معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

مدير انجمن: نبض زمان

معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » سه شنبه ژانويه 01, 2019 4:57 pm

بسم الله الرحمان الرحیم

Image

قال أبو جعفر محمد الباقر علیه السلام : في حكمة آل داود علیه السلام:
ينبغي للمسلم أن يكون مالكا لنفسه، مقبلا على شأنه، عارفا بزمانه (بأهل زمانه)، فاتقوا الله ولا تذيعوا حديثنا...

1- خويشتن دارى 2- تمركز در كار و وظيفه خويش 3- عارف به زمان (به أهل زمان)

هدف؛ آگاهي از احوال زمان و انجام مسؤوليت در برابر آن است،
نقل گزارشي علامت تأييد (كليات؛ چه برسد جزئيات؛ يا تعبيرات آن) نيست،
و صرفا جهت اطلاع از فضا و محيط موضوع مى باشد،
نشر مطالب صرفا براى آگاهى و تأمل و تفكر و شناخت محيط و افراد و امكانات و موانع بوده،
و همه براى حصول انگيزه كافي جهت تلاش براى مقصد اعلى است،

كسانى كه اين گزارشها را استفاده مي كنند؛ از افتادن به دسته بنديها پرهيز نموده و بر محور تعاليم الهي:
1- ابتدا اجتناب از طاغوت و عبادت و پيروى و التزام به آن كنند.
2- توجه عميق و با تمام وجود به درگاه و مسير الهي بنمايند.
3- در معرفت احوال زمان؛ هرجه بيشتر بشنوند و بخوانند، و بهترينش را (كه در چهارچوب تعاليم مكتب وحي است) پيروي كنند.


عناوین بخش هاى گاهنامه معرفت به زمان

احوال مراكز دينى - احوال محور مقاومت - احوال برجام ايران - احوال اقتصاد مقاومتي - احوال مجلس و نگهبان و مصلحت - احوال پيشرفتهاى نظامي يا تكنولوژيك(دخيل در تشخيص و تحليل)- احوال عراق - احوال حاشيه خليج فارس (از عمان و دويلات خليج تا عربستان ويمن)- احوال شامات (اردن، فلسطين، لبنان سوريه) - احوال بلاد ترك ( از تركیه و قفقاز تا قرقيزستان و مغولستان) - احوال هند (از پاكستان تا هندوستان و بنگلادش و اراكان) - احوال افغانستان و تاجيكستان و ازبكستان - احوال چين و کره شمالى و جنوبى - احوال امور و روابط با روسيه - احوال خاوردور(ژاپن و آسياي جنوب شرقي تا استراليا و نيوزلند) -احوال مصر بزرگ (مصر، بلادسودان: سودن، سودان جنوبى، دارفور، و بلاد حبشه: نوبه، اريتره، جيبوتي) - احوال مغرب بزرگ (ليبي، تونس، الجزاير، مراكش، صحراء، موريتاني مالي سنگال چاد نيجر) - احوال بقيه افريقا - احوال اروپا - احوال امريكا - احوال قاره سرخ(از كانادا تا مكزيك و شيلى و آرژانتين) - احوال روابط خارجي ايران - احوال جوامع سنيان جهان - احوال قوميتها، اتباع مذاهب، مسالك و اديان ديگر / زندانيان تبعيديان در ايران - احوال وهابيان و تكفيريان - احوال موريانه هاى نفوذى در انقلاب و جمهوي اسلامى - احوال نابساماني در حكومت - احوال مسائل ديگر ايران و جهان
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 9:51 am

احوال محور مقاومت
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 10:40 am

لبناء گزارش داد؛
ادعای یک ژنرال ارتش اسرائیل: از نقشه‌های سردار سلیمانی در جولان باخبریم
۲ هزار نیرو در حال آموزش در درعا هستند
فعلا پایگاه‌های آن‌ها را بمباران نمی‌کنیم


فرمانده جبهه شمالی ارتش اسرائیل، ژنرال یوئیل ستریک، طی بازدید مشترک او با ایزنکوت، از منطقه جولان، ادعا کرد ارتش اسرائیل از نقشه‌های قاسم سلیمانی در مورد استقرار نیروهایش در مرز‌های جولان اشغالی آگاه است! ژنرال ستریک افزود: تعداد این نیرو‌ها به حدود دو هزار نفر می‌رسد و در حال حاضر در منطقه درعا آموزش می‌بینند. با این حال، ارتش اسرائیل اقدام به بمباران پایگاه‌های آن‌ها و مراکز رهبری شان نمی‌کند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
Image
البناء نوشت: چند روز پیش، نتانیاهو اعلام کرد که توقف حملات هوایی اسرائیل به اهداف نظامی در سوریه، نتیجه توقف حرکت کانتینر‌های سلاح ایرانی از راه سوریه، برای حزب الله است. اما خود او به سرعت در تاریخ ۱۹/۱۱/۲۰۱۸ با نقض این صحبتها، تصریح کرد که سلاح هوایی اسرائیل به فعالیت خود در آسمان سوریه ادامه دهد!
به گزارش «انتخاب»، این رسانه عرب زبان ادامه داد: در ادامه، این رئیس ستاد مشترک ارتش اسرائیل، ژنرال گادی ایزنکوت است که از جولان سوریه، مجموعه‌ای از تناقض‌ها و اکاذیب را ارائه داده است، که بیش از هر چیز، نشان دهنده میزان رعب و وحشت مقامات اسرائیلی است و مهمترین آن‌ها عبارتند از:

۱-فضای این بازدید و عکس‌های گرفته شده در جولان در تاریخ ۱۸/۱۱/۲۰۱۸ در کنار فرمانده منظقه شمالی، ژنرال یوئیک ستریک، و تلاش برای نشان دادن اقتدار اسرائیل، در حالی که ایشان در عمل، قدرتی برای تغییر در موازین قوا ندارند.

۲-صحبت‌های ایزنکوت، در مورد نصیحت افسران ستاد مشترک ارتش اسرائیل و افسران فرماندهی شمالی، در مورد دوری از این منطقه و اینکه تاکید کرد ایران نمی‌تواند در سوریه اهدافش را محقق کند؛ بدون آنکه ماهیت این اهداف را معین کند. به نظر می‌رسد هدف از این صحبتها، تنها سرپوش گذاشتن بر شکستی بود که در مقابله با حماس متحمل شدند.
اظهارات مقامات اسرائیلی در مورد موفقیت ارتش آن، در ممانعت از تلاش ایران برای مسلح سازی حزب الله با موشکها، در واقع با هدف سرپوش گذاشتن بر مسائل مهمتر امنیتی است؛ چرا که در عمل، عملیات انتقال سلاح ایران برای حزب الله ادامه دارد؛ بویژه پس از آنکه سلاح هوایی اسرائیل حملات خود به سوریه یا لبنان را متوقف کرد.

۳-اظهارات فرمانده جبهه شمالی ارتش اسرائیل، ژنرال یوئیل ستریک، طی بازدید مشترک او با ایزنکوت، از منطقه جولان، که در ضمن ان‌ها ادعا کرد ارتش اسرائیل از نقشه‌های قاسم سلیمانی در مورد استقرار نیروهایش در مرز‌های جولان اشغالی آگاه است!

ژنرال ستریک افزود: تعداد این نیرو‌ها به حدود دو هزار نفر می‌رسد و در حال حاضر در منطقه درعا آموزش می‌بینند. با این حال، ارتش اسرائیل اقدام به بمباران پایگاه‌های آن‌ها و مراکز رهبری شان نمی‌کند.
وی ادامه داد:ارتش اسرائیل همچنین تلاش‌های حزب الله برای ایجاد زیرساختی برای تروریسم در جنوب سوریه را زیر نظر دارد و به آن‌ها اجازه عملی کردن این هدف را نمی‌دهد...! این اظهار نظر‌های مقامات اسرائیلی هیچگاه به مرحله عمل نمی‌رسد؛ چرا که آن‌ها حتی از به زبان آوردن نام مقابله با ایران یا حزب الله هراس دارند؛ چه رسد به درگرفتن مقابله‌ای واقعی میان آنها!
کمی منتظر باشید، بیش از این‌ها در مورد ترس‌های ارتش اسرائیل خواهید شنید...!
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 10:45 am

جسد بلندپایه‌ترین مقام نیروی دریایی آمریکا در خاورمیانه در بحرین پیدا شد


Image
وزارت دفاع آمریکا گفته است جسد دریاسالار اسکات استرنی، فرمانده ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا، در محل اقامتش در بحرین پیدا شده است.
دریابد جان ریچاردسون، فرمانده عملیات نیروی دریایی آمریکا در پیام ویدیویی گفته است ظن جرم وجود ندارد و مقام‌های آمریکایی و بحرینی به طور مشترک در حال تحقیق در باره مرگ بلندپایه‌ترین مقام نیروی دریایی آمریکا در خاورمیانه هستند.

دریاسالار استرنی ماه مه به عنوان فرمانده ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا منصوب شده بود. او سابقه ۳۶ سال خدمت در نیروی دریایی آمریکا را داشته است.
ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا در آب‌های بحرین مستقر است. وظیفه این ناوگان، حفظ منافع آمریکا در خلیج فارس، دریای عمان، خلیج عدن، دریای سرخ و بخش‌هایی از اقیانوس هند است.
دریاسالار استرنی فرماندهی بیش از ۲۰ هزار نیرو را به عهده داشت.

ناوگان پنجم در کنار فرماندهی مرکزی نیروهای دریایی ایالات متحده در مجموعه‌ای به نام "پایگاه پشتیبانی دریایی بحرین"، مستقر است. این پایگاه یک یگان تهاجمی دریایی، یک یگان زمینی-دریایی و هزاران پرسنل آمریکایی را در خود جای داده است.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 10:47 am

المانیتور:
پروژه افزایش دقت موشک های نقطه زن ایران و حزب الله
پیام تهران به تل آویو از فرودگاه رفیق حریری


Image
در روز ۲۹ نوامبر یک هواپیمای متعلق به یک خط هوایی وابسته به ایران با پرواز مستقیمی از تهران در فرودگاه بین المللی رفیق حریری بیروت به زمین نشست. این هواپیمای به مدت چند ماه تحت نظر چندین آژانس جاسوسی کشورهای غربی بوده است. طبق ادعای فاکس نیوز، آخرین باری که این هواپیما در بیروت فرود آمده بود، بارش محموله ای از دستگاه های جی پی اس بود که قرار بود روی موشک های حزب الله نصب شوند.

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
المانیتور نوشت: در روز ۲۹ نوامبر یک هواپیمای متعلق به یک خط هوایی وابسته به ایران با پرواز مستقیمی از تهران در فرودگاه بین المللی رفیق حریری بیروت به زمین نشست. این هواپیمای به مدت چند ماه تحت نظر چندین آژانس جاسوسی کشورهای غربی بوده است. طبق ادعای فاکس نیوز، آخرین باری که این هواپیما در بیروت فرود آمده بود، بارش محموله ای از دستگاه های جی پی اس بود که قرار بود روی موشک های حزب الله نصب شوند. این یعنی، بار این هواپیما خطری برای وضعیت نه چندان باثبات مرزهای شمالی اسراییل با لبنان بود که هنوز شاهد زدوخوردهای خفیف میان اسراییل، ایران و حزب الله است.

به گزارش «انتخاب»؛ در ادامه این مطلب آمده است: اسراییل برنامه مشترک ایران و حزب الله برای افزایش دقت موشک ها را یک تهدید راهبردی برای خود قلمداد می کند که موجب می شود در نبرد بعدی که رخ می دهد، اسراییل در موضع آسیب پذیرتری قرار بگیرد. این پروژه به حزب الله امکان می دهد عملیات های نیروی هوایی اسراییل را تحت تاثیر قرار دهد و مراکز عمده زیرساختی و جمعیتی اسراییل را هدف قرار داده و خسارات سنگینی بر اسراییل تحمیل کند.

کابینه امنیتی اسراییل این پروژه را خط قرمزی برای اسراییل و زمینه ساز وقوع جنگ می داند. ایجاد اخلال در این پروژه به هر قیمتی تبدیل به اولویت ارتش اسراییل شده است. اسراییل چندین حمله هوایی را علیه این پروژه در دو سال گذشته ترتیب داده اما آنها را به قلمرو سرزمینی سوریه محدود کرده است. طبق گزارش های موجود، نیروی هوایی اسراییل به یک مرکز تحقیقاتی در سوریه و محموله های هوایی که در فرودگاه بین المللی دمشق تخلیه شدند تا از آنجا با کامیون به لبنان ارسال شوند، چندین بار حمله کرده است.
هم اکنون به نظر می رسد ایرانی ها در حال تغییر تاکتیک خود هستند. اکنون دیگر از حمل هوایی به فرودگاه دمشق و از آنجا انتقال محموله ها از طریق زمینی به بیروت انجام نمی شود. از این پس، بویینگ های ایرانی به طور مستقیم در فرودگاه بیروت فرود می آیند. در حالی که امکان دارد این عمل باعث تشدید فشارهای خارجی بر دولت لبنان و تحریم آن شود، توقف حملات اسراییل به این محموله ها را نیز به دنبال داشته است. ایران باور ندارد که اسراییل جرات ساقط کردن بویینگ ها را داشته باشد چراکه ارتکاب این عمل درهای جهنم را خواهد گشود.
اما مساله این است که آیا اسراییل نیز به این امر واقف است. نخست وزیر اسراییل بنیامین نتانیاهو در سخنرانی آخر خود در مجمع عمومی سازمان ملل از دو مرکز نگهداری تجهیزات موشکی متعلق به حزب الله در قلب بیروت نام برد. او این کار را به منظور افزایش فشار بر دولت لبنان انجام داد. او قصد داشت این پیام را مخابره کند که از همه چیز مطلع بوده و این کارها به معنی بازی با آتش است. اما لبنانی ها از همکاری خودداری کردند. اکنون فرود آمدن هواپیمای ایرانی در بیروت پیام معکوسی برای اسراییل دارد: ایران و حزب الله در به سرانجام رساندن پروژه افزایش دقت موشک ها مصمم هستند و اسراییل نمی تواند کاری برای توقف آن بکند.

اسراییل معتقد است این تغییر تاکتیک ایران به استفاده از پرواز مستقیم به بیروت، صرفا ناشی از حملات هوایی اسراییل در خاک سوریه نیست. این امر می تواند به علت فشارهای روسیه نیز باشد. ولادیمیر پوتین به ایران و اسراییل فهمانده که تحمل هیچ اتفاق بی ثبات کننده ای در سوریه را ندارد. او ایران و اسراییل را دو همسایه می داند که موجب برهم خوردن آرامش محله شده اند و خودش را نگهبانی می داند که قصد دارد آرامش را به محله بازگرداند. به همین علت است که ایران از سوریه صرفنظر کرده و به طور مستقیم پروازها را راهی بیروت می کند. علت کاهش چشمگیر حملات اسراییل به خاک سوریه نیز همین است.

هرچند یک روز پس از فرود آمدن هواپیمای ایرانی در بیروت، شاهد حملات جنگنده های ناشناسی به جنوب سوریه بودیم. این یک حمله پرسروصدا بود. این حمله اگر چنانکه که گفته شده کار اسراییل باشد، ربطی به حمل محموله های موشکی برای حزب الله ندارد. اما معنای دیگر آن احتمال افزایش تنش های جدی در آینده نزدیک است.
این امر تهدیدات پیچیده ای برای اسراییل به وجود می آورد. در گذشته اسراییل به علت تهدید قدرتمند شدن یک دولت همسایه، حملاتی چنین را ترتیب نداده بود. تنها دو استثنا برای این موضوع وجود دارد: حمله به تاسیسات هسته ای عراق در سال ۱۹۸۱ و حمله به راکتور در حال ساخت سوریه در سال ۲۰۰۷. این قاعده به دکترین بگین برگرفته از مناخیم بگین، نخست وزیر سابق اسراییل شهرت یافته است. طبق دکترین بگین، اسراییل به هیچ یک از کشورهای دشمن خود اجازه دسترسی به تسلیحات هسته ای را نمی دهد و صرف نظر از هزینه آن، هر کاری می کند که مانع تحقق چنین امری شود.

این مساله یک پرسش را مطرح می کند: آیا این دکترین قابل تسری به اقدام ایران برای مسلح کردن حزب الله به موشک های نقطه زنی هست که قادر به تهدید ثبات اسراییل هستند؟ آیا پروژه موشکی حزب الله به قدری اهمیت دارد که کاربرد دکترین بگین را به همراه داشته باشد؟ آیا متوقف کردن این پروژه ارزش هزینه دادن و احتمال شروع یک جنگ را دارد؟
در روز ۲۲ نوامبر طی یک مصاحبه رادیویی ژنرال یاییر گولان فرمانده ارتش اسراییل گفت که موفقیت اسراییل در تخریب پروژه افزایش دقت موشکی چندان زیاد نبوده است. تغییر رویکرد جاری از حمل زمینی به حمل مستقیم هوایی، همین موفقیت ناچیز را نیز تهدید می کند.

تاکنون اسراییل تنها حملاتش را به محموله های تدارکاتی و تسلیحاتی در خاک سوریه محدود کرده است و آگاهانه تصمیم گرفته از حملات مشابه در لبنان خودداری کند. اسراییل از عواملی مانند شرایط نامناسب رییس جمهوری سوریه بشار اسد، از هم پاشیدگی ارتش سوریه و وضعیت آشوب در این کشور بهره برداری کرده است. اما این شرایط به سرعت در حال تغییرند. در عین حال حمله اسراییل به اهداف حزب الله در خاک لبنان می تواند جرقه ای در انبار باروت باشد و جنگی را به راه بیندازد که کل خاورمیانه را درگیر کند.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 10:49 am

۴۳ کلیدواژه روحانی درباره اسرائیل؛ از زخم کهنه تا غده سرطانی


حجت‌الاسلام روحانی اخیراً درباره اسرائیل گفته بود که این رژیم غده سرطانی است؛ سخنان رئیس‌جمهور با واکنش گسترده رسانه‌های این رژیم مواجه شد. در گزارش زیر ۴۳کلیدواژه از سخنان او درباره رژیم صهیونیستی آمده است.

Image
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم ، حجت‌الاسلام حسن روحانی رئیس‌جمهور شنبه 3 آذرماه سال جاری در افتتاحیه کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی درباره رژیم صهیونیستی اظهار داشت: یکی از آثار شوم بعد از جنگ جهانی دوم تشکیل غده سرطانی در این منطقه بود. صهیونیست و قدرت ظالمانه آنها در منطقه هرکاری کنند، آزادند، چون قبل از تشکیل کشور مجعول اسرائیل حق وتو را برای خود قرار دادند.

این بخش از سخنان روحانی بلافاصله بازتاب زیادی در رسانه‌های خارجی و صهیونیستی پیدا کرد تا جایی که بسیاری از سران دنیا نیز به آن واکنش نشان دادند.
فدریکا موگرینی سخنگوی اتحادیه اروپا در بیانیه‌ای در واکنش به سخنرانی روحانی در کنفرانس بین‌المللی وحدت اسلامی، بر تعهد خود به امنیت رژیم صهیونیستی تأکید کرد.
وی همچنین اعلام کرد: اظهارات روحانی که مشروعیت اسرائیل را زیر سؤال می‌برد کاملاً غیرقابل قبول است.
بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل نیز در واکنش به سخنرانی روحانی مدعی شد: اتهام‌زنی روحانی که خواستار نابودی اسرائیل شده بار دیگر ثابت کرد چرا همه کشورهای جهان باید به تحریم‌ها علیه رژیم تروریستی که علیه آنهاست، بپیوندند.

"سباستین کورتس" صدراعظم اتریش نیز در واکنش به سخنان روحانی از رژیم صهیونیستی دفاع کرده است.
• واکنش اتحادیه اروپا به سخنرانی روحانی
• روحانی: "امنیت منطقه" امنیت ماست/ دست دوستی به‌سوی همه مسلمانان دراز می‌کنیم
• واکنش نتانیاهو به سخنان روحانی در اجلاس وحدت اسلامی
• روحانی: تسلیم‌شدن در برابر آمریکا به‌معنای خیانت به خود و نسل‌های آینده است
در این جدول به کلیدواژه‌هایی که روحانی از ابتدای دولت یازدهم تاکنون درباره اسرائیل به‌کار برده، اشاره می‌شود:

ردیف تاریخ کلیدواژه‌ها و عبارات
1 11 مرداد 92- راهپیمایی روز قدس زخم کهنه
2 4 آذر 92- دیدار با رئیس مجلس لبنان رژیمی جعلی به‌نام اسرائیل
3 21 بهمن 92 - در جمع سفرا و رؤسای دفاتر نمایندگی کشورهای خارجی سیاست‌های ظالمانه رژیم اشغالگر قدس
4 31 تیر 93 - پیش از روز قدس رژیم غاصب و سفاک
5 31 تیر 93 - مراسم راهپیمایی روز قدس جنایت فجیع اسرائیلی‌ها - رژیم غاصب صهیونیستی - رژیم غاصب و سفاک
6 1 مرداد 93 - جلسه هیئت دولت غاصبان صهیونیست
7 13 مرداد 93 - نشست وزیران امور خارجه کمیته فلسطین جنبش عدم‌تعهد رژیم اشغالگر جنایتکار صهیونیستی
8 20 مرداد 93 - همایش رؤسای نمایندگی‌های ایران در خارج از کشور آدم‌کش، کودک‌کش، پیرمردکش، زن‌وبچه‌کش، منهدم‌کننده بیمارستان و مدارس و خانه‌های مردم
9 2 اردیبهشت 94 - اجلاس کشورهای آسیایی - آفریقایی رژیم متجاوز صهیونیستی
10 13 خرداد 94 - مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره) رژیم منفور صهیونیستی
11 19 تیر 94 - روز قدس رژیم صهیونیستی پشتوانه اختلافات در کشورهای اسلامی
12 31 مرداد 94 - مراسم سالروز صنعت دفاعی کشور رژیم صهیونیستی؛ رژیم جنگ‌طلب نامشروع
13 9 شهریور 94 - کنگره بین‌المللی17هزار شهید ترور رژیم جعلی صهیونیستی
14 11 آبان 94 - همایش سفرا و نمایندگی‌های ایران در خارج از کشور منزوی‌ترین رژیم جهان
15 22 آبان 94 - گفت‌وگو با کانال 2 تلویزیون فرانسه و رادیو اروپا یک رژیم نامشروع اسرائیل
16 6 دی 94 - کنفرانس بین‌المللی وحدت اسلامی متجاوز اصلی و اشغالگر اصلی
17 26 فروردین 95 - در جمع سران سازمان همکاری اسلامی رژیم صهیونیستی؛ منبع اصلی تولید خشونت و افراطی‌گری
18 28 فروردین 95 - بازگشت از ترکیه و در فرودگاه مهرآباد صهیونیسم و تروریسم خطرات اصلی و تهدیدکننده برای جهان اسلام
19 16 اردیبهشت 95 - دیدار عیدانه مسئولان نظام با مقام معظم رهبری رژیم نامشروع و غاصب صهیونیستی
20 11 تیر 95 - راهپیمایی روز جهانی قدس پایگاه استکبار در منطقه
21 27 شهریور 95 - افتتاحیه اجلاس سران جنبش عدم‌تعهد رژیم صهیونیستی متهم اصلی در طراحی و توسعه جنایات داعش
22 1 مهر 95 - نشست سران کشورها در سازمان ملل متحد رژیم غاصب صهیونیستی
23 25 آذر 95 - کنفرانس بین‌المللی وحدت اسلامی رژیم متجاوز صهیونیستی
24 4 اسفند 95 - دیدار رئیس مجلس شورای ملی فلسطین اقدامات جنایتکارانه رژیم صهیونیستی
25 4 اسفند 95 - کنفرانس بین‌المللی حمایت از انتفاضه فلسطین رژیم اشغالگر و منزوی
26 31 خرداد 96 - جلسه هیئت دولت رژیم ظالم، جنایتکار و غاصب صهیونیستی- اسرائیل غاصب
27 2 تیر 96 - راهپیمایی روز جهانی قدس رژیم صهیونیستی غاصب و اشغالگر
28 29 شهریور 96 - در جمع سران کشورهای عضو سازمان ملل متحد رژیم غاصب صهیونیستی
29 31 شهریور 96 - مراسم رژه نیروهای مسلح در هفته دفاع مقدس رژیم صهیونیستی خونخوار - غاصبان تل‌آویو
30 21 مهر 96- نطق زنده تلویزیونی رژیم غاصب صهیونیستی
31 1 آذر 96 - فرودگاه مهرآباد قبل از ترک تهران به‌مقصد سوچی در روسیه رژیم غاصب صهیونیستی
32 14 آذر 96 - کنفرانس بین‌المللی وحدت اسلامی رژیم غاصب صهیونیستی
33 16 آذر 96 - دیدار میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی با مقام معظم رهبری رژیم اشغالگر قدس
34 20 آذر 96 - تماس تلفنی رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس دشمن صهیونیستی
35 22 آذر 96 - اجلاس سران‌ عضو سازمان همکاری‌ اسلامی در استانبول پروژه خطرناک صهیونیسم - اشغالگران صهیونیست - خطرات رژیم صهیونیستی
36 21 بهمن 96 - دیدار سفرا و رؤسای نمایندگی‌ها و سازمان‌های خارجی رژیم سرکش و متجاوز 70ساله
37 25 اردیبهشت 97 - هنگام دریافت استوارنامه سفیر جدید لبنان در تهران اقدامات تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی
38 25 اردیبهشت 97 - بیانیه دولت جمهوری اسلامی ایران رژیم جعلی و غاصب صهیونی - آمریکایی
39 28 اردیبهشت 97 - فرودگاه مهرآباد و پیش از ترک تهران برای شرکت در اجلاس سازمان همکاری اسلامی در استانبول جنایات صهیونیست‌ها/ کشتار بی‌رحمانه مردم فلسطین توسط رژیم صهیونیستی/ جنایات 70ساله صهیونیست‌ها
40 5 خرداد 97 - پیام تبریک به رئیس‌جمهور لبنان رژیم زیاده‌خواه
41 31 تیر 97 - همایش رؤسای نمایندگی‌های جمهوری اسلامی ایران تجاوزگر، اشغالگر، خیانت، آواره‌کردن مردم و کشتن کودکان و زنان و پیرمردان - ضد حقوق بشرتر از رژیم صهیونیستی وجود ندارد
42 16 شهریور 97 - اجلاس سه‌جانبه رؤسای جمهور ایران، روسیه و ترکیه رژیم اشغال‌گر و مبتنی بر تبعیض قومی و دینی که موجودیتش با اشغال، تجاوز و بی‌ثباتی شکل گرفته
43 3 آذر 97 - آذرماه سال جاری در افتتاحیه کنفرانس بین‌المللی وحدت اسلامی غده سرطانی

اين تحقيق را سايت تسنيم وابسته به جرياني ارائه كرده است كه خودشان را تنها انقلابي دانسته و بقيه را سازشكار مي شمارند
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 10:51 am

القدس العربی بررسی کرد؛
خاشقجی، یمن و ایران؛ چرا واشنگتن ناگهان پای گزینه نظامی علیه تهران، در صورت شکست تحریم ها را وسط کشید؟


دولت ترامپ تصریح کرده است: در صورتی که تحریمهای آمریکا علیه ایران نتواند مانع رسیدن سلاح به گروههای مورد حمایت این کشور در منطقه شود، اقدام نظامی علیه ایران ممکن است...

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
رائد صالحة در القدس العربی نوشت: دولت ترامپ تصریح کرده است: در صورتی که تحریمهای آمریکا علیه ایران نتواند مانع رسیدن سلاح به گروههای مورد حمایت این کشور در منطقه شود، اقدام نظامی علیه ایران ممکن است.

به گزارش انتخاب، برایان هوک، نماینده ویژه وزارت خارجه آمریکا، در این باره می گوید:« خیلی واضح به نظام ایران فهماندیم که در شرایطی که منافع ما به خطر بیفتد، در استفاده از قدرت نظامی تردید نخواهیم کرد و معتقدم که آنها این مساله را بخوبی می دانند.»
این صحبتهای هوک در پاسخ به سوالی در مورد اقدامات احتمالی که دولت ترامپ علیه ایران اتخاذ خواهد کرد، مطرح شده و وی تصریح کرد: «در زمان حاضر، ما گزینه نظامی را نیز در اختیار داریم، اما فعلا ترجیح می دهیم از تمام ابزارهای دیپلماسی موجود استفاده کنیم.»

این در حالی است که ایالات متحده تمرکز خود را به موضوع یمن و اتهاماتی که در مورد ادامه تجهیز حوثی ها از سوی ایران مطرح می شود، اختصاص داده است و هوک این اتهام را رد می کند که طرح مساله پایان دادن به جنگ یمن از سوی دولت آمریکا، تنها تلاشی برای منحرف کردن اذهان از موضوع قتل خاشقجی و دست داشتن خاندان سعودی در آن باشد.
در روز چهارشنبه، کنگره آمریکا قطعنامه ای را ارائه داد که به حمایت نظامی آمریکا از جنگی که عربستان در یمن به راه انداخته است، خاتمه داده و به منزله توبیخ شدیدی برای شخص ترامپ محسوب می شود. با این حال، مسئولان وزارت دفاع آمریکا چشم پوشی آن از یمن را دربردارنده خسارتهای فراوانی برای منافع امنیت ملی ایاالت متحده و همچنین هم پیمانان آن در خاورمیانه می دانند...
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 10:53 am

رای الیوم بررسی کرد؛
چرا ترامپ برای دفاع از بن سلمان، پای اسرائیل را وسط کشید؟


رای الیوم نوشت: رئیس جمهور آمریکا هر روز در حال تکرار دفاع علنی خود از بن سلمان، ولی عهد سعودی است و علت آن را نه علاقه به شخص وی یا عربستان، بلکه، حمایت از امنیت اسرائیل و موجودیت آن، در کنار حفظ منافع ایالات متحده، معرفی می کند .

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
رای الیوم نوشت: رئیس جمهور آمریکا هر روز در حال تکرار دفاع علنی خود از بن سلمان، ولی عهد سعودی است و علت آن را نه علاقه به شخص وی یا عربستان، بلکه، حمایت از امنیت اسرائیل و موجودیت آن، در کنار حفظ منافع ایالات متحده، معرفی می کند .
به گزارش انتخاب، این رسانه عرب زبان ادامه داد: در واکنش به تلاشهای اعضای کنگره برای اعمال تحریمهای قوی و قاطع علیه عربستان و شاهزاده بن سلمان، متهم اصلی پرونده قتل خاشقجی، رئیس جمهور آمریکا در مصاحبه ای با واشنگتن پست تصریح کرد:«یک دلیل برای بقای ما در خاورمیانه وجود دارد و آن، موجودیت اسرائیل است. نفت کمترین دلیل این حضور ماست؛ چرا که در حال حاضر خود نفت تولید می کنیم. عربستان هم پیمان مهم ماست و بدون آن، اسرائیل با دشواریهایی مواجه می شود. اکنون سعودی ها میلیاردها دلار نزد ما سرمایه گذاری کرده و در مقابل ایران ایستاده اند».

این صحبتهای ترامپ تمام آنچه در طول 80 سال گذشته در منطقه ما جریان یافته است را تفسیر کرده و نقش کسانی که با امریکا همکاری کرده اند تا مانع از اثرگذاری جنگهای عربی در مقابل اسرائیل شوند را مشخص می کند.
حال می توانیم همکاری مملکت سعودی و دولتهای عربی و خلیجی در جنگ علیه عراق و اشغال آن را دریافته و متوجه اسباب اصلی جنگ 7 ساله علیه سوریه، انقلاب ساختگی برای سرنگونی معمر القذافی، خروج مقاومت فلسطین از لبنان، تجاوز مستمر به یمن از چهار سال پیش تا کنون، محاصره اقتصادی ایران و قرار دادن حزب الله در لیست تروریسم، باشیم.
ترامپ محاسبات همه را بر هم زده، تمام این واقعیتها را فاش کرد و تلاش می کند با به خدمت گرفتن لابی یهودی مسلط بر کنگره، آن را از مساله ترور خاشقجی دور کند. اما آیا این تلاشش به نتیجه مورد نظر می رسد؟ برای پاسخ باید منتظر هفته های آینده باشیم.

زمان کنار رفتن نقابها و بلکه نابودی آنها به طور کامل، فرا رسیده است و حداقل در این باره باید از ترامپ تشکر کنیم!
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 10:54 am

نیویورکر:
آیا ترامپ نبرد در سوریه را به سمت و سوی جنگ با ایران سوق می دهد؟


Image
آمریکا در حد فاصل منبج و حسکه چندین پایگاه از جمله چهار پایگاه هوایی ایجاد کرده است. اکنون نیروهای مورد حمایت آمریکا سراسر منطقه شرق فرات در سوریه را که وسعت آن به اندازه کشور کرواسی است، تحت کنترل دارند.

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
نیویورکر نوشت: بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در سوریه ٥٠٠ جریب ( هر جریب حدود ٤ هزار متر مربع) وسعت دارد اما از جاده قابل دیدن نیست. وقتی در اواسط ماه اکتبر به شرط فاش نکردن موقعیت این پایگاه از آن بازدید کردم به قدری برایم تعجب آور بود که تصور کردم راننده تاکسی مرا به محل اشتباهی آورده است چون تنها چیزی که مشاهد کردم چند سرباز کرد بود که در در اطراف یک پست بازرسی ایستاده بودند.

در ادامه این مطلب آمده است: اما با عبور از پست بازرسی و گذشتن از یک تپه، پایگاهی بزرگ نمایان شد. محدوده این پایگاه با خاکریز و سیم های خارداری که در اطراف آن کشیده شده، مشخص می شود. طول باند پرواز آن حدود یک مایل است. انواع اطاقک های چوبی که با شتاب ساخته شده اند و چادرهای بزرگ و خودروهای بیابانی در محوطه پایگاه دیده می شوند. انواع نظامیان از سرباز و ملوان، تفنگدار دریای و خلبان و شمار زیادی افراد غیر نظامی و چندین زن نیز در میان نظامیان مستقر در این پایگاه دیده می شوند. معلوم بود که همه نظامیان مستقر در این پایگاه از تغذیه خوبی برخوردارند و وجود برج مخابرات باعث شده بود که ارتباط از طریق گوشی همراه به بهترین شکل ممکن در خاک سوریه برقرار باشد.

دخالت نظامی آمریکا در سوریه چهار سال پیش با اعزام گروه کوچکی از نیروهای ویژه به این کشور همانند چندین کشور دیگر که وزارت دفاع در آنجا حضور دارد، آغاز شد. در پائیز سال ٢٠١٥ دولت اوباما ٥٠ کماندو را به عنوان مستشار جهت ارایه کمک های لازم به کرد های سوریه که با نیروهای دولت اسلامی در جنگ بودند به این کشور اعزام و انکار کرد که قول و عده خود در زمینه خودداری از دخالت نظامی در سوریه را زیرپا گذاشته است. دخالت نظامی آمریکا در سوریه که با اعزام ٥٠ مستشار به این کشور آغاز شد، اکنون به گفته یکی از ژنرال های این کشور به چهار هزار نفر افزایش یافته است. نکته قابل توجه اینکه کنگره آمریکا مجوز دخالت نظامی در سوریه را صادر نکرده و سازمان ملل متحد نیز در این زمینه ماموریتی به آمریکا محول نکرده است.

با وجود این در خلال چهار سال گذشته نیروهای اعزامی آمریکا به سوریه شکل و حالت یک یگان رزمی زمینی را به خود گرفته است. آمریکا در حد فاصل منبج و حسکه چندین پایگاه از جمله چهار پایگاه هوایی ایجاد کرده است. اکنون نیروهای مورد حمایت آمریکا سراسر منطقه شرق فرات در سوریه را که وسعت آن به اندازه کشور کرواسی است، تحت کنترل دارند. تا کنون چهار نفر از نظامیان آمریکایی در سوریه کشته شده اند اما اطلاعات مربوط به عملیات نیروهای آمریکایی در سوریه به عنوان اطلاعات طبقه بندی شده محرمانه باقی می ماند. هدف اعلام شده نیروهای آمریکایی در سوریه و غرب عراق شکست دادن دولت اسلامی است
امروزه کماندوهای آمریکایی در دیرالزور در دره رودخانه فرات برای بیرون راندن نیروهای دولت اسلامی از آخرین مواضع خود تلاش می کنند. در این میان اسد نیز که از شر داعش خلاص شده است در آستانه شکست دادن شورشیان در ادلب است اما به هر حال ائتلاف اسد، ایران و روسیه امروزه دو سوم خاک سوریه از جمله دمشق، حلب و حمص را در کنترل خود دارد و بقیه خاک سوریه از جمله رقه در کنترل نیروهای تحت حمایت آمریکا قرار دارد.

افزون بر روسیه، ایران بزرگترین حامی اسد بوده است. تهران، انبوهی از شبه نظامیان را در خاک سوریه به خدمت گرفته و این نیروها به همراه حزب الله در کنار نیروهای دولت سوریه علیه مخالفان مسلح می جنگند.

در ماه مارس گذشته، ترامپ اعلام کرد که نیروهای آمریکای از سوریه خارج خواهند شد اما پس از برکناری دو مشاور امنیتی از سوی ترامپ و سپردن این سمت به جان بولتون لحن دولت آمریکا در قبال سوریه و ایران تغییر کرد. بولتون سال گذشته در مصاحبه با شبکه تلویزیونی فاکس نیوز گفت هدف ما تغییر نظام در ایران است. اکنون برایان هوک از مشاوران بولتون در دوران ریاست جمهوری جرج بوش به عنوان مسئول ویژه امور مربوط به ایران از سوی ترامپ منصوب شده است. یک ماه پس از انتضاب بولتون به عنوان مشاور ارشد کاخ سفید، ترامپ از توافق هسته ای با ایران خارج شد. جیمز جفری که پیش از این به عنوان کاردار سفارت آمریکا در عراق خدمت کرده از سوی ترامپ مسئول امور سوریه تعیین شده است. این دیپلمات کهنه کار روز ششم سپتامبر گفت ترامپ موافقت کرده است که نیروهای آمریکایی برای مدتی نا محدود در سوربه باقی بمانند. جان بولتون نیز روز ٢٤ سپتامبر گفت تا زمانی که نیروهای ایران در سوریه حضور دارند نیروهای آمریکایی سوریه را ترک نخواهند کرد. روز ٢٨ سپتامبر، پمپئو دستور تخلیه کنسولگری آمریکا در بصره را که مدعی است از سوی شبه نظامیان هودار ایران با راکت مورد حمله قرار گرفته است، صادر کرد.
همانگونه که بوش در سال ٢٠٠٢ عراق را در سخنرانی خود در سازمان ملل متحد تهدید کرد، ترامپ نیز در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در روز ٢٥ سپتامبر در اشاره به ایران گفت اجازه نخواهیم داد تا بزرگترین حامی تروریسم(!) به خطرناکترین جنگ افزار جهان دسترسی پیدا کند. سخنان تند ترامپ و دیگر مقامات آمریکایی شاید صرفا برای ترساندن ایران باشد اما ایرانی ها نیز نشان داده اند که آماده اند تا با همان لحن به آمریکایی ها پاسخ دهند. ایران در واکنش به حمله به مراسم رژه نظامی در اهواز در ماه اکتبر، مواضع داعش در دیر الزور را با موشک های بالستیک هدف قرار داد. علی شمخانی همتای ایرانی بولتون در پاسخ به بولتون که گفته بود تهدید های ما را جدی بگیرید گفت ما شما را جدی گرفتم و مواضعی در فاصله سه مایلی شما را با موشک هدف قرار دادیم.

اگر آمریکا ایران را مورد حمله قرار دهد با جبهه جنگی روبرو خواهد شد که دامنه آن تا سوریه، عراق ، ایران، افغانستان و حتی یمن، سومالی، لیبی و نیجر کشانده خواهد شد.
میزبان من که از مقامات خوش مشرب وزارت خارجه بود بعد از صرف ناهار گفتگوی کوتاهی با من داشت . از وی خواستم تا درباره مشروع بودن حضور نیروهای آمریکایی در سوریه توضیح دهد. باید توجه داشت که قانون دخالت نظامی در افغانستان، خاورمیانه و شمال افریقا که بعد از یازده سپتامبر به تصویب رسید در مورد دخالت نظامی در سوریه اعتبار ندارد چون در سال ٢٠٠١ که این قانون تصویب شد داعش وجود نداشت و این قانون برای مبارزه و نبرد با القاعده تدوین و تصویب شده بود. دولت ترامپ برای توجیه دخالت خود در سوریه خواهد گفت که القاعده و داعش از یک قماش هستند اما باید توجه داشت که دولت برای دخالت نظامی در سوریه به مجوز کنگره نیاز دارد.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 10:56 am

روسیه: آمریکا تلاش دارد «شبه دولت» در سوریه ایجاد کند


نماینده روسیه در سازمان ملل با هشدار در خصوص حضور نظامی آمریکا در مناطق شمال و شرق سوریه، تأکید کرد کرد که این کشور تلاش دارد، شبه دولت در سوریه ایجاد کند.
به گزارش مشرق، «دیمیتری بولیانسکی» سفیر مسکو در سازمان ملل در شورای امنیت سازمان ملل گفت که حجم اشغالگری و تلاش‌های آمریکا برای ایجاد یک «شبه دولت» در سوریه افزایش یافته و این مسأله روند سیاسی حل بحران را با مشکل روبه‌رو می‌کند.

به نوشته‌ی پایگاه خبری شبکه رووداو، نماینده روسیه همچنین اقدامات آمریکا در سوریه را تهدیدی برای امنیت ملی کشورهای همجوار دانست.
در این نشست، «ابراهیم الجعفری» نماینده دولت سوریه نیز خواستار پایان تحریم‌های اقتصادی علیه کشورش شد.

روسیه پیش از این نیز به مسأله حضور نیروهای آمریکایی در سوریه اشاره و تأکید کرده بود که واشنگتن در حال تلاش برای ایجاد یک «شبه دولت» در سوریه است؛ شبه دولتی که به بهانه مبارزه با داعش و حمایت از کردهای سوریه در شرق فرات، در حال شکل‌گیری است و یک منطقه تحت نفوذ آمریکا در شمال سوریه را ایجاد کرده است.

سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه نیز امروز در گفت‌وگویی گفت: «با توجه به حیاتی بودن این موضوع برای کشورهای منطقه (سوریه، عراق، ایران و ترکیه)، این یک بازی خطرناک است.»
به نوشته پایگاه تحلیلی نیویرکر، در اواسط سال ۲۰۱۵ که باراک اوباما، رئیس‌جمهوری وقت آمریکا، ۵۰ نیروی ویژه را برای مشاوره دادن به کردهای سوریه در جنگشان با داعش اعزام کرد، دولت گفت که وعده خود را در ارتباط با خودداری از اعزام نیرو به خارج از کشور زیر پا نگذاشته است. اوباما گفت: «ما فقط یک ماموریت ویژه در آنجا داریم و این واقعا یک استثناست.»

شمار این نیروها به ۲۵۰ نفر، بعد به ۵۰۰ نفر و بعد هم به ۲۰۰۰ نفر رسید و اکنون شمار نیروهای ایالات متحده تقریبا دو برابر آن تعداد است. نه کنگره اقدام نظامی در سوریه را تصویب کرده و نه چنین کاری از نظر سازمان ملل متحد مجاز شمرده می‌شود. با این وجود، در سه سال گذشته ماموریت کوچک و متداول آمریکا به چیزی شبیه جنگی تمام عیار تبدیل شده است.

ایالات متحده در حال حاضر ده‌ها پایگاه از جمله چهار پایگاه هوایی در سوریه ساخته و نیروهای تحت حمایت آمریکا در حال حاضر کنترل منطقه‌ای به وسعت کروواسی را در شرق فرات در دست دارند.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 10:57 am

سیستم پدافند هوایی سوریه هواپیمای اسرائیلی را سرنگون کرد


سیستم پدافند هوایی سوریه هواپیمای جنگی اسرائیل و 4 موشک را در آسمان «الکسوه» سرنگون کرد. موشک ها به هدف اصابت نکردند.
به گزارش اسپوتنیک با استناد به گفته منبعی در سازمان امنیت سوریه، سیستم پدافند هوایی سوریه هواپیمای جنگی اسرائیل و 4 موشک را در آسمان «الکسوه» سرنگون کرد. موشک ها به هدف اصابت نکردند.

پیشتر گزارش شده بود که سیستم پدافند هوایی سوریه چند هدف را در آسمان جنوب کشور سرنگون کرده است. منبع نامبرده گفت:«سیستم پدافند هوایی سوریه هواپیمای جنگی اسرائیل و 4 موشک را قبل از اینکه به هدف برسند سرنگون کرد. بدین ترتیب تمام موشک هایی که بسوی اهدافی در «الکسوه» پرتاب شده بودند نابود شدند. سیستم پدافند هوایی سوریه با دقت زیاد تمام اهداف را سرنگون کرد».

شبکه تلویزیونی سوریه در پخش زنده کار سیستم پدافند هوایی سوریه را نشان داد.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 10:58 am

.
احوال برجام ايران

.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 10:59 am

'مرد پشت پرده' توافق هسته ای ایران


Image
حسین باستانی
تصویری نمادین که همزمان با نهایی شدن برجام، در اینستاگرام عباس عراقچی از مذاکره کنندگان نزدیک به رهبر ایران منتشر شد
بعد از پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و بالا گرفتن نگرانی در مورد آینده برجام، انتقاد منصوبان آیت الله خامنه ای از مذاکره کنندگان هسته ای به شدت افزایش یافته است. محور اصلی انتقادات این است که دولت، برجام را به رهبر تحمیل کرده و به "پیش بینی" های او در مورد عاقبت مذاکره با آمریکا توجه نکرده است.
حسن روحانی ۱۶ آذر، ظاهرا در پاسخ به همین انتقادات گفت: "هیچ قدمی در برجام برنداشتیم مگر آنکه با مقام معظم رهبری مشورت کردیم، جلسه گذاشتیم، نامه‌های مکتوب ایشان و دستور من روی نامه‌های ایشان موجود است."

این روایت، تصویری را در مورد ارتباط آیت الله خامنه ای با مذاکرات هسته ای ارائه می کند که در طول دو سال اخیر، محل مجادلات گسترده در عرصه سیاسی ایران بوده است. تصویری که بر مبنای آن، آیت الله علی خامنه ای "مرد پشت پرده" توافق هسته ای و تصمیم گیر اصلی این توافق بوده، هرچند مصلحت دیده این نقش را، کم رنگ تر از آنچه هست نشان دهد.
احتمالا مهم ترین بزنگاه دخالت رهبر در مذاکرات هسته ای، ۲۹ مهر ۱۳۹۴ بود که وی بعد از حدود دو ماه و نیم بررسی تصمیم شورای عالی امنیت ملی مبنی بر اجرای برجام، تصمیم نهایی خود در این زمینه را اعلام کرد. وی در آن روز اجرای برجام را با شرایطی تایید کرد؛ مهمتر از همه این شرط که اتحادیه‌ اروپا و رئیس‌جمهور آمریکا کتبا اعلام کنند که تحریم‌های اقتصادی و مالی "لغو" شده اند.
با شروع مذاکرات هسته ای، رهبر جمهوری اسلامی پیش بینی جدیدی را بیان کرد: اینکه مذاکره با آمریکایی ها، به راحتی نتیجه بخش نخواهد بود. معنی مشخص پیش بینی جدید، گویی آن بود که حدود هشت سال اجرای سیاست های مورد نظر رهبری در زمینه پرونده هسته ای، به وضعیتی انجامیده که تصور رها شدن آسان اقتصاد ایران از تحریم های ایالات متحده آمریکا واقع بینانه نخواهد بود. این پیش بینی، البته درست بود

دستور رئیس جمهور آمریکا در این مورد، از قضا سه روز پیش صادر شده بود که به وضوح نشان می داد شرط رهبری تامین نشده است. در دستور باراک اوباما، به نهادهای آمریکایی ابلاغ شده بود که اجرای تحریم های هسته ای ایران را "به شیوه توضیح داده شده در متن برجام" متوقف -و نه لغو- کنند. متن برجام هم، از سه ماه پیش در دسترس عمومی بود و به صراحت حکایت داشت که برخلاف تحریم های اقتصادی اتحادیه اروپا که کلا "لغو" می‌شوند، تحریم های آمریکا صرفا به دستور رئیس جمهور آمریکا "تعلیق" خواهند شد -چون لغو نهایی آنها نیاز به مصوبه کنگره داشت.
آیت الله خامنه ای اما، با وجود مشخص بودن عدم لغو همه تحریم های اقتصادی، دستور اجرای برجام را داد و در عین حال، بعدها مکررا از لغو نشدن تحریم ها انتقاد کرد.

در یکی از جدیدترین انتقادات، وی ۹ روز پیش اقدام کنگره آمریکا به تمدید تحریم‌های ده ساله ای که از حدود دو دهه پیش از علیه ایران وضع کرده بود را نتیجه عجله مذاکره کنندگان در به نتیجه رساندن مذاکرات هسته‌ای دانست و گفت: "وقتی عجله داریم که کار را زودتر تمام کنیم و به جایی برسانیم، از جزئیات غفلت می‌کنیم."
این در حالی است که آیت الله خامنه ای بعد از نهایی شدن برجام، در دیدار با اعضای هیات دولت طول نکشیدن مذاکرات را مهم دانسته و حتی در دستور ۲۹ مهر ۱۳۹۴ خود برای اجرای برجام، با به کار بردن صفت "طولانی و ملال آور" برای مذاکرات هسته ای، از مدت زمان صرف شده برای گفتگوهای هسته ای ابراز نارضایتی کرده بود.
وی از سوی دیگر، در ۲ تیر ۱۳۹۴، به منتقدان مذاکرات توصیه کرده بود توجه داشته باشند "تیم هسته ای برخی از مسائلی را که مورد انتقاد است می داند اما بعضی ضرورت ها او را به برخی اقدامات می کشاند". ضرورت هایی که احتمالا مهم ترین آنها، تلاش برای وضع نشدن تحریم های جدید و کاهش تحریم های موجود بود.
آن هم در شرایطی که ادامه برنامه هسته ای در طول سال های گذشته، ایران را، در کنار عراق دوران ریاست جمهوری صدام حسین، به موضوع گسترده ترین تحریم های اقتصادی تاریخ معاصر تبدیل کرده بود.

"پیش بینی" آینده تحریم ها
در زمان ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، برخی از کسانی که نگران آینده برنامه هسته ای بودند هشدار می دادند که با ارجاع پرونده به شورای امنیت، سرنوشت اقتصاد ایران -همچون عراق- تا آینده غیرقابل پیش بینی به دست ایالات متحده آمریکا خواهد افتاد. تحریم های بین المللی علیه حکومت سابق عراق در سال ۱۹۹۱ وضع شدند، اما تا ۲۲ سال بعد -حتی یک دهه بعد از برکناری صدام حسین- ادامه یافتند.

برخی از گمانه زنی های یکی - دو سال گذشته در مورد مشکلات آینده برجام، کمابیش یادآور زمانی بود که مدافعان ادامه جنگ هشت ساله، در سال ۱۳۶۷ یش بینی ‌کردند ایران حتی با قبول مذاکرات آتش بس موفق به گرفتن خسارت از عراق نخواهد شد؛ و بعد از تحقق این پیش بینی، آن را نشانه واقع گرایی خود دانستند
ولی آیت الله خامنه ای و آقای احمدی نژاد رئیس جمهور وقت، متقاعد شده بودند که چنین اتفاقی نخواهد افتاد.

به عنوان نمونه رهبر ایران در ۱۹ دی ۱۳۸۴، دو ماه پیش از ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت، مطمئن بود نباید از تحریم‌های هسته ای نگران بود چون قدرت‌های جهانی در گذشته هم "هر جا توانسته‌اند، این تحریم را اعمال کرده‌اند". وی در ۲۱ تیر ۱۳۹۱ تاکید داشت که "ما واکسینه شده‌ایم در مقابل تحریم"، و در ۶ شهریور ۱۳۹۰ پیش بینی می کرد که امکان ندارد تحریم کنندگان "طاقت بیاورند که این حرکت و این رفتار را مدت طولانی ادامه بدهند"، چون "امروز دنیا، دنیایی نیست که به حرف آمریکا گوش کنند".
آقای خامنه ای در ۱۶ شهریور ۱۳۸۹ "یقین داشت" که "ملت ایران و مسئولین کشور تحریم‌ها را دور می‌زنند، تحریم‌کنندگان را ناکام می‌کنند"، در ۲۶ مرداد ۱۳۹۰ "دور زدن تحریم‌ها" را "شگرد خوب و جالب و ظریفی" معرفی می کرد که نتیجه می دهد، در ۶ شهریور ۱۳۹۰ تحریم کنندگان را "هیکل‌مند و لیکن در واقع کم‌زور" معرفی می کرد و در ۳ مرداد ۱۳۹۱خبر می داد که "طرح‌های اقتصاد مقاومتی" -به باور او- "تحریم بنزین را خنثی کرده". رهبر ایران در واکنشی جداگانه، در ۱۴ بهمن ۱۳۹۰ هشدار می داد که حکومت در برابر تحریم نفتی "تهدیدهایی دارد" که "در وقت خودش اعمال خواهد شد".

این در حالی بود که از زمانی به بعد، حتی محمود احمدی نژاد نیز به این جمع‌بندی رسیده بود که برنامه هسته ای قابل ادامه نیست. غلامرضا مصباحی مقدم عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، در ۲۱ اردیبهشت حکایت کرد که با تشدید تحریم های هسته ای "احمدی‌نژاد گزارشی به رهبری داد که ما به آخر خط رسیدیم و با توجه به قطعنامه‌های شورای امنیت درباره انرژی هسته‌ای باید‌ آن را امضا کنیم". وی افزود پس از آن، آقای احمدی نژاد گفته که در غیر این صورت نمی تواند مسئولیت پرونده هسته ای را بپذیرد و آیت الله خامنه ای پاسخ داده "خودم این مسئولیت را قبول می‌کنم".
این گفته آقای خامنه ای، کمتر از سه ماه قبل از انتخاباتی بیان شد که نتیجه آن، روی کار آمدن حسن روحانی و سپس شروع مذاکرات منجر به برجام بود.
مشخص نیست که زمان این مکالمه، قبل از مذاکرات هسته ای محرمانه اسفند ۱۳۹۱ معاونان وزارت امور خارجه ایران و آمریکا در مسقط بوده یا خیر - ملاقاتی که مطابق گفته های بعدی وزیر امور خارجه وقت ایران و شخص آیت الله خامنه ای، با موافقت رهبری و با هدف یافتن راه حلی برای پرونده هسته ای صورت گرفت.

در هر حال، آیت الله خامنه ای چند هفته بعد از مذاکرات مسقط، در اول فروردین ۱۳۹۲ با اشاره به "تحریم نفت، تحریم بانک و مبادلات بانکی و پولی بین جمهوری اسلامی و کشورهای دیگر" گفت: "آمریکایی‌ها اظهار خوشحالی کردند و گفتند که فلانی اعتراف کرد که تحریم‌ها اثر گذاشته. بله، تحریم‌ها بی‌اثر نبود؛ می‌خواهند خوشحالی کنند، بکنند." اظهاراتی که ظاهرا حکایت داشت وی مصلحت جمهوری اسلامی ایران را، بر پافشاری بر گفته های قبلی خود در مورد بی‌تاثیربودن تحریم ها ترجیح می دهد.

با شروع مذاکرات، رهبر جمهوری اسلامی پیش بینی جدیدی را بیان و به دفعات تکرار کرد: اینکه مذاکره با آمریکایی ها، باعث رفع کامل تحریم ها نمی شود.
معنی مشخص پیش بینی جدید، گویی آن بود که حدود هشت سال اجرای سیاست های مورد نظر رهبری در زمینه پرونده هسته ای، به وضعیتی انجامیده که تصور رها شدن آسان اقتصاد ایران از تحریم های ایالات متحده آمریکا واقع بینانه نخواهد بود. این پیش بینی، البته درست بود.
شاید در مقام مقایسه، وضعیت اخیر شبیه زمانی بود که برخی مدافعان ادامه جنگ هشت ساله، در سال ۱۳۶۷ که جنگ به بن بست کامل رسیده بود پیش بینی می کردند که ایران، حتی با قبول مذاکرات آتش بس موفق به گرفتن خسارت از عراق نخواهد شد.
این پیش بینی نیز، البته درست بود؛ هرچند ممکن بود لزوما، اثبات کننده واقع گرایی
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 11:03 am

علم‌الهدی: آمریکا وقتی مطمئن شد اروپا با حیله ایران را در برجام نگه می‌دارند از برجام خارج شد
بیچاره‌تر از آمریکا وجود ندارد


امام جمعه مشهد گفت: آن روزی که آمریکا با کمک دستیاران اروپایی‌اش مطمئن شد با کلک CFT و FATF می‌توانند ایران را در برجام نگه‌دارد، از برجام خارج شد.
امام جمعه مشهد گفت: آیا کسانی که دم از مذاکره با آمریکا می‌زنند نسبت به انقلاب و اسلام از یزید و معاویه بالاترند و بدترند؟ این‌هایی که حرف از مذاکره با آمریکا می‌زنند از جنایتگرانی که برای آمریکا آدم سلاخی می‌کنند و از این سلاخ‌های آمریکایی که در منطقه هستند، بدتراند.

به گزارش عصرایران به نقل از ایسنا، آیت‌الله سیداحمد علم‌الهدی ظهر امروز در خطبه‌های عبادی سیاسی نماز جمعه مشهد که در حرم مطهر رضوی برگزار شد، ضمن تسلیت سال‌روز شهادت مرحوم آیت‌الله سیدحسن مدرس، موقعیت‌شناسی را یکی از ویژگی‌های مدرس دانست و اظهار کرد: مرحوم مدرس خطرات متوجه جامعه دینی و دین‌مداری مردم از ناحیه دشمن خارجی را به خوبی احساس می‌کرد، خطر را می‌شناخت و در مقابل آن می‌ایستاد و تا هنگامی که زنده بود یک دژ محکم دینی در مقابل تمام فتنه‌ها و توطئه‌های دشمن خارجی علیه اسلام و دین‌مداری مسلمان‌ها در کشور وجود داشت.

وی ادامه داد: موقعیت‌شناسی مسئله‌ای است که امروز باید توسط مردم و مسئولان ما در مجلس و دولت مورد توجه قرار گیرد. این‌که ما هم‌اکنون در چه موقعیتی در دنیا قرار داریم، چراکه دنیای امروز به دلیل توسعه ارتباطات به صورت یک دهکده جهانی درآمده و نمی‌شود در یک گوشه مملکت دور مرزهای جغرافیایی را دیوار کشید و درهای آن را بست و ارتباط آن را با همه جریان‌های جهانی قطع کرد. در این وضعیت مهم این است که ما موقعیت جهانی و منطقه‌ای خود در دنیا را تشخیص دهیم و بدانیم که امروز در چه شرایطی زندگی می‌کنیم.

علم‌الهدی با اشاره به رهنمودهای مقام معظم رهبری در خصوص «تمام‌نشدن انقلاب اسلامی» و «دشمنی جهان کفر و استکبار به سرکردگی آمریکا»، تصریح کرد: جریان کفر و استکبار با همه وجود خود با ما دشمنی می‌کند. این‌که ما دشمنی را تنها در آمریکا ببینیم و جریان‌های وابسته به آمریکا را در دشمنی نبینیم، عدم موقعیت‌شناسی و موقعیت‌نشناسی است.
وی با تأکید بر این‌که «امروز ما باید موقعیت‌شناس باشیم»، خاطرنشان کرد: البته شیطان کبیر در رأس این دشمنی‌ها و عداوت‌ها و معارضه با یک انقلاب عظیمی است که تا به امروز مانند نهالی که پای آن آب ریخته باشند و این نهال سرسبز بماند، به مدت 40 سال خون انسان شهید و جان‌داده در راه خدا در پای آن ریخته‌شده 40 سال است که انقلاب ما سرسبز و زنده و با نشاط‌تر از روز اول در سال چهلم خود قرار دارد و جریان دشمنی ما امروز ورشکسته‌تر و ذلیل‌تر از روز اولی است که انقلاب ما قد کشید و سر برآورد؛ لذا شناخت این موقعیت برای ما مهم است.

امام جمعه مشهد بیان کرد: آمریکا حساب کرد با خروج از برجام و برگرداندن تحریم ها، جامعه ما را مستأصل و نظام ما را خاک‌نشین کرده و مردم ما به استیصال علیه نظام قیام می‌کنند و حمایت از این نظام را برمی‌دارند؛ این پندار غلط آمریکا بود. آن روزی که آمریکا از برجام خارج شد، رئیس‌جمهور آمریکا اعلام کرد برجام توافق بدی بود.یک عده از مسئولان از این جمله رئیس‌جمهور آمریکا که گفت برجام توافق بدی بود اشتباه برداشت کردند و به اشتباه گفتند که دیدید آن‌هایی که با برجام مخالفت می‌کردند، می‌گفتند برجام به نفع آمریکا و به نفع غرب است. حالا خود آمریکا و رئیس‌جمهور آن می‌گوید برجام توافق بدی بود؟

وی با طرح این پرسش که اگر آمریکا می‌گوید برجام توافق بدی بود، پس برجام به نفع آمریکا نبود، چرا مخالفان برجام می‌گویند برجام به نفع آمریکاست؟، عنوان کرد: این‌که آمریکا گفت برجام توافق بدی بود، نه این بود که برجام به ضرر آمریکاست، بلکه ترامپ می‌خواست بگوید برجام توافق ناقصی است. ترامپ به دولت قبلی خود نیز اعلام کرد که وقتی یک مذاکره را با ایرانی‌ها شروع کردید و ایرانی‌ها سخاوتمندانه جلو آمدند و هستیِ انرژی هسته‌ای خود را به پای شما ریختند، چرا به همین مقدار اکتفا کردید؟ باید این قرارداد را وسیع‌تر و گستره‌تر منعقد کرده و تمام مصالح آمریکا را در این قرارداد بگنجانید. بنابراین از این‌ها بهتر می‌شود استفاده کرد و چرا شما استفاده نکردید؟، لذا ما از این توافق خارج می‌شویم و به دنبال توافق وسیع‌تر و گسترده‌تر می‌رویم.

علم‌الهدی افزود: رئیس‌جمهور آمریکا اعلام کرد که توافق مناسب دولت آمریکا توافقی است که بتواند 6 مسئله‌ی «حفظ محدودیت‌های هسته‌ای حتی بعد از مدت برجام» -یعنی ایران هیچ‌وقت به فناوری کامل هسته‌ای نرسد و همیشه محدود بماند-، «بارزسی از تمام مراکز نظامی ایران»، «از بین بردن اقتدار موشکی ایران»، «کاهش نفوذ منطقه‌ای ایران و براندازی مقاومتی که ایران محور آن است»، «مسئله حقوق بشر در ایران» -یعنی همه جریان‌های مخرب و اغتشاش‌گر و جریان‌هایی که می‌خواهند مملکت را به هم بریزند در ایران آزاد باشند- و «محدود کردن توان سایبری ایران» -ایران در حال حاضر از یک قدرت سایبری برخوردار است و به تمام دستگاه‌های کشورهای مختلف و به جریان فضای مجازی آن‌ها حمله سایبری می‌کند و در تهاجمات سایبری خود موفق می‌شود، این قدرت سایبری محدود شود- را با ایران حل کند.

وی گفت: این یعنی ما با ایران مذاکره کنیم و ایران تمام اقتدر، قدرت و هستی‌اش را به ما بدهد. آیا کسانی که دم از مذاکره می‌زنند نسبت به انقلاب و اسلام از یزید و معاویه بالاترند یا بدترند؟ این‌هایی که حرف از مذاکره می‌زنند از این جنایتگرانی که برای آمریکا آدم سلاخی می‌کنند و از این سلاخ‌های آمریکایی که منطقه هستند، بدترند.

نماینده ولی فقیه در خراسان رضوی با اشاره به این‌که «آمریکا به سادگی از برجام خارج نشد»، تصریح کرد: آمریکا روزی از برجام خارج شد که مطمئن شد دستیاران اروپایی‌اش با کلک و فریب و حیله ایران را در برجام نگه می‌دارند و نمی‌گذارند ایران از برجام خارج شوند. آن روزی که آمریکا با کمک دستیاران اروپایی‌اش مطمئن شد با کلک CFT و FATF می‌توانند ایران را در برجام نگه‌دارد، از برجام خارج شد. اگر آمریکا این اطمینان را نداشت که اروپایی‌ها می‌توانند ایران را در برجام نگه‌دارند، مسلم بدانید آمریکا از برجام خارج نمی‌شد.
وی ادامه داد: آیا این درست است که امروز دولت و مجلس و مسئولان ما که متولیان خون شهدا هستند دنبال این خط راه بیفتند؟ این صحیح است که با عوامل اطمینان‌بخش آمریکا دست دهند و به لبخند آن‌ها راضی شوند و به یک نشست دور میز آن‌ها دل‌ببندند؟ واقعاً این متأسفانه جای خیلی تأسف است.

علم‌الهدی با بیان این‌که «امروز روی کره زمین بدبخت‌تر و بیچاره‌تر و مفلوک‌تر از آمریکایی که ادعای قدرت اول جهانی دارد وجود ندارد»، خاطرنشان کرد: آمریکایی که ادعا می‌کند باید مدیر جهان شود با این‌که همه مردم دنیا دیدند در یک مدیریت یک آتش‌سوزی کالیفرنیا این‌قدر بدبخت عاجز و زمین‌گیر است. در این مسئله آمریکا افتضاح شد و دنیا این را با چشم دید.
وی بیان کرد: این‌که رئیس‌جمهور آمریکا در مقابل سنای آمریکا که می‌خواهد قلاد افتضاح حکومتی که در منطقه ما آدم سلاخی می‌کند را از گردن آمریکا رها کند، می‌گوید ما نمی‌توانیم ارتباط خود با عربستان را به هم بزنیم، چراکه اگر ما رابطه خود با آل سعود را به هم بزنیم، این برای اسرائیل خطرناک است و در مقابل ایران سقوط می‌کنیم، ثابت‌کننده قدرت ایران، اقتدار نظام ما و اقتدار شما مردمی است که پای این نظام ایستاده‌اید.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 11:07 am

هوک: بین تغییر رفتار ایران یا فروپاشی اقتصادی، خامنه ای باید یکی را انتخاب کند


Image
برایان هوک رئیس «گروه اقدام ایران» وزارت خارجه آمریکا از عزم کشورش برای مبارزه با آنچه «فعالیت‌های مخرب جمهوری اسلامی» خواند، خبر داد.
به گزارش اسپوتنیک به نقل از کیهان لندن، برایان هوک، رئیس «گروه اقدام ایران» وزارت خارجه آمریکا در ابتدای صحبت‌هایش به نشست دیگری در همین محل، در دسامبر سال گذشته، و صحبت‌های نیکی هیلی نماینده آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل متحد اشاره کرد و گفت: «از آن زمان ما شواهد جدیدتر، بیشتر و ملموس‌تری در رابطه با گسترش فعالیت‌های تسلیحاتی ایران به دست آورده‌ایم، و اگر اقدامی علیه آن انجام ندهیم، خطر ایران در منطقه افزایش خواهد یافت». تسلیحاتی که در این نشست رسانه‌ای به نمایش گذاشته شده بودند، در کشورهای مختلفی چون یمن، عراق و افغانستان و اسرائیل مورد استفاده گروه‌های شبه‌نظامی قرار گرفته بودند.

هوک در این نشست موارد زیر را مطرح کرد:
در مقابل موشک‌‌های ایرانی که از گروه‌های شبه‌نظامی کشورهای مختلف به دست‌آمده‌اند، نقش جمهوری اسلامی ایران در منطقه را مخرب خواند.
آمریکا می‌گوید نمی‌توان شاهد شکل‌گیری شبکه‌ای از شبه‌نظامیان شیعه از شام تا شبه‌جزیره عربستان بود.
برایان هوک می‌گوید «گزینه نظامی هنوز روی میز قرار دارد، ولی ترجیح می‌دهیم از ابزار دیپلماتیک استفاده کنیم. در هر حال هزینه حفظ برجام نمی‌تواند بی‌ثباتی در منطقه باشد».
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 11:09 am

احوال عراق
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 11:12 am

آزمون سخت دولت جدید عراق: عبدالمهدی کدام یک را انتخاب خواهد کرد؟
آمریکا یا ایران؟


تحلیل روزنامه العربی الجدید
شفقنا- روزنامه «العربی الجدید» نوشت: بیست و سوم دسامبر(سوم دیماه ۱۳۹۷) مهلت ۴۵ روزه آمریکا به عراق درباره واردات انرژی از این ایران به پایان می رسد اما عراق هنوز موضع خود درباره این مهلت را اعلام نکرده است؛ بدین معنا که بغداد پس از حدود ۳ هفته خود را در برابر یک بحران سیاسی اجتناب ناپذیر خواهد دید؛ بحرانی که یا با تهران به دلیل همراهی با تحریم های آمریکا و یا با واشنگتن به دلیل جانبداری از ایران رخ خواهد داد. این بحران اولین آزمون خارجی دولت عادل عبدالمهدی به شمار می رود.
به گزارش سرویس ترجمه شفقنا، روزنامه «العربی الجدید» چاپ قطر امروز(یکشنبه) در گزارشی با عنوان «دولت عراق در انتظاریک آزمون خارجی دشوار: آمریکا یا ایران؟» همچنین نوشت: در همین زمینه «محمد کریم» عضو پارلمان عراق از ائتلاف «الفتح» به رهبری هادی العامری می گوید: عراق نمی تواند درخصوص تحریم های تحمیلی آمریکا علیه ایران به صف واشنتگتن بپیوندد.

Image

کریم در گفتگو با روزنامه العربی الجدید با بیان این موضوع می افزاید: عراق یک کشور دارای حاکمیت است و نمی تواند به دیکته های خارجی تن دهد.
وی با تاکید بر اینکه نتیجه هرچه باشد عراق نمی تواند در قبال ایران موضع منفی اتخاذ کند، پیش بینی می کند که دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا به بحران آفرینی با عراق و دیگر کشورها ادامه دهد.
نماینده مجلس عراق از فراکسیون الفتح، همراهی کشورش با تحریمهای آمریکا علیه تهران و توقف واردات گاز و برق از ایران پس از پایان مهلت ۴۵ روزه را بعید می داند و با تاکید بر اینکه قوه مجریه و مقننه در عراق در این زمینه تصمیم گیرنده هستند نه ترامپ، اضافه می کند: ما در محور آمریکا نیستیم و ما روابط همسایگی خوبی با همه کشورها چه ایران و چه دیگر کشورها داریم.

Image

کریم در ادامه سیاست آمریکا برای گرسنه کردن ملت ها از جمله ملت عراق را رد می کند و ادامه می دهد: به اعتقاد من دولت جدید عراق به ریاست عادل عبدالمهدی قادر است تصمیم مناسبی در این خصوص اتخاذ کند؛ تصمیمی که در آن تن به خواسته آمریکا نداده باشد.
وی با اشاره به اینکه برخی در کنگره آمریکا مخالف نگرش بی پروای ترامپ هستند، تصریح می کند: اشاره ترامپ مبنی بر تحریم کشورهایی که به تحریم های این کشور علیه تهران پایبند نباشند، برای ما عراقی ها اهمیتی ندارد. ملت عراق پیش از این نیز در دهه نود قرن گذشته محاصره آمریکا را تجربه کرده است.
کریم با بیان اینکه اعضای فراکسیون الفتح در پارلمان عراق قصد دارند از طریق کانالهای دیپلماتیک مانع از برخورد عراق و آمریکا شوند، ادامه می دهد: اما در صورتی که لازم شود، در برابر آمریکایی ها خواهیم ایستاد.

نمایندگان مجلس عراق تاکید می کنند که رویارویی با آمریکا تنها به موضع عراق در قبال تحریم های تحمیلی علیه تهران محدود نمی شود. در همین چارچوب «مهدی تقی» عضو کمیسیون امنیت و دفاع در پارلمان عراق به خبرنگاران گفته است:«مجلس نمایندگان در صدد به جریان انداختن پرونده های شرکت بلک واتر آمریکا هستند که سال ۲۰۰۷ میلادی ۱۷ عراقی را در میدان النشور واقع در مرکز بغداد به قتل رساند.
وی تصریح کرد: پارلمان عراق قصد دارد همه پرونده های مربوط به جنایت های آمریکا علیه ملت عراق را دوباره به جریان بیندازد. مجلس همچنین قصد دارد از آمریکا پرداخت خسارت را مطالبه کند و از این کشور بخواهد افرادی که در جنایات علیه ملت عراق دست داشتند، محاکمه کند.

تقی همچنین تاکید کرد که کشورش در این زمینه از تمامی راههایی که حافظ حقوق قربانیان باشد، استفاده خواهد کرد.
یک ادعا: طرح پرونده های قدیمی پس از سفرهای مکرر مقامات ایران به عراق صورت گرفت
العربی الجدید در ادامه گزارش خود مدعی شده است که طرح پرونده های قدیمی و جدید واشنگتن، در پی سفرهای مکرر مقامات ایرانی به عراق در روزهای گذشته صورت گرفته است. این مقامات برای اطلاع از موضع نهایی عراق در قبال تحریم های آمریکا علیه ایران به این کشور رفته بودند.

Image
این روزنامه به نقل از یک منبع که از او به یک منبع در وزارت کشور عراق نام برده نوشت: مقاماتی از ایران در سفرهای خود به عراق، با سیاستمداران و کارکنان دولتی درباره موضع عراق پس از پایان ضرب الاجل ۴۵ روزه آمریکا گفتگو کردند که طرف عراقی در این گفتگوها موضع نهایی خود را اعلام نکرد اما رویکرد کلی به سمت عدم پیروی از خواسته های آمریکا و دور کردن عراق از سیاست محورهایی است که ترامپ قصد دارد بر منطقه تحمیل کند.
روزنامه قطری در ادامه به نقل از منبع خود آورده است: عراق تمام تلاش خود را برای خروج از بن بستی که در خصوص تحریم های آمریکا علیه ایران با آن روبرو شده، صرف خواهد کرد چون روابط دوستانه ما را با آمریکا و ایران پیوند می دهد.

استاد علوم سیاسی دانشگاه بغداد: اولین آزمون خارجی دولت عراق واقعا سخت است
با این حال «حسام العیدانی» استاد علوم سیاسی دانشگاه بغداد معتقد است: اولین آزمون خارجی دولت عراق واقعا سخت است.
وی به العربی الجدید می گوید: عبدالمهدی خود را بین دو گزینه ای خواهد دید که هر دو تلخ است چون باید بین آمریکا و ایران یکی را انتخاب کند.

Image

العیدانی اضافه می کند: بدتر از آن عدم انعطاف پذیری ترامپ است که می تواند هر کاری انجام دهد. در صورتی که بغداد به تصمیمات واشنگتن علیه تهران پایبند نباشد، ممکن است ترامپ به وعده های خود عمل کرده و عراق را تحریم کند.
وی ادامه می دهد: عراق بیشتر از آنکه با بحران های اقتصادی روبرو باشد، با بحران های سیاسی روبروست. چون تحت تاثیر برقراری روابط با یکی از این کشورها قرار خواهدگرفت.
مقامات واشنگتن و بغداد در دوم ماه گذشته از دست یابی به توافقی که به موجب آن عراق به مدت ۴۵ روز از تحریم های آمریکا و خرید گاز و برق عراق معاف شود، دست یافتند. اما طرف آمریکایی این شرط را گذاشته است که عراق باید طرح جایزگزینی برای انرژی ایران ارائه کند.

بلک واتر، آکادمی مرگ
گفتنی است شرکت ‘بلاک واتر’ (black water) که اکنون برای فراری از بدنامی به خاطر اقدامات خشن و مرگبار خود نام ‘آکادمی’ را برگزیده، با عنوان یک شرکت خدماتی آمریکایی در زمینه مدیریت ریسک، ارائه خدمات لجستیکی، سرویس‌های امنیتی و نیروهای مسلح خصوصی فعالیت می کند؛ این شرکت در سپتامبر سال ۱۹۹۷ میلادی ذیل پرچمی منقش به پنجه جانوری وحشی، توسط فردی به نام ‘اریک پرنس’ (Erik Prince) و از فارغ ‌التحصیلان آکادمی نیروی دریایی آمریکا و افسر اسبق یگان ویژه نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا در کارولینای شمالی راه‌اندازی شد و دفتر مرکزی این شرکت در شهر مک‌لین ایالت ویرجینیا آمریکا قرار دارد.

Image
تهاجم نظامی آمریکا و ائتلاف جهانی تحت رهبری واشنگتن به افغانستان، پس از حادثه تروریستی ۱۱ سپتامبر و با هدف نابودی گروه ‘القاعده’، زمینه مناسبی برای فعالیت بلاک واتر پدید آورد، اما نقش و همراهی فعال نیروهای بلاک واتر در عراق پس از اشغال نظامی این کشور توسط آمریکایی ها شهرتی جهانی یافت.
به تایید منابع خبری، شرکت بلاک واتر در دوران اشغال عراق، حدود ۱۹۵ عملیات تروریستی را اجرا کرد اما فجیع ترین این عملیات به ۱۶ سپتامبر سال ۲۰۰۷ میلادی باز می گردد که در جریان آن مزدوران این شرکت با شلیک مستقیم به مردم غیرنظامی در میدان ‘نسور’، مرگ ۱۷ شهروند عراقی را رقم زدند.

این شرکت به رغم زیر پا نهادن مقررات دولتی، همچنان یکی از بزرگ ‌ترین شرکت‌های خصوصی نظامی جهان شناخته می شود و نیروهای این شرکت با ملیت های متفاوت از جمله آمریکایی، کلمبیایی، اوکراینی، پانامایی، آرژانتینی، السالوادوری، شیلیایی و استرالیایی در بسیاری از ماموریت‌های خاص وزارت دفاع و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا(سیا) نقش محوری دارد.
‘جرمی ساهیل’ روزنامه نگار آمریکایی در کتابی با عنوان ‘بلک‌واتر؛ ظهور قدرتمندرین ارتش اجیر جهان’ ضمن تشریح مراحل تکوین و گسترش شرکت بلاک واتر به عنوان یکی از شرکت های خصوصی نظامی جهان، به نقش این شرکت در جنگ آمریکا علیه تروریسم بویژه عراق پرداخته و تصریح می کند: بلک واتر مدت کوتاهی پس از ۱۱ سپتامبر، قراردادی ۵٫۴ میلیون دلاری برای تأمین امنیت مقر سیا در کابل با دولت آمریکا امضا کرد و سپس با اشغال عراق از سوی آمریکا، قراردادی ۲۷ میلیون دلاری برای تأمین امنیت پل برمر، فرماندار نظامی عراق، با پنتاگون امضا کرد.
روزنامه ‘نیویورک تایمز: نیز سال ۲۱۰۴ در گزارشی اعلام کرد، مجموع ارزش قراردادهای بلک واتر با دولت آمریکا در طول سال‌های فعالیت در عراق، بیش از یک میلیارد دلار بوده است.
شرکت بلاک واتر اکنون در مناقشات بزرگ جهانی از بحران اوکراین تا درگیری های در عراق، افغانستان، سوریه، پاکستان و یمن پا به پای نظامیان آمریکایی حضور دارد.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 11:13 am

احوال اقتصاد مقاومتي
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 11:18 am

قاچاق سوخت؛ روی کاغذ یا روی زمین؟


فرهاد سوزنچی و رضا مرادی
تاکنون، هیچ مقام عالی دولتی -بالاتر از معاون وزیر- عدد و رقمی درباره قاچاق سوخت اعلام نکرده‌ است. با این همه گفته می‌شود که دولت و مجلس در پی زمینه‌سازی برای افزایش قیمت سوخت‌اند. به همین دلیل در لابلای اظهارات برخی مدیران دولتی و نمایندگان مجلس می‌توان به آمارهای ضمنی برخورد که حجم قاچاق را حداقل ۱۰ میلیون لیتر در روز می‌داند.
این روزها در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی، اعداد و ارقام چشمگیری درباره قاچاق سوخت و بنزین در رسانه‌ها منتشر می‌شود. چیزی بین ۱۰ تا ۵۵ میلیون لیتر در روز که حتی به نسبت آمار مصرف بالای سوخت در ایران، بسیار زیاد است. آیا این آمار واقعیت دارد؟

آیا آمار رسمی از قاچاق وجود دارد؟
تاکنون، هیچ مقام عالی دولتی -بالاتر از معاون وزیر- عدد و رقمی درباره قاچاق سوخت اعلام نکرده‌ است. با این همه گفته می‌شود که دولت و مجلس در پی زمینه‌سازی برای افزایش قیمت سوخت‌اند. به همین دلیل در لابلای اظهارات برخی مدیران دولتی و نمایندگان مجلس می‌توان به آمارهای ضمنی برخورد که حجم قاچاق را حداقل ۱۰ میلیون لیتر در روز می‌داند.
در این میان گفته عبدالله هندیانی، معاون ستاد مبارزه با قاچاق کالا شاید جدی‌ترین اظهار نظر در این زمینه باشد. او در گفت‌وگوی خبری شامگاه ۲۳ مهرماه در تلویزیون ایران اعلام کرد "طی ۳ ماه گذشته چیزی حدود یک میلیارد لیتر قاچاق داشته‌ایم یعنی روزانه حدود ۱۰ تا ۱۳ میلیون لیتر سوخت قاچاق شده است".
با این حال در همین برنامه تلویزیونی مدیرعامل شرکت پخش فرآورده‌های نفتی، برخی آمارهای مطرح شده در رسانه‌ها را "تخیلی" توصیف کرد و امکان قاچاق حجمی از سوخت را زیر سوال برد: "برای قاچاق ۱۰ میلیون لیتر سوخت به‌طور تخمینی حدود ۵۰۰ نفت‌کش با ظرفیت ۲۰ هزار لیتر لازم است تا این میزان سوخت را آن هم به طور قاچاقی به مناطق مرزی منتقل کنند. یعنی حداقل ۲هزار و ۵۰۰ تا ۳هزار تانکر باید فعالیت کند تا ما ۱۰میلیون لیتر را در روز منتقل کنیم، این حجم بسیار سنگینی است. این میزان قاچاق سوخت بدون شک از جایگاه‌های عرضه و نازل‌ها انجام نمی‌شود".
آخرین آمار رسمی منتشر شده درباره قاچاق سوخت گزارش ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز با عنوان "بررسی آماری وضعیت قاچاق سوخت سال ۱۳۹۲" است. در این گزارش آمارهای تولید انواع سوخت در سال‌های ۱۳۹۲ و ۱۳۹۱ با هم مقایسه شده‌اند، اما هیچ برآورد مشخصی از قاچاق اعلام نشده. تنها فکت موجود در این گزارش، جدولی از آمار کشفیات سوخت است که فاصله بسیار زیادی با آمار اعلام شده دارد.

میزان مصرف بنزین در ایران چقدر است؟
جدول زیر نشان می‌دهد طی ۷ سال گذشته میزان مصرف بنزین در ایران چقدر بوده است. برای برآورد میانگین مصرف سوخت در سال ۱۳۹۷، به گفته‌های شرکت ملی پخش فراورده‌های نفتی استناد شده که پارسال پیش‌بینی کرده بود میزان مصرف بنزین امسال با ۹ درصد افزایش به نسبت پارسال به حدود ۸۸ میلیون لیتر در روز برسد.

Image

آمارهای منتشر شده ماهیانه هم تا الان به نسبت سال‌های قبل و پیش‌بینی‌های انجام شده چندان غیرطبیعی به نظر نمی‌رسد. میانگین مصرف بنزین در ۴ ماهه اول سال ۱۳۹۷، ۸۵/۱ میلیون لیتر و میزان مصرف بوده است. به ترتیب مصرف بنزین در ۴ ماه نخست امسال به طور متوسط ۱۰ درصد بیشتر از مدت مشابه پارسال بوده است. این عدد حدود یک درصد بیشتر از پیش‌بینی‌ شرکت ملی پخش فرآورده‌های نفتی است. یعنی اگر فرض کنیم همین وضع (رشد ۱۰درصدی) تا آخر سال ادامه داشته باشد، میانگین مصرف بنزین امسال کمی بیشتر از ۸۸ میلیون لیتر در روز خواهد شد.

Image
آمارهای منتشر شده ماهیانه هم تا الان به نسبت سال‌های قبل و پیش‌بینی‌های انجام شده چندان غیرطبیعی به نظر نمی‌رسد. میانگین مصرف بنزین در ۴ ماهه اول سال ۱۳۹۷، ۸۵/۱ میلیون لیتر و میزان مصرف بوده است. به ترتیب مصرف بنزین در ۴ ماه نخست امسال به طور متوسط ۱۰ درصد بیشتر از مدت مشابه پارسال بوده است. این عدد حدود یک درصد بیشتر از پیش‌بینی‌ شرکت ملی پخش فرآورده‌های نفتی است. یعنی اگر فرض کنیم همین وضع (رشد ۱۰درصدی) تا آخر سال ادامه داشته باشد، میانگین مصرف بنزین امسال کمی بیشتر از ۸۸ میلیون لیتر در روز خواهد شد.
در جدول بالا مشخص است با شروع تابستان، میزان مصرف بنزین حدود ۸ میلیون لیتر در روز افزایش پیدا می‌کند، اما اگر این وضعیت را با پارسال مقایسه کنیم، متوجه می‌شویم که وضعیت دقیقا مشابه پارسال است، حتی میزان رشد مصرف در تیر ماه ۹ کمتر از پارسال است. این در حالی است که مقایسه قیمت بنزین ایران و کشورهای همسایه نشان می‌دهد قاچاق بنزین در سال ۹۶، چندان صرفه اقتصادی نداشته است. یعنی باید بپذیریم که میزان افزایش مصرف در آستانه تابستان امسال، همه‌ به دلیل قاچاق نیست.، بلکه دلایل دیگری هم در این میان وجود دارد.

مقایسه قیمت بنزین در ایران و کشورهای همسایه
در سایت بلومبرگ داده‌نمایی هست که می‌توان با استفاده از آن فهمید قیمت سوخت در دوره‌های مختلف در برخی کشورهای جهان چقدر بوده و است. این سایت مبنای هر لیتر بنزین را در ایران قیمت بنزین سوپر (۱۲۰۰ تومان) در نظر گرفته است. البته در این میان به دلیل عدم قطعیت قیمت دلار، احتمال خطای جزئی وجود دارد. مثلا قیمت بنزین سوپر در پاییز با نرخ دلار ۸هزار تومانی معادل ۱۵ سنت برآورد شده است، در حالی که در مقاطعی قیمت بنزین به نصف این مبلغ هم رسیده بود.

اما پیش از پاییز پارسال نرخ برابری دلار ۳۷۵۰ تومان فرض شده که چندان با قیمت دلار در تابستان پارسال تفاوت ندارد.
بنزین تا پاییز پارسال به نرخ دلار (۳ هزار و ۹۰۰ تومانی)، بیش از ۲۵ سنت در ایران قیمت داشت، در حالی که بنزین در عربستان تا پیش از ژانویه ۲۰۱۸، تنها ۲۴ سنت قیمت داشت. هر گالن بنزین تا پیش از پاییز پارسال در پاکستان، عراق و افغانستان کمتر از ۷۰ سنت قیمت داشت که تفاوت آن به پول ایرانی کمتر از ۱۸۰۰ تومان در لیتر بود. این رقم، یعنی سود ۱۸ هزار تومانی در ۱۰۰ لیتر که باید در زنجیره قاچاق تقسیم شود، نمی‌تواند انگیزه قاچاق سوخت در مقیاس وسیع بوده باشد.

حتی اگر اختلاف یک دلاری بنزین ایران و ترکیه را در سال گذشته مبنای محاسبه قرار دهیم، باز سود قاچاق از ۳۹۰۰ تومان در لیتر تجاوز نمی‌کند. این رقم سود که البته باید در زنجیره قاچاق توزیع شود، می‌تواند انگیزه قاچاق محدود باشد، اما نمی‌تواند انگیزه ساماندهی یک نظام قاچاق سازمان‌یافته باشد.
بنابراین می‌توان به طور قطع گفت که تا پارسال قاچاق بنزین صرفه اقتصادی نداشته است.

به همین جهت می‌توانیم با مقایسه آمار مصرف بنزین در سال ۹۷، با سال گذشته برآوردی نسبتا دقیق از حجم قاچاق به دست آوریم.
حتی بدون استفاده از اعداد و ارقام اغراق شده هم شواهد زیادی -از گزارش‌های میدانی تا کشفیات محموله‌های قاچاق- وجود دارند که نشان می‌دهند، بعد از کاهش ارزش پول در ایران و اختلاف زیاد قیمت سوخت در ایران و کشورهای همسایه، حجم قاچاق افزایش پیدا کرده، اما اعداد و ارقامی در حد ۱۰ تا ۴۰ میلیون لیتر قاچاق که در رسانه‌ها مطرح می‌شوند، هم غیرمنطقی و هم در تناقض با فکت‌های رسمی‌اند.

حجم قاچاق بنزین چقدر است؟
برای یافتن پاسخ این سوال تلاش کردیم با سه سناریو میزان مصرف طبیعی بنزین را برآورد کنیم:
سناریوی اول (پیش‌بینی رسمی)، یکی اینکه به پیش‌بینی‌های مسئولان شرکت ملی پخش و پالایش فرآورده‌های نفتی استناد کنیم که اواخر پارسال اعلام کردند، میزان مصرف بنزین در سال آینده به طور متوسط ۹درصد افزایش پیدا خواهد کرد. قاعدتا این پیش‌بینی باید بر اساس سازوکار مشخص برنامه‌ریزی و بر مبنای پیش‌بینی تغییر متغیرها مثل تعداد خودرو انجام شده باشد. با این همه به دلیل عدم دسترسی به جزئیات نمی‌توان با قطعیت درباره این عدد اظهار نظر کرد.
سناریویی دوم (رشد طبیعی)، اگر فرض کنیم میزان مصرف طبیعی بنزین متناسب با رشد مصرف بنزین در ۵ سال گذشته افزایش پیدا کرده است، آن وقت باید فرض کنیم که میزان رشد طبیعی مصرف بنزین در سال ۱۳۹۷، باید حدود ۵درصد باشد. به عبارتی مصرف طبیعی بنزین به طور متوسط در سال ۱۳۹۷ نباید خیلی بیشتر از ۸۴ میلیون لیتر در روز باشد.
سناریوی سوم (دور از ذهن) اگر فرض کنیم میزان مصرف طبیعی بنزین هیچ تغییری نکرده و دقیقا به اندازه پارسال است و افزایشی نداشته است. برای اینکه متوجه شویم حجم قاچاق بنزین در ۴ ماه اول سال ۱۳۹۷ چقدر بوده، کافی است، آمار مصرف را از برآورد مصرف طبیعی کم کنیم. از این راه متوجه می‌شویم چقدر بنزین گم یا قاچاق شده است.

Image
چنانکه از جدول بالا پیدا است، اگر فرض کنیم که میزان مصرف امسال بر اساس پیش‌بینی‌های انجام شده، ۹ درصد افزایش پیدا کرده است، حجم قاچاق بنزین در ۴ ماه نخست امسال حدود ۷۰۰ هزار لیتر در روز بوده است.
اگر فرض کنیم میزان افزایش مصرف مطابق متوسط نرخ رشد ۵ سال گذشته باشد، آن وقت حجم قاچاق روزانه بنزین کمتر از ۴ میلیون لیتر در روز است.
در حالت بعید سوم اگر فرض کنیم هیچ افزایش مصرف طبیعی امسال اتفاق نیفتاده باشد، باز هم حجم قاچاق بیشتر از ۷ میلیون و ۷۰۰ هزار لیتر در روز نیست.

این نشان می‌دهد که حتی با در نظر گرفتن سناریوهای دور از ذهن باز هم حجم قاچاق بنزین کمتر از کف آماری است که در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شود.
به جز این البته شواهد دیگری هم وجود دارد که نشان می‌دهد قاچاق این میزان سوخت اصلا امکان ندارد.

قاچاق؛ روی کاغذ یا روی زمین واقعی؟
روی کاغذ قاچاق ۱۰ میلیون لیتر سوخت در روز، یا ۱۰ برابر آن غیرممکن نیست، اما برخی محاسبات ریاضی و مقایسه‌های منطقی می‌تواند تصویر روشن‌تری از واقعیت ارائه دهد.
اگر فرض کنیم هر نیسان قاچاقچی روزی ۲هزار لیتر سوخت از مرز رد کند و هر قاچاقچی به طور متوسط در انتقال ۱۰۰ لیتر بنزین در روز مشارکت داشته باشد، برای انتقال ۱۰ میلیون لیتر چیزی در حدود ۵ هزار نیسان و یک میلیون قاچاقچی فعال نیاز است.
اگر بپذیریم که بخش قابل توجهی از بنزین (مثلا ۹۰درصد) از طریق خطوط لوله و به صورت سازمان‌یافته منتقل می‌شود، آن وقت باید ببینیم ظرفیت یک خط لوله که به صورت قاچاقی ساخته شده چقدر می‌تواند باشد. برای پاسخ به این سوال کافی است ببینیم و ظرفیت خط لوله انتقال فراورده‌های نفتی کلا چقدر است.
به عنوان نمونه در شرکت ملی مهندسی و ساختمان نفت ایران، پروژه‌ای برای انتقال فراورده‌های نفتی بین تبریز و خوی و ارومیه تعریف شده که ظرفیت آن ۶۵ هزار بشکه (حدود ۱۰ میلیون لیتر) در روز است. سرمایه‌گذاری این پروژه بیش از ۱۳۰ میلیارد تومان است.
حتما راه‌اندازی خطوط لوله قاچاق که بتواند معادل این حجم را به آن سوی مرزهای ایران صادر کند، کار چندان آسانی نیست. هم پرهزینه است و هم عملیات اجرایی آن زمان‌بر و قابل ردگیری است.

آمارسازی و بزرگ‌نمایی، یا دفاع از قیمت واقعی سوخت
اندکی بازی با اعداد و ارقام نشان می‌دهد، قاچاق سوخت در مقیاس ۱۰ میلیون لیتر غیرممکن است، اما آمارسازی چه فایده‌ای برای چه کسی دارد؟ این روزها برخی معتقدند دولت و مجلس از این طریق برای افزایش قیمت سوخت زمینه‌سازی می‌کنند. اما یا دفاع از طرح‌ و ایده‌‌ای در مقیاس «واقعی کردن قیمت سوخت»، نیازی به اغراق و بزرگ‌نمایی دارد؟
تردیدی نیست قیمت سوخت در ایران غیرواقعی و هم به نسبت کشورهای همسایه و هم به نسبت قیمت تولید پایین است. این شیوه قیمت‌گذاری باعث رونق قاچاق می‌شود. حتی بدون استفاده از اعداد و ارقام اغراق شده هم شواهد زیادی -از گزارش‌های میدانی تا کشفیات محموله‌های قاچاق- وجود دارند که نشان می‌دهند، بعد از کاهش ارزش پول در ایران و اختلاف زیاد قیمت سوخت در ایران و کشورهای همسایه، حجم قاچاق افزایش پیدا کرده، اما اعداد و ارقامی در حد ۱۰ تا ۴۰ میلیون لیتر قاچاق که در رسانه‌ها مطرح می‌شوند، هم غیرمنطقی و هم در تناقض با فکت‌های رسمی‌اند.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 11:19 am

دلار در کانال 10 هزار تومان 50 در صد آن حباب است


کیهان در گزارشی که عنوان آن را تیتر یک امروز خود کرده نوشت: برخی کارشناسان اقتصادی با اشاره به نرخ واقعی دلار نسبت به نرخ کنونی آن واکنش نشان دادند. موضوع نرخ واقعی دلار به یکی از اساسی‌ترین چالش‌های اقتصادی کشور بدل شده، از طرفی این نرخ در بازار آزاد طی یک‌سال اخیر سه برابر شده و از طرف دیگر تبعات تورمی آن در حال آشکار شدن می‌باشد.
برخی کارشناسان اعتقاد دارند نرخ واقعی دلار، بسیار پایین‌تر از رقم فعلی بوده و اگر نرخ کنونی به رقم گذشته برنگردد (رقمی که در کانال چهار هزار تومان بود) علاوه بر افزایش قیمت‌ها که معیشت مردم را تهدید می‌کند، آسیب‌های فراوانی هم متوجه تولید خواهد کرد.

این گروه اعتقاد دارند نرخ دلار به شکل غیرواقعی افزایش یافته و آنچه که به عنوان مزایای افزایش نرخ ارز اعلام می‌شد عملا رخ نداده است، ضمن اینکه با توجه به گستره بالای دخالت دولت (به عنوان بزرگ‌ترین عرضه‌کننده ارز) تصمیم‌گیر نهایی قیمت ارز، خود دولت است.
بر همین اساس پرویز داودی، کارشناس اقتصادی و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در گفتگو با کیهان اظهار داشت: نرخ واقعی ارز که ما در یک مدل اقتصاد کلان آن را محاسبه کردیم، با توجه به وضعیت فعلی تولید باید رقمی در حدود چهار هزار و 313 تومان باشد.
Image
وی افزود: تنها در این نرخ، تولید به حرکت در می‌آید و این نرخ مانند نرخ معروف «دلار جهانگیری» نیست که شرایط تخصیص ارز را رعایت نکرد.
معاون اول دولت نهم با بیان اینکه در ابتدای سال جاری، ارز قابل توجهی را بدون ضابطه به واردکنندگان دادند، گفت: تخصیص ارز باید با شرایطی مانند پیمان‌سپاری ارزی برای بازگرداندن ارز پتروشیمی‌ها، فولادی و... در کنار مدیریت تقاضا به شکلی که مشخص شود برای هر کالای وارداتی چه میزان باید ارز تخصیص داده شود.
به گفته داودی، با در نظر گرفتن این شرایط، باید نظارت دقیقی هم برای درست انجام دادن این اقدامات اعمال شود و خوشبختانه ابزار‌های نظارتی نیز در این زمینه کاملا وجود دارد.
وی با اشاره به نرخ چهار هزار و 313 تومان مطلوب برای ارز، بیان کرد: اگر دولت بخواهد از این مدل و نرخ محاسبه شده در آن استفاده کند، باز هم می‌توان روی چنین مدلی کار کرد تا پخته شود، با این حال؛ این تنها نرخی است که تورمی ایجاد نخواهد کرد.

این استاد دانشگاه در پاسخ به اینکه مگر نباید تورم را بر روی نرخ ارز اعمال کنیم و آن را به تناسب تورم افزایش دهیم، اظهار داشت: تورم نباید روی نرخ ارز محاسبه شود، بلکه این نرخ ارز است که روی تورم اثرگذار می‌باشد؛ مثلا اگر تورم امسال 40 درصد باشد، باز هم باید به نرخ ارز اضافه کنیم؟ تا کی باید این چرخه ادامه پیدا کند؟
داودی اضافه کرد: تورم به خاطر افزایش نرخ ارز به وجود آمد، نه بر‌عکس. چطور وقتی نرخ ارز بالا می‌رود توزیع درآمد بدتر می‌شود، ولی عده‌ای همواره می‌گویند اگر نرخ ارز بالا نرود برخی ضرر می‌کنند؟!

به گفته وی، با بالا رفتن نرخ ارز، 160 هزار میلیارد تومان از جیب 80 میلیون ایرانی برداشته شد و به جیب هزار تا دو هزار صادرکننده رفت.

معاون اول دولت نهم تصریح کرد: دولت دو راه بیشتر ندارد، یا باید دلار چهار هزار و 300 تومان را بپذیرد و یا مسیر کنونی را برود؛ که اگر بخواهد با همین روش کار خود را ادامه دهد (روش‌هایی مانند تخفیفاتی که برای پیمان‌سپاری ارزی داده شده) مسئله ارز حل نخواهد شد.
داودی با برشمردن پیامد این روش، بیان کرد: اگر مسئله ارز حل نشود، نه صادرات افزایش می‌یابد و نه واردات کاهش پیدا می‌کند، ضمن اینکه چنین رویکردی، دستاوردی بجز تورم و توزیع ناعادلانه‌تر درآمد نخواهد داشت. وی افزود: راهی که دولت می‌رود به چنین نتایجی ختم می‌شود، ولی اگر با سازوکار‌های موجود مانند سامانه‌های اطلاعاتی فعلی، سیاست ارزی چهار هزار و 300 تومانی را اجرا کنند، مشکلات فعلی حل خواهد شد.

این کارشناس اقتصادی در پاسخ به اینکه اگر دولت این نرخ را اجرایی کند، تقاضا برای ارز افزایش یافته و اگر تقاضا‌ها هم پاسخ داده نشود، نرخ بازار افزایش شدیدی پیدا می‌کند، گفت: در این حالت (اجرای سیاست دلار چهار هزار و 300 تومانی) دیگر نرخ بازاری وجود ندارد، آنچه کف خیابان است و دلالان در آن حضور دارند هم جمع می‌شود؛ فقط نرخ ارز مبادلاتی در ترکیه و امارات باقی می‌ماند که آن هم قابل مدیریت است.
همچنین منصور شاهینی، دیگر کارشناس اقتصادی در گفتگو با کیهان اظهار داشت: نرخ واقعی ارز بسیار کمتر از نرخ فعلی است و نمی‌توان نرخ کنونی ارز را به عنوان نرخ معیار در نظر گرفت، چراکه حتی با اعمال تورم پنج سال اخیر بر روی نرخ ارز هم به چنین ارقامی نخواهیم رسید. وی ادامه داد: البته باید مراقب بود با کاهش بیش از حد نرخ ارز، واردات بی‌رویه کالا‌های لوکس رونق نگیرد.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 11:21 am

موسسه پژوهشی «استرافور» با اشاره به تحریم های آمریکا، بررسی کرد:
روحانی این روزها در اندیشه ی چیست؟ = نكات مهم و مفيدي دارد


پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
موسسه پژوهشی استرافور نوشت: سال ۲۰۱۹، سالی دشوار باربرای اقتصاد ایران خواهد بود. اما علی رغم سختی های اقتصاد ایران زیر بار تحریم ها، جمهوری اسلامی تحت فشار این تحریم ها درهم شکسته نخواهد شد. ایران دارای سابقه طولانی در مبارزه با تحریم ها و انزوای اقتصادی است و این تجربه ۴۰ ساله باعث شده در نبرد برای بقا مهارت بیابد.

به گزارش «انتخاب»؛ در ادامه این مطلب آمده است: تحریم های گذشته بنابر دلایلی که امروز نیز وجود دارند، نتوانستند ایران را به زانو دربیاورند. ‌نخست اینکه تهران برای مدیریت فشار تحریم های آمریکا، آموخته که اقتصاد خود را به سوی چین، هند و روسیه بگستراند. به طور مشخص روسیه و چین به ایران کمک کردند تا اقتصاد خود را بیرون از نظام مالی جهانی که تحت سیطره آمریکاست، سرپا نگه دارد. دلیل دوم اینکه اگرچه فروش نفت یکی از منابع مهم درآمد ایران است، اقتصاد این کشور به اندازه ای تنوع دارد که در کوتاه مدت فشار را تحمل کند. و در نهایت اینکه به جای به محاق رفتن اقتصاد ایران در نتیجه فشار تحریم ها، این ضعف ساختاری اقتصاد ایران است که بزرگترین تهدید برای کشور قلمداد می شود. اما ایران تاکنون با اتخاذ گام های عملی برای دور زدن تحریم ها و تخفیف دادن آثارشان، توانسته با مشکلات کنار بیاید.

تحریم ها، ایران را وا می دارد که در سال ۲۰۱۹ نیز به دست و پنجه نرم کردن با بحران مالی ادامه دهد. برخلاف موفقیت رییس جمهور روحانی در سال های ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ در رساندن تورم به زیر ۱۰ درصد، صندوق بین المللی پول پیش بینی کرده که تا پایان سال تورم ایران به ۴۰ درصد برسد. ادامه کمبود نقدینگی در ایران و مهاجرت سرمایه از کشور، دولت را مجبور خواهد کرد که کنترل های شدید مالی را برقرار کند.

راهبرد ایران برای حفظ رشد اقتصادی و ممانعت از کوچک تر شدن اقتصاد به دو عامل تکیه دارد: ادامه صادرات نفت و کاهش بیکاری با افزودن بر استخدام های دولتی که آن نیز به درآمدهای نفتی اتکا دارد. ایران نیاز دارد که در سال ۲۰۱۹ دست به هر کاری بزند تا به کسب درآمد از فروش نفت یا واردات کالاهای تهاتری به داخل کشور ادامه دهد. اگرچه آمریکا به برخی کشورها برای خرید نفت معافیت داده، آنها را ملزم کرده که بهای آن را در حسابی ذخیره کنند تا مستقیما وارد ایران نشود. این سازوکار ایران را ملزم می کند که درآمد نفتی خود را مستقیما صرف واردت کالا کند. طبیعتا ایران نیز همچون گذشته به فروش قاچاقی نفت در ازای وجه نقد روی خواهد آورد.

علی رغم این تلاش ها، درآمد نفتی ایران با محدودیت های بیشتری همراه خواهد بود. اگرچه ایران قادر خواهد بود در ازای فروش نفت، کالاهای اساسی خود را وارد کند، اما دولت ترجیح می دهد به منابع پولی خود و نظام مالی بین المللی دسترسی داشته باشد. اما آمریکا سوییفت را وادار کرده که دسترسی اکثر بانک های ایرانی به نظام مالی بین المللی را قطع کند و تنها ارتباط چند بانک کوچک را برای انجام معاملات مربوط به دارو و کالاهای اساسی حفظ کند.

جنبه مطلوب تحریم ها دست کم به منظور تلاش در جهت سازماندهی مجدد اقتصاد این است که نیاز به سرمایه گذاری در صنعت نفت برای حفظ سطح بالایی از تولید کاهش می یابد. اکنون دولت قادر است جریان سرمایه گذاری را از بخش نفت به بخش صادرات و سایر قسمت های نیازمند هدایت کند. با توجه به اتکای ایران به واردات فناوری های پیشرفته، برای خودکفایی، تکیه کردن به صنایع داخلی کافی نخواهد بود. ایران دارای صنعت خودروسازی وسیعی است اما برای تولید قطعات پیچیده در موتور و جعبه دنده خودروها به واردات قطعات نیازمند است. ایران تلاش دارد تا جای ممکن قیمت کالاهای صنعتی مانند موبایل و خودرو را ثابت نگه دارد. بنابراین ایران همچنان از نیاز به واردات خارجی و ضعف های ساختاری داخلی اقتصاد خود رنج خواهد برد.
اما مزیت تحریم های جدید آمریکا برای اقتصاد ایران این خواهد بود که بستر لازم برای اصلاحات قانونی در ساختار اقتصادی کشور فراهم شود که در بلندمدت به سود اقتصاد ایران خواهد بود. حتی در دوره احمدی نژاد رییس جمهوری پیشین که منابع ایران به سرعت به هدر رفت، ایران تلاش کرد اصلاحاتی را به منظور کاهش یارانه های دولتی، رفع کنترل دولتی بر قیمت بنزین و خصوصی سازی صنایع کلیدی به انجام برساند. برخلاف احمدی نژاد که علاقه ای به اخذ مشاوره از تکنوکرات ها نداشت، روحانی از ابتدای کار به کارشناسان اقتصادی میدان داده است. علی رغم کناره گیری طیب نیا وزیر اقتصاد و برکناری رییس بانک مرکزی، روحانی برای جایگزین کردن آنها به انتخاب های سیاسی روی نیاورده است.
یکی از نقاط اصلی تمرکز دولت روحانی، اصلاح بخش بانکی بوده است. نرخ تخمینی وام های بازپرداخت نشده بیش از یازده درصد است و یکی از دلایل اصلی آن، عدم شفافیت در این بخش است. یکی از راهکارها، تقویت صلاحیت نظارتی بانک مرکزی بوده است و چالش دیگر تصویب چهار توافقنامه کنترل پولشویی است تا مقررات بانکی ایران با مقررات بین المللی همخوانی بیشتری بیابد. روحانی تلاش زیادی می کند تا لوایح این توافقنامه ها به تصویب برسند.

شاید با تلاش های دولت تکنوکرات روحانی، کوچک شدن اقتصاد ایران به نصف میزان معادل در سال ۲۰۱۲ برسد. با این حال دولت با چند چالش بزرگ اقتصادی مواجه است: افزایش نرخ بیکاری میان جوانان و نیروی کار عمومی، رشد کمبود دارو و غذا و افزایش قیمت ها. اما ایران از تسلط اجتماعی و سیاسی کافی برای مهار بحران برخوردار است. مردم ایران نیز تحمل زیادی برابر سختی ها دارند. نسل قدیمی تر دوران جنگ هشت ساله با عراق را در خاطره دارد و نسل جوان با دشواری های تحریم ها بین سال های ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۵ دست و پنجه نرم کرده است. این تحمل برابر دشواری ها، از فشار سیاسی ناشی از تحریم ها می کاهد.

اکنون رقابت برای قدرت ادامه دارد. ایران در یک تقاطع سیاسی و اقتصادی قرار دارد و احزاب رقیب برای اتخاذ راهبرد مناسب تر به منظور عبور از این بحران به رقابت خواهند پرداخت. روحانی تلاش کرد تعامل ایران با اقتصاد جهانی را افزایش دهد. اصلاح طلبان و میانه روهای حامی روحانی از این مسیر حمایت می کنند و به نظر می رسد بسیاری از محافظه کاران پراگماتیست از جمله یکی از رقبای اصلی انتخابات بعدی، علی لاریجانی نیز به ادامه این روند تمایل دارند.

صحنه سیاسی ایران در سال ۲۰۱۹ تحت تاثیر رقابت برای انتخابات پارلمانی سال ۲۰۲۰ خواهد بود که در آن اصلاح طلبان و میانه روها تلاش می کنند جایگاه خود را حفظ کنند و محافظه کاران در فکر بازگشت به قدرت هستند. جریانی که در این انتخابات پیروز شود، از مزیت رقابتی برای انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۱ برخوردار می شود.
ایران با چالش های اقتصادی بزرگی از جمله بیکاری جوانان و جمعیت تحصیلکرده روبروست. همچنین کشور با نرخ پایین مشارکت زنان در اقتصاد و عدم توسعه بخش خصوصی مواجه است. اما در دوران بحران، ایران می تواند با ترمیم ساختار اقتصادی و در صورت نیاز بازگشت به حربه های قدیمی برای مقابله با تحریم ها مانند تقویت نقش بخش عمومی در اقتصاد، به پیشرفت خود ادامه دهد.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 11:22 am

خانه‌های ساخت سپاه بعد از زلزله اخیر کرمانشاه آسیب ندیدند


سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پس از وقوع زلزله ۷.۳ریشتری سال گذشته در کرمانشاه خانه‌های مدرنی برای مردم مناطق آسیب‌دیده ساخت که این خانه‌ها در زلزله هفته اخیر تقریباً هیچ آسیبی ندیدند.

گزارش خبرنگار اعزامی خبرگزاری تسنیم به کرمانشاه ــ سید محمد طاهری: آبان ماه سال گذشته نیز زلزله‌ای به‌قدرت 7.3 ریشتر در همین منطقه رخ داده بود و منجر به جان‌باختن حدود 600 نفر از هموطنان‌مان شده بود.

پس از وقوع زلزله سال گذشته که موجب تخریب هشتاد تا صد در صدی برخی روستاهای شهرستان سرپل‌ذهاب شده بود، سپاه مسئولیت بازسازی این روستاها را به‌عهده گرفت و قرار شد تا خانه‌های جدیدی که برای زلزله‌زدگان می‌سازد در برابر زلزله مقاوم باشند.
به این ترتیب مسئولیت بازسازی هر چند روستا به‌عهده یک سپاه استانی گذاشته شد و در این بین بازسازی روستاهای منطقه کوئیک با مسئولیت حاج سعید قاسمی به‌عهده سپاه محمد رسول الله(ص) تهران بزرگ گذاشته شد.
نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تهران در ساخت منازل برای زلزله‌زدگان روستاهای کوئیک از روشی به‌نام "ICF" استفاده کردند که علاوه بر صرفه‌جویی در زمان و هزینه مقاومت خوبی هم در برابر زلزله دارد

Image
Image

در این روش، سقف و دیوارها ترکیبی از میل‌گرد، فوم و بتن هستند و در برابر زلزله مقاومت بالایی دارند. در این روش ساخت خانه، در زمان ساخت هم صرفه‌جویی شده و در مدت زمان کمتر از یک ماه نیز می‌توان کار ساخت خانه را به پایان رساند. در روش ICF، ابتدا میل‌گردها در سازه اصلی کار گذاشته شده پس از آن دو طرف آنها را با فوم پوشانده و سپس بین آنها را بتن می‌ریزند. سازه این خانه‌ها به‌راحتی در مقابل زلزله‌هایی با قدرت 8 تا 10 ریشتر مقاومت می‌کند.
اما پس از ساخت منازل جدید، یکشنبه 4 آذر ماه جاری زلزله‌ای به‌قدرت 6.4 ریشتر مناطق غربی استان کرمانشاه و شهرستان سرپل‌ذهاب را دوباره لرزاند. بعد از زلزله‌ای که هفته گذشته در کرمانشاه به‌وقوع پیوست، شایعاتی در فضای مجازی مبنی بر تخریب منازلی که سپاه برای مردم ساخته است مطرح شد و گفته شد به‌خلاف آنچه سپاه تا کنون گفته است خانه‌هایی که برای زلزله‌زدگان ساخته نتوانسته‌اند در برابر زلزله مقاومت کنند و تخریب شده‌اند.
به همین منظور و برای بررسی دقیق این موضوع راهی مناطق زلزله‌زده کرمانشاه شدیم تا از چند و چون ماجرا مطلع شویم.

به روستاهای کوئیک یعنی همان‌جایی که سپاه تهران و تیم سعید قاسمی مسئولیت بازسازی آن را به‌عهده گرفته بودند، رفتیم و از نزدیک وضعیت خانه‌هایی را که سپاه برای مردم ساخته بود دیدیم و با مردم ساکن در آنها صحبت کردیم. به‌خلاف آنچه در فضای مجازی مطرح شده بود این خانه‌ها در برابر زلزله کاملاً مقاومت کرده بودند و حتی کوچکترین آسیبی ندیده بودند.
روستاهایی که بر اثر زلزله سال گذشته بعضاً صد در صد تخریب شده بودند، حالا به‌مدد استفاده سپاه از تکنولوژی‌های جدید خانه‌سازی، هیچ‌گونه آسیبی به آنها وارد نشده بود و مردمی هم که سال گذشته در جریان زلزله آسیب‌های جانی‌ و مالی فراوانی دیده بودند، هیچ خسارتی ندیده بودند
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 11:24 am

خانه‌سازی مدرن سپاه برای زلزله زدگان


سپاه توانسته است با استفاده از روش‌های نوین ساخت مسکن برای زلزله زدگان، در مدت زمانی کوتاه خانه‌هایی مقاوم در برابر زلزله برای مردم این مناطق بسازد.

گروه امنیتی - دفاعی خبرگزاری تسنیم - سید محمد طاهری: حدود 8 ماه پیش بود که زمین لرزه‌ای به بزرگی 7.3 ریشتر مناطق غربی کشور از جمله استان کرمانشاه را لرزاند. در پی وقوع این زمین لرزه که کانون آن در منطقه دشت ذهاب اعلام شد، بیشترین خسارات به شهرستان‌های سرپل ذهاب، قصر شیرین و ثلاث باباجانی وارد شد و متاسفانه قریب به 450 تن از هموطنانمان جان خود را از دست دادند.
از همان روزهای اول وقوع زمین لرزه در غرب کشور مردم و نیروهای امدادی به خصوص یگان‌های ارتش و سپاه به کمک زلزله‌زدگان می‌شتابند و در یک تقسیم بندی مسئولیت امداد رسانی به شهر‌ها به ارتش و مسئولیت امداد رسانی به روستاهای منطقه که بیشترین خسارات را دیده‌اند به سپاه واگذار می‌شود.
سپاه در همان زمان تعهد می‌کند تا ظرف مدت 45 روز و با ساخت 8000 کانکس، اسکان موقت زلزله زدگان را سامان دهد و با تلاش جهادگران قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا(ص)، ظرف مدت 40 روز بیش از 8100 کانکس، یعنی بیش از میزانی که متعهد شده بود را برای زلزله زدگان روستاهای دشت ذهاب می‌سازد و به این ترتیب کار اسکان موقت مردم این مناطق پایان می‌‌یابد.
اما مهمترین نیاز مردم زلزله زده داشتن سرپناه دائمی بود و سپاه که مسئولیت امدادرسانی به روستاها را برعهده گرفته بود، با درک این نیاز اساسی مردم وارد میدان ساخت منازل مسکونی برای اسکان دائم زلزله زدگان شد.

بر همین اساس این ماموریت در روستاهای کوییک که بیشترین میزان خسارت را درجریان زلزله دیده بودند، به سپاه تهران بزرگ سپرده می‌شود. سپاه تهران نیز با تشکیل قرارگاه مهندسی حاج احمد متوسلیان و با حضور حاج سعید قاسمی و جمعی از نیروهای جهادی کار ساخت منازل دائمی برای زلزله‌زدگان را آغاز می‌کند.
اما زلزله خیز بودن این مناطق و هوای سردی که در منطقه دشت ذهاب به خصوص در زمستان‌ها وجود دارد، نیازمند روشی برای ساخت خانه بود که علاوه بر مقاومت در برابر زلزله، عایق خوبی برای حرارت باشد. همچنین در ساخت این خانه‌ها می بایست فاکتور زمان و هزینه هم مورد توجه قرار می‌گرفت تا در کوتاه ترین زمان ممکن و با کمترین هزینه این خانه‌ها برای زلزله‌زدگان ساخته شود.

حدود دو ماه پیش بود که سپاه توانست اولین خانه‌های ساخته شده را به زلزله زدگان تحویل دهد و خط احداث منازل دائمی برای زلزله زدگان روستاهای کوییک بشکند.
برای آگاهی از چند و چون ساخت این خانه‌ها توسط سپاه و سایر اقدامات صورت گرفته در روستاهای زلزله‌زده دشت ذهاب به این منطقه سفر کردیم تا از نزدیک گزارشی از نحوه ساخت این منازل تهیه کنیم.
برای اولین گام به سراغ روستای زلزله زده کوییک عزیز یعنی جایی که بیشترین منزل دائمی در آنجا ساخته شده است رفتیم. وارد روستا که شدیم به گروهی برخوردیم که در حال تکمیل یک خانه بودند. فرصت را مغتنم شمردیم تا در صحبت با این گروه از چگونگی ساخت این خانه‌ها مطلع شویم.
مسئول این گروه پیشنهادمان را می‌پذیرد و با ما وارد گفت‌وگو می شود. او که از بسیجیان یک شرکت هواپیمایی است، از همان آغازین روزهای وقوع زلزله مدام بین تهران و کرمانشاه در رفت وآمد است و با کمک همکارانش فعالیت‌های زیادی برای امداد رسانی به زلزله‌زدگان انجام داده است.

می‌گوید: کار ساخت این خانه را از اواخر اسفند سال گذشته آغاز کرده‌ایم ولی به دلیل بارندگی‌های این منطقه مقداری کار ساخت این منزل به طول انجامید. اما سه روز پیش این خانه افتتاح شد و هم اکنون هم مشغول تکمیل سکوی جلوی خانه هستیم که در بافت‌های روستایی کاربرد دارد.
سپاه برای ساخت این خانه‌‌ها از روش ICF استفاده کرده است. در این روش، سقف و دیوارها ترکیبی از میل‌گرد، فوم و بتن هستند و در برابر زلزله مقاومت بالایی دارند. در این روش ساخت خانه، در زمان ساخت هم صرفه‌جویی شده و در مدت زمان کمتر از یک ماه نیز می‌توان کار ساخت خانه را به پایان رساند. در روش ICF، ابتدا میل‌گردها در سازه اصلی کار گذاشته شده پس از آن دو طرف آنها را با فوم پوشانده و سپس در بین آنها را بتن می‌ریزند. سازه این خانه‌ها به راحتی در مقابل زلزله‌هایی با قدرت 8 تا 10 ریشتر مقاومت می‌کند.

از نیروهای جهادی درباره آمار بالای تلفات این مناطق که می‌پرسیم، می‌گویند: بسیاری از کشته شدگان به دلیل آنکه زیر آوار ناشی از فروریختن سقف خانه مانده‌اند جان خود را از دست داده‌اند اما حالا سپاه برای جلوگیری از تکرار این حادثه، سقف خانه‌ها را از مواد سبک و مقاومی ساخته است که در صورت ریزش خطری برای ساکنان این خانه‌ها ایجاد نمی‌کند.
در و پنجره‌ها را هم از UPVC ساخته‌اند تا هم در برابر سرما و گرما و هم دربرابر سر و صدا مقام باشند. به این ترتیب صاحبان این خانه‌ها هزینه کمتری بابت مصرف انرژی می‌پردازند.
آنطور که می گفت، طراحی و نقشه کشی این خانه‌ها برعهده دانشجویان دانشگاه‌های شریف و شهید بهشتی در واحد مهندسی قرارگاه حاج احمد متوسلیان بوده و کار ساخت آن را هم نیروهای جهادگر برعهده گرفته‌اند.

حتی در ساخت این منازل سلیقه صاحب خانه نیز مورد توجه قرار گرفته و هر طور که خودش خواسته طراحی داخلی خانه را انجام داده است. برای مثال در روستاها علاقه دارند تا آشپزخانه و پذیرایی را بزرگ بسازند و نیروهای سپاه هم در ساخت این منازل این موارد را مورد توجه قرار داده‌اند. حتی سکویی که در روستاها در جلوی خانه می‌سازند تا برای شست‌وشوی فرش از آن استفاده کنند، نیز از چشم نیروهای سپاه دور نمانده و برای هر خانه سکویی سه متری نیز ساخته شده است.
نکته دیگری که در ساخت این خانه‌ها توسط سپاه رعایت شده است، استفاده از مصالح ایرانی در ساخت این خانه‌ها است. امسال از سوی رهبر انقلاب سال حمایت از کالای ایرانی نامگذاری شده است و سپاه هم این تاکید رهبرانقلاب را سرلوحه کار خود قرار داده است. مصالحی که سپاه در ساخت خانه‌ برای زلزله زدگان به کاربرده، تماما ایرانی است و سپاه با این کار به نوعی به ایجاد اشتغال هم کمک کرده است. همچنین سپاه با به کارگیری مردم بومی هر روستا در ساخت خانه‌ها به اشتغال آنها نیز کمک کرده است که در قسمت‌های بعدی این پرونده به آن خواهیم پرداخت.
در همین رابطه با یکی از مسئولان قرارگاه حاج احمد متوسلیان هم صحبت شدیم. سردار طبرستانی که او نیز از آغاز زلزله در کنار مردم روستاهای دشت ذهاب بوده‌ است، می‌گوید: از همان اول هم دغدغه اصلی ما رعایت الگوهای اقتصاد مقاومتی در ساخت این خانه‌ها بود. تکنولوژی ساخت خانه به روش ICF متعلق به خارجی‌ها است اما چند سالی است که این فناوری در اخل کشور هم بومی شده است. ما هم با اطلاع از این موضوع جلساتی را با سازندگان داخلی این نوع مصالح برگزار کردیم و از آنها برای ساخت این خانه‌ها کمک گرفتیم.
او می‌گوید: کارخانه‌هایی که ساخت چنین مصالحی را در کشور می‌ساختند، به دلیل عدم استقبال مردم و نبود حمایت کافی دولتی تقریبا به حالت نیمه تعطیل در آمده بودند، که با این اقدام سپاه، جانی دوباره گرفته و دوباره به چرخه تولید بازگشتند. با این اقدام سپاه هم زلزله‌‌زدگان خانه دار شدند هم کارخانه‌هایی که رو به تعطیلی می‌رفتند، دوباره به چرخه تولید بازگشتند و حالا مردم دیگر مناطق زلزله‌زده نیز تصمیم گرفته‌اند تا منازل خود را به روش ICF بسازند.

Image

آنچه که ما اینجا می‌بینیم این است که دولت و دستگاه‌های امدادی وام‌های بلاعوض و حمایتی در اختیار زلزله‌زدگان قرار داده‌اند اما این مقدار وام کفایت ساخت یک خانه را نمی‌کند. ضمن آنکه برخی خانواده‌ها تمامی وسایل زندگی خود را نیز در جریان زلزله از دست داده‌اند و می‌بایست به طریقی این وسایل نیز برای آنها تامین شود.
سپاه برای این مشکل هم راهکاری در نظر دارد تا مردم محروم این مناطق از این ناحیه نیز احساس مشکل نکنند. سپاه ابتدا با کمک شورایاری و دهیاری هر روستا خانواده‌های کم بضاعت و بی بضاعت که سرپرست خود را در جریان زلزله از دست داده‌اند و یا شغل خود را از دست داده‌اند را شناسایی کرد. پس از آن، بدون آنکه هیچ پولی از آنها دریافت کند این خانه‌ها را به صورت رایگان در اختیار زلزله‌زدگان قرار می‌دهد. سپاه در جریان ساخت این خانه‌‌‌ها حتی از وام زلزله زدگان نیز استفاده نکرده و مخارج ساخت خانه‌ها را از طریق خیرین و بودجه خودش تامین کرده است.
همچنین سپاه همراه هر خانه‌ای که می‌سازد وسایل اولیه زندگی مانند فرش، آبگرمکن و کولر را نیز به صورت رایگان به هر خانوده تحویل می‌دهد تا کمی از مشکلات آنها در این زمینه نیز برطرف شود.
Image
در کنار ساخت خانه توسط سپاه، برخی نهادها هم اقدام به ساخت منازلی برای مردم روستاهای زلزله‌زده کرده‌اند. این منازل اما نه به روشی مدرن که توسط سپاه ساخته می‌شوند بلکه به روش‌های سنتی و با استفاده از مصالح معمولی ساخته می‌شوند. این امر موجب شده تا زمان ساخت واحدهای مسکونی توسط این نهادها طولانی شده و آنها نتوانند هیچ واحد مسکونی را تا زمان تهیه این گزارش، به مردم این منطقه تحویل دهند.
حالا با ساخت این خانه‌ها توسط سپاه، زلزله زدگان از خانه‌هایی بهتر از گذشته برخوردار شده‌اند که هم در برابر زلزله‌ مقاوم است و عایق بودن آنها هم موجب می‌شود مردم این مناطق هزینه‌کمتری بابت مصرف انرژی بپردازند.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 11:27 am

گزارش تسنیم:
ساخت ۲۷ خانه‌ در ۲۷ روز در مناطق زلزله‌زده کرمانشاه توسط لشکر ۲۷


جهادگران سپاه محمد رسول الله تهران موفق شده‌اند خط احداث منازل دائمی در مناطق زلزله کرمانشاه را بشکنند و برای زلزله زدگان روستای سرپل ذهاب خانه‌های دائمی بسازند.

Image

به گزارش خبرنگار دفاعی خبرگزاری تسنیم، زمین لرزه‌ای به بزرگی 7.3 ریشتر بامداد یکشنبه 22 آبان سال 96 مناطق غربی کشور از جمله استان کرمانشاه را لرزاند. در پی وقوع این زمین لرزه که کانون آن در منطقه سر پل ذهاب اعلام شد، بیشترین خسارات به شهرهای سرپل ذهاب، قصر شیرین و ثلاث باباجانی وارد شد و متاسفانه قریب به 450 تن از هموطنانمان جان خود را از دست داده و حدود 8 هزار نفر نیز مصدوم شدند.

حالا پس از گذشت 6 ماه از وقوع زلزله جهادگران سپاه محمد رسول الله تهران بزرگ موفق شده‌اند برای اولین مرتبه خط احداث منازل مسکونی در مناطق زلزله زده را بشکنند و روز چهارشنبه 5 اردیبهشت در مراسمی که با حضور سرلشکر جعفری فرمانده کل سپاه برگزار شد، 27 خانه‌ای که توسط جهادگران لشکر 27 محمد رسول الله به نیابت از 27 خانواده شهید مدافع حرم و در 27 روز ساخته شده‌اند، به صورت رایگان در اختیار زلزله زدگان روستاهای کوئیک عزیز و کوئیک حسن قرار می‌گیرند.
این پنجمین مرتبه است فرمانده کل سپاه در 6 ماه گذشته برای بازدید از مناطق زلزله زده به کرمانشاه می‌رود.

روایت خبرنگار تسنیم از سفر به کرمانشاه و تحویل منازل ساخته شده
ساعت 7:30 صبح از فرودگاه مهر آباد تهران به همراه جمعی از اهالی رسانه و خانواده‌های شهدای مدافع حرم به سمت کرمانشاه حرکت می‌کنیم. در اواسط پرواز وقتی خلبان هواپیما متوجه می‌شود که خانواده‌های شهدای مدافع حرم در این پرواز حضور دارند، به آنها خیر مقدم می‌گوید و از خدا می‌خواهد که توفیق ادامه راه شهدای مدافع حرم نصیبش شود.
هدف از سفر ما به کرمانشاه، شرکت در مراسم بهره‌بردای از 27 خانه‌ای است که توسط جهادگران لشکر 27 محمد رسول الله به نیابت از 27 شهید مدافع حرم و در 27 روز ساخته شده است.
از تهران تا کرمانشاه با هواپیما حدود 1 ساعت راه است. ساعت حدود 8:30 صبح است که وارد فرودگاه کرمانشاه می‌شویم. وقتی برای تحویل بار می‌رویم متوجه می‌شویم باتری‌های فیلمبردارمان همراه بقیه بارها به کرمانشاه نیامده است. بیرون فرودگاه دو اتوبوس حاضرند تا بچه‌های رسانه‌ای را از کرمانشاه به سرپل ذهاب و از آنجا به روستاهای کوئیک ببرند.
پیگیر می‌شویم که چرا باتری‌های ما به کرمانشاه نیامده، می‌گویند باتری‌ها در تهران مانده و نگذاشته‌اند همراه سایر بارها به کرمانشاه بیاید، این یعنی مشکلی بزرگ برای ما.
درست همان زمانی که ما داشتیم پیگیری می‌کردیم که چرا باتری‌ها به کرمانشاه نیامده، اتوبوس‌ها حرکت می‌کنند و از اتوبوس هم جا می‌مانیم. یک مشکل دیگر بر مشکلات قبلی اضافه می‌شود. اما جای نگرانی نیست چون مسئول کاروان رسانه‌ای همراه ما، برای پیگیری کار باتری‌ها آمده بود و او هم از اتوبوس‌ها جامانده است.
با اتوبوس‌ها که تماس‌ می‌گیریم به آنها اطلاع می‌دهیم جایی بین راه بایستند تا ما به آنها برسیم. یک تاکسی می‌گیریم و در محلی به نام میدان شهید کشوری به اتوبوس‌ها می‌رسیم. سوار اتوبوس می‌شویم و به سمت سرپل ذهاب به راه می‌افتیم.

از کرمانشاه تا سرپل ذهاب حدود 2 ساعت و نیم راه است. در همان اتوبوس مسئول کاروان از فیلمبردارمان می پرسد چه نوع باتری می‌خواهید تا بگویم از کرمانشاه برای شما بخرند. فیلمبردار ما هم مدل و تعداد باتری‌هایی را که می‌خواهد به مسئول کاروان می‌گوید تا آنها برایش بخرند. خدا را شکر مشکل باتری و فیلمبردای هم با همکاری مسئول کاروان حل می‌شود.
ساعت حدود 11 است که روستاهای زلزله زده کوئیک می‌رسیم. باتری‌ها هنوز به ما نرسیده و مجبور می‌شوم با گوشی فیلمبردای را آغاز کنم. وقتی وارد روستاهای زلزله شدیم دیدیم که تقریبا تمام منازل آنجا تخریب شده‌اند و همه مردم در کانکس زندگی ‌می‌کنند.

Image
از اتوبوس که پیاده می‌شویم به فاصله چند دقیقه بعد سرلشکر جعفری فرمانده کل سپاه به همراه سردار یزدی فرمانده سپاه تهران، سردار عظیمی فرمانده قرارگاه نجف نزسا، سردار ریحانی فرمانده سپاه کرمانشاه، سردار اسداللهی فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله و حاج سعید قاسمی وارد روستا می‌شوند.
فرمانده کل سپاه آمده است تا شخصا 27 خانه‌ای که توسط جهادگران لشکر 27 محمد رسول الله به نیابت از 27 خانواده شهید مدافع حرم و در 27 روز ساخته‌اند را ببینید و آنها را به خانواده‌های زلزله زدگان تحویل دهد.

هنوز باتری دوربین فیلمبردرای به ما نرسیده است و فیلمبردار ما مجبور می‌شود با گوشی همراه من به فیلمبرداری ادامه دهد. اولین خانه‌ای که فرمانده سپاه از آن بازدید می‌کند، یک واحد 100 متری است. تمام خانه ها در این مناطق یک طبقه و در همان محل خانه‌ای که قبلا تخریب شده‌اند، ساخته شده است.
حاج سعید قاسمی که او هم از اولین روزهای وقوع زلزله به این مناطق آمده و رهبری تیم ساخت و ساز خانه‌ها را برعهده دارد، همراه سردار جعفری است تا توضیحات کاملی درباره چگونگی ساخت این خانه‌ها به فرمانده سپاه بدهد.

حاج سعید می‌گوید: این خانه‌ها را به روش ICF که روشی مدرن، آسان، سریع، ارزان و مقام در برابر زلزله است ساخته شده‌اند. روش ساخت این خانه‌ها به این صورت است که بعد آماده سازی سازه اصلی سقف و دیوارها ترکیبی از میل گرد، فوم و بتن هستند. بر این اساس، ابتدا میلگردها در سازه اصلی کار گذاشته شده پس از آن دو طرف آنها را با فوم پوشانده و پس از آن در بین آنها را بتن می‌ریزند. این یعنی همان آمیخته شدن تعهد و تخصص.
در و پنجره‌ها را هم از UPVC ساخته اند تا هم در برابر سرما و گرما و هم دربرابر سر و صدا مقام باشند.

Image
سردار جعفری پس از بازدید از اولین خانه می‌آید تا در جمع مردم و جهادگران سخنرانی کرند. درست در همین موقع باتری‌های فیلمبردار ما هم می‌رسد. اما پیش از سخنرانی فرمانده کل سپاه، سردار اسداللهی فرمانده لشکر 27محمد رسول الله روی سن می‌رود تا گزارشی از اقدامات انجام شده توسط سپاه تهران در مناطق زلزله زده کوئیک ارائه دهد.
پس از وقوع زلزله در کرمانشاه، سپاه تهران قرارگاهی را با نام حاج احمد متوسلیان برای امدادرسانی و بازسازی مناطق زلزله زده کرمانشاه ایجاد می‌کند که فرماندهی آن بر عده فرمانده لشکر 27 است. مردم غرب کشور خاطره‌های خوشی از دوران حضور حاج احمد متوسلیان در این مناطق دارند و حالا دوباره همرزمان حاج احمد آمده‌اند تا در میدانی دیگر به داد مردم این مناطق برسند.

سردار اسد اللهی می‌گوید ما قبل از عید کار ساخت 23 خانه را به اتمام رساندیم و به مردم مناطق زلزله زده تحویل دادیم. امروز هم 27 خانه‌ای که توسط جهادگران لشکر 27 به نیابت از 27 خانواده شهید مدافع حرم و در 27 روز ساخته شده‌اند را به خانواده‌های آنان تحویل می‌دهیم.

حالا نوبت سردار جعفری می‌شود که پشت تریبون رفته و صحبت کند. فرمانده کل سپاه صحبت‌های خود را با آیاتی از قرآن که در شان مجاهدان فی سبیل الله نازل شده است شروع می‌کند. پس از آن از نقش آفرینی مردم در حل بحران‌های اجتماعی صحبت می‌کند و می‌گوید که در هر بحرانی حضور مردم راهگشای اصلی است.
پس از اتمام صحبت‌های فرمانده کل سپاه می‌رویم تا به بقیه 27 خانه‌ای که توسط جهادگران لشکر 27 محمد رسول الله به نیابت از 27 خانواده شهید مدافع حرم و در 27 روز ساخته شده‌اند، سری بزینم و بیشتر درباره اقدامات انجام شده در این منطقه بیشتر بدانیم.

به یکی از خانه‌ها که می‌رویم، حاج سعید قاسمی یکی از اقدامتی که در روز پنجم زلزله برای نقشه بردای از مناطق زلزله زده انجام داده است را تشریح می‌کند. تیم حاج سعید با استفاده از پهپاد از مناطق زلزله زده نقشه سه بعدی تهیه کرده بودند. این کار در اطلاح به آن DSM می‌گویند بر اساس مثلث بندی و برای کار نقشه برداری تهیه شده و قابلیت ارائه مختصات هم دارد.
پس از ارائه توضحات تیم حاج سعید قاسمی در باره نقشه برداری سه بعدی از مناطق زلزله زده، همراه با فرمانده کل سپاه می‌رویم تا 27 خانه‌ای که توسط جهادگران لشکر 27 محمد رسول الله به نیابت از 27 خانواده شهید مدافع حرم و در 27 روز ساخته شده‌اند، تحویل زلزله زدگان شود.

مردم دور فرمانده کل سپاه جمع می‌شوند و از هر دری با او سخن می‌گویند. سردار جعفری هم به مشکلات آنها پاسخ می‌دهد و توصیه‌های به مسئولان سپاه می‌کند تا مشکلات آنها را حل کنند.
سردار جعفری وارد خانه‌ای می‌شود و قبل از این که وارد شود مردم روستا یک گوسفند جلوی پای او قربانی می‌کنند. کلید خانه را به خانم خانه تحویل می‌دهد و احوال زندگی‌ آنها را می‌پرسد.
ما از فرمانده سپاه جدا می‌شویم تا برای تحویل خانه‌ای که به نیابت از شهید امیر سیاوشی ساخته شده است به همراه خانواده این شهید همراه شویم. تمام مسیری که در روستاهای این منطقه آمده‌ایم را در قسمت بار تویوتاهای سپاه سوار بوده‌ایم و حسابی خسته شده‌ایم.

به منزل شهید سیاوشی می‌رسیم. خانوده زلزله زده ای که قرار است در این خانه ساکن شوند به استقبالمان می‌آیند. پدر و مارد شهید سیاوشی از ماشین پیاده می‌شوند و تا چشمشان به عکس فرزندشان که در کنار خانه نصب شده‌است می‌افتد، دگرگون می‌شوند.کلید خانه در کنار یک قرآن در یک سینی قرار داده‌اند و پیش می‌آورند تا مادر شهید سیاوشی به صاحب خانه بدهد. اما مادر شهید سیاوشی که با یاد فرزندش افتاده بغض گلویش را پر می‌کند و به جای او، پدر شهید کلید خانه را به صاحب خانه می‌دهد.

دل مرد صاحب‌خانه پر است از شادی و خرسندی و این از چهره گل انداخته و تشکرهای پی در پی اش مشخص است. دعوتمان می‌کند که به خانه اش برویم. ما هم قبول می‌کنیم و به همراه خانواده شهید مهمان صاحب خانه می‌شویم. قبل از ورود ما اما بچه‌های سپاه فرش و آبگرمکن هم به صاحب خانه داده‌اند. می پرسیم که فقط به این خانه فرشو آبگرمکن داده اید. می گویند که این وسایل را به همه 27 خانه‌ای که توسط جهادگران لشکر 27 محمد رسول الله به نیابت از 27 خانواده شهید مدافع حرم و در 27 روز ساخته شده‌اند، تحویل می‌دهیم.
فرصت خوبی است که چند دقیقه‌ای استراحت کنیم. کمی خستگی‌مان در می‌رود و فیلمبردارمان هم فرصت می‌کند تا باتری‌هایش را شارژ کند. نزدیک ظهر که می‌شود گرسنگی‌ هم به خستگی‌مان اضافه می‌شود. اما خانواده صاحب خانه پیش بینی نهار را کرده‌اند و اصرار می‌کنند که نهار مهمان آنها باشیم.
نهار را که می‌خوریم می‌خواهیم به خانه‌های دیگر هم سربزنیم که فرمانده لشکر 27 از راه می‌رسد. همه او را در این منطقه می‌شناسند و دوستش دارند. شاید حاج حسین اسداللهی برای مردم این منطقه یاد آور حضور پاسداران در دوران دفاع مقدس در این منطقه باشد.

فرمانده لشکر 27 می‌گوید می‌خواهیم به خانه‌ای برویم که فرزند 5 قلو دارد. مشتقانه می‌پذیریم و با سردار اسداللهی همراه می‌شویم. خانه‌ای که برای این خانواده ساخته شده است به نام شهید علی آقاعبداللهی نامگذاری شده است و متراژ آن در حدود 150 متر است. وارد خانه که می‌شویم می‌بینیم تمام خانواده های شهدای مدافع حرم که در این سفر همراه ما بوده‌اند را به این خانه آورده‌اند. فرمانده لشکر 27 شروع به صحبت می‌کند. از روزهایی می‌گوید که حتی باروش را هم نداشت که بتوان در این مناطق یک خانه ساخت اما امروز سپاه توانسته است 27 خانه‌ای که توسط جهادگران لشکر 27 محمد رسول الله به نیابت از 27 خانواده شهید مدافع حرم و در 27 روز ساخته شده‌اند، به زلزله زدگان تحویل دهد.

Image
سردار اسداللهی نکته جالبی هم می‌گوید: چه کسی فکر می‌کرد در سال 97 این تعداد خانواده شهید مدافع حرم در یک منطقه دور افتاده دور هم جمع شوند. این محفل هم با گرفتن یک عکس دسته جمعی از خانواده شهدای مدافع حرم پایان می‌یابد.
از خانه 5 قلوها که خارج می‌شویم، به قرارگاه حاج احمد متوسلیان برمی‌گردیم تا سوار بر اتوبوس‌هایی که انتظارمان را می‌کشند برای بازگشت به تهران به کرمانشاه برویم. ساعت حدود 16:30 دقیقه است که روستاهای کوئیک را به مقصد کرمانشاه ترک می کنیم. در اتوبوس تقریبا همه خواب هستند و وقتی به کرمانشاه می‌رسیم، ساعت حدود 19 شده است. نماز مغرب و عشا را که می خوانیم به فرودگاه کرمانشاه می‌رویم ولی پرواز با حدود 1 ساعت تاخیر در ساعت 21:30 انجام می‌شود. پس از حدود 12 ساعت حضور در میان مردم خونگرم و با صفای روستاهای کوئیک عزیز و کوئیک حسن حدود ساعت 22:30 به تهران رسیدیم.

Image
Image
Image
Image
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 11:30 am

ایرانیان در این 5 کشور استخدام می شوند


استرالیا، کانادا، عمان، ترکیه و دانمارک کشورهایی است که ایرانی ها می توانند در آن استخدام شوند.

Image

به گزارش اسپوتنیک به نقل از نوداد (سکوی اجتماعی خبر)، مدیر کل هدایت نیروی کار با اشاره به راه اندازی ۵دفتر خارجی در کشورهای هدف برای اعزام نیروی کار گفت: در ۵کشور(استرالیا، کانادا،عمان ،ترکیه و دانمارک) دفاترکاریابی خارجی راه اندازی شده است.
مدیر کل هدایت نیروی کار و کاریابی های وزارت در خصوص جذب نیروی کار ایرانی در خارج از کشور گفت: در بحث مربوط به بحث دیپلماسی مباحث جدیدی نیست و از قدیم بوده است و امیدواریم به واسطه ارتباط با بخش خصوصی کشورهای مورد هدف که نیرو پذیر هستند بتوانند برنامه های اعزام نیرو را کماکان ادامه دهند حتی به واسطه نیاز بیشتری که کشورهای اروپایی دارند، این زمینه وجود دارد که حتی افزایش اعزام نیروی کار را هم در آینده نزدیک داشته باشیم.

اکبرنیا بیان کرد: در همین راستا بحث حمایت از دفاتر هدایت و حمایت نیروی کار ایرانی در خارج را دردستور داریم. تا کنون ۵مجوز صادر شده است. فعالیت این دفاتر در چهار کشور استرالیا، کانادا، عمان و ترکیه از حدود یکسال پیش و به تازگی در کشور دانمارک راه اندازی شده است.
مدیر کل هدایت نیروی کار و کاریابی ها گفت: این دفاتر با هماهنگی وزارت امور خارجه تأسیس شده است و وزارت امور خارجه نیز در واقع تأییدیه این دفاتر را به سفارتخانه های خود در کشورها اعلام کرده اند که با این دفاتر مساعد کنند.

به گفته ایشان، زمینه های اعزام نیروی کار از ایران به این کشورها در حال پیگیری است.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 11:34 am

.
احوال تركيه

.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 11:43 am

اقتصاددان تُرک: تحریم‌، آب راکد اقتصاد اسلامی را به جریان می‌اندازد


استاد اقتصاد دانشگاه ترکیه با بیان اینکه اقتصاد اسلامی جایگزین خوبی برای نظام سرمایه‌داری است، گفت: معتقدم که تحریم‌ها، آب راکد اقتصاد اسلامی را به جریان خواهند انداخت.

به گزارش خبرگزاری تسنیم ، اشرف محمد دوابه فارغ التحصیل الازهر مصر و استاد اقتصاد دانشگاه ترکیه در برنامه عصر از راهکارهای ایجاد اقتصاد اسلامی برای مقابله با تحریم‌های جهانی گفت.
دوابه علاوه بر تسلط بر مفاهیم شرعی و فقهی، تحصیلات ویژه خود در عرصه اقتصاد را نیز در دانشگاه‌های مصر و ترکیه گذرانده و در حال حاضر، مدیر آکادمی اروپایی تأمین مالی و اقتصاد اسلامی در لندن است.
Image
دوابه صاحب 19 کتاب در حوزه بازارهای مالی و اقتصادی اسلامی است.‌ او یکی از نظریه‌پردازان مفهوم «بازارهای منطقه‌ای برای تقابل با غرب» است؛ تا جایی که در واکنش به تحریم‌های اخیر ایالات متحده علیه ترکیه، هم‌پیمانی این کشور با کشورهایی مانند ایران، روسیه و چین را تنها راه برون‌رفت آنکارا از مشکلات اقتصادی معرفی و بر ضرورت حذف دلار و شکل‌گیری تعاملات مالی دوجانبه مبتنی بر پول ملی کشورها تأکید می‌کند.

دوابه در برنامه تلویزیونی عصر گفت: اقتصاد اسلامی در سایه بحران‌هایی که جهان با آن مواجه است، در واقعیت زندگی ما مهم است. جهان، بحران‌هایی را پشت سر گذاشته است؛ مارکسیسم فروپاشید و سرمایه‌داری آمد که با بحران‌های زیادی روبه‌رو شده است که آخرینش ــ البته ما می‌گوییم آخرینش نخواهد بود ــ بحران سال 2008 بود. و بحران‌ها همچنان ادامه دارند، به همین دلیل، جهان به‌دنبال جایگزینی برای سرمایه‌داری است که این جایگزین، اقتصاد اسلامی است؛ چون نظامی الهی است و نظامی است که شرایط انسان را درنظرمی‌گیرد به‌روشی عادلانه و به‌دور از «ربا» و «کسب مال به باطل» و «غَرَر» [معامله همراه با جهل] و سایر معاملات ناعادلانه.
وی افزود: معتقدم که الآن امت –و منظورم از امت، همه جهانیان است- محتاج «رحمة للعالمین» است و او، رسول اکرم صلی الله علیه و آله است؛ با روشی که آورده؛ یعنی اقتصاد اسلامی. خداوند است که به رسولش فرموده: «و ما أرسلناک إلا رحمة للعالمین» [و تو را جز رحمت برای جهانیان نفرستادیم]

این استاد دانشگاه ادامه داد: اقتصاد اسلامی سهم خود را حتی در خود حکومت‌های اسلامی نیز دریافت نکرده است چون حکومتی که به شکل کامل عهده‌دار آن شود تا الآن وجود نداشته است. مثلا ایران قوانین بانکداری اسلامی را در سال 1983 تصویب کرده است اما تا الآن نظام اقتصادی ایران از این حیث تفاوتی با سایر نظام‌های اقتصادی نداشته است.
دوابه تاکید کرد: اجازه بدهید برگردیم به آنچه قبل از ظهور بانک‌های اسلامی و حتی قبل از ظهور اصطلاح «اقتصاد اسلامی» -که اعم از بانکداری اسلامی است- گفته می‌شد. وقتی یک نفر می‌خواست به جایگزینی برای اقتصاد مبتنی بر ربا فکر کند، همیشه پرچمی که بلند می‌شد این بود: «نه اقتصاد بدون بانک و نه بانک بدون سود» تا این‌که خداوند عزّوجلّ به این امت کسانی را لطف کرد که این پرچم تغییر را بردارند و درباره این امور بنویسند تا امروز این فکر به یک واقعیت زنده تبدیل شود. گرچه هنوز چیزی که می‌خواهیم نیست؛ چراکه اگر امروز کسی از غربی‌ها از ما بپرسد نمونه‌ای از حکومتی که اقتصاد اسلامی را تطبیق داده و موفق شده است نشانم بدهید، آیا الآن می‌توانیم نمونه‌ای نشانش بدهیم؟ نمی‌توانیم نمونه‌ای بیاوریم و این از مصائب امروز ماست.
او ادامه داد: ما دوست داریم که اقتصاد اسلامی در خود حکومت‌های اسلامی تبدیل به یک حرکت دائمی شود. ما تاکنون چیزی تولید نکرده‌ایم، اما آن‌ها به سمت ما می‌آیند و این به خاطر «رحمت للعالمین» بودن پیامبر اسلام است. خصوصا بعد از بحران سال 2008 بزرگترین کتابی که مطالبه شده است، کتاب «سرمایه» کارل مارکس بوده است؛ چرا که او درباره جایگزین سرمایه‌داری تحقیق کرده است اما هنوز نمونه اسلامی متکاملی که در شرایط واقعی عملا تطبیق داده شود، وجود ندارد. البته ما سعی می‌کنیم این نمونه به وجود آید و برای تحقق آن، با جدیت تلاش خواهیم کرد.
این کارشناس اقتصادی گفت: من با صراحت می‌گویم که شهید سید محمد باقر صدر از اولین شیعیانی است که در این زمینه کتاب نوشته است و از بین اهل سنت نیز کسانی در همان وقت مشغول نگارش بودند. جالب است که در آن زمان هیئتی شکل گرفت برای تأسیس یک بانک اسلامی در کویت و به درخواست این هیئت، شهید صدر کتاب «بانک‌‌داری بدون ربا» را نوشت. همچنین یک از اعضای این هیئت، دکتر عیسی عبده از مصر بود. مکاتباتی بین علمای شیعه و سنی در این زمینه راه افتاد که به شکل طبیعی، نتیجه‌اش شد موضوع «بانک‌داری اسلامی» که امروزه می‌بینیم. پس روزی که با هم متحد شویم و روزی که اختلافاتمان را کنار بگذاریم و روزی که همه تلاش کنیم هدفمان یکی شود، معتقدم که آن روز اقتصاد اسلامی به جایگاه خود می‌رسد اما الآن با تأسف شدید نزاع‌هایی را شاهد هستیم. عاملی که بیشترین سهم را در این بین دارد، استعمار است که هنوز هم با زبان زور دارد کارش را انجام می‌دهد؛ در قضایای قومیتی، قبیله‌ای، مذهبی و مسائل اختلافی دیگر. پس ما حقیقتا نیازمندیم که دل‌هایمان را به روی یکدیگر بازکنیم و به مسائل مشترک تمسّک کنیم. چون این‌ها مسائل مشترکمان در زمینه اقتصاد است. ما امروز می‌بینیم که آمریکا از هر راهی بتواند تلاش می‌کند که ترکیه را شکست بدهد و همین وضع را با ایران دارد و نیز با بسیاری از حکومت‌های اسلامی؛ مثلا تحریم اقتصادی علیه ایران یا جنگ اقتصادی علیه ترکیه. پس اگر مسلمانان در این چنین شرایطی نتوانند با هم متحد شوند، پس در چه شرایطی می‌توانند؟ ما دوست داریم از امثال نوشته‌های شهید صدر و آنچه بعد از آن نوشته شده استفاده کنیم و آن را تبدیل کنیم به واقعیتی که در زندگی روزمره مردم اجرا شود و تبدیل به یک رفتار اقتصادی عملیاتی شود که حکومت‌ها، افراد، خانواده‌ها و جامعه از آن استفاده کنند.

دوابه تاکید کرد: حقیقت این است که جهان را یک لابی یهودی دارد می‌چرخاند که فقط برایش نرخ بهره مهم است تا بتواند بر جهان حکمرانی کند اما بحران‌های مالی که جهان را دربرگرفت و آخرینش بحران سال 2008 بود، اثبات کرد که ربا یا نرخ بهره، عنصر اساسی این بحران بوده است. عوامل اساسی این بحران را اگر بخواهیم خلاصه کنیم عبارت است از: نرخ بهره، ریسک‌، فروش دیون، رهن کالای مرهون و طمع‌کاری. اینها 5 عامل اساسی بحران بودند که من در همان زمان کتابی درباره‌شان نوشتم. اگر الآن بخواهیم واقعه را نگاه کنیم و ببینیم وقتی بحران پیش آمد، برای مهار آن چه کردند، می‌بینیم که نرخ بهره در تمام بانک‌های غربی به صفر یا نزدیک صفر رسید. این نظر «کینز» بزرگترین اقتصاددان غربی است که نرخ بهره باید صفر باشد. معنای این حرف این است که ما دست به مشارکت می‌زنیم؛ یعنی به شکل یکسانی در سود و زیان وارد می‌شویم؛ مساوی سود می‌بریم و مساوی زیان می‌کنیم و اینطور نیست که یکی هم سرمایه و هم سودش نابود شود و دیگری یا سرمایه‌اش را از دست دهد و یا اصلا سود نکند و این ارزش، ظلم است که همان رباست. اسلام با حذف ربا بین کار و سرمایه، توازن برقرار می‌کند و مصالح هر دو طرف را محقق می‌کند. جهان بر سر این مسئله با هم اجماع کردند که حتی در بحران مالی جهانی، دیونی که بر عهده شرکت‌ها بود، وارد بانک‌ها شد و بانک شد شریک آن شرکت‌ها؛ گویا آن‌ها به نظام اقتصادی اسلامی برگشتند. راه‌حل‌هایی که برای بحران مالی غرب اعمال شد به شکلی صورت گرفت که بسیار نزدیک به اسلام بود. الآن غرب، حتی پاپ واتیکان در همان وقت گفت که ما می‌توانیم اسلام را به عنوان یک نظام -و نه یک روش- برای حل مشکلاتمان به کار ببندیم. من معتقدم که غرب در رفتارش در موضوع بهره و مانند آن در بحران‌ها، اینگونه برگشت اما پس از آن فراموش می‌کند و برمی‌گردد به رفتار سابقش تا دوباره دچار بحران شود و اصلا نظام سرمایه‌داری اسمش نظام بحران‌هاست.

او ادامه داد: وقتی ما برای دارایی‌مان به خوبی بازاریابی کنیم و یک نمونه پیاده‌سازی عملیاتی نیز داشته باشد، مردم به طرف ما می‌آیند و این یک ویژگی عمومی برای همه مسلمانان خواهد بود. مردم جنوب شرق آسیا چگونه مسلمان شدند؟ به واسطه رفتار تجار و به واسطه اقتصاد. ما نیازمندیم که دل‌های مردم را با اقتصاد به روی خودمان بازکنیم که متأسفانه این را نداریم. اقتصاد –به گفته اربکان نخست‌وزیر سابق ترکیه- «مؤلّفة قلوبهم» است؛ یعنی وسیله‌ای است که دل‌های مردم را گشوده و به هم پیوند می‌دهد. من برای جنابعالی یک تصویر زنده از آقای اردوغان نشان می‌دهم. اردوغان وقتی کار نخست‌وزیری را به دست گرفت که بر اساس قانون ترکیه باید رئیس یک دولت سکولار باشد، نه یک دولت اسلامی. با این حال اولین مسئله‌ای که به آن پرداخت، موضوع «توسعه» بود.

این استاد دانشگاه گفت: من واقعا خوشبین هستم ولی نیازمند یک اراده آگاهانه و یک مدیریت با درایت در کشورهایمان هستیم. نیاز داریم که مسائل اختلاف‌انگیز را کنار بگذاریم، همان‌طور که پیامبر فرمودند: «تعصبات جاهلی را کنار بگذارید؛ چون باعث تباهی می‌شود» باید حول اسلام که فصل مشترک ماست جمع شویم. باید حکومت‌های خود را بسازیم. باید یکدیگر را کمک کنیم برای ساختن حکومت‌هایمان. چون نمی‌خواهیم به وضعیت اندلس دچار شویم که حکومت‌ آن به خاطر اختلافات درونی از هم پاشید. امروز متأسفانه برخی از حکومت‌های اسلامی با دشمن علیه یک حکومت اسلامی دیگر هم‌پیمان می‌شود تا به خیال خودش به استقلال برسد اما در نهایت دشمن، خودش را هم نابود می‌کند.

فارغ التحصیل الازهر مصر ادامه داد: من واقعا خوشبینم؛ چون یقین دارم که آینده متعلق به این دین است. این یقین من است. نسبت به امور مادی، حتی خود غربی‌ها می‌گویند و تحقیقات آمریکایی‌ها نشان می‌دهد که فروپاشی امپراتوری ایالات متحده آمریکا از سال 2017 شروع می‌شود که الآن قطعا آغاز شده است و همه ما الآن داریم می‌بینیم که ترامپ دارد چه کار می‌کند. این مسئله‌ی زمان است. ملت‌ها هم زندگی محدودی دارند که مانند زندگی افراد، روزی به پایان می‌رسد همان‌طور که قرآن می‌فرماید: «هر ملتی أجلی دارد؛ پس وقتی أجلش فرابرسد نه زمانش یک ساعت زودتر می‌شود و نه یک ساعت دیرتر.» کجاست امپراتوری بریتانیا که ادعا می‌کرد آن‌قدر گسترده‌ام که خورشید هر جا بتابد درون مرزهای من تابیده؟ آن امپراتوری به پایان رسید ولی آن امتی که الآن لیاقت دارد بار بشریت را بردارد، امت اسلامی است. پایان شب سیه سپید است و من به این امیدوارم. آنچه از ما خواسته شده این است که کار کنیم. خداوند در قرآن از ما خواسته که کار کنیم و در زمین تلاش کنیم و سپس فرموده: «از روزی خدا بخورید» نفرموده که از دسترنج خودتان بخورید؛ فرموده از روزی خدای عزوجل بخورید. از ما چه به عنوان حاکم و چه به عنوان مردم خواسته شده که تلاش و کوشش را عامل اساسی در زندگی خود قرار دهیم تا زندگی خود را در سایه آن توسعه دهیم و در عین حال، دیگران را نیز به همین واسطه نجات دهیم. ما یک امت هستیم و با رحم و عطوفت بین خود و دیگر انسان‌ها زنده‌ایم. دائما به این و آن پریدن، ویژگی عالم انسانی نیست؛ ما جز به کسی که حقوقمان را پامال کرده ستم نمی‌کنیم اما در عین حال راهی نداریم جزاینکه خودمان را بسازیم.

دوابه تاکید کرد: کمترین کار این است که اتحادهای دوجانبه بسازیم؛ اگر نمی‌شود اجتماع بسازیم که البته واجب است این کار را بکنیم. من معتقدم نقش سازمان کنفرانس اسلامی که الآن نامش سازمان تعاون اسلامی است نقشش این بوده که بین کشورهای اسلامی ائتلاف ایجاد کند که متأسفانه نقش ملموسی در این زمینه ایفا نکرده و با تأسف فراوان فقط به یک سری شعار اکتفا شده است. بسیار خوب؛ ما در سایه این قضایا باید چه کنیم؟ الآن مثلا ایران در تحریم است و آنچه برای ترکیه در قضایای لیره پیش آمد یک جنگ اقتصادی است؛ همان‌طور که جان بولتون، مشاور رئیس جمهور آمریکا صریحا گفت که ترکیه باید کشیش آمریکایی را آزاد کند تا لیره به حال سابق برگردد! یک جنگ اقتصادی علنی در جریان است. ما در این مرحله باید روابط اقتصادی خود را تقویت کنیم؛ مثلا به واردات و صادرات خود از یکدیگر نگاه کنیم و آن را تقویت کنیم و یکدیگر را از درون کامل کنیم. می‌توانیم نظام پرداخت‌های دوجانبه برقرار کنیم؛ جوری که پول ملی یک کشور در مقابل پول ملی کشور دیگر مبادله شود. مثلا کشوری مانند ترکیه محتاج انرژی است و ایران صادر کننده انرژی است. همچنین ترکیه محصولات صنعتی دارد که ایران می‌تواند استفاده کند. همچنین می‌توانیم از جهان پیرامون خود استفاده کنیم. نمی‌خواهیم که در را به روی دیگران ببندیم. مثلا چین را داریم، روسیه را داریم و منافع مشترکی داریم که برای رسیدن به آن تلاش می‌کنیم با نظام پرداخت‌های دوجانبه. حتی اتحادیه اروپا الآن برخی مواضعش مخالف رئیس جمهور آمریکاست. چون بحث منافع مطرح است و آن‌ها هم منافعی دارند. حتی بین خود آمریکایی‌ها اختلافاتی هست. آمریکایی‌ها از تصمیمات ترامپ شاکی هستند؛ چون منجر به بحران‌های مالی و رکود جهانی می‌شود. ما حداقل می‌توانیم نوعی ائتلاف ایجاد کنیم، مانند گروه بریکس و از این ائتلاف استفاده کنیم برای ایجاد پیمان‌های پولی دوجانبه. باید دلار را کنار بگذاریم. ما نباید دلار را به کار بگیریم. سپس تلاش کنیم تا در مرحله بعدی مفهوم دینار، ریال یا درهم طلایی یا چیزی شبیه به آن را به عنوان پول جایگزین کنیم. پولی‌ که با طلا پوشیده شده باشد و تعاملات بین خود را با آن انجام دهیم. این پول به خودی خود ارزش دارد؛ چون با طلا پوشیده شده است. این‌ها کارهایی است که می‌شود انجام داد و مراحل خاص خود را دارد. ترکیه الآن رویکرد جدیدی را شروع کرده، حساب‌هایی باز کرده با طلا که شنیدم در ایران نیز این روش وجود دارد. این‌ها ایده‌هایی خوبی است که می‌شود آینده‌مان را با آن بسازیم.

دوابه گفت: معتقدم که شرایط ما را به سمت ارتقای گام‌به‌گام سوق می‌دهد؛ یعنی چاره‌ای جز حرکت قدم‌به‌قدم نیست. خداوند هم ربا را در چهار مرحله حرام کرد؛ پس حرکت گام‌به‌گام مطلوب است. من به سهم خودم از ایران انتظار داشته‌ام که این حرکت روبه‌جلوی گام‌به‌گام را از دهه نود و با پیروزی انقلاب شروع می‌کرد اما متأسفانه این الآن نیست. ما الآن نیازمند این حرکت گام‌به‌گام رو‌به‌جلو هستیم.

وی افزود: من مثالی از ترکیه می‌زنم. ترکیه با تجربه دریافت که باید از توسعه شروع کند. این توسعه باعث شد که مردم یک بار دیگر به دولت روی بیاورند و بعد از این مردم شروع کردند به یاد گرفتن دینشان برای اولین بار بعد از سال 1924 که به دین پشت کرده بودند؛ یعنی زمانی که خلافت عثمانی فروپاشید. الآن در حکومت ترکیه حتی زبان هم مهجور شده و تغییر کرده است و تبدیل به لاتین شده است؛ در حالی‌که زمانی به عربی نوشته می‌شد. در عین حال، این حرکت تدریجی به خودی خود نتیجه روشنی دارد. اردوغان همیشه از موضوع نرخ بهره صحبت می‌کند و می‌گوید با آن مخالف است و من در این زمینه با او موافقم، چون او درست می‌گوید و همه مشکلات اقتصاد جهانی به نرخ بهره برمی‌گردد. اصلا تا وقتی پول دارای پوشش طلایی کامل بود، مردم نمی‌دانستند تورّم چیست. تورّم پولی بعد از کنار گذاشتن پول‌های پوشیده از طلا پدید آمد؛ یعنی در اثر ربا و تبعات آن. اگر ربا از هستی ساقط شود، مردم راحت می‌شوند ولی حقیقت این است که یک لابی صهیونیستی وجود دارد که می‌خواهد با «ربا»، مردم را به بردگی بگیرد. پس فرصت فراهم است ان‌‎شاءالله و فرصت‌های بیشتری نیز به وجود می‌آید. البته ما باید اراده داشته باشیم و از این بحران‌ها استفاده کنیم و از دلشان فرصت به وجود بیاوریم. این واقعیت است و باید روش حکومت‌هایی مانند ایران و ترکیه باشد. و برخی دیگر از حکومت‌های اسلامی نیز در این زمینه نقش دارند و می‌توانند ورود کنند؛ مانند مالزی و اندونزی که همه می‌توانیم از آن استفاده کنیم و نوعی ائتلاف ایجاد کنیم. واقعا من از کار آقای اربکان که فکر اقتصادی عالی داشت خوشحال شدم؛ وقتی که گروه «دی 8» (هشت کشور اسلامی در حال توسعه) را ایجاد کرد. این واقعا فکر جالبی بود. هشت کشور بزرگ اسلامی را انتخاب کرد و این گروه، گروه خوبی بود برای اجرای تدریجی اقتصاد اسلامی. این چیزی است که الآن می‌خواهیم.

دوابه گفت: وقتی ما ریشه‌هایمان محکم شد دیگر دشمن نمی‌تواند ما را ریشه‌کن کند. این حرکت گام‌به‌گام بسیار مهم است. ما باید استراتژی عمومی داشته باشیم و بگوییم در فلان مدت می‌توانیم اقتصاد اسلامی را پیاده کنیم. سپس به دنبال سیاست‌هایی برویم که این را محقق کند. این چیزی است که من به آن امیدوارم.
او تاکید کرد: واقعا کشوری وجود ندارد که به دنبال تبدیل کامل اقتصاد خود به اقتصاد اسلامی بوده باشد. این همان چیزی است که حقیقتاً من از ایران انتظار داشتم. اگر به کشوری مانند مالزی برویم، دو جریان وجود دارد؛ جریان اسلامی و جریان سنتی. ترکیه نیز همین طور است. نظام اقتصادی در ترکیه نیز نظام لیبرالی و اقتصاد آزاد است اما می‌توانیم بگوییم اقتصاد آزاد به اسلام نزدیکتر است؛ البته اگر اموری که در اسلام حرام است را از آن حذف کنیم. مثلا همیشه وقتی از مالکیت فردی صحبت می‌کنیم، مالکیت فردی یک مسئله اساسی در اسلام است. البته همین مالکیت فردی در نظام‌ سرمایه‌داری ممکن است از راه‌های غیرشرعی به دست آید ولی در اسلام در پناه ارزش‌های اخلاقی حاصل می‌شود. مثلا ربا در اسلام ممنوع است ولی در نظام سرمایه‌داری ربا هست. پس ما الآن وقتی در حال استفاده از این نظام هستیم، باید تدریجا آن را به سمت نظام اقتصادی اسلامی تغییر دهیم.

مدیر آکادمی اروپایی تامین مالی و اقتصاد اسلامی گفت: فقیه باید حرف حق را بگوید و اجرش را به عهده خدا بگذارد ولی مشکل اساسی این است که حاکمان اراده واقعی ندارند. اکثر حاکمان به دنبال قالب نمایشی از اسلام هستند؛ نه محتوای آن؛ یعنی ظاهری از اسلام را دوست دارند و نه محتوای آن را. این چیزی است که از آن رنج می‌بریم. چون اسلام هم دنبال قالب است و هم محتوا می‌دهد. چون ایمان چیزی است که در دل وارد می‌شود و عمل هم باید آن را تصدیق کند. نیاز به هر دوی اینها در کنار هم داریم. متاسفانه اراده سیاسی حکیمانه‌ای برای پیاده کردن این نظام وجود ندارد. این نقطه اساسی است. همچنین اینجا نوبت علماست. چون نقش حاکمان مرتبط با نقش علماست. اگر علما قوی باشند، حاکمان در برابر نظر عالمان تسلیم می‌شوند؛ عالمانی که فقط از خدا می‌ترسند و این امور را برای رضای خدا پیاده می‌کنند. پس ما این علمای ربانی را می‌خواهیم که «پیام خدا ابلاغ کنند و فقط از او بترسند و از غیر او نترسند» اما از حاکمان مطالبه داریم که این را به یک واقعیت عملیاتی تبدیل کنند. استاد علی شریعتی از استعمار و استحمار سخن می‌گفت و از بهترین واژه استفاده کرده است. بعضی از حاکمان امروز، مردمشان را استحمار می‌کنند. این در بعضی از حکومت‌ها موجود است. یعنی استعمار، جسمش را بیرون برده اما پیروانش باقی مانده‌اند. ما یک اراده صادقانه می‌خواهیم و این محقق نمی‌شود مگر با مردمی که از خداوند می‌ترسند.
این کارشناس اقتصادی ادامه داد: می‌خواهم یک مطلب ساده بگویم تا بحث به وضوح روشن شود؛ بعد از فروپاشی شوروی، روسیه نماینده خود را -که به نظرم وزیر اقتصاد روسیه بود- به دانشگاه الأزهر مصر فرستاد تا ببیند آیا مسلمانان نظام اقتصادی اسلامی دارند یا نه. وقتی به دانشگاه الإزهر رفت، کتابی برایش آماده کردند که برخی از امور مربوط به اقتصاد اسلامی در آن آمده بود. آن را گرفت و بعد از ترجمه کتاب، به روسیه سفر کرد. بعد از مدتی دوباره به مصر رفت و گفت: مسؤلان روسیه واقعا خیلی از روشی که شما دارید خوششان آمده است اما یک سؤال دارند: اگر شما چنین روشی دارید، پس چرا خودتان عقب‌مانده‌اید؟ یکی از اساتید فاضل جواب داد: چون ما روش‌های اسلام را پیاده نمی‌کنیم.

دوابه گفت: معتقدم که این تحریم‌ها، آب راکد اقتصاد اسلامی را به جریان خواهند انداخت ولی یک حکومت به تنهایی در این زمینه کاری از پیش نخواهد برد. یعنی الآن ما به نوعی هم‌افزایی و اتحاد بین برخی حکومت‌های اسلامی نیاز داریم. چون الآن از این بحران، حکومت‌هایی مانند ایران و ترکیه متضرر می‌شوند. این از یکی از روش‌‌های دفاعی موجود است. من معتقدم این تحریم‌ها فرصتی خواهد ساخت برای ایران و ترکیه برای باز کردن درهای جدیدی به روی یکدیگر و نیز با حکومت‌هایی مانند روسیه، مالزی و اندونزی و نیز برخی حکومت‌های دیگر و حتی با خود اتحادیه اروپا در این زمینه. پس من معتقدم که حتما فرصت‌ وجود دارد برای حرکت به سمت اقتصاد اسلامی ولی توقع ندارم یک شبه همه چیز درست شود؛ بلکه به زمان خاص خودش نیاز دارد. به ویژه برای ایران به صورت خاص آرزو دارم که به این سمت برود؛ چون وقتی اقتصاد ایران را دیدم و گفتگوهایی هم در این زمینه داشتم، دیدم که شما در ایران تکیه ویژه‌ای بر نفت دارید و این، کشور را در معرض تحریم‌ قرار می‌دهد. معنای این حرف این است که کشور با این وضعیت دچار مشکل خواهد شد؛ کما اینکه می‌بینیم ارزش پول ملی کاهش یافته است. پس لازم است که از چارچوب این اقتصاد دولتی متکی به نفت خارج شویم و به سمت اقتصاد تولیدمحور و تکیه بر خود و هم‌افزایی حرکت کنیم تا حتی اگر چنین بحرانی باز هم پیش آمد، یا اقتصادمان متأثر نشود یا اگر متأثر شد، خیلی ناچیز باشد و همه زندگی مردم به خطر نیفتد چون نتیجه طبیعی کاهش ارزش پول ملی، گرانی قیمت‌هاست که اگر حمایت اجتماعی دولت از مردم نباشد، مشکلات بسیاری درون خود کشور پیش می‌آید. از خودمان می‌خواهم که در این زمینه با منطق عقلانی حرف بزنیم و نوعی یگانگی و هم‌افزایی را دنبال کنیم تا برسیم به آنچه برایش تلاش می‌کنیم؛ یعنی استقلال کشورهایمان. با طی چنین مراحلی معتقدم که اقتصاد اسلامی راه‌حل برای همه جهانیان است.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 1:26 pm

آمریکا بسته پیشنهادی برای منصرف کردن ترکیه از خرید اس ۴۰۰ آماده می‌کند


پنتاگون در گزارش خود به کنگره درباره تصمیم ترکیه برای خرید سامانه موشکی اس ۴۰۰ ، یک بسته پیشنهادی به منظور جایگزینی این سامانه و انصراف ترکیه ارائه داده است.
Image
به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم ، آمریکا برای ممانعت از خرید سامانه پدافندی اس 400 روسیه از سوی ترکیه، در حال تهیه یک بسته دفاعی پیشنهادی است.
در گزارشی که پنتاگون 15 نوامبر به کنگره ارائه داده بود ذکر شده که ترکیه منطقه‌ای فوق العاده استراتژیک است که باید روابط با این کشور حفظ شود و همکاری‌های منطقه‌ای با ان منافع مهمی دارد.
در این گزارش قید شده که برای منصرف کردن ترکیه از خرید اس 400 باید یک پیشنهاد جایگزین به این کشور ارائه داد.
پنتاگون در همین راستا سیستم موشکی قدرتمندی که بتواند علاوه بر تامین نیازمندی‌های دفاعی ترکیه، با سیستم دفاعی ناتو نیز هماهنگ باشد، را پیشنهاد داده و به کنگره ارائه داده است.

در این گزارش همچنین ذکر شده که تاثیرات منفی این خرید بر روابط ترکیه و آمریکا و نیز نقش ترکیه در ناتو غیر قابل چشم پوشی است.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 1:27 pm

اردوغان: ترکیه برای قرارداد اس ۴۰۰ با روسیه نیاز به اجازه کسی ندارد


رئیس جمهور ترکیه بر این باور است که آنکارا برای خرید سامانه دفاع موشکی اس ۴۰۰ از روسیه از کسی اجازه نمی‌گیرد.

به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم به نقل از اسپوتنیک، رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه در یک اجلاس تجاری در بیشکک پایتخت قرقیزستان گفت: آنکارا برای خرید سامانه دفاع موشکی اس 400 از کسی اجازه نخواهد گرفت .

سامانه دفاع موشکی بخشی از تلاش های آنکارا برای تقویت قابلیت های نظامی راهبردی به شمار می رود

Image

وی در ادامه گفت: ما قراردادی را با روسیه برای خریداری سامانه دفاع موشکی اس 400 منعقد کردیم. برخی نگران این قرارداد هستند. متاسفم، ولی ما به دنبال اجازه گرفتن از کسی نیستیم.
اردوغان پیش از این نیز تاکید کرده است که ترکیه علی رغم فشارهای آمریکا، سامانه دفاع موشکی اس 400 روسی را به زودی تحویل خواهد گرفت.
در ماه جولای روزنامه واشنگتن تایمز نوشت، آمریکا رسما تحویل جنگنده های نسل پنجم اف 35 به نیروی هوایی ترکیه را ممنوع اعلام کرده است.
سنا و کنگره آمریکا قانونی را تصویب کرده اند که بر اساس آن تحویل جنگنده های اف 35 به ترکیه تا زمانی به تعویق خواهد افتاد که پنتاگون به ارزیابی و جمع بندی کاملی درباره تبعات مشارکت ترکیه در برنامه خرید سامانه های اس 400 از روسیه دست یابد.

بر اساس این قانون، کنگره 90 روز به پنتاگون فرصت داده است تا درباره این مساله اظهار نظر کند که لغو تحویل جنگنده های اف 35 به ترکیه چه تاثیری بر روابط دو کشور خواهد گذاشت و همین طور تلاش ترکیه برای خریداری سامانه های دفاع موشکی اس 400 چه تبعاتی بر روابط واشنگتن و آنکارا دارد.
پیش از این جیمز ماتیس وزیر دفاع آمریکا از کنگره خواسته بود تا ممنوعیت تحویل جنگنده های اف 35 به ترکیه را لغو کند.
دسامبر 2017 میلادی ترکیه اعلام کرد که قراردادی را با روسیه امضا کرده است تا 2 سامانه دفاع موشکی اس 400 را تا اوایل 2020 میلادی تحویل بگیرد.
جمهوریت:
- موشک اس 400 برخی توانمندی‌های ویژه اف 35 را به چالش می‌کشد = و همين دليل نكراني امريكائيها از خريد اس 400 توسط كشورهاست
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 1:28 pm

.
احوال امور و روابط با روسيه

.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 1:32 pm

استالین: شیطان در کنار من است، زیرا شیطان کمونیست است


Image
اسپوتنیک: مورخان، روزنامه نگاران، سیاستمداران، دولتمردان در تفسیرهای خود از زوایای مختلف بارها در باره کنفرانس تهران و توافق هایی که در جریان آن انجام شد و بر روند جنگ و همچنین نظم جهانی پس از جنگ تأثیر گذاشت، مطالبی نوشتند.
ما جالب‌ترین نکات دیدار سه رهبر بزرگ را مورد توجه خواننده قرار می‌دهیم که بر اساس خاطرات یک دیپلمات شوروی، مترجم شخصی استالین و لِنتاین بِرژنوف ثبت شده است.

تقدیم شمشیر سلطنتی مخصوص ساکنان استالینگراد
قبل از شروع جلسه عمومی، چرچیل به استالین شمشیر پادشاه جرج ششم برای اهل استالینگراد را تقدیم کرده گفت: اعلیحضرت پادشاه به من دستور داد تا این شمشیر را به شما بدهم تا بدست ساکنان شهر استالینگراد سپرده شود. بر روی تیغه شمشیر این نوشته حک شده است: "هدیه ای از پادشاه جرج ششم به مردم با قلب فولاد — شهروندان استالینگراد به عنوان نشانه ای از احترام مردم انگلیسی". استالین شمشیر را از دست چرچیل گرفت برد، آن را از غلاف کشید و بوسید. پس از این مراسم، همه برای عکس گرفتن بیرون رفتند.

Image
Image
Image
Image
Image
Image

چرچیل نمی‌خواست از استالین عقب بماند
استالین در مراسم اهدای شمشیر کت نظامی خاکستری روشن با سردوشی مارشال پوشید. این بار چرچیل نیز در لباس نظامی ظاهر شد. از آن روز، نخست وزیر بریتانیا لباس نظامی خود را در تهران عوض نکرده بود و همه معتقد بودند که این، واکنش عجیب او به لباس مارشال استالین بود. روزولت، مثل معمول، لباس غیر نظامی به تن داشت.

بیا برویم، ما اینجا کاری نداریم. ما باید در جبهه کار کنیم
می‌دانیم که استالین گاهی اوقات عصبانی و تحمل ناپذیر بود. کوچکترین اعتراض می‌توانست او را به یک واکنش بسیار تند بکشد. با این حال، در طول کار کنفرانس تهران، او در کنترل خوبی از خود بود. حتی در لحظات بحرانی او آرام، پایدار، درست بود. و فرق فاحشی با چرچیل داشت، که اغلب حساس بود عصابانی می‌شد و حتی خود را کنترل نمی‌کرد. استالین مکررا از چرچیل سوال در مورد عملیات اورلرد می کرد. زمانی که چرچیل دوباره سعی کرد از پاسخ مستقیم فرار کند، استالین به طور ناگهانی از صندلی خود بلند شد و به مولوتف و وروشیلوف گفت: بیا، ما در اینجا کاری نداریم. ما باید در جبهه کار کنیم. روزولت این وضع را با این گفته اصلاح کرد: "ما اکنون بسیار گرسنه هستیم. بنابراین، من پیشنهاد می کنم که جلسه ما را متوقف کنیم تا بتوانیم به ناهار که مارشال استالین امروز برای ما ترتیب می‌دهد بپردازیم.

Image
صحبت‌های آشپزی
روزولت در طول ناهارکه در یک اتاق نشیمن کوچک برگزار شد، روزولت جویای ویژگی های غذاهای قفقازی شد و در این زمینه، استالین طبعا خودش را یک متخصص ظریف نشان داد.

سالمون برای رئیس جمهور از "عمو" جو
هنگام ناهار، استالین، به یاد می آورد که در آخرین صبحانه، روزولت به خصوص ماهی سالمون دوست داشت، گفت که او دستور درست کردن "ماهی کوچک" برای رئیس جمهور داد. به فرمان او پیش خدمت‌ها ماهی حدود دو متر طول و نیم متر قطر را آوردند. ماهی شگفت انگیز نزدیک به روزولت برده شد و رئیس جمهور شگفت زده چند دقیقه به آن نگاه کرد و از آن تحسین کرد. یک کارآگاه آمریکایی از پرسنل شوروی خواسته است که ما اطلاعاتی را درباره نحوه پردازش ماهی، شرایط و مدت زمان ذخیره آن بدهیم تا سلامت رییس جمهور در معرض خطر قرار نگیرد. او همه چیز را نوشت و اتاق ترک کرد. سپس ماهی از اتاق برون برده شد.

مترجم گرسنه استالین
معمولا، قبل از یک ناهار رسمی، مترجم استالین برای خوردن غذا به سالن ویژه پرسنل می‌رفت ولی آن دفعه وقت نداشت تا غذا بخورد. هنگامی که استیک می‌دادند ، مترجم نمی‌توانست تحمل کند: با استفاده از یک مکث کوتاه، او یک قطعه بزرگ را برش داد و به سرعت آن را در دهانش گذاشت و اشتباه بزرگی کرد که باعث خشم استالین شد. برژکوف نوشت: دقیقاً در این موقع بود که چرچیل از استالین یک به برخی سوال کرد. سؤال بایستی بلافاصله ترجمه را می شد کرد، اما من با دهان پر نشستم و ساکت بودم. سکوت غیرقابل توضیح برقرار شد. استالین به من نگاه کرد. من سرخ شدم ولی نمیتوانستم حتی یک کلمه بگویم و بیهوده سعی کردم با استیک کنار بیایم. من احمقانه نگاه کردم، همه به من نگاه کردند، که باعث خجالت من شد. حضار ابتدا تعجب کردند و سپس خنده بلند شد. استالین از رفتار اشتباهی من بسیار عصبانی شد. چشم هایش برق می زد. او به سمت من خم شد و با صدایی گرفته به من مراجعه کرده گفت: چه موقعی برای صرف ناهار کردی، کار تو ترجمه است. چرا دهانت را پرکردی؟ چه زشت است!

Image
مناظره خدا و شیطان
پس از ناهار، همه به اتاق مجاور رفتند تا قهوه بخورند. روزولت، با اشاره به خستگی، به اتاقش رفت. بقیه قهوه خوردند و سیگارهایی را که چرچیل آورد می کشیدند. چرچیل اظهار داشت که او مطمئن است که متحدان به زودی برنده خواهند شد و افزود: من معتقدم که خدا در کنار ما است. در هر حال من همه چیز را انجام دادم تا او متحد وفادار ما شود استالین سرش را بلند کرد، با چشمان محیل به چرچیل نگاه کرد، گفت: "خوب، شیطان، البته، در کنار من است. از آنجا که، البته، همه می دانند که شیطان کمونیست است. و خدا بدون شک محافظه کار محترم است.

هدایای استالین و روزولت برای تولد چرچیل
در شب 30 نوامبر در سفارت انگلیس به مناسبت تولد چرچیل که در آن روز 69 ساله شد، پذیرایی با شکوهی برگزار شد. استالین اونیفرم ویژه رژه مارشال به تن داشت. او پس از تبریک گفتن به چرچیل به وی کلاه قره قلی و یک گروه مجسمه چینی بزرگ مزیین به تصاویری از داستان های قوم روسی به او تقدیم کرد. روزولت یک کاسه قدیمی ایرانی و فرش اصفهان را هدیه داد.

امضای اعلامیه تهران توسط سران سه قدرت
در اواخر روز اول دسامبر متن اعلامیه نهایی با عجله هماهنگ شد. طوری شد که برای پاکنویسی و تایپ مجدد آن متن به طور کامل به زبان روسی و انگلیسی و یا برای برگزاری مراسم امضای آن هیچ وقت نبود. جمع آوری امضا ها بر اساس اصل "نظرخواهی" صورت گرفت. هر یک از شرکت کنندگان اصلی کنفرانس به صورت جداگانه امضای خود را تحویل ما داد. در دست ما یک قطعه کاغذ خرد شده با امضا هایی انجام شده توسط مداد قرار داشت. چنین بود شکل علامیه دارای شهرت جهانی تهران دارای امضای سه قدرت بزرگ.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 1:34 pm

.
احوال حاشيه خليج فارس (از عمان و دويلات خليج تا عربستان ويمن)

.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 1:36 pm

دستاورد اجلاس سران گروه ۲۰ عكس يادگاري+ محك رهبران سياسي جهان در نمايشهاي ضدجنايت خاشقچي


نشست افتتاحیه اجلاس سران گروه ۲۰ در حالی به میزبانی آرژانتین برگزار شد که بسیاری از رهبران جهان با اختلافات جدی بر سر مسایل گوناگون دور یک میز نشستند.
گروه ۲۰ از ۱۹ کشور اقتصادی جهان و اتحادیه اروپا تشکیل شده که در مجموع ۸۵ درصد اقتصاد جهان را مدیریت می‌کنند و میزبان دو سوم جمعیت کره‌زمین هستند. این نوزده کشور عبارتند از: آرژانتین، استرالیا، برزیل، کانادا، چین، فرانسه، آلمان، هند، اندونزی، ایتالیا، ژاپن، مکزیک، روسیه، عربستان، آفریقای جنوبی، کره جنوبی، ترکیه، بریتانیا و آمریکا.

در مراسم افتتاحیه امروز از همه رهبران و چهره‌های برجسته اجلاس خواسته شد برای عکس یادگاری بروی صحنه بروند. همان‌طور که در عکس‌های منتشر شده مشهود است محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان در این عکس در منتهی‌الیه سمت راست ردیف دوم قرار گرفته که به نوعی دورترین نقطه از رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه است.

Image
این اجلاس که از سال ۲۰۰۸ (۱۰ سال پیش) شکل گرفته فرصتی است تا رهبران بر سر مسایل جهانی و مشکلات پیش روی جوامع بشری رایزنی کنند و اگرچه افتتاحیه و اختتامیه آن با حضور همه رهبران حاضر برگزار می‌شود، تصمیم‌های اصلی معمولا در خلال دیدارهای دو جانبه میان کشورها شکل می‌گیرد.

بسیاری از رهبران حاضر در این اجلاس در امور داخلی کشورهایشان با بحران رو به رو هستند و این اجلاس فرصتی است که با خودنمایی در عرصه بین‌المللی فشارهای داخلی را کم کنند.
همزمان تدابیر امنیتی شدیدی در بوینس‌آیرس، پایتخت آرژانتین وضع شده و به همین علت روز جمعه تعطیل رسمی اعلام شده بود و همه فروشگاه‌های مرکز تجاری این شهر بسته بود.
در همین حال، متعرضان خشمگین آرژانتینی که مخالف صرف صدها هزار دلار برای برپایی این اجلاس بودند در محوطه بیرونی نشست تجمع کردند. آنها می‌گویند در حالی که آرژانتین برای مواجهه با رکود اقتصادی سیاست‌های ریاضتی جدیدی وضع کرده، میزبانی پرهزینه این اجلاس اشتباه بوده است. تا فقط يك عکس یادگاری ب‌گیرند
گذشته از مسایل اقتصادی و تجاری، مسائل مربوط به مهاجرت، تغییر آب و هوای کره زمین و امنیت از مهمترین محورهای این اجلاس است؛ با این حال اختلاف نظر رهبران کشورهای چنان زیاد است که بیشتر کارشناسان معتقدند توافق معنی‌داری از دل این اجلاس بیرون نخواهد آمد.
اختلافات جدی بر سر تلاش‌ها برای کاهش مصائب تغییرات اقلیمی هم همچنان برجاست و مرگ جمال خاشقچی، روزنامه‌نگار منتقد عربستانی هم همه دوربین‌ها را متوجه نحوه مراوده رهبران با محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان کرده است.

با اينكه این نخستین اجلاس مهم محمد بن سلمان پس از قتل جمال خاشقچی است. قتلی که ریاض بر گردن "عوامل خودسر" انداخته اما این فرضیه در خارج از عربستان و به ویژه در دنیای غرب مشتری چندانی ندارد. اما امروز خیلی زود رسانه‌ها تصاویر
1- دست دادن صمیمانه ولادیمیر پوتین و محمد بن سلمان را به طور گسترده مخابره کردند که دو رهبر را خنده بر لب نشان می‌داد در حالی که همچون دو رفیق صمیمی دست‌ می‌دادند. حالت بوتين بيشتر شبيه تورانداختن براى صيد ماهي جاق و درشتي است
https://twitter.com/twitter/statuses/10 ... 9883742208
Image
به گزارش خبرگزاری مهر، عبدالباری عطوان در مطلبی در رای الیوم با اشاره به دیدار ولادیمیر پوتین با ولیعهد عربستان آورده است: ناظران بر این باورند که ولادیمیر پوتین به این خاطر با گرمی با محمد بن سلمان برخورد کرد تا خشم دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا که به این دو نگاه می کرد و شاهد خنده های آن با نگرانی شدید و با خشم بود را برانگیزد. وی می نویسد: پوتین که ترامپ رئیس جمهور آمریکا دیدار مقرر با وی را به سبب تحولات اوکراین لغو کرد به شیوه زیرکانه ای واکنش نشان داد و از وضع و تنگنای ولیعهد سعودی بهره برد و تلاش کرد که وی را و لو به شکل جزیی از متحد تاریخی اش آمریکا با پذیرش و برخورد گرمش دور کند و با وی درباره تمدید کاهش تولید نفت که در نشست وزیران نفتی اوپک در الجزایر حاصل شده بود توافق کرد. مهمتر اینکه پوتین و بن سلمان درباره سفر رئیس جمهور روسیه به ریاض در اوایل سال آتی توافق کردند و پاداش؛ قراردادهای تجاری و سرمایه گذاری و قراردادهای کلان در جریان این سفر است.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 1:37 pm

محمد بن سلمان در آغوش پوتین
ریاض در مسیر مسکو


اردوغان رئیس جمهوری ترکیه زمانی به پوتین نزدیک شد که با آمریکا و اروپا بر سر چند موضوع از جمله حقوق بشر، سرکوب فعالان کُرد، بازداشت یک شهروند آمریکایی و ... وارد چالش شد، به مسکو نزدیک تر شد.
عصرایران؛ رضا غبیشاوی - شاهزاده محمد بن سلمان ولیعهد سعودی در مراسم افتتاحیه نشست سران گروه 20 در شهر بوینس آیرس (پایتخت آرژانتین)، یکی از سوژه های مورد پی‌گیری خبرنگاران بود.

خبرنگاران پیگیری می کردند که چه کسی با ولیعهد سعودی دیدار می کند و رفتار سران دیگر کشورها در برابر او چگونه است همانگونه که تصاویر و فیلم ها نشان داد او در انزوا قرار گرفت. در عکس یادگاری سران کشورها، در حاشیه قرار داده شد و بسیاری از سران کشورها، حتی از دست دادن با او هم خودداری کردند.
محمد بن سلمان از نظر افکار عمومی جهان، متهم به دخالت در قتل یک روزنامه‌نگار منتقد کشورش (جمال خاشقجی) است به همین دلیل در سطح جهانی، در انزوا قرار گرفته است.
از نشانه های انزوا اینکه اکثر سران کشورهای غربی که اعلام کرده اند با محمد بن سلمان دیدار می کنند گفته اند دیدارشان انتقادی است و 2 موضوع چالشی خاشقجی و یمن را در آن مطرح می کنند. از جمله مکرون و ترزا می سران فرانسه و بریتانیا.

اما یکی از جالبترین اتفاقات، مربوط به خوش و بش محمد بن سلمان و پوتین و صحنه «بزن قدش» دو مقام قبل از آغاز نشست سران گروه 20 در پایتخت آرژانتین بود.
کاخ کرملین قبل از سفر پوتین به آرژانتین هم اعلام کرده که او با محمد بن سلمان دیدار خواهد داشت. این بیانیه زمانی منتشر شد که هنوز گمانه زنی ها درباره اینکه چه کسی از سران کشورها با محمد بن سلمان دیدار خواهد کرد مطرح می شد.

در گام بعدی هم کرملین اعلام کرد که پوتین به عربستان سعودی سفر خواهد کرد و این در حالی است که سران کشورهای غربی ارتباط با سعودی را به کمترین میزان رسانده اند.

Image
همزمان در هفته های اخیر می توان به تمجید مطبوعات سعودی از واکنش مقامات و رسانه های روسیه نسبت به حادثه خاشقجی اشاره کرد. روس ها برخلاف کشورهای غربی، از موضع دولتمردان سعودی در ماجرای خاشقجی حمایت کردند.

به نظر می رسد مقامات سعودی و در راس آنها، ملک سلمان و محمدبن سلمان، از واکنش های اروپا و آمریکا در برابر حادثه قتل خاشقجی شوکه شده اند و همین موضوع انگیزه آنها را برای تقویت روابط با شرق (چین و روسیه) افزایش داده است چرا که چین در این موضوع، سکوت تاییدآمیز داشت و روس ها هم از موضع ریاض حمایت کردند.
البته می توان پیش بینی کرد که رابطه استراتژیک آمریکا و عربستان سعودی، نابود نخواهد شد اما قطعا رابطه ریاض – مسکو روز به روز بیشتر تقویت خواهد شد.
مقامات سعودی قبل از حادثه خاشقجی، براساس تجربه بهار عربی و حمایت های آمریکا و روسیه از متحدان خود در مصر و سوریه (حسنی مبارک و بشار اسد) و همچنین پیش بینی کاهش وابستگی آمریکا به نفت خلیج فارس و عربستان سعودی، خودکفایی آمریکا در زمینه واردات نفت، ارتقاء چین به رتبه اول اقتصاد جهانی و در نتیجه بزرگترین مصرف کننده نفت جهان و سیاست آمریکا برای انتقال توجه به سمت چین و کشورهای همسایه خود در قاره آمریکا تصمیم گرفته اند ریاض را از اتکا صرف به آمریکا جدا کنند.
همزمان، در حالی که کشورهای غربی صادرات سلاح خود به دیگر کشورها به ویژه سعودی را به هزار اما و اگر گره می زنند و آن را به تصمیم گیری و تصمیم سازی نهادهای مختلف داخل و خارج از حاکمیت مرتبط می کنند چین و روسیه، تنها با تصمیم دولت، سلاح را تحویل می دهند.

می توان به این نکته نیز اشاره کرد که وقتی کشورها، به دلایل مختلف وارد چالش با غرب (آمریکا – اروپا) می شوند و تنش به وجود می آید و مورد تحریم یا مجازات قرار می گیرند در نتیجه به جبر شرایط، به محور شرق نزدیک می شوند چرا که گزینه دیگری ندارند و باید نیازهای خود را برآورده سازند.
فیدل کاسترو رهبر انقلاب کوبا از جمله مصادیق این شرایط است.
همچنین می توان به اردوغان رئیس جمهوری ترکیه اشاره کرد. او زمانی به پوتین نزدیک شد که با آمریکا و اروپا بر سر چند موضوع از جمله حقوق بشر، سرکوب فعالان کُرد، بازداشت یک شهروند آمریکایی و ... وارد چالش شد، به مسکو نزدیک تر شد.

حادثه خاشقجی و واکنش شدید در آمریکا و اروپا علیه مقامات سعودی و منافع این کشور، هدیه ای آسمانی به روسیه بود تا هم پیمان تاریخی آمریکا در خلیج فارس به سمت مسکو تمایل پیدا کند و البته آغوش ولادیمیر پوتین برای یک دوست جدید باز است.

Image
2- همچنين تصاویری هم از گفتگوی كرم با جهره خندان امانوئل مکرون، رئیس‌جمهوری فرانسه با ولیعهد عربستان منتشر شده است. حالت جهره ماكرون بيشتر از ديدار صميمانه است و بيشتر به نكاههاى همجنس بازان به يكديكر شبيه است
4- دیدار محمد بن سلمان با رهبرچین در حاشیه اجلاس بیست که سریعا در پیام توییتری وزارت خارجه عربستان منتشرشد
Image
5- ترزا می، نخست وزیر بریتانیا هم که این روزها با دردسرهای فراوان لایحه خروج کشورش از اتحادیه اروپا روبروست، گفته با محمد بن سلمان دیدار خواهد کرد
Image
6- دونالد ترامپ هم که پیش‌تر کاخ‌سفید خبر داده بود دیدار رسمی و دوجانبه‌ای با ولیعهد عربستان نخواهد داشت، و ترامپ دیدار با پوتین را لغو کرد اما به گزارش رسانه‌های عربستان "دیداری دوستانه" با محمد بن سلمان داشته است
Image
یک منبع آگاه در واشنگتن گفت یک عضو کنگره آمریکا خبر داد؛ دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا پس از نشست ماه گذشته اش با بن سلمان در کاخ سفید گفت، بن سلمان شپش دارد. از کارکنانش خواسته است صندلیها و لوازمی را که بن سلمان لمس کرده و بر روی آن نشسته است، بگردید و اگر شپشی به جا مانده است تمیز کنید
بسیاری از رهبران حاضر در اجلاس ازجمله رهبران کشورهای آمریکا، هند، کره جنوبی، آفریقای جنوبی، مکزیک و چین حاضر به صحبت بسیار کوتاه و رسمی با بن سلمان بودند.
وزیر خارجه عربستان هم عجولانه به طوری که زننده بنظر می رسید این دیدارها را درپیام های توییتری خود انتشار می داد.

بسیاری از رهبران در اجلاس گروه بیست می‌دانند که منافع ملی کشورهایشان ایجاب می‌کند که تماس خود را با عربستان سعودی حفظ کنند.
رهبران کشورهایی که دارای مناسبات اطلاعاتی و تجاری با این کشورند به دلیل لزوم حفظ این مناسبات٬ گفتگو با عربستان را بهتر از ادامه انتقادات شدید از این کشور می‌دانند.
به همین دلیل در اجلاس گروه ۲۰ هیچ گونه نشانه آشکاری از بی اعتنایی به محمد بن سلمان دیده نمی‌شد و او به روی نیمکت منزوی شدگان٬ نشانده نشد.
بن سلمان در میان رهبران کت و شلوار پوشیده تنها کسی است که با لباس سنتی کشورش دیده می‌شود. ضمن اینکه بن سلمان گه گاه از خودش نا مطمئن وحتی می شود گفت عصبی بنظر می‌رسید.

حال بن سلمان در برابر اردوغان
Image
عطوان در ادامه به حالت خشم رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه از محمد بن سلمان اشاره کرده و آورده است: هرکه شاهد حالت خشمی که در صورت رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه هنگام عبور از نزدیک محل نشست دوجانبه پوتین و بن سلمان وجود داشت، بود؛ اینگونه برداشت خواهد کرد که سریال امور غافلگیر کننده قتل خاشقجی متوقف نخواهد شد به ویژه مشاوران اردوغان اعلام کردند که وی با درخواست ولیعهد عربستان برای دیدار در حاشیه نشست مخالفت کرده است. رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهوری ترکیه خواهان استرداد افراد مظنون به قتل جمال خاشقجی از سوی عربستان سعودی شده و گفته است مایل به آسیب رساندن به خاندان حاکم عربستان نیست.

آقای اردوغان در جریان نشست گروه ۲۰ در آرژانتین گفت در این نشست در باره جمال خاشقجی صحبت نشده و تنها جاستین ترودو، نخست‌وزیر کانادا این موضوع را مطرح کرده است.
رجب طیب اردوغان از واکنش عربستان سعودی به قتل جمال خاشقجی در استانبول به شدت سرخورده است. او مقام‌های سعودی را به ضد و نقیض‌گویی و دروغ‌گویی متهم کرده و گفته است آنها مدام روایت متفاوتی ارائه می‌کنند و از به اشتراک گذاشتن اطلاعات با بازپرسان ترکیه خودداری می‌کنند.

اردوغان حکومت عربستان را مسئول قتل خاشقجی خواند: آقای اردوغان گفت محمد بن سلمان در نشست گروه ۲۰ "توضیح غیر قابل باوری" به رهبران شرکت‌کننده داده و گفته تا زمانی که نتوان چنین جنایتی را به اثبات رساند، نباید (حکومت) عربستان را در این میان مقصر دانست.
رئیس‌جمهوری ترکیه گفته است ضروری است که مظنونان این پرونده که توسط مقام‌های سعودی بازداشت شده‌اند برای محاکمه به ترکیه مسترد شوند.
اردوغان دیگر چه گفت؟ رئیس‌جمهوری ترکیه گفت قتل روزنامه‌نگار سعودی، آزمایشی برای جهان بوده است.

آقای اردوغان گفت مایل به آسیب رساندن به خاندان حاکم عربستان نیست و حل این مساله به نفع آنها است.
او گفته است ترکیه مدارکی را در اختیار دارد که نشان می‌دهد آقای خاشقجی در مدت هفت و نیم دقیقه کشته شده و این اطلاعات را در اختیار کشورهایی گذاشته که خواهان دریافت آن شده بودند.
Image
رفتارهای متزلزل ولیعهد عربستان از همان لحظات اولیه و گرفتن عکس یادگاری کنار دیگر رهبران کشورها مشخص بود و او عجله زیادی برای ترک سکویی داشت که رهبران گروه20 در آنجا عکس یادگاری می‌انداختند، به همین علت به‌عنوان اولین نفر سکو را ترک کرد.
خانم «غاده عویس» از مجریان مطرح شبکه الجزیره در صفحه شخصی خود در توئیتر واکنش جالبی به این وضعیت بن‌سلمان نشان داده و البته واکنشش را در قالب یک کاریکاتور کنایه‌آمیز به ولیعهد سعودی نشان داده است. در این کاریکاتور نشان داده می‌شود که همه سران گروه 20 در یک طرف و محمد بن سلمان به تنهایی در طرف دیگر قرار گرفته که نشان دهنده انزوای این شاهزاده مغرور و جنگ طلب است.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 1:39 pm

هاآرتص : اسرائیل از احتمال برکناری «بن‌سلمان» نگران است


یک رسانه رژیم صهیونیستی از نگرانی مقامات این رژیم از احتمال برکناری محمد بن سلمان از ولیعهدی آل سعود خبر داد.

به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم ، روزنامه هاآرتص نوشت اسرائیل همانند آمریکا از احتمال برکناری محمد بن سلمان ولیعهد سعودی نگران است.
این روزنامه نوشت: دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا بارها در سخنان خود تاکید کرد که عربستان سعودی به خاطر قراردادهای بزرگ نظامی و امنیتی با صنایع آمریکا و تلاش این کشور برای مقابله با ایران و نیز کمک به اسرائیل اهمیت بسزایی دارد.‎

این روزنامه در مقاله‌ای به قلم عاموس هرئیل نوشت بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل گفته بود آنچه بر سر خاشقجی(روزنامه‌نگار منتقد سعودی) در استانبول آمد، وحشتناک بود و باید به شکل مناسبی با آن تعامل شود، ولی در عین حال آنچه بسیار اهمیت دارد، این است که سعودی باید به خاطر ثبات منطقه و جهان، باثبات باقی بماند.
این روزنامه افزود: ترامپ به متقاعد شدن بشکل کامل در این زمینه نیازی ندارد، ولی می‌توانیم ارزیابی محتاطانه‌ای داشته باشیم مبنی بر اینکه نتانیاهو تلاش‌های زیادی انجام داده تا مطمئن شود که واشنگتن، ریاض را رها نخواهد کرد .

این تحلیلگر صهیونیست خاطر نشان کرد سفر اخیر یک هیئت مسیحی به عربستان که با ساماندهی اسرائیلی صورت گرفت، تصادفی نبود.
هاآرتص به نقل از این تحلیلگر نوشت : این اولین بار نیست که رژیم اسرائیل برای نادیده گرفتن ظلم فراوان دوستان جدیدش در خاورمیانه اعلام آمادگی می‌کند، اسرائیل همانند آمریکا نگران است که اقدام برای برکناری بن سلمان منجر به سقوط رژیم پادشاهی عربستان سعودی شود. ‎
این روزنامه نوشت: با توجه به اینکه ترامپ شخصا در روابط با سعودی غرق شده و به معاملات دهها میلیارد دلاری با ریاض افتخار می کند، به طور خلاصه به نظر می رسد که بن سلمان با وجود جنایت وحشتناک علیه خاشقجی، در سمت خود باقی بماند. ‎

رسانه اسرائیلی آورده است : عربستان سعودی لنگر ثبات با اهمیت برای اجرای مراحل درخواست دوازده گانه مایک پامپئو وزیر خارجه آمریکا ، با هدف براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران است و علاوه براین ، نتانیاهو برای ادامه بهبود روابط با کشورهای عربی دیگر حاشیه خلیج(فارس) به کمک ریاض نیازمند است
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 1:41 pm

اولین تصاویر از تکه‌های بدن خاشقجی


اولین تصاویر از تکه های بدن خاشقجی منتشر شد. دادستان کل عربستان نتایج تحقیقات درخصوص پرونده قتل جمال خاشقجی، روزرنامه‌نگار و منتقد سعودی در کنسولگری ریاض در استانبول را اعلام کرد
به گزارش همراهان خبر به نقل از برترین ها: اولین تصاویر از تکه های بدن خاشقجی منتشر شد.
دیدن این تصاویر برای افراد زیر هجده سال و بیماران قلبی مناسب نیست

Image
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 1:41 pm

«زیمنس» آلمان از روی جسد ناپدید شده خاشقچی پرید!


یونگه ولت ترجمه رضا نافعی

در پایان سه هفته سیل خبری درباره قتل خاشقچی در کنسولگری عربستان در ترکیه، «یوزف کِزِر» رئیس کنسرن زیمنس، دوشنبه (دیروز) در کنفرانس «آرامکو» که کنسرن دولتی عربستان سعودی است شرکت کرد.

بنا به گزارش خبرگزاری » رویترز» یک سخنگوی کنسرن زیمنس روز یکشنبه حضور » کزر» در کنفرانس مذکور در «دمام «، واقع در حوزه خلیج فارس را تایید کرده است.
«اولریش اشپیسهوفر» رئیس کنسرن سوئیسی ABB، رقیب کنسرن آلمانی زیمنس نیز دراین کنفرانس حضور داشت.
چهار هفته پیش، «کزر» رئیس کنسرن آلمانی زیمنس، در آخرین دقایق، موافقت خود برای شرکت در کنفرانسی که عربستان سعودی برای سرمایه گذاران بین المللی برپا کرده بود، پس گرفته بود.

آنچه خواندید برگرفته از یک سند استراتژیک – 50 صفحه ای است که آژانس روابط عمومی » دابلیو، ام، پی»، مستقر در برلین، آن را تهیه کرده و روزنامه بلواری و پرتیراژ » بیلد » روز یکشنبه گزارشی در باره آن منتشر ساخت.
طبق گزارش انتشار یافته در روزنامه جنجالی «بیلد» آژانس روابط عمومی مذکور دسترسی به دفتر صدارت عظما، مقامات مشاور در عرصه های سیاست خارجی و امنیتی آلمان و اقتصاد دان ارشد این کشور و همچنین وزارتخانه های آموزشی و فرهنگی 16 ایالت آلمان را ممکن می سازد.

بنا به گزارشی که نیویورک تایمز روز پنجشنبه – بوقت محلی – منتشر ساخت : دربار عربستان سعودی نه تنها خواستار دستیابی به فنآوری غربی و کسب نفوذ سیاسی است، بلکه خواستار بمب اتمی نیز هست.

این نتیجه گیری ناشی از مذاکرات جاری میان وزارت نیروی امریکا و رژیم عربستان سعودی است. موضوع مذاکرات خرید نیروگاه هسته ای از امریکا به ارزش 80 میلیارد دلار است. از این رو در ایالات متحده امریکا این نگرانی بوجود آمده که بعید نیست عربستان سعودی سوخت اتمی خود را محرمانه برای تولید سلاحهای اتمی به کار بندد.
https://www.jungewelt.de/artikel/343858 ... bige-geschäfte.html
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 1:43 pm

عزاداری کویتی ها برای مرگ جرج بوش پدر


چراغ های برج های کویت به علت مرگ جرج بوش پدر خاموش شدند.
به گزارش اسپوتنیک به نقل از خبرگزاری العهد، کویت به خاطر مرگ جرج بوش پدر چراغ برجهایش را خاموش کرد.
این منبع خبر داد که این اقدام به احترام و تشکر از نقش برجسته جرج بوش پدر در آزادسازی کویت از حملات متجاوزان عراقی است.
همچنین تصویر جرج بوش پدر و پرچم کویت و آمریکا بر روی برجها به نمایش درآمد.
«جرج هربرت واکر بوش» ملقب به بوش پدر در سن ۹۴ سالگی پس از یک دوره بیماری درگذشت.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 1:46 pm

.
احوال امريكا

.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 1:50 pm

هلاك بوش پدر


«جورج بوش» پدر، چهل و یکمین رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا در سن ۹۴ سالگی درگذشت.
به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم ، خانواده «جورج بوش» در بیانیه‌ای اعلام کردند جورج بوش پدر، چهل و یکمین رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا در سن 94 سالگی درگذشت. وی از 20 ژانویه 1989 تا 20 ژانویه 1993 به مدت چهار سال رئیس‌جمهور آمریکا بود.

Image

• زندگی‌نامه
«جورج اچ دابلیو بوش» در 12 ژوئن 1924 به دنیا آمد. . وی در طول سال‌های 1971 تا 1973 در زمان ریاست جمهوری «ریچارد نیکسون» سفیر ایالات متحده در سازمان ملل، و مدیر سازمان سیا در سال‌های 1976 و 1977 بود و قبل از آن در سال‌های 1974 تا 1976 میلادی سفیر ایالات متحده در جمهوری خلق چین بود. او در سال 1992 انتخابات را به بیل کلینتون واگذار کرد.
همسر جورج بوش، باربارا 17 آوریل سال جاری در سن 92 سالگی فوت کرده بود. یک سخنگوی خانواده بوش گفت جورج بوش یک روز بعد از تشییع جنازه همسرش به دلیل عفونت خونی در بیمارستان بستری شده بود.
فروپاشی دیوار برلین و فروپاشی شوروی سابق از جمله اولین رویدادهایی بودند که در آغاز ریاست‌جمهوری او به وقوع پیوستند. او همچنین دستور انجام عملیات‌های نظامی در پاناما و خلیج فارس را صادر کرد.
در سال 1989، بعد از فروپاشی دیوار برلین، جورج بوش با «میخائیل گورباچوف»، دبیر کل حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی دیدار کرد. بعد از انحلال شوروی، بوش و گورباچوف اعلام کردند آمریکا و روسیه وارد دوران شراکت راهبردی شده‌اند.

• جنگ خلیج فارس
او در سال 1991 هم در راس ائتلافی بین‌المللی متشکل از برخی از کشورهای غربی - آفریقایی و کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس به عراق حمله کرد.
ارتش عراق 2 اوت 1990 به کویت حمله و در کمتر از نیم روز این کشور را اشغال کرد. چند ماه بعد در 17 ژانویه 1991، آمریکا در رأس ائتلافی متشکل از 34 کشور بمباران مواضع عراقی¬‌ها را همزمان در داخل کشورشان و کویت آغاز کرد.
بوش در سال‌های بعد در مناظره‌¬های انتخاباتی سال 1992 یکی از انگیزه¬‌هایش برای انجام این عملیات نظامی را جلوگیری از تسلط صدام بر بخش عمده‌¬ای از نفت جهان عنوان کرد، زیر منابع نفتی بغداد و کویت در آن زمان تقریباً برابر بود و این هراس وجود داشت که صدام با اشغال کویت، درصد زیادی از منابع نفت جهان را به خود اختصاص بدهد.

• دوستی با صدام علیه ایران
بوش، علی‌رغم این به گواه اسناد مختلف، به دلیل دشمنی دیکتاتور عراق با ایران به صورت مخفیانه سیاست دوستی با او را اتخاذ کرده و به دنبال بهبود روابط با او برآمده بود.
«بیل کلینتون» در جریان مناظره‌های انتخاباتی سال 1992، این موضوع را به جورج بوش یادآور شد و از او انتقاد کرد. او گفت: «...اما بگذارید نگاهی بکنیم به جایی که به نظر من اشتباه واقعی اتفاق افتاد. در سال 1988 وقتی جنگ بین ایران و عراق تمام شد، ما می-‌دانستیم که صدام ستمگر است، اما چون علیه ایران بود با او تعامل کردیم – دشمن دشمن من، ممکن است دوست من باشد! باشد، جنگ تمام شده؛ ما می¬‌دانیم او از گاز خردل علیه مردم خودش استفاده می‌¬کند، می¬‌دانیم که او تهدید کرده نصف اسرائیل را خاکستر می¬‌کند. چندین نهاد دولتی – چندین نهاد – اطلاعاتی داشتند مبنی بر اینکه وی کمک‌¬های ما را به مصارف نظامی تبدیل می‌¬کند و در تلاش برای ساخت سلاح‌¬های کشتار جمعی است. اما در اواخر سال 1989، رئیس‌¬جمهور (بوش) سیاست مخفیانه‌¬ای را امضا کرد که می‌¬گفت ما تلاش برای بهبود روابط با او را ادامه خواهیم داد؛ قبل از حمله کویت هم نوعی پیام برایش فرستادیم که هنوز هم خواهان روابط بهتر هستیم. بنابراین من فکر م‌ی¬کنم چیزی که غلط بود... من هر چیزی که شایسته تحسین باشد را می¬گویم، اما تقصیر (دولت) در مماشات با صدام حسین بود، در حالی که دلیلی برای انجام آن وجود نداشت و افرادی در رد‌ه¬های بالای دولت ما می‌دانستند که او قصد انجام کارهایی را دارد که تجاوزگرانه است.

• حمله به پاناما
جورج بوش پدر از آغاز برای ماجراجویی‌های خارجی بیش از سیاست داخلی ارزش قائل بود. او در دسامبر سال 1989 برای عزل «مانوئل نوریگا» که زمانی متحد آمریکا بود و با کودتای سیا روی کار آمده بود، دستور حمله به پاناما را صادر کرد. این حمله که چهار روز به طول انجامید به کشته شدن صدها نفر منجر شد و توسط مجمع عمومی سازمان ملل محکوم شد
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 1:51 pm

.
احوال روابط خارجي ايران

.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 1:53 pm

واکنش تند روزنامه نزدیک به سعودی به احتمال مشارکت ایران در میزبانی جام جهانی ۲۰۲۲ قطر: این کار موجب تنش در منطقه می‌شود
نه به مذاق آمریکا خوش می‌آید نه همسایگان دو کشور
معلوم نیست نیرو‌های مسلح ایران چقدر بر جام جهانی نظارت خواهند داشت!


العرب نزدیک به عربستان سعودی نوشت: در حالی که دو سال دیگر جام جهانی بعدی برگزار می شود، آخرین فکری که به ذهن مسئولان قطری رسیده، مشارکت ایران در این میزبانی است...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

Image

العرب نزدیک به عربستان سعودی در مطلبی به قلم كلود صالحاني نوشت: قطر برای به دست آوردن میزبانی جام جهانی 2022 تلاش زیادی کرد و توانست به آن دست یابد؛ اما همین مساله، منبع اتهامات فراوانی برای آن شد. البته قطر با رد بسیاری از انتقادها، آن ها را ادعای دروغین دانسته است که از ناتوانی دولتهای رقیب برای موفقیت در کسب میزبانی نشأت می گیرد.
به گزارش «انتخاب»، این رسانه عرب زبان ادامه داد: در حالی که دو سال دیگر جام جهانی بعدی برگزار می شود، آخرین فکری که به ذهن مسئولان قطری رسیده، مشارکت ایران در این میزبانی است؛ که می تواند مرهمی برای زخم های فعلی آن باشد.

این اقدام، دوحه را به تهران نزدیکتر می کند و در شرایطی که قطر از چتر حمایتی پایگاه هوایی نظامی آمریکا برخوردار است، به این شکل می تواند به شکستن عزلت ایران نیز کمک کند. اما به احتمال زیاد، این اقدام قطر به مذاق آمریکایی ها خوش نخواهد آمد.

قطر نگران آن است که این پیشنهادش برای ایران، بر روابط متشنج آن با همسایگان عربی اش در خلیج فارس از یک سو، و بر روابط آن با ایالات متحده از سوی دیگر، تاثیر بگذارد.
این در حالی است که دوحه مشخص نکرده است که آیا نیروهای مسلح ایران در بین ناظران رسمیِ مکانی هستند که احتمالا از سوی ایران میزبانی را بر عهده خواهد داشت یا نه.
شاید تهران این پیشنهاد را جذاب بداند، اما این اقدام قطر قطعا موجب افزایش تنش در روابط آن با دولتهای عربی می شود که تحریمهایی را علیه آن اعمال کرده اند.
سه دولت خلیج فارس امارات، عربستان و بحرین، به اضافه مصر، قطر را متهم به حمایت از گروههای اسلامی افراطی می کنند که ارتباط مستحکم با تهران دارند. اما قطر این اتهامات را رد کرده و تصریح می کند اینگونه اتهامات در راستای تغییر نظام حاکم در دوحه مطرح می شود.

در واقع، خاندان حاکم در قطر، همچنان در اندیشه همکاری با ایران است و این بار قصد دارد این همکاری را در زمینه فوتبال، گسترش دهد.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 1:55 pm

جورج بوش پدر و ایران؛ از 'شاخه زیتون' تا مذاکره با رفسنجانی تقلبی


کیوان حسینی
جورج بوش پدر نیز مانند تک تک ساکنین کاخ سفید در چهار دهه گذشته، در دوران ریاست جمهوری‌اش٬ هرازگاهی گرفتار ایران بود؛ همراه با بحران‌های دیپلماتیک٬ رسوایی‌های خبرساز و حتی تصمیمات خجالت‌آور.
از ماجرای فروش اسلحه به ایران گرفته تا مذاکره تلفنی با یک رفسنجانی دروغین و "شاخه زیتونی" که هرگز طرف ایرانی آن را قبول نکرد٬ همه اتفاقاتی بودند که موجب شدند در اوایل دهه ۹۰ میلادی٬ نام تهران و واشنگتن در کنار هم در رسانه‌های جهان تکرار شوند.

Image
جورج بوش پدر درگذشت
آقای بوش در فاصله سال‌های ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۳ (۱۳۶۷ تا ۱۳۷۱) رئیس جمهور آمریکا بود؛ یعنی درست همان سال‌هایی که نظام انقلابی ایران با تحولات بزرگی مانند پایان جنگ٬ مرگ آیت‌الله خمینی و آغاز رهبری آیت‌الله خامنه‌ای روبه‌رو بود. چنین اتفاقاتی هرگز از نگاه سیاستمداران آمریکا در آن سال‌ها دور نماند.
او در عین حال مانند دیگر همتایانش٬ همواره از سوی مقام‌های ایرانی به کینه‌توزی و دشمنی با رژیم ایران متهم می‌شد و در ادبیات سیاسی آن روزها٬ وضعیتی بهتر از دیگر روسای جمهوری آمریکا نداشت.

روابط مخفیانه و رسوایی‌های خبرساز
ماجراهای جورج بوش پدر و ایران٬ قبل از اینکه او به مقام ریاست جمهوری برسد آغاز شد؛ در زمانی که او و رونالد ریگان در تلاش بودند تا در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۸۰ جیمی کارتر دموکرات را شکست بدهند.
در آن زمان٬ کمپین آقای ریگان و شخص جورج بوش از سوی رقبای دموکرات خود متهم شدند که با مقام‌های جمهوری اسلامی تماس گرفته‌اند و از آنها خواسته‌اند تا گروگان‌های سفارت آمریکا در تهران را تا زمان انتخابات آزاد نکنند. آزادی این گروگان‌ها که به مساله محوری انتخابات آن سال تبدیل شده بود می‌توانست به یک موفقیت بزرگ برای جیمی کارتر تعبیر شود و عملا او را در کاخ سفید نگاه دارد.

گری سیک٬ مشاور امنیت ملی کاخ سفید در دوران جیمی کارتر٬ سالها بعد و همزمان با ریاست جمهوری جورج بوش پدر در یک مقاله معروف این اتهام را مطرح کرد و مدعی شد که پیش از انتخابات٬ ویلیام کیسی (که در زمان ریگان رئیس CIA شد) با مهدی کروبی در پاریس دیدار کرد و به او وعده داد اگر ایران گروگانها را دیرتر آزاد کند٬ ریگان دارایی‌های ایران را آزاد خواهد کرد. به نوشته گری سیک دست کم پنج منبع به او گفتند که جورج بوش پدر هم دست کم در یکی از جلسات دیدار با طرف ایرانی در پاریس حضور داشته است.
در نهایت گروگان‌های سفارت آمریکا در تهران تا آخرین روز ریاست جمهوری جیمی کارتر آزاد نشدند و دونالد ریگان به قدرت رسید. جورج بوش پدر هم شد معاون رئیس ‌جمهوری آمریکا.
در این دوران یکبار دیگر نام جورج بوش پدر و ایران در کنار هم قرار گرفتند؛ در ماجرای ایران - کنترا.

در رسوایی ایران - کنترا٬ تعدادی از مقام‌های عالی‌رتبه دولت آمریکا متهم شدند که در فروش اسلحه به ایران دست داشته‌اند و در تلاش بودند تا پول این معامله را به دست شبه‌نظیان دست راستی "کنترا" برسانند که در حال نبرد با حکومت چپ‌گرای نیکارآگوئه بودند.
بوش پدر از ابتدا هرگونه اطلاع از این ماجرا را تکذیب کرد. اما این تکذیب همواره از سوی مخالفانش زیر سئوال رفت. به ویژه اینکه او بعدها از قدرت خود به عنوان رئیس‌جمهور استفاده کرد و گروهی از مقام‌هایی را که در این پرونده در دادگاه محکوم شدند٬ عفو کرد.
آقای بوش در نهایت پذیرفت که از فروش اسلحه به ایران اطلاع داشته و مساله بار دیگر در سال ۱۹۹۳ و در جریان مبارزات انتخاباتی‌اش در برابر بیل کلینتون جوان به موضوع روز تبدیل شد؛ اتهامی که در خدشه‌دار کردن چهره او در آن انتخابات سرنوشت‌ساز بی‌اثر نبود.
جورج بوش در سخنرانی روز سوگند ریاست جمهوری به شکل غیرمستقیم از ایران درخواست کمک کرد

"شاخه زیتون" و گفت‌وگوی تلفنی با رفسنجانی تقلبی
جورج بوش پدر علاوه بر روابط مخفیانه٬ به شکل علنی هم به سوی تهران دست همکاری دراز کرد و در سال ۱۹۸۹ ٬ ریاست جمهوری‌اش را با نشان دادن یک چراغ سبز مهم به تهران آغاز کرد.
در آن سالها مساله گروگان‌گیری‌ خارجی‌ها در لبنان که از سال ۱۹۸۲ توسط گروه تازه تاسیس حزب الله لبنان آغاز شده بود٬ به بحرانی سیاسی در آمریکا دامن زده بود. وضعیت برخی از این گروگان‌ها نامعلوم بود و گفته می‌شد یکی از آنها کشته شده است. کاخ سفید در دوران ریگان متهم شده بود که برای آزادی این گروگان‌ها کم‌کاری کرده است.
جورج بوش پدر که برای آزادسازی این گروگان‌ها تحت فشار بود در سال ۱۹۸۹ در سخنرانی روز سوگند ریاست جمهوری به شکل غیرمستقیم از ایران خواست تا به آزادی گروگان‌ها کمک کند.
آقای بوش در این سخنرانی تاریخی گفت: "در حال حاضر برخی از آمریکایی‌ها در سرزمین‌های خارجی بر خلاف میلشان اسیر شده‌اند؛ آمریکایی‌هایی که مسئولیتی هم نداشته‌اند. اگر مساعدتی در اینجا بشود٬ برای دورانی طولانی در خاطر خواهد ماند. حسن نیت٬ حسن نیت می‌آورد. خوش‌طینت بودن می‌تواند چرخی را به حرکت دربیاورد که تا مدتها به همین شکل حرکت کند."
او بعدها این جملات را "شاخه زیتونی" توصیف کرد که به سوی ایران دراز کرد تا در روابط دو کشور تغییراتی آغاز شود. ظاهرا جورج بوش امیدوار بود که ایران برای پایان این بحران کمک کند و در ازای این کمک٬ دارایی‌‌های مسدود شده ایران آزاد شوند و چه بسا روند عادی‌سازی روابط آغاز شود.
این ایده هرگز عملی نشد. گروگان‌ها تا سه سال بعد در لبنان در اسارت ماندند. و سرانجام وقتی آزاد شدند که عملا زمینه و بخت عادی‌سازی روابط دو کشور به دلیل طولانی شدن روند گروگانگیری و کشته شدن تعدادی از آنها به کلی از بین رفته بود.

رسوایی مکالمه تلفنی با اکبر هاشمی رفسنجانی هم در زمینه همین گروگان‌گیری‌های لبنان و در سال ۱۹۹۰ رخ داد.
در این ماجرا٬ کاخ سفید مدعی شد که جورج بوش با اکبر هاشمی رفسنجانی٬ رئیس‌جمهوری وقت ایران درباره وضعیت گروگانها تلفنی گفت‌وگو کرده است. این موضوع از سوی ایران رد شد و خود آقای رفسنجانی در یکی از سخنرانی‌هایش در نماز جمعه تهران٬ رئیس‌جمهور آمریکا را دست انداخت.
سرانجام روشن شد که تشکیلات کاخ سفید در تله یک رفسنجانی تقلبی افتاده‌ است و با کسی که خودش را اکبر هاشمی رفسنجانی جا زده گفت‌وگو کرده. مسئولان دولت آمریکا گفتند که صحت وسقم هویت طرف مقابل را از دستگاه‌های امنیتی و منابع دیپلماتیک استعلام کرده بودند و مطمئن شده بودند که آن سوی خط٬ اکبر هاشمی رفسنجانی نشسته است. اما در نهایت هرگز روشن نشد که چگونه این اتفاق رخ داده و کاخ سفید این ماجرا را "خجالت‌آور" خواند.
کنفرانس صلح خاورمیانه که با همکاری گورباچف برگزار شد
جنگ اول خلیج فارس و کنفرانس صلح مادرید

علاوه بر کنش و واکنش مستقیم و رودرروی دولت جورج بوش پدر با ایران٬ برخی اقدامات آمریکا در خاورمیانه به شکل غیرمستقیم بر تهران و سیاست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی اثر گذاشت.
مهمترین اقدام جورج بوش پدر که به شکل کم سابقه‌ای با خواسته‌ها و استراتژی تهران همسو بود٬ تشکیل یک ائتلاف بین‌المللی کم سابقه برای آزاد کردن کشور کوچک کویت از اشغال نظامی عراق بود.
آقای بوش در حالی در پایان نخستین سال ریاست جمهوری‌اش با عراق وارد جنگ شد که در ابتدای کارش٬ با امضای فرمان امنیت ملی شماره ۲۶ تاکید کرده بود که در سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه٬ در میان ایران و عراق٬ همچنان ایران تهدید اصلی است. در این فرمان نتیجه‌گیری شده بود که واشنگتن در برابر ایران و عراق باید به سیاست مهاردوجانبه روی بیاورد.
اما نگاهی به متن این فرمان نشان می‌دهد که لحن این نتیجه‌گیری برای ایران و عراق شباهتی به هم ندارند و عملا در تشکیلات سیاست خارجی آمریکا٬ بخت مهمی برای افزایش ارتباط بغداد و واشنگتن و حتی گسترش همکاری‌های تجاری و اقتصادی میان دو کشور پیش‌بینی شده بود. حمله صدام حسین به کویت٬ همه این سیاستگذاری‌ها را به باد داد و در نهایت جورج بوش پدر ناچار شد که با حمله به عراق٬ مهمترین دشمن منطقه‌ای تهران و یکی از اصلی‌ترین وزنه‌های توازن قوا در خاورمیانه را به زانو در بیاورد.

اما در عین حال همسویی ایران و آمریکا در مقابله‌جویی با عراق به نزدیکی دو کشور نیانجامید و دشمن دشمن به دوست تبدیل نشد. برعکس٬ آزادسازی کویت و همکاری نظامیان آمریکایی با سربازان کشورهایی مانند عربستان و مصر به واشنگتن کمک کرد تا برای رویای صلح اعراب و اسرائیل قدم بزرگی بردارد که بار دیگر به شکاف میان واشنگتن و تهران عمق بخشید. در سال ۹۱ و چندماه بعد از جنگ خلیج فارس، کنفرانس صلح مادرید برگزار شد؛ نشستی با حضور جورج بوش پدر و میخائیل گورباچف٬ رهبر وقت اتحاد جماهیر شوروی برای ازسرگیری مذاکرات صلح فلسطین و اسرائیل.

این کنفرانس اگرچه در نهایت سرنوشتی بهتر از دیگر تلاشهای حل مساله فلسطین و اسرائیل پیدا نکرد٬ اما در کوتاه مدت٬ چونان خاری در چشم جمهوری اسلامی ایران بر انزوای منطقه‌ای ایران افزود و به بنزینی تبدیل شد بر آتش بدبینی میان واشنگتن و تهران.
جورج بوش پدر٬ در سال ۹۳ در انتخابات ریاست جمهوری به رقیبش بیل کلینتون باخت و کنترل سیاست خارجی آمریکا به دست دموکراتها افتاد. اما بدبینی‌های دو طرف سرجایشان ماندند و فرصتهای دیگر برای بهبود روابط تهران و واشنگتن همچنان یکی پس دیگری از دست رفتند و زخم کهنه این قهر مزمن٬ هرگز درمان نشد..
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 1:56 pm

.
.
احوال پيشرفتهاى نظامي يا تكنولوژيك (دخيل در تشخيص و تحليل)

.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 1:58 pm

ادعای واشنگتن اگزمینر: ایران می‌تواند آمریکا را نابود کند


وبسایت آمریکایی واشنگتن اگزمینر با اشاره به گزارش جدیدی که توسط ارتش ایالات متحده آماده شده است ادعا کرد ایران به سلاحی الکترومغناطیسی دست یافته است که می تواند آمریکا را از صحنه روزگار محو کند.

Image

به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم به نقل از واشنگتن اگزمینر، گزارش جدیدی که ارتش آمریکا به منظور هشداردادن به مقامات دولتی تهیه کرده است می گوید که وقوع یک حمله با بمب الکترومغناطیسی که اکنون در اختیار کره شمالی، روسیه و ایران است، می تواند ایالات متحده را به طور کامل محو کرده، میلیون ها نفر را کشته یا بی خانمان کرده، و حتی هواپیماهای در حال پرواز را به زمین بیاندازد.
این گزارش که توسط دانشکده هوایی نیروی هوایی آمریکا تدوین شده و در اختیار واشنگتن اگزمینر قرار گرفته است، هشدار داده است که حمله الکترومغناطیسی تهدیدی علیه آمریکا، دموکراسی و نظم جهانی محسوب می شود.

این گزارش که تمرکز اصلی آن بر روی تاثیرات مخرب حمله الکترومغناطیسی بر روی ارتش آمریکا است، به کنگره آمریکا هشدار داده است که وقوع چنین حمله ای می تواند 90 درصد جمعیت ساکن در ساحل شرقی ایالات متحده را در طول مدت یکسال از میان برده، شبکه برق رسانی را نابود یا مختل کرده، و ترابری، فرآوری مواد غذایی و خدمات درمانی را فلج کند.

طبق این گزارش، در صورت قطعی برق 99 رآکتور هسته ای در آمریکا به دلیل عدم توانایی در خنک شدن ذوب خواهند شد و 4.1 میلیون نفر که در اطراف تاسیسات هسته ای زندگی می کنند به دلیل خطر تشعشعات رادیواکتیو مجبور به ترک خانه های خود می شوند.
این گزارش همچنین افزود که هواپیماهای نظامی و غیرنظامی، از جمله جت های ایرباس، در صورت وقع چنین حمله ای سقوط خواهند کرد.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 1:59 pm

تمایل ایران برای حمله با بمب الکترومغناطیسی به آمریکا


«جیمز ولسی» مدعی شد که ایران در حال زمینه‌سازی برای توجیه شرعی حمله با بمبی الکترومغناطیسی به آمریکاست که ۹۰ درصد مردم آمریکا را طی یک سال پس از این حمله خواهد کشت.
Image

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، رئیس سابق سازمان «سی‌.آی.‌ای» (CIA) در جدیدترین گفتگوی خود با پایگاه خبری «بلیز» ادعا کرد که علائمی مبنی بر تمایل ایران برای حمله با بمب الکترومغناطیسی به آمریکا وجود دارد. «جیمز ولسی» (James Woolsey) در سخنانی اظهار داشت که اگر ایران به سلاح هسته‌ای دست یابد، آن‌گاه آماده حمله به آمریکا با بمب الکترومغناطیسی خواهد بود. ماهواره‌‌های جدید آنها از نوعی هستند که در مسیر پرتاب بمب الکترومغناطیسی مورد استفاده واقع می‌شوند».

رییس سابق سازمان «سی‌.آی.‌ای» در گفتگو با این پایگاه خبری مدعی شد که ایران در حال زمینه‌سازی برای توجیه دینی جهت حمله با بمب الکترومغناطیسی علیه آمریکاست. وی اظهار داشت: «در سال 2010، کتابی تحت عنوان «پدافند غیرعامل» در ایران به چاپ رسید که در بخشی از آن به موضوع سازگاری حمله با بمب الکترومغناطیسی با قوانین اسلامی پرداخته شده بود».
«جیمز ولسی» ادامه داد: «بمب‌های الکترونیکی همه به‌صورت غیرمستقیم عمل می‌کنند و شبکه سراسری برق را مورد آسیب قرار می‌دهند که در این صورت 17 زیرساخت دیگر کشور -مثل زیرساخت‌های غذایی، آب‌رسانی، و تجاری- عملا غیرفعال می‌شوند و آنگاه شاهد مرگ میلیون‌ها نفر در اثر گرسنگی، تشنگی، و قحطی خواهیم بود».

وی افزود: «بمب الکترومغناطیسی تمامی شبکه‌های ارتباطی موبایل و اینترنت را از کار خواهد انداخت. کمیسیون تحقیق در مورد بمب الکترومغناطیسی در کنگره، اعلام کرده که کل مردم آمریکا در یک سال ابتدایی پس از حمله با بمب الکترومغناطیسی، خواهند مرد. نفرت ایران از آمریکا و چه بسا غیرمعقولانه عمل کردن این کشور می‌تواند هر آیینه به فاجعه‌ای بدل گردد که 90 درصد از مردم کشور ما در اثر آن بمیرند. ما قادر نخواهیم بود که افکار سنتی و سرسختانه برخی از سردمداران ایران را نسبت به خود تغییر دهیم. ایرانی‌ها اعتقاد دارند که آنها به بهشت می‌روند و ما جهنمی هستیم. ایران، ظاهرا نمی‌خواهد بپذیرد که ما هم توانایی اقدام تلافی‌جویانه سنگین را داریم و می‌توانیم در صورت حمله آنها، ضربه بزرگی به آن کشور وارد سازیم».
این اظهارات رئیس سابق سازمان «سی‌.آی.‌ای» (CIA) را باید در راستای پروژه ایران‌هراسی تعریف کرد؛ به ویژه در این ایام که نامزدهای ریاست جمهوری انتخابات 2016 آمریکا از هر دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات در سخنرانی‌های خود در حال حمله به ایران هستند و از ایران یک جهره کشور تروریستی برای مردم آمریکا به تصویر می‌کشند.

منبع:مشرق
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 2:00 pm

.
احوال قوميتها، اتباع مذاهب، مسالك و اديان ديگر / زندانيان تبعيديان در ايران

.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 2:01 pm

دوماه زنداني شدن بيرزن 80 ساله در انفرادي بخاطر اعتراض به كَراني


اعتراض علیه گرانی، حق بود یا جرم؟/گزارش نرگس محمدی از بند زنان زندان اوین
چکیده : باورم نمی شود سیستم امنیتی- قضایی با جوانانی که فقط برای اعتراض به گرانی به خیابان ها آمدند چنین رفتار خشونت آمیزی در پیش بگیرد. جوانانی که پر از شور و عشق و امیدند و متأسفانه به دلیل بی لیاقتی و فساد سیستماتیک حکومتی و شیوه های استبدادی برای اعتراض به وضعیت موجود از مسالمت آمیزترین و مدنی ترین راه یعنی اجتماعات علنی بهره گرفته اند و اکنون به جای دانشگاه هایشان کنج زندان نشسته اند
چند ماه پیش.
آیفون زنگ می خورد. ورودی جدید داریم. برای آوردن زندانی به دفتر بند فرا خوانده می‌شوم. وقتی وارد دفتر شدم پیرزنی عصا در دست دیدم. لرزش دستانش مشهود بود. لبخندی معنادار برلب داشت. پرسیدم مادر جانم چند ساله اید؟ گفتند بالای ۸۰سال. گویی به زمین کوبیده شدم.
گفت مادر جان ۲ماه است در انفرادی بودم آنجا لرزش دستانم زیاد شده. شرایط سختی بود. بغض در گلو دستانش را به آرامی می فشارم. دستش را در دستم نگه می دارم و با دستی دیگر به عصا، راه می افتیم. یک طبقه باید بالا برویم چند بار می ایستد و نفس می گیرد. بلافاصله تختش را با گلرخ و فاطمه مرتب می کنیم. شرمسارانه می گویم ببخشید بضاعت ما همین است، قدری استراحت کنید.

نگاهی به بالش می اندازد و با همان لحن پیر و مؤدبانه می گوید این که پادشاهی است دوماه با این استخوان های بدنم، روی پتوی سربازی و سر بر پتوی سفت خوابیدم. تو چرا می گویی شرمنده ام؟ مادر پیر یکی از معترضان به گرانی در جامعه بوده است.
چند وقت دیگر صدای آیفون در می آید. چند دختر جوان بین ۱۹تا ۲۷سال وارد بند می‌شوند. آنها هم بازداشت شدگان اعتراضات اخیر بوده اند. یکیشان می گوید من خودم چون کار می کردم نسبت به گرانی اعتراض داشتم و تا حالا نه کاری کرده بودم نه در تجمعی شرکت کرده بودم ولی وقتی گفتند علیه گرانی جمع می شویم من هم آمدم.
قرار بوده تجمع در ۱۱مرداد و مقابل پارک شهر باشد اما بچه ها می گفتند اصلاً تجمعی شکل نگرفت یعنی نگذاشتند که شکل بگیرد. همه را بازداشت کردند. یکیشان می گفت من اصلاً قصد مشارکت در تجمع را نداشتم آنجا محلی است که من صنایع دستی ام را می فروشم. چند وقت است که در آن محل این کار را می کنم اما هر چه در دادگاه گفتم قاضی گوش به حرفم نداد.
دخترهای جوان در دادگاه به ریاست آقای مقیسه به شش ماه تا یک سال حبس محکوم شده اند. ۲ماه هم در قرچک در میان متهمان عادی نگهداری شدند. یاد مادر پیر افتادم که برای اعتراض به گرانی آمده بود و سر از سلول انفرادی درآورده بود. دخترها هم علیه گرانی آمده بودند و سر از قرچک درآورده بودند.

باورم نمی شود سیستم امنیتی- قضایی با جوانانی که فقط برای اعتراض به گرانی به خیابان ها آمدند چنین رفتار خشونت آمیزی در پیش بگیرد. جوانانی که پر از شور و عشق و امیدند و متأسفانه به دلیل بی لیاقتی و فساد سیستماتیک حکومتی و شیوه های استبدادی برای اعتراض به وضعیت موجود از مسالمت آمیزترین و مدنی ترین راه یعنی اجتماعات علنی بهره گرفته اند و اکنون به جای دانشگاه هایشان کنج زندان نشسته اند.
آیا تجمع علیه گرانی حق مردم بود یا عملی مجرمانه؟ مسئولانی که در بیانات تلویزیونی تجمعات را از حقوق بنیادین ملت بر شمردند و قول رسیدگی دادند آیا منظورشان از رسیدگی همین بود؟/ کانون مدافعان خقوق بشر
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 2:05 pm

تشریح دادرسی‌های ناعادلانه و بی قانونی‌ها از سوی فائزه هاشمی


چکیده : این قبیل پرونده ها باید در دادگاه کیفری مورد رسیدگی قرار گیرد نه در دادگاه انقلاب، و بایستی این دادگاهها علنی باشند. یکی از مقامات مربوطه در بیان علنی بودن دادگاهها گفت که دادگاهها را ضبط و بعد پخش می‌کنیم. تعریف علنی بودن مشخص است و در زمان برگزاری دادگاه باید امکان حضور آزاد رسانه‌ها و خانواده‌ها و عموم وجود داشته باشد و مستقیم پخش شود. ضبط و پخش کردن به معنای گزینشی عمل کردن است. دادگاه مشایی را از صداوسیما که دیدم حرفهای قاضی را میشنیدیم اما حرفهای مشایی پخش نمیشد و گوینده‌ای آن را میگفت. این چه دادگاه علنی است؟ دادگاه علنی در علم حقوق تعریف مشخصی دارد که افکار عمومی دقیقا در جریان دادگاه قرار بگیرند و بعد بتوانند قضاوت کنند که آیا آن حکم درست بوده است یا خیر. دادگاه آقای کرباسچی که در آن سالها پخش شد، علنی بود. بنابراین اینگونه ضبط و پخش گزینشی با فلسفه دادگاه علنی و با عادلانه بودن دادگاهی مغایرت دارد
فائزه هاشمی در میان جمعی از فعالان حوزه زنان و سیاست با اشاره به موضوعات اخیر کشور و بخصوص مساله برخورد با مفسدان و اخلالگران اقتصادی، ضرورت دادرسی عادلانه و منصفانه را مورد اشاره قرار داد و ایرادات وارده به محاکمات سریع و عادلانه را تشریح کرد.

به گزارش کلمه، فرزند مرحوم آیت‌الله هاشمی گفت: برخورد با اخلالگران و مفسدان اقتصادی که منافع عمومی را به مخاطره می اندازند، بسیار مناسب است، اما در مسیر این برخورد نکاتی وجود دارد که در صورت عدم رعایت آن شائبه های سیاسی ، غیرواقعی بودن و جناحی بودن ایجاد میشود.
او در این زمینه به نامه آقای صادق آملی لاریجانی رییس قوه قضاییه به آیت‌الله خامنه‌ای همزمان با اعتصاب بازاریان در تهران و شهرستانها اشاره کرد که طی آن خواستار دریافت مجوز برای محاکمه سریع و قطعی اخلالگران اقتصادی شده بود که ایشان هم با محاکمه سریع و عادلانه موافقت کردند اما در این زمینه نکاتی وجود دارد و باید دید که مساله سریع و عادلانه چقدر امکانپذیر است و چقدر با اصول دادرسی منصفانه مطابقت دارد.

این فعال حقوق زنان در بیان ویژگیهای دادرسی منصفانه به مراحل صدور حکم از جمله بازپرسی، دادگاه بدوی، دادگاه تجدیدنظر، اعاده دادرسی اشاره کرد و گفت: برای اعدامها دیوان عالی کشور هم باید تایید کند و این موارد از اصول بدیهی قانونی است. بنابراین سریع بودن با یک مرحله‌ای بودن محاکمات در تضاد با این اصول است.

با ضبط و پخش گزینشی که دادگاه علنی نمیشود
هاشمی با اعلام یکی دیگر از موارد نقض اصول دادرسی منصفانه گفت: این قبیل پرونده ها باید در دادگاه کیفری مورد رسیدگی قرار گیرد نه در دادگاه انقلاب، و بایستی این دادگاهها علنی باشند. یکی از مقامات مربوطه در بیان علنی بودن دادگاهها گفت که دادگاهها را ضبط و بعد پخش می‌کنیم. تعریف علنی بودن مشخص است و در زمان برگزاری دادگاه باید امکان حضور آزاد رسانه‌ها و خانواده‌ها و عموم وجود داشته باشد و مستقیم پخش شود. ضبط و پخش کردن به معنای گزینشی عمل کردن است. دادگاه مشایی را از صداوسیما که دیدم حرفهای قاضی را میشنیدیم اما حرفهای مشایی پخش نمیشد و گوینده‌ای آن را میگفت. این چه دادگاه علنی است؟ دادگاه علنی در علم حقوق تعریف مشخصی دارد که افکار عمومی دقیقا در جریان دادگاه قرار بگیرند و بعد بتوانند قضاوت کنند که آیا آن حکم درست بوده است یا خیر. دادگاه آقای کرباسچی که در آن سالها پخش شد، علنی بود. بنابراین اینگونه ضبط و پخش گزینشی با فلسفه دادگاه علنی و با عادلانه بودن دادگاهی مغایرت دارد.

او در ادامه به تبصره ماده ۴۸ قانون آیین دادرسی کیفری پرداخت که براساس آن وکیل در رسیدگی مقدماتی (بازپرسی) در برخی از اتهامات بایستی از لیست قوه قضاییه باشد که این نیز با دادرسی عادلانه در تضاد است؛ چرا که در این نوع جرایم معمولا دادستان یا نهادهای مشابه شاکی هستند و در این صورت وکیل ،شاکی و قاضی در یک طرف و متهم در طرف مقابل قرار می گیرد. در دو اعدام اخیر هم وکلا تسخیری بوده و حتی خانواده آنها را نیز به دادگاه راه ندادند. صرف اینکه تلویزیون گوشه هایی از دادگاه را نشان می دهد نمیشود گفت علنی. چرا بایستی پرونده این دو نفر بصورت محرمانه به دیوان عدالت برای تایید حکم اعدام برود؟ این همه ابهامات، این همه چرایی و این همه اعتمادسوزی چرا؟

نماینده دوره پنجم مجلس شورای اسلامی در ادامه با اشاره به این اظهار جناب آقای صادق آملی لاریجانی همزمان با اعتصاب بازاریان مبنی بر حکم اعدام و تا بیست سال حبس برای اخلالگران اقتصادی گفت: این افراد مغازه‌های خود را در اعتراض به اخلال اقتصادی که از قبل وجود داشت، آن هم بصورت کاملا مدنی و قانونی بستند و اخلالی نکردند. بلکه اخلال از قبل ایجاد شده بود. اگر قرار به محاکمه مفسدان اقتصادی است که حرف درستی نیز هست، باید سراغ کسانی بروند که اقتصاد کشور را به این روز کشاندند.
وی در رابطه با این دو اعدام اخیر مرتبط با فساد اقتصادی گفت که معنی این مجازات و این اتهام این است که اقتصاد کشور آنقدر ضعیف، بی پایه و متشنج است که دو نفر می توانند اینگونه در آن اخلال ایجاد کنند که کارشان به اعدام کشیده شود. این کار پیام خوبی برای ثبات و سیاستهای اقتصادی و سیاسی کشور ندارد و همه چیز را زیر سوال برده است.

اعدامها برای بقای بیشتر است
او اضافه کرد که اما اگر بنا به اعدام بود که البته با آن مخالف هستم، سراغ مسببان اصلی بروید که سرنوشت اقتصاد را به این نقطه رسانده است. کدام سیاستهای داخلی یا خارجی مملکت را به این روز کشانده است؟ به نظرم برخوردهایی از جمله اعدامهای اخیر با هدف سرکوب اعتراضات، ترساندن مردم و بقای بیشتر است؛ وگرنه اگر هدف منافع ملی، اصلاح کشور و برخورد با اخلالگران واقعی باشد باید از این اعتراضها برای اصلاح ضعف‌های کشور استفاده کرد، آسیب شناسی کرد، سیاستها را بازنگری کرد و اقتصاد را به نقطه ای با ثبات رساند.
او خاطرنشان کرد: ممکن است این برخوردها برای سرکوب اعتراضات به شکل موقت اثر داشته باشد و ملت را از ترس و وحشت آرام کنید، اما صورت مساله را پاک کردن رفع علت نیست و نتیجه عکس دارد. از بزرگان کشور این انتظار میرود که در حرفها و اقدامات خود دقیق تر عمل کنند تا اعتماد عمومی را جلب کنند، اینگونه برخوردها نتیجه عکس دارد و حتی اگر اقدامی درست هم باشد چون روشها نادرست است، کسی باور نمی کند.

دادستان تا حالا فوتبال ندیده؟ رفتن زنان به حج را هم حرام اعلام کنید
فائزه هاشمی در این نشست درباره ورود زنان به ورزشگاهها -بازی پرسپولیس- کاشیما آنتلرز – مورد سوال قرار گرفت که گفت باید این اقدام را به فال نیک گرفت. اما در این زمینه حرف آقای دادستان جالب بود که تن نیمه لخت ورزشکاران را دیدن گناه و هنجارشکنی است، من فکر می کنم آقای دادستان تاکنون ورزشگاه نرفته و یا یک بازی را از تلویزیون هم تماشا نکرده و یا به لباس ورزشکاران دقت نداشته است. فوتبال که شنا نیست. اولا لباس ورزشکاران پیراهن آستین کوتاه است که در خیابانها و اماکن عمومی هم شاهدیم یک هنجار است و نه ناهنجاری. بعد اینها یک جوراب بلند میپوشند و یک شرت تا زانو دارند و تنها بخش لخت کاسه زانوست. کدام بدن نیمه لخت؟ ناهنجاری و کار خلاف، ممانعت از ورود زنان به ورزشگاهها، و هنجار ورود زنان به ورزشگاههاست. شاید بهتر این است که رفتن زنان به حج را نیز حرام و ناهنجاری اعلام کنند. در مناسک حج بالا و پایین بدن مردان عمدتا بیرون از دو حوله ای است که به خود می بندند. نبایستی اجازه دهیم که مسایل سیاسی انقدر روی دین و عقل و عدالت ما تاثیر بگذارد. با این روشها به جای استفاده از ظرفیتهای شیعه و اجتهاد برای نشان دادن یک دین واقعی به سمت اسلام داعشی حرکت می کنیم. مردم برای هر چیز که جزء حقوق بدیهی و طبیعی و ذاتی و قانونی آنهاست، چقدر بایستی هزینه دهند؟

ظلم که شاخ و دم ندارد
او با اشاره به انتقاد برخی از حاضران نسبت به گزینش زنان برای تماشای بازی گفت: این مخالفت درست است. اما هر چیزی را باید با شرایط کشور در نظرگرفت. نمیشود همه چیز در اوج آرمانی و یکدفعه اتفاق بیفتد. همین ورود زنان به ورزشگاه بدان معناست که ادعای گناه بودن و غیرشرعی بودن و غیراخلاقی بودن و… که در تمامی این سالها مطرح میشد برداشت نادرست بوده است؛ چون مجوز این ورود را شورای تامین که متشکل از نمایندگان تمامی بخشهاست، صادر کرده است. انتظار من از وزارت ورزش این است که این مقدمه یک حرکت خوب باشد و آرام آرام خانم ها بدون گزینش و از طریق بلیت فروشی به ورزشگاه بیایند و بازی را تماشا کنند. اگر هم برخی نگران هستند، اصول نظارتی را تقویت کنند؛ هر چند معتقدم که در این زمینه نگرانی وجود ندارد و حضور زنان در ورزشگاهها مردان را هم آرام می‌کند و با ورودشان فرهنگ و اخلاق به استادیوم ها باز می‌گردد.
طنز تلخی که وجو دارد این است که مردان خطا و رفتارهای نادرستی در استادیومها دارند، بعد می‌گویند بعد زنان به استادیوم نروند این کجای عدالت است؟چرا دختران و زنان را جای مردان خطاکار مجازات می‌کنید؟ ظلم که شاخ و دم ندارد. دو جلسه مردان خطاکار محروم شوند تا اخلاق یاد بگیرند و جای آنها زنان به استادیوم بروند.

نهادهای موازی حذف شوند
فرزند مرحوم آیت‌الله هاشمی در ادامه با اعلام اینکه بخشی از مشکلات ناشی از موازی کاری نهادهای مختلف با یکدیگر است که این تداخل، آسیبهای زیادی را به کشور وارد کرده است در این زمینه گفت: آقای خامنه‌ای اواسط شهریور ماه صحبت خوبی داشت مبنی بر اینکه موازی کاری با دولت درست نیست که به نظرم این حرف بسیار درست و متین است و از بیان آن از سوی ایشان خوشحالم و باید آن را به فال نیک گرفت و هر چند دیر گفته شده اما باید سریعتر این صحبت اجرایی شود و مسئولان باید این موازی کاریها را شناسایی و درصدد رفع آن برآیند.
او به برخی از مصادیق این موازی کاری پرداخت از جمله موازی بودن حفاظت اطلاعات سپاه با وزارت اطلاعات در برخوردها، بازجویی‌ها، بازداشت‌ها و …، تشکیل شورای اقتصادی از سوی آقای خامنه‌ای موازی با امورات مربوطه در دولت، موازی کاری سپاه با بخش خصوصی که بخش عمده اقتصاد را در اختیار گرفته و بخش خصوصی را هم به نابودی کشانده، موازی کاری آقای ولایتی با آقای ظریف در اظهارنظرهای مکرر در این حوزه، موازی کاری نهادهای مختلف فرهنگی مثل سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران با وزارت ارشاد با دریافت بودجه‌های بالا بدون پاسخگو بودن.

نگرانی از استحاله قانون
وی در ادامه با تاکید بر اجرای قانون اساسی نسبت به آنچه که آن را استحاله قانون خواند، ابراز نگرانی کرد و گفت: با آنکه نسبتا قانون اساسی خوبی داریم؛ اما در جاهایی درست اجرا نمیشود و به نظرم باید جلوی بی قانونی گرفته شود. مثلا در روزنامه ها خواندم مجلس خبرگان تاریخ ۱۲ مهر ماه جلساتی را در قم برگزار کردند که با عناوینی همچون کمیسیون بررسی راههای پاسداری و حراست از ولایت فقیه همراه بوده است . مگر وظیفه خبرگان طبق اصل ۱۱۱ قانون اساسی نظارت بر رهبری نیست به جای پاسداری از رهبری؟ و یا تشکیل کمیسیون اقتصادی از سوی خبرگانی که همه مجتهد هستند در چه چارچوب قانونی قرار می‌گیرد؟ و یا آقای کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان می گویند شورای نگهبان هر زمان که تشخیص دهد می تواند برای حفظ اسلام قانون را عوض کند. در حالیکه مهلت قانونی برای اظهارنظر شورای نگهبان تعیین شده است. مگر میشود هر زمان شورای نگهبان خواست و تشخیص داد قانون و یا نتیجه انتخابات را تغییر دهد؟ مثل موضوع خانم مینو خالقی و یا آقای سپنتا نیکنام که مجمع تشخیص آن را حل کرد. اینها موارد خطرناکی است که اگر مسئولان خود به قانون توجه نکنند چه اننظاری از مردم میرود.
وی در بیان چرایی این موارد ناقض قانون گفت: متاسفانه بی قانونی از دوره آقای احمدی نژاد نهادینه شد و به بیشتر بخشهای کشور تسری یافت. هر چه بگندد نمکش میزنند؛ وای به روزی که بگندد نمک.
او انتشار بیانیه شهریور ماه خبرگان را از دیگر مصادیق استحاله قانون خواند که غیر از بند اول که درباره رهبری بود سایر بندها ارتباطی با وظایف خبرگان نداشت.جالب آنکه همان بند اول مربوط به رهبری هم با وظیفه ذاتی خبرگان که نظارت بر رهبری است در تضاد بود. اینها آمدند تاکید کردند بر اطاعت از رهبری.
این استاد دانشگاه نقض قانونی دیگر از سوی دولت را یادآوری کرد که اخیرا تبصره ای به قانون آموزش کشور اضافه کرده و براساس آن تحصیل دانشگاهی برای همه آزاد است مگر برای تعدادی از محکومین.
او این تبصره را در تعارض با قانون اساسی دانست که تحصیل را در دو اصل حق همگان دانسته و کسی را مستثنی نمی‌کند و گفت: شنیده شد این تبصره برای حل مشکل دانشجویان ستاره دار اضافه شده که بایستی گفت دانشجویان ستاره دار فعلی بدون استناد قانونی هستند، از این به بعد دانشجویان را اول پرونده دار و براساس عناوین مطرح شده در این تبصره محکوم می کنند و سپس به صورت قانونی از تحصیل محروم خواهند کرد و مطمئن باشید نه تنها مشکل فعلی حل نخواهد شد، بلکه تعداد ستاره دارها رو به فزونی خوهد گذاشت.
او اظهار امیدواری کرد این مساله از سوی مجلس رد شود و گفت: این اقدام در حالی است که شنیدم چند قاضی خوش فکر در شهرستانها دانشگاه و مدرسه رفتن و یا دیپلم گرفتن را به جای زندان برای جوانان تعیین کرده اند که اقدام درست و قابل تقدیری است. ضمن اینکه فارغ از غیر قانونی بودن این تبصره، در همه کشورها و در همه دوران‌ها و همیشه، ” آموزش ” یکی از ابزارهای اصلاح جامعه است؛ حالا این ابزار را برای برخی از محکومین حذف کنیم. کدام اصول تربیتی چنین چیزی را تایید میکند؟ چنین تبصره ای باعث خنده و بهت است.

استثنا برای منصوبان رهبری با چه استدلالی؟
موضوع دیگری که خانم هاشمی آن را مورد اشاره قرار داد، قانون منع بکارگیری بازنشستگان بود که اگر چه آن را قانون بسیار خوبی دانست که به شکل مناسبی از سوی سازمانهای نظارتی برای اجرا در حال پیگیری است؛ اما گفت: نکته عجیب این بود که بخشی از منصوبان رهبری را از این قانون مستثنی کرده بودند.اگر قرار است قانون خوبی به ثمر بنشیند باید از بالا اجرا شود و مورد توجه قرار بگیرد و تاثیر بهتری هم دارد. این استثنا کردن عجیب بود که مجلس انجام داد.

جرم سیاسی؛ قانونی که خاک می خورد
در ادامه این نشست این زندانی سیاسی سابق موضوع جرم سیاسی را مورد اشاره قرار داد که با وجود تصویب از سال ۹۴ تاکنون یک دادگاه تحت این عنوان هم برگزار نشده است. او با اشاره به افزایش احضارها، صدور احکام، بازداشتها برای فعالان مدنی، دراویش، کامیون داران، فعالان حقوق زنان ، معلمان، فعالان محیط زیست، منتقدین، کارگران و ..گفت: رسیدگی به این موارد با توجه به اینکه این اقشار دنبال اصلاح هستند و اقدامشان جرم نیست، بلکه یک حرکت مدنی است، اگر هم قرار به بازداشت و محاکمه باشد که البته نبایستی طبق قانون چنین باشد. مشمول قانون جرم سیاسی میشود. اما یک بار هم دادگاه جرم سیاسی تشکیل نشده که نشان می دهد این قانون مشکلی دارد.
به نظرم مهمترین تعارض این قانون که سبب میشود برای هیچ یک از اقشار نام برده شده این دادگاه تشکیل نشود، ناشی از این است که براساس ماده یک جرم سیاسی کسانی شامل قانون جرم سیاسی میشوند که دارای حسن نیت باشند. حسن نیت را هم دادستان که در اینگونه رفتارها معمولا خود شاکی است، باید تشخیص دهد. بنابراین چنین اتفاقی عملا نمی افتد. ذکر « حسن نیت» در این ماده به نظرم زائد و در ذات خود دارای مشکل است.

بستری کردن هاشم خواستار در آسایشگاه روانی روش کثیف روسی
او گفت: این قانون به شکلی نوشته شده که شامل هیچ کسی نشود. البته این قانون ایرادات دیگری هم دارد اما مهمترین آن همین است. این روند خطرناکی است و باعث میشودهمیشه از مسیر دموکراسی، توسعه، آزادی توجه و احترام به حقوق بشر دور باشیم. ازهمه فاجعه بارتر و ظالمانه تر بستری کردن آقای هاشم خواستار در آسایشگاه روانی است؛ این همان روش کثیف روسی و کمونیستی مشابه سایر امورات و روشهای نهادهای امنیتی ما است.

امضای نه به تحریم حکومت را اصلاح نمی کند
فائزه هاشمی در این نشست درباره تحریمها و نامه گروهی از اهالی فرهنگ علیه تحریم‌های دولت آمریکا مورد سوال قرار گرفت که طی آن از مردم جهان خواستند علیه این تحریم‌های بی‌رحمانه متحد شوند که گفت: متن نامه این پیام را داشت که تحریمها مردم را متضرر می کند و با آن مخالفت کرده بودند. البته این حرف درست است که مردم هم از تحریمها متضرر میشوند و آسیب می بینند. من نمی خواهم بگویم با تحریمها موافق هستم.
او ادامه داد: من از تحریم طرفداری نمی کنم اما نه به تحریم را هم سیاست درستی در جهت اصلاح حکومت و با عنوان حمایت از مردم نمی دانم.

نگران شیخ عیسی قاسم در بحرین هستیم نگران محصوران خود نیستیم
عضو حزب کارگزاران با اشاره به اینکه متاسفانه هرگاه در خارج، قدرت گرفته ایم، فواید این قدرت به مردم و منافع ملی بازنگشته است. گفت: مثلا ما بیشتر نگران شیعیان سایر کشورها هستیم و مردم خود را فراموش کرده ایم. مثلا آنقدر که نگران محاصره و بیماری شیخ عیسی قاسم در مبارزات بحرین هستیم ؛ نگران خانم رهنورد و آقایان موسوی و کروبی و تابنده نیستیم. یک سوزن به خودمان یک جوالدوز به دیگران بزنیم. آن حقوقی که برای بیگانگان قایل میشویم برای منتقدان خود در داخل هم قایل باشیم. اول مردم ایران و بعد سایر کشورها. چراغی که به خانه رواست به مسجدحرام است.
این فعال حقوق بشر با تاکید بر اینکه من هم اعتقاد به حمایت از مستضعفان، شیعیان و آزادگان جهان دارم، کار درستی است ولی نه به بهای قربانی کردن خودمان، گفت: با روشهای آن مخالف هستم؛ این روشها تا امروز برای ما نتیجه عکس داشته است.

اساس تجزیه طلبی، وجودتبعیض است
وی در پایان به مساله تجزیه طلبی و نگرانی حاکمان و بسیاری از مردم از این مساله پرداخت و گفت: پس از اعتراضات دی ماه پارسال بسیاری نگران فروپاشی نظام شدند، هر چند من اعتقاد ندارم اعتراضات به فروپاشی منجر شود و تمایل دارم به اصلاحات عمیق ختم شود.با این حال بسیاری نگران هستند این اعتراضات منجر به تجزیه کشور شود. البته بحث تجزیه طلبی ممکن هست وجود داشته باشد، ولی قابل پیشگیری است، آن هم با رعایت اصول حقوق بشر و نبودن تبعیض نژادی و قومیتی و جنسیتی . چرا عده ای بخواهند دنبال تجزیه باشند. مثلا کردها و عرب های ایرانی، اعتقاد دارم اینها اول خود را ایرانی می دانند. اول آن هویت ملی را دنبال می کنند. اگر هم برخی از آنها به جدایی و استقلال فکر می کنند ناشی از آن است که نگاه به آنان به عنوان شهروند درجه دو و سه هست پایه و اساس تجزیه طلبی، وجودتبعیض است و مطالبه تجزیه، حقوق بشری است.

فرزند مرحوم آیت‌الله هاشمی تاکید کرد: حاکمان باید حقوق تمام نژادها و ادیان و زنان و مردان را مشابه هم ببینند و آبادانی که در کشور اتفاق افتاده ، شامل همه جا شود، توجهات بیشتر ظاهری و در حرف است. در دنیا نهضت های تجزیه طلب زیاد بودند اما اکنون ردی از آنها نیست غیر از کاتالونیا در اسپانیا و کردستان عراق. اسکاندیناوی ها به رفراندوم برای جدایی از انگلیس رای منفی دادند. چون حقوق برابر و یکسان دارند. تجزیه طلبی در صورت جدی بودن اجرای حقوق بشر در هر جایی کمرنگ و حذف میشود. اگر مشکلی هست ناشی از تصمیم گیری ها و نابرابری در سیاست ها و قوانین و برنامه هاست که با تدبیر و عقل قابل حل است حتی در کوتاه مدت.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 2:06 pm

مجازات حبس برای ایجاد کانال یا گروه بدون مجوز


چکیده : پس از شکست در فیلترینگ تلگرام و اجبار کاربران به حضور در پیام رسان های داخلی، اصول گرایان طرحی نو برای محدود کردن فضای مجازی در انداخته اند. در طرح پیشنهادی اصولگرایان مشروط شدن ایجاد کانال یا گروه به اخذ مجوز است. بر این اساس، فعالیت موثردر پیام رسان های خارجی و ‌داخلی مانند ایجاد کانال و گروه ها بدون مجوز ممنوع است.ایجاد یا اداره کانال ها وگرو هایی که با نقض غیرقانونی تدابیر ‌مسدودسازی صورت می گیرد مستوجب محکومیت حبس یا جزای نقدی درجه ۸ خواهد بود‎

کلمه -گروه خبر: پس از شکست در فیلترینگ تلگرام و اجبار کاربران به حضور در پیام رسان های داخلی، اصول گرایان طرحی نو برای محدود کردن فضای مجازی در انداخته اند.
در طرح پیشنهادی اصولگرایان مشروط شدن ایجاد کانال یا گروه به اخذ مجوز است. بر این اساس، فعالیت موثردر پیام رسان های خارجی و ‌داخلی مانند ایجاد کانال و گروه ها بدون مجوز ممنوع است.ایجاد یا اداره کانال ها وگرو هایی که با نقض غیرقانونی تدابیر ‌مسدودسازی صورت می گیرد مستوجب محکومیت حبس یا جزای نقدی درجه ۸ خواهد بود‎.‎
طرح مذکور را ۹۵ نماینده امضا کرده اند. غالب این نمایندگان اصولگرایان هستندبه طور مثال، نمایندگانی مانند کریمی قدوسی، پژمانفر، نقوی حسینی، سالک، قاضی پور، ‌لارگانی، محمود بهمنی، چنارانی، زاهدی، ابطحی، بروجردی، فولادگر، حاجی دلیگانی و پورمختار.

این درحالی است که امروز دبیر شورای عالی فضای مجازی گفت: هاتگرام و تلگرام طلایی پس از پایان آذر مسدود نمی‌شود و این دو پیام‌رسان باید بتوانند مستقل از تلگرام به فعالیت خود ادامه دهند.
پس از شکست پروژه فیلترینگ تلگرام توسط قوه قضاییه و عدم استقبال مردم از پیام رسان های داخلی، فیلترکنندگان تصمیم گرفتند تا با توسل هاتگرام و تلگرام طلایی، شکست خود از اجرای پروژه تعطیل کردن تلگرام و کوچ اجباری مردم به پیام رسان های داخلی را پنهان سازند.
از همین رو نیز خبرگزاری های امنیتی چون تسنیم و فارس با ادعای آنکه این دو پیام رسان فیلتر نیستند، به تلگرام بازگشتند.
سرنوشت این طرح محدود کننده‌ی آزادی بیان از سوی اقتدار گرایان و تمامیت خواهان هنوز مشخص نیست و معلوم نیست به چه سرنوشتی در مجلس دچار شود، اما در صورت تصویب نکته خنده دار آن سرنوشت گروه های خانوادگی و دوستانه خواهد بود.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 2:07 pm

.
احوال مجلس و هيئت نگهبان و هيئت مصلحت

.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 2:09 pm

کواکبیان: کسانی در مجلس با شفافیت مخالفند که از شورای نگهبان می ترسند
برخی نمایندگان می گویند مثلا اگر ما با CFT موافق باشیم و شورای نگهبان ما را رد صلاحیت خواهد کرد


نماینده مردم تهران در مجلس تصریح کرد: دو گروه در مجلس با شفافیت مخالفند نخست کسانی هستند که از شورای نگهبان می ترسند و گروه دیگر نیز کسانی هستند که از مردم ترس دارند در واقع ترس این نمایندگان از شورای نگهبان به این دلیل است که می گویند مثلا اگر ما با CFT موافق باشیم و شورای نگهبان از آرای ما اطلاع داشته باشد ما را رد صلاحیت خواهد کرد چون این شورا با CFT مخالف است.

Image
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
مصطفی کواکبیان نماینده مردم تهران در مجلس در جمع اعضای شورای عمومی اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل در دانشگاه شریف با اشاره به ماندگار بودن کار در راه خدا گفت: اگر کار برای رضای خدا باشد حتما ماندگار می شود ولی اگر برای نمایش، جلوه گری و ریا کاری صورت گیرد فراموش می شود لذا امیدواریم که دوستان ما در این اتحادیه دانشجویی برای رضای خدا گام بردارند و توفیقات الهی نصیب آنها شود.
وی با اشاره به حضور چندین باره اش در جمع دانشجویان اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل افزود: قرار بود حضور بنده در قالب مناظره با آقای حاج بابایی باشد ولی باز هم به خواست دوستان این کار صورت نگرفت ما امیدواریم که در خدمت شما باشیم.

کواکبیان در ادامه اظهار داشت: شفافیت در مورد مسائل مالی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و هر زمینه دیگری مطرح است واز اهمیت فراوانی برخوردار است و بنده ادعا نمی کنم ولی به گواهی همین دو سال و اندی که از مجلس گذشته حتما یکی از نمایندگانی هستم که شفاف عمل و همواره به عنوان مدافع شفافیت در مجلس سخنرانی کرده ام.

وی افزود: هر چند که 200 نفر از نمایندگان طرح دو فوریتی شفافیت آرا را امضا کرده بودند ولی در نهایت 52 نفر به آن رای دادند این طرح ممکن است مجدد در دستور کار بیاید با این وجود بنده هر طرحی که در مورد شفافیت بوده اساسا با آن مخالفت نکردم.
نماینده مردم تهران در مجلس با اشاره به اینکه شفافیت به روند حزبی شدن امور سیاسی کمک می کند، افزود: اگر می خواهیم کشور کاملا دمکراتیک و انتخاباتی باشد حتما باید در آن احزاب حرف اول و آخر را بزنند با این وجود اگر بخواهیم به سمت حزبی شدن حرکت کنیم شفافیت لازمه کار ماست و البته این خیلی بد است که یک عده ای در یک لیست انتخاباتی قرار بگیرند و وقتی وارد مجلس شدند اصلا به آن لیست توجه نداشته باشند .

کواکبیان با تاکید براینکه نباید با شفافیت شوخی کنیم، افزود: اگر کشور دمکراسی می خواهد حتما باید در آن انتخابات برگزار شود بنابراین لازمه دمکراسی انتخابات و لازمه هر انتخاباتی رقابت انتخاباتی است از این رو لازمه هر رقابتی نیز وجود احزاب و تحزب در کشور است.
وی با بیان اینکه بنده مخالف این هستم که در دانشگاه احزاب شعبه داشته باشند، گفت: اما هیچ اشکالی ندارد دانشجویی بیرون از دانشگاه در احزاب فعالیت کند اگر افراد در تحزب شکل بگیرند دیگر باید با مواضع آن حزب هم سو باشند در غیر این صورت اگر کسی وارد مجلس شود به هیچ وجه پاسخگو نخواهد بود و ضرورتی هم نمی بیند که شفاف عمل کند.
نماینده مردم تهران در مجلس تصریح کرد: دو گروه در مجلس با شفافیت مخالفند نخست کسانی هستند که از شورای نگهبان می ترسند و گروه دیگر نیز کسانی هستند که از مردم ترس دارند در واقع ترس این نمایندگان از شورای نگهبان به این دلیل است که می گویند مثلا اگر ما با CFT موافق باشیم و شورای نگهبان از آرای ما اطلاع داشته باشد ما را رد صلاحیت خواهد کرد چون این شورا با CFT مخالف است.

کواکبیان بیان کرد: از طرفی یک سری از نمایندگان نیز از مردم می ترسند مثلا آنها می گویند اگر مردم به خاطر مسائل بین المللی با CFT موافق باشد و ما در مخالفت با آن رای بدهیم دیگر به ما رای نخواهند داد.
وی با تاکید براینکه نماینده باید شفاف باشد و از شورای نگهبان و مردم نترسد، تصریح کرد: سالروز شهادت مدرس به عنوان روز مجلس نامگذاری شده با این وجود یکی از خصوصیات مهم شهید مدرس همین شفافیت در مسائل سیاست داخلی و خارجی و موازنه منفی در روابط بین الملل، ساده زیستی، مردم داری و ایستادگی در مقابل زورگویی های رضاخان بوده است از این رو شهید مدرس یکی از شخصیت های سیاسی سرآمد در تاریخ ماست و می تواند حتی الگوی خوبی برای نمایندگان مجلس باشد.
نماینده مردم تهران در مجلس تصریح کرد: یکی از ابعاد مدرس این بود که کار پنهانی و مخفی از مردم را انجام نمی داد. مدرس معتقد بود که باید نماینده بین مردم باشد تا مطالبات آنها را بفهمد. چون نماینده ای که می فهمد مردم چه می خواهند دیگر نیاز به خودسانسوری ندارد.

کواکبیان با بیان اینکه نماینده ای که منطق مطالبات ملی را می فهمد براساس این منطق مطالبات ملی نیز رای می دهد اظهار کرد: شفافیت در مسائل مالی هم همین طور است مثلا حرفی را که ظریف زد مبنی براینکه ما باید با پولشویی مقابله کنیم معنیش این است که پولشویی وجود دارد ولی برخی ها این حرف را برنمی تابند.
وی ادامه داد: خیلی ها فکر می کنند ظریف دارد این حرف را به سپاه می گوید این حرف اصلا ربطی به سپاه ندارد چون سپاه نیاز به پولشویی ندارد و بودجه آن مشخص است.
وی تصریح کرد: کسانی پولشویی می کنند که فرار مالیاتی دارند در هر حال ما امروز 14 هزار میلیارد تومان فرار مالیاتی در کشور داریم ویا اینکه 15 میلیارد دلار قاچاق کالا انجام می شود که قطعا این کار از طریق سیستم بانکی صورت نمی گیرد و با پولشویی انجام می شود.
نماینده مردم تهران در مجلس تصریح کرد: کسانی که از آنها به عنوان سلطان شکر یا سکه از آنها نام می برند با پولشویی به سلطانیت رسیده اند اتفاقا باید مبارزه با پولشویی را تشویق کنیم و کسی که می گوید پولشویی وجود دارد حتما آدم خوبی است.

کواکبیان با بیان اینکه خارجی ها دقیقا می دانند وضعیت پولشویی در ایران چگونه است تصریح کرد: وضعیت پولشویی و فساد مالی نباید ادامه یابد درهر حال رهبر انقلاب نیز چند بار گفته اند این اژدهای هفت سر در سیستم مالی ما باید وربیفتد خب باید وربیفتد با این وجود سوال این است آیا رهبری هم نباید این را بگویند؟ چون عده ای در حال سواستفاده هستند.
وی با اشاره به اینکه یکی از مشکلات ما فساد اقتصادی سیستماتیک است افزود: دولت الکترونیک یکی از ابزارهای شفافیت است با این وجود هر چه قدر از سیستم های سنتی مالی دور شویم و به سمت ابزار دولت الکترونیک پیش برویم حتما شفافیت بهتر می شود.
نماینده مردم تهران در مجلس گفت: برخی ها با مدرنیزه کردن و یا الکترونیکی کردن حساب و کتاب ها در سیستم بانکی و ادارات هم مخالفند چون فکر می کنند اگر کارها به صورت دستی پیش برود راه برای خیلی از چپاول ها بسته می شود.
وی تصریح کرد: در طول این 40 سال یک زمانی فاضل خداداد 123 میلیارد تومان اختلاس کرد و بعد شاهد ماجرای اختلاس سه هزار میلیارد تومانی بودیم که این هم رقم عجیبی بودیم؛ اما بعد شاهد بودیم که بابک زنجانی 11 هزار میلیارد تومان را به بهانه دور زدن تحریم نفتی بالا کشید و قوه قضاییه هم هنوز هیچ نتیجه ای نگرفته است. به گونه ای که مه آفرید را اعدام کردند ولی در مورد بابک زنجانی می گویند هنوز در حال به دست آوردن اسناد هستیم.

کواکبیان گفت: بابک زنجانی ها نشانه بارز پولشویی در کشور هستند و کسی نمی تواند منکر این همه احکام اختلاس در کشور شود و این یعنی پولشویی وجود دارد.
وی با بیان اینکه راهکار مقابله با پولشویی الکترونیکی کردن و نظارت قوی دستگاه های نظارتی است تصریح کرد: ما چند سال است قانون مبارزه با پولشویی را تصویب کردیم سوال این است چرا قوه قضاییه تا به حال اجرا نکرده است البته می گویند ما سند نداریم.
نماینده مردم تهران در مجلس با بیان اینکه نمی شود روی آفتاب گل مالید تصریح کرد: برخی ها عادت کرده اند با رانت رشد کنند و در واقع رانت را حق خود می دانند و می گویند باید باشد.
کواکبیان به انتشار فیش حقوقی 99 میلیون تومانی اشاره کرد و گفت: می گویند این حقوق شش ماهه است خب چرا این حقوق را هر ماهه پرداخت نکرده اند که در مورد آن حرف در آورند.
وی با تاکید براینکه هر کسی تخلف دارد چه اصولگرا چه اصلاح طلب باید به صورت علنی مجازات شود و اگر می خواهید این نظام بماند راهش همین است، تصریح کرد: حدود 60 هزار نفر براساس قانون مجلس دهم به عنوان معلم حق التدریس جذب می شوند منتهی باید یک دوره آموزشی ببینند و یا از دانشگاه فرهنگیان جذب شوند.
نماینده مردم تهران در مجلس در پاسخ به سوال یکی از دانشجویان در مورد تخلف نماینده باغ ملک در خصوص معرفی صد نفر برای جذب معلمی حق التدریسی تصریح کرد: هم دستگاه ها از این توصیه نامه ها بدشان نمی آید و هم نمایندگان که بعدا بگوییم برای صد نفر شغل ایجاد کردیم در هر حال اگر سندی در مورد تخلف نماینده باغ ملک وجود دارد ارایه کنید چون دست به تذکر من بد نیست.

کواکبیان تصریح کرد: واقعیت این است که مجلس در راس امور نیست و من به آن نمره 11 و 12 می دهم تا الان قانون اساسی و شریعت اسلام دو خط قرمز شورای نگهبان بوده ولی امروز این خط قرمزها مانند مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی و یا مصوبات شورای عالی فضای مجازی و دیگر بخش ها زیاد شده اند البته ممکن است مصوبات شورای عالی قوای سه گانه نیز وسط بیایند.
وی در مورد عملکرد دیوان محاسبات نیز گفت: در همان اوایل کار مجلس که بحث فیش های نجومی مطرح شد بنده گفتم این دیوان محاسبات انگار خواب است که آقای لاریجانی گفت نه و موضوع توجیح شد البته بعدا گفتم دیوان خواب نبوده حتما بیهوش بوده است.
نماینده مردم تهران در مجلس افزود: بنده رنج می برم از اینکه روز به روز صلابت مجلس را کم کنیم و البته ممکن است مقصر خیلی ها باشند.
کواکبیان افزود: ما اکثریت فراکسیونی هستیم نه اکثریت مجلس یعنی فراکسیون اصلاح طلب پرشمارترین عدد را دارد ولی ما با 120 نماینده نمی توانیم مصوبه ای را به سرانجام برسانیم مگر این که مستقلین و نمایندگان ولایی به کمک ما بیایند.

وی با بیان اینکه هر کس بگوید این مجلس، مجلس اصلاح طلبان است و یا اینکه دولت دولت اصلاح طلب است صددرصد اشتباه می کند، افزود: روحانی خودش می گوید من اصلاح طلب نیستم و ما نیز او را اصلاح طلب نمی دانیم در هر حال باید سطح توقع از نمایندگان اصلاح طلب کاهش یابد.
نماینده مردم تهران در مجلس با بیان اینکه ما به عنوان نمایندگان تهران باید نسبت به شهردار این شهر یک واکنش و احساسی داشته باشیم تصریح کرد: بنده آخوندی را برای ساماندهی پایتخت به مجلس کشاندم و خیلی از دوستان ما در استیضاح وزیر اقتصاد نقش داشتند تا اینکه او برکنار شد.
کواکبیان با اشاره به بحث های صورت گرفته در مورد CFT در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی گفت: احتمالا مصوبه کمیسیون امنیت ملی در این رابطه به صحن می رود و اگر در صحن تصویب شود چیزهایی که گفتیم درست است باید مجمع تشخیص مصلحت نظام در موردشان تصمیم گیری کند.

وی افزود: بی تعارف می گویم اگر بالای 60 درصد مردم در انتخابات شرکت کنند حتما اصلاح طلبان پیروز خواهند شد ولی اگر مشارکت زیر 50 درصد باشد تضمینی در خصوص پیروزی اصلاح طلبان نمی دهم چون معتقدم 30 درصد مردم به خاطر تکلیف و انجام وظیفه سر کار می آیند 30 درصد هم به هر دلیلی نمی آیند و همیشه 40 درصد باقی مانده تعیین کننده هستند با این وجود از این 40 درصد 10 درصد آرا متعلق به اصولگرایان و 30 درصد متعلق به اصلاح طلبان است. در هر حال این تحلیل من است پس نمی شود تضمین کرد مجلس به چه سمتی می رود.
نماینده مردم تهران در مجلس با بیان اینکه مجموعه فراکسیون ما باید بیشتر در بحث نظارت حرکت کند و بجنبد افزود: بنده در مورد استیضاح رحمانی فضلی دو سه بار اقدام کردم ولی نشد چون رئیس مجلس دخالت کرد که این موضوع به صحن علنی نیاید.
کواکبیان خاطر نشان کرد: یک وقت ما به همراه فراکسیون امید خدمت رئیس جمهور رفتیم که روحانی اولین گلایه را از من کرد که چرا در مجلس گفته ام من خجالت می کشم به دولتی رای داده ام که نمی تواند وضع معیشت را حل کند، در هر حال با این که رئیس جمهور از من ناراحت شده بود بنده گفتم ما وکیل المله هستیم و وکیل الدوله نیستیم در واقع ما نوکر مردم هستیم و نوکر دولت نیستیم.
منبع: فارس
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 2:10 pm

لاریجانی: شهید مدرس درگیر امور ریز و خرد نمی‌شد بلکه برای آینده ایران فکر می‌کرد. به عنوان مثال حدود ۱۰۰ سال پیش وی در مجلس مطرح می‌کند که ما باید کارخانه هواپیماسازی در ایران داشته باشیم و یا راجع به ذوب‌آهن در مجلس سخنرانی می‌کند بنابراین افق دید بسیار بلندی داشته است.


مدرس در مجلس مطرح می کند که باید کارخانه هواپیماسازی داشته باشیم و درباره ذوب آهن حرف می زند. در سیاست داخلی معتقد به وفاق ملی بود و از حزب بازی و باند بازی تنفر داشت. با حزب مخالف نبود بلکه معتقد بود در مسائل ریز نباید افتراق وجود داشته باشد و این حرف مهمی بود که مدرس می زد.

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
علی لاریجانی طی سخنانی در برنامه زنده تلویزیونی به مناسبت روز مجلس اظهارداشت: شخصیت مرحوم مدرس شخصیت نادری در تاریخ ایران بود نه تنها برای مجلس بلکه برای کل سیاستمدارانایران فرد منحصربفردی شناخته می‌شد.
به گزارش «انتخاب» به نقل از خبرگزاری ها، وی افزود: زمانی که تاریخ را ورق می‌زنیم فکر می‌کنیم با شخصیتی مواجه هستیم سعه وجودی آن همه جانبه‌گری است یعنی اولاً یک فقیه بارز و صاحب نظر بود که نزد بزرگان درس خوانده بود و ضمن آن اسلام‌شناس بود چرا که برای سیاستمداران شناخت اسلام خیلی مهم است آن هم برای کشوری مانند ایران.
رئیس مجلس شورای اسلامی ادامه داد: علاوه بر این شهید مدرس فکر راهبردی برای آینده ایران داشت، ما از اینگونه عناصر زیاد نداریم که هم فقیه و اسلام شناس باشد و هم فرد صالح و اهل معنا باشد.

لاریجانی همچنین عنوان کرد: بسیاری از افرادی که در شخصیت‌های بزرگ اسلامی مانند میرزای بزرگ شیرازی هستند راجع به او حرف‌های بلندی دارد. بسیاری از بزرگان همانند مرحوم نخودکی زمانی که از ایشان یاد می‌کند به شب زنده‌داری و مراقبت یاد می‌کند.

رئیس مجلس شورای اسلامی در بخش دیگری از سخنانش خاطرنشان کرد: شهید مدرس درگیر امور ریز و خرد نمی‌شد بلکه برای آینده ایران فکر می‌کرد. به عنوان مثال حدود ۱۰۰ سال پیش وی در مجلس مطرح می‌کند که ما باید کارخانه هواپیماسازی در ایران داشته باشیم و یا راجع به ذوب‌آهن در مجلس سخنرانی می‌کند بنابراین افق دید بسیار بلندی داشته است.
وی افزود: در سیاست داخلی نیز شهید مدرس معتقد بود که ما باید برای آینده ایران نوعی وفاق ملی را دنبال کنیم و از این حزب بازی و باندبازی‌ها تنفر داشت البته با حزب مخالف نبود اما معتقد بود ما باید جمع‌مان را زیاد کنیم ولی این باند بازی‌ها ما را از وحدت جدا می‌کند البته این حرف مهمی در سیاست داخلی است.
لاریجانی ادامه داد: البته شرایط امروز ایران نسبت به آن زمان که اوایل مشروطه و جنگ جهانی بود متفاوت است اما شهید مدرس برای صیانت از ایران فکری در سیاست خارجی داشت که هم منافع ملی کشور حفظ شود و هم راجع به وفاق و وحدت عالم اسلام داشت. در خصوص توسعه راهبردی ایران هم نگاه بلند و فکر راهبردی داشت.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 2:11 pm

.
احوال مسائل ديگر ايران و جهان

.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 2:12 pm

تداوم اظهارات پوپولیستی رییس دولت‌های نهم و دهم؛
نسخه عجیب احمدی نژاد برای دولت: به خاطر گرانی دلار، یارانه را ۲۰ برابر کنید!
تازه دلار الان سه برابر قبل است جرا بايد قيمتها و اعانه ها بيست برابر بشود؟!!!
۳ میلیون و ۶۴۰ هزار تومان یارانه ماهانه برای خانواده ۴ نفره؟!
چرا احمدی نژاد وقتی در دولت خود او، دلار چهار برابر شد، نسخه امروزش را پیاده نکرد؟


محمود احمدی نژاد، رئیس دولت‌های نهم و دهم که همچنان سفر‌های استانی خود را به فراخور شرایط سیاسی کشور ادامه می‌دهد، اخیرا درباره یارانه به اظهارنظر جدیدی پرداخته که در می‌توان آن را در زمره سخنان پوپولیستی و توده پسند او قرار داد.

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
محمود احمدی نژاد، رئیس دولت‌های نهم و دهم که همچنان سفر‌های استانی خود را به فراخور شرایط سیاسی کشور ادامه می‌دهد، اخیرا درباره یارانه به اظهارنظر جدیدی پرداخته که در می‌توان آن را در زمره سخنان پوپولیستی و توده پسند او قرار داد.
به گزارش «انتخاب»، احمدی نژاد که در سنندج سخنرانی می‌کرد، با همان لحن آشنای خود به دولت حمله کرد که برای دادن یارانه نقدی، «انگار ارث پدرشان را می‌خواهند بدهند.»، اما حرف اصلی او در ادامه بیان شد که با اشاره به وضعیت اقتصادی کشور و نیز گران شدن دلار گفت: می‌شود یارانه فعلی را «۲۰ برابر» کرد.
اظهارات احمدی نژاد بدان معناست که رقم مورد نظر او برای یارانه هر نفر در حال حاضر، ۹۱۰ هزار تومان است. به بیان ساده تر، برابر اظهارات احمدی نژاد، هر خانواده چهارنفره باید ۳ میلیون ۶۴۰ هزار تومان در ماه یارانه بگیرد.

این در حالی است که احمدی نژاد سال ۹۵ یک سال قبل از انتخابات و زمانی که خبر کاندیداتوری او با شعار یارانه ۲۵۰ هزار تومانی مطرح شده بود، در تلاش برای عدم انتساب آن به خود گفته بود: «خودشان شایعه یارانه ۲۵۰ هزارتومانی مطرح کردند و از همین الان رفتند در صف یارانه جا گرفتند.»
اکنون دو سال و اندی پس از آن ماجرا، خود احمدی نژاد رقم یارانه فرضی مدنظرش را به حد و اندازه یک میلیون تومان برای هر نفر نزدیک کرده است.
محمود احمدی نژاد سال گذشته پس از یک کش و قوس سیاسی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کرد و ردصلاحیت شد. او پس از ردصلاحیت، مدتی درگیر محاکمه و زندانی شدن نزدیکترین یاران خود در دولتش بود و بیش از رویه همیشگی خود از طریق فایل‌های ویدیویی اظهارات سیاسی خود را بر زبان می‌راند، اما با این حال فراموش نکرده که در همان رویه قبلی خود و اظهارات پوپولیستی و عامیانه کردن مسائل اساسی کشور به اهداف خود بیندیشد.

اظهارات اخیر احمدی نژاد را می‌توان از چند زاویه بررس کرد. اول اینکه مانند بسیاری از اظهارات و نظرات او در دوران ریاست جمهوی که پایه کارشناسی نداشت و حتی در بدنه دولت نیز مخالفانی داشت، این اظهارنظر نیز ظاهرا از همان دسته سخنان است. اینکه بر چه مبنایی می‌توان به یک خانواده چهارنفره‌ای که شاید کمتر از ۳ میلیون درآمد دارد، ۳ میلیون و ۶۴۰ هزار تومان یارانه داد، خود جای سوال دارد و کارشناسان اقتصادی باید به آن پاسخ دهند که آیا منابع کشور توان تامین چنین یارانه‌ای را دارد یا خیر.

موضوع دوم نوع نگاه احمدی نژاد به یارانه دادن است. عامیانه سخن گفتن و رفتار پوپولیستی او به کنار، برخی از فعالان سیاسی و اقتصادی معتقدند که یارانه دادن از نوع دولت‌های نهم و دهم کرامت انسانی شهروندان را زیر سوال برد. چراکه رفتار دولت او و شخص احمدی نژاد، به این سمت و سو بود که شهروندان را به گرفتن یارانه و دست دراز کردن جلوی دولت محتاج کند.
نکته دیگر درباره اظهارات احمدی نژاد، تلاش او برای آن است که همیشه در صدر اخبار و جنجال‌ها باقی بماند. روش او اظهارات عامیانه، ادعا‌های بزرگ و البته غیرکارشناسی و نیز ادبیات و رفتار پوپولیستی است. احمدی نژاد در زمان ریاست جمهوری خود بسیاری از این اظهاراتش را از جمله پول پاشی‌های بی ضابطه، را عملی کرد و فاجعه‌ای اقتصادی رقم زد. اما حتی اظهارات فعلی خود درباره یارانه را در زمان دولت خویش نیز اجرا نکرده بود.

ظاهرا پایه استدلال او برای ۲۰ برابر شدن یارانه، قیمت دلار و گرانی کالاهاست. این در حالی است که در زمان دولت دوم او در سال ۹۱، قیمت دلار به طور ناگهانی چهار برابر شد و گرانی کالا‌ها نیز رکورد شکست. اما چرا او آن روز به فکر ۲۰ برار کردن یارانه نیفتاده بود و اکنون که دولت مسیر دیگری را رفته چنین اظهارات تحریک آمیزی را بر زبان می‌راند؟
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 2:13 pm

عوامفريبان مورد حمايت كه بر رسانه ملي حكومت دارند


مزه پوپولیسم زیر دندان رشیدپور / موج سواری مجری «حالا خورشید» روی افکار عمومی / رشیدپور چگونه بدون تخصص لازم، «همه چیز دان» شده؟ / آیا تلویزیون بازیچه‌ای برای تبلیغ «برند» و تریبون شخصی یک مجری است؟

رشیدپور برخلاف لحن پر از تعارف و شکسته نفسی اش، خود را نماینده بی چون و چرا و مطلق افکار عمومی قلمداد کرده که گویی هرآنچه از دهان او برون می ریزد، دردی است که از ژرفای قلب توده های مردم برخاسته. مقابل دوربین می نشیند و مانند یک کارشناس یا مقام اجرایی که با هزار دردسر آنتن زنده تلویزیون را گرفته، یک یک مسائل روز کشور را با لطف بی کران تلویزیون، طرح، بررسی و به عوامانه ترین شکل ممکن حل می کند! درست مانند یک مقام کشور که هر روز تریبون تلویزیون را برای طرح مسائل شخصی و غیر شخصی اش در اختیار دارد! چه خوب که منتقد همه چیز هست اما تلویزیون را مبرا از هر گونه اشکال (که رمز ماندگاری اوست) می داند!

Image

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

رضا رشیدپور و برنامه «حالا خورشید» که در برهوت خلاقیت و برنامه سازی در سازمان عریض و طویل صداوسیما، نام و نشانی برای خود دست و پا کرده اند، این روزها بیش از گذشته، به بیراهه رفته و اهدافی به شدت شخصی و دون را دنبال می کنند آن هم در رسانه ای که با برخورداری از امتیازات و انحصارات ویژه، از بیت المال نیز ارتزاق می کنند.
رشیدپور که از سال ۸۷ با برنامه «مثلث شیشه‌ای» شهرتی بیش از قبل پیدا کرد، با تعطیلی ناگهانی این برنامه، و ممنوع التصویری او، در خرداد 92 به ستاد انتخاباتی روحانی نزدیک و مجری برخی برنامه های انتخاباتی او شد و چهره جدیدتری به خود گرفت. سپس برنامه اینترنتی دید در شب را اجرا کرد که در آن ضمن دعوت از سلبریتی ها، چند فرد سیاسی نیز مهمانش شدند. او همان زمان گفته بود قصد رقابت با صداوسیما را ندارد و اگر پیشنهادی به او شود، همان برنامه را در تلویزیون اجرا خواهد کرد. درواقع او توانست با استفاده از نفوذ فضای مجازی، بار دیگر خود را حرف خود را به کرسی نشانده و مدیران تلویزیون را مجبور به استفاده از او کنند.

چندی بعد در اردیبهشت ۹۵ بار دیگر وارد تلویزیون شد و اجرای برنامه «حالا خورشید» را بر عهده گرفت. برنامه او که تا پیش از این منتقد شدید تلویزیون و حامی تمام عیار دولت بود و سپس به حامی شدید تلویزیون و منتقد جدی دولت بدل شد، زمینه ای اجتماعی داشت و با نگاه خاص مجری اش (یا بهتر بگوییم مجری محوری اش!) مباحثی چالشی تر از روال معمول صداوسیما را پیش می کشید. او باز هم از سلبریتی ها جدا نشده بود و هراز چند گاهی یکی از آنها را مهمان برنامه اش می کرد.
او چندی پش در خبری که تا حدی غیرمنتظره بود، اجرای برنامه گفت و گو با حسن روحانی را هم بر عهده گرفت. اجرای او با انتقادات فراوانی در شبکه های اجتماعی و نیز میان سیاسیون مواجه شد. به طور مثال، محمد هاشمی درباره آن گفت و گو به انتخاب گفته بود: «بیشتر این سوالات سطحی و پیش پا افتاده و بعضا غیرمعقول بود که هیچ ارتباطی هم به رییس جمهور و وظایف او نداشت. به طور مثال اینکه چرا شما با ماشین ضدگلوله از مناطق زلزله زده بازدید کردید؟ مگر رییس جمهور مسئول حفاظت از خودش است؟ رییس جمهور تیم حفاظت دارد که با دستورالعمل مشخصی عمل می کنند و ترکیب محافظان نیز معلوم است.»

اما همان گفت و گو رشیدپور را در مسیر دیگری قرار داد که از آن پس کمی بیشتر وارد مسائل سیاسی شود. برنامه «حالا خورشید» حالا چند هفته ای است که یک ضمیمه عصرگاهی هم پیدا کرده و هرچند رو یکبار، به جز برنامه صبح، بعدازظهر هم برنامه زنده اجرا می کند.
در مدت اخیر او دست کم سه وزیر از جمله وزیر آموزش و پرورش، وزیر صنعت و وزیر خارجه در میان ضعف تیم اطلاع رسانی خود به بازی شهرت و تاثیرگذاری و برندیگ رشیدپور وارد شده و به برنامه او رفته اند. دعوت از وزیر صنعت درست در روزهایی انجام شد که او به دلیل عدم اجرای دستور رییس جمهور در خصوص انتشار فهرست ارزبگیران دولتی، به شدت تحت فشار بود. محمد شریعتمداری در همین برنامه پس از فشار و انتقاد رسانه‌ها و اولتیماتوم رییس جمهور، سرانجام لیست صد نفر از واردکنندگان متخلف خودرو را منتشر و از مردم بابت تخلف خودرو عذرخواهی کرد.
اما همین مسیر جدید رشیدپور و برنامه اش، این روزها بیش از هر زمان دیگری رنگ و بوی پوپولیستی به خود گرفته است. رشیدپور، این روزها درباره همه چیز اظهارنظر می کند. از ساده ترین مسائل گرفته تا سوال از رییس جمهور در مجلس؛ غالب اظهارات او هم نه تنها پشتوانه تخصصی ندارد بلکه گاهی حتی اطلاعات پایه ای و اولیه کافی نیز در آن دیده نمی شود. آنچه او این روزها بدان مشغول است، در یک کلام، موج سواری روی موج افکار عمومی و سوءاستفاده از فضای ایجادشده است.

رشیدپور برخلاف لحن پر از تعارف و شکسته نفسی اش، خود را نماینده بی چون و چرا و مطلق افکار عمومی قلمداد کرده که گویی هرآنچه از دهان او برون می ریزد، دردی است که از ژرفای قلب توده های مردم برخاسته. مقابل دوربین می نشیند و مانند یک کارشناس یا مقام اجرایی که با هزار دردسر آنتن زنده تلویزیون را گرفته، یک یک مسائل روز کشور را با لطف بی کران تلویزیون، طرح، بررسی و به عوامانه ترین شکل ممکن حل می کند! درست مانند یک مقام کشور که هر روز تریبون تلویزیون را برای طرح مسائل شخصی و غیر شخصی اش در اختیار دارد! چه خوب که منتقد همه چیز هست اما تلویزیون را مبرا از هر گونه اشکال (که رمز ماندگاری اوست) می داند!

او البته به درستی تاکید می کند که بدون رسانه ی ملی و این فرصت طلایی و حیرت انگیز صحبت مستقیم و همه فن حریفانه با مردم، هیچ تاثیری ندارد، اما او با این روش پوپولیستی همچنان سعی می کند تاثیرگذاری و برندینگ خود نزد افکارعمومی را ادامه دهد. بدعت دیگرش، استخدام فردی دیگر و نشاندن او در کنار خود است که با اشاره رشیدپور، به جملاتش می خندد!!

Image
صحنه غش کردن مجری برنامه در سری اول «حالا خورشید» که بسیاری آن را بازیگری دانستند. پس از این برنامه، رشیدپور با ادعای «تجویز پزشک» برنامه را تعطیل رد، اما در برنامه دیگری مشغول مجری گری شد!
اوج این پوپولیسم و موج سواری روی افکار عمومی را چه بسا بتوان در گفت و گوی اخیر وی با محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه یافت. او از ظریف که مسئولیت سیاست خارجی دولت را بر عهده دارد، از این پرسید که «چرا درهنگامی که ارزش پول ایران کاهش پیدا کرد مردم ایران به مانند ترکیه در صحنه برای تبدیل دلار و طلاهای خود به پول ملی کشور در صحنه حضور پیدا نکردند؟» ظریف البته پاسخ مجری را داد اما رشیدپور هرگز از سوی کسی مورد این سوال قرار نگرفت که چنین موضوعی چه ارتباطی به وزیر خارجه کشور دارد؟
یا با طرح پرسشی در مورد دریای مازندران، با وجودی که خود در برنامه قبلی اش شفاف سازی کرده بود، سوالی پرسید و جوابی شنید که اتفاقاً با پخش گسترده ی آن در صفحات اجتماعی برنامه «حالا ورشید» مواجه شد و توانست به تیتر یک رسانه های مخالفان کشور تبدیل شود! و این اشکال، البته به وزیر خارجه نیز وارد است که سخن از چیزی می کند که در حیطه اختیاراتش نیست؛ اما رفتار پوپولیستی و فریبکارانه مجری را به هیچ وجه نمی توان نادیده گرفت.

یا در سوالی دیگر از فعالیت کشتی‌های چینی در دریای عمان پرسید و پس از پاسخ ظریف، به این نتیجه رسید که گویا باید این سوال را از مسئولان شیلات بپرسد.
رشید پور حتی انتقاد ظریف از صدا و سیما و نقش این رسانه در ایجاد ناامیدی در بین مردم را هم بی پاسخ نگذاشت و گفت: «ما در تلویزیون همواره تلاش می‌کنیم که مردم امیدوار باشند. خیلی جاها در دولت نقص است و فحشش را ما می‌خوریم.»

رشیدپور درحالی پشت صداوسیما درآمد که این روزها از این رسانه پلی برای ارتقای «برند» خود ساخته است. صداوسیما به شدت از نبود برنامه های جذاب که در عین پیگیری حرف مردم، وجهه انتقادی خود را نیز حفظ کرده و از شعارزدگی هم فاصله بگیرند، رنج می برد. تقریبا هیچ برنامه استانداردی که مردم بتوانند با آن ارتباط برقرار کرده و حرف خود را نیز به مسئولان برسانند و در عین حال در دام شعارزدگی نیفتاده باشد، در 20 و اندی شبکه تلویزیونی سراسری و ده ها شبکه رادیویی وجود ندارد. در چنین فضایی، برنامه «حالا خورشید» با روی آوردن به فضای پوپولیستی، مشغول ارتقاء برند برای رضا رشیدپور است. اتفاقی که پیشتر نیزنمونه هایی از آن را شاهد بوده ایم. به طور مثال اتفاقی که در دو سال اجرای بهروز افخمی در برنامه «هفت» رخ داد، دست کمی از این ماجرا نداشت؛ برنامه ای که رشیدپور در راستای استفاده های خاص خود از صداوسیما حتی اجرای آن را نیز در مقطعی مهم از سینمای کشور به عهده گرفته بود.
اکنون باید منتظر ماند و دید واکنش صداوسیما به این رویه رضا رشیدپور چیست و آیا در آینده نزدیک اخباری از آن خواهیم شنید یا خیر؟
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 2:14 pm

سلطنت مجريان بيسواد و بازجومآب بر رسانه ملي


استوری آرش ظلی‌پور یک روز قبل از برنامه پرحاشیه: آقای فراستی هنوز مرا نشناخته اند!
Image
استوری آرش ظلی پور مجری برنامه من و شما روز قبل از برنامه: آقای فراستی هنوز منو نشناختن! در بخشی از برنامه امروز «من و شما» مسعود فراستی منتقد سینما مهمان برنامه بود که جدال لفظی بین او و آرش ظلی پور مجری برنامه منجر به ترک برنامه توسط فراستی شد. بنا بر این گزارش، در پی این رویداد محمدمهدی قاسمی مدیر شبکه شما عوامل این برنامه از جمله آرش ظلی پور مجری برنامه من و شما را توبیخ کرد و به خاطر مکدر شدن ذهن بینندگان به خاطر آنچه روی آنتن گذشت از مخاطبان عذرخواهی کرد. در پی این توبیخ برنامه «من و شما» هفته آینده روی آنتن نخواهد رفت.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
استوری آرش ظلی پور مجری برنامه من و شما روز قبل از برنامه: آقای فراستی هنوز منو نشناختن!
در بخشی از برنامه امروز «من و شما» مسعود فراستی منتقد سینما مهمان برنامه بود که جدال لفظی بین او و آرش ظلی پور مجری برنامه منجر به ترک برنامه توسط فراستی شد.
بنا بر این گزارش، در پی این رویداد محمدمهدی قاسمی مدیر شبکه شما عوامل این برنامه از جمله آرش ظلی پور مجری برنامه من و شما را توبیخ کرد و به خاطر مکدر شدن ذهن بینندگان به خاطر آنچه روی آنتن گذشت از مخاطبان عذرخواهی کرد.
در پی این توبیخ برنامه «من و شما» هفته آینده روی آنتن نخواهد رفت.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 2:15 pm

عوامل و مجری برنامه «من و شما» توبیخ شدند


عوامل و مجری برنامه «من و شما» به دلیل اتفاقاتی که در قسمت امروز این برنامه تلویزیونی با حضور مسعود فراستی رخ داد، از سوی مدیر شبکه شما توبیخ شدند.

Image

به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا به نقل از روابط عمومی شبکه شما، محمدمهدی قاسمی مدیر شبکه شما در پی اتفاقاتی که امروز جمعه نهم آذر در برنامه تلویزیونی «من و شما» رخ داد، عوامل این برنامه از جمله آرش ظلی‌پور مجری «من و شما» را توبیخ و به دلیل مکدر شدن ذهن بینندگان از مخاطبان عذرخواهی کرد.
در قسمت امروز برنامه که روی آنتن رفت جدال لفظی بین آرش ظلی پور مجری برنامه با مسعود فراستی منتقد سینما و نحوه برخورد و ادبیات این مجری باعث شد فراستی برنامه را ترک کند.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 2:17 pm

جوابیه مسعود فراستی و توبیخ "آرش ظلی‌پور"
"من و شما" هفته آینده روی آنتن نمی‌رود


پس از اتفاق ناگوار تلویزیونی امروز که یک منتقد خوش فکر و اهل دانش سینما روی آنتن زنده مجبور شد "من و شما" را ترک کند، مدیر شبکه شما ضمن عذرخواهی از مخاطبین، مجری و عوامل این برنامه تلویزیونی را توبیخ و جلوی پخش آن را به مدت یک هفته گرفت.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، امروز اتفاق ناگواری روی آنتن زنده تلویزیون افتاد که طی آن به یک منتقد با علم و دانش در حوزه سینما بی‌احترامی شد. مسعود فراستی که چندین سال در تلویزیون برنامه‌های مختلفی را چه در مقام منتقد، چه کارشناس و حتی مجری روی آنتن رفته و می‌داند بایستی به احترام مخاطبین چگونه روی آنتن رفتار کرد و به خاطر همین مخاطب روبروی مجری برنامه " من و شما" قرار گرفت و لحظاتی فاجعه‌آور از بی‌احترامی به یک مهمان آن هم در رسانه‌ملی رخ بدهد.

بعد از ناراحتی رسانه‌ها و حتی مردم از این اتفاق «محمد مهدی قاسمی» مدیر شبکه شما تصمیم گرفت که جلوی ادامه این برنامه را حداقل تا تصمیم‌گیری نهایی برای یک هفته بگیرد و «آرش ظلی‌پور» مجری و عوامل دیگر برنامه "من و شما" را توبیخ کند. البته مدیر شبکه شما در پی اتفاقاتی که در قسمت امروز برنامه تلویزیونی «من و شما» با حضور «مسعود فراستی» رخ داد، بخاطر مکدر شدن ذهن بینندگان از مخاطبان عذرخواهی کرد.
مسعود فراستی هم در واکنش به حواشی برنامه امروزش در شبکه‌ «شما» جوابیه‌ای صادر کرد که قابل تأمل است؛ او نوشت:
«نه آن مجری، و نه کل مجریان و تهیه‌کنندگان رنگارنگ تلویزیونی از این قماش، و برنامه‌های مبتذل‌شان، مسئله‌ی من نیستند. برنامه‌ی امروز برخلاف طراحی عده‌ای برای تخریب نقد، علیه خودشان تمام شد، و صدای هشدار و اعتراض جمعی بسیاری علیه ابتذال، اخلاق‌فروشی و ارزش‌فروشیِ فراگیر در سینما و تلویزیون، به گوش همه رسید. خسارتش هم برای من، بسیار ناچیز بود.»
امیدواریم مدیران صداوسیما با نظارت هرچه بیشتر مانع از ایجاد اینگونه بی احترامی ها بشود.

عملکرد غیرحرفه‌ای مجری برنامه «من و شما» در مصاحبه زنده با مسعود فراستی
مصاحبه آرش ظلی‌پور مجری برنامه «من و شما» با مسعود فراستی منتقد سینما به‌گونه‌ای پیش رفت که به درگیری لفظی منجر شد و در نهایت فراستی تصمیم به ترک این مصاحبه گرفت.

Image
به گزارش باشگاه خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، مهمان امروز برنامه «من و شما» مسعود فراستی بود که در پی انتقاد او از کمدی‌های سینمای امروز با برخورد غیرحرفه‌ای مجری برنامه (آرش ظلیپور) مواجه شد و در نهایت با بالا گرفتن درگیری لفظی بین آنها تصمیم به ترک مصاحبه گرفت.
اغلب رسانه‌ها و خبرنگاران با سابقه عرصه خبر درس اساتید خود را به یاد دارند که وقتی مهمانی را برای مصاحبه به دفتر خود دعوت کردید احترام او را نگه داشته و در عین ادب سوالات چالشی خود را از او بپرسید. بیان سوالات چالشی و ارائه نقطه‌نظرهای مخالف مهمان در یک مصاحبه نه تنها ایرادی ندارد بلکه بر جنبه‌های کیفی مصاحبه تأثیر مثبت هم خواهد داشت. اما خارج شدن از چارچوبهای ادب و حرفه‌ای گری در مصاحبه است که لقب غیر حرفه‌ای را به مصاحبه‌کننده تحمیل می‌کند.
مسعود فراستی، منتقد سینما سالها با دیدگاه‌های خود در رسانه حضور دارد و هیچگاه توهینی نسبت به اشخاص از او دیده نشده است و اغلب انتقادات او به سینما با چاشنی اطلاعات سینمایی همراه بوده‌است، عده‌ای در سینما با این دیدگاه‌ها موافق و عده‌ای هم مخالفند؛ اما وقتی در یک برنامه زنده تلویزیونی با اظهار نظر نسبت به یک فیلم با برخورد غیرحرفه‌ای مجری برنامه مواجه می‌شود این برنامه را ترک می‌کند.

وقتی مجری برنامه حتی احترامی برای سن و سال اشخاص قائل نیست و مسعود فراستی را خودشیفته خطاب می‌کند از دایره اخلاق خارج می‌شود. حتی بعد از اظهار نظر فراستی درباره فیلم «هزارپا» گویا مجری برنامه موضوع فیلم «تنگه ابوقریب» را در راستای انتقام گیری از فراستی مطرح می‌کند و اصلا اینکه موضوع این فیلم چه ارتباطی با فیلم دیگر دارد خدا می‌داند.
نوع برخورد و پاسخگویی مجری برنامه به‌گونه‌ای است که مخاطب احساس می‌کند آرش ظلی‌پور با مسعود فراستی یک مشکل شخصی دارد و حال وقت تصفیه‌حساب شخصی است و برای این منظور از عباراتی استفاده می‌کند که از دایره ادب خارج است، اما همچنان مسعود فراستی با سکوت برنامه را پی می‌گیرد.
در ادامه بخشی از این گفت‌وگو منتشر می‌شود تا مخاطبان خود نتیجه بگیرند:
فیلم/ پشت پرده توهین مجری برنامه من وشما به مسعود فراستی: بعد از آنکه فراستی نقدهای تندی نسبت به فیلمهایی مثل هزارپا و وای آمپول کرد، آرش ظلمی پور که خود در تولید این فیمها دست داشت به شدت عصبانی میشود و ادامه ماجرا./در این فیلم انتقادات مسعود فراستی به فیلم های سخیف که در سینمای ایران ساخته میشوند را خواهید دید.

رسانه عریض و طویلی که عنان خود را به دست چند شبه سلبریتی داده؛
سلطنت و حکمرانی توهين آميز مجریان بي سواد و بازجومآب در صداوسیما

این اتفاق به برنامه مذکور منحصر نیست. در بسیاری از برنامه ها، مجریان اغلب در مورد موضوعاتی با آب و تاب اظهارنظر می کنند که هیچ گونه تخصص، دانش و سواد کافی در آنها ندارند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
اتفاق اخیر در یکی از برنامه های زنده شبکه «شما» که باعث ترک معترضانه برنامه از سوی مهمان شد، از وجود یک واقعیت ‏تلخ در صداوسیما حکایت دارد.‏
به گزارش «انتخاب»، در برنامه «من و شما» که با حضور مسعود فراستی، منتقد پرسروصدای سینما روی آنتن رفته بود، آرش ‏ظلی پور، مجری برنامه به ميهمان اهانت نمود هرگز یک نقد سینمایی هر قدر هم تند باشد، آن هم از سوی «مهمان» برنامه نمی ‏تواند توجیه کننده بی احترامی و رفتار ناشایست مجری باشد.‏
نکته دوم چیزی است که در واکنش ها به این ماجرا تقریبا مغفول مانده و آن این است که آرش ظلی پور، درست از لحظه ای از ‏کوره دررفت و رفتارش لحظه به لحظه تندتر شد که فراستی درباره شخص او صحبت کرد. در واقع در اوایل برنامه، مجری برنامه ‏صرفا تلاش می کرد تا پاسخ هایی – احتمالا دندان شکن به زعم خود – به فراستی بدهد. اما زمانی که فراستی گفت ظلی پور را ‏نمی شناسد و اصلا مسئله او نیست، مجری برنامه ناگهان از کوره دررفت. چند مثال آورد که ثابت کند فراستی باید او را بشناسد. ‏برنامه هفت و نحوه ورود فراستی را پیش کشید و لحظه به لحظه برافروخته تر شد و در مواردی با بی احترامی به مهمان، اجازه ‏صحبت کردن به او را نداد. بدتر اینکه پس از خروج فراستی از برنامه و یک میان برنامه کوتاه، ظلی پور باز هم این موضوع را ‏تک نفره ادامه داد و با لحنی تمسخرآمیز گفت که بعد از بحث با فراستی، سرماخوردگی او هم برطرف شده!‏
اینکه مجری یک برنامه خود را در جایگاهی ببینید که با مهمان چنین رفتاری داشته باشد، آیا چیزی جز میدان دادن بیش از حد به ‏دسته ای از مجریان خاص است؟ همین فرد در برنامه های قبلی خود نیز تلاش داشت با جنجال آفرینی های بی مورد، نام خود و ‏برنامه اش را داغ نگه دارد. کافی است به جنجال های مربوط به اظهارات سام درخشانی و نیز برنامه او با حضور رضا کیانیان ‏نگاه کنیم. ‏

البته معنای این موضوع، بسته شدن فضا در صداوسیما نیست؛ برعکس، مهمان برنامه باید موضوع دلخواه خود را مطرح کند و ‏درباره آن بحث شود و حتی موضوعاتی که مردم روی آن حساسیت دارند، نیز باید مطرح شوند. کسی از ایجاد خط قرمز های ‏مصنوعی حمایت نمی کند. اما برنامه مذکور درست در جهت عکس آن عمل کرد، یعنی به جای آنکه به مهمان برنامه فرصت ‏صحبت بدهد، مجری برنامه میدان دار ماجرا شده بود.‏

این اتفاق به برنامه «من و شما» منحصر نیست. برنامه های زیادی در تلویزیون به همین شکل اجرا می شوند یعنی وجه غالب ‏همه آنها مجری برنامه و رفتارهای اوست که هیچ ارتباطی به اصل برنامه ندارد.‏ بیشتر آنها هم اغلب در مورد موضوعاتی با آب و تاب اظهارنظر می کنند که هیچ گونه تخصص، دانش و سواد کافی در آنها ندارند.
کافی است به برنامه «حالا خورشید» و مجری آن یعنی رضا رشیدپور توجه کنیم که به خصوص در چند ماه اخیر و به دنبال ‏دعوت از سه وزیر، به صورت پوپولیستی دنبال شده و در کنار برنامه، هرگز از توسعه برندینگ خود مجری غافل نشده است.‏

فهرست مجریان پیشین و فعلی صداوسیما، و عملکرد آنها در تلویزیون و در کنار آن در فضای مجازی و یا حواشی پیش آمده ‏توسط آنها این واقعیت را گوشزد می کند که صداوسیما به محلی برای حکمرانی و سلطنت این مجریان تبدیل شده. به طور مثال ‏محمود شهریاری از مجریان قدیمی تر، فرزاد حسنی، آزاده نامداری، فرزاد جمشیدی و تعدادی دیگر از مجریان هر کدام حواشی ‏مخصوص به خود را داشته اند و جالب اینکه با رفت و برگشت هایشان به صداوسیما برای این سازمان عریض و طویل به نوعی ‏شرط هم گذاشته اند.‏
چگونه می توان پذیرف که یک مجری کم تجربه مانند علی ضیا، به واسطه حضور برنامه های صداوسیما ناگهان نامی برای خود ‏دست و پا کرده و در فرصتی که برنامه اش در اختیار او قرار داده هر حاشیه ای را پیش بیاورد و تا جایی پیش برود که حتی با ‏دعوت از یک مهمان و اظهاراتی درباره هزینه بیماران سرطانی که نادرستی آن بلافاصله ثابت شد، چنان رسوایی بزرگی را به بار ‏بیاورد؟
یا در مورد آزاده نامداری و فرزاد جمشیدی که با حواشی ایجادشده توسط آنها، کار به جایی رسید که برای بازگشتشان به ‏تلویزیون به نوعی شاهد شرط گذاشتن از سوی مجری ها باشیم. همه این مجری ها که برای خود نامی در فضای مجازی دست و ‏پا کرده اند، در یک ویژگی مشترک اند و آن اینکه ذهنیات و موضوعات مورد نظر خود را هر چند سطحی و غیرمهم باشد بر ‏صداوسیما حکمفرما کرده و در واقع آنها هستند که برای بخش عمده ای از برنامه های این سازمان عریض و طویل تصمیم گیری ‏می کنند؛ موضوعی که هم سلیقه مخاطب را پایین می آورد هم از تاثیرگذاری مثبتی که رسانه ای در این ابعاد می تواند داشته ‏باشد، به شدت کم می کند.‏

Image
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 2:19 pm

سلبریتی و سلبریتی‌ساز برای تلویزیون دردسرند + گفتگوی ناتمام فراستی


باید منتظر بمانیم تا صداوسیما تصمیم خود را برای پایان دادن به نابلدی‌هایی بگیرد که به جولانگاهی برای تسویه‌حساب‌های شخصی تبدیل شده است. توبیخ و یک هفته روی آنتن نرفتن کارساز نیست باید جلوی نهادینه شدن این گرایش غلط گرفته شود.
خبرگزاری تسنیم - مجتبی برزگر
اعتبار هر مجری و آدم مشهوری مرهون و وام‌دار مردم عادی و گمنامی است که برای اولین‌بار پایشان به قاب تصویر باز می‌شود از خوشحالی سر از پا نمی‌شناسند. تصور کنید یک همچنین قشری از مردم با چه شوق و ذوقی وارد قاب تصویر می‌شوند و بعضی از مجریان با سوء استفاده از شهرت و جایگاهی که به واسطه مردم پیدا کرده‌اند مسیر وقاحت، گستاخی و توهین به مخاطب را پیش می‌برند.
زمانی به مخاطب می‌گفتیم تلویزیون مأمن تکامل در تعلیم و تربیت است و امروز به جایی تبدیل شده که سلبریتی و سلبریتی‌ساز مانور می‌دهند و کسی هم چیزی نمی‌گوید. چرا که به تعبیر برخی از مجریان با سابقه، تلویزیون آنقدر عرصه را به دست مجریان تازه‌وارد داده که به جای مدیریت و راهبری مقتدرانه، مجری‌سالاری را تعمیم داده است. مجریانی که آنقدر مبهوت سلبریتی مقابل خودشان می‌شوند از رسالت رسانه‌ملی یعنی همان تعلیم و تربیت و اطلاع‌رسانی و آموزش به دور از نگاه شخصی و منفعت‌طلبانه، فاصله می‌گیرند.
تلویزیون، "شبکه اجتماعی" نیست که هر طور بخواهیم رفتار کنیم و هرچه بخواهیم و به زبان‌مان می‌آید بگوییم. اینجا رسانه‌ملی است همان دانشگاهی که امام(ره) بر آن تأکید کردند و مقام معظم رهبری همین چندی پیش هم به موضوع نگاه ملی تلویزیون خصوصاً در سیما اشاره کردند. اینکه می‌گویند و می‌نویسند یک برنامه‌ای پربیننده نبوده و رفتار بی‌پرده در گفتگوهایش باعث شده تا مردم دوستش داشته‌ باشند واقعاً این همان به هر طریقی مخاطب جذب کردن است.

این نکته به هر طریقی و هر راهی، دغدغه‌ای است که امثال مسعود فراستی، مسعود ده‌نمکی، بهروز افخمی و حتی علی نصیریان داشتند که چرا باید این ورطه محتوایی به یک جولانگاه بدون تأثیر همراه با تنش تبدیل شود. اینکه از تلویزیون در فضای مجازی به خوبی یاد کنند و از محتوای غنی‌اش بگویند بهتر است یا از اشتباهات، بی‌حرمتی‌ها و توهین مجریان و عوامل برنامه‌ساز و حتی بی‌موالاتی در رفتار سریال‌سازی‌اش بنویسند و بگویند. اینجاست که باید بگوییم تلویزیون چرا آنقدر به غیرحرفه‌ای‌ها امید بسته که تمام این اشتباهات به عدم توجیه مناسب و آموزش و دوره‌ای که ندیده‌اند برمی‌گردد.

مجریان کاربلد و حرفه‌ای می‌دانستند که مخاطب چه محتوایی نیاز دارد و باید چه تغذیه‌ای بشود. از طرفی هم به هر طریقی نمی‌خواستند مخاطب جذب کنند؛ خودشان هدف نبودند بلکه مخاطب و رسانه‌ملی برایشان اهمیت داشت. امروز در ورطه مقابله با نبرد نرم دشمن که هر روز هم رسانه‌ای جدید با تنوع و گستردگی وصف‌ناپذیری راه‌اندازی می‌شود نیازمند یک تفکر و مناسب برای این مقابله است. هشداری که مقام معظم رهبری هم در دیدار با کارگردانان و مسئولین سیما می‌فرمایند "که نگاه ملی و عمومی داشته باشید. جنگ نرم همه‌جانبه‌ دشمن، امروز قابل انکار نیست. با این‌حال، برخی آن را انکار می‌کنند و این خود نیز بخشی از جنگ نرم است. در این جنگ، هنرمندان و اهالی فکر و نظر، در حکم نیروهای مسلّح در جنگ سختند".
رهبر معظم انقلاب هربار هشداری داده‌اند از دل جامعه برآمده که تلویزیون بایستی دفاع از عظمت ایران، از فرهنگ ایران، از خانواده‌ ایرانی، از حرکت باشکوه ملّت ایران و ... را در دستور کار خود قرار دهد؛ چرا که هنر، دقیق و هوشمندانه در این عرصه میدان‌داری کند. مردم ما در این ورطه سخت اقتصادی، به یک اجتماع و بالندگی فرهنگی نیازمندند؛ اتفاقی را که بایستی رسانه‌ملی تأمین کند.
مدیران ما در سازمان صداوسیما بایستی بدانند همین مردم هستند که از هنر و هنرمندی دفاع می‌کنند و برنامه‌ها و سریال‌های تلویزیونی را می‌بینند، به خاطر این مردم نباید اجازه بدهند هر نوع گفتار و رفتاری روی آنتن برود. موضوع "آرش ظلی‌پور" و هنجارشکنی‌های برنامه "من و شما" نیست، مسئله اصلی ما یک گرایشی است که به تلویزیون راه پیدا کرده و باید نگران بسط و گسترش آن باشیم.

وقتی روی آنتن، یک روحانی جوان نمی‌خواهد به همسر خودش ابراز علاقه مستقیم داشته باشد اما مجری همواره به او اصرار می‌کند که به همسرش بگوید "دوستت دارم". این همان حریم خصوصی است که هیچ اعتنایی به ضوابط و چارچوب آن نداریم و فقط می‌خواهیم به تیتر یک فضای مجازی تبدیل شویم. به چه قیمتی بایستی این اتفاق بیفتد؟ بی‌حیایی و وقاحت به جایی می‌رسد که سلبریتی ما در تلویزیون، برای به دنیا آوردن فرزند خود در خارج از کشور یک جایگاه ویژه‌ای قائل می‌شود و آن را هدیه‌ای برای فرزندش می‌داند. گویی فرزندانی که در ایران‌زمین به دنیا می‌آیند هیچ جایگاهی ندارند.

پیش از این برای مهمان دعوت کردن و راهبری مهمان دوره‌هایی برگزار می‌شد و برنامه‌سازان این نوع برنامه‌ها را به کسانی می‌سپردند که یک روانشناسی و جامعه‌شناسی برای مصاحبه و اجرا داشتند اما امروز فقط می‌خواهیم سلبریتی دعوت کنیم و بگوییم مخاطب فقط ما را می‌بیند و به خاطر ما تلویزیون خودش را روشن می‌کند. این طور نیست مخاطب به خاطر سلبریتی و سلبریتی‌ساز تلویزیون نمی‌بیند؛ مردم ما بسیار فهیم هستند و غرق زرق و برق‌ها نمی‌شوند. اتفاقاً به این استفاده بی‌رویه از سلبریتی‌ها و تطهیر این قشر انتقاد هم دارند. مصداق بارز این انتقاد و دلخوری مردم از سلبریتی‌ها در ماجرای دو تابعیتی شدن، به دنیا آوردن فرزندان‌شان در خارج از کشور نهفته است و حتی صحبت‌های نابخردانه برخی از این سلبریتی‌ها روی آنتن را هم نمی‌پسندند.

اتفاقی که روز گذشته در برنامه "من و شما" افتاد به عقبه همین استفاده نادرست از مجریان آموزش‌ندیده برمی‌گردد که به تعبیر "نیما کرمی" مجری با سابقه تلویزیون اول تصمیم مهم در لحظه، دانش نسبت به موضوع و دوری از اضافه‌گویی، احترام به مخاطب و مهمان در هر حال، رجوع به عقل و وجدان بیدار، دوری از تفکری که تو را به باز دیده شدن در فضای مجازی می‌کشاند و ششمین نکته‌ای که این مجری به آن اشاره می‌کند هم قابل تأمل است؛ حتماً مجری قبل از اجرا تحت آموزش استاد خوب قرار بگیرد و حتماً ادب اختیار کند.
ادب و آموزش به همان فرهنگ سازمانی برمی‌گردد که صداوسیما پیش از این داشته و الان قدری کمرنگ‌تر شده است. واقعاً تلویزیون نباید هزینه این اشتباهات و رفتارهای نابخردانه را بپردازد. درست است که رئیس سازمان صداوسیما تأکید کرد تلویزیون باید برنامه‌ای برای حضور در فضای مجازی هم داشته باشد که مردم بیشتر از این ابزار استفاده می‌کنند. اما از طریق چالش‌های بی‌مورد نباید این اتفاق بیفتد. چه بخواهیم و چه نخواهیم مجری سالاری در سازمان صداوسیما حاکم است و انگار از مجری می‌ترسند که مثلاً آقای مجری قهر نکند یا اگر فلانی روی آنتن نرود مخاطب از دست می‌رود.

اگر همان زمانی که مجری برنامه «دورهمی» با اصرار به مهمان می‌گوید چند سالته و چرا عاشق‌شدی و کی عاشق‌شدی، یک برخورد قاطعانه انجام می‌شد شاید برای این مجری‌های تازه‌وارد درمی‌یافتند که هر چیزی را نباید بگویند و هر رفتاری را نباید انجام دهند. چرا باید اجازه بدهیم یک سلبریتی روی آنتن هرچه می‌خواهد بگوید، ما مبهوت رفتار او شویم و با یک منتقد سینما تسویه حساب شخصی کنیم. حالا چون برادر آقای مجری، مجری طرح فیلم "خانم یایا" هست و خودش هم به تماشای "هزارپا" نشسته نباید از ابتذال در سینما و گرایش نامطلوب جذب کردن مخاطب در سینما صحبت کرد. اصلاً مگر تلویزیون جای تبلیغ یک فیلم سینمایی خاص است؟

واقعیت امر این است که مسعود فراستی آمده بود تا درباره توسعه گرایشی صحبت کند که پیش از این با انقلابی‌گری‌اش یک میدان‌داری عملی داشته و امروز برنمی‌تابد تا ارزش‌ها و آرمان‌های انقلاب اسلامی را در میدان سینما و حتی تلویزیون زیر سوال ببرند. او رفیق شهید آوینی بوده و از او آموخته بایستی در هر جا و در هر شرایطی حرف حق را زد. چون می‌داند مردم از روی فهم و درک، میان حرف حق و غرض‌ورزی شخصی وجه تمایز قائل می‌شوند. حالا اینکه "آرش‌ظلّی‌پور" با او یک کلنجاری بی‌مورد داشت و به جای محتوایی گفتگو کردن، دنبال تحقیر و زیر سوال بردن ارزش‌های مهمان برنامه بود را قبلاً هم در مهمان‌داری‌های گذشته‌اش گفته بودیم. چون سوالات و محتوای این برنامه هیچ دردی را دوا نکرده جز اینکه با نوع پرداخت غیرحرفه‌ای و به دور از قاب حرفه‌ای تلویزیون، خودش را به مأمنی برای فراگیری در فضای مجازی تبدیل کرده است.

مدیران صداوسیما بایستی به چند عامل توجه کنند:
اول: یک تجدیدنظری در سپردن برنامه به تهیه‌کنندگانش که اتفاقاً گاهی اوقات در دعوت مهمان و حتی پرداخت برنامه‌ای آن‌ها نابخردانه و ناپخته عمل می‌کنند؛ چون در هر صورت راهبری برنامه، وظیفه برنامه‌ساز{تهیه‌کننده} است.

دوم: برای مجریان تازه‌وارد حتماً دوره و آموزش بگذارد یا حداقل آن‌ها را نسبت به برنامه زنده و ضبطی یک توجیهی انجام دهد. امروز باعث می‌شوند مهمان جلسه را ترک کند، یک روزی بانوی ایرانی در "دستپخت" تحقیر شود، روزی یک روحانی به زور باید به همسرش ابراز علاقه علنی کند و در "خندوانه" هر نوع مهمانی دعوت می‌شود و درون‌مایه آن گاهی اوقات مملوء از بی‌دانشی و بی‌تخصصی مهمان دعوت شده است. همه این‌ها شاید به انتخاب نادرست مجری و عدم دانش لازم است که نسبت به اصول اجرا در تلویزیون ندارند.
سوم: تلویزیون باید اتفاقاً جلوی ترویج گرایش دیده شدن برخی مجریان و تأکید و تمرکز بر فضای مجازی را بگیرند. به هر طریقی دیده شدن باید جای خودش را به رفتار محتوایی بدهد.
انتظار است در فصل پوست انداختن صداوسیما که بسیاری به خاطر اجرای قانون منع به کارگیری بازنشستگان، رسانه‌ملی را ترک می‌کنند جوانانی به عنوان مدیر گمارده شوند که اصول رسانه‌ای را بدانند و نگذارند حاشیه‌ها و گرایش‌های غلط بر اصول و مبانی غلبه کنند. در نهایت از تصمیم به موقع مدیر شبکه شما هم بایستی تشکر کرد و یک انتظار هم داشته باشیم او و همکارانش یا جلوی زنده بودن "من و شما" را بگیرند یا شخص دیگری را به عنوان مجری به "آرش ظلی‌پور" ترجیح بدهند و یا او را توجیه کنند که اینجا تلویزیون است و ما باید حرف‌های تأثیرگذار و علمی و محتوایی بزنیم نه به سبک سطحی‌نگری‌های فضای مجازی عمل کنیم.

توهينهاي مجري به ميهمان برنامه
https://www.farsnews.com/media/13970910000558
فیلم کامل گفتگوی ناتمام مسعود فراستی با "آرش ظلی‌پور" قابل توجه برخی باشد که شاید قبل و بعد گپ و گفت‌ها را توجه نکرده باشند و خیلی ناپخته موضع‌گیری کنند:
https://www.didestan.com/video/4GoeJOW8
فیلم توضیحات مسعود فراستی درباره اتفاق‌ های برنامه من‌ و شما
https://www.didestan.com/video/o7AbQvpG
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 2:20 pm

درباره فراستی و "من و شما": مجری، کارشناس یا بازجو نیست


متاسفانه برخی خبرنگاران، دوست دارند بازجویی کنند تا پرسش گری ...

عصرایران؛ رضا غبیشاوی - برنامه اخیر "من و شما" شاهد مجادله لفظی مسعود فراستی (کارشناس) و آرش ظلی پور (مجری) بود و در نهایت فراستی، برنامه زنده را به نشانه اعتراض، ترک کرد.
درباره این برنامه و اتفاق می توان گفت که ...
1- مجری برنامه همزمان خود را در جایگاه و مقام کارشناس و مناظره کننده با فراستی قرار داد. در نتیجه دو جایگاه مجری و کارشناس باهم مخلوط شدند و این موضوع به کارکرد "مجری" و "مصاحبه کننده بودن" در برنامه آسیب زد . در نتیجه، آرش ظلی پور در این برنامه، نه مجری بود و نه کارشناس.

این وضعیت، بروز یک اشتباه و وضعیت غیرحرفه ای است. مجری و کارشناس باید از یکدیگر تفکیک شوند تا بتوانند به ماموریت خود به خوبی بپردازند.
اگر مطالبی که از زبان مجری گفته شد از زبان یک میهمان کارشناس دیگر در کنار فراستی مطرح می شد مشکلی نبود و میان فراستی و آن کارشناس مجادله و بحثی صورت می گرفت و در این میان، مجری نیز گفت و گو و مجموعه ای از سوالات را هدایت می کرد.

2- لحن و رفتار مجری درمقابل فراستی به عنوان کارشناس برنامه به دور ادب مورد انتظار از یک مجری و میزبان برنامه است.
نوع کلمات، لحن صحبت کردن، جهت نگاه و چشم ها، طرز نشستن و بیان کلمات مجری برنامه، این احساس ناخوشایند را به میهمان و کارشناس برنامه یعنی فراستی منتقل کرد.
3- برخی گفته اند که این برنامه براساس الگوی برنامه های چالشی مثل هاردتاک بی بی سی یا برنامه "الاتجاه المعاکس" الجزیره (با مجری گری فیصل قاسم) است که در آن نیز مجری، به بحث و جدل با میهمان می پردازد و سوالاتی را در این باره مطرح می کند.

در این باره هم باید گفت در برنامه هاردتاک، مجری (استیفن ساکر یا زینب بدالی) بازهم سوالاتی را مطرح می کند با هدف دریافت پاسخ و نظر میهمان نه اینکه خود مدافع سرسخت یک نظر یا منتقد سرسخت میهمان باشد و حالت بازجو به خود بگیرد.
مصاحبه و بازجویی شاید شباهت هایی باهم داشته باشند اما قطعا از اساس باهم تفاوت دارند. متاسفانه برخی خبرنگاران، دوست دارند بازجویی کنند تا پرسش گری و البته با استفاده از رفتارهای غیرحرفه ای، کارشناس یا مصاحبه شونده را شکست دهند.
خبرنگار یا مجری برنامه تنها باید تلاش کند نظر و موضع میهمان یا مصاحبه شونده را استخراج کند نه اینکه تلاش کند نظر میهمان را تغییر دهد یا او را متقاعد کند یا اینکه به دنبال یک کشمکش به زمین زدن طرف مقابل باشد.

البته در پایان هر مصاحبه ای ، قطعا با بررسی حرفه ای دو طرف، می توان نتیجه گرفت کدام یک، حرفه ای تر بوده و به نتیجه مورد نظر خود رسیده است.
4- رفتار فراستی در خروج از برنامه نیز صحیح بود زیرا مجری برنامه یعنی میزبان نسبت به او بی ادبی کرد و باقی ماندن در چنین برنامه ای صحیح نبود.
به نظرم آرش ظلی پور، کلا اشتباه فهمیده است و دارد ادای برنامه‌های جذاب را در می‌آورد. بی ادبی و با لحن توهین آمیز با مهمان برنامه حرف زدن نشانه حرفه‌ای بودن یک برنامه نیست.
آن فیلمی که من دیدم سراسر توهین بود. تازه می‌گوید یک هفته با اتاق فکر سر این سوالات فکر کرده‌ایم وباید گفت وای به حال آن اتاق فکر.
عادل فردوسی پور هم برنامه‌ای جنجالی دارد اما به مهمان خود توهین نمی‌کند.

مسعود فراستی را دوست ندارم و بر این باورم که انسان تک بعدی است اما در میان جدل او با مجری برنامه من و شما، کامل حق با مسعود خان فراستی بود.
ظلی پوربرنامه را با دادگاه اشتباه گرفته بود و داشت مهمان خود را محاکمه می‌کرد. امیدوارم در رفتار و سوالاتش تجدید نظر کند. او تنها یک مجری است نه کارشناس نه قاضی!

از نتايج سلطه مافياي امنيتي بر رسانه ملي وكارشناس شدن بازجوهاى دهه شصت همجنين آموزش افراد جوجه مجرى زيردست بازجويان بر سبك بازجوكري تا مجريكري و اين رويه را در رويكرد مجريهاى مختلف سياسي و اقتصادي جوان مي بينيد كه عليرغم كم سوادي فقط كوششان به اتاق فرمان است و مثل سربازجوهاي بشت شيشه دودي يا آينه اى اتاقهاى بازجويي بيشتر به بازجويي مي بردازند تا استفسار؛ مكر اينكه احيانا شخصي سفارشي باشد - در برنامه فوق هم اين مجريها از كنار خيابان بيدايشان نشده است و از حاضران يك جلسه عمومي نيستند كه اتفاقي باشد، براى اين اعمال جنين روشي برورش داده شده و براى اجراى آن كرايه شده اند - مايه بسيار ضعيف اين مجري و استدلالهاى واهي كه جون فروش زياد است و جون در غرب اينطور است بجاي اينكه ارزشها و نكات را توجه كند؛ وووو بسي جاي تعجب از مسؤولان عاليه كشور است كه سزاي جنين افراد و رفتاري يكهفته نبودن اين مجري نيست اين مجري و مثل او و اتقا فرمان او بايد از موقعيت تاثير فرهنكي در رسان هملي بدور باشند، براى خوب فهميدن نكات فراستي و انحرافات جوجه مجري بايد متن مصاحبه دقيقا بياده شود و با تامل خوانده شود يا فيلم دقيقه به دقيقه با تاني ديده شود
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 2:21 pm

ادب آداب دارد
ابتذال عرضه نکنیم


شفقنا- شاید بهترین مصداقی که این روزها بتوان برای حال و هوای صدا و سیما در یک جمله گفت این است که هر دم از این باغ بری می‌رسد.
هنوز چندی از برخورد‌های حیرت‌انگیز رامبد جوان با میهمانانش در خنداونه و یا توهین کارشناس آشپزی به شرکت‌کننده مسابقه «دست‌پخت» نگذشته است که برنامه تلویزیونی «من و شما» روز جمعه، ۹ آذرماه، با میزبانی از مسعود فراستی، منتقد سینما، حواشی بسیاری را در فضای مجازی به همراه داشت. این منتقد که به بهانه نقد و بررسی سینمای کمدی در ایران به این برنامه دعوت شده بود، با نام بردن از فیلم‌هایی چون «هزارپا» و «لس‌آنجلس تهران» و «وای آمپول» از این سینمای بی‌هویت و ضداجتماعی در کشور انتقاد کرد. انتقادی که با چاشنی تلخ بی‌حرمتی مجری سبب‌ چالشی میان مجری و میهمان برنامه شد. با ادامه این فضا، فراستی به احترام مخاطبان این برنامه را ترک کرد.

این اتفاق منجر به توبیخ عوامل و مجری برنامه «من و شما» شد و محمدمهدی قاسمی، مدیر شبکه شما، در پی اتفاقاتی که در قسمت اخیر برنامه تلویزیونی «من و شما» با حضور «مسعود فراستی» رخ داد، عوامل این برنامه از جمله «آرش ظلی‌پور» مجری «من و شما» را توبیخ و به خاطر مکدر شدن ذهن بینندگان از مخاطبان عذرخواهی کرد.
در پی این اتفاق فراستی در یادداشتی در این باره نوشت: «نه آن مجری و نه کل مجریان و تهیه‌کنندگان رنگارنگ تلویزیونی از این قماش و برنامه‌های مبتذلشان مسئله من نیستند. برنامه امروز برخلاف طراحی عده‌ای برای تخریب نقد، علیه خودشان تمام شد و صدای هشدار و اعتراض جمع بسیاری علیه ابتذال، اخلاق‌فروشی و ارزش‌فروشیِ فراگیر در سینما و تلویزیون به گوش همه رسید. خسارتش هم برای من بسیار ناچیز بود.»

سؤال اصلی اندک مخاطبان صدا و سیما این روزها این است که بالاخره معیارهای اختصاص آنتن به برنامه‌های گوناگون چیست و بخش ارزیابی صدا و سیما این روزها مشغول چه کاری است که سلبریتی‌های اینستاگرامی و خنداننده‌های مبتذل در جایگاه مجری برنامه‌های گوناگون را اجرا می‌کنند و هر نوع واکنش ناخوشایندی را در مقابل دیدگان ببیندگان رقم می‌زنند و بدتر از آن مدیران سیما هم به عذرخواهی و توبیخ اکتفا می‌کنند! میزان توبیخ‌هایی که این روزها رسانه‌ای شده است بیانگر آن است که صدا و سیما در هرج و مرجی شگفت‌انگیز به سر‌ می‌برد و معیاری برای انتخاب افراد برای حضور در رسانه ملی وجود ندارد. در این هیاهو و فارغ از میزان سواد و وجاهت اجتماعی، به پیش‌پا افتاده‌ترین ملاکها برای انتخاب افراد بسنده شده است.

باید به مسئولان، تهیه‌کنندگان، کارگردان و مجریان محترم یادآور شد که دوستان عزیز ادب آداب دارد. آنتن صدا و سیما محل عقده‌گشایی‌های فردی، تسویه حساب‌های شخصی و سلیقه‌گرایی‌هایی آنی و خالی از معنای شما نیست. بهتر است برای رقم زدن نقشی ماندگار در این عرصه از مزیت مطالعه و تخصص بهره بگیرید، زیرا چیزی که در اذهان مخاطبان ماندگار است رفتارهای پرخاشگرانه و سطحی مجریان مبتذل نیست. بهره‌گیری از مجری ـ کارشناس سنت خوبی است که می‌تواند در برنامه‌های گوناگون سیما سبب ایجاد جذابیت و بحث‌های کارشناسی شود و انتخاب آگاهانه مجری و میهمان می‌تواند در هر بحثی لحظات خوبی را برای بیننده رقم بزند. بحث‌ ساده‌ای مانند تفاوت مکالمه، مصاحبه و گفت‌وگو هنوز برای مجریان محترم صدا و سیما تبیین نشده و نیازمند آن است تا جایگاه فردی مجری محترم قبل از برنامه به او گوشزد شود تا صرفاً به دلیل حضور بر آنتن سیما نقش خطیر مجری ـ کارشناس را برعهده نگیرد.

فارغ از هر نوع نگاه ایدئولوژیک و نگرش فرهنگی، حریم خصوصی هر انسانی ارزشمند است و نباید مورد هجمه بی‌خردان قرار گیرد. البته یک قاعده بسیار ساده که از دیرباز در فرهنگ اسلامی و ایرانی مرسوم است حاکی از احترام به برزگ‌ترهاست و جالب اینجاست که به روزگاری رسیده‌ایم که حتی باید پیش‌پا افتاده‌‌ترین مظاهر آداب اجتماعی را همچون نشستن در مقابل مخاطب به این عزیزان یادآور شویم. متأسفانه حاصل اتاق‌های فکر صدا و سیما این روزها به بروز این دست پدیده‌ها رسیده که ابتذال را به جامعه ایرانی عرضه می‌کنند؛ صد البته اگر در انتخاب این افراد اتاق فکر دخیل باشد نه رانت‌های فردی.

نکته دیگری که باید به مسئولان محترم یادآور شد این است که آقایان لطفاً بیدار شوید. سیل خروشان شبکه‌های ماهواره‌ای دستگاه عریض و طویل صدا و سیما را درنوردیده است. سرمایه اجتماعی سیما در مقام یکی از نهادهای حساس و تأثیرگذار فرهنگی از دست رفته و نیاز است کمی به همین سرمایه‌های اندک معنوی مخاطبان اندیشید. عذرخواهی‌های مداوم دردی را دوا نمی‌کند و چینی بندخورده هرگز همانند روز اول نخواهد شد.
میناحیدری/ ایکنا
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 2:22 pm

واکنش اهالی رسانه به توهین ظلي پور


شفقنا رسانه– روز گذشته مسعود فراستی که مهمان برنامه «من و شما» بود، پس از جدالی لفظی با آرش ظلی‌پور، این برنامه زنده تلویزیونی را ترک کرد؛ این موضوع حواشی زیادی را به‌دنبال داشت و در نهایت به توبیخ عوامل این برنامه تلویزیونی منجر شد. روابط عمومی شبکه شما هم در بیانیه ای اعلام کرد که محمدمهدی قاسمی، مدیر این شبکه در پی اتفاقاتی که در قسمت اخیر برنامه تلویزیونی «من و شما» رخ داد، عوامل این برنامه از جمله آرش ظلی‌پور، مجری برنامه را توبیخ و به‌خاطر مکدر شدن ذهن بینندگان از مخاطبان خود عذرخواهی کرد. حواشی این برنامه به فضای مجازی کشیده شد و برخی از رسانه ای ها نسبت به برخورد مجری برنامه انتقاد کردند. در ادامه واکنش رسانه ای ها در فضای مجازی را در این باره بخوانید.

به گزارش شفقنا رسانه، مریم ملک پور گوینده خبر و مدرس فن بیان در انتقاد به برخورد مجری برنامه «من و شما» در صفحه اینستاگرام خود نوشت: «وقتی به عنوان یک مخاطب برخورد مجری را با مهمانی که حداقل هم سن پدر او بود دیدم مقصر را قطع به یقین «مدیران سازمان» دانستم. بودجه کلانی را در سازمان عریض و طویلی که بزرگترین و مهمترین کانون فرهنگی کشور است صرف می کنیم تا سالها پشتوانه فرهنگ اصیل و کهن خود را از تریبون یک رسانه انحصاری به ابتذال بکشانیم. مدیران محترم، سیاستگذاران و منتخَبان و منتخِبان مدعی؛ گوینده و مجری نماینده آحاد یک ملت و ویترین سلیقه مدیران است. سزاوار نیست فرهنگ دیرینه ارزشمند ایران زمین را با انتخاب ها ، رفتار ، گفتار و پندار ناصحیح نابلدان در عرصه جهانی، ان هم با گستره مجازستان به تاراج بگذارید.»

این مدرس فن بیان در سفارش به دانشجویان و هنرجویان تاکید کرد: «آنتن رسانه ملی ارث پدری و کابین مادری ما نیست که به مخاطب و میهمان فخرفروشی کنیم. آنتن رسانه دادگاه و مجری بازپرس و قاضی نیست. حق اختلاف نظر با میهمان را داریم ولی حق اهانت هرگز. استقرار ما در جمع مخاطبان و میهمانان، نشان از شخصیت ذاتی ما دارد. با گردن فرازی و باد به غبغب انداختن و پشت چشم نازک کردن و فیگورهای تصنعیِ خودفریبانه ارزش خود و رسانه را زایل نکنیم. باید به پیشگاه مخاطب و میهمان مقتدارانه متواضع بود.»
المیرا شریفی مقدم گوینده شبکه خبر هم با بیان اینکه جسارت و شجاعت در اجرا با گستاخی و بی ادبی فرق دارد، نوشت:« اجرای تلویزیونی با مهمونی خونه خاله فرق داره! تلویزیون حرمت داره. حق نداریم هنگام گفتگو به مهمان برنامه بی ادبی کنیم.»

فرید مدرسی روزنامه نگار هم در انتقاد به برخورد مجری این برنامه در صفحه توییتر خود نوشت:« آقای مسعود فراستی را نه می‌شناسم و نه متخصص سینما هستم اما می‌توانم معترض به بی‌ادبی مجریِ‌ خودکارشناس پندار باشم. امیدوارم برادران آگاه شوند این اتفاق‌ها پیامد نامدیریت‌ در صداوسیما است. این نامدیریتِ امروز در پی نفوذ مافیای اقتصادی به عنوان اسپانسر تشدید شده است.»
میرا قربانی فر دبیر تحریریه قانون هم در این باره توییت زد :« شما ببین آرش ظلی پور، مجری برنامه من و شما چه جور اجرای میلی ، بد و زشتی داشت،که این بار کلی منتقد تند و تیز مسعود فراستی رو وادار به دفاع ازش کرد. یعنی هرچقدر هم از فراستی بیزار باشی باز این مجری صداوسیما یک کاری کرد مجبور باشی حداقل این بار حق بدی به مسعود فراستی.»
عطیه همتی دبیر گروه خانواده خبرگزاری فارس هم در انتقاد به برخورد آرش ظلی پور نوشت:« تلویزیون دوباره روی ابتذال خودش را نشان داد. آرش ظلی پور آنقدر اهانت آمیز با مسعود فراستی حرف زد و آنقدر بی‌ادبانه برخورد کرد که فراستی گفت بعد از گفتن دو جمله از برنامه می‌رود و رفت. آن وقت ظلی‌پور به عنوان میزبان گفت: منم موافقم! هرروز مبتذل‌تر از دیروز!!!!»
حسن نمک دوست تهرانی، مدیر آموزش و پژوهش همشهری هم این نوع برخوردها را حاصل انحصاری بودن رادیو و تلویزیون و غیرپاسخگو بودنشان دانست و نوشت :« ببخشید وسط ماجرای آقایان فراستی و ظلی‌پور نرخ تعیین می‌کنم: از رادیو و تلویزیون انحصاری و غیرپاسخگو همان تراود که در اوست. ساختار و مناسبات حاکم بر رادیو و تلویزیون کشورمان پر از مسأله است و بدون تنوع، تکثر و‌ رقابت، حکایت‌ها همچنان باقیست؛ انواع حکایت‌ها! و می‌دانم: کو گوش شنوا؟»

محمد سعید احدیان مدیرعامل موسسه خراسان هم در این باره نوشت:« به بی ادبی مجری معترض به فراستی یعنی آرش ظلی پور کم سوادی را هم اضافه کنید چون با تاکید زیاد گفت باید «گفتمان» شکل بگیرد یک نفر به ایشان بگوید آنکه شما منظورت است «گفتگو» است نه «گفتمان»».

میکائیل دیانی روزنامه نگار هم نوشت: «فاجعه آمیزترین بخش برنامه توهین آمیز آرش ظلی پور با مسعود فراستی این بود که گفت: این سوالات محصول یک هفته برنامه ریزی اتاق فکر برنامه بود!»
علی جزایری عکاس و روزنامه نگار هم با بیان اینکه واکنش فراستی در ترک برنامه مودبانه ترین واکنش ممکن بود ، نوشت: «من به شخصه با خیلی از نقدهای مسعود فراستی مشکل دارم، اما تحت هیچ شرایطی این بی ادبی رو در آنتن زنده نه می تونم قبول کنم و نه معنیشو میفهمم مجری به معنای واقعی داره توهین می کنه».
علی شاکر مدرس و دانشجوی دکتری ارتباطات هم در پاسخ به متن مدرسی نوشت: « بی ادبی هیچ جا توجیه پذیر نیست. از آن بدتر چنین اتفاق هایی فقط موجود غیرمحبوبی مثل فراستی رو محبوب می کنه و طلبکار. البته وجود فراستی برای هنر تعارف زده امروز خیلی مفیده و من از این لحاظ دوستش دارم. هرچند کلی فکت دارم سر اینکه چه قدر منتقد مستقلی نیست».
«من و شما» گفت‌وگوی تند و تیزی بین مجری برنامه (آرش ظلی پور) با مهمان آن (مسعود فراستی) درگرفت؛ گفت‌وگویی که حاصل آن ترک مهمان از این برنامه بود.

به گزارش اعتماد، فضای مجازی در کمتر از کسر ثانیه به این رفتار مهمان و نحوه اجرای مجری واکنش نشان داد؛ واکنش‌هایی که بیشتر انتقاد از نحوه و چگونگی اجرای مجری برنامه بود که در قبال مهمان خود روا داشت. به همین منظور با مسعود فراستی که از منتقدان قدیمی سینمای ایران است گفت‌وگوی کوتاهی انجام دادیم تا نظر او را در مورد این اتفاق جویا شویم.

چرا در این برنامه حضور یافتید؟
اینکه چرا رفتم و چرا نرفتم اصلا برایم مهم نیست. برای من مهم این است که در یک برنامه مخاطب‌محور در تلویزیون چنین حرف‌هایی زده شد. در برنامه‌ای حضور داشتم که مجری بی‌ادبی داشت. همنشینی با او در شأن هیچ‌کس نیست تازه او به مهمانش توهین هم می‌کند.

گویی نمونه‌های این گستاخی‌ها در رسانه باب شده است. گویی که وارد شدن به حریم خصوصی افراد و صحبت درباره آن فراگیر شده است و به ویژگی صدا و سیما تبدیل شده است؟
از یک طرف به قاعده و اصولی که مسوولان ندارند، بازمی‌گردد و از طرف دیگر این برنامه‌ها قصد جمع‌آوری مخاطب دارند. اما متوجه نیستند این رفتار‌ها یک آسیب بزرگ اجتماعی را سبب می‌شوند. با بی‌اخلاقی و بی‌حرمتی نیمی از اصول انسانی و فرهنگی جامعه ایرانی را به باد فنا می‌دهند. اما بازی را باخته‌اند. آن‌ها برای خودشان آبروریزی درست می‌کنند. جامعه ما جامعه‌ای زنده است که سره را از ناسره تشخیص می‌دهد، اخلاق را از غیراخلاق و هنر را از ناهنر.

بنابراین با درست کردن حاشیه‌ها برای برنامه‌ها مخاطب می‌خرند.
فقط به دنبال جمع‌آوری مخاطب هستند. مثل آن بازیگری که گفته بود برای خنداندن مردم حاضرم هر کاری بکنم که ترجیح می‌دهم ادامه‌ا‌ش را نگویم.

فکر می‌کنید رفتار این مجری وجهه انتقام‌گیری هم داشت؟
بعضی از دوستان می‌گویند به این شکل بوده و برنامه‌ریزی شده بود. اما این چیز‌ها برای من مهم نیست. خسارتی که من پرداخت کردم در برابر خسارتی که این جبهه زرد می‌پردازد، خیلی ناچیز است.

صحبتی که درباره فیلم‌های کمدی می‌کردید، این روز‌ها دامنه سینمای ایران را فراگرفته و این دست فیلم‌ها جایی برای حضور سینمای اجتماعی نگذاشته است. اگر دوست دارید برای ما در این باره توضیح دهید.
اجازه بدهید در روز‌های آینده در این باره مفصل صحبت کنیم.

مسعود فراستی
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

پرش به ناوبریپرش به جستجو
مسعود فراستی
زادروز ۱۹ فروردین ۱۳۳۰
(۹ آوریل ۱۹۵۱ ‏(۶۷ سال))
تهران، ایران[نیازمند منبع]

محل زندگی تهران

ملیت ایران

پیشه تحصيلات عاليه در رشته هاى فلسفه و نمایش از دانشگاه بولونیا، هنرهای تجسمی از دانشسرای عالی ملی هنرهای زیبای پاریس و جامعه‌شناسی و اقتصاد سیاسی از دانشگاه پاریس / تدريس در دانشكاههاى مختلف / محقق / نويسنده (تاليف - ترجمه) 22 اثر / منتقد سینما

وبگاه
http://www.massoudfarassati.com

مسعود فراستی (زاده ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ در تهران) فعال سیاسی سابق، منتقد سینما و سردبیر مجله فرم و نقد[۱]است. وی همچنین یکی از کارشناسان ثابت برنامه هفت بود.
محتویات
• ۱زندگی
o ۱.۱کافه راندِوو
• ۲نوشته‌ها
• ۳جستارهای وابسته
• ۴منابع
• ۵پیوند به بیرون
زندگی[ویرایش]
وی دانش‌آموخته فلسفه و نمایش از دانشگاه بولونیا، هنرهای تجسمی از دانشسرای عالی ملی هنرهای زیبای پاریس و جامعه‌شناسی و اقتصاد سیاسی از دانشگاه پاریس ۸ فرانسهاست.[۲]
فراستی سابقاً یک فعال سیاسی کمونیست بود. او سخنگوی انشعابی مائویستی از حزب توده تحت عنوان حزب رنجبران ایران بود و پس از انقلاب زندانی و به اعدام محکوم شد. اما در نهایت تواب شد.[۳][۴][۵][۶][۷]
از کارهای وی می‌توان به نگارش و تألیف آثار و مقالات هنری و سینمایی، تدریس در دانشکده‌های مختلف، تألیف و ترجمهٔ کتاب‌های گوناگون، مسئول بخش سینما و تلویزیون، عضو تحریریه مجلات سروش و سوره، سردبیری نقد سینما، دبیر هیئت تحریریه نقد سینما دوره تازه، عضو هیئت داوران سینمای دفاع مقدس، عضو هیئت مؤسس و رئیس دوره دوم انجمن منتقدان و سینماگران ایران، عضو هیئت رییسهٔ کانون منتقدان فیلم اشاره کرد. وی همچنین تهیه‌کنندهٔ برنامه‌های گفتگو با سینمای دفاع مقدس بود.[۸]
فراستی در پاسخ به این سؤال روزنامه شرق که منتقدانش می‌گویند او آدم حکومتی است گفت:[۹]
«اگر حکومتی بودن به معنی دفاع ملی است، بله من حکومتی هستم. اگر حکومتی بودن به معنی دفاع از مصالح و منافع ارضی و ملی است، بله من حکومتی هستم. اگر حکومتی بودن یعنی جیره‌خوار دولتی بودن و انتقاد نکردن است، آنها حکومتی هستند و من نیستم. من که به هر دولتی انتقاد دارم. به تمام دولت‌های بعد از انقلاب سر مسئله سینما انتقاد می‌کنم و کارهایشان را قبول ندارم. شما که با این نگاه دولتی سازگارید. نانتان در آن است. کدام بیشتر حکومتی هستیم؟ هر دو. شما بیشترید.»
کافه راندِوو[ویرایش]
فراستی در ۹ خرداد ۱۳۹۴ در برنامه خندوانه اعلام کرد که یک کافه تأسیس کرده و برنامه نقد و کلاس‌های خود را در آنجا در کنار «تهیه قهوه»، «تی کشیدن» و «تمیز کردن میزها» ادامه می‌دهد.[۱۰][۱۱] این کافه در مهرشهر کرج است.[۱۲]
نوشته‌ها[ویرایش]
فراستی در حال حاضر ۲۲ عنوان کتاب تألیف و ترجمه کرده‌است. از جمله:[۱۳][۱۴][۱۵]
1. فانوس خیال[۱۶]
2. لذت نقد: نقدها، ضد یادداشت‌ها، مقالات
3. جنگ برای صلح: مروری بر سینمای دفاع مقدس: گزیده مقالات
4. دیالکتیک نقد
5. ۲۵ سال سینمای ایران: سینمای جنگ و دفاع مقدس
6. هزارتوی رؤیا - حقیقت (اینگمار برگمان و سینمایش)
7. افسانه چارلی چاپلین
8. دست به نقد
9. رنگ خدا: فیلمنامه، گفتگو، نقد
10. همیشه استاد: آلفرد هیچکاک و سینمایش
11. سینمای کمدی و بیان فردی
12. کارناوال فدریکو فلینی
13. کوروساوا: سامورایی سینما
14. سینما - قلم
15. اسطوره جان فورد (مجموعه مقالات)
16. ده فیلم، ده نقد دیگر
17. هیچکاک، همیشه استاد
18. رؤیا - پناهگاه: اینگمار برگمان و سینمایش
19. بچه‌های آسمان: فیلمنامه، گفتگو، نقد
20. فرهنگ فیلم‌های جنگی جهان
21. نقد چیست، منتقد کیست؟ (مجموعه مقالات)
22. زیر نور ماه (فیلمنامه - گفتگو - نقد و نظر)


۱۰ فیلم مورد علاقه مسعود فراستی

مسعود فراستی از جمله منتقدانی است که نمی توان او را نادیده گرفت. تسلط و سوادش در سینما حتی برای کسانیکه لحنش را نمی پسندند نیز قابل احترام است اگرچه به خاطر همین لحن تند و تیزش که البته جذابیت های خاص خودش را هم دارد به او انتقادات زیادی می‌شود.

از سوی دیگر فراستی خود را از دوستداران شهید آوینی می داند و به گفته خودش به او عشق می ورزد، منتقد شکل حضور ما در جشنواره های خارجی است، روشنفکرها را بقول خودش می زند و... اما چندی است نسبت به او انتقاداتی از جنس دیگر هم مطرح می شود.
در ادامه گفت و گوی او با ویژه‌نامه نوروزی مثلث از نظرتان می گذرد:

در بحث سینما میخواهیم به موضوع محتوایی سینمای انقلاب به منظور جریانشناسی بپردازیم. البته بیشتر جریانشناسی محتوایی. فکر میکنم با این فضا شروع کنیم که اصلا میشود در دستهبندیهای سینمای بعد از انقلاب گفت ما سینمای ارزشی، دینی و معناگرا فلسفی يا سينماي سياسي داریم یا سینمای صرفا سرگرمی ساز داریم؟ شما این را قبول دارید که ما میتوانیم سینمای سیاسی را دستهبندی کنیم و مثلا ۴۰ فیلم هم زیرمجموعهاش بیاوریم.
برای پاسخ به این سوال به نظرم بد نیست مقدمهای بگویم. به نظرم مهمترین کاری که سینمای بعد از انقلاب میکند این است که فیلمفارسی و تمام مشتقات آن را از در بیرون میکند و میگوید ما دیگر سکس و خشونت فیلمفارسی را نمیخواهیم، فیلم خارجی هم نمیخواهیم. بعد از این نخواستنها از اوایل دهه حذفشدن سرگرمی از سینما شروع میشود و دوستانی که در این زمینه دخیل هستند، به خصوص آقای بهشتی، تئوریسین این داستان درباره سینما میگویند که سینما نباید سرگرم کننده باشد، کسی هم در آن نباید آجیل و چیپس بخورد. در واقع سینما را مدیومی بسیار عبوس و متفکر معرفی میکنند. این حرفها به نظرم کاملا بی ربط است. حرفی است که نه با ذات سینما جور درمیآید و نه اساسا درست است. سینما فلسفه و اندیشه نیست، سرگرمی است. درواقع بخش سرگرم کننده آن حرف اول را میزند. به محض اینکه میگوییم سرگرمی دوستان به اصطلاح ارزشی مان میگویند اینطور نیست و این در صورتی است که خودشان نازلترین سرگرمی را دوست دارند، اما به محض اینکه نوبت به مردم میرسد، سرگرمی بد و ناجور میشود. به نظرم آنها متوجه این موضوع نمی شوند که این مدیوم، مدیوم خالص هنری نیست، بلکه مدیوم صنعت، رسانه و بعد هنر است.

پس هنر و سرگرمی را جدای از هم نمی دانید؟
نکته مهم اینجاست که هنر در سینما از پس سرگرمی می آید. در سینما اصل، سرگرمی و هنر است، یعنی باید قصه درستی بگوید، فضا و آدمهای درستی راترسیم و مخاطب را جذب کند. اینجاست که بین همه اینها آن فیلم به معنای واقعی فیلمي شود. مهمترین حرفهای بشریت را هم در فیلمت بزنی، کسی مخالف هر چیزی که میخواهی بگویی، نیست، اما وقتی مخاطب نباشد فایدهای ندارد. این مشکل سینمای ایران است. دوستان میخواهند مفهومسازی کنند و فیلم معناگرا بسازند، چون ارزشی، دینی و مفهوم سازند اما سینمایی نیستند و چون سینمایی نیستند هیچکدام از اینها هم نیستند. وقتی قرار است یک قصه ديني بسازی، به صرف اینکه قصه ات ديني است، فیلمت دینی نمیشود. قصه قرآنی را دست آدمی که بلد نیست بدهی به هدفت نخواهی رسید. غیرممکن است سینما به ما کولی بدهد، نمیشود مدیوم را بلد نباشیم، اما چیزی که میخواهیم را به ما بدهد. به همین دلیل هم، من در این سالها گفتم همه چیز در گرو فرم است. فرم است که محتوا را میسازد. ممکن است ایده، تم و مضمون وجود داشته باشد، اما محتوا قبل از فرم اصلا وجود ندارد. فرم است که مضمون و ایده شما را به محتوا تبدیل میکند.

سریال «حضرت یوسف(ع)» یا فیلم «ملک سلیمان» که ادعای ارزشی بودن دارند و بسیاری هم آن را تایید میکنند، عملا سینما نیست و چون سینما نیستند، اثر نمیگذارند. دوستان میگویند ما میخواهیم جدای از هالیوود مفهوم بسازیم، خارج و جدای از هالیوود یعنی چه؟! یعنی رویداد، قصه، شخصیت و فضا نداشته باشد و خارج از اینها مفهوم داشته باشد. این یعنی ما شوخی میکنیم. حضرت سلیمان وقتی حضرت سلیمان میشود که قصه اش به شكل سینما دربیاید. وگرنه یک بازیگر خوش قیافه چشم آبی نمي تواند حس را منتقل كند. اسپشیال افکتهای به شدت عقب افتاده و بی معنا که خارجیها کلی هم بابتش از ما پول گرفتند، روی هوا میرود. چون در بافت اثر نیست و منطق ندارد. به همین خاطر هم صحنه آن کشتی، کاریکاتوری و کارتونی درمیآید. در اين فيلم آدمی که باید پیغمبر خدا باشد تبدیل میشود صرفا به جوان خوش قیافه ای که نه راه رفتنش، نه نشستنش و نه حسش پیغمبربودن را القا نمیکند. در سینما متافیزیک از پس فیزیک می آید. در سینما، جهان و همه چیز به درد دیدن میخورد نه تعقل. وقتی ما این را بفهمیم به این نتیجه میرسیم ما در سینما نمیتوانیم مرگ، عشق، ایثار و شهادت را نشان دهیم، بلکه باید عشق را با عاشق و مرگ را با مرده نشان دهیم، یعنی موضوع را فیزیکي میکنیم و به آن قصه میدهیم. البته این بحث را نهفقط در سینمای دینی، ارزشی و معناگرا داریم، بلکه با روشنفکرها هم داریم. آنها هم مفهوم سازند. فیلم مانی حقیقی «پذیرایی ساده»، آن هم مفهومساز است. یکسری پول بین مردم پخشکردن که سینما نمیشود. فیلم عکسالعمل مردم مختلف در مقابل پول است که همان مفهوم میشود. باید این را تبدیل به قصه کرد، از درون آن آدم ساخت و شخصیت به وجود آورد. جالب است که در این بحث روشنفکرها و حزباللهیهای دوآتشه مشکلشان یکی است، چون برای هر دو دسته سینما ابزار است. یک دسته میخواهد حرفهای روشنفکرانه خود در جامعه را بزند که معلوم نیست چقدر ارزش دارد، گروه دیگر هم میخواهد حرفهای باارزش خود را بزند که معلوم نیست در سینما جواب میدهد یا نه.

پس شما معتقدید مضمون و محتوا در فیلمنامه معیار تقسیم بندی در سینما نیست؟
نه؛ اصلا نمیشود. به همین دلیل است که میگویم با این تقسیمبندی، سینمای ارزشی یا معنوی نداریم. اگر میخواهیم سینمای دینی داشته باشیم باید فرم دینی داشته باشیم. بله، ما ژانر نداریم. البته یک ژانر نصفه و نیمه کودک داشتیم که آن هم از بین رفت. تنها ژانر جدی سینمای ایران جنگ و دفاع است که داشتیم.

پس در این بحث هم میتوانیم به سینمایی که داریوش مهرجویی به عنوان سینمای فلسفی، حاتمی کیا به عنوان سینمای سیاسی و مجیدی به عنوان سینمای معناگرا ارائه دادند، نقد وارد کنیم؟
بله، همه این کارگردانها به جز حاتمی کیا در «دیده بان» و «مهاجر» همه ایده محورند. البته حاتمی کیا در «آژانس شیشه ای» قصه میسازد، اما من در این فیلم مشکل دیگری با او دارم.

مشکل کجاست؟
نگاهی که او در این فیلم به مردم دارد، خیلی غیرانسانی است. حتی میتوانم بگویم این نوع نگاه شروع نگاه مخملبافی است و به مردم توهین میکند. البته نه مثل «رسوایی» اما مردم را گروگان میگیرد. این نگاه به نظرم فقط قصه نیست و درونی است. به نظرم این نوع نگاه ادامه طلبکاری از مردم است. من جنگیده ام، حالا از شما طلب دارم. اگر جنگیدی وظیفه ات را انجام دادی، با خدا معامله کردی نه با من. برای من هم جنگیده باشی باز هم نباید طلبکار باشی. تو با خالقت معامله کردی و وظیفه ملی ات را انجام داده ای. من که انجام نداده ام، بدهکارم، اما تو هم طلبکار نیستی. من میگویم نگاه طلبکارانه از مردم، شروع سقوط در هنر است. همه این دوستانی که نام بردید همان نصفه و نیمه دنیایی هم که داشتند از دست دادند. یک جهان کوچک مساله آنها بود، حالا فرض کنیم جهان آنها از جنگ شروع میشد. مثلا ابراهیم حاتمی کیا که با «دیده بان» و «مهاجر» آمد و با «از کرخه تا راین» و... ادامه داد، اما این دوستان این جهان را هم از دست دادند. خودشان فکر میکنند انتخاب کردند، اما به نظر من انتخاب نکردند، بلکه از دستش دادند. اما نتوانستند دنیای دیگری جایگزین این چیزی که از دست دادند کنند. چون تجربه دیگری از زندگی نداشتند جز یک تجربه خیلی بد؛ منظورم تجربه پول درآوردن است.

مگر شما مخالف پول درآوردن هستید؟
نه؛ هرکس باید پول دربیاورد. من نه مخالف پول درآوردن هستم و نه رفاه. شما نباید خودت را به رفاه بفروشی. اگر هم میخواهی این کار را بکنی از اینجا برو بیرون. آن موقع من هم خیلی به تو احترام میگذارم و هر وقت خواستم دلار بخرم سراغت میآیم! اما دلارفروش در سینما معنا و جایگاهی ندارد. در سینما برجسازی میکنند نه فیلمسازی! رانتخواری میکنیم و همه جور رانتی از همه جا میگیریم، از مردم هم توقع داریم. دستت توی جیب خودت نمیرود اما زندگی ات هر روز رفاه زده تر از دیروز میشود. تا دیروز که تو هم مثل مردم عادی زندگی میکردی. کوچه، نفس مردم و شهید را می فهمیدی. چون با آنها زندگی میکردی اما الان خانهات را بردی بالاشهر و دیگر نمیدانی جای دیگر چه خبر است. خیلی از آدمها هم افرادی نیستند که با این مهاجرتها تغییر نکنند. اینقدر سطحی و بدون دنیا هستی که آن فضا تو را می بلعد و دیگر چیزی از تو باقی نمیماند. اما بهتر است حالا که در آن فضا قرار گرفتی، درباره همان فضا حرف بزنی. وقتی خودت در جردن مینشینی، ولی درباره پامنار حرف میزنی، دیگر لو میروی که غیرواقعی هستی.

درواقع تصنعی بودن کارها به این دلیل است که فضا را لمس نکردهاند...
بله، تو در صورتی میتوانی کار ملموسی بسازی که در آن فضا زندگی کرده باشی و نسبت به آن فضا شرمنده نباشی. حالا باید راجع به آن فضای جدید هم آنالیز داشته باشی و آن را آسیب شناسی کنی. به نظر من تفاوت «آواز گنجشکها» و «بچه های آسمان» هم در این است. «بچه های آسمان» مماس با آن زندگی است و به همین خاطر درمیآید اما «آواز گنجشکها» صادق نیست. سر سوزن فرمی هم که در «بچه های آسمان» بود در دومی به صفر میرسد.

در این بین دنیای روشنفکرها که عوض نشده، آنها همان دنیای قبلیشان را دارند، مثلا مهرجویی قبلا هم همان دغدغه ای را داشته که الان هم دارد...
به نظر من این آدم دغدغه ای نداشته. کیمیایی داشته، اما مهرجویی هیچوقت دغدغه ای نداشته.

البته آقای مهرجویی در «مهمان مامان» سراغ طبقه پایین جامعه میرود و این، تا حدی باورپذیر از آب درمیآید...
نه، به نظرم «مهمان مامان» کاملا فاجعه است. مهرجویی کارگردانی است که خودش هیچوقت دنیایی نداشته. او جیمز باند بوده، گاو ساخته، هالو شده اما دنیا نداشته. در مقابل میتوانیم بگوییم کیمیایی داشته. مهرجویی سینما را تا حدی در سطح سینمای ایران بلد بوده، ولی الان دیگر بلد نیست. با همان سینمایی که بلد بوده، مد روز بوده. یک روز هامونی بوده و یک روز عرفانی و روز دیگر هم بماند. اگر بخواهیم راجع به او تماتیک حرف بزنیم، هیچ وقت نمیتوانیم او را پیدا کنیم. شاید ادعا داشته باشد، اما باز هم میگویم دنیا ندارد.

شما میگویید کیمیایی دنیا دارد، اما او هم دنیایش را تکرار کرده...
بله؛ دنیای او هم پوسیده، تمام شده و او حالا دارد عزای آن دنیا را میگیرد. اگر من الان بخواهم در کل سینمای ایران یک نفر را انتخاب کنم و بگویم او فیلمساز است، هنوز هم می توانم نام کیمیایی را ببرم با اینکه شش - هفت اثر آخرش یکی از یکی بدتر، فاجعه تر و بی منطق تر بودند. اما در مقابل این آدم، حداقل من با یک دنیایی طرف هستم. حاتمی کیا هم دنیایی داشته که آن هم از بین رفته. جای آن چه آمده؟ باید از خودش پرسید که خودش هم بعید میدانم چیزی بداند. در زندگی ما چیز جدیدی نمی آید چون حیات روشنفکری نداریم. در واقع منظورم از روشنفكري وجه مثبت يعني حیات هنری است که بدون آن حرف و موضوع جدید غیرممکن است.

نکته دوم هم این است که ما ارتباطی با مخاطب نداریم. به صورت فیزیکالی خودمان با مردم رفت و آمد نداریم. مگر میشود کسی کارگردان باشد اما در خیابان بین مردم نرود؟ اما آقایان به خیابان نمیروند، به کتابفروشی نمیروند که کتاب بخرند، بقالی هم نمیروند. حالا فکر میکنید از آنها چه میماند؟ فقط یک ماشین شاسی بلند که از آن پیاده نمیشوند و از بالا به مردم نگاه میکنند. از طرف دیگر دولت هم نمیگذارد ارتباط بین فیلمساز و مخاطب اتفاق بیفتد و همیشه سد سینمای دولتی بین آنها وجود دارد. در این سینما به جای اینکه به مخاطب عام یا خاص نگاه شود، به دولت توجه میشود. ساختار مریض سینمای دولتی این عدم ارتباط را به وجود میآورد و وقتی این اتفاق میافتد نه تو اصلاح میشوی و نه مخاطب رشد میکند. مخاطب درجا میزند، اما فیلمساز عقب میماند. در این میان با پول دولتی هر کاری دلش میخواهد میکند و برجساز میشود. در سینمای ایران مسابقه باجخوردن است. بودجه هفت - هشت میلیاردی، اما فروش ۲۰۰ یا نهایتا ۵۰۰ میلیونی! این سینما واقعا خنده دار است، باید درش را بست. سینمایی که دخل و خرج فیلمش یکی نباشد را باید تعطیل کرد.

بايد درستش کنیم، سوبسید ندهیم. به نظر من سینمای دولتی از «الف» تا « ی» اش فاجعه است. ساختار این سینما مشکل دارد. ایراد از شمقدری نیست، فراستی را هم در این سیستم بگذارید، چون ساختارش ایراد دارد خراب میکند. اگر میخواهیم مساله را حل کنیم باید ساختار را به هم بریزیم. در اولین قدم هم باید سوبسید را در تولید برداشت و به جایش در اکران گذاشت. سینمای ما باید شبیه سینمای دنیا شود. سینمایی که شبیه سینمای اروپای شرقی قدیم است، جز شکست نتیجه ای ندارد. درنهایت هم اگر بخواهد فیلم خوبی از آن درآید که به نظر من سالی یکی، دو فیلم است هیچ ربطی به دولت ندارد. من یکبار هم در «هفت» گفتم خوبیهای این سینما به شما ارتباط ندارد، اما بدیهایش همه به شما مربوط است. البته اول به دولت، بعد به شخص فیلمساز و نوع زندگی که انتخاب کرده.

در این مبحثی که داشتیم ارزیابیتان از پدیده اصغر فرهادی چیست؟ او به نظر جدا از سینمای ایران شده ...
ما در این سینما پدیده هایی را پیدا خواهیم کرد، از جمله پدیده فرهادی که مستقل از این سینما می ایستند. ما تا به حال دو هزار و خرده ای جایزه گرفته ایم، اما هیچکدام از این جایزه ها متعلق به سینمای ایران نیست. همه شان به شخص فیلمساز تعلق دارد. پدیده هایی هم که به این سینما می آیند شخصی اند؛ بنابراین جوایزی هم که میگیرند شخصی است چون ما چیزی به اسم سینما نداریم. فیلم داریم، جزو ۱۰ کشور اولی هم هستیم که تولید داریم، در جایزه گرفتن هم فکر میکنم جزو پنج تای اول هستیم، اما سینما نداریم. چون سازوکار سینما نداریم. ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار می افتند تا یک نفر فیلمش اسکار میگیرد. جالب است که بعدش هم میگویند چون امسال ما نرفتیم، «آرگو» جایزه گرفت. من میگویم «آرگو» و «جدایی نادر از سیمین» ادامه همدیگرند. البته فرهادی اصولا از ابتدا در دام روشنفکری بود. او ابتدا یک فیلمنامه نویس متوسط بود، بعد با استعدادکی که داشت جلو رفت و یکی، دو فیلم متوسط ساخت که یکی از آنها «چهارشنبه سوری» بود که به نظر من همچنان بهترین فیلمش است، بعد هم با دوربین روی دست و «الی» بازی و کمی هوش، فیلمی ساخت که حالا خیلی از فیلمهای دیگر مثل همین «قاعده تصادف» هم تحت تاثیرش هستند. «درباره الی» فیلم متوسطی بود که میخواست حرف بزرگتر از دهنش بزند، اما نتوانست. بعد از این فیلم فرهادی این حرف را گنده تر کرد و گفت من میخواهم درباره اخلاق جامعه حرف بزنم. این حرف کو؟ کجاست؟! برای منافع دروغ گفتن، متعلق به دوران قبل از سوفسطاییهاست! فرمی هم در کار نبود و فیلم شخصیت پردازی هم نداشت. همه تیپیکال بودند. دوربین روی دست در سکانس آشپزخانه به نظرم غیرمنطقی است. حالا فیلمبردار کلاری است، باشد اما شیوه غلط است. این فیلم یک سوژه است که فرهادی آن را گرفت، چون سینمای جهان کوتوله بود، نکته دیگر هم اینکه فیلم موقع درستی بود و با یکسری فیلم جدی برخورد نکرد و دیگر اینکه حرف مهمی میزد، از ایران برویم. همه اینها نتیجه اش میشود ۵۰ جایزه به اضافه اسکار.

یعنی تفکر این دو فیلم را یکی میدانید؟
بله، آنها ادامه یک تفکر هستند. من همان موقع هم گفتم، «جدایی...» ادامه و در جهت تحریم است. پیامش هم رفتن از ایران است.

آن موقع که هنوز تحریمها به این شدت نشده بود...
ولی شروع شده بود، آن موقع هم گفتم آمریکا تحریم میکند، به «جدایی...» هم جایزه میدهد. پس این دو در تضاد با هم نیستند و ادامه یکدیگرند. «آرگو» هم همین است. در «جدایی...» میگوید در ایران همه دروغ میگویند و به همین خاطر باید از ایران رفت اتفاقا در«آرگو» کمتر این را میگوید. مخاطب را سی سال به عقب میبرد و میگوید انقلابتان خوب است. در پنج دقیقه اول میگوید خوب شد که شاه را از مملکت بیرون انداختید. اما بعد که نوبت به گروگانها میرسد، میگویند ما از شما برتریم و عقده حقارت آمریکاییها را یک مقدار سرپوش میگذارد. به نظر من «جدایی...» از «آرگو» توهین آمیزتر است و حرفهای تندتری نسبت به من ایرانی میزند. در آنجا میگوید همه ایرانیها دروغگو هستند و برای اینکه نجات پیدا کنیم باید برویم و بچه را هم همراه خودمان کنیم. در این بین تکلیف ما با «آرگو» روشن است، چون یک فیلم آمریکایی است یک سانت راست میگوید، درعوض ۹۹ درصد هم دروغ. آخر سر هم آمریکا را قهرمان میکند و به فیلم جایزه هم میدهند. این در حالی است که «آرگو» یک فیلم سطحی و دسته دهمي است. آمریکاییها وضعشان خراب است. وقتی مجبورند به این فیلم جایزه بدهند نشان میدهد سینمایشان خراب است. دیگر از آن سینمای قلدری که جهان را فتح میکرد، خبری نیست. اگر آن سینما «آرگو» است باید خجالت بکشید. «لینکلن» بد است، «جانگوی آزاد شده» تارانتینو فاجعه است، اصلا به نظرم جنگولکبازی است. جالب است در سینما لابی و سیاسی بازی میکنند، زن رئیس جمهور را هم وادار میکنید از کاخ سفید نام این فیلم را به عنوان برنده بخواند. وقتی سال گذشته من سر «جدایی...» گفتم این جایزه سیاسی است همه گفتند نه آقای فراستی تو همه چیز را توطئه میبینی! یا مساله شخصی داری. حالا امسال چه شد؟! آنها از کاخ ریاست جمهوری جایزه دادند و ثابت کردند همه چیز سیاسی است. از آن طرف برگزارکنندگان اسکار هم چقدر ضعیف هستند که به راحتی پذیرفتند جایزه از کاخ خوانده شود. زن رئیس جمهور میتوانست یک قدم پایینتر بیاید و در مراسم حضور داشته باشد. بقیه فیلمهای آمریکایی را هم دیده ام، یکی از یکی ضعیفترند. آنها دیگر حرف جدی ای در سینمایشان ندارند و دیگر آن سینمای پرطمطراق و فاتح جهان نیست. شکوه و سرگرمی اش را از دست داده. اسپیلبرگ «لینکلن» را میسازد که واقعا خنده دار است. یک پلان «لینکلن» جان فورد به کل فیلم اسپیلبرگ می ارزد.

در بحث رسانه مخاطب اهمیت زیادی دارد و هر رسانهای اعم از سینما یا هر مدیوم دیگر ابتدا باید مخاطب را جذب کند. در بحثی که درباره سرگرمکننده بودن سینما داشتیم میزان و معیار این موضوع را چه کسی مشخص میکند؛ فیلمساز یا ذائقه و سلیقه مخاطب که انواع مختلفی هم دارد؟
به نظرم اینجا مشکل در درک سرگرمی است. سرگرمی، تفریح نازل فیلمفارسی قبل یا بعد از انقلاب نیست. سرگرمی یعنی اینکه من مخاطب خاص سی سال منتقد جذب شوم. سینما باید در چهار دقیقه اول من را جذب کند و پای فیلم بنشاند. من هم به عنوان مخاطب با حرف پای تماشای یک فیلم نمی نشینم چون مغزم پر از حرف است. من با تصویر جذب میشوم. هر آدم عادی هم همینطور است. من نیز یک آدم سینما رو به شدت معمولی مثل همه هستم. من سعی میکنم خودم را مثل مخاطب عام کنم، نه اینکه از او بخواهم مثل من شود. چهار دقیقه اول باید قصه فیلم شروع شود، بعد که پیش میرویم داستان جذاب است، درست پیش میرود، دوربین و بازیها هم درست هستند. بعد از آن فرمت فیلم را نگاه میکنم.

پس بین مخاطب عام و خاص تفاوت چندانی قائل نمیشوید؟
مخاطب خاص از دل مخاطب عام بیرون میآید. ولی در این بحث هم تفاوتهایی وجود دارد. مثلا «رسوایی» مخاطب عام دارد اما به نظرم پایین ترین سطح مخاطب عام را دارد و اتفاقا به مخاطب توهین میکند. همه میگویند مخاطب دارد و میفروشد اما به نظر من به هیچ وجه این طور نیست. همان تفکری که در فیلم هست نسبت به مخاطب بیرون هم وجود دارد. در این فیلم آدمها برای آقایان همه ناپاک و چشمچران هستند که پشت سر روحانی فیلم نماز میخوانند. این تفکری است که در این فیلم وجود دارد و توهین به مخاطب است. پشت سر روحانی همان آدمهایی نماز میخوانند که چشمچرانند. این تفکر غیر از اینکه در جامعه نیست از حد فیلمفارسی هم پایینتر رفته. فیلمفارسی قبل از انقلاب جلوی مخاطب عام بود، نه پشت او. فیلم فارسی بعد از انقلاب پشت مخاطب است. عقب افتاده و توهین آمیز است. آدمهای این فیلم هم مثل کسانی هستند که بیرون از فیلم فرضشان میکنی. به آنها توهین میکنی، اما میگویی بیایید و فیلم من را ببینید. این مشکل در «اخراجیهای ۳» هم وجود داشت. تا وقتی این تفکر درست نشود اوضاع همین است.

حالا در این میان تکلیف مخاطب خاص چیست؟
شما میتوانی فیلمت را خیلی ساده بسازی و این موضوع خیلی هم خوب است. من هم به عنوان مخاطب عام آن را می بینم و تحملش میکنم و بعد از یک ساعت و نیم که فیلم برایم تمام میشود از سالن سینما بیرون میآیم. از نظر من بعضی فیلمها در پنج دقیقه تمام میشوند، بعضی از فیلمها در تیتراژ تمام میشوند، بعضی از فیلمها هم دیگر خیلی تلاش کنند میتوانند من را یک ساعت و نیم بنشانند. شاید باورتان نشود اما من واقعا مخاطبعام هستم. با همین نگاه عام هم فیلم می بینم. تنها تفاوتی که با مخاطب عام دارم این است که رودربایستی بعضی از آنها را ندارم. همین! حتی حس من و او یکی است.

در واقع شما روانشناسی مخاطب عام و خاص را یکی میدانید؟
بله، من معتقدم ادامه مخاطب عام میشود مخاطب خاص. من بعد از یک ساعت و نیم فیلم سرگرم شدم و اينجاست که مخاطب خاص شروع میشود. اگر فیلم بعد از این مدت زمان من را به قدری جذب کرد که بخواهم آن را دوباره ببینم این بار من بهعنوان مخاطب خاص به تماشای فیلم مینشینم. حالا من دیگر قصه را میدانم و وارد بحثهای دیگر میشوم. بدون لحاظ مخاطب عام و خاص، تو به عنوان یک فیلمساز اصلا مخاطب نداری.

در این بخش میخواهم جمع بندی کلی تان را از وضعیت نقد در سینمای ایران بدانم تا سراغ موضوع دیگری برویم.
من در هر صورت از نقد و همه منتقدان دفاع میکنم. اگر تیم فوتبال منتقدان و فیلمسازان باشد و در مقابل هم تیم فیلمسازان، من قطعا در تیم منتقدان هستم و حتما هم به آنها گل میزنم. حالا در تیم خودمان هم ممکن است یکی خوب بازی کند یکی هم بد. نکته دیگری هم که باید بگویم این است که منتقد لطفا روابطعمومی فیلم نباشد. اگر میخواهی از فیلمی دفاع کنی مردانه این کار را بکن. میخواهی حمله هم کنی همین طور باش.

اما در این سالها برخی افراد هم وارد حوزه نقد شدند، در صورتی که سینما تخصصشان نیست. نظرتان در این مورد چیست؟
من به این دوستان در جایگاهی که قرار بگیرند خیلی احترام میگذارم، یکی استراتژیست خوبی است و من وارد حوزهشان نمیشوم، دوستان دیگر هم در همه حوزه ها اظهارنظر میکنند، ولی لطف کنند این کار را نکنند. اگر میخواهند به سینما بیایند آن را بلد باشند. محتوا زده ها سینما را نمی فهمند و عاشق لفاظی خارج از هنر هستند. حرفهای ارزشیشان هم از نظر من جدی نیست. چون وقتی فرم بلد نیستی حرف ارزشی هم نداری. البته با عرض معذرت! دوست دیگر هم که در همه حوزه ها از آشپزی گرفته تا سینما اظهارنظر میکند، اما دوست عزیز شما فقط درباره آشپزی نظر بده و به سینما کاری نداشته باش!
در این سی و اندی سال کدام فیلمها را میتوانید مثال بزنید که ویژگیهایی که از آنها حرف زدیم را داشتند؟
جالب است وقتی یک نفر فیلم خوب میسازد و من از او تعریف میکنم تنم میلرزد، چون مطمئنم دومی را خراب میکند. اما فیلمهایی که من در این مدت دوستشان داشتم «بچه های آسمان»، «دیده بان»، «مهاجر»، «هور در آتش»، «سفر به چذابه»، «نیاز»، «قصه های مجید»، «شبهای روشن» و «طلا و مس» است. هرچه جلوتر می رویم انتخابها سختتر میشود.

از فیلم «شرط اول» اطیابی هم تعریف کرده بودید...
(با خنده) نه آن در حد همان فیلم بود و گفتم در آن سال این فیلم هم از بیست ممکن است دو بگیرد! بقیه که زیر صفرند!

مصداق این نکته که گفتید وقتی من از یک نفر تعریف میکنم فیلم دومش را خراب میکند، مسعود ده نمکی است؟
نه ، مصداقش خیلی های دیگر هم هستند، حاتمی کیا، مجیدی و خیلیهای دیگر هم هستند.

اما شما از «اخراجیهای ۱» حمایت کردید اما این اتفاق برای سری بعد فیلم نیفتاد...
بله، از سری اول آن حمایت کردم، هنوز هم میکنم. اصلا من حرفم را پس نمیگیرم. «اخراجیهای ۱» فیلم خوبی است.

مگر سری یک آن با دو و سه چه فرقی میکند؟
خیلی فرق میکند. در سینمای ایران من از فیلم به فیلمساز نمیرسم. یعنی نمیگویم چون این فیلم خوب است فیلمسازش هم درست و حسابی است. اگر سی تا فیلم بسازد میشود این حرف را زد، اما با یکی، دو فیلم نمیشود این نظر را داد. نکته دیگری که وجود دارد ما در این سینما مولف نداریم. اما مواردی از «اخراجیهای ۱» در سینمای ما بیسابقه است. کمدی جنگی این فیلم بیسابقه است، خیلی هم از کمدی «لیلی با من است» جلوتر است. دیالوگ نویسی کمیک آن عالی است، نکته سوم هم نگاه حاکم بر فیلم است که برای اولینبار میگوید ایران فقط برای کسانی نیست که جنگیدند. ایران برای همه است. این به نظرم خیلی حرف بزرگی است و من طرفدار این حرف هستم.

شما که معتقد به فرم هستید به نظرتان «اخراجیها» فرم دارد؟
به این بحث هم می رسم. به نظر من حرف فیلم در جای خوبی از آن زده میشود و با فرمی ناچیز بخشی از این حرف را میزند. این فیلم یک پلان دارد که از بهترین پلانهای کل تاریخ سینمای ایران است. پلان بشین و پاشو، اینکه این پلان چطور درآمده موضوع بحث من نیست. موقع بشین پاشو از ترس همه خراب کردند، دوربین بالا میرود و سایهها را میگیرد. این جمعبندی به نظرم فوق العاده است. اینجا تلاقی فرم و محتواست و در این لحظه محتوا خلق شده؛ محتوایی که از آن دفاع میکنم. «اخراجیهای ۱» هزاران ایراد و اشکال دارد، تراوشاتهای غلط، بازیهای اگزجره و هزاران ایراد دیگر، اما هیچکدام از اینها فیلم را نابود نکرده. فیلم سرپاست و به مخاطب از درون تا بیرون فیلم احترام میگذارد. به او میگوید همه ما اخراجی هستیم. علت اینکه مخاطب هم میرود و فیلم را میبیند همین است. فکر میکند میتواند با آدمهایی که همه اخراجی هستند همذاتپنداری کند.

این اتفاقها در «اخراجیهای ۲» نمی افتد؟
نه، از دو به بعد همه اینها کاریکاتوریزه و کارتونی میشوند. مردم حذف میشوند و آدمهای فیلم هم دیگر چنگی به دل نمیزنند. «اخراجیهای ۳» ضدمردم است. به آدمها توهین میشود. این خط ادامه پیدا کرده و رسیده به «رسوایی» که فاجعه است. تفکر این فیلم مخملبافی است؛ ضدمردم. مخملباف هم از ضدمردم بودن مخملباف شد. این روند هم از «عروسی خوبان» شروع شد و من همان موقع هم گفتم. این دو فیلم خیلی شبیه هم هستند چون میخواهد به روی همه اسلحه بکشد. «آژانس شیشه ای» هم تا حدی به این دو فیلم شبیه است، البته خوش ساختتر. حالا یک حرف سیاسی هم بزنم؛ در جامعه به محض اینکه مردم پشت حکومت و نظام نباشند فرد دیگری باید پشت آنها بیاید و این خارجیها هستند. به محض اینکه پشت هنرمندی مخاطبش نباشد دولت جای آن را میگیرد و این فاجعه است. پشت یک فیلمساز باید مخاطب عام و خاص و مردم باشند. اگر اینها نباشند شروع سقوط است. اگر هم «اخراجیهای۳» میفروشد بدین معنی نیست که مردم دوستش داشتند؛ دهن کجی می کنند. خسته اند و میخواهند چند لحظه بخندند. یک جای خنده دار فحش میدهند و به یک صحنه جدی هم میخندند. پس آقای فیلمساز این را به حساب خودت نگذار و هول نشو!

ارزیابیتان از فیلمهای امسال چه بود؛ از فیلم برگزیده امسال شروع کنیم؛ «استرداد»؟
فیلم بدی است. ساخته ای پرخرج که نه قصه درستی دارد و نه شخصیت میسازد. از بقیه سوبسیدیهای دولتی بهتر است، چون یک مقدار سر و شکل دارد ولی قصه اش غلط است. بحث طلاهای ایران به طور کلی به نظرم مخدوش است. حتی به نظرم تفکر ملی نیست و تا حدی هم به روسها باج میدهد.

منظورتان این است که تحریف تاریخی است؟
بله، تحریف تاریخی هم دارد. آقای حمید فرخ نژاد که جایزه بهترین بازیگر را برای این فیلم گرفت به نظرم خوب نبوده و شخصیت مقوایی در فیلم دارد. او اگر قرار بود جایزه بگیرد باید برای «روزهای زندگی» و «گشت ارشاد» جایزه می گرفت. او در این دو فیلم بازی دارد.

«دربند» را چطور دیدید و بعد از آن نظرتان را درباره «قاعدهتصادف» هم بگویید.
این فیلم از پرویز شهبازی خیلی کوچکتر است. حتی از «نفس عمیق» هم کوچکتر است. از «عیار ۱۴» که به نظرم فیلم خوبی است و بهترین فیلم شهبازی است، هم خیلی پایینتر است. به نظر من «دربند» هدر شده و کل فیلم اسیر يك دختر شهرستانی است که به تهران آمده و کارهایی میکند. این فیلم سرانجام ندارد و شخصیتها ثبات ندارند. آیکیو آن دختر گاهی اوقات بالای ۱۵۰ است بعضی وقتها هم تا زیر ۵۰ میآید و خنگ میشود. همخانه او پگاه آهنگرانی هم تیپ عقب افتاده است که معلوم نیست چه میخواهد. آدم بدهای فیلم در پایان روی هوا هستند و هیچ چیز به سرانجام نمیرسد. اگر بخواهیم عادی فیلم را ببینیم و یادمان برود که چه کسی آن را ساخته تحملش میکنیم اما اگر یادمان بیاید شهبازی آن را ساخته فیلم بدی است. «قاعده تصادف» هم از فیلم قبلی کارگردانش «تنها دوبار زندگی میکنیم» خیلی پایینتر است. اولی فیلم متوسطی بود اما دومی بد است. موضوع فیلم، اختلاف بین نسلها و ماجراهای پدر و دختر و به نوعی فحش به پدر یا همان سنت است. حرف فیلم شوخی است و سر حرفش هم نمی ایستد. به همین خاطر معلوم نیست ته فیلم چه میشود. این فیلم کپی دست دوم «درباره الی» است و بهشدت محافظهکار. این فیلم به نظر من یک تلهفیلم تئاتری شده با دوربین روی دست سعی در سینمایی شدن دارد که موفق نمیشود.

و اما فیلم بهرام توکلی «آسمان زرد کم عمق»...
منتظر بودم از فیلم توکلی بدم بیاید، چون از همه فیلمهای قبلیاش بدم آمده. ولی خیلی خیلی بدم نیامد! ترانه علیدوستی در این فیلم لحظاتی، خوب است و کاراکتر میسازد. البته برخی مناسبات این زوج غلط است و صابر ابر هم انتخاب غلطی است. گرچه من اینجا از ابر که هیچ وقت خوشم نمیآید بدم نیامد، چون یک مقدار کنترل شده است. دوربین هم فاجعه است. در کل فیلم خیلی مشکل دارد اما لحظات خوبی هم دارد. فکر میکنم میشود از بیست به آن یک داد!

از بین فیلم اولیها چطور؛ «دهلیز» و «سربه مهر» چطور بودند؟
«دهلیز» در بین فیلم اولیها خیلی فیلم خوبی است. در سینمای ایران به نظرم فیلم کوچک اما خوبی است. «سر به مهر» و «تنهای تنها» اما فیلمهای بدی هستند. مشکل اصلی در «سر به مهر» همان مفهوم سازی است، قرار است حرف خجالتی بودن در نماز را بزنیم و تبلیغ آن را بکنیم. این سینما نیست. حرفهای فیلم از نیاز نمی آید. من فکر میکنم فیلم از ثانیه اول مشکل دارد و مشکل از ایده حاکم بر قصه و شخصیت است. اگر مقدم دوست را نمیشناختم میگفتم ریاکار است اما چون او را می شناسم نگفتم. من به عنوان داور طرفدار این فیلم بودم ولی مانی حقیقی طرفدار سر به مهر بود. البته دلیلش بماند برای خودم. البته فيلم جديد آقاي حجازي هم فيلم بدي نبود.

شما معمولا کجا فیلم میبینید؟
فیلم های جشنواره را که در سینما آفریقا دیدم. ولی معمولا به سینما فرهنگ که نزدیک خانه ام هست می روم.

از این بحثها که فاصله بگیریم میرسیم به حاشیه این روزهای شما؛ «هفت»! از برنامه قهر کردید یا خداحافظی؟
قهر کردم! اشتباه کردم. ماندن در این برنامه جزو معدود دفعاتی بود که اشتباه کردم، البته نه تفکر. من به مخاطبان این برنامه که دو سال و خرده ای با فریدون برایشان زحمت کشیدیم و وظیفه مان هم بود احترام گذاشتم و در این برنامه بعد از فریدون ماندم. در این مدت من فکر میکنم حداقل یک قدم با مخاطبان جلو آمدیم و به احترام آنها هم ماندم. اما باید یک مقدار جدی تر نگاه میکردم که با چه کسی طرف هستم، اما این کار را نکردم. من گفتم هر کس میخواهد باشد، هر کاری میخواهد با «هفت» بکند. من فقط با قسمت نقد آن کار دارم و با همین انگیزه هم آمدم.

یعنی برنامه آن چیزی نبود که شما فکرش را میکردید؟
نه، نشد و محاسبات من اشتباه از آب درآمد. مجری برنامه دوست داشت دور هم بنشینیم، دست بدهیم و روبوسی کنیم.

شما هم که تحمل این کارها را ندارید...
نه، من حوصله این مسخره بازیها و باج دادنها را ندارم. زمان جشنواره به من گفت؛ نقد نرم میخواهیم و من هم گفتم خودت برو! نقد، نقد است. نرم و غیرنرم ندارد.

پس بحثهایی که سر ثابت بودن شما در برنامه پیش آمده چیست؟ شما گفته بودید من باید ثابت باشم وگرنه نیستم...
اولین بحث ما سر همین ماجرای نقد نرم بود. ما در جلسه ای نشستیم و نظراتمان را گفتیم. به نظر ایشان هم نقدی وارد نبود چون در حد و اندازه خودشان بود. این دوست ما به جای نقد، اهل خبر و گزارش و این حرفها بود. از نظر ایشان نقد نرمی که به کسی برنخورد کمک به این سینماست. من گفتم همین هستم و از این شوخیها هم ندارم. مقابلم هم هر کسی را میخواهی بیاور، چه هفت نفر باشند چه فیلمساز باشد. من این هستم و حرف خودم را هم میزنم. نه رعایت میفهمم چیست و نه رایتل را میشناسم! من را اگر به عنوان منتقد ثابت بخواهی همین هستم. طبق روال برنامه گذشته هم من منتقد ثابت برنامه هستم و مردم هم مساله ام است.

پس توافق روز اولتان این بود که شما در برنامه ثابت باشید؟
بله، من همیشه به فریدون این انتقاد را داشتم که چرا برنامه اینقدر خبر و گزارش دارد و زرد است، اما دیدم گبرلوی مدعی ارزش، دو برابر زرد است. البته الان چهار برابر زرد است و برنامه هفتی که قبلا هفت بود الان هفت دهم هم نیست. او نیتش خیر است اما اینکاره نیست.

باوجود این اختلاف نظرها پس چرا جداییتان از «هفت» اینقدر دیر اتفاق افتاد؟
زیاد تحمل کردم. البته او هم کاری به کار من نداشت. فقط یک بار به من اس ام اس داد که شنیدم در لانه جاسوسی فیلم نقد کرده ای. به نظرت منتقد ثابت برنامه میتواند این کار را بکند؟ من جواب آن اس ام اس را ندادم. اصلا لزومي نداشت به او توضيح بدهم. سر برنامه مانی حقیقی و فرح بخش فکر میکنم مشکلها شروع شد. چون او میخواست من از مانی آن طور که خودش میخواست نقد کنم ولی من نقد و نگاه خودم را داشتم و به کسی کاري ندارم.

البته انتظار میرفت رو در رویی شما با مانی حقیقی جنجالیتر از آن شود.
به نظر خودم همه حرفهایم را زدم. اما لحنم را بهشدت کنترل کردم. آن برنامه جزو معدود دفعاتی بود که من لحنم را کنترل کردنم و خیلی هم از این قضیه راضی ام.

شما و مانی حقیقی پیش از این هم در مجله ۲۴ گفت و گویی با هم داشتید، اما در همان گفت و گو هم شما لحنتان آرامتر بود و هم حقیقی. حتی بعضا به سمت توهین هم میرفت...
چون مانی حقیقی بر عکس کاهانی و بچه روشنفکرهای امروزی اولا سواد و شخصیت دارد و دیگر اینکه میشود با او دیالوگ برقرار کرد. به او میشود مردانه گفت؛ فیلمت آشغال است! ما مصاحبه ای هم در یکی از مجلات داشتیم که همه حرفها زده شد و دو آدم کاملا متضاد با هم میتوانند سر یک میز بنشینند و بگویند نظرات یکدیگر را قبول نداریم ولی از هم خوشمان میآید و به هم احترام میگذاریم. این شیوه در برنامه «هفت» هم پیاده شد و من انتقاداتم را به مانی گفتم. او هم کلی از حرفهای من را پذیرفت و حرفهای خودش را هم زد. به نظرم بحثمان متمدنانه شد. به بقیه روشنفکرها هم گفتیم میشود سر یک میز نشست و با هم دعوا کرد اما بی احترامی نکرد. این خط، خطی بود که من و مرتضی آوینی در سوره داشتیم. در برنامه هفت وقتی من مانی را آنطور که مجري دوست داشت، نزدم، ناراحت شد.

به نظر می رسید در آن برنامه آقاي گبرلو می خواست گفت وگو را به سمت بحثهای ارزشی و روشنفکری بکشاند، درست است؟
بله، او میخواست این کار را بکند، اما استاد این لتوپار کردن، خود مسعود فراستی است.

مشکلتان در برنامه ای که با فرحبخش داشتید چه بود؟
به نظر من این برنامه بهترین برنامه در تاریخ «هفت» بود. اما موضوعی که دوستان از جمله مجری برنامه را اذیت کرد این بود که راجع به طیف ارزشیها حرف زدم. الان هم بر این عقیده ام کسانی که ادای ارزشیها را درمی آورند خطرناکتر از روشنفکرها هستند. تکلیف من با فیلمفارسی مشخص است با روشنفکرها هم همین طور. سی سال است که علیه شان هم نوشتم. من نفر اول در ایران هستم که شش نقد علیه مهرجویی و بقیه نوشتم. پس تکلیفم با آنها روشن است، تکلیف آنها هم با من همین طور. با فیلمفارسی هم تکلیفم معلوم است، اما با این دوستان که ادعای انقلاب و ارزش دارند و سینما را هم بلد نیستند، نه! عیبی ندارد که آنها سینما را بلد نیستند اما اینکه ادعا میکنند بلدند و ضعفهایشان را پنهان میکنند و به خودشان هم مدال میزنند دعوا دارم. با سینمای ارزشی و فلسفی مرعوب هم نمیشوم، چون آن را میفهمم. فیلم ارزشی اول باید فرم داشته باشد. «طلا و مس» فیلمی ارزشی است و من هم اولین نفری هستم که از آن دفاع کردم.

البته بعضیها معتقدند این فیلم هم کلیشه هایی دارد... يا اينكه صحنه حضور پرستار در خانه مرد و زن خيلي مصنوعي است.
بله، این فیلم هم عیب دارد، یک جاهایی از فیلم لق است، اما فیلم سرپاست. پیام این فیلم هم عالی است. میگوید انمعالعسر یسرا یعنی با سختی است هر آسانی نه از پس سختی. این شعار در فیلم خوب نشسته. انتهای فیلم هم وقتی صحبت روحانی شنیده میشود کفش جفت میکند مثل صحنه کفش جفت کردن علی در «بچه های آسمان».

بعد از رفتنتان از «هفت» مسئولان تلویزیون با شما تماس نگرفتند؟
چرا، آقای شریعتپناهی مسئول برنامه تماس گرفتند و من هم کرمان بودم و فردایش آمدم. ایشان گفتند امشب «هفت» است و من هم گفتم کدام «هفت»؟! بعد هم گفتم من دیگر نیستم. گفتند جلسه بگذاریم ولی من حاضر نشدم چون گبرلو حرفهای بدی پشت سر من زده که تا به حال کسی نگفته. این حرفها آرزو است که عملی نشده. گفته بود که فراستی برای بعضی از فیلمها شارژ میشود. من در سال از ۵۰ فیلم با ۴۹ تا مخالفم. این چه شارژی است که فقط شامل یک فیلم میشود؟ این تهمت اصلا به من نمی چسبد.

پس بحث انتظار شما از اینکه منتقد ثابت باشید منتفی است؟
من دیگر به آن برنامه نمی روم، اما از قبل هر جا نقد بود من هم بودم به جز یک فیلم (اختاپوس) که گفتم این فیلم ماقبل نقد است و نرفتم.

فکر میکنید رفاقتی که بین شما و فریدون جیرانی وجود داشت به فضای صمیمی برنامه و جذابیت آن کمک میکرد؟
من در این سینما با احدی دوست نیستم!

یعنی با همه دشمن هستید؟!
نه با هیچ کس هم دشمن نیستم.

منظورتان این است که خنثی هستید؟!
نه اصلا! اتفاقا خیلی هم گرم هستم. با فیلمهایشان به شدت مشکل دارم که نقد میکنم اما برای خودشان احترام قائلم.

البته منظور من دوستیتان با جیرانی در جایگاه مجری برنامه بود...
ما قبل از «هفتم» با هم دوست نبودیم، فقط آشنا بودیم و در جلسات مشترک شرکت میکردیم. من سردبیر نقد سینما بودم و از فریدون مطلب میگرفتم. بعد از «هفت» آرام آرام به هم نزدیک شدیم اما باز هم بیرون از برنامه با هم رفت و آمد نداشتیم و الان هم نداریم.

ولی در جشنواره خیلی با هم شوخی میکردید...
من با کیارستمی هم شوخی میکنم.(با خنده) اما من نه خانه کسی میروم نه کسی به خانه ام میآید. از این وضعیتی هم که دارم به شدت راضی ام.

فکر میکنید حالا بعد از رفتن شما از مخاطبان برنامه هم کمتر میشود؟
«هفت» از بین رفت... خدا بیامرزدش!

خودتان دیگر برنامه را نگاه نمیکنید؟
خیلی وقت است، من از جشنواره به بعد دیگر برنامه را ندیدم. البته قبلش هم نمیدیدم، چون خودم در برنامه بودم.(با خنده)

شاید این تصور برای خیلیها پیش بیاید که مسعود فراستی با این مخالفهایش برای خودش پز و ژست درست کرده؛ واقعا اینطور است؟
حتما همین طور است. چون این پز واقعی است. من سی سال قبل از «هفت» هم کتاب و نقد دارم که تندتر از حرفهای امروزم است. اتفاقا من در «هفت» خودم را سانسور میکردم چون مخاطبم عام بود و «لذت نقد» برای مخاطب خاص است. لحنم را هم کنترل میکردم البته تا جایی که طرف مقابلم دیالوگ می فهمید. آنجایی که نمی فهمید لحنم یک مقدار تند میشد.

با وجود همه مخالفتهایی که با همه فیلمها داشتید وقتی از «اخراجیها ۱» حمایت کردید حمایتتان به نوعی خلاف جریان آب شنا کردن تعبیر شد.
من خلاف جریان آب نیستم، چون یک ساعت بعد از دیدن فیلم اعلام موضع میکنم و هنوز نمیدانم بقیه چه گفتند. ساعت یازده شب «جدایی...» تمام شد و ما دوازده روی آنتن بودیم، تا آن موقع هم کسی حرفی نزده بود. دفاع و حمله هر دویشان همینطور است و تحت تاثیر هیچ چیزی نیستم. من تحت تاثیر خودمم. اگر هم میگویم اشتباه نمیکنم دلیل دارم. من روابط عمومی هیچ فیلمی نیستم، نه شغلم است و نه در شأن من است. کسی هم در نقدهایم جرات نمیکند بگوید رعایت من را بکن. حداقل من در ایران چنین جراتی را ندیدم. نکته دیگر هم اینكه آلودگی روشنفکریام خیلی کم شده، به حدی که دیگر بنوئل هم نمیتواند تحت تاثیر قرارم دهد. فیلمهایی بوده اند که من در تاریخ موافقشان بوده ام؛ مثل «همشهری کین»، اما الان به آن فحش می دهم. یا حتی الان وقتی درخت زندگی را میبینم که همه روشنفکرهای دنیا و به تبعشان ایرانیها آب از لب و لوچهشان راه می افتد من حالم بهم میخورد و میگویم چقدر فیلم بدی است. وقتی بخشی از نقد سلیقه میشود که طرف منتقد باشد و مدیومش هم مثل من سینما باشد. اینجاست که سلیقه و لحن او هم بخشی از نقد است. به نظر من نقد هم پنجره است و هم آیینه. پنجره روبه فیلم است و آیینه رو به بقیه. پس طبیعی است که من نظر خودم را داشته باشم و یکی دیگر هم مثل خودش فکر کند.

یک سوال دیگر هم در این مورد دارم. می خواهم بپرسم که قضاوت خودتان در موردنقدهایی که می کنید چگونه است؟
۹۰درصد اشتباه نمی کنم. در واقع کم اشتباه می کنم

از بین کارگردانهای معاصر چه کسانی را میپسندید؟
هیچ کس! ممکن است فیلم بتوانم بگویم اما کارگردان نه. اخیرا فیلمی دیدم به نام بی قانون که فیلم خوبی بود. البته تمایلی ندارم دوباره ببینمش ولی دفعه اولی که آن را دیدم خوشم آمد. «جانگوی آزاد شده»، «آمور» میشائیل هانیکه مزخرف هستند.

کلا ضدتارانتینو هستید؟
به شدت، چون فاجعه است، به خصوص فیلم آخرش.

ممکن است دوباره شما را در برنامه ای مثل «هفت» در تلویزیون ببینیم؟
من یک طرح برنامه سینمایی به تلویزیون سفارش دادم که خودم هم سردبیر آن هستم. این برنامه اگر شکل بگیرد دو بخش دارد؛ یکی بحثهای جدی سینمای ایران مثلا فرم و محتوا و بخش دیگر هم نقد که هم نقد تاریخ سینمای ایران است هم جهان. خبری هم از خبر و گزارش در برنامه نیست.

پس چرا آن موقعی که پیشنهاد برنامه آقای جیرانی را دادند قبول نکردید؟
به من گفتند مجری باش و من هم گفتم نمیتوانم مجری باشم و بگویم فروش هر فیلم چقدر است.

در برنامه خودتان از منتقدهای دیگر هم استفاده میکنید؟
حتما استفاده خواهم کرد حتی اگر نظر مخالف من داشته باشند؛ ولی نظر مخالفی که برای خودش باشد.

مسعود فراستی اگرچه برای اهالی سینما، منتقدی شناخته شده بود اما بعد از حضور دائمی اش در برنامه «هفت» به سردبیری فریدون جیرانی، برای عموم مردم هم شناخته شد. منتقدی سختگیر، غرغرو، تندنویس و بی تعارف و تکلف؛ فراستی هر روز بیش از دیروز، در نقدهایش سخت‌تر می گیرد.
Image
آن قدر که ضدیادداشت هایش در جشنواره سی و سوم، در مواردی جنجال راه انداخت. نگاه تند و تیز او و البته در مواردی نقطه نظرات درست ولی تلخش، خواندنی هستند. بدنیست حالا جشنواره سی سوم فجر را از نگاه مسعود فراستی ببینید. از خشونت او در نوشتن تعجب نکنید. او مسعود فراستی است و بر «مسعود فراستی بودن» اصرار دارد!
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 2:50 pm

یادداشت های مسعود فراستی برای فیلمهای سی و سومین جشنواره فیلم فجر


مسعود فراستی درباره برخی از فیلمهای حاضر در سی و سومین جشنواره فیلم فجر نظرات جالبی دارد که در ادامه می خوانید.
به گزارش شبکه ایران بررسی نقطه نظرات فراستی پیرامون اوضاع و احوال جشنواره سی و دوم هم به شدت جالب است. وی از جمله منتقدانی است که در نظرسنجی «بانی فیلم» پیرامون امتیازدهی به 50 فیلم جشنواره شرکت کرده و ابایی نداشته از اینکه بخش عمده سبد جشنواره امسال را با واژه «ضعیف» بنوازد.
بررسی نمرات فراستی این نتیجه را عاید مخاطب می کند که از میان این 50 فیلم او موفق به دیدن 39 فیلم شده است و از این 39 فیلم هم وی به 35 فیلم نمره «صفر» را داده که معادل «ضعیف» یا «بی ارزش» است.

وقتی از «خط ویژه» تا «آرایش غلیظ» و «شیار143» همه صفر می گیرند
باارزشترین فیلمهای جشنواره از نظر فراستی «چ» و «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» بوده اند که «یک ستاره و نیم» را گرفته اند یعنی کمی بهتر از حد متوسط. بعد از آن «عصبانی نیستم» و «ناخواسته» قرار دارند که «نیم ستاره» گرفته اند یعنی بهتر از «ضعیف» و زیر حد «متوسط». به گزارش شبکه ایران اما جالبترین بخش نظرات فراستی درباره فیلمهایی است که صفر گرفته اند. در فهرست فیلمهای «صفر» فراستی اسامی زیر به چشم می خورد:
قصه ها، خانه پدری، میهمان داریم، متروپل، ردکارپت، آرایش غلیظ، همه چیز برای فروش، خط ویژه، شیار 143، آذر شهدخت پرویز و دیگران، امروز، بیگانه، ملبورن، برف، سیزده، طبقه حساس، زندگی جای دیگریست، تمشک، پایان خدمت، 50 قدم آخر،انارهای نارس، خوابزده ها، لامپ صد، دوساعت بعد مهرآباد، فصل فراموشی فریبا، فردا، کلاشینکف، بادیگران، معراجیها، اشباح، ارسال آگهی تسلیت برای روزنامه، رنج و سرمستی، شهابی از حنس نور، عاشقها ایستاده می میرند و دلتنگیهای عاشقانه.
جالب اینجاست فراستی که همیشه سعی می کرد در برابر فیلمهایی که ده نمکی می سازد موضعی حمایتی بگیرد به صراحت تازه ترین فیلم وی یعنی «معراجیها» را با واژه «ضعیف یا بی ارزش» نواخته است یعنی همان نمره ای که به «شیار 143» و«آرایش غلیظ» و «خط ویژه» که فیلمهای محبوب مخاطبان جشنواره بوده اند هم داده است!

در دنیای تو ساعت چند است؟
فیلم کوچک آدمیزادی آرام و بی‌ادا است اما با حس. حسی از یک عشق قدیمی و تمیز انسانی. عشق یک‌طرفه و بی‌پاسخ اما امکان‌پذیر و باورپذیر.
در هجمه این همه تنش و عصبیت، بزهکاری، خیانت و فساد و خل‌بازی فیلم‌های این جشنواره، در دنیای تو...، غنیمتی است کمیاب که به کل از این جشنواره و سینمای مریضش جدا می‌ایستد و چه خوب.
تنها فیلم جشنواره است که وقتی از سینما بیرون می‌آییم - بویژه که باران هم نم‌نم می‌بارد– حالمان خوب می‌شود و حس نرم انسانی‌ای داریم. این، اولین فیلم نوستالژیک زنده – نه مرده - عاشقانه سینمای پس از انقلاب است که اصلا بد نیست. می‌توانست بهتر باشد. کمی قصه کم دارد: قصه حمید، قصه علی و فرهاد و...
یادآوری‌هایش، گاهی مخدوش است و معلوم نیست خاطره از نگاه کیست.
فیلم زمان ندارد. می‌توانست متعلق به ۲۰سال پیش باشد یا ۲۰سال آینده. این، خوب نیست. هر چه زمان‌مندتر و مکان‌مندتر، بهتر و ملموس‌تر.
خانه، کوچه و خیابان از کار در آمده‌اند؛ بازار رشت اما گاهی توریستی شده.
بازی مصفا، خیلی خوب است و اندازه. حاتمی هم به فیلم می‌خورد.
پایان فیلم درست است و متناسب؛ بدون اداهای رایج. تدوین خوب نیست و بعضی حرکت‌های دوربین.
موسیقی اما خوب است و دل انگیز که به فیلم و فضای نوستالژیک آن می‌آید. چه ترکیب خوبی از موسیقی کلاسیک با محلی و چه ترانه قشنگی در آخر فیلم. آفرین به کریستف رضاعی.

کوچه بی‌نام
فیلم خیلی بدی نیست. خانه سنتی شلوغ نسبتا خوبی دارد. یکی، دو رابطه – رابطه خواهرها- تا حدی درآمده ‌است و یکی، دو نگاه کوچک عاشقانه. تنش مرگ هم که در لحظاتی معدود داشت کار می‌کرد، با بازی بد پانته‌آ بهرام – و باران کوثری- به‌کل از بین می‌رود. اصلانی که می‌توانست خوب باشد، به دلیل فیلمنامه بسیار ضعیف و سرسری و ساخته نشدن شخصیت رو هواست؛ همچون پایان فیلم.
راستی این پایان متعلق به کدام فیلم است؟ - رئال است یا سوررئال؟ - اصلا پایان است؟
روباه
یک تله‌فیلم سفارشی آماتور مضحک ما قبل بد و ماقبل نقد.

طعم شیرین خیال
یک سخنرانی فیلم شده – نه حتی تله‌فیلم – زیست محیطی سفارشی با یک ساعت اضافی. طعم شیرین خیال بود یا طعم تلخ کابوس؟ شبه‌کابوس ارادی و شعاری ویژه بزرگسالان عقب نگه داشته شده.

مزار شریف
فیلمی سفارشی – سیاسی اما مفلوک که از پس هیچ‌چیز برنمی‌آید. گویی فیلم، در اواسط دهه ۶۰ قبل از دکل ساخته شده. و علت ساختنش هم تا به آخر نا‌روشن می‌ماند. پیام سیاسی فیلم این است؟ طالبان افغانستان خوبند و طالبان پاکستان بد؟ درست فهمیدیم؟

ایران برگر
فیلم بدی است؛ بسیار بد. از یک فیلمساز معتبر و محترم. یک کمدی سخیف است که اجتماعی می‌نماید، که نیست. سعی بسیار دارد که ما را یاد برخی حوادث انتخاباتی‌مان بیندازد و آن را به نقد بکشد، که نمی‌تواند. فیلم گویی در ناکجاآباد می‌گذرد و زمانش هم. بیشتر ما را یاد «برره» می‌اندازد – منهای توان و شوخی‌های مدیری – و اخراجی‌های ۳ و ابتذالش.
چرا؟ فیلمساز، کمدی ساز نیست. در شخصیتش اصلا کمدی نیست. شوخ‌طبعی درونی‌اش، نوعی عرفانی است که به کمدی تبدیل نمی‌شود. دستیار نویسنده‌اش هم مطلقا کمدی نمی‌فهمد؛ شعار چرا. شعار‌های اخلاقی و ایدئولوژیک.
کمدی، سخت است، خیلی سخت. شاید سخت‌ترین ژانر سینماست و کمدی موقعیت سخت‌تر از همه. کمدی، اکتسابی نیست. درونی و ذاتی است. رشد فرهنگی و اجتماعی بسیار می‌خواهد، نه فقط رشد و تربیت فردی. کمدی، ظرفیت بالای فردی و بویژه اجتماعی می‌طلبد. دموکراسی اجتماعی جدی و نهادینه می‌خواهد، که ما نداریم. ما با خیلی‌ها و خیلی چیزها نمی‌توانیم شوخی کنیم‌؛ خط قرمز‌ند. همین نتوانستن‌ها و خط قرمز‌های افراطی است که به جوک‌های اس‌ام‌اسی تبدیل می‌شوند و سرریز. کمدی با جدی‌ترین وجوه حیات اجتماعی و فردی انسان و معضلات آن سر و کار دارد.
کمدی، آگاهی شجاعانه و تیز می‌خواهد نسبت به فساد‌های اجتماعی و گوش شنوا و تربیت شده.
کمدی، فرهنگ می‌خواهد و تمرین بسیار. تمرین نقد و پذیرش آن. کمدی فرهنگ انتقاد از خود می‌خواهد.
کمدی، فردیت می‌خواهد و خلق این فردیت روی پرده، قهرمان کمیک لازم دارد – که ما نه قهرمان تراژیک داریم و نه کمیک - فردی درگیر عدم تطابق با فرهنگ و جهان پیرامون خویش که ماجرا‌های خنده‌آورش، اساسا از عدم توانایی‌اش در همگامی با جامعه‌اش نشأت می‌گیرد. اغلب فرد – قهرمان – مورد نظر تمایل بسیار دارد عضوی از جامعه شود. ترکیبی از معصومیت – و حالت کودکانه – آرمانی‌اش با بی‌تفاوتی جامعه، او را از موفقیت دور نگه می‌دارد. پس کمدی، کودکی زنده می‌خواهد نه ادای آن.
کمدی، حیات می‌خواهد؛ حیات کمیک. دیدن و تجربه کردن مدامش.
کمدی را باید در حیات اجتماعی و فردی به رسمیت شناخت، آزادش کرد تا در بگیرد. رشد کند و اثر بگذارد. اگر کمدی را تجربه نکنیم و نشناسیم، به لودگی می‌افتیم و توهین؛ به خود، و به جامعه.

خانه دختر
فیلم خیلی بدی نیست اما الکن است در آخر ول. و این قطعا بخش مهمش به فیلمنامه بر می‌گردد. موضوع خوب است و تا اندازه‌ای ملتهب اما فیلمنامه و کارگردانی ظرفیت آن را ندارد.
فیلم تا نیم ساعت آخر بیش و کم جلو می‌رود، هر چند با افت بسیار. از اینجا به بعد – نمای باران کوثری (با بازی بدش) در قطار و نگاه به موبایل که کات می‌شود به توضیح ماجرا - خراب است. کات غلط است. کلا سکانس طولانی آخر از نگاه او نمی‌تواند باشد؛ منطقا از نگاه بهداد است. همین جا بگویم بازی بهداد بعد از مدت‌ها عمدتا – نه کاملا – کنترل شده است و اندازه.
فیلم، بیست سوالی نیست. «پیدا کنید پرتقال فروش را» نیست. فیلم، همچون زندگی است. سر و ته و وسط دارد. اتفاق می‌افتد، یا می‌تواند اتفاق بیفتد. باور کردنی است.
پایان خانه دختر رو هواست و هر کسی حدسی می‌زند. اینکه نشد فیلم. اینکه نمی‌شد یا نمی‌شود آن را – چی را؟ - گفت که نشد حرف.
چیزی را که نمی‌شود گفت، تا وقتی نمی‌توانیم یا بلد نیستیم طوری بگوییم که بشود گفت، نگوییم. بحث باز باز دوباره بحث «چگونه» است، نه «چه». به اندازه دهان باید حرف زد. به اندازه‌ای – و طوری – که بلدیم.
پس پشت موضوعات بزرگ و ملتهب پنهان نشویم؛ نابلدی‌مان لو می‌رود و قضیه به ضدش تبدیل می‌شود. ناتوانی – یا نابلدی – به توهین می‌انجامد. توهین به سوژه، توهین به مخاطب، توهین به خود.

دوران عاشقی
فیلمی مثال‌ زدنی است. فیلمی عقب‌ مانده - عقب مانده‌ تر از فیلم قبلی – ۴۰ سالگی - گویا ۵۰ سالگی دوستان بدجوری رقت‌انگیز است. این دوران عاشقی است یا «عاشقی نوبتی»؟ این قصه خیانت است یا عشق؟
فیلم با نمای اکستریم لانگ‌شات زنی شروع می‌شود و با همان پایان می‌یابد. آه، چه هنری! خب، این یعنی چه؟ چشمان کیست؟ کیم نواک «سرگیجه»؟
ازنمای «شاهکار»ی که دوربین از پشت پرده‌ کرکره اتاق تصویری راه راه می‌گیرد؛ به چه باید رسید؟ به این می‌گویند فرم؟ با دوربین رودست‌های ابتدایی و احمقانه در اتاق و در آشپزخانه و در راهرو... شوخی نکنید.
دوربین رودست‌های دوستان، باید نابلدی،بازی نگرفتن، میزانسن نداشتن و استیصال را بپوشاند. اگر دوربین ثابت بود، این فیلمسازان مدرن‌ نمای ما چه کار ی می‌توانستند بکنند؟ نمی‌رفتند دنبال کاری دیگر؟ کاری آبرومند تر؟

ناهید
گناه دارد. فیلم اولی است. کمی هم فمینیست. خوبی‌ اش فقط این است که کنار دریاست. چقدر مستاصل است این فیلم عاشقانه اجتماعی‌گرا!

شیفت شب
آن هم فیلم اولی است (؟!). گناه دارد. دوربین روی دستش دیگر معرکه است. چقدر استیصال؟ مجبورید مگر فیلم بسازید. این همه کار در عالم هست، مثلا بازیگری. براستی چرا به یک شخصیت زن فیلم – که اتفاقا کارگردان هم هست – توهین می‌کنید. نمی‌کنید؟ این چه نقشی است به او داده‌اید؟ بگذریم. این هم قصه عشق است یا اجتماعی‌ گراست و رئالیست؟

خداحافظی طولانی
از موتمن بعید است و از اصغرعبداللهی. این قصه عشق است؟ یا نظربازی روشنفکرانه؟ این چه عشق یک کارگر است که بعد از آنکه زن مریضش را در یک نما می‌کشد – به سبک عزیز میلیون دلاری، یا بیشتر عشق هانکه – مرتب او را در خانه فقیرانه می‌بیند و صبح‌ اش مدام به زن جوان کارگری که درکنار دستش در حال کار است – واقعا اینها کار می‌کنند یا نظربازی و عشوه‌گری؟ - زوم می‌کند؟
رئیس جان، خانه فقیرانه، کار در کارخانه ریسندگی، بیابان و... نمی‌دهد فیلمی مردمی – کارگری؛ حتی اگر فیلمساز، مرفه نباشد و از طبقه متوسط باشد. مهم نگاهاست که متاسفانه همچنان روشنفکرانه است و مستأصل.

رخ دیوانه
دیوانه‌ بازی جوانانه نیمه اجتماعی‌ گراست. حداقل در یک ربع اولش سرپاست و سرگرم‌کننده؛ کمی هم آسیب‌ شناسانه. پسرک کامپیوتر بازش خوب است. مرگش اما هومن سیدی بازی است که به فیلم نمی‌خورد. خرده‌قصه‌هایش جملگی فیلمفارسی‌اند: قصه دختر و مادر آمریکایی‌اش، قصه دختر معتاد و مادر و تجاوز، قصه دخترک آخر و خانه پولداری‌ اش. به جای اینها بهتر بود قصه جدی‌ تر ۲ پسر اول را می‌گفت که نمی‌گوید. فیلم زیادی کشدار است و بازی‌های روایی‌اش لق‌ اند و کسل‌کننده و گاهی از سر استیصال. فیلم جا به‌ جا تلویزیونی می‌شود. خرده قصه‌ها، فیلم را از ریتم می‌اندازند. برای فیلمساز که سال‌هاست دست به دوربین نبرده، بدک نیست اما فقط همین.

من دیگو مارادونا هستم
به نظرم بهترین فیلم توکلی است. فیلمی متوسط، غیر روشنفکرانه، کم ادا و سرگرم‌کننده با چند بازی خوب. سیدی، بهترین خودش است و گلاب آدینه و آقاخانی نیز. ابر، همچنان بد است. خل‌بازی‌ها، دعوا‌ها و تنش‌ها بد نیستند و قابل فهم‌اند و منطق دارند اما فیلم بسیاری لحظات تله‌ فیلم است. پایانش – در پرداخت و نه در قصه - نه هپی‌اند که استیصال است.

بوفالو:
راستی فیلم، چنان ماقبل بد است که رغبتی برای نوشتن درباره اش نمی ماند. یک فیلم کامل هدرشده ماقبل حرفه ای گنگ و فاقد حس، خواب آور...
ارغوان
فکر می‌کردم نتوانم بیشتر از چند دقیقه تحمل کنم – باتوجه به فیلم‌کلیپ‌ها و فرم بازی‌های قبلی‌شان – اما بالاخره این دو فیلمسازدغدغه‌دار فرم – دقیق‌تر: کادر فقط – جلو رفته‌اند و قصه می‌گویند؛ هر چند بسیار با لکنت و گاهی رادیویی. یک قصه ساده عشق که ملوث نیست. قصه دومی – احمدی و کرامتی – اما باسمه‌ای است. قصه دخترک اهل موسیقی گفته نمی‌شود. موسیقی کلاسیکش خوب است و کمی مساله فیلمساز. لهجه شیرازی به فیلم نمی‌خورد. کلوزآپ‌ها زیاد است و خارج از حس فیلم. حرکت‌های راست به چپ و چپ به راست دوربین آزاردهنده است. فیلم کمی طولانی است و از ریتم می‌افتد.

اعترافات ذهن خطرناک من
واقعا ذهن مریض و بزهکاری دارد فیلم؛ و کلاهبردار.
ادای مبتذل نولان و تارانتینو در فیلمی سیاه و سفید، خود به خود فضای خشن موادی نمی‌سازد. توهم شاید.
فقط با یک ذهن شبه خطرناک افیونی می‌شود چنین لاطائلی ساخت و با همان ذهن، فیلم را تحمل کرد و تهوع نگرفت

مرگ ماهی
کنار دستی من بعد از پایان فیلم، پس از خمیازه‌ای طولانی به سمت من برگشت و با لبخندی گفت نیکی کریمی با آن تب خالش در شمارش «روزهای انتظار» – سه روز – اشتباه کرده، دو روز و نیم بیشتر نبوده. نیم روز طلبمان!
براستی اگر ۳ روز می‌شد ۱۰ روز یا اگر برف و لیف و تسبیح و شناسنامه ومهناز و... زودتر می‌آمدند، چه می‌شد و چه می‌کردیم؟ به نظرم فیلم جا داشت تا ۱۵-۱۰ روز دیگر ادامه یابد تا شاهد سریالی «جهانشمول» می‌شدیم، درجه یک. شاید در آن سریال پر از «موقعیت» و «فضا»، بالاخره میو پیدا می‌شد.
من که در سراسر فیلم از یک طرف مسحور فیلمبرداری کلاری بودم و از طرف دیگر ـ و بیشترـ نگران و در جست‌وجوی «میو». از اول فیلم این گربه ملوس گم شد و تا آخر نفهمیدیم کجا بوده و کجا رفته این «میو». مراسم خاکسپاری‌اش اما، چه میزانسنی داشت!
شوخی به کنار؛ فیلمساز عزیز اخیرا فیلمنامه‌نویس شده ما در مرگ ماهی – چرا ماهی، و نه گربه (میو) – چه کرده؟ واقعا باور دارد فیلمنامه نوشته یا فیلم ساخته و فضا آفریده؟ شوخی نمی‌کند؟ اگر شوخی نمی‌کند، پیشنهاد می‌کنم ۲ فیلم قبلی‌اش را دوباره خودش بنویسد و بسازد بویژه که حالا «مساله»‌اش «فرم» شده؛ تا بیشتر محظوظ شویم!
همین‌جا از دوستان عزیز فیلمساز فیلم‌ندیده خواهش می‌کنم همچنان فیلم نبینند تا هیچکاک و کوبریک و کیشلوفسکی و تارکوفسکی و برگمان را قاطی نکنند که «فضای فیلم متاثر از اینها» بشود و «ماهی یا گربه» تحویل ندهند با «فضای بی‌نظیر در سینمای ایران»! دوستان لطفا فیلم نبینید تا توهم نزنید.
فیلم، بیشتر شبیه راش‌های اوتی یا تست فیلمبرداری در فضاهای داخلی و بویژه خارجی است. کلاری بزرگ هر چه دلش خواسته کرده و این بار با دوربین ثابت کلی عکس عالی و خوش آب و رنگ و کارت‌پستالی گرفته. عکس یادگاری با درخت، با صندلی، با در کج در گوشه کادر و... و کلی نور زرد پاشیده و سبزهای خوش‌رنگ، زیتونی، گل ماشی و قهوه‌ای تحویل‌مان داده. به این می‌گویند فیلمبرداری دراماتیک؟ یا تمرین عکاسی با دوربین فیلمبرداری با بهترین فیلمبردار در فضای باز.

عصر یخبندان
عصر یخبندان، فیلمی است دروغین، پرمدعا، رادیکال‌نما– بی‌خطر و بی‌اثر- و فریبکار، عوام‌زده و عوام‌فریب.
یخبندان، بدترین فیلم امسال است، حداقل تا اینجای کار. می‌شود درباره مهم‌ترین مفاسد و ناهنجاری‌های اجتماعی – فساد مالی، اعتیاد، خیانت، طلاق و فساد اخلاقی – داد سخن داد.
می‌شود خیلی هم تند و رادیکال گفت و انتقاد کرد و به‌زعم گوینده «هشدار» هم داد اما طوری که به هیچ کس برنخورد. نه سیخ بسوزد، نه کباب. نه دولت عصبانی شود، نه ملت ناراحت. نه ظالم و فاسد بترسد، نه قربانی و مظلوم به خود‌ آید و قدمی بردارد. می‌شود علیه فاسد‌های دولتی– و آقازاده‌ها– و غارتگران یک‌شبه میلیاردر شده نفتی شعار داد، به‌گونه‌ای که همه‌شان هم تایید کنند و لبخند بزنند. ما هم بگوییم: آفرین، حرف ما را زدی! اما طوری حرف زده شود که آب در دل کسی تکان نخورد.
حتی می‌شود شعارهای رادیکال سیاسی–مرگ بر - داد اما بی‌هیچ کارکردی. می‌شود با تند‌ترین الفاظ، همه را خواب کرد؛ از آن نوع حرف زدن و آماردادنی که بعضی دولتی‌ها
– اصولگرا، اصلاح‌طلب، اعتدالی– می‌زنند و می‌دهند درباره فقر، اعتیاد، فساد، طلاق، خیانت و... دوستان طوری حرف می‌زنند که گویی ما مقصریم و آنها، بیگناه. طوری می‌گویند که عملی نکنند. ما را می‌فریبند– و حتی خود را– و راحت به خانه می‌روند و آسوده می‌خوابند. ما هم می‌گوییم چه خوب، دولت همه چیز را می‌داند. پس برویم و ما هم آسوده بخوابیم و فردا، روز از نو، روزی از نو.
پس چه گفتن مهم نیست؛ اصلا مهم نیست. چگونه گفتن مهم است. درباره موضوع‌های بزرگ حرف زدن، ما را بزرگ نمی‌کند– و اثرمان را- حرف کوچک می‌شود زد اما عمیق. حرف بزرگ می‌شود زد و سطحی و حتی خواب‌آور. اندازه دهان حرف زدن اصل است و بلد بودن.

یخبندان، به قول خودش و سازنده‌اش خیلی حرف‌های ملتهب اجتماعی می‌زند. حتی هشدار می‌دهد. البته فکر می‌کند که حرف زده و هشداری داده! که نه زده و نه داده. این نوع گفتن نان خوردن است و تخدیر کردن. فیلم، سر سوزنی به درد نمی‌آورد. اصلا درد و رنجی در کار نیست، آشفته نشوید. چیزی نیست، ان‌شاء‌الله گربه است.
فیلم اصلا آدم بد و آدم خوب ندارد. به قول فیلمساز شخصیت منفی ندارد، «همه محصول شرایط اجتماعی‌اند» هیچ کس مقصر نیست. پس کاری به کارشان نداشته باشیم. اوضاع چنین است، کاریش نمی‌شود کرد. اوضاع را که نمی‌شود تغییر داد. پس خوشحال- از گفتن و شنیدن– از نقد کاذب رادیکال برویم و تعریف کنیم. عصر یخبندان که چه عنوان بی‌ربط و پرطمطراقی دارد، یک فیلمفارسی مبتذل تمام عیار امروزی است اما شبه‌مدرن– هم در تفکر و هم در اجرا- هم در قصه‌گویی و نوع روایت و دیالوگ‌نویسی، هم در شخصیت‌پردازی و فضاسازی.
فیلم، دو خط قصه ندارد و سعی می‌کند جای خالی آن را با مثلا چرخه‌ای گنگ، ادایی و بی‌معنا یا بازگشت به ابتدای فیلم، پر کند و قیافه مدرن بگیرد. آدم‌ها جملگی مقوایی‌اند، کاریکاتورند، نه شخصیت و نه اغلب حتی تیپ.
دقت کنید به طیف آدم بد‌هایش: «رادان» یا دوست دخترش، «کرامتی» و... بدتر از همه– و مبتذل‌تر از همه– مثلا «گردن‌کلفت» اصلی، رئیس باند عینکی در حال ساختن مواد مخدر که بیشتر قیافه معلم‌ها را دارد تا گنگستر و بزهکار.

آدم خوب‌ها چه کسانی‌اند؟ «اصلانی» منفعل و بیچاره و گاهی مضحک که به دلیل میزانسن بد و غلط، حتی دلمان به حالش نمی‌سوزد و زن فامیلی که کمکش می‌کند چه مسخره است و تلویزیونی با آن شوهر ابله بی‌اصولش و اما قهرمان فیلم که مصلح اجتماعی است، یک نیمه‌بزهکار اجتماعی است که به دلیل فقر چنان می‌کند اما مثلا علیه آدم بدهاست. در آخر هم دست به قتل می‌زند. یک «قیصر» امروزی است؟ و همدستش، آن دختر بدجوری سطحی و تلویزیونی است– و فیلمفارسی- از آن صحنه با موسیقی و دوربینی که کرامتی را در ماشین می‌گیرد بگذریم که اوج فیلمفارسی است و تطهیر آن زن خیانتکار معتاد. از حرکت دوربین از بالا به سبک فیلم قبلی که برای مرعوب کردن مخاطب خاص است هم بگذریم که بشدت بی‌معناست و لوس.
فیلم، لحن ندارد، نه تراژدی است نه کمدی. چندپاره است و بار‌ها می‌تواند تمام شود که ادامه می‌یابد.
لازم است به این نکته هم اشاره کنم که تفکر فیلمساز ما درباره انسان‌ها: «همه محصول شرایطند» درکی عقب مانده و نیمه مارکسیستی است و بی‌توجه به این اصل که هم انسان محصول شرایط است و هم شرایط، محصول انسان. انسان اصل است و می‌تواند شرایط را تغییر دهد و نه صرفا محصول آن باشد. آدم بد و فاسد موجود است و آدم خوب و فاسد نشده در همین اوضاع نیز وجود دارد.
طبقه متوسط هم برخلاف نظر فیلمساز موجود است که اقشار مختلفی دارد. آدم‌های یخبندان کاریکاتوری از قشری از طبقه متوسط شهری‌اند محصول سرازیر شدن پول نفت ناگهان گران شده
– و به جامعه سر ریز شده– اواسط و اواخر دهه ۸۰ که یک‌شبه میلیاردر شده‌اند و چنین بی‌هویت و بی‌اخلاق. میلیاردرهایی با آخرین مدل اتومبیل‌های سوپرگران و خانه‌های سوپرقیمتی با فرهنگی هم لمپنی و هم غربی. خوب است که در همین جا به«من مادر هستم» فیلم متوسط اما بسیار بهتر و راستگو‌تر از فیلم‌های اجتماعی‌نمای این جشنواره اشاره کنم که آسیب‌شناسی این قشر از طبقه متوسط شهری ما بود.


محمد رسول الله (ص
: فیلم تازه مجید مجیدی- محمد رسول الله-
فیلم بد، مغشوش و مخدوشی است و بسیار گنگ؛ و در نتیجه بی اثر.
کاش چنین نبود- که متاسفانه هست-
و با فیلم خوب، محکم و گویایی طرف بودیم و موثر. فیلمی که تصویر درستی- هر چقدر کوچک- از پیامبر اسلام می داد.
نه تصویری این چنین مخدوش. به خصوص در وضعیت بلبشوی امروز جهان...
فیلم خوب را انسان های باورمند و کاربلد می نویسند و می سازند، و از همه عوامل و تکنیک نیز در خدمت اثر سود می جویند.
کارگردانی مجیدی نسبت به «بچه های آسمان» و حتی «رنگ خدا»، جلو که نیامده هیچ؛ عقب هم رفته؛
هرچند این همه تکنیک اضافه شده. بیگ پروداکشن، نه کار مجیدی است نه به درد سینمای ما می خورد... (
هفته نامه تماشاگران امروز)
________________________________________

نظرات

منبع: مثلث
فراستی بهترین منقد تاریخ سینمای ایران
عاشقشممممممممممممم
احمد
بله واقعا اقای فراستی راست میگویند نود درصد سینمای ایران دنبال موضوعات عاشقانه دختر پسریه که اینم خیلی بد میسازند شانس اوردیم که اقای مجیدی داریم ب.به رنگ خدا عالیه

مانی
بنظر من فیلمهای سینمای الان واقعا دچار سطحی نگری و افراط و تفریط شدن و این فیلمها باعث میشن چنین نقدهایی صورت بگیره در فیلمهایمان آرامش و امنیت به چشم نمیخورد. و مثل غذاهای فست فودی شده اند !!!

ناشناس
بهترین منتقد معاصر

ناشناس
مسعود فراستی پدیده ای است در علم نقد سینمای ایران که باید قدرش را دانست . در حرف هاش جانب داری نمی کنه و در جهت بالا بردن سطح توقع مخاطب سینما و سطع شعور فیلمسازی سخت تلاش میکنه . امیدوارم خدا عمر طولانی به ایشون عطا کنه . زنده باشی استاد.


ناشناس
واقعا اقای فراستی تا بحال در مورد هر فیلمی صحبت کرده و بهش نقدهای تند داشته درست و بجا بوده من به نقدهاشون ایمان دارم مثلا نقد فیلم محمد وافعا من مخاطب عام اصلا نمیتونم با شخصیت اول فیلم ارتباط برقرار کنم هیچ نشانی از یتیمی پیامبر یا زندگی سیاسی او نداره حتی تا نیم ساعت اول تکلیف ما با فیلم معلوم نیست نمیدونیم چی میخواد بگه

بهزاد
سطح دید ما نسبت به جناب فراستی مانند سطح دید علی حنطه نسبت به الکس فرگوسن است! این ماییم که نمیفهمیم،ایشون توی کار خودش نابغه است


هومن
انهایی که میگن فراستی متکبر هست اصلا میدونید متکبر یعنی چی.اصلا این کلمه کاربردی ندارد برای شخصیت فراستی.مسعود فراستی یک ادم فوق العاده باهوشه که شما رو با هوشش عذاب میده و با نسبت دادن کلماتی مثل متکبر و غیره خودتونو توجیح میکنین.اقای فراستی حرفحایی را میزند که مردم میفهمن چی هست ولی نمیتوانند بزنن چون بلد نیستن و حتی نشنیدن.


هادی
کلا با ایشون کاری ندارم ولی اینکه مگه : من وقتی میشینم پای فیل مخاطب عام هستم و تنها فرقم اینه که من حسسم رو از فیلم صریح بیان می کنم، کاری که مخاطب عام خجالت میکشه ... یک حرف کاملا درست . بعضی از ما یه فیلم رو بخاطر اینکه یه عده تعریف می کنند نگاه می کنیم و بعد هم مجبوری باهاشون هم سو میشیم و میشیم طرفدار فیلم . ولی در کل ایشون شخصی هست که حرف داره ... دغدغه داره ... و معیار واسه خودش تعریف کرده و تو این حرکت می کنه چیزی که تو این دوران همه آدما کم دارن ... خودشه .... نقش بازی نمی کنه ....ملاحظه هم نمی کنه ... تکلیف آدام باهاش مشخصه ... یا فحشش میده یا تاییدش میکنه

محمد
برای امیر کبیر نقد ایران : مسعود فراستی عزیز کار شما عالیه (هر چند که ندرتا نقد بر منتقدی چون شما نیز وارد است) ، نقد های تند و صریح (لازمه نقد) شما که صد البته در اکثر اوقات کارشناسانه و بر آمده از ماهیت خود اثر است همراه با بیان گیرایتان باعث شده خیلی ها که مثل خود من اهل فیلم هستیم حالا به فیلم ها دقیق تر بشیم و صد البته به سینما علاقمند تر از قبل ، پس از هر نقدی که از شما میخوانم و می شنوم علقه ام به سینما به شکل زایدالوصفی شدت پیدا می کنه. به امید روزی که نقدهای اساتید خبره ای چون شما چراغی باشد برای هنرمندان کم هنر (به نسبت توانایی ها و ادعاها) عرصه ی هنر در جامه هنری امروز ایران


مسعود تراز
شاید بخواهم فن بیان خودراکامل کنم ایشان اقتصاد سیاسی خوانده و نامبرده ازمفاهیم دیالکتیک بخوبی درنقد بهره میبردواین شایسته تقدیر است


زنده باد منتقد
خیلی خوشم میاد وقتی این فیلمای در پیت رو میکنن تو همون پیت و کارگردانش مثل کاربیت صدا میده فیلمای آبکی و بی محتوا که فقط به درد تخریب حیصیت سینمای جهان میخوره.. اون پخمه ای که تشخیص داد جدایی نادر... فیلم خوبی هست!آیکیوش اندازه ماهیای سرخ آواز گنجشکها هم نیست که شیرجه آدرنالین پرور بزنه
منظور از فیلم خوب چیست خوب یعنی منتقد بپسنده وگرنه که این ملت طوری به یک جوک زیرنافی قهقهه میزنند که به کفش پاره همسایهه

لیلی
درود بر عزیزان هم وطن ،
قبل از هر چیزی باید بگویم آقای فراستی برایم قابل احترامته اما فقط دیدگاهش رو بیان کرده این فرد !

سعید
استاد مسعود فراستی از هوش وسواد سینمایی بالایی برخورداراست و چون کسی معنی ومفهموم نقدهای ایشان را نمیفهمد به ایشان حمله میکند.شرط می بندم 99 درصد انهایی که او را مى كوبند حتی معنی ابتدایی ترین اصطلاحات سبنمایی راهم نمیدانید وفقط بیننده ی عام فیلم هستید پس لطفا تازمانی که کتابهای استاد فراستی را نخوانده اند و دیدگاه ایشان را درک نکرده اند اظهار فضل هم نکنند.درود بر استاد فراستی.

دفاع مدیر اجرایی «هفت» اول از فراستی
«هفت» اشتباه کرد/فراستی نقش قهرمان منفی را بازی می‌کرد
علیرضا حائری که مدیریت اجرایی سری اول برنامه‌ی سینمایی «هفت» را عهده‌دار بود، درباره‌ی رفتن مسعود فراستی از این برنامه اظهار نظر کرد.

او گفت:‌ فراستی در «هفت» نقش قهرمان منفی را بازی می‌کرد که تقابل را به اوج می‌رساند نه اینکه با او چنین قرار گذاشته باشند و ملزم به این نقش باشد ولی عملا چنین درآمد و اینگونه انتخاب شد.


حائری همچنین به این خصوصیت مسعود فراستی اشاره کرد که اگر باسوادترین هم نباشد، جزو با سوادترین منتقدان کشور است؛ گرچه گاهی بداخلاق.

وی در عین حال تصریح کرد: قطعا «هفت» دوم اشتباه کرد.
***
علیرضا حائری در گفت‌وگو با خبرنگار سرویس تلویزیون خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، با اشاره به اینکه در این برنامه دوست داشت بیننده جذب شود و از لابه‌لای این مناظره‌ی بی‌تعارف چیزی فرا گیرد و همچنین سینما دغدغه‌اش شود، گفت: همان موقع فیلمسازان به ما ایراد می‌گرفتند که فراستی خشن و وحشیانه نقد می‌کند و من در پاسخ می‌گفتم، آیا فیلم دادگاهی ساخته‌اید یا دیده‌اید که متهم در یک طرف دفاع می‌کند و یک دادستان بی‌رحم در اثبات اتهام دلیل و مدرک می‌آورد؟

این تهیه‌کننده ادامه داد: با همین تقابل فیلمساز می‌تواند در یک سالن 40 متری فیلم جذاب خود را شروع کند و پایان دهد. حال شما به ما می‌گویید که دادستان را حذف کنید به دلیل اینکه بی رحم و صریح است و در واقع اساسا فیلم را تهی می‌کنید. این فرمول برنامه ما بود و هویت آن با یک منتقد سخت‌گیر گره خورده بود و «هفت دوم» فعلا از این حداقل هم بی‌بهره ماند. می‌ماند بحث‌ها و درگیری‌های صنفی که فقط برای 5000 نفر اهالی سینما و عده قلیلی از مردم می‌تواند جذاب باشد که به نظرم نشریات سینمایی به خوبی این امر را پوشش می‌دهند و چه نیازی به اشغال یک برنامه تلویزیونی پرهزینه است.

او در پاسخ به این پرسش که فراستی از زمانی که «هفت» شروع شد، همکار این برنامه بود و درباره‌ی علت اینکه چرا از این برنامه رفت، گفت: هر برنامه‌ای اگر جایگاهی بین مردم پیدا کند، به دلیل رعایت تعدادی اصول رسانه بوده است. مدتی است که به این فکر رسیده‌ام که اگر فیلم‌های سینمایی 12 اصل و رمز موفقیت و برنامه‌های تلویزیونی نیز اگر هشت اصل را رعایت کنند، جزو بهترین‌ها خواهند بود. یکی از این اصول تقابل است.

او ادامه داد: فراستی در «هفت» نقش بَدمَن یا قهرمان منفی را بازی می‌کرد که تقابل را به اوج می‌رساند نه اینکه با او چنین قرار گذاشته باشند و ملزم به این نقش باشد ولی عملا چنین درآمد و اینگونه انتخاب شد.

این تهیه‌کننده در بخش دیگری از صحبت‌هایش با اشاره به اینکه متاسفانه زمانی که یک برنامه می‌گیرد، بعضی به این فکر می‌افتند که چرا این موفقیت باید از آن اینها باشد و چرا مال دیگری نباشد، گفت: آنها فراموش می‌کنند که این موفقیت با همان آدم‌ها وجود دارد و ماندگار است، نه اشخاص دیگر.

حائری گفت: زمانی که مدیر اجرایی این برنامه بودم بسیاری از کارگردانان قبل از اینکه در جلسه نقد فیلمشان در «هفت» حاضر شوند، نگران بودند که چه خواهد شد، اما من سعی کردم به آنها کمک کنم و البته بعضی نیز به کمک نیاز نداشتند و پیروز میدان بودند.

حائری همچنین با اشاره به اینکه این برنامه در تلاش بوده است تا تقابلی جدی و جانانه داشته باشد، خاطرنشان کرد: به برخی کارگردانان توصیه می‌کردم که اگر فراستی چنین گفت چگونه پاسخ دهند و در کجاها یک کلمه را قبول و از آن عبور کنند. هر دو طرف مباحثه باید قدرتمند ظاهر شوند. مردم از تعارفات خسته‌اند. باید نقد نکته‌سنج، صریح و قوی انجام شود و پاسخ نیز مستدل و محکم باشد تا لذت و دریافت بیننده از یک برنامه «تاک شو»ی چالشی به اوج برسد.

او در ادامه تصریح کرد: اینکه بگوییم انواع نظرها، نقدها و سلایقِ نقد باید در «هفت» باشد، حرف علمی در اصول برنامه‌سازی نیست. «هفت» باید تنوع را در شیوه‌های دفاع جستجو کند. یک عنصر کاریزماتیک باید ثابت نگه داشته شود تا بیننده تکلیف خود را بداند. حدود 10 الی 12 برنامه سینماییِ، تلویزیونی و رادیویی در صداوسیما وجود دارد. کاش برنامه‌سازان و منتقدانِ دیگر که قابلیت‌های خوبی هم دارند، می‌رفتند و آنها را آباد می‌کردند.

حائری همچنین به این خصوصیت مسعود فراستی اشاره کرد که اگر باسوادترین نباشد، حداقل اکثراً می‌پذیرند که جزو با سوادترین منتقدان کشور است؛ گرچه گاهی بداخلاقی می‌کند که آن هم شیرین و جذاب است.

مسعود فراستی سریال‌های ماهواره را نقد می‌کند
در حالی که این روز‌ها مسعود فراستی، منتقد سابق برنامه هفت و یکی از جنجالی‌ترین منتقدان چند سال اخیر هر شب در شبکه نمایش به نقد یکی از فیلم‌های کلاسیک تاریخ سینما می‌پردازد، خبردار شدیم که قرار است به زودی به عنوان کار‌شناس در یکی از برنامه‌های تازه تولید شبکه سه به نقد برنامه‌های ماهواره‌ای بپردازد.
این برنامه را که هنوز نامی برای آن انتخاب نشده، سید صابر امامی برای شبکه سه تولید می‌کند و قرار است از هفته آینده پخش آن آغاز شود.
امامی در خصوص جزئیات این برنامه می‌گوید: «این برنامه ۲۶ قسمتی است و هر هفته در قالب آیتم‌های متنوع و مختلف زوایای برنامه‌های ماهواره‌ای را بررسی می‌کند. بخش موسیقایی به بررسی موسیقی شبکه‌های ماهواره‌ای می‌پردازد. بخش سریال‌های ماهواره‌ای و آثار سینمایی نیز مستند‌ها و فیلم‌های ماهواره‌ای را بررسی می‌کند که این بخش به صورت خاص با حضور مسعود فراستی است.»

اما به گفته امامی این برنامه آیتمی هم در خصوص بحث سبک زندگی که شبکه‌های ماهواره‌ای آن را در برنامه‌های خود تبلیغ می‌کنند دارد که البته نکته جالب این است که هر کدام از این آیتم‌ها تیم تولید جداگانه‌ای دارد. از دیگر نکات مهم این برنامه حضور چهره‌های شاخص سینما و تلویزیون در بحث‌های مختلف این برنامه است: «ما سعی کردیم در همه بخش‌های برنامه کار‌شناسان یا هنرمندان عرصه‌های مختلف سینما و تلویزیون حضور داشته باشند و چه کارگردان و چه تهیه‌کننده به این موضوع توجه دارند. این افراد نظرات خودشان را در قالب کار‌شناسی ارائه خواهند داد و نمی‌خواهیم برنامه به سمت کار‌شناسی صرف برود چون مخاطب خسته می‌شود.»
امامی در خصوص این‌که چه شد تولید برنامه به شبکه سه رسید، می‌گوید: «ما جلسات متعددی در صدا و سیما داشتیم و سعی کردیم فرم برنامه شکلی متفاوت داشته باشد. گروه اجتماعی شبکه سه سیما از این برنامه استقبال خوبی کردند و از لحاظ سخت‌افزاری و دکور و نرم‌افزاری ما را یاری کردند که بتوانیم این برنامه را با فرمی خاص روی آنتن ببریم.»
به گفته امامی این برنامه ۱۷ مرداد روی آنتن می‌رود و چند گزینه برای نام آن وجود دارد که هنوز قطعی نشده است. محمد صائبی و مریم بابایی کارگردانان این برنامه هستند و سردبیر آن احمد دانش است. (روزنامه صبا)

نظر فراستی درباره فیلم «چ» حاتمی کیا
مسعود فراستی معتقد است که آخرین فیلم حاتمی‌کیا جنگ زده، جنگ طلب و قهرمان ساز دروغین نیست. صلح طلب است اما نه تسلیم طلب. مساله دیروز و مهم تر مساله امروز است. فیلم سخت و آبرومند و سرپایی است که نه ملودرام سطحی می‌شود نه جنگی دِمُده.
«چ» فیلم نزدیک به خوبی است. فیلمی تحقیق شده و کار شده. نه سرهم بندی شده. فیلم بی مساله یی نیست. مفهوم زده هم نیست. خوشبختانه مساله دارد. مساله دیروز و مهم تر مساله امروز. فیلم کهنه و دیروزی هم نیست. فیلم سخت و آبرومند و سرپایی است که نه ملودرام سطحی می شود نه جنگی دِمُده. فیلمی است که می تواند مخاطب امروز را جلب کند حتی مخاطب ناآشنا با چمران و بیگانه با پاوه آن زمان. فیلم جنگ زده نیست و جنگ طلب و قهرمان ساز دروغین. صلح طلب است اما نه تسلیم طلب. آسیب شناسانه است و تا حدی تحلیلگر. ملی است و نگاهش نیز خیلی خصوصی نیست.

«چ» بهترین حاتمی کیا است بعد از مهاجر و دیده بان و مهم ترین فیلم جشنواره امسال است و یکی از دو بهترین های آن.
و اما چرا نزدیک به خوب ؟ نه خوب. مشکل اول فیلم خود شخصیت چمران است. اگر او را از فیلم برداریم یا تبدیل به رزمنده یی بی نام و نشان اش کنیم با بیش و کم همین خصوصیات و کنش ها، چه می شود؟ شخصیت چریک عارف و متفکر چمران تا حد بسیاری درنیامده. کمی منفعل است. استاد جنگ های چریکی و استراتژی و تاکتیک چریکی نیست. در مقابل حرکات دشمن تیز و سرزنده نیست. تاخیر دارد. عرفانش هم غایب است. یک صحنه عبادت چیزی نمی رساند. خلوت ندارد. متفکر است و بیشتر سیاسی و اهل پولتیک اما در جواب دشمن راجع به زن و فرزند کم می آورد. بیشتر مردم دوست است و ملی تا متفکر. نخستین اسلحه گرفتنش خیلی حرفه یی است- با دوربین خوب- اما نه ایرانی. شلیک کردن های بعدی اش بهتر است. اینکه فیلمساز می گوید چمران اوست، قبول. اما چقدر به چمران واقعی نزدیک است؟ مساله این است. درباره یک شخصیت بسیار مهم و مانده در تاریخ حرف زدن، شعار ندادن وخصوصی - و شخصی- نکردنش سخت است. قطعا فیلمساز به جنبه هایی از شخصیت نزدیک تر است و از جنبه هایی دورتر. اما این توجیه کافی نیست. هم باید یک شخصیت درست و واقعی و چندبعدی در بیاید و هم نگاه فیلمساز به او غایب نباشد. نه اینکه فقط با نگاه فیلمساز مواجه باشیم. حس کلی شخصیت، خلوت و جلوتش و دیالکتیک آن مهم است، که در فیلم نیست. و جنگ و صلح. آیا چمران اساسا صلح طلب بوده- و قطعا نه سازشکار- یا چریک اما عارف؟ اینها دو چیزند. آیا می شود سیاسی نبود، اهل جنگ نبود، عارف نبود و... و درباره همه اینها در یک آدم حرف زد؟

و اما درباره فلاحی و اصغر وصالی که فیلمساز معتقد است فیلم آنها هم هست، که خیلی جدی نیست. فلاحی فیلم هیچ نیست مگر مقوا و وصالی فیلم خیلی بی کله است و تا حدی وسترن.
درباره سینمای چ، دوربین و نگاهش، کادر اسکوپ و تدوین و... بعدا در اکرانش خواهم گفت. فعلابگویم پاوه در فیلم خیلی شهر نشده. شاید برای فیلم جنگی دیگری کافی بود اما نه برای این فیلم. صحنه هلیکوپتر که در سینمای ایران بی نظیر است و موثر، ته اش درنیامده و نمی فهمیم هلیکوپتر سرانجام چگونه می نشیند. سر قطع شده در صحنه زیادی است و حس صحنه را خراب می کند . خلاصه« چ » از معدود فیلم های قابل بحث این سال هاست و تمرین خوبی است برای فیلمی ملی درباره حصر آبادان یا فتح خرمشهر. ان شاءالله.
مسعود فراستی
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 2:53 pm

مسعود فراستی با اشاره به نقد و تحلیل صد فیلم برتر تاریخ سینما در برنامه «سینما کلاسیک» عنوان کرد که سینما اساسا یعنی سینمای کلاسیک و اگر کسی می‌خواهد سینما را یاد بگیرد و یا حتی به شکلی مردن فیلم بسازد باید به این سینما نگاه کند.


مسعود فراستی درباره برنامه «سینما کلاسیک» که هر شب ساعت یک بامداد با کارشناسی و اجرای وی از شبکه نمایش روی آنتن می‌رود، گفت: همانطور که از نام برنامه برمی‌آید این برنامه قرار است فیلم‌های کلاسیک را درست معرفی کند و به نظر من سینما یعنی سینمای کلاسیک.
وی ادامه داد: همچنین شعر یعنی شعر کلاسیک و یا موسیقی هم اصل آن موسیقی کلاسیک است و این مساله در سینما بیشتر صدق می‌کند. شما از طریق این سینما هم سبک فیلمسازان بزرگ را بدست می‌آورید هم جهان آنها را و در واقع از شخصیت پردازی گرفته تا استفاده از دوربین و بازی‌ها همه به نوعی آموزش هستند.

این منتقد با بیان اینکه در «سینما کلاسیک» ما به تدریج یاد می‌دهیم که آدم‌های بزرگ در فیلم‌ها و قصه‌های خود چه می‌کنند، بیان کرد: مخاطب با بررسی این فیلم‌ها یاد می‌گیرد که اگر قصه اساس یک فیلم است رابطه آن با شخصیت‌ها چگونه است، فیلمساز با فرم چگونه کار می‌کند و یا با فرم چگونه می‌توان محتوا ساخت. این رویکرد به ما کمک می‌کند که وقتی فیلمی را نقد می‌کنیم بدانیم از موضع این فیلمسازان است. البته من همیشه این را گفته‌ام که فیلمسازان بزرگ هم فیلم های بد داشته‌اند؛ حتی فیلمسازانی چون کوروساوا، هیچکاک و ... که اولین فیلم‌های آنها را در این برنامه نقد کردیم و من درباره فیلم‌های بد آنها هم صحبت کردم.

فیلمساز متر و معیار خوب و بد بودن اثر نیست
فراستی درباره متر و معیار خود برای نقد فیلم های فیلمسازان بزرگ عنوان کرد: برای نقد یک اثر باید از خوبی و بدی گذشت باید به این رسید که اصل چیست. وقتی اصل روشن شد دیگر آدم‌ها متر نیستند و تنها مصداق هستند. هرجا که با این متر هماهنگ شدند یکی مثل هیچکاک خوب بوده است چون با این متر منطبق شده و هرجا که بد بوده اند یعنی از متر و معیار ما خارج شده اند. به طور مثال شاید فیلمساز پیر شده و خلاقیتش را از دست داده و یا قصه‌پردازی خوب نبوده است.

نویسنده کتاب‌های «افسانه چاپلین» و «کوروساوا سامورایی سینما» اضافه کرد: من در نقدهایم از هیچ آدمی ستایش نمی‌کنم و فکر می‌کنم هرکسی را باید با آن متر نگاه کرد در اینصورت افراد کارهای غیر حرفه‌ای هم دارند همچنان که معتقدم بعضی از شعرهای مولانا شعرهای خوبی نیستند. با وجود اینکه مولانا در قله شعر جهان قرار دارد اما شعرهای بد و مفهوم زده هم دارد.

مفهوم‌زدگی معضل سینماست
این منتقد سینما مفهوم زدگی را یکی از معضلات فیلم‌ها دانست و بیان کرد: باید بتوان میان حرکت به سوی فرم و مفهوم تفکیک قایل شد، به طور مثال وقتی مفهوم زده می شوید و در فرم حرکت نمی‌کنید شعر شما بد می‌شود در سینما هم همینطور است و اگر نتوانید پیام خود را در سینما با فرم بیان کنید یعنی شعار داده‌اید و یا کار شما دچار مفهوم زدگی شده است و این باعث می‌شود که فیلم به خوبی در نیاید.
فراستی در تعریف مفهوم زدگی عنوان کرد: مفهوم باید به فرم و قصه تبدیل شود در غیر اینصورت مفهومی در کار نیست چه برسد به محتوا و اصلا محتوا مباحث سخت‌تری دارد که من سعی می‌کنم در «سینما کلاسیک» به آنها بپردازم اما درباره مفهوم‌زدگی باید گفت به طور مثال شما یک دکمه خریده‌اید و می‌خواهید بر مبنای آن پالتو بدوزید درواقع شما آنقدر غرق آن مفهوم می‌شود که دیگر فرم درنمی‌آید چون تمام هدف این است که مفهوم را دربیاورید. باید این مفهوم در دل قصه از طریق فرم و از طریق شخصیت‌ها، دوربین و مکث‌ها دربیاید. اگر صد فیلم برتر تاریخ سینما از نگاه منتقدان را نگاه کنید بیش از نیمی از آنها دچار این مفهوم زدگی هستند.

با مفهوم نمی‌توان به فرم رسید
این تحلیلگر سینما در واکنش به اینکه بعضی برای مفهوم جایگاهی چون فرم قایل هستند، عنوان کرد: با مفهوم نمی‌توان به فرم رسید و اصلا هیچ گاه نباید با مفهوم شروع کنیم تا به فرم برسیم بلکه باید با قصه شروع کرد و بعد مفهوم مورد نظر را در قصه گنجاند. در این صورت است که قصه‌ها درست از آب در می‌آیند و آدم‌ها باورپذیر می‌شوند حالا مفاهیم جدی می‌تواند به ما منتقل شود که این انتقال مفاهیم هم از طریق شعار نیست بلکه از طریق فرم است یعنی باید در بازی بازیگر، دیالوگ های درست، محل درست دوربین و حتی مکث های به موقع بوجود آید. گاهی یک مکث اضافه یا تدوین غلط می‌تواند مفهوم فیلم را بهم بریزد. باید همه اینها را به کار گرفت تا سینما را از طریق فرم بیان کرد چون هنر اساسا از طریق فرم نمایش داده می‌شود. هنر یعنی فرم و بدون فرم محتوا انکارپذیر نیست.
وی درباره اینکه تکنیک چقدر می‌تواند فرم مورد نظر را بدست آورد؟ تصریح کرد: تکنیک مقدمه فرم و بدون آن نمی‌توان به فرم رسید در عین حال فرم امری زیستنی است نه یادگرفتنی. بنابراین باید با آن زندگی کرد تا به فرم برسید.

الفبای سینما با سینمای کلاسیک ساخته شده است
فراستی در ادامه با تاکید بر سینمای کلاسیک و اهمیت آن برای آموزش و شناخت فیلم عنوان کرد: الفبای سینما با سینمای کلاسیک ساخته شده است یعنی با روابط علی و معلولی و با قصه سر راستی که مخاطب بتواند آن را پی بگیرد. در سینمای کلاسیک باید بتوانید از پس زمان بربیایید و فیلم‌های کلاسیک توانسته‌اند این مساله را رعایت کنند. همچنین این سینما در شخصیت پردازی و در قصه خود توانسته آدم‌هایی را بسازد که کاملا قابل باور هستند.
این مدرس دانشگاه اضافه کرد: بعد از سینمای کلاسیک می‌توان به سینمای مدرن رسید اما قبل از کلاسیک به مدرن رسیدن درواقع سینما را نفهمیدن است. شعر هم همینطور است و اگر شاعر مدرن از پشتوانه شعر کلاسیک استفاده نکرده باشد اثرش مدرن نمی‌شود فقط ادای مدرن بودن را درآورده است. امروز ما باید در هنر خود از این پشتوانه کلاسیک استفاده کنیم. سینمای کلاسیک تا امروز زنده بوده است و اینگونه نیست که در دوره‌ای پدید آمده و بعد تمام شده باشد و حالا ما به سراغش برویم. همچنان بسیاری از فیلم‌های خوب بر اساس سبک فیلم‌های کلاسیک ساخته می‌شوند و بیش از یک دهه است که بازگشت به سبک فیلم‌های کلاسیک در اروپا و امریکا اغاز شده است.

از اسکورسیزی گرفته تا اسپیلبرگ سینمای کلاسیک را همچنان می‌بینند
نویسنده کتاب‌های «هیچکاک همیشه استاد» و «اسطوره جان فورد» با بیان اینکه مدرنیزم در سینما اگر درونی نباشد فقط ادای مدرنیته است، خاطرنشان کرد: بعضی از فیلمسازان به طور مثال فکر می‌کنند که فیلم‌شان پلات نداشته باشد یا در فیلم خطی حرف نزنند بلکه حسی اثر خود را بیان کنند که اینها فقط اداست در صورتیکه فیلم کلاسیک به نوعی حرف خود را بیان می‌کند که هم مخاطب عام داشته باشد و هم مخاطب خاص و چنین فیلم‌هایی هنوز هم برای هر فیلمسازی منبع تغذیه است. فیلمسازان امروزی از اسکورسیزی گرفته تا اسپیلبرگ و همه فیلمسازان صاحب‌نام می‌گویند که سالی یک بار «جویندگان» جان فورد را می‌بینند. چرا می‌بینند؟ برای اینکه سینما را یاد بگیرند. مثل این است که شاعر شعر نو در سال گاهی به سراغ شعر حافظ می‌رود.

سینمای ما به سینمای کلاسیک نگاه نکرده است
این نویسنده و روزنامه نگار درباره اینکه فیلمسازان ایران تا چه حد به سینمای کلاسیک نگاه کرده اند، گفت: سینمای ما اصلا به سینمای کلاسیک نگاه نکرده است و اصلا پشتوانه سینمای کلاسیک را ندارد. این فاجعه است و به همین دلیل ما هنوز سینما نداریم، شما می‌توانید فیلم خوب پیدا کنید اما سینما پیدا نمی‌کنید.
وی در پایان با اشاره به نقد و تحلیل خود از صد فیلم برتر تاریخ سینمای کلاسیک که در برنامه «سینما کلاسیک» مورد ارزیابی قرار می‌گیرد، خاطر نشان کرد: سینما اساسا یعنی سینمای کلاسیک و هرکسی که بخواهد سینما را یاد بگیرد و فیلم بسازد باید از سینمای کلاسیک شروع کند. این سینما باید منبع آنها قرار بگیرد. به نظرم این اولین بار بعد از انقلاب است که تلویزیون به سمت این سینما رفته است و از این طریق مخاطب خود را تربیت می‌کند. (خبرگزاری مهر)
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 2:58 pm

یک مناظره جنجالی درباره شهید آوینی
فراستی به زیباکلام: بی‌سواد، مبتذل و تقلیل‌گرا هستید


یک مناظره جنجالی.فراستی و زیباکلام روبروی هم نشستند تا از آوینی صحبت کنند، اما ماجرا به بحث درباره ویژگی‌های شخصی‌شان کشیده شد.
Image
در حالی که سینما این روزها درگیر بخش بین الملل جشنواره فیلم فجر است و بیش از بیست روز است که از ایام بزرگداشت شهید آوینی گذشته است؛ دانشگاه تهران، امروز شاهد مناظره داغی با موضوع سینمای شهید آوینی بود. دو طرف این مناظره مسعود فراستی منتقد سینمایی و صادق زیباکلام کارشناس و تحلیلگر سیاسی بودند.
شدت این مناظره گاهی آنچنان تند و غلیظ شد که در انتهای آن یکی از دانشجویان خطاب به دو کارشناس حاضر در این جلسه گفت: من به هر دوی شما احترام می گذارم ولی از شما سوال دارم که چقدر مواجهه امروز شما عاقلانه و در خور دانشگاه بود و چرا احساسات دانشجویان را تحریک کردید تا تعدادی برای شما کف و سوت بزنند.
زیبا کلام در جواب این سوال گفت: من چیزی برای گفتن ندارم مگر اینکه دوباره تکرار کنم که با تمام وجود مخالف هنر در خدمت حکومت هستم.
فراستی هم در جواب این دانشجو با همان خونسردی خودش در مبارزه، میکروفون را جلوی خودش کشید و گفت: من همیشه در چنین جلساتی از همه خواهش می کنم که برای کسی در مناظره دست نزنید. کف و سوت زدن برای کسی که در مناظره هست، شکل مناظره را عوض می کند. نکته بعدی این که به نظر من این جلسه اصلا بد نبود. اینکه سازماندهی جلسه و چینش افراد خوب نبود بحثی جداست ولی آنچیزی که در این مناظره اتفاق افتاد، آنچنان هم بد نبود. آقای دکتر زیباکلام معتقد است که مرتضی آوینی نظریه پرداز سینمای حکومتی است و من فراستی هم می گویم اشتباه می‌کند. او تند می گوید و من هم تند جواب می دهم. چیزی نشده است. یک مقدار یاد بگیریم که این چنین تند نظراتمان را بگوییم ولی احترام هم را حفظ کنیم.
آقای دکتر زیباکلام معتقد است که مرتضی آوینی نظریه پرداز سینمای حکومتی است و من فراستی هم می گویم اشتباه می‌کند. او تند می گوید و من هم تند جواب می دهم. چیزی نشده است. یک مقدار یاد بگیریم که این چنین تند نظراتمان را بگوییم ولی احترام هم را حفظ کنیم.
آنچه در ادامه می خوانید گزارشی از برنامه ای با عنوان «خلسه نارسیسی» است. این برنامه در پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران و در تالار آوینی برگزار شد. در بخشی از این مراسم، مستند «عالم هیچکاک» هم پخش شد.
مناظره با حرف‌های اعتراضی فراستی آغاز شد.

او با انتقاد از عنوان «خلسه نارسیسی» برای این جلسه گفت: عنوان این جلسه ربطی به موضوع جلسه ندارد و دوستانی که می خواستند اسم شیک بگذارند باید بگویم که اشتباه کردند. «خلسه نارسیسی» اصطلاحی از مک‌لوهان است که آوینی در یکی از مقالاتش به کار می‌برد. اتفاقا این مقاله خیلی هم روی خلسه نارسیسی متمرکز نیست و فقط یک جمله در انتهای مقاله آورده است.

فراستی در ادامه ضمن انتقاد از نظرات امیرحسن ندایی گفت: این‌چیزی که گفته‌ می‌شود مرتضی آوینی دو نوع سینما را می‌فهمید یکی سینمای مستند و دیگری سینمای داستانی که سیر معنوی داشته باشد؛ اشتباه است. آوینی سینمای مستند را دوست داشت به واسطه تقربی که به واقعیت داشت.
وی افزود: نوع دوم سینمایی که دوست داشت سینمای سیر معنوی و دینی نیست. اتفاقا فیلمهایی مثل «لارنس عربستان»، «دره من چه سرسبز بود» و «ادیسه 2001» از جمله سینمای مورد علاقه آوینی است که سیر معنوی به این معنا ندارند.

این منتقد سینمایی افزود: آوینی سینما را به معنای ابزار به معنای ظرف نمی‌دانست که هر چیزی را بتوان در آن ریخت. بلکه سینما را راهی می دانست که بیان کند. یک بیان هیچکاک دارد که در مقاله مرتضی آوینی هم هست که می گوید: سینما برای بیان خود باید بهای گزافی را بپردازد و این بهای سنگین سرگرمی است.

فراستی: دولت و وزارت ارشاد و منتقدان، سینمای تارکوفسکی را علم کرده بودند و من به مرتضی گفتم این چیزی که اینها علم کردند غیرسینمایی است، هیچکاک را علم کنیم
فراستی با اشاره به علاقه آوینی به سینمای هیچکاک گفت: آن زمان، دولت و وزارت ارشاد و منتقدان سینمای تارکوفسکی را علم کرده بودند و من به مرتضی گفتم این چیزی که اینها علم کردند خیلی غیر سینمایی است و باید یکی را معرفی کنیم که سینمایی باشد. من هیچکاک را معرفی کردم. اوایل مرتضی مخالفت می کرد و می پرسید که آیا هیچکاک به لحاظ اندیشه از پس تارکوفسکی بر‌آید؟ بعد از اینکه چند فیلم از هیچکاک را دید، به این نتیجه رسید که او تکنیسین سینما است و از پس تارکوفسکی هم بر‌می آید.
وی افزود: من این را گفتم تا مزه سینمای آوینی دست شما می آید. سینمای مخاطب عام را اصل می‌دانست. این که سینما بتواند که یک سیر روحی را ایجاد کند در نوشته های مرتضی راجع به سینمای هیچکاک است.

فراستی در ادامه به بحث فرم و محتوا اشاره کرد و گفت: تا همین امروز جامعه سینمای ایران رابطه فرم و محتوا را درک نکرده است. این ها فکر می کنند که محتوا یک اصالتی دارد و بیرون از فیلم ایستاده است و منتظر است که فرم بگیرد. اینها درک نمی‌کنند که محتوا بیرون وجود ندارد و اینکه فرم است که محتوا را می سازد. محتوا رنگی است که فرم به مضمون و مفهوم می زند و محتوای خاص یک اثر هنری. محتوا پیام نیست. به درستی آوینی می گوید که سینما جای عقل نیست، جای فلسفه نیست، بلکه جای حس است. سینما عرصه و ساحت حس است.
این منتقد سینمایی در پایان بخش اول صحبتهایش گفت: آوینی اصلا سینمای اسلامی را هم نمی‌فهمید و من هم نمی فهمم. اینکه می توان سینمای اسلامی داشته باشیم یا نه جزو سوالهای آخر مرتضی بود. ولی می گفت که هنر سینما باید در تسخیر مسلمانان معتقد و کاربلد سینما باشد.

نوبت به صحبتهای صادق زیبا کلام پژوهشگر و تحلیلگر سیاسی رسید. وی اول صحبتهایش گفت: میشود من در مورد توافق لوزان صحبت کنم؟ من می توانم بگویم که چرا هسته ای بدرد این مملکت نمی خورد؟
وی صحبتهایش را اینطور ادامه داد: ظاهرا در مورد شهید آوینی فقط باید به عنوان یک مستند ساز نگاه کنیم. اما من ایشان را بخشی از مجموعه ای می دانم که به آنها سینماگران حکومتی می‌گویم. البته ایشان شهید شدند و نمی توان قضاوت کرد که در دهه های بعدی هم پاسدار سینمای حکومتی می ماند یا نه. شاید ایشان یک حرمت و قداستی برای خود و هنر قائل می شد و یا اصراری نداشت که فیلمهایی بسازد که با تشویق حکومت همراه باشد؛ شاید می شد و یا نه.

زیباکلام: علت اهمیتی که به مفهوم آوینی داده می شود این است که ایشان را برای هنردولتی و هنر ایدئولوژیک زده مصادره کنند
وی ادامه داد: ما می توانیم در مورد مسائل فنی و قالب و محتوا صحبت کنیم ولی علت اهمیتی که به مفهوم آوینی داده می شود این است که ایشان را برای هنردولتی و هنر ایدئولوژیک زده مصادره کنند.
زیبا کلام در ادامه با ذکر خاطره ای جوانی اش گفت: زمانی من و نسل ما معتقد به یک گونه ای هنر بودیم که متعهد باشد و بخش عمده ای از هنرها برای من هنر غیر متعهد بود. در آن دوران هنری ارزشمند بود که بتواند مبارزات مردم تحت ستم را به نمایش در آورد در غیر اینصورت هنر برای هنر فاسد ترین نوع هنر بود.
زیبا کلام ادامه داد: ما در آن زمان با این تعابیر عشق می کردیم اما من در اویل زندگی پنجاه زندگی من برخلاف دهه بیست زندگی من آن هنر متعهد کمرنگ تر شد. الان برای من هنر، هنر است و تقسیم بندی به هنر متعهد و غیر متعهد یک چیز من درآوردی است. هنر یعنی اینکه بتواند رنج‌ها، دردها، شادمانی ها و احساسات آدمی را نشان دهد و برایش مخاطب پیدا کند و مابقی آن حقنه کردن ایدئولوژی به هنر و هنرمند است.

وی ادامه داد: نظام جمهوری اسلامی مبلغ همان هنر متعهدی شده است که در جوانی به آن اعتقاد داشتیم.دیدگاهی که طبق آن بخش عمده هنر و هنرمندان ارزشی ندارند و بخش عمده ای از سینما هیچ ارزشی ندارد و چیزی جز سرگرمی و کار هالیوودی نیست.
زیبا کلام اضافه کرد: از نظر تاریخی فقط جمهوری اسلامی ایران نیست که به سینمای متعهد پایبند است، تمام نظامهایی که بر اساس ایدئولوژی شکل گرفتند به سینمای متعهد معتقدند. سینما شوروی هم داعیه هنر متعهد است. سینمای چین و سینما آلمان نازی هم این نگاه را به هنر داشتند.
در ابتدای جلسه مستند «عالم هیچکاک» برگرفته از مقاله شهید آوینی پخش شده بود. این تحلیلگر سیاسی به اشتباه گمان کرده بود که این مستند ساخته شهید آوینی است. زیبا کلام بر اساس این پیش فرض ادامه داد: من از صحبتهای این جلسه و فیلمی که از نریشنهای شهید آوینی پخش شد چیزی پیدا نکردم که حالا بیایم آوینی را روی سرم بگذارم و حلوا حلوا کنم. از صحبتهایی که شد من اصلا گیج شدم که شهید آوینی با سینما مدرن و هالیوود مخالف بود پس چرا برای سینمای هیچکاک نوشته است و الان این فیلم را ساخته است.
وی ادامه داد: صدای بلندگو بد بود و صدای آقای فراستی هم در گوش من اکو می شد وچیزی هم عاید من نشد. اما مطالبی که در مورد آوینی گفته می شود را در مورد خیلی از کارگردانها می شود گفت. من نمی فهمم یعنی چه که می گوییم فلان شخص به عرفان علاقه مند است، اما عرفان را در فیلمش نشان نمی‌دهد، پس ارزشمند تر است از کارگردانی که اصلا به عرفان علاقه ندارد.
زیباکلام: اگر زمان آوینی بودم به او می‌گفتم به خدا جرم نکرده‌ای که از هیچکاک خوشت می‌آید، لازم نیست توجیه کنی
من اگر زمان آوینی، ایشان را می دیدم به او می گفتم که اگر از هیچکاک خوشت می آید به معنای این نیست که شما گناه کردید؛ به خدا جرم نکردی لازم نیست توجیه کنی. کافی است راحت بگویی من به هیچکاک علاقه دارم. به خاطر اینکه از هیچکاک خوشتان آمد لازم نیست بگویی که هیچکاک و آثارش یک نوع معنویت دارد.

فراستی: زیباکلام با چیزی مخالف است که از آن هیچ اطلاعی ندارد، چهار جمله شنیده است و حرف می‌زند
فراستی در جواب این صحبتهای زیباکلام گفت: ماچهار سال پیش در اصفهان یک مناظره‌ی دیگر داشتیم. آقای دکتر از چهار سال پیش یک قدم هم جلو نیامده است. لئوناردو داوینچی یک جمله ای دارد که می‌گوید هیچ کس حق ندارد پیش از رسیدن به شناخت کامل از ماهیت چیزی یا کسی به آن عشق بورزد، یا از آن نفرت داشته باشد. دکتر با چیزی مخالف است که اصلا از آن هیچ چیز اطلاعی ندارد. چهار تا جمله از آقای ندایی، چهار تا جمله (اکو دار) از من شنیده است و اینجا اظهارنظر می کند.
وی افزود: متاسفم که راجع به پدیده ای حرف می زند که اصلا هیچ اطلاعی از آن ندارد. مرتضی آوینی ابدا سینمای حکومتی را دوست نداشت و این حداقل شناخت از مرتضی آوینی است.من و مرتضی در مجله سوره دشمن شماره یک سینمای دولتی بودیم و من همچنان هستم.

فراستی: اتفاقا زیباکلام طرفدار سینمای دولتی که پول از دولت می‌گیرد و جایزه را از فرنگی می‌گیرد
فراستی خطاب به زیباکلام گفت: اتفاقا زیبا کلام طرفدار سینما دولتی از جنس آنتلکت است. یعنی طرفدار سینمای دولتی که پول از دولت می‌گیرد و جایزه را از فرنگی می‌گیرد. مرتضی آوینی مخالفت سیاستگذاری بی در و پیکرسینمایی دولت بود. وقتی کسی این موضوع ساده را نمی داند به خودش ظلم می کند که در مورد آن صحبت کند.
این منتقد سینما ادامه داد: سینما می تواند ایدئولوژیک و متعهد باشد و دکتر دوست نداشته باشد. اولین نکته این است که سینما باید سینما باشد. چه حکومتی‌هایی که سینما ابزار دستشان است و میلیاردها تومان هم خرج می‌کنند و فیلمشان فیلم نیست و چه روشنفکران اپوزیسیون نما که از پوزیسیون می‌خورند، آنها هم به سینما به عنوان ابزار نگاه می کنند.
وی ادامه داد: مرتضی اساسا نظریه پرداز جدی هنری بعد از انقلاب است و نه فیلمساز. من با بعضی از نظراتش موافق نیستم ولی با بیشتر نظراتش موافقم به خصوص این دو مورد که سینما قبل از اینکه هنر باشد سرگرمی است و دیگر اینکه فرم، محتوا می سازد.

فراستی اضافه کرد: آوینی از فیملهای «دیده بان»، «مهاجر» و «هور در آتش» خوشش می آید و من هم خوشم می آمد و علت آشنایی ما هم همین فیلم‌ها بودند. اساسا فیلم‌های «دیده بان» و «مهاجر» فیلم تبلیغ حکومت است. اینها فیلمهای درستی هستند که اولا سینما هستند بعد اینکه آدمها و فضایی را نشان می‌دهند که دکتر با آنها مخالف است ولی من موافق آن هستم. آن چه فضایی است؟ فضای دفاع از میهن.

وی ادامه داد: فکر نمی کنم ضد جنگ بودن قلابی روشنفکرها اصلا چیز جدی باشد. جنگ دو نوع است یکی جنگ تهاجمی یکی جنگ دفاعی. اگر با هر دو مخالفید در حقیقت طرفدار مهاجمید و روشنفکری که اینگونه ضدجنگ است به متجاوز کمک می‌کند. من همچنان طرفدار جنگ میهنی و جنگ دفاعی هستم. به نظرمن مستندهای مرتضی که این جنگ را تصویر کردند، به لحاظ تکنیکی هم قوی بود.
فراستی در ادامه به کنایه به زیبا کلام گفت: حالا که صدای من اکو ندارد اینجا را خوب گوش کنید. صحبتی که خنده حضار را به همراه داشت. او ادامه داد: روایت فتح سند افتخار سینمای جنگ ایران و عراق است. مرتضی در مستندش وقتی شهید را نشان می دهد دوربین را ثابت نگه می دارد و اصلا اداهای اسلوموشنی ندارد. ایدئولوژی زده کسی نیست که می خواهد ایدئولوژی خودش را به شکل هنری ارائه می‌کند، ایدئولوژی زده کسی است که فکر می کند ضد ایدئولوژی است و فرم نمی‌فهمد و این طرفداری هنر نیست و فریب ظاهر را می خورد.

زیباکلام: من سینما نمی دانم و اصلا نمی دانم آن را با «سین» می نویسند یا با «صاد» ولی کسی که ادعای سینما دارد چرا باید از فیلم قلاده های طلا دفاع کند؟
زیبا کلام در جواب فراستی صریح تر حرفهایش را شروع کرد: شما به سفر چهار سال پیش اشاره کردید.حالا من به شما می گویم که برای چه اصفهان رفته بودیم. اصفهان برای این رفته بودیم که ایشان از فیلم «قلاده های طلا» در سال 88 دفاع می کرد. خیلی نباید گول یک سری حرفهای ظاهری را نخوریم. من چیزی را گفتم که بهش اعتقاد داشتم. من سینما نمی دانم و اصلا نمی دانم آن را با «سین» می نویسند یا با «صاد» ولی کسی که ادعای سینما دارد چرا باید از فیلم قلاده های طلا دفاع کند؟

زیباکلام: آقای فراستی که پشت آوینی سنگر گرفتی تا به جاهایی برسی
وی ادامه داد: من هیچ چیز نمی‌دانم ولی شیادی نمی‌کنم. در خصوص جنگ هم باید دوباره راجع به آن صحبت کنیم، دیگر این سینما نیست که با چند کلمه به سرو کله من بکوبد.آقای فراستی اگر جنگ آن چیزی است که شما و حکومت برای ما روایت می کند پس چرا وقتی 598 را قبول کردیم، از میان سه کلمه ای که امام گفت فقط یکی‌اش باقی ماند و آن هم جام زهر بود. آقای فراستی که پشت آوینی سنگر گرفتی تا به جاهایی برسی؛ دو جمله‌ی دیگر هم امام گفتند یکی اینکه در مورد جنگ هرچه گفتم پس گرفتم و دیگر اینکه آبرویی اگر داشتم با خدا معامله کردم. به نظر شما، ما در جنگ پیروز شده بودیم پس این دو جمله چیست که امام گفتند.

زیبا کلام در جواب فراستی صریح تر حرفهایش را شروع کرد: من چیزی را گفتم که بهش اعتقاد داشتم. من سینما نمی دانم و اصلا نمی دانم آن را با «سین» می نویسند یا با «صاد» ولی کسی که ادعای سینما دارد چرا باید از فیلم قلاده های طلا دفاع کند؟
وی ادامه داد: اگر در جنگ پیروز شده بودیم پس چرا امروز بعد از دو دهه از گذشت جنگ، دنبال مقصر می‌گردیم که چه کسی باعث شد که امام 598 را قبول کند.
زیبا کلام در آخر حرفهایش گفت: در مورد جنگ باید خیلی حرفهای دیگری هم زده شود. شما به صادق زیبا کلام نگو میهن پرست نیستی. زیبا کلام هر آشغالی که هست خودش رابه کسانی نمی چسباند تا بالا بیاید. شما و کسانی که مبلغشان هستید، هیچ جراتی ندارید که فیلمهای دیگری هم در مورد جنگ بسازید ولی بدانید کسان دیگری می آیند و برای جنگ فیلم خواهند ساخت.
در بخش دیگر این مناظره‌ی داغ، فراستی گفت: چهار سال پیش در اصفهان با دکتر زیبا کلام با تم بزرگداشت شهید آوینی شرکت کردیم نه با تم «قلاده های طلا». ایشان در آن جلسه هم با جهل نسبت به این پدیده وارد جلسه شد.
این منتقد سینمایی با اعلام نظرش درمورد فیلم «قلاده های طلا» گفت: فراستی هیچ وقت نگفته است که «قلاده های طلا» فیلم خوبی است. من در مورد این فیلم دو جمله گفتم: یک اینکه «قلاده های طلا» صحنه های خارجی این فیلم خوب است دوم اینکه به لحاظ عدم توهین به مخالفش خوب است و این نگاه وحدت طلبانه است. ولی نقدهای خودم را به این فیلم داشتم.

فراستی: زیباکلام هر روز پشت کسی پنهان می‌شود تا دو روزی هم زندان برود و بیاید قیافه بگیرد
فراستی ادامه داد: من پشت آوینی پنهان نشدم برعکس دکتر که هر روز پشت کسی پنهان می‌شود تا دو روزی هم زندان برود و بیاید قیافه بگیرد. در تمام این سال‌ها نه پشت آوینی قایم شدم و نظراتم را راجع به آوینی گفتم. سر فیلم «قصه‌های مجید» یا سر بحث تکنیک و فرم یا جاهای دیگر هم بوده است که با نظراتش مخالفت کردم.
وی ادامه داد: اگر از مرتضی دفاع می‌کنم دفاعی روشن است چون معتقدم او روشنفکر بود. برعکس اکثر روشنفکران بشدت بی سوادی که هستند، مرتضی آوینی روشنفکری جدی بود و از روشنفکری گذار کرد و چیزی هم که باعث این گذار شد خود جنگ بود.

فراستی: روشنفکرنماهایی که صاحب هیچ نظری نیستند و نان نام اپوزیسیونی‌شان را می‌خورند از فیلم 300 حمایت می کنند
فراستی با اشاره به اظهارات زیبا کلام ادامه داد: دکتر طبق معمول به جای اینکه جنگ را توضیح بدهد یک جمله‌ی مخدوشی از امام می گوید که امام جنگ را پس گرفت و جام زهر نوشیده است. از جنگ نه دهم اش گفته نشده است. به شدت جا دارد که چرا هنوز بخش‌هایی از جنگ گفته نشده است. اما حرفی که می زنم و روشنفکر‌ها از آن می لرزند این است که من از جنگ دفاعی، دفاع می کنم و علیه جنگ تجاوز کارانه هستم. مخدوش کردن این دو کار روشنفکران بی سواد است که قیافه اپوزیسیون نمایی می گیرند.

وی با اشاره به مناظره قبلی شان بر سر فیلم 300 گفت: روشنفکرنماهایی که صاحب هیچ نظری نیستند و نان نام اپوزیسیونی‌شان را می‌خورند از فیلم 300 حمایت می کنند و بعد می‌گویند من میهن پرست هستم. اگر سواد ندارید، خوب ساکت شوید و بروید جایی که سواد دارید. هنر جای شامورتی بازی و بی سوادی نیست.

Image

فراستی:حتی در جایی که دکترا گرفتید هم بی سواد هستید. به شدت مبتذل و به شدت تقلیل‌گرا هستید از بحث مذاکرات هسته ای تا بحث اعتدال
فراستی صحبت هایش را تند و صریح کرد و گفت: حتی در جایی که دکترا گرفتید هم بی سواد هستید. به شدت مبتذل و به شدت تقلیل‌گرا هستید از بحث مذاکرات هسته ای تا بحث اعتدال. ادعای قلابی که من اپوزیسیون روشنفکر هستم واقعا برای یک استاد دانشگاه مبتذل است.

این منتقد سینمایی در آخر گفت: آنچیزی که در مورد مرتضی آوینی و حکومتی بودن او است کذب محض است. تمام نوشته های اواخر سال 69 تا لحظه‌ی‌شهادتش علیه سینمای دولتی و حکومت است. این گونه ادعای تفکر می‌کنی و بعد می‌گویی که فراستی از قلاده های طلا دفاع کرد. قلاده های طلا شرف دارد به آن چیزی که تو دوست داری مرد.
زیبا کلام در پایان این مناظره گفت: سر مناظره فیلم 300 مشابه همین برخورد اتفاق افتاد و در همان دانشگاه اصفهان هم چنین برخوردی داشتم ولی خفیف تر بود و امروز هم می دانستم که سر این بحث چنین اتفاقی می افتد.
اما پیش از مراسم، امیرحسین ندایی، استاد دانشگاه تهران در یک سخنرانی 20 دقیقه‌ای درباره نظریات سینمایی آوینی صحبت کرد.
او پشت تریبون حاضر شد و سخنانش را اینگونه شروع کرد: آن پایین که بودم دکتر زیبا کلام به من گفت مگر شهید آوینی فیلم سینمایی هم ساختند و من گفتم خیر؛ و او گفت: پس چرا این جلسه را می‌گوییم بررسی سینمای آوینی. اتفاقا بحث از همین جا شروع می شود. مورد نظر ما سینمای مستند شهید آوینی است. سینمای مستند در کنار سینمای داستانی یک شکل بسیار مهم بیانی است.

وی ادامه داد: زنده یاد آوینی در حوزه سینمای مستند کار عملی انجام داد ولی در حوزه سینمای داستانی یک نظریه پرداز بود. اگر آوینی می ماند زمینه های بیانی را برای رسیدن به سینمای ملی طراحی می کرد.

این استاد دانشگاه در رشته سینما و تئاتر با ذکر نظریات سینمایی شهید آوینی خاطرنشان کرد: ایشان برای سینما تعریف مشخصی قائل بود. ایشان معتقد بود که سینما عرصه عرفان زدگی نیست. چون عرفان و فلسفه حوزه فردی هستند و نفوذ آنها در سینما موجب می شود که یک سینمای فردی را ایجاد کند که مخاطب خاص دارد.
ندایی ادامه داد: شهید آوینی ماهیت سینما را در دو چیز می دید. یکی اینکه سینما رسانه ای با مخاطبان بسیار است و دیگر اینکه یک رسانه فراگیر فرهنگی است.
وی با اشاره به برخی از فیلمهایی که شهید آوینی گفت: «بن هور» و «ادیسه فضایی 2001» از جمله علایق شهید آوینی بود. فیلمساز مورد علاقه اش هیچکاک بود. او بحثی را ایجاد کرده بود با این مضمون که تفاوتی وجود دارد بین فیلم و فیلم‌نامه. او معتقد بود که فیلم نامه در درجه اول یک اثر ادبی است و ماهیتی نامتعین و غیر منجمد بر ذهن مخاطب دارد.
ندایی در ادامه صحبتهایش گفت: زنده یاد آوینی معتقد بود که وقتی خواننده، فیلم‌نامه را می خواند، چهره بازیگران و فضاها متفاوت از چیزی است که در واقع و در طول فیلم می تواند رخ دهد. در تاریخ سینما فیلمهای گوناگونی داریم که از یک اثر ادبی ساخته شده است که باهم تفاوت ساختاری دارند.
این استاد دانشگاه در رشته سینما و تئاتر ادامه داد: آوینی می‌گفت کار کارگردان تبدیل فیلم‌نامه به فیلم است والزامی نیست که نویسنده فیلمنامه خودش باشد و این هم مخالفت با همان نظریه‌ی سینمای مولف بود که اعتقاد داشتند که کارگردان باید نویسنده آثار خودش هم باشد.

وی ادامه داد: مثالی که آوینی می‌زند در مورد آثار هیچکاک است. او می‌گوید اگر کسی به فیلم نامه‌ی «سرگیجه» نگاه کند، می گوید که فیلم‌نامه مزخرفی است. ولی نکته اینجاست که یک فیلم‌نامه بد با یک کارگردان خوب درست ساخته می شود. در فیلم سرگیجه عناصر باور ناپذیر روانشناسانه دیده می‌شود که تماشاگر عادی متوجه آن نمی‌شود و فقط با داستان فیلم همراه می‌شود.
ندایی در ادامه تشریحات نظریات سینمایی آوینی می‌گوید: مخالفت آوینی با سینمای مدرن مثل مخالفتش با نقاشی مدرن است. لیوتار در کتاب وضعیت «پست مدرنیسم» هم می گوید که مدرنیسم دوره ای است که همتش را بر آن قرار داده است که آن چیزی که نادیدنی است را نمایش دهد. آوینی می‌گفت نقاشی مدرن یا فیلم مدرن دارای یک ابهام ذاتی است در صورتی که فیلم به خاطر دارا بودن مخاطب عام، باید بدون ابهام باشد.

وی افزود: آوینی اینکه چگونه سینما می‌تواند به یک منشا تحول فرهنگی تبدیل شود؛ را مستلزم دو شرط لازم و کافی می‌دانست. شرط لازمش را این می دانست که زبان سینما بتواند از ساده‌ترین تا پیچیده ترین مخاطب را درگیر کند. شرط کافی هم این بود که فیلم بتواند مخاطب را به تجربه حسی و روحی داستان ببرد.
ندایی اضافه کرد: زنده یاد آوینی اساسا معتقد بود که سینما زندگی بازآفریده شده است. سینما از نگاه او دو شکل اصلی داشت یکی سینمای مبتنی بر شکل زندگی بود. برای مثال فیلم‌هایی را اسم می برد که شکل مستند نزدیک می شوند مثل فیلم «نیاز» ساخته علیرضا داودنژاد که آدمهای این فیلم برای مخاطب آشناست و آنها را در کوچه و بازار دیده است. اتفاقا این کار را به گونه ای سهل ممتنع می‌دانست چون برای این کار باید بتوانیم واقعیت را بشناسیم و واقعیت مصنوع فیلم را به واقعیت ملموس دنیای بیرونی نزدیک کنیم.
این استاد دانشگاه در مورد دیدگاه دوم شهید آوینی گفت: آوینی معتقد بود که فیلم باید مخاطب را به یک سفر معنوی ببرد. مثلا فیلم «هور در آتش» و فیلم های اولیه حاتمی کیا از جنس داستان‌های اسطوره ای هستند. در یک داستان اسطوره ای فقط با رویه داستان مواجه نیستید. بسیار ساده انگارانه است که اگر بپنداریم که داستان یوسف و زلیخا داستانی معمولی از عشق آدمی است.

وی در جمع بندی صحبتهایش گفت: زنده یاد شهید آوینی اعتقاد داشت که فیلم یا باید به زندگی نزدیک شود یا اینکه به صورت لایه لایه به مثابه داستان‌های دینی و افسانه‌ها مفاهیم عالی را مطرح کند تا مخاطبش را به فکر فرو ببرد. (تسنیم)
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 2:59 pm

کافی‌شاپ منتقد سينما


می‌توانیم اسمش را بگذاریم آقای مخالف؛ منتقدی که همیشه ساز مخالف می‌زند و هیچ فیلمی به مذاقش خوش نمی‌آید. در سال‌هایی که منتقد ثابت برنامه تلویزیونی «هفت» بود، از روی همه فیلم‌ها با تراکتور رد شد! فقط یکی دو فیلم بودند که توانستند تا حدودی نظر مسعود فراستی را جلب کنند؛ فیلم‌های «ورود آقایان ممنوع، آیینه‌های روبه‌رو» و تا اندازه‌ای هم قلاده‌های طلا.
در بقیه موارد فراستی با اصطلاحات کوبنده خودش به استقبال آثار سینمای ایران رفت. او هر هفته روی صندلی هفت می‌نشست و از این‌که فیلم‌ها به قول خودش «ماقبل نقد» هستند، خونش به جوش می‌آمد.
Image
روی برخی اصطلاحات و واژه‌ها این‌قدر تاکید کرد که این ترکیب‌ها در فرهنگ سینمادوستان تبدیل به تکیه کلمات شد. یکی از تکیه‌کلام‌ها این بود که این فیلم درنیامده ‌است؛ البته بعضا لطف فراستی شامل حال یکی از عناصر فیلم می‌شد و از زبانش این جملات را می‌شنیدیم: این شخصیت درنیامده، این مضمون درنیامده و... فراستی اصطلاحات جذاب دیگری هم داشت که هر هفته از آنها استفاده می‌کرد: سخنرانی فیلم شده، کمدی سخیف، فیلم عقب‌‌مانده، شخصیت‌های مقوایی، فیلمنامه سرسری، فیلمی دروغین، پرمدعا، رادیکال‌نما و... کسانی که پای صحبت‌های فراستی نشسته‌اند، می‌دانند او در نقد اصول و قواعد خاص خودش را دارد.

از دوربین روی دست بشدت بدش می‌آید؛ پایان باز را دوست ندارد و بشدت مخالف فیلم‌های ضدقصه است.
فراستی در زمانی که فریدون جیرانی هفت را اجرا می‌کرد، به عنوان منتقد برنامه انتخاب شد. بیشتر فیلمسازان با او زاویه داشتند و قبل از آمدن به استودیو می‌دانستند در برابرش جدال سختی را تجربه خواهند کرد.
حضور فراستی از یک طرف موجب رنجش خاطر فیلمسازان می‌شد، اما از طرف دیگر تنور برنامه را داغ می‌کرد. وقتی فراستی می‌آمد بحث‌های دوطرفه و چالشی شکل می‌گرفت و او اجازه نمی‌داد کارگردان تریبون پیدا کند و به تعریف و تمجید از فیلمش بپردازد.
پس از رفتن جیرانی از هفت، فراستی چند قسمتی گبرلو را همراهی کرد، اما به دلیل اختلافاتی که با تیم جدید داشت، نتوانست به فعالیتش ادامه بدهد. این روزها گبرلو را در جلسات مختلف فرهنگی می‌بینیم.

او چند روز پیش در میزگرد «خانواده، سنت و مدرنیته» که در اصفهان برگزار شد، فیلم «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» را نقد و بررسی کرد. منتقد سابق برنامه هفت یک فعالیت فرهنگی و اقتصادی دیگر هم دارد. او کافی‌شاپی راه‌اندازی کرده و در آنجا، هم به مهمانانش قهوه داغ می‌دهد و هم برایشان حرف‌های سینمایی می‌زند.
حجت الاسلام سید صادق طباطبایی نژاد، نایب رئیس کمیته فرهنگ، هنر و رسانه کمیسیون فرهنگی از حضور مسعود فراستی منتقد سینما و کارشناس برنامه تلویزیونی هفت در این کمیسیون و سخنان این منتقد علیه جشنواره فجر پرده برداشت.

به گفته طباطبایی نژاد «آقای فراستی در این جلسه انتقادهای جدی به جشنواره از جهات مختلف داشت و این دوره از جشنواره را ضعیف‌ترین دوره در تمام دوره‌های گذشته دانست، ضمن آن که انتخاب داوران دو تابعیتی برای چنین جشنواره‌ای را اشکال اساسی داوری دانست؛ چرا که افراد دو تابعیتی آن قدر که لازم است به ملیت ایرانی پایبند نیستند.»
طباطبایی‌نژاد با بیان این که فراستی همچنین تغییر تصمیم هیات داوران به دلیل اعتراض‌های وی و آقای افخمی را نیز نشان از عدم تبحر این هیات دانست؛ چرا که در غیر این صورت بر رای خود پافشاری می‌کردند، افزود: این منتقد سینما با انتقاد جدی به فیلم سینمایی «گشت ارشاد ۲» این فیلم را اثری که نمی‌توان با اتفاق خانواده به تماشای آن نشست، خواند. لذا قرار شد این فیلم قبل از اکران توسط کمیسیون دیده شود.

به گفته طباطبایی‌نژاد فراستی اظهار کرده است: «اکنون با وجود اعمال ممیزی‌ها، شاهد تولید فیلم‌های بسیاری بدون رعایت شئونات بوده و حتی به تازگی فیلمی که برای زنان کلاه‌گیس گذاشته‌اند، ساخته شده است.» اشاره فراستی به فیلم کاناپه ساخته کیانوش عیاری است.
از نکات جالب توجه نشست کمیسیون فرهنگی این است که فریدون جیرانی و احمدرضا معتمدی به عنوان منتقدان جشنواره امسال به این نشست دعوت شده‌اند اما این دو چهره سینمایی در جلسه حضور پیدا نکرده‌اند.

فریدون جیرانی درباره عدم حضورش در جلسه مجلس می‌گوید: «با همه احترام به اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس و درک حسن نیت آنها، معتقدم بهتر بود به مسئله جشنواره فیلم فجر ورود نمی‌کردند؛ چرا که اختلاف‌های پیش آمده در جشنواره جزء موضوعات کلان جامعه محسوب نمی‌شود. بنابراین بهتر است سینماگران دعواهای داخل سینما را خودشان حل کنند.»
او معتقد است حتی اگر در داوری‌های جشنواره فجر هم چیزی فراتر از اعمال سلیقه تاثیرگذار بوده باشد، باز هم نباید مجلس به این موارد ورود پیدا کند «چرا که سیاست نباید در عرصه هنر دخالت کند و هنر بدون دخالت سیاست رشد بیشتری خواهد داشت؛ کمااینکه این مشکلات در داخل صنف (خانه سینما) قابل پیگیری و بررسی است.»
چندی پیش هم اکبر عبدی حمله تندی به فراستی کرد و با یادآوری خاطره‌ای گفت: «من مطمئن هستم که آقای فراستی گاهی اوقات خیلی از فیلم‌ها را ندیده نقد می‌کند. در ضمن فراستی ۲۰ سال پیش در منطقه شهرک قدس می‌خواست خانه بخرد، ۱۰۰هزار تومان از من گرفت و هنوز پس نداده است. شنیده‌ام که الان در کرج کافی شاپ هم زده است. حالا که وضع مالی خوبی دارد، صد هزار تومان من را نسبت به پول امروز پس بدهد و هر چه قدر هم که خواست نقش‌هایی را که ما بازی می‌کنیم، نقد کند.»
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 3:02 pm

منتقد محبوب تلویزیون، منفور سینماگران


مسعود فراستی سالهاست که در برنامه تلویزیونی هفت به عنوان کارشناس حضور دارد. او زمانی که فریدون جیرانی مجری برنامه بود به عنوان کارشناس با هفت همکاری کرد. پس از آن در سری دوم هفت با آمدن گبرلو به هفت فراستی از این برنامه کنار رفت اما در سری سوم هفت با مجری جنجالی و سرشناس برنامه یعنی بهروز افخمی بازگشت.
فراستی همیشه در برنامه هفت جنجال‌ساز بوده است. زمانی لفظی عجیبی در توصیف یکی از فیلم های مسعود کیمیایی به کار برد که هر منتقد دیگری آن لفظ را به کار برده بود احتمالا دیگر اجازه ورود به ساختمان جام جم را پیدا نمی‌کرد اما فراستی بعد چند هفته باز به هفت باز گشت و نقدهای تیزش را به آثار سینمایی را پی گرفت. او یک بار دیگر نیز عده ای فیلمسازان را متهم به «دیاثت فرهنگی» کرد که به شدت مورد انتقاد قرار گرفت اصطلاح دياثت فرهنكي ابداع ايت الله جوادي املي است.
فراستی در توصیف و نقد فیلم ها کلیدواژه‌های خاص خودش را دارد؛ کلیدواژه‌هایی که حتی در فضای مجازی به طنز از آن استفاده می‌شود. «در نیامده»، «مقوا»، «فیلم پر مدعا»، «فیلم ماقبل نقد»، «فیلم روشنفکرانه»، «فیلم بدلی»، «ماکت» و... این‌ها بخش هایی از کلیدواژه‌های خاص مسعود فراستی در توصیف فیلم‌های مختلف است. فرقی ندارد فیلم یک فیلمساز ایرانی باشد یا فیلمساز درجه یک غربی.

او یک روز از «اخراجی‌ها»ی مسعود ده‌نمکی تمام‌قد دفاع می کند و روز دیگر به «جدایی نادر از سیمین» حمله می کند. او حتی فیلم «محمد رسول‌الله» مجیدی مجیدی را هم از انتقاداتش بی نصیب نمی گذارد. درباره این فیلم می نویسد: «فیلم بد، مغشوش و مخدوشی است و بسیار گنگ و در نتیجه بی اثر.»
او درباره فیلم برنده اسکار «عشق» ساخته میشائیل هانکه می‌نویسد: «عشق هانکه، فیلم کسالت‌بار روشنفکرانه‌ دروغینی است نه درباره‌ عشق، نه درباره‌ پیری؛ شاید درباره‌ مرگ یا کشتن.»
فراستی گاهی از برخی فیلم ها هم تعریف می کند. گاهی از فیلم های هجنس اخراجی ها تجلیل می کند و گاهی هم از فیلمی از جنس «در دنیای تو ساعت چند است؟» او درباره این فیلم می‌گوید: «فیلم کوچک آدمیزادی آرام و بی‌ادا است اما با حس. حسی از یک عشق قدیمی و تمیز انسانی. عشق یک‌طرفه و بی‌پاسخ اما امکان‌پذیر و باور.»
نقدهای فراستی این گونه است صريح و بی محابا. با این وجود او همیشه صاحب تریبون تلویزیون بوده است گویی که صداوسیما هیچ منتقدی دیگر غیر از او را نمی تواند بپذیرد. او درباره دو دوره حضور در هفت دوره اخیر آن یعنی با حضور بهروز افخمی را بیشتر می پسندد با این حال معتقد است که با حضور او برنامه «هفت گرفت».
فراستی می‌گوید: «موضع جیرانی وسط دو صندلی بود. مرا می‌خواست که شلوغ کند. موضع خودش آن طرف بود و سعی کرد هر جا که این تضاد هست، علیه من تمام شود. رسماً خیلی جاها نمی‌گذاشت حرف بزنم ولی می‌دانست برنامه‌اش با نقد من گرفت. فراستی نباشد نمی‌گیرد ولی بهروز بازی درنمی‌آورد. خودش است. خل‌بازی‌ها، غلط‌ها، ضدنقدها و همه چیزهایش خودش است و می‌ارزد به این طیف آدم‌ها.»
او در حوزه های دیگر نیز ادعا دارد، در سیاست، ادبیات و ... درباره جلال آل احمد می گوید: «جلال آل‌احمد روشنفکر نیست و به نظر من نویسنده بسیار عقب‌افتاده‌ای است... غرب‌زدگی اصلا علیه غرب نیست. درک ابتدایی جلال از غرب‌زدگی اتفاقاً اشکال اوست.»
او حتی با صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران نیز به مناظره نشسته است.

زندگی فراستی
در وبسایت شخصی فراستی نوشته شده است: «در فروردین ۱۳۳۰ در تهران متولد شدم. در دبستان تشویق و سپس در دبیرستان اندیشه در رشته ریاضی تحصیل کردم.»
وی دانش‌آموخته فلسفه و نمایش از دانشگاه بولونیا، هنرهای تجسمی از دانشسرای عالی ملی هنرهای زیبای پاریس و جامعه‌شناسی اقتصاد سیاسی از دانشگاه پاریس فرانسه است.
با زبان های انگلیسی، فرانسه و ایتالیایی آشنایی دارد. از کارهای او می‌توان به نگارش و تألیف آثار و مقالات هنری و سینمایی، تدریس در دانشکده‌های مختلف، تألیف و ترجمهٔ کتاب‌های گوناگون، مسئول بخش سینما و تلویزیون، عضو تحریریه مجلات سروش و سوره، سردبیری نقد سینما، دبیر هیات تحریریه نقد سینما دوره تازه، عضو هیات داوران سینمای دفاع مقدس، عضو هیات مؤسس و رئیس دوره دوم انجمن منتقدان و سینماگران ایران، عضو هیات رییسهٔ کانون منتقدان فیلم اشاره کرد. وی همچنین تهیه‌کنندهٔ برنامه‌های گفت‌وگو با سینمای دفاع مقدس بود.
در وبسایتش نوشته شده است: «اولین کتابم (ترجمه) "سینمای کمدی و بیان فردی" (کامینسکی) و سپس ترجمه "فانوس خیال" (اینگمار برگمان) را برای انتشارات سروش درآوردم. کتاب "ده فیلم ده نقد" در سال ۷۰ در مجله سوره درآوردم. و بعد "ده فیلم، ده نقد دیگر"، "هیچکاک همیشه استاد".

کتاب‌های دیگرم: نقد چیست، منتقد کیست، اسطوره جان فورد، کارناوال فلینی، افسانه چاپلین، کوروساوا سامورای سینما، جنگ برای صلح (سه جلد)، ۲۵ سال سینمای جنگ و دفاع، سینما قلم، فرهنگ فیلم های جهان، همیشه استاد (هیچکاک)، دیالکتیک نقد، رویا-پناهگاه(برگمان)، لذت نقد(مجموعه نقدهای ایرانی ام) و...»
تا اینجا کار موضوع عجیب، جنجالی و غیر عادی وجود ندارد اما نمی توان گفت پیشینه مسعود فراستی خالی از این موضوع است. درباره او نوشته شده است: «فراستی سخنگوی حزب رنجبران ایران بود و پس از انقلاب زندانی و به اعدام محکوم شد. او برای لغو اعدامش، تواب شد و به همکاری با نظام جمهوری اسلامی ایران پرداخت.»

در سایت شخصی اش هیچ توضیحی در این باره دیده نمی شود. اما او چند ماه پیش در گفت و گویی مفصل در این باره توضیح داده است. او یک چپ مائوئیست بوده است.
فراستی درباره حکمش و بازگشتش می گوید: «اعدام. برای این که جزو یکی از گروه‌های چپ بودم.» او توضیح می دهد: «آخر سال ۱۳۶۰ به اوین رفتیم. یک بازجو داشتم که از زیر چشم‌بند او را می‌دیدم. لبه کتش پاره بود. دانشجوی فوق‌لیسانس علوم سیاسی بود. ماه بود. این باید مرا تعزیر می‌کرد. همان موقع که حکم تعزیر مرا داشت، اشک هم از گوشه چشمش افتاد. این را دیدم. اینها را به یک آدم امروزی بگویی نمی‌فهمد. با این دعوا دارم؟ مرا تغییر داد بلکه نشستم و مثل خر خواندم. ۴۰۰ جلد کتاب (در زندان) خواندم.»

او ادامه می دهد: «سه سال و نیم زیر حکم اعدام بودم. بازجو مرا می‌شناخت. یعنی در این مدت آن‌ قدر با من سر و کله زده بود، مرا می‌شناخت. یک شب به سلولم آمد. پشتم را به دیوار کردم و نشست. گفت: «الاغ! خواسته‌ام دوباره از اول محاکمه شوی. خودت را لوس نکن. می‌دانم دیگر مارکسیست نیستی. این را هم می‌دانم که طرفدار انقلاب اسلامی هستی. مسلمان هستی یا نیستی، به من مربوط نیست. از تو سوال می‌کنم مثل آدم جواب بده. خودت را لوس نکن. قبول است؟» گفتم: «قبول است.» گفت: «به من مدیونی.» بچه خیلی خوبی بود.»
فراستی این روزها زیر تیغ منتقدان است، منتقدانی از جنس سینما. آن ها می گویند "نقدهای" او و "گزارش هایش" سیاه است. علیه سینماست. او برای سینما نمی نویسد و برای سینما حرف نمی زند.
با این حال فراستی روایت دیگری از خودش دارد، می گوید: «همه دنیا هم علیه من جمع شوند، باز حرف خودم را می‌زنم چون حرفم درست است و حرف را هم نمی‌زنم که طرفی از آن ببندم، نانی و آبی برسد. احتیاج به این نان و آب ندارم. نان و آب را جور دیگری درمی‌آورم. با همین کافه کوچولو یک فنجان چای و یک دانه قهوه درمی‌آورم. به جایی وابسته نیستم. مال هیچ جناحی نیستم. سینما برایم جدی است. مردم برایم جدی‌‌ترند.»
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 3:17 pm

مسعود فراستی: نقد نکنم پیر می شوم


مسعود فراستی «رب النوع» یک منتقد سینمایی ایرانی است. اتفاق های زیادی باعث شده است تا او را به این نام بخوانم. از شیوه آرایش صورت و پوشش گرفته تا ادبیات جذاب و البته گزنده ای که موضع های منحصر به فردش را همراهی می کند.

هفته نامه اصولگرای مثلث - شایان ربیعی: عصر شنبه برادر عصر جمعه است. با همان بلاتکلیفی و رخوت! مخصوصا وقتی بخواهی در شلوغی از تهران بروی کرج و شلوغی خیابان ها و جاده ها، اضطراب و دلهره دیر رسیدن را دو چندان کند. قرار ما ساعت سه و نیم عصر است. جادویی اتفاق افتاده بود تا با تمام شلوغی خیابان ها، رأس ساعت به کافه راندوو برسم. آنجا دارالکسب مسعود فراستی است؛ کافه ای دنج روبروی باغ بزرگ و زیبایی از درختان سیب در مهرشهر کرج.

مسعود فراستی «رب النوع» یک منتقد سینمایی ایرانی است. اتفاق های زیادی باعث شده است تا او را به این نام بخوانم. از شیوه آرایش صورت و پوشش گرفته تا ادبیات جذاب و البته گزنده ای که موضع های منحصر به فردش را همراهی می کند. به جرأت می توان گفت که فراستی مشهورترین منتقد فیلم در ایران است. شاید بتوان گفت که نقدهای او با تکیه به موضع ها و کلمات و جملات جنجالی و توجه برانگیزش توانسته است تا نقد سینما را به اندازه خود سینما برای مخاطبان ایرانی جذاب کند.

برنامه «هفت» بی تردید بخش زیادی از شهرت و محبوبیتش را مدیون حضور مداوم و ثابت فراستی بوده و هست. قریب به اتفاق مخاطبان ایرانی فیلم با شاخصه های برجسته نظرات فراستی آشنا هستند. با این حال پس از نمایش هر فیلمی در جشنواره های سینمایی یا اکران عمومی، پرشمارند کسانی که برنامه های تلویزیونی و رسانه های دیگر را پیگیری می شوند و دنبال می کنند تا بدانند آقای منتقد سختگیر و «فیلم درنیامده» گوی سینمای ایران، درباره آن فیلم چه می گوید.

Image
آقای منتقد چندین بار هم شگفتی ساز بوده و از فیلم هایی دفاع کرده که هیچ کس تصورش را هم نمی کرده است؛ مثلا اخراجی ها 1، مثلا زاپاس، مثلا بارکد و تعدادی مثلا دیگر.

به هر حال مسعود فراستی به رغم چهره چهل و پنج، شش ساله اش، نوزدهم فروردین 65 ساله می شود. او این روزها اگرچه در برنامه هفت حضوری ثابت به عنوان منتقد دارد اما بیشتر وقتش را صرف چرخاندن «راندوو» می کند؛ کافه اش. گفتگوی ما هم با او در این کافه انجام شد و نزدیک به دو ساعت هم طول کشید. در این دو ساعت او بارها چای خورد و سیگار کشید.

چند بار هم به ما چای و قهوه تعارف کرد و ما گفتیم باشد برای بعد از مصاحبه. در تمام طول مدت هم موسیقی در کافه پخش می شد. گفتگو که تمام شد، صدای موسیقی هم قطع شد. کاشف به عمل آمد که برق رفته است، کاری اش هم نمی شد کرد. یعنی نمی شد دستگاه ها را روشن کرد و چای یا قهوه خورد اما قرار شد برگردیم و سهم مان از چای و قهوه راندوو را از فراستی طلب کنیم. این گفتگو شبیه یک ملودرام است. با شوخی ها، جدیت ها و شیرینی ها و تلخی های پر تعداد.

می گویند روزنامه نگاری فرهنگی در ایران «روزنامه نگاری شرمنده» است. به گمانم نخستین بار معصومی همدانی از این اصطلاح استفاده کرد. در واقع روزنامه نگاران و منتقدان فرهنگی بر اساس این تعریف ابتدا سعی می کنند دریابند و ببینند که جریان غالب چیست، بعد نقد می نویسند یا تحلیل می کنند... اما در مورد شما این تعریف صدق نمی کند، در واقع شما گویا تعارفی با کسی ندارید، حتی گاهی نزدیکترین رفقای تان را هم با چوب تیز نقدتان آزرده کرده اید؛ این حسارت از کجا می اید؟

- به احتمال زیاد از پدرم. برای اینکه او شخصیتش این طوری بود و من را جوری بار آورد که این طوری باشم و حالا هم سرم پیشش پایین نیست. او خیلی آدم حسابی بود و صریح و رو راست بود. در واقع این یک شیوه تربیتی بوده. از بچگی روی پای خودم بوده ام. خب دوران مدرسه البته آدم آرامی بودم اما در دبیرستان آرام آرام شر و شور شدم و البته به شدت کتابخوان. در مدرسه هم در اقلیت بودم. من طبقه متوسط به پایین بودم اما بقیه بورژوا بودند و این هم حتما سهم دارد.

البته طبقات پایین تر جسارت بیشتری در مواجهه با طبقات بالادستی دارند.
- بله، جسارت در کنتراست با بالایی ها بیشتر دیده می شود. وقتی در تضاد قرار می گیری بیشتر جسور می شوی. من یادم هست بچه های مدرسه با ماشین های آنچنانی می آمدند و با بنز برمی گشتند و من پیاده بودم و پول توجیبی هایم را نگاه می داشتم تا با آنها کتاب و مجله بخرم. بین حدودا دو هزار نفر بچه مدرسه ای تنها من بودم. مدرسه اندیشه که ما در آن درس می خواندیم یک مدرسه ایتالیایی بود. روزی دو ساعت انگلیسی داشتیم و چهار ساعت فارسی. بعضی معلم های خیلی خوبی داشتیم که روی این چیزی که الان هستم – حالا هر چه هستم – تاثیرگذار بودند، به ویژه پرویز شهریاری، ریاضیدان بزرگ.

علاقه تان به شهید آوینی هم از سر همین جسارت بوده؟
- رفیق بودیم با هم. دو سال تا سه سال با هم رفیق و همکار بودیم. مرتضی سردبیر مجله بود و من مسئول صفحات سینمایی.

منظورم این است که او هم به شدت جسور بود؟
- بله، به شدت. البته مرتضی به شدت آقا بود. خیلی آقا بود و من لات و لوت هستم و او هنوز هم آقاست و من هنوز هم لات و لوت هستم.
Image

البته شما شکست نفسی می فرمایید. شهید آوینی، انقلابی بود و انقلابی هم ماند اما تغییر رویه داد و داور جشنواره هم شد، این کارش بر اساس کلیشه ها و تیپ هایی که ما از یک انقلابی سراغ داشتیم، یک هنجارشکنی بزرگ و جسورانه بود.

- مرتضی قبل از اینکه انقلابی باشد، روشنفکر بود. من در فرنگ روشنفکر بودم، او در ایران. دانشجوی هنرهای زیبا بود. ژیگول و روشنفکر بود. از اینها که ساز می زدند و شعر می گفتند و ... اما با انقلاب و به خصوص با جنگ انقلابی شد.

با جنگ یا انقلاب؟
- اساسا با جنگ. با انقلاب متمایل به این ور شد اما اساسا با جنگ، انقلابی شد. بر اساس چیزی که من می دانم، جنگ بود که مرتضی را ساخت. تمام شائبه های روشنفکری اش را زدود و باعث شد تا مرتضی عبوری جدی از روشنفکری داشته باشد. این تغییرات البته با انقلاب شروع شد اما جنگ تغییر مهمتری برای او داشت. دوستان بعد از انقلاب ما کسانی که اهل کار فکری و هنری هستند، روشنفکری را طی نکرده اند! اما مرتضی این دوره را طی کرده بود.

شما هم که البته از روشنفکری و متعلقاتش گریز دارید.
- گریز ندارم، رد کرده ام رفته. ترسی هم ندارم. ولی کسانی که رد نکرده اند، همیشه مرعوب اش هستند. هنوز با یک لغت فرنگی روشنفکری کله پا می شوند. هنوز با یک جشنواره ای که می روند فکر می کنند که اوف چه شده. آنها هم تا طی نکنند این مشکل را دارند.طی هم دیگر نمی شود کرد چون در شرایط روشنفکر شدن و عبور از آن نیستیم.

یعنی چه الان در چنین شرایطی نیستیم؟
- منظورم سی، چهل سال اخیر است. نظام ما نظامی نیست که روشنفکر پرورش بدهد.

خب این خوب است یا بد؟
- هر دو. هم مثبت و هم منفی. منفی اش که خب به این معنی که امکان تضارب آرا چندان که باید باشد نیست اما مثبت اینکه اداهای روشنفکری، نوعی زیست روشنفکری که بیشتر با ادا توأم است و تفکر از بالا به پایین به مردم و ... این دیگر در کشور ما امکان پرورش ندارد. یعنی هویت کسی که قبل از انقلاب می خواست با نظام شاهنشاهی نباشد، اساسا روشنفکری می شد.

تمام کسانی که علیه شاه و نظام بودند طیف های مختلف روشنفکری بودند و بعدا هم مذهبی ها اما بعد از انقلاب چنین زیستی نداریم. هر چه هم مانده مال قبل از انقلاب است. کسانی که مانده اند نقش جدی در جامعه ندارند، از جامعه جدا هستند. حداکثر کار مهمی که می توانند انجام دهند، ترجمه کتاب های مهمی است که بهشان احتیاج داریم. این تنها کاری بوده که می توانسته اند بکنند. سعی نکرده اند در جنگی شرکت کنند یا زندگی شان را با مردم مماس کنند. این داستان سر دراز دارد.

در واقع زندگی حداقلی داشته اند؟
- حداقلی را نمی دانم به چه معنا به کار می برید. من معتقدم اتفاقا زندگی حداکثری شان این بوده است. یعنی این حداکثر کاری بوده که کرده اند. خودشان آدمی نبوده اند که پشت شان نیاز به پیوند با مردم وجود داشته باشد. در واقع روشنفکر ایرانی پیوندی با مردم و جامعه اش ندارد. از ظن خودش با مردم یار شده است.

به ترجمه اشاره کردید. برخی اعتقاد دارند که سینمای ما هم یک سینمای ترجمه ای است. به این معنی که سینمای ملی نداریم. آیا به این معنی امکان شکل گیری سینما در ایران هست؟

- نه.

پس دنبال چه هستیم این همه مدت؟
- دنبال اینکه چیزی بالاخره شکل بگیرد.

شما که می گویید امکان ندارد شکل بگیرد.
- خب شکل نمی گیرد. تا وقتی که دولتی است، شکل نمی گیرد.

Image

مگر دولتی است؟
- معلوم است. صددرصد دولتی است.

این همه فیلم با سرمایه و کار خصوصی ها تولید می شود.
- سینما دولتی است. سینمای ایرانی دولتی است. پولش که صددرصد دولتی است، از آن ور هم که هیچ تهیه کننده خصوصی نداریم.

خب مثلا فیلم جدایی نادر از سیمین را یک بانک خصوصی سرمایه گذاری کرد و ساخت.
- خب این کجایش خصوصی است؟ ظاهرا جزو بانک های خصوصی است اما خصوصی نیست در واقع. سینما با استودیو و تهیه کننده خصوصی باید شکل بگیرد. نه با تهیه کنندگی نیمه دولتی و نیمه خصوصی. اینها هم از نظر سرمایه هم به لحاظ مدیریتی، دولتی هستند. تهیه کننده به معنای جدی کلمه نداریم. دوستان عمدتا مدیر تولید هستند. پولی از جایی بابت ساخت فیلم می گیرند و آن را تقسیم می کنند.

تهیه کننده خصوصی هنوز شکل نگرفته است.یکی دو نفر آدم را می توان پیدا کرد که تهیه کننده خصوصی هستند اما به این معنا نیست که سیستم سینمای خصوصی داریم. تهیه کننده اصلی دولت است. از ابتدا تا امروز. در این دولت هم پیش از داستان برجام امکان مالی حمایت از سینما وجود نداشت اما خب بعد از آن همچنان سوبسیدها برقرار است. بهشان می گوییم بس است این همه سفارش در سینما اما... باید سینما شکل طبیعی خود را بگیرد. شکل طبیعی یعنی سینما باید خصوصی شود، منتها با حفظ ممیزی هایی که همه جای دنیا دارد.

یادم می آید شما گفته بودید ما منافع ملی را نمی شناسیم. منظورتان ممیزی منافع ملی است؟
- بله، یکی منافع ملی و دیگری منافع انقلاب. منافع ملی را نمی شناسیم. تا یکی دو سال پیش که کلا خیلی هم نشنیده بودیم اما آمریکایی ها خوب منافع شان را می شناسند، نیازی هم ندارند با ممیزی به آنها منافع ملی را آموزش بدهند، در زیست شان فهم این منافع وجود دارد.

می خواهید بگویید که مثلا آمریکا به جای اینکه فیلم بسازد، فیلمساز ساخته است؟
- هر دو را ساخته. منتها فیلمسازی آنها بر مبنای استودیوها و تهیه کنندگان خصوصی است. صاحبان سرمایه ها و استودیوها از وزیر و وکیل آمریکایی هم آمریکایی تر هستند. می دانند جامعه شان چه چیزی نیاز دارد و حد و مرزها کجاست.

بله، من یاد فیلم آخر اسپیلبرگ می افتم و روایتی که از آمریکا به عنوان قطب خیر جهان و شوروی به عنوان قطب شر جهان دارد.
- اصلا انگار که دولت فیلم را سفارش داده در صورتی که فیلم مال خود اسپیلبرگ است. یعنی آنها بلدند طوری آدمی تربیت کنند که بدون سفارش، منافع شان را از نظر فرهنگی تامین کند، درست برعکس ما.

شاید یکی از دلایلی که ما نمی توانیم چنین کاری کنیم این است که وجه ایدئولوژیک به ملی گرایی داده ایم. این طور نیست؟
- بله، من نظرم این است که ما فرهنگ را ایدئولوژیک کرده ایم، یعنی چیزی بدتر از آنچه شما می گویی؛ فرهنگ ایدئولوژیک و فرهنگ دولتی. اصولا تبدیل کردن فرهنگ به ایدئولوژیک ستم به فرهنگ است.

البته خب یکی از ایرادهایی که به شما می گیرند این است که شما هم در نهایت در زمینی بازی می کنید که از آن سینما و فرهنگ ایدئولوژیک درمی آید. مثلا جشنواره عمار را در همین راستا می بینند.
- من هیچ ربطی به عمار ندارم، نه داورشان شده ام و نه قبول شان دارم. همه جا هم گفته ام. داور جشنواره فجر هم شده ام و باز هم اگر پیشنهاد بشود، می شوم اما به این معنی نیست که تفکر فرهنگی دولتی دارم یا طرف یک دسته سیاسی هستم. نه اصلاح طلب هستم نه اصولگرا. گاهی ممکن است از نظر تفکری به چیزهایی نزدیک باشم. مثلا در اقتصاد با طیف بازار دولتی و اقتصاد دولتی مخالفم و در فرهنگ درست برعکس، به آن ور نزدیکتر هستم. از سیاست خارجی این دوره دفاع کرده ام و می کنم اما معنی اش این نیست که از سیاست های فرهنگی دولت هم دفاع می کنم. در بحث فرهنگی فضای فرهنگی طیف اصولگرا راحت تر از فضای فرهنگی دوستان امروز است.

به سینما برگردیم. در ایران، ژانری داریم به اسم درام اجتماعی که...
- نداریم چنین چیزی.

Image

یعنی چه؟
- بیاد لغت را دقیق بگوییم. ژانر جنگ داریم، ملودرام، کمدی. اما این چیزی که شما می گویید را نداریم.

بر اساس عقل متعارف اگر بگوییم.
- عقل متعارف غلط است.

منظورم اشاره به فیلم «ابد و یک روز» است.
- این اصلا ژانر نیست.

خب کارگردانش دوست داشته که ژانر باشد و اسمش را گذاشته درام اجتماعی.
- نه، دوست ندارد. کارگردانش همین موضوع را زندگی کرده و آمده بر اساس آن یک چیزی ساخته.

به هر تقدیر... شما اصطلاح ناتورالیستی را درباره این فیلم استفاده کردید. به نظرم اصطلاح جالب و به جایی بود. انگار فیلمسازان ما دوست دارند در فیلم های داستانی اجتماعی، مثل مستند اجتماعی فیلم بسازند. خیلی سیاه و تلخ. یعنی انگار تمایلی به سیاه ساختن وجود دارد. این را با مقدمه همان چیزی که درباره فیلم اسپیلبرگ گفتم می پرسم.
- البته تمایل نیست.

بیماری است؟
- ممکن است به مریضی برسد. بچه های پایین شهر فکر می کنند باید تجربه های زیسته شان را بسازند. این تمایل نیست، انتخاب نیست، ناچاری است. چون نمی تواند چیز دیگری بسازد. امسال هم تعداد فیلم های اینجوری کم نبود. این فیلمسازها از آنجا که نگاه درستی به مردم شان ندارند و نگاه هنرمندانه ندارند، وقتی سراغ چنین چیزی می روند غرق می شوند و نمی توانند با موضوع فاصله بگیرند. نسبتی که با سیاهی فیلم پیدا می کنند، نسبت غیرهنرمندانه ای است.

نسبت هنرمندانه چیست؟
- نسبت هنرمندانه این است که انسان در آن نابود نشود، روابط انسانی و ویژگی هایی که انسان را که از بقیه موجودات جدا کند در این فیلم ها وجود ندارد. من یک بار در برنامه هفت هم گفتم که جان فورد هم در فیلم خوشه های خشم ظاهرا خیلی سیاه و تلخ است اما در همین سیاهی باز آدم می بینیم و نسبت انسانی می بینیم. برای اینکه هنرمند است و موضوع را می شناسد و ما می بینیم که در پس این همه سیاهی روابط انسانی هست و محبت هست.
کسی که فقط سیاهی را می بیند هنوز اول کار است و اصطلاحا از تخم درنیامده. اصلا ممکن است در یک وضعیت سیاه، حتی یک نقطه سفید هم نبینید اما این مهم نیست. مهم نسبت شما با آن سیاهی است. این که خود را در آن غرق کنی به این دلیل است که چیز دیگری نمی شناسی. در سیاهی هم دم هست، معرفت هست، کمک هست و وقتی این را نمی بینی نسبت غلطی با سیاهی برقرار می کنی.

یعنی فیلم به قول خودتان درنیامده که اصلا بخواهیم در نقد فنی وارد شویم؟
- من از فیلمنامه این فیلم نقل قولی کردم؛ همان دیالوگی که می گوید هر کسی از این خانه برود فلان است و اگر برگردد فلان. من گفتم این دیالوگ یعنی اینکه خانه ای که در این فیلم نشان داده می شود، ایران است. این جمله نشان دهنده تفکر ناآگاه فیلمساز است. بازیگر هم با حرارت این دیالوگ را بازی کرده است.
حالا می خواهم این را بگویم که وقتی فیلمی درست درنیامده است و از نظر تکنیکی و فرم لق است و شخصیت ها کامل نیستند، خب مجبورند که ایما و اشاره ای به بیرون داشته باشند. کارگردان برای کامل شدن فیلم ناقصش، مجبور است به بیرون اشاره کند و تاویل بشود. خیلی طبیعی است گفته شود که این جمله دارد ایران را می گوید اما اگر خانه ساخته شده بود و آدم ها ساخته شده بودند، ما دقیق می دانستیم با چه کسی و چه قصه ای آنقدر نقص دارد که طبیعی است و البته مجبور است ما را احاله کند به بیرون اما وقتی فیلمی کامل است و حرف دهنش روشن است و بلد است این حرف را به فرم و محتوا تبدیل کند، حرفی که می زند مال آن فیلم است و نیازی به الصاق کردن بیرون ندارد.

منظورتان این است که فیلم نتوانسته جهان درونی خود را بسازد، بنابراین مجبور است از بیرون برای خودش معنا کسب کند؟
- درود بر تو. این از ناتوانی یک اثر است. اگر اثری توانا و خودبسنده باشد، خودبسندگی اش مانع می شود که برای فهم و نقد و دریافتش به بیرون احاله کنی. علت این هم نیت شر سازندگان نیست. علت اصلی، شناخت کوچک و کمی است که از جهان پیرامون دارند و همچنین شناخت کم از مدیومی که با آن کار می کنند. این باعث می شود که به راحتی ابزار دست طیف ها و جریان های مختلف قرار بگیرند.اگر این فیلم در خارج نمایش داده شود، مطمئن باشید که نقد خواهند نوشت و خواهند گفت که این یعنی ایران.

Image

اما خب اگر فیلم از درون به بیرون ارجاع ندهد که با این اوصاف باید تحلیل گفتمان را هم تعطیل کنیم.
- تحلیل گفتمان بعد از آن است که جهان فیلم ساخته می شود. وقتی فیلمی جهان خودبسنده ندارد و روی پای خودش نمی تواند بایستد، بیرون که می رود، نسبت درستی نمی تواند برقرار کند اما وقتی اثری کامل است، خودبسنده است، خودآیین است و جهان بسته ای دارد. یعنی بسته می شود و بعد باز می شود، این می تواند با بیرون نسبت کاملی برقرار کند؛ نه نسبت از پایین به بالا! نسبت درست. هم از بیرون تغذیه می کند و هم بیرون را تغذیه می کند. می گوید من مستقل هستم بیرون هم مستقل است.
حالا دو جهان مستقل می توانند با هم تعامل داشته باشند. یک اثر درست و حسابی هنری می تواند جهان را انسان تر کند. عمیق تر کند. لطیف تر کند و قوی تر کند. اما آن دسته از فیلم ها که ادای اثر هنری در می آورند، اثری در جهان بیرون ندارند و البته اثری هم نمی پذیرند چون وقتی اثری از بیرون می توانی بپذیری که آماده اش باشی. وقتی در این حد نیستی دیگر چیزی نه دریافت می کنی و نه اثری می توانی بگذاری.

خب به نظر می رسد که این نقد شما به همه فیلم ها باشد.
- بله، به همین دلیل است که می گویم سینما نداریم.

کمی بی انصافی نیست؟
- من انصاف حالیم نمی شود. (صدای خنده فراستی که با صدای خنده ما همراه می شود، سکوت کافه را به هم می ریزد.)

به هر حال نمی شود که خیلی از فیلم ها مثل امکان مینا، آخرین بار کی سحر را دیدی و ... را در کنار مثلا فیلم جدایی نادر از سیمین با یک چو براند.
- خب با دو چوب می رانم. اینها واقعا فیلم نیستند و هیچ کدام در نیامده اند.

یعنی جدایی هم دارد نان تلخی اش را می خورد؟
- نه، کاری به جدایی نداریم هنوز. اما جدایی هم فیلم بدی است، خیالت را راحت کنم.

اما حداقلش این است که بالاخره یک امتیاز دادید. با دو چوب می رانید نه یک چوب.
- (می خندد) یک چوب فیلمفارسی است و دیگری فیلم انتلکت.

با این اوصاف چرا سینما را تعطیل نمی کنیم؟
- من چه کاره ام. من منتقدم. (دوباره می خندد)

بالاخره دارید به همین سینما واکنش نشان می دهید. شما یک منتقد حرفه ای سینما هستید. به این معنی که هم درآمدتان از این حرفه است و هم اینکه مردم عموما منتقد سینما را با یادآوری چهره شما می شناسند. این جایگاه در نسبتش با سینما قابل تعریف است. چطور می شود سینما نداشته باشیم اما منتقد سینما داشته باشیم. شما خودتان را انکار می کنید؟
- سینما وجود ندارد به این معنی نیست که فیلم وجود ندارد. بالاخره فیلم خوب یکی یا دو درصد، فیلم بد بالای پنجاه درصد و این وسط هم فیلم متوسط داریم. این یعنی فیلم داریم ولی وقتی شما کشورت پنجاه فیلم یا هشتاد فیلم در سال می سازد به این معنی است که سینما وجود دارد؟

منظورتان فروش است که در بهترین حالت حدود 60 میلیارد تومان در سال فروخته؛ آن هم پارسال؟
- کاری با میزان فروش هم ندارم فعلا. سینما داشتن با فیلم داشتن فرق دارد. هندی ها، ژاپنی ها و آمریکایی ها سینما دارند، خیلی ها هم نه سینما دارند و نه فیلم. ما هم فیلم داریم اما سینما نداریم. هر وقت سینما آینه خودش و جامعه شد، یعنی سینما داریم. وقتی سینما داریم که المان های فرمی ملت خود را در فیلم هایمان ببینیم. کشورهایی که اسم بردم با سینما تفکر می کنند، زیست می کنند، ما نه.

شما بارها گفته اید که کار ویژه سینما سرگرمی است.
- هنوز هم می گویم. من می گویم بسیاری از فیلم ها در اصل برای سرگرمی هستند و فیلم هایی هم که هنری هستند – هنری البته واژه خوبی نیست – باید از سرگرمی رد شوند. در مدیوم سینما اینطور است. وجه اول باید سرگرمی باشد. بعد به هنری برسند. هیچکاک مهمترین فیلمساز سرگرم ساز تاریخ و به نظر من بزرگترین هنرمند تاریخ سینماست. با این تعارف حالا که ما سینما نداریم و من نقدهای تندی می کنم آیا می خواهم سینما تبدیل به داروخانه شود؟ نه! می خواهم فیلم ها تبدیل به سینما شوند. منتها نه با ناز کردن و نوازش بی جهت. بلکه با نقد جدی شان. تنها راه این است. تنها راهی که منتقد دارد این است. سینما باید اوقات فراغت را پر کند و احیانا از پسش هم هنر دربیاید و مخاطب خاص هم داشته باشد. این تعریف من از داشتن و نداشتن سینماست.

همین سینمایی که نداریم شما را بار دیگر به برنامه هفت کشاند، چه شد که بالاخره به هفت برگشتید.
- یک روز بهروز زنگ زد و گفت می خواهم ببینمت، کجا بیایم؟ گفتم بیا کرج. گفت کرج چه خبر است. گفتم اینجا کافه دارم و ... خلاصه گفته قصه این است که هفت را گرفته ام و می خواهم بسازم. گفت می خواهم تو هم باشی. خب من با بهروز رفیق بودم. از مجله سوره با هم آشنا شدیم. از سال هفتاد، شصت و نه یا هفتاد تا امروز. طولانی است دیگر. آشنایی طولانی داریم.

شما چرا پیر نمی شوید؟ (صدای بلند خنده مسعود فراستی برای چند لحظه میدانداری را از صدای آزاردهنده عبور خودروها در خیابان کناری کافه می گیرد. عکاس هم می خندد.

کسی که گوشه ای از کافه نشسته و منتظر است تا گفتگو تمام بشود و سوال هایش را از آقای منتقد بپرسد هم خنده اش می گیرد) مردم ناراحت می شوند که خودشان مدام دارند پیرتر می شوند و شما هر بار مثل همیشه می آیید وسط صفحه تلویزیون نه خطی به چین های پیشانی تان اضافه می شود و نه صدای تان عبور زمان را نشان می دهد. (خنده همچنان پابرجاست، چند جمله ای که در ادامه می خوانید با خنده و گاه با تبسمی بر لب گفته شده است.)

- من یکی دو دفعه صفر کرده ام و دوباره شروع شده. کنتور را صفر کرده ایم. اصولا با نقد است که پیر نمی شوم. اگر نقد نکنم پیر می شوم.

پس دلیل نقدهایتان این است، خودتان گفتید سینمایی وجود ندارد که نقدش کنید، اصرارتان بر نقد هم که دلیلش معلوم شد.
- به خاطر اینکه پیر نشوم نقد می کنم. واقعیت این است که من انسان خوش اخلاقی هستم. وقتی ... (وسط حرف هایش می پرم)

بله، البته از نقدهای تان می توان فهمید که چقدر خوش اخلاق هستید.
- نه نه نه؛ واقعا بین دوستان و در خانواده اصلا به شدت خوش اخلاقم. وقتی حوصله ام سر می رود بد اخلاق می شوم. البته معمولا چون با موسیقی دمخورم خیلی کم پیش می آید که حوصله ام سر برود اما این جور مواقع خانمم می گوید «پاشو بشین یه نقد بنویس حالت خوب بشه!»

آهان پس اوقات تلخی تان را خالی می کنید روی نقدها که این طوری تند و تیز می شود.
- آره. این طوری یک تعادلی برقرار می کنم.

به هفت برگردیم.
- آره، بهروز گفت هستی؟ گفتم به شرطها و شروطها. گفت تو مسئول نقدی. تو دعوت می کنی منتقدها را و اداره می کنی نقدها را. گفتم اگر این طوری باشد، هستم. گفتم که من مثل همیشه سفارشی نمی پذیرم، رحمی ندارم و پای برنامه می ایستم و تو هم پای نقدها باید بایستی.

گفتید سفارشی. یاد دفاع تان از فیلم اخراجی ها افتادم. اولین اخراجی ها. هیچ کس فکرش را هم نمی کرد که مسعود فراستی به تلویزیون بیاید و از چنین فیلمی دفاع کند. آن موقع گفته می شد که این فیلم سفارشی است. واقعا بود؟
- معلوم است که نه. من هنوز هم از این فیلم دفاع می کنم. آن هم عمدتا به خاطر یک پلان خوب. چون محتوای فیلم در همان پلان بود. هر چه بعد از این هم ساختند، اخراجی های دو و سه و رسوایی و ... همه شان یکسره الکن و بی ربط است. غیر از آن پلان خوب که گفتم اما اخراجی های اول هنجارشکنی کرده بود. بعضی خط قرمزهای الکی و بعضی خط قرمزهای جدی را رد کرده بود. فضای تازه ای ایجاد کرده بود.

البته لیلی با من است که قبل تر از اخراجی ها این کارها را کرده بود.
- اخراجی ها پیشروتر از لیلی با من است، بود. من در حضور کارگردان هم از فیلم دفاع کردم. گفتم فیلم بزرگتر از کارگردانش است. آن موقع سازنده اش را نمی شناختم. چندتا مقاله چماق دارانه ازش خوانده بودم و دیگر هیچ اما فیلم یک پلان خوب دارد. آنجا که بشین پاشو می کند و دوربین سایه ها را نشان می دهد. این پلان خوبی است. کل حرف فیلم در این پلان است.

فقط به خاطر یک پلان؟ پس با این حساب سینمای ما خیلی باید برهوت باشد که یک پلان خوب باعث شود شما از چنین فیلمی دفاع کنید.
- از برهوت بدتر است. تازه برهوت را ول کن. ببین من چقدر قانع هستم که حتی اگر یک پلان هم خوب باشد به خاطرش از یک فیلم دفاع می کنم. (و دوباره خنده...)

خب دوباره به هفت برگردیم.
- من البته اوایل با یک چیزی مخالف بودم. آن هم اینکه برنامه ضبطی باشد، گفتم اگر برنامه زنده نباشد، حس را می گیرد. چند قسمت البته به صورت مرده پخش شد. با زنده پخش شدن برنامه هم اثرش فرق کرد هم مخاطبش. مرده ها را می شد ندید اما زنده ها را نمی شد ندید. یک اختلافی هم درباره نقد داشتیم که مهم نیست. بهروز نقد را قبول نداشت و ندارد در صورتی که نقد سوژه من است و برایم به شدت اهمیت دارد. البته چون قرار بود بهروز کاری به نقدها نداشته باشد، اختلاف ها خیلی جدی نبود.

با این نگاهی که آقای افخمی به نقد دارد، چطور هنوز با هم رفیق هستید، رابطه تان چطور است با هم؟
- رفاقت. از دیرباز تا الان. هیچ کدام از فیلم هایش را هم دوست ندارم و خودش هم می داند اما تنها فیلمسازی است که مدام می خواند و مدام فیلم می بیند و خیلی هم جدی است.

خب وقتی فیلم هایش را دوست ندارید یعنی اینکه از نظر شما فیلم هایی که می بیند و کتاب هایی که می خواند، اثری روی کارش ندارد، بنابراین چه جای تقدیر از جدیتش در کتاب خواندن و فیلم دیدن؟
- این را گفتم چون قبول دارم که آدم با سوادی است. مدام می بیند و می خواند و دو فیلم متوسط دارد؛ عروس و شوکران. یک سریال خوب هم دارد؛ کوچک جنگلی که سریال خوبی بود.

البته سریال کوچک جنگلی که خیلی پر حاشیه بود.
- خب بالاخره بهروز با همه حواشی اش در آن بوده و تازه ناصر تقوایی را هم به بهروز اضافه کن. معلوم است پرحاشیه می شود دیگر.

کلا آقای افخمی پرحاشیه است.
- البته الان کم شده حاشیه هایش.

واکنش مردم به هفت چگونه است، بازخوردها را می بینید؟
- الان خیلی مثبت است و نزدیک شده ایم به واکنش هایی که مردم در هفت جیرانی داشتند. آن موقع خیلی وضعیت خوبی بود. الان هم اوضاع دارد بهتر می شود.

در مقایسه با هفتی که آقای گبرلو اجرا می کرد چطور؟
- آن دوره اصلا واکنشی نبود، اصلا شوخی بود آن دوره.

به هر حال حضور شما با موضع و ادبیات ویژه ای که دارید، گوشه های برنامه را تیزتر می کند و سمپاتی بیشتری ایجاد می کند اما با این اوصاف فکر نمی کنید که ریتم برنامه کمی کند است؟
- چرا اتفاقا همینطور است. فعلا که خیلی ایراد دارد. بهروز خیلی آدم خوبی برای گفتگو نیست چون خیلی مأخوذ به حیاست برعکس من! (باز هم از همان خنده ها) بهروز اجازه می دهد هر کسی هر چیزی می خواهد تا آخر بگوید. خب گفتگوها طولانی تر می شود دیگر.

شما برای برنامه هفت چقدر وقت می گذارید؟
- هیچ.

یعنی چه؟ مثلا در روز هیچ وقتی به برنامه هفت اختصاص نمی دهید؟
- هیچ!

در هفته چطور؟
- هیچ!

در ماه چطور؟
- هیچ. (فراستی، من، عکاس و آن کسی که گوشه کافه منتظر نشسته بود، باز هم می خندیم) فقط فیلم ها را می بینم و پا می شوم می روم برنامه.

یعنی فقط فیلم را می بینید و می روید؟
- تازه اگر فیلم ها را هم ببینم. (دوباره صدای ماشین ها در صدای خنده ها گم می شود.) مرتضی می گفت تو بعضی فیلم ها را نمی بینی می روی جلوی سردر سینماها، عکس ها را می بینی و نقد می نویسی. اینجا هم ممکن است همین کار را بکنم.

واقعا (هنوز صدای ماشین ها شنیده نمی شود)
- بگذار همین طوری بماند. اینجوری تعلیقش بیشتر است.

باشد، حالا وسط این خنده ها یک سوال حسابی! هفت از نظر مالی می ارزد به وقتی که برایش نمی گذارید؟
- نه؛ نه چندان! همان طور که می بینی همین کافه است که زندگی ما را می چرخاند.

یعنی هیچ؟
- نه دیگر هیچ! مگر عاشق چشم و ابروی بهروزم که بروم رایگان برایش نقد کنم؟ اما درآمد قابل توجهی نیست. در واقع بیشتر از اینکه درآمدش خوب باشد، آثاری که این برنامه وجود دارد خوب است.

سانسور وجود دارد؟
- در برنامه زنده نمی شود که سانسور وجود داشته باشد.

نه، من هم منظورم به زنده پخش شدن هفت نیست، به طور کلی در تنظیم بخش ها و فیلم های مورد نقد و ...
- خب البته که وجود دارد. قطعا تلویزیون محدودیت هایی دارد. مثلا گفته اند که درباره فلان فیلم خارجی که درباره همجنس بازی است نقد هم نکن. این طبیعی است. من هم نقد نمی کنم چون نقد جدی باید به این چیزها هم اشاره کند.خب البته بعضی ها می خواستند نگذارند ما فیلم های جشنواره را نقد کنیم. می خواستند اذیت کنند اما خب ما گوش مان به این حرف ها بدهکار نیست. همان طور که دیدید ما فیلم های جشنواره را هم نقد کردیم و آنها این بازی را باختند.

جالب بود که در جشنواره امسال از دو فیلم طنز دفاع کردید؟ جشنواره هیچ فیلم خوبی نداشت؟
- بله دو فیلم را دفاع کردم؛ زاپاس و بارکد. همه فکر می کردند دارم شوخی می کنم اما جدی بودم. نه اصلا فیلم خوبی نداشت اما جشنواره پارسال یک فیلم خوب داشت؛ در دنیای تو ساعت چند است. خلاصه اینکه در یکی دو سال اخیر بالاخره سالی یک دانه فیلم دست مان را گرفته. به هر حال امسال زاپاس و بارکد از بقیه بهتر بودند. این دو فیلم به شدت کوچک و متوسط و آدمیزادی هستند و می شود دید و اذیت نشد و بعد از سینما آمد بیرون.

امسال یکی از پرحاشیه ترین فیلم ها بادیگارد بود. گویا سر همین فیلم هم با خیلی از مسئولان سینمایی و مسئولان وزارت ارشاد هم با تندی حرف زد، نظر شما درباره این حرف ها چه بود؟
- فیلم حاتمی کیا که البته خیلی بد بود اما خب حرف هایی که زده خوب بود. منظورم این است که این خیلی خوب است که آدم شجاع باشد و حرفش را بزند.

یعنی اینکه شما با او همدل هستید.
- نه، من به جز خودم با هیچ کس همدل نیستم.

رابطه تان با آقای حاتمی کیا چطور است؟
- سلام علیک داریم با هم. قبلا جدی تر بودیم البته اما الان کمتر.

چرا؟
- من سمت هیچ بنی بشری نمی روم. چه می دانم. خودش می داند.

درباره فیلم مانی حقیقی چطور؟
- پرت و پلای محض. دری وری. فیلم نیست اصلا. سر و شکل ندارد. سر و ته ندارد. قصه ای ندارد. شخصیتی در کار نیست. سرکاری است. خودش را سرکار گذاشته و ما را که البته نمی تواند سر کار بگذارد.

درباره فیلم میرکریمی چه! گویا خیلی از این فیلم بدتان نیامده بود.
- فیلم خوبی نیست. البته از چند فیلم قبلی اش بهتر است. جمع و جورتر است اما پایانش بد است، پایان باز بد. معلوم نیست چه بلایی سر شخصیت فیلم می آید.

آبیار چطور؟
- اوه، اوه، فیلم او هم خیلی فیلم بدی است. فیلم قبلی اش هم فیلم بدی بود. این آدم هنوز فیلمساز نشده و با خودش فاصله دارد. معلوم نیست چه می خواهد بگوید. اضافه بر این باید بگویم که بدجور سوبسیدی است. خودش بچه بدی نیست البته. ولی نوع کارش نشان می دهد خیلی آدم سوبسیدی است در سینما.

خب برای سوال آخر برسیم به عملکرد نفر اول سینمایی که شما می گویید وجود ندارد، چون دولتی است. با این حساب نفر اول این سینما هم آقای ایوبی است. فکر می کنید عملکردش در این مدتی که تصدی سازمان سینمایی را در دست داشته، چطور بود؟
- آقای ایوبی آدم فرهنگی است اما خیلی سینمایی نیست. عملکرد خیلی دندان گیری هم ندارد. کمی بلد است حرف بزند. یعنی در مقایسه با دیگر مسئولان فرهنگی ما حرف زدنش بهتر است. یکسری نیت های احیانا به روز دارد مثل مباحثی که در حوزه دیجیتالی کردن سینماها و ... دارد که خوب است عاما در کل شجاعت لازم برای رهبری سینمایی که می خواهد به شکل طبیعی اش برسد را ندارد. ادعایش را دارد اما شجاعتش را ندارد. دانش سینمایی چندانی هم ندارد.

در ضمن تحمل نقد را هم ندارد و این بد است. نقد را دشوار می بیند. نمی دانم درباره نقدهایی که از او می شود، چه فکری می کند اما با نقد رفیق نیست. مدیر فرهنگی که با نقد رفیق نباشد موفق نیست. باید تاب نقد را بیاورد تا جلو برود اگر نه که هیچ. اگر بخواهد بی خطر رفتار کند و جلو هم نرود و همه هم بگویند به به و ... پیشرفتی و موفقیتی که نخواهد داشت هیچ، عقب هم می رود و حتما با خودش سینما را هم عقب می برد.

اما بالاخره خیلی از اتفاق هایی که افتاد و نمونه اش را خودتان در حوزه دیجیتالی کردن سینماها گفتید، در دوره او اتفاق افتاده. ضمن اینکه خیلی ها معتقدند شکل گیری و فعالیت گروه هنر و تجربه هم مدیون دوران کاری ایوبی است.
- نه، ربطی به این دوره ندارد. ضمن این که گروه هنر و تجربه هم برای نمایش دادن یکسری فیلم های نفروش است. ساختاری هم ندارد. دست کم فعلا ساختمند نیست و تازه اول کارش است.

فراستی در مقابل انتقادهاى از او گفت: در تمام نقدهای من چه آنجا که یک ساعت وقت داشتم و چه آنجا که 3 دقیقه وقت داشتم دو خط را دنبال کردم. یک خط فرم است و دیگر خط جهان. آن خط هم این است که من این مملکت را تحت هیچ شرایطی نمی فروشم و به مزایده نمی گذارم. اصولم را هم نمی فروشم. نقد را هم نمی فروشم. من با صدای بلند میان روشنفکران می گویم من از سال 57 تا الان به صورت تئوریک طرفدار جنگ تحمیلی هستم و مخلص رزمندگانش هستم.

این منتقد ثابت هفت برای اینکه ثابت کند، آدمِ شخص خاصی نیست، ادعا کرد: تو به درستی می دانی که ایستادن روی نظرات خسارت دارد. من فریدون جیرانی را در نقد فیلم «پایان نامه» دیدم رنگش پریده، گفتم چه شده. گفت می دانی چه شده؟ امشب بدترین شب هفت است. فیلم، فیلم نظام است و تو هم که هیچ چیزی حالی ات نمی شود! گفتم نگران نباش. گفت مراقب باش! حواست باشد. گفتم من برایم این چیزها مهم نیست. مسئله من فیلم است و بابتش هزینه خواهم داد. رفتیم. در میز نقد گفتم یک پلان مثبت در فیلم نداری! از رهبری و انقلاب و ... صحبت کرد. گفتم ربطی ندارد اینها را در فیلم ات نداری. دوستانی که آن زمان بودند چنان جوی راه انداختند که فیلم، فیلم نظام است و نقد هیس! منتقدان زمان پشت من آمدند که تو روی مین برو تا ما حرف بزنیم. لذا من وظیفه ام می دانم به عنوان منتقد تا با فیلم خوب یا بد مواجهه شوم و مواجهه ام را اعلام کنم و از آن نترسم.
در ادامه بحث نقد فیلم فروشنده مطرخ شد و فراستی گفت: فروشنده در همه زمینه ها ماقبل بد است. در زمینه فیلمنامه هنوز فیلمنامه نیست و دو کانسپت است. در زمینه کارگردانی آن قدر بد است که اگر کسی غیر از فرهادی آن را کارگردانی کرده بود، هو می کردند. اشتباهات فاحشی دارد. بیش از 40 جامپ کات در تئاتر داریم. دوربین بجای رودست، روی کول است!

او ادعا کرد: اصل فیلمنامه که درباره تجاوز بوده است اساسا حذف شده است. این اصلا ترفند فرهادی است که نمی تواند تعلیق یا سوسپانس ایجاد کند و لذا با حذف یک بخش اصلی، غافلگیری در بخش انتهایی فیلم ایجاد می کند. تعلیق آدم خودش را می خواهد کارگردانی خودش را می طلبد.

منتقد ثابت هفت گفت: واکنش ما به مسئله اساسا «چه» هست، نه «چگونه». چه چیز اتفاق افتاده است؟ او خوشحال است که مردم پرسوال از سالن سینما بیرون می آیند؟ پرسوال از چه چیز؟ از جهان و قصه ای که برایم ساختی که شاکله های داستانی که نساختی و هنوز نمی دانم؟ مخاطبان هنوز نمی دانند درحقیقت چه روی داده است. او در مصاحبه هایش یک جا می گوید تجاوز شده یک جا می گوید نشده. و او از این سوالاتی که ساخته کیف می کند. ما فیلم می بینیم تا شیوه و چگونگی را تجربه کنیم نه «چه» را. تمام سوالات حول فیلم فرهادی درباره «چه» است.
فراستی ادعا کرد: این فیلم مشکل اصلی شخصیت دارد. در ابتدای فیلم شهاب حسینی روی پشت بام خطاب به دیگری می گوید این شهر را باید ویران کرد و او جواب می دهد این شهر یکبار ویران شده است و بنا شده و این شده. بهتر نمی شود! این شعار سیاسی است که برای دهن آن فرد نیست و بدون شخصیت پردازی از زبان او زده می شود! در این صورت حرف می شود موضع کارگردان. اینجا این دیالوگ بین این دو نفر چه چیزی است؟ من می گویم میخواهی متلک بیاندازی، خب بگو متلکت را اما در شخصیتت. اینجا فقط کانسپت است. فرهادی یک دکمه دارد به اسم "حریم خصوصی" و برای این دکمه می خواهد کُت بسازد. نه قصه دارد، نه شخصیت دارد. وقتی شهاب حسینی در ابتدای فیلم در کلاس درس درباره فیلم «گاو» حرف میزند و می گوید برخی رفته رفته گاو می شوند، می خواهد بگوید آخر فیلم خودش گاو شد؟! بعد سیلی می زند؟ شخصیت پاره پاره است. نه تیپ است نه شخصیت. همه اش فرهادی است که خود را به کاراکترها سنجاق می کند.

او افزود: اصل مسئله فیلم چیست؟ بحث درست بعد از تجاوز است. یعنی داستان اینجاست. هیچکاک یک قصه ای دارد؛ شوهری وارد خانه می شود می بیند به زنش تجاوز شده. می روند بیرون و زن اولین مردی را که می بیند می گوید این بوده، من آن فرد را در انتقام می کشد! ولی فروپاشی روانی به حدی است که این فقط یک مرحم است. شب وارد وقتی خانه می شود و صبح از خانه بیرون می روند، زن مجددا اولین مردی که می بیند می گوید این فرد بوده! ینی فاجعه. یعنی ویرانی روانی برای این خانواده. در فروشنده نیز قصه از پلان آخر فیلم شروع می شود و بعد تمام می شود. بعد از داستان تجاوز و تعدی، رابطه بین این دو آدم مسئله است. نه پیرمرد و نه آن تئاتر مسخره. تمام درون این دو آدم مسئله است. فیلم دقیقه 121 است که در دقیقه 122 هم تمام می شود.
فراستی گفت: من با سینمای پیام دار یا فرهادی مشکلی ندارم. مشکل اینجاست این پیام باید در قصه بگنجد. این فیلم فرهادی قصه ندارد. تم فیلم فرهادی، تم تجاوز و فحشا است که بعد از انقلاب تابحال نداشته ایم. از این تجاوز به پیام هایی که تو می گویی می رسیم.

اين مصاحبه كوتاه راببينيد
https://www.youtube.com/watch?v=q8DPdV7HV9Y
براى اشنايي با او و سبك كار و حرف زدن و فكر و رويكردش مفيد است

مسعود فراستی
از ویکی‌گفتاورد
پرش به ناوبریپرش به جستجو
مسعود فراستی (۱۳۳۰ / ۱۹۵۱م) نویسنده، مترجم، جامعه‌شناس، ناقد سینمایی و سینماگر ایرانی.


گفتاوردها[ویرایش]
• «من از مجله فردوسی شروع کردم و نمی‌دانم نقادی از کجا شروع شده اما تمایلش باید از خانه و پدرم شکل گرفته باشد. من در بچگی آدمی بسیار درس‌خوان و جدی بودم که فقط یک رفیق داشتم. مدرسه خیلی بدی می‌رفتم. مدرسه‌ای بورژوا و من از نظر طبقاتی اصلاً به آن مدرسه نمی‌خوردم. اینها اذیت کننده بود ولی باعث نمی‌شد که من جا بزنم. چون پدرم اصلاً اهل جا زدن نبود. ریاضی‌ام همیشه بیست بود و انشاهای تندی می‌نوشتم. از شش سالگی به مدرسه رفتم و ادبیات خواندن را از ۱۲ سالگی شروع کردم. جلسات نقد کتاب و شعر می‌گذاشتیم و روشنفکر تمام عیاری شده بودم.»[۱]
• «همه سینمای آمریکا سینمای ملّی شان است. حتی فیلم‌های مبتذل و آشغالش. فرهنگ و لایف استایل آمریکایی تویش هست. معلوم می‌شود که این سینما آینه این آدم هاست. سینمای ما آینهٔ آدم هایمان نیستند. فیلم‌ها نه آینه جامعه‌اند و نه آینه فیلمساز.»[۲]
• «من فاصله‌ام را {با سیاست} حفظ می‌کنم. آدم یک زمانی مرض دارد که من داشتم و همه چیز را سیاسی می‌دیدم. وقتی دربارهٔ گرانی و فلان و بهمان چیز حرف می‌زنیم سیاسی نیست. اقتصادی-اجتماعی است. من اقتصاد می‌فهمم اما اقتصاد سیاسی هم با سیاست فرق دارد. سعی می‌کنم از این بحث‌های سیاست زده‌ها و شایعات فاصله بگیرم.[۳]
• نوشتن برایم مسئله است؛ تغییر است نه تفسیر. نقد برایم سوژه است نه ابژه.[۴]
• ابتذال در سینمای ما فقط به فیلمفارسی محدود نمی‌شود. فیلم انتلکت هم مبتذل می‌شود و «فیلم ارزشی» نیز.
• بسیاری از نقدهایم را یک شبه نوشته‌ام. حتی نقدهای بلندی مثل هامون و آتش سبز.[۵]
• اگر مجبور نباشم- که اغلب هستم- فقط دربارهٔ فیلم‌ها یا چیزهایی که بسیار دوست دارم یا بسیار بدم می‌آید می‌نویسم. باید چیزی یا فیلمی خیلی مسئله‌ام شود تا بنویسم.[۶]
• هیچ فیلم ایرانی ای را برای نوشتن دو بار ندیده‌ام. فرنگی چرا.[۷]
• تو نوشتن خودم را سانسور نمی‌کنم و رودربایستی ندارم، گاهی شاید کمی ملاحظه. به جز یک نقد از هیچ‌کدام از نوشته‌هایم پشیمان نیستم.[۸]
دربارهٔ دیگران[ویرایش]
• «مرتضی آوینی در ۲ سال آخر حیاتش که من نیز با وی همراه بودم به شدت مورد حمله هر دوطرف روشنفکر و به اصطلاح مذهبی روشنفکر بود و همچنان نیز هست. امروز این‌ها سعی می‌کنند مرتضی را به یک گرایش سیاسی متعلق بدانند و از آن زاویه به او نگاه کنند اما باید دانست که مرتضی کار سیاسی نکرد و هیچ گرایش سیاسی نیز نداشت. وی نه به چپ آن زمان تمایلی داشت و نه به جناح راست اما به انقلاب اعتقاد داشت، به مردم اعتقاد داشت به جنگ دفاعی نیز اعتقاد داشت اما به گرایشات تمایلی نداشت. سیاسیّونی که می‌خواهند طرفی از جناح‌بندی مرتضی ببرند سودی نخواهند برد چرا که این یارکشی سیاسی بی‌ارزش بوده و مرتضی همواره مستقل بوده و هست.»[۹]
• «عده‌ای مرتضی را سردمدار سینمای تروریسم می‌دانند که از جمله این افراد طیف آقای قوچانی هستند و البته طیفی نیز او را سردمدار و پرچمدار سینمای انقلابی می‌دانند که هیچ‌کدام صحیح نیست. امروز متأسفانه برخی از طرفداران خاصِّ مرتضی آثارش را طوری حذف می‌کنند که با افکار و عقاید و گرایششان سازگار باشد و این اصلاً ربطی به خودِ مرتضی ندارد. متأسفانه در این بخش سیاستمداران ما هم در اشتباهند چرا که در گیر سیاست بازی هستند و این فیلم‌های اخیری که ساخته شده نیز درگیری سیاسی است.»[۱۰]
• «مرتضی کسی بود که در ایتدا یک روشنفکر معمولی بود، مدّتی در گیر نیچه بازی شد و بعد به طور جدی به روشنفکری پرداخت اما بعد از تحولی که دفعی و ناگهانی و بدون عمق نبود به جبهه انقلاب پیوست و بعد از جنگ نیز صدای بلند فرهنگی جبهه طرفداران انقلاب شد.»[۱۱]
• «چیزی که مرتضی از سینما می‌خواست این بود که به مردم فقیر فخر نفروشد، گدای جایزه بی‌هویت نباشد و مماس با نیازهای مردمش باشد.»[۱۲]
• «به نظر من ابراهیم حاتمی کیا بهترین کارگردان ایرانی است.[۱۳]
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 3:39 pm

متن کامل مصاحبه جنجالی مسعود فراستی با نشریه رمز عبور


مسعود فراستی منتقدی پرحاشیه که با نقدش بر «دونده زمین» دوباره در صدر حاشیه‌های سینما نشسته. پیش از این یکبار در گفتگویی کوتاه توضیحاتی درباره آن نقد جنجالی را شنیدیم، اما حالا «رمز عبور» به این بهانه گفتگویی مفصل را با فراستی ترتیب داده است که به خاطرات زمان انقلاب او و فعالیت‌های سیاسی‌اش هم کشیده شده است.

جناب فراستی، دوباره حسابی شلوغ کرده‌اید (با خنده). ماجرای اعتراض طیف روشنفکری به شما درباره اظهارنظری که در مورد فیلم جدید کمال تبریزی داشتید، چیست؟
من که قصدی نداشتم. حس‌ام را راجع به فیلم گفتم. فیلم «دونده زمین» مرا به‌شدت عصبانی کرد. بعد ماندم که می‌شود خارج از ایران چنین مزخرفی ساخت. مثل آن فیلم دری‌وری مخملباف که اسمش «رئیس‌جمهور» است! احمقانه است. هم زبان‌اش و هم همه جنبه‌های فیلم کاریکاتوری است. در آنجا خیلی تعجب نمی‌کنیم، ولی در ایران آدم باید خیلی نمی‌دانم چه باشد که چنین آشغالی بسازد، با پول خارجی‌ها و برای تبلیغ آنها. همه اینها یک طرف، آنچه که به‌شدت عصبانی‌کننده است، این است که فیلم واقعاً به‌زعم فیلمساز نمادین است. به‌شدت در سینما ضد نماد هستم و فکر می‌کنم احمقانه است، ولی معلوم است که نمادین کار کرده است. آدمی وانت دارد و در آن همه خنزر پنزرها هست، بعد غذا می‌آورد و پخش می‌کند، معلوم است نماد چیست، لاک‌پشت، قفل مدرسه، همه چیز و اینکه آدم‌ها نشسته‌اند و ثابت یا خواب هستند یا معتاد و دارند برفک تلویزیون نگاه می‌کنند. این خیلی توهین‌آمیز است. از آنجایی که هویت روستا را از آن گرفته است، خود روستا را هم نمادین می‌کند. یعنی فقط یک روستا نیست، بلکه ایران است و این خیلی توهین‌آمیز است. توهین به مردم است. اگر توهین یا نقد یا دولتی را رد می‌کرد، می‌گفتیم دعواست. بنشینیم بحث کنیم و ببینیم چقدر در آورده است. ادعای‌اش این است که علیه دولت قبل است؟ اما اصلاً این‌طور نیست. به نظر من اساساً علیه مردم است. اینها یک طرف. طرف دیگر اینکه یک ژاپنی می‌آید و به این مردم خنده یاد می‌دهد و در واقع به‌نوعی منجی اینها می‌شود تا اینها وارد زندگی شوند. این دیگر خیلی زور دارد و خیلی توهین‌آمیز است. انگار پول گرفتی که مملکت‌ات را این‌گونه جلوه بدهی و او منجی شود. این مصداق آن دیاثت فرهنگی است که عرض کردم.

چرا این واکنش را نسبت به این فیلم و در این زمان نشان دادید. قبلا هم مثلاً در فیلمی مانند «پذیرایی ساده» که مانی حقیقی ساخته بود، به مردم پول پرداخت می‌شد که استعاری و نمادین و کنایه از یارانه بود.
آن فیلم مملکت را نمی‌فروخت. فحش داخلی بود، منجی هم نداشت. آن نگاه یک بورژوا به مردم بود که به‌شدت هم نگاه عقب‌افتاده‌ای بود که ابداً هم هویت نداشت و سینما هم نبود. خیلی مفهوم‌زده بود، ولی نه قصد وطن‌فروشی را داشت و نه این بود. بسیار فرق می‌کرد.

یعنی صرفاً به دلیل اینکه یک خارجی در این فیلم می‌آید و نجات‌دهنده است یا اینکه ساخت فیلم ایراد دارد؟
ساخت فیلم که واقعاً به نظر من منگولی و خیلی عقب‌افتاده است.

ادامه فیلم‌های اخیر کمال تبریزی نیست؟
به نظر من در ساخت، اضمحلال است. اساساً به نظر من یک فیلم هشت میلی‌متری است. یعنی این‌قدر از نظر ساخت ناچیز است. زاویه‌ها غلط است. یک حرکت دوربین دارد که در برنامه «هفت» هم گفتم. دو تا ایستاده‌اند و دوربین به صورت پاندولی این طرف و آن طرف می‌رود. انگار دارد شوخی می‌کند و بار اول است که پشت دوربین قرار می‌گیرد و دارد تمرین می‌کند. واقعاً ساختی در کار نیست. خارجی است و ایرانی. ایران نابود است و خارجی منجی. پول‌اش را هم که آنها می‌دهند. این خیلی فرق می‌کند.

اگر آیت‌الله جوادی آملی این لفظ را به کار نمی‌برد، شما چه می‌گفتید؟
آقای جوادی آملی بسیار به من کمک کرد. این لفظ خیلی کمک‌کننده است. به این فیلم می‌گفتم بی‌وطن. می‌گفتم وطن‌فروش. هم بی‌وطن داریم و هم وطن‌فروش. بی‌وطن یک درجه پایین‌تر است ولی آقای جوادی آملی اصطلاح خیلی خوبی یادم داد و فکر می‌کنم این اصطلاح را هضم کردم و قبول دارم. هم اقتصادی‌اش را قبول دارم، هم سیاسی و هم فرهنگی‌اش را که اعلام کردم. خیلی مناسب است.

بسیاری از روزنامه‌های طیف اصلاح‌طلب و روشنفکر واکنش تندی نسبت به شما نشان دادند و با اینکه چند روز می‌گذرد، هنوز درباره آن یادداشت می‌نویسند. مثلا روزنامه «شرق» نوشته بود، آنتن زنده تلویزیون تقدس دارد و نباید هر کسی هر حرفی را بزند.

شما از کی تقدس پیدا کرده‌اید؟ از کی لغت تقدس به دهان‌تان آمد؟

یا مثلا محمد آقازاده نوشته بود آقای فراستی همان‌‌قدر سینما را می‌فهمد که ادب را.
درست می‌گوید، چون ادب را خیلی درست می‌فهمد و سینما را هم همین‌طور (با خنده). به نظر من ادب سوسولی بورژوازی ادب نیست. ادب لفافه، تعارف و خوش و بش و روابط عمومی ادب نیست. من ادب نقد فیلم را بلدم.

اصلاً مگر شما قصد توهین به این کار را داشتید؟
اول این را بگویم، چون دوستان دارند ادب یاد ما می‌دهند، منتهی به نظر من خودشان به‌شدت ادب را نمی‌فهمند. ادب یک درون دارد و یک برون. درون ادب این است که شما به یک لات چاقوکشی که به خانه‌ات تعرض کرده است گل نمی‌دهی. اسم این کار ادب نیست. در مقابل یک چاقوکش لات مثل صدام که به مملکت‌ات حمله می‌کند یا هر بی‌وطن دیگری که ادب ندارم و با تمام نیرو و خشم ملی‌ام جلوی او می‌ایستم. واژه‌ای هم که برای‌اش استفاده می‌کنم، این است که فلان شده برو بیرون. دوستان واژه فلان شده را دوست ندارند؟ خب همان لغت آقای جوادی آملی را به کار می‌برم. میگویم برو بیرون و بیرون‌اش می‌کنم. این بی‌ادبی است؟ این عین ادب است. ادب یعنی چه؟ به نظرم می‌آید این دوستان خیلی دارند قیافه‌ مؤدب‌ها را به خودشان می‌گیرند و خوشبختانه آقازاده هم این‌قدرها مؤدب نیست که حالا دارد این ژست را می‌گیرد. ادب بورژوازی، ادب پولداری، ادب بی‌هویتی… نمی‌دانم چه می‌توانم به آن بگویم.

به قول شما خود این افراد هم رعایت حرمت‌ها را نمی‌کنند.
حرمت چه چیزی را باید حفظ کرد؟ لغتی که من به کار بردم ابداً بی‌ادبانه نیست، همچنان که لغت آقای جوادی آملی بی‌ادبانه نیست. عین ادب است. واژه فقهی است و معنی روشنی هم دارد که آقای آملی گفته‌اند. دیگر تکرارش نمی‌کنم. این ابداً بی‌ادبی نیست. منتهی وقتی که اینها برمی‌آشوب‌اند، یعنی تیر به جای درستی خورده است.

یعنی اینها حامی جریانی هستند که از این نوع فیلم‌های ضدملی می‌سازند؟
قطعاً حامی آن جریان‌اند، خواسته و ناخواسته، وگرنه تحت هیچ شرایطی طرف، شلاق‌زن نمی‌شود. منتقدی که ادعای منتقد بودن دارد، اما کارش روابط عمومی فیلم‌هاست، ناگهان ‌شلاق دست‌اش می‌گیرد و حکم شلاق می‌دهد. یعنی آن لحظه که دارد حکم می‌دهد، شلاق دست‌اش هست. شلاق به چه می دهد؟ به آنچه که خوش ندارد. به نقد می‌دهد نه به مسعود فراستی. معلوم است نقد دکان اینها را می‌بندد. اگر نقد در بگیرد که خوشبختانه در گرفته است، دکان کیف‌کش‌ها را می‌بندد، دکان روابط عمومی‌چی‌ها را که اسم منتقد روی خودشان گذاشته‌اند می‌بندد. نقد هویت و استقلال و مهم‌تر از اینها شأنی دارد. نقد در کنار مخاطب است، در کنار فیلمساز نیست. نقد روابط عمومی فیلم نیست. نقد سوژه است، اُبژه هم نیست. این یک تفکر است، آن هم یک تفکر است. تفکری که من می‌گویم، تفکر همه منتقدین درست و حسابی جهان است. واژه‌های‌شان را هم می‌توانم برای‌تان بیاورم. منتقد به‌شدت صاحب‌نام باسواد واژه‌هایی را به کار می‌برد که اگر این دوستان بشنوند، گمان‌ام از بس مؤدب هستند شب نخوابند. شوخی نداریم. ما با یک اثر طرف هستیم. با آدم که طرف نیستم. با اثری طرف هستم که دارد به ملیت‌ام توهین می‌کند و باید محکم جلوی آن ایستاد.

اگر کارگردان بگوید که من دارم روایت می‌کنم و این واقعیت جامعه است، چطور؟یعنی چه؟ چه چیز را دارد روایت می‌کند؟می‌گوید نظر من نسبت به جامعه همین است.
بله، من هم می‌گوید نظرش همین است، اما نظر وطن‌فروشانه‌ای است. من که نمی‌گویم نظر تو نیست، ولی نظرت وطن‌فروشانه است. نظرت دفاع ملی و مبارزه با قلدر نیست. نظرت وا دادن به قلدر است. با بعضی از این نظرها مقابله می‌کنم، بعضی‌های‌شان را هم تأیید می‌کنم. کسی که می‌گوید زنده باد دفاع از مردم، نظرش است و از آن دفاع می‌کنم. کسی که می‌گوید مرگ بر دفاع از مردم و مرگ بر جنگ تحمیلی، به نظرم او اصلاً آدم نیست. او از حیوان پایین‌تر است.

شما خودش را نقد می‌کنید یا اثرش را؟
اصلاً به خودش کاری ندارم. دارم حرف را می‌گویم. این نظر از حیوانیت دون‌تر است. چرا؟ چون حیوان هم از لانه و حریم‌اش دفاع می‌کند. فقط انسان نیست. کسی که دفاع این‌جوری از خانه را نمی‌پذیرد، چه کسی است؟ با او تعارف کنم و بگویم نازی! حالا تو چرا نمی‌فهمی؟ با این آدم شوخی ندارم. به نظرم خبرهایی خلط شده‌اند و دلیل‌اش لو‌س‌بازی سینمای دولتی است. سینمای دولتی غیر از اینکه آدم‌ها را فاسد می‌کند، لوس هم می‌کند و منتقد کیف‌کش را هم با همان ادبیات می‌آورد. آدم‌های لوسی که نه دفاع‌شان از یک موضوع واقعی است، نه معلوم نیست حمله‌شان چیست. اصلاً حمله‌ای ندارند، چون دکان‌شان فقط به دفاع است. دفاع‌کنند، نان بخورند، دور هم باشند. ویژگی سینمای دولتی این است که آدم‌ها را اخته می‌کند. آدم‌ها را لوس بار می‌آورد و به نظر من آدم‌ها را فاسد می‌کند. چرا؟ چون اگر روی‌ام به مخاطب نباشد فاسد می‌شوم، هر کسی که می‌خواهم باشم. اگر مردم پشت‌ام قرار نگیرند، چه کسی باید قرار بگیرد؟ بیگانه. غیر از این راهی ندارد. اگر مردم پشت‌ام نباشند، بالاخره یکی باید مرا نگه دارد. یا مردم مرا نگه می‌دارند یا بیگانه. شق سومی که نداریم. اگر به مردم پشت کنم، باید به بیگانه اتکا کنم. این بحث سیاسی است.بحث فرهنگی چیست؟ اگر به مخاطب پشت کنم، به چه کسی استناد کنم؟ چشم‌ام باید به چه باشد؟ به میز دولتی. اصلاً دولت خوب است. من هم مدافع‌اش هستم، اما این آدم هنر تحویل می‌دهد. آدم مدیوم سینما تحویل نمی‌دهد. چون آدمی که اهل هنر است ـ به نظر من در سینما هنرمند نداریم. در رشته‌های دیگر هم هست. بحث نمی‌کنم ـ وقتی به مخاطب و به نیاز او فکر نمی‌کنم و به او ربطی ندارم، به چه چیز ربط دارم؟

تعریف‌اش این است که می‌گوید ما برای مخاطب فیلم نمی‌سازیم. می‌گوید می‌خواهم حرف خودم را بزنم. مردم دیدند، دیدند، ندیدند هم مهم نیست.
خب! برو در خانه‌ات این فیلم را برای عمه‌ات نمایش بده. آیا این بی‌ادبانه است؟

خب می‌گویندکه دوست دارد هنرش را این‌جوری نمایش بدهد.
کدام هنر؟ این دری‌وری‌ها را برو در خانه‌ات بگو. غلط می‌کنی با پول من این کارها را می‌کنی. این است که می‌گویم حق نداری. دست‌ات را در جیب مبارک‌ات بکن و هر دری‌وری که می‌خواهی بگو. نمی‌روم ببینم. شکست می‌خوری و دیگر از این غلط‌ها نمی‌کنی. چرا می‌توانی ادامه بدهی؟ چون پول‌ات از جای دیگری می‌آید. پول‌ات از مخاطب نمی‌آید، از گیشه نمی‌آید و می‌شود از این دری‌وری‌ها بگویی و تا ابد ‌هم بگویی. فیلم‌ات هم نفروشد و باز هم به تو فیلمساز بگویند. در سینمای واقعی فقط یک بار می‌شود اشتباه کرد. بعد ورشکست می‌شوی، سرت به سنگ می‌خورد یا به سرعت حذف می‌شوی یا می‌فهمی که از این غلط‌ها نمی‌شود کرد. اینجا مدیومی هست که مردم بلافصل به آن مرتبط هستند، نه در تاریخ.

در مقابل مثالی می‌زنند و با سینمای هنری فرانسه مقایسه می‌کنند. مثلاً آن سالی که «آبی گرم‌ترین رنگ است» در کن جایزه گرفت، قبل از آن ۲۰۰ هزار نفر علیه موضوع فیلم تظاهرات کرده بودند ولی دولت حمایت کرد. حتی این اصطلاح را هم به کار می‌برند و می‌گویند هنرمند ظریف است. به قول شما لوس است. باید هوای‌اش را داشته باشیم.
اصلاً این‌طور نیست. هر چه مثال از خارج می‌آورند، نه بلدند، نه سوادش را دارند، نه درست مثال می‌زنند. سینماتِک در فرانسه از درون سینمای مخاطب عام در آمده است. اول سینما با مخاطب عام به وجود آمده و مخاطب عام مخاطب خاص تولید کرده است، نه اینکه مخاطب خاص از شکم ننه‌اش روی زمین پرتاب شده باشد، طلبکار از من دری‌وری بگوید. اصلاً چنین چیزی نیست. سال‌ها عضو سینماتِک در پاریس بوده و تمام فیلم‌های تاریخ سینما را هم در آنجا دیده‌‌ام. اصلاً این ریختی نبوده است که آقایان فکر می‌کنند. این مساله هم که «آبی گرم‌ترین رنگ است» شکست خورده و علیه آن تظاهرات شده ولی دولت از آن حمایت کرده است؛ اصلاً از این دری‌وری‌ها نیست. در آنجا در اوایل دهه ۵۰ عده‌ای به اسم موج نو در می‌آیند و با پول توجیبی و قرض و قوله فیلم می‌سازند. یکی می‌شود «۴۰۰ ضربه» که تا همین الان فیلم ماندنی است. خیلی‌های‌شان هم فیلم‌های بدی هستند و بعد راه عوض می‌کنند، سپس مسیر را امتحان و یک مسیر طبیعی را طی می‌کنند. این‌طور نیست که از اول تصمیم بگیرند تفکرات مشعشع‌شان را امتحان کنند و بعد هم به منِ مخاطبی که مخاطب سنیما و جعبه جادو هستم تحمیل کنند. این‌گونه نیست. به نظرم هر کسی که برای مخاطب فیلم نمی‌سازد، دنبال کار دیگری برود.

این تعریف سینماست یا تعریف شما؟
این تعریف سینماست. اصلاً سینما با مخاطب شکل گرفته است.

اما مصاحبه برخی از کارگردان‌‌ها را که می‌خوانیم، با افتخار می‌گوید فیلم‌ام فیلمی نیست که بعد از ظهر چیپس بخری و بروی تماشا کنی.
خب مخاطب چکار کند؟ فیلم تو فیلمی است که باید با خودم سنگ ببرم و به سرم بزنم؟ یا چاقو ببرم و به بدن‌ام فرو کنم؟ سینمای شکنجه است یا سینمایی که اول در آن نفس می‌کشم، با آن ارتباط برقرار می‌کنم و قرار است حال‌ام کمی بهتر شود، حتی اگر فیلم تلخی باشد. به چه معنی بهتر شود؟ به این معنا که با تلخی‌هایی که شریف هستند همدردی کنم، نه با تلخی‌های ادایی که برای فروش مملکت‌ات است. نسبتی که ما با هر پدیده‌ای برقرار می‌کنیم، تعریف ما می‌شود. شما تلخی یا شیرینی را نشان بدهید، نه تلخ می‌شوید و نه شیرین. نسبت‌ات با این چیست؟ در باره یکی از فیلم‌هایی که از آن بدم می‌آید مثال زدم و گفتم از فیلم «خوشه‌های خشم» جان فورد تلخ‌تر خیلی کم پیدا می‌شود. خیلی تلخ است، اما جان فورد چه نسبتی با این تلخی برقرار می‌کند؟ نسبت انسانی یا نسبت زیر فقر، یعنی حیوانی، مثله شده و از بین رفته. نسبت انسانی برقرار می‌کند. لحظه‌ای که هیچ‌کس غذا ندارد، طرف همان یک ذره غذا را که می‌خواهد بپزد، ببینید چگونه نگاه‌اش می‌کند. خجالت می‌کشد دو قاشق لوبیا در بشقاب‌اش هست. می‌رود که در چادر بخورد. آن یک ذره غذا را مادر آن همه بچه چه کار باید بکند؟ مادر غمگین می‌شود و جان فورد چه نگاهی دارد؟ به آن بچه‌ها نگاه توهین‌آمیز دارد؟ برعکس. این هنرمند است، نمی‌دانم مال ما چه هستند که نمی‌توانند این نسبت را برقرار کنند.

حالا اگر این فشارها ادامه پیدا کند، شما باز هم کار خودتان را می‌کنید؟
حتماً! حتما! همه دنیا هم علیه من جمع شوند باز حرف خودم را می‌زنم، چون حرف‌ام درست است و حرف را هم نمی‌زنم که طرفی از آن ببندم، نانی و آبی برسد. احتیاج به این نان و آب ندارم. نان و آب را جور دیگری در می‌آورم. با همین کافه کوچولو یک فنجان چای و یک دانه قهوه در می‌آورم. به جایی وابسته نیستم. مال هیچ جناحی نیستم. سینما برای‌ام جدی است. مردم برای‌ام جدی‌ترند.

فلسفه این روند نگاه روشنفکران به شما در کجاست؟ شما در «هفت» جیرانی محبوب این جریان بودید، بعد جلوتر که رفت خنثی و الان منفور این جریان شده‌اید. قضیه از چه قرار است؟ آیا شما عوض شده‌اید یا آنها عوض شده‌اند؟
البته من از «هفت» جیرانی منفور این دوستان بودم.

ولی اینقدر پررنگ نبود.
این‌قدر پررنگ نبود ولی منفور بودم. تاریخ را نگاه کن و مجله‌ها را ورق بزن. در «هفت» جیرانی راجع به فیلم «جرم» کیمیایی لغتی را گفتم که همه اینها مرا خلع لباس کردند. هنوز هم فکر می‌کنم آن لغت درست بود. اولین بارم نیست. در «هفت» جیرانی از فیلم‌هایی دفاع نکردم و به فیلم‌هایی حمله کردم که همه دنیا از آن دفاع کرده بودند، «جدایی نادر از سیمین» یکی از آنها بود. همان جا هم برای این آقایان منفور بودم. از این منفور بودن نه‌تنها ناراحت نیستم که بسیار هم خوشحال‌ام، چون نشان می‌دهد دارم درست می‌گویم اما آن طرف قضیه هم هست. آدم‌های واقعی، نه مریض، نه بهنجار، نه روشنفکر. متاسفانه روشنفکرنماهای ما مریض هستند. روشنفکر نیستند. ادای‌اش را در می‌آورند. نه سوادش را دارند، نه به خاطر دانش در روشنفکری حاضرند چیزی بپردازند. وقتی بهایی برای چیزی نمی‌دهی، به آن نمی‌رسی. آقایان بدون بها معلوم است نمی‌شوند. نه باسواد می‌شوند، نه مستقل و خودرأی و نه صاحب‌نظر. رسیدن به صاحب‌نظر شدن خسارت دارد. خیلی باید بدهی، خیلی باید زمین بخوری، به خیلی چیزها باید «نه» بگویی. این دوستان ما از آن جنس آدم‌هایی هستند که باید به همه چیز «بله» بگویند. به متضادها هم باید «بله» بگویند، برای اینکه اصلاً آدمِ «بله» هستند، آدمِ «نه» نیستند. به ظلم «نه»، ضد هنر و وطن‌فروشی «نه» نمی‌گویند. به چه «نه» می‌گویند.
شاید جور دیگری برداشت می‌کنند. مثال‌اش می‌شود سر قضیه گلشیفته فراهانی که گفتند نه! منظورمان حمایت از برهنگی نیست ولی منظورمان ارتقای نوع نگاه مردم به زنان است.
آخر این روشنفکری نیست. این به‌شدت تاریک‌فکری است. وقتی اصول نداری، تاریک‌فکری است. وقتی حداقل‌های ارزشی جامعه، مردم، انقلاب و آرمان‌های‌شان را نداری، این کجای‌اش روشنفکری است؟
جامعه را باید به معیارها برسانی یا معیارها را باید بر جامعه منطبق کنی؟
باید از واقعیت‌ها حرکت کنی. از آنچه که نادرست است، از این واقعیت که باید حرکتی کنی و تغییرش بدهی، نه اینکه از آسمان حرکت کنی. این آدم‌ها اهل تغییر نیستند. آدم‌های روابط عمومی‌چی اهل تغییر نیستند. اهل این هستند که استخوانی جلوی‌شان بیندازید. بس‌شان است. ناچیزند. صاحب نگاه و اندیشه نیستند. صاحب اینکه وقتی حرف درستی می‌زنند پای آن بایستند و خسارت‌اش را هم بپردازند، نیستند. همه چیز عامل را بدون خسارت می‌خواهند. نمی‌شود. خسارت را پرداخته‌ام، باز هم می‌پردازم. روی پای حرف اصولی‌ام هم می‌ایستم.

خب؛ جناب فراستی؛ الان بحث کن و فیلم «فروشنده» خیلی مطرح است. آیا فیلم را دیده‌اید؟چیزهای چند دقیقه‌ای دیده‌ام.با توجه به تعریفی که ارائه کردید، فیلمی که تلخ و سیاه است و هم بخشی از آن مثل «جدایی نادر از سیمین» به مردم‌اش کنایه می‌زند، پول‌اش را هم از خارج گرفته است. آیا مصداق همان عبارت معروف آقای جوادی آملی است؟
این داده‌ها برای قضاوت‌ام کافی نیست. اینکه پول‌اش را از آنها گرفته است، اگر پول‌اش را از آنها بگیرد و سرشان کلاه بگذارد و فیلم خودش را بسازد، دم‌اش گرم!

سرشان کلاه می‌رود؟
بله؛ آنها هم چیزی نیستند. هیچی نیستند. معلوم است سرشان کلاه می‌رود، منتهی به شرط اینکه چیزی جلوی‌شان باشد.

اصلا چرا قطر باید برای یک فیلم پول بدهد؟
قطر که طرف و پدر طرف داعشی است. معلوم است. نیت او یک طرف است. باز هم این خیلی مسئله‌ام نیست، چون او نیت را دارد، بگویم، پس من باخته‌ام. نه، این‌طور نیست. ماکیاول یک جمله دارد که در ایران خیلی بد فهمیده شده است. می‌گوید هدف وسیله را توجیه می‌کند. ما این را خیلی بد فهمیده‌ایم. یعنی چه که هدف وسیله را توجیه می‌کند؟ یعنی آیا می‌شود هدف خوب داشت و وسیله بد؟ وسیله رنگ‌اش را به هدف می‌زند. وسیله نامقدس هدف‌ات را نامقدس می‌کند. بحث ماکیاول همین است. اگر می‌خواهی شهریاری کنی، این مسیر توست، وگرنه خودش طرفدار شهریاری کردن نیست. گفتارهای‌اش را بخوان، حتی در کتاب «شهریار»ش. خیلی متفکر علوم سیاسی فلسفه‌شناسی درجه یکی است. حرف‌اش بد فهمیده شده است. بله، هدف مقدس وسیله مقدس می‌خواهد. هدف نامقدس هم وسیله نامقدس می‌خواهد. با وسیله نامقدس نمی‌شود به هدف مقدس رسید. این تفسیر درستی از آن جمله است، نه تفاسیر فرصت‌طلبانه دیگر. اینکه تو پول از آنها گرفتی و با پول آنها فیلم خودت را ساخته‌ای، دم‌ات گرم. اینکه پول از آنها گرفتی، اما روی اصول‌ات سازش کردی، وای به حال‌ات.

معیارش چیست؟
معیار اثر توست. اثرت تعیین می‌کند پولی که گرفتی به نفع حرف توست یا به نفع حرف آنها.

مثلا کارگردان «دونده زمین» می‌گوید باورم این است که مردم ما بی‌سواد و پایین هستند و باید یک نفر پیشرفته بیاید و به آنها یاد بدهد. می‌گوید باورم این است.
باورش این است که آن پیشرفته، آن ژاپنی است؟بله.چقدر هم ژاپنی‌اش منگل است.

خب منگل آنها از باشعورتر ما باشعورتر است لابد!
این نگاه خیلی وطن‌فروشانه است. با نظرش کار دارم. من که نمی‌گویم بروید شلاق‌اش بزنید. آنها می‌گویند باید مرا شلاق زد.

پس قبول دارید که در یک جریان سینمایی، این نظر رایج است.
بله، ولی جریان سرافکنده‌ای است. سربلند نیست.

اما خوب جایزه می‌گیرد.
احسنت. خب وقتی می‌گویم این است، چرا به هم می‌ریزید؟ مگر چیزی غیر از این گفته‌ام؟ گفته‌ام آنچه که تو داری می‌گویی مصداق دیاثت است. دیاثت فرهنگی ـ هنری. چرا به هم می‌ریزید؟ مگر حرف‌ام غلط است؟

می‌گوید من آسیب‌شناسی کرده‌ام.
آسیب‌شناسی چه چیزی را کرده‌ای؟ در این آسیب‌شناسی طرف چه کسی هستی؟ تو که می‌گویی منجی داری. اینکه آسیب‌شناسی نیست. آسیب‌شناسی‌ات کجاست؟ آدم‌هایی را که ثابت کردی و دارند برفک نگاه می‌کنند، این آسیب‌شناسی است؟ اینکه آسیب‌شناسی نیست. تو برداشتی و بحث را کاریکاتوریزه کرده‌ای. عرضه این را هم نداری که بگویی کسانی که سیب‌زمینی گرفتند و رأی دادند، فلان هستند. آن‌وقت جلوی تو می‌ایستم و می‌گویم تو مردم را نمی‌فهمی. آن کسی که سیب‌زمینی را گرفته نیاز داشته که گرفته است. سیب‌زمینی گرفتن‌اش را ابداً محکوم نمی‌کنم. رأی او را هم قبول نداشته باشم، می‌گویم در آن شرایط مجبور است این‌جوری رأی بدهد، اما در تاریخ این کار را نمی‌کند. نگاه کنیم. به نظر من درک این دوستان از مردم مثل درکشان از روشنفکری است. همه چیز را کاریکاتوریزه می‌کنند. آنها به قول شما با یک گونی سیب‌زمینی رأی می‌دهند. شما با چه رأی می‌دهید؟ بگویم؟ آن‌وقت بد می‌شود. شما یک گونی‌تان می‌شود هزار گونی. پول دو فیلم یا یک فیلم. شما که طرف مردم نیستید که به شما برخورده است. متأسفانه چیز دیگری هستید. خودتان هم اعلام می‌کنید. می‌گویید مردم منگول و عقب‌افتاده هستند و منجی می‌خواهند. حالا منجی‌شان ژاپنی، امریکایی یا هر کس دیگری است. اینکه طرف مردم بودن نیست. پس شما به آنها رأی می‌دهید. آنها یک ویزا به شما می‌دهند و کارتان تمام می‌شود. رأی مردم با یک ویزا عوض نمی‌شود، عده‌ای از مردمی که احتیاج دارند با یک گونی سیب‌زمینی رأی‌شان عوض می‌شود. مال تو که خیلی بدتر است. رأی تو با یک ویزا عوض می‌شود. همه‌تان ویزا و پاسپورت دو کشوره دارید. تابعیتی هستید. این افتخار دارد؟ به خدا سرافکندگی دارد. به خارج بروید، درس بخوانید، عالم و باسواد شوید، برگردید و در مملکتتان خدمت کنید. من هم می‌گویم خیلی مخلصم. به جشنواره‌ها بروید و جایزه بگیرید، مخلصم. به شرط اینکه به مواضع مردمتان توهین و به استقلال کشورتان خیانت نکنید. بروید، هر کاری می‌خواهید بکنید، جایزه بگیرید، آنجا زندگی کنید. مسئله‌ام این نیست. مسئله‌ام این است که آدم بودن هویت دارد. بدون هویت معنی آدم را نمی‌فهم. آدمِ کلی بی‌هویت را نمی‌فهمم. آدمِ جهانی را هم نمی‌فهمم. آدمِ ملی، ایرانی، فرانسوی، امریکایی را می‌فهمم. شما چه می‌گویید؟ می‌گویید هیچ‌کدام از اینها نیستید؟ کی هستید؟ باید به من توضیح بدهید. من که توضیحم روشن است.

می‌گوید گفتمان انسانی.
گفتمان انسانی؟ کجای گفتمان شما انسانی است؟ یک ژاپنی بیاید به من خنده یاد بدهد که من برفک نبینم. این انسانی است؟ آیا در این شرایط هستم؟ در شرایط این هستم که ۲۰ سال اخیر را نگاه کنید و ببینید چند تا از بچه‌های فقیر شهرستانی ما برنده المپیادهای فیزیک و ریاضی هستند. بروید نگاه کنید. شما چطور؟ چقدر سواد دارید؟ حداکثر یک دیپلم دارید. بعضی‌هایتان که همان را هم ندارید. نه سواد دانشگاهی دارید، نه نبضتان با مردم می‌تپد، نه تخصصی دارید. چه می‌گویید؟

پس چرا دوربین دستشان هست؟
از بد حادثه.

کم هم نیستند.
.نه، تعدادشان کم هم نیست، ولی چه اثری در جهان دارند؟ چه اثری در مملکتشان دارند؟ یک کار خوب می‌کنند، همه می‌گوییم بارک‌الله، کار خوب شانسی در آمده است. کار بدش را هم می‌گوییم نه، کجای کارم اشکال دارد؟

فرهادی گفت فیلم‌هایم شاد نیستند و این را با افتخار هم اعلام کرد.
اشکال ندارد. تا اینجا مشکل ندارم.

مشکلش از کجا شروع می‌شود؟تو با تلخی چه طرفی می‌بندی و چه نسبتی برقراری می‌کنی؟
مثلاً راجع به «جدایی نادر از سیمین» صحبت کنیم که دیدیم.دعوایی که با «جدایی نادر از سیمین» دارم این است که حرف اصلی فیلم چیست؟ خانم در دادگاه حاضر می‌شود و می‌گوید می‌خواهم طلاق بگیرم. صحنه اول فیلم. تا آخر هم همین‌ است. آخرش هم دو باره ادامه همین است. چرا می‌خواهی طلاق بگیری؟ می‌خواهم دخترم را نجات بدهم. از کجا و چه چیزی نجات بدهی؟ اینجا همه دروغ می‌گویند. می‌خواهم او را نجات بدهم. همه مردم ایران دروغگو هستند و تو می‌خواهی او را برداری و به ناکجاآباد ببری که دروغ نمی‌گویند؟ این چه تصوری از مملکت است؟ این نقد اجتماعی است؟Case study است. یک مورد از این موضوع در ایران وجود دارد یا نه؟

قطعاً یک مورد هست ولی case study موقعی است که تو داری یک مورد معین را تعقیب و آسیب‌شناسی می‌کنی و حتی راه‌حل ارائه می‌دهی، اما این مورد نیست. می‌گوید مردم این مملکت دروغ می‌گویند و می‌‌خواهم بچه‌ام را از این فضا در بیاورم که دروغ نشنود. جمله اول فیلم کاملاً روشن است. این دیگر یک مورد و یک مورد مطالعاتی نیست. با این حرف دعوا دارم. فکر می‌کنم این حرف ضد ملی است. بعد هم چه کسی می‌گوید مردم ایران دروغگو و همه جهان راستگو هستند؟ یعنی چه؟ در ایران دروغگو داریم، در امریکا هم همین‌طور. در ایران دزد سر گردنه داریم، در امریکا هم همین‌طور. در امریکا دانشمند داریم، در امریکا هم داریم؟ نداریم؟ همه اینهایی که گفتم عین واقعیت است. حرف تو چیست؟

خب، نقد دروغ چگونه باید باشد که ضد ملی نباشد؟آن دیگر کار منتقد نیست، کار کسی است که این ادعا را می‌کند. شما نسبتی که با قضیه برقرار می‌کنی غلط است. نسبتت اشکال دارد.
جایزه‌اش هم؟به نظر من جایزه‌اش هم خیلی طبیعی است. همان موقع هم گفتم این جایزه اساساً سیاسی است. وقتی فیلم می‌گوید همه مردم ایران دروغگو هستند و می‌خواهم از اینجا مهاجرت کنم، خارجی می‌گوید زنده باد! داری تبلیغ رفتن و مهاجرت را می‌کنی. در فیلم «گذشته» این کار را نمی‌کنی. در «گذشته» این حرف را پس می‌گیری، ولی در «جدایی نادر از سیمین» این کار را می‌کنی. در «گذشته» پس می‌گیری، اما آدمت منفعل است. معلوم نیست در این چهار سال چه بوده است. بگذریم.

شما همیشه درباره حضور در جشنواره‌ها یک نگاه بینابینی داشتید. می‌گفتید نه تحریم، نه سراسیمگی؛ یک رویکرد مدیریت‌شده. این تفکر در طیفی هست که اساساً این جایزه‌ها سیاسی هستند و اگر فیلمی در تأیید ملت ایران باشد، جایزه نمی‌گیرد. این باور را قبول دارید؟
این کاملاً موضع من است. اولین کسی هستم که در ایران از فیلم «بچه‌های آسمان» دفاع کرد و گفت فیلم خوبی است و با فیلمسازش یک کتاب درآورد. این فیلم به خارج رفت و جایزه کانادا را درو کرد. به جشنواره مونترال رفت. من هم گفتم زنده باد! به اسکار هم رفت و اولین فیلمی بود که کاندیدای اسکار شد. گفتم بارک‌الله، ولی می‌بازد. به چه می‌بازد؟ به فیلم مزخرف روبرتو بنینی، «زندگی زیباست». چرا؟ چون انتهای فیلم بنینی یک تانک امریکایی منجی بود. معلوم بود جایزه را به او می‌دهند و به «بچه‌های آسمان» نمی‌دهند. این سیاسی هست یا نیست؟ قطعاً سیاسی است. این را که جشنواره‌ها سیاسی هستند و انگیزه‌های سیاسی دارند، باید بدانیم. ما هم در جوایزمان این را لحاظ می‌کنیم.

جالب است که خودشان هم داد می‌زنند. مثلا وقتی میشله اوباما از کاخ سفید می‌آید و جایزه می‌دهد.اینهایی که می‌گویی همه اثبات حرف‌های من است.

پس چه دلیلی دارند که مخالفت می‌کنند و می‌گویند این‌جوری نیست؟این را باید از آنها بپرسید. برای‌ام روشن است. من که قبل از اینکه میشل اوباما از کاخ سفید بیاید و به آرگو جایزه بدهد این را گفته بودم. بعد دیگر مثالم شد. آنها باید بیایند و بگویند نه. من که حرفم روشن است. تاریخ نشان می‌دهد. جشنواره‌های سینمایی جهان از بعد از جنگ جهانی دوم تغییراتی می‌کنند. از اواخر دهه ۴۰ میلادی در اروپا به وجود می‌آیند. اسکار کمی قدیمی‌تر است. اینها در مقابل سینمای امریکا به وجود می‌آیند و گرایش زیبایی‌شناسی جدیدی هم می‌خواهند بیاورند که «موج نو» در فرانسه است. نئورئالیسم در ایتالیاست. اینها می‌آیند و در مقابل سینمای امریکا جشنواره‌هایی را می‌گذارند که از این نگاه اروپایی دفاع کند. نگاه هنری است و به فیلم‌های خوب و فیلمسازهای معتبری جایزه می‌دهند. این حرکت اسکار، یعنی Academy Award با این نوع ساخت فرق دارد. اسکار اصولاً یک جشن سینمایی صنعتی است و جایزه‌اش هم اعتبار فروش است. به فروششان کمک می‌کند. جشنواره‌های اروپایی در طی سه دهه آرام‌آرام تغییر شکل می‌یابند. چگونه؟ مسئولانش که بسیاری از منتقدان صاحب‌نام هستند، کنار می‌روند و طیف جدیدی خلق می‌شوند به اسم مدیران جشنواره‌ای که اینها کارگزار جشنواره‌ها هستند. دیگر منتقد نیستند، بلکه یک‌جور تاجر هستند. اینها جای منتقدها را می‌گیرند. حرکت هم از سینمای اروپا و سینمای هنری به سمت Americanization می‌رود. در مراسم افتتاحیه جشنواره معتبر کن، نمی‌دانید اینجا امریکاست یا فرانسه؟ از نوع سفینه‌ای که از آن پیاده می‌شود. جک نیکلسونی که از داخل آب می‌آید و غیره؛ کاملاً امریکایی است. یعنی با نوع تهاجمی که امریکا به اینها می‌کند، اینها دست‌هایشان را بالا می‌برند.این جشنواره‌ها استحاله پیدا می‌کنند. داورهایشان را هم نگاه کنید. میلر است. میلر کیست؟ Mad Max، فیلم دیوانه سوپر امریکایی که هیچ جایی غیر از امریکا نمی‌شود آن را ساخت. این رئیس هیئت داوران است. دوره قبل را بگویم تارانتینوی دیوانه است و خیلی‌های دیگر. هم داورها تغییر می‌کنند، هم مسیر تغییر می‌کند و عقده حقارت راجع به امریکا بیشتر می‌شود. این جشنواره‌ها با این انگیزه‌ها به دنبال چه می‌گردند؟ قبلاً اگر از جهان سوم از فیلم‌های ما، چینی‌ها، تایلندی‌ها، هنگ‌کنگی‌ها و آسیایی‌ها دفاع می‌کردند، برای این بود که در برابر تهاجم امریکا سپری داشته باشند. آنچه که عرض می‌کنم مربوط به دهه‌های ۶۰، ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ میلادی است. اینها برایشان یک سپر بودند. الان اصلاً این‌طور نیست. الان exotic دیگر برای آنها سپر در مقابل تعرض است. عنان‌گسیخته سینمای امریکا نیست. الان دنبال چیزهای دیگری می‌گردند. الان هم exoticشان مدرن شده است، هم دارند چیزهایی را که کشف می‌کنند، آسیبی به این استحاله نمی‌رساند. آن گوشه ادامه دارد و پز روشنفکری‌شان سر جای خودش هست.

ولی جریان اصلی نیست.بله، تعیین‌کننده هم نیست.
پس هر فیلم ایرانی هر جایزه بین‌المللی را که بگیرد، انگیزه‌ای پشت آن است؟نه، دارم پدیده را تحلیل می‌کنم. اگر یک فیلم خوب ملی ما جایزه بگیرد، ما بازی را برده‌ایم.
ممکن است بگیرد؟بله، «بچه‌های آسمان» ممکن بود بگیرد. تا آنجا هم رفت و اگر فیلم بنینی جزو رقبا نبود که آخرش خیلی امریکایی است، امکان داشت. اروپا را که گرفت. به نظرم در فیلم خارجی می‌توانی تعرضت را بکنی و صدایت را به آنها برسانی. در ترکیبی ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار بیفتند و یک جایزه هم ناخواسته به ما بدهند. از نظر من هیچ عیبی هم ندارد. فقط شرطش این است که تو داری برای ما حرف می‌زنی و حرف ما را هم می‌زنی. دنیا هم اگر استقبال کرد و توازن نیرو به نفع ما شد، چه بهتر. الان ما برجام را گذرانده‌ایم. هر چند که آنها دارند جرزنی می‌کنند و ما داریم اصولی رفتار می‌کنیم، در این جرزنی اگر توازن نیرو در لحظه‌ای به نفع ما تمام شد که در لحظاتی شد، چرا باید بگوییم نه؟

پس جایزه اصالت ندارد، اینکه چه فیلمی جایزه بگیرد اصالت دارد.دقیقا. جوایز اصلاً اصالت ندارند.

پس فیلم «فروشنده»ای را که ندیده‌ایم و جایزه گرفته است، تا وقتی ندانیم چیست، خوشحالی کردن ندارد.تبریک ندارد، آب از لب و لوچه راه افتادن هم ندارد.
ولی رئیس سازمان سینمایی به آن افتخار کرده است.

افتخار کند، وزیر ارشاد تبریک بگوید و اینها هول شوند، به نظر من مهم نیست. این فیلم چیست و آیا یک فیلم خوب ایرانی ما به آنجا رفته و جایزه گرفته است یا نه؟ این سئوال است. چه جایزه‌ای گرفته است؟ اینکه آنها به ما جایزه بدهند و مسیر سینمای ما را آنها تعیین کنند، من جلوی این می‌ایستم، چون آنها با جوایزی که به ما داده‌اند ـ ما ۱۵۰۰ جایزه بین‌المللی گرفته‌ایم ـ برای ما مسیر تعیین کرده‌اند. در ۳۰ سال اخیر. از دهه ۶۰ به بعد. ما جزو رکورددارها هستیم. این جوایز چه مسیری را برای سینمای ایران هموار کرده است؟

یک بازیگر بین‌المللی هم مثل گلشیفته فراهانی داریم! (با خنده)بله؛ کلاه‌مان را بالا بگذاریم! مسیر را آنها دارند تعیین می‌کنند. از زمانی که این داستان جشنواره‌ای شروع شد، تنها جریان سینمایی جمهوری اسلامی سینمای جشنواره‌ای و به‌شدت هم سرافکنده است. رفته آن طرف جایزه گرفته است، اما در مملکت خودش مخاطب ندارد. خیلی‌هایشان هم وطن‌فروش هستند، اما جایزه گرفته‌اند.

پس فیلمی که از خارج پول می‌گیرد، اگر خوب باشد، هر حاشیه‌ای هم که داشته باشد فیلم خوبی است. اگر فیلم بدی باشد هم با جایزه خوب نمی‌شود.نمی‌شود. با جایزه فرنگی اصلاً خوب نمی‌شود. با جایزه جشنواره فجر هم خوب نمی‌شود. هیچ فیلمی با جایزه خوب نمی‌شود.

این نگاه سیاسی در جشنواره فجر ما هم هست؟به‌شدت.همه دوره‌ها؟کم و بیش همه.

یعنی همین طیفی که مدعی ضد سیاسی کاری بودن است، خودش سیاسی‌کاری می‌کند.دقیقاً. در جشنواره فجر هم هست.

آیا می‌شود قضیه فیلم «بادیگارد» در جشنواره امسال را هم این‌طوری دانست؟البته بستگی به داورهایت دارد. یک وقت چهار پنج داور قلدر را می‌گذارند و یا ترکیب قلدر است و کاری‌اش نمی‌شود کرد. دوستان هم احتیاط می‌کنند و نمی‌گذارند ترکیب قلدر بیاید.

شما فیلم بادیگارد را دوست نداشتید.نه، از فیلم بدم می‌آید. به نظرم فیلم بدی است، اما قطعاً و قطعاً از اکثر فیلم‌هایی که آقایان جایزه دادند بهتر است.

این فیلم سعید روستایی، «ابد و یک روز» که شما از آن هم خوشتان نمی‌آید، گمانم در جشنواره برلین گفته بودند آخرش را حذف کن تا پذیرفته شود. چند سند دیگر باید رو شود تا اثبات شود این جشنواره‌ها سیاس هستند؟به نظر من نصف سند هم کافی است، ولی برای این دوستان نه. جای اینها بودم آخرش را حذف می‌کردم و می‌فرستادم. بعد هم به ریششان می‌خندیدم و می‌گفتم با حذف آن صحنه فیلم بهتر یا بدتر نمی‌شود. فیلم با امید تمام نمی‌شود، چون دروغ است که امید برمی‌گردد.

می‌گویند شما فیلم‌هایی را که مردم دوست دارند، دوست ندارید و انتقاد می‌کنید.این قاعده نیست. قاعده این است که از فیلم‌هایی دفاع می‌کنم که علی‌القاعده مردم هم دفاع می‌کنند. اگر فیلمی سرگرمی خوبی باشد، حرف جدی هم نخواهد بزند، اما به مخاطب عام توهین نکند ـ چون خوشبختانه همچنان اول مخاطب عام هستم، بعد منتقد ـ شرط اول فیلم کوچولوی ناچیز الکن است و حرف دهان‌اش را می‌فهمید و با زبان کمدی حرف می‌زد، از آن دفاع کردم. همه گفتند در مقابل «جدایی نادر از سیمین» طرفدار این هستی؟ گفتم بله، چون به حرف نیست که نمره می‌دهم، به چگونگی نمره می‌دهم. این دارد با لکنت چگونگی‌ای را بیان می‌کند که از پسش برمی‌آید. او دارد حرف بزرگی را می‌زند و در چگونگی‌اش می‌ماند و نمی‌تواند آن حرف را درست بزند و مجبور است با مصاحبه اضافه کند.

کلاً مسعود فراستی چه فیلم‌هایی را دوست دارد؟فیلم‌هایی که حرف دهان‌شان را می‌فهمند و اندازه دهان‌شان حرف می‌زنند، هر چقدر هم کوچک باشند. فکر می‌کنم بزرگی و کوچکی به حرفی که می‌زنند نیست، به چگونگی است. یعنی می‌توانی یک حرف بسیار کوچک را آن‌قدر درست بزنی که حال کنند. یک حرف بزرگ را هم آن‌قدر بد بزنی که بد شود. حرف خوب را باید خوب زد، هر قدر هم کوچک باشد. خوب زدن مهم‌تر از حرف است.

آقای فراستی؛ شما تمام فاکتورهای جریان شبه روشنفکری را که گفتید آنها ادا در می‌آورند، دارید. زبان فرانسه، کافه، اندیشه سیاسی چپ
.قبول ندارم اینهایی که گفتید، نماد آنهاست. نماد آن جریان اینهاست:۱ـ با مغز خودت نیندیش و با مغز آنها بیندیش. من با مغز خودم می‌اندیشم و خیلی از آن طرفی‌ها را هم قبول ندارم. هیچ منتقدی را در دنیا به اندازه خودم قبول ندارم، حتی در دنیا همه‌شان را هم می‌شناسم. راجع به سینمای ایران از همه باسوادترم و از همه اینجایی‌تر.۲ـ راجع به سینمای خارج در بعضی از زمینه‌ها ادعا دارم و فکر می‌کنم هیچکاک و برگمان را از آنهایی که الان زنده هستند، بهتر می‌شناسم. به این معنی روشنفکر نیستم، چون دستم جلوی آنها بالا نیس. از آنها هم اگر چیز درست و حسابی گفته باشند ـ که گفته‌اند ـ یاد می‌گیرم. پس این ویژگی اصلی روشنفکری را ندارم. با دل خودم حس می‌کنم و با مغز خودم هم می‌اندیشم. این به معنی ایرانی‌اش روشنفکر نیست. اینکه کافه دارم، فرانسه درس خوانده‌ام، لغت‌های فرانسه به کار می‌برم، روشنفکری نیست.

پولی آن جریان اینها را به عنوان باسوادی‌اش جعل می‌کند.به عنوان باسوادی که سوادش را ندارند. نه هیچ‌کدامشان یک زبان درست و حسابی بلدند، نه واقعاً به معنی جدی کلمه کتاب خوانده‌اند. یعنی به آنها بگویم آقاجان! یکی از آدم‌های آن طرفی را که برایش سینه می‌زنید می‌شناسید؟ چه کسی را دوست داری؟ نولان؟ بنشینیم راجع به نولان حرف بزنیم. غیر از چیزهایی که خوانده و ترجمه کرده‌اید یا برایتان ترجمه کرده‌اند. چیزی را بلد نیستید. روشنفکری خالی قلابی تهی از تفکر، تهی از رأی. بهترین روشنفکری ما مجله «ارغنون» است. مجله خیلی خوبی است. تمام شماره‌هایش را خریده و خوانده‌ام و دارم. این جدی‌ترین ارگان روشنفکری در ۳۰ سال اخیر است. باسوادترین‌هایش هم آنجا هستند. دو خط از خودتان حرف بزنید. از ترجمه‌هایتان هم استفاده کرده‌ام. بعضی‌هایش بد هستند، خیلی‌هایشان هم خوبند. دو خط از خودتان بگویید. مگر قطب روشنفکری ایران نیستید؟ نمی‌توانید حرف بزنید. در اینجا روشنفکر کسی است که در کنار مردمش حداکثر نیم قدم جلوتر از مردمش مسئله جامعه خودش را حل می‌کند و احیاناً سپس مسئله جهان را.

پس این را که می‌گویند روشنفکران ایرانی، در حقیقت مترجم هستند و نه روشنفکر، در سینما هم هست.دقیقاً. ارغنونی‌ها بهترین‌هایشان می‌گویند نهضت ترجمه. می‌گویند ما به‌جای نهضت تألیف، نهضت ترجمه راه انداخته‌ایم. من هم می‌گویم دمتان گرم! کلی هم ترجمه‌های خوب دارید. اولاً ترجمه‌هایتان یک خط ندارد که معلوم شود از کجا به کجا می‌خواهید بروید. ثانیاً چرا راجع به این جامعه تألیف ندارید؟ چرا وقتی می‌خواهید در باره دانشگاه تهران حرف بزنید، می‌گویید ـ به این حرف گوش بده. جدید است ـ همان‌طور که ژیژک می‌گوید بروید یاد بگیرید. مگر اسلاوی ژیژک چه کسی است که او باید به من بگوید بروید یاد بگیرید؟ جمله به این سادگی در دین ما هست تا ادب و سعدی ما. چرا از اینجا مثال نمی‌آورید؟
بی‌کلاسی است.ای خاک بر سر آن کلاس! ای خاک بر سر آن کلاس! اگر می‌خواهید از آنجا نقل قول بیاورید، نقل قول‌هایی را بیاورید که مال آنجاست و عمیق هم هست که خیلی هم هست. چه ربطی به من دارد؟ باید قطعاً نیچه، کانت، هگل و… را بخوانی و بفهمی. همه اینها را می‌خوانی و می‌فهمی که چه؟ که پز بدهی؟ خیر، همه اینها را می‌خوانی که بفهمی و هضم کنی و برای اینجا نظری داشته باشی. باید تاریخ و ادب خودت و آن طرف را بخوانی، بفهمی و بشناسی. اصلاً غرب‌ستیز این‌جوری نیستم. باید بخوانی، بعد بیایی و بگویی فرهنگ ما این معضلات را دارد. الان بزرگ‌ترین معضل فرهنگی ما این است که پست مدرنیسم را نمی‌فهمیم

ولی تا دلتان بخواهد ترجمه کتاب‌ها و مقالات میشل فوکو به عنوان چهره اصلی پست مدرنیسم در بازار هست.حالا از این ترجمه‌ها چه طرفی می‌بندی؟ مثلاً وقتی دو میلیون نفر می‌آیند و برای پاشایی عزاداری می‌کنند، شما که از فوکو و آدرنو استفاده می‌کنید که علیه مردم حرف می‌زنید. مهم‌ترین روشنفکر جامعه‌شناس ما می‌گوید توطئه مشترک مردم و حکومت! همین آقای اباذری. چرا؟ چون خونی ریخته نشده است. تفکر فاشیستی است. اگر خونی ریخته شود تو راضی هستی؟ آخر چه می‌گویید؟ برایم واقعاً عجیب است.

یعنی حکومت می‌خواهد مردم را مشغول حواشی کند و اصطلاحا «سیاست‌زدایی» کند.پس مردم چه؟ چرا داری به مردم فحش می‌دهی؟

اصلاً خاصیت روشنفکری است که ما از مردم بالاتریم.هیچ روشنفکر درست و حسابی به مردم فحش نمی‌دهد جز در ایران. می‌تواند اشکالات حرکت مردمی را بگیرد، ولی به مردم توهین نمی‌کند.

پس پوپولیسم چیست؟پوپولیسم عقب‌افتاده‌ترین جناح سیاسی روشنفکری است که به‌نوعی از مردم دفاع می‌کند. به آنها توهین نمی‌کند، دنبالشان راه می‌افتد. یعنی در واقع از مردم سوء استفاده می‌کند. پوپولیست‌ها این نیستند که به مردم اعتقاد دارند. اینها طرفدار مردم نیستند. اینها توده‌گرایی مبتذل دارند.

چرا هر پدیده‌ای را که مردم به آن گرایش پیدا می‌کنند، با انگ پوپولیست می‌رانند؟ هر فیلمی را که مردم می‌بینند و دوست دارند، می‌گویند این فیلم پوپولیستی است.این را نمی‌فهمم. بین Mass و people فرق است. توده و مردم. هیچ روشنفکر درست و حسابی که اول ملی باشد و بعدش احیاناً مسئله بیشتر داشته باشد، ضد مردم نیست. می‌تواند ضد Mass باشد، چون Mass در واقع بی‌شکلی دارد. یک توده بی‌شکل است، اما مردم نه… حرکت تاریخی مردم، حتی در جایی که اشتباه هم می‌کنند، این اشتباه را رد می‌کنند و دو باره به یک حرکت درست می‌رسند. دشمن این تفکر هستم که مردم از چیزی خوششان بیاید و من بدم بیاید. می‌گویم آنچه که مردم خوششان آمده است، بروم ببینم. اگر خوشم آمد که چه خوب، اگر خوشم نیامده است بگردم ببینم آیا اشکال از من است؟ اگر از من نیست، حالا اشتباه مردم چیست؟ چرا دفاع کردند؟ هر دفاعی را که مخاطب عام یا مردم می‌کنند، الزاماً معنی‌اش نه دفاع است نه درست بودن. اگر مردم در ایام عید رفته‌اند و یک فیلم آشغال ۱۲ میلیارد و ۱۵ میلیارد فروخته، یعنی سطح مردم این است؟ نه، به نظرم باید آن را تحلیل کرد.

آقای فراستی؛ جریان روشنفکری می‌گوید مردم ما به خنده و شادی نیاز دارند و فیلمساز محبوبشان می‌گوید فیلم‌هایم شاد نیستند. بالاخره چه کار باید بکنیم؟راستش را بخواهی، اصلاً اینها یک‌جوری با آنچه که از آن انتقاد می‌کنند هم‌سنخ هستند. به جمهوری اسلامی انتقاد می‌کنند و می‌گویند اصلاً شادی را نمی‌فهمد، پر از غم است و آن‌وقت خودشان تبلیغ غم می‌کنند. تلخی، غم و…

اساس غم را ارزش می‌دانند.غم را ارزش می‌دانند. اگر جمهوری اسلامی و افرادش این کار را می‌کنند، آن ارزش نمی‌دانند. البته که عزای امام حسین(ع) با غم دنیوی کاملا متفاوت است. راستش را بخواهی به نظر من در آنچه که تبلیغش را می‌کنند، نه خط دارند، نه مصرّند و نه ممتد. یعنی نگاهشان به جهان نگاه خط‌دار و غلط هم نیست. یعنی نمی‌شود گفت آقا! نگاه شما به این پدیده و این سیر غلط است. سیری در کار نیست. سیری در کار نیست. انقطاع است. به نظرم تعطیلی است. برش برش است. واقعاً عمده روشنفکری‌های ما به اندازه روشنفکرهای زمان شاه هم روشنفکر نیستند.

شما روشنفکرید؟نیستم.

تعریف روشنفکری چیست؟ چه کسی را به عنوان روشنفکر قبول دارید؟ اصلاً در ایران روشنفکر داریم؟ چون می‌گویند روشنفکری در ایران پدر ندارد.واقعاً ندارد. روشنفکری در ایران از نهال درستی زاده نشده و فکر نکرده است.

جلال روشنفکر نیست؟جلال روشنفکر نیست و به نظر من نویسنده بسیار عقب‌افتاده‌ای است.
چه می‌شود که مسعود فراستی در این موضع، به روشنفکرها نزدیک می‌شود؟آنها که همه‌شان از جلال دفاع می‌کنند.

نه، آنها کاملاً ضد جلال هستند. مثلاً روزنامه اعتماد ملی در سال ۱۳۸۶ علیه جلال پرونده می‌رفت.به نظرم اتفاقاً جای اساسی جلال را نمی‌فهمند که غرب‌زدگی اصلا علیه غرب نیست. درک ابتدایی جلال از غرب‌زدگی اتفاقاً اشکال اوست. کاش علیه غرب‌زدگی بود، در حالی که رو به عقب و علیه ماشین، تکنولوژی و هر چیز مدرنی است. عقب است. به‌جای اینکه مماس با زمان و حریف زمان باشد، به عقب برمی‌گردد.

شما طرفدار مدرنیته هستید؟طرفدار سنت رو به جلویی هستم که مدرن هم بشود. بدون ریشه به سنت نباشد.

مثلاً فوکو انقلاب اسلامی را پست مدرن می‌داند. این موضوع را قبول دارید؟نه، به هیچ‌وجه.
آقای فراستی؛ می‌گویند شما آدم حکومت هستید.این را نمی‌فهمم. یعنی آنها آدم ضد حکومتند؟
خودشان این‌جوری می‌گویند. البته معمولاً هم از حکومت پول می‌گیرند.اگر حکومتی بودن به معنی دفاع ملی است، بله من حکومتی هستم. اگر حکومتی بودن به معنی دفاع از مصالح و منافع ارضی و ملی است، بله من حکومتی هستم. اگر حکومتی بودن یعنی جیره‌خوار دولتی بودن و انتقاد نکردن است، آنها حکومتی هستند و من نیستم. من که به هر دولتی انتقاد دارم. به تمام دولت‌های بعد از انقلاب سر مسئله سینما انتقاد می‌کنم و کارهایشان را قبول ندارم. شما که با این نگاه دولتی سازگارید. نانتان در آن است. کدام بیشتر حکومتی هستیم؟ هر دو. شما بیشترید.

می‌گویند کار سینما، نقد حکومت و نقد وضعیت موجود است؛ نه تعریف از آن.شما کجا نقد کرده‌اید؟ مصاحبه من با آقای ظریف که همه‌اش نقد می‌کند. آخرین سئوالی که از وزیر امور خارجه پرسیدم این بود که احتمالاً در عرصه دولت‌ها مطرح هستید. در عرصه ملت‌ها چطور؟ چرا در این زمینه هیچ کاری نمی‌کنید؟ این تندترین قسمت بحث بود. نمی‌دانم چه مقدارش پخش شد. یک تکه‌اش پخش شد ولی همان یک تکه‌ای که پخش شد، رئیس نفهمید. چه کار کنیم؟ در باره ملت‌ها ما چه کار می‌کنیم؟ تبلیغ عام انقلاب اسلامی یعنی چه؟ چرا فرهنگ را تبلیغ نمی‌کنید؟

شما طرفدار انقلاب اسلامی هستید؟بله، طرفدار انقلاب اسلامی هستم.

بعد از انقلاب مشکلی برایتان پیش نیامد؟بعضی اوقات زندان بودم.

شنیده‌ام حکم سنگین هم به شما دادند.اعدام.
چرا؟برای اینکه جزو یکی از گروه‌های چپ بودم. چپ به قول آن موقع خودمان غیر وابسته. فکر می‌کردیم. تفکری همچنان وابسته است. چپ غیر توده‌ای، چون توده‌ای‌ها غیر از اینکه وابستگی جبهه‌ای داشتند، وابستگی جیبی هم داشتند. به ایران آمدیم و از انقلاب دفاع کردیم. در جایی هم نکشیدیم. من هم شل شدم. نه فقط من، عده‌ای از بچه‌ها این‌طوری شدند. در ما انشعاب شد، عده‌ای مسلحانه علیه حکومت شدند. طیف من منفعل شدند. گفتند این راه غلط است، ولی منفعل شدند. راهی هم جز این نداشتیم، چون مردم آن طرف بودند. ما هم علیه مردم نبودیم. نمی‌دانستیم چکار کنیم. در یک سال و خرده‌ای آخر کاملاً به بن‌بست رسیدیم و همه را در یک شب گرفتند.

چه سالی؟آخر سال ۱۳۶۰. به اوین رفتیم. یک بازجو داشتم که از زیر چشم‌بند او را می‌دیدم. لبه کتش پاره بود. دانشجوی فوق‌لیسانس علوم سیاسی بود. ماه بود. این باید مرا تعزیر می‌کرد. همان موقع که حکم تعزیر مرا داشت، اشک هم از گوشه چشمش افتاد. این را دیدم. اینها را به یک آدم امروزی بگویی نمی‌فهمد. با این دعوا دارم؟ مرا تغییر داد، بلکه نشستم و مثل خر خواندم. ۴۰۰ جلد کتاب خواندم.
در زندان؟بله. یعنی هر چه کتاب مسلمانی نخوانده بودم، آنجا خواندم.

مذهبی بودید؟نه، چپ بودم. چپ مائوئیست بودم. شروع به خواندن کردم. از فلسفه هم شروع کردم. بعد تاریخ و سپس همه چیز. هر آنچه را که جدی بود خواندم. المیزان خواندم. چهار جلد اساسی علامه طباطبایی را به دقت می‌خواندم و خط می‌کشیدم. از نظر فکری هم در بیرون تیر خلاص را خورده بودم، یعنی انفعال داشتم. مذهبی که نبودم، همچنان هم چپ می‌زدم. آرام‌آرام به چیزهایی رسیدم. پیش حاکم شرع که رفتم، پرسید: «تو جمهوری اسلامی را قبول داری؟» جواب دادم: «نه.» سئوال کرد: «اسلام را قبول داری؟» پاسخ دادم: «نه.» گفت: «برو.» سه سال و نیم زیر حکم اعدام بودم. بازجو مرا می‌شناخت. یعنی در این مدت آن‌قدر با من سر و کله زده بود، مرا می‌شناخت. یک شب به سلولم آمد. پشتم را به دیوار کردم و نشست. گفت: «الاغ! خواسته‌ام دو باره از اول محاکمه شوی. خودت را لوس نکن. می‌دانم دیگر مارکسیست نیستی. این را هم می‌دانم که طرفدار انقلاب اسلامی هستی. مسلمان هستی یا نیستی، به من مربوط نیست. از تو سئوال می‌کنم مثل آدم جواب بده. خودت را لوس نکن. قبول است؟» گفتم: «قبول است.» گفت: «به من مدیونی.» بچه خیلی خوبی بود.


الان چه شده است؟ چپ‌ها سوسول شده‌اند؟ الان از چپ فقط سبیل استالینی و این چیزهایش مانده است.کاش چیزی با آنها مانده بود. دیالوگ می‌کردیم و می‌گفتیم حرف حسابتان چیست؟ من که چپ را صد برابری بلدم. من مارکس و لنین را حفظ بودم، یعنی جزو معدود آدم‌های اروپا بودم که کسی نمی‌توانست نفس بکشد. بیایید حرف بزنید ببینیم چه کاره‌اید.

به سینما برگردیم. «هفت» جیرانی و «هفت» افخمی با هم فرق می‌کنند؟بله، فکر می‌کنم «هفت» افخمی بهتر است. مستقل از اینکه خیلی چیزهایش را دوست ندارم، اضافه دارد، مصاحبه‌ها و بقیه چیزها اضافه دارد. موضع افخمی درست‌تر است. موضع وسط دو صندلی نیست. موضع جیرانی وسط دو صندلی بود. مرا می‌خواست که شلوغ کند، موضع خودش آن طرف بود و سعی کرد هر جا که این تضاد هست، علیه من تمام شود. رسماً خیلی جاها نمی‌گذاشت حرف بزنم، ولی می‌دانست برنامه‌اش با نقد من گرفت. فراستی نباشد نمی‌گیرد، ولی بهروز بازی در نمی‌آورد. خودش است. خل‌بازی‌ها، غلط‌ها، ضد نقدهای و همه چیزهایش خودش است و می‌ارزد به این طیف آدم‌ها.

این تغییر فاز افخمی مبنا دارد یا باری به هر جهت است؟ ناگهان از نماینده مجلس ششم نطق تند علیه حکومت می‌آید و برای حکومت فیلم می‌سازد و ضد حکومت‌ها علیه‌اش حرف می‌زنند. اصلاً این خط‌بندی‌ها درست است؟نه، ولی بهروز واقعاً سیاسی نیست.
پس چرا نماینده مجلس بود؟به نظرم به خاطر شیطنتش. شیطنت آن دوره‌اش که الان هم به‌شدت آن دوران خودش را مسخره می‌کند.

پس چرا از یک جناح سیاسی پول گرفت و امام خمینی‌ای را ساخت که داد همه در بیاید؟واقعاً این قضیه را از او نپرسیدم. فیلم خیلی بدی هم ساخت ولی این از فیلمساز نبودنش است؛ از مزدور بودن نیست.

یعنی روباه را اعتقاد داشت و ساخت.بله، به او گفتم: «این فیلم مزخرف چیست که ساختی؟» گفت: «راستش را بخواهی پولم را از وزارت اطلاعات گرفته‌ام. بلند هم می‌گویم و هیچ ابایی ندارم، ولی یک‌صدم این روشنفکرها هم نگرفته‌ام، چون فیلم دخل و خرج دارد.» گفتم: «نمی‌گویم چرا گرفتی؟ حرفم این است که چرا بد ساختی؟ می‌خواستی علیه اطلاعات بسازی؟» گفت: «نه.» گفتم: «خب فیلمت علیه اطلاعات است.» گفت: «برای چه می‌گویی؟» گفتم: «روشنفکرها که شعور ندارند و می‌گویند فیلمت اطلاعاتی است، ولی یک آدم باهوش ببیند می‌فهمد فیلمت علیه اطلاعات است.»

شما گفتید فهمیدم آن «چپ» چیزی نداشت و برگشتم. آقای افخمی از «راست (لیبرال)»ها چه دیده بود؟دیده است و خیلی حالش از اینها به هم می‌‌خورد. اصلاً آنها را دست می‌اندازد. می‌گوید نه باوری دارند، نه سوادی و هیچی نیستند. می‌گویند آن طرف ممکن است خیلی عیب داشته باشند، ولی باور هست. به‌شدت ضد اصلاحاتی است.

بعضی‌ها می‌گویند برای اینکه متهم به حکومتی بودن نشوید، بعضی وقت‌ها مواضع آن طرفی هم می‌گیرید.هیچ‌وقت این‌طور نبود.فیلم محمد(ص) را مثال می‌زنند.برای اولین بار به شما می‌گویم که نقدم را آقای خامنه‌ای خوانده و گفته است «دقت کنید؛ این نقد جدی است.» نقدم میلی‌متر به میلی‌مترش درست است. به‌شدت هم مسعود فراستی‌ای است. هم دفاع ملی‌اش، هم سواد سینمایی‌اش، هم حرمتی که برای موضوع قایل است. همه در این نقد هست. یک آدم تیپ تو نقد را به دقت بخواند، همه رگه‌های فراستی را در آن پیدا می‌کند. این را زده‌اند که بگویند غیر حکومتی است؟ ضد حکومتی‌ها که جرئت نکردند بزنند. فقط نزدند. من هم عنوان نقدم «مرگ بر داعش، مرگ بر شارلی ابدو» است. در نقد هم همین است. هم داعش را می‌زند، هم شارلی ابدو را. هم می‌گوید مرگ بر دیاثت فرهنگی هنری. چرا باید (Vittorio Storaro) را به عنوان عوامل فنی بیاوری؟ همه نورهایش مسیحی است. تو داری فیلم مسلمانی می‌سازی با نورهای مسیحی؟ اگر الان می‌خواستم راجع به دیاثت فرهنگی هنری بنویسم در آن حرف می‌زدم. وقتی آقای جوادی آملی می‌گوید شناخت غیر، می‌گفتم چرا این شناخت در این فیلم نیست. چرا به غیر باج دادی؟ این همه پول هم دادی؟ که چه در بیاید؟ مگر از آن طرف چیزی غیر از تکنیک در می‌آید؟ این میزان تکنیک را که ما بلد بودیم.

خب می‌گوید برای مخاطب او ساختم. فیلم داخلی نیست، برای اکران جهانی است.تو که به زبان او نمی‌توانی بسازی. هر چقدر هم المان‌هایت از آن طرف باشند. یک چیز آشفته‌ای می‌شود که نه مال ما می‌شود، نه مال آنها. آنها که دستت انداختند و هیچ جا هم نگرفت. ما هم که نقد فراستی هست. محمدش کجاست؟ تمام دعوا این است. اصلاً برای هر کسی که ساختی. باید محمد می‌ساختی. حالا برای من نه، برای آنها. عیبی ندارد. محمد کجاست؟ این بچه سوسول سشوارزده محمد است؟ این دختربچه محمد است؟ کارهایی که می‌کند مسیح است یا محمد؟ چه از خودت در آوردی؟ مسیح هم نیست. کاریکاتور مسیحیت است.

به فیلمنامه‌اش برمی‌گردد یا کارگردانی؟ هر دو.
حرفی نمانده است که نپرسیده باشم؟نقد واقعاً باید راست باشد، چون لو می‌رود. یک ذره ناراستی در نقد، منتقد را لو می‌دهد. نقد باید با راستی و باسواد باشد. راستی و سواد دو اصل مهم‌اند. راستی است که نیاز به سواد را می‌آورد. سواد راستی نمی‌آورد. راستی باید چراغ سواد باشد. یک جمله روی دیوار اینجا زده بودیم، برداشتیم که باید دو باره بزنیم. سقراط می‌گوید دانش پاک در دل‌های ناپاک نمی‌گنجد. متر این است.

با حرف ماکیاولی هم می‌شود تفسیر کرد.دقیقا؛ دانش پاک در دل‌های ناپاک نمی‌نشیند.
آقای فراستی؛ روزنامه منتشر نمی‌کنید؟ پول ندارم.اگر داشتید می‌زدید؟ بله.

در روزنامه دیگران ستون نمی‌گیرید؟خب نوشته ی آدم رنگ آن‌ روزنامه می‌شود. معلوم نمی‌شود چه کاره‌ای.
حرف خودتان را می‌توانید در ستون یک روزنامه دیگر بزنید. می‌دانم. من همیشه حرف خودم را می‌زنم.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 3:41 pm

اعلان نماينده مجلس براى كشف رودخانه جاري و ذخائر عظيم آب در عمق 1000 متري سيستان
و تكذيب آن توسط وزارت نيرو بخاطر استراتيزيك بودن آن و استمرار رويه اسراف آب


نماینده مردم زابل در مجلس شورای اسلامی چندی پیش درباره کشف یک سفره آب زیرزمینی جزئیاتی ارایه و اظهار کرده بود: کار این چاه بزرگ با عمق هزار و 200 متر آغاز شده و آب آن هم به صورت آرتزین و قابل شرب است.

به گفته حبیب الله دهمرده، این نخستین چاهی است که به این شکل و عمق مورد بهره‌برداری قرار گرفته است و اگر لازم باشد تا عمق 5 هزار متر هم ادامه پیدا خواهد کرد.
دهمرده این را هم گفته بود که بر اساس نظریه کارشناسان، آب زنده و جاری است و آب مرده‌ای نیست. محسن بیدی روزنامه نگار در صفحه اینستاگرام خود نوشته، این سفره آب زیرزمینی، از کوههای هندوکش و از طریق منطقه سیستان وارد ایران می شود و پس از سپری کردن منطقه کویری ایران، به خلیج فارس و دریای عمان می ریزد. عظمت این سفره آبی که به شکل رود در عمق 1000 متری زمین در جریان است.

به گفته وی، اکنون مجموع مصرف آب شرب کشور طبق آمار سال96 حدود7 میلیارد متر مکعب است و این سفره زیر زمینی به تنهایی بیشتر از 1000 میلیارد متر مکعب آب سالم و شیرین(معادل حدود173 سال مصرف آب شرب کل ایران) در خود جای داده است.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 3:41 pm

کشف دریای پنهان در دل کویر لوت ایران


شناسایی یکی از بزرگترین سفره های آب زیر زمینی آب جهان در ایران سفره آب زیر زمینی که از کوههای هندوکش و از طریق منطقه سیستان وارد ایران می شود و پس از طی کردن منطقه کویری ایران، به خلیج فارس و دریای عمان می ریزد. عظمت این سفره آبی که به شکل رود در عمق 1000 متری زمین در جریان است
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 3:54 pm

کشف آب در عمق ۱۰۰۰ کیلومتری زمین


Image
دانشمندان در اقدامی دیدنی موفق به کشف ردپای آب در عمق یک هزار کیلومتری زمین شدند.
به گزارش کلیک، با گذشت چند دهه از مرگ ژول ورن نویسنده مشهور کتاب های تخیلی به نظر می رسد یکی از تخیلات وی که در کتاب هایش امده بود به حقیقت نزدیک شده است؛ زیرا گروهی از دانشمندان به سرپرستی استیو جیکوبسن از دانشگاه نورث وسترن آمریکا در الینویز ردپای آب را در عمق یک هزار کیلومتری زمین یافته اند.

جیکوبسن در این خصوص می گوید: این کشف نشان می دهد که منابع عظیمی از آب که فراتر از تصورات ما است در زمین وجود دارد.به نوشته نیوساینتیست، آبی که در عمق یک هزار کیلومتری زمین کشف شده در جایی پیدا شده که تاکنون کسی تصور آن را نمی کرده است.
دانشمندان تخمین می زنند عمقی که آب مورد نظر شناسایی شده در حد فاصل یک سوم مانده تا لبه هسته زمین قرار دارد.اما چگونگی کشف ردپای آب در عمق یک هزار کیلومتری زمین در نوع خود جالب توجه است.

دانشمندان وجود آب در این منطقه را از روی الماسی تأیید کرده اند که به ۹۰ میلیون سال پیش تعلق دارد. این الماس از دل آتشفشانی در نزدیکی رودخانه سائو لوئیز برزیل خارج شده است.پیشتر دانشمندان موفق به شناسایی آب تا عمق ۶۰۰ کیلومتری زمین شده اند. آنها آب مخلوط با سنگ و صخره را در این عمق کشف کرده بودند. اما حالا رکوردی تازه در این زمینه به ثبت رسیده است.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 3:55 pm

ماجرای کشف آبشارهای کویر لوت


کویر لوت یکی از عرصه های بکر طبیعی دنیاست این عرصه پهناور کویری به ظاهر عاری از حیات بدون شک اسراسر آمیزترین گستره فلات ایران محسوب می شود و جالب اینکه تا یک دهه قبل کوچکترین اطلاعات مستندی در خصوص این منطقه وجود نداشت و تصور می شد کاملا فاقد حیات است.اما طی دهه گذشته رفته رفته کاشفان کویر و ماجراجویان طبیعت با حضور در قسمتهای مختلف این کویر هر روز پرده ای جدید از رازهای سر به مهر این منطقه برداشته اند.

وجود عارضه های طبیعی سر به فلک کشیده کلوتها که به شهر پری های کویر شهرت دارند و از فرسایش باد خاک ایجاد شده اند، وجود گرمترین نطقه زمین در کویر مرکزی و همچنین گودترین نطقه ایران در این کویر هر روز بر رکوردهای این پهنه می افزاید و جالب اینکه در این مکان که تصور می شد کوچکترین حیاتی در آن یافت نمی شود جلوه های بدیع از طبیعت بکر وجود دارد و حتی در گرمترین نطقه زمین نیز نوعی عنکبوت زندگی می کند.اما مهمترین تهدیدی که در کویر هر گردشگر و ماجراجویی را تهدید می کند کمبود آب است گمان می رود در کویر شهداد و گسترده تر از آن کویر لوت کمترین منابع آبی وجود داشته باشد.

وقتی نام کویر شهداد در ذهنم تداعی می شود بی درنگ تصویر ماده گاوی کشته بر پهنه کویر در گندم بریان در ذهنم می آید که یکی از عکاسان کرمانی آن را شکار کرده بود، حیوان به سبب بی آبی و دوری از آبادی در کویر تلف شده و به دلیل گرمای فراوان هوا تمامی آب بدنش تبخیر شده بود اما شگفت آن بود که در گرمای نزدیک ۷۰ درجه ای گندم بریان هیچ باکتری وجود نداشت که بتواند بدن این حیوان را تجزیه کند و نتیجه اش پیکر خشکیده اما سالم حیوان بود که سالها در کویر رها شده بود.

داستان شورانگیز رودخانه شور در لوت
اما در همین کویر و تنها چند کیلومتر آن سو تر در دمای بالای ۵۰ درجه لوت یکی از رودخانه های دائمی ایران وجود دارد که هیچ گاه نخشکیده است و از شمال کویر لوت جریان می یابد و به جنوب این کویر در استان کرمان ختم می شود اما سرانجام این رودخانه چه می شود؟ این سوال ذهن بسیاری از ماجراجویان کویر را به خود مشغول کرده است و جواب این سوال به کشف چندین آبشار در اعماق همین کویر منجر شده است.
برای کنکاش ماجرای داستان شور انگیز رودخانه شور کافیست دل به دریای بی کران کویر لوت بزنید اما این سفر چند ضرورت دارد که اگر جدی گرفته نشوند مسلما منجر به سفری بی بازگشت از کویر خواهد شد.
به همراه داشتن بلد محلی و همچنین تجهیزات ارتباطی و کویرنرودی از اهمیت فوق العادی در این سفر برخوردار است و همچنین چون در برخی از قسمتهای کویر به خصوص در گندم بریان و کویر مرکزی گاه دمای هوا به بالای ۶۰ درجه در طول تابستان می رسد، سفرهای اکتشافی باید یا در طول شب انجام شود و یا اینکه این سفرها باید در فصل پاییز و زمستان صورت گیرد.
به هر روی پس از طی کردن ۴۷ کیلومتر از جاده شهداد به سمت نهبندان که تنها جاده عبوری از قلب کویر است و گذر از چند روستا که جزو معدود سکونتگاههای بشری در این منطقه هستند و محلی های شفیع آباد و ده سیف آنها را می خوانند و عبور از نبکاها که به گلدانهای کویر شهرت یافته اند باید پای از تمدن به سمت کویر بی پایان بگذارید و از جاده اصلی خارج شوید.
پس از طی مسافتی معادل ۴۲ کیلومتر نخستین نشانه های رودخانه شور نمایان می شود و در کویری که تا چشم کار می کند تنها ماسه و شن است پهنه ای از آب که همچون ماری سفید رنگ در کویر می خرامد و پس از هزاران کیلومتر به جنوب کویر می رسد نمایان می شود.
اما شگفت آور در کویر شهداد وجود این رودخانه نیست در این عرصه شنی و بی منتها شگفت این است که صدای شر شر آبشارهایی بزرگ را بشنوید و در نهایت منظره ای را ببینید که اکثرا در مکانهای پر آب دیده می شود.همه اینها در حالی است که تا چندی قبل از کویر لوت به عنوان مکانی عاری از حیات یاد می شد اما حالا این مکان یکی از سکونتگاههای بکر حیات وحش لقب می گیرد.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 3:56 pm

شروع اجراى طرح در سال 96 با حضور رئيس جمهور روحاني كليد زده شده است و در سال 97 به بهره بردارى مي رسد


استفاده از آبهاي ژرف در سیستان و بلوچستان + مصاحبه
نخستين بار در سيستان وبلوچستان طرح بهره برداری از آبهاي ژرف در منطقه سيستان درحال اجراست.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز سیستان و بلوچستان ، سرپرست فرمانداري هامون گفت: طرح بررسي و مطالعه آب هاي ژرف در پي خشكسالي هاي اخير و با هدف استفاده بهينه از آب هاي زير زميني، در دستور كار وزارت نيرو قرار گرفت و با سفر رييس جمهور به استان در سال ٩٦، این طرح با تخصيص اعتبار لازم آغاز شد.
كيخا با اعلام اینکه اين طرح در محدوده ي شهرستان هامون در حال اجراست، ادامه داد: پيمانكاري اين طرح بر عهده ي بنياد مستضعفان كشور است و بعد از مرحله تحقيقاتي و آزمايشي و انجام مطالعات زمين شناسي جهت بهره برداري از اين آب ها تصميم گيري مي شود و اولويت با تامين آب شرب است.

مدير اجرايي طرح بهره برداری از آبهاي ژرف در منطقه سيستان نیز گفت: يكي از بهترين نقاط برای رسيدن به آب هاي ژرف منطقه شناسايي شده و در حال حاضر در مرحله ساخت محل استقرار دستگاه در ابعاد ١٢٠ در ١٢٠ متر برای حفر چاهی به عمق ٢ هزار متر هستیم.
میرفردی افزود : اين طرح از ابتداي بهمن آغاز شده و تاكنون ٣٥ درصد پيشرفت فيزيكي دارد.

وي گفت : تيم هاي زمين شناسي بررسي هاي سطحي خود را انجام داده اند و اميدواريم تا خرداد سال ٩٧ اين پروژه به بهره برداري برسد.

آخرین وضعیت رودخانه ژرف در سیستان و بلوچستان / اینجا یک اتفاق تاریخی در حال رخ دادن است

جدیدترین جزئیات حفر رودخانه ژرف سیستان و بلوچستان در عمق 2200 متری
نماینده مردم زابل در مجلس شورای اسلامی درباره آخرین وضعیت رودخانه ژرف در سیستان و بلوچستان توضیح داد.

Image
به گزارش خبرگزاری خانه ملت، حبیب‌الله دهمرده نماینده مردم زابل در مجلس شورای اسلامی درباره آخرین وضعیت رودخانه ژرف در سیستان و بلوچستان،‌ اظهار داشت: در رابطه با آب ژرف سیستان وبلوچستان مطالب اساسی وجود دارد.
وی با بیان اینکه یک اتفاق تاریخی در حال رخ دادن است،‌ افزود: این کار یک پروژه بسیار طولانی است که تفاهم نامه‌ای بین آقای چیت چیان وزیر وقت نیرو و آقای ستاری شکل گرفت. حفاری چاه هم به صورت کامل انجام شده و در نتیجه این کار بزرگ انجام شد.

نماینده مردم زابل در مجلس شورای اسلامی همچنین تصریح کرد: کار این چاه بزرگ با عمق هزار و 200 متر آغاز شده و آب آن هم به صورت آرتزین و قابل شرب در آمد.
وی ادامه داد: در حال حاضر عمق چاه به دوهزار و 200 متر رسیده است. در جریان ایجاد این چاه هم از 150 نوع تجهیزات استفاده شد.
دهمرده با اشاره به اینکه این اولین چاهی است که به این شکل و عمق مورد بهره‌برداری قرار گرفته است، گفت: تا بحال چنین چاهی در کشور نداشتیم؛ از آنجایی که چاه آزمایشی بود نمونه هر لایه‌ آن در داخل و خارج کشور باید مورد آزمایش قرار گیرد.

وی ادامه داد: کار فوق‌العاده بزرگی بود. اواخر برای اینکه کار ادامه پیدا کند اختلافاتی بین آقای ستاری معاون علمی فناوری رئیس جمهور و وزارت نیرو وجود داشت اما اخیرا برطرف شده و تفاهم نامه‌ای بین وزارت نیرو و آقای ستاری تنظیم شده است.
این نماینده مجلس دهم شورای اسلامی بر همین اساس اضافه کرد: حال ما منتظریم که این چاه کامل شده و مورد بهره برداری قرار گیرد. اگر لازم باشد تا عمق 5 هزار متر هم ادامه پیدا خواهد کرد و نظر ما هم بر این است این چاه کامل شود.
وی تصریح کرد: نتایج بسیار خوبی تاکنون به همراه داشته و حتی آب بر اساس نظریه کارشناسان آب زنده و جاری است و آب مرده‌ای نیست.
دهمرده در خاتمه یادآور شد: امیدواریم یک اتفاق تاریخی و مهم و بزرگی در ایران و جهان اتفاق بیفتد که دیگران هم از آن استفاده کنند.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 3:59 pm

فارس گزارش می‌دهد
سرنخ‌های جدید از آب‌های ژرف
۳ استان دیگر هم به برنامه اکتشاف اضافه شدند

Image
کشف منابع آب ژرف در سیستان و بلوچستان باعث شده حفاری‌ها با سرعت بیش‌تری در این منطقه انجام شده و این اقدام در ۳ استان دیگر نیز آغاز شود.

به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس، وجود اختلافات فراوان در خصوص مناسب بودن و یا مشکلات استخراج آب‌های ژرف باعث شده تا همچنان این برنامه دچار وقفه شود اما مدتی است که آغاز یک پروژه حفاری با کارفرمایی معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری بارقه امید را در منطقه سیستان و بلوچستان که از کم آبی رنج می برد ایجاد کند.
درباره برداشت آب‌های ژرف در کشور اختلاف نظر کارشناسی در میان کارشناسان دانشگاهی و مسئولان وجود دارد. برخی کارشناسان بر این عقیده هستند که برداشت آب های ژرف که گفته می شود در عمق بیش از 1000 متری از سطح زمین قرار دارد از دیدگاه زمین شناسی و زیست محیطی به صلاح نیست. در طرف مقابل برخی دیگر از کارشناسان نیز اعتقاد دارند که اگر این آب ژرف ماهیت رودخانه ای داشته باشد و وارد دریای عمان شود می‌تواند برای کشور مفید و مناسب باشد.

* حفاری در چهار استان برای اکتشاف و استخراج آب‌های ژرف
در دوره‌ای که چیت چیان در دولت یازدهم وزیر نیرو بود از استخراج و مطالعه آب های ژرف حمایت کرده و اعلام کرده بود که دستیابی به آب‌های ژرف که در دستور کار دولت تدبیر و امید قرار گرفته موجب تامین منابع آبی پایدار برای کشور خواهد شد بنابراین طرح اکتشاف آب‌های ژرف از اعماق زمین قرار است با کمک محققان روس در ایران اجرایی شود.
بعد از این اظهارات در سال ۹۶ تلاش‌ها برای اکتشاف دقیق و استخراج آغاز شد و علاوه بر روس ها یک شرکت نفتی که زیر مجموعه بنیاد مستضعفان بود کار حفاری اکتشافی را در سیستان و بلوچستان آغاز کرد. اگر چه گفته می شود این حفاری‌ها به غیر از سیستان و بلوچستان در ۳ استان دیگر بطور همزمان آغاز شده است.
گفته می شود وزارت نیرو قرارداد نسبتا بزرگی با روس‌ها برای اکتشاف و استخراج آب های ژرف منعقد کرده است که بر اساس آن قرار است شرکت روس شناسایی پتانسیل‌ها با نقشه‌های سطحی زمین شناسی و مطالعات ژئوفیزیک و در نهایت حفاری چاه در بلوک‌های اکتشاف آب در نقاط عمیق و ژرف را انجام دهد.

* تلاش‌‌ برای بهره‌برداری از رودخانه زیرزمینی ۱۰۰ میلیارد مترمکعبی در سیستان و بلوچستان
حبیب الله دهمرده نماینده مردم زابل در مجلس شورای اسلامی در این باره در گفت‌وگو با خبرگزاری فارس، با اشاره به تلاش‌ها برای بهره‌برداری از رودخانه‌ زیرزمینی با ظرفیت 100 میلیارد متر مکعب آب در سیستان،‌ اظهار داشت: بحث مربوط به پروژه چاه آب رژفی است که سورنا ستاری معاون علمی و فناوری رئیس‌جمهور آن را شروع کرده است.
وی افزود: از مدتی پیش کارهای مربوط به این چاه آب را آغاز کردند که حفاری‌های چاه هم انجام شده است؛ البته این موضوع برای اولین بار است که انجام می‌شود که درباره آن به نتایج خوبی هم دست یافته‌اند.
فهمی نماینده مردم زابل در مجلس شورای اسلامی درباره کشف یک سفره آب زیرزمینی جزئیاتی ارائه و اظهار کرده بود: «کار این چاه بزرگ با عمق هزار و 200 متر آغاز شده و آب آن هم به صورت آرتزین و قابل شرب است.»

به گفته حبیب الله دهمرده، این نخستین چاهی است که به
این شکل و عمق مورد بهره‌برداری قرار گرفته است و اگر لازم باشد تا عمق 5 هزار متر هم ادامه پیدا خواهد کرد. دهمرده این را هم گفته بود که بر اساس نظریه کارشناسان، آب زنده و جاری است و آب مرده‌ای نیست. در فضای مجازی برخی مطالب حاکی از این است که این سفره آب زیرزمینی، از کوه‌های هندوکش و از طریق منطقه سیستان وارد ایران می‌شود و پس از سپری کردن منطقه کویری ایران، به خلیج فارس و دریای عمان می‌ریزد. این سفره آبی به شکل رود در عمق 1000 متری زمین در جریان است. برپایه نوشته‌های فضای مجازی، اکنون مجموع مصرف آب شرب کشور طبق آمار سال96 حدود7 میلیارد

متر مکعب است و این سفره زیر زمینی به تنهایی بیشتر از 1000 میلیارد متر مکعب آب سالم و شیرین (معادل حدود173 سال مصرف آب شرب کل ایران) را در خود جای داده است.
دهمرده با اشاره به اینکه وزیر کشور و دیگر مسئولان هم از این پروژه بازدید داشتند،‌گفت: ادامه کار و تکمیل آن بر عهده وزارت نیرو خواهد بود. البته تفاهم نامه و قراردادی در این میان تنظیم شده است.
وی ادامه داد: قبلا آقایان ستاری معاون علمی و فناوری رئیس‌جمهور و سعیدی کیا از بنیاد مستضعفان این کار را شروع کردند؛ عملیات حفاری و موارد مشابه با شرکت‌های وابسته به بنیاد مستضفعان انجام شده است.

*نخستین چاه ژرف در منطقه سیستان در عمق ۲ هزار متری زده شد
سید محمدمهدی زاهدی عضو کمیسیون آموزش مجلس شورای اسلامی نیز با بیان اینکه برای استفاده از آب‌های ژرف که زیر یک هزارمتر است اقدام شده، گفت: نخستین چاه در منطقه سیستان و بلوچستان و زابل در عمق ۲ هزار متری زده شده و آب آن در دست آزمایش است.
وی یادآور شد: تلاش می‎شود حجم آب این چاه افزایش و از ۱۰ لیتر به ۴۰ لیتر بر ثانیه برسد و اگر وزارت بهداشت سلامت آن را تأیید کند اتفاق بزرگی درکشور رخ می‎دهد.
گسل‌های ایران ذخیره بسیار خوبی از آب گسلی تجدیدپذیر دارند
در این باره مرتضی تیموری رئیس جهاد دانشگاهی واحد صنعتی اصفهان هم می‌گوید: مطالعات فعلی گواه بر این است که با احتمال بسیار زیاد گسل‌های ایران و از جمله گسل‌های پهن استان اصفهان ذخیره بسیار خوبی از آب گسلی تجدیدپذیر دارند که قابل بهره‌برداری است و شواهد بسیار زیادی در بخش‌هایی از این استان بر وجود آب‌های ژرف (آب‌های گسلی) دیده و شنیده شده است.

وی با اشاره به اینکه حدود 15 سال پیش نیز مطالعات ژئوفیزیک در شهر کوهپایه انجام و چاهی حفر شد که آب خوبی هم از آن حاصل شد و هنوز هم فعال است، اضافه کرد: مویرگ‌های گسلی با آن چاه برخورد کرده است که در این وضعیت بحرانی باز هم آب‌دهی می‌کند؛ وجود قنات‌های فعال و بدون تغییر دبی در شهر بم کرمان و وجود چشمه‌های آب شیرین در کف خلیج فارس نیز گواه بر وجود پتانسیل بسیار خوبی در آب‌های ژرف در کشور است.
شرکت توسعه منابع آب و نیروی ایران بزرگ‌ترین شرکت کارفرمایی دولتی کشور در حوزه آب محسوب می‌شود که وظیفه اصلی و میدانی استحصال آب را در شکل کلان آن در کشور بر عهده دارد،
آفتاب یزد در این باره با یک منبع آگاه در این شرکت گفت‌وگو کرد، وی در این‌باره به آفتاب یزد گفت :
«ما در مورد آب ژرف در کشورمان با دو مقوله متفاوت رو به رو هستیم که در چند روز اخیر مشاهده کرده‌ام که در تمام اخبار و رسانه‌ها کلاً این دو را با یکدیگر قاطی کرده‌اند.یک جریان آب غیر طبیعی وجود دارد که در عمق بالای 7 تا 8 هزار متری وجود دارد، سر منشا این نوع آب را با توجه به تشعشعات طبیعی رادیو اکتیو که وجود دارد، تعیین
می‌کنند.

دوستان روسي با کمک ماهواره‌ها مشاهده کرده‌اند که جریان این آب از کوه‌های
هندو کش از زیر زابل می‌آید زیر کرمان، 90 درجه
می‌چرخد و بعد به دریای عمان می‌ریزد.
این آب در عمق 7 تا 8000 متری است. البته بعضی وقت‌ها مشاهده شده است که این آب در عمق 6 هزار متری می‌آید.
پیش از این ملوان‌های که در کناره کنارک و جاسک بودند می‌دانستند که در برخی جاهای دریاى عمان آب کاملاً شیرین است.
نیروی دریای ارتش از این مسئله تعجب کرد و تحقیق کرد، دید که در برخی جاهای دریا دهانه‌هایی وجود دارد که آب کاملاً شیرین با فشار و در حجم بالا به دریا می‌ریزد، به گونه‌ای که ملوان‌ها لیوان را درون آب می‌زدند و آب شیرین می‌نوشیدند.
این مسئله را ملوان‌ها طی نسل‌ها می‌دانستند.

غیر از این؛ نوع دوم آب‌های ژرفی وجود دارد که بین حداکثر 2300 متر تا حداکثر 4 هزار متر وجود دارد که به آن آب‌های فسیل یا آب‌های ژرف می‌گویند که منظور ما این نوع آب‌ها است و دولت هم صرفاً روی این نوع آب کار می‌کند. ما فاز یک بررسی روی این نوع آب را تمام کرده‌ایم و نتیجه نیز به نهادهای بررسی‌کننده اعلام شده است.
مهم‌ترین بحث در حال حاضر این است که طبق استاندار ملی آب‌های استحصال شده از منابع غیر متعارف، باید سطح تشعش عناصر رادیو اکتیو از یک سطح خاص موجود در جدول تناوبی بیشتر نباشد. لازم است توضیح دهم، هر چیزی در جهان، هر مولکولی یک سطح معینی از تشعشعات رادیو اکتیو را دارد، یعنی شما گوشی تلفنتان را درون کمد بگذارید، دارای سطحی از تشعشعات رادیو اکتیو است. باید کارشناسان در مورد میزان و سلامت نوع تشعشعات این نوع آب‌های ژرف تحقیقات سخت‌گیرانه و کاملی انجام دهند تا به یک نتیجه دقیق برسند. اطمینان از سلامت این نوع آب مهم‌ترین مقوله فعلی است. باید دید که آیا این نوع آب برای شرب مناسب است یا مصارف دیگر. وزارت نیرو نمی‌خواهد بعداً به بی‌تدبیری متهم شود، به همین خاطر تمایلی به اطلاع‌رسانی ندارد و بسیار بادقت گام بر می‌دارد و بیشتر روی تحقیق علمی متمرکز شده است.»
وی افزود : «البته خاطرنشان می‌کنم که لزوماً این آب مشکلی ندارد و کسی نمی‌گوید که این آب سالم نیست،فقط می‌خواهیم که طی تحقیقات بیشتر مطمئن شویم. بار اول معاونت تحقیقات و فناوری ریاست‌جمهوری این تحقیقات را بر عهده گرفتند، آنها در ابتدا رفتند منطقه طبس و چاه‌های نمونه خیلی عمیق حفر کردند که به نتیجه‌ای نرسیدند و مته‌ها شکست، بعد کار را به ما واگذار کردند و ما در منطقه زابل موفق شدیم که به آب برسیم.

در حال حاضر نیز این امید و گمانه‌زنی وجود دارد که در منطقه فلات مرکزی این نوع آب‌های ژرف وجود داشته باشد، یعنی شرق زاگرس و جنوب البرز. باید امید داشت و علمی و دقیق گام برداشت، البته در مورد استفاده نهایی از این نوع آب در مجامع دولت، بالاتر از وزارت نیرو تصمیم‌گیری خواهد شد.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 4:01 pm

دستیابی به "آب‌های ژرف"؛ نقطه‌ای امیدبخش برای مردم سیستان


در سال‌های اخیر نسخه‌های فراوانی توسط مسئولان و کارشناسان برای حل مشکلات ناشی از خشکسالی در سیستان و بلوچستان پیچیده شده و پروژه استحصال آب‌های ژرف یکی از آنها بود که امروز خوشبختانه به ثمر نشسته است.

Image

به گزارش خبرگزاری تسنیم از زابل، بی‌آبی و خشکسالی چند سالی است مثل میهمانی ناخوانده در همه جای ایران جا خوش کرده و از جنوبی‌ترین نقطه کشور تا استان‌های شمالی را در بر گرفته طوری که هیچ نقطه‌ای در کشور از گزند آن در امان نیست.
شاید اگر 20 سال قبل می‌شنیدیم روزی ممکن است مناطق سرسبز شمال کشور با کاهش شدید بارندگی مواجه شود و لب‌های ساکنین استان‌های جنوبی ایران از عطش ترک بردارد باورمان نمی‌شد اما حالا نه‌ تنها خشکسالی تمامی کشورمان را در بر گرفته، بلکه عدم مدیریت صحیح منابع آبی و بی‌وفایی کشورهای همسایه نسبت به وعده‌هایشان بر این مشکل افزوده تا حالا مردم شاهد خشک شدن دریاچه‌های هزاران‌ ساله‌ای چون هامون، ارومیه، گاوخونی و رودخانه‌های پرآبی چون سرباز، زاینده‌رود و کارون باشند.
Image

سیستان و بلوچستان کلکسیون معضلات زیست‌محیطی
سیستان و بلوچستان را باید مظلوم‌ترین استان ایران دانست چون در این استان مرزی کلکسیونی از معضلات زیست‌محیطی کنار بی‌وفایی کشورهای همسایه و عدم مدیریت صحیح آب از سوی مدیران و مسئولان استانی و کشوری دست در دست هم داده‌ تا 100 درصد این استان دچار خشکسالی شود و بسیاری از مردم استان مجبور به مهاجرت به دیگر مناطق کشور شوند و یا در بحرانی‌ترین شرایط بی‌آبی زندگی کنند و چشم به آسمان بدوزند تا روزی برسد که قهر طبیعت به پایان برسد.

موضوع کمبود آب و خشکسالی در منطقه سیستان بیش از دیگر نقاط استان پهناور سیستان و بلوچستان به چشم می‌خورد، چرا که آب این منطقه پیش از این از طریق حق‌آبه‌ای که کشور افغانستان در رودخانه هیرمند رهاسازی می‌کرد تامین می‌شد و طبق آمار رسمی منتشر شده ورودی آب رودخانه هیرمند در سال جاری حدود 98 درصد کاهش داشته است.
علاوه بر آن تالاب بین المللی هامون که پیش از این منبع اصلی اشتغال صیادان و دامداران منطقه سیستان بود به کلی خشک شده و ریزگردهای موجود در بستر خشکیده آن به منبعی برای ریزگردها تبدیل شده که در پی وقوع بادهای 120 روزه در بسیاری از ماه‌های سال نفس‌کشیدن را نیز برای مردم سیستان دشوار می‌کند.
در طول سال‌های اخیر نسخه‌های فراوانی توسط مسئولین و کارشناسان امر برای حل مشکلات ناشی از خشکسالی در این استان پیچیده شده که برخی از آنها در همان ابتدای امر با شکست مواجه شد و برخی نظیر آبرسانی سقایی با مشکلات فراوان هنوز هم به کار خود ادامه می‌دهد تا حداقل نیاز برخی روستاها با سهمیه روزانه 15 لیتری آب به ازای هر نفر در هر شبانه‌روز رفع شود، اما میان تمامی این طرح‌ها دو پیشنهاد بیش از همه موجب دلگرمی مردم شد که یکی استفاده از ظرفیت‌های بومی برای بارورسازی ابرها و سازش با کشور افغانستان برای رهاسازی آب به دریاچه هامون بود و دیگری که چند وقتی شرح آن نقل محافل علمی و مجامع خانوادگی مردم این استان شده استفاده از "آب‌های ژرف" است.
Image

آب‌های ژرف راه نجاتی برای بحران بی‌آبی
در واقع آب‌های ژرف که به آب‌های فسیلی نیز معروف هستند در طول میلیون‌ها سال در اعماق زمین محبوس شدند که به‌ دلیل عدم تجدیدپذیری مجدد بسیار ارزشمند بوده و از آنها به‌ عنوان منابع آبی استراتژیک نیز یاد می‌شود به‌ گونه‌ای که برخی دانشمندان این منابع آبی را راه نجات بشریت در بحران‌های آبی آینده می‌دانند اما در برخی از نقاط جهان این منابع تنها راه چاره جهت گذر از بحران آبی است؛ بنا به گفته کارشناسان اگر در کشور لیبی از این منابع استفاده نمی‌شد دیگر هیچ نقطه‌ای از این کشور قابل سکونت نبود.
لیبی اولین کشوری بود که از این منبع استفاده کرد، در واقع حتی کشف این منابع خدادادی نیز کاملاً اتفاقی بود به‌ گونه‌ای که اولین بار در سال 1953 و در حین حفاری‌های نفتی کشف شد که در همان ابتدا و پس از انجام تحقیقات و مطالعات کارشناسی حجم این مخزن عظیم آب زیرزمینی در حدود 150 هزار کیلومترمکعب تخمین زده شد. اردن و عربستان دیگر کشورهایی هستند که از این منابع استفاده کرده‌اند و از آن جهت تأمین آب آشامیدنی و حتی کشاورزی بهره جسته‌اند اما پس از کشف آلاینده‌های رادیواکتیوی در آب‌های این مناطق پروژه استخراج آن متوقف شد.

Image
ایران به‌ دنبال استفاده از آب‌های فسیلی
ایران با توجه به نیازهای موجود و خشکسالی‌های یک دهه اخیر به‌ دنبال بهره‌برداری از آب‌های فسیلی است. تیرماه سال 95 پیشنهاد طرح استفاده از آب‌های ژرف در مجلس شورای اسلامی ارائه شد تا بر اساس آن مطالعات برای بهره‌برداری و استفاده از ظرفیت آب‌های ژرف در سیستان آغاز شود، برآوردها نشان می‌دهد که در مناطقی مانند خراسان جنوبی، کرمان و سیستان و بلوچستان اولویت حفاری برای رسیدن به آب ژرف وجود دارد و به‌ طور کلی حفاری هر حلقه چاه اکتشافی در بلوک‌ها، نقاط عمیق و ژرف مناطق ذکر شده به چیزی در حدود 30 میلیارد تومان اعتبار به‌ صورت سالانه نیاز دارد.
پس از انجام مطالعات اولیه و بررسی گزارش‌های موجود و موافقت تعدادی از دستگاه‌های اجرایی با پیشنهاد مربوط به استخراج آب‌های عمیق ایران که بر اساس مطالعات انجام‌ شده در عمق 500 تا 3000 متری سطح زمین قرار دارد، در نهایت بخشنامه‌ای ویژه با هدف تأمین آب شرب اضطراری استان سیستان و بلوچستان در قالب انجام حفاری آب ژرف در اختیار وزارت نیرو قرار گرفت تا شاید بهره‌برداری از این آب‌ها پایانی بر بی‌آبی چندین‌ ساله این منطقه از کشورمان باشد. در این راستا وزارت نیرو تفاهم‌نامه‌ای با بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی منعقد کرد که بر اساس آن به حفر چاه آب اقدام کنند و شرکت حفاری و اکتشاف انرژی گستر پارس متعلق به بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی که از شرکت‌های با سابقه در این زمینه محسوب می‌شود به میدان آمد تا گامی مثبت در راستای دستیابی به یک فناوری بومی بردارد.
فناوری بومی‌ شده استحصال آب ژرف که جزو پیشرفته‌ترین فناوری‌های روز دنیاست، در اکتشاف آب‌های زیرزمینی در اعماق بیش از 2 هزار و 500 متری زمین و حفر چاه‌های آب ژرف برای بهره‌برداری از این آب‌های زیرزمینی به‌ کار برده می‌شود و قابل بهره‌برداری در زمینه مقابله با خشکسالی و بحران کم‌آبی است. فناوری بهره‌گیری از آب‌های ژرف که امروز در سیستان و بلوچستان در عمق حدود 2 هزار و 500 متری به نتیجه رسیده در اختیار کشورهای معدودی است و می‌توان از این رخداد علمی عملی به عنوان یک دستاورد بزرگ یاد کرد.
Image

آب‌های ژرف بهترین گزینه برای عبور از بحران بی‌آبی
حبیب‌الله دهمرده در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم در زابل با تأکید بر اینکه بهره‌برداری از آب‌های ژرف بهترین گزینه برای عبور از بحران بی‌آبی و خشکسالی است، اظهار داشت: حفاری چاه‌های عمیق برای بهره‌برداری از آب‌های ژرف یا همان آب‌های فسیلی در سیستان و بلوچستان یکی از مهمترین رخدادهای چند دهه اخیر در منطقه است و آن را می‌توان سرآغازی برای پایان بخشیدن به مشکلات ناشی از خشکسالی و بی‌آبی در انبار غله ایران دانست.
نماینده مردم زابل در مجلس شورای اسلامی افزود: برای اولین بار طرح بهره‌برداری از این آب‌ها را در تیرماه 95 و در نشست اعضای کمیسیون آموزش و تحقیقات با معاون علمی و فناوری رئیس جمهور مطرح کردم و بر لزوم توجه ویژه بر آن تأکید داشتم.
وی با اشاره به اقدامات انجام‌ شده برای تصویب این طرح ملی در هیئت دولت، بیان کرد: بعد از طرح این موضوع برای بررسی بیشتر و روشن شدن ابعاد آن جلسات متعددی با معاون علمی و فناوری رئیس جمهور و همکاران ایشان برگزار شد که خوشبختانه پس از چندین جلسه بالاخره این تلاش‌ها به‌ ثمر نشست و منجر به انعقاد صورتجلسه‌ای در 28 تیرماه سال 95 شد که همین صورتجلسه نیز زمینه‌ساز تصویب طرح حفاری و برداشت آب‌های ژرف در منطقه سیستان شد.
Image

نتایج حفاری آب‌های ژرف در سیستان نویدبخش موفقیت است
دهمرده ادامه داد: چاه حفر شده در سیستان به آب رسیده و در حال حاضر به‌ طور متوسط در هر ثانیه چیزی در حدود 40لیتر آب از دهانه این چاه خارج می‌شود که جنس ویژه این خاک به‌ دلیل آرتزین بودن موجب شده تا این مقدار آب بدون هیچ دستگاه پمپاژ از چاه ژرف سیستان خارج شود که این خود نویدبخش موفقیت این طرح است.
نماینده مردم زابل در مجلس شورای اسلامی با اعلام اینکه این کار برای اولین بار در ایران و بنا بر گفته برخی کارشناسان در خاورمیانه و جهان اجرا شده، خاطرنشان کرد: این آب از عمقی بیش از 2000 متری بدون کوچکترین استفاده از پمپ بیرون می‌آید و برای اطمینان از سلامت آن نمونه‌گیری و آزمایشاتی در حال انجام است تا تأیید شود که برای شرب و کشاورزی هیچگونه ضرری ندارد.
وی این چاه را الگویی برای طرح‌های مشابه در کشور دانست و گفت: در این زمینه گلایه‌هایی هم داریم که باید به آن توجه شود چرا که ما در حال حاضر اعتباری بالغ بر 150 میلیارد ریال در دست داریم و از سوی دیگر نیز به این دلیل برای رسیدن به عمق 4000 متری اصرار دارم که این چاه به‌ عنوان اولین چاه ژرف ایران شناخته شده و می‌تواند الگویی مناسب برای دیگر چاه‌هایی که در آینده قرار است در دیگر نقاط استان و کشور حفر شود باشد.

دهمرده با اشاره به مشکلات پیش روی این طرح، بیان کرد: ما از سابقه زمین‌شناسی منطقه اطلاع درستی نداشتیم و تنها برخی کارشناسان اعتقاد داشتند که تنها 500 متر رسوب در منطقه سیستان وجود دارد و بی‌تردید همین عامل نیز موجب شد تا تمام معادلات و برنامه‌ریزی‌هایی که پیش از آغاز کار داشتیم به‌ هم بریزد، یا اینکه در عمق 2000 متری زمین ناگهان به سنگ‌هایی با قطر 20 سانتی‌متر برخورد کرده‌ایم که به‌ عقیده کارشناسان زمین‌شناسی علت وجود آن در این عمق از خاک تنها می‌تواند نتیجه وجود دریای آبی در گذشته دور این منطقه باشد.
Image

ضرورت انتقال آب عمان در کنار بهره‌گیری از آب‌های ژرف
نماینده مردم زابل در مجلس شورای اسلامی خاطرنشان کرد: در آغاز راه ما هیچ علم و دانشی از حفر چاه‌های آب ژرف نداشتیم و برای همین نیز با استفاده از نیروهای بومی و کمک‌گیری از توان فرانسوی‌ها و روس‌ها این عملیات را آغاز کردیم.

عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی با تأکید بر اینکه "پس از بهره‌برداری از آب‌های ژرف دیگر نگران بی‌آبی نخواهیم بود"، تصریح کرد: واحد آب‌های ژرف برخلاف آب‌های چاه نیمه که بر اساس میلیون مترمکعب سنجیده می‌شود بر پایه میلیارد مترمکعب مشخص می‌شود که این خود گویای حجم بسیار زیاد این آب‌هاست.
وی عنوان کرد: با اجرای این طرح با تغییری اساسی روبه‌رو خواهیم شد به‌گونه‌ای که هزینه آب به‌ شدت افت پیدا خواهد کرد و اگر کنار این طرح ملی بتوانیم طرح انتقال آب از دریای عمان را نیز اجرایی کنیم دیگر چیزی به‌ عنوان بی‌آبی در این منطقه وجود نخواهد داشت.

رسیدن به نتایج مطلوب در زمینه بهره‌گیری از آب‌های ژرف در سیستان به ویژه برای مردم این منطقه که با مشلات متعددی در پی خشکسالی دست و پنجه نرم می‌کنند، امری بسیار امیدبخش است؛ اما باید به این امر نیز توجه داشت که آب‌های ژرف با توجه به تجدیدناپذیر بودن آن منابعی پایدار برای تامین آب محسوب نمی‌شوند و بسیاری از کارشناسان عقیده دارند باید از فرصت موقت بهره‌گیری از آب‌های ژرف استفاده شود تا پروژه انتقال آب دریای عمان به مناطق درگیر خشکسالی تکمیل شود.
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 25 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » چهارشنبه ژانويه 02, 2019 4:08 pm

گفت و گو با دکتر محمد آریامنش؛ متخصص ژئوفیزیک
تهیه آب ژرف از عمق 1000 متری 18 ماه زمان می برد/ امکان تامین ارزان تر آب سیستان و بلوچستان با حفر چاه 300 متری
كاشت كندم در نوار ده كيلومتري در مرزهاى شرقي و غربي با آبهاى 300 متري كه الان به بيرون ايران مي رود سبب تامين گندم كل ايران است بدون صرف ذخاير اب داخلي كشور


در نوار مرزی استان سیستان و بلوچستان و حتی در غرب ایران، آب زیادی از کشور خارج می شود.
عصر ایران؛ یوسف ناصری- هیات دولت اخیرا در مصوبه ای 25 میلیارد تومان اعتبار برای حفر چاه آب ژرف و تامین آب آشامیدنی اضطراری استان سیستان و بلوچستان در نظر گرفت. البته پیش از این مقامات وزارت نیرو اعلام کرده بودند در حوزه آب ژرف با وام 250 میلیون دلاری که روسیه به ایران اختصاص داده اقدامات مشترکی با روسیه در ایران شروع شده است.
آب ژرف در اعماق بیش از 1000 متری کره زمین وجود دارد و یکی از مناطقی که آب ژرف در حال جریان آنجا می تواند مصرف آشامیدنی داشته باشد محدوده های گسل های زلزله است.

Image
عصر ایران در خصوص احتمال وجود آب ژرف و مصوبه دولت برای تامین آب آشامیدنی استان سیستان و بلوچستان از آب ژرف، با دکتر محمد آریامنش گفت و گو کرد. آریامنش، دکترای ژئوفیزیک(زلزله شناسی) دارد و یکی از موافقان استفاده از آب ژرف است. گفت و گو با دکتر آریامنش را می خوانید.
***
*در مورد آب های ژرف ایران در چند مقطع زمانی بحث شده و اخیرا باز این موضوع مطرح شده. دو گروه متفاوت نسبت به این موضوع اظهار نظر می کنند. برخی کارشناسان به طور کامل مخالف استفاده از آب ژرف هستند و یک گروه هم موافق استفاده از آب های ژرف هستند. کسانی که مخالفند می گویند ما به درستی آب های سطحی و زیرزمینی را مدیریت نمی کنیم و اگر به آب های ژرف دسترسی پیدا کنیم آنها را هم از بین می بریم. اما شما موافق استفاده از آب های ژرف هستند. بر چه مبنا این موافقت حاصل شده و شدیدا موافق استفاده از آب های ژرف هستید؟
- بحث من این است که در مرحله اول از نظر مهندسی، از نظر مدیریتی و از نظر کارشناسی، ضرورت دارد که تمام منابع آب مختلف کشور از جمله آب های ژرف را مطالعه کنیم، بررسی کنیم و پهنه بندی کنیم.
حداقل ما بدانیم که در کشور چه د اریم. در مواقع ضروری آنها را بهره برداری کنیم. این دلیل اول است. بالاخره ما در این کشور زندگی می کنیم و کشور مال ما هست، ما باید آینده پژوهی کنیم و باید نیازهای آینده کشور را بررسی کنیم و باید بدانیم چه میزان آب داریم.

*به غیر از این موارد، از نظر شما آب های ژرف چه اهمیتی دارد؟
- از نظر اقلیمی، کشور ما در یک منطقه خشک قرار گرفته است. منابع آب سطحی ما محدود است. متاسفانه ما در مورد مطالعه منابع مختلف آب برنامه ریزی جامعی نداشته ایم. آب های زیادی در زیر زمین از کشور خارج می شوند.

ما اگر از این آب ها بهره برداری نکنیم و اگر این منابع را استحصال نکنیم، یک سرمایه را از دست داده ایم. دوستانی که مخالف استحصال آب های ژرف هستند برای آنها آب ژرف، بد تعریف شده.
Image
*کسانی که در داخل کشور مخالف استفاده از آب ژرف هستند می گویند ما از آب های سطحی و زیر زمینی کشورمان به درستی استفاده نمی کنیم و در مدیریت این آب ها مشکل داریم و بعد بخواهیم از آب ژرف استفاده کنیم آنها را هدر می دهیم.
-آنها تعریف درستی از آب ژرف ندارند. اغلب اینها زمین شناس نیستند. اینها کسانی هستند که می گویند آب ژرف یعنی آب فسیلی. بله، اگر آب فسیلی بهره برداری شود بالاخره ذخیره آن تمام می شود ولی آب های ژرف به 5 دسته تقسیم می شوند.در یک دسته بندی کلی، ما دو نوع آب ژرف تجدیدپذیر و تجدید ناپذیر را داریم. بنده این تعریف را برای اولین بار، در کشور ارائه کرده ام.
آب های فسیلی، آب های ژئوترمال(زمین گرمایی) و آب های نفتی، تجدید ناپذیرند. تمام آب گرم هایی که در مناطق مختلف کشور مثل سرعین، فردوس و نایبند طبس وجود دارد آب ژرف هستند که از درون زمین به بالا می آید. این آب ها، تجدید ناپذیر هستند. ما به دنبال استخراج این آب ها نیز نیستیم.

آب های تجدید پذیر نیز دو نوع هستند. یک نوع آب هایی است که در رسوبات کواترنری یا آبرفت ها وجود دارد. باز ما به دنبال این آب ها نیستیم. اگر ما از این آب ها، بیش از حد بهره برداری کنیم، زمین ممکن است نشست کند.
اما آب های پهنه های گسلش، آب های برون حوزه ای هستند. آب هایی هستند که از یک حوزه دیگر، وارد ایران می شوند یعنی از خارج از مرزهای ایران، وارد ایران می شوند.
این آب ها، در اعماق زمین هستند یعنی در عمق بیش از 700 متری زمین قرار دارند. استفاده از این آب ها، باعث زمین نشست و تهدیدات زیست محیطی نمی شود. به دلیل این که این آب ها در زیر زمین جریان دارند، کیفیت بهتری هم دارند.

ما اگر این آب ها را برداشت نکنیم از کشورمان خارج می شود. امروزه ثابت شده است که چشمه های آب شیرین در دریای عمان و خلیج فارس وجود دارد. این آب ها از زیر زمین به بیرون از ایران می روند. چرا ما از این آب ها استفاده نکنیم.

*برخی از کسانی که هم رشته شما هستند و در رشته فیزیک زمین(ژئوفیزیک) تحصیل کرده اند شخصا به من گفتند استفاده از آب ژرف، هزینه بر است و کار آسانی نیست. در این زمینه در جواب این صاحب نظران و کسانی که در همین حوزه شما متخصص هستند چه نظری دارید؟
- من یک سوال دارم. اگر آب را از خلیج فارس بیاوریم و شیرین کنیم چقدر هزینه دارد؟ الان در دستور کار قرار گرفته است که آب منتقل شود و به کرمان، بیرجند برود و در برنامه هست که حتی تا مشهد برود.
می خواهند 2 هزار کیلومتر، آب را پمپاژ کنند. این 2 هزار کیلومتر، سرازیری نیست. این 2 هزار کیلومتر مسیر انتقال آب، حداقل 2000 متر یا 1800 متر اختلاف ارتفاع دارد. یعنی علاوه بر این که ما باید 2 هزار کیلومتر را در یک مسیر، تا بیرجند پمپاژ کنیم در عین حال 2000 متر اختلاف ارتفاع نیز دارد.

*محاسباتی انجام شده که آوردن آب از خلیج فارس و جنوب کشور چقدر هزینه دارد؟
-بله. ما اینها را محاسبه کرده ایم. میزان هزینه یک متر آب ژرف، یک دویستم انتقال آب از دریای آزاد تا به منطقه مورد نظر است.

*در ارتباط با هزینه حفر چاه آب ژرف، آقای رحیم میدانی معاون وزیر نیرو گفته اند حفاری هر چاه آب ژرف سالیانه 30 میلیارد تومان هزینه دارد.
در سیستان و بلوچستان افزایش شدید دمای هوا اتفاق افتاد و بزرگان این استان از دولت خواستند به خاطر گرمای بی سابقه استان، برق را با قیمت کمتری عرضه کند. آیا می شود این هزینه زیاد حفاری آب ژرف از مردم که مصرف کننده هستند بعدا در قالب قبض آب گرفت یا مثل همین وضعیتی می شود که در مورد برق اتفاق افتاد؟ -ما برای اکتشاف و استحصال یک چاه آب ژرف که به طور میانگین 1000 متر تا 1200 متر عمق دارد کلا 30 میلیارد تومان نیاز داریم.

*نگهداری و حفظ وضعیتی که وجود دارد هزینه نخواهد داشت؟-قطعا هزینه دارد. یک چاه معمولی هم نیاز به نگهداری دارد ولی نه 30 میلیارد تومان.
*پس شما معتقدید که برای آب ژرف نیاز نیست که سالیانه 30 میلیارد برای هر چاه هزینه شود؟
-هزینه حفر چاه آب ژرف بستگی به عمق چاه دارد. عمق آن خیلی مهم است. بنده، مجری سند راهبردی آب ژرف در وزارت نیرو بودم. اصلا وزارت نیرو، سند راهبردی آب ژرف را به دلیل این که گفتند ما پول نداریم، تمام نکرد. برای 20 میلیون تومان پول مانده بودند و گفتند نداریم که آن را تمام کنیم.

*به نظر شما حداقل هزینه ای که تاسیس چاه آب ژرف و استفاده از آن دارد چقدر است؟
-رقمی که من به آقای مهندس میدانی معاون وزیر نیرو در سال 1395 اعلام کردم 33 میلیارد تومان بود. به آقای مهندس میدانی، من رقم دادم که از اکتشاف تا استحصال است یعنی آب به محل مورد استفاده برسد.

*هزینه های سالیانه نگهداری چاه آب ژرف را چقدر برآورد می کنید؟
-هزینه نگهداری خیلی کمتر است و فکر می کنم کمتر از 100 میلیون تومان شود. البته برای چاه نفت در ایران بالغ بر 5000 متر حفاری می شود.

*یک نوع آب ژرف تجدید پذیر در رسوبات آبرفتی وجود دارد. این نوع زمین ها و رسوبات در چه مناطقی از کشور وجود دارد؟
-در اغلب دشت های ایران، رسوبات آبرفتی وجود دارد. همین دشت تهران، دشت ورامین، دشت قم و دشت طبس و هر جایی که دشت هست، رسوبات کواترنری و رسوبات آبرفتی هستند ولی ما به دنبال استحصال آب از این مناطق نیستیم.
ما به دنبال استحصال آب از پهنه های گسلش هستیم. هر جایی که گسل های عمیق داریم و هر جایی که گسل های کلان و فعال داریم.

* از بین 5 نوع آب ژرف، فقط از آب ژرف موجود در گسل فعال و غیر فعال باید استفاده کرد؟
-دقیقا. ما الان از آبرفت ها استحصال آب را داریم. برداشت زیاد آب از آبرفت، باعث این شده که زمین، نشست کند.

*وزیر نیرو در تیر ماه امسال گفته بود چاه های آب ژرف بین 1000 متر تا 2000 متر عمق دارند. عمق این چاه های ژرف در همین حد است و بیش تر نیست؟
-هنوز در کشور، ما سند راهبردی منابع آب ژرف را نداریم. سند راهبردی نداریم یعنی این که کلمه آب ژرف، تعریف نشده که از چه عمقی تا چه عمقی.
در وزارت نیرو، بیش تر از 100 متر برای استحصال آب، تعریفی وجود ندارد. چاه هایی که وزارت نیرو تقسیم بندی کرده سه نوع است. یک نوع، چاه دستی است که تا عمق 10 متری است.
چاه های نیمه عمیق، چاه هایی هستند که تا 70 متر حفاری می شوند. چاه های عمیق، چاه هایی هستند که تا 100 متر حفاری می شوند.
در زبان ما، کلمه عمیق به معنای ژرف است. بنابراین تعاریف باید عوض شوند. با این حساب به چاه ژرف، باید فوق عمیق بگوییم. آب ژرف در مناطق مختلف، عمق مختلفی دارد.

*گسل های فعال و غیر فعال که آب ژرف دارند و آب آنها تجدید پذیر هستند اگر آب آنها مورد استفاده قرار بگیرد به طور طبیعی آب جایگزین آن می شود. در چه مناطقی از کشور می توان از این آب ها به عنوان آب آشامیدنی برداشت کرد؟
-سازمان زمین شناسی، گسل های فعال و اصلی کشور را شناسایی کرده است. گسل درونه در شرق ایران است. همچنین گسل هایی مثل گسل کَلمرد، گسل شتری طبس و گسل اسفندیار و گسل نایبند و گسل زاگرس، گسل تهران، گسل میامی در استان سمنان را داریم. در کویر ایران، این گسل ها پراکنده هستند.
اتفاقا در مناطقی مثل دشت لوت که خشک و کویری است این گسل ها را داریم. این پهنه ها، پهنه های فعالی هستند و آب در این مناطق جریان دارد.

*گفته شده که آب های ژرف از شمال شرقی و شمال غربی وارد ایران می شود و منشاء این آب ها در مناطق خارج از ایران است که به ایران می آید. اطلاعات بیشتری در این زمینه دارید که دقیقا از چه مناطقی این آب ها به سمت ایران می آید؟
-از شمال شرق ایران و از کوه های هندوکُش در افغانستان و از شمال غرب ایران و از ترکیه و جمهوری آذربایجان می آید. در پهنه گسل زاگرس و گسل های فرعی که در آنجا وجود دارد آب جریان دارد.

*این آب ژرف که در ایران از آن استفاده نمی شود بعد از ایران وارد دریای عمان، خلیج فارس و کشور عراق می شود و از کشورمان خارج می شود؟
- برخی از کانال های حاوی آب ژرف از کشور خارج می شوند و وارد اقیانوس و دریا می شوند. برخی از اینها وارد سرزمین های اطراف ایران می شوند که در آنجا هم ممکن است به یک سمت دیگر حرکت کند یا در سفره های زیر زمینی به صورت ذخیره بماند. وارد افغانستان می شود. قطعا وارد عراق می شود. وارد پاکستان می شود.بسیار ما آب ژرف سرریز داریم. گسل زابل و گسل مکران را در استان سیستان و بلوچستان داریم. پیش بینی می شود که آب های ژرف زیادی در آنجا وجود دارد. آب های ژرف از منطقه چابهار وارد سرزمین پاکستان می شود. ادامه آن گسلی در هند است و من درباره آن مطالعه کرده ام حتی آب ژرف وارد آن قسمت ها می شود.

*روسیه وام 5 میلیارد دلاری به ایران داده و 250 میلیون دلار از این خط اعتباری در ارتباط به همین بحث آب ژرف است و روسیه در این زمینه برای انجام این مطالعات در ایران مشارکت کرده است. در این خصوص اطلاعات مشخصی دارید که این فعالیت ها از چه زمانی شروع شده و چه پیشرفت هایی داشته است؟
-من چند روز پیش با یکی از مسئولان ارشد کشور ملاقاتی داشتم و در همین زمینه ایشان فرمودند که با سرمایه گذاری روس ها، ما چند سال است که به طور چراغ خاموش داریم کار می کنیم.
وقتی که گفته می شود به طور چراغ خاموش فعالیت کرده اند اطلاعاتی هم منتشر نشده است. در نتیجه هیچکس نمی تواند ادعا کند که در کجا شروع کرده و به کجا ختم شده است. همچنین مشخص نیست چه نتایجی داشته و چه نتایجی نداشته است. البته اگر نتیجه داشت یقین داشته باشید که تا الان نتیجه این مطالعات تا الان چاپ شده بود و گزارش های آن و نقشه های پهنه بندی منتشر شده بود.

*به هر حال 250 میلیون دلار اعتبار به همین موضوع کشف آب ژرف داده شده است. این پول در حال مصرف شدن است.
ما اگر به طور جدی فعالیت کنیم ظرف چه مدت می توانیم آب ژرف را برداشت کنیم و مورد استفاده قرار بدهیم؟

- چون از سیستم از اداری در ایران مطلع هستم به شما تعهد می دهم که کمتر از 18 ماه یعنی یک و نیم سال این کار به نتیجه برسد.

*مدت زیادی است که مطالعات در استان کرمان، استان سیستان و بلوچستان، استان فارس و خراسان رضوی انجام شده است. نتیجه این مطالعات تا الان چه بوده است؟
-کسانی که می گویند مطالعه کرده ایم نتایج را منتشر کنند. در سال 1395 بنده در وزارت نیرو بودم. آقای مهندس چیت چیان، وزیر نیرو نامه ای را پاراف کرده بودند. فردی در دانشگاه صنعتی امیر کبیر ادعا کرده بود که من آب ژرف پیدا کرده ام. وزیر نیرو گفته بود که بیا. آن شخص هم نیامد. وزیر نیرو گفته بود بگو آب ژرف در کجا قرار دارد که ما از فردا حفاری را شروع کنیم.
این جمله آقای وزیر که از فردا حفاری را شروع کنیم نشان می دهد که هم ایشان مایل است و هم وقت گذاشته و هم مصمم و اراده اش بر این است که آب ژرف استحصال شود. در ضمن نشان دهنده این است که تا حالا نقطه ای مشخص نشده است.

*آقای غلامعباس کاظمی که استاد دانشگاه صنعتی شاهرود بوده گفته اند تضمین 100 درصدی برای پیدا کردن آب شیرین در قالب آب ژرف وجود ندارد. همچنین گفته اند که این یک پروژه بسیار پیچیده است.
- هدف ما از بهره برداری از آب ژرف چه هست؟ در یک منطقه ممکن است آب در حد شُرب وجود داشته باشد ولی در یک منطقه دیگر ممکن است آب ژرف برای استفاده صنعتی مناسب باشد.
اما در یک منطقه ممکن است آب ژرف داشته باشیم ولی به قدری شور باشد که اصلا نتوانیم استفاده کنیم. طبیعتا کیفیت منابع آب ژرف در قسمت های مختلف کشور متفاوت خواهد بود.

*شما گفتید که اگر بودجه به موقع تخصیص پیدا کند می توان ظرف کمتر از 18 ماه آب ژرف را به بهره برداری برسانیم. هیات دولت در جلسه یک شنبه اول مرداد 96 تصویب کرد 25 میلیارد تومان اعتبار برای تامین آب شرب اضطراری استان سیستان و بلوچستان در قالب انجام حفاری آب ژرف تخصیص پیدا کند.
فکر می کنید این 25 میلیارد تومان بودجه کافی است یا آن 250 میلیون دلاری که ایران از روسیه اعتبار گرفته است می تواند موثر باشد؟
-این مصوبه ها را برای اجرا باید به دست فردی بدهند که اختیار کامل داشته باشد. اگر قرار باشد در فرآیند اداری بیفتد به جایی نمی رسد. همچنان که در این چند سال به جایی نرسیده است.
*اخیرا اعلام شد حدود 4 هزار روستای سیستان و بلوچستان آب آشامیدنی ندارند و روزانه با تانکر آب 15 لیتر آب سهمیه ای دریافت می کنند. اگر 18 ماه زمان می برد که به آب ژرف برسیم و آن آب استحصال شود به نظرتان آب شیرین کن ها زودتر به نتیجه می رسد تا آب ژرف؟
-آب شیرین کن، دستگاه است. باید خریداری شود و بعد نصب کنند. اگر اراده باشد ظرف 4 ماه جواب می دهد. اما این آب باید در ساحل استفاده شود. هر چند که قرار است همین آب شیرین را به طبس منتقل کنند. این کار بیش تر از 3 سال طول می کشد.
به اعتقاد من دولت باید طرح جامع منابع آب داشته باشد. در چابهار و مناطق ساحلی، اولویت با آب شیرین کن است. در آنجا اگر به دنبال آب ژرف هم برویم برای ما به صرفه نیست. اما در طبس اولویت با آب ژرف است.

*با توجه به این که گفتید دسترسی به آب ژرف 18 ماه طول می کشد شما راه دیگر یا راه بهتری را پیشنهاد می کنید که در استان سیستان و بلوچستان زودتر به نتیجه برسد؟
-در نوار مرزی استان سیستان و بلوچستان و در نوار مرزی خراسان و حتی در غرب ایران، آب زیادی از کشور خارج می شود. من در این زمینه طرحی ارائه کردم و گفتم آب زیادی از کشور خارج می شود. اگر نوار مرزی را به عرض 10 کیلومتر گندم بکاریم نیاز نیست در جاهای دیگر کشور کشاورزی کنیم.
الان آب دارد از کشور خارج می شود. مرز ایران و افغانستان و مرز ایران و پاکستان، علاوه بر آب ژرفی که قطعا وجود دارد آب های عمیق معمولی هم جواب می دهند. برداشت از این آب ها به کشور ما آسیب نمی زند.
این آب ها باید استخراج شود و اگر استخراج نشود از دست ما در رفته است. مثل مخزن مشترک گاز ایران و قطر است. این که ما بگوییم این را برای آیندگان نگه داریم، خُب قطر از آن طرف، دارد استحصال می کند.
به همین دلیل باید برای استفاده از آب های مرزی باید کار کنیم. در سیستان و بلوچستان اصلا نیاز به آب ژرف نداریم. در مرز استان سیستان و بلوچستان که شیب زمین شناسی به سمت افغانستان و پاکستان است، هر جا را که حفاری کنیم آب آشامیدنی استان سیستان و بلوچستان را تامین می کند. سیستان و بلوچستان، زمانی انبار غله ایران بوده است.

*به نظر شما اولویت با حفر چاه با عمق 100 متر است و نه چاه های ژرف که بیش از 1000 متر باید حفاری کرد؟
-در عمق های بیش از 300 متر و 400 متر در نوار مرزی استان سیستان و بلوچستان، آب داریم. اصلا نیاز به حفاری آب ژرف نیست. البته در آنجا آب ژرف هم داریم و مطالعه آن جای خود را دارد.

*یعنی وزارت نیرو باید سراغ آب ژرف نرود و سراغ چاه های با عمق 300 متر بورد که آب اضطراری استان سیستان و بلوچستان را تامین کند؟
-یک دید کلی وجود دارد و می گویند محیط زیست به هم می خورد و زمین نشست اتفاق می افتد. شاید یکی از دلایل، همین باشد.

*شما می گویید در عمق 300 متری در استان سیستان و بلوچستان می توان به آب رسید و می شود آب آشامیدنی را تامین کرد. برداشت این آب ها، آن مناطق را دچار فرونشست و نشست زمین نمی کند؟
-فرونشست نکردن زمین فقط در مناطقی از کشور اهمیت دارد و نه در همه جای کشور. در نوار مرزی استان سیستان و بلوچستان، حفر چاه های 300 متری اشکال ندارد. در سیستان و بلوچستان، گسل های زیادی داریم. همین چاه های 300 متری یا 400 متری را در پهنه های گسلش حفاری کنند هیچ آسیبی وارد نمی شود.

*مطالعات مستند و قابل استناد وجود دارد که به جای حفاری چاه آب ژرف می شود با چاه های با عمق 300 متر به آب رسید؟
-من حیثیت علمی خودم را فدای بحث های بی فایده نمی کنم. اما این که فردا بگویم برای چاه های 300 متری فلان نقطه را حفاری کنید و به آب می رسیم، چنین چیزی نداریم. باید مطالعه کنیم.

*هیات دولت مصوب کرده است که جهت تامین آب شُرب اضطراری استان سیستان و بلوچستان 25 میلیارد تومان برای حفاری آب ژرف اختصاص پیدا کند. اگر می شود در عمق کمتر به آب برسید قاعدتا باید روش کم هزینه تر اجرایی شود.
-قطعا همین طور است. البته ما نیازمند پهنه بندی آب کشور هستیم. در این سال ها باید انجام و مشخص می شد که در کجا آب عمیق داریم و در کجا آب ژرف داریم. این کار انجام نشده است.
این 25 میلیارد تومان که تصویب شده است تا تخصیص پیدا کند با تشریفات اداری ما، زمان می برد.

*نهایتا شما اعتقاد دارید برای تامین آب آشامیدنی در استان سیستان و بلوچستان که در مدت کوتاهی به نتیجه می رسد با حفر چاه های 300 متری می شود این آب را تامین کرد و به نیاز مردم که فوری و ضروری هست صرفا ظرف چند ماه پاسخ داده می شود؟
-بله. این اعتقاد فنی بنده است و این امکان وجود دارد.

خلاصه:
1- فاش شدن اين موضوع توسط مطلعين محلي (نماينده مجلس) بوده نه شايعه بي اساس در رسانه اجتماعي

2- اولين ترديدها برخي اساتيد اين رشته و ليت و لعل ها كه ابهامات بسياري هست و بايد معلوم شود جطور و چگونه ووو كه خلاصه جون اينها بر ما معلوم نيست پس اصلش هم مردود است خصوصا كه جامعه دانشگاهي كشور مربوط به اين رشته كه هزاران ميليارد سالانه بودجه صرف مي كند و در برابر مشكل عيان بي ابي سالها ساكت و صامت است و هيج طرحي بجز صرفجويي آب و اصلاح روش غرقابي به روش قطره اي پيشنهادي ندارد؛ الان ملت خبردار مي شوند كه طرحهاى اساسي و ذخاير عظيم را بي اطلاع بود و همراه بقيه مردم از رسانه مطلع مي شود و ماهيت انها زير سؤال مي رود كه پس اينها چه چيزي را مي دانند و چه سوادي دارند و چه خاصيتي بنابراين عجالتا بايد ترديد و سبس تكذيب شود تا ببينيم چطور مشكل را پشت سر گذاشت

3- به دنبال اينت ترديدها تكذيب وزارت نيرو شروع شد كه ان قدرها نيست و البته جاهي زده شده و فعلا بايد ازمايش شود سالم است يا نه؟ و انقدرهان يست و ايا چند چاه ديكر و جه هزينه اى براى بالا اوردن اين اب و رساندن به سرتاسر كشور هست و اينكه اين ذخيره استراتيزيك است و نسل اينده در بي ابي وووو و فعلا نبايد موضوع اسراف اب فراموش شود، كه نحوه تكذيب و لحن محتوايش نوعي تاييد حفر جينين جاه و كشف جنيين منبعي و فيلمهاى ارتيزين بودن اين جاه و فوران ان هم شاهد عيان موضوع
اين منبع عظيم آب از جاه اكتشافي همجون ستون عظيم اززمين مي جوشد و نشان مي دهد كه يك سفره راكد در اعماق زمين فقط نبوده بلكه فعال است بقدري كه به اسمان مي جوشد
https://www.youtube.com/watch?v=s2q0WuilMEQ

4- طرح استخراج آب ازاعماقف زمين ايده روسها بوده است و با انها قراردادي هم بسته شده و ظاهرا با اشراف انها كار شروع شده و ادامه دارد و مهمترين قسمت طرح كه كجاها جاه حفر شود كه به نتيجه برسد به عهده آنهاست ضمن تجارب وةسيع انها براى حفر در اعماق هزاران متري زمين؛ البته از انجا كه روحيه خودشيفتگي ايارني هم بر جو برخي متصديان حاكم است حضوةر روسها را تكذيب مي كنند به اسم اينكه بنابودجه سرمايه گذاري صدها مليون دلاري بكنند و نكرده اند؛ و ظاهرا موضوع سرمايه كذاري مطلب ديكري بوده است كه موكول به اطمينان از امنيت سرمايه گذاري و دبه نكردن اتي ايارنيان و نيز مشكلات تحريمها ووو كه اين بخش كار يعني سرمايه كذاري متوقف شده اما حضورشان در اجراى طرخ با سرمايه ايران ادامه دارد؛ فلذا انها مي خواهند منكر شوند با انكار سرمايه كذاري كل حضور روسها و حتى اصل اجراى اين طرح را تكذيب مي كنند!!!

5- از آنجا كه شروع اين طرح با حضور رئيس جمهور روحاني در سال 96 انجام شده و طبق بيش بيني قبلي در 97 به هبهر برداري هم رسيده فلذا موفقيت دولت در اين طرح؛ سبب شده تا انكيزه سياسي مغزكوجكها فعال كرديده و بجاي تقدير و تشويق و نكاه فراجناحي و ملي به موضوع آنرا مجالي براى ترديد و انكار موفقيت رقيب يافته اند

6- از دلايل انكار و تكذيبها استراتيزيك بودن موضوع است كه جزئيات طرح نبايد بر رقباي منطقه و دشمنان بين المللي مكشوف شود؛ فلذا براى حساس نشدن آنها تكذيبها صورت مي كيرد
همجنين وقتي متخص اين رشته با مقام عالي علمي و موقعيت ارتباطي بالا از سران نظام نقل مي كند كه سالهاست با كمك روسها جراغ خاموش اين موضوع را بيكيري مي كنند فلذا نبايد توقع داشت كه اصل موضوع يا جزئياتش را به تفصيل با كزارش ويديويي و تلويزيوني به نحو ملاسليماني بيايند و رسانه اى كنند و انقدر هم رويش مصاحبه كنند كه هر ذهن ضعيف و شكاك هم بتواند ببذيرد خصوصا با حالت عوام كه همواره در هر مرحله اتى خواهند كفت بس جرلاا فلان شخص مي كويد نمي شود يا نشد؛ همجنان كه مصاجبه كننده اخير جنان كارشناس متخصص را ذله مي كند كه ناجار مي شود بكويد -من حیثیت علمی خودم را فدای بحث های بی فایده نمی کنم و بعد هم كه به جشم ديدند؛ توقعات و حرفها شروع مي شود جرا بايد با وجود درياى عظيم اب شيرين استانهاى كشور كمبود اب داشته باشند وووو !!!

7- مهمتر از ذخائر فروعميق آب و رودخانه و درياي اب شيرين جاري زير كوير ايران؛ مبحث آبهاى عميق 300 متري نواحي مرزي است كه هدر مي رود
-در نوار مرزی استان سیستان و بلوچستان و در نوار مرزی خراسان و حتی در غرب ایران، آب زیادی از کشور خارج می شود. من در این زمینه طرحی ارائه کردم و گفتم آب زیادی از کشور خارج می شود. اگر نوار مرزی را به عرض 10 کیلومتر گندم بکاریم نیاز نیست در جاهای دیگر کشور کشاورزی کنیم.
الان آب دارد از کشور خارج می شود. مرز ایران و افغانستان و مرز ایران و پاکستان، علاوه بر آب ژرفی که قطعا وجود دارد آب های عمیق معمولی هم جواب می دهند. برداشت از این آب ها به کشور ما آسیب نمی زند.
این آب ها باید استخراج شود و اگر استخراج نشود از دست ما در رفته است

Image

از آنجا كه آبهاي زرف در نواحي گسلهاى كشور جاري هستند فلذا نقشه گسلهاى اصلي كشور را مي اوريم تا تصويري از مسير جريان اين ذخاير ابي داشته باشيم
Image
Image
نبض زمان
 
پست ها : 1929
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm


بازگشت به درسهای زمانه شناسی سال 1440


Aelaa.Net