آلودگي رسانه اى

مدير انجمن: najm134

آلودگي رسانه اى

پستتوسط najm134 » شنبه مارس 27, 2010 12:16 pm

عناوين گزارشاتي كه تا كنون در اين باره منتشر شده است: كودكان و خشونت در تلویزیون - آموزش روش ساخت شراب و شرابخواري براى كودكان! - رسانه انحراف ملي؟ - عيب برنامه‌ها‌ی صدا و سیما
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

رسانه سالم / رسانه ناسالم

پستتوسط najm134 » سه شنبه آپريل 13, 2010 7:14 am

كودكان و خشونت در تلویزیون
تلویزیون می تواند عامل مؤثری در رشد و تحول سیستمهای ارزشی ، و شكل دهنده رفتار باشد ؛ ولی متأسفانه بسیاری از برنامه های تلویزیون مروّج خشونت هستند. با تحقیق در مورد تأثیر برنامه های خشونت آمیز تلویزیون بر كودكان و نوجوانان ، معلوم شده است كه آنها :
1- ترس از خشونت ندارند؛
2- به تدریج می پذیرند كه خشونت راهی برای حل مشكل است ؛
3- به تقلید خشونت می پردازند؛
4- ناخودآگاه با شخصیت های خاصی چه قربانیان و چه قربانی كنندگان همانند سازی می كنند. لازم به ذكر است كه همانند سازی ، ناآگاهانه و بسیار خطرناك است ولی الگو برداری آگاهانه است . تصوير
مشاهده خشونت در برنامه های تلویزیونی باعث پرخاشگری در كودكان می شود. گاهی اوقات حتی دیدن یك برنامه خشونت آمیز می تواند پرخاشگری را افزایش دهد. كودكانی كه مكرراً نمایشهایی پر از خشونت را تماشا می كنند و ازاین كار منع هم نمی شوند، به احتمال زیاد ، به تقلید آنچه می بینند می پردازند.
اثر خشونت تلویزیونی ممكن است فوراً در رفتار یا گفتار كودك نمودار شود و یا سالها بعد خود را نشان دهد. البته خشونت تلویزیونی تنها علت پرخاشگری یا رفتار خشونت آمیز نیست ولی از عوامل مهم تلقی می شود. والدین می توانند با استفاده از راههای پیشنهاد شده ی زیر كودكان خود را از خشونت مفرط تلویزیونی محافظت كنند.
1- به برنامه هایی كه كودكان می بینند توجه كنید و بعضی از آنها را همراه كودك خود ببینید. چنانچه كودك خود را به هنگام تماشای برنامه های خاص تلویزیونی همراهی كنید ، می توانید سؤالهای او را بهتر برایش توضیح دهید و جلوی كج فهمی او را بگیرید.
2- زمان تماشای برنامه های تلویزیونی را محدود كنید. توجه داشته باشید كه تلویزیون را نباید دراتاق خواب بچه ها قرار دهید. با این عمل خود باعث می شوید كه كودك با اثرات منفی برنامه های خشونت آمیز تلویزیونی ، به خواب برود ؛ همچنین نظم ساعت خواب و بیداری او مختل نمی شود.
3- به كودكان خود تذكر بدهید كه اگر چه هنرپیشه حقیقتاً مجروح نشده یا به قتل نرسیده است ، لكن این گونه خشونتها در دنیای واقعی یا بسیار دردناك است یا منجر به مرگ می شود.
4- هنگامی كه برنامه های خشونت آمیز پخش می شود، یا كانال را عوض كنید یا تلویزیون را خاموش كنید. توضیح دهید كه مشكل آن برنامه چیست و به گونه ای با منطق درخور فهم كودك ، آسیب و ضرر موجود در آن برنامه را توضیح دهید تا میل كودك یا اصرار او برای تماشای این گونه برنامه ها كاهش یابد.
5- در حضور بچه ها صحنه های خشونت آمیز را تأیید نكنید و بگویید كه بدترین شیوه برای حل یك مشكل، روش خشونت آمیز است.
6- تأثیر همسن و سالان و دوستان و همكلاسی ها باید به حداقل برسد. به این منظور با والدین بچه های دیگر تماس بگیرید و در مورد نوع برنامه ها ی تلویزیون و مدت زمان مناسب برای تماشای تلویزیون توافق كنید.
والد ین با استفاده از این روشها می توانند اثر مخرب تلویزیون را در دیگر حیطه های زندگی از قبیل شكل گیری ها و قالب پذیری های جنسیتی یا نژادی پیشگیری كنند. مدت تماشای تلویزیون توسط كودكان ، جدا ازمحتوای آن باید كم شود چون كودكان را از پرداختن به فعالیت های مفید دیگر از قبیل مطالعه، بازی با دوستان و رشد و پرورش علائق خود باز می دارد.
اگر والدین در امر محدود كردن كودكان خود مشكل دارند یا نگرانی هایی در باب چگونگی رفتار خود در مقابل واكنش های كودك نسبت به برنامه های تلویزیونی دارند، می بایست با یك روان شناس كودك و نوجوان مشاوره كنند و از رهنمودها و تجارب او برخوردار شوند.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

رسانه سالم / رسانه ناسالم

پستتوسط najm134 » سه شنبه آپريل 13, 2010 7:18 am

آموزش روش ساخت شراب و شرابخواري براى كودكان! = رسانه انحراف ملي؟
روزنامه كيهان: پنجشنبه 9 آبان 1387 - 30 شوال 1429 -30 اکتبر 2008 - سال شصت و چهارم - شماره 19218
(خبر ويژه) سيماي جمهوري اسلامي ايران بعدازظهر ديروز در اقدامي بي سابقه پس از انقلاب در يكي از پربيننده ترين برنامه هاي كارتوني كودكان، آموزش كامل توليد مشروب الكلي را به تصوير كشيد.
ساعت 16.30 دقيقه بعدازظهر ديروز در كارتون پرمخاطب «پت و مت» در شبكه دوم سيما، در اقدامي تعجب برانگيز، يك بار چگونگي فرآيند توليد شراب از ابتداي كار يعني از چيدن انگور، و بار ديگر آوردن دستگاه تقطير و گرفتن «عرق» تا مصرف آن و متاسفانه حتي به هم زدن گيلاسهاي مشروب و سپس مست شدن دو شخصيت كارتوني محبوب بچه ها نشان داده شد.

تني چند از هموطنان ديروز بلافاصله طي تماس با تحريريه كيهان، نسبت به پخش اين انيميشن بشدت اعتراض كردند و با تقبيح اين عمل ناشايست، خواستار عذرخواهي رسمي مسئولان عالي صداوسيما و بركناري عاملان پخش اين برنامه شدند.
خبرنگار ما در تماس با مركز پيام روابط عمومي صداوسيما (162)، مطلع شد كه مردم هوشيار كشورمان در تماسهاي مكرر با اين مركز نيز اعتراضهاي شديد خود را اعلام كرده اند.
مركز 162 به خبرنگاركيهان گفت: گزارش كامل اين اتفاق و تماسهاي فراوان مردم نگران را براي مقامات بالاي سازمان ارسال كرده اند.
گفتني است در فهرست ريز برنامه هاي اعلام شده كودك و نوجوان از سوي صداوسيما در بعدازظهر روز گذشته برنامه پت و مت وجود نداشت. بايد ديد چه كساني خارج از برنامه، اين انيميشن را در كنداكتور پخش قرار داده اند.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

رسانه سالم / رسانه ناسالم

پستتوسط najm134 » سه شنبه آپريل 13, 2010 7:21 am

عيب برنامه‌ها‌ی صدا و سیما
علیرضا پناهیان گفت: صدا وسیمای ما اگر به صورت علنی مردم را به گناه دعوت می‌كرد اشكالش كمتر بود از اینكه اكنون برای گناه زمینه‌سازی می‌كند. به گزارش خبرنگار «شریف نیوز»، علیرضا پناهیان عصر امروز در اولین گردهمایی سراسری مجامع وبلاگ‌نویسی كه در سالن اسوه برگزار شد، با اشاره به مباحث فرهنگی و لزوم هوشیاری مردم در مقابل توطئه‌های عوامل ضد فرهنگی، گفت: وی استفاده از نهادهای فرهنگی همچون آموزش و پرورش و صدا و سیما را در دوران كنونی انفعالی و حداقلی دانست و گفت: برخی كارشناسان ما به جای آنكه ابرو را درست كنند چشم را در می‌آورند و این در اكثر برنامه‌ها مشهود است. می‌گویند كدام برنامه، می‌گوییم بگردید در كدام برنامه نیست. در یك فیلم توبه را به لجن می‌كشند و مذهبی‌ها‌ی ما غافل هستند و در فیلم دیگر برای اینكه ارتباط مرد با یك زن دیگر را تقبیح كنند، بی احترامی مادر به پدر را تبلیغ می‌كنند. پناهیان فروپاشی بنیان خانواده‌ها را برای صهیونیست‌ها بسیار مهم دانست و علت آن را جلوگیری از تربیت فرزندان در خانواده عنوان كرد و ادامه داد: تولیدات اكثر كارگردانان و نویسندگان ما به گونه‌ای است كه انگار از خانواده‌هایی بیرون آمده‌اند كه فقط در آن دعوا بوده است و بدین ترتیب رسانه برای عدم پذیرش احكام دینی بسترسازی می‌كند. بعد می‌گویند صدا و سیما كه حرامی را حلال نكرده است! وی هدف دشمنان را به تاخیر انداختن ایجاد جامعه‌ای نمونه و وسیله‌ای آنان در این راستا را استفاده حداقلی ما از امكانات و ایجاد اصطكاك بین افكار عمومی وافكار دینی دانست و تاكیدكرد: صدا وسیمای ما اگر به صورت علنی مردم را به گناه دعوت می‌كرد اشكالش كمتر بود از اینكه اكنون برای گناه زمینه‌سازی می‌كند.
پناهیان خاطرنشان كرد: به عنوان نمونه سن علاقه دختران و پسران در جامعه ما كه مظاهر علنی فساد مشخص نیست به شدت پایین آمده و این صرفا مرهون زحمات دوستان در صدا و سیما است.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

تلویزیون از کودکان نابغه نمی سازد

پستتوسط najm134 » دوشنبه مارس 14, 2011 3:25 am

تلویزیون از کودکان نابغه نمی سازد
زمان در سالهای اولیه زندگی یک کودک ارزش زیادی دارد، او هر چه شما انجام دهید را تماشا می کند و می آموزد .
این ادعا همیشه خوب به نظر می رسد، کودک را جلوی ویدئو یا تلویزیون بنشانید، سپس در زمان کوتاهی او حرف زدن را یاد میگیرد و باهوش تر از بچه ی همسایه می شود. در آخرین مطالعات انجام شده بروی تاثیر برنامه های محبوب تلویزیونی بر کودکان، به نظر می رسد این امر بیشتر از آنکه خوب باشد، مضر است و حتی ممکن است در کودکان تاخیر تکلم ایجاد کند. تصوير
بر طبق این تحقیقات، با گذراندن هر ساعت در روز پای دی وی دی یا ویدئو ، کودکان 6 تا 8 لغت کمتر از نوزادانی که هرگز ویدئو تماشا نکرده اند، یاد می گیرند. این محصولات قویترین اثر مخرب را بروی کودکان 8 تا 16 ماهه که در سنی هستند که می خواهند مهارتهای حرف زدن را یاد بگیرند، دارد. بطور کلی مهارتهای تکلم در آنها نسبت به بقیه 10 درصد کاهش می یابد.
با این حساب تلویزیون و ویدئوها، پیشرفت کودکان را عقب می اندازند، کودکان نیاز به ارتباط دوطرفه و رو در روی واقعی دارند. این تعامل هرگز از طریق پرده تلویزیون به دست نخواهد آمد. و حتی منجر به اختلال در دوران شکل گیری ارتباطات مغزی آنها می شود.
در یک نمونه واقعی مشخص شد کودکان بیشتر و سریعتر از یک فرد بومی واقعی روبرویشان یاد می گیرند تا اینکه همان فرد بصورت ویدئویی و از پشت مونیتور با آنها صحبت کند.
در سال 1999 پیشنهادی جدی مطرح شد که هیچ کودک زیر 2 سالی تلویزیون تماشا نکند، به جای آن پدر و مادر از کتاب یا قصه هایی که خودشان بلدند، روزانه برای کودک بخوانند تا بسرعت مهارتهای زبانی اش افزایش یابد.
در واشینگتون برنامه های ویدئویی برای کودکان طراحی می شود که به والدین قول می دهد تا رشد زبانی کودک را تسریع بخشد، اما محققان می گویند این وعده ها حقیقت ندارد و یک برنامه تلویزیونی که بسرعت ویرایش و پخش می شود و مدام صحنه هایش عوض می شود، هیچگاه جای ارتباط کودک و والدین را نخواهد گرفت.
متاسفانه بسیاری افراد بر این باورند که شبیه سازی چیز مناسبی است پس هرچه بیشتر، بهتر!!، یک شبیه سازی همگانی برای همه کودکان مطمئنا راه درستی برای تربیت و یادگیری در آنها نیست. ذهن کودک حتی سطوح بالاتری را در ذهن خود شبیه سازی می کند و به دنیای خلق شده در تلویزیون عادت می کند، آن را نرمال پنداشته و در زندگی واقعی نیز همان انتظار را دارد، این ممکن نیست و ارتباط آنها با دنیای بیرون به مشکل برخواهد خورد.
این مطالعات در انتها می افزاید، تکثیر محصولات تصویری برای کودکان در آینده چیز با ارزشی را از شما و کودک خواهد گرفت و آن ارتباط است. زمان در سالهای اولیه زندگی یک کودک ارزش زیادی دارد، او هر چه شما انجام دهید را تماشا می کند و می آموزد. پس تلویزیون را کنار نهاده و با آنها صحبت کنید! کودک گوش خواهد کرد.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

سه مشکل محوری صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران

پستتوسط najm134 » جمعه اکتبر 05, 2012 9:02 am

نقد دانشگاه عمومی صدا و سیما از سالها قبل از سوی دلسوزانی مانند شهید فقید سید مرتضی آوینی صلا زده شده بود.
مقاله ای مفصلی در سایت مرکز اسناد تقدیم شد. خلاصه آن بدین شرح است:

مشکل صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در سه نکته خلاصه می شود.

اول مشکل ساختاری، به این معنا که ذات و ماهیت تکنولوژی رادیو و تلویزیون در راستای غرب گرایی فرهنگ اسلامی را هدف گرفته است بدون اینکه نیروهای آگاه و خلاق بتوانند این حجاب و مشکل را از سر راه بردارند.

صدا و سيما سرباز انقلاب نيست

دوم نیروی انسانی تولید کننده است. نیروی تولیدی، مهمترین بخش سازمان انقلاب اسلامی و یا ناآگاه به اولویتهای فرهنگی و سیاسی امام و رهبری هستند.

سوم مدیران و مسئولان کلان صدا و سیما مهمترین مشکل هستند که توزیع بودجه و امکانات و برنامه ریزی برای آینده سازمان برعهده آنهاست که متأسفانه به دلایل مختلف امیدی به آنها نیست. ولی کمترین انتظار نیروهای دلسوز نظام فرصت سازی برای رشد نیروهای معتقد است. اما تبلور و جلوه گری نیروهای خلاق و بصیر دلیلی بر بی کفایتی و بی لیاقتی این مدیران خواهد بود. لذا این عناصر متملق و فرصت طلب و یا سکولار و لابشرط هستند که در سیستم بالا می روند.

اما نکته ای که ذکر آن بسیار رفته است و در آن مقاله نیز بدان اشاره نشده است: نظارت رهبری بر سازمان صدا و سیما است. این نظارت و هدایت اولاً که غیر مستقیم و در حد انتخاب ریاست سازمان در حدود قانون و دوره های پنج ساله است. نقد و بررسی سازمان نیز منافی و معارض نظارت ایشان نبوده و بارها از سوی معظم له تاکید نیز شده است.
بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه السلام طی دو برنامه جدی به نقد صدا و سیما پرداخت یک بار در دروه لاریجانی یک بار نیز در دوره ضرغامی.
در دوره لاریجانی علی رغم پی گیری های زیاد حضور لاریجانی در دانشگاه هماهنگ نشد ولی یک روز قبل از اجرای همایش از دفتر لاریجانی با آیت الله مهدوی کنی تماس گرفتندکه «نقد یک طرفه است و ما را دعوت نکرده اند» آقای مهدوی نیز همایش را تعطیل کرد ولی وقتی شماره نامه های دفتر لاریجانی را برای ایشان بردند و ایشان نیز مجوز انجام برنامه را صادر کردند. البته مدیر شبکه یک در دانشگاه حاضر شد که گزارش آن در سوره دوره چهارم چاپ شد.
ضرغامی نیز با ژست نقدپذیری و خود انتقادی وارد شد ولی بعد از نامه نگاری های پیاپی حاضر نشد، در دانشگاه حاضر شود و عناصری دست چندم تر از همایش قبلی در دانشگاه حاضر شدند.
سی دی همایش نقد صدا و سیما توسط واحد فرهنگی بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه السلام تهیه شده است.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

آلودگی رسانه

پستتوسط najm134 » جمعه نوامبر 09, 2012 8:40 am

لويي ماير، ساموئل گلدوين، برادران وارنر، و اروينك برلين از جمله سرمايه داران يهودي بودند كه در عرصه سينما پا به خاك قاره آمريكا گذاشتند و در ابتدا با گسترش سالن هاي سينما به توليد فيلم پرداختند و در ادامه توانستند با تلاش فراوان، انحصار فيلمسازي را كه متعلق به اديسون و ساحل شرقي بود لغو كردند و در ساحل غربي، هاليوود را بنيان گذاردند.
نفوذ صهيونيست هاي مهاجر به عرصه سينماي آمريكا، با استفاده ابزاري از زنان، موضوعات غيراخلاقي، خشونت و ترويج خرافات و جادو در فيلم هاي توليدي باعث گرديد تهيه كنندگان يهودي حاكم مطلق سينماي آمريكا گردند.
صهيونيست از انواع و اقسام روشها براي چنگ انداختن بيشتر به حوزه سينماي آمريكا استفاده كردند آنها با برنامه اي حساب شده، خود را مشتاق فراموش كردن ريشه هاي تاريخي خويش و ادغام در جامعه آمريكا نشان مي دادند؛ «لويي ماير» كه مي گفت روز تولد واقعي اش را نمي داند، جشن تولد خود را در روز چهارم ژوئيه (روز استقلال آمريكا) گرفت و خود را يك يانكي نمونه به مردم معرفي كرد. «اروينك برلين» نيز با ساخت موسيقي فيلم و سرودهاي ملي و ميهني آمريكايي، از آيزنهاور جايزه مخصوص دريافت كرد.
اما نقطه عطف حضور صهيونيست ها در عرصه سينماي آمريكا، روي كار آمدن نازي ها در آلمان و شروع جنگ جهاني بود، چراكه از آن پس تاكنون اين قوم با مطرح كردن موضوع كشته شدن يهوديان در جنگ جهاني دوم و دادرسي دادگاه نورنبرك و HOLOCOST (كوره هاي آدم سوزي نازيان) توانسته اند درعرصه سينما فعاليت بسيار زيادي داشته باشند چراكه جنايات هيتلر نسبت به نوع بشر و از جمله يهوديان و تنفري كه وي به ساير نژادها جز ژرمن داشت، بهترين زمينه را براي پيشبرد اهداف صهيونيسم فراهم كرد.

فيلم هايي كه در آن، تبليغ صهيونيسم بوضوح به چشم مي خورد

يكي از فيلم هاي سينمايي هاليوود كه در آن به طور پنهان به تبليغ صهيونيستم پرداخته مي شود، فيلم سينمايي «فهرست شيندلر» ساخته «استيون اسپيلبرك» است. در زماني كه چهره زشت و منفي رژيم صهيونيستي روز به روز براي جهانيان آشكارتر مي شد، «استيون اسپيلبرك» وظيفه محق جلوه دادن و منصفانه بودن تاسيس يك دولت صهيونيستي را به عهده داشت البته ساخته شدن چنين فيلمي يك اتفاق ساده هنري يا امري تصادفي نبود، بلكه وظيفه اصلي آن برانگيختن حس همدردي و احساسات تماشاگران با صهيونيستها بود تماشاگران با ديدن شكنجه هاي جسمي و روحي يهوديان در اردوگاههاي نازي، تحت تاثير شديد قرارمي گرفتند و از روي احساسات كاذب و نه عقل به قضاوت مي نشستند.
«فهرست شيندلر» بي شك ازجمله فيلمهايي بود كه براي كاهش جو ضد صهيونيستي كه در دهه نود در اروپا و حتي آمريكا شدت يافته بود، ساخته شد تا از اين طريق تماشاگران را نسبت به جنايات و مظالم رژيم صهيونيستي در حق مردم مظلوم فلسطين، بي توجه كند.
فيلم «فهرست شيندلر» با روشنايي شمعي در تاريكي و مراسم دعاي يهوديان شروع مي شود . مشخصات فيلم همراه با حركت قطاري كه مهاجران را حمل مي كند ، نوشته مي شود. شيندلر ، فردي خوشگذران و پرقدرت است. او عضو حزب ناسيونال سوسياليسم آلمان است و يهوديان را براي منافع اقتصادي خود قرباني مي كند. شيندلر با افسران «اس اس» همكاري مي كند و در كشتار يهوديان، تصميم گيريها برعهده اوست. دركنار او، شخصيتهاي ديگري نيز قرار دارند كه درعين وفاداري به آرمانهاي نازيها، بر كشته شدگان دل مي سوزانند. فيلم درنهايت با بزرگداشت شيندلر و تلاشهاي او درجهت حفظ جان عده اي از يهوديان پايان مي پذيرد.
حمايت سنديكاي صهيونيستهاي آمريكا از اسپيلبرگ به تقدير و تشكر رسمي و اعطاي هفت جايزه اسكار محدود نشد، بلكه اين امر ابعاد اقتصادي گسترده اي نيز يافت. بطوري كه بانك صهيونيستي چيس مانهاتان تسهيلاتي به مبلغ 3 ميليارد دلار براي كمك به كمپاني اسپيلبرگ درنظر گرفت. مدتي بعد در سال 1995، جمعيت صهيونيستهاي آمريكا با صدور بيانيه اي از تمام كمپانيهاي بزرگ يهودي خواست تا اسپيلبرگ را براي خدمت به اهداف قوم خود مورد حمايت مادي و معنوي قرار دهند. اين كارگردان با پشتوانه اين ارقام نجومي توانست نامش را براي اولين بار در فهرست ثروتمندترين ستارگان هاليوود ثبت كند.
پس از اكران فيلم «فهرست شيندلر» ، سران رژيم غاصب صهيونيستي تصميم گرفتند يك كميته عالي سينمايي به منظور ساختن فيلمهاي تبليغاتي تشكيل دهند. رياست اين كميته برعهده «عزر وايزمن» رئيس جمهور وقت رژيم صهيونيستي بود. نخست وزير، نمايندگان موساد و سران كمپاني هاي كانن و آي . تي . وي و اسپيلبرگ اعضاي اين كميته بودند.
از ديگر توليدات هاليوود كه براساس انديشه هاي صهيونيستي و با ظرافت تمام ساخته شده است، مجموعه فيلم «تنها در خانه» است كه كودكي تنها را در هجوم دشمنان به تصوير مي كشد اين كودك با زيركي خاص بر دشمنان پيروز مي شود و آنها را به سختي مجازات مي كند با نگاهي ساده به مضامين اين فيلمها، ردپاي جنگ هاي اعراب و اسرائيل و شكست اعراب در اغلب اين جنگ ها را مي توان ديد در اين مجموعه ها دشمنان كودك كه نمادي از نژاد برتر است، افرادي احمق و كودن معرفي مي شوند كه راهيابي به خانه امن و سرزمين موعود برايشان غيرممكن است.
در فيلم «ماتريكس» كه در سال 1999 توسط برادران ووچوفسكي ساخته شد، انسان آينده به ماشين تبديل شده و بي هويت است و تمام زندگي او به يك كامپيوتر مركزي وابسته است كه همه امور زندگي و افكار او در آن كنترل مي شود. در اين فيلم، تنها مدينه فاضله دنيا و راه نجات انسانها، شهر زايان (صهيون) ترسيم مي شود كه در زيرزمين قرار دارد. اين شهر كه پر از استعاره هاي صهيونيستي است، نمادي از معبد سليمان است كه صهيونيستها معتقدند زير مسجد الاقصي بوده است. در اين معبد نمادين، نمادهاي ديگري از يهوديت باستاني ازجمله شوراي سنهدرين بازسازي شده است. در اين فيلم، آينده جهان، در گروي ظهور مسيح قوم يهود است. او به جاي اينكه يك پيامبر الهي باشد يك تكنيسين كامپيوتري است. وي هيچ اعتقادي به دين و خدا ندارد و تنها با اتكاء به اراده بشري خويش جهان را نجات مي دهد. فيلم ماتريكس با هزينه ميلياردها دلار توسط هاليوود ساخته و برنده 4 جايزه اسكار شد. دراين فيلم، نقش صهيونيستها در جهان، محوري و نجات دهنده ترسيم مي شود.
در يكي ديگر از محصولات هاليوود، با نام «آرماگدون» كه به مسيح و منجي اشاره دارد، تكنيسين ها و كمپاني هاي نفتي آمريكا به نجات زمين مي آيند و كشورهاي اسلامي در اوج عقب ماندگي، چشم انتظار كمك ايالات متحده هستند. فيلم آرماگدون كه به خوبي تفكرات كاپيتاليستي سردمداران آمريكا را به نمايش مي گذارد، با توجه به نظريه تافلر مبني بر نياز به برتري فناوري براي سيادت بر جهان ساخته شده است.
كمپاني «والت ديزني» از ابتدا تاكنون توسط لابي هاي صهيونيست اداره و تامين شده است و نگاه صهيونيستي حاكم برآثار والت ديزني، بعضا به توليد انيميشن ها و فيلمهاي تاريخي درباره زندگي انبياي الهي منجر شده كه سه فيلم كشتي نوح، زندگي حضرت موسي (علیه السّلام) و زندگي حضرت يوسف (علیه السّلام) از آن جمله است. در تمامي اين آثار كه براساس قصص تورات و روايات تحريف شده اي از زندگي اين انبياي بزرگ ارائه شده، شأن و منزلت اين بزرگمردان در ذهن مخاطب مخدوش مي شود چنانكه در اين فيلمها بر مسائل مادي و جدايي دين از دنيا تاكيد مي شود.
جالب توجه آنكه در برخي از اين آثار، شخصيت هاي اصلي انيميشن با صداي مشهورترين ستارگان سينمايي سخن مي گويند كه طرفدار صهيونيستها هستند؛ به عنوان مثال در انيميشن پرنس مصر كه روايتگر زندگي حضرت موسي (علیه السّلام) است، وال كليمر به جاي موسي (علیه السّلام)،ميشل فايفر به جاي همسر و ساندرا بولاك به جاي خواهر او صحبت مي كند.
به اين ترتيب سينماي غرب با نگاهي يك سويه و تحريف شده، به بيان زندگي شخصيتهاي بزرگي مي پردازد كه براي نجات بشريت آمده اند. اين روايات كه اغلب با حقيقت فاصله دارند، در نهايت، برتري يك قوم و يا يك دين را القاء مي كنند. اين نكته حتي در غالب فيلمهاي ساخته شده درباره زندگي مسيح (علیه السّلام) نيز به چشم مي خورد و اين بخاطر نفوذ صهيونيستها در سينماي امروز هاليوود و سرمايه گذاري كلان آنها در صنعت سينما است. ازهمين رو، اين وسيله ارتباطي براي آنان اهميت فراواني دارد و از آن، درجهت تبليغ انديشه هاي صهيونيستي استفاده مي كنند.

هاليوود بعد از سال 2000

سينماي هاليوود در لايه هاي زيرين محصولات خود ، اين نكته را به مخاطبان القاء مي كند كه هركس قدرت بيشتري دارد، آينده جهان را در دست مي گيرد. اين طرز فكر از اواسط قرن بيستم در هاليوود كاركرد ويژه اي داشته است. درجريان جنگ جهاني دوم، هاليوود درصدد بود كه مردم را براي ورود ايالات متحده به صحنه نبرد، توجيه كند. در همين رابطه پس از شروع جنگ، براي ترويج فرهنگ نظامي گري دو فيلم ساخته شد. يكي به نام «چرا مي جنگيم» و ديگري به نام «كازابلانكا» . در مجموعه اول، كارگردانان هاليوود ازجمله فرانك كاپرا از سوي پنتاگون مأموريت يافتند كه اين مستند را بسازند و در آن جنايتهاي دو قدرت آلمان نازي و ژاپن را برجسته كنند.
دراين راستا انواع يهود آزاري، شكنجه ها و خشونتها، با بودجه عظيم آمريكا و سينماي هاليوود به تصوير كشيده شد. اين فيلم براي ايالات متحده نتيجه بخش بود، چراكه مردم در آخر اين مجموعه، به اين نتيجه رسيدند كه اگر در جنگ به نفع كشورشان شركت نكنند، در چنگال ژاپن يا آلمان گرفتار خواهند شد. اما پس از جنگ، شرايط جهان تغيير كرد و درپي آن، هاليوود نيز در شيوه هاي خود، دگرگونيهاي ايجاد كرد.
بعد از سال 2000، در فيلمهاي ساخته شده توسط هاليوود، تلفيقي از نظريات تافلر، فوكوياما و هانتينگتون است كه به يك كليشه مشترك رسيده است. در اين گونه فيلمها، مرتباً يك خطر جدي براي كره زمين و تمام موجودات آن پيش مي آيد و ارتش و نيروي نظامي آمريكا در اكثر مواقع با اتكاء به قدرت خود، زمين را نجات مي دهند.
به لحاظ آماري، هنر سينما، مهمترين وسائلي است كه هجوم فرهنگي آمريكا به كشورهاي ديگر را تسهيل مي كنند. عرضه فيلمهاي آمريكايي و برنامه هاي تلويزيوني اين كشور به ديگر كشورها، از سال 2000 با رشد 22 درصدي همراه بوده و صد فيلم برتر سال جهان، معمولا محصول هاليوود هستند.
بعد از سال 2000 ، سير تبليغاتي هاليوود، مدل جديدتري به خود گرفت و آمريكا طبق نظريه دهكده جهاني مك لوهان و نظريات تافلر و فوكوياما برآن شد كه خود را در افكار عمومي، به نوعي ناجي زمين، مسيح آخرالزمان و نجات بخش بشريت معرفي كند. لذا سياستهاي جديدي براي هاليوود در نظر گرفته شد. براساس آن، هاليوود بايد دو هدف را دنبال مي كرد. يكي اينكه تصويري از شيطان ارائه دهد كه براي نابودي كل جهان و تمامي اهل زمين خطر آفرين است. ديگر آنكه دربرابر اين شيطان، مي بايست يك ناجي را معرفي نمايد. در فيلمهاي هاليوود، اين نجات دهنده زمين كه به نوعي پدر معنوي انسانها نيز معرفي مي شود، يك آمريكايي يا يك يهودي است.

هولوكاست در سينماي هاليوود

هولوكاست به سه شيوه در دنياي تصوير و سينماي آمريكا بخصوص در هاليوود مطرح شده است؛ نخستين تصاوير هولوكاست كه به مردم جهان نشان داده شد، بصورت فيلمهاي خبري بود. اين فيلمها شامل تصاويري از شدايد و مصائب بيرحمانه اردوگاههاي كار اجباري بود كه ظاهرا از آرشيو نازيها استخراج شده بود. فيلمها، تصاوير هزاران جسد و گروههايي از زندانيان را كه از فرط لاغري به شكل اسكلت درآمده بودند، نشان مي داد. در تصاوير ديگر، قطارهاي انباشته از افراد تبعيدي با چهره هاي خسته و تكيده و بدون آب و غذا نشان داده مي شد.
هدف از نشان دادن اين فيلمها به مردم، تبليغ درباره رنج قوم يهود، ناامني آنها، فقدان حقوق اجتماعي و كشتار آنها بود. اين امر پس از جنگ جهاني دوم، نقش زيادي را در برنامه هاي تبليغاتي صهيونيسم جهاني و اشغالگران فلسطين داشت. پرداخت غرامت از سوي دولت آلمان به يهوديان نيز به اين گفته ها، مهر تأييد زد.
پس از گزارشهاي خبري، فيلمهاي مستندي ساخته شد كه در آن طي كندوكاو در اردوگاهها، با برخي بازماندگان و يا سربازان حاضر در آن مكانها صحبت مي كردند و همه به نوعي هولوكاست را مطرح مي كردند. آمريكايي ها در بسياري از اين فيلمها، نقش منجي ملت يهود را بازي مي كردند.
در اواخر دهه چهل ميلادي، فيلمهاي سينمايي ساخت هاليوود نيز به اين مسير وارد شدند و حتي در برخي فيلمهاي غيرجنگي نيز به اين موضوع اشاره شد. فيلم «آتش متقابل» كه در سال 1947 ساخته شد، داستان كشته شدن مشكوك يك يهودي در يكي از هتلهاي شهر نيويورك است. در اين ماجرا، سه سرباز مورد سوء ظن قرار مي گيرند. در پايان هم مشخص مي شود كه اين جنايت بدون هدف و با جهل تمام صورت گرفته است نكته جالب اينست كه در كتابي كه فيلمنامه براساس آن نوشته شده، دين شخص مقتول مشخص نيست، ولي در فيلم بر يهودي بودن او تاكيد مي شود. به اين ترتيب نوعي مظلوم نمايي دراين فيلم به چشم مي خورد.
فيلم جنجال برانگيز ديگري نيز در اين سال ساخته شد كه «قول مردانه» نام دارد و «اليا كازان» (Elia Kazan) آن را ساخته است. در اين فيلم يك روزنامه نگار قصد دارد با نوشتن رشته مقاله هايي، جريان يهود ستيزي را ريشه يابي كند، ولي در راه يافتن به عمق ماجرا ناموفق است. فيلم با اين گفتار به پايان مي رسد كه يهود ستيزي برابر با ضد آمريكايي بودن است.
فيلم «پيانيست» ساخته «رومن پولانسكي» محصول 1992 آمريكا و روايتي ديگر از هولوكاست است. فيلم بر محور زندگي يك نوازنده پيانو در ايستگاه راديويي ورشو و خانواده او دور مي زند. زندگي معمولي آنها با شروع جنگ دگرگون مي شود. تحقير و آزار و اذيت آنان به جرم مذهبشان افزايش مي يابد و سرانجام به گتو (محل محصوري چون پادگان نظامي= اردوگاه) منتقل مي شوند. او به همراه هزاران نفر ديگر چند سال در آنجا مي ماند، به دفعات مي گريزد، ولي دوباره او را پيدا مي كنند. وي مدتي طولاني در خرابه اي مخفي شده و تا رسيدن نيروهاي متفقين خود را با فلاكت و بدبختي زنده نگه مي دارد.
در سراسر فيلم پيانيست كه شامل تمام سالهاي جنگ جهاني دوم است ، بصورت اغراق آميزي حتي يك نفر لهستاني غيريهودي كشته نمي شود. در اين فيلم، همچنين برخلاف واقعيت، يهوديان آمريكا، تبديل به ناجي هاي قهرمان مي شوند. درحاليكه در زمان جنگ، آمريكائيها مرزهاي خود را بر روي مهاجران اروپاي شرقي بسته بودند كه آنها يا بميرند و يا به فلسطين بروند.
يكي ديگر از نكات مهم فيلم پيانيست، متهم كردن كليسا به همكاري با فاشيسم است. در حركتي زيركانه، صحنه هاي شادي آلمانها، همه در روزهاي اول سال نو مسيحي و يا در اماكن مذهبي آنها رخ مي دهد.
«زندگي زيباست» فيلمي ديگر درباره كشتار و آزار يهوديان در طول جنگ جهاني دوم است كه اين بار «روبرتو بنيني» با طنز ويژه ايتاليايي ها به تحريف تاريخ دست مي زند. شخصيت اصلي فيلم «گوئيدو» است كه پس از ترك روستاي زادگاهش به شهر مي آيد و در آنجا ازدواج مي كند. با شروع جنگ جهاني دوم، او و پسرش به بهانه يهودي بودن بازداشت مي شوند. اما همسرش كه يهودي نيست به خاطر علاقه به آنان، داوطلبانه به اردوگاه مي رود. پس از چندي، گوئيدو به اتهام تلاش براي فراري دادن پسرش تيرباران مي شود. پس از اعدام او، سربازان آمريكايي سر مي رسند، پسر او را نجات داده و به مادرش مي رسانند.
سه جايزه اسكار در سال 1998 و جايزه بزرگ هيئت داوران جشنواره كن براي فيلم «زندگي زيباست» از آن جهت بحث برانگيز است كه دامنه فيلمسازي صهيونيسم بين المللي از هاليوود و اروپاي شرق ، به ايتاليا نيز گسترش يافته است.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

آلودگی رسانه ملی

پستتوسط najm134 » جمعه دسامبر 14, 2012 7:59 am

در یک بی دقتی آشکار، در برنامه "زنده باد زندگی" که از شبکه دوی سیما پخش می شود یک "صلوات ابتر" در گوشه قاب تصویر قرار می‏گیرد که مورد نهی پیامبر اکرم(ص) و ظلم به اهل بیت(ع) محسوب می‏شود. تأسف آورتر اینکه علیرغم تماس با رژی شبکه دوم و تذکر، این اشتباه اصلاح نشده است.
برنامه "زنده باد زندگی" که در ساعات پایانی شب از شبکه دوی سیما پخش می شود در اقدامی ارزنده، احادیثی از معصومان(ع) را به شکل زیرنویس به بینندگان ارائه می دهد.
اما متأسفانه در یک بی دقتی آشکار، در مدت زمانی زیادی از این برنامه یک "صلوات ابتر" در گوشه قاب تصویر قرار می‏گیرد که مورد نهی پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) بوده است.
صلوات ابتر صلواتی است که تنها "درود بر پیامبر اکرم(ص)" را دارد و در آن از "درود فرستادن بر اهل بیت مظلوم ایشان" دریغ شده است؛ یعنی آنچه اکنون نویسندگان سلفی و وهابی بر آن اصرار دارند.
این در حالی است که علاوه بر شیعیان، اکثر علمای اصیل اهل سنت، بر لزوم صلوات بر آل پیامبر تأکید داشته اند؛ مانند:
روایان اهل سنت در کتبی مانند "ينابيع المودة"، "جواهر العقدين" و "الصواعق المحرقة" نقل كرده اند که پیامبر اعظم ـ صلی الله عليه و آله ـ فرمود: «صلوات ابتر بر من نفرستيد». سؤال كردند: يا رسول الله صلوات ابتر چگونه است؟ فرمود: «شما مي‌گوييد خدايا بر محمد درود فرست، و ساكت مي‌شويد، اما باید بگوييد: خدايا بر محمد درود فرست و بر خاندان او نيز؛ يا خدايا بر محمد و خاندان او درود بفرست».
راویان شیعه نیز از امام محمد باقر(ع ) نقل کرده اند که روزی در كنار كعبه مردى را دید که به پرده كعبه آويخته و مى گويد: اللهم صل على محمد (یعنی: خدايا بر محمد، صلوات و درود بفرست). امام باقر(ع ) به او فرمود: «يا عبدالله لاتبترها، لاتظلمنا حقنا، قل: اللهم صل على محمد و آل محمد» یعنی: اى بنده خد! صلوات را ابتر نكن و به حق ما اهل بیت پیامبر ستم نكن، بلکه بگو: خدايا بر محمد و آل محمد صلوات و درود بفرست.
متأسفانه در لوگو و کلیشه‏ای که در گوشه تصویر برنامه زنده باد زندگی قرار دارد به جای عبارت "صلی اللع علیه و آله" ، عبارت "صلی الله علیه و سلّم" درج شده است که همان صلوات ابتر است؛ صلواتی که در واقع، ظلم به اهل بیت(ع) محسوب می شود.
تصوير
البته شاید داشتن این دقت نظر از تهیه کننده و کارگردان این برنامه دور از انتظار باشد؛ اما تأسف آور این است که سه شب پیش (دوشنبه شب، 20 آذر 1391) همکاران خبرگزاری ابنا در تماس با رژی شبکه دوم، این مطلب را به مسؤولین تذکر دادند اما نه تنها این اشتباه اصلاح نشد بلکه پاسخگویان به تماس ما، این اقدام را توجیه نیز کردند!
تصویر بالا، نشان‏دهنده استمرار این اشتباه در برنامه دیشب (چهارشنبه شب، 22 آذر 1391) است.
امیدواریم مسؤولان شبکه دوم سیما و نیز دست اندرکاران این برنامه، با اصلاح این اشتباه، اقدام پسندیده خود در تبلیغ احادث معصومان(ع) را کامل کنند.
تصوير
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

آلودگی رسانه

پستتوسط najm134 » جمعه جولاي 12, 2013 2:37 pm

رسانه ملی و پروژه "سرگرم‌سازی ملی" در ماه قرآن
تا چند سال پیش سریال‌ها در لیالی قدر تعطیل می‌شد و مردم، دست‌کم ديگر در این شب‌ها دغدغه پیگیری سریال‌های متعدد سيما را نداشتند اما خلاقیت مدیران رسانه ملي و برنامه‌سازان، گل کرده و تلاش دارند مردم را به جاي پرداختن به قرآن و اعمال خاصه اين شب‌ها، پاي گيرنده‌ها ميخکوب کنند.
به مناسبت فرارسیدن ماه مبارک برنامه‌های تلویزیون یک ساعت زودتر تمام می‌شود تا مردم زودتر بخوابند تا بتوانند خود را برای برنامه‌های سحر مهیا کنند" این صداي "حسين پاکدل" گوينده اعلام برنامه شبکه اول سیما در شب اول ماه رمضان در اواخر سال‌های دهه 60 خطاب به مخاطبان رسانه ملي بود؛ اما به فاصله چند سال و در اوایل دهه هفتاد پدیده‌ای به نام "سریال‌های مناسبتی" ظهور کرد. همزمانی عید نوروز با ماه مبارک رمضان در سال 1372 باعث شد "همسایه‌ها" اولین سریال‌های مناسبتی ساخته حسن فتحی از تلویزیون پخش شود. ظاهراً پخش این سریال به مذاق مسؤولان سازمان و البته برنامه‌سازان خوش آمد و هر سال تنور این سریال‌ها داغ‌تر و داغ‌تر شد. کم‌کم با افزایش شبکه‌های تلویزیونی، رقابت بین‌شبکه‌ای در این حوزه نیز کلید خورد. کار به جایی رسید که مثلاً شبکه فلان برای گرفتن زمان مناسب پخش به رقابت و مبارزه با شبکه بهمان پرداخت.

یکی دو سالی ما شاهد پخش سریال های خارجی در ایام ماه مبارک بودیم. بزرگترها حتماً آن سریال کذایی سوری با بازی زکیه را یادشان می‌آید که در ایام ماه مبارک از سیمای جمهوری اسلامی پخش می‌شد که اتفاقاً انتقادات بسیاری را نیز در پی داشت؛ اما کم‌کم تهیه‌کنندگان و کارگردانان داخلی عنان کار را در دست گرفتند و مردم شاهد سریال‌های مناسبتی وطنی شدند. اینکه محتوای اکثر این سریال‌هاي عموماً کمدي با اندکي چاشني معنويت فارغ از عبادت، چقدر مخاطب را از حس و حال عبادت دور می‌کرد خود قصه پر غصه‌ای است که از آن می‌گذریم.

چند سال که از ساخت و پخش سریال‌های ایرانی در سیما گذشت انتقادات به محتوا و مضامین سریال‌ها بالا گرفت. این انتقادات به حدی بود که مسؤولان و دست‌اندرکاران رسانه ملی یک بار دیگر نبوغ و خلاقیت خود را به کار گرفتند و کم‌کم به فکر این افتادند تا مضامین دینی را دستمایه سریال‌ها کنند که ای کاش نمی‌کردند. خیلی‌ها حتماً سریال صاحبدلان و ماجرای آن قرآن معجزه‌گری که فقط در اختیار "حاج خلیل" یعنی همان بابابزرگ "دینا" بود را خاطرشان هست و یا سریال "آخرین گناه" و موضوع چشمان برزخی که پس از عمل جراحی به حمیدرضا پگاه رسید و چشم برزخي او بر اثر يک عمل جراحي باز شد!

نکته دیگر اینکه تا چند سال پیش سریال ها در ایام شهادت امیرالمؤمنین(ع) و لیالی قدر تعطیل می شد و مردم لااقل در این شبها دغدغه پیگیری سریال های متعدد رسانه ملی را نداشتند؛ اما خلاقیت مدیران سیما و برنامه سازان یک بار دیگر گل کرد و مردم شاهد پخش برخی تله فیلم‌ها و سریال های سه‌قسمتی درام در ایام لیالی قدر بودند.

امسال نیز طبق آخرین خبرها قرار است در ایام ماه مبارک چهار سریال "دودکش"، "مادرانه"، "شاید برای شما اتفاق بیفتد" و "خروس" از شبکه‌های مختلف سیما پخش شود. حالا شما فرض کنید اگر پخش سریال‌ها از ساعت 21 شب هم آغاز شود (هر سریال حداقل 30 دقیقه) مردم باید تا ساعت 23 سریال تماشا کنند.


یک درخواست از مدیران سیما


مسؤولان صدا و سیما کمتر خود را موظف به پاسخگویی به افکار عمومی و رسانه‌ها مي‌دانند. ما خوب به خاطر داریم که دو سال پیش، پس از انتقادات شدید بسیاری از مردم، رسانه‌ها و برخی مسؤولان به پخش سریال "ساختمان پزشکان"، مسؤولان سازمان نه‌تنها پاسخ قانع‌کننده‌ای به منتقدان ندادند بلکه معاون سازمان در مراسم تقدیر از عوامل این سریال بر ساخت سری دوم ساختمان پزشکان تأکید کرد و همین چند وقت قبل اين سريال بار ديگر از شبکه‌هاي آي‌فيلم و.. باز پخش شد.

اکنون و به‌رغم اينکه هیچ امیدی به پاسخگویی مدیران رسانه ملی نداریم؛ اما عمیقاً علاقه‌مندیم استدلال‌های این آقایان برای پخش این حجم از سریال‌هاي طنزآلود و رنگارنگ و پرشمار در ماه رمضان را بشنویم. راستی نمی شود این سریال ها را در ماه شعبان که ماه شادی اهل بیت(ع) است پخش کرد، یا اینکه بخشی از این سریال ها را در ماه ربیع الاول و پس از ماه محرم و صفر که ماه حزن و اندوه اهل بیت(ع) است روی آنتن برد.


[b] تلویزیون در دو دهه اخیر چه سریال‌هایی را پخش کرد
دهه هفتاد و ابداع سریال‌های مناسبتی

دو دهه قبل و در سال 1372 برای اولین بار و به دلیل تقارن ماه مبارک رمضان با عید نوروز شکل جدیدی از سریال سازی تحت عنوان "سریال مناسبنی" ظهور کرد و تا امروز به عنوان یکی از ارکان مهم سیمای جمهوری اسلامی ایران ادامه داشته است.

پدیده مجموعه‌های مناسبتی با سریال "همسایه‌ها" به کارگردانی حسن فتحی کلید زده شد که از شبکه اول سیما به روی آنتن رفت. اثری که البته بنا به دلایل مختلف دیده نشد. یکی از این دلایل پخش سریالی پر مخاطب با همین نام در سال 1380 و به کارگردانی محمد حسین لطیفی بود که باعث شد نام اثر حسن فتحی که در آن روزها کارگردانی جویای نام و جوان بود به کلی از ذهن مردم پاک شود.

این سریال با اینکه اولین فیلم مناسبتی صدا و سیما بود، به عنوان نخستین تجربه کارگردانی فتحی نیز به شمار می‌رفت. یک سال بعد مجید جعفری با سریال "نیمه پنهان ماه" عملا روند مناسبتی سازی را به عرف عادی تلویزیون تبدیل کرد و حتی برخی به اشتباه سریال او را اولین سریال مناسبتی تاریخ سیما می دانند که این اشنباه به دلیل همان تشابه اسمی دو سریال "همسایه ها" بود.

فرهاد توحیدی فیلمنامه این کار رانوشته بود و هنرمندانی نظیر محمود عزیزی، ثریا قاسمی، لادن طباطبایی و اکرم محمدی در آن نقش آفرینی کردند. استفاده از قصه جذاب و بازیگران نام آشنا باعث شد که سریال نیمه پنهان ماه به یکی از پر مخاطب ترین آثار دهه هفتاد تبدیل بشود. شایان ذکر است که در سال 88 این سریال دوباره از شبکه اول سیما پخش شد.



دو سریال قبلی هر دو مربوط به شبکه اول بود و در سال 74 شبکه دوم سیما هم دست به کار شد و یک سریال خانوادگی برای ایام ماه رمضان آماه کرد.
سریال "بهاران در بهار" به کارگردانی غلامرضا رمضانی ساخته شد و بازیگرانی از جمله رضا بابک، مهرانه مهین ترابی، رضا ایرانمنش، پرستو گلستانی و فرهاد اصلانی در آن به نقش آفرینی پرداختند.

در دهه هفتاد ساخت سریال‌های مناسبتی ماه رمضان تقسیم‌بندی‌های کنونی شبکه‌ای و محتوایی به شکل امروزی که به عنوان مثال ساخت مجموعه‌های طنز به شبکه سوم، مجموعه‌های ارزشی و دارای مفاهیم ماورایی به شبکه اول سیما و... تفویض شده باشد وجود نداشت و مجموعه‌هایی با محتوا و ساختارهای متفاوت از شبکه‌های سیما پخش می‌شدند.

در رمضان 1376 سريال "گردنبند" به کارگردانی هاشم ميرطالبي به مدت 30 شب از تلویزیون پخش شد. موضوع اصلی این سریال مربوط به گردنبند گمشده ای بود که دست به دست می چرخید و هر بار داستانی تازه را رقم میزد.

در سال 1378حسين قاسمي جامي سريال "جزيره اي در خشکي" را با بازي احمد نجفي و ولي الله شيراندامي با فرمول ظالم و مظلوم در فضاي ارباب و رعيتي روستا ساخت تا نظر همه را جلب کند، با اين حال به خاطر وجود همان کليشه ها و نبود نگاه بديع و نو، اين سريال در سطح پایین ماند و خیلی مورد توجه قرار نگرفت.

"ارمغان بهشت" به کارگرداني زنده ياد محمدرضا فريس آبادي نیز نمونه دیگری از سریال های مناسبتی بود که فضای شادی هم داشت. در این مجموعه ضمن حفظ فضاي ترکيبي نماهنگ مسابقه با داستان طنز اوستا و شاگرد با بازي جواد انصافي و اميرپارسا، فضايي شاد و سرگرم کننده برای مخاطب به وجود آمد.

و بلاخره مجموعه "مهماني از بهشت" به کارگرداني عبدالله باکيده پرونده برنامه های رمضانی صداوسیما را در دهه هفتاد بست. این سریال قصه جواني را روايت مي کرد که سعي مي کند در محله شان ارزش هاي اخلاقي را ترويج کند و هر بار با موضوعی جالب روبرو می شد.



*دهه هشتاد؛ اوج رضایت مردم از مناسبتی سازی
روندی که در دهه هفتاد خیلی جدی گرفته نشد، بین سال های 80 تا 90 به صورت مدام و مدون پیگیری شد و در این دوره تمام شبکه های صدا و سیما به غیر از شبکه چهار و شبکه خبر، در مناسبت های مختلف به خصوص ماه مبارک رمضان و عید نوروز تمام تلاش خود را کردند که در پخش سریال های مناسبتی گوی رقابت را از دیگران بربایند.


***سال 1380
شبکه یک سیما مجموعه "چراغ‌های خاموش" را به کارگردانی کاظم بلوچی، نویسندگی علی خودسیانی و تهیه‌کنندگی بلوچی و محمد غلامپور برای ماه رمضان سال 80 تهیه کرد. در این مجموعه اسماعیل شنگله، فرامرز صدیقی، هایده حائری، غزل ارجمند، مهدی سلوکی، رحیم نوروزی، خسرو احمدی، اسدالله منجزی، حسین چنگی، مهدی فقیه، محسن رمضانی، ولی‌الله شیراندامی و ... بازی کردند.

داستان این مجموعه در مورد پسری جوان بود که با ماشین گران قیمت به یک جوان نابینا برخورد می کند و اتفاقات متعددی را رقم می زند. سریال "گمگشته" محصول سال 1380 اولین اثر مناسبتی بود که با کارگردانی رامبد جوان و از شبکه سوم سیما به روی آنتن رفت و حسابی گل کرد.

داستان سریال از این قرار است که دو فرد که به لحاظ ظاهری کاملا شبیه یکدیگرند اما در باطن و رفتار قطب های متضاد هم دارند، روبروی هم قرار می گیرند. دست تقدیر این دو را در موقعیت طرف مقابل قرار می دهد. طبعا این چنین داستانی می تواند لحظات کمیکی نیز داشته باشد که سریال را از یکنواختی نجات دهد.

در این سریال می توان از بازی خوب آتیلا پسیانی یاد کرد و تیتراژ پایانی اش که مجید اخشابی را به تلویزیون معرفی کرد تا بعد از این تمام تیتراژهای سریال های ماه رمضان را به او بدهند.علاوه بر آتیلا پسیانی که در این مجموعه دو نقش را بر عهده داشت، بازیگران دیگری نظیر آتنه فقیه نصیری، پژمان بازغی، حدیث فولادوند و فرامرز صدیقی نیز نقش آفرینی کردند.

در همان سال سریال یادداشت های كودكی به كارگردانی پریسا بخت آور همزمان با گمگشته روانه آنتن شبکه تهران شد. تا برای اولین بار در یک سال دو اثر مناسبتی برای مخاطبان پخش شود. سیروس گرجستانی، احمد قدکچیان، حمیده خیرآبادی و رامین ناصرنصیر از جمله بازیگرانی بودند که در این مجموعه جلوی دوربین ظاهر شدند.


**سال 1381
سال بعد کاظم بلوچی و محسن عظیمی نیا سریال نسیم رویا را برای شبکه یک سیما آماده کردند. نقد های بیشماری به این مجموعه وارد شد و برخی منتقدان معتقد بودند اگر دیالوگ های فیلم نباشند دیگر هیچ چیز برای مخاطب باقی نمی ماند. بهزاد فراهانی، حسن جوهرچی، پرویز فلاحی پور، آناهیتا همتی و شراره رخام از جمله بازیگران این مجموعه بودند.
در سناریو این اثر آمده است: عده‌ای زن و مرد، جدا از هم با نشانی که در دست دارند وارد خانه‌ای قدیمی می‌شوند که بعداً مشخص می‌شود خانه پدری آنهاست و همگی آنها خواهر و برادر هستند و از قدیم با هم مشکلاتی داشته و از هم گریزان بودند.

نو عروس یکی از کارهای مذهبی تلویزیون بود که در این سال و از شبکه دو پخش شد. بیژن میر باقری برای اولین بار در کسوت کارگردان این مجموعه را رهبری کرد و حمیرا ریاضی، مهرانه مهین ترابی و جهابخش سلطانی از بازیگران اصلی این ثر بودند.


شبکه سه سیما مجموعه‌های "همراز" و "عروج" را برای ماه رمضان سال 81 آماده کرد. 15 روز اول ماه رمضان مجموعه "همراز" و 15 روز دوم "عروج" پخش شد. مجموعه "همراز" به کارگردانی سامان مقدم، نویسندگی سعید رحمانی با حضور ابوالفضل پورعرب و آناهیتا نعمتی ساخته شد. مجموعه "عروج" هم به کارگردانی سیروس مقدم با بازی عبدالرضا اکبری، رامبد شکرآبی، کتایون ریاحی و لادن طباطبایی روی آنتن رفت.

داستان "همراز" درباره دو دزد بود که پول زیادی را می‌دزدند. یکی از آنها پول را در حیاط ساختمان مخروبه‌ای پنهان می‌کند، اما دوستش او را به پلیس لو می‌دهد و به زندان می‌افتد. وقتی که از زندان بیرون می‌آید، به سراغ پولی می‌رود که پنهان کرده بود، اما جای آن ساختمان مخروبه مسجد ساخته شده است. او برای پیدا کردن پول خود را در نقش یک فرد مومن جا می‌زند و به عنوان خادم مسجد مشغول می‌شود.

داستان "عروج" درباره فردی است که اختلاس زیادی می‌کند. او همسر خود را رها می‌کند و به خارج از کشور می‌رود. بعد از چند سال که به ایران می‌آید قاچاقچیان به دنبال او هستند، در حالی که او بیمار می‌شود و به بیمارستان می‌رود. از طرفی دیگر یک خبرنگار به دنبال او می‌گردد تا بتواند گزارشی از اختلاس او در روزنامه چاپ کند.

پرسیا بخت آور در دومین تجربه مناسبتی خود به سراغ سوژه داغ آن روزها یعنی کنکور رفت و سریال "پشت کنکوری ها" را برای شبکه تهران که به تازگی افتتاح شده بود تولید کرد.

مجموعه پشت کنکوری ها داستان چند جوان کم سن و سال است که قصد دارند به دور از هیاهوی خانواده هایشان در یک خانه بزرگ و نسبتا متروکه ساکن شوند و خودشان را برای رویارویی با آزمون کنکور آماده کنند. شایان ذکر است که رضا داوودنژاد، برزو ارجمند، رامين ناصر نصير و علي صادقي از جمله بازیگران این مجموعه طنز بودند که در هر قسمت با معضل و مشکلی جدید روبرو بودند و زمانی برای درس خواندن پیدا نمی کردند.


**سال 1382
سریال "یکی مثل من" از جمله سریال هایی بود که در ماه رمضان از شبکه یک سیما پخش شد اما هیچ وقت آن گونه که باید دیده نشد و زیر سایه سریال های دیگر قرار گرفت.


"رویای ناتمام" عنوان مجموعه ای بود که شبکه دو سیما برای ماه رمضان سال 82 تداریک دید. جواد اردکانی به عنوان کارپردان این اثر 25 قسمتی انتخاب شد و از بازیگرانی چون رضا بابک، عاطفه رضوي، رضا فيض نوروزي، غلامحسين لطفي و پوراندخت مهيمن در سریالش استفاده کرد.

این مجموعه قصه مردي به نام مردودي را روايت مي کند که يکي از مخترعان بزرگ ايراني است . آخرين اختراع وي دستگاهي به نام حافظه خوان است که در مراسمي در معرض نمايش مي گذارد. قصد تصاحب کردن اين دستگاه ، اشخاص مختلفي را وارد داستان مي کند ، که درصدد بهره برداري هاي شخصي از اين دستگاه هستند.

شبکه سوم سیما از ژانر طنز فاصله گرفت و برای رمضان سال 82 یک درام خانوادگی را به کارگردانی اکبر منصور فلاح و با عنوان "فقط به خاطر تو" تدارک دید.

رامتين خداپناهي، خاطره حاتمي، مجيد حاجي زاده، لاله صبوري، شهرزاد عبدالمجيد و شراره رخام از بازیگران اصلی این مجموعه بودند که غیر از لاله صبوری تقریبا همگی آنها تازه کار و کم تجربه بودند.

دلیل مهمی که باعث شد سریال فقط به خاطر تو در ذهن ها ماندگار شود صدای قاسم افشار، خواننده مطرح دهه 80 بود که هنوز هم به عناون یکی از زیباترین موسیقی های تیتراژ شناخته می شود.

شبکه تهران سریال طنز "رانت خوار کوچک" را در کنداکتور پخش داشت که البته بعد از چند شب پخش این سریال، بنا به دلایل نا مشخص نامش را به "افزونه خوار کوچک" تغییر دادند.

داستان "رانت خوار کوچک" مربوط به کارمند یکی از ادارات دولتی بود که طی ماجراهای پیچیده درگیر مسائل رشوه خواری و باند بازی می شود اما تلاش می کند خودش را از بند این مسائل رها کند.

حسین سهیلی زاده کارگردانی این مجموعه را برعهده داشت و سیروس گرجستانی، آتیلا پسیانی،سیما تیرانداز و محمدرضا هدایتی به عنوان بازیگران اصلی ایفای نقش کزدند. این فیلم آنطور که باید نظر مخاطبان را جلب نکرد و سریال فقط به خاطر تو در این سال بیشتر مورد توجه مردم ایران قرار گرفت.


**سال 1383

"اگه بابام زنده بود" عنوان سریال طنز دیگری بود که در این سال و از شبکه یک سیما روانه آنتن شد. در این مجموعه 25 قسمتی پرويز فلاحي پور، مهرانه مهين ترابي، سيامک انصاريان، نادر سليماني و اشکان خطيبي نقش آفرینی کردند و همایون اسعدیان نیز بر مسند کارگردانی تکیه زد.

داستان فیلم در مورد جوانی است که به خاطر یک دزدی کوچک به زندان می افتد و پس از آزادی با مسائل و مشکلات خاصی روبرو می شود.

"اگه بابام زنده بود" به هیچ وجه نتوانست مخاطبانش را راضی نگه دارد. شاید دلیل این امر پخش هم زمان خانه به دوش بود که توقعات را از تلویزیون بالا برد.


"كمكم كن" نقطه شروع سریال های ماورایی رمضان بود.

حمید گودرزی در این سریال نقش جوانی را ایفا می کند که تصادف كرد و به كما رفت، پدرش به این فكر افتاد كه اگر پسرش از كما بیرون بیاید چه اتفاقی ممكن است برایش بیفتد. همان طور كه سقوط سیب روی زمین باعث كشف قانون كشش و جاذبه زمین توسط نیوتن شد، این اتفاق هم منجر به پیدایش گونه ای جدید به نام سریال سازی ماورائی شد.

سال 83 بود كه قاسم جعفری سریال ماورایی "كمكم كن" را روانه آنتن كرد و با این كار زمینه ساز تولید دیگر سریال های ماورایی در سال های بعد شد. این سریال قصه چند نفر را به تصویر می كشید كه بر اثر حوادثی به كما رفتند، اما دو نفر از آنها به هوش آمدند تا كارهای اشتباه بقیه را جبران كنند.

جعفری كه در سریال های پیشینش فضاهای اكشن (خط قرمز و تب سرد) و عاشقانه (مسافری از هند) را تجربه كرده بود، در سریال كمكم كن به سراغ یك فضای عرفانی رفت و پای عالم برزخ را به دنیای سریال های ماه رمضان باز كرد.


شبکه سه مجموعه "خانه به دوش" را به نویسندگی و کارگردانی رضا عطاران برای ماه رمضان سال 83 تولید کرد. در این مجموعه حمید لولایی، مریم امیرجلالی، علی صادقی، آناهیتا همتی، غلامحسین لطفی‌، بهنوش بختیاری، فلور نظری و ... به ایفای نقش پرداختند.

داستان از این قرار است که آقا ماشاءالله دستفروشی ساده دل است که سعی دارد از راه حلال روزی اش را به دست آورد، اما در امرار معاش خود و خانواده‌اش دچار مشکل است. آقا اصلان، باجناق تازه به دوران رسیده او درصدد است تا با ایجاد دردسری جدید برای آقا ماشاءالله دق دلی چندسال‌اش را خالی کند. به همین دلیل مهمانی مفصلی برای او ترتیب می‌دهد.

طبق بازتاب ها و آرای مردمی به دست آمده، سربال خانه به دوش یکی از موفق ترین مجموعه های مناسبتی در 20 ساله گذشته بوده که در زمان پخشش حسابی میان اقشار مختلف مردم گل کرد.


شبکه تهران مجموعه "رسم عاشقی" را به کارگردانی سعید سلطانی، تهیه‌کنندگی اسماعیل عفیفه و نویسندگی سعید رحمانی برای ماه رمضان سال 83 تهیه کرد. در این مجموعه سروش صحت، لاله اسکندری، محمود عزیزی، مینا جعفرزاده، افسانه پاکرو و فرهاد بشارتی به ایفای نقش پرداختند.

این مجموعه روایتگر یک قصه عشق سیاسی است که در آن پیرمردی، دختری به نام طوبی را برای وصلت با ابراهیم خان به تهران می‌برد. در بدو ورود اراذل واوباش قصد جان آنها را می‌کنند، اما جوانی به نام یوسف با اوباش درگیر می‌شود و آنها را فراری می‌دهد. پیرمرد که در آستانه مرگ است، طوبی را به یوسف می‌سپارد تا از او مواظبت کند. پیرمرد می‌میرد و برای یوسف ماجرایی آغاز می‌شود.


**سال 1384
شبکه یک مجموعه تلویزیونی "مرده متحرک" را ماه رمضان سال 84 پخش کرد. از عوامل این مجموعه می‌توان به رضا کریمی کارگردان، سعید رحمانی فیلمنامه‌نویس و کتایون ریاحی، مجید صالحی، پرویز فلاحی‌پور، اسماعیل خلج، فردوس کاویانی و رامین ناصر نصیر بازیگران اشاره کرد.
این مجموعه روایتگر جوانی به نام جلال است که به دلیل بدبیاری‌های مختلف قصد رفتن به ناکجاآباد را دارد، اما طی اتفاقاتی جنازه‌ای پیدا می‌کند که متوجه می‌شود میلیاردها تومان ارزش دارد.

علیرضا افخمی در اقدامی متفاوت "او یک فرشته بود" را به آنتن شبکه دو سیما رساند. سریالی با محوریت خیر و شر که تا حدودی هم برای مخاطب وحشت آفرین بود.

ماجرا از این قرار بود که دختری بر اثر سانحه رانندگی وارد زندگی یک خانواده می شود و با گذر زمان اعتماد ساکنان آن خانه به او افزایش پیدا می کند. در آینده مشخص می شود که آن دختر شیطان است که خود را در کالبد یک انسان ظاهر کرده و قصد فریب دادن آن خانواده را دارد.

حسن جوهر چی، مریم کاویانی و ثریا قاسمی از بازیگران اصلی این فیلم بودند. ضمن این که بهاره افشاری اولین نقش خود را در این فیلم و به عنوان شیطان ایفا کرد.



شبکه سوم مجموعه تلویزیونی "متهم گریخت" را ماه رمضان تهیه کرد. این مجموعه به کارگردانی رضا عطاران و تهیه‌کنندگی ایرج محمدی و مهران مهام ساخته شد. در "متهم گریخت" بازیگرانی چون سیروس گرجستانی، مریم امیرجلالی، سعید آقاخانی، محمود بهرامی، شهربانو موسوی، علی جعفری، ملیکا زارعی، لیدا فتح‌اللهی، خشایار راد و فلور نظری حضور داشتند.

داستان این مجموعه درباره فردی به نام هاشم است که همراه خانواده‌اش در شهرستانی نه چندان دور زندگی ساده ای دارند. وی تا قبل از شدت بیماری در مغازه‌ای اجاره ای به تعمیر اگزوز ماشین مشغول بوده، ولی به علت بیماری پزشکان وی را از انجام کار سنگین منع کرده اند. از طرفی دختر دانشجوی وی در تهران برای وی شغلی پیدا می کند. هاشم نیز به ناچار کارش را تعطیل و به تهران مهاجرت می کند.

در این مجموعه رضا عطاران علاوه بر کارگردانی بازی هم داشت. این اثر تکرار تجربه "خانه به دوش" اوست و از مریم امیرجلالی به عنوان زنی سنتی که همیشه اعتراض می‌کند، استفاده کرده است.
البته این تکرار هیچگاه نتوانست موفقیت خانه به دوش را کسب کند و در حد یک سریال معمولی باقی ماند.

رضا عطاران بعد از پخش سریال "متهم گریخت" در گفتگو با مطبوعات درباره گریم سیروس گرجستانی گفت: دلم می خواست آقای گرجستانی شبیه کارهای دیگرش نباشد. دو سه روز کار کردیم و به نتیجه‌ای نرسیدیم. یا شبیه کارهای قبلی‌اش بود یا شبیه شخصیت دیگری که در سریال من بود. سرانجام، گفتم موها را از ته بزنیم. گرجستانی هم قبول کرد و گفت خودم هم داشتم به این نتیجه می‌رسیدم که موهایم را بتراشم. همان موقع، یاد میخائیل گورباچف افتادم.

"برای آخرین بار" سریال مناسبتی شبکه 5 سیما بود که به کارگردانی اکبر منصور فلاح و تهیه‌کنندگی صدیقه صحت برای ماه رمضان سال 84 آماده شد. در این مجموعه امیر جعفری، یوسف تیموری، جمال اجلالی، سحر زکریا، شهره سلطانی، آرام جعفری، رامتین خداپناهی، مهدی امینی‌خواه، فرزاد حسنی، حسن اسدی، گیتی معینی، مینا جعفرزاده و ناصر گیتی‌جاه به ایفای نقش پرداختند.

مجموعه "برای آخرین بار" روایتگر جوانی به نام اسی است که برای عبرت دیگران از سوی صاحب کارش قندی از کار اخراج می‌شود. اسی در خلوت شبانه جلو صاحب کار خود را می گیرد و دست به دامان قندی می‌شود تا دوباره به کار برگردد، ولی با او درگیر می‌شود و قندی بیهوش می شود و اسی به گمان اینکه او مرده، با ماشینش فراری می‌شود.


**سال 1385

محمد حسین لطیفی مجموعه "صاحبدلان" را به آنتن شبکه یک رساند. ماجرای زندگی دو برادر به نام های خلیل و جلیل را دنبال می کند که در انتخاب مسیر زندگی خود راه‌هایی کاملاً جدا از هم در پیش گرفته اند، اما اتفاقاتی آنها را رو در رو هم قرار می‌دهد.

در این مجموعه حسین محجوب، محمد کاسبی، ثریا قاسمی، مهرانه مهین ترابی، حمید ابراهیمی، برزو ارجمند، پوریا پورسرخ، سیروس گرجستانی و هائده حائری به ایفای نقش پرداختند.باران کوثری برای بازی در این سریال به شهرت دست یافت و راهش برای ورود بدون دردسر به سینما باز شد.

ماجرای زندگی دو برادر به نام های خلیل و جلیل را دنبال می کند که در انتخاب مسیر زندگی خود راه‌هایی کاملاً جدا از هم در پیش گرفته اند، اما اتفاقاتی آنها را رو در رو هم قرار می‌دهد.


سریال "آخرین گناه" هم دستپخت شبکه دو سیما برای ایام ضیافت الهی بود. در سریال حسین سهیلی زاده خبری از روح، شیطان و جن نبود؛ ولی چشمی كه می توانست خیلی چیزهای نادیدنی را ببیند، به كارگردان اجازه داد تصویری از عالم غیرمادی را به مخاطبش نشان بدهد.
ویژگی منحصربه فرد این سریال كه در سال 85 پخش شد، بهره گیری كارگردان از جلوه های ویژه متفاوت بود. اگر یادتان باشد یكی از صحنه های معروف سریال وقتی بود كه قهرمان معنای باطنی گناه اطرافیانش را با چشم پیوند زده می دید. مثلا وقتی دو نفر غیبت می كردند او می دید كه گوینده دارد گوشت برادر مرده اش را می خورد.


شبکه سوم مجموعه "زیرزمین" را به کارگردانی علیرضا افخمی، تهیه‌کنندگی بهروز مفیدی و نویسندگی علیرضا بذرافشان برای ماه رمضان سال 85 تهیه کرد. در این مجموعه فتحعلی اویسی، ابوالفضل پورعرب، بهاره رهنما، مهتاج نجومی، سروش صحت، رضا توکلی، مرجانه گلچین، مهران رجبی، صدرالدین حجازی و بهمن دان بازی کردند.

این مجموعه روایتگر زندگی سه شریک است که بر اساس یک نقشه قبلی و کاملاً حرفه ای موفق به کلاهبرداری چند میلیاردی می شوند اما دست تقدیر تمام پولهای آنها را به یک زیرزمین می رساند.

مجموعه تلویزیونی زیرزمین در ماه رمضان سال 85 از نظر میزان بیننده و رضایت رتبه اول را در نظرسنجی مرکز تحقیقات صدا و سیما کسب کرد.

شبکه 5 از سالهای جنجالی خودش فاصله گرفت و در این سال نتوانست مخاطبان خود را راضی کند. "بوی خوش زندگی" به کارگردانی و نویسندگی علی شاه‌حاتمی و تهیه‌کنندگی حسین صابری پخش شد. در این مجموعه مجید صالحی، پویا امینی، یوسف مرادیان، مجید حاجیزاده، خشایار راد، رضا ناجی، پوراندخت مهیمن، کاوه سماکباشی، نگار فرهمند، آتوسا گودرزی، عباس بیگدلی و محمدرضا حسین قانع حضور داشتند.

ماجرای این سریال از خانه‌‌ای آغاز می‌شود که چهار شخصیت داستان در آن زندگی می کنند. عمو رستم با بازی رضا ناجی پیرمردی آپاراتچی است که خانه خود را به سه دانشجو به نام های مجتبی، رضا و سیامک اجاره داده است. در مقطعی از داستان سرقت موتور مجتبی باعث می ‌شود همه برای حل مشکل او به فکر بیفتند ...


**سال 1386

"اغماء" هدیه رمضانی شبکه یک به مخاطبانش بود. در این مجموعه امین تارخ، لعیا زنگنه، ایرج نوذری، ناصر ممدوح، عبدالرضا اکبری، حامد کمیلی، لادن طباطبایی، شیرین بینا، نفیسه روشن، سعید داخ، افشین سنگ‌چاپ، فلور نظری، شیوا خنیانگر، غزاله جزایری و کورش سلیمانی بازی می‌کنند و سیروس مقدم نیز بر مسند کارگردانی این اثر تکیه زد.

این مجموعه روایتگر زندگی دکتر طه پژوهان فوق تخصص جراحی مغز و اعصاب است. او به دلیل جراحی‌های موفقی که روی رزمندگان داشته به عنوان پنجه طلا مشهور است. تا اینکه همسرش مولود مبتلا به بیماری حادی می‌شود و او بر سر دوراهی قرار می‌گیرد ...

گفته می‌شود بعد از ضبط چند قسمت از مجموعه "اغماء" مدیران شبکه یک تصمیم گرفتند لعیا زنگنه که در این مجموعه نقش متخصص بیهوشی را بازی می‌کند، با حجاب چادر در مجموعه حاضر باشد. همین امر منجر به قهر چند روزه زنگنه از پروژه شد، اما در نهایت او راضی شد چادر سر کند و دوباره سکانس‌های بدون چادر ضبط شود.

حسن فتحی که در ابتدای مطلب او را به عنوان باعث و بانی مناسبتی سازی در تلویزیون معرفی کرده بودیم، در این سال با "میوه ممنوعه" بازگشت بسیار پر قدرتی به جمع مناسبتی سازان داشت.

میوه ممنوعه داستان فردی متدین است به نام حاج یونس (علی نصیریان)، بازرگانی که به اصول دینی اعتقاد دارد و اهل حرام و حلال است اما اتفاقاتی در زندگی‌اش پیش می‌آید که او را درگیر ماجراهایی می‌کند. این مجموعه را شاید بتوان بنا به توصیف کارگردانش حسن فتحی راوی آدم‌های خاکستری دانست. در این مجموعه به غیر از نصیریان، ثریا قاسمی، هانیه توسلی، امیر جعفری، عمار تفتی و طناز طباطبایی ایفای نقش کردند.


"یک وجب خاک" به کارگردانی علی عبدالعلی‌زاده، نویسندگی خشایار الوند و تهیه‌کنندگی بهروز مفید برای ماه رمضان سال 86 تهیه شد. نام این مجموعه در ابتدا "نقشی بر زندگی" بود که با نظر عوامل فیلم تغییر کرد.
در این مجموعه رضا بابک، مهتاج نجومی، ابوالفضل پورعرب، مهران رجبی، محسن قاضی مرادی، برزو ارجمند، رامتین خداپناهی، آناهیتا همتی، روشنک عجمیان ، یوسف تیموری، داریوش اسدزاده ، مهوش وقاری ، مریم خدارحمی، محمود بهرامی،عباس محبوب، ساقی زینتی، سیدجواد زیتونی و ملیکا ناظری به ایفای نقش پرداختند.

مجموعه "یک وجب خاک" مسیر تحول فردی را به تصویر می کشد. او در اثر برخورد با موانعی دچار تزلزل می شود و اتفاقات جالبی در زندگی اش رخ می دهد.

شبکه تهران مجموعه تلویزیونی "شکرانه" را به کارگردانی سعید سلطانی و تهیه‌کنندگی منصور سهراب‌پور برای ماه رمضان سال 86 آماده کرد. در این مجموعه 14 نفر از هنرمندان تاجیک بازی می‌کردند و نقش اول زن آن را یک بازیگر تاجیک به نام شیفا ایفا می‌کرد. پوریا پورسرخ، عاطفه رضوی، حامد بهداد، حسن جوهرچی و مریم کاویانی از دیگر بازیگران این سریال هستند.

داستان این مجموعه درباره جوانی تحصیلکرده به نام حامد است که اعتقاد به کار و تلاش دارد. در میانه راه پرفراز و فرودی که در تأسیس یک کارگاه تولیدی فراوری دارد، در تنگنای اقتصادی کمکی را از پدرش می پذیرد، اما متوجه می‌شود این پول متعلق به فرد دیگری است که پدرش به او مدیون است.

تکته قابل توجه درباره شکرانه این است که ترانه آغازین مجموعه تلویزیونی "شکرانه" با شعری از مولوی و صدای دولتمنداز خواننده مشهور تاجیک و ترانه دوم از اهورا ایمان با صدای دکتر محمد اصفهانی ضبط شده بود. کهن دیری هم موسیقی متن این مجموعه را ساخت.


**سال 1387
شبکه اول در سال 87 "روز حسرت" را به کارگردانی سیروس مقدم و تهیه‌کنندگی مهران رسام برای تهیه کرد. در این مجموعه فرامرز قریبیان، افسانه بایگان، مهراوه شریفی‌نیا، پوریا پورسرخ، رحیم نوروزی و لیندا کیانی بازی کردند.

این مجموعه قصه‌ یک وکیل با بازی بایگان را دنبال می‌کند که به همراه همسرش ( قریبیان) و پسرش (پورسرخ) و عروسش (کیانی) زندگی آرامی دارد، اما او یک شب خوابی عجیب می‌بیند که زندگی او و خانواده‌اش را دستخوش تغییر و تحول می‌کند...
قبل از روز حسرت، ساخت مجموعه گل‌های گرمسیری به کارگردانی محمدمهدی عسگرپور برای ماه رمضان کلید خورد. با اینکه بارها از سوی شبکه یک و عوامل اعلام شد "گل‌های گرمسیری" ماه رمضان از شبکه یک روی آنتن می‌رود، اما ناگهان پروژه "روز حسرت" جایگزین آن شد.

"مثل هیچکس" به کارگردانی حسن برزیده، تهیه‌کنندگی محمدعلی اسلامی و نویسندگی علی‌اکبر محلوجیان برای ماه رمضان سال 87 به پخش شبکه دو سیما رسید.

در این مجموعه حسین یاری، پرویز پورحسینی، پروانه معصومی، مهران رجبی، اصغر همت، رامین راستاد، جواد عزتی، حمید ابراهیمی، شاهرخ استخری، نفیسه روشن، مرضیه لشگری، ابراهیم برزیده بازی کردند.
داستان «مثل هیچکس» درباره خانواده‌ای است که پدرشان فوت می‌کند و پسر بزرگتر که همه او را داداشی صدا می‌کنند، مسئولیت خانواده را به عهده می‌گیرد.

نام مجموعه مثل هیچکس تا مدت‌ها «داداشی» بود که تغییر کرد و برزیده با ساخت آن نخستین تجربه کارگردانی مجموعه مناسبتی خود را کسب کرد.



شبکه سه باز هم سراغ عطاران رفت و با "بزنگاه" آنتن بعد از افطار را به او سپرد. در این مجموعه عطاران، حمید لولایی، علی صادقی، گیلدا رنجبران، غلامرضا نیکخواه، مرجانه گلچین، محمود بهرامی، سوسن پرور به ایفای نقش می‌پردازند.

مجموعه تلویزیونی "بزنگاه" درباره یکی از نانوایان قدیمی شهر است که پس از فوت او بر سر ارث و میراث میان اعضای خانواده‌اش اختلاف ایجاد می‌شود.

عطاران با کارگردانی مجموعه "بزنگاه" سومین سال بود که کارگردانی مجموعه‌های ماه رمضان را تجربه کرد. فیلمنامه مجموعه "بزنگاه" را محمدرضا آریان همراه سروش صحت می‌نوشت، اما اواسط کار آریان به دلیل اختلاف با عطاران از حضور در پروژه انصراف داد و صحت به تنهایی مشغول نگارش فیلمنامه این مجموعه شد.

شبکه تهران مجموعه "مامور بدرقه" را به کارگردانی سعید سلطانی و تهیه‌کنندگی اسماعیل عفیفه برای ماه رمضان سال 87 تهیه کرد و سیروس گرجستانی، مهرانه مهین‌ترابی، جواد رضویان، بهاره رهنما، محسن تنابنده، فرناز رهنما، کیانوش گرامی، حسین توشه، زهره مجابی، ناصر گیتی‌‌جاه، حسین عابدینی در آن بازی کردند.

این مجموعه روایتگر استوار آصف مامور نیروی انتظامی در حال بازنشستگی است که باید افشین را به جرم حمل مواد مخدر تحویل بازداشتگاه بدهد. اما افشین به کمک شوهر خواهرش فرامرز از دست استوار آصف فرار می‌کند.با اینکه مجموعه‌های "شکرانه" و "رسم عاشقی" موفقیتی برای شبکه تهران به بار نیاورد و آمار نظرسنجی‌های صدا و سیما نشاندهنده کمترین مخاطب در میان مجموعه‌های دیگر ماه رمضان بود، اما باز هم مدیران شبکه تهران مجموعه رمضان را به سلطانی سپردند.


**سال 1388

"نردبام آسمان" به شبکه یک رسید! محمدحسین لطیفی برای ماه رمضان سال 88 این مجموعه را آماده کرد و در آن از وحید جلیلوند، برزو ارجمند، حسن پورشیرازی، وحید جلیلوند، ماهچهره خلیلی، شبنم قلی‌خانی، ویشکا آسایش و فرهاد قائمیان بازی گرفت.

نردبام آسمان مجموعه‌ای تاریخی است که زندگی‌ غیاث الدین جمشید کاشانی ریاضیدان برجسته، منجم ،‌کاشف عدد پی و فیلسوف قرن نهم هجری را در دو مرحله کودکی تا نوجوانی و بزرگسالی در زمان زمامداری مغول‌ها در ایران روایت می‌کند.

شبکه دو مجموعه تلویزیونی "عبور از پائیز" را به کارگردانی مسعود شاه محمدی و تهیه‌کنندگی رضا جودی برای رمضان سال 88 آماده کرد. در این سریال چنگیز جلیلوند، محمود عزیزی، برزو ارجمند، رامین راستاد، امیر آقایی، مهران رجبی، شیرین بینا، بهناز جعفری، محمود بنفشه‌خواه، فرشید زارعی‌فر، میرطاهر مظلومی و بهار کاتوزی بازی کردند.

داستان درباره مردی ثروتمند است که احساس می‌کند دوران استراحت فرارسیده و می‌خواهد مسئولیت‌هایش را به دخترانش بسپرد.

شبکه جوان(سه) این بار "پنجمین خورشید" را به کارگردانی علیرضا افخمی و تهیه‌کنندگی داود هاشمی برای ماه مبارک رمضان تهیه کرد. در این سریال حمید گودرزی، شبنم قلی‌خانی، مریم کاویانی، انوشیروان ارجمند، مهدی سلوکی، شهرام قائدی، مهوش صبرکن، کامیار محبی، عسگر قدس، حسن نجفی، پندار اکبری، نسیم گرامی‌پور، طوفان مهردادیان، پیروز پیروزیان و ... بازی کردند.

مهدی و همایون دو دوست هستند که در سال 65 در وضعیت بد اقتصادی زندگی می‌کنند. آنها اتفاقی عتیقه‌ای خاص پیدا می‌کنند که قابلیت سفر در زمان را دارد. مهدی همراه عتقیه 23 سال در زمان سفر می‌کند و در سال 1388 در تهران امروز خود را می‌یابد. او که با پدیده‌های جدید و دور از ذهن رو به رو می‌شود دلبسته دختری به نام هما می‌شود و ...

افخمی با ساخت این مجموع در سال 88 توانست نظر بسیاری از مخاطبان را جلب کند و جزو سریال‌های پربیننده رمضان بود.

شبکه 5 در این سال هیچ سریال مناسبتی تدارک ندید.


**سال 1389

شبکه یک هیچ گاه بر روی تیم کاری خاص اصرار نداشته و هر بار با افراد جدیدی کار کرده است. "در مسیر زاینده‌رود" به کارگردانی حسن فتحی و تهیه‌کنندگی اسماعیل عفیفه پروژه ای بود که در ماه مبارک رمضان به روی آنتن رفت.

در این سریال مسعود رایگان، حسین محجوب، مهدی باقربیگی، مهرانه مهین ترابی، اشکان خطیبی، بهنوش طباطبایی، پردیس افکاری، مهرداد ضیایی، هومن برق نورد، افسانه پاکرو، مهدی سلطانی، الهه حسینی، فرخ نعمتی، حمیدرضا آذرنگ، مهران نائل و نیما نادری بازی کردند.

خلاصه داستان از این قرار است که مهران سارنگ فوتبالیست جوان و با آتیه تهرانی که برای عقد قرارداد با یک باشگاه تازه تاسیس به اصفهان سفر کرده، طی تصادف با مسعود مصیب جوان نخبه اصفهانی، با او درگیر می‌شود و این آغاز ماجرایی طولانی است.

شبکه دو مجموعه "ملکوت" را به کارگردانی محمدرضا آهنج و تهیه‌کنندگی محسن شایانفر پخش کرد. در این سریال بازیگرانی همچون محمدرضا شریفی‌نیا، پروانه معصومی، احمد نجفی، رضا رویگری، علی دهکردی، کوروش تهامی، آهو خردمند، صدرالدین حجازی، نیما شاهرخ‌شاهی و ... بازی کردند.

«ملکوت» زندگی مرد متمولی به نام حاج فتاح را به تصویر می‌کشید که در روزهای اول ماه رمضان تصادف کرده و در بیمارستان بستری شده است.

- در ابتدا قرار بود مجموعه «سی‌امین روز» به کارگردانی پرویز شیخ طادی ماه رمضان پخش شود، اما بعد از مدتی سریال «ملکوت» جایگزین شد.

- این سریال هم با وجود بهره بردن از بازیگران خوب اما ضعف‌های عمده‌ای در فیلمنامه داشت و همین مسئله باعث شد مخاطبان علاقه‌ای به دیدن این مجموعه نداشته باشند.


"جراحت" به کارگردانی محمدمهدی عسگرپور و تهیه‌کنندگی محمدرضا شفیعی برای رمضان سال 89 از شبکه سه نمایش داده شد.. در این مجموعه امین تارخ، ثریا قاسمی، علی عمرانی، آتنه فقیه نصیری، مهوش صبرکن، محمد عمرانی، رامین راستاد، لیلا بلوکات، هستی مهدوی فر، یاسر جعفری و ... بازی کردند.

داستان این مجموعه درباره دو برادر بود که فرزندانشان قرار بود با یکدیگر ازدواج کنند، اما درگیر مشکلات بسیاری شدند و نهایتا به شدت با هم دشمن شدند. عسگرپور با ساخت "جراحت" دومین تجربه سریال‌سازی را بعد از "گل‌های گرمسیری" کسب کرد. البته او در دومین تجربه سریال‌سازی موفق‌تر عمل کرد.

مجموعه "جراحت" با 74 درصد بیننده در در سال 89 به عنوان پر بیننده ترین سریال ماه مبارک رمضان شناخته شد.


شبکه 5 هم مجموعه "نون و ریحون" را به کارگردانی فرزاد موتمن، تهیه‌کنندگی محمود رضوی و نویسندگی طلا معتضدی برای رمضان سال 89 تهیه کرد. در این سریال برزو و انوشیروان ارجمند، علی قربانزاده، امیرحسین رستمی، رضا داوودنژاد، مهران رنجبر، شبنم قلی‌خانی، بیتا سحرخیز، ملیکا شریفی‌نیا، گلاره عباسی، داریوش کاردان، فرهاد آییش، سعید پیردوست، فرامرز روشنایی و... به ایفای نقش پرداخته‌اند.

داستان "نون و ریحون" درباره پنج دوست است که با هم از کودکی در یک محل بزرگ شده‌اند. دوستی آنها در طول سال‌ها با افت‌وخیزهای فراوانی همراه بوده است. تا اینکه بر اثر فوت بستگان یکی از آنها، یک حمام به یکی از آن‌ها به ارث می‌رسد .دوستان تصمیم می‌گیرند حمام را به یک سفره‌خانه سنتی تبدیل کنند. تبدیل یک حمام قدیمی به سفره‌خانه سنتی ماجراهای بسیاری را برای آنها به وجود می‌آورد تا آنجا که تصمیم می‌گیرند دیگر ازدواج نکنند.




*دهه نود؛آیا مناسبتی سازی از مد خواهد افتاد؟

هر طلوعی، لاجرم غروبی هم دارد. اگر دهه هشتاد ایام تاخت و تاز سریال های مناسبتی بود، دهه نود تبدیل به دوره رکود سیما در این حوزه شد. البته در این برهه هنوز هم رقابت میان شبکه ها وجود دارد اما در مجموع کیفیت آثار مناسبتی در دو سال اخیر حتی از سریال های معمولی تلویزیون هم پایین تر بوده است.


**سال 1390

شبکه یک مجموعه تلویزیونی "سقوط یک فرشته" را به کارگردانی بهرام بهرامیان و تهیه‌کنندگی رامین عباسی‌زاده برای رمضان امسال آماده می‌کند. در این مجموعه مسعود رایگان، فریبا کوثری، مهرداد صدیقیان، خاطره اسدی، هدی زین العابدین، شبنم مقدمی و ... بازی می‌کنند. داستان این مجموعه ماورایی است.

نام این مجموعه در ابتدا "اگر فردا بیاید" بود، اما بعد از مدتی "سقوط یک فرشته" جایگزین شد.

ماه رمضان سال 92 نوبت پرویز شیخ طادی بود تا به جرگه مناسبتی سازان بپیوندد. "سی امین روز" با مضمون اجتماعی و طنز برای شبکه دو سیما در 25 قسمت آماده شد و فتحعلی اویسی، میرطاهر مظلومی، محسن فاضی مرادی، فلور نظری، یوسف صیادی و ارژنگ امیرفضلی ایفای نقش کردند.

مجموعه «سی‌امین روز» روایتگر مردی به نام سیاوش است که سهواً باعث قتل برادر دوستش می‌شود. از آنجا که بسیار به رقابت پایبند است قتل را به گردن می‌گیرد.


شبکه سه مجموعه "پنج کیلومتر تا بهشت" را به کارگردانی علیرضا افخمی و تهیه‌کنندگی داود هاشمی روانه آنتن سیما کرد. در این سریال داریوش فرهنگ، مهدی سلوکی، شهرام قائدی، پردیس افکاری، رضا توکلی، شهنام شهابی، شبنم قلی‌خانی، نفیسه روشن، حسین سلیمانی و ... بازی می‌کنند.

داستان این مجموعه درباره دختر و پسری است که قصد ازدواج دارند، اما پسر طی یک صانحه در بیابان های حوالی بهشت زهرا به کما می رود. روح پسر جوان بعد از این اتفاق از کالبد خارج شده و در میان آشنایان و اقوامش سرگردان می شود.

"پنج کیلومتر تا بهشت" نخستین مجموعه‌ رمضانی تلویزیون بود که برایش مراسم افتتاحیه با حضور مسئولان گرفته شد.


شبکه تهران برای ماه رمضان امسال مجموعه تلویزیونی "سه دونگ سه دونگ " را به کارگردانی شاهد احمد لو آماده کرده است. در این مجموعه سیروس گرجستانی، مرجانه گلچین، محمد کاسبی، جواد عزتی و اشکان اشتیاق بازی کردند..



**سال 1391


شبكه 1 سيما سال گذشته سريال "راز پنهان" ساخته فلورا سام را به روي آنتن برد.
در اين سريال بازيگراني چون داريوش ارجمند، پروانه معصومي، محمود عزيزي، الهام حميدي، كامران تفتي و لادن طباطبايي و سعدي پورصميمي به ايفاي نقش مي‌پردازند.

"راز پنهان" داستان دو دوست قديمي است كه پس از سال ها بر اثر اتفاقي دوباره با يكديگر مواجه مي شوند آن دو به ياد خاطرات خوش كودكي قصد دارند دوستي خود را ادامه دهند اما طولي نمي‌كشد كه بروز حواشي رابطه آن دو را دستخوش تغيير مي‌كند.


سريال "چمدان" ساخته خسرو ملكان از شبكه 2 سیما پخش شد. در اين سريال كه در رقابت با سريال "روياي گنجشك ها" ساخته راما قويدل براي پخش از شبكه 2 انتخاب شد بازيگراني چون فتحعلي اويسي،‌ ميرطاهر مظلومي، حسن قاضي مرادي، فلور نظري و يوسف صيادي و ارژنگ اميرفضلي به ايفاي نقش مي‌پردازند.

"چمدان" روايتگر داستان چمداني است كه دست به دست مي‌چرخد و ماجراهاي جالبی را پشت سر مي‌گذارد.

سال قبل "خداحافظ بچه" به كارگرداني منوچهر هادي از شبكه جوان سيما پخش شد. این سریال روايتگر داستان زوجي خوشبخت است كه در آ‌رزوي تولد فرزند به سر مي‌برند و در اين ميان وقوع اتفاقي غيرمنتظره زندگي آرام اين زوج را به هم مي‌ريزد اين دو با انجام آزمايش در مي‌يابند مشكل ناباروري دارند و به همين دليل تصميم مي‌گيرند سرپرستي كودكي را برعهده بگيرند.

در خداحافظ بچه، بازيگراني چون آ‌تيلا پسياني، بهاره رهنما، شهرام حقيقت دوست، مهراوه شريفي نيا، بهنوش بختياري، ناصر گيتي جاه و شهين تسليمي به ايفاي نقش پرداختند.

گرچه داستان و محتوای این فیلم هیچ ارتباطی به ماه مبارک رمضان نداشت اما اقبال مردمی به آن نسبت به بقیه سریال های مناسبتی بیشتر بود.

شبکه 5 سیما برای سال 91 هیچ سریالی را تدارک ندید و مجموعه روتین شاید برای شما هم اتفاق بیوفتد را در 30 روز ماه رمضان با موضوعات مذهبی در کنداکتور جا داد.


*آمار اقبال مردمی به سریال های ماه رمضان
آمارهای مرکز نظرسنجی سیما و برخی سایت های پربازدید خبری طی دهه گذشته مشاهدات خوبی را ارائه می دهد. در واقع بالا و پایین شدن اعداد نظرسنجی ها کد هایی برای ساخت سریال به مدیران می دهد. البته بعید می دانیم مدیران محترم از این آمارها استفاده خاصی بکنند.

سال ۸۱ حداقل بیننده ۴۰ درصد (سریال عروج) و حداکثر بیننده ۷۳ درصد (پشت کنکوری ها)

سال ۸۲ حداقل بیننده ۶۳ درصد (رویای ناتمام) و حداکثر بیننده ۷۹ درصد (فقط به خاطر تو)

سال ۸۳ حداقل بیننده ۳۹ درصد (اگه بابام زنده بود) و حداکثر بیننده ۸۹ درصد (خانه به دوش)

سال ۸۴ حداقل بیننده ۴۷ درصد (مرده متحرک) و حداکثر بیننده ۸۵ درصد (متهم گریخت)

سال ۸۵ حداقل بیننده ۳۹ درصد (زیرزمین) و حد اکثر بیننده ۷۰ درصد (صاحبدلان)

سال ۸۶ حداقل بیننده - درصد (یک وجب خاک) و حداکثر بیننده ۷۹ درصد (میوه ممنوعه)

سال ۸۷ حداقل بیننده ۲۵ درصد (شکرانه) و حداکثر بیننده ۸۶ درصد (بزنگاه)

سال ۸۸ حداقل بیننده ۴۰ درصد (یک وجب خاک) و حداکثر بیننده ۷۳ درصد (پنجمین خورشید)

سال ۸۹ حداقل بیننده ۵۸ درصد (در مسیر زاینده رود) و حداکثر بیننده ۷۳ درصد (جراحت)

سال ۹۰ حداقل بیننده ۳۵ درصد (پنج کیلومتر تا بهشت) و حداکثر بیننده ۴۳ درصد ( تکیه بر باد)


*نگاهی به پرکارترین بازیگران

در سریال‌های مناسبتی بعضی از بازیگران هستند که به عنوان سرجهازی سریال‌ها هر سال حضور دارند. در این بین اما حضور بازیگرانی همچون علی صادقی، سیروس گرجستانی، پوریا پورسرخ، مهران رجبی و مریم‌ امیرجلالی بیشتر از بقیه مورد استفاده قرار گرفته و گویی جزء قرارداد حضور در این ماه هستند. بماند که مدیران شبکه برای این‌که این رقابت و جدیت را دست​کم نگیرند به سراغ تیم‌های بازیگری جدید و تاپ می‌روند اما ماه رمضان برای یک عده با این ترکیب بازیگران کمدي‌پرداز مزه می‌دهد.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

تخلفات تلویزیون در حوزه حجاب و روابط افراد نامحرم

پستتوسط najm134 » سه شنبه نوامبر 26, 2013 10:28 pm

شورای نظارت بر صداوسیما که چندی پیش تحلیلی را مبنی بر ضعف پرداختن به مقولات سبک زندگی در سریال‌های تلویزیونی در شش ماهه دوم سال 91 منتشر کرده بود، اکنون در گزارشی جدید، موارد تخلف را در تمامی برنامه‌های سیما اعلام و منتشر کرد.

به گزارش ایسنا، شورای نظارت بر تلویزیون از میان موارد تخلفات، 8503 مورد تخلف را به شبکه یک، 7650 مورد را به شبکه دو سیما، 8461 مورد را به شبکه سه سیما و 8624 مورد تخلف را به شبکه تهران در برنامه‌های شش ماهه دوم سال 91 اختصاص داد.

یکی از مهم‌ترین مبناهای بررسی عملکرد سازمان صداوسیما، میزان تقید خروجی‌های برنامه‌ای سازمان به رعایت ضوابط رسانه‌ای و هنجارهای محتوایی است. مبنای این بررسی دستورالعمل «سیاست‌ها و ضوابط تولید، تأمین و پخش» است، که توسط سازمان صداوسیما تهیه و ابلاغ شده‌است.

شاخص‌های سبک زندگی در این گزارش «پوشش و حجاب»، «آرایش»، «نحوه تعامل و روابط افراد نامحرم»، «ناسزاگویی و الفاظ نامناسب»، «موسیقی‌های نامناسب و رقص»، «استفاده از خط و زبان بیگانه» است.

بازه زمانی مورد بررسی دردر شبکه دو نیز هر شبانه‌روز 8 ساعتِ پرمخاطب بوده‌است.

8503 مورد تخلف شبکه یک

در این راستا گزارش «بررسی روندی شاخص‌های سبک زندگی در شبکه یک سیما در شش‌ماهه دوم سال 91» در شورای نظارت تهیه شده‌ است.

تصوير
- نتایج

1. چنانچه در جدول فوق ملاحظه می‌شود، تعداد تخلفات شاخص‌های «آرایش» و «پوشش و حجاب» نسبت به دیگر شاخص‌ها بسیار زیاد است.

2. در بین گروه‌های برنامه‌سازی گروه‌های «تأمین‌برنامه» و «سریال‌های تلویزیونی» در خصوص هر شش شاخص بیشترین تخلفات را داشته‌اند.

3. در بین ساختارهای برنامه‌سازی بیشترین تعداد تخلفات تقریباً در همه شاخص‌ها مربوط به ساختارهای «نمایشی» و «خبر» بوده‌ است.

7650 مورد تخلف شبکه دو سیما

تخلفات مربوط به شاخص‌های سبک زندگی در شش‌ماهه دوم سال 91 در شبکه دو آورده شده‌است.
موارد تخلف شبکه دو
تصوير
- نتایج:

1. تعداد تخلفات شاخص‌های «آرایش» و «پوشش و حجاب» نسبت به دیگر شاخص‌ها بسیار زیاد است.

2. در بین گروه‌های برنامه‌سازی گروه‌های «تأمین‌برنامه» و «کودک و نوجوان» در هر شش شاخص بیشترین تخلفات را داشته‌اند.

3. در بین ساختارهای برنامه‌سازی بیشترین تعداد تخلفات تقریباً در همه شاخص‌ها مربوط به ساختارهای «نمایشی» و «کودک و نوجوان» بوده‌است.

8461 مورد تخلف شبکه سه

تخلفات مربوط به شاخص‌های سبک زندگی در شش‌ماهه دوم سال 91 در شبکه سه آورده شده‌ است.

تصوير
- نتایج:
موارد تخلف شبکه سه
1. تعداد تخلفات شاخص‌های «آرایش» و «پوشش و حجاب» نسبت به دیگر شاخص‌ها بسیار زیاد است.

2. در بین گروه‌های برنامه‌سازی گروه‌های «تأمین‌برنامه» و «سریال‌های تلویزیونی» در خصوص پنج شاخص بیشترین تخلفات را داشته‌اند.

3. در بین ساختارهای برنامه‌سازی بیشترین تعداد تخلفات تقریباً در اکثر شاخص‌ها مربوط به ساختارهای «نمایشی» و «ترکیبی» بوده‌است.

8624 مورد تخلف شبکه تهران

در جدول ذیل تخلفات مربوط به شاخص‌های سبک زندگی در شش‌ماهه دوم سال 91 در شبکه تهران آورده شده‌است.
موارد تخلف شبکه تهران
تصوير
- نتایج:

1.تعداد تخلفات شاخص‌ «آرایش» نسبت به دیگر شاخص‌ها بسیار زیاد است.

2.در بین گروه‌های برنامه‌سازی گروه‌های «تأمین‌برنامه» و «کودک و نوجوان» در خصوص هر شش شاخص بیشترین تخلفات را داشته‌اند.

3. در بین ساختارهای برنامه‌سازی بیشترین تعداد تخلفات تقریباً در همه شاخص‌ها مربوط به ساختارهای «نمایشی» و «کودک و نوجوان» بوده‌است.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

آيا صدا و سيما عزادار مولاي متقيان (علیه السلام) نبود؟

پستتوسط najm134 » پنج شنبه جولاي 24, 2014 3:02 pm

در شب شهادت مولاي متقيان حضرت علي عليه السلام، در بسياري از شبکه هاي وابسته به صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران مراسم عزاداري پخش مي شد.
Image
اما در يکي از شبکه ها که بازي مسابقه ملي پوشان واليبال ايران را پوشش مي داد،‌ متأسفانه حتي يک ربان مشکي رنگ به مناسب شهادت، در گوشه صفحه ديده نمي شد.

اين در حاليست که ملي پوشان واليبال ايران در بازي با ايالات متحده آمريکا در اقدامي ارزشمند، به مناسبت روز شهادت حضرت علی (علیه السلام)، بر دست راست خود مچ بند سياه رنگي بسته بودند.

در اين ميان، شايد کمتر کسي انتظار داشت که اين شبکه تلويزيوني نيز پخش بازي را تعطيل کرده و مانند ديگر شبکه ها به پخش مراسم عزاداري بپردازد،‌ اما بدون شک مي شد حتي با يک ربان مشکي،‌ آنهم در گوشه صفحه حزن و اندوه را نشان داد.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

آلودکی رسانه

پستتوسط najm134 » پنج شنبه آگوست 07, 2014 7:52 am

انتقاد غيرمستقيم سخنگوي عراق از صدا و سيماي ايران

به گزارش شیعه آنلاین، در پي حمله وحشیانه گروهک تکفیری – تروريستي «دولت اسرائیلی عراق و شام» موسوم به "داعش" به مردم مظلوم و بی گناه عراق، «سید حسین شهرستانی» از مقامات ارشد و سخنگوی دولت عراق در گفتگو با خبرنگار شیعه آنلاین گفت: تاکنون بیش از پنج هزار نفر شیعه به طرز وحشیانه اي توسط گروهک تروریستی "داعش" به شهادت رسیده اند.

"شهرستانی" در ادامه اين گفتگوی کوتاه گفت: در حملات تروریستی گروهک تکفیری "داعش" به عراق همچنين بیش از هفت هزار خانوار عراقی آواره شده اند و به استان های جنوبی عراق پناه برده اند. این پنج هزار نفر آماری است که فقط شیعیان هستند، حدود دو هزار مسیحی و دو هزار نفر از پيروان ديگر ادیان و مذاهب نيز توسط این گروهک تکفيري به شهادت رسیده اند.

سخنگوي دولت عراق در ادامه اين گفتگو با انتقاد از رسانه های شیعی و اسلامی و از جمله صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران گفت: ما اخبار همه رسانه هاي کشورهاي همسايه را رصد و پيگيري مي کنيم. ما از رسانه ها درخواست داریم که اخبار شیعيان مظلوم عراق را بيش از پيش و با دقت پوشش دهند، این طور نباشد که هنگامی عده ای زیادی به شهادت برسند، تازه رسانه ها احساس تأسف کنند و خبري کوتاه منتشر کنند.

وی در پایان اين گفتگو با انتقاد از رسانه های غير عراقي گفت: ما مسلمانیم، و بر اساس دین ما هر کس به ناحق کشته شود "شهید" محسوب می شود، از سویی دیگر علماء و مراجع گفته اند، کسانی که در برابر "داعش" کشته می شوند "شهید" به حساب مي آيند، چرا رسانه هاي کشورهاي مختلف اسلامي از لفظ "کشته"ها به جاي لفظ "شهید" استفاده مي کنند؟!

«سید حسین شهرستانی» در خصوص آوارگان گفت: بحمدالله مشکل خاصی از لحاظ تأمین اعتبار و مواد اولیه نداریم و امیدواریم با همکاری مردم عزیز بتوانیم بر این مشکل چیره
شویم
از اول اشغال عراق توسط امريكا تا كنون كه 11 سال مي كذرد رسانه هاى دولتي ايران بر بكار بردن لفظ كشته براى شيعيان عراق اصرار دارند در حاليكه براى كشته هاى دركيري سنيها با امريكائيها در عراق لفظ شهيد بكار مي بردند .
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

رسانه ملی، سلامت مردم را برای دریافت بودجه گروگان گرفته است!

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه سپتامبر 02, 2014 7:05 am

رسانه ملی، سلامت مردم را برای دریافت بودجه گروگان گرفته است!


شاید عجیب باشد ‌در کنار پارازیت، سرب و دیگر مواد مسموم ناشی از سوخت موتور خودرو‌ها، دخانیات، گرد و غبارهای معلق در هوا، فست‌فود‌ها، نوشیدنی‌های گازدار، خوردنی‌های تولید شده در صنایع غذایی و حاوی مواد نگهدارنده، آلودگی همراه با آب‌های زیرزمینی و میوه و تره‌بار و...، سازمان صدا و سیما، نقش کارآمدی در تهدید سلامت عمومی جامعه دارد!

به گزارش «تابناک»، سیدحسن قاضی‌زاده هاشمی، وزیر بهداشت که عملکرد قابل قبولی در دولت یازدهم از خود به جای گذاشته و به همین دلیل، یکی از سه وزیری بود که در روزهای گذشته، ‌‌رئیس جمهور از وی تقدیر کرد، با انتقاد از عملکرد صدا‌و‌سیما در تبلیغ کالاهای مضر، از بی نتیجه بودن پیگیری‌های پیاپی در این باره خبر داد و سرانجام قضاوت در این زمینه را به مردم واگذار کرد.

بر پایه ماده ۳۷ قانون برنامه پنج‌ساله پنجم توسعه جمهوری اسلامی ایران، وزارت بهداشت موظف است، هر ساله فهرست اقدامات و کالاهای آسیب‌رسان به سلامت و داروهای با احتمال سوء مصرف را در کارگروهی، به سرپرستی این وزارت‌خانه و عضویت وزارتخانه‌های امور اقتصادی و دارایی، بازرگانی، رفاه و تأمین اجتماعی و صنایع و معادن و معاونت برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی رئیس جمهور‌، تعیین و ابلاغ نماید و متخلفان موظف به پرداخت جریمه هستند؛ جریمه‌ای که با هر بار تکرار، دست‌کم ۲۰ درصد بر آن افزوده می‌شود و با این حساب، بدهی مدیران صدا و سیما سر به فلک گذاشته است!

وی با اشاره به اینکه بنا بر قانون، وزارت بهداشت هر ساله فهرست کالاهای آسیب‌رسان را تهیه کرده و نسخه‌ای از آن را در اختیار سازمان صدا و سیما قرار می‌دهد، به نسیم گفت: ما بار‌ها نامه نوشتیم و تذکر دادیم، ولی توجهی به این حرف‌ها و تذکرات نشده و پخش تبلیغات کالاهای آسیب‌رسان در رسانه ملی ادامه دارد. وقتی به آن‌ها معترض می‌شویم که چرا این چنیین تبلیغاتی ‌پخش می‌کنید، می‌گویند‌ دولت بودجه نمی‌دهد و ما باید از این راه، بخشی از اعتبارات مالی خود را تامین کنیم.

Image
این در حالی است که بر خلاف ماجرای آمیختن پالم با محصولات لبنی، این بار لحن وزیر نشان از نوعی ناامیدی دارد و از این روی، عجیب به نظر می‌رسد، ولی اگر بدانیم سوابق پیگیری این موضوع توسط وزرای بهداشت سابق، به نقطه شفافی نمی‌رسد، چه بسا درک ماجرا برایمان آسان‌تر شود.

اگر در سخنان وزرای بهداشت دولت‌های قبل دقیق شویم، درخواهیم یافت که همواره طرح ایراد به عملکرد صدا و سیما در حوزه سلامت، با اشکال گرفتن به تبلیغ کالاهای ممنوعه در این رسانه آغاز می‌شده و همواره «بودجه ندارم»، «مجبوریم» و پاسخ‌هایی از این دست، یگانه راهکار مسئولان این سازمان برای سرپوش نهادن بر تخلف خود در این زمینه بوده است.

این در حالی است که با جست‌وجو در بایگانی اخبار، درخواهیم یافت، مدتی است گلایه مسئولان وزارت بهداشت به این نقطه‌ضعف رسانه ملی، ماهیت حقوقی یافته و اگر به مماشات با آن برخورد نشده بود، چه بسا تا به امروز حل و فصل شده بود.

اما نخستین مقامی که به این موضوع اشاره حقوقی کرد، علیرضا مصداقی نیا، معاون دکتر مرضیه محید دستجردی، وزیر بهداشت دولت دهم بود که عمر وزارتش به انتهای دولت قد نداد و عزل شد. این تذکر از این روی جالب توجه بود که مقام مسئول وزارت بهداشت، رسانه ملی را به اجرای قانون دعوت کرده و در پایان گفته بود: تمایل داریم با همکاری و همراهی یکدیگر این قانون را اجرا کنیم و علاقه‌مند به مراجعه به قوه قضائیه نیستیم.

Image Image Image


این انتقاد بعد‌ها از زبان دکتر محمدحسن طریقت منفرد، وزیر سابق بهداشت تکرار شد. او که ریشه بسیاری بیماری‌ها را در گذشته بیماران خوانده بود، از عادت کردن ذائقه کودکان به خوردن نمک انتقاد کرده و عامل آن ‌را تبلیغات صدا و سیما خوانده و گفته بود: ‌در این باره تذکر‌های بسیاری داده شده، ولی صدا و سیما توجه جدی نکرده است. قبول داریم که این سازمان مانند دیگر نهاد‌ها مشکلات اقتصادی دارد و باید درآمد داشته باشد، ولی تا اندازه‌ای که به لحاظ مسائل کوتاه‌مدت باشد قابل فهم است؛ اما واقعاً عوارض ‌جبران‌ناشدنی دارد.

اینجاست که راحت‌تر می‌توان قضاوت کرد، سخنان وزیر بهداشت فعلی درباره بی‌توجهی سازمان صدا و سیما به تذکرات قانونی و بهانه قرار دادن کمبود بودجه، اتفاقی تکراری و به شدت مسبوق به سابقه است و می‌توان از آن با گروگان گرفتن سلامت مردم برای اصلاح بودجه یاد کرد.

به عبارت بهتر، مسئولان رسانه ملی که بر اساس قوانین و اسناد بالا دستی موظفند در حوزه سلامت آگاهی‌سازی کرده و به عنوان بازو‌ رسانه‌ای وزارت بهداشت عمل کنند، نه تنها به این نقش خود عمل نمی‌کنند، بلکه آشکارا بر خلاف آن کار می‌کنند تا به گفته وزرای بهداشت از گذشته تاکنون، نقش پر رنگی در آسیب زدن به سلامت عمومی داشته و در عمل تفاوتی با دیگر تهدید کننده‌های سلامت مردم نداشته باشند؛ با آلودگی هوا، سموم محلول در آب یا موجود در مواد غذایی، با سبزی‌هایی که با فاضلاب آبیاری می‌شوند، مرغ‌های هورمونی و...!


وزیر بهداشت ادامه داد: در این موضوع ‌حلقه‌ای گم شده‌ که یا نیاز به قانون دارد یا اگر قانون است، نیاز به یک مجری قاطع دارد؛ بنابراین، ما کوتاهی نکردیم و ابزار بازدارنده هم نداریم؛ آنقدر اطلاع رسانی کردیم که فست فود و غذاهای پرنمک و پر چرب مضر است که فکر نمی‌کنم کسی در ایران از این موضوع بی‌اطلاع باشد. از طرفی هم نمی‌توانیم جلو‌ تولید این مواد را بگیریم، پس مردم باید انتخاب عاقلانه داشته باشند.

آن گونه که سخنان وزیر نشان می‌دهد، بارها و بارها ممنوعیت تبلیغ کالاهای آسیب‌رسان را در رسانه ملی پیگیری شده، ولی با‌ ابزارهای قانونی مانند تذکر هم نتوانسته‌ایم، مانع پخش تبلیغات امثال چیپس و پفک شویم و از این روی، ترجیح داده‌ایم آگاهی رسانی به مردم را بیشتر مورد توجه قرار دهیم و از ایشان بخواهیم با قضاوت درست، به نوعی ضد تبلیغات صدا و سیما عمل کنند!
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

آلودگي تلويزيون ايران = انكار كرامات بعد عاشوراء

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه دسامبر 18, 2014 7:40 pm

آلودگي تلويزيون ايران = انكار كرامات بعد عاشوراء

جهت مشاهده روی لینک زیر کلیک نمایید:
http://s5.picofile.com/d/ee510ab7-bd2f- ... %D8%A7.mp4
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

"هجرت : خدایان و پادشاهان"؛ تداوم پروژه مسخ چهره وحیانی پیام

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه مارس 12, 2015 7:55 pm

"هجرت : خدایان و پادشاهان"؛ تداوم پروژه مسخ چهره وحیانی پیامبران اولوالعزم


گروه فرهنگی مشرق - "هجرت : خدایان و پادشاهان" آخرین ساخته کارگردان انگلیسی هالیوود رایدلی اسکات است. او در کنار فیلم سازانی چون کن لوچ، مایک لی، گای ریچی و... از کارگردانان انگلیسی تبار صاحب نفوذ در هالیوود است که نقش بسیار پررنگی را از زمان ساخت فیلم مطرحی چون "تلما و لوئیزا" که انقلابی در ملودرام های هالیوودی بود تا ساخت اثری همچون "قلمرو بهشت" که نسبتی ظاهرا انتقادی به وقایع جنگ های صلیبی و اشغال سرزمین مقدس داشت، ایفا نمود. هر چند در میان آثار او فیلم های بسیار ضعیفی چون "گنگستر های آمریکایی"، "مشاور" یا "رابین هوود" دیده می شود؛ اما از اهمیت اسکات در مقام یکی از تکنوکرات های اصلی هالیوود نمی کاهد.

Image

"هجرت : خدایان و پادشاهان" تحریف آشکار تاریخ است. یک تیم ضعیف به عنوان نویسنده فیلمنامه و ساختار استودیویی این فیلم آن را به اثری بی اهمیت مبدل نموده است. این فیلم در کنار "نوح" آخرین ساخته "دارن آرنوفسکی" می تواند نمایانگر تمرکز هالیوود بر یک مسئله تاریخی باشد و آن محو نمود جملگی برداشت های مقدس و متافیزیکی از تاریخ ادیان و منتفی نمودن رسالت پیامبران اولوالعزم است. نوح (ع) در فیلم آرنوفسکی در رسالت خود شک می کند و بر سر دوراهی خواست نفسانی خویش و خانواده‌اش با رسالت خود باز می ماند. تصویر آرنوفسکی از نوح (ع) آنچنان متاثر از روانشناسی مریضی است که هیچ خواستگاه وحیانی در آن دیده نمی شود .

رایدلی اسکات " هجرت: خدایان و پادشاهان" را در رابطه با وقایع حکومت رامسس دوم ساخت. در این فیلم موسی قوم بنی اسرائیل را از حاکمیت فرعون خارج می کند. واضح است که روایت "عهد عتیق" و تلقی مشرکانه آن در خصوص پیامبرانی چون داوود و سلیمان منبع برداشت نویسندگان فیلمنامه بوده است. در عهد عتیق بنیان قوم بنی اسرائیل بر خیانت و سلطه داوود و یهودا استوار است و آموزه های راز آمیز و منحرف اساطیر یهودی آن در خصوص قوم بنی اسرائیل برداشتی تحریف شده و بسیار متباین از حقیقت قرآنی این قوم را ارائه می دهد. قوم بنی اسرائیل که در فیلم به صورت کلی قوم کنعانی - عبری نامیده می شوند تصویر دقیقی از حقیقت آن را بیان نمی دارند. یکی از اصلی ترین اختلافات در قوم بنی اسرائیل پس از مرگ سلیمان که در تجمع سران قبایل در شکیم حاصل شد جدایی دولت افرائیم ( خاندان یوسف) و دولت یهود (خاندان یهودا) بود. دولت یهود مرکز اصلی شرک و بت پرستی بود و تا سال ها سیاست ستیز و جنگ با قوم افرائیم داشت زیرا قوم یهود خود را برگزیده ی اصلی شبان بنی اسرائیل می دانست.

Image

بنابراین یهود و بنی اسرائیل دو مقوله کاملا جداست و قوم افرائیم خود را پیرو سنن موسوی می دانست. قوم یهود دائما بر قوم افرائیم هجوم می برد و سرانجام در زمان حکومت ابیام فرزند رحبعام (شاه یهود) توانست آنان را تاراج کند و این موجب سقوط خاندان یوسف شد. در عهد عتیق مشخص نیست که آئین پرستش گوساله زرین که میراث فنیقی ها بود – به جز قوم یهودا- به کدام قوم منتسب است و در این خصوص روایات متناقضی وجود دارد.کتابی که در کوه سینا بر موسی کلیم الله نازل گردید هیچگاه در دسترس نیست و آنچه به عنوان تورات توسط قوم یهود و عزرا کاهن بازنویسی و تحریف شد انحرافی بیش نیست.خداوند متعال در قرآن عظیم می فرمایند :

وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ

و (به یاد آورید) هنگامی را که با موسی چهل شب وعده گذاردیم ، ( و او برای گرفتن فرمان های الهی ، به میعادگاه آمد) سپس شما گوساله را بعد از او (معبود خود) انتخاب نمودید ، در حالی که ستمکار بودید (سوره بقره ، آیه 51)

قوم بنی اسرائیل پس از دیدن معجزات بیشمار موسی کلیم الله در حالی که ایشان برای دریافت وحی به تور سینا می رفتند در حال بازگشت مشرک شدند و از آیین حق بازگشتند. در فیلم "هجرت :خدایان و پادشاهان" روایت کاملا متفاوت است پایان این فیلم با تصویری بدیع از قوم بنی اسرائیل همراه است تصویری که موسی را در کنار قومش در عین پیروزی و اتحاد قرار می دهد و تصویری از خدا ( شخصیت کودک) را در میانشان در حال رضایتمندی و خوشنودی نشان می دهد. خبری از انحراف نیست و موسی ماموریتش را به پایان رسانیده است .
خدا در فیلم "هجرت " در هیبت پسر بچه ای شرور و خودکامه که در کوه سینا با موسی ملاقات می کند ظاهر می شود این خدا که در ادامه تفسیر انسان گرایانه هلنیستی، پیش از این در تعلقات یونانی زده ی اسکات در فیلمی چون "پرومتئوس" نمایان می گردد، نمایانگر تلقی و درک مشرکانه و رازآمیز یهودیت از خدا در چهره ای انسان گونه است . گذار از چهره اساطیری به چهره انسانی در نسبت با تلقی خدا در تمدن یونان باستان که بارز ترین نشانه هایش را می توان در آثار نویسندگانی چون آشیل و یا اوریپید دید، در دوره هلنیستی و با ظهور اشرافیت نوپای متاثر از فلسفه صورت گرای ارسطو، رخ می دهد.

Image

در این تلقی خدا منشا خودکامگی، استبداد و خشم است که حکومت می کند (در هیبت زئوس). این باور انسانگرایانه از خدا در طول تاریخ غرب هیچگاه به طور کلی محو نگردید و همواره در تمام ادوار تاریخی حضور داشت به عنوان مثال تلقی ارسطو از خدا در ساحتی مکانیکی رغم می خورد، خدای ارسطو فاقد درک و شعور است و تنها متحرک نامتحرک است. در سده میانه و حاکمیت کلیسا با اینکه کلیسای کاتولیک و متفکرانی چون سنت آگوستین سعی نمودند که تلقی والامنشانه ای در نسبت با درک مفهوم خداوند ارائه دهند؛ اما همچنان در حیطه نیست‌انگارانه فلسفهِ مدرسی باقی ماندند. چنانچه که در بسیاری از اشعار و مناجات های بزرگان کاتولیک خدا هم ردیف انسان است و هیبتی انسان گونه دارد و این نیز ریشه در انحرافات مسیحیت کاتولیک داشت. با سیطره پروتستانتیسم و پیوریتنیسم و همچنین گرایشات رازآلود آمیخته با یهودیت همچون فراماسونری، کابالا و همچنین عرفان منحرف و مشرکانه گونسیه و ... خداوند به عنوان منشاء خشم و عذاب و کانون شر مطرح می گردد.

Image

تلقی چند خدایی و غفلت خدا و همچنین تلقی عاطل از خدا جملگی از انحرافات فرقه های مختلف منشعب از جنبش های رفورمیستی کلیساست. هر چند که اصول کاتولیک نیز آمیخته با تحریفاتی همچون بازنگری شورای ترانت است. در تمدن غربِ مدرن نیز تلقی خدا با گرایشات حسی – تجربی در فلسفه شخصیت هایی چون "لایب نیتس" همراه است. اینان جملگی ریشه در تلقی نیست‌انگار و اثیر متافیزیک کاسموسانتریسم غرب دارد.

در فیلم "هجرت" موسی با خدا هم ردیف است آنان با یکدیگر نزاع می کنند و موسی بر او خشم می کند و او موسی را از خود می راند حتی در قسمتی به موسی می گوید "کسی که فکر می کردم نبودی". در هیچ قسمتی از فیلم شخصیت موسی به عنوان پیام آور یکتا پرستی مطرح نمی گردد و رسالت موسی به عنوان ماموریتی تحمیلی تلقی می گردد و این ویژگی به طرز پر رنگی در فیلم "نوح" آرنوفسکی نیز دیده می شود وحدانیت و وحیانیت در روایت سینمای هالیوود از تاریخ ادیان و سرگذشت پیامبران به طور کلی حذف گردیده است.

تفسیر هالیوود از سیمای پیامبران اولوالعزم بسیار توهین آمیز و منحرفانه می باشد. به عنوان مثال در فیلم "رمز داوینچی" ساخته ران هاوارد که اقتباسی از رمانی به همین نام نوشته دن براون است با استناد به چند رمز گشایی از تابلوی شام آخر داوینچی، مسیح (العیاذ بالله) بر اثر هم‌خوابگی با فاحشه معروفی که در روایات حواریون سخن از آن است نسلی از خود را بجا گذاشته است، در این اثر مسیح (ع) مردی دچار نفسانیات مطرح گردیده است و در فیلمی چون " انجیل به روایت متی" ساخته پیر پائلو پازولینی این شبهات هر چند تعدیل یافته تر نیز همچنان حضور دارد و "هجرت: خدایان و پادشاهان" نیز در ادامه همین روند سکولاریستی هالیوود می باشد و قصد آن مسخ چهره وحیانی پیامبران اولوالعزم است.

Image

در این روند فیلم "محمد (ص)" ساخته مجیدی طغیانی در برابر این تحریفات مشرکانه است. نباید از سینما و هنر تصویر انتظار ارائه چهره ای تمام و کمال از پیامبران داشت، زیرا تصویر صورت تنزل یافته کلمه و معناست؛ اما "محمد (ص)" عمیقا از بدعت مشرکانه هالیوودی اجتناب می ورزد و جلوه پیامبر خاتم در این اثر در عین نزدیکی روایی به ایشان وحیانی و مملو از ایمانی عمیق است، این نسبت و تجلی آن در فیلم "محمد (ص)" میراث گذار معنوی از سکولاریسم ماهوی سینماست و این به خودی خود دستاورد انقلاب اسلامی می باشد.

مسلم است که "هجرت : خدایان و پادشاهان" در پی ایراد پیام سیاسی با استعانت از نوعی قهرمان سازی عوام گرایانه از پیامبری اولوالعزم می باشد تا آن را نماد لیبرالیسم دموکراسی طلب بداند. همچون که شخصیت هایی چون اسکندر در فیلم الیور استون و یا اسپارتاکوس در فیلم استنلی کوبریک دارای این چهره بودند و این خود یکی از گرایشات عوام فریبانه ی هالیوود است.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

"مردی در آتش" فیلمی در تمسخر مسیحیت

پستتوسط pejuhesh232 » يکشنبه مه 03, 2015 2:45 pm

نقدی بر ساخته تونی اسکات؛
"مردی در آتش" فیلمی در تمسخر مسیحیت


گروه فرهنگی مشرق - فیلم مردی در آتش Man on Fire/ 2004 ساعت 24 پنج‌شنبه 27 تیر از شبکه سوم سیما برای چندمین نوبت پخش شد. شاید حالا که مخاطبان بیشتری آن را دیده‌اند فرصت مناسبی باشد برای پرداختن به این فیلم و لایه‌های زیرین آن که در نسخۀ تلویزیون حذف شده بود. مردی در آتش (2004) ساختۀ تونی اسکات است که بیشترین اعتبار خود را مدیون فروش فیلم‌هایی مانند تاپ گان (1988) و دشمن ملت (1998) است، و همچنین برادری به نام رایدلی که بیش از ده فیلم مشهور در کارنامه دارد. این فیلم که توسط یک کارگردان و تهیه کنندۀ یهودی ساخته شده است در ورای ظاهر خود مسیحیان و حضرت عیسی(ع) را تمسخر می‌کند.

Image

***خلاصه داستان
ماجرا در زمان حال اتفاق می‌افتد. در پی کودک ربایی‌هایی که در مکزیک اتفاق می‌افتد ساموئل راموس مردی به نام جان کریسی John Creasy (دنزل واشنگتن) را برای محافظت از دختر 9 ساله‌اش پیتا (داکوتا فینینگ) استخدام می‌کند. کریسی که یک نظامی سابق امریکایی است در همان روزهای نخست شروع کار خود، قصد خودکشی دارد اما گلوله شلیک نمی‌شود. کم‌کم پیتا علاقه به زندگی را در کریسی تقویت می‌کند. کمی بعد وقتی پیتا ربوده می‌شود کریسی جانفشانی فوق العاده‌ای می‌کند و چند تیر می‌خورد. پدر پیتا که یک کارخانه‌دار است حاضر می‌شود ده میلیون دلار به فدیه آزادی دخترش بپردازد. اما پول‌ها در میانۀ راه دزدیده می‌شوند و نتیجتاً سارقان دختر را می‌کشند.

کریسی به کمک یک خبرنگار به نام ماریانا (راشل تیکوتین) و رابطی که او در پلیس دارد سرنخ‌هایی به دست آورده و همۀ حلقه‌های واسطه در این آدم‌ربایی را می‌کشد. آنها در یک باند به نام «برادری» فعالیت می‌کنند. یکی از آنها پلیس فاسدی است به نام ویکتور فوئنتس (عیسی اوچوا)، همان که پول‌ها را در میانۀ راه دزدیده است. او قبل از آنکه به دست کریسی منفجر شود فاش می‌کند که به جای 10 میلیون، فقط 5ر2 میلیون دلار در کیسه‌ها بوده است. او جردن کالفوس (میکی رورک) وکیل خانوادۀ راموس را مقصر می‌داند.

Image

کریسی به سراغ جردن می‌رود و می‌بیند که او در خانه‌اش کشته شده است. سپس به نزد راموس و همسرش می‌آید و از خیانت راموس پرده برمی‌دارد. پدر اعتراف می‌کند که دزدیدن دخترش با نقشۀ وکیلشان بوده است. اما چون ماجرا آنطور که او گفته بود پیش نرفت لذا وی را کشته است. وکیل از این معامله 5ر2 میلیون و راموس نیز پنج میلیون دلار سود می‌برده است. لیسا (رادها میچل) از کریسی می‌خواهد تا شوهرش را بکشد. آنگاه کریسی همان گلولۀ عمل نکرده خود را به او می‌دهد و راموس خودش را می‌کشد.

ماریانا علی‌رغم تهدید شدن به قتل، تصویر رئیس این باند مشهور که به «صدا» (The Voice) ملقب است را در روزنامه منتشر می‌کند. کریسی برادر رئیس را می‌یابد و با گروگان گرفتن او و خانواده‌اش، «صدا» را وادار می‌کند تا با او معامله کند. صدا خبر می‌دهد که پیتا زنده است و او می‌خواهد دختر را در ازای برادر خود و شخص کریسی معاوضه کند. کریسی نیز می‌پذیرد و به همراه لیسا و گروگان به آنجا می‌رود. پیتا آزاد می‌شود و به نزد مادرش برمی‌گردد. کریسی نیز خود را تسلیم کرده و در راه به سبب جراحت‌هایی که در این چند روز تحمل کرده در صندلی عقب اتومبیل جان می‌دهد.

مختصری دربارۀ کارگردان و نویسندگان
تونی اسکات (2012-1944) کارگردان و تهیه کنندۀ انگلیسی در 16 اوت سال گذشته با پریدن از روی یک پل در کالیفرنیا خودکشی کرد. او کارگردان شانزده فیلم سینمایی کارگردانی بوده که از میان آنها می‌توان به این آثار اشاره نمود: تاپ گان (1988)، دشمن ملت (1998)، جاسوس بازی (2001)، گرفتن پلهام 123 (2009). تونی همچنین در پنجاه فیلم مختلف به عنوان تهیه کننده فعالیت داشته است.

رایدلی اسکات هفت سال زودتر از برادرش تونی به دنیا آمد. از میان فیلم‌های معروف و فراوانی که ساخته می‌توان به اینها اشاره کرد: بیگانه (1979)، بلید رانر (1982)، تلما و لوئیز (1991)، 1492: فتح بهشت (1992)، سرباز جین (1997)، گلادیاتور (2000)، سقوط شاهین سیاه (2001)، ملکوت آسمان (2005)، گانگستر امریکایی (2007)، مجموعۀ دروغ‌ها (2008)، پرومتئوس (2012). رایدلی همچنینی تهیه کنندۀ بیش از هفتاد فیلم مختلف بوده است.

فیلیپ نیکُلسون (2005-1940) که این فیلم بر اساس داستانی از او ساخته شده، یک رمان نویس انگلیسی است که رمان‌هایش را با نام مستعار کوئینل (A.J. Quinnell) می‌نوشت. مردی در آتش (1981) نخستین رمان منتشرۀ اوست که دو نوبت برای ساخت فیلم از آن اقتباس شده. تاکنون فیلم دیگری از داستان‌های این نویسنده ساخته نشده است. نسخه قبلی مردی در آتش، محصول سال 1987 کشورهای فرانسه و ایتالیا بود. نویسنده در پاسخ به سؤالی جواب داده که ماجرای این رمان در سال 1975 در ایتالیا به وقوع پیوسته است. کریسی در داستان او زنده می‌ماند. لذا او توانست چهار دنباله برای این رمان بنویسد. تا سال 2005 هشت میلیون نسخه از نسخۀ اصلی کتاب و ترجمه‌های آن در جهان به فروش رفته است.

کوئینل همچنین یک رمان ضداسلامی به نام مهدی (1981) نوشته است که در آن مأموران انگلیسی و امریکایی به دنبال یافتن حضرت مهدی هستند تا از طریق او جلوی بنیادگرایی اسلامی را بگیرند و از قطع نفت کشورهای عربی به اروپا ممانعت کنند. این رمان در اغلب نقدها ضعیف ارزیابی شد.
Image

بریان هلگلند نویسندۀ فیلمنامه مردی در آتش، برای نوشتن فیلم‌های محرمانه لس‌آنجلس (1997) برندۀ اسکار بهترین فیلمنامه شد و برای فیلمنامۀ رودخانۀ مرموز (2004) نامزد دریافت این جایزه.

آرنون میلخان تهیه کننده این فیلم، در سال 1944 در فلسطین به دنیا آمد و هم‌اکنون نیز در فلسطین اشغالی اقامت دارد. او که از صهیونیست‌های افراطی است سال‌ها به جاسوسی برای دولت متبوعش اشتغال داشت. سپس در سال 1982 یک شرکت فیلمسازی در امریکا دایر کرد و از سال 1991 نام آن را به ریجنسی (Regency) تغییر داد. او تاکنون تهیه کنندۀ 125 فیلم و سریال بوده است. برخی از معروف‌ترین فیلم‌هایی که میلخان تهیه کرده اینها هستند: روزی روزگاری در امریکا (1984)، زن زیبا (1990)، جی.اف.کی (1991)، سقوط (1993)، قاتلین بالفطره (1994)، موکل (1994)، مخمصه (1995)، وکیل مدافع شیطان (1997)، محرمانه لس‌آنجلس (1997)، باشتگاه مشت‌زنی (1999)، بی‌وفا (2002)، آقا و خانم اسمیت (2005)، شوالیه و روز (2010)، نوح (2014).

در اوت سال 2011 کتابی دربارۀ میلخان منتشر شد که از فعالیت‌های جاسوسی او برای اسرائیل پرده برمی‌داشت. نویسندۀ این کتاب جوزف گلمن است: «محرمانه: زندگی آرنون میلخان مأمور مخفی‌ای که به غول هالیوود تبدیل شد»1. خلاصه‌ای از این کتاب را می‌توانید در این صفحه بخوانید: جاسوسی که تهیه‌کننده هالیوود شد .

***نقد و نظر
رمان مردی در آتش (1981) اولین مرتبه در سال 1987 برای فیلم اقتباس شد. آن نسخه نیز توسط آرنون میلخان تهیه شده بود. قصۀ کتاب و نسخۀ نخست فیلم، در ایتالیا می‌گذرد که در آن یک مأمور سابق سازمان سیا به نام جان کریسی به مقابله با مافیا می‌رود. ولی در نسخۀ اخیر محل وقوع ماجرا به مکزیک انتقال داده شده است. مردی در آتش (2004) سکانس غیراخلاقی ندارد که نیازمند به سانسور باشد. ولی در عوض پر است از نمادهای مسیحی که در مکزیک و عقاید مسیحیان کاتولیک این کشور نمود و بروز دارد، و این همان چیزهایی است که تماماً از نسخۀ پخش‌شده از شبکه سوم سیما حذف شده است. فیلم، یک جامعۀ فاسد با پلیس‌هایی فاسدتر را تصویر می‌کند که همه‌شان مسیحی هستند. کریسی نیز همۀ آن مفسدان را می‌کشد لکن برای آزاد کردن پیتا در حالیکه برتری با اوست، خودش را به دشمنانش تسلیم می‌کند.

Image

1. تمسخر مسیحیان
اما این فقط ظاهر ماجرا است و فیلم لایه‌های عمیق‌تری نیز دارد. کریسی خسته و تنها وارد شهری در مکزیک می‌شود و به سراغ دوستش پل ری‌بورن (کریستوفر والکن) می‌رود و از او می‌پرسد آیا خداوند ما را می‌بخشد؟ پاسخ هر دو منفی است. پل به او پیشنهاد می‌کند تا به نگهداری از فرزند خانوادۀ راموس مشغول شود مردی که صاحب یکی از کارخانه‌های اتومبیل‌سازی مکزیک است.

بعد از اشتغال، کریسی یک خودکشی ناموفق را از سر می‌گذراند. با مدیر مدرسه کاتولیک پیتا در مورد جمله‌ای از نامۀ پولس به رومیان 12/ 21 صحبت می‌کند (مغلوب بدی مشو بلکه بدی را به نیکویی مغلوب ساز)، و معلم متعجب می‌شود از اینکه کریسی کتاب عهد جدید را به خوبی می‌شناسد. در خانه کتاب مقدس می‌خواند. پیتا که به کریسی علاقمند شده، یک گرن‌بند یهودای مقدس به او هدیه می‌کند تا بر گردن بیاویزد و محافظ او باشد. کریسی بعد از دزدیده شدن پیتا، از مجرمان این ماجرا انتقام می‌گیرد. تقریباً همۀ کسانی که در دزدی پیتا دست داشته‌اند آدم‌هایی مذهبی هستند که انواع و اقسام نشانه صلیب را یا با خودشان حمل می‌کنند یا در اتومبیل و دیوار خانه آویخته‌اند. راموس (پدر پیتا) یک محراب عبادت در منزل ساخته است که چیزی کم از کلیسا ندارد. او نهایتاً وقتی فسادش علن می‌شود در همان محراب خودکشی می‌کند. به این ترتیب، فیلم مردی در آتش، مسیحیان و خصوصاً کاتولیک‌ها را واضحاً تمسخر می‌کند و آنها را مقصر اصلی در ناامنی و فساد بیرون و درون خانواده‌ها معرفی می‌کند.

Image

2. تمثیل عیسی(ع)
اما این نیز همۀ ماجرا نیست. مردی در آتش، چهره‌ای مسیح‌گونه از جان کریسی به دست می‌دهد. در فیلم شباهت‌های زیادی میان جان کریسی و مسیح (به قرائت رایج مسیحیان) دیده می‌شود. او خسته و تنها به شهری وارد می‌شود، مفسدان را عقوبت می‌کند و در حالیکه برگ برنده در دست اوست به نحوی غیرطبیعی خود را به دشمنانش تسلیم می‌کند تا بمیرد.

کریسی عهد جدید و انجیل‌ها را بلد است و از همان ابتدا از گناهان بشر سؤال می‌کند که آیا خداوند چگونه ما را می‌بخشد. قصد می‌کند خودش را بکشد اما چاشنی گلوله ایراد دارد و اسلحه شلیک نمی‌کند. در بالای تخت او یک صلیب بر دیوار نصب است و نهایتاً وقتی رئیس باند «برادری» در قبال آزادی پیتا، تسلیم شدن خودِ کریسی را علاوه بر آزادی برادرش که نزد او گروگان است می‌خواهد، او به راحتی می‌پذیرد. کریسی لحظاتی بعد از تسلیم شدن بر اثر کثرت جراحات وارده می‌میرد.

نام «جان کریسی» (John Creasy) تداعی کنندۀ عیسی مسیح (Jesus Christ) است. اولاً که هر دو نام (کریسی و کریست)، مشابه هستند. ثانیاً مخفف هر دو نام (JC) است که یکی از علائم رایجی است که به عیسی(ع) اشاره دارد. ثالثاً از آنجا که حروف آغازین نام حضرت یحیی(John) و حضرت عیسی (Jesus) شبیه است و این دو نبی خدا نیز همعصر بوده‌اند گاهی فیلمسازان از این قرابت‌ها استفاده می‌کنند تا از طریق حضرت یحیی به حضرت عیسی(ع) اشاره کنند.

برای نمونه، آرنولد شوارتزنگر در فیلم‌ ترمیناتور 2 از آینده به زمان حال فرستاده می‌شود تا از جان کانر (John Connor) به عنوان منجی عالم بشریت محافظت کند. نام «جان کانر» یادآورندۀ نام «عیسی مسیح» است. برای نمونه‌ای دیگر می‌توان از فیلم دالان سبز (1999) نام برد که شخصیت جان کافی (John Coffey) در آن فیلم به عنوان تمثیلی از عیسی(ع) از منظر یهود، طراحی شده است. می‌دانیم که یهودیان نه‌تنها این پیامبر بنی‌اسرائیل را به نبوت قبول ندارند بلکه حتی او را انسان راستگویی نیز نمی‌دانند. در این فیلم، پل اجکامب (تام هنکس) همچون پیلاطس در انجیل‌ها که عیسی را برای اعدام به او سپرده‌اند درصدد آزادی او برمی‌آید لکن علی‌رغم میلش نهایتاً مجبور می‌شود خودش او را اعدام کند.

3. چرا کریسی خود را تسلیم می‌کند؟
در فیلم مردی در آتش، تسلیم شدن کریسی به رئیس تبهکاران غیرمعقول است و این مسئله در متن رمان و نسخۀ نخست فیلم نیز وجود ندارد. کریسی در نسخۀ کنونی، از همان ابتدا می‌خواهد بمیرد و فیلم با اضافه کردن خودکشی ناموفق او به داستان، قصد نموده تا این مسئله را منطقی جلوه دهد. همچنین در فیلم دالان سبز نیز جان کافی به طرز نامعقولی از پل می‌خواهد تا او را اعدام کند برای آزادی او تلاش ننماید. این مسئله گرچه بر خلاف منطق درام و داستان‌پردازی است اما با عقیدۀ کاتولیک‌ها موافق می‌آید که می‌گویند حضرت عیسی(ع) خودش را تسلیم دشمنانش کرد که او را بکشند تا گناهان بشر کفاره شود.

Image

4. عیسای حقیقی
ادعای کفاره شدن حضرت عیسی(ع) برای گناهان بشریت، جزو بدعت‌های پولس بوده است و ما در مقالات قبلی خود در این باره به قدر کفایت سخن گفته‌ایم (نگا. بند 6 از مقالۀ ذیل: چرا پولس فرستادۀ حضرت عیسی(ع) نیست؟) حقیقت آن است که در همان شام آخر چهرۀ یهودای خائن به معجزۀ خدا شبیه عیسی(ع) شد و سربازان او را به جای حضرت عیسی(ع) دستگیر کردند. کفرگویی‌های یهودا در آن لحظات دستگیری، سبب شد تا اغلب مردم از ایمان به حضرت عیسی(ع) خارج شوند. آنها تا حکم قتل او را از پیلاطس نگرفتند آرام ننشستند. و این در حالی بود که تا پیش از این، کاهنان به سبب اعتبار و محبوبیت عیسی(ع) دشمنی خود را با آن حضرت کتمان می‌کردند. در نهایت حضرت عیسی(ع) چند روز بعد از تصلیب در اورشلیم ظاهر شد و حقیقت مصلوب شدن یهودا و زنده بودن خود را علن نمود.

در این ماجرا آبروی کاهنان یهود ریخته شد و لذا است که آنها هنوز هم سعی دارند به انحای مختلف حضرت عیسی(ع) را مؤسس فرقه‌ای جدید بدانند. در حالیکه حضرت عیسی(ع) همچون حضرات داوود و سلیمان یکی از پیامبران یهود بود که خود را پیرو تورات موسی(ع) می‌دانست. پیروان واقعی عیسی(ع) و شاگردان حقیقی او، نصارا نام داشتند و در فلسطین و خاورمیانه ساکن بودند و با ظهور دین اسلام به سرعت مسلمان شدند. اما پولس در یونان و روم توانسته بود بدعت خود را بنیان بگذارد و عیسی(ع) را پیامبر خاتم (ماشیح/ مسیح موعود) معرفی کند در حالیکه آن حضرت هیچکدام از چهل خصوصیت پیامبر موعود در تورات را دارا نبوده و خصوصاً که خود عیسی(ع) نیز چنین ادعایی نیز نکرده است بلکه بر خلاف آن ماشیح را از خود و از یهود نفی کرده بود (متی 24/ 5 ـ متی22/ 41 تا 45). پولس که چندین سال برای کاهنان خدمت می‌کرد همچنین عیسی(ع) را در شهرهای یونان و روم، مصلوب و رسوا معرفی می‌نمود.

5. چرا یهودیان فیلم نمادین می‌سازند؟
فیلم‌های زیادی به صورت نمادین در خصوص حضرت عیسی(ع) ساخته شده است. ویلیام آر. تلفورد در مقاله‌اش به نام «عیسی مسیح ستارۀ سینما»، سعی کرده تا برخی اقتباس‌های غیرمستقیم از زندگی حضرت عیسی(ع) در سینما را معرفی و شرح کند. او در میانۀ مقاله اینطور نتیجه گرفته است:

مجموعه‌ای متنوع از چهره‌های مسیح‌گونه در فیلم‌های دیگر نیز وجود دارند، از جمله گذشتن از مخمصۀ سه طبقه (1935) ساختۀ برتولت بیرتنل، محمولۀ لاک و مهرشده (1940) از فرانک بورزیگ، فراری (1947) اثر جان فورد، چهره (1958) ساختۀ اینگمار برگمان و غیره. ان. پی. هارلی در کتابش در سال 1982 مدعی شد که بیش از شصت نمونه از این گونه «تجلی‌های سینمایی» مسیح را شناسایی کرده است. 2

در فهرست فیلم‌هایی که بنده در سال 1385 از فیلم‌های سمبولیک مذهبی صورت داده‌ام فقط چهل عنوان به موضوع حضرت عیسی(ع) اختصاص دارد. جالب این است که بیش از نود درصد از این فیلم‌ها از سوی فیلمسازان و کمپانی‌های یهودی هالیوود، در تمسخر این نبی خدا ساخته شده‌ است.

یهودیان به علت کثرت پیروان حضرت عیسی(ع) مجبورند این فیلم‌های تمسخرآمیز را به طور سمبلیک و نمادین بسازند. هرچند ارجاعات واضح دو فیلم از این قبیل، اعتراض کلیسای کاتولیک را نیز درآورده است: زنده باد مریم (1985) ساختۀ ژان لوک گدار و همچنین راه رفتن مرد مرده (1995) ساختۀ تیم رابینز.3

بنده رمان مردی در آتش را نخوانده‌ام اما اصولاً خود نویسندۀ رمان زمینۀ این تمثیل و نمادپردازی در خصوص حضرت عیسی(ع) را فراهم کرده است (انتخاب نام جان کریسی و...) این وقایع از این نویسندۀ التقاطی که داستانی نیز علیه مسلمانان و امام دوازدهم شیعیان نوشته است، دور از انتظار نیست. او در پاسخ به سؤال یکی از خوانندگان کتابش پاسخ داده است که شخصیت کریسی ترکیبی است از شخصیت‌هایی که او در دهۀ 1960 و 1970 در افریقا و ویتنام دیده است.

6. علت ماندگاری حضرت عیسی(ع) از منظر یهود
یهودیان در پاسخ به این سؤال که سبب ماندگاری و علت تأثیر حضرت عیسی(ع) در اذهان چیست جواب‌های مختلفی می‌دهند. اغلب آنها این تأثیر را احساسی می‌دانند. ئی.تی (1982) ساختۀ استیون اسپیلبرگ، نمونه‌ای از این نوع فیلم‌ها است. یک موجود کوتولۀ کریه المنظر از آسمان به زمین می‌آید و با چشمانش عده‌ای کودک را مسحور می‌کند. او سپس می‌میرد اما کمی بعد زنده شده و به کمک همان بچه‌ها به آسمان فرستاده می‌شود.

Image

برخی مانند فیلم دالان سبز (1999) حتی اعتراف می‌کنند که حضرت عیسی اهل کرامت و معجزه نیز بوده است. اما آنها از سوی دیگر همان عیسای مورد نظر خود را زشت و بدصدا و ابله تصویر می‌کنند و مدعی هستند که او در مواضع اتهام وارد می‌شده است. این مسئله بازتاب آن واقعۀ اناجیل است که نقل است که حضرت عیسی به منزل فقرا و گناهکاران وارد می‌شد تا آنها را توبه دهد.

فیلم مردی در آتش (2004) نیز جان کریسی را یک عیسای مدرن تصویر می‌کند که در کشتن و به هم ریختن جامعه تخصص دارد و بسیار علاقمند است که بمیرد و نهایتاً خود را در آغوش دشمنانش می‌اندازد و بر اثر جراحات وارده در این مدت از سوی آنها جان می‌سپارد. این عیسای معوج در اینجا بر مشابهت فیلم ئی.تی موفق شده است تا علاقۀ یکی از کودکان را به خود جلب کند.


Image

پی نوشت‌ها

1. Joseph Gelman, Confidential: The Life of Secret Agent Turned Hollywood Tycoon- Arnon Milchan, Gefen Books, New York, 2011, 297 pages

2. کلایو مارش و دیگران، کاوشی در الهیات و سینما، ترجمه امید نیک‌فرجام و دیگران، انتشارات بنیاد سینمایی فارابی، 1384؛ ص 152

3. همان
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

هالیوود چگونه مسلمانان را با تکنیک «معرفی کلیشه‌ای» بدنام می

پستتوسط pejuhesh232 » يکشنبه جولاي 19, 2015 10:06 pm

هالیوود چگونه مسلمانان را با تکنیک «معرفی کلیشه‌ای» بدنام می‌کند


گروه جنگ نرم مشرق- امروزه اسلام‌هراسی در هالیوود و صنعت تلویزیون آمریکا بسیار عادی و رایج است. اگرچه نزدیک به یک چهارم از جمعیت جهان مسلمان است، اما هالیوود اسلام و مسلمان‌ها را با تکنیک "معرفی کلیشه‌ای" بدنام می‌کند. در طول سال‌ها، فیلم‌های هالیوودی در روح و روان آمریکایی‌ها ترس از اسلام را نهادینه و واژه "اسلام" را معادل تروریسم معرفی کرده‌اند. مسلمانان از نظر فرهنگی، "دیگر" نشان داده می‌شوند که برگرفته از ویژگی‌های بیگانه‌هراسانه آمریکایی‌هاست. در این گزارش به ابعاد گسترده‌تر اسلام‌هراسی در صنعت فیلم‌سازی آمریکا بیش‌تر پی خواهیم برد.

Image
"اسلام" و "تروریسم" در رسانه‌های آمریکایی، معادل یک‌دیگر تعریف می‌شوند

در آمریکا، ارتباط مستقیمی میان سیاست و فیلم‌های هالیوودی وجود دارد. این دو یک‌دیگر را تقویت می‌کنند. سیاست‌های دولت، تصاویر افسانه‌ای را تثبیت می‌کند و این تصاویر هم به تدوین سیاست‌های هم‌جهت کمک می‌کنند. از اوایل دهه 1900، زمانی که "ادیسون" در آمریکا و "پاتی" در فرانسه فیلم می‌ساختند، یک داستان سنتی در این صنعت وجود داشته است: مسلمانان در سرزمینی مرموز زندگی می‌کنند که ویژگی‌اش زمین‌های سخت، آبادی‌های استوایی، جن، قالیچه‌های پرنده، باندهای سرقت و سلطان‌های رو به افول است.

ادیسون سال 1897 برای ثبت پروانه کینتوسکوپ (جنبش‌نما و به نوعی پدربزرگ فیلم‌های متحرک امروزی) خود، فیلم کوتاهی ساخت که در آن زنان عرب، با لباس‌های جذاب، می‌رقصند تا عده‌ای از مردان را راضی کنند. بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم بود که تصویر مسلمان‌ها در رسانه‌های آمریکایی تغییر کرد. سه عامل روی این تغییر، تأثیرگذار بودند: درگیری اسرائیل و فلسطین که آمریکا در آن صراحتاً از اسرائیل دفاع می‌کرد، تحریم‌های نفتی اعراب در دهه 1970 که موجب افزایش قیمت نفت و عصبانیت آمریکایی‌ها شد، و انقلاب اسلامی ایران که موجب افزایش تنش‌ها میان اسلام و آمریکا شد.

این سه باعث شد جهان اسلام و خاورمیانه وارد اتاق‌های نشیمن آمریکایی‌ها شود و از طرف دیگر، موجب شد تا تصویرسازی فیلم‌ها از مسلمان‌ها سمت و سوی دیگری بگیرد. افزایش اسلام‌هراسی، موجب شد تا رسانه‌ها هم اخبار مربوط به مسلمان‌ها را به گونه‌ای جهت‌دار منعکس کنند. اگرچه برخی، پوشش‌های طراحی‌شده خبری را با هدف مقابله با اسلام‌هراسی افشا کردند، اما اکثر پوشش‌های خبری درباره مسلمان‌ها به شکل گرفتن یک کلیشه ضداسلامی منجر شدند.

Image
انقلاب اسلامی ایران از دلایل مطرح شدن مسئله اسلام و خاورمیانه میان مردم آمریکا بود

"پاریس مارکس" از فعالان آمریکایی حوزه رسانه در این خصوص می‌گوید: "اخیراً اظهارات ضداسلامی زیادی در رسانه‌ها مطرح می‌شود و من می‌خواهم به برخی از آن‌ها بپردازم، به ویژه آن‌هایی که توسط "بیل مار" مطرح شده است، کسی که من قبلاً او را بسیار قبول داشتم. این شخص اظهارات نفرت‌آوری درباره اسلام و مسلمان‌ها داشته است؛ اظهاراتی که هیچ ارتباطی هم با واقعیت ندارند. "مار" دقیقاً به همان شخصیت‌هایی تبدیل شده که آن‌ها را تمسخر می‌کند. در استودیویش زیر کولر می‌نشیند و کارشناسانی را دعوت می‌کند که به او دقیقاً همان حرف‌هایی را می‌زنند که می‌خواهد بشنود. همان رسانه‌هایی را هم رصد می‌کند که مانند خودش علیه مسلمان‌ها تعصب دارند."

صنعت سرگرمی به طور کلی و هالیوود به طور خاص، هم از همین روند تبعیت می‌کنند. در بسیاری از فیلم‌های هالیوودی، عبارت "الله اکبر" به تروریست‌هایی نسبت داده می‌شود که در آستانه منفجر کردن خود در میان مردم هستند. یکی از عواملی که می‌تواند در تعصب ضداسلامی هالیوود تأثیر بگذارد، "دیده شدن" است. مسلمان‌ها در فیلم‌ها و مباحث مربوط به تروریسم به شکل بارزی نشان داده می‌شوند، در حالی‌که در زندگی عادی به روایت هالیوود اثری از آن‌ها نمی‌بینید. در اکثر فیلم‌های هالیوودی مسلمان‌ها را انسان‌های عادی نمی‌بینید.

"آرزو مرالی" عضو "کمیسیون حقوق بشر اسلامی" در خصوص شیوه تصویرسازی هالیوود از مسلمانان توضیح می‌دهد: "مسلمان‌ها مانند اقلیت‌های دیگر به خصوص سیاه‌پوست‌ها، رنگین‌پوست‌ها و حتی زنان، در فیلم‌های هالیوودی بسیار بد نشان داده می‌شوند. عموماً خشونت‌طلب و دارای ارزش‌های فرهنگی معرفی می‌شوند که ضدغربی هستند. زنان هم در این فیلم‌ها اغلب شخصیتی پس‌زمینه‌ای دارند، مگر وقتی که قربانی خشونت و تسلط مردها روی آن‌ها می‌شوند. وقتی هم که زنان در نقش‌های فعال حضور پیدا می‌کنند، اغلب تروریست هستند. مانند فیلم‌های "استیون سیگال" که در بسیاری از آن‌ها می‌بینیم زنان چچنی، تروریست هستند. هیچ وقت توصیف دقیقی از اقلیت‌ها در هالیوود ارائه نمی‌شود."

Image
هالیوود اسلام و مسلمان‌ها را با تکنیک "معرفی کلیشه‌ای" بدنام می‌کند

مرالی ادامه می‌دهد: "این مسئله منحصر به مسلمان‌ها هم نیست، بلکه گروه‌های دیگر را هم شامل می‌شود، از لاتینوها گرفته تا روس‌ها و غیره. نتیجه کلی، این شیوه توصیف، ناانسان معرفی کردن بخشی از مردم است. وقتی یک ایدئولوژی این چنینی در افراد جامعه نهادینه شد، مردم زندگی آن عده خاص را پایین‌تر از زندگی قشر عادی جامعه می‌دانند، قشری که قهرمان، دارای احساسات و ارزش‌مدار معرفی می‌شوند یعنی عمدتاً نژاد سفیدپوست و اروپایی."

رایج‌ترین حالت معرفی مسلمان‌ها در هالیوود، معرفی آن‌ها به عنوان شورشیان افراطی است که جنگ مقدس یا همان "جهاد" علیه غرب را واجب می‌دانند. بنابراین، خشونت بخش غیرقابل تفکیکی از مسلمان بودن معرفی می‌شود. نمونه‌ای از این شکل تصویرسازی، شخصیت "سعید جراح" در سریال "گمشدگان" شبکه ای‌بی‌سی است. جراح به عنوان تنها شخصیت اصلی مسلمان در این سریال، قبلاً برای گارد جمهوری‌خواه عراق کار می‌کرده و بارها در حال شکنجه و اعتراف گرفتن از زندانیان نشان داده می‌شود. با این حال تمام تلاش تهیه‌کنندگان این بوده که نشان دهند، او اکنون به یک جوخه مبارزه با تروریسم پیوسته و بنابراین خودش دیگر تروریست نیست. این در حالی است که اقدامات او ذاتاً خشونت‌آمیز نشان داده می‌شود.

جراح حتی برای دریافت اطلاعات از افراد دیگری که همراه او گیر افتاده‌اند هم از شکنجه استفاده می‌کند. طی شش فصل این سریال، همین تم‌های ضداسلامی بارها و بارها تکرار می‌شود. حتی خود او هم هویتش را در قسمتی از سریال این‌گونه معرفی می‌کند: "نام من سعید جراح است... من یک شکنجه‌گر هستم."

Image
شخصیت "سعید جراح" در سریال "گمشده LOST" نمونه یک مسلمان خشونت‌طلب است

در هالیوود، مسلمان‌ها اگر تروریست و خشونت‌طلب هم نباشند، دست‌کم وحشی و غیرمتمدن هستند. بسیاری از آمریکایی‌هایی که امروز بزرگسال محسوب می‌شوند، مطمئناً سال 1992 فیلم پرفروش و مشهور "علاءالدین" محصول دیزنی را دیده‌اند. در همان دقیقه اول از این فیلم، این ترانه در معرفی علاءالدین خوانده می‌شود: "من از سرزمینی می‌آیم، از مکانی دور؛ جایی که شترهای کاروان راه می‌روند. جایی که اگر از چهره‌ات خوششان نیاید، گوشت را می‌برند؛ این وحشی‌گری است، اما خب خانه من است." این شعر را بعد از اعتراض فعالان حقوق اقلیت‌ها، برای نسخه‌های نمایش خانگی تغییر دادند. با این حال، این فیلم که میلیون‌ها کودک در سراسر دنیا آن‌ها تماشا کردند، یکی از بزرگ‌ترین دستاوردها و موفقیت‌های دیزنی محسوب می‌شود.

آرزو مرالی با اشاره به این‌که اغلب توجهی نمی‌شود که تصویرسازی و ذهنیت‌سازی در هالیوود، از چه سنین پایینی آغاز می‌شود، تصریح می‌کند: "رایج‌ترین برند در این زمینه مسلماً دیزنی است که سابقه طولانی در تولید فیلم‌های هدف‌دار و ضداسلامی و ضد سایر اقشار و اقلیت‌ها دارد. ما باید بتوانیم فرهنگ فرزندان خود را بسازیم و نگذاریم صرفاً تحت تأثیر هالیوود و فیلم‌های آن بزرگ شوند. علاءالدین تنها نمونه‌ای از فیلم‌های هالیوود است که با شعری درباره وحشی بودن اعراب آغاز می‌شود. در این فیلم، شخصیت‌های خوب، لهجه آمریکایی و چهره‌ای کاملاً اروپایی دارند. شخصیت‌های بد لهجه خاورمیانه‌ای دارند و حتی شکل نقاشی‌شده آن‌ها هم مختل است."

سریال "میهن" داستان "نیک برودی" را روایت می‌کند؛ یک سرباز نیروی دریایی آمریکا که توسط تروریست‌های رده بالای القاعده که اتفاقاً فلسطینی است، اسیر می‌شود. برودی که تحت شکنجه‌های شدید قرار می‌گیرد، نهایتاً مسلمان می‌شود و در نتیجه تروریست. همه شخصیت‌های عرب و مسلمان در این سریال، هر چه‌قدر هم که موفق و برجسته باشند، باز هم به نوعی با شبکه جهانی تروریسم در ارتباط هستند. داستان این سریال هم شبیه به سریال 24 است که در دوران ریاست‌جمهوری جورج بوش پخش شد و موضوع آن توطئه تروریسم بین‌المللی برای نابودی آمریکا بود.

Image
"نیک برودی" در سریال "میهن" با اسلام آوردن، تروریست هم می‌شود

در این فیلم، یکی از شخصیت‌های اصلی، زنی باهوش و پیچیده است و به جای مشت، از مغزش استفاده می‌کند. سریال "میهن" به مخاطبان القا می‌کند که بی‌شک در کنار عدالت‌خواهی و شستشوی مغزی، صرف مسلمان بودن است که یک نفر را خطرناک می‌کند. برودی هم به عنوان شخصیت اصلی، گاهی می‌تواند تروریسم را از وجود خود خارج کند و بر خلاف آن تصمیم بگیرد، اما هیچ چیز نمی‌تواند مسلمان بودن او را از بین ببرد.

آرزو مرالی در توضیح مدل "نفرت تسلط" در زمینه روابط میان‌فرهنگی که پروفسور "سعیدرضا عاملی" استاد دانشگاه تهران آن را مطرح کرده، می‌گوید: "روایت‌های مسلط در جامعه، نفرت را ترویج می‌کنند. در خصوص مسلمان‌ها در غرب این فضای نفرت توسط هالیوود، قوانین، سیاست‌گذاری‌ها، آموزش و پروش و رسانه‌ها ایجاد می‌شود. در صنعت سرگرمی، این معرفی مسلمان‌ها به عنوان افرادی که کم‌تر انسان هستند و عقاید خاص مذهبی دارند، فریاد می‌زنند "الله اکبر"، و همین‌طور معرفی ایرانی‌ها، پاکستانی‌ها و غیره با روش‌های کلیشه‌ای تقریباً از زمانی که صنعت فیلم ایجاد شد، وجود داشته است؛ اگر نگوییم هم‌زمان با ایجاد صنعت فیلم بوده است."

وی ادامه می‌دهد: "آن‌چه اکنون اتفاق افتاده این است که از تصویرسازی به عنوان "کم‌تر انسان" عبور کرده‌ایم و به جای آن‌که نشان دهیم یک نفر در انتهای فیلم می‌میرد و همه از مردن او خوشحال می‌شوند، اکنون فرهنگ خشونت علیه یک قشر خاص را ترویج می‌کنیم. شاید وقتی فیلم "تک‌تیرانداز آمریکایی" عرضه شد، کسی نمی‌گفت هدف فیلم‌سازها تشویق مردم به کشتن مسلمان‌ها باشد، اما اکنون می‌بینیم که بعد از عرضه این فیلم، دست‌کم در آمریکا و کانادا مواردی گزارش شد که مردم در خیابان‌ها به مسلمانان شلیک می‌کردند و دقیقاً مانند یک تک‌تیرانداز، مسلمان‌ها را اعدام می‌کردند. تک‌تیرانداز آمریکایی نبود که این اقدامات را آغاز کرد، بلکه ده‌ها سال زمینه‌سازی و معرفی مسلمان‌ها به عنوان غیرانسان این پروژه را کلید زد؛ پروژه‌ای که اکنون وارد مرحله جدید و بسیار خطرناکی شده است."
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

انحراف (سکولاریسم پنهان) در سریال‌های تلويزيون دولتي ايران

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه آگوست 22, 2015 6:05 pm

انحراف ( سکولاریسم پنهان) در سریال‌های تلويزيون دولتي ايران


سبک زندگی؛ سکولاریسم پنهان و سریال‌های رسانه ملی / تفاوت قائل نبودن میان هنر ارزشی و غیر ارزشی منجر به پدیده‌ای به نام سکولاریسم فرهنگی در جامعه می‌شود، پدیده‌ای که سال‌ها است دامن سریال‌سازی در رسانه ملی را هم گرفته و "شمعدونی" نمونه‌ای از آن است

خبرگزاری «نسیم»؛ جواد محرمی- مفهوم سکولاریسم بیشتر در ادبیات سیاسی واژه ای آشنا ست و همواره جنبه های فرهنگی و اجتماعی آن مورد غفلت قرار گرفته است و همین سبب شده تا این پدیده همواره به شکلی پنهان تر در جامعه ظهور و بروز یابد.

سکولاریسم اگر چه در ظاهر داعیه انفکاک حوزه دین از سیاست را دارد اما در عمل ماهیتی ضد دینی دارد و برای ژست تکثرگرایی وانمود می کند که ضد دین نیست اما اسلام از آنجا که منافاتی میان علم و الهیات نمی بیند همه حوزه های زندگی بشر را ساحت الهی می داند و امر قدسی را بر همه شئون بشر جاری و ساری می شناسد.

سیاست یکی از شئون حکومت دینی است و مسائل آن نیز همواره از تبیین واضح تری بهره برده است اما مختصات دو حوزه فرهنگ و جامعه به شفافیت حوزه سیاست نیست و اینجاست که مقوله سبک زندگی اهمیت پیدا می کند.

سکولاریسم اجتماعی و فرهنگی نسبت مستقیمی با سبک زندگی پیدا می کند و هر چه ظواهر و معرفت دینی در این دو عرصه بیشتر زدوده شود سکولاریته نمود بیشتری می یابد.


فرهنگ از حوزه های دیگر پیچیده تر است

عرصه فرهنگ در مقایسه با اجتماع ماهیت انتزاعی تری دارد و با گزاره های غیر عینی تری بروز و ظهور می یابد و به همین دلیل هم قابلیت غل و غش در آن بیشتر بوده و مخلوط کردن حق و باطل در عرصه فرهنگ ساده تر از حوزه سیاست و حتی اجتماع است و از همین منظر سکولاریسم می تواند رواج پنهانی تری در عرصه فرهنگ داشته باشد.

از دلائل تاکید رهبر معظم انقلاب بر اهمیت حوزه فرهنگ نسبت به مسائل دیگر نیز پیچیدگیهای ناشی از انتزاعی بودن آن است.

یکی از وجوه سکولاریسم فرهنگی حذف مصادیق و نشانه هاست اما جنبه خطرناک تر آن حذف معرفت و روح دینی از فرهنگ است. برای مثال در یک فیلم سینمایی اگر نشانه هایی از قبیل نماز؛ نوع پوشش؛ مسجد؛ یا قاب عکسی که روی دیوار نصب شده و دلالت بر امر قدسی دارد و... حذف شوند؛ فیلم به لحاظ ظواهر و مصداقها از امر قدسی تهی می شود ولی ممکن است روح و معرفت دینی از طریق گزاره های انتزاعی در فیلم جریان داشته باشد که همین مفاهیم انتزاعی همواره به دلیل ارتباط با ناخودآگاه انسان تاثیر بیشتری بر اقناء مخاطب دارد و از ظرفیت ارتباطی بیشتری برخوردار است.

در واقع اثر هنری که از ظواهر و مصادیق صرف عبور کند از یک جسم و کالبد بی جان به پدیده ای زنده مبدل می شود و در صورتی که در ظواهر توقف کند تنها جسمی بی جان خواهد بود و هنرهای نمایشی به ویژه سینما در این زمینه از بیشترین قابلیت برخوردار است.

فیلمسازانی که با ادعای ساخت فیلم دینی تنها به عناصر ظاهری در آثارشان بسنده می کنند جسمی بی جان را مقابل بیننده می نهند که کمترین ارتباط معنایی را با مخاطب برقرار می کند.

اندیشه غیر دینی، اخلاق را مسئله ای نسبی می داند و همین نسبی گرایی را به حوزه معرفت نیز تسری می دهد و همین نگاه به عرصه هنر نیز ورود پیدا می کند. هنرمند نسبی گرا ملغمه ای می سازد که مخاطب را با حجمی گسترده از حق و باطل مواجه می کند.

به عنوان مثال در یک فیلم سینمایی کاراکتری خجالتی که شغلش معلمی است و از قضا انسان سلیم النفسی هم هست برای تدریس به مدرسه ای دخترانه پای می گذارد و از مجرای معاشرت با همکاران و شاگردانش که از جنس مخالف هستند همگی به معنای جدیدی از زندگی دست پیدا می کند و انسانهای خوبتر و مثبت تری در زندگی می شوند.

در مثال بالا مولفه های مثبتی چون خوش رفتاری و گشاده رویی و مردم داری و روحیه معلمی در قالب کاراکتری خجالتی که صداقتی دوست داشتنی دارد و انسان سلیم النفسی هم هست با انرژی و معصومیت شخصیتهای دیگر فیلم در هم تنیده شده و به خلق یک ماجرای دراماتیک جذاب منجر شده است و نتیجه معرفتی که از آن به دست می آید مثبت بودن اختلاط میان نامحرم و تعالی بخشی ناشی از کمرنگ شدن حریمهای جنسیتی است بدون اینکه شعاری داده شود یا به نشانه های مصداقی دلالت داده شود.

در واقع مخاطب از طریق پاره ای از صفات مثبت انسانی چون گشاده رویی؛ خوش رفتاری یا صداقت پیشه گی و معصومیت باطنی شخصیتها که در دین نیز تاکید ویژه ای بر آن شده به گزاره ای غیر دینی چون اختلاط نامحرم دلالت داده می شود که در روایات متعدد دینی و نص صریح کتاب اثری چون سم مهلک بر روح و معرفت دینی جامعه دارد.


وقتی کلاغ را جای طوطی قالب می کنند

اگر تولید کننده محصولات فرهنگی در نهادهای جمهوری اسلامی اصل را در برنامه ریزی و تولید برنامه ها و به ویژه مجموعه های نمایشی بر جذابیت به هر قیمت بگذارند و از بیم کاهش دامنه و گرایش مخاطب به ماهواره محتوا را در پای جذابیتهای سطح پایین ذبح کند فیلمسازان سکولار کاردان همواره بستری فراهم می بینند تا کلاغ را رنگ کرده و جای طوطی قالب کنند.

تهی شدن محتوای تولیدات تلوزیونی از معرفت دینی به شکلی تدریجی زمینه سکولاریسم دینی را مهیا می کند و از آنجا که برای مثال رسانه ملی در تربیت نسلی از تهیه کنندگان و فیلمسازان تراز انقلاب اسلامی سستی به خرج داده همواره مجبور بوده تا در زمین هنرمندانی بازی کند که از قضا دغدغه فرهنگی متفاوتی دارند و مع الاصف در بسیاری از مواقع فیلمسازان سکولار بدون اینکه مدیران محترم خبر داشته باشند در لایه های زیرین آثارشان خط قرمزها را می شکنند.


غفلت از جنبش نرم افزاری با توسعه سخت افزاری در سیما

از دلائل اصلی شیوع این پدیده باید به مقطعی در سیما اشاره کرد که این سازمان ناگاه خود را در برابر پدیده ای چون ماهواره مواجه دید و راه چاره را در توسعه سخت افزاری صرف در سراسر کشور تشخیص داد که منجر شد با نگاه مهندسی و تکنولوژیک به جنگ ماهواره برود غافل از اینکه سخت افزار تنها می تواند ابزار و مکمل پیشرفت در ساحت فرهنگ باشد و همین نگاه سبب شد از جنبش نرم افزاری که الزامی برای انقلاب اسلامی است غفلت شود.

غلبه نگاه ناقص و تک بعدی به مسئله تهاجم فرهنگی همسو با امکانات رو به رشد ارتباطی صدا و سیما منجر به خلا ناشی از نبود نیروی انسانی متخصص و متعهد به گفتمان انقلاب اسلامی شد و بستری آماده برای هنرمندانی مهیا کرد که منظومه فکری آنها مستحیل در فرهنگ و هنر غرب شکل گرفته و اصولا درس هنر را در مکتب اومانیسم تلمذ کرده بودند.


ترویج نرم اومانیسم در مجموعه های تلوزیونی

همین روندهای ناقص به مرور زمینه ساز شکل گیری طیفی از هنرمندانی شد که آگاهانه یا ناخودآگاه میان هنر ارزشی و غیر ارزشی تفاوتی قائل نبودند و اندیشه هنری آنها برگرفته از سکولاریسم شکل گرفته بود و همینها به مرجع و الهه های هنری تبدیل شدند و مهیای ترویج سبک زندگی سکولار به شکل نرم در میان خانواده های ایرانی به واسطه سیمای جمهوری اسلامی شدند.

الهه های هنری سیمای جمهوری اسلامی همواره می انگارند در وادی هنر هدف وسیله را توجیه می کند و برای خنداندن مردم حتی پایین کشیدن شلوارشان (1) هم مباح است.

خنداندن مخاطب به هر قیمت از مکتب اصالت لذت ناشی می شود و نیازی به توضیح بیشتر برای درک فاصله بعید چنین برداشتی از عرصه هنر با سبک زندگی ایرانی- اسلامی نیست.

جذب مخاطب به هر قیمت نقض غرضی است که صدا و سیمای ما سالهاست به آن مبتلا شده و می انگارد حذف سکس و بی بندروباریهای جنسی برای تولید یک مجموعه تلوزیونی کفایت می کند و بر همین اساس تنها تفاوت یک مجموعه تلوزیونی تولید شده در غرب با مشابه ایرانی آن قاعدتا فقط در نوع پوشش خانمها و نیز حذف صحنه های جنسی احتمالی خلاصه می شود.

تا وقتی خط قرمزهای سیما محدود به رعایت صرف برخی قواعد فرمالیته و ظاهری دین از جمله رعایت حدی از پوشش برای خانمها می شود و محتوای فیلمنامه ها به راحتی سکولاریسم پنهان را ترویج می کند نباید نسبت به نهادینه شدن روح دینمداری از طریق نفوذ رسانه ملی امیدوار بود بلکه عملکرد سیما نتیجه عکس می دهد.


رعایت صرف ظواهر دین و غفلت از روح دینمداری در سیما

بسنده کردن به نشانه های ظاهری دین باعث می شود تا رسانه ملی به هر فردی با هر گرایش فکری به صرف رعایت خط قرمزهای معمول حتی سفارش کار با محتوای دینی را هم بدهد و خیالش هم راحت باشد که محصول تولیدی مغایرتی با ارزشها و اعتقادات ملی ندارد.

برای مثال دیرزمانی است که در بسیاری از مجموعه های تلوزیونی ماه مبارک رمضان که فضای جامعه به سمت دین گرایش بیشتری دارد تنها به چند اشاره لفظی از دین و مراسم افطاری بسنده می شود یا به عنوان یک نمونه جالب می توان به کپی برداری نعل به نعل یک مجموعه تلوزیونی از الگوی امریکایی آن برای پر کردن اوقات روحانی پس از افطارمخاطبان اشاره کرد که با رعایت همان قواعد ظاهری مرسوم تولید و پخش شد و همان سبک زندگی سکولار به علاوه چند نمای افطاری خوردن و نیز نماز خواندن مادربزرگ چاشنی کار شده بود.

تناقضهای سیما به همین جا ختم نمی شود و از جعبه جادویی این نهاد فرهنگی طیفی از مجریان زن ظهور می کنند که از عنوان اسلامی فقط چادرش را یدک می کشند و رفتارهای شبهه ناک و حتی قافهای مکرر یکی از آنها که حاکی از ناآگاهی او نسبت به بدیهیات دین است نیز باعث اصلاح این فرآیندهای غلط نمی شود. گویی که صرف بر سر کرن چادر؛ مجوز بروز و ظهور رفتارهایی است که نسبتی با شئونات یک زن مسلمان ندارد و این همان سکولاریسم فرهنگی است که از فرآیندی پنهان و خزنده حکایت دارد.


سریالهای قابل دفاع تنها یک اتفاق است

همین تکیه صرف بر ظواهر بدون توجه به روح و جان دین باعث شده تا آنتن سیما را انبوه برنامه هایی فرابگیرد که پاره ای از ظواهر را در شکل و صورت بندی رعایت می کنند و جانمایه را رها کرده اند.

به نظر می رسد رسانه ملی از ارائه سبک زندگی ایرانی-اسلامی در قالب مجموعه های تلوزیونی عاجز است و تولیدات هر از گاهی مطلوب نیز تنها یک اتفاق محسوب می شود که مدیران محترم نقش زیادی در این اتفاقها نداشته اند بلکه برخی نویسنده های آگاه و کاربلد به شکلی خودجوش منجر به تولید تک ستاره های قابل دفاع سیما در برخی مقاطع شده اند.


حذف اکثر ملت ایران از سریالهای سیما

عادی ترین نشانه مسلمانی که روزی 5 وعده از شبانه روز اغلب ایرانیان را به خود اختصاص می دهد همواره به جای اینکه نمودی بارز و طبیعی و نه مصنوعی و شعاری در سریالهای ایرانی داشته باشد عموما به طور کلی حذف می شود؛ نپرداختن به این فریضه اصلی ایرانیان مسلمان و حذف آن به طور کامل از سریالهای ایرانی که به یک رویه عادی تبدیل شده به جز حذف و نادیده گرفتن اکثریت ملت ایران معنای دیگری ندارد.

از نویسنده و کارگردانی که نماز نمی خواند نمی توان انتظار داشت که این فریضه ای که ستون دین خوانده شده است را در آثارش لحاظ کند و سفارشی کردن این مسئله هم فقط به پرداخت شعاری و بی خاصیت آن منجر می شود پس راه چاره چیست؟ آیا چاره کار این نیست که کار به کاردان سپرده شود و اگر کاردان و کارشناس برای سپردن امر فرهنگ یک جامعه اسلامی وجود ندارد یا کم است آیا معنایش این نیست که در امر فرهنگ و هنر کشور جنبشی صورت نگرفته و حکم جهادی زعیم انقلاب اسلامی با وجود هزینه های گزاف و ادعاهای بسیار مدیران روی زمین مانده است؟


کجایند مردان جهادگر عرصه فرهنگ؟

مدیریت فرهنگی در جمهوری اسلامی به معنای کلان آن همواره در جزیره سرگردانی غوطه ور بوده و اغلب به اقتضای زمانه ای که در آن قرار داشته عمل نکرده است چرا که عموما از روح جهاد تغافل کرده یا در خوش بینانه ترین حالت غفلت کرده است.

امام خامنه ای 25 سال پیش و در سال دوم زعامتشان نسبت به مسئله فرهنگ اینگونه سخن می گویند: «امروزبه نظر من، ازهمه خطرناک‌تر در داخل، روش‌های فرهنگی است. از مهم‌ترین مسائل ما، مسائل فرهنگی است و من احساس می‌کنم که در زمینه اداره فرهنگ اسلامی این جامعه داریم دچار یک نوع غفلت وبی‌هوشی می‌شویم- یا شده‌ایم - که باید خیلی سریع و هوشیارانه آن را علاج کنیم.«

نزدیک به یک دهه بعد ایشان به لزوم حرکت به سمت یک جنبش نرم افزاری در کشور تاکید می کنند و در سالهای اخیر نیز در ادبیات ایشان به وفور از رویکرد جهادی به عنوان کلید حل مشکلات کشور سخن رفته است ولی با گذشت دو دهه و نیم از اوامر دلسوزانه و حکیمانه ایشان در حوزه فرهنگ همچنان شاهدیم که نهادهای فرهنگی ما توفیق چندانی در تربیت نیروی انسانی تراز انقلاب اسلامی نداشته اند و به عنوان نمونه صداوسیمای جمهوری اسلامی برای تولید مجموعه های تلوزیونی به نیروهایی متوسل می شود که اصولا نسبتی با هنر انقلاب اسلامی ندارند و در بهترین حالت می توانند با رعایت برخی خطوط قرمز رایج و بخشنامه ای تولیداتی خنثی ارائه بدهند.

این جفای به جامعه اسلامی نیست که کاراکترهای مجموعه های تلوزیونی کشور انقلابی ایران که قریب به 300 هزار شهید و از بهترین جوانان خود را نثار اعتلای آن کرده؛ همه کار بکنند و هیچ رفتاری از آنها که موید دینداری و مسلمانی باشد بروز و ظهور پیدا نکند.

آیا در واقعیت جامعه ایران فقط مادربزرگها نماز می خوانند و جوانها به طور کامل بی اعتنا به دین روزگار می گذرانند؟ یا اینکه محیط زندگی عوامل مجموعه های تلوزیونی دچار جنین سبکی از زندگی است و لاجرم این را به کل جامعه ایرانی تعمیم می دهند؟

پخش مجموعه شمعدونی نشان می دهد عملکرد سیمای جمهوری اسلامی متاسفانه تا به حال نسبت مناسبی با امر جهادی رهبر معظم انقلاب بر ضرورت یک جنبش نرم افزاری نداشته است.


ملت ایران حق دارد خویشتن حقیقی اش را ببیند

سبک زندگی که برای مثال در مجموعه تلوزیونی شمعدونی به تصویر در می آید. با جنس سلوک و رفتار و منش و ارتباط اکثر خانواده های ایرانی مغایرت دارد واز ترویج آن جز جفای به ملت ایران تلقی دیگری نمی توان کرد.

ملت ایران که بیش از سه دهه جانفشانیهای بسیار در راه اعتلای یکتاپرستی و دینمداری به خرج داده حق دارد بخشی از خویشتن واقعی خود را در جام جم ببیند و اگر نه پس رسالت این رسانه عریض و طویل چیست؟

آیا این شکل از تولید در سیما همان تهی شدن از محتوا و پوستینواره شدن دین نیست. مع الاسف بسیاری از نهادهای فرهنگی به این آفت مبتلا هستند و تنها به ظواهر بسنده می کنند و در پاسخ به چرایی این عارضه شوم نباید به ورطه تحلیلها و دلالتهای گمراه کننده درغلطید چرا که انصاف حکم می کند ریشه های این وضعیت را در جاهایی جستجو کرد که به واقع بیشترین تکلیف را برعهده دارند ولی با حسابرسی از عملکردشان چیز دندان گیری به نفع فرهنگ ملت به دست نمی آید.


لزوم نظام رتبه بندی برای سریالها

آگاهی از محتوای برنامه های سیما برای انتخاب حق مخاطبان است. ممکن است مدیران سیما با این این استدلال که باید همه سلایق و اقشار را در طیف مخاطبان لحاظ کنند تولید سریالهایی چون شمعدونی را توجیه کنند ولی خوب است اگر سیما در تولید سریالهایی چون شمعدونی قشر یا طبقه خاصی از مردم را به عنوان هدف درنظر گرفته پیش از پخش سریال مخاطبان را از محتوای آن مطلع کند و حداقل این هشدار را به خانواده ها بدهد که ممکن است برخی از بخشها برای آنها و فرزندانشان بدآموزی داشته باشد؛

نظام رتبه بندی سریالها می تواند مخاطبان را در انتخاب سریالها به گونه ای یاری کند که بدانند کدام سریال برای فرزندان آنها مناسب است یا کدام آثار به تعمیق و تحکیم ارزشهای انسانی و اخلاقی آنها و خانواده هایشان کمک می کند و بعد انتخاب کنند و همین نظام رتبه بندی می تواند مسئولیت نویسندگان و کارگردانها را تا حدی نسبت به لزوم اعتلای فرهنگ جامعه ارتقا بخشد.

نظام رتبه بندی دستی پنهان دارد که نیروی انسانی و افکار آنها را در مجرایی خاص هدایت می کند و بر همین مبنا اگر یک مجموعه تلوزیونی فقط به انگیزه سرگرم کردن به هر موضوع ناثواب متوسل شد در رتبه ای خاص قرار می گیرد تا در ساعات کم بیننده پخش شود و البته فهم اینکه چه اثری در چه رتبه ای قرار می گیرد نیاز به شورایی متشکل از بهترین کارشناسان و جامعه شناسان دارد چرا که اشتباه می تواند منجر به نقض غرض شود.

سیستم فرهنگی رسانه ملی نیازمند بازنگری در روندهاست تا فرآیندهای مبتنی با یک تمدن اسلامی از خروجی آن بیرون بیاید و بایسته است با تغییرمدیریت ارشد این سازمان که اخیرا صورت گرفت تحولی شایسته صورت گیرد به شکلی که به نیاز فرهنگی جامعه پاسخی درخور داده شود.


1- اظهار نظر یکی از هنرمندانی که از بستر سیما رشد کرد و در دو دهه اخیر فعالیت زیادی در تولید و کارگردانی مجموعه های تلوزیونی داشته است.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

آفتی به نام "شهرت بدون ظرفیت"

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه نوامبر 10, 2015 9:56 am

نگاهی متفاوت به کشف حجاب بازیگران؛آفتی به نام "شهرت بدون ظرفیت"


چرا نظارت بر هنرمندان به معنی محدود کردن آنها تلقی می شود؟ هنرمند باید آزاد باشد باید پرواز کند باید اوج بگیرد و تعابیری از این قبیل چرا ما را به تردید می اندازد، چرا با کلمات بازی می کنیم؟

Image

به گزارش شیعه آنلاین، هفته گذشته یک بار دیگر خبری در رسانه های مختلف جمهوری اسلامی ایران در مورد کشف حجاب یک بازیگر زن منتشر شد و مجددا جنجالی ایجاد کرد که از سطح رسانه ها فراتر رفته و حتی به بحث برخی محافل در سطح جامعه تبدیل شد.

در همین راستا یکی از کاربران پایگاه خبری شیعه آنلاین بنام «فرشاد فردی» با ارسال مطلبی تحت عنوان «آفتی به نام "شهرت بدون ظرفیت"» تلاش کرده نگاهی متفاوت به کشف حجاب بازیگران داشته باشد.

به رغم اینکه شاید برخی از نظرات و بخش های این دست نوشته با نظرات شیعه آنلاین متفاوت باشد، اما به رسم اخلاق حرفه ای، بدون هیچ گونه تغییر و یا کم کردن و افزودن، متن کامل آن را منتشر کرده ایم تا مورد استفاده و مطالعه دیگر مخاطبان و کاربران محترم قرار گیرد:

هر از چند گاهی صفحات سایت ها و خبرگزاری ها را که باز می کنیم ناگهان برخورد می کنیم با گلشیفته فراهانی کشف حجاب کرد فلان کس فلانی کشف حجاب کرد، آیا این کشف حجاب ها لزوما از روی اراده ی افرادی چون فراهانی است؟

قبول داریم که نفس عمل را خود فراهانی ها انجام داده اند اما بحث اینجاست که چه عواملی باعث این مهم شده اند که فردی در خاک و فرهنگ این کشور رشد یافته باشد اما ناگهان اعمالی کاملا مغایر با فرهنگ ایرانی انجام دهد!

ظهور اشخاصی از این دست یک شبه اتفاق نیفتاده است، بلکه عقبه تئوریک دارد، اینکه ما هنرمند ارزشی و غیر ارزشی داریم، پاسخش مثبت است، حتما ما هنرمند ارزشی داریم هنرمند ارزشی در این معنا که شهرت دست افراد با ظرفیت باشد قبل از اینکه به شرایط محیطی این پدیده ها بپردازیم لازم است تفکری در رابطه با خود اشخاص داشته باشیم، وقتی افرادی با سن کم به شهرت بالایی دست پیدا می کنند شهرتی که بدون پشتوانه ظرفیتی باشد قاعدتا این فرد پتانسیل دارد که در هر مقطع زمانی کاری مغایر با ارزش اجتماعی نشان بدهد طبیعی است فرد بی ظرفیتی که به شهرت برسد دچار نارسیسیسم خواهد شد و گاهی که شعله این شهرت کم تر می شود دست به هرکاری خواهد زد که خودش را مطرح کند و این حس به نوعی جنون رفتاری را برایش رقم خواهد زد در حالی که افرادی از این طیف کاملا تهی هستند و توانایی تحلیل مسایل و قدرت تفکیک اجتماعی خاصی ندارند.

این افراد تاثیر اجتماعیشان به صفر میل می کند یعنی عملکردشان در متن اجتماع هیچ تاثیری ندارد اما همهمه ای که در جامعه ایجاد می شود به خاطر کنجکاوی جامعه نسبت به افراد شناخته شده است که این یک امر گریز ناپذیر است. همانطور که اگر یک فرد مشهور تصادف کند صدایش می پیچد به همان صورت صدای کشف حجاب هم می پیچد اما به دنبال آنها کسی کشف حجاب نمی کند فقط باعث می شود که به صورت موقت مورد توجه باشند و این تمام خواسته و هدف این افراد هست، نیاز به دیده شدن روح آنها وقتی به رضایت از خویش می رسد که جامعه به آنها توجه کند اینها هنر را برای احیای شعور انسانی انتخاب نکردند هر چقدر هم که مشهور باشند باز هم سیر نمی شوند مثل تشنه ایی که از آب شور دریا می خورد و گاهی دست به اقدام های عجیبی می زنند و فیلم های و عکس های کاملا مبتذل از خودشان پخش می کنند به امید اینکه کل جامعه دگرگون شوند در حالیکه هیچ اتفاقی نخواهد افتاد و در نهایت به افسردگی می رسند و با هر دست و پا زدنی بیشتر غرق در باتلاق خواهند شد.

آینه تمام نمای شخصیت یک فرد، خانواده و زندگی خانوادگی اوست، وقتی از این منظر به بحث نگاه کنیم، اولین فرض این است که ثبات زندگی خانوادگی نمایان گر شخصیت فرد است، متاسفانه امروزه در جامعه ما تنها قشری که علی الظاهر، اکثرا زندگی خانوادگی متزلزلی دارند هنرمندان هستند البته توهین به کل قشر محترم هنرمندان نشود در این بین هستند هنرمندانی که در معنای حقیقی کلمه الگو هستند اما این تزلزل که بیشتر ریشه در "شهرت بدون ظرفیت" دارد در این قشر بیشتر ظهور می کند.

از دایره فردی که فراتر برویم، نواقصی هم در دستگاه های مرتبط داریم، از کلاس های بازیگری و عدم نظارت صحیح گرفته تا بها دادن بیش از حد رسانه ها به یک قشر بطوری که در هر مراسمی از هنرمندان دعوت به عمل می آید، قبول داریم هنرمندان انسان هایی شریف و نجیب هستند اما دلیل بر این نیست که کل تمرکز ما بر این قشر باشد.

بنده به عنوان یک بسیجی این پیشنهاد را دارم برای جذب هنرمندان، در کنار ارزیابی کارایی هنری ، ارزشیابی مکتبی هم از آنها به عمل بیاید، خواه و ناخواه اینها (اول به علت شهرت نه به دلیل دیگر) برای جامعه الگو می شوند الگوی ما باید اهل بیت باشد بهترین الگو برای ما پیامبر اکرم (ص) هستند، "لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه..." گاها بعضی رعایت کردن ها و بعضی رودربایستی ها برای ما مشکل ساز شده است!

می ترسیم یک قشر را نقد کنیم که خدای نکرده منافع خودمان به خطر نیفتد، عاشورا به تازگی گذشت چرا می ترسیم اظهار کنیم که رفتار بعضی هنرمندان غیر قابل قبول است، اگر بگوییم به ما می گویند روشنفکر نیستی!

چرا نظارت بر هنرمندان به معنی محدود کردن آنها تلقی می شود؟ هنرمند باید آزاد باشد باید پرواز کند باید اوج بگیرد و تعابیری از این قبیل چرا ما را به تردید می اندازد، چرا با کلمات بازی می کنیم؟

ما اصلا مخالف با آزادی هنرمند نیستیم، اتفاقا تاکید بر آزادی و آزادگی می کنیم اما تمام آزادی ها باید از مجرای اسلام بگذرد از جمله صفات پیامبر که باید الگو باشد شفقت نسبت به مومنان است "... بالمومنین رءوف رحیم".

هنرمندی الگوی پیامبر را رعایت کرده و الگوی واقعی جامعه است که در صفحات اجتماعی اش نسبت به ظلمی که در منطقه به بعضی از مومنان می شود واکنش نشان دهد نه اینکه بر سر اضافه وزن و شکل بینی و بوتاکس و... بحث کند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

گزارشات ناسالم رسانه های غربی از هویت جوانان ایرانی

پستتوسط pejuhesh232 » يکشنبه فبريه 28, 2016 9:56 am

گزارشات ناسالم رسانه های غربی از اعتقادات و هویت جوانان ایرانی


گروه جنگ نرم مشرق- خبرنگاران غربی زمانی که وارد ایران می‌شوند، سوژه‌های زیادی برای تهیه گزارش دارند اما به‌طور عموم سوژه‌هایی که برای گزارش از ایران انتخاب می‌کنند، بسیار شبیه یکدیگر است. در یکی از جدیدترین این گزارش‌ها که توسط خبرنگار استرالیایی شبکه خبری «وایس» تهیه شده، به مانند دیگر گزارشات خبرنگاران غربی تصویری که از جوانان ایرانی مخابره می‌شود، کشف حجاب، رقص و مشروب است.

خبرنگار شبکه خبری وایس اولین خبرنگاری نیست که آزادانه در میان جوانان ایرانی می‌چرخد، با آنها به میهمانی می‌رود و خود را همدل این جوانان نشان می‌دهد. ارائه تصویر خشن و غمگین از جامعه ایرانی و القای فرار جوانان از ایران عقب‌افتاده، طرحی است که طی چند سال اخیر موجب تولید گزارش‌هایی از این دست شده است.

در یکی از جدیدترین گزارش‌ها که توسط مارک ایزاکس خبرنگار استرالیایی شبکه خبری «وایس» تهیه شده، به مانند دیگر گزارشات خبرنگاران غربی تصویری که از جوانان ایرانی مخابره می‌شود، کشف حجاب، رقص و مشروب است

مارک ایزاکس نویسنده و خبرنگار استرالیایی با 8 پسر و دختر آشنا می‌شود و با آنها برای تفریح به بیابان‌های اطراف یزد می‌رود. او که تلاش می‌کند شادی و تفریح را تنها به نوشیدن مشروبات الکلی و رقاصی محدود کند، در ابتدای گزارش خود، با القای نبود آزادی، ایران را این گونه توصیف می‌کند: « موسیقی از ضبط صوت خودرو پخش می‌شود و حسی از آزادی در صورت این بچه‌ها می‌بینم که من استرالیایی {literal}{{/literal}از آنجا که در کشورم آزادی دارم{literal}}{/literal} هرگز درک درستی از آن ندارم. من در کشورم اصلا محدودیتی برای حق مسلمم که برگزاری پارتی است، ندارم. اما در اینجا، آدرنالین خونم بالا زده و عصبی شده‌ام. نمی‌دانم آیا در اینجا این عملی که ما در حال انجام آن هستیم قانونی است یا نه؟»

ایزاکس در ورود نظری به قصه خود، با آنچه آن را سختگیری بی حد و حصر جمهوری اسلامی نسبت به شادی جوانان می‌نامد، آنها را در مرکز ماجراجویی نسبت به این جنگ بزرگ با نظام قرار می‌دهد: «حتما از قوانین سخت‌گیرانه جمهوری اسلامی ایران در مورد نوع پوشش، ارتباط با جنس مخالف، موسیقی زنده، هنر و خلاقیت، مصرف الکل و مهمانی‌های مختلف خبر دارید. در اینجا، مشروبات الکلی به صورت قانونی فروخته نمی‌شود و هیچ کلوب شبانه‌ای -آنچنان که ما در غرب داریم- برای تفریح جوانان وجود ندارد.»

خبرنگار استرالیایی سپس با شعف از برداشتن روسری، خوردن مشروب و رقص توسط این جوانان ایرانی در بیایان می‌نویسد: «مشروبات الکلی دست‌ساز ایرانی در لیوان‌های پلاستیکی سرو می‌شود. احساسات ناشی از شرب الکل رضا را به آوازخوانی و سارا را به طنازی و رقص وا می‌دارد.»

نویسنده سپس از شخصیت این افراد پرده بر می‌دارد اما به گونه‌ای که چهره نظام را در نظر مخاطب تخریب می‌‌کند و همچنین جوانان ما را عقده‌ای و محصور در یک زندان بزرگ نشان می‌دهد: «رضا از خدمت دو ساله اجباری سربازی برای مردها در ایران می‌گوید؛ او با فریب دادن نظام وظیفه و کشیدن تیغ بر روی بازوی خود و نمایش دیوانه‌بازی، توانسته معافیت روانی پزشکی بگیرد. سارا ادامه می‌دهد: می‌خواهیم از ایران برویم، آمریکا یا اروپا فرقی نمی‌کند؛ فقط از این کشوری که فرصت برای امثال ما ندارد و جایگاه کسانی است که مذهبی و یا وابسته به دولت هستند، فرار کنیم.»

ایزاکس سپس در خلال مقایسه آزادی‌ فردی در ایران پیش از انقلاب با دوران کنونی، بحث سال 88 را پیش می‌کشد و عملا ناامیدی و یاس بزرگ را پر رنگ می‌کند: «اولین بار نیست که این موضوع را در ایران می‌شنوم. خیلی از جوان‌ها خواستار خروج از ایران هستند و پس از عدم کامیابی دچار ناراحتی‌های شدید می‌شوند. رضا و سارا از والدین خود در مورد ایران لیبرال پیش از انقلاب 1979 (1357) شنیده‌اند. امروز، در ایران تعداد زیادی از مردم از نظام مذهبی محافظه‌کار حمایت می‌کنند اما عده‌ای هم اصلاحات را می‌خواهند. در هر حال، برخورد نظام با اعتراضات سال 88 آب پاکی را بر روی دست مخالفان ریخت و به آنها نشان داد که امیدی به تغییر و تحول در ایران نیست.»

این خبرنگار غربی، در پایان با هوشمندی، مهربانی جوانان ایرانی (که امری تربیتی است و ریشه در فرهنگ کهن آنها دارد) را پتک کرده و بر سر آنها که به قول وی از جامعه وحشی و خشن ایران گریخته‌اند و به بیابان پناه آورده‌اند، می‌کوبد و از دل این تفسیر به تخریب چهره جامعه ایرانی و جوان ایرانی می‌رسد: «پارتی تقریبا رو به پایان است، دور آتش نشسته‌ایم و قهوه می‌نوشیم. به این فکر می‌کنم که چگونه است که در این کشور، حکومت تلاش می‌کند که آزادی این افراد را محدود نماید و این افراد هم در تلاش‌اند که قوانینی که شادی آنها را می‌گیرد، دور بزنند. به میل این بچه‌ها برای اجتماعی بودن و مهربان بودن نسبت به هم و نسبت به من فکر می‌کنم. این افراد به من نهایت محبت را داشتند چرا که از یک جامعه پرخاشگر تند، خسته‌اند و به بیابان پناه برده‌اند. به این فکر می‌کنم که خطرات بسیاری را به خاطر شب بیرون ماندن از خانه به جان خریده‌اند و یک تفریح کوچک اینچنینی آنها را خوشحال می‌کند.»

مارک ایزاکس در این گزارش ادعا می‌کند که «این پارتی بیابانی تنها وهله دعوت من به یک میهمانی مختلط در ایران نبود. به دو عروسی مختلط نیز دعوت شدم. در این دو مراسم، به مصرف حشیش، تریاک، و مشروبات الکلی که توسط "فروشنده" به آنجا آورده شد، دعوت شدم.» آیا این خبرنگاران غربی به صورت طبیعی وارد این پارتی‌ها در ایران می‌شوند یا با سیاست‌گذاری رسانه‌ای که در آن کار می‌کند؟ به طور مثال اطراف شهرهای بزرگ ایران به غیر از محل‌های خلوت برای برگزاری پارتی و غیره، مکان‌هایی وجود دارد که بسیاری از جوانان ایرانی برای رفع محرومیت به این مناطق می‌روند و به صورت جهادی کار می‌کنند. آیا این خبرنگاران غربی به صورت طبیعی نمی‌توانند با این قشر از جوانان ایرانی نیز همراه شوند؟

اردوهای جهادی جوانان ایرانی در بیابان، جایی در رسانه‌های غربی ندارند

یکی از تفکرات احیا شده در پیروزی انقلاب، تفکر جهاد سازندگی بود که در دوران جنگ تحمیلی در جبهه‌های حق علیه باطل و بعد از آن نیز برای کمک به سازندگی کشور نقش بسزایی داشته است.

دانش‌آموزان، دانشجویان، طلبه‌ها و جوانانی از دیگر اقشار جامعه در راستای رفع مشکلات مردم مناطق محروم و روستائیان که بسیاری از آنها در نزدیکی شهرهای بزرگ قرار دارد، در قالب این اردوهای جهادی و بسیج سازندگی اعزام می‌شوند تا به سازندگی فرهنگی و عمرانی این مناطق بدون هیچ چشم داشتی بپردازند.

Image
دانش‌آموزان، دانشجویان، طلبه‌ها و جوانانی از دیگر اقشار جامعه ر قالب این اردوهای جهادی و بسیج سازندگی اعزام می‌شوند تا به سازندگی فرهنگی و عمرانی مناطق محروم و روستائیان بدون هیچ چشم داشتی بپردازند

تا کنون گزارشی از خبرنگاران غربی مستقر در ایران در رابطه با این جوانان که به صورت رایگان و با علاقه اقدام به کمک به دیگر هموطنان خود می‌کنند، دیده نشده است. آیا تعداد این جوانان مسئولیت‌پذیر و یا تعداد اردوهای جهادی کمتر از پارتی‌های بیابانی بعضی جوانان ایرانی است که جایی در پوشش خبری این رسانه‌های غربی ندارد؟

جالب است که این اردوها موجب تقویت روحیه خودباوری و شکوفایی استعدادها، افزایش روحیه مطالبه‌گری در اقشار مختلف مردم‌، ترویج فرهنگ کار و تلاش و گسترش روحیه تعاون در بین جوانان می‌گردد، با این وجود این فضیلت‌ها نباید دیده شود اما رقص، کشف حجاب، مشروب و سکس باید در بلندگو با فریاد اعلام گردد.

در گزارشات خبرنگاران غربی به مانند مارک ایزاکس حس ترغیب و تشویق اذهان عمومی به پذیرش اینکه جوان ایرانی یک جوان افسارگسیخته و اجتماع‌ستیز است، دیده می‌شود و بدنه این روایات و قصه‌ها به گونه‌ای شکل گرفته که مخاطب ایرانی را کاملا به فضای ناامیدی و یاس و مخاطب خارجی را به سمت باور نقض کامل حقوق بشر در ایران سوق دهد تا زمینه مناسب برای ارائه یک تصویر مخدوش و نامطلوب شکل بگیرد.

Image

آیا این خبرنگاران غربی به صورت طبیعی نمی‌توانند با این قشر از جوانان ایرانی نیز همراه شوند؟

اکثر قریب به اتقاف جوانان ایرانی همه به دنبال عیش و فرار از کشور نیستند و افراد متعهد و مسئولیت‌پذیری در میان آنها وجود دارند که به فکر اعتلای کشور خود هستند اما جای آنها در رسانه‌های غربی خالی است که این موضوع همت اهالی رسانه‌های ایرانی که محصولات آنها فراتر از مرزهای کشور به نمایش درمی‌آید را می‌طلبد تا تصویر این جوانان غیور ایرانی را نیز به جهانیان معرفی کنند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

هیولاسازی از اسلام ناب در سینمای غرب

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه مارس 16, 2016 11:14 am

هیولاسازی از اسلام ناب در سینمای غرب


به گزارش مشرق، سینما که دراواخر قرن نوزدهم اختراع شد، اهمیت به‌سزایی در بازنمایی ذهنی غربی‌ها از اسلام دارد و باید مورد بررسی قرار گیرد. در این مقال مروری اجمالی از این موضوع خواهیم داشت.

سینمای آمریکا که امروزه منبع تغذیه فکر جهانیان است، در ابتدا در کرانه شرقی ایالات غصب شده از دست سرخ‍پوستان، توسط مسیحیانی چون ادیسون اختراع شد؛ ولی یهودیان با دلایل متعددی، فعالیت منسجم خویش را در کرانه‌های اشغالی شرقی قاره جدید، در کنار شهر لس‌آنجلس در منطقه هالیوود، آغاز کردند. هالیوود، طبق اسناد تاریخ سینما، یهودی متولد شد و البته توسط یهودیان روسیِ صهیونیست‌مآب و کابالیست‌مسلک نه اقلیتِ یهودیانِ متدین و منصف.

پنج مرحله پیچیده سینمای غرب در مصاف با اسلام راستین

در مرحله اول، این صهیونیست‌ها مسلماً به نفع خود نمی‌دیدند که رقیب قدرتمند فکری‌شان ، یعنی اسلام در جهان به رشد سریع خویش ادامه دهد و بنابراین اسلام ستیزی از ابتدا همزاد سینمای غرب متولد شد؛ اسلام‌ستیزی‌ای که در قالب زامبی‌نمایی از مسلمانان و شیطان‌شناسی همسو با اسلام‌شناسیِ مستشرقانِ غربزده، از سال‌ها قبل در هالیوود با آثاری چون «جن‌گیر» آغاز شده بود و هنوز هم در قابل فیلم‌های بسیار زیادی همچون «یونایتد93»، «سی دقیقه پس از نیمه شب/2012»، «فتنه» و «تسلیم» ادامه دارد.

در مرحله دوم، با شروع حرکت‌ رهایی بخش روحانیت شیعه و مردم مسلمان ایران و سپس پیروزی انقلاب اسلامی، اسلام ستیزی با ایران ستیزی و شیعه هراسی همراه شد و به وجوه مختلفی، مسلمانان و ایرانیان و شیعیان تحقیر شدند. فیلم‌های متنوعی چون «300» و «آرگو» و فیلم‌های قدیمی‌تری چون «پاسداران آیت‌الله» و «بدون دخترم هرگز» و «ارباب آرزوها» شواهدی بر این ادعا هستند. در این آثار متعدد و چند لایه، به ترتیب برای تخریب اسلام و ایران و هراس از انقلاب اسلامی این موارد مراعات شده‌اند که همگی بر روی هم دکترین «آنفلونزای نیویورکی» را می‌سازند:

- در برخی از این فیلم‌ها و داستان‌ها و رمان‌ها، به مبانی فکر اسلامی ـ شیعی حمله‌شده‌است.

- در بعضی از این سلسله محصولات، از کنار تشیع گذشته است ولی تشیعِ ایرانی را بد نشان‌داده‌است.

- در شماری از خروجی‌های برنامه‌دارِ سینمای غرب، از تشیع گذر کرده ولی انقلاب‌اسلامی را بد نشان‌داده‌است.

- در گروه سوم این تولیدات جهت دار، مردم شیعه اسیر در چنگ دروغ‌ها وریاکاریِ روحانیونِ سوء استفاده‌گرند.

- در برخی از این آثار، مردم شیعه ایرانی، در بند مسئولین و نظامیان زورگوی ایران وسپاه هستند.

- در برخی از این فیلم‌ها، تشیع و انقلاب را رهاکرده ولی مردم ایران را فاسد یا تنبل یا فریبکار جلوه‌داده است.

- در برخی آثار هم خواسته است مردم مسلمان ایران را به فساد و همجنس‌گرایی و گرایش به سبک‌زندگی کثیف غربی تشویق کند.

- در برخی از این آثار نیز مردم ایران را خسته از اسلام وایران و انقلاب نشان داده و آنان را تشویق به رفتن به بهشت غرب می‌کند.

لازم است توجه جدی به دنباله‌های سینمایی وادبیِ داخلیِ این جریان برنامه‌ریزی شده در غرب، صورت پذیرد. همچنین باید سینمای ایرانیان فراری و جاسوسان سازمان‌های فرهنگی ـ جاسوسی غرب مانند مسعود بهنود، بهمن قبادی و محسن مخملباف را نیز مدًنظر قرار داد. دیگر آن که باید در نظر داشت که برخی محصولات سینماهای وابسته به وهابیت و بهائیت مانند «سنگسار ثریا »، «سریال عمر» و «سریال حسن و حسین» نیز در همین مسیرند. همه این زنجیره، باهم تلاش می‌کنند تا انواع گسست های اجتماعی و حکومتی و روانی را در جامعه شیعی ایران و جبهه مقاومت منطقه غرب آسیا، به وجود آورند و نخ تسبیح وحدت اقشار مختلف در ایران را بگسلند تا بتوانند با نابودیِ امً‌القرای مقاومت، جهان را در بند استعمار و استثمار خویش قرار دهند.

در مرحله سوم، شاید بتوان گفت پس از عدم موفقیت لازم در دو مرحله قبل، مرحله جدیدی نیز شروع شده است‌که در آن، شاهد فیلم‌هایی نیز بوده‌ایم که تلاش کرده‌اند بین ایرانیان مطلوب اربابان سینما ورسانه‌های غربی، یعنی آنانی که با سبک زندگی آمریکایی خو گرفته و به دنیاطلبی و میگساری می‌پردازند، با ایرانیانی که دل در گرو عرفان و دین دارند، تفاوت بگذارند. فیلم «شاهزاده ایرانی» نمونه کامل این جریان ظریف و دقیقِ شیطانی بود و نکته مهم‌تر اینکه ایرانیان مثبت در این فیلم، مشرک و معتقد به اساطیر هندو-ایرانی و چند خداگرایانه بودند و نام رهبر شیاطین ایرانی در این فیلم، «حسنین» بود با لباسی سر تا پا سیاه و عمامه‌ای شبیه عرب‌های داعشی! در انتها نیز پادشاه تازه ایران فهمید که حق با ایرانیان مشرک و اسطوره‌زده است نه ارادتمندان به عرفان اسلامی ایرانی و سیاه‌پوشان جادوگر ایرانی.

در مرحله چهارم، اخیراً تحقیر حرکت‌های آزادی بخشی که به خط مقاومت انقلاب اسلامی در برابر صهیونیسم و استکبار نزدیک هستند نیز به خط حمله غربی‎ها در سینما و رسانه اضافه شده است و شامل جنبش حماس، حزب الله لبنان و حتی مقاومت‌های ضدآمریکایی مسلمانان افغانستان، هند، ترکیه و پاکستان نیز شده است. چندین اثر از سینمای اسرائیل غاصب و آثار کلیشه‌ای از سینمای آمریکا و فرانسه نیز به تروریست نشان دادن این جنبش‌ها پرداخته‌اند. به عنوان نمونه می‌توان اشاره‌ای به فیلم «خودی» محصول 1999 کرد که مایک والاس تهیه کننده آمریکایی، با چشمانی بسته روبروی دبیرکل حزب الله لبنان نشسته است و همزمان صدای آنونس و پارس سگ وبوق ماشین‌ها در خیابان به همراه آهنگی دلهره‌آور گوش مخاطب را آزار می‌دهد.

در مرحله پنجم، در فیلم‌های متنوعی که مروج عرفان و معنویت منهای وجود حقیقت اسلام و خدا هستند نیز این تضاد بین حماسه و عرفان به وضوح به چشم می‌خورد و تلاش شده است که معنویت نوین جهانی یا همان معنویت عصرنوین که مروج معنویت اومانیستی و سکولار و سبک زندگی آمریکایی هست، ترویج شود. آثاری چون «اسم من خان است» و «پنج مناره در نیویورک» در کنار «انیماتریکس» و «آواتار» از سینمای هند و ترکیه و آمریکا مروج چنین ایده‌ای هستند. در آثاری که در این راستا ساخته می‌شوند، چهره مسلمانانی که به دنبال اسلامِ بی‌طرف و خنثی و عرفان متکثر هستند و واجد غربزدگی و تسامح دینی هستند، مثبت نمایش داده می‌شوند ولی مسلمانان طرفدار انقلاب اسلامی و شریعت‌محور و توحیدباور، افراطی معرفی می‌شوند!

جالب است که جریانات غرب گرا در داخل کشورهای اسلامی مانند طرفداران «عبدالکریم سروش»، «محمدآرکون»، «نصرحامد ابوزید» و «ملکیان» و مبلغانِ عرفان‌های کاذب و اومانیستی و سکولار نیز در همین راستای اسلام غربی و صوفیانه تبلیغ می‌کنند و جریانات شریعت‌محور و انقلابی و استکبارستیز و منتقدان هولوکاست وصهیونیسم را افراطی جلوه می‌دهند. خط تبلیغی رادیو آمریکا و بی. بی. سی نیز دقیقا به همین سمت متمایل می‌باشند. برخی رسانه‌های مکتوب و تصویریِ داخل کشور و هنرمندنمایان غرب زده و همرهان غرب‌نشین آنها نیز این خط را دنبال می‌کنند. داعش‌سازی از مسلمانان توسط سازمان‌های جاسوسی غرب نیز در راستای یکی دانستن اسلامِ ناب و تندروی سلفی‌ وهابی به شمار می‌آید.

شگردهای اسلام هراسی سینمایِ توهم‌زده و اسلام‌ستیز غرب و غرب زدگان پشتیبان آن‌ها

با توجه به مقال و مجال اندک، به صورت گذرا به برخی از سرفصل‌های موجود در مورد این شگردها اشاره می‌شود که لازم است در مقالات علمی و با روش کمَی و با دسته بندی دقیق‌تری مورد بازبینی قرار گیرند:

- تروریست دانستن مسلمانان، شیعیان و ایرانیان.

- فاسد الاخلاق دانستن مسلمانان، شیعیان و ایرانیان.

- تنبل و بی‌خاصیت دانستن مسلمانان، شیعیان و ایرانیان.

- تمسخر و تحقیر و تخفیف سنت‌های اسلامی، شیعی و ایرانی.

- روشنفکر جلوه دادن غرب زده‌ها در ممالک اسلامی.

- پیشرفته معرفی کردن غرب و منزه دانستن آن از هر گونه رنج و فقر و فساد.

- روش تداعی معانی و شرطی سازی برای القای صفات و اندیشه های شیطانی نسبت به اسلام،ایران و تشیع.

- استفاده از تکنیک‌های بصری وصوتی برای القای ناکارآمدی اسلام،انقلاب، مسئولینِ همراهِ جبهه مقاومت.

- معرفی مساجد به عنوان کانون فتنه و خشونت و ترور که پروژه امنیتیِ داعش و النصره نیز در همین راستا می‌باشد.

- تاثیرگذاری جدی بر ضمیر ناخودآگاه مخاطبان و دور زدن ذهن مخاطبان با مغالطه‌های متعدد منطقی و سینمایی.

- استفاده از شعائر اسلامی و اندیشه های انقلابی و صوت اذان و تکبیر هنگامِ نمایش شروران و صحنه‌های ناگوار.

- یکی دانستن جهاد و انتحار و تروریسم و فرق نگذاشتن بین گروه‌های مدافع حق و تروریست‌های وهابی وسلفی.

- تلاش جهت گسترش هر گونه گسست خانوادگی، اجتماعی، سیاسی و فکری و بر هم زدن وحدت بین مسلمانان.

- محق دانستن فرقه‌های غرب گرایی چون بهائیت و قادیانیه و محکوم کردن اسلام ناب خصوصاً قرائت امام خمینی.

- مظلومیت نمایی برای قاتلین و آدمکشان مخالف حکومت‌های اسلامی و تبرئه ابرقهرمانان غربی و غرب زده.

- شخصیت سازی و الگوسازی از برخی افراد و سازمان‌های همراه با غرب در میان مسلمانان و حتی غیرمسلمانان.

- تخطئه نمادها و نشانه‌ها وشخصیت‌های مسلمان و در مقابل، تقویت و ترویج نمادها ونشانه‌ها واساطیر غربی.

- ترویج‌مکاتب‌مادی‌چون:فمینیسم،لیبرالیسم،کمونیسم، سکولاریسم، نسبی‌گرایی، علم‌زدگی، فیزیکالیسم و. . . .

- ترویج سبک زندگی و کارآمدی فرهنگ غربی در تمام ساحات زندگی و ناکارآیی فرهنگ و تمدن اسلامی.

- ترویج خط شیعه انگلیسی و سنی آمریکایی و وهابیت.

نتایج اسلام‌هراسی و ایران‌ستیزی و شیعه‌گریزی در رسانه‌های غربی و وظیفه ما

با توجه به نظرسنجی‌های موجود در مطبوعات غربی، به نظر می‌رسد که این موج ضداسلامی سه نوع تاثیر در جهان غرب و حتی در میان جوانان کشورهای اسلامی داشته است:

نوع اول: ضدیت سطحی و سریع با اسلام، ایران وتشیع در میان جوان‌ترها و آنانی را که از نظام رسانه‌ای غرب تاثیر می‌پذیرند.

نوع دوم: ایجاد پرسش و تحقیق و جستجوی بیشتر مخاطبین رسانه‌های غربی درباره اسلام وانقلاب اسلامی و مسئولین و نهادهای انقلابی جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت.

نوع سوم:‌ ایجاد برائت عمیق از غرب مدرن و شناخت عمیق‌تر از ماهیت استکباری تمدن منحرف اومانیستی و صهیونیستی در کسانی که متوجه این سیل حملات ناجوانمردانه نسبت به تشیع و ایران بوده‌اند.

راهکارهایی که برای این تاثیرات باید در نظر گرفت نیز متعدد هستند که اجمالاً برخی را در ذیل برمی‌شماریم:

- نظرسنجی جهت تحصیل برآورد دقیق و راهبردی از عرصه میدانی مبارزه جبهه حق وباطل در میدان‌گاهِ رسانه.

- شناخت دقیق جبهه خودی و رقیب رسانه‌ای با مبانی علمی‌- ‌قرآنی شناخت غرب و رسانه و دشمن.

- شناخت جدید تهدیدها وشبهات رسانه‌ای برای استفاده از فرصتِ آماده شده‌ی تبلیغات غربی‌ها برای ترویج اسلام از طریق پاسخگویی فعالانه به شبهات رسانه‌های جبهه استکبار و صهیونیسم.

- گسترش اسلام شناسی و دشمن شناسی و غرب شناسی در میان دانشکده‌های هنری و سینمایی ورسانه‌ای همسو.

- آسیب‌شناسی و بهینه سازی محصولات و تولیدات جبهه همسو با انقلاب در داخل و خارج.

- تلاش برای تاسیس نظام تعلیم وتربیت اسلامی خصوصاً در عرصه سینما، هنر و رسانه و حکمت هنر دینی.

- راه اندازی «نهضت ‌تقویت ‌سواد رسانه‌ای» در رسانه‌های سنتی و نوین و در میان همه اقشار و سنین.

- گسترش «نهضت تقویت سواد رسانه‌ای»در سطح منطق و جهان اسلام و بعد از آن در سایر کشورها با استفاده از پتانسیل طلاب و محصلین ایرانی خارج از کشور و طلاب و دانشجویان و زائران و مسافران غیرایرانی داخل کشور.

- تقویت رسانه های همسو و تاکید بر بازار فیلم جهان اسلام و کشورهای غیرمتعهد.

- تاسیس رسانه به زبان‌هایی چون اردو،چینی، سواحیلی، مالایی و ساهو که رسانه‌های کمتری همسو با انقلاب اسلامی در آن مناطق یافت می‌شوند و تربیت نیروهای رسانه‎‌‌ای متعهد و تبلیغ چهره به چهره و جمعی درآن مناطق.

- ترجمه، دوبله و یا حداقل زیرنویس کردن محصولات فیلم وسریال و مستند جبهه مقاومت و گسترش ارزان آنها در محیط‌های قابل دسترسی راحت و آزاد برای افرادی که ورای مرزهای ایران به سر می‌برند.

- جهت دار کردن جشنواره‌های رسانه‌ای و سینمایی در راستای خط اسلام و انقلاب و گسترش مخاطبین بین‌المللی.

- مسحور نشدن نسبت به شبکه های اجتماعی غربی و تولید شبکه های اجتماعی با هندسه اسلامی.

- استفاده از ظرفیت رسانه‌های تعاملی و مجازی و گذر از آنها برای گرفتن ارتباطات حقیقی.

- ایجاد شک و تردید نسبت به رسانه های غربی در ذهن مخاطبان فریب خورده.

- ایجاد علم صحیح و تکرار پیام‌های جبهه مقاومت در ذهن افراد مردد.

- گسترش سطح مخاطبانِ پیام انقلاب ، تا سنین پیش دبستانی و مناطق دور از دسترس.

- تاکید بر فطرت و عقل و حقیقت‌جویی و انسانیت اسلام و نیفتادن در دام خشونت وسکس وتوهم وجادو.

- تقویت جدی خط حقیقت و وحدت و اصولگرایی اسلامی در کنار تضعیف بی‌امانِ سکولاریسم و غرب زدگی و شیعه انگلیسی و سنی‌آمریکایی در رسانه‌های خوبی که هم اکنون در اختیار جبهه مقاومت هست.

منابع:

- گابلر، نیل(1393). دایره‌المعارف مصورامپراطوری هالیوود، مروری بر زندگی خالقان یهودی سینما. ترجمه الهام شوشتری‌زاده. تهران: عابد و سایان.

- مظاهری سیف، حمیدرضا (1391). به سوی یک دین جهانی، گزارش تحلیلی پنجمین اجلاس پارلمان ادیان جهان در ملبورن استرالیا. تهیه در موسسه بهداشت معنوی. قم: صهبای یقین.

مقالات

- اسماعیلی، رفیع الدین (1392). هالیوود و بازنمایی ایران‌هراسی در تحلیل واقعه 13 آبان، تحلیل فیلم آرگو. مجله علمی-پژوهشی معرفت فرهنگی اجتماعی، موسسه امام خمینی(ره) قم، ش16، پائیز 1392، ص 125-150.

- شرف الدین، سیدحسین و سید مهدی گنجیانی (1392). هالیوود و توطئه اسلام هراسی با نفوذ در ناخودآگاه. مجله علمی- پژوهشی معرفت فرهنگی اجتماعی، موسسه امام خمینی(ره) قم، ش16، پائیز 1392، ص99-124.

- عباسی، حسن (1390). آنفولانزای نیویورکی. سایت اندیشکده یقین و سایت سینمای استراتژیک.

‌- فرج‌نژاد، محمدحسین، 1390، معنویت عصر نوین راهی برای کنترل بیداری اسلامی جهانی، مجله پویا، ش 21، ص 90 81.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

انحراف تلويزيون دولتي ايران

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه آپريل 11, 2016 2:47 pm

انحراف تلويزيون دولتي ايران


کپی برداری ناشیانه و تمام عیار برنامه های تلویزیون، آنقدر عجیب و غریب شده که معلوم نیست آیا مدیران رسانه ملی اصلا میل و اراده ای برای کنترل و یا تغییر رویه دارند یا خیر؟

اگر بپذیریم که جمهوری اسلامی و رهبر انقلاب به عنوان مسئول مستقیم صداوسیما، روی عنصر موسیقی به عنوان یک رشته دانشگاهی نظر دارند و نه یک ابزار صرفا سرگرمی با هدف گسترش و ترویج آن در جامعه، پارادوکس برنامه های جدید رسانه ملی را به هیچوجه نمی توان هضم کرد.

شاید فراموش نکرده باشید جنجال جمع کردن برنامه های موسیقی از فرهنگسراهای تهران و پاسخ روشن شهاب مرادی نسبت به نظر مقام معظم رهبری در خصوص موسیقی. حالا و در مقیاسی ملی – فراملی، تمام شبکه های تلویزیون و البته رادیو، به «استیج» هایی پرشور تبدیل شدند تا جوانان کشور را جلوی دوربین و یا پشت میز صدا بیاورند و تست موسیقی و شوی اجرای کنسرت بگیرند!

شاید تا اینجا عبور از خط قرمز نظام، زیاد آزار دهنده نباشد اما زمانی که برنامه های تصویری، بدون لحاظ کردن جغرافیای پخش، کپی نعل به نعل از شبکه های ماهواره ای می شود، یک سوال بزرگ و بدون پاسخ اذهان عمومی را درگیر می کند: اینجا تلویزیون جمهوری اسلامی است یا دیسکوی لاس وگاس که ایرانی شده؟

برای مثال، برنامه «شب کوک» کپی مضحک و ضعیف از یکی دو برنامه پربیننده شبکه های فارسی زبان ماهواره ای، که هیچ بخش خود را هم با استفاده از ایده مستقل طراحی و تولید نکرده، دکوری شبیه به دیسکوهای معروف و یا نایت کلاب های مشهور در اروپا یا امریکا دارد!

خواننده مورد نظر روی صحنه حاضر می شود، نورپردازی خاص اینگونه از اماکن مخصوص فعال می شود، مردم هم جیغ و دست و هورا!

واقعا این تصاویر از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران پخش می شود؟ آیا ناظر پخشی که تماشاگران از خود بیخود شده را سانسور می کند و بعضا به جای تصویر جوانک جوگیر در سودای خوانندگی، در و دیوار را نشان می دهد، متوجه این نا همخوانی نمی شود؟!

آیا کسی در صداوسیما ناظر این بخشهای سخیف و مبتذل نیست زمانی که همه چیز شبیه یک مکان خاص مجالس ابتذال و یا حتی مجالس قبل از انقلاب در همین کشور است، اما خروجی نهایی آن چیز اصلی نیست!!

یعنی دکور، طراحی فضای شب گونه، ایجاد رقص نور خاص رقص و سکس، حرکات حضار و موسیقی و...همه و همه یادآور یک چیز است و ناگهان خروجی ایرانی می شود!!

اگر این برنامه های خارجی مورد دار است، چرا از آنها کپی می شود و اگر موردی ندارد چه ضرورت و الزامی است که مردم نسخه کپی شده بدون جنس زن را ببینند؟ خب هرکسی نسخه اصل را بیشتر می پسندد؟

باید به مدیران صداوسیما بویژه جناب پورمحمدی که این روزها سکان رسانه ملی در دست اوست، تسلیت گفت بابت این کوچاندن دسته جمعی ملت به سمت ماهواره!
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

اشتباه تلويزيون حكومتي ايران در ساعات بخش برنامه ها

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه مه 10, 2016 6:55 pm

اشتباه تلويزيون حكومتي ايران در ساعات بخش برنامه هاي مفيد و غير مفيد


انتقاد آيت الله نوري همداني از صداوسیما

آيت الله حسين نوري همداني از مراجع تقليد از كم توجهي صدا و سيما به سخنراني هاي مذهبي و پخش در ساعات نامناسب از رسانه ملي انتقاد كرد.

به گزارش ايرنا از مركز خبر حوزه، وي روز پنجشنبه در ديدار تعدادي از مبلغان حوزه علميه قم افزود: متاسفانه صحبت هاي ارزنده از علمايي كه با انقلاب همراه هستند كه حاصل سال ها كسب علمشان است در پاسي از شب در شبكه هاي تلويزيون پخش مي شود كه عموم مردم در حال استراحت مي باشند، ولي فيلم هايي كه هيچ محتوايي براي مخاطب ندارند را در ساعاتي پخش مي كنند كه بيننده زيادي دارند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

رسانه ملی را به یک رسانه حزبی تنزل داده اند

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه مه 17, 2016 10:24 am

سخنگوی دولت:
رسانه ملی را به یک رسانه حزبی تنزل داده اند


صداوسیما بارها ثابت کرده که تلاش می‌کند تا یک مشکل و یا یک بهانه را پیدا کند و بعد آن را برجسته کرده و به دولت نسبت دهد و این رفتار زیبنده یک رسانه که به رسانه ملی اشتهار دارد، نیست.

سخنگوی دولت در واکنش به پخش نشدن مصاحبه وزیر امور خارجه تصریح کرد: برخی ها جایگاه صداوسیما را از یک رسانه ملی و فراگیر به یک رسانه حزبی تنزل داده اند.

به گزارش ایسنا، دکتر محمدباقر نوبخت در شورای اداری استان سمنان که با حضور نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه سمنان، استاندار سمنان، نماینده مردم شهرستان‌های سمنان،مهدیشهر، سرخه و دامغان برگزار شد، به ذکر خاطره‌ای از سفر خود و رئیس‌جمهور به شهرری پرداخت و با اشاره به عدم پخش مصاحبه دکتر ظریف از صداوسیما، گفت: در حاشیه یک مراسم در شهرری یک زن شهرری اصرار داشت که با من صحبت کند.

وی اظهار کرد: این زن در پایان برنامه نزد من آمد و گفت"سلام ما را به دکتر ظریف برسانید و به او بگویید که اگر چه رسانه به اصطلاح ملی اجازه نداد که مصاحبه شما پخش شود اما دل‌های همه ما، رسانه شما است.

نوبخت با بیان اینکه مردم خود همه چیز را می‌بینند و تحلیل می‌کنند، به انتقاد از برخورد حذفی و جناحی صداوسیما پرداخت و افزود: متاسفانه برخی‌ها جایگاه این رسانه را از جایگاه رفیع یک رسانه ملی به یک رسانه جناحی تقلیل می‌دهند.

وی با بیان اینکه صداوسیما از دکتر ظریف دعوت کرده بود، تصریح کرد: این گفت‌وگو قرار بود از رسانه ملی پخش شود.

سخنگوی دولت با بیان اینکه منتقدان دولت باید از دولت انتقاد کنند، تصریح کرد: البته صداوسیما منتقد دولت نیست بلکه رسانه ملی و از آن همه ملت است.

وی ادامه داد: متاسفانه صداوسیما بارها ثابت کرده که تلاش می‌کند تا یک مشکل و یا یک بهانه را پیدا کند و بعد آن را برجسته کرده و به دولت نسبت دهد و این رفتار زیبنده یک رسانه که به رسانه ملی اشتهار دارد، نیست.

نوبخت، به برخوردهای جناحی و جانبدارنه برخی از برنامه‌سازان صداوسیما اشاره و خاطرنشان کرد: گاهی در رسانه به اصطلاح ملی، حرف‌هایی زده می‌شود که نه حرف یک رسانه ملی که حرف یک جناح سیاسی خاص است در صورتی که صداوسیما از بیت المال ارتزاق می‌کند و باید رسانه‌ای برای همه ملت باشد.

وی با بیان اینکه این رفتارهای حذفی در همه بخش های صداوسیما وجود ندارد، اضافه کرد: البته انسان های فرهیخته و منصف زیادی هم در این رسانه هستند، اما برخی ها جایگاه صداوسیما را از یک رسانه ملی و فراگیر به یک رسانه حزبی تنزل داده اند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

صداوسیما از ظرفیت‌های خود برای ایجاد شکاف استفاده می‌کند

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه ژوئن 01, 2016 10:29 pm

صداوسیما از ظرفیت‌های خود برای ایجاد شکاف استفاده می‌کند


رئیس انجمن جامعه‌شناسی ایران در نشست «دولت، ملت و رسانه» گفت: متأسفانه صداوسیما از ظرفیت‌های خود برای طرد اجتماعی و ایجاد شکاف استفاده می‌کند. رسانه باید با نمایش گروه‌های مرجع الگوی جامعه‌پذیری برای جوانان را ارائه کند ولی گروه‌های مرجع جایی در رسانه‌ی ملی ندارند و بازنمایی نمی‌شوند.

رسانه‌ها کارکرد مصرفی و اقتصادی پیدا کرده‌اند

به گزارش شفقنا رسانه، محمدامین قانعی‌راد در این نشست گفت: رسانه‌ها کارکردهای مختلفی دارند ولی امروز بیشتر کارکرد آنها در بحث اقتصادی خلاصه شده است. رسانه‌ی امروز با مجموعه‌ای از تبلیغات و برنامه‌هایی برای اوقات فراغت شهروندان به نوعی در خدمت بازار مصرف قرار گرفته است. رسانه‌ها به عنصر ضروری در مصرف تبدیل شده‌اند.

قانعی‌راد گفت: کارکرد دیگر رسانه‌ها تحت‌الشعاع قرار گرفته است که یکی از از این کارکردها ساخت دولت- ملت یا ملت دولت است. ساخت دولت- ملت کارکردی سیاسی است که دارای ابعاد اجتماعی- فرهنگی نیز است و می‌توان در پرتوی جامعه شناسی سیاسی نیز مورد بررسی قرار داد. عده‌ای معتقدند رسانه‌ها در خدمت پروپاگاندای دولتی است و پیام‌های دولتی را برای تحکیم قدرت منتقل می‌کند و بررسی تاریخ تلگراف، رادیو و تلویزیون نیز این را نشان می‌دهد که این رسانه‌ها برای ساختن مردمی مطیع و تحکیم قدرت‌ها ایجاد شده بودند. از طرف دیگر روزنامه‌ها راداریم که بیشتر روشنفکری، به نوعی مردمی و کانالی برای نفس کشیدن جامعه مدنی بوده است.

ساخت دولت – ملت کارکرد رسانه است

او ادامه داد: رسانه سه کارکرد مهم دارد که عبارتند از ساخت و شکل دادن به دولت، ساخت و شکل دادن به ملت و کارکرد سوم ساخت و شکل دادن به دولت- ملت است. رسانه از طریق کارکرد میانجی‌گری و برقراری ارتباط می‌تواند کارکرد خود در قبال ساخت دولت را انجام دهد. رسانه باید گروه‌ها و عناصر مختلف نظام را به هم متصل و مرتبط کند. ولی مشکل این است که رسانه با دولت چندگانه مواجه است. ما هستار (=موجود entity) کلی به نام دولت نداریم و دولت دچار نوعی چندپارگی و شکاف و گسستگی شده است و فاقد سازمان ارگانیک است.

در ایران شاهد دولت چندپاره هستیم

به گزارش شفقنا رسانه، قانعی‌راد اظهار کرد: بنابراین دولت ایران به عنوان یک واقعیت اندام وار وجود ندارد و مهمترین نشانه آن جدا بودن و عدم همبستگی و ارتباط سه قوه است. هرچند تفکیک و استقلال قوا طبیعی است ولی در عین حال وجود مجموعه‌ای از ارتباطات لازم است و ما متأسفانه نداریم. از طرف دیگر گسستگی کلی دیگری نیز ما را تهدید می‌کند و ان گسستگی بین حاکمیت و دولت است یعنی بین نهادهای حاکمیتی و نهادهای دولتی گسستگی وجود دارد. ایجاد ارتباط بین قوا وظیفه قانون است ولی وظیفه رسانه نشان دادن این شکاف‌ها است. رسانه با ورود به این شکاف‌ها و رفع آنها می‌تواند به رفع وضعیت ملوک‌الطوایفی سازمانی و بوروکراتیکی که به وجود آمده کمک کند.

رسانه‌ها باید بر شکاف‌ها فائق آیند

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران تصریح کرد: منظور از ساخت ملت، ایجاد یک اجتماع ملی است و برای این امر رسانه باید بر شکاف‌های زبانی، قومی، مذهبی و جنسیتی فائق آید و شکاف‌ها را به تفاوت‌هایی تبدیل کنند که مردم از آنها لذت ببرند. بنابراین رسانه باید بتواند ملت متعامل با هم را ایجاد کند و تنوع زبانی، قومی، مذهبی، فکری ، هنری و روشنفکری را بازنمایی کند که همه این ها ظرفیت های ملی محسوب می‌شوند. رسانه‌ها باید ملت را به عنوان واقعیت متنوع و متعامل بسازند و طرد اجتماعی در رسانه صورت نگیرد. البته منظور رسانه ملی است چون ظرفیتی که صداوسیما دارد هیچ رسانه‌ی دیگری ندارد و در مقیاسی قرار دارد که می‌تواند دولت – ملت بسازد.

رسانه‌ای می‌خواهیم که ظرفیت‌های ملی را بازنمایی کند

قانعی‌راد گفت: متأسفانه صداوسیما از ظرفیت‌های خود برای طرد اجتماعی و ایجاد شکاف استفاده می‌کند. رسانه باید با نمایش گروه‌های مرجع الگوی جامعه‌پذیری برای جوانان را ارائه کند ولی گروه‌های مرجع جایی در رسانه‌ی ملی ندارند و بازنمایی نمی‌شوند. بنابراین جوان ایرانی هم الگوی خود را از منابع دیگر و رسانه‌های خارجی دریافت می‌کند و رسانه‌هایی مثل ماهواره این خلاء را پر می‌کنند. ما به رسانه‌ای نیاز داریم که ظرفیت‌های ملی را بازنمایی کند. صداوسیما چه‌قدر به بازنمایی روشنفکران و اندیشمندان می‌پردازد؟ اگر هم پرداخته باشد کاملاً یک طرفه بوده که در نتیجه به طرد اجتماعی منجر شده است و بدون شک بدترین نوع خشونت همین طرد اجتماعی است.

صداوسیما تبدیل به نهاد جریانی شده است

او ادامه داد: رسانه‌ی ملی اگر صدای دولت را به ملت برساند و برعکس صدای ملت را به دولت انتقال دهد، می‌تواند به فرآیند دولت – ملت سازی منجر شود ولی اکنون شاهد این امر نیستیم. صدایی که اکنون از طریق رسانه از دولت به ملت می‌رسد منجر به همدلی نمی‌شود. همچنین رسانه از طریق فضای بی‌طرفی در مواقع انتخاباتی و از طریق فراهم کردن فضای نقد و انتقاد و تقویت حیات سیاسی جامعه می‌تواند دولت ملت بسازد که اکنون شاهد این امر هم نیستیم. صداوسیمای ما تبدیل به نهاد جریانی و یک طرفه شده است و چیزی به نام رسانه ملی نداریم در حالی که برای تحقق دولت ملت در وهله‌ی اول به رسانه‌ی ملی نیاز داریم.

پلیس نمی‌تواند دولت – ملت بسازد

قانعی راد تأکید کرد: رسانه و پلیس دو ابزار مهم برای کنترل مردم هستند و از هر کدام می‌توان استفاده کرد. اما وقتی کسی رسانه‌ی ملی را نمی‌بیند و از ظرفیت‌های آن استفاده نمی‌کند، کنترل به سمت ابزارهای دیگر کشیده می‌شود. رسانه مهمترین دستگاه ایدئولوژیک دولت است که در برابر قوه‌ی قهریه قرار می‌گیرد. در ایران دستگاه‌های ایدئولوژیک از کار افتاده‌اند و کارکرد خود را از دست داده‌اند. رسانه باید به کارکرد خود برگردد و بدون تردید نمی‌توان با پلیس دولت – ملت ساخت در حالی که با رسانه می‌توان این امر را محقق کرد.

نشست «دولت، ملت و رسانه» از نشست‌های تخصصی دومین روز از اولین همایش «بررسی نظری و عملی روابط دولت و ملت: گذشته، حال و آینده» بود که عصر چهارشنبه در دانشکده مدیریت و حسابداری دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد. در این نشست محمدمهدی فرقانی، هادی خانیکی، و محمدجواد غلامرضا کاشی اعضای هیئت علمی دانشگاه علامه‌طباطبایی و محمدامین قانعی راد رئیس انجمن جامعه‌شناسی ایران به سخنرانی پرداختند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

نارضايتي افغانيها از ابتذال روش تبليغي شركتهاى ايراني

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه ژوئن 29, 2016 7:00 pm

نارضايتي افغانيها از ابتذال روش تبليغي شركتهاى ايراني


شفقنا افغانستان-ایرانی ها به جای اینکه فرهنگ غنی و بزرگ خود را در داخل افغانستان که مردم ما با آنها در بسیاری جهات مشترک هستند، احیا نمایند، به سمت تبلیغات غربی رفته و یک دختر نیمه برهنه که بر خلاف تمام قوانین و سنتهای ایرانی است، بر روی ستیژ می رقصد تا کالاهای ایرانی را در افغانستان تبلیغ کند!

Image

به گزارش خبرگزاری شفقنا افغانستان؛ در فضای اقتصادی و بازرگانی مساله‌ی تبلیغ واقعیتی است که هر فعال اقتصادی به آن نیاز دارد و نمی‌توان به فعال اقتصادی خرده گرفت که چرا کالای خود را تبلیغ می‌کند.

امروزه رسانه‌‌های ارتباط‎جمعی نقش بی‌‌بدیلی در معرفی و تعیین سبک زندگی مخاطبان خود بازی می‌‌کنند و تاثیر انکاری‎ناپذیری در ایجاد، تقویت و حتی تغییر نگرش مخاطبان خود در مقوله‎های فکری، سیاسی و تبلیغات بازرگانی دارند. استفاده از عناصر متنوع محتوایی برای جذب مخاطب و افزایش تاثیر آگهی‌‌های تلویزیونی، دغدغه اصلی برنامه‌‌ریزان و مبلغان تجاری در رسانه است.

برای این که یک کارخانه یا یک شرکت کالای مورد نظر خود را بفروشد نیازمند بازاریابی و معرفی کالا به جامعه می باشد. پخش آگهی بازرگانی در رسانه های تصویری تبلیغات کارخانه جات و شرکتها برای معرفی و فروش کالای خود می باشد.

به بیان دیگر هر کشوری که کالا به افغانستان صادر می کند، به نوعی فرهنگ خود را هم همراه با آنها کالاها صادر می نماید. اگر نگاهی به اتوبوس های پاکستانی صادر شده به افغانستان بیندازید به وضوح می بینید که فرهنگ زبانی و سنتی پاکستان همراه با این اتوبوس ها وارد کشور ما شده است. حتی در تبلیغات تلویزیونی کالاهای پاکستانی نیز سعی شده یک شخص اردو زبان با لباس محلی پاکستان، ولی با لهجه و گویش فارسی آن تبلیغ را اجرا نماید تا باز هم معرف فرهنگ پاکستان باشد. درباره کالاهای ترک هم همین موضوع صدق می کند.

تنها کشوری که در این میان رنگ فرهنگ خود را باخته، ایران است. توقعی که از تجار و مسوولین فرهنگی ایران می رفت این بود که آنها فرهنگ قدیم و اصیل خراسان قدیم را که مردم ما نیز در آن سهیم می باشند، همراه با تبلیغات کالاهای تجاری خود در داخل افغانستان احیا نمایند، ولی دقیقا این کار برعکس انجام شد و تبلیغات ایرانی رنگ و بوی تبلیغات غربی گرفت.

ایرانی ها به جای اینکه فرهنگ غنی و بزرگ خود را در داخل افغانستان که مردم ما با آنها در بسیاری جهات مشترک هستند، احیا نمایند، به سمت تبلیغات غربی رفته و یک دختر نیمه برهنه که بر خلاف تمام قوانین و سنتهای ایرانی است، بر روی ستیژ می رقصد تا کالاهای ایرانی را در افغانستان تبلیغ کند! دختری که معلوم نیست اهل کدام کشور است چون نه ایرانی است و نه افغانستانی برای تبلیغ فرهنگ ایران در افغانستان می رقصد!!! و یک شرکت دیگر ایرانی (رب تایماز) برنامه فاسد ستاره افغان را اسپانسر (حمایت کننده ی مالی) می شود.

در حالیکه پاکستان و ترکیه که ادعای صدور انقلاب و فرهنگ به دیگر کشورها در قالب کالاهای تجاری را ندارند، به گونه ای دیگر عمل می کنند ولی کشوری مثل ایران با این همه فرهنگ و تمدن مشترک، اینگونه در افغانستان رنگ و بوی غربی گرفته است.

از طرف دیگر استفاده ابزاری از زن به‎عنوان یکی از عناصر مهم مورد استفاده برای اثربخشی تبلیغات تجاری در دنیا، همواره مورد انتقاد بسیاری از اندیشمندان، نخبگان فرهنگی و دینی قرار گرفته است هرچند آمارهای به‎دست‎آمده در نهایت نشان می‌‌دهد استفاده از زنان در آگهی‌‌ها برای فروش بهتر کالا و خدمات، باعث پررنگ‌‌تر نشان داده شدن نقش کلیشه‌‌ای وی ـ‎ کار در منزل و مکمل نقش مرد ‎ـ شده است.

همچنین مسوولین فرهنگی ایران و افغانستان باید بدانند در جامعه اسلامی که موسیقی و طرب غنا دار حرام است، استفاده ابزاری از زنان و نمایش زنان بزک کرده و لباس هایی که جلب توجه می کند جایز نیست؟ آیا اگر زن چادری باشد کالا را نمی توان معرفی کرد و یا اگر مرد محاسن داشته باشد و ...؟؟

بگذریم که سخن بسیار است و ...
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

حذف برنامه بخش مراسم شبهاي قدر مرقد امام خميني از تلويزيون ا

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه جولاي 08, 2016 12:44 am

حذف برنامه بخش مراسم شبهاي قدر مرقد امام خميني از تلويزيون دولتي ايران


Image

شفقنا- روزنامه جمهوری اسلامی در ستون جهت اطلاع نوشت: تعدادی از شهروندان تهرانی، دیروز طی تماس با روزنامه جمهوری اسلامی، به خودداری تلویزیون از پخش مراسم احیاء در حرم امام خمینی، اعتراض کردند.

آنها می‌پرسیدند دست‌اندرکاران صدا و سیما چه مشکلی با حرم امام خمینی دارند که مراسم احیاء آن را پخش نمی‌کنند درحالی که حتی مراسم بعضی شهرستان‌ها را پخش می‌کنند!
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

نمايش شكنجه در تلويزيون دولتي ايران

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه سپتامبر 10, 2016 2:08 pm

نمايش شكنجه در تلويزيون دولتي ايران


به گزارش سرویس فرهنگی مشرق به نقل از سینماپرس، در پخش فیلم هایی با تصاویر دلخراش و آزاردهنده از شکنجه و خشونت نیاز به تعیین رده بندی سنی برای این آثار دارد. این روزها حتی شبکه های ماهواره ای فارسی زبان نیز در ابتدای برخی از برنامه های خود اعلام می کنند که تماشای این برنامه مناسب گروه های سنی خاصی همچون کودکان نیست اما متاسفانه این ضرورت درصدا و سیما با بی توجهی کامل مواجه می شود و خانواده هایی که به این رسانه اعتماد کرده و امکان تماشای تمام برنامه های آن را برای اعضای خانواده خود فراهم می کنند، گاه با تصاویری به شدت تکان دهنده مواجهه می شوند که مناسب کودکان نیست.

Image

سریال پلیسی جنایی «هوش سیاه2» از شبکه سه بدون در نظر گرفتن ریتینگ سنی در حال پخش است. به نظر می رسد تماشای خشونت در فیلم «هوش سیاه2» امری مجاز در تلویزیون برای هر شخص از هر سنی باشد، خشونتی از کشیدن دندان با انبردست و وصل برق به سَر آدم های خلافکار گرفته تا بستن به درخت برای گرفتن اعتراف و سیخ در گردن فرو بردن و شلیک مستقیم گلوله به مغز یک نفر.این ها همگی تصاویری است که بیننده بعد از خستگی های روزانه، در زمان استراحت شب و در جمع خانواده و گاهی حتی هنگام صرف شام به تماشای آن می نشینند.

برخی سریال های ایرانی از تیغ سانسور جان به در برده و اکنون نیاز به رده بندی سنی دارند

سانسور چيزی است كه در نقطه مقابل ريتينگ يا همان رده‌ بندی سنی و فكری قرار دارد. در كشور ما همان‌ طور كه به وفور ديده می شود، سانسور، صرفا صحنه‌های غيراخلاقی و نه خشن را از فيلم حذف می كند ولی رده‌ بندی فيلم‌ها امر ديگری است كه نبايد از آن غفلت كرد.

جذاب ساختن به چه بهایی؟
محمدرضا دژکام روانشناس در گفتگو با خبرنگار تلویزیون سینماپرس درباره تاثیر تماشای خشونت روی بینندگان سیما می گوید: نمایش خشونت و فیلم های ترسناک بدون در نظر گرفتن رده سنی درست نیست و آثار مخربی در ذهن بیننده می گذارد. نوجوانی که این فیلم ها را می بیند دچار اضطراب و تنش می شود و بعدها ممکن است فرد در خواب دچار کابوس و وحشت شود و با کسی که شکنجه شده همزات پنداری کند. این نوع فیلم ها نیاز به ممیزی دارند، اتفاقات خشونت آمیز واقعیتی است که در جامعه وجود دارد و نمی توان آن را کتمان کرد ولی یک سری خشونت ها آثار تخریبی در بیننده می گذارد. کارگردانی که سراغ ساخت این گونه آثار می رود باید با یک جرم شناس، آسیب شناس و روانشناس گفتگو کند و بعد از ساخت نیز این طور فیلم ها باید رده بندی سنی شوند. آثار خشونت سکانس های یک فیلم جنایی یک سری بار منفی دارد. در روانشناسی نظریه ایی هست به نام یادگیری مشاهده ایی که شخص هرچیزی را که می بیند انجام می دهد تا شبیه قهرمان قصه شود در فیلمی که قهرمان آن شخص شرور است احتمال وقوع این مسئله زیاد است. صدمه تماشای صحنه های همراه با خشونت در همان لحظه رخ نمی دهد گاها بعد از گذشت زمانی از فیلم آن صحنه ها که در ضمیر ناخودآگاه باقی مانده به صورت رفتارهای نابه هنجار بروز می کند و برای مداوای این تاثیرات مخرب نیاز به ماه ها تحت درمان قرار گرفتن هست. گاهی بد نیست از خود بپرسیم جذاب ساختن به چه بهایی؟

درجه بندی بین المللی فیلم های سینمایی:
در دنیا برنامه های تلویزیونی رده بندی های مختلفی دارند که متاسفانه مورد بی توجهی دست اندرکاران تلویزیون است. این رده بندی ها در ادامه مطلب ذکر می شود تا شاید مسوولان تلویزیون برای تولیدات بعدی به فکر استفاده از آنها باشند:


G : مخفف General Audience به معنی تماشگران عمومی است كه همه سنین قادر به تماشای این فیلم‌ها می‌باشند، و به این معنی است كه فیلم چیزی را شامل نمی‌شود و حتی خطری برای بچه‌های جوان هم ندارد.

PG : مخفف Parental Guidance Suggested به معنی تصمیم گیری با والدین است كه ممكن است مواردی برای بچه‌ها مناسب نباشد، و به این معنی است كه والدین ممكن است دوست نداشته باشند بچه‌های جوانشان این سری فیلم‌ها را ببینند و ممكن است مسئله‌ای هم نداشته باشد.

PG-13 : مخفف Parents Strongly Cautioned به معنی تذكر قاطع به والدین است كه بعضی موارد برای بچه‌های زیر 13 سال نامناسب است و والدین باید برای اجازه دادن به بچه‌های جوان‌ترشان به دیدن این فیلم‌ها دقت نمایند. این فیلم‌ها حاوی خشونت و برهنگی نیستند؛ فقط حاوی مقداری صحنه عشقی و مواد مخدر می‌باشند.

R :مخفف Restricted-Under 17 به معنی بچه‌های زیر 17 سال باید با والدین همراه باشند و یا شخص بزرگتری سرپرست آنها باشد و به این معنی است كه هیئت تشخیص داده است كه موارد این فیلم‌ها برای بزرگسالان است و والدین بیشتر از فرزندانشان ترغیب می‌شوند كه این فیلم‌ها را ببینند. همچنین ممكن است رتبه R به معنی‌های دیگری باشد، فیلم حاوی كلمات ركیك، خشونت، برهنگی و نمایش استعمال مواد مخدر است.

NC-17 : مخفف No One 17 and Under Admitted به معنی هیچ شخص 17 سال و زیر 17 سال قادر به تماشای این نوع فیلم‌ها نمی‌باشد، ممكن است فیلم حاوی مناظر واضح برهنگی و یا كلمات ناخوشایند و یا خشونت زیاد و یا تمام موارد باشد. درجه NC-17 بر این دلالت ندارد كه فیلم مستهجن و ضد اخلاقی است.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

به بهانه اکران لانتوری؛ تصویر برهنه خشونت بر پرده سینما

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه اکتبر 21, 2016 9:07 pm

به بهانه اکران لانتوری؛تصویر برهنه خشونت بر پرده سینما

چگونه دلسوزان آسیب‌های اجتماعی که دلواپس نقش قصاص در تکمیل خشونت شده‌اند، نقش توحش برهنه‌ «لانتوری» در دامن زدن به خشونت در جامعه را در نظر نمی‌گیرند و وزیر محترم ارشاد نیز، این فیلم را قرآنی می‌خواند؟
سرویس فرهنگ و هنر مشرق - «لانتوري» فيلمي كه در نظر وزير محترم ارشاد «فيلمي قرآني» مي‌نمود، حالا چند روزي است كه از دهان بازيگرانش با عبارت «چرخه خشونت» تفسير مي شود. «لانتوري»، فيلمي كه خشونت از لحظه‌‌لحظه‌اش مي‌بارد و هر مخاطبي را با بغض و نفرت از هر كس و هر چيز از سينما خارج مي‌كند، حالا مانيفست افرادی شده كه حتی قادر نیستند چرخه‌ی یک نقد سالم سینمایی را بدون استفاده از خشونت کلامی کامل کنند. آن قدر خشن‌اند كه حتي در مقابل حرف بزرگتر از دهانِ «قصاص» به عنوان حلقه‌ی تکمیل چرخه‌ی خشونت»، تحمل نقد يك متخصص مسائل اجتماعي را هم ندارند اما حق اعتراض به نص صریح قرآن را همچنان براي خود محفوظ داشته‌اند.


آن‌ها كه تا با فيلم‌شان بر اساس قوانين مصوب اين كشور برخورد كوچك نظارتي مي‌شود، در برلين و كن، پيش چشم آقاهاي غربي‌شان، فرياد برمي‌آورند كه آزادي از ما سلب شده و تيغ سانسور، زبان‌مان را بريده است. حال آن‌كه فيلم‌شان را ساخته‌اند و اكران كرده‌اند و خودشان خوب مي‌دانند كه اولين‌هاي اين جريان تند و خشن و فحاش نيستند، در داخل به دور زدن سیستم‌های نظارتی و‌ این که وزیر ارشاد را در تشخیص قرآنی یا ضدقصاص بودن فیلم‌شان، به گمراهی انداخته‌اند، می‌بالند و اما خارج از کشور همواره از محدودیت‌های سانسور نالانند.

لانتوري‌ها كه براي تز عدالت‌ اجتماعي مدنظر خودشان مرثيه‌اي خشونت‌بار مي‌سازند و از مرتكبين توحش و بدویتی در حد روسپي‌گري و حيله‌گري و زورگيري و اسيدپاشي در خيابان‌هاي شهر، قهرمان مي‌سازند، حالا عَلَم «چرخه خشونت» را به دست گرفته‌اند و در دانشگاه و روزنامه دوره افتاده‌اند كه قانون خدا، مسبب دامن زدن به آسيب‌هاي اجتماعي است و بازیگر نقش يك فعال به اصطلاح حقوق بشري، بيش از خدا مي‌فهمد كه دارد «چرخه خشونت را با كاري كه مي‌كند نابود مي كند و حركتش يك حركت انساني است».


آن هم انساني كه در جهان فيلم، چيزي بيش از يك لانتوري قابل ترحم اما قهرمان نيست؛ يك وحشي افتاده به جان اجتماع كه اول با روسپي‌گري و فريب، هر كسي كه يك ماشين مدل بالا سوار است، او را به دام مي‌اندازد، بعد خيلي‌انساني، عاشق مي‌شود و بعد هم در اوج انسانيت عشقش را با اسيدپاشي ابراز مي‌كند. او را بايد بخشيد البته نه چون بخشيدن، ايثاري بزرگوارانه و خدايي است كه اصلا خدايي در فيلم وجود ندارد؛ بلكه چون قصاص، «چرخه خشونت» را تكميل مي‌كند! اصولا آدم بايد يك انسان منطقي باشد و مثل انسان‌های جهان پيشنهادي فيلم، اول به جان شهروندان ديگر بيفتد و خونشان را با زورگيري و وحشي‌گري بمكد بعد هم مثل هر آدم منطقي ديگري عشقش را خيلي سالم (!) ابراز كند، بعد هم چون همه‌ی آدم‌هاي جهان لانتوري همين قدر منطقي هستند، چرخه خشونت‌هاي او را تكميل نخواهند كرد و مي‌گذارند برود در اتاقش بنشيند و كمي به كارهاي بدش فكر كند.

«نظر شخصي من اين است كه خشونت نبايد در دور تسلسل بيفتد. نبايد جواب توحش را با توحش داد. بايد نوك پيكان را به سمت قانون مملكت گرفت كه راهي بهتر از قصاص پيش پاي ما نمي‌گذارد.» و اين را كسي مي‌گويد كه در برابر انتقادي ساده به خشونت وحشيانه‌ی فيلم، تاب شنيدن ندارد و جلسه را ترك مي‌كند. اين را كسي مي‌گويد كه اگر فيلمش مطابق قانون توقيف شود يا اصلاحاتي براي آن لازم باشد، احتمالا به قانون تمكين نمي‌كند و اگر كساني، با استفاده از سكوت قانون (و نه ضدیت با آن)، با اكران فيلمش همراهي نكنند، فرياد قانون‌مداري بلند مي‌كند.

حقيقت آن است كه این رفتار تبدیل به اخلاق متداولي در ميان گروهی شده كه حق اعتراض به هر چيزي را از جمله قانون‌خدا باور دارند اما هيچ انتقادي را برنمي‌تابند. اسيد مي‌پاشند و توقع بخشش دارند. قانون تا وقتي كه با آن‌ها همراه باشد خوب است و از جايي كه مزاحم آزادي‌هاي خارج از اندازه قانونی ایشان شود، بايد نوك پيكان را به سمتش گرفت.

«قانون سابق که در صدر مشروطیت تصویب شده بود به وسیله ملت، و متمم قانون را، با جدیت مرحوم شیخ فضل الله نوری، به آن ضم کردند و ملت به او رأی دادند، شما بیایید به آن قانونی که سابق بود و حالا برای او می‌خواهید سینه بزنید، و رفیق شفیق شما آن وقت که می‌خواست آشوب کند و در ایران بود، قبل از فرارش، می‌گفت بیایید به قانون عمل کنید! خوب، شما هم به این قانون عمل کنید. این قانون می‌گوید که: هر قانونی که بر خلاف اسلام است قانون‌ نیست. پس قوانین باید قوانین اسلامی باشد. شما آن را هم که قبول ندارید! می‌گویید که قصاص، این قانون واضح اسلام، این قانون ضروری اسلام، این قانونی که قرآن به آن تصریح کرده است، این قانونی که مصلحت و امنیت کشور را تأمین می‌کند، شما این را یک قانون «غیر انسانی» می‌دانید. شما از ریشه‌هایتان خراب بودید! ولی حالا من نظرم با این جمعیتی است که اینها را تأیید می‌کنند. یک قدر اصلاح کنید خودتان را آقا! چرا برای دنیا این قدر دست و پا می‌زنید؟ انسان این قدر برای دنیا دست و پا بزند که یک جمعیتی که قرآن را سبّ می‌کنند و یک جمعیتی که کمونیستها را دعوت می‌کنند برای ضدیت با اسلام، شما تأییدشان بکنید. شما ناهی از منکر! مفسر قرآن خوب، بیایید در مقابل اینها بایستید. در مقابل اینها بگویید این امری که گفتند اینها کفر است. اینکه کسی بگوید حکم خدا «غیر انسانی» است، اسلام غیر انسانی است، این کافر است.» سخنرانی امام خمینی (ره) درباره‌ی اخطار شدید به مخالفان لایحه قصاص و اعلام ارتداد مخالفین احکام ضروری اسلام، 25 خرداد 60

كاش مي شد به ياد بياوريم كه فرياد عقلانيت و قانون‌مداري برخی، خشونت را به كف خيابان برد اما حالا لانتوري‌ترين قهرمان فيلم در پریشان‌گویی‌هاي شبه‌عاشقانه‌اش مدام به خود تلقين مي‌كند كه «عقلتو بكش» و تازه، بعد از اكران متوجه مي‌شويم كه پایبندی به قانون، شامل قانون قصاص نمي‌شده است!

«آقایان در هرچه صحبت می‌کنند و در هرچه اعلامیه می‌دهند، یکی از مطالبشان این است که قانون. از اول هم قانون باید به آن عمل بشود. این سال هم «سال قانون» اسم گذاشته شد؛ یعنی اجرای قانون. آقایان این همه بساطی که الآن به حسب قانون در ایران بر پا است. مجلس شورای اسلامی یک مجلسی است که قانون او را تأیید کرده است، و شورای نگهبان آنی است که قانون تعیین کرده، و دولت هم آنی است که مجلس شورا تعیین کرده، این هم دولت قانونی، قوه قضائیه هم این است که قانون تعیین کرده؛ خوب، شما اگر واقعاً به قانون می‌خواهید عمل بکنید، و ما هم می‌خواهیم که همه شماها بیایید به قانون عمل کنید» سخنرانی امام خمینی (ره) درباره‌ی اخطار شدید به مخالفان لایحه قصاص و اعلام ارتداد مخالفین احکام ضروری اسلام، 25 خرداد 60=

اما سال‌هاست كه قانون مسئله‌ اين جماعت نيست. اصرار به نمایش هرج‌و‌مرج‌طلبي و تبليغ ونداليسم در آثار سینمایی و تصویری این جماعت، نمونه‌‌ای از تعلق خاطراين گروه به بي‌قانوني است. حالا اما با این اوصاف و با توجه به رفتارهای این گروه میشود حدس زد که در نظر ایشان، چيزي كه بيش از همه مانع است، ايدئولوژي الهي‌ایست (كه جمهوري اسلامي بر آن بنا شده) و به زعم آقايان موجب آبروريزي در جامعه جهاني است؟

«آقایان تمام تکلیفها را به جا آوردند و عمل کردند، فقط یک تکلیف مانده و آن جمهوری اسلامی را به هم زدن؟! تمام تکلیفهایی که برما و شما متوجه است، چه از قشر نویسندگان و روشنفکران و جبهه‌ها و نهضتها و سایرین، تمام تکالیف فقط منحصر به این شده است که این جمهوری اسلامی را در خارج از کشور، طور دیگری که هست نمایش بدهید، ومردم را دعوت کنید که بر خلاف جمهوری اسلامی شورش کنند؟! دیگر همه چیز درست شده است، فقط این یکی مانده؟! در وقتی که سرتاسر ایران آشوبگران مشغول آشوب هستند، منافقان مشغول فعالیت هستند، و ابتلا به جنگ با قدرتهای بزرگ داریم، و مملکت ما آنجا مبتلا به جنگ است و در داخل مبتلا به این دستجات مختلفی است که به بهانه اسم شماها در خیابانها می‌ریزند و جوانان ما را زخمی می‌کنند و گاهی هم می‌کشند، اینها نهی از منکر نمی‌خواهد؟ اینها را دعوت به شورش می‌کنید این امر به منکر نیست؟ این امر به فساد نیست؟[...] فقط نهی از منکرتان این است که بعضی از علمای اسلام را شما هی تضعیف کنید، بعضی از نهادهای اسلامی را تضعیف کنید. این نهی از منکر همه‌اش خلاصه شده است در همین هرچه اعلامیه می‌دهند آقایان و هرچه صحبت می‌کنند و هرجا می‌روند صحبت می‌کنند، همّ و غمّشان این است که این جمهوری اسلامی به درد نمی‌خورد! ما حتماً باید یا در آغوش امریکا باشیم تا بتوانیم زندگی کنیم؛ [...] بیایید با هم برادر بشوید، این مملکت را به پیش ببرید. هی ننشینید و بگویید که این مملکت را دارند خراب می‌کنند. آخرکجا، کی دارد خراب می‌کند جز شماها؟ کی دارد مملکت را خراب می‌کند؟ حساب کنید آخر! ملت بنشینند حساب کنند این دولتی که با تمام توانش دارد زحمت می‌کشد و دارد راهسازی می‌کند و دارد به جنگزدگان کمک می‌کند و دارد به جبهه‌ها کمک می‌کند، و عیبش فقط این است که می‌گوید من مسلمانم! من به غیر اسلام هیچ فکر نمی‌کنم، شما این یک عیب را صرفنظر بکنید!» سخنرانی امام خمینی (ره) درباره‌ی اخطار شدید به مخالفان لایحه قصاص و اعلام ارتداد مخالفین احکام ضروری اسلام، 25 خرداد 60

حالا فيلمي كه از اسمش هم خشونت مي‌بارد، و كارگردان آن با بغض و عصبانيت، روي ردكارپت فستيوال‌هاي خارجي قدم مي‌زند، بايد براي ايران نسخه خروج از چرخه خشونت را ترسيم كند. عامل ترويج خشونت و دامن زدن به توحش، را اصلا نبايد شهوت و نفسانيت افسارگسيخته‌ عده‌اي براي مطرح شدن در جشنواره‌هاي جهاني حتي به قيمت تصوير كردن برهنه‌ خشونت –كه در همه جاي دنیا يكي از مهمترين موارد نظام‌هاي ريتينگ براي اكران فيلم‌هاست- دانست بلكه همان طور كه خودشان مي‌گويند قانون الهي قصاص، افتادن در دور تسلسل توحش است!

«در یک کشور اسلامی این‌طور سبّ بر قرآن و سبّ بر اسلام در مرئی‌ و منظر مسلمین بشود، و فلان مقام هم تأیید کند و دعوت به شورش! در مقابل چه؟ در مقابل نص صریح قرآن؟! امروز، دو بعد از ظهر دعوت به راهپیمایی است. به حسب چیزی که در اعلامیه‌شان ثبت شده است، دعوت به راهپیمایی است در مقابل این حکم «غیر انسانی» اسلام! [...] لکن بسیار غفلت می‌خواهد و بسیار ساده اندیشی می‌خواهد که [...] مسلمانها هم همین بنشینند تماشا کنند که به ضد اسلام مقاله بنویسند و سبّ اسلام بکنند و حکم ضروری اسلام را «غیر انسانی» بخوانند!» سخنرانی امام خمینی (ره) درباره‌ی اخطار شدید به مخالفان لایحه قصاص و اعلام ارتداد مخالفین احکام ضروری اسلام، 25 خرداد 60

چگونه است که دلسوزان آسیب‌های اجتماعی و داعیه‌داران به تصویر کشیدن دردهای جامعه بر پرده‌ی سینما که دلواپس نقش قصاص در تکمیل خشونت شده‌اند، نقش این توحش برهنه‌ی فیلم در دامن زدن به خشونت را در جامعه در نظر نمی‌گیرند؟ اما بعد از همه‌ این‌ها عجیب‌تر از همه آن است که چنین اشتباهات فرهنگی غیرقابل باوری رخ دهد و وزیر محترم ارشاد آن را قرآنی بخواند و باقی ماجرا مسکوت بماند. عوامل فیلم تلاش دارند تا مدیران فرهنگی و مخاطبان‌شان را به صراحت از آدرس اشتباهی که رفته‌اند بازگردانند و افکار عمومی را متوجه معنای اصلی فیلم کنند اما افتخار نشان عالی «فیلم قرآنی» از آن‌ها پس گرفته نمی‌شود.

«اما شمایی که مسلمان هستید و هیچ گاه نمی‌خواهید به ضد اسلام قیام کنید چرا این قدر هواهای نفسانیه زیاد شده است که نمی‌فهمید دارید چه می‌کنید؟ چرا این قدر شیطان در نفس ماها سلطنت پیدا کرده است که چشمهای ما را کور کرده است و قلبهای ما را وارونه کرده است؟ بیایید حساب خودتان را جدا کنید. آیا [...] آن‌ها هم قبول دارند که این حکم - حکم قصاص - که در قرآن کریم و ضروری بین همه مسلمین است، «غیر انسانی» است؟ آیا این نماز شب خوان‌ها این را قبول دارند یا نه؟ شک ندارم که قبول ندارند. خوب، اعلام کنید. چرا ساکت نشسته‌اید. مگرنهی از منکر فقط باید من را نهی کنید؟» سخنرانی امام خمینی (ره) درباره‌ی اخطار شدید به مخالفان لایحه قصاص و اعلام ارتداد مخالفین احکام ضروری اسلام، 25 خرداد 60

Image Image Image
Image
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

فیلم‌های تبلیغاتی القاعده را پنتاگون می‌ساخت؛ آیا فیلم‌های د

پستتوسط najm111 » دوشنبه نوامبر 14, 2016 8:54 am

فیلم‌های تبلیغاتی القاعده را پنتاگون می‌ساخت؛ آیا فیلم‌های داعش را آمریکایی‌‌ها می‌سازند؟


پنتاگون به شرکت «بل پاتینجر» انگلیس بیش از نیم میلیارد دلار پرداخت کرده تا این شرکت فیلم‌های پروپاگاندایی بسازد و به نام القاعده بوده در سراسر دنیا منتشر کند.

سرویس جنگ نرم مشرق- یک سازمان خبری انگلیسی اخیراً واقعیتی را فاش کرد که اگرچه از نظر آمریکاشناسان مسئله عجیب یا تازه‌ای نبود، اما آشکارا و رسماً مطرح شدن آن با شواهد و اسنادی که بتواند آن را ثابت کند، اتفاقی ضروری بود که دیر یا زود باید رخ می‌داد. «اداره خبرنگاران تحقیقی» مستقر در لندن اوایل ماه جاری میلادی (2 اکتبر 2016) گزارشی مفصل منتشر و در آن ثابت کرد پنتاگون به یک شرکت روابط عمومی انگلیسی که اتفاقاً سابقه‌ای جنجالی و بحث‌برانگیز هم دارد، بیش از نیم میلیارد دلار پرداخت کرده تا این شرکت یک برنامه گسترده پروپاگاندا را، البته محرمانه، در عراق پیاده کند[1]. ماهیت این برنامه و اهداف آن‌چه بوده است؟ برای گرفتن پاسخ این سؤال ادامه این گزارش را حتماً بخوانید.

Image

انتشار تصاویر سر بریدن «جیمز فولی» خبرنگار آمریکایی، یکی از اولین مواردی بود که تردید درباره واقعی بودن برخی از ویدیوهای منتسب به داعش را مطرح کرد

قصه «جیمز فولی» و تکرار 11 سپتامبر

19 آگوست 2014، انتشار تصاویر سر بریدن «جیمز فولی» خبرنگار آمریکایی به دست تروریست‌های داعشی موجب شد تا واشینگتن رسماً خود را مستحق دخالت در جنگ سوریه به هر شکل مطلوب خودش معرفی کند. فولی اولین شهروند آمریکایی بود که به دست تروریست‌ها در سوریه کشته می‌شد و خبر کشته شدنش باید به دراماتیک‌ترین شکل ممکن به تمام دنیا مخابره می‌شد.

همین بود که طولی نکشید افشا شود بر خلاف ادعای شورای امنیت ملی آمریکا که فیلم منتشرشده در اینترنت را «واقعی» دانسته بود[2]، این فیلم در یک استودیو و به طور حرفه‌ای گرفته شده و با اهداف خاص در اینترنت منتشر شده است[3]. فیلم «پیامی به آمریکا» به وضوح دارای نشانه‌های یک عملیات روانی بود.

عملیات سر بریدن «جیمز فولی» یک پیام کاملاً خاص داشت که توسط یک تروریست در خود فیلم قرائت می‌شد: این قتل برای نشان دادن اعتراض به عملیات نظامی و بمباران آمریکا در عراق انجام می‌شود. این پیام به سرعت و از طریق ده‌ها رسانه تحت امر آمریکا به تمام دنیا مخابره شد. اما آیا این پیام اولین و آخرین باری بود که به گوش مردم دنیا می‌رسید؟

«تروریست»های بی‌شماری تا کنون دست به «اقدامات تروریستی» به خصوص علیه اهداف آمریکایی زده‌اند تا به دنیا نشان دهند که آمریکا فرشته است و به خاطر فرشته بودنش هدف اقدامات تروریست‌هایی قرار می‌گیرد که شیطان‌صفت هستند. اگر یادتان باشد، همین چند ماه پیش وقتی «عمر متین» مرگ‌بارترین حادثه تیراندازی تاریخ آمریکا را رقم زد، با مقامات اضطراری آمریکا تماس گرفت و گفت[4] یادتان باشد؛ نکند کار من را اشتباه تفسیر کنید؛ دلیل این کار من «بمباران آمریکا» در سوریه و عراق است.

روش اوبامایی برای توجیه جنگ و غارتگری

مسلماً بزرگ‌ترین عملیات تاریخ آمریکا برای توجیه یک جنگ خارجی (یا به عبارت دقیق‌تر چندین جنگ خارجی) همان 11 سپتامبر بود، اما به نظر می‌رسد روش دولت اوباما برای ورود به سوریه اندکی با روش بوش برای حمله به افغانستان و عراق، متفاوت است. اوباما ترجیح می‌دهد از حادثه‌های کوچک‌تر، اما به همان اندازه «احساساتی» استفاده کند. چنان‌که کم‌تر از یک ماه بعد از فولی، فیلم دیگری منتشر شد که نشان می‌دهد داعش یک خبرنگار دیگر آمریکایی به نام «استیون جوئل سوتلوف» را نیز ظاهراً سر بریده است[5].

این‌که به طور خاص فیلم‌های بریدن سر این دو خبرنگار آمریکایی، واقعی بوده یا نه، موضوع این گزارش نیست. آن‌چه در این‌جا باید مورد تأکید قرار بگیرد این است: همان‌طور که 11 سپتامبر یک عملیات پرچم دروغین برای توجیه لشکرکشی گسترده به خاورمیانه بود، بسیاری از این فیلم‌ها هم می‌تواند ترفندی برای آماده‌سازی افکار عمومی آمریکا برای آغاز عملیاتی به خطرناکی جنگ‌های افغانستان و عراق، این‌بار در سوریه باشد.

تولید ویدیوهای دروغین از القاعده، یکی از ابزارهای آمریکا برای رسیدن به منافعش در عراق است

واقعیتی که این گزارش تلاش می‌کند ثابت کند این است که آمریکایی‌ها از هیچ اقدامی برای پیش‌برد منافع استکباری خود ابایی ندارند؛ خواه کشتن سه هزار آمریکایی در خاک این کشور، خواه به راه انداختن کمپینی چند صد میلیون دلاری برای فریب مردم جهان. هدف از همه این عملیات‌ها یکی است: قربانی نشان دادن آمریکا و توجیه اقدامات این کشور در سراسر دنیا به بهانه‌هایی مانند جنگ علیه تروریسم.

دست آمریکایی‌ها به دامن بزرگ‌ترین شرکت روابط عمومی انگلیس

«بل پاتینجر پرایوت[6]» بزرگ‌ترین شرکت بین‌المللی روابط عمومی و بازاریابی در انگلیس است. این شرکت سفارش دریافت کرده بود تا یک سری ویدیوهای کوتاه تلویزیونی به سبک شبکه‌های خبری عربی و ویدیوهای تولیدی معارضان در سوریه تولید کند. قرار بود از این ویدیوها برای ردیابی افرادی استفاده شود که آن‌ها را تماشا می‌کردند. کارمندان «بل پاتینجر» در کنار افسران نظامی عالی‌رتبه آمریکایی در مقر خود واقع در «کمپ ویکتوری» در بغداد مشغول انجام این عملیات بودند.

«تیموتی بل» رئیس سابق «بل پاتینجر» تأیید می‌کند که سازمانش در قالب یک عملیات «مخفیانه» نظامی و «تحت توافقات مختلف محرمانه» کار کرده است. شرکت «بل پاتینجر» موظف بود تا درباره عملیات‌هایش در عراق به پنتاگون، سیا و شورای امنیت ملی آمریکا گزارش دهد.

«بل» و کمپانی‌اش به هیچ عنوان در انگلیس و بلکه در دنیا بی‌نام و نشان نبودند. وی یکی از موفق‌ترین مدیران روابط عمومی در انگلیس بود، تا جایی که او را عامل ارائه تصویر پولادین از «مارگارت تاچر» (نخست‌وزیر سابق انگلیس) و کمک به حزب محافظه‌کار برای پیروزی در سه دوره انتخابات در این کشور دانسته‌اند. همان‌طور که گفته شد، شرکت «بل پاتینجر» ابعاد بین‌المللی هم دارد و این ابعاد شامل حمایت از چندین حکومت استبدادی و سرکوبگر از جمله در خاورمیانه می‌شود.

آن‌چه درباره هم‌کاری «بل پاتینجر» با ارتش آمریکا در عراق تا این‌جا گفته شد و جزئیاتی که در ادامه می‌آید، از اسناد قراردادهای ارتش آمریکا، مدارک مربوط به خریدها و گزارش‌های دفتر نظارت وزارت دفاع این کشور و همین‌طور پرونده‌ها و گزارش‌های تخصصی شرکت «بل پاتینجر» درباره پروپاگاندای نظامی جمع‌آوری شده است.

هم‌چنین در این‌باره با چندین نفر از مقامات سابق و پیمان‌کاران دیگری نیز مصاحبه شده که در عملیات‌های اطلاعاتی در عراق دست داشته‌اند. همه این اسناد نشان می‌دهند «بل پاتینجر» ویدیوهایی برای پنتاگون می‌ساخته که قطعاً خارج از حوزه عادی ارتباطات و روابط عمومی تعریف می‌شده‌اند.

سفید، خاکستری، سیاه؛ از راست تا دروغ

«مارتین ولز» تدوینگر سابق شرکت «بل پاتینجر» در مورد کار برای ارتش آمریکا در عراق می‌گوید که عملیات این شرکت در کمپ ویکتوری «شوکه‌کننده» و موجب «باز شدن چشم‌ها و تغییر زندگی»اش شده است. وی توضیح می‌دهد که محصولات «بل پاتینجر» باید به تأیید نهایی «دیوید پترائوس» ژنرال سابق آمریکایی و فرمانده وقت نیروهای ائتلاف در عراق می‌رسید. گاهی هم این ویدیوها را خود کاخ سفید تأیید می‌کرد.

Image

«دیوید پترائوس» فرمانده وقت نیروهای ائتلاف در عراق یکی از افرادی بود که پای ویدیوهای ساختگی را امضا می‌کرد؛ وی بعدها رئیس سیا شد، ولی به دلیل افشای رابطه نامشروعش با یک خبرنگار از سمتش استعفا کرد

اظهارات یکی از پیمانکاران نشان می‌دهد عموماً سه نوع عملیات رسانه‌ای در عراق انجام می‌شده است: «سفید یعنی مشخص است این ویدیو را چه کسی ساخته است: همان کسی که نامش روی برچسب تولید نوشته شده است. خاکستری یعنی مشخص نیست چه کسی آن را ساخته است. و سیاه یعنی سازنده آن به دروغ نوشته شده است. این نوع «عملیات‌های سیاه» (مخفی) برای ردیابی این‌که کدام افراد یک ویدیوی خاص را تماشا می‌کنند، ابزاری بسیار عادی در صنعت [جاسوسی] بودند.»

آن‌چه «بل پاتینجر» در عراق انجام می‌داد یک عملیات گسترده رسانه‌ای بود که به طور متوسط سالانه بیش از 100 میلیون دلار هزینه دربرداشت. برخی اسناد افشاشده از این عملیات نشان می‌دهد این شرکت انگلیسی در یک مقطع حدود 300 کارمند را از انگلیس و عراق در استخدام خود داشته است.

اسناد موجود، امضای قراردادهایی به ارزش دست‌کم 540 میلیون دلار میان پنتاگون و «بل پاتینجر» برای عملیات‌های اطلاعاتی و روانی بین ماه می سال 2007 تا ماه دسامبر سال 2011 را نشان می‌دهند. شنیده‌ها حاکی است، سال 2006 نیز قراردادی مشابه میان دو طرف با حدود همان نرخ سالیانه (120 میلیون دلار) وجود داشته است.

اخباری که آمریکا درباره القاعده می‌سازد

چنان‌که مارتین ولز توضیح می‌دهد دست‌کم سه نوع ویدیو به سفارش آمریکایی‌ها باید ساخته می‌شد. اول، تبلیغات تلویزیونی‌ای بود که القاعده را منفی به تصویر می‌کشید. دوم، ویدیوهای خبری‌ای بود که باید به گونه‌ای ساخته می‌شد تا به نظر برسد توسط شبکه‌های تلویزیونی عربی ساخته شده است.

«بل پاتینجر» تیم‌هایی را می‌فرستاد تا از بمب‌گذاری‌های القاعده فیلم‌های ویدیویی با کیفیت پایین بگیرند؛ سپس آن‌ها را مانند فیلم‌های خبری ویرایش می‌کرد. این فیلم‌ها به زبان عربی صداگذاری و سپس به شبکه‌های تلویزیونی سراسر منطقه فرستاده می‌شدند.

طبیعتاً باید مخفی می‌ماند که مبدأ این فیلم‌ها و گزارش‌های به اصطلاح خبری، آمریکایی‌ها هستند. با این حال، سال 2005 افشا شد که یک پیمان‌کار روابط عمومی به نام «لینکلن گروپ» نیز به پنتاگون کمک کرده تا مقالاتی را در روزنامه‌های عراقی به چاپ برساند.

سی‌دی‌های مرموزی که در صحنه جرم آمریکایی‌ها باقی می‌ماند

سومین و حساس‌ترین عملیاتی که «بل پاتینجر» باید در عراق انجام می‌داد، ساخت فیلم‌های پروپاگاندایی بود که باید به دروغ به القاعده نسبت داده می‌شدند. ولز می‌گوید برای ساخت این ویدیوها دستورات کاملاً مشخص و دقیقی دریافت می‌کرده است: «باید به این سبک خاص ساخته شود و از فیلم‌های القاعده هم استفاده شود. باید 10 دقیقه باشد، به این فرمت ساخته شود و به این روش هم اینکد شود.»

تفنگ‌داران دریایی آمریکا سی‌دی این فیلم‌ها را با خود سر پست‌های گشتی می‌بردند و وقتی به جایی حمله می‌کردند، آن‌ها را در آن محل رها می‌نمودند. به گفته ولز مثلاً «وقتی به یک خانه حمله می‌کردند و به دنبال چیزی، همه خانه را به هم می‌ریختند، یک سی‌دی عجیب و غریب هم آن‌جا می‌انداختند.»

سی‌دی‌ها به گونه‌ای برنامه‌ریزی شده بودند تا از برنامه «ریل پلیر» (از برنامه‌های محبوب که برای اجرا باید به اینترنت وصل شود) استفاده کنند؛ اما این تمام ماجرا نبود. درون سی‌دی کدی تعبیه شده بود که به یک حساب «گوگل آنالتیکس» وصل می‌شد و لیستی از آی‌پی‌هایی را به منابع آمریکایی ارسال می‌کرد که محتوای آن سی‌دی را اجرا کرده بودند. این اطلاعات تنها در اختیار دو نفر قرار می‌گرفت: مارتین ولز و یکی از فرماندهان نظامی آمریکایی.

ایران یکی از نقاط ردیابی

اما اهمیت این اطلاعات چه بود؟ ولز توضیح می‌دهد: «اگر یکی از این سی‌دی‌ها وسط بغداد تماشا می‌شد، می‌فهمیدیم که یک هدف آن‌جا وجود دارد. اگر 48 ساعت یا یک هفته بعد، یکی از این سی‌دی‌ها جای دیگری در دنیا تماشا می‌شد، موضوع جالب‌تر می‌شد، و این چیزی بود بیش‌تر به دنبالش بودیم، چون یک ردپا را به ما نشان می‌داد.» این سی‌دی‌ها در نقاط جالبی تماشا می‌شدند، از جمله ایران، سوریه، و حتی خود آمریکا.

پنتاگون تأیید کرده که «بل پاتینجر» به عنوان پیمان‌کار در عراق برای ارتش آمریکا و در قالب «کارگروه عملیات‌های اطلاعاتی[7]» کار کرده و محصولاتی را ساخته که بخشی از آن‌ها علناً به نیروهای ائتلاف نسبت داده شده و بخشی از آن نیز این‌گونه نبوده است. البته پنتاگون تأکید دارد که همه آن‌چه «کارگروه عملیات‌های اطلاعاتی» منتشر کرده، «واقعیت داشته» است.

با این وجود، «کارگروه عملیات‌های اطلاعاتی» تنها عملیاتی نبود که «بل پاتینجر» در آن شرکت داشت. بخشی از عملیات‌های این شرکت انگلیسی تحت «کارگروه مشترک عملیات روانی[8]» انجام شده‌اند و یک مقام وزارت دفاع آمریکا نیز بدون اشاره به جزئیات، این مسئله را تأیید کرده است.

لاش‌خورهای غربی سر سفره‌ای به نام عراق

اعطای چنین قرارداد بزرگی به یک شرکت انگلیسی، خشم بسیاری از شرکت‌های ارتباطاتی آمریکایی را برانگیخته بود، چرا که این شرکت‌ها اولاً خود را به اندازه «بل پاتینجر» توانا می‌دانستند و دوماً به شدت به دنبال «فرصت‌های کاری» در عراق بودند.

جنگ عراق فرصتی طلایی برای بسیاری از شرکت‌های فعال در عرصه ارتباطات و روابط عمومی بود. شواهد موجود نشان می‌دهد بین سال‌های 2006 تا 2008 بیش از 40 شرکت مجزا به ازای ارائه خدمات تلویزیونی و رادیویی، تولید ویدیو، طراحی بیلبورد، تبلیغات و اجرای نظرسنجی در عراق از آمریکایی‌ها بودجه دریافت می‌کرده‌اند. این شرکت‌ها شامل شرکت‌های آمریکایی و عراقی نیز می‌شده است. با این حال، به نظر می‌رسد بیش‌ترین میزان بودجه را «بل پاتینجر» از آمریکایی‌ها می‌گرفته است.

Image

تبلیغات به سود آمریکا، یکی از عملیات‌های ارتش این کشور در عراق بود که پیمان‌کاران بخش عمده آن را به عهده داشتند

دلیل استفاده ارتش آمریکا از پیمان‌کاران اولاً این بود که تخصص لازم برای اجرای این عملیات‌های روابط عمومی در درون ارتش وجود نداشت و دوماً این‌که عملیات‌های ارتش آمریکا در عراق از نظر قانونی وضعیتی «خاکستری» و خطرناک داشته‌اند.

عملیات‌های «بل پاتینجر» به نیابت از پنتاگون در عراق، سال 2011 هم‌زمان با عقب‌نشینی نیروهای آمریکایی از این کشور، متوقف شد. یگانی هم که مسئولیت این عملیات‌ها را به عهده داشت، اکنون منحل شده است. آیا این عملیات‌ها نهایتاً به اهداف خود رسیدند؟ هیچ‌کس هنوز جوابی قطعی برای این سؤال ندارد.

آن‌چه در این گزارش توصیف کردیم، مربوط به گذشته است، اما مهم این‌جاست که از آن یک درس مهم گرفته شود: آمریکایی که برای رسیدن به اهداف خود در عراق از القاعده استفاده می‌کند، قطعاً می‌تواند در سوریه هم از داعش برای تأمین منافع خود استفاده کند. در این میان، هر کس اظهارات و تبلیغات آمریکایی‌ها را باور کند، اشتباهی جبران‌ناپذیر مرتکب شده است.

[1] How the Pentagon paid a British PR firm $500 million for top secret Iraq propaganda Link

[2] Video of U.S. journalists is authentic – NSC Link

[3] Foley video with Briton was staged, experts say Link

[4] READ: FBI Releases Unredacted Transcript of Omar Mateen 911 Calls Link

[5] ISIS video shows beheading of American journalist Steven Sotloff Link

[6] Bell Pottinger Link

[7] Information Operations Task Force Link

[8] Joint psychological operations task force Link
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2067
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

مسابقه خندانده شو با ترويج و عادي سازي الفاظ مستهجن

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه ژوئن 30, 2017 5:40 pm

مسابقه خندانده شو با ترويج و عادي سازي الفاظ مستهجن


مسابقه«خنداننده‌شو» از رامبد جوان است.
این برنامه شب گذشته در مرحله دوم «خنداننده‌شو» از کلماتی استفاده کرد که شاید بتوان آنها را تنها در تئاترهای آزاد پیدا کرد.
تئاترهایی که همه کاری انجام می‌دهند تا مخاطبشان بخند (بعضاً کارهای خلاف ادب).
این روزهای «خندوانه» با نهادیه شدن مدیاکراسی(رسانه سالاری)، فرهنگی را از طریق آنتن تلویزیون به مخاطبان حقنه می‌کند که ناهنجاری‌هایی را به دنبال دارد.
ناهنجاری‌هایی که اولین آن عادی شدن استفاده از کلمات نامناسب بین افراد است که این روزها بسیار شاهد آن هستیم. بعضی سوژه‌ها فی‌الذاته پتانسیل خنداندن دارند و راحت‌ترین کار برای جذب مخاطب به خنده واداشتن او پرداخت به همین سوژه‌هاست
اما هنر آنجایی نمود پیدا می کند که بتوان در قالب طنز نقد کرد و بیان نظر داشت تا بدنبال این لبخند تلخند فکری در مخاطب ایجاد کرد.

قسمتی از برنامه «خندوانه» که در شامگاه ششم تیر‌ماه از تلویزیون پخش شد با اعتراض‌های زیادی از سوی مخاطبان تلویزیون روبه‌رو شد.

به گزارش روزنامه جوان، به کارگيری الفاظ نامناسب، توهين‌آميز و دستاويز قرار دادن هر چيزی حتی محتويات توالت برای خنداندن باعث شد کاربران شبکه‌هاي اجتماعی نسبت به اين برنامه واکنش نشان دهند.

تلاش روزنامه جوان برای پاسخگويی مدير شبکه نسيم درباره محتوای نامناسب برنامه خندوانه با پاسخگو نبودن وی همراه بود. در عوض يکي از افراد مطلع، اطلاعاتی را درباره اين برنامه در اختيار ما قرار داد. از جمله اين‌که شنيده شده حامی اصلي پخش برنامه «خندوانه» خود شخص رئيس رسانه ملی است و همين موضوع حاشيه امنی را برای اين برنامه به وجود آورده است و با وجود مميزی‌های زياد هنوز هم «خندوانه» به خاطر اسپانسری که دارد از شبکه نسيم پخش می‌شود، اما هيچ‌کس زمان پايان پخش آن را به خوبی نمی‌داند!

خنداننده‌شو و توهين به بازيکن تيم ملی

مسابقه استندآپ کمدی برنامه «خندوانه» اين شب‌ها وارد مرحله دوم اجرا شده است. سه‌شنبه شب چند اجراکننده به روي استيج خندوانه رفتند و اجرای برنامه کردند. دو نفر از چهره‌های حاضر در اين بخش پيش از اين نام‌های امپراتور کوزکو و شيخ حسين در فضاي شبکه‌های مجازی مانند اينستاگرام فعاليت داشته‌اند و استندآپ‌های‌شان را منتشر می‌کردند که اغلب موارد دارای کلمات رکيک و نامناسب براي رده سنی غيربزرگسال بود. حالا اين دو نفر با نام‌های اصلي‌شان يعني سيده‌زينب موسوی و حسين شاهرخ‌نيا در برنامه حاضرند. در اجرای سه‌شنبه، موسوی درباره نامگذاری گفت و به نام‌های مشهوری که با هم می‌آيند، اشاره کرد و مصداق آن را نام شيث و نصرتی گفت که يادآور اتفاق غيراخلاقی در زمين فوتبال است.

وي در بخش انتهايی به نام‌هایی که برگرفته از شغل افراد است، اشاره كرد: «شما يک نفر را ببينيد فاميلي‌اش آهنگر باشد، يعني پدربزرگش آهنگر بوده يا اگر کسی را ببينيد که فاميلي‌اش قناد است يعنی پدربزرگش قناد بوده، فقط من نمي‌دانم پدربزرگ سوشا مکانی چه کاره بوده؟» رامبد جوان هم که به عنوان داور خنداننده‌شو حضور داشت، گفت هيچ مشکلی با اين اجرا ندارد! توجه كنيد كه اين ادبيات از تلويزيون جمهوری اسلامی در حال پخش بوده نه خدايی نكرده شبكه‌های ماهواره‌ای!

جالب اينجاست كه شقايق دهقان، داور و مربی زينب موسوی هم گفت که بسياری از بخش‌ها برای اينکه به کسی بر نخورد حذف شده است!

يکی ديگر از استندآپ‌هايی که در ششم تير برگزار شد، اجرای بهزاد قديانلو بود که در آن از زبان يک گوسفند به اجراي برنامه پرداخت و اداي برخی از نامزدهاي انتخابات رياست جمهوری را درآورد و بعد از سؤال کردن از حضار يکی گفت اينو چی می‌گی؟! در اينجا به وضوح به يكی از كانديداهای رياست جمهوری توهين شد و همه هم خنديدند!

فرهان معين هم ديگر شرکت‌کننده‌ای بود که درباره قطعی آب صحبت کرد و در آن خواست که اگر آب قطع بود مردم توالت نرن و تکرار کرد که با گوشی موبايل توالت نرين، آقا نرين!

متأسفانه الفاظی از اين دست در اجراهای خنداننده‌شو برنامه «خندوانه» زياد است. روزنامه جوان تلاش کرد درباره اين حجم از به کار‌گيری الفاظ نامناسب در برنامه «خندوانه» با محمد احسانی، مدير شبکه نسيم گفت‌و‌گو کند که به‌رغم تلاش زياد احساني حاضر به پاسخگويی نشد، اما منابع خبري رزونامه جوان درباره حجم بالای مميزی برنامه «خندوانه» می‌گويند که در حد خيلي زياد است. برخی از تفاوت‌های پخش اصلی برنامه «خندوانه» و پخش تکرار آن اين است که مميزان شبکه علاوه بر چک کردن متن‌ها و اجراها گاهی اوقات متوجه می‌شوند که اجراکننده استندآپ کمدی بخش‌هايی را در زمان اجرا اضافه کرده‌اند. از سوي شبکه نسيم هم يک ناظر در محل پخش برنامه حضور دارد و بسياری از موارد را وی با مميزی که در سر صحنه انجام می‌دهد اجازه انتشار نمی‌دهد! و پيش آمده که علاوه بر حذف دستور ضبط مجدد بخش‌هايی از برنامه توسط ناظر شبکه داده می‌شود.

با وجود اين هنوز هم شاهد اصرار شرکت‌کنندگان به استفاده از الفاظ نامناسب در اجرای برنامه هستيم. از جمله دلايلی که اجراهای مسابقه خنداننده‌شو با وجود ايرادات زياد هنوز پخش می‌شود اين است که اين برنامه به صورت مسابقه‌ای اجرا می‌شود و شبکه نمی‌تواند اجرای يک استندآپ کمدی را به طور کامل حذف کند! با وجود اين در هر جلسه بيش از چند دقيقه از برنامه به دليل محتوای نامناسب اجازه پخش پيدا نمی‌کند!

بعد از جناب‌خان «خندوانه» يک شوخی بود!

اگر قرار بود موفقيت برنامه «خندوانه» به «ما خيلي خوبيم» گفتن‌های رامبد جوان باشد، پس تا امروز هم بايد اين موفقيت ادامه داشت چون رامبد عادت کرده که در طول برنامه چندين بار از حضار برنامه بخواهد بی‌دليل بگويند که «ما خيلی خوبيم»، «ماشاءالله به ما...» و از اين نوع جملات که به بخشي از شناسنامه «خندوانه» تبديل شده است يا اگر قرار بود برنامه «خندوانه» با حضور نيما شعبان‌نژاد که در حضور جناب خان کاملاً محو شده بود، موفق می‌شد که پيش از آمدن جناب‌خان بايد اين اتفاق می‌افتاد. نيما در سری جديد چند کاراکتر را در برنامه اجرا می‌کند که هيچ‌کدام هم موفق نيستند! رامبد برای جبران شکست نداشتن جناب خان، چهار عروسک را به برنامه آورد که تنها موفقيت‌شان بازسازی يک کليپ در فضای مجازي بود که به «عروس خجالتی» يا «عروس جنجالی» معروف شده است. اين عروس‌ها که مسئوليت صداپيشگي مدام از آنها با يکی از موفق‌ترين صداپيشه‌های صداوسيما بود، خيلی زود به عنوان پروژه‌ای شکست خورده از برنامه حذف شدند.

برنامه‌ای با تهيه‌کننده چند شغله!

زمانی محمدرضا شهيدی‌فر، مجری و برنامه‌ساز موفق تلويزيون در پشت صحنه «خندوانه» حضور داشت، ايده می‌داد و برنامه را سرپا نگه داشته بود. مدتی است شهيدی‌فر ارتباط خود را با «خندوانه» قطع کرده، از فصل چهارم هم تهيه‌کننده برنامه عوض شد و سيدعلي احمدی مديرعامل مؤسسه تصوير شهر که همزمان دبيری جشنواره فيلم شهر را نيز بر عهده دارد تهيه‌کننده برنامه «خندوانه» شده است. تهيه‌کننده چندشغله «خندوانه» چقدر می‌تواند بر آنچه در اين برنامه می‌گذرد، نظارت داشته باشد؟!

استفاده شخصی از رسانه ملی!

رامبد جوان چند روز بعد از توهين به خبرنگاران و صفر کشکولی، بازيگر پيشکسوت سينما و تلويزيون، وی را به برنامه «خندوانه» دعوت کرد. جالب اينجاست که دعوت از صفر کشکولی با اطلاع شبکه نسيم نبوده و بعد که مديران شبکه دليل اين دعوت را جويا می‌شوند رامبد جوان برايشان از دليل دعوت و عذرخواهی می‌گويد و شبکه نسيم هم به دليل اينکه عذرخواهی کردن فرهنگ پسنديده‌ای است! با اين کار موافقت کرده‌ است.

جالب اينجاست که رامبد جوان پيش از دعوت از صفر کشکولی و در برنامه‌ای که به مناسبت عذرخواهی از اين بازيگر اجرا شده بود، از اينکه خبرنگاران به بهناز جعفری گفته‌اند اگر ما نبوديم بهناز جعفری، بهناز جعفری نمي‌شد، انتقاد کرد اما در روزی که مجريان راديو و تلويزيون به ديدار رئيس رسانه ملی رفته بودند در حضور علی‌عسگري گفت: اگر ما نباشيم اين سازمان به جز يک ساختمان ارزش ديگري ندارد! بعد هم برای نشان دادن ارادتش به رئيس سازمان صداوسيما با وی يک عکس سلفي گرفت و رفت.

اگراو حرفی در فضای مجازی زده که شائبه توهین دارد باید در همان فضای مجازی عذرخواهی کند نه اینکه شبکه نسیم را تا حد شبکه خصوصی و شخصی خود تنزل داده و از آن برای عذرخواهی اش بهره برداری کند.
گروه فرهنگی صراط - رامبد جوان در برنامه دیشب خندوانه با دعوت از صفر کشکولی، تلاش کرد تا توهینی که در روزهای گذشته به او شده بود را از دلش بیرون آورد.

Image

به گزارش صراط، ماجرا از این قرار است که پس از درگیری چند روز قبل بهناز جعفری با برخی خبرنگاران در نشست خبری سریال "زیر پای مادر"، رامبد جوان به حمایت از این بازیگر زن به پا خاست و یک فایل صوتی از او منتشر شد که در بخشی از آن با گفتن این جمله با لحنی تحقیرآمیز که "به ايشان گفته‌اند اگر بچه‌هاي رسانه نبودند شما الان بهناز جعفري نبوديد... بله ممکن بود يهو مثلا صفر کشکولي از آب درآيد خانم جعفري" شائبه توهین به صفر کشکولی را کلید زد.

صفر کشکولی هم در واکنش گفت که در این باره سکوت میکنم و قضاوت را به مردم می سپارم.
پس از این ماجرا، رامبد جوان از کشکولی دعوت کرد و در برنامه خندوانه با تعظیم کردن و حرکات اغراق آمیز از او عذرخواهی کرد و سرانجام اشک او را هم درآورد. جوان البته از موضع خود هم کوتاه نیامد و چند متلک دیگر هم بار خبرنگاران کرد.

فارغ از اینکه در دعوای بهناز جعفری با یک خبرنگار، حق با چه کسی بوده و گذشته از این موضوع که لحن رامبد جوان درمورد صفر کشکولی توهین آمیز بوده یا خیر، سوالی که وجود دارد این است که چرا رامبد جوان از آنتن تلویزیون استفاده شخصی می کند؟

اگراو حرفی در فضای مجازی زده که شائبه توهین دارد باید در همان فضای مجازی عذرخواهی کند نه اینکه شبکه نسیم را تا حد شبکه خصوصی و شخصی خود تنزل داده و از آن برای عذرخواهی اش بهره برداری کند.

آیا صداوسیما به دیگر مجریان و تهیه کنندگان خود هم اجازه می دهد تا این حد از آنتن تلویزیون استفاده شخصی کرده و دغدغه و مشکل خود را به عامه مردم تسری دهند و حل آن را مسئله مردم بدانند؟
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

موانع سریال حضرت موسی (علیه السلام)

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه جولاي 15, 2017 11:12 pm

موانع سریال حضرت موسی (علیه السلام)
مشکل آقایان با معجزات حضرت موسی(علیه السلام) است!


نقش و کار‌کرد سریال‌های فاخر تلویزیونی از جمله واقعیت‌های رسانه‌ای است که به سادگی نمی‌توان از کنار آن عبور کرد. هم اکنون در بسیاری از کشور‌های جهان و شبکه‌های بزرگ تلویزیونی سریال‌ها از یک کالای صرفاً تجاری یا سرگرم‌کننده فراتر رفته و به ابزار‌هایی برای انتشار و آموزش سبک زندگی و مکاتب فکری و حتی قرائت‌های خاص تاریخی تبدیل شده‌اند.

صراط: نقش و کار‌کرد سریال‌های فاخر تلویزیونی از جمله واقعیت‌های رسانه‌ای است که به سادگی نمی‌توان از کنار آن عبور کرد. هم اکنون در بسیاری از کشور‌های جهان و شبکه‌های بزرگ تلویزیونی سریال‌ها از یک کالای صرفاً تجاری یا سرگرم‌کننده فراتر رفته و به ابزار‌هایی برای انتشار و آموزش سبک زندگی و مکاتب فکری و حتی قرائت‌های خاص تاریخی تبدیل شده‌اند.

به گزارش جوان، اگر چه در کشور ما طی یک دهه گذشته سریال‌های فاخری همچون «‌مختار نامه» و «یوسف پیامبر» تولید و پخش شده و گستره مخاطبان آنها از مرز‌ها هم عبور کرده است، اما ظاهراً هنوز هم ضرورت ساخت و حمایت از اینگونه آثار دینی و قرآنی، در ذهن بسیاری از متولیان فرهنگی و رسانه‌ای ما از جایگاه شایسته‌ای برخوردار نیست. سریال «یوسف پیامبر» به کارگردانی مرحوم فرج‌الله سلحشور بار‌ها از شبکه‌های تلویزیونی کشور‌های اسلامی و برخی کشور‌های غیر‌اسلامی پخش شده است و حتی به گفته بسیاری از کارشناسان این سریال روی فضای بیداری اسلامی در آن کشور‌ها هم تأثیر‌گذار بوده است، اما با وجود چنین اهمیت و تجربیاتی، ساخت سریال«موسی کلیم الله(ع)» آخرین فیلمنامه مرحوم سلحشور، همچنان با موانع و مشکلات عدیده‌ای رو به‌رو است. در گفت‌وگو با فرزند فرج‌الله سلحشور به باز‌خوانی ویژگی‌های این سریال عظیم قرآنی و موانعی که هم اینک پیش روی آن قرار گرفته است، پرداخته‌ایم.

حجت‌الاسلام و‌المسلمین بصیر سلحشور که از کودکی در کنار پدر و حتی با حضور در برخی آثار او، تجربیات عملی فراوانی در زمینه سریال‌های قرآنی کسب کرده است، در حوزه علمیه هم ضمن پژوهش و تألیف در متون دینی و قرآنی، به تحصیل و تبلیغ اشتغال دارد. گفت‌وگوی ما با او پیش‌روی شماست.

با مقدمه نسبتاً مبسوطی که درباره ضرورت پرداختن به جاذبه هنری قرآن و توجه به سریال‌های قرآنی اشاره کردید، می‌خواهیم به فیلمنامه سریال موسی(ع) اشاره کنیم، اما قبل از آن مایلیم که جنابعالی هم به عنوان فرزند مرحوم سلحشور که سال‌ها به طور عملی و عینی در محضر ایشان کسب تجربه کرده‌اید و هم به عنوان یک کارشناس قرآنی و پژوهشگر علوم دینی، نگاه کار‌شناسانه خودتان را نسبت به ویژگی‌ها و تفاوت‌های این دو سریال بیان کنید.

Image

داستان‌های قرآنی در اهمیت فرقی با یکدیگر ندارند. البته مفسرین این بیان را دارند که بهترین نوع قصه‌گویی در داستان حضرت یوسف است که به «احسن القصص» هم تعبیر شده است. تفاوت داستان یوسف(ع) با موسی(ع) در قرآن، در حجم داستان است به گونه‌ای که بیشتر از هزار آیه یعنی حدود یک ششم قرآن به موسی و قوم بنی اسرائیل اختصاص دارد که خود این مطلب به تنهایی از ویژگی‌های زندگانی حضرت موسی حکایت دارد و طبیعتاً حساسیت‌ها و جذابیت‌های فیلمنامه و سریال را هم نمایان می‌کند. داستان حضرت یوسف دارای اهمیت‌ها و جذابیت‌هایی است که در داستان مشاهده کردیم و داستان حضرت موسی هم اهمیت‌های خاص خودش را دارد ولی حجم دوکار به هیچ وجه با یکدیگر قابل مقایسه نیست. یعنی اگر داستان حضرت یوسف(ع) 10 نکته کلیدی برای بیان داشته باشد، داستان موسی بالغ بر یکصد نکته دارد و به همین نسبت حجم مسائل و اتفاقاتی که در فیلمنامه موسی وارد می‌شود، واقعاً قابل قیاس با هیچ یک از داستان‌های دیگر قرآنی و حتی سریال یوسف پیامبر هم نیست. از پر اهمیت‌ترین و مهم‌ترین اتفاقات تاریخ، اتفاقاتی است که پیرامون قوم بنی‌اسرائیل و حضرت موسی در جریان بوده است. ما در این سریال عظیم قرآنی و تاریخی، از توحید، نبوت و عصمت انبیا گرفته تا مقوله امامت و بحث انتظار هم مطلب داریم. درباره مبارزه با بی‌دینی و فرهنگ صهیونیستی، مبارزه با مادی‌گری و شیطان‌پرستی و خیلی مطالب موشکافانه دیگر، بر مبنای همین تعالیم قرآن و تفاسیر مربوطه، در این فیلمنامه صحبت شده است. این فیلمنامه محصول سال‌ها تلاش شبانه‌روزی پدرم به همراه یک تیم قوی از نویسندگان، پژوهشگران و کارشناسان علوم قرآنی است که با مشاورت دینی حجت‌الاسلام و‌المسلمین مهدی طائب شکل گرفته است. در اهمیت و جایگاه سریال حضرت موسی همین بس که‌ هالیوود و سایر مراکز فیلمسازی دنیا در کشور‌های مختلف غربی، بالغ بر 70 فیلم سینمایی، سریال یا انیمیشن درباره این داستان ساخته‌اند و حرف‌ها و برداشت‌های خود را مطرح کرده‌اند.

فیلمنامه سریال موسی کلیم الله(ع) محصول قلم و پژوهش کارگردانی است که سریال موفق و جهانی یوسف پیامبر را در کارنامه دارد. این مسئله نشان می‌دهد که مرحوم سلحشور با تجربیاتی بیشتر و درک بهتر از نیاز‌ها و واقعیت‌های جهانی اقدام به نگارش فیلمنامه موسی(ع) نموده است. با وجود تشنگی بشریت نسبت به درک مفاهیم و تعالیم قرآنی و ضرورت حمایت از اینگونه تولیدات، لطفاً بفرمایید مسئله ساخت این سریال هم اینک در چه مرحله‌ای قرار دارد؟

پاسخ به پرسش شما قدری به تأمل و توضیح بیشتری نیاز دارد. حجت‌الاسلام مهدی طائب را اگر چه به عنوان یک چهره سیاسی می‌شناسند، اما واقعیت این است که ایشان بخش زیادی از عمر خویش را صرف متون دینی از جمله تحقیق روی داستان حضرت موسی(ع) و قوم بنی اسرائیل معطوف کرده و تحقیقات دامنه‌داری را در این زمینه به ثمر رسانده است. حدود 15 سال پیش و برای اولین بار با پدرم نزد ایشان مراجعه کردیم و از ایشان خواستیم مشاورت مذهبی این سریال را بر عهده بگیرند و در کنار این کار قرآنی باشند. ایشان در جلسه اول ضمن اینکه نکات قابل تأملی را بیان کردند، رو به پدرم گفتند: «‌آقای سلحشور‌! من تا جایی که بتوانم در این کار به شما کمک می‌کنم ولی از من بشنوید که این سریال ساخته نمی‌شود!» گفتیم چرا؟ ایشان ضمن بیان برخی مسائل مثالی زدند که در اوایل انقلاب کتاب‌هایی درباره اسرار یهود یا صهیونیست چاپ می‌شد که صهیونیست‌ها آن اسرار را پنهان کرده بودند. گاهی مشاهده می‌شد که تنها در یک روز حدود 5 هزار نسخه از آن خریداری می‌شد. واضح بود که این اقدام با واسطه یا بی‌واسطه توسط خود صهیونیست‌ها انجام شده و کتاب‌ها را به این شکل جمع می‌کردند تا واقعیت‌ها به دست مردم نرسد. تمام دغدغه صهیونیست‌ها این است که اگر قرار است هر تعریفی از داستان موسی و قوم بنی‌اسرائیل شود، این کار توسط خود آنها و با قرائت‌های خاص خودشان صورت گیرد نه بر اساس سایر قرائت‌ها یا قرائت‌های قرآنی و...

این نگاه و تلاش همیشه صهیونیست‌هاست که نمی‌توان آن را انکار کرد. سؤال این است که ساخت چنین اثر فاخری در داخل کشور چرا باید با مشکلاتی رو‌به‌رو باشد. متأسفانه دهها بلکه صد‌ها اولویت و ضرورت برای ساخت این مجموعه تلویزیونی پر مخاطب می‌توان برشمرد، اما ما همچنان با خبر‌های ناخوشایندی درباره ساخت این اثر قرآنی رو‌به‌رو هستیم.

اتفاقاً سؤال مهم ما نیز همین است. با شنیدن صحبت‌های اولیه جناب آقای طائب، ما ابتدا گمان می‌کردیم که ایشان مبالغه می‌کنند، ولی متأسفانه در روند کار بار‌ها و بارها متوجه شدیم دست‌هایی وجود دارد که مانع از ساخت این سریال قرآنی است به گونه‌ای که هر از گاهی به طرق مختلف بر سر راه تولید این کار مانع تراشی می‌کنند. دست‌های پیدا و پنهانی که نه برای مرحوم سلحشور و نه برای ما هرگز پوشیده نبود و اگر وقتش فرا برسد، مفصل و مستدل درباره آن سخن خواهیم گفت. البته پدرم با آن توکل و شجاعتی که از ایشان سراغ دارید، بار‌ها گفته بودند که حتی در همین جمهوری اسلامی که قرار بود اسلام و مفاهیم قرآنی به بهترین شکل ممکن تبیین و به مردم جهان عرضه شود، کسانی هستند که مانع این کار می‌شوند و حتی ایشان اعتقاد داشت که هیچ بعید نیست عقبه این جریان و مانع‌تراشی‌ها خواسته یا ناخواسته با چند واسطه به صهیونیست‌ها برسد. مرحوم سلحشور بالغ بر دو سال پیش نگارش فیلمنامه را به اتمام رسانده و به تلویزیون واگذار کرده‌اند. الان هم حدود یک سال و نیم از فوت ایشان می‌گذرد. در طول این سال‌ها چند سریال دم دستی در تلویزیون مشاهده کرده‌اید؟

به نظر شما چه دست‌هایی در کارند که علی‌الدوام تلاش دارند سریالی را که مسئولان وقت سازمان اذعان داشتند که بهترین گزینه برای ساخت است، از اولویت خارج کنند و کار‌های سطحی دیگری را جایگزین آن سازند؟

این مانع تراشی‌ها به خاطر چیست؟ آیا با فیلمنامه و روح حاکم بر آن مشکل دارند یا با شخصیت، آرمان و منش فکری مرحوم سلحشور؟

من سؤالی می‌پرسم و قضاوت آن با مردم. پدرم حداقل دو تجربه موفق در سریال‌سازی قرآن داشتند که هر یک مخاطبان بی‌شماری را در داخل و خارج از کشور به خود جذب کرده و افتخارات هنری بسیاری را به نظام اسلامی ارزانی داشتند و تحسین بی‌شماری را از ناحیه مسئولان موجب گردید که همگی نشان می‌داد نگاه ایشان در سریال‌سازی و بهره‌گیری او از تعالیم قرآنی، یک نگاه و تجربه درستی بوده است. آیا فیلمنامه‌ای که با بهره‌گیری از دو فیلمنامه کاملاً موفق قبلی به نگارش در آمده، اکنون باید با چنین مشکلات و موانعی همراه باشد؟ هنگامی که بیماری پدرم مسجل شد، قرار گذاشتیم هر طور شده تولید این کار عظیم قرآنی را آغاز کنیم تا چنانچه در خلال انجام کار، اتفاقی برای پدرم به وجود آمد، این گروه کار خود را با هدایت آقای شورجه کارگردان توانمند کشورمان که در تمام کار‌ها در کنار پدرم بوده‌اند، ادامه پیدا کند.

متأسفانه آنقدر این مسائل را به تعویق انداختند و مانع‌تراشی کردند که پدرم از دنیا رفت و تولید این اثر بر زمین ماند. باور کنید کسانی در صدا وسیما هستند که مایل نیستند اصلاً این سریال ساخته شود یا در صورت ساخته شدن هم تلاش دارند که کاری نازل و به مراتب پایین‌تر از حد انتظار ارائه شود. البته من معتقدم که این فیلمنامه با بهره‌گیری از متون قرآنی، یکسری نیش‌هایی دارد که خیلی‌ها با آن موافق نیستند و از این رو کمر به جرح و تعدیل آن بسته‌اند و مانع تراشی می‌کنند. به هر حال پدرم دارای مواضع انقلابی روشن بود که خیلی‌ها در عالم هنر آن را بر نمی‌تابند. امروزه ابزار‌های رسانه‌ای قوی و پیشرفته‌ای در اختیار بشر قرار دارد و حال قرار است انسانی در قامت فرج‌الله سلحشور با آن مواضع دینی و انقلابی، مبانی درست قرآنی را در فیلمنامه‌اش اتفاقاً بر پایه همان واقعیت‌های نیش دار به گوش چند میلیارد انسان برساند.

آن هم در دنیایی که امریکایی‌ها و صهیونیست‌ها تمام تلاش خود را می‌کنند که اخبار درست به گوش مردم نرسد. در سریال «موسی کلیم الله(ع)» قرار است برای اولین بار و با نگاه قرآنی و واقعیت‌های آسمانی، شخصیت واقعی این پیامبر بزرگ الهی به جهانیان معرفی شود و غباری که صهیونیسم جهانی و رسانه‌های وابسته درباره این چهره منور تاریخ ایجاد کرده‌اند، زدوده شود. این تمام مطلبی است که برای خیلی‌ها سنگین است. مرحوم پدرم با همان ایستادگی مثال زدنی‌ای که داشتند، بار‌ها بیان کرده بودند که مسئولان فرهنگی ما از داستان موسی (ع) و بازگو کردن حقایق آن خوششان نمی‌آید. وقتی علت را جویا می‌شدیم، می‌گفتند که اگر دوست داشتند، به ساخته شدن این اثر قرآنی اهتمام می‌ورزیدند و کمک می‌کردند. اگر اهمیت آن را درک می‌کردند، یقیناً با خود می‌گفتند که این کتاب از جانب خدا به ما رسیده و در این کتاب، داستانی وجود دارد که به تنهایی یک ششم قرآن را به خود اختصاص داده است. یقیناً هر فکر درست فرهنگی که ذره‌ای دغدغه قرآن و ارزش‌های والای انسانی در آن باشد، با خود می‌گوید که رساندن پیام‌های این داستان عظیم قرآنی به گوش مردم، از نان شب هم واجب‌تر است آن هم با زبان تصویر که مؤثر‌ترین زبان‌هاست، اما متأسفانه می‌بینیم که چنین نیست و به این مسئله اهتمامی نمی‌شود.

منظور شما این است که کارشکنی‌هایی که در مقابل ساخت سریال حضرت موسی(ع) صورت می‌گیرد، مهندسی شده صورت گرفته است؟

شاید کسانی که بازیگران این نقش‌ها هستند، خودشان متوجه نباشند که در چه زمینی بازی می‌کنند ولی ماهیت کار آنها در حقیقت آب به آسیاب دشمن ریختن است، زیرا همگان به خوبی می‌دانند که دشمن نمی‌خواهد چنین سریالی ساخته شود. دوستان ما اگر واقعا می‌خواهند که این سریال ساخته شود و اگر ضرورت آن را درک می‌کنند، این چه وضعیتی است که برای آن فراهم کرده‌اند؟ تقریباً در تمامی کارهایی که در جهان برای حضرت موسی(ع) ساخته شده، نهایت قصه را پس از عبور قوم بنی‌اسرائیل از نیل به اتمام رسانده و به سایر معجزات و پیام‌های داستان کاری ندارند و تعمداً تلاش می‌کنند معجزات به فراموشی سپرده شود تا مردم از طریق درک این معجزات امیدوار نشوند. کاری که پیوسته درباره انقلاب اسلامی هم جریان دارد و عده‌ای در تلاشند پیام‌ها، مفاهیم و معجزات انقلاب به گوش جهانیان نرسد تا به آینده امیدوار نباشند. جالب اینجاست که برخی مسئولان امر در تلویزیون به بهانه نداشتن بودجه همین پیشنهاد را به سازندگان سریال مطرح می‌کنند و می‌گویند چه ضرورتی دارد که همه معجزات حضرت موسی را به تصویر بکشید؟ یا مشکلات و موانع دیگری را بر سر راه این مجموعه قرار می‌دهند.

بنده اعتقاد اساسی دارم که عده‌ای هستند که واقعاً سازماندهی شده نمی‌خواهند این اثر ساخته شود و حال این عده چه کسانی هستند بماند ولی یقین دارم که نه از سواد قرآنی کافی برخوردارند و نه اهمیت این کار فاخر را درک می‌کنند، زیرا هر‌گونه مانع تراشی بر سر راه این مجموعه قرآنی، حتی اگر بدون قصد و غرض هم باشد، آب به آسیاب دشمن ریختن است. با کمال تأسف باید گفت که امروزه کسانی در برابر این کار ارزشی قد علم کرده‌اند و در رسانه ملی حکم مسئولیت گرفته‌اند که در گذشته دارای سابقه محکومیت بوده و علیه مبانی دینی و اعتقادی و علیه امام زمان(عج) مطلب نوشته‌اند. چه تأسفی بالا‌تر از اینکه چنین افرادی امروز در جایگاهی قرار بگیرند که برای ساخت و حتی جزئیات ساخت این سریال قرآنی تصمیم بگیرند و با استضعاف قلم و عقیده خود برای فیلمنامه شخصیتی مانند سلحشور که چندین اثر قرآنی را با اقبال گسترده به جهان عرضه کرده، نظر بدهند یا با ایجاد تشکیک و شبه‌افکنی‌های گوناگون و مقایسه‌های ناروا، هر روز مانع جدیدی را بر سر راه سریال«موسی کلیم الله(ع)» و سازندگان آن ایجاد نمایند. یقین بدانید که اگر ضرورت اقتضا کند و این کارشکنی‌ها در برابر قرآن ادامه پیدا کند، ما نه به عنوان ورثه مرحوم سلحشور بلکه در دفاع از مظلومیت قرآن، نسبت به معرفی این چهره‌ها و جریان‌ها و افشای دست‌های پشت پرده، دریغ نخواهیم کرد.

این مانع‌تراشی‌ها معطوف به چه موضوعاتی است؟ آیا روی کارگردانی این کار بحث دارند یا موضوعات دیگر؟ این مخالفت‌ها و ممانعت‌هایی را که اشاره کردید، چگونه دسته‌بندی می‌کنید؟

متأسفانه تا‌کنون عمده حرف‌هایی که در این‌باره مطرح کرده‌اند صرفاً بهانه‌هایی بیش نبوده که ریشه آن را باید د‌ر جای دیگری جست‌وجو کرد. در کشور ما برای یک فیلم سینمایی تاریخی که برای زندگی حضرت محمد(ص) اختصاص دارد، بودجه بسیار بالایی اختصاص می‌دهند که اتفاقاً مورد تأیید ما هم هست و دعا می‌کنیم که آقای مجیدی و همه سازندگان این اثر دینی از دست پیامبر اکرم (ص) سیراب شوند. حرف ما این است حال اگر همین مبلغی که برای یک فیلم سینمایی هزینه شده است برای یک سریال 62 قسمتی هزینه شود آیا باید به ولخرجی و تشکیک در شخصیت سازندگان اثر تعبیر شود؟ این از همان بهانه‌هایی است که با هیچ شیوه‌ای نمی‌توان آن را توجیه کرد. جالب اینجاست که برای این کار مهم قرآنی، چند حامی مالی پیدا شده که هر یک به تنهایی حاضرند کل سرمایه این کار را یک جا پرداخت کنند تا در این کار قرآنی و دینی سهیم باشند. حتی یکی از همین حامیان مالی که هویتی حقوقی دارد با سازندگان سریال به تفاهم کامل رسیده و به صدا و سیما هم معرفی شده است، اما مسئولان مربوطه همچنان کار‌شکنی می‌کنند یا می‌گویند مبلغی که برای این کار در نظر گرفته شده، رقم بالایی است! مگر شما قرار است هزینه آن را پرداخت کنید؟ شما برای ساخت برخی سریال‌ها که در لودگی و سر کار گذاشتن مردم ید طولایی دارند، بودجه کافی دارید و از جذب حامیان مالی هم عاجزید ولی برای عوامل سازنده این کار قرآنی که حامی مالی را هم خودشان پیدا کرده‌اند و حاضرند بدون هیچ هزینه‌ای آن را برای صدا و سیما بسازند، دائماً مانع‌تراشی می‌کنید.

ما می‌گوییم بر فرض که شما پول ساخت چنین سریال فاخری را ندارید و از تأمین هزینه آن عاجزید. چرا اجازه نمی‌دهید آن را بیرون از سازمان بسازیم و برای پخش به شما بدهیم؟ می‌گویند سریال متعلق به ماست و مالکیت فیلمنامه آن با ماست. یعنی چه که متعلق به شماست؟ ما می‌گوییم اگر بودجه ندارید، اجازه بدهید خودمان آن را بسازیم. بسیار تأسف‌آور است که در طول این مدت رفتار‌ها و روش‌هایی در ظاهر و پنهان از این عده مشاهده شده که به طرق مختلف حامی مالی این سریال را از سرمایه‌گذاری پشیمان کنند که موفق نشده‌اند. اسناد این رفتار‌ها تماماً موجود است. حامی مالی این سریال که یک نهاد حقوقی است، با برآورد‌های دقیق و کارشناسانه که از درآمد‌ها و ارز‌آوری‌های این مجموعه تلویزیونی داشته، معتقد است که این سریال بالغ بر حداقل پنج برابر سرمایه‌گذاری خود ارز‌آوری و درآمد‌زایی دارد. بر اساس همین ارزیابی‌ها حتی حاضر است رقمی بیش از آنچه سازندگان سریال نیاز دارند، برای غنی‌تر شدن اثر فاخر بپردازد ولی مسئولان مربوطه در سیما همچنان بر طبل مخالفت می‌کوبند و برای کم کردن هزینه سریال به جرح و تعدیل فیلمنامه می‌پردازند و از کم کردن برخی معجزات حضرت موسی سخن می‌گویند. بنده احساس می‌کنم این ممانعت‌ها و موانع را دیگر نمی‌توان به حساب بی‌خیالی‌ها گذاشت بلکه به وضوح پیداست که با برخی اغراض آلوده است.

درباره بحث کار‌گردانی آقای شورجه چطور، آیا درباره ساخت این اثر توسط این کارگردان هم حرف دارند؟

به ظاهر که مخالفتی ندارند ولی ناگفته پیداست که درباره ایشان هم شبهاتی وارد کرده‌اند و گاهی شنیده می‌شود که توانایی ایشان را برای ساخت این سریال بزرگ قرآنی زیر سؤال برده‌اند. آقای شورجه تا قبل از ساخت سریال‌های اصحاب کهف و یوسف(ع)، چندین فیلم سینمایی کار کرده و برای فیلم‌هایی چون دایره سرخ، حماسه مجنون، سی و سه روز و... چندین سیمرغ جشنواره فجر را به خود اختصاص داده است. سریال‌هایی چون پرده عشق، پرونده‌های مجهول، شب چراغ، روایت انقلاب و... از جمله سریال‌هایی‌ هستند که در همین تلویزیون به کار‌گردانی آقای شورجه پخش شده است. کارگردانی که بالغ بر 20 اثر موفق سینمایی و تلویزیونی را در کارنامه دارد و تحصیلات عالیه او هم در حوزه سینماست، چگونه می‌توان در توانایی او تردید کرد‌؟ حال آن که در کنار این کارنامه طولانی حضور موفقی در دو سریال قرآنی دیگر یعنی اصحاب کهف و یوسف پیامبر هم داشته‌ است. بنده به عنوان فرزند مرحوم سلحشور که طبیعتاً عرق خاصی نسبت به تولیدات پدرم دارم، اگر بخواهم منصفانه قضاوت کنم باید بگویم که سهم جناب آقای شورجه در ساخت آن دو سریال قرآنی، اگر بالای 50 درصد نباشد، حداقل 50 درصد هست!

حقیقتاً ایشان بازوی توانمندی برای پدرم بودند و اگر وجود ایشان نبود، ساخت این سریال‌ها به خوبی پیش نمی‌رفت. بنا بر این چه کسی بهتر از ایشان؟ آیا کار‌گردان‌هایی که در حال حاضر در سینما و تلویزیون داریم، مانند ایشان دارای تجربه عملی بوده و با مبانی قرآن و داستان حضرت موسی آشنایی دارند؟ مقصود ما این نیست که درباره شخصیت یا توانمندی افراد قضاوت کنیم. ما افراد را از عملکرد آنها می‌شناسیم و عملکرد جناب آقای شورجه در ساخت دو اثر بزرگ قرآنی که مخاطبان داخلی و جهانی را به خود اختصاص داده، هم اکنون پیش روی ماست. قاعده‌ای در عالم هنر وجود دارد که متأسفانه برگرفته از مبانی سینمای غربی است.

این قاعده می‌گوید که سینمای فاخر آن است که ما تعریف می‌کنیم و جذابیت هم آن است که ما می‌گوییم و نوع کارگردانی باید چنین باشد که ما تعریف می‌کنیم و قس علی هذا... متأسفانه در داخل هم عده‌ای هضم در این موضوع شده و از همان استاندارد‌های غربی تبعیت می‌کنند. اساساً تعریف اینها از سریال فاخر، یک تعریف مجزاست. در نگاه اینها، سریال یوسف هم کار فاخری نبود و این مانع‌تراشی‌ها بر سر راه آن سریال هم وجود داشت. حال آنکه آن سریال بنابر آمار خود تلویزیون بالغ بر 3میلیارد مخاطب جهانی را به خود جذب و پیام قرآن را به درستی منتقل کرد.

نظر خود مرحوم سلحشور درباره ساخت این سریال توسط آقای شورجه چه بود‌؟ آیا سفارشی هم در‌این‌باره داشته‌اند؟

پدرم هرگز آقای شورجه را با هیچ یک از افراد در سینما مقایسه نمی‌کردند. ایشان با توجه به بیماری‌اش که در این اواخر به اوج رسیده بود هم به تصریح هم به تلویح و هم بنا به وصیت، تمام حرفشان این بود که اگر من نبودم، هیچ کس غیر از آقای شورجه این سریال را نسازد. ایشان واقعاً اعتقاد داشتند که این فیلمنامه قرآنی اگر به هر کسی سپرده شود در سریال تغییراتی ایجاد می‌کند و برخی تیزی‌ها و پیام‌های آن را خنثی خواهد کرد. اعتقاد راسخ داشتند که آقای شورجه انسان معتقدی است و نسبت به پیام‌ها و منویات سریال نیز وفادار خواهد بود. به لحاظ علقه‌های قلبی و آرمانی هم تردیدی نیست که بین این دو بزرگوار چه صمیمیت‌ها و برادری‌هایی وجود داشته است. پدرم معتقد بودند که آقای شورجه هم فیلم تاریخی را به خوبی می‌شناسد و هم با داستان‌های قرآنی آشناست. در ایران هیچ کارگردانی نیست که فیلم مصری یا رومی ساخته باشد ولی سریال یوسف و اصحاب کهف، دو تجربه مشترکی است که این دو کار‌گردان در کارنامه خود دارند. جناب آقای شورجه در این‌باره صاحب تجربه است. دکور‌ها و فضاهای رومی و مصری را به خوبی می‌شناسد که این امر دقیقاً ویژگی‌های سریال موسی (ع) را هم شامل می‌شود.

جنابعالی به لحاظ مبانی، توانایی‌های آقای شورجه را برای ساخت این سریال بزرگ قرآنی تشریح و به تأکیدات و وصیت پدرتان هم در این‌باره اشاراتی داشتید. سؤال من این است که اگر سازمان به هر دلیلی به این نتیجه برسد که با ایشان کار نکند یا بالعکس، کارشکنی‌ها آنقدر گسترده شود که آقای شورجه از همکاری با سازمان اعلام انصراف کند، شما به عنوان ورثه مرحوم سلحشور چه تصمیمی خواهید گرفت؟

پدرمان در شرایطی برای واگذاری فیلمنامه سریال موسی(ع) با تلویزیون وارد مذاکره شد که اولاً این کار در دوره مدیریت قبلی صورت گرفت و دوماً هرگز گمان ما و ایشان چنین نبود که از میان ما خواهد رفت. بنا بود این فیلمنامه توسط خود ایشان جلوی دوربین برود و هرگونه تغییرات احتمالی هم در هر زمینه‌ای با نظر ایشان اعمال شود چنانچه در ما‌بقی کار‌های ایشان هم چنین بوده است. حال ایشان از میان ما رفته‌اند و ما به عنوان وارث مرحوم سلحشور سؤالی داریم و آن این است که پدر ما زمانی که فیلمنامه این سریال را به صدا و سیما وا‌گذار کرد آیا حق آتش زدن آن یا حذف بسیاری از مبانی و پیام‌های کار را هم به تلویزیون بخشید؟! هر مؤلفی دارای یکسری حقوق مادی و یکسری حقوق معنوی است.

آیا حق پدر ما به عنوان مؤلف، فقط همان پولی بود که دریافت کردند و حق اظهارنظر و هیچ تصمیمی درباره محتوای فیلمنامه یا چگونگی ساخت سریال را نداشتند؟ واضح است که مرحوم سلحشور درباره سریال «موسی کلیم الله (ع) » از حقوق معنوی گسترده‌ای برخوردارند و این حقوق مؤلف امروز به طور کامل به ورثه ایشان منتقل شده و ورثه هم از این حقوق معنوی با جدیت حراست خواهند کرد. سکوت ما هم تا به امروز به این خاطر بوده که بر خلاف برخی کارشکنی‌ها و ناملایماتی که از سوی برخی‌ها دیده‌ایم، هنوز هم به مدیریت صدا و سیما کاملاً امیدواریم و معتقدیم که در یک فضای تعامل و بهتر می‌توان به نتیجه رسید و حقوق معنوی و دغدغه‌های مرحوم مؤلف را پیگیری کرد. وقتی شخصیتی شناخته شده و دارای دیدگاه روشن مثل فرج‌الله سلحشور فیلمنامه‌ای را به صدا و سیما می‌دهد واضح است که حرفش این باشد که من مطلبی نوشتم و نمی‌خواهم پیام‌ها و منویات آن از بین برود.

دلم می‌خواهد آنگونه که من نوشته‌‌ام، جلوه پیدا کند و نمایش داده شود. دیدگاه‌های مرحوم پدرم و آثار قبلی ایشان، به خوبی خواسته‌های ایشان را درباره سریال موسی(ع) هم بیان می‌کند. با این اوصاف تکلیف محتوای فیلمنامه و موضوع کارگردانی هم کاملاً روشن است و اساساً چنین نیست که صدا و سیما بگوید چون پول سناریو را ما داده‌ایم، پس مالکیت مادی و معنوی آن هم از آن ماست و ما تعیین می‌کنیم که چه کسی بسازد و چگونه ساخته شود یا چه بخش‌هایی از آن را بسازیم یا حذف کنیم. حرف ما کاملاً مبتنی بر مبانی گوناگون و استدلال است. بنده در حضور رسانه‌ها حاضرم با همه کسانی که به گونه‌ای کار‌شکنی می‌کنند جلسه بگذارم و از همه این مبانی و استدلال‌ها دفاع کنم. من حاضرم در شش صفحه A4 فقط تیتر ارائه و دلایلی مطرح کنم که چرا باید این اثر توسط آقای شورجه ساخته شود و نه شخصی دیگر. گاهی شنیده می‌شود درباره ایشان هم ایراداتی بسیار پیش پا افتاده مطرح می‌کنند. ما به هیچ وجه این حرف‌ها را قبول نداریم.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

مردان بور، زنان چشم زاغ از کجا به تبلیغات تلویزیون آمده اند؟

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه جولاي 24, 2017 2:16 pm

مردان بور، زنان چشم زاغ از کجا به تبلیغات تلویزیون آمده اند؟


عصرایران - این روزها برنامه های تلویزیونی شبیه وله هایی هستند که لابه لای تبلیغات تلویزیونی پخش می شوند. حتی گاهی دقایقی از یک بازی بسیار مهم ورزشی که میلیون ها ایرانی منتظر دیدن آن هستند زیر لبه تبلیغات دفن می شود!

ساخته شدن و پخش برخی از برنامه های تلویزیونی منوط به اخذ اسپانسر و تبلیغات است و تبلیغات اصولاً یکی از مهم ترین منابع درآمدی تلویزیون است. این قاعده را همه پذیرفته اند. سال هاست بسیاری از چهره های سرشناس اقدام به ساخت تیزرهای تبلیغاتی می کنند گرچه اسم شان ذکر نمی شود. مردان بور، زنان چشم زاغ از کجا به تبلیغات تلویزیون آمده اند؟

مرحوم علی حاتمی سعدی سینمای ایران قبل از انقلاب برای یک برند دستمال کاغذی تبلیغ ساخت و ابراهیم حاتمی کیا هم این کار را برای یک شرکت خودروسازی انجام داد تا نشان دهند در این عرصه چهره های سرشناس هم آثاری به جا گذاشته اند که گرچه نام چندانی برای آنها به همراه نیاورده اما نان دارد.

تبلیغی مثل «تک ماکارونی» که توسط نیما فلاح و سحر ولدبیگی با آن صدای خاص شان تولید شد روی فروش این محصول تاثیری خیره کننده داشت. کفش نهرین و «گام به گام با کفش گام»، بستنی میهن و جمله «مامان جون بستنی اش خوشمزه تره» و ... هم در یادها مانده است. در چند سال اخیر این عرصه تنوع تازه ای پیدا کرده است و در مواردی هم باعث شگفتی شده است.

در این خصوص می توان نکات بسیاری را مطرح کرد اما یکی از مواردی که آزار دهنده است استفاده مکرر از مردان و زنان و کودکان بور و چشم زاغ در تبلیغات تلویزیونی است. از ماست و خمیردندان بگیر تا بانک و پارکت! آنقدر بچه بور و مرد چشم رنگی در تلویزیون هست در کل ایران نیست!

Image

درک می کنم که تیزرهای تبلیغاتی با هدف بیشتر دیده شدن و جلب توجه ساخته می شوند و در آن «تمایز» و «تفاوت» یک اصل است اما اینجا اروپا نیست. نژادها در ایرانی بور و بلوند و چشم رنگی هم نیست. موارد استثنا را تعمیم کلی ندهیم و دست به تغییر ذائقه و تصور مردم نزنیم و آنها را متوهم نکنیم.

تبلیغات تلویزیون فقط فروش کالاها را افزایش نمی دهند بلکه به خاطر تکرار در ساعات طلایی و پربیننده، کوتاه و اثرگذار بودن، استفاده از رنگ و ... روی ذائقه و سلیقه بصری مردم تاثیر می گذارد. برای همین پدر و مادری که پوست تیره و چشم های سیاه دارند این روزها وقتی بچه شان در زایشگاه به دنیا می آید انتظار دارند مثل قوطی شانسی یک دفعه یک بچه بور و بلوند و موطلایی موفرری و چشم رنگی از کار در بیاید!

Image

چه اصراری بر استفاده از این همه کاراکتر با ظاهر اروپایی وجود دارد وقتی زن و مرد ایرانی با چشم سیاه و چهره گندمگون و نمکین جذابیت خیره کننده ای برای مخاطب غربی هم دارد و اصولاً این شبه بازیگران چقدر با زندگی واقعی ما جور در می آیند و در خیابان و مدرسه و دانشگاه آنها را می بینیم؟!

این همه تلاش برخی از دختران و زنان برای بلوند و بور شدن و استفاده از لنزهای رنگی و گرایش پسرها به سمت مدل ها و مانکن شدن شبیه آنچه در فیلم های اروپایی می بینند شاید «یکی»- تکرار می کنم- «یکی» از ریشه های آن را در تبلیغات کالا در تلویزیون بتوان یافت.
دوست روزنامه نگاری که به کره جنوبی سفر کرده بود و سفرنامه ظریف و دقیقی از آنجا نوشته بود تعریف می کرد در این کشور که اتفاقاً بالاترین سرعت اینترنت را در دنیا دارد و اصولاً گرفتار مباحثی مثل تهاجم فرهنگی و جدال با فرهنگ های وارداتی نیست، داوطلبانه در تبلیغات اصرار بر این بود که از چهره های شرق آسیا استفاده شود. چهره های دختر و پسرهای کره ای با آن فرم خاص چشم و بینی نه اینکه برای تبلیغ سامسونگ و ال جی که خودشان می سازند و ما با بازیگر موبور و چشم زاغ در ایران تبلیغ شان می کنیم شمایل اروپایی به نمایش بگذارند!

برخی از فعالان مباحث انسانی در دنیا در حال تلاش برای پاک کردن کلیشه مانکن باریک اندام هستند و آن را ظلم به انسان می دانند و ما در حال بازآفرینی کلیشه های دست چندم غربی! جای آقای جهانگیری خالی که با همان لحن خاص خودش بگوید: به خودت بیا آقای صدا و سیما!

چه اصراری بر استفاده از این همه کاراکتر با ظاهر اروپایی وجود دارد وقتی زن و مرد ایرانی با چشم سیاه و چهره گندمگون و نمکین جذابیت خیره کننده ای برای مخاطب غربی هم دارد و اصولاً این شبه بازیگران چقدر با زندگی واقعی ما جور در می آیند و در خیابان و مدرسه و دانشگاه آنها را می بینیم؟!

این همه تلاش برخی از دختران و زنان برای بلوند و بور شدن و استفاده از لنزهای رنگی و گرایش پسرها به سمت مدل ها و مانکن شدن شبیه آنچه در فیلم های اروپایی می بینند شاید «یکی»- تکرار می کنم- «یکی» از ریشه های آن را در تبلیغات کالا در تلویزیون بتوان یافت.
دوست روزنامه نگاری که به کره جنوبی سفر کرده بود و سفرنامه ظریف و دقیقی از آنجا نوشته بود تعریف می کرد در این کشور که اتفاقاً بالاترین سرعت اینترنت را در دنیا دارد و اصولاً گرفتار مباحثی مثل تهاجم فرهنگی و جدال با فرهنگ های وارداتی نیست، داوطلبانه در تبلیغات اصرار بر این بود که از چهره های شرق آسیا استفاده شود. چهره های دختر و پسرهای کره ای با آن فرم خاص چشم و بینی نه اینکه برای تبلیغ سامسونگ و ال جی که خودشان می سازند و ما با بازیگر موبور و چشم زاغ در ایران تبلیغ شان می کنیم شمایل اروپایی به نمایش بگذارند!

برخی از فعالان مباحث انسانی در دنیا در حال تلاش برای پاک کردن کلیشه مانکن باریک اندام هستند و آن را ظلم به انسان می دانند و ما در حال بازآفرینی کلیشه های دست چندم غربی! جای آقای جهانگیری خالی که با همان لحن خاص خودش بگوید: به خودت بیا آقای صدا و سیما!
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

صداوسیما با تمام ابزاری که دارد منكرات را گسترش و تشویق می ک

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه آگوست 18, 2017 10:21 pm

انتقاد امام جمعه شیراز: صداوسیما با تمام ابزاری که دارد منكرات را گسترش و تشویق می کند!

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

روابط دختر و پسر بعنوان یک منکر،عادی شده است. با وجودی که قرآن این بحث را مطرح کرده اما صداوسیما با تمام ابزاری که دارد آنرا گسترش و تشویق می کند!

به گزارش انتخاب، آیت الله ایمانی امام جمعه شیراز در کانال تلگرامی خود با انتقاد از صدا و سیما نوشت: روابط دختر و پسر بعنوان یک منکر،عادی شده است. با وجودی که قرآن این بحث را مطرح کرده اما صداوسیما با تمام ابزاری که دارد آنرا گسترش و تشویق می کند!
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

واکنش کاربران شبکه های مجازی به شوخی های بد پخش شده در خندوا

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه سپتامبر 05, 2017 6:25 pm

واکنش کاربران شبکه های مجازی به شوخی های بد پخش شده در خندوانه


تماشای «خندوانه» برای افراد زیر ۱۸ سال ممنوع!
کاربران شبکه‌های اجتماعی ضمن تمجید از برنامه خندوانه از شوخی‌های نامتعارف در بخش «خنداننده‌شو» که دو شب پیش پخش شد به شدت انتقاد کردند.

Image

به گزارش جام نیوز، روز اول از مرحله دوم «خنداننده شو» که سه شنبه شب از شبکه نسیم پخش شد با حاشیه های فراوانی همراه بود؛ جایی که اکثر 4 شرکت کننده در این شب سعی کردن با شوخی های نامتعارف برای خود کسب رای کنند. در این میان شوخی هایی که کمدین! زن در این شب انجام داد با آن که مشخص بود بخش هایی از آن سانسور شده بیشتر از همه به ذوق زد.

برنامه سه شنبه شب صدای اعتراض بسیاری را در آورد و این نکته را گوش زد کرد که آیا ناظر پخش در این شبکه وجود ندارد یا مرزهای خطوط قرمز شبکه نسیم در حال جابجایی است.

آن چه که در فضای مجازی هم می گذرد موید این نکته است که اساسا کسی با برنامه شاد و مفرح خندوانه که (البته با خروج جناب خان بخش عظیمی از محبوبیتش کاسته شده) مشکلی ندارد بلکه ایراد اصلی خنداندن مردم به هر قیمت است.

در ادامه گلچینی از نظرات کاربران فضای مجازی را درباره برنامه سه شنبه شب خندوانه مشاهده می کنید:
یاسر اجلالی در توئیترش نوشت: خندوانه بسیاری از ویژگی‌های یک برنامه حرفه‌ای را دارد. هشدار وجود شوخی‌های خاص نامتناسب با سن مخاطب به ویژه کودکان نیز از اصول حرفه‌ای است.

ساسان نوشت: خندوانه کلا خط قرمز شوخی‌ها رو فرسنگ‌ها جابجا کرد!

رضا احسان پور هم نوشت: ادب مرد به ز «شوخی» اوست.

مهدیار در اعتراض به برنامه سه شنبه نوشت: خندوانه همون تا ده بشمره ما الکی می‌خندیم. نیاز نیست برای خندوندن شوخی‌های جنسی و رکیک و تمسخر اسم و فامیلی کنه.

پارسا نظر متفاوتی دارد: شوخی‌های بدی که در خنداننده شو میشه نتیجه مستقیم وضع فکری جامعه است. علاوه بر اصلاح خندوانه به فکر اصلاح فرهنگ رایج در جامعه هم بیفتیم.

مزیت خندوانه خنده حلال و پاک بود. حیف است اگر همه خاطرات خوب چندساله با محتوای مهوع برخی از استندآپ‌های ناپخته از بین برود.

حمزه ناجیان نیز نوشت: خندوانه تو تیتراژ یه ١٨+ بذاره نشینیم با خانواده نگاه کنیم.

عابرپیاده نیز این توئیت را باز نشر داد: من خودم طنزنویسم و اصول یک متن طنز رو می‌دونم. این وقاحت و عریانی متن اسمش طنز نبود.

کاربر دیگری نوشت: وقتی اصل بر خندیدن شد، به هر قیمتی باید بخندانند.

سرباز توئیت کرد: امیدوارم تلویزیون به سمتی نکشه که پدر و مادر‌ها نذارن بچه هاشون ببینن.

صفحه « جوالدوز» نوشت: کمدی تو کشور ما از جایی تراژیک می‌شه که فکر می‌کنیم برای خندیدن تنها دستاویزمون شوخی‌های اروتیکه.

میلاد این مطلب را باز نشر کرد: شوخی به قیمت زیر پا گذاشتن «اخلاق» و «حیاء» اون هم تو رسانه ملی جای تأسف داشت!

هدی صانعی در مطلبی نوشت: من باخندیدن به هرقیمتی مخالفم. سه شنبه شب خندوانه مرز و حریم ادب و اخلاق رو شکست.

کاربری به نام « آبادان» توئیت کرد: چجوری به این چرت و پرت‌ها میگن استند آپ کمدی بعد بهشونم می‌خندن آیا؟

یکی از کاربران فضای مجازی نیز نوشت: الان جدیدا مد شده طرف با مسخره کردن خودش فکر می کنه دیگران می‌خندن!

احسان اشرفی معتقد است: این میزان ابتذال در خندوانه و شوخی‌های سخیف مایه تاسف است. با این وضع در صداوسیما حق انتقاد از گشت ٢ و ٥٠ کیلو آلبالو را نداریم.

ناصر جوادی چنین نوشت: ما که از وسطاش زدیم شبکه جم!

مهدی سلیمان نژاد این توئیت را بازنشر کرد: داعش در بیانیه ای خطاب به صدا و سیما ایران گفت: ناموسا دیگه مسولیت همه چی رو گردن بگیرم، مسولیت افتضاح خنداننده شو رو هرگز بر عهده نمی گیرم!

سید قربانی هم با انتقاد از برنامه مذکور نوشت: بابام می‌خواد روی شبکه نسیم قفل بذاره.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

گفت‌وگو با اولین مستندساز «تخریب قبور ائمه بقیع»

پستتوسط najm134 » شنبه اکتبر 21, 2017 11:24 am

گفت‌وگو با اولین مستندساز «تخریب قبور ائمه بقیع»؛

ردپای انگلیس در تخریب/ تصویر دقیق از ضریح ائمه بقیع/ مدرس را بخاطر بقیع شهید کردند
کارگردان اولین مستند درباره تخریب قبور ائمه بقیع می‌گوید که در تحقیقات ۱۰ ساله خود به ۳ هزار سند دست یافته و با نشانه‌هایی از ردّپای انگیس درباره تخریب بقیع مواجه شده است.
به گزارش جام نیوز، هشتم ماه شوال (امروز) مصادف با سالگرد تخریب کینه‌توزانه قبور ائمه بقیع(ع) وهابیون حسود و کوردل است.

عناصر وهابی دو بار، یکی در 1220 و دیگری در 1344 قمری با بدعت شمردن بنای قبور و زیارت، به تخریب اماکن و بقعه‌های بقیع پرداختند.

تخریب بقیع اعتراضات شدیدی را در کشورهای مسلمان از جمله ایران برانگیخت تا جایی که مورد تهدید به حمله قرار گرفتند. بسیاری از شیعیان، هر سال در هشتم شوال که با عنوان یوم الهدم شهرت یافته است، مجالسی در کشورهای اسلامی برگزار می‌شود و عاشقان اهل بیت‌(ع) به مرثیه‌خوانی و یادآوری حادثه تخریب بقیع می‌پردازند.

به‌تازگی آیت الله حسین نوری همدانی از مراجع تقلید نیز با صدور پیامی به‌مناسبت سالروز تخریب قبور ائمه بقیع(ع) توسط آل ‌سعود، این روز را به‌عنوان روز عزا در عالم اسلام معرفی کرده‌اند.

پس از سالیان سال که از این ماجرای تلخ می‌گذرد، متأسفانه تاکنون شاهد کار فاخری درباره افشای پشت‌پرده‌های این ماجرای تلخ و اندوهبار نبودیم و حتی نسبت به این روز تاریخی برنامه‌های مناسبتی چندانی در جامعه تعریف نشده است.

احمد ابراهیمی از معدود افرادی است که در این زمینه کار علمی و پژوهشی بسیار مناسبی در یک بازه زمانی 10ساله انجام داده است که حاصل این تلاش وی ساخت مستندی به‌نام «پنجره‌های بهشت» بود که سال گذشته و امسال از شبکه‌های سیما پخش شد.
Image
در مستند مذکور برای اولین بار مجموعه‌ای از اسناد مستند نسبت به این رویداد تاریخی به نمایش درآمده است. کارگردان مستند «پنجره‌های بهشت» درباره اسناد این فیلم گفت: در تحقیقات خود درباره مستند بهشت بقیع، به 3 هزار سند اختصاصی دست یافتیم که این اسناد از ایران، افغانستان، عربستان، هندوستان و دولت عثمانی سابق بود.

مشروح این مصاحبه را در ذیل می‌توانید دنبال کنید.

شما از چه‌زمانی کار تحقیق و پژوهش در خصوص بقیع را شروع کردید؟
شروع این کار از سفر حج عمره بنده در چند سال پیش رقم خورد که اساساً نحوه رفتن به این سفر قصه معجزه‌گونه بود. بار اول که بقیع را دیدم، اصلاً شوکه شدم و با خود گفتم محله ما یک امامزاده دارد و کلی زائر دارد، اما اینجا چهار امام همام حضور دارند و هیچ چیزی غیر از خاک و غبار نیست، خیلی به غیرت شیعه بودن آدم برمی‌خورد. بعد با زائران آن رفتار را نامناسب را انجام می‌دادند تا جایی که حتی ناسزا می‌گفتند و نمی‌گذاشتند کسی دعا بخواند. یک مأموری به‌کنایه می‌گفت "فکر کردی اینها (یعنی ائمه) کمکت می‌کنند؟ اینها برای خودشان هم نمی‌توانند کاری کنند و باید از خدا بخواهی" و شروع کرد به صحبت‌هایی که معمولاً کنار این اماکن مرسوم است. بعد شخصی جوابش را داد و گفت "اینها شهید هستند و بنا بر سخن خدا در قرآن، شهدا زنده هستند و نزد خدای خود روزی می‌خورند". آن مأمور از این پاسخ هوشمندانه جا خورد؛ لذا در حقیقت دیدن وضعیت رقت‌بار قبور موجود در بقیع شریف ایجاد انگیزه بود.

شما از چه اقداماتی شروع کردید؟

ترور شهید مدرس به‌خاطر پیگیری تخریب بقیع بود
ما برای این موضوع تصمیم گرفتیم کارها را به‌صورت علمی و پژوهشی ادامه بدهیم. یک روز در نمایشگاه کتاب تهران بودم و یک کتاب کوچک جیبی را دیدم که عنوان آن قصه‌هایی از بقیع بود و موضوع آن در خصوص علامه حائری بود؛ فهمیدم که این قضیه که ما داریم دنبال می‌کنیم، قبل از ما در طول تاریخ خیلی‌ها اقدام کردند، اما در کشور ما و در ایام هشتم شوال تقریباً هیچ کاری نمی‌کنند؛ نه تلویزیون نه روزنامه‌ها هیچ خبری نیست. در همان اوایل کار با آقای موجانی آشنا شدم، ایشان مقاله‌ای داشتند به‌نام «کمیسیون حرمین» که در مورد اقداماتی بود که شهید مدرس برای این ماجرا انجام داده بودند، بنده شخصاً اعتقاد دارم اقدام به ترور شهید مدرس به‌خاطر اقدامات ایشان برای موضوع تخریب بقیع بود. بعد از آن شروع به جمع‌آوری اسناد کردیم جالب این است که هیچ کس به ما در این ماجرا آموزش و راهنمایی نداده بود، ولی نمی‌دانم انگار یک نفر این کارهای ما را هدایت می‌کرد.

در خصوص جمع‌آوری اسناد بیشتر توضیح بدهید.
حدود سه هزار سند تاکنون درباره تخریب بقیع جمع‌آوری شده است که از کشورهایی مثل ایران، ترکیه، عراق، هند، پاکستان، افغانستان و عربستان این اسناد تهیه شده است، حتی در این مسیر هزینه‌های زیادی انجام شده است. خیلی از اینها را هنوز استفاده نکردیم، بعضی اسناد را استفاده کردیم و در بعضی از مستندهای تولیدشده انجام دادیم.

خروجی کار شما تا کنون چه بوده است؟
این اتفاقات به‌مرور پیش رفت تا اینکه گفتیم این اقدامات خروجی هم داشته باشد. ما تقریباً این سری تصاویر بسیار خوب و عالی از بقیع در اختیار داریم که بعضی از آنها تا کنون دیده نشده است، مثلاً در خصوص تصویر ضریح ائمه بقیع علیهم السلام خیلی تحقیق و پژوهش انجام داده‌ایم. این تصویری که هم‌اکنون در سایت‌ها و شبکه‌های مجازی قرار دارد و چهار ستاره نیز روی آن هست، هیچ ارتباطی به حرم ائمه بقیع علیهم السلام ندارد.

لطفاً در خصوص ضریح ائمه بقیع بیشتر توضیح بدهید.

بله، ببینید، الآن یک تصویر بین مردم و حتی محققین قرار دارد که حتی در کتاب‌ها و اسناد مختلف منتشر می‌شود. ما این تصویر را برای اولین بار در لبنان دیدیم و در همان ابتدا نظرمان بر این بود که تصویر اشتباه است و هیچ ارتباطی ندارد، زیرا اولا تصویر رنگی بود و بعد کنار آن لامپ قرار داشت و وقتی تاریخچه اختراع دوربین عکاسی را بررسی می‌کنیم متوجه می‌شویم که اینها با هم همخوانی ندارد، این فرضیه‌ها وجود داشت تا اینکه در سال جاری این معما حل شد و ما محل واقعی و اصلی این ضریح را در پاکستان پیدا کردیم، شیعیان مظلوم پاکستان محلی را ساخته‌اند و در آنجا به عبادت مشغول هستند و ضریحی را به‌عنوان شبیه ضریح ائمه بقیع با آداب دینی مخصوص به خود ساخته‌اند، اما تصویر واقعی و اصلی را ما در اصفهان پیدا کردیم و نسخه اصلی تصویر را در آلمان و شهر کلن یافتیم. تصویر واقعی و صحیح ضریح ائمه بقیع را برای اولین بار در مستندی تحت عنوان «پنجره‌های بهشت» رونمایی کردیم و نشان دادیم. این تصویر بسیار زیبا و چشم‌نواز است، این مستند در روز یازدهم تیر ماه از شبکه سوم سیما پخش شد و در روز دوازدهم نیز از شبکه افق و شبکه استانی اراک نیز پخش خواهد شد.

اقدامات دیگری انجام دادید؟
دوستی به‌نام آقای مهرداد طاهری داریم که با ایشان تاکنون دو مستند ساخته‌ایم که در شبکه‌های مختلف دیده شده است: مستند اول به‌نام «بهشت ماندنی» است و مستند دوم همان‌طور که عرض شد «پنجره‌های بهشت»، ما هفته‌ای نیست که در مورد بقیع کار جدید نکنیم، ولی بروز و ظهورش در هشتم شوال معمولاً اتفاق می‌افتد، برای همین پیش رفتیم و دنبال این بودیم خروجی مناسبی باشد تا مردم استفاده کنند. ما اوایل تمام روزنامه‌های آن روز را می‌خریدیم؛ منظورم روز هشتم شوال است، اما خبری نبود. همین امسال و همین روز همین فردا باز هم آن‌چنان خبری نیست. البته از حق نباید گذشت و خیلی بهتر شده است، نمی‌دانم اگر لایق باشیم شاید اقداماتی بوده که ما و امثال ما انجام دادیم.

در مورد کتابی که تحت عنوان دانشنامه بقیع منتشر شده است، توضیح دهید.
کتابی را دوست عزیز و دانشمند ما آقای محمد نوری منتشر کردند که در آن از آثار گروه ما نیز استفاده شد، این کتاب تنها کتاب مرجع در این خصوص است و بسیار ارزشمند است. در داخل کتاب یک لوح فشرده قرار دارد که در آن «مستند بهشت ماندنی» قرار داده شده است. کتاب دیگری نیز دوست عزیز دیگر ما آقای احمد خامه‌یار در حال انتشار دارند که با نام «آرامستان بقیع» است که البته به نام بهشت بقیع تغییر نام پیدا خواهد کرد. ما دوست داشتیم در این کتاب نقش پررنگی داشته باشیم ولی خوب، قسمت ایشان بود و کتاب در حقیقت آلبوم تصویری از «بقیع شریف» است که کتابی بسیار خوب و اثربخش خواهد بود.

در خصوص سلسله نمایشگاههای بقیع نیز توضیح بدهید؛ زیرا متوجه شدیم چندین نمایشگاه تاکنون برگزار کردید.
ما از سه سال گذشته قصد کردیم برای مخاطبان عام و عموم مردم نمایشگاه‌هایی را تحت عنوان نمایشگاه «بهشت بقیع» ایجاد کنیم که اصل آن ارائه تصاویر دیده‌نشده و زیبا از بقیع شریف قبل از تخریب بود، امسال سال سومش است که نمایشگاه را برای عموم مردم برگزار می‌کنیم؛ نمایشگاه اول «بهشت بقیع» در فرهنگسرای اندیشه در خیابان شریعتی برگزار شد که ما برای اولین بار 50 تا تابلوی بسیار بزرگ درباره تصاویر دیده‌نشده قبور ائمه بقیع و مسجدالنبی(ص) رونمایی کردیم و فیلم را اکران کردیم. در این طرح ماکت سه‌متری حرم و دوبعدی و سه‌متری حرم را ساختیم؛ مردم کنارش عکس یادگاری می‌گرفتند و طوماری برای بازسازی امضا کردند. سال گذشته نمایشگاه دوم را در خانه فرهنگ کوثر بالاتر از میدان شوش برگزار کردیم که پارک کوثر آنجا هم به همین ترتیب بود امسال هم ان‌شاءالله به‌امید خدا می‌خواهیم برای آخر این هفته تا هفته بعد ان‌شاءالله در حوزه هنری خیابان سمیه توسط خانه عکاسان ایران سومین دوره این نمایشگاه را برگزار می‌کنیم که اگر خدا بخواهد می‌خواهیم شکیل و منظم‌تر باشد. در آنجا باز ماکت حرم را خواهیم داشت. سال قبل در خانه فرهنگ کوثر ما ماکت شش‌متری حرم را ساختیم، ماکت آن‌قدر بزرگ بود که درب حرم را که در تصویر بود برش دادیم، مردم از درب حرم وارد نمایشگاه می‌شدند، امسال نمایشگاه سوم برگزار می‌شود.

از جهت مالی آیا حمایتی صورت گرفت؟
متأسفانه مشکل مالی داشتیم و اغلب سازمان‌های دولتی و خصوصی در این قضیه به‌دلایل مختلف کمک نکردند و تا به حال این کارها توسط هزینه‌های شخصی و امور کسانی که در امور خیریه سهیم هستند انجام شده است. دو سال قبل یک قسمتی از سپاه (که نامشان را خواستند افشا نکنیم) کمک کردند. امسال فیلم «پنجره به بهشت» را در تیراژ هزار نسخه که در قالب 500 نسخه آن قطعی و آماده شده است که در نمایشگاه بین مردم توزیع می‌کنیم. اولین بار ماکت سه‌بعدی و چوبی حرم را رونمایی کردیم که توسط دوستان ما در مؤسسه فرهنگی ملل اصفهان فرهنگ و تمدن اصفهان ساخته شد. یک گروهی هستند که در اصفهان کارهای ماکت‌های چوبی پازل‌های سه‌بعدی می‌سازند که این دوستان زحمت کشیدند برای سنین رده سنین کودکان تهیه کردند.

همچنین دوستان ما در قم، آقای نوری زحمات زیادی کشید؛ دوستان ما در تهران مؤسسه میراث اسلامی، آقای شریعتمدار و دوستان زحمات زیادی کشیدند، تمام اینها باعث شد ماجرای «تخریب بقیع» از مهجوریت خارج شود، لذا خدا را خیلی شاکر هستیم.

در خصوص علامه صاحب الفصول نیز توضیحاتی ارائه نمایید.
علامه صاحب الفصول را می‌توان اولین مدافع حرم اهل‌بیت در خصوص بقیع شریف دانست؛ مقبره ایشان در تهران و در چهارراه هاشمی کارون و در مسجد حائری است، امام خمینی(ره) دو بار به ملاقات ایشان می‌روند و آیت‌الله شاه‌آبادی بزرگ ایشان را در قبر قرار می‌دهند. کار مهمی که ایشان انجام داد این بود که با هزینه شخصی و با دست خودش سنگ‌چینی‌ای را که دور قبور است انجام داد. اگر آقای صاحب الفصول نبود الآن نمی‌دانستیم حدود قبور کجاست، زیرا توسط وهابیت ملعون شخم زده شده بود. وی آستینش را بالا می‌زند و با چند نفر از شیعیان و دو تن از فرزندانش سنگ‌چینی می‌کنند، طوری می‌سازند که فونداسیون حرم حفظ شود، زیرا حرم هشت‌ضلعی بود و ایشان به همان گونه ساخت.

این نکته خیلی مهم است؛ من می‌توانم بگویم اولین مدافع حرم ائمه بقیع ایشان هستند. در مستند اولمان در مورد ایشان مفصل صحبت کردیم. داستان ایشان طولانی است یعنی باید در این باره کتاب‌ها نوشته شود که ایشان چه‌کارهایی کرده‌اند. قبرشان آنجاست و خیلی مهجور است؛ متأسفانه شهرداری منطقه 10 به آنجا بها نمی‌دهد و خوب است که لااقل یک تابلو نصب کنند.

این را دوست دارم بدانم در این ماجرا شما ردپایی از دخالت غربی‌ها و یا یهود دیدید؟

ما در استنادات خود ردّ انگلیسی‌ها را دیدیم. قطعاً بین بزرگانشان یهودیانی هستند و هنوز هم هستند؛ در مستند اول اشاره کردیم حدود بیست روز قبل از اینکه بقیع بخواهد تخریب شود، نماینده‌ای از بریتانیا با عبدالعزیز پادشاه عربستان (پدر همین ملک سلمان) دیدار می‌کند. ما از اتفاقاتی که در آن دیدار می‌افتد خبردار می‌شویم، از کجا فهمیدیم؟ از آنجا که نماینده‌ای به ایران می‌فرستد و می‌گوید "ببینید در مدینه چه اتفاقی افتاده است؟"، وقتی که ایشان می‌آید، این نماینده پدر همین «امیر [عباس] هویدایی» بود که در انقلاب ما اعدامش کردیم. پدر ایشان به‌نام «حبیب‌الله هویدا» بود که به‌همراه دو سه نفر دیگر از ایران عازم مدینه می‌شوند. در آنجا که الآن اسنادش موجود است، حبیب‌الله هویدا وقتی عبدالعزیز را می‌بیند، می‌پرسد "چه اتفاقی افتاده است؟" در نامه می‌گوید "من دیدم نماینده بریتانیا با عبدالعزیز حرف می‌زند."، که ما می‌بینیم 25 روز بعدش قبور بقیع تخریب می‌شود؛ وگرنه تخریب در این دیدارها چه‌معنایی جز این می‌تواند داشته باشد؟ ما قطعاً می‌دانیم آنها به یهودی‌ها وصل بودند؛ اصلاً انگلیسی‌ها بودند که دولت یهود را در اسرائیل ایجاد کردند؛ یعنی بدون شک در این قضیه نقش داشتند، ولی متأسفانه اینها این‌قدر زیرک بودند که سند محکمی که دستمان بگیریم و بالا ببریم و بگوییم اینها مقصر بودند، وجود ندارد.

من یک سند تاریخی الآن دارم که کاردار سفارت بریتانیا در شیراز (ستاد اصلی در تهران بود) نامه‌ای به دربار رضاشاه می‌زند و می‌گوید "به‌خاطر اتفاقی که در مدینه افتاده است ما پرچم‌های کنسولگری را نیمه‌افراشته می‌کنیم"، یعنی "ما هم با مردم شیعه ایران ناراحتیم و غصه‌دار هستیم، به‌خاطر اینکه به مقدسات آنها توهین شده است."، ببینید چقدر اینها سیاست‌مدار بودند.

مطلبی در تکمله صحبت‌هایتان دارید بفرمایید.

ما در مستند اولمان تلگراف شهر سلماس اهل سنت‌نشین را نشان دادیم که دسته‌جات عزاداری مثل روز عاشورا فراهم می‌شود و به‌سمت مساجد و تکایا می‌روند؛ یعنی کاری که روز عاشورا کردند، روز تخریب کردند و توسط دولت مرکزی سه روز عزای عمومی اعلام می‌شود. متأسفانه داخل کشور آن‌چنان بها داده نمی‌شود و می‌توانم بگویم تقریباً از ماجرا پرت هستند، مثلاً همین امروز شما سایت http://WWW.BAQEE.ORG را ببینید. این سایت مربوط به شیعیان آمریکا در شهر واشنگتن است، بیینید چه می‌کنند! تمام کارهایشان را به‌صورت انیمیشن می‌سازند، فیلم می‌سازند، ولی الآن تلویزیون ما امشب خندوانه را پخش می‌کند، سریال‌های طنز را پخش می‌کند؛ همین امروز شیعیان پاکستان و شیعیان عراق حرکت می‌کنند و دسته دسته به مرز عربستان می‌روند و لب مرز عربستان می‌ایستند و شعار می‌دهند. کار هرساله‌شان است. امید که اصلاح شود.

تسنیم
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

جامعه، خانواده و تلویزیون چقدر در ماجرای سلفی شنیع با مقتول

پستتوسط najm134 » يکشنبه دسامبر 10, 2017 6:37 pm

آلودگي تلويزيون حكومتى جامعه، خانواده و تلویزیون چقدر در ماجرای سلفی شنیع با مقتول نقش دارند؟/ از سریال‌ها و فيلمهای فله‌ای جنايی تا زیاد شدن زحمت ‏روانپزشکان توسط تریبون‌داران


Image
قتل و در پی آن اقدام شنیع سوزاندن و سلفی با جسد که اخیرا در مهاباد اتفاق افتاده به علاوه چندین و چند اتفاق مشابه و دردناک، ریشه های اجتماعی خاص خود را دارد که از نحوه آموزش در خانواده و جامعه گرفته تا رسانه ها و تلویزیون را به چالش می کشد.

ماجرای قتل و آتش زدن جوان مهابادی توسط سه دوستش و اقدام شنیع آنها در خصوص سلفی گرفتن با مقتولی که روزی ‏رفیقشان بود، فارغ از دلایل شخصی و انگیزه های آنی، بی تردید ریشه های جامعه شناختی و روان شناسی خاص خود را هم ‏دارد.‏
به گزارش «انتخاب»، ماجرا به قدری دردناک و پرسروصدا بود که در همان ساعات اولیه، شایعات بسیاری در فضای مجازی ‏درباه آن دست به دست شد؛ از خودکشی یکی از سه متهم تا مست بودن آنها هنگام قتل و ... علت این شایعات را باید در یک ‏موضوع جستجو کرد و آن اینکه ارتکاب چنین جنایتی، «باورکردنی» نیست. اینکه چطور سه جوان دوستشان را به قتل ‏برسانند؛ روز بعد به محل جرم برگردند و با مشاهده اینکه فرد مذکور هنوز زنده است، او را به آتش بکشند و سلفی بگیرند برای ‏هیچ عقل سلیمی قابل باور نیست.‏
در توجیه چرایی این اتفاقات باید به ریشه های جامعه شناختی و روانشناختی ماجرا و نیز زمینه سازی های ناخواسته رسانه ای ‏به ویژه توسط تلویزیون توجه کرد.‏
هیجانات لحظه ای یا برنامه ریزی برای قتل؟
گفته ها و اعترافات بسیاری از افرادی که مرتکب قتل شده اند، نشان می دهد آنها از قبل برنامه ای برای جنایت نداشتند. به ‏عبارت دیگر، خشم آنی در یک لحظه حساس باعث انجام جنایت شده است.‏
این موضوع نشان می دهد مدیریتی روی رفتارهای اشخاص در لحظات بحرانی که فرد به هر دلیلی دچار عصبانیت می شود ‏وجود ندارد. ریشه این مشکل در آموزش نادرست مهارت های اجتماعی به افراد است. در زنجیره این آموزش، خانواده، مدرسه و ‏جامعه همگی نقش دارند. ‏
البته در مورد اخیر در مهاباد نمی توان گفت متهمان دچار هیجان آنی شده اند؛ بلکه باید زنجیره عوامل را برای آن جستجو کرد.‏
چه کسانی الگو شده اند؟
الگوهای جامعه ما در حال حاضر، از هنرمندان گرفته تا ورزشکاران و حتی بعضا افراد سیاسی، خود در بروز خشونت در جامعه ‏نقش دارند. کافی است درگیری دو ورزشکار در زمین بازی بر اثر کوچکترین اتفاقات یک مسابقه را مشاهده کنیم. بی شک فردی ‏که ورزشکار مذکور را الگوی خود قرار داده، در لحظات حساس و بحرانی نمی تواند بر خشم خود فائق آید.‏
بسیاری از ورزشکاران ما در خارج از زمین نیز الگوی به مراتب نامناسب تری برای هوادارانشان به شمار می روند. ورزشکاری ‏را نطر بگیرید که هر روز با یک شمایل جدید وارد جامعه می شود؛ مدام دم از دین و مذهب می زند اما در نهایت، پرونده مخفی ‏کاری مالی اش به یک رسوایی بدل می شود.‏
یا هنرمندی که خود را یک فرد مذهبی در جامعه معرفی کرده اما ناگهان آن روی خود را خواسته و ناخواسته به جامعه نشان می ‏دهد. طبعا چنین افرادی در القای حس دورویی و خشونت در جامعه اثرگذارند.‏
در حوزه سیاسی نیز اوضاع به همین صورت است؛ ترویج اتهام زنی، ادبیات نامناسب و رواج دروغ در جامعه نتیجه خود را در ‏آمار بزه های اجتماعی نشان می دهد. هشدار چندی پیش وزیر بهداشت در این زمینه جای نگرانی دارد. او گفته بود: امیدوارم ‏سیاست‌گذاران، دولت، مجلس، خطبا، ائمه جمعه و هر کسی که در کشور تریبونی دارد زحمات روانپزشکان را زیاد نکند و اعصاب ‏مردم را تحت تأثیر قرار ندهد،‌ تهمت نزنند، اضطراب را تحمیل نکنند و اگر آبی برای شما نمی آورند کوزه را هم نشکنند تا شاهد ‏کاهش اختلالات روانپزشکی باشیم.‏
تلویزیون و عادی سازی خشونت
بی تردید یکی از دلایل عادی شدن جنایت در جامعه، تکرار و تعدد مشاهده صحنه های خشونت آمیز است. در این میان رسانه ها، ‏نقش اصلی را دارند و از همه بیشتر، تلویزیون. اینکه صداوسیمای حكومتي ايران ما، صرفا به دنبال خرید فیلم ها و سریال های ارزان قیمت فله ‏ای جنايي و نیز انیمیشن های بی سر و ته است، نتیجه خود را در عادی سازی خشونت در جامعه و حتی تشویق به آن، نشان می دهد.‏ این صداوسیماست که ‏شرایط و زمینه های پخش آنها را در نظر نمی گیرد. مثلا سریال های حاوی صحنه های القاکننده خشونت را در ساعات نامناسب ‏پخش می کند؛ یا برنامه ریزی مناسبی برای توالی سریال ها و فیلم ها ندارد؛ یا هشدارهای لازم را در خصوص آنها نمی دهد یا ‏انیمیشن ها را بدون در نظر گرفتن شرایط سنی و نیز تطبیق آنها با جامعه ایرانی پخش می کند.‏
‏ شوربختی آنجاست که حتی ساخته های داخلی تلویزیون و سریال های وطنی هم دست کمی از خارجی ها ندارند و در ترویج ‏خشونت و القای استرس با آنها در رقابتند!‏
آنچه مسلم است اینکه در یک جامعه سالم، نمی توان انتظار داشت حوادثی مانند آنچه بر سر جوان مهابادی آمد، رخ دهد؛ به بیان ‏ساده تر، جامعه ناسالم است که زمینه را برای بروز چنین حوادثی مهیا می کند.‏
چهار پسر جوان پس از قتل دوست صمیمی‌شان با ضربه‌های ساطور و چاقو، او را به آتش کشیدند و از تمام این اقدامات خود فیلم گرفتند. پلیس مهاباد، متهمان را دستگیر و بازجویی از آنها را آغاز کرده است.
روزنامه جام جم در ادامه این مطلب می‌نویسد: سوم مهر امسال، یکی از چوپان‌های مهاباد با جسدی سوخته کنار جاده روبه‌رو شد و به پلیس خبر داد. با حضور ماموران در محل، جسد به پزشکی قانونی منتقل و شناسایی هویت او آغاز شد.
همزمان خانواده‌ای نیز با مراجعه به کلانتری از مفقود شدن پسر 19 ساله‌شان به نام صادق خبر دادند و گفتند: «صادق دیشب همراه چهار نفر از دوستانش سوار خودروی پراید شد و از خانه بیرون رفت. آنها هم دانشگاهی و از دوستان چندین ساله هم هستند.»
پس از تشخیص هویت مشخص شد، جسد سوخته متعلق به صادق است.
با کشف این سرنخ، بازداشت متهمان به جریان افتاد و آنها در عرض 24 ساعت از سوی پلیس دستگیر شدند و در بازجویی‌ها به قتل صادق به‌دلیل اختلافات شخصی اعتراف کردند.
همزمان با دستگیری متهمان، فیلمی از صحنه قتل پسر جوان به‌دست آمد که در آن متهمان از صحنه قتل و آتش زدن مقتول فیلم گرفته بودند.
صادق دانشجوی حسابداری بود و یک خواهر کوچک‌تر از خود دارد. یکی از بستگانش که فیلم لحظه قتل و آتش زدن او را دیده، درباره جزئیات حادثه به جام‌جم گفت: «هر چهار پسری که دستگیر شده‌اند بین 18 تا 20 سال دارند و همیشه در دانشگاه و بیرون با صادق بودند. آنها شب حادثه، صادق را به بهانه تفریح سوار پراید کردند و با هم به چند کیلومتری مهاباد رفتند اما در یک لحظه با ساطور و چاقو او را مجروح کردند و صبح روز بعد نیز در حالی‌که هنوز نفس می‌کشید با بنزین آتشش زدند.»
او درباره محتوای فیلمی که متهمان از صحنه قتل و سوزاندن تهیه کرده‌اند نیز گفت: «فیلم حدود 15 دقیقه است و چندبار قطع و وصل می‌شود. اولین ثانیه‌های آن نیز صادق را در حالی‌که سرش زخمی است و به حالت تقریبا بیهوش در صندلی عقب ماشین نشسته و سرش روی بالشتک خودرو افتاده، نشان می‌دهد. متهمان خیلی خونسرد و آرام هستند، صدای ضبط خودرو را بلند کرده‌اند و ماشین هم در حال حرکت است. آنها دستکش سفید دارند و به صورتشان نیز ماسک زده‌اند.»
وی افزود: «فیلم لحظه‌ای قطع می‌شود اما در شروع دوباره می‌بینیم متهمان ماشین را به بیرون از شهر برده‌اند و در حال پیاده شدن از آن هستند. سپس با ساطور و چاقو ضرباتی به صادق می‌زنند. در این لحظه، صدای یکی از متهمان می‌آید که به دیگری می‌گوید برو تو هم بزن... داره بلند می‌شه...»
آشنای صادق، لحظه آتش زدن مقتول را نیز این‌گونه توضیح می‌دهد: «فیلم خیلی فجیع است و نمی‌توان به راحتی به آن نگاه کرد. ثانیه‌های آخرش، صادق را در حالی‌که در آتش است، نشان می‌دهد. آنها بنزین ریختند و او را آتش زدند. در بخشی از فیلم دو نفر از متهمان را دیدم که دوربین را بالا می‌آورند و ـ به حالت سلفی ـ ژست می‌گیرند.»
به گفته وی، مراسم تشییع صادق روز جمعه در مهاباد برگزار شد و پدر و مادر او نیز با حضور در دادسرا، درخواست قصاص کردند.
رئیس کل دادگستری آذربایجان‌غربی درباره حادثه به میزان گفت: «سوم مهر امسال، جسد سوخته مجهول‌الهویه در جاده‌ای روستایی کشف شد و بلافاصله ماموران و بازپرس شعبه اول دادسرای مهاباد در محل حاضر شدند.»
توکل حیدری با بیان این‌که جسد متعلق به صادق، متولد 77 است، افزود: در این زمینه چهار نفر دستگیر شده‌اند که سه نفر از آنها به اتهام مشارکت در قتل عمد با قرار بازداشت موقت و یک نفر دیگر هم به اتهام معاونت در قتل عمد با قرار وثیقه به زندان معرفی شدند.» وی با بیان این‌که تحقیقات تکمیلی درباره انگیزه متهمان ادامه دارد، افزود: «هر سه متهم به قتل، به انجام اعمالی که منجر به قتل شده اعتراف کرده‌اند.»
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

برنامه‌های مملو از منفی‌بافی و ترسیم‌کننده چهره‌ای ناامیدکنن

پستتوسط najm134 » سه شنبه دسامبر 19, 2017 10:36 pm

برنامه‌های مملو از منفی‌بافی و ترسیم‌کننده چهره‌ای ناامیدکننده از کشور در تلويزيون حكومتي ايران


هشدار مسیح مهاجری درباره قتل ۲ روحانی در هفته اخیر

بعضی برنامه‌های رسانه ملی پر از منفی‌بافی و ترسیم‌کننده چهره‌ای ناامیدکننده از کشور است

«در کشوری که مسئولین آن در برج عاج زندگی می‌کنند و به جای شنیدن درد دل‌های مردم و حل مشکلات آنان، به جنگ لفظی با همدیگر مشغولند و عده‌ای نیز با استفاده از این فرصت مشغول چپاول بیت‌المال هستند، طبیعی است که با پدیده‌های انحرافی خطرناکی از قبیل آن چه هفته گذشته رخ داد مواجه شویم.»

زخم‌هایی که در مناظره‌ها بر پیکر نظام وارد شد، هنوز تازه است؛ آیا جنگ لفظی و دعواهای سیاسی بی‌حاصل بس نیست/ بعضی برنامه‌های رسانه ملی پر از منفی‌بافی و ترسیم‌کننده چهره‌ای ناامیدکننده از کشور است

حجت الاسلام و المسلمین مسیح مهاجری معتقد است: زخم‌هایی که در مناظره‌ها و تبلیغات تهاجمی انتخابات ریاست‌جمهوری بر پیکر نظام جمهوری اسلامی ایران وارد شد، هنوز تازه است و این روزها اولین چرک‌های خود را بروز داده است.

به گزارش «انتخاب»، او نوشته است: قتل دو روحانی در هفته گذشته به ویژه با توجه به این که میان قاتلان و مقتولان هیچ سابقه آشنایی یا خصومتی وجود نداشته و به گفته یکی از قاتلان، او به دلیل این که نتوانست برای حل مشکل خود با نمایندگان مجلس شورای اسلامی تماس برقرار کند، پس از ناکامی از ورود به ساختمان مجلس تصمیم گرفت یکی از مسئولین را به قتل برساند، اهمیت توجه به ریشه‌های این حوادث را بیشتر نمایان می‌کند. هر چند این قاتل به جای آن که به سراغ یکی از مسئولین برود به تصور این که هر کس ملبس به لباس روحانی باشد، مسئول است کسی را به قتل رسانده که مسئولیتی در هیچ یک از قوای سه‌گانه نداشته، ولی نکته مهم همین است که او و امثال او نظام حکومتی موجود را با روحانیت همسان می‌بینند و بر اساس همین تصور اشتباه مرتکب اقداماتی می‌شوند یا مطالبی به زبان می‌آورند تا اعتراضشان به مسئولین را ابراز نمایند و نشان بدهند. نکته مهم‌تر این است که چرا بعضی افراد به نقطه‌ای می‌رسند که درصدد قتل برمی‌آیند و کاری از قبیل کشتن یک مسئول آنها را راضی می‌کند؟

مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز این روزنامه نوشت: وقتی افرادی که در سطح نامزدی ریاست‌جمهوری در برابر چشمان ده‌ها میلیون نفر طوری درباره عملکرد مسئولین نظام سخن می‌گویند که هر بیننده و شنونده‌ای احساس می‌کند در این کشور کاری به نفع مردم انجام نشده و همه جا را فساد گرفته و هر کس به قدرت می‌رسد، درصدد چپاول ثروت کشور برمی‌آید، طبیعی است که افراد فاقد اطلاعات و تحلیل واقعی درباره مسائل جامعه از نظام تصوری منفی پیدا کنند و به همه مسئولین بدبین شوند. این بدبینی اگر با ناامیدی همراه شود و افرادی به دلیل مشکلات زندگی و مواجه شدن با درهای بسته در قوای سه‌گانه سرخورده شوند، طبیعی است مرتکب اقدامی غیر عادی شوند. بعضی افراد اقدام به خودسوزی می‌کنند، بعضی به جان نزدیک‌ترین افراد خود می‌افتند و بعضی دیگر به تصور انتقام از مسئولین درصدد جنایتی برمی‌آیند که نمونه‌هایی از آن را در هفته گذشته شاهد بودیم.

تبلیغات مسموم دشمنان به ویژه رسانه‌های بیگانه و همین طور فضای مجازی نیز به ناامیدی‌ها و بدبینی‌ها دامن می‌زند و شرایط حادی پدید می‌آید که نتیجه آن ارتکاب بعضی جنایات و اقدامات غیر منطقی می‌شود. متاسفانه رسانه ملی و بعضی رسانه‌هایی که باید چهره‌ای واقعی از نظام و مسئولین آن ارائه کنند و در کنار نواقص و نارسائی‌ها، خدمات و اقدامات مثبت را هم یادآور شوند، برعکس عمل می‌کنند. بعضی برنامه‌های رسانه ملی پر از منفی‌بافی و ترسیم‌کننده چهره‌ای ناامیدکننده از کشور است. دست‌اندرکاران این برنامه‌ها به دلیل مخالفتی که با بعضی مسئولین دارند، اساس را فراموش کرده و درصدد انتقام گرفتن برمی‌آیند و به این عارضه خطرناک توجه نمی‌کنند که محصول تبلیغات منفی آنها همین اقدامات خطرناکی است که این روزها شاهد آن هستیم.

در بعضی ادارات نیز پارتی بازی، رشوه و کارشکنی‌ها مردم را ناامید می‌کند و به ناراضی‌تراشی دامن می‌زند. در بخش‌هایی از قوه قضائیه نیز عواملی وجود دارند که به وظیفه خود عمل نمی‌کنند و با ناراضی تراشی‌های خود حتی خدمات صادقانه قضات شریف و پاکدامن را نیز زیر سوال می‌برند. مجلس شورای اسلامی بعد از حمله داعش، با برج و باروهایی که به دور خود کشیده، راه را بر مراجعین بسته و افراد گرفتار را با درهای بسته مواجه می‌کند. این واقعیت تلخ را بپذیریم که بسیاری از مردم گرفتار، برای حل مشکلاتشان پناهگاهی ندارند. تاسف بارتر این که مسئولین ما به بهانه‌های مختلف از مردم فاصله گرفته‌اند و مردم در مواردی که مظلوم واقع می‌شوند و به حق قانونی خود نمی‌رسند، به آنها دسترسی ندارند تا مشکلات خود را با آنها در میان بگذارند و راهی برای رفع ظلم پیدا کنند. فقر و محرومیت نیز یک واقعیت انکارناپذیر است که بسیاری از مسئولین از آن بی‌خبرند. در کشوری که مسئولین آن در برج عاج زندگی می‌کنند و به جای شنیدن درد دل‌های مردم و حل مشکلات آنان، به جنگ لفظی با همدیگر مشغولند و عده‌ای نیز با استفاده از این فرصت مشغول چپاول بیت‌المال هستند، طبیعی است که با پدیده‌های انحرافی خطرناکی از قبیل آن چه هفته گذشته رخ داد مواجه شویم. بعضی از مسئولین ما به جای سخن گفتن از وظایفی که بر عهده دارند به همه چیز می‌پردازند و از زمین و آسمان حرف می‌زنند و به بالا و پائین دنیا حمله می‌کنند و شاید نمی‌دانند در یک قدمی آنها گرفتارانی هستند که در محرومیت و ظلم و عدم توجه به مشکلاتشان دست و پا می‌زنند و از این که کسی به داد آنها نمی‌رسد و در عین حال مسئولان هر روز شعارهایی می‌دهند که گویی همه چیز سر جای خود قرار دارد و هیچ مشکلی وجود ندارد، متعجب می‌شوند و به نتایجی می‌رسند که اقدامات انحرافی بخشی از عوارض آن است.

آیا این حوادث خطرناک، به اندازه کافی پیام با خود ندارند که مسئولین ما را به خود بیاورند؟ آیا جنگ لفظی و دعواهای سیاسی بی‌حاصل بس نیست؟ آیا به عاقبت راهی که در پیش دارید اندیشیده‌اید؟ آیا می‌دانید اگر از کنار واقعیت‌های تلخ جامعه بی‌تفاوت عبور کنید، گرفتاران جامعه به این قبیل اقدامات بسنده نخواهند کرد و به کار دیگری دست خواهند زد که انتظارش را ندارید؟ تا دیرتر نشده ریشه‌های نارضایتی‌ها را پیدا کنید و آنها را بخشکانید.»
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

: سوء استفاده متصديان سينما از جنسيت بازيگران به عنوان شرط ا

پستتوسط najm134 » چهارشنبه ژانويه 10, 2018 11:19 am

سوء استفاده متصديان سينما از جنسيت بازيگران به عنوان شرط استخدام و ترقي جايگاه سينمايي


سوء استفاده متصديان سينما از جنسيت بازيكران به عنوان شرط استخدام و ترقي جايكاه سينمايي روایت بازیگر زنی که صدبار مورد آزار جنسی قرار گرفت

به جرات می‌توانم بگویم در هر پروژه‌ای که کار کرده‌ام با تبعیض و آزار جنسی مواجه شده‌ام.حداقل 100 ماجرای این چنینی را پشت سر گذاشته‌ام. فکر می‌کنم خیلی از بازیگران زن مثل من به همین وضع دچار بودند.
Image
به گزارش مشرق ، مثل بسیاری از بازیگران هالیوود، ناتالی پورتمن هم در حال زیر و رو کردن کارنامه‌اش است که با آزارهای جنسی متعدد همراه بوده است. پورتمن که در فستیوال والچر لس آنجلس حاضر شده بود و درباره موج اعتراض زنان فعال در صنعت سینمای هالیوود گفت: به جرات می‌توانم بگویم در هر پروژه‌ای که کار کرده‌ام با تبعیض و آزار جنسی مواجه شده‌ام. او اعتراف کرد که هر چه بیشتر به تجربه‌های گذشته رجوع کرده ، بیش‌تر متوجه فاجعه شده است..
اول با خودم گفتم من قصه‌ای شبیه این برای تعریف کردن ندارم! ولی بعد که کمی فکر کردم دیدم حداقل 100 ماجرای این چنینی را پشت سر گذاشته‌ام. فکر می‌کنم خیلی از بازیگران زن مثل من به همین وضع دچار بودند. یعنی با شروع این موج اعتراضی تازه نشستند و با خودشان اتفاقات دوران کاری شان را مرور کردند و این بار از زاویه‌ای جدیدی به آن نگاه کردند. اتفاقاتی که شاید تا پیش از این به نظرشان جزئی جدا نشدنی از کار در هالیوود بوده و تلاش کردند به آن توجه نکنند.
پورتمن به یاد می آورد یک بار تهیه کننده‌ای از او دعوت کرد، با هواپیمای شخصی‌اش همراه با تیم همکار او در کمپانی سفر کنم. دعوتش را پذیرفتم و وقتی داخل هواپیما شدم، فهمیدم فقط ما دو نفر در هواپیما هستیم. اتفاقی نیفتاد اما برای من این وضعیت دشوار بود و به شدت اذیت شدم و به او اعتراض کردم.یادم می آید مدتی در دوران جوانی‌ام، اصلا و ابدا حاضر نبودم بعضی از صحنه ها را بازی کنم. چون از مرورهای که درباره نقش می خواندم احساس کردم تصویری از من در ذهن مخاطب در حال شکل گرفتن است که دوست ندارم آنرا تقویت کنم.پورتمن معتقد است بخشی از منزوی کردم زنان در لوکیشن فیلم عامدانه است. دور کردن زنان از یکدیگر نوعی استراتژی مدیریتی است.تازه می فهمیم هیچ کدام از قربانیان فکر نمی کردند صدها نفر دیگر هم در شرایط مشابهی قرار دارند.
منبع: روزنامه سینما
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

مافياي امنيتي و اثار سلطه بر تلويزيون و ايجاد فرقه انحرافي

پستتوسط najm134 » جمعه فبريه 23, 2018 10:24 am

مافياي امنيتي و اثار سلطه بر تلويزيون و ايجاد فرقه انحرافي حلقه

مافياي امنيتي و اثار سلطه بر تلويزيون و ايجاد فرقه انحرافي حلقه و بعد از اب واكردن نه حذفش كردند و همينطور از تلويزيون ادامه مي دهد
=========
منصوری لاریجانی و ارتباط با فرقه حلقه
بعد از مدتی این تضادها در قالب آسیب‌های اخلاقی و رفتاری فراگیران و درمانجویان عرفان حلقه بروز یافت و پایه‌گذاران عرفان حلقه از این جهت مورد نقد و پرسش قرار گرفتند. در این شرایط بود که منصوری در محافل مذهبی خود را جدا از عرفان حلقه نشان می‌داد و خود را از آنها نمی‌دانست!
Image
به گزارش خبرنگار فضای مجازی فرقه نیوز به نقل از پایگاه انجمن نجات از حلقه،فاطمه میرزائیان مدیر انجمن نجات از حلقه نوشت: اسماعیل منصوری لاریجانی... نقش او در تثبیت عرفان حلقه در ابتدای فعالیت این فرقه غیر قابل کتمان است.
وی برای بعضی از کتاب‌های طاهری مقدمه نوشت و در مواردی هم با شرح نوشته‌های مؤسس عرفان حلقه به آنها رنگ و بوی کلامی و عرفانی بخشید. وی مطالبی را جهت تطبیق گفته‌های طاهری با مفاهیم اسلامی اختصاص داد و سخنانی را هم در تأیید شخص طاهری به عنوان مقدمه ذکر نمود.
در ارتباطی که دوستان ما با ایشان داشتند و درخواست کردند موضع خود را درباره عرفان حلقه بیان واعلام برائت کند، ایشان نپذیرفت و گفت موقعیتشان در دانشگاه و صداوسیما به خطر می‌افتد. گفتنی است ایشان در صداوسیما در برنامه‌های گفت‌وگومحور به عنوان کارشناس عرفان اسلامی حضور می‌یابد و در هفته جاری روز چهارشنبه 92/10/25، در جشنواره بین‌المللی جام جم که از شبکه 3 سیما پخش زنده شد، از ایشان تقدیر گردید!
یک سوال مهم برای ما باقی است. کسی که با تحصیلات عرفان اسلامی به عنوان کارشناس عرفان به جامعه معرفی می‌شود، چطور قدرت تشخیص انحرافی‌بودن عرفان حلقه را نداشته و به انتشار آن کمک شایانی کرده است؟ وی تنها دلیل خروج خود از این عرفان را در سال 89 عدم التزام سردمداران آن را به مسائل شرعی مثلأ نماز نخواندن طاهری و اختلاط در جلسات عرفان حلقه بیان کرده است؟ آیا عرفان حلقه غیر از این موارد مشکل دیگری نداشته؟ پس ضدیت آموزه‌های آن با دین و قرآن مهم نبوده و صدها سوال بی‌جواب دیگر که ما را واداشت تا از ایشان بخواهیم با شرکت در مصاحبه‌ای پاسخگو باشند که امیدواریم به این درخواست پاسخ مثبت دهند.

گزارشی که در پی خواهد آمد، شرحی از عملکرد اسماعیل منصوری لاریجانی در مورد عرفان حلقه است که می‌خوانید:

مقدمه
تقریباً از نیمۀ دهۀ 1370 گروهی با نام عرفان حلقه در کشور ما شروع به فعالیت کرد. فردی به نام محمدعلی طاهری با همکاری گروهی که شاخص‌ترین افرادشان «اسماعیل منصوری لاریجانی» بود، این فرقه را پایه‌گذاری و برای آن اساسنامه‌ای را تنظیم کردند؛ سپس در قالب دوره‌های آموزشی که نخست توسط طاهری برگزار می‌شد، به آموزش عده‌ای از مردم پرداختند. در مرحله بعد با تربیت کسانی به عنوان مستر در شهرهای مختلف به صورت هرمی رشد کردند و فعالیت خود را گسترش دادند.
گذشته از سرمایه کلانی که از این طریق عاید پایه‌گذاران این فرقه شد، آموزش‌هایشان نتایج سؤال‌برانگیزی در مربیان، فراگیران و درمانجویان این تشکیلات داشته است.
در فراز و نشیب‌هایی که عرفان حلقه پشت سر گذاشت، موضع‌گیری‌های منصوری لاریجانی بسیار جالب و قابل توجه است. برای ایشان که استاد دانشگاه و مجری برنامه‌های مذهبی در سیمای جمهوری اسلامی ایران است، اعتبار شخصی و منافع فرقه‌ای، موضع‌گیری‌های دوگانه‌ای را در طول چند سال از سوی ایشان رقم زد. در این گزارش تحلیلی به بررسی این حرکت زیگزاگی می‌پردازیم:
نقش در تأسیس و بنیان‌گذاری عرفان حلقه
نخستین اقدام ایشان در بنیان‌گذاری عرفان حلقه، مشارکت در تدوین و شرح اساس‌نامه و نامگذاری عرفان حلقه با نام «عرفان کیهانی» بوده است. به علت تفاوت نظر و سلیقه‌ای که میان طاهری و منصوری بود، عرفان حلقه دو نام پیدا کرد: «عرفان حلقه» و «عرفان کیهانی».
از اینجا بود که اساس‌نامه عرفان حلقه در قالب کتابی با نام «عرفان کیهانی (حلقه)» به قلم اسماعیل منصوری لاریجانی و محمدعلی طاهری منتشر شد. این کتاب بارها و بارها تجدید چاپ شد و مطالب آن در دوره‌های آموزشی متعددی، برای فراگیران عرفان حلقه آموزش ارائه گردید. مقدمه منصوری بر این اساس‌نامه شامل مباحثی از تاریخ فلسفه است و در پایان به عرفان کیهانی می‌پردازد و می‌نویسد:
«انسان اگر در خود تأمل کند و درون‌‌شناسی را به جای مطالعه تجربیات دیگران در حوزه معرفت‌شناسی برگزیند، دیر یا زود به شبکه جهانی توحید وارد می‌شود. مصداق این نظریه، تجربه ارزشمند استاد طاهری است، که با خود جوششی و درون کوششی بسیار، توانسته راهی به شبکه کیهانی وجود پیدا کند و بر اساس یافته‌ها و نمودها، نظریه خاصی ارایه نماید که به لحاظ مفهومی با اصطلاحات و تعابیر عرفان اسلامی مطابقت دارد. از این رو، ما آن را «عرفان کیهانی» نام نهاده و بیان و نظر ایشان را در پاورقی این کتاب به طور مبسوط شرح نموده‌ایم تا خوانندگان عزیز بدانند که طرق الی الله به تعداد انفاس خلایق، به ویپه خلایق انسانی و تلاشگر است. وقتی این ارتباط که منشأ آن فطرتی است، در قالب احکام شریعت قرار گیرد و سلامت آن بر اساس آیات و روایات تأیید شود، عمل آن نه‌تنها مضّر نیست، بلکه به عنوان یک تجربه ارزشمند، پویندگان طریق هدایت را راهنمایی و تقویت خواهد کرد.
امید است این اثر نفیس که محصول مجاهدت استاد طاهری است و سرکار خانم دکتر ویدا پیرزاده آن را تدوین و ویراستاری نموده‌اند، منشأ خیر و هدایت تشنگان حقیقت در این سرای مرموز هستی واقع شود و هر کسی این قدرت و توانمندی الهی را در خود بیابد و با استعداد فطری و علم اعطایی خدا که در نهاد او تعبیه شده است، خود را به شبکه وحدت وجود متصل نماید و در این راه از ملامت و سعایت بد خواهان نهراسد.
بر ما بسی کمان ملامت کشیده‌اند/تا کار خود به ابروی جانان گشاده‌ایم
ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده‌ای/ما آن شقایقیم که با داغ زاده‌ایم
والسلام
اسماعیل منصوری لاریجانی
دی ماه 1384»
(عرفان کیهانی (حلقه).ص39و40)
در این مقدمه مبسوط و سرانجام در فرازهای پایانی، منصوری لاریجانی برای طاهری سنگ تمام می‌گذارد و گذشته از اینکه او را استاد خطاب می‌کند، این اثر را نفیس و محصول مجاهدت استاد و مورد تأیید آیات و روایات و راهنمای پویندگان طریق هدایت معرفی می‌نماید.
در کتاب عرفان کیهانی (حلقه) افزون بر مقدمه شرح و تفسیر مفصلی از سوی منصوری نوشته شده که در آن می‌کوشد ایده‌ها و ادعاهای طاهری را با آیات و روایات تطبیق دهد و در این راه زحمت زیادی متحمل شده و تفسیرها و تأویل‌های شگفت‌انگیزی را بر کلام خدا تحمیل کرده که البته این موضوع در جای دیگری باید مورد بررسی قرار گیرد.
کتاب دیگری که در دوره‌های عرفان حلقه آموزش داده می‌شود، «انسان از منظری دیگر» نام دارد که به قلم طاهری نوشته شده و مقدمه‌ای از طرف منصوری بر آن نگاشته شده است. منصوری در این مقدمه برای طاهری سنگ تمام گذاشته و تمام اعتبار علمی و اجتماعی خود را به طاهری پیشکش می‌کند و می‌نویسد:
«در این نوع درمان، بیمار توسط فرادرمانگر به شبکه شعور کیهانی (شبکه آگاهی و هوشمندی حاکم بر جهان هستی یا همان شعور الهی) متصل می‌شود و با روش اسکن مورد کاوش درونی قرار می‌گیرد، بر اثر اسکن، اعضای معیوب و تنش دار بیمار مشخص شده و با حذف علایم، درمان آغاز می‌شود. فرادرمانی برای درمان از شعور الهی و از نیرو و قدرت الهی که با نام «قائم» و «دائم» در عالم جاری است استفاده می‌کند.
البته آنچه در روش فرادرمانی استاد طاهری ملاحظه می‌کنید، در واقع ماحصل دریافت‌های ایشان از شبکه هوشمندی الهی است که توانسته‌اند با روش علمی و کاربردی، آن را در اختیار علاقه‌مندان به فرادرمانی و بیماران قرار دهند. امید داریم که الهامات سبوحیه ایشان با آموزه‌های عرفانی و قرآنی همچنان هماهنگ و مؤثر عمل نماید تا همگان بدانند که طبیب اصلی در عالم، خداوند متعال است.
اسماعیل منصوری لاریجانی»
(انسان از منظری دیگر.ص10)
این مقدمه نشان می‌دهد که منصوری با روش‌های عرفان حلقه و مدعاهای آن درباره درمانگری و اتصال با شعور کیهانی کاملاً آشناست و درصدد تأیید آنها بر آمده و این مطالب را الهامات سبوحیه و منزه از وسوسه‌های شیطانی می‌داند.
استفاده‌های طاهری و منصوری از آیات قرآن و ادبیات دینی و نیز ادعای اسلامی و ایرانی‌بودن عرفان حلقه در حالی است که در اساسنامه عرفان حلقه می‌خوانیم: «اعتقادات افراد به دو بخش زیربنا و روبنا تقسیم می‌شود. زیربنا بخش اشتراک فکری همه انسان‌ها بوده، همان‌گونه که در بخش نظری و عملی عرفان کیهانی (حلقه) به اثبات می‌رسد، شعور الهی و یا هوشمندی حاکم بر جهان هستی است که در این شاخه عرفانی مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد. روبنای فکری نیز شامل دستورالعمل‌های ادیان و مذاهب و تعاریف و راه‌های مختلف رسیدن انسان به تعالی است که آن نیز خود می‌تواند به دو بخش اشتراکی و اختصاصی تقسیم شود.
در عرفان کیهانی (حلقه)، زیربنای فکری انسان مورد بررسی اصلی قرار گرفته، در مورد روبنای فکری اشتراکی، تعاریفی پیشنهاد می‌نماید و با بخش اختصاصی روبنای فکری انسان‌ها که شامل اعتقادات و مراسم و مناسک مختلف است، برخورد و مداخله‌ای ندارد.» (عرفان کیهانی. ص71)
با این توصیف عرفان حلقه، ایده‌ای فرافرهنگی و برون‌دینی است که رنگی از فرهنگ‌های گوناگون بر آن ننشسته و تعالیم هیچ یک از ادیان در آن اثری نگذاشته است. با توجه به این موضوع چگونه گفته می‌شود: عرفان کیهانی (حلقه) متکی به عرفان این مرز و بوم است. (عرفان کیهانی.ص50) و نیز می‌نویسند: «عرفان کیهانی (حلقه)، که عرفانی ایرانی و اسلامی و برخاسته از فرهنگ ماست» (عرفان کیهانی (حلقه).ص51)
اگر گفته شود که اسلام، زیربنای همه ادیان است و از این رو مبنای یک ایده فرادینی و فرافرهنگی قرار گرفته است. به این موضوع توجه می‌دهیم که اساس اسلام اعتقادات است و مراسم و مناسک خاص از ضروریات این دین هستند و این دین به طور روشنی با سایر ادیان متفاوت است؛ به طوری که پیروان ادیان دیگر نمی‌توانند خود را متعلق به این دین بدانند. گذشته از این تأکید بر ایرانی‌بودن عرفان حلقه مشکل را دوچندان می‌کند و تعلق فرهنگی آن را در تضاد بیشتر با ادعای فرافرهنگی‌بودن قرار می‌دهد.

موضع‌گیری منصوری در محافل مذهبی و پیامدهای آن
بعد از مدتی این تضادها در قالب آسیب‌های اخلاقی و رفتاری فراگیران و درمانجویان عرفان حلقه بروز یافت و پایه‌گذاران عرفان حلقه از این جهت مورد نقد و پرسش قرار گرفتند. در این شرایط بود که منصوری در محافل مذهبی خود را جدا از عرفان حلقه نشان می‌داد و خود را از آنها نمی‌دانست!
یکی از این اظهار نظرهای غیر رسمی طاهری از سوی یک خبرنگار ضبط شد و به صورت یک خبر در روزنامه وطن امروز تاریخ، ششم و هفتم بهمن ماه سال 1387 منتشر شد. پیرو انتشار این خبر منصوری شتابزده دست به قلم می‌‌شود، آن را تکذیب می‌کند و تکذیبیه را به دفتر روزنامه می‌فرستد و درخواست انتشار آن را مطرح می‌کند. این روزنامه هم مطابق قوانین تکذیبیه را منتشر می‌کند. متن کامل تکذیبیه از این قرار است:

افزایش انتقادات از منصوری

بعد از این رویداد منتقدان عرفان حلقه که تا کنون تنها به علت حسن سابقه و حسن اشتهار منصوری او را فریب خورده عرفان حلقه می‌دانستند و دست اندر کار و پشتیبان این فرقه به شمار نمی‌آوردند، از مسامحه و ملاحظه دست کشیده و ایده‌ها و خطاهای منصوری را مثل طاهری به نقد و بررسی گذاشتند.
در این مدت منصوری کوشید تا با پیام‌های شخصی و واسطه کردن برخی از افراد قلم و بیان منتقدان را از خود بازگرداند، اما این راهکار اثری نبخشید. در این مدت پرسش‌ها و نقدها به جایی رسید که منصوری در سایت شخصی خود نامه کوتاهی را منتشر کرد و به طور اجمالی عملکرد عرفان حلقه را زیر سوال برد تا به دین وسیله در کنار منتقدانش قرار گیرد. متن کوتاه او این است:
بسمه تعالی
طی تماس‌های مکرر، بسیاری از افراد در خصوص جلسات عرفان حلقه و درمانگرها سوال می‌کنند، لذا لازم به تذکر است بنده هیچ گونه اطلاعی از محتوای جلسات درمانگر‌ها ندارم و تنها راه وصول به حقیقت را عرفان شیعه اثنی عشری می‌دانم. دلیل نوشتن پاورقی و مقدمه به کتاب عرفان کیهانی نیز همین بوده است تا نشان دهم که عدول از معارف اهل بیت علیهم السلام انحراف محض است. اما پس از شش سال از چاپ کتاب عرفان کیهانی و اطلاع از بعضی اقدامات درمانگر‌ها و تذکر به جناب مهندس طاهری باز شاهد عدم رعایت قواعد کتاب مذکور هستیم، این امر بنده را بر آن داشت که از ناشر محترم بخواهم در چاپ‌های بعدی به حذف نام و مطالب بنده اقدام نمایند. از خداوند متعال می‌خواهم حیات و مماتم را با معرفت و ارادت به اهل بیت علیهم السلام قرین فرماید که به حمدالله تا کنون چنین بوده است.
اسماعیل منصوری لاریجانی
اما این متن کوتاه که خود تأیید منصوری نسبت به کارهای گذشته‌اش در آن موج می‌زند، نمی‌توانست تجلیل از الهامات طاهری و تفسیر ایده‌ها و آرای او را توجیه کند. از این رو نقدها و پرسش‌ها از منصوری ادامه یافت تا اینکه با گذشت حدود یک سال و نیم از اعلام حمایت رسمی در روزنامه وطن امروز، منصوری با همکاری یکی از دانشجویانش مصاحبه‌ای را ترتیب می‌دهد و رسماً از طاهری انتقاد می‌کند.

اتهامات طاهری و دادگاهی‌شدن او
منصوری در حالی که روزبه‌روز بیشتر با نقدهای گوناگون مواجه می‌شد و موقعیت اجتماعی خود را در خطر می‌دید، ضربه نهایی را دریافت کرد. ضربه نهایی فراخوانده‌شدن طاهری به دادگاه بود. پرونده او از انواع اتهامات انباشته شده بود و افزون بر مسائل اعتقادی و اخلاقی، اتهاماتی نظیر جعل مدارک دانشگاه علوم پزشکی ایران و اعطای آن به اعضای فرقه حلقه نیز در پرونده او موجود بود.
طاهری پس از تفهیم اتهام و مدتی بازداشت با وثیقه آزاد شد و متعهد شد که مسائلی را مراعات کند؛ از جمله پایان دادن به دوره‌های عرفان حلقه که البته به این تعهدات عمل نکرد. طاهری در این مدت تورهایی را در خارج از کشور برگزار می‌کرد و پس از ثبت نام اعضا دوره‌های خود را در بعضی از کشورهای همسایه برگزار می‌کرد و به این ترتیب از تعهدات قانونی خود فرار کرد.
به هر روی منصوری با دادگاهی‌شدن طاهری و عدم التزام او به تعهداتش، دیگر مجالی برای حمایت از طاهری و عرفان حلقه نداشت و بسیار در تنگنا قرار گرفت. بنابراین مصمم شد تا خود را جدای از فرقه نشان دهد. به همین علت در مصاحبه‌ای برنامه‌ریزی‌شده با یکی از دانشجویانش اعلام کرد که از ابتدا با عرفان حلقه موافق نبوده است و در این راستا اظهاراتی داشت که با واقعیت هیچ سازگاری ندارد.

تناقض گویی منصوری در مصاحبه با سایت آتی نیوز
در این مصاحبه منصوری خود را کاملا از عرفان حلقه بر کنار معرفی کرده و ادعا می‌کند که از ابتدا منتقد عرفان حلقه بوده و مقدمه‌ها و شرح و تفسیر او بر کتاب‌های این فرقه به قصد انتقاد بوده است! در عین حال اعلام می‌کند که حمایت من و نوشته‌های من بر آثار طاهری باعث شد که آنها منتشر شود و در معرض دید صاحب نظران قرار گیرد؛ وگرنه آنها زیرزمینی عمل می‌کردند و امکان نقدشان وجود نداشت!
از همه جالب‌تر این است که انحرافات و آسیب‌های جبران‌ناپذیر عرفان حلقه به پیروانش تا حد تناقض‌گویی و سرقت علمی فروکاسته شده و هم از این رو عنوان مصاحبه ایشان این طور انتخاب شده است: «دکتر منصوری لاریجانی: عرفان کیهانی مرگش در تناقض‌گویی و اقتباس مؤلف از دیگران است»
این مصاحبه که در تاریخ 27 آبان ماه 1389 توسط سایت آتی نیوز منتشر شده، بدین شرح است:
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی شبکه خبری آتی نیوز؛ از چندی قبل تا کنون بحثی با عنوان عرفان کیهانی با چاپ کتابی در سطح جامعه مطرح شد. در پی چاپ این کتاب و برگزاری جلسات متعدد توسط مدعی این بحث با عناوینی همچون شعورکیهانی،فرادرمانی و....نقد و بحث‌های ضد ونقیضی را هم شاهد بودیم.
یکی از عواملی که باعث چاپ و ترویج این مباحث شد مقدمه‌ای بود که بر این کتاب توسط استاد اخلاق و عرفان اسلامی دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی زده بودند که انتقاداتی را نیز در پی داشت. بعد از بحث‌های مطروحه موافق و مخالف، شبکه خبری آتی نیوز این مباحث را مستقیما از این استاد مسلم عرفان اسلامی مطرح و ایشان هم با بزرگواری تمام پاسخ گفته تا به تمامی شایعات و ابهامات پایان بخشند.
مشروح این گفتگو را در ذیل می‌خوانیم:
–آتی نیوز: آيا فلسفه يا معرفت فلسفي براي دين ضرورت دارد؟
فلسفه با پرسش شروع ميشود و پرسش صفت عقل است‘ انسانهايي كه پرسش نميكنند بايد درسلامت عقل خود ترديد نمايند.امام باقر عليه السلام فرمود:"العلم خزاين مفتاحه السؤال" علم خزينه است وكليد آن پرسش.بنابراين معرفت فلسفي ويا پاسخ به چرايي‌ها با دين آميخته شده است.به عبارت ديگر فلسفه بادين تلازم دارد به طوري كه دين باقواعد فلسفي توسعه مي يابد ودر انديشه‌ها فراگير مي شود و فلسفه نيز با تكيه بر آموزه هاي ديني استحكام مي يابد.
دنياي امروز دنياي پرسشگري است وفلسفه ماهيتي گفتماني پيدا كرده است وهرانساني ناگزيراست كه فيلسوفي كند والا در فرآيند گفتمان فلسفي محو خواهد شد.
ازاينرو مقام معظم رهبري برضرورت فراگيري فلسفه و آشنايي با مكاتب گوناگون فلسفي در ديدار بااساتيد وطلاب حوزه علميه قم تاكيد نمودند.
–آتی نیوز: آيا ضرورت فلسفه باعرفان هم مثل فلسفه ضرورت دارد؟
اتفاقا فلسفه و عرفان با هم تعامل دارند و در شريعت اسلامي ازهم جدايي ندارند ولي نوع ماموريت آنها متفاوت است.
معمولا فلسفه راه كمال وسعادت رانشان ميدهد وعرفان چگونه رفتن وآداب سلوك در راه را تضمين ميكند.مثلا فلسفه با براهين مختلف به اثبات معاد مي پردازد وميگويد جهاني پس ازمرگ وجود دارد واين گزارش قرآني را به اثبات ميرساند"واليه ترجع الامور" وعرفان باچگونه رفتن وبا چه‌ها رفتن سالك را هدايت ميكند. البته عرفان وبرهان هردو ازجلوه هاي عقل ما هستند كه دردو ساحت شهود وبرهان تجلي ميكند.

_آتی نیوز: با توجه به بحث هاي شما در صداوسیما در برنامه معرفت با دكترديناني پاسخ به اين سوال ضروري مي‌نمايد كه آيا شريعت اصل است يا طريقت؟
درعرفان شيعه شريعت از طريقت جدا نيست بلكه باطن احكام شريعت را طريقت می‌گويند و هر چه عمل ما به احكام شريعت بيشتر و مخلصانه تر باشد ادراك باطن و سر احكام براي ما آسانتر ميشود.
كسانيكه ميگويند شريعت از طريقت جداست برخي نحله هاي صوفيه هستند كه شريعت را نردبان و طريقت را پشت بام ميدانند و معتقدند وقتي سالك به حقيقت در طريقت نايل شد نيازي به شريعت ندارد.
چون شدي بر بام هاي آسمان زشت باشد جستجوي نردبان
اين عقيده مورد قبول عرفان شيعی نيست. اتفاقا وقتي انسان به سر عبادت و احكام شريعت رسيد تازه لذت تكليف را مي چشد و از عبادت سير نميشود.
–آتی نیوز: در عصرحاضر شاهد عرفانهاي نوظهوري هستيم راه شناخت ومقابله باآنهاچيست؟
بهترين راه شناخت عرفانهاي كاذب و نوظهور آن است كه ما شاخصه هاي عرفان اسلامي را به جوانانمان عرضه كنيم و مهمترين شاخص عرفان اسلامي آن است كه ماخوذ از قرآن و معارف اهل بيت عليهم السلام است (به كتاب عرفان اسلامي نگارش حقيركه توسط سازمان تبليغات چاپ شده است دراين باره مراجعه شود) همچنين به افراد امين و صاحب نظركه توان نقد عالمانه نحله هاي عرفاني را دارند مراجعه كنيد تاشما را از ماهيت عرفانهاي كاذب مطلع نمايند دراين روزگاربه هر كسي نميتوان اعتماد كرد. دامهاي فريب وخيانت در كمين جوانان مافراوان است.
بقول مولوي:
چون بسي ابليس آدم روي هست پس به هر دستي نشايد داد دست
حرف درويشان بدزدد مرد دون تا بخواند برسليمي زان فسون
كار مردان روشني و گرميست كار دونان حيله و بي شرميست
–آتی نیوز: مقدمه شما بركتاب عرفان كيهاني براي چه بوده است؟ آیا روشنگري بوده است؟
بسياري از دانشجويان دوره دكتري وقتي كتابشان را چاپ و منتشركردند ازبنده مقدمه خواستند ومعمولا ما اين كار را ميكنيم.البته مقدمه بنده برعرفان كيهاني هم به ده سال پيش مربوط مي شود.
اما در مورد كتاب عرفان كيهاني اولا قصد روشنگري ونقد داشته ام تاجوانان عرصه فلسفه وعرفان نارساييهاي عرفان كيهاني را در ساحت عرفان اسلامي بشناسند و تا جايي كه عرفان اسلامي هست بدنبال عرفانهايي كه حتي ادعاي تشيع و ولايتمداري ميكنند نروند.
خوبي نقد آن است كه حتي صاحب نظريه متوجه اشتباه خود ميشود و بجاي لجاجت وتعصب بي مورد زبان به اعتراف مي گشايد.
تاكيد مقام معظم رهبري به تشكيل كرسي نقد و نظريه پردازي در دانشگاهها وقوف معظم له به بركات نقد عالمانه است.
ثانيا با مقدمه بنده مؤلف كتاب عرفان كيهاني جرات پيدا كرد كتابش را با مجوز رسمي به چاپ برساند وبا اين كار، خود را در معرض نقد صاحبنظران قرار دهد.
اگر پنهان كاري ميكرد ما تا بحال نمي توانستيم ماهيت او را بشناسيم كما اينكه برخي نحله هاي نوظهور پنهانكاري مي كنند چون مي دانند اگر در بوته نقد و واكاوي قرار بگيرند وكاستي هاي آنان براي پيروانشان نمايان شود متلاشي خواهند شد.
بااين حساب ما بايد سياستمان اين باشد كه به همه انديشه‌ها ولو عليه ما باشند فرصت بدهيم تاخود را نشان بدهند سپس آنها را به حوزه نقد عالمانه هدايت كنيم و بدانيم بهترين راه مقابله با نحله هاي نوظهور نقد عالمانه وبرخورد منطقي است.
اگرحق باشندمي مانند والا"زبدا رابيا" چون كف روي آب خواهند رفت.
البته عرفان كيهاني از آغاز با ابهامات و تناقضات فراوان روبرو بوده است.در واقع ادعای این اشخاص ملغمه اي از عرفان اسلامي وحكمت خسرواني است كه رگه هايي ازعرفان مسيحيت و بودا درآن مشاهده ميشود.
بعبارت ديگر بايد گفت مؤلف اين كتاب نه منطق وفلسفه ميداند ونه با عرفان اسلامي آشنايي دارد ونه مهارتي درفهم آيات و روايات دارد.
بهترين رهيافت براي عرفان كيهاني همان بود كه مؤلف آن در سایت خود اعتراف كرد كه مرد اين ميدان نبوده است و ورود او به ساحت آيات قرآن وحتي عرفان اسلامي از اول اشتباه بوده است.
اگرچه اين اعتراف ذهن پيروان ودوستانشان را به آشوب و تشویش كشيده است اما راهي جزاين درپيش رو نداشته است.
اين از بركات نقد و گفتمان انديشه است كه دستگاههاي مسؤول در برخورد با او بكار گرفته اند.
اميد است روش نقد و گفتمان علمي بعنوان بهترين شيوه برخورد با انديشه‌ها دركنار برخوردهای حقوقی قراربگيرد.
تاکید می‌کنم که عرفانهايي كه با تناقض و ابهام ظهور ميكنند طلوعشان عين غروبشان است.
–آتی نیوز: نظر شما درمورد ادعاي فرادرماني ايشان چيست؟
در خصوص فرادرماني مدعيان از جمله این شخص باید عرض کنم که تایید یا رد آن در تخصص بنده نيست كه اظهارنظر كنم . بايد پزشكان متخصص اين حوزه در رد يا تاييد آن نظر بدهند. اگر من مطلع بودم كه ايشان اصلاً آيات و روايات را نمي شناسد و اسناد ايشان به آيات و روايات و ادبيات عرفاني چيدمان ديگران است، اصلاً به آن مقدمه نمي‌زدم. ولي در ده سال پيش برخي دوستان مورد اعتماد ايشان را «محيي‌الدين ثاني» معرفي نمودند.
البته مقدمه زدن ما يك خيري هم داشت وآن اينكه عرفان كيهاني خود را عرضه كرد و مورد نقد و شناسايي قرار گرفت و زود عمرش به پايان رسيد.
به نظر بنده عرفان كيهاني مرگش در تناقض گويي و اقتباس مؤلف از ديگران نهفته بود كه تعدادي از بزرگان آن را مرده تلقي ميكنند زيرا ما اعراض مدعي در عرفان كيهاني را ازساحت قرآن و عرفان اسلامي اقدامي مثبت تلقي مي كنيم البته اگر من بعد بخواهد پنهان كاري نكند!
برادران و حقیقت جویان عزیز؛ جاي هيچ نگراني نيست. بنده خود باران‌ديده دوران انقلاب و دفاع مقدس هستم و به عنوان يك كارشناس ديني نگراني را اول در سكولاريزم دين در ماهيت علوم انساني دانشگاه‌ها ميدانم كه مقام معظم رهبري در سفر قم اشاره فرمودند و ديگر آنکه سكولاريزم اخلاقي در كارهاي فرهنگي كشور كه جبهه نرم مقابله با دشمن به شعار و روزمرگي كشانده است.
– توصيه شما به جوانان علاقه‌مند به عرفان چيست؟
توصيه من به جوانان جوياي معرفت آن است كه قدر عرفان اسلامي را بدانند عرفاني كه برآمده از آموزه هاي قرآني و معارف اهل بيت عليهم السلام است.
بنده در همه كتابها و نوشته هايم روشن كرده ام كه بهترين راه مقابله با عرفانهاي كاذب حتي تصوف ونحله هايي كه صبغه ديني دارند نشر عرفان قرآن و اهل بيت عليهم السلام است. بنده اين كار را بحمدالله هم در آثارم برجسته كرده ام و هم در برنامه هاي معرفت كه از شبكه چهار سيما پخش مي شود آموزه هاي عرفاني و ولايي رامطرح مينمايم.
به خط و خال گدايان مده خزينه دل به دست شاه وشي ده كه محترم دارد، والسلام علیکم

بد نیست که برخی از پیام‌هایی را که خوانندگان درباره این مصاحبه نوشته اند باهم بخوانیم:
- من از طریق نوشته‌های دکترمنصوری جذب این شیادان شدم.آقای لاریجانی باید اون دنیا جواب بده
- 5سال عمر و سرمایه ام رو گذاشتم به پای این شیاد بی سواد....حالا چه قدر می‌دی رضایت بدم دکتر لاریجانی؟ شما که همیشه از این فرد در کتابش تعریف می‌کردید....پاورقی شما منو به این شیادان کشوند...
- استاد وعده داده بودن به زودی هر کس چهره واقعی خودش و نشون خواهد داد. و حق از نا حق کامل شناخته میشه. آقای لاریجانی فکر نمی‌کردم این وعده اینقدر زود محقق بشه!!!
- بنده نیز به مانند دکتر لاریجانی مدتی در بند اینها بوده و فریب اینها را خورده بودم، وقتی که مستر ما گفت که استاد هنوز ماهیت اصلیه خود را به ما نمایان نکرده اند (که غیره مستقیم منظورش این بود طاهری فرستاده خدا است، همانگونه که در وبلوگهایشان نیز این مورد در مقالات به کرات به چشم میخورد که دارند زمینه این مطلب را فراهم میاورند)، اما آنجا شک بنده به یقین تبدیل شد که اینها کلاه بردارند که یکی دیگر از مسترها که بااو صحبت میکردم و از نزدیکان طاهری هم بود میگفت که نتنها به طاهری الهام میشود (که البته طاهری خودش از ترسش اسمه اون رو کشف!!! گذاشته)،بلکه به همسره ایشان هم از بالا الهام میگردد؟؟؟!!!! و این موجب شد که به خود بیایم و بفهمم که همه ا ین عرفان سرابی بیش نیست و فقط هدف پول و شهرت است و بس!!!البته مطالب زیاد است و به مرور خواهم گفت . با تشکر از روشنگری شما و سایت خوبتان.
- آقای لاریجانی شما که کل کتاب هایت را که دو ریال نمی‌ارزید را در کلاس‌های ایشان به ما فروختی ، ما که تو را نمی‌شناختیم و با عرفان کیهانی معروف شدی
- به نظر می‌رسد که تمامی نظرات نوشته شده در اینجا در باب مخالفت با جناب آقای طاهری فقط از یک قشر خاص باشد که متاسفانه این قشر با جهالت خود همیشه باعث ضربه به دین و مردم شده اند.بترسید از خدا که فرج نزدیک است.
- چرا بعد از مباحث اخير آقاي منصوري به فكر انتقاد افتاده اند. در عرفان اولين منش ترس از خدا و نترسيدن از غير اوست. ايشان كه ادعاي عرفان اسلامي را دارند چرا بعد از بلواي عده اي معلوم الحال ترسيده اند و از روي ترس و بزدلي انتقاد را شروع كرده و مقدمه كم اهميت خود را با هدف ديگر مي دانند؟ عاقبت و معادي نيز وجود دارد آقاي منصوري از آن بترسيد.

بعد از این مصاحبه معلوم شد که منصوری اعتبار شخصی خود را به منافع فرقه‌ای ترجیح می‌دهد و براستی از عرفان حلقه جدا شده است. زیرا تا پیش از این اگر هم در گوشه و کنار نسبت به عرفان حلقه ابراز برائت می‌کرد، اما در نهان حامی بود و اعضای عرفان حلقه اطمینان داشتند که منصوری با آنهاست و آنچه در مجامع مذهبی می‌گوید از باب مصلحت است. اما افزایش نقدهای طرح شده برای منصوری و نداشتن پاسخ منطقی و قانع کننده او را بر سر دوراهی قرار داد و دراین کشاکش منصوری اعتبار خود را بر فرقه ترجیح داد و از آنها فاصله گرفت.
پس از این روندها و رویدادها طاهری در نامه‌ای مطالبی را فاش می‌سازد که دست کم دو نکته آن قابل توجه است؛ نخست اینکه منصوری تا یک ماه پیش از انتشار این نامه هنوز با فرقه همکاری داشته است. و دوم اینکه گوشه‌ای از منافع منصوری را در عرفان حلقه با این نامه آشکار می‌شود.

اطلاعیه محمد علی طاهری (جوابیه استاد منصوری لاریجانی)
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای دکتر منصوری لاریجانی عزیز
سلام
مجموعه عرفان کیهانی (حلقه) از ابتدای تمایل شما به همراهی، چنان پذیرای حضورتان بود که تغییر نام عرفان حلقه به عرفان کیهانی را از جنابعالی پذیرفت؛ از پیشنهاد نیکویتان برای نوشتن مقدمه کتاب¬‌های این عرفان استقبال کرد؛ جای‌گرفتن پاورقی‌های کتاب «عرفان کیهانی» را که دوستان علاقه‌مند زیر نظر شما تنظیم کرده بودند و موجب شائبه ملغمه بودن این کتاب شد، در کنار مطالب نویسنده قبول کرد؛ جلسات متعددی از کلاس¬های درس را به سخنرانی شما اختصاص داد؛ کتاب¬های جنابعالی را در معرض فروش داوطلبان شرکت در دوره¬های این عرفان گذاشت؛ چندی پیش بر اساس پیشنهاد شما، صرفنظر از بخش عرفانی آموزه‌های موجود را اعلام کرد که گویا اکنون تاوان همین اعتماد را پس می¬دهد و ... .
و امروز نیز ضمن اطمینان از این که عرفان کیهانی (حلقه) که اساس آن ارتباط با خداوند است، با حضور یا غیاب هیچ فرد یا جمعی به افول نمی‌¬رسد، برای تصمیم شما مبنی بر کناره گیری احترام قائل است تا خوش¬ استقبالِ بد بدرقه نباشد. از این رو، متن دست¬نویس مقدمه کتاب «انسان و معرفت» که در آن به اسلامی بودن این عرفان و کارآمدی آن در مقابله با عرفان¬‌های کاذب تصریح کرده¬ اید و نکاتی را که سال گذشته در حاشیه¬ مطالب این کتاب مرقوم فرمودید، بر چشم می¬گذارد و اگرچه آن¬ها را در آن کتاب به چاپ نخواهد رساند، از ارتباط¬‌های صمیمانه شما که تا ماه گذشته ادامه داشت، به خیر و خوشی یاد خواهد کرد.
در نهایت، به استحضار می‌رساند افراد موحد و متعهد این مجموعه که بسیاری از آنان اندیشمندان، اساتید حوزه و دانشگاه، ایثارگران و دیگر مدافعان جدی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران هستند، همواره برای شما آرزوی توفیق دارند.
با احترام
محمدعلی طاهری
30 آبان 1389
نکته قابل تذکر در جوابیه طاهری این است که او افراد موحد و متعهد این مجموعه را اندیشمندان حوزه و دانشگاه معرفی می‌کند. در حالی که تنها یک نفر با لباس روحانی در مجموعه ایشان وجود دارد که در هیچ‌یک از حوزه‌های علمیه کشور خود این شخص چهره شناخته شده علمی نیست، اگرچه بر فرض صحت ادعای ایشان پدر بزرگش از علما بوده است.

جمع بندی نهایی
بدون شک برای ویران‌کردن ایمان و اخلاق مردم می‌باید از طریق باورها و ارزش‌هایشان وارد شد و آرام‌آرام آنها را به تردید و تزلزل کشاند. کسی که مستقیم رویاروی باورها و ارزش‌های مردم بایستد، بدون شک شکست خواهد خورد و نتیجه‌ای جز ناکامی نخواهد دید.
عرفان حلقه با ادعای اسلامی و ایرانی‌بودن و استفاده از آیات قرآن و ساختن و پیش‌انداختن چهره‌ای مذهبی از خود توانست تعدادی از مردم را به دام خود کشد و در بسیاری از شهرهای کشور توسعه یابد. اما با نیرنگ و دورویی نمی‌توان پیش رفت و به قول معروف بار کج به منزل نمی‌رسد. امروز عرفان حلقه از درون دچار شکاف شده است. اگرچه این فرقه آسیب‌های جبران‌ناپذیری را به خواهران و برادران ما وارد کرد، امروز نقاب از چهره‌اش افتاده و در صورتی که مردم آگاهی لازم را دریافت کنند و آن را انتشار دهند، مجالی برای گسترش و بقای آن نخواهد ماند.
منصوری لاریجانی در نام‌گذاری و تدوین اساس‌نامه این فرقه دخالت داشته و از این رو در شمار مؤسسان فرقه محسوب می‌شود، اکنون برای حفظ موقعیت اجتماعی‌اش و بر خلاف مستندات و اظهارات گذشته، ارتباط خود را عرفان حلقه انکار می‌کند؛ در حالی که موقعیت اجتماعی او، به‌خصوص فرصت‌های که صدا و سیما برای کسب اعتبار در اختیار او قرار داده است، موجب فریب بسیاری از نیروهای مذهبی جامعه شده و آنها را به دام این فرقه انداخته است.


اسماعیل منصوری لاریجانی
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

اسماعیل منصوری‌لاریجانی
زادروز ۱۳۳۷ خ

تبار ایرانی

پیشه دین و عرفان

سال‌های فعالیت عرفان‌پژوه شیعه
شناخته‌شده برای عالم مسلمان،

تأثیرگذاران مصطفی چمران

دین اسلام

مذهب شیعه دوازده‌امامی

اسماعیل منصوری لاریجانی محقق اسلامی و نویسنده ایرانی در زمینه عرفان اسلامی است.
وی بسال ۱۳۳۷ ش. در روستای رینه از بخش لاریجان شهرستان آمل به دنیا آمد. دوران ابتدایی را در همان‌جا گذراند و سپس تحصیلات خود را در تهران ادامه داد. تحصیلات عالی را در رشته علوم آزمایشگاهی پی‌گرفت و همزمان با تحصیل در مدرسه، تحصیلات حوزوی را نیز دنبال کرد. او در خرداد سال ۵۹ به عضویت بسیج و پس از آن به عضویت رسمی سپاه انقلاب اسلامی درآمد.
در دانشکده الهیات دانشگاه تهران، کارشناسی ارشد با گرایش فلسفه و در دانشگاه امام حسین دکترای روابط بین‌الملل گرفت. او همچنین دکترای عرفان اسلامی را از واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی اخذ کرد.
وی دربارهٔ آموزه‌های غیر دانشگاهی که از اساتید خود کسب کرده، چنین آورده است:
دروس عرفانی را در محضر آیت‌الله حکمت‌نیا که مردی بزرگ و اهل عرفان نظری و عملی بود گذراندم فصوص محی‌الدین و درس‌های اخلاق، مواعظ، مراقبه و محاسبه و مراحل تربیت نفسانی را در محضر آیت‌الله حسن‌زاده آملی فرا گرفتم و دستورالعمل‌های ایشان، همیشه و در همة مراحل زندگی راهنمایم بوده و هنوز خود را شاگرد مکتب عرفانی ایشان و آیت‌الله حکمت‌نیا می‌دانم. در یادگیری دروس فلسفه نیز سعی کردم که به حد کلاسیک اکتفا نکنم و اسفار ملاصدرا را در محضر دکتر ابراهیمی دینانی آموختم. ایشان فوق‌العاده در این زمینه مسلط‌اند مخصوصاً در اندیشه ابن سینا – شیخ اشراق و ملاصدرا، به دلیل اقتضائات شغلی و به دلیل اشتغال در سپاه پاسداران در علوم دفاعی نیز بسیاری از مکاتب دفاعی را مطالعه کرده‌ام.
نمونه آثار[ویرایش]
• مثنوی محرم
• حقوق زن با نگرشی در سیره زهرا (س)
• جلوه‌های ولایت در آثار امام خمینی (ره)
• مبانی، آفات و راه‌کارهای انقلاب اسلامی از دیدگاه شهید چمران
• پیدایش عشق
• سیری در اندیشه عرفانی حضرت امام (ره)
• زن و دفاع در اسلام
• مجموعه رسائل کلامی جدید
• تفسیر علیا
• مجموعه رسائل حکمی
• فروپاشی آمریکا
• عرفان سیاسی
• تاریخ دفاع مقدس
• خمسه آل عشق
• ساحت ربوبی
• ولایت حکومت حکیمانه
• در چشمه‌سار نهج‌البلاغه
• عرفان اسلامی و مباحث کلامی
• مدیریت اسلامی
• مقدمه کتاب انسان از منظری دیگر
منابع[ویرایش]
• اسماعیل منصوری لاریجانی سایت پاتوق کتاب
پیوند به بیرون[ویرایش]
• وب سایت شخصی دکتر «اسماعیل منصوری لاریجانی»
• معرفی مشاهیر، «اسماعیل منصوری لاریجانی» سایت راسخون
اسماعیل منصوری لاریجانی

اسماعیل منصوری لاریجانی
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع :
اسماعيل منصوري لاريجاني درسال 1337 درروستاي رينه لاريجان متولد شد و پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي درزادگاه خود ،‌به تهران رفت و متوسطه را دردبيرستان نظام مافي دررشتة علوم طبيعي گذراند ، وي پس از دريافت ليسانس علوم بيمارستاني در 1360 درسال1362 به دانشكده الهيات تهران راه يافت و سپس بعنوان بورسيه دانشگاه امام حسين در1371 موفق به دريافت درجه دكتراي روابط بين الملل گرديد . وي سه سال بعد دكتراي عرفان را نيز ازدانشگاه آزاد اسلامي دريافت كرد . و نيز تحصيلاتي درحوزه درفلسفه و عرفان و فقه واصول نمود . وي 21 عنوان كتاب منتشر كرده است كه ازآن ميان كتاب تاريخ دفاع مقدس برنده جشنواره كتاب دفاع مقدس شده است . وي هم اكنون استاد دانشگاه امام حسين مي باشد .گروه : علوم انسانيرشته : علوم سياسيگرايش : روابط بين المللاوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : اسماعيل منصوري لاريجاني در1337 درروستاي رينه لاريجان درخانواده اي مذهبي ديده به جهان گشود .تحصيلات رسمي و حرفه اي : اسماعيل منصوري لاريجاني دوره ابتدايي را در زادگاه خود درروستاي رينه لاريجان به دبستان رفت و سپس براي ادامه تحصيل به تهران آمد و دردبيرستان نظام مافي دررشته علوم طبيعي به تحصيل ادامه داد وي در 1356 وارد مجتمع علوم بيمارستاني شد و دررشته علوم آزمايشگاهي به تحصيل پرداخت . وي در 1362 به دانشكده الهيات دانشگاه تهران راه يافت وبه تحصيل دررشته الهيات مشغول شد و سپس بعنوان بورسيه دانشگاه امام حسين (ع) درسال1371 موفق به اخذ درجه دكتراي دررشته روابط بين الملل از آن دانشگاه شد . وي سه سال بعد به دليل گرايش به زمينه هاي ادبي ـ عرفاني از دانشگاه آزاد اسلامي دكتراي عرفان گرفت . از اين گذشته وي درحوزه فقه واصول رانزد دكتر ابوالقاسم گرجي عرفان را نزد علامه آيت الله حسن زاده آملي و حجت الاسلام دكتر شيخ الاسلامي وفلسفه رانزد دكتر غلامحسين ديناني فراگرفت و درمحضر درس خارج فقه آيت الله خامنه اي حضور يافت .استادان و مربيان : دكتر ابوالقاسم گرجي ،‌آيت الله حسن زاده آملي ، حجت الاسلام دكتر شيخ الاسلامي ، دكتر ابوالقاسم گرجي ،‌دكترغلامحسين ديناني ، آيت الله خامنه اي از استادان دكتر منصوري لاريجاني بوده اند.وقايع ميانسالي : اسماعيل منصوري لاريجاني سالهاي بسياري از عمر خودرا صرف آموختن و تحصيل دررشته هاي روابط بين الملل، عرفان .‌علوم حوزوي طي كرد . سپس به تدريس دردانشگاههاي مختلف از جمله امام حسين و مسئوليت هاي گوناگوني چون مسئوليت مركز دايره المعارف دفاع مقدس ، ونيز تاليف كتب پژوهشي و ادبي و اجتماعي گوناگون پرداخته است .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : اسماعيل منصوري لاريجاني مدير مسئول ماهنامةْ فرهنگ پايداري ،‌استاد دردانشگاه مختلف (از جمله دانشگاه امام حسين ) مسئول مركز دايره المعارف دفاع مقدس مي باشد .فعاليتهاي آموزشي : اسماعيل منصوري لاريجاني عضو هيئت علمي دانشگاه امام حسين است اما دردانشگاههاي ديگرنيز تدريس مي نمايد .ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : اسماعيل منصوري لاريجاني دركنار تدريس و مسئوليت هاي اداري به تحقيق درباره 8سال دفاع مقدس مي پردازد .شاگردان : بسياري از فارغ التحصيلان رشته روابط بين الملل از دانشگاه امام حسين ، شاگردان اسماعيل منصوري لاريجاني بوده اند .آرا و گرايشهاي خاص : اسماعيل منصوري لاريجاني درروابط بين الملل به بحث جنگ ايران و عراق توجه ويژه اي دارد .جوائز و نشانها : جايزه بهترين پژوهش (كتاب ) جشنواره كتاب دفاع مقدس به كتاب تاريخ دفاع مقدس اثر اسماعيل منصوري لاريجاني تعلق گرفته است . (1382ه.ش)چگونگي عرضه آثار : اسماعيل منصوري لاريجاني 21 كتاب درزمينه هاي متنوع ادبي اجتماعي ديني وعرفاني منتشركرده است .آثار : تاريخ دفاع مقدس ويژگي اثر : اين كتاب درسال1382 بعنوان بهترين كتاب دفاع مقدس ازسوي جشنواره آثار دفاع مقدس برگزيده شد .2 دوجلد كتاب دربره عرفان و شرح مفاهيم عرفاني ويژگي اثر : اين دوجلد درشرح نيايش هاي عرفاني شهيد دكترمصطفي عرفاني مي باشد .
منبع: راسخون ( http://www.rasekhoon.net/mashahir/Show-903798.aspx )
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

در ایران بازیگران زن متاهل هیچ پیشنهادی برای کار ندارند

پستتوسط najm134 » جمعه مارس 02, 2018 4:00 pm

در ایران بازیگران زن متاهل هیچ پیشنهادی برای کار ندارند


بازیگر فیلم بچه‌های جسور گفت: اتفاق تاسف باری که این روزها بسیار دیده می شود این است که بازیگران زنی که شوهر دارند پیشنهادات بسیار کمی به آنها می شود و اگر شما مجرد باشید به راحتی برای نقش ها دعوت می شوید.

لیلا بوشهری بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون در گفت‌وگو با خبرگزاری میزان، در خصوص فعالیت‌های خود در عرصه بازیگری گفت: به تازگی بازی در فیلم سینمایی با موضوع کودکان را به کارگردانی "علی پویان" به پایان رسانده ام اما این روزها بیشتر به فکر این هستم که خودم وارد عرصه کارگردانی و ساخت اثر شوم. پیش از این سابقه کارگردانی تئاتر را داشته ام اما این نخستین تجربه تصویری من خواهد بود.

وی در رابطه با کم کاری خود در سینما افزود: این روزها وضعیت بازیگری در سینما اصلاً خوب نیست و هر شخصی که پول داشته باشد به هر چه که می‌خواهد می رسد. بارها به من پیشنهاد بازی داده شده و وقتی به دفتر سینمایی می‌روم می‌گویند چقدر پول داری. این روزها شما بدون حتی اندکی تجربه می‌توانید با فراهم آوردن پول نقش اول را بازی کنید.
بازیگر فیلم "بچه‌های جسور" با اشاره به لابی بازی در سینما تاکید کرد: روابط در سینمای ایران بیداد می‌کند. شما باید برای حضور مداوم رابطه داشته باشید و اگر نه سالها باید در انتظار پیشنهادات خوب بمانید. وضعیت سینما سالهاست که این چنین شده و کاری نمی توان کرد اما من همیشه گلیم خود را از آب بیرون کشیده ام.

وی از وجود روابط نادرست در سینما پرده برداشت و ادامه داد: اتفاق تاسف باری که این روزها بسیار دیده می شود این است که برخی از بازیگران زنی که متاهل هستند پیشنهادات بسیار کمی به آنها می شود ولی اگر مجرد بودند به راحتی برای نقش ها دعوت می شدند. این اتفاق به شدت در سینما رایج شده است. این بازیگران مجرد به سینما وارد شده و با خودشان سرمایه هم می آورند و تبعاً به نقش های بسیار بزرگ نیز خواهند رسید.

بوشهری سینما را اسیر پول خواند و خاطرنشان کرد: همه چیز در سینمای ایران پول است و پول. شما پول داشته باشید یک روزه بازیگر و کارگردان می شوید. این روزها تهیه کنندگانی حضور دارند که فیلمشان را با پول بازیگران تولید می‌کنند. اینها لیستی را جلوی بازیگر می‌‎گذارند که برای هر نقش قیمت مشخصی را اعلام می کنند.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

پشت پرده تبلیغ یک واکسن وارداتی در برنامه ماه عسل چیست؟

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه ژوئن 15, 2018 7:06 pm

واکسنی که شما را فلج می‌کند و می‌کُشد


بجز عوارض واكسنها بطور عموم
و عوارض خطير اين نوع واكسن
اصل ترويج اين واكسن بار ضداخلاقي دارد
چون اين بيماري ناشي از ولنگاري جنسي است
و ترويج اين واكسن يعني ولنگاري جنسي مشكلي نيست فقط واكسنش را بزن
انوقت در يك برنامه زنده شوي تلويزيون ترويج كنند كه هركسي بزند شركت در برنامه مي كند!!!!!


شواهد نشان می‌دهد واکسن HPV که «ماه عسل» آن را تبلیغ کرد، در کشورهای دیگر عامل بروز اختلالات خودایمنی، فلج و مرگ شده است.

سرویس جامعه مشرق - برنامه «ماه عسل» روز سه‌شنبه ۸ خرداد با دعوت از «یاسمن اشکی» و تعریف داستان زندگی وی، موضوع ویروس HPV را به طور عمومی مطرح کرد و از آن‌جایی که این برنامه مخاطبان زیادی دارد، موجب شد تا مسئله بیماری‌هایی که نتیجه عفونت با HPV هستند به موضوع بحث و جنجال زیادی در کشور تبدیل شود. جنجال‌برانگیزتر، طرح موضوع واکسن HPV و ادعای نیاز مبرم برای تولید ملی این واکسن با طرح ادعاهایی ناصحیح و کاملاً اغراق‌آمیز درباره بروز قریب‌الوقوع یک «سونامی HPV» بود.

مشرق پیش از این در گزارش‌های مفصلی به قسمت جنجالی برنامه ماه عسل پرداخته (از این‌جا بخوانید) و همین‌طور ویروس HPV و بیماری مرتبط با آن در انسان را نیز خدمت مخاطبان محترم معرفی کرده است (از این‌جا بخوانید) (خواندن این دو گزارش به درک بهتر گزارش حاضر کمک خواهد کرد). در گزارش پیش رو بیش‌تر درباره واکسن HPV و واکنش کشورهای مختلف به این واکسن توضیح داده خواهد شد و سپس نکاتی ساده و مبتنی بر «عقل سلیم» یادآوری خواهد شد که به نظر می‌رسد مغفول مانده‌اند.


واکسن HPV چیست و چه کار می‌کند؟

بنا به گزارش‌های سازمان سلامت جهانی (که در ادامه بیش‌تر درباره آن خواهید خواند) اولین نمونه از واکسن HPV در سال ۲۰۰۶ تولید شد[۱] و از آن سال تا کنون، تنها دو واکسن مختلف برای HPV به طور گسترده در دنیا تأیید شده و استفاده می‌شود[۲]: «گارداسیل[۳]» (ساخت شرکت «مِرک» آمریکا) و «سرواریکس[۴]» (ساخت شرکت «گلاکسو-اسمیت-کلاین» انگلیس) که البته از گارداسیل، دو نمونه تولید می‌شود. هرکدام از این واکسن‌ها (از جمله نمونه‌های مختلف گارداسیل) برای پیش‌گیری از ابتلا به دو یا چند نوع HPV تولید شده‌اند، اما تمام آن‌ها مدعی‌اند که دست‌کم از آلودگی به دو نوع ۱۶ و ۱۸ از ویروس HPV پیش‌گیری می‌کنند. این دو نوع، عامل بیش‌ترین میزان ابتلا به سرطان گردن رحم در دنیا هستند.

در عین حال، «مؤسسه ملی سرطان» آمریکا که یکی از حامیان اصلی واکسن HPV است، توصیه می‌کند که حتی زنانی هم که واکسن HPV را دریافت می‌کنند، باید مرتباً آزمایش‌های غربالگری سرطان گردن رحم را طبق روال قبل ادامه دهند، چراکه واکسن‌های HPV از آلودگی به تمام HPVهایی جلوگیری نمی‌کنند که می‌توانند منجر به سرطان شوند[۵]. روی هم رفته، حدود ۳۰ درصد از سرطان‌های گردن رحم با تزریق هیچ‌یک از واکسن‌های HPV قابل‌پیش‌گیری نیستند. در مواردی که ادعا می‌شود واکسن HPV می‌تواند مانع از سرطان گردن رحم شود، تأثیر این واکسن را دست‌کم ۵ تا ۱۰ سال و نهایتاً ۱۵ سال تخمین می‌زنند.

طبق دستورالعمل، حتی در صورت تزریق واکسن نیز نباید اقدامات دیگر پیش‌گیری از سرطان گردن رحم را رها کرد.
از آن‌جایی که به گزارش خود مؤسسه ملی سرطان آمریکا، آزمایش‌های پاپ اسمیر می‌توانند اکثر سلول‌های غیرطبیعی را پیش از تبدیل شدن به سلول‌های سرطانی تشخیص بدهند[۶]، بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که دست‌کم بیش از ۵۰ درصد از سرطان‌های گردن رحم با آزمایش‌های مرتب پاپ اسمیر قابل‌تشخیص و پیش‌گیری هستند. از طرف دیگر، چنان‌که گفته شد، ۳۰ درصد از این سرطان‌ها نیز با تزریق واکسن HPV قابل‌پیش‌گیری نیستند. بنابراین واکسن HPV تنها می‌تواند در پیش‌گیری از چیزی حدود ۲۰ درصد از سرطان‌های گردن رحم منحصراً نقش داشته باشد. البته با خواندن ادامه این گزارش به این نتیجه خواهید رسید که بهتر است عطای همین ۲۰ درصد و واکسن HPV را نیز به لقای آن ببخشیم.

Image
«گارداسیل» رایج‌ترین واکسنی است که برای پیش‌گیری از سرطان گردن رحم تجویز و تزریق می‌شود

پشت پرده تأیید واکسن HPV

اولین نکته‌ای که باید در مورد واکسن HPV در نظر داشت این است که انحصار تولید این واکسن در اختیار آمریکا و انگلیس است. این واکسن را آن دسته از نهادهای رسمی آمریکا تأیید کرده‌اند که هرکدام به نوعی در پرونده صنایع داروسازی این کشور متهم هستند. موضوع کمپانی‌های غول‌پیکر در صنایع داروسازی آمریکا و سودهای هنگفت آن‌ها از تولید داروهای مختلف و سپس تبلیغ و ترویج آن‌ها صرفاً با اهداف تجاری، موضوع بسیار باسابقه و مفصلی در فضای داخلی آمریکاست که قطعاً از حوصله این گزارش خارج است. با این وجود، یادآوری برخی اطلاعات در این زمینه برای تفسیر بحث کنونی، لازم به نظر می‌رسد.

شرکت گلاکسو-اسمیت-کلاین انگلیس (تولیدکننده واکسن سرواریکس) به نوبه خود سال ۲۰۱۲ به جرم کوتاهی در ارائه اطلاعات کافی به مصرف‌کننده، دادن رشوه به پزشکان و ارائه اطلاعات نادرست و گم‌راه‌کننده درباره ایمنی استفاده از یکی از داروهایش در آمریکا و برخی جرائم دیگر (نه لزوماً درباره واکسن HPV) مجبور شد مبلغ سرسام‌آور ۳ میلیارد دلار را (در پرهزینه‌ترین پرونده پزشکی در این حوزه) به وزارت دادگستری آمریکا پرداخت کند[۷]. با این حال، موضوع اصلی این گزارش واکسن گارداسیل است که هم رواج بیش‌تری در دنیا دارد و هم نهادهای آمریکایی به شدت پشت آن ایستاده‌اند.

«مِرک» سازنده «گارداسیل»، سابقه پنهان‌کاری درباره عوارض احتمالی داروهایش را دارد.
شرکت مرک آمریکا (تولیدکننده واکسن گارداسیل) سال ۲۰۰۸ مجبور شد بیش از ۶۵۰ میلیون دلار بابت کلاه‌برداری بیمه‌ای و هم‌چنین پرداخت رشوه در خصوص سه داروی تولیدی‌اش (که شامل گارداسیل نمی‌شد) به وزارت دادگستری آمریکا جریمه پرداخت کند[۸]. سه سال قبل از آن نیز، «ریموند گیلمارتین» پس از ۱۱ سال مدیریت شرکت مرک، روزی که محققان کنگره آمریکا سِیلی از اسناد مختلف را درباره اقدام این شرکت به ادامه تبلیغات گسترده با وجود اطلاع از نگرانی‌های جدی درباره یکی از داروهایش منتشر کردند، استعفا داده بود[۹]. با این وجود، نباید این درگیری‌های گاه و بی‌گاه میان کمپانی‌های بزرگ دارویی در آمریکا و جهان با وزارت‌خانه‌ها و یا کنگره این کشور را نشانی از وجود یک رویه متقن یا استاندارد مشخص یا مثلاً «عزم جدی دولت آمریکا برای تأمین و تضمین سلامت مردم در داخل و خارج از این کشور» تلقی کرد.

تحقیقات نشان داده که این واکسن موجب اوتیسم می‌شود، اما «لایحه ملی آسیب از واکسن کودکی» هم‌چنان از داروسازان مقابل مردم حمایت می‌کند

شواهد نشان می‌دهد که این پرونده‌های حقوقی که عمدتاً با پرداخت جریمه (یعنی واریز مبلغی به حساب دولت) بسته می‌شوند و کسی پیگیر جبران خسارت‌های وارده به مردم نمی‌شود، صرفاً بخشی از تجارت دارویی بدون در نظر گرفتن جان مردم است، واقعیتی که تنها یکی از اسناد آن، اعتراف مقامات آموزشی آمریکا به تأمین بودجه بیش از ۷۰۰ میلیون دلاری تحصیلات پزشکی در این کشور توسط کمپانی‌های تولیدکننده دارو است[۱۰]. به عبارت دیگر، وقتی تولیدکنندگان دارو، تجویزکنندگان دارو را تربیت می‌کنند، نتیجه کاملاً مشخص است.

قدرت لابی دارو در آمریکا گاهاً حتی از لابی اسلحه نیز پیشی گرفته است.
البته کار تنها به مؤسسات آموزشی هم ختم نمی‌شود. یکی از آمارهای عجیب و غریب در آمریکا، رتبه اول لابی‌های دارو در صرف هزینه در کنگره برای تنظیم و تعیین مقررات مربوط به حوزه تولید و توزیع دارو در این کشور طی سال‌های ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۵ است[۱۱]. لابی‌های دارو در این مدت بیش از ۸۰۰ میلیون دلار صرف لابیگری فدرال کرده‌اند و از این منظر از لابی‌های قدرتمندی مانند لابی اسلحه نیز پیشی گرفته‌اند. البته این هزینه‌ها برای لابی دارو کاملاً توجیه‌پذیر است، چراکه به عنوان نمونه، کمپانی آمریکایی «فایزر[۱۲]» یکی از بزرگ‌ترین کمپانی‌های داروسازی در دنیا به تنهایی در سال ۲۰۱۷ درآمد خالصی بیش از ۲۱/۳ میلیارد دلار داشته است[۱۳].

فایزر همان کمپانی‌ای است که بارها به جرائم مختلف توسط وزارت دادگستری آمریکا جریمه شده است؛ از جمله حدود دو هفته پیش، زمانی که تلاش کرد تا با استفاده از یک نهاد به ظاهر خیرخواهانه، قیمت داروی بیماری‌های قلبی خود را افزایش دهد[۱۴]، یا سال ۲۰۰۹ زمانی که به جرم تبلیغات غیرقانونی و پرداخت رشوه در مورد چهار عدد از داروهایش، بزرگ‌ترین جریمه تاریخ پرونده‌های کلاه‌برداری بیمه‌ای (تا پیش از جریمه ۳ میلیارد دلاری گلاکسو-اسمیت-کلاین) را به مبلغ ۲/۳ میلیارد دلار پرداخت کرد[۱۵].

کمپانی‌های داروساز آمریکایی بارها به خاطر دادن رشوه به پزشکان برای تجویز داروهایشان مجرم شناخته شده‌اند.
اگرچه تا کنون کمپانی‌های متعددی در آمریکا به جرم پرداخت رشوه به پزشکان با هدف تجویز بیش‌تر داروهایشان، و در نتیجه افزایش درآمد، جریمه شده‌اند[۱۶] که نشان می‌دهد سلامت عموم مردم به هیچ عنوان اولویت اول کمپانی‌های بزرگ داروسازی نیست، اما چنان‌که گفته شد، نباید باز و بسته شدن این پرونده‌ها را به معنای اهمیت دادن دولت و کنگره آمریکا به سلامت مردم تلقی کرد. دلایل مختلفی وجود دارد که اثبات می‌کنند، دولت آمریکا نیز از روابطش با شرکت‌های داروساز، به دنبال چیزی جز تیغ زدن این شرکت‌ها نیست. لابیگری کمپانی‌های دارویی در کنگره و مهر تأیید نهادهای دولتی آمریکا مانند «مرکز درمان و پیش‌گیری از بیماری[۱۷]» (آژانس فدرال دولت آمریکا و زیرمجموعه وزارت بهداشت و خدمات انسانی این کشور) و «سازمان غذا و دارو[۱۸]» (نهادی مشابه مرکز درمان و پیش‌گیری از بیماری) بر داروهایی که این کمپانی‌ها بارها و بارها به خاطر خطرآفرین بودن آن‌ها جریمه شده‌اند، نشان می‌دهد که داد و ستد میان واشینگتن و کمپانی‌های داروساز، تجارتی کاملاً پرسود برای هر دو طرف، اگرچه به قیمت تهدید سلامتی مردم، است.

Image

اوتیسم، افسردگی و فلج تنها بخشی از عوارض احتمالی «گارداسیل» هستند

«دیوید گراهام» از افشاگران سازمان غذا و داروی آمریکا معتقد است که داروی «وایوکس[۱۹]» تولید شرکت مرک (دارویی که مرک بیش از پنج سال اطلاعات درباره خطرات آن را مخفی کرده بود)، تا پیش از رسوایی بزرگ سال ۲۰۰۴ و جمع‌آوری این دارو از تمام بازارهای جهانی، منجر به بروز حملات قلبی در چیزی حدود ۱۴۰ هزار نفر تنها از مردم آمریکا و کشته شدن حدود ۵۵ هزار نفر در این کشور شده بود[۲۰]. جالب است بدانید، «جولی گربردینگ[۲۱]» از اعضا و سهام‌داران شرکت مرک، بین سال‌های ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۹، همان دوره‌ای که گارداسیل در آمریکا تأیید شد، مدیریت مرکز درمان و پیش‌گیری از بیماری دولت آمریکا را به عهده داشت.

«سازمان سلامت جهانی» که «گارداسیل» را تأیید کرده، به داشتن انگیزه‌های سیاسی و ملاحظات فراتر از سلامت عمومی عادت دارد.
در این میان، نهادهای بین‌المللی نیز تفاوتی با نهادهای دولتی آمریکایی ندارند. به عنوان نمونه، یکی از سازمان‌هایی که واکسن HPV را تأیید و برای تمام کشورهای جهان نیز تجویز کرده، «سازمان سلامت جهانی[۲۲]» (زیرمجموعه سازمان ملل و مسئول امور سلامت عمومی) است[۲۳]. سازمان سلامت جهانی، خود، موضوع جنجال‌های متعددی بوده که از جمله آن‌ها واکنش‌های ناکافی مقابل گسترش ویروس ابولا در غرب آفریقا[۲۴]، خودداری از تأیید عضویت تایوان تحت فشارهای سیاسی چین[۲۵]، و صرف هزینه‌ای معادل ۲۰۰ میلیون دلار در سال برای سفر اعضایش (یعنی بیش از هزینه‌ای که مجموعاً صرف مقابله با اچ‌آی‌وی/ایدز، مشکلات روانی، سل و مالاریا می‌شود) است، اما صرف‌نظر از این رویه‌های جنجالی، نکته قابل‌توجه درباره موضوع سرطان، برخی از جنجال‌هایی است که «آژانس بین‌المللی تحقیقات درباره سرطان[۲۶]» (زیرمجموعه سازمان سلامت جهانی) تا کنون به پا کرده است.

سال ۲۰۰۲ «لورنزو توماتیس» مدیر سابق آژانس بین‌المللی تحقیقات درباره سرطان (بین سال‌های ۱۹۸۲ تا ۱۹۹۳) مقاله‌ای نوشت و در آن این آژانس را به کوچک‌نمایی خطرات مواد شیمیایی صنعتی متهم کرد[۲۷]، اتفاقی که موجب شد تا یک سال بعد، از ورود توماتیس به ساختمان آژانس جلوگیری به عمل بیاید[۲۸]. همان سال، ۳۰ دانشمند حوزه سلامت عمومی نامه‌ای را امضا و از تضاد منافع (آژانس در تأمین سلامت عمومی مردم و هم‌زمان، همکاری با صنایع بزرگ) و عدم وجود شفافیت در آژانس شکایت کردند. آژانس بین‌المللی تحقیقات درباره سرطان در موارد دیگری نیز مورد انتقاد بوده[۲۹] که از جمله آن‌ها، انتخاب جهت‌دار تحقیقات برای انتشار گزارش‌ها و حذف هدفمند اطلاعات برای تأمین منافع خاص است[۳۰].

آیا واکسن گارداسیل ایمن است؟

بر خلاف نهادهای دولتی آمریکا که گارداسیل را رسماً تأیید و حمایت می‌کنند و بر خلاف سازمان بهداشت جهانی که این واکسن را «بسیار ایمن» توصیف می‌کند، شواهد و قرائن خبر از اتفاقات ناگواری می‌دهد که تصور می‌شود بر اثر تزریق واکسن HPV برای دریافت‌کنندگان این واکسن رخ داده‌اند. پیش از بررسی بخشی از این موارد، ارائه توضیحاتی تکمیلی درباره واکسن گارداسیل ضرورت دارد:

چنان‌که درباره بسیاری از یافته‌های علمی (نه تمام آن‌ها) صادق است، اثبات یا رد یک فرضیه در حوزه علمی و به خصوص پزشکی، گاهاً با قاطعیت ممکن نیست و نظراتی که در این‌باره اظهار می‌شود، بر مطالعاتی استوار است که در بهترین شرایط، یک «شبه‌واقعیت» را به دست داده‌اند.

به عنوان نمونه، بسیاری از کارشناسان پزشکی در دنیا (از جمله «دایان هارپر» یکی از دست‌اندرکاران تحقیقات[۳۱] درباره واکسن HPV که معتقد است درباره گارداسیل تحقیقات کافی انجام نشده[۳۲]) برای رد تأثیرگذاری گارداسیل به بیان این مطلب متوسل می‌شوند که «واکسن گارداسیل تا امروز حتی جلوی یک مورد ابتلا به سرطان گردن رحم را هم نگرفته است.» اگرچه ممکن است در ابتدا به نظر برسد که چنین تناقضی میان ادعاهای شرکت‌های سازنده واکسن HPV و نظرات دیگر کارشناسان حوزه پزشکی، بزرگ‌تر از آن است که باورپذیر باشد، اما اندکی دقت می‌تواند به حل این تناقض کمک کند.

کارشناسان می‌گویند تأثیر «گارداسیل» در پیش‌گیری از سرطان گردن رحم حتی در یک مورد هم تا کنون اثبات نشده است.
تزریق واکسن به منظور جلوگیری از ابتلا به یک بیماری انجام می‌گیرد، اما واقعیت این است که فردی که واکسن می‌زند، ممکن است در صورت عدم تزریق واکسن هم هیچ‌گاه به آن بیماری مبتلا نشود. این در حالی است که تحقیقات روی افرادی که واکسن را زده‌اند، صرفاً بر این موضوع تمرکز می‌کنند که «فرد، واکسن زده و به بیماری مبتلا نشده است» در حالی که ممکن است هیچ رابطه علت و معلولی‌ای در این میان وجود نداشته باشد. به عبارت دیگر، عدم ابتلای فرد به بیماری، لزوماً تأثیرگذاری واکسن را اثبات نمی‌کند. این خلأ اطلاعاتی، همان موردی است که کارشناسان به آن اشاره می‌کنند و معتقدند تحقیقات بیش‌تری باید انجام شود تا این اطمینان به وجود بیاید که عدم ابتلای یک فرد به یک بیماری (به خصوص بیماری غیرشایعی مانند سرطان گردن رحم) نتیجه مستقیم تزریق واکسن توسط وی بوده است.

در آن سوی سکه، مواردی هم که در ادامه به آن‌ها اشاره می‌شود، ممکن است تماماً و مستقیماً با تزریق واکسن HPV در ارتباط نباشند، اما به هر حال، تعداد زیاد این موارد و واقع شدن آن‌ها در کشورهای متعدد، قطعاً علامت سؤال بزرگی را به وجود می‌آورد که احتیاط در مورد تزریق واکسن HPV را ضروری می‌کند. در عین حال، باید توجه داشت که در این دعوای دوطرفه، قطعاً طرفی که ثروتمندتر و قدرتمندتر است (کمپانی‌های داروسازی) به راحتی می‌تواند از ابزار رسانه و تبلیغات بهره‌مند شود و روایت خود را بازگو کند و حرف خود را به کرسی بنشاند؛ طرف دیگر نیز مطابق معمول به تئوری توطئه متهم می‌شود (درباره «تئوری توطئه» این گزارش را بخوانید).

Image
برخی از قربانیان عوارض «گارداسیل»

آن‌چه در ادامه می‌آید، نام تنها برخی از کشورهایی است که در آن‌ها مواردی از عوارض جدی احتمالی واکسن گارداسیل گزارش شده است. اگرچه این فهرست تمام کشورهای درگیر و تمام موارد رخ داده در این کشورها را شامل نمی‌شود، اما برای طرح این سؤال کافی است که «آیا باید عجولانه و بدون تحقیق، واکسن HPV را برای عموم مردم تجویز کرد یا نه» :

آمریکا: اواسط سال ۲۰۱۳، وزارت بهداشت و خدمات انسانی آمریکا با پرداخت بیش از ۵/۸ میلیون دلار غرامت به ۴۹ قربانی تزریق گارداسیل موافقت کرد[۳۳]. فقط از سپتامبر سال ۲۰۱۰ تا سپتامبر سال ۲۰۱۱ در آمریکا، ۲۶ مورد مرگ بر اثر تزریق گارداسیل گزارش شد. سایر عوارض گزارش‌شده عبارت بود از سکته، فلج، نابینایی، التهاب لوزالمعده، مشکلات گفتاری، از دست رفتن حافظه کوتاه‌مدت، و «سندرم گیلن-باره[۳۴]» (نارسایی حاد عصبی-عضلانی).

انگلیس: بین سال‌های ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۵ گزارش‌ها حاکی از بروز بیش از ۸۲۰۰ مورد عوارض واکسن HPV بود که از این تعداد، بیش از ۲۵۰۰ مورد، با در نظر گرفتن معیارهایی مانند بستری شدن و داشتن خطر جانی، «جدی» توصیف شده بودند[۳۵]. خانواده‌های قربانیان موارد این‌چنینی در انگلیس کمپینی تحت عنوان «انجمن دختران آسیب‌دیده از واکسن HPV» را تأسیس کرده‌اند[۳۶].

فرانسه: اواخر سال ۲۰۱۳، طبق شکایت‌نامه‌ای که تنها در یک مورد صادر شد، دست‌کم ۱۰ دختر فرانسوی بعد از تزریق گارداسیل دچار اختلالات سیستم خودایمنی، از جمله لوپوس[۳۷]، سندرم گیلن-باره، ADEM (التهاب مغزی و نخاعی[۳۸])، «ایدیوپاتیک هایپرسامنیا» («بیش‌خوابی ناشناخته[۳۹]») و ام‌اس شدند[۴۰].

اسپانیا: بعد از بارها شکایت درباره عوارض گارداسیل در اسپانیا، اواسط سال ۲۰۱۴ بالأخره پرونده‌ای در این کشور شکل گرفت و مرک و برخی مقامات داخلی اسپانیا در این پرونده به دست‌کم ۱۰ جرم متهم شدند که شامل ارائه اطلاعات ناقص یا خلاف واقع درباره خطرات گارداسیل، بی‌توجهی به قربانیان عوارض این واکسن و در نظر نگرفتن شواهد موجود درباره این عوارض احتمالی می‌شد[۴۱]. این پرونده در نتیجه ابتلای دختری ۱۳ ساله در اسپانیا به عوارضی مانند سرگیجه، خستگی مفرط و تشنج پس از تزریق گارداسیل بود که زندگی وی را کاملاً مختل کرده بودند.

در کنار این کشورها، آلمان، سوئد، هلند، ایرلند[۴۲]، اتریش[۴۳]، دانمارک[۴۴]، ژاپن[۴۵]، هند[۴۶]، کلمبیا، مکزیک و پرو نیز از جمله کشورهایی هستند که تزریق گارداسیل را ممنوع یا دست‌کم محدود کرده‌اند. جالب است بدانید رژیم صهیونیستی نیز به عنوان رژیمی که نگرانی‌های جمعیتی برایش در اولویت بسیار بالایی از اهمیت قرار دارند، سال ۲۰۱۳ تحت فشارهای ساکنان سرزمین‌های اشغالی[۴۷] و در نتیجه عوارض گارداسیل[۴۸]، به فکر توقف تزریق این واکسن به دختران و زنان افتاد[۴۹].

آیا «تولید ملی» واکسن HPV ضرورت دارد؟

روحیه تولید داخلی روحیه خوبی است، اما باید ملاحظات دیگر را نیز در نظر داشت. اولاً سلامت عمومی جامعه موضوعی صرفاً درمانی و پزشکی نیست، بلکه بدون هیچ واسطه‌ای به امنیت ملی کشور مرتبط است، بنابراین هرگونه تصمیمی در این‌باره باید با نهایت دقت اتخاذ شود. علاوه بر این‌که تبلیغ برای یک «واکسن» جدید و ناشناخته (و نه مثلاً یک کرم آفتاب) در یک برنامه تلویزیونی، عجیب و سؤال‌برانگیز است، تشویق و ترغیب به واکسیناسیون عمومی مردم با آن واکسن حتی می‌تواند دلیلی برای تحقیق و برخورد جنایی با فرد تبلیغ‌کننده و بلکه برنامه‌ای باشد که با سهل‌انگاری موجب فراهم شدن زمینه این تبلیغ شده است.

چرا باید واکسنی گران‌قیمت و پرعارضه برای پیش‌گیری از بیماری‌ای تولید شود که همین الآن راه‌های ساده و بی‌خطری برای پیش‌گیری از آن وجود دارد؟
از این گذشته، شکی نیست که تولید واکسن یکی از اختراعات سودآور و تحسین‌برانگیز بشر بوده و تزریق واکسن برای بیماری‌های شایع و خطرناکی مانند فلج اطفال نیز (به شرط اطمینان از سلامت و تأثیرگذاری واکسن) کاری منطقی است، اما واکسیناسیون عمومی مردم برای برخورد با بیماری‌ای که با استانداردهای پزشکی، «نادر» محسوب می‌شود و پیشاپیش هم راه‌های مطمئن و بی‌عارضه‌ای مانند غربالگری و آزمایش پاپ اسمیر برای پیش‌گیری و درمان آن وجود دارد، واقعاً چه اندازه قابل تجویز است؟

چنان‌که با استفاده از عقل سلیم برمی‌آید، درباره برنامه «ماه عسل» و مهمانش و طرح موضوع واکسن HPV، این نکات تذکر است:

شکی نیست که برنامه زنده، حساسیت‌ها و دشواری‌های خودش را دارد، اما اتفاقاً به خاطر همین حساسیت‌هاست که باید قبل از دعوت از یک مهمان، تحقیقات کافی درباره وی و موضوعی که قرار است به آن پرداخته شود، انجام گیرد. این واقعیت درباره برنامه‌ای مانند «ماه عسل» که مخاطبان بی‌شماری دارد، طبیعتاً چند برابر مهم است و از مجری‌ای مانند «احسان علی‌خانی» که مهارت مجریگری خود را اثبات کرده نیز نهایت انتظار می‌رود.

اگر واکسن HPV برای پیش‌گیری از یک بیماری نادر است (چنان‌که مهمان برنامه درباره بیماری خودش ادعا می‌کند)، طبیعتاً نیازی به واکسیناسیون عمومی مردم نیست؛ و اگر این بیماری، رایج است (که نیست)، طبیعتاً باید تا کنون درباره آن هشدار داده می‌شد و این‌که یک نفر غیرمتخصص به شکلی «غیب‌گویانه» و با کلمات پُرباری مانند «سونامی HPV» درباره این مسئله اظهارنظر کند، قطعاً قابل‌باور نیست.

با توجه به شواهدی که در این گزارش ارائه شد (و تحقیقاتی که خانم «اشکی» و دست‌اندرکاران «ماه عسل» باید انجام می‌دادند) مشخص است که واکسن HPV با واکسن‌های عادی دیگری که امروزه کاملاً رایج و اثبات‌شده هستند، تفاوت زیادی دارد و بنابراین در خوش‌بینانه‌ترین حالت می‌توان این واکسن را «در مرحله آزمایشی» توصیف کرد. این یعنی تا پیش از انجام تحقیقات کافی، تحت هیچ شرایطی نباید عموم مردم را به استفاده از این واکسن تشویق کرد.

با توجه به شواهد بالا موضوع واردات واکسن HPV به هیچ عنوان نباید مطرح گردد. با این حال، اگر موضوعِ تولید داخلی این واکسن مطرح باشد، باید تحقیقات کامل و جامع در این‌باره صورت گیرد و همه جوانب مسئله با انجام آزمایش‌های کافی در نظر گرفته شود. در این صورت نیز، درخواست کمک از مردم برای تأمین بودجه این فعالیت تحقیقاتی کاری عجیب است، اما حتی اگر با این موضوع هم کنار بیاییم، بهتر است یک مقام رسمی و با بیان دلایل متقن و مستند، این درخواست را از مردم بکند، نه این‌که فردی با تعریف کردن داستان زندگی خود، یک‌باره یک شماره حساب بدهد و از مردم پول بگیرد.

با در نظر گرفتن این‌که هر واکسن HPV در آمریکا بیش از ۲۰۰ دلار هزینه دارد، اهداف تجاری پشت «گارداسیل» روشن‌تر می‌شود.
بار دیگر یادآوری می‌شود که تأیید یک دارو در آمریکا به معنای اثبات تأثیرگذاری یا بی‌عارضه بودن آن دارو نیست، چنان‌که قبلاً در موارد متعددی از جمله وایوکس که در بالا به آن اشاره شد، اثبات شده است. بنابراین نباید رواج استفاده از یک واکسن در آمریکا را مبنایی برای تشویق کشورهای دیگر به استفاده از همان واکسن قرار داد، چنان‌که بسیاری از کشورها اکنون از تجربه گارداسیل پشیمان هستند.

به نظر می‌رسد، حوزه فعالیت یاسمن اشکی عمدتاً مسئله آموزش جنسی باشد و نه پزشکی. می‌توان پذیرفت که مسئله آموزش جنسی در ایران مغفول مانده است، اما برای حل این مشکل نباید مشکلات جدیدی را اضافه و مردم را با توصیف یک «سونامی خطرناک» نگران کرد. ترساندن خانواده‌ها از یک بیماری نادر که آن هم عموماً (صرف‌نظر از برخی استثنائات) بر اثر بی‌احتیاطی یا سهل‌انگاری جنسی رخ می‌دهد و سپس تجویز واکسنی با عوارض معلوم و فواید نامعلوم برای حل مشکل، اگر زمینه‌ساز افزایش ولنگاری جنسی نباشد، ایجاد تشنج بی‌مورد در جامعه و به خطر انداختن سلامت عمومی مردم است.

هزینه تزریق هر دوره واکسن در آمریکا (دو یا سه دوز) بیش از ۲۰۰ دلار است که این خود اهداف تجاری از تولید گارداسیل را روشن‌تر می‌کند. با این حال، نکته بحث‌برانگیزتر این است که اوایل سال ۲۰۱۳ دو کمپانی مرک و گلاکسو-اسمیت-کلاین اعلام کردند هر دوز از واکسن‌هایشان را در کشورهای فقیر، با قیمتی کم‌تر از ۵ دلار (هر دوره کم‌تر از ۱۵ دلار) به فروش خواهند رساند[۵۰]. آیا واقعاً آمریکا و انگلیس نگران سلامت زنان و دختران در کشورهای فقیر هستند؟

در نهایت، در بسیاری از برنامه‌های تلویزیونی، انسان‌هایی معرفی می‌شوند که خودشان معتقدند در نتیجه یک معجزه، زندگی دوباره پیدا کرده‌اند. این افراد (با فرض این‌که ماجرای زندگی‌شان واقعی باشد) از نظر صنعت رسانه و سرگرمی، جذابیت دارند و گاهاً با اهداف متفاوت پزشکی، اجتماعی، رسانه‌ای، یا حتی دینی دعوت می‌شوند تا داستان زندگی‌شان را برای همه مردم تعریف کنند. با این وجود، طرح درخواست از عموم مردم برای کمک به تولید یک واکسن به طور خاص به قصد تجویز عمومی آن برای کودکان و نوجوانان، موضوعی است که بدون شک از حوزه اختیار چنین افرادی خارج است و این اشخاص نباید با کمک امکانات عمومی کشور، فرصت پیدا کنند تا معضلی خارجی را مطرح یا برند خود را تبلیغ نمایند.

[۱] The Immunological Basis for Immunization Series Download

[۲] HPV vaccines Link

[۳] Gardasil Link

[۴] Cervarix Link

[۵] Human Papillomavirus (HPV) Vaccines Link

[۶] Pap and HPV Testing Link

[۷] GlaxoSmithKline to Plead Guilty and Pay $۳ Billion to Resolve Fraud Allegations and Failure to Report Safety Data Link

[۸] Merck to Pay More than $۶۵۰ Million to Resolve Claims of Fraudulent Price Reporting and Kickbacks Link

[۹] Merck CEO Resigns as Drug Probe Continues Link

[۱۰] Drug company sponsorship of education could be replaced at a fraction of its cost Link

[۱۱] Drug lobby second to none Link

[۱۲] Pfizer Link

[۱۳] Pfizer Reports Fourth-Quarter and Full-Year ۲۰۱۷ Results Provides ۲۰۱۸ Financial Guidance Download

[۱۴] Pfizer Used Charity to Mask Heart Drug Price Hikes, U.S. Says Link

[۱۵] Justice Department Announces Largest Health Care Fraud Settlement in its History Download

[۱۶] List of largest pharmaceutical settlements Link

[۱۷] Centers for Disease Control and Prevention Link

[۱۸] Food and Drug Administration Link

[۱۹] Rofecoxib Link

[۲۰] FDA: A shell of its former self Link

[۲۱] Julie Gerberding Link

[۲۲] World Health Organization Link

[۲۳] Human papillomavirus vaccines: WHO position paper, May ۲۰۱۷ Link

[۲۴] Split WHO in two: strengthening political decision-making and securing independent scientific advice Link

[۲۵] China Warns Taiwan of Continued Lockout From WHO Assembly Link

[۲۶] International Agency for Research on Cancer Link

[۲۷] The IARC Monographs Program: Changing Attitudes towards Public Health Link

[۲۸] Lashed by Critics, WHO's Cancer Agency Begins a New Regime Link

[۲۹] Beefing With the World Health Organization's Cancer Warnings Link

[۳۰] WHO cancer agency “left out key findings” in benzene review Link

[۳۱] Lead Developer Of HPV Vaccines Comes Clean To Warn Parents & Young Girls Link

[۳۲] HPV Vaccine Researcher Blasts Mandatory Marketing Link

[۳۳] U.S. court pays $۶ million to Gardasil victims Link

[۳۴] Guillain–Barré syndrome Link

[۳۵] Thousands of Teenage Girls Report Feeling Seriously Ill After Routine School Cancer Vaccination Link

[۳۶] UK Association of HPV Vaccine Injured Daughters (AHVID) Link

[۳۷] Systemic lupus erythematosus Link

[۳۸] Acute disseminated encephalomyelitis Link

[۳۹] Idiopathic hypersomnia Link

[۴۰] Gardasil: The Carnage Continues in France Link

[۴۱] Gardasil: Criminal complaint filed in Spain Link

[۴۲] Court told of ‘horrendous adverse effects’ of HPV vaccine Link

[۴۳] UK Media Publishes Truth About HPV Vaccine Destroying the Lives of “Thousands” of Girls Link

[۴۴] HPV Vaccines: A Danish Documentary Link

[۴۵] HPV Vaccines Exposed: Subterfuge in a Syringe? Link

[۴۶] HPV Vaccine Trials in India: Is Merck above the law? Link

[۴۷] Israel: Citizens Request Ban of HPV Vaccines Link

[۴۸] HPV Vaccine: Israel Health Ministry Considers Canceling Vaccination Due to Side Effects Link

[۴۹] Health Risks Push Ministry to Reconsider HPV Vaccine for Teen Girls Link

[۵۰] Cancer Vaccines Get a Price Cut in Poor Nations Link

پشت پرده تبلیغ یک واکسن وارداتی چیست؟

چند روزی است که موضوع واکسن HPV به سوژه اصلی فضای مجازی تبدیل شده است، یک تبلیغ هوشمندانه که منجر به یک موج رسانه‌ای شدید شد، اما واقعیت و پشت پرده این هیاهوی پیش آمده چیست؟

به گزارش مشرق، چند روز قبل بود که دختر جوانی با نام یاسی‌ اشکی با شرکت در برنامه ماه عسل از سونامی یک بیماری خبر داد.

فارغ از اینکه یک فرد غیرپزشک و متخصص نباید در یک برنامه زنده تلویزیونی شرکت و مسائل تخصصی و فوق تخصصی را مطرح کند موضوع معرفی و تبلیغ یک واکسن وارداتی هم در نوع خودش جای تعجب داشت.

بماند از اینکه چه کسی تأیید می‌کند که سونامی بیماری در راه است و کدام فرد از وزارت بهداشت مسئول ایجاد این اضطراب و تشویش صورت گرفته در جامعه است.

البته مسأله اصلی اینجا شخص یاسی اشکی و یا هر فرد غیرکارشناس دیگر نیست و اینکه این شخص چه کسی است و در این جریان چه نقشی دارد هم برای ما مهم نیست. حتی موضوع تناقض گفته‌های وی در مصاحبه‌های سال‌های گذشته‌اش هم در درجه دوم اهمیت قرار دارد.

هرچند که بسیاری از متخصصان معتقدند که درباره این بیماری و همه‌گیری آن بزرگنمایی شده و البته این واکسن هم به اندازه تبلیغی که می‌شود موثر نیست و این مورد در اولویت چندم سلامت قرار دارد.

پلان یک/ طرح سناریو در برنامه زنده تلویزیونی

نکته اول که باید به آن پرداخت موضوع مهم‌تری است. در ابتدا پس از دیدن برنامه آنچه به ذهن مخاطب هوشمند خطور می‌کند یک سناریو از پیش تعیین شده برای معرفی یک واکسن است.

برای اینکه به واقعیت این ماجرا پی ببریم لازم بود با دست‌اندرکاران برنامه ماه عسل صحبت کنیم. بعد از تماس همان طور که انتظار می‌رفت توپ به زمین وزارت بهداشت افتاد. مسئولان این برنامه اظهار کردند اشکی را وزارت بهداشت تأیید و به ماه عسل فرستاده است.

برای پیگیری ادامه ماجرا به سراغ وزارت بهداشت رفتیم، یکی از مسئولان وزارتخانه با تأیید این موضوع عنوان کرد که این یک تفاهم برای تولید واکسن است که بین وزارت بهداشت و انجمنی که خانم یاسی اشکی عضو آن است صورت گرفته و قرار است با کمک‌های مالی این انجمن واکسن HPV تولید شود.

جزئیات تولید واکسن HPV در ایران

این فرد مطلع مطلب را هم افزود که هر مبلغی این فرد جمع کند همان اندازه هم وزارت بهداشت پرداخت خواهد کرد تا واکسن HPV به مرحله تولید برسد.

این مسئول وزارت بهداشت سخنرانی طولانی هم از ضرورت استفاده این واکسن برای 10 درصد از زنان جامعه داشت همچنین در سخنانش اذعان کرد که این مورد برای کسانی که رابطه‌های پرخطر جنسی داشته‌اند بیشتر لازم است.

پلان دوم/ سناریوی جمع‌آوری پول‌های مردم

پس از صحبت با این مقام مسئول چند سوال در ذهن ایجاد شد که با توجه به پروپاگاندای به وجود آمده در مورد این واکسن و موج ایجاد شده لازم هست که در اینجا به آن بپردازیم.

اول اینکه بنا به اذعان مسئولان وزارت بهداشت برای این واکسن رقمی معادل 150 میلیارد تومان نیاز است که بنا بر توافق انجام شده 75میلیارد تومان آن قرار است از طرف انجمن جمع‌آوری شود.

آقایان را ارجاع می‌دهیم به قصه کرمانشاه و در بهترین حالت که فضای احساسی جامعه درگیر و تحت تأثیر این حادثه غمبار بود؛ تمامی شماره حساب‌ها و همت جمعی سلیبریتی‌ها توان جمع‌آوری 20 میلیارد تومان را داشت؛ در این موضوع هم در خوش‌بینانه‌ترین حالت رقم جمع‌آوری شده توسط مردم به همین عدد خواهد رسید.

وزارت بهداشت پاسخ دهد که مابقی 55 میلیارد تومان را چه کسی پرداخت خواهد کرد.

این سؤال دو پاسخ خواهد داشت:

اول اینکه پروژه به صورت نیمه‌کاره رها خواهد شد، یعنی 20 میلیارد تومان پرداخت شده از سوی مردم هم به سرنوشت خیلی از پول‌های سرگردان در حساب سلیبریتی‌ها دچار می‌شود

اما در حالت دوم اینکه وزارت بهداشت بگوید 55 میلیارد تومان را هم خودمان خواهیم داد و آن وقت این سؤال پیش می‌آید که وقتی 130 میلیارد تومان را خود دولت می‌خواهد پرداخت کند آیا برای جمع آوری تنها 20 میلیارد تومان این همه سر و صدا و هیاهوی موج رسانه‌ای ایجاد کردید؟

پلان سوم/ سناریوی تبلیغ واکسن در فضای مجازی

اما دومین نکته اینکه وزارت بهداشت که چندین جلسه برای ضرورت استفاده از واکسن HPV گذاشته و مرتب در فضای مجازی در حال تبلیغ برای این واکسن است. آیا نمی‌توانست پیش از این هزینه 150 میلیارد تومانی تولید واکسن را خود تقبل کند و مردم را از مرگ «آن طور که خودشان می‌گویند» نجات دهد؟ مگر وظیفه ذاتی وزارت بهداشت محافظت از جان مردم نیست و آیا جان مردم 150 میلیارد تومان هم ارزش ندارد؟

اما سوال دیگری وجود دارد که اگر مردم با توجه به پیشینه جمع اوری پول از طریق شبکه های مجازی و بی اعتمادی های ایجاد شده پیش قدم نشوند چه؟

مسئولان وزارت بهداشت که اغلب دنیا دیده بوده باید پاسخ این سوال را هم بدهند که آیا در همه دنیا مردم هزینه تولید واکسن را که یک امر حاکمیتی است می‌پردازند؟

نکته سوم اینکه بر فرض آنکه 150 میلیارد تومان هم جمع شد؛ آیا با وجود تحریم‌های ظالمانه دولتهای متخاصم توانایی خرید و واردات تکنولوژی این واکسن را داریم؟ و اگر نداریم چند سال طول می‌کشد تا به ‌آن دست یابیم؟

البته این سؤال را هم مسئولان وزارت بهداشت پاسخ دادند و گفتند 5 سال طول می‌کشد تا به فناوری تولید واکسن HPV دست یابیم و باز هم دو سوال پیش‌روی مخاطبان قرار می‌گیرد:

اول اینکه این واکسن سال 2006 در آمریکا تولید شده و چرا آقایان در این 12 سال به فکر سلامت مردم نیفتادند؟ و تا امروز نمی‌توانستند این فناوری را وارد یا تولید کنند؟

و سؤال دوم اینکه تکلیف مردم در 5 سالی که باید منتظر بمانند تا واکسن HPV تولید شود چیست؟ مگر نه اینکه در تبلیغات مجازی این چند روز از بروز سونامی بزرگی یاد شده است!

پلان چهارم/ سناریوی فروش واکسن وارداتی تا 5 سال آینده

طبیعی است که با وجود موج ایجاد شده و اطلاع‌رسانی‌های نادرستی که پیش آمده تقاضای استفاده از واکسن HPV چندین برابر خواهد شد.

معاون اجتماعی وزارت بهداشت هم دیروز با چندین تن از فعالان فضای مجازی برای معرفی این واکسن دیدار و گفت‌وگویی داشته و از آنها خواسته تا در این راه این وزارتخانه را حمایت کنند.

فارغ از اینکه همین بار روانی ایجاد شده در جامعه باعث هجوم مردم به مراکز درمانی برای تزریق واکسن خواهد شد.

نتیجه اینکه وقتی پنج سال تا تولید ملی این واکسن فاصله داریم، باید واردات آن را افزایش دهیم و مردم هم باید به صورت آزاد هزینه‌های میلیونی برای تزریق آن را بپردازند و قطعا سود سرشاری نصیب واردکنندگان و هلدینگ‌های دارویی خواهد شد.

پلان آخر/ بیمه سلامت hpv را پوشش دهد

در اینجا تنها یک راه باقی می‌ماند و آن هم اینکه وزارت بهداشت که نگران سلامتی مردم است در پنج سال باقیمانده تا تولید این واکسن، نوع وارداتی آن را بیمه کند تا از جان مردم حفاظت شود.

مسئولان وزارت بهداشت همانطور که خود اذعان کردند باید تزریق این واکسن همه‌گیر شود و برای اینکه فرقی بین غنی و فقیر جامعه قائل نشویم پیشنهاد می‌شود مسئولان بیمه سلامت برای حفاظت از جان فقرا و کسانی که تمکن مالی ندارند این دارو را به لیست حمایت‌های بیمه‌ای خود اضافه کنند.

ان‌شاءالله که روند تولید واکسن هم به خوبی پیش خواهد رفت و در پنج سال آینده به این فناوری دست خواهیم یافت.

افشای اسناد جدید در کذب بودن ادعاهای یاسمن اشکی

یک فوق تخصص ژنتیک ضمن ارائه اسناد جدید علمی در کذب بودن ادعاهای "یاسمن اشکی"، عوارض واکسن HPV و ممنوعیت تزریق آن در بسیاری از کشورها را تشریح کرد.

به گزارش مشرق، برنامه "ماه عسل" در برنامه هشتم خرداد خود، فردی به نام "یاسمن اشکی" را به برنامه دعوت کرد که مدعی ابتلا به بیماری ناشناخته با علائمی مشابه ایدز بود!

اشکی در این برنامه مدعی شده بود در 17 سالگی به بیماری "ژنتیکی" مبتلا شده که علائمش شبیه ایدز بوده و از 140 بیمار مشابه در یک کلینیک آمریکایی، تنها او زنده مانده(؟!!) و به دلیل تشابه بیماری‌اش با ایدز، "نذر" کرده تا زنده است «مردم ایران» را از خطرات «ایدز» و بیماری‌های مقاربتی آگاه کند!

وی در این برنامه مدعی در پیش بودن سونامی سرطان دهانه رحم شده و از مردم خواستار تزریق واکسن HPV شده بود.

برای بررسی بیشتر صحت و سقم ادعای این خانم درباره سونامی سرطان دهانه رحم و لزوم تزریق واکسن HPV، با دکتر سهیلا آسوده؛ فوق تخصص ژنتیک و عضو باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان گفت‌وگو کردیم که در ادامه متن این گفت‌وگو تقدیم مخاطبان ارجمند شده است:

اخیراً خانمی به نام "یاسمن اشکی" با حضور در برنامه ماه‌ عسل مدعی شدند به بیماری ناشناخته‌ای مبتلا است و در نهایت از مردم خواست برای تزریق واکسن HPV اقدام و عجله کنند؛ چنین درخواستی از سوی یک فرد غیرمتخصص چه مبنای علمی دارد؟

این خانم مدعی شد که به بیماری ژنتیکی مشابه ایدز مبتلاست که در جهان ناشناخته است! همچنین مدعی شد که در بیمارستان "استنفورد" بستری و تحت درمان پزشکان بودند و پزشکان به دلیل عدم شناسایی بیماری وی، یک تیم تحقیقاتی برای وی و 144 نفر دیگر تشکیل دادند که بیماری خانم اشکی را بررسی کنند که در نهایت 144 نفر فوت کردند و فقط خانم اشکی زنده ماند و به طریقی معجزه برای وی رخ داد!

برای بنده که دارای دکتری ژنتیک هستم و طی 10 سال اخیر در حال مطالعات گسترده در حوزه ژنتیک بوده‌ام، جای سؤال دارد که اسم این بیماری چیست که این فرد در برنامه زنده تلویزیون حتی نامی از آن نمی‌برد و چرا تا به امروز ما در منابع مختلف علمی دنیا به چنین موردی برنخورده‌ایم!

یعنی اصلاً چنین بیماری که خانم اشکی مدعی ابتلا به آن است، در جهان وجود ندارد؟

چنین بیماری وجود خارجی ندارد و ادعای این خانم از اساس کذب است؛ برای من سؤال بود که بدانم خانم اشکی به چه بیماری مبتلا است؛ به همین دلیل اسناد بیمارستان استنفورد امریکا و مرکز تحقیقاتی این بیمارستان را از طریق سایت آنها بررسی کردم و تمامی مقالات 15 سال اخیر را جست‌وجو کردم تا متوجه شوم که تاکنون تحقیقی مبنی بر ادعای خانم اشکی وجود داشته یا خیر.

پس از جست‌وجو در بخش ژنتیک و در بخش سرطان متوجه شدم، هیچ تحقیقی در استنفورد بر روی بیماری مورد ادعای خانم اشکی وجود خارجی ندارد.

معمولاً هر بیماری که گزارش و تحقیق روی آن انجام می‌شود، در سایت دانشگاه و حتی به‌صورت مقاله‌ای علمی منتشر می‌شود که به طور مثال بر روی 145 نفر تحقیق شده اما نتوانسته‌اند نوع بیماری را کشف کنند و 144 نفر از این افراد فوت کرده‌اند؛ هیچ مقاله‌ای و گزارشی در دنیا وجود ندارد که عنوان کند 145 نفر به چنین بیماری مبتلا بوده‌اند که 144 نفر از آنها فوت کرده‌اند؛ اصلاً چنین تحقیقی وجود ندارد و اساس این ادعای اشکی، کذب است.

درباره ادعای خانم اشکی مبنی بر در پیش بودن سونامی سرطان دهانه رحم چه توضحی دارید؟

درباره ادعای خانم اشکی مبنی بر در پیش بودن سونامی سرطان دهانه رحم در ایران،‌ این سؤال مطرح می‌شود که خانم اشکی به‌عنوانن یک فرد غیرمتخصص و بی‌سواد در این حوزه بر اساس چه مدارک و مستنداتی مدعی در پیش بودن چنین سرطانی در ایران شده است؟!

مطلب دیگر اینکه HPV یک "پاپیلو ویروس" است که ممکن است برخی خانمها را درگیر کند اما خانم اشکی گفت که همه باید از واکسن HPV استفاده کنند!

با توجه به اظهارات خانم اشکی در اعلام هماهنگی با وزیر بهداشت و انسیتو پاستور، جای این سؤال وجود دارد که انسیتو پاستور و وزارت بهداشت با کدام مجوز و توجیه منطقی، یک فرد غیرعلمی و غیرپزشک را به یک برنامه زنده پرمخاطب فرستاده‌اند تا چنین فردی، خبر از در پیش بودن سونامی سرطان دهد و از مردم درخواست کمک نقدی برای ساخت واکسن HPV کند!

اگر قصدِ تولید واکسن دارند، یک فرد علمی و متخصص با مجوز در برنامه تلویزیونی باید به‌صورت رسمی آن را اعلام کند مضاف بر اینکه هیچ مستندی مبنی بر در پیش بودن سونامی سرطان دهانه رحم وجود ندارد؛ درست است که سرطان در ایران زیاد شده اما کشور ما نسبت به آمار جهانی حتی جزو 20 کشور نخست دنیا در فراوانی سرطان هم نیست.

واکسن وارداتی HPV اکنون در کشور وجود دارد و سال گذشته با قیمت حدود 260 تا 290 هزار تومان فروخته می‌شد.

این خانم در برنامه ماه عسل و با علم به این موضوع که این برنامه مخاطبان بسیار گسترده‌ای را دارد، از مردم خواستار تزریق واکسن HPV می‌شود؛ آیا در دنیا واکسن HPV به عنوان یک واکسن ضروری و موثر شناخته می‌شود یا تزریق و استفاده از آن به دلیل عوارض مختلف از سوی بسیاری از کشورها ممنوع شده است؟

در آمریکا، انگلیس و اسرائیل و برخی کشورهای اروپایی استفاده از واکسن HPV به دلیل عوارض متعدد آن، ممنوع شده است و تزریق آن فقط در موارد خیلی خاص صورت می‌گیرد؛ متاسفانه پس از این برنامه و به‌دلیل اطلاعات دروغی که توسط این خانم در برنامه زنده به مردم داده شد، فروش این واکسن وارداتی چندین برابر شده است.

دوستانم در آزمایشگاه‌های تخصصی به بنده اطلاع دادند که قبلا اگر به طور مثال در یک هفته، هفت نفر اقدام به تزریق این واکسن وارداتی می‌کردند، اکنون به قدری مردم ترسیده‌اند که در یک روز بین هفت تا 10 نفر به آزمایشگاه مراجعه کرده و تقاضای تزریق این واکسن پرعارضه را کرده‌اند! حالا طوری شده که حتی اقوام و بستگان نیز هر روز با من تماس می‌گیرند و برای تزریق این نوع واسکن مشاوره می‌گیرند.

آیا شما به عنوان متخصص ژنتیک، تزریق واکسن HPV را توصیه می‌کنید؟

خیر! اصلاً کسی نباید بدون دلیل چنین واکسنی را تزریق کند.

تزریق این واکسن چه عوارضی دارد؟

این واکسن، سیستم ایمنی بدن انسان را مختل می‌کند و با خود تب و لرز به همراه دارد و بسته به هر فرد، عوارض متفاوتی را نشان می‌دهد.

باید این موضوع را درنظر داشته باشیم که در حال حاضر کشورهای غربی و آمریکایی در زمینه‌ "پزشکی شخصی" پیشرفت کرده‌اند؛ به طور مثال اگر در فصل زمستان دو نفر از اعضای یک خانواده دچار سرماخوردگی شوند و به پزشک مراجعه کنند، پزشک به هیچ عنوان برای هر دو فرد، یک داردو تجویز نمی‌کند و تجویزها متفاوت است چون می‌گویند سیستم ایمنی بدن این دو نفر با اینکه هر دو از اعضای یک خانواده هستند، متفاوت است و باید به هر شخص، داروی متفاوتی داد و به این موضوع، پزشکی شخصی می‌گویند؛ به همین دلیل در حال حاضر بسیاری از داروها و واکسن‌ها مانند HPV در بسیاری از کشورهای پیشرفته دنیا ممنوع شده است.

معمولاً سرطان دهانه رحم، خانم‌هایی با رنج سنی 40 تا 45 سال به بالا را درگیر می‌کند و واکسن HPV در برخی موارد خاص برای دختران بین 9 تا 13 سال تجویز می‌شود نه اینکه به طور مثال این واکسن را برای خانمی با سن 25 تا 30 سال تجویز کنند چرا که اساسا در این سنین، واکسن کارایی ندارد.

پس در حالت طبیعی، نیازی به تزریق واکسن HPV نیست؟

خیر؛ تزریق این واکسن به‌هیچ عنوان برای افرادی که زندگی معمولی خود را دارند و مشکلی ندارند، توصیه نمی‌شود چون بدن به طور مثال طی 20 یا 25 سال با یک سیستم ایمنی خودش زندگی کرده، تقسیم سلولی انجام می‌دهد، سیستم ایمنی در برابر هر عفونت، سرماخوردگی، مواد خارجی و ... واکنش نشان می‌دهد، آن وقت اگر مواد غریبه بدون هیچ علت وارد بدن شود، بدن واکنش لازم را نشان می‌دهد.

جمع‌بندی شما از حضور چنین افرادی در برنامه‌های زنده تلویزیونی و طرح مطالب کذب چیست؟

نکته حائز اهمیت این است که چرا برای حضور چنین افردای در رسانه ملی، فیلترهای سخت گیرانه اعمال نمی‌شود و تحقیق لازم صورت نمی‌گیرد؛ تنها مطلبی که باعث شد من درباره ادعاهای خانم اشکی تحقیق کنم این بود که مردم ایران، مردم بسیار دلسوز و مهربانی هستند و حس نوع‌دوستی قویی دارند و دوست دارند سریعاً کاری انجام دهند به همین دلیل در ساعت اولیه برنامه ماه‌ عسل پس از مطالب کذب این خانم، 600 میلیون تومان پول جمع‌آوری شد! مردم نباید هر ادعایی را از هر فردی باور کنند.


«ماه عسل» چگونه با ادعاهای «اشکی» از مردم کلاهبرداری کرد

سرویس سیاست مشرق - در روز سه‌شنبه ۸ خرداد، در دوازدهمین روز از ماه مبارک رمضان، برنامه بسیار پربیننده «ماه‌عسل» با اجرای احسان علیخانی، از فردی به نام «یاسمن اشکی» با سابقه یک دهه بیماری ناشناخته با علائمی مشابه ایدز دعوت کرد که به‌تازگی و بعد از کنترل بیماری بسیار نادر و ناشناخته‌اش (که کنترل آن به تعبیر پزشک آمریکایی چیزی شبیه «معجزه» بود) به کشور بازگشته است

میهمان برنامه مدعی می‌شود در ۱۷ سالگی به بیماری «ژنتیکی» مبتلا شده که علائمش شبیه ایدز بوده و از ۱۴۶ بیمار مشابه در یک کلینیک آمریکایی، تنها او زنده مانده و به دلیل تشابه بیماری‌اش با ایدز، «نذر» کرده تا زنده است «مردم ایران» را از خطرات «ایدز و بیماری‌های مقاربتی آگاه کند!

او در ادامه از خطر بیماری‌های دستگاه تناسلی می‌گوید که بعضی از انواعش عامل سرطان است و مدعی می‌شود یک سونامی خطرناک طی ۱۰ سال آینده زنان و مادران ایرانی را تهدید می‌کند لذا باید کودکان ایرانی واکسن پیشگیری از ویروس این بیماری را دریافت کنند. به همین منظور و با همراهی برنامه ماه‌عسل، به‌عنوان یک سلبریتی در حوزه آسیب‌های اجتماعی معرفی و از مردم تقاضای کمک مالی می‌کند

چنین «پرونده‌ای» در دنیای پزشکی که از بین ۱۴۶ نفر در یک مرکز تحقیقات پزشکی، به تنهایی زنده بیرون آمده و به قول خودش مشمول یک «معجزه» پزشکی شده است، دست‌کم باید نامش در چندین نشریه و وب‌سایت محلی آمریکایی که به‌شدت دنبال چنین داستان‌هایی هستند، انتشار پیدا می‌کرد و اصولاً چنین مورد خاصی باید چندین مقاله را در ژورنال‌ها و مجلات پزشکی به خود اختصاص می‌داد. نام خانم اشکی چه با نام کوچک «yasi» چه «Yasaman» و چه حتی «Jasmin» یا «Yasmin» در هیچ خبر و گزارش پزشکی به زبان انگلیسی نیامده و حتی مشخصات پروفایلی کاملی هم از این بیمار نادر و درمان «معجزه» آسای او در فضای گسترده سایبر و اینترنت موجود نیست.

نکته اینجاست که همه آنچه درباره او به زبان انگلیسی وجود دارد، درباره «یاسی اشکی»، دختر جوانی است که به همراه دوستانش یک موسسه و وب‌سایت «آموزش سلامت جنسی» را اداره می‌کنند و کلامی از «معجزه» ای که برای او اتفاق افتاده صحبت نمی‌شود.

خود او حتی در مصاحبه‌ای که سال گذشته با روزنامه «شرق» به تاریخ ۳ خرداد ۹۵ داشت، هیچ اشاره‌ای به داستان «بیماری» اش نمی‌کند و شیوه ورودش را به ماجرای «آموزش جنسی» چنین توضیح می‌دهد:

"وقتی که به آمریکا آمدم دو مسئله توجهم را جلب کرد؛ یکی اینکه آمریکایی‌ها به‌شدت بدلباس بودند و دیگر اینکه اطلاعات بالایی درباره بیماری‌های مقاربتی داشتند. ماجرا این بود که یک هفته قبل از شروع کلاس‌ها در دانشگاه جشنی برپا کرده بودند و برای ما تور دانشگاه گردی گذاشتند. من در لابی کلینیک دانشگاه با یک ظرف بزرگ پر از کاندوم مواجه شدم که بالایش بروشورهایی آویزان کرده بودند که عنوانش این بود: بروشور بیماری‌های آمیزشی! و من فقط می‌توانستم کلمه ایدز را بخوانم و نمی‌دانستم بیماری آمیزشی دیگری جز ایدز وجود دارد. این اولین شوک بزرگ من بود. تمام بروشورها را برداشتم و به خانه بردم با خواهرم سه روز داشتیم این بروشورها را می‌خواندیم. مدام به خودم نهیب می‌زدم که چرا زنان ایرانی درباره این بیماری‌ها چیزی نمی‌دانند و بعد فهمیدم این مسئله درباره مردان هم صدق می‌کند. آن موقع بود که فهمیدم باید کار کرد... من در سیلیکون ولی (Silicon Valley) زندگی کرده‌ام و کسی که آنجا باشد همه زندگی‌اش می‌شود تکنولوژی! از طرفی ما از ایران دور بودیم و البته هم می‌دیدیم که تکنولوژی چه تأثیر عظیمی روی جوامع مختلف گذاشته است. برای همین فکر کردم درباره موضوعی که در کشورم تابو است، می‌شود از تکنولوژی استفاده کرد؛ چون به وسیله آن نیازی به مکالمه رودررو نیست..."

یاسی در ادامه می‌گوید انجام این کار به تنهایی ممکن به نظر نمی‌رسید و من نیاز به کمک داشتم. برای همین با گروهی از دوستانم و «نرگس دره التاج» صحبت کردم و نرگس با اشتیاق به گروهی پیوست که حالا کنترل اس (Ctrl+s) نام دارد. تیم کنترل اس از حدود ۴۰ پزشک، دانشمند، پرستار و هنرمند تشکیل شده است. آن‌ها داوطلبانه و با انرژی زیاد به صورت شبانه روزی به رشد کنترل اس می‌پردازند."[۱]

در این توضیحات، هیچ صحبتی از «بیماری نادر» خانم اشکی نیست.

وب‌سایت «pri.org» در گزارشی به قلم «شیرین جعفری» به تاریخ ۱۰ ژانویه ۲۰۱۸، عین همین داستان را درباره اشکی و دوستش «نرگس دُرّه التاج» می‌نویسد و باز هیچ اشاره‌ای به بیماری شخص او نیست. [۲]

Image

متن گزارش این وب‌سایت این گونه است:

" یاسی اشکی «۷» سال قبل ایران را ترک کرد و به آمریکا آمد تا درس بخواند. وقتی اولین بار به دانشگاه ایندیانا رفت، متوجه دو چیز شد"همه لباس خواب و دمپایی ابری تنشان می‌کردند (بدسلیقه بودند)... در کلینیک بهداشت، " یک جعبه پر از کاندوم و (...) و پر از جزوه درباره بیماری‌های مقاربتی بود.

اشکی چند جزوه درباره بیماری‌های مقاربتی برداشت. در چند روز آینده و بعد از این‌که او هم لباس خواب خود را پوشید، به سراغ جزوه‌ها رفت، «من فکر می‌کردم همه چیز را می‌دانم... ولی خیلی کم می‌دانستم»."

در گزارشی به تاریخ ۲۷ آوریل ۲۰۱۸ در روزنامه آمریکایی «دیلی بیست» به قلم «لارن شارکی»، باز همین سابقه را برای ایشان ذکر می‌کند، با این تفاوت که خانم لارن شارکی از «شگفت زده» شدن خانم اشکی از «باز» بودن محیط دانشکده‌اش در آمریکا می‌گوید و این‌که همین منبع الهام این خانم برای فعالیت در زمینه آموزش جنسی و بیماری مقاربتی بود. [۳]

Image

اما نکته بسیار جالب‌تر این‌که همین خانم «یاسی اشکی» در تاریخ ۱۳ خرداد ۹۱ در گفتگو با وبسایت «رادیو زمانه» خود را به نوعی جانباز جنگی معرفی می‌کند. به متن گزارش رادیو زمانه دقت کنید:

"مدتی است که گروهی از دانشجویان ایرانی‌تبار کالیفرنیا در فیس‌بوک یک کمپین ضد جنگ به نام "چهار دقیقه" برای جلوگیری از جنگ علیه ایران و یا چهار دقیقه برای صلح راه‌اندازی کرده‌اند.

هدف آن‌ها تشویق مردم جهان برای نوشتن نامه به میشل اوباما، بانوی اول ایالات‌متحده است و خواهان پادرمیانی او برای دست نگه‌داشتن دولت آمریکا از جنگ با ایران شده‌اند...

درباره این کمپین و دامنه گسترش آن با یاسمن اشکی، یکی از بنیان‌گذاران این کمپین گفت‌وگو کرده‌ام. یاسمن خود یکی از آسیب‌دیدگان جنگ ایران و عراق است و درعین‌حال در آمریکا دوره شیمی‌درمانی خود را می‌گذراند.

وی در گفت‌وگو با رادیو زمانه اظهار دشت، فعالیت‌های ضد جنگ او به تجربه‌های شخصی او برمی‌گردد و این‌که در کودکی هنگام حمله نیروهای هوای عراق به تهران خون او آلوده به مواد شیمیایی می‌شود. در اثر این آلودگی سیستم امینی بدن او نظم معمولی خود را از دست می‌دهد.

گفته‌شده است که این نوع بیماری‌ها تنها در جوامع جنگ‌زده به چشم می‌خورد و درمان آن بسیار سخت و گاهی هم ناممکن است. "[۴]

تناقض بزرگی که در این مصاحبه گفته شد این‌که عراق طی جنگ ۸ ساله تحمیلی، هیچ‌گاه تهران را بمباران شیمیایی نکرد، بلکه تهران موشک‌باران شد و استفاده از سلاح شیمیایی در مناطق مسکونی، مربوط به مناطقی در غرب کشور چون «سردشت» بود. در همین برنامه ماه‌عسل، اشکی ابتدا می‌گوید که دچار یک نقص ژنتیکی خود-ایمنی است. یک جستجوی ساده اینترنتی از سوی دست اندرکاران برنامه به راحتی اظهارات خلاف واقع و متناقض خانم اشکی را آشکار می‌ساخت.

نحوه انتقال بیماری HPV طبق منابع علمی به قرار زیر است:

" بیماری HPV از طریق تماس جنسی، اغلب طی تماس جنسی واژینال و مقعدی، منتقل می‌شود. این ویروس همچنین از طریق تماس جنسی دهانی نیز منتقل می‌شود. اچ پی وی هم در افراد دارای روابط جنسی نرمال و هم در هم‌جنس‌گرایان قابل‌انتقال است، حتی زمانی که طرف مقابل هیچ‌گونه علامتی ندارد و فقط ناقل است."[۵]

خانم اشکی «ادعا» می‌کند تا زمان افشای راز بیماری‌اش در ماه‌عسل، حتی پدر و مادرش هم از این بیماری سخت، صعب العلاج با دوره‌های درمانی طولانی و آثار بدنی و روانی که شرح آن از زبان خود ایشان در این برنامه شنیده شد، خبر نداشتند! او همه این داستان‌های احساسی و غیرقابل اثبات را می‌گوید تا همه را به‌ضرورت واکسینه کردن علیه این بیماری و تزریق واکسن HPV به همه دختران نوجوان ۹ تا ۱۱ سال و همچنین جمع آوری کمک مالی برای پروژه تولید واکسن در داخل کشور، قانع سازد. این در حالی است که واکسن HPV با نام‌های تجاری «Gardasil ۹» «Gardasil» و «Cervarix» از زمان اولین عرضه خود در ۲۰۰۶ تاکنون یکی از جنجالی‌ترین داروها بوده است، چرا که آثار جانبی استفاده از این واکسن، باعث شده که در بسیاری از نقاط دنیا این واکسن را برنامه‌های واکسیناسیون خود کنار بگذارند و یا آن را یک داروی ممنوعه اعلام کنند.

با این حال ایشان مدعی است که به یک بیماری «خود-ایمنی» دچار بوده است که هیچ ویروس بیرونی عامل آن نبوده است. این‌که یک بیماری «خود-ایمنی» که ویروس هم عامل آن نبوده، چه ربطی به بیماری ویروسی مقاربتی به نام ایدز یا HPV دارد که این خانم «نذر» می‌کند درباره آن به تک‌تک ایرانی‌ها اطلاع‌رسانی کند، سؤالی است که احسان علیخانی و مسوولان شبکه سوم سیما که این فرد را به رسانه ملی دعوت کرده‌اند، پاسخ دهند. قضیه وقتی جالب می‌شود که بدانیم که در کنار سایت فیلترشده «کنترل اس» که مربوط به اطلاع‌رسانی درباره بیماری‌های مقاربتی است، وب‌سایت دیگر این خانم و دوستانش با عنوان «قایم باشک»، اصولاً بر محور آموزش جنسی به کودکان و نوجوانان با هدف جلوگیری از کودک‌آزاری است.

خانم اشکی در این برنامه خود می‌گوید که در ایران به دنیا آمده، در ایران به مدرسه، راهنمایی و دبیرستان رفته است و طبق گزارش وب‌سایت pri.org او ۷ سال پیش از ایران خارج شده است؛ اما لهجه خانم اشکی شبیه کسی است که از کودکی در یک محیط بیگانه بزرگ شده و زبان فارسی را به عنوان زبان دوم یاد گرفته است. او خود در این برنامه می‌گوید که در اوایل ۲۰ سالگی به همراه پدر و مادرش از ایران به آمریکا رفته است. با در نظر گرفتن آن ۷ سال، خانم اشکی اکنون باید چیزی در حدود ۲۷-۲۸ سال داشته باشد. این‌که او چگونه سنش به بمباران شیمیایی دوران جنگ (که در برخی شهرهای غرب کشور رخ داد) در سال‌ها میانی دهه ۶۰ قد می‌دهد (آن طور که در گفتگو با رادیو زمانه ادعا کرده) معمای دیگری است که اشکی و میزبانش احسان علیخانی باید توضیح بدهند.

Image

تصویر یکی از کلاس‌هایی که به گفته خانم اشکی، به نوجوانان مسائل جنسی آموزش داده می‌شود.
مشخص نیست در این کلاس با سنین مختلف از خردسال تا نوجوان و حضور همزمان دختران و پسران، بر چه مبنایی آموزش می‌بینند؟!

ادعای دیگرش این بوده که از ۱۷ سالگی دچار عفونت‌های پی در پی شده و آن قدر مریض بوده که به مدت ۸ سال تب او قطع نشده بود! با این حال چون بیماری‌اش «تدریجی» بوده، هیچ‌کدام از نزدیکانش متوجه بیماری او نشده‌اند!؟ از سوی دیگر ادعا می‌کند که به واسطه تأثیرات بیماری ناشناس خود، توان راه رفتن، تکلم و حتی غذا خوردن را از دست می‌داده تا بدان حد که آرزو می‌کرد لااقل «ایدز» می‌داشت تا تکلیفش روشن می‌شد! باوجوداین علائم، هیچ‌کدام از نزدیکان خانم اشکی از این بیماری او خبر نداشتند. این در حالی است که ایشان مدعی است که زمانی که به خانه پدر و مادرش در آمریکا بازگشته بود، روزی ۲۰ ساعت می‌خوابیده و توان بیرون آمدن از تخت را نداشته است.

اما گاف بزرگ این خانم وقتی است که می‌گوید بعد از آن که پزشکان متعددی در طی سال‌ها در ایران و آمریکا او را دیدند و هیچ بیماری را در او تشخیص ندادند، یک روز یک پزشک اورژانس به او توصیه کرد که «شیمی‌درمانی» انجام دهد (بدون این‌که هیچ علامتی از سرطان داشته باشد!) تا سیستم دفاعی بدن او که کار نمی‌کرد، «غیرتی» و «بیدار» شود!؟ او فراموش کرده که چند دقیقه پیش‌تر گفته بود که بیماری مادرزادی «خود-ایمنی» دارد که در آن سیستم دفاعی از کار نیافتاده، بلکه بسیار هم فعال است، لیکن بر علیه سلول‌های خود بدن عمل می‌کند. او این را هم توضیح نمی‌دهد که اگر بیماری او در همه آن سال‌ها تشخیص داده نمی‌شد، چطور او فهمیده بود که بیماری‌اش یک بیماری ژنتیکی «خود-ایمنی» است؟

Image

اما نقطه اوج ادعاهای متعدد خانم اشکی آن جا بود که گفت در یک مرکزی تحت شیمی‌درمانی، به مدت سه سال و نیم، قرار گرفت که در نوبت اول ۶۰ نفر و در نوبت دوم ۸۵ نفر که تحت همان شیمی‌درمانی بودند، مردند و فقط او زنده ماند! آنگاه این سؤال مبهم بدون جواب می‌ماند که آن «پزشک اورژانس» چطور به ۱۴۵ بیمار برای کار «پژوهشی و تحقیقاتی» دسترسی داشته که از اتفاق بیماری نادر و ناشناسی مثل یاسی اشکی داشتند (کار پژوهشی-درمانی با این حجم از بیمار ناشناخته و نادر، کار یک تیم از دانشمندان پزشکی در یک پروژه ملی است، نه یک پزشک اورژانس) و چه طور این پزشک، باوجوداین ناشناختگی برای همه آن‌ها «شیمی‌درمانی» لوکمیا (سرطان خون)، یعنی سخت‌ترین و سنگین‌ترین نوع شیمی‌درمانی را تجویز کرده بود. در شیمی‌درمانی، هدف اصلی از بین بردن یا دست‌کم کوچک‌سازی تومورهای سرطانی است و داروهای شیمی‌درمانی روی توده سرطانی اثر می‌گذارند. وقتی هیچ توده سرطانی در فردی تشخیص داده نشده است، دقیقاً با چه هدفی داروهای شیمی‌درمانی به او تزریق می‌شود؟ این هم سؤال دیگری است که متخصصان باید درباره آن بیشتر توضیح بدهند.

Image
تصویر دیگری کلاس های خانم اشکی با حضور همزمان دختران و پسران و البته حضور رده های سنی مختلف

همان طور که در ابتدای این گزارش گفته شد، به فرض که اصولاً خانم یاسی اشکی به چنینی بیماری ناشناخته‌ای دچار بود و در بین ۱۴۶ نفر، تنها فرد زنده مانده بود، نام او به عنوان یک «معجزه» پزشکی باید در رفرنس‌های علمی و پزشکی دنیا و ایران می‌پیچید و او به یک چهره معروف تبدیل می‌شد، اما دریغ از یک برگ سند برای اثبات این ادعا...

او بابت بیماری عجیب‌وغریب خود که «ایدز» نیست، «نذر» می‌کند که در خانه تک‌تک ایرانی‌ها را بزند و بگوید "تو رو خدا از خودتون محافظت کنید تا ایدز نگیرید، وگرنه به سرنوشت من دچار می‌شوید. " بگذریم از این‌که هیچ عکس، فیلم، سند، شرح یا گزارشی هم از دوران ابتلای خانم اشکی به این بیماری «وحشتناک»، «کشنده» و «نادر» در برنامه ارائه نمی‌شود که پشتوانه ادعاهای خانم اشکی باشد؛ و قابل تأمل این‌که که سیر «داستان» خانم یاسی اشکی از ادعای ابتلا به یک بیماری با علائم ایدز آغاز می‌شود، با نذر برای آگاه‌سازی تک‌تک ایرانیان درباره «ایدز» ادامه می‌باید و به تبلیغ مشارکت مردمی در ساخت واکسن «HPV» ختم می‌شود، در حالی که کار اصلی خانم اشکی در بیرون استودیو آموزش «سلامت جنسی» و جلوگیری از «کودک آزاری» است. جالب آنکه در همین مدت کوتاه برنامه ماه عسل با اختصاص یک شماره حساب، مبلغ 600 میلیون تومان از مردم برای آنچه خانم اشکی ادعا کرده است، جمع آوری می‌شود:

شاید جالب باشد که بدانید که رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۱۳ به واسطه اثرات جانبی این واکسن، استفاده از آن را در این رژیم موردبازنگری قرارداد:
Image

گزارش روزنامه صهیونیستی هاآرتز از بازنژگری در برنامه واکسن HPV

یا دولت ژاپن در همین سال ۲۰۱۸ از پروژه تولید واکسن HPV کنار کشید:
Image

وزارت بهداشت هند هم در ژانویه ۲۰۱۸، واکسن HPV را از برنامه ایمن‌سازی عمومی خود حذف کرد:
Image

و این‌ها تنها چند نمونه از دولت‌هایی بودند که در مواجهه با این واکسن، موضع مخالف گرفتند و جلوی اجرای واکسیناسیون را گرفتند.

نکته آخر این‌که به فرض که واکسن موردنظر واکسن بسیار ایمن، کارآمد و ثابت‌شده باشد، چرا باید یک شخص غیرمتخصص که (ظاهراً) رشته او مدیریت مالی است، به مردم ایران لزوم زدن این واکسن را یاد بدهد و برای این ماجرا تبلیغ نماید و پول جمع کند؟ چرا بهترین وقت آنتن، دریکی از پربیننده‌ترین برنامه‌های تلویزیون در ساعتی که بخش عمده خانواده‌های ایرانی آماده نشستن پای سفره افطار هستند، باید صرف مطرح کردن فردی با سوابق مبهم، با داستانی قابل تشکیک و فعالیت‌هایی قابل بحث (که در صلاحیت او نیست) شود و چنین فردی به‌یک‌باره، با یک داستان پرتناقض به یک «برند» در حوزه بهداشت و درمان تبدیل شود؟ حتی دوست و شریک کاری خانم اشکی، یعنی خانم «نرگس دُره التاج» که پزشک معرفی شده، تنها کارشناسی ارشد بهداشت عمومی یا MPH دارد که یک مدرک کلینیکی نیست.

Image
نرگس دره التاج دوست و شریک کاری خانم اشکی

Image
صفحه نخست سایت «قایم باشک»

Image
Image

به گزارش مشرق، برنامه "ماه عسل" در برنامه هشتم خرداد خود، فردی به نام "یاسمن اشکی" را به برنامه دعوت کرد که مدعی ابتلا به بیماری ناشناخته با علائمی مشابه ایدز بود که به تازگی و بعد از کنترل حداقلی بیماری به کشور بازگشته است!

اشکی در این برنامه مدعی شده بود در ۱۷ سالگی به بیماری "ژنتیکی" مبتلا شده که علائمش شبیه ایدز بوده و از ۱۴۰ بیمار مشابه در یک کلینیک آمریکایی، تنها او زنده مانده(؟) و به دلیل تشابه بیماری‌اش با ایدز، "نذر" کرده تا زنده است «مردم ایران» را از خطرات «ایدز» و بیماری‌های مقاربتی آگاه کند!

ین فرد در ادامه از خطر بیماری دستگاه تناسلی می‌گوید که بعضی از انواعش عامل سرطان است و مدعی می‌شود یک سونامی خطرناک طی ۱۰ سال آینده زنان و مادران ایرانی را تهدید می‌کند لذا باید کودکان ایرانی واکسن پیشگیری از ویروس آن بیماری تناسلی را دریافت کنند!!

اما درباره ادعاهای متعدد خلاف واقع این فرد سؤالات و ابهامات جدی وجود دارد که در ادامه به برخی از آنها اشاره شده است:


1-نام بیماری ژنتیکی که بقول ایشان شبه ایدز است، چیست؟

2-بیمارستان و پزشک معالج این فرد(اشکی) چه کسی بوده و پرونده سوابق ایشان کجاست؟

3-علت تناقض اشکار اظهارات اخیر یاسمین اشکی با اظهارات این فرد در مصاحبه خود با "رادیو زمانه" در ۱۳ خرداد سال ۹۱ چیست؟ وی در آن مصاحبه مدعی شده بود به مواد شیمیایی جنگی در حمله عراق به تهران آلوده شده و سیستم ایمنی او صدمه دیده!! (البته تهران هرگز بمباران شیمیایی نشد!)این حمله شیمیایی کی، کجا و چگونه بوده؟ ایشان چند ساله بوده و سوابق و مستندات پزشکی این بیماری کجاست؟

4-نام پزشک معالج، بیمارستان و پرونده وی در امریکا چیست!؟

5-پزشک اورژانسی که گفتند بیماری را اتفاقی در امریکا تشخیص داده کیست؟

6-پزشک پروژه‌ای که در آن ۱۴۶ نفر شیمی درمانی شدند و همه فوت کردند و فقط ایشان زنده ماند کیست و پرونده و مستندات آن کجاست!؟

7-علت چرخش و تناقض آشکار ادعاهای اخیر یاسمین اشکی با اظهارات سال ۹۱ این فرد در مصاحبه با رادیو زمانه چیست؟

8-آیا بنیادهای سه گانه راه، قایم باشک، کنترل S مورد تایید مراجع ذیصلاح است؟

9-چرا رسانه‌های آمریکایی اینقدر علاقمند به این پروژه هستند؟

10- ارتباط یاسمین اشکی با برخی مراکز آمریکایی‌ها چگونه است؟

11-آیا این فرد از جای خاصی هدایت می شود و یک سناریو مانند ۲۰۳۰ در مهد کودک‌ها و مدارس و سازمان‌های ما را اجرا می‌کند؟

12-چگونه وی و همکارانشان همه جا نفوذ دارند و به راحتی وزیر را می‌بینند و همه جا آموزش‌های خاص مدنظر خود را می‌دهند!؟

13-آیا با وجود هزاران متخصص و استاد در کشور چنین افرادی با چنین سوابق و روابطی باید مجری آموزش جنسی و مقابله با بیماری‌های STD و آزار جنسی باشند!؟

14-چرا صدا و سیما در دعوت مهمانان دقت لازم را ندارد؟ چرا یک کارشناس متخصص در برنامه دعوت نشده بود تا اینهمه تناقض و اشتباه علمی از آنتن زنده پخش نشود؟

15-آیا مسئله واکسن در کشورمان متولی ندارد که در برنامه ماه عسل برای ساخت واکسن، فردی که هیچ تخصصی در آن حوزه ندارد کمک مال جمع کند؟ آیا این روش درستی است!؟

16-وقتی ما در ساخت واکسن‌های اصلی نوزادان مشکل داریم، باید برای واکسن اختیاری HPV باید از مردم پول جمع کنیم!؟

17-این واکسن تحت نظر پزشکان و فقط به افراد با رفتارهای پرخطر باید تجویز شود نه همه دختران و پسران ۹ سال به بالا؛ چه کسی مسئول موج ترس ایجاد شده به واسطه آمار دروغ ارائه شده توسط این فرد است!؟

18- اگر آموزش جنسی سبب کاهش آزار جنسی می‌شود، پس چرا در غرب شاهد بالاترین میزان آزار جنسی هستیم!؟

در نهایت باید گفت که ابهامات جدی در پشت اهداف این گروه وجود دارد و ضروری است متولیان امر به طور جدی ابعاد مختلف، سوابق ارتباطات و فعالیت‌های آنها را بررسی و اعلام عمومی کنند.

به نظر می‌رسد یک سناریو پشت همه این ماجرا نهفته است چرا که این فرد در سال ۹۱ که موضوع مقابله با جنگ بوده، مدعی آلودگی شیمیایی جنگی می‌شود یعنی اشکی آسیب‌دیده جنگ است! اما در پروژه جدید که موضوع آموزش مقابله با آسیب‌های جنسی بوده، ناگهان نوع بیماری او عوض و به بیماری ژنتیکی شبه ایدز مبتلا می‌شود!!

این هماهنگ‌سازی‌ها و ادبیات جاذب، احساسی، عاطفی و هنرمندانه مهمان، نشان از یگ پروژه و برنامه حساب شده و منسجم و هدفمند با آموزش دقیق و حساب‌شده برای جذب مخاطب و اثرگذاری و اجرای ماموریتی دارد که باید این موارد به طور جدی بررسی شوند.

قطعا آموزش فرهنگ‌سازی در همه این موارد باید صورت گیرد اما توسط افراد متخصص متعهد و با رعایت فرهنگ و سبک زندگی مردم ایران.

لازم به یادآوریست، خبرگزاری اسرائیلی هاارتص در تاریخ ۳ سپتامبر ۲۰۱۳ اعلام کرد: "واکسیناسیون HPV برای ۵۲۰۰۰ دختر حدود ۸ ساله متوقف شده به دلیل خطرات ناشی از عوارض این واکسن! نیمی از زنان اسرائیلی می‌میرند در حالی که از این واکسن استفاده کرده بودند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

Re: آلودگي رسانه اى

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه ژانويه 21, 2019 10:19 pm

پروانه سلحشوری در گفتگو با «انتخاب»:
چرا صداوسیما انقدر به برنامه های سلبریتی محور روی آورده؟ / از پخش این برنامه ها حیرت کرده ام / بعنوان نماینده در مورد صداوسیما کاری از دستم برنمی آید؛ مجلس هم اقدامی در این باره نکرده / ظاهرا صداوسیما می خواهد در این وانفسا جذب مخاطب کند


پروانه سلحشوری عضو کمیسیون فرهنگی مجلس به برخی از برنامه های صداوسیما که تعدادی از چهره های فرهنگی از آن به عنوان «قمارخانه» یاد کرده اند، انتقاد کرد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

Image

پروانه سلحشوری عضو کمیسیون فرهنگی مجلس به برخی از برنامه های صداوسیما که تعدادی از چهره های فرهنگی از آن به عنوان «قمارخانه» یاد کرده اند، انتقاد کرد.

سلحشوری در گفتگو با «انتخاب» در با اشاره به انتقاد برخی از چهره های فرهنگی نسبت به برنامه های اخیر صداوسیما اظهار داشت: ماهیت صدا و سیما به گونه ای است که نظارت بردار نیست. مجلس دو نماینده در شورای نظارت بر صدا و سیما دارد که معمولا آن ها باید منعکس کننده ی صحبت های نمایندگان و اعتراضات به روند هایی باشد که در تلویزیون انجام میشود.

وی تاکید کرد: با این حال، آن جا هم این دو نماینده اختیار چندانی ندارند.

سلحشوری اضافه کرد: نمی دانم اسم این برنامه ها و نظرسنجی های صداوسیما که با محوریت سلبریتی ها در صداوسیما اجرا می شود را «شرط بندی» بگذاریم یا نه، اما هرآنچه است این نوع برنامه ها پیشتر ممنوع بود، حالا چگونه این ها موجه شدند خودش جای سوال دارد.

وی اداد: من شخصا وقتی یکبار در حال تماشای تلویزیون بودم، باخودم گفتم چرا انقدر صداوسیما به این نوع برنامه ها روی آورده. نکته ی دیگر آنکه، در برخی گزارش ها که البته صحت و سقمش را نمی دانم، گفته شده بود که مثلا در برنامه ای در دو روز متوالی یک نفر برنده شده. خب این ها تخلف هم هست، ولی من بعنوان نماینده کاری از دستم بر نمیاید.

وی با بیان اینکه اقدامات جدید صداوسیما در جهت جذب مخاطب است، گفت: تلویزیون که متاسفانه نتوانسته جایگاه واقعی خودش را در بین مردم داشته باشد، شاید در این وانفسا، احساس می کند که با نمایش چنین برنامه هایی و با استفاده از سلبریتی ها بتواند مخاطب به خود جذب کند.

سلحشوری ادامه داد: احتمالا صداوسیما از طریق نظرسنجی به نتیجه رسیده. بنابراین مسئله این است به نظرم آنها این کار را انجام دادند که شاید مخاطب بیشتری داشته باشند.

وی در پایان گفت: مجلس و کمیسیون فرهنگی تاکنون اقدام خاصی در این باره انجام نداده است. من شخصا از منتقدان صداوسیما هستم و از برنامه هایی که این اواخر پخش شده، حیرت کردم.


صداوسیما و این همه سلبریتی در قامت مجری؛ چرا؟!

امان الله قرایی مقدم، استاد دانشگاه و جامعه شناس می گوید: تلویزیون افرادی را که فحش و ناسزا می گویند، می آورد و در معرض نمایش قرار می دهد؛ این موضوع بدآموزی دارد و زیان این بدآموزی به جوانان می رسد. به قول جامعه‌شناسان شهری فحش و ناسزا از طریق یادگیری صورت می گیرد. مثلا در یک محله که همه فحش می‌دهند، بچه ها هم همانگونه یاد میگیرند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

Image

امان الله قرایی مقدم، استاد دانشگاه و جامعه شناس می گوید: تلویزیون افرادی را که فحش و ناسزا می گویند، می آورد و در معرض نمایش قرار می دهد؛ این موضوع بدآموزی دارد و زیان این بدآموزی به جوانان می رسد. به قول جامعه‌شناسان شهری فحش و ناسزا از طریق یادگیری صورت می گیرد. مثلا در یک محله که همه فحش می‌دهند، بچه ها هم همانگونه یاد میگیرند.

قرایی مقدم در گفت و گو با خبرنگار «انتخاب»، درباره حضور تعداد فراوانی از سلبریتی ها به عنوان مجری در تلویزیون، بابیان اینکه سلبریتی ها را از چند زاویه باید نگاه کنیم، گفت: اول اینکه باید دید این سلبریتی ها از چه نوع خانواده و محیطی هستند و با چه خصوصیات خانوادگی از لحاظ تحصیلات، وضعیت اقتصادی، محیط زندگی، بستگان و اطرافیان و دوستان و ... در ارتباطند. اصولاً شما وقتی از ورزشکاران صحبت می کنید، عمدتا شرایط زندگی خاصی داشته اند؛ چه در برزیل، چه در ایران و چه در اروپا. البته استثناء هم دارد. اما مثلا خود مرحوم تختی از کجاست؟

Image

او با اشاره به سلبریتی هایی که «خالکوبی می‌کنند، موی هدهدی درست می‌کنند، پوشش های خاصی دارند، بد دهنی می‌کنند، لات بازی در می آورند و با ادا و اطوار خودشان را به معرض نمایش می گذارند»، ادامه داد: مسئله دیگر این است که متاسفانه از این سلبریتی ها استفاده تبلیغاتی می شود. تلویزیون در حال استفاده از این مسئله است.

او با بیان اینکه از سلبریتی ها در تمام دنیا استفاده تبلیغاتی می شود، گفت: از این افراد برای تلقین وجهه استفاده می شود؛ منظور از تلقین وجهه در روانشناسی اجتماعی یا جامعه شناسی آن است که از وجهه آنها برای مقاصد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی استفاده می کنند.

این جامعه شناس با بیان اینکه از نظر روانشناسی اجتماعی تلقین با تقلید فرق می کند افزود: تلقین عملی نیندیشیده است که افراد تحت تاثیر آن قرار می گیرند؛ مثلا آقای رضازاده قهرمان سیاسی و قهرمان روزنامه نگاری هم می شود. یا آقای دایی و دیگران هم همینطور.

او با اشاره به اینکه صدا و سیما تلقین وجهه می‌کند و از وجهه سلبریتی ها بهره‌برداری تجاری، اقتصادی و سیاسی می‌کند گفت: مثلا گاهی بهره‌برداری سیاسی می کنند؛ وقتی می‌خواهند کالایی را در معرض فروش قرار دهند، بهره‌برداری اقتصادی و وقتی می‌خواهند کاری خیریه انجام دهند، بهره برداری اجتماعی می کنند.

او بابیان اینکه هرچه مردم ناآگاهانه تر عمل کنند و احساسی تر باشند، بیشتر تحت تأثیر قرار میگیرند گفت: قشر جوان بیش از بقیه تحت تاثیر قرار می گیرد. مثلا اگر استاد دانشگاه در زمینه ای نظر دهد، جوانان می گویند درست می گوید حتی اگر سواد ان موضوع را نداشته باشند.

او ادامه داد: تلویزیون برای این تلقین وجهه کسانی را که فحش و ناسزا می گویند، می آورد و در معرض نمایش قرار می دهد؛ این موضوع بدآموزی دارد و زیان این بدآموزی به جوانان می رسد. به قول جامعه‌شناسان شهری فحش و ناسزا از طریق یادگیری صورت می گیرد. مثلا در یک محله که همه فحش می‌دهند، بچه ها هم همانگونه یاد میگیرند. به نظر من تلویزیون هرچه زود تر باید از این دست کارها دست بکشد.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

فضای موجود سینمای ایران، فضای مسمومی است

پستتوسط najm134 » يکشنبه اکتبر 18, 2020 9:57 am


فضای موجود سینمای ایران، فضای مسمومی است/با پول کثیف نمی‌شود در سینما کار خوب کرد/سلبریتی‌ها با پول کثیف رشد کردند

چقدر سواد پشت آثار سلبریتی‌ها هست؟ جز متلک، جز عقده‌گشایی که در آثارشان متبلور است باید چه کار کرد؟ از پول من از جیب من، خرج می‌کنند میلیاردی، آشغال تحویل می‌دهند، باید نازشان کنم؟!
Image
سرویس فرهنگ و هنر مشرق - مسعود فراستی شب گذشته وارد استودیو دورهمی شد و به حاضران سلام کرد اما پاسخی نشنید مهران مدیری در اقدام به این واکنش حاضران اشاره کرد و گفت: می‌ترسند و ناگهان سالن دورهمی از شدت خنده حضار منفجر شد. در ادامه فراستی با اشاره به میکروفن خود گفت: من با این ناراحت نیستم و مهران مدیری پاسخ داد: " من غلط کردم" ... ، به من ببخش...، من چه کنم؟! فردا می‌گویم از مدل‌های دیگری بخرند و بفرستند درب خانه، یک امشب را تحمل کن. این سخنان مدیری با خنده حاضران توام بود اما شوخی‌های ابتدایی برنامه ابتکاری برای آرام کردن فضای برنامه بود، تا یکی از گفت‌وگوهای متفاوت مسعود فراستی در چند سال اخیر در دورهمی نمود پیدا کند. بخشی از این گفت و گو بدین شرح است:

مدیری: خیلی‌ها منتقدند نسبت به خودت، به خاطر بیان گزنده‌ای که داری و نقد بی‌رحمانه‌ای که در مورد سینما یا هر هنر دیگری که انجام می‌دهی و الان به نظرم خیلی جالب است و در این برنامه روشن شد که چرا مثلا ۹۰ درصد آثار سینمایی خوب نیستند. من این را فهمیدم چون وقتی متر در موسیقی باخ، موتزارت، چایکوفسکی و در ادبیات، رومن رولان، چخوف، داسایوفسکی باشند در سینما کوروساوا و فلینی و غیره ، معلوم است که نود درصد آثار ما اصلا به درد نمی‌خورد وقتی متر اینها هستند، پس چه باید کرد با نقد فیلم‌های امروزی؟ وقتی این مقایسه را انجام می‌دهیم چیزی به نظرمان نمی‌آید و این طبیعی است. ولی با فیلم‌های امروز باید چه کرد؟

Image

فراستی: اول در مورد فیلم‌های فرنگی و بعد درباره فیلم‌های ایرانی خواهم گفت. من اصلا به فیلم‌ها گارد ندارم.من اخیرا فیلم آخر کلینت ایستوود را دیدم ریچارد جوئل، اگر ندیدی توهم ببین. فیلم خوبی است. یک فیلم خیلی معمولی دیدم فورد علیه فراری. یک فیلم سرپا سرگرم کننده است. من اولا سینما را به عنوان سرگرمی قبول دارم و سینما را به عنوان هنر هم قبول دارم، مستقل از هم. یعنی می‌توانم یک فیلم را ببینم و سرگرم بشوم، خیلی هم سرگرم بشوم. اخیرا دو انیمیشن ندیده بودم که دیدم با عنوان رالف خرابکار، کیف کردم. یعنی فکر کردم چقدر این انیمیشن‌ها درست هستند، چقدر فضا دارد و چقدر شخصیت دارد. یعنی با سینمای امروز هم قهر نیستم اما واقعا سالی یکی دوتا فیلم بیشتر پیدا نمی‌کنم. در سینمای ایران وضعیت بدتر است. در دهه شصت و هفتاد همچنان فیلم‌هایی پیدا می‌کردی که می‌توانستی ازشان دفاع کنی.

یک پرانتز بازکنم من گاهی از اولین‌ نفراتی هستم که از یک فیلم خوب دفاع می‌کنم. اخیرا از سرخپوست من دفاع کردم. اولین نفر در شب اول هفت گفتم که تحلیل‌هایتان را بهم می‌زنم و یک فیلم خوب دیدم. برای اینکه می‌دانم مخاطب منتظر فیلم بدی است که من بزنم.

همیشه همینطور بوده، در مورد میرکریمی همینطور بوده، در مورد مجیدی همینطور بود، راجع به هر فیلمسازی ایرانی همینطور بوده، فیلم خوبشان را اولین نفر من تعریف کردم و گفتم چرا خوب است و از این تعریف خوشحال می‌شوم.

از نقد نکردن فیلم بد اذیت می‌شوم، فکر می‌کنم اذیتی که آدم‌ها از فیلم بد می‌شوند را نمی‌گویند من موظف هستم که بگویم. حالا بناست که تلورانس برقرار شود، یعنی لذت نبردن از یک اثر با لذت بردن از نقد جبران می‌شود.

یکی از این کارگردان‌های قدیمی گفته بود فراستی بیمار است، مازوخیست است، سادیست است، حالا معانی این عبارات و بیماری‌ها را نمی‌دانست. گفته بود:" چرا می‌رود فیلم می‌بیند و خودش را آزار می‌دهد و با آن نقد مارا هم آزار می‌دهد." به او پیغام دادم که فیلمی بدی که تو می‌سازی مرا آزار می‌دهد و من این آزارم را اعلام می‌کنم. در لابلای صحبت‌های تو این بود که خشن بی رحم و غیره. من فکر می‌کنم خشونت، بی‌رحمی، خشم بخشی از ویژگی ‌های انسان است و اگر من خشونت و خشمم را از مواجه با یک اثر اعلام نکنم، نقدم آکادمیک شده و من آکادمیسین نیستم.
Image
فراستی: یکی از این کارگردان‌های قدیمی گفته بود فراستی بیمار است، مازوخیست است، سادیست است.حالا معنانی این عبارات و بیماری‌ها را نمی‌دانست.
من انسان هستم و سوادش را هم دارم وبلدم نقد کنم. خشم من هم وارد نقد می‌شود و جلوی آنرا نخواهم نگرفت. برای اینکه این خشم خشم آدمی است که توقع کار خوب دارد و دلش می‌تپد برای اینکه این مدیوم(سینما) رشد کند.

همه فکر می‌کنند من خوشحال می‌شوم از اینکه فیلم‌ها بد هستند و من آن‌ها را نقد می‌کنم. من خیلی از فیلم‌ها را نقد نمی‌کنم و تو می‌دانی. فیلم‌هایی که واقعا ۵ دقیقه تحمل کردنش مشکل است. من دیشب یک فیلم دیدم به خاطر شاگردانم و همه می‌گفتند که فلانی بگو نظرت راجع به فلان فیلم چیست؟ فیلمی به نام پلات فرم، یک فیلم اسپانیایی که خیلی امروز مد شده. خیلی بخواهم مودب باشم در مقابل شما، فیلم شنیع بود. خیلی مودبانه گفتم.

مدیری: ما خودمان ترجمه‌اش می‌کنیم. واقعا امروز کشف شد که چرا به نظرت خیلی‌ از فیلم‌ها بد هستند. چون متر و معیار جای دیگری هست و با این متر طبیعی است که این اتفاق بیفتد. اما یک نکته‌ای که یا سوء تفاهم دیگران است یا نمی‌دانم اسمش چیست را مطرح می‌کنم. چون من در جامعه می‌چرخم و می‌شنوم که آدم‌ها چه چیزی می‌گویند. نظر خیلی‌ها این است که مسعود فراستی از یک جایی اینگونه نقد کرد ، شروع کرد، تند شد و خیلی زیاد تند شد و با این شکل به یک شهرت در جامعه رسید و چون این شهرت لذت بخش بود این کار را دارد ادامه می‌دهد و گسترش داد و بزرگترش کرد. این نگاهی است که خیلی فاصله دارد با چیزی که از دلت گفتی راجع به مترهایی که برای نقد وجود دارد.

فراستی:نقدی در سال ۱۳۶۸ دارم مربوط به سی سال پیش، نقدی که منجر به آشنایی من و مرتضی آوینی شد،نقد راجع به هامون است. چهل صفحه نقد است، یکی از تندترین نقدهایی است که نوشته‌ام، آن زمان که تلویزیونی نبودم.یک کتاب کوچک درآورده بودم ده فیلم ده نقد. در واقع داستان از آنجا شروع شد. من واقعا یک دهم نقدهای مکتوبم را در نقدهای شفاهی مطرح نمی‌کنم، نمی‌کِشند.

Image

در ضمن من اثر را نقد می‌کنم کاری به صاحب اثر ندارم . سعی کردم این را جابیندازم که من منتقد جدی آثار هستم اما ترور شخصیت نه. یک واژه‌ای را در برنامه هفت گفتم راجع به یک فیلمی از یک فیلمساز قدیمی معتبر که همچنان فکر می‌کنم یکی دو فیلم خوب دارد.

خیلی به ایشان برخورد اما واقعیت این است که من به دقت گفتم این فیلم مصداق این است. ما در نقد لوس هستیم یعنی فرهنگ نقد نداریم. فرهنگ تعارف داریم و یک مقداری ایرانی بودنمان، در این فرهنگ تاثیر دارد من از این زاویه ایرونی نیستم، با اینکه من خیلی ایرونی هستم اما لوس بار نیامدم، سعی هم می‌کنم آدم‌ها را لوس نکنم. نه شاگردانمان را نه خودم را و نه مدیومی که با آن کار دارم. صریح هستم و این صراحت ادای خود را درآوردن نیست. این روش نقد در برنامه سوم یا چهارم هفت با جیرانی گرفت. نه او چنین تصوری داشت نه من و برنامه به شکل عجیب و غریبی گرفت. من اگر ادای یک نوشته خوبم را هم دربیاورم کارم تمام است. اگر من امسال از پارسال بهتر نقد نکنم یعنی بهتر نفهمیده باشم، یعنی وضع من خیلی خراب است، اول پیش خودم.

مدیری: مگر آثار هنری مثل آدم‌ها نیستند که مجموعه‌ای هستند از ضعف‌ها و قوت‌ها هستند، اگر مقایسه کنیم، ما آیا با آدم‌ها هم به همین تندی باید مثل آثار هنری برخورد کنیم؟من خصوصیات خوب دارم، خصوصیات بد هم دارم. آیا نباید در نقد تند گفته شود، فقط باید ضعف‌ها دیده شود؟

فراستی: من برایم نقد، لیوان آبی که کمی از آن خالی است و من باید هردوی آن‌ها را ببینم نیست. ممکن است که این لیوان آب یک سانت از آن خالی باشد اما آب مسموم باشد. ممکن است فیلمی یکی دو عیب اساسی داشته باشد و بقیه آن را قابل تامل بدانند، نمی‌شود.یک بیسی (مبنایی) وجود دارد، بیس که خراب باشد، تو نمی‌توانی بگویی این فیلمبردار همانی است که از او دفاع کردی. کارش خوب نیست.

فضای موجود سینمای ایران، فضای مسمومی است

من از فیلمبرداری سر یکی دو فیلم دفاع کردم، فیلمبردار درخشانی است، از او کار بد دیدم. چرا کار بد دیدم؟ چون کارگردان نمی‌تواند از او کار درخشان بگیرد و دیگر فیلمبردار آن نورپردازی و حرکت دوربین را ندارد. اثر خوب تصادفی درنمی‌آید، از یک روح خوب درمی‌آید. من کمی تند بشوم. فضای موجود سینمای ایران، فضای مسمومی است. به خصوص این چیزهایی که به آن کمدی می‌گویند، اصلا کمدی نیستند. چون کمدی یکی از مهمترین ژانرهای سینماست و من عاشق بیلی وایلدرم، عاشق لورل هاردی هستم. این آشغال هایی که ما می‌بینیم لغت آشغال درباره‌اشان فحش نیست. آشغال دارند تحویل من می‌دهند، از پول من از جیب من ، خرج می‌کنند میلیاردی، آشغال تحویل می‌دهند، باید نازشان کنم؟! بعد باید بگویم اِ... تو چه بچه خوبی هستی؟

این دوستان ما، حداقل یک دهه سینمای ایران را تبدیل کردند به یک سینمای اسپانسرزده فیلمفارسی عقب مردم. شما سن‌هایتان نمی‌کشد مهران باید بداند چون همسن من است. من راجع به هزارپا، رحمان ۱۴۰۰، راجع به مطرب حرف نزنم؟ به آن‌ها برمی‌خورد؟! با فیلمشان به خیلی‌ها برخورده است، این هزینه و این فروش بیمارگونه، که هیچ تعادلی در آن نیست. اگر فیلم فرنگی می‌فروشد، واقعا فیلمنامه نویسش خوب کار کرده و پول خوب هم گرفته است. اینجا به فیلمنامه‌نویس پول درست نمی‌دهند. بازیگر بازیگر خوبی بوده، کارگردانی، کارگردان بلد بوده و اینا با هم جمع شده، تبدیل به یک محصول قابل تحمل شده و حداقل به مخاطب بی‌احترامی نکرده اند. من مسئله‌ام این است که فیلم‌ها تماما بی احترامی به مخاطب‌اند. این که می‌گویم تماما، همه فیلم‌ها را نمی‌گویم، آن دسته از فیلم‌هایی است که با آنها دعوای اساسی دارم و با آن‌ها شوخی‌ هم ندارم.

Image

مدیری: چیکارشان باید کرد؟

فراستی: دو راه دارد. در ابتدا بگویم پیوند آدم‌های فیلمساز با مردم کات( قطع) است. تو این را می‌دانی و با تجربه‌ات‌ می‌دانی. سوژه‌ها از دل جامعه درنمی‌آید، از تخیل بیمارگون محفلی دوستان درمیاد و یا کپی از فیلم‌های قبل از انقلاب یا فیلم‌های خارجی. تا وقتی این پیوند نیست، داستان همین است. با پول کثیف نمی‌شود کار خوب کرد، مذهبی حرف نمی‌زنم. با پول پولشویی با پول ناسالم. یک آدمی پولدار است زندگی درستی هم داشته است، مخلصم. اما وضعیت این نیست، الان تهیه کنندگانی وارد سینما شدند که در سینما پولشویی می‌کنند و کارشان هم چیز دیگری است.دغدغه‌اشان هم فرهنگ نیست، دوست دارند یک عکس یادگاری با مهران مدیری بگیرند، اگر با فراستی بگیرند بروند پز بدهند که این فراستی منتقد فلان... .

این فضا سالم نیست و اینهایی که به خودشان می‌گویند سلبریتی و چه خوب که من نیستم، این‌ها چی هستند؟ این‌ها در دنیای مجازی سلبریتی‌ شدند، با این جور پول‌ها رشد کردند/ به آن‌ها می‌گویی این پول‌ها نمی‌دهد کار سالم، این جدایی از مردم نمی‌دهدکار سالم، این بی‌سوادی نمی‌دهد کار سالم. فیلم ببین، رمان بخوان.چند درصدشان اینطوری هستند؟ چقدر سواد پشت آثارشان هست؟ جز متلک، جز عقده‌گشایی که در آثارشان متبلور است باید چه کار کرد؟ من طرفدار سانسور هستم، نه این کاری که این آقایان می‌کنند، چه در سینما چه در تلویزیون، این سانسور نیست، سانسور هنری.سانسور واقعی این است می‌گویم، به منافع ملی من لطمه نزد، این مهمترین سانسور در کل جهان است. آمریکایی‌ها می‌گویند پرچم مرا حق نداری بزنی، آقای کوبریک که اینهمه اسم داری به پرچم من که رسیدی ساکت؛کوبریک هم ساکت می‌شود. این منافع ملی است. به اخلاقیات و ارزش‌های این جامعه توهین نشود. با این نگاه حاکم فعلی این سینما درست نمی‌شود. اصلا راستش را بخواهی به نظر من ، سینمای دولتی درست بشو نیست. برای اینکه دارد سفارش می‌دهد، هر دولتی،دولت خوب، دولت بد، دولت مردمی، دولت غیرمردمی. آدم فیلمساز که سفارش بگیر بشود کارش تمام است.

مدیری: آخه سینمای خصوصی هم باز به قول خودت... .مسئله ناسالم بودن پشت قرار دارد.

فراستی:بله، من طرفدار فیلم های کوچولو هستم. کم خرج اما مسئله دار . معلوم است که فیلمساز مسئله ای دارد که می‌گوید. فیلم پرخرج سی الی چهل میلیاردی که مسئله‌ای در آن باشد. خودکشی مسئله فیلمساز باشد. کاش آن روندی که من در آن اثر می‌بینم، یک ذره‌اش به فیلمساز مربوط باشد. یک ذره‌اش درمی‌آید. بخش مهمی از مسئله تکنیک است که دوستان باید بروند تکنیک یاد بگیرند که ابدا اهل تکنیک نیستند. جای دوربینشان درست نیست، کات‌هایشان درست نیست، معلوم است که فیلم درنمی‌آید. فیلمساز محترمی بود که می‌گفت این چیزهایی که فراستی می‌گوید یعنی چی؟ آدم شش ماه می‌رود به یکی از این کلاس‌ها می‌رود و یاد می‌گیرد، مثل کلاس خیاطی و گلدوزی. برایش نوشتم پس چرا به یکی از این کلاس‌ها مراجعه نمی‌کنی؟ کی شما نیاز پیدا می‌کنید که یاد بگیرید؟

مدیری: مسئله عرضه و تقاضا هم هست؟

فراستی: همین است.

مدیری: یعنی ما مشکل فرهنگی داریم و فیلمی که به قول تو شنیع است ۶۰ میلیارد تومان می‌فروشد.

فراستی: من به نظرم یکسری از آدم‌ها توانسته‌اند خودشان را حفظ کنند، یا کار نمی‌کنند یا کم کار هستند یا هرچی، ولی در این موج فعلی سینما نباید رفت. ته این موج سقوط آزاد است. یعنی مگر می‌شود؟! شغل تو سینماگری است، شغل من منتقدی است، خب این شغل را باید درست انجام بدهیم. شغل را باید تا تهش یاد بگیریم. چون هر کدام از این مشاغل اساسا مخاطب دارد، مخاطب عام هم دارد. یک آشپز باید به بهترین شکل آشپزی کند، یک قهوه‌چی باید قهوه‌ خوب به مردم بدهد. من کافه داشتم و این حرف را می‌فهمم و قهوه خوب به مردم می‌دادم. یک فیلمساز باید یک فیلم خوب به مردم بدهد. حق ندارد فیلم بد به مردم تحویل بدهند.

Image

مدیری: عده‌ای از مدیران اعتقاد دارند برای سلائق مختلف، فیلم‌های مختلف ساخت. یه چیزی به نام بدنه سینما آمد و از همان مقطع گفتند این فیلم هم برای جامعه نیاز است برای همین شصت میلیارد هم می‌فروشد. اگر یک سخت‌گیری بیشتری هم باشد، نمی‌دونم... .

فراستی: دستشان تو جیبشان نیست، وقتی تهیه کننده فیلمی دستش توی جیب خودش نیست یا جیب ماست(جیب دولت) یا تو جیب این اسپانسرهای قلابی است، خب دلیلی ندارد که او با این مخاطب ارتباط داشته باشد.اصلا فروش هم برایش مهم نیست. تنها سینمایی که برگشت مالی برایش اهمیت مهم نیست، سینمای ایران است.

سود در تولید کسب می‌شود،نه در اکران. این مسئله بسیار عجیب است که شما فیلم ساختی و تمام شد، سودش را بردی، این یعنی یک سینمای بیمار. اولین قدم این است که مردم نبینند و به خودشان احترام بگذارند. سئوال می‌کنند آقای فراستی می خواهیم تفریح کنیم، چی ببینیم؟ من می‌گویم مخلص شما هستیم، بروید بیلی‌وایلدر ببیند، بروید ده بار آپارتمان را ببیند و خسته نخواهید شد. اصلا حرف سختی نمی‌زنم، از بیلی وایلدر ایرما خوشگله را ببیند. باستر کیتون ببیند، جری لوئیس ببیند، فیلم‌های خوب کمدی تاریخ سینما را ببیند، سرحالتان می‌آورد و یک ذره هم شما را به انسانیتان نزدیکتر هم می‌کند.

سینمای ایران هیچکدام از این کارها را نمی‌کند گویی که اینجا دکان سه نبش است و آمدند با سریال‌های و فیلم‌های سینمای بچاپند و بروند، مردم هم آخ نگویند، یک منتقدی هم پیدا می‌شود که صدایش می‌رسد و نه می‌گوید، جیغشان درمی‌آید.چه کسانی جیغشان درمی‌آید؟ مردم جیغشان درنمی‌آید. من پیاده زیاد می‌روم و می‌آیم و خرید خانه را هم من می‌کنم. محله‌امان هم شمال شهر نیست. همه مغازه‌هایی که من از آن‌ها خرید می‌کنم همه‌اشان با من سلام علیک دارند.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

ساخت و نمايش فيلم سينمايي عليه حضرت مريم در ايران

پستتوسط najm134 » چهارشنبه دسامبر 16, 2020 12:50 am

رمزگشایی از فیلم تازه بهرام بهرامیان؛
ساخت و نمايش فيلم سينمايي عليه حضرت مريم (علیهاالسلام) در ايران


فیلم پریناز، ایدۀ خود را از تلمود یهودیان گرفته که حضرت عیسی(ع) را فرزندی نامشروع معرفی می‌کند. یکی از فصل‌های تلمود، «تولد یشوع» نام دارد که حکایت جعلی زندگی حضرت مریم(س) در آن روایت شده است.

Image

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - فیلم پریناز (۱۳۹۰) که دومین ساخته بهرام بهرامیان محسوب می‌شود بعد از شش سال توقیف، از چهارشنبه اول شهریور در گروه هنر و تجربه اکران شده است. بنا بر شنیده‌ها، آنچه باعث توقیف این فیلم گشت تصویر اغرق‌آمیز فاطمه معتمدآریا از یک زن مسلمان بود. اما چیزی را که هیچکس ندانست، وجهه تمثیلی و تمسخرآمیز فیلم است که داستانی از انبیاء را به صورت تحریف‌شده در دنیای مدرن امروز حکایت می‌کند.

*******
Image

یهودیان حضرت عیسی را به پیامبری قبول ندارند. و لذا در هالیوود که تحت مالکیت آنها است، فیلم‌های فراوانی علیه آن حضرت و مادر مکرمه‌اش ساخته‌اند. به دلیل کثرت مسیحیان در امریکا و جهان، این فیلم‌ها عمدتاً قصۀ خود را به طور نمادین حکایت می‌کنند. راقم که به طور همزمان در سینما و ادیان ابراهیمی مطالعه کرده و قلم می‌زند، تاکنون بیش از هشتاد فیلم سینمایی را احصاء نموده که قصۀ حضرت عیسی در آنها به طور سمبولیک مطرح شده است. در اینجا برای تقریب به ذهن ناچاریم برخی از این فیلم‌ها را نام ببریم.

۱. سه پدرخوانده/ جان فورد (۱۹۴۸) ـ ماجرای سه کابوی فراری که سرپرستی نوزادی را بر عهده گرفته و با دلالت ستاره‌ای که در روز هم می‌درخشد، او را به نئو جروزالم (اورشلیم جدید) وارد می‌کنند

۲. پرواز بر فراز آشیانۀ فاخته/ میلوش فورمن (۱۹۷۵) ـ شورش یک مرد ظاهراً دیوانه در تیمارستان بر علیه نظم حاکم که در نهایت به مرگ او منجر می‌شود

۳. حضور/ هال اشبی (۱۹۷۹) ـ مردی احمق به طور اشتباهی خیلی باهوش فرض می‌شود و جملات سادۀ او بسیار حکمت‌آمیز جلوه می‌کند. او در انتها بر روی آب راه می‌رود (یکی از معجزات خاص حضرت عیسی).

۴. ئی.تی/ اسپیلبرگ (۱۹۸۲) ـ یک موجود فرازمینی، عده‌ای کودک را به خود جلب می‌کند. می‌میرد و سپس زنده می‌شود و در نهایت به آسمان باز می‌گردد.

۵. بزرگ/ پنی مارشال (۱۹۸۸) ـ پسر بچه‌ای به نام یشوعا در یک شب، از سن ۱۲ سالگی به ۳۰ سالگی ارتقاء می‌یابد. پس از موفقیت‌هایی که در یک شرکت تولید اسباب‌بازی پیدا می‌کند، ناپدید می‌شود.

۶. آخرین گام‌های یک محکوم به مرگ/ تیم رابینز (۱۹۹۵) ـ مجرمی که جنایت خود را انکار می‌کند و به وقت اعدام در زندان که به شکل چلیپاگونه است، صحنۀ قتل در ذهن او بازنمایی می‌شود و مخاطب، آن را می‌بیند.

۷. دالان سبز/ فرانک دارابانت (۱۹۹۹) ـ روایت اعدام کردن عیسای معجزه‌گر از منظر پیلاطس (تام هنکس) در دنیای مدرن امروزی.

۸. کودک را تبرّک کن/ چاک راسل (۲۰۰۰) ـ دختری که شباهت‌هایی به مسیح دارد.

۹. رستاخیز قهرمان/ راد لوری (۲۰۰۷) ـ یک قهرمان بوکس که همه فکر می‌کنند که مرده است (ساموئل ال. جکسون)، توجه یک روزنامه‌نگار را جلب می‌کند. او مقاله‌ای می‌نویسد و از زنده بودن این قهرمان بوکس خبر می‌دهد که الان کارتن‌خواب است. وارثان متوفی شکایت می‌کنند و می‌فهمیم که آن مرد، دروغ گفته است. قصه‌ای نمادین در انکار رستاخیز عیسی بعد از تصلیب، که مسیحیان بر آن اصرار دارند.

۱۰. یشوعا/ جورج راتلیف (۲۰۰۷) ـ شرارت یک پسر بچۀ ۹ ساله به نام یشوعا، پدر و مادر او را به زندان و دیوانه‌خانه می‌فرستد.

در بعضی از این فیلم‌های فوق مانند «بزرگ» و «یشوعا»، از نام عبرانی حضرت عیسی(ع) برای نامگذاری شخصیت استفاده شده است (یشوعا/ جاشوآ). تا آنجا که راقم خبر دارد، کلیسای کاتولیک، علیه دو عنوان از اینگونه فیلم‌های سمبولیک، بیانیه داده است. یک بار بر ضد فیلم "آخرین گام‌های یک محکوم به مرگ" که شان پن در انتها همچون عیسای مسیحیان، به شکل صلیب در زندان اعدام شد. و قبل از آن، علیه فیلم "زنده‌باد مریم" (۱۹۸۳) ساختۀ ژان لوک گدار؛ فیلمسازی که اصالتاً یهودی است. اعتراض کلیسای کاتولیک به فیلم گدار، به دلیل استفاده از نام مریم برای نامیدن شخصیت اصلی بود. مخصوصاً که روایت فیلم، به قرائت یهودیان از ماجرای حضرت مریم(س) و عیسی(ع) شبیه است.

*****
اما چگونه می‌توان کسی باور کرد که در جمهوری اسلامی نیز یکی از این گونه فیلم‌ها تولید شود؟ فیلم پریناز ساختۀ بهرام بهرامیان یکی از همین فیلم‌های نمادین است که در تمسخر حضرت عیسی و مادر مکرمه‌اش ساخته شده. آنطور که از تیتراژ پایانی برمی‌آید طرح فیلمنامه از جناب کارگردان است. اما فیلمنامه را بابک کایدان نوشته و امیر پوریا و صادق عاشورپور نیز در این خصوص مشورت‌هایی به آنها داده‌اند.

Image

خلاصۀ داستان

زنی (شبنم قلی‌خانی) در خانه‌اش در ابتدای فیلم مورد تجاوز صاحبخانه قرار می‌گیرد. او سپس با حال نزار از پشت بام سقوط می‌کند و می‌میرد. پریناز دختر هفت سالۀ او، شاهد مرگ مادر است. الباقی قصه از زبان فرخنده خواهر متوفی (فاطمه معتمد آریا)، روایت می‌شود. او خبر می‌دهد که خواهرش آنقدر گناهکار بود که حتی خاک هم جسد او را نمی‌پذیرفت. صدای تلقین‌کننده به گوش می‌رسد که او را خورشید بنت عبدالله خطاب می‌کند.

افسر زن همسایه (مژگان بیات) با لباس‌های جلف قرمز رنگ، پریناز را به خانۀ فرخنده می‌آورد. اما خاله، از قبول خواهرزاده‌اش استنکاف دارد. هرچند که نهایتاً مجبور می‌شود دختر را به خانه‌اش بیاورد، به این امید که چاره‌ای برای او بیاندیشد. فرخنده یک پیردختر وسواسی است که مشکل‌گشای امورات مذهبی اهالی محله است. ما وسواس‌های او را می‌بینیم که اجازه نمی‌دهد که پریناز بر فرش خانه‌اش پا بگذارد. زیرا اعتقاد دارد که او حرامزاده و نجس است.

صبح فردا، سالار پسربچۀ همسایه که لکنت زبان داشت بعد از بازی با پریناز، بهبود می‌یابد. زن‌ها هجوم می‌آورند تا پریناز را ببینند اما فرخنده او را بر سر راه گذاشته است. از قضا مردی به نام زکریا (حمید فرخ‌نژاد) که دوچرخه‌فروشی دارد و بدنام محله است، پریناز را می‌یابد و به او محبت فوق العاده نشان می‌دهد. آقا قدرت (حسن نجاریان) دکه‌دار محله، که پریناز را صبح همان روز با فرخنده دیده بود، دخترک را از چنگ زکریا درمی‌آورد و به خاله‌اش تحویل می‌دهد.

Image

حالا دیگر مردم به پریناز اعتقاد پیدا کرده‌اند. مخصوصاً وقتی می‌بینند که آرزوی بچه‌ها برآورده شده و یک تاب آهنی برای بازی بچه‌ها در محله نصب شده است. فرخنده برای رد درخواست‌های مردم، به زن‌های همسایه خبر می‌دهد که پریناز، فرزند نامشروع خواهر اوست. اما آوازۀ پریناز در شهر پیچیده و مردم از اماکن دور، بیماران خود را به درب خانۀ فرخنده می‌آورند. افسر برای تصاحب پریناز برمی‌گردد. فرخنده او را متهم می‌کند که خواهرش را به مفسده کشانده است. زن خبر می‌دهد که پریناز، پدر دارد. در انتهای فیلم می‌بینیم که او برادر دیوانه‌اش به نام داود (مصطفی زمانی) را که سندرم داون دارد، به عنوان پدر پریناز معرفی می‌کند!

نقد و نظر

فیلم پریناز، ایدۀ خود را از تلمود یهودیان گرفته که حضرت عیسی(ع) را فرزندی نامشروع معرفی می‌کند. یکی از فصل‌های تلمود، «تولد یشوع» (Toledot Yeshu) نام دارد که حکایت جعلی زندگی حضرت مریم(س) در آن روایت شده است. طبق این داستان، میریام در حالیکه نامزد یوحنان بود با مردی به نام یوسف ارتباط گرفت و عیسی به دنیا آمد. جعل چنین متن‌هایی از کاهنان یهود که به سبب نقشۀ قتل حضرت عیسی، بی‌آبرو شده‌اند، عجیب نمی‌نماید. چنانکه کاهنان و کاتبان این قوم در قرون قبل‌تر نیز برای همۀ انبیاء پاک خدا، گناه‌هایی جعل کردند و در توراتشان مکتوب نمودند تا ساحت قدیسان را بیالایند.

Image
در منابع اسلامی و برخی اناجیل غیررسمی آمده است که یوسف، پسر خالۀ حضرت مریم(س) بود که همسر و فرزندانی هم داشت. حضرت مریم(س) به الهام خداوند دانست که یوسف در آینده، شوهرش خواهد شد و باید او را به عنوان کفیل خود برگزیند. بعد از قبول کفالت، یوسف، متوجه بارداری مریم شد. پس اراده کرد که او را ترک کند. اما فرشتۀ خدا در خواب به یوسف فهماند که مریم(س) گناهی نکرده است. ماجرای خواب یوسف، در نخستین انجیل مسیحیان نیز مذکور است (متی ۱/ ۱۸ تا ۲۱).

این فیلم به منابع اسلامی یا حتی قرائت مسیحی از عیسی، کاری ندارد و فقط به روایت دروغین تلمود اشاره می‌کند. برای این مقصود، جناب فیلمساز از سابقۀ شبنم قلی‌خانی که در اولین و معروف‌ترین بازی‌اش در نقش مریم مقدس(س) ظاهر شده، سوء استفاده کرده است؛ و همچنین از مصطفی زمانی که همگان او را به خاطر بازی در نقش «یوسف» می‌شناسند. افسر زن بدنام همسایه، به فرخنده می‌گوید پریناز، پدر دارد و من او را خواهم آورد. اما مردی که او با خود می‌آورد، یک دیوانه است که در پشت دیوار مدرسه به خورشید تجاوز کرده و بدین سبب پریناز به دنیا آمده است! جالب توجه اینکه نام قبلی فیلم، «سبب من» بود. این نام، مخاطب را به سبب تولد پریناز توجه می‌دهد.

Image

شخصیت نمادین دیگر، حمید فرخ‌نژاد است که در نقش زکریا ظاهر شده و دوچرخه‌ساز محله است. زکریا برای مدتی کفیل پریناز می‌شود و فیلمساز، قصد سوء او را به مخاطب القاء می‌کند. وقتی پریناز به نزد خاله‌اش برمی‌گردد اثراتی از دست‌های روغنی او بر موهای پریناز دیده می‌شود! زکریای این فیلم، از طریق دوچرخه که از علایق کودکان است به آنها نزدیک می‌شود. همسر قدرت در انتهای فیلم، خبر می‌دهد که زکریا دوچرخه‌ای دارد که آن را به سقف خانه‌اش آویزان کرده است. آن دوچرخه مربوط به بچۀ او بوده که بعداً کشته شده. و می‌دانیم که حضرت یحیی، فرزند زکریا بود که به امر هیرود بدکار به شهادت رسید. به این ترتیب جناب فیلمساز، شخصیت‌های مریم و زکریا و یوسف را که در تولد حضرت عیسی در انجیل‌های متی و لوقا و در قرآن مجید (بدون اشاره به یوسف)، نقش اساسی ایفا می‌کنند، با دقت انتخاب کرده است؛ چه به لحاظ فیلمنامه و چه به سبب انتخاب هنرپیشه و چه به لحاظ اجرا.

تنها چیزی که در این میانه درست به نظر نمی‌رسد، دختر بودن آن کودک است. اما اگر پریناز، یک پسربچه انتخاب می‌شد شاید خیلی‌ها می‌توانستند دست کارگردان را به راحتی بخوانند. و این چیزی نبود که کارگردان بخواهد. به هر حال پریناز، در نظر مردم، توانایی شفابخشی دارد. اما فیلمساز که قصدش توهین به پیامبران خدا است مردم را تمسخر می‌کند تا از این طریق راهی برای مضحکه دین و انکار معجزات بگشاید. در فیلم کودک را دعا کن (۲۰۰۰) ساختۀ چاک راسل نیز منجی، یک دختربچه انتخاب شده است.

یکی از معجزاتی که قرآن کریم برای حضرت عیسی(ع) برشمرده این است که آن حضرت، از گِل پرنده‌ای می‌ساخت و در آن می‌دمید، که به اذن خدا زنده می‌شد و پرواز می‌کرد. این معجزه، گرچه در اناجیل رسمی دیده نمی‌شود اما در یکی از اناجیل غیررسمی به نام انجیل کودکی آمده است. حضرت عیسی در دوران طفولیت، در زمانی که با مادرش و یوسف در مصر به سر می‌بردند در ساحل دریا از شن، پرنده می‌ساخت و آنها را پرواز می‌داد. برخی معجزات دیگر نیز از عیسای کودک در منابع اسلامی دیده می‌شوند. از جمله، معجزۀ خم رنگرزی که عیسی از یک داخل یک دیگ رنگرزی، نخ‌ها را به هر رنگی که استاد رنگرز نیاز داشت بیرون می‌آورد (علامه مجلسی، حیوة القلوب).

بنابراین، معجزات حضرت عیسی(ع) مختص به دوران پیامبری او نیست. چنانکه در قرآن هم نقل شده است که خداوند حکیم، حضرت عیسی(ع) را در بدو تولد به سخن درآورد تا مادر مکرمه‌اش را از تهمت‌های مردم مبرّا کند. و اینچنین دهان بدخواهان در آن زمان بسته شد. هرچند که کاهنان یهود بعد از آنکه قصد جان عیسی(ع) را کردند و رسوا شدند، سعی کردند به واسطۀ یک نفوذی به نام پولس در میان پیروان آن حضرت دشمنی بیاندازند و بعدها که تلمود را می‌نوشتند این فصل را برای حضرت عیسی(ع) و مریم پاک(س) تماماً جعل کردند.

Image

فیلمساز در این فیلم، با دین خدا و انبیاء حقیقی عداوت ورزیده است. نام محله‌ای که فیلم در آن اتفاق می‌افتد، «اسلام‌آباد» است. هرچند که نمای کلوزآپ تابلوی محله، از نسخۀ کنونی حذف شده است اما در نمای دور می‌توان آن را دید (در دقیقۀ ۲۴ از فیلم/ سکانس مکالمۀ قدرت و فرخنده). همچنین دقت کنید که در این اسلام‌آباد، هیچ شخصیت مثبتی وجود ندارد. آقا قدرت (حسن نجاریان) بهترین شخصیت فیلم است که عملاً یک خرافاتی است و به پا قدم افراد و سعد و نحس روزگار اعتقاد دارد. او عاشق قناری‌ها است و بعد از مرگ هر کدام از قناری‌هایش، یک مجلس ختم برای آنها ترتیب می‌دهد. قدرت، فرخنده را «حاج خانم» صدا می‌زند.

ما گرچه با فرخنده نزدیکی بیشتری می‌یابیم اما او نیز وجهۀ تمسخرگونه دارد. مخصوصاً که گریم خانم معتمدآریا با آن ابروهای پرپشت، وجه سخریه‌آمیز فیلم را شدت می‌بخشد. موسیقی تیتراژ پایانی، شباهت انکار ناپذیری به آلبوم نی‌نوا از حسین علیزاده دارد. بعید نیست که جناب کارگردان این شباهت را به محمدرضا درویشی آهنگساز فیلم سفارش داده باشد. به این قصد که ذهن‌ها را به سمت بنیانگذار جمهوری اسلامی بکشاند. چنانکه برای بسیاری از مردم، شنیدن این موسیقی یادآور ایام رحلت حضرت امام(ره) در خرداد ۱۳۶۸ است که این موسیقی مکرراً از تلویزیون پخش می‌شد.

سخن آخر

برخی اخبار پشت صحنۀ فیلم حکایت دارند که جناب کارگردان قصد داشت بعد از ساخت پریناز از ایران مهاجرت کند. و این فیلم در واقع هدیۀ خوش‌خدمتی جناب کارگردان به صهیونیست‌ها بود که بخش اعظمی از دنیای امروز را اداره می‌کنند. اما توقیف شدن فیلم در سال ۱۳۹۰، نقشه‌های کارگردان را بر باد داد.

Image

اخبار دیگر، حکایت دارند که چند فیلمنامه‌نویس قبل از بابک کایدان برای نگارش فیلمنامه دعوت شدند. اما هیچکدام قبول نکردند که طرح جناب بهرامیان را به فیلمنامه تبدیل کنند. اما در نهایت بابک کایدان بود که این همراهی را سبب شد. و قاعدتاً این دو نفر، فیلمنامه را به صورت یک راز مکتوم نوشتند و از محتوای پشت پردۀ فیلم سخنی نگفتند. هرچند که نمی‌توان مطمئن بود که برخی از بازیگران از نیت کارگردان بی‌خبر بوده باشند. مخصوصاً افرادی همچون شبنم قلی‌خانی و حمید فرخ‌نژاد (بازیگران نقش‌های نمادین مریم و زکریا). البته به نظر می‌رسد که محمد نجیبی تهیه کنندۀ فیلم از هرگونه اتهام وارده مبرّا باشد زیرا که پریناز، نخستین فیلم تهیه شدۀ اوست و ایشان تجربۀ چندانی در سینما ندارد.

ساخت این فیلم و مجوز گرفتن آن از وزارت ارشاد برای کارگردانی همچون بهرام بهرامیان که فیلم آینه و شمعدان (۱۳۹۱) از او فقط چند روز مانده به پایان فیلمبرداری، توقیف شد از غفلت مسئولان وزارت ارشاد حکایت دارد. مخصوصاً که جناب بهرامیان در همین روزها مشغول فیلمبرداری سریالی به نام «از یادها رفته» است که قرار است از شبکۀ پنجم سیما پخش شود.

**امیر اهوارکی
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

۵۸۳ میلیارد تومان برای یک ماه تبلیغات در تلویزیون ؟

پستتوسط najm134 » شنبه آپريل 17, 2021 5:11 pm


۵۸۳ میلیارد تومان برای یک ماه تبلیغات در تلویزیون؟

به گزارش اسپوتنیک، آگهی تبلیغاتی یک استارت‌آپ جدید طی یک ماه اخیر از ۹ شبکه تلویزیونی ایران، شامل شبکه یک، دو، سه، شبکه تهران، آی‌فیلم، ورزش، نمایش، نسیم و تماشا پخش‌شده است.
تکرار این تبلیغات بصورت گسترده و مکرر با حضور بازیگر سینما و تلویزیون، سیامک انصاری سبب شده تا برای کاربران این سئوال مطرح شود که چقدر هزینه برای آنان در بر دارد؟
کاربران شبکه های اجتماعی معتقدند که پخش ۳۲۴۰ ثانیه آگهی این استارت‌آپ در روز، معادل روزانه ۱۹ میلیارد و ۴۴۰ میلیون تومان برای مالکان آن آب می‌خورد. این مبلغ در ماه تقریبا برابر با ۵۸۳ میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان خواهد شد.
عده‌ای از کاربران معتقدند که این دسته از استارت‌آپ‌ها با تلویزیون هماهنگ هستند و پولی را برای تبلیغات به تلویزیون نمی‌دهند.
در مقابل عده‌ای دیگر از کاربران از این عدد بالا برای تبلیغات متحیر شده‌اند و معتقدند که با هزینه نصف این پول‌ می‌توان به مردم سیستان بلوچستان و استان‌های جنوبی کشور ایران، کمک شایانی کرد. گروهی از کاربران نیز معتقدند که از تکرار مکرر این تبلیغ خسته شده و دیگر دوست ندارند که سیامک انصاری را در تلویزیون و برای این تبلیغ ببینند.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am


بازگشت به آلوده شناسى


Aelaa.Net