همه ادای احترام کند. آنجا هم فرصت‌هایی بود که دوستان می‌خواستند عکس بگیرند و ایشان با فروتنی سعی می‌کرد که مانع شود.

در جلسه‌ای که در مؤسسه اطلاعات داشتید ایشان چطور صحبت، اظهارنظر و در بحث‌ها شرکت می‌کرد؟‌

یک جلسه دیگر فراتر از این بود. من خاطرم هست که دعوت کرد ما در دفترش در تهران شرکت کردیم. آن هم باز همین کرمانی‌های تأثیرگذار بودند. مثلاً آقای رزم حسینی استاندار و چند نفر دیگر بودند. نمایندگان کرمان و دوستان دیگر آنجا بودند. من نمی‌دانستم دفتر ایشان آنجا است. در خیابان شهید آقایی نیاوران ایشان دفتری داشت و ملاقات‌های خاصی آنجا داشتند.

من به دلیل احترامی که برای ایشان قائل بودم و نگرانی که از سلامتی ایشان داشتم. به هیچ کس نگفتم که اینجا دفتر حاج قاسم بوده است؛ که یک وقت گوش نامحرمی چنین چیزی را کشف نکند.

در آن مجلس آنچه در کرمان باید به آن توجه داشت و اعتنا کرد را مطرح می‌کردند. مثلاً آبادانی و مشکل آب کرمان، مشکل صنایع و جریانات سیاسی کرمان و مسائلی از این قبیل بود. من خاطرم هست در آن جلسه گفتم البته کرمان یک سری مفاخر دارد که در خارج از کرمان هستند و جریانات تندرو حزب‌اللهی ما گاهی نسبت به این‌ها گاهی بی‌احترامی می‌کنند و خوب است که از اینها تفقد شود و حضور داشته باشند. مثلاً گفتم که در جریان کرمان‌شناسی آقای مرعشی جذب شدند.

کرمان‌شناسی عنوان یک همایش بود؟

یک سمینار بود که آقای مرعشی پایه‌گذاری کرد. اما بعد که آقای احمدی‌نژاد بر سر کار آمد، این جریان به محاق رفت و نه تنها دیگر برگزار نشد، بلکه گاهی نسبت به دستاوردهای آن موضع‌گیری می‌شد. من این را مطرح کردم و ایشان هم اذعان داشت که آن جریان خوبی بوده و الان هم باید به آن توجه شود و نباید این طور باشد که ما نسبت به مفاخر کرمان در هر رشته و جریانی که هستند بی‌اعتنا باشیم. دو سه تا مثال هم زد که یکی از آنها باستانی پاریزی بود.

البته من آنجا از باستانی یاد کردم و گفتم که باستانی نسبت به شما احساس غرور می‌کند. چون باستانی تعصب ویژه‌ای روی کرمان و کرمانی‌ها داشت. هر افتخاری که یک کرمانی می‌آفرید او مباهات می‌کرد و می‌بالید. من جمله به حاج قاسم به عنوان یک فرمانده و شخصیت تأثیرگذاری که در تاریخ کرمان وجود دارد.

مسائل دیگری بود که هم نسبت به اقلیت‌های مذهبی کرمان بحث شد. زرتشتی‌های کرمان طیف تأثیرگذار و خوشنامی هستند. خانم توران شهریاری (شاعره کرمانی) هم از فامیل سروشیان است. این‌ها خانه‌ای داشتند که همیشه در بیرونی آن باز بود و همه کسانی که غریب بودند و در کرمان جایی نداشتند به آنجا می‌رفتند. سید بزرگواری به کرمان آمده و سراغ پیشوای مذهبی یا همان روحانی شهر رفته بود. در زده بود و گفته بود هوا سرد است و من از راه دور آمده‌ام. جوابش را نداده بودند. به او گفته بودند که بیرونی سروشیان جایی هست که شما می‌توانید آنجا استراحت کنید. او هم علی‌رغم اینکه نمی‌خواسته به غیر مسلمان مراجعه کند ناچار به آنجا می‌رود و می‌بیند جای آبرومند، اتاق و حتی وسیله پذیرایی هست و آنجا استراحت می‌کند.

آن روحانی که او را راه نداده بوده، شب حضرت رسول(ص) را خواب می‌بیند که از او گلایه می‌کند تو فرزند ما را راه نداده‌ای. بیدار می‌شود و می‌فهمد که ایشان به خانه سروشیان رفته است. در خانه سروشیان را می‌زند و می‌گوید چنین کسی اینجا آمده است. او می‌گوید همان کسی که در خواب به تو گفته، به من هم گفته است.

می‌خواهم بگویم این تبار تباری هستند که در آنها امثال پدر آقای حجتی پیدا می‌شود؛ میرزا عبدالحسین حجتی در آن حد از قداست، پاکی و صفا. معروف بوده در معاملاتی که این‌ها در تجارت‌خانه‌ها می‌کردند، اگر مثلا جنسی را فروخته و بخشی از قیمتش را گرفته بودند و آن جنس طبیعتاً مال خریدار بوده و دو روز بعد این جنس گرانتر می‌شد، دیگر پول اضافه از او نمی‌گرفتند و می‌گفتند همان قیمت قبلی را پرداخت کند.

باید به همه این‌ها توجه کرد و به عنوان واقعیت‌های نابی که در جامعه ما هست به آنها توجه کنیم.

‌اگر باز هم خاطره خاصی از ایشان دارید، از مواضع اجتماعی و رویکردهای فرهنگی و...‌

من همه این‌ها را در تواضع می‌بینم. یعنی ایشان خیلی پرهیز داشت از اینکه حالا که فرمانده سپاه قدس و یکی از چهره‌های شاخص نظامی و تأثیرگذار هست، در هر جمعی که وارد می‌شد سعی می‌کرد کنار یا آخر باشد و جلو نیاید.

‌اگر بخواهیم خلاصه بگوییم، چرا تشییع ایشان آنقدر شلوغ و گستره عزاداران ایشان آنقدر وسیع شد؟

چون خلوص داشت. خلوص و صفا و معنویت ایشان تأثیر خودش را گذاشت.

‌آینده بدون حاج قاسم را چطور می‌بینید؟

البته ایشان به دلیل هوشمندی و حرکت و راه رفتن اصولی سعی کرده پازل‌ها را درست انتخاب کند و بچیند. آن طور نباشد که متکی به خودش باشد و اگر نبود همه چیز فرو بریزد. ما نمی‌دانستیم ایشان قائم مقامی در این سطح داشته است. قائم‌مقامش هم معرفی شد. البته این‌ها کسانی هستند که در کنار او آموزش دیده و رشد کرده بودند. تقویت شده بودند و در کنار او در نقش‌هایی که ایفا شده بود سهم داشتند.

بدون تردید به دلیل همان حضورشان آثار و پدیده‌های قابل احترامی از راه او را می‌توانیم سراغ داشته باشیم. یعنی جای خوشبختی است که هستند و بوده‌اندکسانی در کنارش که رشد کنند، پرورش بیابند، تجربه کسب کنند و آب دیده شوند. طبیعتاً ماهیت امر نظامی که محرمانه است باعث می‌شود که ما پی به وجود خیلی از آنها نبریم ولی واقعیت این است که هستند. دستاوردهایشان را الان داریم می‌بینیم.

برای نمونه حرکات خیلی بزرگی در منطقه اتفاق افتاده است. یکی از آنها هواپیمایی است که در افغانستان سقوط کرد و آن حجم بالای دشمن و کسانی که مسبب خیلی از جنایات بودند در آن به درک رفتند. این‌ها نشان می‌دهد که بعد از ایشان هم عناصری تأثیرگذار هستند.





https://www.jamaran.news/%D8%A8%D8%AE%D ... 9%87%D8%A7
00343179
 
پست ها : 2285
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال مسائل ديگر ايران و جهان

پستتوسط 00343179 » سه شنبه فبريه 14, 2023 2:56 pm

مصاحبه فرمانده مرتضى كه در جنك از مرحوم سليماني سر بود = نمونه فرماندهان ناشناخته مهمتر از مرحوم سليمانی


روایت سردار مرتضی قربانی از اولین تا آخرین دیدار با شهید قاسم سلیمانی/ حاج قاسم می گفت، گوش به فرمان رهبری باشیم و وارد معرکه های سیاسی نشویم/ اگر اقتدار سپاه را با کارهای سیاسی معامله کنیم سنگ روی سنگ بند نمی شود/ او دو ماه پیش به رئیس بنیاد شهید

حاج قاسم آقای شهیدی، رئیس بنیاد شهید را دیده و به او گفته بود پرونده شهادت من کجاست؟ این مال یکی دو ماه قبل است. آقای شهیدی گفته بود پرونده تو آخر آخر شهداست. حاج قاسم جواب داده بود پرونده من را بیاور روی روی پرونده شهدا. این خیلی مهم است که برای طرف این طور یقین حاصل شود و حاج قاسم و ابومهدی به یقین کامل دست پیدا کردند و با هم به سفر آخرت رفتند.

Image

روایت سردار مرتضی قربانی از اولین تا آخرین دیدار با شهید قاسم سلیمانی/ حاج قاسم می گفت، گوش به فرمان رهبری باشیم و وارد معرکه های سیاسی نشویم/ اگر اقتدار سپاه را با کارهای سیاسی معامله کنیم سنگ روی سنگ بند نمی شود/ او دو ماه پیش به رئیس بنیاد شهید

پایگاه خبری جماران: رفاقت سردار مرتضی قربانی، فرمانده ویژه لشکر 25 کربلا در دوران دفاع مقدس با سردار شهید قاسم سلیمانی به دوران جنگ تحمیلی برمی گردد.

همرزم سردار شهید قاسم سلیمانی در یکی از روزهای دهه فجر با دعوت ما به تحریریه پایگاه خبری جماران آمد تا از رفاقت خود با این شهید را روایت کند؛ می گوید چهل سال رفیق حاج قاسم بودم؛ می گفت ما چشم مان به دست رهبری مان باشد، گوش به فرمان باشیم و وارد معرکه های سیاسی هم نشویم. به روایت سردار قربانی، فرمانده سابق سپاه قدس ایران این اواخر به رئیس بنیاد شهید گفته بود که پرونده شهادتش را روی پرونده های دیگر بگذارد. در ادامه مشروح گفت و گوی جماران با سردار مرتضی قربانی را می خوانید:


در آستانه چهل و یکمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی هستیم که با چهلمین روز شهادت سردار سلیمانی مصادف شده است. برای آغاز گفتگو اگر نکته ای دارید بفرمایید.

با سلام و صلوات به روح مقدس و مطهر حضرت صدیقه طاهره حضرت زهرا (س)، حضرت سیدالشهدا (ع) و همه شهدای عزیز اسلام، انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و کشور عزیزمان ایران. درود و سلام و صلوات بر روح مطهر حضرت امام خمینی (رض) و پدر ایشان که به عنوان شهید برای اسلام فداکاری کردند و حاج آقا مصطقی که به عنوان فرزند ایشان جان خود را برای عزت اسلام و ملت ایران فدا کردند و شهید شدند. امام ما هم فرزند شهید و هم پدر شهید بودند. مقدرات خداوند بر این بود که سکان اسلام ناب محمدی را در اختیار ایشان قرار دهد و مردم شریف ایران هم به خاطر محبوبیت، عزت و کرامتی که ایشان برای رضای خدا به دست آورده بودند بعد از آیت الله بروجردی از حضرت امام تقلید می کردند. امام هم روحیه ای سرشار از معنویت و محبت داشتند و همه آحاد ملت ایران، خصوصا جوانان را جذب کردند. هم امام در قلب مردم بود و هم مردم در قلب امام بودند. امام از این سرمایه بزرگ توانست قیام بسیار با عظمتی را به منصه ظهور برساند.


در مقابل قیام و ملت ایران دو هزار و 500 سال رژیم شاهنشاهی بود. بعد از قاجار رضاشاه که دست نشانده انگلیس بود بر سر کار آمد. در سال 1320 ایران را مستعمره انگلیس و روسیه قرار دادند. خیانت ها و خباثت های رضاشاه بر همه ایرانیان کاملا آشناست. اما قبل از سال 1300 رضاشاه را بر تخت سلطنت می نشانند و در سال 1318 متفقین وارد ایران می شوند و از ایران می خواهند که وارد جنگ شود، که این هم یکی از خباثت های انگلیس خائن نسبت به ایران بود. رضاشاه وارد جنگ نمی شود و در فاصله 1318 تا 1320 می بینیم که در اثر قحطی 11 میلیون از 22 میلیون نفر جمعیت ایران تلف می شوند. در صورتی که ملت همه چیز از جمله باغ، ملک، کشاورزی، جو و گندم داشت. اما وقتی شوروی و انگلیس وارد می شوند همه محصولات و غلات ملت ایران را به یغما می برند یا آتش می زنند و دست ملت ایران کوتاه می شود. هدف انگلیس و قدرتها این بود که ایران را منزوی و مردم ایران را نابود کنند. این اتفاق در فاصله 1318 تا 1320 یک نمونه است که به تاریخ انقلاب ما هم نزدیک است. امروز جوانان باید این خائنین را بشناسند.

رضا شاه مزدور انگلیس و گوش به فرمان بیگانه بود. بعد رضا شاه را عزل می کنند و دوباره شوروی و انگلیس محمدرضا شاه را بر سر کار می آورند. این ها در دوران حکومت پهلوی جز خیانت هیچ کاری نکردند. مثلا رضاشاه ارتفاعات آرارات ترکیه را به آتاتورک تقدیم می کند که از آنجا تهران و فرودگاه تهران رصد می شود. وقتی از رضاشاه می پرسند چرا اینجا را به یغما و به بیگانه دادی؟ می گوید یک سری کوه بود؛ به درد ما نمی خورد. چادر از سر نوامیس و ملت ایران به دستور انگلیس برداشت، به مراسم های عزاداری ملت ایران حمله و آنها را تعطیل می کرد. این انسان تا این حد کج فهم، نفهم و در اختیار انگلیس بود. پسر او هم بحرین یکی از استان های ایران را از ایران جدا کرد. به همه انگلیسی ها، آمریکایی ها و صهیونیست های یهودی در ایران حاکمیت دادند و تمام مجموعه های وزارتی و دولت ایران را در اختیار آنها قرار دادند. کی در مقابل اینها باید مقاومت می کرد؟ چه کسی اینها را می شناخت و با آنها مبارزه کرد؟ امام از سال 1340 مبارزه خود را علیه این رژیم فاسد پهلوی شروع کردند و در میدان جنگ با رژیم پهلوی آمدند، نه میدان جلسه و رفراندوم و اینها.

رژیم پهلوی هم حملات خود را به فیضیه در سطح وسیعی انجام داد؛ به زعم اینکه انقلابیون و ولایتی ها را سرجایشان بنشانند امام را دستگیر و تبعید کردند. امام مقاومت خود را از دست نداد و 15 سال در تبعید قرار گرفت. اما با وجود آنکه در تبعید بود هدایت، رهبری نظام و مردم شیعه را جزو اهداف خود قرار داد.


امام با توسل به اهل بیت(ع) با یاری امام زمان در سیر الهی قرار داشت

امام واقعا یک انسان الهی بود. ما به عینه در انقلاب مان و در جنگ هشت ساله مان دیدیم که امام وصل است. امام با توسل به اهل بیت با یاری امام زمان در سیر الهی قرار داشت و همه دستورات و رهنمودها را از این کانال می گرفت. بحمدالله تبعید امام تمام شد و پیروزی انقلاب اسلامی و عزت برای ملت شریف ایران شروع شد. اول انقلاب که با رای گیری و رفراندومی که انجام شد ۹۸.۲ درصد ملت ایران به جمهوری اسلامی رای دادند. این در صورتی بود که گروه های مختلفی مثل حزب توده، منافقین، دموکرات، کوموله و خلق عرب فعالیت های زیرخاکی داشتند. اما مجموعه آنچه مسلم است همه ملت ایران به ولایت فقیه و رهبری امام رای مثبت دادند و جمهوری اسلامی تحقق واقعی خود را پیدا کرد.


تا سال 63، 60 گروه مسلح را دستگیر کردیم

این کشور دو هزار و 500 سال با رژیم شاه اداره می شد. انقلاب باعث شد که تمام اعوان و انصار آمریکایی، ساواکی و ژنرال های شاه، صهیونیست ها، انگلیسی ها و فرانسوی ها از این کشور تار و مار شدند. مردم اینها را بیرون ریختند اما اینها بیرون رفتند و دسیسه های خود را در قالب های مختلف شروع کردند. ما حدود 60 گروه، دسته و تیم مسلح که برای براندازی نظام جمهوری اسلامی آمدند را تا سال 63 دستگیر کردیم. همه اینها بدون استثنا می گویند که ما دنبال براندازی بودیم؛ از گروه فرقان گرفته تا منافقین، خلق عرب و چریک های فدایی خلق.

دنیای کفر نمی توانست پیروزی این ملت را ببیند به همین خاطر جنگ را به ما تحمیل کردند

این ها بعد از پیروزی فشارهای مختلفی را به انقلاب اسلامی آوردند ولی در هرجای کشور که می بینیم، ارتشی ها که در مرزها مسقر بودند همچنین سپاه و بسیج مردم در کنار آنها وارد معرکه دفاع و مبارزه با ضدانقلاب شدند. اما در خیلی از شهرهای ما مثل سیستان و بلوچستان، گنبد، آمل، اهواز و سنندج، خرمشهر، آبادان و سوسنگرد حضور مردم، سپاه پاسداران ارتش، نیروی انتظامی و بسیجی های عزیز ما پا به عرصه مجاهدت و مبارزه گذاشتند و وقتی آمار شهدا را بررسی می کنیم می بینیم که همه اقوام ایرانی خصوصا آنها که در مرز بودند برای جلوگیری از خباثت انگلیس، آمریکا، صهیونیست ها، فرانسه و ... در حد شهادت و شهید دادن زحمت کشیدند و نگذاشتند که در دو سال اول دشمن موفق شود. حتی کودتایی را تدارک دیدند. این کودتا در کشور اردن و سپس در عراق سازماندهی قوی شده بود، به زعم اینکه جمهوری اسلامی را براندازی می کنند. آن کودتا الحمدالله در نطفه خفه شد. همه آنها دستگیر و یک سری از آنها متواری شدند. این پیروزی، عزت و بزرگی این ملت را دنیای کفر نمی توانست ببیند. لذا جنگ را به ما تحمیل کردند.

صدام رسما اعلام کرد که ظرف هفت روز به تهران می آید

جنگ را به این منظور تحمیل کردند و وارد این جنگ شدند، چون وقتی جنگ درازمدت و فرسایشی شد، کشور متخاصم و متجاوز دچار آسیب و شکست سخت می شود. لذا در طرح ها و برنامه هایشان آمدند و گفتند نصف ارتش ایران در انقلاب و کودتا منحل شده است. نیروهای هوایی و زمینی توان ندارد. یک تحلیل های اینطوری داشتند و گفتند ظرف 48 ساعت آبادان و خرمشهر را می گیریم و بعد خوزستان را به عنوان عربستان تصرف می کنیم. صدام رسما اعلام کرد که ظرف هفت روز به تهران می آید. از نظر توانایی نظامی ارتش عراق 16 لشکر زرهی و بیش از 40 تیپ تکاور داشت. علاوه بر این همه ابرقدرت ها پشتیبان صدام بودند. یعنی می خواستند صدام را در این نبرد به پیروزی برسانند. زمان جنگ جهانی دوم که شوروی و انگلیس ایران را بین خودشان تقسیم کرده بودند در این تهاجم هم دنبال این بودند که هم ایران را تجزیه کنند، هم ملت ایران را به انزوا بکشانند و منابع امکانات و نفت ایران را به غنیمت بگیرند. لذا همه آنها متفق القول پشت سر صدام قرار گرفتند. روز اول جنگ به فرمان امام خمینی ارتش ، سپاه و مردم بسیج شدند و حتی نیروی هوایی قدرتمند ایران 140 فروند هواپیما را به پرواز درآورد و دشمن را از همان روز اول منهدم کردند.

انگلیس و شوروی شهریور 1320 به ایران اخطار دادند که قشونت را جمع کن

اما قدرت ولایت فقیه، رهبری و امامت امام که جانشین امام زمان بود و ارتباطی که امام با خدا داشت باعث هدایت صحیح ملت ایران شد. در جنگ جهانی دوم، در سوم شهریور 1320 انگلیس و شوروی به قزوین می روند و به دولت ایران اخطار می دهند که قشونت را جمع کن. از سوم شهریور تا 12 شهریور به مدت 9 روز رضاشاه بدون اینکه یک تیر به سمت قشون انگلیس و شوروی بزند تسلیم می شود، لشگرهای ایران را منهدم می کند و همه متواری می شوند و بعد از 9 روز تهران را می گیرند و تهران را به عنوان غنیمت بین خودشان تقسیم می کنند. حالا در نظر بگیرید که همه ابرقدرتهای دنیا جمع شده اند و به ایران حمله کرده اند. امام در بیانیه شب اول جنگ می فرمایند که دزدی آمده و سنگ انداخته است و می خواهد ببیند که در این کشور کسی هست یا نه. این قدرت الهی امام را نشان می دهد که ایشان همان شب فرمودند ما 20 میلیون سرباز و بسیجی داریم و 20 سال هم با شما می جنگیم. ایشان این آیه را خواندند: «قاتِلُوهُم حَتَّى لا تَکُونَ فِتنَة» و این گونه ملت شریف ایران را در رابطه با مقابله با دشمن بسیج کردند. انتظار است موافقین و مخالفین انقلاب اسلامی به تاریخ مراجعه و دشمنان قسم خورده ایران را بشناسند و رهبری امام را با رهبری شاهنشاهی ایران مقایسه کنند و قضاوت بفرمایند که پهلوی چه خیانتی بزرگی به ملت ایران کرد.

مقلدان امام نگذاشتند دشمن به هدفش برسد

شما می بینید ارتش به خاطر کودتایی که پیش آمده بود یگان هایش با بچه های انقلابی و مقلدان امام در همه نقاط مرزی، مثل سنندج، کرمانشاه، ایلام و خوزستان با دشمن مقابله می کردند. مثلا حاج حسین همدانی روز اول جنگ در منطقه «بازی دراز» قصر شیرین سرپل ذهاب در ارتفاعات مقابله می کرد و آنجا شهید و اسیر می دهند. در کردستان احمد متوسلیان وحاج همت می ایستند و مجاهدت می کنند و نمی گذارند دشمن آنطور که باید و شاید به پیروزی برسد. در منطقه ایلام سردار شهید حاج اکبر دانشیار، محمود شهبازی، نعمان غلامی و پاشامحمدی، نورالهی و مردم می ایستند و مقابله می کنند. در خوزستان می بینیم که علم الهدی، علی هاشمی و شمخانی به میدان می آیند. مضاف بر آن خود ما در روزهای اول جنگ با احمد کاظمی، حسین خرازی، رحیم صفوی، محسن رضایی، حسن باقری و شهید علی نور به منطقه خوزستان رفتیم و نگذاشتیم دشمن به طرح و نظری که ابرقدرت ها نشسته بودند و طراحی کرده بودند برسند.

دشمن می خواست ناهار را در خرمشهر و شام را در اهواز بخورد

من روز دوم یا سوم جنگ وارد خوزستان شدم. از آنجا به امر رهبر عزیزمان حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای عزیز که نماینده حضرت امام در شورای عالی دفاع بودند وارد خرمشهر شدیم. خرمشهر در حال سقوط بود. ما 72 نفر بچه های اصفهان آمده بودیم. ایشان به امام جمعه اصفهان فرموده بودند که خرمشهر دارد سقوط می کند و بچه های اصفهان به خرمشهر بروند. ما رفتیم و سوم مهر زیر آتش وارد شهر شدیم. نه امکاناتی داشتیم و نه سلاحی. 34 روز در خرمشهر جنگیدیم و بعد آمدیم ... پل سقوط کرد. البته اینکه می گوییم 34 روز، روزی صد شهید و زخمی داشتیم. از آن طرف هم خود عراقی ها به همین اندازه تلفات، کشته و زخمی داشتند. یعنی ماشین جنگی لشکر سوم و پنج تیپ عراقی را مردم با برادران ارتش، نیروی دریایی،دانشگاه افسری ارتش، سپاه خرمشهر و سپاه آبادان منهدم و متوقف کردند. آنها می خواستند بیایند خرمشهر را بگیرند، از پل خرمشهر بیایند آبادان را هم بگیرند. ناهار را خرمشهر و آبادان یک روزه بروند اهواز و شام را در اهواز بخورند. همه طرح هایشان به هم ریخت. ما 34 روز آنجا جنگیدیم و عمدتا بچه ها زخمی و شهید شدند و دشمن آمد پل را گرفت.

با 300 نفر نیرو یک تیپ هزار نفره دشمن را شکست دادیم

ما به آبادان آمدیم. شب نهم آبان 1359 دشمن به آبادان حمله می کند. دشمن جاده خرمشهر اهواز را بسته بود، جاده اهواز به آبادان را در 19 مهر 59، جاده ماهشهر به آبادان را در روز 22 مهر و جاده قفاس را در روز هفتم آبان سال 59 را تصرف و می بندد و شب نهم آبان از بهمن شیر عبور می کند. ما در محاصره بهمن شیر غافلگیر شدیم. آنجا باید می جنگیدیم، یا باید اسیر و تسلیم می شدیم. حضرت آیت الله جمی به فرزند امام حاج احمد آقا عرض می کند که ما محاصره شدیم، تکلیف شرعی ما چیست؟ قدرت امام اینجاست.

ما 300 نفر نیروی رزمی و جنگی بیشتر نداریم. دشمن یک تیپ هزار نفری با ادوات جنگی که پشت سرش یک لشکر زرهی است وارد منطقه کرده است. ما آمدیم با دشمن درگیر شدیم که از دشمن 500 اسیر و 500 تلفات گرفتیم و نگذاشتیم دشمن وارد شهر آبادان شود، ماشین نیروی او را رزمندگان ارتش، سپاه و بسیج منهدم کردند. رزمنده ها 367 روز محاصره آبادان و خرمشهر جنگیدند و ما با یک پیروزی بزرگ در عملیات ثامن الائمه از محاصره یک ساله بیرون آمدیم.

روایت از اولین آشنایی با حاج قاسم

از یک محور حسین خرازی، از یک محور دیگر شهید احمد کاظمی و از محور ایستگاه هفت جاده آبادان به ماهشهر و اهواز با من بود و از ارتش هم لشکر 77. در عملیات تا لب کارون پشت سر دشمن را روی رودخانه کارون بستیم و حدود پنج هزار اسیر و تلفات دشمن به دشمن وارد کردیم و ادواتش را گرفتیم. سه لشکر بعد از محاصره تشکیل شد. لشکر امام حسین، لشکر نجف و لشکر کربلا. ما روز 5 مهر سال 60 عملیات پیروزمند ثامن الائمه را انجام دادیم و و روز 7 مهر سال 60 از محاصره خارج شدیم. آمدیم اهواز و احکام فرماندهی تیپ و لشکر صادر شد.

ماموریت حسین خرازی تپه الله اکبر به سمت چذابه و سمت بستان، ماموریت لشکر ما (لشکر کربلا) حمیدیه، سوسنگرد و پل سابله بستان شد. ماموریت لشکر 21 که فرمانده اش سردار جعفری بود منطقه مگاصیص به سمت پل رودخانه نیسان بود. الحمدالله رب العالمین این عملیات هم در آذرماه سال 60 انجام گرفت.

یک لشکر باید 15 گردان نیرو داشته باشد. عمدتا کادر اصلی سه لشکر امام حسین، نجف و کربلا از اصفهان بود. هرکدام از این لشکرها سه چهار تا گردان داشتند از جمله خود ما. دکترچمران شهید شده بود، سه گردان شهید چمران به لشکر کربلا داده شد. از خراسان شهید شوشتری یک گردان، از فارس سردار رودکی یک گردان، از خوزستان سردار علی هاشمی یک گردان، از اصفهان هم سه گردان بود. یکی از گردان هایی که برای تاسیس لشکر کربلا آمد از کرمان بود و فرمانده این گردان سردار شهید سپهبد قاسم سلیمانی بود.

حاج قاسم گردان 300 نفری را مدیریت کرد

این اولین آشنایی شما با ایشان بود؟

اولین آشنایی ما تقریبا 40 روز مانده به عملیات طریق القدس (فتح بستان) در سال 60 بود. منتها حاج قاسم سلیمانی یک مرحله دیگر به جنوب آمده بود و آنجا به عنوان فرمانده خط. اما ما وقتی لشکر را تشکیل دادیم یکی از گردان های خوب و قدر ما بچه های کرمان بودند که فرمانده اش حاج قاسم سلیمانی بود.

یک گردان 300 نفر نیرو دارد. مدیریت 300 نفر بسیار سخت است. برای اینکه اینها را از کرمان به منطقه ای مثل خوزستان که آب و هوایش خیلی تفاوت دارد بیاورید، باید برای تغذیه، بهداشت، اسکان و استراحت، طهارت، آموزش، تیراندازی، رزم شبانه، استقرار در خط پدافندی و شناسایی آنها تدارک ببینی. 10-15 تا تدارک و کار اصلی لازم است که این گردان را حفظ کنید. سردار شهید حاج قاسم سلیمانی یکی از فرماندهان مقتدر ما بودند که توانستند 300 نفر نیرو را هم آموزش دهند، تدارکات اولیه و هم تدارک تسلیحاتی و هم مانور عملیاتی شان را فراهم کنند.

خواب را از چشمش گرفته بود

آن موقع ایشان سردار سلیمانی 21-22 ساله بود. همه ما همسن بودیم. هیکل لاغر و ضعیفی داشت. اما خواب را کامل از چشم خودش گرفته بود. دو نفر دیگر از برادران مثل آقای بنی اسدی و رحیمی که با ایشان بودند به صورت شبانه روزی چهل روز کار کردند تا ما به شب عملیات رسیدیم. جاده ای که از حمیدیه و سوسنگرد به سمت بستان می رفت ماموریت ما بود. حسین خرازی هم باید از بالای چذابه می آمد. ما سمت چپ جاده سوسنگرد به سمت بستان از خط اول را به حاج قاسم سلیمانی و نیروهای کرمان دادیم. ماموریت ایشان این بود که خط اول دشمن، خط دوم دشمن و جاده تعاون (که از پل سابله به هویزه می رفت) را بگیرد. به نحو احسن شناسایی کرد، هم فرماندهانش را توجیه کرد. شب عملیات زمین یک مقدار خشک بود، و هوا مناسب نبود. وقتی نیروهای شناسایی ما می رفتند، پایشان را روی زمین می گذاشتند صدا می کرد؛ بوته ها خشک بود. به لطف خدا با اینکه دشمن صد در صد آماده بود – ما که نمی دانستیم در جبهه دشمن چه خبر است، اسرایی که می گرفتیم می گفتند صد در صد آماده اند - باران رحمت الهی شروع شد و ما عملیات مان را انجام دادیم و حاج قاسم سلیمانی که از خط اول عبور کرد، در خط اول دشمن درگیری شد. خط اول دشمن را کاملا منهدم و تصرف کرد و به سمت جاده تعاون رفت و مورد اصابت کالیبر دشمن قرار گرفت. کالیبر دوشکا ده برابر قدرتش بیشتر از کالیبر کلاش است. کالیبر دوشکا به دست حاج قاسم خورده بود و این دست را تا نزدیک آرنج منهدم کرده و عصب و استخوان را شکسته بود. حاج قاسم در همان صحنه بین خط اول و دوم دشمن روی زمین می افتد.


وقتی خیال کردند حاج قاسم شهید شده است

اینکه دست ایشان حالت خاصی داشت به خاطر همین بود؟

همین دستی که انگشتر داشت و در صحنه جنایات آمریکایی ها آن را تا آرنج می بینیم. به نظر من این دست واقعا یک ویژگی بهشتی دیگری داشت. یعنی یک قداست و حرمت دیگری داشت که در حمله آمریکایی ها تا بازو قطع شد. باید به عنوان یک سند برای ملت ایران ارائه شود. همه حاج قاسم را از همین دست شناختند. خدا می خواست با نشان دادن این دست زحمات هشت ساله جنگ حاج قاسم را به نمایش بگذارد تا رزمندگان دوران عزت و پیروزی الهی را فراموش نکنند. این دست سند عزت ملت ایران در دفاع مقدس بود که در مجاهدت جبهه مقاومت تقدیم خدا شد.

من با حاج قاسم تماس گرفتم دیدم صدایش قطع شد. به بیسیمچی او گفتم گوشی را بده دست حاجی. رمزمان قاسم قاسم مرتضی بود. بیسیمچی گفت حاج قاسم شهید شد. این در تاریکی شب، دود و آتش و خمپاره بود. گفتم گوشی را به بنی اسدی یا رحیمی بده. در تاریکی گشت و آنها را پیدا کرد. گفتم چی شده؟ گفت حاجی افتاد روی زمین و شهید شده. حاجی بیهوش شده بود و آنها در تاریکی شب خیال می کردند شهید شده است.

من دو سه تا از بچه های اصفهان را فرستادم گفتم سریع با برانکار بروید. زیر آتش رفتند. همین دوشکایی که حاجی را زد، صد برابرش در هر نقطه شلیک می شد. بچه ها رفتند و الحمدلله ایشان را با برانکار آوردند. جیپ فرماندهی من پشت خاکریز بود که حاجی را از روی خاکریز پایین آوردند. رفتم بالای سرش، دستم را روی پیشانی حاجی گذاشتم دیدم گرم است؛ پیشانی اش عرق کرده بود اما این دست کامل منهدم و رها شده بود. به بچه ها گفتم او را جمع و جور کردند. خون ریزی زیاد بود و ترکش به سینه حاج قاسم اصابت کرده بود. همانجا یک اورژانس و آمبولانس داشتیم؛ ایشان را سوار آمبولانس کردم و با سرعت رفتند اهواز، چون سوسنگرد یک اورژانس ضعیف داشتیم. تا اهواز حدود یک ساعت و نیم راه بود. هوا بارانی شده بود و یک مقدار جاده لغزنده بود. اما احتیاط کامل انجام شد و ایشان را به اهواز رساندند. ایشان بستری شدند و جانشینان ایشان کمک کردند و ما به تمام اهدافمان رسیدیم.

به حاج قاسم گفتم اجر شهید را ببری

دیگر در چه عملیات هایی با ایشان بودید؟

در این عملیات که ایشان زخمی شد و از رده خارج شد. شهید حسن باقری هم شب چهارم تصادف کرد و ایشان هم زخمی شد. ایشان را هم به بیمارستان بردند و بستری کردند. آقای حسن باقری افشردی می رود بیمارستان به عیادت قاسم سلیمانی. هردو نفر به تهران و مشهد اعزام می شوند. بستان را فتح کردیم و تمام شد. دوباره عراقی ها عملیات کردند که چذابه را بگیرند. آنجا هم جنگ سختی بود، شهید دادیم اما نگذاشتیم یک متر جلو بیایند. لشکر 25 کربلا 11 گردان در چذابه وارد عمل کرد. این 11 گردان از چند استان بودند. لشکر امام حسین هم محور اصلی مقابله با دشمن در چذابه بود.

25 روز بعد در جاده شوش به شوشتر یک قرارگاه به اسم کربلا بود. فرماندهان برای عملیات فتح المبین دعوت شده بودند. رفتم دیدم حاج قاسم دستش را گچ گرفته و آنجاست. من حاج قاسم را گرفتم و او را بوسیدم. گفتم تو شهید شده بودی. بچه هایتان عنوان شهید را برایت زدند انشاءالله اجر شهید را ببری. آنجا صحبت کردیم. قاسم خودش فرمانده مقتدر، توانمند و فرمانده ارشد یک استان بود. نهایتا ما جلسه داشتیم. هم حسن باقری افشردی و هم خود من با برادر محسن [رضایی] صحبت کردیم که حاج قاسم سلیمانی را به عنوان فرمانده تیپ یا لشکر بگذارد. البته من می گفتم که لشکر کربلا را به حاج قاسم بدهند من بروم یک لشکر دیگر تشکیل دهم. فرماندهی کل، آقا محسن، محبت کردند و ظرف 24 یا 48 ساعت بعد، حکم تیپ 41 ثارالله را برای ایشان زدند.


در فتح خرمشهر و عملیات های رمضان و والفجر یکی از یگان های عمل کننده سپاه تیپ 41 ثارالله بود

این چه موقع بود؟

پایان سال 60. ما در آبان و آذر عملیات فتح بستان را انجام دادیم و به منطقه فتح المبین آمدیم. تقریبا همین زمان فعلی بهمن یا اول اسفند بود که ایشان در سازماندهی دوم سپاه فرمانده تیپ شد. اولین تیپ های سپاه، لشکر امام حسین، عاشورا و 25 کربلا بود. بعد تیپ 8 نجف، 27 حضرت رسول (ص)، 7 ولیعصر، 41ثارالله و 46 فجر برای فتح المبین تشکیل شد. آنجا ایشان یک گردان نیرو پیش ما داشت، ما آن گردان را رها کردیم و رفتند. حاج قاسم را به ارتفاعات دالپری فرستادند. (همینکه از اندیمشک وارد منطقه دشت عباس دهلران می شوید و به سمت مرز می روید ارتفاعات سر به فلک کشیده ای می بینید که به آن دالپری و منطقه مورموری می گویند.)

حاج قاسم را به این منطقه تحت امر قرارگاه قدس فرستادند. بنا شد که از روی ارتفاعات بیاید و در دشت عباس که آنجا هم دشمن لشکر زرهی داشت. تیپ 41 ثارالله حاج قاسم در این عملیات دو گردان از بچه های کرمان داشت. الحمدلله عملیات شروع شد و قاسم در همین منطقه به دشمن حمله کرد و آنجا یک پیروزی چشمگیر نصیب مان شد. بالغ بر حدود پنج شش روز زد و خرد سنگینی در فتح المبین داشتیم از جمله دشت عباس که حاج قاسم به سمت تنگه ابوقریب قرار داشت. حاج قاسم آنجا هم زخمی شد، اما الحمدلله رب العالمین دشمن را شکست داد. در طول عملیات های دیگر مثل فتح خرمشهر، رمضان و والفجر یکی از یگان های عمل کننده سپاه سردار سلیمانی و تیپ 41 ثارالله بود.

مقتدر و صاحب نظر بود

از نظر برنامه ریزی جنگی در امور استراتژیک و تاکتیکی چه ویژگی هایی داشتند؟

در رده تیپی و لشکری که حاج قاسم تشریف داشتند همه ما فرماندهان جمع می شدیم نسبت به یک منطقه عملیات نظر می دادیم و حاج قاسم هم عین شهید خرازی و شهید کاظمی نظر می داد. جمع بندی نظرات با آقا محسن، آقا رشید، آقا رحیم صفوی و در مقطعی با شهید حسن باقری بود. اما از نظر نظامی و سازماندهی، آموزشی اقتدار بسیار کاملی داشت. حاج قاسم قبل از اینکه به جنگ بیاید مربی آموزشی هم بود. عجیب اینجا بود که من حاج قاسم را می دیدم که خودش به تنهایی خیلی کارها را انجام می داد. حتی در بحث تیراندازی، آموزش و طراحی ها به قرارگاه می آمد و صاحب نظر بود. یک انسان مقتدر، توانمند، طراح و الهی بود. اینها تعریف نیست؛ واقعیت زحمات یک مجاهد مسلمان ایرانی است که عمل کرده است.

این روحیه حاج قاسم، روش، منش او و اینکه فراجناحی عمل می کرد. به گروه و دسته ای توجه نداشت. 10 سال در رکاب امام قاسم را به عنوان یک فرمانده مقتدر، مطیع فرمان حضرت امام می دانیم. بعد از اینکه امام به رحمت ایزدی پیوستند و مقام معظم رهبری امام خامنه ای عزیز فرمانده کل قوا و رهبر انقلاب شدند حاج قاسم همان توان، همان روش و همان روحیه و همان افکار انقلابی و ارزشی و شهادت طلبی را در اختیار مقام معظم رهبری قرار داد، بدون اینکه هیچ تنشی ایجاد شود و با تمام توان از ولایت فقیه و از رهبری و امام خامنه ای بعد از امام اطاعت کردند. ایشان حدود 15 سال فرمانده لشکر 41 ثارالله بودند. ایشان درایت داشتند یعنی اینکه اولا در جنگ یک فرمانده مقتدر، دوم خودش صاحب ایده و سازماندهی لشکر و سوم مورد وثوق امام و ولایت فقیه و مردم بود. قاسم از یک خانواده روستایی زحمت کش از سپاه کرمان آمده بود و آن روح بلند و مخلص روستایی را از اول تا آخر عمر حفظ کرد. پدر و مادر بزرگوار ایشان در زمان سرلشگر قاسم هنوز کشاورز و در روستا زندگی می کردند. این نشان از پاکی این سردار سرافراز اسلام است.


حاج قاسم هم «اشداء علی الکفار» بود و هم «رحماء بینهم»

در سال 1370 هم بعد از جنگ ایشان را فرستادند مسائل ناامنی در استان های کرمان، هرمزگان و سیستان و بلوچستان را حل کنند. احزاب، گروه ها و دسته هایی ضدانقلاب مسلح شده بودند. آنها از فرصت جنگ استفاده کرده بودند و رفته بودند و جاهایی را گرفته بودند. گروه هایی بودند که هزار نفر تفنگ چی داشتند. حاج قاسم را آنجا فرستادند. حاج قاسم دو سال در منطقه کهنوج، کرمان و جازموریان، زاهدان، چابهار، نیک شهر و ایرانشهر به صورت یک یگان متحرک حرکت می کرد.

عید سال 71 بود که به زاهدان و چابهار رفتم و از چابهار به جاشک و کهنوج آمدم. سراغ حاج قاسم را گرفتم گفتند کهنوج است. رفتم گفتند جلسه دارد. با خانواده بودم. یک مقدار کنار اتاق جلسه یواشکی نشستیم تا جلسه اش تمام شد. وقتی آمد و با او صحبت کردم دست من را گرفت و گفت بیا برویم. دیدم یک آقایی که سبیلش از سر لب هایش بیرون زده بود را دستگیر کرده است. گفت این هزار نفر تفنگچی داشته. تمام این منطقه را به آشوب کشیده بود. دو شب پیش عملیات کرده و با استفاده از هلی کوپتر، نیرو و هلی برد اشرار را محاصره کرده بودند. حاج قاسم به او گفت برو زیر هلی کوپتر را بشور و آب بپاش. این اقتدار فرماندهی است که روحیه نیروهای اشرار را لجن مال و او را تنبیه کند و بعد رافت اسلامی را نشان می دهد.

گفتم می خواهی با او چه کنی؟ چنین آدمی که آدم کشته بود و راه بندان کرده بود حکمش اعدام بود. گفت هیچ می خواهم آزادش کنم. گفت به او قول دادم که به او امان نامه می دهم؛ زیر قولم نمی زنم. ایشان اینگونه رافت اسلامی، محبت دینی و اخلاق اسلامی را به منصه ظهور رساند و به او امان نامه داد و از او پشتیبانی کرد. اسلحه نیروهایش را گرفت و گفت بروید به زن و بچه تان برسید، بعد برایشان امکانات بردند. شاید آنجا حاج قاسم برای هفت هشت هزار نفر اشتغال ایجاد کرد. حاج قاسم ضمن اینکه اشداء علی الکفار بود رحماء بینهم بود. این باعث شد که تجربه حاج قاسم به کار نیروی قدس بیاید. سال 1376 رهبر عزیزمان امام خامنه ای به عنوان فرمانده معظم کل قوا حکم فرماندهی نیروی قدس را به ایشان داد. البته نیروی قدس را سردار وحیدی تشکیل داده بودند که عملیات های متعدد را در عراق زمان صدام انجام می دادند. اول قرارگاه رمضان بود و بعد نیروی قدس شد.


اسرائیل 33 روز مقابل حزب الله و طرح ها و انتقال تجارب نیروی قدس ما نتوانست جایی را بگیرد

قرارگاه قدس قبل از حاج قاسم چه می کرد؟

قبل از حاج قاسم قرارگاه رمضان را داشتیم که تمام عملیات های درون عراق زمان جنگ را با صدام انجام می داد. بعد از اینکه جنگ تمام شد قرارگاه رمضان حدود سال 1373 یا 74 نیروی قدس شد. فرمانده نیروی قدس سردار وحیدی بود. سردار وحیدی معاونت اطلاعات سپاه بود. در خود ایران نیروهای متفاوتی مثل سپاه بدر یا احزابی که در منطقه کردستان عراق بودند. در خارج از کشور، حزب الله لبنان را داریم. در عراق گروه های متعدد را داریم، در سوریه همینطور. حاج قاسم وقتی حکم را گرفت در ایران متوقف نشد. او با تمام توانش از سال 76 وارد عراق و از آنجا وارد لبنان شد و تمام این گروه هایی که مسلح و متفرق بودند را با همان رافت اسلامی و اخلاق کریمه خودش دور هم جمع کرد و توانست یک سازماندهی قدرتمندی به وجود بیاورد که آنقدر منسجم، آماده، تسلیح شده و با امکانات بود که 33 روز جنگ لبنان مدیریت شد. ارتش اسرائیل چهارمین یا پنجمین ارتش دنیاست که در جنگ شش روزه چند کشور عربی را شکست داد. اما در مقابل حزب الله و سردار قاسم سلیمانی ما نتوانست در 33 روز جایی از لبنان را بگیرد و آنجا با یک شکست مفتضحانه رو به رو شد و فرار کرد.

بار دوم اسرائیل 22 روز عملیات کرد که آنجا هم شکست خورد. در حدی شد که ناوچه ها و ناوهای اسرائیلی که در دریای مدیترانه بودند را بچه های حزب الله در ساحل دریا در صور و صیدا مورد هدف قرار دادند و سه تا از ناوها را منهدم کردند. رسما اعلام می کردند و رسما هم می زدند. سیدحسن نصرالله رسما اعلام کرد. چون اولین را که زدند اسرائیلی ها گفتند سیستم های ما خاموش بود و آماده نبودیم. سیدحسن نصرالله اعلام کرد حالا سیستم هایتان را روشن کنید ما فلان ساعت می زنیم. این قدرت، شجاعت و جسارت در هشت سال جنگ ما آمد و به لبنان رفت. الحمدلله این تجربه، تخصص، علم و این توان به آنجا منتقل شد. این زحمات سردار شپهبد شهید قاسم سلیمانی بود.

گروه های مسلح کشورهای عربی با وجود حاج قاسم انسجام پیدا کردند

ایشان چطور در منطقه به فرمانده مقتدری تبدیل شد که مورد توجه یک جهان قرار گرفت؟

به طور کلی گروه های مجاهد و مبارزی که در عراق، سوریه و لبنان بوده اند دنبال این بودند که خودشان انسجامی پیدا کنند. ورود حاج قاسم، روش و منش حاج قاسم و فرماندهی حاج قاسم و نوع ارتباطات حاج قاسم با تمام سرران عشایر، تمام سران گروه های مسلح مبارز در کشورهای عربی باعث شد که یک انسجام واقعا الهی پیدا کنند. آیه ای که خدا می فرماید «و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا» به منصه ظهور رساند و تمام اینها را توانست با روحیه بلند خودش کنار هم جمع کند و به یک پیروزی لذت بخش به عنوان جبهه مقاومت دست پیدا کرد. امروز در لبنان یک اقتدار و توانایی در ارتش، مردم و حزب الله است که از همانجا می توانند آن چنان سیلی به اسرائیل بزنند که دیگر نتواند بلند شود. در عراق همینطور. در عراق بیش از دو میلیون حشد الشعبی و بسیجی سازماندهی شده است. در سوریه که سازماندهی نیروی مردمی نداشت الان بیش از یک میلیون و 500 هزار بسیجی در ارتش سوریه تشکیل شده است. یمنی ها هم مسلمان بودند و از ولی فقیه و رهبری ما اطاعت داشتند و به حضرت امام و سپس به امام خامنه ای اعتقاد داشتند. اینها باعث شد که بند اتصال حاج قاسم با اینها محکم شود و به لطف خدا مردم یمن، عراق، سوریه، لبنان و فلسطین اشغالی روی پای خودشان با آموزش و توان و سلاح موجود با دشمنان اسلام بجنگند.

ابومهدی المهندس می گفت به عنوان یک سرباز از حاج قاسم اطاعت می کنم

من وقتی سال 69 و 70 فرمانده سپاه بدر بودم ابومهدی المهندس ستاد سپاه 9 بدر ما بود. ایشان خودش یک فرمانده مقتدر در رده حاج قاسم سلیمانی بود اما می گفت که من به عنوان یک سرباز از حاج قاسم اطاعت می کنم. یعنی یک نفوذ در قلوب مردم و رزمنده ها و همه احزاب و اقوام کشورهای سوریه، عراق و لبنان و حتی فلسطین اشغال (در غزه) پیدا کرد که از حاج قاسم مثل امام خمینی و امام خامنه ای اطاعت می کردند.

چطور چنین ارتباط شخصی قوی با آدمها برقرار می کرد؟

آهنربا چطور تشکیل می شود؟ یک شبکه مغناطیسی به یک آهن وصل می کنند که می شود آهنربا. این آهنربا را شما هرجا بگذارید هزاران هزار براده آهن را به خودش جذب می کند. حاج قاسم به نظر من روحش با مغناطیس الهی ارتباط پیدا کرده بود و ویژگی های شخصی او از قبیل ولایت پذیری، اخلاص، شجاعت، معرفت، تدبیر، حضور، نترسی و خطرپذیری موجودیتش را تقویت کرده بود. این ها باعث شد که این مغناطیس روز به روز در ایشان قدرتمند شود و عین یک آهنربا همه احزاب و گروه های متفرق را به خودش جذب کند و جبهه بزرگ مقاومت و مدافعان حرم اهل بیت را تشکیل دهد.

حاج قاسم با هلی کوپتر وسط محاصر نشست

شما مورد عجیب یا خاصی از ارتباط ایشان با گروه های مختلف که شاید در حالت عادی باورش عجیب و غیرمنتظره باشد سراغ دارید؟

در بحث مبارزه، مجاهدت و جنگ حلوا و شیرینی تقسیم نمی کنند. فرماندهی در رده حاج قاسم سلیمانی می آید با یک گردان حزب الله و مردم سوریه در حلب و مناطق جنگی حضور پیدا می کند و می جنگد. ما خودمان جنگیده ایم و فرمانده بودیم. شما هرجا حتی اگر در خانه تان تکبر کنید، خانواده تان قبول تان ندارد. روحیه معرفت، شجاعت و ایمان به کار در حاج قاسم باعث سربلندی او و انسجام آنها شد. حاج قاسم بی تکبر با سادگی کامل و اخلاص انجام وظیفه می کرد.

نمونه ای که می فرمایید در حلب، محاصر کامل، نیروهای اسلامی (نیروهای حاج قاسم) در محاصره بودند و حاج قاسم با هلی کوپتر بلند می شود و وسط آنها می نشیند. شما خودت اگر آنجا باشی این کار چه تاثیری بر رویت می گذارد؟ عاشق حاج قاسم می شوی. دیگر حاج قاسم را به عنوان یک فرمانده مومن، متدین و شجاع می پذیری. این خیلی مهم است که فرمانده نیروی قدس ایران با هلی کوپتر زیر تیر و ترکش برود وسط دشمن فرود بیاید.

حاج قاسم می گفت اگر این اقتدار سپاه را با کارهای سیاسی معامله کنیم سنگ روی سنگ بند نمی شود

این همان است که رهبری فرمودند محاصره 360 درجه ای؟

بله. در چند نقطه آنجا مثلا در نبل الزهرا هم این کار را کرد. مردم آن را می بینند دیگر. آحاد ملت، رزمندگان آنها، آحاد ملت شان این را می بیند. شهید همدانی، شهید قاسم سلیمانی و شهدای مدافع حرم باعث شدند که ارتش سوریه قرآن خوان و نمازخوان شود. اگر از من کسی عمل خلافی دید، آن عمل خلاف باعث می شود از من زده شوند اما اگر عمل پسندیده ای از من دیده شد قطعا انسان های مخلص، معتقد و متدین گرد آن جمع می شوند و قاسم با عزت و صلابت این چهل سال عمرش را در انقلاب به پایان رساند. قاسم چند برابر عمرش به اسلام و مردم خدمت کرد.

من چهل سال با او رفیق بودم. هیچ وقت ندیدم پشت سر کسی حرف بزند. هیچ وقت ندیدم به کسی توهین کند. انتخابات می آمد و می رفت و می گفت ما چشم مان به دست رهبری مان باشد، گوش به فرمان باشیم و وارد معرکه های سیاسی هم نشویم؛ قداست و حرمت سپاه بالاتر از این حرفهاست. قداست و حرمت سپاه و بسیج خون شهید است؛ خون آن جانبازان، آزادگان و شهدای عزیز زمین ریخته شده است و ما سپاه و یک قدرت مقتدر شدیم. حالا اگر ما آمدیم و این اقتدار و این عزت را با کارهای سیاسی معامله کردیم، دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود؛ سپاه عاشق عاشق خدا، عاشق ولایت فقیه، عاشق امام زمان است. ما باید حاج قاسم را به عنوان یک فرمانده مقتدر جهادی، شجاع، مدیر، مدبر سرلوحه کار خودمان قرار دهیم و الگویی برای همه جوان های ما شود. وقتی در این زمان سردار سلیمانی و سردار ابومهدی المهندس به دست جنایتکاران آمریکایی شهید می شوند یعنی مسلمانان جوانان و مردم شریف عراق و ایران با هم باشید تا الهی شوید؛ با هم باشید تا پشت دشمنان را به خاک بمالید. سپهبد سلیمانی و ابومهدی بحمدالله در این حماسه بزرگ سربلند بیرون آمدند و الگوی همه ما شدند.

حاج قاسم در والفجر 8، 78 روز شبانه روزی با دشمن جنگید

شما تا فتح المبین را توضیح دادید. لطفا به عملیات بیت المقدس هم اشاره کنید.

ایشان هم بودند. اما ... .

اما در والفجر 8 نقش جدی تری داشتند.

در والفجر 8 شهر فاو که سه کیلومتر بود را خود من (لشکر 25 کربلا) عمل می کردم. سمت چپ ما لشکر 7 ولیعصر بود. سمت چپ لشکر ولیعصر، لشکر 19 فجر بود و سمت چپ 19 فجر لشکر 41 ثارالله بود. عملیاتی که به عهده حاج قاسم سلیمانی گذاشته بودند این بود که از اروند عبور کند، خط اول و دوم دشمن را بگیرند. یک جاده بود که از فاو می آمد و به دریا می خورد که به آن راس البیشه می گویند. سه کیلومتر آنجا ماموریت سردار سلیمانی بود که الحمدلله شب 21 بهمن سال 64 عمل کردند تمام خطوط دشمن را گرفتند و نیروهای دشمن را اسیر کردند و تا ساحل خور عبدالله پیشروی کردند. حاج قاسم یکی از فرماندهانی بودکه 78 روز در فاو شبانه روز با دشمن جنگید. وقتی که ما فاو را گرفتیم یک جبهه به سمت بصره، یک جبهه به سمت ام القصر و یک جبهه به سمت جاده فاو بهار و بصره آمدیم. لشکر ها اینجا تقسیم شدند. یکی از لشکرهایی که ایستاد و جنگید لشکر حاج قاسم بود. با اینکه نیروهای کرمان نسبت به لشکرهای دیگر نیروی کمتری داشتند اما انصافا ایشان آنجا 78 روز با تمام توانش جنگید.

بعد از آن عملیات کربلای 4، ام ‌الرصاص بود که لشکر کربلا وسط ام الرصاص قرار می گرفت. پشت آن جزیره ام‌البابی بود و ابو الخصیب بود که از فاو به بصره می رفت. آنجا با ما بود. سمت راست ما لشکر 41 ثارالله شهید سلیمانی بود. 24 ساعت بعد از شبی که عملیات کردیم دستور عقب نشینی صادر شد. به منطقه کربلای 5 آمدیم. آیت الله هاشمی رفسنجانی فرمانده جنگ بودند. دستور دادند کسی از نیروها از منطقه خارج نشود. حتی گفتند مجروحان هم خارج نشوند. در صدام غرور کاذبی به وجود آمد و کربلای 4 را برای خود یک پیروزی بزرگ حساب کرد و به عربستان رفت. فهد از او استقبال کرد و کلاش طلا به صدام هدیه کرد. صدام آنجا گفت ما در کربلای 4 ایرانی ها را شکست دادیم و تا شش ماه دیگر توان ندارند. با تدبیر آیت الله هاشمی رفسنجانی، سپاه از منطقه خارج نشده بود. با حاج قاسم سلیمانی، شهید خرازی، شهید احمد کاظمی، آقای کوثری، شریعتی، آقای رئوفی، آقای اسدی و همدانی سه چهار شب در قرارگاه به بحث نشستیم و عملیات در منطقه کربلای 5 شرق بصره را همه پذیرفتند و برای شهادت پای کار عملیات آمدند.

معجزه در عملیات کربلای 5

منطقه کربلای 5 مملو از میادین مین و آب گرفتگی های سختی بود. آنجا سخت ترین نقطه را به من و قاسم دادند؛ ما باید از پنج کیلومتر از مرز خودمان - که عراقی ها موانع انداخته بودند - تا ضلع شرقی کانال ماهیگیری در هفت کیلومتری بصره از طریق پنج کیلومتر آب شناسایی می رفتیم که موانق و میادین زیادی داخل آن بود.

خداوند در شناسایی به ما کمک کرد؛ پرنده ها و مرغابی های سیاه رنگی که مثل سر غواصها بود روی آب آمدند و غواصان ما از بین پرندگان رفتند و هم ریزگرد آمد و تمام آسمان منطقه خرمشهر و آبادان را پوشش داد و ما همه تجهیزات مان را در آن تاریکی که ماهواره، دیده بان و جاسوس نمی توانستند ببینند انتقال دادیم.

این ها معجزات الهی بود؛ خداوند دقیقا اینگونه به ما کمک می کند اگر ما روح معنوی داشته باشیم، با خدا باشیم و دولت مان جهادی اداره شود. جهادی یعنی خدا در نظرت باشد. امام (رض) دو ملاک را ملاک اصلی قرار می دادند: تقوا و جهاد. شما در همین کار خودتان اگر تقوا داشته باشید و روحیه تان جهادی هم باشد کارتان درست در می آید. اما اگر یک چشم تان به غرب باشد، یک چشم تان به شرق باشد خدا موفق تان نمی کند.

شب عملیات کربلای 5، صدام هزار فرمانده را به گاردن پارتی دعوت کرده بود

ما آنجا به اهل بیت متوسل شدیم و به خدا توکل کردیم. خدا صدام را فریب داد. دقیقا شب عملیات کربلای 5 صدام بالغ بر هزار نفر از فرماندهان گردان، تیپ، لشکر و قرارگاه را به بغداد و گاردن پارتی برای دادن مدال دعوت کرده بود. دقیقا مراسم صدام ساعت هفت و نیم شب شروع می شد ما ساعت 10 و نیم شب به عراق زدیم. یکی از معجزات الهی بود که هیچ فرمانده ای در منطقه وجود نداشت. ما راحت رفتیم خط اول و دوم را گرفتیم. در غرب کانال ماهیگیری من، حاج قاسم سلیمانی و کوثری در شش کیلومتری بصره 22 روز با دشمن جنگیدیم که روزی 40-50 هزار گلوله روی سر ما ریخته می شد. برای من و قاسم 12 موشک اسکات زدند. آنجا قاسم با وجود اینکه خیلی از بچه هایش آنجا شهید شدند خم به ابرو نیاورد و من آنجا شجاعت، اقتدار و مقاومت سردار رشید اسلام سپهبد قاسم سلیمانی را ستایش کردم که این بشر چقدر خالصانه و بی ریا کار می کرد. ما نه می توانستیم آب بخوریم، نه می توانستیم دستشویی برویم نه می توانستیم غذا بخوریم و نه بخوابیم. ما 22 روز نمازمان را با پوتین خواندیم. تمام لباس ما خون بود. موشک های اسکاتی را که می زدند به باتلاق دریاچه نمک می خورد و گل و لای بالا می رفت و روی سر ما می ریخت. آب هم نبود که دست و روی مان را بشوریم. یک پل بود که شب در لحظه ای امکانات می آمد. تمام نیروهای ما زخمی یا شهید شدند. یک گردان 300 نفره می آمد و تا فردا شب 50 نفر زنده می ماندند، بقیه شهید و زخمی می شدند. ما در این 22 روز با قاسم و محمد کوثری کتف ارتش عراق را از پشت گرفتیم و الحمدالله دشمن آنجا یک تلفات بسیار بسیار سنگین داد و شکست فاحشی خورد و قطعنامه 598 آنجا رقم خورد و همه لشکرهای سپاه و ارتش واقعا فداکاری کردند، خصوصا هوانیروز، نیروی هوایی و توپخانه.

عربستان بعد از فتح خرمشهر به صدام 46 میلیارد دلار داد


نظر سردار سلیمانی درباره قطعنامه 598 چه بود؟ آن زمان عده ای مخالف این قطعنامه بودند، می گفتند جنگ باید ادامه پیدا کند. البته عده ای هم می گفتند این اتفاق باید زودتر می افتاد.

آن عده ای که می گویند چرا زودتر اتفاق نیفتاد چرا خودشان نیامدند بایستند و تمامش کنند؟ کجا بودید؟ در تهران و اصفهان قایم شده بودید و حالا تحلیل می کنید؟ کسی که می گوید بعد از فتح خرمشهر چرا جنگ تمام نشد خودش کجا بود؟ نمی شود تحلیل آب دوغ خیاری کرد. ما از اول جنگ تا فتح خرمشهر 50 هزار اسیر گرفتیم، تمام این ژنرال ها و فرماندهان عراقی که گرفتیم می گفتند دنبال براندازی هستند و می خواهند ادامه دهند. ما می گفتیم تنبیه متجاوز، غرامت جنگی و عقب نشینی به مرزها. امام این سه راهکار را فرمودند. این منطقی است. به هیچ یک از این ها تن ندادند. ضمن آنکه عربستان بعد از فتح خرمشهر 46 میلیارد دلار به صدام داد و ارتش او را تجهیز کردند. ما تحلیل های بیخودی نباید بکنیم. تحلیل باید واقعی باشد.

بدن صدام را سگ ها تکه تکه کردند و مرقد امام ما با چهار گلدسته مأوای شیعیان شده است

در مورد قطعنامه ما تابع نظر امام بودیم؛ از خودمان حرفی نداشتیم. وظیفه ما این بود که بجنگیم. واقعا اواخر جنگ امکانات مان کم بود. آقای رضایی خدمت امام نامه نوشتند که این امکانات را می خواهیم که شر صدام را بکنیم. اما توان نظام هم آنقدر نبود؛ در محاصره اقتصادی بودیم، آمریکایی ها در منطقه هواپیمای مسافربری مان را زدند و ... . دیگر تصمیم ولی فقیه و امر امام بود که قطعنامه را پذیرفتند. امام با خدا معامله کرد و فرمود جام قطعنامه را سرکشیدم. از طرف دیگر اما خداوند چنان سیلی در صورت صدام زد که به کویت حمله کرد. در کویت کشورهای متحد ارتش عراق را کامل منحل کردند. ما باید پنج سال می جنگیدیم تا این ارتش را منهدم کنیم، اما خدا با یک حرکت خود صدام تلافی جام زهر را در آورد. الان صدام کجاست و امام کجاست؟ این خودش یک معادله معنوی، سیاسی و ارزشی است که صدام به دار آویخته شد و بدنش را سگ ها تکه تکه کردند و خوردند و مرقد امام ما با چهار گلدسته و گنبد ماوایی برای همه شیعیان شده است. هر عراقی شیعه که بچه هایشان هم کشته شدند وقتی به تهران می آیند دنبال مرقد قائد خمینی هستند. این قائد خمینی، قائدی بود که از خدا دستور می گرفت. صدام از که دستور می گرفت؟ از دنیا؛ از ابرقدرتها. صدام به دار فانی رفت اما امام به دار باقی شتافت و الحمدلله هر شهید و رزمنده ای که امروز در راه خدا مجاهدت کند و کفار را بکشد و عزت برای مسلمین بیاورد امام در آن شریک است. یکی از سرداران امام سپهبد شهید قاسم سلیمانی و دیگری ابومهدی المهندس است. ملاحظه کنید خدا چه عزتی به آنها داد.

حاج قاسم دو ماه پیش به رئیس بنیاد شهید گفت پرونده شهادتم را روی رو بیاور

به این اشاره کردید که وارد مسائل سیاسی نمی شدند. رویکرد سردار سلیمانی نسبت به وصیت نامه امام درباره منع حضور نظامی ها در سیاست چه بود؟

قاسم سلیمانی اصلا در بحث های سیاسی و تنش زا وارد نمی شد. سرش به کار خودش بود. کسی که در این کشور خودش را مطیع رهبری و ولایت قرار دهد دیگر نباید در جای دیگر دخالت کند. هر کسی باید در کرسی خودش باشد. قاسم یک شمه از قدرت سیاسی خط امامی داشت و آن راه را از روز اول با امام خمینی و سپس با امام خامنه ای طی کرد. یعنی اینگونه نبود که بنشیند، تجزیه تحلیل کند که اگر فلانی رئیس جمهور شد یا فلانی شهردار و رئیس مجلس شد چه کار کنیم. سرش به کار خودش بود و کار خودش را انجام می داد. خداوند هم جاه و مقام قاسم را اینگونه اللهی وسیع کرد.

آخرین ملاقات تان با سردار سلیمانی کی بود؟

یک هفته قبل از شهادتش جلو در خانه. خانه های ما کنار هم است. یک هفته قبل از شهادتش با هم قرار گذاشتیم که بچه های جبهه و جنگ، فرماندهان قدیمی را به دفتر حاج قاسم دعوت کنیم و حاج قاسم یک صبحانه یا ناهار بدهد که دیگر رفت.

حاج قاسم آقای شهیدی، رئیس بنیاد شهید را دیده و به او گفته بود پرونده شهادت من کجاست؟ این مال یکی دو ماه قبل است. آقای شهیدی گفته بود پرونده تو آخر آخر شهداست. حاج قاسم جواب داده بود پرونده من را بیاور روی روی پرونده شهدا. این خیلی مهم است که برای طرف این طور یقین حاصل شود و حاج قاسم ئ ابومهدی به یقین کامل دست پیدا کردند و با هم به سفر آخرت رفتند.

خدا مقرر کرد حاج قاسم کنار شش امام معصوم شهید شود

ما با هم قرار گذاشته بودیم که دوستان قدیمی مان را برای ناهار یا صبحانه در دفتر حاج قاسم جمع کنیم که حاج قاسم به ماموریت لبنان رفتند. به سوریه برای زیارت حضرت رقیه (س) و زینب (س) رفتند و بعد از آنجا آمد به امام حسین (ع) لبیک گفت.

خدا می خواهد این را برساند که بچه های ما بچه های وحدت و انسجام هستند. در کنار شش امام شهید ما (خصوصا امام حسین) بدنش تکه تکه و شهید شد. این ها همینطوری اتفاق نمی افتد. آمریکایی ها و صهیونیست ها از مدتها قبل دنبال این بودند که حاج قاسم را ترور کنند اما الحمدلله تیرشان به سنگ خورده بود. خدا اینگونه مقرر کرد که حاج قاسم بعد از زیارت حضرت رقیه (س) و زینب (س) به عراق برود و با ابومهدی و چند نفر دیگر از عزیزان در کنار شش امام معصوم ما تکه تکه شوند. این در تاریخ نظام مقدس جمهوری اسلامی و ملت های مسلمان و آزاده خصوصا شیعیان ثبت و ضبط است. خدایا خداوندا بر محمد و آل محمد و بر شهدای عزیز اسلام و کشورمان ایران و بر امام شهدا خمینی کبیر و بر قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس درود فرست و همه مسلمانان و جوانان را یاری و کمک کن تا راه سردار سلیمانی ها را سرلوحه زندگی شرافتمندانه خود کنند. آمین یا رب العالمین.

https://www.jamaran.news/%D8%A8%D8%AE%D ... B%8C%D8%AF
00343179
 
پست ها : 2285
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال مسائل ديگر ايران و جهان

پستتوسط 00343179 » سه شنبه فبريه 14, 2023 3:17 pm

 


ارتباط  مرحوم حاج قاسم سلیمانی با مرحوم هاشمی رفسنجانی


ناگفته هایی از ارتباط آیت الله هاشمی رفسنجانی و حاج قاسم سلیمانی

Image
محسن هاشمی گفت: رفت و آمدهای زیادی بین حاج قاسم سلیمانی و آیت الله هاشمی رفسنجانی برقرار بود و من در جای جای خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی می بینم که ایشان در خصوص تیزهوشی حاج قاسم و تسلط ایشان نسبت به اوضاع نوشته اند.



پایگاه خبری جماران: در آستانه سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی، گفت و گویی با فرزند ارشد آیت الله هاشمی رفسنجانی داشته ایم تا خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی از سردار دل ها را مرور کنیم؛ که در این گفت و گو مباحث مختلفی از جمله مشورت های حاج قاسم با آیت الله هاشمی رفسنجانی و ماجرای تصمیم ایشان برای خروج از سپاه مطرح و نکاتی ذکر شد که بعضی از آنها از جمله جلسه سردار سلیمانی و مرحوم هاشمی رفسنجانی بعد از تنش ایران و افغانستان در سال 1377، پیش از این منتشر نشده است.

مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با محسن هاشمی را در ادامه می خوانید:

آقای مهندس! در ایام سالگرد شهادت سردار سلیمانی هستیم. در خاطرات آقای هاشمی خیلی اسم حاج قاسم را می بینیم. یعنی از دهه 60 به واسطه اینکه همشهری بوده اند و ایشان هم فرمانده لشکر کرمان بوده اند، خیلی ارتباط داشتند؛ تا آخر هم ظاهرا این ارتباط بوده است. در خصوص کیفیت این ارتباط برای ما بگویید.

سردار سلیمانی کرمانی بودند و از همان ابتدای جنگ هم فرماندهی لشکر 41 ثارالله را بر عهده داشتند و با توجه به اینکه آیت الله هاشمی رفسنجانی هم به عنوان فرمانده جنگ عمل می کردند، ارتباطات عمیقی بین این دو بزرگوار وجود داشت. بعد از اینکه جنگ تمام شد هم ایشان مسئولیت هایی را در استان های کرمان و سیستان و بلوچستان، مخصوصا در امر مبارزه با مواد مخدر و قاچاق و مسائل مربوط به رفع آسیب های اجتماعی آن مناطق بر عهده گرفتند. لذا این ارتباط برقرار بود تا اینکه فرمانده سپاه قدس شدند.

رفت و آمدهای زیادی بین حاج قاسم سلیمانی و آیت الله هاشمی رفسنجانی برقرار بود

من یادم هست که مقام معظم رهبری و سپاه در مورد بعضی از تصمیماتی که باید در خصوص فعالیت های سپاه و اقدامات برون مرزی گرفته می شد، مسئولیت هایی به آیت الله هاشمی رفسنجانی هم داده بودند و گزارشات فعالیت ها به سمع ایشان می رسید و رفت و آمدهای زیادی بین حاج قاسم سلیمانی و آیت الله هاشمی رفسنجانی برقرار بود و من در جای جای خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی می بینم که ایشان در خصوص تیزهوشی حاج قاسم و تسلط ایشان نسبت به اوضاع نوشته اند.

همین امسال ان شاء الله خاطرات سال 77 را چاپ می کنیم. جمله جالبی از آیت الله هاشمی رفسنجانی در سفری که به منطقه کرمان و جنوب شرق ایران داشته اند و شهید حاج قاسم سلیمانی هم همراه ایشان بوده اند.

در خاطرات هفت فروردین 1375 هست که «با هلی کوپترها به طرف جازموریان پرواز کردیم؛ در راه آقای سردار سلیمانی، فرمانده لشکر 41 ثارالله، توضیحات خوبی دادند. اطلاعاتش از استاندار که همراه ما بود بیشتر است. چون محلی و باهوش است».

این موضوع تا اواخر عمر ایشان هم ادامه داشت و همیشه سردار سلیمانی در ملاقات هایی که با آیت الله هاشمی رفسنجانی داشتند گزارشاتی به ایشان می دادند و آیت الله هاشمی رفسنجانی هم اگر نظراتی داشتند با ایشان مطرح می کردند و به نظر می آید که روابط تا آخر عمر هر دو بزرگوار بسیار عالی و خوب بود.


در مبارزه با آمریکا و اسرائیل باید در حدی پیش برویم که امکانات ما اجازه می دهد

فرمودید ایشان در رابطه با سپاه قدس مسئولیتی داشته اند. ریاست جمهوری آقای هاشمی سال 76 تمام شد و شهید سلیمانی اواخر سال 76 به فرماندهی سپاه قدس منصوب شد. یعنی این مسئولیت بعد از دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی بود؟

در آن دوران بحث افغانستان پیش آمده بود و چون ایشان ریاست مجمع تشخیص را داشتند در این امر به مقام معظم رهبری، به خواسته خود مقام معظم رهبری، کمک می کردند.

در خصوص مسائل دیگر آقای هاشمی چه نظری داشتند؟ مثلا در مورد رژیم صهیونیستی و یا عراق در خاطرات ایشان چیزی هست؟

ایشان در مسائل کشورداری و دفاعی و اصولا برخورد با کشورهای دیگر، همیشه نظرشان این بود که باید در حدی دخالت کنیم که از توانمان بر می آید. وقتی توان ما در حدی نیست که بتوانیم به بعضی از مسائل برسیم، ورود به آن برای ما ایجاد شکست می کند. اگر این سیاست واقع گرایانه را نگاه کنید، می بینید که ما در امر مبارزه با آمریکا در منطقه و مبارزه با اسرائیل باید در حدی پیش برویم که امکانات ما اجازه می دهد و در کنار آن باید از روش های دیپلماتیک استفاده کنیم.

در هر جایی که لازم هست با سیاست های استکباری و صهیونیستی مخالفت کنیم ولی لازم نیست که همه جا از ابزار سلاح و برخوردهای فیزیکی استفاده شود. می توانیم به وظایفمان در حد توانایی موجود کشورمان فکر کنیم و اگر بیشتر از این جلو برویم، بعضی وقت ها می تواند مشکلاتی برای ما ایجاد کند که از پس آن مسائل بر نمی آییم و باعث زحمت برای مردم ما می شود.

نباید ماجراجویی هایی که نتیجه آن برای کشور معکوس است، شکل بگیرد

راجع به بحث رژیم صهیونیستی در زمان آقای احمدی نژاد کارهایی انجام شد؛ این اقدامات در مبارزه با رژیم صهیونیستی چقدر مؤثر است؟

در زمان آقای احمدی نژاد بحث هولوکاست مطرح شد و بعضی ها گفتند این موضوع به نفع رژیم صهیونیستی شد. چون باعث شد که مظلومیت جدیدی برای رژیم صهیونیستی ایجاد شود و کشورهای استکباری هم پشت موضوع آمدند و شرایطی را فراهم کردند که دوباره او در جهان جلوه کند. از این جهت گفتند که گفتن همه گونه حرف ها باید با سیاست باشد. یعنی آدم باید مواظب باشد حرفی که می زند چه اثری می تواند در پیشبرد اهداف جمهوری اسلامی داشته باشد. اگر فقط جنبه ماجراجویی داشته باشد و به اهدافمان نرسیم، به صلاح کشور نیست و نباید از این جور ماجراجویی هایی که نتیجه آن برای کشور معکوس است، شکل بگیرد.

مرحوم مصدق 200 جلد کتاب آیت الله هاشمی را خریداری کرد

بعد از فوت آقای هاشمی شهید سلیمانی مصاحبه ای کردند و گفتند آقای هاشمی یک شخصیت ضد صهیونیست بود اما تاکتیک های متفاوتی نسبت به سایرین داشت.

ایشان فرمودند که آقای هاشمی هیچ وقت سیاست استکبارستیزی و صهیونیست ستیزی خودش را از دست نداد ولی از روش ها و تاکتیک های مختلفی استفاده می کرد. اصلا در کشور ما با موضوعی که آیت الله هاشمی رفسنجانی شروع کردند و کتاب اکرم زعیتر(سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار) را ترجمه کردند، این کتاب در آن موقع به قدری اثربخش بود که حتی مرحوم مصدق نامه ای نوشتند و گفتند من این کتاب را در جایی دیدم و حیفم آمد که این کتاب به دست مردم نرسد و حتی پول پرداخت کردند و 200 جلد خریداری و از طرف آقای مصدق توزیع شد.

در نهایت نمی شود گفت که آیت الله هاشمی رفسنجانی استکبارستیز و صهیونیست ستیز نبودند؛ خیلی هم به صورت جدی این کار را انجام می دادند. ولی همان جمله ای که گفتم در گذشته هم مدنظر بود. حتی زمان امام و مقام معظم رهبری همیشه این بحث بود که نظام جمهوری اسلامی در حد توانایی های واقعی خودش برای مبارزه با استکبار پیش برود و هر جایی فکر می کند این توانایی ها اجازه نمی دهد که عملیات فیزیکی را پیش بگیرد، لازم است که از بحث های سیاسی و دیپلماتیک استفاده کند. بعضا در این موارد دچار اختلاف نظر می شویم که زحماتی را برای مردم ایران ایجاد می کند.


ایشان جمله دیگری داشت و می گفت، «آقای هاشمی مشاور مجانی برای گروه های مقاومت بود». به جز مواردی که رسانه ای شده، آقای هاشمی چه ارتباطی با گروه های مقاومت داشتند؟

اکثر گروه های مقاومت که به ایران می آمدند با آیت الله هاشمی رفسنجانی ملاقات داشتند و بعضا سفرای آنها و یا نمایندگی هایی که در ایران داشتند با ایشان ملاقات می کردند. یکی از حُسن های آیت الله هاشمی رفسنجانی این بود که زیاد مطالعه می کردند و همه موارد را به دقت بررسی می کردند و اطلاعات خیلی قوی در مورد اکثر مسائلی که شما مطرح می کنید داشتند و بر اساس آن می توانستند تحلیل های واقع گرایانه بدهند.

همین واقع گرایی و عمل گرایی بود که ایشان را از بعضی دیگر از سیاسیون متمایز می کرد و به همین دلیل وقتی به اتفاقات گوش می دادند، می توانستند مشورت های واقع گرایانه در اختیار مقامات کشور قرار بدهند.

سیدحسن نصرالله در پیام بعد از فوت ایشان می گوید که ایشان در 34 سال گذشته حامی، یاور، تکیه گاهی بزرگ و پدری مهربان و دلسوز و مدافعی سرسخت برای ما در همه مراحل و شرایط بودند.

در پیام های تسلیتی که افراد مختلف بعد از فوت ایشان دادند، مخصوصا سیدحسن نصرالله، واضح نشان می دهد که نسبت به حرکات ایشان، مشورت هایی که داده می شده و یا کمک هایی که مدنظرشان بوده چگونه عمل می کردند. به نظر من آیت الله هاشمی رفسنجانی را باید همان مقدار استکبارستیز و صهیونیست ستیز دید که از اول عمرشان در قم کتاب «سرگذشت فلسطین» را نوشتند و مقدمه ای بر آن نوشتند که به خاطر آن مقدمه زندان هم رفتند. این حرکت همیشه در ذهن ایشان متبلور بوده ولی روش ها و تاکتیک ها فرق می کرده و به نظر می آید که باید هر موضوع سر جای خودش دیده شود.

در خاطرات سال 76 هست که ظاهرا آقای سلیمانی استعفا داده بودند و پیش آقای هاشمی آمدند و دبیر کمیسیون دفاعی مجمع شدند. درست هست؟

آیت الله هاشمی رفسنجانی در خاطره 14 آبان 1376 نوشته اند که سردار سلیمانی، فرمانده لشکر 41 ثارالله آمد و برنامه مراسم سرداران شهید استان کرمان و سیستان و بلوچستان را گفت؛ خیلی وسیع است و بیش از 700 میلیون تومان هزینه برداشته. خواست که من در مراسم شرکت کنم؛ رد نکردم. راجع به شغل خودش مشورت کرد؛ می خواهد از سپاه بیرون برود.

ارتباط مرحوم آیت الله هاشمی و شهید سلیمانی تا چه زمانی ادامه داشت؟

پس از پایان جنگ و در دوران سازندگی هم این ارتباط ادامه داشت و به دلیل فعالیت سردار سلیمانی در حوزه مبارزه با فقر و محرومیت زدایی و قاچاق در استان های سیستان و بلوچستان و کرمان، همکاری ایشان با دولت و ارتباط با رئیس جمهور قوی تر شد. پس از دوران سازندگی نیز این ارتباط ادامه یافت و نزدیکتر شد و در طول بیست سال ملاقات های منظم و مداومی بین سردار سلیمانی و آیت الله هاشمی رفسنجانی در مسائل مختلف از جمله مأموریت های سپاه قدس وجود داشت و بارها در خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی این امر منعکس است.

در یکی از نمونه ها که تاکنون منتشر نشده است آیت الله هاشمی نظر سردار سلیمانی درباره بحران سال 1377 میان ایران و افغانستان، که کشور را تا آستانه جنگ پیش برد، می پرسد و در خاطرات ایشان آمده که سردار سلیمانی منطقی ترین و بهترین تحلیل مسئولان مربوطه را ذکر می کنند.



https://www.jamaran.news/%D8%A8%D8%AE%D ... 9%86%DB%8C                                    
00343179
 
پست ها : 2285
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال مسائل ديگر ايران و جهان

پستتوسط 00343179 » جمعه فبريه 24, 2023 7:30 pm

حمله به كشتي ايران در درياى سرخ

رسانه هاى اسرائيل: كار اسرائيل بوده است
رسانه‌های اسرائیل: انفجار در کشتی ساویز می‌تواند به جنگ با ایران منجر شود
Image
رسانه‌های اسرائیل با اشاره به اینکه حادثه حمله به یک کشتی ایران در دریای سرخ با تمدید مذاکرات احیای توافق هسته ای ۲۰۱۵ با ایران همزمان شده از افزایش نگرانی در مورد درگیری گسترده‌تر بین دو طرف خبر داده‌اند.

به خاطر محدودیت انتشار اخبار نظامی در اسرائیل، منابع خبری به گزارشی در نشریه آمریکایی نیویورک تایمز استناد کرده‌اند که نوشته اسرائیل به آمریکا "اطلاع" داده است که نیروهای این کشور در روز ۶ آوریل با استفاده از مین، یک شناور ایرانی را در دریای سرخ را هدف قرار دادند.

مقامات رسمی ایران در روز ۷ آوریل تأیید کردند که در یکی از کشتی‌های آنان در ساحل کشور جیبوتی انفجار روی داده و افزودند که علت انفجار در دست بررسی است. آنان گفتند که در این انفجار کسی کشته یا زخمی نشده است.

حمله به کشتی ایرانی ساویز؛ سازمان ملل خواستار 'حداکثر خویشتن‌داری' شد
حمله به کشتی ایرانی 'ساویز' در دریای سرخ؛ ایران: آسیب جزئی بوده
منابع دولتی و نظامی اسرائیل در این مورد اظهارنظری نکرده‌اند. ارتش اسرائیل معمولا از تکذیب یا تایید ارتباط با عملیات برون مرزی از این دست، از جمله حملات متعددی که علیه مراکز متعلق به ایران در سوریه صورت گرفته خودداری می‌ورزند.

در بیانیه ایران گفته شده است کشتی مورد نظر ساویز نام دارد و یک کشتی تجاری است اما تحلیلگران رسانه‌ای اسرائیل معتقدند که ساویز به سپاه پاسداران تعلق دارد و ماموریت آن گردآوری اطلاعات و عملیات تکاوری تحت پوشش کشتی تجاری است.

تا پیش از این، گزارش‌هایی از حمله و آسیب به کشتی‌های تجاری ایران و همچنین حملات ایران به چند کشتی تجاری اسرائیلی منتشر شده بود اما این اولین باری است که یک شناور نظامی جمهوری اسلامی ایران هدف قرار می‌گیرد. به گفته تحلیلگران، این اقدام می‌تواند به معنی تشدید درگیری بین نیروی دریایی اسرائیل و ایران باشد.

آموس هرل، تحلیلگر دفاعی روزنامه اسرائیلی هاآرتص در مطلبی در این نشریه نوشت که حمله مورد نظر ظاهراً "یک حادثه دیگر در نبرد دریایی بین اسرائیل و ایران است که اخیراً شدت گرفته است".
باراک راوید، خبرنگار دیپلماتیک وبسایت خبری والا هم این حادثه را به عنوان جدیدترین حرکت در راستای تشدید رویارویی دو طرف توصیف کرده و گفته است که این نوع برخوردها باعث افزایش امکان بروز جنگ شده است.

منابع خبری اسرائیل گزارش نیویورک تایمز را مبنا قرار داده‌اند که به نقل از یک مقام آمریکایی نوشته است که "اسرائیلی‌ها به ایالات متحده اطلاع داده اند که نیروهایشان به کشتی [ایرانی] حمله کرده‌اند." این رسانه‌ها گفته‌اند که به این ترتیب دست داشتن اسرائیل در این عملیات تایید شده است.

به گزارش نیویورک تایمز، این مقام آمریکایی به نقل از منابع دولتی اسرائیل گفته است که این حمله به تلافی حملات قبلی ایران به کشتی‌های متعلق به اسرائیل صورت گرفته است.

کانال تلویزیونی العربیه، که تحت پوشش مالی عربستان سعودی قرار دارد، بااستناد به منابع خود گفته است که "کماندوهای اسرائیلی یک مین را به کشتی ایرانی متصل کردند" و رون بن یشایی، تحلیلگر دفاعی وبسایت یدیوت آهرونوت این کشتی را "پایگاه دریایی شناور سپاه پاسداران در دریای سرخ " توصیف کرده است.

آقای بن یشایی نوشته است که این کشتی مجهز به قایق‌های تندرو است. ماموریت این قایق‌ها حفظ امنیت کشتی‌های ایرانی حامل نفت و اسلحه برای سوریه و لبنان و همچنین "اجرای عملیات حمله به کشتی‌های غیرنظامی یا نظامی در راستای تامین منافع ایران" بوده است.

گفتگوهای هسته‌ای
رسانه‌های اسرائیل خاطرنشان کرده‌اند که حمله به ساویز در حالی صورت گرفت که نمایندگان حکومت ایران و قدرت‌های جهانی در وین ملاقات می‌کردند تا درباره احیای توافق سال ۲۰۱۵ برای مهار برنامه هسته‌ای ایران گفتگو کنند.

نخست وزیر اسرائیل بنیامین نتانیاهو با اقدامات ایالات متحده برای پیوستن دوباره به این توافق مخالفت کرده و گفته است که این اقدام به ایران امکان دستیابی به سلاح هسته‌ای را خواهد داد.

جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا، آمادگی خود را برای بازگشت به این توافق به عنوان مبنایی برای مذاکرات بعدی ابراز کرده است به شرط آنکه ایران اول از همه تعهدات خود را از سر بگیرد.

در حالیکه در جریان مبارزات انتخاباتی اسرائیل، تقریبا تمامی احزاب اصلی در مورد خطر هسته‌ای ایران اتفاق نظر داشتند، آقای نتانیاهو در واکنش به آمادگی دولت آمریکا برای سازش با ایران گفته است که اگر اقدامات ایران "امنیت اسرائیل را تهدید کند" این توافق از نظر دولت اسرائیل ارزشی ندارد و الزامی ایجاد نمی‌کند.

تحلیلگر دفاعی هاآرتص گفته است که "اگر اسرائیل واقعاً پشت این حمله باشد، این اقدام را باید نشانه عزم دولت این کشور در ادامه جنگ دریایی با وجود اقدامات تلافی جویانه ایران تلقی کرد و این روند باعث نگرانی در مورد تشدید فزاینده تنش بین دو طرف است".

آقای هارل در گزارشی در ماه گذشته گفته بود که اسرائیل طی سه سال گذشته به دهها کشتی حامل نفت از ایران به مقصد سوریه حمله و میلیاردها دلار خسارت به آنها وارد کرده است.

این گزارش پس از آن منتشر شد که نشریه آمریکایی وال استریت ژورنال نوشت که اسرائیل حداقل دوازده کشتی را که برخلاف تحریم‌های بین‌المللی حامل نفت برای دولت سوریه بودند هدف قرار داده است.

اخیرا رسانه‌های اسرائیلی گزارش دادند که ماه گذشته یک کشتی باری متعلق به یک شرکت اسرائیلی در اثر اصابت موشک در منطقه دریای عرب در شمال اقیانوس هند آسیب دید و به ظن مقامات اسرائیلی ایران عامل پرتاب این موشک بوده است. همچنین در ماه فوریه یک کشتی دیگر متعلق به اسرائیل در اثر انفجار در دریای عمان مورد حمله قرار گرفت.

نشریه اینترنتی اسرائیلی والا نوشته است که قرار است لوید استین، وزیر دفاع آمریکا هفته آینده برای مذاکرات با مقامات اسرائیلی وارد این کشور شود و انتظار می‌رود ایران محور اصلی مذاکرات باشد.

این وبسایت به نقل از بنی گانتز، وزیر دفاع اسرائیل نوشته است که اگرچه وی "درباره هیچیک از اقدامات نظامی منتسب به اسرائیل در خاورمیانه اظهارنظر نمی‌کند ... اما یک پیمان دفاعی به خودی خود کافی نیست و اسرائیل در صورت لزوم به اقدامات تهاجمی دست می‌زند".

https://www.bbc.com/persian/iran-56676910

ايران: در حال بررسي هستيم
 سخنگوی نیرو‌های مسلح ایران گفت:
بدون کوچکترین تردید، حمله به کشتی ایران در دریای سرخ را پاسخ خواهیم داد، اما فعلا تا پایان تحقیقات و شناسایی ابهامات حادثه صبر خواهیم کرد

 ابوالفضل شکارچی سخنگوی نیرو‌های مسلح ایران گفت: بدون کوچکترین تردید، حمله به کشتی ایران در دریای سرخ را پاسخ خواهیم داد، اما فعلا تا پایان تحقیقات و شناسایی ابهامات حادثه صبر خواهیم کرد. وی افزود: هیچ یک از کشور‌های حاشیه خلیج فارس را به حمله به کشتی خود در دریای سرخ متهم نمی‌کنیم.
Image
سخنگوی نیرو‌های مسلح ایران به خبرگزاری اسپوتنیک گفت، بدون کوچکترین تردید، حمله به کشتی ایران در دریای سرخ را پاسخ خواهیم داد.

به گزارش «انتخاب»؛ به نقل از خبرگزاری‌ها، ابوالفضل شکارچی سخنگوی نیرو‌های مسلح ایران گفت: بدون کوچکترین تردید، حمله به کشتی ایران در دریای سرخ را پاسخ خواهیم داد، اما فعلا تا پایان تحقیقات و شناسایی ابهامات حادثه صبر خواهیم کرد.

وی افزود: هیچ یک از کشور‌های حاشیه خلیج فارس را به حمله به کشتی خود در دریای سرخ متهم نمی‌کنیم.

وی در ادامه گفت: آمریکا و رژیم صهیونیستی هم پیمانانی در خلیج فارس و در کل منطقه دارند که در واقع با آن‌ها همکاری می‌کنند. بدون شک ایالات متحده در تمام تلاش‌ها برای تضعیف و آسیب رساندن به ایران سهیم است.

کشتی تجاری ایران با نام ساویز روز سه شنبه ۱۷ فروردین حدود ساعت ۶ صبح به وقت محلی در دریای سرخ و در نزدیکی سواحل کشور جیبوتی بر اثر انفجاری که منشاء و شیوه شکل گیری آن در دست بررسی است دچار آسیب جزیی شد.

یکی از کارکنان این کشتی گفته بود که روز قبل از حادثه بالگردی ناشناس حدود ۱۰ دقیقه به گشت‌زنی در اطراف کشتی پرداخت. روز حادثه نیز حدود ۴ ساعت بعد از حمله، از ساعت ۱۰ تا ۱۱ صبح دو شناور تندرو ناشناس در نزدیکی کشتی گشت‌زنی کردند.

کشتی غیرنظامی ساویز برای برقراری امنیت و مقابله با دزدان دریایی در دریای سرخ و خلیج عدن مستقر بود.

نیویورک‌تایمز روز چهارشنبه به نقل از یک مقام آمریکایی نوشت: رژیم‌صهیونیستی، آمریکا را از حمله به کشتی ساویز مطلع کرده است.

https://www.entekhab.ir/fa/news/611726/
00343179
 
پست ها : 2285
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال مسائل ديگر ايران و جهان

پستتوسط 00343179 » يکشنبه فبريه 26, 2023 11:44 pm

اين هم كاركاه يك زن ويتنامي براى خشك كردن ماهي


https://cdn2.img.ir.sputniknews.com/ima ... 746303.jpg
00343179
 
پست ها : 2285
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال مسائل ديگر ايران و جهان

پستتوسط 00343179 » يکشنبه فبريه 26, 2023 11:59 pm

00343179
 
پست ها : 2285
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

قبليبعدي

بازگشت به بايگانى موضوعى گاهنامه معرفت به زمان


Aelaa.Net