احوال نابساماني در حكومت

ارائه موضوعي شمارگان منتشره از{گاهنامه معرفت به زمان}

مدير انجمن: نبض زمان

Re: احوال نابساماني در حكومت

پستتوسط 00343179 » شنبه فبريه 11, 2023 3:17 pm

 

وزیر ارتباطات ایران: انسداد سایت‌ها به سیاق گذشته منسوخ است
آقای آذری جهرمی با اشاره به شکاف بین نسلی در فضای مجازی اضافه کرده که این شکاف را با فیلتر پر نمی‌کنند.


این اظهارات یک روز پس از آن منتشر می‌شود که آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر ایران
با اشاره به انتخابات پیش رو، از مدیریت فضای مجازی به شدت انتقاد کرد و
گفت "در فضای مجازی کشور ما با وجود تاکیدهای من رعایت‌های لازم انجام
نمی‌شود".
آقای خامنه‌ای از مسئولان خواست "حواسشان باشد" و گفت: ما افتخار می‌کنیم که فضای مجازی را ول کردیم اما این موضوع افتخار ندارد.
با این حال وزیر ارتباطات ایران در نشست مجازی دید و بازدید عید گفت: "انسداد
سایت‌ها به سیاق گذشته دیگر منسوخ است، چه با رمزنگاری‌های پیشرفته و چه
با ابزارهای ماهواره‌ای که به زودی فراگیر می‌شود. این اعتقاد اکثر
صاحبنظران است".
محمدجواد
آذری جهرمی گفت:"تربیت در فضای مجازی مثل فضای حقیقی است. آنهایی که فکر
می‌کنند مسئولیت تربیت فرزندانشان در فضای مجازی تنها با حاکمیت است؛ یک
نگاه به فرزندان مسئولین راست و چپ کنند. خیلی‌ها توان تربیت فرزندان
خودشان هم نداشتند. شما از آنها انتظار تربیت جامعه را دارید".

وزیر ارتباطات ایران اضافه کرد که "علم دانش‌آموزان و نوجوانان در استفاده از
فضای مجازی، از علم والدین آنها بیشتر است" و اضافه کرد که "شکاف بین نسلی
در فضای مجازی جدی‌تر است و این شکاف با فیلتر پر نمی‌شود بلکه با آموزش
مداوم و موثر ترمیم می‌شود".
برخی جناح‌های حکومت ایران بارها از عملکرد وزیر ارتباطات در مدیریت فضای مجازی انتقاد کرده‌اند.

محمدجواد آذری جهرمی در همین ارتباط به مجلس و همچنین دادسرا احضار شده است.
آقای آذری جهرمی از جمله اواخر بهمن ماه امسال به دلیل خودداری از محدود کردن
اینستاگرام، به دادسرای فرهنگ و رسانه احضار شد.. هر چند پس از احضار با
اتهام‌های دیگری هم مواجه شد.

سیاستمداران محافظه‌کار و مقام‌های امنیتی و نظامی هم با وجود فیلترینگ و سانسور شدید اینترنت در ایران، همچنان به دلایل عمدتا امنیتی از سطح دسترسی کاربران ناراضی‌اند و خواهان اعمال محدودیت شدید و دائمی هستند.

پیشتر شماری از نمایندگان مجلس یازدهم بارها گفته بودند که "به جد دنبال فیلتر کردن اینستاگرام" هستند.

ایران در سال‌های گذشته به دنبال ایجاد یک شبکه ملی ارتباطات بود. حسن روحانی، رئیس جمهور ایران قبل تر گفته بود که دولتش قصد دارد شبکه ملی اطلاعات را تا حدی تقویت کند که "مردم برای رفع نیازمندی‌های خود نیازی به خارج نداشته باشند". او تاکید کرده بود این موضوع به دستور رهبر بوده است.

شبکه ملی اطلاعات که به "اینترنت ملی" مشهور است از سال‌ها پیش به عنوان مهم‌ترین پروژه‌ زیرساختی دولت ایران در حوزه فناوری اطلاعات مطرح بوده است. هدف از این پرژوه ایجاد نوعی شبکه داخلی در ایران برای "مستقل شدن" از شبکه جهانی اینترنت عنوان شده است.

بحث "اینترنت ملی" در ایران از اواسط دهه ۸۰ خورشیدی، پس از روی کار آمدن محمود احمدی‌نژاد، رئیس جمهور پیشین ایران، آغاز شد.
00343179
 
پست ها : 5574
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال نابساماني در حكومت

پستتوسط 00343179 » شنبه فبريه 11, 2023 4:41 pm


  ۴۶ درصد مردم معتقدند صداوسیما واقعیت جامعه را منعکس نمی‌کند


 یافته‌های نظرسنجی درباره میزان استفاده مردم از رسانه‌های مختلف نشان
می‌دهد ۴۵.۸ درصد پاسخگویان بیشتر از صداوسیما، ۳۱.۲ درصد از شبکه‌های
اجتماعی مجازی، ۱۰.۳ درصد از سایت‌های اینترنتی، ۶.۹ درصد از شبکه‌های
ماهواره‌ای و ۱.۳ درصد از روزنامه‌ها و مجلات استفاده می‌کنند.
به گزارش
روابط عمومی ایسپا، در یک طرح نظرسنجی تلفنی در خردادماه ۱۳۹۹، میزان
استفاده مردم از رسانه‌ها مورد بررسی قرار گرفت. جامعه آماری طرح
دربرگیرنده مردان و زنان بالای ۱۸ سال در کل کشور و تعداد افراد نمونه ۱۵۸۲
نفر بوده است. ۵۰ درصد از کل پاسخگویان را مردان و ۵۰ درصد را زنان تشکیل
می‌دهند.
 یافته‌های نظرسنجی درباره میزان استفاده مردم از رسانه‌های مختلف
نشان می‌دهد ۴۵.۸ درصد پاسخگویان بیشتر از صداوسیما، ۳۱.۲ درصد از شبکه‌های
اجتماعی مجازی، ۱۰.۳ درصد از سایت‌های اینترنتی، ۶.۹ درصد از شبکه‌های
ماهواره‌ای و ۱.۳ درصد از روزنامه‌ها و مجلات استفاده می‌کنند.
نکته قابل
توجه این است که با توجه به اینکه در این سؤال پاسخگویان فقط می‎توانستند
یک گزینه انتخاب نمایند، این اعداد بیانگر درصد استفاده کنندگان از این
رسانه‌ها نیست، بلکه فقط اولویت‌‎های مردم در انتخاب رسانه‎ها را نشان می
دهد و به عبارت دیگر میزان مخاطبان هر کدام از رسانه‌ها بیشتر از این اعداد
است.

با توجه به تلفني بودن نظرسنجي؛ ملاحظات افراد در اظهار نظر واقعي را هم از درصدهاى مبور بايد كم كرد

اين امار نشان سطح اكاهي مردم نسبت به رسانه ملي را هم مي رساند
00343179
 
پست ها : 5574
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال نابساماني در حكومت

پستتوسط 00343179 » شنبه فبريه 11, 2023 5:42 pm


چرا شهید بهشتی به مسعود رجوی پیشنهاد شهرداری تهران را داد؟

هادی غفاری، عضو شورای مرکزی مجمع نیرو‌های خط امام و عضو شورای عالی
اصلاح‌طلبان گفت: وقتی من رد صلاحیت شدم، در خانواده من آتشی به پا شد.
همسرم به من گفت آقای غفاری نوشته‌اند عدم التزام عملی به اسلام، من ۵۰ سال
پشت سر شما نماز خوانده‌ام، نماز من چه می‌شود؟

خاطرم هست شهید بهشتی در
سال اول انقلاب به مسعود رجوی پیشنهاد داد شما بیایید شهردار تهران شوید.
آقای بهشتی اصطلاحی داشت که می‌گفت انقلاب دافعه حداقلی و جاذبه حداکثری
داشته باشد و تا می‌توانید جذب کنید.

 یک روحانی در تهران بود که به امام
بدوبیراه می‌گفت،
من و آقای موسوی‌اردبیلی به خدمت امام رفتیم و مطرح شد که
با این آدم چه کار کنیم؟
امام فرمودند مردم پشت سرش نماز می‌خوانند؟ گفتیم
بله می‌خوانند، فرمودند وقتی مردم کسی را قبول دارند، شما به چه حقی
می‌خواهید دخالت کنید؟
00343179
 
پست ها : 5574
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال نابساماني در حكومت

پستتوسط 00343179 » شنبه فبريه 11, 2023 9:00 pm

احمدی‌نژاد: جلوی تلویزیون می‌نشینیم و با آمریکا مذاکره می‌کنیم


حمدی‌نژاد گفت: ما قبلا هم با آمريكا مذاكره كرده ايم. سال هاي ۸۵، ۸۶ و ۸۷ در عراق راجع به مسائل منطقه و خروج آمريكا از عراق با آنها مذاكره كرديم. اينكه مي گويند اصلا نمي شود مذاكره كرد يعني چه؟ مگر اينكه ما به منطق يا موضع خودمان شك داشته باشيم و الّا اگر موضع ما برابر باشد و فردا روزي، كسي در آمريكا گفت ما موضع عدالت و احترام را مي پذيريم، مخفي كاري هم نمي كنيم، عينا جلوي تلويزيون هم مي نشينيم و مذاكره مي كنيم، اين اشكالي دارد؟ اگر كسي خواست زور بگويد آن موقع معلوم مي شود و زير بار آن نمي رويم.



احمدی‌نژاد گفته "بهانه تمام تحریمها مربوط به دوره روحانی و خاتمی است"
احمدی‌نژاد: جلوی تلویزیون می‌نشینیم و با آمریکا مذاکره می‌کنیم
احمدی‌نژاد گفت: ما قبلا هم با آمريكا مذاكره كرده ايم. سال هاي ۸۵، ۸۶ و ۸۷ در عراق راجع به مسائل منطقه و خروج آمريكا از عراق با آنها مذاكره كرديم. اينكه مي گويند اصلا نمي شود مذاكره كرد يعني چه؟ مگر اينكه ما به منطق يا موضع خودمان شك داشته باشيم و الّا اگر موضع ما برابر باشد و فردا روزي، كسي در آمريكا گفت ما موضع عدالت و احترام را مي پذيريم، مخفي كاري هم نمي كنيم، عينا جلوي تلويزيون هم مي نشينيم و مذاكره مي كنيم، اين اشكالي دارد؟ اگر كسي خواست زور بگويد آن موقع معلوم مي شود و زير بار آن نمي رويم.

آفتاب‌‌نیوز :
سایت دولت بهار، وابسته به محمود احمدی نژاد، گفت‌وگویی از احمدی نژاد منتشر کرد که در مقدمه آن نوشته است: باشگاه خبرنگاران جوان رسانه خبری زیر مجموعه صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران با ارسال یک نامه رسمی و پیگیری‌های مصرانه، خواستار گفتگو با احمدی نژاد شد و با وجود انبوهی از رسانه‌های داخلی و خارجی که در نوبت مصاحبه با رئیس جمهور سابق قرار داشتند، به آن‌ها فرصت داده شد در محل گفتگو حاضر شدند و پرسش‌های خود را به طور آزاد مطرح کردند. اما با گذشت چند هفته از زمان انجام آن، مسئولان باشگاه از انتشار آن خودداری کردند.

به گزارش آفتاب‌نیوز؛ دولت بهار افزوده است: اینکه چه فرد یا جریانی با تضییع حقوق اساسی مردم و نقض آزادی‌های مصرح در قانون اساسی مانع از انتشار مصاحبه شده است، اهمیت چندانی ندارد، اما مساله این است که یک رسانه‌ای ارتباط جمعی مانند باشگاه خبرنگاران وقتی نمی‌تواند از قانون و حق آزادی انتشار که مردم آن را در قانون اساسی به رسمیت شناخته‌اند، حراست نماید، چگونه خواهد توانست به عنوان رکن پنجم از حقوق مردم دفاع نماید.

گذشته از برنامه‌های روتین و روزانه‌ای که انجام می‌دهید، به عنوان رئیس جمهور سابق کشور، دقیقا به چه کاری مشغول هستید؟ چه اتفاقاتی دارد در زندگی شما می‌افتد؟



بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه.

من هم به شما، همکاران شما و همه کسانی که این برنامه را می‌بینند و ممکن است بخوانند یا بشنوند سلام عرض می‌کنم.

همانطور که گفتید هر کسی یک برنامه زندگی شخصی دارد. با خانواده ناهار و شام می‌خورد و می‌خوابد. من یک مقدار مطالعه می‌کنم که طیف آن وسیع است. خیلی‌ها کتاب می‌نویسند و برای من می‌فرستند، خودم هم بعضی از کتاب‌ها را انتخاب می‌کنم. بحث‌های روز دنیا و مسائل ایران را دنبال می‌کنم. عده زیادی برای مسائل کشور در حوزه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی طرح و برنامه دارند. این‌ها را مکتوب می‌کنند و برای من می‌فرستند و یا حضوری ارائه می‌کنند، این‌ها را مطالعه می‌کنم. بخشی هم نامه‌های مردمی است. نامه‌های مردمی، طیف وسیعی از مسائل را در برمی گیرد که بخش عمده‌ای از آن‌ها مسائل شخصی است. معمولا صبح‌ها به غیر از روز‌های تعطیل، اول صبح ملاقات مردمی داریم، این روتین است و دائما اتفاق می‌افتد، غیر از آن، با هماهنگی قبلی، ملاقات‌های مردمی اعم از فردی و جمعی از استان‌ها و اقشار مختلف وجود دارد. ملاقات سیاسیون، غیرسیاسیون... بالاخره مراجعه زیاد داریم. بخشی از وقت مان هم صرف تدریس در دانشگاه و ارتباط با دانشجویان می‌شود.

ملاقات‌های مردمی هنوز انجام می‌شود؟

بله. این برنامه ثابت است.

با توجه به صحبت‌های شما که فرمودید مردم می‌آیند و صحبت می‌کنند، بیشترین و مهمترین مشکل آن‌ها چیست؟ چون ما الان در فضای مجازی می‌بینیم که جو خیلی به نفع شماست یعنی حتی هشتگ‌هایی ایجاد کرده اند تحت عنوان " #احمدی نژاد برمی‌گردد ". الان در فضای مجازی اقبال به شما خیلی زیاد است. دقیقا مشکل مردم در حال حاضر چیست؟ یک جوری انگار مردم شما را منجی خودشان می‌دانند.

اگر در یک کلمه بخواهیم بگوییم؛ مردم معتقد هستند که کشورشان خوب اداره نمی‌شود و این ضعف در اداره، در بخش‌های گوناگون، خودش را نشان می‌دهد. چیزی که الان مردم مستقیما دست به گریبان هستند، در درجه اول مسائل اقتصادی است، فشار اقتصادی بسیار زیاد است. بین ۶ تا ۷ دهک جامعه، بشدت در فشار هستند و این دارد به دهک هفتم و هشتم گسترش پیدا می‌کند و این چیز خوبی نیست. بسیاری از مردم مشکل اجاره خانه دارند، مشکل اشتغال خیلی سنگین شده است. امنیت روانی و امنیت شغلی به مقدار زیادی از دست رفته است. علاوه بر فشار اقتصادی که به تنهایی می‌تواند آدم را از پای درآورد، فشار روحی ـ روانی زیادی دارد بر مردم وارد می‌شود.

بالاخره مردم با همه وجودشان آمده اند در صحنه‌های سیاسی ـ اجتماعی و انقلاب را پایه گذاری و همه جور سرمایه گذاری کرده اند، اما امروز از صبح تا شب رسانه‌های جمعی و حتی رسانه‌های رسمی از جمله تلویزیون اخباری که منتشر می‌کنند از فساد و سوءاستفاده‌ها و خلافکاری‌ها و ... این‌ها به لحاظ روحی ـ روانی، بیشتر از فشار اقتصادی بر مردم فشار وارد می‌کند. زمان جنگ، فشار اقتصادی خیلی زیاد بود. یادم نمی‌رود که ما برای تهیه ۴ سیر پنیر باید چند ساعت در صف می‌ایستادیم ولی آن زمان احساس عمومی این بود که همه مثل هم هستیم. جنگ است، کشورمان در خطر است و همه مانند هم داریم زندگی می‌کنیم. اما الان شرایط بگونه‌ای است که همه باور دارند که منابع و ثروت هست، اما عادلانه توزیع و به درستی استفاده نمی‌شود و اخبار هم که دائما می‌گوید سوءاستفاده، سوءاستفاده! رقم‌ها هم جوری شده است که اگر به یک نفر بگویند فردی ۲۰ میلیارد تومان سوءاستفاده کرده و جلب شده است، می‌گوید ۲۰ میلیارد چیزی نیست! زیر ۳۰۰ میلیارد که اُفت دارد! این‌ها فشار سنگین روحی را بر جامعه وارد می‌کند. یا مثلا چند میلیون دانش آموز در حال حاضر تبلت یا گوشی ندارند، آموزش هم که مجازی شده است. در این مورد هم ما مراجعه زیاد داریم، می‌گویند از کجا تهیه کنیم؟ کل دریافتی من دو میلیون و پانصد هزار تومان است، اجاره منزل را بدهم، چکار بکنم؟

آمار‌های بانک مرکزی و شاخص‌های بانک مرکزی را نگاه می‌کردیم. اگر نیاز هر فرد به ۲۵۰۰ کالری را در نظر بگیریم، با حقوق یک کارگر بر مبنای قانون کار، حدود ۶ دهک جامعه قادر نیستند این کالری را تامین کنند. یا باید چند تا شغل داشته باشند که وقتی رکود اقتصادی هست چند شغل وجود ندارد! چند سال است که در رکود سنگین اقتصادی هستیم. همچنین مراجعات مردم نشان می‌دهد که آن‌ها با مشکلات متعددی بویژه در مسائل اداری و قضایی در سراسر کشور مواجه هستند.

خود شما دلیل محبوبیتی که الان دارید را در چه چیزی می‌دانید و این فاصله‌ای که امروز بین مردم و مسئولین وجود دارد، دلیلش چیست؟

درباره آن محبوبیت که من نمی‌توانم پاسخی بدهم، اما اینطرف آن را می‌توانم بگویم. من با تمام وجودم همه مردم را دوست دارم. ملت ایران که گل سر سبد هستند. من تمام ۷.۵ میلیارد انسان را دوست دارم. یعنی اصلا به ذهنم نمی‌آید که به کسی در کره زمین کینه داشته باشم یا بد کسی را بخواهم.

گفتید همه مردم را دوست دارید، حتی مخالفین خودتان را؟

بله، اصلا استثنا وجود ندارد. یعنی نمی‌توانیم دوست نداشته باشیم. ما انسان هستیم و برای دوست داشتن آفریده شده ایم. کینه و دشمنی کار شیطان است. جایی است که انسان‌ها از موضع انسانی خارج می‌شوند و الّا انسان باید نه فقط انسان‌ها را بلکه کل مخلوقات خداوند را دوست داشته باشد. شما درخت را می‌توانید دوست نداشته باشید؟ طبیعت، حیوانات، کوه، کرات و آسمان را می‌توانید دوست نداشته باشید؟ اما چرا این فاصله اتفاق افتاده است، بنظرم چند علت دارد. بالاخره مردم که مسئولین خود را دوست داشتند. من نمی‌خواهم همه را بگویم ولی کسانیکه در تصمیم گیری‌ها غلبه دارند، آرمان‌های انقلاب را فراموش کردند، خودشان را هم فراموش کردند، مردم را هم فراموش کردند که بنظرم هر سه این‌ها یکی است. اگر کسی خودش را فراموش نکرده باشد، همیشه باید دنبال عدالت و خدمت و آزادی و کرامت و اعتلای انسان‌ها باشد، به فکر بهبود زندگی مردم باشد. آرمان‌های انقلاب همین‌ها بود. اینکه عدالت باشد، تبعیض برود، احترام باشد، همه با هم باشیم، همه محترم و عزیز و متحد باشیم. آن‌ها خودشان و آرمان‌ها را فراموش کردند، مردم را هم فراموش کردند. این‌ها فاصله می‌اندازد. ۸۰ میلیون جمعیت، آن هم در ایران، می‌فهمند چه اتفاقی دارد می‌افتد، نمی‌توان آن را پنهان کرد. من هیچوقت یادم نمی‌آید که در این ۴۲-۴۱ سال، فاصله بین مردم و مسئولین چه به لحاظ عواطف و چه به لحاظ فهم و ذهنیت مردم از محیط اجتماعی با فهم مقامات ۱۸۰ درجه متفاوت بوده باشد. یعنی الان کاملا برعکس" است. عواطف یعنی دوست داشتن و محبت بین انسان‌ها بسیار مهم است و پایه روابط اجتماعی محسوب می‌شود. ما که روبات یا اجزای یک موتور نیستیم که کنار هم کار کنیم و حسی به یکدیگر نداشته باشیم. ما انسان هستیم، باید به هم علاقه داشته باشیم و به هم احترام بگذاریم. من علت را در این‌ها می‌بینم.

اگر به دوران ریاست جمهوری خودتان برگردید چه اقداماتی را انجام نمی‌دهید و چه اقداماتی را انجام می‌دهید؟ به تعبیری دیگر آیا کاری هست که از انجام دادن یا ندادن آن پشیمان باشید؟

ما وقتی می‌خواستیم وارد دولت شویم، من نسبت به یک عده‌ای حسن ظن داشتم. تلقی من این بود که آن‌ها حرفی را که می‌زنند قبول دارند. من از آن‌ها استفاده کردم یعنی آن‌ها را دعوت به همکاری کردم. اما خیلی زود متوجه شدم که حسن ظن من اشتباه بوده است، نباید آن مقدار حسن ظن می‌داشتم و نسبت به یک عده‌ای دیگر باور من این بود که وقتی از آن‌ها برای خدمت به مردم و برپایی عدالت و آرمان‌های انقلاب دعوت می‌کنیم، این‌ها می‌آیند و محکم می‌ایستند و اگر ما برنامه‌ای را در جهت خدمت به مردم و کاهش فاصله طبقاتی و رشد مردم، آزادی، عزت مردم و... بخواهیم اجرا کنیم آن‌ها حتما حمایت می‌کنند. بعدا دیدیم مسئله عمیق‌تر از این حرف هاست. فاصله از آرمان‌های انقلاب در اعماق اندیشه و دل یک عده اتفاق افتاده ولی هنوز به بیرون بروز نکرده است. رسما با کاری که قرار بود برای مردم انجام شود مخالفت می‌کردند. می‌گفتیم این کار برای مردم است، می‌گفتند نخیر، نمی‌شود! نمی‌گویم آن‌ها از دایره دوست داشتن من خارج شدند ولی الان شناخت من نسبت به افراد و مدعیان و نیرو‌های فعال، خیلی عوض شده است. اما چیزی که غصه می‌خورم این است که ما می‌خواستیم هدفمندی را بصورت صد در صد اجرا کنیم، اجازه ندادند و مقابله کردند. یا بعضی از طرح‌هایی که برای رفاه مردم بود، سخت مقابل ما ایستادند و اجازه اجرا ندادند. به نظرم آن‌ها باید حتما اجرا شود. یعنی باید صد در صد اجرا شود و غصه می‌خورم که چرا من هر ۲۴ ساعت را برای مردم کار نمی‌کردم.‌ای کاش می‌شد یک دارویی باشد که خواب را از آدم بگیرد تا بجای ۱۸-۱۷ ساعت، تمام ۲۴ ساعت را کار کند. بعد‌ها آدم می‌گوید‌ای کاش آن یک دقیقه را هم کار می‌کردم، چون لذتی بالاتر از این نیست که انسان برای همنوعان خودش کار کند.

احمدی نژاد مدل سال ۸۴ با احمدی نژاد مدل سال ۹۹ با هم فرق دارند؟ خیلی‌ها می‌گویند فرق دارد. بنظر شما چرا می‌گویند فرق دارد و حقیقت چیست؟

منظورتان کاپشن و خورد و خوراک که نیست؟

خیر!

چون خیلی تغییری نکرده است، اما مگر می‌شود انسان ۱۵ سال از عمرش بگذرد و تغییری نکند؟ چرا برخی انتظار دارند که انسان درجا بزند؟ در صورتی که دو روز ما نباید مثل هم باشد. یک عمر کوتاهی داریم باید رشد کنیم و کمال پیدا کنیم، فهم‌مان عمیق‌تر و دانش‌مان گسترده‌تر شود. اگر مسائل را بهتر تجزیه و تحلیل کنیم، توانایی هایمان نیز بیشتر می‌شود.

از لحاظ مردمی بودن و انقلابی بودن ...

زندگی ما که تغییری نکرده است. نارمک بودیم و همانجا هم ماندگار هستیم. امروز که من در خدمت شما هستم، باورم به آرمان‌های انقلاب، بسیار عمیق‌تر و قوی‌تر از سال ۸۴ شده است. چون انقلاب، عدالت، آزادی، کرامت و پیشرفت را متعلق به مردم می‌دانم و بدون این‌ها اصلا یعنی چه؟ ما هستیم ولی عدالت و آزادی و کرامت و پیشرفت و رفاه مردم را نمی‌خواهیم! پس برای چه هستیم؟ فهم من از این مفاهیم به مراتب عمیق‌تر شده است و البته عشق من به مردم ضرب در چند...

برویم سراغ انتخابات. در بیشتر نظرسنجی‌ها در اکثر کانال‌های معتبر مانند اعتمادآنلاین و ایران تایمز و ... شما نسبت به بقیه افراد یک برتری محسوسی دارید بطوری که بعضی از این کانال‌ها را که من چک می‌کردم، وقتی نظرسنجی آپدیت شد، نام شما را از نظرسنجی حذف کردند. می‌خواستم بدانم آیا در انتخابات حضور پیدا می‌کنید؟ چون شنیده‌هایی هم هست که شما با آقای تاج زاده دیدار‌هایی داشته اید!

من واقعا این را متوجه نمی‌شوم، اینکه یک برتری محسوسی باشد و بعد حذف شود! این حذف شدن واقعا چه معنایی می‌دهد؟! حالا اگر مردم به ما لطف دارند، باید از خود مردم سوال کرد منتهی اینکه یک عده می‌روند خودشان نظرسنجی می‌کنند و بعد حذف می‌کنند، من این را متوجه نمی‌شوم! بنظرم همه ما باید تابع نظر مردم باشیم. در باره سوال دوم باید بگویم که من ملاقاتی با آقای تاج زاده نداشتم. اصلا مگر مهم است؟

گفتم شاید اینکه گفته می‌شود شما می‌خواهید برای ۱۴۰۰ برگردید، این موضوع جدی باشد.

ما که نرفته بودیم که بخواهیم برگردیم، ما هستیم. مسئولیت‌های اجتماعی انسان‌ها که تعطیل بردار نیست. مسئولیت‌های اجتماعی اعم از سیاسی، فرهنگی و ... همیشه با انسان است، هیچوقت جدا نمی‌شود. بحث انتخابات را باید برای زمان انتخابات گذاشت که من هم حرف‌هایی را برای گفتن دارم.

یعنی امکانش هست که شما یا خودتان بیایید و یا یک نفر را حمایت کنید که بیاید؟

اجازه بدهید بحث‌های انتخابات را در زمان خودش انجام دهیم.

همانطور که گفتید کشور ما امروز مشکلات فراوانی دارد. شاهد بودیم که مسکن مهر را به مسکن اجتماعی تغییر دادند و نتیجه آن الان این شده است که مسکن زیر ۱۰ میلیون تومان پیدا نمی‌شود، در صورتیکه در زمان شما لاکچری‌ترین خانه‌ها متری ۱۰ میلیون تومان بود. علت این اتفاق و چاره این مشکلات به نظر شما چیست؟

دو دیدگاه و باور وجود دارد. یک باور این است که مسئولین مالک مملکت هستند، توجیه سیاسی و دینی هم می‌آورند که مملکت مال آنهاست. هر جور که بخواهند تصمیم می‌گیرند، اختیار با آنهاست و ربطی به دیگران ندارد! دیدگاه دومی هم هست که می‌گوید همه چیز متعلق به مردم است، مسئولین هم خادم و نماینده مردم هستند و باید انعکاس خواست مردم باشند و نبض شان باید با نبض مردم بزند و مردم صاحب اختیار تمام ثروت کشور هستند. اصلا یک دولت برای چه تشکیل می‌شود؟ غیر از این است که باید مسائل مردم را حل کند؟ اقتصاد را درست کند؟ مسائل سیاسی را برطرف کند؟ رابطه جهان را درست کند؟ فرصت‌ها را فراوان کند؟ رفت و آمد را زیاد کند که تک تک مردم بتوانند پیشرفت کنند؟ مسکن را باید حل کند و شغل ایجاد نماید. الان یک عده در دولت هستند که نه کاری به مسکن دارند نه کاری به مسائل دیگر!

باورمندان به دیدگاه اول معتقدند که هر قدر مردم محدودتر، ضعیفتر و نیازمندتر باشند، برای آن‌ها بهتر است زیرا دیگر مزاحمی وجود ندارد، وقتی هشت مردم گرو نه‌شان است و ۲۴ ساعته باید برای یک لقمه نان بدوند، دیگر کاری به مدیریت آن‌ها ندارند. اما دیدگاه دوم می‌گوید تک تک اتفاقات کشور متعلق به همه مردم است. همه مردم باید در همه امور دخالت کنند و لازمه آن این است که همه مردم قوی باشند، نیازمند نباشند، دستشان در جیبشان باشد، احساس عزت کنند، آزاد باشند و بتوانند حرف بزنند. این‌ها تفاوت دو دیدگاه است.

ما که آمدیم دیدیم در مسکن مشکل داریم. قبل از ما سالی ۳۳۰ هزار مسکن در کشور ساخته شده بود در حالیکه نیاز ما بالای ۷۰۰ هزار مسکن بود. در دولت ما، در طول ۸ سال، بطور متوسط سالانه ۷۷۰ هزار مسکن ساخته شد ولی باز هم عقب بودیم یعنی ما داشتیم تلاش می‌کردیم آن را بالای یک میلیون ببریم. سال آخر به بالای یک میلیون رسید ولی متوسط ۸ سال، ۷۷۰ هزار مسکن بود و اگر جلوتر می‌رفتیم، سالانه بالای یک میلیون مسکن می‌ساختیم و گذشته را هم جبران می‌کردیم.

ما یک سرزمین وسیع داریم. ۱۸۷ میلیون هکتار وسعت ایران است. کل مساحتی که الان در شهر و روستا برای مسکن و کشاورزی و پارک و آتش نشانی و بیمارستان و ... اختصاص یافته، یک میلیون هکتار است. مردم همه مشکل خانه دارند. به قول جنابعالی الان متری ۱۰ میلیون تومان هم گیر نمی‌آید. چرا اینگونه شده است؟ پاسخ آن همان نگاه اول است که همه چیز باید در اختیار مردم قرار بگیرد. هنر دولت این است که به صورت کارشناسی، عالمانه و تخصصی طراحی کند و در اختیار مردم قرار بدهد. ما حتی مسکن مهر را بعنوان آرام کننده قرار دادیم، درمان نبود، چون چند میلیون نفر، چند سال پشت صف ایستاده بودند. ما خواستیم اول این صف را تخلیه کنیم در نتیجه مسکن مهر طراحی شد. من همان زمان هم اعلام کردم که طرح اصلی مسکن ما این نیست. در طرح اصلی، هر خانواده باید در یک ویلا زندگی کند. اینهمه زمین وجود دارد، طراحی می‌کنیم و زمین می‌دهیم. بخش عمده‌ای از قیمت مسکن مربوط به زمین است. دولت زمین دارد، قیمت زمین را از مسکن کم می‌کند. الان در همین تهران، متوسط قیمت آپارتمان بالای ۲۷ میلیون تومان است. یک جوان که تازه ازدواج می‌کند، حداقل به یک خانه ۶۰ متری نیاز دارد. تازه ۶۰ متر که خیلی کوچک است، مانند زندان است. در تهران پنجره را هم نمی‌تواند باز کند، چون همسایه است و به یکدیگر دید دارند و باید یا پنجره را ببندد یا پرده را بیندازد. بیرون هم که می‌آید دود و ترافیک است. حالا همان خانه ۶۰ متری به ازاء هر متر ۲۷ میلیون تومان می‌شود یک میلیارد و ششصد و بیست میلیون تومان! نقدا هم باید بدهیم. یک جوان چقدر حقوق می‌گیرد؟ اجاره خانه باید بدهد، خرج خوراک و رفت و آمد هست، چقدر برایش می‌ماند؟ اصلا می‌تواند پس انداز کند؟ از کجا بیاورد؟ چند سال از عمرش را باید بفروشد تا بتواند خانه بخرد؟ در حالیکه اگر قیمت زمین را از مسکن حذف کنیم، ارزش آن کمتر از یک سوم می‌شود. با دو تا وام می‌تواند خانه بخرد. هنر مدیریت جامعه این است که این مسائل را حل کند. منتهی یک دشمنی با ما داشتند؛ اگر مسکن مهر اشکال داشت، تکمیلش می‌کردید. ما چهار و نیم میلیون مسکن مهر ساختیم، شما ۱۰ میلیون می‌ساختید! ما آپارتمان دادیم، شما ویلایی می‌دادید! دستتان را هم می‌بوسیم. همه امکانات در ایران هست.

نیروی انسانی، منابع مالی و مصالح ساخت به اندازه کافی داریم. الان سه هزار و ۲۰۰ هزار میلیارد تومان حجم نقدینگی است. نزدیک دوهزار و ۸۰۰ هزار میلیارد تومان، سپرده‌های بانکی است. مگر یک جوان چقدر برای یک مسکن می‌خواهد؟ همه این‌ها شدنی است، منتهی کسی را می‌خواهد که نبضش با نبض مردم بزند. الان احساس، این است که نبض‌ها با مردم نمی‌زند. به من می‌گفتند تو داری مردم را پررو می‌کنی! گفتم یعنی چه که پررو می‌کنی؟! می‌گفتند تو داری به مردم رسیدگی می‌کنی، توقعاتشان را بالا می‌بری و آن‌ها حس می‌کنند که کشور مال خودشان است، اگر این احساس را بکنند ما دیگر نمی‌توانیم آن‌ها را اداره کنیم!

چه کسانی می‌گفتند؟

همین‌هایی که اشاره کردم. اگر ما در سطحی نیستیم که یک ملت بزرگ را اداره کنیم، در درون این ملت، انسان‌های بزرگ خیلی زیاد است، آن‌ها بیایند اداره کنند. در آسمان باز شده و چند نفر به پایین افتاده اند و می‌گویند همه چیز ما هستیم! این غلط است. چه کسی گفته شما همه چیز هستید؟! این ملت بزرگ به شما اجازه داده بر سر کار بیایید.

چقدر به اهداف خود در طرح هدفمندی یارانه‌ها رسیدید و چه اقداماتی در این زمینه انجام نشد؟

طرح هدفمندسازی یارانه‌ها یک طرح بزرگ و یک تحول عظیم اقتصادی بود منتهی در نظام تصمیم گیری ما، همراهی نشد و بخش کوچکی از آن تصویب شد. از آن بخش کوچک هم یک قسمتش اجرا شد. در حد آن بخشی که اجرا شد، فاصله طبقاتی بشدت کاهش پیدا کرد. ضریب جینی ظرف ۳ سال از ۰.۴۱ به ۰.۳۶ رسید، در صورتی که هر یک درصد، ۴ الی ۵ سال کار اقتصادی نیاز دارد. ما معتقد بودیم ثروت طبیعی مال مردم است، لذا منابع در اختیار خود مردم قرار گرفت. نفت مال مردم است. همه ناله می‌کنند نفتی که دست دولت است، مشکل بودجه، تورم و نقدینگی است. علت همه این‌ها نفت است و اینکه سازمان دولت بزرگ شده است برای این است که پول مفت دستش بوده و هر کاری خواسته کرده و همه کار‌ها را دست خودش گرفته و مردم را کنار زده است.

ما گفتیم این نفت انفال و ثروت عمومی و مال مردم است. این را عینا هر چه نفت می‌فروشیم بطور مساوی بین مردم تقسیم کنیم. اجازه بدهیم مردم خودشان مدیریت کنند. هر کس اولویت‌های خودش را خودش می‌داند. چرا ما مردم را مجبور می‌کنیم یکسری خدمات را که ما می‌گوییم استفاده کنند؟ تازه نصف پول نفت خرج دولت می‌شود، نصف آن به جیب مردم می‌رود. اگر صد در صد آن را به مردم بدهیم، دست خودشان است، و می‌دانند چگونه از آن استفاده کنند. ولی با این مخالف بودند و اجازه ندادند. واقعا این یک طرح عظیم بود که آن را تکه تکه کردند. همین الان بیش از ۱۸۰ هزار میلیارد تومان، دولت از محل هدفمندی یارانه‌ها درآمد دارد. چه مقدار آن را به مردم می‌دهد؟ کمتر از ۳۰ هزار میلیارد! یعنی دولت بیش از ۱۵۰ هزار میلیارد آن را این طرف و آن طرف خرج کرده است. خب دولت که قبلا هم نفت را می‌فروخت و همین کار‌ها را می‌کرد، ما آن را بین مردم پخش کردیم، شما مال مردم را هم گرفتید و دوباره دادید دست دولت؟!

من معتقد هستم یکی از کار‌های بزرگی که بالاخره یک روز در این کشور اجرا خواهد شد، این است که ثروت طبیعی در اختیار مردم قرار خواهد گرفت. شما خودتان رفتید حساب کنید "حالا این تحریم‌ها بالاخره برداشته خواهد شد"، ما مقدار تولید و قیمت نفت و گاز را حساب کنیم، به هر ایرانی ماهی ۲.۵ میلیون تومان می‌رسد. این ۲.۵ میلیون تومان را دولت می‌گیرد و تبعیضی خرج می‌کند و این موجب فاصله طبقاتی است. ضمن اینکه ریشه بسیاری از مفاسد هم تمرکز ثروت در دست دولت است. چه در بخش معدن، زمین، منابع طبیعی، در بخش سوءاستفاده‌های مالی و.... خب این‌ها را بین مردم پخش کنید، خود مردم بلدند چگونه آن را خرج کنند. الان دولت جای مردم نشسته است. در همه زمینه‌ها دولت باید تصمیم بگیرد! چرا دولت باید تصمیم بگیرد؟ ۸۰ میلیون معطل هستند که یک عده می‌خواهند جای آن‌ها همه جور تصمیمی بگیرند که این به نظر من غلط است.

شما فرمودید که درباره انتخابات بعدا صحبت می‌کنید، اما بنظر شما مهمترین برنامه اقتصادی که می‌تواند وضعیت کشور را نجات بدهد چه می‌تواند باشد؟

من فکر می‌کنم مهمترین کاری که باید انجام شود این است که ثروت و قدرت به مردم برگردد و توزیع شود. الان، هم ثروت کشور متمرکز است، بخش مهمی از آن در انحصار و بخشی دیگر در احتکار است. قدرت هم که بطور کامل متمرکز است. یک کشور را یک ملت می‌تواند نجات بدهد، اما چه چیزی دست ملت است؟ الان اگر کسی بخواهد یک مغازه سوپر مارکت باز کند، از ۱۵-۱۰ محل باید مجوز بگیرد. وقت و زمان و انرژی و هزینه و هزینه تمام شده را بالا می‌برد. ثروت طبیعی اگر در اختیار مردم قرار بگیرد، خود این مردم، ایران را ظرف ۵ سال به قدرتمندترین اقتصاد دنیا تبدیل می‌کنند. من به عنوان یک مهندس دارم این را به شما می‌گویم، یعنی همین الان می‌توانم برای شما حساب کنم. این همه زمین، معدن، جنگل، فرصت‌های کار، این همه جوان تحصیل کرده و خلاق و ماهر و مبتکر داریم که چیزی دستش نیست!

الان معادن در انحصار یک عده است در حالیکه همین معادن سالانه حداقل ۵۰ هزار میلیارد تومان باید به مردم برگرداند یعنی دو برابر کل یارانه‌ای که دولت به مردم می‌دهد. این مبلغ کجا می‌رود؟ این زمین وسیع، همه جای آن طلا است. برخی خیال می‌کنند با آب دریای جنوب نمی‌شود کشاورزی و باغداری کرد. یک متخصص اهل بشرویه فردوس در خراسان جنوبی شیوه آبیاری قدیم ایرانیان را احیا کرده بود. آدم خیلی خوب و دلسوزی بود. این فرد رفته بود جنوب کشور و با آب دریای عمان و خلیج فارس که سنگینی آب آن زیاد است، با همان‌ها باغ انار درست کرده بود. ۱۲۰ تن در هکتار انار برداشت می‌کند. این یک رکورد جهانی است.

این ثروت عظیم کشور باید به مردم برگردد. نظر مردم محترم شمرده شود. کشور مال مردم است، هر چه مردم خواستند محقق شود. تا می‌گوییم هر چه مردم خواستند، می‌گویند مردم اشتباه می‌کنند، دنبال فساد می‌روند. آقا تو که این حرف را می‌زنی، نمی‌روی؟! چرا به مردم بی احترامی می‌کنید؟! چند هزار سال این مردم بودند و شما نبودید و این ملت هیچوقت آن کار‌هایی که شما می‌گویید نکرده است. تمدن عظیم ایران را همین مردم برپا کردند. فرهنگ ما را همین مردم حفظ کردند. آن‌ها فکر می‌کنند فقط خودشان دلسوز هستند، البته آن‌ها فقط ادعا می‌کنند، خودشان هم می‌دانند که ته دلشان دروغ می‌گویند.

فرصت‌های تصمیم گیری باید به مردم برگردد. اگر می‌خواهیم دولت را کوچک کنیم، باید کل مجوز‌های دولتی را برداریم. استاندارد‌های انجام هر کاری را اعلام کنیم، هر کس که رعایت نکرد، مجازات می‌شود. بجای اینکه شما به ۱۵ اداره مراجعه کنید و آن‌ها هر کدام یک سلیقه‌ای را اعمال کنند و دائم محدودیت درست کنند و هزینه را بالا ببرند، این کار را بکنند. با این کار دست مردم باز می‌شود و البته باید از فرصت‌های بین المللی هم استفاده کرد. به نظرم این مدل سیاست خارجی اصلا درست نیست و هیچ دست آوردی برای ملت ندارد.

شما ابتدای صحبت‌های تان فرمودید که اوایل به افرادی حسن ظن داشتم و بعدا متوجه شدم که اشتباه بوده است. اگر شما در انتخابات شرکت کنید و رئیس جمهور شوید چند درصد از کابینه قبلی احتمال دارد در کابینه جدید حضور داشته باشند؟

بحث‌های انتخابات را قرار شد بعدا مطرح کنیم. من معتقد هستم که دایره مدیریت باید بسیار بسیار در کشور باز باشد. آن تمرکز باعث شده است که دایره مدیریت بسته شود و به همین دلیل خلاقیت و نوآوری وجود ندارد. مثل کسیکه ۳۰-۲۵ سال است که در دولت است ولی ابتکارات و راه حل‌هایی که ارائه می‌کند همان راه حلی است که ۳۰ سال قبل ارائه می‌کرده است! در حالیکه دانش آنقدر پیشرفت کرده است که ده‌ها راه حل جدید ابداع شده است و او اطلاع ندارد، حوصله هم ندارد، دیگر خشک شده و چشمه نمی‌جوشد، اما اگر دایره باز باشد، بخصوص من معتقدم نسل جوان امروز کشور ما، خیلی نسل توانایی است. هم به لحاظ فهم مسائل خیلی عمیق‌تر است، هم به لحاظ پایبندی به مفاهیم انقلابی مانند عدالت، کرامت، احترام به دیگران، آزادی، خلاقیت. الان بچه‌های کاربلد خیلی داریم. گاهی می‌بینیم که یک جوان ۳۰ ساله آنقدر قشنگ تحلیل می‌کند، یک جوان ۲۶-۲۵ ساله آنقدر مسلط و علمی صحبت می‌کند و آن کسی هم که رفته در مسائل تجربی، چقدر دقیق ریشه مسائل و راه حل‌های بسیار پیشرفته را می‌گوید. همه این‌ها بچه‌های ما هستند که تحصیل کرده اند یا رفته اند کار کرده اند و کار یاد گرفته اند. این‌ها سرمایه کشور هستند. هر جا راه بسته شد و هر چیزی به انحصار درآمد، عقب افتادگی و فساد هم در آن ایجاد می‌شود! اگر آزادی به انحصار یک عده درآمد، فقط آن‌ها آزاد هستند و بقیه آزاد نیستند. این باعث فساد می‌شود. اگر علم، ثروت و قدرت به انحصار یک عده درآمد، فساد ایجاد می‌شود. همیشه باید همه در‌ها باز باشد تا انحصار شکل نگیرد. همه آزادند و می‌توانند به بالاترین مراتب برسند. هنر مدیریت جامعه این است که موانع را بردارد، راه را باز کند تا همه بیایند. حالا یک قشری از اول انقلاب بالای کار آمده اند و تصور می‌کنند فقط خودشان هستند و بقیه را به حساب نمی‌آورند. آقا تو خودت یک جوان ۲۳ ساله بودی که آمدی، حالا چطور به یک جوان تحصیل کرده و کاربلد اعتماد نمی‌کنی؟! چرا مردم باید به شما اعتماد کنند ولی شما به مردم اعتماد نمی‌کنید؟ من معتقد هستم که باید همه انحصارات از جمله عرصه مدیریت برداشته شود.

آقای دکتر جریان بهار صرفا یک جنبش است یا یک الگوی حکومتی؟ چون من یادم می‌آید سال ۹۱ شما داشتید سخنرانی ۲۲ بهمن را انجام می‌دادید. آن زمان یادم می‌آید که آخر سخنرانی خود سه بار فریاد زدید "زنده باد بهار"، "زنده باد بهار"، "زنده باد بهار". می‌خواهم بدانم آیا یک جریان سومی بوجود آمده که می‌خواهد جلوی اصولگرایان و اصلاح طلبان بایستد؟ چون طبق گفته خودتان، الان قدرت یکجا جمع شده است یا در دست اصولگرایان است و یا دست اصلاح طلبان. می‌خواهم بدانم جریان بهار، یک جریان سوم است یا صرفا یک جنبش است؟

آن زنده باد بهاری که من گفتم اشاره به امام زمان (عج) بود، چون ایشان بهار انسانهاست که تا او را درنیابیم و به یک نسبتی شبیه او نشویم، بهار را درک نمی‌کنیم. او تجلی بهار حقیقی انسانی است. اما من معتقد هستم که اصل جریان جاری در خلقت، جریان انسانی است و جریانات سیاسی در مقابل آن اصلا چیزی نیستند. آن‌ها مراکز قدرت و رسانه‌ها را در دستشان می‌گیرند و خودشان را به مردم تحمیل می‌کنند. در کل جهان همین طور است. من معتقد هستم که باید اصالت را به جریان حقیقی انسانی بدهیم. این اصلا تقابلی با کسی ندارد. در پاسخ به خانم توران لو که پرسیدند دشمنانت را هم دوست داری؟ باید بگویم مگر می‌توانیم دوست نداشته باشیم؟

اما اجازه بدهید اینجا یک بحثی را باز کنم، شما هم بعدا می‌توانید در این زمینه مطالعه کنید. شاید این بحث را از این زاویه هم از من بشنوند خالی از فایده نباشد. عالم خلق شده است تا خدا در قامت مخلوقات ظهور کند و الّا خدا را که نمی‌شود دید یا لمس کرد. خدا در مخلوقات تجلی می‌کند و بالاترین تجلی خدا در انسان است و اوج تجلی خدا در وجود انسانها، در انسان کامل است. خلقت برای ظهور انسانیت در انسان و ظهور انسان کامل که باز تجلی ظهور انسانیت در انسان هاست درست شده است. یعنی چه؟ یعنی همه انسان‌ها باید انسانیت را دائما در درون خودشان رشد بدهند و با یکدیگر انسانی، و بر اساس محبت، احترام، عدالت و عشق و نه با خودخواهی و حسادت و کینه و برتری جویی تعامل کنند. این جریان در طول تاریخ هست که نامش را "فرآیند ظهور" گذاشته ایم. فرآیند ظهور انسان، فرآیند ظهور خدا و فرآیند ظهور انسان کامل است. جامعه بشری دارد به این سمت می‌رود. جریانات سیاسی اگر با این همراه باشند جزئی از آن هستند و اگر سدی در مقابل آن باشند، من فکر می‌کنم که این سیل عظیم، در کل دنیا تمام موانع را برمی دارد و می‌بینیم که این اتفاق دارد می‌افتد. مردم در کل دنیا الان به جناح‌های سیاسی بی اعتماد کامل هستند، چون دیدند که اراده شان، از مسیر جریانات سیاسی جاری و اعمال نمی‌شود و جریانات سیاسی، نماد اراده مردم نیستند. آن‌ها به پایان راه خود رسیده اند و دیگر قبول ندارند که دسته بندی‌ها و جناح یک و دو و سه با هم دعوا کنند و مردم هم سوخت موتور آن‌ها شوند! این در ایران و همه دنیا تمام شده است. آن دختر خانمی که این شعار «اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تموم ماجرا» را داد، شعارش خیلی عمیق بود، تمام شده است. تک تک انسان‌ها محترم هستند و حق اظهارنظر و اعمال اراده و تعیین سرنوشت دارند.

این تقابل دو جریان، اصولگرایانی که خودشان را انقلابی می‌دانند و اصلاح طلبانی که می‌گویند باید برویم سمت غرب را چگونه می‌توان با هم جمع کرد و اسمش را یک جریان بگذاریم؟

آیا مردم ما دنبال تقابل با جایی هستند یا دنبال دوستی با دیگرانند؟ مردم ما دوستی با مردم اروپا و آمریکا را بد می‌دانند؟ مردم طالب صلح هستند یا طالب جنگ هستند؟ مردم طالب عدالت هستند یا طالب ظلم هستند؟

مردم فکر می‌کنند می‌شود با دولت آمریکا صلح کرد؟

ببینید ما باید موضوع آمریکا را باز کنیم. اوایل انقلاب یک مقابله‌ای با آمریکایی شکل گرفت. بعدا بنظرم این قلب ماهیت شد. وقتی ما می‌گوییم آمریکا، منظور مردم آمریکاست یا دولت آمریکاست و یا جریان پشت صحنه آمریکاست؟ با مردم که نمی‌شود دشمن بود. چرا ما باید با مردم آمریکا دشمن باشیم؟ همه ملت‌ها باید با هم دوست باشند. ما چرا باید با دولت آمریکا دشمن باشیم؟ ما با عملکرد مخالف هستیم. می‌گوییم آقا ظلم و سلطه طلبی نکن. حالا اگر سلطه طلبی و ظلم نبود، آیا ما با اسم دعوا داریم؟ من می‌خواهم موضوع را باز کنم. این را هم اضافه کنم که در آمریکا، دولت ۵ درصد کار است. اصل کار، آن هیئت حاکمه سرمایه دار بزرگ جهانی در پشت صحنه است. ما با آن‌ها مشکل داریم منتهی قاطی شده است. آقا ما دشمن هستیم! با چه کسی دشمن هستیم؟ اشکالی دارد الان مردم ایران و آمریکا با هم رابطه داشته باشند؟

با هیئت حاکمه آمریکا می‌شود صلح کرد؟

اگر بر اساس عدالت باشد، چرا نمی‌شود؟ اگر عدالت را پذیرفتند، بله می‌شود.

می‌آیند؟

بله. در چه حالتی؟ اگر شما از موضع ضعف بروید، هرگز نمی‌پذیرند. من آینده را نمی‌دانم، چون ممکن است انسان‌ها عوض شوند. اولا ما باید از آن‌ها دعوت کنیم، همه را باید به عدالت دعوت کنیم حتی هیئت حاکمه پشت صحنه آمریکا. بگوییم آقا ظلم نکنید، به عدالت برگردید. چرا ظلم می‌کنید؟ شما همه مانند بقیه، همچون انسان زندگی کنید. به همه اجازه زندگی بدهید ولی از چه موضعی می‌خواهید با ایران تفاهم یا تقابل کنید؟ اگر ما در موضع ضعف باشیم، بدانید نه تنها آمریکا بلکه از این ۲۰۰ کشور، ۱۸۰ تای آن حتما کلاهی بر سرمان می‌گذارند.

یعنی با محوریت عدالت حتی با آمریکا هم می‌شود صلح کرد.

بله، با عدالت و احترام.

تعریف‌ها متفاوت نیست؟

تفاهم می‌کنیم. تعریف من خیلی ساده است. من یک تعریفی را روی میز می‌گذارم که ۷.۵ میلیارد انسان آن را تایید می‌کنند. می‌گوییم احترام و عدالت. یعنی چه؟ یعنی هر چه برای خودت خواستی برای من هم بخواه. برای خودت نخواستی برای من هم نخواه. این جهت گیری، همه حوزه‌ها را دربرمی گیرد. اگر به خودت اجازه می‌دهی که یک چیزی داشته باشی، من هم باید داشته باشم. اگر می‌خواهی از جیب من برداری، من هم از جیب تو برمی دارم. البته این مفهوم یک حدیث است. " هر چه برای خودت می‌پسندی برای دیگران هم بپسند، هر چه برای خود نمی‌پسندی برای دیگران هم مپسند". برای خودت رفاه می‌خواهی؟ برای من هم باید بخواهی. با فقر مخالفی و نمی‌خواهی فقیر باشی؟ برای من هم نباید بخواهی.

این تعریف شما، همان تعریف دوران ریاست جمهوری شما هم هست یا الان به این تعریف رسیده اید؟

خدمت شما گفتم که بالاخره انسان تغییر می‌کند.

پس تفاوت کرده است.

تفاوت که حتما هست ولی تقابل و زاویه نیست.

یعنی سیاست خارجی شما اگر الان هم بودید همان سیاست خارجی بود؟

اگر یادتان باشد ما برای دولت آمریکا نامه نوشتیم که اگر اجازه بدهید پرواز مستقیم برقرار شود. چرا؟ چون من معتقد هستم هیچ دولتی اجازه ندارد رابطه مردمش را با دیگران قطع کند. الان هم دولت ایران و هم دولت آمریکا از دو طرف، رابطه مردم را با هم قطع کرده اند در حالیکه دولت‌ها با هم اختلاف دارند. مردم چه اختلافی دارند؟ نزدیک به ۲ میلیون ایرانی در آمریکا زندگی می‌کنند. مردم می‌خواهند درس بخوانند، بروند و بیایند. گردشگر می‌خواهد بیاید و برود و یک عده از مردم می‌خواهند فعالیت اقتصادی انجام بدهند. شما حساب کنید اگر دولت آمریکا رابطه مردم کشورش را با ایران قطع نمیکرد می‌توانست ایران را تحریم کند؟ حتما نمی‌توانست. پس یک ظلمی به مردم خودش کرده و بعد ما را تحریم کرده است. در حالیکه اگر تحریم نمی‌کرد، مردم دو کشور می‌توانستند با هم تجارت کنند. چرا رابطه را قطع کردند؟ از این طرف هم همین است. دولت‌ها حق این کار را ندارند. بله من معتقد هستم که ما می‌توانیم در چارچوب عدالت و احترام مسائل را حل کنیم. قبلا هم این کار را کرده ایم. سال ۸۹ در موضوع هسته‌ای و موضوع تبادل، ما نشستیم و در یک موضع کاملا برابر توافق کردیم. ما برای رآکتور تهران، سوخت ۲۰ درصد می‌خواستیم که رادیو دارو تولید کنیم. سوختش تمام شده بود. ۲۵ سال قبل از آرژانتین سوخت گرفته بودیم، سوخت تمام شده بود. می‌دانید که این‌ها نیمه عمر هستند، همین طور که می‌گذرد، عمرشان کم می‌شوند، چون میرا هستند. به آژانس نامه نوشتیم که ما سوخت ۲۰ درصد می‌خواهیم. آقای البرادعی گفت ما به چند جا نوشته ایم و گفته اند که نمی‌دهیم. آقای اوباما به البرادعی گفته بود تو برو و این سوخت ۲۰ درصد را وسط بگذار و بگونه‌ای مشکل ما با ایران را حل کن. یا شاید ایده از خود البرادعی بود که مطرح کرد. آقای البرادعی پیش من آمد و موضوع را مطرح کرد، من هم گفتم موافق هستم، ما که مشکلی نداریم، فقط می‌گوییم در شرایط برابر باشد. دو سه بار رفت و آمد تا بالاخره منجر به یک گفتگو شد. آمریکا، فرانسه، روسیه، آژانس و ایران. تقریبا دو ماه مذاکره انجام شد. محور آن این بود که ما سوخت ۲۰ درصد را وسط بگذاریم و تقابل تبدیل به همکاری شود. چرا ما با هم دعوا داریم؟ حرف ما این بود که شما تمام تلاش خود را کردید که ما هسته‌ای نشویم ولی ما شدیم، شما چطور می‌خواهید جلویش را بگیرید؟ حالا بهترین حالت، همکاری است. واقعا هم موضع ما، موضع اقتدار ملی بود، موضع ما ضعف نبود. گرچه سال ۸۸ یک عده تلاش کردند آن اقتدار ملی را که در آن انتخابات با حضور ۸۵ درصدی مردم، تجلی کرد تضعیف کنند که در نتیجه آن، دولت آمریکا هم یک مقدار گفتگو‌ها را به عقب انداخت، اما بعد که دید ملت و اقتدار ملی سرجایش هست، آمدند گفتگو کردند و بدون دادن هیچ امتیازی توافق کردیم. یعنی نه بازرسی اضافه، نه شرایط اضافه، نه محدودیتی و نه حتی پروتکلی، زیرا حرف ما ساده بود. گفتیم این قانون و این اساسنامه آژانس است، ما حق خودمان را طبق همین می‌خواهیم، برای چه باید تعهد اضافی بدهیم؟ تفاهم شد که ما سوخت‌های ۳.۵ درصدی را به اندازه‌ای که اینجا ۲۰ درصد لازم داریم به روسیه بدهیم و روسیه آن را به ۲۰ درصد تبدیل کند، به فرانسه بدهد و فرانسه آن را در صفحه سوخت قرار دهد و بعد به ما بدهند و از آن به بعد رو به همکاری بیاوریم و موضوع هسته‌ای ایران یک موضوع عادی بشود. تازه ما گفتیم چه کسی این‌ها را تضمین می‌کند، ممکن است ما سوخت که دادیم به ما پس ندهند که آژانس گفت من تضمین می‌دهم. در دو دولت قبل از ما و اوایل دولت ما، همیشه غربی‌ها می‌گفتند که ایرانی‌ها بدقولی و پنهان کاری کردند و باید تضمین بدهند. اینجا عوض شد، ما گفتیم آن‌ها باید تضمین بدهند، چون آن‌ها قبلا چند قرارداد داشتند که به هم زدند.

توافق نامه نوشته شد. همین آقایان اجازه ندادند. آنقدر جوسازی کردند و فشار آوردند که جلویش را گرفتند و الّا چرا نشود؟ ما قبلا هم با آمریکا مذاکره کرده ایم. سال‌های ۸۵، ۸۶، ۸۷ در عراق راجع به مسائل منطقه و خروج آمریکا از عراق با آن‌ها مذاکره کردیم. اینکه می‌گویند اصلا نمی‌شود مذاکره کرد یعنی چه؟ مگر اینکه ما به منطق یا موضع خودمان شک داشته باشیم و الّا اگر موضع ما برابر باشد و فردا روزی، کسی در آمریکا گفت ما موضع عدالت و احترام را می‌پذیریم، مخفی کاری هم نمی‌کنیم، عینا جلوی تلویزیون هم می‌نشینیم و مذاکره می‌کنیم، این اشکالی دارد؟ اگر کسی خواست زور بگوید آن موقع معلوم می‌شود و زیر بار آن نمی‌رویم.

پس شما می‌گویید با این تعریف با کشوری مثل آمریکا هم می‌شود مذاکره کرد. اگر قرار باشد در عرصه سیاست خارجی تان اصلاحاتی انجام می‌شد، الان چه اصلاحاتی را انجام می‌دادید؟

نگویید سیاست خارجی تان، چون مال شخص نیست، مال ملت است. واقعا همان زمان هم ما تلاش داشتیم با تمام کشور‌ها همکاری کنیم، چون دنیا برای همکاری است نه تقابل! منتهی عده‌ای بودند که از آن طرف به ما زور می‌گفتند، ما هم زیر بار زور نرفتیم. می‌گفتند شما نباید هسته‌ای بشوید، باید دانشگاه هایتان را تعطیل کنید و جلوی رشته‌های فنی تان را بگیرید. ما می‌گفتیم شما می‌خواهید جلوی پیشرفت ما را بگیرید. حق ندارید. این اساسنامه است، هر چه شما برداشتید ما هم باید برداریم. چرا شما باید اضافه از حق ملت ایران بردارید؟ یک دلیل بیاورید تا ما بپذیریم. من فکر می‌کنم که اگر ما در موضع درست بایستیم، هیچکس نمی‌تواند مخالفت کند. منتهی الان مشکل ما اینجاست که اقتدار ملی‌مان تضعیف شده است، چون مردم ضعیف شده اند. الان مهمترین کار حتی در سیاست خارجی، قوی کردن مردم است. دغدغه‌های مردم برطرف شود و محکم روی پایشان بایستند. آنوقت کجای دنیا می‌تواند ما را تحریم کند؟ وقتی مردم قوی باشند، تحریم معنا دارد؟ ملت را که نمی‌شود تحریم کرد. الان مشکل این است که، چون چاه نفت دست دولت است، دولت را تحریم کردند و درآمد دولت پایین آمده است. دولت از بانک مرکزی پول می‌گیرد، پولی که از بانک مرکزی می‌آید اثرش ۸ برابر است. ضرب در ۸ می‌شود و روی سر مردم خراب می‌شود و پدر اقتصاد در می‌آید و الّا اگر دست مردم باشد، مگر می‌شود مردم را تحریم کرد؟ دولت را چرا می‌شود تحریم کرد. به هر حال دولت ۵۰ تا حساب در دنیا دارد که آن‌ها را می‌بندند ولی آیا ۸۵ میلیون را می‌شود تحریم کرد؟ اصلا کسی می‌تواند بگوید من مخالف یک ملت هستم؟ همین مقامات آمریکا را ببینید یک خط درمیان می‌گویند ما دشمن ملت ایران نیستیم، ما نمی‌خواهیم به ملت فشار بیاید. چرا؟ چون بدترین کار این است که کسی بگوید من مخالف یک ملت هستم، همه دنیا او را محکوم می‌کنند.

ولی فکر نمی‌کنید که در عمل سفره مردم را نشانه گرفته اند؟

بله همین طور است. ببینید؛ آن‌ها در اصل با ملت و عظمت ایران مخالف هستند منتهی مدل مدیریت ما جوری است که دشمنی آن‌ها را جذب می‌کند و در ۸ ضرب می‌کند و به مردم منتقل می‌کند. در حالیکه اگر دولت کار‌ها را دست خود مردم بدهد تا مردم قوی بشوند، زور چه کسی به مردم می‌رسد؟ اولا ضرب در ۸ نمی‌شود اگر هم بشود فقط یکی است. آن یکی هم ۸۵ میلیون نفر هستیم اگر هر کدام یک آجر روی هم بگذاریم، کل تحریم روی هوا می‌رود. کشاورز، دامدار، کارخانه دار و ... هر کدام یک مقدار بیشتر تلاش کنند دیگر تحریمی نمی‌ماند.

در مصاحبه‌ای با آقای طالب زاده گفتید که موشک‌ها و بمب‌ها ساخته می‌شوند تا حس برتری جویی بشر را ارضا کنند. بنظر شما این ادوات نظامی برای بازدارندگی لازم نیست؟

اصل آن را شما بگویید. بازدارندگی در مقابل چیست؟ یک عده می‌خواهند با موشک و سلاح‌های خود برتری جویی کنند و یک عده به فکر بازدارندگی می‌افتند. اگر آن نباشد این به چه کاری می‌آید؟ اگر یک عده‌ای در دنیا نباشند که بخواهند برتری خودشان را با سلاح بر دنیا تحمیل کنند آیا لازم است که عده‌ای بروند و بازدارندگی ایجاد کنند؟

پس لازم است که ما داشته باشیم که دفاع کنیم؟

بحث دفاع، بحث دوم است. در همین منطقه ما اگر اختلاف و درگیری نباشد، سلاح لازم است؟ چه کسانی اختلاف را ایجاد می‌کنند؟ همان سلطه گران جهانی، برای اینکه بتوانند سلاح‌های خود را بفروشند، مردم را ضعیف کنند تا مسلط شوند. روزی را تصور کنید که هیچ سلاحی در دنیا نباشد، آیا کسی می‌تواند برتری جویی کند؟ ما داریم ریشه بحث را مطرح می‌کنیم.

عده‌ای معتقدند که برجام و پروسه برجام کلا از دولت شما آغاز شد. خودتان هم اشاره کردید که یکسری توافقات با البرادعی انجام شد، اما بدون هیچ شرطی. می‌خواستم بدانم آیا این صحت دارد که برجام از دولت شما آغاز شد؟ سوال دوم اینکه آیا برجام را موفق می‌دانید یا شکست خورده؟

دو تا بحث وجود دارد. اینکه از دوره ما شروع شده باشد، نخیر! ما هیچوقت در شرایط ضعف مذاکره نکردیم.

پس برجام را ضعیف می‌دانید؟

روشن است که یک قرارداد یکطرفه است. اگر ضعف نباشد چگونه شما می‌پذیرید که ۶ نفر با یک نفر دارند مذاکره می‌کنند، بعد می‌گویند اگر اختلافی شد، هر کسی یک رای دارد!

طرفداران برجام می‌گویند، چون برجام به نفع ما و به ضرر آمریکا بود ترامپ از آن خارج شد!

یک عده‌ای فکر می‌کنند که مردم هم عوام هستند و می‌خواهند عوام‌فریبی بکنند. اگر آمریکا را می‌شناختند این حرف را نمی‌زدند. مگر سیاست خارجی دست آقای ترامپ یا دست آقای بایدن است؟ ۷۰ سال است که سیاست خارجی آمریکا ثابت است منتهی مراحل گوناگون آن را افراد مختلفی اجرا کرده اند. یعنی از زمان آقای ریگان تا آقای ترامپ، دنبال خاورمیانه جدید بودند، تا همه با هم درگیر شوند، ضعیف شوند، تکه تکه شوند و تحت سلطه قرار بگیرند. هر کدام در مقطع خودشان یک قطعه از پازل را تکمیل کردند. مگر دولت آقای اوباما نگفت ما برجام را جوری نوشته ایم که ریاست جمهوری بعدی هر جور خواست آن را لغو کند؟ آقای اوباما این را به صراحت گفت. وزیر حارجه اش هم گفته است. گفت ما جوری تنظیم کرده ایم که ریاست جمهوری بعدی می‌تواند آن را لغو کند. این یعنی چه؟ اصلا آن را درست کردند که لغو شود. ما هیچگاه از موضع ضعف و تسلیم با هیچ احدی گفتگو نکردیم. البته از موضع برتری جویی و ظلم هم با احدی گفتگو نکردیم.

ما وقتی از عدالت می‌گوییم در واقع عدالت را برای همه می‌خواهیم. ما حتی برای دشمن‌مان هم ظلم را نمی‌پسندیم. ما زمان انقلاب حرف‌هایی زدیم ولی در عمل هر کاری که دلمان می‌خواهد می‌کنیم! من این‌ها را قبول ندارم. اجازه بدهید یک خاطره بگویم. رئیس جمهور وقت فرانسه خیلی علیه ما سر و صدا می‌کرد. یکی از روزنامه‌های داخلی علیه همسر آن رئیس جمهور مطلب بدی را نوشت. یعنی یک واژه تند و یک افتراء سنگین زد. من پشت تریبون اعتراض کردم و گفتم این رفتار از ما نیست. ما حق نداریم به صرف اینکه کسی دشمن ماست، هر حرفی را راجع به او بزنیم؟ ممکن است یک نفر دشمن ما باشد ولی دزد نباشد، ما می‌توانیم به او بگوییم دزد؟ اخلاقش فاسد نیست، ما نمی‌توانیم به او نسبت فساد بدهیم. من خلاف این‌ها را قبول ندارم. اینکه می‌گویم ما از آرمان‌های انقلاب دور شدیم، اینجاست. آیا جریانات سیاسی مخالف همدیگر می‌توانند هر حرفی، تهمتی و وصله‌ای را علیه هم بزنند؟ این که می‌شود کیش قدرت و نه کیش انسانیت! فجایع جهان از همین کیش قدرت است. نمی‌گویم تمام کسانی که برای مذاکره می‌رفتند همه تکنیک‌ها را بلد بودند، نه! ولی واقعا نه می‌خواستیم ظلم کنیم و نه ظلم بپذیریم.



اما بیاییم سراغ برجام. آیا برجام موفق بوده است؟ اگر موفق بوده پس چرا اوضاع کشور اینگونه است؟ مگر می‌شود یک قراردادی یکطرفه فسخ شود؟ این چطور قراردادی است که طرف مقابل زیر پا می‌گذارد و ما نمی‌توانیم به هیچ مرجعی شکایت کنیم؟ تازه بقیه هم به ما می‌گویند شما رعایت کنید و اگر رعایت نکنید پدرت را درمی آوریم؟! این چه قراردادی است؟ دو نفر می‌خواهند خانه‌ای را اجاره کنند، همه جزئیات را شفاف می‌نویسند، همه چیز برابر است. ولی اینجا یک طرف آمده و آن را زیر پا گذاشته، این طرف به هیچ کجا نمی‌تواند شکایت کند! من فکر می‌کنم برجام، توهین به حقوق و حقوق بین الملل بود و حالا، چون من خوشبینانه نگاه می‌کنم، می‌گویم طرف ایرانی خیلی از جا‌های برجام را نخوانده امضا کرده است. والّا نمی‌توانم باور کنم که یک انسان توافق نامه‌ای را با ۶ نفر مدعی که در طرف مقابل هستند، امضا کند و بعد بگویند اگر اختلافی شد، ۷ نفر تصمیم می‌گیریم و هر کس یک رای دارد! اگر ما این را به یک بچه دبیرستانی ایرانی بدهیم، آیا امضاء می‌کند؟ حقوقدان بماند! چطور می‌شود امضا کرد؟ حقوق بین الملل را نگاه کنید؛ همه چیز باید برابر باشد، اصل بر برابری حقوق است. ۶ نفر یک طرف هستند و ما یک طرف! معلوم است در این شرایط ما همیشه تسلیم هستیم، همیشه باید تحویل بدهیم و همیشه محکوم هستیم. که شدیم! الان ۴ سال است که اروپایی‌ها می‌گویند آمریکا زیر پا گذاشته ولی تو حق نداری برجام را نقض کنی! یعنی چه که تو حق نداری دست بزنی؟! و به محض اینکه ایران یک کاری می‌کند، تهدید می‌کنند! این شد قرارداد حقوقی؟ بعد هم که قرار بود با این قرارداد همه مسائل کشور حل شود! اصلا بالاتر از این به شما بگویم؛ بزرگترین خطا و خیانت در حق یک ملت، این است که سرنوشت و اقتصاد و فرهنگ یک کشور را به قرارداد با یک کشور خارجی گره بزنی! درحالیکه خودت هم هر روز سخنرانی کنی و بگویی این‌ها دشمن هستند، بد هستند و فلان هستند. بعد حالا کم آوردند و می‌گویند این با آن (بایدن با ترامپ) فرق می‌کند. آن بد بود و این خوب است! این‌ها فریبکاری است. تمام تحریم‌ها زمان همین آقایی که الان آمده وضع شده است. اصل برجام هم زمان همان‌ها نوشته شده است. حالا چگونه این حرف‌ها را می‌زنید؟ قضاوت من، قضاوت عموم مردم است. شما ببینید نظر مردم راجع به برجام چیست؟

این جریانات سیاسی دروغ و تهمت، برایشان عادی شده است یعنی هدف قدرت، ابزار رسیدن به آن را توجیه کرده است. اواخر دولت ما، یکسری تحریم‌های سازمان ملل داشتیم. تحریم‌های سازمان ملل چیز مهمی نیست، چون نمی‌توانند اجماع جهانی علیه ایران ایجاد کنند. منطق آن‌ها ضعیف است. یعنی در ساز و کار‌های حقوقی جهان نمی‌توانند تحریم سنگینی اعمال کنند. مثلا می‌گویند فلان قطعه را به ایران ندهید ولی فروشنده‌های خودشان می‌آیند هر جای ایران آن‌ها را تحویل می‌دهند، اصلا لزومی ندارد که ما خیلی تلاش بکنیم. ما فاز‌های پارس جنوبی را که فعال کردیم یکسری دستگاه‌هایی می‌خواست که باید از اروپا می‌آمد، همه این‌ها را تحریم کردند ولی تمام آن‌ها را به عسلویه آوردند و تحویل ما دادند. تحریم‌های سازمان ملل اینگونه است ولی آن تحریم‌های سال آخر، تحریم‌های آمریکا و اروپا بود. حالا چرا آمریکا می‌تواند تحریم کند؟ چون بانک‌های جهان و جریان دلار را در اختیار دارد. اگر این دو مورد را نداشته باشد، نمی‌تواند تحریم کند. در ابتدای امر اروپایی‌ها هم همراهی نمی‌کردند. ما به آن‌ها پیغام دادیم که ما با شما تجارت داریم و آمریکا دارد شما را تحریم می‌کند. آن‌ها جلسه گذاشتند و گفتند نه! بانک مرکزی و نفت خطرناک است، بنابراین تحریم را رد کردند. بعدا انگلیسی‌ها از داخل طراحی کردند و سفارتشان اشغال شد. بروید و روزنامه‌های آن زمان را ببینید چه کسانی تشویق می‌کردند. در مجلس چه کسانی؟ از بین سیاسیون چه کسانی؟ چه کسانی هورا می‌کشیدند؟ مگر گرفتن یک سفارت آن هم ۳۰ سال بعد از انقلاب افتخار است؟ ما تعهد دادیم، کنوانسیون را هم امضا کردیم که ما امنیت سفارت آن‌ها را تامین می‌کنیم آن‌ها هم باید امنیت سفارت ما را تامین کنند. تازه ماموران خودمان دارند حفاظت آنجا را تامین می‌کنند. اینکه قدرت نمایی نیست. اگر می‌خواهی قدرت نمایی کنی برو اقتصاد را درست کن، اشتغال را درست کن. چه کسانی تحریک کردند؟ مشخص است، همان کسانی که مخالف توافق ما با آمریکا بودند. رسما در جلسات شان می‌گفتند که اگر احمدی نژاد مسئله هسته‌ای را حل کند، ما دیگر حریف او نمی‌شویم. حریف او نمی‌شویم یعنی چه؟ می‌گفتند رای او در جامعه بالا می‌رود و دیگر ما هیچ هستیم! ببینید یک انسان چقدر باید کوچک باشد که اینگونه بیندیشد و جلوی پیشرفت کشور را بگیرد. بعد از اینکه، این‌ها رفتند و سفارت را گرفتند دولت انگلیس که بار اول تحریم بانک مرکزی و نفت را به اتحادیه اروپا برده بود و آن‌ها قبول نکرده بودند، دوباره برد و بالاتفاق تصویب کردند و اعمال شد.

این نکته کلیدی است خواهش می‌کنم توجه کنید. بهانه تمام قطعنامه‌ها و تحریم‌ها چیست؟ چون آمریکا زور می‌گوید و می‌گوید من تحریم می‌کنم، هسته‌ای را بالا می‌گذارد و ۱۵ تا هم زیر آن می‌چیند. شما قطعنامه‌های سازمان ملل و آژانس را که ببینید، بلااستثنا ادعایشان این است که در دوره مسئولیت هسته‌ای از سوی آقای روحانی دو تا اتفاق افتاده است؛ ۱- انحراف به سمت نظامی ۲- پنهان کاری. یک نمونه در این قطعنامه‌ها نمی‌توانید پیدا کنید که نوشته باشد به خاطر فعالیت هسته‌ای در دوران احمدی نژاد است. حتی ما ۲۰ درصد تولید کردیم. رفتیم و گفتیم این حقوق قطعی ما و این هم قانون است، بیایید و ببینید. نمی‌خواهم بگویم ادعا‌های آن‌ها در زمانی که آقای خاتمی رئیس جمهور بوده و آقای روحانی مسئول هسته‌ای بوده درست است، من دارم توصیف می‌کنم. ولی همین‌ها دائما می‌گویند احمدی نژاد باعث تحریم‌ها شد! ما یک کار انجام دادیم، آن هم این بود که نامردی نکردیم. نرفتیم بگوییم آن‌هایی که به ادعای شما این انحراف را انجام دادند، رفتند، ما چنین حرفی نزدیم. ما گفتیم سند بیاورید.

حق ماست که هسته‌ای داشته باشیم. ما از حق ملت ایران کوتاه نیامدیم ولی آن‌ها دائما تکرار می‌کنند که احمدی نژاد باعث تحریم‌ها شد! کجا؟ خب خود تحریم را بیاورید تا ببینیم چه چیزی در آن نوشته شده است. به چه بهانه‌ای قطعنامه صادر شده است؟ تمامش مربوط به دوران خودشان است. ولی من آدمی نیستم که هر روز بروم و پاسخ افراد را بدهم. کشوری به نام ایران باید باشد تا ما هم باشیم. ولی بالاخره انسانیت و انصاف هم چیز خوبی است! تا کی قرار است این دروغ‌ها ادامه داشته باشد؟ قطعنامه‌ها را منتشر کنند تا ببینیم اصلا اشاره‌ای به ما کرده است! در حالیکه بیشترین توسعه هسته‌ای در دولت ما صورت گرفت. زمانی که ما رفتیم چیزی وجود نداشت، تمامش در دولت ما درست شده است ولی نه آژانس و نه سازمان ملل، هیچ بهانه‌ای از دوران فعالیت هسته‌ای ما ندارد. ما ۱۹ هزار تا سانتریفیوژ گذاشتیم، ۱۵ هزار تا هم نصب کردیم که شارژ نشدند و می‌توانستیم شارژ کنیم. ۲۰ درصد را ساختیم، صفحه سوخت ساختیم، میله سوخت ساختیم و هیچ ایرادی وجود نداشت، چون طبق قانون پیش رفتیم. همه بیایند و ببینند! چرا باید پنهان کاری کنیم؟ آمدند دیدند، امضا کردند و رفتند، اما قطعنامه‌ها تماما بخاطر بهانه دوران آنهاست. البته آقای روحانی در کتاب خودش هم این را پذیرفته و گفته است ما رفتیم از یک کشور سانتریفیوژ آلوده آوردیم. ولی خب باز هم می‌گویند، چکار کنیم؟!

نامه‌ای به آقای بن سلمان نوشتید و از آن به عنوان مرد صلح نام بردید که خیلی هم سر و صدا کرد. به نظر شما واقعا بن سلمانی که در یمن همچین اتفاقاتی را به راه انداخته، مرد صلح است؟

ببینید، اولا نامه‌ای که من نوشتم، به هر دو طرف نوشتم. به عبدالمالک بدرالدین و بن سلمان. هر دوی نامه‌ها شبیه به هم است. وقتی من می‌خواهم میانجی بشوم، چه باید بنویسم؟ باید به آدم‌ها توهین کنم؟ باید می‌گفتم‌ای جنایتکاران تاریخ بیایید با هم صلح کنید؟ در نامه باید جنبه مثبت انسان‌ها را بنویسند یا آن چیزی که هستند؟ معلوم است که باید بسیار مودبانه باشد، این فرهنگ و انسانیت ماست. من دارم به صلح دعوت می‌کنم، چه باید بگویم؟ اینکه می‌گویید سر و صدا کرد، همان جناح‌های سیاسی سر و صدا می‌کنند و الّا شما بروید بین مردم و بپرسید اگر در یمن صلح شود بد است؟ اگر احمدی نژاد صلح ایجاد می‌کرد، بد بود؟ الان چند ماه گذشته، چقدر آدم در یمن کشته شده اند؟ چقدر زیربنا‌ها نابود شده است؟ چقدر کینه ایجاد شده است؟ محصول آن چیست؟ بیایند صلح کنند و همان پول‌هایی که خرج جنگ می‌شود، خرج آبادانی شود. منطق ما خیلی روشن است. ضمنا من کسی را مرد صلح خطاب نکردم، گفتم علی القاعده حتما شما هم از این کشتار راضی نیستید، باید این را بگویم و باورم این است که راضی نیستند، چون سودی از آن نمی‌برند. شما تصور می‌کنید آن‌ها از کشتار راضی هستند؟ آن‌ها طبق طراحی قدرت‌های فرامرزی وارد جنگ شده اند و الان هم از سر لجبازی‌های شخصی همین طور دارند آن را ادامه می‌دهند. از آن‌هایی که سر و صدا کردند سوال کنید مگر طرفدار جنگ هستند که با طرح صلح مخالفت می‌کنند؟

ما این‌ها را سوال می‌کنیم برای اینکه همیشه یک طرفه به شما گفته شده است، الان می‌خواهیم پاسخ شما را بدانیم.

متوجه هستم. من می‌خواهم از شما خواهش کنم که بروید از آن‌هایی که سر و صدا کردند سوال کنید که اگر طرفدار جنگ هستید، ما با شما حرفی نداریم ولی اگر طرفدار صلح هستید بگویید برای برقراری آن، چه کاری کرده اید؟

شما در صحبت هایتان فرمودید که هر اتفاقی می‌افتاد، گردن دولت ما می‌انداختند...

فقط مانده است حمله مغول را گردن ما بیندازند!

یک حرفی که خیلی زیاد در جناح مخالف شما زده می‌شود، این است که می‌گویند وای اگر احمدی نژاد بیاید و ۱۴۰۰ رای بیاورد، ترامپ هم از آن طرف رای بیاورد، هر دو طرف تندرو هستند، حتما جنگ نظامی بین ایران و آمریکا برپا می‌شود. خودتان هم احتمالا شنیده اید. نظرتان درباره این قضیه چیست؟

قبل از اینکه ما بیاییم، چه کسی رئیس جمهور آمریکا بود؟

سال ۸۴، آقای بوش بود.

دولت قبل از ما، همه جور همکاری را در موضوع افغانستان با آمریکا کرد، اما همان آقای بوش برگشت و گفت ایران محور شرارت است، اول افغانستان بعد عراق و بعد ایران. خودش را برای جنگ با ایران آماده کرده بود که دولت عوض شد. سیاست خارجی دولت نهم منبعث از اراده و اقتدار و فرهنگ ملت ایران بود، همان آقای بوش آمد در عراق با ما مذاکره کرد و اواخر دوره اش گفت اگر من بتوانم با ایران راجع به مسائل هسته‌ای هم مذاکره می‌کنم. تهدید کنار رفت. آقای اوباما هم که ۶ تا نامه داد و در همه نامه‌ها نوشته است که ما نمی‌خواهیم بجنگیم و قصد براندازی نداریم. در ۸ سالی که ما بودیم، آیا تهدید نظامی وجود داشت؟ خیر! همان‌هایی که مخالف ما بودند، هشت سال است که آمده اند سرکار و تهدید نظامی را هم با خودشان آورده اند. باز هم می‌گویند احمدی نژاد! ما که تهدید نظامی را برداشتیم، البته ملت برداشت. شما‌ها قبل از ما بودید، تهدید بوده، الان هم هستید باز هم تهدید وجود دارد ولی می‌گویند اگر احمدی نژاد بیاید خیلی تهدید وجود دارد! این‌ها بازی‌های رسانه‌ای است که به نظر من اصلا ارزشی ندارد.

در جایی گفته بودید کرونا هم ابزار برتری جویی برخی از کشورهاست، آیا شما کرونا را یک پاندمی می‌دانید یا یک جنگ بیولوژیک؟ نظرتان را هم درباره واکسن‌های خارجی بفرمایید.

جنگ بیولوژیک و پاندمی لزوما مقابل هم نیستند. پاندمی به معنی مسری و همه گیری است. می‌تواند جنگ بیولوژیک باشد و اتفاقا هدف جنگ بیولوژیک، مسری بودن است. اگر همه گیر نباشد، که جنگ تلقی نمی‌شود. بله من معتقدم که اصل تحقیقات، تولید و انتشار کرونا با اهداف سیاسی بوده است، قبلا هم این را مفصل توضیح داده ام. اما راجع به برند واکسن‌ها نمی‌توانم اظهارنظری داشته باشم.

نظر شما درباره نظارت استصوابی شورای نگهبان چیست؟ چون قضیه رد صلاحیت سال گذشته خیلی سر و صدا کرد. هم اصولگرا‌ها گفتند کاندیدا‌های ما حذف شدند و هم اصلاح طلبان. می‌خواستم نظر شما را در این باره بدانم.

اگر همه آن‌ها حذف شدند پس این مجلسی که هست، نه اصولگراست و نه اصلاح طلب؟ ببینید؛ یک زمان نهادی وجود دارد که باید تمام مراحل را نظارت کند، این قابل بحث است. اما یک وقت ممکن است تلقی این باشد که، چون مردم قادر به تشخیص نیستند، یک عده باید باشند که بجای مردم تشخیص بدهند. اگر فرضا ۴۰ سال قبل ما این را می‌پذیرفتیم که بالاخره مردم هنوز نمی‌دانند، ولی بعد از ۴۰ سال که همین آقایان بر سر کار بودند باز هم باید بپذیریم که مردم نمی‌توانند تشخیص بدهند؟ اگر این را بپذیریم اشکال به کجا برمی گردد؟

بسیاری از منتقدان شما گفته بودند در زمان ریاست جمهوری احمدی نژاد، هر کسی با رسانه‌های خارجی مصاحبه می‌کرد، شما با آن‌ها برخورد می‌کردید و می‌گفتید شما حق ندارید با رسانه‌های خارجی از جمله رادیو فردا مصاحبه کنید. آیا این مطلب درست است؟ و اگر درست است الان می‌بینیم که شما خیلی راحت با رسانه‌های خارجی صحبت می‌کنید. این تفاوت به چه معنا است؟

واقعا این حرف را از قول من گفتند؟!

بله گفتند!

هر لحظه هر چه بخواهند می‌گویند. من تنها کسی هستم که تقریبا با تمام رسانه‌های دنیا صحبت کرده ام. کجا من محدودیت ایجاد کردم؟ رسانه یک ابزار است، هر رسانه یکسری مخاطب دارد، شما از آن استفاده می‌کنید و حرفتان را می‌زنید. شاید با هزار رسانه در دنیا من مصاحبه کرده ام. ما هیچکدام را متر نکردیم. به هر کشوری که می‌رفتیم اعلام عمومی می‌شد، جلوی کسی را نگرفتیم. هر سوالی را شروع می‌کردند ما پاسخ می‌دادیم. عصر، عصر رسانه و ارتباطات است. بعد شما این طرفش را بگویید. شما بگویید دشمن درجه یک! ما جلوی دشمن درجه یک نمی‌توانیم از عقایدمان دفاع کنیم؟ این چه حرفی است؟ آدم‌های ضعیف این حرف‌ها را می‌زنند. وقتی ما می‌رویم سازمان ملل همه رسانه‌های درجه یک آمریکا که پدر جد همه رسانه‌های پایین‌تر هستند، با من مصاحبه کردند و من هم حرف هایم را صریح زده ام. این‌ها که دیگر زیر مجموعه آن‌ها محسوب می‌شوند. جالب است برخی می‌گویند اگر تلفنی با بعضی افراد صحبت کنم، بدترین آدم هستم ولی طرف مقابل اگر با آن‌ها چند بار شام هم بخورد اشکالی ندارد! من رسانه را یک ابزار می‌دانم و باید از آن‌ها برای رساندن پیام انسانی، حداکثر استفاده را کرد.

شما همیشه از جمله کسانی بودید که مقابل فساد ایستادید و یا حداقل آن را گفته اید. منتقدین تان هم می‌گویند که شما بی پروا انتقاد می‌کنید و فساد را گوشزد می‌کنید. به نظر شما الان قوه فضائیه ما با ریاست آقای رئیسی کارایی بیشتری دارد یا با ریاست آملی لاریجانی؟ کدامشان بهتر برخورد کردند؟

آقای رئیسی که به نظرم کلا متفاوت هستند. ایشان اولین رئیس قوه‌ای هستند که از درون قوه انتخاب شدند و انتظارات هم از ایشان بیشتر است، اما در مبارزه با فساد، یک زمانی شما با تبعات فساد مبارزه می‌کنید و یک زمانی با ریشه‌های فساد. من معتقدم که ریشه‌های فساد همان تمرکز قدرت و ثروت است. رانت چگونه ایجاد می‌شود؟ الان مردم هر کاری که بخواهند بکنند باید مجوز بگیرند، آن را به یکی می‌دهند و به یکی نمی‌دهند. اگر آزاد باشد، استاندارد آن هم مشخص باشد، هر کس که بخواهد می‌تواند انجام بدهد. چرا باید یک مامور بنشیند و انتخاب کند که این فرد بتواند انجام بدهد و آن فرد نتواند انجام ندهد؟ مثلا برای واردات کالا باید اجازه بگیریم. به یکی مجوز می‌دهند و به بقیه می‌گویند تمام شد، به خانه تان بروید! بعد همان یک نفر می‌رود جنس را گران می‌فروشد، مارکش را عوض می‌کند، هزار کار می‌تواند انجام بدهد. نمی‌گویم همه اینگونه هستند ولی آن را باید حل کرد. این تمرکز و انحصار ثروت و قدرت را باید از بین ببریم و کار را به دست مردم بدهیم. آن موقع دیگر فساد خیلی کم می‌شود، هر کس مراقب اموال خودش هست. نیازی هم نیست ما اینهمه دستگاه نظارتی داشته باشیم که هر روز هم فساد بیشتر شود. یک نظارت می‌گذاریم که یکی باید بر آن نظارت کند و یکی بر آن! دائما توسعه سازمان‌های نظارتی و از آن طرف توسعه فساد! علت آن تمرکز ثروت و قدرت است. بنظرم این را حل کنیم خواهید دید خیلی مشکلات هم حل خواهد شد. الان در بسیاری از کشور‌های شمال اروپا اصلا فساد موضوعیت ندارد. وقتی نخست وزیر آن کشور با دوچرخه می‌آید و می‌رود، ثروت و اختیارات دست مردم است و دولت که یک تنطیم کننده و ناظر است اگر یک برگه اضافه از اداره بردارد مردم متوجه می‌شوند و یقه اش را می‌گیرند، اما در ایران، چون ثروت و قدرت همیشه دست یک عده است و مردم همیشه دستشان دراز است، نظارت معنا ندارد. من فکر می‌کنم باید معادله معکوس شود و دولت باید همیشه دستش جلوی مردم دراز باشد و خواهش کند که اجازه بدهید این کار را برای کشور انجام بدهم. اگر اجازه دادید، ما می‌خواهیم این مقدار مالیات بگیریم و این کار را انجام بدهیم. اگر موافق هستید بسم الله انجام بدهیم. معادله معکوس شود. در این صورت فساد تا حد زیادی ریشه کن می‌شود.

آقای دکتر شما فردی بودید که با حمایت اصولگرایان و مخصوصا جبهه پایداری روی کار آمدید، اما امروز خیلی از اصولگرایان و جبهه پایداری هم به شما انتقاد دارند و هم اینکه می‌گویند احمدی نژاد اصلاح طلب است. آیا واقعا آقای احمدی نژاد اصلاح طلب است یا اصولگرا؟ و اینکه علت زاویه جریان اصولگرا با شما چیست؟

اگر سال ۸۴ را مرور کنیم می‌بینیم که هم اصولگرا و هم اصلاح طلب با آمدن ما تا روز آخر مخالف بودند و آن اسمی هم که بردید آن زمان وجود نداشت و بعدا تشکیل شد.

همان افراد بعدا جبهه پایداری را تشکیل دادند.

بالاخره وقتی شما در موضع اصولی و اصلی و انسانی بایستید ممکن است یک عده مخالف باشند، اسمشان که مهم نیست. من فکر می‌کنم آرمان‌های یک ملت را مگر می‌شود در این جریان‌ها جای داد؟ من پایبند به آن آرمان‌ها بودم، هستم و ان شاءالله خواهم بود. اسمش را هر چه می‌خواهید بگذارید ولی هیچگاه دلبسته و مطیع هیچ جناح سیاسی نبودم که آن‌ها بخواهند تعیین تکلیف بکنند! یک خاطره بگویم. سال ۸۴ تا روز آخر تمام احزاب اصولگرا بشدت با من مخالف بودند و کارشان به تهدید رسید و بعد هم که از اول مجلس هفتم پدر دولت را درآوردند. یعنی ما تنها دولتی بودیم که همان اول ۷ وزیر ما را انداختند! رسما اعلام کردند که ما باید ترمز فلانی را بکشیم. اگر یادتان باشد ما می‌خواستیم ساعت کار بانک‌ها را عوض کنیم. ۱۷ سال مطالعات ترافیکی انجام شده بود، اگر ما ساعت کار بانک‌ها را به ساعت ۹ تغییر می‌دادیم، ۱۳ درصد در ترافیک صبحگاهی کاهش اتفاق می‌افتاد. یعنی به اندازه ظرفیت متروی امروز تهران. چقدر برای مترو سرمایه گذاری شده بود؟ با این تدبیر مدیریتی، ما به اندازه آن سود می‌بردیم. مجلس مخالفت کرد و گفت اجازه نمی‌دهیم. علتش را هم گفتند ببین! تو باید بیایی با ما حرکت کنی ولی تو می‌خواهی گاز بدهی و جلو بروی! گفتم من گاز نمی‌دهم، بحث بر سر یک ملت است. این ملت ظرفیت کار‌های بزرگ را دارد. ما عقب افتادگی داریم، باید با ده برابر سرعت جلو برویم، شما باید کمک کنید. مثال دیگر در مورد عقب و جلو بردن ساعت‌ها بود. ما گفتیم همان کسانی که آن را ابداع کردند، پشیمان شدند و بعد هم ادعای شما این است که مصرف برق پایین می‌آید. بفرمایید این گزارش کنتور مرکزی وزارت نیرو. وقتی ما ساعت را تغییر می‌دهیم، مصرف بالا می‌رود. اگر ساعت‌ها را تغییر ندهید، سالی دو نیروگاه کمتر باید بسازید، با این حال تغییر ساعت را تصویب کردند!

بیشترین سوال و استیضاح مجالس در طول تاریخ کشور مربوط به دولت ماست. کجا طرفدار ما بودند؟! بله! اصلاح طلبان به طرف مقابل می‌گویند شما فلانی را آوردید، دیگر نیاورید! آن‌ها هم می‌گویند بله ما فلانی را آوردیم، اشتباه کردیم! این‌ها بازی‌های سیاسی است. من نمی‌خواهم توهین کنم یا کسی را نفی کنم ولی من هیچوقت نبودم، الان هم نیستم. من فقط یک نفر از این ملت هستم. من فکر می‌کنم یک اقیانوس را نمی‌توان در یک پارچ جا داد. افتخار این جریانات سیاسی باید این باشد که قطره‌ای از اقیانوس ملت هستند. من هم کوچک ملت و یک آدم معمولی هستم. یعنی اگر ملت ایران را به صف کنید و بگویید چه کسی انتهای صف است، می‌گویم من هستم. من دارم باورم را به شما می‌گویم. اگر من کار اشتباه و خلاف منافع ملی انجام داده ام، بفرمایید. لازم نیست جناح‌ها بگویند. یک آدم کارگری هم اگر صبح درب خانه من بیاید و بگوید احمدی نژاد این تصمیم تو به این دلیل اشتباه بود و من ببینم دلیل درستی است، روی چشمم می‌گذارم ولی مخالفت جناحی شاید گاهی اوقات به نفع آدم و یک افتخار باشد!

نظر شما درباره محور مقاومت چیست؟ ما ۶-۵ سال در عمق استراتژیک مان شهید دادیم.

مقاومت در برابر چه چیزی؟

طبق صحبت خودتان، همان حس برتری جویی که خواستند بوسیله داعش یا جبهة النصرة، بوسیله تروریست‌هایی که به منطقه فرستادند، نسبت به کشور ما ایجاد کنند. رهبری هم یک جا فرمودند که اگر مدافعان حرم نبودند ما باید در همدان و کرمانشاه با داعش می‌جنگیدیم.

دو سه مطلب را باید کنار هم بگذاریم. اصل مقاومت باید توسط مردم انجام شود یعنی هنر ما باید این باشد که در تمام دنیا مردم را بسیج کنیم، این می‌تواند در مقابل استکبار مقاومت کند والّا آن‌ها سرکوب می‌کنند. اگر در ذهن ما این باشد که یک گروه‌هایی هستند که محور مقاومت هستند، ممکن است آن گروه‌ها هم جزو مقاومت باشند، اما استثنا و انحصار مقاومت به این ها، شکست قطعی است. هنر ما باید این باشد که سخنگوی کل ملت‌ها باشیم. دوم اینکه ما یک فرمول ساده در برابر نظام سلطه داریم که آن‌ها از زیر این نمی‌توانند فرار کنند. یعنی اینجا جایی است که باید دستشان را بالا ببرند. می‌گوییم در تمام کشور‌ها و در تمام اختلافات نظر مردم حاکم است. آن‌ها این را نمی‌خواهند، آن‌ها می‌خواهند داخل ملت‌ها و بین ملت‌ها با هم جنگ و اختلاف و درگیری باشد. همه ضعیف شوند و همه اسلحه بفروشند. بخصوص در خاورمیانه که مرکز انرژی و فرهنگ است و من فکر می‌کنم باید جوری هوشمندانه برخورد کنیم که کل ملت‌های منطقه در برابر استکبار با هم متحد شوند.

الان اینگونه بوده است؟

الان اینگونه نیست. الان بین ملت‌ها اختلاف افتاده و این خیلی بد است. اگر دستشان برسد همه دولت‌ها را با هم درگیر می‌کنند. اسلحه برای چه می‌فروشند؟ من به دنبال جبهه جهانی ملت‌ها در برابر سلطه گری هستم. فرمول هم یک چیز بیشتر نیست، اینکه ملت‌ها باید تصمیم بگیرند. استکبار در برابر این نمی‌تواند حرفی بزند.

محور مقاومتی که تشکیل شده را چقدر مردمی می‌دانید؟

باید نتایج آن را ارزیابی کنید.

به نظر شما موفق‌ترین رئیس جمهور بعد از انقلاب چه کسی بوده است؟ با اسم بگویید.

بنظرم این را باید از مردم سوال کنید.

به عنوان یک فرد عادی بگویید.

هر چه مردم بگویند.

آقای دکتر من یکسری اسم را خدمت شما عرض می‌کنم و شما در یک یا دو کلمه، حس تان را درباره آن‌ها بفرمایید.

سپاه پاسداران

سپاه نهادی از دل ملت است و از دل فداکاری‌های ملت بیرون آمده است. اصل پایه گذاری سپاه، برای خدمت به مردم، نوکری مردم، در خدمت مردم بودن و همراهی مردم و احترام به نظر مردم است.

آیت الله مصباح یزدی

بعدی!

سید محمد خاتمی

بعدی!

حسن روحانی

بعدی!

آیت الله هاشمی رفسنجانی

بعدی!

سردار سلیمانی

بعدی!

لاریجانی

بعدی!

اسفندیار رحیم مشایی

بعدی!

حمید بقایی

بعدی!

میرحسین موسوی

بعدی!

آیت الله منتظری

بعدی!

مهدی کروبی

بعدی!

آنجلینا جولی

بعدی!

مایکل جکسون

بعدی!

تمام شد.

همه این‌هایی که شما گفتید در جای خودشان انسان‌های محترمی هستند، اما من منتظر بودم شما بگویید "مردم ایران". من فکر می‌کنم تمام مقامات و هر کس که دلسوز کشور است، صدر همه عشق‌ها و علاقه‌ها و اقدامات و فداکاری هایش، باید نام درخشان ملت ایران باشد. اینکه ما به ایرانی بودن خودمان افتخار می‌کنیم، معنایش برتری جویی و سلطه بر دیگران نیست. ما داریم شکر یک نعمت خدا را به جای می‌آوریم و یک مسئولیت تاریخی و انسانی را یادآوری می‌کنیم. ما تنها ملتی هستیم که در طول چندهزار سال، بار‌ها اشغال شدیم، بار‌ها در مناطقی از ایران کشتار وسیعی رخ داد، آماج سنگین‌ترین توطئه‌های وحشی‌ها و مستکبران و خودخواهان قرار گرفتیم، اما هر بار دوباره جوانه زدیم و در سطحی بالاتر، همان ایران شدیم. ملتی هستیم که ۷ هزار سال سابقه موحد بودن داریم. این را به ضرس قاطع و با اسناد تاریخی می‌گویم. هیچ کس در ایران نشانه‌ای از بت پرستی ملت ایران پیدا نکرده و نخواهد کرد. همیشه به دنبال صلح، دوستی، عدالت، کمال و برادری با دیگران بودیم. ملت ایران هیچ گاه دنبال تجاوز نبوده است. حتی برخی از شاهان که این طرف و آن طرف رفته اند و کار‌هایی انجام داده اند، نزد ملت ایران جایگاهی ندارند. ما ملتی هستیم که کوروش را به جهان تقدیم کردیم که دشمن‌ترین دشمنان ملت ایران هم در مقابلش سر تعظیم فرود می‌آورند.

شما از کوروش تعریف می‌کنید ولی همان‌هایی که انتقاد می‌کنند و می‌گویند همه چیز تقصیر شماست، یک مدت می‌گفتند آقای احمدی نژاد در وزارت آموزش و پرورش می‌خواهد کتاب‌های تاریخ را از دوران پس از هخامنشیان آغاز کند و می‌خواهد هخامنشیان را از تاریخ حذف کند؟

برخی می‌گویند اصلا ایران بعد از اسلام است. این حرف بزرگترین ضربه به اسلام است. جای افتخار دارد که ما ایرانی‌ها آنقدر حق طلب و متعالی بودیم که دنبال پیام‌های آسمانی و پیامبران بودیم و پیام پیامبر خاتم را دریافت کردیم و ۱۴۰۰ سال پای آن ایستادیم. برای اسلام هم افتخار است که یک ملت متمدن مانند ایران که سرآمد علم و ادب و تمدن بوده، آمده و اسلام را پذیرفته و پای آن ایستاده است. این عبارت از شهید مطهری است و من به آن باور دارم. کدام ملت اینقدر انسان‌های بزرگ به جامعه انسانی تقدیم کرده است و در هنر، ادبیات، شعر، فیزیک، فلسفه، ریاضیات و پزشکی در اوج باشد؟ حالا در یک دوره‌ای یک فاصله‌ای افتاده است، یک شکستی در روند تکاملی ما افتاده است. ایرانی‌ها هر کجای دنیا که می‌روند می‌توانند راحت زندگی و کار کنند و موفق هم هستند. اصلا فرهنگ ایرانی، فرهنگی جهانی است. سنت‌های ما چقدر زیبا و جهانی است. عید نوروز تنها عید ملی جهانی است. وقتی همکاران ما رفتند و با کمک کشور‌هایی مانند افغانستان و تاجیکستان، تلاش کردند تا عید نوروز در سازمان ملل ثبت جهانی شود، اصلا در برابرش مقاومت نشد و سازمان ملل ۲۱ مارس هر سال را جشن می‌گیرد. این مال ایرانی هاست. اصلا مناسبات خانوادگی ما، احترام کوچکتر به بزرگتر، محبت، اینکه داخل خانواده همه مراقب همه باشند، این‌ها ویژگی‌های برجسته‌ای است. این‌ها مال ملتی است که بار‌ها کشورش مورد تجاوز قرار گرفته ولی باز هم همان است. هیچ جای دیگری چنین چیزی نداریم. تنها کشوری هستیم که مرزهایمان را کارد و پنیری نبریدند، تمامش دندانه‌ای است یعنی وجب به وجب آن را مردم ایران مقاومت کردند. تک تک مردم ایران هرقدر هم که مهم باشند باید افتخارشان این باشد که قطره‌ای از اقیانوس ملت ایران باشند. اینکه من می‌گفتم بعدی، بعدی، بعدی، برای این بود که بیایید درباره ملت ایران حرف بزنیم، این ملت همه کار‌ها را خواهد کرد. من هم جزو همین ملت و قطره‌ای از آن هستم.

سخن پایانی شما را می‌شنویم.

درباره ملت ایران که صحبت کردیم ولی من می‌خواهم بگویم خدا انسان‌ها را برای شرایطی مانند امروز خلق نکرده است. همه امکانات را برای زندگی متعالی و زیبا در اختیار انسان‌ها قرار داده است و می‌خواهد که تک تک انسان‌ها آزاد باشند، آزاد مطلق. ولی به محض اینکه ما می‌گوییم آزادی مطلق، یک عده می‌گویند فساد می‌شود. ما می‌گوییم اتفاقا فساد در انحصار آزادی است. در طول تاریخ آزادی در انحصار یک عده خاصی بوده است. توده‌های مردم آزاد نبودند و موجب اینهمه فساد شده است. یک بار اجازه بدهیم همه آزاد باشند و خواهیم دید که فساد ریشه کن خواهد شد. الان اگر تمام پیامبران را در یک شهر جمع کنیم، آیا فسادی اتفاق می‌افتد؟ نه! مگر آزادتر از پیامبران هم داریم؟ همه جمع می‌شوند، آزاد مطلق هستند، فسادی هم اتفاق نمی‌افتد. انسان باید از اسارت حسادت و خودخواهی و خوبرتربینی، از اسارت‌های اجتماعی و تاریخی، حتی از اسارت‌های میراثی و وراثتی، اسارت نظامات اجتماعی بیرون بیاید. اصلا انسان با آزاد بودنش انسان است. خدا هم به انسان اختیار داد و گفت تو با بقیه فرق می‌کنی. اگر اختیارش را محدود کنیم، دیگر انسان نیست. از آن طرف هم ثروت طبیعی را در اختیار انسان قرار داد تا آن را دستمایه کند و درجهت رشد و تعالی خود و دیگران تلاش نماید.

من معتقدم که شرایط امروز جهان در شان انسان نیست. گرچه طی چند هزار سال، پیشرفت‌های بسیاری شده است، اما هنوز راه زیادی در پیش داریم. باید تلاش کنیم یک وحدت جهانی، حول ارزش‌های انسانی ایجاد کنیم. آزادی، عدالت، کرامت، برادری، صلح، دوستی، اندیشه ورزی و مقابله با ظلم، اجحاف، تبعیض، استکبار، خودبرتربینی، تجاوز، جنگ و ناامنی در کل دنیا درست شود و ان شاءالله درست خواهد شد. من معتقدم که ملت ایران مثل همیشه می‌تواند نقش آفرینی کند و در خدمت صلح و عدالت و آزادی جهانی پیشگام باشد. ظرف تحقق همه اینها، جهانی است و ملت ایران همیشه اندیشه اش جهانی و انسانی بوده است و حالا امروز دچار مشکلاتی شده است. دست به دست هم بدهیم تا ان شاءالله از این شرایط عبور کنیم و ماموریت‌های جهانی مان را انجام بدهیم که آن هم در خدمت آزادی و صلح و عدالت بشری است. همه را دعوت کنیم، همه بیایند، تمام ۷.۵ میلیارد بیایند. هر یک نفر که کم شود، ضعف و خسارت است. تک تک انسان‌ها مهم هستند. امروز متاسفانه فقر و فاصله طبقاتی در کل دنیا و ایران عزیز خودمان وجود دارد و بخش مهمی از مردم را از کار انداخته است. این رکود، حالت خمودگی در کل دنیا و در ایران حاکم کرده است. واقعا می‌شود و راه حل‌ها وجود دارد و ما می‌توانیم استفاده کنیم. دست به دست هم بدهیم. با چند تا کار در ایران و در کل دنیا، این شرایط می‌تواند عوض می‌شود. اگر عامل بیرونی دخالت نکند، مردم همیشه با هم بوده اند و هیچ اختلافی با هم ندارند. در طول تاریخ با هم زندگی کرده ایم. سنت‌های ما بر پایه دوستی، محبت و از خودگذشتگی است. ان شاءالله دست به دست هم بدهیم و از این مقطع سخت هم عبور می‌کنیم. من یقین دارم آینده‌ای بسیار زیبا و درخشان و بسیار شیرین در انتظار ملت ایران و همه ملت هاست و آن روزی است که دست همه ما به دست آن بهار حقیقی انسان‌ها برسد. زنده باد بهار.
    
    https://aftabnews.ir/fa/news/699915/%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C%E2%80%8C%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF-%D8%AC%D9%84%D9%88%DB%8C-%D8%AA%D9%84%D9%88%DB%8C%D8%B2%DB%8C%D9%88%D9%86-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D9%86%D8%B4%DB%8C%D9%86%DB%8C%D9%85-%D9%88-%D8%A8%D8%A7-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7-%D9%85%D8%B0%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D9%87-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%DA%A9%D9%86%DB%8C%D9%85
00343179
 
پست ها : 5574
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال نابساماني در حكومت

پستتوسط 00343179 » دوشنبه فبريه 13, 2023 10:15 pm



پزشکیان: این کارخانه‌هایی که بسته شده را چه کسی بسته غیر از قوه قضاییه؟


مسعود پزشکیان، نماینده‌ی مردم در مجلس گفت: اینکه بیاییم تصور کنیم همه مشکلات و تقصیرها مربوط به دولت روحانی است و دیگران، ماها که اینجا نشسته‌ایم هیچ تقصیری نداشته‌ایم، به نظر من بی‌انصافی است. دولت حتما تقصیر داشته اما معنای آن این نیست که دیگران تقصیر نداشتند، معنی آن این نیست که قوه قضاییه تقصیر نداشته است. الان این کارخانه‌هایی که بسته شده را چه کسی بسته؟ غیر از قوه قضاییه؟ حالا قوه قضاییه آن را باز می‌کند. اگر طبق قانون باید می‌بست پس چرا آن را باز می‌کند؟ و اگر هم نباید می‌بست اصلا چرا بست؟

گفت‌وگوی خبرگزاری فارس با آقای پزشکیان را می‌خوانید:

فارس: ممنون از اینکه وقت گذاشتید؛ سوالاتی میپرسم که دوست دارم به صراحت پاسخ دهید. آیا این روزها به بازار رفته‌اید؟


پزشکیان: نه . . .

فارس: از قیمت ها خبر دارید؟

پزشکیان: از قیمت‌های خبر داریم؛ چرا نداریم؟

فارس: به نظر شما با توجه به قیمت‌های فعلی و البته افزایش قیمت‌ها و وعده‌هایی که دولت داده، آن تدبیر و امیدی که آقای روحانی شعارش را می‌داد محقق شده است؟

پزشکیان: خب طبیعی است که نه؛ اما وضعیتی که وجود دارد را که فقط نمی توان دولت را مقصر قلمداد کرد، چرا که ما در وضعیت تحریم قرار گرفتیم که تاکنون آمریکا با هیچ کشوری چنین کاری نکرده، عراق که دوست ما است و ماندن و وجودش به برکت شهدایی است که مسلمانان و شهدای ما دادند، پول ما را نمی‌دهد چه برسد به کشورهای دیگر.
یعنی به ازای آنچه که ما می فروشیم نمی‌توانیم پولمان را دریافت کنیم؛ زمانی که این اتفاق بیفتد طبیعی است دلار گران می‌شود، جنس‌ها نمی‌توانند وارد کشور شوند و حتی اگر هم وارد شوند از چند طریق باید مسیرهای متفاوت و مختلفی را طی کنند؛ کارخانه دار و تولید کننده نیز در واردات با مشکلاتی مواجه است.

*فقط بخشی از مشکلات کشور به دولت برمی‌گردد

طبیعی است ما هم با مشکلاتی مواجهیم و تاحدودی از این روند به دولت برمی‌گردد و تاحدودی هم مربوط به دیگران به سیاستی است که در پیش گرفتیم.

فارس: آقای دکتر شما این جملات را بارها بیان کردید؛ آقای روحانی در دور اول تبلیغات انتخابات و هم دوره دوم با علم بر بسیاری از این موارد گفت آنچنان رونق اقتصادی ایجاد می‌کنم و وعده عدم نیاز مردم به یارانه را داد . . .

پزشکیان: اصلا این غیر ممکن است؛ به نظر من کاری که با اطمینان گفته را باید از خودش پرسید که چرا این گونه با اطمینان حرف می‌زند؟ مسائل اجتماعی و اقتصادی روند خاص خود را دارد و بسته به آنچه که تصمیم می گیریم و وضعیتی که وجود دارد و زمانی که باید برای آن در نظر گرفت، حداقل و حداکثر زمانی نیاز دارد.

زمانی که من وزیر بودم یادم است که درباره پزشک خانواده پرسیدند که من گفتم اگر ما بمانیم و بخواهیم و با اراده پیش برویم، حداقل ۱۴ سال طول می‌کشد تا ما بتوانیم پزشک خانواده را پیاده کنیم. پزشک خانواده چیزی نبود که مثلا بشود دو روزه پیاده کرد. آموزش، استقرار، به کارگیری‌، دستورالعمل، منابع مالی‌ و سایر موارد آن زمان‌بر بود.

خب، الان ۱۴ سال هم گذشت و به ۱۶ سال رسید و هنوز طرح پزشک خانواده در پایلوت‌ است. برای اینکه تا ما ندانیم که چه کار می‌خواهیم کنیم و اگر آنچه دانستیم برایش نقشه نکشیم و طبق نقشه حرکت نکنیم، و در این نقشه‌ای که کشیدیم سیاست‌گذاری، اعتقاد و باور به این کار نداشته باشند، ما به جایی نمی‌رسیم.

فارس: آیا آقای روحانی و دولتش این نکاتی که شما می‌گویید را دارد؟

پزشکیان: نه، متاسفانه؛ ما در کشور تا حالا نه تنها در دوره آقای روحانی، من معتقدم چه در مجلس، چه در دولت، بر اساس داده‌های کارشناسی تصمیم نگرفته‌ایم.

ببینید! من بارها این را مثال زده‌ام؛ وقتی یک مریض می‌آید و شکایت و از یک بیماری و یک دردی گلایه می‌کند، آن پزشک طبق دستورالعملی باید شروع کند. از موی سر گرفته سوال کند تا برسد به ناخن پا و بعد آنچه را که مریض جواب داده معاینه کند و بعد معاینه کرد یک سری آزمایش و عکس بنویسد و تازه یک نسخه بنویسد.

ما در مجلس قانون می‌نویسیم، اما معاینه نکرده‌ایم، اطلاعات جمع نکرده‌ایم. دولت‌ هم همین طور است، دولت‌ها همین طور بودند.

*اقدامات مجلس و دولت باید پشتوانه علمی داشته باشد

فارس: آقای دکتر! انتظار دارید چه کسی این کار را انجام دهد؟

پزشکیان: اصولاً ما اگر بخواهیم کار کنیم چه مجلس و چه دولت، ‌قانونی که می‌نویسیم باید پشتوانه علمی و داده‌ها پشت آن باشد. تصمیمی که می‌گیریم، چون این روند را آموزش ندیده‌ایم و این کار را انجام نمی‌دهیم لذا یک اطلاعاتی یک نفر می‌دهد، ما می‌گوییم بر اساس این اطلاعات پس این کار را کنیم، غافل از اینکه مشکلات مشابه دیگری وجود داشته و ما ندیدیم.

وقتی برای یک مسئله نسخه می‌نویسیم، ۱۰ مسئله دیگر خودشان را بروز می‌دهند. شما نگاه کنید، وقتی می‌خواهیم مشکلات معلمان را در یک رابطه حل کنیم، مشکلات ارتشی‌ها، بازنشسته‌ها، کارمندان و ادارات دیگر شروع می‌شود. وقتی می‌خواهیم برای یک جا یک نسخه بنویسیم، ۱۰ مشکل دیگر خود را بروز می‌دهد و می‌گوید ما هم می‌خواهیم، ولی اگر داده‌ را درست جمع می‌کردیم و یک نسخه را درست می‌نوشتیم چنین بلایی سر ما نمی‌آمد.

*با شعار دادن مشکل حل نمی‌شود
فارس: آقای دکتر! یک سوال اینجا پیش می‌آید؛ آقای روحانی چندین سال است غیر از دوره‌های قبل از دوره ریاست جمهوری‌اش، دولت را در دست داشته، یعنی بعد ۸-۷ سال باید داده‌ها را می‌گرفته، شما چند دوره نماینده بودید. می‌خواهم بدانم این داده‌ها در هیچ حوزه‌ای به دست‌تان نرسیده است؟

پزشکیان: ببینید! مجلس یک ساختار تیمی است، یک فرد نیست. تا آن تیم و یا آن ساختار درست شکل نگیرد شما در آن ساختار نمی‌توانید کاری کنید. دولت‌ها بسته به نگاهی که دارند تصمیم می‌گیرند. یعنی اگر آنچه که می‌بینیم را نبینیم، تصمیمی که می‌گیریم همین است که هست. صد سال دیگر هم اگر بخواهیم اینطور راه برویم نتیجه همین است.

*مجلس، رهبری و ساختار سازمانی را ندارد

مجلس با شعار اینکه ما مشکلات را حل می‌کنیم، آمد. یک سال هم گذشت، آیا حل شد؟ قوانینی که نوشتیم مشکلات را حل کرد؟ نه! برای اینکه با شعار دادن مشکل حل نمی‌شود. هر چیزی و هر اقدامی نیاز به یک روش علمی دارد. روش علمی یک ساختار می‌خواهد، آن ساختار یک رهبری و مدیریت سازمانی می‌خواهد. مجلس ما آن رهبری و ساختار سازمانی را ندارد. در نتیجه نمی‌تواند حتی اگر یکی بخواهد این کار را بکند به او رای نمی‌دهند.

فارس: آقای دکتر! راه حل شما برای اصلاح این موضوع چیست؟ در مجلس یازدهمی که حالا اکثریت دست . . .

پزشکیان: من یادم است که حضرت امام (ره) اوایل انقلاب وقتی تشریف آوردند، گفتند؛ ۵۰ سال در این مملکت خراب کردند، اگر بخواهیم درست کنیم باید حداقل ۲۰ سال کار کنیم. ۲۰ سال این حرکت روی آن نگاه‌ها، روش‌ها و تغییر رفتارهای نیروی انسانی بود.

*کارمند ادارات نمی‌دانند کارشان چیست

شما نمی‌توانید تغییر رفتار ایجاد کنید مگر اینکه اول آموزش دهید. علم پیدا بکنند، بعد تزکیه بکنند. همان کاری که پیامبران می‌کردند. «یتلو علیهم آیات یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمه و ان کانو من قبل فی ضلال مبین» الان شما اگر به هر کدام از ادارات بروید و از کسی که آنجا نشسته بپرسید وظیفه شما اینجا دقیقا چیست؟ شاید تعداد خیلی کمی بتوانند به شما جواب درستی به شما دهند.

وقتی من یک جایی نشسته‌ام و نمی‌دانم وظیفه واقعی من چه هست، انتظار اینکه من بتوانم کاری کنم و کار درست انجام دهم محال است. حالا بعد از اینکه من فهمیدم وظیفه‌ام چیست، بتوانم و یا مهارت داشته باشم آن وظیفه را اجرا کنم باز باید یک زمان دیگری را روی آن کار کرد. ما چنین برنامه‌ای را برای تغییر و اصلاح نیروهای انسانی‌مان در سازمان‌ها نداشتیم و تا مدیران ما یک چنین نگاهی را نداشته باشند، اینکه این تغییرات به وجود بیاید برای این دولت و یا هر دولت دیگری ممکن نیست، راه را درست نروی نتیجه درست نخواهی گرفت. این چیزی است که کاملا روشن است.

راه درست از نظر علمی در دنیا، چطور کلاس اول، دوم،‌ سوم و چهارم وجود دارد، ادارات ساختار اول، دوم، سوم و چهارم وجود دارد. الان نماینده در یک شهری می‌آید ولو با یک نیت خوب، ولی به اجبار وادار می‌کند مثلا مدیر ارشد را که رئیس فلان اداره را بردارد و فلان شخص را بگذارد. کارمند فلان اداره را تغییر بده و فلان کارشناس را بگذار. این فرد، کل آن سیستم را بهم می‌زند. حالا این آدمی را که گذاشتند، آدم خیلی هم خوبی است. خوب بودن با توانمند بودن و آگاه و عالم بودن در آن رشته خیلی فرق می‌کند. من الان یک استاد دانشگاهم. ولی اگر خبرنگاری را بدهند دست من، من نمی‌توانم همان کاری را کنم که یک فوق‌ دیپلم خبرنگاری می‌تواند را انجام دهم. برای اینکه آن هم یک علم است و من تا بخواهم آن مهارت را به دست بیاورم زمان لازم دارم. ما این زمان را به نیروهایمان نمی‌دهیم.


*راحت‌ترین نسخه، تغییرِ مسئول مشکل‌دار است

ما وقتی یک مدیر را که از اول انقلاب اینگونه بوده می‌بینیم مثلا یک مشکل پیدا کرد، بهترین نسخه‌ای که برایش می‌نویسیم این است که او را برمی‌داریم و یک نفر دیگری را جای او می‌گذاریم. تازه اگر خیلی بدون غرض و مرض بخواهیم عمل کنیم و نخواهیم سیاسی کاری کنیم. حالا اگر بخواهیم سیاسی کاری کنیم که مدیر درست را هم برمی‌داریم و آدم خودمان را می‌گذاریم. انتظار اینکه چنین سیستمی بتواند آن داده‌ها را برای شما جمع کند و به شما کارشناسی اطلاعات دهد، غیرواقعی است.

فارس:‌ آقای دکتر! ولی یک نکته‌ای وجود دارد اینکه خیلی از مدیران سال‌ها در قدرت بودند، خیلی‌ها مثلا خیلی‌ها به عملکرد آقای نعمت‌زاده نقد داشتند و معتقد بودند که ایشان در حوزه صنعت عملکردش خیلی قابل نقد است. می‌خواهم بگویم آقای دکتر! خیلی از نقدها به این دولت این است که اتفاقا این دولت مدیرانی را بر سر کار آورد که سال‌ها در قدرت بودند، نتوانستند گرهی باز کنند. مثل مقایسه عملکرد آقای آخوندی و نقدهایی که به ایشان بود با دوره‌های گذشته.

پزشکیان: حالا من دقیقا نمی‌خواهم آنها را تایید یا رد کنم. می‌خواهم این را بگویم فرقی نمی‌کند. الان باز مثال از رشته خودمان بزنم. وقتی وزیر بودم از یک مرکز و شرکت داروسازی در خارج از کشور بازدید کردیم. یک ساختمان، یک منطقه‌ای در حدود یک یا دو هکتار که از آن ساختمان به اندازه کل نفت ما ارز وارد آن مملکت می‌شد. رفتیم آنجا که مدیر را ببینیم، گفت: این مدیر ما مثلا فلان دوره را دیده، حالا گفت که مثال پی اچ دی نمی‌دانم فلان مدیریت از دانشگاه هارواردی که تاپ هستند کسانی که از آنجا…، رفته ۶ ماه دوره کار تیمی ببیند. یعنی این آدمی که درس تیم وورک می‌دهد، آموزش تیمی می‌دهد، آموزش مدیریت می‌دهد، اما می‌گفت هر چند سال یک بار این مدیران ما مجبور هستند یک دوره ببینند و برگردند.

*نعمت‌زاده باید دوره می‌دید تا خود را نو و توانمند کند

ما مدیران‌مان را به جای آنکه بفرستیم دوره ببینند و برگردند، تازه اگر هم بخواهیم نگهشان داریم همان می‌شود که هست. بعد می‌گوییم این مدیر هرچه بلد بود، به اصطلاح در چنته‌اش بوده، یکی دیگر بیاوریم و ببینیم چه اتفاقی می‌افتد، غافل از اینکه باید همین مدیری که اشتباهاتی داشته را باید می‌فرستادیم می‌رفت عیب‌های خود را اصلاح می‌کرد، دید بهتری پیدا می‌کرد و برمی‌گشت تا می‌توانست مشکل را حل کند. ما این کار را نکردیم، هیچ وقت، بلکه مدیرانی را که حتی فرستادیم دوره دیدند، بعد وقتی جریانات عوض شده، آدم‌ها هم عوض شدند، دوباره روز از نو، روزی از نو. از صفر شروع کردیم. تا زمانی که این گونه بخواهیم حرکت کنیم نتیجه هم همین است که هست. آقای نعمت‌زاده و یا هر کس دیگری باید می‌رفت دوره می‌دید. باید خودش را روز به روز در حقیقت نوتر و توانمندتر می‌کرد.

فارس: آقای دکتر! بهتر نبود به جای آقای نعمت‌زاده، مثلا یک نیروی جوان‌تر . . .

پزشکیان: اصلا فرقی نمی‌کند. همان نیروی جوان هم بیاید، این طور با او برخورد می‌کنند؛ همین نیرو ۴۰ سال دیگر می‌شود مثل نعمت‌زاده. ساختار اداری‌ ما، نیروهای موجود را به جای آنکه بفرستد و عیب‌هایشان را اصلاح کنند، ‌وقتی عیب را پیدا کردند حذفش می‌کنند. ما از اول انقلاب تا حالا فقط نیرو حذف کردیم. ۴۰ سال، ۴۲ سال الان از انقلاب گذشته، اسم دو مدیر درست و حسابی را بگویید که درست مدیریت می‌کند؟ ما نگذاشتیم چنین مدیرانی تربیت شوند.

فارس: آقای دکتر! من یک نکته‌ از حرف‌های شما استخراج کردم، استنباط من را شما تایید یا رد کنید. شما یک نقد کلی وارد می‌کنید به کل این ساختار و وضعیت و معتقدید که دولت حسن روحانی هم در واقع ادامه روند غلط قبلی‌ها را رفت.

پزشکیان: و مجلس‌مان، فرقی نمی‌کند و آن جاهایی که تصمیم می‌گیرند.

فارس: یک سوالی پیش می‌آید؛ اینکه شما از چه زمانی متوجه این موضوع شدید که دولت آقای روحانی علی رغم شعارهایش، روندش مثل بقیه دچار خطا است. این را از چه زمانی متوجه شدید؟ از چه زمانی به شما اثبات شد، یقین پیدا کردید؟

پزشکیان: اصلا لازم نیست بخواهد اثبات شود یا نه، روشی که ما الان مثلا در مجلس می‌رویم. خب، اینها می‌گویند مدیریت مشکل دارد، مگر نمی‌گویند؟ آیا ما مدیریتی که ما الان در مجلس می‌کنیم درست است؟ فرق نمی‌کند، این راه را برویم همان اتفاقی خواهد افتاد که با حضور دیگران رخ داد. نه اینکه اینها بد هستند یا آنهای دیگر بد بودند، راه را اگر شما درست نروید، به آن جایی که باید بخواهید برسید، نمی‌رسید. همان طور که نرسیدیم. حالا همه هم می‌آیند و می‌گویند ما می‌خواهیم این را بهم بزنیم و چیز دیگری درست کنیم. اول باید راه را درست رفت.

*سهیم دانستن اصلاح‌طلبان در شرایطی که در دوره روحانی پیش آمده بیشتر سیاسی است تا کارشناسی

فارس: آقای دکتر! اینجا یک سوال پیش می‌آید؛ الان شما با این توصیفات این نقدی که در خیلی از محافل مطرح می‌شود که اصلاح‌طلبان شریک هستند در این کارنامه آقای روحانی و شرایطی که در نتیجه عملکرد ایشان برای کشور ایجاد شده است. شما چقدر به این قائل هستید؟

پزشکیان: همه ما شریک هستیم به نظر من، حالا اینها این بحث‌هایی را هم که می‌کنند بیشتر سیاسی است تا در حقیقت علمی و کارشناسی.

فارس: منظورتان از همه چه کسانی هستند؟

پزشکیان: همه کسانی که در این مملکت دخالت می‌کنند، منبر می‌روند، پشت تریبون حرف می‌زنند،‌ می‌نویسند، تبلیغ می‌کنند، صدا و سیمای ما، همه ما در حقیقت در این وضعیتی که ایجاد شده به قسمتی سهیم هستیم. اگر بخواهیم درست بررسی و تحقیق کنیم. همان آدمی که از یک دیوار سفارتخانه بالا می‌رود و بعد وادار می‌کند یک حاکمیتی، دعوا راه بیفتد بین دو کشور با آن تصمیمی که در یک مجلس گرفته می‌شود و همه اینها. نتیجه‌اش این چیزی است که ما پختیم.


*بی انصافی‌است همه تقصیرها را گردن روحانی بیندازیم

پخت و پز ما، نه تنها دولت، مجلس‌، قوه قضائیه‌ و آنهایی که به اصطلاح تبلیغ و اطلاع رسانی می‌کنند، مجموعه اینها شده این. اینکه بیاییم تصور کنیم همه اینها مربوط دولت روحانی است و دیگران، ماها که اینجا نشسته‌ایم هیچ تقصیری نداشته‌ایم، به نظر من بی‌انصافی است. دولت حتماتقصیر داشته اما معنای آن این نیست که دیگران تقصیر نداشتند، معنی آن این نیست که قوه قضاییه تقصیر نداشته است. الان این کارخانه‌هایی که بسته شده را چه کسی بسته؟ غیر از قوه قضاییه؟

فارس: خب بخشی از آنها با بانک ها بوده است.

پزشکیان: بانک که بدون قوه قضاییه نمی تواند ببندد.بانک از طریق قضایی بسته است. حالا قوه قضاییه آن را باز میکند. اگر طبق قانون باید میبست پس چرا آن را باز میکند؟ و اگر هم نباید میبست اصلا چرا بست؟

فارس: آقای دکتر! همین آقای روحانی سال ۹۲ می‌گفتند که وَالله اگر مشکلات کشور راه حل نداشت من کاندیدا نمی‌شدم. خب ایشان با این شعار آمده و اصلاح طلبان به خاطر همین شعار از ایشان حمایت کردند و دو بار رای گرفته از مردم . . .

پزشکیان: بارها گفته‌ام اصلاح طلبان بین انتخاب‌ها و گزینه‌هایی که وجود داشت به ایشان رای دادند. در کل کاندیداهایی که در ذهن‌تان و ذهن ما هست چند نفر آدم کارکرده و باتجربه می‌توانند وارد میدان شوند. در انتخابات مگر دیگران چه می‌گفتند؟ بقیه هم همین حرف‌ها را می‌زدند.

*احمدی‌نژاد هم برای ایجاد شغل فقط شعار داد

از اول انقلاب تا الان هر کسی آمده و کاندیدا شده غیر از این حرف‌ها چیز دیگری گفته‌ است. آقای دکتر احمدی نژاد می‌گفت که وقتی دوره من تمام شود در این مملکت یک نفر بیکار پیدا نمی‌شود. همان موقعی که می گفت یک نفر بیکار پیدا نمی‌شود، همه به اصطلاح می‌گفتند آسمان باز شده و این به زمین آمده، اینها تبلیغات است. حتی آنهایی که با هم بحث می‌کردند، وقتی صحبت می‌کردند، هر کدامشان یک چنین شعارهایی می‌دادند.

فارس: خب، ولی بین همه شعارها اصلاح طلبان یک شعار را انتخاب کردند . . .


پزشکیان: باز هم گفتم به نظر من باید از خود آنها پرسید، به نظر من اینها بین چند انتخاب یکی را انتخاب کردند، نه اینکه این ایده‌آل بود، نه اینکه آن حرف‌ها درست بود، نه اینکه این توانایی را دارد که می‌تواند این کار را کند. ما تا در این ساختار هستیم و تا زمانی که نتوانیم یک ساختار درست شکل بدهیم و وحدت و انسجام ایجاد کنیم، نتیجه مناسب نمی‌گیریم. به عنوان مثال من می‌خواهم کاری کنم شما نمی‌گذارید، شما می‌خواهید کاری کنید من نمی‌گذارم. اغلب تقابل بین به اصطلاح جریان‌ها و تفکرهاست نه تعامل و تا زمانی که ما با تقابل با هم عمل کنیم، آش همین آش است و کاسه هم همین کاسه. این نگاه ما و رفتار ماست که باید اصلاح شود تا بتوانیم کاری کنیم.

فارس: خب، پس ما بالاخره برای چه در انتخابات شرکت می‌کنیم. سال‌های ۹۲، ۹۶ تا ۱۴۰۰؛ چه چیزی در ایشان (روحانی) دیدند به او رای دادند؟

پزشکیان: چه چیزی در ایشان دیدند؟ من می‌گویم بین چند آدمی که مشابه‌اند، یکی یک مزیت بیشتری نسبت به دیگری داشته، یا یک نگاه مناسب‌تری به این طرف داشته، «یک نگاهی» فقط یک طرف را می‌بیند و یک نگاهی می‌گوید من آن طرف را نمی‌بینم.

*روحانی گزینه اصلاح‌طلبان نبود!

حالا آن آدم‌ها گفته‌اند این نگاهی که حداقل یک مقدار بازتر فکر می‌کند به او رای می‌دهیم اما اینکه این گزینه اینها بوده به نظر من نبوده است.

فارس: آقای دکتر! یک نکته‌ اینجا پیش می‌آید، به هر حال بقیه کاندیداها رای نیاوردند و یا به نفع دیگری کنار رفتند و یک نفر رای آورد. ما اکنون یک عدد و رقم می‌توانیم نسبت به عملکرد آن آدم ارزیابی کنیم و در مورد آقای روحانی این اتفاق وجود دارد، ما نمی‌توانیم بگوییم که بقیه هم فقط شعار دادند. بله، بقیه هم شعارهایی دادند اما قدرت را نتوانستند در درست بگیرند، ولی آقای روحانی قدرت را گرفت.

پزشکیان: ببینید! اینکه به آن نقد وارد است، بحثی در آن نیست. شما وقتی می‌خواهید نقد کنید و بگویید که این آقا این اشکالات را داشته‌اند که داشتند. من می‌خواهم بگویم اینکه ما بخواهیم همه تقصیرها را گردن یکی بیندازیم اینطور نیست.


روابط و ارتباطات خارجی ما دست روحانی نیست!
روابط خارجی ما دست آقای روحانی است؟ ارتباطات خارجی ما؟ نه؛ بالاخره یک قسمت قضیه است که مشکل ایجاد می‌کند برای کسی که می‌خواهد . . .

حالا این درست تصمیم گرفته یا غلط، بحثش جداست، ولی وقتی شما نمی‌‌توانید و اجازه ندارید مثلا آنچه که می‌خواهید را در قسمت ارتباطات حل کنید، انتظار دارید آن مشکلات هم برایتان حل شود؟

*برجام را با تمام وجود قبول دارم

فارس: ولی آقای دکتر! ما نمی‌توانید منکر این شویم که اگر کسی غیر از آقای روحانی رئیس جمهور شده بود، برجام به این شکل صورت نمی‌گرفت. بالاخره این برجام محصول منویات آقای روحانی و تیم‌شان است.

پزشکیان: البته برجام را من بارها گفته‌ام، برجام را با تمام وجود قبول دارم. سوال من که بارها در صدا و سیما هم گفتم، ‌به آقای جلیلی هم گفتم، از آنهایی که می‌گویند برجام بد است، سوال من این است که آن چیزی که خوب است، ما برجام را نمی‌پذیریم، حق هم با شما، الان می‌خواهیم چه کار کنیم؟

فارس: الان نمی‌خواهیم وارد بحث نفی یا اثبات برجام شویم؛ بلکه می‌خواهیم بگوییم امضا و اجرای برجام، نشانه وسعت اختیارات آقای روحانی در حوزه سیاست خارجی بود . . .

پزشکیان: من می‌خواهم بگویم نگذاشتیم برجام حل شود، همان آدم‌هایی که در آمریکا می‌گفتند پاره می‌کنیم، تندروهای ما در داخل الان هم می‌گویند پاره‌اش می‌کنیم.

فارس: آقای دکتر! ما پاره نکردیم، بلکه آمریکا از آن خارج شد

پزشکیان: من که نمی‌گویم که ما پاره کردیم. اگر پاره می‌کردیم ما نمی‌توانستیم مثلا ترامپ را در تمام مجامع بین الملل تنها کنیم. او تنها ماند به خاطر آنکه ما در برجام ماندیم، ولی در کشور ما بودند و هستند آدم‌هایی که اصلا از اول همان حرفی که اسرائیل می‌زد و عربستان می‌زد و حرف تندروهای آمریکا را می‌زدند، اینها هم همان حرف‌ها را می‌زدند. حالا چه فرقی هست بین آن دیدگاه و این دیدگاه؟


من یادم است، بارها و بارها در این رسانه‌ها شنیدم که مثلا از فلان گروه فلان حرف را زدند، یک سناتور آمریکایی هم این حرف را زده، پس اینها از آنها الگو گرفته‌اند. اگر این نوع تطبیق دادن‌ها درست است، پس اینهایی که می‌خواهند برجام را پاره کنند با آنهایی که در آنجا می‌خواهند برجام پاره شود، چه فرقی دارند.

دو بحث است؛ اول اینکه برجام چرا موفق نشد؟ و اگر بود چه می‌شد؟ و حالا که نشده چه کار کنیم که الان هم می‌توانند بیرون بیایند. کافی است که مقام معظم رهبری بگویند از برجام خارج شوید. دولت یا هر کسی نمی‌تواند بگوید من می‌مانم. بحث بعدی این است که اگر ما برجام را نپذیرفتیم و آمدیم بیرون، دستورالعمل یا نقشه ما برای ادامه راه کجاست؟ آیا سفره مردم رنگین خواهد شد؟ آیا این تورم و گرانی حل خواهد شد؟ قطعا بدتر خواهد شد. بدتر نشود بهتر نخواهد شد.

فارس: دولت اختیار زیادی در سیاست خارجی دارد، مثلا می‌تواند با اختیار خود برجام را به وجود بیاورد، همان توافقی که آقای جلیلی و احمدی نژاد با اختیار خود به سمتش نرفتند و برجامی در دوران آنان شکل نگرفت . . .

پزشکیان: بدون هماهنگی و اجازه مقام معظم رهبری امکان پذیر نبوده و نیست، حتی آقای جلیلی هم که رفت با اجازه مقام معظم رهبری این کار اتفاق افتاد. یعنی بدون هماهنگی آنها مگر می‌توانند کاری کنند؟ آن روز در مجلس توافق‌نامه‌ای که با گروسی مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی نوشته بودند، در مجلس شروع کردند ما چنین و چنان می‌کنیم. آقا نشست و گفت … مگر می‌شود بدون هماهنگی مقام معظم رهبری توافق‌نامه‌ای بنویسند. ولی می‌خواستند دولت را بکشانند به کجا؟ نامه به دادگاه دادند که اینها را بگیرید، اینها خائن‌اند و … یعنی این نوع تقابل به نظر من به نفع مملکت نیست. بهتر است تعامل کنیم و زیر همان لوای مقام معظم رهبری، حداقل آن را به عنوان یک شاخص بپذیریم. دیگر جلوتر نرویم که بگوییم می‌گیریم، می‌زنیم، می‌بندیم.

فارس: آقای دکتر! رسانه‌های اصلاح طلب آن زمان که برجام به موفقیت رسید و خود آقای روحانی در زمان تبلیغات انتخاباتی که قرار بود برجام را به عنوان یک دستاورد ارائه کنند، یا اصلا در مورد سیاست خارجی دولت کلا صحبت کنند، هیچ جا در مورد رهبری حرفی نزدند و همه را به اسم آقای ظریف و عملکرد دولت ارائه می‌دادند . . .


پزشکیان: به نظر من بدون راهنمایی مقام معظم رهبری قدم از قدم نمی‌توانستند بردارند. اگر مقام معظم رهبری نبود و راهنمایی‌های ایشان و مجوزهایی که می‌دادند، مگر اینها می‌توانستند ادامه دهند؟

فارس: آقای دکتر! برگردیم سر همان بحثی که آمد سمت برجام، در مورد همان بحث عملکرد اصلاح طلبان در رابطه با دولت روحانی؛ آقای دکتر! الان من سوالی دارم؛ به نظر شما رئیس دولت اصلاحات نسبت به وضعیتی که الان کشور دچارش شده و آن بحث تورم، قیمت ارزی که زمان انتخابات مردم را می‌ترساندند که اگر آقای رئیسی رئیس‌جمهور شود، به این قیمت الان می‌رسیم که خود آقای روحانی به این قیمت رساند، شما چقدر معتقدید که اینها الان باید پاسخگو باشند به همان اندازه‌ای که شما برایشان سهم قائلید.

پزشکیان: ببینید! وقتی می‌گویید «رساند»، یک مقدار باز همان چیزی است که همه می‌خواهند بگویند اینگونه است . . .

فارس: خب می‌گوییم «رسید»

پزشکیان: بله «رسید»! چه کار می‌کردیم نمی‌رسید؟ یعنی آن چیزی که من تصور می‌کنم وقتی ما نفت را فروختیم و پول‌مان را برنمی‌گردانند و دلار داریم ولی نداریم، خب، معلوم است که تقاضا هست، عرضه نیست. خب وقتی ما اف ای تی اف را راحت حذف می‌کنیم. قبولش نمی‌کنیم، دیروز به همان رسانه‌ها و صدا و سیما گوش می‌دادم که مثلا فیفا اجازه داده پرسپولیس برای خودش نقل و انتقال انجام بدهد. یعنی ما در مملکت‌ خودمان، یک تیم‌مان نمی‌تواند نیرو جابجا کند مگر اینکه از آنها اجازه بگیرد. آن وقت ما در یک سیستم بانکی چارچوب‌مان این است که می‌گوییم نمی‌خواهیم، خب، نخواهید. هیچ اشکالی ندارد.

فارس: البته FATF هنوز رد نشده، فعلا . . .


پزشکیان: بالاخره الان دیگر کسی با ما معامله نمی‌کند. به ما پول نمی‌دهند. یعنی الان پولی هم که آزاد شده نمی‌تواند به بانک منتقل کند. بانک‌های ما را قبول ندارند. بازی نمی‌دهند ما را، وقتی ما را بازی نمی‌دهند حالا شما بروید با چمدان این پول را بیاورید. می‌دانید چقدر پول‌ها در مسیر این چمدان رفتن و آمدن‌ها گم شده؟

فارس: البته آقای دکتر! ایران الان سال‌هاست که در لیست خاکستری و سیاه است . . .

پزشکیان: بالاخره بانک‌های ما این جوری نبود.

فارس:‌ تحریم‌های آمریکا مانع تبادلات مالی شده، نه FATF

پزشکیان: با پول . . . خب چرا FATF یکی از اینها بود که اگر نبود تحریم‌ها اصلاح نمی‌شد

ولی همین پولی که داریم را نمی‌توانیم از بانک نمی‌توانیم بگیریم. برای اینکه اف ای تی اف درست اجازه نمی‌دهد. اینکه آمریکا قلدری می‌کند شکی در آن نیست. اینکه ما خودمان هم آتو دستش بدهیم یک بحث دیگر است. چرا ما باید آتو بدهیم دست آدمی که نشسته و می‌خواهد ما را خراب کند؟

فارس: این قضیه را شما می‌توانید بگویید که اگر ما با اف ای تی اف کاملا به توافق رسیدیم، آن دو لوایح هم مورد پذیرش قرار گرفت در مجمع، مشکل نقل و انتقال حل می‌شود؟

پزشکیان: در رابطه با بانک‌ها اگر این تحریم‌ها برداشته شود ما راحت می‌توانیم از طریق بانک‌ها پولمان را بگیریم. یادتان هست در مملکت ما که مردم به خیابان ریخته بودند، پول‌هایشان را خورده بودند. ما در مجلس به یک طریقی جمعش کردیم. شما فکر می‌کنید ما اگر اف ای تی اف داخلی داشتیم، می‌توانستند پول مردم را بخورند. می‌توانست خاوری پیدا شود و پولها را بردارد و ببرد. می شد الان یک بانکی ۷۰ هزار میلیارد کسری بیاورد و معلوم نباشد چه کسی خورده، ۷۰ هزار میلیارد تومان نه ریال. کافی است یک میلیون جابجا می‌شد، جلویش را می‌گرفتند. حالا اف ای تی اف را ول کنید و آمریکا، بخورد به گردنش. ما چرا در مملکت حساب و کتاب را شفاف و روشن نمی‌کنیم که پول‌ها خورده نشود؟

فارس: چون مطالبه آن توسط مسئولان مطرح نمی‌شود.


پزشکیان: اگر ما آن ساختار داشتیم آنها نمی‌توانستند به ما گیر بدهند. برای اینکه آن ساختار را داریم. ما ساختار بانکی‌مان پول در آن گم می‌شود. شفاف نیست، یک عده می‌خورند و می‌برند و بعد تازه یهو از خواب بیدار می‌شویم و می‌گوییم خوردند. خب تو کجا بودی که خوردند؟ من! نمی‌توانم اگر سیستم اگر شفاف باشد به حساب بچه‌ام، خاله‌ام و عمه‌ام پول بریزم تا چه برسد به اینکه به حسابم پول بیاید و کسی نداند. چرا شفافش نمی‌کنیم که این پول‌ها کجا رفتند؟ اف ای تی اف هیچ چیزی نمی‌گوید، فقط می‌خواهد برای پول حساب و کتاب قانونی مشخص کند.

فارس: البته اهداف دیگری هم دارد . . .

پزشکیان: ببینید! آن چیزی که ما برای فلسطین و برای یمن و برای هر کشوری، علنا که ما می‌گوییم داریم کمک می‌کنیم. ما که پنهان نمی‌کنیم. اینها چه بگویند و چه نگویند ما کمک می‌کنیم، حالا اف ای تی اف باشد یا نباشد هم ما این کار را می‌کنیم. اف ای تی اف هم که باشد ما کارمان را انجام می‌دهیم. مشکلی ندارد، اما این را بهانه کنیم که اینها می‌خواهند این را بدانند، در همان راه‌ها خیلی از پول‌ها گم می‌شوند.

۸۰۰-۷۵۰ میلیارد دلار در ۸ سال دوره آقای احمدی نژاد پول به این مملکت آمد، الان برای ۵ میلیارد دلار داریم له له می‌زنیم. می‌دانید با آنها پول‌ها چه می‌شود کرد؟‌ چه اتفاقی افتاد؟

فارس: خب، خیلی از دلسوزها می‌گویند ما باید شفافیت داخلی را ایجاد کنیم. وزارت خارجه باید هوشمند عمل کند.

پزشکیان: در اینکه شفافیت داخلی باید ایجاد شود، شکی در آن نیست. امیر المومنین علی(ع) می فرمایند: بعد صلح باید از دشمن همیشه در حذر بود. بحثی در این نیست. اینکه سیستم ما غیرشفاف است بدیهی است. اینکه یک عده راحت می‌توانند بخورند و ببرند و برنگردانند، . . . سیستم را درست کن من نتوانم بخورم. چرا می‌خواهی من را پرت کنی بیرون؟ کاری کن که من نتوانم تخلف کنم. اف ای تی اف این کار را می‌کند. خب، آمریکا را قبول ندارید، دنیا را قبول ندارید، در مملکت خودمان پیاده‌اش کنیم. اینها گیر می‌دهند شفافیت رأی را بگو، شفافیت رأی گفتیم چه می‌شود؟ مشکل حل می‌شود؟

فارس: برای اف ای تی اف داخلی چه کار باید می‌کردیم که نکردیم؟


پزشکیان: اف ای تی اف داخلی همان داده‌هایی است که باید می‌داشتیم، یعنی معلوم شود حساب من، دارایی من چقدر است. هر کسی نه نماینده دارایی‌اش را بدهد، الان منِ نماینده را گفته‌اند برو دارایی‌ات را بده، من داده‌ام، من دارایی بچه‌ام را نداده‌ام، برادرم را نداده‌ام، خواهرم را نداده‌ام، ‌عمه را نداده‌ام، من اگر بخواهم کاری کنم به حساب آنها این کار را می‌کنم. اما در آن اف ای تی اف، دارایی بچه‌ من، پسر من، عمه من، خاله من، همه ثبت است. من اعلام کرده‌ام اینقدر دارم، ‌شما هم اعلام کرده‌اید اینقدر دارید، اگر یک پول اضافه به حساب شما بیاید، می‌پرسند تو گفته بودی این را داری، این از کجا آمد؟ فردا من بروم یک جنسی را بفروشم، زمین بفروشم، خانه بفروشم یا به اسمم بیاید، اصلا ثبت نمی‌کنم، برای اینکه بیخودی است. تو نمی‌توانی ثبت کنی. باید بگویی این خانه که به اسم تو ثبت شده از جا آمده، تو که گفتی ندارم. به اسم هیچ کس هیچ چیز ثبت نمی‌شود. و ما این کار را نکردیم، اگر می‌کردیم در مملکت نمی‌آمدیم به اصطلاح ارزهای چند هزار میلیاردی را یکهو بگویند خوردند و ما گرفتیمشان خب، هنری نیست. می‌دانید آنچه که ما می‌گیریم کوه یخی است که در حقیقت عمقش تمام فساد ریشه دوانده، تو ۴ تا را پیدا کردی، گرفتی تازه می‌گویی گرفتم. راهش همان اف ای تی اف داخلی است.

فارس: آقای دکتر! در مورد همین موضوع خیلی از منتقدان معتقدند دولتی که سامانه شفاف حقوق و مزایا را اصلا در اختیار عموم مردم نمی‌گذارد و الان خیلی از دسترسی‌ها به آن محدود است، خیلی از نهادها اصلا در آن حقوق نمی‌گذارند، اینکه اینقدر تمرکز می‌کند روی ای اف تی اف اما حاضر نیست این قول مساعد را برای حقوق و مزایا بدهد مشکلی را حل نمی‌کند.

پزشکیان: این سامانه شفافیت حقوق در دنیا کجا اجرا می‌شود؟ کجا حقوق‌های مردم را می‌گذارند در سامانه شفافیت؟

فارس: حقوق مسئولان را

پزشکیان: حقوق مسئولان را، کجا می‌گذارند؟

فارس: در خیلی از کشورها الان قابل دسترسی است.

پزشکیان: مثلا؟ ببینید! الان یک آقایی آمده بود در همان به اصطلاح نمی‌دانم کجا، حقوق یک عده آدم‌ها را زد به سایت. به خودش گفتند چقدر حقوق می‌گیری؟ خودش را نگفت. ببینید! سیستم را درست کنند، دخل و خرج من معلوم است. حاکمیت مشخص است و بعد مالیاتی که باید بدهم معلوم است، مسلمان غیرمسلمان، مذهبی،‌ غیرمذهبی، انقلابی، غیرانقلابی، من در این مملکت زندگی می‌کنم، باید هزینه زندگی کردنم را بپردازم. امنیت را برای من تامین کردند، جاده درست کردند، آتش نشانی وجود دارد، شهرداری کوچه را تمیز می‌کند، من باید هزینه بدهم. بسته به پولی که دارم و به اصطلاح باری که ایجاد می‌کنم، هر کسی که می‌خواهم باشم، این با داده امکانپذیر است. اصلا لزومی نیست به بیرون بگویم. عمده‌ام را باید سیستم بگیرد و لازم نیست دیگر کسی بداند. در دنیا همین کار را می‌کنند. حتی من اگر بروم از جای دیگر خرید کنم، شهرداری یقه‌ام را می‌گیرد که آقا تو در منطقه به اصطلاح لردنشین نشسته‌ای، تو آمدی از این سمت ارزان خریدی، من به تو آن طرف سرویس لُردی می‌دهم، تو باید به من پول لردی بدهی. حساب و کتاب اینقدر در آن کشورها دقیق است. ولی تو کشور ما طرف می‌نشیند، پول هم نمی‌دهد و فحش هم می‌دهد. اینها به خاطر این است که همان اطلاعات و داده‌ها را نداریم و آن اطلاعات شفاف نیست، نه گفتاری که آقا تو بگو رأیت چیست.

فارس: آقای دکتر! رأی شفاف که مفسده‌ای در آن ندارد و اتفاقا جلوی مفاسد را می‌گیرد.

پزشکیان: ببینید! مشکل که ما در کشور داریم، آنجا هم باز گفتم؛ ما چون انگیزه‌هایی در رابطه با رفتارهایمان هست، کافی است مثلا من بگویم؛ شما به جای اینکه بگویید آقا نظر است دیگر، شما شروع می‌کنید علیه آن نظر تبلیغ کردن و علیه نماینده فشار آوردن، همین برجام را یک عده از نماینده‌هایی که امضا کرده بودند، وقتی مجددا کاندیدا شدند برای مجلس دهم، در مساجد بسیجی‌ها را بسیج کرده بودند که شعار دهند شما خائنید و شما قاتلید و شما فلانید.


حالا اگر نظر یک عده‌ای در این مجلس تصویب نشود، فردا آنقدر علیه تو فشار می‌آورند که مجبور شوی حرف نزنی. این یک واقعیت است در مملکت ما. ما بر اساس منطق با هم گفتگو نمی‌کنیم. تو اگر مخالف من باشی کاری می‌کنم که روزگارت سیاه شود.

فارس: آقای دکتر! قبول ندارید که ضرر عدم شفافیت بیشتر است؛ یعنی اینکه مشخص باشد…

پزشکیان: به نظر من ضرر عدم شفافیت در آن داده‌هایی است که می‌خورند، می‌برند و می‌دزدند.

فارس: اصلا همان جا …

پزشکیان: همان جا، همان را شفاف کنند. آن را شفاف کنند. من آنجا باز گفتم ما الان ۴۰ سال است که داریم گزینش می‌کنیم. در دانشگاه‌ها، ادارات، و هر جایی که هست. و در این گزینش‌ها بالاخره شما می‌دانید اوایل یک سری سوال‌ها هم می‌کردند آن چنانی. الان سیستم ما بر اساس آن گزینش عمل می‌کند؟‌ الان باید ادارات ما دیگر خیلی خوب می‌شد بر اساس گزینش‌هایی که انجام می‌شد. دانشگاه‌های ما باید خیلی خوب می‌شد. من راستش را به شما نمی‌گویم وقتی می‌بینم قرار است یک جا یک فرصت است و شما ممکن است اگر این حرف را بزنم قبولم نکنید، دروغ می‌گویم. شما هم که دروغ سنجی ندارید. می‌آیم تثبیت که شدم کار خودم را می‌کنم و تو هر کاری که می‌خواهی بکنی بکن. ما صداقت و راستی را دوست نداریم، ما دوست داریم دروغ به ما بگویند. به خاطر همین آمدیم سیستمی درست کردیم که سیستم‌اش هم مردم را ناراضی می‌کند. حالا رشوه می‌گیرد و نمی‌گوید این بحث‌هایی است که شما می‌بینید. من اگر آدم درستی باشم کار مراجعه کننده را درست انجام می‌دهم.

فارس: شفافیت سیستماتیکی که شما می‌گویید، یعنی شفافیت در همه بخش‌ها، درسته؟


پزشکیان: مهم‌ترین شفافیت در سیستم‌ها همان شفافیت داده‌هاست و باید سکرت بماند در سیستم. فقط آن کسانی که سیاست‌گذاران حق دسترسی به آنها را دارند. نه هر کسی که دلش خواست.

فارس: مردم بدانند چه ایرادی دارد؟ به جز موارد امنیتی

پزشکیان: کلا مکانیسم‌هایی که وجود دارد در رابطه با این کارها، شما در هیچ کجا داده‌های مردم را بیرون پخش نمی‌کنند. داده‌های هر کسی برای خودش محرمانه است. من نمی‌خواهم پسرم،‌ دخترم،‌ عمه‌ام حالا بیرون را نمی‌گویم، بدانند من چقدر درآمد دارم. ولی سیستم باید بداند که محرم‌تر از همه باید باشد و آن چیزی را که می‌گیرم باید مالیاتش را بگیرند. و اگر دروغ به آن گفته باشم در ترنس اکشن‌هایی که فردا در بازار انجام می‌دهم شفاف خواهد شد. خواهند گفت تو که گفته بودی اینقدر دارم حالا بگو این پول را از کجا آوردی که دروغ گفتی؟

چیزی که در همه دنیا این طور است. حساب و کتاب‌ها؛ حالا مثلا رئیس‌جمهوری، رئیس مجلس یا نماینده‌ای که شفاف کند پول‌هایی که می‌گیرند، بحث جدایی است. الان خود نماینده‌‌های مجلس آن پولی که می‌گیرند بگذارند در تابلو، چرا نمی‌گذارند؟


http://www.ensafnews.com/288444/

جالب است كه رئيسي را هم منجي مسيحايي القاء مي كنند
در حاليكه او در تمام جندين دوره اخير كه فساد به قوه قضاييه راه بيدا كرده عاليترين رده عالي بعد رئيس قوه قضاييه بوده است = و آن وقت ضعف يا فساد را به رؤساي قبلي منتسب مي كنند
00343179
 
پست ها : 5574
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال نابساماني در حكومت

پستتوسط 00343179 » دوشنبه فبريه 13, 2023 11:33 pm


شمه اى از معارضات متصديان با آيت الله سيستاني از همان ابتداى مطرح شدن مرجعيت ايشان
نقل از خاطرات آقاى رفسنجاني


خاطره‌‌ی هاشمی از سخنان تند آیت‌الله جنتی درباره‌ی آیت‌الله سیستانی


جعفر شیرعلی‌نیا، نویسنده و پژوهشگر تاریخ جنگ در یادداشتی تلگرامی با عنوان «سخنان تند آیت‌الله جنتی علیه آیت‌الله سیستانی» نوشت:

پس از درگذشت آیت‌الله خمینی در سال ۶۸، آیت‌الله خویی در سال ۷۱، آیت‌الله گلپایگانی در سال ۷۲، آیت‌الله اراکی در سال ۷۳، مطرح‌ترین مراجع از نسل پس از آیت‌الله بروجردی از دنیا رفتند. در قرن اخیر نجف و قم مراکزی بود که چشم شیعیان برای تعیین مرجعیت به آن‌ها بود. در نجف آیت‌الله سیستانی به‌عنوان شاگرد برجسته آیت‌الله خویی مطرح بود. در قم افراد مختلفی مطرح بودند اما نه به شهرت مراجع درگذشته.


از لابه‌لای سطرهای خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی در سال ۷۳ نکات تاریخی مهمی در این موضوع دیده می شود که به آنها اشاره می‌کنم:

۱- اول آبان حال آیت‌الله اراکی وخیم شد. به روایت خاطرات هاشمی همین روز با رهبری دیدار کرد و درباره احتمال درگذشت آیت الله اراکی هم صحبت کردند. هاشمی موضوع صحبت را چنین نوشته است:”مساله مرجعیت بعد از ایشان و لزوم تقویت قم در مقابل نجف و راه‌های وصول به این هدف”

آیت‌الله جنتی در خطبه‌های نماز جمعه تهران سخنانی علیه آیت‌الله سیستانی مطرح کرد. در خاطرات هاشمی آمده که آقای شهرستانی داماد آیت‌الله سیستانی ۲ آذر به دیدار هاشمی آمد و از سخنان آیت‌الله جنتی گله کرد و گفت آقای سیستانی دوستدار انقلاب و امام است و این‌که جنتی گفته در نجف به دیدار امام نرفته درست نیست. او از محدوديت هاي ايت الله سيستاني در نجف با وجود حكومت صدام گفت.

۲- ۸ آذر آیت‌الله اراکی درگذشت. ۹ آذر حسن روحانی دبیر شورای امنیت ملی درباره مسایلی با هاشمی صحبت کرد که یکی گله از حملات به آیت‌الله سیستانی به‌ویژه در نمازجمعه بود. ۱۰ آذر جامعه روحانیت مبارز ۳ نفر مرجع را اعلام کرد که یکی از آن‌ها رهبری بود. جمعه ۱۱ آذر آیت‌الله جنتی در نماز جمعه روی مرجعیت آیت‌الله خامنه‌ای تاکید کرد. هاشمی تعجب کرد. نوشته است که در صحبت با رهبری، ایشان«مایل نبودند از تریبون‌های رسمی و به‌خصوص آن‌ها که به خودشان مربوط است، تبلیغ شود.» همان روز جامعه مدرسین ۸ نفر را مرجع اعلام کرد که نام رهبری هم در آن لیست بود.

۳- دوازدهم آذر علی‌اکبر ولایتی وزیر خارجه به هاشمی گفت روز گذشته با علی لاریجانی رئیس صدا‌و‌سیما به دیدار اعضای جامعه مدرسین رفته‌اند. هاشمی نوشته که ولایتی از “ملاقات با اعضای جامعه مدرسین و باعث شدن این‌که اسم آیت‌الله خامنه‌ای را در لیست ذیصلاح مرجعیت بگذارند، گزارش داد” رفتن دو مقام دولتی به قم نکته جالبی است. البته پس از اعلام لیست، رهبری گفت خبر نداشته و اگر اعضاي جامعه مدرسين از او سوال می‌کردند می‌گفت این کار را نکنند و حتی پس از اعلامیه به تلویزیون گفته که نام او را در اعلامیه اعلام نکنند. اما گفته‌اند تحریف اعلامیه می‌شود و مقدور نیست.

۴- نوزدهم آذر هاشمی نوشته که رهبری از تبلیغ جریان مرجعیت خودش نگران بود. ۲۰ آذر دوباره با هم صحبت کردند و رهبری گفت بناست روز چهارشنبه رسما اعلام کند که مرجعیت را نمی‌پذیرد. چهارشنبه ۲۳ آذر رهبری اعلام کرد که وظیفه رهبری و مرجعیت هر کدام مسوولیت سنگینی است. رهبری با اشاره به اصرارها برای دادن رساله گفت آقایان مراجع هستند و نیاز به رساله‌دادن رهبری نیست. رهبری گفت: «خارج از ایران حکم دیگری دارد. بار آن‌ها را من قبول می‌کنم. چرا؟ برای این‌که آن بار را اگر من برندارم، ضایع خواهد شد.» بسیاری معتقد بودند برای شیعیان خارج از ایران آقایان دیگر شناخته‌شده نیستند و ضرورت دارد رهبری به‌عنوان مرجع معرفی شود.


هاشمی در خاطرات این روز با اشاره به سخنان رهبری نوشت که پذیرفتن مرجعیت در خارج از کشور و نپذیرفتن آن در داخل کشور «در جامعه جا نخواهد افتاد. چون اگر مشکل رساله است، برای خارج چه باید کرد؟»

انتهای پیام



http://www.ensafnews.com/285888/
00343179
 
پست ها : 5574
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال نابساماني در حكومت

پستتوسط 00343179 » سه شنبه فبريه 14, 2023 11:38 am

ظریف: آقای کارگردان! شما بیا و درباره بدبختی‌های من فیلم بساز / گاندو از اول تا آخرش دروغ است


ظریف: آقای کارگردان! شما بیا و درباره بدبختی‌های من فیلم بساز / گاندو از اول تا آخرش دروغ است / به سال ۹۲ بر می‌گشتم عین همین کارها را می‌کردم / حتی اگر نگاه به شرق داشته باشیم تحریم و FATF مانع هستند / به خدا نامزد انتخابات نمی شوم، اشتراک انتخاباتی هم با لاریجانی ندارم / اگر دوستان گاندوساز اجازه دهند همین کار فعلی مان را انجام دهیم
محمد جواد ظریف، وزیر خارجه ایران گفت: من نه به نگاه به شرق اعتقاد دارم و نه نگاه به غرب. این چینی‌ها بودند که از سال ۹۲ که ما به سر کار آمدیم و درخواست رابطه استراتژیک کردیم تاسال ۹۴ به ما پاسخ ندادند، چون شرایط قطعنامه‌های قبلی زمینه را برایشان فراهم نمی‌کرد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
ظریف: آقای کارگردان! شما بیا و درباره بدبختی‌های من فیلم بساز / گاندو از اول تا آخرش دروغ است / به سال ۹۲ بر می‌گشتم عین همین کارها را می‌کردم / حتی اگر نگاه به شرق داشته باشیم تحریم و FATF مانع هستند / به خدا نامزد انتخابات نمی شوم، اشتراک انتخاباتی هم با لاریجانی ندارم / اگر دوستان گاندوساز اجازه دهند همین کار فعلی مان را انجام دهیممحمد جواد ظریف، وزیر خارجه ایران با حضور در کلاب هاوس در پاسخ به سوالی درباره اخرین موضع او برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری گفت: آخرین موضع من با اولین موضع من هیچ تفاوتی ندارد. به خدا بنده نامزد نیستم، اشتراک انتخاباتی هم با لاریجانی ندارم.

به گزارش «انتخاب»؛ محورهای سخنان ظریف در زیر می آید:


من عضو ستاد و کمپین انتخاباتی هیچکس نمی‌شوم؛ نه اقای لاریجانی و نه هیچکس دیگر.

تا به حال در مراسم سیاسی کسی شرکت نکرده‌ام. فقط یکبار که اقای روحانی به شهر ما آمده بود، آنهم چون شهر خودمان بود شرکت کردم.

البته برای این موضوع از روز قبلش مرخصی گرفته بودم و حتی هزینه محافظانم‌ را هم دادم.

البته اگر امروز بود در این مراسم هم شرکت نمی‌کردم.

اگر دوستان گاندوساز اجازه دهند همین کار فعلی مان را انجام دهیم مخلصشان هم هستیم.

چرا از گاندو سازان شکایت نکردید؟ به اندازه کافی گرفتاری داریم که در کاری که می دانیم نتیجه ای ندارد وارد شویم. نمی خواهم خودم را بیش از این گرفتار کنم.

ظریف در پاسخ به هادی رضوی که در قامت یک کارگردان از سریال گاندو دفاع کرد: شما که فیلمساز هستی و من خودم بخاطر جایزه «ماجرای نیمروز» به شما جایزه دادم بیا یک فیلم درباره بدبختی‌های من بساز تا ببینیم که چه کسی حاضر می‌شود پخش کند، آن هم فیلمی که حتی یک دروغ و اتهام هم نداشته باشد.

گاندو از اول تا آخر دروغ است.

همین الان هم مشکلاتی که درباره FATF داریم مانع همکاری ما با روسیه و چین می شود.

حتی اگر‌ نگاه به شرق داشته باشیم تحریم و FATF مانع هستند.

نگاه به شرق زمانی که خود چین نگاهش به غرب است معنا ندارد.

ظریف در پاسخ به رضا زاده نماینده مجلس که پرسید بهتر نبود از سال 92 روی شرق سرمایه گذاری می کردید گفت: من نه به نگاه به شرق اعتقاد دارم و نه نگاه به غرب.

معتقدم نگاه ما در سیاست خارجی باید تعاملی و متناسب با همه دنیا باشد.

این چینی ها بودند که از سال 92 که ما به سر کار آمدیم و درخواست رابطه استراتژیک کردیم تاسال 94 به ما پاسخ ندادند چون شرایط قطعنامه های قبلی زمینه را برایشان فراهم نمی کرد.

روسیه تا تیر 94 هیچ دعوت رسمی از شهید بزرگوار سردار سلیمانی برای سفر به روسیه نکرد. اولین دعوت از شهید سلیمانی مربوط به مرداد 94 یعنی چند روز پس از انعقاد برجام است.


این یعنی همانقدر برجام برای حل مشکل غرب بود که برای حل مشکل شرق بود.

سیاست خارجی ایران در طول تاریخ شاکله نگاه به شرق نداشته است. و باید در مورد آن کار کرد.

اگر امروز به سال 92 بر میگشتم عین همین کار را انجام می دادم. حتما سعی می کردم برجام را به نتیجه برسانم .امروز هم تمام سعی من این است که بر اساس منویات رهبریبرجام رازنده کنیم تا مردم یک روز بیشتر تحت تحریم نباشند.

اینکه چینی‌ها لاریجانی را برای تفاهم ایران و چین پیشنهاد کرده باشند، دون شأن کشور است و صحیح نیست. حضور لاریجانی در این تفاهم‌نامه پیشنهاد من بود.

صادقانه می‌گویم هیچ فشاری بر وزارت خارجه نبوده که این توافق را امضا کنیم.

نگرش من این است که اصالتا باید با چین رابطه داشت کمااینکه اصالتا باید با غرب رابطه داشت.

شش سال است بدنبال امضای تفاهم‌نامه با افغانستان هستیم.

اگر سند توافق با چین سال قبل در رسانه‌ها افشا نشده بود همان موقع امضا می‌شد.

همه چیز را انتخاباتی نبینید.

ما تا چهار ماه دیگر در دولت هستیم و باید به کارمان تا روز آخر ادامه بدهیم.

پاسخ ظریف به جبرائیلی: من مسلمان به شما می گویم اما به بی بی سی استناد می کنید.

من از خودم برای کشور هزینه می کنم. مستندات شما درباره صحبت های من با البرادعی شبکه کفر بی بی سی است. من مسلمان به شما می گویم به البرادعی چه گفتم. او می خواست ما با آژانس همراهی بیشتری بکنیم. من گفتم من بخاطر حرف زدن با شما حیثیتم را در کشورم از دست داده ام . شما می خواهید همراهی بیشتری بکنم؟

بی بی سی مزخرفی را پخش کرده. من در شبکه های خارجی گفتم مردم ایران به برخورد با غرب رای داده اند. یک تکه را کریمی قدوسی در صفحه اش گذاشته و شما به آن استناد می کنید.

همانطور که خبرگزاری فارس صحبت های من در دانشگاه تهران را تیکه کرد. سخنرانی من در دانشگاه تهران دو ساعت بود.مردم هم شنیدند. شما آن زمان معاون خبرگزاری فارس بودید.

جبرائیلی: آقا که به ما نگفتند تور دفاعی بگذارید. به شما گفت.


ظریف : بله آقا به ما گفت چون ایشان هم همان را شنیدند که خبرگزاری فارس به دروغ از من پخش کرده بود.







https://www.entekhab.ir/fa/news/610359/
00343179
 
پست ها : 5574
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال نابساماني در حكومت

پستتوسط 00343179 » سه شنبه فبريه 14, 2023 11:51 am


درباره گاندو = گندو

گاندو۲؛ از 'عجله' نهادهای امنیتی تا 'عجله' آیت‌الله خامنه‌ای

در حالی که بیننده‌های تلویزیون دولتی ایران در روزهای نوروزی انتظار سریال‌های طنز دارند چند روز مانده به عید اعلام شد که سریال امنیتی و سیاسی "گاندو ۲" به جای سریال طنز "بوتیمار" در شبکه سوم پخش می‌شود. از نظر زمانی پخش این سریال مهم است، ویروس کرونا و تعطیلات نوروزی بسیاری را خانه‌نشین کرده و بیننده‌های تلویزیون احتمالا بیشتر است؛ کمتر از سه ماه به انتخابات ریاست جمهوری مانده و در عین حال چند ماه پیش در یک عملیات حساب‌شده محسن فخری‌زاده "یکی از دانشمندان هسته‌ای" ایران کشته شد و دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی ایران همچنان به دنبال انداختن تقصیر به گردن دیگری هستند.

از سوی دیگر این احتمال وجود داشت که پخش این سریال در روزهای انتخابات ریاست جمهوری، حاشیه‌های آن را بیشتر کند و اگر بعد از انتخابات نیز پخش می‌شد شاید هدف احتمالی تهیه‌کنندگان سریال را برآورده نمی‌کرد. از این رو به نظر می‌رسد تعطیلات طولانی مدت نوروزی، شرایط سیاسی، روانی و انتخاباتی کشور، جریان امنیتی- رسانه‌ای را به تکاپو انداخت تا شاید با "عجله" سریال گاندو ۲" را به پخش نوروزی برساند و احتمالا به فضای انتخاباتی ایران "جهت" دهد.

از 'گاندو یک' تا 'گاندو دو'
بیراه نیست اگر گفته شود در سال‌های اخیر شاهد حضور بی‌سابقه نهادهای امنیتی و نظامی در سینما و تلویزیون هستیم. وزیر اطلاعات ایران اواخر بهمن ماه سال گذشته رسما تائید کرد تعداد زیادی از تولیدات سینمای ایران که با حمایت این وزارتخانه ساخته ‌شده، "اهداف اطلاعاتی" این وزارتخانه را محقق کرده و در"صیانت جامعه در برابر جاسوسی" موثر بوده‌ است.

اطلاعات سپاه پاسداران هم با بازوهای متعدد رسانه‌ای‌اش از جمله موسسه فرهنگی "اوج" در ساخت و تولید تعدادی از سریال‌ها و فیلم‌های پر سر و صدا نقش مهمی داشته‌است. در کنار این موسسه‌ها، موسسه‌هایی نزدیک به این نهادها نیز فعال‌اند مثل "موسسه‌ فرهنگی هنری اندیشه شهید آوینی" که در عمل نقش بازوهای موازی نهادهای امنیتی را بازی ‌می‌کنند و پخش سریال"گاندو" در خردادماه ۹۸ و تولید مستند "پرسه در مه" درباره روح‌الله زم و اعتراض‌های گسترده آبان‌ماه ۹۸ نمونه‌ای از کارهای این موسسه است.

موسسه فرهنگی آوینی می‌گوید فصل اول سریال گاندو به کارگردانی جواد افشار، براساس مستندات و وقایع تاریخی نوشته شده و یک داستان واقعی است. داستان این سریال حول دستگیری باندهای جاسوسی در داخل و خارج کشور می‌چرخید و مشخصا به موضوع جیسون رضاییان می‌پرداخت، روزنامه‌نگاری که به اتهام جاسوسی در ایران بازداشت و زندانی شده‌ بود. در قسمت‌هایی از این سریال، مقام‌های دولت و وزارت خارجه بخصوص در مذاکرات هسته‌ای "ناتوان"، "بی‌عرضه" و "واداده‌" در مقابل خارجی‌ها نشان می‌داد که باعث شد صدای اعتراض مقام‌های دولتی بخصوص وزیر خارجه بلند شود و کار به نامه‌نگاری محمد جواد ظریف به رهبر ایران کشید که از اتهام‌هایی که غیرمستقیم به او و اعضای تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای می‌زد، گلایه کرد.

اما تهیه‌کننده سریال در پاسخ به انتقادها گفت که "هیچ نهادی نمی‌تواند ادعا کند که اطلاعاتش از سپاه درباره پرونده جیسون رضاییان کامل‌تر است" و "همه اتفاق‌ها مو به مو رخ داده‌است".‌

رسانه‌های اصولگرا و نزدیک به سپاه پاسداران مثل خبرگزاری فارس و روزنامه جوان تبلیغات گسترده‌ای برای دست‌اندرکاران این سریال کردند و سخنرانی، سیمنار و قدردانی در قم و چند شهر برای آنها برگزار و مثل یک قهرمان با آنها برخورد کردند. در تیر ۹۸ تهیه کننده این سریال اعلام کرد براساس چند پرونده جاسوسی فصل دوم گاندو را می‌سازد.


جیمزباند در خیابان‌های تهران

پخش فصل دوم سریال گاندو از نیمه گذشته و هنوز ادامه دارد، اگر فصل اول این سریال به موضوع جاسوسی برای آمریکایی‌ متمرکز بود، سری دوم به جاسوسی و نفوذ برای بریتانیا متمرکز است و می‌خواهد نشان دهد دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی ایران چگونه نقشه‌های ماموران "ام‌آی‌۶" را شناسایی و خنثی می‌کنند.

داستان با انتقال فردی که آن سوی مرزها دستگیر شده و به نوعی یادآور روح‌الله زم است، آغاز می‌شود و "محمد" قهرمان داستان، برای پرونده جاسوسی که به اختلاف شیعه و سنی دامن می‌زند به یکی از شهرهای مرزی می‌رود و در این پیگیری‌ها، سرنخ‌های جدیدی از ارتباط مذاکره‌کنندگان هسته‌ای ایران با قدرت‌های خارجی و بطور مشخص با بریتانیا بدست می‌آید. در ادامه داستان با شخصیت‌هایی مثل ابراهیم شریف، موسی‌پور، هادی صابونچی، عبدالرسول اشرفی و بهادر کریمی آشنا می‌شویم که مستقیم یا غیرمستقیم در مذاکرات هسته‌ای ایران حضور دارند و به عنوان جاسوس اطلاعات محرمانه اقتصادی و سیاسی ایران را به طرف‌های خارجی می‌دهند.

با توصیف‌های سریال از این شخصیت‌ها، فضای شبکه‌های مجازی ایران به مشابهت‌سازی‌های زیادی بین اسامی و کنایه‌های سریال با مذاکره‌کنندگان هسته‌ای ایران سوق داده و دوباره صدای اعتراض مقام‌های دولتی بلند شده است.

سایت‌های نزدیک به اصولگرایان از جمله مشرق نیوز می‌گویند دولت صدا و سیما را برای سانسور بخش‌هایی از این سریال زیر فشار گذاشته و بطور مشخص اشاره می‌کنند به علت تاخیر ۴۵ دقیقه‌ای در پخش قسمت پنجم سریال. گفته شد تلویزیون مجبور شده در جایی از سریال جمله "یک جاسوس در تیم مذاکره کننده وجود دارد" را حذف کند و به جای آن گفته شود "پای یک منبع بزرگ‌تر در میان است".

نکته حائز اهمیت این است که فردای پخش قسمت پنجم، نسخه سانسور نشده سریال در سایت مشرق نیوز و سایت‌ها و رسانه‌های نزدیک به اصولگرایان منتشر شد.

سریال پرونده‌ها و مسائل دیگری را نیز باز می‌کند و به تنش میان ایران و بریتانیا برسر نفتکش‌ها می‌پردازد و گرفتن نفتکش بریتانیایی را نمایش "اقتدار" ایران نشان می‌دهد و از زبان مقام‌های امنیتی و سپاهی شعارها و سخنانی گفته می‌شود که به نوعی بازگو کننده مواضع آیت‌الله خامنه‌ای درباره دشمنی کشورهای غربی با جمهوری اسلامی است و درکنار این شعارها، در جریان تعقیب و گریزها یا هنگام برخورد با گروهی که قصد کشتن یک مقام روس دارند، از تم موسیقی جیمزباند استفاده می‌شود تا بیننده در کنار دیدن یک سریال امنیتی و جاسوسی شاهد صحنه‌های تعقیب و گریز و درگیری‌های سینمایی اکشن باشد.‎


واکشن‌ها به گاندو ۲

در قسمت ششم سریال، یک مقام ارشد امنیتی (با بازی داریوش فرهنگ)از سهل‌انگاری تیم مذاکره کننده هسته‌ای عصبانی می‌شود و بدون نام بردن از وزیر خارجه یا رئیس جمهور سخنانی شبیه گفته‌های آنها درباره اهمیت برجام و باز شدن قفل روابط ایران با کشورهای خارجی و بهبود شرایط مالی و اقتصادی ایران را بیان می‌کند و می‌گوید خبری از گشایش اقتصادی نبود وبارها تذکر و هشدار دادیم اما توجه نکردند و تلویحی وزارت خارجه را برای این "سهل انگاری" نکوهش می‌کند.

با پخش این قسمت محمدجواد ظریف در اینستاگرام متوسل به شعری از حافظ شد و نوشت "برای رعایت مصالح، دم از پاسخ به نارواها فرو بسته‌ام". به نظر می‌رسد او برخلاف سری نخست سریال، این بار به آیت‌الله خامنه‌ای نامه ننوشته و این‌بار از دست‌اندرکاران این سریال به " پیشگاه عدل خدا" شکایت می‌برد و می‌گوید"در آنجا حاشیه امنی نخواهید داشت".

عباس صالحی وزیر ارشاد هم در توئیتی از پخش این سریال انتقاد کرد و با اشاره به نزدیک بودن انتخابات ریاست جمهوری نوشت: "مسوولان، چپاولگر اموال عمومی و جاسوس خارجی هستند! آیا با این سطح از تبلیغات منفی، در تدارک مشارکت حداکثری هستند؟". مدیرکل روابط عمومی صدا و سیما در پاسخ به انتقاد وزیر ارشاد گفت ۹۹ درصد این سریال نمایش اقتدار است و یک درصد آن تلنگر به مسولان نظام در پروژه نفوذ دشمن است و تهیه کننده سریال هم با اشاره به فیلم‌هایی که مجوز انتشار گرفته‌اند، سخنان وزیر ارشاد را "خجالت‌آور" خواند.

علی جنتی وزیر سابق ارشاد نیز در توئیتی به صدا و سیمای ایران پیشنهاد کرد سریالی درباره شیوه‌های نفوذ جاسوسان اسراییلی در نهادهای اطلاعاتی و امنیتی بسازند که چگونه بخشی از مرکز مهم هسته‌ای نطنز را منفجر کردند و هزاران سند سری را به سرقت بردند و محسن فخری‌زاده را کشتند.

درباره بازیگران ثابت اینگونه آثار سینمایی و سریال‌های امنیتی نیز حرف و حدیث کم نیست. علی فاتحی فیلمساز ساکن پاریس با اشاره به سابقه فعالیت هنری وحید رهبانی در نقش محمد، می‌پرسد کسی که "بولتن نیوز" سایت نزدیک به مقام‌های امنیتی به او اتهام جاسوسی برای آمریکا یا اتهام بهایی بودن می‌زد و حتی از حمایت او از جنبش سبز انتقاد می‌شد، چگونه سر از سریال‌های امنیتی درمی‌آورد و بازیگر این‌گونه سریال‌ها می‌شود.

از 'عجله' صدا و سیما تا 'عجله' آیت‌الله خامنه‌ای

آیت‌الله علی خامنه‌ای در پیام نورزی‌ امسال با صراحت بیشتری از توافق برجام انتقاد کرد و با وجود این‌که روند مذاکرات هسته‌ای در دولت محمود احمدی نژاد و حسن روحانی چند سال طول کشید و گفته می‌شود آقای خامنه‌ای در جریان توافق بوده، آن را عجولانه خواند و گفت در این توافق "عجله" کردیم، او همواره به پروژه نفوذ دشمن در بین مقام‌های کشور هشدار می‌دهد، از این رو می‌توان سریال گاندو را با مضمون و پرداختی که دارد، در چنین قالبی تعبیر و تفسیر کرد و این پروژه را همگام با دیدگاه‌های رهبر ایران ارزیابی کرد بخصوص که داستان عملیات ضد جاسوسی در سریال، در دست "جوانان انقلابی" است و آنها نقش محوری را در شناسایی به اصطلاح " پروژه نفوذ" در کشور برعهده دارند و از این منظر سریال گاندو با چنین رویکردی باید قبل از انتخابات پخش می‌شد و در زمان مناسب پخش می‌شد برای همین با "عجله" به پخش‌رسید.

از سوی دیگر حسن روحانی در آذرماه سال ۹۳ هشدار داده بود که جمع " سرمایه، سایت، روزنامه، خبرگزاری، توپ و امکانات نظامی" در یک محموعه خطرناک است و عملا این سریال گاندو نمونه‌ای از همین جریان است که نه تنها می‌تواند تائیدی بر سخنان رهبر حکومت باشد بلکه می‌تواند دستمایه یکسری اتفاق‌ها و جریان‌ها در انتخابات ریاست جمهوری باشد و در عمل روی مراکز تصمیم‌‌گیری کشور از جمله شورای نگهبان تاثیرگذار باشد و مهر تائیدی بر سیاست‌های سختگیرانه حاکمیت برای حذف منتقدان و مخالفان حکومت باشد و حتی باعث انصراف یا حذف افراد معتدل همچون محمدجواد ظریف برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری شود.



https://www.bbc.com/persian/iran-56522121
00343179
 
پست ها : 5574
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال نابساماني در حكومت

پستتوسط 00343179 » سه شنبه فبريه 14, 2023 1:07 pm

روحانی: برای مشکلات پیچیده کشور راه حلی جز همه پرسی نداریم / ۴ سوال اساسی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی وجود دارد؛ اگر یک رفراندوم گذاشته شود، تمام دعوا‌های جناحی و حزبی خیلی راحت حل می‌شود



  ۴ تا سوال اساسی در این ۴ مسئله وجود دارد که می‌شود آن را ۸ مسئله هم
کرد. اگر یک رفراندوم گذاشته شود که و این ۴ مسئله نوشته شود تمام دعوا‌ها و
مشکلات جناحی و حزبی خیلی راحت حل می‌شود


  آقای
روحانی اشاره نکرد که از نظر او چه مسئله مهمی باید به همه‌پرسی گذاشته
شود، اما توضیح داد که باید برای مدتی، بیشتر به اقتصاد توجه کرد و افزود،
اقتصاد ایران بیشتر سیاسی است و با سیاست خارجی و داخلی در هم تنیده است.
رئیس‌جمهوری
ایران در کتاب خاطرات خود نوشته‌ است که سال ۱۳۸۳، زمانی که دبیر شورای
عالی امنیت ملی بوده، درباره برنامه هسته‌ای ایران، پیشنهاد برگزاری
رفراندوم داده است: "با سران نظام مطرح کردم که چون مسئله هسته‌ای به نقطه
سرنوشت‌سازی رسیده، خوب است موضوع به رفراندوم عمومی گذاشته شود و از مردم
پرسیده شود که اگر موافق هستند، رای مثبت بدهند تا غنی‌سازی آغاز شود و
پیامدهای احتمالی آن را هم ملت بپذیرد."
پرداخت
یارانه و پرونده هسته‌ای، دو تحول مناقشه‌برانگیز سال‌های گذشته، از
موضوعاتی بوده که مقام‌ها و چهره‌های سیاسی ایران خواستار برگزاری همه‌پرسی
درباره آن‌ها شده بودند. پنج سال پیش محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهوری وقت
خواستار برگزاری

رفراندوم درباره یارانه‌ها شد. جمعی از چهره‌های سیاسی ایران از جمله

میرحسین موسوی، آخرین نخست‌وزیر ایران و از سران مخالف نتیجه انتخابات
سال ۱۳۸۸ هم خواستار برگزاری رفراندوم درباره سیاست خارجی و پرونده هسته‌ای
ایران شده بودند.
فروردین
۱۳۵۸ در اولین همه‌پرسی جمهوری اسلامی ایران، نظام جمهوری اسلامی به
همه‌پرسی گذاشته شد. بعد از آن دو مرتبه در سال‌های ۱۳۵۸ و ۱۳۶۸ قانون
اساسی و بازنگری آن به رأی عمومی گذاشته شده است.
_________________________________
آقای
روحانی در همایش 'اقتصاد ایران، راهکارهای دستیابی به رشد پایدار' درباره
پرونده هسته‌ای ایران گفت: "کشور با انزوا نمی‌تواند رشد مستمر داشته
باشد."
او
از "اصول و آرمان‌ها" دفاع کرده اما در عین حال گفته است که "مگر کسی در
میز مذاکره بر سر اصول و آرمان‌ها بحث می‌کند؟ یک عده در توهمات زندگی
می‌کنند. دنیای امروز بحث منافع است."
به گفته آقای روحانی، در سیاست خارجی درباره اصول و آرمان‌ها بحث نمی‌شود؛ بلکه منافع دو طرف مطرح است.

https://www.entekhab.ir/fa/news/610226/
00343179
 
پست ها : 5574
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال نابساماني در حكومت

پستتوسط 00343179 » سه شنبه فبريه 14, 2023 1:32 pm



موضوعات رفراندوم جه مى تواند باشد؟


  نظر شوراي نگهبان، شرط لازم انجام همه‌پرسي نيست اما با اين حال
 كدخدايي، سخنگوي شوراي
نگهبان گفته است كه اين نهاد با همه‌پرسي موافق است.


نظر شوراي نگهبان، شرط لازم همه‌پرسي نيست
اصل 59 قانون اساسي بعد از تاكيد رييس‌جمهور تبديل به موضوع روز شده است. طوري كه روز گذشته كدخدايي، سخنگوي شوراي نگهبان گفته است كه اين نهاد با همه‌پرسي موافق است. در گفت‌وگو با مجيد انصاري، فعال سياسي اصلاح‌طلب از مراحل قانوني و مصاديق عملي رفراندوم سوال كرديم.



موافقت شوراي نگهبان با همه‌پرسي در اجرايي شدن اين طرح چقدر اهميت دارد؟

موافقت يا عدم موافقت شوراي نگهبان در بحث همه‌پرسي، شرط لازم نيست. از اين وجه كه شوراي نگهبان، حافظ قانون اساسي است، دفاع آقاي كدخدايي از اصل 59 قانون اساسي دفاع به موقعي است. به طور انتزاعي نمي‌توان گفت همه‌پرسي در شرايط فعلي خوب است يا نه؛ بلكه بايد مصداق همه‌پرسي مورد بحث قرار گيرد. آقاي روحاني به طور كلي به اين ظرفيت قانون اساسي اشاره كردند. در فضاي سياسي عده‌اي مخالفين دولت فضاسازي منفي كرده و صحبت رييس‌جمهور را به عنوان رفراندوم بر سر تغيير نظام و امثالهم تعبير كردند. در حالي كه چنين بحثي مطرح نبوده است. در فصل پنجم قانون اساسي بر حق حاكميت مردم تاكيد مي‌شود. در اصل 57 قواي حاكم در جمهوري اسلامي ايران را ذكر شده است كه مستقل از يكديگر زيرنظر ولايت مطلقه امر انجام وظيفه مي‌كنند. طبق اصل 58 قانونگذاري از طريق نمايندگان مجلس شوراي اسلامي صورت مي‌گيرد. اصل 59 يك استثنا بر اصل 58 آورده است كه اعمال قوه مقننه در مسائل بسيار مهم اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي مي‌تواند از طريق مراجعه مسقيم به آراي عمومي باشد. به اين معنا مي‌تواند قانونگذاري از طريق مراجعه مستقيم به آراي مردم صورت بگيرد. بنابراين ممكن است در موضوعات مهم و اساسي كه جامعه روي آن حساس است، براي استحكام كار و تعيين تكليف به رفراندوم روي بياوريم. البته بايد دو‌سوم نمايندگان آن را تصويب كنند. در مجموع اين ظرفيت بسيار خوب است.

در چه موضوعاتي مي‌توان به نظر مستقيم افكار عمومي مراجعه كرد؟ به نظر شما مهم‌ترين مصاديق عملياتي براي اجرايي شدن رفراندوم در شرايط فعلي چيست؟

چند سال پيش در يكي از كشورهاي اروپايي بر سر مساله يارانه‌ها اختلاف‌نظرهايي وجود داشت و نهايتا موضوع به رفراندوم گذاشته شد. اتفاقا اكثريت مردم آن كشور با پرداخت يارانه نقدي مخالفت كردند. در ژاپن براي كاهش ساعات كار بعد از جنگ جهاني دوم رفراندوم برگزار شد كه مردم اين كشور با كاهش ساعات كار مخالفت كردند. اين ظرفيت در كشورهاي ديگر هم وجود دارد. قانونگذاري در مورد مسائل داراي اهميت ويژه به مردم واگذار شده و چنين قانوني از استحكام بيشتري برخوردار مي‌شود. اختلاف‌نظر‌ها بعد از رفراندوم از بين مي‌رود. ما نيز مي‌توانيم از اين ظرفيت استفاده كنيم. در حال حاضر موضوعات مهمي از جمله قانون انتخابات و مساله نظارت استصوابي كه در كشور مورد اختلاف بوده، مي‌تواند موضوع رفراندوم باشد. قانون انتخابات به لحاظ اهميت مي‌تواند از طريق مراجعه مستقيم به آراي مردم تامين شود. تاكنون قانون انتخابات را نمايندگان تصويب مي‌كردند و هر دوره متاسفانه سعي مي‌كردند با قانون انتخابات عرصه رقباي آينده خود را تنگ‌تر كنند. فاصله زماني كه پيش از كانديداتوري بايد افراد استعفا دهند كه در ابتداي امر اصلا مطرح نبود، تبديل به دو ماه و سپس شش ماه شد. بخش‌هايي مهم از قانون انتخابات مي‌تواند از جمله موارد سياسي‌اي باشد كه مستقيم به آراي مردمي گذاشته شود. اين مساله كه آيا رجل سياسي فقط به مردان اشاره دارد يا نه. از اين رو مواردي از قانون انتخابات رياست‌جمهوري را مي‌توان به رفراندوم گذاشت. در موضوعات اقتصادي مسائل بسيار مهمي از جمله مساله نظام پرداخت يارانه‌ها مي‌تواند به آراي عمومي گذاشته شود. در حوزه مسائل فرهنگي نيز مي‌توان از اين ظرفيت بهره برد. در واقع اصل 59 قانون اساسي ظرفيت مكملي براي نظام قانونگذاري كشور است كه در مقاطعي مي‌تواند پايان‌دهنده مشاجرات سياسي يا فصل الخطاب در قانونگذاري باشد.

فوايد برگزاري همه‌پرسي در مسائلي كه اشاره كرديد از نگاه شما چيست؟

به اين خاطر كه بعضا نمايندگان مجلس به سبب بافت سياسي‌شان قوانين مهمي را تغيير مي‌دهند، ممكن است از اين طريق بتوانيم ثباتي در برخي قوانين مادر كشور ايجاد كنيم. اصل 59 قانون اساسي ابدا ربطي به همه‌پرسي تغيير نظام و ساختار ندارد. در قانون اساسي همه‌پرسي ديگري مربوط به اصل 177 داريم كه به بازنگري قانون اساسي اشاره دارد. در آنجا هم در موارد ضروري با راهكار خاصي مقام معظم رهبري بعد از مشورت با مجمع تشخيص مصلحت نظام طي حكمي با اصلاح قانون اساسي موافقت مي‌كنند و نمايندگان شوراي بازنگري به شكل خاصي انتخاب مي‌شوند و نهايتا نظر گروه منتخب به رفراندوم گذاشته مي‌شود كه اكثريت مطلق بايد راي بياورد. در همان اصل هم موضوعاتي استثنا شده است. مسائلي چون اسلاميت، جمهوريت و ولايت امر و دين اسلام به عنوان مذهب رسمي، حتي از طريق تغيير قانون اساسي نيز قابل تغيير نيست. بنابراين ديگر نبايد بحث را سياسي كرد. من نمي‌دانم كساني كه با رفراندوم مخالفت مي‌كنند، آيا توجه دارند كه اين امر مخالفت با قانون اساسي است .

به لحاظ تحليلي هم مخالفت‌هايي شده است. سعيد حجاريان و غلامحسين كرباسچي عنوان كرده‌اند كه طرح اين موضوع از سوي رييس‌جمهور اشتباه بوده است. نظر شما چيست؟

اين بحث انحرافي است. رفراندوم به تنهايي قابل بررسي نيست. بايد ببينيم در چه موضوعاتي مي‌خواهيم رفراندوم بگذاريم. آقاي روحاني گفته است كه در موارد مختلف نياز به دعوا و مشاجره نيست مي‌توان از آراي مردم بهره برد. اين موضوعات تنها در حوزه قانونگذاري است؛ نه تغيير ساختار نظام. هر آنچه در اختيار قوه مقننه است ممكن است از طريق همه‌پرسي قانونگذاري شود كه البته قيد مسائل بسيار مهم هم آمده است. لذا اينكه طرح اين موضوع از سوي رييس‌جمهور اشتباه بوده يانه، من اطلاع ندارم. من مباحث آقايان را نخوانده‌ام. البته عده‌اي برداشت نادرستي از رفراندوم در مفهوم اصل 59 دارند.

در مورد مسائل اقتصادي رفراندوم مي‌تواند مفيد باشد؟

بستگي به اين دارد كه چه موضوعي باشد. به نظر من اگر ابتداي دولت يازدهم راجع به چگونگي پرداخت يارانه‌ها در نظام اقتصادي از مردم سوال مي‌شد، مفيد بود. مجلس و دولت اكنون به اين نتيجه رسيده‌اند كه اين روش پرداخت يارانه‌ها بسيار ناكارآمد است اما هيچكدام قدرت تصميم‌گيري قطعي نسبت به اجراي آن را ندارند. در حالي كه به نظر مي‌رسد در ابتداي دولت يازدهم اين زمينه وجود داشت و مي‌توانستيم اين مساله را براي هميشه تعيين تكليف كنيم.

نحوه اجرايي شدن رفراندوم در شرايط كنوني چيست؟

در مورد چگونگي اجراي اصل 59 قانون اساسي نيازمند به قانون عادي هستيم. چون در اين اصل فقط موضوع امكان مراجعه به آراي عمومي مطرح شده و تاكيد كرده كه درخواست مراجعه بايد به تصويب دو‌سوم نمايندگان برسد اما در اين اصل مشخص نشده چه كسي بايد درخواست كند. آيا رييس‌جمهور، رهبري يا نمايندگان مجلس بايد درخواست بدهند؟ چون امر قانونگذاري است، در قالب لايحه بايد باشد يا طرح؟ به هر حال چگونگي مراجعه به آراي عمومي، نياز به وضع قانون عادي دارد و تا آن موقع مبهم است كه چگونه بايد درخواست داده شود. آقاي روحاني اگرچه در اين‌باره صحبت كرد اما مصداقي ذكر نكرد و اخيرا هم كه آقاي كدخدايي از موافقت شوراي نگهبان صحبت كرده، مشخص نشده كه چه مسائلي مدنظرشان بوده است. در اين خصوص بايد از كلي‌گويي پرهيز كرده به مصاديق اشاره كرد.

https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/98120/
00343179
 
پست ها : 5574
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال نابساماني در حكومت

پستتوسط 00343179 » سه شنبه فبريه 14, 2023 3:40 pm


باور ایمانی انتظار و ظهور را قربانی هوس های سیاسی تان نکنید

مومن از یک سوراخ چند بار گزیده می شود؟
باور ایمانی انتظار و ظهور را قربانی هوس های سیاسی تان نکنید

غلامرضا بنی اسدی: این که رای به فلانی باعث عذاب است و مثلا رای به فلانی بهشت را به اسم انسان سند می زند آیا وهن قانون و شرع نیست؟ به بازی گرفتن اعتقاد به انتظار و ظهور آیا نباید ما به ازایی داشته باشد در کشور امام زمان؟ آیا غریب تر از حضرت ایشان داریم که هرچیز را به نام با عظمت ایشان گره می زنند؟ یکی به این علامه ها بگوید که ما به ازای سخنان شما نه تنها شما را به مقصود نمی رساند که مردم را از مقصد و مقصود انتظار و باور امامت دور می کند.

غلامرضا بنی اسدی: خدا امام زمان را و مکتب انتظار را از شر برخی زبان ها و نگاه ها نگهدارد. این اولین گزاره ای است که از ذهنم می گذرد وقتی می خوانم فلان سخنران محافل مذهبی، آزموده ای سراسر خطا را دگر باره دارد می آزماید. آمین هم می گویم به این دعا تا ادعا داران را سرجایش بنشاند چون وقتی سرجای خود نیستند سخنانی چنین می گویند. شاید اگر به اندازه دانش و معرفت شان تریبون می یافتند چنین راحت هر سخن نسنجیده و ناآزموده ای را به عنوان یک گزاره صریح در نهاد جان و باور مردم نمی کاشتند.

معلوم است که میدان در اختیار، هزار برابر معرفت شان است که تا کم می آورند پای باور و ایمان مردم را به میان می آورند و چون خطای شان هم آشکار شد به اندازه یک در هزار نقشی که در تخریب باور مردم داشتند به جبران برنمی خیزند.

یاد مان نرفته است قصه بافی های آنچنانی در انتخابات ۱۳۸۴. یادمان نرفته ماجرای خواب فلان شهروند خوزستانی و اعای بزرگ و غیرقابل اندازه گیری فلان مرحوم در باره این که «ذات مقدس امام زمان دارند برای موفقیت.... دعا می کنند» بعد هم کسی از این بزرگوار نپرسید که امام زمان مگر عالم به کون و مکان نیستند؟ چطور برای موفقیت کسی دعا می کنند که چند صباحی دیگر او را مسحور و منحرف خواندید و نه از ساحت امام زمان و نه از مردم برای آشفتگی ذهن شان، عذر نخواستید؟

آن بزرگ دیگری، مادر مرده راننده تاکسی را به خوابش آورد تا به فلانی رای دهد و دیگر از الهام خدا در کلام او گفت در خطبه نماز جمعه که بخشی از نماز است! آن ماجرا به سرانجامی رسید که همه می دانیم. آنچه را نمی دانیم این است که باز با چه رویی هم اندیشان همان حضرات باز به میدان آمده و نه از دعای امام که از ظهور حضرت شان سخن به میان می آورند و آن را به انتخابات گره می زنند! خدا بخیر کند.

به همین نکته بدیهی هم فکر نمی کنند که هرکه تا کنون رئیس جمهور شده، قبل از آنکه مردم به او رای دهند، شورای محترم نگهبان او را تایید کرده است آن هم با حضور ۶ محتهد عادل و ۶ حقوقدان فاضل. اگر ما به گواهی و تایید اینان اعتماد نکنیم پس به چه کسی باید اعتماد کنیم؟ این که رای به فلانی باعث عذاب است و مثلا رای به فلانی بهشت را به اسم انسان سند می زند آیا وهن قانون و شرع نیست؟ به بازی گرفتن اعتقاد به انتظار و ظهور آیا نباید ما به ازایی داشته باشد در کشور امام زمان؟

آیا غریب تر از حضرت ایشان داریم که هرچیز را به نام با عظمت ایشان گره می زنند؟ یکی به این علامه ها بگوید که ما به ازای سخنان شما نه تنها شما را به مقصود نمی رساند که مردم را از مقصد و مقصود انتظار و باور امامت دور می کند. یک بار آزمودید و نتیجه اش را دیدید. دگر باره چرا سرانگشت در سوراخی می کنید که بیش از این گزیده شده اید؟ مگر خودتان نمی گویید مومن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود؟ سوراخ را درست تشخیص نمی دهید یا به ایمان تان باید به تردید نگریست؟!

https://www.entekhab.ir/fa/news/610519/



درمورد پاسخگویی ۴ ساعته‌ی رئیس سازمان انرژی اتمی به سئوالات طیف‌های مختلف در میزگرد «انتخاب» در کلاب هاوس؛
سایرین از علی اکبر صالحی بیاموزند


غلامرضا بنی اسدی: صالحی را به عنوان سرمایه‌ای علمی- اعتقادی در تراز ملی باید قدر دانست و مشی پاسخگویی او را نیز باید از دیگر مسئولان انتظار داشت. این می‌تواند به ارتقای اطلاع مردم بیانجامد و اعتماد شان را ضریب دهد و همراهی شان را بسان «سرمایه اجتماعی» در اختیار کشور قرار دهد.

غلامرضا بنی اسدی: ما کشوری و ملتی ثروتمند هستیم. نه فقط به خاطر نفت و گازی که خدا زیر پای مان قرار داده است. نه تنها برای معادن و دیگر سرمایه‌های طبیعی بلکه بیشتر به خاطر انسان‌های دانشمند و توانا و صاحب ظرفیتی که در میان مان کم نیستند، اگر چه برخی‌ها کم می‌بینند.

یکی از این سرمایه‌های ارزشمند یک دانشمند هسته‌ای است. یک دیپلمات هسته ای. یک سیاستمرد هسته ای. یک مدیر هسته ای. یکی از مردان در شمار تیم مذاکره کننده ایران که در کلامِ حضرت آیت الله خامنه‌ای تعریفی چنین یافته اند؛ «من هیئت مذاکره کننده را- همین دوستانی که این مدت زحمات را بر عهده گرفته اند- هم امین می‌دانم. هم غیور می‌دانم. هم شجاع می‌دانم. هم متدین می‌دانم. این را همه بدانند.»

درس گرفته از این نگاه کلان رهبر فرزانه انقلاب، دکتر علی اکبر صالحی را واجد این صفات برجسته و انسانی صادق و صریح و به عنوان «سرمایه‌ای ملی» می‌توان نامید. برای این «انگاره» هم دلایل پرشمار است و آخرینش همین تسلط بر حوزه کاری، دانش بالا، صداقت حرفه‌ای و شیوه صبورانه و تعاملی او در در میزگرد چهار ساعته «انتخاب» در کلاب هاوس است. چیزی که می‌توان به عنوان یک «الگو» برای دیگر مسئولان و مدیران هم بدان توجه داد و خواست که دیگران هم به این وادی ورودی صریح و رو در رو داشته باشند. این می‌تواند نشانگر این باشد که ما «دانستن» را به شکل «واقعی» حق مردم می‌دانیم. برای ادای این حق هم باید در برابر پرسش‌های افکار عمومی بنشینیم و پاسخ بدهیم.

این که پرسش‌ها چقدر حرفه‌ای و تخصصی است نمی‌تواند و نباید مسئولان را از پشت میز پاسخگویی بلند کند. بدانند و بدانیم «آنجا که حق هم با مردم نباشد، باز مردم حق دارند» بپرسند. حق دارند بدانند. حق دارند نقد کنند. این که امام، مردم را «ولی نعمت» مسئولان خواندند، ضرورت پاسخگو بودن شان را تایید موکد می‌کند. دانسته هم باید به میدان گفتگو بیایند و براساس علم و اشراف به حوزه کاری سخن بگویند.

واقعیت این است که افکار عمومی، پاسخ‌هایی از نوع آنچه صالحی گفت را می‌طلبد. او هم – البته- مرد امروز و دیروز نیست. ریشه‌ای به عمق نیم قرن دارد در این حوزه چنان که خود می‌گوید از سال ۵۸ بدان اهتمام داشته و با دعوت شورای انقلاب، با تعدادی از اساتید دانشگاه شریف به شورای انقلاب رفته است. همین تجربه و دانش و همان صداقت و صراحت است که او را واجد صفاتی می‌کند که در بیان روشنگر رهبر انقلاب خواندیم.

باری، صالحی را به عنوان سرمایه‌ای علمی- اعتقادی در تراز ملی باید قدر دانست و مشی پاسخگویی او را نیز باید از دیگر مسئولان انتظار داشت. این می‌تواند به ارتقای اطلاع مردم بیانجامد و اعتماد شان را ضریب دهد و همراهی شان را بسان «سرمایه اجتماعی» در اختیار کشور قرار دهد.

https://www.entekhab.ir/fa/news/610716/ ... 9%86%D8%AF


متن گزیده اظهارات علی اکبر صالحی در میزگرد «انتخاب» در کلاب هاوس


علی اکبر صالحی، رییس سازمان انرژی اتمی با حضور در میزگرد «انتخاب» در کلاب هاوس گفت: ما از این بحث غیر قابل توجیه که انها اول شروع کنند یا ما اول شروع کنیم، عبور کردیم؛ این نویدبخش است. وی افزود: ظاهرا بن بست در برجام در حال شکسته شدن است.
Image
علی اکبر صالحی، رییس سازمان انرژی اتمی با حضور در میزگرد «انتخاب» در کلاب هاوس گفت: ما از این بحث غیر قابل توجیه که انها اول شروع کنند یا ما اول شروع کنیم، عبور کردیم؛ این نویدبخش است. وی افزود: ظاهرا بن بست در برجام در حال شکسته شدن است.

به گزارش «انتخاب»؛ گزیده سخنان دکتر صالحی در زیر می آید:

قرار است در هفته آینده در وین در حد فنی بحث شود.

مسائل فنی بحث محوری برجام در بستر مسائل حقوقی و سیاسی است.

جلسه امروز، باعث شده بستر سیاسی و حقوقی مرور شود.

فعلا چند قدمی جلو رفتیم.

بحث غیر قابل توجیه که انها اول شروع کنند یا ما اول شروع کنیم، و اینکه از آن عبور کردیم، نویدبخش است.

بن بست در حال شکسته شدن است.

ظاهرا بن بست اولیه شکسته شده، و این همانطور که عرض کردم نوید بخش است.

وقتی وارد مرحله فنی می شویم، یعنی مسئله دارد به گونه ای مدیریت می شود که آن بحث اول تو، اول تو، دارد دور زده می شود.

عده ای در کشور معتقدند که اساسا هسته ای برای چه می خواهیم و عده ای میگویند باید هسته ای شویم. ولی اگر به قبل از انقلاب برگردیم، در آن زمان توصیه شده بود که ایران باید در عرض 20 سال، 20 نیروگاه مثل نیروگاه بوشهر داشته باشیم؛ این توصیه براساس توجیهات اقتصادی و دیگر سبد انرژی انجام گرفته بود.

بحث هسته ای سیاسی شده و متاسفانه همه به آن از دریچه سیاسی نگاه می کنند.

در دنیا، 400 راکتور در حال فعالیت است که 390 گیگاوایت برق تولید می کند.

109 راکتور دیگر برنامه ریزی شده.

329 نیروگاه دیگر پیشنهاد شده؛ پس جهان دارد به همان سمت می رود.

چین 47 نیروگاه دارد و ده ها راکتور دیگر دارد می سازد.

کانادا گفته باید تا سال 2050 بر تولیدات انرژی هسته ای مان بیافزاییم.

کل بودجه ی هزینه شده در صنعت هسته ای، در سی سال گذشته، هفت میلیارد دلار شده است؛ می شود سالی به طور متوسط 230 میلیون دلار که در دل این 230 میلیون دلار، یک نیروگاه بوشهر است که پنج میلیارد دلار ارزشش است.

ارزش افزوده ای که نیروگاه بوشهر ایجاد می کند، سالی 600 میلیون دلار می تواند برق صادر کند، یعنی در 10 سال می تواند هزینه ها را برگرداند؛ عمر نیروگاه 60 سال است.

بحث چالش ما با غرب هسته ای نبود؛ از روزی که انقلاب شد، چالش ما با غرب شروع شد.

اقای بلینکن گفته بود چین دشمن ماست، تحلیلش این بود که چین دارد نظمی که بعد از جنگ جهانی دوم برقرار کردیم، اخلال می کند.

الان جمهوری اسلامی هم دارد نحوه حکمرانی جدیدی در این شرایط ارائه می دهد.

ظاهرا بن بست در برجام در حال شکسته شدن است.

امریکا باید به این عقلانیت برسد و احتمالا رسیده که هر چه بیشتر به جمهوری اسلامی ا فشار اوردید، قوی تر شد.

چه دوست چه دشمن معترف است که هر کشور دیگری جای ایران بود با این همه فشار در این دهه های اخیر، دوام نمی آورد.

بینی و بین الله، ایا ایران در عرصه بین المللی ضعیف شده یا قوی شده ایم؟ قطعا قوی تر شده ایم.

کشورهای اطراف ما استقلال سیاسی ندارند، حتی قوی ترین همسایه ما؛ او ایا استقلال سیاسی دارد؟

الان یک تکان به همسایه ما دادند، ببینید چه بلایی سر ارزش آمد.

ایران کلید طلایی منطقه است؛ اگر قفل منطقه را می خواهند باز کنند؛ کلید، ایران است.

فکر می کنم امریکا به این رسیده که حاکمیت ملی ایران را به رسمیت بشناسد.

اینطور نیست که همه ی کشورهای دنیا روی صنعت هسته ای متفق القول باشند، اما عمدتا دارند به این سمت می روند.

اما در آلمان، گرین ها (سبزها) مخالف انرژی هسته ای هستند، الان در سوئد هم این مشکل وجود دارد.

مذاکرات با طرف امریکایی نیست، مذاکرات در چارچوب 1+5 است؛ اژانس در مذاکرات حضور ندارد، اژانس مجری بحث پادمان است.

از طرف سازمان انرژی اتمی، دوستان ما در مذاکرات حضور خواهند داشت.

انقدر برجام را کوباندند که آن را از حیز اعتبار در ایران انداختند؛ اخر چرا؟ دستاورد بزرگ و باارزشی بود.

چرا تیر را به پای خودمان شلیک می کنیم؟

چرا همصدا با اسرائیل برجام را می کوبید؟

انرژی هسته ای، هم جنبه ی اقتصادی اش برای ما مهم است، همه جنبه ی اقتدارافرینی و فنی قضیه

بدهی زیادی به روسیه داریم، اما همچنان به همکاری هسته ای شان با ایران ادامه داده اند.

امریکایی ها می گفتند برای تولید سوخت 20 درصد بلوف می زنید، اما دیدیم که ایران ساخت. امریکایی ها حیرت زده شدند.

سیاست هسته ای زمان شاه را قبول داریم؛ در شورای انقلاب هم درمورد آن بحث شد؛ در زمان مرحوم آقای بازرگان؛ در مورد بحث هسته ای، گفتگو شد.

با تعدادی از اساتید دانشگاه شریف به شورای انقلاب رفتیم، دعوت شدیم در سال 58 درمورد بحث هسته ای سخن بگوییم؛ جمع بندی شد که ماه نیروگاه هسته ای را می خواهیم؛ اما المان ها گذاشتند رفتند، درحالیکه پولش را پیش از انقلاب پیشاپیش گرفته بود.

عده ای در اول انقلاب بودند که انرژی هسته ای نمی خواستند، اما جمع بندی چیز دیگری بود و عمدتا موافق بودند.

فرصت های از دست داده بابت تحریم ها را کتمان نمی کنم.

فرمودند که بعضی اساتید به خاطر تحریم، نمی توانند مقاله چاپ کنند اما بروید isi را ببینید؛ ما از همه کشورهای منطقه، مقالات علمی مان بیشتر است.

ما از نظر صنعتی عقبیم، ولی از لحاظ علمی و فناوری خوب داریم کار می کنیم.

تا قدرت نداشته باشیم، جای چانه زنی نداریم؛ اقتدار افرینی یعنی این. الان چرا می گویند 20 درصد غنی سازی را بگذارید کنار؟

خط قرمز می دانید کی تعیین می شود؟ خط قرمز در جنگ اراده ها تعیین می شود؛ ما الان با عقلانیت کار کردیم.

ما یک کشور صاحب عقلانیت سیاسی هستیم؛ اینطوری نیست که برویم سرمان بخورد به دیوار.

اینکه امام جنگ را متوقف کرد، عاقلانه بود؛ اما این جام زهر تبدیل به این شد که صدام از ته چاه بیرون آمد و ایران عزتمند شد.

امریکا می داند که نمی تواند با ایران پنجه به پنجه بیندازد.

ما هیچ کدام از حقوق هسته ای را نباید رها کنیم.

بینی و بین الله، ایا واقعا از لحاظ اجتماعی ایران با کره شمالی و شوروی قابل مقایسه است؟ ایا همان شیوه حکمرانی را داریم دنبال می کنیم؟

من میگویم فرض کنید در داخل، مدیریت 100 درصد و عالی باشد، اما اگر روابط بین الملل، داد و ستد و اقتصادی بین المللی کار نکند، باز ما در داخل مشکل خواهیم داشت.

در مسیر گفتگو برای احیا برجام هستیم؛ رو به جلو داریم حرکت می کنیم؛ قبل از این با بن بست مواجه بودیم؛ الان دارند متوجه می شوند که حفظ این بن بست هیچ عایده ای برای هیچکس ندارد.

هیچ عاقل منصف و عدالتجویی نمی پذیرد که بن بست بر سر برجام به نفع منطقه، امریکا و یا ایران است؛ قطعا به نفع ایران هم نیست.

به نظر می رسد این بن بست شکسته شده؛ ما در یک مسیر همواری داریم قرار می گیریم؛ امیدواریم.

من نسبت به احیای برجام خوشبین هستم.

پرونده pmd بسته شد؛ یک ادعاهایی علیه ایران مربوط به قبل از سال 2003، بود اما بحث پی ام دی بسته شده.

چون ما درمورد بحث پی ام دی، مشکلی نداریم، برای همین به آژانس اجازه دسترسی دادیم؛ دوباره امدند در دوره ترامپ آن را احیا کنند، ادعاهایی که می شود در همین راستا است.

بحث مذاکرات با امریکا، اولین بار در عمان انجام گرفت؛ دو جلسه بیشتر فرصت نشد که این مذاکرات را برگزار کنیم، درحالیکه می توانستیم به جمع بندی برسیم.

از رهبری اجازه گرفتیم مذاکره با آمریکا را از طریق عمان انجام دهیم؛ در زمان انتخابات امریکا، تیم اوباما دنبال برگ برنده بود، اقای دکتر احمدی نژاد که مکلف شده بودند مذاکرات «ترک 2» و 1+5 را مدیریت کنند، اما ایشان استنکاف کردند، لاجرم ما مجبور بودیم با اقای جلیلی هماهنگ باشیم، برای همین با دست انداز روبرو شدیم و یک سال طلایی را از دست دادیم.

نتیجه مذاکره با آمریکا در عمان این شد که امریکایی ها پذیرفتند حق غنی سازی ایران را به رسمیت بشناسند.

ویلیام برنز گفته بود که ما حاضریم غنی سازی ایران را بپذیریم، اما ایران هم نگرانی ها را رفع کند.

اینکه می گویند بحث برجام در حوزه های دیگر با امریکا قابل تکرار است، باید بگویم مشکل، دیوار بلند بی اعتمادی بین دو کشور است؛ امریکا و ایران هر کدام دلایل خاص خود را دارند.

من فکر می کنم دلایل ما البته به حق است، وقتی بحث مرحوم مصدق را بررسی می کنیم، می بینیم که ضربه ی مهلکی به ایران بود.

این دیوار بی اعتمادی با امریکا باید برچیده شود، نمی توانیم از مسائل سیاسی شروع کنیم برای برداشتن این دیوار؛ می شود از مسائل اجتماعی و ... شروع کرد؛ اگر بسترسازی ایجاد شود، راه باز می شود.

ما مشکلی نداریم که با امریکا روابط اقتصادی داشته باشیم؛ قبل از کلینتون روابط اقتصادی مان خوب بود.

اگر بسترسازی با امریکا انجام بگیرد، دیوار بی اعتمادی هر چه کوتاه تر شود، ان وقت زمینه سازی برای مذاکرات سیاسی آماده می شود.

هیچکس نیامده بگوید مذاکره الی الابد ممنوع است، اما مذاکره شرایط خودش را می خواهد؛ هر وقت شرایطش فراهم شود و زمینه سازی ایجاد شود، می شود از فرصت ها استفاده کرد.

بازگشت کامل به تعهداتی که ما داریم، زمان بر است اما می توانیم همان لحظه «فیریز» (متوقف) کنیم.

برگشتن به تعهداتمان مثل برچیدن بعضی سانتریفیوژها، 2 تا 3 ماه طول می کشد.

برجام، برجام است؛ برای باقی مسائل باید اعتمادسازی شود.

در داخل درمورد پذیرفته شدن حق غنی سازی ایران توسط آمریکا تشکیک می کنند، اما سند این ماجرا وجود دارد؛ نامه اش را داریم.

پنج بعلاوه یک که دکتر جلیلی مذاکره می کردند، چطور مذاکره می کردند؟ مثلا هیچی واگذار نکنند، اما همه چیز بگیرند؛ این ایده ال برای همه است؛ مگر ما مخالف این هستیم؟ قطعا نه؛ اما چرا 5 سال مذاکره ایشان طول کشید؟ یک زمان بود که اقای دکتر لاریجانی توافقی با 1+5 بکنند که با توافق فعلی اصلا قابل مقایسه نیست.

ما در برجام محدودیت هسته ای را پذیرفتیم، اما هیچ چیز را واگذار نکردیم.

ترامپ آمد گفت این بدترین توافق تاریخ امریکا بوده است.

برجام هست، بخوانیدش.

در بحث اراک، می گوییم در لوله بتن ریختیم و لوله مشابه داریم و اینها را می توانیم در دو ماه عوض کنیم؛ اما اینها می آیند با فتوشاپ در چاله ی راکتور سیمان می ریزند. این انصاف است؟

به جای اینکه برخی دوستان حرف ما را قبول کنند، حرف امریکایی ها را قبول می کنند.

با صنعتی که فاتحه اش خوانده شده یا واداده شده، چگونه در عرض سه ماه، ما 50 کیلو غنی سازی اورانیوم داشته ایم؟

20 درصد را در عرض 24 ساعت راه انداختیم.

در خصوص معیشت و مسائل اقتصادی باید بگویم من در جایگاهی نیستم که این مسائل را شرح بدهم، مسئولیت من تحویل فناوری هسته ای به نسل بعدی است.

درکم این است که بخش قابل توجهی از فشار اقتصادی ناشی از حرکت ظالمانه آمریکاست، وقتی می آید جلوی مراودات مالی را می گیرد، دلار انطور بالا می رود.

بعد از برجام قرار شد با چین بر سر راکتورهای کوچک همکاری کنیم، الان هم با چین همکاری داریم.

در چارچوب سند 25 ساله، همکاری های هسته ای با چین گسترش خواهد یافت.

رهبری یک فرمان نه ماده ای درمورد برجام صادر کردند که 4 بندش به سازمان انرژی اتمی برمی گشت که ما انجام دادیم.

برجام در نهایت اینطوری شد که انها همه تحریم های مذاکره شده را بردارند، ما هم همه ی فعالیت هایی که قرار بود محدود شوند را محدود کنیم.

عراق یک مثال و نمونه ای در برابر ماست، دیدید که چه بلایی سرش اوردند؟ بعد از اینکه خون از جسد عراق خارج شد، امدند این کشور را نابود کرده و شخم زدند؛ بیست سال از جنگ گذشته، اما هنوز برقش را نمی تواند تامین کند و مشکلی با جهان خارج هم ندارد.

ببینید عراق حتی در بحث اب و اذوقه مشکل دارد.

امریکایی که 18 سال است در عراق است، چه گلی بر سر عراقی ها زده؟ ببینید چه بدبختی ای برای افغانستان به بار آورده اند.

چرا در کشور به جان همدیگر افتاده ایم؟ به جای اینکه دستمان در دست یکدیگر باشد. این آن را تخریب می کند. الان این مشکلات اقتصادی ما، مگر بعد از برجام، تورم ما یک رقمی نشد؟ مگر سرمایه گذاری ها انجام نشد؟ داشت فضا درست می شد.

به عنوان تحلیل می گویم؛ اینده ایجابی خواهد بود. شرایط بین المللی و تحولات لاجرم ایران را رو به جلو خواهد برد.

قبلا هم گفتم، بحث اول بایدن، بحث چین و روسیه است؛ تحولاتی که در روسیه و چین اتفاق افتاده باعث شده که امریکا نتواند یکه تازی خود را حفظ کند؛ مسئله امریکا این است که این دو کشور نظم فعلی جهانی را بهم نریزند.

این یک واقعیت است؛ ما که نمی خواهیم شعار بدهیم. آمریکا میخواهد این اتفاق را به تاخیر بیاندازد.

اولویت اول امریکا، ایران نیست، اما ایران یک عنصر مهم در خاورمیانه است، لذا اینده لاجرم طوری است که امریکا باید با ایران کنار بیاید.

با چین و روسیه، روابطمان روز به روز دارد بهتر می شود.

درمورد حادثه تاسیسات نطنز، هنوز یک جمع بندی متقن و مستند و دقیقی هنوز صورت نگرفته است.

خیلی بد است که برخی حقیقت را می دانند و حقیقت را دیده اند، اما آن را کتمان می کنند، ان هم به خاطر مسائل سیاسی

همه چیز را مباح می دانند تا به اهداف سیاسی خود برسند.

یک هفته صبر کنیم، بحث برجام مشخص می شود.

یک کمیته ای قبلا برای بحث هسته ای بود که متشکل از مسئولان عالی رتبه کشور بود. در این کمیته چارچوب تعیین می شد، بعد اقای ظریف به عنوان مذاکره کننده ارشد در آن چارچوب حرکت می کرد.

نتیجه آن کمیته این بود که در بحث احیای برجام هم کل در برابر کل حرکت کنیم (رفع کامل تحریم ها در قبال بازگشت به تعهدات).

مقایسه ایران با جامعه زمان شوروی منصفانه نیست.

همین کلاب هاوس، ایا واقعا نشان از یک نشاط سیاسی نیست؟

من نمی گویم ازادی های اجتماعی و سیاسی در ایران به صورت ارمانی است؛ من چنین ادعایی نمی کنم.

فکر میکنم از لحاظ داخلی و بین المللی، به نفع همگان است که هر چه زودتر بحث برجام حل شود، چراکه بحث های منطقه ای و بین المللی به سمت حل شدن می رود؛ این مسائل در هم تنیده ست.

دو نیروگاه جدید در بوشهر داریم می سازیم، خوب هم داریم جلو می رویم؛ روسیه هم خوب دارد همکاری می کند. قرار است هر کدام از این نیروگاه ها، آب شیرین کن هم داشته باشند، یعنی 400 هزار متر مکعب. این بوشهر و استان های همجوار را سیراب می کند.

در بحث همجوشی هسته ای، سرمایه گذاری خوبی در بحث نیروی انسانی و تحقیقاتی کرده ایم. در بحث پیشران هسته ای هم در ماه های اینده، خبرهای خوشی را اعلام خواهیم کرد.

در قران آمده، ای کسانی که ایمان اورده اید، چون با گروهی مخالف یا دشمن روبرو شدید، پایداری کنید و خدا را به یاد آوردید و نزاع نکنید.

متاسفانه بخش عمده ای از بی اعتمادی که ایجاد شده، به خاطر جنجال های داخلی است.

خدا رحمت کند فردوسی علیه الرحمه که رستم را افرید. حالا در کشور ما، همه می خواهند رستم شوند، اما ما همه با هم می شویم «رستم».

تنازع در کشور دارد ما را به فشل می کشاند، اگر سریع علاج نشود ، سرانجام خوبی برای کشور نخواهد داشت.

فرهیختگان و روشنفکران جامعه مسئله را تفهیم کنند و الام مردم را تخفیف دهند.

نیمه پر لیوان و امید را اگر ببینیم، قطعا بخشی از آلام مردم کم می شود.

ما باید قبول کنیم که ضعف داریم؛ ما حقوق بشرمان ایده ال نیست؛ اما ایا این شرایطمان با برخی کشورهای اطراف یکی است؟ ما می خواهیم اما به سمت ایده ال حرکت کنیم.

قطعنامه 598 نشان داد که کشور تصمیم مناسب را در زمان مقتضی می گیرد.

قبول کنید که بحث معیشت داشت جلو می رفت، اما امدند و فشار وارد کردند.

بیایید دست به دست هم بدهیم جلو برویم؛ عزیزان من، حکومت ایران و دولت ایران برامده از اراده ملی است.

وزرا از کجا امده اند؟ ایا اینها هزار فامیل و نورچشمی بوده اند؟ اراده ملی این ها را بالا اورده است.

بارها شکایت کردیم؛ اژانس نباید مسائل ما را در معرض عموم بگذارد؛ اینها اما می گویند ما مسائل را به کشورهای عضو دادیم، و انها مسائل را درز می دهند.

وقتی امدند در تاسیسات هسته ای عکس گرفتند، اطلاعات بیرون می رود (اشاره به دوره احمدی نژاد).

اینکه می گویند ذرات اورانیوم دیده اند؛ قبلا هم در سال 82 متهم کرده بودند که ما غنی سازی 50 درصدی کرده بودیم، اما ما گفتیم که ما تجهیزاتی از کشورهای دیگر اورده بودیم که روی آنها ازمایش شده بوده.

بالاخره بعد از سه سال امدند و گفتند الودگی از خارج از ایران بوده است.

کلاب هاوس بستر خوبی است که دولتمردان با مردم گفتگو و مسائل را روشن کنند تا اعتماد سازی شود.

امریکایی ها انقدر ابهام افرینی کرده بودند که وقتی به کشورهای عربی می رفتیم، می گفتند چند بمب هسته ای دارید؟

صنعت هسته ای افتدارافرین است. واکسن برکت و ... برای اینکه بتواند جلو برود، احتیاج به سانتریفیوژ پیشرفته داشت؛ ما این را ساختیم و به آنها دادیم.

ایران باید در وسط مثلث چین، امریکا و روسیه بایستد؛ دنیا دارد رو به دگرگونی می رود.

چین هوشمندانه برای منافع ملی خود جلو امده؛ ایران هم از فرصت پیش آمده، هوشمندانه استفاده کرده است.

ما برجام را که پذیرفتیم، کار هوشمندانه ای بود؛ عده ای از دوستان در داخل همراه با برخی در خارج، علیه برجام صحبت کردند.

حالا در بحث چین هم، عده ای از داخل دوباره با برخی در خارج همصدا شده اند؛ مانده ایم چه کار بکنیم؟ یعنی فقط منفعل بشینیم.

ایرانی که شعارش استقلال است، یک دفعه بیاید بخشی از خاکش را واگذار کند؟ مگر می شود؟

وزارت خارجه مانده این وسط چکار کند؛ هم به برجام حمله می شود هم به حرکت جدیدی که شده.

می گویند ظریف برجام را نخوانده؛ اخر این چه حرفی است؟

من به اقای ظریف می گویم در برابر حملات، عصبانی نشوید.

نقدها باید برادرانه و منصفانه باشد؛ نقد متقن و مستند باید باشد.

https://www.entekhab.ir/fa/news/610700/ ... 9%88%D8%B3
00343179
 
پست ها : 5574
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال نابساماني در حكومت

پستتوسط 00343179 » سه شنبه فبريه 14, 2023 4:53 pm

اين مصاحبه را دقيق بخوانيد و نكاتش را شماره بزنيد / بعد از آن فراتر از ديتا و معلومات داخل ان توجه كنيد و از آن جريانهاى فكري رايج و حاكم را بشناسيد


مصاحبه منتشر نشده مرحوم آیت الله مصباح یزدی:

[پیش از انقلاب] بنده چندان نقشی در مسائل سیاسی نداشتم / همکاریم با
شهید بهشتی قوی تر می شد تا حرف‌های خاص دکتر شریعتی پیش آمد / اولین زمینه
تبلیغ مجاهدین از کتاب‌های شریعتی بود / این نقطه‌های انحراف منتج به
پیدایش فرقان شد / مبدأ بسیاری از انحرافات فکری موجود در جامعه همین جاست

حساسیت بنده روی مسائل
فکری بود، منتهی حساسیت امثال آقای بهشتی که در رهبری حرکت نقش داشتند در
اوج مسائل نهضت، کشتارها، زندان‌ها و تبعیدها بیشتر روی مسائل سیاسی و
اجتماعی بود. این منشاء اختلاف نظر به خاطر دو نوع حساسیت بود.
Image
به گزارش «انتخاب» به نقل از رجانیوز؛ متن مکتوب این گفتگو که در سال ۸۰ صورت گرفته است، در ادامه می آید:

بسم الله الرحمن الرحیم. با تشکر از وقتی که برای ما می‌گذارید. در این گفت‌وگو قصد داریم در باره ابعاد ناشناخته و ناگفته شهید بهشتی و زندگی ایشان صحبت کنیم. با توجه به همکاری‌هایی که با شهید بهشتی داشتید خدمتتان رسیدیم تا در این باره سئوالاتی را مطرح و از محضرتان استفاده کنیم. به عنوان اولین سئوال نخستین برخوردتان با شهید بهشتی در کجا، چه زمانی و به چه مناسبتی بود؟ اولین برداشتی را که از برخورد و شخصیت ایشان داشتید برایمان بفرمایید.

بسم الله الرحمن الرحیم. قبل از هر چیز برای شادی روح آن مرحوم دعا می‌کنم که خدا درجات ایشان را متعالی‌تر فرماید. ایشان حق بزرگی به گردن حوزه و شخص بنده داشته‌اند. متأسف هستم که آن‌طور که باید نتوانستم انجام وظیفه کنم. گویی اینکه در فرصت‌های مختلف که زمینه‌ای فراهم شده است از تجلیل از شخصیت ایشان و شکرگزاری زبانی کوتاهی نکرده‌ام، یعنی آنچه می‌بایست عملاً انجام بدهم و از جمله وظایفی که انسان نسبت به فرزندان شخص دیگر دارد متأسفانه محروم بودیم و از این جهت احساس شرمندگی می‌کنم و این فرصت را غنیمت می‌شمارم بعضی از نکاتی را که در طول معاشرتم با ایشان از آن شهید آموخته یا استفاده کرده‌ام یا جلب توجهم کرده است یادآور شوم شاید قدمی در راه انجام وظیفه و قدردانی از آن بزرگوار باشد.

راجع به اولین برخوردم، مرحوم آقای بهشتی شخصیتی نبود که در حوزه حتی همان اوایل تجلیش ناشناخته و احتیاج به معرفی داشته باشد. ایشان را در مواقع مختلفی می‌دیدیم و اوصاف ایشان را می‌شنیدیم و از کارهایشان مطلع می‌شدیم. طبیعی بود در جلساتی که خدمت مرحوم آقای طباطبایی می‌رسیدیم ایشان را می‌دیدیم. اولین جایی که فرصتی شد با مرحوم آقای بهشتی دو به دو به گفت‌وگو بنشینیم و صحبتی کنیم، یادم می‌آید، اما مقدمه‌اش یادم نیست که چطور شد به آن جلسه منتهی شد. ایشان پیشنهاد کردند به دفتر دبیرستان «دین و دانش» بیا تا قدری با هم صحبت کنیم. اولین جلسه‌ای که دو به دو نشستیم و با هم صحبت کردیم آنجا بود. دیگر قبلش را نباید عرض کنم و کسانی که اولی و نزدیک‌تر از من بودند بیان کرده‌اند. اینکه بخواهم از سابقه دبیرستان «دین و دانش» بگویم، چون دخیل نبودم و حضور نداشتم لزومی ندارد. به هر حال ایشان رئیس دبیرستان «دین و دانش» بودند و در آغاز دبیرستان را به کمک مرحوم آقای تربتی، یکی از منبری‌های معروف و از خیراندیشان تأسیس کردند. بعد مسئولیت آنجا و حتی تأمین مسائل مالیش به عهده مرحوم آقای بهشتی بود. پیش از ظهر، حدود ساعت 10 صبح بود که به دفتر دبیرستان رفتم. بعد از گفت‌وگوهای عادی و مقدماتی به مناسبتی صحبت از فلسفه و مباحث فلسفی پیش آمد. یا ایشان می‌خواستند مرا بیازمایند که از نظر علمی چقدر برای طرح این مباحث کشش دارم یا از جهت دیگری، به هر حال بحث فلسفی مربوط به معرفت‌شناسی و کیفیت شناخت واقعیت‌های خارجی بود که امروز هم در معرفت‌شناسی مسئله بسیار مهمی است. یادم نیست مطرح شد یا ایشان مطرح کردند. اینکه چطور وارد این بحث شدیم خاطرم نیست. به دنبالش ایشان فرمودند در نظر دارم کلاس یا محفلی را فراهم کنم که زمینه‌ای ایجاد شود تا عده‌ای از فضلا ـ که آن روز از فضلای جوان بودند ـ با علوم روز و دانشگاهی آشنایی یابند. خوب است تو هم در آن جلسه، محفل و کلاس شرکت کنی. خیلی استقبال کردم. ایشان ابتدا از عده‌ای در سطح نسبتاً بالایی دعوت کرده بودند که خیلی ادامه پیدا نکرد. امثال مرحوم دکتر مفتح، دکتر باهنر ـ که آن روزها هنوز دکتر نبود، مرحوم آقای ربانی شیرازی و از آقایان که الان هستند آقای مکارم شیرازی، آقای سبحانی و این تیپ افراد را دعوت کرده بودند. این افراد چند جلسه‌ای هم حضور یافتند، ولی در آن سطح چندان دوامی پیدا نکرد. یکی از دلایلش زیاد بودن کار آقایان بود. در سطح دیگری از عده دیگری که جوان‌تر بودند دعوت کردند. از کسانی که از بقایای دوره اول ادامه دادند یادم هست آقای دکتر احمدی، مرحوم حیدری و نهاوندی ـ که در جریان هفت تیر شهید شد ـ بودند. ما سه نفر از جریان اول باقی ماندیم که دو سه سالی ادامه دادیم. زبان و مقدمات درس‌های دانشگاهی بود مثل ریاضیات، فیزیک، شیمی، جامعه‌شناسی، متدولوژی و این‌ مباحث. حتی بعضی از استادها و دبیرهایی که آن روز به ما تدریس می‌کردند یادم هست. برای ریاضیات قم دبیر معروفی داشت که اهل نایین و آنجاها بود. به نظرم می‌آید دبیر شیمی آقای پیشوایی و دبیر زبان آقای زرین‌قلم اهل اراک بود. ما هفته‌ای سه شب در این کلاس‌ها شرکت می‌کردیم. البته دقیق خاطرم نیست، چون حافظه‌ام ضعیف شده است. جزئیات این کلاس‌ها را از آقای دکتر احمدی ـ که حافظه‌شان خوب است ـ سئوال کنید بهتر خاطرشان هست.

این ارتباطی بود که با ایشان داشتیم و ایشان آن کلاس را سرپرستی و برنامه‌ریزی می‌کردند.

بین چه سال‌هایی بود؟

دقیقاً یادم نیست. قبل از سال 1340 بود. دوره دومش عده دیگری بودند، از جمله آقای یزدی رئیس اسبق قوه قضاییه، آقای وافی از همشهری‌های ما و فکر می‌کنم آقای سبحانی هم مربوط به این دوره باشند. این کلاس در دو دوره با موادی که اشاره کردم برگزار شد.

علت استقبال آقایان از این ایده چه بود؟

بالاخره نیازی بود برای اینکه روحانی بتواند نقش خود را در جامعه درست ایفا کند، باید ارتباط فرهنگی داشته باشد. دروس حوزه با دروس دانشگاهی کاملاً متفاوت بود و جهت مشترکی نداشت و زبان همدیگر را درک نمی‌کردند. اصطلاحات یکدیگر را نمی‌فهمیدند و به کار نمی‌بردند. در زمینه تعامل فرهنگی کأنّه دیواری بین حوزه و دانشگاه و نسل تحصیلکرده آن عصر بود. این کلاس‌ها زمینه‌ای بود که ارتباط بیشتری بین روحانیین و تحصیلکرده‌های دانشگاهی برقرار شود، به‌خصوص ایشان روی زبان تأکید داشتند و به‌رغم اشتغالات فراوان آقایان از زبان تا حد زیادی استقبال می‌کردند. تفسیر و تحلیلی می‌تواند وجود داشته باشد که چرا شهید بهشتی به فکر انجام این کار افتادند و استقبال فضلای جوان حوزه از این امر چگونه بود و چه آثاری داشت. اینها قابل بررسی است، ولی نمی‌خواهم خودم تحلیل و تفسیری روی این جریان داشته باشم و می‌خواهم واقعیتی را گزارش کنم. آن جلسه و این کلاس‌ها بخشی از ارتباط ما با مرحوم آقای بهشتی بود.


در کنار این کلاس‌ها دو نوع ارتباط دیگر ـ که چشمگیر باشند و به عنوان یک جریان مستمر تلقی شوند ـ هم با ایشان داشتیم. ایشان عده‌ای از فضلا را که غالباً از کسانی بودند که اسم بردم به اضافه افرادی که خیلی‌هایشان حیات دارند به منزلشان، واقع در پشت دبیرستان «دین و دانش» دعوت کردند. شاید حدود 50، 60 نفر بودند. بعضی از آنها کسانیند که الان در سطح مرجعیت هستند امثال آقای مکارم شیرازی و آن روز اینها از فضلای روشن، جوان، پرانرژی و فعال بودند. ایشان در آن جلسه گفتند یک‌سری مباحث اسلامی داریم که امروز ـ منظور آن موقع ـ مورد حاجتمان هست و کمتر راجع به آنها بحث و تحقیق شده است و جزو مباحث کلاسیک حوزه نیست که مثلاً در دوره‌ای تدریس و روی آنها بحث شود. محققین هم آن‌طور که باید و شاید بدان نپرداخته‌اند و تحقیقات به‌جا مانده‌ای داریم که مورد نیاز است. خوب است انجمن و گروهی تشکیل شود و با هم این مسائل را تحقیق کنند؛ بنویسند، بررسی کنند که نیاز فرهنگی دینی جامعه تا حدی تأمین شود. بحث شد از کجا شروع و چه موضوعی را انتخاب کنیم؟ بحث‌های زیادی شد و بالاخره خود ایشان پیشنهاد کردند حکومت اسلامی را مطرح و در این زمینه تحقیق کنیم که حکومت از دیدگاه اسلام چیست و اگر روزی امکان تشکیل حکومت اسلامی بود، چگونه باید تشکیل شود و مبانی نظریش چیست و ساختارش چگونه باید باشد. به هر حال این بحث تصویب و بنا شد این کار انجام شود. عده‌ای دعوت شدند، از جمله کسانی که حیات دارند و ان‌شاءالله خدا طول عمرشان بدهد، آقای هاشمی رفسنجانی، آقای امینی نجف‌آبادی و بعضی دیگر و از افرادی که شهید شدند مرحوم آقای قدوسی بودند. عده‌ای برای این کار دعوت شدند.


آقای حجتی کرمانی هم بودند؟

یک مرحله بودند و دقیقاً یادم نیست چند جلسه شرکت کردند. کلاً هفت هشت ده نفر بودند. به نظرم آقای قربانی هم چند جلسه‌ای بودند. درست یادم نیست چقدر و در چه سطحی کار کردند.

افراد مشخص بودند یا گروه کم و زیاد می‌شد؟

در جلسه اولی که دعوت کرده بودند 50، 60 نفر حضور داشتند. طبعاً کسانی که اشتغالات زیاد داشتند یا اصلاً نپذیرفتند یا وقتی پذیرفتند نتوانستند ادامه بدهند و تعداد کم شد. هیئت ثابتی که نهایتاً ماندند ده دوازده نفر بودند. برای اینکه کار به چه صورتی انجام بگیرد، می‌بایست از منابع فیش‌برداری می‌شد. برای اینکه عناوین فیش‌ها گویا باشد که بتوان آنها را ساماندهی و دسته‌بندی کرد و قابل استفاده شوند احتیاج به فهرستی از مسائل بود که خودشان فهرست را نوشتند. شاید اگر بگردم بتوانم دستخط ایشان را پیدا کنم. فهرستی بود در دو سه صفحه A4 در باره مباحثی که باید در حکومت اسلامی مطرح شود که سلسله تاریخی مباحث چند بخش داشت شامل پیش از اسلام، صدر اسلام، در مکه و مدینه، بعد از وفات رسول‌الله(ص) و نهایتاً در زمان غیبت. منابع هم از کتاب، سنت و عقل و آثار صاحب‌نظران شیعه و سنی بود. نتیجه‌ای که برای طرح در نظر گرفته شد تئوری ولایت فقیه بود. همه اینها مقدمه‌ای برای تبیین این تئوری بود.

با همین عنوان؟

اسمش حکومت اسلامی بود، منتهی خودشان پیشنهاد دادند که خواه ناخواه ساواک از این جریان اطلاع پیدا خواهد کرد. اسم حکومت که باشد حساسیت پیدا می‌کنند. اسمش را بحث ولایت می‌گذاریم. بین خودمان هم جلسه بحث ولایت می‌گوییم تا اگر در جایی انعکاس پیدا کرد امنیتی وجود داشته باشد. از آن موقع می‌گفتیم جلسه بحث ولایت. آن روزها ولایت که می‌گفتند معنای عرفی عامیانه‌اش را برداشت می‌کردند. برای همین وقتی کسی آن را جایی می‌شنید احتمال نمی‌داد بحث مسائل سیاسی، حکومت و این حرف‌ها باشد. این کار ادامه داشت. بنده هم مسئول تهیه و جمع‌آوری کتاب‌ها و به نوعی میان‌داری را به عهده داشتم. تا اینکه ایشان به آلمان رفتند.


این دو کار بود که در دو صحنه و عرصه با ایشان ارتباط داشتیم.


چند سال طول کشید؟

تا وقتی که ایشان بودند دو سال بیشتر نبود، ولی بعد که ایشان رفتند تدریجاً دوستان سست شدند و رها کردند و چند نفر دیگر را دعوت کردیم تا کار ادامه یابد. با آشیخ حسین مظاهری ـ که در اصفهان تشریف دارند، آقای یزدی و آقای محمدی گیلانی هم‌مباحثه بودیم و بحث فقهی داشتیم. از این آقایان دعوت کردیم که بیایید کاری را که زمین مانده است دنبال کنید. از بعضی از دوستان دیگر کمک گرفتیم. بعد از رفتن مرحوم آقای بهشتی به آلمان اصلاً آن جلسه از هم پاشید. منتهی به این صورت سعی کردیم کار تا حدودی ادامه پیدا کند و شاید بیش از اندازه‌ای که آن موقع فیش تهیه شده بود در پنج سالی که ایشان آلمان بود فیش تهیه شد و سعی کردیم در این مدت قدری کار آرام‌آرام دنبال شود. بنده هم در خدمت آقایان بودم. احتمالاً حدود 50، 60 هزار فیش تهیه شده و یک کارتن بزرگ بود. به سرانجامش هم اشاره‌ای کنم و بعد به موضوع دیگر بپردازم. بعد از اینکه ایشان از آلمان برگشتند به خاطر برنامه‌ها و فعالیت‌هایشان تصمیم گرفتند در تهران سکونت کنند. دفتری برای این‌جور کارهای تحقیقاتی در تهران دایر کردند و مسئولیت اداره آن دفتر را هم به عهده آقای سید جعفر شبیری ـ که در حال حاضر از قضات هستند ـ گذاشتند. به ما فرمودند این فیش‌ها را به آنجا بفرستید تا ساماندهی، تایپ و تکثیر شوند. متأسفانه بعد از اینکه فیش‌ها به تهران منتقل شد، ساواک رویشان حساس شد و آنجا را مصادره کردند و همه فیش‌ها و کارهایی را که انجام شده بود بردند و دیگر چیزی از آنها به دست نیامد. حتی بعد از سقوط رژیم اطلاع پیدا نکردیم از آن فیش‌ها چیزی مانده یا از آنها استفاده‌ای شده باشد. این هم یک بخش ارتباط ما با ایشان بود.

بخش دیگر ارتباطمان که مقارن با این دو تا بود، از وقتی بود که ایشان به تهران منتقل شدند. می‌دانید دستگاه به ایشان حساس شده بود و اصلاً مرحوم آقای بهشتی کارمند وزارت آموزش و پرورش بودند، منتهی به صورت مأمور به خدمت در دبیرستان «دین و دانش» کار می‌کردند. اول ایشان را به تهران منتقل و سپس معلق کردند. به هر حال با مشورت‌هایی که با دوستان کردند صلاح دانستند در تهران سکونت کنند که در واقع سکونت اجباری بود. در همان جا بود که امام دستور داده بودند هیئت‌های مؤتلفه‌ تشکیل شود و مرحوم آقای بهشتی به عنوان یکی از نمایندگان امام در هیئت‌های مؤتلفه معرفی شدند. کسی که نقش فعال را در هیئت‌های مؤتلفه داشت ایشان بود.


داخل پرانتز مطلبی را عرض می‌کنم که بیّن هست و احتیاجی به توضیح ندارد. خدای متعال استعداد خاصی برای مدیریت به ایشان داده بود که لااقل در روحانیت کسی مثل ایشان را ندیدم. مرحوم آقای بهشتی استعداد ذاتی‌ای برای مدیریت داشت.


عملاً هم ایشان هیئت‌های مؤتلفه را برنامه‌ریزی می‌کرد و می‌چرخاند. البته کسان دیگری هم از طرف حضرت امام تعیین شده بودند که با هیئت‌ها ارتباط داشته باشند. به دلایلی که قبلاً هیئت‌ها با آنها ارتباطاتی داشتند. هیئت‌های مؤتلفه همان هیئت‌های مذهبی در نقاط مختلف تهران بودند که در جریان مبارزه با هم جمع شدند و هیئت‌های مؤتلفه را تشکیل دادند. آنها از حضرت امام خواستند نماینده‌ای برایشان تعیین کنند. چند نفر از روحانیون در آن هیئت‌ها شاخص بودند که آنها را ابقا و خود امام مرحوم آقای مطهری و مرحوم دکتر بهشتی را اضافه کردند. مشخص بود محور از نظر امام اینهاست و کسی که بیشتر برای رسیدگی به کار این هیئت‌ها وقت می‌گذاشت مرحوم آقای بهشتی بود. بنا بر این مناسبت گه‌گاهی تهران خدمت ایشان می‌رسیدیم و فعالیت‌های سیاسی در زمینه مطبوعات و تبلیغات انجام می‌دادیم. جلساتی برگزار می‌شد که می‌بایست از نظر فکری تغذیه می‌شدند که چند نفر معین شده بودند متناوباً هر کدام جلسه‌ای را اداره می‌کردند مثلاً مقام معظم رهبری، آقای هاشمی، مرحوم آقای باهنر بود. بنده هم خدمتشان بودم. محور اصلی آقای بهشتی بود و اینها هم اقمارشان بودند. ما کارهایی از قبیل اطلاع‌‌گیری از رادیوهای خارجی، به‌خصوص رادیوهای عربی و بررسی مطبوعات را در قم انجام می‌دادیم و هفتگی گزارش یا نکات مهمشان را به تهران می‌آوردیم و به جلسات منتقل می‌کردیم تا توزیع شوند. این هم یکی دیگر از ارتباطات ما با ایشان بود.


ارتباطمان با مرحوم آقای بهشتی یکی شرکت در آن کلاس‌ها، دیگری جلسه بحث ولایت و سومی هم ارتباط با هیئت‌های مؤتلفه بود.


مدت‌ها بود به ایشان پیشنهاد می‌شد به آلمان بروند که قبول نمی‌کردند. حق هم این بود که قبول نکنند، چون کارهایی که در اینجا انجام می‌دادند خیلی مهم‌تر بود، ولی در جریان قتل منصور محتمل بود پای ایشان هم به میدان کشیده شود، زیرا کار توسط هیئت‌های مؤتلفه انجام شده بود و ایشان هم نماینده امام در هیئت‌های مؤتلفه بودند. البته اینها از نظر ساواک معلوم نبود و کاملاً سرّی بود، ولی بعید نبود آنها گیر بیفتند و در بازجویی‌ها ارتباط ایشان با هیئت‌های مؤتلفه کشف شود. با اینکه ایشان بسیار مدبرانه کار و طوری روابط را تنظیم می‌کردند که به این آسانی قابل کشف نباشد، ولی احتمالش بعید نبود. مجموعاً این شرایط انگیزه رفتن به آلمان را در ایشان تقویت کرد و ایشان پیشنهاد را پذیرفتند. مرحوم آقای آسید احمد خوانساری در تهران و مرحوم آقای میلانی در مشهد به ایشان پیشنهاد و اصرار کردند که به آلمان بروید. آقای میلانی از این جریان اطلاع و با هیئت‌های مؤتلفه ارتباط داشتند. خدا آقای میلانی را رحمت کند ایشان در این قسمت‌ها خیلی مخلصانه کار می‌کرد. همین جا عرض می‌کنم که حق ایشان هم ضایع نشود. بعد از جریان 15 خرداد و اینکه رژیم حضرت امام را مدت‌ها محصور و محبوس کردند، آقای میلانی در مشهد به دوستانی که برای عرض ارادت خدمتشان می‌رفتند رساله مرحوم امام را هدیه می‌دادند. ایشان مرجعی بود که خودش را قطعاً اعلم از امام می‌دانست، ولی رساله امام را به کسانی که به دیدنشان می‌رفتند هدیه می‌داد. کاری که در هیچ جا سراغ ندارم که مرجعی رساله مرجع دیگر را به کسانی که به دیدنش می‌آمدند هدیه بدهد. ایشان وقتی اسم امام را می‌برد، می‌گفت: «سلام الله علیه». هیچ نبود جز اینکه واقعاً خدمت به اسلام و نهضت شده باشد. ایشان از این کارها می‌کرد و آدم مخلصی بود.


یک وقتی در باره ایشان جوسازی‌هایی کردند. بعد از جریان قتل منصور مسائلی به وجود آمد و برای اینکه ایشان تبرئه شود و کمتر این مطلب به ایشان بچسبد، بستگان و دوستانشان تمهیداتی اندیشیدند و باعث شد جوانانی که با حرارت و داغ بودند و انتظاراتی داشتند که مرحوم آقای میلانی صریحاً و علناً مسائل را دنبال کنند از ایشان گله‌مند شوند و طبعاً حرف‌هایی پشت سرشان بزنند. بودجه مدرسه حقانی را آقای میلانی می‌داد و کسی نمی‌دانست. در این مدرسه همه طرفدار آقای خمینی بودند، ولی بودجه‌اش را آقای میلانی می‌داد. مرحوم آقای قدوسی فرمودند یک وقت آقای میلانی به من گفتند شنیده‌ام طلبه‌های مدرسه حقانی به من فحش می‌دهند. به آنها بگویید قربه الی الله فحش بدهید، برای هوای نفس فحش ندهید! تحقیق کنند اگر وظیفه‌شان دانستند انجام بدهند به هوس این کار را نکنند.


مرحوم آقای خوانساری و مرحوم آقای میلانی به مرحوم آقای بهشتی پیشنهاد دادند که ایشان به آلمان بروند و ایشان هم قبول کردند. یکی از انگیزه‌های پذیرش این پیشنهاد دور بودن از پرونده قتل منصور بود. البته از خود ایشان نشنیدم که انگیزه‌ام این بوده، بلکه تحلیلی است که خودمان از قرائن یا فکر می‌کردیم علتی که آقایان به ایشان اصرار می‌کردند همین است. یادم نمی‌آید که خودشان گفته باشند به این دلیل می‌روم، ولی تحلیل و تلقی ما این بود.

همکاری بیشتر ما بعد از مراجعت از آلمان بود.


قبل از اینکه وارد این بخش شوید، سئوالاتی از بخش اول می‌کنم. فرمودید ایشان مدرسه «دین و دانش» را در قم اداره می‌کردند. از بعضی از افراد شنیده‌ایم، چون ایشان در قم به نحوی از کارهای حوزوی خارج شدند و به آموزش و پرورش پیوستند و به کار تربیت دانش‌آموزان در سیستم جدید پرداختند، یک‌سری واکنش‌هایی بروز کرد. در این باره توضیحی بفرمایید.

چون تصویر روشنی از جامعه آن موقع ندارید، درست نمی‌توانید این را تحلیل کنید. در این زمینه برایم سئوالی مطرح نبود، چون جریانی بود که در آن زندگی کردیم. الان که بخواهم برگردم و آن جو را در نظر بگیرم که چگونه به وجود آمد و چه عکس‌العملی داشت، اولاً باید به دوراندیشی مرحوم آقای بهشتی آفرین گفت که در شرایط سخت‌گیری‌های دستگاه‌های امنیتی کشور که ـ ساواک هنوز چندان پا نگرفته بود ـ روی روحانیت حساسیت داشتند و اصلاً روحانیت را له کرده بودند، مدبرانه عمل می‌کردند. در آن شرایط امیدی نبود روحانیت بتواند ظهوری یابد و نقش فعال و مؤثری در امور جامعه داشته باشد. حداکثر کاری که فکر می‌کردند یک روحانی ـ مرجعی در حد آیت‌الله بروجردی ـ می‌تواند انجام بدهد این است که بعضی از خلاف شرع‌های بیّنی را که در کشور انجام می‌گیرد تا حدی محدود کنند. یا برنامه‌هایی مثل اینکه در آموزش و پرورش درس قرآن بگذارند. اینها نهایت چیزی بود که فکر می‌کردند روحانیت می‌تواند در جامعه اثر داشته باشد. می‌توان کارهایی را که آیت‌الله بروجردی کردند برشمرد که چند بار به دربار پیغام دادند یا نماینده‌ای خواستند و آمدند و صحبت کردند. یکیش این بود که جلوی مجلس شورای ملی در میدان بهارستان مشعلی درست کرده بودند که از آن آتش شعله‌ور می‌شد. آقای بروجردی روی این قضیه حساسیت داشتند و نماینده‌ای از دربار خواستند و پیغام تندی دادند که شنیده‌ام آتشی که به دست پیغمبر اسلام خاموش شده است می‌خواهد به دست اعلیحضرت روشن شود. با این تمهید جلوی آن کار را گرفتند. کارهایی که روحانیت می‌توانست انجام بدهد در این حد بود. مثلاً وقتی مطلب صریح ضد اسلام در روزنامه‌ها نوشته می‌شد حساسیتی نشان و پیغامی می‌دادند. امید اینکه روحانیت بتواند نقش مؤثری در امور جامعه داشته باشد خواب و خیالی بیش نبود. البته همین جا عرض کنم خود مرحوم آقای بهشتی هم چندان امیدی نداشتند، منتهی می‌گفتند ما می‌توانیم در سطح وسیع‌تری نقش داشته باشیم و فکر می‌کردند بهترین جایی که می‌شود در دستگاه نفوذ کرد و به این وسیله اسلام را ترویج کرد آموزش و پرورش است. از این‌رو اول به عنوان دبیر در آموزش و پرورش استخدام شدند و درس زبان انگلیسی را قبول کردند. این هم نکته‌ای داشت که اگر شرعیات و دینی درس بدهیم بچه‌ها فکر می‌کنند حرفه ما این اقتضا را می‌کند و درس دینی در آن زمان‌ها رنگ و لعابی نداشت، اما اگر معلمی زبان تدریس و در کلاسش اسلام را ترویج کند بیشتر از او می‌خرند. ایشان یک دوره کلاس فوق‌العاده زبان رفتند و زبانشان را تقویت کردند و دبیر زبان شدند. یادم هست در دبیرستان‌های حکمت و حکیم نظامی دبیر زبان بودند. جوّ آن موقع را مجسم کنید که یک استاد فاضل حوزه که همان وقت مکاسب شیخ در مسجد امام را تدریس می‌کردند و یکی از مدرسین خوب حوزه بودند درس زبان هم بگوید. این کار تناقضی تلقی می‌شد که کسی که می‌تواند درس مکاسب بگوید، سر کلاس به دانش‌آموزان A، B، C، D درس می‌دهد.

وقتی آن جوّ را در نظر بگیرید کاملاً طبیعی بود عده‌ای ان‌قلت داشته باشند که چرا وقتتان را صرف این کارها می‌کنید؟ شأن شما نیست. شما در آینده باید مرجع شوید و حالا معلم دبیرستان شده‌اید. البته ایشان این سیاست را پیگیری کردند تا آنجا که برای نفوذ در دستگاه در اداره برنامه‌های آموزش و پرورش مسئولیت دروس دینی را قبول کردند و کار بسیار ارزنده‌ای را به کمک مرحوم آقای باهنر انجام دادند. پس پیش‌بینی و تشخیص اینکه برای اصلاح جامعه‌ای که رو به کفر می‌رفت باید در دستگاه آموزش و پرورش نفوذ کنیم دقیق و دوراندیشانه‌ای بود. برکاتی بر این کار مترتب شد که نمی‌دانم خود ایشان چقدر این برکات را پیش‌بینی کرده بود. با اینکه ایشان خیلی دوراندیش بود فکر نمی‌کنم چندان به این برکات دل بسته بود. به صورت احتمالات ضعیفی در ذهنشان می‌گذشت. برکاتش این بود که بعد از پیروزی انقلاب بسیاری از کارهای سطح بالای مدیریت کشور را همان شاگردان دبیرستان «دین و دانش» به عهده گرفتند. ایشان سال‌ها اینها را تربیت کرده بود و انقلاب که شد از آنها برای مدیریت کشور استفاده کرد و تا سطح وزارت مسئولیت‌های مهم به دوششان گذاشته شد.


خاطرتان می‌آید چه کسانی بودند؟

چون یقین ندارم، نمی‌‌خواهم از کسی اسم ببرم. کسانی در ذهنم هستند، ولی چون تحقیق نکرده‌ام مطرح نمی‌کنم. البته آن طرفش را می‌توانم عرض کنم عمده کسانی که در قوه قضاییه سر کار هستند و کارهای حساسی دستشان هست فارغ‌التحصیلان مدرسه منتظریه‌اند. کارهایی که خیلی خطرناک بود و هنوز هم خطرناک است، به عهده افرادی مثل آقای رازینی و آقای نیری قرار گرفت که الان هم مورد سوء قصدند. اینها از شاگردان ایشان در مدرسه منتظریه هستند.


طبعاً وقتی یک روحانی در این سطح که ایشان را می‌شناختند که چه استعدادی دارد و اگر ادامه بدهد در آینده قطعاً در سطح مراجع قرار خواهد گرفت، در یک دبیرستان انگلیسی درس بدهد و مدیریت دبیرستان را قبول کند و شبانه‌روز وقتش را صرف بچه‌های دبیرستان کند جای تعجب دارد. طبیعی بود عده‌ای می‌گفتند حیف ایشان است چنین کارهایی کند. کارهای دیگری که به دنبال این کار انجام می‌داد در پی تصوری بود که ایشان باید خدمات علمی بیشتری به عالم اسلام کند و مرجع شود که وقتی دبیر یا مدیر دبیرستان شود مانع این حرکتش می‌شود.


به نقش ایشان در هیئت‌های مؤتلفه اشاره کردید. این‌طور که به نظرم می‌رسد، حرکت مسلحانه در هیئت‌های مؤتلفه کمتر بود و بیشتر حرکت اجتماعی و سیاسی متشکل علیه رژیم بود، اما یک‌سری حرکات مسلحانه هم داشت. با توجه به اینکه ارتباط نزدیکی با ایشان داشتید، فکر می‌کنید موضع ایشان در مقابل عملیات مسلحانه‌ بچه مسلمان‌ها چه بود؟ به‌خصوص این‌طور به نظر می‌رسید بعد از بازگشت از آلمان به‌رغم اینکه در برابر عملیات مسلحانه بچه مسلمان‌ها قرار نمی‌گرفتند، ولی چندان اعتقادی به پرثمر بودن آن حرکت نداشتند یا بروز نمی‌دادند.

تا جایی که بنده اطلاع دارم کیفیت تشکیل جریان هیئت‌های مؤتلفه به این صورت بود، بعد از اینکه حضرت امام از جریان قیطریه و حبس دوره اولشان به قم تشریف آوردند، کسانی که در جریان 15 خرداد از ایشان حمایت و اطراف منزلشان را حفاظت می‌کردند، خدا رحمت کند مرحوم آقا مهدی عراقی و دوستانشان را آمدند و از امام پرسیدند حالا وظیفه ما چیست. البته قبل از اینکه بیایند و از خود امام سئوال کنند زمانی که امام در قم نبودند و در قیطریه محبوس بودند، از نایب آقای میلانی سئوال کرده بودند که در این زمان وظیفه‌مان چیست؟ تا جایی که خبر دارم آقای میلانی به آنها گفته بودند شما جلساتتان را با هم داشته باشید، ارتباطتان را با همدیگر تقویت و به تعبیر امروزی کادرسازی کنید تا روزی برسد که بشود یک حرکت قوی انجام داد. این تشکل و برقراری ارتباط بین جلسات تا جایی که اطلاع دارم به توصیه مرحوم آقای میلانی بود. بعد هم که امام آزاد شدند و به قم تشریف آوردند، کسانی که الان مسئولیت‌های هیئت‌های‌ مؤتلفه را به عهده دارند و بعضی‌هایشان مثل امانی شهید شدند و برخی هم که هستند خدمت امام آمدند و پرسیدند وظیفه ما چیست و باید چه کار کنیم؟ امام تأکید کردند جلساتتان را تقویت کنید و یک تشکل همبسته به وجود بیاورید. در محلات تهران هیئت‌های مذهبی وجود داشتند که اعضای آنها از نظر مسائل دینی و اجتماعی ـ سیاسی آدم‌های روشن و قوی‌ای بودند. اینکه به صورت یک تشکل همبسته در بیایند ظاهراً به توصیه امام بود. بلاواسطه این را از مؤسسین هیئت‌های مؤتلفه شنیده‌ام. قبلاً هم به توصیه مرحوم آقای میلانی ارتباط برقرار شده بود، اما اینکه به عنوان یک واحد متشکل در بیاید به دستور امام بود و خود ایشان نماینده تعیین کرده بودند که محور وحدت این هیئت‌ها باشند. کارشان هم تبلیغاتی، کادرسازی و مانند اینها بود و برنامه مسائل نظامی در آن مطرح نبود، ولی معنایش این نبود که هیچ‌کدام از این هیئت‌ها یا گروهی از اینها خودشان کار دیگری نداشته باشند. نفی‌ای نبود. جامع این هیئت‌ها همین مسائل تبلیغی، تقویت بینش اسلامی و سیاسی بود. اشاره کرده بودم مرحوم آقای بهشتی کمال احتیاط را در برخوردها داشتند. حتی از زبان خود ایشان نقل می‌کنم که فرمود: «آنچه را که ضرورتی ندارد بدانم به من نگویید.» از کارهایی که می‌کنید آنجاهایی را که ضرورت دارد بدانم به من بگویید. این یک اصل برای ایشان بود. در این حد با احتیاط و تدبیر برخورد می‌کرد و نمی‌گفت این کارها را نکنید، بلکه می‌گفت آنجایی که ضرورت دارد دخالت کنم به من بگویید، والا لزومی ندارد همه چیز را بدانم. یک وقتی فردا گیر افتادم و حرفی از دهانم پرید و دیگران را به زحمت انداختم. طبعاً نه ما می‌پرسیدیم آقا از این کار تا چه اندازه اطلاع دارید و موافقید و نه خود ایشان چیزی می‌گفت. نمی‌توانم نسبت بدهم که آیا با این کار موافق بود یا مخالف، اما آنچه به عنوان مسئولیت در هیئت‌های مؤتلفه بود کارهای تبلیغی و سیاسی و امثال اینها بود. کارهای نظامی جزو برنامه هیئت‌های مؤتلفه نبود، ولی نفیش هم به شرط لا نبود. مثلاً آن‌طور که انجمن حجتیه فکر می‌کردند که نباید از این کارها کرد شرط نبود، ولی در عین حال جزو برنامه‌های هیئت‌های مؤتلفه هم نبود. برنامه اصلیشان کارهای سیاسی و فرهنگی بود. اگر چیزی بوده است من خبر ندارم.


دو نکته را در یک سئوال خدمتتان عرض می‌کنم. فرمودید شهید بهشتی جلساتی را برای مطرح ساختن مباحث خاصی تشکیل دادند. آیا آن زمان امثال شهید بهشتی که این گروه‌ها را تشکیل دادند و طرح بحث کردند سراغ دارید؟ شهید بهشتی برای گستراندن بحثش در سیستم حوزه، آیا با مراجع تقلید آن زمان یعنی آیت‌الله بروجردی صحبتی داشتند و در این باره تلاشی کردند یا نه؟

اگر منظورتان از دیگران کسان دیگری است که هم‌فکر بودند و این کار را تأیید می‌کردند همین 50، 60 نفری می‌شوند که ایشان دعوت کردند، اگر هم‌فکر نبودند موافقت نمی‌کردند. اگر منظورتان حرکت دیگری است که مشابه این شروع شده باشد سراغ ندارم. ویژگی مدیریت و ابتکار ایشان در همین‌ها بود. غالباً عادت نکرده‌ایم برای 20 سال بعد فکر و برنامه‌ریزی کنیم، چه رسد به 50 سال بعد، اما ایشان این دوراندیشی‌ها را داشت و نه‌تنها برنامه‌ریزی می‌کرد، بلکه در طراحی و اجرا هم ممتاز بود. یعنی مدیر به تمام معنا و خودساخته‌ای بود، از سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی گرفته تا مرحله اجرا. فکر نمی‌کنم ایشان درس مدیریت خوانده باشد یا حتی مطالعات زیادی در زمینه مدیریت داشته باشد، اما اصلاً برای مدیریت ساخته شده، یعنی کسی بود که باید از رفتارش الگوهای مدیریت را گرفت و تئوری‌های مدیریت را روی آن ساخت. فطرتاً مدیر خلق شده بود و ویژگی‌های خاصی داشت، ولی هم‌فکر زیاد داشتند، مثلاً مرحوم آقای دکتر باهنر از کسانی بود که زود از ایده ایشان حمایت کرد و خودشان به تهران رفت و ماند یا آقای هاشمی یا دیگران و افرادی که استقبال کردند و ادامه دادند از هم‌فکرهای ایشان بودند. منتهی غیر از ایشان کسی که ابداع کند، ابتکار داشته باشد و بعد هم مدیریت و سازماندهی کند سراغ ندارم.


در ارتباط بالاتر آیا اصلاً مطرح کردند از چنین حرکتی از سوی مراجع حمایت شود؟

در این باره از ایشان سئوال نکرده‌ام، اما می‌توانم از فکرشان حدس بزنم. ایشان باهوش‌تر و بافراست‌تر از این بود که چیزی را مطرح کند که در آن شرایط امکان عمل و پذیرشش وجود نداشت، ولی کار دیگری را که شروع کرد ـ که بخش بعدی عرایضم هست و ان‌شاءالله فرصتی باشد بدان بپردازم ـ با مراجع مطرح کرد و آن مسئله مدرسه منتظریه بود که ایشان این را که برنامه و سیستم آموزشی جدیدی مطرح شود به کمک مرحوم ربانی شیرازی و مرحوم آقای گلپایگانی مطرح کردند. دسترسی به مرحوم آقای بروجردی در طرح کردن این حرف‌ها کار آسانی نبود، مخصوصاً مسائل بسیاری که آقای بروجردی شخصاً می‌بایست اداره می‌کردند، ولی مرحوم آقای گلپایگانی از نزدیکان آقای بروجردی و خیلی هم مورد اعتماد ایشان بودند و آقای بهشتی و آقای ربانی شیرازی هم با ایشان آشنایی و دوستی نزدیک داشتند و این موضوع را با آقای گلپایگانی مطرح و ابتدا مدرسه‌ای به نام مدرسه آقای گلپایگانی تأسیس کردند. پایه سیستم آموزشی جدید از آنجا گذاشته شد. مرحوم آقای بهشتی می‌دانست اگر موافقت مراجع نباشد شکست می‌خورد و به‌علاوه احتیاج به کمک‌های مادی، علمی و نیروی انسانی داشتند و نیاز بود موافقت آنها را جلب کند. این کار را کردند و موفق هم بودند. آقای گلپایگانی با وجودی که در بین مراجع قم شخصیت بسیار مقدسی بود ـ البته آقای خوانساری هم از لحاظ قداست همین‌طور بودند، در عین حال هم به‌واسطه اعتمادی که به آقای ربانی شیرازی و آقای بهشتی داشتند و هم به دلیل اهمیتی که این کار داشت و بیّن بود حوزه احتیاج به چنین حرکتی دارد این را پذیرفتند و مدرسه‌ای با برنامه تأسیس کردند. برای این امر خانه‌ای را اجاره کردند که اجاره‌ آن را آقای گلپایگانی و حقوق اساتیدش را آنها می‌دادند و کمک هزینه‌ای هم به طلبه‌ها می‌پرداختند. این را که از آقای بروجردی می‌گرفتند یا نه، نمی‌دانم. به هر حال به اسم ایشان و مدرسه آقای گلپایگانی بود. بعد از اینکه مدرسه منتظریه تأسیس شد مدرسه آقای گلپایگانی ادامه و گسترش یافت و چند مدرسه شد و هنوز هم مدرسه آقای گلپایگانی دنباله همان‌هایی است که ابتکارش از مرحوم آقای بهشتی بود.


در این زمان موضع امام راجع به این قضایا چه بود؟ آیا شهید بهشتی قبل از سال 1340 با امام ارتباط داشت و اصلاً برخوردشان با امام به چه شکلی بود؟

امام شخصیت بسیار تودار، عمیق و ناشناخته‌ای داشت و مراحل زندگیش متفاوت بود و در هر مرحله‌ای مرکز ثقل کارش را یک موضوع قرار می‌داد. این تحلیل زندگی امام هست و هر کسی تحلیلی دارد و بنده که تماشا می‌کنم می‌گویم زندگی ایشان مراحلی داشت که در هر مقطعی روی یک موضوع متمرکز شده و آن را به جایی رسانده‌ و بعد سراغ موضوع دیگری رفته‌اند. دورانی که ایشان به تحصیل می‌پرداخت روی این قضیه متمرکز بود و جریان مرحوم آشیخ عبدالکریم حائری که پیش آمد امام برای آوردن ایشان از اراک به قم پیگیری‌های زیادی کرد. بعد که ایشان احساس کرد لازم است در زمینه معقول و عرفان کار کند مدتی روی این مسائل متمرکز شد و از محضر مرحوم آقای شاه‌آبادی بهره برد. پس از آن تشخیص داد که باید در فقاهت کار کرد و چراغ فقاهت را در حوزه روشن نگه داشت و تقویت کرد. مدتی هم در کارهای فقه و اصول متمرکز شد و حتی بحث‌های فلسفی را کنار گذاشت، در آن مدت به کارهای سیاسی هم نمی‌پرداخت جز به صورت حاشیه‌ای و خیلی کمرنگ. کاملاً متمرکز در فقه و اصول بود. از وقتی که احساس نیاز به توجه به مسائل سیاسی کرد که جامعه اسلامی احتیاج دارد و اگر کار نشود جامعه اسلامی واقعاً در خطر است، ثقل کارش را مسائل سیاسی قرار داد. البته به فقه و اصول خیلی اهتمام داشت و هیچ‌وقت درس فقهش را تعطیل نکرد، ولی ثقل کارش را مسائل سیاسی و مبارزه قرار داد. تا قبل از این مرحله تا آنجایی که اطلاع دارم امام ارتباطی با مرحوم دکتر بهشتی نداشت. ایشان در مسائل برنامه حوزه، تغییر برنامه و امثال اینها نبود و اصلاً در این مسیر فکر نمی‌کرد. همان‌طور که عرض کردم مقطعی بود که ایشان متمهذ یا متمهز بر فقه و اصول و تربیت فقیه بود. خیلی اصرار می‌کرد دقت و روی خودتان کار کنید و ابتکار داشته باشید. ایشان معمولاً جلسات آخر سال تحصیلی را که پس از آن سه ماه تابستان شروع می‌شد به موعظه می‌پرداخت. در جلسه‌ای فرمود اکثرتان مجتهد هستید و باید بروید اجتهاد کنید. تقلید برای شما جایز نیست. به شاگردان روحیه می‌داد و آنها را تقویت و در این فضا فکر می‌کرد و به کارهای دیگر چندان اهمیتی نمی‌داد. از وقتی که برای مبارزه احساس مسئولیت کرد این امر کار اصلیش شد. در آن موقع کسانی را که در این زمینه فعالیت‌هایی می‌کردند شناسایی، جذب و با آنها ارتباط برقرار کرد. دیگران هم با ایشان ارتباط برقرار کردند. ارتباط مرحوم بهشتی با حضرت امام «رضوان الله علیه» در این فاصله و مربوط به مسائل نهضت بود. جلوترش مرحوم آقای بهشتی شاگرد امام نبودند، ایشان شاگرد مرحوم آقای داماد بودند. درس فقه را نزد مرحوم آقای بروجردی می‌خواندند و درس عادی و متعارفشان را نزد آقای داماد می‌رفتند. آقای موسوی اردبیلی، آقای مکارم شیرازی و آقای مشکینی هم از شاگردان آقای داماد هستند. البته استادهای اصلیشان را آقای بروجردی و آقای طباطبایی می‌دانستند و این تعبیر را از خود ایشان شنیدم که «ساخته دو تا محمدحسین طباطبایی هستم.» یکی آقای بروجردی و یکی هم آقای طباطبایی. در واقع شخصیت خود را ساخته این دو نفر می‌دانست. یادم نمی‌آید ایشان درس امام را شرکت کرده باشند. ارتباطشان با امام از زمان نهضت و به خاطر احساس وظیفه‌ای بود که در این زمینه می‌کردند.



هیئت‌های مؤتلفه که تشکیل شدند، بعد از قیام 15 خرداد این هیئت‌ها احساس کردند بازویی برای حضرت امام و تشکیلات هستند. فرمودید چند نفر روحانی بودند و امام مخصوصاً آقای بهشتی و آقای مطهری را فرستادند که نظارت داشته باشند. در جریان خاصی که اتفاق افتاد و هیئت‌های مؤتلفه با آن شناخته شده هستند، بحث ترور منصور بود. با وجودی که شهید بهشتی در تهران هست و تماس دارد و نماینده امام در هیئت‌های مؤتلفه است، آیت‌الله محی‌الدین انواری را برای صحبت نزد امام می‌فرستند. بعد هم آقای عسگراولادی نزد حضرت امام تشریف می‌برند. علتش چه بود؟ نظر شخصی شما در این باره چیست؟

عرض کردم کسان دیگری بودند و یکیشان همین آقای انواری بودند که قبلاً با هیئت‌ها ارتباط داشتند. شخص دیگر مرحوم آقای مولایی بود که نایب‌التولیه آستانه حضرت معصومه(س) از طرف امام به ایشان واگذار شد. نفر سومی هم بودند که یادم نیست. آقای انواری با جریان قتل منصور ارتباط مستقیم و با مرحوم آقای میلانی ارتباط داشتند. دقیقاً جزئیاتش را نمی‌دانم که از کجا شروع شد و به چه صورت و در چه حدی ارتباط داشتند، اما فی‌الجمله می‌دانم مسلماً ایشان از این مسئله و ارتباطات آگاه بودند، اما اینکه چرا آقای بهشتی مطرح نشد دو تفسیر دارد و هیچ‌‌کدامشان را یقیناً نمی‌توانم عرض کنم. یکی اینکه ایشان طوری در کتمان مسائل و سرّی بودن مسائل نقش ایفا می‌کرد که هیچ‌گاه خودش را در این جریان مطرح نکرد. در حالی که می‌دانست و موافق هم بود، ولی به خاطر دوراندیشی و احتیاطی که در این جور کارها اعمال می‌کرد، جایی خودش را مطرح نساخت. نمونه‌اش را عرض کردم که در کارهای عادی می‌فرمود آنچه را که ضرورتی ندارد بدانم به من نگویید. تفسیر دیگر اینکه ایشان سلیقتاً با این‌جور کارها موافق نبود. نفی نمی‌کرد، لااقل دوست نداشت خودش در این مسئله درگیر شود. هیچ قضاوتی ندارم که کدام تفسیر بوده، اما هر دوی آن محتمل است و هیچ بعید نیست می‌دانست و حتی بیش از دانستن به خاطر احتیاط اینکه رهبری نباید در مسائل هادی درگیر شود و ارتباطش خیلی روشن نشود جایی خودش را مطرح نمی‌کرد. کسی که می‌تواند در این زمینه نظر روشن‌تری بدهد شاید خود آقای عسگراولادی باشد. از ایشان سئوال کنید بهتر می‌توانند واقعیت را مطرح کنند.



فکر کنم به‌طور طبیعی به مدرسه حقانی رسیدیم.

چند دقیقه‌ای به این مسئله مهم می‌پردازم. زمینه‌ای در خود بنده از اول طلبگی بود و بعد هم که با مرحوم دکتر بهشتی آشنا شدم، این فکر تقویت شد که باید تغییر بنیادی در سیستم آموزش حوزه ایجاد کرد. البته در یزد و سال‌های اول طلبگیم در چهارده پانزده سالگی به دروس دانشگاهی و امثال اینها علاقه داشتم و زبان‌های فرانسه و انگلیسی را همان‌جا خوانده بودم. خدا آقای محققی را رحمت کند، ایشان قبل از آقای بهشتی در آلمان بود و پیش از آنکه به آلمان برود در یزد بود و پیش ایشان فرانسه و یک مقدار درس‌های دانشگاهی را می‌خواندم. ایشان حق استادی به گردن ما دارد. بعد که به قم آمدم و با مرحوم آقای بهشتی که آشنا شدم، این امر تقویت شد و با فکر ثاقب و صائبی مثل ایشان ما هم تحت‌الشعاع فکر ایشان واقع شدیم. مدرسه آقای گلپایگانی تازه آغاز به کار کرده بود و ایشان از من دعوت کردند تو بیا آنجا و تدریس کن. برنامه‌های پیش‌بینی شده در آنجا، در مراحل اولیه یا یک مرحله انتقالی بود. در واقع چندان جدی نبود و می‌بایست مرحله‌ای را گذراند تا به مرحله اصلی‌تر رسید. به من پیشنهاد کردند درس منطق را در آنجا بگویم. گفتم علاقه‌ای به این درس ندارم و قبول نکردم. گفتند تو که می‌گویی باید تحولی ایجاد کرد چرا همکاری نمی‌کنی؟ گفتم فعلاً کارهای واجب‌تری برای خودم دارم که باید انجام بدهم و این را برنامه ایده‌آل خودم نمی‌دانم. چون سفارش فرموده بودید همه واقعیت‌ها گفته شود قید می‌کنم که پس از تشکیل مدرسه حقانی، در کنار آن از طرف آقای شریعتمداری دارالتبلیغ تشکیل شد. آن موقع آقای شریعتمداری نفر دوم مبارزه تلقی می‌شد و در عکس‌های تبلیغاتی عکس امام و آقای شریعتمداری را با هم چاپ می‌کردند. یعنی مثلاً یک وقت از امام خواستند نماز عید بخوانید و ایشان گفتند بروید از آقای شریعتمداری بخواهید. مخصوصاً آقای شریعتمداری از خطه آذربایجان بود امام خیلی سعی می‌کردند یک‌نوع هماهنگی ایجاد شود و اختلاف ترک و فارس به وجود نیاید. امام به این نکته توجه داشتند.

از آقای بهشتی خواسته شده بود برنامه‌ای برای دارالتبلیغ تدوین کنند و ایشان هم انجام دادند. در کنارش یک برنامه هفده ساله برای مدرسه حقانی در نظر گرفته بودند و کل مطالبی را که فکر می‌کردند یک روحانی لازم است بداند در یک دوره پیوسته هفده ساله پیش‌بینی و تدوین کرده بودند. در جریان مبارزات امام علی‌رغم اینکه حفظ وحدت را ضرورت می‌دانستند با مسئله دارالتبلیغ مخالفت کردند. اینکه امام از این جریان چه درک کرده و چه سرّی بود و از کجا فهمیده بودند، نمی‌دانم، ولی امام فراستی داشت که دریافت ممکن است دستگاه مایل به این کار شود. یک جلسه با مرحوم آقای ربانی شیرازی، مرحوم دکتر باهنر، آقای هاشمی رفسنجانی و احتمال قوی مرحوم دکتر مفتح خدمت آقای شریعتمداری و امام رفتیم تا مسئله قدری حل شود و اختلاف شدت نیابد. امام قاطعانه می‌گفتند می‌دانم این کار به صلاح روحانیت نیست، اما دلیل روشنی که از کجا می‌دانند برای ما نفرموند، یادم نمی‌آید گفته باشند، اما خیلی قاطعانه با این امر مخالفت می‌کردند. با اینکه از آن طرف وحدت را خیلی لازم می‌دانستند و سفارش می‌کردند که آقایان اقلاً هفته‌ای یک جلسه دور هم جمع شوند و یک چای بنوشند، ولی با این قضیه با جدیت مخالفت کردند.


حقیقتش این است که یک روز مرحوم آقای بهشتی منزل ما بودند. گفتم شما که در این جریان می‌دانید به اشخاص تا چه اندازه می‌شود اعتماد کرد و به همه نمی‌شود یکسان اعتماد کرد چطور با دارالتبلیغ همکاری کردید و برنامه دادید؟ عین عبارت‌هایشان یادم نیست، اما ایشان فرمودند همکاری‌ای که کردم در همین اندازه‌ای بوده است که احتمال می‌دادم اثر مثبتی برای حوزه و روحانیت داشته باشد. بیش از این همکاری نکردم. در حد دادن یک برنامه بود. کار دیگری نکردم. حتی نسبت به این امر هم به ایشان اعتراض کردیم که چرا تا این اندازه هم با دارالتبلیغ همکاری کردید. ایشان هم گفتند چون این را منافی با حرکت خودمان نمی‌دیدم با آنها همکاری کردم.


به هر حال ایشان برای مدرسه حقانی یک برنامه هفده ساله در نظر گرفتند و هنوز خیلی نُضج نگرفته بود که به مدت پنج سال به آلمان رفتند. بعد از بازگشت ایشان شورای مدیریتی برای مدرسه تشکیل شد. مدیر رسمی آقای قدوسی بودند، ولی جناب آقای جنتی «حفظه الله» و مرحوم آقای بهشتی و بنده به عنوان خدمتگزاری در خدمت ایشان شورای مدیریت مدرسه را تشکیل می‌دادیم. برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری کارهای مدرسه به عهده این شورا بود. قبل از اینکه آقای بهشتی از آلمان برگردند آقای قدوسی از من دعوت کردند که درس تفسیری آنجا بگویم. بعد که آقای بهشتی بازگشتند در این شورا پیشنهاد کردم باید درس فلسفه‌ای در این مدرسه و تدریجاً در حوزه بگذاریم که متناسب با نیازهای زمان باشد. کسی که بخواهد کتاب فلسفه بخواند شرح منظومه ملاهادی سبزواری و اسفار را می‌خواند و اینها پاسخ‌گوی نیازهای جامعه ما نیست. ممکن است یکی ده سال هم وقتش را صرف فلسفه در این روش کند و نتواند پاسخ‌های قانع‌کننده‌ای برای شبهات فلسفی امروز بیابد. آن موقع به‌تازگی کتاب «فلسفتنا»ی آقای صدر چاپ شده بود. پیشنهاد کردم این کتاب را به عنوان کتاب درسی در مدرسه مطرح کنیم و بعد هم به این فکر باشیم یک کتاب درسی بنویسیم که لازم نباشد کسی دوره طولانی اسفار یا منظومه با مشکلات و پیچیدگی‌هایش را که شاگرد چیزی سر در نمی‌آورد بخواند. باید کتاب روشنی با حجم کمتر و بیان روشن‌تر و تا حد ممکن ناظر به نیازهای روز باشد. در آنجا مطرح شد چه کسی درس «فلسفتنا» را بگوید؟ گفتم خودم قبول می‌کنم. اولین بار که فلسفتنا در حوزه قم تدریس شد، در مدرسه منتظریه به پیشنهاد خودم بود. بعد از مرحوم آقای طباطبایی خواستند کتاب مختصری در فلسفه بنویسند که به‌جای منظومه یا قبل از منظومه تدریس شود که ایشان «بدایه‌الحکمه» و سپس برای ادامه‌اش در سطح عالی‌تر «نهایه‌الحکمه» را نوشتند. این به پیشنهاد مدرسه حقانی بود که هم مرحوم آقای بهشتی و هم مرحوم آقای قدوسی در این جهت نقش اساسی داشتند. در ابتدا این دو کتاب به صورت پلی‌کپی تکثیر و در مدرسه تدریس می‌شد. هنوز پلی‌کپی‌هایش را دارم. بعد کم‌کم چاپ شد و امروز یک کتاب رسمی در همه حوزه‌ها در چند شرح و چند تألیف شده است.


آن مدرسه بر این اساس تأسیس شد که نیازهایی که امروز در واقعیت مطرح است و در برنامه‌های سنتی حوزه تأمین نمی‌شود آن مدرسه بتواند تأمین کند. شاید برنامه‌اش پیش دوستان باشد. ممکن است آقای طباطبایی که مدرسه شهیدین را اداره می‌کند آن برنامه و رساله را داشته باشند. مرحوم آقای بهشتی یک برنامه هفده ساله نوشتند که هیچ‌وقت به‌طور کامل عملی نشد. سال چهاردهمش انقلاب پیروز شد. عالی‌ترین سطحش کسانی بودند که در سال چهاردهم شرکت می‌کردند. یکیشان آقای طباطبایی هستند که الان مدرسه شهیدین را اداره می‌کنند، آقای نیری رئیس دادگاه انقلاب، آقای صدیقی ـ رئیس دادگستری استان تهران بودند و دادگاه تجدید نظر هستند، آقای رازینی، آقای محمدی عراقی و تعداد دیگری از فضلایی که امروز هر کدامشان دست‌ اندر کار مسائل مهم کشورند چهارده سال از آن برنامه هفده ساله را گذراندند. سه سال از این برنامه اجرا نشد. البته شاید عیناً قابل ادامه هم نبود و می‌بایست تغییراتی داد، چون آن برنامه 20 سال پیش نوشته شده بود و ثابت نمی‌ماند. تغییراتی در آن داده شد، از جمله اینکه فلسفتنا، بدایه‌الحکمه و نهایه‌الحکمه که در برنامه قبلی پیش‌بینی نشده بود و اصلاً کتابی در این زمینه نبود تدریس شد. در مجموع همه حجم مطالب پیش‌بینی شده تدریس نشد. ما هم در آنجا در خدمتشان بودیم، از جمله یک کار نسبتاً سطح بالای فلسفی، بحث مطالعات تطبیقی فلسفی انجام گرفت، مخصوصاً وقتی ایشان از آلمان برگشتند مسائل دیالکتیک زیاد مطرح می‌شد که ریشه‌اش از هگل بود. خودشان پیشنهاد کردند فلسفه هگل را به بحث بگذاریم و بحث تطبیقی را روی آن انجام بدهیم، خصوصاً ایشان زبان آلمانی را یاد گرفته بودند و می‌توانستند از متن آلمانیش استفاده کنند. می‌گفتند من از متن آلمانیش مطالعه می‌کنم و شما ترجمه‌ کتاب مرحوم دکتر عنایت را بخوانید. هر هفته حاصل مطالعات دوستان را به کنفرانس می‌گذاشتند و روی آن بحث می‌کردند. در آن جلسه در خدمت ایشان بودیم که جلسات مدیریت شورای مدیریت مؤسسه هم بود.


بعد از آلمان کار دیگری را شروع کردند که آخرین محورها در زمینه ارتباط با ایشان است که می‌خواستم عرض کنم. پس از بازگشت از آلمان ایشان فرمودند برای گسترش تبلیغات اسلامی در جهان طرحی دارم که چهار مرکز دیگر در ژاپن، فرانسه، انگلیس و آلمان مثل مرکزی که در هامبورگ وجود دارد تأسیس شوند. برای اینکه بتوانیم چنین مراکزی را اداره کنیم باید از حالا به فکر باشیم افرادی را برای اداره کردن آنجا تربیت کنیم. از ویژگی‌های مرحوم دکتر بهشتی این بود که وقتی می‌خواست کاری را شروع کند اول نمی‌آمد ساختمانش را بسازد و بعد تازه ببیند محتوایش چه باشد. اول فکر محتوا و اداره‌اش را می‌کرد و بعد لوازم فیزیکی آن. برخلاف بسیاری از اشخاص و کارهای دیگری که ملاحظه می‌شود. ابتدائاً ایشان گفتند تو پنج نفر را معرفی کن که این ویژگی‌ها را داشته باشند و به درد این کار بخورند. به تعبیر بنده بهشتی کوچکی در آینده شوند. هر چه فکر کردم در آن شرایط و بین دوستانی که آن موقع می‌شناختم سه نفر را بیشتر نتوانستم معرفی کنم. گفتم این سه نفر را من معرفی می‌کنم و شما از بین دوستانتان دو نفر دیگر را پیشنهاد بدهید. آن سه نفر آقای مسیح مهاجری، آقای حسین مهرپور و آقای محمدباقر انصاری بودند. بنا بود دو نفر از جاهای دیگر معرفی کنند که بالاخره هم پیدا نشد. ایشان برای این سه نفر برنامه پنج ساله‌ای را در نظر گرفتند و ما هم مسئول اجرایی و هماهنگیش بودیم. خودم یک درس را برایشان می‌گفتم. قرار بود بحث در باره تقویت عقاید و امثال اینها باشد که آن درس را می‌گفتم و مطالعاتی هم در زمینه مسیحیت بود که خود آقای بهشتی سرپرستی می‌کردند که کتاب‌هایی را مطالعه کنند و سپس هفتگی به بحث می‌گذاشتند. یکی دو برنامه دیگر هم بود که یکیش تقویت زبان و دیگری مطالعات اجتماعی ـ سیاسی بود. این برنامه هم چند سال ادامه یافت و به پایان نرسید و انقلاب پیروز شد. نه آن پنج نفر تکمیل شدند و نه آن سه نفر دوره پنج ساله پیش‌بینی شده را پشت سر گذاشتند. متأسفانه بعد از انقلاب که می‌خواستند کسی را جای خودشان به آلمان بفرستند به‌قدری مسئولیت‌های داخل کشور زیاد بود که از این سه نفر هیچ‌کدام نرفتند. اخیراً آقای انصاری چند سالی به عنوان مسئولیت اداره مسجد هامبورگ رفتند. در راستای آخرین برنامه‌ای که مرحوم آقای بهشتی در نظر گرفته بودند آقای مهاجری سفری به کشورهای خلیج‌فارس کرد و سفری هم به ژاپن رفت. یادم نیست آقای انصاری هم رفتند یا نه. سفر برای این بود تا با محیط آشنا شوند و خودشان را برای قبول مسئولیت آماده کنند.


این هم یکی از محورهایی بود که منشاء ارتباطمان با مرحوم آقای بهشتی بود.

زیاد وقتتان را نمی‌گیرم. در مورد مدرسه حقانی نکته‌ای هست که دوست داشتم بدانم، چون شما صاحب‌نظرترین فرد در این زمینه هستید. در سال‌هایی که حرکت حسینیه ارشاد شروع شد و فعالیت‌های دکتر شریعتی و مواردی که ایشان مطرح می‌کرد در مدرسه حقانی اختلاف ‌نظری بین طلاب وجود داشت. این اختلاف نظر کمتر منعکس می‌شد، ولی در خود مدرسه محفل‌هایی را درست کرده بود، از جمله اینکه خدمت شما آمدند و از شما نظرخواهی کردند و اگر خاطرم باشد بحث خاتمیت را از دیدگاه دکتر شریعتی مطرح و آن را نقد کرده بودید. از افراد دیگری، از جمله مرحوم دکتر بهشتی هم در جلسه‌ای در مشهد نظرخواهی کرده بودند. برایم نکته جالب این بود با وجود اختلاف دیدگاه بین حضرتعالی و مرحوم بهشتی در باره خاتمیت از دیدگاه دکتر شریعتی این نوع همکاری و نزدیکی بین شما و مرحوم بهشتی وجود داشت و بارها به دوستان گفته‌ام جای این روحیات خالی است. متأسفانه امروزه اختلاف دیدگاه باعث می‌شود اختلافات دیگری را در کنارش مطرح کنند و مسائلی پیش می‌آید که در حال حاضر جو را آلوده کرد‌ه‌اند. در این باره توضیحی بفرمایید.

این مسئله داستان بسیار مفصل و ابعاد مختلفی دارد که اصلاً حرکتی که شروع شد جهات مثبتی داشت یا منفی؛ حساسیت‌هایی که اشخاص روی آن داشتند از چه نظر بود، مثلاً نظر بنده نسبت به این موضوع چه بود و کار به کجاها رسید. اینها مفصل است و وقتش نیست عرض کنم. گفت‌وگو و ثبت شده است و چنانچه مایل باشید می‌توانید از آرشیو اینجا بگیرید.


اما آن بخشی را که با مرحوم آقای بهشتی ارتباط می‌یابد عرض می‌کنم. در سال‌های اولی که از آلمان برگشته بودند، حسینیه ارشاد یک مقدار رواج پیدا کرده بود و تازه داشت اوج می‌گرفت. از ایشان دعوت کردند و ایشان هم رفتند سخنرانی‌ای کردند. همان وقت بعضی از دوستان نزدیکشان با این کارشان موافق نبودند، چون همان‌طور که می‌دانید حسینیه ارشاد دست طرفداران نهضت آزادی بود و الان هم تولیتش با آنهاست. کسانی که به این مسائل و ضعف ایدئولوژی نهضت آزادی حساسیت داشتند مایل نبودند آقای بهشتی به آنها انتساب یابد، ولی ایشان با دید وسیعی که داشتند می‌گفتند در هر جایی زمینه‌ای برای تبلیغ اسلام و گرایش به اسلام باشد، به‌خصوص در شرایطی که هنوز انقلاب پیروز نشده بود باید سعی کنیم نیروها را جذب کنیم و اگر در این مرحله بخواهیم کسانی را از خودمان دفع کنیم، صلاح نیست و آخرش علی می‌ماند و حوضش. نمی‌شود برای مبارزه و نهضت اول با گروه‌های مختلف تسویه حساب کنیم. لااقل گروه‌های مذهبی را نباید دفع کنیم. حالا اگر اشتباهاتی هم دارند باید سعی کنیم اصلاح شوند و اگر نشدند باید در مرحله دیگری موضع بگیریم. این نظر ایشان بود و مبدأ اختلافشان با بعضی از دوستان نزدیکشان از همین جا شروع شد. این مقوله هیچ منشأ اختلافی بین من و مرحوم آقای بهشتی نبود و موضع ایشان را درک می‌کردم و روز به روز همکاریمان با هم قوی‌تر می‌شد. این قضیه ادامه داشت تا حرف‌های خاص دکتر شریعتی مطرح شد. داستان مفصل است و فرصت نمی‌کنم عرض کنم. مبدأ آن مرحوم آقای دانش آشتیانی از شهدای هفتم تیر بود. با ایشان از اوایل طلبگی رفاقت داشتم. ایشان پرسیدند: «فلانی! نظرت راجع به دکتر شریعتی و بحث‌های حسینیه ارشاد چیست؟» آقای دانش آشتیانی آدم مؤدب و سنگینی بود. جواب دادم: «به نظر من یک حرکت انحرافی است که واقع خواهد شد و پیش هم خواهد رفت. ایشان به‌خوبی درک کرده است که چگونه با جوان‌ها کار کند و زمینه هم فراهم است و کارشان پیش می‌رود.» گفتند: «به همین سادگی بنشینیم و بگوییم کاری است که پیش می‌رود و ما هیچ کاری نباید بکنیم؟» گفتم: «برای خودم وظیفه‌ای احساس نمی‌کنم که بتوانم کاری انجام بدهم. باید کار مثبت کنیم. کاری که دوست داریم و برنامه مثبتمان را در آنجا دنبال کنیم. والا مقابله و مبارزه کردن با آن را مفید نمی‌بینم. لااقل برای خودم این‌طور نمی‌بینم.» ایشان گفتند: «حقیقتش این است که با دکتر شریعتی صحبت کردم و گفتم بعضی از نظریاتت خلاف مبانی اسلامی است. با کسی که مورد قبول خودت باشد صحبت کنید. ایشان گفتند حاضرم با آقای طباطبایی صحبت کنم.» آقای دانش آشتیانی به من گفتند: «به شما پیشنهاد می‌کنم پیش آقای طباطبایی بروید و از ایشان وقت بگیرید که دکتر شریعتی پیش ایشان برود و حرف‌هایش را بزند. قاعدتاً اگر آقای طباطبایی چیزی بگویند بدش نمی‌آید بپذیرد و می‌گوید از ایشان حرف را شنیده‌ام و غیر از این است که از یک منبری یا کس دیگری حرف بپذیرد. ایشان گفتند هر وقتی و هر جایی بگویید حاضرم بروم.» گفتم: «آن که از لا به لای سخنرانی‌ها و مواضع ایشان شنیده‌ام این‌جور نمی‌شناسم، ولی حالا که اصرار می‌کنید چشم!» یادم هست منزل آقای طباطبایی روبه‌روی مدرسه حجتیه بود. به آنجا رفتم و عرض کردم جریان این است. آقای طباطبایی آقای دانش آشتیانی را می‌شناختند. گفتم: «ایشان پیشنهاد کرده‌اند اجازه بدهید دکتر شریعتی خدمت شما بیایند و نصیحتش کنید و اقلاً زاویه‌اش از مرکز انحرافی تنگ‌تر شود. همین هم قدمی است.» ایشان فرمودند: «اگر دکتر شریعتی از حرف‌هایش برگردد دیگر دکتر شریعتی نیست. اگر نخواهد برگردد آمدنش به اینجا چه فایده‌ای دارد؟» باز پررویی کردم و گفتم: «آقا! احتمال نمی‌دهید اقلاً فسادش کمتر می‌شود. این هم یک قدم است.» ایشان فرمودند: «من که احتمال نمی‌دهم.» بالاخره پررویی کردم و قرآن در آوردم و گفتم: «استخاره‌ای کنید. اگر استخاره خوب آمد اجازه بدهید دکتر شریعتی بیاید خدمت شما.» ایشان استخاره کردند و قرآن را به دستم دادند و گفتند: «بخوان!» این آیه سر صفحه بود: «أَلَا بُعْدًا لِعَادٍ قَوْمِ هُودٍ».(1) دیگر دهانمان بسته شد و آخرین تیر ترکشمان بود که حداقل از راه استخاره گردن ایشان بگذاریم. قرآن را بوسیدیم؛ کنار گذاشتیم، بلند شدیم و رفتیم.

آقای دانش آشتیانی سراغم آمد و پرسید: «چه شد؟» جریان را برایشان گفتم. یادم نمی‌رود شب در مسجد اعظم با هم قدم ‌زدیم و مدتی با هم صحبت کردیم. سئوال کرد: «خودت حاضری با او صحبت کنی؟» پاسخ دادم: «بله!» گفت: «ایشان کی بیاید؟» گفتم: «آقای دانش! آقای دکتر شریعتی به قم نمی‌آید که با من صحبت کند. من به تهران می‌آیم.» گفت: «خب شما کی می‌آیید که بگویم بیاید منزل شما در تهران.» گفتم: «منزل ما هم نمی‌آید. شما جای ثالثی مثلاً خانه خودتان را در نظر بگیرید.» منزل ایشان قیطریه و نزدیک حسینیه ارشاد بود. گفتم: «منزل خودتان قرار بگذارید و از ایشان وقت بگیرید. وقتی ایشان حاضر است بیاید من هم از قم به خانه شما می‌آیم و دوستانه صحبت می‌کنیم.» گفت: «پیشنهاد خوبی است.» در این جریان اتفاقاً یک روز مرحوم آقای بهشتی منزل ما بودند. به ایشان هم عرض کردم چنین صحبتی شده است. مسبوق بود که مرحوم آقای بهشتی، مرحوم آقای مطهری و ظاهراً آقای خزعلی پیغامی به دکتر شریعتی داده بودند. مضمون پیغام این بود که کاری را که امریکا و رژیم می‌خواهند علیه روحانیت انجام دهند شما دارید می‌کنید. یعنی کارهای دکتر شریعتی در جهت اهداف امریکا و رژیم است. خود آقای بهشتی این را به من فرمود. به دنبال آن جلسه‌ای با دکتر شریعتی گذاشتند و پس از آن دکتر شریعتی سخنرانی‌ای در تأیید روحانیت کرد که نتیجه پیغامی بود که مرحوم آقای بهشتی به او داده بودند. وقتی به ایشان گفتم بناست چنین کاری کنیم، گفتند: «پس یک مقدار نوشته‌هایش را بخوانید.» گفتم: «نمی‌خواهم مناظره کنم که بگویم من بر حق هستم یا شما بر حق هستید. می‌خواهیم دوستانه صحبت کنیم و غیر مستقیم نصیحتش کنم که کاری که دارید می‌کنید خطرناک است و با دین مردم بازی نکن. نمی‌خواهم بگویم فلان جا اشتباه کردی و بد گفتی و از این حرف‌ها. می‌دانم این‌جور حرف‌ها فایده‌ای ندارد و احتمال می‌دهم وقتی دوستانه و صمیمانه صحبت کنیم شاید یک مقداری اثر و قدری احساس مسئولیت کند. به همین نیت هستم.» گفتند: «بسیار خب! در عین حال که فرصت داری یک مقدار نوشته‌هایش را بخوان تا مشخصاً سوژه‌هایی در اختیار داشته باشی.» به توصیه ایشان بعضی از جزوه‌هایی را که آن زمان منتشر می‌شد، مثلاً درس‌های اسلام‌شناسی را مرور کردم. خلاصه یک روز صبح جمعه قرار شد به منزل آقای دانش آشتیانی در قیطریه بروم و ایشان هم قول داده بود ساعت هشت یا نه صبح به آنجا بیایند. قرار بود برای صبحانه بروم، نمی‌دانم به ایشان هم قول صبحانه را داده بود یا بعد از آن را. یکی از دوستان هم فهمید و به آنجا آمد و سه نفر بودیم. هر چه آقای دانش آشتیانی با حسینیه ارشاد، منزلشان و این طرف و آن طرف تماس گرفت ایشان جواب نداد و نیامد. نزدیکی‌های ظهر بالاخره ایشان موفق شد تماس بگیرد و گفتند تب شدیدی دارم و نمی‌توانم از جایم حرکت کنم. آن روز تولد حضرت زهرا(س) بود و ایشان عصر همان روز در حسینیه ارشاد سخنرانی داشت. تا ظهرش ایشان می‌گفت تب شدید دارم و نمی‌توانم از جایم تکان بخورم و بعد از ظهر در حسینیه ارشاد سخنرانی داشت. البته آن روز، روز زن نبود و به مناسبت این میلاد می‌خواستند در باره زن از دیدگاه اسلام صحبت کنند. شاید «فاطمه فاطمه است» نتیجه سخنرانی همان روز باشد. دقیق خاطرم نیست.

غرض اینکه چنین جریانی داشتیم، ولی به هر حال نظرم این بود طرح مباحثی که ایجاد اختلاف کند صحیح نیست. اصرار زیادی به من می‌کردند که مقاله، رساله، کتاب یا ردیه‌ای بنویس. هیچ قبول نکردم، ولی در مدرسه به عنوان بحث طلبگی جلساتی راجع به موضوعاتی خارج از برنامه درسی تشکیل می‌شد و در آن جلسات بحث می‌کردیم، از جمله بحث‌ها در باره داروینیسم بود که همان موقع بچه‌ها در مورد خلقت انسان مطلبی نوشتند و چاپ هم شد. به این مناسبت بعضی از اشکالاتی که به نظرمان می‌رسید، من‌جمله خاتمیت را به بحث می‌گذاشتیم. طبعاً عده‌ای موافق و برخی مخالف بودند. می‌دانید در مدرسه منتظریه جو طوری بود که عده‌ای از بچه‌های مجاهدین و حتی فداییان خلق از طلبه‌های آن مدرسه در آمدند. الان یکی از طلبه‌های عالی‌ترین سطح مؤسسه از مجاهدین است و در هلند زندگی می‌کند. نمی‌خواهم اسمش را ببرم. هنوز هم در عالی‌ترین سطح هست. بعضی‌ها هم از مؤسسه اعدام شده‌اند. تصور کنید چه جوّی بود. طرفداران و کسانی که از این افکار حمایت می‌کردند از این تیپ‌ها بودند. اولین زمینه تبلیغ مجاهدین از کتاب‌های شریعتی بود. یعنی اگر می‌خواستند کسی را دعوت کنند اول توصیه می‌کردند کتاب‌های او را بخوانند، بعد کتاب‌های مارکسیستی و امثال اینها را. البته آن وقت‌ها هنوز از مارکسیست‌ها جدا نشده بودند و هنوز آن انشعاب پیدا نشده بود. اصلاً کتاب‌های تبلیغاتیشان که ابتدائاً توصیه می‌کردند کتاب‌های دکتر شریعتی بود. ما این‌جور بحث‌ها را در مدرسه داشتیم و عده‌ای هم مخالف بودند.


با اینکه مجاهدین خلق را یک حرکت انحرافی می‌دانستند...

نخیر، این‌جور نبود. حتی برای بالاتر از طلبه‌ها و در سطح اساتید انحراف مجاهدین هنوز مشخص نبود. بعد از مدت‌ها و پس از شهادت شهید واقفی و این حرف‌ها کمی روشن شد که اینها منحرفند. والا بعضی از سران فعلی مملکت کمک‌های مالی زیادی به مجاهدین می‌کردند...


با اینکه مجاهدین خلق، دکتر شریعتی و حرکت حسینیه ارشاد را...

آن را همزه وصلی می‌دانستند و می‌گفتند برای تبلیغات... البته هنوز مکتب آنها پخته نشده و اوایل شکل‌گیری بعضی مسائل بود. خدا مرحوم آقای مطهری را رحمت کند می‌گفت یکی از سران مجاهدین از شاگردانم بود که مرتباً در جلسات گفتار ماه شرکت می‌کرد و فوری متن سخنرانی‌هایم را به تبریز می‌برد و توزیع می‌کرد. سران مجاهدین از مذهبی‌های این‌چنینی و اهل نماز شب، روزه و عبادت بودند، ولی کم‌کم انحراف پیدا شد.


مطلب دیگر اینکه حساسیت‌های افراد نسبت به مسائل مختلف است. عده‌ای به مسائل سیاسی حساسیت داشتند و برخی نسبت به مسائل فکری و عقیدتی. بنده به خاطر اینکه چندان نقشی در مسائل سیاسی و عرضه‌ این کار را نداشتم، بیشتر روی مسائل عقیدتی حساس بودم. همان وقت که آقای دانش آشتیانی به من گفت این کار شروع شده است و نظرت چیست، گفتم حرکتی است که شروع شده است و موفق هم خواهد شد و پیش خواهد رفت و نمی‌توانیم کاری کنیم، ولی خطرش را درک می‌کردم و گفتم کار بسیار خطرناکی است، ولی ما کاری نمی‌توانیم بکنیم و پیش خواهد رفت. بنابراین نسبت به این خطر خیلی حساس بودم و سعی می‌کردم هر جا که می‌توانستم به دوستان و سایرین این خطر را توجه بدهم، ولی مبارزه علنی نمی‌کردم و مطلبی نمی‌نوشتم تا به اختلاف دامن نزنم، ولی کم‌کم حرف‌ها پخش می‌شد و شناخته می‌شدیم. دلم نمی‌خواست به عنوان یک حرکت اجتماعی در زمان مبارزه با رژیم زاویه دیگری باز کنیم. به هر حال دکتر شریعتی حاضر نشد مباحثه کند و این مسئله همین‌طور ماند و پیش نیامد که بشود گفت ایشان چه گفته است و چه حرفی دارد، قبول کرده یا نکرده است. روی حساسیتی که داشتم می‌کوشیدم به دوستان نقطه‌های انحراف را نشان بدهم و می‌گفتم این نقاط انحراف می‌توانند به چه چیزهایی منجر شوند و متأسفانه پیش‌بینی‌هایم درست در آمدند. همان نقطه‌های انحراف منتج به پیدایش گروه فرقان و بعد مجاهدین و امثال اینها شد. امروز هم مبدأ بسیاری از انحرافات فکری موجود در جامعه همین جاست. نمی‌گویم علت اصلی بوده است، اما مبداءاش از آنهاست. اگر مایل باشید یک وقت به شما نشان می‌دهم از آنجا خط بسیاری از انحرافات فکری شروع و زاویه باز شد، راجع به مسئله ولایت فقیه ارتباطش با دموکراسی و آزادی که امروز هم مسائل روز جامعه ماست چیزهایی است که شریعتی مطرح کرده است. خاطرم هست در جزوه‌هایش در باره کیفیت حرکت اسلام از زمان پیغمبر(ص) به بعد که سپس منتهی به دموکراسی می‌شود شکل کشیده بود. اصلاً در بحث‌هایش مطرح کرده بود که پیغمبر اکرم(ص) حضرت علی(ع) را به عنوان کاندیدای خلافت تعیین کرد، نه به معنی نصب جانشینی. نصب را از آنجا انکار می‌کرد. طبعاً جایی برای ولایت فقیه و نصب ولایت فقیه باقی نمی‌ماند. وقتی خود علی منصوب نبود پیدا بود بقیه چگونه می‌شود. به دوستان عرض می‌کردم این خطی است که به چنین جایی منتهی می‌شود و متأسفانه شد. این مسئله حساسیت ما بود.

حساسیت بنده روی مسائل فکری بود، منتهی حساسیت امثال آقای بهشتی که در رهبری حرکت نقش داشتند در اوج مسائل نهضت، کشتارها، زندان‌ها و تبعیدها بیشتر روی مسائل سیاسی و اجتماعی بود. این منشاء اختلاف نظر به خاطر دو نوع حساسیت بود. والا خود ایشان هم افکار او را قبول نداشت و از تعبیرهایی که در همه جا شناخته شده این بود که شریعتی اسلام‌سراست نه اسلام‌شناس. یعنی حرف‌های ایشان مثل شعر می‌ماند. این کلامی است که از دو لب ایشان شنیدم. ایشان می‌فرمود اگر بخواهم یک سخنرانی در باره اسلام کنم، اقلاً برای یک ساعت سخنرانی پانزده ساعت مطالعه می‌کنم. ایشان روزی چند ساعت در حسینیه ارشاد صحبت می‌کند، پیداست این حرف‌ها بی‌سر و ته است. اینها اسلام‌شناسی نیست. برای اسلام‌شناسی باید کار علمی کرد و ایشان اهلش نیست و مایه‌اش را ندارد.


اما اینکه این جزئیات به کجا برمی‌خورد و چطور می‌شود، در این زمینه حساسیتی نداشت و روی این‌گونه مسائل فکر نمی‌کرد و بیشتر افکارش در مسائل سیاسی متمرکز بود. این زمینه‌ای شد که نوعی اختلاف نظر از ما ظاهر شود. خیلی جاها ممکن است در مسائل فلسفی اختلاف نظر داشته باشیم که اتفاقاً وجود داشت، ولی چیزی نبود که مطرح کنیم. وقتی در مدرسه عده‌ای موافق حرف‌های ما و تعدادی مخالف بودند طبعاً اینها انعکاس می‌یافت. ایشان برای جلوگیری از کشیده شدن این اختلاف به جامعه و انعکاس این نکته که بین روحانیون هم اختلاف هست، سعی می‌کرد یک‌جوری التیامی داده شود و در جامعه منعکس نشود. ما هم به خاطر حساسیت‌هایی که داشتیم می‌گفتیم اگر اینها را برای طلبه‌ها نگوییم به اسلام خیانت کرد‌ه‌ایم. بالاخره نامه‌ای که مرحوم آقای مطهری با امضای خودشان منتشر کردند و مهندس بازرگان هم امضا کرده بودند. مرحوم آقای مطهری این آیه را نوشتند: «إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَ الْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ».(2) منتهی ایشان برای اینکه منزوی نشود و تنها نباشد مهندس بازرگان را هم با خود همراه کرد و نامه را با هم امضا کردند، اما آیه‌ای که انتخاب کرد این است که احساسم این است اگر اینها را اظهار نکنم او مشمول لعن خدا واقع می‌شود. نامه‌هایی که در این زمینه برای امام نوشتند هست. به هر حال این زمینه اختلاف بود، ولی حاضر نبودم برای حرف‌های شریعتی مطلبی بنویسم و در جامعه جریانی راه بیندازیم و به اندازه‌ای که رفع مسئولیت شده باشد برای طلبه‌ها و دوستانی که با ما ارتباط داشتند عرض می‌کردم.

با توجه به سابقه دوستی و همکاری جنابعالی با مرحوم شهید بهشتی به ما خبر دادند می‌خواهند متن نوار ضبط شده مشهد را که مرحوم بهشتی در باره شریعتی صحبت کرده بودند و همین‌طور نقد شما راجع به شریعتی را منتشر کنند، منتهی از آنها خواستیم امسال به مناسبت سالگرد شریعتی در یکی دو تا از دانشگاه‌های کشور مطرح شود. گفتیم اجازه بدهید ما که جو را بهتر می‌دانستیم و از مسائل باخبریم، خودمان این کار را در آینده انجام بدهیم. در مقدمه مفصلی که آنجا ذکر شده است به نوع همکاری بین جنابعالی و مرحوم شهید بهشتی در مدرسه حقانی اشاره و این مسئله را مطرح کرده‌ایم که اتفاقاً همین یک نقطه قوت است که بدانید آقایان چطور با هم همکاری، همدلی و برنامه‌ریزی‌های مشترک داشتند، ولی در عین حال در برخی زمینه‌ها اختلاف نظر وجود داشت. ای کاش امروزه ما هم این روحیه و عملکرد را یاد بگیریم تا اختلاف نظرهایمان مانع از همکاریمان نشود. همان‌طور که در گذشته علما این کار را می‌کردند و پیشقدمان و پیشقراولان این شیوه بودند و منششان چنین بود و درست نیست از اختلاف نظرها به روش نادرست امروزی استفاده کنیم و جو آشفته‌ای را به وجود بیاوریم. همان موقع در نظرم بود از همکاری جنابعالی با مرحوم دکتر بهشتی به عنوان نقطه قوت یاد کنم تا افرادی که مسبوق به سابقه حضرتعالی و آقایان و چندان مطلع نیستند از این قضیه سوء استفاده نکنند و جلوی این کار گرفته شود. گفتیم این کار را به شکل درستش انجام می‌دهیم و نخواهیم گذاشت از این بحث استفاده نادرست شود.

بنده صلاحیت اظهار نظر در باره اینکه آن کار منتشر بشود یا نشود ندارم و به خود شما مربوط است، ولی اگر کسی خواست تحلیلی در باره این اختلاف شود، تحلیل بنده این است که این اختلاف نظر ناشی از دو دیدگاه مختلف است، یکی حساسیت نسبت به مسائل فکری و اعتقادی اسلامی است و دیگری از دیدگاه وسیع‌تر و سطح بالاتری به خاطر مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه به موضوع نگاه می‌کند و حتی نباید اینها با هم تعارضی تلقی شوند. فرض بفرمایید حضرت امام «رضوان الله علیه» یا مقام معظم رهبری نسبت به جناح‌های مختلف سیاسی با علم قطعی به اختلاف نظرهایشان هر دو را تأیید می‌کنند. معنایش این نیست که با نظر مسئول یا طرفدار این جناح موافق یا مخالفند، بلکه در سطح بالاتری است که بر حرکت‌های اجتماعی اشراف دارد و حتی معنایش نفی این فکر نیست. چه بسا حتی موافق باشد این حرکت در اینجا انجام بگیرد. دو نوع وظیفه است یک وظیفه اینکه یک نفر که تمام محور فکریش مسائل دینی و اعتقادی است جایی که در مسئله اعتقادی انحراف پیدا می‌شود روی آن حساس باشد و انگشت بگذارد و نفر دیگری که در مسائل اجتماعی ـ سیاسی کشور مسئولیت مدیریت و رهبری دارد نظر جامع و در سطح بالایی را مطرح کند که بین نیروهای اسلامی پراکندگی به وجود نیاید و به جان هم نیفتند و نهایتاً به ضرر حرکت‌های انقلاب تمام نشود.


خیلی دوست داشتیم بیشتر از این در خدمتتان باشیم، چون بهره کافی از دریای معلومات شما نبردیم. به هر حال وقتتان ضیق است و کمال تشکر و سپاس را دارم از وقتی که در اختیار ما قرار دادید. امیدواریم ان‌شاءالله فرصتی بشود و خدمتتان برسیم و سئوالاتمان را مطرح کنیم.

بنده هم تشکر و دعا می‌کنم خدای متعال شما را در راهی که موجب رضای خودش هست موفق بدارد و ان‌شاءالله قلب پدرتان را در آن عالم از شما شاد کند.

خیلی ممنون و متشکر.

https://www.entekhab.ir/fa/news/610792/
00343179
 
پست ها : 5574
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال نابساماني در حكومت

پستتوسط 00343179 » چهارشنبه فبريه 15, 2023 8:39 am

وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران به صدا و سیما پیشنهاد ساخت سریال گاندو ۳ را داد. 

 
پیشنهاد میکنم صدا و سیما،
گاندو۳ را به افشای شیوه‌های نفوذ جاسوسان اسرائیلی در نهادهای اطلاعاتی،
امنیتی و نظامی کشور اختصاص دهد که مرکز مهم هسته‌ای نطنز را منفجر کردند،
هزاران سند بکلی سری را سرقت کردند و در روز روشن شهید محسن فخری زاده را
به شهادت رساندند و کمترین ردپایی ازخود بجای نگذاشتند.
   

کنایه وزیر پیشین ارشاد ایران به صدا و سیما

وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران به صدا و سیما پیشنهاد ساخت سریال گاندو ۳ را داد.
به گزارش اسپوتنیک، علی جنتی، وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران در دولت یازدهم پیشنهاد ساخت سریال گاندو ۳ را با موضوع "افشای شیوه‌های نفوذ جاسوسان اسرائیلی در نهادهای اطلاعاتی، امنیتی و نظامی" داد.

مشاور سرپرست نهاد ریاست جمهوری در حساب توئیتری خود می‌نویسد: پیشنهاد میکنم صدا و سیما، گاندو۳ را به افشای شیوه‌های نفوذ جاسوسان اسرائیلی در نهادهای اطلاعاتی، امنیتی و نظامی کشور اختصاص دهد که مرکز مهم هسته‌ای نطنز را منفجر کردند، هزاران سند بکلی سری را سرقت کردند و در روز روشن شهید محسن فخری زاده را به شهادت رساندند و کمترین ردپایی ازخود بجای نگذاشتند.

پیشنهاد میکنم صداوسیما،گاندو۳رابه افشای شیوه های نفوذ جاسوسان اسرائیلی درنهادهای اطلاعاتی،امنیتی ونظامی کشوراختصاص دهدکه مرکزمهم هسته ای نطنزرامنفجرکردند،هزاران سندبکلی سری راسرقت کردندودر روز روشن شهیدمحسن فخری زاده رابه شهادت رساندندوکمترین ردپایی ازخود بجای نگذاشتند

— Ali Jannati (@Jannati_1) March 27, 2021

گفتنی است، سریال "گاندو" در ژانر جاسوسی و امنیتی به کارگردانی جواد افشار و تهیه‌کنندگی مؤسسه شهید آوینی که از شبکه سوم سیمای ایران پخش می‌شد، با واکنش‌های بسیاری از سوی مقامات دولتی این کشور مواجه شده است.

https://ir.sputniknews.com/iran/2021032 ... 85%D8%A7-/
00343179
 
پست ها : 5574
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال نابساماني در حكومت

پستتوسط 00343179 » چهارشنبه فبريه 15, 2023 8:51 am

ویدیویی از گفتگوی آقای محمود صادقی نماینده سابق مجلس شورای اسلامی در فضای مجازی منتشر شد که وی در آن با ارائه توضیحاتی در خصوص وقایع تلخ آبان ماه سال ۹۸، 


https://www.aparat.com/v/ldW0X

مقطع بر سر و صدا

https://www.aparat.com/v/ICbBM

اين سخنان سبب تشويش اذهان عمومي وطبق معمول تكذيب شد
00343179
 
پست ها : 5574
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال نابساماني در حكومت

پستتوسط 00343179 » چهارشنبه فبريه 15, 2023 9:12 am

تیر خلاص حسین شریعتمداری به سفر جنجالی قالیباف



Image
اصرار قالیباف برای رفتن به مسکو از چندماه قبل شروع شد و دیدارهای متعددی با سفیرمسکو در تهران صورت گرفت تا روسها را متقاعد کند که با پوتین دیدار کند.
حسین شریعتمداری وقتی با تکرار جمله”با اطلاع عرض می کنم” خبر مهمی را در باره سفر رئیس مجلس به مسکو در شبکه افق سیما بیان کرد، به وضوح نشان داد برای انجام ماموریتی مهم بر صفحه تلویزیون ظاهر شده است.

شریعتمداری که در برنامه جهان آرا حضور یافته بود صراحتا گفت: سفر آقای قالیباف به روسیه سفری کاری و به دعوت مسکو است. بحث انتقال پیام هدف اصلی این سفر نبوده، بلکه به اهداف این سفر اضافه شده است.

حسین شریعتمداری نام دکتر ولایتی را هم به این دلیل آورد که تفاوت او با قالیباف را به رخ بکشد و بگوید سفر ولایتی به مسکو فقط یک هدف داشت و آن رساندن پیام رهبری به مسکو بود.

طی روزهای گذشته باند تبلیغاتی قالیباف با تاکید و تکرار این جمله که او همانند شهیدحاج قاسم سلیمانی و”معتمد نظام” است سعی در القای این نکته را داشتند که رهبرمعظم انقلاب، فردی مورد اعتمادتر از او برای رساندن پیام خود به پوتین ندارند. شخص رئیس مجلس هم با اظهار نظر خود در فرودگاه تهران و قبل از عزیمت به مسکو چنین وانمود کرد که هدف اصلی سفر او بردن پیام است. او البته با بکاربردن واژه”حاوی” به جای “حامل” اعلام کرد حاوی پیام رهبری است!

اصرار قالیباف برای رفتن به مسکو از چندماه قبل شروع شد و دیدارهای متعددی با سفیرمسکو در تهران صورت گرفت تا روسها را متقاعد کند که با پوتین دیدار کند.روسها مکررا به او گفته بودند چنین دیداری بدلیل جایگاه او و نیز پروتکلهای بهداشتی ممکن نیست. وزیرخارجه کشورمان نیز صراحتا به قالیباف،ناممکن بودن این دیدار را یادآور شده بود.

اینک و با اظهارات حسین شریعتمداری، به نظر می رسد بعد از ناکامی قالیباف از دیدار با پوتین و خطای راهبردی او برای سفر به روسیه، تیرخلاص به هدف تبلیغاتی او شلیک شده است.
https://rejaletabriz.ir/%d8%aa%db%8c%d8 ... %84%db%8c/
00343179
 
پست ها : 5574
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال نابساماني در حكومت

پستتوسط 00343179 » چهارشنبه فبريه 15, 2023 12:37 pm

 
حجت الاسلام و المسلمین سید هادی خامنه ای در گفت و گوی ویدیویی با «انتخاب»:



سال ۷۹ با پنجه بکس به صورتم زدند / دولت بعدی احتمالا دست کسانی‌ست که
همه چیز در اختیارشان است / سال ۸۸، فتنه رخ داد، اما نه از سوی میرحسین،
بلکه از جانب دیگران / اگر فردی بنیه دار و اصلاح طلب بیاید، قاعدتا شورای
نگهبان تاییدش نمی کند / فاصله میرحسین با غیرخودش خیلی زیاد است / موضوع
حجاب می‌تواند در یک پروسه نسبتاً طولانی به آنچه در ابتدای انقلاب گفته
شد، بازگردد / مجلس انقلابی؟ نماینده ۴۰ درصدی هستند بالاخره! / برای
ردصلاحیت بنده، لابد چیزی شبیه به ضدیت با اسلام احساس کردند / امام خمینی
به «تسخیر سفارت آمریکا» نگفت «انقلاب دوم» / قرار نبود که تک‌صدایی باشد /
هاشمی گفت نگذارید مجلس از چشم امام بیافتد، نمایندگانِ مخالف مهندس موسوی
گفتند بگذار بیافتد

Image
حجت الاسلام و المسلمین
سید هادی خامنه‌ای معمولا کمتر مصاحبه می‌کند. در بسیاری از موضوعات ترجیح
می‌دهد نظر رک و راستی ندهد، اما در برخی دیگر نیز با صراحت لهجه سخن
می‌گوید. برای نمونه با صراحت با خصر مخالف است و می‌گوید این موضوع را به
مسئولان هم گفته، اما تاثیری نداشته. در طول فعالیت‌های سیاسی خود به جر
نمایندگی مجلس، سمت اجرایی خاصی نداشته، اما سال‌ها از اصحاب مطبوعات بوده و
خودش تایید می‌کند که رکورددار روزنامه‌های توقیف شده است. می‌گوید این
سمت نداشتن و دوری از کار‌های اجرایی ربطی به سمت برادرش ندارد و قبل از
این موضوع نیز همین رویه را داشته.

در گفتگو با او، از موضوعات قبل از انقلاب از موضع ابوی او در خصوص مبارزات
انقلابی تا شکنجه‌های ساواک سخن گفته شد تا موضوعات روز مانند مجلس یازدهم
و انتخابات ۱۴۰۰.     

https://www.entekhab.ir/fa/news/610978/      
در کل 1 بار ویرایش شده. اخرین ویرایش توسط 00343179 در چهارشنبه فبريه 15, 2023 1:35 pm .
00343179
 
پست ها : 5574
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال نابساماني در حكومت

پستتوسط 00343179 » چهارشنبه فبريه 15, 2023 1:19 pm


دكتر مطهري:
{آنقدر ترانه هاى فعلي مبتذل است كه} 
مضامین ترانه‌های زمان شاه بسیار بهتر از مضامین ترانه‌های فعلی است 

           

Image

مطهری: ترانه های قبل از انقلاب از ترانه های صدا و سیما بهتر است
نایب رییس مجلس شورای اسلامی با انتقاد از رویه غلط برخی مسوولان در قبال تذکرات رهبری، گفت که پس از تذکر رهبری درباره یک موضوع مدیران به جای صدور بخشنامه، اقدامات عملی عاجل برای رفع آن کاستی انجام دهند.

به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛ نایب رییس مجلس شورای اسلامی با انتقاد از رویه غلط برخی مسوولان در قبال تذکرات رهبری، گفت که پس از تذکر رهبری درباره یک موضوع مدیران به جای صدور بخشنامه، اقدامات عملی عاجل برای رفع آن کاستی انجام دهند.

علی مطهری در یادداشتی با عنوان «رویه غلط برخی مسئولان نظام»، نوشت:

«مشاهده می‌کنیم که همواره پس از تذکر مقام رهبری به یک سازمان یا نهاد حکومتی، رئیس آن سازمان یا نهاد حکومتی بخشنامه غِلاظ و شِداد صادر می‌کند که از امروز باید چنین و چنان شود. گویی خود این رؤسا عقل شان به آن موضوع تذکر نمی‌رسیده و تا رهبر انقلاب بیان کرده‌اند متوجه موضوع شده‌اند. این رویه یادآور رفتار مقامات رژیم گذشته است که تا دستور از بالا می‌رسید همه جان‌نثار می‌شدند و آماده اجرای فرمان، گویی تا قبل از صدور دستور، وظیفه‌ای نداشته‌اند.

تذکر اخیر رهبر انقلاب به صدا و سیما درباره پاسداری از زبان فارسی در اشعار سرودها و ترانه‌ها و پرهیز از بکارگیری کلمات لاتین در برنامه‌های مختلف و توسط مجریان که تذکر بجا و لازمی بود، به همین سرنوشت دچار شد. رئیس سازمان صدا و سیما بخشنامه صادر کرد که از امروز نظارت بر این موضوع در اجرای مجریان و اشعار سرودها و ترانه‌ها شدت پیدا می‌کند. گویی جناب علی‌ عسگری خودشان ضرورت این کار را درک نمی‌کرده‌اند، در حالی که دیدن چند برنامه تلویزیون یا شنیدن چند سرود یا ترانه رادیو، به سرعت انسان را به این موضوع منتقل می‌کند. این که در برنامه‌های ورزشی می‌شنویم که فلان تیم کامبک کرد یا فلان بازیکن هت‌تریک کرد و یا فلان دروازه‌بان کلین شیت کرد و یا در ترانه‌های رادیو فقط وصف چشم و ابرو با رویکرد غنائی و عشقی و محتوایی سخیف و کوچه بازاری می‌شنویم، به راحتی انسان را متوجه ضرورت اصلاح این وضع می‌کند و رئیس سازمان نباید منتظر تذکر مقام رهبری بماند، ضمن اینکه امثال بنده بارها این تذکر را به صدا و سیما و وزارت ارشاد داده‌ایم اما دریغ از درک اهمیت موضوع و احساس مسئولیت نسبت به آن توسط مسئولان این دو نهاد.

مضمون برخی ترانه‌های قبل از انقلاب بهتر از برخی ترانه‌هایی است که امروز از صدای جمهوری اسلامی پخش می‌شود.
اما ریشه هردو پدیده یعنی استفاده از کلمات لاتین در برنامه‌ها و نیز مضامین سخیف در برخی سرودها و ترانه‌ها، خودباختگی فرهنگی و احساس خود کم‌بینی نسبت به فرهنگ غربی است. برخی افراد با بکار بردن الفاظ انگلیسی در کلام خود احساس شخصیت می‌کنند همان طور که برخی صاحبان فروشگاه‌ها و مدیران شرکت‌ها از این که نام فرنگی روی فروشگاه یا شرکت خود بگذارند و حتی از کلمه OFF به جای «تخفیف» یا از کلمه SALE به جای «فروش ویژه» یا «حراج» استفاده کنند احساس شخصیت می‌کنند و حتی معتقدند که به این وسیله فروش ما بالا می‌رود، یعنی ضمنا مردم را هم به این خودباختگی متهم می‌کنند و البته خیالشان از واکنش وزارت ارشاد هم کاملاً آسوده است!

به هر حال باید مدیران ما دست از این رویه بردارند که بلافاصله بعد از تذکر مقام رهبری درباره یک موضوع مربوط به آنها، بخشنامه صادر می‌کنند که باید چنین و چنان شود ‌و در نتیجه بوی تملق و چاپلوسی به مشام‌ها می‌رسد، بلکه روش درست این است که مدیر مربوط اقدامات عملی عاجل برای رفع آن کاستی انجام دهد و پس از چند ماه اعلام کند که ما آن کاستی مورد تذکر مقام رهبری را رفع کردیم.»


https://shohadayeiran.com/fa/news/18246 ... 8%B3%D8%AA
00343179
 
پست ها : 5574
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال نابساماني در حكومت

پستتوسط 00343179 » سه شنبه فبريه 21, 2023 10:40 pm

منازعات ميان لباس شخصيها


احمدی‌نژاد و حامیانش چگونه حاج قاسم را تهدید کردند؟

Image
حامیان احمدی نژاد به این بهانه که حاج قاسم با آن‌ها در پرونده بقایی و نیز مقاصد در سوریه همراهی نکرده است، مدعی شدند که نباید از حرم حضرت زینب در سوریه دفاع کرد و اصلا حضرت زینب در سوریه حرمی ندارد.


یکی از فرازهای عبرت آموز کارنامه احمدی‌نژاد و یارانش در سال‌های اخیر رفتاری قابل تأمل این افراد با حاج قاسم سلیمانی قبل از شهادت او و رفتار شهرت‌طلبانه و کاسب‌کارانه‌ی آنها با شهادت آن مجاهد در راه خدا بود.

یکی از اقدامات غیر قابل توجیه و جنجال‌آفرین دکتر احمدی‌نژاد در سال‌های اخیر حملات او و هوادارانش به فرمانده سپاه قدس، حاج قاسم سلیمانی بود. این حملات در سال ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ گسترش یافت و مسأله نامه‌نگاری‌های مکرر دکتر احمدی‌نژاد و اطرافیان او به حاج قاسم و اهانت به او بهانه عدم حمایت حاج قاسم از حمید بقایی در پرونده قضایی‌اش بود.

یکی از اتهامات آقای حمید بقایی مساله ارزهایی بوده است که از یک نهاد انقلابی دریافت داشته و در آن اختلاس کرده است. حکم نهایی دادگاه چنین بود که آقای بقایی به علت اختلاس بخشی از این ارزها محکوم شناخته می‌شود.

Image

چون در این بخش مساله به سپاه قدس مربوط می شد دکتر احمدی‌نژاد و حمید بقایی انتظار داشتند که حاج قاسم سلیمانی به دادگاه نامه نوشته و یا با نامه‌نگاری علنی در فضای رسانه‌ای کشور این اتهامات را از بقایی رفع نمایند.
Image
نامه احمدی‌نژاد که در تاریخ ۲۱ دی ماه ۱۳۹۶ به سردار حاج قاسم سلیمانی نوشته شده بود علاوه بر تأکید بر نوعی مراودات کاری میان خودش و سپاه قدس، با تأکید بر این که به زودی اصحاب قدرت و ثروت از کشور زدوده خواهند شد، نوعی خبر از سرنگونی قریب‌الوقوع نظام می‌داد. همین درخواست را آقای حمید بقایی نیز در نامه‌ای به حاج قاسم سلیمانی به بیان دیگری تکرار کرد:
Image
به دنبال این نامه موجی از رسانه‌های حامی احمدی‌نژاد سعی کردند که سردار سلیمانی را هدف درخواست رسانه‌ای خود قرار دهند و با فشار و حمله رسانه‌ای باعث شوند که او در این باره موضعی بگیرد که بتوانند از آن در عرصه فشار به قوه قضائیه استفاده کنند. درخواستی که وجه قانونی نداشت و سعی احمدی‌نژاد و یارانش بر این بود که با فشار رسانه‌ای بر روند رسیدگی به این مسأله در دستگاه قضایی اثر بگذارند. اصولا نیازی به این نبود که فرمانده سپاه قدس به این موضوع ورود علنی داشته باشد. قوه قضائیه خود از مسئولان مربوطه در سپاه پاسداران استعلام می‌کرد و نتایج آن در پرونده و رسیدگی قضایی منظور می گردید و نیاز به موضع‌گیری علنی فرمانده سپاه قدس و درگیر شدن او در یک پرونده قضایی داخلی نبود.

چنانکه از مرد مبارزه و شهادت، سردار حاج قاسم سلیمانی انتظار می‌رفت او در این زمینه واکنشی که مورد علاقه احمدی‌نژاد و یارانش باشد نشان نداد و اقدامی نکرد که بتوانند از آن در مقابله با نهادهای نظام از جمله سپاه و قوه قضائیه سوءاستفاده کنند. خصوصا که آن زمان مانند بسیاری از مواقع دیگر حاج قاسم در میدان مبارزه با دشمنان خارجی نظام مشغول بود و دخیل شدن در بازی رسانه‌ای دکتر احمدی‌نژاد و یارانش نه به مصلحت کشور بود و نه جزو وظایف او در سپاه قدس.
در پی سکوت رسانه ای حاج قاسم، احمدی‌نژاد نامه دومی را منتشر کرد که در آن علاوه بر نوعی از تهدید، اهانت‌هایی را نیز به حاج قاسم سلیمانی روا داشته بود.

بخشهایی از متن نامه دوم احمدی‌نژاد که در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۳۹۶ منتشر شده بود به شرح زیر است:


«اینجانب نامه های متعدد در موضوع ادعای کذب در تحویل میلیون‌ها دلار توسط جنابعالی به جناب آقای حمید بقایی که بهانه صدور شدیدترین و بالاترین حکم غیرمستند، غیرقانونی، ظالمانه و کاملاً سیاسی علیه ایشان شده است، به جنابعالی نوشته ام که بی‌جواب مانده است... چرا جنابعالی و همکارانتان در برابر این ادعا و ظلم فاحش سکوت کرده اید. در حالی که در رسانه ها اینگونه مطرح می‌شود که جنابعالی برای مقابله با ظلم در سوریه و دیگر مناطق، فداکاری‌ها کرده اید، جای این سوال باقی است که چرا با سکوت خود در برابر ظلم بزرگی که در کشور خودتان و به نام شما در جریان است، مشارکت می‌کنید؟ ...لازم است آمادگی کامل خود را برای تبیین مراودات کاری بین خود و شما که در نامه مورخ ۲۱/۱۰/۹۶ نیز از آن یاد کرده‌ام اعلام نمایم. با استفاده از همه قدرت حکومت و به طور ظالمانه و غیرقانونی، شیرمردی را در بند کرده‌اند و سرمستانه، رقص پیروزی می‌کنند اما یادآور می‌شود که خدای قادر منتقم، حاضر و ناظر است و به لطف خود، به زودی ظالمان را رسوا و مظلومین را با عزت و سرافرازی به آغوش ملت باز خواهد گرداند و آن روز برای پشیمانی دیر است. خادم ملت ایران محمود احمدی‌نژاد»

این نامه از دو جهت زمینه‌ساز جنجال رسانه‌ای فراوانی بود. جهت اول این که احمدی‌نژاد در آن با ظرافت تهدید کرده بود که به افشاگری علیه سپاه قدس دست خواهد زد و این تعبیر احمدی‌نژاد که مراودات کاری خود و شما را تبیین می کنم از سوی بسیاری از رسانه‌های معاند و ضد انقلاب به افشاگری‌های قریب‌الوقوع احمدی‌نژاد علیه سپاه قدس تعبیر شد و ظاهرا هم در آن این تهدید نهفته بود که قرار است احمدی‌نژاد آنچه از فعالیت های محرمانه سپاه قدس می‌داند را به بهانه «تبیین مراودات» خود با سپاه قدس علنی کند.

از سوی دیگر در همین عبارت تهدید مجدد به فروپاشی زودهنگام نظام و آزاد شدن بقایی در اثر یک انتقام الهی از نظام نهفته بود و البته ظاهر کلام دکتر احمدی‌نژاد این بود که فرصت امثال حاج قاسم سلیمانی برای پشیمان شدن از مشارکت در ظلمی که در نامه اول از آن پرهیز داده بود در حال از دست رفتن است.

جهت دوم این نامه تحقیر حاج قاسم سلیمانی با عبارت زیر بود: «در حالی که در رسانه ها اینگونه مطرح می‌شود که جنابعالی برای مقابله با ظلم در سوریه و دیگر مناطق، فداکاری‌ها کرده اید» این عبارت به این معنی برداشت می شد که از نظر احمدی‌نژاد فداکاری و مقابله با ظلم در سوریه در مورد حاج قاسم واقعیت ندارد و ساخته و پرداخته رسانه‌هاست و در واقع حاج قاسم که رسانه ها مدعی هستند در خارج با ظلم مبارزه می کند در داخل شریک ظلم به بقایی است.

این اهانت احمدی‌نژاد به حاج قاسم از سوی حامیان و دوستداران احمدی‌نژاد خیلی زود درک شد و آنها نیز حمله‌ای بیرحمانه به حاج قاسم را آغاز کردند و با انواع اهانت‌ها حاج قاسم را مورد حمله قرار دادند. به عنوان مثال به موارد زیر از میان تبلیغات آن زمان حامیان احمدی‌نژاد علیه حاج قاسم توجه کنید. در این اهانت‌ها که سر منشاء آن تعابیر معنادار خود احمدی‌نژاد بود، حامیان احمدی‌نژاد و بقایی به سردار سلیمانی لقب قهرمان پلاستیکی و همدست ظالم را داده بودند.
Image
Image
Image
Image
Image
Image
اهانت و حملات دکتر احمدی‌نژاد به حاج قاسم سلیمانی به این میزان محدود نماند. مدتی بعد در زمستان سال ۱۳۹۷ دکتر احمدی‌نژاد در نامه‌ای جدید به حاج قاسم سلیمانی اتهام جدیدی را به او متوجه کرد. متن نامه احمدی‌نژاد که مورد استقبال رسانه‌های حامی او و نیز رسانه‌های ضد انقلاب قرار گرفت چنین بود:

بسم الله الرحمن الرحیم

سردار سرلشگر پاسدار حاج قاسم سلیمانی

فرمانده محترم سپاه قدس

سلام علیکم

گفته می‌شود که جنابعالی در ماجرای دستگیری برادر آقای جهانگیری، معاون اول رییس جمهور از سهامداران اصلی بانک گردشگری، پادرمیانی کرده و با توصیه به مقامات مربوطه موجبات آزادی ایشان را فراهم کرده‌اید.

در همین حال با اتهام کذب تحویل مبالغی توسط شما به آقای بقایی، ظلم بزرگی به این برادر مؤمن، پاک، خادم و انقلابی روا داشته شد.

متأسفانه حضرتعالی در این موضوع کاملاً آشکار حاضر به ادای شهادت نشدید و به مکاتبات متعدد و درخواست‌های مکرر بی توجه ماندید.

در اثر این کوتاهی یک فرد بی‌گناه مورد سنگین‌ترین مجازات‌های ظالمانه قرار گرفت و اینک ماه‌ها است که در زندان انفرادی و تحت نظر پزشکان در اسارت به سر می‌برد.

نمی‌دانم که دیگر چه اتفاقی باید بیفتد تا بعضی‌ها بیدار شوند و به مسیر ارزش‌های الهی، صیانت از آزادی، اجرای عدالت، دفاع از مظلوم و مقابله با ظلم بازگردند.

از خداوند متعال رفع ظلم و استقرار عدالت و عزت و آزادی را مسئلت دارم.

خادم ملت ایران

محمود احمدی‌نژاد

نامه جدید احمدی‌نژاد حاوی یک جنگ روانی جدی و اهانت‌های متعددی بود که هدف از آن ظاهرا تخریب چهره حاج قاسم در عرصه رسانه ای کشور بوده است. زیرا اولا یک اتهام کاملا درباره حمایت شهید سلیمانی از مهدی جهانگیری را به ناروا و بدون دلیل را به عنوان شایعه‌ای که شنیده شده است، در نامه‌ای رسمی مطرح و آن را رسانه‌ای می‌کنند.

ظاهرا دکتر احمدی‌نژاد از مطرح کردن این شایعه و دامن زدن به آن این هدف را دنبال می کرد که حاج قاسم مجبور به انکار علنی این اقدام شود و در پی آن بتوانند یک زد و خورد و نامه‌نگاری رسانه‌ای طولانی را با او آغاز کنند که چرا در پاسخ به اتهامی که به خودت زدیم واکنش نشان دادی اما در پاسخ به اتهامی که به بقایی زده شده بود سکوت کردی؟

نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که بقایی و احمدی‌نژاد و یاران او هرگز مطابق روال رسمی دادگاه خواهان شهادت دادن حاج قاسم سلیمانی و یا فرد دیگری نشده بودند که گفته شود حاج قاسم از شهادت دادن خودداری کرده است. بلکه اصرار آنها بر یک بازی رسانه‌ای بود. می‌خواستند با شروع یک درگیری رسانه‌ای بازی‌ای را آغاز کنند که اگر سپاه علنا اعلام کرد که پولی در اختیار بقایی گذاشته بوده و بقایی از آن سوء استفاده کرده است، شائبه هایی دیگر را مطرح کنند که توضیح دهید چرا و کجا و به چه صورت این پول داده شده است. در حالی که قرار نبوده و نیست که همه اقدامات امنیتی و ارتباطات سپاه قدس علنی شود و بازیچه فعالیت‌های رسانه‌ای تیم دکتر احمدی‌نژاد قرار گیرد.

آنها هرگز خواهان حضور فرمانده سپاه قدس در دادگاه نشده بودند، چرا که اگر خواهان آن نیز می شدند مطابق روال معمول همه‌ی نهادها نماینده آن سازمان در دادگاه حاضر و در برابر قوه قضائیه مسئول بود و به همه سوالات پاسخ می داد، چنان که در عمل در این پرونده نیز نماینده سپاه در فرآیند رسیدگی به پرونده حضور داشته و شهادت‌های لازم و مدارک و مستندات لازم را ارائه داده بود. اصولا اتهام بقایی نیز این نبود که از شخص حاج قاسم پولی را دریافت کرده است که در دادگاه نیاز به آمدن حاج قاسم و شهادت او باشد. کل این ماجرا یک بازی رسانه‌ای طراحی شده بود که دکتر احمدی‌نژاد و یارانش به دنبال آن بودند.

ثانیا احمدی‌نژاد در این نامه حاج قاسم را به ظلم و همدستی با ظالمان متهم می کند و می‌نویسد: «نمی‌دانم که دیگر چه اتفاقی باید بیفتد تا بعضی‌ها بیدار شوند و به مسیر ارزش‌های الهی، صیانت از آزادی، اجرای عدالت، دفاع از مظلوم و مقابله با ظلم بازگردند.» بازی رسانه ای و هوچی گری اطرافیان دکتر احمدی‌نژاد در آن زمان برای بسیاری از افراد ایجاد شائبه می‌کرد اما الان که با گذشت زمان و خوابیدن بخشی از غبار حاصل از این هوچی‌گری‌ها معلوم می شود که بقایی و حامیان او به دنبال ایجاد جنجال با کشیدن اسم حاج قاسم به دادگاه بوده‌اند و مقصود آنها چیزی جز جنجال رسانه‌ای و هجمه به شخص حاج قاسم سلیمانی نبوده است. به عنوان مثال بقایی در بخشی از دفاعیات رسانه‌ای خود مدعی می شود که باید حاج قاسم سلیمانی را به جای او محکوم کنند، این در حالی است که در هیچ بخشی از اتهامات او مطرح نشده بوده است که شخص حاج قاسم به او چیزی داده و یا این کار توسط شخص حاج قاسم انجام شده است، و مطرح کردن نام حاج قاسم تنها برای ایجاد جنجال رسانه‌ای بوده است.
Image

ثالثا چنان که ذکر شد در مقطعی در سال‌های ۹۶ به بعد، احمدی‌نژاد و یارانش به این نتیجه رسیدند که نظام به زودی دچار فروپاشی و سرنگونی خواهد شد و از این جهت سعی داشتند با موضع‌گیری‌هایی کاملا خارج از چارچوب نظام خود را در قامت اپوزیسیون نظام اسلامی مطرح کنند. از نحوه برخورد آنها با حاج قاسم و سعی بلیغ آنها در مقابله با همه نهادهای نظام و تعبیرهای تقریبا صریحی که از تغییرات اساسی قریب‌الوقوع به میان می‌آوردند، می‌توان فهمید که احمدی‌نژاد و یارانش تصور می کردند که طرحهای براندازی علیه نظام جمهوری اسلامی به نتیجه رسیده است و به زودی با نارضایتی مردمی و شورش نظام جمهوری اسلامی از بین خواهد رفت. از این جهت تلاش می‌کردند که با خیال خام خود در جبهه معترضین و به اصطلاح مردم قرار گیرند و خود را ضد نظام اسلامی جلوه دهند.

از همین رو بود که احمدی‌نژاد به صراحت مدعی شد که وضع آزادی در جمهوری اسلامی از وضع آزادی در نظام شاهنشاهی پهلوی هم بدتر شده است و مدعی شد که مخالفان و منتقدان روسای سه قوه از برخورد قضایی امان ندارند و زندان‌ها پر از منتقدین به این سه شخصیت (آقای روحانی و برادران لاریجانی) است و نیز مدعی شد که نظام جمهوری اسلامی به حکومت خانوادگی تبدیل شده است و مدعی شد: هم‌اکنون با یک حکومت خانوادگی مواجه هستیم. درباره اقتصاد نیز اشاره داشت که زمان قبل انقلاب و در دوره طاغوت اقتصاد کشور مردمی‌تر بود و با انقلاب «بنیادها» به بهانه برخورد با سرمایه‌داری اموال مردم را از آنها گرفتند و همه چیز در اختیار دولت و نهادها و سازمان‌ها قرار گرفت. [۱]

بیانیه احمدی‌نژاد در مورد دادگاه بقایی و حکم آن نیز به خوبی روشنگر این نکته است که او تصور داشته است که نظام روزهای پایانی خود را می گذراند و از این مهلکه‌ای که در آن گرفتار شده است جان سالم به در نخواهد برد. او در بخشی از این بیانیه می نویسد: «عجیب آنجا است، در نظمی که برای انسانها هیچ حقی قائل نیست و در حالی که جان و مال و آبروی مردم را بازیچه و قربانی اهداف پست و دنیاطلبانه خود می‌سازند، مستکبرانه و به طور یک طرفه و دائماً انتظار تبعیت واحترام گذاری و بالاتر از آن، انتظار حمایت نیز دارند. تردید ندارم که به فضل الهی و به زودی، بقایی و بقایی‌ها با سربلندی به آغوش ملت باز خواهند گشت و ستمگران از این ظلم و ستم خود سخت پشیمان و یقیناً در پیشگاه ملت محاکمه خواهند شد.»

بر همین مبنا بود که احمدی‌نژاد و حامیانش حاج قاسم را که یکی از محبوب‌ترین شخصیت‌های نظام اسلامی و سرباز آن شناخته می شد آماج حملات خود قرار داده و به هر بهانه‌ای به حاج قاسم حمله کرده و او را زیر سوال می بردند:
Image
حتی به این بهانه که حاج قاسم با آنها در پرونده بقایی و نیز مقاصد آنها در سوریه همراهی نکرده است مدعی شدند که نباید از حرم حضرت زینب در سوریه دفاع کرد و اصلا حضرت زینب در سوریه حرمی ندارد:
Image

https://www.mashreghnews.ir/news/1200999
00343179
 
پست ها : 5574
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال نابساماني در حكومت

پستتوسط 00343179 » جمعه فبريه 24, 2023 6:08 pm

قیمت خانه در ایران گرانتر است از کانادا و آمریکا


آیا قیمت خانه در تهران از ونکوور کانادا گران تر است؟
به گزارش اسپوتنیک، با افزایش تورم در ایران، قیمت خانه در این کشور نیز افزایش یافته است.
Image
اگر نسبت متوسط قیمت مسکن را به متوسط درآمد خانوار در نظر داشته بگیریم، یک خانه با متراژ متوسط در تهران در مقایسه با مسکن در ونکوور کانادا و سن‌خوزه آمریکا گرانتر می‌باشد.
این مقایسه در یک اینفوگرافی درج شده و در آن نسبت قیمت مسکن در تهران با دیگر شهرهای جهان مقایسه شده است.
در این مقایسه تهران شهر اول، هنگ کنگ شهر دوم و ونکور شهر سوم می باشد. پس از آن به ترتیب شهرهای سیدنی، آوکلند، تورنتو، ملبورن، سن‌خوزه، سان‌فرانسیسکو، هونولولو، لس‌آنجلس و لندن قرار دارد.
عده‌ای از کاربران معتقدند که با یک حقوق متوسط و حتی بالا، خرید خانه در تهران براحتی ممکن نیست. به گفته این دسته از کاربران، قیمت خودروهای خارجی نیز به همین منوال است.
عده‌ای از کاربران نیز با نگاهی کنایه‌آمیز نوشتند که خدا را شکر که ایران در یک مقایسه در رتبه اول قرار گرفته است.

https://ir.sputniknews.com/misc/2021040 ... %A9%D8%B3/

  
00343179
 
پست ها : 5574
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال نابساماني در حكومت

پستتوسط 00343179 » شنبه فبريه 25, 2023 10:50 pm

صحبت‌های همتی پیرامون چاپ پول توسط بانک مرکزی با دستور دولت
باسخ مسؤول دولتي = صد من يك قاز
حواله به اكر فلان بشود و نشود ووو ديكر حرف رئيس بانك مركزي كه مطلع است بهمان مي شود


واکنش دژپسند به صحبت‌های همتی پیرامون چاپ پول توسط بانک مرکزی/ عوامل صعودی در بازار ارز و گرانی دلار/ رئیس سازمان حمایت: خرما گران نمی‌شود

واکنش دژپسند به صحبت‌های همتی پیرامون چاپ پول توسط بانک مرکزی/ عوامل صعودی در بازار ارز و گرانی دلار/ رئیس سازمان حمایت: خرما گران نمی‌شود
این پیمانه تیتر‌هایی همچون بورس مثبت آغاز شد؟ ارزش سهام عدالت چقدر شد؟ استراتژی خروج، بدترین نوع استراتژی در بورس، سرمایه‌گذاری ۳ میلیارد دلاری امارات در عراق، ژاپن صدور آزمایشی ارز دیجیتال ملی را آغاز کرد، سهام آسیا اقیانوسیه نوسان کردند، قیمت نفت خام سقوط کرد و سایه سنگین سیاست‌های آمریکا روی بخت دلار را در بر دارد.

به گزارش «تابناک اقتصادی»؛ این پیمانه تیتر‌هایی همچون بورس مثبت آغاز شد؟ ارزش سهام عدالت چقدر شد؟ استراتژی خروج، بدترین نوع استراتژی در بورس، سرمایه‌گذاری ۳ میلیارد دلاری امارات در عراق، ژاپن صدور آزمایشی ارز دیجیتال ملی را آغاز کرد، سهام آسیا اقیانوسیه نوسان کردند، قیمت نفت خام سقوط کرد و سایه سنگین سیاست‌های آمریکا روی بخت دلار را در بر دارد.

بورس مثبت آغاز شد؟
در حالی که روز گذشته شاخص کل بورس اوراق بهادار با کاهش ۶ هزار و ۷۳۳ واحدی معادل ۰.۵۳ درصد به یک میلیون و ۲۶۲ هزار و ۷۴۵ واحد رسید، امروز و در دقایق ابتدایی شروع فعالیت بازار، نماگر کل با رشد بیش از ۳۸۰۰ واحدی همراه شده است.

ارزش سهام عدالت چقدر شد؟
در پایان معاملات دیروز بازار سهام، ارزش سهام عدالت به ۸ میلیون و ۵۸۸ هزار و ۶۴۱ تومان رسید که نسبت به آخرین روز معاملاتی گذشته ۰.۸ درصد معادل ۷۰ هزار و ۲۹۶ تومان کاهش داشت. با احتساب این موضوع، ارزش ۶۰ درصد قابل فروش سبد ۵۳۲ هزار تومانی سهام عدالت به ۵ میلیون و ۱۱۱ هزار تومان رسیده است.
Image
واکنش دژپسند به صحبت‌های همتی پیرامون چاپ پول توسط بانک مرکزی
فرهاد دژپسند وزیر اقتصاد و دارایی در واکنش به خبر چاپ پول توسط بانک مرکزی طی سال گذشته و استقراض دولت از این بانک برای اجرای قانون بودجه سال ۹۹ گفت: دولت یک ریال برای اجرای بودجه سال ۹۹ از بانک مرکزی استقراض نکرده است و بانک مرکزی تنها برای ایفای تعهدات برخی از اجزای بودجه، ارز را خریداری و در مقابل پول تزریق کرده است. به عنوان مثال بر اساس تبصره ۴ بودجه سال ۹۹ صندوق توسعه ملی تعهداتی را بر عهده داشته و باید این تعهدات را ایفا می‌کرده است، اما ارزی که در خارج از کشور داشته را نتوانست به داخل منتقل کند تا قابل معامله شود، بنابراین بانک مرکزی ارز را از بازار خریداری کرده و در اِزای آن به دستگاه‌هایی که باید از آن محل پول واریز می‌کرده، وجوهی را پرداخت کرد. دژپسند افزود: بر این اساس موضوع کاملا متفاوت از این است که بگوییم دولت برای تامین مالی خود از بانک مرکزی استقراض کرده و این دو موضوع ماهیتی کاملا متفاوت دارند. اگر بتوانیم هرچه زودتر آن وجوه را به داخل کشور منتقل یا قابل حواله و معامله کنیم، همان مقدار ارز قابل معامله و مبادله شده و به تاجر ما حواله داده می‌شود و متناسب با آن هم ریال جمع خواهد شد؛ بنابراین استقراض از بانک مرکزی صحیح نیست.

عبدالناصر همتی رئیس کل بانک مرکزی اوایل فروردین ماه سال جاری در مصاحبه با شبکه سه، از بدهکاری ۹۰ هزار میلیارد تومانی ۱۱ بدهکار بزرگ به سیستم بانکی خبر داد و در مورد تورم گفت: در سال ۹۸ و ۹۹ بخش‌هایی از بودجه دولت از طریق درآمد‌های تسعیر صندوق توسعه ملی تأمین شد که به زبان ساده‌تر به معنای چاپ پول است.

عوامل صعودی در بازار ارز و گرانی دلار
دنیای اقتصاد: برخی فعالان ارزی اعتقاد دارند، دلیل رشد دلار در روزهای اخیر مربوط به اخباری بوده که به بازار مخابره شده است. از نگاه آنها، مجموع اخبار به‌گونه‌ای بوده که بیشتر معامله‌گران ارزی تصور کرده‌اند در مذاکرات وین اتفاق خاصی رخ نخواهد داد و بهتر است به‌تدریج خریدهای احتیاطی خود را بالاتر ببرند. به‌عنوان مثال، سعید خطیب‌زاده سخنگوی وزارت امور خارجه ایران در گفت‌وگو با پرس تی‌وی تاکید کرده است: هیچ طرح گام‌به‌گامی مطرح نیست و سیاست قطعی جمهوری اسلامی ایران برداشته شدن همه تحریم‌های آمریکاست اعم از آنهایی که ترامپ پس از خروج از برجام مجددا اعمال یا از ابتدا برقرار و همچنین تحریم‌هایی که تحت هر عنوان دیگری اعمال کرد. به گزارش تسنیم، سخنگوی وزارت امور خارجه افزود: بدیهی است این رفع تحریم‌ها باید موثر باشد و مورد راستی‌آزمایی توسط ایران قرار گیرد. خطیب‌زاده تاکید کرد: توقف اقدامات جبرانی ایران و بازگرداندن آنها تنها متعاقب برداشته شدن همه تحریم‌ها و راستی‌آزمایی‌ صورت خواهد گرفت.

از نگاه برخی معامله‌گران بازار ارز، صحبت‌های مقام‌های ایرانی به‌طور کلی چنین تصویری را به ذهن بازیگران ارزی متبادر می‌کند که تغییری در سیاست‌های خارجی کشور رخ نداده است. در چنین تصویری، معامله‌گران ارزی تصور می‌کنند که فارغ از بحق بودن خواسته ایران، دشوار است که طرف غربی نیز یکباره تمام اختلافات خود را کنار بگذارد. همچنین از قول برخی مقام‌های آمریکایی نیز عنوان شده که در مذاکرات وین تحریمی برداشته نخواهد شد. طبیعتا‌ معامله‌گران این گونه صحبت‌ها را نیز در موقعیت خرید و فروش خود لحاظ خواهند کرد. این در حالی است که در ابتدای هفته، خوش‌بینی‌های زیادی در بین معامله‌گران در مورد مذاکرات وین ایجاد شده و طی یک روز دلار ۱۱۵۰تومان از ارزش خود را از دست داده بود. روز ۱۱ فروردین دلار در بازار آزاد میان معامله‌گران غیررسمی ۲۵ هزار و ۷۰۰ تومان معامله می‌شد و در روز شنبه تا‌ سطح ۲۴ هزار و ۵۵۰ تومان پایین رفت. پس از آن در روزهای یکشنبه و دوشنبه، دلار راه افزایشی را در پیش گرفت و به سرعت خود را به کانال ۲۵ هزار تومانی رساند.

سایه سنگین سیاست‌های آمریکا روی بخت دلار
اسپوتنیک: الکساندر پانکین، معاون وزیر امور خارجه روسیه طی مصاحبه‌ای گفت: کاهش پیش بینی‌پذیری سیاست‌های کاخ سفید سایه سنگینی را روی اعتماد عمومی به دلار در معاملات دوجانبه انداخته است. پانکین می‌گوید:‌ کاهش استفاده از دلار در معاملات بین‌الملل درواقع واکنشی است به شرایط ژئوپلتیک کنونی ایجاد شده در جهان. این مقام روس ادامه داد: کاهش امکان پیش بینی سیاست‌های اقتصادی آمریکا و سیاست کنترل نشده آنها در اعمال تحریم‌ها و محدودیت‌های غیرمنطقی اطمینان‌پذیری دلار را زیر سؤال برده و باعث پایین آمدن تمایل به استفاده از دلار به عنوان ارز مبنا در قراردادهای بین المللی شده است.

معاون وزیر امور خارجه روسیه گفت: در شرایط کنونی شرکت‌ها و کشورها مجبور هستند تا با اجرای اقداماتی تا آنجا که ممکن است، خطر زیان اقتصادی در تراکنش‌های خود را به حداقل برسانند. در چنین شرایطی گسترش استفاده از ارزهای ملی در معاملات تجاری در دیگر کشورها بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفته و به یکی از اصلی‌ترین رویکردها در سیاست تجارت خارجه کشورها بدل شده است. وی در ماه مارس طی مصاحبه با یک رسانه چینی هم خواستار افزایش جایگزین شدن دلار با ارزهای ملی دو کشور و دیگر ارزها با هدف پایین آوردن خطر تحریم‌ها شده بود.

استراتژی خروج، بدترین نوع استراتژی در بورس
عشقی نژاد، نایب رییس هیات مدیره شرکت بورس تهران گفت: در استراتژی تصمیم گیری برای برخی از سهامداران عجول جهت سرمایه گذاری در بورس، خروج از بازار بود و بارها اعلام کرده ایم که اجرای بدترین نوع استراتژی در بازار، استراتژی خروج است. وی با اشاره به اینکه کسب سود، پاداش سهامدارانی است که با دید بلندمدت اقدام به سرمایه گذاری در این بازار می کنند، اظهار داشت: این مسائل مربوط به سهامداران حرفه ای و آشنا به بازار با میزان سرمایه های چشمگیر است. سهامدارانی که با مبالغ کم به دنبال سرمایه گذاری در این بازار هستند و تجربه زیادی را از کسب بازدهی در این بازار ندارند، باید از طریق ابزارهای واسط مانند صندوق های سرمایه گذاری با میزان ریسکی که می پذیرند صندوق خود را انتخاب کنند تا بتوانند وارد این بازار شوند و در بورس سرمایه گذاری کنند. سهامداران در صورتی که دارای سرمایه بالا هستند و به دنبال سرمایه گذاری در بازار هستند بابد حتما آن را به افراد حرفه ای بسپارند که مشغول فعالیت در شرکت های سبدگردان هستند. سرمایه گذاری به صورت مستقیم در بازار فقط مخصوص افرادی است که از تجربه کافی در این بازار برخوردارند و بعد از سال ها سرمایه گذاری در این بازار با ریسک های تهدیدکننده آشنا شده اند اما به هیچ عنوان سرمایه گذاری از این طریق را به سهامداران توصیه نمی کنیم. بررسی روند سی ساله بازارهای سرمایه گذاری این را نشان می دهد که همیشه بازدهی بازار سرمایه نسبت به سایر بازارهای سرمایه گذاری بالاتر بوده است. این موضوع باید مدنظر باشد که میزان سود دریافتی در معاملات امروز بورس قابل مقایسه با روز گذشته نیست، انتخاب درست سهم و انتظار از بازدهی، بهترین اقدامی است که می تواند به سهامداران کمک کند. /ایرنا

سرمایه‌گذاری ۳ میلیارد دلاری امارات در عراق
دفتر نخست‌وزیری عراق با اعلام پایان سفر «مصطفی الکاظمی» به امارات از سرمایه‌گذاری ۳ میلیارد دلاری این کشور در عراق خبر داد. /فارس

ژاپن صدور آزمایشی ارز دیجیتال ملی را آغاز کرد
راشاتودی: بانک مرکزی ژاپن اعلام کرد آزمایش های خود برای امکان‌سنجی صدور گسترده ارز دیجیتال ملی را آغاز کرده است. این اقدام بانک مرکزی ژاپن هم‌راستا با همتایان دیگر این بانک در عرصه بین‌المللی صورت گرفته و یک گام ضروری به حساب می‌آید. بانک مرکزی ژاپن اعلام کرد که در فاز اول این آزمایش ها که تا مارس ۲۰۲۲ انجام می‌شود، امکان‌سنجی فنی صدور گسترده ارز دیجیتال ملی، توزیع و عیب‌یابی آن بررسی خواهد شد. شینیچی اوچیدا، مدیرعامل بانک مرکزی ژاپن اعلام کرد بانک برنامه آزمایشی تدارک دیده شده است و تأمین‌کنندگان خدمات پرداخت و کاربران نهایی ارز دیجیتال ملی در آن مشارکت خواهند کرد.

سهام آسیا اقیانوسیه نوسان کردند
سهام آسیا اقیانوسیه در معاملات امروز، سه‌شنبه، در بازگشت از تعطیلات رسمی بازارهای منطقه نوسان کردند. جامع‌ترین شاخص سهام آسیا اقیانوسیه ام‌اس‌سی‌آی بدون سهام ژاپن ۰.۲۴ درصد رشد کرد، در حالی که نیکی ژاپن ۰.۸۷ درصد از ارزش خود را از دست داد. در بازار چین، کامپوزیت شانگهای با رشد اندک ۰.۰۵ درصدی روبه رو شد اما بازارهای سهام هنگ‌کنگ همچنان به علت تعطیلی رسمی بسته بودند. ای‌اس‌اکس استرالیا ۰.۷۴ درصد رشد کرد؛ اما کوسپی کره‌جنوبی ۰.۳۲ درصد پایین آمد. در بازار ارز، دلار اندکی در مقابل ارزهای آسیایی پایین آمد. نرخ برابری دلار با ین ژاپن به ۱۱۰.۳۲ واحد و با یوآن چین به ۶.۵۵۷۳ واحد رسید. بازارهای مالی آسیا امروز منتظر اعلام تصمیم بانک مرکزی استرالیا در مورد نرخ بهره هستند.

سهام آمریکا رشد کرد
سهام آمریکا در پایان معاملات دیشب (بامداد سه‌شنبه به وقت تهران) با امید به ریکاوری اقتصادی سریع آمریکا رکوردشکنی کردند. میانگین صنعتی داو جونز ۳۷۳.۹۸ واحد جهش کرد و در رکورد تاریخی ۳۳٫۵۲۷.۱۹ واحد بسته شد. اس‌اندپی ۵۰۰ با جهش ۱.۴ درصدی به رکورد جدید ۴٫۰۷۷.۹۱ واحد دست یافت و کامپوزیت نزدک با جهش ۱.۷ درصدی در ۱۳٫۷۰۵.۵۹ واحد به کار خود پایان داد.

قیمت نفت خام سقوط کرد
قیمت نفت خام در پایان معاملات دیشب، دوشنبه، با وحشت از افزایش قریب‌الوقوع تولید اوپک پلاس بیش از ۴ درصد سقوط کرد و قیمت نفت خام آمریکا به ۵۸ دلار رسید. اما در آغاز معاملات امروز، سه‌شنبه، قیمت‌های نفت خام بخشی از این سقوط را جبران کرده و تا حدودی تثبیت شدند. تا ساعت ۷:۲۰ به وقت تهران، قیمت پیش‌خرید هر بشکه نفت خام برنت، بنچ‌مارک بین‌المللی قیمت نفت، ۱.۱۴ درصد جهش کرد و به ۶۲.۸۶ دلار بازگشت. قیمت پیش‌خرید هر بشکه نفت خام نیمه‌سنگین تگزاس غرب آمریکا ۱.۲۴ درصد جهش کرد و به ۵۹.۳۸ دلار بازگشت. اعضای اوپک پلاس در اجلاس اخیر خود توافق کردند به تدریج از کاهش تولید خود کاسته و تولید خود را افزایش دهند. پیش از این اعضای این گروه توافق کرده بودند برای تقویت قیمت‌ها تولید خود را کاهش دهند.

قیمت جهانی طلا تقویت شد
قیمت جهانی طلا در معاملات امروز، سه‌شنبه، در حالی رشد کرد که سود اوراق قرضه آمریکا و قیمت دلار از رشد باز ایستاد. تا ساعت ۷:۲۴ به وقت تهران، قیمت خرید نقدی هر اونس طلا در بورس لندن، اسپات‌گلد، ۰.۲۹ درصد رشد کرد و به ۱٫۷۳۳.۴۶ دلار رسید. قیمت پیش‌خرید هر اونس طلای آمریکا هم ۰.۳۵ درصد رشد کرد و به ۱٫۷۳۴.۸۰ دلار رسید. با توقف رشد سود اوراق قرضه آمریکا که در روزهای اخیر به بالاترین سطح یک ساله خود رسیده بود، باعث شد تا دلار به کمترین سطح خود در دو هفته گذشته برسد. افت دلار باعث می‌شود که قیمت طلا برای دارندگان ارزهای غیر دلاری کاهش یافته و تقاضا برای خرید آن بالا برود.

رئیس سازمان حمایت: خرما گران نمی‌شود
رئیس سازمان حمایت تولیدکنندگان و مصرف کنندگان گفت: در تامین کالاهای اساسی مورد نیاز ماه رمضان ۱۴۰۰ هیچ مشکلی وجود ندارد و با تدابیر اندیشیده شده، قیمت خرما در این ماه افزایش نخواهد یافت. رئیس سازمان حمایت تولیدکنندگان و مصرف کنندگان گفت: طرح ویژه نظارتی سازمان حمایت با همکاری دستگاه‌های مربوطه تا آخر ماه مبارک رمضان ادامه دارد و با توجه به اقدامات صورت گرفته برای تامین کالاهای پرمصرف ماه رمضان هیچ مشکلی وجود ندارد ضمن اینکه با تدارکی که دیده شده، همه کالاهای اساسی مورد نیاز مردم تامین و در شبکه توزیع قرار گرفته است. وی گفت: در خصوص کارخانجات روغن خوراکی نیز امسال متفاوت از سال‌های گذشته به تفکیک واحدهای تولیدی، نوع تولید مشخص شده و به اندازه نیاز واحد، روغن خام تحویل داده شده است.

https://www.tabnak.ir/fa/news/1044339/

نه كفايت اداره دارند و نه تدبير حرف زدن حتى
ماجراى تيرخلاث ص ث يكي از همين موارد مشغوليتها اركانهاى مربوطه است
كه براى حفاظت از موقعيت كانديدايي رئيسي حتى به خوديهاى سطح بالا هم رحم نمي كنند
اين مشغوليتهاست كه ان همه دشمن نفوذ دارد


بن‌بست برجام در حال شکسته شدن است، ۴.۲ میلیون کف حقوق بازنشستگان، اعلام استراتژی انتخاباتی سپاه خواب جدید ‏گوگل برای ‏IP‏‌های ایرانی؟ حرکت شانه به شانه بازار‌ها با دیپلماسی، تیر خلاص به کاندیداتوری سعید محمد؟ شروع خیز بلند ‏کرونا در کشور، بورس به کجا می‌رود؟ «بله» بی‌سروصدای ایران به عربستان؟ و سکوت خاتمی در برابر ادعای ناصری، از ‏مواردی است که موضوع گزارش‌های خبری و تحلیلی روزنامه‌های امروز شده است. ‏

به گزارش «تابناک»؛ روزنامه‌های امروز یکشنبه پانزدهم فروردین ماه در حالی چاپ و منتشر شد که روایت معاون سیاسی سپاه از ‏تخلف «سعید محمد» و اعلام موضع انتخاباتی سپاه توسط معاون سیاسی سپاه پاسداران از یک سو و برنامه نشست وین برای ‏حصول دو توافق جداگانه در کنار ورود ایران به موج چهارم کرونا از سوی دیگر در صفحات نخست روزنامه‌های امروز برجسته شده اند.
تیر خلاص به کاندیداتوری سعید محمد؟
روزنامه ابتکار در گزارشی که عنوان آن را تیتر یک شماره امروز خود انتخاب کرده است، نوشت: نامزدی سردار سعید محمد به ‏عنوان یک گزینه نظامی احتمال‌هایی را برای ظهور یک چهره جدید برای رقابت انتخاباتی روشن می‌کرد که این احتمال‌ها با ‏استقبال سرد و البته منفی چهره‌های شاخص اصولگرا ضعیف‌تر شد. در آخرین واکنش‌ها نیز سردار جوانی معاون سیاسی سپاه ‏پاسداران انقلاب اسلامی حمایت این نهاد از سعید محمد نامزد انتخابات ریاست جمهوری و فرمانده پیشین قرارگاه خاتم را رد کرد. ‏

او همچنین کنار گذاشتن سعید محمد از قرارگاه خاتم الانبیا را هم به دلیل تخلف او در ورود به انتخابات دانست. ‏
جوانی گفت: سپاه بجد با ورود پاسداران و از جمله ایشان به عرصه انتخابات بدون طی مراحل و فرآیند‌های قانونی تعریف شده ‏مخالف است. اتفاقاً منفک کردن سعید محمد از مسئولیت فرماندهی قرارگاه سازندگی خاتم به دلیل همین تخلف و رعایت نکردن ‏مقررات از سوی ایشان بوده است. ‏

Image

پیشتر حمیدرضا ترقی عضو موتلفه مدعی شده بود که سعید محمد به دلیل تخلف از قرارگاه برکنار شده است که از سوی محمد قویا ‏تکذیب شد و ترقی مجبور به عذرخواهی از او شد. ‏سعید محمد زمستان سال گذشته برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری استعفا داد. ‏
اعلام نامزدی محمد با مخالفات‌های زیادی همراه بود و نیرو‌های اصولگرا از آن استقبال نکردند. با این حال نام او به عنوان یک ‏نامزد سپاهی مطرح است. ‏

سردار جوانی در این‌ باره می‌گوید: «سپاه نه از سعید محمد و نه از هیچ کاندیدای دیگری در انتخابات حمایت نمی‌کند و نخواهد کرد. ‏اساساً ورود سپاه و بسیج به انتخابات به طور مصداقی و حمایت از افراد و گروه‌ها و فهرست‌ها دارای منع قانونی و شرعی است. ‏این فضایی که در شبکه‌های اجتماعی داخلی و رسانه‌های خارجی و بویژه در شبکه‌های ماهواره‌ای ضدانقلاب شکل گرفته و ‏بعضاً سعید محمد را کاندیدای مورد حمایت سپاه معرفی می‌کنند، از یک طرف ساخته و پرداخته کسانی است که می‌خواهند چهره ‏سپاه را مخدوش کنند و از طرفی، متاثر از افرادی است که تصور می‌کنند، چون سعید محمد مسئولیت فرماندهی قرارگاه سازندگی ‏خاتم‌الانبیا (ص) سپاه را برعهده داشته و به عرصه انتخابات ورود کرده‌اند، احتمالاً ورود ایشان به عرصه انتخابات با نظر و تایید ‏و حمایت سپاه است.» ‏

در همین حال در روز‌های اخیر فعالیت‌های سیاسی سعید محمد کاهش یافته او کاملا در سکوت به سر می‌برد. همین موضوع ‏شائبه احتمال عقب نشینی او از حضور در انتخابات را به وجود آورده است. ‏
دفتر سعید محمد اظهارات سردار جوانی معاون سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درباره چرایی کناره گیری او از فرماندهی ‏قرارگاه سازندگی خاتم الانبیای سپاه را تکذیب کرد. ‏
امروز سردار یدالله جوانی در گفت و گویی با خبرگزاری فارس مدعی شده بود که منفک کردن سعید محمد از مسئولیت فرماندهی ‏قرارگاه سازندگی خاتم به دلیل تخلف و رعایت نکردن مقررات از سوی او بوده است. معاون سیاسی سپاه هرگونه حمایت این نهاد ‏از سید محمد را رد کرد. ‏
پیشتر نیز حمیدرضا ترقی عضو ارشد موتلفه مدعی شده بود که کنار رفتن محمد از قرارگاه خاتم به دلیل تخلفات او بوده است. اما ‏ترقی پس از آن به خاطر این ادعا از محمد عذرخواهی کرد. ‏

حالا دفتر سعید محمد در اطلاعیه‌ای سخنان یدالله جوانی را هم رد کرده است. در این اطلاعیه آمده است:‏ براساس اخبار منتشر شده از قول پاسدار یدالله جوانی مبنی بر برکناری سعید محمد بدلیل تخلف از قوانین سپاه برای ورود به ‏عرصه انتخابات که پیش از این نیز توسط حمیدرضا ترقی عضو اصولگرای شورای موتلفه اسلامی نیز تکرار شده است به ‏استحضار ملت شریف ایران می‌رساند.

فارغ از اینکه این قبیل اخبار با شیطنت رسانه‌ای تنظیم و نشر گردیده است، آقای دکتر سعید محمد هیچ گونه تخلفی در خصوص ‏فعالیت‌های انتخاباتی ننموده تا جایی که ایشان علت استعفای خود را عدم شائبه حمایت و استفاده از موقعیت مسئولیت فرماندهی ‏قرارگاه خاتم الانبیاء سپاه را عنوان نموده است، مهمی که با واکنش رسمی قرارگاه خاتم الانبیاء همراه گردید همه ما را به این ‏مطلب رهنمون می‌سازد که آقای جوانی مسئولیت سخنگویی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را ندارند و تحلیل شخصی خود را به ‏عنوان یک شخصیت حقیقی عنوان نموده است که متاسفانه مورد سوءاستفاده رسانه‌های معاند برای ضربه زدن به ساحت مقدس ‏سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز شده است. ‏

به کرات اعلام داشتیم تکرار چنین مصاحبه‌هایی با توجه به علایق شخصی و حزبی برخی افراد منجر به عدم اعتماد عمومی و ‏همچنین مشارکت حداکثری مورد تاکید رهبر معظم انقلاب اسلامی خواهد گردید. ‏
از خداوند سبحان گشایش مسیر سعادت ملت بزرگ ایران را تحت توجهات امام عصر (عج) مسالت داریم. ‏
اهمیت سخنان سردار جوانی از این منظر است که او نه یک فرمانده معمولی سپاه، بلکه معاون سیاسی کل سپاه پاسداران ایران ‏است، از این منظر سخنان او را باید سخنان کل سپاه دانست. ‏

عجب مسئولان طلبکاری داریم! ‏
سید علیرضاکریمی طی در سرمقاله امروز روزنامه آفتاب یزد با عنوان عجب مسئولان طلبکاری داریم! نوشت: عجب مسئولان ‏طلبکاری داریم! دیروز اظهارنظر‌های مقام‌های دولتی مرتبط با کرونا را که مرور می‌کردم به یک نتیجه‌گیری رسیدم: اینکه امروز ‏درگیر چهارمین موج ویروس منحوس شده‌ایم تقصیر مردم است نه مسئولان! ‏
برخی مقام‌ها با ایما و اشاره و برخی مقام‌ها صریحاً جامعه را مقصر این وضعیت می‌دانند. عده‌ای از آن‌ها خیلی هم طلبکارانه ‏سخن می‌گویند و نهیب می‌زنند که گفته بودیم سفر نروید و گفته بودیم پروتکل‌ها را رعایت کنید. ‏

بهرحال پیش از شروع سال جدید و دقیقا در همان ایامی که رئیس جمهور مدعی بود دیگر پیک کرونا نداریم و وزیر بهداشت با ‏‏ «قسم» تلاش داشت مردم را در تعطیلات در خانه نگه دارد مشخص و محرز بود که یک سوء مدیریت شکل گرفته است. آن ‏روز‌ها بسیاری از رسانه‌ها و ناظران تاکید داشتند شیوع ویروس جهش یافته بسیار جدی است و تجربه نشان داده این ویروس، به ‏فرد درگیر شده ۳ روز بیشتر مهلت نمی‌دهد و این سوءمدیریت‌ها نتیجه‌اش یک کشتار جمعی است. حالا آمار‌ها کم کم در حال اثبات ‏همان هشدارهاست. آمار مرگ و میر سه رقمی شده و بیمارستان‌ها دیگر تخت خالی ندارند. حتی دیروز یکی از اقوام دور مدعی ‏بود که بیمار کرونایی‌اش با درگیری ۳۰ درصد ریه را بیمارستان دولتی پذیرش نکرده و کادر درمان گفته‌اند یا ببرید خانه و فرد را ‏قرنطینه کنید و یا رهسپار بیمارستان خصوصی شوید؛ یعنی پرداخت ۲۵ میلیون تومان بابت هر شب بستری!
Image

البته باید اذعان نمود تا حدود بسیاری این سوء مدیریت شکل گرفته خودخواسته است! آری؛ یعنی مسئولان تصمیم گیر مسائل مالی ‏و اقتصادی را اولویت قرار دادند
نه جان مردم را! به نظر می‌رسد بنا بوده اقتصاد گردشگری و بسیاری از اقتصاد‌هایی که مستقیم و غیر مستقیم با این اقتصاد ‏مرتبط هستند در سال جدید دیگر زیان نبینند و آنقدر سنبه مسئولان مرتبط با این حوزه قوی بوده که شب عید اعلام شد سفر به ۹۱ ‏درصد از شهر‌های کشور با خودروی شخصی آزاد و سفر با هواپیما، اتوبوس و قطار نیز ۱۰۰درصد بلامانع است. ‏
با توجه به آنچه عرض شد‌ای کاش مسئولانی که در اولین روز کاری شروع به نطق کردند دو مسئله را در نظر می‌گرفتند و در ‏درافشانی های‌شان لحاظ می‌نمودند. ایشان ابتدا اذعان می‌کردند که اقتصاد کشور مهم است و چه بسا موارد دیگری قربانی
باید شود تا اقتصاد باقی بماند. فلذا سهل انگاری‌هایی تعمدا صورت گرفته است. دومین مسئله‌ای که می‌بایست مسئولان در ‏سخنرانی های‌شان به آن اشاره می‌کردند این موضوع بود که در کنار اولویت قرار گرفتن اقتصاد در خرید واکسن کرونا قطعا ‏کارنامه دولت قابل دفاع نیست. در حقیقیت پیش از آنکه گفته شود چرا مردم رفتند سفر و پروتکل‌ها رعایت نشد باید تاکید می‌شد ‏برخلاف ادعا‌ها نتوانستیم حتی یک چهارم وعده‌های خرید واکسن و واکسیناسیون را محقق کنیم. ضمن آنکه دیروز رسما اعلام شد ‏واکسیناسیون سراسری به جای تیرماه سالجاری که وعده آن داده شده بود مقرر شده مهرماه انجام شود. نکته پایانی هم اینکه: عجب ‏مسئولان طلبکاری داریم! ‏


آغاز فصل تازه برجام
حشمت‌الله فلاحت‌پیشه تحلیلگر مسائل بین‌الملل طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی نوشت: دوران محک‌زنی ‏متقابل ایران و آمریکا به پایان رسیده است، مثل دو تیم فوتبال که در چند دقیقه اول، نقاط قوت و ضعف یکدیگر را محک می‌زنند ‏و سپس اقدام می‌کنند. این دوران میان آمریکا و ایران شکل گرفت، دو طرف یکدیگر را محک زدند و بعد از این زمان، حالا به ‏سمت تصمیمات اساسی‌تر حرکت می‌کنند؛ بنابراین فصل تازه‌ای در برجام شکل گرفته است. از ابتدا دو طرف قصد نداشتند، ‏گزینه‌ای غیر از دیپلماسی را جایگزین رفتار خود کنند، اما به دلیل طولانی شدن این دوران محک‌زنی، چند ضعف به وجود آمد. ‏اول کاهش اعتماد متقابل، دوم ورود بازیگران آشوب‌سازی که از تنش میان ایران و آمریکا سود می‌برند. این امکان وجود دارد که ‏اگر دوران محک‌زنی ادامه پیدا کند، عملا مدیریت تحولات از دست دو طرف خارج شود. برای اولین‌بار بود که در این هفته اتفاق ‏تازه‌ای شکل گرفت و آمریکایی‌ها به وسیله رابطه‌ای که با اتحادیه اروپا داشتند، کمیسیون مشترک را فعال کردند. از سه‌شنبه نیز ‏بناست برجام وارد سیر این تحولات شود. اینکه پس از این چه خواهد شد، مهم نیست. سیاستی که آمریکایی‌ها در گذشته پیوسته ‏اعلام می‌کردند، این بود که ایران باید گام اول را بردارد و سیاست گام‌به‌گام را در نظر گرفتند. در نقطه مقابل، ایران اعلام می‌کرد ‏که آمریکا گام اول را بردارد، زیرا آمریکا ابتدا از برجام خارج شده بود.

تیر خلاص به کاندیداتوری سعید محمد؟ /عجب مسئولان طلبکاری داریم! ‏/آغاز فصل تازه برجام؟!

اکنون ایران کماکان بر موضع خود ایستاده، در حالی که ‏آمریکایی‌ها سیاست خود را تعدیل کرده‌اند. آمریکا معتقد بود ایران باید گام اول را بردارد و حالا از این موضع کوتاه آمده، در حالی ‏که ایران هنوز بر لزوم اقدام آمریکا پیش از ایران تاکید دارد. آنچه می‌توان بر اساس آن توافق کرد، تعریف گام‌های اساسی و ‏راهبردی است، گام‌هایی که تاثیر جدی، عملیاتی و قطعی برکاهش تحریم‌ها داشته باشد. اگر این کار صورت بگیرد، نظر ایران نیز ‏تامین شده و ما شاهد احیای برجام خواهیم بود. در غیر این صورت احتمال باقی‌ماندن بی‌میلی ایران برای مذاکره با آمریکا وجود ‏دارد. اتفاقی که افتاد، آن بود که آمریکایی‌ها پس از محک زدن ایران، نتایج دلخواه خود را دریافت نکردند. آن‌ها تصور می‌کردند، ‏با استفاده از میراث سیاست فشار حداکثری ترامپ، ایران را به دادن امتیازات بیشتر و رفع توقعات جدید آمریکا درباره پروتکل ‏الحاقی و مسائلی از این دست وادار خواهند کرد. با این حال گام‌های عملیاتی کاهش تعهدات که ایران تنها در دوران بایدن برداشت، ‏بلندتر از گام‌هایی بود که در دوران ترامپ برداشته شد، زیرا در زمان ترامپ ایرانیان کماکان امید داشتند، سیاست ترامپ در ‏آمریکا فراگیر نباشد و دولت جدید به برجام بازگردد، اما با سیاستی که بایدن در پیش گرفت، جمهوری اسلامی ایران به این نتیجه ‏رسید که این می‌تواند پایان خوشبینی به دولت آقای بایدن باشد. نشست سه‌شنبه کمیسیون مشترک که آمریکایی‌ها اعلام کرده اند در ‏آن حضور پیدا می‌کنند، می‌تواند خیلی زود به پایان برسد و بدون نتیجه به پایان برسد یا منجر به مذاکراتی جدی شود. زمانی این ‏نشست خیلی زود به پایان خواهد رسید که طرف ایرانی به این نتیجه برسد، آمریکایی‌ها سیاست گام‌به‌گام که در مقابل کشور‌های ‏ضعیف اعمال می‌کنند را کنار گذاشته‌اند، اما اگر طرف مقابل گام‌های عملیاتی و راهبردی در مسیر سبز کردن سنگ برجام انجام ‏دهد، امکان اینکه مذاکرات جدی شود. آمریکا زمانی از نظر ایران به برجام بازگشته است که اقدام عملیاتی در راستای برجام انجام ‏دهد


https://www.tabnak.ir/fa/news/1043844/
00343179
 
پست ها : 5574
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

قبليبعدي

بازگشت به درسهای زمانه شناسی


cron
Aelaa.Net