شهر قم

مدير انجمن: مزارات

شهر قم

پستتوسط najm116 » دوشنبه آگوست 26, 2019 11:08 pm

بسم الله الرحمن الرحیم
najm116
 
پست ها : 530
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 12, 2018 11:16 am

حرم حضرت معصومه سلام الله علیها

پستتوسط najm137 » دوشنبه آگوست 26, 2019 11:34 pm

١.حرم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها

مرقد حضرت معصومه سلام الله علیها دختر امام موسی کاظم علیه السلام

توضیحات:
نام شريف آن بزرگوار فاطمه و مشهورترين لقب آن حضرت، «معصومه» است. پدر بزرگوارشان امام هفتم شيعيان حضرت موسى بن جعفر علیه السلام و مادر مكرمه شان حضرت نجمه خاتون
سلام الله علیها می باشند. آن بانو بزرگوار مادر امام هشتم حضرت امام رضا علیه السلام هم می باشند. لذا حضرت معصومه سلام الله علیها با حضرت رضا علیه السلام از يك مادر هستند.

ولادت با سعادت آن حضرت سلام الله علیها در روز اول ذيقعده سال ١٧٣ هجرى قمرى در مدينه منوره واقع شده است. ديرى نپاييد كه در همان سنين كودكى مواجه با مصيبت شهادت پدر گرامى خود در حبس هارون در شهر بغداد شد. لذا از آن پس تحت مراقبت و تربيت برادر بزرگوارشان حضرت على بن موسى الرضا علیه السلام قرارگرفتند. در سال ٢٠٠ هجرى قمرى در پى اصرار و تهديد مأمون عباسى سفر تبعيد گونه حضرت رضا علیه السلام به مرو انجام شد و آن حضرت علیه السلام بدون اين كه كسى از بستگان و اهل بيت خود علیهم السلام را همراه ببرند راهى خراسان شدند.

یک سال بعد از هجرت برادر، حضرت معصومه سلام الله علیها به شوق ديدار برادر و ادای رسالت زينبی و پيام ولايت به همراه عده اى از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حركت كردند و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى شدند. اين جا بود كه آن حضرت سلام الله علیها نيز همچون عمه بزرگوارشان حضرت زينب سلام الله علیها پيام مظلوميت و غربت برادر گراميشان را به مردم مؤمن و مسلمان مى رساندند و مخالفت خود و اهل بيت علیهم السلام را با حكومت حيله گر بنى عباس اظهار مى كردند.

بدين جهت تا كاروان حضرت سلام الله علیها به شهر ساوه رسيد عده اى از مخالفان اهل بيت علیهم السلام كه از پشتيبانى مأموران حكومت برخوردار بودند،سر راه را گرفتند و با همراهان حضرت سلام الله علیها وارد جنگ شدند، در نتيجه تقريباً همه مردان كاروان به شهادت رسيدند، حتى بنابر نقلى حضرت معصومه سلام الله علیها را نيز مسموم كردند.

به هر حال، يا بر اثر اندوه و غم زياد از اين ماتم و يا بر اثر مسموميت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها بيمار شدند و چون ديگر امكان ادامه راه به طرف خراسان نبود قصد شهر قم را نمود. پرسيد: از اين شهر«ساوه» تا «قم» چند فرسنگ است؟ آن چه بود جواب دادند، فرمود: مرا به شهر قم ببريد، زيرا از پدرم شنيدم كه مى فرمود: شهر قم مركز شيعيان ما است. بزرگان شهر قم وقتى از اين خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند، و در حالى كه «موسى بن خزرج» بزرگ خاندان «اشعرى» زمام ناقه آن حضرت سلام الله علیها را به دوش مى كشيد و عده فراوانى از مردم پياده و سواره گرداگرد كجاوه حضرت سلام الله علیها در حركت بودند، حدوداً در روز ٢٣ ربيع الاول سال ٢٠١ هجرى قمرى حضرت سلام الله علیها وارد شهر مقدس قم شدند.

سپس در محلى كه امروز «ميدان مير» ناميده مى شود شتر آن حضرت در جلو در منزل «موسى بن خزرج» زانو زد و افتخار ميزبانى حضرت نصيب او شد. آن بزرگوار به مدت ١٧ روز در اين شهر زندگى كرد و در اين مدت مشغول عبادت و راز و نياز با پروردگار متعال بود. محل عبادت آن حضرت در مدرسه ستيه به نام «بيت النور» هم اكنون محل زيارت ارادتمندان آن حضرت سلام الله علیها است.

سرانجام در روز دهم ربيع الثانى و «بنا بر قولى دوازدهم ربع الثانى» سال ٢٠١ هجرى پيش از آن كه ديدگان مباركش به ديدار برادر روشن شود، در ديار غربت و با اندوه فراوان ديده از جهان فروبست و شيعيان را در ماتم خود به سوگ نشاند .مردم قم با تجليل فراوان پيكر پاكش را به سوى محل فعلى كه در آن روز بيرون شهر و به نام «باغ بابلان» معروف بود تشييع نمودند. همين كه قبر مهيا شد دراين كه چه كسى بدن مطهر آن حضرت را داخل قبر قرار دهد دچار مشكل شدند، كه ناگاه دو تن سواره كه نقاب به صورت داشتند از جانب قبله پيدا شدند و به سرعت نزديک آمدند و پس از خواندن نماز يكى از آن دو وارد قبر شد و ديگرى جسد پاك و مطهر آن حضرت سلام الله علیها را برداشتند و به دست او دادند تا در دل خاک نهان سازند.

آن دو نفر پس از پايان مراسم بدون آن كه با كسى سخن بگويند بر اسب هاى خود سوار و از محل دور شدند. بنا به گفته بعضی از علما به نظر مى رسد كه آن دو بزرگوار، دو حجت پروردگار: حضرت رضا علیه السلام و امام جواد علیه السلام باشند چرا كه معمولاً مراسم دفن بزرگان دين با حضور اوليا الهی انجام شده است. پس از دفن حضرت معصومه سلام الله علیها موسى بن خزرج سايبانى از بوريا بر فراز قبر شريفشان قرار داد تا اين كه حضرت زينب سلام الله علیها فرزند امام جواد علیه السلام به سال ٢٥٦ هجرى قمرى اولين گنبد را بر فراز قبر شريف عمه بزرگوارشان بنا كردند و بدين سان تربت پاک آن بانوى بزرگوار اسلام قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهل بيت علیهم السلام و دارالشفای دلسوختگان عاشق ولايت و امامت شد.

تصوير

آدرس: شهر قم - بلوار زائر

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:
http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4594510/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 9:19 am, ويرايش شده در 36.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد جناب زینب سلام الله علیها

پستتوسط najm137 » شنبه آگوست 31, 2019 4:30 am

2- مرقد جناب زینب سلام الله علیها

توضیحات:
زیر قبه منوره حضرت معصومه سلام الله علیها مرقد جناب زینب سلام الله علیها نیز از اولاد بلافصل امام محمد تقی علیه السلام می باشد.

زینب سلام الله علیها دختر امام جواد علیه السلام همراه شماری از علویان به قم مهاجرت کردند. و ایشان گنبد و قبه‌ای بر مزار حضرت معصومه سلام الله علیها بنا کرده اند. زینب سلام الله علیها از جمله علویانی بود که به ایران مهاجرت کردند و شهر قم را مسکن دائمی خویش قرار دادند. در زمان حضور زینب سلام الله علیها در قم، قبر حضرت معصومه سلام الله علیها دارای سقفی از بوریا بود که توسط موسی بن خزرج بر روی مزار ساخته شده بود، براساس گزارش‌های تاریخی، زینب سلام الله علیها گنبد و قبه‌ای بر روی این مزار بنا نهاد. البته برخی ساخت گنبد را توسط زینب دختر موسی مُبرَقع می‌دانند.

زینب سلام الله علیها بنت امام جواد علیه السلام در قم درگذشتند و در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها به خاک سپرده شدند. ام‌محمد و میمونه، علیهم السلام خواهران زینب سلام الله علیها نیز در همانجا مدفون شدند.

تصوير

آدرس: شهر قم - بلوار زائر

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:
http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4594510/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on پنج شنبه ژانويه 30, 2020 5:48 am, ويرايش شده در 13.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد جناب ام محمد سلام الله علیها

پستتوسط najm137 » شنبه سپتامبر 28, 2019 5:09 pm

3- مرقد جناب ام محمد سلام الله علیها

توضیحات:
زیر قبه منوره حضرت معصومه سلام الله علیها مرقد جناب ام محمد سلام الله علیها نیز از اولاد بلافصل امام محمد تقی علیه السلام می باشد.

ام محمد سلام الله علیها دختر امام جواد علیه السلام که همراه شماری از علویان به قم مهاجرت کردند. ام محمد سلام الله علیها از جمله علویانی بود که به ایران مهاجرت کردند و شهر قم را مسکن دائمی خویش قرار دادند. ام محمد سلام الله علیها بنت امام جواد علیه السلام در قم درگذشتند و در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها به خاک سپرده شدند. زینب و میمونه، علیهم السلام خواهران ام محمد سلام الله علیها نیز در همانجا مدفون شدند.

تصوير

آدرس: شهر قم - بلوار زائر

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:
http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4594510/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on پنج شنبه ژانويه 30, 2020 5:56 am, ويرايش شده در 11.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد جناب میمونه سلام الله علیها

پستتوسط najm137 » شنبه سپتامبر 28, 2019 6:25 pm

4- مرقد جناب میمونه سلام الله علیها

توضیحات:
زیر قبه منوره حضرت معصومه سلام الله علیها مرقد جناب میمونه سلام الله علیها نیز از اولاد بلافصل امام محمد تقی علیه السلام می باشد.

جناب میمونه سلام الله علیها دختر امام جواد علیه السلام که همراه شماری از علویان به قم مهاجرت کردند. جناب میمونه سلام الله علیها از جمله علویانی بود که به ایران مهاجرت کردند و شهر قم را مسکن دائمی خویش قرار دادند. جناب میمونه سلام الله علیها بنت امام جواد علیه السلام در قم درگذشتند و در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها به خاک سپرده شدند. زینب و ام محمد، علیهم السلام خواهران ام محمد سلام الله علیها نیز در همانجا مدفون شدند.

تصوير

آدرس: شهر قم - بلوار زائر

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:
http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4594510/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on پنج شنبه ژانويه 30, 2020 6:05 am, ويرايش شده در 13.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد جناب بریهیه سلام الله علیها

پستتوسط najm137 » شنبه سپتامبر 28, 2019 6:34 pm

5- مرقد جناب بریهیه سلام الله علیها

توضیحات:
زیر قبه منوره حضرت معصومه سلام الله علیها چهار دختر از نوادگان امام محمد تقی علیه السلام هم مدفون می باشد که جناب بریهیه سلام الله علیها یکی
از آن نوادگان می باشند و از اولاد جناب موسی مبرقع علیه السلام هستند.

تصوير

آدرس: شهر قم - بلوار زائر

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:
http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4594510/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on پنج شنبه ژانويه 30, 2020 6:10 am, ويرايش شده در 8.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد جناب ام کلثوم سلام الله علیها

پستتوسط najm137 » جمعه اکتبر 18, 2019 7:21 am

6- مرقد جناب ام کلثوم سلام الله علیها

توضیحات:
زیر قبه منوره حضرت معصومه سلام الله علیها چهار دختر از نوادگان امام محمد تقی علیه السلام هم مدفون می باشد که جناب ام کلثوم سلام الله علیها یکی
از آن نوادگان می باشند و از اولاد جناب موسی مبرقع علیه السلام هستند

تصوير

آدرس: شهر قم - بلوار زائر

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:
http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4594510/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on پنج شنبه ژانويه 30, 2020 8:18 am, ويرايش شده در 7.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد جناب ام حبیب سلام الله علیها

پستتوسط najm137 » جمعه اکتبر 18, 2019 7:30 am

7- مرقد جناب ام حبیب سلام الله علیها

توضیحات:
زیر قبه منوره حضرت معصومه سلام الله علیها چهار دختر از نوادگان امام محمد تقی علیه السلام هم مدفون می باشد که جناب بریهیه سلام الله علیها یکی
از آن نوادگان می باشند و از اولاد جناب موسی مبرقع علیه السلام هستند.

تصوير

آدرس: شهر قم - بلوار زائر

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:
http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4594510/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on پنج شنبه ژانويه 30, 2020 8:28 am, ويرايش شده در 9.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد جناب ام محمد سلام الله علیها

پستتوسط najm137 » جمعه اکتبر 18, 2019 7:42 am

8- مرقد جناب ام محمد سلام الله علیها

توضیحات:
زیر قبه منوره حضرت معصومه سلام الله علیها چهار دختر از نوادگان امام محمد تقی علیه السلام هم مدفون می باشد که جناب بریهیه سلام الله علیها یکی
از آن نوادگان می باشند و از اولاد جناب موسی مبرقع علیه السلام هستند.

تصوير

آدرس: شهر قم - بلوار زائر

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:
http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4594510/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on پنج شنبه ژانويه 30, 2020 8:41 am, ويرايش شده در 7.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد کنیزان اولاد موسی مبرقع علیه السلام

پستتوسط najm137 » جمعه اکتبر 18, 2019 7:49 am

9- مرقد دو کنیز از کنیزان اولاد موسی مبرقع علیه السلام

توضیحات:
زیر قبه حضرت معصومه سلام الله علیها مرقد دو کنیز از کنیزان اولاد موسی مبرقع علیه السلام می باشد یکی از کنیزان کنیز محمد بن موسی مبرقع علیه السلام بوده و
دیگری کنیز احمد بن موسی مبرقع علیه السلام بوده است.

تصوير

آدرس: شهر قم - بلوار زائر

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:
http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4594510/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on پنج شنبه ژانويه 30, 2020 8:47 am, ويرايش شده در 8.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد جناب آیت الله سید حسین طباطبایی بروجردی قدس سره

پستتوسط najm137 » جمعه اکتبر 18, 2019 8:06 am

10- مرقد جناب آیت الله سید حسین طباطبایی بروجردی قدس سره

تصوير

توضیحات:
آیت الله بروجردی از علمای شیعه و مرجع بزرگ شیعیان و موسس مسجد اعظم مدفون در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها می باشند.
که در راهروی مسجد اعظم در کنار مسجد بالاسر مدفون هستند.

سید حسین طباطبایی بروجردی معروف به آیت‌الله بروجردی که در 3 فروردین ماه سال 1254 هجری شمسی به دنیا آمدند و در 10 فروردین ماه سال 1340 در سن 86 سالگی دیده از جهان فرو بستند. از مراجع شیعه اهل ایران می‌باشند. ایشان به مدت هفده سال مدیر حوزه علمیه قم بودند و پس از درگذشت سید حسن طباطبایی قمی مرجعیت عامه شیعیان را به مدت نزدیک به ۱۵ سال بر عهده داشتند.

سید حسین بروجردی در ماه صفر ۱۲۹۲ در شهر بروجرد به دنیا آمدند. پدر ایشان سید علی طباطبایی و مادرشان سیده آغابیگم که هر دو بزرگوار از سادات طباطبایی بودند. نسب ایشان با ۳۲ واسطه، به امام حسن بن علی علیه السلام (امام حسن مجتبی علیه السلام) می رسد.

ایشان در ۱۰ فروردین ۱۳۴۰ هجری شمسی مصادف با ماه شوال سال 1380 هجری قمری در سن ۸۶ سالگی بر اثر بیماری قلبی درگذشت و در حرم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در قم به خاک سپرده شد. با این حال که او مقامی سیاسی و حزبی نداشت و به جز عراق و حجاز جای دیگری نرفته بود، خبر فوت او بازتابی وسیعی داشت، به گونه ای که دولت تعطیل و راهی قم شد و سه روز عزای عمومی اعلام شد. شهربانی کافه‌ها را بست. در عراق و پاکستان سه روز عزای عمومی، و در سوریه، لبنان و کویت عزاداری شد. بازار تهران تعطیل شد. سفیر شوروی پیام تسلیت فرستاد و بیشتر سفارتخانه‌های خارجی در تهران، در آن روز با پرچم‌های نیمه افراشته تعطیل شدند.

در زمینه تحصیلات:
ایشان پس از گذراندن مقدمات علوم در هجده سالگی، وارد دارالعلم اصفهان شدند و از ابوالمعالی، سید مدرس، سید محمد باقر درچه ایی سطوح فقه و اصول و ادبیات عرب را آموختند. همچنین چندین سال از حکیم قشقایی و حکیم کاشانی حکمت و فلسفه و کلام و منطق آموختند و پس از هشت سال اقامت در اصفهان به نجف اشرف و پس از آن بیش از ۳۰ سال در شهر خود بروجرد به تحقیق و تدریس پرداختند.
ایشان همچنین، در جریان قیام قم در زمان رضا شاه علی‌رغم حساسیت نیروهای امنیتی، در فرصتی مناسب از بروجرد خارج شده و برای همراه کردن مراجع نجف اشرف با قیام، به طرف عتبات رفته و سپس با پیام حمایت مراجع آنجا به ایران آمده ‌است.

تجربه قیام نور الله نجفی اصفهانی به عنوان مهمترین حادثه سیاسی زندگی بروجردی قبل از مرجعیت عامه تلقی می‌شود. آیت الله بروجردی، سال‌ها در نجف اشرف از آخوند خراسانی، سید محمد کاظم یزدی، مرتضی طالقانی، آقا شریعت اصفهانی در رشته خارج فقه و اصول تحصیل کرد، و خود در علوم عقلی و نقلی به مرتبه اجتهاد و استادی ارتقاء داد و در سن سی‌سالگی در ردیف استادان حوزه نجف اشرف به تدریس علما اشتغال داشتند.

آیت الله بروجردی بعد از ده سال اقامت در عتبات عالیات در سال ۱۳۲۸ از عراق وارد بروجرد شد و مدت چند سال در زادگاه خود به ترویج، تدریس و تألیف مشغول گشتند و چند سفر به حوزه قم آمد و شد نمودند که در برهه زمان در جمله مدرسین حوزه قم قرار گرفت و دیری نگذشت که پس از فوت آیت الله حائری تدریجاً در رأس استادان بزرگ حوزه قم قرار گرفتند.

تصوير

بعد از ورود به قم:
بعد از درگذشت مؤسس حوزه علمیه قم، عبدالکریم حائری یزدی و محمد حسین نائینی (ساکن نجف اشرف) در سال ۱۳۵۵ هجری قمری و نیز، درگذشت آقا ضیاء الدین عراقی در سال ۱۳۶۱ هجری قمری، مرجعیت عامه شیعه تا سال ۱۳۶۵ هجری قمری بر عهده سید ابوالحسن اصفهانی قرار گرفت. سید ابوالحسن اصفهانی در نجف اشرف ساکن بودند و مرجعیت عامه شیعه را بر عهده داشتند. همچنین در آن سالها سید حسین طباطبایی قمی در کربلا ساکن بودند و مشغول تدریس
برای طلاب حوزه کربلا بودند.

در سال ۱۳۶۵ هجری قمری سید ابوالحسن اصفهانی در نجف اشرف درگذشتند و کمتر از ۴ ماه پس از آن سید حسین طباطبایی قمی نیز از دنیا رفتند. پس از درگذشت سید ابوالحسن اصفهانی و سید حسین طباطبایی قمی، عملاً سید حسین طباطبایی بروجردی عهده‌دار مرجعیت شیعیان گشتند و این موضوع به مدت نزدیک به ۱۵ سال ادامه یافت.

دیدگاه‌های ایشان:

اندیشه تقریب مذاهب اسلامی:
سید حسین بروجردی از دارالتقریب که در سال ۱۳۲۷ در قاهره با دبیر کلی شیخ محمد تقی قمی شکل گرفت، حمایت می‌کردند. محمد واعظزاده خراسانی از شاگردانش که با دارالتقریب مصر ارتباط داشتند، می‌گویند توجه بروجردی به تقریب مذاهب اسلامی نشانگر اهتمام وی به وحدت و انسجام مسلمانان است. آیت الله بروجردی معتقد بودند که شیعه در عصر حاضر باید بر مقام علمی اهل بیت علیهم السلام تأکید ورزد و اگر شیعه به استناد حدیث ثقلین به مرجعیت علمی اهل بیت علیهم السلام اکتفا کند قادر خواهد بود همه مسلمانان را پیرامون اهل بیت علیهم السلام جمع کند.

اصلاحات ارضی:
آیت الله بروجردی یکی از مخالفان سرسخت اصلاحات ارضی بود. این مخالفت در حدی بود که محمد رضا شاه پهلوی طرح اصلاحات ارضی را تا زمان فوت وی عملیاتی نکرد. البته وی شاه را تهدید کرده بود که اگر اصلاحات ارضی را عملیاتی کند زمین بدست آمده از اصلاحات اراضی را حرام یا نجس اعلام خواهد کرد. در همان دوران بروجردی فتوای حرام بودن رادیو و تلویزیون و پپسی کولا را نیز اعلام کرد.

روش اجتهادی ایشان:
ایشان همچون علمای سلف خود مثل شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی، شیخ طبرسی و سید محمد مهدی بحرالعلوم دارای جامعیتی در علوم اسلامی است در فقه شیوه‌ای استنباطی را به کار بردند.
شیوه ایشان در فقه بر چند محور استوار است: اهمیت به آراء قدماء، اهمیت به روایات و فتاوای، تکیه بر ادله و روایات اولیه، ریشه یابی مسائل

تألیفات ایشان:
سید حسین طباطبایی بروجردی بر کتابهای فقیه شیخ صدوق، تهذیب الاحکام، استبصار شیخ طوسی، خصال و رجال آمالی و علل الشرایع اسانیدی ضمیمه نمودند. ایشان حاشیه بر کفایه آخوند خراسانی و نهایه طوسی نگاشتند.

چند مورد از کتابهای ایشان عبارت است از:
حاشیه علی کفایه الاصول، المهدی فی کتب اهل السنه، الآثار المنظومه، انیس المقلدین، مجمع الفروع، مناسک الحج، جامع احادیث الشیعه، مستدرک فهرست منتخب الدین، تجرید اسانید
الامانی، تجرید اسانید الاستبصار.

نخستین بار از روی رساله عملیه ایشان کتاب توضیح المسائل نوشته شد که در زمان حیات او و به تأیید ایشان به چاپ رسید.

شاگردان ایشان: سید محمدرضا گلپایگانی، ناصر مکارم شیرازی، حسین مظاهری، جعفر سبحانی، میرزا جواد تبریزی، یدالله دوزدوزانی، سید محمد مهدی غضنفری خوانساری، سید محمد هاشم غضنفری خوانساری، موسوی اردبیلی، حسین نوری همدانی، مسلم ملکوتی، اسماعیل صالحی مازندرانی، شیخ فضل‌الله ذوعلم، سید موسی شبیری زنجانی، محمد فاضل لنکرانی، لطف‌الله صافی گلپایگانی، عبدالله جوادی آملی، علی صافی گلپایگانی، محمدتقی بهجت، سید علی سیستانی، سید روح‌الله خمینی، محمد صادقی تهرانی.

تصوير

آدرس: شهر قم - بلوار زائر

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:
http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 594510/fa/
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 9:10 am, ويرايش شده در 8.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد علامه سید محمد باقر موحد ابطحی موسوی قدس سره

پستتوسط najm137 » جمعه اکتبر 18, 2019 8:39 am

11- مرقد علامه سید محمد باقر موحد ابطحی موسوی قدس سره

تصوير

توضیحات:
مرقد علامه سید محمد باقر موحد ابطحی موسوی قدس سره در رواق و محاذی ضریح از سمت بالاسر می باشد.
سید محمدباقر موحد ابطحی از مراجع تقلید شیعه بود. ایشان در شب دوم ماه مبارک رمضان سال ۱۳۴۶ هجری قمری در شهر اصفهان متولد شدند و در روز چهارشنبه ۱۶ بهمن ماه 1392 در پی یک دوره بیماری در سن 86 سالگی در بیمارستان بقیةالله تهران وفات نمودند. و آیت الله حسین وحید خراسانی نماز میت را بر جنازه وی خواندند. ایشان موسس مدرسه موسسه تحقیقاتی «الامام المهدی علیه السلام» در سال 1356 هستند.

خاندان گرامی شان:
پدر ایشان؛ علامه سید مرتضی موحد ابطحی موسوی قدس سره بودند که در اصفهان به تدریس دروس حوزوی، وعظ و خطابه و ارشاد، و طبابت طب سنتی می‌پرداختند و بیماری علامه محمدحسین طباطبایی را درمان کرده بودند. و آرامگاه ایشان در شهر اصفهان می‌باشد. مادر ایشان دختر مرحوم آیه الله سید محمد تقی موسوی اصفهانی نویسنده کتاب مشهور مکیال المکارم بودند.

تصوير

برادران:بزرگوارشان:
علامه سید محمد علی موحد ابطحی موسویقدس سره، علامه سید علی موحد ابطحی موسوی، علامه سید محمدرضا موحد ابطحی موسوی، علامه سید حجت موحد ابطحی موسوی، علامه سید حسن موحد ابطحی موسوی (رحمه الله علیه)، علامه سید حسین موحد ابطحی موسوی.

تحصیل بزرگوار:
ایشان، پس از یادگیری خواندن و نوشتن و آموختن صرف و نحو نزد پدرش وارد حوزه علمیه اصفهان شد. و زیر نظر اساتید محترمی همچون مرحوم طبیب زاده، سید محمد باقر سده‌ای، آقا ضیاء تجویدی، شیخ محمد حسن نجف آبادی، شیخ حبیب‌الله حبیب آبادی، حاج آقا رحیم ارباب،

ایشان منطق را نزد حاج شیخ محمد رضا کلباسی علوم طبیعی و ریاضی را نزد آیت‌الله مجد العلما نجفی و قسمتی از اسفار را نزد فیلسوف بزرگ مرحوم حاج شیخ محمود مفید آموختند. در طب، کتاب شرح نفیسی و اسباب را نزد مرحوم والد گرانقدر خود و قانون بوعلی را نزد مرحوم طبیب زاده تلمذ کردند و مدتی را نیز به فراگیری طب به صورت عملی نزد حکیم مشهور میرزا ابوالقاسم گوگردی مشغول بودند.

در زمان حیاتشان فعالیتهای بسیار زیادی داشتند من جمله ایشان سرپرست مرکز پژوهشی و مدرسه امام مهدی علیه السلام قم بودند، مدرسه امام مهدی علیه السلام را بنیان نهادند، تونل اباصالح المهدی، بیمارستان ولیعصر عج الله تعالی فرجه الشریف، هنرستان صنعتی، کارگاه قالی بافی، در شهرستان اقلید فارس را ساختند. و در ساخت کارخانه قند شهرستان اقلید فارس و احداث لوله کشی آب مازندران همکاری نمودند. و امامزاده سید محمد از نوادگاه حضرت ابالفضل علیه السلام در کافتر در جنوب شهرستان اقلید را بازسازی نمودند. و همچنین طرح نقشه مسجد جمکران قم با ایشان بوده است.

آثار علوم قرآنی این بزرگوار:
المدخل الی التفسیر الموضوعی للقرآن الکریم؛ کتابی است ابتکاری و اولین کتابی است که آیات قرآن را به صورت موضوعی با تسلسل طبیعی دسته‌بندی کرده‌است، تاکنون از آن دو جزء چاپ و منتشر شده‌است.
جامع الاخبار و الآثار عن النبی و الائمه الاطهار؛ از این مجموعه تاکنون سه جلد چاپ و منتشر شده‌است.
جلد اول درباره فضل قرآن و مطالبی پیرامون اسماء قرآن، کیفیت نزول، جمع‌آوری، مصونیت از تحریف، موقعیت عترت پیامبر (ص) در ارتباط با قرآن و ... است.
جلد دوم نیز درباره فضیلت هر یک از سوره‌های قرآن و آیات آن است که به ترتیب سوره‌ها و آیات تنظیم شده‌است.
جلد سوم درباره خصائص قرآن است و در آن بعضی از ویژگی‌های قرآن از قبیل ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، عام و خاص، حروف مقطعه، اسماءالحسنی، عدد اسماء الله و اسم اعظم شرح داده شده‌است.
التفسیر المنسوب الی الامام العسکری (ع)؛ این کتاب تفسیر سوره فاتحه و بخشی از سوره بقره است که علماء بر آن اعتماد کرده و از کتب ارزشمند و گرانبهای شیعه محسوب می‌شود، اشکالاتی که در سند یا در دلالت آن بعضی از متشکلین (اشکال کنندگان) کرده‌اند در مقدمه کتاب جواب داده شده و رفع شبهه شده‌است.
تاویل الآیات؛ تألیف علامه سید شرف الدین استرآبادی، مؤلف در این کتاب آیاتی را که تاویل شده به مدح اهل بیت (ع) و اولیای آن‌ها و ذم و نکوهش دشمنان اهل بیت از طریق شیعه و سنی در دو جلد جمع‌آوری کرده‌است.
زبده التاویل: در این کتاب احادیثی که در تاویل آیات قرآن به ما رسیده به صورت مختصر و اشاره‌ای جمع‌آوری شده و منابع آن ذکر شده‌است.

برخی از کتاب‌هایی که از سوی علامه سید محمدباقر موحد ابطحی موسوی بازخوانی شده‌است:

در زمینه کتابهای حدیثی:
صحیفه الامام الرضا (ع): در آن احادیثی است که علی بن موسی از پدرانش روایت کرده و سند را به محمد بن عبدالله رسانده است.
النوادر: تألیف احمد بن محمد بن عیسی اشعری، از اصحاب حضرت رضا، امام جواد و امام هادی علیهم السلام.
الزهد، المومن: تألیف حسین بن سعید، از اصحاب علی بن موسی، محمد بن علی (پیشوای نهم شیعیان) و علی بن محمد (پیشوای دهم شیعیان)
الامامه و التبصره: تألیف ابن بابویه قمی
صفات الشیعه، فضائل الشیعه و مصادقه الاخوان: تألیف محمد بن علی بن الحسین (شیخ صدوق)، متوفی ۳۸۱.
التمحیص: تألیف محمد بن همام اسکافی، متوفی ۳۳۶ هجری.
نوادر المعجزات: تألیف محمد بن جریر طبری، از اعلام قرن چهارم هجری.
التعریف: تألیف محمد بن احمد بن قضاعه، از اعلام قرن چهارم هجری.
مزار مفید: تألیف محمد بن محمد بن نعمان، متوفی ۴۱۳ هجری.
مائه منقبه: تألیف محمد بن احمد (ابن شاذان قمی)، از اعلام قرن چهارم و پنجم هجری.
نزهه الناظر: تألیف حسین بن محمد حلوانی، از اعلام قرن پنجم هجری.
الاربعون حدیثا: تألیف محمد بن احمد خزاعی، از اعلام قرن پنجم هجری.
الخرائج والجرائح: سعید بن هبه الله (راوندی)، از اعلام قرن ششم هجری.
الاربعون حدیثا: منتجب الدین علی بن عبیدالله (رازی)، از اعلام قرن ششم هجری.
مثیر الاحزان: جعفر بن نجیب، ابن نما (حلی)، متوفی ۶۴۵ هجری.
المزار، الاربعون حدیثا: تألیف محمد بن مکی (شهید اول) از اعلام قرن هشتم هجری.
التحصین فی صفات العارفین: تألیف جمال الدین احمد بن محمد بن فهد (حلی).
عوالم العلوم والمعارف: این کتاب دائرةالمعارف عظیمی در اخبار است که عالم و محدث کبیر شیخ عبدالله بحرانی از شاگردان ممتاز علامه مجلسی (ره) آن را تألیف کرده‌است، مؤلف، آن را بر مبنای بحار الانوار با تکثیر عناوین و ابواب و تنظیم روایات به شکل خاصی جمع‌آوری کرده‌است.
مکیال المکارم: تألیف میرزا محمد تقی موسوی اصفهانی (فقیه احمدآبادی) متوفی۱۳۴۸ هجری. الدرر اللامعه.
الامام المهدی (ع) فی احادیث الامام الرضا (ع)

در زمینه کتابهای دعا:
الصحیفه النبویه الجامعه، الصحیفه العلویه الجامعه، الصحیفه الفاطمیه الجامعه، الصحیفه السجادیه الجامعه، الصحیفه الصادقیه الجامعه، الصحیفه الکاظمیه الجامعه، الصحیفه الرضویه الجامعه، الدلیل الی الصحائف الجامعه.

در زمینه کتابهای رجال:
معجم رواة الحدیث و ثقاتها: مجموعه‌ای که در آن راویان حدیث کتاب‌های روایی شیعه به ترتیب حروف معجم تنظیم شده و دربارهٔ هر یک از راویان به کتاب‌هایی که از آنان ذکری به میان آمده اعم از مطبوع یا مخلوط اشاره شده و ضبط صحیح اسم و اتحاد آن در پاورقی‌ها مورد بررسی قرار گرفته‌است.
معجم الاسانید: دائرةالمعارف ارزشمندی که در آن اسانید تمام روایات رسیده در کتاب‌های روایی به ترتیب حروف معجم و به صورت جدولی مورد بررسی و تنظیم شده‌است.

تشرف علامه سید محمدباقر موحد ابطحی موسوی قدس سره در حرم امام رضا علیه السلام:

علامه سید محمد باقر موحد ابطحی موسوی قدس سره به حرم امام رضا علیه السلام مشرف می‌شوند و کرامتی از آن حضرت علیه السلام به ظهور می‌رسد. در همان حال خود را در محضر امام زمان منه السلام نیز می‌یابند.

آقای معاونیان بر منبر فرمودند: خاطرم آمد از یک تشرفی در عبادت امام زمان منه السلام که این تشرف مستند است و در دفتر کرامات حضرت رضا علیه السلام در آستان قدس رضوی علیه السلام ثبت شده است. تشرف هم مربوط به کسی از مشاهیر فقهای ماست که ایشان از منتظران امام عصر ارواحنا فداه، از فقها و مراجع و علمایی که عطر و بوی امام زمان منه السلام را می‌دادند؛ واقعا منتظر بود. هر هفته، رقعه‌ حاجت به امام زمان منه السلام می‌نوشتند و در رود می‌انداختند. خیلی متوجه امام عصر منه السلام بودند.

ایشان نوه صاحب مکیال المکارم بودند. مرحوم علامه سید محمد باقر موحد ابطحی موسوی قدس سره که وقتی از دنیا رفتند، حضرات آقایان مراجع با اینکه ایشان رساله نداده بود از ایشان تعبیر به آیت الله العظمی کردند. بسیار مرد بزرگی بودند؛ صاحب مؤسسة الامام المهدی علیه السلام بودند.

تشرف مربوط به تقریباً سی و دو سه سال قبل است. اولین سالی بود که در جشن میلاد امام عصر منه السلام، کنگره‌ی علمی بین‌المللی حضرت رضا علیه السلام در مشهد توسط آستان قدس رضوی برگزار شد. و ایشان یکی از مهمانان آن کنگره بودند. که از محدثین و از فقهای عظام بود و آثاری داشتند.

ایشان خودشان به من فرمودند که فلانی، از آستان قدس رضوی علیه السلام با من تماس گرفتند؛ و گفتند: آقا برای کنگره شما رو دعوت می‌کنیم؛ به مشهد تشریف بیاورید. این ساعت ماشین دنبالتان می‌آید. و پروازتان این ساعت است، از تهران مهرآباد؛ هتل تهران برای میهمانان در نظر گرفته شده است و توضیح دادند.

ایشان فرمودند: من به ایشان گفتم که من در این کنگره شرکت خواهم کرد، اما خودم خواهم آمد و هتل تهران نمی‌آیم. بلیطم را هم خودم می‌گیرم. به من فرمودند که من احتیاط می‌کنم که پول امام رضا علیه السلام خرج من بشود. (این چنین تقوا داشتند)

اینکه چگونه به مشهد می آیند و هواپیما چگونه برایشان جور شد مفصل است و همه اش عجیب است. ایشان بیان می کنند که وقتی به مشهد رسیدم، در فرودگاه مشهد جایی را نداشتم که بروم. توکلت علی الحی الذی لایموت.

از هواپیما که بیرون آمدم، دو تا جوان آمدند سلام کردند. و گفتند ما در خدمتتان هستیم و آن زمان دورانی بود منافقین، علماء را ترور می کردند. با خودم گفتم من این دو جوان را نمی‌شناسم. نکند
مرا ببرند و سر به نیست کنند؟ باز با خودم گفتم من مهمان امام رضا علیه السلام هستم؛ خودم را به حضرت علیه السلام سپرده‌ام، پس مسئله‌ای نیست.

نشستم داخل ماشین و آمدیم. و دیدیم نزدیک حرم آمدند در کوچه‌ی ملک نزدیک منزل مرحوم آقای قمی و میزبان دم در خانه ایستادند. در باز شد و دیدم آیت الله آقای سید محمود مجتهد سیستانی بیرون آمدند و گفتند: بفرمایید. گفتم: چطور؟

ایشان فرمودند من از طرف حضرت رضا علیه السلام مامورم سه روز میزبان شما باشم. علامه سید محمد باقر موحد ابطحی موسوی به من فرمودند فلانی، به کنگره‌ی جهانی امام رضا علیه السلام رفتم. و به این قصد آمده بودم که جواب انحرافات و اعوجات بهبودی را در کتاب صحیح الکافی‌اش بدهم. و در آن کنگره‌ نوبت سخنرانی من که شد جواب انحرافات بهبودی و کتاب صحیح الکافی‌اش را دادم و از علامه مجلسی و بحار دفاع کردم. و کنگره سه روز بود و تمام شد.
شد شب میلاد امام رضا علیه السلام شد. برای نماز مغرب و عشا به حرم آمدم. ایشان به بیماری پروستات شدید مبتلا بودند وقتی کسی مبتلا باشد باید یک ساعت یک ساعت دستشویی برود. نمی‌تواند به مدت طولانی وضو داشته باشد.

مخفی نماند که ایشان صاحب یک استخاره عجیب بود. یعنی که صاحب استخاره کم‌نظیر بودند؛. و استخاره‌‌هایشان.فوق العاده خاص بود. می‌فرمایند در حین اینکه داشتم شب تولد امام رضا علیه السلام زیارت می‌کردم حین زیارت یک مرتبه به دلم افتاد که کانه حضرت رضا علیه السلام می‌فرمایند تا سحر حرم باش.

یاللعجب! من مریضم. بیشتر از یک ساعت نمی‌توانم خودم را کنترل کنم. مرتب به ذهنم می‌آید که حرم بمان؛ حرم بمان. استخاره کردم که تا سحر حرم بمانم استخاره عالی بود. استخاره کردم که بیرون بروم که استخاره بد شد.

به حضرت رضا علیه السلام عرض کردم آقا همچین چیزی به دل من افتاده است؛ استخاره هم کردم؛ ولی من مریضم و واقعا نمی‌توانم. و شب تولد امام رضا علیه السلام بود و جمعیت زیاد در حرم بودند و من به طرف بالای سر مبارک حرکت کردم. و گفتم اگر خود به خود جا باز شد برای نماز می‌فهمم که حتما خبری است و باید بمانم.

آمدم به طرف بالای سر مبارک این ستونی که بالای سر است یک مرتبه دو جوان آذری قد بلند و رشید، جا باز کردند و جا خالی شد. اینها دستهایشان را تکیه دادند به ستون و حائل شدند. من تمام نمازهایم را خواندم؛ اینها مثل دو گارد ایستاده بودند. فهمیدیم که باید بمانیم. یک ساعت گذشت، دیدم نه مشکلی ندارم؛ معلوم می‌شود خبری هست.

و آن زمان پشت سر مبارک حضرت علیه السلام باز بود. و جای قبر مرحوم شیرازی و جای قبر مرحوم میلانی باز بود. نصفش مال خانمها بود و نصفش مال آقایان بود. بینش هم در و شیشه نداشت؛ قسمت ضریح داشت اما آن پشت سر نداشت. یک نرده بود. و یک نرده فلزی نیم‌متری بود. فرمودند آمدم جای قبر آقای میلانی و شیرازی نشستم چون که موظف بودم تا سحر باشم.

همانطور که نشسته بودم و داشتم ذکر می‌گفتم چون ایشان هم خیلی اهل عبادت بود برگشتم؛ دیدم یک پسر چهارده یا پانزده ساله‌ای کنار من تکیه به کنار دیوار داده و پاهایش را دراز کرده است.
من گفتم که پسرم پاهایت را جمع کن؛ حرم است؛ پاهایت را به سمت ضریح دراز نکن.

پسر یک نگاهی به من کرد و هیچ نگفت. باز من کمی دعا خواندم؛ برگشتم، دیدم نه اصلا تحویل نگرفت؛ پاهایش دراز است. یک کم جدی‌تر گفتم پایت را جمع کن. دفعه سوم با تشر گفتم: پسر بی‌ادب نباش؛ گفتم پاهایت را جمع کن؛ من پیرمرد؛ پاهایم را مقابل ضریح جمع می کنم. (چون آن زمان سنی داشتند).

تا این را گفتم، آن طرف نرده، یک زن مسنی نشسته بود و آن زن زیر گریه زد و گفت آقا سید از سر بچه‌ من دست بردار. تو چه می‌دانی؟ این بچه کجا بی‌ادبی به امام رضا علیه السلام کرده است؟ او فلج است. شب تولد است؛ من آورده‌ام اینجا نشاندمش بلکه امام رضا علیه السلام یک لطفی بکند؛ چرا دل این بچه‌ مرا می‌شکنی؟ از کجا فهمیدی بچه‌ من بی‌ادب است؟

ایشان فرمودند: من وقتی فهمیدم وای تشر بی‌خود زدم این زن را به گریه انداختم؛ دل این جوان را شکستم؛ خبط و خطا از من بوده است؛ زود قضاوت کردم آتش گرفتم. به تعبیر ایشان می‌گفت: رگ سیدی‌ام گل کرد.

خیلی ایشان بکاء بود؛ گریه‌کن عجیبی بود. گفت زیر گریه زدم و گفتم امام رضا علیه السلام امشب من باید با شما سنگهایم را حک بکنم. یا من سید هستم یا نیستم. شمایی که مرا از قم به اینجا کشاندید؛ قبل از اینکه بیایم، یک مجتهد را گفتید میزبان من باشد؛ برای اینکه من بیایم از علامه مجلسی دفاع بکنم؛ و من دفاع کردم؛ امشب باید تکلیف مرا مشخص کنید. این بچه الان باید از جایش بلند شود و شفا پیدا کند.

چسبیدم به امام رضا علیه السلام و گریه و گریه که یا علی بن موسی الرضا این بچه را بلند کنید. خوب که به حضرت علیه السلام متوسل شدم، به آن پسر گفتم که بلند شو. پسر هم به گریه
افتاده بود؛ می‌گفت نمی‌توانم. من داد می‌زدم بلند شو؛ او می‌گفت نمی‌توانم. مادرش گریه می‌کرد آقا تو را به جدت امشب دست از سر ما بردار؛ بگذار ما به بدبختی خودمان گریه کنیم. گفتم الا و للا تو باید بلند شوی. گفتم گفتم گفتم…

ایشان فرمودند به امام رضا علیه السلام قسم یک مرتبه با چشم‌های خودم دیدم که این بچه از جایش بلند شد؛ و به سمت ضریح مبارک دوید. و مردم به طرف او هجوم آوردند.

اما علامه سید محمد باقر موحد ابطحی موسوی قدس سره که عابدترین مردمان زمان خودش بودند فرمودند وقتی این بچه بلند شد و به سمت ضریح رفت برگشتم دیدم که کنار من آقا صاحب الزمان منه السلام به سجده هستند عبایشان را به دستم گرفتم. در سجده‌اند، نمی‌توانم که چیزی بگویم. نمی‌تونم سلام بدم. در حرم امام رضا علیه السلام، کنارشان، به سجده رفتم. دستم به عبایشان بود. مراقب بودم تا سر از سجده برمی‌دارند، خم شوم و دستشان را ببوسم. ساعاتی تا اذان صبح مانده بود، از آن لحظه تا اذان حضرت منه السلام در سجده بودند. چندین ساعت در سجده بودند.

فرمودند نزدیک اذان که شد عبایشان به دست من بود یک وقت نگاه کردم دیدم چیزی نیست. تا یار که را خواهد و میلش به که باشد. این‌جور نیست که حتی وقتی او را دیدید، به اختیار تو باشد که
هرچی بخواهی بگویی. و هرکسی یک حدی دارد تا مقداری که ایشان تعیین کنند.


آدرس: شهر قم - بلوار زائر

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:
http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 594510/fa/
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 9:18 am, ويرايش شده در 7.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد آیت الله سید رضا بهاء الدینی قدس سره

پستتوسط najm137 » جمعه اکتبر 18, 2019 9:37 am

12- مرقد آیت الله سید رضا بهاء الدینی قدس سره

تصوير

توضیحات:
در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها قبر آیت الله سید رضا بهاء الدینی قدس سره که مجتهد و عارف کامل بودند قرار دارد. و قبر مطهرشان در
مسجد بالاسر حرم معصومه سلام الله علیها قرار دارد.

حضرت آیت الله سید رضا بهاءالدینی که پدر ایشان از ابتدای تأسیس حوزه علمیه قم به آسید صفی (و فرزند با فضیلتش به آسید رضای آسید صفی) شهرت داشتند.
آسید صفی مرد بزرگوار و باتقوایی بود که افتخار خدمت آستانه مقدسه فاطمه معصومه سلام الله علیها را چون پدرانش دارا بود.
آسید رضا می فرمود:
« پدرم درسهای حوزوی را تا رسائل و مکاسب خوانده بودند، درس حاج شیخ می رفت و به او شهریه هم می دادند و در ادبیات ید طولایی داشتند. آشنایی او با قرآن و حفظ آن تا جایی بود که کشف الآیات علما و روحانیون بودند؛ هر آیه ای را می پرسیدند، در ذهن خود حاضر داشتند. روزی بیست جزء قرآن می خواندند و در آیات قرآن تدبر می کردند. از خصوصیات پدر ما این بود که شیطنت نداشتند بلکه شیطنت هم یاد نمی گرفتند مرد خیلی آزادی بودند».
در کتاب آیت بصیرت آمده است :
از دیگر صفات برجسته سید صفی الدین، اندیشمندی در زندگانی و استفاده شایان از اوقات عمر بود.
ایشان در مورد والد محترمشان می فرمودند:
«همنشینی بسیار با علمای ربانی داشتند و از مجالست و گفتگو با آنان لذت فراوان روحی و معنوی می بردند. به طوری که از فیض درس و بحث آنها استفاده کرده اند، و اندیشه های زلال معنوی به دست آورده بودند. ادبیات عرب را خوب می دانستند و مقداری از رسائل و مکاسب را خوانده بودند. همچنین، در درس حاج شیخ عبدالکریم حائری حاضر می شدند. بسیار مشاهده می شد که دعاهایشان به اجابت می رسند و بدون هیچ تأخیری انجام می شوند».

مادر ایشان فاطمه سلطان، از بیت مرحوم صدرالمتألهین (ملاصدرای شیرازی) بودند. و آن مکرمه، بانویی بزرگوار و باتقوی و دارای حالات بلند عرفانی بود. قبل از ولادت فرزندش، سید رضا، خداوند فرزندی به او عنایت می فرماید که در سن دو سالگی از دنیا می رود. مادر دلسوخته تنها به صبر در مصیبت از دست رفته فرزند دلبندش بسنده نمی کند، بلکه سجده شکر بجای آورده و آن رخداد را از الطاف حضرت حق می داند و در حال سجده از خدا درخواست فرزندی می کند که از علمای بزرگ امامیه و اولیاء الله باشد.

با ولادت فرزندش سید رضا و آثار نبوغی که از دوران طفولیت در جبین او مشاهده می کند دعای خود را مستجاب می بیند، لذا در تربیت و پرورش و تعلیم او سرمایه گذاری بیشتر نموده تا ذاتیات بلند و نیکوی او به فعلیت برسد.

در کتاب آیت بصیرت آمده است :
صفا و صمیمیت، قناعت و ساده زیستی، عشق و علاقه به همسر و فرزندان و کیاست و صداقت، او را برای زنان فامیل و افراد محله الگو کرده بود. نورانیت روح و روان و صفای زندگانی، هدیه ای آسمانی بود که از برکت انس با قرآن و حفظ بسیاری از دعاهای حضرات معصومین علیهم السلام برای آن بانوی پرهیزکار فراهم شده بود.

ولادت و خاطرات کودکی:
درباره تاریخ ولادت و خاطرات کودکی، ایشان خود می فرمودند:
«آن طوری که به ما گفته اند تاریخ ولادت ما، 1327 هجری قمری بوده است، ولی ما از سنین یک سالگی را در خاطر داریم. من تقریباً یک ساله بودم و در گهواره، در آن ایام به خیارک مبتلا شدم (خیارک دمل بزرگی است که باید جراحی شود). جراح آمد تا جراحی کند، اطرافیان ما که متوحش بودند از دور گهواره ما رفتند؛ چون طاقت نداشتند ببینند.

ما این مطلب را می فهمیدیم. جراح نیشتر را زد و ما راحت شدیم. ما شش ماهگی را یادمان هست و از سنین یکی، دو سالگی مطلب را می فهمیدیم و اینجور کارها را از وجعش (دردش) خائف و ناراحت بودیم، اما کاری نمی توانستیم بکنیم.مرحوم حاج آقا حسین (اخوی) سه سال از ما کوچکتر است و کاملاً تولدش را من یادم هست. کجا نشسته بودم، کجا مرا خواباندند، کجا متولد شد.ایشان گریه می کرد آنها چه می کردند، همه را مثل این که با بچگی ضبط کردم. یعنی مشاهده می کردم و می فهمیدم».

معنویت در کودکی:
در بیانی فرمودند: «خداوند از دو سالگی معرفتش را به ما داد». نويسنده کتاب آیت بصیرت از قول ایشان نقل کرده است :
«یک ساله که بودم افراد پاک طینت و نیکو سرشت را دوست داشتم و علاقه ای قلبی به آنان پیدا می کردم. خیر و شر را می فهمیدم و اهل آن را می شناختم. در همان ایام بود که بین انسانهای خیر و نیکوکار و افراد شرور و طغیانگر فرق می گذاشتم.
از این رو، مادربزرگم را که جلسات روضه امام حسین علیه السلام را اداره می کرد و در آنها روضه می خواند دوست می داشتم. پاکی، خوبی و نورانیت او را حس می کردم و از او خوشم می آمد.
روزی مرا همراه خود به جلسه ای برد و این در حالی بود که به دو سالگی نرسیده بودم. آن جلسه مجلس جشن میلاد رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم بود. در آن روز شعر:
«تولد شد محمدصل الله علیه و آله و سلم، به دنیا آمد احمد صل الله علیه و آله و سلم» خوانده شد و بقیه همراه مادربزرگم جواب می دادند. در همان حال، جملات را می فهمیدم و لذت می بردم. از آن روز این شعر را از حفظ دارم».

تصوير

ورود به مکتبخانه:
آقا در مورد ورود به مکتبخانه اینطور می فرمودند (به نقل از کتاب آيت یصيرت) :
«دو ساله بودم که برای آموختن حمد و سوره به مکتبخانه رفتم. پس از فراگیری حمد و سوره، اذان و اقامه را آموختم. آن گاه قرائت قرآن را یاد گرفته، سپس خواندن و نوشتن را آغاز کردم».
معلم مکتبخانه های آن روز، خانم های متدین، خوش اخلاق و با فهم و شعوری بودند که خداوند نصیب ما کرده بود.

شش ساله بودم که دوره مکتب تمام شد و من برای ادامه آموختن به مکتب دیگری رفتم و « نصاب الصبیان » که معانی لغات را به شعر بیان می کند شروع کردم.
استاد ابتدا اشعار را می خواند، سپس توضیح می داد. آن گاه برای یادگیری و تکرار بیشتر، سؤال می کرد. هرگاه پرسش می کرد چه کسی می تواند از رو بخواند؟ می گفتم: من از حفظ می خوانم!
و این موجب تعجب او می شد زیرا مرتبه اول و دوم که اشعار را می خواند، خود به خود حفظ می شدم و نیازی به تمرین و صرف وقت بیشتری نداشتم.
روز دوم و سوم و روزهای بعد با همین شور و شوق و جدّیت گذشت. استاد که از قدرت حافظه و شدت علاقه من شگفت زده شده بود، برخی از دوستان خود را از وضع درس من آگاه کرده بود، تا این که خبر به گوش آیت الله حاج شیخ ابوالقاسم قمی (ره) رسید.

ایشان که از پارسایی و معنویت بسیار بهره داشت و در تواضع و اخلاص و طلبه پروری کم نظیر بود، خود برای ملاقات بنده وارد جلسه درس شد، در کنارم نشست و چندین پرسش مطرح کرد که هنوز سؤالهای ایشان را به خاطر دارم. پرسش ایشان که تمام می شد، سریع جواب می دادم، باز هم می پرسید و من هم پاسخ می دادم.

سرعت جواب و کامل بودن آن موجب شگفتی او شد به طوری که بعد از آن روز، مرتب تشریف می آورد و مرا تشویق می کرد. و گاهی سفارش مرا به استادم می کرد که مواظبت بیشتری کند و سرمایه گذاری زیادتری نماید».

و نیز می فرمودند (به نقل از کتاب سیری در آفاق) :
«زمانی که به مکتب هم می رفتم، باز علاقه به الک بازی داشتم. در همان روزها در خواب دیدم فردی خواست پولی به ما بدهد. کسی گفت: پول به او می دهی؟
او الک بازی می کند! از خواب بیدار شدم و علاقه به بازی هم از سر ما رفت ولی خواب ما هم تعبیر شد. آن ایام، مکتب می رفتیم، یکی از آقایان از عتبات آمده بود. استاد مکتبی ما خیلی با او رفیق بود. یک کله قند و یک شیشه گلاب داد برای او ببریم.

قیمت کله قند شاید یک قران بود، وقتی بُردم، او سه قران خواست به ما بدهد، روی شناختی که از ما و پدر ما داشت، خیلی مردانگی کرد. همه کله قند و شیشه گلابش سه قران نمی ارزید، خواست سه قران را به ما بدهد، ما نگرفتیم. دور حیات منزلش دنبال ما دوید که پول را به ما بدهد.
از او نگرفتیم و از خانه بیرون آمدیم و خواب خود را تعبیر کردیم که این پول نصیب ما نشد، به واسطه علاقه ما به بازی و از همان وقت دانستیم خدا ما را برای بازی خلق نکرده است».

تحصیلات:
آقا نقل می کردند (به نقل از کتاب آیت بصیرت) :
«پدرم که مردی مؤمن و مهربان بود به فرزندانش بی احترامی نمی کرد. هیچ گاه آنان را تنبیه نکرده، کاری را بر آنان تحمیل نمی نمود. از این رو، اختیار و انتخاب زندگی را به ما می سپرد و از شغل و حرفه ای که علاقه داشتیم پرسش می کرد تا به علاقه و شوق ما درباره آینده آگاه شود».

شبی از من سؤال کرد که به چه کاری علاقه داری؟
از آن جا که بهترین حرفه در آن روز، کار ظریف روی چوب بود و علاقه ای درونی به کارهای هنری داشتم به پدرم گفتم: نجاری را دوست دارم. پدر، نگاهی به من کرد و گفت: درس خواندن هم خوب است، حاضری برای درس خواندن استخاره کنم؟
قبول کردم. وضو گرفت، رو به قبله کرد و با چند صلوات و توجه به پروردگار، قرآن را باز کرد. ناگهان دیدم خنده ای ملیح تمام صورت پدرم را فراگرفت و با خوشحالی زیادی که از ارادت و عشق به اهل بیت علیهم السلام و سربازی آن خاندان سرچشمه می گرفت، فرمود: خوب آمد برای درس خواندن خوب آمد.

خوب آمدن استخاره، آرامشی بر تمام وجودم افکند. از آن لحظه، به این راه مطمئن شدم و به دنبال آن شوق و علاقه ای بسیار وجودم را فراگرفت، به طوری که سر از پا نمی شناختم. در این میان، تشویقهای گذشته عالم بزرگوار، مرحوم حاج شیخ ابوالقاسم قمی ( ره) نیز بسیار کارساز بود».

در مورد تحصیل در حوزه علمیه قم می فرمودند:
«در همان هفت هشت سالگی بودم که حاج شیخ عبدالکریم حائری آمد تا به مشهد برود. در ایوان طلای حرم حضرت معصومه سلام الله علیها نماز می خواند. رفت و در مراجعت توافق شد در قم بماند.

ما در آن سنین در مدرسه رضویه علیه السلام بودیم. برای خواندن مغنی به مدرسه فیضیه آمدیم. آن وقت درس آشیخ محمد علی ادیب می رفتیم و اینها همه قبل از آمدن حاج شیخ بود».
«در دوازده سالگی در امتحان حاج شیخ شرکت کردیم و قبول شدیم. باب حال سیوطی از کتب حوزوی که قدری مشکل است و ابوطالب هم در حاشیه آن حرفهایی دارد برای امتحان معین شد.
حاج شیخ به ما گفت: مطالعه کن! گفتم: مطالعه نمی خواهد. خیلی خوشش آمد. جالب این بود که شاید جاهای دیگر را ما به این خوبی بلد نبودیم: باب حال را خوب بلد بودیم.
وقتی بیان کردم حاج شیخ گفت: من نفهمیدم. کنایه از اینکه دوباره بگو! ما دوباره شروع کردیم به گفتن. امتحان ما سر و صدایی پیدا کرد. حاج شیخ خیال کرد ما آدمی هستیم. نمی دانست ما آنجا را خوب بلدیم، ابوطالب هم چیزهایی دارد که استاد گفته بود و ما حفظ کرده بودیم».

«حاج شیخ حتی یک مرتبه با ما اوقات تلخی نکرد، با اینکه خیلی اذیتش کردیم. تا یک مسأله ای پیش می آمد وقتی حاج شیخ می آمد می رفتیم پیش حاج شیخ و حاج شیخ هم جواب می داد».
می فرمودند:
«وقتی ما در مدرسه فیضیه و در حجره بودیم با اینکه منزل ما قم بود همین محله ای که الان هستیم، ولی یکبار حساب کردیم دیدیم یک سال شده است که به منزل نرفته ایم.
آنقدر سرگرم تحصیل و تدریس بودیم که به فکر منزل نمی افتادیم و هر وقت پدر و مادر و اقوام می خواستند از ما دیدنی بکنند به مدرسه می آمدند. مادرم گاهی می آمد از دور مرا می دید و می رفت. آنها هم می خواستند ما سرگرم اشتغالات خود باشیم. در این حجره چند تدریس داشتیم. پدرم که از دنیا رفت حاج شیخ در همین حجره برای تسلیت به دیدن ما آمد.
آن وقت خیلی جوان بودیم. مرحوم حاج شیخ محمد تقی بافقی هر روز به حجره ما رفت و آمد داشت و این حجره خاطراتی از آن مرد دارد».

تصوير

شوق به درس:
در کتاب آیت بصیرت از قول ایشان چنین نقل شده : «چنان عشق و علاقه ای به تحصیل داشتم، که زندگی ام کتاب بود و همنشینم درس و بحث و مطالعه. با هیچ جلسه ای و برنامه ای به اندازه مجلس درس انس نداشتم، به طوری که در سن نوجوانی حدود شانزده ساعت کار درسی می کردم. به کارهای فکری شوق بسیار داشتم، به طوری که لحظه ای نمی آسودم و همیشه فکرم مشغول بود».

در هر فرصتی و با هر پیشامد و حادثه ای وقت را غنیمت می شمردم و تلاش بیشتری می کردم. همه کتابهایی که می خواندم به همین شیوه بود. علاوه بر کتابهای درسی حوزه و مطالعه آنها، وقت بسیاری جهت مطالعه کتابهای دیگری که برای طلبه مفید و لازم بود، صرف می کردم. علاقه و پشتکار در راه مطالعه کتابهای درسی و تسلط بر آنها بدان حد بود که برخی افراد تقاضای درس می کردند و بنده هم قبول می کردم، و این در حالی بود که چند روزی بیشتر از اتمام آن کتاب نگذشته بود.

از آنجا که احساس می کردم مجهولاتم و نقاط ابهام درس، در تدریس حل می شود، علاقه عجیبی به تدریس داشتم. شبهای تابستان برای استراحت به پشت بام مدرسه فیضیه می رفتیم. در آن جا از ستارگان و علم نجوم چیزهایی فرا گرفتیم. گاهی که ساعتم خراب می شد آن را باز می کردم و با نگاه به دستگاه آن، آن قدر فکر می کردم تا عیب آن را پیدا کنم». دیگر خصوصیت ایشان، این است که به کارهای هنری علاقه وافر داشته، با هنر معماری، آشنایی دیرینه دارند.

مشکلات معیشتی طلبه ها:
آقای حیدری کاشانی نقل می کنند از آقا سوال شد: روحیه طلبه ها با ضیق معیشت چگونه بود؟
فرمودند: «خیلی خوب. با اینکه چیزی نداشتند دو سیر و نیم گوشت را آبگوشت می کردند، چند نفر می خوردند و سلطنت می کردند.
البته مرحوم حاج شیخ هم فوق العاده بود، مرحوم بافقی ورقی دستش بود حجره به حجره می رفت و رسیدگی می کرد. حاج شیخ مرد موفقی بود.
خودش در امتحانات شرکت می کرد که از نزدیک امتحان طلاب را ببیند. طلاب برای مذاکره علمی
گاهی به خارج قم می رفتند. مشکلات برای طلاب زیاد بود».

ازدواج و فرزندان:
می فرمودند: «خیلی زود ازدواج کردیم. در سن هفده سالگی بودیم که ازدواج کردیم. ازدواج من وضع عجیبی داشت».
مادر ما به ما پیله کرد برای ازدواج، گفتم: اگر مجلسی هم فراهم کنی و من نیایم که ازدواجی نمی شود.

مادرم وقتی دید حرف من جدی است متوسل به پدرم شد و خودش مأیوس شد. من می خواستم تا سن 35، 36 سالگی ازدواج نکنم، بلکه بروم نجف و تحصیلات را ادامه بدهم. پدر ما که هشتاد سال سن داشت، به مدرسه فیضیه در حجره آمد، و به ما گفت: تو به ما اجازه می دهی که خانه فلانی برویم و با این تعبیر که اجازه می دهی به خانه فلانی برویم، دهان ما را بست و ما را کوبید.
او اهل تأدب نبود. حالا چطور بود یک چنین تأدبی کرد، نمی دانم. ما سکوت کردیم و ازدواج کردیم.
مثل اینکه پدر و مادرمان به ازدواج ما اهتمام داشتند. البته من با پاکی هم رشد کردم، چنانچه حاج آقا حمید ما با اینکه در بازار دکان داشت و خیلی با بانوان سر و کار داشت، پاک بود.
آقا عبدالله هم همینجور یک پاکی اساسی دارند. حالا این پاکی ها از کجا سر منشأ گرفته است نمی دانم».

آقای حیدری کاشانی در مورد فرزندان ایشان نقل می کند:
«آیت الله بهاء الدینی قدس سره دو پسر و هشت دختر داشت. پسر بزرگ ایشان مرحوم مغفور حاج آقا حمید بهاء الدینی بود. او مردی وارسته و اهل حال بود. این فرزند بافضیلت به پدر بزرگوارش عشق می ورزید. در هجدهم ماه شعبان سال 1400 هجری قمری از دنیا رفت و در باغ بهشت علی بن جعفر دفن شد».

حقیر در همه مجالس ختم پسرشان حالات آقا را نظاره گر بودم. هیچ تغییری در او نمی دیدم .
گرفتگی ظاهری در چهره نبود و خیلی عادی به نظر می رسید. پس از مدتی که از فوت آن فرزند بافضیلت گذشت. روزی آقا به حقیر فرمود:
«ما برای آقا حمید خیلی ناراحت بودیم. شبی مرحوم حاج آقا مصطفی فرزند مرحوم امام (ره) آمد و به ما گفت تو که نباید برای این چیزها ناراحت باشی. چرا ناراحتی؟ وضع ما عوض شد».
آقا نفرمودند این در عالم رویا بوده یا مکاشفه؛ چون فرزند امام از دنیا رفته بود و حیات برزخی خود را سالها قبل از فوت حاج آقا حمید آغاز کرده بود.
مرحوم حاج آقا حمید بعد از فوت هم، عشق و ارتباط با پدر بزرگوارش را قطع نکرد و به فرموده آقا:
او گاهی شبها برای دیدن ما می آید.

درس خارج و اجازات:
آقا می فرمودند: «خیلی زود ما درس حاج شیخ رفتیم، جوان بودیم، مدت شش سال درس ایشان را درک کردیم. مباحث، رکوع نماز و بعد از آن مضاربه بود و بعد مبحث دیگر. همه درسها را می نوشتیم. ما قبل از نهار سه درس را می نوشتیم. بعد یک لقمه نان می خوردیم.
سر درس چیزی نمی نوشتیم و مسلط به بحث بودیم، بعد از درس می نوشتیم. قلم ما روان بود».

درباره اجازه اجتهاد خود نقل می کردند: «در صدور اجازه اجتهاد ما، بین آیت الله العظمی حاج شیخ محمد علی اراکی و آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری اختلاف بود. در نهایت آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری حاکم شد. البته این اجازه اجتهاد فعلاً پیش ما نیست و اجازه روایت هم از مرحوم محدث قمی داشتیم (صاحب مفاتیح الجنان و کتابهای بسیار دیگر)».

تدریس:
از بررسی دوران تحصیلی ایشان مقام و موقعیت علمی ایشان به دست می آید. همان طوری که قبلا خاطر نشان شد، ایشان می فرمود: «از سنین چهارده سالگی ما شروع به تدریس کردیم و هر کتابی را می خواندیم تدریس می کردیم. وقتی بود که در تمام مدارس قم تدریس داشتیم و روزی چهارده درس و مباحثه اداره می کردیم و تسلط ما بر کتابهای درسی این چنین بود که برای عده ای رسائل می گفتیم و اگر دقت نظر بعضی نبود ما درس را بی مطالعه می گفتیم، این قدر حضور ذهن داشتیم و مسلط بودیم، ولی دقت نظر آقایانی ما را وادار به مطالعه می کرد».

می فرمودند: «از همان اوائل هر چه را می خواندیم تدریس می کردیم، مثلاً زمانی که آقای مطهری و دیگران پیش ما درس می خواندند خیلی سال است. قبلش نیز ما تدریس داشتیم. مجموعاً هفتاد سال تدریس داشتیم. به آقای مطهری و منتظری و صدر (امام موسی صدر) رسائل درس می دادیم و آقایانی از حوزه، قدری قوانین پیش ما خواندند».

آقای کاشانی می گوید: پرسیدم تدریس فقه و اصول شما پنجاه سال بوده؟
فرمود: حسابش را نکرده ام، این سؤال را در وقتی از ایشان داشتم که سن مبارک ایشان هشتاد و نه سال بود و آقا از سنین چهارده سالگی تدریس داشتند و قریب به بیست سالگی درس مرحوم آیت الله العظمی مؤسس می رفتند، تحقیقاً بیش از پنجاه سال فقه و اصول فرمودند و با ادبیات هفتاد سال تدریس می شود.
آقای حیدری کاشانی نقل می کنند: «در این سالهای اخیر که توفیق تشرف به محضرشان و درس خارج فقه ایشان را داشتم، مجلس درس ایشان آغاز و انجام آن به این صورت بود، که یکی از آقایان فرعی را می خواند یا حدیثی از امامان شیعه قرائت می کرد. ایشان در همان مجلس قدری فکر می کرد، و بحث را شروع می فرمود و همه شقوق و جوانب آن فرع را بیان می کرد، که باعث اعجاب دوستان اهل فضل می شد، بدون مراجعه به کتاب و مطالعه قبلی. در بحث قضا که مدتی در محضرشان بودم. آقایان حدیثی را از وسائل الشیعه شیخ حرعاملی می خواندند.
ایشان روی آن فکر می کرد و روز دیگر عنوان می فرمود و در اطرافش به تحقیق می پرداخت و گویا دروس خارج قبلی ایشان هم به این صورت بوده است از قراری که بعضی از شاگردان دوره های قبل
ایشان می گفتند».

اساتید:
همچنین از قول آقای حیدری کاشانی نقل شده ، آقا در مورد اساتید دوران کودکی خود می فرمودند: «ما خیلی استاد داشتیم، یکی در مدرسه باقریه علیه السلام بود، یکی در مدرسه تقی خان بود، یکی هم پسر عمه ما بود، یکی آشیخ محمد و دیگری آخوند برادر آقای حائری بود، یعنی پسر برادر آشیخ محمد علی (مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد علی حائری، متوفی 1358 هجری قمری)، که ما آنجا می رفتیم.
مرحوم شیخ ابوالقاسم کبیر می آمد بحث های صرفی را از ما سؤال می کرد و در آن وقت من هفت، هشت ساله بودم، قرآن را خوانده بودم و بحثهای تفسیر را به ما یاد داده بودند. حاج شیخ خیلی از ما سؤال می کرد، ما فکر می کردیم و جواب می دادیم و مورد توجه واقع می شد.

آقا در اینجا فرمود: «خیلی روی ما زحمت کشیدند، اما زحمات هدر رفت، ما آدم نالایقی بودیم». عرض کردم :چطور هدر رفت و حال آنکه چشم حوزه علمیه به شما است و مایه دلگرمی طلاب هستید. حوزه می خواهد از حضرت عالی الگو بگیرد آن وقت شما می فرمایید هدر رفتیم.

آقا فرمود: «خود ما می دانیم چیزی نیستیم، در برابر حس خودمان همه حسهای دیگران اعتباری ندارد». از آقا پرسیدم حضرت عالی سطح دورانی قبل از سطوح عالی حوزه را پیش کدام یک از آقایان خواندید، فرمودند:
«من سطح را پیش میرزا خواندم، آیت الله آمیرزا محمد همدانی متوفای 1365 هجری قمری و لمعه را پیش آیت الله آخوند ملا علی همدانی گذراندم. آمیرزا محمد خوب درس می داد. رسائل را هم پیش آمیرزا خواندیم. منطق را خدمت آسید احمد حجت افغانی خواندم. اخلاقیات عملی را خدمت آیت الله حاج شیخ ابوالقاسم کبیر آموختیم. در سن دوازده سالگی به درس مرحوم آیت الله حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی (متوفای 1343 هجری قمری) رفتم.
ایشان آیه «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا » را عنوان بحث قرار داده بود، ما دیدیم استفاده زیادی از درس ایشان نداریم، گفتیم درسی را که نمی فهمیم برای چه برویم، دیگر نرفتیم، برای ما سنگین بود.
کلام را خدمت آیت الله آمیرزا علی اکبر حکمی یزدی (متوفای 1344 هجری قمری) تلمذ کردیم. در تفسیر راجع به عدم تحریف قرآن جلسه داشتیم. ما به علوم جدید رو نمی آوردیم، مثل اینکه بی اعتنا به آنها بودیم.
در تدریس، ما هر کتابی را که می خواندیم، تدریس می کردیم و می خواستیم دیگران هم اینطور درس بخوانند. مثلاً حاشیه ملاعبدالله را که خواندیم، شروع به تدریس می کردیم. مغنی را می خواندیم و تدریس کردیم، حال چی بود؟ حافظه ما خوب بود؟ نمی دانم. ما همیشه مطالعه را جلوتر داشتیم، که اگر یک شب نتوانیم مطالعه کنیم، آمادگی تدریس را داشته باشیم».
نیز می فرمود:
«ما درس شاه آبادی رفتیم، اما نه زیاد، چون علاقه به فلسفه نداشتیم، اهتمام ما بیشتر به فقه و اصول و تفسیر و فهم و درک ادعیه بود. اهتمام ما به کلمات ائمه علیهم السلام زیاد بود، با کلمات دیگران ما آرام نمی شدیم و قانع نمی شدیم و کلمات و فرموده های ائمه علیهم السلام ما را قانع می کرد. لذا آنچه ما در تفسیر و شرح ادعیه داشتیم، نظریاتی نبود که از دیگران گرفته باشیم، نظر و دید خودمان بود که متخذ از فرمایشات معصومین علیهم السلام بود.

در فقه و اصول، تقریرات درس دیگران بود و اوائل هم بنا بر ایراد و اشکال نداشتیم بعد این فکر برای ما پیدا شد که می دیدیم گفته ها بی ایراد و اشکال نیست. نقد می کردیم و این افکار مال دیگران بود. اما در علوم دیگر نظرها همه برای خود ما بود و به جای دیگر جز کلمات ائمه علیهم السلام نظر نداشتیم.
و بعد هم متوجه شدیم اصلاً این علوم رسمی ما را اشباع نمی کند. به قول بعضی ها علم رسمی سر تا سر قیل است و قال، باید دنبال علمی رفت که آرام بخش باشد. و به واقع نگری آدمی را راهنمایی کند تا حقیقت اشیاء را ببیند «اللهم ارنی الاشیاء کما هی » که از دعاهای ائمه علیهم السلام است.

جناب آقای حیدری کاشانی؛ از شاگردان و ارادتمندان ایشان نقل می کند:
از ایشان پرسیدم غیر از درس مرحوم آیت الله حائری اساتید درس خارج شما چه کسانی بودند؟ فرمود: «درس مرحوم آیت الله العظمی آقای حجت می رفتم و چند روزی هم درس مرحوم آیت الله آشیخ محمد علی حائری». ایشان اصول می گفت، تعادل و تراجیح. نمی دانم فقه هم می گفت یا نه. درس مرحوم حجت را زیاد رفتم و از درسش خوشم می آمد، خوش بیان بود. همه بحثهای ایشان را نوشتم. درس مرحوم آیت الله العظمی آقای بروجردی هم می رفتم. درس متین بود. کسی که نود سال زحمت کشیده باز برای مباحثه مطالعه می کرد، خیلی من به مباحثه ایشان علاقه داشتم.

امام مؤسس درس ایشان بود و در آوردن آقای بروجردی به قم، امام یک طرف و بقیه هم یک طرف. با مرحوم آیت الله حاج میرزا آقای فیض هم ارتباطی داشتیم و درس ایشان هم می رفتیم. ایشان در عرفان برای خود سلسله مشایخی (اساتید) را قائل نبود و می فرمود:
«استاد اخلاق و عرفان عملی ما آشیخ ابوالقاسم کبیر بود، حاج شیخ محمد تقی بافقی هم هوای ما را داشت». او سلسه مشایخ سیر و سلوک عملی بسیاری از عالمان اهل عرفان را می ستود، اما خود را در سلک آن مشایخ ذکر نمی کرد. مثلاً ایشان تا مرحوم حاج سید علی شوشتری را تجلیل می کرد و مرد وارسته و قابل اعتمادی می دانست، اما هرگاه صحبت از قبل او می شد، می فرمود: نمی دانم، و اضافه می کرد:
«مشایخ ما ائمه معصومین علیهم السلام بوده اند، ما سیره و روش آنها را برای خود الگو و سرمشق قرار داده ایم، و هر کجا جا پای عرفان است از آن ائمه علیهم السلام است، جای دیگر خبری نیست».

در کتاب آسمان معرفت در شرح حال سالک الی الله و عارف بالله علامه بزرگوار حاج سید محمد حسین طباطبائی، صاحب تفسیر المیزان نقل می کند که فرموده است:
«استاد ما در سیر و سلوک و عرفان عملی، آیت الله حاج سید علی قاضی طباطبایی قدس سره العزیز بود و استاد آقای قاضی، مرحوم حاج سید احمد کربلایی و استاد ایشان مرحوم آخوند ملا حسینقلی همدانی و استاد ایشان، مرحوم حاج سید علی شوشتری و استاد ایشان، ملاقلی جولا و بعد از ملاقلی جولا را نمی شناسیم و نمیدانیم ملاقلی جولا چه کسی بوده است و خود حاج سید علی شوشتری هم او را نمی شناخت».

آثار علمی
آقای حیدری کاشانی نقل می کردند:
«دست نوشته هایی از ایشان به جای مانده است، مثل تقریرات درس آیت الله مؤسس که در مدت شش سال خدمتشان تلمذ داشته اند از زکات و دیگر کتابها و تقریرات مرحوم آیت الله حجت و شرح دعای ابوحمزه و شرح بعضی از خطبه های نهج البلاغه، مخصوصاً خطبه اول و خطبه مالک اشتر و تفسیر قرآن و بررسی ادبیات عرب و دیگر نوشته جات عربی و فارسی مجموعه اشعار که متأسفانه ما راهی برای به دست آوردن آن پیدا نکردیم.
تفسیر سور آخر قرآن، (سوره های عصر، نصر، انشراح، کوثر و قسمتی کوتاه از سوره عنکبوت و یوسف) و بحثهای ادبی؛ تاریخ آداب العربیه، مقایسه نظم و نثر جاهلیت و اسلام، بحثهای اصولی و بحثهای فقهی و تفسیر حدیث ثقلین و متفقرقات که هیچ کدام از آنها جز تفسیر بعضی از سور قصار قرآن تمام و کامل نبود تا بتوانیم کام جان ارادتمندان را به شهد شراب طهور آن شیرین کنیم.»
شاگردان
برخی شاگردان دوره سطح این فقیه والامقام (به نقل از کتاب آیت بصیرت) عبارتند از آیات و حجج اسلام:
«استاد شهید مطهری، احمد جنتی، علی مشگینی، احمد آذری قمی، محمد فاضل لنکرانی، حسینعلی منتظری، سید مصطفی خمینی و فرزندان آیات صدر، خوانساری، حجت، ابوالقاسم قمی و حاج شیخ عباس قمی».

و شاگردان درس خارج ایشان عبارتند از آقایان:
«حیدری کاشانی، معزی، حجتی یزدی، امجد، برادران احمدی یزدی، حسینی کاشانی، نصیری و ... »

آقای حیدری کاشانی می نویسند :
با سیری در شاگردان شناخته شده، می توان موقعیت علمی ایشان را دانست. مرحوم آیت الله شهید مطهری از شاگردان دوره سطح ایشان است، فردی که در تمام زمینه ها از بهترین اساتید حوزه برخوردار گشته و به مدارج عالیه از علم و عمل رسیده بود.
مرحوم آقای مطهری که تقوایش و مراقبت و مواظبتش تا آنجا است که در دوران سکونت در مدرسه فیضیه، هم حجره ای ایشان می گوید: سحرها می رفت از رودخانه پشت مدرسه فیضیه آب می آورد و مرا صدا می زند که بلند شوم وضو بگیرم نماز شب بخوانم، این گونه افراد، پیش هر کسی تلمذ نمی کنند، کسی را که در علم و عمل شاخص می نگرند خود را در اختیار افکار علمی و عملی او قرار می دهند.
آیت الله بهاء الدینی، دقت نظر بعضی از شاگردان را خاطرنشان می کند که ما را وادار به مطالعه بیشتر و دقیق تر می کردند.

آقای کاشانی بیان می کند:
دوستی و همفکری آقا با مرحوم امام(ره) از سنین دوازده سالگی در زمان حاج شیخ بوده است.
هم فکری در مبارزات، از زمان کشف حجاب به وجود آمد و روز به روز این همبستگی بیشتر میشود، به طوری که بعد از مرحوم آیت الله بروجردی و حرکت امام، در قم معروف بوده است که کسی که در حرکات مبارزاتی با امام هماهنگی کامل دارد ایشان است.

وقتی حضرت امام در تبعیدگاه بود به ایشان می گویند: فردی را معین کنید که مردم به او مراجعه کنند و شهریه را بدهد و از جمله اسم ایشان برده می شود. امام می فرمایند: ایشان از هر جهت خوب است، جز این که او آنقدر بی اعتنا به دنیا است که هر چه به او بدهند به این و آن می دهد و برای اول ماه و شهریه پول باقی نمی ماند.
در دوران قبل از پیروزی و بعد از آن اگر کسی حرفی برای تضعیف امام و انقلاب می زد با مراجعه به ایشان و شنیدن گفتار بلند این مرد خدا، تقویت روحی شده، حرفهای دیگران را نادیده می انگاشت.
در دوران جنگ تحمیلی در جبهه و پشت آن شمع محفل رزمندگان بود. در شبهای عملیات با دعای شبانه خود موجب دلگرمی رزمندگان بود. همه جا این جمله را بر زبان داشت که امام را باید کمک کرد. پس از امام با فتوای بقاء بر تقلید میت، ولو ابتدایی امام را در سطح بالای مرجعیت نگه داشت.

دوران نقاهت تا ارتحال
آقای حیدری کاشانی نقل می کند:
«کسالت و نقاهت ایشان دو گونه بود؛ گونه ای از دوران نوجوانی و از همان زمان که این پرورده دامن عصمت و طهارت برای حفظ عفاف خود مرتب از خود خون می گیرد که قوای خود را تضعیف کند و دچار عدم عفاف نشود.»
می فرمود: « آن کارها باعث نقاهت ما شد. وقتی کسالت مرا به امام گفته بودند. فرموده بود: او که همیشه مریض است و ضعف و نقاهت دارد و ایشان درست گفته بود. کسالت ما همان ضعف مفرط ما بود که منشأش خونهایی بود که ما گرفته بودیم. مرحوم حاج شیخ هم به ما اعتراض می کرد که چرا خون می گیری ولی مشکلات ما را نمی دانست».
کسالت دیگر، نقاهت دوران پیری و امراض جسمی بود. روزی خدمتش رسیدم از درد معده می نالید، به ایشان عرض شد کرفس و سبزی را اجازه دهید بجوشانیم، آبش را داخل نخود آب کنید ان شاء الله مفید است. فرمود: «از اینها گذشته. گفتم: چه باید کرد؟ فرمود: باید تسلیم شد».
«کل من علیها فان» و بعد فرمود: «ما سه مرتبه با خدا دبه کرده ایم، بنا بوده برویم، از خدا خواستیم بمانیم». سه روز بعد از این ملاقات با یکی از ائمه جمعه خدمتشان رسیدم. آقا خوابیده بود به فرموده خودشان ایشان را بلند کردم. کمی نشست و فرمود مرا بخوابانید.
نزدیکان گفتند. آقا سکته خفیفی کرده است. حقیر به یاد سه روز قبل ایشان افتادم که فرمود: باید تسلیم شد. خیلی ناراحت شدم. از آن روز به بعد گویا روز به روز ارتحال و انتقال از این عالم را در وضع مزاجش می دیدم.

چند روز پس از این تاریخ خدمتشان رسیدم و چند خبر فوت به ایشان دادم. خیلی ساده و طبیعی با آنها برخورد کرد. دیدم آنچه معروف است در بین مردم که اخبار ناگوار را به مریض ندهید، در اینجا مورد ندارد. با خبر مرگ به عنوان یک امر پیش پا افتاده برخورد داشت؛ مثل اینکه بشنود فلانی به سفر رفت یا از سفر برگشت، آنهم سفرهای دم دست.
این نشانگر این معنی است که آن فاصله زیادی که دیگران بین عوالم می بینند، سالکین الی الله و عرفاء بالله، این چنین دیدی ندارند. در یکی از همین روزها فرمود: «ما می دانیم آن طرف برای ما بهتر است، لذا از مرگ باکی نداریم». و در هفته دیگر که خدمتشان رسیدم، فرمود:« ما به تو گفتیم که از مرگ باکی نیست، اما خیلی مشکل است».

یکی از آقایان مورد اعتماد می فرمود:
در دوران نقاهت آیت الله بهاء الدینی یک روز بعد از نماز صبح نشسته بودم چشمم روی هم بود. حالتی به من دست داد؛ در آن حال آیت الله بهاء الدینی را دیدم که به من می فرماید: «یک هفته دیگر من از دنیا می روم و سلمان و ابوذر به تشیع من می آیند». از آن به بعد هر چه دوستان درباره کسالت آقا با من سخن می گفتند، من اظهار یأس می کردم. پس از یک هفته ایشان از دنیا رفت. شاید می خواست هشداری بدهد که تشییع جنازه مرا از دست مده. بعد از فوت ایشان یکی از بزرگان گفته بود که دو شخصیت بزرگ از پیشینیان در تشیع جنازه ایشان بودند. اما اسم از آن دو شخصیت نبرده بود. و سرانجام در روز جمعه 28/4/1376 برابر با 14 ربیع الاول 1418 هجری قمری به رحمت الهی واصل شدند.

آدرس: شهر قم - بلوار زائر

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:
http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4594510/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 9:38 am, ويرايش شده در 8.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی

پستتوسط najm137 » جمعه اکتبر 18, 2019 9:56 am

13- مرقد حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی

تصوير

توضیحات:
شیخ الاسلام عبدالکریم حائری یزدی آیت‌الله مؤسس (۱۲۳۸ ه.خ. -۱۳۱۵ ه. خ) از مجتهدان و مراجع تقلید شیعه و بنیان‌گذار حوزه علمیه قم بود. وی بعد از درگذشت فتح‌الله غروی اصفهانی، مرجعیت عامه شیعه را بر عهده داشت.

زندگی:
عبدالکریم حائری در سال ۱۲۳۸ هجری خورشیدی در مهرجرد، میبد از توابع یزد به دنیا آمد. پدرش محمد جعفر نام داشت. وی تحصیلات مقدماتی خود را در حوزه علمیه شهر عقدا از توابع اردکان گذراند. سپس در شش سالگی یکی از بستگانش معروف به میر ابوجعفر که آخوند بود به مهرجرد آمد و تحصیل عبدالکریم را عهده‌دار شد و با رضایت پدر و مادرش، او را به اردکان برد و به مکتب سپرد. عبدالکریم روزها در درس استادان حاضر می‌شد و شبها در خانه میر ابوجعفر به سر می‌برد و گاهی در شبهای جمعه به منظور دیدار با پدر و مادر راه مهرجرد را پیش می‌گرفت. با درگذشت پدر مدتّی از تحصیل بازماند امّا بعد از چندی به حوزه علمیه یزد رفت و در مدرسه محمدتقی خان سکنی گزید و به تحصیل علوم اسلامی پرداخت.

احوالاتشان در عراق:
در ۱۸ سالگی به همراه مادرش با کاروان زیارتی به عراق رفت. چند سالی در کربلا در محضر محمدحسین فاضل اردکان بود و پس از آن با راهنمایی استادش به سامرّا و نزد میرزای شیرازی رفت.
میرزای شیرازی مرجع زمان و سرپرست حوزه علمیه سامرا بود. وی از آنجا که به فاضل اردکانی احترام زیادی می‌گذاشت، شیخ عبدالکریم مهرجردی میبدی را مورد توجه قرار داد. می‌گویند وقتی نامه فاضل اردکانی را خواند به شیخ عبدالکریم گفت: «من به شما اخلاص پیدا کردم»، و او را در منزل خود جای داد. حائری پس از اینکه به اجتهاد رسید از این دروان به نیکی یاد کرده و از خاطرات خانه میرزا این گونه می‌گوید:
سرداب خانه میرزا هم محل مطالعه‌ام بود و هم محل استراحتم و در ماه رمضان سحری را نیز در آنجا می‌خوردم امّا برای افطار به خانه میرزا بازنمی‌گشتم، بلکه به علت گرمای طاقت فرسای هوا، به سوی فرات رفته، آب مفصلی می‌خوردم و شنا می‌کردم.
شیخ عبدالکریم دوازده سال در سامرا به تحصیل پرداخت و در این مدت از درس‌های فقیهانی چون سید محمد بن قاسم فشارکی اصفهانی و شیخ فضل‌الله نوری سود برد.
شیخ عبدالکریم پس از درگذشت میرزای شیرازی، به نجف و پس از مدت کوتاهی از آنجا به کربلا رفت. اینجا بود که او لقب حائری را برای خود برگزید. (حائر در لغت به گودالی گفته می‌شود که در آنجا آب جمع می‌شود. زمین کربلا را حائر می‌خوانند) حائری در این مدت دو درس عمده خارج اصول و فقه آموزش می‌داد و باقی اوقاتش را در اختیار طلاب قرار داد و علاوه بر اینها، چون میرزا محمد تقی شیرازی مرجع تقلید شیعه احتیاطات خود را به ایشان ارجاع داده بود، پاسخگویی به مسائل دینی مردم را نیز بر عهده گرفت.
حائری در ۱۲۹۳ خورشیدی هنگامی که دامنه آشوب‌های ضد انگلیس در بین‌النهرین به شهر کربلا نیز کشیده شده به دعوت مردم سلطان آباد (نام اولیه و سابق شهر اراک) به ایران بازگشت و تا سال ۱۳۰۱ خورشیدی که به قم رفت در حوزه علمیه سلطان آباد بود. وی به مدت هشت سال در این حوزه تدریس کرد و در کنار مسؤولیت مرجعیت از پرورش استعدادهای طلاب جوان نیز غافل نبود.

تصوير

تأسیس حوزه علمیه قم:
حسین خمینی (نوه عبدالکریم حائری و روح الله خمینی) در این‌باره می‌گوید: جارچی فلک زده‌ای که قصد داشت از قرآن‌سوزی در آتش‌سوزی مسجد جلوگیری کند، به قرآن‌سوزی و کفر و بهایی بودن متهم می‌شود. حکومت، اعدام او را منوط به دریافت حکم از سوی علمای شهر می‌کند. مجلس بزرگی از علمای شهر جمع می‌شوند و اولین روحانی حکم مجازات را امضا می‌کند و سپس روحانیان دیگر تا زمانی که نوبت به حاج شیخ عبدالکریم برسد. او اما از امضا خودداری می‌کند و می‌گوید صدور این حکم حجت شرعی ندارد. این احتیاط پرهیزکارانه شیخ با طعنه مواجه می‌شود که «حاج شیخ هم بله…» حاج شیخ دلش می‌گیرد و از اراک قصد زیارت مشهد می‌کند و سر راه از قم می‌گذرد. در قم به او اصرار می‌کنند که در شهر بماند و حوزه قم را احیا کند. شیخ پیشنهاد را رد می‌کند اما در بازگشت از مشهد علمای قم بار دیگر این پیشنهاد را تکرار می‌کنند و به یاد حاج شیخ می‌آورند روایات منسوب به امام زمان منه السلام را که در آخرالزمان علم از قم طلوع می‌کند و به شیخ وعده یاری می‌دهند؛ و سرانجام شیخ عبدالکریم حائری در قم می‌ماند و حوزه آن را احیا می‌کند.

زندگی:
همسر اولش خواهر عبدالعظیم لورائی از علمای همدرسش در نجف و همسر دومش فرزند حاج محمدابراهیم خوانساری مؤسس مدرسه حاج محمدابراهیم خوانساری در شهر اراک بودند. حائری ۵ فرزند به نام‌های مرتضی حائری یزدی، مهدی حائری یزدی، کبری (همسر سید محمد محقق داماد، زهرا (همسر محمد تویسرکانی و مادر احمد غروی) و خدیجه (همسر احمد حائری و مادر عبدالهادی و عبدالحسین حائری داشت.
حائری در۸۴ سالگی، در ۱۷ ذیقعده ۱۳۵۵ قمری (۱۳۱۵ هجری شمسی) درگذشت و درحرم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به خاک سپرده شد.

آثار ایشان:
کتاب الصلوه - کتاب مفصّلی دربارهٔ مسائل نماز است. کتاب درر الاصول - این کتاب تقریرات درس سید محمد بن قاسم فشارکی اصفهانی است. کتابهای دیگر حائری مجموعه رسائلی است که در ابواب مختلف فقهی مانند احکام ارث، احکام شیر دادن و مسائل ازدواج و طلاق به رشته تحریر درآورده است.

شاگردان:
سید مصطفی صفایی خوانساری، سید اسدالله نبوی دزفولی، سید روح‌الله خمینی، سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، سید محمدرضا گلپایگانی، محمدعلی اراکی، شهاب‌الدین مرعشی نجفی، جعفر اشراقی، سید احمد زنجانی، میرزا خلیل کمره‌ای، سید محمد محقق داماد، شمس الدین متاجی کجوری، محمد باقر محسنی ملایری، عبدالله جوادی ابهری، میرزا هاشم آملی

مرقد حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی هم در مسجد بالاسر در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها واقع شده است ایشان موسس حوزه علمیه قم می باشند.

آدرس: شهر قم - بلوار زائر

مختصات:

٣٤,٦٤١٩٠٣,٥٠.٨٨٥٥١٨

آدرس ویکی مپیا:
http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4594510/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 9:46 am, ويرايش شده در 10.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد آیت الله سید محمد تقی خوانساری قدس سره

پستتوسط najm137 » جمعه اکتبر 18, 2019 10:34 am

14- مرقد آیت الله سید محمد تقی خوانساری قدس سره

تصوير

توضیحات:
سید محمدتقی خوانساری فقیه و مرجع تقلید شیعی قرن چهاردهم هجری بودند. در ۱۳۳۲هجری قمری با شروع جنگ جهانی اول و درگیر شدن حکومت عثمانی با دولت انگلیس و اشغال شدن بعضی از مناطق جنوبی عراق، خوانساری با تعدادی از طلبه‌ها و علمای نجف به مقابله با اشغالگران برخاستند. ایشان در این جنگ مجروح و به مدت چهار سال به سنگاپور تبعید شدند. سید محمد تقی خوانساری به اراک و سپس به قم رفتند.
ایشان بعد از درگذشت شیخ عبدالکریم حائری و قبل از ورود آیت الله بروجردی از مراجع تقلید بودند. ایشان در برابر اقدامات رژیم محمدرضا پهلوی موضع‌گیری می‌کردند. یکی از حوادث معروف زندگی خوانساری، اقامه نماز باران توسط وی در منطقه خاکفرج قم است که پس از سه روز خواندن نماز، باران زیادی از آسمان بارید. سید محمد تقی خوانساری داماد آیت الله اراکی بوده است.

ولادت و نسب:
سید محمدتقی خوانساری در ۱۳۰۵هجری قمری (۱۲۶۷هجری شمسی) در خانواده‌ای که به علم، فضل و ادب مشهور بود در خوانسار به دنیا آمدند. پدر او سید اسدالله موسوی خوانساری از تبار ابوالقاسم جعفر بن حسین خوانساری بودند که نسب او به خاندان خوانساری و در نهایت به امام کاظم علیه السلام می‌رسد.

فرزندان:
از فرزندان خوانساری دو تن یعنی سید محمد باقر و سید محمدعلی عالم دینی بودند. سید محمدباقر فرزند سید محمدتقی خوانساری ساکن تهران بودند که در سه شنبه ۲۷بهمن ۱۳۹۴ هجری شمسی، در تهران درگذشتند. بر طبق وصیتشان پیکرشان در نجف دفن گردید.

تحصیلات:
سید محمدتقی، تحصیل مقدمات علوم دینی را در خوانسار به پایان بردند و در ۱۳۲۲هجری قمری برای ادامه تحصیل به عراق رفتند. ایشان نزد محمد کاظم خراسانی، سید محمد کاظم طباطبائی یزدی، شیخ الشریعه اصفهانی، محمد حسین نائینی، و آقا ضیاء عراقی، فقه و اصول آموختند و از عراقی اجازه اجتهاد نیز دریافت کردند. همچنین در حکمت و فلسفه اسلامی از درس شیخ علی قوچانی استفاده کردند.

جنگ با انگلستان:
در ۱۳۳۲هجری قمری با شروع جنگ جهانی اول و درگیر شدن حکومت عثمانی با دولت انگلیس و اشغال شدن بعضی از مناطق جنوبی عراق، شماری از طلاب و علمای نجف از جمله خوانساری به مقابله با اشغالگران برخاستند. او در جبهه جنگ مجروح و پس از غلبه نیروهای انگلستان بر مجاهدان عراقی اسیر شدند و به مدت چهار سال به منطقه سنگاپور که بخشی از آن مستعمره انگلیس بود، تبعید شدند.

تصوير

مراجع سه‌گانه قم:
خوانساری سپس به زادگاهشان بازگشتند و به دعوت شیخ عبدالکریم حائری یزدی راهی اراک شدند و در حوزه علمی آنجا به تدریس پرداختند. در ۱۳۴۰ هجری قمری، همراه با حائری یزدی برای تشکیل و توسعه حوزه علمیه به قم رفتند و ضمن تدریس دروس فقه و اصول، در درس حائری یزدی نیز حضور یافتند.
پس از وفات حائری گروهی از علما و مردم مرجعیت او را پذیرفتند و او همراه با سید محمد حجت کوه کمره ای و سید صدرالدین صدر تا هنگام ورود حاج آقا حسین بروجردی به قم، مسئولیت رسیدگی به وضع طلاب و سرپرستی حوزه علمیه قم را برعهده داشتند. ملا محمد تقی خوانساری در تثبیت مرجعیت حاج آقا حسین بروجردی و اقامت او در قم نقش جدی داشتند.

شاگردان:
ایشان چه در دوره سطح و چه در درس خارج شاگردان متعددی داشتند از جمله؛ امام خمینی، سید محمد محقق یزدی مشهور به داماد، مرتضی حائری، شیخ موسی زنجانی، ابراهیم خوئی، عبدالکریم حق‌شناس.

آثار:
حاشیه بر عروة الوثقی، سید محمد کاظم طباطبایی که نتیجه مباحثات او با محمدعلی اراکی بوده و همراه با حواشی علمای دیگر در سال ۱۳۷۱ در قم چاپ سنگی و بعدها به نام اراکی نیز چاپ شده است.
رساله علمیه با عنوان منتخب الاحکام اثر فتوایی ذخیرة العباد که مبسوط تر از منتخب است.
حاشیه بر مناسک الحج شیخ انصاری
مختصر الاحکام
رساله تقویم الصلاة
تقریرات محمدعلی اراکی از درس او با عنوان رسالة فی الدماء الثلاثه و احکام الاموات و التیمم در ۱۴۱۵ در قم همراه با کتاب الطهارة اراکی چاپ شده است.

فعالیت‌های سیاسی-اجتماعی:
سید محمد تقی خوانساری در امور سیاسی نیز فعال بودند برخی از مهمترین فعالیت‌های سیاسی‌اش عبارت بودند از: حمایت از فدائیان اسلام، حمایت از جنبش ملی شدن صنعت نفت، فتوا به وجوب مشارکت در هفدهمین انتخابات مجلس شورای ملی ایران، معارضه با کشف حجاب زنان و حمایت از فلسطینیان در پی اشغال سرزمینشان در سال ۱۳۲۷ـ۱۳۲۶هجری شمسی.

نماز باران:
در سال ۱۳۲۳هجری شمسی که بخش‌های مرکز ایران در اشغال متفقین بود، مردم با خشکسالی و قحطی بی‌سابقه‌ای مواجه شدند؛ از این رو مردم قم در شهریور آن سال از سید محمد تقی خوانساری خواستند که به برگزاری نماز استسقاء اقدام کند، او سه روز پیاپی به همراه گروه زیادی از مردم (که برخی آن را ۲۰۰۰۰ نفر تخمین زده‌اند) راهی بیابان شدند و نماز را به جا آوردند در سومین روز باران تندی بارید و حتی لشکریان خارجی مقیم منطقه را شگفت‌زده کرد به طوری که خبر آن در مطبوعات آن زمان انعکاس گسترده‌ای یافت. چند تن از شاعران معاصر او در اشعاری که پس از درگذشت وی در مدحش سروده‌اند به این واقعه اشاره کرده‌اند. آیت الله شبیری که خود در واقعه نماز باران حضور داشته است در خاطرات خود گفته است که مردم برای نماز، دو روز بیرون رفتند و شب دوم باران بارید. به گفته او جمعیت ۲۰۰۰۰ نفر نبود.

وفات
سید محمد تقی خوانساری در ۷ ذی‌الحجه ۱۳۷۱هجری قمری مصادف با ۱۳۳۱ هجری شمسی در سفری که به همدان داشتند بر اثر بیماری گوارشی و قلبی درگذشتند و در مسجد بالاسر در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها در کنار قبر استادشان حائری یزدی، به خاک سپرده شدند.

آدرس: شهر قم - بلوار زائر

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:
http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4594510/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 9:50 am, ويرايش شده در 7.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد مرحوم علامه طباطبایی

پستتوسط najm137 » جمعه اکتبر 18, 2019 10:37 am

15- مرقد مرحوم علامه طباطبایی

تصوير

توضیحات:
سید محمدحسین طباطبایی (متولد در سال ۱۲۸۱ در تبریز - درگذشته ۲۴ آبان ۱۳۶۰ در قم) معروف‌ به علامه طباطبایی روحانی، عارف، فیلسوف و نویسنده ایرانی بود. ایشان از مدرسان حوزه علمیه قم به‌شمار می‌آمدند. از شاگردان ایشان می‌توان به سید روح الله خمینی، مرتضی مطهری، سید محمد بهشتی ووو اشاره نمود. تفسیر المیزان، نهایةالحکمة، شیعه در اسلام و اصول فلسفه و روش رئالیسم از آثار اوست.

زندگینامه:
زندگی علامه طباطبایی را می‌توان به چهار دوره تقسیم کرد: دوره کودکی و نوجوانی که در تبریز سپری شد. دوره تحصیل در حوزه علمیه نجف، دوره بازگشت به تبریز و اشتغال به کشاورزی و دوره زندگی در قم و تدریس، تألیف و نشر معارف دینی.

کودکی و نوجوانی:
سید محمدحسین قاضی طباطبایی تبریزی در سال ۱۲۸۱ در روستای شادباد مشایخ از توابع تبریز زاده شد. در پنج سالگی مادر و در نه سالگی پدر خود را از دست داد. وصی پدر، او و تنها برادرش محمدحسن الهی طباطبایی را برای تحصیل به مکتب فرستاد. تحصیلات ابتدایی شامل قرآن و کتب ادبیات فارسی را از ۱۲۹۰ تا ۱۲۹۶ فرا گرفتند، سپس از سال ۱۲۹۷ تا ۱۳۰۴ به تحصیل علوم دینی پرداختند و به تعبیر خود «دروس متن در غیر فلسفه و عرفان» را به پایان رساندند.

ایشان درباره دوران تحصیلشان نوشته‌اند:
«در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم، علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این رو هر چه می‌خواندم، نمی‌فهمیدم و چهار سال به همین نحو گذراندم. پس از آن یک باره عنایت خدایی دامن گیرم شده عوضم کرد و در خود یک نوع شیفتگی و بیتابی نسبت به تحصیل کمال، حس نمودم. به‌طوری‌که از همان روز تا پایان ایام تحصیل که تقریباً هفده سال طول کشید، هرگز نسبت به تعلیم و تفکر درک خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش نموده و تلخ و شیرین حوادث، برابر می‌پنداشتم، بساط معاشرت غیر اهل علم را به کلی برچیدم. در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی، به حداقل ضروری قناعت نموده باقی را به مطالعه می‌پرداختم. بسیار می‌شد به ویژه در بهار و تابستان که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه می‌گذراندم و همیشه درس فردا را شب پیش مطالعه می‌کردم و اگر اشکالی پیش می‌آمد با هر خودکشی بود حل می‌نمودم و وقتی که به درس حضور می‌یافتم از آنچه استاد می‌گفت قبلاً روشن بودم و هرگز اشکال و اشتباه درس را پیش استاد نبردم»

علامه طباطبایی به مدت شش سال (۱۲۹۰ تا ۱۲۹۶) پس از آموزش قرآن که در روش درسی آن روزها قبل از هر چیز تدریس می‌شد، آثاری چون گلستان، بوستان سعدی را فرا گرفت. علاوه بر آموختن ادبیات، زیر نظر میرزا علی نقی خطاط به یادگیری فنون خوشنویسی پرداختند. چون تحصیلات ابتدایی نتوانست به ذوق سرشار و علاقه وافر او پاسخ گوید به همین دلیل به مدرسه طالبیه تبریز وارد شدند و به فراگیری ادبیات عرب و علوم نقلی و فقه و اصول پرداختند و از سال ۱۲۹۷ تا ۱۳۰۴ مشغول فراگیری دانش‌های مختلف اسلامی شدند.

تحصیل در نجف:
طباطبایی بعد از تحصیل در مدرسه طالبیه تبریز، همراه برادرشان به نجف می‌روند و ده سال در نجف به تحصیل علوم دینی می‌پردازند. ایشان علوم ریاضی را در نجف، نزد سید ابوالقاسم موسوی خوانساری نوه سید ابوالقاسم خوانساری (میرکبیر) فرا گرفتند. و دروس فقه و اصول را نزد استادانی چون محمد حسین نائینی و محمدحسین غروی اصفهانی خواندند و مدت درس‌های فقه و اصول او در مجموع ده سال بود.

استاد او در فلسفه حکیم متأله، سید حسین بادکوبه‌ای بود، که سالیان دراز در نجف در کنار برادرشان سید محمدحسن الهی طباطبایی، نزد او به درس و بحث مشغول بودند. همچنین معارف الهیه، تفسیر قرآن به قرآن، حکمت و فلسفه، اخلاق و فقه الحدیث را نزد سیدعلی قاضی طباطبایی آموختند و در عرفان تحت نظر و تعلیم و تربیت ایشان رشد یافتند. محمود امجد نقل می‌کند که «حال علامه، با شنیدن نام سید علی قاضی دگرگون می‌شد.»

تصوير

بازگشت به تبریز:
ایشان در مدتی که در نجف مشغول تحصیل بودند، به علت تنگی معیشت و نرسیدن مقرری که از ملک زراعیشان در تبریز بدست می‌آمد، مجبور به مراجعت به ایران می‌شوند و مدت ده سال در قریه شادآباد، تبریز به زراعت و کشاورزی مشغول می‌شوند. فرزندشان سید عبدالباقی طباطبائی می‌گوید:« در مدت ده سال بعد از مراجعت علامه از نجف به روستای شادآباد و بدنبال فعالیت‌های مستمر ایشان قناتها لایروبی و باغ‌های مخروبه تجدید خاک و اصلاح درخت شده و در عین حال چند باغ جدید احداث گردید و یک ساختمان ییلاقی هم در داخل روستا جهت سکونت تابستانی خانواده ساخته شد.»

زندگی در قم:
طباطبایی بعد از مدتی اقامت در تبریز تصمیم می‌گیرند به قم بروند و بالاخره تصمیم‌شان را در سال ۱۳۲۵ عملی می‌کنند. فرزند طباطبایی در این مورد می‌گوید که در ابتدا در منزل یکی از بستگان ساکن شدند و سپس یک خانه اجاره کردند که شامل یک اتاق دو قسمتی بود و سرجمع حدود بیست متر مربع مساحت داشت.
علامه طباطبایی در ابتدای ورودشان به قم به قاضی معروف بودند، چون از سلسله سادات طباطبایی هم بودند، خودشان ترجیح دادند به طباطبایی معروف شوند. با ظاهری ساده، عمامه‌ای کوچک و قبایی از جنس کرباس آبی رنگ و دکمه‌های باز قبا و بدون جوراب با لباس کمتر از معمول، در کوچه‌های قم تردد داشتند و خانه بسیار محقر و ساده‌ای داشتند. ایشان در شهر قم چند آشنای انگشت شمار از جمله سید محمد حجت کوه‌کمری داشتند.
بر طبق نقل دینانی، پس از مدتی که به اصرار برخی علما مجلس درس روزانه اسفار او تعطیل شد، با اصرار طلاب، تدریس شفا را آغاز نمودند. در این میان، ایشان به تشکیل کلاس‌های شبانه اسفار پرداختند که هفته‌ای دو شب (شب پنج‌شنبه و جمعه) و به صورت سیار در خانه شاگردان تشکیل می‌شد و تعداد معدودی (کمتر از ده تن) شاگرد ثابت در آن شرکت می‌کردند. حضور در این کلاس‌ها بدون اجازه خود او مقدور نبود. دینانی معتقد است محتوای این کلاس‌ها بیشتر درس خارج فلسفه بود.

خانواده:
سید محمدحسین طباطبایی از دودمان سادات طباطبایی آذربایجان است و با سید علی قاضی و سید محمدعلی قاضی طباطبایی خویشاوندی دارد. همسر اول طباطبایی، قمرالسادات مهدوی طباطبایی از بستگان او بود که در سال ۱۳۴۳ درگذشت و پس از ۲ سال، با همسر دوم خود، منصوره روزبه؛ خواهر رضا روزبه ازدواج کرد. وی از نوادگان عبدالوهاب تبریزی که نسب وی هم به حسن مثنی پسر امام دوم شیعیان؛ حسن مجتبی می‌رسد.

تصوير

زمینه فعالیت:
اهمیت محمدحسین طباطبایی به جهت زنده کردن حکمت و فلسفه و تفسیر در حوزه‌های تشیع، بعد از دوره صفویه بوده ‌است. به ویژه اینکه وی به بازگویی و شرح حکمت صدرایی بسنده نکرده، به تأسیس معرفت‌شناسی در این مکتب می‌پردازد. همچنین با انتشار کتب فراوان و تربیت شاگردان، در دوران مواجهه با اندیشه‌های غربی، نظیر مارکسیسم، به اندیشه دینی حیاتی دوباره بخشیده، حتی در نشر آن در مغرب زمین نیز می‌کوشد.

ملاقات با هانری کربن:
از دیگر اتفاقات حیات فکری طباطبایی در دوره زندگی در قم، آمدن هانری کربن، از فرانسه به ایران و ملاقات با طباطبایی در قم و تهران است. این ملاقات‌ها که باعث شکل‌گیری حلقه فلسفی مهمی در آن دوران می‌شود، به همت هانری کربن تشکیل شد و بسیاری از فلاسفه بعدی ایران معاصر به همراه کربن نزد طباطبایی به فلسفه آموزی و مباحث عمیق فلسفی پرداختند. کربن فیلسوفی هایدگری بود که در پی پاسخ‌های بی‌جواب خود، در نهایت سر از ایران درآورده بود تا در حضور طباطبایی به عنوان مفسر فلسفه شیعی، پاسخ‌هایی برای پرسش‌های بی‌جواب خود بیابد. خود کربن اذعان داشت که طباطبایی پاسخ‌های دقیق و قانع‌کننده‌ای به او می‌داده‌است.

کربن هنگامی که به ایران آمد، با بسیاری از استادان ایرانی ارتباط برقرار نمود. با این حال علاقه کربن بیشتر در جهت ارتباط با اساتیدی بود که به ادبیات، هنر و فلسفه ایرانی می‌پرداختند و نه افرادی که تحت عنوان «روشنفکر» شناخته می‌شدند و غالباً از میان کسانی بودند که مدتی در غرب به تحصیل پرداخته بودند. در همین دوره کربن به اتفاق طباطبایی، حلقه‌ای فلسفی را در تهران تشکیل دادند. جلسات در منزل احمد ذوالمجد طباطبایی که از وکلای شیفته فلسفه الهی بود برگزار می‌گردید.

هم کربن و هم طباطبایی بر نقش تأویل در معرفت تأکید داشتند. طباطبایی معتقد بود معنویت حقیقی بدون تأویل غیرممکن است؛ و این افق مشترکی در مقابل آندو فیلسوف قرار می‌داد که بتوانند با یکدیگر به گفتگو بنشینند. جلسات با حضور غالب استادان ایرانی فلسفه و الهیات مدت‌ها در شمال تهران برگزار می‌گردید و بحث‌های پردامنه‌ای در باب فلسفه شیعی در آن جا درمی‌گرفت.
ارتباط با اساتیدی چون طباطبایی و سید جلال الدین آشتیانی، یکی از مهم‌ترین اتفاقات در زندگی کربن بود؛ چرا که او معتقد بود اینان ادامه‌دهندگان همان حکمت الهی‌ای هستند که از ایران باستان تاکنون چراغ آن در ایران خاموش نگشته‌است. از نظر کربن تفکر ایرانی نگهبان و حافظ میراثی است که فراتر از یک نگرش ملی محدود، همچون یک عالم معنوی است که در آن میهمانان و زایرانی که از نقاط دیگر آمده‌اند مورد پذیرش و پذیرایی قرار گرفته‌اند. کربن عمیقاً اعتقاد داشت که حکمت ایرانی- اسلامی، حکمتی زوال ناپذیر است و همواره از «استعداد زوال ناپذیر روحیه ایرانی» سخن می‌گفت.

استادان:
در عرفان عبارتند از: سید علی قاضی، مرتضی طالقانی
در فلسفه عبارتند از: سید حسین بادکوبه‌ای
در ریاضیات عبارتند از: سید ابوالقاسم خوانساری
در خارج فقه و اصول عبارتند از: محمدحسین غروی اصفهانی، میرزا حسین نائینی
در رجال عبارتند از: سید محمد حجت کوه‌کمری

تألیفات و آثار:
طباطبایی دو اثر شاخص دارد، که بیشتر از سایر آثار وی مورد توجه قرار گرفته‌است. نخست تفسیر المیزان است، که در ۲۰ جلد و طی ۲۰ سال به زبان عربی تألیف شده ‌است. در این تفسیر، از روش «تفسیر قرآن به قرآن» استفاده شده ‌است، و علاوه ‌بر تفسیر آیات و بحث‌های لغوی در بخش‌هایی جداگانه با توجه به موضوع آیات مباحث روایی، تاریخی، کلامی، فلسفی و اجتماعی نیز دارد. این اثر به دو شکل منتشر شده‌ است: نخست در چهل جلد، و سپس در ۲۰ جلد. این اثر توسط سیدمحمد باقر موسوی همدانی به زبان فارسی ترجمه شده‌ است.
اثر مهم دیگر او اصول فلسفه و روش رئالیسم است. این کتاب شامل ۱۴ مقاله فلسفی است، که طی دهه‌های ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰ تألیف شده و توسط مرتضی مطهری و با رویکرد فلسفه تطبیقی، شرح داده شده‌ است. این کتاب نخستین، و یکی از مهم‌ترین کتاب‌هایی است که به بررسی مباحث فلسفی، با توجه به رویکردهای حکمت فلسفی اسلامی و فلسفه جدید غربی پرداخته‌است.

آثار محمدحسین طباطبایی (به استثنای تفسیر المیزان) را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد

کتاب‌های به زبان عربی:

1- کتاب توحید که شامل ۳ رساله‌ است: رساله در توحید، رساله در اسماءالله،رساله در افعال الله،

2- کتاب انسان که شامل ۳ رساله‌است: الانسان قبل الدنیا، الانسان فی الدنیا، الانسان بعد الدنیا

3- رساله وسائط که البته همگی این رساله‌ها در یک مجلد جمع‌آوری شده و به نام هفت رساله معروف است.
1- رسالة الولایه
2- رساله النبوة و الامامه
3- بدایة الحکمة
4- نهایة الحکمة
البته این دو کتاب آخر از متون درسی فلسفی حوزه و دانشگاه محسوب می‌شود.

کتاب‌های به زبان فارسی:
1- شیعه در اسلام
2- قرآن در اسلام (به بحث درباره مباحث قرآنی از جمله نزول قرآن، آیات محکم و متشابه ناسخ و منسوخ و… پرداخته‌است)
3- وحی یا شعور مرموز
4- اسلام و انسان معاصر
5- حکومت در اسلام
6- سنن النبی (درباره سیره و خلق و خوی پیامبر اسلام در بخش‌های مختلف زندگی فردی و اجتماعی ایشان است)
7- اصول فلسفه و روش رئالیسم (در مورد مبانی فلسفی اسلامی و نیز نقد اصول مکتب ماتریالیسم دیالکتیک است.
8- علی و فلسفه الهی
9- خلاصه تعالیم اسلام
10- رساله در حکومت اسلامی
11- نسب‌نامه خاندان طباطبایی (اولاد امیر سراج الدین عبدالوهاب)

توضیحاتی در زمینه بعضی از آثار ایشان:

بدایةالحکمه: کتابی که یک دوره تدریس فشرده فلسفه برای دوستداران علوم عقلی در قم و سپس دانشگاه‌های کشور شد.

نهایه الحکمه: این اثر برای تدریس فلسفه با توضیحی بیشتر، عمقی افزون تر و سطحی عالی تر تدوین شده‌است.

حاشیه بر کفایه: کتابی اصولی پیرامون قوانین استنباط است.

مجموعه مذاکرات با پروفسور هانری کربن: او که محققی فرانسوی است پیرامون چگونگی شیعه و مباحث اعتقادی، مذاکراتی با وی داشته که در این کتاب وجود دارد.

رساله انسان قبل از دنیا، در دنیا و بعد از دنیا: این کتاب که اکنون با نام «انسان از آغاز تا انجام» ترجمه شده‌است مباحثی مفید از عوالم سه‌گانه ماده، مثال و عقل مطرح کرده و پیرامون شبهات و دغدغه خاطر جوانان مطالبی بسیار مفید و لازم ارائه کرده‌است.

در محضر علامه طباطبائی: این کتاب توسط محمد حسین رخشاد نوشته شده‌است و شامل پرسش‌ها و پاسخ‌های زیادی در موضوعات مختلف از طباطبایی است.

شیعه در اسلام: طباطبایی این کتاب را برای معرفی عقاید شیعه به‌طور عقلانی نوشته‌است.

ولایت‌نامه: این یک رساله عرفانی از وی است که همایون همتی آن را ترجمه کرده‌است و انتشارات روایت فتح آن را منتشر کرده ‌است.

شاگردان:
بخش بزرگی از رهبران روحانی انقلاب ۱۳۵۷ ایران، شاگردان مشترک سیدمحمدحسین طباطبایی و روح‌الله خمینی هستند. طباطبایی شاگردان زیادی تربیت کرد، که در زیر نام مهم‌ترین آن‌ها ذکر می‌گردد:

مرتضی مطهری، حسین شب زنده دار جهرمی، محمد جواد باهنر، محمد واعظ‌زاده خراسانی، سید مرتضی جزایری، امام موسی صدر، داریوش شایگان، عبدالله جوادی آملی، سید محمد حسینی بهشتی، حسن حسن‌زاده آملی، محمود امجد، عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، سید عبدالله فاطمی نیا، عزیزالله خوشوقت، غلامحسین ابراهیمی دینانی، سید عزالدین حسینی زنجانی، محمدرضا نکونام، محمد محمدی گیلانی، محمد صادقی تهرانی، سید جلال‌الدین آشتیانی، علی قدوسی، اسدالله بیات زنجانی، محمد مفتح، محمد اسماعیل صائنی زنجانی، ابراهیم امینی، دکتر جواد مناقبی، یحیی انصاری، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، علامه سید محمد علی موحد ابطحی قدس سره، حسین علی منتظری، سید محمدحسین حسینی طهرانی، علی پهلوانی تهرانی(سعادت پرور)، ناصر مکارم شیرازی، حسین نوری همدانی، سید حسین نصر، حسین مظاهری، علی اصغر کرباسچیان، محمدرضا مهدوی کنی، محمد کریم پارسا، محسن مجتهد شبستری، عباس محفوظی، سید صابر جباری، سید محمد شاهچراغی، سید محمد ضیاءآبادی، مجتبی تهرانی، علی الهامی کلوانق، ابراهیم انصاری خوئینی زنجانی.

از جلسات مباحث مهم او می‌توان به جلسات مباحثه با هانری کربن اشاره کرد، که حسین نصر و بسیاری دیگر در آن حضور داشتند، یا جلساتی که در تهران برگزار می‌شد و افرادی نظیر داریوش شایگان در آن حاضر بودند.
طباطبایی خود درباره این مذاکرات می‌گوید: بنا به گفته کربن تاکنون مستشرقان، اطلاعات مربوط به اسلام را از اهل تسنن اخذ می‌کردند و در نتیجه، حقیقت مذهب تشیع آن گونه که شایسته‌است، به دنیای غرب معرفی نشده‌است.

بر خلاف باور مستشرقین گذشته، اعتقاد من این است که تشیع یک مذهب حقیقی و اصیل و پابرجاست و دارای مشخصات یک مذهب حقیقی است و غیر از آن است که به غرب معرفی کرده‌اند. آنچه پس از پژوهش‌های علمی بدان رسیده‌ام، این است که به حقایق معنویت اسلام از دریچه شیعه - که نسبت به این آیین واقع بینی دارد باید نگاه کرد. از این رو کوشیده‌ام این مذهب را به نحوی که باید و در خور واقعیت آن است، به جهان غرب معرفی کنم. بسیار علاقه‌مندم که با رجال علمی و مشاهیر این مذهب از نزدیک تماس بگیرم و با طرز فکر آنان آشنا شوم و در بررسی اصول و مبانی شیعه، از این بزرگان کمک گرفته و نسبت به هدف خود روشن‌تر شوم.

مرقد علامه طباطبایی هم در مسجد بالاسر در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها در کنار قبر آیت الله سید محمد تقی خوانساری قرار دارد.

آدرس: شهر قم - بلوار زائر

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:
http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4594510/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 9:55 am, ويرايش شده در 9.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد مرحوم حسینعلی منتظری

پستتوسط najm137 » جمعه اکتبر 18, 2019 11:17 am

16- مرقد مرحوم حسینعلی منتظری

تصوير

توضیحات:
آیت الله حسینعلی منتظری 1 مهر ۱۳۰۱ در نجف‌آباد و متوفی ۲۹ آذر ۱۳۸۸ در قم) مرجع تقلید شیعه، از رهبران انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷، رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی و از ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۸ قائم‌مقام رهبری جمهوری اسلامی ایران بودند.

ایشان از شاگردان سید حسین بروجردی و روح‌الله خمینی و نماینده تام‌الاختیار وی در ایران بودند. ایشان به دلیل مخالفت با حکومت پهلوی سال‌ها در زندان به سر بردند. او پس از پیروزی انقلاب به ریاست مجلس خبرگان قانون اساسی رسیدند و در گنجانده شدن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی ایران نقش مهمی داشتند.

آیت الله حسینعلی منتظری که در سال ۱۳۶۴ از سوی مجلس خبرگان رهبری به قائم‌مقامی ولی فقیه انتخاب شده بودند در فروردین ۱۳۶۸ از مقام خود استعفا دادند. اختلاف اصلی ایشان با امام خمینی بر سر مسایل حقوق بشری به‌ویژه کشتار زندانیان سیاسی در شهریور ۱۳۶۷ بود. ایشان در دو دهه پایانی عمر خود به انتقاد از سیاست‌های حکومت ادامه دادند و پس از انتقادی شدید از شاگرد سابقش سید علی خامنه‌ای در سال ۱۳۷۶ شش سال را در حبس خانگی به‌سر بردند، مطالب درباره ایشان در کتاب‌های درسی حذف شد، نام خیابان‌هایی که به نام ایشان بود عوض شد و در رسانه‌های دولتی «شیخ ساده‌لوح» نامیده شدند.

آیت الله منتظری که از مدافعان حکومت دینی و از مهم‌ترین شارحان نظریه ولایت فقیه بودند در عین حال از جدی‌ترین منتقدان حکومت ایران به‌شمار می‌رفتند. مهم‌ترین اعتراضات ایشان شامل وضعیت زندانیان، رابطه پنهانی با آمریکا، ادامه جنگ با عراق پس از آزادی خرمشهر، استقراض خارجی، رعایت حقوق بشر و دخالت حکومت در حوزه‌های علمیه می‌شد.
آیت الله منتظری که یکی از مورد احترام‌ترین شخصیت‌های مذهبی شیعه و از نظر بسیاری اعلم فقهای ایران بودند، در ماه‌های پایانی عمر خود فتوایی علیه برخورد حکومت با معترضان به انتخابات ریاست‌جمهوری 1388 صادر نمودند و مراسم تشییع جنازه ایشان با حضور صدها هزار نفر برگزار شد، و مراسم ختم ایشان لغو شد.

تصوير

زندگی شخصی:
ایشان در سال ۱۳۰۱ خورشیدی (۱۹۲۲ میلادی) در نجف‌آباد، استان اصفهان در خانواده‌ای کشاورز به دنیا آمد. پدرش حاج علی کشاورز ساده‌ای بود که در کنار کار روزانه‌اش با کتاب و کتابخانه دمساز، و معلم اخلاق و مدرس قرآن بود. آیت الله منتظری از هفت سالگی آموختن را با ادبیات فارسی و سپس صرف و نحو عربی آغاز کردند، و در سن ۱۲ سالگی به حوزه علمیه اصفهان وارد شدند و در سن ۱۹ سالگی اصفهان را برای ادامه تحصیل ترک کردند و به قم وارد شدند.

تثبیت مرجعیت روح‌الله خمینی:
پس از مرگ سید حسین طباطبایی بروجردی (در سال ۱۳۴۰ خورشیدی) نظر بسیاری از بزرگان و استادان حوزه علمیه متوجه چند نفر از علما از جمله سید محمدرضا گلپایگانی، محمدکاظم شریعتمداری، شهاب‌الدین مرعشی نجفی و روح‌الله خمینی گردید. از جمله آیت الله منتظری و مطهری قائل به اعلمیت استاد خود سید روح‌الله خمینی بودند و زعامت ایشان را به صلاح اسلام و مسلمین تشخیص دادند.

بازداشت‌ها در جریان مبارزات قبل از پیروزی انقلاب اسلامی:
بازداشت به همراه فرزند در عید نوروز سال 1345: در عید نوروز سال ۱۳۴۵ به دنبال دستگیری محمد منتظری به دلیل پخش اعلامیه در حرم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ساواک بی‌درنگ به سراغ آیت الله منتظری رفته و مجدداً وی را بازداشت نمود و بالاخره اعتراض علما و روحانیون حوزه علمیه موجب شد تا او پس از هفت ماه از زندان آزاد گردد.

بازداشت در سال 1346: حسین علی منتظری چند ماه پس از آزادی از زندان جهت توسعه‌بخشی و تداوم جریان مبارزه ضرورتاً به‌طور مخفیانه برای زیارت عتبات در عراق و ملاقات با روح‌الله خمینی راهی عراق شد، اما حکومت که از این سفر مطلع شده بود هنگام بازگشت از عراق او را در منطقه مرزی دستگیر و روانه زندان کرد، که پس از تحمل حدود پنج ماه زندان آزاد گردید.
تبعید به مسجد سلیمان در سال ۱۳۴۶: ساواک در خارج از زندان نیز همیشه او را تحت نظر داشته و در زمان برگزاری جشن‌های تاجگذاری به عنوان راهکاری جدید تصمیم به تبعید وی به مسجد سلیمان گرفت، که این تبعید سه ماه به طول انجامید. پس از آن در مسجد سلیمان به منتظری ابلاغ کردند که نباید به قم برود، ولی او به قم مراجعت نمود و با وجود ممانعت شدید ساواک عده زیادی از علما، استادان و طلاب حوزه علمیه با او دیدار کردند؛ تا اینکه از ناحیه ساواک او را به نجف‌آباد منتقل نموده و در آنجا تحت مراقبت شدید قرار دادند.

بازداشت در سال ۱۳۴۷: هنوز چند ماهی از پایان تبعید به مسجد سلیمان و انتقال به نجف‌آباد نگذشته بود که به دلیل ادامه فعالیت‌های سیاسی آیت الله حسین‌علی منتظری به ویژه در خطبه‌های نماز جمعه که ایشان آن را در نجف‌آباد پایه‌گذاری کرده بودند ساواک مجدداً او را دستگیر و پس از محاکمه به سه سال زندان و در دادگاه تجدید نظر به یک سال و نیم زندان محکوم کرد و به زندان قصر انتقال داد.

تبعید دوباره به نجف‌آباد در سال ۱۳۴۹: آیت الله منتظری پس از سپری کردن دوران محکومیت، در اردیبهشت ۱۳۴۹ آزاد و راهی قم گردیدند؛ ولی حکومت مایل به حضور او در میان طلاب و علمای حوزه علمیه قم نبود و دوباره وی را به زادگاه خود تبعید نمود. او در نجف‌آباد به فعالیت‌های خود ادامه داده و در ضمن ایراد خطبه‌های نماز جمعه و سخنرانی‌های خود از حکومت شاهنشاهی انتقاد می‌نمود. هجوم جمعیت در روزهای جمعه از شهرهای دور و نزدیک به نجف‌آباد به اندازه‌ای بود که این شهر به عنوان دومین پایگاه انقلاب بعد از قم درآمده بود و گزارش ساواک اصفهان در مورد آن چنین بود: «نماز جمعه منتظری یک پایگاه سیاسی برای مبارزه با رژیم است.» مدت تبعید به نجف‌آباد مجموعاً حدود سه سال به طول انجامید.

تبعید به شهر کویری طبس در سال ۱۳۵۲: بار دیگر رژیم حضور آیت الله حسین علی منتظری در زادگاه خود را تحمل نکرد و او را به سه سال تبعید در طبس محکوم نمود. حضور او در طبس باعث اجتماع مبارزین گردید. طبق گفته مقامات امنیتی شهر طبس، در طول اقامت منتظری علاوه بر مردم شهر، نزدیک به پنجاه هزار نفر از مردم شهرهای دیگر ایران برای دیدار با او وارد طبس شدند؛ که همین رقم بزرگ دیدارکننده موجب نگرانی ساواک و انتقال او از طبس پس از گذشت یک سال گردید. از جمله اقدامات مهم آیت الله منتظری در طبس، نامه سرگشاده به علما و مردم ایران در مورد اتحاد علیه «امپریالیسم و صهیونیسم» (آمریکا و اسرائیل) بود، که خشم رژیم را برانگیخت و طبق اسناد به جای مانده از ساواک عده زیادی به جرم توزیع این اعلامیه دستگیر یا تحت تعقیب قرار گرفتند.

تبعید به خلخال در سال ۱۳۵۳: تسلیم ناپذیری آیت الله منتظری و پافشاری وی در فعالیت‌های سیاسی چنان شد که در اواسط سال ۱۳۵۳ رژیم به تبعید مجدد وی تصمیم گرفت و او را از طبس به خلخال تبعید نمودند. از آنجا که زبان مردم آن سامان ترکی آذربایجانی بود نفوذ آیت الله منتظری در آغاز سرعت چندانی نیافت، اما اختلاف زبان نیز منجر به سکوت و سکون وی نشد، و بالاخره یکی از امام جماعت‌های آن شهر مسجد خود را در اختیار او قرار داد. این مسجد نوساز که توسط هیئت امنا اداره می‌شد، مکان مناسبی برای بسط و گسترش اندیشه‌های اسلام‌گرائی گردید. آیت الله منتظری نماز در آن مسجد را آغاز کرد و همچون سایر تبعیدگاه‌های خویش در بین نماز تفسیر قرآن می‌گفت. به تدریج تعداد نمازگزاران بیشتر و فضای مسجد برای تبلیغ نهضت اسلامی آماده‌تر می‌شد. مأموران رژیم از بی‌باکی غیرمنتظره تبعیدی به نگرانی افتاده و از راه‌های مختلف در جهت تضعیف آیت الله منتظری کوشیدند و در نهایت پس از گذشت حدود چهار ماه او را به تبعیدگاه سقز منتقل نمودند.

سقز آخرین تبعیدگاه: در تبعیدگاه سقز - با وجود زمستانی بسیار سخت و حداقل امکانات شهری – آیت الله منتظری آخرین دوران تبعید خویش را گذراند. با وجود دوری از شاگردان و دوستان و اختلاف با مردم بومی منطقه از نظر مذهب و زبان، ساواک از دیدار مردم با وی دچار نگرانی شده و از مرکز خواستار تصمیم‌گیری در این زمینه شد؛ از طرف دیگر در ارتباط با برگزاری مراسم سالگرد پانزده خرداد در مدرسه فیضیه قم که ده‌ها نفر از دوستان و شاگردان او دستگیر شده و ساواک به ارتباط دستگیرشدگان با آیت الله منتظری پی برده بود، تصمیم به بازداشت و انتقال او به تهران گرفت.

بازداشت از تبعیدگاه سقز و انتقال به زندان اوین در سال ۱۳۵۴: در تیرماه ۱۳۵۴ آیت الله منتظری را از تبعیدگاه سقز روانه زندان نمودند. ابتدا او را به بازداشتگاه کمیته مشترک تهران بردند و فردای آن روز روانه زندان اوین کردند. در اوین مدت شش ماه را در سلول انفرادی گذراند. در این بازداشتگاه‌ها با فشارهای روحی و جسمی روبرو گردید. در زیر همین فشارها و شکنجه‌ها بود که شکنجه‌گر «ازغندی» به او گفته بود: «علت این که تو را از حوزه دور نگه می‌داریم و از این طرف به آن طرف می‌فرستیم این است که یک خمینی دیگر به وجود نیاید.»

پس از شش ماه بلاتکلیفی در زندان اوین بالاخره در یک دادگاه نظامی به اتهام کمک به جنبش اسلامی و خانواده زندانیان سیاسی و اقدام برای تشکیل حکومت اسلامی، به ده سال زندان محکوم گردید؛ اما در زندان نیز همراه رهبرانی همچون طالقانی به فعالیت‌های جنبش اسلامی و سیاسی ادامه داد. با اینکه در زندان از بیماری‌های مختلف رنج می‌برد، خارج بحث «خمس» و متن« اسفار» و کتاب طهارت را برای زندانیان تدریس نمود و شخصیت‌های اسلامی زندانی همچون طالقانی و مهدوی کنی در مجالس بحث او حاضر می‌شدند.

آیت الله منتظری در زندان اوین نیز نماز جمعه را اقامه نمود و بسیاری از زندانیان سیاسی مسلمان از جمله آقایان طالقانی، مهدی کروبی، مهدوی کنی، هاشمی رفسنجانی، لاهوتی و دیگران در نماز جمعه حاضر می‌شدند؛ هرچند ساواک پس از مدتی مانع اقامه آن شد. سرانجام با اوج گیری مبارزات و عقب‌نشینی‌های پی در پی حکومت پهلوی، آیت الله منتظری پس از گذراندن حدود سه سال و نیم از دوران محکومیت به همراه طالقانی در هشتم آبان ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد و مورد استقبال چشمگیر مردم قرار گرفت.

تصوير

در پیامی که امام خمینی خطاب به آیت الله منتظری به مناسبت آزادی وی صادر کرد این چنین آمده است:
«هیچ از دستگاه جبار جنایتکار تعجب نیست که مثل جنابعالی شخصیت بزرگوار خدمتگزار به اسلام و ملت را سال‌ها از آزادی، ابتدایی‌ترین حقوق بشر محروم، و با شکنجه‌های قرون‌ وسطایی با او و سایر علمای مذهب و رجال آزادی خواه رفتار کند. خیانتکاران به کشور و ملت از سایه مثل شما رجال عدالت خواه می‌ترسند. باید رجال دین و سیاست در بند باشند تا برای اجانب و بستگان آنان هرچه بیشتر راه چپاول بیت المال و ذخائر کشور باز باشد.»

میزان مقبولیت و محوریت آیت الله منتظری در مبارزه و انقلاب تا آنجا بود که امام خمینی در زمان تبعید، او را به عنوان نماینده تام‌الاختیار خویش در ایران منصوب کرد و در نامه‌ای از وی خواست که بر جریانات بیت او در قم اشراف داشته باشد؛ و درباره او با تعابیری همچون «فقیه عالی قدر»، «مجاهد بزرگوار»، «حاصل عمر من»، «ذخیره انقلاب» و «برج بلند اسلام» یاد می‌کرد و حیثیت او را «واجب المراعات» دانسته و پس از پیروزی انقلاب بسیاری از مسائل فقهی و سیاسی مربوط به قوه قضائیه و وزارتخانه‌ها را به ایشان ارجاع می‌دادند. در پائیز سال ۱۳۵۷ زمانی که روح‌الله خمینی در نوفل لوشاتو در پاریس به سر می‌بردند، حسین‌علی منتظری به پاریس سفر کردند و در خصوص جنبش انقلاب و شکل‌گیری حکومت اسلامی در ایران با امام خمینی مشورت نموده اند و دستورها و نظرات رهبر انقلاب را دریافت کردند.

آثار:
نهایة الاصول (تقریر درس اصول آیت‌الله بروجردی)
البدرالزاهر فی صلاة الجمعة و المسافر (تقریر درسفقه آیت‌الله بروجردی)
دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیة در چهار جلد. این کتاب توسط برخی شاگردان او به فارسی ترجمه شده و ترجمه فارسی آن با نام «مبانی فقهی حکومت اسلامی»منتشر گردیده‌است، و دو جلد آن هم بهار دو ترجمه و چاپ شده‌است؛ همچنین خلاصه این اثر تحت عنوان «نظام الحکم فی الاسلام» در یک جلد به چاپ رسیده‌است.
کتاب الزکوة در چهار جلد
کتاب الخمس و الانفال
کتاب الحدود
دراسات فی المکاسب المحرمة در سه جلد
التعلیقة علی العروة الوثقی
مباحث فقهی الصلوة، الغصب، الاجارة و الوصیة (تقریر درس‌های آیت‌الله بروجردی)
مباحث استصحاب، تعادل و تراجیح (تقریر درس‌های آیت‌الله خمینی)
درسهایی از نهج البلاغه در ده جلد که شش جلد آن تاکنون چاپ شده
درسهایی از اصول کافی
مناظره مسلمان و بهایی
شرح خطبه فاطمه زهرا سلام الله علیها به زبان فارسی و اردو
از آغاز تا انجام (در گفتگوی دو دانشجو) به زبان فارسی و عربی
رساله توضیح المسائل به زبان‌های فارسی و عربی و اردو رساله استفتائات در دو جلد
استفتائات مسائل ضمان
رساله حقوق
احکام پزشکی
معارف و احکام نوجوان
معارف و احکام بانوان
احکام و مناسک حج
اسلام، دین فطرت
کتاب خاطرات در دو جلد
کتاب دیدگاه‌ها در دو جلد
کتاب خاطرات
کتاب واقعیت‌ها و قضاوت‌ها
کتاب سفیر حق و صفیر وحی
مجموعه سخنرانی‌ها، پیام‌ها، مصاحبه‌ها، خطبه‌های نمازجمعه تهران و قم، که تاکنون ده جلد آن منتشر شده‌است.
مجموعه از سخنرانی‌ها که در دیدار با مردم و به مناسبت‌های مختلف ایراد شده‌است.

مرقد مرحوم سید حسینعلی منتظری هم در مسجد بالاسر در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها قرار دارد و در کنار قبر پسر شهیدشان سید محمد منتظری می باشد.

آدرس: شهر قم - بلوار زائر - حرم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:
http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4594510/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 10:01 am, ويرايش شده در 8.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد شهید محمد منتظری

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 10:15 am

17- مرقد شهید محمد منتظری

تصوير

توضیحات:
محمد منتظری (متولد ۱ فروردین ۱۳۲۳ - شهادت ۷ تیر ۱۳۶۰) از مبارزان با حکومت پهلوی بود که بارها به زندان افتاد. پس از انقلاب نماینده اولین دوره مجلس شورای اسلامی شد. محمد فرزند ارشد آیت الله حسینعلی منتظری بود. ایشان در روز ۷ تیر ۱۳۶۰ در حادثه بمب‌گذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند.

زندگی‌نامه:
محمد همراه با فراگیری درس‌های دبستان، برای کمک به گذران زندگی خانواده، نخست، به کشاورزی و سپس، به کارگری در کارگاه ریخته‌گری و ساخت قاشق و چنگال پرداخت. در ۱۳۳۷، پس از سپری کردن دوره دبستان با راهنمایی پدر روانه حوزه علمیه قم شد. بیشتر درس‌های حوزوی سطح و تا اندازهای هم خارج فقه را، نزد پدرش فرا گرفت. از استادان او در حوزه علمیه قم می‌توان از آیات: روح‌الله خمینی، سیدمصطفی محقق‌داماد، حسینعلی منتظری و علی مشکینی نام برد. اردیبهشت ۱۳۵۸ ازدواج کرد که ثمره آن ازدواج، دو فرزند است.

مبارزات سیاسی قبل از انقلاب اسلامی:
محمد منتظری، از آغاز جنبش روح‌الله خمینی در دهه ۱۳۴۰ کوشا و پرتلاش بود. او که خود به خواندن کتاب‌های سیاسی علاقه‌مند بود، در قم چندین کتابخانه سیاسی سیار در مدرسه فیضیه، مدرسه دارالشفاء، مدرسه عبدالرحیم‌خان معروف به خان و مدرسه حجتیه برپا داشت تا طلبه‌ها از آن بهره برند. هم‌زمان با اوج‌گیری جنبش آیت‌الله خمینی در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ علیه حکومت پهلوی، فعالیت‌های جهادی خود را آغاز کرد و تا پایان زندگی به پشتیبانی از ولایت فقیه ادامه داد.

نخستین بار، هنگام دستگیری روح‌الله خمینی در پی اعتراض به قانون اعطای مصونیت قضایی به مستشاران نظامی آمریکا یا همان کاپیتولاسیون، در چهارم آبان ۱۳۴۳ دستگیر شد و پس از هفت ماه، از زندان آزاد شد. در دیماه ۱۳۴۳ که هم‌زمان با ماه رمضان بود، بار دیگر به علت شعار دادن به هواداری از روح‌الله خمینی بازداشت گردید. به دنبال ادامه مبارزه، دوباره در اردیبهشت ماه ۱۳۴۴، بازداشت و به زندان قزل‌قلعه در کوی امیرآباد تهران فرستاده شد. محمد منتظری در آغاز فروردین ۱۳۴۵، برای تأیید اعلامیه‌های آیت‌الله خمینی به امضاء گرفتن از علمای دینی علیه حکومت محمدرضا شاه پهلوی، و پخش اعلامیه‌ها همت گماشت.

با پیگیری ساواک، او در اول مرداد ۱۳۴۵ در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها دستگیر گردید. وی پیرو مکتب روح‌الله خمینی بود؛ در بازجوییها درباره انقلاب و مردم آشکارا گفته بود: «مقلد آیت‌الله خمینی هستم، نظرم، نظر آیت‌الله خمینی است.» در شهریور ۱۳۴۵، او را از زندان قزل‌قلعه به زندان شماره چهار قصر تهران منتقل کردند. وی در زندان با روحانیونی مانند محمود طالقانی و عبدالرحیم ربانی شیرازی هم‌بند بود. در یادداشتهایی بجا مانده از او به بحث‌های خود با بیژن جزنی و برخی از سران حزب توده ایران در زندان اشاره می‌کند و نتیجه می‌گیرد که آن‌ها «فی قُلوبهم مرض» هستند.

محمد، در پایان دی ۱۳۴۷ به شرط نرفتن به شهر مذهبی قم، از زندان آزاد شد؛ التزامی که از آن سرپیچ نمود. او باز هم پیکار انقلابی خود را پی گرفت. در تابستان ۱۳۴۸ به تدریس درس حکومت اسلامی می‌پرداخت و طی سال‌های ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۰ اقتصاد اسلامی را درس می‌داد. دست نوشته‌های این درس، در ۱۳۵۶، ابتدا در خارج از ایران و پس از آن، در ایران به صورت جزوه، چاپ و پخش گردیدند.

محمد منتظری در سال ۱۳۴۸ با صدور اعلامیه‌هایی به کنسرسیوم نفتی اعتراض کرد که منجر به، جلوگیری از خروج او از کشور شد. محمد منتظری در ۱۳۵۰ فعالیت‌های خود را شدت بخشید. ساواک که دریافته بود که وی با برخی از پیکارگران سر و سری دارد، بر آن بود تا پس از شناسایی همه آنها، او را دستگیر کند.

متواری شدن محمد منتظری از ایران:
محمد منتظری در خردادماه ۱۳۵۰ طی یک تعقیب و گریز از چنگ مأموران ساواک متواری و پس از مدتی زندگی مخفیانه از مرز شرقی ایران و پاکستان به کمک همرزمانش از کشور خارج می‌شود. در پاکستان با رهبران مذهبی؛ چون ابوالاعلی مودودی، از چهره‌های دینی پاکستان و وابسته جماعت اسلامی و مولانا مفتی محمود، رهبر جمعیت علما پاکستان، ارتباط یافت.
قبل از خروج او از ایران مأموران امنیتی به منزل آیت الله حسینعلی منتظری یورش برده و ضمن بازرسی منزل، او را به همراه احمد منتظری برادر محمد، جهت اطلاع از محل اختفای او، بازداشت می‌کنند و پس از چند روز به دلیل عدم اطلاع آنان از محل مخفی شدن وی، آزاد می‌شوند. اما از همان لحظه تعقیب و مراقبت پدر و برادر محمد ادامه می‌یابد و هرکجا که مورد ظن وگمان اقامت اوست مورد بازرسی قرار می‌گیرد. شایعات زیادی درباره بازداشت یا عدم آن در جامعه و به ویژه در میان مبارزین منتشر می‌شود.

به دلیل واسطه گری این امور با دربار توسط فلسفی، آیت الله حسینعلی منتظری از این طریق به دنبال یافتن اطلاعی از وضعیت فرزند خویش است. آیت الله حسینعلی منتظری به دلیل کسالت‌های شدید جسمی و روحی ناشی از زندان و به ویژه بی‌اطلاعی از وضعیت محمد، به سفارش پزشکان سفری چند روزه به شمال کشور را آغاز می‌کند که پس از بازگشت از سفر و اقامت در نجف‌آباد از سوی یکی از دوستان محمد منتظری تلگرافی از نجف مشاهده می‌کند که: «مسافرکم سالم وارد» و بدین ترتیب پس از یک سال بی‌اطلاعی، بی‌خبری و نگرانی از وضعیت پسر، پدر متوجه می‌شود که محمد وارد نجف شده‌است.

علاوه بر آیت الله حسینعلی منتظری ساواک هم تا آن زمان از خروج محمد منتظری از ایران بی‌خبر بود. ساواک که احتمال می‌دهد آیت‌الله منتظری از محل اختفای محمد مطلع است طی ملاقاتی با او از ایشان می‌خواهد که محل مخفی شدن وی را اطلاع دهد تا در مجازات وی تخفیف قائل شود وگرنه امکان دارد که هر لحظه در درگیری با مأموران کشته شود که در این صورت مقصر اصلی خود اوست. ساواک در حالی از این طرفند استفاده می‌کند که هم پدر اگر بداند محل پسر را نمی‌گوید و هم اینکه محمد خارج از کشور در حال تردد میان عراق و لبنان و سوریه است، محمد منتظری در ۱۳۵۲ به شهر نجف در کشور عراق رفت و فعالیت‌های انقلابی خود را در آنجا پی‌گرفت. او در درس آیت‌الله خمینی هم حاضر می‌شد. در آنجا همراه با طلبه‌های مبارز و پناهنده ایرانی، گروهی به نام «روحانیون مبارز خارج از کشور» را پایه‌ریزی کردند. او در میانه دهه پنجاه مدتی در کویت بود که در آن زمان آیت‌الله سید محمد حسینی شیرازی (ازعلمای تبعیدی عراق) ازپشتیبانان نهضت آیت‌الله خمینی بودند اتاقی درحسینیه رسول اعظم که وی تأسیس کرده بود دراختیار محمد منتظری قرارداد. وی همراه با فعالیت‌های سیاسی و فرهنگی، به آموزش چریکی پیکارگران ایرانی در عراق نیز می‌پرداخت ازجمله آواز پشتیبانان سازمان عمل اسلامی عراق بود. وی در ۱۳۵۴ راهی لبنان گردید.

در لبنان هم هم‌چون عراق، همراه با کارهای فرهنگی و انقلابی، آموزش جنگ چریکی به مبارزان را آغاز نمود. محمد منتظری از همکاری سازمان فتح نیز برخوردار بود و خود در اردوگاه فداییان فلسطینی در لبنان آموزش نظامی دید. در لبنان، به همراه یاران خود در کنار پیکارگران فلسطینی و لبنانی با اسراییلیها جنگید. خانه‌هایی که در لبنان و سوریه، در اختیارش بودند، مرکز دیدارهای وی با کسانی بودند که برای ادامه پیکار با استعمارگران نزد او می آمدند.

تصوير

محمد منتظری دامنه جهاد خود را از خاورمیانه به اروپا هم کشانید. وی در آن زمان با نام مستعار «سمیعی» در پاریس رفت‌وآمد می‌کرد و سخنرانی‌های آیت‌الله خمینی را با کمک انجمن اسلامی لندن، در میان انجمن‌های اسلامی اروپا و آمریکا پخش می‌کرد. زمانی که حکومت پهلوی دوم در دوم آذر ۱۳۵۴ آیت‌الله محمود طالقانی و پدرش را دستگیر کرد، محمد منتظری در کلیسای سنت ماری پاریس دست به اعتصاب زد که بازتاب گسترده‌ای یافت. یکم آبان ۱۳۵۶ هم‌زمان با مرگ مشکوک سید مصطفی خمینی، او در لندن بود و توانست به کمک انجمن اسلامی این شهر و دیگر شهرهای انگلیس، راه‌پیمایی در خیابانهای لندن برپا کند.

وی به دنبال درگذشت مشکوک دکتر علی شریعتی، در برپایی آیین سوگواری وی در بیروت همکاری شایانی داشت. منتظری، پس از درج نوشته روزنامه اطلاعات بر ضد آیت‌الله خمینی در ۱۷ دی ۱۳۵۶، بار دیگر برای افشاگری حکومت شاه، در کشور فرانسه اعتصاب روحانیون مبارز را در کلیسای سنت ماری برگزار کرد. با ورود روح‌الله خمینی به نوفل لوشاتو در پاریس، محمد به فرانسه رفت و مبارزه خود را در آنجا دنبال کرد. پس از بازگشت آیت‌الله خمینی از تبعید و اقامتشان در مدرسه علوی، محمد منتظری و گروه آموزش یافته وی، بخشی از پاسداری و امنیت این مکان را به عهده گرفتند.

فعالیت‌ها پس از انقلاب:
محمد منتظری پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، در پایه‌گذاری کمیته انقلاب اسلامی در ۲۳ بهمن و پیشبرد کار آن نقش به‌سزایی داشت. همچنین، در برپایی حزب جمهوری اسلامی در ۲۷ اسفندماه ۱۳۵۷ تلاش بسیاری کرد.

پس از پیروزی انقلاب با توجه با نظریات رادیکال و تضاد با گروه‌های لیبرال و دموکرات با نخست‌وزیری مهدی بازرگان، دولت موقت مخالف بود. منتظری موضع گیریهای دولت موقت را، اشتباه و خیانت آمیز و تصمیمهای آن را در کارهای کشوری و سیاست خارجی نادرست می‌دانست و می‌گفت: «بازرگان در خط ما نیست.» از دید محمد منتظری، دولت موقت نه تنها برخورد قاطع و انقلابی، با آشوب‌آفرینی ضدانقلاب در گنبد کاووس و کردستان نکرد، بلکه به آن آشوب‌ها دامن هم زد. همچنین، به ایجاد رابطه با جنبش‌های رهایی‌بخش گرایشی نداشت. او با ارزیابی‌هایی که داشت بیان می‌داشت که محمد حسینی بهشتی با دولت موقت هم‌اندیشه است.

محمد منتظری در آغاز پیروزی انقلاب، گروهی به نام «پاسداران انقلاب اسلامی» یا «پاسا» را سرپرستی می‌کرد که یکی از گروه‌های چهارگانه ای بود که بعدها از به‌هم پیوستن آنها، نهاد انقلابی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوم اردیبهشت ۱۳۵۸ پایه‌گذاری شد. پاسا، پاسداری از استقلال، آزادی، حکومت اسلامی، رویارویی با صهیونیسم، واپسگرایی، استبداد و رهایی همه مستضعفان جهان را هدف خود اعلام کرد.

مجله عربی «الشهید» را به کمک سازمان عمل اسلامی عراق و سیدتقی مدرسی در تهران منتشرکرد و پس از آن، نشریه پیام شهید، وابسته به این گروه بودند. محمد منتظری برای پیشبرد کار سپاه پاسداران، از ساز و برگ نظامی گروه‌های فلسطینی در آن نهاد بهره گرفت و واحد جنبش‌های آزادی‌بخش را در سپاه پایه‌ریزی نمود. محمد منتظری پس از تسخیر سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸، بیشتر وقت خود را برای جنبش‌های رهایی‌بخش به کار می‌گرفت؛ زیرا معتقد بود استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا و صهیونیسم بین‌الملل، نمی‌خواهد هیچ کشور انقلابی و مستقلی در جهان ماندگار شود. بر این پایه، اسراییل را، دشمن سوگند خورده انقلاب اسلامی می‌دانست. با چنین باوری بود که رزمندگانی را به جنوب لبنان گسیل داشت و خود نیز به آنجا شتافت.

غلامرضا صالحی، احمد کاظمی و غلامرضا یزدانی از جمله این افراد بودند. با ابوالحسن بنی‌صدر، نیز سر ناسازگاری داشت. مردم نجف‌آباد در نخستین انتخابات مجلس شورای اسلامی، با ۵۸٬۶۲۶ رای برابر با ۹۱٫۶۰ درصد آراء او را به نمایندگی مجلس برگزیدند. او همچنین، در شورای‌عالی دفاع و کمیسیون خارجه مجلس عضویت داشت.

شهادت:
پس از انقلاب، محمد منتظری از چهره‌های بانفوذ و تندروی انقلاب به‌شمار می‌آمد. در نتیجه درگیری خونینی که سازمان مجاهدین خلق علیه نیروهای وفادار به روح‌الله خمینی در سال ۱۳۶۰ ترتیب داد، تعداد زیادی از کارگزاران رده بالای جمهوری اسلامی از جمله محمد بهشتی، رئیس‌جمهور محمدعلی رجائی و نخست‌وزیر محمدجواد باهنر در اثر بمب‌گذاری و ترور شهید شدند.
محمد منتظری هم که عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی و نماینده مجلس شورای اسلامی بود که در انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی شهید شد. در پی شهادت محمد منتظری در حادثه بمب‌گذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی، آیت‌الله خمینی در پیامی گفت: «... گرچه تمام شهیدان انقلاب و شهیدان عزیز و معظم یکشنبه شب، از برادران ما و شما بودند و ملت قدرشناس برای آنان به سوگ نشستند و دشمنان اسلام در شهادت آنان شاد و اسلام عزیز سرافراز است لکن از فرزند عزیز شما شناختی دارم که باید به شما با تربیت چنین فرزندی تبریک بگویم. او از وقتی که خود را شناخت… ارزش‌های اسلامی را شناخت و با تعهد و انگیزه حساب شده وارد میدان مبارزه علیه ستمگران گردید…».

مرقد شهید محمد منتظری که در کنار قبر پدر گرامی شان سید حسینعلی منتظری در مسجد بالاسر در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها مدفون می باشد.

آدرس: شهر قم - بلوار زائر - حرم حضرت معصومه سلام الله علیها

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:
http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4594510/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 10:05 am, ويرايش شده در 5.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد مرحوم محمد تقی بافقی

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 10:26 am

18- مرقد مرحوم محمد تقی بافقی

تصوير

توضیحات:
محمدتقی بافقی، از عالمان شیعه در قرن ۱۴ قمری است. مخالفت و اعتراض او به همسر رضاشاه و برخی زنان دربار که در تعویض چادر سیاه و سفید تعلل کرده و دقایقی بدون حجاب در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها ظاهر شده بودند، باعث شد رضاشاه، خود از تهران به قم آمده و او را پس از ضرب و شتم زندانی کند. برخی معتقدند اقدام آیت الله بافقی موجب شد تا کشف حجاب هشت سال دیرتر اجرا شود.

زندگی و تحصیلات:
محمدتقی بافقی در ۱۲۹۲هجری قمری در شهر بافق از توابع یزد به دنیا آمد. ایشان فرزند بازرگانی به نام حاج محمدباقر بود. تحصیلات دینی خود را در ۱۴ سالگی در یزد آغاز کرد و فقه و اصول را نزد حاج میرزا سید علی لب‌ِخندقی آموخت. در سال ۱۳۲۰هجری قمری عازم نجف شد و در درس عالمانی مانند آخوند ملامحمدکاظم خراسانی و سیدمحمدکاظم یزدی و میرزا حسین نوری شرکت کرد. پس از ۱۷ سال به کربلا رفت و نزد حاج سیداحمد موسوی کربلایی به تحصیل و تهذیب اخلاق پرداخت. بعدها در ۱۳۳۶، یا ۱۳۳۷ق، به ایران بازگشت و در قم، در محله باغ پنبه ساکن شد و در کنار دو روحانی بزرگ شهر، آیت الله کبیر و آیت اللّه فیض، به احیای حوزه علمیه قم و اجرای خدمات دینی پرداخت.

همکاری در تأسیس حوزه علمیه:
در ۱۳۰۱ هجری شمسی، با ورود شیخ عبدالکریم حائری به قم، تلاش‌ها برای احیای حوزه علمیه قم به نتیجه رسید. عده‌ای از علمای بزرگ شهر، از جمله بافقی، شیخ عبدالکریم حائری را ترغیب کردند که در قم بماند و خود را وقف احیای حوزه علمیه قم کند. بافقی یکی از دستیاران عمده آیت الله حائری شد و مسئولیت تهیه لباس و رسیدگی به امور طلاب را که تعدادشان روزبه‌روز بیشتر می‌شد، بر عهده گرفت و نیز در غیاب آیت اللّه حائری، به جای او اقامه جماعت می‌کرد. علاوه بر این بر ساختن سه مسجد جدید نظارت داشت و گاه خود در کار ساختمان مشارکت می‌کرد.

درگیری با رضاخان:
تلاش مجدّانه او در امر به معروف و نهی از منکر، در شیوه زندگی مردم بسیار مؤثر بود. از جمله اینکه وی توانست سلمانی‌های قم را متعهّد سازد که ریش مشتریان را نتراشند. یک بار، دولت خواست بافقی و سایر علما را از این کار بازدارد، اما وقتی با جواب تند بافقی که رضاخان را با فراعنه مقایسه می‌کرد روبرو شد، موقتاً از اصرار خود چشم پوشید. بافقی به گوشزدهای شفاهی قانع نبود، چنانکه گفته شده، چندین نامه به رضاخان نوشت و از وی خواست تا سیاست‌هایی را که به نظر علما مخالف با اسلام است تغییر دهد.

درگیری بافقی با رضاخان در فروردین ۱۳۰۷ به اوج خود رسید. در این سال، همسر رضاخان و گروهی از زنان دربار، برای حضور در مراسم نوروزی، دوشنبه ۲۹ اسفند ماه ۱۳۰۶، وارد حرم حضرت معصومه سلام الله علیها شدن و در غرفه بالای ایوان آیینه دقایقی بی‌چادر ماندند. وقتی بافقی از این ماجرا آگاه شد، پیغامی برای زنان فرستاد و به حضور آنان در حرم، بدان وضع اعتراض کرد و چون مؤثر واقع نشد، شخصاً به آنجا آمد و از ایشان خواست تا حرم را ترک کنند.

خانواده شاه به خانه تولیت رفتند و این واقعه را به تهران خبر دادند. رضاخان بی‌درنگ، همراه با وزیر دربار و یک فوج زرهی، از تهران روانه قم شد، نظامیان را در منظریه قم مستقر کرد و خود به همراه عده‌ای از گارد، وارد شهر شد. رضاخان با چکمه وارد حرم شد و افراد گارد، عده‌ای را مضروب و بافقی را دستگیر کردند. غیبت موقت آیت الله حائری از قم، به دربار در این اقدام جرأت بخشیده بود. رضاشاه شخصاً بافقی را زیر لگد انداخت و به ناسزا گرفت و به زندان تهران فرستاد، و در یکی از جلسات هیئت دولت، واقعه را برای حاضران گزارش کرد.
آیت الله حائری از طلابی که حاضر و ناظر صحنه بودند درباره عکس العمل مردم پرسید، وقتی که فهمید مردم با تأسف خوردن و بدون عکس العمل، به تدریج پراکنده شدند، فتوا داد که «صحبت و مذاکره در اطراف قضیه اتفاقیه مربوط به شیخ محمدتقی (بافقی) برخلاف شرع انور و مطلقاً حرام است.» بافقی پس از چند ماه، بر اثر اقدام آیت الله حائری، از زندان آزاد ولی به شهر ری تبعید شد و در آستان حضرت عبدالعظیم به امامت جماعت و حلّ و فصل امور دینی پرداخت. وی به لحاظ تقوا و صداقت و روحیه مساعدت به مردم از محبوبیت بسیار برخوردار بود. سرانجام، در ۱۳۱۴ هجری شمسی توانست به مشهد سفر کند.

پس از رضاخان:
با عزل رضاخان در ۱۳۲۰ هجری شمسی، بافقی از تبعید رهایی یافت. پس از بازگشت به قم، در مدت کوتاهی که در آنجا اقامت داشت، از گشودن دکان‌های مشروب فروشی در آن شهر جلوگیری کرد.

وفات:
وی سپس از قم، عازم شهرهای مقدس عراق شد و حدود یک سال در آنجا به سر برد؛ امّا سال‌های آخر عمر را در ری سپری کرد. بافقی در ۱۲ مرداد ۱۳۲۵ درگذشت و در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها دفن شدند.
مرقد مرحوم بافقی که در مسجد بالاسر در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها مدفون می باشند که ایشان توفیق عنایت ناحیه مقدسه منه السلام را داشته است.

آدرس: شهر قم - بلوار زائر - حرم حضرت معصومه سلام الله علیها

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:
http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4594510/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 10:15 am, ويرايش شده در 4.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد آیت الله محمد تقی بهجت

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 10:50 am

19- مرقد آیت الله محمد تقی بهجت

تصوير

توضیحات:
محمد تقی بهجت فومنی (متولد 2 شهریور ۱۲۹۵ در فومن – وفات ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۸ در قم)، از عرفای نامدار و از مراجع تقلید سرشناس شیعه دوازده‌امامی بود. او از شاگردان محمدحسین غروی اصفهانی (مشهور به کمپانی) و سید علی قاضی بود و از جانب سید علی قاضی لقب فاضل گیلانی گرفته بود. وی در ۹۳ سالگی در قم درگذشت. و پس از اقامه نماز توسط جوادی آملی در حرم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در قم به خاک سپرده شد.

زندگی‌نامه:
محمدتقی بهجت در شب جمعه ۲ شهریور ۱۲۹۵، برابر با ۲۵ شوال ۱۳۳۴ هجری قمری در خانواده‌ای دیندار، در شهر فومن واقع در استان گیلان، چشم به جهان گشود. کربلایی محمود، پدر وی، از مردان مورد اعتماد شهر فومن بود و در ضمن اشتغال به کسب و کار، به رتق و فتق امور مردم می‌پرداخت و اسناد و قباله‌های محلی به گواهی وی می‌رسید. و پدرش همچنین از ذوق ادبی برخوردار بوده و در رثای اهل بیت به ویژه حسین بن علی علیه السلام شعر می‌سرود.

نامگذاری:
درباره نام بهجت خاطره‌ای از یکی از نزدیکان وی نقل شده‌است:
پدر ایشان در سن٢۶–٢٧ سالگی بر اثر بیماری و با در بستر بیماری می‌افتد و حالش بد می‌شود به گونه‌ای که امید زنده ماندن او از بین می‌رود وی می‌گفت: در آن حال ناگهان صدایی شنیدم که گفت: «با ایشان کاری نداشته باشید، زیرا ایشان پدر محمدتقی است.»
تا اینکه با آن حالت خوابش می‌برد و مادرش که در بالین او نشسته بود گمان می‌کند وی از دنیا رفته، اما بعد از مدتی پدر آقای بهجت از خواب بیدار می‌شود و حالش رو به بهبودی می‌رود و بالاخره کاملاً شفا می‌یابد. چند سال پس از این ماجرا تصمیم به ازدواج می‌گیرد و سخنی را که در حال بیماری به او گفته شده بود کاملاً از یاد می‌برد. بعد از ازدواج نام اولین فرزند خود را به نام پدرش مهدی می‌گذارد، فرزند دومی دختر بوده، وقتی سومین فرزندش متولد می‌شود، اسمش را محمدحسین می‌گذارد، و هنگامی که خداوند چهارمین فرزند را به او عنایت می‌کند به یاد آن سخن که در دوران بیماری اش شنیده بود می‌افتد، و وی را «محمدتقی» نام می‌نهد، ولی وی در کودکی در حوض آب می‌افتد و از دنیا می‌رود، تا اینکه سرانجام پنجمین فرزند را دوباره «محمدتقی» نام می‌گذارد، و بدینسان نام بهجت مشخص می‌گردد.

نوجوانی:
نخستین رویداد مهم در زندگی وی، از دست دادن مادر در شانزده ماهگی بود. تحصیلات ابتدایی را در مکتب‌خانه ملاحسین کوکبی فومنی واقع در فومن گذراند و در همان شهر به تحصیل مقدمات علوم اسلامی در حوزه علمیه پرداخت. زیر نظر استادانی همچون شیخ احمد سعیدی فومنی دروس حوزوی را کنار برخی متون ادبیات فارسی همچون بوستان سعدی، گلستان سعدی و کلیله و دمنه فراگرفت.

تحصیل در کربلا:
در ۱۳ سالگی پدرش که شوق وی به کسب علم را دید، او را همراه یکی از دوستان متمکنش که قصد تشرف به عتبات عالیات داشت، به کربلا فرستاد. محمدتقی در سفر اول موفق به خروج از مرز نشد و مأموران مرزی به بهانه عدم همراهی والدین یا نداشتن جواز خروج، از ورودش به عراق جلوگیری کردند. اما چندی بعد، در جمادی‌الثانی سال ۱۳۴۸ هجری قمری. (۱۳۰۸ خورشیدی) در حالی که چند ماه بیشتر تا ۱۴ سالگی فاصله نداشت موفق به خروج از کشور شد. محمدتقی به منزل عمویش که در آن زمان مقیم کربلا بود، وارد شد و پس از حدود یک سال به مدرسه رفت و در حجره ساکن شد. محمدتقی در این سال‌ها ادبیات عرب و بخشی از کتاب‌های فقه و اصول را خواند و در سال دوم سکونتش در کربلا، نزد جعفر حائری فومنی و با حضور پدر که به کربلا آمده بود، معمم شد.

تحصیل در نجف:
بهجت، پس از چهار سال حضور در کربلا، در سال ۱۳۵۲ هجری قمری برابر با ۱۳۱۲ عازم نجف شد. او در حوزه علمیه نجف نخست بخش‌های پایانی سطح عالی علوم حوزوی را در محضر استادانی همچون مرتضی طالقانی، هادی میلانی، ابوالقاسم خویی، علی محمد بروجردی و سید محمود حسینی شاهرودی به پایان رساند و سپس وارد دروس خارج فقه و اصول شد.
برای تحصیل در دروس خارج، در محضر استادان طراز اول نجف همچون آقا ضیاءالدین عراقی و میرزای نائینی در اصول و محمدکاظم شیرازی در فقه بود. سپس به حوزه درسی محمدحسین غروی اصفهانی (مشهور به کمپانی اصفهانی) پیوست و سال‌ها ماندگار شد. همچنین از محضر درس ابوالحسن اصفهانی بهره برد. محمدتقی علاوه بر فقه و اصول، به فلسفه و علوم عقلی نیز توجه داشت. بدین‌رو کتاب‌های مهم فلسفه مانند الاشارات و التنبیهات ابن سینا و اسفار ملاصدرا را نزد سید حسین بادکوبه‌ای فراگرفت.
با تدریس دروس، از فضلا و مدرسین سطوح عالی حوزه شد. همکاری با شیخ عباس قمی در تألیف کتاب سفینةالبحار از دیگر فعالیت‌های علمی و معرفتی وی در آن سال‌ها بود. وی در حدود ۲۸ سالگی به درجه اجتهاد رسیده بود.

استادان:
دو چهره برجسته علمی و معنوی حوزه نجف تأثیر عمیق‌تری بر شخصیت محمدتقی بهجت گذاشتند: غروی اصفهانی (مشهور به کمپانی) و سید علی قاضی وی سال‌ها از محضر غروی اصفهانی بهره برد و در محضر درس او، پیوسته آموخت و نقد کرد و پیش رفت؛ بدان حد که در زمره بهترین شاگردان او درآمد.

او درباره محمدحسین غروی اصفهانی می‌گوید:
مرحوم آقا شیخ محمد حسین طوری بود که اگر کسی به فعالیت‌های علمی اش توجه می‌کرد تصور می‌کرد در شبانه روز هیچ کاری غیر از مطالعه و تحقیق ندارد، و اگر کسی از برنامه‌های عبادی ایشان اطلاع پیدا می‌کرد فکر می‌کرد غیر از عبادت به کاری نمی‌پردازد.

لقب فاضل گیلانی:
همچنین عارف نامی میرزا علی قاضی تأثیر بسیاری بر روش عرفانی و کسب مراتب معنوی او گذاشت. به واقع وی با ورود به نجف اشرف در سن هیجده سالگی، گمشده خویش را در وجود او یافت و سال‌ها در محضرش، شاگردی کرد. سید علی قاضی نیز به این شاگرد خود عنایات ویژه داشت و از سر صمیمیت و محبت، او را «فاضل گیلانی» خطاب می‌کرد.
اشتغال شدید و شبانه‌روزی به تحصیل و تهذیب، گاهی وی را در بستر کسالت و بیماری می‌افکند. از همین روی، هر از گاه باید به کاظمین و سامرا و کربلا می‌رفت تا ضمن تغییر آب‌وهوا، جسم نحیف خود را از آسیب‌های بیشتر مصون نگه دارد.

بازگشت به ایران:
محمدتقی بهجت پس از شانزده سال اقامت در عراق در سال ۱۳۲۴ هجری شمسی (۱۳۶۴قمری). به توصیه پزشکان و به دلیل بیماری به ایران بازگشت. مدت چندانی نگذشته بود که به پیشنهاد خواهر بزرگترش ازدواج کرد. چند ماهی را در فومن ماند تا اینکه تصمیم گرفت دوباره به حوزه علمیه نجف برود. اما این بار بر آن شد که در مسیر راه و هم‌زمان با پرداختن به امور گذرنامه، چندی در شهر قم ساکن شود، تا با حوزه علمیه قم آشنایی بیشتری پیدا کند، سپس عازم نجف گردد. بدین‌رو در شوال سال ۱۳۶۴ هجری قمری. برابر با ۱۳۲۴ خورشیدی، عازم قم شد. بیش از چندی از حضورش در قم نگذشته بود که در ۲۸ صفر سال ۱۳۶۵ هجری قمری، برابر با سال ۱۳۲۵ هجری شمسی. پدر خود را نیز از دست داد. ماه‌های سکونت در قم با خبرهایی ناگوار که از نجف می‌رسید، همراه بود؛ درگذشت سید ابوالحسن اصفهانی در ذی‌الحجه ۱۳۶۵ ه‍جری قمری؛ و میرزا علی قاضی در ربیع‌الاول ۱۳۶۶ هجری قمری او را به سوگ نشاند.

اقامت در قم:
این اخبار و فوت پدر، وی را برآن داشت که در شهر قم سکنی گزیند و در آنجا تحصیلات خود را با حضور در جلسات درس خارج کوه کمری و بروجردی (که چند ماهی از حضورش در حوزه علمیه قم نمی‌گذشت) ادامه دهد. وی در زمره برجسته‌ترین افراد حاضر در درس آن مرجع قرار گرفت و خیلی زود به‌عنوان یکی از مهم‌ترین و دقیق‌ترین متشکلان درس او شناخته و انگشت‌نما شد. بدین روی، لب از نقد و اشکال علمی بست تا به چشم نیاید و بدو توجه نشود.

اسامی استادان:
استادان خارج فقه و اصول: سید ابوالحسن اصفهانی - آقا ضیاءالدین عراقی - میرزای نائینی - محمدحسین غروی اصفهانی - محمدکاظم شیرازی - سید حسین طباطبایی بروجردی
استادان اخلاق و عرفان: سید علی قاضی - مرتضی طالقانی
استادان فلسفه: مرتضی طالقانی - سید حسین بادکوبه‌ای

تصوير

درگذشت:
محمدتقی بهجت در ساعت ۱۴ و ۳۰ دقیقه روز یکشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۸ در سن ۹۲ سالگی به علت ایست قلبی درگذشت. جنازه وی پس از تشییع انبوه مردم و اقامه نماز بر ایشان در حرم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در مسجد بالاسر دفن شدند.

فعالیت‌های علمی:
تدریس:
ایشان در زمان طلبگی در نجف به تدریس نیز مشغول بودند. پس از ورود به قم نیز مشغول تدریس شد و پس از قریب یک سال به تدریس خارج فقه و اصول همت گماشت که بیش از شصت سال و تا آخرین روزهای عمرش ادامه یافت. در سال‌های اخیر صبح‌ها به تدریس خارج فقه و عصرها به تدریس خارج اصول اشتغال داشت و به انگیزه دوری از شهرت، حجره‌های مدارس و سپس منزل خود را محل تدریس قرار داد؛ اما سرانجام با اصرار شاگردان، نخست در دو مسجد کوچک و از سال ۱۳۷۵ هجری شمسی. در مسجد فاطمیه، واقع در گذر خان درس‌های خود را برگزار کرد و تا پایان عمر در این محل به تدریس اهتمام ورزید.

اسامی شاگردان:
با توجه به اینکه بهجت به خاطر شهرت گریزی عمدتاً در منزل خود تدریس می‌کرد، با وجود این افراد بسیاری شاگرد وی بودند که برخی از آنان از قرار زیرند:
کاظم صدیقی - سید عبدالله فاطمی‌نیا - علی پهلوانی تهرانی - مختار امینیان - محمود امجد - نورالله عطاردی تهرانی - محمدحسن احمدی فقیه یزدی - محمدحسین احمدی فقیه یزدی - حسن لاهوتی اشکوری - مهدی هادوی - مهدی کیفی سبزواری - آیت الله بروجردی

تالیفات:
محمدتقی بهجت، تألیفات متعددی در فقه و اصول دارند که خود برای چاپ اکثر آن‌ها اقدام نکردند. وقتی گروهی خواستند آثارش را بدون استفاده از وجوه شرعی، چاپ کنند، به آنان گفت: «هنوز بسیاری از کتاب‌های علمای بزرگ، سال‌هاست که مخطوط باقی‌مانده‌اند. آن‌ها را چاپ کنید. این کتاب‌ها دیر نشده‌است.» اما برخی از آثار چاپی و خطی او به این قرار است:
مناسک حج
وسیلةالنجاة:این کتاب حاوی آرای او در برخی ابواب فقه است که در متن کتاب وسیلةالنجاة، تألیف سید ابوالحسن اصفهانی آمد و جلد نخست آن به چاپ رسید.
جامع‌المسائل: دوره فقه فتوایی، حاصل تأمّلات بیست‌وپنج ساله این فقیه اهل‌بیت در مقام افتاست که در نوع خود بی‌نظیر است. بخشی از آن حاشیه برکتاب ذخیرةالعباد شیخ محمدحسین غروی اصفهانی است که در پنج جلد به چاپ رسید.
مباحث الاصول:دوره کامل اصول
مجموعه فقهی بهجةالفقیه:شامل کتاب‌های طهارة، صلاة، زکاة، خمس و حج؛
حاشیه بر مکاسب شیخ انصاری و تکمیل آن تا پایان متاجر
حاشیه بر مناسک شیخ انصاری
سروده‌های عرفانی و اخلاقی
وی در تألیف سفینةالبحار با شیخ عباس قمی نیز همکاری داشته‌است.

لقب العبد:
او لقب العبد را برای خود برگزیده بود و در انتهای نامه‌ها و پیام‌های خود آن را به کار می‌برد. وی در رساله عملیه اش، از ۱۱۷ مرتبه چاپ، هفت مرتبه حتی اسم و فامیل خود را روی جلد، چاپ نکرد و یکصد و ده چاپ دیگر را با لقب العبد در ابتدای نامش به چاپ رساند، آن هم نه از وجوه شرعی. توزیع رایگان «رساله» را تبلیغ برای خود می‌دانست و منع کرده بود.

فعالیت‌های اجتماعی:
مرجعیت:
پس از درگذشت محمدعلی اراکی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، مرجعیت وی را اعلام کرد و افرادی چون عبدالله جوادی آملی و علی مشکینی نیز برای پذیرش مرجعیت از سوی وی نقش داشتند. همچنین او هیچگاه اقدام به انتشار رساله عملیه نکرد تا اینکه با درخواست‌های پی در پی افراد راضی شد تا فتاوایش بدون ذکر نام به چاپ برسد. از چاپ ششم به بعد روی جلد رساله او عبارت «العبد محمدتقی بهجت» نوشته شد.

ایشان از اصحاب استجاره بوده اند و به انجام عمل استجاره در مسجد سهله مداومت و التزام داشته اند و برای مطالعه چگونگی انجام این عمل به لیک زیر مراجعه نمایید.
http://aelaa.net/Ersaal/6/AmaleEstejaare-6-57.PDF

آدرس: شهر قم - بلوار زائر

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:
http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4594510/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 10:22 am, ويرايش شده در 6.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد آیت الله سید عبدالکریم کشمیری قدس سره

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 10:56 am

20- مرقد آیت الله سید عبدالکریم کشمیری قدس سره

تصوير

توضیحات:
سیدعبدالکریم رضوی کشمیری (متولد ۱۳۰۳- وفات ۱۳۷۸هجری شمسی) از عارفان شیعه و از شاگردان سید علی آقا قاضی طباطبایی و سید هاشم حداد بودند و عارف کامل بودند. «شرح کفایة الاصول» از آثار او است. وی در سال 1378 هجری شمسی درگذشت و در حرم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها مدفون شدند.

زندگینامه و تحصیلات:
سید عبدالکریم رضوی کشمیری، به سال ۱۳۴۳ هجری قمری در نجف اشرف متولد شد. پدرش سید محمدعلی کشمیری و مادرش دختر آیت الله سید محمدکاظم طباطبایی یزدی (صاحب عروة الوثقی) بود. پدرش با عبدالکریم حائری یزدی دوست بود و به‌سبب علاقه به او نام فرزندش را عبدالکریم گذاشت. کشمیری پدرش را عالم فاضلی توصیف می‌کند که آداب و اخلاق شرعی را رعایت می‌کرد و به خواندن برخی ادعیه اهمیت می‌داد و فرزندش را هم به این امور سفارش می‌کرد.

پدربزرگ سید عبدالکریم، آیت الله سید محمدحسن کشمیری است. او در هفت سالگی همراه پدرش از کشمیر به کربلا رفته، به تحصیل علوم دینی پرداخت و به اجتهاد رسید. او در تربیت شیخ عبدالکریم حائری یزدی، شیخ علی زاهد قمی و سید هادی رضوی کشمیری نقش مهمی داشت و خود، از عارفان صاحب کرامت به شمار می‌رفت. آیت الله کشمیری درباره اجدادش گفته است که اصالتاً قمی و از سادات رضوی هستند و ریشه سیادت آنها به حضرت موسی مبرقع فرزند بلافصل امام جواد علیه السلام که در قم مدفون است می‌رسد، اما اجداد وی به هند رفته‌ و بعدها بخشی از آنها برای تحصیل به عراق مهاجرت کرده‌اند.

سید عبدالکریم کشمیری با تشویق پدر، تحصیل علوم دینی را آغاز کرد و دروس ادبیات، معانی بیان، منطق، فقه، اصول و... را فرا گرفت و به تدریس آنها پرداخت. وی درس‌های لمعه، رسائل، مکاسب، کفایه الاصول و اسفار و درس خارج فقه و اصول را نزد اساتید حوزه نجف آموخت وی از آیت الله خویی اجازه اجتهاد گرفت. او در کنار دروس متعارف حوزه، به آموختن علوم جفر، علم اعداد، علم حروف و اسماءالله مشغول شد.

تصوير

اساتید:
کشمیری فقه و اصول، عرفان و اخلاق را از اساتید متعدد درس گرفت. برخی از اساتید او عبارتند از:
اساتید عرفان:
مرتضی طالقانی: اولین استاد کشمیری بود که به شاگردش اجازه ذکر داده بود. او از دوران نوجوانی سید عبدالکریم، وی را به سیر و سلوک عرفانی راهنمایی کرد. بعدها آیت الله کشمیری دروس اخلاق این استاد را به رشته تحریر درآورد.

سید علی آقا قاضی طباطبایی: حدود پنج سال استاد معنوی آیت الله کشمیری بود. او درباره استادش می‌گوید: «علاقه آقای قاضی نسبت به من، مثل علاقه پدر به فرزند بود. گاهی در منزلشان که روضه بود، می‌رفتم و بعد از این که منزلشان خلوت می‌شد، پشت سرش نماز می‌خواندم. او مردی الهی و ملکوتی بود. ما هرگونه غم و همی از امور دنیا و آخرت را پیش ایشان حل می‌کردیم».

سید هاشم حداد: هندی الاصل بود که در کربلا به نعل‌سازی و آهنگری اشتغال داشت و از تربیت یافتگان مکتب سید علی آقا قاضی بود. حداد به کشمیری گفته بود اجدادت اهل معنی بودند؛ باید اهل معنی شوی. وی از کشمیری خواسته بود از تدریس دروس متعدد خودداری کند و یک درس و یک مباحثه را دنبال کند تا از پراکندگی افکار جلوگیری کند. کشمیری پانزده سال با او مرتبط بود.

مستور آقا شیرازی: کشمیری می‌گوید: روزی به ایشان گفتم دستوری دهید تا عمل کرده و محتاج خلق نشوم. استاد هم آیه «الیس الله بکافٍ عبده» را توصیه کرده بود. آقا مستور وصیت کرد که بعد از وفاتش کشمیری بر پیکرش نماز بخواند؛ اما موقع وفاتش، کشمیری در نجف نبود.

سید افضل حسین هندی: او که ساکن هندوستان بود، در اوقات ویژه‌ای برای زیارت به نجف اشرف می‌آمد. مرحوم کشمیری در همین اوقات از حضور وی بهره می‌برد و اذکار و اوراد خاصی را با اجازه او دریافت می‌کرد.

علی اکبر اراکی: کشمیری درباره‌اش می‌گوید: سبک پذیرش وی این طور بود که وقت زیادی به افراد نمی‌داد. کشمیری دستورالعملی از وی برای استخاره گرفته بود و به گفته خودش نتیجه داده بود.

اساتید دروس فقه و اصول:
شیخ مجتبی لنکرانی - شیخ راضی تبریزی - محمدتقی بهجت - شیخ محمدحسین طهرانی - حاج فیض خراسانی - شیخ صدرا بادکوبه‌ای - عبدالحسین رشتی - سید عبدالهادی شیرازی - شیخ کاظم شیرازی - آقا بزرگ تهرانی - سید ابوالقاسم خویی - سید عبدالاعلی سبزواری - علی محمد بروجردی - سید حسن بجنوردی.

آثار:
آیت الله خود آثارش را شمرده و می‌گوید در موقع خروج از عراق نیروهای بعثی آثارش را گرفته و از بین برده‌اند و اکثر کتابهای زیر در دسترس نیست.
شرح کفایة الاصول آخوند خراسانی
مجموعه اشعار عربی مجموعه
درس‌های اخلاق عارف خداجوی، شیخ مرتضی طالقانی
جزوه‌ای در مورد اذکار و اوراد عرفانی
رساله در مبحث قطع
رساله در طلب و اراده
تقریرات درس اصول آیت الله خویی

درگذشت:
آیت الله سید عبدالکریم کشمیری در چهارشنبه ۱۸ فروردین سال ۱۳۷۸ هجری شمسی (۲۰ ذی‌الحجه سال ۱۴۱۹ هجری قمری) در ۷۴ سالگی درگذشت. آیت الله بهجت بر پیکر او نماز خواند و طبق وصیت او در قسمت بالا سر در رواق مجاور مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها، جنب قبر علامه طباطبائی به خاک سپرده شد.

در زمینه انجام عمل استجاره در مسجد سهله ایشان به این امر مداومت داشته اند و برای مطالعه نمودن از روش و چگونگی التزام شان به انجام عمل استجاره به لینک زیر مراجعه نمایید و مطلب را مطالعه نمایید.
http://aelaa.net/Ersaal/6/AmaleEstejaare-6-56.PDF

آدرس: شهر قم - بلوار زائر

مختصات:

٣٤,٦٤١٩٠٣,٥٠.٨٨٥٥١٨

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4594510/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on شنبه فبريه 01, 2020 12:02 am, ويرايش شده در 3.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد سید محمد شیرازی

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 11:37 am

21- مرقد سید محمد شیرازی

تصوير

توضیحات:
سید محمد حسینی شیرازی (متولد ۱۳۰۷ خورشیدی در نجف ـ درگذشته ۱۳۸۰ خورشیدی در قم) از مراجع تقلید شیعه بود. وی فرزند میرزا مهدی شیرازی از خاندان حسینی شیرازی و برادر سید صادق حسینی شیرازی و دایی محمدتقی مدرسی است. وی معتقد به نظریه حکومت شورایی فقها بود.

تحصیل:
دروس مقدماتی و عالیه حوزه را نزد کسانی چون: پدرش سید مهدی حسینی شیرازی، سید هادی میلانی، محمدرضا اصفهانی، سید زین العابدین و جعفر رشتی فراگرفت.

دیدگاه‌های سیاسی:
در مقایسه با حزب الدعوة و علماء نجف، که از ورود سید روح‌الله خمینی به عراق خشنود نبودند، سید محمد شیرازی استقبال گرمی از او در کربلا کرد و حتی به احترام او امامت جماعت حرم حسین بن علی را در مدت اقامتش در کربلا به او سپرد و در قم دیدارهای بسیاری با او داشت؛ اما پس از این که مخالفین جمهوری اسلامی ایران زندانی و اعدام شدند و محمد شیرازی خمینی را به عمل به سیره پیامبر اسلام (که پس از فتح مکه دشمنان خود را بخشید) و عدم اعدام مخالفان توصیه و نصیحت کرد ولی جواب رد شنید، این روابط تیره و سرد شد.

وی در سن ۴۴ سالگی بر اثر فشارهای رژیم بعث از عراق به کویت رفت و در سال ۱۳۹۹ (۱۳۵۷ خورشیدی) در سن ۵۲ سالگی به قم مهاجرت کرد. در سفر به قم، روح‌الله خمینی به دیدار او رفت.
محمد شیرازی برخلاف خمینی قائل به شورای مراجع بود (نظریه ای که بعدها سیاستمدارانی امثال هاشمی رفسنجانی به صحت آن برای جلوگیری از استبداد فقیه پی برده بودند.) وی در کتابش چنین می‌نویسد: «از ديدگاه فقه اسلامى در زمان غيبت اهل بیت تنها با تحقق شوراى مراجع است كه حكومت مشروعيت پيدا خواهد نمود، بنا بر اين حتى اگر یک فقيه جامع الشرايط ـ به جاى شورا ـ در رأس حكومت قرار گيرد، باز آن حكومت غير شرعى خواهد بود.» او حتی معتقد بود که در تمام امور حکومتی باید با مردم مشورت بشود و موافقت مردم در انجام کارها شرط است، چنان که می‌نویسد: «هرچيزى كه به نحوى به شئون امت مربوط مى شود بايستى در آن مشورت صورت گيرد خواه اين مشورت در اصل باشد يا در فرع، همانند (ساختن) مدارس ، دانشگاه ها ، بيمارستان ها ، فرودگاه ها ، كارخانجات ، صنايع سنگين و غيره؛ زيرا اين گونه مراكز با اموال و دارايى هاى امت داير و راه اندازى مى شود.»

شیرازی در جریان دیدارهای خود با روح‌الله خمینی وعده شورایی شدن حکومت را گرفته بود که با برپایی حکومت و مطرح کردن ولایت مطلقه فقیه عملاً خمینی خلف وعده کرد.
پس از تیرگی روابط و برای حفظ عنصری قوی همچون شیرازی، روح‌الله خمینی پیشنهاد قائم مقامی رهبر را به او می‌دهد که شیرازی این پیشنهاد را رد می‌کند.

در جریان جنگ ایران و عراق، پس از صدور فتوا به حرمت جنگ با عراقی‌ها (در خلال جنگ ایران و عراق) به دلیل حرمت کشتن مسلمین و مشروع نبودن ادامه جنگ، در خانه‌اش محبوس شد، این بازداشت خانگی که طولانی‌ترین حبس در طول حکومت جمهوری اسلامی است، بیش از ۲۰ سال طول کشید و با مرگ او پایان یافت.

در نظر دیگران:
نسبت به مقام علمی و فقهی سید محمد شیرازی بسیاری از بزرگان حوزه علمیه، از جمله: علامه امینی و آقا بزرگ تهرانی صاحب کتاب الذریعه اشاره داشته‌اند، علاوه بر اجازه اجتهاد از پدرش میرزا مهدی شیرازی و سید علی بهبهانی رامهرمزی، بسیاری از فقهاء و مجتهدین برجسته حوزه‌های علمیه به مقام اجتهاد وی تصریح داشته و شیعیان را در امر تقلید به وی ارجاع داده‌اند که از آن جمله‌اند: سید محمد فاطمی ابهری - سید عبداللَّه شبستری - اختر عباس نجفی - روشن علی نجفی - حسین برقی - جعفر رشتی - محمد کلباسی - محمد هجری - محمد علی خلیق شیرازی - سید محمود موسوی اصفهانی - محمود دانش - ابراهیم مشکینی - مرتضی اردکانی - میرزا علی غروی علیاری - سید رضی الدین شیرازی - حسن سعید - سید علی رئیسی گرگانی - سید حسین علوی خراسانی - نصراللَّه شبستری - محمد حسین لنکرانی - هاشم صالحی - مهدی حائری تهرانی - یحیی نوری - سید محمد کاظم مدرسی - سید احمد فالی - مهدی فقیه ایمانی - سید محمد علی عالمی بلخابی - مرتضی انصاری - ابوالقاسم روحانی - سید حمید الحسن - احمد پایانی - علامه باقری - علامه تقدسی - علامه آخوندی - سید سعید واعظی - سید محمد تهرانی - عبدالحسین آخوند - محمود انصاری و سید محمد سبزواری.

علامه امینی ذیل رساله ای که سید محمد شیرازی در مورد کتاب شریف الغدیر برای او فرستاده بود، می‌نویسد: «علامه مورد وثوق و با فضیلت سید محمد فرزند شریف و بزرگوار سید مهدی شیرازی که درود خدا بر پدر و پسر باد ، این رساله را برای من فرستاد.

آنتوان بارا اندیشمند مسیحی راجع به او گفته بود: «آن بزرگ مرد مظلوم زیست و مظلوم کوچ کرد و با تأسی به دلدار و محبوبش حسین بن علی به اين مظلومیت رضایت داده بود. شیرازی از آن عالمانی بود که در حلقه ستم گرفتار آمد و با بردباری جام سختی‌ها را نوشید اما آنان که جهاد عالمان را نادیده میگیرند و از این که نشانه‌ها و آثار آنان را فریبکارانه پنهان می‌کنند بدانند که از کیفر خدا در امان نخواهند بود.»

دکتر محمد حسین علی الصغیر (استاد دانشگاه کوفه) در کتاب "رهبران فکر دینی و سیاسی در نجف اشرف" (ص ۲۳۵) از سید ابوالقاسم خویی نقل می‌کند که راجع به سید محمد شیرازی گفت: «اگر ما سه نفر مثل سید محمد شیرازی داشتیم دنیا را فتح می‌کردیم!» او در ادمه می‌نویسد: «این سخن ، متواتر است و جوانانی که شنیدند برای ما نقل کردند مثل برادرم علامه سید جواد شهرستانی و دیگر وکلای دفتر مرجعیت.»

محمد شیرازی با آثار سعدی نیز مأنوس بود و در سخنرانی‌ها و کتاب‌هایش از آثار او استفاده می‌کرد، او در کتابش (اهمیت علم و تقوی در اسلام) راجع به سعدی چنین می‌گوید: «کتابهای سعدی، كتابهاى بسيار خوبی است؛ اگرچه نقاط ضعف هم دارد ولی روی هم رفته کتابهای مفیدی است و به‌ طور کلی سعدی شخص بسيار پخته‌ای بوده است، ما آن موقع که به مکتب می‌رفتیم از کتاب‌های سعدی نیز می‌خواندیم.»

درگذشت:
وی در ۲۷ آذر ۱۳۸۰ در قم درگذشت. نماز میت وی را برادرش سید صادق شیرازی در حرم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها خواند.
مرقد سید محمد شیرازی در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها در روی زمین در نزدیک درب خروجی می باشد و از اصحاب استجاره هستند.

مؤسسات:
ایشان ده‌ها مسجد، حسینیه، مدرسه، کتابخانه، انتشارات، صندوق قرض الحسنه و درمانگاه تأسیس کرد. همچنین نمایندگان و مقلدان او به تشویق و راهنمایی و حمایت وی مؤسسات زیادی در مناطق مختلف جهان از جمله در مصر، سودان، بریتانیا، کانادا، آمریکا، هند، پاکستان، استرالیا، کشورهای حوزه خلیج فارس، ایران و عراق به وجود آوردند. شیرازی در به وجود آوردن حوزه‌های علمیه در ایران، عراق، کویت، سوریه و دیگر کشورها هم فعال بود و ده‌ها مدرسه دینی ایجاد کرده و حوزه‌های مختلف علمیه را تحت پوشش و حمایت خود قرار داد و برای طلاب و علماء دینی در ایران، سوریه، هند، پاکستان، افغانستان و تعدادی از طلاب خلیج فارس شهریه قرار داد و همچنین از ابتدای تأسیس حوزه علمیه حضرت زینب که توسط برادرش تأسیس شد، این حوزه را نیز تحت حمایت خود قرار داد.

تألیفات:
وی در طول عمر ۷۵ ساله اش بیش از 1250 عنوان کتاب در مسائل مختلف سیاست، اقتصاد، حقوق، الهیات، فقه، اصول، طبّ، نجوم، حدیث، رجال، کلام، منطق، تاریخ و دیگر موضوعات به دو زبان عربی و فارسی نوشت. وی همچنین در سال ۲۰۰۰ لقب «سلطان المؤلفین» را از کانون نویسندگان کشورهای عربی دریافت کرد.

از مهم‌ترین این کتاب‌ها:
بزرگ‌ترین دوره فقه استدلالی با نام موسوعة الفقه (۱۵۰ جلد) و چاپ جدید (۱۱۰ جلد) - الوسائل و مستدرکاتها (۴۰ جلد) - تقریب القرآن إلی الأذهان (۳۰ جلد) - ایصال الطالب الی المکاسب (۱۶ جلد) - الأصول (۸ جلد) - الوصول الی کفایة الأصول (۵ جلد) - الوصائل الی الرسائل (۱۵ جلد) - توضیح القرآن (۳ جلد) - تسهیل القرآن (۱۰ جلد) - تبیین القرآن (۳ جلد) - وسائل الشیعة و مستدرک‌ها (۴۰ جلد) - حاشیة المنطق - مبادی الطب - أولیات الطب - تحفة التحفة - فصول الحساب - أبواب الهندسة - نجوم الفلک - علم رجال الحدیث - شرح نهج البلاغه (۴جلد) - شرح صحیفه سجادیه - شرح منظومه سبزواری - القول السدید فی شرح التجرید - اسلام و جهانی شدن - اسلام و محیط زیست - قدس شریف و مسجد الأقصی - اقتصاد اسلامی (چندین جلد) - سیاست در اسلام (۲ جلد) - نقش مدیریت در پیشرفت ملت‌ها - قواعد الإعراب - دنیا بازیچه یهود - غرب در آستانه دگرگونی - با ماهواره چه باید کرد؟ - اخلاق اسلامی - راهی به سوی نهضتهای اسلامی - دگرگونی - رسیدن به حکومت اسلامی - گفتگوهایی با کونیستها - آزادی در اسلام - شورا در اسلام - حکومت اسلامی در عهد - امیرالمؤمنین علیه السلام - اسلام چیست؟ - خرافات در کتب مسیحیان - گفتگوهایی با ملی‌گراها - باقی‌مانده از تمدن اسلامی - منطق استعمار - آنچه هر مسلمان باید بداند - نقش ثروت در پیشرفت اسلام - رسالت قرآن و پیامبر - بهسازی تبلیغات دینی - در مکتب استاد - سال‌های مبارزه - سه میلیارد کتاب - راه نجات - مارکسیسم در آستانه سقوط - قانون اساسی اسلام - آیا ملت‌ها را ارزشی است؟ - امیرمؤمنان علی علیه السلام خورشیدی در افق بشریت - حسین علیه السلام پرچمدار آزادی - نگرشی به زندگانی حضرت زهرا سلام الله علیها - نکاتی از شخصیت اسلامی زن - جهاد امام حسین علیه السلام و یارانش در شهر شهادت - چرا و چگونه مسلمان شدند؟ - سال‌های مبارزه - افغانستان در تحول اسلامی - نقش رهبری حضرت امام رضا علیه السلام - نکاتی از تاریخ سیاسی اسلام - هجرت از عراق چرا و چگونه؟ - حقوق زندانی در اسلام - ازدواج جوانان و راهکارها - نیازمندی‌های جامعه اسلامی - به سوی بیداری اسلامی - حجاب و عدل زیربنای حکومت - عقاید اسلامی - داستان پیامبران - از نماز چه می‌دانید؟ - سری کتاب‌های فروع دین - توضیح نهج البلاغه (۵ جلد) - گام‌های بیداری - اسلام و جامعه - حقوق زن در اسلام - اهمیت علم و تقوی در اسلام - شخصیت اسلامی زن - از چشمه سار معرفت - اسلام و داروین - انسان و میمون - با مادى‌گرایان - تحولات در غرب - با ماهواره چه باید كرد؟ -

آدرس: شهر قم - بلوار زائر

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:
http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4594510/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on شنبه فبريه 01, 2020 12:20 am, ويرايش شده در 4.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد سید کمال الدین موسوی شیرازی

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 11:40 am

22- مرقد سید کمال الدین موسوی شیرازی

توضیحات:

تولد و میزان دانش:
سید کمال الدین به سال 1307 شمسی در شیراز متولد شد، پدرش شغل آزاد داشت و صاحب حالات معنوی و اخلاقی بود. او پس از طی دوران کودکی و طبق فطرت پاک درونی به فراگیری علوم دینی علاقه مند شد و راه شریعت را در پیش گرفت. ابتدائا مقدمات را در مدرسه آقاباباخان آموخت و پس از آن در سال 1324 شمسی عازم شهر مقدس قم شد.
در آن شهر دوره سطح را تمام نمود و به محفل درس خارج آیات عظام بروجردی و سید محمدرضا گلپایگانی راه یافت.

او که ذوق عرفانی داشت، دروس حکمت و اخلاق را از چشمه سار معرفت حضرت امام خمینی قدس سره مستفیض شد.
آیت الله سید کمال الدین موسوی شیرازی زمانی که منحرفین از صوفیه قصد داشتند شهر "ماهان" را مرکز فعالیت های خود قرار دهند، ایشان به آنجا رفت و ضمن اقامه نماز جماعت و انجام امور دینی، تبلیغات وسیعی را علیه گروه های منحرف به راه انداخت و مردم منطقه را از افتادن در دام آنها نجات داد.

خبرگزاری «حوزه»، فاضل گرامی و عارف الهی آیت الله سید کمال الدین موسوی شیرازی از مبارزین در سه جبهه جهاد با نفس، جهاد با رژیم پهلوی در نهضت اسلامی و نیز جهاد علمی با فرقه های انحرافی شیخیه و بهائیه بوده است.

در جبهه سیاسی:
سید کمال الدین، انسانی آزاده و بابصیرت بود و با شروع نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) او در صف انقلابیون قرار گرفت و در مبارزه با دستگاه خودکامه رژیم پهلوی جدی و پرتلاش بود.
او سرانجام در پی آزار و اذیت های رژیم که به زندانی شدن او نیز انجامید، در سال 1343 شمسی مجبور شد تا در نجف به استاد و مراد خود، امام خمینی (ره) بپیوندد. در اقامت 14 ساله اش در مدینه العلم نجف، خوشه چین محضر بزرگان فقاهت و معرفت ازجمله آیات عظام خمینی و خویی بوده و در این مسیر به درجاتی از علم و عمل نائل آمد.

در جبهه مبارزه با نفس:
سید کمال الدین با عمل به علوم اهل بیت (علیهم السلام) و بهره گیری از نفس گرم اساتید الهی و وارسته موفق شده بود تا قوای درونی اش را در جهت شکوفایی بکار گیرد و به فتوحات روحانی و اخلاق عملی نائل شود.

نماز شبش ترک نمی شد و به خواندن نماز اول وقت ملتزم بود. به جایی رسید که طالبان وادی معرفت به گرد او جمع شدند و او با استفاده از کتابهای لقاءالله و المراقبات میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در ارتقاء معنوی افراد مستعد قدم های موثری برداشت. وی همچنین کتاب معراج السعاده را برای مبتدیان توصیه می نمود.

در جبهه تبلیغی و فکری:
آیت الله موسوی پس از مراجعت از نجف، در قم ساکن شد ولی در ایام تعطیل و تبلیغ به نقاط مختلف کشور خصوصا کرمان می رفت. زمانی که منحرفین از صوفیه قصد داشتند شهر "ماهان" را مرکز فعالیت های خود قرار دهند، ایشان به آنجا رفت و ضمن اقامه نماز جماعت و انجام امور دینی، تبلیغات وسیعی را علیه گروه های منحرف به راه انداخت و مردم منطقه را از افتادن در دام آنها نجات داد. گاهی نیز بالباس مبدل با فرق شیخیه نشست و برخاست می نمود تا آنها را از انحرافشان آگاه نماید.
نوشته اند که ایشان در ایام عاشورا معمولا به روستاهای اطراف کرمان می رفت و عزاداری پرشوری بر پا می نمود.

آثار ماندگار:
از قلم این دانشمند عارف رساله ای در رد بهائیت و تصوف و نیز مجموعه سخنرانی اخلاقی برجای مانده است.

وفات:
ایشان در پی وقوع حادثه واژگونی اتوموبیل در اتوبان قم-تهران در سال 1366 شمسی در حالی که 60 سال داشت، دارفانی را وداع گفت و به سوی عالم باقی رهسپار شد.
پیکر پاک آن عارف والامقام، پس از تشییع و اقامه نماز توسط حضرت آیت الله بهاءالدینی (رحمه الله علیه) در حرم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به خاک سپرده شد. ایشان از شاگردان مرحوم انصاری همدانی و از اهل معرفت بودند.

آدرس: شهر قم - بلوار زائر

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:
http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4594510/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on شنبه فبريه 01, 2020 12:25 am, ويرايش شده در 2.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد قطب الدین راوندی

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 11:55 am

23- مرقد قطب الدین راوندی

تصوير

توضیحات:
قطب‌الدین سعید بن عبدالله راوندی (۵۷۳ هجری قمری)، از علما و فقهای شیعه در قرن ششم هجری قمری است.

زندگی‌نامه:
شیخ قطب‌الدین، ابو الحسن یا ابو الحسین، سعید بن عبدالله بن حسین بن هبة الله بن حسن راوندی کاشانی، محدث، مفسر، متکلم، فقیه، فیلسوف و تاریخ‌دان شیعه در قرن ششم هجری است. بسیاری اوقات نیز او را به جدش نسبت داده و می‌گویند سعید بن هبة الله راوندی. پدر و پدر بزرگ قطب راوندی از علمای بزرگ زمان خود بودند. او در شهر راوند به دنیا آمد و در سال ۵۷۳ قمری در شهر قم درگذشت. اکنون آرامگاه وی در صحن بزرگ حرم معصومه قرار دارد.

ایشان تحصیلات ابتدایی را نزد پدر خویش فرا گرفت. پس از آن در محضر درس شیخ ابو علی طبرسی، عمادالدین طبری و سید مرتضی رازی بهره فراوان برد؛ سپس به شهر قم رهسپار شد تا از علمای آن دیار نیز بهره‌مند گردد و در مدتی کوتاه از چهره‌های سرشناس شیعه گردید.
قطب‌الدین در آثار خود موضوعات متنوعی از علوم و معارف اسلامی را به بحث گرفته و در علم تفسیر، فقه، حدیث، فلسفه، کلام، تاریخ و دیگر موضوعات نوشتارهای فراوانی بر جای نهاده‌است. وی در نوشته‌هایش تمام جوانب موضوع را بررسی کرده و به نگاهی گذرا اکتفا نمی‌کند.

دیدگاه دیگران:
قطب الدین به درستی نقل می‌کند و مانند انسانی که حق را برای حق می‌خواهد به کاوش در نظریات دیگران می‌پردازد. از این رو، کسانی که در صدد معرفی وی برآمده‌اند عباراتی را در وصف شان و منزلت او به‌کار برده‌اند.

استادان راوندی:
پدرش - شیخ ابو علی فضل بن حسن طبرسی صاحب مجمع البیان - عماد الدین ابو جعفر طبری - صفی الدین، سید مرتضی ابن داعی رازی و برادرش سید مجتبی - سید ابو الصمصام، ذوالفقار بن محمد بن معبد حسینی - شیخ ابو جعفر حلبی - محمد بن حسن، پدر خواجه نصیر الدین طوسی - ابو عبدالله، حسن مؤدب قمی - ابوالقاسم، حسن بن محمد حدیقی - ابو منصور، شهریار بن شیرویه بن شهریار دیلمی.

شاگردان:
نصیر الدین حسین بن سعید راوندی، فرزندش - ظهیر الدین محمد بن سعید راوندی، دیگر فرزند او - قاضی احمد بن علی بن عبد الجبار طوسی - قاضی جمال الدین علی بن عبد الجبار طوسی - فقیه علی بن محمد مدائنی - فقیه عزالدین محمد بن حسن علوی بغدادی - زین الدین ابو جعفر محمد بن عبد الحمید بن محمود دعویدار - رشید الدین محمد بن علی بن شهر آشوب مازندرانی -
شیخ منتجب الدین.

آثار:
آثار قطب‌الدین به بیش از ۶۰ جلد می‌رسد که در علوم گوناگون و معارف اسلامی نگاشته شده و از آن جمله‌اند:
فقه القرآن - شرح آیات الأحکام - إحکام الأحکام - الاختلاف بین المفید و المرتضی فی بعض المسائل الکلامیة - أسباب النزول - الأغراب فی الإعراب - القاب الرسول و فاطمة و الأئمة علیهم‌السلام - الإنجاز فی شرح الإیجاز فی الفرائض - تهافت الفلاسفة - جواهر الکلام فی شرح مقدمة الکلام.

آیت الله مرعشی نجفی به پاس خدمات او، سنگ قبری بلند و با شکوه بر فراز قبرش به یادگار نهاد تا زایران حرم معصومه در ابتدای ورود و خروج از صحن چشمانشان به قبر وی بیافتد.
قبر قطب الدین رواندی هم در وسط صحن امام رضا علیه السلام در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها قرار دارد. قبر قطب الدین راوندی كه بعد نهصدسال (در برنامه تسطيح قبور صحن)؛ بدن شريف مكشوف و تازه بود.

آدرس: شهر قم - بلوار زائر

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:
http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4594510/fa



تصوير

تصوير
آخرين ويرايش توسط najm137 on شنبه فبريه 01, 2020 12:30 am, ويرايش شده در 3.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد آیت الله شیخ فضل الله نوری

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 12:00 pm

24- مرقد آیت الله شیخ فضل الله نوری

تصوير

توضیحات:
شیخ فضل‌الله نوری (متولد ۳ دی ۱۲۲۲، لاشک - وفات ۹ مرداد ۱۲۸۸، تهران) روحانی و از مجتهدان شیعه بود.

زندگی‌نامه:
خانواده:
فضل‌الله نوری، فضل‌الله کجوری طبرسی مازندرانی از خاندان رستمدار (یا اسم امروزی نوری) می‌باشد. او فرزند عباس کجوری نوری پیش‌نماز شیخ عباس لاشکی کجوری طبرسی مازندرانی، از طایفه رستمدار و آسیه مجتهد نوری طبرسی مازندرانی (خواهر ارشد حسین محدث نوری از طایفه رویان فرزند میرزا محمدتقی نوری مازندرانی بود.

تحصیلات:
فضل‌الله نوری تحصیلات ابتدایی را در بلده (دهکده‌ای کوهستانی در شهرستان نور مازندران) آغاز کرد. پس از آن به تهران مهاجرت کرد و تحصیلات خویش را تا پایان دوره سطح در آنجا ادامه داد.
در مدرسه علمیه مروی (تهران) شاگرد میرزا ابوالقاسم کلانتری (۱۲۳۶–۱۲۹۲ هجری قمری) فرزند میرزا محمدعلی نوری فرزند میرزا هادی نوری مازندرانی بود. او به همراه دایی خود علامه حسین محدث نوری به نجف رفت و نزد میرزا حبیب‌الله رشتی و محمدتقی رازی به تحصیل پرداخت و بعد از مدتی در درس میرزای شیرازی شرکت کرد. با هجرت میرزای شیرازی به سامرا شیخ فضل‌الله نوری نیز با او راهی سامرا شد.

بازگشت به ایران:
وی پس از تحصیل علوم دینی مقیم تهران گشت. او در وقایع انقلاب مشروطه ایران با حمایت و همراهی میرزای شیرازی، میرزاحسن آشتیانی، سید جمال الدین اسدآبادی عین‌الدوله نخست‌وزیر مظفرالدین‌شاه، آخوند ملا قربانعلی زنجانی، سید محمد کاظم یزدی مشهور به صاحب عروه، حسین محدث نوری، شیخ علی لنکرانی، میرزا حسن آقا مجتهد تبریزی، آخوند ملامحمد خمامی رشتی، آخوند رستم‌آبادی، سید احمد طباطبایی برادر سید محمد طباطبایی، ملا محمد آملی، شیخ عبدالنبی نوری، سید محمد یزدی، شیخ محمد بروجردی، میرزا لطف‌الله، آقا نورالله مجتهد عراقی، شیخ علی اکبر مجتهد، سید علی قطب نخجوانی، شیخ محمد علی پیشنماز، آقا جمال الدین لافجه‌ای، شیخ علی اکبر طالقانی و برخی دیگر از فقیهان عصر قاجار و مشروطیت به مبارزه با مشروطه و هواداران آن برخاست.

فضل‌الله نوری الگوهایی ارائه داد که به مشروطه مشروعه مشهور شد. او نوشتن هرگونه قانون و واداشتن شهروندان به پیروی از قانونی که در شرع آورده نشده‌است را نادرست می‌دانست و با برقراری مجلس انتخابی و نیز مسئله تقسیم قوا مخالفت می‌ورزید.
او مشروطه به دستیاری دشمنان و منافقین را فتنه می‌خواند و قانون اساسی (منظور متن ترجمه شده قانون اساسی کشور فرانسه توسط مشیرالملک و مؤتمن‌الملک پسران صدراعظم) را «دستور ملعون» و «ضلالت‌نامه» (رساله حرمت مشروطه، ترکمان، ص ۱۰۷) می‌نامید.

در مقابل یکی از مواد آن که «اهالی مملکت ایران در مقابل قانون دولتی متساوی‌الحقوق خواهند بود» به‌طور مشخص مخالفت کرد و گفت «محال است با اسلام حکم مساوات». تقسیم قوا به سه قوه را «بدعت و ضلالت محض» خواند. (در قانون اساسی تفکیک قوا ذکر شده بود. از جمله نظریات شیخ فضل‌الله نوری حضور هیئتی از مجتهدین واجد شرایط برای مراقبت بر مجلس شورا بود. این چند نفر هیئت مستقل از مجلس و موازی نهاد مجلس بود.

در نهضت تنباکو:
شیخ فضل‌الله در نهضت تنباکو که نخستین قیام فراگیر به رهبری روحانیت بود، نقش فعّالی داشت. او نخستین عالمی بود که به حمایت از میرزاحسن آشتیانی برخاست. وی به عنوان نماینده میرزای شیرازی در تهران مورد توجه مردم و روحانیان بود. به‌طوری ‌که پس از لغو قرارداد تا وقتی که میرزای شیرازی به وسیله شیخ فضل‌الله از لغو قرارداد اطمینان حاصل نکرد، حکم حرمت استعمال توتون و تنباکو را لغو نکرد.

واقعه میدان توپخانه:
از روز شنبه ۸ و یکشنبه ۹ ذی القعده ۱۳۲۵ (۲۲ آذر ۱۲۸۶) گروه‌هایی از اراذل و اوباش به سرکردگی صنیع و مقتدر نظام و به اشاره دربار بطرف مجلس و مسجد سپهسالار در میدان بهارستان هجوم بردند و اقدام به عربده کشی و تظاهرات علیه مشروطه و مجلسیان نمودند. اینان که حدود دو هفته مجلس را در محاصره خود داشتند از سه گروه تشکیل شده بودند:
1- جمعی اراذل و اوباش سنگلج به سرکردگی مقتدر نظام و لوطی‌های چاله میدان به سرکردگی صنیع .
2- فراشان و غلامان کشیکخانه و سربازان فوج و استرداران و اشترداران امیر بهادر جنگ.
3- دینداران عامی به سرکردگی شیخ فضل‌الله نوری و سید علی یزدی و میرزا ابوطالب زنجانی و ملا محمد آملی که گروه روحانیان دربار را تشکیل می‌دادند. این سه گروه حول محور مبارزه و مخالفت با مشروطه و به دستور دربار از هیچ اقدامی فروگذار نمی‌کردند.
جلسه ویژه تطبیق قانون اساسی مشروطه با شرع:
بحث تطبیق قانون اساسی با شرع از همان ابتدا مطرح بود و به خصوص در چند ماده از قانون این مسئله صورت جدی‌تری به خود گرفت و لذا یک جلسه فوق‌العاده تشکیل شد که در آن عده‌ای از علما هم شرکت کردند. شیخ فضل‌الله نوری از علمای مدعو به این جلسه ‌است. او بعدها درباره آن می‌نویسد:
تا آنکه آن دستور ملعون که مسمی به قانون اساسی است نوشته شد و خواهش تطبیق آن با قواعد اسلامیه نمودند. داعی با یأسی که از فلاح این ترتیبات داشتم مماشاتاً مساعدت نمودم و وقتی را صرف این کار با جمعی از علما کردم و به قدر میسور تطبیق به شرع یک درجه شد.

درخواست اسلحه:
در جریان فتح تهران و در زمانی که سپهدار تنکابنی، شهر قزوین و سردار اسعد بختیاری قم را تسخیر کرده و به طرف تهران رهسپار بودند، شیخ از طریق مشیرالسلطنه (صدراعظم) از نایب‌السلطنه درخواست ۱۰۰ قبضه سلاح نمود تا ضمن محافظت از خود در مقابل مردم، نیروهای محله سنگلج بتوانند با مشروطه خواهان به مقابله و جنگ بپردازند.

ترور ناموفق:
کسروی از واقعه ترور شیخ فضل‌الله نوری یاد می‌کند که در روز ۱۹ دی‌ماه ۱۲۸۷ اتفاق افتاد: «جمعه‌شب بود و شیخ از دیدن کسی برمی‌گشت که هنگام پیاده شدن از درشکه توسط شخصی که بعد معلوم شد کریم دواتگر است به وسیله ششلولی هدف قرار گرفت. گلوله‌ها به همراهان شیخ اصابت کرد و شیخ مجروح شد ولی جان سالم به در برد. کریم که خود را گرفتار اطرافیان دید، زیر گلوی خود گلوله‌ای شلیک کرد که از گونه‌اش بیرون پرید. مجروحان را به خانه شیخ بردند و به مداوایشان پرداختند. کریم نیز مانند بقیه مجروحان بهبود یافت و به جرم این اقدام به زندان افتاد».[۱۵]

فتوای از مراجع نجف در مورد شیخ فضل‌الله:
در جلسه روزشنبه ۲۹ ذیقعده ۱۳۲۵ انجمن تبریز که مطالب آن در روزنامه انجمن چاپ شده متن تلگرافی منتشر می‌شود که از علمای تراز اول شیعه نجف به تهران رسیده‌است. مضمون آن چنین ذکر شده‌است:

دادگاه:
مخالفان وی، با فتح تهران، نزد مجاهدان و یپرم‌خان رفته و که هرگاه شیخ نوری زنده بماند، امکان دارد در سراسر کشور مردم را وادار به مخالفت با فاتحان تهران کند و حرکتی مذهبی توسط مردم علیه آن‌ها به وجود آورد و اگر فرصت از دست برود بیم وقوع همه گونه حوادث مخاطره‌آمیز خواهد رفت. یپرم خان تصمیم گرفت اعدام وی را به موقع اجرا بگذارد.
روز ۱۲ رجب جمعی از مجاهدین به خانه وی رفتند و او را دستگیر نمودند و به وسیله درشکه به میدان توپخانه آوردند و در یکی از اتاق‌های طبقه فوقانی محبوسش نمودند.
اعضای دادگاهی که محاکمه شیخ را انجام داد، عبارت بودند از ۱۳ نفر: منتصرالدوله پیشکار سپهدار، نظام سلطان، حمیدالملک شیبانی، جعفرقلی خان استانبولی، سالار فاتح، یمین نظام، میرزا علی محمدخان، میرزا علی محمدخان عمیدالسلطان، میرزا محمد مدیر روزنامه نجات، اعتلاء الملک، سید محمد ملقب به امامزاده، جعفرقلی خان بختیاری، شیخ ابراهیم زنجانی عضو لژ بیداری.
ملک‌زاده در کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت ایران خود ذکر می‌کند که علی‌رغم تلاش و جستجویی که انجام داده صورت جلسه مکتوبی از آن دادگاه به دست نیاورده‌ است و ظن‌قوی اینست که صورت جلسه‌ای تنظیم نشده یا اگر شده ‌است در همان روزها از میان رفته ‌است و بنابراین مطالب را به صورت نقل‌ قول از بعضی از اعضای محکمه یا رؤسای مجاهدین نقل می‌کند.

اعدام:
پس از فتح تهران، شیخ فضل‌الله نوری بازداشت شد و به حکم شیخ ابراهیم زنجانی در ۹ مرداد ۱۲۸۸ برابر با۱۳ رجب ۱۳۲۷ قمری در میدان توپخانه حدود یک ساعت‌ونیم مانده به غروب به دار آویخته شد. خانواده اش جسد او را در منزلش دفن کردند و بعد از ۶ ماه نبش قبر و جسدش به قم منتقل و دفن شد.
وسائل اعدام از چند روز پیش فراهم شده بود و داری را که صنیع و آجودان‌باشی با آن به دار آویخته‌شده بودند در میدان توپخانه سرپا بود.
به گفته مهدی بامداد، به دستور هیئت مدیره‌ای که پس از انحلال مجلس عالی تشکیل شد، شیخ فضل‌الله نوری به دار آویخته شد.

تصوير

تجلیل پس از مرگ او:
جلال آل‌احمد در کتاب خدمت و خیانت روشن‌فکران می‌نویسد: «از آن روز بود که نقش غرب زدگی را همچون داغی بر پیشانی ما زدند و من نعش آن بزرگوار را بر سردار همچون پرچمی می‌دانم که به علامت استیلای غرب‌زدگی پس از ۲۰۰ سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد.»
سید روح‌الله خمینی در سخنرانی‌های بسیاری از شیخ فضل‌الله نام برده و از او به عنوان سمبل مبارزه علیه استعمار یاد کرده‌است. سید روح‌الله خمینی در جمع مردم قم گفت: «لکن راجع به همین مشروطه و این که شیخ فضل‌الله رحمة الله ایستاد که مشروطه باید مشروعه باشد، باید قوانین موافق اسلام باشد. در همان وقت که ایشان این امر را فرمود و متمم قانون اساسی هم از کوشش ایشان بود. مخالفین و خارجی‌هایی که قدرتی را در روحانیت می‌دیدند کاری کردند که برای شیخ فضل‌الله مجاهد مجتهد و دارای مقامات عالیه یک دادگاه درست کردند و یک نفر منحرف روحانی نما، او را محاکمه کرد و در میدان توپخانه، شیخ فضل‌الله را در حضور جمعیت به دار کشیدند.» و در جای دیگر می‌گوید: «جرم شیخ فضل‌الله بیچاره چه بود؟ جرم شیخ فضل‌الله این بود که قانون باید اسلامی باشد. جرم شیخ فضل‌الله این بود که احکام قصاص غیرانسانی نیست. انسانی است او را دار زدند و از بین بردند و شما حالا به او بدگویی می‌کنید.»

محمود طالقانی گفته‌است: «کشته شدن آقا شیخ فضل‌الله نوری بدون محاکمه، لکّه ننگی در تاریخ مشروطیت نهاد.»
پس از پیروزی انقلاب ۵۷ در ایران، نظام جمهوری اسلامی ایران از وی به عنوان «شهید شیخ فضل‌الله نوری» یاد می‌کند و بزرگراهی در شهر تهران را نیز به نام وی نامگذاری کرده‌است.
سید مرتضی آوینی در کتاب فردایی دیگر می نویسد: قانون یا باید خود را «حافظ شریعت» بداند و یا خود، شریعتی دیگر خواهد شد. پس، رویکرد تاریخی ما به قانون در مشروطیت روی آوردن به شریعتی دیگر بود، بی‌آنکه خود بدانیم. شیخ فضل الله نوری به همین «نسبت» توجه یافته بود، چرا که «شرع» نیز در مقام احکام به مجموعه‌ای از شرط‌ها و حدود – یعنی قانون – مبدل می‌شود.

خانه شیخ فضل‌الله نوری:
خانه شیخ فضل‌الله نوری در محله سنگلج قدیم تهران و در خیابان بهشت، خیابان شیخ فضل‌الله نوری، بن‌بست جوان قرار دارد. این خانه به مدت ۱۸ ماه پس از اعدام شیخ فضل‌الله نوری، محل دفن وی بود و در حال حاضر به علت عدم رسیدگی در حال تخریب می‌باشد.

احیاء مسجد شیخ فضل الله نوری در منطقه ۱۲ تهران:
مسجد شیخ فضل الله نوری؛ به دلیل نزدیکی خانه شیخ فضل الله نوری به این مسجد و همچنین برگزاری نماز جماعت توسط شیخ فضل الله نوری در این مسجد به این نام شهره شده است. میرزا یونس خان جارچی دربار قاجار بود و زمین این مسجد از موقوفات میرزا یونس خان جارچی دربار قاجار بوده است.
مسجد میرزا یونس خان در دوران قاجار برپا شد و شیخ فضل الله نوری در آن نماز می خواند، مسجد میرزا یونس خان چندسالی متروکه بود.
مسجد شیخ فضل الله نوری در دوران پهلوی دوم توسط حسین غفاری (روحانی) و حسین لرزاده احیاء شد. مسجد شیخ فضل الله نوری در دوران نظام جمهوری اسلامی ایران توسط مقامات مختلف بازسازی و احیاء شده است.

عقاید:
نوری از رهبران قیام تنباکو در تهران و از مخالفان جنبش مشروطه و مدافعان «مشروطه مشروعه» و معتقد به انحراف فرهنگی مشروطه بود. شیخ فضل‌الله در آغاز جنبش مشروطه از مخالفان سید محمد طباطبایی و عبدالله بهبهانی و از متحدان میرزای شیرازی، میرزاحسن آشتیانی، حسین محدث نوری، سید محمدکاظم طباطبایی یزدی و عین‌الدوله نخست‌وزیر مقتدر مظفرالدین شاه بود اما پس از مدتی به مشروطه‌خواهان پیوسته و در مهاجرت به قم به آن‌ها همراهی کرد، اما پس از مدتی به مخالفت با سیدین سندین و مشروطه برخاست. او در مخالفت با مشروطه، هم عهد و پیمان محمدعلی شاه و امین السلطان بود و شاه هم پول می‌داد و هم دستور می‌داد.

عبدالعلی حائری از محققین تاریخ مشروطه در علت جدایی شیخ فضل‌الله از مجلس و مشروطیت می‌نویسد که پس از تصویب قانون اساسی (در سال ۱۲۸۵ شمسی/۱۹۰۷ میلادی)، شیخ فضل‌الله که متوجه شد مشروطه با اسلام سازگاری ندارد، از دیگر رهبران روحانی انقلاب جدا شده و به مخالفت با تصویب قوانین برگرفته از قوانین غربی پرداخت. این مخالف ریشه در مسائل ایدئولوژیکی و نظری داشت، شیخ فضل‌الله اعلام داشت که برای مطابقت این قوانین با قوانین اسلامی باید از پنج نفر از مجتهدین طراز اول تهران به انتخاب علماء، امور مجلس را تحت نظارت خود قرار دهند تا از تصویب قوانین مخالف شرع مقدس اسلام جلوگیری نمایند.
شریف کاشانی ریاست انجمن باغ میکده در مورد شیخ فضل‌الله نوری: او در مخالفت با مشروطه، هم عهد و پیمان محمدعلی شاه بود و تمام حرکاتش از تحریکات او بود، شاه هم پول می‌داد و هم دستور می‌داد.

مخالفت با قانون اساسی:
عبدالله نصری در رویارویی با تجدد می‌نویسد: شیخ فضل‌الله که همواره با تدوین قانون اساسی مخالفت می‌کرد در اواخر دوران تحصن خود ناگزیر شد تا بر لزوم تکمیل قانون اساسی اصرار بورزد. در یکی از لوایح او اینچنین ذکر می‌کند.
مجلس شورای ملی و اجتماع وکلا و مبعوثین در آن، و مقصد رفع ظلم و نشر عدالت و اصلاح مملکت، بدون نظامنامه [قانون اساسی] که عموم اهالی و حکام و کارگزاران ممالک به آن رویه حرکت نمایند، چگونه تصور می‌شود. تدبیر منزلی، که اول مرحله حکمت عملی است، بدون دستور نمی‌شود، تدبیر مملکتی، چگونه بدون قانون ممکن خواهد بود.

مخالفت با مجلس قانونگذاری:
شیخ فضل‌الله مجلس قانونگذاری را نمی‌پذیرد، جرا که قانونگذاری را خلاف شرع می‌داند. او قانونگذاری را مخالف با خاتمیت و کمال دین تلقی می‌کند:
پس این دارالشورا که مردم خواستند منعقدش نمایند و از روی موافقت (با) طباع اکثریت آرا تعیین قانون کنند، اگر مقصودشان جعل قانون جدید بود، چنان‌که این هیئت را مقننه می‌خوانند، بی‌اشکال تصدیق به صحت آن منافات با اقرار به نبوت و خاتمیت و کمال دین داشت. اگر مقصود، جعل ترتیب قانون موافق شرع بود، اولاً: آنکه ابداً ربطی به آن جماعت نداشت و بالکلیه از وظیفه آن هیئت خارج بود و ثانیاً آنکه عمل به استحسان عقلی و حرام است.

شیخ فضل‌الله در لوایح عبدالعظیم چنین می‌نویسد: «خدای تعالی راضی مباد از کسی که درباره مجلس شورای ملی غیر از تصحیح، تکمیل و تنقیح، خیالی داشته باشد؛ و بر سخط و غضب الهی گرفتار باشند کسانی که مطلب مرا بر خلاف واقع انتشار می‌دهند و با تدلیس مسلمانان، آنان را به اشتباه می‌اندازند و راه رفع شبهه را از هر جهت مسدود می‌سازند تا سخن ما به گوش مسلمانان نرسد و به خرج مردم بدهند که فلانی و سایر مهاجرین منکر اصل مجلس شورای ملی شده‌اند.»

عدالتخانه:
شیخ اصلاح امور را با تأسیس مجلسی با عنوان عدالتخانه میسر می‌دانست. در واقع شیخ به دنبال تأسیس نهادی بود که از این طریق جلوی بی‌عدالتی‌ها را بگیرد.

مخالفت با وکالت:
شیخ دخالت در امور عامه را از باب ولایت می‌دانست نه وکالت. از این روی نمایندگان را به عنوان وکیل مشروع نمی‌دانست.
مگر نمی‌دانید که در امور عامه وکالت صحیح نیست، این باب ولایت شیعه‌ است. یعنی تکلم در امور عامه و مصالح عمومی ناس مخصوص است به علیه‌السلام یا نواب عام او و ربطی به دیگران ندارد و دخالت غیر آن‌ها در این امور حرام و غصب نمودن مسند پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه علیهم‌السلام است.

مخالفت با برابری مردم فارغ از دین:
او با برابری حقوق مسلمانان و غیر مسلمانان مخالف بود. در این باره گفت: «ای بی‌شرف و ای بی غیرت! ببین صاحب شرع برای این که تو منتحل به اسلامی، برای تو شرف مقرر فرموده و امتیاز داده تو را و تو خودت از خودت سلب امتیاز می‌کنی و می‌گویی: من باید با مجوس و ارمنی و یهودی برادر و برابر باشم؟»

مخالفت با مدرسه به سبک جدید:
او از مخالفین احداث مدرسه دخترانه بود. شیخ فضل‌الله نوری در جلسه‌ای خصوصی به ناظم‌الاسلام کرمانی روزنامه‌نگار عصر مشروطه ایران و مخالف سرسخت اندیشه‌های فضل‌الله نوری درباره مدارس جدید می‌گوید: «ناظم الاسلام، تو را به حقیقت اسلام قسم می‌دهم. آیا این مدارس جدیده خلاف شرع نیست؟ و آیا ورود به این مدارس مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک عقائد شاگردان را سخیف و ضعیف نمی‌کند؟ مدارس را افتتاح کردید. آنچه توانستید در جراید از ترویج مدارس نوشتید، حالا شروع به مشروطه و جمهوری کردید؟ نمی‌دانید در دولت مشروطه اگر من بخواهم روزنه و سوراخ این اتاق را متعدد نمایم باید مالیات بدهم و اگر یک سوراخ را دو سوراخ کنم باید مالیات بدهم و کذا و کذا.»
«اباحه مسکرات و اشاعه فاحشه‌ خانه‌ها و افتتاح مدارس تربیت نسوان و دبستان دوشیزگان و صرف وجوه روضه خوانی و وجوه زیارات مشاهد مقدسه در ایجاد کارخانجات و تسویه طرق و شوارع…»

مخالفت با آزادی بیان:
شیخ فضل‌الله به صراحت از امتناع آزادی در متون دینی سخن می‌گوید و معتقد است: «بنای قرآن بر آزاد نبودن قلم و لسان است.» وی از سوئی منکر وجود آزادی در مهم‌ترین متن دینی می‌گردد و از سوی دیگر بر این باور است که اعتقاد به آزادی حرف اشتباهی است و حتی «این سخن در اسلام کلیتاً کفر است.» نوری در قطعه فوق از آزادی سخن می‌گوید و آن را نفی می‌کند و برابر با کفر می‌نشاند. گو اینکه می‌توان نتیجه گرفت که وی با آزادی‌های مضاف (بیان، قلم و…) سازگاری دارد و آنان را می‌پذیرد. اما با دقت در سخنان او نمی‌توان چنین نتیجه‌ای گرفت اساساً وی نه تنها با آزادی‌های مضاف مخالف است، بلکه حتی پیشنهاد می‌کند واژه آزادی از بحث‌های موجود حذف شود: «اگر از من می‌شنوید، لفظ آزادی را بردارید که عاقبت این حرف ما را مفتضح خواهد کرد.»

اسامی برخی از شاگردان:
عبدالکریم حائری یزدی بنیان‌گذار حوزه علمیه قم،
سید حسین طباطبایی قمی
میرزا مهدی آشتیانی
محمدحسن شریعت سنگلجی تهرانی فرزند شیخ حسن شریعت
محمدمهدی امامی مازندرانی (شیخ مهدی امامی امیری بابلی مازندرانی)،
سید موسی زرآبادی

کتاب‌شناسی:
بخشی از تألیفات وی:
1- رساله سؤال و پاسخ، حاوی ۲۳۶ پرسش از میرزای شیرازی، که در سال ۱۳۰۵در تهران منتشر شد.
2- رساله سؤال و پاسخ، حاوی ۶۰ پرسش از میرزای شیرازی، که در سال ۱۳۰۶ در تهران منتشر شد.
3- رساله منظوم فقهی الدرر التنظیم (به زبان عربی)؛
4- رساله فقهی فی قاعده ضمان الید که در ضمن کتاب «إشارة السبق إلی معرفة الحق» توسط دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در تاریخ ۱۴۱۴ هجری قمری در قم چاپ شده‌است؛
5- رساله فی المشتق که تقریرات درس میرزای شیرازی است در و تهران به تاریخ ۱۳۰۵ منتشر شد؛
6- رساله تحریم استطراق حاجیان از راه جبل به مکه معظمه؛
7- صحیفه قائمیه (صحیفه مهدویه) حاوی مجموعه ادعیه مهدی می‌باشد؛
8- ضمایمی بر کتاب تحفه الزائر از محمدباقر مجلسی (در پایان کتاب)؛
9- شرح و توضیحات شیخ شهید بر اقبال سید بن طاووس؛
10- بیاض (کتاب دعا)؛
11- حاشیه بر کتاب شواهد الربوبیه ملاصدرا؛
12- حاشیه بر کتاب فرائد الاصول شیخ مرتضی انصاری؛
13- روزنامه شیخ (لوایح آقا شیخ فضل‌الله)؛
14- حرمت مشروطه که علت موافقت اولیه و مخالفت ثانویه ایشان با مشروطیت را بیان می‌کند و در تاریخ ۱۳۲۶ ق در تهران انتشار یافت.

مقبره آيت الله شهيد فضل الله نوری كه معروف است و حجره كنار ورودی شماره3 در نقشه زير است كه با علامت ف مشخص شده است.

تصوير

تصوير

تصوير

آدرس: شهر قم - بلوار زائر

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:
http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4594510/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on شنبه فبريه 01, 2020 12:46 am, ويرايش شده در 3.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد آیت الله هرندی

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 12:04 pm

25- مرقد آیت الله هرندی

توضیحات:
مقبره آيت الله هرندی كه كنار و قبل خروجی جنوبی صحن اتابكی (امام رضا عليه السلام) است‎. آيت الله هرندی داماد و شاگرد سيد جمال الدين گلپايگانی و نيز شاگرد (گمنام) آيت الله قاضی بود.

مرحوم مشراقی نقل می كردند ايشان مردی بسيار نوررانی و بسيار خليق بودند و در ايام نجف به منزله پدربزرگ ما بودند و خودشان و خانمشان كه دختر سيدجمال و بانوی مجلله ای بودند بسيار عطوفت داشتند و بانوی ايشان هم كنار ايشان دفن است‎. مرحوم مشراقی كه شاگردان متعددی از مرحوم قاضی را مانوس بود و از شش هفت نفر هم استفاده معرفتی كرده بود.
(و همه از معروفين دوران اخير بودند)، نقل می كردند از هيچ كدام ايشان نشنيدم كه مرحوم قاضی ذكر قلبی به ايشان تعليم كرده باشند، و مرحوم هرندی توفيق تعليم آنرا يافته بود. ‎
مرحوم هرندی بعد از بيرون كردن علماء و ايرانيان از عراق در سال 1350 توسط صدام لعين؛ به تهران آمدند و آنجا مقيم شدند و بعد وفات كافی خطيب شهير خانه ايشان را ساكن بودند‎.

لطايفی داشتند از جمله:
می گفتند من اگر ماست سر سفره باشد ديگر لب به غذای ديگری نمی زنم حتى اگر بره بريان ووو باشد، و تا كنون نتوانسته ام سر سفره ماست باشد و نخورم و از اين نتيجه گرفته ام كه قادر به كنترل هوای نفسم نيستم‎ در حاليكه صاحب ملكات عظيم اخلاقی و معنوی بودند.

تصوير

تصوير

آدرس: شهر قم - بلوار زائر

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:
http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4594510/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on شنبه فبريه 01, 2020 12:51 am, ويرايش شده در 4.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد حاج محمد اسماعیل دولابی

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 12:07 pm

25- مرقد حاج محمد اسماعیل دولابی

تصوير

توضیحات:
حاج محمد اسماعیل دولابی و یا به قول خودش «کل اسماعیل» هر چند از علم دین بی بهره نبود ولی با مرکبی رهوارتر از علوم رسمی به سر منزل کمال ره می سپرد. مرکب سیر او جذبه ایی الهی بود که از مجرای قیوضات قدسیه حضرت اباعبدالله علیه السلام به او عطا شد.
حاج محمد اسماعیل دولابی همان طریق آشنایی که استاد گرانقدر عرفان علامه طباطبایی و مرحوم قاضی داشته اند او هم از اسرار آنها پرده برداشته است.

زندگینامه:
محمد اسماعیل دولابی در روستای دولاب از توابع تهران زاده شد. در جوانی به شغل کشاورزی اشتغال داشت و در عین حال به صورت آزاد به دانش‌آموزی در جلسات علمای دینی معاصر مانند آیت‌الله سید محمد شریف شیرازی، آیت‌الله شاه‌آبادی، آیت‌الله تقی بافقی، شیخ غلامعلی قمی و شیخ محمدجواد انصاری پرداخت.

محمد اسماعیل دولابی در محافل پیرامون خود نماینده درک متفاوت و فراگیری از دین با تکیه بر مفاهیم محبت و زیبایی بود و این بیان جدید باعث جذب جوانان و قشر تحصیل‌کرده در جلسات هفتگی وعظ او بود.

تصوير

آن عارف بزرگ در اشاره اجمالی به سرگذشت سیر عرفانی خویش چنین می فرمود :
در ایام جوانی همراه پدرم به نجف اشرف مشرف شده بودم. در آن زمان به شدت تشنه علوم و معارف دینی بوده و با تمام وجود خواستار این بودم که در نجف بمانم و در حوضه تحصیل کنم؛ ولی پدرم که مسن بود و جز من پسر دیگری که بتواند در کارها به او کمک کند نداشت، با ماندنم در نجف موافق نبود.

در حرم امیرالمؤمنین علیه السلام به حضرت التماس می کردم ترتیبی دهند که در نجف بمانم و درس بخوانم و آن قدر سینه ام را به ضریح حضرت فشار می دادم و می مالیدم که موهای سینه ام کنده و تمام سینه ام زخم شده بود. حالم به گونه ای بود که احتمال نمی دادم به ایران برگردم .

به خود می گفتم یا در نجف می مانم و مشغول تحصیل می شوم و یا اگر مجبور به بازگشت شوم همین جا جان می دهم، می میرم. با علماء نجف هم که مشکلم را درمیان گذاشتم تا مجوزی برای ماندم در نجف از آنها بگیرم به من گفتند که وظیفه تو این است که رضایت پدرت را تامین کنی و برای کمک به او به ایران بازگردی .

در نتیجه نه التماس هایم به حضرت امیر علیه السلام کاری از پیش برد و نه متوسل شدنم به علماء مرا به خواسته ام رساند. تا اینکه با همان حال ملتهب همراه پدرم به کربلا مشرف شدیم. در حرم حضرت اباعبدالله علیه السلام در بالاسر ضریح حضرت همه چیز حل شد و هرچه را می خواستم به من عنایت کردند، به طوری که هنگام مراجعت حتی جلوتر از پدرم بدون هرگونه ناراحتی به راه افتادم و به ایران بازگشتم .

در ایران اولین کسانی که برای دیدن من به عنوان زائر عتبات، به منزل ما آمدند دو نفر آقا سید بودند. آنها را به اتاق راهنمائی کردم و خودم برای آوردن وسائل پذیرائی رفتم. وقتی داشتم به اتاق بر می گشتم جلوی در اتاق پرده ها کنار رفت و حالت مکاشفه ای به من دست داد و در حالیکه سفره به دستم بود حدود بیست دقیقه در جای خود ثابت ماندم. دیدم بالای سر ضریح امام حسین علیه السلام هستم و به من حالی کردند که آنچه را می خواستی از حالا به بعد تحویل بگیر.

آن دو آقا سید هم با یکدیگر صحبت می کردند و می گفتند او در حال خلسه (حالت خاصی از آگاهی که بدن در وضعیت آرامش یا تن‌آرامی (ریلکسیشن) بوده و ذهن کاملاً آگاه و بیدار باشد. در این حالت امواج ذهنی در شرایط آلفا قرار می‌گیرند و تلقین پذیری انسان افزایش می‌یابد.) است. از همان جا شروع شد؛ آن اتاق شد بالای سر ضریح حضرت و تا سی سال عزاخانه اباعبدالله علیه السلام بود و اشخاصی که به آنجا می آمدند بی آنکه لازم باشد کسی ذکر مصییبت بکند می گریستند. در اثر عنایات حضرت ابا عبدالله علیه السلام کار به گونه ای بود که خیلی از بزرگان مثل مرحوم حاج ملا آقا جان، مرحوم آیت الله شیخ محمد تقی بافقی و مرحوم آیت الله شاه آبادی، بدون اینکه من به دنبال آنها بروم و از آنها التماس و درخواست کنم، با علاقه خودشان به آنجا می آمدند.

تصوير

بعد از آن مکاشفه به ترتیب به چهار نفر برخوردم که مرا دست به دست به یکدیگر تحویل دادند. اولین فرد آیت الله سید محمد شریف شیرازی بود. همراه او بودم تا اینکه مرحوم شد. وقتی جنازه او را به حضرت عبدالعظیم بردیم آیت الله شیخ محمد تقی بافقی آمد و بر او نماز خواند. من هم که دیدم شیخ هم برای عزیزم نماز خواند و هم از مرحوم شیرازی قشنگ تر است، جذب او شدم، به گونه ای که حتی همراه جنازه به قم نرفتم .

خانه شیخ را پیدا کردم و از آن پس با شیخ محمد تقی بافقی مرتبط بودم تا اینکه او هم مرا تحویل آیت الله شیخ غلامعلی قمی ملقب به تنوماسی داد. من هم که او را قشنگ تر دیدم از آن پس همراه وی بودم. در همین ایام با آیت الله شاه آبادی هم آشنا و دوست شدم و با وی نیز ارتباط داشتم .

تا اینکه بالاخره به نفر چهارم آیت الله شیخ محمد جواد انصاری همدانی که شخص و طریق بود برخوردم. او با سایرین متفاوت بود؛ چنین کسی از پوسته بشری خارج شده و آزاد است و هر ساعتی در جائی از عالم است. او دین ندارد و در وادی توحید به سر می برد. یک استوانه نور است که از عرش تا طبقات زمین امتداد دارد و نور همه اهل بیت علیهم السلام در آن میله نور قابل وصول است .

اول اهل عبادت، مسجد رفتن، محراب ساختن و امام جماعت بردن بودم. بعد اهل توسل به اهل بیت علیهم السلام و گریه و عزاداری و اقامه مجالس ذکر اهل بیت علیهم السلام شدم. تا اینکه در پایان به شخص برخوردم و به او دل دادم و از وادی توحید سر در آوردم.

خداوند لطف فرمود و در هر یک از این کلاسها افراد برجسته و ممتاز آن کلاس را به من نشان داد؛ ولی کاری کرد که هیچ جا متوقف نشدم، بلکه تماشا کردم و بهره بردم و عبور کردم تا اینکه به وادی توحید رسیدم. در طول این دوران همیشه یکه شناس بودم و به هر کس که دل می دادم خودم و زندگی و خانواده ام را قربانی او می کردم تا اینکه خود او مرا به بعدی تحویل می داد و من که وی را بالاتر از قبلی می دیدم از آن پس دور او می گشتم.

به هر تقدیر همه عنایاتی که به من شد از برکات امام حسین علیه السلام بود. از راه سایر ائمه علیهم السلام هم می توان به مقصد رسید، ولی راه امام حسین علیه السلام خیلی سریع انسان را به نتیجه می رساند. چون کشتی امام حسین علیه السلام در آسمان های غیب خیلی سریع راه می رود، و هر کس در سیر معنوی خود حرکتش را از آن حضرت علیه السلام آغاز کند، خیلی زود به مقصد می رسد .

بیشترین اهتمام آن عارفان گرانمایه در پرورش و رشد اخلاقی علاقمندان ، متوجه ایجاد تحول در نگرش آنها به هستی و زندگی، به گونه ای که همه چیز را از منظر توحیدی و از مآی جمال الهی بنگرند و منعطف نمودن عشق و محبت آنان و متمرکز نمودن توجهشان به خدا و اولیای الهی، به گونه ای که از هر چه جز این ، چه دنیوی و چه اخروی ، فارق گردند، و نیز ایجاد حسن ظن و
اعتماد به خدا و اولیای الهی،و حاکم ساختن روحیه تسلیم و رضا بر انان بود.
در محضر آن بزرگوار چنان روح رجاء و امیدواری به فضل الهی موج می زد که هر نومید و مایوس از نجات و فلاح را شور و نیرو می بخشید و به وادی کمال رهنمون و در طریق وصال رهسپار می ساخت .

مرقد حاج اسماعیل دولابی عارف فرزانه هم در یکی از حجره های صحن امام رضا علیه السلام در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها قرار دارد.

آدرس: شهر قم - بلوار زائر

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:
http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4594510/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on شنبه فبريه 01, 2020 12:56 am, ويرايش شده در 2.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

قبور سایر علما

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 12:37 pm

26- قبور سایر علما


آدرس: شهر قم - بلوار زائر

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:
http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4594510/fa
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

قبرستان شیخان

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 12:55 pm

27- قبرستان شیخان

توضیحات:
اين قبرستان به دليل دفن دو عالم بزرگ شيعه به نام هاي ابن بابويه (پدر شيخ صدوق) و ابن قولويه رحمهم الله اجمعين قبرستان شيخان (دو شيخ) ناميده شد.
و از این قبرستان در برخی منابع به «مقبره الشیوخ» هم یاد شده است.
قبور زکریا بن ادریس اشعری قمی، زکریا بن آدم اشعری قمی و میرزای قمی و میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در این قبرستان قرار دارد.
و قبرستان شیخان دومین قبرستان تاریخی جهان اسلام و از قبرستان‌های قدیمی شهر قم است که در نزدیکی حرم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها واقع شده‌است.

و همچنین کشته‌شدگان وقایع انقلاب ایران (۱۳۵۷) و سربازان ایرانی کشته‌شده در طول جنگ ایران و عراق است. و هشت کشته‌ شده حمله تروریستی هفتم تیر ۱۳۶۰ همراه خانواده‌هایشان و نیز دکتر محمد قریب (پدر طب اطفال در ایران) در این قبرستان به خاک سپرده شده‌اند.

تصاویر قدیمی از قبرستان شیخان:

تصوير

تصوير

تصوير

تصوير

آدرس: خیابان ارم – ضلع شرقی حرم مطهر

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4130511/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on پنج شنبه ژانويه 30, 2020 9:20 am, ويرايش شده در 3.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد جناب زکریا بن آدم اشعری قمی

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 1:02 pm

28- مرقد زکریا بن آدم اشعری قمی

توضیحات:
زکریا بن آدم اَشْعَری قمی محدث امامی قرن دوم و سوم هجری، از اصحاب امام صادق علیه السلام، از راویان امام کاظم علیه السلام و وکیل امام رضا علیه السلام و امام جواد علیه السلام در شهر قم بودند.

زکریا بن آدم از اصحاب و راویان امام جعفر صادق علیه السلام، امام رضاعلیه السلام و امام جوادعلیه السلام ‎بودند و به فرموده امام رضاعلیه السلام
وجود زکریا بن آدم در قم همانند حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام برای اهل بغداد است‌.‎


زکریا بن آدم از افعال و رفتار مردم قم رنجیده خاطر شد و قصد ترک قم را می کند، ولی امام رضاعلیه السلام به وی عتاب می کند زکریا من تو را مرجع و عَلَم و نشانه قرار دادم
و حق خروج از قم را نداری چون به واسطه تو بلا از مردم قم دفع می شود و اهل شفاعت هستی.


تبارنامه:
ابویحیی زکریا بن آدم از خاندان اشعریون است که از کوفه به قم مهاجرت کردند. پدر او آدم بن عبدالله بن سعد اشعری است که شیخ طوسی او را از اصحاب امام صادق علیه السلام شمرده است. آدم بن عبدالله حدیثی از امام رضا علیه السلام را به روایت پسرش زکریا نقل کرده است.
برادر او اسحاق بن آدم از راویان امام رضا علیه السلام و پسر عموی او زکریا بن ادریس نیز از راویان امام صادق و امام کاظم و امام رضا علیهم السلام بوده‌اند.

جایگاه او نزد امامان: امام صادق و امام کاظم علیهم السلام
شیخ طوسی او را از اصحاب امام صادق علیه السلام دانسته است. هیچ یک از منابع رجالی او را از اصحاب امام کاظم علیه السلام نخوانده‌اند ولی از او در زمره راویان امام کاظم علیه السلام نام برده شده است.

وکیل امام رضا علیه السلام:
شیخ طوسی او را از اصحاب امام رضا علیه السلام نیز شمرده است. بنا بر برخی روایات، امام رضا علیه السلام مردم را در مسائل دینی به زکریا بن آدم ارجاع داده و او را امین در مسائل دین و دنیا معرفی کرده است. او وجوهات شرعی مردم قم را از طرف امام علیه السلام دریافت می‌کرد. زکریا در یک سفر حج از مدینه تا مکه با امام رضا علیه السلام همراه و همسفر بوده است.
مطابق نقلی وی به امام رضا علیه السلام گفت: می‌خواهم از میان خاندانم بیرون بروم چون افراد سفیه و نادان در میان‌شان زیاد شده‌اند. امام علیه السلام به او فرمود: چنین نکن، زیرا خدا به سبب تو بلا را از خاندان تو (در نسخه دیگر: از اهالی قم) دور می‌کند، همان‌گونه که به سبب اباالحسن کاظم علیه السلام بلا را از اهالی بغداد دور می‌کند.
او را در زمره اصحاب امام جوادعلیه السلام نیز به شمار آورده‎اند. با توجه به روایت رجال کشی زکریا وکیل امام نهم شیعیان در قم بوده است.

آثار:
برای او یک کتاب و یک مجموعه مسائل برشمرده‌اند که به طرق مختلف روایت شده است. ظاهراً این مجموعه مسائل، سؤالات وی از امام رضا علیه السلام بـوده است. او حدود چهل حدیث (با واسطه یا بدون واسطه) از امامان علیهم السلام نقل کرده است.

وفات:
زکریا در زمان حیات امام جواد علیه السلام از دنیا رفت. پس از وفات وی، امام در نامه‌ای، درباره‌اش نوشت:
خدای او را رحمت کند در روزی که زاده شد و روزی که مرد و روزی که زنده مبعوث خواهد شد. او در دوران زندگی‌اش عارف، معتقد و پای‎بند به حق زیست و نسبت به آن‎چه در نزد خدا و رسولش واجب است قیام نمود. او -که رحمت خدا بر او باد- در حالی از دنیا رحلت نمود که پیمانی را نشکست و حکمی را تبدیل نکرد. پس خداوند بر وی اجر نیت (نیتش) و جزای سعیش را عطا فرماید.
قبر او در قم در قبرستان شیخان در نزدیکی حرم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها قرار دارد.

شیخ کشی روایت می‌کند که زکریا بن آدم گفت در اول یک شبی خدمت امام رضا علیه السلام رسیدم و چند روزی بود که از مرگ ابوجریر قمی می‌گذشت؛
امام علیه السلام از حال وی پرسید و برای او طلب رحمت و مغفرت کرد.

تصوير

آدرس: خیابان ارم – ضلع شرقی حرم مطهر

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4130511/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on پنج شنبه ژانويه 30, 2020 9:26 am, ويرايش شده در 2.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد جناب زکریا بن ادریس اشعری قمی

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 1:06 pm

29- مرقد جناب زکریا بن ادریس اشعری قمی

توضیحات:
زکریا بن ادریس اشعری قمی از اصحاب و راویان امام جعفر صادق علیه السلام، امام کاظم علیه السلام، امام رضاعلیه السلام و امام جوادعلیه السلام بودند.
«زکریا بن ادریس اشعری» استاد محدثین و از اصحاب امام صادق علیه السلام ، امام کاظم علیه السلام و امام رضا علیه السلام به شمار می‌رود؛ وی پسرعموی زکریا بن آدم
و ملقب به ابوجریر قمی است.

نسب:
زکریا بن ادریس از خاندان اشعریون است. پدر او ادریس بن عبدالله است که نجاشی او را فردی ثقه خوانده و برای او کتابی برشمرده است.

شخصیت حدیثی:
شیخ طوسی در رجال خود او را از اصحاب امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام و امام رضا علیه السلام شمرده است. او چندین حدیث از ایشان روایت کرده است. همچنین مکاتبه‌ای از او با امام کاظم علیه السلام درباره مسئله‌ای فقهی نقل شده است.

او پس از شهادت امام کاظم علیه السلام و پیدایش جریان واقفیه، برای تحقیق درباره امر امامت، نزد امام رضا علیه السلام رفت تا از امامت ایشان اطمینان پیدا کند. ایشان از رهبران شیعه در مبارزه با جریان انحرافی واقفه و از حامیان ولایت امام رضا علیه السلام در قم به شمار می رود. بنابر نقل نجاشی، او یک کتاب (حدیثی) داشته است.

وفات:
تاریخ وفات او معلوم نیست. نقل شده است وقتی امام رضا علیه السلام از وفات او آگاه شد، بر او رحمت فرستاد. قبر او در قبرستان شیخان در قم در نزدیکی حرم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها است.

تصوير

آدرس: خیابان ارم – ضلع شرقی حرم مطهر

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4130511/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on پنج شنبه ژانويه 30, 2020 9:32 am, ويرايش شده در 2.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد جناب آدم بن اسحاق اشعری قمی

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 1:13 pm

30- مرقد جناب آدم بن اسحاق اشعری قمی

توضیحات:
آدم بن اسحاق بن آدم بن عبدالله بن سعد اشعری قمی از راویان شیعه قرن سوم هجری و مورد اعتماد رجال‌شناسان است. شیخ عباس قمی وی را از اصحاب امام جواد علیه السلام دانسته‌ است. آدم بن اسحاق قمی کتابی به نام «کتاب الحدیث» دارد. احمد بن محمد بن عیسی، محمد بن خالد برقی و ابراهیم بن هاشم از او روایت نقل کرده‌اند. مقبره او در قبرستان شیخان قم است.
ایشان از محدثان جلیل‌القدر عصر امام هادی علیه السلام در قرن سوم هجری بودند.

خاندان و نسب ایشان:
آدم بن اسحاق، از مشاهیر خاندان اشعریون قم که در اواخر قرن سوم هجری زندگی می‌کردند. به گزارش کتاب أعیان الشیعه، خاندان وی پس از فتوحات اسلامی در ایران ساکن شدند. از تاریخ تولد، وفات، شیوه زندگی، استادان و شاگردان او گزارشی در دست نیست. پدر آم بن اسحاق، اسحاق بن آدم هم‌ عصر امام رضا علیه السلام بوده و از او روایت نقل کرده است. جدش نیز، آدم بن عبدالله از یاران امام صادق علیه السلام بوده است. همچنین عموی وی، زکریا بن آدم است که از راویان امام رضا علیه السلام و امام جواد علیه السلام محسوب می‌شود.

جایگاه روایی:
شیخ عباس قمی آدم بن اسحاق را جزو اصحاب امام جواد علیه السلام دانسته است. شیخ طوسی و آقا بزرگ تهرانی وی را از مؤلفان شیعه و نام کتابش را «کتاب الحدیث» می‌دانند. به باور برخی وی در عصر امام کاظم علیه السلام، امام رضا علیه السلام و امام جواد علیه السلام می‌زیست.
آیت الله خویی روایاتی که از آدم بن اسحاق نقل شده را ذکر کرده است. این روایات در موضوعاتی همچون عقاید، اخلاق، تفسیر و فقه است.

به گفته مامقانی رجال‌نویس شیعه، رجال‌شناسان شیعه مانند نجاشی، شیخ طوسی و علامه حلی، آدم بن اسحاق را ثقه معرفی کرده‌اند. ابن حجر عسقلانی رجال‌نویس اهل سنت، به نقل از احمد بن محمد بن خالد برقی آدم بن اسحاق را زاهد و فروتن توصیف نموده و ابن داود حلی وی را جزو کسانی دانسته که علیه او مطلبی بیان نشده است. ایشان کتابی دارند که احمد بن خالد برقی آن را نقل کرده است.

تصوير

آدرس: خیابان ارم – ضلع شرقی حرم مطهر

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4130511/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on پنج شنبه ژانويه 30, 2020 2:26 pm, ويرايش شده در 2.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد جناب میرزا ابوالقاسم قمی

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 1:17 pm

31- مرقد جناب میرزا ابوالقاسم قمی معروف به میرزای قمی

توضیحات:
میرزا ابوالقاسم گیلانی معروف به میرزای قمی و صاحب قوانین از مشهورترین فقها و برترین اصولی (عالِم علم اصول) قرن دوازدهم هجری قمری است. ایشان انسانی بسیار وارسته و پارسا بودند.
و از بزرگترین علمای شیعه در زمان فتحعلی شاه قاجار بودند.

زندگی‌نامه:
میرزا ابوالقاسم بن حسن معروف به «میرزای قمی» در سال 1151هجری قمری در «جاپَلَق» ازنا (دری باغ _ ملاطالب‌رشیدی) به دنیا آمد. اصالتا اهل شفت گیلان، ولی بزرگ شده جاپلق است و به خاطر سكونتش در قم، در میان توده مردم به میرزای قمی معروف شده است.

شروع تحصیل:
او مقدمات تحصیل را نزد پدر آموخت. بعدها برای ادامه تحصیل به خوانسار رهسپار شد و از آقا سید حسین خوانساری، فرزند آیت‌الله سید ابوالقاسم خوانساری (میرکبیر) بهره برد و در همان شهر با خواهر استادش (سید حسین خوانساری) ازدواج کرد. سرانجام، برای تکمیل تحصیلات خود در سال ۱۱۷۴ هجری قمری رهسپار عراق شد و از محضر آیت‌الله وحید بهبهانی بهره برد و از وی اجازه اجتهاد و نقل روایت دریافت کرد. میرزای قمی، پس از سال‌ها تحصیل در حوزه کربلا راهی زادگاه خود شد و مدتی در آن نواحی به تبلیغ و تدریس مشغول شد.

مهاجرت به قم:
میرزا مدتی در نواحی زادگاه خود به تبلیغ و تدریس مشغول بود، اما چون آن‌جا طالب علم و محصل چندانی نداشت، به شهر قم مهاجرت کردند و در آن‌جا در اندک زمانی رشد و ترقی فراوانی کردند و شهرت عالم‌گیر پیدا کردند و ریاست مرجعیت شیعه به او رسید. بدین شکل به کار تدریس و تصنیف و تبلیغ و ترویج دین پرداخت.

او پس از آن به کار تالیف و تصنیف ، تدریس و صدور فتوا، و تبلیغ و ترویج دین پرداخت، مسجد جامع شهر را برای اقامه نماز جمعه و جماعت برگزید. و بدین گونه رفته رفته آن شهر علم و دین که پس از فتنه افغانها از عالم تهی گشته بود رونق پیشین خود را باز یافت و در شمار مراکز مهم علمی شیعه درآمد.

در نتیجه حوزه علمیه قم حوزه اصفهان را - که در آن زمان حوزه فعال و پرتحرک و دارای مدرسان بزرگ شیعه بود - تحت شعاع خود قرار داد و توجه مسلمانان را به سوی خویش جلب کرد.
فتحعلی شاه قاجار در این ایام بود که در نخستین سفرش به قم به فضایل اخلاقی و کمالات نفسانی و مراتب فضل میرزا پی برد و برای زیارت او به مسجد جامع شهر آمد و در شمار مامومین وی قرار گرفت و نماز ظهر و عصر را به آن بزرگوار اقتدا کرد و در نخستین ملاقات حلقه ارادت و محبت آن جناب را به گردن افکند.

شاگردان مشهور:
از شاگردان مشهور میرزای قمی می‌توان به اشخاص زیر اشاره کرد:
1- آقا سید محمدباقر شَفتی
2- علامه محمد ابراهیم کلباسی
3- آقا محمدعلی هزارجریبی
4- سید محمدمهدی موسوی خوانساری (صاحب رساله ابی‌بصیر)
5- سید علی موسوی خوانساری
6- آقا احمد کرمانشاهی
7- میراز ابوطالب قمی
8- حاج سید اسماعیل قمی
9- میرزا علی‌رضا قمی
10- شیخ حسین قمی
11- حاج ملا اسدالله بروجردی
12- حاج ملا محمد کزازی
13- ملاغلامرضا آرانی

آثار:
1- قوانین‌الاصول: مهم‌ترین و مشهورترین تصنیف میرزا همین کتاب بوده که به زبان عربی نوشته شده و نویسنده در سال ۱۲۰۵ هجری قمری از نوشتن آن فراغت یافته‌است.
این کتاب یک دوره کامل علم اصول است که جلد اول آن شامل مباحث الفاظ و جلد دوم آن حاوی مباحث عقلی است.
2- حاشیه بر قوانین: این کتاب در علم اصول است، و در آن به ایرادهای وارد بر قوانین‌الاصول پاسخ داده شده‌است.
3- حاشیه بر زبده‌الاصول شیخ بهایی
4- حاشیه بر تهذیب‌الاصول علامه حِلّی
5- حاشیه بر شرح مختصر ابن‌حاجب عضدی (این سه کتاب در علم اصول تألیف شده‌اند)
6- جامع‌الشِّتات یا اَجوِبَه‌المسائل (در سه جلد) حاوی یک دوره فقه از بحث طهارت تا مبحث بیان دیه‌ها به‌صورت سؤال و جواب، بعلاوه برخی از سوال‌های متفرقه و عقاید دینی و مسایل کلامی، ازجمله رد بر صوفیه در آخر کتاب ذکر شده‌است.
7- مناهج‌الاحکام (در فقه)
8- غنائم الایام فیما یَتَعَلَّق بالحلالِ و الحرام: (فقه استدلالی)
9- مُعین‌الخواص: (در فقه؛ بخش عبادات)
10- مرشدالعوام: (رساله عملیه به زبان فارسی)
11- منظومه‌ای در علم بدیع (در ۱۴۰ بیت) و منظومه‌ای در علم بیان
12- فتحیه (در علم کلام)
13- دیوان شعر (۵٬۰۰۰ بیت شعر فارسی و عربی)
14- رساله‌ای در اصول‌الدین (به زبان فارسی)
15- رساله‌ای پیرامون موضوع و حکم غناء
16- رساله‌ای در عمومیت حرمت ربا در تمام معاوضات
17- مجموعه‌ای از نصایح و مواعظ (نامه مفصل به فتحعلی‌شاه قاجار)
18- رساله‌ای در رد صوفیه و غُلات.

وفات:
ایشان در سال ۱۲۳۱ هجری قمری درگذشتند. و مقبره‌ ایشان در قبرستان شیخان قم قرار دارد.

تصوير

آدرس: خیابان ارم – ضلع شرقی حرم مطهر

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4130511/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 12:23 am, ويرايش شده در 2.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد جناب میرزا جواد آقا ملکی تبریزی

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 1:21 pm

32- مرقد جناب میرزا جواد آقا ملکی تبریزی

تصوير

توضیحات:
میرزا جواد آقا ملکی تبریز(۱۲۷۴ هجری قمری تبریز –۱۳۴۳ هجری قمری قم) از علمای معاصر فقه و اصول و اخلاق و حکمت و عرفان اسلامی بوده‌است.
جواد ملکی تبریزی فرزند میرزاشفیع بود، در تبریز متولد و به دلیل نسبتش با خانواده ملک التجار تبریزی به ملکی معروف شد.

تحصیلات:
مرحوم ملکی تبریزی در تبریز زاده می شود، کودکی و نوجوانی را همان جا سپری می کند پس از گذران تحصیل مقدماتی و آموختن سطوح به نجف اشرف (که در آن روزگاران قبله طالبان علم و عرفان است) سفر می کند و در آنجا نزد عالمان بزرگی چون آخوند خراسانی و حاج آقا رضا همدانی و محدث نوری فقه و اصول و درایه را به خوبی می آموزد و در این فنون پایگاه بلند می یابد.

و در این روزگاران با عارف کامل واصل جمال السالکین آخوند ملاحسین قلی همدانی (که در علم و عرفان و اخلاق و سلوک از سرآمدان و بی بدیلان است) آشنا می شود و حدود چهارده سال
ملازم محضر ایشان می گردد و راه و رسم سلوک و آداب و آیین اخلاق و عرفان را از او می آموزد، و در این وادی به پایگاهی بس بلند و متعالی دست می یابد تا آنجا که حکیم و فقیه بزرگ و بلند مرتبه ایی چون شیخ محمد حسین اصفهانی معروف به کمپانی (که خود در علم و عمل از سرآمدان است) در نامه ایی از ایشان دستور العمل اخلاقی و عرفانی درخواست می کند.

مرحوم ملکی تبریزی در سال 1320 یا 1321 هجری قمری به زادگاه خود تبریز باز می گردد و در همان جا سکنی می گزیند، اما چند سال بعد در سال 1329 که انقلاب مشروطه، اوضاع تبریز را آشفته می سازد به قم مهاجرت می کند و در زمانی که عبدالکریم حائری به قم آمد و حوزه علمیه قم را تأسیس کرد، میرزا جواد مکتب اخلاقی و تهذیب نفس را تشکیل داد که شاگردان زیادی زیر نظرش تربیت شدند. با به پا کردن درس فقهی بر پایه کتاب مفاتیح فیض کاشانی و دو درس اخلاق یکی در مدرسه فیضیه برای عموم و دیگری در منزل برای خواص به تدریس
و تعلیم و تهذیب می پردازد و همزمان با تدریس و تعلیم، تالیف را نیز از یاد نمی برد و آثار گرانبهایی از خویش به یادگار می گذارد. او در زمینه اخلاق و عرفان از بهترین شاگردان مکتب آخوند ملا حسینقلی همدانی بود.

- علامه حسن زاده آملی:
راقم این سطور پس از آن که از مرحوم حاج میرزا جواد آقاى ملکى آگاهى یافت، تا مدت مدیدى مى پنداشت که قبر آن جناب در نجف اشرف است، تا این که در شبى از نیمه دوم رجب هزار و سیصد و هشتاد و هشت هجرى قمرى در حدود سه ساعت از شب رفته، با جناب آیه الله آقا سید حسین قاضى طباطبایى تبریزى برادرزاده مرحوم آقاى حاج سید على آقاى قاضى سابق الذکر، در کنار خیابان ملاقات اتفاق افتاد.

با جناب ایشان در اثناى راه از مرحوم حاج میرزا جواد آقاى ملکى سخن به میان آوردم و سؤال از تربتشان کردم، فرمودند: قبر ایشان همین شیخان قم نزدیکى قبر مرحوم میرزاى قمى صاحب قوانین است و لوح قبر دارد. من به محض شنیدن این که لوح قبر دارد از ایشان نپرسیدم که در کدام سمت قبر میرزاى قمى و، چون با جناب آقاى آسید حسین قاضى خداحافظى کردم شتابان به سوى شیخان قم رفتم که مبادا در را ببندند، رفتم به شیخان و بسیارى از الواح قبر را نگاه کردم که بعضى را تا حدى تشخیص دادم و بعضى را، چون شب بود و برق هاى آن جا هم ضعیف بود تشخیص دادن بسیار دشوار بود؛ با خود گفتم حالا که شب است و تاریک است باشد تا فردا، آهسته داشتم از شیخان به در مى آمدم ولى آهسته آهسته که باز هم نظرم به الواح قبور بود که دیدم شخصى ناشناس از درب شرقى شیخان وارد قبرستان شده است و مستقیم به سوى من مى آید تا به من رسیده گفت: آقا قبر میرزا جواد آقاى ملکى را مى خواهید؟ و مرا در کنار قبر آن مرحوم برد و از من جدا شد و به سرعت به سوى درب غربى شیخان رهسپار شد که از قبرستان به در رود، من بى اختیار تکانى خوردم و مضطرب شدم و ایشان را بدین عبارت صدا زدم گفتم: آقا من که قبر ایشان را مى خواستم، اما شما از کجا مى دانستید؟

آن شخص در همان حال که به سرعت به سوى درب غربى شیخان مى رفت، صورت خود را برگردانید و نیم رخ به سوى من نموده گفت:: ما مشترى هاى خود را مى شناسیم.‎

- مرحوم عالم ربّانی حضرت آیت الله وجدانی فخر نقل فرمودند:
در یکی از سال‌ها بعد از ظهر عاشورا، به قبرستان نوِ قم برای قرائت فاتحه رفتم. بعد از قرائت فاتحه متوجه حضور حضرت علامه سیّد محمد حسین طباطبایی در گوشه‌ای از گورستان شدم؛ لذا حضور معظم له شرفیاب شده و عرض ادب نمودم. آن بزرگوار چند بار با سوز و گداز به من فرمودند:آقای وجدانی امروز چه روزی است؟
عرض کردم روز عاشورا می‌باشد. فرمودند: آیا می‌بینی که تمام موجودات، چون آسمان و زمین و جمادات همه در حال گریستن به سید الشهدا (ع) هستند؟
من از این گفته اش تعجب نموده و مبهوت ماندم و فهمیدم که او خبر از حقایق هستی می‌دهد. در همین حال آن بزرگوار خم شد و سنگی را از روی زمین برداشت و آن را با دست مانند سیب از وسط شکافت و میانش را به من نشان داد. ناگهان با این چشمان خودم خون را در میان سنگ دیدم و تا ساعتی با بهت و حیرت غرق در تماشای آن بودم وقتی به خود آمدم متوجه شدم که حضرت علامه از قبرستان رفته بودند و من در تنهائی به نظاره آن سنگ خون آلود مشغولم.‎

تصوير

- دستور العمل سلوکی ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى‌ به جناب آية الله حاج شيخ محمد حسين اصفهانی:
دستور العملى كه سالك ربانى حاج ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى به جناب آية الله حاج شيخ محمد حسين كمپانى (رضوان الله تعالى عليهما) ارسال داشت. به شرح زیر است.

بسم اللّه الرحمن الرحيم
فدايت شوم ...
در باب اعراض از جدّ و جهد رسميّات و عدم وصول به واقعيات كه مرقوم شده و از اين مفلس استعلام مقدمه موصله فرموده‌ايد بى‌رسميت بنده حقيقت آنچه كه براى سير اين عوالم ياد گرفته و بعضى نتائجش را مفصّلا در خدمت شريف ابتداء خود صحبت كرده‌ام و از كثرت شوق آنكه با رفقا در همه عوالم همرنگ بشوم، أسّ و مخّ آنچه از لوازم اين سير مى‌دانستم بى‌مضايقه عرضه داشتم. حالا هم اجمال آن را به طريقه‌اى كه ياد گرفته‌ام مجدّدا اظهار مى‌دارم:

طريق مطلوب را براى راه معرفت نفس گفتند: چون نفس انسانى تا از عالم مثال خود نگذشته به عالم عقلى نخواهد رسيد، و تا به عالم عقلى نرسيده حقيقت معرفت حاصل نبوده و به مطلوب نخواهد رسيد لذا به جهت اتمام اين مقصود مرحوم مغفور (جزاه الله عنّا خير جزاء المعلّمين) مى‌فرمودند كه:

بايد انسان يك مقدار زياده بر معمول تقليل غذا و استراحت بكند تا جنبه حيوانيت كمتر، و روحانيّت قوّت بگيرد؛ و ميزان آن را هم چنين مى‌فرمود: كه انسان
اوّلا روز و شب زياده از دو مرتبه غذا نخورد حتى تنقّل مابين الغذائين نكند.
ثانيا هر وقت غذا مى‌خورد بايد مثلا يك ساعت بعد از گرسنگى بخورد، و آن‌قدر بخورد كه تمام سير نشود. اين در كمّ غذا؛
و أما كيفش بايد غير از آداب معروفه، گوشت زياد نخورد، به اين معنى كه شب و روز هر دو نخورد، و در هر هفته دو سه دفعه هر دو را يعنى هم روز و هم شب را ترك كند؛
و يكى هم اگر بتواند للتكيّف نخورد،
و لا محالة آجيل‌خور نباشد اگر أحيانا وقتى نفسش زياد مطالبه آجيل كرد استخاره كند.
و اگر بتواند روزه‌هاى سه روز هر ماه را ترك نكند.
و اما تقليل خواب مى‌فرمودند شبانه‌روز شش ساعت بخوابد.
و البته در حفظ لسان و مجانبت اهل غفلت اهتمام زياد نمايد. اينها در تقليل حيوانيت كفايت مى‌كند.


و أما تقويت روحانيت:
اولا دائما بايد همّ و حزن قلبى به جهت عدم وصول به مطلوب داشته باشد.
ثانيا تا مى‌تواند ذكر و فكر را ترك نكند كه اين دو جناح سير آسمان معرفت است.‎
در ذكر عمده سفارش اذكار صبح و شام اهمّ آنها كه در اخبار وارد شده.
و اهمّ تعقيبات صلوات و عمده‌تر ذكر وقت خواب كه در اخبار مأثور است،
لا سيّما متطهّرا در حال ذكر به خواب رود.
و شب‌خيزى مى‌فرمودند زمستانها سه ساعت، تابستانها يك ساعت و نيم.
و مى‌فرمودند كه من در سجده ذكر يونسيّه‌ (يعنى در مداومت آن كه شبانه‌روزى ترك نشود، هرچه زيادتر توانست كردن اثرش زيادتر، اقلّ اقلّ آن چهارصد مرتبه است) خيلى اثرها ديده‌ام بنده خود هم تجربه كرده‌ام چند نفر هم مدّعى تجربه‌اند.
يكى هم قرآن كه خوانده مى‌شود به قصد هديه حضرت ختمى مرتبت (صلوات الله عليه و آله) خوانده شود.


و اما فكر براى مبتدى مى‌فرمودند: در مرگ فكر بكن تا آن وقتى كه از حالش مى‌فهميدند كه از مداومت اين مراتب گيج شده فى الجمله استعدادى پيدا كرده آن وقت به عالم خيالش ملتفت مى‌كردند يا آنكه خود ملتفت مى‌شد چند روزى همه روز و شب فكر در اين مى‌كند كه بفهمد كه هرچه خيال مى‌كند و مى‌بيند خودش است و از خودش خارج نيست. اگر اين را ملكه مى‌كرد خودش را در عالم مثال مى‌ديد يعنى حقيقت عالم مثالش را مى‌فهميد و اين معنى را ملكه مى‌كرد. آن وقت مى‌فرمودند كه بايد فكر را تغيّر داد و همه صورتها و موهومات را محو كرد و فكر در عدم كرد، و اگر انسان اين را ملكه نمايد لا بدّ تجلّى سلطان معرفت خواهد شد. يعنى تجلّى حقيقت خود را به نورانيت و بى‌صورت و حدّ با كمال بهاء فائز آيد، و اگر در حال جذبه ببيند بهتر است بعد از آنكه راه ترقيات عوالم عاليه را پيدا كرد هرقدر سير بكند اثرش را حاضر خواهد يافت.

به جهت ترتيب اين عوالم كه بايد انسان از اين عوالم طبيعت اول ترقى به عالم مثال نمايد، بعد به عالم ارواح و انوار حقيقيه البته براهين علميّه را خودتان احضر هستيد. عجب است كه تصريحى به اين مراتب در سجده دعاى شب نيمه شعبان كه اوان وصول مراسله است شده است كه مى‌فرمايد: «سجد لك سوادي و خيالي و بياضي». اصل معرفت آن‌وقت است كه هر سه فانى بشود كه حقيقت سجده عبارت از فناء است كه عند الفناء عن النفس بمراتبها يحصل البقاء بالله (رزقنا الله و جميع اخواننا بمحمد و آله الطاهرين).
بارى بنده فى الجمله از عوالم دعاگوئى اخوان الحمد لله بى‌بهره نيستم و دعاى وجود شريف و جمعى از اخوان را براى خود ورد شبانه قرار داده‌ام.

قطعه‌اى از نامه مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى به مرحوم حاج محمد حسين كمپانى اين بود تمام آن نسخه كه بدون زياده و نقصان آن را استنساخ كرده‌ايم. و چون براى تقديم داشتن نسخه اصل به مرحوم استاد علامه طباطبائى به حضور شريفش مشرّف شدم، عرض كردم حاجى آقا در ذيل اين نامه نوشته است «قطعه‌اى از نامه مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى به مرحوم حاج محمد حسين كمپانى» بقيه نامه و اصل آن را چگونه بايد تحصيل كرد؟ فرمودند كه من اصل آن را ديده‌ام آنچه كه دستور العمل بود همين‌قدر است كه استنساخ كرديد باقى احوال‌پرسى و سلام و عليك بود.

سپس از مرحوم استاد علامه طباطبائى در بيان نامه مرحوم آميرزا جواد آقا كه فرمود: «آن‌وقت به عالم خيالش ملتفت مى‌كردند» يعنى چه؟
فرمود:
آقا انسان بدانچه علم پيدا مى‌كند همه در صنع نفس او است، و همه عالم مثال علم او است. و هرچه كه مى‌بينى (يعنى ادراك مى‌كنى) همه خودتى و از تو خارج نيست.
و مراد اينكه آقاى ملكى فرمود: «بايد فكر را تغيير دهد و همه صورتها و موهومات را محو كرد و فكر در عدم كرد» اين است كه همه اينها را مظاهر و مجالى حق داند و حق را در اين مظاهر ببيند و براى آنها استقلال وجودى ننگرد كه مراد عدم اين است.

چه ظهور بدون مظهر و جلوه بدون مجلى معنى ندارد و تحقق پيدا نمى‌كند پس همه را حق بيند و عارف همان را در آخر مى‌يابد كه در اول يافته بود. و عامّه مردم در حال مى‌يابند جز اينكه نحوه يافتن تفاوت دارد؛ و در اين حال به عالم نور و بياض و عيان رسيده است.

اين بود گفتار استاد علامه طباطبائى در بيان دو جمله فوق‌ و بدانكه مراد مرحوم آقاى ملكى از «مرحوم مغفور جزاه الله عنا خير جزاء المعلمين» جناب آخوند ملا حسينقلى همدانى است.
و آنكه فرمود: در سجده دعاى شب نيمه شعبان مى‌فرمايد: «سجد لك سوادي و خيالي و بياضي» اشاره است به سجده رسول الله (صلّى اللّه عليه و آله) در شب نيمه شعبان كه در سجده مى‌فرمود: «سجد لك سوادي و خيالي و آمن بك فؤادي» كه به جاى «بياضي» در نسخه ياد شده «فؤادي» آمده است، تفصيل آن در مفاتيح الجنان مرحوم محدث قمى مذكور است و اصل آن در مصباح المتهجد شيخ الطائفه شيخ طوسى مسطور است (ص ۵۸۵، چاپ سنگى).‎

- آشنایی علامه حسن‌زاده با میرزا جواد آقا:
آشنائى من با جناب آقا ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى از اينجا آغاز شد كه نخستين بار رساله اسرار الصلاة او را به چاپ اوّل سربى در كتابفروشیی نظر بدان افتاد و دل مائل گرديد و ابتياع شد و سرگرم به مطالعه آن شدم. كتاب بسيار نوشته شد تا صاحب كتاب چه كسى بوده باشد. بعد از آن رساله مراقباتش روزى ما شد و در اين دو كتاب چيزها از آقا عائد ما شده است، أمّا هنوز ميرزا جواد آقا رادرست نمى‌شناسم.

در يكى از اين دو كتاب ديده‌ام مؤلف بزرگوار آن مى‌فرمايد: ما را در سحر بيدار مى‌كنند كه برخيز وقت ملاقات و مناجات است. فهميدم كه تنها گفتار نيست بلكه صاحب اين كتابها را كردار است و كسى است. تا شنيدم آن جناب را رساله‌اى در لقاء الله است براى تحصيل آن بسيار اين در و آن در زدم تا به حكم اين كه عاقبت جوينده يابنده بود آن را تحصيل كرده با شراشر جان و دلم آن را مطالعه كردم و در حدّ وسع خودم از او حظ و لذت برده‌ام.

و در ابتداى شرح حال آن كتاب، ناشر آن مرقوم داشت كه اين كتاب نسخه‌اى از آن در نزد جناب آقاى حاج آقا سيد حسين فاطمى قمى بود. از اين بزرگوار تفحص كردم زيرا كسى كه نسخه لقاء الله را داشته باشد بايد على القاعده مرد حال و صاحبدل و اهل طريق باشد، تا از ايشان مطلع شدم كه گفتند يكى از شاگردان مرحوم ميرزا جواد آقاى ملكى است و پيرمردى است كه حيات دارد ولى افتاده است و بيرون نمى‌آيد و در شبهاى جمعه در منزلش جلسه وعظ اخلاقى دارد و منزلشان در نزديكى تكيه آسيد حسن است.

ميرزا جواد آقا ملکی در کلام حاج سيد حسين فاطمى قمى:
كلماتى چند از مرحوم حاج سيد حسين فاطمى قمى شاگرد حاج ميرزا جواد آقا در بيان احوال آن جناب (رضوان الله تعالى عليهما):
عصر روز پنجشنبه پانزدهم شعبان هزار و سيصد و هشتاد و هشت هجرى قمرى مطابق ۱۶/ ۸/ ۱۳۴۷ ه ش در قم خدمت جناب سيّد فاضل حجة الاسلام والمسلمين حاج آقا سيد حسين فاطمى قمى مشرف شدم تا آن روز او را نديده بودم. پيرمردى بود در حدود صد سال. پس از اداء آداب ورود از مرحوم آميرزا جواد آقا سخن به‌ميان آوردم به عنوان تشويق اينجانب در جواب به من فرمود:
آقا كسى كه در اين اوضاع، از من در اين گوشه خبر بگيرد و دنبال احوال و آداب آقا ميرزا جواد آقاى ملكى (رحمة الله عليه) باشد معلوم است كه در او چيزى است.‎ از جنابش اجازه خواستم غزلى را كه در همان روز گفتم برايش قرائت كنم، غزلى كه مطلعش اين است:

بلبلان را آرزوئى جز گل و گلزار نيست‌ عاشقان را لذّتى جز لذّت ديدار نيست‌

اجازه داد و گوش فراداشت و تحسين فرمود. عرض كردم از مرحوم آقاى ملكى دستور العملى به ما مرحمت بفرمائيد. گفت او خودش دستور العمل بود، شب كه مى‌شد ديوانه مى‌شد و در صحن خانه ديوانه‌وار قدم مى‌زد و مترنم بود كه:

گر بشكافند سراپاى من‌ جز تو نيابند در اعضاى من‌

آخرين حرفش در بيماريش اين بود كه گفت: «الله اكبر»، و جان تسليم كرد. بعد از آن مرحوم آقاى فاطمى فرمود:
پدر مرحوم حاج ميرزا جواد آقاى ملكى، به نام حاج ميرزا شفيع، از اهل علم نبود ولى آدم باكمالى بود. و از مرحوم حاج ميرزا جواد آقا پسرى نماند چون دو پسر داشت يكى به نام على بود كه از اهل علم بود و در حيات خود آن بزرگوار وفات كرد، و ديگرى به نام حسينقلى كه از اهل علم نبود و بعد از وفات پدر بزرگوارش وفات كرد.

تمثالى از مرحوم حاج ميرزا جواد آقاى ملكى، قاب گرفته بر ديوار اتاق مرحوم آقاى فاطمى، زده بود كه در حال قنوت نمازش از او عكس گرفتند، مرحوم آقاى فاطمى فرمودند:
آن جناب اجازه نمى‌فرمود كه از او عكس بگيرند و بعضى از دوستان و ارادتمندانش اين نقشه را طرح كردند كه در حال نماز از او عكس بگيرند كه نتواند مانع بشود و درحالى‌كه از عكس گرفتنش بى‌خبر بود از او عكس در حال قنوت نماز گرفتند.

اين عكس خيلى جالب است. از جناب آقاى فاطمى خواستم كه اگر اجازه مى‌فرمائيد من از روى آن عكسى بگيرم و اصل را به شما برگردانم، بى‌دريغ وبدون حرف و هيچ قيد و شرط با نهايت بزرگوارى كريمانه قاب عكس را از صفحه ديوار برداشت و در نزدم گذاشت من فرداى همان روز آن را دادم بزرگ كردند و اصل را به جناب حاج حسين آقاى فاطمى برگرداندم كه ازجمله عكسهاى اوليائى كه به زيارت تمثال مباركشان افتخار دارم همين عكس مرحوم آقاى ملكى است.

باز در اثناى همان هفته به خدمتش رسيدم ولى سخت مريض و افتاده بود كه انصاف نديدم در چنان حال مصدع شوم و در همان بيمارى نداى حق را لبيك گفت. تربت او در شيخان قم است و تربت حاج ميرزا جواد آقاى ملكى نيز در همان شيخان است. راقم گويد: اين بود كلماتى كه از مرحوم آقاى حاج سيد حسين فاطمى شنيده‌ام و استفاده كرده‌ام.‎

تصوير

فرزندان میرزا جواد آقا ملکی تبریزی:
آنكه درباره دو فرزندش على و حسينقلى فرموده‌اند: از آقاى ديگرى شنيده‌ام كه به من فرمود:
مرحوم ميرزا جواد آقا از كثرت علاقه به استادش مرحوم آخوند ملا حسينقلى، فرزندش را به نام آن جناب ناميده است. امّا على همان است كه مرحوم آقا ميرزا جواد آقا در مراقبات محرم از كتاب مراقبات به پيشگاه مبارك حضرت سيد الشهداء روحى لتربته الفداء عرض مى‌كند:
يا سيّدى يا ليتني كنت فداء لك من جميع هذه البلايا و جلّ هذه الرزايا. فياليت اهلى و اولادى كانوا مكان اهلك و اولادك مقتولين مأسورين، و يا ليت سهم حرملة (لعنة الله عليه) ذبح رضيعي. و يا ليت ولدي عليا قطع عوض ولدك اربا اربا، و يا ليت كبدى تفتّت من شدة العطش الخ.‎

فضایل و کرامات میرزا جواد آقا ملکی تبریزی:
فضائل و كرامات مرحوم حاج ميرزا جواد آقا بيشتر از آن است كه در اينجا بتوان آورد. درباره اخلاق و زهد و تقوى و عشق و عرفان او شاگردانش كه از علماى معروف حاضرند داستانهائى گفته، و حتى او را در رديف بكائين آخر الزمان آورده‌اند. نماز جماعتش در مسجد بالاى سر مطهر، و گاهى در مدرسه فيضيه و درس گفتنش در آن شاهد اين مدعى است.

ارتباط و مراوده‌اش با اعلي حضرت بقية الله (ارواحنا له الفداء) بسيار، ملازمتش به تقوى و ورع بى‌اندازه، مراقبتش به نوافل و حضور و توجه دائمى آنى غافل نبود، و لحظه‌اى از ياد خدا بيرون نمى‌رفت.

حكايت كرد براى ما جناب حجة الاسلام حاج سيد جعفر شاهرودى كه از علماى عصر حاضر طهران است دو مكاشفه را كه مفصّل است مجمل آن را براى يافتن مقام و منزلت صاحب ترجمه مى‌نگارم:
فرمود شبى در شاهرود خواب ديدم كه در صحرائى حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالى له الفرج) با جماعتى تشريف دارند و گويا به نماز جماعت ايستاده‌اند، جلو رفتم كه جمالش را زيارت و دستش را بوسه دهم، چون نزديك شدم شيخ بزرگوارى را ديدم كه متصل به آن حضرت ايستاده و آثار جمال و وقار و بزرگوارى از سيمايش پيداست، چون بيدار شدم در اطراف آن شيخ فكر كردم كه كيست تا اين حدّ نزديك و مربوط به مولاى ما امام زمان است، از پى يافتن او به مشهد رفتم نيافتم، در طهران آمدم نديدم، به قم مشرف شدم او را در حجره‌اى از حجرات مدرسه فيضيه مشغول به تدريس ديدم، پرسيدم كيست؟ گفتند عالم ربانى آقاى حاج ميرزا جواد آقاى تبريزى است؛ خدمتش مشرف شدم تفقد زيادى كردند و فرمودندكى آمدى گويا مرا ديده و شناخته از قضيه آگاهند. پس ملازمتش را اختيار نمودم و چنان يافتم او را ديده بودم و مى‌خواستم.

تا شبى كه نزديك سحر در بين خواب و بيدارى ديدم درهاى آسمان به روى من گشوده و حجابها مرتفع گشته تا زير عرش عظيم الهى را مى‌بينم پس مرحوم استاد حاج ميرزا جواد آقا را ديدم كه ايستاده و دست به قنوت گرفته و مشغول تضرع و مناجات است به او مى‌نگريستم و تعجب از مقام او مى‌نمودم كه صداى كوبيدن در خانه را شنيده و متنبه گشته برخاستم در خانه رفتم، يكى از ملازمين ايشان را ديدم كه گفت بيا منزل آقا گفتم چه خبر است گفت سرت سلامت خدا صبرت دهد آقا از دنيا رفت.‎

- از مرحوم حجه الاسلام سید محمود یزدی که از نزدیکان مرحوم ملکی بودند نقل شده است که مرحوم ملکی شبها که برای تهجد و عبادت بر می خواستند، ضمن به جا آوردن آداب از خواب برخواستن مانند سجده و دعا، مدتی در رختخواب گریه می کردند، سپس به صحن منزل می آمدند و به اطراف آسمان نگاه می کردند و آیه «ان فی خلق السموات و الارض ...» را می خواندند
و سر به دیوار می گذاشتند و می گریستند.

آنگاه برای وضو کنار حوض می نشستند و باز می گریستند، وضو می ساختند و چون به مصلا کی رسید سخت منقلب می شد و بسیار می گریستند. در نمازها و قنوتها نیز بسیار می گریستند.
از این رو ایشان را یکی از «بکائین» به شمار آورده اند.

تاريخ حكما و عرفا (ص ۱۳۳، ط ۱) تأليف جناب آقاى صدوقى سها:
از بعضى از اهل سكول منقول است كه آقا ميرزا جواد آقا بعد از دو سال خدمت آقا (سركار آخوند مولى حسينقلى همدانى) عرض مى‌كند من در سير خود به جائى نرسيدم.
آقا در جواب از اسم و رسمش سؤال مى‌كند او تعجب كرده مى‌گويد: مرا نمى‌شناسيد؟ من جواد تبريزى ملكى هستم. ايشان مى‌گويند شما با فلان ملكى‌ها بستگى داريد؟ آقا ميرزا جواد آقا چون آنها را خوب و شايسته نمى‌دانسته از آنان انتقاد مى‌كند. آخوند ملا حسينقلى در جواب مى‌فرمايند: هروقت توانستى كفش آنها را كه بد مى‌دانى پيش پايشان جفت كنى من خود به سراغ تو خواهم آمد.

آقا ميرزا جواد آقا فردا كه به درس مى‌رود خود را حاضر مى‌كند كه در محلى پائين‌تر از بقيه شاگردان بنشيند تا رفته‌رفته طلبه‌هايى كه از آن فاميل در نجف بودند و ايشان آنها را خوب نمى‌دانسته مورد محبت خود قرار مى‌دهد تا جايى كه كفششان را پيش پاى آنها جفت مى‌كند. چون اين خبر به آن طايفه كه در تبريز ساكن هستند مى‌رسد رفع كدورت فاميلى مى‌شود. بعدا آخوند او را ملاقات مى‌كند و مى‌فرمايد:

دستور تازه‌اى نيست، تو بايد حالت اصلاح شود تا از همين دستورات شرعى‌ بهره‌مند شوى. ضمنا يادآورى مى‌كند كه كتاب مفتاح الفلاح شيخ بهائى براى عمل كردن خوب است.
راقم گويد: آنكه از جناب آخوند نقل شده است كه مفتاح الفلاح شيخ بهائى براى عمل كردن خوب است، اين كمترين در بعضى از مقالاتش گفته است:
اميد آنكه در حوزه‌هاى علميه، صحف ادعيه و اذكار كه از ائمه اطهار ما صادر شده است و بيانگر مقامات و مدارج و معارج انسان است از متون كتب درسى قرار گيرند، و در محضر كسانى كه زبان فهم و اهل دعا و سير و سلوكند و راه‌يافته‌اند و راه نمايند، درس خوانده شوند. مثلا به ترتيب اول مفتاح الفلاح شيخ بهائى، و پس از آن عدة الداعي ابن فهد، و بعد از آن قوت القلوب ابو طالب مكى، و سپس اقبال سيد بن طاوس؛ و در آخر انجيل اهل بيت و زبور آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم صحيفه سجاديه، در عداد كتب درسى درآيند كه نقش خوبى در احياى معارف اصيل اسلامى است.‎

استادان:
آخوند ملا حسینقلی همدانی، میرزا حسین نوری، آقا رضا همدانی، آخوند خراسانی

شاگردان:
حسین فاطمی قمی، آخوند ملا علی همدانی، سید جعفر حسینی شاهرودی، میرزا خلیل کمره‌ای
بر خلاف اینکه مشهور است سید روح‌الله خمینی هم شاگرد وی بوده، او به جز دو جلسه از درس ملکی تبریزی استفاده نکرده‌است. سید روح‌الله خمینی به وی ارادت خاص داشته و علاقه‌مندان به تهذیب و وارستگی را به مطالعه کتابهای او راهنمایی می‌کرده‌است از جمله در کتاب «چهل حدیث» خود، مطالعه «رساله لقاءالله» ملکی تبریزی را توصیه می‌کند.

اقوام:
ملک التجار تبریزی، علی اصغر ملکی تبریزی، حبیب‌الله ملکی تبریزی

تالیفات:
اسرار الصلواة
المراقبات فی اعمال السنه
رساله لقاءالله
کتابی در فقه
رساله‌ای در حج
حاشیه فارسی بر غایة القصوی

درگذشت:
میرزا جواد ملکی تبریزی روز یازدهم ذیحجه سال ۱۳۴۳ هجری قمری (۱۱ تیر ۱۳۰۴ شمسی) درگذشت. آرامگاهشان در قبرستان شیخان شهر قم قرار دارد.

تصوير

تصوير

آدرس: خیابان ارم – ضلع شرقی حرم مطهر

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4130511/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on شنبه فبريه 01, 2020 7:51 am, ويرايش شده در 8.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد جناب حاج میرزا علی آقا شیرازی

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 1:38 pm

33- مرقد جناب حاج میرزا علی آقا شیرازی

تصوير

توضیحات:
میرزا علی آقا شیرازی از علمای اصفهان و شیعه، فقیه، عارف و مدرس نهج البلاغه و قانون بوعلی سینا بود.
میرزا علی آقا از همان دوران کودکی به فراگیری قرآن مشغول شد و گام‌های مقدماتی تحصیلات را تحت نظر والد خود به نحو استوارتری برداشت در ۱۳۱۶ قمری تحصیلاتش را در اصفهان ادامه داد و در تکوین حالات معنوی و تقویت بنیه علمی تحت تأثیر سید محمدباقر درچه‌ای قرار گرفت و مدتی در نجف دروس خود را تکمیل کرد و در سال ۱۳۲۳ق به اصفهان برگشت و تا آخر عمر در اصفهان اقامت داشت. در مدرسه صدر بازار قانون بوعلی سینا و نهج البلاغه را در حد بسیار عالی تدریس می‌کرد.

مرتضی مطهری وی را «نهج البلاغه مسلم» می‌دانست؛ و می‌گفت با آشنایی با او انقلاب بزرگی در من پدید آمد و عاشق کتاب نهج البلاغه شدم.مرتضی مطهری زمانی که به سبب گرمای هوا رهسپار اصفهان شده بود توانست از درس های میرزا علی آقا شیرازی استفاده کند.مطهری از وی به عنوان "عالم ربانی" یاد کرده است و همچنین تاثیر زیادی از وی گرفته است. از نظر مطهری، میرزا علی آقا به عنوان نهج البلاغه مجسم بوده است و مواعظ نهج البلاغه بسیار در رفتار وی تاثیر گذاشته بوده و هنگامی که مطالبی از نهج البلاغه نقل می کرده است اشک از دیدگانش جاری می شده است.

اساتید:
از محضر درس اساتید بزرگواری چون آخوند کاشی در حکمت صدرایی، جهانگیرخان قشقایی در حکمت صدرایی و شرح نهج البلاغه، سید محمد باقر درچه ایی در علوم شرعی و از
مهمترین تاثیر گذاران معنوی بر وی، آخوند خراسانی در علوم شرعی، سید محمد کاظم یزدی در علوم شرعی، آیت الله بروجردی در علوم شرعی، شیخ الشریعه اصفهانی در علوم
شرعی، سید حسن مدرس در علوم شرعی و نهج البلاغه بهره برده است.

تصوير

شاگردان:
مرتضی مطهری، سید جلال الدین همایی، سید اسماعیل هاشمی، آقا رحیم ارباب، حسین شفیعی

درگذشت:
ایشان در ۱۷ هفدهم دیماه سال ۱۳۳۴ هجری شمسی مطابق با ۲۴ جمادی الاول ۱۳۷۵ هجری قمری درگذشت و پیکرش را با احترام فراوان از اصفهان به قم انتقال داده و بنابر وصیتشان در قبرستان شیخان قم، ضلع جنوب شرقی دفن کردند.

آدرس: خیابان ارم – ضلع شرقی حرم مطهر

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4130511/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on شنبه فبريه 01, 2020 7:35 am, ويرايش شده در 2.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد جناب میرزا حسن لاهیجی گیلانی قمی

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 1:40 pm

34- مرقد جناب میرزا حسن لاهیجی گیلانی قمی (نوه ملاصدرا)

توضیحات:
يكي از عالمان و حكيمان متشرع عصر صفوی، ميرزا حسن لاهيجی گيلانی قمی فرزند ملا عبدالرزاق لاهيجی است.

پدر:
او خلف صالح حكيم عارف، متكلم محقق، مولی عبدالرزاق بن علی بن حسين لاهيجی مشهور به فياض است. عبدالرزاق يكی از فلاسفه بزرگ شيعه و از متكلمين سرشناس اماميه می باشد. زادگاه ایشان در لاهيجان از شهرهای گيلان بوده و اقامت و وفاتش در قم صورت گرفته است.

فياض از شاگردان مبرّزا حكيم مشهور صدر المتألهين ملا صدرای شيرازی و داماد آن جناب بوده است. او حكيمي متشرع و در فقه و اصول و فلسفه و كلام و عرفان، صاحب نظر بوده است. گوياترين شاهد اين مدعا، اشاراتی است كه خود آن بزرگوار در ديوان اشعارش به مناسبتی پيرامون تحصيلات خود می‏نمايد؛ بدين عبارت:

بسی دانش آموختم ز اوستاد
بسی نكته‏ ها را گرفتم به ياد
بسی بوده‏ ام با كتاب و دعا
بسی زهدور بودم و پارسا
بسی در بغل جزوه دان داشتم
اگر رندیی بد نهان داشتم
گهی در فروغ و گهی در اصول
شدم پنجه فرسای هر بُلفضول
چه شبها كه در حجره خوابم نبود
كه جا داشت نانم كه آبم نبود
زفقه و حديث و اصول و كلام
زتفسير و آداب و حكمت تمام
پی جمله یک عمر بشتافتم
زهر یک نصيب گران يافتم
گهی نيز در شعر پرداختم
زسحر بيان معجزی ساختم


تأليفات آن دانشمند گرانمايه پر از تحقيقات و ژرف نگريهای فلسفی و كلامی است كه اهم آنها عبارتند از:

شرح تجريد الاعتقاد خواجه نصير الدين طوسی، فياض دو شرح بر اين كتاب نگاشته، يكي مبسوط به نام «شوارق الالهام» و ديگري مختصر به نام «مشارق الالهام»، شرح اول در دو جلد به چاپ رسيده ولي نسخه‏اي از شرح دوم تاكنون شناسايي نشده است.

گوهر مرا، به فارسی، كه در آن یک دوره مسائل كلامی را بر مبنای مذهب شيعه اثنی عشريه، به صورت شيوا و روان و مختصر بيان كرده است. اين كتاب بارها به طبع رسيده و نسخ خطی آن فراوان است.

سرمايه ايمان، به فارسی، یک دوره كلام است ولي كوتاهتر از رساله سابق، اين كتاب نيز به چاپ رسيده است.

حاشيه بر حاشيه خفری بر شرح تجريد الاعتقاد فاضل قوشچی.

ديوان اشعار، او در اشعارش، «فياض» تخلص می كرد و دارای طبعی رسا و موزون بود و قصايد و غزلياتی به مناسبتهای مختلف سروده، ديوانش مكرر به طبع رسيده است.
فياض لاهيجی عاقبت در سال 1072 هجری قمری در شهر قم دار فانی را وداع كرده و در جوار بارگاه ملكوتی حضرت معصومه سلام الله علیها مدفون گرديد. او داماد بزرگ ملاصدرا بوده و سه فرزند داشته، بدين اسامی: ميرزا حسن، ملا محمد باقر كه در سال 1083در هند بوده و اطلاع ديگری از وی در دست نيست، ميرزا ابراهيم كه مؤلف كتاب القواعد الحكميه و الكلاميه است.

در بيست و سوم و بيست و چهارم تير ماه سال 1372 هجری شمسی، كنگره‏ای در بزرگداشت اين حكيم عالی مقام در زادگاه ایشان در لاهيجان برگزار شد.

مادر:
همان گونه كه ذكر گرديد، مادر ميرزا حسن، دختر ملاصدرای شيرازی است. اين زن فاضل و دانشمند، نامش «بدريه» بوده كه در 18ماه رمضان 1019چشم به جهان گشوده است.
وي ملقب به «ام كلثوم» بوده و از زنان عالم و فاضل عصر خود به شمار می رفت. تحصيلاتش را نزد پدرش انجام داده و در حدود سال 1034به ازدواج فياض لاهيجی درآمد ونزد ایشان به تكميل تحصيلات پرداخت و در اغلب علوم استاد شد.

می‏گويند كه وی با علما جلسات علمی برگزار و بافصاحت و بلاغت با آنها بحث می‏كرد. وفات وی در سال 1090 هجری قمری صورت گرفته است. او خواهر «صدريه» و «زبيده» است.
ميرزا حسن لاهيجی در نزد چنان پدری و چنين مادری پرورش يافت و مراتب رشد و كمال را پيمود.

تاريخ و محل تولد:
تاريخ دقيق تولد وی در دست نيست. شيخ آقا بزرگ تهرانی احتمال داده اند كه تولد وی در سال 1045صورت گرفته است. اما درباره محل تولد وی، چون پدرش عبدالرزاق ساكن قم بود و در همين شهر با دختر ملاصدرا ازدواج كرده، به گمان قريب به يقين، تولد ميرزا حسن در شهر قم اتفاق افتاده است. چنان كه صاحب رياض العلماء به اين مطلب اشاره كرده و تأكيد دارد.

تحصيلات و استادان:
ميرزا حسن، تحصيلات خود را نزد پدر آغاز و چندين سال از محضر وی استفاده كرد اما از ساير اساتيد وی در كتابهای تذكره و شرح، چيزی ذكر نشده و از آثار وی نيز مطلبی در اين زمينه به دست نمی‏ آيد. اما اينكه قزوينی در «تتميم امل الآمل» عنوان نموده كه ميرزا حسن هنگام فوت پدرش در سال 1072هجری قمری عاری از فضل و كمال بوده، و بعد از آن توسط شاگردان پدرش تربيت شدم. طلبی است كه چندان علمی و تحقيقی به نظر نمی‏رسد. زيرا چند اثر علمی و تحقيقی از ميرزا حسن در دست است كه قبل از فوت پدرش (سال 1072) تأليف نموده است. مانند مجمع البحرين و حاشيه وافی فيض كاشانی و ديگر آثار، كه در بخش آثار بدان ها اشاره خواهد شد.

البته اين را نيز نبايد ناديده گرفت كه ميرزا حسن لابد مدتهایی را بعد از پدر نزد شاگردان وی تلمّذ نموده و به ظن قوی نزد حكيم قاضی سعيد قمی و همچنين شوهر خاله خود، فيض كاشانی تحصيل نموده است. قزويني همچنين ذكر مي‏كند كه او مدتي براي تحصيل به عتبات عاليات (نجف اشرف و كربلا و سامرا) سفر نموده است. و در فقه و اصول در آن سرزمين نزد استادان عصر، شاگردی كرده است.

شاگردان:
ميرزا حسن لاهيجی پس از آنكه مدتی را در عتبات عاليات بسر برد و در نزد اساتيد بزرگ حوزه‏های علميه نجف و كربلا استفاده شايان نمود و به مراحل والایی از علم و حكمت دست يافت، آنگاه به شهر مقدس قم بازگشت و به مطالعه، تحقيق، تأليف و تصنيف كتب ارزشمند پرداخت و نيز با تكيه بر كرسی تدريس همانند پدر، در مدرسه معصوميه قم، شاگردان فاضلی را تربيت نمود. در اينجا تنها به ذكر چند تن از اين شاگردان كه در كتب تراجم نامی از آنها برده شد، بسنده می گردد:

1- مير عبدالرحمن فرزند سيد كمال الدين (نصر آبادی در كتاب خود وی را از شاگردان ميرزا حسن لاهيجی به شمار آورده و نوشته است كه وی از سادات نجيب قم است.)

2- مرتضی فرزند روح الامين حسينی (به احتمال قوی او از شاگردان ميرزا حسن لاهیجی است؛ چنان كه بر دو كتاب استادش به نامهای: مصابيح الهدی و مفاتيح المنی حاشيه زده است و اين حواشی در سال 1115نگاشته شده است.)

3- محمد فرزند صفي الدين سيد محمد حسينی (وی رساله «مجمع البحرين في تطبيق العالمين» ميرزا حسن لاهيجی را نسخه برداری كرده و در آخر محرم 1104 آن را به اتمام رسانده است و در نهايت از ميرزا حسن لاهيجی به عنوان استاد خويش نام برده و از وی تجليل نموده است.)

4- ميرزا محمد تقی شريف رضوی قمی (اين شخصيت، نوه پسری ملاصدرا، صاحب اسفار اربعه و پسر دائی ميرزا حسن لاهيجی است كه در شهر قم نزد پسر عمه خويش، علم حكمت و حديث آموخته است و از ميرزا حسن، اجازه نقل روايت نيز دارد.)

آثار علمی:
ميرزا حسن مانند پدر خود در كلام، فلسفه، حديث و فقه و عرفان صاحب نظر بوده و در هر كدام از اين علوم آثار گرانقدری از خود به يادگار گذاشته است. فهرست آثار لاهيجی به ترتيب موضوعی چنين است:

الف: كلام يا اصول دين لاهيجی در اين موضوع چند اثر قابل توجه دارد كه عبارتند از:

1- شمع يقين يا آينه دين: شامل اصول پنجگانه اعتقادی به صورت مفصل در پنج باب، كه باب امامت شرح و بسط بيشتری نسبت به ساير بابها دارد. اين اثر در سال 1303 هجری شمسی در تهران به چاپ رسيده و نسخ خطی آن فراوان است. اين اثر مهمترين اثر كلامی و اعتقادی لاهيجی به شمار می‏رود.

2- اصول دين يا اصول خمسه: اين كتاب در حقيقت تلخيصی از شمع يقين مؤلف است و لاهيجی در آن، اصول پنج گانه اعتقادی را توضيح داده است.

3- سرّ مخزون يا اثبات الرجعة: بحث مفصلی است پيرامون موضوع «رجعت» بر مبنای عقيده شيعه و با استناد به آيات و روايات آن را اثبات كرده است.

4- دُرّ مكنون يا جواب الاعتراض: لاهيجی در اين اثر، اعتراض اهل سنت را بر شيعيان، مبنی بر اينكه: چرا حضرت علی علیه السلام به جهت نداشتن انصار قيام نكرد لكن امام حسين علیه السلام با اينكه يار نداشت، قيام نمود؟ پاسخ داده است.

5- حاشيه بر شوارق الالهام پدرش: اين حواشی در هامش شوارق الالهام به چاپ رسيده است.

ب: فقه: لاهيجی در اين موضوع چند اثر نگاشته است. بدين اسامی:

6- رسالة الزكية الزكاتية: در بيان احكام زكات و مسايل آن.

7- هدية المسافر: در بيان احكام شخص مسافر از قبيل حكم سفر، نماز و روزه به صورت فتوایی و از اينجا معلوم می‏شود كه او قوه اجتهاد و استنباط احكام فقهی را داشته است.

8- رسالة في الغيبة: در موضوع غيبت و احكام و مسايل آن.

9- تزكية الصحبة يا تأليف المحبة: ترجمه ايست از كتاب «كشف الريبة في احكام الغيبة» شهيد ثانی با افزودگيهایی از خود لاهيجی.

ج: دعا. لاهيجی سه اثر در دعا از خود بر جای گذارده است. با این عنوان:

10- جمال الصالحين: در دعا و زيارت نظير زادالمعاد ملامحمد باقر مجلسی، شامل ديباچه‏ای و دوازده باب و هر باب در چند فصل، تماماً در صد و سی و دو فصل، لاهيجی اين اثر را در سال 1073 هجری قمری تأليف نموده و در ماده تاريخ تأليف آن، اين مصرع را سروده است:
جمال الصالحين مجموعه شد آداب ايمان را
اين اثر به طبع رسيده و نسخ خطي آن فراوان است.

11- شرح صحيفه سجاديه، شرح مفصلی است بر صحيفه سجاديه در سه جلد بزرگ،(13) كه جلد سوم آن در كتابخانه آستان قدس رضوی موجود است.

12- تحفة المسافر: گزيده ايست از جمال الصالحين كه در آن دعاهایی كه به سفر و مسافرت مربوط است، درج نموده است.

د: فلسفه. لاهيجی چند اثر مهم در فلسفه از خود بر جای نهاده، كه نمايانگر انديشه‏های فلسفی وی است.

13- زواهر الحكم: در بيان مسائل فلسفه به صورت استدلالی در یک مقدمه در سه مقصد و سه باب هر كدام در چند مطلب، اين رساله در ضمن منتخباتی از آثار حكمای ايران جلد سوم به چاپ رسيده است.

14- روايع الكلم و بدايع الحكم: در سه باب هر كدام در چند مقصد و هر مقصد در چند مشكوة. شاگرد لاهيجی، سيد مرتضی بن امير روح الامين حسينی مختاری، تعليقاتی بر اين اثر نگاشته است.

15- مصابيح الهدي و مفاتيح المني: مسائل فلسفه را در یک مقدمه و سه باب با عناوين «مصباح - مصباح» به صورت استدلالی بيان نموده است.

16- مصباح الدرايه: ميرزا حسن در كتاب مصابيح الهدی به اين كتاب حواله داده، لكن تاكنون نسخه‏ای از آن شناسایی نشده است.

17- مجمع البحرين: رساله كوتاهی است در بيان مسائل فلسفه به طرز بديع و با عناوين ظريف. تأليف آن در سال 1070به پايان رسيده است.

18- الشجرة المنهية: رساله كوتاهی است در اثبات واجب الوجود، سبک اين رساله شبيه مجمع البحرين و عناوين آن «حبة، فاكهة» است.

19- ابطال التناسخ بثلاثة براهين: رساله مختصری است كه مؤلف در آن با سه برهان، تناسخ را رد نموده است. شيخ آقا بزرگ گفته كه نسخه‏ای از اين رساله در ضمن كتابهای شيخ جعفر سلطان العلماء موجود است.

20- حقيقة النفس يا رساله در تجرد نفس ناطقه: در ردّ گفتار كسانی كه تجرد نفس انسان را نفی می کنند و ردّ ادله آنها و اثبات تجرد نفس.

ه: آشتی ميان فلسفه و كلام، ميرزا حسن در رفع اختلاف بين فلاسفه و متكلمين و ايجاد وحدت بين آنها، دو رساله در اين موضوع نگاشته است كه یکی به فارسی و ديگر به عربی با اين عناوين:

21- آينه حكمت: به فارسی، در سه باب هر یک در چند فصل، عنوان بابها چنين است:
اول: تعريف و حقيقت حكمت و بيان فضيلت آن، در سه فصل.
دوم: در ذكر مسائلی كه بر سر آنها نزاع كنند، در ده فصل.
سوم: در ذكر بعضی اخبار و ذكر اقوال و احوال جمعی از علماء كه صريح يا مشعر است به فضل و مدح حكمت و حكما، در دو فصل.

22- الفة الفرقة: به عربی در دوازده فصل كه به منزله ترجمه عربی آينه حكمت است.

ز: حديث.

23- حاشية الوافي: ميرزا حسن، كتاب وافی فيض كاشانی را استنساخ نموده و حاشيه هایی بر آن نگاشته است، نسخه آن كه از كتاب الصوم تا كفاره يمين بوده در كتابخانه حسينيه شوشتريهای نجف، موجود است.

24- فهرس ابواب قطعة من الوافي: فهرستی است كه لاهيجی بر ابواب كتاب وافی فيض كاشانی نگاشته است.

آثار منسوب:
علاوه بر اين آثار، رساله‏های ديگری در فهارس به نام ميرزا حسن لاهيجی معرفی شده كه كتاب مستقلی نيستند بلكه اغلب يا نام ديگري از همين رساله‏ها هستند يا قطعه‏ای از آنها می‏باشند. اين رساله‏ها عبارتند از:

25- تقيه: حزين لاهيجی در سوانح خود در ضمن تأليفات ميرزا حسن آن را نام برده ولی ما نسخه‏ای از آن را سراغ نداريم و گويا منظور وی همان كتاب «درّ مكنون» بوده كه در وجه تقيه حضرت علی علیه السلام نگاشته است.

26- الخوف و الرجاء: به همان رساله اصول دين است كه در فهرست دانشگاه با اين نام معرفی شده است.

27- ربط الحكمة بالتصوف: شيخ آقا بزرگ در الذريعه 242/10ذكر نموده، ولی به اعتقاد نگارنده نام ديگری از الفة الفرقة مؤلف است.

28- سؤالات يورد البطلان الحكمة و جوابات شافية اوردها اهل الحكمة: به فارسی، در فهرست دانشگاه (23) از آن ياد شده، ولی به نظر می رسد كه بخشی از كتاب آينه حكمت باشد.

29- قدم و حدوث عالم: در فهرست دانشكده الهيات (24) از آن ياد شده و شيخ آقا بزرگ نيز به نقل از آن در الذريعه (25)، آن را كتاب مستقلی برای ميرزا حسن معرفی كرده است، ولی اين بخش موجود در آن كتابخانه، فصل پنجم كتاب آينه حكمت است.

از نگاه بزرگان:
شخصيتهای برجسته تاريخ كه در كتابهای خود به شرح حال ميرزا حسن لاهيجی پرداخته‏اند، از وی تجليل و تكريم كرده‏اند. در اين بخش برای اين كه جايگاه والای اين عالم توانا در ميان علمای شيعه برای خوانندگان بيش از پيش روشن گردد، به ترجمه و تلخيص عبارتهای چند تن از اين شخصيتها مرور می‏شود:

محمد علی حزين فرزند ابوطالب ( 1180 - 1103ق) معروف به «حزين لاهيجی» كه از همشهريان ميرزا حسن لاهيجی و از شخصيتهای مشهور شعر و ادب به شمار می‏آيد، چنان كه در كودكی همراه پدر به شهر قم آمده و از نزدیک با ميرزا حسن لاهيجی ديدار كرده است. او در سفرنامه خود به اين خاطر اشاره داشته و از ميرزا حسن چنين توصيف می کند:

«يكي از افاضل و اعلامی كه در اين سفر با وی ديدار شد، فاضل محقق ميرزا حسن فرزند مرحوم مولانا عبدالرزاق لاهيجی بود و اين سعادت در حالی نصيب ما شد كه وی دوران سالخوردگی و اواخر عمر خويش را در شهر دارالمؤمنين قم پشت سر می‏گذاشت. او در علم و تقوا يكی از آيات بود. تأليفاتی دارد مانند: «شمع يقين» در عقايد، «جمال الصالحين» در اعمال و «رساله تقيه» و..»

مولی عبداللّه افندی كه از دانشمندان معاصر ميرزا حسن لاهيجی است، در كتاب ارزشمند خود از وی چنين ياد می کند:

«مولی حسن فرزند عبدالرزاق فرزند علی فرزند حسين كه اصلش لاهيجی است ولی در شهر قم تولد يافته و در اين شهر ساكن شده است، یکی از شخصيتهای فاضل، عالم، حكيم، و صوفی دوران معاصر می‏باشد. من در شهر قم از محضر پدرش تلمذ نموده‏ام.» سپس عبداللّه افندی به شمارش تأليفات وی پرداخته و تاريخ رحلت ميرزا حسن را بيان مي‏دارد.

عبدالخالق دماوندی فرزند محمود كه رساله موسوم به «آينه حكمت» ميرزا حسن لاهيجی را در سال 1070هجری قمری تحرير نموده است، در پايان علاوه بر توصيف كتاب كه آن را آيينه تمام نمای جهان هستی و حقيقت آن قلمداد نموده است، در توصيف مؤلف نيز چنين می نويسد:

«اين رساله به اشاره یک شخصيتی تأليف يافته است که قطب فلک سعادت، احاطه كننده اكوان فضايل و سير كننده در فضای لاهوتی است. او پناهگاه اهل دقت و تأمل، تكيه گاه اصحاب نقل و ارباب تعقل بوده و افضل اولين و آخرين در ميان حكمای اشراق می‏باشد»
اين عبارت با توجه به تاريخ نگارش آن كه در ايام كمتر از سی سالگی ميرزا حسن لاهيجی نوشته شده است، به خوبی از ميزان فضل و شهرت علمی وی حكايت می‏كند.

شيخ عبد النبی قزوينی از علماي برجسته قرن دوازدهم هجری در يكی از آثار خود از اين شخصيت به طور مفصل ياد می‏كند كه چكيده آن چنين است:
«ميرزا حسن فرزند مولانا عبدالرزاق لاهيجی یکی از عالمان كم نظير زمانها و نادر دهرهاست. شخصيت فاضلی كه از قدرت قلمش در ارائه مطالب محكم، همه به تعجب افتاده و تسليم او شده‏اند. او در اعماق اقيانوسهای علم و حكمت فرو رفته و از آنجا اشياء نافع به ارمغان آورده است وقتی برای تعليم معارف جلوس می‏كند، به خاطر طرح مسائل دقيق همه را نسبت به خود نرم و خاشع می سازد، كلام دقيق و ظريف وی را نمی‏فهمد مگر كسی كه خداوند او را از جهالت و گمراهی نجات داده باشد. او فروع احكام و حكمت را از اعماق اصول اسلامی در می‏آورد، همانند شيری كه از پستانها دوشيده می شود، اعتقاد من اين است كه وی از پدرش نيز افضل بود.»

ميرزا محمد حسن زنوری خوئی در اثر ارزشمند خود، از اين شخصيت بزرگ نام برده و ميرزا حسن لاهيجی را با عناوينی مانند عالم، فاضل، محقق، مدقق، عارف، حكيم و متبحر می‏ستايد.

ميرزا محمد علی مدرس تبريزی در كتاب خود، در ذيل شرح حال ملا عبدالرزاق لاهيجی چنين می نويسد:
«فياض پسری داشت ميرزا حسن نام، فاضلی بوده صالح كه در سال يكهزار و يكصد و بيست و يكم هجرت در قم وفات و قبرش در سمت شرقی قبرستان بزرگ قم نزدیک به شيخان می باشد و اين نگارنده در ماه رجب هزار و سيصد و پنجاه و دوم هجرت، موقع تشرف بدان بلده طيّبه به سر قبر شريفش رفتم و اخيراً در موقع تسطيع طرق و شوارع، ملحق به جاده شده است.»

مروری بر فضای حاكم:
دوران زندگی ميراز حسن لاهيجی ( 1121 – 1045هجری قمری) با حكومت سه تن از پادشاهان صفوی به نامهای: شاه عباس دوم (1077 - 1052) سليمان اول (1105 - 1077) و شاه سلطان حسين (1135 - 1105) مصادف شد. در اين ايام، كشور ايران آبستن رخدادهای زيادی بود ولی آنچه كه در شرح حال ميرزا حسن لاهيجی اهميت دارد، وجود روحانيونی است كه تحت عنوان «شيخ الاسلام» در حكومت صفوی حضور نافذ و چشمگير داشتند و اينها در حقيقت نقش به سزايی را در اجرای احكام و امور مذهبی در سطح كشور ايفا می‏كردند و به خاطر همين نفوذ و مقام علمی در ميان رجال سياسی و توده مردم، حكومت نيز در بسياری از موارد مجبور می‏شد از تصميمات آنان پيروی كرده و به توصيه‏های آنان توجه نمايد.

يكي از پرنفوذترين و مشهورترين آنها، مرحوم مولی محمد طاهر شيرازی قمی است. او چون مسلک ضد فلسفه و ضد عرفان داشت با علمای بزرگ و فيلسوفان عصر خود همچون: ملا محمد تقی مجلسی، ملا عبدالرزاق لاهيجی و ملا محسن فيض كاشانی به شدت درگير بود و رساله هایی را در نفی افكار و انديشه‏های عرفانی و فلسفی آنان نوشت. اما با توجه به موقعيت والایی كه اين سه شخصيت بزرگ نيز در ميان مردم داشتند، مخالفت وی نتوانست چندان مؤثر واقع شود.

پس از رحلت ملا محمد تقی مجلسی در سال 1070 و عبدالرزاق در سال 1072 عرصه بر فرزندان و در واقع پيروان فكری آن دو، حسابی تنگ گرديد چنان كه علامه محمد باقر مجلسی مجبور شد در ظاهر با ملا محمد طاهر قمی كنار بيايد و ارتباط پدرش را با عرفان و فلسفه تكذيب نمايد.
در اين ميان كه ميرزا حسن لاهيجی نيز جانشين افكار و انديشه‏های پدرش ملا عبدالرزاق به شمار می رفت، به خاطر مخالفتهای مستمر مخالفان حكمت، خود به خود در تنگنا قرار گرفت و در گوشه‏ای انزوا برگزيد.

او در زمان حيات پدر و با تكيه بر موقعيت اجتماعي وی چند رساله پيرامون فلسفه به رشته تأليف درآورد و كتابهایی مانند: مصباح الدرايه، مصابيح الهدي و روايع الكلم و زواهر الحكم را در همين باب نوشت و در دو كتاب ديگرش به نامهاي: آينه حكمت و الفة الفرقة هر چه در توان داشت تلاش كرد تا با منطق و اقامه استدلال و برهان به اشكالات مخالفين فلسفه و عرفان پاسخ گويد، اما پس از رحلت پدرش در اثر مخالفت شديد اين گروه، فرصت از دست وی خارج گشت و شرايط كاملاً دگرگون شد. از اين تاريخ ميرزا حسن لاهيجی از اهتمام به مسائل فلسفی دست برداشت و به سوی مسائل كلامی، اخلاقی، ادعيه و تأليف فقه روی آورد.

از برخی كتب تاريخی استفاده می‏شود كه گويا مخالفين وی، حكمم تكفير و اخراج او را از شهر قم صادر كردند و او نيز برای حفظ جان و دفاع از خويش با خود سلاح حمل می کرد؛ چنان كه به همين مناسبت اشاره كرده‏اند كه وی در كار تيراندازی و نشانه‏گيری هدف با تفنگ هم كمال شهرت و مهارت را داشت.

از بخشی نوشته‏های خود ميرزا حسن لاهيجی نيز چنين بر می‏آيد كه وی در اين دوران در تنگنای شديد قرار داشته و تهمت و افتراهای زيادی در حق وی شايع شده بود. او در آغاز كتاب «الفة الرفقة» چنين می نگارد:

«عجيب‏تر از همه، با اين كه من انزوا برگزيده‏ام و هيچ نام و نشانی در ميان مردم ندارم و از قدر و منزلت افتاده‏ام، باز یک عده صحبت از من می كنند و یک حرفهایی را به من استناد می‏دهند كه آن را با گوش خود از من نشنيده‏اند و یک چيزهایی را به من نسبت می‏دهند كه با چشمانشان نديده‏اند، هر طور كه دلشان می خواهد، مرا می‏خوانند و افتراهایی را به من می بندند كه هرگز من آن را به زبان نياوردم؛ پس ای خدایی كه پاک و منزه هستی! من در اين مصيبت به تو پناه می‏برم و در اين امر به تو توكل می‏كنم و تو را شاهد می‏گيرم كه تو در شهادت كفايت می‏كني و...»

ميراز حسن لاهيجی در فصل دوم از باب سوم از كتاب «آينه حكمت» خود به دفاع از حيثيت و حقانيت علمای فيلسوف و عارف، قد علم كرده و چنين می‏ نويسد:

«هر كس را اندک معرفت به احوال علما باشد، داند كه علمای اسلام هميشه در علم حكمت مختلف بوده‏اند و در هر زمانی جمعی كثير از علمای معروف كه شک و قدح در دانش و ايمام ايشان نيست و تشيع ايشان كمتر از شک در روشنی آفتاب و ماه نيست، اهل حكمت و معروف به آن بوده‏ اند، چون: خواجه نصيرالدين طوسی، علامه حلی، امير محمد باقر داماد و غير ايشان از علما «قدّس اللّه ارواحهم» كه تفصيل اسامی ايشان مؤدی به اطناب می‏شود.

اين جماعت و جماعت ديگر از متقدمين و متأخرين و معاصرين و متقاربين زمان ما كه همه معروف و مشهورند به فضل و ايمان و مدارست حكمت و رعايت آن، و از جمله علمای عظيم الشأن، سيد علی بن طاووس رحمه الله علیه در كتاب فرج المهموم كه در تحقيق علم نجوم نوشته، گفته كه: «ابرخس و بطلميوس و اكثر حكما انبيا بوده‏اند، اما چون نامهای ايشان به زبان يونانی بوده، بر مردم مشتبه گشته و ايشان را نشناخته‏اند. و شيخ بهاء الملة و الدين در كتاب «حدائق الصالحين» بعد از نقل اين كلام، گفته كه «كلام سيّد استبعادی ندارد چه هر كس تأمل و تعمق در اين علم شريف كند، توانست كه اصول مطالب آن، مستفاد از انبياء علیهم السلام است و حكم جزم به اين معنی كند به حيثيتی كه هيچ شک و ريب در آن نداشته باشد.»


مبارزه با ظلم و ظالم:
آزاد منشی و سلحشوری همواره سيره اختصاصی فقها و علمای بزرگ جهان تشيع در طول تاريخ بوده است. ميرزا حسن لاهيجی نيز از جمله آن دانشمندانی است كه از اين ويژگی افتخارآميز بی بهره نمانده است. او در مقابل عملكردهای خلاف و ظلم دست اندركاران حكومت صفوی هرگز سكوت روا نمی‏داشت و بلكه در فرصتهای مناسب به اقشا و اصلاح آنان می پرداخت. او در ضمن كتاب فقهی خود موسوم به «هدية المسافر» وقتی احكام مسافر را ذكر می‏كند، به گونه ظريف در لابلای بيان احكام به ظلم‏های جاری در جامعه آن دوران، اشاره كرده و چنين می نويسد:

«و ايضاً بايد دانست كه هر سفری كه مشتمل است بر ظلم و جور بر مسلمانان و گرفتن اموال ايشان (در مقابل) اعانت و مدد ايشان، همه داخل سفر باطل است و بسا باشد كه اين معنی متضمن گشتنها و نشستهای حرام باشد و گاه باشد كه اين جماعت گمان كنند كه حفظ اهل اسلام و سرحدها و دفع دشمنان از ايشان می كنند و از اين جهت سفرشان حق است و جواب اين شبهه اين است كه هر گاه دشمنی حركت كند يا بيم ضرری از ايشان باشد، نهايتش اين است كه به قدر آنچه در رفع آن دشمن و رفع ضرر، ضروری باشد از جماعت مسلمين به قدر نسبت احوال ايشان توان گرفت.

اما اين همه اموال زياد كه صرف زينتها و تجملات و تنعمات بلكه صرف فسق و معاصی می‏شود و به ضرب چوب و به انواع سياسات اكثر از فقرا و عجوزه و بيوه زنان و يتيمان و امثال ايشان می‏گيرند، معلوم است كه هيچكدام حق نيست و نسبت و دخلی در حفظ اسلام و مسلمين ندارد بلكه اكثر اينها بلكه همه اينها سبب خرابی بلاد و آبادانيها می‏شود و به اين سبب بسيار مسلمين مضطر به جلاء وطن و گدایی می‏شوند.

و همچنين نويسندگان كه اعانت اين كارها و ضبط دخل و خرج اين مالها می كنند و همچنين وزراء و كلانتران و داروغگان و عمله و اعوان ايشان همه از اين قبيل اند و همچنين ارباب مناصب شرعی و وقفی همه مثل ايشانند اگر چه گمان كنند كه تحصيل معيشت می ‏كنند چنانچه دانسته شد.

شعر و ادب لاهيجی:
ميرزا حسن لاهيجی همانند اكثر دانشمندان عصر صفوی، توجه ويژه‏ای به زبان فارسی و فارسی نويسی داشت؛ چنان كه اغلب آثار مكتوب اين عالم پرتلاش كه به اين زبان تأليف يافته است، نشانگر اين واقعيت می‏باشد. نوشته‏های فارسی اين شخصيت علمی بسيار روان و شيوا به رشته تحرير درآمده است. او در آثار فارسی خود سعی بيشتر داشت تا نوشته هايش برای همه مردم قابل فهم باشد، به همين سبب از معلق نويسی و آوردن اصلاحات و واژه‏های سنگين علمی و نامأنوس كه شيوه منشيان آن دوران بود، پرهيز داشت. اين موضوع مهم كه تا به حال كمتر هم مورد توجه محققان و پژوهشگران واقع شده، وی را از ساير انديشمندان اين عصر متمايز می‏سازد و نثر اين شخصيت بزرگ را در جايگاه والایی قرار می‏دهد.

ميرزا حسن همه آن موضوعاتی را كه با مردم ارتباط تنگاتنگ داشت مانند: فقه، اخلاق، عقايد، دعا و... به زبان فارسی نگاشته است و اين نشانه آن است كه اين شخصيت واقع نگر به هدايت و ارشاد مردم با زبان خودشان و به مشكلات اعتقادی و فقهی و... آنان توجه عميقی از خويش مبذول می داشت. البته تأليفات عربی اين عالم بزرگ كه برای خواص و در رشته‏های خاص به طور تخصصی نوشته شده، در عين سنگينی و استحكام مطالب و محتوای آن، از یک نوع روانی و ساده نويسی
شيوایی برخوردار است.

در مواردي از كتب و نسخ خطی، اشعاری با نام «حسن گيلانی» آمده است كه به احتمالی منظور همين دانشمند باشد. در اينجا به اين اشعار مرور می كنيم:

1- یکی از اين موارد، رباعی است كه در نسخه خطی شماره 12188 مجلس شورای اسلامی، درج شده است و به نام «حسن جيلانی» منسوب است:
ممكن بود كه هستی واجب فنا شود
وين ممتنع كه مهر تو از دل رها شود
در تنگنای عكس نقيض خيال تو
ترسم كه صورتم زهيولی جدا شود


2- در تذكره نصرآبادی، مؤلف كتاب، ضمن شرح حال «حسن گيلانی» اين اشعار را از وی چنين نقل كرده است:
نه در طلب سمور و نه اطلس باش
در ديده اعتبار خار و خس باش
خواهی كه سری برون كنی از منزل
چون جاده، تو پامال كس و ناكس باش
از كثرت داغ توام، افلاكم
وز زور لگد كوب حوادث، خاكم
باران نشاط اگر ببارد، سنگم
ور آتش غم شعله كشد، خاشاكم


اثر شناس بزرگ قرن، آقا بزرگ تهرانی در یک مورد از كتابش اين اشعار را به طور صريح به ميرزا حسن لاهيجی و در مورد ديگر به شخصيتی به نام «ميراز حسن گيلانی ديلمانی» نسبت داده است.

وفات:
وفات ميرزا حسن بنا به نقل افندی در رياض العلماء در سال 1121 هجری قمری در قم صورت گرفته است و اين قول بعد از افندی در كتب تراجم نقل گرديده و اختلافی در اين مورد يا قول ديگری نقل نشده است. بدين ترتيب او 49سال بعد از پدر خود ملا عبدالرزاق لاهيجی و 31سال بعد از مادرش زندگی نموده است.

اما پيرامون مدت عمر وی چيزی نقل نشده است و طبق احتمالی كه شيخ آقا بزرگ در تولد وی داده (يعني سال 1045) ميرزا حسن در هنگام مرگ قريب 76 سال داشته است. و نقل حزين لاهيجی كه در اواخر عمر، وی را در قم ملاقات نموده، عمر زياد وی را تأييد می كند. حزين می نويسد:

«و از افاضل و اعلام كه در آن سفر ملاقات شده، فاضل محقق ميرزا حسن خلف مرحوم عبدالرزاق لاهيجی است. در دارالمؤمنين قم كه موطنش بود، در سن كهولت و اواخر حيات، سعادت خدمت ايشان يافته‏ام.»

مدفن:
ميرزا حسن لاهيجی كه تقريباً تمام عمر خود را در شهر قم گذرانيده، وفاتش نيز در اين شهر اتفاق افتاد و در همين شهر مدفون گرديد. قبر وی در قبرستان بزرگ شیخان نزدیک حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها واقع بوده، كه در خيابان سازيهای جديد در كنار خيابان ارم در تقاطع اين خيابان با خيابان چهارمردان در ضلع جنوب شرقی واقع گرديده است.

و اخيراً توسط حضرت آيت اللّه سيد شهاب الدين مرعشی نجفی رحمه الله علیه قبر وی تعمير و سنگ قبری برايش تعبيه نموده‏اند. ولی متأسفانه در نوشته سنگ قبر دقت كافی نشده و اشتباهات فاحشی در آن روي داده است.

نوشته سنگ قبر وی چنين است:
هو الباقي. هذا مضجع العلامة الحكيم المتكلم المحدّث الفقيه الميرزا حسن الكاشفي ابن أسوة الحكماء المولي عبدالرزاق اللاهيجي صاحب الشوارق و أمّه بنت صدر المتألهين. توفّي سنة .1043
همانطور كه ملاحظه می‏شود دو اشتباه واضح در اين نوشته وجود دارد.

اوّل آنكه: لقب ميرزا حسن در هيچ كتابی كاشفی ذكر نشده است. و فقط در اينجا بدون هيچ دليلی بعد از اسم وی لقب كاشفی ذكر شده است.

دوم اينكه: تاريخ وفات ميرزا حسن سال 1121می‏باشد كه آن را افندی در رياض العلماء ذكر كرده است و متأسفانه در اينجا با 78 سال اختلاف می‏باشد. سال 1043 ذكر شده كه دو سال قبل از تولد وی می‏باشد. ان شاء الله كه در آينده قبر وی به نحو شايسته بازسازی و سنگ قبر ایشان نيز اصلاح گردد.

آثار:
آينه دين، اثبات الرجعة، جواب الاعتراض، حاشيه بر شوارق الالهام، رسالة الزكية الزكاتية، هدية المسافر، رسالة في الغيب، تأليف المحبة، جمال الصالحين، شرح صحيفه سجاديه، تحفة المسافر،
زواهر الحكم، روايع الكلم و بدايع الحكم، مصابيح الهدي و مفاتيح المني، مصباح الدرايه، مجمع البحرين، الشجرة المنهية، ابطال التناسخ بثلاثة براهين، رساله در تجرد نفس ناطقه، آينه حكمت،
الفة الفرقة، حاشية الوافي، فهرس ابواب قطعة من الوافي.

تصوير

تصوير

تصوير

تصوير

آدرس: خیابان ارم - تقريبا روبروی درب شرقی شيخان و سمت راست ورودی خيابان چهارمردان انقلاب در پياده رو روبروی ورودی پاساژ قبری سنگی به ارتفاع نیم متری هست

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... /fa&search
آخرين ويرايش توسط najm137 on شنبه فبريه 01, 2020 7:40 am, ويرايش شده در 6.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد جناب حکیم ملا محمد بن زنجانی هیدجی

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 1:42 pm

35- مرقد جناب حکیم ملا محمد بن زنجانی هیدجی

توضیحات:
محمد هیدجی از بزرگان فقه و از حکماء و مجتهدان نامدار ایران است. او در هیدج از توابع زنجان در سال ۱۲۷۰ هجری قمری به دنیا آمد. در سال ۱۳۹۶ کتابی به نام حکیمی از هیدج درباره زندگینامه ایشان توسط علی بابازاده اصل به چاپ رسید.

تحصیلات و اساتید:
حکیم هیدجی در حوزه هیدج و قزوین تحصیل کرد. او مدتی در مدرسه معصومیه درس خواند و بعد به قزوین و تهران رفت سپس برای ادامه تحصیلات به عتبات رفت و نزد میرزای شیرازی به کسب فیض پرداخت سپس به تهران بازگشت و تا آخر عمر در مدرسه منیریه تهران اقامت گزیده و تدریس می‌نمود. حکیم هیدجی جامع علوم معقول و معلوم بوده‌ است. او فقه و اصول را نزد مرحوم آشتیانی خوانده ‌است.

آثار:
از آثار او می‌توان به شرح منظومه سبزواری، رساله دخانیه، دانشنامه، کشکول هیدجی، دیوان فارسی و دیوان ترکی او اشاره نمود. دیوان ترکی وی مشهورتر است و بارها در تبریز و زنجان به چاپ رسیده‌است. در اشعار ترکی اش ابتدا مغنی تخلص می‌نمود و سپس تخلص خود را به هیدجی تغییر دارده است.

اکثر اشعارش در موضوعات عرفانی و اخلاقی و گاهی اجتماعی می‌باشند. احمد کسروی می‌گوید زمانی که در عدلیه زنجان بوده (احتمالاً در سال ۱۳۰۲)، اشعار ترکی وی در یادها و زبانها می‌بود، و آن‌ها را گرد آورده‌است.

ورود به عرفان:
علامه طهرانی درباره چگونگی ورود وی به عرفان در کتاب معادشناسی می‌نویسد: «می‌گویند مرحوم هیدجی منکر مرگ اختیاری بوده‌ است و خلع و لبس اختیاری را محال می‌دانسته، و این درجه و کمال را برای مردم ممتنع می‌پنداشته ‌است، و در بحث با شاگردان خود جدا انکار می‌نموده و رد می‌کرده‌است. یک شب در حجره خود بعد از به جا آوردن فریضه عشاء رو به قبله مشغول تعقیب بوده‌است که ناگهان پیرمردی دهاتی وارد شده، سلام کرد و عصایش را در گوشه‌ای نهاد و گفت: جناب آخوند! تو چکار داری به این کارها؟ هیدجی گفت: چه کارها؟ پیرمرد گفت: مرگ اختیاری و انکار آن؛ این حرفها به شما چه مربوط است؟ هیدجی گفت: این وظیفه ماست، بحث و نقد و تحلیل کار ماست. درس می‌دهیم، مطالعات داریم، روی این کارها زحمت کشیده‌ایم؛ سر خود نمی‌گوئیم! پیرمرد گفت: مرگ اختیاری را قبول نداری ؟! هیدجی گفت: نه. پیرمرد در مقابل دیدگان او پای خود را به قبله کشیده و به پشت خوابید و گفت: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّآ إِلَیْهِ رَ'جِعُونَ و از دنیا رحلت کرد، و گوئی هزار سال است که مرده ‌است. حکیم هیدجی مضطرب شد. خدایا این بلا بود که امشب بر ما وارد شد؟ حکومت ما را چه می‌کند؟ می‌گویند مردی را در حجره بردید، غریب بود و او را کشتید و سم دادید یا خفه کردید.

بی خودانه دویدم و طلاب را خبر کردم، آن‌ها به حجره آمدند و همه متحیر و از این حادثه نگران شدند. بالاخره بنا شد خادم مدرسه تابوتی بیاورد و شبانه او را به فضای شبستان مدرسه ببرند تا فردا برای تجهیزات او و استشهادات آماده شویم، که ناگاه پیرمرد از جا برخاست و نشست و گفت: بِسْمِ اللَهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ، و سپس رو به هیدجی کرده و لبخندی زد و گفت: حالا باور کردی؟ هیدجی گفت: آری باور کردم، به خدا باور کردم؛ اما تو امشب پدر مرا درآوردی، جان مرا گرفتی! پیرمرد گفت: آقاجان! تنها به درس خواندن نیست؛ عبادت نیمه شب هم لازم دارد، تعبد هم می‌خواهد، چه می‌خواهد، چه می‌خواهد فقط تنها بخوانید و بنویسید و بگوئید و بس، مطلب به این تمام می‌شود؟! از همان شب حکیم هیدجی رویه خود را تغییر می‌دهد، نیمی از ساعات خود را برای مطالعه کردن و نوشتن و تدریس کردن قرار می‌دهد و نیمی را برای تفکر و ذکر و عبادت خدای جل و عز.

شبها از بستر خواب پهلو تهی می‌کند و خلاصه امر به جائی می‌رسد که باید برسد. دلش به نور خدا منور و سِرّش از غیر او منزه، و در هر حال انس و الفت با خدای خود داشته ‌است؛ و از دیوان شعر فارسی و ترکی او می‌توان حالات او را دریافت. حاشیه‌ای بر شرح منظومه سبزواری دارد که بسیار مفید است.»

وفات:
وی در سال ۱۳۱۴ه‍.ش در مدرسه منیریه تهران وفات نمود و بنا به وصیتش جنازه اش به قم منتقل شده و پس از آنکه آیه الله شیخ عبدالکریم بر او نماز خواند، در سمت شمال شرقی بارگاه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها که در آن زمان قبرستان بابلان (شیخان) بود به خاک سپرده شد. قبرستان بابلان امروزه وجود ندارد ظاهراً قبر حکیم در یک مغازه نوار فروشی مذهبی باقی‌ مانده ‌است.

در آخر دیوان حکیم هیدجی که بیانگر حالات معنوی اوست وصیت‌نامه او آورده شده‌ است. او پس از حمد خداوند و شهادت و تقسیم اثاثیه و کتابهای خود چنین گفته:

«از رفقا تقاضا دارم وقتی من مُردم عمامه مرا روی عماری نگذارند، های و هوی لازم نیست، و برای مجلس ختم من موی دماغ کسی نشوند زیرا که عمر من در این جهان (مادی) ختم شده و عمل من خاتمه یافته ‌است. دوستان من خوش باشند زیرا من از زندان طبیعت (این جهان مادی) خلاص (می‌شوم) و به سوی مطلوب خود (خداوند) می‌روم و عمر جاودان می‌یابم. دوست داشتم پولی داشتم و به رفقا می‌دادم که در شب رحلت من مجلس سوری تهیه کرده و سروری فراهم آورند، زیرا که آن شب، شب وصال (و رسیدن) من (به خداوند) است.

هیدجی عارف هنگام شب وفات خود همه طلاب مدرسه منیریه، را جمع می‌کند و به آن‌ها نصیحت و اندرز می‌دهد و به اخلاق اسلامی دعوت می‌نماید. هیدجی نماز صبح خود را در اول فجر صادق می‌خواند و بعد از ساعتی در سال ۱۳۱۴ هجری شمسی در تهران در سن ۸۴ سالگی وفات می‌کند.

محل دفن:
مزار و مدفن حکیم هیدجی در شهر قم و در ابتدای خیابان چهارمردان و در کنار مزار ابن بابویه قمی و قاضی سعید قمی قرار دارد. قبلا این مکان قبرستان بوده اما در طرح توسعه و در خيابان سازيهای جديد در كنار خيابان ارم قرار دارد و قبرستان را تخریب کردند و الان در مغازه ایی قرار دارد در واقع از محل قبر ایشان به عنوان انبار مغازه استفاده می شود.

تصوير

آدرس: درسمت چپ ورودی خيابان چهار مردان (انقلاب) نرسيده به مدرسه گلپایگانی دو مقبره هست يكی كنار راست مسجد زين العابدين علیه السلام يكی هم سمت چپ چسبيده به مدرسه گلپایگانی

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 9375313/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on شنبه فبريه 01, 2020 7:50 am, ويرايش شده در 3.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد جناب قاضی محمد سعید بن محمد مفید قمی

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 1:44 pm

36- مرقد جناب قاضی محمد سعید بن محمد مفید قمی

توضیحات:
قاضى سعيد قمى، نام او محمد، فرزند محمد مفيد، مدعو به سعيد شريف قمى، معروف به قاضى سعيد، ملقب به حكيم كوچک، طبيب، عارف، فقيه، شاعر، محدث، اديب، آشنا به علوم رياضى و از علماى اماميه عصر صفوى در قرن يازدهم هجرى (صاحب تذكرة نصرآبادى، نام وى را محمدباقر ذكر كرده است).

محمد سعيد در دهم ذى‌القعده سال 1049هجری قمری در قم متولد شد. در نوجوانى علم طب را نزد پدرش فرا گرفت و در جوانى به اصفهان مهاجرت نمود. برادر بزرگتر وى، يعنى ميرزا محمد حسین صاحب تفسير كبيرى به زبان فارسى و از اطباى دربار شاه عباس دوم صفوى بود. محمد سعيد نيز در سن 28 سالگى به عنوان يكى از طبيبان مخصوص دربار برگزيده شد. پس از آن بود كه وى به قاضى سعيد معروف شد. ليكن شاه سليمان صفوى پس از جلوس، بر او غضبناک شده و وى را در قلعه الموت حبس نمود. اما بعدها مورد عفو قرار گرفت و به قم بازگشت و تا سال 1089 هجری قمری به عبادت و تدريس و نگارش مشغول بود. در اين سال دوباره به اصفهان رفت؛ و از طرف شاه سليمان به منصب قضاوت و شيخ‌ الاسلامى قم برگزيده شد.

وفات و مدفن:
در مورد تاريخ دقيق وفات وى اختلاف وجود دارد. برخى منابع سال 1100 هجری قمری و بعضى سال 1103 هجری قمری را به عنوان سال وفات وى ذكر نموده‌اند.

اساتيد و شاگردان:
در كتب تاريخى به شاگردان قاضى سعيد اشاره چندانى ‌نشده است. اما صاحب الذريعة، محمد بن حسن على كه احتمالا نوه عبدالله تسترى (م 1021 ق) بوده را نام برده است محمد كريم و مهدى نامى كه شرح توحيد را بر مصنف آن قرائت كرده نيز نامشان در كتب تاريخى به عنوان شاگردان وى ثبت شده است.

اساتيد:
حكمت را از مولى رجبعلى تبريزى (م 1080) در اصفهان و علوم دينى و عرفان را از ملا محسن فيض كاشانى (م 1091) فرا گرفت. اينكه آيا قاضى سعيد نزد ملا عبدالرزاق لاهيجى (م 1051) حكمة الاشراق را خوانده باشد، مورد اختلاف است.
افندى در رياض العلماء و به نقل از وى صاحب روضات الجنات و طرائق الحقائق، وى را شاگرد فياض به حساب آورده‌اند. هانرى كربن و استاد سيد جلال‌الدين آشتيانى، قاضى سعيد را متأثر از درس اشراق فياض دانسته‌اند.

اما از آثار قاضى سعيد به رغم تصريح بر شاگرديش در محضر رجبعلى و فيض تلمذ در محضر صاحب شوارق به دست نمى‌آيد، به علاوه ولادت قاضى تنها دو سال قبل از وفات فيض اتفاق افتاده، چگونه اين طفل دوساله به درک محضر استاد فياض، نائل آمده است؟
قاضى سعيد در فلسفه بيشتر از مولى رجبعلى متأثر است تا از فيض؛ مولى رجبعلى تبريزى متخلّص به واحد از شاگردان حكيم مير ابوالقاسم فندرسكى استرآبادى (م 1050) از حكماى نامدار عصر صفوى و مورد احترام سلاطين صفوى بوده است. وى از حكماى مشاء به حساب مى‌آيد. در محضر پرفيض او قاضى سعيد قمى، و برادرش حكيم محمد حسن قمى، مير قوام‌الدين حكيم، ملا عباس مولوى صاحب اصول الفوائد، ملا محمد تنكابنى، مير قوام‌الدين رازى و محمد رفيع پيرزاده تربيت شده‌اند. پيرزاده تقريرات استاد خود را به نام معارف الهيه ضبط كرده است. از ملا رجبعلى تبريزى رساله‌اى در اثبات واجب و كتابى به نام اصول آصفيه به جا مانده است. آثار رجبعلى و تقريرات شاگردانش از دروس وى، حاكى از احاطه وى بر آراى فلسفى است.

آثار:
از قاضى سعيد آثار فراوانى به جا مانده است. با توجه به اينكه ارباب تراجم شاگرد قابل ‌توجهى براى قاضى سعيد ذكر نكرده‌اند، ظاهرا بايد وى بيشتر به تأليف عنايت كرده باشد تا به تدريس. اكثر آثار وى در شرح احاديث است. همچنين همه آثار وى به استثناى كليد بهشت و اسرار الصنايع به زبان عربى نگاشته شده است. به فارسى و عربى شعر مى‌سروده و آثارش آكنده از آيات و روايات و كلمات عرفا، حكما، متكلمان، مفسران و محدثان است. به دست آوردن ترتيب زمانى آثار قاضى سعيد كمى دشوار است، چرا كه ظاهرا جمعى از اين آثار را در عرض هم مى‌نگاشته است.روح حاكم بر آثار او عرفانى و صوفى‌منشانه است، هر چند قالبى كه براى تأليف انتخاب كرده، غالبا قالب فلسفى است.

به نظر هانرى كربن: «قاضى سعيد از برجسته‌ترين نمايندگان عرفانى شيعى امامى است، او شيعى اشراقى بود و همه آثار او مى‌بايستى مدّتها پيش از اين منتشر مى‌شد.»
آثار قاضى سعيد را از حيث انتشار به چهار قسم مى‌توان تقسيم كرد:
1- آثارى كه با طبع حروفى منتشر شده است.
2- آنچه كه با چاپ سنگى طبع شده است.
3- آثارمخطوط.
4- آثار مفقود و نامشخّص.

اول:آثارى كه به طبع حروفى رسيده است:
1- كليد بهشت، تصحيح و تعليق سيد محمد مشكوة، تهران 1356 هجری قمری اين كتاب مختصر در مبدأ و معاد است و به زبان فارسى و نزدیک به فهم عامه، به دور از اصطلاحات و با رعايت جمع بين شريعت و فلسفه نگارش يافته است.
2- اسرار العبادات، تصحيح سيد محمدباقر سبزوارى، تهران 1356 .
3- تعليقات على اثولوجيا، با تصحيح و مقدمه سيد جلال‌الدين آشتيانى، تهران 1356.
4- اين تعليقات بر چهار ميمر(مقاله) اول از ده ميمراثولوجيا و ناظر به تعليقات شيخ الرئيس و متأثر از مبانى حكمت متعاليه است.به رغم مقدمه نافع مصحح، طبع تعليقات طبعى غير منقح از نسخه‌اى ناقص است و به تصحيحى مجدد نياز دارد.
5- شرح توحيد الصدوق، جلد اول، تصحيح و تعليق دكتر نجفقلى حبيبى، تهران 1373.
6- از قاضى سعيد دو نامه به استادش فيض كاشانى و پاسخى از فيض كاشانى منتشر شده است.قاضى سعيد در اين نامه‌ها از فيض تمناى هدايت به وادى عرفان و سلوک را كرده است.
7- مكاتبات فيض و قاضى سعيد قمى، به كوشش مدرس طباطبايى، تهران 1352.

دوم: آثارى كه با طبع حجرى منتشر شده است:
1- رسالة حقيقة الصلوة (مقالة التوحيد).اين رساله مختصر در سال 1084 در قم تأليف شده و در حاشيه شرح الهداية الاثيرية صدر المتألهين شيرازى به طبع رسيده است(تهران1313 ق).
2- چكيده رساله اين است كه حقيقت و روح صلوة، توحيد ذات و اسماء و صفات و افعال است و بس.
3- الاربعين فى شرح الاحاديث المشكله (تأليف بين سالهاى 1079 تا 1091) تصحيح عيسى على‌آبادى، با مقدمه سيد نصرالله تقوى، تهران 1315 هجری قمری اين كتاب مهمترين كتاب قاضى سعيد پس از شرح توحيد است. جميع نسخ به جا مانده از اين كتاب ناقص و شامل یک مقدمه و بيست و شش حديث است.

سوم: آثار مخطوط قاضى سعيد كه هنوز به زيور طبع آراسته نشده است:
1- الاربعينيات لكشف انوار القدسيات؛ مجموعه‌اى از ده يا يازده رساله كه قاضى سعيد قبلا آنها را مستقلا تصنيف كرد و سپس تصميم به الحاق آنها در مجموعه اربعينيات گرفت. اين مجموعه در رديف آخرين اثر قاضى محسوب مى‌شود. وى در نظر داشت در اين مجموعه چهل رساله جمع‌آورى كند كه عمرش كفاف نداد. رسائل اين مجموعه عبارتند از:
1- رساله روح الصلوة تفصيل رساله حقيقة الصلوة سابق الذكر.
2- رسالة اشارة و بشارة فى حقيقة الاختلاف الواقع فى القرآت السبع (1089 قم).
3- الفوائد الرضويه فى شرح حديث سؤال رأس الجالوت من الامام على بن موسى الرضا علیه السلام فى حقيقة الكفر و الايمان.
4- مرقاة الاسرار فى بيان ربط الحادث بالقديم و حدوث العالم (1084 قم).
5- النفحات الالهيه و الخواطر الالهاميه(1084 قم).
6- الانوار القدسيه فى تحقيق الهيولى و الصورة(1085 قم).
7- المقصود الاسنى فى تحقيق ماهية الحركة و وجودها (1088 قم).
8- الحديقة الوردية فى السوانح المعراجيه.
9- رسالة البرهان القاطع و النور الساطع.ترجمۀ رسالۀ استادش مولى رجبعلى تبريزى از فارسى به عربى.
10- الطلايع و البوارق فى تحقيق ان لكل حقيقة من الحقائق الامكانية صورة و ان احسنها الصورة الانسانية(البوارق الملكوتيه).اين رساله مفصل‌ترين رساله مجموعه اربعينات است.
11- شرح حديث الغمامة من اعجاز امیر المومنین علیه السلام (اصفهان 1099).
12- اسرار الصنايع فى فلسفة بعض العلوم، به فارسى(1080).
13- شرح حديث البساط.
14- شرح توحيد الصدوق، جلد دوم، از باب سوم، تفسير سوره توحيد تا باب 26 معنى الرضا و سخطه عز و جل.
15- شرح توحيد الصدوق، جلد سوم، كه بايد ظاهرا از باب 27 يعنى معنى قوله عز و جل و نفخت فيه من روحى آغاز شده باشد و در سال 1107 از آن فارغ شده است. اين اثر را آخرين اثر وى به حساب آورده‌اند.
16- بخشى از اشعار قاضى سعيد. افزون از دويست بيت در تذكره محمد نصير نصرت، بيست و هفت بيت در سفينه خوشگوى هندى، نه بيت در تذكره نصرآبادى، چند بيت در آتشكده آذر.

چهارم:آثار مفقود و غير مشخص:
1- حاشية شرح الاشارات.رياض العلماء، تصنيف چنين كتابى را به او نسبت مى‌دهد. تأليف چنين كتابى بعيد نيست، چه قاضى سعيد در آثار خود مكررا از اشارات شيخ و شرح محقق طوسى نقل قول كرده است.
2- شرح توحيد صدوق، جلد چهارم. شيخ آقا بزرگ، آن را در کرمانشاه ديده است و قراينى نيز بر وجود اين چهار جزء حكايت مى‌كند، اما مشخص نيست كه آيا قاضى سعيد توفيق اتمام شرح توحيد صدوق را يافته است يا نه.
3- ديوان اشعار فارسى و عربى.ميرزا صائب(م 1081) یک رباعى تقريظ بر ديوان قاضى نوشته بوده كه بيت آخرش اين است:
این نسخه هزار درد را درمانست
هر نسخه مناسب به دردی دارد
از ديوان قاضى سعيد فعلا اطلاعى در دست نيست و چنانكه گذشت نزدیک به سيصد بيت از اشعار او در تذكره‌هاى سابق الذكر نقل شده است.

تصوير

آدرس: درسمت چپ ورودی خيابان چهار مردان (انقلاب) نرسيده به مدرسه گلپایگانی دو مقبره هست يكی كنار راست مسجد زين العابدين علیه السلام يكی هم سمت چپ چسبيده به مدرسه گلپایگانی

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 9375313/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on شنبه فبريه 01, 2020 7:57 am, ويرايش شده در 2.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد جناب ابوالحسن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه قمی

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 1:47 pm

37- مرقد جناب ابوالحسن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه قمی

توضیحات:
عالم‌ فاضل‌ خبير ماهر آخوند ملاّ محمّد طاهر قمّي مولّف‌ كتاب‌ «أربعين‌» و كتاب‌ «حكمة‌ العَين‌» و غيره‌.
و مانند شيخ‌ معظّم‌ جليل‌ نبيه‌ عليّ بن‌ بابوَيه‌ قمّي‌ صَدوق‌ اوّل‌ والد بزرگوار رئيس‌ المحدّثين‌ شيخ‌ أبوجعفر محمّد كه‌ تعبير از او به‌ صدوق‌ مطلق‌ مي‌شود، و جلالت‌ و عظمت‌ شأن‌ اين‌ دو بزرگوار بر همه‌ معلوم‌ و ظاهر است‌.

و در «إحتجاج‌» طَبَرسي‌ مذكور است‌ كه‌ حضرت‌ عسكريّ عليه‌السّلام‌ نامه‌ نوشتند به‌ عليّ بن‌ بابوَيه‌؛ و در اوّل‌ آن‌ بعد از حمد و صلوة‌ چنين‌ مرقوم‌ است‌:
أَمَّا بَعْدُ! يَا شَيْخِي‌ وَ مُعْتَمَدِي‌ يَا أبَاالْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ الْقُمِّيَّ! وَفَّقَكَاللَهُ لِمَرْضَاتِهِ وَ جَعَلَ مِنْ صُلْبِكَ أَوْلَادًا صَالِحِينَ بِرَحْمَتِهِ - تا آخر توقيع‌ شريف‌ كه‌ از جمله‌ فقرات‌ آخرش‌ اينست‌:
يَا شَيْخِي‌! وَ أْمُرْ جَمِيعَ شِيعَتِي‌ بِالصَّبْرِ.

زهي‌ شرافت‌ علم‌ كه‌ صاحبش‌ را به‌ درجه‌ایی رساند كه‌ امام‌ عليه‌السّلام‌ به‌ او چنين‌ مخاطبه‌ فرمايد. قبر شريفش‌ در قبرستان‌ قم‌ معروف‌ است‌.

علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی‌ (درگذشت ۳۲۹ هجری قمری‌)، معروف به اِبْن بابَوَیه‌ْ، فقیه و محدث شیعه و مرجع دینی مردم قم و اطراف آن بوده است‌. وی پدر شیخ صدوق است و معمولاً از این پدر و پسر با عنوان صدوقین یاد می‌شود.

خاندان بابویه:
بابْوَیه یا بابُویه که نام جد بزرگ اوست، یک نام کهن ایرانی است که در روزگار پس از ظهور اسلام نیز افرادی به این نام موسوم بوده‌اند. ابن بابویه مؤسس خاندانی دانشور بوده است که افراد آن تا اواخر سده ( ۶ ق/۱۲ م) معروف بوده‌اند و منتجب الدین آخرین دانشمند این خاندان نیز همین کنیه و نام ابوالحسن علی بن بابویه را داشته است.
بحرانی شرح حال افراد این خاندان را در کتابی به نام فهرست آل بابویه و علماء البحرین گرد آورده است.

زندگی نامه:
از زندگی ابن بابویه جز مواردی معدود، اطلاعی در دست نیست‌. این موارد هم مربوط به نامه امام حسن عسکری علیه السلام خطاب به ابن بابویه‌، دیدار او با حسین بن منصور حلاج (مق ۳۰۹ق‌/ ۹۲۱م‌) و یادی از سفرهای او به بغداد است‌. نامه امام حسن عسکری علیه السلام به ابن بابویه، با توجه به تاریخ وفات امام علیه السلام‌، بر درازی عمر او دلالت دارد.
دیدار ابن بابویه با حلاج در قم بوده است. طبق این حکایت‌، حلاج خود را سفیر و خلیفه مهدی موعود و دارای کرامات می‌دانسته و در ملاقات با ابن بابویه مورد خشم وی قرار گرفته و از قم اخراج شده است‌.

سفرهای ابن بابویه:
در منابع تاریخی، سه سفر ابن بابویه به عراق ذکر شده است؛ نخستین سفر احتمالا اندکی پس از وفات محمد بن عثمان (د ۳۰۴ یا ۳۰۵ق‌/ ۹۱۶م‌) بوده است، سفر دوم در ۳۲۶ق‌/۹۳۸م که تلعکبری از او استماع حدیث کرده است، و آخرین سفر او به بغداد در ۳۲۸ق‌/۹۴۰م بوده که ابوالحسن عباس بن عمر کلوذانی معروف به ابن ابی مروان از او اجازه گرفته است‌.

وفات و مدفن:
بر اساس قول مشهور تاریخ‌نگاران، علی بن بابویه در سال ۳۲۹ هجری قمری در قم درگذشت. مزار او در کنار مزار پسرش حسین، در نزدیکی قبرستان شیخان قم است. نجاشی و چند تن دیگر، وفات او را در بغداد و در سال ۳۲۸ قمری دانسته‌اند.

جایگاه علمی و اجتماعی:
ابن ندیم می‌نویسد که علی بن حسین از فقیهان و ثقات شیعه بوده است‌. ابن بابویه علاوه بر داشتن مقام علمی‌، مردی بازرگان و صاحب مکنت نیز بوده و حجره و دفتر داشته است‌. فرزندش‌، معروف به شیخ صدوق از او به عنوان یکی از مشایخ روایات خویش یاد کرده است‌.
ابن بابویه فقیهی معتمد، جلیل‌، شیخ و پیشرو قمی‌های روزگار خویش بود. مقام او در فقه و حدیث چنان بلند بود که در مواردی که حدیث در دست نبود و یا اینکه در متن حدیث شبهه‌ای به نظر می‌رسید، علماء شیعه به فتاوی او در کتاب الشرایع (رساله‌) رجوع می‌کرده‌اند. یعنی فتاوی او را به منزلت متن روایت می‌دانستند و معتقد بودند وی علی‌القاعده‌، روایتی در اختیار داشته که مأخذ فتوایش بوده است‌.

نقل روایت:
ابن بابویه از گروهی چون عبدالله بن حسن مؤدب، علی بن موسی کمیدانی، سعد بن عبدالله، محمد بن یحیی‌، علی بن حکم روایت کرده است‌. فهرستی از نامهای مشایخ او در مدخل بحار الانوار آمده است‌.
در شمار کسانی که از او روایت کرده‌اند، علاوه بر دو فرزندش ابوجعفر محمد صدوق و ابوعبدالله حسین، از محمد بن احمد بن داوود و هارون بن موسی تلعکبری و سلامه بن محمد نیز نام برده‌اند.

تألیفات:
ابن بابویه دانشمندی پر تألیف بوده است‌. چنانکه ابن ندیم به خط شیخ صدوق دیده است که او ۱۰۰ تألیف پدر خویش را به شخصی اجازه داده بوده است‌.
نجاشی تألیفات او را چنین برشمرده است‌:
الوضوء، الصلوه ، الجنائز، الامامه و التبصره من الحیره، الاملاء، نوادر کتاب المنطق‌، الاخوان‌، النساء و الولدان‌، الشرایع که برای فرزندش فرستاده است‌، التفسیر، النکاح‌، مناسک الحج‌، قرب الاسناد، التسلیم‌، الطب‌، المواریث‌، المعراج‌، تردید در انتساب الامامه و التبصره من الحیره،
در انتساب الامامة و التبصرة من الحیرة به وی تردید کرده‌اند. آقا بزرگ تهرانی می‌نویسد که الامامه و التبصره ابن بابویه‌، غیر از کتابی است به همین نام که مجلسی در مجلدات ۱۶ و ۱۷ بحار الانوار از آن استفاده کرده‌، زیرا در آن روایاتی از راویان پس از او آمده است‌.
منزوی می‌نویسد که نسخه‌ای از این کتاب در اصفهان موجود است‌. تشابه مطالب رساله الشرایع با کتاب فقه الرضا.
به علت تشابه مطالب رساله الشرایع با کتاب فقه الرضا، برخی این دو را یکی دانسته‌اند و محدث نوری علت انتساب آن را به امام رضا علیه‌السلام تشابه نام مؤلف شرایع با نام آن امام یعنی ابوالحسن علی بن موسی‌ علیه السلام دانسته است‌.
نسخه‌ای از این کتاب در کاظمین در کتابخانه سید حسن صدر به خط محمد بن مطرف شاگرد محقق حلی موجود بوده است‌.
مقدس اردبیلی قرب الاسناد را به خط مؤلف داشته است.
نسخه‌های خطی از مناظره او با رکن‌الدوله و محاوره او با محمد بن مقاتل رازی موجود است. بحرانی نسخه‌ای از کتاب الکر و الفر منسوب به او را در اصفهان دیده‌ و افندی اصفهانی می‌نویسد که الکر و الفر همان رساله مناظره با محمد بن مقاتل رازی است و به نسخه‌ای از آن در کازرون اشاره می‌کند، اما خوانساری این انتساب را رد می‌کند و تصریح دارد که الکر و الفر از ابن ابی عقیل است‌.

فرزندان:
ابن بابویه ۳ پسر داشت‌:
محمد (صدوق‌) و حسین که از فقیهان برجسته بودند و حسن که مردی عابد و زاهد بود و با مردم ارتباط چندانی نداشت. ابوالحسن علی بن بابویه را نیز صدوق خوانده‌اند.

تصوير

آدرس: در سمت چپ ورودی خیابان چهار مردان (انقلاب) نرسیده به مدرسه گلپایگانی کنار مسجد زین العابدین علیه السلام

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 2144384/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on شنبه فبريه 01, 2020 8:01 am, ويرايش شده در 2.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد جناب علامه سید محمد علی موحد ابطحی موسوی قدس سره

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 1:50 pm

38- حسینیه و مقبره علامه سید محمد علی موحد ابطحی موسوی قدس سره

تصوير

توضیحات:
علامه سید محمد علی موحد ابطحی موسوی قدس سره ایشان از بزرگترین علماء و فقهای زمان خودشان بودند در علم رجال، علم حدیث، علم فقه و تفسیر قرآن صاحب نظر و شناخته شده در ایران و عراق و عربستان بودند و از بزرگترین مراجع تقلید ایرانی بودند. ایشان در سال ۱۳۰۹ شمسی در اصفهان متولد شدند و در ۲۹ شهریور ۱۳۸۱ در بیمارستانی در تهران وفات کردند. ایشان در زمان حیات شان با امام جماعت مسجد الحرام به نام «بن باز» مناظره ایی داشته اند.

تصوير

از سمت راست (علامه سید مرتضی موحد ابطحی قدس سره، علامه طباطبایی قدس سره، علامه سید محمد علی موحد ابطحی قدس سره)

خاندان گرامی شان:
پدر ایشان؛ علامه سید مرتضی موحد ابطحی موسوی قدس سره بودند که در اصفهان به تدریس دروس حوزوی، وعظ و خطابه و ارشاد، و طبابت طب سنتی می‌پرداختند و بیماری علامه محمدحسین طباطبایی را درمان کرده بودند. و آرامگاه ایشان در شهر اصفهان می‌باشد. مادر ایشان دختر مرحوم آیه الله سید محمد تقی موسوی اصفهانی نویسنده کتاب مشهور مکیال المکارم بودند.

برادران:بزرگوارشان:
علامه سید محمد باقر موحد ابطحی موسوی قدس سره، علامه سید علی موحد ابطحی موسوی، علامه سید محمدرضا موحد ابطحی موسوی، علامه سید حجت موحد ابطحی موسوی، علامه سید حسن موحد ابطحی موسوی (رحمه الله علیه)، علامه سید حسین موحد ابطحی موسوی.

تحصیل این بزرگوار:
ایشان در هشت سالگی به تحصیل علوم دینی روی آوردند و پس از فراگیری علوم مقدماتی، در پانزده سالگی به حوزه علمیه قم مهاجرت کردند. سپس در قم در درس‌های خارج شرکت نمودند. ایشان در سال ۱۳۳۳ و به توصیه آیت الله مرتضی حائری یزدی به نجف سفر نمودند و به شاگردی اساتید حوزه علمیه نجف و تدریس دروس خارج پرداختند. سیدموسی صدر که بعدها رهبر شیعیان لبنان شد مهم‌ترین هم‌مباحثه ایشان در سال‌های حضور در نجف بود. وی در سال ۱۳۵۳شمسی پس از بیست سال تحصیل و تدریس در نجف، به اصفهان بازگشت و در سال ۱۳۶۷ به قم سفر نمودند.

اساتید ایشان در اصفهان:
اساتید ایشان در اصفهان از سال 1355 تا 1364 هجری قمری عبارت بودند از: علامه سید مرتضی موحد ابطحی موسوی قدس سره، عباس ناصح، سید آقا جان، سید محمد طبیب زاده، شیخ محمود مفید، سید محمد باقر حسینی سدهی، شیخ هبه الله هرندی، سید عبد الحسین طیب، حاج آقا رحیم ارباب، میرزا رضا کلباسی، شیخ محمد باقر قزوینی، سید ابوالقاسم طبیب (طب)، حاج میرزا علی آقا شیرازی (طب).

اساتید ایشان در قم:
اساتید ایشان در قم از سال 1364 تا 1373 هجری قمری عبارت بودند از: سید حسین طباطبایی بروجردی، محمد حجت کوه کمری، سید محمد صادق روحانی، سید روح الله خمینی، سید احمد خوانساری، علامه محمد حسین طباطبایی، حاج میرزا رضی تبریزی، سید زین العابدین کاشانی، محقق داماد، سید محمد رضا گلپایگانی، شیخ مهدی مازندرانی، حاج میرزا علی آقا شیرازی، مهدی حائری یزدی، عبدالنبی عراقی.

علامه سید محمد علی موحد ابطحی موسوی قدس سره یکی از پنج نفری بودند که به ‌طور خصوصی و غیر رسمی به درس خارج فلسفه محمد حسین طباطبایی حاضر می‌شدند.

اساتید ایشان در نجف:
اساتید ایشان در نجف که از سال 1373 تا 1394 هجری قمری عبارت بودند از: سید محسن حکیم، سید عبدالهادی شیرازی، سید جمال الدین گلپایگانی، سید محمود شاهرودی، سید ابوالقاسم خوئی.

تصوير

در باب اجازات:
صدور اجازه: ایشان در دو صفحه به آیه الله سیدشهاب الدین مرعشی نجفی اجازه روایت داده است(کتاب المسلسلات).
دریافت اجازه: ایشان از علما و آیات عظام از جمله آیت الله بروجردی،آیت الله خمینی، آیت الله محقق داماد، آیت الله گلپایگانی، آیت الله خوانساری،آیت الله اراکی،آیت الله مرعشی نجفی، آیت الله حکیم، آیت الله شیرازی،آیت الله خوئی، آیت الله شیخ آقابزرگ تهرانی و برخی دیگراز علما،اجازه روایت یا اجازه اجتهاد داشتند.

مباحثی که این بزرگوار تدریس می نمودند:

خارج فقه: ایشان در مدرسه صدر در نجف اشرف، در مدرسه چهارباغ، در مدرسه صدر بازار اصفهان و مسجد ابوطالب در خیابان چهار مردان در قم به تدریس خارج فقه می‌پرداختند.

خارج اصول: ایشان در مدرسه صدر در نجف، در مدرسه چهارباغ، در مدرسه صدر بازار اصفهان و مسجد ابوطالب در خیابان چهارمردان قم به تدریس خارج اصول می‌پرداختند.

خارج رجال: ایشان در مدرسه صدر در نجف اشرف به تدریس قواعد علم رجال می‌پرداختند.

اخلاق: ایشان در مدرسه چهارباغ اصفهان (عصرها) و سپس مدرسه صدر بازار اصفهان (روزهای پنج شنبه) برای مدت چند سال به تدریس اخلاق می‌پرداختند.

اعتقادات: ایشان در دوران جکومت پهلوی و سال‌هایی پس از انقلاب، جمعه شبها در مسجد بقیه الله عجل الله تعالی فرجه الشریف در خیابان خواجو (اصفهان) به تدریس عقائد برای عموم می‌پرداختند.

تفسیر قرآن: ایشان روزهای جمعه هر هفته در اصفهان در خلال سال‌های جنگ ایران و عراق در منزل خود در خیابان هاتف به تفسیر قرآن برای طلاب، روحانیون، دانشگاهیان و… می‌پرداختند. این درس تفسیر معمولاً بیش از ۲ ساعت به طول می‌انجامید.
پس از بازگشت ایشان از نجف اشرف، سید حسین خادمی (که پدر ایشان سید جعفر خادم الشریعه با پدر امام موسی صدر عموزاده بودند) امامت نماز مدرسه صدر بازار (مرکز حوزه علمیه اصفهان) را به ایشان واگذار کردند و ایشان تا زمان هجرت به قم و سپس در ایامی که به اصفهان بازمی‌گشتند به اقامت نماز جماعت در آنجا می‌پرداختند.

این بزرگوار شاگردان بسیاری را هم تربیت نمودند که من جمله از شاگردان ایشان:
آیت الله محمد باقر حکیم، حجة الاسلام حسن نظام الدین، حجة الاسلام داوری، آیت الله مددی، آیت الله محمدی، شیخ نضار قطیفی، شیخ قاسم قطیفی، شیخ حسین احصاءی، حجة الاسلام جهرمی، شیخ الاسلامی، حجة الاسلام مهدی پور، سید محمد حسن موسوی آبادانی (محقق و نویسنده و از اساتید درس خارج حوزه)، حجة الاسلام مؤمنی حبادی، حجة الاسلام قائم فر، محقق کاشانی، رسولی، میردامادی، حجة الاسلام آل ایوب، حجة الاسلام بحرینی، هاشمی، امامی، حجة الاسلام نبوی، حجة الاسلام مهدی حائری قزوینی، حجة الاسلام سید علی موحد ابطحی،حجة الاسلام میرهندی ،حجة الاسلام سیدفضل الله موحد ابطحی، حجة الاسلام خبازیان ، درخشنده، حسین یوسفی، سید حجة موحد ابطحی، سید حسین موحد ابطحی، تربتی، صافی، امامی، آیت الله محزون، حجة الاسلام اشکوری، حجة الاسلام امیری لردگانی، حجة الاسلام یثربی، حجة الاسلام سلطانی، ویسی، حجة الاسلام سید احمد روضاتی، حجه الاسلام والمسلمین سيد احمد موحد ابطحی و...

آثار گرانقدرشان:
از ایشان یکصد و چهل و پنج عنوان کتاب در علوم تفسیر و فقه، اصول و رجال، حدیث، تاریخ، کلام و فلسفه و سایر مسائل اسلامی بر جای مانده و بنا به گفته فرزندان گرامی شان شماره دست‌نویس‌های ایشان به بیش از هفتصد عدد می‌رسد.

آثار منتشر شده این بزرگوار:
1- تهذیب المقال فی تنقیح کتاب الرجال: در ۵ جلد به چاپ رسیده و ۵ جلد آن هنوز چاپ نشده‌است، جلد اول و دوم آن در نجف اشرف و قبل از کتاب معجم رجال حدیث و تفصیل طبقات رواه نوشته سید ابوالقاسم خوئی در سال 1389 هجری قمری به چاپ رسیده است.
بنا بر اعتراف یکی از محققان، با نوشتن کتاب تهذیب المقال در تصحیح و شرح رجال نجاشی کاری بس عظیم و عدیم المثال عرضه شده‌است و بحث‌های جالب و ابتکاری فراوانی دارد و همه صفحات کتاب مشتمل بر تحقیقات ارزنده رجالی است که هیچ عالم رجالی خود را مستغنی از آن نخواهد یافت از منابع تاریخی و رجالی اهل سنت به خوبی و بطور گسترده استفاده شده‌است
2- رساله فی آل اعین
3- تاریخ آل زراره: درباره ابوغالب زراری و خاندان فقیه و محدث وی می‌باشد.
4- شرح وسائل الشیعه: که 2 جلد از آن پس از فوت ایشان به چاپ رسید.
5- مسائلی از فقه شیعه
6- بررسی و نقد و تحلیل پیش نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
این کتاب در ۱۳۵ صفحه در سال ۱۳۵۸ در اصفهان منتشر شد که با توجه به تاریخ انتشار این کتاب، اولین و جامعترین نقد و بررسی پیش‌نویس قانون اساسی ایران می‌باشد. مقدمه یازده صفحه‌ای آن شامل ۱۱ نکته مهم در هدف مردم از تشکیل دولت و نظام، دوام قانون و نظام، فرق قوانین تجربی و فطری، نحوه انتخاب نظام توسط مردم، نظام توحیدی و فطری، ویژگی‌های انقلاب ایران، مبنای قانون اساسی، افراد صلاحیتدار برای وضع قانون، معیار مردود شدن نظام و قانون، و سه ایراد مبنایی بر پیش‌نویس قانون اساسی می‌باشد.
متن کتاب تمامی اصول مندرج در پیش‌نویس قانون اساسی را با دلایل عقلی، روائی، قرآنی، فقهی و… تحلیل و نقد کرده، برخی از آن‌ها را صریحاً مخالف اسلام و قرآن و شرع دانسته، و برخی را نیازمند اصلاح دانسته، بعضی از آن‌ها را با یکدیگر متعارض و متنافی دانسته‌است. البته نویسنده برخی از اصول را قابل تفکیک، قابل ادغام یا قابل جایگزینی دانسته ‌است.
7- مناسک حج و عمره

تصوير

آثار منتشر نشده بسیاری هم از این بزرگوار بر جای مانده است که عبارتند از:
1- کتاب الغدیر: این کتاب توسط سید عبدالعزیز طباطبایی در کتاب خودش الغدیر فی التراث الاسلامی (دارالمورخ العربی، بیروت) معرفی شده‌است که در صفحات ۲۱۰ و ۲۱۱ به معرفی صد و بیست و پنجمین اثر نوشته شده درباره غدیر می‌پردازد و به معرفی این کتاب و نویسنده‌اش (در بخش قرن پانزدهم) می‌پردازد.
2- جامع الرواه: حاوی تمامی اسامی راویانی که نام آن‌ها در روایات و کتاب‌های گذشتگان از اصحاب ذکر شده‌است (نقل از مقدمه جلد اول تهذیب المقال).
۳- جامع الاخبار: حاوی تمام اخبار روایت شده از ائمه اطهار علیهم السلام در مدح راویان یا در ذم آن‌ها به ما رسیده ‌است (نقل از مقدمه جلد اول تهذیب المقال).
۴- الطیقات الرواه: حاوی طبقات راویان از اصحاب پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام می‌باشد. (نقل از مقدمه جلد اول تهذیب المقال).
۵- قواعدالرجال: ایشان در مقدمه ۱۴۸ صفحه‌ای از جلد اول تهذیب المقال، مکرر از کتاب دیگر خود به نام قواعد الرجال نام می‌برند یا به آن ارجاع می‌دهند. البته ایشان هنگامی که در نجف بودند، به تدریس قواعد الرجال در مدرسه صدر نجف پرداخته بودند.

در منبع بی نام این کتاب دو جلدی یاد شده‌ است. ایشان فائده سومی را از صفحات ۱۰۰ تا ۱۳۹ (مقدمه تهذیب المقال ج ۱) بیان می‌نمایند که عمدتاً از کتاب قواعد الرجال خود اقتباس کرده‌ است و این فائده سوم می‌تواند گویای این کتاب دو جلدی ارزشمند باشد که هنوز مخطوط باقی مانده‌است.
این فائده شامل سه مطلب می‌باشد:
الف) آنچه که به شناخت راویان مربوط می‌شود. این عنوان شامل عناوین فرعی زیر است:
۱) آنچه که مدح و ذم راویان به آن ثابت می‌شود، ۲) آنچه که در حجیت خبر اعتبار دارد یا ندارد، ۳) وجه حجیت گفتار اصحاب الرجال، ۴) اعتبار گفتار متاخرین از اهل الرجال، ۵) شیوه‌های نجاشی در جرح و تعدیل.
ب) توثیقات عامه. این عنوان شامل عناوین فرعی زیر است:
۱) کسی که روایت نمی‌کند مگر از ثقه، ۲) کسی که به روایتش سکون هست، ۳) کسی که چیزی بر او طعن نمی‌شود، ۴) کسی که بر جمیع روایاتش اعتماد می‌شود، ۵) کسی که از اجلّه روایت کرده یا اجلّه از او روایت کرده‌اند، ۶) مأمون در حدیث، ۷) کسی که در حدیث ثقه‌است، ۸) اصحاب اجماع، ۹) تصحیح الطرق، ۱۰) وکاله الائمه
ج) اشکال در امارات عامه برای وثاقت. این عنوان هم در چهار وجه ارائه شده‌ است.
6- وصیت‌نامه بخش‌هایی از وصیت‌نامه ایشان در اختیار عموم قرار گرفته‌است.

وصیت نامه:
دو مورد از وصیتهای ایشان که در دسترس برخی خواص قرار گرفته که بسیار ارزشمند و عبرت آموز است:
۱) قلمهایی را که اخیراً نگهداری می‌کنم، اینها قلم کار من و تألیف در معارف اسلام و نوشتن معارف قرآن کریم و تفسیر و علوم آن و در علوم حدیث و رجال حدیث و سایر فنون و در فقه آل محمد علیهم السلام به کار گرفته شده، این قلمها را بر روی سینه من در کفن بگذارید و دفن نمایید.
۲) دستمال سفیدی در لباسهای نمازم می‌باشد، با من دفن شود. چون که وقت گریه برای حضرت سیدالشهداء علیه السلام و اهل البیت علیهم السلام، با آن اشک چشم خود را پاک می‌نمودم.


درسها و عبرتها:
کسانی که با ایشان مصاحبت و همراهی داشتند می‌دانستند که ایشان به هیچ وجه تکلیف شرعی خود را به خاطر مصالح سیاسی معطل نمی‌گذارد. موارد زیر از مصادیق این روایت هستند که خود ایشان مکرراً به زبان می‌آوردند: «اذا رایتم العلماء علی ابواب الملوک فبئس العلماء و بئس الملوک و اذا رایتم الملوک علی ابواب العلماء فنعم العلماء و نعم الملوک»
حجج الاسلام احمد روضاتی،سید جواد ابطحی، و آیت الله سید فضل الله موحدابطحی درصبح آخرین روز حیات ایشان (روز تولد حضرت زینب سلام الله علیها) خدمت ایشان رسیدند و این جمله را از ایشان نقل کرده‌اند: «برای من طول عمر از خدا مسئلت نکنید. دعا کنید حقوق بازنشستگی از امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف نگیرم».

یادها و یادگاری ها:
حسینیه اصفهان: ایشان در هر شهری که بود چه برای سکونت و چه برای زیارت، به اقامه سوگواری برای معصومین علیهم السلام می‌پرداختند. منزل ایشان در اصفهان در طول سالها عده زیادی حاجت گرفته یا برای گرفتن حاجت به این مکان شریف مراجعه می‌نمایند. این مکان مقدس گواه تشرفات متعدد آن مرحوم و افرادی دیگر به محضر معصومین علیهم السلام بوده و ان شاء الله خواهد بود.
بزرگداشت حضرت ابوطالب: ایشان هر ساله مجلس سوگواری باشکوهی را در روز وفات حضرت ابوطالب علیه السلام (۲۶ رجب) انجام می‌دادند. در سالهایی که به سفر زیارت امام رضا علیه السلام نائل می‌گشتند، این مجلس را در منزل یکی از خیرین اصفهانی در مشهد مقدس (خیابان دانش شرقی) بر پا می‌نمود و اطعام همگانی نیز انجام می‌گرفت. روح بزگ شان شاد و راهشان پاینده باد.

تصوير

تصوير

تصوير

آدرس: خیابان چهار مردان (انقلاب) – کوی عشق علی - حسینیه و مقبره آیة الله محمد علی موحد ابطحی

مختصات:

34.639352,50.883860

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.63 ... 8079750/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on شنبه فبريه 01, 2020 8:08 am, ويرايش شده در 5.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام (مشهد مهدوی)

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 1:56 pm

39- مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام (مشهد مهدوی)

توضیحات:
مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام که با اراده و اشاره و نقشه حضرت مهدی منه السلام و به دست جناب یدالله رجبیان از خیران قم ساخته شده است
که حضرت آیت الله شیخ لطف الله صافی در کتاب پاسخ ده پرسش در صفحه 31 شرحش را اینگونه نوشته است:

در شب چهارشنبه بیست و دوم ماه مبارک رجب 1398 هجری قمری مطابق با هفتم تیرماه 1357 حکایت ذیل را شخصاً از صاحب حکایت، جناب آقای احمد عسکری کرمانشاهی
که از خیران می باشند و سال هاست در تهران ساکن هستند شنیدم. آقای عسکری نقل کرد: حدود هفده سال پیش (1340) روز پنج شنبه ای بود، مشغول تعقیب نماز صبح بودم،
که درب منزل را زدند. بیرون رفتم دیدم سه نفر جوان که هر سه مکانیک بودند، با ماشین آمده و گفتند: تقاضا داریم امروز که روز پنج شنبه است، با ما همراهی نمایید تا به مسجد جمکران
مشرّف شویم و دعا کنیم، زیرا حاجتی شرعی داریم. این جانب جلسه ای ترتیب داده بودم که جوان ها را در آن جمع می کردم و به ایشان قرآن یاد می دادم. این سه جوان از همان
جوان ها بودند. من از این پیشنهاد خجالت کشیدم، سرم را پایین انداختم و گفتم: من چه کاره ام که بیایم دعا کنم. اصرار کردند و من هم دیدم نباید خواهش آنها را رد کنم، موافقت کردم.
سوار شدیم و به سوی قم حرکت کردیم. در جاده تهران (نزدیک قم) ساختمان های فعلی نبود، فقط دست چپ جاده یک کاروان سرای خراب به نام قهوه خانه علی سیاه قرار داشت.
چند قدم بالاتر از همین جا که فعلاً حاج آقا رجبیان مسجدی به نام مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام بنا کرده است، ماشین خاموش شد. رفقا که هر سه مکانیک بودند، پیاده شدند
و کاپوت ماشین را بالا زدند و به تعمیر آن مشغول شدند. من از یک نفر آنها به نام علی آقا مقداری آب برای قضای حاجت و تطهیر گرفتم و به زمین های مسجد فعلی رفتم و دیدم سیدی بسیار زیبا
و سفید با ابروهای کشیده و دندان های سفید در حالی که خالی بر صورت مبارکشان بود، با لباس سفید، عبای نازک به نعلین زرد و عمامه سبز مثل عمامه خراسانی ها ایستاده و با نیزه ای
به اندازه هشت یا نه متر، زمین را خط کشی می کرد. گفتم: اوّل صبح آمده است اینجا، جلو جاده، دوست و دشمن می آیند رد می شوند، نیزه دستش گرفته است.

عرض کردم: عمو! زمان تانک و توپ و اتم است، نیزه را آورده ای چه کنی؟ برو درست را بخوان. رفتم برای قضای حاجت نشستم، صدا زدند: «آقای عسکری! آنجا نشین، آنجا را من خط کشیده ام
و مسجد است». من متوجّه نشدم از کجا من را می شناسند. مانند بچّه ای که از بزرگ تر اطاعت می کند، گفتم: چشم و بلند شدم. فرمود: «برو پشت آن بلندی». من رفتم آنجا. پیش خود گفتم: سر صبحت را با او باز کنم و بگویم. آقا جان، سید، فرزند پیغمبر ما! برو درست را بخوان و سه سؤال پیش خود مطرح کردم که از او بپرسم: یکی اینکه این مسجد را برای چه می سازی
یا ملائکه که دو فرسخ از قم بیرون آمده ای، زیر آفتاب نقشه می کشی، درس نخوانده معمار شده ای؟! دوم آنکه هنوز مسجد نشده، چرا در آن قضای حاجت نکنم؟ سوم اینکه در این مسجد
که می سازی جن نماز می خواند یا ملائکه؟ این پرسش ها را پیش خود مطرح کردم. آمدم جلو و سلام نمودم. بار اوّل، او ابتدا به من سلام کرد. نیزه را به زمین فرو برد و مرا به سینه گرفت.
دست هایش سفید و نرم بود. چون این فکر را هم کرده بودم که با او مزاح کنم. چنان که در تهران هر وقت سیدی شلوغ می کرد، می گفتم: مگر روز چهارشنبه است؟ می خواستم بگویم روز چهارشنبه نیست، پنج شنبه است، آمده ای میان آفتاب.

بدون اینکه عرض کنم، تبسّم کرد و فرمود: «پنجشنبه است، چهارشنبه نیست». سپس فرمود: «سه سؤالی که داری بپرس»! من متوجّه نشدم، قبل از آنکه سؤال کنم, از ما فی الضمیر من
اطلاع داد. گفتم: سید، درس را ول کرده ای، اوّل صبح آمده ای کنار جاده؟ نمی گویی این زمان تانک و توپ، دیگر نیزه به درد نمی خورد و دوست و دشمن می آیند رد می شوند؟ برو درست را بخوان. خندید. چشمش را به زمین انداخت و فرمود: «دارم نقشه مسجد می کشم». گفتم: بفرمایید ببینم اینجا که من می خواستم قضای حاجت کنم، هنوز که مسجد نشده است که شما دستور به نهی از نشستن کردی؟ فرمود: «یکی از عزیزان فاطمة زهرارسلام الله علیها در اینجا به زمین افتاده و شهید شده است. من خط کشیده ام، اینجا می شود محراب و اینجا که می بینی، قطرات خون ریخته، مؤمنین می ایستند. اینجا که می بینی مستراح می شود و اینجا دشمنان خدا و رسول صل الله علیه و آله به خاک افتاده اند».

همین طور که ایستاده بود، برگشت و مرا هم برگرداند و فرمود: «اینجا حسینیه می شود» و اشک از چشمانش جاری شد. من هم بی اختیار گریه کردم. فرمود: «پشت اینجا کتابخانه می شود.
تو کتاب هایش را می دهی؟» گفتم: پسر پیغمبر! به سه شرط، اوّل اینکه من زنده باشم، فرمود: «ان شاءالله». دوم اینکه اینجا مسجد شود. فرمود: «بارک الله». سوم اینکه به قدر استطاعت،
چشم ولو یک کتاب شده. برای اجرای امر تو پسر پیغمبر می آورم، ولی خواهش می کنم برو درست را بخوان. آقاجان! این هوا را از سرت دور کن. خندید و دو مرتبه مرا به سینه خود گرفت.
گفتم: آخر نفرمودید اینجا را چه کسی می سازد؟ فرمود: «یدالله فوق أیدیهم». گفتم: آقا جان من این قدر درس خوانده ام، دست خدا که بالای همه دست هاست. فرمود: «آخرکار می بینی، وقتی ساخته شد، به سازنده اش از قول من سلام برسان». بعد دو مرتبه دیگر هم مرا به سینه گرفت و فرمود: «خدا خیرت دهد». من آمدم رسیدم به جاده، دیدم ماشین تعمیر شده است. گفتم: چطور شد؟ گفتند: یک چوب کبریت گذاشتیم زیر این سیم، وقتی شما آمدی درست شد. گفتند: با چه زیر آفتاب حرف می زدی؟ گفتم: مگر سید به این بزرگی را با نیزه ده متری که دستش بود، ندیدید؟ من با او حرف می زدم. گفتند: کدام سید؟ خودم برگشتم، دیدم سید نیست.

زمین مثل کف دست بود، پستی و بلندی نداشت، ولی هیچ کس نبود. یک تکانی خوردم. آمدم توی ماشین نشستم و دیگر با آنها حرف نزدم. حرم مشرّف شدیم، نمی دانم چطور
نماز ظهر و عصر را خواندیم. بالاخره آمدیم جمکران، ناهار خوردیم و نماز خواندیم. گیج بودم. رفقا با من حرف می زدند، ولی من نمی توانستم جوابشان را بدهم. در مسجد جمکران یک پیرمرد
یک طرف من نشسته و یک جوان طرف دیگر و من هم وسط آنها ناله و گریه می کردم. نمازمسجد جمکران را خواندم. می خواستم بعد از نماز به سجده بروم صلوات را بخوانم، دیدم آقا سیدی که
بوی عطر می داد، آمد و فرمود: «آقای عسکری! سلام علیکم». نشست پهلوی من. تُن صدایش همان تُن صدای سیدی بود که صبح دیده بودم. به من نصیحتی فرمود. به سجده رفتم و ذکر صلوات
را گفتم. دلم پیش آقا بود. سرم به سجده بود، با خودم گفتم سر را بلند کنم و بپرسم شما اهل کجا هستید و مرا از کجا می شناسید؟ وقتی سر بلند کردم، دیدم آقا نیست. کنارم هنوز پیرمرد و جوان نشسته بودند. به پیرمرد گفتم: این آقا که با من حرف می زد، کجا رفت؟ او را ندیدی؟ گفت: نه. از جوان سؤال کردم. او هم گفت ندیدم. یک دفعه مثل اینکه زمین لرزه شد، تکان خوردم.
فهمیدم که حضرت مهدی منه السلام بوده است.

حالم به هم خورد. رفقا مرا بردند و آب به سر و رویم ریختند. گفتند: چه شده؟ نماز را خواندیم و به سرعت به سوی تهران برگشتیم. مرحوم حاج شیخ جواد خراسانی را در ورود به تهران ملاقات کردم. ماجرا را برای ایشان تعریف نمودم. ایشان خصوصیات آقا را از من پرسید. بعد گفت: خود حضرت مهدی منه السلام بوده اند، حالا صبر کن، اگر آنجا مسجد شد که درست است. مدّتی بعد، روزی پدر یکی از دوستان فوت کرده بود. به اتّفاق رفقای مسجدی، جنازه را به قم آوردیم. به همان محل که رسیدیم، دیدم دو پایه بالا رفته است خیلی بلند پرسیدم اینجا چیست؟ گفتند: این مسجدی است به نام امام حسن مجتبی علیه السلام و به اشتباه گفتند پسرهای حاج حسین آقا سوهانی آن را می سازند.

بالاخره وارد قم شدیم، جنازه را در باغ بهشت برده، دفن کردیم. من ناراحت بودم. سر از پا نمی شناختم. به رفقا گفتم: تا شما می روید ناهار بخورید، من می آیم. رفتم سوهان فروشی پسرهای حاج حسین آقا سوهانی. به پسر حاج حسین آقا گفتم: اینجا شما مسجد می سازید؟ گفت نه. گفتم: پس این مسجد را چه کسی می سازد؟ گفت حاج یدالله رجبیان. تا گفت یدالله، قلبم به طپش افتاد. گفت: آقا چه شد؟ صندلی گذاشت، نشستم. خیس عرق شدم. با خودم گفتم: یدالله فوق أیدیهم، فهمیدم حاج یدالله است. ایشان را هم تا آن موقع ندیده بودم و نمی شناختم. برگشتم به تهران و به مرحوم شیخ جواد گفتم. فرمود: برو سراغش که درست است. من بعد از آنکه چهارصد جلد کتاب خریداری کردم، رفتم قم، آدرس محلّ کار حاج یدالله را پیدا کردم.

رفتم کارخانه از نگهبان پرسیدم، گفت: حاجی رفت منزل. گفتم: استدعا می کنم، تلفن کنید و بگویید یک نفر از تهران آمده با شما کاردارد. تلفن کرد. حاجی گوشی را برداشت. من سلام کردم و گفتم از تهران آمده ام، چهارصد جلد کتاب وقف این مسجد کرده ام. کجا بیاورم؟ فرمود: شما از کجا این کار را کردید و چه آشنایی با ما دارید؟ گفتم: حاج آقا چهار صد جلد کتاب وقف کرده ام. گفت: باید بگویید مال چیست؟ گفتم: پشت تلفن نمی شود. گفت شب جمعه آینده منتظر هستم، کتاب ها را به منزل بیاورید. کتاب ها را در تهران بسته بندی کردم، روز پنج شنبه با ماشین یکی از دوستان به قم، منزل حاج آقا بردم. ایشان گفت: من این طور قبول نمی کنم، جریان را بگو. بالاخره جریان را گفتم و کتاب ها را تقدیم کردم. سپس با حاج یدالله مسجد رفتم، دو رکعت نماز خواندم
و گریه کردم. مسجد و حسینیه را طبق نقشه ای که حضرت کشیده بودند، به من نشان داده و گفت: خدا خیرت بدهد، تو به عهدت وفا کردی.

علاوه بر این، حکایت جالبی نیز آقای حاج یدالله رجبیان نقل کردند که آن را نیز مختصراً نقل می نماییم:

آقای رجبیان گفتند: شب های جمعه حسب المعمول حساب و مزد کارگرهای مسجد را مرتب می کردم و وجوهی را که باید پرداخت شود، تسویه می نمودم. شب جمعه ای، استاد اکبر، بنّای مسجد برای حساب و گرفتن مزد کارگرها آمده بود، گفت: امروز یک سید تشریف آوردند و این پنجاه تومان را برای مسجد دادند. من به آن سید عرض کردم بانی مسجد از کسی پول نمی گیرد.
با تندی به من فرمود: «می گویم بگیر، بانی این را می گیرد»، من پنجاه تومان را گرفتم، روی آن نوشته بود: «برای مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام».

دو سه روز بعد صبح زود، زنی مراجعه کرد. وضع تنگ دستی و حاجت خودش و دو طفل یتیمش را شرح داد. من دست در جیب هایم کردم، پولی همراه نداشتم. آن پنجاه تومان مسجد را به او دادم
و با خودم گفتم، بعد خودم جبران می کنم. زن پول را گرفت و رفت و با اینکه به او آدرس داده بودم، دیگر مراجعه نکرد. ولی من متوجّه شدم که نباید پول را می دادم و پشیمان شدم.
جمعه دیگر استاد اکبر برای حساب آمد. گفت این هفته من از شما تقاضایی دارم، اگر قول دهید استجابت کنید. گفتم: بگویید. گفت: در صورتی که قول بدهید قبول کنید، می گویم. گفتم، استاد اکبر! اگر بتوانم از عهده اش برآیم. گفت می توانی. گفتم، بگو. از من اصرار که بگو، از او اصرار که قول بده انجام دهی تا من بگویم. گفت: آن پنجاه تومان را که آقا برای مسجد دادند، به من بده.

گفتم استاد اکبر! داغ مرا تازه کردی. بعداً از دادن پنجاه تومان به آن زن پشیمان شدم و تا دو سال بعد هم هر اسکناس پنجاه تومانی به دستم می رسید، نگاه می کردم شاید همان اسکناس باشد که رویش نوشته شده بود. گفتم استاد اکبر! آن شب مختصر تعریف کردی، حالا خوب بگو پول را کی آورد؟ گفت: حدود سه و نیم بعد از ظهر، هوا خیلی گرم بود. در آن بحران گرما مشغول کار بودم، دو سه نفر کارگر هم داشتم. ناگاه دیدم یک آقایی از یکی از درهای مسجد وارد شد. با قیافه نورانی جذاب، باصلابت. آثار بزرگی و بزرگواری از او نمایان بود. وارد شدند، دست و دل من دیگر دنبال کار نمی رفت. می خواستم آقا را تماشا کنم. آقا آمدند اطراف شبستان قدم زدند، تشریف آوردند جلو تخته ای که من بالایش کار می کردم. دست کردند زیر عبا و پولی درآوردند، فرمودند: استاد این را بگیر، بده به بانی مسجد.

من عرض کردم: آقا، بانی مسجد از کسی پول نمی گیرند. آقا تقریباً تغییر کردند و فرمودند: به تو می گویم بگیر این را می گیرد. من فوراً با دست های گچ آلود پول را از آقا گرفتم. آقا بیرون تشریف بردند. من گفتم این آقا کجا بود؟ در آن هوای گرم، یکی از کارگرها را به نام مشهدی علی صدا زدم و گفتم برو دنبال این آقا ببین کجا می روند؟ با کی و با چه وسیله ای آمده اند. مشهدی علی رفت. چهار دقیقه، پنج دقیقه، ده دقیقه شد، مشهدی علی نیامد. حواسم خیلی پرت شده بود. مشهدی علی را صدا زدم، پشت دیوار ستون مسجد بود. گفتم چرا نمی آیی؟ گفت: ایستاده ام آقا را تماشا می کنم. وقتی آمد، گفت: آقا سرشان را زیر انداختند و رفتند. گفتم: با چه وسیله ای؟ ماشین بود؟ گفت: نه، آقا هیچ وسیله ای نداشتند، سر به زیر انداختند و تشریف بردند.

گفتم تو چرا ایستاده بودی؟ گفت: ایستاده بودم آقا را تماشا می کردم. آقای رجبیان گفت: این جریان پنجاه تومان بود، ولی باور کنید که پنجاه تومان اثر عظیمی روی کار مسجد گذاشت.
حضرت حجّت الاسلام محمّدعلی برهانی که از دوستان صمیمی مرحوم آقای عسکری هستند، چند نکته اضافه نمودند که آقای عسکری گفتند: این سه جوان مکانیک در رابطه با وضع اقتصادی و ازدواجشان سراغ من آمدند و به من گفتند با هم به مسجد جمکران برویم، شاید آقا نظر لطف نمایند. وقتی آقا را در بیابان دیدم، ضمن سخنانشان فرمودند: که به این جوان ها بگو کارشان اصلاح شد و من از خداوند خواستم این سه جوان به حاجتشان برسند. بعد از یک هفته که به تهران برگشتم، این حقیقت ظاهر شد. نکته دیگر اینکه آقا بعد از آنکه فرمودند اینجا حسینیه می شود، فرمودند: این طرف را هم آقای حاج ابوالقاسم خویی مؤسّسه می سازند، که همین اتّفاق هم افتاد.

انگیزه و چگونگی بنای مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام:

بنای مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام در ۱۷ ربیع الاول ۱۳۹۲ هجری قمری شروع و در سال ۱۴۰۶ هجری قمری به پایان رسید. درباره انگیزه ساختن این مسجد از مرحوم حاج یدالله رجبیان چنین نقل شده است:

در یکی از سفرهای حج در مدینه به قبرستان بقیع مشرف گشتم. از دیدن وضع نامناسب آنجا و غربت و مظلومیت ائمه بقیع علیه السلام به ویژه قبر حضرت حسن مجتبی علیه السلام
بسیار متأثر شدم و در همان حال با خدای خود عهد کردم وقتی به قم برگشتم مسجدی به نام امام حسن مجتبی علیه السلام بنا نمایم. پس از آمدن به قم به این عهد خود عمل کردم و طی مراسمی با حضور شخصیتهای مذهبی کلنگ بنای مسجد را حضرت آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری به زمین زدند.

نقل می کنند مرحوم حاج شیخ مرتضی حائری یک روز خطاب به مرحوم حاج یدالله رجبیان گفته بودند: جناب آقای رجبیان! برو خدا را شکر کن که اینجا به دست تو مسجد شد. اگر تو هم اینجا را نمی ساختی بالاخره یک روزی اینجا مسجد می شد. ولی تقدیرالهی و عنایت امام زمان منه السلام این بود که اینجا به وسیله شما تأسیس شود.

آيت الله ابوطالب تجليل تبريزی قبلا از آيت الله العظمى سيد محمد رضا گلپايگانى " دام عمره " شنيده بودند كه اعتبار انتساب اين مسجد به امام زمان منه السلام از مسجد جمكران بيشتر است.
صبيه محترم بانى مسجد حاج يد الله رجبيان كه عالمه فاضله و داراى مقام والائى در علوم شرعيه بالخصوص فقه واصول می باشد و مايه مباهات نسوان در عصر حاضر می باشد داستان بناى مسجد را براى حقير نقل كرد و سپس كتاب مذكور را براى اطلاع من از شروح جريان آن فرستادند.

مرحوم حاج یدالله رجبیان از تاجران مطرح فرش قم بودند و در سال 1364 وفات کردند و در درگاه ورودی قسمت مردانه مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام مسجدی که خود بنا نموده بودند
مدفون هستند.

تصوير

آدرس: در مسیر تهران ، قم - خيابان مطهری شمالی - مطهری شمالی 12 - نزدیک مدینه العلم آیت الله خویی

مختصات:

34.680062,50.874602

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.68 ... =bh&search
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 1:06 am, ويرايش شده در 2.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مشجد امام حسن عسگری علیه السلام

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 1:59 pm

40- مسجد امام حسن عسگری علیه السلام

توضیحات:
پس از این که اشعریان به قم آمدند، آتشکده قم را خراب و به جای آن مسجدی در این شهر ساختند که در واقع این نخستین مسجدی بود که در شهر بنا شد.
این مسجد مبارک به دستور حضرت امام حسن عسگری علیه السلام و توسّط وکیل خاصّ ایشان، جناب احمد بن اسحاق اشعری قمی و از محلّ سهم امام علیه السلام در قرن سوم هجری احداث شده است.
بنای کنونی مسجد امام حسن مشتمل بر جلوخان، سردر ورودی، صحن، ایوان جنوبی، شبستان، زیرزمین و چهار شبستان در اضلاع مختلف صحن است.

تصوير

آدرس: خيابان طالقانی - بعد از چهار راه بازار - مسجد امام حسن عسگری علیه السلام

مختصات:

٣٤,٦٤٤٣٦٥,٥٠.٨٨٤٦٠٦

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 8642875/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 5:34 am, ويرايش شده در 2.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

قبرستان علی بن جعفر

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 2:05 pm

41- قبرستان علی بن جعفر

توضیحات:
در این قبرستان هم علاوه بر وجود امامزادگان علی بن جعفر علیه السلام و محمد بن اسحاق بن موسی کاظم علیه السلام قبور بزرگانی چون
آیت الله انصاری همدانی و شیخ عبدالقدوس کرمانشاهی در این قبرستان وجود دارد.

آدرس: تقریبا انتهای خیابان چهار مردان (انقلاب) – میدان امام حسین علیه السلام – قبرستان علی بن جعفر علیه السلام

مختصات:

34.631698,50.892169

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.63 ... 3539339/fa
در کل 1 بار ویرایش شده. اخرین ویرایش توسط najm137 در جمعه ژانويه 31, 2020 6:02 am .
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

امامزادگاه علی بن جعفر و محمد بن اسحاق علیهم السلام

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 2:08 pm

42- امامزاده علی بن جعفر علیه السلام و امامزاده محمد بن اسحاق بن موسی کاظم علیه السلام

توضیحات:
امامزاده علی بن جعفر علیه السلام:
نسب شریف امامزاده علی بن جعفر که با چهار واسطه به امام جعفر صادق علیه السلام منتهی می‌شودکه از قرار ذیل است:
سیّد علی بن أبی محمّد الحسن الاکبر بن عیسی الرومی الأکبر بن محمّد الأکبر بن علی العریضی بن الامام جعفر الصادق علیه السلام.

ایشان سیّدی جلیل القدر، عظیم الشان و بسیار بزرگوار بود. قدیمی‌ترین سندی که از هجرت او به قم خبر می‌دهد، حسن بن محمّد بن حسن قمّی، مؤلّف تاریخ قم است که می‌نویسد: «حسن بن عیسی بن محمّد بن علی العریضی از مدینه به قم آمد و فرزندش علی بن حسن با وی همراه بود و از علی مذکور در قم ابوالفضل حسین، و ابوالحسن عیسی و ابوجعفر محمد و ابوالقاسم حمزه و ابوعلی احمد متولّد گشته‌اند.»

از ابوالفضل حسین بن علی، روایت شده که جدّش حسن بن عیسی، به همراه موسی مبرقع علیه السلام فرزند بزرگوار امام جواد علیه السلام به قم آمد. بنابراین معلوم می‌گردد که مهاجرت این خاندان در ثلث آخر قرن سوّم هجری بوده است.

فرزندان و نوادگان امامزاده سیّد علی از بزرگان سادات قم بوده و منصب نقابت علویان در قم و آبه را داشته‌اند و به زهد و تقوی آراسته بودند. برخی از این خانواده به فارس و اصفهان مهاجرت نمودند و منشا آثار و برکاتی برای اهالی آن دیار شدند.

آنچه که امروزه بین عوام شهرت دارد که مزار گلزار شهداء متعلّق به علی بن جعفر الصادق علیه السلام است، خالی از حقیقت بوده و مدارک زیادی این مهم را تایید می‌کند. بنای بقعه درب بهشت از عطاء الملک حسینی است که در سال ۷۰۷ هـجری قمری ساخته و تزیینات گچبری و کاشیکاری آن مدّت سی و چند سال به طول کشیده است.

امامزاده مجمد بن اسحاق بن موسی کاظم علیه السلام:
نسب شریف امامزاده محمّد مدفون در کنار علی بن جعفر با پنج واسطه به امام موسی کاظم علیه السلام منتهی می‌شود که از قرار ذیل است:
سیّد ابوجعفر محمّد الفقیه بن أبی احمد موسی بن أبی عبدالله اسحاق بن أبی المحسن ابراهیم العسکری بن موسی أبی سبحة بن ابراهیم المرتضی بن الامام موسی الکاظم علیه السلام.

وی سیّدی جلیل القدر، عظیم الشأن و بزرگوار بود. از او به عنوان سیّد محمّد فقیه یاد می‌شود. او پسر عموی شاهزاده حمزه مدفون در میدان کهنه، خیابان آذر است.
جدّش سیّد ابوعبدالله اسحاق، نخستین کس از این خاندان است که به قم مهاجرت نموده و در آوه وفات یافته و اینک آرامگاه او در آوه زیارتگاه دوستداران اهل بیت علیهم السلام است.

مؤلف تاریخ قدیم قم درباره مهاجرت جدّ امامزاده حمزه می‌نویسد: ابوعبدالله اسحاق به قم آمد و قصد داشت که به خراسان و طبرستان رود، اما علی بن عبدالله جبله اشعری و دیگر بزرگان عرب قم از او خواهش کردند که در این شهر اقامت کند و او را بسیار اکرام و احترام کردند و به او عطا و بخشش نمودند. او در این شهر ماند و ازدواج کرد و صاحب فرزندانی شد که سه پسر و یک دختر بودند. اکثر عموها و عموزادگان امامزاده سیّد حمزه، از بزرگان سادات موسوی قم و آبه و خورزن بودند و برخی از آنان منصب نقابت سادات علوی را عهده‌دار شدند. این خاندان به زهد و تقوی آراسته و قبور آنان از مشاهیر مزارات مناطق فوق الذکر است.

تصوير

تصوير

آدرس: میدان امام حسین علیه السلام – قبرستان علی بن جعفر علیه السلام

تصوير

مختصات:

34.631698,50.892169

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.63 ... 6551352/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 6:06 am, ويرايش شده در 4.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد مرحوم آیت الله انصاری همدانی

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 2:12 pm

43- مرقد آیت الله انصاری همدانی

توضیحات:
بجز دو امامزاده معروف از جمله قبور مدفون در قبرستان علی بن جعفر قبر مرحوم انصاری همدانی که در انتهای قبرستان مقابل حرم علی بن جعفر؛ كنار ديوار و نرده های كوچه مجاور قرار دارد که ایشان از اهل معرفت و استاد دوم مرحوم آيت الله نجابت بودند.

تصوير

تصوير

آدرس: تقریبا انتهای خیابان چهار مردان (انقلاب) – میدان امام حسین علیه السلام – قبرستان علی بن جعفر علیه السلام

مختصات:

34.631698,50.892169

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.63 ... 3539339/fa
در کل 1 بار ویرایش شده. اخرین ویرایش توسط najm137 در جمعه ژانويه 31, 2020 8:30 am .
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد جناب شیخ عبدالقدوس کرمانشاهی

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 2:13 pm

44- مرقد جناب عبدالقدوس کرمانشاهی

توضیحات:
و قبر مرحوم شیخ عبدالقدوس کرمانشاهی در قبرستان علی بن جعفر بعد از قبور شهداء تقريبا محاذی ورودی دیگر قبرستان و پشت بقعه علی بن جعفر قرار دارد.
ایشان از اهل عرفان می باشد.

آدرس: تقریبا انتهای خیابان چهار مردان (انقلاب) – میدان امام حسین علیه السلام – قبرستان علی بن جعفر علیه السلام

مختصات:

34.631698,50.892169

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.63 ... 3539339/fa
در کل 1 بار ویرایش شده. اخرین ویرایش توسط najm137 در جمعه ژانويه 31, 2020 8:26 am .
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

قبرستان پسر شاهچراغ

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 2:20 pm

45- قبرستان پسر شاهچراغ

توضیحات:
در قبرستان پسر شاهچراغ علاوه بر وجود مزار دو امامزاده شریف امامزاده ابراهیم بن شاهچراغ و احمد سلطان العلماء از نوادگان امام سجاد علیه السلام
قبر سید هاشم رضوی از شاگردان مرحوم قاضی هم در این مکان می باشد.

تصوير

آدرس: میدان امام حسین علیه السلام – روبروی قبرستان علی بن جعفر علیه السلام - قبرستان پسر شاهچراغ

مختصات:

34.631698,50.892169

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.63 ... 6551352/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 6:47 am, ويرايش شده در 2.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

امامزاده ابراهیم بن شاهچراغ و احمد بن سلطان العلماء

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 2:22 pm

46- امامزاده ابراهیم بن شاهچراغ و احمد سلطان العلماء از نوادگان امام سجاد علیه السلام

توضیحات:
امامزاده ابراهیم بن شاهچراغ علیه السلام:




امامزاده احمد سلطان العلماء از نوادگان امام سجاد علیه السلام:
نسب شریف امامزاده احمد مدفون در کنار امامزاده ابراهیم با شش واسطه به امام سجّاد علیه السلام منتهی می‌شود که از قرار ذیل است:
سیّد ابوالعبّاس احمد بن محمّد بن أبی الفضل الحسین بن الحسن بن الحسین بن الحسن الأفطس بن علی الأصغر بن الامام علی بن الحسین السجّاد علیه السلام.

در این بقعه ابتدا سیّد ابراهیم بن احمد بن موسی علیه السلام، پسر حضرت شاهچراغ مدفون است. این دیدگاه از سوی برخی از مورّخان تایید شده، هر چند مدارک متقنی که آن را تایید کند در دست نیست، زیرا؛ احمد بن موسی علیه السلام تنها صاحب دختر بوده و فرزند ذکور نداشته است.

شخصیّت دوّم خفته در این مزار، سیّد ابوالعباس احمد است که به تصریح حسن بن محمّد بن حسن قمّی، مؤلف تاریخ قدیم قم در این شهر متولّد شده و به حدّ رشد و کمال رسید و سرانجام وفات یافت و در این مکان دفن شد. او می‌نویسد: «از محمّد بن الحسین، ابوالعباس احمد به وجود آمد و او در مقبره‌ای که در درب علی بن الحسن العلوی العریضی است، به نزدیک «سعد نهر» مدفونست و این درب معروف است به بریهه دختر ابی علی الرضا(ع)».

او درباره پدر و جد امامزاده ابوالعباس محمّد می‌نویسد: ابوالفضل حسین بن حسن از حجاز به قم آمد، او برادر ابوالحسن علی بن العالم الرئیس الشجاع الفصیح الدینوری است که جدّ سادات اشرافست. ابوالفضل حسین به قم یک پسر آورد به نام محمد و ابوالفضل در قم وفات یافت او از فقهایی بوده است که از حسن بن علی الهادی علیه السلام روایت می‌کرده است.
محمّد بن حسین، پدر امامزاده ابوالعباس احمد، دارای کمال و ثروت و عقل بود. از سرمایه و املاکی که از پدر رسیده بود به ضعفا و مستمندان کمک می‌کرد تا اینکه به درود حیات گفت و در جوار حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به خاک سپرده شد.

تصوير

تصوير

تصوير

آدرس: میدان امام حسین علیه السلام – روبروی قبرستان علی بن جعفر علیه السلام - قبرستان پسر شاهچراغ

مختصات:

34.631698,50.892169

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.63 ... 6551352/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 6:54 am, ويرايش شده در 3.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد جناب سید هاشم رضوی

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 2:25 pm

47- مرقد جناب سید هاشم رضوی

توضیحات:
در قبرستان پسر شاهچراغ روبروی قبرستان علی بن جعفر قبر مرحوم سيد هاشم رضوی هندی از شاگردان مرحوم قاضی است‎.

تصوير

تصوير

آدرس: میدان امام حسین علیه السلام – روبروی قبرستان علی بن جعفر علیه السلام - قبرستان پسر شاهراغ

مختصات:

34.631698,50.892169

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.63 ... 6551352/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 8:17 am, ويرايش شده در 2.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

امامزاده موسی مبرقع علیه السلام

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 2:31 pm

48- امامزاده موسی مبرقع علیه السلام

توضیحات:
موسی مبرقع فرزند بلافصل امام جواد علیه السلام می باشد.
حضرت امامزاده ابواحمد موسی المبرقع ابن الامام محمد التقی الجواد علیه السلام ایشان سیّدی جلیل القدر و از روات محدثین شیعه بودند. و مکنّی به ابواحمد و ملقب به مبرقع بودند. بدان جهت او را مبرقع می‌خواندند که به خاطر زیبایی و درخشندگی صورت، برقع بر روی خود می‌افکند. از این رو به موسی مبرقع ملقب شد. وی جدّ سادات برقعی، رضایی، ابن الرضایی، تقوی، نقوی و رضوی است.
ابواحمد موسی مبرقع، در سال ۲۱۴ هـجری قمری دو سال بعد از میلاد علی بن محمد، امام هادی علیه السلام در مدینه متولد شد. پرهیزکاری، امانت و تقوای موسی مبرقع نزد پدر بزرگوارش، امری مسلّم بود تا به آن جا که حضرت امام جواد علیه السلام او را بعد از برادرش امام هادی علیه السلام متولی موقوفات و صدقات خود نمود، بی آنکه ناظری بر وی بگمارد.

اکثر تاریخ نویسان و محدثان و علمای انساب اتفاق دارند بر این که موسی مبرقع از کوفه به قم هجرت نموده و در همین شهر رحلت کرده و در محلّی که هم اکنون در خیابان آذر (طالقانی) محلّه چهل اختران معروف است به خاک سپرده شده است.

در تاریخ قم درباره او چنین آمده است: «دیگر از سادات حسینیّه از سادات رضائیه از فرزندان امام رضا علیه السلام، موسی بن محمد بن علی بن موسی الرضا علیه السلام صاحب رضائیّه است. ابوعلی الحسین بن محمد بن نصر بن سالم گوید: که اول کسی که از سادات رضوئیه به قم آمدند از کوفه، ابوجعفر موسی بن محمّد بن علی بن موسی بن جعفر علیه السلام بود. وی در سنة ست و خمسین و ماتین (۲۵۶) از کوفه به قم آمد و به قم مقام کرد.»

محدًث قمی(ره) با استفاده از تاریخ قم می‌نویسد: موسی مبرقع جدّ سادات رضویه است و رشته اولادش تا به حال ـ بحمدالله ـ منقطع نگشته است و بسیاری از سادات، نسب ایشان به او منتهی می‌شود. و او اول کسی است که از سادات رضویّه در سال ۲۵۶ هـجری قمری به قم وارد شده است. حضرت موسی مبرقع، در سن ۴۲ سالگی وارد قم شد و چهل سال در این شهر مقیم بود و به عنوان یکی از شخصیّت‌های برجسته از خاندان امامت و ولایت مورد تکریم علماء و بزرگان و اهالی قم قرار داشت. تا این که در شب چهارشنبه آخر دی ماه، هشت روز مانده به آخر ربیع الثانی سال ۲۹۶ هـجری قمری در سن ۸۲ سالگی دارفانی را وداع و روح بلندش به ملکوت اعلی پیوست.

امیر قم، عباس بن عمرو غنوی بر جنازه او نماز خواند و در سرای خودش موضعی که امروزه به مشهد موسی مبرقع در محلّه چهل اختران معروف است به خاک سپرده شد. از همان روز تاکنون مزار وی مورد احترام مؤمنین و دوستداران اهل بیت علیهم السلام می‌باشد. حتی شیعیان دور از قم، مانند اهالی هندوستان، پاکستان و دیگر کشورها نیز وقتی به قم مشرف می‌شوند به زیارت این یادگار امام جواد علیه السلام می‌روند و احترام مرقد و ضریح موسی مبرقع را بر خود لازم می‌دانند.

در کنار مرقد مطهّر موسی مبرقع، یکی از نوادگان وی به نام ابوعبدالله احمد بن محمّد بن موسی مبرقع مدفون می‌باشد. او در سال ۳۱۱ هـجری قمری در قم متولّد شد و به عنوان نقیب سادات علوّیه قم خدمت می‌کرد تا اینکه سرانجام در سال ۳۵۷ هـجری قمری وفات یافت و در کنار جدّش به خاک سپرده شد.

تصوير

تصوير

تصوير

تصوير

آدرس: خیابان طالقانی

مختصات:

34.639016,50.898746

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.63 ... =/13559962
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 1:26 am, ويرايش شده در 2.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مزار چهل اختران

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 2:35 pm

49- مزار چهل اختران

توضیحات:
در این بقعه چهل اختران، چهل زن،چهل مرد و بیست و پنج كودک، در مجموع صد و پنج نفر، از امامزادگان و ذريه شان دفن شده اند.
قبلا بيشتر كل فضای داخلی آنجا قبر بود و جای كمی خالی بود و اصلا نمی شد وارد شويم و نرده بود و همه آن فضای داخل قبر بود و از پنجره ها كه امروز ورودی شده است زيارت می كردند.

بقعه قدیم چهل اختران:

تصوير

بعد چند سال قبل آمدند نرده ها را برداشتند و كل فضا را مسطح و سنگ فرش كرده و وسطش سكویی ساختند كه يعنی قبر اينجاست (قاعدتا بايد عمودی دفن كرده باشند تا جا بشوند)

تصاویر چهل اختران بعد از دستکاری اول:

تصوير

تصوير

بعد حالا آمدند روی آن سكو ضريح ساختند الان خودشان را راحت كرده اند و همنيطوری یک ضريح وسط گذاشته اند!!!!!
اگر واقعا می خواستند ضريح بگذارند بايد مساحت زيادی به فضای حرم می افزودند و بعد كل آن داخل را ضريح می كردند
ضريحش لااقل به قدر ضريح امام خمينی بايد می شد ظاهرا اینها اصل مطلب و احترام قبور برايشان مهم نيست
و ضريح اين شكلی مهم است حالا هرجا و هر طوری باشد همان را هر جا سوار كنند ديگر كار برايشان تمام است

در توسعه بالای سر امام رضا عليه السلام هم آن سالها خيلی بحث بود در عكسهاى قديمی فاصله ضريح تا ستون بالاسر یک متر بيشتر نيست
و اينها می خواستند یک بخش ضريح و قبر را بياندازند در راهرو بالاسر و ضريح را آن طرفتر نصب كنند و آخرش همين كار را كردند اول ضريح فولادی را آوردند با فاصله چند متری از ديوار گذاشتند
بعد هم همانجا ضريح قبلی و بعد هم ضريح فعلی به جايش گذاشتند البته برخی گفته اند جابجایی ضريح بقدری نبوده كه قبر بيرون ضريح بيافتد و فقط از وسط بودن به گوشه بالای ضريح
تغيير پيدا كرده دليل اينكه قديمی ها اين قسمت بالاسر را تنگ گرفته بودند كه كسی از بالای سر عبور نكند.
و براى زيارت از روبرو به پايين پا و پشت سر بروند ولى كسی از روبرو به یا پشت سر به بالاسر نرود

تابلوی قدیمی حرم رضوی و ضریح:

تصوير

ضریح رضوی در سال 1160:

تصوير

ضريح رضوی در سال 1315:

تصوير

ضریح رضوی قدیمی در حال جابه جایی:

تصوير

ضریح ما قبل اخیر رضوی:

تصوير

سالها بحث بود و علماى اهل بصيرت در قسمت بالاسر از نزدیک ضريح رد نمی شدند و از پشت سر و مسجد بالاسر عبور می كردند چون معتقد بودند سبب روی قبر شريف راه رفتن می شود
نظير همين مشكل در توسعه بالا سر اميرالمؤمنين علیه السلام و بالاسر امام حسين علیه السلام بود و در بالاسر ائمه كاظمين علیهم السلام هم همنيطور
خدا معرفت و بصيرت بدهد كه ضريح و صندوق نقره و طلا برایمان اصل نباشد.

تصوير

تصوير

تصوير

تصوير

تصوير

آدرس: خیابان طالقانی

مختصات:

34.639016,50.898746

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.63 ... =/13559962
در کل 1 بار ویرایش شده. اخرین ویرایش توسط najm137 در جمعه ژانويه 31, 2020 1:35 am .
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

امامزاده زید علیه السلام

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 2:37 pm

50- امامزاده زید علیه السلام

توضیحات:
نسب شریف امامزاده شاه زید که با هفت واسطه به امام سجّاد علیه السلام منتهی می‌شود که از قرار ذیل است:
سیّد شاه زید بن علی بن علی الاکبر بن محمّد السلیق بن أبی محمّد عبدالله بن محمّد السلیق بن أبی محمّد الحسن بن الحسین الأصغر بن الامام علی بن الحسین السجاد علیه السلام.

مرحوم عبّاس فیض(ره) نخستین شخص از مورّخان قمّی است که نسب شریف امامزاده زید را ذکر نموده و می‌نویسد: امامزاده جلیل القدر سیّد اجل جناب شاهزاده زید از نوادگان امام سجاد علیه السلام است. به نظر می‌رسد امامزاده علی اکبر که در بازار تجریش تهران مورد احترام و زیارت عموم مؤمنین قرار دارد جدّ امامزاده زید باشد. همچنین سلطان محمود (فرزند محمد بن زید) مدفون در قریه (صرم) قم از نوادگان همین امامزاده زید است.

یکی از اجداد امامزاده زید، سیّد حسن بن حسین الاصغر است که محدث قمی وی را مردی محدّث و راوی حدیث معرفی می‌نماید که در سرزمین مکه ساکن بوده و سپس در سرزمین مرو وفات نموده است. نوادگان وی در شهر ری، اصفهان و به ویژه در طبرستان از بزرگان سادات و از نقباء اشراف بوده‌اند. محمّد السلیق از جمله ساداتی است که در علم و دانش سرآمد بوده است. او جدّ سادات حسینی مرعشی است که یکی از نوادگان او حضرت آیت الله العظمی سیّد شهاب الدّین نجفی مرعشی است.

تصوير

تصوير

تصوير

آدرس: خیابان طالقانی

مختصات:

34.639016,50.898746

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.63 ... =/35621784
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 4:41 am, ويرايش شده در 2.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

امامزاده اسماعیل سربخش علیه السلام

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 2:41 pm

51- امامزاده اسماعیل سربخش علیه السلام

توضیحات:
نسب شریف امامزاده سیّد اسماعیل با سیزده واسطه به امام جعفر صادق علیه السلام منتهی می‌شود که از قرار ذیل است:
سیّد ابوطالب اسماعیل بن الحسین بن محمّد بن الحسین بن احمد بن محمّد بن عبدالله العزیزی بن الحسین بن محمّد مشکان بن علی بن الحسین بن جعفر ابی‌عبدالله الشعرانی بن علی الخارض بن محمّد الدیباج بن الامام جعفر الصادق علیه السلام.

وی سیّدی جلیل القدر، عظیم الشأن و از شهدای بنام قرن هفتم هجری است. او مکنّی به ابوطالب و ابوالمعالی است.
امامزاده سیّد ابوالمعالی اسماعیل تا سال ۶۱۷ هـجری قمری بدون هیچ معارضی در سراسر کشور نقیب النقباء و رئیس بود و در کلیّه امور مهم از نظر و فکر وی تبعیّت می‌گردید چنانکه در حمله سپاه مغول هم ارکان دولت با نظر وی از تسلیم نیشابور خودداری به عمل آوردند، سپس ابوالمعالی به قم هجرت کرد و در محله رضاباد (رضائیه، که بیشتر جایگاه سادات رضائیّه بود) اقامت گزیدند.

امیرزاده «جته نویان» پس از قتل مردم ری از راه قم عازم همدان بود. در بین راه چند تن از مخالفین مفسد که در سپاه مغول به نام راهنما راه یافته بودند، قتل مردم قم را به عنوان اینکه اینها رافضی مذهب هستند واجب دانسته و موجب اجر زیاد قلمداد می‌کردند، جته نویان را برای قتل مردم قم تحریک نمودند.

مردم قم نیز مقاومت نمودند امّا پس از انهدام حصار قم و ورود مغولان به داخل شهر چنان به قتل و غارت دست زدند که تمام شهر به ویرانه‌ای مبدّل گردید. در این کشتار وحشیانه دو تن از نقباء سادات به شهادت رسید. یکی سید جعفر نقیب موسوی است که در نزدیکی امام‌زاده ابراهیم مدفون و دارای گنبد و بارگاه می‌باشد.

و دیگری شاه‌زاده ابوالمعالی اسماعیل معروف به سید سربخش می‌باشد. چون وی را مسبب عدم تسلیم مردم نیشابور معرّفی کرده بودند سر او را از تن جدا ساخته و نزد امیرزاده بردند. پس از آن که تن وی را در خانه مسکونیش در محلّه «رضاباد» به خاک سپردند، جته نویان که از این منطقه دور شد. سر او را از میان سرهای بریده که روی هم انباشته بودند پیدا کردند و در نزدیک بدنش دفن نمودند.
بقعه امام زاده اسماعیل، گنجینه آثار هنری ابوشجاع علی بنّاء است و حاکی از بنای آن به سال ۷۷۴ هـجری قمری و نام بانی آن میرغیاث الدین محمّد فرزند علی صفی شهریار عراق است.

تصوير

تصوير

آدرس:
خیابان طالقانی (شهید دل آذر) - دقیقا روبروی امامزاده موسی مبرقع آن طرف خیابان داخل کوچه

مختصات:
34.637339,50.897475

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.63 ... 9653923/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 4:51 am, ويرايش شده در 3.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

امامزاده حمزه و احمد بن موسی کاظم علیه السلام

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 2:42 pm

52- امامزاده حمزه بن موسی کاظم علیه السلام و احمد بن اسحاق بن ابراهیم بن موسی بن ابراهیم بن موسی کاظم علیه السلام

توضیحات:
امامزاده حمزه بن موسی کاظم علیه السلام:
نسب شریف امامزاده سیّد حمزه (معروف به شاه حمزه) با شش واسطه به امام موسی کاظم علیه السلام منتهی می‌شود که از قرار ذیل است:
سیّد حمزة بن أبی عبدالله الحسین بن احمد بن أبی عبدالله اسحاق بن أبی المحسن ابراهیم العسکری بن أبی سبحة موسی الثانی بن ابراهیم المرتضی بن الامام موسی الکاظم علیه السلام.

ایشان سیّدی جلیل القدر، عظیم الشان و بسیار بزرگوار بود. سیّد حمزه، فرزند ابوعبدالله حسین موسوی است که مردی عاقل و عالم بود. وی دختر ابوالقاسم حمزه، فرزند امامزاده سیّد علی(مدفون در بیرون دروازه ری قم و معروف به شاه سیّد علی) را به همسری خود درآورد و از وی چهار پسر به نام حمزه، ابوالمحسن علی، ابوالفضل محمّد، ابومحمد حسین و همچنین چهار دختر به دنیا آمد. مرحوم فیض(ره) معتقد است که وی در بقعه پدرش احمد بن اسحاق مدفون است. اسحاق بن ابراهیم، جدّ اعلای امامزاده حمزه نیز در ساوه مدفون است و دارای گنبد و بارگاه مجللّی است.

مؤلف تاریخ قدیم قم دربارة مهاجرت جدّ امامزاده حمزه می‌نویسد: ابوعبدالله اسحاق به قم آمد و قصد داشت که به خراسان و طبرستان رود، اما علی بن عبدالله جبله اشعری و دیگر بزرگان عرب قم از او خواهش کردند که در این شهر اقامت کند و او را بسیار اکرام و احترام کردند و به او عطا و بخشش نمودند. او در این شهر ماند و ازدواج کرد و صاحب فرزندانی شد که سه پسر و یک دختر بودند. اکثر عموها و عموزادگان امامزاده سیّد حمزه، از بزرگان سادات موسوی قم و آبه و خورزن بودند و برخی از آنان منصب نقابت سادات علوی را عهده‌دار شدند. این خاندان به زهد و تقوی آراسته و قبور آنان از مشاهیر مزارات مناطق فوق الذکر است.

امامزاده احمد بن اسحاق بن ابراهیم بن موسی بن ابراهیم بن موسی کاظم علیه السلام:
نسب شریف امامزاده سیّد احمد بن اسحاق با چهار واسطه به امام موسی کاظم علیه السلام منتهی می‌شود که از قرار ذیل است:
سیّد احمد بن أبی عبدالله اسحاق بن أبی المحسن ابراهیم العسکری بن موسی الثانی أبی سبحة بن ابراهیم المرتضی بن الامام موسی الکاظم علیه السلام.

ایشان سیّدی جلیل القدر، عظیم الشأن و بسیار بزرگوار بود. حسن بن محمّد بن حسن قمّی درباره مهاجرت جدّش سیّد ابوعبدالله اسحاق می‌نویسد: او به قم آمد و قصد داشت که به خراسان و طبرستان رود، اما علی بن عبدالله جبله اشعری و دیگر بزرگان عرب قم از او خواهش کردند که در این شهر اقامت کند و او را بسیار اکرام و احترام کردند و به او عطا و بخشش نمودند. او در این شهر ماند و ازدواج کرد و صاحب فرزندانی من جمله سه پسر و یک دختر شد که یکی از آنها ابوعلی احمد نام داشت.

ابوعلی احمد، از قم به آبه رفت و در آنجا ازدواج نمود و صاحب فرزندانی شد و پس از مدّتی دیگر بار به قم آمد و ازدواج نمود و صاحب فرزندی شد بنام ابوعبدالله حسین. او در قم از اندوخته‌هایی که داشت زندگی می‌کرد تا اینکه به جوار حضرت حق شتافت و در این مکان به خاک سپرده شد.

پسرش ابوعبدالله حسین نیز پس از وفات در این مکان دفن شد. او فرزندی داشت به نام سیّد حمزه که در این بقعه مدفون است. بنابراین بقعه امامزاده حمزه در خیابان طالقانی (آذر) مدفن سه تن از پدر، پسر و جد است که به نام شاه حمزه شهرت پیدا کرده است.

تصوير

تصوير

تصوير

تصوير

تصوير

آدرس: خيابان طالقانی (شهید دل آذر) - کوچه شاه حمزه - نرسیده به مدرسه رضوی سمت مقابل خیابان

مختصات:

34.641912,50.892545

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4129692/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 4:56 am, ويرايش شده در 2.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مدرسه رضویه

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 2:48 pm

53- مدرسه رضویه

توضیحات:
مدرسه علمیه رضویه از مدارس قدیمی قم، واقع در محله بازار کهنه قم. گفته شده که امام رضا علیه السلام در سفر به طوس، مدتی در قم و در این مکان اقامت گزیدند که بعدها به «رضویه» شهرت یافت. این مدرسه، امروزه از مدارس فعال حوزه علمیه قم است.

تاریخچه:
از تاریخ بنای مدرسه اطلاعی در دست نیست، اما نقل شده که امام هشتم علیه السلام در سفر به طوس مدتی را در این محله (اکنون به محله شاه خراسان شهرت دارد) اقامت داشتند و پس از مشرف شدن امام علیه السلام در این مکان، مدرسه و مسجد ساختند. مشهور است که حضرت علیه السلام، با آب چاهی که هم اکنون در حیاط مدرسه موجود است وضو ساختند و غسل کردند.
چاه مذکور نیز هنوز دارای آب است و از آن استفاده می شود.

نام دیگر مدرسه:
این مدرسه را«مأموریه» نیز می‌نامند، چون استقبال‌کنندگان امام علیه السلام، هر کدام از حضرت دعوت می‌کردند تا در خانه آنان فرود آیدند. امام علیه السلام در پاسخ دعوت آنان فرمودند: «ناقَتی مأمورَة» یعنی: این شتر مأمور است و هر کجا خفت آنجا فرود می‌آییم.

تعمیرات:
بنای اصلی که تا قرن هفتم برقرار بود، به طور کلی از بین رفته و این مکان تجدید بنا و قسمتی از آن جزو خیابان شده است. کهن‌ترین قسمت مدرسه سردر شمالی آن است که از دوره صفویه بر جای مانده است. در دو جانب این سردر، طاق‌نمایی است که در بالای آن، سنگ‌نوشته‌ای کوچک نصب است که تاریخ تعمیر آن را در سال ۱۰۹۴ق را نشان می‌دهد. گویا مدرسه رضویه در آن سال از سوی حاکم قم، آباد شد و در اوایل دوره ناصری هم به دست سید حسن صابونی مرمت گردید. پس از آن این مدرسه، سال‌ها مخروبه و بدون استفاده بود تا اینکه در زمان آیت‌الله بروجردی در سال ۱۳۷۶ق به صورت اساسی تعمیر شد.

وضعیت امروزی:
این مدرسه در ابتدای خیابان آذر در تقاطع با خیابان عمار یاسر قرار دارد و افرادی نظیر آیت‌الله مشکینی، آیت‌الله بهاءالدینی و سید محمود طالقانی در این مدرسه درس خوانده‌اند. مدرسه رضویه، امروزه از مدارس فعال حوزه علمیه قم بوده و دارای حجرات متعدد، مسجد و کتابخانه‌ای با کتب خطی و چاپی برای استفاده طلاب است.

تصوير

تصوير

تصوير

تصوير

آدرس: میدان شهید روحانی - خیابان طالقانی

مختصات :

34.640914,50.895109

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 7839475/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 5:02 am, ويرايش شده در 2.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

امامزاده شاه ابراهیم و محمد علیهم السلام

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 2:50 pm

54- امامزاده شاه ابراهیم و محمد علیهم السلام از احفاد امام موسی کاظم علیه السلام

توضیحات:
نسب شریف امامزاده سیّد ابراهیم مدفون در خیابان شاه ابراهیم با پنج واسطه به امام موسی کاظم علیه السلام منتهی می‌شود که از قرار ذیل است:
سیّد ابراهیم بن أبی جعفر محمّد بن أبی طالب محسن بن ابراهیم العسکری بن موسی أبی سجة بن ابراهیم الأصغر بن الامام موسی الکاظم علیه السلام.

ایشان مکنّی به أبو اسماعیل و معروف به شاه ابراهیم، از سادات جلیل القدر و بسیار بزرگوار قم بودند. ایشان به همراه پدر در این بقعه مدفون است.
پدر بزرگوار امامزاده ابراهیم، با عموی خود اسحاق از عراق عرب به قم مهاجرت نموده و در این شهر دارای موقعیّت ممتازی شدند. شاهزاده ابراهیم، از بزرگان علماء و محدثین به شمار می‌آمدند، و صاحب کتاب «الامامه» و «القضاء» است، از این رو بقعه متبرکه این پدر و پسر به فرزند او شاه ابراهیم معروف شده است.

شاهزاده ابراهیم بنا به گفته‌ی علاّمه نسّابه سیّد شهاب الدّین مرعشی، در سال چهارصد هجری وفات یافته و ساختمان بقعه او به امر ابواسماعیل ابراهیم طباطبا مؤلّف کتاب منتقلة الطالبیّه بنا شده است. ظاهراً شاهزاده ابراهیم در قم متولّد شد و در این شهر از علمای فن، دانش و زهد آموخت و صاحب علم و کمال شد. اکثر برادران و برادرزادگان، عمو و عموزادگان وی از مشاهیر سادات موسوی قم، آبه و خراسان و شیراز بودند و به علم و حلم و تقوی آراسته، و منشا آثار و برکاتی در مناطق فوق الذکر شدند و قبور اکثر آنان زیارتگاه دوستداران اهل بیت علیهم السلام می‌باشد.

تصوير

آدرس: خیابان اراک - سه راه خورشید - خیابان امام خمینی - نرسیده به میدان سمت چپ - خیابان امامزاده ابراهیم علیه السلام - امامزاده شاه ابراهیم و محمد علیهم السلام

مختصات:

34.654724,50.869167

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.65 ... 9%85%D9%87
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 5:07 am, ويرايش شده در 2.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

امامزاده شاه جعفر علیه السلام

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 2:52 pm

55- امامزاده شاه جعفر علیه السلام

توضیحات:
درباره نسب شریف این امامزاده بزرگوار، بین مورّخان و علمای انساب اختلاف است. برخی او را از سادات حسینی و عده‌ای دیگر او را از سادات موسوی قلمداد نموده‌اند.
مرحوم فیض(ره) پس از ردّ گفتار مؤلفان کتاب انوار المشعشین و تاریخ قم تألیف ناصر الشریعه می‌نویسد: به استناد کتیبه کاشی کاری شده وی از سادات موسوی است که به دست مخالفان به شهادت رسیده است.

او اضافه می‌کند؛ سیّد جلیل شاه جعفر موسوی که از نقباء و شرفاء علویان در اواخر قرن ششم و اوائل قرن هفتم بوده، شجره‌نامه‌اش در دسترس نمی‌باشد. وی در یورش سپاه مغول به قم در سال ۶۱۷ هجری قمری در حادثه قتل عام مردم قم به شهادت رسیده است. پنجاه سال پس از وقوع حادثه قتل وی در سال ۶۶۷ هـجری قمری بقعه‌ای مجلل بر مزار وی بنا نهاده‌اند.

بنابراین طبق تاریخ شهادت او، می‌بایست نسب شریف او حداقل با دوازده واسطه به امام هفتم منتهی شود. این در حالی است که مرحوم ناصرالشریعه نسب وی را اینگونه ذکر نموده اند:
جعفر الدقاق بن محمّد بن احمد بن هارون بن امام موسی کاظم علیه السلام ذکر نموده که طبق سلسله نسب او، وی در قرن چهارم وفات یافته است. به هر حال، بقعه امامزاده جعفر موسوی شهید که کمی بالاتر از بقعه امامزاده ابراهیم(ع) است، از دیرباز مورد توجه اهالی متدّین قم بوده و کراماتی نیز به او منسوب است.

تصوير

تصوير

آدرس: خیابان امامزاده ابراهیم - بعد از میدان معصومه - امامزاده شاه جعفر

مختصات:

34.655548,50.864961

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.65 ... 2%D9%85%20
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 5:14 am, ويرايش شده در 3.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

بیت النور

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 2:53 pm

56- بیت النور

توضیحات:
محل اقامت و عبادتگاه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در قم است. این مکان که در اصل، خانه موسی بن خزرج بود و بعد از وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها وقف شد، به نام محراب یا معبد حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها، بیت النور و بقعه ستیه نامیده می‌شود و در سال‌های بعد در اطراف آن مسجد و مدرسه‌ای به نام مدرسه ستیه بنا گردید. تولیت این مکان برعهده سادات میره‌ای است و هر ساله در سال‌ روز ولادت، وفات و روز ورود حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به قم در این مکان مراسم مخصوصی برگزار می‌گردد.

موقعیت:
بیت النور، محل اقامت ۱۷ روزه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در قم است که به عنوان مکانی زیارتی، مورد توجه مردم بوده است. بیت النور در محله‌ای به نام «میدان میر» (بین دو محله آذر و چهارمردان) از محله‌های قدیمی قم واقع شده است که در گذشته در محدوده جنوب غربی شهر قم قرار داشت؛ اما با گسترش شهرسازی، به تدریج به یکی از محله‌های مرکزی شهر تبدیل شد.

تاریخچه:
بیت النور از قدمگاه‌هایی است که در اسناد تاریخی از جمله کتاب تاریخ قم نوشته حسن بن محمد قمی، به آن اشاره شده و تاریخچه آن را به سال ۲۰۱ قمری سال ورود حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به قم باز می‌گرداند.

بیت النور در اصل خانه موسی بن خزرج از بزرگان قم بود که با خبردار شدن از ورود حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها از طرف ساوه به قم، به همراه دیگر بزرگان به استقبال ایشان رفته، و ایشان را به این مکان منتقل کردند. حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در این مکان به عبادت پرداختند و بعد از مدت کوتاهی بر اثر بیماری وفات یافتند.

و در باغ بابلان دفن شدند. بعد از وفات حضرت موسی بن خزرج، محل عبادت حضرت و اطراف آن را وقف کرد. این مکان در اسناد تاریخی، به نام محراب یا معبد حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها، بیت النور و بقعه ستیه، نامیده شده که حجره‌ای به ابعاد ۳ در 5/3 متر است و با آینه‌کاری تزیین گردیده شده است.

معماری و شیوه ساخت بنای محراب، متشکل از نمادهای است که زائر را به تقدس مکان رهنمون می‌سازد. سقف گنبدوار که در معماری اسلامی، نمادی از آسمان شمرده می‌شود، استفاده از سنگ و ترکیب آینه، کاشی، نورپردازی درونی اتاق، نقوش تزیینی و... از جمله این مواردند.

بعدها در اطراف محراب حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها، مسجد و مدرسه‌ای به نام «ستیه» ایجاد شد و از مدارس علمیه معروف قم محسوب می‌شود.

تولیت و کاربری:
تولیت بیت النور، برعهده هیئت امنایی متشکل از سادات میره‌ای است که خدمتگزاری بیت النور از نسل به نسل آنان منتقل شده است و اموالی را برای آن وقف کرده و در تجدید بنای آن نقش داشته‌اند.

بیت النور امروزه زیارتگاه مردم است علاوه بر برگزاری مراسم در روزهای عزاداری و ایام ولادت اهل بیت علیهم السلام، مراسم‌های خاصی نیز در روز ولادت، روز وفات و روز ورود حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به قم در این مکان برگزار می‌گردد.

تصوير

تصوير

تصوير

آدرس: خیابان عمار یاسر

مختصات:
34.639906,50.887191

آدرس ویکی مپیا:
http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 9%82%D9%85
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 5:19 am, ويرايش شده در 2.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

امامزاده سلطان محمد شریف علیه السلام

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 2:55 pm

57- امامزاده سلطان محمد شریف علیه السلام

توضیحات:
سیّد محمّد الشریف بن أبی القاسم علی بن أبی جعفر محمّد بن أبی القاسم حمزة الأکبر بن احمد الدخ بن محمّد الاکبر بن اسماعیل بن محمّد الأرقط بن عبدالله الباهر بن الامام علی بن الحسین السجّاد(ع).
وی سیّدی بسیار جلیل القدر، عظیم الشأن و بزرگوار بود. او در خانواده‌ای دینی و از پدری برگزیده و نقیب به نام علی بن محمّد در سال ۳۴۳ هـجری قمری از جاریه ترکیه متولّد شد، نامش را محمّد و کنیه‌اش را ابوالفضل نهادند.

او چهار ساله بود که پدرش رحلت کرد و تحت تکفّل عموی خود، ابومحمّد حسن به کسب علم و معرفت پرداخت تا به سن رشد و کمال و بالندگی رسید. پس، ماترک پدرش را از سرپرست و عموی خود تحویل گرفت و خود در فضل و کیاست و ثروت و سخاوت و علوّ همت سرآمد زمان خود گردید و منصب نقابت سادات علویّه قم و آوه به او واگذار شد.
پدربزرگوار وی، مردی هوشمند، فاضل، کامل، شجاع و با سخاوت بود. پس از عموی خود، علی بن حمزه، نقابت سادات علوی به او واگذار شد. در شوال سال ۳۴۵ هـجری شمسی به حج رفت، معزّالدوله و سادات عراق و حجاز او را گرامی داشتند و در سال ۳۴۶ هـجری قمری به قم بازگشت و همیشه پیشوای مؤمنین بود تا اینکه در سال ۳۴۷ هـجری . قمری وفات کرد و در قبّه متّصل به مشهد پدرش در مقبره بابلان در جوار مرقد مطهّر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها دفن گردید.

سلطان محمّد شریف و اکثر برادرزادگان و عموها و عموزادگان وی از مشاهیر خاندان حسینی قم به شمار می‌آمدند. وی در سال ۳۹۸ هجری قمری در سن ۵۵ سالگی در شهر ری درگذشت و جنازه مطهّرش را به قم منتقل و در محلّه‌ای که اکنون به نام آن بزرگوار است به خاک آرمیده شد.

تصوير

آدرس: خيابان انقلاب (چهار مردان) - کوچه 17 - بعد از مسجد آقا - داخل کوچه - امامزاده سلطان محمد شریف

مختصات:

34.636483,50.887148

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.63 ... 1796525/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 5:24 am, ويرايش شده در 3.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

امامزاده شاه سید علی علیه السلام

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 2:56 pm

58- امامزاده شاه سید علی علیه السلام

توضیحات:
نسب شریف امامزاده شاه سیّد علی مدفون در خیابان ۱۵ خرداد با هشت واسطه به امام علی علیه السلام منتهی می‌شود که از قرار ذیل است:
سیّد علی بن أحمد أبی الحسن الزاهد بن محمّد العالم بن علی البرغوث بن عبدالله الثانی بن جعفر الثانی بن عبدالله بن جعفر الأصغر بن محمد الحنفیة بن الامام علی امیر المؤمنین علیه السلام.

ایشان سیّدی جلیل القدر، عظیم الشان و بسیار بزرگوار و به صاحب کرامات مشهور و معروف است. پدر گرانقدر شاه سیّد علی، در زهد و تقوا به مقامی رسیده بود که وی را به عنوان احمد زاهد می‌شناختند و در زیبایی چهره و درخشندگی به حدّی بود که با لقب باهر معرّفی می‌گردید. ابوعبدالله حسین فقیه یکی از برادران امامزاده سیّد علی می‌باشد که در قزوین مدفون است و ابو زید محمّد برادر دیگرش که در شهر ری به خاک سپرده شد و به زهد و تقوی آراسته بودند.

نخستین شخص از این خاندان که از نصیبین به شهر ری وارد شد، احمد پدر بزگوار شاه زاده سیّد علی است. وی در حالی که پسر خردسالش سیّد علی را به همراه داشت به شهر ری وارد شد. سیّد علی در «ری» رشد و نمو و تربیت یافت و به کمال رسید. سپس به همراه پدرش به قم مهاجرت نمود. پس از مدّتی پدرش به ری برگشت و در آنجا ماند تا از دنیا رفت. پسرش سیّد علی در شهر قم ماند تا دارفانی را وداع گفت و در خارج از دروازه ری، در محل کنونی مزارش به خاک سپرده شد و از همان روز تا به امروز مزار وی مورد توجّه و زیارت مشتاقان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام است.

امامزاده سیّد علی در شهر قم از زنان متعدد دارای پنج دختر و هفت پسر به نامهای محمد، حسین، احمد، حسن، طاهر، ابوالقاسم حمزه و اسماعیل گردید. اکثر فرزندان و نوادگان وی در قم و ری از بزرگان سادات بودند. مزار وی به اشتباه به نواده حضرت ابی‌الفضل العباس فرزند امیرالمؤمنین علیه السلام شهرت دارد که در کتاب انوار پراکنده این مبحث مورد بررسی قرار گرفته است.

تصوير

آدرس: بزرگراه عمار یاسر - خیابان 15 خرداد - بلوار محتشم کاشانی

مختصات:

34.648223,50.905066

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4149839/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 5:28 am, ويرايش شده در 2.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

امامزاده سید احمد علیه السلام

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 3:00 pm

59- امامزاده سید احمد علیه السلام

توضیحات:
نسب شریف امامزاده احمد معروف به امامزاده میانی با پنج واسطه به امام علی علیه السلام منتهی می‌شود که از قرار ذیل است:
سیّد ابو احمد محمّد بن عبدالله الثانی بن جعفر الثانی بن عبدالله بن جعفر الأصغر بن محمّد الحنفیّة بن الامام امیرالمؤمنین علی علیه السلام.

این امامزاده به جهت واقع شدن بین بقعة امامزاده سیّد علی و چهار امامزاده به امامزاده میانی شهرت دارد. و یکی از سادات علوی در این مکان مدفون است که به تصریح مؤلف تاریخ قم در این شهر وفات یافته و دفن شده است.

ابوالقاسم محمّدی روایت می‌کند که ابواحمد محمّد بن عبدالله از کوفه به قم آمد و در این شهر ساکن شد و همچنان بود تا این که وفات یافت و او را به مقبره مالک آباد به خاک سپردند و از او فرزندی باقی نماند. اکثر عموها و عموزادگان این سیّد جلیل القدر، در قم، ری و اصفهان سکونت داشته و امامزاده جلیل القدر شاه سیّد علی مدفون در پانصد متری مزار امامزاده احمد، یکی از نوادگان عموی وی به شمار می‌آید.

هجرت امامزاده ابواحمد محمّد ظاهراً در سال ۲۵۰ هـجری قمری پس از قیام و شهادت یحیی بن عمر بن یحیی صورت گرفته، زیرا در این سال بود که متوکّل آزار و اذیت خود را نسبت به سادات مضاعف نمود و همین باعث مهاجرت تعداد زیادی از علویان به کرمان، فارس، قم، اصفهان، خراسان و طبرستان و ری شد.

تصوير

آدرس: بزرگراه عمار یاسر - خیابان 15 خرداد - خیابان شهید میثمی

مختصات:

34.647349,50.904360

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 6082912/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 7:03 am, ويرايش شده در 2.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

امامزاده سید احمد قاسم و فاطمه خاتون علیهم السلام

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 3:00 pm

60- امامزاده شاه سید احمد قاسم و خواهرشان فاطمه خاتون علیهم السلام

توضیحات:
نسب شریف امامزاده شاه احمد بن قاسم با سه واسطه به امام جعفر صادق علیه السلام منتهی می‌شود که از قرار ذیل است:
سیّد ابوالحسین احمد بن قاسم بن احمد الشعرانی بن علی العریضی بن امام جعفر الصادق علیه السلام.

ایشان سیّدی پرهیزگار و عابد بود که همراه خواهرش فاطمه، از مدینه به قم هجرت نمود و در این شهر به عبادت و ریاضت گذراند تا اینکه وفات نمود. جسد مطهّر وی را در مقبره «مالون» در جنوب قم در محل دروازه قلعه به خاک سپردند.

بعضی چنین نگاشته‌اند: احمد بن قاسم در اواخر عمر مریض و بر اثر آبله‌ای که در چشمانش پیدا شد، نابینا گشت. بر طبق معمول آن روز، بر سر تربت پاکش سایبانی از بوریا ساختند. چون اصحاب خاقان مفلحی در سال ۲۹۵ هـجری قمری وارد قم شدند، آن سایبان را خراب کردند و مدّتی کسی او را زیارت نمی‌کرد. تا اینکه در سال ۳۷۱ هـجری قمری یکی از صالحان قم، خواب دیده در اینجا مردی فاضل مدفون می‌باشد و زیارت کردن او دارای اجر و ثواب بسیار است. از آن پس دوباره بر آن قبر سایبانی ساختند و مردم برای زیارت و طلب شفا به آنجا رو آوردند.

در این مقبره خواهر احمد بن قاسم به نام فاطمه که همسر عبدالله بن حسین بن علی بن محمد دیباج فرزند امام جعفر صادق علیه السلام می‌باشد نیز مدفون است. تاریخ بنای بقعه و بارگاهش را سال ۷۸۰ هـجری قمری نوشته‌اند.

سیده فاطمه، خواهر امام‌زاده احمد بن قاسم، مادر یکی از امام‌زادگان بزرگوار مدفون در قم به نام محمد عزیزی است.
سید محمد عزیزی فرزند عبدالله بن حسین بن علی بن محمد بن الامام جعفر صادق علیه السلام است که به سید سربخش معروف می‌باشد. وی سیدی دلاور، تنومند و قوی بود، که در اواخر قرن سوم برای زیارت عتبات مقدس با کاروانی عازم بغداد شد. در نزدیکی نهروان با گروهی از راهزنان روبرو گردید و همراهانش از وی خواستند تا شر آنها را دفع نماید. سید با لباس فاخری که بر تن داشت شمشیر حمایل نموده، عمامه سبزی بر سر نهاد و نزدیک آنها رفت. ابتدا کوشید تا با نصیحت آنها را از این کار خلاف باز دارد اما نتوانست. کار به مشاجره کشید و سید محمد به قتل رسید. راهزنان سرش را از بدن جدا کردند و به پیش امیرشان فرستادند و تمام اموال کاروان را غارت نموده با خود بردند.

کاروانیان برهنه و گرسنه، بدون زاد و توشه از رفتن به عراق منصرف شده، به قم بازگشتند. غلامان سید، تن بی‌سر مولای خود را به کمک دیگران به قم آوردند و در خانه‌اش (نزدیک مسجد رضائیه، در خیابان آذر (طالقانی)، حوالی چهل اختران) به خاک سپردند. از آن سو یکی از نزدیکان وی به دنبال راهزنان به راه افتاد و نزد بزرگشان رفته، به هر کیفیت سر بریده سید محمد را از آنها گرفت، و چند روز دیرتر از کاروان به قم آمد و سر او را در گوشه بقعه، جدا از تن دفن کردند.

تصوير

آدرس: میدان معلم - بلوار معلم

مختصات:

34.632076,50.884708

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.63 ... 6390388/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 7:07 am, ويرايش شده در 2.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

چهار امامزاده علیهم السلام

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 3:09 pm

61- چهار امامزاده علیهم السلام

توضیحات:
نسب شریف چهار امامزاده که با پنج واسطه به امام سجّاد علیه السلام منتهی می‌شود که از قرار ذیل است:
سیّد حسن ابومحمّد، و ابوطالب محسن، و محمّد ابوعلی ابناء سیّد ابی عبدالله حسین بن علی یرطلة بن عمر بن الحسن الافطس بن علی الأصغر بن الامام علی بن الحسین السجّاد علیه السلام.

چهار تن از نوادگانِ بزرگوار امام سجّاد علیه السلام در این بقعه آرمیده‌اند که به تصریح مؤلّف تاریخ قدیم قم، حسن بن محمّد بن حسن قمّی در این شهر بدنیا آمده و وفات یافته‌اند. او در همین باره می‌نویسد؛ دیگر از ساداتی که به قم آمدند فرزندان حسین بن علی بن عمر بن حسن بن علی بن علی است که در این شهر صاحب ابوطالب محسن، ابو محمّد حسن، و ابو علی محمّد و ابوالحسین علی ملقّب به یرطله و دو دختر شد.

او سپس اضافه می‌کند که ابوطالب محسن در قم وفات یافته است. بر این اساس، مرحوم فیض(ره) و دیگر علمای انساب و مورّخان قمی نوشته‌اند که مدفونین در این بقعه علاوه بر سیّد حسین بن علی یرطلة، سه تن از فرزندان او به اسامی حسن، محسن و محمّد می‌باشند. این ادعا به جهت مدفون بودن پسرعمویشان در بقعه خاکفرج تقویت می‌یابد و تلقّی به قبول شده است. علامه نسّابه سیّد احمد کیاگیلانی از نسل علی یرطلة بن عمر، سادات زیاد و مشجّرات متعددی را در ساوه ذکر می‌نماید که در خورزن، فراهان و آبه می‌زیسته‌اند.

قبور تعداد زیادی از این خاندان در اصفهان و اراک و ساوه زیارتگاه دوستداران اهل بیت علیهم السلام است و در کتاب مزارات ایران به ثبت رسیده و مورد بررسی قرار گرفته است.

تصوير

آدرس: بزرگراه عمار یاسر - خیابان 15 خرداد - خیابان شهید حائری - نرسیده به میدان هلال احمر

یا این آدرس:

بزرگراه عمار یاسر - عمار یاسر 58 - حائری 11 - میدان هلال احمر - خیابان شهید حائری

مختصات:

34.653794,50.902206

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.65 ... 2736784/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 7:11 am, ويرايش شده در 3.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

امامزاده سید معصوم علیه السلام

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 3:10 pm

62- امامزاده سید معصوم علیه السلام

توضیحات:
نسب شریف امامزاده سیّد معصوم که با بیست و یک واسطه به امام سجّاد علیه السلام منتهی می‌شود که از قرار ذیل است:
سیّد معصوم بن سیّد تاج الدّین بن سید رضی الدّین بن علی بن رضا بن محمّد بن رضی الدّین محمّد بن محمّد بن زید بن داعی بن زید بن علی بن الحسین بن الحسن التج بن علی بن حسن بن علی بن محمّد بن علی بن علی الحریری بن الحسن الأفطس بن علی الأصغر بن الإمام علی بن الحسین السجّاد علیه السلام.

ایشان سیّدی جلیل القدر و عظیم الشان بود. از نواده بزرگوار امامزاده سیّد علی رضا مدفون در پشت مسجد مقدس جمکران است. جدّش سیّد رضی الدّین که در برخی منابع و مشجرات محلّی به سیّد حسین معرفی شد، سر دودمان سادات کرهرود است که از آنان میرعلیاری، میریونسی و میرمعینی به وجود آمده‌اند.

جدّ اوّل امامزاده سیّد معصوم، امامزاده جلیل القدر، سیّد علی رضا است که نخستین بار نسب شریف او را علّامه سیّد احمد کیاء گیلانی از علمای انساب قرن دهم هجری، ضمن نسب سادات ساوه و آبه بیان داشته است. در برخی از مشجرات سیّد علی رضا به عنوان علی بن رضا و یا علی بن رضا الدّین یاد شده است که در این صورت یک واسطه بر نسب شریف او اضافه می‌گردد.

سیّد علی بنا به نوشته جات مشجرات محلّی، یک فرزند به نام سید حسین داشته که در آوه سکونت داشته است. نخستین شخص از مورّخان قمّی که بقعه جمکران را به سیّد علی رضا آوی منتسب دانسته، مرحوم ناصرالشریعه است که نظریّه او با کتب انساب تطابق دارد و دلایلی در دست است که این انتساب را به یقین تلقی می‌نمایاند. نوه سیّد رضا، به نام امامزاده سیّد معصوم علیه السلام که جدّ سادات کرهرود است. در انتهای خیابان نیروگاه قرار دارد و زیارتگاه دوستداران اهل بیت علیهم السلام است.

اجداد امامزاده علی رضا که به سادات آوی و حریری و حوری مشهورند. از مشهورترین خاندان حسینی افطسی ساکن در آبه و ساوه‌اند که در طول تاریخ، از شیعیان سخت کوش و فعّال و از فقهای بنام اهل بیت علیهم السلام بوده‌اند. نام برخی از آنان در کتاب موسوعة الطبقات الفقهاء آمده است.

تصوير

آدرس: خیابان امام موسی صدر - خیابان توحید - بعد از میدان نبوت - توحید 53 - خیابان سید معصوم - امامزاده سید معصوم

مختصات:

34.652265,50.842924

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.65 ... 2934092/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 7:16 am, ويرايش شده در 2.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

امامزاده سید ناصرالدین علی علیه السلام

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 3:13 pm

63- امامزاده سید ناصر الدین علیه السلام

توضیحات:
نسب شریف امامزاده سیّد ناصر الدّین که با دوازده واسطه به امام حسن مجتبی علیه السلام منتهی می‌شود که از قرار ذیل است:
سیّد ناصرالدّین علی بن المهدی بن الحسین بن زید بن أبی جعفر محمّد بن احمد بن جعفر بن عبدالرحمن بن محمّد البطحانی بن القاسم بن أبی محمّد الحسن بن زید بن الامام الحسن علیه السلام.

ایشان سیّدی جلیل القدر و دارای شخصیتی برجسته بود که در اواخر قرن ششم هجری وفات یافته است. نخستین بار نام شریف و نسب والاتبار او را علاّمه نسّابه ابن عنبه، متوفّای ۸۲۸ هـجری قمری در کتاب «عمدة الطالب» ذکر نموده و تصریح دارد که آن حضرت را در بازار قم و در مدرسه‌ای که نزدیک محلّه سورانیک است به خاک سپردند.

مرحوم فیض معتقد است که بعضی از افراد، از سلسله نسب وی ساقط شده و بر این عقیده استدلالی نیز ذکر کرده است. اما آن‌چه ابن عنبه و دیگر علمای انساب بیان داشته‌اند، سلسله نسب وی همان است که در بالا ذکر گردید.

بنا به نوشته مرحوم فیض(ره)، سیّد ناصرالدّین فرزندی به نام محمّد داشته که در قم می‌زیسته و از او نیز فرزندی به نام عبدالله به وجود آمده است. سیّد عبدالله بن محمّد بن ناصر الدین، یک فرزند به نام محمّد داشت که از او عبدالله به وجود آمد و در پایین پای حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به خاک سپرده شد. در روستای کاسوای قم، مزارای است به نام سیّد مهدی که برخی از محققّین چنین احتمال دادند که از آن پدر امامزاده سیّد ناصرالدّین باشد.

تصوير

آدرس: چهار راه بازار - خیابان طالقانی - تقريبا روبروی مسجد امام حسن عسگری علیه السلام

مختصات:

34.645275,50.884667

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 9419228/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 7:20 am, ويرايش شده در 2.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

امامزاده سید احمد و سید علی علیهم السلام

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 8:45 pm

64- امامزاده سید احمد و سید علی علیهم السلام

توضیحات:
نسب شریف امامزاده علی الحارث و احمد با پنج واسطه به امام سجّاد علیه السلام منتهی می‌شود که از قرار ذیل است:
سیّد ابوالقاسم علی الحارث بن أبی الحسین احمد بن أبی الحسن محمّد بن علی یرطلة بن عمر بن الحسن الافطس بن علی الأصغر بن الامام علی بن الحسین السجّاد علیه السلام.

ایشان سیّدی جلیل، شریف و بزرگوار بود. نخستین بار نام وی را مؤلّف تاریخ قدیم قم، حسن بن محمّد بن حسن قمّی ذکر نموده و می‌نویسد: «ابوالحسین احمد بن محمّد در قم ماند و با وجه معاشی که داشت اکتفا می‌نمود و در این شهر از وی ابوالقاسم علی ملقّب به حارث به وجود آمد و از علی الحارث بن احمد هم دو پسر به نام ابوالفضل و ابوسهل به وجود آمدند.»

اکثر عموزاده‌ها و برادرزادگان امامزاده احمد و فرزندش، از بزرگان سادات قم و ساوه به شمار می‌آمدند و به بنوالافطسیّه مشهور بودند. مدفون در بقعه چهار امامزاده قم که تقریباً در یک ردیف و نزدیک به امامزاده خاکفرج به خاک سپرده شده‌اند از فرزندان و نوادگان علی بن عمر بن حسن افطس، عموزاده‌های امامزاده سید احمد بشمار می‌روند که از موقعیت ممتازی در قم برخوردار بودند.
متأسّفانه در منابع موجود از همسر و تاریخ وفات سیّد احمد و فرزند بزرگوارش علی الحارث، گزارشی به ثبت نرسیده، اما با وجود واسطه‌ها در نسب شریف و تصریح به وفات عمویش ابوعبدالله حسین بن محمّد به سال ۳۷۵ هـجری قمری از سوی علمای انساب، می‌توان گمان زد که وی در ابتدای قرن پنجم هجری بین سالهای ۴۰۵ تا ۴۱۰ هـجری قمری وفات یافته باشد.
آرامگاه او که به امامزادگان خاکفرج مشهور است در گذشته از ابّهت ویژه‌ای برخوردار بود که متاسفانه بر اثر گسترش خیابان و ساخت بیمارستان الهادی از رونق افتاده است.

تصوير

آدرس: بلوار امام موسی صدر - تقریبا روبروی خیابان 15 خرداد - نرسیده به موسی صدر 37

مختصات:

34.655334,50.892333

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.65 ... 3333728/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 7:24 am, ويرايش شده در 2.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

امامزاده سید محمد و صفورا خاتون علیهم السلام

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 8:47 pm

65- امامزاده سید محمد و صفورا خاتون علیهم السلام

توضیحات:
نسب شریف امامزاده سیّده صفورا خاتون مدفون در خاکفرج شهر قم با شش واسطه به امام امیرالمؤمنین علیه السلام منتهی می‌شود که از قرار ذیل است:
سیّده صفورا خاتون بنت اسحاق بن جعفر ابی‌الطیّب بن محمّد الابلّه بن جعفر بن محمّد أبی عمر بن عمر الاطرف بن امام علی امیرالمؤمنین علیه السلام.

وی خاتونی فاضله و از سادات علوی قرن سوّم هجری است. او در کنار عموی خود، محمد بن جعفر مدفون می‌باشد و علت اینکه بقعه خاکفرج به اسم صفورا خاتون شناخته شده بدان جهت است که تاریخ بنای بقعه طبق حروف ابجد سال ۳۷۸ هـجری قمری است که معادل کلمه صفورا است.

پدر بزرگوار صفورا خاتون به خاطر ترس از عمال عبّاسی در سال ۲۰۰ یا ۲۰۳ هـجری قمری از مدینه به ایران مهاجرت کرد و در روستای نایه سکنی گزید.
در همین باره سیّد ابوالحسن عمری نسّابه می‌نویسد: فرزندان جعفر بن محمد ابلّه به خاطر ترس از عمّال خلیفه عبّاسی، در دیگر شهرهای اسلامی متفرّق و مخفی شدند. از این رو اسحاق و یعقوب فرزندان جعفر به قم و مظفّر به فارس و محمّد و هاشم به ری و سپس به کرمان منتقل شدند.

عموی صفورا خاتون، به نام محمّد، پس از چندی سکونت در شهر ری و به خاطر ناآرامی‌های موجود در این شهر به کرمان مهاجرت می‌کند و در این شهر فرزندی به نام احمد از او به دنیا آمد. از احمد نیز سه فرزند به یادگار ماند که دو تن آنان به اسامی حسن و حسین در کرمان بودند. حسین بن احمد، پسر عموی صفورا خاتون، فرزندی به نام زید داشت که در نبرد علیه خوارج به شهادت رسید و اینک آرامگاه او در بم به شاهزاده زید مشهور و معروف است. که اخیراً از سوی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری به طرز زیبایی تعمیر شده است.

پدر صفورا خاتون (سیّد اسحاق) به خاطر ترس و عدم رویارویی با عمال خلیفه به قریه نایه مهاجرت کرد و در آنجا صاحب فرزندی شد که ظاهراً نام وی را صفورا خاتون گذاشت. آرامگاه وی در منطقه خاکفرج قم مشهور و معروف است.

متأسفانه در منابع موجود از همسر و تعداد فرزندان سیّده صفورا خاتون سخنی به میان نیامده و از تاریخ وفات او نیز گزارشی به ثبت نرسیده است، اما با وجود واسطه‌ها در نسب شریف او می‌توان گمان زد که وی در نیمه اول قرن سوم هجری وفات یافته باشد.

تصوير

آدرس: بلورا امام موسی صدر - تقریبا روبروی خیابان 15 خرداد - خیابان کیوانفر

مختصات:

34.655334,50.892333

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.65 ... 9656698/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 7:28 am, ويرايش شده در 2.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

امامزاده سید جمال الدین علیه السلام

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 8:49 pm

66- امامزاده سید جمال الدین علیه السلام (شاه جمال)

توضیحات:


تصوير

آدرس: بلوار امام رضا علیه السلام - بلوار دانش - امامزاده سید جمال الدین

مختصات:

34.618063,50.832614

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.61 ... 0804063/fa
در کل 1 بار ویرایش شده. اخرین ویرایش توسط najm137 در جمعه ژانويه 31, 2020 7:32 am .
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد جناب علی بن ابراهیم بن هاشم قمی

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 9:43 pm

67- مرقد جناب علی بن ابراهیم بن هاشم قمی

توضیحات:
قبر جناب «علی بن ابراهیم بن هاشم قمی» معاصر با حضرات امام هادی علیه السلام و امام حسن عسگری علیه السلام و همچنین از محدثان و راویان بزرگ
و مورد اعتماد شیعه در قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری در «پاساژ الغدیر» قم قرار گرفته است. او از فقیهان و مفسران بزرگ امامی و از اصحاب امام هادی علیه السلام بوده است.
نام این بزرگوار در سند بیش از ۷۰۰۰ حدیث در کتاب شریف «کافی» یکی از چهار کتاب برتر و مرجع شیعه وجود دارد که جایگاه و منزلت رفیع علمی وی را در
انتقال دانش معصومان علیهم السلام به جویندگان دانش اهل بیت علیهم السلام نشان می‌دهد.
مهمترین اثر علی بن ابراهیم، تفسیر روایی قرآن کریم، مشهور به تفسیر قمی است.

تصوير

آدرس:
خیابان ارم - پاساژ الغدیر - در طبقه پایین پاساژ - قبر جناب علی بن ابراهیم بن هاشم قمی

مختصات:
34.643295,50.883820

آدرس ویکی مپیا:
http://wikimapia.org/#lang=en&lat=34.64 ... =/22144358
در کل 1 بار ویرایش شده. اخرین ویرایش توسط najm137 در جمعه ژانويه 31, 2020 7:40 am .
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

آرامگاه شیخ کربلایی کاظم کریمی (ساروقی)

پستتوسط najm137 » سه شنبه دسامبر 31, 2019 11:10 am

68- آرامگاه شیخ کربلایی کاظم کریمی (ساروقی)

ستاره ایی بدخشید و ماه مجلس شد***دل رمیده ما را رفیق و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت***به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

توضیحات:

خانواده:
مرحوم شیخ کربلایی کاظم کریمی ساروقی که پدرشان عبدالواحد ساروقی فراهانی و مادرشان معروف به خانم و تنها برادر و خواهرشان که علی و زنیب نام داشتند.

ولادت:
ایشان در در سال 1300 هجری قمری مصادف با 1261 هجری شمسی در روستای ساروق در ناحیه فراهان از توابع عراق عجم و سلطان آباد قدیم (اراک و استان مرکزی فعلی)
به دنیا آمدند. و ولادت ایشان در زمان مرجعیت محلی (سلطان آباد عراق- اراک) آیت الله حاج آقا محسن عراقی و آیت الله حاج آقا نور الدین عراقی، و مرجعیت عامه (جهان شیعه)
آیت الله میرزای شیرازی بزرگ و حکومت ناصر الدین شاه قاجار؛ در خانواده بی بضاعت و کشاورز، در خانه ایی متشکل از سه اتاق تو در تو بوده است، (که آخری صندوق خانه هم
بوده و محل ذخیره کاه و یونجه خشک برای گوسفندها که برای تهیه خوراک گوسفندان و گاوها به آن اتاق می رفتند تا با مخلوط کردن یونجه ها با کاه؛ خوراک دام فراهم کنند.)

کودکی و نوجوانی:
کربلایی کاظم در سن هفت سالگی می خواست برود مکتب القرآن که قرآن یاد بگیرد. پدر ایشان کشاورز بود و وضعیت مالی مناسبی نداشت، و قادر به پرداخت شهریه مکتب خانه
نبود. ایشان را می برد صحرا و مشغول به چوپانی می شدند. ایشان بعد از گذراندن ایام کودکی به کار کشاورزی مشغول شدند و همانند سایر مردم ده از خواندن و نوشتن محروم
شدند و بهره ایی از دانش و علم نداشتند. اما نسبت به انجام فرایض دینی و خواندن نماز شب جدیت می کردند. در نوجوانی و جوانی با خلوص نیت نماز، روزه، زیارت امام زادگان
هفتاد و دو تن، کمک به مستمندان، نیکی به پدر و مادر ... و آنچه را که دستورهای خداوند می دانستند انجام می داده اند.

جوانی (قبل از اعجاز الهی):
ایشان در سن جوانی در روستای ساروق زادگاهشان، اشتغال به چوپانی و کشاورزی (در ملک پدر) داشتند، تا اینکه در سن 24 سالگی از پدرشان جدا می شوند و می روند کشاورز
ارباب روستای شان می شوند. ارباب زمینی به او می دهد، تا ایشان روی زمین کار کند، و دو سوم از محصول زمین برای ارباب باشد و یک قسمت از آن برای کربلایی کاظم باشد ... و
بعدا برای مالک و ارباب روستا، به صورت نصفه کاری (نصف محصول برای مالک و نصف محصول برای زارع) کار کند.

ایشان مرد بسیار ساده ایی بودند و خیلی ساده وضو می گرفتند. معمولی نماز می خواندند. و بسیار مهربان و بی آزاد بودند و اگر مردم به ایشان نیازمند می شدند، هر چه در توان
داشتند صرف آنان می کردند. و ایشان اهل منبر و مسجد بودند و یکی از خصوصیات کربلایی محمد کاظم این بود که از ابتدای جوانی «نماز شب» و «نمازهای مستحبی اش» را به طور مرتب می خواندند و هیچ گاه این اعمال را ترک نمی کردند. به ویژه به نماز «جعفر طیار علیه السلام» اهتمام داشتند و از آنجا که به شدت سرد مزاج بودند در گرمای تابستان پالتو
می پوشیدند و در زیر آفتاب مشغول نماز جعفر طیار علیه السلام می شدند. و بعد از نماز هم همه ادعیه طولانی آن را می خواندند و همچنین نمازهای ائمه علیهم السلام را
می خواندند.

توانایی ذهنی و حافظه:
از ویژگیهای ذاتی او کم حافظگی و کم استعدادی بود. حتی بعد از واقعه اعجاز الهی و عنایت خاص و فوق العاده به او، و با وجود حفظ قرآن؛ راجع به مسائل دیگر حافظه اش کم بود؛
مثلا:
1- در ایام اقامت در قم؛ راه مدرسه حجتیه را که سر راست و نزدیک حرم بود؛ هر روز گم می کرد!!
2- اگر بیست بار هر فردی را می دید، او را نشناخته و در دیدار بعدی اظهار ناآشنایی می کرد! حتی اگر وی مدتی میزبان او بود، و لذا به ندرت میزبان خود را می شناخت!!
3- مرحوم آیت الله محسنی ملایری می گوید: کربلایی کاظم شخصا بسیار کند ذهن بود، و یک ماه رمضان در ملایر میهمان من بود و به مسجد می آمد. هر چه کردم دعای سی روز ماه
مبارک رمضان را بیاد بگیرد نتوانست ولی به معجزه امام علیه السلام تمام قرآن را مستقیما و معکوسا تند و سریع بدون هیچ توقفی می خواندند.
4- همچنین مرحوم خراسانی نقل کرده اند: که کربلایی محمد کاظم به قدری کم حافظه و ساده لوح و کم استعداد بود که در مدت پانزده روزی که من شب و روز با او بودم، با آنکه من اصرار
زیادی داشتم که او اسم مرا یاد بگیرد و در حافظه ایی که قرآن محفوظ است اسم من هم حفظ شود، (اما به شدت ناتوان بود) او خیلی با زحمت این اواخر؛ اسم و فامیل مرا یاد گرفته
بود، و حتی عرفیات خوبی نداشت. ای کاش او را می دیدید، که خود این کن حافظه ایی و سادگی و کم استعدادی، بهترین دلیل بر معجزه بودن حفظ قران و بود.
5- شاید این کاستی خلقتی از آن جهت بود که خداوند متعال می خواست روشن سازد که حفظ قرآن ایشان امری موهبتی است و عادی نیست، و البته بر حسب تعالیم الهی
نمی خواست به غیر یاد حق و کتاب الهی مشغول شود، و به قول نظامی گنجوی:
هر که نه گویای تو خاموش به***هر چه نه یاد تو فراموش به

برای مطالعه کامل در زمینه تشرف خدمت مولا منه السلام و اعجاز حضرت صاحب الامر منه السلام و اعطای قرآن کریم و علومش به کربلایی محمد کاظم کریمی ساروقی به
کتاب کلام خوانی آدرس زیر مراجعه نمایید و دریافت کنید.

از این آدرس دریافت نمایید:
http://aelaa.net/Ersaal/6/KalaamKhaan-6-J01-J26.pdf

آدرس:
بلوار صدر - قبرستان نو (قبرستان حاج شیخ معروف به قبرستان نو قم) - مقابل درب ورودی در جانب غربی

مختصات:

34.642123,50.872984

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... &z=19&m=bh
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 8:10 am, ويرايش شده در 2.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

امامزاده عبدالله علیه السلام

پستتوسط najm137 » يکشنبه ژانويه 26, 2020 9:49 am

69- امامزاده عبدالله علیه السلام:

توضیحات:
نسب شریف امامزاده عبدالله که با چهار واسطه به امام سجاد علیه السلام منتهی می‌شود که از قرار ذیل است:
سیّد عبدالله بن العبّاس الأکبر بن عبدالله الشهید بن الحسن الأفطس بن علی الأصغر بن الامام علی بن الحسین السجاد علیه السلام.

حسن بن محمّد بن حسن قمّی، مؤلّف تاریخ قم می‌نویسد: «دیگر از امامزاده‌هایی که به قم آمدند، عبدالله بن عباس بن عبدالله الشهید بود که از بصره به قم آمد. او با علی بن محمد علوی صاحب زنج در بصره بود، چون صاحب زنج را در بصره به قتل رساندند، عبدالله با برادرش حسن بن عبّاس از بصره به قم آمد و متوطن شد.»

جدّ امامزاده عبدالله، عبدالله شهید نام دارد. هنگامی که حسین بن علی شهید فخ علیه خلیفه هارون الرشید قیام نمود، جناب عبدالله بن حسن افطس نیز به یاری وی شتافت. پس از شهادت حسین، عبدالله بن افطس به دست سپاهیان هارون الرشید اسیر شد و در زندان افتاد. هارون الرشید او را به حبس جعفر بن یحیی برمکی انتقال داد تا این که جعفر برمکی در شب عید نوروز سرعبدالله را از بدن جدا کرد. روز عید، سر مطهر او را با تحفه‌های دیگر برای خلیفه هدیه فرستاد. سپس به تصور این که خلیفه از این عمل ظالمانه‌اش تحسین و تقدیر خواهد کرد. شخصاً به نزد هارون حاضر گشت و سرپوش را از روی طبق برداشت و هدایا را به خلیفه اظهار نمود. چون چشم خلیفه به سربریده عبدالله افتاد در غضب شد و پس از رفتن وی به خادم دستور داد که سر جعفر را از بدن جدا کند. مرقد وی در سوق الطعام بغداد است.

امامزاده سیّد عبدالله، فرزندی دارد که از شعرای بزرگ طالبی است. که به نام حسین و مکنی به ابوعبدالله است. در سال ۳۱۹ هـجری قمری در شهر ری وفات یافت و اینک آرامگاه او در سه راه ورامین شهر ری به امامزاده عبدالله شهرت دارد.

اکثر اجداد و پسرعموهای امامزاده سیّد عبدالله، و نوادگان وی، از بزرگان سادات حسینی و از معارف خاندان افطسی است و جمع کثیری از آنان در ری، طبرستان، اصفهان، خراسان و فارس سکونت داشتند و منشا آثار و برکاتی بودند. وفات سیّد عبدالله در سال ۲۸۵ هـجری قمری در قم اتفاق افتاد و در این مکان شریف به خاک سپرده شد.

آدرس: خیابان امامزاده ابراهیم

مختصات:



آدرس ویکی مپیا:
در کل 1 بار ویرایش شده. اخرین ویرایش توسط najm137 در جمعه ژانويه 31, 2020 7:46 am .
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

امامزاده سید علی موسی الرضا علیه السلام

پستتوسط najm137 » يکشنبه ژانويه 26, 2020 10:01 am

70- امامزاده سید علی موسی الرضا علیه السلام

توضیحات:
نسب شریف امامزاده سیّد علی موسی الرضا که با چهار واسطه به امام جواد علیه السلام منتهی می‌شود که از قرار ذیل است:
سیّد ابوالحسن موسی بن أبی عبدالله احمد بن أبی علی محمّد بن أبی علی احمد بن أبی جعفر موسی المبرقع بن امام جواد علیه السلام.

ایشان سیّدی جلیل القدر، عظیم الشأن و بسیار بزرگوار بود. ایشان ریاست شهر قم و نقابت سادات علوی را به عهده داشت و از سرشناسان خاندان رضوی علیهم السلام در قم بوده است.
حسن بن محمّد بن حسن قمّی، مؤلّف تاریخ قدیم قم درباره وی می‌نویسد: «ابوالحسن در قم بود و به کار و بار برادرش ابی محمّد و خواهرانش قیام نمود وضعیتهایی که از پدرش مانده بود، بدست آورد و آنچه به رهن بودند از رهن بیرون آورد و قواعد و سیرت او مجموع نیکو و پسندیده بوده‌اند و با مردم شهر قم معیشت و زندگانی به وجه احسن می‌نمود و حقوق ایشان رعایت می‌کرد تا جایی که گویا یکی از ایشان است. پس اهل قم به صحبت او میل کردند و او رئیس و سرور ایشان شد. مؤیّد الدوله و امیر فخرالدوله قدر او بشناختند و حق او را بدانستند و بعضی از خراج او بدو بخشیدند و مجری داشتند.

پس او در سال ۳۷۰ هـجری قمری به حج رفت و ملک عضدالدوله و تاج الدوله قدر او دانستند و او را گرامی داشتند. و چون حج خانه خدا بگذارد و به مدینه باز آمد بر پسران عمّ خود شفقت نمود و رحمت افزود و ایشان را خلعت و عطا بخشید، پس او را شکر بسیار گفتند.

او به جانب قم عزیمت نمود و در ماه ربیع الاخر سال ۳۷۱ هـجری قمری به قم رسید. مردم قم به قدوم او بشارت نمودند و شادی افزودند و بر سرکوچه‌ها و محلها آذین‌ها بستند و صاحب الجلیل کافی الکفاة ابوالقاسم اسماعیل بن عبّاد به او نامه‌ای نوشت و او را به معاودت از حج خانه خدای تعالی و مراجعت به شهر و منزل خود تهنیت گفت.

ابوالحسن موسی بن احمد، مردی بس فاضل، متواضع و متخلّق و سهل الجانب بوده است. در عنفوان جوانی و حداثت سن، نقابت سادات علوّیه شهر قم و نواحی آن به او مفوض بوده است. او در سال ۳۷۲ هـجری قمری به زیارت جدّش امام رضا علیه السلام رفت و سپس در سال ۳۷۵ هجری قمری در قم وفات یافت.»

برخی از محققین احتمال دادند که مزار کنونی در کوی رضا آباد متعلّق به همین سیّد جلیل القدر است که به اختصار به علی موسی الرضا علیه السلام شهرت یافته است.

آدرس: خیابان طالقانی (خیابان آذز) -

مختصات:



آدرس ویکی مپیا:
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm


بازگشت به شهر قم و حومه


Aelaa.Net