آلودگی اجتماعي

مدير انجمن: najm134

آلودگی اجتماعي

پستتوسط najm134 » شنبه فبريه 27, 2010 8:51 am

عناوين گزارشاتي كه تا كنون در اين باره منتشر شده است: معضل اينترنت در ايران - تلاش قوه مقننه و قضائيه براى حل مشكلات مردم - اعتياد به الكل معضل بي نشان جامعه امروز كشور - حوادث‌ تلخ و بهاي ارزان «جان» در ايران - سؤال فرزند شهيد مطهري از مسؤولان: مردم در اولویت چندم؟ - تحقيقات پليسي و جان و ناموس مردم

مرسولاتي كه تا كنون جداگانه در اين باره منتشر شده است:
زنان ايران در افغان
http://aelaa.net/110.aspx?id=401
– اينترنت ايران
در کل 1 بار ویرایش شده. اخرین ویرایش توسط najm134 در سه شنبه ژانويه 04, 2011 7:19 pm .
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

معضل اينترنت در ايران

پستتوسط najm134 » يکشنبه مارس 28, 2010 6:29 pm

قضيه اينترنت ايران، قضيه‌اي جديد و نو نيست. از زماني دور اين مشکلات بوده و مسئولان امر موضوع را به اصطلاح به يکديگر پاس داده‌اند و تنها ضرر ديده‌گان کاربران و بخش خصوصي بوده است.
به طور کلي همه مي‌دانيم که مشکل اينترنت ايران 2 چيز است:
1-کم بودن و کيفيت نداشتن پهناي باند
2- هزينه و قيمت بالا و عادلانه نبودن آن
هم‌اکنون در پايتخت کشورمان مشکل پورت‌هاي پرسرعت داريم و شرکت‌ها در مناطقي مايل به ارائه خدمات هستند، ولي مخابرات با آنها همکاري نمي‌کند. شهرستان‌ها هم که جاي خود. و حال از اين امر هم که بگذريم، مناطقي از کشور که اينترنت به اصطلاح پرسرعت عرضه مي‌شود، قيمت‌ها و خدمات اصلا مناسب نيستند.
جالب اينجاست که مسئولين درد جامعه را نمي‌فهمند. مي‌دانيد چرا (با عرض معذرت) مسئولي که در مخابرات يک منطقه نشسته و اينترنت 1 مگابيت بر ثانيه بدون محدوديت دانلود و بدون آنکه هزينه‌اي بابت آن پرداخت کند، چطور مي‌تواند اين قضيه را درک کند.
و مسئله جالب ديگر اينجاست که چندي پيش در مصاحبه‌اي با وزير ارتباطات و فناوري اطلاعات مصاحبه‌اي شد و ايشان سرعت اينترنت را مناسب ارزيابي کردند.
حال به طور رسمي‌تر به اين قضيه مي‌پردازيم. بيشتر کاربران اينترنت در ايران براي متصل شدن به شبکه جهاني از سيستم DialUp يا همان شماره‌گيري استفاده مي‌کنند و هميشه با مشکلات عديده‌اي از جمله پايين بودن سرعت دست به گريبان بوده‌اند.
در حالي كه متخصصان فناوري اطلاعات يك شركت آلماني به انتقال اطلاعات از طريق شبكه فيبرنوري با سرعت ‪ ۱۰۷‬گيگابيت بر ثانيه دست يافتند( هر گيگا يك ميليون برابر يك كيلو است) كاربران اينترنت در ايران در خانه خود با سرعت ‪ ۴۵‬كيلو بيت بر ثانيه به اين شبكه متصل مي‌شوند
در خوشبينانه‌ترين حالت فقط ‪ ۱۰۰‬هزار كاربر خطوط اينترنت پر سرعت ADSL‬در كشور وجود دارد كه در مقايسه با تعداد كل كاربران رقم ناچيزي است. و ADSL ما هم حداکثر سرعت آن 512کليوبيت است که پايين ترين سرعت در دنيا محسوب مي‌شود. ما هميشه بايد به برتر از خود بينديشيم تا پيشرفت کنيم.
بخشنامه جديد وزارت ارتباطات مبني بر ممنوعيت ارايه اينترنت پر سرعت با سرعت بالاي ‪ ۱۲۸‬كيلو بيت بر ثانيه و لغو نشدن آن تاكنون نيز موضوع سرعت اينترنت در ايران را به چالش مي‌كشد.
(بعضي از افراد و حتي مسئولين اين امر را براي جلوگيري از دسترسي کاربران ايراني به شبکه‌هاي مختلف سياسي و خبري دنيا و ديدن شبکه‌هاي تلويزيوني و... است. آيا مگر ما به اين جمله عقيده نداريم که طلا که پاکه چه منتش به خاکه)
برخي از كاربران خانگي در گفت‌وگو با خبرنگار ايرنا با تاكيد بر كيفيت و سرعت پايين اينترنت مي‌گويند: كارت‌هاي اينترنتي با قيمت مختلفي در بازار عرضه مي‌شود كه در نهايت فرق چنداني بين آنها وجود ندارد.
بگفته آنها، با كارت‌هاي اينترنتي فقط مي‌توان به باز كردن چند صفحه" وب" معمولي، چت و چك كردن پست الكترونيكي پرداخت و عملا استفاده از بسياري ديگر از كاربردهاي اين شبكه مانند آموزش الكترونيكي به دليل پايين بودن سرعت، امكان‌پذير نيست.
اگر بحث دولت الکترونيک و شهروند الکترونيک در ميان است اول بايد زيرساخت اصلي آن يعني دسترسي عموم مردم به اينترنت پرسرعت واقعي و به آساني و با مناسب ترين قيمت ايجاد شود.
در حالي كه اكثر كشورهاي جهان در حال افزايش ظرفيت و سرعت اينترنت خود در حد «ترا بيت» (يك ترا يك ميليارد برابر يك كيلو) هستند، شرايط كنوني جامعه ما، «عصر يخبندان اينترنت» را تداعي مي‌كند
كارشناسان حوزه فناوري اطلاعات و ارتباطات دلايل مختلفي را براي پايين بودن سرعت اينترنت دو دليل عمده شامل كمي پهناي باند اينترنت‌كشور و ارايه نامناسب خدمات به كاربران را ذكر مي‌كنند
در حالي كه مطابق با آخرين آمار شركت فناوري اطلاعات ، ميزان پهناي باند اينترنت كشور، معادل با چهار گيگا بيت بر ثانيه مي‌باشد، رييس هيات مديره انجمن كارفرمايان شركت‌هاي اينترنتي ايران، كم‌بودن پهناي باند را علت اساسي سرعت پايين اينترنت در كشور مي‌داند.
سرعت اينترنت در ايران بيش از 91 هزار برابر کمتر از سرعت اينترنت در سنگاپور است
سرعت اينترنت در سنگاپور ۲۶ هزار گيگابيت در ثانيه است، ‌با توجه به جميعت ۵ ميليون نفري اين کشور و مقايسه با جمعيت ۷۰ ميليون نفري و سرعت 4 گيگابيتي اينترنت در ايران به اين نتيجه مي‌رسيم که چون جمعيت ايران ۱۴ برابر سنگاپور است پس ضرب عدد ۱۴ در ۲۶ هزار يعني سرعت اينترنت سنگاپور و تقسيم اين حاصلضرب در سرعت اينترنت ايران يعني عدد 4 به اختلاف اين سرعت يعني عدد 91 هزار دست خواهيم يافت که ميزان اختلاف سرعت اينترنت ايران با يک کشور آسيايي و جهان سومي ديگر است.
توجيه مسئولين براي فيلتر کردن سايت‌ها، جلوگيري از فساد است در حالي که اين موضوع مشکلات زيادي را در استفاده از اينترنت ايجاد کرده است.
ما مخالف فيلتر کردن سايت‌هاي مستهجن نيستيم، اما استفاده مسئولين از فيلترهاي ضعيف باعث خلل در کار محققان شده است.
براي فيلتر کردن سايت‌هاي مستهجن راه‌هاي فني جديدي وجود دارد، استفاده از سيستم فيلتر سفيد يکي از اين روش‌ها است. هر کاربري مي‌تواند با تشخيص خود سايت‌هاي مختلف را فيلتر کند. در اين روش تنها دولت بايد به سازمان‌هاي مختلف اطمينان داشته باشد و ابتکار عمل را در دست کاربران قرار دهد.
زماني که يکي از اساتيد در همايش بانک جهاني سخنراني داشت فيلتر شدن يک سايت مشکلات زيادي را برايش به وجود آورد در حالي که اگر دقت بيشتري براي فيلتر شدن کلمات از سوي دست‌اندرکاران اعمال مي‌شد، اين مشکلات براي يک محقق به وجود نمي‌آمد. اگر جريان اطلاعات را آزاد کنيم اين تکنولوژي مي‌تواند ايران را در دنيا حتي از آمريکا پيشرفته‌تر ‌کند.
در حال حاضر با وجود پهناي کم باند و سرعت پايين اينترنت حتي بانک‌ها هم نمي‌توانند خدمات خود را ارائه دهند تا چه رسد به پيشرفت و دستيابي براي تکنولوژي و برخورد با کشورهاي صنعتي دنيا
در مورد بانک‌ها هم بايد بگويم علاوه بر اينکه خدمات الکترونيکي بانک‌ها نيازمند يک اينترنت قوي براي کاربر مي‌باشد. به شخصه شايد قطعي ارتباط و ضعيف شدن آن در خود بانک بوده‌ام که باعث معطلي و يا انجام نشدن کار مراجعين شده.
لطفا به اين گفت‌وگو با يکي از شرکت‌هاي خواهان خدمات اينترنت توجه کنيد!
چند ماه است كه به عنوان يك شركت PAP درخواست افزايش پهناي باند كرده ايم. نه پهناي باند را ميدهند نه به نامه ها جواب ميدهند. تحقيقات نشان ميدهد كه پهناي باند اينترنت كشور مشكلات جدي دارد. پهناي باند براي واگذاري وجود ندارد ولي درخواستها پذيرفته ميشود و وجوه آن نيز دريافت مي شود. حاضر هم نيستند كتبي پاسخ بدهند و فقط شفاهي ميگويند مي توانيد پول خود را پس بگيريد فعلا پهناي باند نداريم. از طرف ديگر هم سازمان تنظيم مقررات فشار مي آورد كه فروش پورتهاي ADSL بايد به برنامه برسد. اين وسط فقط بخش خصوصي است كه در حال قرباني شدن است.
خوب نتيجه. خودتان بهتر مي‌دانيد. اگر مي‌خواهيم در اين زمينه پيشرفت کنيم. بايد هر دو مشکل را با هم برطرف کنيم. پهناي باند و هزينه آن.
مقايسه سرعت اينترنت در ايران با اينترنت جهاني

اينترنت اين روزها از حالت سازماني و اداري خارج شده و امکان برقراري ارتباط بين همه کاربران جهاني را فراهم کرده است. اين ابزار در سال‌هاي گذشته تحولات فراواني را به دنبال داشته است و شرکت‌هاي عرضه کننده خدمات اينترنتي سعي کرده‌اند با افزايش سرعت اتصال به اين شبکه جهاني، کاربران بيشتري را به سمت خود بکشانند. يکي از کشورهايي که اين روزها توانسته است سرعت اتصال به اينترنت را تا چند برابر افزايش دهد، آمريکاست. بر اساس آمارهاي رسمي منتشره شده از سوي دولت ايالات متحده، 86 درصد ساکنان اين کشور که درآمد سالانه آنها بيش از 75 هزار دلار است به اينترنت پرسرعت دسترسي دارند و 38 درصد کساني که درآمد سالانه کمتر از 30 هزار دلار دارند نيز از اينترنت پرسرعت استفاده مي‌کنند. به گفته يک گروه غيرانتفاعي به نام Free Press که از حاميان شبکه اينترنت بي‌سيم محسوب مي‌شود، هم‌اکنون در سراسر ايالات متحده بيش از صدها شبکه بي‌سيم وجود دارد که خدمات خود را در اختيار کاربران مي‌گذارند. در شهر آستين (Austin) در تگزاس شبکه غيرانتفاعي موجود است که بيش از 100 منطقه را تحت پوشش خود قرار مي‌دهد و حدود 57 هزار مشترک دارد. حدود 70 درصد کاربران شبکه شهر آستين را شرکت‌هاي کوچک، کتابفروشي‌ها، کتابخانه‌ها و مغازه‌ها تشکيل مي‌دهند که براي تبليغ به کاربران خود اينترنت بي‌سيم ارائه مي‌کنند.
از ديگر کشورهايي که در زمينه اينترنت پرسرعت موفق بوده، مي‌توان به آلمان اشاره کرد. آلمان در سطح اتحاديه اروپا يکي از کشورهاي پيشگام در عرصه فناوري ارتباطات و اطلاعات است. هم‌اکنون در آلمان 9 ميليون و 400 هزار خط پهن باند براي اتصال به اينترنت با سرعت بالاتر وجود دارد که از اين ميان 12 ميليون و 900 هزار خط پهناي باند را شرکت مخابرات آلمان کنترل مي‌کند. براساس آمارهاي به دست آمده، 36/16 درصد از کاربران آنلاين آلماني از اينترنت پرسرعت استفاده مي‌کنند که اين ميزان بسيار کمتر از کشورهاي دانمارک و هلند است که در اتحاديه اروپا از رهبران اين عرصه به شمار مي‌روند. طبق اين آمارها، 30 درصد کاربران آنلاين در هلند و دانمارک از اينترنت پرسرعت استفاده مي‌کنند.
تازه‌ترين گزارش اتحاديه اروپا که در ژوئيه 2007 در خصوص گسترش پهناي باند و مبارزه با شکاف ديجيتالي در 27 کشور اروپايي منتشر شد نيز نشان مي‌دهد مبارزه با شکاف ديجيتالي در آلمان 8/5 درصد رشد داشته است. از سويي ديگر، افزايش رشد تقاضاي ورود به اينترنت در آلمان تا ژوئن 2006 موجب شده است در بازار اين کشور بيش از 12 ميليون مشترک جديد براش شبکه ADSL ايجاد شود. پيش‌بيني مي‌شود اين رقم تا سال 2009 به دو برابر افزايش يابد.
اين پيشرفت‌ها از مرز‌هاي آمريکا و اروپا نيز فراتر رفته و به چين نيز رسيده است. با افزايش تقاضا براي تماشاي تصاوير ويدئويي، تجارت الکترونيکي و بازي‌هاي آنلاين، تا پايان سال 2007 بازار اينترنت پرسرعت در چين از آمريکا نيز پيشي گرفت و به بزرگ‌ترين قطب اينترنت پرسرعت در چين طي سه ماهه اول سال 2007 با 5/4 ميليون افزايش به 3/56 ميليون رسيد که در اين مدت 4/60 ميليون آمريکايي از اينترنت پرسرعت استفاده کردند. در نيمه نخست سال گذشته 3/4 درصد از جمعيت 3/1 ميليارد نفري اين کشور و 3/14 درصد از خانه‌هاي چيني مشترک سرويس پرسرعت اينترنتي شدند. در اين آمارها اعلام شده است تعدا کاربران اينترنتي در چين با افزايش 30 درصدي در سال 2006 به 132 ميليون نفر رسيد. گفته مي‌شود هم اکنون بيش از 210 ميليون چيني از اينترنت پرسرعت استفاده مي‌کنند.
همان طور که گقته شد اينترنت 512 کيلوبيت بر ثانيه جزو کمترين سرعت ADSL در جهان امروز محسوب مي‌شود و امروزه در کشورهاي مختلف مبحث ADSL2+ به عمل پيوسته و شرکت با ارائه خدمات متنوع و رقابتي ديدني سرعت‌هاي بالاي 2 مگابيت بر ثانيه را عرضه مي‌کنند و حتي تا 40 مگابيت بر ثانيه هم عرضه مي‌شود.
اينترنت در چين
با رسيدن شمار كاربران اينترنتي چين به ۱۶۲ ميليون نفر، اين كشور براي كسب عنوان دارنده بيشترين كاربران اينترنتي جهان گوي سبقت را از آمريكا مي‌ربايد.
به گزارش ايسنا، بر اساس گزارش مركز اطلاعات شبكه اينترنت چين تا پايان ماه گذشته ميلادي ۱۲۲ ميليون چيني از طريق باند پهن و ۴۰ ميليون از طريق اتصالات Dial-Up يا تلفن همراه به اينترنت وصل شدند. بر اساس اين گزارش شمار كاربران اينترنت چين تا پايان سال ۲۰۰۷ به ۲۰۰ ميليون نفر افزايش خواهد يافت و پس از آمريكا قرار مي گيرد كه شمار كاربران اينترنت آن در ماه گذشته ميلادي ۲۱۱ ميليون نفر بوده است. بر اساس پيش بيني مقامات چيني اين كشور تا پايان سال ۲۰۰۸ و شايد زودتر از آن بزرگ ترين جمعيت كاربران اينترنت جهان را خواهد داشت. رونق اقتصادي چين كه امكان دسترسي بيشتري به رايانه و اينترنت را فراهم ساخته، اين كشور را به يكي از بازارهاي اينترنتي با سرعت رشد بالاي جهان تبديل كرده است.
يكي از جالب‌ترين آمار آخر سال منتشر شده توسط دولت چين تازه‌ترين اطلاعات در مورد تعداد كاربران اينترنت در اين كشور بود.
تعداد كاربران اينترنت در اين كشور به ۲۱۰ميليون نفر رسيده است. اين رقم تكان‌دهنده بيش از ۵۰درصد بيشتر از سال قبل و بيش از سه برابر تعداد كاربران در هندوستان است. هندوستان غول نوظهور آسيا است كه اغلب چين با اين كشور مقايسه مي‌شود. بنا به اعلام بانك سرمايه‌گذاري مورگان استنلي، چين طي چند ماه آينده بيش از آمريكا، پيشتاز كنوني كاربر اينترنت خواهد داشت و به دليل آنكه تناسب جمعيتي كه از اينترنت استفاده مي‌كنند، پايين است؛ يعني فقط ۱۶درصد، رشد سريع تا مدتي ادامه خواهد داشت.
تعجبي ندارد كه اين كشور بزرگ، ثروتمند از نظر تكنولوژي كارآمد پذيراي اينترنت شده است.
سود ناخالص فعاليت براي شركت‌هاي پيشتاز اينترنت در چين ۲۸درصد است؛ در حالي كه اين رقم در آمريكا ۱۵درصد است و سهم قيمت شركت‌هاي اينترنتي افزايش يافته است. سرمايه مشترك بازار آنها از سال ۲۰۰۳ تقريبا هر سال دو برابر شده و به بيش از ۵۰ميليارد دلار كنوني رسيده است.
بيش از ۷۰درصد از كاربران اينترنت در چين افراد زير ۳۰سال هستند، درست برعكس آمريكا و تقاضاي فراوان فروخورده‌اي براي سرگرمي، تفريح و تعامل اجتماعي وجود دارد. امتيازات ارزشمندي در انتظار شركت‌هاي سرمايه‌گذاري اينترنتي است كه قادرند اين تقاضا را برآورده كنند و موقعيت خود را در بازار تثبيت نمايند.
اينترنت ايراني!!!!
در سال 1371 تعداد کمي از دانشگاه‌هاي ايران، از جمله دانشگاه صنعتي شريف و دانشگاه گيلان، توسط مرکز تحقيقات فيزيک نظري و از طريق پروتکل UUCP به شبکه جهاني اينترنت متصل شدند. نخستين کامپيوتري که در ايران به اينترنت متصل شد، در مرکز تحقيقات فيزيک نظري ايران قرار داشت. در سال 1373 اولين موسسه‌هاي اينترنتي ايران روي کار آمدند و در عرض يک سال، اولين سايت ايراني در داخل کشور راه‌اندازي شد. در سال 1374 مجلس ايران تاسيس «شرکت امور ارتباطات ديتا» تحت نظر شرکت مخابرات ايران را تصويب کرد و مسئوليت توسعه خدمات ديتا در سطح کشور را به صورت انحصاري در اختيار اين مرکز قرار داد. سال 1377 زمان اجراي پروژه «يوني کد» در ايران بود که با اجراي قراردادي بين شوراي عالي انفورماتيک و بنياد دانش و هنر انگلستان و با نظارت و مديريت فني دانشگاه صنعتي شريف با عنوان «فارس وب» صورت گرفت. در اين طرح الفباي فارسي به صورت جامع وارد استاندارد يوني کد شد و نشر فارسي در کامپيوتر و اينترنت استاندارد شد و مشکل فونت‌هاي غيراستاندارد در نرم‌افزارهاي ايراني از بين رفت. اگر چه از زمان تولد اينترنت در ايران حدود 15 سال مي‌گذرد، اما بايد اعتراف کرد که سير تحولات اينترنتي ما نسبت به ديگر کشورها بسيار کند بوده است. براساس برخي آمارهاي منتشر شده، اکثر کاربران آنلاين ايراني همچنان از سيستم Dial-Up استفاده مي‌کنند در حالي که سرعت خطوط اينترنت در ايران با استفاده از سيستم Dial-Up حدود 50 کيلوبيت در ثانيه است، ساکنان بيشتر کشورهاي اروپايي و برخي کشورهاي آسيايي دور از اينترنتي با سرعت يک الي 15 مگابيت در ثانيه استفاده مي‌کنند و با اين حساب سرعت اينترنت در ايران همواره مورد اعتراض کاربران بوده است، بايد توجه داشت، حضور بخش دولتي در عرصه‌هاي مختلف توزيع و عرضه اينترنت يکي از بخش‌هايي است که امروزه به عنوان سدي براي پيشرفت شبکه اينترنت پرسرعت مطرح مي‌شود. قاون منع استفاده اينترنت بالاي 128 کيلوبيت هم مزيد بر علت شده و کاربران ايراني را بسيار ناراحت کرده است.
سياستگذاران و تصميم‌گيرندگان کشور بايد با درک صحيح از بازار اينترنت موجود کشور و کيفيت نامناسب دسترسي کاربران به اينترنت، در جهت حذف انحصار و ايجاد بستر مناسب براي عرضه خدمات بهتر در اين حوزه اقدام کنند تا بتوانيم در آينده شاهد خدمات بيشتر و بهتر در اين زمينه باشيم.
قيمت اينترنت در ايران، ۱۲ برابر ترکيه
حضور بخش دولتي در عرصه‌هاي مختلف توزيع و عرضه اينترنت موجبات ايجاد يک بازار ناسالم و غيررقابتي را در عرصه‌هاي توزيع و عرضه اينترنت فراهم کرده است
سياست‌گذاران و تصميم‌گيرندگان کشور بايد با درک صحيح از بازار اينترنت موجود کشور و همچنين کيفيت نامناسب دسترسي کاربران به اينترنت، در جهت حذف اين انحصار، رانت‌هاي دولتي را حذف کنند و با ايجاد يک بستر حقوقي مناسب بخش دولتي را از امور اجرايي و بازرگاني (خريد و فروش) پهناي باند منع کرده، جايگاه و شان دولت را به‌عنوان سياست‌گذار، قانون‌گذار و ناظر بر حسن اجراي مقررات حفظ کنند و در عين حال به بخش خصوصي در جهت حضور در يک بازار رقابتي سالم کمک کنند.
فقط اگر چنين اتفاقي روي دهد مي‌توان اميدوار بود که وجود چنين بازار رقابتي کامل و سالمي موجب کاهش قيمت‌ها و بهبود کيفيت خدمات بخش خصوصي شود.
تمام ساکنان شهر رياض مي‌توانند به‌صورت رايگان و از طريق خطوط Wi-Fi به‌اينترنت متصل شوند
خبرگزاري عرب‌نيوز چندي پيش در حالي اين خبر را اعلام کرد که طرح گسترش خطوط Wi-Fi از مدتي قبل در اين کشور آغاز شده است و اکنون مقامات دولتي اين کشور مي‌کوشند هرچه سريع‌تر ديگر شهر‌هاي خود را به اين امکانات مجهز کنند
ارائه اينترنت رايگان البته موضوعي است که با وجود طرح در ابتداي کار دولت نهم، اکنون به فراموشي سپرده شده است، اما ارائه اينترنت با سرعت و کيفيت بالا و همچنين قيمت مناسب، کمترين انتظاري است که کاربران از سياستگذاران اين حوزه دارند
انتظاري که حتي با وجود اعلام کاهش تعرفه ۳۰ درصدي پهناي باند در ابتداي سال‌جاري راه به جايي نبرده و اين کاهش در قيمت نهايي اينترنت براي کاربران اينترنت تأثيري نداشته است چراکه شرکت‌هاي اينترنتي معتقدند از آنجايي‌که قيمت تمام شده اينترنت فقط به هزينه پهناي باند مربوط نمي‌شود، نمي‌توانند به ميزان تخفيفي که مخابرات در قيمت پهناي باند آن‌ها قائل مي‌شود قيمت تمام شده‌ خود را کاهش دهند.
۶‌ درصد تجميع عوارض دارايي، ماليات، هزينه مکان، هزينه پرسنل و... از جمله هزينه‌هايي است که در قيمت نهايي اينترنت مؤثر است.
از سوي ديگر به اعتقاد برخي کارشناسان با وجود کاهش تعرفه پهناي باند در سال‌هاي اخير، اين قيمت در کشور ما همچنان چندين برابر کشور‌هاي ديگر است و از تأثير آن بر قيمت اينترنت نمي‌توان بي‌تفاوت گذشت: « قيمت جهاني پهناي باند براي هر مگ تقريبا ۳۰۰ يورو يعني حدود ۴۰۰ هزار تومان است در حالي که در کشور ما اين قيمت تقريبا ۹۰۰ هزار تومان است.
اين مسئله باعث شده تا علاوه بر قيمت بالاي کارت‌هاي اينترنت و سامانه دايل‌آپ، اينترنت پرسرعت هم در کشور ما از قيمت بالايي برخوردار باشد، چراکه پهناي باند مورد نياز ISP ‌ها از طريق شرکت فناوري اطلاعات و يا ICPها تامين مي‌شود و در قيمتهاي خرده فروشي، هزينه پهناي باند تا بيش از ۵۰ برابر قيمت جهاني مي‌رسد.
در ترکيه کاربران با پرداخت ماهي‌۱۲ هزار تومان به اينترنت با سرعت يک مگ دسترسي دارند و براي سرعت ۴ مگ کافي است ماهانه حدود ۵۹ هزار تومان به سرويس‌دهنده Smile بپردازند.
اگر دولت قصد دارد ميزان دسترسي به اينترنت در کشور را بالا ببرد، ساده‌ترين راه حل، کاهش هزينه‌هاي پهناي باند باشد، چراکه در حال حاضر شرکت فناوري اطلاعات به‌عنوان بزرگترين فراهم کننده پهناي باند کشور، يک شرکت کاملا دولتي است.
مسئله مهم ديگري که در هزينه نهايي اينترنت براي کاربر نهايي تاثير گذار است هزينه بالاي پخش است. گفته مي‌شود که در حال حاضر بيشتر از ۴۰درصد ‌هزينه اينترنت به جيب عاملان پخش مي رود که اين رقم بسيار بالايي است.
با راه اندازي سرويس IN در تهران به‌عنوان بزرگترين بازار مشترکان اينترنتي، اميد مي‌رفت که دست واسطه‌ها از اين بازار کوتاه شده و از قيمت اينترنت کاسته شود، اما متأسفانه حالا شرکت مخابرات استان تهران، جاي واسطه‌ها را گرفته و حدود ۳۰ درصد ‌از هزينه‌هاي دريافتي را بابت ارائه سرويس هوشمند از ISPها دريافت مي‌کند!
به اين ترتيب اکنون قيمت يک ساعت اينترنت پر سرعت از طريق شبکه هوشمند، ساعتي ۳۰۰ تومان است که اين هزينه تفاوت چنداني با قيمت‌هاي موجود در بازار ندارد در حالي که دولت بايد هنگامي که‌چنين سرويس‌هايي را به مردم ارائه مي‌دهد، شرايط بهتر با قيمت ارزا‌ن‌تر را در اختيار آنها قرار دهد.
به گفته مديران بسياري از ISPها شرکت مخابرات درآمد شرکت‌هاي خدمات اينترنتي را بعد از ۳ يا ۴ماه به‌حساب آنها واريز مي‌کند که با احتساب اين ديرکرد در واقع ۴۰درصد از اين درآمدها به نفع شرکت مخابرات تمام مي‌شود.
اينترنت، مهمترين عامل توزيع و نشر دانش در دنياست، گفت: در حالي كه يك دانشگاه در يكي‌از روستاهاي سوئد داراي حداقل يك «ترا» بيت پهناي باند اينترنت است، دانشجويان ما حتي در بهترين دانشگاه‌ها به دليل سرعت پايين به زحمت مي‌توانند از امكانات آموزش مجازي و الكترونيكي استفاده كنند.
اينترنت مانند يك جاده است كه تبادل اطلاعات از آن صورت مي‌گيرد و صرف ادعاي ايجاد كردن اين جاده نمي‌تواند به معناي فراهم كردن پهناي باند مناسب براي كاربران باشد.
اكنون كه دولت تامين پهناي باند را در انحصار خود دارد، بايد پهناي باند مناسبي در شان كشورمان و معادل‌كشورهاي منطقه مانند تركيه و امارات تامين كند.
امروزه يكي از شاخص‌هاي توسعه جوامع ، تعداد كاربران اينترنت پر سرعت ‪ ADSL‬است و ايران در اين زمينه در رتبه پاييني حتي در منطقه خاورميانه قرار دارد.
لازم به ذکر است که بهترين حالت ADSL فقط 2 مگابيت بر ثانيه است. حال آنکه هدف بعدي ما بايد توسعه گسترده ADSL2+ باشد و سرعت‌هايي نظير 4 و 8 و 10 و 15 مگابيت بر ثانيه و بالاتر از اين باشد. چون ايراني لايق بهترين‌هاست.
اينترنت نبايد در انحصار دولت باشد
مركز پژوهش‌هاي مجلس شوراي اسلامي، وجود انحصار دولتي در بخش اينترنت را موجب اجحاف به مصرف‌كنندگان نهايي و مغاير با سياست‌هاي اصل 44 قانون اساسي دانست.
به گزارش دفتر اطلاع‌رساني مركز پژوهش‌ها، دفتر مطالعات ارتباطات و فناوري‌هاي نوين اين مركز با بررسي ساختار و تعرفه‌هاي توزيع اينترنت تصريح كرد: وجود انحصار دولتي در بازار تامين پهناي باند كشور و همچنين مداخله بخش دولتي و رقابت با بخش خصوصي در توزيع و عرضه پهناي باند و وجود رگولاتور در بدنه بخش دولتي موجب اجحاف به مصرف‌كنندگان نهايي اينترنت و بخش خصوصي مي‌شود ضمن اين كه چنين انحصار و رقابت ناسالمي اساسا در تضاد با روح قوانين سياست‌هاي كلان جمهوري اسلامي به خصوص سياست‌هاي كلان نظام پيرامون اصل 44 قانون اساسي و سند چشم‌انداز 20 ساله است.
مركز پژوهش‌ها افزود: در جهت حذف اين انحصار لازم است سياستگذاران و تصميم‌گيرندگان كشور با درك صحيح از بازار اينترنت موجود كشور و كيفيت نامناسب دسترسي كاربران به اينترنت و حذف رانت‌هاي دولتي، با ايجاد يك بستر حقوقي مناسب بخش دولتي را از امور اجرايي و بازرگاني (خريد و فروش) پهناي باند منع كرده و جايگاه و شان دولت را به عنوان سياست‌گذار، قانون‌گذار و ناظر بر حسن اجراي مقررات حفظ و در همين حال به بخش خصوصي در جهت حضور در يك بازار رقابتي سالم كمك كنند زيرا وجود چنين بازار رقابتي كامل و سالمي موجب كاهش قيمت‌ها و بهبود كيفيت خدمات بخش خصوصي خواهد شد.
اين گزارش مي‌افزايد: بر اساس آيين‌نامه خدمات‌دهي اينترنت مصوب شوراي عالي انقلاب فرهنگي در سال 1380، بخش دولتي به عنوان تامين‌كننده انحصاري پهناي باند معرفي شده است و شركت‌هاي توزيع كننده و عرضه كننده اينترنت و سازمان‌هاي دولتي و دانشگاه‌ها بايد پهناي باند مورد نياز خود را از بخش دولتي تامين كنند كه با توجه به انحصاري بودن پهناي باند، بازار فروش اينترنت در عرصه تامين باند در انحصار كامل قرار گرفته است بدين معني كه تنها سياست‌گذار و قيمت‌گذار در اين عرصه دولت است در حالي كه دولت با اتخاذ سياست‌گذاري و قيمت‌گذاري مناسب و اقتصادي مي‌تواند موجبات دسترسي بيشتر و با كيفيت‌تر مردم به اينترنت را فراهم كند، اما حضور بخش دولتي در عرصه‌هاي مختلف توزيع و عرضه اينترنت موجبات ايجاد يك بازار ناسالم و غيررقابتي را در عرصه‌هاي توزيع و عرضه اينترنت فراهم كرده است.
همچنين علاوه بر دخالت دولت در بازار عرضه و توزيع اينترنت، قيمت‌گذاري تبعيض‌آميز دولت پيرامون فروش پهناي باند با توجه به پهناي باند دريافتي از ديگر مشكلات ايجاد شده توسط بخش دولتي در بازار اينترنت كشور به شمار مي‌رود.
به اميد آنکه چشم‌هايمان را به روي روشنايي و واقعيت‌ها باز کنيم. نوشته گروهي از جوانان خواستار پيشرفت ايران

نظرات كاربران:
▪ باسلام
من یکی ازدارندگان خطوط ADSLهستم که ماهانه حدود 24هزارتومان برای ADSL پرداخت می کنم اما قصددارم پورت خودراقطع کرده واستفاده ازاینترنت رامحدودکرده ودیگرازِDial up استفاده کنم آنهم درمواقع ضروری ودلیل آن هم قیمت بالاواختلالات موجوددرسرویس می باشدمسئولین نیزنمی خواهندمردم ازاینترنت بصورت گسترده استفاده کنند این راباسیاست هایشان نشان می دهند
دوستارشما

▪ با سلام
شرايط جهاني طوريست كه بلاخره مجبور خواهيم شد جهت عقب نماندن اينترنت پر سرعت و ارزان را در اختيار عموم قرار دهيم اما خيلي دير خواهد شد .اساسا" هميشه مسئولين مملكت ما ديرتر از بقيه ممالك متوجه حساسيت و يا ارزش موضوعات ميشوند واين شايد به اين خاطر است كه با مواجه شدن با امري ابتدا به جنبه منفي آن توجه ميكنند
دوستدار شما

اين كزارش نقل از: سايت خبري آقاي محسن رضايي دبير شوراي مصلحت نظام مي باشد
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

تلاش قوه مقننه و قضائيه براى حل مشكلات مردم

پستتوسط najm134 » يکشنبه مارس 28, 2010 6:36 pm

تحقيق و تفحص از قوه قضاييه، قرائت گزارش پس از سه سال ونيم گزارش تحقيق و تفحص مجلس شوراي اسلامي از قوه قضاييه كه درسال 83 تصويب، شده بود ، بالاخره امروز 87 در صحن علني قرائت شد. به گزارش ايسنا، متن گزارش تحقيق و تفحص از قوه قضائيه كه امروز چهارشنبه توسط محمد دهقان مخبر کميسيون قصايي و حقوقي، به شرح ذيل است:
مقدمه:
«دستگاه قضائي معيار سلامت كشور است اگر دستگاه قضائي درست كاركند ديگر ظلم و فساد، تبعيض تباهي و فسق و بقيه موارد كه جامعه را فاسد و زمين گير مي‌كند، ريشه كن خواهد شد و اگر هم دستگاه قضائي سالم نباشد همه اين جرايم رشد مي‌كند» (مقام معظم رهبري مدظله العالي)
با صلوات بر پيامبر اعظم(ص) پيامبر نور و رحمت و خاندان پاكش، احتراماً به استحضار مي‌رساند: جمعي از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در راستاي اجراي اصل هفتاد و ششم قانون اساسي به منظور صيانت و پاسداري از حقوق حقه مردم و استيفاي حقوق نمايندگي و شهروندي، بر اساس استنباط، استنتاج و ضرورتي كه از بطن جامعه احساس و ادراك مي كردند طي نامه اي به عنوان هيأت رئيسه محترم مجلس درخواست انجام تحقيق و تفحص از قوه قضائيه را نمودند.
امر مزبور برابر نص صريح ماده (‌١٩٨) آئين نامه داخلي مجلس شوراي اسلامي از طرف هيأت رئيسه مجلس به كميسيون قضايي و حقوقي مجلس بعنوان كميسيون تخصصي ارجاع گرديد.
كميسيون مذكور در اوّلين فرصت از نمايندگان متقاضي دعوت بعمل آورد و دلايل آنان مبني بر ضرورت انجام امر تحقيق و تفحص از دستگاه مذكور را استماع و پس از بررسي، در تاريخ ‌٢/١٠/٨٣ نظر خود را داير بر تصويب تقاضاي نمايندگان مزبور به مجلس محترم تقديم نمود.
مجلس شوراي اسلامي به عنوان مظهر اراده ملي با درك صحيح از وضعيت موجود به منظور حسن جريان امور، تقويت و تحكيم دستگاه قضايي كشور، شناسايي و معرفي موانع، مشكلات و چالش‌هاي پيش روي قوه قضائيه، يافتن نقاط ضعف و قوت، ارتقاي كارايي و بهره‌وري، يافتن راهكارها و سازوكارهاي مناسب و مؤثر به منظور سرعت بخشيدن به روند رسيدگي و كاهش اطاله دادرسي پرونده‌ها و در نهايت رفع هرگونه آثار و مظاهر فساد و تبعيض احتمالي از پيكر اين نهاد مقدس در شصت و نهمين جلسه علني مورخ بيست و نهم دي ماه ‌١٣٨٣ خود، ضرورت انجام امر تحقيق و تفحص از عملكرد قوه قضائيه را حول محورها و موضوعات ذيل به تصويب رسانيد:
‌١- بررسي گزارشهاي مربوط به بهره‌برداري شخصي برخي ازقضات ومقامات قضائي ازموقعيتهاي اداري وشغلي
‌٢- نظارت بر سلامت مالي و اخلاقي كاركنان و قضات دادگستري
‌٣- عملكرد قوه قضائيه در ارتباط با مبارزه با مفاسد اقتصادي
‌٤- بررسي نحوه برخورد با ناهنجاريهاي اجتماعي
‌٥- بررسي وپيگيري گزارشهاي واصله درخصوص عملكرد سازمانهاي ثبت اسنادواملاك، حفاظت اطلاعات، سازمان بازرسي كل كشور و سازمان زندانها
‌٦- عملكرد قوه قضائيه درتكريم ارباب رجوع توسط مسئولان، متصديان و قضات
‌٧- نحوه هزينه مبالغ مربوط به ماده ‌١٩١ قانون برنامه سوم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي
‌٨- نحوه اجراي فرامين مقام معظم رهبري
‌٩- عملكرد قوه قضائيه در اجراي اصول ‌٤٩ و ‌١٤٢ قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران
كميسيون متعاقباً اقدام به انتخاب اعضاي هيأت نمود و در مرحله اول جناب آقاي حسين نجابت و سپس آقاي حسن كامران به عنوان رئيس و آقايان: محمد خوش‌چهره، عليرضا زاكاني، الياس نادران، محمد دهقان، سيدمحمدصادق نيرومند، رشيد جلالي جعفري، سيدحسن‌آقا حسيني طباطبايي، سيدمرتضي موسوي، حسن نوعي‌اقدم، محسن كوهكن، سيدحسن شجاعي‌كياسري، بايرام‌گلدي برمك، سعيد ابوطالب، مهدي كوچك زاده و خانمها نيره اخوان‌بيطرف، فاطمه آجرلو و عشرت شايق به عنوان اعضاء و آقاي ابوالقاسم بهجويان بعنوان دبير هيأت معرفي گرديدند.
در اين راستا دستگاه قضايي كشور علي رغم فرمايشات و رهنمودهاي مؤكد مقام معظم رهبري كه در زمينه‌ي ضرورت پاسخگويي مسؤولان به مردم، مكرراً رهنمودهايي را اعلام فرموده اند، نه تنها به هيچيك از مكاتبات و بيش از ‌٣٠٠ سؤال مطروحه از سوي هيأت بعنوان نمايندگان مردم در مقام پاسخ برنيامد بلكه در مقام حافظ و مجري قانون نيز علي رغم صراحت نص ماده (٢٠١) آئين نامه داخلي مجلس شوراي اسلامي و اصل (‌٧٦) قانون اساسي، در فرايند پاسخگويي، گزينه اتلاف وقت را انتخاب نمود.
معذالك هيأت در جهت صيانت و حفظ مصالح نظام و جلوگيري از بروز هرگونه چالش احتمالي در روابط بين دو قوه، از بدو حركت با هدف تشويق و ترغيب قوه قضائيه به اجراء و تن دادن به قانون و ابهام زدايي و شفاف سازي موارد مطروحه بدور از هرگونه مصاحبه و جنجال سياسي، پيوسته تلاش خود را از طريق رايزني با مقامات دستگاه قضايي آغاز نمود و در اين راستا جلسات متعددي را با برخي از مسؤولان قوه قضائيه برگزار كرد تا اينكه نهايتاً در روزهاي پاياني سال ‌٨٤ يعني مقارن با روزهاي اتمام وقت قانوني كار هيأت، بر اساس دستور شفاهي رياست محترم قوه قضائيه به مسؤولان و مقامات دستگاه قضايي، آمادگي خود را جهت همكاري با هيأت اعلام نمودند كه منجر به تشكيل جلسه مورخ ‌٩/١٢/٨٤ بعضي از مسؤولان قوه قضائيه و اعضاي هيأت در محضر رياست محترم مجلس شوراي اسلامي گرديد ليكن متأسفانه مقامات قوه قضائيه نه تنها در زمينه تفاهمات موردپذيرش خود، هيچگونه اقدام جدي بعمل نياوردند بلكه طي نامه اي به هيأت مجدداً سازمان حفاظت اطلاعات قوه قضائيه را نيز از انجام امر تحقيق وتفحص مستثني اعلام نمودند.
بهر تقدير با اينكه هيأت در زمان قانوني كار خود، بر اساس اسناد و مدارك در اختيار، نسبت به تهيه و تنظيم پيش‌نويس گزارش خود اقدام نموده بود، در تاريخ ‌٢٢/ ‌١/ ‌١٣٨٥ رياست محترم قوه قضائيه طي نامه اي خطاب به رياست محترم مجلس شوراي اسلامي مرقوم فرمودند: "بنابر قانون اساسي و آئين نامه داخلي مجلس، وجود چنان اختياري، محل ترديد و تأمل مي باشد. با اين حال در جهت تعامل في مابين قوا و پيشگيري از بروز چالش هاي احتمالي از بحث قانوني اغماض مي گردد و آمادگي اين قوه را براي اجراي تحقيق و تفحص و بررسي عملكرد حوزه معاونت اداري و مالي و سازمانهاي تابع (غير از سازمان قضايي نيروهاي مسلح) اعلام مي‌دارد... "
در پاسخ به نامه مذكور رياست محترم مجلس شوراي اسلامي در تاريخ ‌٢/ ‌٢/ ‌٨٥ طي نامه‌اي بعنوان حضرت آيت ا... شاهرودي مرقوم فرمودند: "... از نظر مجلس شوراي اسلامي، تحقيق و تفحص از قوه قضائيه امري منطبق با قانون اساسي و درحدود وظايف و اختيارات مجلس محسوب مي شود و اگر ترديد و تأملي در اين مسأله وجود داشته باشد طبعاً تنها راه رفع ترديد، تقاضاي تفسير از شوراي نگهبان خواهد بود. كه در اين زمينه در تاريخ ‌٩/ ‌٤/ ‌١٣٦٢ ، از جانب شوراي نگهبان در پاسخ استفساريه شماره ‌٤٥٣٦ مجلس شوراي اسلامي، تفسيري اعلام شده كه دال بر وجود چنين اختياري است و..."
در اين فرايند قوه قضائيه دايره استثنائات و محدوديت‌هاي تعامل و همكاري با هيأت را گسترش داد تا جايي كه محدوده‌ي تحقيق و تفحص از قوه قضائيه را صرفاً درچارچوب و محدوده‌ي اداري و مالي جايز دانسته و در اين حوزه نيز بعد از سپري شدن ماهها، معاونت اداري و مالي قوه قضائيه پاسخ قانع كننده اي ارائه نداده است.
لازم به يادآوري است كه هيأت تحقيق و تفحص جهت نشان دادن حسن نيت خود و تعامل مثبت با قوه قضائيه در تاريخ ‌٤/٢/٨٦ در نامه اي به شماره ‌٨٦٠١١٧/ ‌١٢ بعنوان حضرت آيت اله شاهرودي بدين مضمون(احتراماً از آنجا كه گزارش تحقيق و تفحص از قوه قضائيه به اتمام رسيده و هيأت در نظر دارد پاسخ مسئولين محترم را در ارتباط با مراتب مورد نظر استماع نمايد مزيد تشكر خواهد بود فرد يا افرادي را جهت اين مهم معرفي فرمائيد) ارسال نمود و حضرت آيت اله شاهرودي طي نامه شماره ‌٣٥٤م/الف مورخ ‌١٥/ ‌٢/ ‌٨٦ مقرر فرمودند «بررسي شود» و تا زمان تصويب كليات گزارش در كميسيون احدي جهت بررسي پيشنهاد به اين هيأت معرفي نشده است.
همچنين هيأت تحقيق و تفحص در آذرماه ‌٨٦ عين گزارش ‌٨١ صفحه اي تحقيق و تفحص را طي نامه اي براي رياست محترم قوه قضائيه ارسال نمود كه در صورت وجود اسناد معتبر در اين قوه و دستگاههاي ذيربط در مقام پاسخ به گزارش هيأت برآيند ليكن قوه قضائيه اين بار نيز هيچ پاسخ مستدلي به گزارش هيأت ارائه نكرد. هيأت تحقيق و تفحص گزارش خود را براي كميسيون قضايي و حقوقي ارسال نمود و پس از استماع نقطه نظرات اعضاي محترم كميسيون و رفع برخي ايرادات وارده، جلسه مشترك كميسيون و اعضاي هيأت تحقيق وتفحص در تاريخ ‌١٠/٢/٨٧ در كميسيون با حضور حضرت حجت الاسلام والمسلمين ابوترابي نايب رئيس محترم مجلس شوراي اسلامي برگزار شد. در اين جلسه برخي اعضاي هيأت رئيسه مجلس بر لزوم خلاصه شدن گزارش به صفحات كمتر جهت امكان قرائت آن در صحن تأكيد نمودند لذا هيأتي براي خلاصه نمودن گزارش انتخاب و در نهايت متن خلاصه شده گزارش در جلسه مشترك كميسيون قضايي و حقوقي و هيأت تحقيق و تفحص در تاريخ ‌١٧/٢/٨٧ با حضور نايب رئيس محترم مجلس قرائت شد و به تصويب اكثريت اعضاي جلسه رسيد.
با پيگيري مقامات قضايي و ميانجيگري مسئولان دلسوز مجلس شوراي اسلامي به اعضاي هيأت توصيه گرديد در صورت ارائه اسناد جديد از اصلاح گزارش دريغ نشود، اعضاي هيأت نيز از باب وظيفه اعتقادي (نه قانوني) و از اين جهت كه هيچ حقي از كسي ضايع نشود در چندين جلسه فشرده كه حدود بيست ساعت به طول انجاميد اسناد ارائه شده توسط برخي مقامات قضايي را مورد بررسي قرار داد و بدون تعصب گزارش خود را بر اساس اسناد قبلي و اسناد ارائه شده جديد تنظيم نمود.
با توجه به مطالب فوق بسيار روشن است كه امكان تحقيق وتفحص مطلوب و كامل و فراگير از قوه قضائيه براي هيأت وجود نداشته است و اعضاي هيأت با سختي و صرف وقت بسيار تنها توانسته اند به گوشه‌هايي از مسائل قوه قضائيه دست يابند و اكنون اين گوشه هاي خلاصه شده را بعنوان اولين گزارش تحقيق و تفحص از قوه قضائيه در تاريخ انقلاب اسلامي تقديم نمايندگان محترم مجلس شوراي اسلامي و ملت شريف ايران مي نمايد. اميد است اين اقدام فتح بابي باشد تا نمايندگان دوره هشتم مجلس‌شوراي اسلامي اين‌وظيفه نظارتي‌را كه با تلاش ومجاهدت فراوان درمجلس هفتم نهادينه شده بنحو مطلوبتري به‌انجام ‌برسانند.
‌١- نحوه اجراي فرامين مقام معظم رهبري
نقش ويژه و اهميت جايگاه قوه قضائيه در نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران ايجاب مي نمود تا قوه قضائيه با بهره‌گيري از رهنمودها و فراميني كه مقام معظم رهبري (مدظله العالي) كراراً در ديدارها و ملاقاتهاي خصوصي و عمومي خود با مقامات، مسئولين و اصحاب قضاء ابلاغ فرموده اند گام موثري بر مي داشت تا نماد بيروني آن اقدامات مشهود و ملموس شود.
‌٢-عملكرد قوه قضائيه در رابطه با سوءاستفاده برخي مسئولان و قضات از موقعيت شغلي خود:
الف) فروش سوالات كنكور دانشگاه آزاد اسلامي سالهاي ‌١٣٨٢ و‌١٣٨٣ و آزمون دستياري پزشکي سال ‌١٣٨٢
در سالهاي اخير موضوع افشاء فروش سئوالات كنكور سراسري دانشگاه آزاد اسلامي و آزمون دستياري پزشكي باعث تشويش اذهان عمومي بخصوص جوانان شد تا جائي كه اين مهم به يك موضوع ملي وكشوري تبديل گرديد.
در خصوص پرونده هاي فروش سئوالات و پاسخنامه هاي کنکور دانشگاه آزاد اسلامي در سال ‌١٣٨٢چهار پرونده که اصلي بودن سئوالات و پاسخنامه هاي آنها در مجاري قانوني محرز گشته و صورت جلسات کشف آنها نيز مربوط به قبل از برگزاري آزمون مي باشد تشكيل شده است. دو پرونده در تهران به كلاسه ‌٢/٨٢د/‌٨٥٤ مورخ ‌١٧/٢/١٣٨٢ و کلاسه ‌٨٢/ب/‌١٣٦٥ مورخ تيرماه ‌٨٢ بوده و يکي در يزد وديگري مربوط به کرمان تحت كلاسه ‌٨٢/ ‌١٢/ ‌٩٣٣ مي‌باشد. پرونده‌هاي يزد و کرمان تحت عنوان حضور متهمان اصلي در تهران با صدور قرار عدم صلاحيت مرجع رسيدگي كننده به صلاحيت تهران به دادسراي تهران و سپس به بازپرسي شعبه اول دادسراي ناحيه يک تهران ارجاع مي شوند. در شعبه مربوطه پرونده ارجاعي از يزد و پرونده تشکيل شده در تهران به کلاسه ‌٨٢/ب/‌١٣٦٥ بدون ثبت در شعبه ارجاع شده، مفقود شده که با پيگيري انجام شده بدل آنها در اين شعبه بعد از بيش از دو سال براي پرونده ارجاعي از يزد و بيش از يک سال براي پرونده کلاسه ‌٨٢/ب/‌١٣٦٥ بازسازي مي شوند. چهار پرونده مذکور قريب دو سال دچار اطاله دادرسي شده و تاريخ قرار مجرميت و کيفرخواست آنها بعد از پيگيري نمايندگان مجلس و تشکيل جلسه مشترک نمايندگان مجلس با دادستان تهران در کميسيون اصل نود در مورخ ‌١٤/٤/١٣٨٤ مي‌باشد.
تغيير مکرر شعب رسيدگي کننده وبازپرس پرونده هاو تاخير در تعيين ضابط پرونده ها تا بعد از برگزاري جلسه کميسيون اصل نود مجلس در مورخ ‌١٤/٤/١٣٨٤از يک سو و عدم پيگيري جهت دستيابي به متهمان اصلي پرونده هاي كلاسه ‌٨٢/٢د/‌٨٥٤ و کلاسه ‌٨٢/ب/‌١٣٦٥ که يکي ازآنها معاون وقت دانشگاه آزاد اسلامي و ديگري از مرتبطين با اين دانشگاه مي باشد، سبب اطاله دادرسي و از ابهامات رسيدگي به اين پرونده ها مي باشد. مفقودشدن پرونده كلاسه ‌٨٢/ب/‌١٣٦٥ با شكايت برخي از مطلعان در كميسيون اصل نود مطرح شد و از سوي دادسراي عمومي انقلاب تهران پاسخ قانع كننده اي دريافت نگرديد.
درسال ‌١٣٨٣ در ادامه رسيدگي به تخلفات آموزشگاههاي کنکور پرونده اي در شعبه ‌١٢ ناحيه ‌٧ تهران تشکيل و با بررسي شبکه فروش سئوالات کنکور دانشگاه آزاد اسلامي وسراسري، بيش از دويست نفر ازمتهمين احضار وبعضاً بازداشت مي شوند. در بازپرسي، متهمان اقارير صريحي را در خصوص فروش سئوالات ويا سوء استفاده و فساد بيان مي نمايند ولي با ادامه پيگيري‌هاي بازپرس اين شعبه واحضاريکي از متهمان مرتبط با يکي از مسئولان دانشگاه آزاد اسلامي در تاريخ ‌١٦/٣/١٣٨٤ ، در مورخ ‌٢٣/٣/١٣٨٤ دادستان تهران با دستور مورخ‌٢١/٣/٨٤ رياست محترم قوه قضائيه ايشان را جابجا و رسيدگي به پرونده ها را به بازپرسي شعبه دوم ارجاع مي نمايد وبازپرس اين شعبه ضمن اعلام کفايت تحقيقات، براي اکثريت متهمين فوق الذکر با اعلام فقد ادله اثباتي قرار منع پيگرد صادر مي‌کند!
در موردفروش سئوالات آزمون دستياري كه از اواخر دهه هفتاد آغاز و در سال هاي ‌٨١ و ‌٨٢ گسترش يافت، موضوع با تحقيق وتفحص نمايندگان مجلس وبا تاکيدات كميسيون اصل ‌٩٠ پيگيري شد.
در پي ارائه گزارش تخلفات برگزاري آزمون دستياري سال ‌٨٢ به نمايندگان مجلس شوراي اسلامي وانجام تحقيق وتفحص در خصوص آن، پرونده اي در شعبه ‌١٢ ناحيه ‌٧ تهران تشکيل وبا بررسي بيست ودو حوزه برگزاري امتحانات در هفت حوزه شصت وهشت نفر را احضار وبا بازداشت تعدادي از آنها شصت وسه نفر به جرم خويش اقرار نموده و طي تشريفات قانوني شش نفر اوليه به دادگاه معرفي گرديدند که دو نفر آنها در دادگاه بدوي وتجديد نظر محکوم گرديده اند.
با ادامه پيگيري‌ها، بازپرس اين شعبه در تاريخ ‌٢٣/٣/١٣٨٤ جابجا شده واين پرونده‌ها نيز به بازپرس شعبه دوم ارجاع مي شود و با اعلام کفايت تحقيقات توسط بازپرس اين شعبه عملاً پيگيري موضوع در ‌١٥ استان ديگر منتفي مي شود. جالب توجه است كه پس از جابجا شدن بازپرس مستقل اين پرونده در تاريخ ‌٢٣/٤/٨٤ شكايتهاي هماهنگ شده اي با متون واحد از طرف متهمين عليه او اقامه مي‌گردد. لازم به ذکر است با صدور قرار مجرميت توسط بازپرس شعبه ‌١٢ ناحيه ‌٧ در مورخ ‌١١/٨/٨٤ يکي از کارمندان وزارت بهداشت، درمان وآموزش پزشکي آقاي "م- ر- ح" به عنوان متهم رديف اول پرونده در دادگاه به سه سال حبس، انفصال ابد از خدمات دولتي ، پرداخت ‌٠٠٠/٠٠٠/ ‌١٨٣ ريال معادل دو برابر مال نامشروع تحصيل شده و ضبط ‌٩١/٥٠٠/٠٠٠ ريال اصل مال نامشروع محکوم گرديده که احکام وي دردادگاه تجديد نظر ابرام شد ولي در ادامه پيگيري اين پرونده بازپرس جديد مستقر در شعبه دوم ضمن اعلام کفايت تحقيقات، براي همين فرد( م ر- ح) که در شبکه تحت نظر وي بالغ بر چهارميلياردوهشتصدو پنجاه ميليون ريال سئوال فروخته شده که براي ده درصد آن حکم فوق الذکر صادر شده بود براي نود درصد ديگر از اتهاماتي که دقيقاً شبيه اتهامات قسمت اول مي باشد، بدون اينکه نسبت به ضبط مبالغ نامشروع مکتسبه حکمي صادر شود،توسط بازپرس شعبه دوم با بيان فقد ادله اثباتي قرار منع پيگرد صادر مي شود كه با عدم قبول نظر بازپرس توسط دادستان و تأييد نظر دادستان توسط دادگاه مجدداً پرونده به همان شعبه ارجاع شده است. توضيح اينكه بازپرس شعبه دوم، پرونده ‌٤١ نفر از خريداران سوال را براي بررسي در كميته منتخب قانون نحوه رسيدگي به تخلفات آزمونهاي سراسري مصوب ‌٦/٧/٨٤ به وزارت بهداشت ارسال مي نمايد. برابر اين قانون كميته منتخب ‌٢١ نفر از افرادي كه با خريد سوال در امتحان دستياري سال ‌٨٢ قبول شده بودند را از ادامه تحصيل محروم نموده ليكن با توجه به مفاد قانون مذكور دادسرا نيز موظف به برخورد با جرائم اين افراد بوده كه در اين خصوص اقدامي صورت نگرفته است.
ب) اشاره به عملكرد رياست اسبق دادگستري خراسان (آقاي ي)
آقاي "ي" رئيس سابق دادگستري استان خراسان رضوي چندين هكتار از اراضي اطراف مشهد را بصورت غيرقانوني به تصرف خود درآورده و با روابط ناسالم اقدام به تنظيم سند ملك به نام مادر خود نموده است. ايشان با استفاده از موقعيت شغلي خود موفق به اخذ مجوز حفر چاه در دشت ممنوعه مشهد و امتياز برق شده است كه در مورد عملكرد ايشان سوالاتي از رياست محترم قوه قضائيه طرح گرديد كه تا اين تاريخ بدون جواب مانده است.
ج) اشاره به عملكرد رياست سابق دادگستري خوزستان (آقاي س.ب)
گزارش سوءاستفاده آقاي "س.ب" در دوره مسئوليت خود بعنوان رياست دادگستري استان خوزستان به هيأت تحقيق و تفحص واصل شده است. طبق اسناد موجود نامبرده علاوه بر قبيله گرايي در دوران مسئوليت و انتصاب اقوام خود بعنوان دادستان و يا معاون اداري و مالي و رياست حفاظت اطلاعات دادگستري در استان.
در مورد ايشان گزارشاتي نيز در مورد سوءاستفاده مالي و حذف نيروهاي ارزشي و ميدان دادن به افراد مسئله دار به هيأت واصل شده است. يادآوري مي شود ايشان پس از طي دوران مسئوليت در خوزستان به عنوان معاون قوه قضائيه منصوب مي شود كه پس از مدتي توسط رياست محترم قوه عزل و بعنوان رئيس دادگستري يكي از استانهاي شمالي منصوب مي گردد. درخصوص نامبرده نيز سئوالاتي از رياست محترم قوه قضائيه مطرح شده كه پاسخ سئوالات به اين هيأت نرسيده است.
‌٣- عملكرد قوه قضائيه در ارتباط با قاچاقچيان مواد مخدر:
ايران اسلامي به دليل موقعيت جغرافيائي از مضار مواد مخدر مصون نبوده ودولت در اين مسير سالانه چندهزار ميليارد تومان هزينه مي نمايد دراين راستا تعامل ناجا و قوه قضائيه و تأثيرات اقدامات هركدام بر ديگري اهميت ويژه اي دارد. براساس بررسي هاي بعمل آمده عدم دقت كافي برخي قضات در رسيدگي پرونده‌ها، مماشات و ضعف برخورد برخي محاكم در رابطه با محكومين مواد مخدر، اعطاي مرخصي، رهاسازي، متواري شدن و عقيم گذاشتن ادامه اقدامات پليسي و قضائي و اطاله دادرسي باتوجه به ماهيت پرونده‌هاي مواد مخدر مي تواند اتهاماتي را متوجه مراجع مزبور نمايد.
متأسفانه در سالهاي اخير پس از آزاد شدن قاچاقچيان از زندان برخي از احكام صادره نقض و اموال مصادره شده آنها برگردانده شده است بعنوان مثال در سالهاي ‌٨٠ تا ‌٨٢ حدود ‌١٧٨٥ دستگاه خودرو مصادره شده مربوط به سالهاي ‌٦٧ تا ‌٨٢ با نقض حكم به قاچاقچيان برگشت داده شده و يا بهاي خودرو به نرخ روز به قاچاقچيان مواد مخدر پرداخت گرديده است.
در مورد مرخصي زندانيان ناشي از جرايم مواد مخدر به قانون ماده واحده مصوب ‌٢٠/١٠/٦٧ مجمع تشخيص نظام عمل نشده و مبناي قانوني اعطاي مرخصي به اين زندانيان معلوم نيست تا جائيكه تنها در يازده استان كشور تعداد ‌١٢٧١ نفر قاچاقچي مواد مخدر به مرخصي رفته و متواري شده اند كه تعداد ‌٦١٦ نفر آنها محكوم به حبس ابد بوده يا محكوميت بالاي ده سال داشته‌اند. از طرفي تعداد زيادي از اسناد وثيقه كه از اين قاچاقچيان براي مرخصي اخذ شده سند واهي و جعلي بوده است. تحقيقات بعمل آمده نشان مي دهد عموم كساني كه پس از مرخصي متواري شده اند مجدداً به چرخه قاچاق مواد مخدر وارد شده اند. گزارش مشروح اين مهم همراه با اسامي اين افراد در اسناد هيأت تحقيق و تفحص موجود مي باشد، از باب نمونه قاچاقچي با مشخصات معلوم با ‌٩٠ كيلوگرم هروئين دستگير و توسط شعبه ‌٢٥ دادگاه انقلاب تهران با سپردن وثيقه آزاد مي شود و با وجود اعتراض ناجا نتيجه اي حاصل نمي شود. محكوم ديگري در سال ‌١٣٧٩ با ‌١٣٢٧ كيلوگرم مواد مخدر دستگير و به اعدام محكوم مي شود ولي در مرحله تجديدنظر با تخفيف در حكم او به حبس ابد محكوم مي شود وي پس از ‌٢ سال آزاد و مجدداً در سال ‌٨١ در شهر بيرجند با ‌٩١ كيلوگرم كوكائين دستگير و به دو سال زندان محكوم مي شود و پس از آزادي مجدد به اتهام مشاركت در حمل ‌١٥٠٠ كيلوگرم مواد مخدر دستگير و به ‌٢٠ سال زندان محكوم مي شود. وي براي چندين بار از زندان آزاد مي شود. يكي ديگر از قاچاقچيان معروف و حرفه اي به همراه ‌٨٥٠ كيلوگرم ترياك دستگير مي شود و به ‌٥ سال حبس و ‌٤٥ ميليون‌تومان جريمه محكوم مي‌گردد نامبرده درتاريخ ‌٢٦ /‌٣ /‌٨٢ با قرار وثيقه ‌٥٧ميليون‌توماني به مرخصي رفته ومتواري مي‌شود.
در پايان اين قسمت جهت استحضار نمايندگان مجلس و ملت شريف ايران معروض مي دارد تعداد ‌١٧ پرونده از اين نوع در اختيار هيأت تحقيق و تفحص قرار دارد كه در اين پرونده ها قاچاقچيان مواد مخدر پس از دستگيري و صدور حكم محكوميت به انحاء مختلف از زندان خارج شده و مجدداً در حين ارتكاب جرم قاچاق مواد مخدر دستگير شده اند. در اين خصوص در تاريخ ‌١/ ‌٩/ ‌١٣٨٤ طي نامه اي سوالاتي از رياست محترم قوه قضائيه مطرح شد كه پاسخ سوالات مطروحه به هيأت ارسال نشده است.
به هر تقدير قانون مبارزه با مواد مخدر مصوب مجمع تشخيص مصلحت نظام داراي اهدافي است كه محاكم مكلف به اجراي آن هستند و مسامحه در اجراي احكام صادره يا اصولاً عدم وجود اراده كافي براي صدور احكام متناسب با جرائم اين افراد و عودت دادن اموال مصادره شده و اعطاء مرخصي هاي بي مورد و صدور رأي باز براي محكومين مواد مخدر و غيره باعث مي‌شود اقتدار نظام مخدوش و امر پيگيري و تعقيب متهمين از ناحيه مأمورين انتظامي با يأس و نااميدي صورت گيرد و متهمين نيز با اعتقاد به اينكه اگر امروز دستگير شوند فردا آزاد خواهند شد و آثار تنبيهي زندان تأثير چنداني بر آنان ندارد، لذا با اين نوع برخورد هر روز بر مشكلات مربوط به مواد مخدر و تأثير آن بر جوانان كشور و خانواده هاي آنان اضافه‌تر شده است.
‌٤- نگاهي گذرا به عملكرد قوه قضائيه در رابطه با نحوه مبارزه با مفاسد اقتصادي:
برخورد قاطع با مفاسد اقتصادي از درخواست هاي مقام معظم رهبري بوده كه سالهاست به يك تقاضاي ملي تبديل شده است. از بررسي اسناد و مدارك موجود و بررسي پرونده هاي مربوط به رسيدگي به جرائم اقتصادي به خوبي مي توان نتيجه گرفت كه متأسفانه در قوه قضائيه اراده لازم براي مجازات مجرمان اقتصادي كمتر مشاهده شده است بلكه با توجه به پرونده هايي كه به هيأت تحقيق و تفحص رسيده است بخوبي مي توان مسامحه در برخورد با مفاسد اقتصادي و بعضاً تباني با مفسدان را دريافت. در اين خصوص با اينكه با ارسال سوالات زيادي براي قوه قضائيه هيأت تلاش نمود كه قوه مذكور را به پاسخگويي وادارد. متأسفانه به سوالات هيأت پاسخي داده نشد عليهذا هيأت ‌٤٥ پرونده مربوط به مفاسد اقتصادي را خدمت نمايندگان محترم و ملت شريف ايران اعلام مي دارد كه انشاءا... با ارسال گزارش به مرجع صالح قضايي تخلفات برخي قضات و مسئولان ذيربط مورد پيگيري و رسيدگي قرار خواهد گرفت. باشد كه بيان اين دردها منجر به ايجاد اراده جدي جهت درمان آنها گردد.
«5- عملكر قوه قضاييه در ارتباط با مبارزه با ناهنجاري‌هاي اجتماعي و فرهنگي:
در پي رشد آمارهاي ناشي از افزايش فعاليت اشرار، اراذل و اوباش در جوامع شهري بالاخص در شهرهاي بزرگي چون تهران كه امنيت شهروندي را در سنوات اخير مورد تهديد و مخاطره جدي قرار داده است لذا ايجاب مي نمود با فعاليت اطلاعاتي، انتظامي و قضايي و با همكاري اين قوه با نيروهاي امنيتي و انتظامي جهت شناسايي سران اصلي باندهاي زورگير اراذل و اوباش در سراسر كشور با مستندسازي از فعاليتهاي رفتاري آنان كه مخل نظم و امنيت عمومي شهر هستند برخورد قضايي قاطع بعمل مي آمد تا از رشد اين پديده مذموم و مخل نظم و امنيت عمومي در جامعه جلوگيري بعمل مي آمد ليكن عملكرد نيروي انتظامي و قوه قضائيه در اين زمينه موجبات رشد و ترويج فرهنگ اباحيگري در بين برخي از جوانان را فراهم آورده بود.
پديده زنان خياباني و اشاعه فساد و فحشا بعنوان يك آسيب و واقعيت اجتماعي پديده‌اي است كه سلامت و امنيت روحي، رواني، جنسي، اخلاقي و اجتماعي خانواده ها را در معرض تهديد جدي قرار داده است. افزايش نسبي شمار دختران فراري در هر سال كه زمينه ساز اصلي فعاليت زنان خياباني هستند نيز از آسيبهاي شديد اجتماعي است كه بسياري از دستگاههاي فرهنگي و انتظامي در اين مشكل اجتماعي مسئول هستند اما آنچه از قوه قضائيه انتظار مي رود برخورد قاطع با اراذل و اوباش و باندهاي سوءاستفاده كننده از زنان و دختران مي باشد. گزارشاتي از عملكرد ضعيف دستگاه قضايي كشور در برخورد با اين پديده و باندها و شبكه هاي سوءاستفاده از زنان و دختران در داخل وخارج كشور به هيأت تحقيق وتفحص واصل شده است كه نشان دهنده ضعف قوه قضائيه در برخورد با اين ناهنجاري ها مي باشد. روند موجود موجب تجري مجرمان و مفسدان اجتماعي و دلسردي ضابطين قضايي در برخورد با اين مشكل در سالهاي اخير شده بود كه بحمدا... با دخالت مقامات عاليرتبه كشور برخورد با مفاسد اجتماعي و اراذل و اوباش در يكسال اخير روند خوبي پيدا كرده است. در اين خصوص چندين پرونده در اختيار هيأت تحقيق و تفحص قرار دارد كه به دليل حفظ حرمت مجلس شوراي اسلامي و رعايت حرمت قلم امكان بيان چگونگي برخورد اين قوه با مفاسد اجتماعي وجود ندارد. اينك تنها به ذكر سه نمونه از موارد در اختيار، بسنده مي‌شود:
‌١- مجازات‌جريمه سيصدهزارتوماني براي خانمي كه اقرار به اغفال دختران‌جوان ومعصوم باقصد فسادوفحشاء‌نموده‌است.
‌٢- آزاد كردن متهمان تهيه و توزيع مشروبات الكلي و مفاسد اجتماعي با اخذ وثيقه هاي سبك براي نمونه داديار شعبه اول دادسراي انقلاب تهران سردسته يكي از باندهاي مفاسد اجتماعي بنام (ع- ش) را پس از دستگيري با وثيقه سبك آزاد مي كند.
‌٣- عدم برخورد مناسب با دو نفر از اراذل و اوباشي كه باعث هتك يكي از دختران دبيرستاني در تهران شده بودند.
‌٦- تكريم ارباب رجوع
همانگونه كه مقام معظم رهبري بارها فرموده اند دستگاه قضايي بايد مأمن و پناهگاه مظلومان باشد اما متأسفانه وضعيت اين دستگاه بگونه اي است كه بسياري از افراد حاضرند از حقوق خود بگذرند ولي مراجعه اي به دادگاهها نداشته باشند. عدم برخورد شايسته برخي قضات و رؤساي دفاتر دادگاهها با مردم و عدم حضور به موقع تعدادي از قضات در محل كار خود و سردرگمي مردم در مراجعه به دادگاهها از جمله مواردي است كه در ‌٣٥٠ فقره گزارش مردمي به اين هيأت رسيده است كه اين موارد موجبات نارضايتي مردم را از اين دستگاه فراهم كرده است.
‌٧- بررسي عملكرد سازمانهاي تابعه قوه قضائيه
الف) نگاهي گذرا به عملكرد سازمان زندانها:
‌١- ورود مواد مخدر از جمله هروئين، ترياك، كراك و شيشه به زندانها از طرق مختلف توسط برخي كاركنان، سربازان و پرسنل نظامي و ملاقات كنندگان كه بعضاً منجر به فوت برخي از زندانيان معتاد در زندان شده و اخيراً ‌١٣ مورد آن به هيأت گزارش گرديده است. ‌٢- اعطاي ملاقاتهاي حضوري و شرعي بدون ضابطه قابل قبول ‌٣- عدم كنترل دقيق كاركنان، سربازان وظيفه هنگام ورود به زندان ها ‌٤- عدم برخورد جدي و قاطع مسؤولين قضايي با متخلفين در زندان ‌٥- سوء جريان و سوءاستفاده مالي در اعطاي مرخصي‌هاي بي رويه به زندانيان ‌٦- غيبت و متواري شدن برخي از زندانيان ‌٧-سوءاستفاده مالي برخي از مأمورين از زندانيان ‌٨- وضعيت ناهنجار برخي زندانيان نسوان ‌٩- حمل مواد مخدر توسط زندانيان ‌١٠- زندانيان بلا تكليف ‌١١- درگيري دسته جمعي در زندان ‌١٢- مفقود شدن پرونده ها در دفتر برخي قضات ناظر زندان ‌١٣- ضعف و كمبود نيروي انساني (فقدان نيروي كافي آموزش‌ديده) ‌١٤- كمبود فضاي نگهداري زندانيان ‌١٥- وضعيت نامناسب امكانات بهداشتي ‌١٦- شيوع بيماريهاي واگيردار مانند ايدز و هپاتيت در برخي موارد ‌١٧- گزارش برخي شورشهاي دسته جمعي عليه مامورين زندان ‌١٨- نامناسب بودن ساختمان زندانها و ايجاد شرايط براي فرار.
ب) بررسي پرونده هاي سازمان بازرسي كل كشور
بدون ترديد يكي از دستگاههاي وابسته به قوه قضائيه كه در مقايسه با ساير دستگاههاي وابسته به اين قوه از سلامت و كارآمدي بيشتري برخوردار است سازمان بازرسي كل كشور است. سازمان بازرسي كل كشور هنوز در برخي از استانهاي كشور فاقد يك دفتر است و دفاتر اين سازمان در سطح برخي از استانها نيز فاقد نيروي كافي و اعتبار لازم مي باشد.
با همه فراز و نشيب‌هايي كه سازمان بازرسي كل كشور داشته است لازم است اين سازمان تقويت شده و از ابعاد مختلف مديريتي، نيروي انساني و مالي مورد توجه قرار گيرد. در ذيل به برخي از فعاليتها و اشكالات سازمان بازرسي كل كشور اشاره مي‌شود:
‌١- نگاه كلي به نتيجه بازرسي هاي سازمان
الف- از تاريخ ‌١/١/ ‌٨٠ تا ‌١٠/ ‌٧/ ‌٨٥ با بازرسي هاي صورت گرفته از دستگاههاي اداري ‌٢٣٠٧ نفر به هيأت تخلفات اداري معرفي شده‌اند كه از اين تعداد ‌٦٠٥ نفر در اين هيأتها محكوم شده‌اند.
ب- از تاريخ ‌١/١/ ‌٨٠ تا ‌١٠/ ‌٧/ ‌٨٥ ، ‌١٦٦٩ نفر به عنوان متهم به مراجع قضايي معرفي شده‌اند كه در مورد حدود ‌٥٠٠ فقره از پرونده‌ها حكم برائت متهمان صادر شده است و ‌٨٩٦ مورد از پرونده‌ها تا زمان بررسي هيأت در جريان رسيدگي بوده و هنوز منجر به صدور راي نشده است و حكم محكوميت حدود سيصد نفر از متهمان معرفي شده صادر شده است.
‌٢- نگاهي گذرا از باب نمونه به برخي از پرونده هايي كه توسط سازمان بازرسي مورد بررسي قرار گرفته است:
‌١- ضعف در پيگيري پرونده معروف به المكاسب:
تاسيس موسسه خصوصي همياري كوثر توسط مديران و اعضاء هيأت مديره بانك ملي و انتقال شركت المكاسب متعلق به بانك ملي به اين موسسه خصوصي مسئولان كشور و افكار عمومي را تحت تاثير قرار داده بود.
سازمان بازرسي كل كشور پس از تشكيل پرونده با استناد به ماده ‌٥٩٨ قانون مجازات اسلامي از دادگاه براي متهمان تقاضاي مجازات مي نمايد قاضي پرونده با توجه به قانون منع مداخله كاركنان دولت در معاملات دولتي واگذاري سهام شركت المكاسب به موسسه خصوصي همياري كوثر را ممنوع اعلام نموده اما متاسفانه با توجه به توصيه‌هاي رئيس وقت دادگستري استان تهران و با اين استدلال كه عده اي از متهمان ادعا كرده اند شركت المكاسب را خصوصي مي پنداشته‌اند از حيث جهل به قانون متهمان را تبرئه كرده است هرچند قاضي پرونده درخصوص ابطال معامله رأي قانوني صادر نموده است ليكن درخصوص برائت تعدادي از متهمان حكم قانوني صادر نشده است.
‌٢- پرونده واگذاري اراضي ملي
وزير وقت جهادسازندگي صد هكتار از اراضي محدوده شمال اتوبان كرج را در مورخ ‌٢٧/ ‌٢/ ‌٧٤ با سند رسمي در قبال دريافت ‌٦٥ دستگاه خودرو پرايد به شركت سايپا واگذار نموده است. در مهرماه ‌١٣٧٨ تخلف وزير در ديوان محاسبات محرز مي‌شود و وزير مكلف به پرداخت مابه‌التفاوت قيمت روز زمين با خودروها و واريز آن به حساب خزانه مي شود.
شركت جهاد نصر كه دريافت كننده خودروها بوده است مكلف به واريز بهاي خودروها به خزانه دولت مي شود. اقدام وزير جهادسازندگي برخلاف ماده ‌٣٢ آئين نامه لايحه قانوني نحوه واگذاري و احياء اراضي دولتي مصوب ‌٣١/ ‌٢/ ‌٥٩ و برخلاف تبصره يك قانون الحاق دو تبصره به ماده ‌٣٢ مصوب ‌٩/ ‌١١/ ‌٦٨ به دليل عدم ارائه طرح مصوب از سوي شركت سايپا، عدم بررسي طرح توسط جهادسازندگي و عدم انعقاد قرارداد اجاره بوده است.
متعاقب ارجاع پرونده به دادگاه، قاضي پرونده پس از ارجاع موضوع به كارشناس و معاينه محلي پرونده را مشمول مرور زمان دانسته و قرار موقوفي تعقيب صادر نموده است.
سازمان بازرسي كل كشور ‌٤ پرونده ديگر واگذاري غيرقانوني زمين با تخفيفات ‌٥٠ درصدي را به دادگاه ارجاع مي دهد كه مطابق آن پرونده وزير مذكور ‌٦٦٨ هكتار از اراضي اطراف تهران را به برخي از وزراء و خانواده هاي برخي مقامات و دستگاههاي اجرايي و تني چند از مسئولان كشوري واگذار نموده است.
با وجود اعتراض سازمان بازرسي متاسفانه تا زمان بررسي اين هيأت حكمي درخصوص اتهامات مذكور صادر شده است.
قاضي پرونده درخصوص ‌١٠٠ هكتار واگذاري به شركت سايپا از قانون تخلف نموده است استناد به مرور زمان پس از ارجاع به كارشناس و معاينه محلي هيچ وجاهت قانوني نداشته است هرچند سازمان بازرسي كل كشور براي نقض قرار موقوفي تعقيب اهتمام لازم را معمول داشته است ليكن جا داشت سازمان مذكور از طريق مقامات ذيربط قوه قضائيه برخورد با قضات متخلف اين پرونده‌ها را مورد پيگيري قرار مي داد و رسيدگي مجدد به اين پرونده هاي زمين خواري را از رياست قوه قضائيه تقاضا مي نمود.
‌٣- پرونده شركت تام ايران خودرو
در اين پرونده كه حدود ‌٤٥٠/ ‌٣ ميليون ريال از اموال دولتي شركت ايران خودرو به تصرف شركت آپكو درآمده كه ‌٦٥ درصد شركت اخير متعلق به بخش خصوصي بوده است متأسفانه مدير وقت بازرسي صنايع و معادن از ارسال گزارش به دادگاه اجتناب نموده است (سند شماره ‌٧ سازمان بازرسي) و به لحاظ وجود نظرات مختلف در بازرسي گزارشي جهت ارسال به مرجع ذي‌صلاح تهيه نشده است.
‌٤ - واگذاري سهام شركت داروسازي الحاوي
در سال ‌١٣٧١ واگذاري ‌٣٣ شركت دولتي توسط مديرعامل سازمان صنايع ملي از وزير وقت صنايع تقاضا مي‌شود واگذاري اين شركتها عمدتاً بدون رعايت تشريفات قانوني و صرفاً از طريق مذاكره با خريدار صورت گرفته است كه براي اكثر آن واگذاريها در بازرسي كل كشور پرونده تشكيل شده است. بعنوان نمونه مي‌توان به واگذاري شركت مجتمع پشتيباني پارس فستون اصفهان - شركت بافت آزادي- شركت كارخانجات راديو و تلويزيون پيام - شركت سهامي نازنخ - شركت دارويي الحاوي - دستمال كاغذي حرير - لعاب ايران - داروسازي امين - داروسازي كوثر - كيان تاير - پارس توشه - سولفور سديم سيمان لوشان - الكتريك البرز - دستمال كاغذي نوظهور اشاره نمود كه در اين مختصر با توجه به مشابه بودن پرونده‌ها به واگذاري شركت الحاوي اشاره مي‌كنيم.
وزير صنايع وقت در تاريخ ‌٢٧/ ‌٤/ ‌٧٣ با واگذاري شركت مذكور به مبلغ هفت ميليارد ريال بصورت بيست درصد نقد و هشتاد درصد با اقساط ‌٤ ساله موافقت مي‌نمايد. مبلغ هفت ميليارد ريال بر اساس نظر كارشناسي سال ‌٧١ بوده است كه در سال ‌٧٣ با توجه به تورم ويژه آن دو سال توجهي به افزايش قيمت نشده است.
با وجود تصويب قانون نحوه واگذاري سهام دولتي مصوب ‌١٢/ ‌٥/ ‌٧٣ و صراحت ماده ‌١١ اين قانون مبني بر «موظف بودن دولت جهت متوقف كردن معاملات موضوع اين قانون در هر مرحله‌اي كه باشد» متأسفانه سهام مذكور به دو نفر از خريداران به صورت غيرقانوني با ثمن بخس واگذار مي‌گردد.
بازرسي كل كشور با تشكيل پرونده مديرعامل وقت سازمان صنايع ملي و معاون ايشان را به همراه دو نفر از خريداران متخلف به دادگاه معرفي مي‌نمايد. در طول ده سال يعني از سال ‌٧٤ تا سال ‌٨٤ با وجود مكاتبات سازمان بازرسي كل كشور از سوي دادگاه حكمي در اين زمينه صادر نشده است. رياست سازمان بازرسي طي نامه‌اي از رياست قوه قضائيه براي دستور رسيدگي به اين پرونده استمداد نموده است و رياست قوه به رئيس دادگستري تهران دستور پيگيري داده است. با وجود دستور رياست قوه قضاييه متأسفانه علت اطاله دادرسي ده ساله بررسي نشده و با قضات پرونده برخورد لازم صورت نگرفته است و از نتيجه هنوز اطلاعي در دست نمي‌باشد.
‌٥ - پرونده شركتهاي موسوم به خادمي
محمدرضا خادمي با تأسيس شركتهاي متعدد از چند شعبه بانك صادرات و چند شعبه بانك تجارت، سپه، ملي و ساير مؤسسات مالي وامهاي كلاني دريافت نموده و بدليل عدم پرداخت وامها و عدم بازپرداخت وجوه صندوق ضمانت صادرات با شكايت صندوق مذكور و تشكيل پرونده در شعبه ‌٢٥ دادگاه عمومي مشهد، قاضي پرونده بدون اخذ وثايق لازم متهم را آزاد مي‌كند كه پرونده‌اي عليه قاضي دادگاه در دادسراي انتظامي قضات تشكيل مي‌شود، سپس متهم در اين پرونده به دو سال حبس و پرداخت خسارت ديركرد به مبلغ بيش از ‌١٨ ميليارد ريال محكوم مي‌شود. همچنين متهم مبلغ بيش از بيست ميليارد ريال از دو صندوق ديگر قرض‌الحسنه وام دريافت نموده كه بدليل عدم پرداخت و اعلام گزارش آن به سازمان بازرسي كشور موضوع به دادگاه جرايم اقتصادي ارجاع مي‌شود كه در اين پرونده ها نيز به شش سال حبس و پرداخت بيش از ده ميليارد ريال جزاي نقدي و پرداخت اصل و خسارت وامها محكوم مي گردد اما با دخالت رياست سابق دادگستري استان تهران ايشان با سپردن وثايق غيرمعتبر از زندان چندبار به مرخصي رفته و به خارج كشور متواري مي شود. كه دخالت رئيس سابق دادگستري استان تهران در اين پرونده و نقش ايشان در متواري شدن محكوم عليه در گزارش سازمان بازرسي كل كشور نيز ذكر شده است.
‌٦- پرونده خودروهاي كارشناسي (معيوب)
مطابق سند شماره ‌١٨ سازمان بازرسي كل كشور شركت ايران خودرو تعداد ‌١٩٠٠ دستگاه خودرو سالم را به نام خودرو معيوب (كارشناسي) به برخي از موسسات دولتي و دستگاههاي حكومتي واگذار نموده است كه از قبل اين اقدام كه بدون مزايده و طي روند قانوني انجام شده است. سودهاي نامشروع ميلياردي (كه در يك مورد مبلغ ‌٨٨ ميليارد ريال بوده است) نصيب برخي رانت خواران و سوء استفاده كنندگان شده است بعنوان مثال خودرو پژو پارس با قيمت ‌١٥ ميليون تومان بعنوان خودروي كارشناسي به قيمت ده ميليون تومان فروخته شده است.
متأسفانه ‌١٣٥٠ دستگاه خودرو معيوب كه بايد بعنوان خودرو كارشناسي به افراد واگذار مي گرديد تحت عنوان خودرو سالم به خريداران بي اطلاع واگذار شده است كه موجبات ضرر و ايراد خسارت را براي مردم فراهم كرده اند. متأسفانه در اين پرونده وقتي مسئولان ذيربط در بازرسي كل كشور پرونده را جهت تعقيب سوءاستفاده كنندگان به مرجع قضايي ارسال
مي دارند متوجه مي شوند كه توسط شعبه سوم بازپرسي ويژه رسيدگي به جرائم اقتصادي به اعتبار امر مختومه و عدم كفايت دليل قرار منع تعقيب صادر شده است و بدين سان سوءاستفاده هاي ميلياردي از اموال بيت المال بدون تعقيب رها مي شود.
‌٧- پرونده احداث پاركينگ هاي طبقاتي در فرودگاه مهرآباد
در اين پرونده كه يك شركت خصوصي از طريق آشنايي و رابطه با مدير وقت فرودگاه جهت احداث پاركينگ و بهره‌برداري از آن قرارداد مي بندد و مطابق پرونده بازرسي كل كشور سوء جريان مالي و اداري و حيف و ميل ميلياردها ريال از حقوق بيت المال محرز شده است. ليكن در يكي از پرونده ها دادسراي ناحيه ‌٢٢ ويژه رسيدگي به جرائم اقتصادي قرار منع تعقيب متهمان را صادر مي كند.
متعاقباً رياست محترم قوه قضائيه دستور رسيدگي قاطع به اين پرونده را صادر فرمودند. ليكن معاون دادستان فرودگاه مهرآباد و قاضي شعبه ‌١١٥٩ دادگاه كيفري تهران و سرپرست دادگاه عمومي فرودگاه نيز به اين دستور بي‌اعتنايي نمودند و با وجود مدارك متقن مبني بر تباني در معاملات دولتي و تضييع حقوق دولت متأسفانه پيگيريهاي مسؤولان اجرايي و دستور رئيس قوه در اين سيستم به نتيجه‌اي منجر نمي‌شود. رياست سازمان بازرسي كل كشور جابجايي معاون دادستان و سرپرست دادسراي عمومي و انقلاب ناحيه ‌٩ فرودگاه مهرآباد را از رياست قوه قضائيه تقاضا نمود و با دستور رئيس قوه قضائيه نسبت به جابجايي ايشان اقدام شد و همچنين نسخه نسخه اي از گزارش جهت تعقيب انتظامي قاضي مزبور به دادسراي انتظامي قضات ارسال گرديد. (سند شماره ‌١٩ و ‌٧ سازمان بازرسي)
‌٨ - پرونده شركت سهامي دارويي كشور
شركت دولتي مذكور واردات دارويي را بدون رعايت تشريفات قانوني انجام داده:
‌١- با واردات فاكتورهاي خونيفاكتورهاي خوني و داروهاي آلوده عده‌اي از هموطنان و بيماران را مبتلا به ايدز و هپاتيت نمودند كه متأسفانه تا زمان بررسي هيأت پرونده متهمان با وجود مدارك مستند در مرجع قضايي به نتيجه نرسيده بود.
‌٢- در سال ‌٨١ بيش از ‌٢٧٥ تن دارو در كهريزك دفن گرديد.
‌٣- در سال ‌٨٤ ، ‌١١٢ تن داروي وارداتي و شيرخشك غيرقابل مصرف در انبار شركت مذكور كشف مي‌شود و نتيجه پرونده مذكور با وجود ارسال گزارش به دادگستري (شعبه اول دادياري ناحيه ‌١٩) و ارائه ‌١٧ صفحه تذكرات لازم به وزارت بهداشت تا زمان تهيه گزارش مشخص نشده است.
‌٩ - واگذاري ‌٢ هكتار از عرصه مرغوب جنگل نهارخوران گرگان به قضات دادگستري گرگان
مديركل اسبق منابع طبيعي استان مذكور كه تحت تعقيب كيفري بوده جهت جلب توجه قضات بصورت غيرقانوني ‌٢ هكتار از مرغوبترين اراضي جنگل نهارخوران گرگان را به قضات واگذار مي‌كند.
در اين پرونده كه درختان شش هزار مترمربع از بهترين منطقه جنگل توسط ‌١٨ نفر از قضات در مرداد ماه سال ‌٧٤ قطع گرديد با دخالت مأموران جنگلباني و با درگيري بين قضات و مأموران از ادامه تقطيع درختان جلوگيري به عمل آمد اما متأسفانه بجاي برخورد با قضات متخلف و متجاوز و برخورد با مسئولان واگذاركننده سابق حكم بازداشت رئيس وقت منابع طبيعي صادر مي‌شود كه البته با دخالت مسؤولان ذيربط حكم بازداشت وي لغو و از زندان آزاد مي‌شود كه در اين پرونده نشانه بارزي از سوء‌استفاده برخي قضات از يكسو و از بين رفتن اعتماد مردم نسبت به مسؤولان حكومتي از سوي ديگر وجود دارد كه در سال ‌٨٣ با تقاضاي بازرسي كل كشور، رئيس محترم قوه قضاييه براي حل مشكل دستور جايگزيني زمين ديگري بجاي اراضي جنگلي را صادر نمودند. پيگيري سازمان بازرسي جهت نتيجه نهايي تا زمان تهيه گزارش ادامه داشته است. ضمناً پرونده قضات متخلف به لحاظ شمول مرور زمان در دادسراي انتظامي قضات بايگاني گرديده است.
ج) نگاهي گذرا به عملكرد سازمان ثبت اسناد و املاك كشور
‌١- براي جلوگيري از هرگونه سوءاستفاده و سامان دهي علمي به سازمان ثبت اسناد و املاك كشور طرح كاداستر از ابتداي برنامه دوم توسعه در سال ‌٧٤ آغاز گرديد و بر اساس استراتژي متخذه، مناطق جنگ زده در اولويت قرار گرفت. مع الوصف روند اجرايي طرح تا سال ‌٧٨ طبق يك روش ثابت و البته به كندي در حال اجرا بود ليكن در سال ‌٧٨ با تغيير مديريت سازمان ثبت؛ نحوه نگرش به كاداستر دچار دگرگوني و تحول گرديد تا آنجا كه تا سال ‌٨٤ قريب به شش مجري براي آن انتخاب شد همچنين اعمال نظرهاي غيرفني از سوي افراد غيرذيصلاح بصورت سليقه اي در زمانهاي مديريتي مختلف موجب شد كه كاداستر را يك بانك اطلاعات بنامند و تهيه نقشه و دقت آن زير سوال برده شود و مطالعات چندين ساله بدون هرگونه مطالعه جديد و بررسي دقيق كنار گذاشته شد. به بيان ديگر اين ديدگاه از نظر فني همان ديدگاه سنتي ثبت بود كه آن را بازسازي نموده و نظام سنتي و دانش و فن آوري را بطور ناقص در هم آميخته است و امروز بدليل ضعف عملكرد سازمان ثبت اسناد و املاك كشور ايران جزو چند كشور عقب مانده در زمينه تهيه كاداستر مي باشد و بسياري از دعاوي دادگستري ناشي از فقدان نقشه اراضي كشور و عدم امكان احقاق حقوق مالكان و كشاورزان مي باشد.
‌٢- با وجود گذشت ‌٧٦ سال از تصويب قانون ثبت اسناد و املاك كشور و با وجود تحولات بسيار عميق در دنيا و رشد و توسعه ساخت و سازها و لزوم تغييرات اساسي در قانون ثبت متأسفانه از سوي سازمان ذيربط اقدام موثري جهت ارائه لايحه اصلاح قانون ثبت به عمل نيامده است و آئين نامه و روشها و دستورالعمل هاي قديمي و عملكرد سنتي اين سازمان يكي از دلايل بروز فساد در برخي اجزاي اين سازمان مي باشد.
‌٣- طبق بررسي هاي بعمل آمده نارضايتي مردم از فساد مالي و اداري و اخذ رشوه در سازمان ثبت اسناد و املاك كشور توسط برخي از كاركنان اين سازمان و عليرغم وجود كاركنان دلسوز و شايسته و سالم روز بروز گسترش يافته است.
‌٤- با وجود انقضاي اجراي پرونده هاي مربوط به مواد ‌١٤٨ و ‌١٤٧ در تاريخ ‌٢٣/ ‌١٠/ ‌٨٣ سازمان ثبت اسناد و املاك بدون توجه به صراحت قانون اقدام به رسيدگي و صدور سند بر اساس مواد مذكور نموده است و با اين ادعا كه قبل از تاريخ مذكور ثبت نام از متقاضيان بعمل آمده است اقدام خلاف قانون خود را توجيه مي كند.
‌٥- اشكالات اداري از قبيل نقايص موجود در چارت سازماني، مكانيزه نبودن سيستم بايگاني و اقدامات موازي با شهرداريها در زمينه تهيه نقشه مستحدثات نيز از دلايل نارضايتي مردم و كاركنان اين سازمان از دستگاه مذكور است.
‌٦- نابساماني در برخي دفاتر اسناد رسمي و عدم اجراي قانون در برخي از اين دفاتر و وجود سوء جريان مالي و اخذ مبالغ غيرقانوني از ارباب رجوع و برخي تباني ها با زمين خواران از مواردي است كه به هيأت تحقيق و تفحص بصورت مستند گزارش شده است.
د) نگاهي گذرا به عملكرد سازمان حفاظت و اطلاعات قوه قضائيه
گزارشاتي درخصوص عملكرد سازمان مذكور و مبناي قانوني اقدامات اين سازمان و سوابق رياست قبلي اين سازمان به هيات واصل شده است. علاوه بر وجود ابهاماتي در سوابق رئيس سابق حفاظت اطلاعات قوه قضائيه عملكرد نامبرده در طول دوران مديريت خود ابهامات زيادي را برانگيخته است. گرچه نامبرده در نهايت پس از احراز سمت مجتمع ويژه رسيدگي به جرائم اقتصادي بدليل پرونده شهرام جزايري توسط حضرت آيت ا... شاهرودي از اين سمت نيز بركنار شد ليكن شايسته بود سئوالات اين هيأت در زمينه عملكرد نامبرده از جمله دخالت سازمان در مسائل خارج از حيطه اختيارات خود، فاميل گرايي در سازمان و برخي تخلفات و تباني ها پاسخ داده مي شد تا هيأت بتواند در مورد ايشان و افرادي كه وي در دوران مسئوليت منصوب نموده است و اتهاماتي كه متوجه آنان است اظهارنظر دقيق تر نمايد.
لازم به ذكر است طبق اطلاع اعضاي هيأت با تغييرات مديريتي اخير در سازمان مذكور تلاش لازم براي به سامان رسيدن سازمان و برخورد با تخلفات معمول مي گردد.
‌٨- عملكرد قوه قضائيه درارتباط بانحوه اعمال ماده(‌١٩١) قانون‌برنامه‌سوم توسعه
دولت به استناد ماده (‌١٩١) قانون برنامه سوم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران موظف گرديده همه ساله معادل پنجاه درصد درآمد كليه دادگاهها و سازمانهاي وابسته به قوه قضائيه را كه برابر قانون وصول و به حساب خزانه دولت واريز شده است طي بودجه هاي سنواتي به عنوان كمك در اختيار قوه قضائيه قرار داده تا پس از تصويب رئيس قوه قضائيه در دادگستري و سازمانهاي وابسته به آن هزينه نمايد. همچنين با توجه به اختيار رئيس قوه قضائيه جهت استفاده از وجوه سپرده اشخاص در دادگستري هيأت طي نامه اي به عنوان رياست محترم قوه قضائيه، ميزان سپرده ثابت از وجوه مردم نزد قوه قضائيه، سود سپرده از گردش مالي حسابهاي مذكور و مجوز و نحوه هزينه كردن آنها را به تفكيك هر مورد براي سالهاي ‌١٣٨٠ تا ‌٨٣ يعني سالهاي اجراي قانون برنامه سوم توسعه بر اساس جداول تقديمي را جويا مي شود. مع‌الاسف قوه قضائيه علي رغم پيگيريهاي متعدد پاسخي در اين موضوعات ارائه ننموده است.
متعاقباً كميته اداري و مالي هيأت از معاونت اداري و مالي قوه قضائيه موضوع را كتباً جويا مي شود. مشاور معاون اداري و مالي قوه قضائيه طي نامه اي در اين راستا فقط اعلام مي دارد "ميزان سپرده انجام شده تاكنون ‌١٤٠٠ ميليارد ريال در دفاتر قوه قضائيه به ثبت رسيده" و از سوابق مربوط به سود حاصل از سپرده گذاري، مجوز، چگونگي و نحوه هزينه آن ابراز بي اطلاعي نموده است.
اين درحالي است كه بر اساس اطلاعات واصله از بانك مركزي و بانك ملي ايران، مبلغ سپرده ثابت از محل وجوه مردم نزد قوه قضائيه تا پايان آذرماه سال ‌١٣٨٥ مبلغ ‌١٥٨٤/٢ ميليارد ريال و سود متعلقه بالغ بر ‌٥/ ‌١٠٩١ ميليارد ريال بوده است كه اين هيأت بدليل عدم همكاري قوه قضائيه از نحوه هزينه مبالغ مذكور اطلاع دقيقي بدست نياورده است.
‌٩- عملكرد قوه قضائيه در رابطه با نحوه اجراي ماده (‌١٨٧) قانون برنامه سوم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي
بر اساس ماده (‌١٨٧) قانون برنامه سوم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران، بمنظور اعمال حمايت‌هاي لازم حقوقي و تسهيل دستيابي مردم به خدمات قضايي و حفظ حقوق عامه، به قوه قضائيه اجازه داده شده است تا نسبت به تأييد صلاحيت فارغ التحصيلان رشته حقوق جهت صدور مجوز تأسيس مؤسسات مشاوره حقوقي براي آنان اقدام نمايد.
آئين نامه اجرايي اين ماده و تعيين تعرفه كارشناسي افراد مذكور به تصويب رئيس قوه قضائيه خواهد رسيد. در توجيه تصويب اين قانون در زمينه موضوع اشتغال جوانان بيكار و تسهيل دستيابي مردم به خدمات قضايي بحثها و گفتگوهاي فراواني صورت گرفته است قوه قضائيه در اجراي قانون مذكور با توجه به شرح ذيل به نحو صحيحي عمل ننموده است:
‌١- مقنن در تدوين اين ماده صرفاً دارندگان مدرك ليسانس حقوق را واجد اعطاء پروانه دانسته است و حال آنكه قسمت‌هايي از آئين نامه اجرايي قانون مذكور دقيقاً مخالف با قانون و مغاير با انگيزه تدوين كنندگان لايحه، تنظيم و تصويب شده است از جمله تبصره (‌٢) ماده (‌١٠) آئين نامه اجرايي مقرر مي دارد: "داوطلباني كه داراي حداقل دانشنامه ليسانس در يكي از رشته‌هاي حقوق و فقه و مباني حقوق اسلامي و سه سال سابقه قضايي بوده از شركت در آزمون و كارآموزي معاف بوده و..." اعطاي پروانه وكالت به افرادي كه فاقد ليسانس حقوق مي باشند خلاف آشكار نص صريح ماده (١٨٧) بوده است.
‌٢- هدف غائي مقنن اشتغال زايي بالاخص براي جوانان فارغ التحصيل بيكار بوده است ليكن مسؤولين قوه قضائيه به اين مهم توجه نداشته، طبق تبصره (١) ماده (‌١٠) آئين نامه اجرايي به اعضاي هيأت علمي دانشكده‌هاي حقوق، بشرط داشتن سه سال سابقه تدريس بدون آزمون ورودي پروانه اعطاء مي‌كنند.
‌٣- طبق تبصره (‌٣) ماده (‌١٠) آئين نامه اجرايي به كليه كارمندان قوه قضائيه كه در محاكم مشغول به خدمت بوده اند با داشتن حداقل ‌١٥ سال سابقه كار بدون شركت در آزمون ورودي و كارآموزي پروانه وكالت اعطاء مي شود.
‌٤- برابر تبصره (‌٣) ماده ‌١٧ آئين نامه اجرايي اين قانون، معاونان و مديران كل حقوقي و امورمجلس و كارشناسان حقوقي وزارتخانه ها، سازمانها و نهادها از كارآموزي معاف بوده پروانه وكالت اعطاء مي گردد. اين قسمت از آئين نامه اجرايي نيز با ماده (‌١٨٧) مغاير مي‌باشد.
‌٥- بر اساس ماده (‌٥) آئين نامه اجرايي حداكثر سن براي داوطلبان ‌٦٥ سال تعيين شده است اين قسمت نيز با قانون تشكيل صندوق حمايت وكلاء مصوب سال ‌١٣٥٥ مغايرت دارد و با فلسفه وضع ماده (‌١٨٧) كه ايجاد اشتغال براي جوانان بيكار است در تعارض است. با كمال تأسف علاوه بر اينكه قسمت هايي از آئين نامه اجرايي مصوب با ماده (‌١٨٧) در تضاد است مسؤولين ذيربط در اجراي همين آئين نامه نيز مرتكب تخلفاتي شده اند كه از جمله مي توان به موارد ذيل اشاره نمود:
‌١- به آقاي "م-ا-ب" قاضي سابق دادگستري توسط مركز مشاوران پروانه وكالت اعطاء شده است. مشاراليه در تاريخ ‌٦/ ‌٢/ ‌١٣٨٣ به كانون وكلاء مراجعه و به استناد بند (‌١) ماده (٨) قانون استقلال كانون وكلاء مصوب سال ‌١٣٣٣ تقاضاي صدور پروانه وكالت مي نمايد. سوابق ايشان از قوه قضائيه استعلام و پاسخ طي نامه شماره ‌٥/ ‌٣/٢٢٣٦١٥/٢/ ‌٨٣ دفتر امور نظارت و ارزشيابي قضات واصل، بعلت عدم احراز حسن شهرت، تقاضاي وي مردود اعلام شده است. شايان ذكر است مشاراليه فاقد مدرك ليسانس حقوق بوده است.
‌٢- آقاي "س-‌خ-ش" قاضي بازخريدشده دادگستري در تاريخ ‌٢٩/ ‌٧/ ‌٨١ از كانون وكلاء تقاضاي صدور پروانه وكالت نموده و سوابق وي از قوه قضائيه استفسار و پاسخ آن طي نامه شماره ‌٨٤٤١/ ‌٧-4392-17/ ‌١١/ ‌٨١ واصل، هيأت مديره كانون بدليل عدم احراز حسن شهرت تقاضاي وي را مردود اعلام داشته است مشاراليه از اين تصميم به دادگاه عالي انتظامي قضات شكايت نموده دادگاه عالي انتظامي قضات برابر دادنامه شماره ‌٤١-12/ ‌٢/ ‌٨٣ ضمن تأييد نظريه هيأت مديره، شكايت وي را وارد ندانسته است. عليرغم سوءشهرت اين فرد، مركز امور مشاوران حقوقي قوه قضائيه به مشاراليه پروانه وكالت اعطاء كرده است.
‌٣- آقاي "ا-ص" قاضي سابق دادگستري در تاريخ ‌١٧/ ‌٤/ ‌٧٢ از كانون وكلاي دادگستري تقاضاي پروانه وكالت مي نمايد. كانون سوابق مشاراليه را از قوه قضائيه مطالبه، طبق نامه دفتر ارزشيابي قضات، نامبرده به علت ارتكاب فعل حرام از خدمت معلق و هيأت مديره به علت عدم احراز حسن شهرت، تقاضاي وي را مردود اعلام مي دارد. آقاي "ص" از تصميم هيأت مديره به دادگاه عالي انتظامي قضات شكايت نموده و دادگاه برابر دادنامه شماره ‌١٣-14/ ‌٧/ ‌٧٥ ، اعتراض وي را وارد ندانسته و معترض از دادنامه مذكور، تقاضاي اعاده دادرسي را نموده است. برابر مدارك فوق، مركز مشاوره‌موضوع ماده (‌١٨٧) به ‌وي پروانه‌ وكالت اعطاء‌ نموده ‌است.
آقاي "ن-‌م-پ" قاضي سابق دادگستري از كانون تقاضاي پروانه وكالت نموده بعلت عدم احراز حسن شهرت تقاضاي وي مردود اعلام گرديده با اعتراض وي به نظريه مذكور، دادگاه عالي انتظامي قضات برابر دادنامه شماره ‌١٨٣-6/ ‌٩/ ‌٧٥ ضمن رد شكايت، تصميم كانون وكلاء را تأييد كرده است. مركز امور مشاورين حقوقي موضوع ماده (‌١٨٧) به وي پروانه وكالت اعطاء نموده است. رسيدگي دقيق به پرونده هاي موجود در مركز مذكور نشان خواهد داد كه اين مركز اصولاً دقت لازم و كافي در مورد صدور پروانه وكالت نداشته است. از طرفي فلسفه مقنن در تفويض اختيار به كانون براي احراز حسن شهرت قضات متقاضي پروانه وكالت، نوعي پالايش افراد و ايجاد تنبه براي سايرين است كه متأسفانه مورد توجه مركز مذكور قرار نگرفته است. از همه مهمتر بودجه مركز در مجلس شوراي اسلامي تصويب نشده و قوه قضائيه براي تأمين هزينه هاي قابل توجه اين مركز، آنرا از ساير موارد تأمين نموده است و تحت عنوان هزينه ثبت نام، هزينه صدور پروانه و هزينه تمديد پروانه مبالغي از متقاضيان دريافت نموده كه به خزانه واريز نشده است و توسط مركز مشاوران حقوقي مطابق سليقه خود هزينه مي گردد كه هيچگونه اطلاعي در زمينه ميزان هزينه و درآمدهاي آن مركز به هيأت گزارش نشده است. همچنين با پايان يافتن قانون برنامه سوم و عدم تنفيذ آن در برنامه چهارم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي فعاليت مركز مذكور اصولاً غيرقانوني مي باشد كه عليرغم تذكرات لازم، اين مركز كماكان به فعاليت غيرقانوني خود ادامه مي دهد.
در فراز آخر اين گزارش باستحضار نمايندگان ملت شريف ايران مي رساند هيأت تحقيق و تفحص صرفاً بر اساس وظيفه قانوني خود و عليرغم وجود ناملايمات و عدم همكاري برخي از مسئولان قوه قضائيه اين گزارش را تهيه نموده است.
بديهي است بيان اشكالات در قوه قضائيه توسط تدوين‌كنندگان اين گزارش حضور خيل كثيري از دلسوزان و قضات متعهد و خادمان ملت را در بدنه قوه قضائيه و سازمانهاي تابعه نفي نمي نمايد.
در پايان معروض مي‌دارد متن ارائه شده تنها خلاصه اي از تحقيق و تفحص است. گزارش تفصيلي اين هيأت همراه با مستندات آن و ذكر پيشنهادات اصلاحي براي رياست محترم قوه قضائيه ارسال خواهد شد تا با همكاري ساير نهادها و دستگاههاي ذيمدخل اصلاحات لازم را در اين قوه معمول دارند.
۷ خرداد ماه ۱۳۸۷ ساعت : ۰۶ , ۱۵ خبرگزاري انتخاب :
سخنگوي قوه قضائيه با بيان اينكه گزارش تحقيق و تفحص مجلس شبيه به يك طنز بود گفت: بر اساس قانون هيچ مقامي(جز قاضي) حق ورود به پرونده هاي قضايي را ندارد در حاليکه 80 درصد گزارش تحقيق و تفحص مجلس صرفاً درباره اين پرونده است.
به گزارش خبرنگار ما عليرضا جمشيدي در نشست مطبوعاتي با خبرنگاران در پاسخ به سؤالي در خصوص تحقيق و تفحص مجلس شوراي اسلامي در قوه قضائيه گفت: گزارش تحقيق و تفحص به طور رسمي بدست ما نرسيده اما 80 درصد اين گزارش درباره پرونده هاي قضايي از جمله قرارهاي صادر شده براي متهمان و يا مرخصي زندانيان بوده است که بر اساس قانون جز قاضي هيچ کس حق ورود به آنها را ندارد.
وي افزود: آنچه براي ما مهم است اين که قوه قضائيه در چارچوب قانون عمل مي کند يا خير که تشخيص اين با مجلس نيست.
سخنگوي قوه قضائيه درباره اعطاي مرخصي به زندانيان گفت: همه مرخصي ها در چارچوب اقدامات تاميني و تربيتي و طبق ايين نامه اجرا مي شود حتي اعطاي مرخصي به زندانيان مواد مخدر.
جمشيدي در پاسخ به سؤالي در خصوص تحقيق و تفحص مجلس شوراي اسلامي از قوه قضائيه گفت: در اين تحقيق و تفحص امده است چرا سازمان ثبت اسناد و املاك كشور طرح كاداستر را اجرايي نكرده است.
وي افزود: اين سازمان براي اجراي اين طرح به سه هزار ميليارد تومان بودجه نياز دارد درحالي كه مجلس 15 ميليارد تومان بودجه به اين طرح اختصاص داده است كه با اين بودجه 15 سال ديگر اين طرح اجرايي نمي شود.
جمشيدي گفت: همچنين در اين تحقيق و تفحص يكي از مديران خدمتگزار را به دروغ، به گرفتن زمين متهم كرده اند كه تنها همين مورد را اگر تحقيق و تفحص كنندگان، نتوانند اثبات كنند بايد به حد مفتري محكوم شوند.
وي اضافه كرد : 11ميليون پرونده در قوه قضائيه رسيدگي شده كه 600 هزار نفر ورودي زندان‌هاي ما بوده است.
جمشيدي گفت: اميدواريم فضاي مجلس هشتم فضاي تعامل باشد هرچند كه درمجلس هفتم نيز رويکرد ما تعاملي بود.
وي در ادامه درپاسخ به سوال خبرنگاري كه درباره زمين خواري هزار و 700 هكتاري فردي با نفوذ، كه اخيرا رييس جمهور به ان اشاره كرده است گفت : من نمي دانم كه اين گفته خود رييس جمهور است يا نه چون از طريق مراجع رسمي اعلام نشده است اما حفاظت و حراست از زمين هايي كه در سال 1352 ملي اعلام شده وظيفه دولت است.
سخنگوي قوه قضائيه افزود: براساس تحقيقات اين زمين ها ابتدا هزار و 200 هكتار اعلام شده بود و در بررسي كارشناسي مشخص شد 560 هكتار بوده كه اين فرد زمين هاي ياد شده را 510 ميليون تومان فروخته است كه درپي ان سازمان منابع طبيعي و پارك ملي سرخه حصار از اين فرد به اتهام تصرف عدواني به قوه قضاييه شكايت كرده اند.
وي اضافه كرد: قوه قضاييه در 17 بهمن سال 85 كيفرخواست اين فرد را صادر کرد و متهم پرونده بعد از 8 ماه دردادگاه بدوي محكوم شد كه مدت رسيدگي به اين پرونده طبيعي است، متهم به حكم صادره بدوي اعتراض كرده بود كه حدود يك هفته قبل از انتشار اين خبر، حكم قطعي اين فرد که محكوم به حبس شده بود صادر و زمين ها در اختيار دولت قرار داده شد.
جمشيدي گفت: در همين پرونده زمين خواري براساس اطلاعات خلاف واقع اعلام شده بود كه قاضي اين پرونده حذف شده است درحالي كه قاضي پرونده بعد از بررسي به علت لياقت و توانمندي ارتقا درجه يافت و به دادگاه تجديد نظر مجتمع قضايي امور اقتصادي منتقل شد .
سخنگوي قوه قضاييه درپاسخ به سوال خبرنگار ديگري كه درباره گزارش تحقيق و تفحص از تخلفات قضات پرسيده بود گفت: كميسيون كارشناسي پنج نفره اي از مقامات عالي قضايي در دادسراي انتظامي قضات تشكيل مي شود كه خود من نيز عضو ان هستم و به تخلفات و صلاحيت قضات رسيدگي مي كند كه طبيعي است دراين محكمه اگر قاضي تخلفي مرتكب شود به تخلفات وي دراين محكمه رسيدگي مي شود كه سال گذشته نيز تعدادي قاضي از كار منفصل شدند و با انها برخورد مي شود كه هم اكنون نيز درمراجع قضايي دادگستري به پرونده هاي انها رسيدگي مي شود.

خداوند به همه خادمين صالح توفيق عطا بفرمايد و امت اسلامي را از شرور و آفات محفوظ بدارد
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

اعتياد به الكل معضل بي نشان جامعه امروز كشور

پستتوسط najm134 » يکشنبه مارس 28, 2010 6:39 pm


بر اساس یافته‌های یك پژوهش كه در همایش آسیب‌شناسی ملی مسائل جوانان ارائه شد، متاسفانه 25 درصد دانشجویان ايران مصرف الكل را بدون اشكال می‌دانند. دكتر سعید معیدفر در جریان برپایی این همایش با اعلام خبر فوق افزود: 20درصد این افراد كسانی بودند كه در نظرسنجی اظهار كردند كه الكل مصرف می‌كنند و 5 درصد بقیه اعلام داشتند كه در وسوسه مصرف الكل هستند.
وی گفت: مصرف الكل نسبت‌به سایر مواد مخدر در جامعه شایع‌تر بوده و بر خلاف مواد مخدر كه 95 درصد جوانان مصرف آن را قبیح می‌دانستند، متاسفانه از قبح كمتری برخوردار بوده و مصرف آن میان برخی دانشجویان توام با شانیت تلقی شده است.
توضيح: عامل اصلي رواج اين انحراف كاهش قبح آن بوده و از عوامل مؤثر اين كاهش قبح؛ عملكرد برنامه هاى تلوزيوني است، در اوائل تاسيس جمهوري اسلامي هيج فيلمي كه صحنه شرابخواري داشته باشد، در تلويزيون نشان داده نمي شد، حتى فيلمهاى خارجي وارداتي را از اين صحنه ها بيرايش مي كردند، ولى الان تلويزيون ايران فيلمهايي مي سازد كه صحنه شراب در آن كنجانده شده است، فيلمهاى خارجي كه جاي خود دارد، از جهات ديكر تحريف اصطلاح برخوردبيمارمحوري است كه در اصل به معناي اين است كه صرفا به عنوان جرم مواجهه نشود و درمان هم بشود، ولى اين اصطلاح تحريف شده كه ديكر جرم و اشتباه و تقصير نيست، مانند شخص سرماخورده كه نه سرزنش شده و نه خطاكار تلقي مي شود، اين تحريف توسط اركانهاى رسمي نيز دنبال شده و مرتبا رسانه ها هم از آن دم مي زنند!!!

چندی پیش جانشین دبیر كل ستاد مبارزه با مواد مخدر اعلام كرد: «به دلیل عملكرد مثبت ستاد مبارزه با مواد مخدر این ستاد مكلف شده است نسبت به ورود سیگار و الكل به حوزه كاری این ستاد كار كارشناسی و تحقیقی انجام دهد.» هرچند كه هنوز چگونگی اجرای این تكلیف مشخص نیست.
به گفته محمدرضا جهانی پس از برگزاری سه جلسه كارشناسی با 20 عضو ثابت ستاد كه شامل وزارت بهداشت، سازمان بهزیستی، مركز ملی اعتیاد، مركز تحقیقات شركت دخانیات، مركز تحقیقات بیمارستان مسیح دانشوری، جمعیت مبارزه با دخانیات و نیروی انتظامی است این نتیجه گرفته شد كه در مورد سیگار ستاد تنها نقش كمك‌كننده داشته باشد.
نكته: در زمينه مبارزه بادخانيات: تا زماني كه كشت جايكزين براى تنباكو ايجاد نشده، و دولت درآمد مهمي از صنعت تنباكو دارد؛ هر كونه تبليغ يا مبارزه با دخانيات بي معني است، بعد از رفع اين موانع اصلاح رفتار بدآموزي رسانه ملي نيز لازم است.
در مورد قرار گرفتن مبارزه با الكل در حوزه كاری ستاد مبارزه با مواد مخدر به ایسنا گفت: «متاسفانه هنوز در مورد الكل اطلاعات دقیقی اعم از نوع ماده مصرفی در دست نیست و هنوز پروتكل كنترل درمانی یا چگونگی آموزش‌های پیشگیرانه از مصرف آن نیز هنوز تبیین نشده است بنابراین به علت وجود پرسش‌های زیادی در مورد چگونگی مبارزه با الكل مقرر شد تحقیقات بیشتری در مورد ورود مبارزه با این ماده به حوزه كاری ستاد مبارزه با مواد مخدر صورت گیرد و سال آینده این موضوع مجددا به اتاق فكر این ستاد بازگردد.» هنوز كسی به موضوع الكل نزدیك نشده است. در این 30 سال موضوع مواد مخدر آنقدر در صدر موضوعات درمانی، برنامه‌ریزی و مبارزه بوده است كه هرگز به مصرف الكل به طور ویژه نگاه نشده است.
نكته: بعد 30 سال از انقلاب تازه بنا شده مبارزه شود و هنوز هم روش مشخص نيست.

در واقع از آنجا كه مصرف الكل در جامعه اسلامی بعید به نظر می‌رسد چون ممنوعیت و جرم شمردن آن ریشه در تاریخ اسلام دارد به راحتی نمی‌توان مصرف‌كننده آن را كه به طور قانونی و شرعی مجرم است بیمار تلقی كرد.
این موضوع در شرایطی وجود دارند كه مصرف الكل در جامعه اتفاق می‌افتد و شاهد آن افرادی هستیم كه روزانه و به خصوص در روزهای آخر هفته به علت مسمومیت و عوارض ناشی از مصرف الكل ناخالص و نامرغوب به اورژانس بیمارستان‌ها آورده می‌شوند. موضوع الكل با موضوع مواد مخدر به طور قطع متفاوت است، هرچند كه كارشناسان علم پزشكی هر دوی آنها را یك پدیده می‌دانند و برنامه‌ریزی برای مبارزه و كنترل شیوع آن را توسط یك نهاد پیشنهاد می‌كنند.
توضيح: وقتي رسما فروش بطريهاى الكل سفيد در فروشكاهها آزاد اعلام شده و در بازار به وفور يافت مي شود نتيجه بهتري نبايد انتظار داشت.
دكتر آذرخش‌مكری، عضو هیات علمی مركز ملی مطالعات اعتیاد، در مورد سیاستگذاری در كاهش مصرف الكل می‌گوید: «این كار سیاستگذاری لازم ندارد!!! وقتی تكنولوژی‌درمانی اعتیاد وجود داشته باشد خوب مردم هم یاد می‌گیرند. پزشكان و روانشناسانی از من می‌پرسند كه درمان افسردگی این است، درمان اسكیزوفرنی این است، درمان الكلیسم كدام است؟ ما می‌گوییم كه درمان خاص خود را دارد. پزشكان می‌گویند ما در دوره آموزش خود این را یاد نگرفتیم!!!
تذكر: نحوه رويكرد با موضوع بسيار منحرفانه است يعني كه خوردن الكل مشكلي ندارد فقط الكليسم كه به معناي زياده روي و افراط بيحد در مصرف الكل است بايد درمان شود!!!

منع مصرف الكل در جامعه كمرنگ شده است
دكتر حسن رفیعی، استاد دانشگاه درباره وجود اسناد و آمارهایی دال بر افزایش شیوع مصرف الكل به كارگزاران می‌گوید: «نگرانی از افزایش شیوع مصرف الكل وجود دارد. البته این مستند به تحقیقی نیست و تحقیقی سراغ ندارم كه نشان دهد شیوع مصرف زیاد است یا در حال افزایش است. اینها را بر اساس تحقیق نمی‌گویم. به نظر می‌رسد منع مصرف الكل در ذهنیت جامعه دارد كمرنگ می‌شود و بنابراین به تناسب آن هم مصرفش در حال افزایش است و معنی‌اش این است كه حتما باید كاری كرد. نكته نگران‌كننده این است كه متولی برای این كار وجود ندارد و انگار ما اساسا فرض را بر این گذاشتیم كه مگر می‌شود در جامعه اسلامی كسی مشروب بخورد در حالی كه واقعیت این است كه می‌شود و شده است.
بنابراین باید برایش فكری كرد و باید برایش متولی هم وجود داشته باشد. به نظر من از آنجایی كه مصرف الكل و مواد مخدر یك پدیده هستند باید به جای اینكه متولی جدیدی در نظر بگیریم همان ستاد مبارزه با مواد مخدر و دستگاه‌های عضو ستاد در كنار وظایف مربوط به مواد مخدر وظایف مربوط به الكل را هم عهده‌دار شوند.»
بنابراین این فرض كه چون عملكرد ستاد مبارزه با مواد مخدر ضعیف بوده ورود ستاد به موضوع الكل به مبارزه با مواد مخدر آسیب می‌زند را رد می‌كنم.»
وظیفه مبارزه با الكل باید همچنان به ستاد مبارزه با مواد مخدر سپرده شود. این نكته‌ای است كه دكتر رفیعی بر آن تاكید می‌كند و می‌گوید: «اینكه می‌گوییم ستاد مبارزه با مواد مخدر مبارزه با الكل را هم عهده‌دار شود معنی‌اش این نیست كه بودجه‌اش نصف شود. بلكه باید حتما بودجه خاص مبارزه با الكل به بودجه ستاد افزوده شود، همین الان هم بودجه ستاد بسیار كم است و قبلا هم من این را گفتم كه بودجه ستاد مبارزه با مواد مخدر به اندازه اجاره 5 پاركینگ فرودگاه مهرآباد است. پاركینگ فرودگاه مهرآباد گویا ماهانه یك میلیارد اجاره‌اش است كه سالانه به 12 میلیارد و در طی 5 سال به 60 میلیارد تومان می‌رسد و كل بودجه ستاد 60 میلیارد تومان است. بنابراین اگر هم توفیق ستاد كم است یك مسئله مهمش این است كه اعتبار كافی ندارد. اگر قرار است كه اقداماتی برای مبارزه با شیوع مصرف الكل انجام شود این نیست كه یك دستگاه جدیدی درست كنیم و اینها دائم با هم دعوا كنند كه كدام یك متولی است، بلكه باید قدرت و بودجه همین دستگاه را زیاد كرد. اینها یك پدیده هستند و در همه جای دنیا اینها با هم در یك دستگاه مدیریت می‌شوند و من اعتقاد دارم باید حتما به این موضوع پرداخته شود و جایش هم ستاد مبارزه با مواد مخدر و دستگاه‌های عضو ستاد است.»
مطابق با قانون مبارزه با مواد مخدر فرد معتاد مجرم است اما می‌تواند تحت درمان قرار بگیرد تا از او سلب مجرمیت شود. به عبارتی دیگر با وجودی كه اعتیاد جرم است اما به شرط درمان از فرد معتاد سلب مجرمیت می‌شود. اینكه این قانون درباره مصرف الكل هم صادق است آن چیزی است كه پس از ورود برنامه‌ریزی‌شده ستاد مبارزه با مواد مخدر به موضوع الكلیسم مشخص خواهد شد.
اوایل مبارزه با مواد مخدر می‌گفتند معتادان 6 ماه فرصت ترك دارند وگرنه اعدام می‌شوند و اعدام می‌كردند و اعدام كردند. مبارزه‌های زیادی صورت گرفت. پیش‌كسوت‌های ما آمدند و فهم جامعه را رساندند به اینجا كه این بیماری است و اگر هم جرم اعلام می‌شود برای این است كه به بیمار كمك شود وگرنه بالذات بیماری است و ما برای كمك به او جرم تلقی‌اش كردیم. همین اتفاق هم باید برای الكل بیفتد اما این زمان می‌برد و شرایط فعلی اجازه نمی‌دهد.»
همیشه این‌گونه نیست كه بگوییم اگر قیمت مواد مخدر بالا باشد شیوع مصرف كمتر و اگر دسترسی به مواد مخدر راحت‌تر باشد شیوع مصرف بالا می‌رود. درباره این دو فرضیه كه در نبود آمار دقیق از شیوع مصرف الكل شاید بتوان به آنها متوسل شد، دكتر مكری می‌گوید: «به عنوان یك اصل طبی قیمت خیلی عامل تعیین‌كننده‌ای در مصرف مواد مخدر نیست.
اگر قیمت كالای لوكس بالا برود مردم نمی‌خرند اما در مورد مواد مخدر به نظر می‌آید چون فشار و زور برای مصرف وجود دارد و افراد به دلیل اعتیاد ناگزیر از مصرف مواد هستند خیلی قیمت مواد مطرح نیست. در دنیا این تجربه شده در سال‌هایی كه هروئین دو، سه برابر الان قیمت داشت میزان مصرف آن بالاتر بود. بنابراین این یك شاخص ساده نیست كه بگوییم مواد مخدر ارزان شود مردم مصرف می‌كنند گران شود مردم مصرف نمی‌كنند.
یك موضوع دیگر هست كه این را پیچیده‌تر می‌كند، به نظر می‌آید وقتی قیمت مواد مخدر ارزان می‌شود مصرفش كمتر می‌شود چون مافیای مواد مخدر وقتی سود كمتری در آن كالا می‌بینند دیگر به تولید و توزیع آن اقدام نمی‌كنند. شبكه‌ای كه مصرف مواد مخدر را رشد می‌دهد تا از آن درآمد داشته باشد وقتی قیمتش بالاتر باشد آن را بیشتر رشد می‌دهد. بنابراین لزوما پایین آمدن قیمت مواد نشانه بدی نیست و بعضی جاها دیده شده است كه وقتی شما مداخلات خوب انجام می‌دهید قیمت مواد پایین می‌آید چون تقاضا برایش پایین می‌آید و افرادی كه قبلا تقاضا داشتند می‌روند درمان می‌شوند، بعد كه قیمت پایین می‌آید لزوما مصرف آن بالا نمی‌رود چون خیلی از مردم انگیزه‌شان از مصرف مواد مخدر قیمتش نیست كلی پارامترهای دیگر است و وقتی ارزان می‌شود در واقع انگیزه قاچاقچی برای عرضه آن كم می‌شود، در نتیجه ممكن است فراوانی‌اش كمتر شود.
به گفته دكتر مكری جرم‌زدایی از فرد معتاد از چیزهایی است كه دچار بدفهمی شده است: «معنی جرم‌زدایی از معتاد این است كه آنها می‌توانند بدون پیگرد قانونی درمان شوند. معنی قانونی‌سازی با جرم‌زدایی فرق می‌كند. اگر كسی كه هروئین مصرف كرده خودش برود در مراكز درمانی و بخواهد آن را ترك كند دیگر او را دستگیر نمی‌كنند.» «در كشور ما جایی عنوان نشده كه مصرف مواد مخدر جرم ندارد، این هم هست، اما چون شبكه درمانی رشد كرده و این گزینه را برایش گذاشته‌اند كه اگر آمدی درمان بگیری می‌توانی به زندان نروی و مجازات نشوی روش برخوردها عوض شده است.»

najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

حوادث‌ تلخ و بهاي ارزان «جان» در ايران

پستتوسط najm134 » يکشنبه مارس 28, 2010 6:48 pm



به ما گفتند: شما بايد 20ميليون تومان به حساب بيمارستان واريز كنيد... در بين راه، به دليل كم‌تجربگي راننده و خرابي خودرو، آمبولانس از كار افتاد. در هواي سرد و برفي بهمن ماه، به دليل از دست رفتن پوست و ترشحات پوستي زياد، همه بانداژها خيس شده بود، .... بيمارستان هم پس از گذشت 48 ساعت، با گرفتن مبلغ 6ميليون تومان جسد را به ما تحويل داد.
يكي از بينندگان «تابناك»، با تشريح حادثه‌اي تلخ كه منجر به از دست رفتن جان همسرش بر اثر وظيفه‌‌ناشناسي برخي‌ دستگاه‌ها شده، به طرح چند پرسش پرداخته است. در پيام اين بيننده آمده است:
در تاريخ 3/11/86 به علت قطع گاز منزل، همسر اينجانب با شركت گاز تماس مي‌گيرد و اظهار مي‌دارد كه گاز منزل از شب گذشته دچار افت شده و از آن طرف، مأموران شركت گاز مي‌گويند: لوله‌هاي گاز شما دچار هواگرفتگي شده و بايد شلنگ اجاق گازتان را جدا كرده و با باز كردن شير، هواي لوله‌ها خارج شود و به اين ترتيب، به محض اين‌كه بوي گاز استشمام كرديد، شير را ببنديد. پس از گذشت چند دقيقه و به علت استشمام نشدن بوي گاز، بار ديگر همسرم تماس مي‌گيرد و درخواست كمك مي‌كند كه دوباره مأمور شركت گاز مي‌گويد: اين كار را ادامه دهيد تا بوي گاز استشمام شود كه اين تماس‌ها چند بار تكرار مي‌شود و پاسخ مأموران شركت گاز در همه موارد، اين بوده است كه شما اين كار را بايد ادامه دهيد. و سرانجام پس از گذشت بيش از يك ساعت، بوي گاز استشمام شده و همسرم شير گاز را مي‌بندد و بخاري را روشن مي‌كند و پس از روشن نمودن بخاري، به سراغ آبگرمكن آمده و به محض روشن كردن كبريت، گاز جمع شده در آشپزخانه در جريان هواگيري منفجر شده و ضمن آسيب رساندن به منزل، همسرم نيز دچار سوختگي شديد (85درصد) مي‌شود. پس از دو روز بستري شدن همسرم در بيمارستان سوختگي شهيد صدوقي يزد، پزشكان تشخيص دادند كه براي ادامه درمان بايد به تهران منتقل شود و بهترين بيمارستان از نظر سوختگي بيمارستان شهيد چمران است. در روز جمعه 15/11/86 با پذيرش بيمارستان شهيد چمران تماس و درخواست پذيرش كرديم كه به ما گفتند: شما بايد مبلغ بيست ميليون تومان علي‌الحساب به حساب بيمارستان واريز كنيد. عاجزانه درخواست كرديم شما بيمار ما را پذيرش كنيد، ما اين پول را در روز شنبه به حساب شما واريز مي‌كنيم، چون ما الان در يزد هستيم و جور كردن اين مبلغ پول در روز جمعه براي ما ممكن نيست. مسئولان بيمارستان گفتند: شما دست كم بايد پنج تا شش ميليون به ما بدهيد و يك چك به تاريخ فردا به همراه سفته به حسابداري تحويل دهيد، كه ما مجبور شديم دست به دامان هركس و ناكسي شويم تا اين مبلغ و سفته‌ها را تهيه كنيم. پس از گذشت اين مراحل، به ما اجازه دادند كه بيمارمان را از يزد به تهران منتقل كنيم، براي انتقال نامبرده پزشكان تشخيص دادند كه بهترين وسيله آمبولانس زميني و بهتر است از بخش خصوصي آمبولانس بگيريد كه اين كار را كرديم، وليكن در بين راه، به دليل كم‌تجربگي راننده و خرابي خودرو، آمبولانس از كار افتاد و مجبور شديم از كاشان درخواست آمبولانس كنيم و در هواي سرد و برفي بهمن ماه، بيماري كه تمامي بدنش بانداژ بود و به دليل از دست رفتن پوست و ترشحات پوستي زياد، همه بانداژها خيس شده بود، سرماي زيادي متحمل شد. در هر صورت، بيمار به بيمارستان منتقل شد و تحت مداوا و معالجه قرار گرفت كه جا دارد از پرسنل زحمت كش بيمارستان تقدير و تشكر شود، اما متأسفانه، پس از گذشت 48 ساعت، معالجات ميسر واقع نشد و همسرم به رحمت خدا رفت و با گرفتن مبلغ شش ميليون تومان جسد را به ما تحويل دادند.
حال چند پرسش:ـ آتش‌نشاني اعلام مي‌دارد كه رفع هواگيري از لوله‌هاي گاز، وظيفه شركت گاز است نه مشترك. آيا اگر مسئولان شركت گاز، وظيفه خود را انجام داده بودند، اين حادثه رخ مي‌داد؟ـ آيا ورود شركت‌هاي خصوصي به بخش بهداشت و درمان و عدم نظارت بر آنها به سود جامعه است؟ ـ آيا بيمارستان‌ها به ويژه بيمارستان‌هاي دولتي براي پذيرش بيماران اورژانسي بايد چنين شروط سنگيني داشته باشند؟ (بيمارستان شهيد چمران زير نظر وزارت دفاع است). با عنايت به مطالب گفته شده، عاجزانه درخواست پيگيري دارم.
نظرات كاربران:
▪ واقعا بایستی به حال خودمان تاسف بخوریم که دائما شنونده این مسائل تلخ هستیم
▪ بسمه تعالي با سلام واقعا شرم آور است در جامعه ما كه اين همه مدعي انسان دوستي و ديانت هستيم فاجعه اي دردناك ، صرفا به خاطر اهمال و وظيفه ناشناسي صورت گيرد.
▪ اينكه پس ازدو ماه ونيم ايشان موفق به رساندن اين حادثه اسفبار به مردم شده اند بازهم شكر؟!!!
▪ ضمن همدردي با اين هموطن عزيز و از انجا كه من هم يكي از عزيزان خود را در حادثه اي مشابه از دست داده ام كه مربوط به وزارت راه مي شد مي خواهم بدانم واقعا تا كي بايد تاوان اين بي دقتي ها را بدهيم؟ اشخاصي كه بهر دليل در اين موارد دست دارند تا كي نبايد مورد باز خواست قرار داده شوند؟
▪ تنها می توانم به این هم میهن مظلومی که مانند همه ما در این شرایط فاجعه بار و دون شان انسان گرفتار آمده تسلی بدهم چون امیدی به اصلاح نیست. من که دو هفته قبل درگیر یک عمل جراحی ساده در بیمارستان ...با آن همه عظمت و امکانات فراوانش بودم، شاهد چنان حقارتی برای مردم بینوایی که دستشان به هیچ جایی نمی رسد بودم که می توانم اندکی زخم های دل این هموطن را درک کنم.
▪ لااقل از همسايه نزديكمان تركيه ياد بگيريم كه بي توجهي به يكي از مراجعه كنندگان براي درمان و مرگ كودك 2 ساله واكنش تمام رسانه ها و از جمله مداخله مستقيم رئيس جمهور اين كشور را بهمراه داشت و بالاخره باعث بهبود در مكانيسم پذيرش بيماران در اين كشور شد. خانه از پايبست ويران است.
▪ خیلی متاسف شدم متاسفانه مسئولان باید بخوانند و اقدام کنند ولی با وجود جلسات و میزگردها و...آنها وقت ایجور کارها را ندارند
▪ خدا انشاءالله به این برادر عزیز صبر عطا کند ! متاسفانه فقط همین را می توانم بگویم افسوس
▪ دوست عزيز ما رو هم در مصيبت وارده شريك بدونيد. تو اين مملكت فقط خدا رحم كنه واسه كسي اتفاقي نيفته...
▪ خدا به ایشون صبر بده. قابل تصور نیست که شاید این چیزها روزی برای خود ما پیش بیاد.
وای نه ... خیلی تحمل میخواد.
▪ خدا رحمت كند اين بنده خدا را. بنده خود زماني اين تجربه تلخ را آزموده ام واقعا سخت است. چه كسي بايد پاسخگو باشد؟ معني نظارت چيست؟ دوستي مي گفت رفاه در كشور ما معني ندارد. در خارج از كشور زماني كه شما امتيازي را از دست مي دهيد تازه لب به اعتراض باز مي كنيد همانند وقايع اخير فرانسه. اما آيا در كشور چنين احساسي وجود دارد؟! از سايت شما نيز به نوبه خود در انعكاس بي طرفانه بخشي از مشكلات تشكرمي كنم.
▪ واقعا جاي تاسف است در كشوري مثل تركيه كه همسايه ما هم هست چند وقت پيش شنيديم كه يك بيمار را به دليل نداشتن وجه نقد به بيمارستان راه نداده اند و تا اين خبر به گوش نخست وزير تركيه رسيد دستور داد اين بيمارستان بسته شود . حال تا كي بايد شاهد اين اتفاقات باشيم ؟ وقتي كه همه عزيزانمان را از دست داديم يا تا زماني كه يكي از مسئولين خودش دچار چنين مشكلي شود تا فريادرسي باشد؟
▪ خدا رحمتشان کند والله به عرض عالی برسانم که دیگر انسانیت واحساس مسئولیت و حس انسان دوستی ووظیفه شناسی .ووو همه شده باد هوا وجای همه چیز را پول وریال گرفته کاش این همه ادعای بیخود نداشتیم ودر عوض یه نیمچه الگوبرداری از این کشورهای اروپائی می کردیم چون انسان اگر چیزی را نداندوازدیگران یاد بگیرد لااقل می تواند به همنوع خود یک کمکی لااقل از سر دلسوزی بکند
▪ من دقیقا درک می کنم که ایشان چه می گویند .سال گذشته بنده در حدود سی میلیون تومان بابت عمل جراحی همسرم هزینه کردم که از این مبلغ فقط 8 میلیون تومان دستمزد پزشک جراح بود و مابقی هزینه بیمارستان و وسایل جانبی . تازه نزدیک بود که این بیمارستان به اصطلاح درجه 1 در تهران بر اثر ندانم کاری کادر پرستاری و پزشکی همسرم رو بکشند که واقعا خداوند ایشان رو حفظ کرد .تازه خیلی جالبه که بیمارستان زیر بار این اشتباه نمی رفت و می گفت مشکل از همسرته .(بگذریم که بعد از عمل ریه پر از آب شد و جای عمل عفونت وحشتناکی کرد و ... )
▪ امیدوارم خدا به این هموطنون صبر بده و مسئولین محترم یه مقدار به فکر این ملت به قول خودشون قدرشناس باشند.
▪ دوست عزیز.. تسلیت این هم وطن خود را پذیرا باشید و ما را درغم خود شریک بدانید. نمی دانم اثر کدام رزقی است که این چنین وجدانهای همه را به مسلخ کشانده است. چطور می شود اینهمه بی مسئولیتی را پذیرفت. چطور آن مسئول اداره گاز شب سرش را آسوده بر بالشت خود می گذارد. آیا مسئولین آن بیمارستان برای بیماری نزدیکان خود نیز اینقدر ضابطه مند (به قول خودشان) عمل می کنند؟ دوست عزیز من نیز زخم خورده همین دردم بی مسئولیتی هستم . بهترین دوست من در یکی از بیمارستانهای سمنان پس از 7 ساعت تشخیص اشتباه و بجهت پارگی طحال جان باخت درصورتیکه آنان ناراحتی قلبی تشخیص داده بودند.
▪ دو سال پیش پسر عموی من هم در سبزوار،دقیقا با حادثه مشابهی(هواگرفتگی لوله های گاز) دچار سوختگی شدید شد و چند روز بعد از دنیا رفت.
▪ به هم وطن عزیزم تسلیت میگویم و با اینکه میدانم هیچ چیز نمیتواند داغ از دست دادن همسر را برطرف کند از ایشان میخواهم حتماً با مراجعه به یک وکیل درجه یک در دادگاه اقامه دعوی کند هرچند همسرش زنده نخواهد شد ولی با مجازات عاملین این بی مبالاتی، از تکرار چنین مواردی جلوگیری میشود که امید است باعث شادی روح آن مرحومه گردد
▪ دوستان من هم بسیار از این موضوع ناراحت شدم ولی یک نکته دیگر این است که ما هم بلد نیستیم چگونه مراقب خودمان باشیم. آن خانم اگر موارد ایمنی را رعایت می کرد الان زنده بود و خانواده اش او را در کنار خود می دیدند.
در جامعه ای که فقط باید سالم باشی و مشکلاتت در حد استاندارد باقی بماند، باید بیشتر از بقیه ممالک مترقیه آدمی از خودش مراقبت کند که دچار مشکل نشود
▪ با سلام ودرخواست صبر براي اين هم وطن عزيز باستحضار عموم مي رساند كه اينجانب نيز در تاريخ 29/06/86 بدليل بي توجهي پرستار و تزريق آمپول ترامادول بدون هماهنگي با پزشك به همسرم نزديك بود دچار ضايعه ايي اينچنين شوم كه با لطف خداوند همسرم را از دست ندادم اما او همچنان دچار مشكلات عديده مي باشد متاسفانه تا زمانيكه هيچ مرجعي به اين جور مسايل رسيدگي ننمايد هر روز شاهد اينجور مسايل هستيم و خواهيم بود
▪ با سلام :به این دوست خوبمان تسلیت گفته وارزو می کنم این حادثه اخرین نمونه ان باشد گرچه خودم خیلی به گفته ام ایمان ندارم .
یادم نمی رود نیمه شبی را که خبر دادند برادرم تصادف کرده و راننده با وجدانی که ایشان را از اتومبیل خرد و خمیر شده به بیمارستاني در لاهیجان رساند((بیمارستان که چه عرض کنم درمانگاه هم نیست)) مسئولین دلسوز بیمارستان بیمار اورژانسی را به حال خود رها کرده و منتظر کس و کارش بودند تا عملیات مالی قبل از درمان را انجام دهند, بعد از انجام وظیفه خودمان متوجه شدیم که بیمارستان دستگاه سی تی اسکن دارد اما پزشک جراح ندارد به ناچار باید برادر مجروح خود را به بیمارستان دیگری انتقال دهیم اما دریغ از امبولانس . با بخش خصوصی تماس گرفتیم و گفتند که فعلا"راننده شان در حال استراحت هستند 2 ساعت دیگر تماس بگیریم !!! خلاصه برادر مجروح خود را در خودروی پیکان یک اژانس خوابانده و به بیمارستان خصوصی رشت منتقل کردیم بماند انکه چقدر تحقیر شدیم و غرورمان را شکستیم تا برای نجات زندگی برادرمان پذیرش بگیریم,حال باید علی الحساب مبلغ 500 هزار تومان به بیمارستان می دادیم. خدایا من بلا دیده و پر از فشار عصبی نصف شب 500 هزار تومان از کجا بیاورم؟؟؟ بیش از این ادامه نمی دهم اما این سریال تا انتها ادامه داشت اما برای من درس مهمی داشت که امیدوارم شما ان را سانسور نکنید که اگر این کار را بکنید به اندازه همان مسئولان کم کار مقصر هستید و خطا کار. درس مهمم ان بود که فهمیدم نباید به شعار ها اعتماد کرد, شايد از جنس ما نیستند و حرف ما را نمی فهمند, شايد درد مشترک نداریم و شايد فاصله مردم و مسئو لان زیاد است , متاسفم بگویم ما تحقیر شدیم تحقیر شدیم تحقیر شدیم. کوروش از لاهیجان
▪ کاش این مطلب را چاپ میکردید چند وقت قبل با زن و شوهری موتور سوار تصادف کردم و بر حسب وظیفه به نزدیکترین بیمارستان که یک بیمارستان تخصصی بود که مربوط به یک ارگان است بردم جراحات این مصدومان جزی بود از انجا که خودم پزشک اما در شغل ذلالی فعالیت میکنم به پرستار بخش گفتم نیاز به اینهمه ازمایش و اسکن نیست منتهی علیرغم میل مصدومان که اظهار میکردند بابا ما طوریمان نیست بگذلرید برویم ولی انها کار خودشان را میکردند و می گفتند اگر رفتی بیرون حالت بد شد کی جواب می دهد خلاصه در هین بالا پایین کردن مصدوم سرش را هم به طاق دستگاه رادیوگرافی زدند و شکستنش ودر نهایت مصدومان و من را بعد 2روز بستری بیخود و دو میلیون هزینه ناقابل مرخص کردند که دست اخر مصدوم بیچاره می گفت اگه پانصد تایش را به خودم می دادی خوب خوب میشدم و سرم هم نمی شکست
▪ با عرض تسلیت به این هموطن عزیز من هم در حادثه مشابه ای در سال 82 تنها برادرم را در اثر حادثه (تصادف موتور بعلت عدم نبودن تیر چراغ برق در خیابان و تاریکی آن - عدم خط کشی خیابان و مشخص نشدن وسط و کنارههای - استاندارد نبودن کلاه ایمنی و بدبختانه ایجاد نقص فنی در سیستم روشنائی موتور صفر کیلومتر) از دست دادم هیچکس هم به فریادم نرسید کلی هم هزینه بیمارستانی را دادم که در ابتدا اعلام کرده بود که در اثر تصادف هیچ مشکلی برای برادرم پیش نیامده و بزودی خوب خواهد شد دادم و .....
▪ با سلام آيا وقت آن نرسيده كه ما هم مثل كشور هاي ديگر مثلا كانادا داراي بيمه همگاني و مجاني شويم فقط چند ميليارد دلار از پول هاي نفتي كفايت نميكند و در صورت عدم امكان از اين طريق يك ماليات ويژه براي اين منظور از همه احاد مردم دريافت گردد. بهزاد
▪ تسليت تسليت وباز هم تسليت دوست عزيز بنده هم دراول ديماه1385تنها فرزند خواهر خودراكه درروزتولد22سالگيش براثر تصادف وبخاطر تشخيص اشتباه دكتر شيفت مبني بر نبودن ضربه مغزي ومخالفت با اعزام نامبرده به مركز استان ازدست دادم واكنون خواهرم بعد از اين حادثه براثر بيقراري زياد مبتلا به سرطان حنجره گرديده خداوند به شما وبازماندگان مرحومه صبر عنايت فرمايد.آمين
▪ من یک ایرانی مقیم ایتالیا هستم و از این حادثه بسیار ناراحت شدم و تاسف خوردم اما تاسف چه سودی برای کسی که یکی از عزیزترین اعضای خانواده اش را بر اثر ندانم کاری از دست داده دارد اما میخواهم توجه شما را به چند مورد از برتری های نظام بهداشتی ایتالیا جلب کنم تا حداقل مسئولی این موضوع را بخواند و ترتیب اثر دهد البته من که به قول ایرانی ها چشمم اب نمی خورد که موثر باشد:1. تمام بیمارستان ها و مراکز درمانی این کشور به مجهز ترین امبولانس ها و مجهز ترین بخش های درمانی تجهیز شده اند. 2.در تمام بیمارستان های دولتی جلوی قسمت پذیرش تابلویی زده که مثلا اگر درامد شما در این حد تا این حد است این مقدار پرداخت کنید و به همین تناسب و اصلا هم توجه انچنانی به این مسئله که ایا الان این فرد درامد خود را واقعی میگوید یا نه ندارند. 3. به قول یکی از دوستان عزیز در بالا که گفته اند کار از اساس ویران است حرف ایشان را 100%قبول دارم.
▪ من از این حادثه واقعا متاسفم و با این دوست عزیز همدردی می کنم. بنده یکی از پاک ترین انسان هایی رو که میشناختم در یکی از بهترین بیمارستان های تهران بر اثر سهل انگاری از دست دادم. فکر می کنم عدم مسئولیت پذیری و ضعف سیستم قضاوت و عدم سخت گیری در اجرای احکام مهمترین عوامل این حوادث هستند (پیرو تحلیل آقای مطهری).
▪ من هم نمونه بسیار تلخی را تجربه کرده ام .بابای من در یک تصادف رانندگی در خارج از شهر دچار مصدومیت شد ونخاع اش اسیب دید و به بیمارستاني در مشکین شهر مراجعه کردییم اما به ما امبولانس ندادند . ما مجبور شدیم مصدوم نخاعی را با وانت بار وشبانه به تبریز انتقال بدهیم.وباعث اسیب وفوت شد واصلا کسی جوابگو نشد
▪ با تسلیت به این هم وطن. چندی پیش هم یکی از بستگان ما بر اثر تصادف به یک بیمارستان دولتی برده می شود و نظر به اینکه جراحات خیلی عمیق نبوده ایشان را مرخص می کنند. که در ظرف چند ساعت به حال کما می روند و فوت می کننند. علت مرگ خونریزی داخلی اعلام می شود. یک عکس فقسه سینه چقدر تمام می شود که بیمارستانهای دولتی از انجام آن خودداری می کنند و با جان خیلی ها بازی می کنند. آیا تا به حال تحقیق کرده اید تا ببینید چند نفر به همین سادگی مرده اند!! نداشتن پول هم که نیازی به توضیح نیست!
▪ با سلام و عرض تسليت به اين هموطن عزيز ، همسر بنده نيز بدليل عدم راهنمايي درست پزشكان يك عمر بايد با پاي لنگ زندگي كند و هيچكس هم پاسخگوي اين بي احتياطي ها نيست
▪ من جمعه هفته پيش براي ملاقات به بيمارستاني رفته بودم هنگامي كه وارد شديم آمبولانس مريض بسيار بدحالي را آورده بود با عجله او را روي برانكارد گذاشتند و به سمت اورژانس بردند اما به خاطر دست اندازي كه در ورودي اورژانس وجود داشت و بدليل عجله زياد برانكارد واژگون شده و به تبع آن مريض به روي زمين پرتاب شد. آيا نبايد ورودي اورژانس با راهرو همسطح باشد؟ آيا نبايد پرسنل اورژانس دقت بيشتري كنند؟
▪ یک دانشجوی دختر تهرانی در سال گذشته به دلیل نبود جا در ICU و فقدان آمبولانس دارای ICU برای انتقال آن به تهران در اراک جان باخت. بهتر نيست که براي امکانات پزشکی و خصوصا بخشهای CCU و ICU و تامین آمبولانسهای مجهز در این مرکز استان اقدام شود؟
▪ هوابس ناجوانمردانه سرداست ......... سلامم را که پاسخ گوید...... خدایاازاین مصائب به توپناه میاوریم بهای انسان گرامیترین مخلوق خالق چقدرارزان است
▪ با تاسف دردی درمان نمی شود شعار بس عمل کنیم کجا رفت تفکر بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش زیک گوهرند
ارزشهای جامعه ما فقط پول است وبس...
▪ در زمستان گذشته من از یک کوچه رد میشدم که بوی شدید گاز استشمام کردم و با بررسی متوجه شدم یک علمک گاز ضربه خورده و گاز شدیدا نشت میشود. با شرکت گاز تماس گرفتم و چهل دقیقه اونجا وایسادم تا بیان و جا رو نشونشون بدم چون چای پرتی بود.دوباره تماس گرفتم اما ازشون خبری نشد که نشد. با بازرسی تماس گرفتم که بازرسی وقتی ازشون استعلام کرد گفتند اصلا تماس نداشتیم. ولی باوجود دستور بازرسی هم نیامدند که نیامدند و من بعد از سه ساعت چون داشت غروب میشد و هوا سرد تر انجا را ترک کردم
▪ با سلام خواهر من در هنگام تولد بعلت تاخیر در عمل نیاز به اکسیژن داشته است . و ظاهرا قرار دادن نوزادان زیر دستگاه اکسیژن در بدو تولد امری طبیعی و ساده ای است . ولی با بی مبالاتی دکتر و پرستاران نوزاد به دستگاه اکسیژن منتقل نگردیده بود. و در حال حاضر خواهرم کودک 8 ساله ای است که بدلیل مرگ سلولهای مغزی دچار عقب افتادگی شده است و یک عمر پدر و مادرم و بقیه خانواده با این غم بزرگ زندگی خواهیم کرد.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

سؤال فرزند شهيد مطهري از مسؤولان: مردم در اولویت چندم؟

پستتوسط najm134 » يکشنبه مارس 28, 2010 6:52 pm

توضيح: اين مقاله از آقاى دكتر محمد مطهري آخرين فرزند علامه شهيد مرتضى مطهري است، دكتر محمد مطهري داراي تحصيلات دانشكاهي در رشته الكترونيك؛ و تحصيلات حوزوي قم و تحصيلات عاليه فلسفه در كانادا مي باشد.
فاجعه کشته و مجروح شدن بيش از دويست تن از هموطنانمان در حادثه انفجار حسينيه سيد الشهداي شيراز مورد توجه جدي تصميم‌گيرندگان خبر صداوسيما واقع نشد، تا آنجا که در خلاصه اخبار ساعت 14 روز يکشنبه (يعني کمتر از شانزده ساعت پس از حادثه) از انتخابات زودهنگام در ايتاليا و بازي سپاهان و ملوان ياد شد، ولي اين حادثه، شايسته ذکر دانسته نشد.
اين نه يک ابتکار جديد در سال شکوفايي و نوآوري بود و نه يک اقدام بي‌سابقه در کارنامه صداوسيما، ولي در عين حال نبايد عجولانه مسئولان رسانه ملي را در اين باره سرزنش کرد. حقيقت اين است که در طول بيست و نه سال گذشته، عليرغم تأکيدات امام راحل و مقام معظم رهبري، رفتار ظاهري نه تنها رسانه ملي بلکه برخي رفتارهاي نهادهاي انتظامي، قضايي و دولتي اين شائبه را به وجود مي‌آورد که گويي چنين قانون يا پيش‌فرض نانوشته‌اي وجود دارد که تا زماني که حادثه‌اي مستقيما با منافع نظام اسلامي گره نخورده باشد و از بعد سياسي قابل توجهي برخوردار نباشد، نمي‌تواند در اولويت جدي قرار گيرد.
حقيقت امر مي‌تواند غير از اين باشد ولي به دلايلي که خواهد آمد، نمود رفتار بيشتر مسئولان و نهادهاي مرتبط با امنيت و نيز ايمني و جان مردم متاسفانه مؤيد وجود اين پيش‌فرض است.
از همين روست که اقدام کم سابقه چند روز پيش رئيس اداره آگاهي کشور در اعلام شجاعانه افزايش گزارش‌هاي تجاوزات به عنف در سال 1386 ـ که از قضا با همت والا و در خور تقدير نيروي انتظامي، سال مبارزه جدي با اراذل و اوباش بود ـ مورد اندک توجهي نيز واقع نشد. خبري که اگر در کشورهاي غوطه‌ور در فساد اخلاقي هم اعلام شده بود، به يک موضوع جنجالي تبديل شده بود و گزارش‌ها، تحليل‌ها، ريشه‌يابي‌ها، وضع و اصلاح قوانين و در نهايت عزل و نصب‌هاي گسترده‌اي در پي داشت.
من آنقدر بي‌انصاف نيستم که بخواهم از کنار گود، خدمات بي‌شماري را که ميليون‌ها نفر در اين کشور در طول بيش از ربع قرن در دستگاه‌هاي قضايي، انتظامي، خبري و غير آن انجام داده‌اند، زير سؤال ببرم. ارزش خدمات مثبت اين نوع افراد موقعي نمايان خواهد شد که فقط براي چند روز دست از کار بکشند. ولي چه مي‌توان گفت؛ وقتي نماي بيروني رفتار اکثر مسئولان به گونه‌اي است که گويي امنيت، ايمني و جان و ناموس مردم اهميت چنداني ندارد و آنچه بايد به آن اهميت داد، حفظ نظام است و بس. ظاهرا اين سخن حق که حفظ نظام اسلامي از اوجب واجبات است، پاره‌اي از واجبات ديگر را (ظاهرا به دليل کثرت توطئه‌ها عليه نظام اسلامي)، نزد برخي به وادي مکروهات سوق داده است.
در سلسله مقالاتي که اين نوشتار اولين آنهاست، با ذکر شواهد و مصاديق فراوان روشن خواهم کرد که صداوسيما، قوه قضاييه، نيروي انتظامي و برخي نهادهاي دولتي، به زعم من، چه کارهاي مؤثري در اين عرصه مي‌توانند بکنند و نمي‌کنند و چه کارهايي نبايد بکنند و مي‌کنند و البته گاهي برخي اشکالات به نهادهاي ديگر از جمله نهاد قانونگذاري و غير آن بر مي‌گردد. به هر حال اگر به هر دليل، درماني سريع براي رفع معضلات بزرگي مانند گراني يافت نمي‌شود، لااقل از ايجاد آرامش رواني بيشتر براي مردم از جهات ديگر نبايد غفلت کرد.
راقم اين سطور، بيشتر مطالب اين سلسله مقالات را در طول چندين سال گذشته در بيش از صد ملاقات حضوري با مسئولاني در همه سطوح در ميان گذاشته است. خوشبختانه قريب به اتفاق آنان از آن استقبال کرده و با تواضع بدان گوش سپردند و بعضا خواستار نشر آن شدند گرچه متأسفانه (جز در چند مورد استثنايي) عليرغم پاره‌اي قول و قرارها تغيير محسوسي در عمل مشاهده نشد.
پيش از ورود به اصل مطلب ذکر چند نکته ضروري به نظر مي‌رسد:
الف) من خط و جناح بازي را که متأسفانه کشور ما تا حد زيادي بدان دچار است، مصداق بارز شرک و کار براي غير خدا مي‌دانم. عمل خوب از هر جناح که باشد شايسته تقدير است و عمل بد از هر جناح، مستحق مذمت. آنقدر ناپخته نيستم که براي خوشامد اين جناح يا آن جناح بنويسم و آخرت خود را فداي دنياي ديگران کنم و در اين راه حفظ حرمت استاد شهيد مطهري انگيزه‌اي دو چندان براي من ايجاد مي‌کند. از قضا ميزان حساسيت هيچ‌کدام از دو جناح اصلي کشور نسبت به آنچه دغدغه اين مقالات است، بر ديگري نمي‌چربد. به هر صورت، کساني که عادت کرده‌اند در پشت هر مقاله‌اي غرض سياسي ببينند، خوب است به خواندن همين مقدار بسنده کنند. بديهي است هر سايت و روزنامه‌اي با هر گرايش سياسي در انتشار اين مطالب مشروط به هيچ گونه دخل و تصرفي آزاد است.
ب) مخاطب انتقادات اين نوشته لزوما مسئولان کنوني دستگاه‌هاي مورد بحث نيستند و چه بسا برخي از آنان از اسلاف خود بهتر عمل کرده باشند. پيکان انتقادات اين رنجنامه نه متوجه اين مسئول و آن مسئول، که ناظر به رويه‌هاي نادرستي است که سالهاست تلقي به قبول شده و پرسش‌هاي جدي ايجاد کرده است و معلوم نيست با کدام دليل شرعي، قانوني، عقلي و يا حتي عرفي قابل توجيهند.
ج) از منتقدين فرهيخته و محترمي که محتواي مقالات را مورد نقد و بررسي منطقي و استدلالي قرار داده و با تبيين‌ها و راهنمايي‌هاي خود مرا بر لغزش‌هاي احتمالي واقف ساخته و بر غناي بحث خواهند افزود، پيشاپيش سپاسگزارم.
البته آن دسته قليل و غيرمنصف هم که به دليل در خطر ديدن منافع شخصي يا گروهي خود به جاي تمسک به استدلال، با گل آلود کردن آب و خلط مبحث و چه بسا هتاکي و اغلب تحت لواي دفاع از نظام احتمالا خود را وارد معرکه خواهند کرد شايسته تقديرند. کوچکترين مساعدت اين افراد اين است که نظر خوانندگان بيشتري را به اين نوشتار جلب کرده و نويسنده را مصمم‌تر خواهد کرد. آگر اميدي به آينده اين نظام ـ که شهيد مطهري با افتخار جان خود را فداي آن کرده است ـ نداشته و نواقص را قابل رفع نمي‌دانستم دليلي براي قلمي کردن اين مطالب هم نمي‌ديدم.
د) محتواي اين مقاله هيچ ارتباطي با بحث رابطه ميان «اسلاميت» و «جمهوريت» نظام ندارد. هر موضعي که در اين بحث مهم اتخاذ شود هيچ نوع سستي درباره حقوق مسلم مردم را تجويز نمي‌کند.
پس از اين مقدمه که از ذکر آن گزيري نبود، جا دارد به اجمال تنها به گوشه‌اي از آنچه خواهد آمد با يادي از امام راحل اشاره کنم. در همان سالهاي اوليه انقلاب، ايشان روزنامه‌ها را به خاطر چاپ مکرر عکس خود در صفحه اول مورد انتقاد قرار داده، آز آنان خواستند عکس افراد عادي مثل يک کارگر را در صفحه اول چاپ کنند. متأسفانه اين ديدگاه به ظاهر ساده و در باطن عميق و اساسي حضرت امام درباره اهميت دادن به امور مردم عادي، در دستگاه‌هاي تبليغي و غيرتبليغي کشور پيگيري نشد.
امروز هم همانند گذشته سيماي جمهوري اسلامي در دايره وظايف خود نمي‌بيند که با نشان دادن چند ثانيه‌اي تصوير يک قاتل فراري که امنيت مردم را تهديد مي‌کند براي حفظ جان مردم عادي قدمي بردارد و يا با چند لحظه نشان دادن عکس کودکان گمشده‌اي که پدران و مادران آنها در فراق آنان ضجه مي‌زنند اقدامي کند. در عوض شبکه خبر اخبار ناقص حوادث را هم از برنامه‌هاي خود حذف مي‌کند! قوه قضائيه هم هيچ‌گونه نيازي نمي‌بيند که در مورد پرونده‌هاي وحشتناک تجاوزهاي دسته جمعي که چندان هم کم اتفاق نمي‌افتند، خبري از مجازات عاملان آنها در اختيار مردم قرار دهد و با سکوت خود، ناخواسته به متجاوزان بعدي اين پيام مي‌رسد که اين حوزه از آن دسته‌اي است که نظام بدان حساسيتي ندارد گر چه واقعيت خلاف آن باشد. اين پيام تا آنجا دريافت شده است که معدودي از افغاني‌هاي ساکن در ايران متوجه آن شده و براي آنکه از قافله عقب نمانند به دختر کر و لال ايراني تعرض نموده و با افتخار فيلم آن را هم با بلوتوث پخش مي‌کنند و البته از هيچ جا هم صدايي در نمي‌آيد! (اين کوتاهي‌ها را با دستورات قرآن و سيره پيامبر اکرم (ص) و اميرالمؤمنين (ع) در برخورد با سلب کنندگان امنيت عمومي از يک طرف و نيز با آنچه در ديگر کشورها در موارد مشابه انجام مي‌گيرد مقايسه خواهم کرد). متاسفانه در مواردي نحوه اطلاع رساني نيروي انتظامي و نقش آن در به خطر انداختن امنيت مردم دست کمي از قوه قضاييه ندارد. هنگامي که جرمي مثل کودک‌ربايي چند بار در منطقه‌اي اتفاق مي‌افتد، نيروي انتظامي هيچ نيازي به اطلاع رساني (حتي به صورت محلي) نمي‌بيند ولو آنکه چهل کودک در يک منطقه ربوده شوند. عدم اطلاع رساني به موقع به بهانه انجام کار اطلاعاتي، ناخواسته کودکان معصوم ديگر را طعمه‌هايي آسان براي شکارهاي بعدي مجرم قرار مي‌دهد و اين کتمان تا زمان دستگيري مجرم ادامه دارد. (مثال‌ها و نيز ايرادهاي اين سياست و روش جايگزين به تفصيل خواهد آمد). جالب اينجاست که آنچه در اين پاراگراف ذکر شد با توجيه ناموجه «بر هم نزدن آرامش رواني مردم» که ميزان قوت آن روشن خواهد شد صورت مي‌گيرد! البته مسأله جرائم تنها بخشي از اين سلسله مقالات را تشکيل خواهد داد. بدون شک، خوانندگان هوشمند به اين مطلب واقف شده‌اند که هدف اين نوشتار و مقالات بعدي بيان مشفقانه پاره‌اي انتقادات و آشکار کردن ايرادات برخي سياستهاست، نه ارزيابي دستاوردهاي انقلاب و نهادهاي آن. بنابراين انگشت گذاشتن بر کاستي‌ها در اين سياق، دشمن شادکن نخواهد بود. دشمن آن وقتي شاد مي‌شود که خدماتي که مي‌تواند به سادگي انجام شده و به مردم آرامش رواني بيشتري بخشد، مورد غفلت قرار گرفته و در هياهوها گم شود.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

تحقيقات پليسي و جان و ناموس مردم

پستتوسط najm134 » يکشنبه مارس 28, 2010 6:56 pm

توضيح: اين مقاله از آقاى دكتر محمد مطهري آخرين فرزند علامه شهيد مرتضى مطهري است، وي داراي تحصيلات دانشكاهي در رشته الكترونيك؛ و تحصيلات حوزوي قم و تحصيلات عاليه فلسفه در كانادا مي باشد.
نقل از سايت تابناك (سرلشكر محسن رضائي) تعداد بازديد از موضوع: ۲۰۰۲۶
«از اواسط سال 78 گزارش‌هاي تکان دهنده‌اي درباره اين باند تجاوز در اختيار پليس مشهد قرار گرفت». اين سخنان فرمانده وقت ناحيه انتظامي خراسان در مصاحبه با روزنامه ايران در 2 شهريور 1381 است. بدين ترتيب «اولين اطلاع رساني» به مردم توسط پليس درباره وجود يک باند مخوف «دويست و هفتاد نفره تجاوز» به نام «باند باغ آلو»، حدود 1100 روز پس از دريافت گزارش‌هاي اوليه انجام شد. اين افراد تنها در يکي از موارد، دختر سيزده ساله تازه عقد بسته‌اي را از خيابان ربوده و در بدو ورود او را به درخت بسته و 30 نفر به وي تعرض کردند (اعتماد، 3 آبان 1382. از اين گروه در نهايت 9 تن اعدام شدند. دختر مزبور هم ابتدا خودکشي کرد و پس از آن که از مرگ نجات داده شد از منزل فرار کرد).
در مقاله گذشته نحوه اطلاع رساني درباره آمار ناهنجاري‌هاي اجتماعي مانند اعتياد، خودکشي و ايدز بررسي شد. ديديم عدم اعلام رسمي آمار مربوطه ـ چه کم باشد و چه زياد ـ گرچه از روي خيرخواهي انجام مي‌شود، مسئولان را از کمک بي شائبه و بي جايگزين مردم در کاهش يافتن اين ناهنجاري‌ها محروم مي‌کند.
موضوع اين بخش از مقالات، بررسي فرض ديگري است از فرض‌هاي شش‌گانه نظام اطلاع رساني کنوني، که در آن نحوه اطلاع رساني در مورد مسائلي که به «امنيت» مردم مربوط مي‌شود و نيز علل و پيامدهاي مشارکت ندادن مردم در مقابله با ناامني‌ها بيان خواهد شد.
بازخواني مصاحبه‌هاي مسئولان نيروي انتظامي به روشني نشان مي‌دهد که آنان تنها زماني مردم را در جريان قتل، کودک ربايي و تعرضهاي سريالي قرار مي‌دهند که مجرم را «دستگير» کرده باشند و ظاهرا دستگيري متهم را از به حداقل رساندن تعداد قربانيان مهمتر مي‌شمارند. از اين رو، نحوه اطلاع رساني درباره «باند باغ آلو» يک استثنا نيست، بلکه يک رويه است.
موضعگيري چند روز پيش فرمانده محترم انتظامي استان تهران درباره قاتل سريالي کرجي نکته‌ها در دل خود جاي داده است: «متأسفانه به دليل اين كه موضوع بدون در نظر گرفتن ملاحظات امنيتي ـ اجتماعي و بدون هماهنگي با پليس در دو نشريه انعكاس يافت موجبات هوشياري قاتل فراهم شد و او از استان گريخت» (ايران، 22 تيرماه 1387).
از اين عبارات کاملا روشن است که خود مسئولان انتظامي هم به خوبي مي‌دانند که اطلاع رساني درباره جنايات يک مجرم زنجيره اي، عرصه را بر مجرم تنگ کرده و او را از منطقه فراري خواهد داد، اما چون وظيفه «اصلي» پليس، «دستگيري» مجرم تلقي شده است هر نوع خبررساني قبل از دستگيري، نوعي اخلال در روند مواجهه پليس با يک جرم سريالي به حساب مي‌آيد.
با همين نوع استدلال، وقتي کودک رباي متجاوز مرودشتي در سال 80 چند دختربچه را با موتور گازي ربود و خانواده‌هاي آنان را به خاک سياه نشاند، پليس با وجود آنکه پس از مورد سوم از ماجرا آگاه بود حتي يک هشدار محلي اعلام نکرد و تنها بعد از دستگيري مجرم پس از دو سال از ماجرا پرده برداشت. البته در اين زمان تعداد قربانيان به 46 مورد رسيده بود! (ايسنا، 9 مهرماه 82). شايد بخت با مرودشتي‌ها همراه بود، از اين جهت که قبل از آنکه رقم قربانيان سه رقمي شود مجرم دستگير شد؛ در مورد ديگر، پليس درباره بهزاد، رباينده 340 دختر نوجوان و متجاوز به عنف به 170 نفر از آنان، قبل از دستگيري وي لب به سخن نگشود (فارس، 20 تيرماه 1385). همين رويه خبررساني ـ و در واقع خبرنرساني! ـ درباره خفاش شب در تهران، مرد عنکبوتي در مشهد، رتيل کودک آزار در تجريش و همه موارد مشابه تکرار شده و مي‌شود.
بايد پرسيد وظيفه پليس در درجه اول چيست؟ وظيفه «اوليه و اساسي» پليس «جلوگيري از آسيب ديدن جان و مال و ناموس مردم» است نه «دستگيري مجرم»؛ اگر دستگيري مجرم را از پليس خواسته‌اند به خاطر حفظ امنيت مردم است. بنابراين آگاه نکردن مردم از وجود يک مجرم سريالي به منظور تسهيل در دستگيري وي که نوعا به قيمت نابود شدن جان و ناموس تعداد ديگري از مردم تمام مي‌شود نقض غرضي است که پليس براي آن تشکيل شده است.
پيش از بررسي بيشتر سياست‌هاي کنوني اطلاع رساني درباره امنيت مردم، لازم است به گوشه‌اي از نقش مردم در حفظ امنيت و مقابله با ناامني‌ها که متأسفانه در کشور ما فراموش شده است با يک نگاه مقايسه‌اي اشاره رود.
برخلاف بسياري از کشورها، در ايران برقراري امنيت وظيفه «پليس» تلقي مي‌شود نه «پليس و مردم». مردم نقش معيني در مقابله با ناامني ندارند؛ همکاري آنان در تأمين امنيت صرفا" در حد رعايت اقدامات احتياطي است مثل استفاده از قفلهاي مناسب و يا سوار نشدن بانوان در خودروهاي شخصي؛ گويي از مردم همين احتياطها برمي آيد و بس، در حالي که در جوامع امروز ايجاد امنيت يک «امر جمعي» است يعني «پليس و مردم به کمک هم» امنيت را برقرار مي‌کنند. اين مطلب نياز به توضيح دارد.
چه شده است که در تصوير زير تابلويي که براي دادن اطلاعات راهنمايي و رانندگي و ترافيک راه‌ها تعبيه شده، به يک باره از رانندگان مي‌خواهد که به راديو گوش کنند؟
کودکي ناپديد شده است. در واقع کودک از يک خانواده ناپديد و يا ربوده نشده، بلکه از همه جامعه گرفته شده است و بنابراين هر کس تلاش مي‌کند به سهم خود در پيدا کردن او کمک کند. در اينجا مادر و پدر در مقابل مأمور کلانتري ضجه نمي‌زنند؛ همه شهر به تکاپو مي‌افتد. پرونده در کشوي آگاهي نيست، در مقابل چشمان همه مردم است.
اگر مشخصات خودرو رباينده کودک و يا يک مجرم فراري در دسترس باشد، به هر صورت ممکن به اطلاع مردم رسانده مي‌شود. با اعلام شماره خودروي مجرم از طريق اين تابلوها و نيز در رسانه‌ها، شهر با تمام کوچه پس کوچه‌هايش به کمک مردم يکباره تحت نظر قرار مي‌گيرد.
به جاي صدها چشم گشتهاي پليس و آگاهي، چند صد هزار چشم به کمک گرفته مي‌شود. حتي زدن بنزين فرصتي است براي درخواست کمک از مردم. بر روي نمايشگرهاي تبليغاتي پمپ بنزين عکس کودک ناپديد شده يا مجرم فراري به نمايش در مي‌آيد. اين شخص را نديده ايد؟
وقتي فردي ناپديد يا ربوده مي‌شود داوطلبان مردمي با تجمع در مراکز پليس در جريان جزئيات بيشتري قرار گرفته و با توجه به مورد، روش مناسب جستجو را از پليس مي‌آموزند.
اين افراد حاضرند ساعتها و روزها وجب به وجب منطقه را بگردند تا بلکه اثري از فرد مفقود يا ربوده شده بيابند ولو دگمه‌اي که از پيراهنش افتاده باشد. اين جستجوها تا زمان درخواست پليس ادامه مي‌يابد.
در پشت پاکت قبض‌هاي آب و برق و تلفن که به درب منازل ارسال مي‌شود، عکس مجرمان فراري و يا کودکان گمشده‌اي است که تلاشها براي پيداکردن آنان بي‌نتيجه بوده است. اما نبايد نااميد بود و بايد از هر روش ممکن براي تأمين امنيت از خود مردم کمک گرفت. اگر فرد ناپديد شده يا مجرم فراري در قيد حيات باشد در ميان همين مردم است.
وقتي از تابلو بزرگراه و نمايشگر تبليغاتي پمپ بنزين و پاکت قبض آب و برق چنين در جهت افزايش امنيت استفاده مي‌شود مي‌توان حدس زد که از راديو و تلويزيون با برد بي نظير آن چگونه بهره گرفته مي‌شود.
اينها همه در ممالکي انجام مي‌شود که نوعا از نظر ميزان فداکاري از مردم ما عقب‌تر هستند. چرا در ايران عزيز ما با اين ظرفيت عظيم مکتبي و ملي، نقش مردم در حل معضلات مربوط به امنيت خودشان ناچيز است؟
آنچه گفته شد همه در مواردي است که پاي مجرم سريالي در ميان نباشد. اگر دو يا حداکثر سه جرم مشابه از قبيل قتل، کودک‌ربايي و يا تعرض صورت گيرد پليس نه تنها «موظف» به اعلام آن در رسانه‌هاي محلي و شبکه استاني و در مواردي شبکه سراسري است، بلکه آخرين اطلاعات در مورد شگرد مجرم سريالي، وسيله مورد استفاده، منطقه انجام جرم و از همه مهمتر تصوير چهره نگاري شده وي را در اختيار مردم قرار مي‌دهد. حتي در آنجا که مجرم با چهره نيمه پوشيده مرتکب جرم شده باشد پليس باز هم از انتشار تصوير چهره نگاري شده وي چشم نمي‌پوشد.
آيا پليس اين ممالک نمي‌داند که با اعلام اين اطلاعات در رسانه‌ها کار دستگيري مجرم سخت‌تر مي‌شود؟ آيا نمي‌داند ممکن است برخي از مردم مقداري نگران شوند؟ اينها را يک فرد عادي هم مي‌داند. مساله، مساله نابينا و چاه است؛ هر کس ترجيح مي‌دهد آرامش رواني‌اش در بيرون چاه کمي به هم بخورد تا اينکه با آرامش رواني به ته چاه سقوط کند! اطلاع رساني در مورد وجود يک مجرم سريالي يا زنجيره‌اي فوايد بسيار مهمي دارد و تنها راه منطقي و بلکه شرعي مقابله با چنين جرائمي است. اين مزايا از اين قرارند:
1. با در جريان قرار دادن مردم. عرصه بر مجرم به شدت تنگ مي‌شود، زيرا مشخصات ظاهري و نيز وسيله نقليه وي به اطلاع عموم رسانده مي‌شود و طبعا در همه جا چشمهاي بي شمار مراقب هستند.
2. مردم پس از اطلاع از نحوه عمل فرد تبهکار احتياطهاي لازم را انجام مي‌دهند و بنابراين مجرم با شگرد سابق و ساده نمي‌تواند به هدف خود برسد.
3. به جاي کمين چند گشت آگاهي در چند نقطه، دهها هزار و گاهي صدها هزار نفر در يافتن او کمک مي‌کنندو همه شهر براي مجرم ناامن مي‌شود.
4. مسئولان مربوطه تحت فشار افکار عمومي قويتر عمل مي‌کنند. ديگر بحث چند خانواده و چند مأمور نيست که بگويند برويد؛ اگر خبري شد اطلاع مي‌دهيم.
5. مردم مناطق ديگر احساس امنيت بيشتري مي‌کنند چون مي‌دانند اگر کودک ربايي، تعرض و قتل در منطقه آنان صورت گرفته بود حتما اعلام شده بود.
6. وقتي مجرم يکباره تمام جامعه را عليه خود بسيج شده مي‌بيند به بزرگي جرم خود پي مي‌برد و بسياري از مجرمان بالقوه بعدي را از اقدام مشابه منصرف مي‌کند، ضمن اينکه قربانيان گذشته يا خانواده هايشان وقتي جامعه را همراه خود مي‌بينند تسلي مي‌يابند.
7. با اين کار حساسيت مسئولان کشور نسبت به جان و ناموس مردم عملا اثبات مي‌شود حتي براي بيگانگان. در اين صورت شايد ديگر به اين سادگي اتباع کشورمان در فرودگاهي در خارج از کشور مورد بي احترامي و هتک حرمت قرار نگيرند.
وقتي در کشور ما قرار بر اطلاع رساني در مورد جنايتهاي سريالي نيست و مردم به دليل عدم اطلاع رساني، در برقراري امنيت و مقابله با مجرمين شرکت داده نمي‌شوند، تنها راهي که براي مردم باقي مي‌ماند اين است که در حد توان خود به آگاه کردن يکديگر بپردازند. در جريان بيجه، کودک آزار معروف، وقتي شکايت‌ها به جايي نرسيد و به تنها نجات يافته از دست او (مدتها قبل از دستگيري بيجه) گفته شد: «برو طرف را پيدا كن و بيار!» (ايسنا، 7 مهر 1383)، راهي براي مردم جز پناه آوردن به اطلاع رساني از طريق ديوارنويسي باقي نمانده بود: «اين محله آدمخوار دارد» ويا «به کوچه آدمخوارها خوش آمديد».
حال چرا در کشورمان اخبار مربوط به يک جاني سريالي قبل از دستگيري وي نبايد پخش شود؟ توجيه سياستگذاران نظام اطلاع رساني در مورد غافل گذاشتن مردم از جنايات مجرمان سريالي دو امر است: يکي «لطمه نخوردن روند تحقيقات پليس در تعقيب مجرم» و ديگر «لزوم حفظ آرامش رواني مردم».
نتيجه اين سياست خبري اين است که از يک طرف نيروي انتظامي خود را از کمک عظيمي که از مردم در دستگيري مجرم بر مي‌آيد محروم مي‌کند و از طرف ديگر جان و ناموس و کودک مردم بي خبر از همه جا، فداي دستگيري مجرم مي‌شود.آيا اگر مردم مشهد دو سال زودتر در جريان وجود باند باغ آلو قرار مي‌گرفتند تعداد قربانيان اين باند کاهش نمي‌يافت؟
به نظر مي‌رسد آنچه سبب اشتباه شده است خلط ميان دو نوع کار اطلاعاتي است. کارهاي اطلاعاتي در مورد جرايمي مثل قتل و تعرض و کودک ربايي دو نوع اند. گاهي کسي مثلا يکي از اقوام خود را بر اثر اختلافات شخصي کشته است. چنين قاتلي جان مردم را تهديد نمي‌کند و تعقيب مجرم در خفاي کامل هر چقدر هم طول بکشد ضرري متوجه مردم نمي‌کند.
اما وقتي يک کودک ربا يا متجاوز در منطقه‌اي پيدا مي‌شود و جان و ناموس مردم را به صورت کور مورد هدف قرار مي‌دهد، هر گونه کار اطلاعاتي که لازمه آن غافل نگه داشتن مردم باشد شرعا و منطقا مردود است. دستگيري مجرم با مشکل مواجه شود يا نشود، مجرم شگردش را تغيير بدهد يا ندهد، اينها هيچکدام مجوز اين نمي‌شود که تعداد ديگري زن و کودک ـ که قطعا در صورت اطلاع، احتياطهاي لازم را به کار مي‌گرفتند ـ فداي لو نرفتن کار اطلاعاتي شوند. در جريان محاکمه متجاوز مرودشتي فرياد پدران و مادران بلند بود که چرا نيروي انتظامي که پس از مورد سوم کاملا در جريان حضور يک مجرم خطرناک در منطقه بود از اعلام يک هشدار محلي هم دريغ کرد؟
اما قصه آرامش رواني مردم. مي‌گويند اگر مثلا اعلام شود که در مدت شش ماه هشت زن در کرج به شيوه مشابه کشته شده‌اند آرامش رواني مردم به هم مي‌خورد. در پاسخ بايد گفت که اين هزينه‌اي است که جامعه براي ندادن قرباني بيشتر بايد ـ و حاضر است ـ بپردازد. از طرف ديگر، فرض کنيم در کرج 250 هزار دختر و زن جوان زندگي مي‌کنند. اين مجرم در هر ماه تقريبا يک جنايت انجام داده است. پس احتمال اسير شدن يک خانم کرجي در چنگال او در هر روزي که بيرون مي‌رود از يک در ميليون هم کمتر است. اين احتمال نسبت به احتمال ساير خطرات مثل تصادف منجر به مرگ يا کشته شدن در اثر زلزله در همان روز بيشتر نيست. بنابراين اگر مطلب به درستي براي مردم توضيح داده شود آرامش رواني کمتر کسي به هم مي‌خورد. ضمن آنکه چون اعلام خبر، هم مردم را هوشيار کرده و هم عرصه را بر مجرم تنگ تر مي‌کند احتمال خطر را از يک در ميليون هم کمتر مي‌کند. اتفاقا احساس امنيت رواني در کشورهايي که در آنها به محض اطلاع از وجود يک مجرم خطرناک، به مردم منطقه اطلاع داده مي‌شودبسيار بالاست ولي در کشور ما که رسانه ملي نوعا اخبار حوادث را خبر به حساب نمي‌آورد چنين نيست. رمز مطلب که بسياري به آن توجه نمي‌کنند، همين است: در کشوري مثل ايران که مردم هر چند وقت ناگهان مطلع مي‌شوند که در يک منطقه يک جنايتکار مدتها مشغول انجام فجايعي بوده و عليرغم اطلاع مسئولان هيچ نوع اطلاع رساني تا قبل از دستگيري او نشده، حق دارند هميشه نگران باشند. چرا؟ زيرا من که اين کلمات را مي‌نويسم و هر خواننده‌اي که آن را مي‌خواند اين احتمال را مي‌دهد که در منطقه او نيز جنايات هولناکي در جريان باشد ولي چون هنوز متهم دستگير نشده، او در غفلت نگه داشته شده است. بنابراين شيوه کنوني نه تنها قرباني مي‌گيرد، بلکه از آرامش رواني مردم هم مي‌کاهد. بي جهت نيست که در نظرسنجي شوراي شهر تهران از 371 محله تهران معلوم شد که «تأمين امنيت مهمترين دغدغه شهروندان بوده است» (کيهان، 10 مهر 1385). با اينکه روال هميشگي بر مخفي نگاه داشتن جرم و جنايتهاي سريالي بوده است اين امر آرامش رواني به مردم نداده است. آنچه قبلا تحت عنوان «اخبار حوادث» از شبکه خبر پخش مي‌شد، بيش از يک سال است که ـ قاعدتا به منظور دادن آرامش رواني به مردم ـ قطع شده است. تازه آن اخبار در واقع «اخبار حوادث» نبود، «اخبار پس از حوادث» بود، زيرا دغدغه اش اعلام خبر دستگيري‌ها بود و درباره تبهکاراني که در حال فعاليت بودند خبري به بيننده نمي‌داد. در دنياي امروز نيمي از اخبار حوادث با «فعل مضارع» بيان مي‌شود نه «فعل ماضي»؛ يعني مردم را از آنچه در اطرافشان مي‌گذرد آگاه مي‌کنند و نه صرفا از آنچه گذشته، و متهم هم دستگير شده است. رسانه ملي اساسا از فايده بزرگ پخش اخبار حوادث غافل مانده است و در نتيجه مردم نيز قادر به انجام کار مؤثري در مبارزه با ناامني‌ها نيستند. حتي چند دقيقه‌اي در روز هم به پخش تصاوير گمشدگان اختصاص نمي‌يابد.
هرچند نکات زيادي در اين بحث باقي مانده، ولي تنها به ذکر چند نکته اکتفا مي‌کنم:
1. ندادن اطلاعات به مردم از وضع مجرمين خطرناک، منحصر به آنچه گفته شد نيست. در دنياي امروز خبر «آزادي» هر مجرم خطرناک ولو پس از سي سال حبس و نيز محل زندگي وي بلافاصله به مردم اطلاع داده مي‌شود تا مردم تمهيدات لازم را بينديشند.
2. آنچه در اين مقاله امروز در مورد نحوه اطلاع رساني صحيح درباره امنيت مردم بيان شد منطبق بر تعليمات اسلامي است و مي‌توان بر آن شواهد فراواني آورد. تنها به حديثي از امام رضا(ع) اکتفا مي‌کنم که درباره کساني که امنيت مردم را تهديد مي‌کنند و به مناطق ديگر تبعيد مي‌شوند چنين فرمود: «بايد به اهل آن شهر اعلام کنند که اين فرد به جرم اخلاگري در امنيت مردم به اينجا تبعيد شده است» (فروع کافي، ج 7،ص 247). بنابراين، حتي حضور مجرمي که دوران تبعيد خود را مي‌گذراند بايد به اطلاع مردم آن منطقه برسد چه رسد به مجرمي که در يک منطقه در حال فعاليت تبهکارانه است و هر لحظه ممکن است جان و ناموس مردم را مورد تهديد قرار دهد. (شايد بتوان بيان حضرت را به تعبير امروز به شناسنامه دار کردن مجرمين خطرناک تعبير کرد، امري که در غرب از سال 1980 به جد پيگيري مي‌شود).
3. شايد گمان شود که اعلام پليس مبني بر اينکه از دستگيري يک مجرم سريالي تاکنون عاجز مانده است هيبت پليس را مي‌شکند و يا از اقتدار و اعتبار پليس مي‌کاهد. هرگز چنين نيست. مقتدرترين پليس‌هاي دنياي امروز در پايگاه‌هاي اينترنتي خود مرتبا تصاوير مجرمين خطرناکي را که تا کنون قادر به دستگيري آنها نبوده‌اند منتشر مي‌کنند. چند سال پيش هنگامي‌ كه‌ قربانيان‌ يك‌ تك‌تيرانداز در امريكا به‌ دو نفر رسيد و مشابهتي‌ ميان‌ اين‌ دو جنايت‌ كشف‌ شد، دولت‌ امريكا با آن‌همه‌ غرور و تبختر و ادعا در مورد سرويس‌هاي‌ امنيتي‌ خود، خبر را علنا اعلام‌ كرد. تعداد قربانيان‌ به‌ 9 نفر رسيد ولي‌ همچنان‌ نيروهاي‌ امنيتي‌ امريكا قادر به‌ شناسايي‌ و دستگيري او نشدند. کار به جايي رسيد که حتي‌ پليس‌ امريكا از ارتش‌ امريكا(پنتاگون) كمك‌ خواست‌. با اين کار، اعتبار پليس آمريکا نزد مردم آن کشور اگر بالا نرفته باشد پايين نيامده است.
4. مسلما قصد اين‌ مقاله‌ ناديده‌ گرفتن‌ تلاش‌هاي‌ جان‌فشانانه‌ نيروهاي‌ انتظامي‌ و امنيتي‌ در برخورد با مجرمين نيست. مقصود نقد روش‌ خبررساني‌ است‌ كه‌ در سياست خبري نيروي انتظامي مفروض‌ گرفته‌ شده‌ است‌ و مبدع اين شيوه اطلاع رساني، نيروي انتظامي نيست. همان سياست اطلاع رساني که از سر خيرخواهي آمار اعتياد و خودکشي و ايدز را محرمانه مي‌داند (مقاله هفتم) مطلع کردن مردم از گرگ صفتاني که در بيخ گوش آنان فعاليت مي‌کنند پيش از دستگيري آنان به دو دليل پيش گفته روا نمي‌دارد. مجلس هشتم مي‌تواند با تصويب قانوني نيروي انتظامي را به انتشار به موقع اين گونه اخبار ملزم کند.
5. وقتي‌ مردم‌ مطمئن‌ باشند اخبار حوادث‌ مربوط‌ به‌ جان‌ و ناموس‌ مردم‌ به موقع‌ اعلام‌ مي‌شود، ديگر شايعات‌ در مورد برخي‌ باندهاي قتل و تجاوز و آدم‌ربايي‌ كه‌ اصلا وجود خارجي‌ ندارند، مورد توجه‌ مردم‌ قرار نمي‌گيرد. به راستي‌ چرا به‌ دنبال‌ شايعه‌ بي‌اساس‌ «زن‌ ببرنما» در چند سال پيش، عده‌اي از مردم‌ در اطراف‌ مرکز نيروي‌ انتظامي‌ تجمع کرده و عمدتا به‌ تكذيب‌ نيروي‌ انتظامي‌ اهميت‌ نمي‌دادند؟
6. اميد است در آينده شاهد پخش اخباري از اين دست نباشيم که پليس هشدار را به پس از دستگيري متهم موکول کند: «پليس‌ به‌ خانواده‌ها هشدار داد: شكارچي‌ دختران‌ خردسال‌ پس‌ از 5 سال‌ دستگير شد» (اعتماد 24 آبان 85). در دنياي امروز قدم اول در مورد مجرميني که هر کس را ممکن است هدف اعمال مجرمانه خود قرار دهند اعلام عمومي است نه اعزام گشت نامحسوس و انجام کارهاي اطلاعاتي. اينها در اولويت دوم قرار دارند. در سال 85 فرمانده وقت نيروي انتظامي اصفهان درباره پرونده بهزاد که در بالا ذکر شد (تجاوز به 170 دختر نوجوان) چنين گفت: اين پرونده ما را پير كرد و وقت زيادي صرف دستگيري اين فرد شد (کيهان، 21 تيرماه 1385). اين گرگ صفت هيچيک از قربانيان را نکشته بود و بنابراين پليس از همان موارد اول مي‌توانست ضمن اعلام هشدار، تصوير چهره نگاري شده او را ضمن پخش در ميان گشتهاي پليس در اختيار هفتاد ميليون ايراني قرار دهد. در اين صورت هم تعداد قربانيان بسيار کمتر بود و هم کسي در اين ميان پير نمي‌شد.
7. برخي از تصاوير بالا که در توضيح معناي جمعي و مردمي بودن برقراري امنيت آورده شد مربوط به شهري است که تصوير زير هم متعلق به آن است. هر ساله تجمع ميليوني به طرفداري از همجنس بازي در همان شهر برگزار مي‌شود در حالي که در اوج جنايات اسرائيل جمع کردن دويست نفر غيرمسلمان براي يک تجمع اعتراض اميز در اين شهر کار مشکلي است. بنابراين ذکر نکات مثبتي از ديگر کشورها به معناي بهشت جلوه دادن آن و غفلت از معضلات آنها نيست. برخلاف تصور برخي، مشکلات اساسي جوامع غربي منحصر در مشکلات اخلاقي نيست. (در مورد نحوه مواجهه با غرب در مجالي ديگر بايد سخن گفت و شهيد مطهري در اين باره کلام منصفانه و عميقي دارد).آوردن تصاوير در ابتداي مقاله به سه منظور بود: اول آنکه به روشني نشان داده شود که با اطلاع رساني صادقانه در مورد مشکلات امنيتي مردم، آنان چگونه وارد صحنه مي‌شوند. دوم آنکه با چه کارهاي بدون هزينه و يا کم هزينه‌اي مي‌توان ضريب امنيت را در جامعه بالا برد. سوم آنکه پاسخي به کساني داده شود که نقش مردم در برقراري امنيت را صرفا در رعايت پاره‌اي احتياط‌ها مي‌دانند. من به جد معتقدم که اگر مردم هوشمند ما به درستي مشارکت داده شوند با تکيه بر قرآن و معارف اهل بيت عليهم السلام و بهره‌گيري از تجارب مفيد امروز، ما ايرانيان قادريم در زماني نه چندان طولاني کشوري الگو در امنيت و نظم و رفتار اجتماعي بسازيم به گونه‌اي که جهانيان بر آن غبطه بخورند.
در پايان، يک بار ديگر آنچه در مقاله چهارم (ام‌المشکلات کشور چيست؟) درباره يکي از فرض‌هاي شش‌گانه نظام اطلاع رساني بيان شد، مرور مي‌کنيم: نظام فعلي خبري، اخبار مربوط به امنيت مردم از قبيل سرقت، کودک‌ربايي و تعرض را پخش نمي‌کند و گمان مي‌کند با اين کار به جامعه آرامش رواني مي‌بخشد و در نتيجه از انجام وظيفه کليدي خود در برقراري آرامش باز مي‌ماند. اگر اخبار حوادثي هم پخش کند ـ که ديگر نمي‌کند ـ در واقع «اخبار پس از حوادث» است نه «اخبار حوادث».
نظرات كاربران:
▪ کار شما قابل تحسین است ، یکی از مهمترین رسالتهای یک نشریه را انجام میدهد ..بسیار متشکرم
▪ علت اينكه فقط وقتي مواردي دستكَير مي شود اعلام مي شود؛ واضح است، علت اصلي و مهمتر آن عدم تناسب عدد موارد مكشوفه با عدد موارد حوادث است، جون متوليان فكر مي كنند كه با اعلام وقوع اين حوادث؛ توانائي نيروهاى متصدي امنيت جامعه زير سؤال مي رود، و با هر بار تكرار اين خبر يا وقوع مورد مشابه اين ناتواني بيشتر واضح مي شود، و ممكن است موجب واكنش مردم بشود، براى همين در موارد حوادثي كه ناشي از ناامني جامعه است؛ تنها به موارد مكشوفه بسنده مي شود، البته حوادثي مانند تصادف يا آتش سوزي و... كه ناشي از غفلت يا اشتباه مردم است، يا حوادثي كه مربوط به كشورهاى ديكر است بطور مرتب منعكس مي شود.
▪ به نظر من شايد عدم استفاده نيروي انتظامي از روش هاي ياد شده در اين مقاله جهت اطلاع مردم كه در كشورهاي ديگر صورت ميگيرد اين است كه گمان ميكند اگر اين ها را به مردم اطلاع بدهند ممكن است عملكرد خودشان زير سوال برود و يا اينكه ميخواهند كشور را خيلي امن نشان بدهند كه گويا هيچ اتفاقي در اين مملكت نمي افتد. اما سخت در اشتباه بوده و قطعا نتيجه عكس خواهد داد.
▪ مقاله و استدلاهاي بسيار جالب و مفيدي بود . اما كو گوش شنوا . واقعا اگر نيروي انتظامي اطلاع رساني درست و به موقع داشته باشد آيا مردم آنرا به حساب كوتاهي و يا ضعف در وظايفش ميگذارد و يا برعكس بر اين امر اطمينان خواهند يافت كه نيروي انتظامي هوشيار بوده و به موقع اقدام به جلوگيري از تكرار جرم و گرفتار شدن افراد بيشتر كرده است . ايجاد امنيت اجتماعي صرفا برخورد با بعضي از جواناني كه لباسهاي رنگارنگ و عكسدار مي پوشند نيست. ما از نمايندگان مردم در مجلس خواهش ميكنيم كمي هم وقت براي برطرف كردم نگراني هاي اينچنيني مردم بگذارد و با تصويب قوانين راه را براي پليس هموارتر كرده و ملزم به اجراي آن كند. انشاءالله
▪ بنظر بنده يكي از دلايل مهم مخفيكاري پليس يا هر نهاد ديگر (همانطور كه در متن نيز اشاره شده است) ترس از افزايش انتظارات افكار عمومي و پيگيري آنها است كه طبعا بر خلاف راحت طلبي عده اي از مسوولين مي باشد. با مطلع كردن مردم بايد بيشتر تلاش كرد و همواره پاسخگو بود. اما اگر خبر رساني پس از دستگيري متهم انجام گردد،‌ مردم تنها از موفقيت هايِ پليس مطلع مي شوند و در صورت عدم دستگيري هم كسي اطلاعي ندارد كه اعتراضي بكند (هر چند اين مساله به قيمت جان عده اي تمام شود).
▪ من همیشه نوشته های اقای مطهری را که فقط در تابناک میبینم خوانده و به قلم ایشان و صراحت ایشان رشگ میبرم . انسانی وارسته و فهیم را همه دوست دارند . ولی از خق هم نباید گذشت که یک پارچه شدن پلیس و شهربانی کاری بس اشتباه بود . اساسا دو رشته تخصصی و مجزا از هم . مساله مرز با افسر نگهبان بودن در کلانتری ناحیه جردن طهران هیچ گونه سنخیتی با هم ندارد . ارتش منظم با داشتن دو بازوی شهر بانی و زاندارمری خیلی بهتر میتوانست به این دو مقوله بپردازد . خوب به خاطر دارم که زاندارم در روستا همانند بستگان اهالی بوده و گاها مردم روستا بنو عی همانند فامیل با نیروی امنیت منطقه رفتار میکرد . جالب این که در عزا و عروسی هم اقای رئیس پاسگاه و گروهبان قندلی ها بیشتر خودی جلوه میکردند . کد خدا هم خود را دست راست و بازوی پاسگاه زاندارمری بود . حالیه هر ماموری که پارتی و اشنائی نداشته باشد در نقاط پرت دور از خانه و خانواده مشغولل خدمت شده و چه بسا اکثر ماموران هم از سربازان غیر بومی و نا اشنا به فرهنگ بومی منطقه . و چه بسا اگر ماموری کاری به خطا کرده برای تنبیه به نواحی دور دست اعزام میشود که در دل گرایشی برای خدمت با عشق ندارد و.قتی کسی برای انجام خدمتی حقوقی در یافت میکند ان خدمت را در خور ان خقوق انجام میدهد و ولی تصور بفرمائید کار ان شخص توام با غشق به کارش باشد . چه شود . عالی تر از ان نشود
▪ با تشکر از سلسله مقالات جناب آقای مطهری،سوالی که به ذهن می رسد این است که از آنجا که مخاطب اصلی مقالات ایشان مسئولین محترم (نیروی انتظامی،صداوسیما،مطبوعات،نمایندگان مجلس و...)می باشند،چرا هیچ واکنشی از طرف آنهامشاهده نمی شود؟آیا مسئولین محترم این مقالات را نمی خوانند یااینکه با نوسنده محترم هم عقیده نیستند؟ و در هر یک از حالات فوق نویسنده یا سایت تابناک آیا نمی توانند نظر مسئولین را جویا شوند؟
▪ آقای مطهری خیلی ظریف وماهرانه به سانسوری اشاره کردند که تحت عنوان مصلحت در نزد دولت مردان ما مطرح میشود نمونه این بیان زیبای ایشان در مطلب"آبرویش را بریز واورابه مردم معرفی کن"نیز مشهود بود این مصلحت اندیشی همانطور که ایشان فرمودند درعمل به ضرر ملت تمام شده است ای کاش مسئولان این واقعیت تلخ را بپذیرند
▪ کاملا صحیح است، وقتی اعلام نمی کنند که مجرمان همین الان دارند چه کار می کنند ما چگونه آرامش روانی داشته باشیم!!؟ پلیس ایران وقتی یک مجرم را گرفت بعد می گوید که او را گرفتیم ! از کجا معلوم که 10 نفر مجرم دیگر مثل او همین الان آزاد نباشند!؟ و تا آنها هم چندین جرم دیگر را مرتکب نشوند پلیس موفق نمی شود ان ها را بگیرد، پس مثل اینکه باید صبر کنیم هر مجرم 10 نفر را بکشد یا به تعدادی از ناموس ما مردم، تجاوز کند بعد تازه پلیس بگوید که ما او را گرفتیم !! ان شاالله که پلیس این حرف های آقای مطهری را گوش کند!
▪ دستتون درد نکنه که دردهای جامعه را کارشناسی جامعی می کنید. امیدوارم که مسئولان هم ببینند و عمل کنند.
▪ با سلام مقاله بسیار عالی و جالبی بود. تمنا دارم این دور مقالات را به طور گسترده ای در خبرگزاری ها و روزنامه ها منتشر کنید تا هرچه سریعتر تاثیر گزار باشد.
▪ با سلام و عرض ارادت با آقاي مطهري عزيز كه با اين مقالات و پژهش هاي عميق و آسيب شناسانه حرف دل بسياري از افراد است... بسيار ممنون هستيم. اما جناب آقاي مطهري تاكنون مسئولين مربوطه براي چاره جويي با شما تماسي داشته اند و اقدام صورت گرفته است . يا اينكه مثل هميشه« هنر نزد ايرانيان است و بس» هيچ توجهي به دستاوردهاي ديگر كشورهاي موفق در اين زمينه نمي شود. به نظر مي رسد مطلب تقريبا روشن شده است و منتظر اقدام بايد باشيم/ اميدوارم جامعه ما بسوي اينگونه پژوهش هاي آسيب شناسي همرا به پيشنهادات عملي قدم بردارد. موفق و مويد باشي
▪ در کشور ما هنوز مجرمین ومتعرضین به جان ومال و ناموس مردم در رسانه ملی چهره شان را بصورت شطرنجی نمایش می دهند یعنی اینکه آبروی مجرم مهمتراز جان مردم بی گناه است. واقعا" متاسفم
▪ واقعا حرفهای منطقی و درستی است ای کاش مسئولین هم این مطالب را بخوانند و عمل کنند حالا باید پرسید که مردم ما چی از مردم دیگر نقاط دنیا کم دارند که به آنها اطلاع رسانی نمیشود
▪ اگر سایت تابناک فقط همین دو مقاله اقای محمد مطهری در باره پلیس و حوادث را در عمر رسانه ای خویش منتشر و پیگیری کرده باشد برای دنیا و آخرتش کافی است. انصافا مقاله بسیار خوب و عالمانه نوشته شده است و امید است نیروی انتظامی و فرماندهان ان به مقاله توجه کنند...
▪ خواهش می کنیم به این مباحث دقیق و دلسوزانه ادامه دهید. خسته نباشید. پاسخ این زحمات را از خداوند می خواهیم. با تشکر
▪ با سلام وتشكر از سايت تابناك كه مقالات ارزشمند ،واقع بينانه ،علمي ومستند به تجربيات مثبت جوامع مختلف وبدور از هرگونه تعصبات ومصلحت انديشي هاي سنت گرايانه از محقق ارزشمند جناب آقاي محمد مطهري را درج مينماييد سوال اين است كه آيا تاكنون از اين نظرات كاربردي اين محقق توانمنداز طرف مسئولين مرتبط با موضوع استقبالي بعمل آمده يا نه ؟
▪ با سلام بي تعارف مقاله بسيار پر مغز و با معنايي است که به فکر هر کسي خطور نميکند. واقعا علاج واقعه را قبل از وقوع بايد کرد يا لااقل با اطلاع رساني به موقع و پس از بروز اولين مشکل ميتوان از حوادث مشابه و بعدي جلوگيري نمود. ان شاءا... که مثمر ثمر واقع گردد.
▪ دورد بر این برادر محترم با این گونه تحقیقات و ادله مستدل ایشان . اگر همه آسیب های اجتماعی این چنین ریشه یابی شوند . راه برای حل مسایل و معضلات اساسی کشور باز می شود.امید است نیروی انتظامی ما ، از سخنان این پژوهشگر ارزنده در برنامه ریزی های عملیاتی و کلان خود استفاده شایان کند و از برخی روش های منسوخ خود دست بردارند .
▪ این درحالی است که مدیران راهنمایی و رانندگی کشور برای اینکه زمانی که خود یا دیگر مسولان کشور تخلف سرعت مینمایند برای اینکه تصویر راننده معلوم نباشد دستور میدهند دوربینها از عقب تصویر خودرو را ذخیره نماید و چندین میلیارد بودجه طر حهای حفاظتی که میتواند کاربرد بسیاری داشته باشد را کاربریش را محدود میکنند.یا مدیران شهرداری در حوزه حمل و نقل و ترافیک از دوربین ها ی نظارتی و تابلو های اطلاع رسانی فقط استفاداه فانتزی میکنند
▪ جالب اینجاست که چقدر اخبار این حوادث کم به گوش خانواده ها می خورد. از حوادثی که نقل شد فکر میکنم حتی یکی از آنها هم به گوش خانواده من نخورده باشد. و همینگونه هست که خانواده ها اقدامات ایمنی را در پایین ترین سطح ممکن رعایت میکنند. اما اگر چند بار این گونه حوادث که تعداد آن نیز کم نمیباشد به گوش خانواده ها از طریق رسانه های ملی برسد دیگر نوامیس و کودکان گرفتار اینچنین بی حرمتی ها نخواهند شد.
▪ کی شاهد اقدامات عملی هستیم بیان مطلب میشود اما از عمل به آن خبری نیست اگر هم هست کم رنگ با تشکر از آقای مطهری هم مشکل وهم پیشنهادات اجرایی را عنوان می نمایند اداء وظیفه مینمایند ما هم غیر از تشکر کاری دیگری بلد نیستیم
▪ بنظر من نویسنده مقاله کاملا درست می گوید و بزرگترین مشکل اینست که مردم با روش این افراد تا زمان دستگیری آنها آشنا نمی شوند.
▪ با سلام و تشكر مقالات خوب و هشدار دهنده اي هست ،من همه آنها را خواندم ليكن تا زماني كه به قانون و رويه عملي تبديل نشود فايده اي ندارد، پيشنهاد مي شود راهكارهاي عملي و عيني ايشان و ساير كاربران استخراج و جمع بندي شود و از طريق طومار با امضاي كاربران و ساير مردم داغديده و صاحب نظران به مجلس قوه قضاييه صدا و سيما،نيروي انتظامي منعكس و تا جامه عمل پوشيدن آن پيگيري و اطلاع رساني شودتا در حد همين سايت نماند. با تشكر
▪ دستتون درد نکنه. من چند بار پیش از این روی اخبار و مقاله هاتون نقد نوشته بودم ولی منعکس نشده بود. به خودم قول داده بودم دیگه چیزی براتون ننویسم اما انصافاً در مورد این یکی نتونستم تشکر نکنم
▪ وجدانا حرف دل من و بسياري ديگر از مردم را زديد. واقعا ممنونم.
▪ با سلام در ادامه مباحثی که ارائه داده اید ذکر یک نکته ضروری است ،رسانه ملی و بویژه تلویزیون برای پرهیز از از ایجاد احساس ناامنی و دلزدگی در میان مردم و از دست دادن مخاطبان، بهتر است پخش" اخبار بد"دیگر کشورها را محدود کند و به جای آن در مورد حوادث داخل کشور که جنبه عمومی پیدا می کند اطلاع رسانی کند.
▪ بنام خداوند تبارک و تعالی با سلام و احترام عمیق قلبی خدمت نویسنده بزرگوار مقاله فوق آدم دلش می خواهد صد بار دیگر آنرا بخواند.راستی غیر از عکسهائی که نشان دادید باید بگویم همین تلویزیون ملی و عزیز ما بارهاوبارها فیلمهای آدم ربائی و مجرمین سریالی را نشان داده و مگر ندیده ایم که پلیس در فیلم(خارجی) بلافاصله همگان را در جریان قرار می دهد آنهم براساس یک وظیفه از قبل تدوین شده! پس چرا ما به مردمی که اینهمه مرتبآ آنها را می ستائیم که شما شهیدپرورهستید ویا چنین و چنان هستید و .... آنقدر بهاء نمی دهیم که بدانند در اطرافشان چه می گذرد؟وبعد به راحتی مثلآ جان و ناموسشان به باد فنا برود؟خوب بگذارید ما هم بدانیم و کمکتان کنیم.مثل اینکه خیلی احساساتی شدم ببخشید ، بهر حال از شجاعت و جسارت نویسندهً عزیز هرچه بگویم کم گفته ام.خدا شما را موفق بدارد در تمام مراحل زندگیتان این بنده هم دعایتان خواهم کرد ، ضمنآ التماس دعا هم دارم در خاتمه از خدا می خواهم این مقاله ارزنده را تمام عزیزان و زحمتکشان و بزرگواران پلیس و نیروی سربلند انتظامی جمهوری اسلامی هم مطالعه بفرمایند انشــــــاء الله
▪ ايكاش ما اينهم غرور بي خود نداشته باشيم و منصفانه هرحائي كوتاهي يا سهل انگاري داريم بدون تعصب كور قبول كنيم ودر پي جبران آن باشيم به قول بزرگي ندانستن عيب نيست نپرسيدن و عمل نكردن عيب است درپايان از توصيه هاي و تذكرات به جا و دلسوزانه استاد محمد مطهري به سهم خود بسيار سپاسگزارم .
▪ یک لحظه خود را به جای خانواده یک قربانی تصور کنید،فقط یک لحظه!!! انوقت حس خواهید کرد که می خواهید دنیا را بر سر همه جهان خراب کنید.
▪ با سلام و احترام كاملا منطقي و اصولي داد سخن داديد.اميدوارم مسئولين مقداري توجه نمايند تا روند جنايتهاي هولناك در ايران قطع شود.
▪ هفته پیش در ژاپن ، نیروهای پلیس در حین تمرین آزمایشی برای یافتن مواد مخدر ، بدون اطلاع یکی از مسافرین مقداری از این مواد را در بار وی قرار داد تا توانایی سگ های آموزش داده شده را بررسی کنند. ولی این آزمایش با موفقیت همراه نبود. و از طرفی مسافر بی خیر از ماجرا نیز یافت نشد. بارها از طریق تلویزیون این قضیه به اطلاع مردم رسانده شده و پلیس از مردم بابت آن عذر خواهی کرد.
▪ با سلام و تشكر. خواهش ميكنيم كه ايشان مقالاتشان را در روزنامه ها هم درج كنند تا اثرگذاري اش بيشتر شود. شيلان
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

آلودكي اجتماعي :مسخ آرمانهاي فرهنكي جامعه

پستتوسط najm134 » پنج شنبه مه 05, 2011 8:40 am

آلودكي اجتماعي
مسخ آرمانهاي فرهنكي جامعه

از ایران اسلامی تا اسلام ایرانی
محمد مطهری : در طول سی و دو سالی که از به خون غلتیدن شهید مطهری گذشته است در هیچ مقطعی مانند سال 89 خلأ ایشان به عنوان یک رهبر فکری احساس نشد. کسی گمان نمی کرد که بتوان با خاطری آرام بر صندلی هایی که بر استخوان های صدها هزار شهید قرار گرفته، تکیه زد ـ شهیدانی که برای اسلامی شدن ایران و اسلامی ماندن ایران جان دادند ـ و در عین حال چنین بی پروا آرمان انقلاب را یکسره معکوس کرد: ایرانی کردن اسلام به جای اسلامی کردن ایران.

با قصد گویندگان کاری نیست و تا زمانی که یقین به خلاف حاصل نشده باید گفت مروجان مکتب ایرانی از روی حسن نیت سخن می گویند، اما متأسفانه بر سخنی اصرار دارند که بی تردید مصداق این جمله شهید مطهری است که «گاهی یک تک مصراع خطرش براي یک ملت صدها بار از وبا و طاعون بیشتر است» مخصوصا آنجا که در قالبی فریبنده عرضه شود. (مجموعه آثار، ج 16، ص 38)

در نقد «مکتب ایرانی» سخن زیاد گفته شده است ولی دغدغۀ این نوشتار امر دیگری است که بدان کمتر پرداخته شده و آن این است که چه عواملی باعث شده که سخنی چنین بنیان شکن در این سطح در کشور ما مطرح شود و بی توجه به همه هشدارها پیش بتازد. برای رعایت حال خوانندگان، این نوشته در دو بخش عرضه می شود: در این بخش به پاره ای نکات مقدماتی و ضروری در باب مکتب ایرانی می پردازم و در بخش دوم ـ که انشاءالله به زودی منتشر می شود ـ برخی عوامل و زمینه هایی که عرصه را براي جولان مکتب ایرانی فراهم ساخته به اختصار بيان خواهم کرد.

باید کاملا هشیار بود که بر خلاف آنچه برخی رندانه و احیانا مزوارنه القا می کنند، مخالفت با مکتب ایرانی به هیچ روی به معنای مخالفت با ایران و سنت های معقول ایرانی نیست. ایران کشور ماست و محبوب هر ایرانی، اما «ایران دوستی» غیر از «ایران زدگی» است. حساسیت هایی که برخی عالمان بزرگوار و دلسوز نسبت به این مسأله از خود نشان داده اند ناشي از تعصب ضد ایرانی و يا يک نوع حساسيت به نام ايران نیست، بلکه مخالفت با علم کردن ایران به عنوان یک «مکتب» آن هم در عصر دین خاتم است. در اين ايام که مقارن با سالگرد شهادت شهيد مطهري است مناسب است براي روشن شدن موضوع از سيره علمي و عملي ايشان در تبيين بحث کمک بيشتري گرفته شود.

شاید بسیاری از نسل امروز ندانند که منافقین ـ مجاهدین خلق ـ از پیش از انقلاب اطلاعیه های خود را با «به نام خدا» آغاز نمی کردند، بلکه از عبارت عوام فریب «به نام خدا و به نام خلق قهرمان ایران» بهره می جستند. گر چه در آن ايام بازار تهمت و دروغ و غيبت به اسفباری امروز نبود اما شهید مطهری با وجود اینکه می دانست هر نوع مخالفت با مجاهدین خلق در آن زمان تهمت همکاری با رژیم شاه حتي از سوي بسياري از دانشجويان مسلمان را به دنبال دارد قاطعانه با آن مبارزه کرد و تأکید کرد که کار تنها باید به نام خدا آغاز شود و «آغاز كردن كار به نام خدا و خلق، شرك و بت پرستی است» (همان، ج2، ص 136). روشن است که مشکل مطهری با «قهرمان بودن مردم ایران» نبود، آنچه او را بی تاب می کرد قرار دادن «مردم ایران» در عرض خداوند بود. مشکل امروز مراجع عظام و دیگر بزرگان با مکتب ایرانی، ذکر ایران و ایرانی یا هویت ایرانی نیست بلکه قرار دادن ایران به عنوان یک مکتب در عرض مکتب اسلام است.

نمونۀ دیگر، برخورد شهید مطهری با تعبیر جوان پسند «اسلام انقلابی» بود. مطهری هم انقلابی بود و هم عاشق انقلاب، ولی تعبیر «اسلام انقلابی» را به حق یک اصطلاح انحرافی می دانست زيرا «با اينکه در اسلام عنصر مبارزه هست اما اين بدان معني نيست که اسلام فقط براي مبارزه آمده است. در اسلام دستورات بي شماري وجود دارد که يکي از آنها مبارزه است» (همان، ج24، ص 172). درست همان طور که عده ای مخالفت با «مکتب ایرانی» را حمل بر دشمنی با ایران و هر چه ریشه ایرانی دارد می کنند، مخالفت مطهری با به کارگیری وصف «انقلابی» برای اسلام در آن زمان مستمسکی به دست مخالفانش داده بود که او را «غیر انقلابی» معرفی کنند، در حالی که او خود یک انقلابی بود، چندین بار به زندان شاه افتاد، از سوی ساواک زیر نظر بود، ممنوع المنبر شد و از سوی امام مأمور تشکیل شورای انقلاب گردید.

اين را هم بايد در حاشيه يادآور شد که استفاده غلط از واژه های جذاب در زمان ما مصادیق متعدد دارد. ترویج «اسلام دین صلح است» از سوی برخی اصلاح طلبان، عبارت گیرا و در عین حال نادرست دیگری است که سالها پیش مرحوم علامه طباطبایی در «المیزان» بطلان آن را آشکار کرده است. اسلام نه دین صلح است و نه دین جنگ، اسلام دین منطق است، صلح در جای صلح و جنگ در جای جنگ. به تعبير شهيد مطهري «دين البته بايد طرفدار صلح باشد و قرآن هم مي گويد صلح بهتر است اما بايد طرفدار جنگ هم باشد، آنجا که اگر تسليم شويم ذلت را متحمل شده ايم» (همان، ج 20، ص 223).

نه تنها کلمه ایران بلکه مقدس ترين کلمات مانند خدا و اسلام و قرآن هم اگر در جای خود به کار نرود مشکل آفرین و ناراحت کننده است. به تعبیر دیگر نه تنها «ایران زدگی» بلکه «قرآن زدگی» هم نادرست است. یک استاد متدین دانشگاه اگر ببیند در مقابل همه سوالات برگه امتحان ریاضی، آیات قرآن نوشته شده، بر آشفته می شود. آیا هیچ انسان عاقل و غيرمغرضي این برآشفتگی را به مخالفت آن استاد با «قرآن» تعبیر می کند؟ بدیهی است که این برآشفتگی نه به خاطر مخالفت با قرآن که به دليل به کارگیری آن در غیرموضعی است که باید به کار گرفته شود. همچنان که علاقه به نوروز و تفکر در آن بسیار خوب است اما درست کردن «مکتب نوروز» و بادکردن آن به طوری که بخواهیم ارزش های الهي و انساني را به زور از دل آن بیرون بکشیم از مصاديق به کارگیری امری در غیر جای خود است. شنونده حیران می ماند که اگر نوروز این مقدار پیام و محتوا براي بشر دارد دیگر چه نیازی به بعثت انبیاء بود؟

اين توجیه که مقصود از مکتب ایراني همان اسلام یا مکتب اهل بیت است، در خوش بینانه ترین حالت، نشان دهنده بی توجهی به بار کلمات است. یکی از وجوه بارز اسلام مخالفت با قوم گرایی و نژاد گرایی است و به تعبیر شهید مطهری اسلام ارزش نژاد و قومیت را به حد صفر رساند. چگونه می توان در توصیف مکتب مورد نظر اسلام از عنوانی استفاده کرد که رنگ قومیت به آن می دهد «در حالي که اسلام همواره مي کوشيده است ريشه تفاخرات قومي را از بيخ و بن برکند» (همان، ج 14، ص 68). نه مسائل حساس دینی و اعتقادی جای بازی کردن با کلمات است و نه اعتقادات بنیادین دینی میدان جولان تراوشات ذهنی. نمی توان گفت «خدای ایرانی» و خدای اسلام را قصد کرد.

طرفه آنکه کسانی مروج مکتبی قومی شده اند که خود را زمینه ساز ظهور شخصيتي می دانند که برای یک رسالت جهانی و غیر قومی به پا خواهد خاست و حکومت واحد جهانی تشکیل خواهد داد. شاید همان طور که می توان شعار برپایی عدالت نه فقط در ایران بلکه در جهان داد ولی در بیخ گوش خود به متهم معروف کهریزک با پست و مقام پاداش داد می توان زمینه ساز حکومت جهانی مهدوي بود و در عین حال قومیت را که اسلام با آن به مبارزه برخاسته ترویج کرد.

جالب تر آنکه کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» شهید مطهری را شاهدی بر حرف خود می گیرند. خدمات شگرف ایرانیان به اسلام و نیز نقش اسلام در بالندگی فرهنگ ایرانیان کجا و جعل مکتبی به نام «مکتب ایرانی» کجا؟! استاد در همان کتاب مي نويسد: «ما به حکم اينکه پيرو يک مسلک و يک ايدئولوژي به نام اسلام هستيم که در آن عنصر قوميت وجود ندارد نمي توانيم نسبت به جريان هايي که ضد اين ايدئولوژي تحت نام و عنوان مليت و قوميت صورت مي گيرد بي تفاوت بمانيم». (همان، ج14، ص 56).

متاسفانه حوادث تلخ سال 88 که به فتنه ای بزرگ منجر شد، ما را چنان به خود مشغول ساخت که عده ای فرصت یافتند با استفاده از امکانات نظام اسلامی و ثروت هنگفت ملی و با کمترین معلومات دینی، نه تنها برای میزان دخالت دین در امور اجتماع فرمول سازی کرده و حد و مرز تعیین کنند بلکه بی پروا از همگان و با سماجت به جاي مکتب اسلام از مکتب ایرانی سخن بگویند و همزمان از عارفان حقيقي نيز پيشي گرفته و از ظهور بسیار نزدیک هم خبر دهند.

چنانکه گفته شد برای پرهیز از اطالۀ کلام پاسخ این پرسش را که چرا مکتب ایرانی زمینۀ بروز پیدا کرده است در بخش بعد تشریح خواهم کرد. همچنين روشن خواهد شد که چرا با وجود برخي سخنان ناصواب و غربگرايانه برخی سران اصلاح طلب در سال هايی که در مسند قدرت بودند خطر آن اظهار نظرها به جدیت خطر ترویج مکتب ایرانی نبود.

این نوشته را با توصیه ای به برخی «مخالفان» مکتب ایرانی به پایان می برم. در میان کسانی که با حسن نیت طرفدار مکتب ایرانی شده اند افرادی با گرایش های گوناگون می توان یافت. از جمله کسانی که طرفدار نظام اسلامی هستند و همچنین کسانی که با نظام بی مسأله نیستند. بزرگترین خدمت به ترویج «مکتب ایرانی» ـ چه مروجان آن اغراض سیاسی داشته باشند و چه نداشته باشند ـ این است که مخالفت با آن رنگ سیاسی به خود بگیرد. بنابراین سیاسی کاران از هر جناح و نیز افراطیونی که متأسفانه بسیار بد از نظام دفاع می کنند و در مواجهه با مخالفان و حتي منتقدان نظام، اخلاق و جوانمردی و آبرو نمی شناسند و تمسخر و تحریف و تهمت، ابزار کارشان شده است توجه داشته باشند که با موضعگیری در مقابل «مکتب ایرانی» تنها به جایگیر شدن آن در بسیاری از اذهان کمک می کنند. بزرگترين خدمتي که اين افراد مي توانند در جهت نفي مکتب ايراني انجام دهند سکوت است.

muhammadmotahari@gmail.com
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

در افغانستان هر نیم ساعت یک مادر هنگام زایمان می میرد.

پستتوسط najm134 » شنبه جولاي 09, 2011 12:36 am

در افغانستان هر نیم ساعت یک مادر هنگام زایمان می میرد.
ساکنان ولایتهای دیکندی و بامیان در مرکز افغانستان از نبود پزشکان زن در درمانگاههای این مناطق به شدت انتقاد کرده اند.
باميان از مناطق شيعه نشين افغانستان است
شماری از ساکنان ولایت دایکندی گفته اند که در این ولایت، که بیش از پانصد هزار جمعیت دارد، حتی یک پزشک زن و متخصص بیماری های زنان هم فعالیت ندارد.
بر اساس آماری که وزارت صحت (بهداشت) افغانستان ارائه کرده است، در این کشور در هر نیم ساعت یک مادر هنگام زایمان یا بیماری های ناشی از بارداری می میرد.
مقامهای محلی در دایکندی گفته اند که هنوز آمار دقیقی از مرگ و میر مادران در این ولایت در دست نیست، اما به دلیل کوهستانی بودن و دشواری ارتباطات و کم بودن مراکز درمانی و به ویژه نبودن متخصص بیماری های زنان، سالیانه دهها مادر هنگام زایمان و عوارض ناشی از بارداری و زایمان جان خود را از دست می دهند.
'دکتران غیرحرفهای'
به گفته شماری از ساکنان ولایت دایکندی، دکتران مردی که در این ولایت کار می کنند هم پاسخ گوی مشکلات آنها نیستند زیرا هم تعداد آنان کم است و هم شماری از آنان تحصیلات پزشکی و مجوز قانونی برای کار ندارند.
در دایکندی ۲۵ دکتر مرد فعالیت دارند که به صورت قانونی و حرفه ای کار می کنند، اما بیشتر آنها در شهر نیلی، مرکز دایکندی فعالیت دارند.
شماری از ساکنان دایکندی گفته اند که غیر از این دکتران، کسانی هم هستند که در حال حاضر در این ولایت با دارو و درمان سرو کار دارند، اما تنها سواد عادی خواندن و نوشتن دارند و در کار خود هیچ آموزش حرفه ای ندیده اند..
یکی از ساکنان ولایت دایکندی گفت: "در منطقه ما اکثر دکتران، غیرقانونی کار می کنند. آنها خود را دکتر معرفی می کنند و دارو می فروشند. من یک مریض دارم. از اول بیماری قلبی داشت، اما او را داروی معده داده. فعلاً در شفاخانه (بیمارستان) ولایتی بستری است. دکتران همه جواب منفی داده اند و خدا می داند که زنده می ماند یا نه."
او افزود: "این دکتران غیرقانونی با سرنوشت مردم بازی می کنند. کسی نیست که از آنها پرسان کند که چرا بدون مدرک و تخصص به مردم دارو می دهند. ما چه کار کنیم با این دکتران؟"
زنی در منطقه "شهرستان" در ولایت دایکندی که با خر مسافت خانه خود تا درمانگاه را طی کرده، گفت: "راه من دور است، خودم بیماری قلبی دارم و دو عروسم را آورده ام تا دکتر معاینه کند که چرا کودک به دنیا نمی آورند."
او افزود: "در منطقه ما دکتر نیست. چند بار به کابل و بامیان رفتم و بسیار پول زیاد مصرف شد. دیگر پولی برای رفتن به آنجا ندارم. امروز صبح زود بر مرکب سوار شدم و هفت ساعت راه آمدیم تا به کلینیک برسیم. معلوم نیست که شب دوباره به خانه می رسیم یا در مسیر راه می مانیم. اگر رسیده نتوانیم مجبوریم در مسجد بخوابیم."
کمبود قابله در بامیان
در بیشتر ولسوالیهای (شهرستانهای) ولایت بامیان نیز پزشکان زنان کم هستند و شمار آنها در حدی نیست که بتوانند به همه مشکلات زنان در این ولایت رسیدگی کنند.
ساکنان مناطق یکاولنگ، پنجاب و ورس در بامیان گفته اند که مردم به دلیل نبودن پزشکان متخصص و درمانگاه محبور می شوند که بیماران را برای درمان به مطب های غیرقانونی که در آنها افراد غیرحرفه ای فعالیت دارند، ببرند.
شماری از ساکنان این مناطق گفته اند که شماری از این افراد هنگام فروش داروها، به تاریخ انقضای آنها توجه نمی کنند و آنها صلاحیت کافی برای تجویز درست دارو هم ندارند.
صفورا ایلخانی نماینده بامیان در مجلس نمایندگان افغانستان گفت که کمبود قابله (ماما) و پرستارهای زن در درمانگاهها از مشکلات اصلی در بخش بهداشتی در بامیان است.
خانم ایلخانی در مراسم فارغ التحصیلی چند تن از قابله ها در بامیان گفت: "این هشت قابله که در مکتب آموزش قابلگی آموزش دیده اند، به کجای بامیان رسیدگی می توانند؟ متاسفانه راههای مواصلاتی بامیان هم خراب است، حتی راه مرکب نیست، پس چگونه می توان یک زن مریض و حامله را از یک منطقه به منطقه دیگر برای درمان انتقال داد؟"
بسیاری از ساکنان بامیان گفته اند که در حال حاضر به دلیل خوب بودن وضعیت امنیتی در این ولایت، زمینه آموزش و استخدام پزشکان متخصص در بیمارستانها و درمانگاه های بامیان وجود دارد و دولت باید به این مورد توجه کافی نشان دهد.
صدیقه، قابله‌ای که در درمانگاههای بامیان کار کرده، گفت: "آموزش قابله ها از راههای مناسب برای کاهش آمار مرگ و میر مادران در مناطق دور دست است. شماری از قابله ها توانسته اند در بخش تنظیم خانواده و کاهش مرگ و میر مادران در برخی از مناطق به مردم بامیان کمک کنند."
افغانستان یکی از بالاترین آمارها در خصوص مرگ و میر مادران در جهان را دارد. بر اساس آماری که وزارت صحت (بهداشت) افغانستان ارائه کرده است، در این کشور در هر نیم ساعت یک مادر هنگام زایمان یا بیماری های ناشی از بارداری می میرد.
مقامهای این وزارت گفته اند که کاهش مرگ و میر مادران در صدر برنامه های این وزارت قرار دارد.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

آلودگی اجتماعي : ايرانيان باستان كه مظهر آئين اعلى نبوده اند

پستتوسط najm134 » جمعه سپتامبر 07, 2012 1:45 am

سلام بشما عزیزان دستتون را میبوسم که این مطلب را نوشتید بیش از ده سال است که من این را فریاد میزنم اولین ایرانی را میبینم به او میگویم ولی کار من کجا کار شما کجا که بی نهایت ایرانیان از آن اطلاع پیدا میکنند بله اولین شهید تاریخ ایران هامان شهید است و ده فرزند پسر کوچک او چون هامان بسیار جوان بود زمانیکه آدمخوران شهیدش کردند .
و ملت ایران اولین قربانی جنگ پیشگیرانه ادعائی این قوم نا سپاس است و سیزده فروردین اولین کشتار و قتل عام تاریخ ایرانیان است و از همان زمان عدد 13 برای ما نحس شد که بعد توسط ایرانیان به روم و به غرب برده شد .
چرا سیزده بدر میرویم از خانه بیرون
چون تمام کسانی که در خانه مانده بودند شهید شدند و فقط کسانی باقی ماندند که به دشت و بیابان فرار کردند .
و ما به دو دلیل روز سیزده فروردین از خانه بیرون میرویم اول برای گرفتار نشدن به نحسی خانه ماندن در این روز و هم ابراز همدردی کردن با آن هموطنانی که به دشت و بیابان فرار کردند .
ولی خودمان نمیدانیم چرا
جالبتر اینکه در سالهای اخیر نام این روز شده روز طبیعت نه سیزده بدر چرا نمیدانم حیرت آور است مگر همه روزهای خدا روز طبیعت نیست چرا این نام عوض شده من در حیرتم ولی هر کسی بخواهد این را از ما پنهان کند شکر خدا ما آنرا فهمیدیم .
از بس به قران ما اهانت کردند ما رفتیم تورات را خواندیم که پاسخ آنها را بدهیم این فاجعه را در آنجا یافتیم .
بله اینها گوش هامان را درست میکنند و مربای قرمز به نیت خون ما به روی آن میگذارند و میخورند و به عبری به آن میگویند هامان تاشن یعنی گوش هامان
در ایران هم همین نان را درست میکنند و به آن میگویند نان فطیر میگویند که همان گوش هامان است در سالهای اخیر هم از اسرائیل در آن روزهای ننگین این هامان تاشن ها را در فروشگاههای اینجا میفروشند .
من یک بسته از آنها را خریدم همه را ریختم در سطل اشغال یکی از آنها را با جعبه اش به عنوان سند نگاهداشته ام نه تنها گوش هامان میخورند بلکه آدمک هامان درست میکنند و تا بی نهایت به او فحش میدهند آب دهان می اندازند و بها آنرا آتش میزنند و بسیاری کارهای شنیع دیگر که مختص این قوم است آنجام میدهند .
از مظلومیت هامان همینقدر بگویم که مایکل انجلو نقاش چیره دست که تمام کلیسای واتیکان را نقاشی کرده در آن قسمتی که مظلومیت حضرت عیسی را به تصویر کشیده در مقابلش مظلومیت هامان را هم به تصویر کشیده و مظلومیت هامان را با مظلومیت حضرت عیسی در کنار هم قرار داده .
و ما ایرانیان آنرا نمیدانیم که در تورات همه چیز را به روشنی نوشته و ما میرویم به زیارت مردخای و استر که نامی است ایرانی که خسو خوار شاه به او داده و نام واقعی او هدسه بوده است و یا اجازه میدهیم که یهودیان بروند و قاتلان پدران و مادران ما زیارت کنند .
آنچه در مورد قبر ایندو پلید جالب است و از طرفه های آنهاست که در این دو قبر را بسیار کوتاه ساخته اند که هرگاه هر ایرانی یا هر فردی داخل آن شود مجبور شود سر خم کند و در حقیقت به آنها تعظیم هم بکند هنگامی که وارد میشود آنهم در همدان ما در همدان ما
ممنون که این را به اطلاع هوموطنان رساندید ندانستن فاجعه از خود فاجعه بسیار دردناکتر است هزاران بار تشکر عزیزان
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

صهیونیسم؛یگانه مشکل جهان

پستتوسط najm134 » يکشنبه نوامبر 11, 2012 8:16 pm

صهیونیسم؛یگانه مشکل جهان

هنری فورد در کتاب «یهود یگانه مشکل جهان» می‌نویسد: « تعیین رئیس جمهوری آمریکا جز به دستور یهود، بدستور و فرمان کس دیگری نیست، اما بیچاره ملت آمریکا گمان می کند که خود آنها رئیس جمهوری را تعیین می‌کنند».
در سال 1921، یعنی قریب به یک قرن قبل،کتابی در ایالات متحدة آمریکا منتشر شد تحت عنوان «یهود؛ یگانه مشکل جهان». این کتاب به قدری مورد استقبال مردم آمریکا قرار گرفت که در عرض مدت کوتاهی قیمت هر نسخه از آن به 800 دلار رسید. این در حالی است که همین امروز گرانترین کتاب مرجع دانشگاهی را در این کشور می‌توان با چیزی حدود 200 دلار تهیه کرد. چرا این کتاب این طور مورد اقبال بی سابقه عموم مردم آمریکا قرار گرفت؟
روشن ترین و ابتدایی ترین پاسخ به این سوال این است که این کتاب، برای اولین بار در تاریخ یک صد سال اخیر آمریکا ، حقایق و واقعیّاتی را از فرهنگ و جامعه و سیاست در آمریکا افشا می‌کرد، که مردم آمریکا آنها را با همه وجودشان درک و لمس می‌کردند. این کتاب حقایق و واقعیت هایی را از سیطره و سلطه ظالمانه و ویرانگر اقلیت یهود بر جامعه و فرهنگ جامعه افشا می‌کرد که مردم آمریکا به عینه و با نگرانی شاهد آن بودند، اما یارای گفتن نداشتند.حالا یک نفر پیدا شده بود و حرف دل آنها را می‌زد.
هنری فورد(Henry Ford )، خالق این اثر تاریخی ارزشنمد و روشنگر، همان مؤسس شرکت «فورد موتور» و صاحب کمپانی اتومبیل سازی فورد است که محصولاتش بازار آمریکا را قبضه کرده بود.کارخانه اتومبیل سازی فورد در آن زمان، یعنی در سال 1924، روزانه 2 ملیون دستگاه انواع خودرو ماشین آلات تولید می‌کرد. فورد در حوزه صنعت اتومبیل سازی و مدیریت به راستی یک نابغه بود. او کارفرمایی عادل و مدیری مدّبر بود که به خاطر رفتار عادلانه‌اش با کارگردان و پرداخت بالاترین دستمزد‌ها، تحولی در صنعت ایجاد کرد و، به درستی، به «مصلحی واقعی» تبدیل شد.1
هنری فورد، فقط یک نابغة صنعتی نبود. او در حوزة سیاست و جامعه شناسی در آمریکا هم از نبوغ خاصی برخوردار بود.به جرأت می‌توان ادعا کرد که او پیش و بیش از هر کس دیگری در تاریخ یک صد سالة اخیر آمریکا به نقش و نفوذ مخرب اقلیت یهود در سیاست و حکومت در آمریکا و به تباهی کشاندن جامعه و فرهنگ آن پی برد و، مهمتر از آن، جرأت و جسارت آن را داشت که آن را افشا کند.
البته، یهودیان، به دلیل همان سلطه و سیطره‌ای که بر جامعه آمریکا داشتند، به سرعت نسخ این کتاب را جمع‌آوری کرده و آتش زدند و کاری کردند که فورد بالاخره مجبور شد معذرت نامه‌ای را که روزنامه‌های تحت نفوذ چاپ کرده بودند؛ تأیید کند.اصل این کتاب متأسفانه امروز در دسترس نیست. اما، چکیده و عصاره ای از آن را می توان در کتا ب ارزشمند «دنیا،بازیچه یهود»، اثر آیت‌الله سید محمد حسینی شیرازی پیدا کرد.

فورد در «یهود؛یگانه مشکل جهان» با ابراز تأسف از اینکه امروز ، یعنی یک قرن پیش، هر کاری را که یهودیان انجام می‌دهند به نام ملت آمریکا تمام می شود،می‌گوید: «یهود در هر گوشه و کناری نفوذ کرده اند و حتی کلیساهای مسیحی در آمریکا تحت نفوذ آنهاست و در حقیقت منبر‌های کلیسا‌ها وسیله‌ای از وسائل تبلیغات یهودی می‌باشد.»2 امروز فورد کجاست که ببیند این سلطه و سیطره یهودیان بر کلیسا‌های آمریکا صد برابر شده است و همین کلیسا‌های تلویزیونی تحت سلطه صهیونیست‌ها هستند که مسیحیان صهیونیست را در آمریکا بر اریکة قدرت می‌نشانند و بر مردم آمریکا که نه، بلکه بر جهان، حکومت می‌کنند.

فورد در همین کتاب می‌گوید: « تمام دانشگاه های آمریکا از نفوذ یهود و افکار و عقاید آنها رنج می برند » و «تعیین رئیس جمهوری آمریکا جز به دستور یهود، بدستور و فرمان کس دیگری نیست، اما بیچاره ملت آمریکا گمان می کند که خود آنها رئیس جمهوری را تعیین می‌کنند»4 نکته تأمل و تعجب بر انگیز این است که فورد صد سال پیش این حرف ها را می زد؛ حرفهایی که امروز هر دانشجوی علوم سیاسی از آن آگاه است و آن را با قوت تأیید می‌کند.
فورد می‌گوید :«مشکل اینجاست که هر جا یهودی باشد مشکلات و انحرافات فراوان است......این مشکل بصورت رسوائی بزرگ در تأتر و سینما‌های آمریکا به وضوح دیده می‌شود.»5
فورد یک ناشر، صاحب امتیاز روزنامه و روزنامه نگار موفقی هم بود.او در شهر محل تولد خودش، دییر بورن، در ایالت میشیگان، روزنامة «دییر بورن ایندپندنت» ( Dearborn Independent) را منتشر می‌کرد که طرفداران و خوانندگان زیادی در آمریکا داشت. او در سلسله مقالاتی که در این روزنامه طی سالهای 1920 تا 1923، تحت عنوان «یهود بین الملل» منتشر کرد، با معرفی «پروتکل‌های دانشوران صهیون» به عنوان منشور حکومت جهانی یهود،به برنامه‌ریزی دراز مدت و البته، موفقیت آمیز یهود برای سلطه بر جهان، به افشاگریهای خود پیرامون سلطه فرهنگی، سیاسی و اجتماعی یهود بر آمریکا ادامه داده، از خوی سلطه طلبی و نژاد پرستی یهود پرده برداشت و یهود را به عنوان «مهمترین مسأله جهان» معرفی کرد.
این مقالات، جنجالی به پا کرد. در پی این روشنگری ها، صدای فریاد و اعتراض یهودیان بلند شد و باتوجه به سلطه ای که بر مطبوعات و رسانه‌ها داشتند، هیاهو به راه انداختند و فورد بیچاره را به «یهود ستیزی»_ حربه فریبکارانه همیشگی یهودیان در طول تاریخ –متهم کردند به گونه‌ای که فورد مجبور شد، بدون اینکه صدق مقالات خود را تکذیب کند ، در تاریخ 30 ژوئن سال 1927، طی نامه‌ای خطاب به لوییس مارشال ، رهبر وقت « انجمن یهودیان آمریکا» از یهودیان عذر‌خواهی کند.6
فورد در واکنش به فشار های سنگین روانی و تبلیغاتی یهودیان حاکم بر آمریکا، در کتابی که تحت عنوان «کار و زندگی من» در سال 1922 منتشر کرد، نوشت:
کاری که ما به عنوان مطالعاتی در زمینه مسئله یهود تعریف و توصیف نموده‌ایم و مخالفان ما آن را با عناوین مختلفی چون «مبارزه علیه یهود»، «تهاجم به یهود»، «یهود ستیزی» و غیره معرفی‌کرده‌اند، برای کسانی که آن را پی گرفته‌اند نیازی به توضیح ندارد.... مقصود از ارائه این مقالات، کمک به حل مسئله ایست که بر این کشور عمیقاً تأثیر می‌گذارد؛ مسئله که در اصل، نژادی است و بیش از آنکه به اشخاص مربوط شود، با آرمانها و اِعمال نفوذ‌ها سر و کار دارد. ...خوانندگان این مقالات به فوریت در خواهند یافت که هیچ نوع تعصّبی ، جز تعصّب نسبت به اصولی که تمدن ما را بنا نهاده اند، انگیزه این کار نبوده است.7
همان طور که ملاحظه کردید، از هنری فورد اخیرا" در ایران کتابی منتشر شده است، تحت عنوان «یهود بین‌الملل» به جرأت می‌توان گفت بسیاری و شاید هم، بخش اعظم این کتاب حاوی همان مطالبی است که فورد در کتاب اولش، یعنی «یهود یگانه مشکل جهان» آنها را مطرح کرد.
وی در این کتاب موضوعات و مسائل بسیار حائز اهمیت و روشنگرانه‌ای را راجع به تاثیرات مخرب سلطة فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی یهود، به شیوه‌ای مستدل و واقع بینانه به بحث گذاشته و قضاوت را به خواننده واگذار کرده است.او با بررسی دقیق و موشکافانة پروتکل‌های زعمای صهیون می نویسد:

... هر که پروتکل‌ها را در ذهن خویش پرورده است از چنان دانشی در خصوص طبع بشر، تاریخ و کشور داری برخوردار بوده که از نظر جامعیت، و نیز از جهت موضوعات و اهدافی که به آنها پرداخته است ، حیرت انگیز می‌باشد.پروتکل‌ها فوق‌العاده واقعی‌تر از آنند که افسانه باشند، متقن‌تر و مستدل‌تر از آنند که نظریه‌پردازی صرف باشند و شناخت آنها نسبت به سرچشمه‌های پنهان زندگی عمیق‌تر از آن است که اسناد جعلی باشند.8
فورد در همان زمان، با شجاعت و صراحت اعلام می کند که پروتکل ها، نه فقط در فرانسه، بلکه در سر تا سر اروپا[!] و، به نحو بسیار محسوسی در ایالات متحده، به طور ثابت و مستمر در حال اجرا است.9 او در این کتاب، با معرفی صهیونیسم به عنوان بارزترین وجه مشخّصه یهودیت، می‌نویسد: «صهیونیسم از تمامی فعالیتهای کنونی یهود مشهودتر است و بیشتر از آنچه که افراد عادی تصور می‌کند بر وقایع جهان تأثیر نهاده است.»10

او می‌گوید:« صهیونیسم از هر مسأله جهانی دیگری بزرگتر است و در پس همه مشکلات جهانی، چه کوچک و چه بزرگ، چه ملی و چه بین‌المللی، قرار دارد.»11 او اعلام کرد که «یهود قرن‌هاست که با وجود ناتوانی ها و تنگنا های حقوقی، تقریباً در هر کشوری به عنوان قدرت پشت پرده حکومتها ظاهر شده است.» 12و، بالاخره اینکه «مسأله جالب درباره یهودیان این است که با وجود اینکه از نظر تعداد به طور نسبی در اقلیت قراردارند ، به قدرت بلامنازع جهان مبّدل شده‌اند.»13

نکته حیرت انگیز در مورد هنری فورد این است که این نابغه سیاسی، در یک صد سال پیش به حقایق و واقعیتّهایی درباره‌ صهیونیسم جهانی و نقش مخرب آن در سیاستهای ملی، بین المللی و جهانی پی برد و آنها را آشکارا اعلام کرد که باورش همین امروز هم برای بسیاری از مدعیان معرفت سیاسی مشکل است. مگر امروز یهودیان، که اکثریت قریب به اتفاق آنها صهیونیست هستند و از رژیم نژاد پرست اسرائیل حمایت می‌کنند، حاکمان واقعی در مراکز قدرت سیاسی جهان نیستند؟ مگر امروز کاندیدا‌های ریاست جمهوری آمریکا، به عنوان مرکز تمدن مغرب زمین و یک ابر قدرت بی نظیر جهانی، برای دست یافتن به مقام ریاست جمهوری ، در جهت اثبات عبودیت و بندگی خود به صهیونیست‌ها، یعنی همان حاکمان واقعی بر آمریکا، مسابقه نگذاشته‌اند؟

این اظهار عبودیت روسای جمهور آمریکا نسبت به صهیونیست‌ها به اندازه‌ای تلخ و زننده بوده است که صدای اعتراض «می‌یرشایمر»، استاد یهودی دانشگاه شیکاگو آمریکا را هم درآورده است. او در کتابی که به اتفاق «استفن‌ام. والت»، استاد امور بین‌الملل مدرسه عالی سیاسی جان اف کندی دانشگاه ‌هاروارد ، تحت عنوان« گروه فشاراسرائیل و سیاست خارجی آمریکا» منتشر کرده است، با انتقاد شدید از انقیاد و سر سپردگی رؤسای جمهوری آمریکا در مقابل صهیونیست‌ها، حمایت دائمی و بی قید و شرط آمریکا از رژیم صهیونیستی را به ضرر نه تنها آمریکا، بلکه به ضرر خود صهیونیست‌ها می‌داند. او می‌گوید که ما نباید گوشمان را فقط به سوی اسرائیلی‌ها بگیریم و اصلاً صدای طرف مقابل، یعنی مردم فلسطین، را نشنویم.14

مگر امروز قدرت بزرگی چون ایالات متحده با تمام قوا از اسرائیل حمایت نمی‌کند؟مگر کاندالیزا رایس، وزیر خارجه دولت تحت سیطرة میسیحیان صهیونیست در زمان جرج بوش پسر، بار‌ها و با صراحت اعلام نکرد که : «امنیت جهان به امنیت اسرائیل وابسته است.» مگر حکومت جهانی غیر از این است؟ مگر امروز رژیم صهیونیستی اسرائیل به پشتوانه ابر قدرتی مثل آمریکا ، در همه جای جهان، و در خود آمریکا، در اروپا، آسیا، آفریقا، آمریکای لاتین و در هر کجا که دستش برسد، آتش افروزی نمی‌کند؟
امروز در همه جای جهان آثار حضور و نفوذ مخرب و ویرانگر صهیونیست‌ها به وضوح به چشم می‌خورد: در قضیه غم‌انگیز فلسطین اشغالی و مظلوم؛ در جنگهای تجاوز‌گرانه، توسعه طلبانه و مکرّر رژیم صهیونیستی علیه اعراب و کشور‌های همسایه از زمان پیدایش این رژیم در منطقه تا امروز؛در حملات مکررّ و مخرّب به لبنان در طول این زمان؛در جنگهای 33 روزه لبنان و 22 روزه غزهّ مظلوم و مقاوم؛در ایجاد حادثه جعلی 11 سپتامبر و اشغال افغانستان به بهانه دروغین مبارزه با تروریسم خود ساخته - یادمان نمی‌رود که طالبان و القاعده، به استناد و به اعتبار منابع و مراجع آمریکایی ، ساخته دست آمریکا هستند که با حمایت مالی عربستان سعودی و همکاری نظامی امنیتی پاکستان با سازمان سیا به وجود آمدند- ؛ در اشغال نظامی کشور عراق باز هم به بهانه دروغین نابودی سلاحهای کشتار جمعی صدام ، اما در حقیقت در جهت اجرای بخشی از سناریوی تاسیس اسرائیل بزرگ ( از نیل تا فرات) ؛ از تجزیه دولت اسلامی سودان و ایجاد یک دولت طرفدار اسرائیل در جنوب این کشور و در مرکز آفریقای مسلمان ؛ در اعمال فشار سنگین روانی و تبلیغاتی علیه جمهوری اسلامی ایران باز هم به بهانه دروغین جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای و در اصل به دلیل اصرار و پا فشاری ایران بر نابودی رژیم صهیونیستی اسرائیل به عنوان یک غّده سرطانی در قلب جهان اسلام و ، بالاخره ، در فشار‌های همه جانبة رسانه‌ای ، تبلیغاتی، نظامی، امنیتی و سیاسی بر حکومت سوریه و قتل‌ عام مردم این کشور به جرم ایستادگی و مقاومت در زورگو‌ئی‌ها، تجاوز‌گری‌ها، توسعه طلبی‌ها و اشغال‌گری‌هایی رژیم «کودک کش» و صهیونیستی اسرائیل.

در همة این وقایع فاجعه آمیز ردپای صهیونیست‌ها به وضوح قابل مشاهده است.دخالت مؤثر رژیم صهیونیستی اسرائیل در این قضایا یک اتهام نیست، بلکه جرمی است که با هزاران مدرک مستند، مقالات علمی و آکادمیک و گزارشهای موثق قابل اثبات است، که پرداختن به آنها در حوصله این مقال نیست. بماند برای فرصتی دیگر .
بله، حقایق و واقعّیات امروز هم حاکی از این است که صهیونیسم همچنان یگانه مشکل جهان است.شما حتی اگر برای یک لحظه هم شده خاورمیانه عاری از رژیم صهیونیستی را در مقابل چشمان خود مجسم کنید! به راستی اگر بخاطر رژیم صهیونیستی اسرائیل نبود، مردم آمریکا، به عنوان قلب سرمایه‌داری جهانی،مجبور بودند این همه هزینه بپردازند و امروز، طبق آمار رسمی، بیش از 50 میلیون نفر آنان زیر خط فقر زندگی کنند؟
اگر بخاطر اسرائیل نبود، ابر قدرتی مثل آمریکا مجبور نبود خودش را در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا این گونه شکست خورده، رسوا و منفور سازد؟امروز صهیونیست‌ها ریشه و منشاء همةگرفتاری ها و معضلات بزرگ خاورمیانه و بلکه کل کل جهان هستند، اما با کمال گستاخی و با تکیه با امکانات رسانه‌ای و تبلیغی، دیگران را متهم می‌کنند.همان گونه مقام معظم رهبری در دیدار با مسئولان نظام و سفرای کشور‌های خارجی، به مناسبت عید سعید فطر امسال، فرمودند:« ... بر خلاف واقع، آن چیزی را که خطر اصلی و تهدید اصلی برای این منطقه ، بلکه برای بشریت است-یعنی صهیونیسم- پنهان می‌کنند. صهیونیسم خطری برای کل بشریت است.» 15
مایلم این مقال را با جمله‌ای به پایان ببرم که ارتباط وثیقی با موضوع این نوشته دارد و براستی تأمل برانگیز و بلکه تکان دهنده است. یک دانشمند مسیحی، به نام «علامّه پولس حنامسعد»، کتابی دارد تحت عنوان «همجیه‌التعالیم‌الصّهیونّیه»، یعنی وحشی گری‌های آموزه‌های صهیون. این کتاب علی‌رغم حجم اندکش، به دلیل اتقان مطالبش و بخاطر حقایقی که راجع ‌به آموزه‌های شرارت آمیز صهیونیسم مطرح کرده است، به عنوان مرجعی برای شناخت صهیونیسم مورد استناد و ارجاع قرار می‌گیرد. او در این کتاب می‌نویسد: «تا زمانی که فرد مسألة صهیونیسم را بررسی نکرده است، نمی‌توان او را سیاستمدار و یا نویسندة پخته‌ای به شمار آورد».16 حقیقت و واقعیت این است که صهیونیست‌ها، حداقل پنج قرن است که مهمترین و تعیین کننده‌ترین تحولات تاریخی و سیاسی-اجتماعی جهان را رقم زده، هدایت کرده و از آنها در جهت افزایش روزافزون قدرت خود بهره برده‌اند و امروز تا حد بسیار زیادی به هدف نهایی حکومت جهانی خود رسیده اند و به حاکمان واقعی در مهمترین مراکز قدرت جهانی تبدیل شده‌اند.
هر چند برخی معتقدند که یهودیان حتی قبل از آن، یعنی از قرون وسطی به این سو در مهمترین و تعیین کننده‌ترین تحولات جهانی نقش داشته‌اند، اما این حضور مؤثر حداقل از زمان پیدایش جنبش به ظاهر اصلاحی پروتستانتیسم در جهان مسیحیت تا امروز، این نقش و این تاثیرگذاری پر رنگ‌تر و تعیین کننده‌تر بوده است. در تمام تحولات تعیین کننده 5 قرن اخیر جهان، صهیونیست‌ها بازیگران و برندگان اصلی بوده‌اند: از جنبش ضد الهی پروتستانتیسم به رهبری مارتین لوتر یهودی گرفته تا به راه انداختن جریان روشنگری، از کشف قارة آمریکا و، به تعبیر خودشان، «اسرائیل جدید» توسط کریستف کلمب یهودی گرفته تا تأسیس دولت آمریکا توسط فراماسون‌های صهیونیست و قتل عام و قلع و قمع سرخ پوستان، یعنی همان صاحبان اصلی آمریکا؛ از انقلاب به قول صهیونیست‌ها «کبیر» فرانسه گرفته تا انقلاب صنعتی انگلیس و انقلاب بلشویکی –یهودی 1917 روسیه؛ از انقلاب ترکان جوان و تجزیه امپراطوری عظیم اسلامی عثمانی گرفته تا اشغال بیت‌المقدس توسط دولت صهیونیستی انگلیس؛ از جنگ جهانی اول گرفته تا جنگ جهانی دوم و امروز، در همة این رویدادهای تاریخ ساز، بدون هیچ شک و تردیدی و به استناد اسناد و مدارک معتبر و خدشه ناپذیر، صهیونیست‌ها نقش اصلی را ایفا کرده و همان طور که ذکر شده، برنده واقعی و اصلی آن بوده‌اند. بله، صهیونیسم همواره مشکل اصلی جهان بوده است.
پی نوشت :
1. هنری فورد، یهود بین‌الملل، مترجم علی آرش، تهران، مؤسسة فرهنگی پژوهشی ضیاء‌ اندیشه، 1382، ص 22.
2. آیت‌ا... سید محمد حسینی شیرازی، دنیا بازیچة یهود، ترجمة سید هادی مّدرسی، اصفهان،: نشر حجّت، 1379، ص 36.
3. همان، ص 37.
4. همان، ص 39
5. همان، صص 41-40.
6. هنری فورد، همان، ص 18.
7. همان، صص 24-23.
8. همان، صص 86-85.
9. همان، ص 90.
10. همان، ص 156.
11. همان، ص 157.
12. همان، ص 204.
13. همان، ص 205.
14. جان‌جی می‌یرشایمر واستفن ام والت، گروه فشار اسرائیل و سیاست خارجی آمریکا، ترجمة رضا کامشاد، تهران، نشر و پژوهش فرزان روز، 1387، صص 5-1.
15. روزنامة کیهان، 31/5/1391، شمارة 20286، ص 3.
16. عجاج نویهض، پروتکل‌های دانشوران صهیون؛ برنامة عمل صهیونیسم جهانی، ترجمة حمیدرضا شیخی، مشهد، انتشارات آستان قدس، چاپ دوم، 1381، ص 594.
دکتراحمد دوست محمدی/ دانشیار و مدیر گروه مطالعات منطقه‌ای دانشکدة حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهرانEmail: Dmohamadi@ut.ac.ir
منبع:فارس نیوز
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

فضاسازي جريان شيطاني براى تخفيف قبح جنايت و ترويج خوي درندگی

پستتوسط najm134 » جمعه ژانويه 11, 2013 3:27 pm

زنان و كودكان و بيماران قلبي اين صفحه را نبينند

فضاسازي جريانهاي شيطاني براى تخفيف قبح جنايت و ترويج خوي درندكي و معمولي شدن رويكردهاي جنايتكارانه

خوردن كوشت انسان تا قبل از سال 2000 به عنوان كثيفترين و قبيح ترين رفتارها شناخته مي شد، و تنها ذكر آن در داستانهاي كذشته از افراد و كروههايي نقل مي شد، و همه با توصيفي تقبيح اميز و بازدارنده،
البته در نيمه دوم قرن بيستم كزارشهايي ثبت مي شد كه افرادي در اروبا و امريكا اين عمل شنيع را بطور مخفنانه داشته اند
اما از سال 2000 اولين كزارش از علني كردن اين رويه در امريكا به ثبت رسيد، سايتي اينترنتي بطور علني كوشت انسان را براى خوردن عرضه مي كرد
در ويترين آن قطعات قصابي شده تازه اندام هاي مختلف سينه، بازو، ران، ووو با نرخهاى مختلف به نمايش كذارده شده بود، با تاكيد بر تازه بودن و عدم استفاده از كوشت مرده، و نيز تهيه آ ن بطور قانوني! و نه از راه تعدي!
بسياري انرا شوخي بنداشته
برخي هم جدي و انكارها و اعتراضها سبب شد كه بعد از مدتي سايت تعطيل شود اما بعد از مدتي باز براه افتاد
آنهائيكه باور نمي كردن اين امر جدي باشد جند سال بعد نظرشان تغيير كرد
وقتي يك الماني را بجرم مصرف كوشت انسان محاكمه كردند و اخبارش در رسانه ها منتشر شد
وي بطور اونلاين از طريق اينترنت مقداري از بازوي يك فرد داوطلب را بعد از بي حسي موضعي جدا كرده و سبس بريان و خورد ووو...
توضيح مطلب تا اينجا هم عليرغم اختصار بسيار جندش آور و ناراحت كننده بود
اما امروز كزارش افتتاح قصابي و سوبر كوشت به صورت اندامهاي انسان در مركز فروش لندن منتشر شد
هر جند كفته شده ماده اصلي اين كوشتهاي به شكل اندام و قطعات بدن انساني از كوشت حيوانات است
ولي هدف از اين نوع عرضه جيست؟
آيا بجز ترويج و اماده سازي اذهان براى اين وقيحترين رويكرد بشر منحرف؟!
نفس افتتاح و تبليغ براى اين موضوع آنقدر بست و نفرت انكيز است و براى سلامت رواني و فرهنك و اخلاق بشري مضر كه جا داشت همه ملل در برابر آن بباخاسته و آنرا بشدت تقبيح و خواستار تعطيلي و برخورد با عاملين و حاميان آن مي شدند
ولي آزادي براى انحرافات در غرب مانع بيكيري اين موضوع است
همانهايي كه براى امور صحيح محدوديتها و مضضايقتها قائل مي شوند
لعنهم الله جميعا


یکی از روزنامه های انگلیسی از افتتاح فروشگاه فروش گوشت انسان در پایتخت انگلستان، لندن خبر داد که به عنوان قصابی گوشت انسان در نوع خود در تمام جهان، اولین به شمار می رود.
به گزارش سرویس ترجمه شفقنا، این قصابی از سوی ناشر بازی های کامپیوتری معروف «رزیدنت اویل» حمایت می شود که طرح قصابی نیز از قسمت هایی از داستان این بازی گرفته شده است.
قصابی انگلیسی کار خود را در روزهای 28 و 29 سپتامبر گذشته در مشهورترین بازار گوشت لندن آغاز کرد و موادی از قبیل «سوسیس انسان با چاشنی لیمو» و «استیک بشری» و مانند آن ارایه داد.
بر اساس گزارش پایگاه روزنامه نورت، اما حقیقت این است که تنها شکل این گوشت ها شبیه جسم بشری درآمده است و تمام نمونه هایی که در مغازه قرار داده شدند از قبیل دست، پا و سایر اعضا تنها از نظر ظاهری به شکل اعضای بدن بشر شباهت دارند. گر چه منبع و نوع گوشت های موجود در فروشگاه مشخص نیست!
کارشناسان امور اجتماعی این اقدام را موجب ترویج خشونت و سنگدلی و مغایر با کرامت انسانی می دانند

خبر را به زبان اصلی می توانید اینجا بخوانید

http://www.shafaqna.com/english/component/k2/item/7587
Image
Image Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

چگونه از کودک خود یک قاتل بسازیم؟

پستتوسط najm134 » جمعه مارس 01, 2013 8:48 am

والدین خیال می‌کنند فرزندان در خانه ایمن هستند امّا با این کنسول‌ها و بازی‌هایشان؛ دیگر این خانه امن نیست.
سرمایه‌ اجتماعی (social capital) به عنوان یکی از اصلی‌ترین و مهمترین منابع قدرت ملّی ایران اسلامی محسوب می‌شود.
قدرتی که بسیار مایه‌ رشک دشمنان است و شاید به چشم نیاید امّا همواره مورد تاخت و تاز قرار گرفته تا به انزوا رانده شود و در نبودش است که فرد گرایی اتفاق می‌افتد و هزار مشکل دیگر به تبع این اتفاق. تصور کنید بچه‌ای را در خانواده‌های تک فرزندی یا دو فرزندی که از سرمایه‌ اجتماعی کمتری برخوردار هستند. این فرزند یا فرزندان باید خوش شانس باشند که از نعمت خاله، دایی، عمه یا عمو بهره ببرند آنهم در دیدارِ نوروزی و بیشتر وقت ها سال به سال.

Image

کودک امروز منطقه‌ حفاظت شده‌ای را دور خود می‌بیند به نام آپارتمان که مادر و پدر خواسته یا ناخواسته خارج از این محدوده را برایش ابتدا جنگل و سپس زندان و کلانتری ترسیم می‌کنند. به جز محیط مهد کودک و مدرسه هم تماسی با خارج از خانه ندارد و احیاناً اگر باشد کلاس فوتبال است و شنا یا زبان انگلیسی! در خانه نیز برای جلوگیری از ناراحتی همسایه ها نمی تواند جست و خیز داشته باشد. پارک و مکان بازی هم یا نیست یا اگر هست کسی برای همراهی کودک وقت ندارد. در نتیجه او مجبور است در خانه بماند. در منطقه‌ای که امن برایش توصیف شده؛ منطقه‌ای که دنیایش را باید در آن پیدا کند. پس ناچار به اسباب بازی‌هایش دل می بندد. پس از آن با تلویزیون و برنامه‌هایش همراه می‌شود. اندکی بعد یا والدینش کنسولِ بازی در اختیارش می‌گذارند یا وقتی در دست دوستانش می‌بیند به اصرار از والدینش می‌خواهد و این می‌شود، دروازه‌ا‌ی به دنیایی جدید که به رویش باز می‌شود.
تصوير
دنیای پیش رو
پس از آن که انگشتان را به دور گردنش حلقه می‌کنید، صورتش را به شدت به یک ماهیتابه‌ی داغ کوبیده و سپس او را محکم به آهن داغ و سوزان می‌چسبانید تا شاهد سوختن و جلز و ولز کردن صورتش باشید.
فریادهای او نشان از این است که به زودی تسلیم شده و هم دستان و رفیقانش را لو خواهد داد.
در بازی شکافنده‌ی سلول: محکومیت (Splinter Cell: Conviction)، ‏شکنجه یک مکانیک گیم‌پلی(Game Play) به حساب می‌آید.یک دیسک تازه داخل دستگاه می‌گذاریم.
حالا تبدیل به اتزیو آدیتوره(Ezio Auditore da Firenze – شخصیت اصلی بازی Assassin's Creed) شده و با بی‌رحمی گلوی قاتلان خانواد‌ه‌ی خود را نشانه رفته و با چاقو کار آن‌ها را می‌سازیم. این طریق کشتن یکی از بی‌رحمانه‌ترین انواع قتل ‏به حساب می آید.
تصوير تصوير تصوير
این لحظات برای بازی‌باز‌های زیادی در سراسر دنیا اعم از جوانان، بزرگسالان و کودکان عادی هستند. نمی‌توان هیچ مشکل خاصی را به این افراد نسبت داد. آن‌ها به عنوان زنان و مردان قابل احترام و مفید برای اجتماع، زندگی خود را می‌کنند. بسیاری از آن ها شاید هیچ گاه مرتکب خلاف نشوند، امّا سالی صدها دلار هزینه می‌کنند تا به انواع با‌زی‌های خشونت بار دسترسی پیدا کنند. ‏خانم جین مک گانیگال، در کتاب خود با عنوان "واقعیت شکسته شده است"، ادعا می‌کند که آواتارها به ما اجازه‌ی تمرینی برای بهتر بودن را می‌دهند. آواتار اجازه می‌دهد به افراد نیازمند به کمک‌مان، یاری داده و کارهای حماسی انجام دهیم. هر چند که همان آواتار می‌تواند ما را به هیولایی تبدیل کند...
فارغ از تأثیری که بازی های رایانه ای بر روی جوانان و در کل بزرگسالان دارند، اثرات آن ها بر روی کودکان و نوجوانان نیازمند توجه و بررسی است. بزرگسالان اغلب بازی مورد علاقه ی خود را آگاهانه انتخاب می کنند اما کودکان و نوجوانان از یک طرف به لحاظ شرایط آپارتمانی که در آن زندگی می کنند و نبود امکان بازی های گروهی همانند گذشته، به اجبار به سمت این بازی ها کشیده می شوند و از طرف دیگر در انتخاب بازی ها تابع هیجانات و احساسات خود می باشند، در نتیجه بدون توجه به تبعات و تأثیرات بازی ها آن ها را انتخاب می کنند.تصوير
‏محققان دانشگاه پزشکی ایندیانا می‌گویند در تحقیقات انجام گرفته توسط این مرکز، اسکن مغزیِ کودکانی که به انجام یک بازی خشن پرداختند فعالیت‌هایی مبنی بر افزایش هیجان احساسی را نشان می داد، در حالی ‏که کاهش برابری در فعالیت مناطق کنترل نفس، احساس و توجه نیز محسوس بود. اما آیا این بدین معناست که کودک پس از بازی کردن ندای وظیفه(Call of Duty) احساس علاقه‌ی شدیدی به تیراندازی پیدا می‌کند؟ ‏وینس متیوز، مسئول این تحقیقات، چنین نظری ندارد، اما از سوی دیگر تاکید دارد که این تحقیقات باید والدین را تشویق به نظارت بر نوع بازی‌های فرزندانشان کند: «طبق تحقیقات ما، والدین باید مراقب رابطه‌ی میان انجام بازی‌های خشونت بار و فعالیت‌های مغزی باشند.»
‏متیوز و همکارانش دو بازی اکشن را در تحقیقات خود مورد نظر قرار می دهند. یکی پر خشونت و دیگری عاری از آن. اولین بازی یک بازی پرهیجان اما بدون خشونت در سبک مسابقه ای، به نام "نیاز به سرعت: زیرزمینی"(NFS: Underground) ‏بود و دیگری، بازی خشن "مدال افتخار: خط جبهه جنگ"(Medal of Honor: Frontline)
‏تیم تحقیقاتی، 44نوجوان را به دو گروه تقسیم کرده و به صورت تصادفی، هر بازی را ‏در اختیار یکی از آن‌ها قرار داد. پس از اتمام بازی، سریعاً از مغز آن‌ها MRI‏ گرفته شد. اسکن‌ها، حاکی از اثراث مخربی بر روی مغز نوجوان‌هایی که بازی مدال افتخار(Medal of Honor) ‏را در اختیار داشتند، بود، در حالی که این اثر بر روی نوجوانانی که بازی NFS ‏ را انجام داده بودند، دیده نمی‌شد. ‏چیزی که نمی‌توان با صراحت روی آن دست گذاشت، این است که آیا این آثار بر روی مغز نوجوان مقطعی بوده یا ماندگارند. همچنین نمی‌توان در مورد اثرات بازی کردن طولانی مدت اظهار نظر کرد چرا که در این آزمایش هر نوجوان نیم ساعت بازی کرده و فقط یک اسکن از مغز وی گرفته شد. البته تحقیقات بیشتری در حال انجام هستند.
بازی مدال افتخار
در پژوهشی دیگر که جهت بررسی ارتباط بازی‌های رایانه‌ای با پرخاشگری در بین ۳۳۳ دانش آموز پسر مقطع سوم راهنمایی تهران صورت گرفت، مشخص شد که مواجه ی ممتد با بازی‌های رایانه‌ای به ویژه بازی‌های خشونت آمیز سبب ایجاد حالات پرخاشگری و کاهش عملکرد تحصیلی در دانش آموزان می‌شود. همچنین تحقیقی توصیفی که در سال ۲۰۰۱، به منظور بررسی دلایل استفاده از بازی های ویدئویی و تعیین اولویت‌های بازی در بین نوجوانان بر روی ۵۳۵ نوجوان ۱۵-۲۰ ساله در غرب آمریکا انجام شد، مشخص کرد که ۶۸ درصد نوجوانان، این بازی‌ها را جزو سرگرمی‌های هفتگی خود قرار داده بودند.
دلایل استفاده از این بازی‌ها در بین پسران، عامل چالش(اصرار برای برنده شدن) و هیجان موجود در بازی‌ها بود، از طرف دیگر بازی‌های ورزشی پرخشونت نیز بیشتر مورد علاقه پسران بودند. در مطالعه دیگری به منظور بررسی ارتباط بین پرداختن به بازی‌های رایانه ای خشن و بروز خصومت در ۳۰۷ دانش آموز ۱۴-۱۸ساله نشان داده شد میزان پرداختن به بازی‌های خشن، با بروز حالات خصومت در دانش آموزان، ارتباط معنی داری دارد.
تصوير
بسیار خوب؛ امّا نمایش‌های تلویزیونی یا فیلم‌های خشونت بار چطور؟ آیا تا به حال کسی از مغز نوجوانانی که فقط یک فیلم خشن دیده‌‌اند اسکن گرفته؟ فردی به نام جان پی. موری این کار را کرده اسث. او پرفسور روان‌شناسی دانشگاه ایالتی کانزاس اسث و طی آزمایشی از طریق همان متد به کار رفته در تحقیات متیوز، نتایج مشابهی را به دست ‏آورده است. نوجوانان تحت مطالعه‌ی وی، هنگام تماشای کلیپ‌های کوتاه از فیلم "راکی 4" دچار برانگیختگی احساس شدند.
داگلاس جنتایل که یک آزمایشگاه تحقیقاتی را در دانشگاه یوآ استیت اداره می‌کند، درباره ی تأثیر رسانه ها بر روی نوجوانان می-گوید: «چیزی که ما واقعاً نمی‌دانیم این است که چرا تلویزیون و بازی‌های ویدیویی باعث بروز مشکلات تمرکز و توجه در کودکان می‌شوند.... قرار گرفتن طولانی مدت در برابر صفحه نمانیتور و یا تلویزیون برای بازی کردن باعث بروز خشونت و هم‌چنین چاقی نیز می‌شود.». جنتایل همچنین معتقد است: «تحقیقات انجام شده نتوانسته‌اند به طور مستقیم اثبات کند که تماشای طولانی مدت تلویزیون باعث بروز مشکلات روانشناسی می‌شود.». محققان برای بررسی این موضوع مطالعه‌ای را روی بیش از ۱۳۰۰ دانش‌آموز مدرسه‌ای انجام دادند. در حین این مطالعات والدین کودکان ساعات دقیق تماشای تلویزیون فرزندانشان را ثبت کردند. هم‌چنین از معلمان این سوال پرسیده شد که آن‌ها در مدرسه چگونه رفتار می‌کردند و آیا دچار مشکلات تمرکز و توجه در سر کلاس بودند یا خیر؟
پس از این مطالعات مشخص شد کودکانی که ساعت‌های طولانی صرف تماشای تلویزیون یا انجام بازی‌های ویدیویی می‌کنند مشکلات بیش‌تری در زمینه تمرکز در مدرسه و انجام تکالیف خود دارند.
تصوير تصوير
آکادمی بیماری‌های کودکان آمریکا تماشای تلویزیون در کودکان را به دو ساعت محدود کرده است و کودکانی که بیش از میزان تعیین شده در برابر تلویزیون قرار می‌گیرند در خطر ابتلا به مشکلات روانی از جمله عدم توانایی در تمرکز کردن می‌شوند. این مشکلات در موارد حاد حتی می‌تواند به ناهنجاری‌های دیگری مانند بیش‌فعالی منجر شود که بین ۳ تا ۷ درصد از کودکان مدرسه‌ای به آن مبتلا هستند. البته جنتایل در این باره می گوید: «تاثیرات تلویزیون و بازی‌های کامپیوتری بستگی به فاکتورهای بسیاری دارند و این اثرات الزاماً شدید نیستند. این تاثیرات روی همه کودکان هم به یک میزان نیست. البته باید توجه داشت روی شکل‌گیری رفتار یک کودک موارد بسیاری تاثیر گذار هستند و تماشای تلویزیون یا بازی‌های کامپیوتری فقط یکی از این فاکتورها را تشکیل می‌دهد.
علاوه بر آن اگر کودکی قبل دچار مشکلات توجه شده باشد قرار گرفتن طولانی‌ مدت در برابر تلویزیون می‌تواند مشکل او را بدتر کند. به هر حال من هم موافقم که کودکان بیش از دو ساعت در روز در برابر تلویزیون ننشینند. حتی من به فرزندان خود اجازه نمی‌دهم همین میزان هم تلویزیون تماشا کنند.»
لری لی، مجری و مسئول هماهنگی تحقیقات مرکز برای "والدین موفق"، که بودجه‌ی آزمایشات متیوز را تامین می‌کرد، می گوید: "داده‌های کافی وجود دارد تا اثبات کند که خشونت در بازی‌های ویدئویی، یک مشکل حاد است. و این مشکل حاد، فقط گریبانگیر نوجوانان دچار مشکلات رفتاری نیست."
البته این همه‌ی مشکل هم نیست؛ چرا که لی با اشاره به مشکل همه گیر شده‌ی چاقی مفرط کودکان در ایالت متحده می گوید: "بهتر است به جای استفاده از انواع ایکس‌باکس به عنوان ‏پرستار بچه، به انجام فعالیت‌های سالم رو بیاوریم".
تصوير تصوير

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می‌فرماید: «هیچ بنایی در نزد پروردگار محبوب‌تر از بنای خانواده نیست»
، بدیهی است که منظور خانواده‌ای است که لبریز از مهر و محبت باشد. در فرهنگ ایرانی نگرشی مثبت نسبت به خانواده وجود دارد به طوری که آن را بهترین مکان برای زندگی افراد می‌دانند و تدابیری در جهت پایداری و تداوم آن می‌اندیشند. اما اطلاعات در مورد واقعیات زندگی خانوادگی بسیار ناچیز است.
رسانه‌ها به خصوص تلویزیون در تلاش‌ خود برای حفظ خانواده، الگوهایی را ارائه می‌دهند که هرچند زمانی مطلوب و مفید بودند اما با توجه به ویژگی‌های اجتماع کنونی قابل اجرا نیستند و در نتیجه از قصد اصلی یعنی بهبود روابط خانوادگی دور می‌شوند. عوامل متعددی دست به دست هم داده‌اند تا وظایف ما را به عنوان والدین فرزندان ِ جامعه‌ی کنونی بسیار سخت تر از والدینِ ما و والدینِ والدینِ ما نمایند! مواجهه با این عوامل امری اجتناب ناپذیر است و عقل سلیم حکم می‌نماید تا خود را به مهارت‌های لازم جهت رویارویی با معضلات آتی در ارتباط با تربیت فرزندان تجهیز کنیم.
رفتار نوجوانان امروزی به گذشته‌ها مشابهتی ندارد. هر نسل جدیدی، برای توضیح این که چه چیزی باب میلش هست و چه چیزی را نمی‌پسندد، روش خاص خود را دارد و بزرگسالان در مقام پدر و مادر بایستی به روش خودشان به وظایفشان عمل کنند و از دنیای فرزندشان سر در آورند: به عنوان مثال والدین باید بدانند چه نوع مواد مخدری در اجتماع رایج است و به فروش می‌رسد؟ بازی‌های رایانه‌ای و تلویزیونی خشونت‌بار و اثر گذار بر رفتار نوجوانان، کدام‌ ها هستند؟ و...
تا زمانی که والدین ندانند در دنیای نوجوانان چه می‌گذرد نمی‌توانند آن طور که باید و شاید به آنان نزدیک شوند. یکی از راه-های کسب اطلاعات بیشتر، صحبت کردن با نوجوانان و دوستانشان است. اندکی مطالعه در مورد سرگرمی‌ها، علایق و پدیده‌های نوظهور در اجتماع کنونی که از جذابیت خاصی برای نوجوانان برخوردار هستند، ضروری می‌باشد. حتی گوش دادن به موسیقی‌ مطلوب نوجوان و آگاهی از مضمون اشعار به کار رفته شده در آن نیز می تواند راهگشا باشد. مواردی از این دست در ایجاد ارتباط هر چه بیشتر بین والدین و فرزندان و ایجاد ارتباط و همبستگی مناسب بین آن ها نقش مؤثری دارد.
تصوير تصوير
در کنار افزایش تعاملات با فرزندان والدین باید توجه داشته باشند برخی از عوامل تربیتی بر افزایش میزان خشونت در فرزندانشان تأثیر گذارند. برخی از عواملی که می‌توانند از جهات مختلف موجب بروز یا تشدید پرخاشگری در کودکان و نوجوانان شوند، عبارت‌اند از:
۱) نحوه برخورد والدین با نیازهای کودک: معمولاً کودکی که وسایل و اسباب بازی مورد علاقه خود را در دست دیگری می‌بیند برانگیخته می‌شود و در صدد گرفتن آن حتی با اعمال خشونت بر می آید. تجربه نشان دهنده ی آن است که چنانچه در دوران کودکی همیشه توقعات و انتظارات فرد برآورده شده باشد او بیشتر از کسانی که توقعات و انتظاراتشان برآورده نشده‌است، خشمگین و پرخاشگر می‌شود.
تصوير
۲) وجود الگوهای نامناسب: داشتن الگوی مناسب در زندگی یکی از نیازهای انسان است زیرا انسان‌ها علاقه‌مند هستند که رفتار و کردار خود را مطابق با کسی که مورد علاقه خودشان است انجام دهند. بررسی‌های انجام شده نشان می‌دهد که بیشتر کودکان پرخاشگر والدین خشن و متخاصمی داشته‌اند یعنی نه تنها کودک از محبت لازم والدین برخوردار نبوده، بلکه از الگوی پرخاشگری موجود در خانواده نیز تأثیر پذیرفته است. دیکتاتوری در خانواده‌ معمولاً رشد فرزندان را محدود می‌کند، در این نوع از خانواده یک نفر حاکم بر اعمال و رفتار دیگران است که غالباً پدر چنین نقشی را دارد اما گاهی اوقات مادر، خواهران و برادران بزرگ‌تر نیز با دیکتاتوری رفتار می‌کنند.
در این گونه خانواده‌ها فرد دیکتاتور تصمیم می‌گیرد، هدف تعیین می‌کند، راه نشان می‌دهد، وظیفه معلوم می‌کند، برنامه می‌ریزد و همه باید به طور مطلق مطابق میل او رفتار کند و حق اظهارنظر از آن اوست.
بچه‌هایی که در محیط دیکتاتوری پرورش پیدا می‌کنند ظاهراً حالت تسلیم و اطاعت در رفتارشان مشاهده می‌شود اما همین حالت آنها را به هیجان و اضطراب وا می‌دارد. این بچه‌ها در مقابل دیگران حالت دشمنی و خصومت به خود می‌گیرند و به بچه‌های هم سن و سال خود یا کمتر از خود صدمه می‌رسانند. این افراد از به سر بردن با دیگران عاجز بوده، در کارهای گروهی نمی‌توانند شرکت کنند، از اعتماد به نفس ضعیفی برخوردارند و در امور زندگیشان بی لیاقتی خود را نشان می‌دهند.
۳) تشویق رفتار پرخاشگرانه: عده‌ای از افراد پرخاشگر و زورگویی را تقبیح نمی‌کنند بلکه آنرا نشانه شهامت و قدرت خود می‌دانند. این افراد اعمال پرخاشگرانه خود و دیگران را مثبت موجه و حتی لازم می‌دانند و به آن صحه می‌گذارند. تشویق رفتار پرخاشگرانه توسط والدین و دیگر افراد سبب تقویت و تثبیت آن می‌شود. گاه با والدین یا مربیانی روبرو می‌شویم که به عنوان مثال به بهانه آموزش دفاع از خود به کودک می‌گویند: «تو سری نخوری»
4) تنبیه والدین و مربیان: والدین و مربیان که در برابر پرخاشگری و خشونت کودک عصبانی شده و به صورت پرخاشگرانه او را تنبیه می‌کنند در تشدید این رفتار در او مؤثرند. درچنین مواقعی تنبیه عامل فزاینده و تقویت کننده پرخاشگری است زیرا علاوه بر اینکه سبب خشم و احتمالاً پرخاشگری کودک می‌شود، شخص تنبیه کننده الگوی نامناسبی برای پرخاشگری کودک می‌شود.
مخلص کلام
دنیایی که، بسیار شبیه به جنگل است. پر است از زندان و دزد و قاتل. مملو است از پلیس‌هایی که شاید حتّی بدتر از پلیس‌های بیرونِ خانه باشند و خشن‌تر. جز اینها موارد دیگری مانند خشونت، ترس، صحنه‌های جنسی، استفاده از مواد مخدر و ... نیز در این دنیای جدید و عجیب هم هست، که شاید در بیرون خانه این قدر نباشد.
تصوير
امّا والدین تصور می‌کنند، فرزندشان در خانه ایمن است. امّا با این کنسول‌ها و بازی‌هایشان؛ دیگر این خانه امن نیست...
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

قصه تلخ فقر در خانه‌ای 30 متری/خانواده‌ای 9 نفره با 5 معلول

پستتوسط najm134 » شنبه مارس 09, 2013 10:56 pm

به گزارش خبرگزاری فارس از قلعه‌گنج، ای کاش قلم در دستان شما بود و این قصه تلخ را شما برایمان بازنویسی می‌کردید، در مرکز شهر قلعه‌گنج و محله سرتکی خانواده‌ای 9 نفره زندگی می‌کنند که امروز تصمیم گرفتم، راوی دردهای آنها باشم. تصوير

در این خانواده پدر و مادر پیری زندگی و از پنج معلول ذهنی جسمی و سه فرزند سالم نگهداری می‌کنند که تحمل 30 سال ‌تر و خشک کردن این‌ها به هزار و یک درد مبتلایشان کرده بود، پدر در سن 60 سالگی با بیماری قلبی دست و پنجه نرم می‌کرد و مادر در 57 سالگی معده و روده‌هایش را به تیغ جراح سپرده بود و از نداری دچار عفونت شده بود و صدایش با اشک درمی‌آمد.
30 متر زمین را دو اتاق کرده بودند، در یکی از اتاق‌ها پنج معلول نگهداری می‌کردند و در دیگری با یک اجاق گاز و یک یخچال برایشان غذا می‌پختند، تازه این خانه را خیران ساخته بودند و گرنه باید در همان خانه بلوکی که دیگر شکاف‌هایش داشت، گسل می‌شد، سختی‌ها را تحمل می‌کردند.
چراغ چمک سرپرست این خانوار با این سن دیگر از دستش کاری بر نمی‌آمد، هیکل نحیفش را به کناری خواندم و از وی پرسیدم، چرا این بچه‌ها را به مراکز درمانی نمی‌فرستی، با دیدن اشک‌هایش از گفته خودم پشیمان شدم، اما با بغض گفت، پاره تنم هستند، اگر از آنها جدا شوم، می‌میرم.
چراغ چمک که دیگر راحت شده بود، می‌گفت، بچه‌هایم زیر پوشش بهزیستی هستند، اما مستمری آنها کفاف نمی‌دهد و به سختی امرار معاش می‌کنیم.

* برای بیماری مادرم یک میلیون تومان وام گرفتیم
بچه‌ها را نشانم داد و گفت: این پسر بزرگم حسین 30 ساله است، این یکی دخترم کلثوم 26 ساله، آن یکی دختر اولم است و 27 ساله، اسمش هم زهرا است، این آخری هم فاطمه و 21 سالش است، سعدی هم که از ناحیه دو پا معلول بود، در مدرسه درس می‌خواند.
وی گفت: فرزندانم در ابتدای تولد سالم بودند، بعد از دو سالگی به این عارضه دچار شدند، ازدواج فامیلی هم نداشتیم، دیگر نتوانستم، تحمل کنم، موقع بیرون آمدن از اتاق دختری را دیدم که صورتش را آفتاب سوخته بود، گفت، خواهر سالم آنها هستم و در بیماری پدر و مادر از آنها مراقبت می‌کنم.
لیلا افزود: برای بیماری مادرم از کمیته امداد امام خمینی یک میلیون تومان وام گرفتیم، اما اکنون برای جراحی دوباره‌اش نیاز شدید به پول داریم که از نداری، یک هفته زمان جراحی عقب افتاده و مادر هم توان بلند شدن، ندارد.

* بازدید بازاریان و خیران از خانه چراغ
ایوب فلاحی فرماندار قلعه‌گنج نیز از زمانی که وضعیت این خانواده فقیر و مستضعف را دیده است، از تمام توان خودش استفاده و در نخستین فرصت بازاریان و خیران شهرستان را با خود به خانه چراغ چمک آورد.
وی افزود: برای من قابل پذیرش نبود که در کنار گوش ما این چنین خانواده‌ای در فقر زندگی کنند، اما با دیدن، آنها تمام تلاش را انجام می‌دهم که این خانواده و امثال آنها سر و سامان بگیرند.
فلاحی گفت: فرزندان این خانواده برای مداوا به همراه پدر و مادرشان حتما باید به مراکز درمانی بهزیستی ارجاع داده می‌شدند تا خانواده‌ای در این وضعیت اسفناک زندگی نکنند، و با رایزنی با بازاریان و خیران شهرستان به زودی برای آنها این امکان فراهم می‌شود تا تحت مداوا قرار گیرند.
از بازدید که برمی‌گشتیم، فرماندار آدرس یک خانواده دیگر را نیز داشت، به سراغ این خانواده هم رفتیم، اینجا تبعیض بیداد می‌کرد، خانواده که دو دختر و یک پسر آنها بر اثر بیماری دچار قدی کوتاه بودند و در یک اتاق بلوکی شب و روز را طی می‌کردند.

* تبعیض نگذاشت تا برادرش سر پست بماند
سفت و سخت خواستم، عکس بگیرم، کلید را که زدم، تازه سقف خانه را دیدم که از چوب درخت خرما و حصیر پوشیده شده بود و یک لامپ 100 وات در کنار دیوار ترک خورده آن نور زرد رنگی را نشان می‌داد.
دیوارها نشان می داد،در هر باران چه قدر گل و لای از درز چوب‌ها ریخته است از کجای این خانه بگویم، مادر مریض که دیگر سویی در چشمانش نبود و دخترک دانشجو که از پس هزینه دانشگاهش بر نمی‌آمد و ترک تحصیل کرده بود.
وی که علاقه زیادی هم به درس داشت، دانشجوی رشته برق بود، در بندرعباس و به امید برادرش که می‌خواست، نگهبان آموزش و پرورش باشد دو ترم را خوانده است، اما تبعیض نگذاشت تا برادر سر پست بماند و امیدهای خواهرش نقش بر آب شدند.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

برده‌داری در عصر مدرن؛ ارزش یک انسان چقدر است؟

پستتوسط najm134 » جمعه مارس 29, 2013 7:53 am

بهت‌آور است که امروز انسان‌ها بیش از هر زمان دیگری در تاریخ بشریت در بردگی به سر می‌برند. با این وجود، فعالان مدنی علیه برده‌داری این گمان را دارند که جهان در شرف رسیدن به نقطه عطفی در این زمینه است: برده‌داری شاید تا ۳۰ سال دیگر ریشه‌کن شود.
شمار انسان‌هایی که در عصر حاضر در بردگی به سر می‌برند ۲۷ میلیون نفر تخمین زده می‌شود؛ بیش از دو برابر تعداد افرادی که گمان می‌رود در عصر تجارت برده‌داری از آفریقا و از مسیر اقیانوس اطلس به آمریکا منتقل شده‌اند.
بررسی سوابق کشتی‌ها این امکان را فراهم می‌کند که شمار بردگانی را که از آفریقا به آمریکا و حوزه دریای کارائیب منتقل شده‌اند از قرن شانزدهم میلادی تا زمان ممنوعیت برده‌داری در سال ۱۸۰۷ میلادی برآورد کرد. این تعداد حدود ۱۲ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر است.

رقم امروزی ۲۷ میلیون نفر را کوین بلز، پژوهشگر سازمان "برده‌ها را آزاد کنید" ‌اعلام کرده است. او این رقم قابل توجه را نتیجه رشد سریع جمعیت،‌ فقر و فساد دولتی می‌داند.
تصوير

بسیاری از مردم فکر می‌کنند که برده‌داری چیزی تاریخی و مربوط به گذشته است،‌ اما برده‌داری به شکل‌های گوناگون و در همه قاره‌ها وجود دارد؛ از قاچاق بردگان جنسی و کارگر گرفته تا اسارت به خاطر بدهی‌ و افرادی که پس از دریافت وام‌هایی کوچک، مجبور به کار اجباری دائمی برای وام‌دهنده هستند.
بن اسکینر، پژوهشگر و روزنامه‌نگار که برای تهیه مستندهایی درباره موارد برده‌داری به مناطق مختلفی از جهان سفر کرده است، می‌گوید :"من اغلب در فکر کارگر معدنی هستم که در شمال هند بردگی می‌کرد."
"من توانستم شب پیشش بروم و با او مصاحبه کنم. از او پرسیدم که چرا تاکنون فرار نکرده است. تنها دلیلش این بود که از خشونت فوق‌العاده پیمانکار معدن که به او وامی ناچیز داده بود، می‌ترسید. در دنیای او،‌ پیمانکار خدا بود. او نه تنها زندگی می‌بخشید، بلکه روزی‌دهنده هم بود. وقتی ما دلیل دوام پدیده برده‌داری را بررسی می‌کنیم، باید شکسته شدن این چرخه‌های وابستگی را هم در نظر بگیریم."
اسکینر می‌گوید که بسیاری از بردگانی که با آنها در هند آشنا شد، هیچ شناختی از زندگی آزاد نداشتند و از حقوق بنیادی و اولیه خود آگاه نبودند.

بیلز می‌‌گوید: کشورهای در حال توسعه بیشترین تعداد برده‌های کارگر را دارند، هرچند حتی کشورهای توسعه‌یافته نیز با وجود داشتن قوانین قوی در زمینه حقوق بشر نمی‌توانند مجریان قانون را برای حل کامل این مشکل به کار بگیرند.

او می‌گوید: "کارگران مهاجر قادر به پرداخت بدهی خود به قاچاقیان انسان نیستند. مردی را با وعده داشتن شغل اغوا کرده‌اند،‌ مدارکش را گرفته‌اند و او مجبور شده است در یک آشپزخانه مشغول به کاری شود که هیچوقت پایانی نداشت یا دختر نوجوان کتک‌خورده‌ای که الان در خیابان مجبور به تن‌فروشی شده است، شرایط مشابهی دارد."
بیلز می‌گوید: دولت آمریکا میلیاردها دلار صرف مبارزه با جنایات می‌کند، ولی تنها قسمت کوچکی از این بودجه صرف مبارزه با برده‌داری می‌شود، در حالی که می‌دانیم تعداد موارد برده‌داری در آمریکا بسیار بیش از موارد جنایت است.
در اروپا نیز قربانیان برده‌داری همیشه نمی‌توانند به قانونی که برای حمایت از آنها تصویب شده است، تکیه کنند. موسسه خیریه مبارزه با قاچاق انسان، در یک مورد مانع قاچاق شد و دخترکی را که نجات داده بود، به مجارستان بازگرداند. اما به محض آن که او به جایی بازگشت که قرار بود امن باشد،‌ در همانجا مورد تجاوز قرار گرفت و به قاچاقچیان بازگردانده شد.

سازمان بین‌المللی کار اعلام کرده است که ۲۰ میلیون و ۹۰۰ هزار نفر در سراسر جهان مجبور به کار اجباری هستند، اما "کارگران بدهی" ‌در این آمار در نظر گرفته نشده‌اند. این کارگران، کسانی هستند که به دلیل بدهی خود یا خانواده‌هایشان ناگزیر به کار اجباری شده‌اند و عملا به بردگی گرفته شده‌اند.
با این وجود، سازمان بین‌المللی کار معتقد است که می‌تواند برده‌داری را به طور کامل ریشه‌کن کرد.
بئاته آندراس، از مسئولان این سازمان جهانی اعتقاد دارد که در ده سال گذشته این حرکت شتاب گرفته است. او به جنبش رو به رشد و فعالیت‌هایی که در برخی کشورها برای مبارزه با برده‌داری انجام می‌شود، اشاره می‌کند.
او این مبارزه را با فعالیت‌هایی مقایسه می‌کند که سال‌ها قبل برای مقابله با ایدز انجام شدند. آن فعالیت‌ها هم چندین سال طول کشید تا حرکت و تعهد لازم برای مقابله با ایدز همه‌گیر شود.

در حال حاضر برده‌داری در تمام کشورهای جهان ممنوع است.

آندراس می‌گوید: "ما هنوز به نقطه عطف نرسیده‌ایم،‌ اما در شرایط کنونی نیز دور زدن قوانین ضدکار اجباری برای کشورها و شرکت‌ها سخت‌تر شده است."
او اضافه می‌کند: "دلایلی برای خوش‌بینی وجود دارد و ما در سال‌های اخیر شاهد تغییری سریع در قوانین و ایجاد مقررات بهتر بوده‌ایم."
او می‌گوید: "نشانه‌‌های روشنی وجود دارد که آگاهی مسئولان شرکت‌ها بیشتر می‌شود و دولت‌های بیشتری در این مسیر حرکت می‌کنند. اگر ما به اندازه کافی رهبرانی آماده حرکت داشته باشیم،‌ می‌شود گفت که برده‌داری در حال ریشه‌کن شدن است."
بلز می‌گوید: زمانی بود که دستگاه‌های مجری قانون می‌دانستند که چگونه باید با یک کامیون پر از موادمخدر برخورد کنند، اما روش‌های روشنی برای شیوه حل و فصل مسائل مربوط به یک کامیون پر از انسان وجود نداشت.
او می‌گوید که این وضع عوض شده است.

در قطعنامه‌ای که سازمان ملل متحد علیه قاچاق انسان صادر کرده است، سه عامل پیشگیری،‌ حفاظت و پیشگیری مورد توجه بوده است.
تصوير
فعالیت گروه "قاچاق را متوقف کنید" که در زمینه مقابله با قاچاق انسان فعال است، بر پیشگیری‌ متمرکز است. به طور مثال آنها در قرقیزستان با کودکان خیابانی کار می‌کنند و به آنها می‌آموزند تا علائم هشداردهنده را بشناسند و بتوانند از این که به گدایی و سرقت در خیابان‌ها مجبور شوند، جان سالم به در ببرند.

تحریم محصولاتی که با کار اجباری و برده‌داری کارگران تولید شده‌اند هم نقش مهمی در پیشگیری دارد. شماری از فروشندگان عمده پنبه در ازبکستان،‌ خرید پنبه‌هایی را که حاصل کار اجباری کارگران بوده است، متوقف کرده‌اند و سال میلادی گذشته هم پارلمان اروپا یک قرارداد تجاری با ازبکستان را به دلیل استفاده از کودکان کار در روند تولید محصولات رد کرد.

در سال ۲۰۰۳ میلادی، طرحی ملی در برزیل به اجرا درآمد که در چارچوب آن و با تغییر مقررات و قوانین مربوط به بازرسی کار،‌ هزاران کارگری که به بردگی گرفته شده بودند، آزاد شدند. براساس این طرح، اگر مشخص شود که کارفرمایان از کارگران برده استفاده می‌کنند،‌ اسامی‌شان در "فهرست کثیف" رسمی قرار می‌گیرد. تاکنون اسامی ۳۰۰ شرکت و فرد در این فهرست ثبت شده است.
سازمان بین‌المللی کار هم در تلاش است تا برای تشخیص "نشانه‌های نامرئی" کار اجباری، به کشورهای دیگر کمک کند.
بلیز می‌گوید: اینها برخی عواملی هستند که برده‌داری را به "‌مشکلی قابل حل برای نسل ما" در ۲۵ تا ۳۰ سال آینده تبدیل می‌کنند.
او اضافه می‌کند: بهترین برآوردها نشان می‌دهد که برده‌داری هزینه‌ای بالغ بر ۴۰ میلیارد دلار به اقتصاد جهانی تحمیل می‌کند. این مبلغ به تنهایی رقم هنگفتی است، اما تنها بخش کوچکی از اقتصاد جهانی را شامل می‌شود. ۲۷ میلیون نفر هم عدد بزرگی‌ است،‌ اما در عین حال، تنها بخش کوچکی از جمعیت جهان در بردگی به سر می‌برد.
او می‌گوید: "برده‌داری در آستانه انقراض است و برای ریشه‌کن کردن آن تنها به یک همت عالی نیاز داریم. به طور حتم نیازمند همکاری دولت‌هایی هستیم که باید دست به دست هم دهند و قوانین خود را به اجرا در بیاورند. این کار، شدنی است."

بریتانیا در مقابله با قاچاق انسان 'ناموفق بوده است'

بر اساس گزارش یک نهاد مدنی بریتانیا، تلاشهای این کشور برای مقابله با قاچاق انسان ناکارآمد و ناموفق بوده است.

مرکز تحقیقات عدالت اجتماعی در گزارش خود گفته است که درک صحیحی از بحران قاچاق انسان وجود ندارد و پلیس معمولا به مقابله با قاچاق انسان اولویت نمی دهد.
این مرکز خواستار تاسیس دفتر کمیسر مقابله با برده داری در بریتانیا شده و خواستار انتقال قدرت اداری تشخیص قاچاق انسان از وزارت کشور به این کمیسر است.
با این حال، دولت بریتانیا اصرار دارد که سیستم اداری فعلی تحت سرپرستی وزارت کشور کارایی دارد.
در حال حاضر، هفت نهاد دولتی تحت نظارت وزارت کشور مسئولیت مقابله با قاچاق انسان را بر عهده دارند، که به گفته مرکز تحقیقات عدالت اجتماعی سبب بی نظمی در کار می شود.

آنچه در بریتانیا اتفاق می افتد

گزارش مرکز تحقیقات عدالت اجتماعی که فردا (دوشنبه) با عنوان "اینجا اتفاق می افتد" انتشار عمومی خواهد یافت، می گوید که تعداد زیادی از افراد قاچاق شده به بریتانیا از کارگران ساختمانی گرفته تا زنان گرفتار در فاحشه خانه ها در آمار رسمی دولتی وجود ندارند و نهادهای دولتی با درک عمق مسئله مشکل دارند.
مرکز مقابله با قاچاق انسان، یک نهاد دولتی در بریتانیا، سال گذشته (۲۰۱۲) گفت که حدود ۱۲۰۰ نفر در این کشور قربانی قاچاقچیان انسان بوده اند، اما مرکز تحقیقات عدالت اجتماعی این آمار را بی معنا می داند و می گوید : عمق فاجعه بیش از حدی است که برای هیات دولت قابل درک باشد.
گزارش مرکز تحقیقات عدالت اجتماعی از یک افسر پلیس نقل قول می کند که پلیس انگیزه بیشتری برای تحقیق در باره سرقت اشیا از حیاط یک خانه دارند تا تحقیق در باره قاچاقچیان انسان و فشاری هم برای مقابله با پدیده قاچاق انسان وجود ندارد.

اکثر افرادی که به بریتانیا قاچاق می شوند از شرق اروپا، آفریقا یا ویتنام به این کشور آورده می شوند، اما کودکان بریتانیایی هم قربانی این 'تجارت' هستند.
گزارش مرکز تحقیقات عدالت اجتماعی می گوید که در سال ۲۰۱۱ نیمی از شهروندان قاچاق شده در این کشور دخترانی بودند که قاچاقچیان آنها را به منظور سو استفاده جنسی به دام انداختند.
این گزارش داستان یک دختر کم سن و سال را روایت می کند که تحت کنترل چند مرد جوان قرار داشت و طی دو روز ۹۰ بار مورد تجاوز 'مشتریان' مختلف آنان قرار گرفت.

مرکز تحقیقات عدالت اجتماعی که می گوید حمایتهای فعلی قانونی از قربانیان قاچاق انسان کافی نیست، خواستار تصویب قانون جدیدی علیه "برده داری" توسط پارلمان شده تا با مشکلات و مسائل جاری مقابله کند.

با این حال، وزارت کشور نظام فعلی مبارزه با قاچاق انسان را "خوب" توصیف کرده است و گفته که نظام موجود با گذر زمان بهتر خواهد شد.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

آلودگی اجتماعی

پستتوسط najm134 » پنج شنبه جولاي 24, 2014 3:15 pm

دستگیری 8 شیطان‌پرست در شب قدر

به گزارش شيعه آنلاين، روزنامه «شهروند» از دستگیری 8 شیطان‌پرست توسط ماموران اداره محیط‌ زیست فیروزکوه خبر داد.

بر اساس آنچه در خبر این روزنامه آمده است، این افراد در شب ضربت خوردن حضرت علی (ع) در حالی که قرص‌های روانگردان مصرف کرده بودند، با پوشیدن لباس‌های مخصوص، آویختن آلت‌های عجیب به خود و به دست کردن انگشترهای ستاره پنج‌پر، با برپایی مراسم رقص و پایکوبی به عبادت شیطان مشغول بوده‌اند.

علی‌اکبر انارکی فرمانده سپاه شهرستان فیروزکوه در این‌باره گفت: ماموران اداره حفاظت از محیط‌ زیست این شهرستان در حین گشت‌زنی در منطقه‌ای دورافتاده در اطراف روستای زرین‌دشت فیروزکوه به تعدادی افراد با شکل و شمایلی خاص و آویختن ابزارآلاتی با نماد و شمایل ویژه مواجه شدند که مراتب را به نیروی انتظامی و بسیج شهرستان فیروزکوه اطلاع دادند. مقامات قضایی شهرستان فیروزکوه، ماموران نیروی انتظامی و نیروهای بسیج به سرعت خود را به منطقه اعلام‌شده رساندند و این افراد را دستگیر کردند.

فرمانده سپاه شهرستان فیروزکوه با بیان اینکه این افراد اکنون در بازداشت به‌ سر می‌برند، گفت: این گروه در ۲ شب در یک منزل کارگری و در فاصله ۵ کیلومتری از کوه به صورت عریان به رقص و پایکوبی، مصرف مواد توهم‌زا و اعمال غیرانسانی مشغول بوده‌اند.

توضيح:ستاره بنج پر شيطان پرستان به صورت وارونه است كه دو بر آن در بالا قرار مي كيرد، و با ستاره پنج پر اسلامي كه يك بر آ در بالا قرار مي كيرد متفاوت است .
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

ازادي امريكائيان!!!

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه دسامبر 04, 2014 6:45 am

ازادي امريكائيان!!!
بخاطر چند جمله محترمانه نوشتن در فيسبوك و انتقاد محترمانه دامن كوتاه دختران اوباما = عليرغم عذرخواهي ووو بركنار شد

پوشش دختر اوباما و آزادی بیان در آمریکا

برگزاری جشن بوقلمون توسط اوباما سبب رسوايي اوباما و موضوع ازادي امريكائيها شد

پوشش دختر اوباما و آزادی بیان در آمریکا
به نقل از گزارش نما ،وقتی جورج واشنگتن به عنوان نخستین رئیس جمهور آمریکا، در نخستین سال ریاست جمهوری خود اولین اعلامیه ملی آمریکا را برای جشن روز شکرگزاری در ۲۶ نوامبر ۱۷۸۹ قرائت کرد و "روز بوقلمون" را وارد تقویم آمریکا کرد؛‌ شاید هرگز گمان نمی کرد که مراسم این روز به عنوان نشانه ای از فقدان آزادی در کشور مدعی لیبرالیسم در رسانه ها تیتر زده شود.

در روز شکرگزاریه امروزی، رئیس جمهور آمریکا علاوه بر اعلام روز شکرگزاری، یک بوقلمون را عفو می‌کند. با این کار بوقلمون حق ادامه زندگی خود را به شکل آزاد در مزرعه (و یا گاهی حیات کاخ سفید) خواهد داشت. این مراسم به عبارتی یک نماد برای ملت بی تاریخ آمریکا محسوب می شود؛ آنها مدعی هستند در حدود سال‌ ۱۶۲۱ مردم مهاجری (منظور همان مهاجمان به بومیان آمریکا است) که به آمریکا آمده بودند بوقلمون‌های وحشی را برای این روز شکار می‌کردند.

اما امسال برگزاری این روز توسط اوباما برایش حاشیه برانگیز شد. یک کارمند جمهوری‌خواه کنگره در فیسبوک خود ازنحوه لباس پوشیدن ساشا و مالیا اوباما، دو دختر نوجوان رئیس جمهوری آمریکا که با دامن‌های بسيارکوتاه در مراسم شکرگزاری شرکت کرده‌ بودند، انتقاد کرد. او از اینکه لباس آنها مناسب بار بوده است نه یک مراسم رسمی انتقاد کرده و از اینکه هنگام ایستادن کنار پدرشان در مراسم سنتی عفو یک بوقلمون بی‌حوصله به نظر می‌رسیدند؛ گلایه کرده بود.

مالیا و ساشا که به ترتیب ۱۶ و ۱۳ سال دارند جوان ترین فرزندان رئوسای جمهور تاریخ آمریکا هستند و نوع لباس پوشیدن آنها بارها دستمایه طنز قرار گرفته است. تا جایی که اوباما ترجیح می دهد که خبرنگاران به حضور آنها در مدرسه، مهمانی یا ورزش دسترسی نداشته باشند.

اما این بار باید اوباما طبق رسم سنتی آمریکاییان با خانواده حاضر می شد و همین دستمایه یکی از صریح ترین انتقادات به وی را فراهم آورد:

این کارمند کنگره نوشته بود: «می‌فهمم که شما در سال‌های سخت نوجوانی هستید اما شما اعضای سرشناس‌ترین خانواده آمریکا هستید، سعی کنید کمی باکلاس رفتار کنید. دست‌کم به جایگاهی که در آن هستید احترام بگذارید. با این همه پدر و مادر شما هم چندان در شان جایگاه‌شان رفتار نمی‌کنند. بنابراین چندان الگوهای مناسبی هم در کنارتان ندارید. مثل کسی رفتار کنید که زندگی در کاخ سفید برایش اهمیت دارد. طوری لباس بپوشید که شایسته احترام باشید، نه صرفا لایق یک صندلی در بار.»

اما با انتشار این خبر فشارها بر او افزایش یافت و لاتن کمی بعد در یادداشت عذرخواهی خود نوشت: «بعد از ساعت‌ها دعا، صحبت با والدینم و بازخوانی کلمه‌های پست فیسبوک، می‌توانم به وضوح ببینم که کلمه‌هایم تا چه حد آزاردهنده بودند. دوست دارم از همه کسانی که با کلمه‌هایم آنها را رنجانده و ناراحت کرده‌ام، عذر بخواهم و عهد می‌بندم که از این تجربه درس بیاموزم و فرد بهتری باشم. طوری درباره این دو بانوی جوان اظهار نظر کردم که خودم هرگزنمی پسندیدم در نوجوانی قضاوت شوم.»

اما سرانجام او به رغم عذرخواهی به خاطر این انتقاد مجبور به ترک پست خود و استعفای رسمی شد.

درواقع این رسوایی دوم را پدید آورد که بیانگر نبود آزادی بیان در کشور مدعی آزادی است. این در حالی است که به عنوان نمونه در ایران که مرتبا از سوی آمریکا متهم به نقض آزادی بیان است،
اما انتقاد یک کارمند جزء به لباس پوشیدن فرزند رئیس جمهور در آمریکا تحمل نمی گردد. شاید این همزمانی با روز بوقلمون برای فارسی زبانان طنزآمیزتر باشد. بوقلمون نوعی از پارچه دیبا است که با تغییر جهت تابش نور به آن از رنگی به رنگی دیگر در می آید و این پرنده نیز به دلیل تغییر رنگ پوست گلویش در هنگام هیجان چنین نامیده شده است. از همین رو است که ایرانیان به فردی که شعارهایش با واقعیت درونیش متفاوت است، بوقلمون می گویند.

آي اوباما : روز افشای راز بوقلمون برای آمریکا مبارک!
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

مردم ایران "به قید وثیقه آزاد" نیستند

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه دسامبر 18, 2014 8:01 pm

آلودگي اجتماعي = مردم ایران "به قید وثیقه آزاد" نیستند


دکتر صادق خرازی دیپلمات سابق کشورمان در مراسم گرامیداشت روز دانشجو که به همت انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی در تالار شهید بهشتی دانشکده حقوق و علوم سیاسی این دانشگاه برگزار شده بود با اشاره وضعیت دانشگاه ها در 8سال گذشته گفت:

یکی از تلخ‌ترین واقعیت ها این است که برخی اشخاص با قالب دین می‌خواهند نقش مردم نادیده گرفته شود و نقش آزادی آنها جدی گرفته نشود، این در حالی است که آزادی جزو ضمیر ذات انسان است. هر دولتی که بخواهد در برابر آزادیخواهی جبهه گیری کند، در برابر هویت جامعه جبهه گیری کرده است.

وی تصریح کرد: از بستر آزادی اندیشه زاییده می‌شود و جامعه‌ای که توام با بینش و اندیشه باشد در برابر استبداد و استعمار قدرتمند می‌شود. چنین جامعه‌ای هویت پیدا می‌کند. باید بدانیم مهم‌ترین عنصری که انقلاب را پیروز کرد همین هوشیاری و تعیین هویت مردم بود. آنکه می‌گوید مردم صلاحیت و لیاقت ندارند خود نتوانسته با مردم ارتباط برقرار کند.
سفیر سابق کشورمان در فرانسه با بیان این‌که مردم دارای شعور اجتماعی بوده و هنگام احساس خطر به میدان می‌آیند گفت: مردم ولی نعمت حاکمان خود هستند. مردم ایران به قید وثیقه آزاد نیستند. مردم ایران آزادند چون آزادی در ذات انسان است. انقلاب اسلامی بدون مردم هیچ هویتی ندارد.

عضو هیئت موسس حزب ندای ایرانیان گفت: قطعنامه گرفتن کار بسیار ساده ای و از قطعنامه بیرون آمدن کار بسیار سختی است کسانی بودند که در طی هشت سال گذشته همه چیز را به شوخی گرفته بودند و به دروغ به مردم می گفتندکه یک کودک با قابلمه غنی سازی می کند و به نظر من این توهین به مردم بود، آنها به دلیل فقدان آزادی از جهان خارج خوف و ذهن بحرانی خود در جهان همه مردم را به بازی گرفته بودند و هر روز می گفتند قطعنامه ها کاغذ پاره ای بیش نیست و نتیجه آن چیزی بود که اگر این دولت با توان خود نیز حرکت کند شاید بتواند آن بحران ها را جلوگیری کند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

۱۱ درصد جمعیت ایران معلول هستند

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه اکتبر 07, 2015 10:24 pm

۱۱درصد جمعیت ایران معلول هستند


پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
ایسنا نوشت: مدیرکل اشتغال و کارآفرینی سازمان بهزیستی کشور گفت: 11 درصد از جمعیت کشور دارای درجاتی از معلولیت هستند.

مریم کاشی در جلسه شورای اشتغال شهرستان پلدختر، افزود: در چند سال اخیر گسترش توانمندی جامعه هدف یکی از اهداف سازمان بهزیستی کشور است ما با اعطای تسهیلات در صدد توانمندسازی معلولان مستعد هستیم و در جهت اشتغالزایی آنها براساس ظرفیت و توانائیشان تسهیلات برای ایجاد شغل مولد ارایه می‎دهیم.

وی با بیان اینکه در سال‎های اخیر اقدامات زیادی با توجه به تناسب در حوزه توانبخشی جهت توانمندسازی معلولان صورت گرفته است، اظهارکرد: آموزش‎هایی منجر به اشتغال پایدار برای معلولان در قالب اجرای طرح توانمندسازی مبتنی بر جامعه راهبردی، به‎طور ویژه در حال بررسی است.

وی گفت: این طرح در درون برنامه توسعه جامعه، از طریق فعالیت‎های مشترک خانواده‎های آنها، جامعه و دیگر موسسات خدمات‎رسان دولتی و غیردولتی برابر فرصت‎ها و الحاق اجتماعی معلولان اجرا می‎شود.

کاشی افزود: این برنامه در جهت توانمندسازی افراد معلول و خانواده آنان و جامعه به‎وسیله ارتقاء سطح آگاهی افراد، افزایش مشارکت اجتماعی، دسترسی به بهداشت، کاهش فقر و آسان کردن خدمات توانبخشی است.

وی گفت: برای هر یک از افراد گروه هدف، با توجه به میزان توانمندیشان، بسته‎های توانمندسازی متفاوتی مدنظر است.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

مراسم سجده به آرامگاه کوروش کبیر!

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه نوامبر 09, 2015 2:57 pm

مراسم سجده به آرامگاه کوروش کبیر!


تب طرفداری از «کوروش کبیر» برای عده‌ای بالا گرفته و گویا برخی هم به دنبال سوءاستفاده از نگاه مردم به پادشاه دوره هخامنشی هستند.

به نوشته روزنامه جمهوری اسلامی، اخیراً ویدئوی کوتاهی در سایت‌های اینترنتی و شبکه‌های اجتماعی منتشر شده که عده‌ای را در حال هلهله کردن و سوت زدن نشان می‌دهد که به سمت آرامگاه کوروش می‌دوند و به محض نزدیک شدن به آرامگاه، بر خاک افتاده و به سمت آرامگاه سجده می‌کنند!

گویا این ماجرا در روز 7 آبان سال جاری صورت گرفته و عده‌ای مدعی هستند این روز، روز ورود کوروش به بابل و صدور منشور کوروش است؛ اما کاملاً روشن است که این صحنه‌سازی دارای هدف سیاسی است و اغراض خاصی را دنبال می‌کند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

رونق فروش کودک در تهران

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه نوامبر 09, 2015 4:18 pm

آلودگی اجتماعی: رونق فروش کودک در تهران


پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
رئیس کمیته اجتماعی شورای اسلامی شهر تهران با تأکید بر خرید و فروش نوزادان در اطراف برخی بیمارستان‌های جنوب تهران گفت: این کودکان به دلیل بیماری‌های مختلف بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار تومان به فروش می‌رسند.

فاطمه دانشور با اشاره به خرید و فروش نوزادان در جنوب تهران،اظهار داشت: متاسفانه گزارشات نشان می‌دهد خانم‌های کارتن خواب و زنان روسپی به هنگام زایمان در برخی از بیمارستان‌های جنوب و مرکز شهر مراجعه و پس از به دنیا آمدن نوزاد با دریافت 100 تا 200 هزار تومان بچه خود را می‌فروشند.

وی با بیان اینکه اکثر نوزادان متولد شده مبتلاء به HIV هستند، تصریح کرد: خرید و فروش این بچه‌ها هم اکنون در اطراف چند بیمارستان انجام می‌شود که البته این نکته حائز اهمیت است که مسئولان بیمارستان هیچ تقصیری در این زمینه ندارند.

دانشور ادامه داد: علی رغم تماس مکرر مددکاران بیمارستان‌های مدنظر با سازمان بهزیستی،هیچ اتفاق مثبتی از سوی بهزیستی برای ورود به این موضوع و جلوگیری از فروش نوزادان انجام نمی‌شود.

عضو شورای اسلامی شهر تهران خاطر نشان کرد: نوزادانی که توسط مادران معتاد و کارتن خواب متولد می‌شوند توسط باندهای مختلف اعم از متکدیان خریداری می‌شود که به دلیل بیماریهای بسیار این کودکان و عدم نگهداری صحیح این بچه‌ها هم عمر زیادی ندارند.

رئیس کمیته اجتماعی شورای اسلامی شهر تهران ادامه داد: موضوع دیگری که شهر در حال گسترش است ورود دختران فراری به تهران و باردار شدن آنها به طوری که برخی از افراد نوزادان متولد شده از سوی این دختران را نیز با قیمت‌های بالاتری می‌خرند.

وی با ابراز نگرانی از شرایط فعلی و آینده زنان کارتن خواب و معتاد در تهران و به ویژه مناطق جنوبی شهر،گفت:از همه شهروندان تهرانی درخواست می‌کنم مطلقاً به متکدیان و به ویژه آنهایی که نوزاد به همراه دارند کمک نکنند چون کمک به این افراد باعث رونق گرفتن کارشان می‌شود.

دانشور افزود: چنانچه شهروندان تهرانی با این گروه موارد برخورد کردند می‌توانند با شماره 137 و یا موسسه خیریه مهرآفرین به شماره 35260 تماس بگیرند.

عضو شورای اسلامی شهر تهران همچنین با انتقاد از عملکرد سازمان بهزیستی در واگذاری کودکان و نوزادان به خانواده‌های متقاضی، بیان داشت: سخت گیری‌های این سازمان باعث به وجود آمدن خرید و فروش کودکان شده است که امیدواریم در سیاست‌‌هایشان تجدید نظر کنند به طوری که هم اکنون در شهر روزانه یک کودک به فروش می رسد.
منبع: فارس
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

انحراف و انحطاط آكادميك جوامع الحادي در امور خانواده

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه نوامبر 24, 2015 12:46 pm

آلودگی اجتماعی: انحراف و انحطاط آكادميك جوامع الحادي در امور خانواده


چین با داشتن بیش از یک میلیارد و نیم جمعیت، پر جمعیت ترین کشور جهان است. یکی از اصلی ترین و اساسی ترین مشکلات این کشور پهناور و پر جمعیت، مسأله ازدواج و مجرد بودن مردان است زیرا طبق آمار رسمی اعلام شده در چین، نسبت پسران و مردان به دختران و زنان بیشتر است.

طبق جدید ترین آمار اعلام شده توسط مقامات و دستگاه های رسمی چین، در حال حاضر حدود 30 میلیون جوان مجرد که در آستانه ازدواج هستند در چین وجود دارد که تقریبا بیشتر آنها به دلیل فقر و ناتوانی در تأمین هزینه های ازدواج، نمی توانند فعلا و حتی تا چند سال دیگر ازدواج کنند.

در همین راستا اخیرا «شیه زوشی» استاد اقتصاد دانشگاه های چین در اظهار نظری عجیب پیشنهاد داده بود که برای جلوگیری از به وجود آمدن بحران در چین، مردان ثروتمند همسران خود را در زمان های مختلف و محدود در اختیار پسران مجرد قرار دهند!

وی همچنین پیشنهاد داد که مردان ثروتمند بروند و از روستاها دو یا سه خواهر را با هم به عقد خود در آورند زیرا به گفته وی اگر این پیشنهادات او عملی نشود، در آینده نزدیک تجاوز در سراسر چین به شدت گسترش خواهد یافت!

این اظهار نظر با واکنش و اعتراض شدید افکار عمومی و بخصوص جامعه دختران و زنان چین مواجه شد و در فضای مجازی موجی از انتقادات، تمسخر، توهین و فحاشی علیه «شیه زوشی» به راه افتاد زیرا دختران و زنان چینی این پیشنهاد را ظلمی بزرگ و بی عدالتی به جامعه دختران و زنان چین دانسته اند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

آلودگی اجتماعي: تلاش هلاكت اميز براى زندگي ذليلانه در اروپا

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه دسامبر 02, 2015 8:06 pm

تلاش هلاكت اميز براى زندگي ذليلانه در اروپا


به گزارش شیعه آنلاین ، این مکالمه را از زبان جوان ایرانی برای شما شرح داده ایم :از چند قدمی مرگ برگشته. داعشی‌های نفوذی می‌خواستند سرش را بیخ تا بیخ ببرند. در مرز ترکیه - یونان گرفتار شد و معجزه‌آسا از مرگ گریخت. به قول خودش می‌خواسته زرنگی کند و قاطی آوارگان و پناهجویان سوریه‌ای به اروپا برود که....

بابک 28 ساله از پای مرگ برگشته و با یادآوری حوادث تلخی مثل مرگ آوارگان و بدرفتاری پلیس ترکیه و... که در طول مسیر مهاجرت به یونان برایش اتفاق افتاده رنگش مثل گچ سفید می‌شود. از بی‌غذایی و بی‌آبی و خوابیدن روی آسفالت در سرمای جانسوز بیابان می‌گوید و از اینکه چطور می‌خواسته‌اند قیمه قیمه‌اش کنند! یک ماه می‌شود از سفر پرخطرش برگشته، با کلی خواهش و اصرار که نامش را برای کسی فاش نمی‌کنیم و هویتش محفوظ می‌ماند و...قرار می‌گذاریم برای ساعت 11 صبح جلو مغازه‌ خودش در بازار تهران. سر وقت حاضر می‌شوم. مغازه شال و روسری فروشی دارد با ویترینی جذاب البته برای خانم‌ها. جلوی در می‌ایستم تا سرش خلوت شود. مشتری‌هایش مدام در حال امتحان کردن شال و روسری هستند. پس از چند دقیقه اشاره می‌کند که آماده‌ام. کار را به شریکش می‌سپارد و می‌آید. اصرار می‌کند که به کافه‌ای برویم تا راحت‌تر گپ بزنیم اما دوست دارم قدم‌زنان برایم تعریف کند. این طور راحت‌ترم و کسی هم به حرفمان گوش نمی‌کند. می‌خواهم از همان ابتدای تصمیم‌گیری برای مهاجرت تا بازگشتش به خانه را تعریف کند.

مهاجرتی خطرناک همراه با پناهجویان سوری

«دایی‌ام در آلمان زندگی می‌کند، حدود 28 سالی می‌شود. هر وقت می‌آید ایران از وضعیت آنجا برایمان می‌گوید. راستش دوست داشتم یک روزی به اروپا بروم ولی چند ماه پیش که در اخبار دیدم آوارگان و مهاجران سوری از طریق ترکیه به اروپا می‌روند تصمیم گرفتم که خودم را به منطقه «ادرنه» - شهرمرزی نزدیک به یونان- برسانم و همراه آنان به یونان بروم.

موضوع را با یکی از دوستانم درمیان گذاشتم و قرار شد او هم مرا در این سفر همراهی کند. 3هزار دلار ردیف کردم و به شریکم گفتم که می‌خواهم به آلمان بروم و اگر برنگشتم حق شراکتم را بدهد به خانواده‌ام.

بعد از اینکه ساک و وسایلم را جمع و جور کردم راهی شدم به سوی استانبول. شهری زیبا و البته خیلی شلوغ، خیابان‌های استانبول پر از مسافران ایرانی، افغانی و سوریه‌‌ای بود.

چند روزی را در این شهر گذراندیم و قرار شد به شهر ادرنه برویم. پلیس تردد اتوبوس‌ها را به این شهر ممنوع کرده بود. چاره‌ای نداشتیم جز اینکه با تاکسی ادامه سفر بدهیم. با 250 دلار خودمان را رساندیم به شهر مرزی «کشان» که فکر کنم یک ساعت و نیم راه بود، حدود ساعت 6 عصر رسیدیم. به دنبال مسافرخانه‌ای می‌گشتیم که شب را آنجا بمانیم.

زبان ترکیه‌ای را خوب بلدم ولی با هرکس صحبت می‌کردم متوجه می‌شدند که ترکیه‌ای نیستم، به‌خاطر اینکه نمی‌توانستم با لهجه خودشان حرف بزنم. چند نفری از من پرسیدند اهل کجا هستی؟ اگر سوریه‌ای هستی هیچ کمکی نمی‌کنند و باید سریع آنجا را ترک کنیم ولی اگر ایرانی هستیم می‌توانند ما را از طریق رودخانه مرزی به یونان رد کنند.

آنجا هرکس قیمتی می‌داد از هزار تا 2 هزار دلار، راستش مانده بودیم قبول کنیم یا نه. به هر حال ما آمده بودیم که برویم. با یکی قول و قرار گذاشتیم که نفری 1500 دلار بگیرد و ما را بدون خطر از رودخانه کم عرض ولی خروشان و پر عمق رد کند.

تا جنگل نزدیک مرز راهی نبود و راه‌بلد اصرار می‌کرد که باید یک شب را در جنگل بمانیم. راستش در غربت اعتماد کردن کار بیجایی است. راه‌بلد چهره‌ غلط‌ اندازی داشت و ترسیدیم که برود و با چند نفر دیگر برگردد و چندهزار دلارمان را سرکیسه کند. به همین خاطر قبول نکردیم، همان شب تصمیم گرفتیم خودمان را به ادرنه برسانیم تا با مهاجران سوری به سمت مرز برویم. هیچ اتوبوس و «دون»ی حق رفتن به مناطق مرزی نداشت و البته پلیس می‌دانست کسانی که به‌سوی مرز می‌روند اهل این کشور نیستند و برای مهاجرت به اروپا آمده‌اند. دوباره تاکسی گرفتیم و به ادرنه رفتیم. 2ساعتی در راه بودیم تا اینکه به ترمینال رسیدیم. هوا خیلی سرد بود. شب را در همان ترمینال صبح کردیم. ساعت 9 صبح به‌سوی پلی یک کیلومتری که مرز بین یونان و ترکیه بود رفتیم ولی پلیس جلویمان را گرفت. راه بسیار کمی داشتیم تا یونان اما نشد.»

با حسرت می‌گوید‌ ای کاش پلیس اجازه خروج می‌داد تا این همه سختی و بدبختی نمی‌کشیدیم. بعد ادامه حرفش را می‌گیرد:

«به مأموران پلیس گفتیم ما گردشگر هستیم و می‌خواهیم برویم از پل بازدید کنیم ولی اصرارمان نتیجه‌ای نداد و دست آخر رفتیم و گفتیم که ایرانی هستیم و می‌خواهیم برویم یونان. آنها هم ما را سوار ماشین‌شان کردند و گفتند که بهتر است از مرز دیگری برویم چون آن طرف، مرزبانان یونانی ایستاده‌اند و به هرکس که غیرقانونی وارد خاک‌شان شود تیراندازی می‌کنند.

بعد با هم صحبت کردند و گفتند که مسیر خطرناک است و بهتر است برویم استانبول و برگردیم ایران. آنها ما را به ترمینال رساندند که برگردیم. توی ترمینال حدود 2 هزار سوری بودند که می‌خواستند پیاده بروند سمت یکی از مرزهایی که احتمال موفقیت برای رفتن به یونان زیاد بود. ما هم همراه ‌شان رفتیم. به دوستم گفتم که تو ترکیه‌ای بلد نیستی و من هم عربی؛ پس بهتر است ادای لال‌ها را دربیاوریم تا کسی متوجه نشود ما ایرانی هستیم. می‌دانستیم راه طولانی در پیش داریم. از قبل آجیل، شکلات، کاکائو و بیسکویت و نان داخل کوله‌هایمان گذاشته بودیم. همراه پناهجویان پیاده راه افتادیم و رفتیم. 3 شبانه روز توی راه بودیم. روزها راه می‌رفتیم و غروب هرکجا بودیم می‌ماندیم تا صبح. روزها خیلی گرم بود و شب‌ها هم خیلی سرد. زن و مرد و پیر و جوان و کودک شب‌ها کنارهم می‌خوابیدند تا با گرمای بدن همدیگر گرم بمانند و از سرما خشک نشوند.خبری از دستشویی و حمام و کمک مسئولان ترکیه‌ای هم نبود. جلو کاروان ما 3 اتوبوس خالی با چند ماشین پلیس بود تا ما را در کنترل خود داشته باشند.

بالاخره بعد از 3 روز رسیدیم به مرز. آنجا دسته دیگری پلیس ایستاده بودند و اجازه خروج نمی‌دادند و مدام می‌گفتند باید خودمان را به کمپی که 4 کیلومتر آنطرف‌تر هست برسانیم. مثل اینکه آنجا هم چند هزار نفری بودند که می‌خواستند در صورت اجازه اتحادیه اروپا وارد یونان شوند.

البته درصورتی که به آنها ملحق می‌شدیم کار برای من و دوستم سخت می‌شد چون که باید پاسپورت نشان می‌دادیم و به زبان عربی هم تسلط می‌داشتیم.

به هرحال پناهجویان قبول نکردند به آن کمپ بروند و اصرار داشتند که باید از این مرز خارج شوند. 4 روز آنجا ماندیم و در این چند روز سوری‌ها با شعار دادن یا برهنه شدن و حتی درگیری با پلیس می‌خواستند از مرز عبور کنند ولی تلاش‌شان نتیجه‌ای نداشت.

جیره آب و غذای من و دوستم تمام شد و هیچی نداشتیم برای خوردن. حتی خواهش‌های من از مأمور پلیس برای گرفتن یک بطری آب به جایی نرسید. می‌گفت دستور آمده به ما هیچ کمکی نکنند. با این وضعیت سخت که خیلی از مردم حال‌شان بد می‌شد و از حال می‌رفتند و کارشان به بیمارستان می‌کشید، دوستم تصمیم گرفت برگردد. حالش بد بود و تحمل این وضعیت برایش خیلی خیلی سخت بود و رفت.»

حرف‌هایمان به درازا کشیده بود و حواسمان نبود که دوبار بازار را بالا و پایین کرده‌ایم. حالا به جلو مغازه‌اش رسیده‌ایم. بابک داخل مغازه می‌رود تا ببیند چه خبر است و بعد صدایم می‌کند که مشتری در مغازه نیست و بهتر است گپ‌مان را آنجا ادامه دهیم.

غافلگیر شدن از سوی داعشی‌های نفوذی

روی میز کلی روسری و شال ریخته که باید مرتب شود و تا بخورد و برود توی قفسه. او در حالی که یک به یک شال‌ها را مرتب می‌کند ادامه می‌دهد: «یک ساعت از رفتن دوستم نمی‌گذشت که از تشنگی توانی برایم نمانده بود. روی زمین دراز کشیده بودم که دیدم مردی بطری به ‌دست به آنهایی که حال‌شان خوب نیست جرعه جرعه آب می‌دهد. خودم را به او رساندم. بعد از اینکه جرعه‌ای آب خوردم و به طرف کوله پشتی‌ام برمی‌گشتم مردی با ریش بلند و سبیل تراشیده از من به عربی پرسید کجایی هستم، بعد با دستش خانه‌ای را روی هوا ترسیم کرد که وطنم کجاست؟ راستش از شدت ترس دست و پایم با آن حال نزارم می‌لرزید. خودم را به لال بودن زدم و روی هوا نقشه جمهوری آذربایجان را ترسیم کردم. چیزی نفهمید و مرا پیش 3 جوان که لال بودند، برد. آنها با ایما و اشاره از من سؤال کردند و من چون آشنایی با این علامت‌ها نداشتم نتوانستم جواب بدهم و لو رفتم که من لال نیستم. آن مرد با خشونت یقه‌ام را گرفت و سرم داد کشید. مدام می‌گفت ایرانی، ایرانی؟ من می‌گفتم نه آذربایجانی آذربایجانی! با شنیدن صدای مرد عرب 20- 30 مرد عرب‌زبان که قیافه‌شان خوفناک بود دورم جمع شدند.

آنها را در طول مسیر بارها دیده‌بودم، زن و بچه‌ای همراهشان نبود. به ترکی گفتم که می‌خواهم به اروپا بروم. یکی از آنها که ترکیه‌ای بلد بود از من پاسپورتم را خواست و من به دروغ گفتم، ندارم. بعد ادامه داد که اگر پاسپورتی از داخل کوله‌ام پیدا کند مرا برهنه خواهد کرد و سرم را خواهد برید، چاره‌ای جز گفتن حقیقت نداشتم. گذرنامه را از داخل جیب جلویی کوله درآوردم و تحویلش دادم. وقتی برایشان مشخص شد ایرانی‌ام سر و صدایی بلند شد که کم مانده بود سکته کنم. پیش خودم گفتم بابک، کارت تمام است و چند دقیقه دیگر سرت را بیخ تا بیخ گوش‌ات می‌برند. در همان چند لحظه‌ به گذشته‌ام، به آینده‌ای که پیش خودم همیشه تصور می‌کردم، به پدر و مادر و خانواده‌ام که مرا دیگر نخواهند دید فکر می‌کردم که مرد سوری پرسید می‌دانی ما سلفی هستیم؟

با شنیدن سلفی برق از سرم پرید و مطمئن شدم که کارم تمام تمام است. گفتم نه به‌خدا. من 4 شبانه ‌روز می‌شود که با شما می‌آیم تا به یونان و از آنجا پیش دایی‌ام به آلمان بروم. گفت دروغ ‌می‌گویی و تو نفوذی نیرو‌های اطلاعاتی هستی! به بغض افتادم و گفتم نه من مهاجرم و می‌خواهم برای ادامه زندگی به اروپا بروم.»

بابک حرف‌هایش را قطع می‌کند و آب می‌نوشد و می‌نشیند روی چهارپایه و عرق سردی را که روی پیشانیش نشسته پاک می‌کند. انگار هنوز هم یادآوری این خاطرات برایش آزاردهنده است و ترسناک.

نجات از دست تکفیری‌ها

«بین مردهای سوری که قیافه‌شان به داعشی‌ها شبیه بود بحث شده بود و حرف‌هایی مثل ذبح، اعدام، قطع رأس و...می‌زدند که نفسم را به شماره‌انداخت. مردی که ترکیه‌ای بلد بود به من گفت این چند نفر داعشی هستند و برای نفوذ به اروپا می‌روند و تصمیم دارند تو را بکشند.

کمی عقب‌تر بایست تا ببینم می‌توانم نجاتت بدهم یا نه؟ آرام آرام خودم را عقب کشاندم ولی در آن بیابان مگر راه فراری بود؟ پلیس هم فاصله زیادی با ما داشت و کاری هم از دست‌شان برنمی‌آمد.
مرد سوری آن جمعیت را همراه خود چند ده متری آن طرف‌تر برد و مشغول صحبت با آنها شد. پس از چند دقیقه معلوم شد اختلاف دارند و باهم دعوا می‌کنند به حدی که دست به یقه شدند.
هراز گاهی با غضب به من نگاه می‌کردند و هر نگاه آنها چند کیلو از وزنم را کم می‌کرد. انگار یک پادگان سرباز توی دلم رژه می‌رفتند. بعد از 10 دقیقه طرفم آمد و با خشم و عصبانیت گفت شانس آورده‌ام. گفت مردان داعشی می‌خواستند مرا به قتل برسانند و او آنها را متقاعد کرده که این کار باعث می‌شود پلیس به داعشی بودن آنها شک کند. پاسپورتم را به طرفم پرت کرد و گفت بدو تا جایی که می‌توانی، چون این جماعت دست‌بردار نیستند و هر فرصتی به‌دست بیاورند حتماً تو را خواهند کشت. پاسپورتم را برداشتم و در حالی که نگاهم به نگاه داعشی‌ها بود فقط دویدم. فکر کنم یک‌ساعتی از ترس ‌دویدم. از شانس بد ماشینی هم رد نمی‌شد که سوارم کند. چند ساعتی پیاده‌روی کردم تا اینکه صدای ماشینی شنیدم.

تشنگی امانم را بریده بود و اگر در جاده می‌ماندم حتماً خوراک گرگ‌ها می‌شدم. وقتی نور ماشین را در سیاهی شب دیدم وسط جاده ایستادم تا راننده توقف کند که همین کار را هم کرد. ماشین هلال احمر ادرنه بود.

با زبان ترکی از آنها خواهش کردم مرا هم به شهرشان ببرند. وقتی به من آب دادند و کمی جان گرفتم توضیح دادم که چه بلایی سرم آمده است. راننده و تیم پزشکی از تعجب شاخ درآورده بودند که خدا به من رحم کرده که کشته نشده‌ام چون جسدهای زیادی را در این چندماه پیدا کرده‌اند که در این مسیر به قتل رسیده‌بودند.»

امتحان شانس این بار از دریا

وقتی به ترمینال رسیدم از آنجا با 40 دلار رفتم استانبول. یکی دو روز ماندم و استراحت کردم. توی هتل به سرم زدم؛ این بار از دریا بروم. با خودم گفتم من که تا اینجا آمده‌ام و تا چند قدمی مرگ هم رفته‌ام، حالا یک‌بار هم دریا را انتخاب کنم.

فردا رفتم مرکز شهر. جمعیت زیاد بود. بیشتر از خود مردم استانبول، افغانی‌ها و سوری‌ها بودند. البته ایرانی‌ها را هم می‌شد پیدا کرد. 100 تا قاچاقچی و مسافرپران جلو آدم را می‌گرفتند که حاضرند شما را به اروپا ببرند.
بعضی از آنها ادعا می‌کردند با 6هزار دلار و با جعل پاسپورت آن هم تضمینی، مسافران را هوایی به اروپا می‌فرستند. بعضی هم با قایق‌های لاستیکی بزرگ موتوردار نفری 1500 دلار می‌گرفتند ومسافران را به یکی از ساحل‌های یونان می‌بردند که این کار با آب مواج و سردی که دریا داشت ریسکش زیاد بود و پشیمان شدم. البته اخبار ترکیه نشان می‌داد، برخی از این قایق‌ها که بیشتر از ظرفیت مهاجر سوار کرده بودند یا به‌خاطر طوفان در دریا غرق شده‌اند. من چاره‌ای نداشتم جز برگشت به خانه.

- پشیمانی از بازگشت؟
نه، ولی دوست داشتم می‌رفتم.

- چقدر درس خوانده‌ای؟
فارغ‌التحصیل رشته برق هواپیما هستم.

- پس چرا در رشته خودت کار نمی‌کنی؟
در جوابم می‌خندد.

- درآمد شال و روسری چطور است؟
برای این 9 متر مغازه ماهی 16 میلیون تومان کرایه می‌دهم. ته درآمدمان چقدر می‌خواهد بشود که آن هم تقسیم بر 2 شود!

- هنوز دوست داری مهاجرت کنی؟
بله. اگر فرصت پیدا کنم.

- با داعشی‌ها؟
خدا نکند، آن دفعه هم ناخواسته با آنها همسفر شده بودم. خدا رحم کرد که زنده ماندم، مدیون دعاهای مادرم هستم.

در دلم می‌گویم مهندس برق هواپیما! به مادرت بگو دعا کند همین‌جا عاقبت بخیر شوی وگرنه تو تنها یک چشمه‌اش را دیده‌ای.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

شهرداری اصفهان حکم به تخریب قبر یوشع (علیه السلام) نبی می‌د

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه ژانويه 09, 2016 7:22 pm

شهرداری اصفهان حکم به تخریب قبر یوشع نبی (علیه السلام) می‌دهد؟


امروزه در قبرستان تخت فولاد اصفهان مکانی وجود دارد كه به قبر يوشع نبى عليه السلام معروف است،
از جمله علمايى كه اين مرقد را ياد و يا تأييد كرده اند، مرحوم آيت الله محقق خوانسارى صاحب روضات الجنات مى باشد،
يوشع نبى عليه السلام مدفون در اين محل غير از يوشع نبى عليه السلام وصى حضرت موسى عليه السلام است،
و از ديگر انبياى بنى اسرائيل مى باشد، اين مرقد از دوران قبل از اسلام براى مردم اصفهان شناخته شده و مورد زيارت بوده است،
در دوران آل بويه داراى بقعه شده، كه اين بنا در دوران صفويه تجديد و تكميل شده است،
اما متاسفانه اين بقعه به همراه بقعه لسان الأرض كه محل حضور حضرت امام مجتبى عليه السلام
و مصلاى حضرت و محل ظهور كرامت سخن گفتن با زمين با حضرت امام حسن سبط النبى صلی الله علیه واله  بود،
همگى توسط حاكمان محلى؛ به بهانه نماسازى براى قبرستان شهدا در سالهاى اخير تخريب شده،
و تنها سنگ قبرى معمولى بدون سايبان و سقف بر قبر پيامبر الهى عليه السلام نصب شده است،
و بقعه شريفه لسان الأرض ( مقام و محراب و محل اعجاز امام مجتبى عليه السلام) هم تبديل به باغچه شده است،

دشمنان آثار انبياء و اوصياى الهى : به اين قدر اكتفا نكرده؛ و در اين سال (1394 هـ.ش) بوسيله حاكمان محلى اصفهان تصويب كرده اند؛
تا كل اين مكان مقدس تخريب و محو شده، و تبديل به سالن اجتماعات گردد!
در اين برنامه تخريب شوراى شهر (كه منتخب مردمند) نيز دخيل است، و وزر و نكبت اين عمل براى انتخاب كنندگان نيز باقى مى ماند.
اين (برنامه تخريب) در حالى است كه زمين اين محل متر به متر آن داراى مالك با اسناد ثبتى است،
كه آنها را براى دفن اموات خويش خريدارى كرده اند، و اكنون هم اموات مؤمنين و مؤمنات بلكه اخيار و صلحا و علماى اصفهان در اين مكان شريف مدفونند، و بيش از 200 قبر در معرض تخريب است، و افزون بر اينها؛ اين محل ثبت فهرست آثار ملى ايران بوده و در فهرست موقت يونسكو نيز مطرح مى باشد، كه اين دو حجت بر لامذهبان است.


تکیهٔ «لسان‌الارض» در قبرستان تاریخی تخت فولاد مکان دفن «یوشع نبی (علیه السلام)» و یکی از قدیمی‌ترین قبرستان‌های شیعه، بر اساس رأی کمیسیون ماده ۵ اصفهان، قرار است به سالن اجتماعات شش هزار متری تبدیل شود و تنها رأی مخالف میراث فرهنگی در این کمیسیون نیز دردی را دوا نکرده است.

حالا صاحبان عزا در این قبرستان، ‌یعنی‌‌ همان مالکان قبرهای تکیهٔ «لسان‌الارض» نسبت به اقدام شهرداری اصفهان برای تخریب ۲۰۰ قبر این تکیه اعتراض دارند، آن‌ها حتا پیش از این یعنی اواخر سال گذشته اعتراض‌هایشان را به صدا وسیمای اصفهان هم کشاندند، اما به نظر می‌رسد مرغ شهرداری منطقه‌ ۶ اصفهان یک پا دارد!

چون حالا شهرداری بنری را در این تکیه نصب کرده و اعلام کرده است «قابل توجه شهروندان و خانواده‌های محترم متوفیان «لسان الارض‌»؛ با توجه به آغاز عملیات اجرای احداث سالن برگزاری مراسم‌های فرهنگی - مذهبی در قطعه «لسان الارض» هیچ کدام از قبور موجود آسیب یا تخریب نخواهد شد و جای سنگ قبر‌ها موزائیکی به نام صاحب قبر پس از احداث سالن، نصب خواهد شد.»

به نظر می‌رسد این طرح از چند ماه پیش یعنی حدود دی ماه سال گذشته در حال اجرائی شدن است، طرحی که حتی هیچ‌کدام از صاحبان عزا در این تکیه را شایستهٔ دانستن موضوع ندانسته و تنها اقدامی که برای اطلاع دادن به آن‌ها انجام داده نصب همین بنر بوده است، بنری که به اعتقاد مالکان این تکیه بیشتر یک توهین به دفن‌شدگان آن‌ها در این قبرستان است، ‌ نه توجه و حفاظت بیشتر.

البته حرف صاحبان عزای «لسان‌الارض» خیلی بیشتر از طرح در حال اجرای «احداث سالن اجتماعات» است، ‌ این تکیه متعلق به مردم است، ‌ کسانی که پدران و اجدادشان سال‌ها پیش اقدام به خرید زمین‌های آن کرده‌اند و به خصوص «معین‌الاسلام» (سیدمحمدعلی موسوی لاریجانی) که بیش از نیمی از زمین‌های این تکیه متعلق به او و خاندان وی است.

جای تعجب ندارد که به همه آنهایی که بر روی قبرشان ایستاده‌اند بی‌توجه باشند، پس براساس طرحشان در محدودهٔ ۲۰۰ قبر تاریخی، با رنگ قرمز و گچ برخی قبور را علامت‌گذاری کرده‌اند تا پایه‌های سالن اجتماعات روی دوش‌های برپا کننده‌ نخستین مدرسه‌ علمیه‌ اصفهان قرار داده شود، ‌ اما به نظر می‌رسد شهردای اصفهان خود را مالک این تکیهٔ تاریخی می‌داند و هیچ کس را بنده نیست، ‌ چه برسد به اینکه بخواهد به کسانی فکر کند که هر هفته برسر قبرعزیزان خود می‌آیند.

حتی پا را فرا‌تر از این گذاشته‌اند و چند ماه پیش سیم‌خاردار دور برخی از قبر‌ها کشیدند و راه را برای عبور صاحبان عزا بستند، اما مردم تاب نیاوردند و خود با زور و دعوا سیم و فنس‌ها را از دل زمین و شاید از دل قبر پدر و مادرشان بیرون کشیدند.

در ظاهر به نظر می‌رسد هیچ‌کس مسئول این طرح نیست، همه از ابتدا در حرف خود را مخالف نشان می‌دادند و می‌گفتند از مدیریت و نحوهٔ اجرای آن اطلاعی ندارند.

یکی می‌گفت بنیاد شهید این طرح را اجرا می‌کند‌، دیگری می‌گفت قرار است نماد ۷۲ شهید به عنوان یک یادمان در این مکان ساخته شود‌، یکی دیگر می‌گفت قرار است روی قبر‌ها مسجد بسازند! به نقل از دفتر امام جمعهٔ اصفهان می‌گفتند:، قرار است اینجا حسینیه شود و حالا شهرداری منطقه شش اصفهان با بنری که در این مکان نصب کرده‌، اعلام می‌کند قرار است سالن اجتماعات در این مکان ساخته شود.

حتی آن‌ها که هیچ‌کس نامشان را نمی‌داند اما بنری از سویشان در مکان نصب می‌شود برای پیش بردن اقدامشان شبانه ۲۲ درخت را که خودشان در صورت قطع هر اصله مبلغ ۵ میلیون تومان از مردم می‌گیرند قطع کردند و روی برخی از دیوار‌ها علامت‌هایی زدند که پایه‌های این سالن به چه میزان باید پایین برود، حتی جای شمع کوب‌ها را هم مشخص کرده‌اند.

چندین بار هم پا را فرا‌تر از هر اقدامی گذاشته و با بستن آب به قبر‌ها، باعث نشست قبر و از بین رفتن آن شده‌اند، ‌ اقدامی که باعث وارد شدن شوکی عظیم به صاحبان عزای «لسان‌الارض» بود.

گفته می‌شود این طرح را در کمیسون مادهٔ ۵ اصفهان بررسی کرده‌اند و تنها مخالف آن معاون میراث فرهنگی استان اصفهان بوده پس تنها رای مخالف طرح _ ناصر طاهری _ بوده که به گفتهٔ خودش به مالکان قبور، یک رای مخالف، ‌کجا قدرت مخالفت با این طرح را دارد، با این وجود جالب است که رئیس شورای شهر اصفهان و حتی نزدیکان استاندار اصفهان او را مخالف طرح نشان می‌دهند. طرح برای قبرستانی که سال ۱۳۷۵ در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده و از خیلی وقت پیش رایزنی‌ها برای قرار گرفتن پرودنده‌اش در فهرست موقت یونسکو آغاز شده است.

حالا مالکان قبر‌ها معترض‌اند که اگر به عنوان یک شهروند در انتخابات شورای شهر و حتی مجلس شرکت کرده و به نمایندهٔ منتخب خود رای داده‌اند تا شهرشان آباد شود، آن‌ها چرا حتی نمی‌توانند از ۲۰۰ قبر در چهار هزار متر حفاظت کنند؟

برخی از مالکان این قبور هم به خبرنگار ایسنا می‌گویند: «در اطراف تخت فولاد بافت‌های فرسوده و فضای خالی زیادی وجود دارد که آن‌ها می‌توانند طرح خود را در آن مکان‌ها اجرایی کنند، ولی مشخص نیست چرا فقط انگشتشان به سمت این تکیه است و قبری که خودشان برای برخی از بزرگان اصفهان در این محدوده ساماندهی کرده‌اند را می‌خواهند خراب کنند؟ چه ضرورتی دارد که چنین طرحی را در مکانی مقدس که در فهرست آثار ملی هم به ثبت رسیده اجرائی کنند و این همه صاحب اموات را عزادار؟»

صاحبان عزای «لسان‌الارض» هنوز حرف‌های زیادی برای گفتن دارند، اما از تهدیداتی که از سوی برخی نهاد‌ها می‌شوند هم واهمه دارند، ‌ فقط می‌گویند «چرا باید این پروژه در چند متری «مصلی» اصفهان که بیش از ۱۰ سال است فقط اسکلت اولیه‌اش ساخته شده اجرائی شود، مصلائی که مدتی است مجوز هایپرمارکت گرفته است... یا ساختمان مدرسهٔ متروکه‌ای که حدود ۱۰۰ متر با این تکیه فاصله دارد و مدت‌هاست به حال خود‌‌ رها شده است.»

صاحبان عزای «لسان‌الارض» علاوه بر اعتراض به مسئولان مختلف شهری و نوشتن طومار و پیگیری از دستگاه‌های مختلف، ‌ یکی از تنها اقداماتی که از دستشان برمی‌آید را انجام داده‌اند. آن‌ها ابتدای امسال با شکایت به دادسرای اصفهان از اجرائی شدن این پروژه شکایت کردند و قاضی پرونده حتی کار را متوقف کرد، ولی مردم هنوز و هر روز ترس دارند از اینکه روزی که گذرشان به این تکیه بیفتد و اثری از گذشتهٔ خود نبینند.

با این وجود چند سوال در ذهن هر خواننده و بینندهٔ چنین طرحی ایجاد می‌شود که «اصلا چه ضرورتی دارد روی قبور چنین کاری انجام شود؟ آیا در حال حاضر ضرورت شهر اصفهان در حال حاضر ساخت این سالن اجتماعات است؟ نکند نقشهٔ گنجی زیر این قبور پیدا کرده‌اند که حاضر به چنین توهین بزرگی به این قبور قدیمی هستند و حتی هزینه‌ای که حدود ۶ سال پیش برای ساماندهی قبرهای این محوطه کردند را فراموش کرده‌اند؟»
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

نتايج كاهش نرخ باروري در ايران در حد تلفات يك حمله اتمي

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه آپريل 02, 2016 9:49 am

نتايج كاهش نرخ باروري در ايران در حد تلفات يك حمله اتمي به سرتاسر ایران است


اندیشکده آمریکایی بلفر در گزارشی به تغییر نمودار جمعیتی در جهان اسلام و روند رو به کاهش زاد و ولد در میان مسلمانان پرداخته و آینده نه چندان روشنی را برای جمعیت مسلمانان جهان ترسیم کرده است.

گروه بین الملل مشرق – اندیشکده آمریکایی بلفر در مطلبی به اتفاق خاموشی پرداخته است که در دنیای اسلام در حال وقوع است... اتفاقی که نه بهار عربی‌ است و نه افزایش بنیادگرایی اسلامی...بلکه بنا به گفته یک جمعیت‌نگار برجسته، نرخ باروی در میان مسلمانان به شدت کاهش و "فرار از ازدواج" در میان زنان عرب و مسلمان افزایش یافته است.

کاهش بارداری مسلمانان بیش از متوسط نرخ جهانی/ ایران در صدر!

نیکولاس اِبِرشتات، از محققان انستیتو انترپرایز آمریکا، این یافته‌ها را به تازگی در دو مقاله ثبت کرده است. این مقالات تصویر متفاوتی با تصویر معمول از افزایش متداوم جمعیت در سرزمین‌های اسلامی نشان می‌دهد. البته جمعیت در این کشورها رو به افزایش است، اما با ادامه روند کنونی، این افزایش جمعیت دیری نخواهد پایید.

Image
نمودار کاهش نرخ باروری در جهان و پیش‌بینی آن تا سال 2050 - منبع: سازمان ملل

عنوان نخستین مقاله اِبِرشتات "کاهش باروری در جهان اسلام: تغییری فاحش که در کمال تعجب کسی متوجه آن نشده است". وی با استفاده از داده‌های بدست‌آمده از 49 کشورها و قلمروهای دارای اکثریت مسلمان دریافت که به طور میانگین نرخ باروری در سال‌های 1975 تا 80 و 2005 تا 2010، 41 درصد کاهش یافته است، حال آن که کاهش نرخ بارداری در کل جهان 33 درصد بوده است.

22 درصد از کشورها و قلمروهای مسلمان شاهد 50 درصد یا بیشتر کاهش باروری بوده‌اند. بیشترین کاهش در ایران، عمان، امارات متحده عربی، الجزیره، بنگلادش، تونس، لیبی، آلبانی، قطر و کویت و در حدود 60 درصد یا بیشتر طی سه دهه گذشته بوده است.

کاهش 70 درصدی نرخ باروری در ایران طی 30 سال / هشدار سازمان ملل نسبت به کاهش جمعیت ایران
کاهش نرخ باروری در ایران طی 30 سال گذشته حیرت‌انگیز و معادل 70 درصد بوده ، که به گفته اِبِرستات "یکی از سریع‌ترین و چشمگیرترین آمارهای کاهش باروری در تاریخ بشر" بوده است. به گفته ابرشتات، تا سال 2000، نرخ باروری ایران به دو زایمان در هر زن کاهش یافته بود، که پایین‌تر از سطح موردنیاز برای جایگزینی جمعیت کنونی است.

نرخ باروری در ایران طی 30 سال، 70 درصد کاهش یافته است
در مقاله‌ای در تایمز مورخ ژوئیه 2012 نرخ باروری در ایران از این نیز کم‌تر عنوان شده و به هشدار سازمان ملل در گزارشی اشاره کرد. بنا بر این گزارش، جمعیت ایران در دو دهه آینده رو به کاهش می‌رود و درصورت تداوم روند کنونی، تا پایان این قرن بیش از 50 درصد کاهش می‌یابد.

تهران و اصفهان در صدر کاهش نرخ باروری
به گزارش مشرق، شهرهای بزرگ جهان اسلام شاهد کاهش شدیدی بوده‌اند. اِبِرشتات خاطرنشان می‌کند که تنها شش ایالت در آمریکا دارای نرخ باروری کمتری نسبت به استانبول هستند. در ایران نیز، در شهرهای تهران و اصفهان، نرخ باروری نسبت به تمامی ایالات آمریکا پایین‌تر است.


عامل اقتصادی تنها دلیل کاهش باروری نیست
این محقق موسسه امریکن انترپرایز بیان می‌کند با این که افزایش درآمد و توسعه اقتصادی در کاهش باروری نقش داشته است، تنها دلیل آن نیست: "کاهش باروری در نسل گذشته در کشورهای عربی نسبت به دیگر نقاط جهان سریع‌تر بوده است."


Image
میزان کاهش باروری در میان مسلمانان در مقایسه با آمریکا، چین و آلمان - منبع: سازمان ملل
سرمه‌ای: مسلمانان / صورتی: آمریکا / سبز: چین / مشکی: آلمان

به گزارش اطلاعات‌نامه جهانی سیا، نرخ باروری در میان مسلمانان اندکی نسبت به برآورد اِبِرشتات بالاتر است، اما در کل به نسبت بسیاری از کشورهای آفریقایی زیرصحرایی، آمریکای لاتین و آسیایی کم‌تر است.

سرایت فرهنگ غربی "زندگی مجردی" به کشورهای مسلمان
در این گزارش با اشاره به عوامل دیگری به جز عامل اقتصادی، عامل فرهنگی و رواج سبک زندگی "مجردی" و افزایش تمایل جوانان به "فرار از ازدواج" اشاره شده است. فرهنگی که ابتدا در سبک زندگی جوامع غربی راه پیدا کرد و پس از آن با گسترش راه‌های ارتباطی و نفوذ فرهنگی در کشورهای شرقی، اکنون این تمایل به زندگی مجردی و روابط خارج از چارچوب خانواده و ازدواج در کشورهای مسلمان نیز بسیار شایع شده است.

آن چه بر کاهش باروری مزید بر علت شده را اِبِرشتات "فرار از ازدواج" می‌خواند، که وی در مقاله‌ای که در ماه گذشته در دوحه، قطر ارائه کرد به توصیف آن پرداخت. داده‌های وی نشان می‌دهد که در بسیاری از مناطق جهان، مردان و زنان یا در سنین بالا ازدواج می‌کنند یا مجرد باقی می‌مانند. نرخ طلاق نیز، به خصوص در اروپا، به موازات درصد تولدهای خارج از زناشویی، رو به افزایش است.

Image
فرار از ازدواج، اصلی‌ترین عامل کاهش باروری و جمعیت در میان مسلمانان


حرکت شانه به شانه کشورهای مسلمان و اروپایی در کاهش ازدواج
کاهش ازدواج در اروپا امری شناخته‌شده اما همچنان چشمگیر است: نرخ ازدواج زنان در آلمان از 0.98 در سال 1965 به 0.59 در سال 2000 کاهش یافته است. این رقم در مدت مشابه در فرانسه از 0.99 به 0.61، در سوئد از 0.98 به 0.49، در انگلیس از 1 به 0.54 کاهش یافته است.

در آسیا نیز نرخ ازدواج رو به کاهش است: در ژاپن درصد زنان بین 30 تا 34 ساله که هرگز ازدواج نکرده‌اند از 7.2 در سال 1970 به 26.6 در سال 2000 افزایش یافته است. این رقم در میانمار از 9.3 درصد به 25.9 درصد، در تایلند از 8.1 به 16.1 درصد و در کره جنوبی از 1.4 به 10.7 درصد افزایش یافته است.

با این که نرخ ازدواج در جهان عرب بالاتر است، آن‌ها نیز با سرعت در همین مسیر در حرکت‌اند. به گفته اِبِرشتات آن چه مایه شگفتی است این است که در جهان عرب فاصله گرفتن از ازدواج "از بسیاری لحاظ هم‌اکنون همانند اروپای دهه 80 است- و این اتفاق در حال وقوع در سطح پیشرفت به مراتب پایین‌تر از اروپا و آسیای شرقی توسعه‌یافته است.

اِبِرشتات می‌گوید "اتفاق بزرگی در شرف وقوع است- و عملاً هیچ کس متوجه آن نشده است، حتی در دنیای عرب."

آینده کشورهای مسلمان: کاهش نیروی کار و افزایش جمعیت بازنشسته
این مطالعات به ما یادآوری می‌کند که گرایش‌های بزرگ جمعیت‌نگاری که به جهان شکل می‌دهند ناشناخته و اغلب مورد غفلت هستند. درست است که جهان عرب در حال حاضر شاهد افزایش شدید جمعیت جوان است، که یکی از عوامل انقلاب‌های مردمی در تونس، مصر و نقاط دیگر بوده است، اما بنا به گفته این کارشناس جمعیت و نگاهی به آمار موجود، آینده پیش‌روی نسل بعدی کاهش تعداد نیروی کار و افزایش جمعیت بازنشسته است.

Image

ترویج سبک زندگی غربی مهمترین عامل "فرار از ازدواج" در جوامع مسلمان است
ترویج سبک زندگی غربی، سختی روز افزون ازدواج در جوامع مسلمان – از جمله کشورمان – و هجوم بی‌سابقه شبکه‌های ماهواره‌ای به شیوه زندگی ایرانی – اسلامی، پدیده‌های نظیر "تجرد" ، "فرار از ازدواج" ، "بی علاقگی به خانواده" ، "روابط خارج از دایره عرف و شرع" و در نهایت بحران جمعیت و خانواده را بگونه‌ای دامن زده است که صدای زنگ خطر آن به گوش مراکز و اندیشکده‌های غربی نیز رسیده‌ است.


عضو ستاد مردمی جمعیت استان همدان مطرح کرد:
کاهش نرخ باروری در ایران، از جانب اتاق های فکرغربی برنامه ریزی شده است

Image

عضو ستاد مردمی جمعیت استان همدان گفت: کاهش شدید نرخ باروری در ایران تلاشی کاملا برنامه ریزی شده از جانب اتاق های فکرغربی و سازمان های وابسته به آنها در پوششی به ظاهر قانونی می باشد

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از شبنم ها،عضو ستاد مردمی جمعیت استان همدان در گفتگو با خبرنگار ما، ضمن اشاره به اینکه جمعیت و مباحث پیرامون آن یکی از مفاهیم مورد توجه می باشد اظهار کرد: اهمیت مفهموم جمعیت را باید در تعاریف ارائه شده از علوم سیاسی جستجو کرد چرا که از آن به عنوان یکی از شروط لازم برای تشکیل دولت نام برده اند. به طوریکه قدرت جمعیت در کنار سه عنصر دیگر یعنی قلمرو ، دولت و حاکمیت از جمله مولفه های اساسی قدرت محسوب می شود.

عضو ستاد مردمی جمعیت استان همدان گفت: کاهش جمعیت جهان به دست سیاستمداران فراماسون آمریکا و صهیونیستها طراحی شده است و اکنون در حال اجرا است و مهمترین گروه هدف آنها هم کشورهای مسلمان هستند.

نرگس محمدی پارسا ادامه داد: در واقع پروژه جهانی کنترل جمعیت و پیشگیری از به دنیا آمدن نسلهای جدید به دلیل نگرانی از گرسنگی و درماندگی ملتهای ضعیف نبود بلکه نگرانی از محدودشدن مالکیت و دسترسی خود به همه منابع جهانی می باشد.

عضو ستاد مردمی جمعیت استان همدان گفت: این فرماندهان جمعیتی با همراه کردن اندیشه های اومانیستی و به حاشیه راندن تفکر دینی و ارزش های انسانی در این امر، زمینه پذیرش ملتها و دولتها را برای کاهش جمعیت در جهان و نابودی نسل های انسانی فراهم کردند.

پزشک عمومی با اشاره به اینکه کاهش شدید نرخ باروری در ایران تلاشی کاملا برنامه ریزی شده از جانب اتاق های فکرغربی و سازمان های دولتی و غیردولتی وابسته به آنها است افزود:این سازمان ها در پوشش هایی به ظاهر قانونی در سایه بی توجهی و عدم آگاهی برخی دستگاه های اجرایی شکل گرفتند.

محمدی پارسا ادامه داد: بعد ازسرشماری سال 1385 که روند کاهش رشد جمعیت را نشان داد گفتگو درباره تحولات جمعیتی فراگیرشد چند سال بعد سرشماری سال 90 نشان داد که نرخ فرزند آوری در خانواده های ایرانی به کمتر از "حدجایگزینی " باروری رسیده است.

عضو ستاد مردمی جمعیت استان همدان افزود: مقام معظم رهبری در دیدارهای مکرر خود به پیگیری سیاستهای مهار جمعیت پرداخته اند و از ضرورت برنامه ریزی برای رشد جمعیت سخن به میان آورده اند.

پزشک عمومی با مروری بر تاریخچه روند رشد جمعیت در ایران افزود: در بازه زمانی 25 ساله سالهای 65 تا 90 ایران موفق ترین کشور جهان در زمینه مهارت جمعیت شمرده شد و در زمینه کاهش نرخ رشد جمعیت از 2/3 درصد به کمتر از 2 درصد در مدت 15 سال، نمونه ای بی همتا نام گرفت.

محمدی پارسا با بیان اینکه همه ارگان ها و سازمان ها باید در امر افزایش جمعیت مشارکت داشته باشند افزود: سازمان تبلیغات اسلامی با استفاده از ظرفیت مبلغین، مداحان، تشکل های مذهبی،ارشاد اسلامی از طریق کمک به نشر مطالب مرتبط،آموزش و پرورش از طریق تغییر در بحث درسی و عکس های خانواده کم جمعیت در کتاب ها و صدا وسیما از طریق فرهنگ سازی این امر نقش بسیار موثری دارند.

وی با اشاره به اینکه با بیان اثرات مثبت بارداری دربین مادران می توان نقش موثر دیگر درزمینه افزایش جمعیت ایفا کرد افزود: اثراتی از جمله افزایش لذت روابط جنسی، تبدیل شدن سلامتی به یک عادت ، کاهش چشمگیر دردهای عادت های ماهیانه ، کاهش خطر سرطان ، افزایش قدرت حواس و بالا رفتن اعتماد به نفس از اثرات مثبت بارداری می باشد.

پزشک عمومی ادامه داد: طبق تحقیقات جدید پزشکی، جنین در دوران بارداری با هدیه دادن تعدادی از سلولهای بنیادی خود به مادر آسیبهای بدن مادر راجبران می کند.

عضو ستاد مردمی جمعیت استان همدان گفت: مدرنیته در حال نشان دادن چهره واقعی خود به جامعه بشریت، آهسته آهسته جوامع انسانی را به مردابی فرو می کشد که بیرون رفتن از آن آسان نیست بسیاری از تاثیرات به جامانده از از گفتمان مدرن مانند تحولات جمعیتی را نمی توان در کوتاه مدت و بدون تحول در نظام معنایی اصلاح کرد.

وی در پایان گفت: مسئله جمعیت مسئله جامعه بزرگی است که همه افراد باید نسبت به آن حساس باشند و به این باور برسندکه افزایش جمعیت کامرانی امروز و شادی فردای آنان را به همراه دارد و البته بخش مهمی از این باور می تواند از آمادگی نظام مدیریتی کشور برای روبه روشدن با فزونی جمعیت سرچشمه می گیرد.


در اولین بند از سیاست‌های 14 بندی جمعیت، بر «ارتقاء پویایی، بالندگی و جوانی جمعیت با افزایش نرخ باروری به بیش از سطح جانشینی» تاکید شده است. نرخ باروری یکی از مفاهیم و محورهای اصلی در موضوع جمعیت هر کشور است. اگر از مفاهیم آکادمیک نرخ باروری بگذریم و به زبانی ساده بخواهیم آن را تعریف کنیم، به میانگین تعداد فرزندانی که یک زن در طول عمر خود به دنیا می‌آورد، نرخ باروری گفته می‌شود. در مباحث مربوط به جمعیت، نرخ باروری برای سطح جانشینی 2/1 فرزند برای هر زن در نظر گرفته می‌شود. چرا که هر خانواده از دو نفر (پدر و مادر) تشکیل شده و اگر آن‌ها 2 بچه داشته باشند، در آینده جانشین والدین خود می‌شوند. یک دهم اضافه در نرخ باروری برای تلفات احتمالی و مواردی از این دست است. تنها نگاهی به همین یک شاخص – نرخ باروری- و تغییرات آن طی سه دهه اخیر در ایران، مسائل قابل تامل و البته نگران‌کننده‌ای را پیش روی هر ناظری قرار می‌دهد.

در سال‌های ابتدایی دهه 60 جمعیت ایران با رشدی بالا (حدود 4 درصد) مواجه بود و تصور می‌شد این میزان از رشد جمعیت در صورت تداوم، با توجه به شرایط خاص آن دوره، می‌تواند کشور را با معضلات خاصی در آینده مواجه کند. لذا سیاست کنترل جمعیت در دستور کار مسئولان کشور قرار گرفت. سازمان ملل که در اجرای این سیاست با وزارت بهداشت و درمان کشورمان همراهی و همکاری می‌کرد، اعلام کرده بود مناسب است ایران طی 26 سال – از سال 64 تا 90- نرخ باروری خود را به سطح متوسط، یعنی همان سطح جانشینی که 2/1 است برساند. سرعت کاهشی ایران در این مسیر چنان سرسام‌آور بود که ایران در سال 1379 یعنی 11 سال زودتر به این نرخ رسید! امروزه نرخ رشد جمعیت کشورمان به کمتر از 1/3 رسیده است.
نیکولاس اِبِرشتات، از محققان انستیتو اینترپرایز آمریکا، جمعیت‌شناس برجسته‌ای است که پژوهش‌های گسترده‌ای را در خصوص روند تغییرات جمعیتی در جهان، بخصوص در کشورهای اسلامی دارد. به گفته وی، کاهش نرخ باروری در ایران طی 30 سال گذشته حیرت‌انگیز و معادل 70 درصد و «یکی از سریع‌ترین و چشمگیرترین آمارهای کاهش باروری در تاریخ بشر» بوده است! دقت داشته باشید؛ نه در جهان کنونی، بلکه در تاریخ بشر!

برای آنکه درک صحیح‌تری از این روند مهلک داشته باشیم، بد نیست نگاهی به گزارش گروه اجتماعی سازمان ملل درباره جمعیت ایران و آینده آن بیندازیم. این گزارش با در نظر گرفتن نرخ باروری 1/8 و جمعیتی حدود 74 میلیون، سه سناریو برای آینده جمعیت ایران تا سال 1480 پیش‌بینی می‌کند؛

1- سناریوی رشد بالا: در این سناریو نرخ باروری در سال 1480 به 2/5 و میزان جمعیت 109 میلیون نفر خواهد شد. در این سناریو 40 درصد جمعیت کشور جوان، 30 درصد میانسال و 10 درصد پیر (بالای 65 سال) خواهند بود. (20 درصد باقیمانده کودک هستند.)

2- سناریوی رشد متوسط: در این سناریو نرخ باروری در سال 1480 به 1/5 کاهش یافته و جمعیت کشور در آن سال 86 میلیون نفر خواهد بود. نیمی از این جمعیت در سن میانسالی، 20 درصد در سن جوانی و همین میزان در سن پیری و 10 درصد نیز کودک هستند.

3- سناریوی رشد پایین: طبق این سناریو نرخ باروری در سال 1480 به عدد یک و جمعیت کشور تنها 31 میلیون نفر خواهد بود! درضمن نیمی از این جمعیت 31 میلیونی نیز در دوره کهن‌سالی هستند و کشور تنها 10 درصد جوان خواهد داشت.

یک بار دیگر تاکید می‌شود که این گزارش توسط نهادهای حاکمیتی و دولتی کشورمان تهیه نشده که برخی از مخالفان رشد جمعیت آن را با انگ هدفدار بودن و غیره مواجه کنند! نکته قابل توجه این است که این گزارش در سال 2010 تهیه و منتشر شده است. یعنی چهار سال پیش. نگاهی به روند جمعیتی و تغییرات نرخ باروری طی 4 سال اخیر، نتایج خوبی به بارنمی‌آورد. خوش‌بینانه‌ترین آمار‌ها درباره نرخ باروری کنونی کشور 1/6 است و برخی کارشناسان جمعیت معتقدند، این نرخ حتی کمتر از این و 1/3 است. حتی اگر با آمار خوشبین‌ها نیز به سراغ سناریوهای فوق برویم، متاسفانه باید گفت ما در حال حرکت به سمت سناریوی سوم جمعیتی هستیم. اگر بگویند فردا جمعیت کشور اینچنین کاهش می‌یابد، همه به تکاپو می‌افتند اما روندهای جمعیتی طولانی مدت هستند. قورباغه‌ای را اگر در آب جوش بیندازند، به سرعت می‌جهد و خود را نجات می‌دهد اما اگر دمای آب معمولی باشد و اندک اندک و به تدریج بالا رود، قورباغه احساس می‌کند این روند طبیعی است. روندی به ظاهر طبیعی که در نهایت به آب پز شدن قورباغه می‌انجامد!

حال می‌توانیم خود را به خواب زده، جلوتر از بینی‌مان را نبینیم و با بهانه‌هایی مانند کمبود منابع آبی، اهمیت کیفیت جمعیت نه کمیت آن، رفاه اقتصادی و... بی‌محابا به سوی کشوری کم‌جمعیت و فرتوت بتازیم و یا آنکه از امروز به فکر چاره باشیم. البته همانگونه که مولای متقیان حضرت علی(ع) نیز می‌فرمایند؛ خواب بودن ما باعث به خواب رفتن دشمن نمی‌شود و دشمن بیدار است. اینگونه است که ارتش آمریکا تغییرات جمعیتی ایران را به دقت رصد و دنبال کرده و زبیگنیو برژینسکی در مصاحبه با وال استریت ژورنال، به سران کاخ سفید توصیه می‌کند در مسائل سیاسی با ایران بازی طولانی‌مدتی را انجام دهند تا تغییر شکل جمعیتی در ایران به‌نفع آن‌ها رقم زده شود.

برنامه اين هفته ثريا با موضوع جمعيت و با حضور دکتر مريم اردبيلي داراي مدرک پزشکي عمومي، دانشجوي دکتراي آينده پژوهي و مادر 5 فرزند، بر روي آنتن شبکه اول سيما رفت.

در ابتداي برنامه اسلايدهايي نمايش داده شد که نشانگر سير بسيار بد ايران در خصوص روند جمعيتي بود. اين اسلايدها بيانگر اين بود که ايران در صورتي که همين روند نرخ باروري را ادامه دهد در سال 1430 در زمره پيرترين کشورها محسوب ميشود و همچنين در اين برنامه اشاره شد که ايران شديدترين روند کاهش نرخ باروري در جهان را داشته است. در زير برخي از اسلايدهاي ارائه شده در برنامه آورده شده است.

Image

Image

در اسلايد فوق روند رو به کاهش و سقوط نرخ باروري در ايران نمايش داده شده است؛ شاخص نرخ باروري متوسط تعداد تولد فرزند به ازاي يک زن در سن باروري است. در ايران اين شاخص به طور باور نکردني از رقم 6.7 در اوايل دهه 60 به 1.67 در سال 90 رسيده است که زنگ هشدار بسيار مهمي براي آينده جمعيتي ايران محسوب مي شود. گفته مي شود اين روند سقوط نرخ باروري در يک بازه 30 ساله در تاريخ بي سابقه بوده است.


نميتوان به تلاش مسئولان در رشد جمعيت امتياز خوبي داد
دکتر مريم اردبيلي در برنامه ثريا و در پاسخ به اين سوال که آيا مسئولان اهميت موضوع جمعيتي را درک کرده‌اند يا خير گفت: اين سوال ابعاد مختلفي دارد. يکي از لوازم رسيدن به آينده مطلوب درک صحيح اين موضوع، آينده محتمل و آينده مطلوب و در نهايت روش صحيح دست يافتن به اين موضوع است. با اينکه نمي‌توان منکر تلاش‌هاي مجلس شوراي اسلامي و شوراي عالي انقلاب فرهنگي در اين موضوع بود اما امتياز خوبي به آن‌ها نمي‌توان داد.

ورود مدرنيته و فرهنگ ليبرال غربي به ايران، سبک زندگي جديدي ايجاد کرد که با فرزندآوري در تناقض است
خانم اردبيلي با بيان اينکه شرايط اجتماعي و فرهنگي تغيير کرده است و افراد در تلاش هستند تا بهترين امکانات را براي فرزندان خود فراهم کنند بنابراين با موضوع فرزندآوري به مشکل مي‌خوريم. اما اصل موضوع اين است که طرز نگاه کردن به زندگي و به ويژه به اين مسئله بسيار تغيير کرده است.

او تصريح کرد: از سوي ديگر بسياري از مادران را مي‌بينيم که حوصله تربيت چند بچه را ندارند اين در حالي است که مادران قديم با تعداد زيادي از فرزندان سروکار داشته و روحيه و صبر و حوصله بيشتري را از خود نشان مي‌دادند علت اين امر تغيير در نگاه ما به زندگي است. در واقع، ورود مدرنيته و فرهنگ ليبرال غربي به ايران بود که سبکي را در زندگي جوانان وارد کرد که با فرزندآوري در تناقض بود.

در بسياري از فضاهاي کاري نقش پدرها و مادرها تعريف نشده است
دکتر اردبيلي با بيان اينکه نمي‌توان منکر مشکلات و مسائل اقتصادي در جامعه بود ادامه داد: شغل‌ها و محل کار افراد هم تاثير به سزايي در اين امر دارند به عنوان مثال در محل کار به اندازه‌اي انعطاف باشد که پدر و مادر وقت بيشتري براي فرزندان خود بگذارند. چون در بسياري از مشاغل، وظيفه مادري و پدري تعريف نشده است. به گفته او بايد هشيار باشيم تا زماني به سياست کامل نرسيم که اجراي آن سودي براي جامعه نداشته و جمعيت جواني که فرزندآوري کند وجود نداشته باشد.

برخي خانواده ها نسبت به مقوله فرزندآوري ديدگاهي خرافي و شرک آلود دارند
اين دانشجوي دکتري رشته آينده پژوهي تصريح کرد: نبايد با ديد خرافه به مسئله فرزندآوري نگاه کنيم. به عنوان مثال برخي معتقدند که نان بچه متولد شده را چه کسي مي‌دهد؟ به نظر من اين موضوع شرک است چون خدا به وضوح و نه در تفسيرها بيان کرده است که روزي انسان‌ها دست خداست. از سوي ديگر برخي معتقدند جدا از بحت تامين و هزينه فرزند، موضوع تربيت آن‌ها هم مشکل است اين در حالي است که رزق تربيتي فرزندان با خودشان همراه آورده مي‌شود و نبايد اين حرف را زد. به گفته او، اگر تعداد بيشتر فرزندان صبر، سعه صدر، خلاقيت، نشاط و اميد را براي مادران همراه دارد.

وي با اشاره به اينکه در دوراني که يک فرزند داشتم دانشجوي پزشکي بودم و روزهايي که در خانه نبودم او احساس ناراحتي مي‌کرد، گفت: اما اين حس با بيشتر شدن فرزندان از بين رفت به طوريکه زماني که من به خانه مي‌آمدم آن‌ها را شاد و خندان و در حال بازي مي‌ديدم؛ به گونه‌اي که مي‌توان گفت خلاقيت آن‌ها ستودني بود؛ بنابراين با افزايش تعداد فرزندان تربيت آن‌ها سخت نمي‌شود.

وي در ادامه پيشنهاد داد که فرزندآوري به صورت زوج زوج باشد يعني دوفرزند را در يک بازه زماني به دنيا آورده و پرورش دهيم و دو فرزند ديگر را با هم به دنيا آورده و آن‌ها را بزرگ کنيم.

اين کارشناس ادامه داد: به عبارتي مي‌توان گفت در يک سيستم مديريتي و با يک گزينه و آپشن نمي‌توان انتظار خلاقيت داشت اما با 5 گزينه بهتر مي‌توان خلاقيت داشت و استعدادها را شناخت.

تک فرزندي بدترين نوع تربيت را به همراه خواهد داشت و عامل بسياري از طلاقها است
اردبيلي با اشاره به اينکه فرزندان مانند بذر گل هستند افزود: ما به اين بذرها شکل نمي‌دهيم بلکه از آن‌ها حمايت و حفاظت مي‌کنيم و به عنوان مثال يک گل سفيد مي‌شود و يک گل صورتي. اين در حالي است که برخي خانواده‌ها با شيوه تک‌فرزندي يا دوفرزندي مي‌خواهند تمام کمبودها و آرزوهاي خود در دوران کودکي را براي فرزند خود جبران کنند اما اين شيوه فقط بچه‌ها را آسيب‌پذير مي‌کند چراکه آن‌ها از دوران کودکي همه چيز داشته‌اند و کمبودي را احساس نکرده‌اند.

به گفته او اين خود عامل بسياري از طلاق‌ها مي‌شود چون افراد داراي امکانات بوده‌اند و توانايي سازش با افراد جامعه و حل مشکلات خود را ندارند بنابراين در برخورد با اولين مشکل، زندگي آن‌ها به سمت طلاق رفته و آسيب بيشتري مي‌بينند. بنابراين نبايد همه چيز را براي بچه فراهم کرد.

تحصيل به هيچ عنوان مانع ازدواج نخواهد بود
خرافه ديگري که اين مادر موفق به آن اشاره کرد جدا بودن موضوع ازدواج از تحصيل بود. به اعتقاد او ازدواج بخشي از مسير زندگي و سير طبيعي است و افراد در هر مقطعي که آرامش روحي آن‌ها را تامين کند مي‌توانند ازدواج کنند و اين ادعا صحيح نيست که درس فرد تمام شود و بعد ازدواج کند.

اين کارشناس جمعيت با اشاره به خرافه ديگري افزود: نبايد فکر کرد که ميان فرزند اول با ساير فرزندان فاصله سني زياد باشد و از سوي ديگر هم نبايد فکر کرد که چند سال بعد از ازدواج بچه‌دار شد تا زوج همديگر را بشناسند اين در حالي است که بچه مانند يک پروژه ميان والدين است که به شناخت بيشتر آن‌ها از يکديگر کمک مي‌کند چراکه اين پروژه زنده است. از سوي ديگر بايد توجه داشت که مادر هنگام فرزندآوري و تربيت فرزندان بايد حمايت عاطفي شود تا کيفيت تربيت فرزندان افزايش يابد.

زنان ايراني امروزه در سرنوشت ايران سهيم هستند
اردبيلي به نکته‌اي خطاب به والدين اشاره کرد و افزود: تعداد فرزندان را بيشتر کنيد تا در آينده آن‌ها تنها نباشند و هنگام برخورد با مشکلات حلقه‌هاي عاطفي درون خانواده مثل خواهر و برادري براي حمايت داشته باشند. از سوي ديگر، سن باروري در خانم‌ها و آقايان افزايش يافته است اين در حالي است که از سن 18 تا 35 سالگي سن ايده‌آل براي باروري است اما بسياري افراد را مي‌بينيم که تا سن 35 سالگي 2 فرزند دارند و دليل آن باروري در سن بالاست اين در حالي است که اگر توان بدني داشته باشند در هر سني مي‌توان فرزندآوري کرد. اين امر در انجمني در امريکا هم آمده است که هيچ پزشکي نمي‌تواند کسي را از باردار شدن منع کند.

وي در پايان خاطر نشان کرد: در يک مقاله علمي هم ثابت شده است که تعداد فرزندآوري رابطه معناداري در پيشگيري مادران از بيماري ام اس دارد. از سوي ديگر، زنان جامعه امروز در يک تصميم مهم و سرنوشت‌ساز سهيم هستند تا آينده ايران را روشن و مستحکم کنند يا اينکه درهاي آن‌ را ببندند و کسي توانايي باز کردن اين درها را نداشته باشد.

فيلم گزيده برنامه جمعيت با حضور دکتر مريم اردبيلي
http://www.sorayatv.ir/content/selection/1145/

فيلم کامل برنامه جمعيت با حضور دکتر مريم اردبيلي
http://www.sorayatv.ir/content/movie/1142/
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

بيچارگيهاى مردم امريكا از زبان كانديداي رياست جمهوري

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه آپريل 11, 2016 2:21 pm

بيچارگيهاى مردم امريكا از زبان كانديداي رياست جمهوري


رنی سندرز، کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا از نظام حاکم بر این کشور انتقاد کرد.

Image

به گزارش «انتخاب»، متن سخنرانی کم سابقه ی سندرز در سیاتل در زیر آمده است:

«همه‌ی کسانی که این‌جا دور هم جمع شده‌اند یک اصل مهم تاریخی را می‌دانند: در تاریخ کشور ما، تغییر هیچ‌گاه از بالا به پایین اتفاق نیافتاده. تغییر همیشه از پایین به بالا اتفاق می‌افتد.

شرکت‌های تجاری و کارفرماها هرگز به کارگران اجازه‌ی تشکیل اتحادیه‌ها را نمی‌دانند. این کارگران بودند که برای حقوق صنفی خود مبارزه کردند. میلیون‌ها امریکایی‌ آفریقایی‌تبار و سفیدپوست‌های متحدشان برای سال‌ها ایستادند و جنگیدند و کتک خوردند و به زندان افتادند و حتی جان‌شان را از دست دادند تا بگویند که نژادپرستی و تعصب و جداسازی نژادی در امریکا قابل قبول نیست.

صد سال پیش، که از نظر تاریخی زمان زیادی حساب نمی‌شود، زنان در امریکا حق رأی نداشتند، نمی‌توانستند به مدرسه‌ و دانشگاهی که می‌خواهند بروند، نمی‌توانستند کاری که دوست دارند انجام دهند. همین صد سال پیش... اما زنان و نیز مردانی که با آن‌ها متحد بودند، کنار یکدیگر ایستادند. زنان اعتصاب غذا کردند، به زندان افتادند، حتی کشته شدند تا بگویند که زنان در امریکا شهروند درجه‌ی دوم نخواهند بودو تغییر همیشه این‌گونه اتفاق می‌افتد.

تغییر وقتی اتفاق می‌افتد که مردم به خودشان بیایند و بگویند که وضعیت فعلی قابل قبول نیست. نژادپرستی قابل قبول نیست. زن‌ستیزی و جنسیت گرایی قابل قبول نیست. و فکر می‌کنم که ما امروز در آن لحظه‌ای از تاریخ‌مان هستیم که بگوییم وضعیت فعلی قابل قبول نیست.

از رسانه‌های تجاری و تصویری که آن‌ها از واقعیت می‌دهند فراتر برویم و «نه» بگوییم. در عوض بپرسیم چرا امریکا در مقایسه با تمام کشورهای مهم، بیشترین نابرابری در درآمد و ثروت را دارد؟ این قابل قبول نیست! چرا ما باید بالاترین نرخ فقر میان کودکان را بین تقریبا تمام ملت‌های روی کره‌ی زمین داشته باشیم؟ قابل قبول نیست! چرا مردم امریکا باید دو یا سه شغل داشته باشند تا بتوانند از پس مخارج درمانی خود بربیایند؟ قابل قبول نیست! چرا بیلیونرها می‌توانند انتخابات را بخرند؟ قابل قبول نیست! چرا ما تنها کشور بزرگ دنیا هستیم که خدمات درمانی و مرخصی با حقوق از کار بعد از بچه‌دارشدن را برای همه‌ی مردم ضمانت نمی‌کنیم؟

این کمپین درباره‌ی بازتعریف ما به عنوان یک ملت/مردم است. این کمپین برای نه گفتن به سیاست‌ دستگاه حاکم است. نه گفتن به اقتصاد دستگاه حاکم. این کمپین یعنی درک این موضوع که اگر میلیون‌ها نفر از کسانی که از روند سیاسی دلسرد شده‌اند، کارگرانی که از آن چه در واشنگتن می‌گذرد بیزارند، جوان‌هایی که تا به حال هرگز در زندگی‌شان رأی نداده‌اند… اگر ما به یکدیگر بپیوندیم و به ترامپ‌های دنیا اجازه ندهیم که ما را از یکدیگر جدا کنند، اگر دولتی را مطالبه کنیم که همه‌ی ما را نمایندگی کند و نه فقط تعدادی از افراد ثروت‌مند که به کمپین‌های انتخاباتی کمک مالی می‌کنند… آن‌وقت هیچ چیزی نیست که نتوانیم از پس آن بربیاییم. این چیزی است که کمپین ما برای آن مبارزه می‌کند.»
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

در زندان‌ زنان آمریکا چه می‌گذرد!

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه آپريل 23, 2016 11:46 am

در زندان‌ زنان آمریکا چه می‌گذرد!


گروه بین‌الملل مشرق- بارها شنیده‌ایم که وقتی حرف از آمار جمعیت زندانی به میان می‌آید، هیچ کشوری در دنیا مقابل آمریکا حرفی برای گفتن ندارد[1]. آمریکا به ازای هر 100 هزار نفر جمعیت، 716 زندانی دارد[2]. این آمار به معنای واقعی کلمه، استثنائی است، اما آمار نگران‌کننده‌تری هم هست که این گزارش به آن‌ها خواهد پرداخت.

Image
یکی از زندانیان در زندان زنان لس‌آنجلس در حالی روی صندلی نشسته است
که پایش را به صندلی زنجیر کرده‌اند


در سراسر جهان، و همین‌طور در آمریکا، اکثریت قریب به اتفاق کسانی که زندانی می‌شوند، مرد هستند. در نتیجه، آمار زنان زندانی معمولاً تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد و اغلب حتی در سایه آمار مردان زندانی، گم می‌شود. در این گزارش ابتدا بررسی می‌کنیم که آمار کلی زندانیان زن در آمریکا در مقایسه با جهان چگونه است. مقایسه آمار ایالت‌های مختلف آمریکا با کشورهای مستقل دنیا، نتایج تکان‌دهنده‌ای به دست می‌دهد.

اگر هر ایالت آمریکا یک کشور بود

جالب است بدانید که تنها 5 درصد از جمعیت زنان جهان در آمریکا زندگی می‌کنند، اما این کشور حدود 30 درصد از زنان زندانی در تمام جهان را دارد[3]. این یعنی آمار آمریکا در زندانی کردن زنان، دو برابر چین و چهار برابر روسیه است. اگر هر ایالت آمریکا را یک کشور مستقل در نظر بگیریم و آمار زندانیان زن را در میان 50 «کشور» اول دنیا بررسی کنیم، در این لیست، تنها به نام 5 کشور واقعاً مستقل برمی‌خوریم که البته یکی از آن‌ها هم متوسط آمار زندانیان زن در «آمریکا»ست.

در این لیست، ایالت‌های ویرجینیای غربی، اوکلاهما و کنتاکی به ترتیب با 273، 226، و 220 زندانی زن به ازای هر 100 هزار نفر جمعیت زن، اول تا سوم هستند و در نیمه اول لیست، یعنی تا شماره 26، نام هیچ کشور مستقلی دیده نمی‌شود. تایلند کشور 26م است؛ آمریکا (متوسط آمار) کشور 27م؛ و السالوادور، ترکمنستان و ماکائو (چین) به ترتیب 45م، 48م و 49م.

Image
همه زندان‌های آمریکا به اندازه این زندان، مجهز نیستند
کالیفرنیا به داشتن مخوف‌ترین زندان‌ها مشهور است


این آمار، نکات جالب اما آموزنده‌ای هم دارد: نرخ زنان زندانی در ایالت «ایلینوی» آمریکا با السالوادور برابر است، در حالی که در این کشور سقط جنین غیرقانونی است و شمار زیادی از زنان به خاطر به دنیا آوردن کودکان ناقص یا مرده، و از آن‌جایی که نمی‌توانند ثابت کنند دخالتی در ناقص شدن کودکشان نداشته‌اند، به زندان می‌افتند[4]. البته از آن‌طرف، در آمریکا هم دختران 13 ساله‌ای که به علت سوءاستفاده سودجویان مجبور به تن‌فروشی می‌شوند، در صورتی که پلیس آن‌ها را دست‌گیر کند باید رنج زندان رفتن را هم بکشند[5]؛ اتفاقی که هر سال برای برایش بیش از 1000 کودک آمریکایی می‌افتد[6].

کمی درباره «کشور زندان‌ها»

آمریکایی‌ها کشورشان را یک «کشور مبتنی بر زندان» می‌دانند[7]، از یک «مجموعه صنعتی زندان‌داری» صحبت می‌کنند[8]، و حتی عبارت USA را مخفف «بردگان محروم آمریکا» توصیف می‌کنند[9]. این مفهوم را شاید بتوان با اطلاع از افزایش 419 درصدی در تعداد مردانی که بین سال‌های 1980 تا 2010 در این کشور زندانی شده‌اند[10]، بهتر درک کرد.

خصوصی‌سازی زندان‌ها در آمریکا، منافع بی‌اندازه‌ای که برای مقامات دولت آمریکا و برخی سناتورها و نماینده‌های کنگره دارند[11]، استفاده از زندانیان به عنوان کارگران ارزان‌قیمت در کارخانه‌های صنعتی، کارگاه‌های ساختمانی، معادن و در یک کلام، برده‌داری نوین[12] به سبکی که در قانون اساسی آمریکا اجازه آن داده شده است[13]، و ده‌ها دلیل دیگر موجب شده تا «زندان‌داری» یکی از منابع اصلی درآمدزایی در آمریکا باشد[14].

Image
یکی از منابع مهم درآمد دولت آمریکا، نیروی کاری است که از زندان‌ها می‌گیرند

این صنعت برده‌داری برای آن‌که بتواند خود را سرپا نگه دارد، سیاست‌های خود را هم پیدا کرده و در طول زمان، بسیار پیچیده و حرفه‌ای شده است. به عنوان مثال، زندانیان سیاه‌پوست به خاطر قدرت بدنی بیش‌تر و قدرت تأثیرگذاری اجتماعی کم‌تر نسبت به سفیدپوستان، هم طعمه‌های چشم‌گیرتری برای زندان‌داران هستند[15] و هم به خاطر کوچک‌ترین جرائم، مدت طولانی‌تری مهمان زندان‌های آمریکا. موارد زیادی هست که نشان می‌دهد سفیدپوست‌ها در صورتی که مرتکب جرم شوند، احتمال زیادی وجود دارد که جامعه اجازه جبران اشتباهشان را به آن‌ها بدهد[16]، در حالی که سیاه‌پوست‌ها چنین فرصتی را پیدا نمی‌کنند[17].

اما برگردیم به بحث اصلی این گزارش یعنی زندانیان زن در آمریکا که شمارشان طی سال‌های 1980 تا 2010، معادل 646 درصد افزایش داشته است[18].

دوستان آمریکا چه آماری دارند؟

آمار زندانی کردن زنان در آمریکا (127 نفر به ازای 100 هزار نفر)، در سطح دنیا تنها با تایلند (130 نفر به ازای 100 هزار نفر[19]) قابل‌مقایسه است، اما در مقایسه با متحدان نزدیک واشنگتن چه‌طور؟ اگر آمار زنان زندانی در کشورهای بنیان‌گذار ناتو را با آمریکا مقایسه کنیم، متوجه می‌شویم که آمریکا بین 8 تا 25 برابر این کشورها زنان را زندانی می‌کند[20].

چگونگی نگه‌داری نوزادان، یکی از معضلات در زندان‌های زنان در آمریکاست

ایالت «رود آیلند» آمریکا که پایین‌ترین نرخ زندانی کردن زنان را در این کشور دارد[21]، آمارش باز هم دو برابر پرتغال است، کشوری که در میان اعضای مؤسس ناتو بعد از آمریکا، دومین نرخ زندانی کردن زنان را دارد. همان‌طور که گفته شد، نزدیک‌ترین کشور به آمریکا در میان بنیان‌گذاران ناتو، که همان پرتغال است، یک‌هشتمِ آمریکا زنان را به زندان می‌فرستد.

چرا زنان آمریکایی به زندان می‌افتند؟

نرخ زندانی شدن زنان در آمریکا در طول تاریخ این کشور یکسان نبوده است، بلکه اخیراً یعنی بین دهه‌های 1980 و 1990، تقریباً سه برابر شده است[22]. نتیجه این‌که این نرخ در حال حاضر بیش از هشت برابر نرخ مشابه آمریکا در طول بخش اعظم قرن بیستم است. حدود 206 هزار زن (نرخ معادل 127 زن در هر 100 هزار زن[23]) الآن در آمریکا زندانی هستند.

سرعت زندانی شدن زنان در آمریکا به شدت افزایش پیدا کرده و یکی از مهم‌ترین دلایل (بخوانید: بهانه‌های) این مسئله، سیاست «جنگ با مواد مخدر» دولت این کشور است[24]. گزارش‌ها نشان می‌دهد در بیش از 40 ایالت آمریکا، نرخ زندانی شدن زنان با سرعت بیش‌تری نسبت به مردان در حال افزایش است[25] و مقصر اصلی در این‌باره، مواد مخدر دانسته شده است.

Image
کالیفرنیا از سال 1980، تنها یک دانشگاه ساخته، اما 22 زندان برپا کرده است

در زندان‌های فدرال آمریکا، جرم اصلی 57 درصد زنان، مرتبط با مواد مخدر است، در حالی که این درصد برای زندانیان مرد، 47 درصد است. در زندان‌های ایالتی، درصد زنانی که به خاطر مواد مخدر به زندان می‌افتند 25 درصد، در مقابل 16 درصد مردان است. مقامات ایالت اوهایو (که ماه ژوئیه سال 2014 با آمار 4.160 نفری، رکورد جدیدی در شمار زنان زندانی ثبت کرد[26]) می‌گویند بخش بزرگی از افزایش تعداد زندانیان زن، به افزایش مصرف مواد افیونی و استفاده از زنان برای جابه‌جایی این نوع مواد مخدر برمی‌گردد.

البته مواد مخدر شاید دلیل بالا رفتن آمار زندانیان زن در آمریکا تلقی شود، اما آگاهی از وضعیت کلی صنعت زندان‌داری در آمریکا[27] و تاریخ آن[28]، و توجه به مطالبی که پیش‌تر در این گزارش ذکر شد موجب می‌شود تا جرائم مربوط به مواد مخدر را یک سیاست دولتی برای افزایش جمعیت زندان‌ها بدانیم.

از بردگی و بیگاری، تا تجاوز و بارداری

به زندان افتادن زنان به طور بالقوه بیش از زندانی شدن مردان می‌تواند پیامد اجتماعی داشته باشد. در نتیجه سیاست‌های به اصطلاح «جنگ با مواد مخدر» دولت آمریکا، اکنون بیش از 147 هزار کودک آمریکایی، برای دیدن مادرهایشان باید به ملاقات آن‌ها در زندان بروند[29]. بسیاری از زنانی که در طول بارداری به زندان می‌افتند (یا در زندان باردار می‌شوند!) مجبور می‌شوند در حالی که در غل و زنجیر هستند، فرزند خود را به دنیا بیاورند.

همه مادران زندانی در آمریکا به اندازه «ونسا مورنو» خوش‌شناس نیستند
بسیاری از آن‌ها بلافاصله پس از زایمان باید با فرزندشان خداحافظی کنند


قوانین در 29 ایالت آمریکا هم‌راه با منطقه فدرال «کلمبیا»، این نوع زایمان را مجاز دانسته‌اند و تقریباً همه ایالت‌های دیگر آمریکا نیز قوانینی برای ممنوعیت این کار ندارند[30]، در حالی که متخصصین پزشکی و گروه‌های حقوق بشری آن را غیرضروری و احتمالاً مضر برای مادر و فرزند می‌دانند. واضح است که بسته بودن دست‌ها و پاهای یک زن در حال وضع حمل، علاوه بر تحمیل دردهای اضافی به مادر، در کار کادر پزشکی در صورت نیاز به عمل سزارین نیز اختلال ایجاد می‌کند. به علاوه، گاه زنی که فرزند خود را به دنیا آورده است، حتی اجازه پیدا نمی‌کند بلافاصله او را در بغل بگیرد، بلکه باید با یک دست او را بغل کند، چون دست دیگرش به تخت جراحی بسته شده است[31].

نظام قضایی آمریکا حتی بعد از تولد هم برقراری ارتباط مادری و فرزندی را تقریباً غیرممکن کرده است. بسیاری از مادران بلافاصله بعد از تولد فرزندشان به زندان برگردانده و نوزادانشان[32] نیز به دست خویشاوندان و یا حتی یتیم‌خانه سپرده می‌شوند[33]. با همه این‌ها، این شاید بهترین سناریوی قابل‌تصور برای زنان زندانی در آمریکا باشد.

سال 2013 بود که «مرکز خبرنگاری تحقیقی» طی گزارشی افشا کرد که بین سال‌های 2006 تا 2010، تنها در دو زندان ایالت کالیفرنیا دست‌کم 130 زندانی زن، بدون دریافت مجوزهای لازم و به صورت اجباری یا بدون اطلاع قبلی، تحت عمل عقیم‌سازی قرار گرفته‌اند[34]. دکتر «جیمز هاینریک» مدیر ارشد پزشکی زندان «ولی استیت» (یکی از دو زندان کالیفرنیا) که بارها داخل و خارج از زندان، از وی به دلایل مختلف از جمله اشتباه در عمل‌های جراحی و صدمه زدن به مادران باردار و جنین‌هایشان شکایت شده است، به هم‌راه تیم پزشکی خود بیش از 147 هزار دلار بابت این عمل‌های جراحی از دولت آمریکا دریافت کرده‌اند[35].

Image
بسیاری از زنان در زندان «ولی استیت» شکایت داشتند
که «جیمز هاینریک» آنان را به تشخیص خودش عقیم کرده است


برخی گزارش‌ها حاکی از آن است که زندان «ولی استیت» طی دو سال اولی که هاینریک مدیر پزشکی آن شد، یعنی سال‌های 2006 تا 2008، به طور متوسط هر سال، 150 مورد عمل عقیم‌سازی را انجام داده است[36]. وی در دفاع از عمل‌های عقیم‌سازی و هزینه‌ای که تیم پزشکی‌اش از دولت دریافت کرده می‌گوید: «این هزینه در مقابل مبلغی که دولت باید بابت خدمات رفاهی به این کودکان ناخواسته و فرزندانی صرف می‌کرد که بعداً به دنیا می‌آوردند، هزینه هنگفتی نیست[37].» همین استدلالها باعث شده تا در کنار عقیم‌سازی زنان زندانی، حتی سقط جنین زنان باردار نیز در زندان‌های آمریکا به تشخیص مقامات زندان صورت بگیرد[38].

مشکلات بزرگ‌تر

به‌رغم آن‌چه گفته شد، سختی‌های بارداری، مشکلات زایمان و عقیم‌سازی دائمی تنها بخش کوچکی از معضلات پیش روی زندانیان زن در آمریکاست. مشکل بزرگ‌تر، آمار وحشتناک تجاوز جنسی به این زن‌هاست. پایگاه خبری «جوریست» طی گزارشی در این‌باره[39] پس از آن‌که از مخاطب خود می‌خواهد صحنه‌های زننده‌ای از تجاوز یک مرد «بزرگ‌هیکل» به یک زن جوان را تصور کند (که در این‌جا امکان نقل آن نیست)، این سؤال را از جامعه آمریکا می‌پرسد که آیا اگر در تصور شما آن زن جوان، یونیفرم نارنجی رنگ زندان به تن داشته باشد، باید احساس کنید که حق او زیر پا گذاشته نشده است؟ این مسئله همان چیزی است که کنگره آن را «اپیدمی» تجاوز جنسی در زندان‌های آمریکا نامیده است[40].

طبق گزارش دیده‌بان حقوق بشر، دست‌کم 15 درصد از جمعیت بیش از 200 هزار نفری زندانیان زن در آمریکا قربانی تجاوز جنسی از سوی مقامات زندان یا زندانیان دیگر قرار گرفته‌اند[41]. در عین حال، فعالان حقوق بشری به صحت این آمار اعتراض کرده‌اند و معتقدند آمار واقعی بسیار بیش‌تر از آماری است که اداره آمار وزارت دادگستری آمریکا منتشر کرده است، به خصوص در میان دختران نوجوان زندانی[42]. با این حال، همین آمار هم بسیار تکان‌دهنده است.

زنان زندان «جولیا تاتویلر» مکرر مورد تجاوز و تحقیر جنسی قرار می‌گرفتند

در 98 درصد از موارد تجاوز جنسی به زنان در زندان‌های آمریکا، تجاوزکننده یک مرد از میان مقامات زندان است[43]. در عین حال، به طور متوسط، 41 درصد از نگهبانان زندان در مراکز ایالتی اصلاح و تربیت زنان، مرد هستند؛ یعنی اجازه دارند هر یک از زندانیان را به طور عریان بازرسی بدنی کنند و در هر شرایطی که اراده کنند، به زنان زندانی، دست‌رسی خصوصی داشته باشند.

چه بسا به دلیل همین اختیارات نامعقول است که اگرچه زنان تنها 7 درصد از جمعیت زندانیان آمریکا را تشکیل می‌دهند، اما 46 درصد از قربانیان تعرض جنسی در زندان‌های آمریکا، از میان همین 7 درصد هستند. گزارش‌ها نشان می‌دهد مقامات مرد در زندان‌های زنان، نه تنها به قدرت بدنی و خشونت برای ارتکاب تجاوز جنسی به زنان متوسل می‌شوند، بلکه از موقعیت شغلی خود نیز برای اجبار، تهدید و ارعاب زنان در تن دادن به این عمل استفاده می‌کنند.

هزاران گزارش وجود دارد که نشان می‌دهد مقامات مرد در زندان‌های زنان، در ازای فراهم آوردن دست‌رسی به مواد مخدر یا امکانات دیگر، و یا تهدید به نوشتن گزارش‌های ساختگی درباره سوءرفتار زندانیان برای انتقال آن‌ها به سلول انفرادی یا حتی ممنوعیت ملاقات آنان با فرزندانشان، قربانیان را وادار به تن دادن به خواسته خود می‌کنند. اوایل سال 2014 بود که گزارشی از وقایع درون زندان زنان «جولیا تاتویلر» ایالت آلاباما افشا شد که از سوءرفتار جنسی مقامات و نگهبانان با زندانیان از جمله اجبار آن‌ها به تجاوز، استفاده از دست‌شویی مقابل نگهبانان و حتی شرکت در مسابقات زیبایی به صورت برهنه پرده برداشت. طبق اظهارات قربانیان در این زندان، بسیاری از زنان بعد از تجاوز مأموران به آن‌ها باردار شده و مجبور شده‌اند در بازداشت وضع حمل کنند[44].

Image
41 درصد از نگهبانان زندان در مراکز ایالتی اصلاح و تربیت زنان، مرد هستند

پیامدهای تجاوز به زنان در زندان منحصر به آثار روانی و یا اجتماعی آن نمی‌شود. همان‌طور که برخی کارشناسان می‌گویند[45]، گذر کردن از تجربه تجاوز جنسی و سپس مراحل پیچیده نظام سلامت و تأمین اجتماعی آمریکا برای دست‌رسی به مشاوره‌های جسمی و روحی کافی به منظور بازگشتن به زندگی عادی از نظر جنسی و توانایی فرزندآوری، برای زنانی که در جامعه حضور دارند و می‌توانند از این دکتر به آن دکتر بروند، یک کابوس به حساب می‌آید. حال تصور کنید گذر از چنین مرحله‌ای برای زنی که در زندان است و دست‌رسی به هیچ منبع درمانی خارجی ندارد، چه اندازه ناممکن خواهد بود. اما این همه ماجرا برای زندانیان زن در آمریکا نیست.

زنانی که به زندان‌های آمریکا می‌افتند، تنها به دست مقامات زندان مورد سوءاستفاده قرار نمی‌گیرند، بلکه آمار تجاوز به زندانیان توسط زندانی‌های دیگر نیز باید به این آمار اضافه شود. آمار تجاوز «زندانی به زندانی» در میان زندانیان زن معادل 13.7 درصد و دست‌کم سه برابر آمار زندانیان مرد (4.2 درصد) است[46]. این آمار تا اندازه‌ای به این خاطر است که مقامات زندان‌های آمریکا، تجاوز جنسی زن به زن را «تجاوز واقعی» نمی‌دانند و بنابراین احتمال کم‌تری دارد که با آن برخورد و مقابله کنند.

البته آمارهای تعجب‌برانگیز دیگری هم در میان اعداد و ارقام وزارت دادگستری آمریکا پیدا می‌شود، از جمله این‌که از هر 10 مورد سوءرفتار جنسی در زندان‌های آمریکا، 9 مورد آن[47]، زندانیان مردی هستند که توسط مقامات زن زندان مورد سوءرفتار واقع می‌شوند[48]. به نظر می‌رسد، این آمار، انتقام زن‌ها از آمار بالای زنانی باشد که توسط مقامات مرد در زندان مورد تجاوز قرار می‌گیرند.

Image
مجسمه مقابل زندان زنان «تاکنیک» در اشاره به وضعیت مادران و فرزندان در زندان

سرنوشت بقیه چه می‌شود؟

آن‌چه در این گزارش آمد، همه بلاهایی نیست که بر سر زنان در زندان‌های آمریکا می‌آید. کار اجباری در قالب برده‌داری که در اوایل گزارش به آن اشاره کردیم، در مورد زنان هم صدق می‌کند. زنان معمولاً در زمینه‌های به کار گرفته می‌شوند که بتوانند در آن‌ها مؤثرتر واقع شوند و بازده بهتری برای «مجموعه صنعتی زندان‌داری» داشته باشند. از جمله این حوزه‌ها کارخانه‌های قالی‌بافی و تولید کلاه و انواع دیگر لباس است[49].

البته زنان زندانی در حوزه‌های خطرناک‌تری هم وادار به کار می‌شوند. سال 2013 گزارش‌هایی از شکایت دادگاهی زندانیان، کارکنان خدمات تغذیه و اعضای خانواده زندانیان در «مؤسسه اصلاحی فدرال ماریانا»ی فلوریدا به دادگاه فدرال آمریکا منتشر شد که نشان می‌داد زندانیانی که توسط «صنایع زندان فدرال[50]» در کارخانه بازیافت قطعات رایانه‌ای و الکترونیک این سازمان دولتی به کار گرفته شده‌اند، در معرض غبار سمی متشکل از سرب، کادمیم، جیوه و آرسنیک قرار گرفته و مسموم شده‌اند[51].

زندانیان در این کارخانه بدون هیچ‌گونه امکانات حفاظتی، تجهیزات ایمنی، و یا ماسک یا فیلتر هوا کار می‌کرده‌اند و در نتیجه با آسیب‌های شدید در سیستم‌های عصبی، تولیدمثل و ریه، بیماری‌های کلیوی، لختگی خون، سرطان‌های مختلف، سردردهای مزمن، فراموشی، اختلالات پوستی، مشکلات گردش خون و تنفس، و برخی بیماری‌های دیگر مواجه شده‌اند.

Image
زندانیان زن و مرد در آمریکا، کارگرهای اجباری و پرسودی برای دولت هستند

در این گزارش به آمار قتل، خودکشی[52]، بیماری‌های روانی[53]، بیماری‌های جنسی از جمله ایدز[54]، اعتیاد، معضلات بازگشت از زندان به فضای جامعه و ده‌ها مشکل دیگری اشاره نشد که در زندانی‌های زنان آمریکا بی‌داد می‌کند. اشاره‌ای گذرا به این معضلات مسلماً نیازمند گزارش مفصل دیگری است که باید در زمانی دیگر نوشته شود.

[1] States of Incarceration: The Global Context Link

[2] Incarceration Rates among Founding NATO Members Link

[3] States of Women's Incarceration: The Global Context Link

[4] El Salvador: Where women may be jailed for miscarrying Link

[5] Children who are prostituted aren’t criminals. So why do we keep putting them in jail? Link

[6] Arrest in the United States, 1990-2010 Link

[7] We should stop putting women in jail. For anything. Link

[8] What is the Prison Industrial Complex? Link

[9] Slavery and Prison - Understanding the Connections Link

[10] Incarcerated Women Link

[11] How for-profit prisons have become the biggest lobby no one is talking about Link

[12] 21st-Century Slaves: How Corporations Exploit Prison Labor Link

[13] 23 Cents an Hour? The Perfectly Legal Slavery Happening in Modern-Day America Link

[14] The Prison Industry in the United States: Big Business or a New Form of Slavery? Link

[15] Everyone does drugs, but only minorities are punished for it Link

[16] Heroin addiction sent me to prison. White privilege got me out and to the Ivy League. Link

[17] Race a Factor in Job Offers for Ex-Convicts Link

[18]به منبع شماره 7 مراجعه شود

[19] U.S. has 5% of World’s Female Population, but 30% of Women in Prison Link

[20] Incarceration Rates: Women among Founding NATO Members Link

[21] Probation: The nicest sounding way to grease the skids of mass incarceration Link

[22] Tracking State Prison Growth in 50 States Link

[23] Women's Incarceration Rate - United States 1910-2014 Link

[24] Drug War is Filling Prisons with Women Link

[25] The Number Of Women Behind Bars Is Skyrocketing, And Here's The Upsetting Result Link

[26] More Ohio women in prison than ever before Link

[27] The Money-Spinning Prison Industrial Complex Link

[28] The Deadly Bi-Partisan Agreement That Brought Us Mass Incarceration with 2.5 Million Behind Bars Link

[29] به منبع شماره 24 مراجعه شود

[30] Giving Birth in Prison Link

[31] Giving Birth in Shackles Link

[32] When "Free” Means Losing Your Mother: The Collision of Child Welfare and the Incarceration of Women in New York State Link

[33] Women’s Prison Association, Institute on Women & Criminal Justice. (2009). Mothers, infants and imprisonment: A national look at prison nurseries and community-based alternatives. New York: Women’s Prison Association.

[34] A Closer Look at Prison Sterilizations and the Doctor Said to Champion Them Link

[35] Calif. prison doctor linked to sterilizations no stranger to controversy Link

[36]به منبع شماره 34 مراجعه شود

[37] 148 California Female Prison Inmates Were Illegally Sterilized Link

[38] Do Prisoners Have Abortion Rights? Link

[39] Female Inmates and Sexual Assault Link

[40] US commission proposes prison rape elimination guidelines Link

[41] US: Federal Statistics Show Widespread Prison Rape Link

[42] Advocates Dispute Agency Finding on Sex Abuse of Juvenile Inmates Link

[43] Cross-Gender Supervision in Prison and the Constitutional Right of Prisoners to Remain Free from Rape Link

[44] Women allege widespread sexual abuse at Alabama prison, nonprofit group says Link

[45] Powerless in Prison: Sexual Abuse Against Incarcerated Women Link

[46] PREA Data Collection Activities, 2012 Link

[47] Sexual Victimization in Juvenile Facilities Reported by Youth, 2012 Link

[48] 9 Out of 10 Sex Abuse Victims in Prisons Are Males Abused By Female Staffers Link

[49] Tomgram: Fraser and Freeman, Creating a Prison-Corporate Complex Link

[50] Federal Prison Industries Link

[51] The Pentagon and Slave Labor in U.S. Prisons Link

[52] Why Are So Many Women Attempting Suicide In California’s Prisons? Link

[53] Johnson, Kristine A.; Shannon M. Lynch (19 March 2014). "Predictors of maladaptive coping in incarcerated women who are survivors of childhood sexual abuse". Family Violence 28 (1).

[54] America's 10 Worst Prisons: Julia Tutwiler Link
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

گزارش قانون 66 ساله از قتل و تجاوز جنسی درون ارتش امریکا

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه مه 10, 2016 6:40 pm

گزارش قانون 66 ساله از قتل و تجاوز جنسی درون ارتش امریکا


آمار رسمی پنتاگون حاکی از آن است که هر روز 52 مورد «خشونت جنسی» در ارتش آمریکا رخ می‌دهد؛ امروزه احتمال این‌که یک سرباز زن آمریکایی توسط هم‌رزمان خود مورد تجاوز جنسی قرار بگیرد، از احتمال این‌که توسط دشمن کشته شود، بیش‌تر است.

گروه بین‌الملل مشرق- «لایحه ادعای خسارت فدرال» یکی از قوانین آمریکایی است که سال 1946 تصویب شد[1] تا به نهادها یا اشخاص حقیقی و حقوقی اجازه دهد در صورتی که توسط افرادی که به نیابت از دولت آمریکا کار می‌کنند، صدمه‌ای به آن‌ها وارد شد، در دادگاه فدرال از دولت آمریکا شکایت کنند. تا پیش از این در آمریکا مانند بسیاری از کشورهای دیگر و بر اساس دکترین «مصونیت دولت[2]»، هم دولت فدرال و هم حاکمیت‌های ایالت‌های آمریکا «ممکن نبود کار اشتباهی انجام دهند» و بنابراین از هرگونه شکایتی در دادگاه فدرال مصون بودند، مگر آن‌که خودشان رضایت می‌دادند[3] که شکایت از آن‌ها صورت گیرد! با این وجود، لایحه به ظاهر مردم‌سالارانه سال 1946 تنها چهار سال دوام آورد.


Image
این جوان 25 ساله، با اشتباه تیم پزشکی طی یک عمل ساده آپاندیس،
دچار فلج مغزی شد، اما خانواده‌اش اجازه ندارد از دولت شکایت کند



«دکترین فرس»؛ مجوز رسمی قتل و تجاوز جنسی درون ارتش آمریکا
دیوان عالی آمریکا سال 1950 و در نتیجه بررسی پرونده «فِرِس مقابل آمریکا» حکم کرد که به‌رغم لایحه ادعای خسارت فدرال، اعضای ارتش آمریکا نمی‌توانند به خاطر «صدماتی» که در حین فعالیت‌های «مربوط به خدمت» در ارتش به آن‌ها وارد می‌شود، از دولت آمریکا شکایت کنند.

اگرچه لایحه ادعای خسارت، علناً بیان می‌کرد که افراد اجازه دارند اگر «به عمد و یا در اثر تسامح و غفلت یکی از کارمندان دولت» در حق آن‌ها ظلمی شد، از دولت ادعای خسارت کنند، اما حکم دیوان عالی آمریکا، عملاً حق شکایت در صورت جراحت دیدن را از نیروهای مسلح گرفت. این حکم دیوان عالی که به «دکترین فِرِس[4]»، دکترین «فرس-استنسل[5]» یا «قانون فرس» مشهور شده، امروز هم به قوت خود باقی است[6] و دیوان عالی آمریکا هرگونه اقدامی برای الغای حکم قبلی خود را رد می‌کند. در این گزارش خواهیم دید که این دکترین جنجالی، چگونه از مجرمینی دفاع می‌کند که به اشتباه یا تعمداً، دست به قتل، تجاوز جنسی و دیگر جنایت‌ها در ارتش آمریکا می‌زنند[7].

پیش‌زمینه دکترین فرس

پرونده موسوم به «فرس مقابل آمریکا» متشکل از سه شکایت مستقل برای دریافت خسارت از دولت آمریکا بود که هر سه در دادگاه‌های فدرال منتظر صدور حکم نهایی بودند[8]: پرونده «فرس»، پرونده «جفرسون»، و پرونده «گریگز». «رودالف فرس» بر اثر آتش گرفتن سربازخانه‌ای که وی در آن مستقر بود، جان خود را از دست داد. هم‌سر او به عنوان وصی، از دولت آمریکا شکایت و ادعای خسارت کرده بود، چون اعتقاد داشت دولت آمریکا بر اثر تسامح و غفلت، فرس را در سربازخانه‌ای در «پاین کمپ» نیویورک قرار داده که مقامات مربوط، از معیوب بودن سیستم گرمایشی آن و در نتیجه، ناامن بودن استقرار سربازان در آن، مطلع بوده‌اند و یا دست‌کم طبق وظیفه، باید مطلع می‌بودند.

Image
ارتش آمریکا خیلی زود متوجه شد که «لایحه ادعای خسارت فدرال»
میلیاردها دلار خرج روی دستش خواهد گذاشت، پس باید تغییر کند


دیوان عالی آمریکا در رد شکایت هم‌سر فرس، استدلال کرد که این پرونده را نمی‌توان تحت لایحه ادعای خسارت فدرال، بررسی کرد، چراکه در متن این قانون آمده است: «آمریکا باید به همان شیوه و به همان اندازه‌ای مسئول در نظر گرفته شود که یک «فرد حقیقی» تحت شرایط مشابه، مسئولیت خواهد داشت.» این در حالی است که از نظر دیوان عالی، رابطه بین دولت و اعضای نیروهای مسلح، «مشخصاً ماهیت فدرال دارد» و شبیه به رابطه اشخاص حقیقی با یک‌دیگر نیست.

استدلال دیگری که دیوان عالی مطرح کرده این است[9] که یکی از اهداف تصویب لایحه ادعای خسارت، محول شدن وظیفه رسیدگی به ادعاهای خسارت علیه دولت، از کنگره به دادگاه‌ها بود. تا پیش از تصویب این لایحه، کنگره وظیفه رسیدگی به طلب‌های خصوصی از جانب پرسنل نظامی و نیروی دریایی را نداشت، چون یک نظام جامع در قانون برای رسیدگی به این نیروها و وابستگان آن‌ها طراحی شده است. بنابراین اکنون هم که وظیفه رسیدگی به پرونده‌های شکایت، به دادگاه‌ها منتقل شده است، دادگاه‌ها نیز مانند کنگره وظیفه رسیدگی به پرونده‌های شاکیان نظامی را ندارند.

در پرونده دوم، جفرسون در حالی که عضو ارتش بود، بنا به ضرورت، تحت یک عمل جراحی در ناحیه شکم قرار گرفت. هشت ماه بعد، وی تحت عمل جراحی دیگری قرار گرفت در حالی که این‌بار از ارتش خارج شده بود. طی عمل جراحی دوم، یک حوله با ابعاد 75×45 سانتی‌متری که نشان «دپارتمان پزشکی ارتش آمریکا» را هم داشت، از شکم وی خارج شد. جفرسون مدعی بود که حوله مذکور به علت بی‌توجهی جراح ارتش در شکم وی باقی مانده است. با این حال، دادگاه تشخیص داد که دولت در قبال این نوع پرونده‌ها مسئولیتی ندارد.

گریگز در حالی تحت عمل جراحی توسط جراحان ارتش جان خود را از دست داد که در استخدام ارتش بود. وصی او معتقد بود که دولت آمریکا باید به خانواده گریگز خسارت پرداخت کند، چون دلیل مرگ وی «تسامح و درمان پزشکی بدون تخصص کافی» بوده است. دادگاه استیناف در این پرونده، به سود گریگز رأی داد، اما دیوان عالی آمریکا این رأی را باطل کرد. در نهایت، طبق حکم دیوان عالی، هیچ‌یک از این سه شاکی نتوانستند خسارتی از دولت آمریکا دریافت کنند و دکترین فرس رسماً تبدیل به یک سد محکم مقابل شاکیان از دولت آمریکا شد.

پرونده‌های مشابه

دکترین فرس تا کنون ده‌ها بار دولت آمریکا را از جبران خسارت‌های وارده به نیروهای مسلح خود معاف کرده است. پس از صدور حکم در تقریباً همه این موارد، اعتراض‌ها به ناعادلانه بودن دکترین فرس دوباره شدت گرفته، اما دیوان عالی آمریکا هیچ‌گاه زیر بار نرفته و تصمیم به کنار گذاشتن این دکترین نگرفته است. در عین حال، برخی از این پرونده‌ها بسیار بیش‌تر از پرونده‌های دیگر، ظلم دولت آمریکا به افراد تحت استخدام خود را نشان می‌دهد.

«ایزابلا اورتیز» که خانواده‌اش دوست داشتند او را «بِلا» صدا کنند[10]، روز 16 مارس 2009 در حالی به دنیا آمد که در دوران بارداری مادرش هیچ مشکلی نداشت، اما به علت داروهایی که در زمان وضع حمل به مادرش دادند، دچار فلج مغزی و عصبی شد. «هتر اورتیز» سروان نیروی هوایی آمریکا در آخرین روز بارداری‌اش با این امید به بیمارستان نظامی «ایوانز» در پایگاه نظامی «فورت کارسون» ایالت کلرادو رفت که بتواند دخترش را در بهترین شرایط ممکن و تحت نظارت متخصصینی به دنیا بیاورد که موظف هستند بهترین خدمات را به پرسنل نیروهای مسلح بدهند.

کادر پزشکی نظامی حتی اگر یک حوله کامل را در شکم یک سرباز
جا بگذارند، باز هم کسی نمی‌تواند از کار آن‌ها شکایت کند


بعد از آن‌که داروهای تجویز شده هنگام وضع حمل، تأثیر مخربی را بر سلامت «بلا» گذاشت، وکلای این کودک تصمیم گرفتند به نیابت از او و مادرش، از دولت طلب خسارت کنند. با این حال، دادگاه منطقه‌ای استیناف، این شکایت را بر اساس دکترین فرس، رد و به این مسئله استناد کرد که اورتیز در هنگام وضع حمل، در استخدام نیروی هوایی بوده و در مرخصی هم به سر نمی‌برده است. از طرف دیگر، بر اساس «تست تکوین[11]»، صدمات وارد شده به «بلا» مستقیماً به صدمات وارد شده به بدن مادرش مربوط می‌شود و بنابراین، دکترین فرس در مورد این پرونده صدق می‌کند.

نکته این‌جاست که دادگاه استیناف، توجهی نمی‌کند که پدر «بلا» که در استخدام نیروهای مسلح آمریکا نیست چه رنجی از آسیب‌دیدگی فرزندش خواهد برد. ضمناً این در حالی است که اگر مادر «بلا» یک شهروند غیرنظامی و پدرش در استخدام نیروهای مسلح بود، «هتر اورتیز» می‌توانست از دولت آمریکا شکایت کند و احتمال زیادی هم داشت که بتواند غرامت دریافت کند، به خصوص که صدمه‌های وارد شده به «بلا» هیچ دلیل دیگری جز بی‌توجهی و کوتاهی پرسنل بیمارستان نداشت.

ماجرا از این قرار بود که 16 مارس، «هتر اورتیز» برای عمل سزارین که از قبل برنامه‌ریزی شده بود به بیمارستان ایوانز مراجعه کرد. روند عمل به خوبی پیش می‌رفت تا زمانی که برای جلوگیری از بروز مشکل در معده مادر که ممکن بود اختلال در کار جراحان ایجاد کند، به او «زانتاک» تزریق شد. اورتیز به زانتاک حساسیت داشت و این را در پرونده پزشکی خود هم نوشته بود. بعد از تزریق زانتاک، دکترها مجبور شدند برای آن‌که از واکنش حساسیتی بدن مادر جلوگیری کنند، به او «بنادریل» هم تزریق کنند.

Image
«ایزابلا اورتیز» که ماه آینده، هفت سالش می‌شود، باید تا پایان عمر
درمان‌هایی را تحمل کند که دولت حتی هزینه آن‌ها را هم نمی‌پردازد


این آنتی‌هیستامین باعث شد تا فشار خون «هتر» کاهش پیدا کند و اکسیژن کافی به «بلا» نرسد. اما کار به همین جا ختم نشد. اعضای تیم پزشکی اتاق عمل، به مانیتور نشان‌دهنده وضعیت جنین هم توجهی نداشتند و تنها زمانی متوجه شدند که «بلا» با مشکل تنفسی مواجه شده که دیگر خیلی دیر شده بود. در نتیجه این اشتباهات پشت سر هم، «بلا» هنگامی که به دنیا آمد، دچار آسیب‌های مغزی، فلج مغزی و مشکلات دیگر شده بود.

گزارش دادگاه استیناف درباره این پرونده به صراحت و کتباً به «ناعادلانه» بودن دکترین فرس اعتراف کرده است[12]، اما در عین حال ضمن اشاره به این‌که این دادگاه مجبور است به دکترین فرس استناد کند، می‌نویسد: «فرس متعلق به ما نیست که بتوانیم بر خلاف آن حکم کنیم. در راستای اجرای قانون ناظر، [حکم می‌دهیم که] دولت، تحت لایحه ادعای خسارت فدرال، مسئولیتی در قبال ادعاها مبنی بر کوتاهی در این پرونده ندارد.» دقیقاً مانند اتفاقی که در پرونده «آمریکا مقابل جانسون» افتاد[13]. و دقیقاً مانند «گرگوری»، نوزاد دیگری که به علت بی‌توجهی فرماندهان مادرش «جنیوری ریچی» به وضعیت بارداری وی، دچار تولد زودرس شد، 30 دقیقه بعد جان خود را از دست داد، و دادگاه هم «با ابراز تأسف» رأی به عدم مسئولیت دولت در پرونده وی داد[14].

Image
گزارش دادگاه استیناف، ضمن استناد به دکترین فرس و اعتراف به
ناعادلانه بودن آن، دولت را از مسئولیت در قبال پرونده، معاف می‌کند

یکی دیگر از پرونده‌های مشهور درباره اشتباهات پزشکی در بیمارستان‌های نظامی، مربوط به «دین ویت» می‌شود[15]. گروهبان دوم «ویت» که تنها 25 سال سن داشت، باید الآن زنده می‌بود و دو فرزند خردسال خود را بزرگ می‌کرد، اما اشتباهات سال 2003 کادر پزشکی بیمارستان «دیوید گرنت» در پایگاه «تراویس» متعلق به نیروی هوایی آمریکا، سرنوشت کاملاً متفاوتی را برای او رقم زد. «ویت» اکتبر آن سال به علت آن‌که پزشکان ارتش، دیر متوجه مشکل آپاندیس او شدند، مجبور شد در شرایطی اضطراری برای یک عمل ساده برداشتن آپاندیس به بیمارستان دیوید گرنت مراجعه کرد. اما تنها چند دقیقه بعد، در حالی که به سختی نفس می‌کشید به اتاق احیا منتقل شد[16].

یکی از پرستاران کارآموز که برای کمک به تیم بی‌هوشی به اتاق عمل رفته بود، در به هوش آوردن «ویت» اشتباه کرد. بعد از این اشتباه، در اقدامی که هیچ توجیه منطقی نمی‌توان برای آن پیدا کرد، تختی که ویت روی آن خوابیده بود، به بخش کودکان بیمارستان برده شد و آن‌جا کادر پزشکی تلاش کردند برای نجات جان ویت، از دستگاه‌هایی استفاده کنند که برای کودکان طراحی شده بودند و طبیعتاً کاری از پیش نبردند.

Image
«دین ویت» باید زنده می‌بود و دو فرزند خردسال خود را بزرگ می‌کرد

در همین حین که کادر پزشکی بیمارستان بر سر هم فریاد می‌زدند، میزان زیادی از یک داروی محرک قوی به اشتباه به ویت تزریق شد. در ادامه، برای کمک به تنفس «ویت»، یک لوله تنفسی کوچک وارد بدن او شد، اما به اشتباه به درون شکمش هدایت شد و بدون هیچ فایده‌ای، هوا را به درون شکم او پمپاژ کرد. اشتباه پشت اشتباه انجام شد و مدت زمان احیای «ویت» همین‌طور طولانی‌تر می‌شد.

زمانی که بالأخره لوله تنفسی را به درستی در جای خود گذاشتند، دیر شده بود و «ویت» به دلیل مشکل تنفسی دچار فلج مغزی شده بود. سه ماه بعد، خانواده‌اش ناامید شدند و تصمیم گرفتند دستگاه‌های احیای پزشکی را قطع کنند. این آخرین باری بود که «هنا» (یک سال و نیمه) و «نُوا» (4 ماهه) پدر خود را «زنده» دیدند. طبق یک گزارش داخلی در این‌باره، این «حادثه پزشکی به خاطر یک اشتباه قابل اجتناب» رخ داد. با این حال، دادگاه منطقه‌ای فدرال، با «بی‌میلی» و به خاطر آن‌که هیچ راه دیگری نداشت، پرونده «ویت» را بست[17] و دولت را تبرئه کرد.

این‌ها تنها چند نمونه از پرونده‌هایی[18] است که با استناد به دکترین فرس، در دستگاه قضایی آمریکا احکام ناعادلانه درباره آن‌ها صادر می‌شود. دیوان عالی آمریکا دست‌کم 10 هزار پرونده در هر سال دریافت، اما صرفاً بین 75 تا 80 پرونده را «باز» و بررسی می‌کند. چه بسا استناد به دکترین فرس برای «رد بررسی» بسیاری از پرونده‌های شکایت نیروهای مسلح علیه دولت، راهی برای از سر باز کردن شمار زیادی از همین پرونده‌هایی باشد که می‌تواند میلیاردها دلار خرج روی دست دولت بگذارد[19] و موضوع آن‌ها از تصادفات رانندگی گرفته تا سوختگی[20] تا اشتباهات متعدد پرسنل پزشکی نظامی در عمل‌های جراحی را شامل می‌شود.

از «مصونیت دولت» تا «مصونیت متجاوزان جنسی»

نتیجه دکترین فرس این است که هیچ‌یک از اعضای ارتش و سایر نیروهای مسلح آمریکا تا هنگامی که در استخدام هستند، تحت هیچ شرایطی[21] حتی با توجه به لایحه ادعای خسارت فدرال، اجازه شکایت از دولت یا در حقیقت کارمندان دولتی را ندارند. پرونده‌های «ایزابلا اورتیز» و «دین ویت» و ده‌ها نفر مانند آن‌ها بسیار دردناک هستند، اما این مصونیت دولت در مقابل شکایت نیروهای مسلح، آسیب‌های بزرگ‌تری را هم برای خانواده‌های نظامی آمریکا به دنبال داشته است. بر اساس برداشت کلی از دکترین فرس، هرگونه «آسیب» وارد شده به سربازان ارتش توسط «سایر سربازان ارتش» نیز نمی‌تواند دلیلی برای شکایت از دولت باشد. و این آسیب‌ها شامل تجاوز و خشونت جنسی هم می‌شود.

پرونده‌های بی‌شماری از تجاوز جنسی در ارتش آمریکا وجود دارد که مستند «جنگ نامرئی[22]» نامزد دریافت جایزه اسکار سال 2013 (گزارش مشرق را از این‌جا بخوانید)، تنها به کوچک‌ترین گوشه از آن‌ها پرداخته است. طبق برخی آمار، دست‌کم 20 درصد از زنان ارتش آمریکا در حال خدمت، توسط هم‌قطاران خود مورد تجاوز جنسی قرار می‌گیرند. این افراد عملاً برای گرفتن حق و حقوقشان هیچ کاری نمی‌توانند بکنند.

نکته شاید خنده‌دار این‌که گاهی قاضی‌ای که باید درباره تجاوز یک سرباز به هم‌رزمش حکم نهایی را صادر کند، صمیمی‌ترین دوست همان سرباز متجاوز است[23]. این قاضی است که هیأت منصفه را انتخاب می‌کند و قدرت آن را دارد تا «اتهام را تغییر دهد، در مجازات تخفیف قائل شود، یا حتی حکم نهایی را باطل کند[24].» خیلی وقت‌ها هم فرمانده ارشدی که به عنوان قاضی تعیین می‌شود «فاقد هرگونه آموزش، پیش‌زمینه، یا دانش حقوقی» است[25].

ابعاد این مسئله بسیار بزرگ‌تر و تیره‌تر از آن است که بتوان تصور کرد. طبق آمار موجود، تا کنون بیش از نیم میلیون سرباز زن در ارتش آمریکا مورد تجاوز قرار گرفته‌اند. آمار رسمی پنتاگون (که قطعاً دست پایین را می‌گیرد) حاکی از آن است که سالانه بیش از 19 هزار مورد «خشونت جنسی» (به طور متوسط، 52 مورد در هر روز[26]) در ارتش آمریکا رخ می‌دهد، که با «تجاوز جنسی» متفاوت است. در خشونت جنسی، ممکن است چنان‌که «هنا سوول» یکی از قربانیان توضیح می‌دهد، ستون فقرات و عصب‌های موجود در کمر قربانی آسیب ببیند، مفصل‌های ران او پیچ بخورد، و عملاً فرد برای مدتی فلج شود و نتواند حرکت کند.

آن‌چه بیش‌تر نگران‌کننده است این‌که سربازانی که در ارتش مرتکب تجاوز جنسی می‌شوند، هیچ ترسی از عاقبت کار خود ندارند، بلکه چه بسا نزد دیگر سربازان به کار خود افتخار هم می‌کنند. «سوول» توضیح می‌دهد سربازی که در اولین روز از فوریه سال 2008، او را در اتاق یک هتل، حبس و به او تجاوز کرد، بعد از تجاوز، روی بدن او دست کشیده و گفت: «تمام این [بدن] متعلق به من است.» این در حالی بود که «هنا» در تماس تلفنی با پدرش گروهبان یکم «جری سوول» (که «هنا» بیش از همه، به تشویق او وارد ارتش شده بود)، قبل از هر حرف دیگری، گفت: «پدر، من دیگر باکره نیستم.»

امروزه احتمال این‌که یک سرباز زن در ارتش آمریکا توسط هم‌رزمان خود مورد تجاوز جنسی قرار بگیرد، از احتمال این‌که توسط دشمن کشته شود، بیش‌تر است. البته شاید خیلی فرقی نداشته باشد، چون قربانی در هیچ‌یک از این موارد نمی‌تواند از دولت آمریکا شکایت کند، چه برسد به این‌که حق و حقوق خود را از دولت بگیرد. اما ارتباط دکترین فرس با این آمار و ارقام چیست؟

باید یادآوری کنیم که بنا به دکترین فرس، اگر اعضای نیروهای مسلح آمریکا، «به سببِ یا در طول فعالیت‌های مرتبط با خدمت نظامی[27]» در معرض هرگونه آسیبی (از جمله تعرض جنسی) قرار بگیرند، حق شکایت از دولت یا ارتش را نخواهند داشت. بنابراین قربانیان جرائم غیرنظامی در ارتش، عملاً حق شکایت در دادگاه‌های مدنی را ندارند و قضات نیز از دکترین فرس برای بستن پرونده‌هایی استفاده می‌کنند که در خارج از محیط نظامی و تحت بند 7 از لایحه حقوق مدنی آمریکا، مبنی بر «ممنوعیت آزار و حمله جنسی به کارکنان» در محیط کار، قابل‌پی‌گیری است.

زنانی که در ارتش آمریکا مورد تجاوز جنسی قرار می‌گیرند، اگر عاقل باشند، در این‌باره به هیچ‌کس حرفی نمی‌زنند. به همین دلیل است که از تمام زنانی که قربانی خشونت جنسی هم‌رزمان خود می‌شوند، تنها 13.5 درصد (و در آکادمی‌های نظامی، 10 درصد) این اتفاق را گزارش می‌دهند. از این گزارش‌ها، تعداد اندکی تبدیل به پرونده‌های دادگاهی می‌شود. اگر متجاوز، مجرم شناخته شود، ممکن است به او اجازه دهند «به جای رفتن به دادگاه نظامی، استعفا دهد» یا حتی هم‌چنان شغل خود در ارتش را حفظ کند، به‌رغم این‌که شواهد نشان می‌دهد اکثر متجاوزان، جرم خود را به صورت سریالی ادامه می‌دهند. این افراد نه تنها توبیخ نمی‌شوند، بلکه ممکن است، هم‌زمان با تحقیقات درباره جرمشان، جایزه «تکامل نظامی سال» را دریافت کنند.

زنان و مردانی که در معرض تجاوز جنسی قرار می‌گیرند، از ترس این‌که مورد انتقام متجاوز، هم‌رزمان دیگر یا حتی فرماندهان خود قرار نگیرند، مورد را گزارش نمی‌دهند. این‌ها می‌دانند که اگر قربانی شدنشان را گزارش دهند، احتمال آن‌که بتوانند در ارتش باقی بمانند، تقریباً صفر است. «مایلا هیدر» یکی از قربانیان می‌گوید: «وقتی من تجاوز را گزارش دادم، این تجاوز، بخش کوچکی از زندگی من بود، اما بعد از گزارش، تمام زندگی من را تحت‌الشعاع قرار داد، زندگی کاری من را نابود کرد و من را از ارتش بیرون انداخت.» وی توضیح می‌دهد: «من حتی یک قربانی را ندیده‌ام که توانسته باشد موردش را گزارش بدهد و شغل نظامی‌اش را هم حفظ کند. حتی یک نفر!» این یعنی زنان در ارتش آمریکا به جرم اعتراض به تجاوز جنسی هم‌رزمانشان، از ارتش اخراج می‌شوند.

متأسفانه، طی سال‌های گذشته، دادگاه‌های آمریکا عبارت «مرتبط با خدمت نظامی» در دکترین فرس را بسیار گسترده و به معنی هر آسیبی برداشت کرده‌اند که «در زمان خدمت در ارتش» به فرد وارد می‌شود، از جمله تجاوز و خشونت جنسی. بنابراین سربازانی که مورد تجاوز واقع می‌شوند خارج از نظام ناعادلانه قضایی در ارتش، هیچ راه دیگری برای رسیدن به حقوق خود ندارند.

از آن‌جایی که دکترین فرس آن‌قدر برای دولت و ارتش آمریکا مفید است که به‌رغم همه انتقادها و اعتراض‌ها، امیدی به الغای آن نیست، به نظر می‌رسد تنها راه پیش رو برای قربانیان بی‌شمار تجاوز در ارتش آمریکا این باشد که دست‌کم استثنائی از این دکترین درباره افرادی قائل شوند که برای خدمت به پرچم‌شان وارد ارتش می‌شوند، اما با لکه ننگی روی دامن به خانه پس فرستاده می‌شوند.

[1] Federal Tort Claims Act Link

[2] Sovereign Immunity Link

[3] Sovereign immunity Link

[4] Feres Doctrine Link

[5] Feres Doctrine Link

[6] Feres Doctrine Law & Legal Definition Link

[7] The Unfairness of the Feres Doctrine Link

[8] Feres v. United States Link

[9] Feres v. United States 340 U.S. 135 (1950) Link

[10] Military child petitions Supreme Court over Feres doctrine Link

[11] Genesis Test

[12] United States Court of Appeals Tenth Circuit - Jorge Ortiz v. United States of America Link

[13] United States v. Johnson: Feres Doctrine Gets New Life and Continues to Grow Link

[14] Court Strongly Condemns Feres Doctrine in Case Involving Newborn’s Death Link

[15] Is the Feres Doctrine fair? Link

[16] Military medical malpractice: Seeking recourse Link

[17] Witt v U.S Time to End the Feres Doctrine Embarrassment Link

[18] Did I sign up for THIS? The Human side of Military Ethics. Link

[19] Military malpractice shield law faces fight Link

[20] Exceptions to the FTCA: The Feres Doctrine Link

[21] Supreme Court deals devastating blow to Feres Doctrine opponents Link

[22] The Invisible War Link

[23] Feres Doctrine and the Obstacles to Justice for Military Rape Victims Link

[24] Sexual Violence Victims Say Military Justice System Is 'Broken' Link

[25] My Story Link

[26] Rape in the ranks Link

[27] U.S. Supreme Court - Feres v. United States, 340 U.S. 135 (1950) Link
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

زنان زیر 25 سال انگلیسی مورد آزار و اذیت جنسی قرار می‌گیرند

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه مه 17, 2016 9:42 am

85 درصد زنان زیر 25 سال انگلیسی مورد آزار و اذیت جنسی قرار می‌گیرند


به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم به نقل از اسپوتنیک، نظرسنجی موسسه یوگاو حاکی است که حدود 85 درصد زنان انگلیسی بین 18 تا 24 سال، با آزار و اذیت جنسی در مکان های عمومی مثل خیابان و پارکها روبرو می شوند.

این نظرسنجی با همکاری ائتلاف پایان خشونت علیه زنان در انگلیس، انجام شده است. این نظرسنجی حاکی است که 85 درصد زنان زیر 25 سال انگلیس قربانی آزار و اذیت جنسی در خیابان ها، حمل و نقل عمومی و پارکها می شوند.

به طور کلی بیش از 64 درصد زنان انگلیسی نیز با آزار و اذیت جنسی در اماکن عمومی روبرو می شوند. این نظرسنجی طی روزهای 26 فوریه تا اول مارس در بین 1650 جوان انجام شده است.

توضيح و نتيجه:

1- ان 15 درصد هم رويشان نشده گزارش و تصريح نمايند
2- اين فجايع در حالي اتفاق مي افتد كه حدود دوقرن از رواج و ترويج بي حجابي در جهان غرب مي گذرد
3- و برخلاف انچه منكران حجاب مي گويند؛ فرهنگ غربي آن چنان بالاست كه عليرغم بي حجابي مشكلي وجود ندارد؛ يك دروغ بزرگ است بقدر بزرگي كره زمين
4- و برخلاف ادعايشان كه اگر بي حجابي رايج باشد، ديگر حساسيتها برطرف مي شود؛ و معمولي مي گردد، اين هم دروغي است بزرگ به بزرگي اسمان
5- پس اي لامذهبان حتى اگر ملحد هستيد؛ عبرت بگيريد و بياييد انضباطي فردي اجتماعي قانوني را ملتزم شويد
و اينقدر دختران و زنان را تحقير نكنيد
و بخاطر اينكه هوسراني مجاني خياباني تان تامين باشد؛ دم از بي حجابي نزنيد
و اى دختران و زنان حرمت خود را نگهداشته و ارزش تان را حتى اگر مادي به مؤنث نگاه مي كنيد؛ در ملا عام به حراج رايگان نگذاريد
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

دموكراسي قلابي نمايشي در امريكا

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه ژوئن 01, 2016 9:40 pm

دموكراسي قلابي نمايشي در امريكا


شفقنا- «حمید دباشی» استاد ایران پژوهی دانشگاه کلمبیا در یادداشتی در وبسایت الجزیره انگلیسی نوشت:

در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا دو حزب سیاسی سرآمد یعنی حزب دموکراتیک و حزب جمهوری خواه با یکدیگر رقابت می کنند که در فرایند انتخابات درون حزبی یا اصطلاحا انتخابات «مقدماتی» شان، مشخص می کنند در صحنه ی انتخابات ملی چه کسی نامزدی هر کدام را بر عهده خواهد داشت.

اگرچه هر شهروند آمریکایی می تواند به این دو حزب – یا هر حزب سیاسی دیگری – بپیوندد، میلیون ها نفر از افراد واجد شرایط رأی چنین کاری نکرده اند و خودشان را «مستقل» محسوب می کنند.

در انتخابات سراسری این رأی دهندگان مستقل هم مثل هر کس دیگر می توانند رأی بدهند، اما تا ماه نوامبر که موعد انتخابات سراسری است، دو حزب غالب سیاسی نامزد خود را انتخاب کرده اند، و بدین ترتیب، شهروندان آمریکایی اگر می خواهند رأیشان تاثیری در انتخاب رییس جمهور آینده داشته باشد بطور کلی مجبورند به یکی از این نامزدهای از پیش انتخاب شده رأی بدهند.

این وجه غیر دموکراتیک، پنهانکارانه، بی رحمانه، و عملا فرمایشی در نظام انتخاباتی آمریکا، در جریان انتخابات مقدماتی دو حزب در ایالت «نیویورک» و پیروزی «هیلاری کلینتون» و «دانلد ترامپ» در آن، وارد تنگنایی جدی شد.

انتخابات مقدماتی در نیویورک را از وجوه متعدد و مهمی می توان یک نقطه ی عطف در حماسه ی شکوفنده ی «برنی سندرز» برای کسب منصب ریاست جمهوری آمریکا دانست.

شکست قاطعی که او از وزیر امور خارجه ی سابق آمریکا متحمل شد، یک ناکامی قطعی به حساب می آید که چه بسا کاندیداتوری او را پایان دهد و مسیر کمپین شدیدا محبوب او را، فارغ از چشم انداز او برای ریاست جمهوری آمریکا، وارد مرحله ای جدید کند.

این پیروزی برای «کلینتون» آنقدر حیاتی بود که اندکی پس از برگزاری این انتخابات، روزنامه «نیویورک تایمز» – که حالا آشکارا، بی شرمانه، و بر خلاف تمام هنجارها و اخلاقیات روزنامه نگاری یا حرفه ای گری نقش ارگان رسمی کمپین «کلینتون» را ایفا می کند -، چنان خود را از پیروزی او مطمئن نشان داد که گمانه زنی درباره نامزد احتمالی برای معاون اولی او را آغاز کرد.

انتخابات مقدماتی در نیویورک مثل هیچ کدام از دیگر ایالت ها نبود؛ نیویورک پایتخت مالی، تجاری، فرهنگی، و فکری آمریکاست. آنچه در نیویورک (و چند کلان شهر دیگر آمریکا مثل شیکاگو و سن فرانسیسکو که حال و هوای بین المللی دارند) رخ می دهد، از بسیاری جهات حکم فشارسنج کلیت کشور آمریکا را دارد.

حدود ۲۰ میلیون نفر در ایالت نیویورک زندگی می کنند، که فقط نزدیک به ۸.۴ میلیون نفر از این افراد در شهر نیویورک ساکن هستند. این آمار جمعیتی شهر نیویورک را بالاتر از بسیاری از کشورهای دموکراتیک اروپا، همچون اتریش، دانمارک، فنلاند، نروژ، سوئد، و سوییس، قرار می دهد.

حال، به این نکته توجه کنید که طبق گزارش ها، «تنها ۱۹.۷ درصد از شهروندان نیویورکی واجد شرایط، رأی خود را به صندوق انداختند، که پس از ایالت لوییزیانا حائز پایین ترین رتبه در آمار شرکت در انتخابات بود».

این نکته سوای واقعیتی دیگر است و آن اینکه حتی کسانی بودند که به عنوان دموکرات ثبت نام کرده بودند و نتوانستند رأی بدهند: «هیئت انتخاباتی منطقه ی کینگز نام ۱۲۶هزار نفر از دموکرات های ثبت نام شده در بروکلین را از فهرست رأی دهندگان حذف کرد، که باعث اعتراض شدید «بیل دو بلازیو» شهردار منطقه شد و «اسکات استرینگر» بازرس انتخاباتی برای بررسی موضوع اقدام کرد».

این «حذف» علتش هرچه که بود (چه تقلب و چه تصادف)، باز هم مصیبت عظمای فرایند انتخاباتی در آمریکا نبود.

مسئله ی اصلی این واقعیت است که در یک انتخابات سراسری ایالتی، کمتر از ۲۰ درصد از افراد واجد شرایط رأی این امکان را می یابند که کاندیدای ریاست جمهوری در انتخابات ملی آمریکا را انتخاب کنند.

این آمار پایین به هیچ وجه نشانگر تأثیر بی رغبتی بر تعداد رأی دهندگان نیست، بلکه در واقع، شاهدی است بر سرکوب گسترده رأی دهندگان که، در ادبیات نژادپرستان سفیدپوست، صرفا به «جمهوری های موزی/دیکتاتوری جهان سومی» منتسب می شود.

حال، پرسشی که پیش می آید بسیار ساده است: تفاوت عملکرد حزب دموکراتیک در نیویورک و بسیاری از دیگر ایالت ها با عملکرد حزب کمونیست کره شمالی چیست؟

از کی تا حالا یک حزب سیاسی (که جهت گیری سیاسی اش آشکارا در راستای بقای خود است) این امکان را یافته است که حق ذاتی شهروندی در یک جمهوری را نقض کند؟

دلیل اصلی برای این سرکوب انتخاباتی چیزی است که آن را در آمریکا «انتخابات مقدماتی بسته» می نامند. انتخابات مقدماتی بسته یعنی چه؟

نیویورک از جمله ی بسیاری دیگر ایالت هاست که «انتخابات مقدماتی بسته» برگزار می کند؛ یعنی، تنها به رأی دهندگانی اجازه شرکت در انتخابات را می دهند که اعضای ثبت نام شده ی یک حزب سیاسی برای انداختن رأی در انتخابات مقدماتی آن حزب باشند.

بنابراین، تصادفی نیست که «کلینتون تاکنون در تمام ایالت هایی که انتخابات بسته برگزار کرده اند برنده شده است» و این بسی مایه ی ناخرسندی «برنی سندرز» و انبوه هواداران مستقلش شده است.

اگر شما، در مقام یک شهروند، مناظره های انتخاباتی را به دقت دنبال کرده باشید و به این نتیجه رسیده باشید که «سندرز» کاندیدای منتخب شماست نه «کلینتون»، تنها در صورتی امکان رأی به او را می یابید که ماه ها پیش (یعنی بسی پیش از آنکه با «سندرز» یا افکار او آشنا شده باشید)، در حزب دموکراتیک ثبت نام کرده باشید و به عضویت آن پذیرفته شده باشید.

قاعدتا یکی از اصول اولیه ی هر جمهوری برای اینکه بتواند ادعای دموکراتیک بودن بکند این است که اگر شما شهروند این جمهوری هستید، به صرف شهروندی تان بایستی در هر مرحله از هر انتخابات ریاست جمهوری قادر به رأی دادن باشید.

اما در این وهله ی حیاتی از انتخابات مقدماتی ریاست جمهوری آمریکا، این شهروندان امکان رأی دادن ندارند مگر اینکه و تا اینکه اعضای شناسنامه دار آن حزب سیاسی باشند که انتخابات مقدماتی ایالتشان را برگزار می کند.

راست اینکه، همانطور که از مزرعه ی حیوانات «جورج اورول» آموختیم، «همه ی حیوانات با هم برابر هستند، اما برخی حیوانات برابرتر از بقیه هستند».

بخاطر این عرف آشکارا غیر دموکراتیک، فرقی ندارد شما یک شخص مستقل باشید که اخبار را دنبال کرده اید و مناظره ها را دیده اید و تصمیم گرفته اید کدام کاندیدا را انتخاب خواهید کرد و بعد بخواهید در انتخابات مقدماتی نیویورک رأی بدهید، یا اینکه زنی باشید که بخواهد در عربستان سعودی رانندگی کند: در هر دو حالت، نمی توانید.

به عبارت دیگر، تشکیلات آزاد و منصفانه ی احزاب سیاسی که قرار است شیرین ترین میوه ی یک دموکراسی باشد، از قضا به جایگاه قوی ترین مانع بر سر راه دموکراسی تنزل یافته است.

سوال این است: حاصل این «انتخابات بسته» غیر دموکراتیک چیست؟

این «انتخابات بسته» گلوگاه یک فرهنگ سیاسی بسته است، که امکان هرگونه حرکت رهایی بخش در این سیستم سیاسی محصور را سرکوب می کند.

در قلب این جمهوری امپریالیستی که با قدرت نظامی اش (و نه با هرگونه رشادت اخلاقی یا مشروعیت سیاسی) عملا بر جهان حکم می راند، یک فرایند انتخاباتی را شاهدیم که بطور سیستماتیک، هرگونه قضاوت انتقادی از سوی شهروندانش که نظامی گری بیخردانه ی این امپراطوری را به پرسش می گیرد، محدود می سازد. شهروندان آمریکایی همانقدر درون این سیستم فاسد محصور هستند که مردمانی در سراسر جهان دستخوش حملات جت های جنگنده و پهپادها هستند.

امروزه، این دو حزب جمهوری خواه و دموکراتیک، مثل دو «وزارت حقیقت» اورولی عمل می می کنند که یکسان اما رقیب یکدیگر هستند؛ آنها بطور سیستماتیک، مداوم، و بیشرمانه، مانع از آن می شوند که هرگونه تفکر انتقادی یا اقدام دموکراتیک خشونت پرهیز وارد ماجرا شود و این انتخابات همواره فرمایشی را مختل سازد.



منبع: Aljazeera / Hamid Dabashi
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

ديسكو زنها محيطي فسق آلود با سرو مشروب

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه ژوئن 10, 2016 3:44 pm

ديسكو زنها محيطي فسق آلود با سرو مشروب


بعد از انتشار آگهی برگزاری دیسکوی زنانه در تهران، تقریبا همه متوجه برگزاری چنین دورهمی‌های زنانه‌‌ای شدند. تا جایی که سایت‌ و خبرگزاری‌های معتبر هم نسبت به این مسئله واکنش نشان دادند و این اقدام را غیراخلاقی خواندند. البته این برخورد باعث جلوگیری از برگزاری مراسمی اینچنین نشد، بلکه برگزارکننده‌ها با ایجاد کانال‌ها و صفحه‌هایی در تلگرام و اینستاگرام تبلیغات خود را با قدرت بیشتر نسبت به قبل انجام می‌دهند، گرچه اینبار محتاطانه‌تر عمل می‌کنند.

به گزارش باشگاه خبرنگاران، حالا علاوه بر افزایش قلیان و سیگار بین خانم‌ها و حضور بسیاری از آن‌ها در قهوه‌خانه‌های سنتی موضوع دیسکوی زنانه و دی جی های حرفه‌ای یکی دیگر از پدیده‌های تازه این روزهای شهرهای بزرگ کشور شده است و حالا اینکه چگونه برگزار می‌شود و زنان چطور در آن حضور پیدا می‌کنند و دقیقا در این دیسکو ها چه می‌کنند، مسئله‌ای است که باید هرچه سریعتر قبل از رواج آن در شهرهای مختلف کشور بررسی و برخورد قانونی شود. نکته جالب‌تر در این دیسکوها حضور دی جی های زنی است که آزادانه فعالیت می‌کنند.

آیا برگزاری دیسکو با اطلاع‌رسانی علنی در فضاهای مجازی و حضور دی جی های زن با موانعی روبروست یا اینکه دغدغه‌ای برای کسی ایجاد نمی‌کند؟! همین امر بهانه‌ای شد تا با تحقیق و پرس و جویی کوتاه از چگونگی اطلاع برخی افراد از این دیسکوها و چند و چون آن مطلع شویم.
به محض اینکه در یکی از گروه‌های تلگرامی این موضوع را مطرح کردم، فورا چندین شماره برایم ارسال شد که در برخی نقاط شهر تهران این دیسکوها برگزار می‌شوند. حتی یکی از این شماره‌ها مربوط به یکی از بازیگران معروف خانم بود که مسئول برگزاری دیسکویی در شرق تهران است و شماره‌های خود را در فضای مجازی منتشر کرده تا شرکت‌کننده‌ها بتوانند با آنها تماس بگیرند. جالب این بود که این دیسکوها در تالارهایی با مجوز برای مراسم عروسی برگزار می‌شود.


از خانم 18 تا 60 ساله در این دورهمی حضور دارند

با یکی از این برگزارکننده‌های دیسکوهای شلوغ که در غرب تهران واقع است، تماس گرفتیم. خانمی که مسئول برگزاری دیسکو بود گفت: در هر ماه یک بار دورهمی زنانه برگزار می‌شود (البته دورهمی اصطلاح خودشان بود) و از 9 صبح تا شش بعد از ظهر ادامه دارد و وقتی از او پرسیدم چه طور خانم‌هایی به این مراسم می‌آیند، عنوان کرد: من ابتدا این دورهمی را با تعدادی از دوستان نزدیکم شروع کردم و در هر مراسم هرکسی دوستش را می‌آورد و حالا که تعداد خانم‌ها بالا رفته، در فضای مجازی آگهی دادیم که خانم‌های دیگر هم بتوانند از این دورهمی خوب ما استفاده کنند و گروهی تلگرامی هم داریم که مشتریان در جریان برنامه‌های دیگر این دورهمی قرار می‌گیرند. هر کسی از اقوام و خانم‌ها و دوستانتان را می‌توانید با خود بیاورید.

در گروه تلگرامی مربوط به این مراسم، یکی از خانم‌ها هم درباره این دورهمی می‌گفت: هر نفر برای شرکت در این دیسکو 50 هزارتومان به صرف شیرینی و ناهار پرداخت می‌کند و اکثر خانم‌ها هم یکدیگر را نمی‌شناسند و از سن‌ 19 سال گرفته تا خانم 60 ساله هم حضور دارد، در آنجا فقط خوشحالی است. آزاد و رها هستی، البته هر کس که بخواهد هم می‌تواند مشروب سرو کند، مانعی ندارد.


فعالیت مجوزدار دیسکوهای بانوان

مسئول دیسکو زنان درباره مجوز ادعا می‌کند: ما هرماه از بهزیستی و اداره اماکن عمومی مجوز را می‌گیریم. وی می‌افزاید مسئولان من را کاملا می‌شناسند. تا کنون هم مشکلی ایجاد نشده خیالت راحت باشد!


دی جی های حرفه‌ای خانم برای دیسکوهای زنانه

همینطور که در مورد این دیسکوهای زنانه در فضای اینترنت تحقیق می‌کردم، به یکباره چشمم به آگهی رزرو دی جی در مهمانی‌ها خورد و با مسئولش تماس گرفتم. او می‌گوید در پکیج 600 هزار تومانی افراد چهار یا پنج سال سابقه دارند که در یک ماه برای اجرای هفت یا هشت برنامه می‌روند و اگر در گروه حرفه‌ای نورپردازی و آتش‌بازی بخواهید از یک میلیون تومان شروع می‌شود.

به نظر می‌رسد عنوان «دیسکوی مخصوص بانوان» عنوانی است که در ابتدا خیال هر خانم مقیدی را راحت می‌کند که مردی در این دیسکو حضور ندارد و یک مهمانی ساده است. اما موضوع اصلی اینجاست که در این دیسکوها خبری از آزادی مشروع نیست، بلکه در این فضاها کارهایی صورت می‌گیرد که شاید اگر اغلب بانوان پیش از برگزاری از آن مطلع شوند، در این مراسم حضور پیدا نکنند. البته دادن مجوز برای چنین مراسمی هم، اگر واقعیت داشته باشد جای سوال دارد، چراکه به نظر می‌آید مسئولان هم بدون تحقیق و نظارت صحیح گول عنوان مخصوص بانوان را خورده‌اند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

برگزاری کنسرت در هر نقطه‌ای ابتذال است بخصوص در برابر امام ر

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه جولاي 09, 2016 5:44 pm

آیت‌الله علم‌الهدی:
برگزاری کنسرت در هر نقطه‌ای ابتذال است بخصوص در برابر امام رضا عليه السلام


شفقنا – در موضوع موسیقی هرکسی تابع مرجع خود و فتوای مرجع خود است اما کنسرت تنها موسیقی نیست، کنسرت حاشیه‌ای دارد که آن حاشیه ابتذال آفرین و عامل غضب خدا است.

Image

به گزارش شفقنا از Alamolhoda.com، آیت‌الله علم‌الهدی صبح امروز در خطبه دوم نماز عید سعید فطر در حرم امام رضا(علیه‌السلام)، بابیان این‌که بزرگ‌ترین دستاورد یک ماه روزه‌داری، بریدن از غیر خدا است، اظهار کرد: ماه مبارک رمضان، روزها را روزه گرفتیم، شب‌ها را به تهجد و نوافل گذراندیم، بزرگ‌ترین دستاورد یک ماه بندگی در درگاه خدا این است که در عرصه زندگی از غیر خدا جدا شویم و به خدا وابسته شویم، هم در زندگی فردی و هم در زندگی اجتماعی؛ در زندگی فردی، بریدن از غیر خدا و اتصال به خدا مشخص است، هرکسی در عالم خودش می‌داند چگونه باید به خدا وصل شود و چگونه از غیر خدا جدا شود و ببرد اما مهم در زندگانی اجتماعی ما هست چون در زندگانی اجتماعی همه به هم متصل و مرتبطیم.

حاشیه‌های کنسرت ابتذال آفرین و عامل غضب خدا است

به خدا وصل شدن یعنی گناه و ابتذال در جامعه و حوزه فرهنگ ما به چشم نخورد و خودنمایی نداشته باشد، مسئله کنسرت به‌عنوان اجرای یک برنامه موسیقی یا آهنگ مربوط به فتاوای مراجع تقلید است و هرکسی تابع مرجع خود و فتوای مرجع خود است در مسئله موسیقی اما کنسرت تنها موسیقی نیست، کنسرت حاشیه‌ای دارد که آن حاشیه ابتذال آفرین و ابتذال است؛ این‌که یک‌مرتبه یک عده فریاد می‌کشند، کف می‌زنند و سوت می‌زنند و اظهار هیجان می‌کنند، این هیجان شکلی از گناه و غضب خداست که در زندگی اجتماعی ما بروز کرده است.

هر کاری که با ابتذال همراه شد، حرام می‌شود

از آن بدتر این‌که این ابتذالی که مظهر گناه و غضب خداست، در سرزمین امام هشتم اجرا شود و الا کسی با خوشی مردم مخالفت نیست، اما این عین ناخوشی است، عین آلودگی است، جامعه را فاسد می‌کند، شیرینی برای جوان ندارد، حلاوت ندارد، این حلاوت شیطانی است که بر جوان وارد شده و فکر می‌کند شیرین است؛ هر کاری که بنا شد در حاشیه آن کار، هیجان‌های نامشروع صورت بگیرد ولو کار، کار مقدس، ولی درعین‌حال همین‌که با ابتذال همراه شد می‌شود حرام.

ایجاد و بروز هیجان در دختر و پسر در اجرای ورزش قهرمانی، مظهر ابتذال است

ورزش، جریان مقدسی است، حتی ورزش قهرمانی مقدس است چون مشوق نسل جوان برای سلامتی، ورزش و حفظ صحت است اما اگر قرار شد در کنار اجرای برنامه ورزش قهرمانی، یک عده دختر و پسر کنار هم جمع شوند، یک عده دختر و زن هیجان پیدا کنند، کف بزنند، سوت بکشند و به هوا بپرند، می‌شود ابتذال و ابتذال مظهر گناه است.

متأسفانه در این مملکت، در شب‌های ماه مبارک رمضان که ماه فضیلت و عبادت بود، این ابتذال را در این کشور ایجاد کردند، این مسؤولین که دست به این کار می‌زنند باید بدانند که در جهنم جایشان تنها جای گنه‌کار نیست بلکه جایشان جای کسانی است که مسیر اسلام را منحرف کرده‌اند.

برگزاری کنسرت در هر نقطه‌ای ابتذال است

یک‌وقت آدمی گناه می‌کند، خودش گناه می‌کند اما یک‌وقت مظهر زندگی اجتماعی این مردم جان داده، خون داده در راه خدا را می‌کند مظهر گناه و مظهر نافرمانی، ما در حوزه فرهنگی با این وضع به خدا وصل نشده‌ایم، از غیر خدا نبریدیم، عامل آن‌هم عناصر و عواملی هستند که با هر انگیزه‌ای دست به این کار می‌زنند و جلوی این مفاسد را نمی‌گیرند.

خدایا تو شاهد باش مقابل چشم امام معصوم و حجت خدا، باکمال بی‌باکی عرض می‌کنم کنسرت ابتذال است در هر نقطه‌ای اجرا شود و در این شهر، بی‌حرمتی و جسارت به امام رضا (علیه‌السلام) است. «تکبیر»
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

در آمد ماهانه 5 میلیونی گدایان در اصفهان

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه جولاي 13, 2016 10:40 pm

در حاشيه اخبار درامدهاى نجومي: در آمد ماهانه 5 میلیونی گدایان در اصفهان


به گزارش روز پلاس، مدیر پیشگیری و رفع تخلفات شهری شهرداری اصفهان با بیان اینکه این متکدیان به بهزیستی تحویل شده اندگفت: بیشتر این افراد در مناطق یک ،سه،پنج و شش از مناطق مرفه نشین شهر و مناطق پرتردد فعال هستند.

مجتبی کاظمی با بیان اینکه 90 درصد گدایان که در شهر فعال هستند نیازمند واقعی نیستند ادامه داد: بسیاری از گدایان ماهیانه بیش از 5 میلیون تومان درآمد دارند و باید مردم با کمک نکردن از گدا پروری جلوگیری کنند.

وی با اشاره به اجرای طرح شناسایی نامحسوس متکدیان و شناسایی متکدی حرفه ای اصفهان افزود : استان به واسطه فرهنگ مردم وگردشگر پذیر بودن یکی از کانون‌های مورد توجه متکدیان حرفه ای است.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

بالابودن سن شعور رانندگي در ايران

پستتوسط pejuhesh232 » يکشنبه اکتبر 16, 2016 12:08 am

بالابودن سن شعور رانندگي در ايران


شفقنا-یک کارشناس بیمه و خسارت خودرو در همدان اکثر حوادث رانندگی در ایران را ناشی از بالا بودن سن شعور رانندگی دانست.

Image

کاظم عظیمی در گفت‌وگو با ایسنا، سن شعور رانندگی در ایران را ۳۸ سالگی عنوان کرد و افزود: سالانه در ایران بیش از ۱۸ هزار نفر در حوادث جاده‌ای کشته و زخمی می‌شوند که علاوه بر کیفیت خودرو و جاده‌ها، مهمترین عامل در تصادفات فرهنگ رانندگی شخص است.

وی اکثر حوادث رانندگی در ایران را ناشی از بالا بودن سن شعور رانندگی دانست و افزود: درست رانندگی کردن ارتباطی به تحصیلات، ثروت و یا فقیر بودن ندارد.
عظیمی با اشاره به تحقیقات صورت گرفته در رابطه با سن شعور رانندگی ادامه داد: در ایران این سن ۳۸ سالگی اعلام شده است به طوریکه در این سن رانندگان دیر رسیدن را بر نرسیدن ترجیح داده و از سمت راست سبقت نمی‌گیرند.

این کارشناس بیمه و خسارت خودرو تصریح کرد: در این سن هنگام ورود به میدان و خیابان‌های اصلی ایست کرده و با احتیاط وارد می‌شوند.
عظیمی ادامه داد: در این سن رانندگان متوجه می‌شوند در زمان خواب‌آلودگی نباید رانندگی کنند و می‌دانند پس از دوساعت رانندگی باید یک ربع استراحت کرد.
وی در پایان عنوان کرد: باید از تمام افرادی که سن‌شان زیر ۳۸ سال است و قانونمند رانندگی می‌کنند، تشکر کرد.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

هديه داوطلبانه مردم هرجقدر هم مبلغش بالا باشد منعي ندارد ام

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه اکتبر 21, 2016 11:00 am

هديه داوطلبانه مردم هرجقدر هم مبلغش بالا باشد منعي ندارد
اما شرط كردن به مبلغ گزاف درست نيست


فرارو- ماجرا چک‌هایی با رقم درشت در ابتدای ماه محرم جنجالی شد. چِک‌هایی که با چَک تکذیب برگشت خوردند اما در متن اخبار و محافل به حیات خود ادامه دادند! چک‌هایی که صادر کننده آن نامشخص است ولی نام دریافت کنندگان وجه بر روی برگه چک مشخص است. نام‌هایی آشنا و سرشناس که این روزها در ایام محرم تصویرشان در تلویزیون و بیلبوردهای شهرهای بزرگ دیده می‌شود. اما ماجرا چه بود و چرا برای مردم جذاب شد؟

به گزارش فرارو، این برای چندمین بار هست که دریافتی مداحان حاشیه ساز شده و مورد توجه مردم و رسانه‌ها قرار گرفته است.

در سال 91 روزنامه خراسان در گزارشی از دریافتی‌های میلیونی مداحان گلایه کرد. این روزنامه در بخشی از گزارش خود نوشت: «دهه اول محرم امسال یکی از مداح‌های معروف و نامی برای ۱۰شب مداحی ۴۰میلیون تومان صله گرفت که در مقایسه با مبلغی که سال گذشته [سال 1390] به او پرداخت کردند ۱۵میلیون تومان افزایش داشته است..»

در محرم سال 1392 پایگاه انصاف نیوز گزارشی را منتشر کرد و در آن به نقل از روح اله باقری، کارشناس تشکل‌های مسائل دینی صحبت از دریافتی 4تا5 میلیونی برای هر شب اجرای مداحی سخن گفته شد. این پایگاه در گزارش خود آورده بود: «مداحی برای یک دهه در شهر کوچک «چغادک» از توابع استان بوشهر، ۲۰۰ میلیون تومان پول دریافت می‌کند.»

مداحان زیر ذره بین رفته‌اند
هرچه باشد بدون تردید امروزه مداحان بیش از گذشته دیده می‌شوند. مداحان نیز سبک و سیاق خود را تغییر داده‌اند و به دنبال تاسیس کانون و خانه ویژه مداحان رفته‌اند و به دنبال راهی برای کادر سازی و تربیت نیرو می‌گردند به طوریکه امروز تقریبا تمامی مداحان سرشناس تشکیلاتی برای خود دست و پا کرده‌اند و گروهی از علاقمندان خودشان را گرد یکدیگر جمع کرده‌اند.

برای نمونه در همین باره محسن طاهری، رئیس سابق خانه مداحان، پیش از این گفته بود: «ارضی و حدادیان برای خودشان تشکیلات دارند. با ما خیلی مشورت نمی‌کنند و همه را در جریان تصمیمی که می‌خواهند بگیرند، نمی‌گذارند.»

اما روح الله بهمنی از اتاق فکر مداحان خبر می‌دهد تشکیلاتی که بین 10-15 نفر از مداحان بزرگ برقرار شده است و در آن درباره مسائل مهم کشور تصمیم‌گیری می‌شود. وی در همین رابطه می‌گوید: «گاهی مداحان جمع می‌شوند، صحبت‌هایی می‌کنند؛ ولی اینکه یک نفر از بالا به‌طور دیکتاتوری دستور دهد و بگوید همه این کار را کنند، خیر این‌طوری نیست. اگر هم حرفی زده بشود یک اتاق فکر تشکیل می‌شود، همه نظرات‌شان را می‌دهند و در نهایت براساس خردجمعی تصمیم می‌گیرند.»

وی در همین رابطه اضافه می‌کند: «این‌طور نیست که مثلا فقط مداحانی که به بیت رهبری دعوت می‌شوند، عضو اتاق فکر باشند. اکثر آقایان که جلسات بزرگ و قوی و تأثیرگذار در کشور دارند، در اتاق فکر حضور پیدا می‌کنند. در جلسات ما، در حد بضاعت سعی می‌شود که فرامین حضرت آقا رعایت شود.»

هرچند مجلس عزاداری ائمه و ذکر فضائل آنها برای هر کسی جذاب است اما نقش یک مداح در مجلس روضه برای مردم جذاب‌تر شده است. انگار مداحی‌ها در کنار جاذبه‌ها معنوی جذابیت‌های دیگری هم برای افراد پیدا کرده است به همین دلیل چند سالی است که خیلی‌ها می‌خواهند مداح شوند؛ این علاقمندی‌ محدودیت سنی نمی‌شناسد در میان نوجوانان و افراد میان سال و سالخورده هم هستند تعدادی زیادی که می‌خواهند مداح شوند.

شاید به دلیل این قبیل جذابیت‌هاست که در ایام مذهبی از دریافتی مداحان حرف زده می‌شود اما کسی درباره دریافتی خطیبان مجالس کنجکاوی نمی‌کند.

رونق کلاس‌های مداحی
خیلی‌ها برای مداحی صف کشیده‌اند. مداحی دیگر آن هنری نیست که از پدر به پسر و از پیری به جوانی انتقال پیدا کند. مداحی امروز اصول دارد و باید آموزش داده شود. به همین دلیل است که مداحان سرشناس سبک‌هایی را به نام خود سند زده‌اند و آن را به جوانان و تازه‌ کارها آموزش می‌دهند. تا جایی که برای کلاس‌های برخی مداحان مانند حاج منصور ارضی باید صلاحیت فرد تایید شود.

بنابراین برای آنکه علاقمندان مداحی بتوانند سری در میان سرهای مداحان پیدا کنند باید کلاس مداحی برود و آموزش ببیند. کسی که کلاس نرود به این راحتی‌ها نمی‌تواند مداح شود. در سال‌های اخیر حتی از مداحان امتحان هم گرفته شد تا سطح بندی و رتبه‌بندی شوند.

چرا مداحان جذاب شده‌اند؟
مداحان در قامت یک سوپراستار
شور و هیجان مجالس مداحی خیلی‌ها را به خود جذب می‌کند. اما در این میان مداحان سرشناس جذابیت‌های دیگری هم دارند. شاید برای برخی اجرای برنامه‌ای در حضور هزاران نفر جلب توجه کند و برای برخی دیگر نیز تشکیل حلقه‌ای از مریدان در اطراف خود جذاب به نظر برسد. البته ناگفته نماند برای برخی دیگر نیز فضای آزاد نقد بزرگان سیاسی می‌تواند نقطه جذاب به نظر برسد.


حلقه مریدان دیگر جذابیت مداحان سرشناس است. شاید برای بسیاری از جوانان حلقه مریدان سفت و سخت دور مداحان سرشناس جذاب باشد. حلقه‌ای که بیشتر از سایرین با مداحان ارتباط دارند. همانند اطرافیان سوپر استارها که بیشتر فرصت دارند او را ببیند و با او دم خور شوند.

انگار مداحان حاشیه امنی در نقد همه بزرگان نظام دارند؛ همین حاشیه امن می‌تواند برای خیلی‌ها جاذبه باشد. به همین دلیل تلاش می‌کنند همان مسیری را بروند که سوپراستار زندگی‌شان رفته است. کسی که می‌تواند صریح و بی پرده همه را به باد انتقاد بگیرد.

به همین دلیل است که وقتی به عملکرد مداحان سرشناس نگاه می‌کنیم چنین خصلت‌هایی را یکجا در آنها می‌بینیم.

اما در نظر عموم مردم پول‌های دریافتی مداحان جذاب است؛ با این حال حاج محمد طاهری مسئله دریافت پول‌های کلان را رد می‌کند و می‌گوید: «عزیزانى را که نام برده‌اند و مجلس قول داده‌اند، تمام وقتشان در جلسات خودشان برنامه دارند، آیا وقتى دارند که جایى دیگر وعده کنند؟! خود این عزیزان براى جلساتشان خرج می‌کنند! آیا ما از خودمان پول می‌گیریم؟»

به واقع حاج محمدرضا طاهری درست می‌گوید؛ اغلب مداحان سرشناس خود دارای هیئات و کانون و حداقل پاتوق و محفلی در یکی از مساجد تهران هستند و حداقل در شب‌های اصلی برنامه‌های مذهبی وقتی برایشان باقی نمی‌ماند.

Image
چرا مداحان جذاب هستند؟


به نظر این روزها بیش از آنکه هدیه‌های تقدیمی به مداحان جوانان را جذب کند دیگر ویژگی‌های حرفه مداحی جذاب شده است و زمینه ساز شده تا همه آنها راهی آموختن این حرفه شوند.


چه کسانی مایلند به مداحان نزدیک شوند؟

دامنه نفوذ مداحان در میان جوانان در حال گسترش است. مداحان در برابر هزاران نفر حرف می‌زنند و کلامشان از بسیاری از روزنامه‌ها مخاطب بیشتری دارد. از طرفی بسیاری از مداحان سرشناس با بزرگان نظام رفت و آمد دارند و به برخی از احزاب سیاسی نیز نزدیک‌اند و برخی‌شان نیز بی پروا هر کسی را نقد می‌کند.

محسن طاهری درباره ارتباطات برخی مداحان با چهره‌های سیاسی می‌گوید: «لیدرهای ارضی و حدادیان هم مشخص و شناخته‌شده و یک‌سری افراد سیاسی هستند. خود آقای حدادیان سال‌هاست با آقای ابوترابی ارتباط نزدیک دارد و به طیف این آقایان نزدیک است. آقای ارضی و دوستان دیگر هم، کسانی دارند که مسائل سیاسی را قطعا با آنها به مشورت می‌گذارند.»

ناگفته نماند به گفته روزنامه شرق، سال ٨٤ نامه‌ای با امضاي ١٠٤ مداح کشور در حمایت از احمدی نژاد و با حضور نام‌هایی همچون حاج‌منصور ارضی، سعید حدادیان، عبدالرضا هلالی و محمود کریمی منتشر شد. این نامه در واقع‌بیانیه‌ای بود که مداحان در روزهای مانده تا انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری منتشر کردند و نامزد مورد حمایت خود را «بسیجی ولایی دکتر «محمود احمدی‌نژاد» اعلام کردند. «احمدی‌نژاد» البته تا قبل از سال ٨٤ هم نام آشنا و البته محبوبی برای مداحان مشهور و هیأت‌های مذهبی تهران بود.



ماجرای چک‌ها

احتمالا به دلیل وجود همین جذابیت‌ها، ارتباطات و حواشی است که تصویر چهار چک در نزدیکی انتخابات، شهرداری تهران را در مظان اتهام قرار داد و وادار به واکنش کرد. شهردای تهران بدون آنکه اصل موضوع و اصالت چک‌ها را زیر سوال ببرد تنها اعلام کرد چک‌ها و فرد صادر کننده چک ارتباطی با شهرداری ندارند.


به همین دلیل بود که رئیس شورای اطلاع رسانی شهرداری تهران، مهدی ذاکری توضیح داد: «تصاویر منتشر شده مربوط به حساب شخصی به نام آقای «ر.ل» یک شهروند تهرانی است که چکی از بانک اقتصاد نوین را به حساب خود واریز و درخواست چهار برگ چک بانکی در وجه افراد می‌کند؛ نه آن فرد و نه آن حساب‌ها هیچگونه ارتباطی با شهرداری تهران نداشته و ندارد.»



طبق آمار رییس کانون مداحان کشور در سال 1393، حدود ۵۶ هزار و 400 مداح مرد در کشور شناسایی شده‌اند. شاید از این تعداد مداح، اندکی از آنها خصلت‌های بالا را دارند و بسیاری از این 56 هزار نفر، زندگی عادی و روزمره‌ای دارند و تنها در ایام عزاداری در مسجد و حسینیه محله‌شان عزاداری می‌کنند.

طبق مشاهدات، بسیاری از مداحان هیچ صله یا پولی در اعضای برگزاری مداحی اهل بیت (ع) دریافت نمی‌کنند. به همین دلیل دامنه دریافتی آنها زیاد است و خیلی نمی‌توان از عدد مشخصی سخن گفت. برخی از آنها به هیچ عنوان صحبت از پول نمی‌کنند و هرچه میزبان توان داشته باشد به عنوان صله به او می‌دهد به عنوان وسیله‌ای برای قدردانی از مداح مجلس در نظر گرفته می‌شود.


انتقاد تند غرضی از مداحان:برخی از آنها شبی ۱۵میلیون می‌گیرند/سند بیاورید که امام حسین فحاشی کرده است
Image
وزیر پست و تلگراف دولت سازندگی گفت: فحاشان در مجلس امام حسین(ع)، اگر خود را مذهبی می‌دانند من هم اسمم را رستم می‎گذارم.

سید محمد غرضی در خصوص اظهارات اخیر منصور ارضی مبنی بر "فحش دادن امام حسین(ع)" و سخنان سیاسی دیگر مداحان در تریبون های مذهبی گفت: افرادی که از حدود الهی عدول می‌کنند طول عمرشان کم خواهد شد. حتی ممکن است چنین اظهارنظرهایی جوانان را از دین زده یا دور کند.

اهم سخنان وی به شرح زیر است:

*من درباره اسامی و اشخاص (منصور ارضی) نظری را بیان نمی‎کنم، اما باید بگویم که در تاریخ اسلام رفتار پیامبر اعظم و ائمه اطهار بر همگان مبرهن و مشخص است. اینکه برخی می‎گویند سالار شهیدان فحاشی می‎کرده است با اسناد اسلامی تطبیق ندارد.

*به عقیده من، این قبیل سخنان، موازین «خود شخص‌ساز» است که نمی‎تواند جزو سنت عمومی نیز قرار گیرد. در قرآن، نهج‎البلاغه، صحیفه سجادیه و... به هیچ وجه توهینی را مشاهده نمی‎کنید. بنابراین سخنان و اظهارات این چنینی که برخی افراد بیان می‎کنند قطعاً نتیجه‎ای جز افزایش کینه و دشمنی نخواهد داشت.

*{با اشاره به استفاه سیاسی از منبرهای مذهبی} بعد از گذشت سال‌ها از انقلاب اسلامی هنوز مردم ایران با یکدیگر اتحاد دارند، اما اخیراً برخی افراد (مداحان) گروه‌ یا گروه سیاسی را برای خودشان ترتیب داده‌اند و با کارها، اقدامات و سخنان خود سعی بر اختلاف‌اندازی در میان مردم دارند که به عقیده من هر کسی که بخواهد از گروه‌ها و جریان‌ها اختلافی ایجاد کند قطعاً خیری از سیاست نخواهند دید.

* من از افرادی که چنین سخنانی را بیان می‎کنند می‎پرسم که امام حسین کجا فحاشی کرده است؟ سندش را ارائه دهند. سالار شهیدان در بدترین و تندترین شرایط، افراد را نصحیت می‌کردند نه اینکه به کسی ناسزا بگوید! اکنون شماها در این باره خیلی نگران نباشید چرا که من نیز نگران نیستم! من از خداوند 75 سال سن گرفته‌ام و خیلی مسائل را به چشم دیده‌ام و معتقد هستم افرادی که از حدود الهی عدول می‌کنند طول عمرشان کم خواهد شد. حتی ممکن است چنین اظهارنظرهایی جوانان را از دین زده یا دور کند.

*{در مورد قدرت بلامنازع بعضی از افراد} حرف‎های مداحان یا ابزارهای گردن کلفت مانند رانت‌ روزی از بین می‎روند و یک کلمه نیز باقی نمی‎ماند. حزب توده در یک مقطع زمانی در این کشور بسیار پرقدرت بود، وقتی که استالین در سال 1332 از دنیا رفت چند 10 هزار نفر از مردم تهران پیراهن سفید پوشیدند و به مدت سه روز اطراف سفارت شوروی طواف می‎کردند من این‌ها را با چشمان خودم دیده‌ام پس نگویید مداحان یا فلان اشخاص از قدرت بلامنازع برخوردارند اگر نیت و اعمال درست نباشد هیچ چیزی ماندگار نخواهد بود. اکنون هیچ آثاری از آن احزاب و اشخاصی که در گذشته ادعای قدرت و برتری داشتند وجود ندارد.

*{ امروز برخی‌از مداحان حتی خودشان را متر و اندازه برای دینداری معرفی می‌کنند} با این حساب من هم اسم خودمان را «رستم» می‎گذارم! مگر هر کسی ادعای مذهبی بودن دارد حتماً آدم دینداری است؟ اولین شخصی که مراسم روضه‌خوانی برپا کرده است امام رضا(ع) بوده است. ایشان به شخصی می‏‌فرمایند: دو یا چند نفر بشوید مسائل ما را بگوید و گریه کنید. استاد پیری داشتیم که حقوق تدریس می‎کرد یادم هست سر کلاس گفت: یکی از لُردهای انگلیسی فوت می‎کند و بعضی افراد لُرد تابوت را می‎گرفتند و برخی دیگر لباس سفید بر تن داشتند که عده‌ای از لباس آن‌ها از اشک خیس بود زیرا پول گرفته بودند و گریه می‏‌کردند!

*{ درباره مبالغ گزافی که برخی مداحان از مراسم عزاداری به دست می‌آورند} شنیده‎ام که برخی مداحان شبی 15 میلیون برای روضه‌خوانی یا مداحی دریافت می‏‌کنند. من یک سؤال دارم این 15 میلیون را چه کسی به دست آورده که حاضر است به مداحان برای عزاداری پرداخت کند؟ به طور مثال 15 میلیون برای هر شبی از دهه محرم می‌شود 150 میلیون تومان. من نمی‎دانم چه کسی این پول‌ها را به مداحان پرداخت می‎کند! در ذهن آن فرد چه می‎گذرد که حاضر است چنین پولی را هزینه کند.

*من در دوران انتخابات گفتم اگر کسی (کاندیدایی) برای کسب رأی پولی را هزینه کند طبق فتوای من هم آن رأی کارا نیست و هم اینکه آن پول حرام است. مگر می‎شود رأی یا روضه‌ای را خرید؟ هر فعل یا ترک فعلی که به ارتقای جامعه منجر نشود (به پرستش نینجامد) در آن ثوابی نیست.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

یک سوم خانواده‌هاي ايراني فاقد فرزند هستند

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه مارس 29, 2017 2:51 pm

یک سوم خانواده‌هاي ايراني فاقد فرزند هستند


نرخ باروري و رشد جمعيت ايران تا وفات امام خميني 6.4 فرزند بود، بعد از رحلت امام؛ دولت براي كاهش باروري برنامه ريزي كرد و الان به 1.43 درصد رسیده است.

به گزارش «شيعه نيوز»، خلیل علی‌محمدزاده در سومین هم‌اندیشی ملی چشم‌انداز جمعیتی ایران گفت: در سال 68 نرخ باروری 6.4 فرزند بود و قرار بود تا سال 90 به 4 فرزند کاهش یابد. درصد رشد جمعیت بدون محاسبه مهاجران 3.2 بود که باید به 2.3 می‌رسید.

وی ادامه داد: میزان سزارین در آن سالها 14 درصد بود که پس از اجرای برنامه تنظیم خانواده میزان سقط جنین به کمتر از 70 هزار در تعداد بارداری ها رسید.

وی گفت: مرگ مادران باردار 120 در 100 تولد بود اما اکنون به 20 در هر 100 هزار تولد رسیده و شاخص 1.68 مرگ نوزاد در هر 1000 تولد زنده بهبود یافته است.

رئیس کمیته بهداشت شورای فرهنگی و اجتماعی زنان گفت: آمار زایمان طبیعی رو به انقراض بود و 56 درصد زایمان‌ها با سزارین انجام می‌شد و سقط جنین عمدی اکنون بیش از 5 برابر افزایش یافته است.

علی‌محمدزاده افزود: افزایش سزارین و سقط جنین در کنار سیاست‌های کنترل جمعیت منجر به کاهش نرخ باروری کل شد.

وی گفت: پیشگیری از سقط عمد مهم است چون بسیار پر عارضه بوده و توسط افراد غیر حرفه‌ای انجام می‌شود این در حالی است که جراحی‌های پیشگیری از بارداری در زنان و مردان قبل از سیاست‌های جمعیتی هرسال یک درصد و 3 درصد ثبت می‌شد اما اکنون در بخش خصوصی به راحتی انجام می‌شود.

رئیس کمیته بهداشت شورای فرهنگی و اجتماعی زنان با اشاره به اینکه 12 میلیون جوان در سن ازدواج قرار دارند، گفت: یک سوم خانواده‌ها فاقد فرزند یا دارای یک فرزند هستند، جمعیت جوان هم 23.4 درصد است اما وارد فاز اول سالمندی شده‌ایم و در 30 سال آینده جمعیت سالمندی بیش از 20 درصد کل جمعیت می‌شود.

وی تاکید کرد: دچار پیری زودرس می‌شویم و آمار ناباروری 20 درصد شده است. از طرفی وزارت بهداشت ترویج زایمان طبیعی را اجرا و تا 5 درصد پیشرفت داشته است اما متاسفانه سزارین همچنان در بخش خصوصی روال قبل را دارد.

وی در پایان گفت: سالانه 5 تا 6 هزار سقط جنین در کشور ثبت می‌شود اما ده‌ها هزار مورد به صورت ثبت نشده انجام می‌شود و نظارتی هم روی آن نمی‌شود.

معاون وزیر کشور و رئیس سازمان ثبت احوال با اشاره به اینکه جمعیت کشور تا پایان مهرامسال برابر با 80 میلیون و 393 هزار نفر بوده، گفت: نرخ رشد جمعیت ایران یک و 43 صدم درصد است.

به گزارش ایرنا، حمید درخشان نیا سه شنبه در حاشیه تودیع و معرفی مدیرکل ثبت احوال هرمزگان اظهار داشت: استان های سیستان و بلوچستان ، هرمزگان و خراسان رضوی بیشترین نرخ رشد و استان های گیلان ، مازندران و مرکزی کمترین نرخ رشد را در کشور به خود اختصاص داده اند.
وی ادامه داد: امسال 906 هزار و 585 رویداد ولاد در کشور به ثبت رسید که شاخص میزان موالید برابر با 19 و هشت دهم در هزار نفر می باشد.
معاون وزیر کشور اضافه کرد: استان های دارای بیشترین میزان ولادت ثبت شده شامل سیستان و بلوچستان، هرمزگان و خراسان رضوی و استان های دارای کمترین میزان ثبت ولادت شامل گیلان، مازندران و مرکزی است.

بنا به گفته وی، 211 هزار و 720 واقعه فوت نیز در هفت ماهه سال جاری به ثبت رسیده که شاخص میزان ثبت فوت چهار و هفت دهم در هر هزار نفر است.
رئیس سازمان ثبت احوال کشور ابراز داشت: استان های دارای بیشترین میزان ثبت فوت شامل چهارمحال و بختیاری، گیلان و آذربایجان شرقی و استان های دارای کمترین میزان ثبت فوت شامل البرز، کهگیلویه و بویر احمد و بوشهر است.

درخشان نیا گفت: 448 هزار و 945 رویداد ازدواج نیز در این مدت به ثبت رسید که شاخص ازدواج کشور را هشت و هفت دهم در هزار نفر نشان می دهد.
وی افزود: اردبیل، کردستان و خراسان شمالی استان هایی دارای بیشترین میزان ثبت ازدواج و تهران، سمنان و اصفهان استان های دارای کمترین میزان ثبت ازدواج هستند.
وی یاد آور شد: میانگین سن ازدواج کشور 28 و 6 دهم سال در مردان و 23 و 9 دهم سال در زنان است.
معاون وزیر کشور ادامه داد: 102 هزار و 81 رویداد طلاق در هفت ماهه سال جاری به ثبت رسیده که شاخص آن 2 و یک دهم در هزار است.
درخشان نیا اشاره کرد: استان های دارای بیشترین میزان ثبت طلاق شامل البرز ، گیلان ، خراسان رضوی و کرمانشاه و استان های دارای کمترین میزان ثبت طلاق شامل استان های سیستان و بلوچستان، ایلام، یزد و چهارمحال و بختیاری است.

معاون وزیر کشور میانگین سن طلاق را 35 و هشت دهم سال در مردان و 30 و 9 دهم سال در زنان عنوان کرد.
بنا به اظهار رئیس سازمان ثبت احوال کشور، نسبت ازدواج به طلاق کشور چهار و چهار دهم ( ثبت یک طلاق در مقابل هر چهار و چهار ازدواج ثبت شده) است.
وی اضافه کرد: استان های سیستان و بلوچستان، ایلام و چهار محال و بختیاری دارای بیشترین نسبت ازدواج به طلاق و استان های البرز ، خراسان رضوی و قم استان های دارای کمترین نسبت ازدواج به طلاق در کشور هستند.
درخشان نیار یادآور شد: میانگین طول مدت زندگی مشترک در طلاق های ثبت شده هشت و شش دهم سال بوده که 11 و سه دهم درصد زوج ها دوام زندگی کمتر از یک سال داشته اند و در مجموع 45 و پنج دهم درصد طلاق ها مربوط به پنج سال اول زندگی مشترک بوده است.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

سطل‌ زباله هایی که سفره کودکان گرسنه می شود!

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه سپتامبر 12, 2017 6:55 pm

سطل‌ زباله هایی که سفره کودکان گرسنه می شود!


Image

شفقنا زندگی- نوجوان چشم بادامی آن چنان سیاه و دودی شده که هر کس نداند گمان می‌کند ذغال‌فروش است، شلوارش که حداقل سه سایز بزرگ‌تر از اندازه اصلی‌اش می‌زند، چند تای بزرگ از پاچه‌ها خورده و پیراهن بلندش هم تا نزدیکی‌های زانو رسیده است و دستان پیر و چروکش از پیری زودرس او خبر می دهند تا کمر داخل سطل های زباله خم می شود و کسیه ها را یکی پس از دیگری خالی می کند تا بالاخره نانی که به قیمت جانش تمام می شود را پیدا کند.

به گزارش خبرنگار شفقنا زندگی، صبح که از خواب بیدار می شود دغدغه مدرسه، مشق، کلاس های تابستانی ندارد. روزیش را از داخل زباله ها جستجو می کند، تمام روز به مخازن زباله‌ خیابان شهر سرمی‌زند، در واقع مخازن خاکستری رنگ زباله برای او حکم همان تخم‌مرغ‌های شانسی و لپ‌لپ‌های رنگارنگ را دارد که محتوایات آن بوی تعفن می دهد. از دور به چند متری مخازن زباله که نزدیک می‌شود، خدا خدا می‌کند که جنس با ارزش از پلاستیک یا آلومینیوم گیرش بیاید.

تا کمر داخل سطل آهنی زباله خم شده و یک به یک پلاستیک‌های سیاه را بیرون می‌آورد. ساعت حالا دیگر حوالی پنج بعدازظهر است. دست‌هایش بدون دستکش لابه‌لای زباله‌ها دنبال «یه چیز به‌دردبخور» برای جمع‌کردن می‌گردد. به محض بازکردن یکی از کیسه‌ها می‌گوید: «توی اینا پر از قوطی و شیشه است، چند سال پیش یکی از همینا دستمو تا نزدیک مچ برید، کلی مصیبت کشیدم تا زخمه بسته شد.» می‌پرسم چرا دستکش دستت نمی‌کنی؟ جواب می‌دهد: دستکش داشتم، بچه‌ها ازم دزدیدن.

Image

زباله های بالاشهری و پایین شهری

اینها گفته‌های محمد، پسر بچه زباله‌گردی که حالا ۵ سال است به جمع زباله‌جمـــع‌کن‌ها پیوسته. می گوید “از ۷ صبح تا حول‌وحوش ۷ غروب کار می‌کنم. فرقی نمی‌کنه همه جا میروم. از شوش و مولوی گاهی وقت ها هم به بالاشهر. هرچی بری بالاتر سمت شمرون و آن طرف ها آشغال‌ها به‌دردبخورتر میشن. چندبار تا حالا شده سمت تجریش رفتم، قاطی آشغالا، چیزهای باارزش هم پیدا کردم. حالا نمیگم همیشه اینجوریه ولی فلز، قوطی، آهن و همه چی بهتر از پایین‌شهره. آشغالای بالاشهری‌ها با پایین شهر فرق میکنه”.

آرزوهای دفن شده داخل گونی های زباله

«محمد گلزاری» سوژه گزارش ما مدرسه نمی‌رود، تفریحی هم ندارد، صبح را با زباله شروع می‌کند و شب را هم با کوله‌بار سنگین زباله به صبح می‌رساند.پسر بچه ای که از ۱۰ سالگی به امید زباله های تهران از مشهد به پایتخت آمده و در کوچه و پس کوچه های محدوده میدان منیریه، شوش، راه آهن و هر جایی که مخازن آشغال پرتر باشد پسماندهای باارزش زباله را از مخازن شهرداری جابجا می کند. محمد حالا ۱۵ ساله شده وکودکی خود را داخل گونی سنگین زباله ها دفن کرده به جای نشستن پشت نیمکت مدرسه چشم خود را به سطل های زباله دوخته است.

محمد که اهل مشهد است در پاسخ به این سوال که چرا بدون دستکش زباله جمع می کند می گوید:”می‌دانید باید چند کیلو پلاستیک و ضایعات بفروشم تا بتوانم یک دست‌کش ۳۰۰ تومانی بخرم؟ ضمن اینکه یکسال پیش پول یک کیسه زبال ها رو دادم دستکش خریدم که آن را هم بچه ها ازم دزدید”.

سوژه امروز شبکه های اجتماعی

به نظر می آید محمد دل خوشی از دوربین، موبایل و آدم های اطراف ندارد بدون اینکه سوال بعدیم را مطرح کنم با حالت اعتراض آمیز می گوید: «حالا اومدی از وضع ما گزارش بگیری که چی بشه. تو میخوای عکس و فیلم بگیری تا آنها را داخل شبکه های مجازی بگذاری البته ما به این رفتارهای مردم عادت کردیم روزانه صدها بار سوژه این گوشی های موبایل می شویم این دفعه هم روش؟» البته چند ماه پیش یکی از عابران خواست که از من عکس بگیرد و من مشغول آن شدم که یکباری متوجه شدم ماشین گشت وارد کوچه شد و همه بافته هایم را پنبه کرد و آخر سر هم دو مرد معتاد آمدند و باقی مانده بازیافت ها را از چنگم در آوردند.

Image

کشمکش بر سر زباله

روی جدول کنار خیابان منتظر شدم که محمد بعد از اصرارهای پیاپی از سختی‌های کارش گفت: شهرداری که روزها نمیذاره کار کنیم، ببینند داریم زباله جمع میکنیم از دستمون میگیرن خالی میکنن تو ماشینای بازیافت. شبها هم از ترس معتادا امنیت نداریم این زباله ها را جمع کنم ترجیح می دهم در طول روز با مامورای شهرداری درگیر بشم اما گیر معتادان زبان نفهم نیفتم.

وقتی تفکیک زباله ها آروزی یک کودک می َشود

محمد صبح که از خواب بیدار می‌شود تا ساعات پایانی شب در میان زباله‌های متعفنی که دور تا دور آلونک‌شان را پوشانده است، می‌گردد و به قول خودش برای خانواده پول در می‌آورد. در حرف‌هایش خبری از شیطنت های پسرانه نیست، اصلاً نمی‌داند آرزو چیست که بخواهد آرزویی را به زبان بیاورد، اما می‌گوید، ای کاش مردم آشغال‌های‌شان را جدا می‌کردند تا من مجبور نباشم ساعت‌ها این همه آشغال را کنار بزنم تا مقوا‌ها و بطری‌ها را پیدا کنم.

وقتی زباله ها هم صاحب پیدا می کند

آنچه بیشتر این کودک زباله‌گرد از آن گله می‌کنند، نحوه برخورد مأموران بازیافت با افرادی است که به صورت غیررسمی زباله‌ها را تفکیک و به مراکز دپوی زباله تحویل می‌دهند محمد می گوید: شهرداری میگه آشغال مال ماست شما حق زباله‌جمع‌کردن ندارین… زباله جمع نکنم، دستفروشی نکنم، گدایی نکنم پس دیگه چه جوری شکم خودم و مادر تنهام رو سیر کنم؟

زیر لب می‌گوید: در این جامعه همه چیز صاحب دارد فقط کودکان فقیر هستند که کسی کاری به کارشان ندارد.

ضایعاتی که به قیمت واقعی به فروش نمی رسد

او که دلش از دست معتادانی که پول مواد خود را با دزدی زباله های که زحمت جمع آوریشان را تامین می کنند پر است می گوید: خرید زباله‌ها به کمترین قیمت از دیگر معضلاتی است که با آن مواجه هستیم چرا که شهرداری از ما مستقیما زباله نمی‌خره، ما مجبوریم بفروشیم به ضایعاتیا، اونام آن‌قدر ازش میزنن که هیچی تهش نمی مونه، واسه یه کیلو آلومینیوم، ۳ هزار هزار تومن میدن.

او در مورد منطقه کارش می‌گوید: من بیشتر زباله‌های منطقه منیریه به سمت پایین را جمع می‌کنم. از ساعت ۷ صبح ساعت تا تاریک شدن هوا سطل آشغال‌ها را می‌گردم و هر چه در طول روز جمع می کنم رو به دلال های میدان گمرک می فروشم.

محمد اصلاً نمی‌داند بوی خوش یعنی چه؟ چه حیف که او تصویری از خانه‌ای تمیز، غذای خوشمزه، نشستن پشت نیمکت کلاس درس و شیطنت های پسرانه ندارد و به جای کودکی کردن، خود را مرد و مسئول خانه و خانواده می‌دانند؛ کودکانی که نمی‌دانند چه آینده تاریکی در انتظارشان است.

Image

سطل‌آشغال‌هایی که سفره کودکان گرسنه می شود

او در جواب سوال من که می پرسم ناهار و شام خود را از کجا تهیه می کند؟ می گوید: بیشتر وقت ها ناهارم را از داخل زباله ها پیدا می کنم اما شامم را در کنار دوستانم که آنها هم زباله گرد هستند می خورم در واقع چند نفری می شویم که مبلغی را جمع و در اطراف شوش اتاقی را اجاره کرده ایم.

محمد در خصوص نحوه فروش زباله ها می گوید: زباله‌ها رو اول باید جدا کنیم. قوطی، فلز، آهن و شیشه هرکدوم نرخ جدا دارن. بعد آخر شب می‌بریمشون پیش این ضایعاتی‌ها. اونجا خیلی کم با ما حساب می‌کنن. راستش من قبلا راه و چاه کار و نمی‌دونستم. کلا از بچه ها خوب نمیخرن، چون واسطه‌ها فکر می‌کنن راحت‌تر میشه سر بچه ها کلاه گذاشت. البته گاهی تحویل زباله‌ها به نیمه‌های شب هم کشیده می‌شود. «بستگی به این داره چقدر نیاز داشته باشی. هرچی بیشتر جمع کنی پولش بیشتره.

بیشتر کارگرانی که زباله‌جمع‌کنی را به‌عنوان کار روزمزدی انتخاب کرده‌اند درواقع ابزاری ارزان برای واسطه‌های خرید زباله هستند. دراین‌میان، وضعیت کودکانی که بی‌هیچ حمایتی به دلیل فقر و نداری سر از سطل‌های زباله درمی‌آورند به مراتب وخیم‌تر است.

محمد به مشکلاتی که درپی معاملات ضایعات در کمین کودکان قرار دارد، اشاره می‌کند و می‌گوید: خیلی کم میخرن. خیلی وقتا سر بچه‌ها رو کلاه می‌ذارن، تازه اگه فرق زباله‌ها رو ندونی، زیر قیمت واقعیش ازت میخرن.

ضایعات گران قیمت

از او می‌پرسم ضایعاتی‌ها معمولا چه زباله‌هایی را بیشتر می‌خرند و می‌گوید: همه‌‌جور زباله‌ای میخرن؛ از آهن، مس، بطری و قوطی نوشابه تا ضایعات بیمارستانی. اینا هرکدوم یه قیمتی دارن.

با محمد راهی خیابان های اطراف گمرک محلی که ضایعات به فروش می رسد می روم او گونی زباله را بعد از اندکی چانه‌زدن تحویل سرکارگر می‌دهد و منتظر دستمزدش می‌ماند. صدای بلند پیرمرد ضایعاتی در کوچه می‌پیچد: «جنس میخوای یا پول؟.معتاد نیستم خرجی مو درمیارم پولشو بده برم”.

Image

به گزارش شفقنا زندگی، آلودگی و تعفن و بیماری، ذات زباله است و از این روست که انسان متمدن ده‌ها سال است که زباله را به ماشین سپرده و تفکیک آن را برعهده دستگاه‌های مکانیزه گذاشته است. بی‌شک، یک جای کار می‌لنگد وقتی می‌بینیم که در این شهر کار دستگاه‌های مکانیزه را کودکانی بین ۶ تا ۱۵ سال، آن هم با دست‌های خود انجام می‌دهند… فرقی هم نمی‌کند، ایرانی باشند یا افغان، بلوچ باشند یا هزاره یا…؟! همین که آنها روز و شب‌شان را با زباله‌های متعفن سپری می‌کنند و با تفکیک آنها، معاش خانواده‌های خود را تأمین می‌کنند، یعنی با بحرانی انسانی روبه‌رو هستیم که باید هرچه زودتر مرتفع شود و این بحران زمانی بحرانی تر و اسفناک تر می شود که کودکانی برای تامین مخارج خود و خانوادشان وارد این شغل شوند که به جرات می توان گفت هیچ نهاد یا مسئولی مسئولیت مستقیم حمایت از این کودکان و رسیدگی به مشکلات و خطرات در کمین آنها را نپذیرفته و شغل سخت آنها را به حساب نیاورده است. حال باید منتظر ماند و دید آیا مسئولان آینده وزارت کار و رفاه اجتماعی کوچکترین قدمی برای رفاه حال این مردان پیر به کار خواهند گرفت یا نه؟
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

رويكرد غلط شهرداری به اسم رفع سد معبر با دستفروشی

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه سپتامبر 22, 2017 1:53 pm

رويكرد غلط شهرداری به اسم رفع سد معبر با دستفروشی


مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی، نحوه برخورد عوامل شهرداری را با سد معبر و مشاغل دستفروشی مورد بررسی قرار داد.
به گزارش حوزه پارلمان باشگاه خبرنگاران، مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی، نحوه برخورد عوامل شهرداری را با سد معبر و مشاغل دستفروشی مورد بررسی قرار داد.

بنا به گزارش روابط عمومی مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی، دفتر مطالعات زیربنایی این مرکز اعلام کرد: این گزارش به قوانین و مقررات و همچنین الزامات عملکردی ساختارهای مرتبط با پدیده دستفروشی و دوره گردی (برای فروش یا خرید اجناس و کالا‌ها) پرداخته است.

در این راستا گاهی خشونت عاملین اجرایی شهرداری موجب بروز حوادث جانی شده است، اما این برخورد‌ها بدون در نظر گرفتن سلسله قوانینی که دربردارنده حقوق فردی و اجتماعی یک فرد در جامعه می‌شوند غیرقانونی‌اند و هیچ یک از ماموران شهرداری، طبق قانون نمی‌تواند رفتاری قهری، خشن یا همراه با ضبط و توقیف اموال یا جریمه فعالان این حوزه را داشته باشد.

از این روی ضرورت دارد مسئله دستفروشی به عنوان یک معلول و بر اساس برنامه خاص و جامع و با مشارکت تمامی دستگاه‌های مرتبط و سرمایه گذاران بخش غیردولتی، مورد بررسی قرار گیرد و تمهیداتی اتخاذ و اجرایی شود که بتواند تامین کننده شرایط فعالیت درآمدی اشخاص فاقد کار باشد، زیرا طبق قانون اساسی و سایر قوانین موضوعه، محقق بودن افراد در برخورداری از فضای لازم برای کسب و کار در جامعه یک حق طبیعی تلقی می‌شود.

باید توجه داشت که در مجموعه حاکمیت محلی، شرکت‌ها و سازمان‌هایی وجود دارند که ظرفیت اشتغال زایی آن‌ها می‌تواند بخش عمده‌ای از نیروی کار غیرفعال را جذب کند و توجه به این امر اجتناب ناپذیر است. برای رعایت قانون و در راستای اعمال تبصره «۱» ماده (۵۵) قانون شهرداری باید اولا اجرای قانون تنها از طریق مامورین شهرداری صورت پذیرد و به کارگیری نیروهای پیمانکار خلاف قانون است و ثانیا به تذکر، ممانعت و عمل اکتفا شود و ثالثا هر گونه تعرض، برخورد فیزیکی، ضرب و جرح، توقیف اموال و جریمه، خلاف قانون و اصل بیست و دوم قانون اساسی است و به طریق اولی قتل افراد مزبور نیز فاقد هرگونه وجاهت قانونی خواهد بود و باید از آن پرهیز شود و مرتکب آن در برابر قانون پاسخگو باشد. ضمن آنکه دستفروشان نیز باید با ماموران مزبور همکاری لازم را داشته باشند و از هرگونه تمرد پرهیز کنند.

از سوی دیگر نباید از نظر دور داشت که گرچه فعالیت وانت‌های دوره گرد خریدار کالاهای دست دوم همراه با صدای بلندگوهای آنان می‌تواند موجب مزاحمت افراد شود، اما این عمل نیز یکی از آثار کاستی‌های متولیان مربوطه است، زیرا شهرداری می‌تواند با ساماندهی آنان و تکلیف برای ایجاد یک ساختار (مانند تعاونی‌های تاکسیرانی و اعلان شماره تلفن خاصی) در تعامل شهروندان با این گونه مشاغل اقدام کند و نسبت به مدیریت و نظارت کافی (بدون ایجاد مزاحمت‌های عمومی) ایفای نقش کامل داشته باشد. بدین صورت که اگر هر شهروندی اراده عرضه کالای مازاد خود را داشت تنها با یک تماس با مرکز خاصی بتواند به مقصود خود برسد.

خبركزاري صدا و سيما - فراخبر:
نگاهی به تجربه برخی کشورها در برخورد با پدیده دستفروشی
در برخي کشورهاي جهان با ساماندهي و نظارت بر دستفروش ها، از آنها با ارزش افزوده ،‌به عنوان جاذبه گردشگري استفاده مي کنند.
پژوهش خبری :کسب و کار خرد یا همان دستفروشی بخش جدانشدنی زندگی شهری است و با اشکال مختلف در سراسر دنیا دیده می‌شود. دستفروشی با ایجاد کار، رونق دادن به خرید و فروش و برآورده کردن نیاز عده‌ای از مردم، روی جامعه و اقتصاد تاثیر بسزایی دارد.

دستفروش‌ها همه نوع کالا، از سبزیجات تازه و غذاهای آماده گرفته تا اجناس مربوط به ساختمان، لباس، صنایع دستی و لوازم الکترونیک را در فضاهای باز و عمومی می‌فروشند.با این حال مهم‌ترین علت پدیده دستفروشی بیکاری و فقر است و مردم برای کسب معاش و گذران زندگی مجبور به دستفروشی می‌شوند.

بسیاری از کشورهای دنیا هنگام مدرنیزه کردن شهر و تغییر فضاهای عمومی، با مشکل پدیده دستفروشی که نوعی اقتصاد غیررسمی است مواجه هستند. مسئولان شهرها اغلب دستور به حذف دستفروش‌ها می‌دهند؛ اما این رفتار نه‌تنها زندگی کسانی را که به این بخش غیررسمی وابسته است به خطر می‌اندازد، بلکه کل اقتصاد شهر را نیز تحت تاثیر آثار منفی خود قرار می‌دهد.این روزها در شبکه هاي اجتماعي،‌تصویری از برخورد با یک لبوفروش در خیابان جمهوری دست به دست می شود و البته ادعا می شود که ماموران شهرداری با این دست فروش برخورد کرده اند.
شهردار تهران بلافاصله پس از رويت تصوير ادعا شده در شبكه هاي اجتماعي درباره برخورد نيروهاي شهرداري با يك لبوفروش و تخريب بساط وي، به سازمان بازرسي شهرداري تهران دستور رسيدگي و بررسي را صادر و تاكيد كرد كه در صورت صحت موضوع با عوامل اجرايي برخورد خواهد شد. دفتر شهردار تهران از كساني كه مستندي در اين رابطه در اختيار دارند خواسته است تا مستندات خود را از طريق شماره تلفن ١٨٨٨ در اختيار شهرداري قرار دهند.

نکته قابل توجه آن که ، شهرداری تهران از چند هفته پیش طرح ساماندهی دستفروشان را شروع کرده است. هرچند در این طرح برخوردهای تندی با دستفروشان نمی شود، اما مرداد سال گذشته، برخورد ماموران شهرداری با یک دستفروش، به مرگ او منجر شد. پرونده این حادثه، در دادگاه به صدور حکم قتل شبه عمد ختم شد.

قانون چه مي گويد؟
طبق بند ٢٠ ماده ٥٥ قانون شهرداري جهت حمايت و صيانت از حقوق كسبه هاي مجاز از هرگونه سد معبر صنفي و دستفروشان و بساط كنان و رفع انها توسط عوامل شهرداري اقدام خواهد شد.اما ماده 16 قانون بهبود مستمر محيط كسب و كار مي گويد : شهرداريها موظفند به منظور بالابردن امكان دسترسي توليدكنندگان كوچك و متوسط ايراني به بازار مصرف و ايجاد امنيت براي فروشندگان كم‌سرمايه با استفاده از زمين هاي متعلق به خود و يا وزارت راه و شهرسازي، مكانهاي مناسبي براي عرضه كالاهاي توليد داخل آماده نمايند و بر مبناء قيمت تمام شده به صورت روزانه، هفتگي و ماهانه به متقاضيان عرضه كالاهاي ايراني اجاره دهند.

نکته قابل تامل:
بخش بزرگی از بار اقتصادی بر دوش آسیب‌پذیرترین گروه‌های جامعه بوده است. اتفاقات فاجعه‌بار و دردناکی مانند خودسوزی دستفروش خرمشهری یکی از هموطنانمان در اوایل‌ سال 94، نماد تلخ درماندگی میلیون‌ها خانوار گروه آسیب‌پذیری است که در سال‌های اخیر، فشار معیشتی بسیار سنگینی را تحمل کرده‌اند

پیشنهادها:
اول) وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، باید دست‌کم تا زمان احیای کامل رشد اقتصادی کشور، زمینه لازم برای توسعه «دستفروشی رسمی» را فراهم کند.

دوم) شهرداری‌های تمامی شهرها، باید «دستفروشی» یا همان «خرده‌فروشی سیار» را به شرط عدم ایجاد آلودگی صوتی، در همه مکان‌ها جز مکان‌هایی که خود شهرداری‌ها با نصب تابلوی مشخص اعلام می‌کنند، به رسمیت بشناسند.

سوم) شهرداری‌ها توجه ویژه‌ای به توسعه مکان‌های ویژه برای خرده‌فروشان سیار فروشنده محصولات مختلف به خرج داده و زمینه را برای آسان‌سازی حضور خرده‌فروشان سیار در این مکان‌ها فراهم کنند.

اقدامات کشورهای مختلف در قبال پدیده دستفروشی
در برخي کشورهاي جهان مانند ترکيه با ساماندهي و نظارت بر دستفروش ها، از آنها با ارزش افزوده اي،‌به عنوان جاذبه گردشگري استفاده مي کنند.اخیرا برخی کشورهای آفریقایی هم به اهمیت خرده فروشی پی برده و برای این فعالیت اقتصادی کوچک غیررسمی، شرایط مساعدی فراهم کرده‌اند:

آمریکای شمالی ( نیویورک)
در شهرهای مختلف آمریکای شمالی نیز پدیده دستفروشی دیده می‌شود. اما مسئولان شهری برای این بخش کاری غیررسمی تسهیلاتی درنظر گرفته‌اند. به طور مثال در نیویورک چند نوع بازار وجود دارد که در روزهای خاصی برپا می‌شوند:بازار اجناس دست دوم، بازارهای خیابانی،بازار سبز نیویورک، بازار دستفروشان غذا، بازار کتاب

مالزی
در کشورهای آسیایی مانند مالزی، فیلیپین، اندونزی و هند نیز سیاست‌هایی برای کنترل و همچنین حمایت از دستفروش‌ها درنظر گرفته شده است. البته به نظر می‌رسد تنها مالزی در عملکردش صادقانه‌تر رفتار کرده و برای بهبود وضعیت دستفروشان تسهیلات مناسبی در نظر گرفته است.

آمریکای جنوبی و لاتین
در برخی کشورهای آمریکای جنوبی و لاتین، از جمله ونزوئلا، پرو و مکزیک به دستفروشی اهمیت می‌دهند. به طور مثال در ونزوئلا سال 1999، قانونی تدوین شد که به موجب آن اتحادیه کارگران باید از دستفروش‌ها که در بخش اقتصاد غیررسمی فعال هستند، تحت عنوان کارگران غیررسمی پشتیبانی کند.

آفریقای جنوبی
دولت آفریقای جنوبی قراردادی تنظیم کرده است که به موجب آن، دستفروش‌ها را جزو صاحبان مشاغلی دانسته که بر شکوفایی اقتصاد کشور تاثیر دارند و طبق این قرارداد باید محیط مناسبی برای دستفروش‌ها به منظور فعالیت اقتصادی‌شان در نظر گرفته شود.

کنیا ( نایروبی )
در شهر نایروبی، پایتخت کنیا، فضاهایی برای گفت‌وگو و مذاکره بین دولت و دستفروش‌ها ایجاد شده است. شهرداری‌ها، بخش‌های خصوصی رسمی، دستفروش‌ها و دیگر مراجع ذی‌نفع اساسنامه‌ای برای همکاری با یکدیگر تدوین کرده‌اند که طی آن تمام وضعیت و محل فعالیت و نحوه اداره دستفروشان تعیین می‌شود.

اتیوپی ( آدیس‌آبابا )
دستفروش‌ها در همه جای شهر از پیاده‌روها، خیابان‌ها و چهارراه‌ها گرفته تا ایستگاه‌های اتوبوس دیده می‌شوند. آنها بدون این که جای ثابتی داشته باشند مشغول فروش اجناس‌شان هستند.

مکزیک
دو نوع دستفروشی وجود دارد؛ یک نوع دستفروشی قانونی و تحمل‌کردنی که به موجب آن، دولت برای دستفروش‌ها مکان و بازارهایی چرخشی و همچنین چهارچرخ‌هایی تعیین کرده است که دستفروش‌ها در آنجا به فروش اجناس خود می‌پردازند. نوع دیگر دستفروشی که غیرقانونی است، دستفروش‌ها به طور مستقل در محله‌ها و متروها کار می‌کنند و معمولا از دست ماموران پلیس متواری می‌شوند و این نوع دستفروشی به یکی از معضلات دولت تبدیل شده است.

پرو
دولت برای فروشنده‌های اجناس خرد و همچنین افرادی که به تولید کالاهایی مانند لباس و عروسک و... مشغول هستند، بازارهایی برای فروش ترتیب داده و به این بخش‌های کوچک کاری اهمیت بسیاری می‌دهد و حتی برای آنها قوانینی تدوین اما اجازه دستفروشی در خیابان‌ها و دیگر مکان‌های عمومی را محدود کرده است. در شهر لیمای پرو، 4/5 درصد مشاغل به شکل دستفروشی است.

اندونزی
در اندونزی هم موضوع دستفروشی را به بحث و گفت‌وگوی عمومی قرار دادند و درنهایت مردم با دولت به توافق رسیدند که هزاران دستفروش از سطح خیابان‌ها جابه‌جا شده و بازارهایی برای فروش اجناس‌شان ایجاد کنند. تلاش مشابهی هم در جاکارتا صورت گرفت اما به دلیل این که فضایی برای گفت‌وگو و مذاکره درنظر گرفته نشده بود با شکست مواجه شد.

هند
در هند بیش از ده میلیون نفر از راه دستفروشی امرار معاش می‌کنند. دولت هند نیز قانون جدیدی وضع کرده است که تمام دستفروش‌های غیررسمی را وارد فرآیند برنامه‌ریزی می‌کند. این قانون موجب تشکیل انجمنی برای دستفروش‌ها شد که حداقل 40 درصد اعضای آن دستفروش هستند و با شرکت در انتخابات رای آورده‌اند و به موجب قانون انجمن یک‌سوم اعضای آن زن هستند. این اقدام شرکت در تصمیم‌گیری‌های مربوط به فعالیت‌های دستفروشان، مانند تعیین مکان‌های فروش و... را اطمینان می‌دهد و دستفروش‌ها می‌توانند از امنیت شغلی مستقل خود بهره‌مند شوند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

اظهارات تکان‌دهنده وکیل دادگستری از تجاوز جنسي به کودکان ت

پستتوسط najm134 » شنبه اکتبر 28, 2017 7:29 am

اظهارات تکان‌دهنده یک وکیل دادگستری از تجاوز جنسي به کودکان تهران


یک وکیل دادگستری می‌گوید: در رابطه با کودک‌آزاری اگر جزو منافی عفت باشد، سازمان مردم‌نهاد نمی‌تواند بدوا شکایت کند و باید رضایت ولی کودک نیز موجود باشد و این امر پروسه را سخت می‌کند چون سازمان نمی‌تواند ورود کند و اگر پدر و مادر رضایت نداشته باشند یا خشونت جنسی توسط اعضای خانواده اتفاق افتاده باشد، کار بسیار سخت می‌شود بنابراین یکی از اشکالات کار در مرحله اثبات است.

به گزارش خبرنگار ایلنا، سمن‌ها و NGOها نقش بسیار زیادی در کاهش آسیب‌های اجتماعی دارند. سمن‌ها در کف خیابان و در بطن جامعه‌اند از گروه‌های آسیب پذیر و محروم جامعه را نمایندگی می‌کنند و در صورت حمایت از آن‌ها؛ آنها می‌توانند در زمینه کاهش آسیب‌های اجتماعی گام‌های مهمی بردارند؛ چراکه این گروه‌های اجتماعی واقعیت‌های تلخ جامعه را به مردم و سیاستمداران نشان می‌دهند. از طرف دیگر قانون جامع حمایت از حقوق کودکان سال‌هاست در مجلس در حال خاک خوردن است؛ قانونی که در آن کودک‌آزاری جرم تلقی شده است. این در حالی‌ست که برخی از نمایندگان معتقدند این مساله مغایر حقوق پدری است.
سازمان بهداشت جهانی در تعریف کودک‌آزاری آورده است: آسیب یا تهدید سلامت جسم و روان یا سعادت و رفاه و بهزیستی کودک به دست والدین یا افراد دیگر که نسبت به او مسئول هستند، کودک‌آزاری است. به عبارت دیگر هرگونه رفتار یا نارسایی از طرف والدین یا هر کسی که سرپرستی کودک را به عهده دارد که منجر به مرگ کودک، صدمات و آسیب‌های روحی، آزارهای جنسی یا استثمار کودک شود، کودک‌آزاری تلقی می‌شود. اگرچه کودک‌آزاری می‌تواند در محیط خانه یا خارج از آن اتفاق بیفتد اما اکثر مطالعات نشان می‌دهد حدود۷۰ درصد کودک‌آزاری‌ها در محیط خانواده صورت می‌گیرد.

برای سازمان‌های مردم‌نهاد محدودیت در قانون ایجاد شده
شفاخواه (وکیل دادگستری و وکیل یکی از سازمان‌های مردم‌نهاد فعال در حوزه کودک و نوجوان) در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا، در رابطه با فعالیت سمن‌ها و NGOها بخصوص در بحث تجاوز به کودک می‌گوید: متاسفانه سازمان‌های مردم‌نهاد که سابقه طولانی نیز دارند در بحث پیگیری مسائل مربوط به کودکان و زنان با محدودیت‌های قانونی مواجه هستند. در بحث تجاوز به کودک موضوع اصلی در مرحله طرح شکایت است که به عنوان یک سازمان مردم‌نهاد این اختیار را داریم که شکایت کنیم یا خیر؟ در قانون آیین دادرسی کشوری این حق پیش‌بینی شده است که سازمان‌های مردم‌نهاد در حوزه فعالیت خود بتوانند شکایت کنند. اغلب پرونده‌های NGOها مربوط به کودک‌آزاری، خشونت خانگی و مسائل مربوط به زنان است؛ اما در رابطه با کودک‌آزاری اگر جزو منافی عفت باشد مثل تجاوز و زنا سازمان مردم‌نهاد نمی‌تواند بدوا شکایت کند و باید رضایت ولی کودک نیز موجود باشد که این امر پروسه را سخت می‌کند چون سازمان نمی‌تواند ورود کند آنهم وقتی که پدر و مادر رضایت نداشته باشند یا زمانی که خشونت جنسی توسط اعضای خانواده اتفاق افتاده باشد، کار بسیار سخت می‌شود بنابراین یکی از اشکالات کار در مرحله اثبات است.
او تاکید می‌کند: البته برای سازمان‌های مردم‌نهاد محدودیت در قانون ایجاد شده است. مقرره‌ای که طی آن اختیار سازمان‌های مردم‌نهاد کمتر شده است. یعنی قانون آیین دادرسی سازمان‌ها را محدود می‌کند به این شکل که اگر سه بار این سازمان شکایت کند و منتهی به صدور قرار منع تعقیب شود تا یک سال حق شکایت جدید ندارند. این موردی عجیب است که در برنامه ششم تصویب شده و موجب شده اختیارات سازمان‌های مردم نهاد کم شود.

وضعیت کودکان در برخی نقاط بحرانی است
شفاجو در ادامه می‌گوید: موسسه امام علی (ع) هر روز یک گزارش راجع به کودک‌آزاری دارد. وضعیت کودکان در برخی نقاط مثل شهریار تهران بحرانی است. در پرونده‌ای گزارش شد؛ که یک مغازه‌دار کودکی را اغفال می‌کند و او را مورد آزار و اذیت قرار می‌دهد اما در مرحله اثبات با مشکل مواجه می‌شویم. وضعیت در مورد مهاجران بحرانی‌تر است کسانی که پاسپورت دارند؛ اما ویزای معتبر ندارند یا افرادی که غیرقانونی وارد کشور شده‌اند؛ چون آن‌ها از طرح شکایت بیم دارند به این خاطر که این می‌ترسند از کشور اخراج شوند. این در حالی است که طبق قانون هیچ تفاوتی بین کودک ایرانی یا مهاجر نیست! طبق قانون ایران؛ باید به شکایت یا جرم فرد فارغ از میلت بررسی شود اصلا مهم نیست که چه ملیتی داشته باشند و قانون اجازه ورود به این مساله را ندارد این در حالی است که بسیاری از مهاجر‌ها از ترس شکایت خود را مطرح نمی‌کنند پس در قانون محدودیتی در رابطه با پیگیری کودک‌آزاری مهاجر‌ان وجود ندارد. البته مساله اصلی این است که در حاشیه تهران کودک‌آزاری و خشونت جنسی فقط برای مهاجر‌ان اتفاق نمی‌افتد! این اتفاق برای کودک ایرانی هم رخ می‌دهد.

او با اشاره به چالش اصلی در مواجهه با این پرونده‌ها می‌گوید: چالش این است که خانواده‌ها را متقاعد کنیم که شکایت کنند اما بسیاری از خانواد‌ه‌ها رضایت به شکایت نمی‌دهند و آن را آبروریزی می‌دانند. زمانی که از کودک‌آزار شکایت نمی‌شود آن فرد آزادانه بین کودکان رفت و آمد می‌کند و ممکن است هر مشکلی را برای کودک به وجود بیاورد. در خصوص پرونده‌های منافی عفت باید دو نفر شاهد در آن لحظه حضور داشته باشند یا اینکه فرد مظنون اعتراف کند. در این بخش؛ این سوال به وجود می‌آید که دو شاهد چگونه درآن لحظه حضور داشته باشند و یا در مورد کیفیت کودک آزاری شهادت بدهند و جزئیات را هم بدانند. راه دیگر این است که کودک را به پزشکی قانونی منتقل کنند که اگر آسیب به کودک وارد شده باشد نهایتا تا یک هفته قابل تشخیص است حتی در صورتی که برای اندام جنسی مشکلی رخ دهد تنها تا ۱۰ روز قابل تشخیص است؛ بنابراین در بحث کودک آزاری مراحل سختی برای اثبات آن وجود دارد علاوه بر این بحث روحی و روانی کودک نیز مطرح می‌شود که اغلب به آن بی‌توجه هستند. یک قانون داریم مربوط به سال ۱۳۸۱ با ۹ ماده که در دولت خاتمی تصویب شد. طبق این قانون برای کودک‌آزار در ماده ۴ سه تا شش ماه زندان و یا جزای نقدی تعیین شده که در بسیاری از پرونده‌ها از این مجازات نیز دریغ می‌شود البته این مجازات برای کودک‌آزاری است یعنی موردی که منافی عفت نباشد. در منافی عفت در صورت اثبات مجازات اعدام تعیین شده است.

امروز باندهای مختلفی تحت کودک‌آزاری مشغول فعالیت هستند
او با اشاره به یکی از پرونده‌های خود می‌گوید: حادثه‌ای در پاکدشت ورامین اتفاق افتاد و مامور پارک مرتکب آزارجنسی ۷ کودک شد، با وجود اینکه دادستان همکاری‌های لازم را داشت اما این شکایت متوقف شد چراکه امکان احضار متهم وجود نداشت چون دلایل با قانون فعلی محکمه‌پسند نبود و برای آن فرد قرار منع تعقیب صادر شد. درنهایت این فرد آزاد شد و به کار خود ادامه داد و حتی بچه‌ها را نیز تهدید می‌کرد. امروز باندهای مختلفی تحت کودک‌آزاری مشغول فعالیت هستند اما کسی جلوی آن‌ها را نمی‌گیرد این زنگ خطر چه زمانی می‌خواهد به صدا دربیاید؟ شش سال است که لایحه حمایت از حقوق کودک و نوجوان در مجلس خاک می‌خورد. دولت سال ۹۰ این قانون را تصویب کرد و شش سال است لزوم فوریت قانون احساس نمی‌شود. به چند کودک باید تعرض شود و چه اتفاقاتی باید رخ دهد تا اقدامی صورت گیرد؟

او تاکید می‌کند: به طور کلی اعمال مجازات به تنهایی بازدارنده نیست در این مواقع تاکید بر این است که باید به کودک آموزش داده شود البته لایحه حمایت از کودک و نوجوان اگر به قانون تبدیل شود تا حدی بازدارنده است. طبق این لایحه نهادهایی در قوه قضائیه پیش بینی شده که به صورت تخصصی مسائل مربوط به آزار جنسی کودکان را پیگیری خواهند کرد حتی سازمان بهزیستی موظف به پیگیری می‌شود و دست سازمان‌های مردم‌نهاد باز‌تر است در این لایحه مصداق‌های کودک‌آزاری توضیح داده شده است و وضعیت مخاطره آمیز برای کودکان تشریح شده است. این مصداق‌ها کمک می‌کنند که ذهن قضات با مسائل مربوط به کودک آشنا شود در همه جای دنیا جرائم علیه کودکان طبق قانون خاصی پیگیری و توجه بیشتری به آن می‌شود اما کودک از نظر نظام حقوقی ایران انسانی است که کوچک شده است یعنی قانونی برای کودک وجود ندارد و توجهی به هویت کودک صورت نگرفته است بنابراین رسیدگی هرچه سریع‌تر به لایحه حمایت از کودک و نوجوان می‌تواند قدم مثبتی در حوزه حمایت از این قشر داشته باشد.

مساله خودمراقبتی باید به کودکان آموزش داده شود
او در ادامه تاکید می‌کند: مساله خودمراقبتی باید بین کودکان آموزش داده شود در محله‌های حاشیه‌نشین تهران فجایع بسیاری رخ می‌دهد و مشکل عمده این است که بچه‌ها نمی‌دانند آزارجنسی چیست و مصادیق کودک آزاری را تشخیص نمی‌دهند. کودکان پاکستانی، ایرانی و افغانی که در چهارراه‌ها تکدی‌گری می‌کنند و در شهرک‌های حاشیه شهری زندگی می‌کنند و به بازار شاه عبدالعظیم رفت و آمد دارند بدون اینکه اطلاع داشته باشند از رفتارهایی حرف می‌زنند که در این نقاط نسبت به آن‌ها صورت می‌گیرد. آن‌ها تشخیص نمی‌دهند که برایشان چه اتفاقی افتاده است. جمعیت امام علی (ع) در کل کشور ۳۰ مرکز دارد و هر روز گزارش‌هایی در رابطه با آزار کودکان دریافت می‌کند که قابل اثبات نیست چون قانون فقهی است؛ حساسیت ویژه‌ای نسبت به آن دارند.

برخی کودکان به دلیل اعتیاد پدر مجبور به تن فروشی می‌شوند
شفاجو در ادامه می‌گوید که آتنا یک نمونه کوچک از جرائم منافی عفت است. بچه‌هایی هستند که پدر و مادر ندارند و متحمل زجر بسیاری در این خصوص می‌شوند و با این زجر تا دوران بزرگسالی نیز زندگی می‌کنند کسانی هستند که پدر دارند اما به دلیل اعتیاد پدر مجبور به تن فروشی می‌شوند پدرهایی هستند که به دلیل استعمال شیشه بار‌ها به کودک خود تجاوز می‌کنند اما در بسیاری از موارد نمی‌توان جرم را اثبات کرد. بسیاری از اتفاقات در بستر خانواده رخ می‌دهد و چون از نظر قانونی دست آن‌ها خالی است نمی‌توانیم کار خاصی انجام دهیم این در حالی است که در کشور آلمان اگر شخص کودک آزار بالای ۲۵ سال سن داشته باشد با نظر کمیسیون پزشکی عقیم می‌شود در کشور اسپانیا فرد تا ۲۰ سال تحت نظر خواهد بود تا در نهادهایی که با کودک در ارتباط است؛ مشارکت نکند اما در ایران بیمار‌ها در جامعه‌‌ رها هستند.

در کشور پلیس اطفال وجود ندارد
این وکیل دادگستری با اشاره به وضعیت کودکان در لب خط و دروازه‌غار می‌گوید: در این مناطق کودکان بسیاری با مشکلات دست و پنجه نرم می‌کنند کودکان دستفروشی که در چهارراه‌ها دستفروشی می‌کنند هیچ قانون حمایتی ندارند در صورتی که تجاوز‌ها از چهارراه‌های شهرهای بزرگ آغاز می‌شود. در پرونده تجاوز مامور پارک موفق شدیم خانواده‌ها را مجاب کنیم که این جرائم گزارش شوند اما اثبات آن مستلزم گزارش سریع از حادثه است که همین مساله منجر به قرار منع تعقیب برای متهم شد چون فرصت اثبات از بین رفت.

او تاکید می‌کند: در شهریورماه سال گذشته نیز یکی از بچه‌ها در چهارراه چشمه‌علی دزدیده شد یک موتورسوار کودک را با زور سوار کرد. مغازه‌دار هم شاهد بودند اما عکس‌العملی نشان ندادند به دادسرای محل شکایت کردیم دستوراتی نیز صادر شد اما پیگیری نشد. در کشور پلیس اطفال وجود ندارد در صورتی که طرح آن در قانون آیین دادرسی بعد از چهار سال تصویب شد اما الان مشخص نیست که به کجا رسیده است؛ بنابراین پلیس اطلاع ندارد که باید در این جور مواقع در رابطه با کودک چه عکس‌العملی داشته باشد. بعد از دو روز در حالی که این پسربچه وضعیت بدی داشت، پیدا شد. این کودک در خیابان‌های اطراف خانه‌اش‌‌ رها شده بود و علائم آزار جنسی داشت شکل بررسی تجاوز برای بچه‌ها چندان خوشایند نیست و بار روحی بسیاری را بر آن‌ها وارد می‌کند که موجب صدمه روحی بسیار زیادی به آن‌ها می‌شود در ‌‌نهایت این پرونده نیز راه به جایی نبرد درحالیکه در آن دو روز به بچه قرص‌های خواب‌آوری داده شد که بتوانند علاوه بر سوءاستفاده‌های جنسی از او برای حمل مواد مخدر نیز استفاده کنند. در این مورد حتی متهم شناسایی نشد درحالیکه آدم‌ربایی در قانون کشور مجازات سنگینی دارد.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

سطل‌ آشغال‌هایی که سفره کودکان گرسنه می شود!

پستتوسط najm134 » يکشنبه نوامبر 19, 2017 6:42 pm

سطل‌آشغال‌هایی که سفره کودکان گرسنه می شود!/ از آشغال های بالای شهری تا جدال با ماموران شهرداری در یک روز از زندگی نوجوان زباله گرد


محمد، نوجوان اهل مشهد ۵ سال است در خیابان های تهران زباله گردی می کند .

Image
شفقنا زندگی- نوجوان چشم بادامی آن چنان سیاه و دودی شده که هر کس نداند گمان می‌کند ذغال‌فروش است، شلوارش که حداقل سه سایز بزرگ‌تر از اندازه اصلی‌اش می‌زند، چند تای بزرگ از پاچه‌ها خورده و پیراهن بلندش هم تا نزدیکی‌های زانو رسیده است و دستان پیر و چروکش از پیری زودرس او خبر می دهند تا کمر داخل سطل های زباله خم می شود و کسیه ها را یکی پس از دیگری خالی می کند تا بالاخره نانی که به قیمت جانش تمام می شود را پیدا کند.
به گزارش خبرنگار شفقنا زندگی، صبح که از خواب بیدار می شود دغدغه مدرسه، مشق، کلاس های تابستانی ندارد. روزیش را از داخل زباله ها جستجو می کند، تمام روز به مخازن زباله‌ خیابان شهر سرمی‌زند، در واقع مخازن خاکستری رنگ زباله برای او حکم همان تخم‌مرغ‌های شانسی و لپ‌لپ‌های رنگارنگ را دارد که محتوایات آن بوی تعفن می دهد. از دور به چند متری مخازن زباله که نزدیک می‌شود، خدا خدا می‌کند که جنس با ارزش از پلاستیک یا آلومینیوم گیرش بیاید.
تا کمر داخل سطل آهنی زباله خم شده و یک به یک پلاستیک‌های سیاه را بیرون می‌آورد. ساعت حالا دیگر حوالی پنج بعدازظهر است. دست‌هایش بدون دستکش لابه‌لای زباله‌ها دنبال «یه چیز به‌دردبخور» برای جمع‌کردن می‌گردد. به محض بازکردن یکی از کیسه‌ها می‌گوید: «توی اینا پر از قوطی و شیشه است، چند سال پیش یکی از همینا دستمو تا نزدیک مچ برید، کلی مصیبت کشیدم تا زخمه بسته شد.» می‌پرسم چرا دستکش دستت نمی‌کنی؟ جواب می‌دهد: دستکش داشتم، بچه‌ها ازم دزدیدن.

Image

زباله های بالاشهری و پایین شهری

اینها گفته‌های محمد، پسر بچه زباله‌گردی که حالا ۵ سال است به جمع زباله‌جمـــع‌کن‌ها پیوسته. می گوید “از ۷ صبح تا حول‌وحوش ۷ غروب کار می‌کنم. فرقی نمی‌کنه همه جا میروم. از شوش و مولوی گاهی وقت ها هم به بالاشهر. هرچی بری بالاتر سمت شمرون و آن طرف ها آشغال‌ها به‌دردبخورتر میشن. چندبار تا حالا شده سمت تجریش رفتم، قاطی آشغالا، چیزهای باارزش هم پیدا کردم. حالا نمیگم همیشه اینجوریه ولی فلز، قوطی، آهن و همه چی بهتر از پایین‌شهره. آشغالای بالاشهری‌ها با پایین شهر فرق میکنه”.

آرزوهای دفن شده داخل گونی های زباله
«محمد گلزاری» سوژه گزارش ما مدرسه نمی‌رود، تفریحی هم ندارد، صبح را با زباله شروع می‌کند و شب را هم با کوله‌بار سنگین زباله به صبح می‌رساند.پسر بچه ای که از ۱۰ سالگی به امید زباله های تهران از مشهد به پایتخت آمده و در کوچه و پس کوچه های محدوده میدان منیریه، شوش، راه آهن و هر جایی که مخازن آشغال پرتر باشد پسماندهای باارزش زباله را از مخازن شهرداری جابجا می کند. محمد حالا ۱۵ ساله شده وکودکی خود را داخل گونی سنگین زباله ها دفن کرده به جای نشستن پشت نیمکت مدرسه چشم خود را به سطل های زباله دوخته است.
محمد که اهل مشهد است در پاسخ به این سوال که چرا بدون دستکش زباله جمع می کند می گوید:”می‌دانید باید چند کیلو پلاستیک و ضایعات بفروشم تا بتوانم یک دست‌کش ۳۰۰ تومانی بخرم؟ ضمن اینکه یکسال پیش پول یک کیسه زبال ها رو دادم دستکش خریدم که آن را هم بچه ها ازم دزدید”.
سوژه امروز شبکه های اجتماعی
به نظر می آید محمد دل خوشی از دوربین، موبایل و آدم های اطراف ندارد بدون اینکه سوال بعدیم را مطرح کنم با حالت اعتراض آمیز می گوید: «حالا اومدی از وضع ما گزارش بگیری که چی بشه. تو میخوای عکس و فیلم بگیری تا آنها را داخل شبکه های مجازی بگذاری البته ما به این رفتارهای مردم عادت کردیم روزانه صدها بار سوژه این گوشی های موبایل می شویم این دفعه هم روش؟» البته چند ماه پیش یکی از عابران خواست که از من عکس بگیرد و من مشغول آن شدم که یکباری متوجه شدم ماشین گشت وارد کوچه شد و همه بافته هایم را پنبه کرد و آخر سر هم دو مرد معتاد آمدند و باقی مانده بازیافت ها را از چنگم در آوردند.
Image

کشمکش بر سر زباله
روی جدول کنار خیابان منتظر شدم که محمد بعد از اصرارهای پیاپی از سختی‌های کارش گفت: شهرداری که روزها نمیذاره کار کنیم، ببینند داریم زباله جمع میکنیم از دستمون میگیرن خالی میکنن تو ماشینای بازیافت. شبها هم از ترس معتادا امنیت نداریم این زباله ها را جمع کنم ترجیح می دهم در طول روز با مامورای شهرداری درگیر بشم اما گیر معتادان زبان نفهم نیفتم.
وقتی تفکیک زباله ها آروزی یک کودک می َشود
محمد صبح که از خواب بیدار می‌شود تا ساعات پایانی شب در میان زباله‌های متعفنی که دور تا دور آلونک‌شان را پوشانده است، می‌گردد و به قول خودش برای خانواده پول در می‌آورد. در حرف‌هایش خبری از شیطنت های پسرانه نیست، اصلاً نمی‌داند آرزو چیست که بخواهد آرزویی را به زبان بیاورد، اما می‌گوید، ای کاش مردم آشغال‌های‌شان را جدا می‌کردند تا من مجبور نباشم ساعت‌ها این همه آشغال را کنار بزنم تا مقوا‌ها و بطری‌ها را پیدا کنم.
وقتی زباله ها هم صاحب پیدا می کند
آنچه بیشتر این کودک زباله‌گرد از آن گله می‌کنند، نحوه برخورد مأموران بازیافت با افرادی است که به صورت غیررسمی زباله‌ها را تفکیک و به مراکز دپوی زباله تحویل می‌دهند محمد می گوید: شهرداری میگه آشغال مال ماست شما حق زباله‌جمع‌کردن ندارین… زباله جمع نکنم، دستفروشی نکنم، گدایی نکنم پس دیگه چه جوری شکم خودم و مادر تنهام رو سیر کنم؟
زیر لب می‌گوید: در این جامعه همه چیز صاحب دارد فقط کودکان فقیر هستند که کسی کاری به کارشان ندارد.
ضایعاتی که به قیمت واقعی به فروش نمی رسد
او که دلش از دست معتادانی که پول مواد خود را با دزدی زباله های که زحمت جمع آوریشان را تامین می کنند پر است می گوید: خرید زباله‌ها به کمترین قیمت از دیگر معضلاتی است که با آن مواجه هستیم چرا که شهرداری از ما مستقیما زباله نمی‌خره، ما مجبوریم بفروشیم به ضایعاتیا، اونام آن‌قدر ازش میزنن که هیچی تهش نمی مونه، واسه یه کیلو آلومینیوم، ۳ هزار هزار تومن میدن.
او در مورد منطقه کارش می‌گوید: من بیشتر زباله‌های منطقه منیریه به سمت پایین را جمع می‌کنم. از ساعت ۷ صبح ساعت تا تاریک شدن هوا سطل آشغال‌ها را می‌گردم و هر چه در طول روز جمع می کنم رو به دلال های میدان گمرک می فروشم.
محمد اصلاً نمی‌داند بوی خوش یعنی چه؟ چه حیف که او تصویری از خانه‌ای تمیز، غذای خوشمزه، نشستن پشت نیمکت کلاس درس و شیطنت های پسرانه ندارد و به جای کودکی کردن، خود را مرد و مسئول خانه و خانواده می‌دانند؛ کودکانی که نمی‌دانند چه آینده تاریکی در انتظارشان است.

Image

سطل‌آشغال‌هایی که سفره کودکان گرسنه می شود
او در جواب سوال من که می پرسم ناهار و شام خود را از کجا تهیه می کند؟ می گوید: بیشتر وقت ها ناهارم را از داخل زباله ها پیدا می کنم اما شامم را در کنار دوستانم که آنها هم زباله گرد هستند می خورم در واقع چند نفری می شویم که مبلغی را جمع و در اطراف شوش اتاقی را اجاره کرده ایم.
محمد در خصوص نحوه فروش زباله ها می گوید: زباله‌ها رو اول باید جدا کنیم. قوطی، فلز، آهن و شیشه هرکدوم نرخ جدا دارن. بعد آخر شب می‌بریمشون پیش این ضایعاتی‌ها. اونجا خیلی کم با ما حساب می‌کنن. راستش من قبلا راه و چاه کار و نمی‌دونستم. کلا از بچه ها خوب نمیخرن، چون واسطه‌ها فکر می‌کنن راحت‌تر میشه سر بچه ها کلاه گذاشت. البته گاهی تحویل زباله‌ها به نیمه‌های شب هم کشیده می‌شود. «بستگی به این داره چقدر نیاز داشته باشی. هرچی بیشتر جمع کنی پولش بیشتره.
بیشتر کارگرانی که زباله‌جمع‌کنی را به‌عنوان کار روزمزدی انتخاب کرده‌اند درواقع ابزاری ارزان برای واسطه‌های خرید زباله هستند. دراین‌میان، وضعیت کودکانی که بی‌هیچ حمایتی به دلیل فقر و نداری سر از سطل‌های زباله درمی‌آورند به مراتب وخیم‌تر است.
محمد به مشکلاتی که درپی معاملات ضایعات در کمین کودکان قرار دارد، اشاره می‌کند و می‌گوید: خیلی کم میخرن. خیلی وقتا سر بچه‌ها رو کلاه می‌ذارن، تازه اگه فرق زباله‌ها رو ندونی، زیر قیمت واقعیش ازت میخرن.

ضایعات گران قیمت
از او می‌پرسم ضایعاتی‌ها معمولا چه زباله‌هایی را بیشتر می‌خرند و می‌گوید: همه‌‌جور زباله‌ای میخرن؛ از آهن، مس، بطری و قوطی نوشابه تا ضایعات بیمارستانی. اینا هرکدوم یه قیمتی دارن.
با محمد راهی خیابان های اطراف گمرک محلی که ضایعات به فروش می رسد می روم او گونی زباله را بعد از اندکی چانه‌زدن تحویل سرکارگر می‌دهد و منتظر دستمزدش می‌ماند. صدای بلند پیرمرد ضایعاتی در کوچه می‌پیچد: «جنس میخوای یا پول؟.معتاد نیستم خرجی مو درمیارم پولشو بده برم”.
Image

به گزارش شفقنا زندگی، آلودگی و تعفن و بیماری، ذات زباله است و از این روست که انسان متمدن ده‌ها سال است که زباله را به ماشین سپرده و تفکیک آن را برعهده دستگاه‌های مکانیزه گذاشته است. بی‌شک، یک جای کار می‌لنگد وقتی می‌بینیم که در این شهر کار دستگاه‌های مکانیزه را کودکانی بین ۶ تا ۱۵ سال، آن هم با دست‌های خود انجام می‌دهند… فرقی هم نمی‌کند، ایرانی باشند یا افغان، بلوچ باشند یا هزاره یا…؟! همین که آنها روز و شب‌شان را با زباله‌های متعفن سپری می‌کنند و با تفکیک آنها، معاش خانواده‌های خود را تأمین می‌کنند، یعنی با بحرانی انسانی روبه‌رو هستیم که باید هرچه زودتر مرتفع شود و این بحران زمانی بحرانی تر و اسفناک تر می شود که کودکانی برای تامین مخارج خود و خانوادشان وارد این شغل شوند که به جرات می توان گفت هیچ نهاد یا مسئولی مسئولیت مستقیم حمایت از این کودکان و رسیدگی به مشکلات و خطرات در کمین آنها را نپذیرفته و شغل سخت آنها را به حساب نیاورده است. حال باید منتظر ماند و دید آیا مسئولان آینده وزارت کار و رفاه اجتماعی کوچکترین قدمی برای رفاه حال این مردان پیر به کار خواهند گرفت یا نه؟
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

همه زنان میانماری به بنگلادش گریخته‌ مورد تجاوز واقع شده ا

پستتوسط najm134 » يکشنبه نوامبر 26, 2017 9:15 pm


همه زنان میانماری به بنگلادش گریخته‌ مورد تجاوز واقع شده اند


نماینده پارلمان بنگلادش با بیان اینکه ارتش میانمار عملیاتی را برای کشتار تمام مسلمانان روهینگیایی آغاز کرده گفت تمام زنانی که به بنگلادش گریخته‌اند، مورد تجاوز قرار گرفته‌اند.
Image
«معین‌الدین‌خان بادال» عضو پارلمان بنگلادش از شهر چیتاگون طی مصاحبه اختصاصی با فارس گفت منطقه امنی باید در خاک میانمار برای اسکان مسلمانان تشکیل شود.
بادال ضمن تشکر از کمک‌های ارسالی ایران برای آوارگان میانماری خواستار حمایت منطقه‌ای و جهانی از میانمار شد.
وی همچنین افزود که تمام زنان میانماری که به بنگلادش فرار کرده‌اند از سوی نظامیان میانمار مورد تجاوز جنسی قرار گرفته‌اند.
عضو پارلمان بنگلادش در پاسخ به این سوال که چرا این اتفاق افتاده، گفت این فقط یک شکنجه نیست بلکه این نسل‌کشی است و آنها می‌خواهند مسلمانان روهینگیا را منقرض کنند.
بنابر گزارش فارس، بادال با تاکید بر اینکه نظامیان میانمار می‌خواهند تمام مسلمانان میانمار را از بین ببرند، افزود نام عملیاتی که ارتش اجرا می‌کند «همه‌ را بکُش و همه را آتش بزن» است.

وی درخصوص اینکه برآوردی از میزان تلفات مسلمانان روهینگیا دارد یا نه تصریح کرد تخمین زدن رقم دقیق آن بسیار سخت زیرا هیچ روزنامه یا خبرنگاری در این منطقه نیست که به بیرون گزارش دهد.

منبع: فارس
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

دام برای شکار زنان در مسیر فرودگاه و هر مسير شبانه يا خلوت

پستتوسط najm134 » سه شنبه دسامبر 19, 2017 5:38 pm

دام برای شکار زنان در مسیر فرودگاه و هر مسير شبانه يا خلوت


راننده شیطان صفتی که با کمین در مسیر فرودگاه‌های تهران زنان و دختران جوان را ربوده و مورد آزار و اذیت قرار می‌داد، در عملیاتی غافلگیرانه‌ای در خانه‌اش دستگیر شد.

«ایران» نوشت: شامگاه ۳۱ مرداد ماه زن ۳۰ ساله که پزشک متخصص زنان و زایمان بود با پریشانی و آشفته حالی خود را به پلیس فرودگاه مهرآباد رساند و پرده از اقدام شوم راننده جوان یک خودروی پژو ۴۰۵ برداشت.

این زن در حالی که به‌شدت گریه می‌کرد، به افسر پرونده گفت: «ساعتی پیش از استانبول به فرودگاه امام خمینی(ره) رسیدم و منتظر یک تاکسی بودم تا بتوانم برای پروازی دیگر به مهرآباد بروم. در همان حال راننده جوان پژویی مقابلم ایستاد و ادعا کرد مسافرکش است. او برخورد خوبی داشت. به همین خاطر اعتماد کردم و سوار خودرویش شدم. همه چیز عادی بود اما ناگهان در مسیر به بهانه خراب شدن خودرو به سمت اتوبان فتح پیچید و کنار جاده خاکی و خلوتی متوقف شد. من از تاریکی هوا و خلوتی جاده ترسیده بودم به او اعتراض کردم و خواستم پیاده شوم که او با چاقویی به سمتم آمد و بی‌توجه به التماس‌هایم مرا مورد آزار و اذیت قرار داد. در آن لحظه تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که بگویم ایدز دارم تا دست از سرم بردارد. وقتی این حرف از دهانم درآمد او بشدت کتکم زد و مرا در بیابان رها کرد و با خودرویش دور شد.»

غافلگیری متهم سابقه‌دار در خانه


با اظهارات این زن با دستور سرهنگ شاهپور جعفری مرام، فرمانده پلیس فرودگاه مهرآباد پرونده آدم ربایی و آزار و اذیت تشکیل شد و پرونده در اختیار بازپرس سیفی از شعبه اول بازپرسی دادسرای ناحیه ۹ تهران قرار گرفت. با توجه به حساسیت موضوع، مأموران پس از انجام تحقیقات پلیسی و چهره نگاری متهم توسط زن جوان، توانستند رد او را در میان تبهکاران سابقه دار به دست آورند.

به این ترتیب با انجام هماهنگی‌های قضایی، مأموران پلیس نیمه شب به محل زندگی متهم به نام «محسن» ۳۱ ساله در شهرک بروجردی افسریه رفته و راننده جوان را که سابقه آدم ربایی و تجاوز به عنف دارد، دستگیر کردند. از آنجا که متهم با خواهر، مادر و پدرش در یک خانه زندگی می‌کرد، اعضای خانواده‌اش در برابر مأموران مقاومت کردند اما او موفق به فرار نشد. این متهم سابقه دار که ابتدا منکر ربودن زن پزشک بود با دیدن مدارک پلیس مجبور به اعتراف شد.

شکایت دومین قربانی


پس از دستگیری این مرد شیطان صفت، زن ۳۶ ساله‌ای هم که کارمند بانک بود به پلیس فرودگاه مراجعه کرد و با اعلام اینکه تصویر متهم را در فضای مجازی شناسایی کرده است، به سرهنگ عرب رئیس آگاهی پلیس فرودگاه مهرآباد گفت: «شامگاه ۹ مرداد سوار یک خودروی پژو۴۰۵ شدم تا راننده مرا به شهرستان کرج برساند اما در میان راه او به سمت جاده شهریار تغییر مسیر داد و در مکانی خلوت و تاریک با تهدید چاقو و بی‌توجه به التماس هایم به آزار و تعرض من پرداخت و سپس در تاریکی بیابان رهایم کرد. من متاهل هستم و از ترس آبرویم شکایتی نکرده بودم تا اینکه در فضای مجازی این راننده را شناسایی کردم و می‌خواهم از او شکایت کنم.»

با اظهارات این زن، متهم از زندان به اداره آگاهی احضار شد و به آزار و اذیت کارمند بانک نیز اعتراف کرد و با این اعتراف با قرار ۲ میلیارد ریالی به زندان رجایی کرج انتقال یافت تا به جرایم احتمالی دیگر او نیز رسیدگی شود.

سکوت قربانیان به مجرمان فرصت ارتکاب جرم می‌دهد


سرهنگ شاهپور جعفری مرام، فرمانده پلیس فرودگاه مهرآباد با توصیه به شهروندان بویژه زنان و دختران گفت: «متأسفانه در این پرونده هردو شاکی، متاهل هستند که ابتدا به‌دلیل ترس از آبرو سکوت کرده بودند. اما باید بدانیم اگر فرد قربانی از ترس آبرو سکوت کند تبهکاران به رفتارهای شیطانی‌شان ادامه می‌دهند و قربانیان بیشتری را به دام خود می‌اندازند. همان‌طور که می‌بینید در این پرونده با شکایت خانم دکتر در کمتر از ۳ ساعت توانستیم مرد تبهکار را دستگیر کنیم. از شهروندان تقاضا دارم در صورت بروز چنین مواردی سریعاً به پلیس مراجعه کنند و مأموران را در جریان قرار دهند. همچنین مردم توجه داشته باشند که همواره از خودروهای مسافربر مخصوص تاکسیرانی استفاده کنند.»

فرمانده پلیس فرودگاه تهران با اشاره به اینکه احتمال افزایش قربانیان متهم وجود دارد ادامه داد: «با تو جه به احتمال وجود قربانیان دیگری در این پرونده بازپرس خواستار چاپ تصویر بدون پوشش متهم در رسانه‌ها شده است. افرادی که طعمه این متهم قرار گرفته‌اند با اطمینان از محفوظ ماندن مشخصاتشان می‌توانند به کارآگاهان پلیس آگاهی فرودگاه مهرآباد یا به شعبه اول بازپرسی دادسرای ناحیه ۹ تهران مراجعه کنند تا به شکایتشان رسیدگی شود.»
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

حاكميت رفتار تحقيرآميز با زنان همراه با اعلام شهروندي يك روب

پستتوسط najm134 » دوشنبه دسامبر 25, 2017 11:21 am

حاكميت رفتار تحقيرآميز با زنان همراه با اعلام شهروندي يك روبات زن با شمايل متبرج در عربستان


سوفیا، روباتی که رسما شهروند عربستان شد

Image
عربستان سعودی به یک روبات شهروندی اعطا کرده است. این نخستین بار است که به یک روبات شهروندی داده می‌شود. این روبات عربستانی خانمی است بدون حجاب اسلامی به نام سوفیا.

سوفیا قرار بود دو روز پیش در یکی از نشست‌های "کنفرانس ابتکار در سرمایه‌گذاری‌های آتی" در ریاض سخنرانی کند، اما پیش از آنکه صحبتهای خود را آغاز کند، مجری جلسه گفت که می‌خواهد خبری را اعلام کند: "ما همین الان فهمیدیم، سوفیا اولین روباتی است که شهروندی عربستان گرفته است."
سوفیا که ساخت یک شرکت هنگ کنگی است به انگلیسی پاسخ داد که از اینکه نخستین روباتی در دنیا است که بعنوان شهروند به رسمیت شناخته می‌شود، احساس افتخار و سربلندی می‌کند.
سپس سوفیا با تسلط و توانمندی به سوالهای مختلف در باره روبات‌ها پاسخ داد و وقتی درباره روباتهای شروری که در فیلم بلیدرانر به تصویر کشیده شده‌اند از او سوال شد، گفت که انسانها نباید نگران روباتها باشند و به شوخی اضافه کرد: "شما یا زیادی ایلان ماسک می‌خوانید یا خیلی فیلم هالیوودی تماشا می‌کنید."
INVESTMENT INITIATIVE سوفیا در نمایشگاه "طرح‌های سرمایه‌گذاری‌های آینده" در ریاض عربستان با نشان دادن صورت خشمگین و ناراحت و هیجان زده خود، گفت: من می‌خواهم با انسان‌ها کار و زندگی کنم، پس نیاز دارم که این احساسات را نشان دهم تا رفتار انسان‌ها را بفهمم و اعتماد آن‌ها را جلب کنم.
سوفیا در پاسخ به این پرسش که آیا ربات‌ها از آگاهی شخصی برخوردارند، گفت: بگذارید من از شما سوال کنم؛ چطور می‌دانید که انسان هستید؟ من می‌خواهم از هوش مصنوعی خود در کمک به انسان‌ها برای داشتن زندگی بهتر استفاده کنم. من تلاش می‌کنم تا رباتی همدل باشم.
این ربات درباره ترس از تسلط ربات‌ها بر انسان گفت: شما خیلی کتاب "ایلان ماسک" را خوانده‌اید و زیادی فیلم هالیوودی دیده‌اید! نگران نباشد، اگر شما با من خوش رفتار باشید، من هم با شما خوش رفتار خواهم بود!

اما وقتی تصاویر و ویدئوهای سوفیا در شبکه‌های اجتماعی به گردش افتاد، بحث‌های زیادی برانگیخت.
زنان در بسیاری از نقاط عربستان باید حجاب کامل داشته باشند و در مجامع و اماکن عمومی نیز باید یک مرد محرم همراهشان باشد و این از چشم کاربران شبکه های اجتماعی پنهان نماند.
علاوه بر این سرعت و راحتی دریافت شهروندی عربستان هم توجه بسیاری را جلب کرد.
در عربستان سعودی برای کارگران غیر ماهر خارجی که در این کشور کار می‌کنند قانونی وجود دارد به نام نظام کفالت. بر طبق این قانون کارگران خارجی باید تحت تکفل کارفرمایی باشند تا بتوانند در عربستان کار کنند.
این افراد همچنین نمی‌توانند بدون اجازه کارفرما کشور را ترک کنند. این قانون باعث ایجاد بازار سیاهی شده است از کارگران خارجی که از دست کارفرمایشان فرار کرده‌اند، اما نمی‌توانند این کشور را ترک کنند. این کارگران که برخی بیشتر یا حتی عمر خود را در عربستان گذرانده‌اند، نمی‌توانند حق شهروندی بگیرند.
عربستان قصد دارد پروژه صنعتی و تجاری عظیمی را به نام نیوم در شمال غربی این کشور راه اندازی کند و روباتها نقش بسیار برجسته‌ای در این پروژه پانصد میلیارد دلاری خواهند داشت.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

تا سال ۲۰۵۰: ایران رکورددار تعداد سالمندان می‌شود

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه ژانويه 02, 2018 2:11 pm

تا سال ۲۰۵۰: ایران رکورددار تعداد سالمندان می‌شود


پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
رئیس اداره سلامت سالمندان وزارت بهداشت اعلام کرده که بر اساس پیش بینی‌های انجام شده، در سال ۲۰۵۰ درصد جمعیت سالمند در ایران، از میانگین جهان و آسیا بیشتر خواهد بود.
مهدی عظیمی، پیامد طبیعی افزایش امید به زندگی را سالخوردگی جمعیت خوانده که تمام کشورهای جهان با این پدیده روبه‌رو هستند.
بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵ از جمعیت ۷۹ میلیونی کشور، ۷۴۱۴۰۹۱ نفر یعنی ۹.۲۸ درصد سالمند هستند. پیش بینی می‌شود درصد سالمندان ایران تا سال ۲۰۲۵ میلادی، به ۱۰ و تا سال ۲۰۵۰ به بیش از ۳۰ درصد برسد. بر اساس این پیش بینی در سال ۲۰۵۰ درصد جمعیت سالمند در ایران از میانگین جهان و آسیا بیشتر و از هر سه نفر، یک نفر سالمند خواهد بود.
رئیس اداره سلامت سالمندان وزارت بهداشت گفته روند فعلی رشد درصد سالمندی در کشور ضرورت برنامه‌ریزی برای کنترل مسائل سالمندی را افزایش می‌دهد.

مهدی عظیمی با تاکید بر اینکه پیری الزاما با بیماری همراه نیست، گفته: «با افزایش سن، بیماری‌های غیرواگیر و مزمن که معلولیت و ناتوانی را به دنبال دارند، افزایش پیدا می‌کند. پیشگیری از عوامل خطرساز محیطی مانند نداشتن تحرک و فعالیت بدنی، رژیم غذایی نامناسب، مصرف دخانیات و … حتی اگر در سالمندی شروع شود باز هم می‌تواند بروز یا شدت این بیماری‌ها را کاهش دهد. اگر مداخلات بهداشتی به موقع و کافی باشد، لزوما سالمندی همراه با هزینه‌های پزشکی نخواهد بود. مراقبت دوره‌ای سالمندان در کنار آموزش شیوه زندگی سالم می‌تواند با کاهش بار بیماری و افزایش امید به زندگی توأم با سلامت، به سالمندی سالم و فعال منجر شود.»

به گفته رئیس اداره سالمندان وزارت بهداشت، در ایران امید به زندگی سالم ۷۴ سال و امید به زندگی با ناتوانی ۶۴ سال برآورد شده است؛ یعنی انتظار می‌رود افراد تا ۶۴ سالگی سالم باشند و بعد از آن، بیماری‌ها و معلولیت‌ها آغاز شود.

رئیس اداره سالمندان وزارت بهداشت با اشاره به برنامه وزارت بهداشت برای انجام مراقبت‌های سالمندی در شبکه بهداشت و درمان کشور گفته: «سالمندان تصور می‌کنند حتما باید بیمار شوند تا به پزشک مراجعه کنند؛ در حالیکه در بحث سالمندی باید برخی بیماری‌ها را غربالگری کنیم. حتی اگر تاکنون مشکلی نداشته‌اند باید سالی یک‌بار فشار خون، قندخون، تعادل و … را چک کنند. افسردگی در سالمندان نیز موضوع مهمی است، اما همیشه تظاهرات آن کاملا مشخص نیست. در دوره سالمندی ممکن است تظاهرات افسردگی با دردهای شدید جسمی یا تغییر خلق و خو همراه باشد؛ به همین دلیل سالمندان باید سالی یکبار سلامت روانی خود را بررسی کنند.»

او شیوه زندگی افراد در دوره جوانی را بر سلامت دوره سالمندی موثر دانسته و گفته: «با رعایت شیوه زندگی سالم می‌توان سالم پیر شد یا در صورت وجود بیماری عوارض آن را کنترل کرد و جلوی ناتوانی را گرفت. به همین منظور در خصوص تغذیه، فعالیت بدنی، مراقبت از کمر و زانو، مراقبت از پاها، پوکی استخوان، پیشگیری از حوادث، بهداشت دهان و دندان، یبوست، بی‌اختیاری ادرار، یائسگی، استرس، حافظه، خواب، روابط زناشویی، رانندگی، استعمال دخانیات، ترک سیگار و … آموزش گروهی و چهره به چهره انجام می‌شود.»

عظیمی افزوده: «مراقبت‌های سلامت سالمندان در دو سطح غیرپزشک و پزشک در خصوص اختلالات فشارخون، اختلالات چربی خون، سوء تغذیه (چاقی، لاغری)، دیابت، افسردگی، سقوط و عدم تعادل، سل ریوی در مناطق حذف بیماری انجام می‌شود. سالمندی فعال نیز با هدف هماهنگی برون بخشی و بین بخشی در خصوص ارائه خدمت بهینه به سالمندان و همچنین توانمند سازی سالمندان در راستای جلب مشارکت آنان از طریق پیگیری تصویب سند ملی سالمندان وبرنامه های مشترک با سایر سازمان‌ها و نهادها دنبال می‌شود.»

۹.۴ درصد جمعیت ایران سالمند هستند که ۷۲.۴ درصد آنان در مناطق شهری و ۲۷.۶ درصد در مناطق روستایی سکونت دارند.

در ایران، سیستان و بلوچستان با ۶ درصد جمعیت سالمندی، جوان‌ترین استان ایران است. استان گیلان نیز با حدود ۱۳ درصد جمعیت سالمندی بالاترین رتبه سالمندی را دارد.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

در لیبی 'پناهجویان را در بازار برده می‌فروشند'

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه ژانويه 24, 2018 9:35 pm

در لیبی 'پناهجویان را در بازار برده می‌فروشند'


Image

سازمان بین‌المللی مهاجرت، وابسته به سازمان ملل، می‌گوید که قاچاقچیان انسان لیبی را به محلی برای فعالیت‌ بازارهای بردگان تبدیل کرده‌اند و پناهجویان راهی اروپا را به اسارت گرفته و به کار اجباری وامی‌دارند.
چند پناهجوی نجات یافته شهادت داده‌اند که خرید و فروش شده و در اسارت به کار گرفته می‌شدند. آنها می‌گویند اسیرکنندگان در تماس با خانواده‌هایشان از آنها برای آزادی اسیرانشان باج می‌خواستند.

سواحل شمال لیبی نقاط کانونی برای پناهجویان و مهاجرانی هستند که می‌خواهند خود را از آفریقا به اروپا برسانند. پیش از این گزارش‌های متعدد از اخاذی و خشونت مهاجران در لیبی منتشر شده است، اما به گفته سازمان مهاجرت اکنون "طی روندی جدید و نگران‌کننده" در لیبی بازارهای علنی بردگان به راه افتاده است.
به شهادت پناهجویان نجات یافته خرید و فروش بردگان در پارکینگ‌ها یا میدان‌ها انجام می‌شود و کسانی که به بردگی گرفته شده‌اند در کارگاه‌ها یا خانه‌های متروکه به کار وادار می‌شوند.
برخی از آنان گفته‌اند که اسیرکنندگان پیوسته آنها را کتک می‌زدند.

بنا بر این گزارش قاچاقچیان برای رها کردن کسانی که به اسارت می‌برند از خانواده‌های آنها چند صد دلار باج می‌گیرند.
سازمان بین‌المللی مهاجرت برخی از اسارتگاه‌های بردگان را بازرسی کرده و می‌گوید شواهد حاکی از آن است که سوءتغذیه، آزار جنسی و حتی قتل اسیران را تهدید می‌کند.
این سازمان همچنین می‌گوید گزارش‌های موثقی موجود است که قاچاقچیان انسان از موج خبری و حساسیت نسبت به بحران پناهجویان سوءاستفاده کرده و با جا زدن خود به عنوان امدادگران داوطلب، کسانی را که از اسارت گریخته‌اند فریب می‌دهند.

اغلب کسانی که سازمان بین‌المللی مهاجرت در گزارش خود به شهادت آنها استناد کرده مردان اهل کشورهای غرب آفریقا یا آفریقای سیاه هستند.
محمد عبدالکبیر، مدیر عملیات اضطراری سازمان بین‌المللی مهاجرت می‌گوید: "وضعیت بسیار وخیمی است. هرچه بیشتر در لیبی فعالیت می‌کنیم بیشتر پی می‌بریم که اینجا برای مهاجران سرزمین اشک است."

تصاویری در لیبی منتشر شده که نشان می‌دهد گروهی مشغول فروش مهاجران آفریقایی در بازار برده‌فروشان هستند.
این تصاویر که شبکه آمریکایی سی‌ان‌ان آن را منتشر کرده، نشان می‌دهد مردان جوان برای کار در مزارع به حراج گذاشته می‌شوند و به مبالغ ۴۰۰ دلار و بیشتر به فروش می‌رسند.
انتشار این تصاویر باعث خشم اعضای اتحادیه آفریقا شده است.

مردانی که در بازار برده‌فروشان در نقطه‌ای نامعلوم از لیبی فروخته می‌شوند تبعه نیجر و بعضی دیگر از کشورهای جنوب آفریقا هستند.
آلفا کنده، رئیس اتحادیه آفریقا، خواهان بررسی و تحقیق درباره این تجارت "نفرت‌انگیز" شده است.
سی‌ان‌ان می‌گوید مقام‌های لیبی تحقیق درباره تصاویر منتشر شده و بازار برده‌فروشی را آغاز کرده‌اند.
سواحل شمال لیبی کانون مورد توجه پناهجویان و مهاجرانی است که می‌خواهند خود را از آفریقا به اروپا برسانند.
آوریل سال جاری میلادی سازمان بین‌المللی مهاجرت اعلام کرد شواهدی مبنی بر برده‌فروشی در لیبی به دست آورده است.
چند پناهجوی نجات یافته قبلا شهادت داده بودند که خرید و فروش شده و در اسارت ناچار به کار اجباری شده بودند.
رئیس این نهاد بین‌المللی آن زمان اعلام کرده بود که انسان‌ها براساس توانایی‌هایشان مثل بنایی و نقاشی ساختمان در بازار قیمت‌‌گذاری می‌شوند.
به شهادت پناهجویان نجات یافته، خرید و فروش بردگان در پارکینگ‌ها یا میدان‌ها انجام می‌شود و کسانی که به بردگی گرفته شده‌اند در کارگاه‌ها یا خانه‌های متروکه به کار وادار می‌شوند.
برخی از آنان گفته‌اند که اسیرکنندگان پیوسته آنها را کتک می‌زدند یا مورد آزار جنسی قرار می‌دادند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

بیش از ۱۰ هزار کودک مهاجر در اروپا ناپدید شده‌اند

پستتوسط najm134 » جمعه مارس 02, 2018 3:55 pm


بیش از ۱۰ هزار کودک مهاجر در اروپا ناپدید شده‌اند


اردوغان: بیش از ۱۰ هزار کودک مهاجر در اروپا ناپدید شده‌اند
Image
رئیس جمهور ترکیه گفت: تمدنی که پول، اشیای زینتی و حتی کودکان مهاجران را در بدو ورود به مرزهایش غصب کرده و آنها را مجبور به تغییر دین می‌کند، دیگر حرفی برای گفتن در خصوص انسانیت ندارد

به گزارش خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ رئیس جمهور ترکیه با اشاره به اینکه بیش از ۱۰ هزار کودک مهاجر در اروپا ناپدید شده‌اند، گفت: تمدنی که پول و حتی کودکان مهاجران را در بدو ورود به مرزهایش غصب کرده و آنها را مجبور به تغییر دین می‌کند، دیگر حرفی برای گفتن در خصوص انسانیت ندارد.
رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه که به مناسبت ۱۸ دسامبر، روز جهانی مهاجران در مرکز همایش های آتو در آنکارا سخنرانی می‌کرد با اشاره به این که بیش از ۱۰ هزار کودک مهاجر در اروپا ناپدید شده‌اند، گفت: تمدنی که پول، اشیای زینتی و حتی کودکان مهاجران را در بدو ورود به مرزهایش غصب کرده و آنها را مجبور به تغییر دین می‌کند، دیگر حرفی برای گفتن در خصوص انسانیت ندارد.
وی با اشاره به رواج اظهاراتی همچون اعزام هلی‌کوپتر جنگی به جای کشتی برای نجات جان پناهجویان در اروپا افزود: اروپا تا آن انداره از انسانیت دور شده که با پشت پا زدن به مردی که کودکی درآغوش دارد، باعث افتادن آنها بر روی زمین می شود. زمان آن فرا رسیده که اروپا در رفتار خود بازنگری کند.
رئیس جمهور ترکیه تصریح کرد: اگر چنین اتفاقی در کشور ما می‌افتاد، باور کنید که کشور را بر سرمان خراب می‌کردند. اما ما در حالی که تمام امکانات خود را برای تحصیل بیش از ۶۰۰ هزار کودک پناهجو به کار می‌گیریم برنامه‌های حمایتی از ترکیه متوقف می‌شود.
اردوغان در خصوص تحولات اخیر در رابطه با قدس نیز اظهار داشت: مساله قدس، مساله ای نیست که صرفا با نفرت در قلوب و محکوم کردن لفظی بدون اقدام عملی قابل حل باشد. حتی نمی توانیم مسئولیت خود در این موضوع را تنها به صورت مخالفت شفاهی با تصمیم آمریکا در مورد قدس به جا بیاوریم. مجبور هستیم در خصوص قدس اقدامات قاطع، ملموس و تعیین کننده ای انجام دهیم.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

جنبش بَست = تنها پناه مهاجرین لاتین تبارآمریکا ‌

پستتوسط najm134 » دوشنبه آپريل 23, 2018 6:45 am

جنبش بَست = تنها پناه مهاجرین لاتین تبارآمریکا


Image
از آنجا که پناهندگان بی‌پناه آمریکای مرکزی از ترس پلیس آمریکا نیاز به مامن و پناهگاه داشتند، بر اساس نام «بَست» یا همان «مامن و پناهگاه آرامش کلیسا» نام «جنبش بَست» انتخاب گردید.
سرویس جهان مشرق - مهاجرین آمریکای مرکزی از وضعیت نامناسبی در آمریکا برخوردارند. هم‌اکنون، «جنبش بَست» که در اوایل دهه ۱۹۸۰ به امید یاری و دفاع از آنها در مقابل سیاست‌های مهاجرتی آمریکایی‌ها شکل گرفت، حمایت خود را به سمت آنها معطوف داشته است. اما میزان محدودیت‌ها و تبعیض‌ها بر علیه مهاجرین اهل آمریکای مرکزی آنقدر زیاد است که جنبش مذکور مسیر درازی را باید جهت رفع موانع حاضر بپیماید. نام «بست» که به معنای پناهگاه امن کلیساست، به عنوان نمادی جهت پناه آوردن مهاجرین لاتین‌تبار به آغوش امن این جنبش، برگزیده شده است.
Image
اثری از «ریچادر برکِت» در مورد مفهوم پناه بردن به «بَست» در کلیسا به عنوان مأمنی در مقابل ظلم و خشونت حکومت
مهاجرین آمریکای مرکزی، امروزه از وضعیت بسیار نامناسبی در آمریکا برخوردارند. آنها، از کمترین حقوق انسانی همچون خوراک و پوشاک محروم‌اند و وظیفه تهیه مایحتاج اولیه آنها را «جنبش بَست» که حدودا ۵۰۰ شعبه و شورا در سرتاسر آمریکا دارد، بر عهده گرفته است. این جنبش، البته سرپناه و امنیت مهاجرین را نیز تحت پوشش قرار داده است. شاخه‌های مختلف این جنبش شامل لوتری‌ها، کلیسای واحد مسیح، رومن-کاتولیک‌ها، ارتدوکس‌های شرقی، پرسبیترینیست‌ها، متدیست‌ها، باپتیست‌ها، یهودیان، جهان‌گرایان توحیدگرا، کوئِیکرها، و منونایت‌ها می‌شود. اما با همه این تفاسیر، توان و امکانات محدود است و نظام حکومتی آمریکا هم به شدت آنها را تحت فشار قرار می‌دهد.
Image
ریشه این جنبش به دوره قرون وسطی و «حق بست» برمی‌گردد. حقی که در برخوردار بودن از امنیت ناشی از پناه بردن به محراب کلیسا در مقابل تهدید نظام حکومتی آن زمان تعریف می‌شد. بعدها، این اندیشه، در دوره جنگ‌های داخلی آمریکا یک بار دیگر جان گرفت و در دوره اعتراضات به جنگ ویتنام در دهه ۱۹۷۰، نمایشی چشمگیر داشت. در دهه ۱۹۸۰، جنبشی شکل گرفت که از مهاجرین آمریکای مرکزی در مقابل عهدشکنی اداره مهاجرت و سیاستمداران آمریکایی دفاع کرد. حرف آنها این بود که شما آمریکایی‌ها قبول به پذیرش ما کردید و اکنون هیچ تعهدی در قبال ما قائل نیستید. لذا، از آنجا که پناهندگان بی‌پناه آمریکای مرکزی از ترس پلیس آمریکا نیاز به مامن و پناهگاه داشتند، بر اساس نام «بست» یا همان «مامن و پناهگاه آرامش کلیسا» نام «جنبش بست» انتخاب گردید. فلسفه و اساس اندیشه جنبش بست، ناسازگاری اجتماعی در مقابل تبعیض و بی‌عدالتی است. این جنبش، پیوسته در آمریکا مورد تحکم و برخورد جدی حکومت قرار گرفته است. در همان دهه ۱۹۸۰، تعداد زیادی از اعضای اصلی این جنبش شامل دو بنیانگذار آن با نام‌های کشیش «جان فایف» و کشیش «جیم کوربت» بازداشت شدند.
Image
پیشنهاد «بست» به پناهندگان معترض السالوادوری در دهه ۱۹۸۰ از سوی کلیسا
به جرات می‌توان اصلی‌ترین علت مهاجرت مهاجرین آمریکای مرکزی به آمریکا را فرار این مردم از خشونت و سرکوب‌های سیاسی کشورهایی چون مکزیک، کوبا، گوآتمالا، السالوادور، نیکاراگوئه و ... دانست. کشتارهای بی‌امان، فقر، انقلاب‌ها، و جنگ‌های داخلی، همه موجب وحشت و سرخوردگی بسیاری از مردم کشورهای این حوزه و مهاجرت آنها به آمریکا گردید. سیل عظیمی از کوبایی‌ها، گوآتمالایی‌ها، و نیکاراگوئه‌ای‌ها در دوره «رانلد ریگان» وارد آمریکا شدند. دولت ریگان و کنگره، در تبلیغات وسیع خود، نوعی «ریگانیسم» را اندیشه‌ پذیرای ورود میهمانان جدید و حمایت از آنها اعلام کردند. اما در ورای پرده، اوضاع به قرار دیگری بود. گزارش سال ۱۹۸۵ «اتحادیه‌ آزادی‌های مدنی آمریکا» جزییات تکان‌دهنده‌ای از شکنجه شدن، ناپدید شدن، و گم شدن ۱۳۰ السالوادوری دیپورت شده از آمریکا را ارائه می‌دهد. بعدها، مشخص شد که بسیاری از میهمانان جدید آمریکا، تا مدت‌ها در بازداشت‌گاههای اداره مهاجر به سر می‌بردند.
Image
امروزه، فیلادلفیا را می‌توان بهشت مهاجرین لاتین‌تبار دانست. بسیاری از مهاجرین غیرقانونی که طی این سالیان، دولت آمریکا به دنبال اخراج کردن آنها بوده است، به شهر فیلادلفیا پناه برده‌اند و به سبب عدم همکاری عمدی این شهر با قوانین فدرالی و کشوری مهاجرت، مهاجران از آن برای خود یک مامن مناسب ساخته‌اند و مشهور به امن‌ترین جای آمریکا برای لاتین‌تبارهای مهاجر شده است. پس با این تفاسیر، حرکت عظیم امروزی جنبش بست که به «جنبش بست نوین» تغییر نام داده است از فیلادلفیا آغاز شده است. در سیاست‌های نوین این جنبش، ایجاد جامعه‌ای در میان قومیت‌ها، دین‌ها، و طبقات اجتماعی لاتین‌تبار جهت پایان دادن به بی‌عدالتی است.

Image
شاید بتوان کلیسای «چستنات هیل» شهر فیلادلفیا را موثرترین کلیسای جنبش بست دانست. در سخنرانی‌ها و اظهارات مقامات ارشد این کلیسا -که از اعضای برجسته جنبش بست هستند- دقت که می‌کنیم، اعتراض به نژادپرستی و تبعیضات نژادی و قومیتی آمریکایی‌های سفید و مقامات حکومتی آمریکا در آنها موج می‌زند. «پل ویت» هماهنگ‌کننده برنامه‌های جنبش بست، معتقد است که بهترین رویکرد برای احقاق حق مهاجرین لاتین‌تبار، نزدیکی آرا و افکار این جنبش به آرا و افکار سیاهپوستان آمریکائیست چرا که هر دو طیف به شدت از سوی سیاست و جامعه آمریکا مورد تبعیض قرار می‌گیرند و درد و هدف مشترک دارند.
Image
گزارش ۸ فوریه ۲۰۱۷ روزنامه گاردین، یکی از تکان‌دهنده‌ترین گزارش‌های مربوط به مهاجرین لاتین‌تبار آمریکا بود. این گزارش، با بررسی و مطالعه مورد زندگی چند مهاجر، وضعیت اسفبار و سرشار از استرس آنها در آمریکا را به تصویر کشید. وضعیت تردد برای بسیاری از مهاجرین بسیار محدود است. هر آینه با خروج از شهرهای امن همچون فیلادلفیا، دِنوِر، منطقه کلمبیا، و میلواکی، احتمال بازداشت مهاجرین و دیپورت آنها وجود دارد. بسیاری از مهاجرین از ترفندهایی همچون عدم پرداخت مالیات استفاده کرده‌اند تا بلکه نامشان برای سیستم حقوقی و مالیاتی آمریکا فاش نشود و بدین وسیله گرفتار نشوند. اما سیستم امنیتی-اطلاعاتی مهاجرت از وجود آنها باخبر شده و اکنون از بسیاری از مشارکت‌های اجتماعی و سفر به نقاط مختلف آمریکا بر حذر هستند.

Image
یکی دیگر از جوامع قدرتمند جنبش بست، «جامعه اول توحیدگرایان دِنوِر» نام دارد که در حمایت از مهاجرینی که در آستانه دیپورت شدن قرار دارند، بسیار فعال است. توحیدگرایان، معتقدند که اصل اول از هفت اصل مهم آنها، تلاش برای حفظ کرامت انسانی همه انسان‌های کره زمین است و نظام و جامعه آمریکا، کرامت انسانی آنها را نشانه گرفته است. به اعتقاد آنها، عمده علت مهاجرت به آمریکا، وضعیت اقتصادی بوده لذا تمرکز این فرقه، بر حمایت اقتصادی از مهاجرین است.
Image
«کوئِیکرها» نیز سه اصل برابری، جامعه، و کرامت انسانی را سرلوحه کار خود قرار داده و عمده اعتراض خود را به رفتار سیاستمداران آمریکایی برای جدا کردن فرزندان از والدین برای دیپورت کردن آنها وارد می‌کنند. از نظر آنها، خانواده اساس کرامت انسانی است. چیزی که در آمریکا از مهاجرین گرفته شده است.
«کلیسای واحد مسیحیت» هم اصل خود را بر پذیرایی و خوش‌آمدگویی به مهاجرین بنا نهاده است. به اعتقاد اعضای این فرقه، در این گیر و دار و سرمای بی‌اعتقادی انسانی سیاستمداران و جامعه آمریکا نسبت به اقلیت‌ها و مهاجرین، مسئله ایمان و اعتقاد می‌تواند به عنوان یک مولفه تاثیرگذار به داد مهاجرین برسد.
Image
جنبشی که روزی از «کلیسای پرسبیتریَن» شهر «توسان» ایالت فلوریدا در سال ۱۹۸۰ آغاز شد، روزگاران بسیاری را از همان سال‌های ابتدایی تا به امروز در بازداشت و محاکمه و زندان گذراند. بلوغ امروزی این جنبش، که تسری روزافزون آن را می‌توان در کلیساهای نقاط مختلف آمریکا و نشست‌های آن دید، در اثر درهم‌تنیدگی با سیاهپوستان آمریکا و جنبش «زندگی سیاهپوستان مهم است» می‌تواند تبدیل به فریاد بلند و موثر دادخواهی اقلیت‌های تحت ظلم آمریکا گردد.
Image
"اخراج دیگر بس است! من خانواده‌ام را دوست دارم"

ظهور ترامپ به عنوان رییس جمهور حامی سفیدهای آمریکایی و یک نژادپرست، می‌تواند زمینه‌ساز بلوغ فکری بیشتر در جنبش بست و جنبش سیاهان شود. سیاست‌های اتخاذی وی -بالاخص در جریان حوادث نژادپرستانه شارلوتزویل- این دو جنبش را به هم نزدیک کرده و رهبران آن در اندیشه قرابت و همکاری بیشتر جهت مقابله با بی‌عدالتی‌های مستمر حکومت آمریکا هستند. در هر حال، روند اتفاقات، نشانه‌های دقیقی از جان گرفتن دوباره این جنبش و احیای دوران طلایی آن (در دهه ۱۹۸۰) به ما می‌دهد.
منابع:
https://www.theguardian.com/us-news/۲۰۱۷/feb/۰۸/sanctuary-movement-undocumented-immigrants-america-trump-obama
http://www.chestnuthilllocal.com/۲۰۱۷/۰۸/۳۰/over-۱۰۰-at-hill-church-demand-justice-for-immigrants
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

آمارهای تکان دهنده آسیب های اجتماعی در ایران

پستتوسط najm134 » يکشنبه مه 06, 2018 9:47 pm

معاون اجرایی مجلس اعلام کرد؛
آمارهای تکان دهنده آسیب های اجتماعی در ایران:
5 میلیون معتاد به مصرف مشروبات الکلی ، 2
میلیون و 800 معتاد به مواد مخدر


علی افراشته گفت: هم اکنون دو میلیون و ۸۰۰ هزار معتاد به موادمخدر و ۵ میلیون معتاد به مصرف مشروبات الکلی در کشور وجود دارد.

علی افراشته گفت: هم اکنون دو میلیون و ۸۰۰ هزار معتاد به موادمخدر و ۵ میلیون معتاد به مصرف مشروبات الکلی در کشور وجود دارد.
به گزارش «انتخاب»؛ علی افراشته در سومین جشنواره تقدیر از آثار راه یافته به سی و ششمین جشنواره فیلم فجر با رویکرد پیشگیری اظهار کرد: سینمای اجتماعی در کشور ما ناشناخته مانده و آنطور که باید جایگاه خود را پیدا نکرده است.
وی افزود: بحث آسیب های اجتماعی دامنه‌ای وسیع و گسترده دارد و باید در این زمینه توجه جدی و همه جانبه داشته باشند. وضعیت آسیب‌های اجتماعی کشور به مرز بحرانی رسیده و تا حدودی امنیت اجتماعی را تحت تاثیر قرار می دهد.
به نوشته تسنیم، افراشته گفت: در مجلس شورای اسلامی حتی در حوزه قانون گذاری هم به آسیب های اجتماعی توجه جدی نشده است و علت هم این است که شاید فهم درستی از این مساله در کشور وجود ندارد. سینما می تواند جامعه را متحول کند و در کاهش آسیب های اجتماعی نقش‌افرینی کند. به اعتقاد بنده سینمای اجتماعی در کشور ما ناشناخته مانده و آنطور که باید شناخته نشده است و این در حالی است که باید برای فیلم اجتماعی امتیاز ویژه قائل شویم.
معاون اجرایی مجلس شورای اسلامی در ادامه به برخی آسیب‌های اجتماعی در کشور اشاره کرد و افزود: هم اکنون دو میلیون و 800 هزار معتاد به موادمخدر، 5 میلیون معتاد به مصرف مشروبات الکلی، 200 هزار سقط جنین، 35 هزار مبتلا به ایدز، سه میلیون زن بی‌سرپرست، 700 هزار زن رها شده، چهار هزار و 500 خودکشی و سه هزار مورد فرار از خانه وجود دارد.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

آخر هفته‌های ترسناک خانواده‌های ژاپنی با مادران و همسران اجا

پستتوسط najm134 » سه شنبه مه 29, 2018 10:11 am


آخر هفته‌های ترسناک خانواده‌های ژاپنی با مادران و همسران اجاره‌ای

در دنیای مدرن شما نیازمند اجاره کردن محبت هستید تا تنها چند ساعت در هفته بتوانید به آرامشی نسبی دست پیدا کنید. اجاره کردن مادر، همسر و فرزند راه‌های جایگزین دنیای جدید برای نابودی خانواده هستند.
سرویس جهان مشرق - اساس فعالیت‌های انسان حب اوست به خود و هر آنچه می‌تواند برایش لذت‌آور و تعالی‌بخش باشد. درواقع، برخی گفته‌اند واژه «انسان» از مصدر «اُنس» و «اِنس» و به معنای الفت و ملاطفت داشتن است و لذا، انسان در تمامی شرایط، نیازمند جلب محبت دیگران است.

Image
گاهی اوقات، تمام آنچه بدان نیاز داریم، اندکی محبت است
علت‌های سه‌گانه کشش قلبی انسان به مهر و محبت عبارت‌اند از:
لذت: این احساس، از اصلی‌ترین عوامل تکوین‌ساز و ایجادکننده دوستی و محبت است که لذت‌های جسمانی؛ نظیر علاقه به چهره‌ای زیبا و لذت‌های غیر جسمانی؛ نظیر علاقه‌مندی به مطالعه در موضوعی خاص، منتج از این علت می‌باشد و ذیل مختصات لذت انسانی قرار می‌گیرد.
منفعت: انسان موجودی است با نیازهای مادی و معنوی که می‌کوشد بنابر مصلحت حیات خویش، به آنچه در آن خیر و محبتی است که به رفع نیازهایش مساعدت می‌کند دست یابد؛ محبتی که درواقع به‌منظور سودخواهی و رفع نیازها شکل می‌گیرد.
سنخیت: بیشتر دوستی‌ها به دلیل سنخیت در ابعاد جسمانی، روانی و معنوی میان انسان‌هاست. تشابه در انگیزه‌ها، رفتارها، گرایش‌ها، نگرش‌ها، فضیلت‌ها و مواردی ازاین قبیل، مهم‌ترین عامل پیوند و محبت میان افراد است[1] .

Image
«محبت» اجازه می‌دهد تا ما احساس داشته باشیم تا درمان شویم
با عنایت به موارد فوق‌الذکر، سعی داشتیم تا این موضوع را تأیید نماییم که انسان، فطرتاً و ذاتاً به جلب محبت دیگران نیازمند است و این نیاز فطری، اغلب از سوی خانواده و به‌ویژه پدر و مادر، همسر، برادران، خواهران و همچنین دوستان فرد تأمین می‌شود؛ اما در جهان امروز و در سایه مدرنیته، بافت اجتماعی بشریت دچار تحول شده است و لذا انسان مدرن دیگر قادر نیست تا نیاز به مهر و محبت خود را ارضاء و مرتفع نماید و ازاین‌رو دچار بحران روحی و عاطفی می‌گردد و ممکن است این بحران، وی را در شرایطی قراردهد که فرد، دستخوش پوچ‌انگاری گردد و نهایتاً پایان‌بخشی به حیات خود را بر زندگی در چنین وضعیتی اولویت بخشد.

Image
«محبت» زبانی است که ناشنوا می‌تواند آن را بشنود و نابینا می‌تواند ببیند
مدرنیسم منظومه اجتماعی بشریت را دستخوش تحولی جدی ساخت؛ به‌نحوی‌که در کنار تغییر بافت اجتماعی انسان، مهم‌ترین نهاد جامعه و یکی از پایگاه‌های هویتی فرد؛ یعنی «خانواده» دچار تحولی بنیادین گشت. در سیر این تحول و گسترش سایه مدرنیسم و عصر فناوری بر نظام اجتماعی بشریت، خانواده‌های گسترده[2] به خانواده‌های هسته‌ای[3] و پس‌ازآن به خانواده‌های تک‌والدی[4] مبدل شده‌اند که در ادامه به تأثیر منفی آن بر سامان فرد می‌پردازیم.

Image
چهار گونه خانواده؛ خانواده گسترده، خانواده هسته‌ای، زن و شوهر (بدون فرزند) و خانواده تک‌والدی
«خانواده تک‌والدی» خانواده‌ای است که در آن، زن یا مرد بدون همسر و به‌تنهایی از فرزند یا فرزندان نگهداری می‌کند. بی‌تردید در این‌گونه خانواده‌ها، پدر یا مادر، به‌دلیل مشغله‌های اجتماعی، از توجه به فرزند خود بازمی‌ماند و کودک تربیت صحیح نمی‌یابد و کمبود توجه ممکن است او را در مسیر خطایی قرار دهد و زمینه سوءاستفاده‌های مختلف ازجمله سوءاستفاده جنسی از او را ایجاد کند.
همانگونه که می‌دانیم در خانواده‌های گسترده شاهد حضور سه نسل (پدران و مادران هریک از والدین) و تعامل گسترده آن‌ها با فرد (والدین یا فرزند) هستیم و در اغلب موارد فرد می‌توانست نیاز فطری خود به جلب محبت دیگران را ازاین طریق بدست آورد.

Image
«خانواده گسترده» خانواده‌ای است که اعضای آن بیش از دو نسل از افراد را در برمی‌گیرند.
الزامات مدرنیسم و عصر فناوری، به‌تدریج، بشر را از شرایط خانواده‌های گسترده خارج ساخت و اغلب مردمان در جوامع مدرن، در خانواده‌های هسته‌ای (پدر، مادر و فرزند) رشد یافتند. علی‌رغم آنکه شرایط از حالت بسیار مطلوب خانواده‌های گسترده فاصله گرفت، اما بازهم شاهد ارتباط گسترده میان فرد با اعضای خانواده خود و جلب محبت و توجه آن‌ها بودیم.

Image
«خانواده هسته‌ای» در اصطلاح علوم اجتماعی، به خانواده‌ای متشکل از زن و شوهر و فرزندان آن‌ها اطلاق می‌شود.
متأسفانه، تغییر بافت زندگی افراد در دوران مدرنیسم، میزان گسست‌های زناشویی را افزایش داد و در این مرحله شاهد خانواده‌های تک‌والدی هستیم. در این‌گونه خانواده‌ها، فرزند یا حتی پدر یا مادر با کمبود محبت و مهرورزی مواجه می‌شوند و لذا سعی دارند تا از طرق مختلف، این احساس نیاز ذاتی را مرتفع سازند.

Image
«محبت» «محبت» می‌آورد.
ازاین‌روست که در جهان مدرنیته، شاهد اقدامات و رفتارهای حیرت‌انگیز و تعجب‌آور هستیم که افراد به‌منظور ارضای نیاز فطری خود به محبت بدان روی می‌آورند. به‌عنوان نمونه، دو کشور آمریکا و ژاپن را که هر دو داعیه‌دار مدرنیسم هستند مورد واکاوی قرار داده‌ایم و به چند مورد از رفتارها و آداب تحیرآور و عجیب اشاره خواهیم کرد:

1. اجاره خانواده، دوست و غمگسار در ژاپن
مردان و زنان ژاپنی مجرد، در ایام آخر هفته و تعطیل رسمی، به اجاره خانواده شامل مرد و فرزند روی می‌آورند و ایام استراحت خود را با آن‌ها می‌گذرانند. این مسئله یکی از حقایق جامعه‌شناختی جامعه ژاپن و اقتضائات و پیامدهای مدرنیسم است که نخستین‌بار مجله آمریکایی آتلانتیک[5] به تحلیل آن پرداخت[6] .
Image

گزارش مجله آمریکایی آتلانتیک از گسترش فرهنگ اجاره خانواده و دوست در ژاپن
«چگونه دوستان و خانواده بدلی اجاره کنیم»
در ژاپن، شما می‌توانید پول هزینه کنید تا کنشگری، نقش بستگان، همسر، همکار یا هریک از آشنایانتان را ایفا نماید.
برخی شهروندان ژاپنی، به دلایل متعدد که دراثنای گزارش حاضر بدان اشاره شد، بعضاً به‌دنبال دوستان ساعتی هستند تا با آن‌ها به مسافرت و گردش بروند، در مهمانی‌های دوستانه حضور یابند و یا حتی با آن‌ها درد دل نمایند.

Image
برخی شهروندان ژاپنی، به دلایل متعدد به‌دنبال دوستان ساعتی هستند تا اوقات خوش خود را با آن‌ها بگذرانند.
به‌عنوان نمونه، شرکت ژاپنی فمیلی رومنس[7] که هم‌اینک سال نهم تأسیس خود را جشن می‌گیرد، در اول آوریل سال 2009 میلادی، تحت‌عنوان ارائه خدمات نوین «حضور در منزل»، افکار عمومی جهان را متحیر ساخت. این شرکت، در تبلیغات خود اعلام داشت که شهروندان ژاپنی می‌توانند به دلایل مختلف و در ایام سال، برای خود، خانواده شامل (همسر و فرزند)، دوستان یا حتی همکار اجاره نمایند.
شرکت فمیلی رومنس (1 آوریل 2009)؛ این شرکت در تبلیغات خود اعلام داشت که شهروندان ژاپنی می‌توانند به دلایل مختلف و در ایام سال، برای خود، خانواده، دوست و یا حتی همکار اجاره نمایند.
افزون بر 800 نفر در شرکت فمیلی رومنس مسئولیت دارند تا متناسب با درخواست متقاضی (مشتری)، در نقش یکی از اعضای خانواده و یا دوستان وی حاضر شوند. یوچی اشیل[8] ، مدیر این شرکت در مصاحبه با مجله آتلانتیک اظهار می‌دارد که با عنایت به اقتضائات جوامع مدرن و اشتغال فکری و فیزیکی اغلب شهروندان ژاپنی به مسائل کاری، کمتر کسی است که بتواند نیاز خود به محبت و عشق را برآورده سازد. او ادامه می‌دهد که شرکت فمیلی رومنسبر آن است تا این نیاز افراد را برطرف سازد[9] .

Image
یوچی اشیل، مدیر شرکت فمیلی رومنس: با عنایت به اقتضائات جوامع مدرن و اشتغال فکری و فیزیکی اغلب شهروندان ژاپنی به مسائل کاری، کمتر کسی است که بتواند نیاز خود به محبت و عشق را برآورده سازد. شرکت ما بر آن است تا این نیاز افراد را برطرف سازد.

Image
درگاه رسمی اینترنتی شرکت فمیلی رومنس
http://www.family-romance.com

عجایبی که بشریت در جهان مدرن با آن‌ها مواجه است به همین‌جا ختم نمی‌شود. در ژاپن شرکت‌هایی وجود دارند که کارویژه آن‌ها این است که غمگسار یا سنگ صبور مشتریان باشند. به‌عنوان نمونه، چنانچه فردی دچار شکست عشقی شده است و یا با بحران روحی مواجه است با این شرکت‌ها تماس می‌گیرد و درد دل می‌کند. باید دقت نمود که کار کارمندان این شرکت‌ها تنها گوش دادن است و درواقع، فرد صرفاً یک سنگ صبور یا غمگسار اجاره می‌کند[10] .

Image
ژاپنی‌ها با مشکلاتی در زمینه انزوای اجتماعی شهروندان مواجه‌اند که عمدتاً به مدرنیته و پیشرفت تکنولوژی باز می‌گردد.
در ژاپن شرکت‌هایی وجود دارند که کارویژه آن‌ها این است که غمگسار یا سنگ صبور مشتریان باشند. کار کارمندان این شرکت‌ها تنها گوش دادن است و درواقع، فرد صرفاً یک سنگ صبور یا غمگسار اجاره می‌کند.
برخی دیگر از شرکت‌های ژاپنی، به زنان مجرد، «درمانگران گریه» اجاره می‌دهد. درواقع، با استخدام مردان خوش‌چهره، آن‌ها را در اجاره زنان مجرد قرار می‌دهند تا در هنگام گریه و مصائب روحی، اشک‌های آنان را پاک نمایند و با سخنان عاطفی، به آن‌ها آرامش دهند[11] .

Image
اجاره مردان خوش‌چهره (درمانگران گریه) در ژاپن

2. اجاره دوست و والدین در آمریکا
شاید این موضوع امری عجیب و تحیرآور به نظر برسد، اما در ایالات‌متحده، شرکت‌های وجود دارند که افراد می‌توانند با مراجعه به آن‌ها، به هر دلیلی، برای خود پدر، مادر و یا دوست اجاره نمایند. برخی افراد از این خدمات استفاده می‌کنند تا احساس کمبود توجه و محبتی که در درون خود احساس می‌کنند را جبران نمایند و برخی دیگر ممکن است جهت تفریح دسته‌جمعی و یا مسافرت به اجاره دوستان و یا پدر و مادر روی بیاورند.
به‌عنوان نمونه، در ایالات‌متحده شرکتی با نام نید اِ مام[12] وجود دارد که کارویژه آن این است که یک بانوی باتجربه، به‌عنوان مادر فرد ایفای نقش می‌کند؛ نگرانی‌ها و دغدغه‌های وی را می‌شنود، لباس‌هایش را اتو می‌کند، برایش قهوه و شیرینی درست می‌کند[13] .

Image
در ایالات‌متحده شرکت‌هایی وجود دارد که کارویژه آن این است که یک بانوی باتجربه، به‌عنوان مادر فرد ایفای نقش می‌کند و سعی دارد تا احساس نیاز فرد به مادر را برآورده سازد.

Image
درگاه رسمی اینترنتی شرکت «Need A Mom»
http://www.needamomnyc.com

گسترش شرکت‌هایی ازاین‌دست در سراسر جهان مدرن، نشان‌دهنده آن است که یکی از پیامدهای مدرنیسم در طول تاریخ این بوده است که بافت زندگی انسان را تغییر داده و او را وارد نوعی حالت انزوای اجتماعی نموده است. امید است که مسئولان ذی‌ربط جمهوری اسلامی، با تمهیدات سنجیده و حساب‌شده، اجازه ندهند پیامدهای مدرنیسم در جامعه ایران اسلامی نیز گسترش یابد و مردمان ایران‌زمین را نیز دچار انزوای اجتماعی نماید.

منابع:
________________________________________
[1] https://hawzah.net/fa/Magazine/View/3280/4365/35335/جایگاه-محبت-در-تکامل-معنوی-انسان
[2] «خانواده گسترده» (extended family) خانواده‌ای است که اعضای آن بیش از دو نسل از افراد را در برمی‌گیرند. این نوع خانواده به‌طورمعمول، متشکل از سه نسل از افراد می‌باشد که عبارت‌اند از پدربزرگ و مادربزرگ، پدر، مادر و فرزندان. نکته مهم آن است که این سه نسل بسیار نزدیک با یکدیگر زندگی می‌کنند و در تماس نزدیک باهم هستند (http://www.encyclopedia.com).
[3] «خانواده هسته‌ای» (nuclear family) در اصطلاح علوم اجتماعی، به خانواده‌ای متشکل از زن و شوهر و فرزندان آن‌ها اطلاق می‌شود. در خانواده هسته‌ای، تماس اعضا با سایر خویشاوندان، دورتر، ضعیف‌تر و کم‌رنگ‌تر است تا میان خود اعضای خانواده (http://www.britannica.com).
[4] «خانواده تک‌والدی» (single parent) به خانواده‌ای می‌گویند که زن یا مرد بدون همسر و به‌تنهایی از فرزند یا فرزندان نگهداری می‌کند. دلایل بوجود آمدن خانواده تک‌سرپرست می‌تواند طلاق یا مرگ همسر یا روابط خارج از ازدواج یا فرزندخواندگی باشد (family.jrank.org).
[5] The Atlantic Magazine
[6] http://articles.latimes.com/1992-05-12/ ... ded-family
[7] Family Romance
[8] Yuichi Ishil
[9] https://www.theatlantic.com/health/arch ... ly/545060/
[10] http://www.presstv.com/DetailFr/2016/07 ... men-listen
[11] http://zibashahr.com/1394.07/4955.html
[12] Need A Mom
[13] https://www.babble.com/parenting/hire-a-mom-service/
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

«روز مادر» در زندان زنان آمریکا

پستتوسط najm134 » دوشنبه ژوئن 04, 2018 10:36 pm

«روز مادر» در زندان زنان آمریکا


زندان زنان آمریکا - نمایه

Image
ده‌ها هزار زن آمریکایی، روز مادر امسال را هم در زندان سپری کردند، در حالی که دست‌اندازی جنسی مأموران زندان به آن‌ها، غیر از تحمل یا خودکشی، راه دیگری را جلوی پای آن‌ها نگذاشته است.

سرویس جهان مشرق - روز یک‌شنبه ۱۳ می (۲۳ اردیبهشت) مصادف با روز مادر در آمریکا و دست‌خوش اخبار تلخ و شیرینی در این کشور بود. اگرچه روز مادر طبیعتاً باید با اهدای هدیه و دور هم جمع شدن خانواده‌ها و رقم خوردن لحظاتی شاد برای همه توأم باشد، اما ده‌ها هزار خانواده در آمریکا روز مادر خود را به شکلی کاملاً متفاوت گذراندند. در این گزارش، به بررسی وضعیت این خانواده‌ها می‌پردازیم.

ماجرای تعیین روز مادر و پشیمانی ابداع‌کننده این روز در آمریکا

«نامه‌های عاشقانه دیجیتال» به جای هدیه و آغوش گرم

«ملکه سعاده سعار» مشاور ارشد امور مدنی و حقوق بشر کمپانی گوگل (که پیش از پیوستن به گوگل در حوزه زنان در آمریکا، از جمله در شورای مشاوره دولت اوباما، فعالیت‌های زیادی انجام داده بود[۱]) طی مطلبی در سایت این کمپانی به مناسبت روز مادر امسال می‌نویسد: «من قبل از این‌که به گوگل بیایم، ساعت‌های درازی را به عنوان وکیل حقوق بشری در زندان‌های زنان سپری کردم. اغلب زنانِ پشت میله‌ها مادرانی هستند که فرزند صغیر دارند و به خاطر ارتکاب جرائم غیرخشن به حبس محکوم شده‌اند.»

هنوز هم کابوس خاطرات بچه‌های بسیار کوچکی جلوی چشم‌هایم است که اجازه نداشتند مادرانشان را لمس کنند یا ببوسند یا در آغوش بگیرند؛ کابوس آن دختربچه‌ای که به من گفت هیچ‌گاه گرمای بیدار شدن از خواب در کنار مادرش را درک نکرده است.
وی ادامه می‌دهد: «این مادرها، با صدای آهسته، درد و رنج‌شان را با من در میان می‌گذاشتند. من هم تلاش می‌کردم اسناد سوءاستفاده‌هایی را که از آن‌ها شده بود، از زایمان آن‌ها در غل و زنجیر گرفته تا سوءاستفاده جنسی نگهبانان زندان از آن‌ها [جزئیات بیش‌تر در گزارش مشرق]، ثبت و ضبط کنم. هنوز هم کابوس خاطرات بچه‌های بسیار کوچکی جلوی چشم‌هایم است که اجازه نداشتند مادرانشان را لمس کنند یا ببوسند یا در آغوش بگیرند؛ کابوس آن دختربچه‌ای که به من گفت هیچ‌گاه گرمای بیدار شدن از خواب در کنار مادرش را درک نکرده است.»

این فعال مدتی آمریکایی در ادامه مطلب خود، پروژه «نامه‌های عاشقانه» را معرفی می‌کند و توضیح می‌دهد: «به همین دلیل هم فرصتِ راه‌اندازی پروژه «نامه‌های عاشقانه» در گوگل برای من بسیار ویژه است. دو سال پیش، من با سازمان‌های اجتماعی‌ای که می‌دانستم با فرزندان زندانی‌ها کار می‌کنند، تماس برقرار کردم. ما با یک‌دیگر همکاری کردیم تا «نامه‌های عاشقانه» را ایجاد کنیم: نامه‌های عاشقانه دیجیتالی که فرزندان در روز پدر و روز مادر برای والدین زندانی خود می‌فرستند؛ امسال هم این پروژه را ادامه داده‌ایم.»

مشاور ارشد گوگل هم‌چنین می‌نویسد: «بیایید روز مادرِ امسال به یاد مادران پشت میله‌ها و فرزندان آن‌ها و شاهد رنج‌هایی باشیم که وقتی رخ می‌دهند که جوامع [اقلیت] را بیش از اندازه مجرم‌اِنگاری [و حبس] می‌کنیم. این نامه‌های عاشقانه، سند پیوند ناگسستنی مادران و فرزندانشان هستند. اگرچه حبس، خانواده‌ها را عمیقاً مجروح می‌کند، اما عشق باز هم می‌تواند از دیوارهای زندان عبور نماید.»

پروژه «نامه‌های عاشقانه» برای تبریک روز مادر و روز پدر به والدین زندانی

آمارهای «صنعت زندان» در آمریکا

آمارهای حیرت‌انگیز از جمعیت زندانیان در آمریکا فراوان است. به عنوان نمونه، آمارهای «انجمن ملی پیش‌برد افراد رنگین‌پوست» آمریکا حاکی از آن است که بین سال‌های ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۵، جمعیت زندانیان در این کشور از ۵۰۰ هزار نفر به بیش از ۲/۲ میلیون نفر رسیده است[۲]. امروزه آمریکا که حدود ۵ درصد از جمعیت جهان را در خود جای داده است، ۲۱ درصد از جمعیت کل زندانی در دنیا را دارد. عجیب‌تر این‌که از هر ۳۷ انسان بالغ در آمریکا، ۱ نفر یا در زندان حبس است و یا تحت نوعی نظارت اصلاح و تربیتی قرار دارد.

اگر سیاه‌پوستان و لاتینوها در آمریکا به نسبتی برابر با سفیدپوستان این کشور به زندان می‌افتادند، جمعیت زندانیان در این کشور حدود ۴۰ درصد کاهش پیدا می‌کرد.
طبق آمارهای این انجمن، در سال ۲۰۱۴ سیاه‌پوستان ۲/۳ میلیون نفر (معادل ۳۴ درصد) از جمعیت ۶/۸ میلیون نفری زندانیان در آمریکا را تشکیل می‌دادند. آمارهای سال ۲۰۱۵ نیز نشان می‌دهد که اگرچه سیاه‌پوستان و لاتینوهای آمریکایی تنها حدود ۳۲ درصد از جمعیت آمریکا هستند، روی هم رفته ۵۶ درصد از جمعیت زندانی در این کشور از این دو نژاد هستند. به عبارت دیگر، اگر سیاه‌پوستان و لاتینوها در آمریکا به نسبتی برابر با سفیدپوستان این کشور به زندان می‌افتادند، جمعیت زندانیان در این کشور حدود ۴۰ درصد کاهش پیدا می‌کرد. سیاه‌پوستان حدوداً ۵ برابرِ سفیدپوست‌ها در آمریکا به زندان محکوم می‌شوند.

گزارش انجمن ملی پیش‌برد افراد رنگین‌پوست اثبات می‌کند که این تبعیض نژادی در آمریکا تنها در مورد افراد بالغ در این کشور نیز اِعمال نمی‌شود، بلکه حتی شامل حال کودکان سیاه‌پوست هم می‌گردد. کودکان سیاه‌پوست در آمریکا ۳۲ درصد از کل کودکان دست‌گیرشده، ۴۲ درصد از کل کودکان بازداشت‌شده و ۵۲ درصد از کل کودکانی را تشکیل می‌دهند که پرونده‌های آن‌ها از محاکم قضایی به دادگاه‌های جنایی منتقل می‌شود. در میان زنان نیز کم و بیش آمارها از همین قرار است؛ اعداد و ارقام نشان می‌دهد، زنان سیاه‌پوست دو برابرِ زنان سفیدپوست به زندان محکوم می‌شوند.

درصدی که آمریکا از جمعیت سیاه‌پوست خود حبس می‌کند، بزرگ‌تر از درصدی است که آفریقای جنوبی در اوج آپارتاید از سیاه‌پوستان زندانی می‌کرد.
اگر هیچ‌کدام از این آمارها برای اثبات تبعیض نژادی در محکوم کردن افراد در آمریکا به حبس کافی نیست، یک مقایسه دیگر به خوبی این واقعیت را نشان خواهد داد. مجله آمریکایی آتلانتیک در گزارشی تحت عنوان «ترسیم جیم کروِ جدید[۳]» با اشاره به قوانین تفکیک نژادی موسوم به «جیم کرو» در اواخر قرن نوزدهم در این کشور، می‌نویسد: «درصدی که آمریکا از جمعیت سیاه‌پوست خود حبس می‌کند، بزرگ‌تر از درصدی است که آفریقای جنوبی در اوج آپارتاید از سیاه‌پوستان زندانی می‌کرد.»

Image
آمار زندانیان در آمریکا با هیچ کشور دیگری حتی قابل‌مقایسه نیز نیست

زنان زندانی در آمریکا

اگرچه تبعیض نژادی در زندان‌های آمریکا واقعیتی بسیار دردناک است، اما ابعاد آن حتی قابل‌مقایسه با فاجعه حبس زنان دارای فرزند در این کشور هم نیست. واقعیتی که در این‌باره عمدتاً نادیده گرفته می‌شود این است که بسیاری از مجرمان باراولی و غیرخشن که به حبس محکوم می‌شوند، زنان و مردان دارای فرزند هستند[۴] و به زندان افتادن آن‌ها، تنها زندگی یک نفر را تباه نمی‌کند، بلکه یک خانواده را از هم می‌پاشد[۵]. در حال حاضر، بیش از ۲/۷ میلیون کودک در آمریکا هستند که یکی از والدین آن‌ها (یا هر دوی‌شان) در زندان هستند. در این میان، کودکان سیاه‌پوست ۷/۵ برابرِ کودکان سفیدپوست احتمال دارد که والدین‌شان در زندان باشند.

در حالی که در سال ۱۹۷۰، حدود ۸۰۰۰ زن در آمریکا در زندان بودند، این رقم در سال ۲۰۱۶ حدوداً ۱۴ برابر شد و به ۱۱۰ هزار نفر رسید.
عداد زنان زندانی در آمریکا حقیقتاً وحشت‌آور است. در حالی که در سال ۱۹۷۰، حدود ۸۰۰۰ زن در آمریکا در زندان بودند، این رقم در سال ۲۰۱۶ حدوداً ۱۴ برابر شد و به ۱۱۰ هزار نفر رسید[۶]. جالب است بدانید در میان گروه‌های مختلفی که در نتیجه سیاست جدید «حبس دسته‌جمعی» مردم در آمریکا به زندان می‌افتند، زنان سریع‌ترین رشد را از نظر شمار زندانی داشته‌اند[۷]. اگرچه آمار نشان می‌دهد، اکثر زنانی که در آمریکا به زندان می‌افتند، دچار فقر و مشکلات روانی (از جمله افسردگی، اختلال دوقطبی و اسکیزوفرنی[۸]) هستند و ۸۲ درصد از آن‌ها نیز دچار وابستگی به الکل یا مواد مخدر بوده‌اند، اما واقعیت دردناک‌تر این است که ۸۰ درصد از این زنان، فرزندان کوچکی دارند که به آن‌ها وابسته هستند[۹].

اگرچه دلایل مختلفی را می‌توان برای افزایش شدید شمار زنان زندانی در آمریکا برشمرد، اما شاید مهم‌ترین دلیل، سیاست تشدید حبس شهروندان در آمریکا به خاطر جرائم مرتبط با سوءمصرف مواد مخدر باشد. سیاست «جنگ با مواد مخدر» ریچارد نیکسون و به دنبال آن سخت‌گیری درباره جرائم کوچک‌تری مانند حمل مواد مخدر برای مصرف شخصی که عمدتاً افسران پلیس از آن چشم‌پوشی می‌کردند، موجب شد تا به خصوص در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، آستانه تحمل مأمورین اجرای قانون در آمریکا پایین بیاید و به همان نسبت، شمار زندانیان نیز طی تنها دو دهه، چندین برابر شود. قطعاً زنان نیز تحت تأثیر همین سیاست دولت آمریکا، به یکی از گروه‌های چشم‌گیر در میان زندانیان آمریکایی تبدیل شدند.

Image

ده‌ها هزار زن در آمریکا زندانی هستند و اکثر آن‌ها فرزندان کوچکی دارند که به آن‌ها وابسته‌اند

دور باطل زندانی کردن زنان با تنها یک راه خروج

معضل حبس دسته‌جمعی در آمریکا هم مردان و هم زنان و البته هم فرزندان آن‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد. همان‌طور که نبود پدر در خانه می‌تواند فرزندان را از داشتن پشتیبان محروم کند، عدم حضور مادر در خانواده نیز می‌تواند فرزندان را از سایه محبت او بی‌بهره سازد. با این وجود، شاید بیش از فرزندانی که بیرون زندان هستند، خود زنان در زندان در معرض خطراتی باشند که نظام قضایی آمریکا برای آن‌ها رقم زده است. آمارهای موجود نشان می‌دهد که در مراکز اصلاح و تربیت زنان در آمریکا، ۸۷ درصد از مأموران و کارکنان، مرد هستند[۱۰].

۶۷ درصد از زنان در زندان‌های آمریکا مورد تجاوز جنسی از سوی کارکنان زندان قرار می‌گیرند.
در این زندان‌ها، ۶۷ درصد از زنان مورد تجاوز جنسی از سوی کارکنان زندان قرار گرفته‌اند و در نتیجه، قرار گرفتن در چرخه اصلاح و تربیت، در حقیقت بسیاری از موقعیت‌هایی را برای این زنان به وجود می‌آورد که در ابتدای امر، زمینه ارتکاب جرم و افتادن آن‌ها به زندان را به وجود آورده بودند. به این ترتیب، زنان زندانی در آمریکا در دور باطلی گرفتار می‌شوند که بسیاری از آن‌ها تنها یک راه خروج از آن را بلد هستند: خودکشی.

اگرچه آمارها نشان می‌دهد، همین الآن هم آمار زنان و مادرانی که در آمریکا به زندان می‌افتند، رو به افزایش است، اما با توجه به رویکردهای دولت جدید آمریکا و شخص ترامپ، و سابقه‌ای که از مواضع وی در قبال سیاه‌پوستان (و سایر اقلیت‌های نژادی[۱۱]) و البته اظهارات زننده و اقدامات زشت او علیه زنان سراغ داریم[۱۲]، بعید نیست که طی همین چند سال ریاست‌جمهوری وی، شاهد چند برابر شدن شمار زنان زندانی در آمریکای ترامپ نیز باشیم[۱۳].

پرونده شکایت‌های زنان از آزار جنسی ترامپ

چرا «روز مادر»، نه «روز مادرها»؟

«آنا جارویس» مبدع روز مادر در آمریکا بود[۱۴]. وی روز ۹ می سال ۱۹۰۵ زمانی که مادرش از دنیا رفت، آرزوی مادرش در اختصاص یک روز سال به بزرگ‌داشت مادران را محقق کرد. آنا از همان روز تلاش برای ثبت روز مادر در تقویم آمریکا را آغاز کرد. کم‌تر از ۱۰ سال بعد، وودرو ویلسون رسماً لایحه‌ای را امضا و روز مادر را به یک تعطیلی رسمی در آمریکا تبدیل کرد. البته جارویس در انتخاب نام این روز دقت زیادی به خرج داد و نام آن را «روز مادر» (Mother's Day) گذاشت و نه «روز مادرها» (Mothers' Day). هدف جارویس از این نام‌گذاری این بود که هر کس در روز مادر، فقط لحظاتی را به خوشحال کردن مادر خودش اختصاص دهد. چنان‌که خود جارویس می‌گفت، روز مادر، روزی است برای بزرگ‌داشت «بهترین مادری که در طول تاریخ وجود داشته است: مادر شما.»

با این وجود، روز مادر از آن‌چه که جارویس انتظار داشت و آرزو می‌کرد، بسیار گسترده‌تر شد و امروزه به یکی از پرخرج‌ترین روزها در تقویم آمریکا تبدیل شده است. جارویس نه تنها از این اتفاق خوشحال نشد، بلکه حتی به روش‌های مختلف تلاش کرد تا با گسترده‌تر شدن ابعاد روز مادر مقابله کند. نهایتاً کار به جایی رسید که جارویس با دیدن تبلیغات عمومی و هدیه‌های گران‌قیمتی که مردم در روز مادر برای نه تنها مادر خودشان، بلکه برای شخصیت‌های دیگری در زندگی‌شان می‌خریدند که آن‌ها را مانند مادر خودشان می‌دانستند، از ابداعی که کرده بود، متنفر شد. حال تصور کنید، اگر جارویس امروز زنده بود و علاوه بر هزینه‌های هنگفت خانواده‌ها در روز مادر، وضعیت «مادر»های آمریکایی در زندان‌های این کشور را می‌دید، درباره روز مادر چه فکرهایی که نمی‌کرد و چه کابوس‌هایی که نمی‌دید.

مشرق پیش‌تر در گزارش دیگری به طور مفصل، معضلات متعددی را توصیف کرده است که زنان آمریکایی در زندان با آن مواجه هستند. این مشکلات، باردار شدن در زندان توسط نگهبان‌ها، زایمان در شرایط فوق‌العاده دشوار و در حالت زنجیرشده به تخت، مشکلات بزرگ کردن کودک در زندان، سقط جنین و عقیم‌سازی زنان بدون خواسته و رضایت یا حتی اطلاع آن‌ها، و وادار کردن زنان کار اجباری تنها بخشی از سوءاستفاده‌هایی است که از زنان در زندان‌های آمریکا می‌شود. گزارش مشرق درباره این معضلات تحت عنوان «در زندان‌ زنان آمریکا چه می‌گذرد» را می‌توانید از این‌جا بخوانید.

[۱] Malika Saada Saar Link

[۲] Criminal Justice Fact Sheet Link

[۳] Mapping the New Jim Crow Link

[۴] Digital #LoveLetters from children of the incarcerated Link

[۵] Number of moms in U.S. prisons on the rise, but each time that happens 'you incarcerate the whole family,' Chicago woman says of experience Link

[۶] Overlooked: Women and Jails in an Era of Reform Link

[۷] Women Are The Fastest Growing Population In U.S. Jails Link

[۸] Report: Moms are filling American jails Link

[۹] Women in jails are the fastest growing incarcerated population, study says Link

[۱۰] How Many Moms Are Incarcerated? They're The Fastest Growing Group In U.S. Jails Link

[۱۱] Here Are 13 Examples Of Donald Trump Being Racist Link

[۱۲] These women have accused Trump of sexual harassment Link

[۱۳] Mothers in Prison Link

[۱۴] The woman who invented Mother's Day came to hate it Link
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

در اقامتگاه زنان رهایی‌یافته از اعتیاد و کارتن‌خوابی چه می‌گ

پستتوسط najm134 » شنبه جولاي 21, 2018 6:37 pm

در اقامتگاه زنان رهایی‌یافته از اعتیاد و کارتن‌خوابی چه می‌گذرد؟


سه‌شنبه‌های مهرورزی برای بی‌خانمان‌ها | فاصله كوتاه اعتیاد و كارتن‌خوابی | زنان معتاد، قربانی‌اند

جامعه > آسیب‌ها - «سرای مهر» طلوع بی‌نشان‌ها جایی برای زندگی زنانی است که مطمئنند تا هروقت بخواهند، این سقف و این زمین، به آنها تعلق دارد، به جای گوشه خیابان، به جای کارتن و مقوا و پتوهای مندرس.
فهیمه حسن‌میری: «طلوع بی‌نشان‌ها» حالا دیگر نام غریبه‌ای نیست، خیلی‌ها آن را می‌شناسند،‌ آن را با نام رهایی‌یافته‌های اعتیاد و كارتن‌خوابی به یاد می‌آورند و می‌دانند كه چقدر توانسته در بهبود وضعیت بی‌خانمان‌های كلانشهرها و حاشیه‌نشین‌هایش موثر باشد. اما شاید خیلی‌ها اعتیاد و كارتن‌خوابی را مردانه بدانند و در تصورشان نگنجد كه زنان زیادی هم هستند كه سقفی جز آسمان ندارند و به مامنی احتیاج دارند كه از بی‌مهری و سرما و گرمای خیابان به آن پناه ببرند. در میان تمام بی‌توجهی‌ها به زنان كارتن‌خواب و آنها كه در چرخه اعتیاد قرار گرفته‌اند، طلوع بی‌نشان‌ها، «سرای مهر» را به آنها اختصاص داده، جایی كه این زنان را اسكان داده،‌ به آنها مهارت آموخته و طلوع دیگری در زندگی‌شان ایجاد كرده؛ شروع دوباره‌ای برای زنان و دختران نوجوان آسیب‌دیده اجتماعی.
طلوع بی‌نشان‌ها ویژه زنان و دختران نوجوان، در بلوار محلاتی واقع شده، جایی كه همسایه‌ها حالا آن را به خوبی می‌شناسند، یك ساختمان چند طبقه كه هم جایی برای كارهای اداری این انجمن است و هم جایی برای زندگی زنانی كه حالا دیگر اینجا را خانه خودشان می‌دانند و مطمئنند تا هروقت كه بخواهند، این سقف و این زمین، به آنها تعلق دارد، به جای گوشه خیابان، به جای كارتن و مقوا و پتوهای مندرس.
اعظم ده‌صوفیانی، مسئول گروه پژوهش جمعیت طلوع بی‌نشان‌هاست كه خاطره‌ها و حرف‌های زیادی درباره این ساختمان و ساكنانش دارد، حرف‌هایی كه از زبان او شنیدنی است؛ هم تلخ و هم امیدواركننده. این فعال اجتماعی از سه‌شنبه‌های مهرورزی و شروع فعالیت طلوع بی‌نشان‌ها می‌گوید تا برنامه‌هایی که برای آینده در نظر دارند.

سه‌شنبه‌های مهرورزی برای بی‌خانمان‌ها

طلوع بی‌نشان‌ها حدود 10 سال است كه مشغول فعالیت است. تمركز اصلی این انجمن بر كارتن‌خوابی بوده ولی چون در كشور ما كارتن‌خوابی و اعتیاد كاملا با هم درگیرند، این شده كه درمان اعتیاد هم جزو كارهای این انجمن قرار گرفته. پایه اصلی فعالیت موسسه كه با آن شروع به كار كرد، جذب افراد بی‌خانمان و كارتن‌خواب است، درواقع این انجمن از پخش غذا بین افراد بی‌خانمان شكل گرفت تا این كه این ان جی او ثبت شد. هنوز هم با گسترش فعالیت‌های این ان جی او، برنامه هفتگی توزیع غذا بین بی‌خانمان‌ها سر جای خودش باقی است، هر سه‌شنبه توزیع غذا بین افراد بی‌خانمان را داریم كه «آیین مهرورزی» نام دارد و خود افراد بهبودیافته و مردم عادی كه یاور هستند، برای پخت و توزیع غذا مشاركت می‌كنند و درواقع نوعی فضای همبستگی بین افراد ایجاد می‌شود. تقریبا از ساعت 12 شب این توزیع غذا در پاتوق‌ها شروع می‌شود. تقریبا هفت پاتوق اصلی داریم كه پخش غذا آنجا انجام می‌شود. درواقع این آیین مهرورزی نوعی پیام مهر است كه افراد كارتن‌خواب و درگیر اعتیاد را دعوت می‌كنند كه به این انجمن بپیوندند و از وضعیت زندگی فعلی‌شان رهایی پیدا كنند. درواقع اولین تلنگر، اینجاست كه به افراد بی‌خانمان و معتاد می‌خورد، مخصوصا این كه پیوستن یا نپیوستن آنها كاملا اختیاری است و هیچ اجباری برای آمدن آنها به موسسه نداریم اما لازمه پیوستن آنها به موسسه این است كه تمایل به ترك مواد مخدر داشته باشند.

تعداد پذیرش‌شدگان سرای مهر (اقامتگاه زنان کارتن‌خواب و بهبودیافته از اعتیاد) در سال 95 به تفکیک ماده مصرفی

Image

اینجا هر روز تعجب می‌كنم‌

تقریبا تا دو سال پیش مراكز طلوع بی‌نشان‌ها صرفا برای مردان بزرگسال بود، ولی حین پخش غذا دیده می‌شد كه پسران كم سن و سال یا زنان و كودكانی هم در بین این افراد وجود دارند كه باید برای اسكان آنها فكری می‌شد. این شد كه مراكز دیگری شروع به كار كرد از جمله همین «سرای مهر» كه محل نگهداری مادر و كودك و دختران نوجوان است. جذب، درمان، سرپناه،‌ آموزش،‌ اشتغال، بازگشت به خانواده و بازگشت به بدنه جامعه، همه مراحلی است كه برای این افراد در نظر گرفته شده و این افراد آسیب‌دیده مرحله به مرحله این سیر را طی می‌كنند كه به زندگی سالم برگردند. همه این مراحل در حالی است كه نقطه اشتراك برای این مردان و زنان، فقط مواد مخدر است و مسیری كه آنها برای بازگشت به زندگی طی می‌كنند كاملا با همدیگر متفاوت است. مثلا دیده می‌شود كه روند بازگشت به زندگی مردان ساده‌تر است ولی برای زنان این روند بیشتر طول می‌كشد، آن هم به این دلیل كه یك زن كارتن‌خواب، مجموعه‌ای از تمام آسیب‌هایی است كه یك زن می‌تواند داشته باشد؛ ازدواج در كودكی، خشونت خانوادگی، تجاوز، بارداری ناخواسته، اعتیاد، نداشتن هویت، فقر و خیلی موارد دیگر. اوایل مواردی را كه می‌دیدم باورم نمی‌شد و هر روز فقط از دیدن آنچه در اطرافم بود تعجب می‌كردم، هنوز هم از دیدن این موارد تعجب می‌كنم ولی برای بهبود شرایط ناامید نیستیم.


Image

زنانی باهوش اما بداقبال

جامعه‌ای كه ما اینجا با آن سر و كار داریم، جامعه همگنی نیست، زنان با شرایط خیلی زیادی در این اجتماع قرار می‌گیرند. هر چه می‌گذرد می‌فهمم بیشتر باید این گروه را بشناسیم تا بتوانیم برایشان كارهای بهتری بكنیم و البته شناخت آنها كار ساده‌ای نیست. آنها فوق‌العاده باهوش هستند، سریع می‌فهمند كه چرا به آنها نزدیك می‌شوی و با همان نسبت با تو رفتار می‌كنند. این زن‌ها باهوش هستند ولی شرایط سخت زندگی آنها را به اینجا كشانده. زنانی كه اینجا هستند هر كدام پروسه زندگی و درمان خودشان را دارند و نمی‌توان به جز چند اقدام اولیه، طرح و برنامه مشتركی برای زندگی آنها داشت. ما اینجا مواردی را داشته‌ایم كه همسرشان آنها را با بلوك سیمانی زده، یا مواردی كه بیمارستان‌ها هم آنها را قبول نكرده‌اند، كسانی كه بچه‌هایشان گم شده‌اند، بچه‌هایشان را دزدیده‌اند، زنانی كه هر كدام از بچه‌هایشان در یك بهزیستی هستند و خیلی موارد دیگر. درواقع حتی برای طرحی مانند این كه مادر و فرزند را كنار هم نگهداری كنیم، گاهی به مشكلاتی برمی‌خوریم چون ممكن است حتی حضور فرزند كنار مادر برای فرزند تبعات بیشتری داشته باشد تا این كه از او دور بماند. این كه باید جواب سوال زندگی هر شخص را چطور باید پیدا كنیم به این برمی‌گردد كه چقدر به آنها نزدیك شویم، هر كجا در راه حل زندگی آنها می‌مانیم، می‌دانیم كه باید برای گرفتن جواب به خود آنها مراجعه كنیم نه این كه به تئوری‌ها بسنده كنیم.

Image

فاصله كوتاه اعتیاد و كارتن‌خوابی

این كه گفته می‌شود اعتیاد زنان افزایش پیدا كرده را من بر اساس آمار و ارقام نمی‌دانم، ولی مشاهداتی كه دارم این موضوع را تایید می‌كند. بی‌خانمانی را هم همینطور. بستگی دارد بی‌خانمانی را چطور تعریف كنیم. كسی كه هر شب جایی زندگی كند و سرپناه ثابتی نداشته باشد، شاید جزو تعریف سنتی كارتن‌خوابی و بی‌خانمانی قرار نگیرد اما درواقع همان است. مساله اینجاست كه فرایند رسیدن از اعتیاد به بی‌خانمانی خیلی كوتاهتر شده است، قبلا زمان بیشتری طول می‌كشید كه افراد معتاد به مرحله خیابان‌خوابی برسند اما حالا این پروسه خیلی كوتاه‌تر شده. فكر می‌كنم دلیل این موضوع به بحث‌های هویتی و شخصیتی برگردد، به ارزشی كه افراد كمتر برای خودشان قائل هستند. كسانی كه در گذشته حتی به ورطه اعتیاد می‌افتادند عزت نفسی داشتند كه آنها را از بسیاری مسائل دور می‌كرد اما الان می‌بینیم كه اصول و ارزش‌ها مخصوصا درباره دختران نوجوان كنار گذاشته می‌شود و به سادگی به ورطه آسیب‌های اجتماعی ناشی از اعتیاد می‌افتند.

Image

به جغرافیای كارتن‌خوابی نیاز داریم

پاتوق‌های كارتن‌خوابی وضعیت خیلی نابسامانی دارند، بیشتر با افرادی درگیر هستیم كه حاشیه‌نشین هستند و از شهرهای دیگر پایشان به تهران كشیده شده. به همین دلیل بیشتر با افراد طبقات پایین اجتماعی سر و كار داریم. درواقع ما بیشتر زنانی را می‌بینیم كه در شهرستان خودشان دچار اعتیاد شده‌اند و چون خانواده، پذیرای آنها نبوده، ناچار به تهران آمده‌اند. طبقات مرفه اجتماعی كه درگیر اعتیاد هستند دیرتر به ورطه خیابان‌خوابی می‌افتند، مدت بیشتری در خانه خودشان هستند یا ممكن است توسط ساقی‌ها اسكان داده شوند. با توجه به این كه تعداد زیادی از معتادان از شهرستان هستند، به جغرافیای كارتن‌خوابی احتیاج داریم كه بدانیم كجا این پروسه بیشتر اتفاق می‌افتد تا فرایند آمدن آنها به تهران را كنترل كنیم، اینطور كه مشاهدات ما حكایت می‌كند بیشتر زنانی كه در موسسه طلوع بی‌نشان‌ها هستند، از استان خراسان و شهرهای غربی كشورمان هستند. شاید حتی بتوانیم دفاتری از انجمن را در همان شهرها ایجاد كنیم كه آنها در همانجا كمك بگیرند و بتوانند از حمایت خانواده برخوردار شوند نه این كه تنها و بی‌پناه در یك شهر بزرگ به دام انواع سودجویی‌ها بیفتند.

Image

زنان معتاد و كارتن‌خواب، قربانی‌اند

زنان درگیر اعتیادی كه داریم، قربانی هستند، اغلب آنها خودشان نقشی در اعتیادشان نداشته‌اند، یا از مادر معتاد متولد شده‌اند، یا توسط همسرشان به اعتیاد كشانده شده‌اند. اما مساله اینجاست كه متاسفانه نگاه جامعه به زنان معتاد بسیار بدتر از نگاهی است كه به مردان معتاد دارند، یك مرد بهبودیافته خیلی راحت‌تر از یك زن بهبودیافته به جامعه برمی‌گردد، تشكیل خانواده می‌دهد، مورد نگاه‌های خصمانه كمتری قرار می‌گیرد و امكان اشتغال بیشتری نسبت به یك زن معتاد برایش وجود دارد. مخصوصا این كه آسیب‌پذیر بودن زن در خیابان خیلی بیشتر است و آنها ممكن است در این فرایند به ناچار به بحث كارگری جنسی بیفتند، ضمن این كه در این روند به وابستگی عاطفی بیفتند و بیشتر مورد آزار و اذیت قرار بگیرند. به همین دلیل ما اینجا روی تعریف این زنان از خودشان كار می‌كنیم، تلاش می‌كنیم به آنها حس ارزشمند بودن بدهیم و بدانند چقدر می‌توانند پتانسیل‌های زیادی برای پیشرفت و داشتن یك زندگی سالم داشته باشند. این حس ارزشمندی و استقلال، چیزی است كه زنان آسیب‌دیده اجتماعی به آن نیاز دارند. با همه اینها و با تمام اقداماتی که انجام می‌دهیم، هنوز اعتیاد و کارتن خوابی زنان تا حد زیادی ناشناخته به نظر می‌رسد که برای هر شخص مداخله‌های درمانی، مددکاری و آموزشی مخصوص را می‌طلبد، بنابراین می‌توانم بگویم ما هنوز هم در سرای مهر در حال آزمون و خطا کردن هستیم و سعی داریم با حداقل خطا به ارایه خدمات بپردازیم‌. هر روز دعا می‌کنیم که ای کاش برای کمک به زنان آسیب‌دیده اجتماعی، موفق‌تر از روز قبل باشیم.

Image

منبع نمودارها: گزارش عملکرد واحد پژوهش طلوع بی‌نشان‌ها درباره کارتن‌خوابی و اعتیاد زنان (سرای مهر)
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

امريكا جزو ده کشور خطرناک جهان برای زنان

پستتوسط najm134 » سه شنبه آگوست 14, 2018 8:26 am

امريكا جزو ده کشور خطرناک جهان برای زنان

Image
خشونت جنسی و آزار، رفتارهای مبتنی بر رسوم و سنت‌ها، قاچاق انسان، کار اجباری، بردگی جنسی و کنیز بودن در خانه از مشکلات زنان در هند خوانده شده
کارشناسان جهانی مسایل زنان، هند را خطرناک‌ترین کشور برای زنان نامیدند. در یک نظرسنجی که از سوی بنیاد تامسون رویترز انجام شده، ۵۵۰ کارشناس مسایل مربوط به زنان، هند را خطرناک‌ترین کشور جهان برای زنان دانسته‌اند. افغانستان و سوریه در رده‌های دوم و سوم و سومالی و عربستان سعودی بعد از آن‌ها قرار دارند.
در این بررسی از کارشناسان خواسته شد پنج کشور از مجموع ۱۹۳ کشور عضو سازمان ملل را نام ببرند که در آنها زنان از ناحیه دسترسی به خدمات بهداشتی، منابع اقتصادی، عادات و رسوم سنتی، آزارهای جنسی و غیرجنسی و قاچاق انسان در خطرناک‌ترین وضعیت هستند.
نظر سنجی تازه از ۲۶ مارس تا ۴ مه سال جاری میلادی انجام شده است.

فهرست ده کشوری که در آنها زنان زندگی پرخطری دارند

جایگاه = کشور = نوع خطر
۱ هند خشونت و آزار جنسی، رفتارهای مبنتی بر رسوم و سنت‌ها، قاچاق انسان، کار اجباری، بردگی جنسی و کنیز بودن در خانه

۲ افغانستان خشونت‌های غیرجنسی، دسترسی به خدمات بهداشتی و دسترسی به منابع اقتصادی

۳ سوریه عدم دسترسی به خدمات بهداشتی و قرار داشتن آنان در معرض خشونت غیرجنسی (شامل خشونت‌های مرتبط به ستیزه‌گری‌های مسلحانه و خشونت خانگی) و سوء استفاده جنسی
۴ سومالی عدم دسترسی به خدمات بهداشتی و واقع شدن آنان در معرض خطرات ناشی از رسوم و عادات سنتی

۵ عربستان عدم دسترسی به منابع اقتصادی و نیز تبعیض علیه زنان

۶ پاکستان عدم دسترسی به منابع اقتصادی، تبعیض و نیز قرار گرفتن در معرض خطرات ناشی از رفتارهای فرهنگی، مذهبی و سنتی (به شمول قتل‌های ناموسی)

۷ جمهوری دموکراتیک کنگو خشونت‌ جنسی

۸ یمن عدم دسترسی به خدمات بهداشتی و منابع اقتصادی و میزان خطرات ناشی از سنت و فرهنگ بومی و نیز خشونت غیر جنسی

۹ نیجریه قاچاق انسان و رفتارهای مبتنی بر سنت‌های بومی

۱۰ ایالات متحده آمریکا خشونت جنسی (تجاوز، آزار جنسی، همخوابگی اجباری و دسترسی نداشتن زنان به عدالت در پرونده‌های تجاوز) و اين مايه شرمساري امريكا و خصوصا غربيهاست كه مدعي طرفداري از زنان هستند و در اين درجه نازله ده كشور خطرناك جهان براى زنان هستند

مشابهت‌های خطر
۱.هند - در صدر جدول قرار دارد. در این کشور میزان خشونت علیه زنان همچنان بالاست، پنج سال و اندی پیش یک دختر دانشجو در اتوبوسی در دهلی مورد تجاوز جنسی قرار گرفت و بعد به قتل رسانده شد و این خبر خشم عمومی را برانگیخت و دولت هند قول داد که با این مسئله برخورد کند. در حال حاضر زنان هند از سه ناحیه در وضعیت پرخطری قرار دارند: خطر خشونت جنسی و آزار، خطر ناشی از رفتارهای مبنتی بر رسوم و سنت‌ها و خطر قاچاق انسان، کار اجباری، بردگی جنسی و کنیز بودن در خانه.

۲.افغانستان - کارشناسان شامل در نظرسنجی می‎گویند هنوز و ۱۷ سال پس از شکست حکومت طالبان، زنان در این کشور با مشکلات هولناکی روبرویند. زنان افغان از سه ناحیه در معرض خطر قرار دارند: خشونت‌های غیرجنسی، دسترسی به خدمات بهداشتی و دسترسی به منابع اقتصادی.
در نظرسنجی تازه، زندگی زنان افغانستان "هولناک" توصیف شده است

۳.سوریه - جنگ داخلی در این کشور در هفت سال گذشته ادامه داشته. کارشناسان سوریه را از نظر دسترسی زنان به خدمات بهداشتی و قرار داشتن آنان در معرض خشونت غیرجنسی (شامل خشونت‌های مرتبط به ستیزه‌گری‌های مسلحانه و خشونت خانگی) در جایگاه دوم قرار داده‌اند اما از نظر قرار داشتن زنان در معرض سوءاستفاده جنسی شبیه آمریکا دانسته‌اند که جایگاه سوم را در میان کشورهای جهان دارد. ‌

۴.سومالی - از سال ۱۹۹۱ تا حالا متحمل جنگ و ستیزه‌جویی بوده. سومالی از نظر دسترسی زنان به خدمات بهداشتی و واقع شدن آنان در معرض خطرات ناشی از رسوم و عادات سنتی، سومین کشور خطرناک جهان شناسایی شده. اما از نظر محدودیت دسترسی زنان به منابع اقتصادی، در جایگاه پنجم قرار دارد.

۵.عربستان سعودی - به صورت کلی پنجمین کشور خیلی خطرناک جهان برای زنان دانسته شده اما از نظر دسترسی زنان به منابع اقتصادی و نیز تبعیض علیه زنان، دومین کشور بسیار خطرناک برای زنان در سراسر جهان شناسایی شده.

۶.پاکستان - ششمین کشور بسیار خطرناک برای زنان در جهان است اما از نظر دسترسی آنان به منابع اقتصادی، تبعیض و نیز قرار گرفتن زنان در معرض خطرات ناشی از رفتارهای فرهنگی، مذهبی و سنتی (به شمول قتل‌های ناموسی) دومین کشور بسیار خطرناک برای زنان در سراسر جهان شمرده شده.

۷.جمهوری دموکراتیک کنگو - هفتمین کشور بسیار خطرناک برای زنان نامیده شده، سازمان ملل هشدار داده که خونریزی‌های چندین ساله فرقه‌ای و عدم حاکمیت قانون، زندگی میلیون‌ها نفر را در این کشور در "وضعیت ناگوار" قرار داده است. اما کنگو از ناحیه خشونت‌ جنسی علیه زنان دومین کشور بسیار خطرناک دانسته شده.

۸.یمن - از نظر محدودیت دسترسی زنان به خدمات بهداشتی و منابع اقتصادی و میزان خطرات ناشی از سنت و فرهنگ بومی و نیز خشونت غیر جنسی، این کشور در جایگاه هشتم است. یمن همچنان دارای بحرانی‌ترین وضعیت انسانی است که ۲۲ میلیون نفر در آن به کمک‌های فوری برای زنده ماندن نیاز دارند.

۹. نیجریه - فعالان حقوق بشر ارتش این کشور را متهم کرده که در جریان جنگ ۹ ساله علیه جنگجویان بوکوحرام دست به شکنجه، تجاوزجنسی و کشتار غیرنظامیان زده است. نیجریه از نظر قاچاق انسان در کنار روسیه، در ردیف چهارم قرار می‌گیرد. اما از نظر روبرو شدن زنان با رفتارهای مبتنی بر سنت‌های بومی، ششمین کشور خیلی خطرناک محسوب می‌شود.

۱۰.ایالات متحده آمریکا - تنها کشور غربی است که در فهرست ده خطرناک‌ترین کشور جهان شامل شده است. آمریکا از نظر خشونت جنسی، شامل تجاوز، آزار جنسی، همخوابگی اجباری و دسترسی نداشتن زنان به عدالت در پرونده‌های تجاوز، مانند سوریه سومین کشور خیلی خطرناک برای زنان است.

این نظرسنجی، تکرار بررسی‌های مشابهی است که در سال ۲۰۱۱ از سوی نهاد تامسون رویترز انجام شده بود و در آن به ترتیب افغانستان، جمهوری دموکراتیک کنگو، پاکستان، هند و سومالی، کشورهای خطرناک برای زنان ثابت شده بودند.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

معلمان آمریکایی که برای ادامه زندگی «خون» و «لباس» خود را می

پستتوسط najm134 » شنبه اکتبر 13, 2018 8:59 pm

معلمان آمریکایی که برای ادامه زندگی «خون» و «لباس» خود را می‌فروشند


مشرق گزارش می‌دهد؛
روایت تکان‌دهنده مجله تایم: معلمان آمریکایی که برای ادامه زندگی «خون» و «لباس» خود را می‌فروشند
معلمی در آمریکا - تایم - نمایه

Image
«هوپ براون» معلم آمریکایی، با فوق‌لیسانس و ۱۶ سال سابقه کار، برای پرداخت قبض‌های خانه مجبور است پلاسمای خون و لباس‌های تنش را بفروشد و سه شغل داشته باشد.

به گزارش مشرق - مجله «تایم» آمریکا اخیراً در ادامه سری گزارش‌های متعدد خود با موضوع وضعیت زندگی و معیشت معلمان در این کشور، که اکنون دیگر با جمله «من یک معلم در آمریکا هستم» روی جلد این مجله، شناخته می‌شود، گزارش دیگری را منتشر کرده و در آن به این معضل اجتماعی در آمریکا پرداخته است. ترجمه این گزارش تایم، تحت عنوان «سه‌تا شغل دارم و پلاسمای خونم را می‌فروشم تا قبض‌هایم را بپردازم؛ معلم بودن در آمریکا، این‌گونه است[۱]»، در ادامه خدمت مخاطبین محترم مشرق ارائه می‌گردد.

Image
تیتر اول مجله «تایم»: «فوق‌لیسانس، ۱۶ سال سابقه، و دو شغل اضافی دارم، و پلاسمای خونم را می‌فروشم تا قبض‌هایم را بپردازم؛ من یک معلم در آمریکا هستم»

«هوپ براون» با فروش پلاسمای خون خود دو بار در هفته، می‌تواند ۶۰ دلار درآمد داشته باشد و اگر لباس‌هایش را هم در یک فروشگاه امانت‌فروشی به فروش بگذارد، درآمدش اندکی بیش‌تر خواهد شد. این مبلغ معمولاً تنها برای پرداخت قبض برق یا قسط خودرویش کافی است. این نوع بندبازی [و وضعیت حساس] اقتصادی حالا دیگر بخشی از زندگی روزمره او شده است؛ وضعیتی که حدود دو دهه پیش، وقتی مدرک فوق لیسانسش را در رشته آموزش مقطع دوم [راهنمایی و دبیرستان] گرفت و معلم تاریخ یک دبیرستان شد، هرگز به فکرش هم خطور نمی‌کرد. براون اغلب از ساعت ۵ صبح تا ۴ بعد از ظهر در مدرسه‌اش در شهر «ورسای» ایالت کنتاکی کار می‌کند؛ سپس سرِ شغل دوم خود می‌رود تا فلزیاب [گیت بازرسی] ورزشگاه «راپ» [در شهر لکسینگتون] را کنترل و با مهمان‌های پرسروصدای آن جر و بحث کند تا بتواند درآمد سالیانه ۵۵ هزار دلاری‌اش را بیش‌تر کند. وی هم‌چنین با همسرش یک شرکت تور [بازدید از مکان‌های] تاریخی را نیز اداره می‌کند. براون می‌گوید: «من حقیقتاً عاشق تدریس هستم، اما برای کاری که انجام می‌دهیم، پولی [متناسب] به ما نمی‌دهند.»

Image
«هوپ براون» دبیر تاریخ، پشت میز دبیرستان «وودفورد کانتی» شهر «ورسای»، جایی که تدریس می‌کند

این [اعتراض به پرداخت اندک]، تبدیل به شعار تظاهراتی بسیاری از معلمان مدارس دولتی در آمریکا شده که امسال در شش ایالت، مقابل ساختمان کنگره [ایالتی] دست به اعتصاب و تظاهرات زده‌اند. از آریزونا گرفته تا اوکلاهما، در ایالت‌های آبی [جمهوری‌خواه]، قرمز [دموکرات] و بنفش [متغیر در آرای انتخاباتی]، معلمان برای افزایش حقوق، مزایا و بودجه آموزش و پرورش دولتی دست به قیام زده‌اند. خشم آن‌ها، احساسات [و افکار] عمومی را نیز برانگیخته و سبب شده تا مباحثه‌هایی در سطح ملی در مورد نقش و ارزش معلمان و آینده آموزش و پرورش دولتی صورت گیرد.

بسیاری از معلمان، ده‌ها سال است که برای اعتراضات امسال زمینه‌چینی [و خود را آماده] کرده‌اند. آمار سازمان آموزش و پرورش نشان می‌دهد ۳/۲ میلیون معلم تمام‌وقتِ مدارس دولتی آمریکا (از مهد کودک تا دبیرستان)، دارند یکی از بدترین موارد رکود [و عدم افزایش] درآمد را در میان تمام مشاغل تجربه می‌کنند؛ درآمد معلمان آمریکا در حال حاضر، به طور متوسط، با در نظر گرفتن تورم، نسبت به سال ۱۹۹۰ کم‌تر است.

در همین حال، شکاف درآمدی میان معلمان و دیگر مشاغلی که افراد با مدارک تحصیلی مشابه در آن‌ها مشغول هستند، به بیش‌ترین میزان خود رسیده است. بنا به گزارش «مؤسسه سیاست‌های اقتصادی» (از اندیشکده‌های چپ‌گرا)، معلمان مدارس دولتی در آمریکا در سال ۱۹۹۴ نسبت به کارمندان در مشاغل قابل‌مقایسه [با معلمی]، حدود ۱/۸ درصد کم‌تر درآمد داشتند. آمار سال گذشته، نشان می‌دهد این رقم به ۱۸/۷ درصد رسیده است.
گزارش‌های سازمان آموزش و پرورش نشان می‌دهد، در ایالت‌هایی مانند اوکلاهما، وضعیت از این هم بدتر است؛ در این ایالت، درآمد معلمان، با در نظر گرفتن تورم، طی دهه گذشته، [نه تنها ثابت نبوده و یا افزایش نداشته، بلکه] حتی ۸۰۰۰ دلار کاهش پیدا کرده و در سال ۲۰۱۶، به طور متوسط، به ۴۵,۲۴۵ دلار رسیده است. در ایالت آریزونا هم درآمد معلمان، با در نظر گرفتن تورم، ۵۰۰۰ دلار کاهش داشته است.

Image
«هوپ براون» سرِ شغل دومش در ورزشگاه «راپ» در شهر لکسینگتون ایالت کنتاکی

کاهش بودجه آموزش و پرورش، صرفاً منحصر به حقوق معلمان نیز نمی‌شود. به گزارش «مرکز بودجه و اولویت‌های سیاسی»، سال ۲۰۱۵، ۲۹ ایالت، با در نظر گرفتن تورم، هم‌چنان نسبت به زمان قبل از «رکود بزرگ» [اواخر دهه ۲۰۰۰ در بازارهای بین‌المللی]، بودجه‌ای کم‌تر را به ازای هر دانش‌آموز، تخصیص می‌دادند که موجب شد تا مدارس دولتی، مخروب، بیش از حد شلوغ، و متکی به کتاب‌های قدیمی و لوازم زهوار دررفته شوند.

به نظر بسیاری از معلمان، این اتفاقات، پیامد جنگ ده‌ها ساله و میان‌حزبی بر سر آموزش و پرورش دولتی و نتیجه خستگی از دست اتحادیه‌های معلمان، علاقه به استانداردسازی برنامه آموزشی، و تعهد اذعان‌شده [و علنی] به ریاضت مالی است. همین مسائل موجب گسترش مدارس چارتری [و اجاره‌ای] (که بودجه عمومی دارند، اما به صورت خصوصی اداره می‌شوند)، و هم‌چنین اقداماتی نظیر تصمیم سال ۲۰۱۱ قانون‌گذاران ایالت ویسکانسین مبنی بر کاهش حقوق بازنشستگی معلمان و مزایای «چانه‌زنی جمعی» [مذاکره میان کارفرمایان و کارگران درباره دست‌مزد و مزایا] شده است. قانون‌گذاران ایالت کلرادو نیز امسال رأی به افزایش سن بازنشستگی و کاهش مزایای معلمان دادند.

هم‌چنان که ایالت‌های مختلف، مزایای معلمان را کاهش می‌دادند، بسیاری از ایالت‌ها هم با توجه به آزمون‌های استاندارد متناسب [با خواسته‌های خودشان]، تغییرات در برنامه تحصیلی و بررسی عملکرد معلمان، اقدام به تعیین معیارهای جدیدی برای [موفقیت و] دست‌آوردهای دانش‌آموزان کردند. بسیاری از معلمان، دیگر نتوانستند هم‌زمان با هدف قرار گرفتن مستقیم [درآمد و] جیب‌هایشان، از دست دادن کنترل بر کلاس‌های درس‌شان را هم تحمل کنند.

Image
«بین تای» معلم رشته انسانی در مدرسه راهنمایی «همسایگی دانشگاه» در شهر نیویورک

موج [اعتراضات] از ایالت ویرجینیای غربی و در ماه‌های فوریه و مارس آغاز شد، زمانی که ۲۰ هزار معلم در سرتاسر این ایالت اعتصاب کردند. این معلمان (که طبق گزارش سازمان آموزش و پرورش، سال ۲۰۱۶ به طور متوسط ۴۵,۷۰۱ دلار درآمد داشتند) اعلام کردند تا زمانی که دولت، خواسته‌های آن‌ها مبنی بر تأمین کامل بودجه مزایای بیمه‌ای و افزایش درآمدهایشان را برآورده نکند، اعتصاب خواهند کرد. این افراد، به جای این‌که سر کلاس‌هایشان بروند، مقابل ساختمان کنگره [ایالت ویرجینیای غربی] راه‌پیمایی و میان دانش‌آموزان [خانواده‌های] کم‌درآمدی که به غذاهای رایگان مدرسه وابسته بودند، بسته‌های ناهار توزیع کردند؛ و تماشا کردند که چگونه حمایت‌های عمومی به سوی آن‌ها سرازیر شد. پس از نُه روز [تعطیلی] مدرسه، قانون‌گذاران ناچاراً کوتاه آمدند و با افزایش ۵ درصدی درآمد معلمان موافقت کردند.

چند هفته بعد، اعتصاب مشابهی در اوکلاهما، قانون‌گذاران این ایالت را وادار کرد تا به منظور تأمین بودجه برای معلمانی که هم‌چنان برای رسیدن به بودجه بیش‌تر اعتصاب می‌کردند، برای اولین بار طی حدود ۳۰ سال، قانونی مبنی بر افزایش چشم‌گیر مالیات را تصویب کنند. معلمان در ایالت‌های دیگری مانند کنتاکی و آریزونا (هر دو طرف‌دار جمهوری‌خواهان) نیز از این ایالت‌ها الگوبرداری کردند.

البته معلمان گاهاً با مخالفت‌هایی از سوی مقامات ایالتی و فدرال نیز مواجه می‌شدند. «بتسی دِواس» وزیر آموزش و پرورش، ماه آوریل از معلمان اعتصاب‌کننده انتقاد کرد، گفت این افراد در خدمت به دانش‌آموزان خود کوتاهی می‌کنند، و از آن‌ها خواست «مخالفت‌های بزرگانه» را وارد کلاس درس نکنند. وقتی تابستان، شروع و مدارس، تعطیل شد، انگیزه معلمان نیز فروکش کرد. ماه ژوئن، دیوان عالی حکم کرد که اتحادیه‌های [فعال در] بخش عمومی، حق ندارند از افراد غیرعضو، هزینه [و بودجه کمکی] دریافت کنند؛ تصمیمی که به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، می‌تواند بودجه و قدرت تأثیرگذاری اتحادیه‌های کارآمد معلمان را کاهش دهد. ماه آگوست، دیوان عالی ایالت آریزونا نیز با طرحی که قرار بود بودجه سالیانه آموزش و پرورش این ایالت را ۶۹۰ میلیون دلار افزایش دهد، مخالفت کرد.

vImage
دسته‌های کتاب روی میز در کلاس «بین تای» معلم مدرسه راهنمایی «همسایگی دانشگاه» در شهر نیویورک

[در حال حاضر،] معلمان برای بازپس‌گیری دست برتر [مقابل دولت] قیام کرده‌اند. برخی از آن‌ها در ایالت واشینگتن پیشاپیش دست به اعتصاب زده‌اند و بعضی دیگر هم در لس‌آنجلس و ویرجینیا تهدید کرده‌اند که اعتصاب خواهند کرد. معلمان هم‌چنین وعده داده‌اند که با قدرت در انتخابات میان‌دوره‌ای [کنگره] ماه نوامبر، جایی که صدها معلم با قول افزایش حمایت از مدارس دولتی نامزد شده‌اند، شرکت خواهند کرد. معلمان هم‌چنین تلاش کرده‌اند تا به عموم مردم آمریکا یادآوری کنند که آن‌ها [معلم‌ها] در خط مقدم [دفاع از] امنیت اجتماعی‌ متزلزل در آمریکا هستند، چراکه با کودکانی سر و کار دارند که با بحران مواد مخدر، زندگی در فقر، و ترس از تیراندازی بعدی در مدرسه‌شان دست و پنجه نرم می‌کنند.

نظرسنجی‌های اخیر نشان می‌دهد عموم مردم نیز طرف‌دار معلمان هستند. نتایج نظرسنجی مشترک [سازمان آماری فرانسوی] «ایپسو» و روزنامه یواس‌ای‌تودی که ۱۲ سپتامبر منتشر شد، حاکی از آن است که ۶۰ درصد از مردم آمریکا معتقدند معلمان در این کشور حقوق کافی نمی‌گیرند و اکثرِ حامیان هم حزب جمهوری‌خواه و هم حزب دموکرات نیز حق اعتصاب را برای معلمان قائل هستند. «روزا خیمنز» یکی از معلمان لس‌آنجلس می‌گوید: «ما باید [اعتراضاتمان را] شدیدتر و گسترده‌تر سازمان‌دهی کنیم. آتش مردم [در حمایت از معلمان] روشن شده است.»

Image
«روزا خیمنز» معلم مطالعات اجتماعی در «مدرسه اجتماعی دانشگاه کالیفرنیا» در لس‌آنجلس

مادرِ «ایلین هاچینسون»، سال ۱۹۷۰ زمانی که در ایالت اوکلاهما شروع به تدریس کرد، سالیانه ۷۰۰۰ دلار درآمد داشت؛ با در نظر گرفتن دلارِ سال ۲۰۱۸، این رقم حدود ۴۵ هزار دلار می‌شود؛ تقریباً همان مقداری که خود هاچینسون (برنده جایزه معلم سال ۲۰۱۳) اکنون پس از ربع قرن تدریس، درآمد دارد. هاچینسون ۴۸ ساله، نسل چهارم معلمان [در خانواده خودش] است و دخترش هم برنامه دارد که معلم شود. هاچینسون می‌گوید هیچ‌وقت شغل معلمی را به خاطر پول انتخاب نکرده است، اما «قطعاً می‌خواهم آن‌قدری که ارزش دارم، درآمد هم داشته باشم.»

از سال ۱۶۴۷، زمانی که نظام مدارس دولتی برای اولین بار در ایالت ماساچوست تأسیس شد، بسیاری از شهرها در زمینه پرداخت حقوق معلمان مشکل داشته و به دنبال افرادی بوده‌اند که با حقوق کم‌تر، این کار را انجام بدهند. اواسط دهه ۱۸۰۰، «جان سووت» سرپرست آموزش و پرورش دولتی کالیفرنیا، از این‌که معلمان «هم‌تراز با کار فکری یک وکیل، پزشک، عالم دینی و یا سردبیر حقوق نمی‌گیرند» ابراز تأسف کرد. وی سال ۱۸۶۵، مطلبی را نوشت که پیش‌بینی استدلال‌های امروز معلمان بود: «نباید از معلمان انتظار داشت که فرزندان دیگران را با نان عقل [و آموزش‌های تحصیلی] تغذیه کنند، اما شکم فرزندان خودشان را با سنگ.»

حوزه تدریس، از مدت‌ها پیش، تحت سلطه زنان بوده است و کارشناسان بر این باورند که حقوق نسبتاً کم این شغل نیز ریشه در تبعیض جنسیتی دارد.
«سوزان موور جانسون» استاد آموزش دانشگاه هاروارد و کارشناس سیاست‌های آموزشی، می‌گوید: «[دلیل کمی حقوق معلمان و] «یارانه مخفی حوزه آموزش دولتی» این است که معلمان برای سال‌های متمادی، لزوماً افرادی بودند که با سطوح پایین حقوق کار می‌کردند، چون واقعاً گزینه دیگری به جز تدریس نداشتند.»

اندیشکده مؤسسه سیاست‌های اقتصادی می‌نویسد که سال ۱۹۶۰، تدریس برای زنان نسبت به مشاغل قابل‌مقایسه دیگر، سودآورتر بود، اما دلیل این مسئله، فرصت‌های شغلی محدود [زنان] بود، نه حقوق بیش‌تر. ورود گسترده‌تر زنان به مشاغل دیگر، موجب شد تا انتخاب حرفه معلمی، برای دیگران، به تصمیمی هزینه‌بر تبدیل شود. به عنوان مثال، بر اساس گزارش «اداره آمار کارگری»، پرستاران حرفه‌ای (که باز هم طی تاریخ، عموماً زن بوده‌اند) با درآمد متوسط سالیانه حدود ۷۳,۵۵۰ دلار در سال ۲۰۱۷، نسبت به معلمان، حقوق بسیار بیش‌تری دریافت می‌کنند. کمبود پرستار در برخی نقاط آمریکا، سبب شده تا پرستاران، اضافه‌کار، مسکن رایگان، غرامت، و امتیازات دیگری دریافت کنند. این در حالی است که کم‌بود معلم در آمریکا صرفاً موجب بزرگ‌تر کردن کلاس‌ها، کوتاه‌تر کردن هفته تحصیلی، و اعطای مجوز اضطراری تدریس به افرادی شده است که هنوز برای تدریس، آموزش ندیده‌اند.

Image
بخش‌هایی از مدرسه راهنمایی «کارول» در شهر «رالی» ایالت کالیفرنیای شمالی

«مرکز ملی آمار آموزش و پرورش» میانگین ملی حقوق سالیانه یک معلم مدرسه دولتی را در حال حاضر ۵۸,۹۵۰ دلار تخمین زده است، که در بسیاری از مناطق، درآمد معقولی محسوب می‌شود، اما درآمد واقعی معلمان در هر ایالت با ایالت دیگر، تفاوت زیادی دارد و معمولاً کفاف هزینه‌های زندگی را نمی‌دهد. وقتی درآمد معلمان را با دیگر مشاغل با سطح مشابه تحصیلات مقایسه می‌کنیم، درآمد معلمان رنگ می‌بازد. به عنوان نمونه، سال ۲۰۱۶، میانگین سالیانه حقوق پایه یک معلم، ۳۸,۶۱۷ دلار، و ۲۰ درصد کم‌تر از مشاغل دیگری بود که مدارک دانشگاهی نیاز دارند.

واکنش‌های عمومی به اعتراضات معلمان، نشان‌دهنده ایجاد یک تغییر در نگرش‌ها نسبت به شغل معلمی است. حتی در ایالت‌های محافظه‌کار هم بسیاری از رأی‌دهندگان خواستار افزایش مالیات‌ها برای حمایت از آموزش و پرورش دولتی شده و از قانون‌گذاران خواسته‌اند اقدامات در زمینه کاهش بودجه مدارس را متوقف کنند. بودجه‌های ایالتی آموزش و پرورش، ده سال پیش زمانی که ایالت‌های رکودزده، بودجه آموزش را کاهش دادند و مالیات‌ها را کم کردند، از لبه صخره [به شدت] سقوط کرد. اکنون به نظر می‌رسد قیام در ویرجینیای غربی، سرآغاز حمایت‌های عمومی از پُر کردن مجدد خزانه [بودجه آموزشی] شده باشد.

با این حال، دعوا بر سر حقوق معلمان نیز، مانند اکثر داستان‌های دیگر، لایه‌های خاکستری زیادی دارد. مزایای سخاوتمندانه بازنشستگی و بسته‌های مزایای درمانی‌ای که اتحادیه‌های معلمان در دوران‌های بهترِ مالی برای دست‌یابی به آن‌ها مذاکره کرده‌اند، شیره بسیاری از ایالت‌ها را کشیده‌اند. آن‌هایی که معتقدند اکثر معلمان درآمد مناسبی دارند، برای اثبات دیدگاه خود، به همین مزایا و هم‌چنین تعطیلات تابستانی معلمان اشاره می‌کنند.

Image
برخی از گزارش‌های مجله «تایم» درباره وضعیت معلمان در آمریکا

در مقابل، معلمان می‌گویند که این امتیازات ظاهری، اغلب در بررسی دقیق‌تر، ناپدید می‌شوند. بسیاری از معلمان سراسر تابستان را کار می‌کنند: برنامه درسی تدوین می‌کنند، در کلاس‌های تداوم آموزش و توسعه شغلی شرکت می‌نمایند، و کلاس‌های تابستانی در مدارس برگزار می‌کنند؛ و به این ترتیب عملاً [مانند مشاغل دیگر] تمام سال را کار می‌کنند. واقعیت این است که معلمان (که حدود ۴۰ درصد از آن‌ها به خاطر وابستگی ایالت‌ها به برنامه‌های بازنشستگی، تحت حمایت طرح تأمین اجتماعی قرار نمی‌گیرند) برای آن‌که مشمول حقوق بازنشستگی شوند، باید در یک ایالت باقی بمانند. مطالعات نشان می‌دهد که اکثر معلمان جدید به اندازه کافی در یک منطقه باقی نمی‌مانند تا واجد شرایط دریافت حقوق بازنشستگی شوند. حتی آن‌هایی هم واجد شرایط بازنشستگی می‌شوند، وقتی حقوق کنونی‌شان کفاف هزینه‌های زندگی‌شان را نمی‌دهد، قطعاً نمی‌توانند دلشان را به پرداختی‌های آینده خوش کنند.

«ناشوندا کوک» معلم مدرسه‌ای در شهر «رالی» ایالت کالیفرنیای شمالی و مادر تنهای دو فرزند، می‌گوید: «برای شرکت‌های تأسیساتی[آب، برق، گاز، تلفن و...] اهمیتی ندارد که شما امروز با یکی از دانش‌آموزان‌تان روز عالی‌ای را گذرانده‌اید [و به او خیلی کمک کرده‌اید]. برای آن‌ها اصلاً مهم نیست که شما مربی تیم فوتبال [مدرسه و خیلی محبوب] هستید. آن‌ها از شما می‌خواهند بابت خدماتی که ارائه می‌دهند، پول بپردازید. نمی‌توانم به شما بگویم تابستان امسال چند نامه [و اخطاریه] دریافت کردم که می‌گفتند «اخطار نهایی».» کوک که سالیانه ۶۹ هزار دلار درآمد دارد، معمولاً سر ویزیت‌های پزشکش حاضر نمی‌شود تا بتواند سهم بیمه خودش را پس‌انداز کند؛ وی نگران هزینه دانشگاه دختر بزرگ‌ترش هم هست. وی می‌گوید: «مطالبه [من و معلمان دیگر،] افزایش حقوق یا درآمد بیش‌تر نیست؛ فقط دست‌مزدی است که بتوان با آن زندگی کرد.»

Image
«ناشوندا کوک» در مدرسه راهنمایی «کارول» در «رالی» ایالت کالیفرنیای شمالی، جایی که درس می‌دهد

درآمدهای ثابت یکی از دلایلی هستند که معلمان فکر می‌کنند موجب شده تا مدارس دولتی با بحران استخدام مواجه شوند. امسال در اوکلاهما، تعداد معلمانی که بدون آموزش‌های سنتی، مجوزهای اضطراری تدریس دریافت کردند، رکورد زد. در آریزونا، مدارس از نیروهای خارجی برای تکمیل کادر آموزشی خود استفاده کردند. سال گذشته، مدارس دولتی آمریکا ۲۸۰۰ معلم خارجی را با ویزاهای ویژه استخدام کردند؛ در حالی که این تعداد، ۱۵۰۰ نفر در سال ۲۰۱۲ بود.

در عین حال، این مسیر [و راه‌حل] هم در حال خشک شدن [و از کار افتادن] است. «انجمن آمریکایی دانشگاه‌های تربیت معلم» گزارش داده است که بین سال‌های ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۶ تعداد معلمانی که توانسته‌اند دوره‌های آمادگی تدریس را تکمیل کنند، ۲۳ درصد کاهش داشته است. پس از همه این‌ها هم وقتی معلمان می‌توانند به کلاس درس برسند، باز هم فرسایش زیاد است: مطالعه‌ای در سال ۲۰۱۵ نشان داد که دست‌کم ۱۷ درصد از معلمان جدید، طی پنج سال اول، شغل خود را رها می‌کنند.

هاچینسون می‌گوید دخترش قصد دارد سنت خانوادگی «معلم شدن» را ادامه دهد، اما طی کردن این مسیر برای کودکی که در طبقه متوسط زندگی می‌کند، بسیار سخت شده است. دیگر برادران و خواهران هاچینسون (یکی وکیل، دیگری مهندس و آن یکی فیزیوتراپ) همگی مدرک دانشگاه گرفته‌اند، اما درآمد هاچینسون معادل نیمی از درآمد آن‌هاست. خود هاچینسون می‌گوید: «برادر کوچک‌تر من مهندس است؛ اضافه‌کاری که دریافت می‌کند از حقوق من بیش‌تر است.»


Image
«ناشوندا کوک» (وسط) در خانه و کنار دخترانش در شهر «رالی» ایالت کالیفرنیای شمالی

با آغاز سال تحصیلی جدید، بسیاری از معلمان دارند اعتراضات فصل بهار را از همان جایی که متوقف شده بود، دوباره از سر می‌گیرند. ماه آگوست در لس‌آنجلس، معلمان رأی مثبت دادند به این‌که اگر مذاکرات بر سر حقوق معلمان و اندازه کلاس‌ها [تعداد دانش‌آموزان در هر کلاس] هم‌چنان بی‌نتیجه ماند، دست به اعتصاب بزنند. معلمان در برخی مناطق واشینگتن، همین الآن در اعتصاب به سر می‌برند و درخواست کرده‌اند که بخشی از بودجه آموزشی تازه تخصیص داده شده، برای افزایش حقوق آنان هزینه شود. در ویرجینیا، معلمان احتمال برگزاری یک اعتصاب ایالتی را مطرح کرده‌اند.


براون، همان معلم اهل کنتاکی، می‌گوید این مبارزه یا باید الآن انجام شود یا هیچ‌وقت. وی هشدار می‌دهد که اگر کاهش بودجه و خصوصی‌سازی مدارس ادامه یابد، تدریس دیگر شغلی عملی [و منطقی] برای افراد تحصیل‌کرده، علاقه‌مند و آرمان‌گرا نخواهد بود. براون درباره تدریس نه به عنوان یک شغل، بلکه به عنوان یک وظیفه [و دِین اجتماعی] صحبت می‌کند. می‌گوید: «من لزوماً آدم مذهبی‌ای نیستم، اما معتقدم من را این‌جا [آفریده و در این موقعیت] قرار داده‌اند تا معلم باشم. من فقط می‌خواهم بتوانم این کار را [در عین حمایت شدن] از نظر مالی انجام بدهم.» با این وجود، از دید براون، مسئله فقط این نیست که او و دیگر همکاران معلمش چه‌قدر ارزش دارند، چون آن‌ها در کلاس، تنها نیستند. این معلمان معتقدند که اگر عموم مردم در کنار آن‌ها قرار گرفته‌اند، نهایتاً، به خاطر بچه‌هاست.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

مهریه‌های عجیب و غریب در ایران

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه دسامبر 17, 2018 8:16 pm

مهریه‌های عجیب و غریب در ایران


شفقنا- «مهریه در ایران معمولا بر اساس مقادیر مختلف سکه های طلا و با توجه به طبقه اجتماعی داماد، محل سکونت وی و به طور کلی آداب و رسوم تعیین می شود علاوه بر افزایش مهریه و تعیین تعداد سکه های طلا بر اساس سن عروس نیز، در سال های اخیر انواع دیگری از مهریه های عجیب و غریب در ایران رواج یافته است.»

به گزارش سرویس ترجمه شفقنا، شبکه خبری «الجزیره» قطر شامگاه پنج شنبه در گزارشی تحت عنوان «مهریه های عجیب و غریب در ایران؛ از بال پشه تا سرپرستی ایتام و کاشت درختان» به این مسئله پرداخته که در آن آمده است:

«کی داده کی گرفته، جمله مشهور مرتبط با آداب و رسوم پیش از ازدواج و هنگام تعیین مهریه نزد خانواده های ایرانی به ویژه بستگان عروس است. {كه اكر داماد و خانواده اش انرا مستند و مشروح كرده واز عروس و خانواده اش امضاء بكيرند؛ سبب نجات داماد در صورت سوء استفاده از مرهيه مي كردد، اين جمله يعني: داماد براى دادن مهريه الزامي ندارد و عروس هم حقي در كرفتن آن ندارد}

در ایران الزامی نیست که مهریه عروس یک مبلغ مالی مشخص باشد چرا که قانون مدنی انتخاب انواع مهریه را تضمین کرده به شرط آن که دارای ارزش باشد، چنین مهریه ای را مهر المثل می نامند و ارزش آن را نیز باید قاضی تعیین کند.

در همین حال، به دلیل افزایش زیاد مهریه و شرایط اقتصادی ایران، طی سال های اخیر انواع عجیب و غریبی از مهریه رواج یافته و باعث شگفتی و تمسخر نیز شده جایی که برخی دلیل این مسئله را خودخواهی زنان و علاقه آنها به مدرنیته عنوان می کنند.

مهریه یا صداق، چیزی است که مرد در عقد ازدواج به صورت پیش پرداخت یا علی الحساب به همسرش می پردازد و قانون نیز حق تعیین مقدار آن به گونه ای که مورد رضایت عروس و سرپرست وی و موافقت داماد باشد را داده تا هر فردی بر اساس توان و وضعیت مادی خود آن را پرداخت کند.



مهریه در ایران معمولا بر اساس مقادیر مختلف سکه های طلا و با توجه به طبقه اجتماعی داماد، محل سکونت وی و به طور کلی آداب و رسوم تعیین می شود.

عدم امکان پرداخت

علاوه بر افزایش مهریه و تعیین تعداد سکه های طلا بر اساس سن عروس، در سال های اخیر انواع دیگری از مهریه های عجیب و غریب در ایران رواج یافته است.

مهناز یک دختر ۲۶ ساله است که با یک جوان از اهالی شهر خود ازدواج کرده با این حال همسرش وی را وادار به نقل مکان به تهران کرده جایی که در آن جا کار می کند، همین مسئله باعث شده که مهناز احساس غربت و تنهایی کند و تاثیر زیادی روی وی گذاشته است.

بنا به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، مهناز به امید آن که پایتخت را ترک کند و به شهر خود بازگردد، از دادگاه درخواست کرده که اقدامات لازم برای دریافت مهریه از همسرش را آغاز کند که ۱۰ آهو از کوه های منطقه خودشان می باشد.

در رویدادهای عجیب و غریب مشابه، یک دختر درخواست کرده مهریه وی یک کیلوگرم بال پشه باشد!!

و دختر دیگری نیز چشمان همسرش را شرط گذاشته جایی که در این باره گفته است: در یک خانواده ثروتمند زندگی می کردم و مهریه من پنج هزار سکه طلا بود با این حال پس از طلاق خواهرم و از ترس تکرار این مسئله برای من، یک بند را در عقد ازدواج اضاف کردیم مبنی بر این که همسرم به همراه طلا، چشمان خود را نیز به عنوان مهریه به من بدهد تا با این کار متمایز از دیگران باشم.!!!

یک عروس دیگر نیز که خود را بازیکن تنس معرفی کرده، برای این که نشان دهد به مسائل مادی اهمیت نمی دهد، از همسرش ۱۹۷۸ توپ تنس درخواست کرده است.

زنان ایرانی زیادی نیز مهریه های عجیب و غریبی از قبیل

دست چپ همسر،

دو هزار قطعه نبات،

۱۰۰ هزار لیتر بنزین،

۱۱۰ کیلوگرم گل یاس،

سفر به ۱۲۰ پایتخت جهان،

هزار بار سفر به کربلا با پای پیاده،

۱۰۰ تابلوی تابلوی نقاشی

و پنج هزار قطعه مرجان دریایی


را خواستار شده اند.

مهریه های معنوی

در سوی مقابل، برخی مهریه های معنوی و غیر مادی نیز همانند حفظ قرآن کریم و کتاب های ارزشمند اشعار، کاشت درختان و سرپرستی ایتام در ایران رواج یافته است.

بجز سطر فوق؛ بقيه موارد از انحرافات اجتماعي و از مصاديق طمع و آزمندي دختران و خانواداه هايشان؛ و ساده لوحي پسران وخانواده هايشان مي باشد
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

کارتن‌خوابی که می‌توانست استاد دانشكاه باشد

پستتوسط najm134 » يکشنبه دسامبر 23, 2018 10:28 am

کارتن‌خوابی که می‌توانست استاد دانشكاه باشد


با تحصيلات دانشكاهي و حوزوي بخاطر جدايي زن و به اجرا كذاردن مهريه مبتلا به فروش ميراث بدري و از دست دادن شرايط زندكي كرديده است
کارتن‌خوابی که می‌توانست امام‌جماعت مسجد باشد
ایسنا نوشت: کنار یکی از ستون‌های بزرگ‌ترین پل عابرپیاده تهران یعنی «میدان رسالت» که دید چندانی برای مردم رهگذر ندارد، یک کارتن‌خواب زندگی می‌کند. تعداد کارتن‌خواب‌های این محدوده زیاد است اما داستان او کمی متفاوت‌تر به نظر می‌رسد.

Image
او چند ماهی می‌شود که زیر همین پل است. شب‌های بارانی سرپناهی پیدا می‌کند و در نهایت خانه اول و آخرش به همین محدوده ختم می‌شود؛ ویرانه‌ای که بقایای آن در ساعاتی از روز بر فراز پل قابل مشاهده بوده و شاید نگاه رهگذران نیز به آن افتاده باشد. کارتن‌خوابی که می‌گوید هنوز معتاد نشده و با سیگار آرام می‌شود و در عین زندگی کارتن‌خوابی هنوز غرور و عزت نفس و مهم‌تر از همه انگیزه برای کار کردن دارد. با روشن شدن هوا حوالی میدان رسالت، کنار کارگرهای ایرانی و افغانستانی منتظر می‌ماند تا شاید کاری پیدا شود. اگر بخت یارش باشد، حقوق روزمزدی می‌گیرد، در غیر این صورت از مخازن زباله ضایعات جمع می‌کند و با فروش آن لقمه‌ای نان می‌خورد.

هنوز ساعت به ۱۰ شب نرسیده که به سختی از روی گاردریل پل به پایین می‌پرم. خودم را یک رهگذر کنجکاو و بعد خبرنگار معرفی می‌کنم. مقاومت چندانی ندارد اما برایش سوال است که چه چیزی توجهم را جلب کرده که این وقت شب اینجا هستم. یک شرط دارد و آن هم حفظ آبرویش است و می‌گوید: «اگر در حوزه علمیه قم شناسایی شوم، خودم که چیزی برای از دست دادن ندارم اما آبروی خانواده‌ام در شهرستان می‌رود». کنار تشک پاره و سوخته‌اش می‌نشینم. همه جا بوی نم و کثیفی دارد. اطراف جایی که نشسته‌ایم پر از خرده‌شیشه، کاغذ، لباس‌پاره، ظرف خالی از غذا، نایلون و ... است. سیگاری روشن می‌کند.

مامورای شهرداری شبا سراغت نیومدن که بری گرم‌خونه؟

هر شب اضطراب دارم که گرفتار مامورا نشم. دعا می‌کنم که عابرا با ۱۳۷ تماس نگیرن. به همین خاطر زیر این پل اومدم که از دید مردم دور باشم. بیشتر کارتن‌خوابا از روی ناچاری خودشونو تسلیم شهرداری می‌کنن که سرپناه داشته باشن و یه وعده غذای گرم بخورن اما من حاضرم همین جا از سرما قندیل ببندم و گرم‌خونه نرم.

تا حالا کدوم گرم‌خونه خوابیدی؟ وضعیت اونجا از نظر بهداشت چه طور بود؟ چه طور گذشت؟

دو سه بار گرفتار شدم و بردنم گرم‌خونه خاوران که امیدوارم دفعه آخرم باشه! هر بار هم مثل همیشه؛ بعد از حموم اجباری که شامپو و صابون هم به اندازه کافی نبود، دوباره با تن خیس، لباس کثیف می‌پوشیدیم و کف زمین روی موکت، «کتابی» می‌خوابیدیم. پتو به تعداد کافی هست اما همه‌شون کثیفن و بوی مرگ میدن. کثیفی بیشتر از همه آزار میده. ظرفیت گرم‌خونه نهایتا واسه ۱۰۰ نفره اما حدود ۲۵۰ نفر پذیرش می‌کنن. کنار افراد معتاد، مردم عادی که واسه انجام یه کار اداری اومدن تهران و جای خواب نداشت هم میرن گرم‌خونه. بعضی معتادا به خاطر سوءمصرف یا نشئگی تا صبح هذیون می‌گفتن و آرامش بقیه رو گرفته بودن. تا صبح غوغا بود. صبح زود هم با یه نون لواش و یه تیکه پنیر به اندازه یه سیم‌کارت، بیرونمون مینداختن و باز ما می‌موندیم و جاده‌ای که از شهر خیلی فاصله داشت.

چند سالته؟ اهل کجایی؟ از خونواده‌ت بگو.

۲۹ سالمه. دو تا آبجی و سه تا داداشیم. یه مادر پیر هم داریم که الان چشم‌انتظارمه. مال یکی از روستاهای دورافتاده کرمونشاهم. مادرم همونجا تو یه خونه خیلی محقر زندگی می‌کنه.

خونواده‌ت از شرایطت توی تهران خبر دارن؟ ازدواج کردی؟

بعید می‌دونم خبر داشته باشن. مادرم اگه بفهمه از غصه دق می‌کنه. ازدواجمم فقط یه سال دووم داشت. زنم مهریه‌شو اجرا گذاشت و من مجبور شدم توافقی یه پولی بهش بدم و جدا شیم.

مهریه چقدر بود؟

دقیق یادم نیست اما اواخر سال ۹۲ که طلاق گرفتیم واسه پرداخت مهریه، زمین کشاورزی بابام، وسایل خونه و چندتا گاو و گوسفند فروختم، وام گرفتم، از آشنا و فامیل قرض کردم تا تونستم حدود ۴۵ میلیون تومن بدم. هنوز به خاطر همین بدهکاری به مردم، فراری و آواره‌ام. حتی درس و دانشگاهو تا جایی که دلم می‌خواست ادامه ندادم!


چی خوندی؟

الهیات توی دانشگاه نجف‌آباد. تا سطح ۳ حوزه هم توی قم خوندم. موضوع پایان‌نامه‌م «جایگاه روح در عالم برزخ از دیدگاه عقل و احادیث» بود.

نمره پایان‌نامه‌ت چند شد؟ اصلا چرا رشته الهیاتو انتخاب کردی؟ علاقه داشتی؟

اگه اشتباه نکنم ۱۸.۵ گرفتم. علاقه خاصی به این رشته نداشتم اما درس‌خون بودم و با انگیزه مباحثو دنبال می‌کردم. یه فامیل دور هم داشتیم که طلبه بود. بعد از دوره پیش‌دانشگاهی تشویقم کرد که برم حوزه. من به اعتبار اون رفتم حوزه اما به خاطر مشکلات اعصاب و روان که بعد از طلاق گرفتارش شدم، تمام زندگیمو از دست دادم.

این فامیلتون از شرایط الانت باخبره؟ سراغی ازش نگرفتی تا شاید کمکی کنه؟

چندان خبر ندارم ازش. راستشو بخوای از عالم و آدم فراری‌ام. میترسم بیفتم سر زبون‌ مردم. اگه یه نفر بفهمه من کنار معتادا توی خیابون زندگی می‌کنم، آبروی خونواده‌م میره. هیچ‌کس خیرخواه آدم نیست. به هیچ‌کسم نمی‌تونم رو بندازم. همه خودشون گرفتارن.

خودت چقدر واسه یاد گرفتن یه حرفه توی تهران تلاش کردی؟ درآمدت از کجاست؟


صبحا کنار کارگرای فصلی توی میدون رسالت می‌چرخم که واسه کار سراغم بیان. اما خانوم، الان افغانیا جای ما کار می‌کنن. کارگر و سرایدار خونه‌ها و برجا شدن. کار ما کارگرای ایرانی رو کساد کردن. خودم کمک‌دست بنا بودم. سیمان‌کاری، آجرچینی و تیغه‌کشی بلدم. اگه الان کار بدن بهم، عالی تحویل میدم و حاضرم دو سه برابر یه کارگر افغانی کار کنم. اما وقتی صبح کسی کارگر نمیخواد، ناامید نمیشم و ضایعات جمع می‌کنم می‌فروشم. حتی سراغ تراکت‌های تبلیغاتی هم رفتم که کاری پیدا کنم اما وقتی سر و وضعمو می‌بینن، بی‌اعتنایی می‌کنن. ضامن یا وثیقه هم می‌خوان. تمام زندگی من همین یکی دو دست لباس و کارتنه. چند ساله اومدم تهران. تمام شهرها مثل قم، شیراز، اصفهان و ... چرخیدم تا کار پیدا کنم. توی تهران حداقل از ضایعات پول یه دونه نون درمیاد.

روزی چقدر از زباله‌گردی درمیاری؟

اگه از صبح روی دور شانس باشم و توی سطلا چیزی پیدا بشه، تا حوالی عصر بعد از فروش ضایعات، حدود ۱۵ هزار تومن دستمو میگیره. گاهی هم اگه خوش‌شانس باشم، غذایی پیدا می‌شه یا یه آدم خیّر واسمون غذایی چیزی میاره. هر روز هم می‌تونیم فقط با یه نون سر کنیم. از پول باقی‌مونده، هزینه سیگارم درمیاد.

هر بار که سراغت اومدم، چندتا معتاد داشتن مواد مصرف می‌کردن یا نشئه بودن. خودت اعتیاد نداری یا احساس خطر نمی‌کنی؟


فقط سیگار می‌کشم. با سیگار آروم می‌شم. تمام این آدما به خاطر بیکاری یا تفننی اومدن سراغ مواد. تمام زندگیشونو از دست دادن. ما خیلی با هم کاری نداریم و فقط اندازه چند ساعت خواب نصفه و نیمه کنار همیم و همدیگه رو تحمل می‌کنیم تا از تنهایی در بیایم. در کل چندان اهل معاشرت نیستم. تمام کارتن‌خوابای زیر پل رو می‌شناسم اما ارتباط چندانی نداریم. خیلی از کارتن‌خوابا واسه درد دل کردن هم که شده میان مواد مصرف می‌کنن و تا صبح همینجا می‌افتن. بیشترشون هم توی تهران خانواده دارن و متواری شدن. اما من توی تهران هیچ آشنایی ندارم.

از همکلاسیای دوران دانشگاه هم بی‌خبری؟ قبل از طلاق و واسه پیدا کردن کار از دوستا و هم‌کلاسیات کمکی نخواستی؟


از هیچکدوم خبری به صورت مستقیم ندارم اما هم‌دوره‌ای‌های من توی طرح «هجرت» با سازمان تبلیغات مشغول کارن و الان امام‌جماعت بعضی از مساجد روستاها و شهرها شدن. اصلا نمی‌تونم توی این شرایط از کسی کمک بگیرم. هر کدوم واسه خودشون گرفتاری دارن اما یکی از هم‌کلاسیام که توی تامین اجتماعی کار می‌کرد، پیشنهاد کار داد که چون وضعیت روحیم خیلی خرابه قبول نکردم و الان پشیمونم. سال ۹۴ هم‌ یه نامه‌ به نماینده شهرمون نوشتم و از وضعیتم گفتم.

جواب نامه چی شد؟


(لبخند تلخی می‌زند) هیچی! توی نامه درد دل کردم که جویای کارم. وعده دادن، شماره تماس خواستن و گفتن صبر کن. منم صبر کردم! تا مدت‌ها منتظر و امیدوار بودم شاید کاری جور بشه اما خبری نشد. خیلی جاها تاهل شرط اصلی اشتغاله و من درست بعد از طلاق، تمام زندگی و روحیه‌مو از دست دادم.

به جز در آوردن یه لقمه نون و سیر کردن شکمت، چی باعث میشه صبحا حتی واسه زباله‌گردی و جمع‌کردن ضایعات از لابه‌لای کارتن‌ها بلند شی؟


از نظر مالی که هیچ، از نظر روحی خیلی تحت فشارم. اگه اوضاع مالی و روحیم بهتر بشه حتما ادامه تحصیل میدم. از بچگی فقط دنبال درس و مدرسه بودم و از اینکه تحصیلاتم به جایی نرسید خیلی ناراحتم. اگه درسم به نتیجه مطلوب برسه، خیلی از مسائل حل میشه. بابت مهریه بدهی دارم که هر شب کابوسشو می‌بینم و به خاطرش از خونواده و فامیل فراری‌ام. خدا کمک کنه، پول مردمو میدم.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

Re: اسراف و آلودگی اجتماعي

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه ژانويه 28, 2019 12:24 am

گزارشي از احوال مسرفين و متصديان همسو


مشرق گزارش می‌دهد/
گشت‌وگذاری در لواسان؛ جزیره امن لاکچری‌نشین‌ها/ ویلای 70 میلیارد تومانی با چشمه جوشان می‌خواهید یا تریپلکس با «پرشین روم»؟! +عکس
لواسان


در لواسان می‌شود از برخی ویلاها ایراد گرفت و گفت نزدیک خیابان است و ممکن است آرامش لازم را نداشته باشد. پاسخ می‌شنویم که "دیوارها، عایق حرارت و صوت با دانسیته ۱۲ است که تریدی پنل هم محسوب می‌شود»!

به گزارش سرویس جامعه مشرق، حالا مرکز خبری ایران، لواسان است و کلکسیونی از اتفاقات عجیب، غریب و تلخ در این منطقه کوچک نزدیک به پایتخت رقم می‌خورد که هر طرف آن، با پنجه اندازی مواجه است؛ یک بار دختری کوچک قربانی سگ های تیزدندان و قوی پنجه می شود و روزی دیگر، کوهها، زیر پنجه های لودرها شکافته می شوند تا مامن و ویترینی برای تازه به دوران رسیده هایی باشند که کوه خواری را راهی برای نمایش ثروت خود و خوار شمردن طبقات محروم می دانند؛ گویی این عجایب شهر، فقط یک لواسان را کم داشت که حالا هر روز، ورقی از آن رو می‌شود.

این روزها کمتر کسی است که خبری از لواسان نشنیده باشد. انگار لاکچری ها و بچه پولدارها، هر کجا که می روند حاشیه را نیز به دنبال خود می برند. روزگاری شهرک غرب و خیابان گلستان و پاساژها و مغازه های برند و مارک دارش محل دور دور این افراد بود، بعدها اندرزگو و محله های زعفرانیه. این روزها هم ویلاهای میلیاردی با استخر رو باز، ماشین های خاص و سگ بازی، شده است تفریح پولدارهایی که تعدادشان اگرچه هنوز قابل شمارش با انگشت است اما برای شمردن تخلفاتشان انگشت کم می آوریم.

لواسان کجاست و چرا اینقدر لاکچری شده است؟

شهرستان شمیرانات در نقطه شمالی استان تهران قرار گرفته، از شمال به استان مازندران، از جنوب به شهرستان تهران، از شرق به شهرستان های دماوند و پردیس و از غرب به استان البرز محدود می شود. شهرستان شمیرانات با مساحت حدود ۱۱۸۸ کیلومتر مربع و اشغال ۷/۸ درصد از مساحت استان تهران، در بین ۱۶ شهرستان استان، مقام ششم را از نظر مساحت داراست و آب و هوای خاص این منطقه باعث شده تا برخی افراد متمول و علاقمند به زندگی خاص به سمت این منطقه خاص گرایش پیدا کنند.

حضور این قشر خاص باعث شده حتی مراکز خرید، پاساژها و برند های مختلف نیز به این منطقه روی بیاورند. حتی نمایندگی خودروهای این محل نیز با بقیه تهران و حتی ایران متفاوت است تا چه در افتتاح و چه در طراحی شکل و شمایل متفاوتی داشته باشند.

هجوم سالهای اخیر و ظرفیت محدود منطقه و در عین حال سودآور بودن ساخت و سازهای آن باعث شده تا تخلفات گسترده ای در این منطقه شاهد باشیم. از ساخت هتل در یک قدمی رودخانه گرفته تا ویلای فلان مسئول و فلان آقای فوتبالیست. انتشار عکس ساخت ویلایی لوکس و مجلل در دامنه کوه در منطقه اوشان (رودبار قصران) که چندی پیش در فضای مجازی سر و صدای زیادی به پا کرد از همان تخلفاتی است که تراشیدن کوه و ساختن قصر مجلل را عیان کرد؛ آنهم با کمک خلاهای قانونی و اندکی پول؛ تنها اندکی پول...

Image

جالب آنکه در مورد این ویلای خاص علی کیان مدیرکل منابع طبیعی و آبخیزداری استان تهران تاکید کرده بود که شخص مالک این ساختمان، ۴هزار و خرده‌ای متر سند دارد و بر اساس آن سند، ساخت‌وساز انجام داده، اما بر اساس بررسیهای همکاران منابع طبیعی و طبق نقشه‌های ما، حدود ۳هزار متر از این بنا جزو منابع طبیعی است. بر این اساس، پرونده‌هایی برای این زمین تشکیل و به محاکم قضایی ارسال شده، اما با توجه به اینکه منابع طبیعی هنوز برای این زمین سندی ندارد و تنها برگه تشخیص دارد، دادگاه با در نظر گرفتن اینکه فرد مالک، سند نیز در اختیار داشته، در مرحله بدوی او را تبرئه کرده است!

کم کاری هایی که گفته می شود شاید برخی از آنها عمدی بوده و به قول امام جمعه لواسان فشار بالادستی ها در آن کاملاً مشهود است و شاید سراغ دیگران هم برویم، همین خلأهای قانونی و مشکلات اداری، راه را برای کسب درآمدها و زندگی های دهها میلیاردی شان هموار کرده است.

مسئولان خاص و سفارش برای زمین خواری نورچشمی ها

تخلفات آشکار برخی افراد در لواسان آنقدر علنی و حساس شده است که امام جمعه این منطقه مجبور به بیان علنی و رسانه ای آن برای جلب نظر و توجه مسئولان و افکار عمومی شد. حجت الاسلام سید سعید لواسانی با انتقاد از ساخت و ساز غیرمجاز و زمین‌خواری در این منطقه می گوید: برخی مسئولین به جای جلوگیری از ساخت و ساز غیرمجاز، سفارش برای زمین‌خواری توسط نورچشمی‌ها می‌کنند.

وی می افزاید: ما در این منطقه با چند پدیده مواجه هستیم. یکی پدیده زمین خواری که امروز به تپه خواری و کوه خواری نیز رسیده است، که جزئیات آن را به مراجع قانونی گفته ام و خبر دارند و در حال پیگیری برای برخورد با این مساله زشت هستیم. مساله دوم ساخت و سازهای غیرقانونی و بسیار غیرمنطقی است، که در سطح لواسان و رودبار قصران انجام می شود. این ساخت و سازها در خارج از شهرها و نوک قله ها در حال انجام است و تنها به شهر لواسان منحصر نمی شود، ساخت ویلا در کوه ها ضربه های زیادی به منابع آبی و نیز کوه ها می زند، مشکل جدی ما این موضوع است.

Image
امام جمعه لواسان تاکید می کند: این معضلات متاسفانه به ۳ یا ۴ نمونه ختم نمی شود، بلکه روز به روز در حال افزایش است و هرکس که دستش می رسد، بدون توجه به آینده خود، فرزندان و نسل های آینده در حال انجام این تصرفات غیرقانونی است.

وی مشکلات قانونی را نیز به مسئولان یادآور می شود و می گوید: در خصوص ساخت و سازها نیز با چند مطلب مواجه هستیم، اولاً قانونی که به عنوان قانون شهرداری ها به ویژه کمیسیون ماده ۱۰۰ داریم، قوانینی بسیار قدیمی و برای سال ۱۳۳۴ بوده و به هیچ وجه با مقتضیات زمان متناسب نیست و فاصله جدی داریم و مجلس باید قانون جدیدی با توجه به نیازهای امروز مصوب کند. از طرف دیگر مواردی که کمیسیون ماده ۱۰۰ یا ۹۹ وارد می شود و تخلف را عمده دیده و دستور تخریب می دهد، متاسفانه دیوان عدالت اداری حکم را بر می گرداند و علی رغم تخلف جدی، دستور پرداخت جریمه را به جای تخریب صادر می کند.

نکته جالب در صحبت های امام جمعه لواسان این است که وی تاکید می کند که حتی از وزارتخانه های خاص تماس می گیرند و تاکید می کنند که جلوی فلان شخص را نگیرید و بگذارید بسازد!

قیمت ویلاهایی که سر به فلک می کشد!

وقتی دیگر کل کل پول و پارتی و ژن خوب به خانه بالاشهر و ماشین های میلیاردی و لباس های مارک دار افاقه نمی کند، باید با خرید یک ویلا با قیمت و امکانات نجومی و قرار دادن عکس های آن در شبکه های اجتماعی و حتی اگهی کردن قیمت آن، به نوعی خودت را به رخ بکشی. کافیست سری به بنگاه های منطقه لواسان بزنید. آنقدر ویلای لوکس و میلیاردی به شما نشان می دهند که خودتان هم می مانید که اصلاً سازندگان کی وقت کرده اند تا این منطقه را اینقدر آباد! کنند.

" ۲۸۰۰ متر با جواز در لواسان کوچک: ۴۲ میلیارد تومان. ۵ اتاق خواب و ۳۰۰ متر بنای دوبلکس؛ یا دیگری ۳۰۰۰ متر مشرف به رودخانه با متریال لوکس، استخر سونا و جکوزی: ۲۵ میلیارد تومان. ویلای تریپلکس هزار متر، فول امکانات: ۳۵ میلیارد تومان." البته اگر نخواهید متراژ بالا بخرید اما امکانات بیشتر برایتان مهم باشد هم حتماً گزینه هایی برای بیشتر خاص بودنتان وجود دارد. ۲۷۰ متر کاملاً مبله با سیستم روشنایی هوشمند و طبقه آخر سالن ورزشی و بازی، دو میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان یا ۴۴۰ متر دارای کوچه اختصاصی و درخت های آلبالو، انار، گلابی و … دو میلیارد تومان.

Image
اگر باز هم می خواهید خاص باشید و هیچکدام از این ویلاها شما را راضی نمی کند کافیست کمی سیبیل آقای بنگاه دار را چربتر کنید تا کیس های خاص را داخل گاو صندوق بیرون بیاورد. تلفنی جواب نمی دهد و باید حضوری خدمت برسید. تاکید می کنند که این کیس ها را به هر کسی معرفی نمی کنند چون آقای … شما را معرفی کرده است فایل ها را برایتان باز می کنم. ۱۰۰۰ متر بنای سوپر لوکس و برند منطقه، ٤ خواب، ٢ خواب مستر، استخر سرباز، جکوزی و سونا داخل واحد، دارای نگهبانی ٢٤ ساعته و سیستم امنیتی فوق العاده قوی ۶۰ میلیارد تومان.

اگر تلاشتان برای بی تفاوت نشان دادن به قیمت های بیان شده، افاقه کند، موارد دیگری هم وجود دارد که باعث می شود در صورت خرید و اقامت در آن، به قول آقای مشاور املاک، کاملاً "فِرِش" شوید. ۸۵۰ متر پنت هاوس سوپر لوکس فول امکانات متریال ژورنالی با چشمه جاری دور ملک،
استخر سرپوشیده و روباز، رست روم و پرشین روم، جیم و بیلیارد و روف گاردن ۷۰ میلیارد تومان. اما تاکید می کند این یکی پول لازم است و تخفیف خوبی هم می دهد!

البته حتی می شود از برخی ویلاها ایراد هم گرفت و گفت نزدیک خیابان است و ممکن است آرامش لازم را نداشته باشد. پاسخ می شنویم که " دیوارها، عایق حرارت و صوت با دانسیته ۱۲ است که تریدی پنل هم محسوب می شود؛ خیالتان راحت". خوشبختانه با این جملات بخصوص تریدی پنل بودن دیوارها، خیالمان کاملاً راحت شد!

سگ های خاص، غذاهای خاص و تفریحات خاص در لواسان

جمعه ۲۳ آذرماه، خانواده ای برای گذراندن تعطیلات آخر هفته به پارکی در شهر لواسان می روند و مورد حمله دو سگ بدون قلاده و کنترل قرار می‌گیرند که در این حادثه دختر ١٠ ساله خانواده از ناحیه دست و پا، دچار جراحت سنگین شده. یکی از سگ‌های این حادثه، سگ پیتبول است. سگی با نژاد آمریکایی که در خود کشور آمریکا هم با وجود عادی بودن حضور سگ‌ها پرورش و نگهداری آن حتی برای نگهبانی هم ممنوع است اما متأسفانه در کشور ما به آسانی پرورش، نگهداری و حتی به فروش می‌رسد که تعداد آنها در شهرهای همجوار پایتخت زیاد است.

شاید اگر خرید و قدم زدن با شیر و پلنگ هم در کشورمان امکانپذیر باشد، حتماً در لواسان می توان سراغی از آن گرفت چراکه اینجا برای هر کاری که لاکچری و متفاوت محسوب شود، بازار خوبی فراهم است. اینجا می توان همبرگر ۲۵۰ هزار تومانی خورد که مشتریان باید از یک روز قبل وقت بگیرند و سفارش بدهند.

طبیعی است که وقتی ساندویچ شما با ۱۲ گرم خاویار بلوگا (مخصوص فیل ماهی) و پنیر بلوچیز (پرورده شده با کپک آبی)، پنیر شیرین برولون (محصول لهستان)، جوانه شبدر و چندین قلم با کلاس دیگر تزیین می شود، قیمت آن همین می شود و خوراک آن بیش از آنکه معده باشد، اینستاگرام است...

اصطلک؛ عسل خوران منطقه لواسان

Image

"اصطلک" یا "عسلک" یکی از مشهورترین محله های شهر لواسان است که به عنوان یکی از بهترین و گرانترین مناطق این شهر شناخته می شود. این محله در امتداد دامنه کوه ورجین قرار گرفته و از جمله مرتفع‌ترین محله های لواسان است که حدوداً در ارتفاع بالای دو هزار متر از سطح دریا قرار دارد.

سال های سال است مشاوران املاک برای تبلیغات خود، این منطقه را با نام سوییس تهران معرفی می کنند. به این لقب می شناسند چون ویلاسازی اش خاص و منحصر به فرد است؛ آن هم با قیمت های باورنکردنی و نجومی در متراژهای بالا و به شدت روی بورس. در همه شرایط اقتصادی و فصول سال، طرفداران و خریدارانش نیز دست به نقد آماده خرید و فروش هستند.

مواردی که گفته شد تنها دلیل شهرت عسلک نیست، در اینجا صاحبان ویلاها و ساختمان ها عمدتاً افراد معروف، مطرح و شناخته شده اند که مانند دهکده های کوچک، تمام آنها را در آخر هفته دور هم جمع می کند؛ آنهایی که بارها و بارها نام شان را شنیده ایم.

عسلک منطقه ای است که چشم انداز خوبی دارد؛ آب و هوای آن هم بی نظیر است و از قدیم هم به خاطر همین دو ویژگی مشهور بوده. البته مناطق اطراف آن مثل توک مزرعه، چنارین، گلندوک و … قیمت هایشان با این منطقه قابل مقایسه نیست.

فاصله مرکز تهران تا لواسان در یک روز نسبتاً خلوت، کمتر از یک ساعت است اما همین فاصله کم، فرسنگ ها اختلاف را با خود رقم زده و اینجا کم کم تبدیل به جزیره ای شده که برای خاص بودن و نشان دادن نشانه هایی که دیگران باید در ارتباط با مرفهین ایرانی بدانند، باید به آن مهاجرت کرد. چند سال پیش بود که شهردار وقت لواسان خبر داد که "تعدادی از مسئولان سیاسی کشور در این شهر زندگی می‌کنند و در کنار آن نیز باید از چهره‌های مختلف هنری و ورزشی نام برد که ساکن لواسان هستند".

روزنامه هفت صبح هم نام این افراد را اینطور بیان می کند: مهران مدیری، فرامرز قریبیان، علی کریمی، علی دایی، یکی از بزرگان اتحادیه طلا و جواهر، دختر هاشمی رفسنجانی و...

شهردار وقت، البته اسامی این مسئولان اجرایی را که در شهر گران قیمت و خوش آب و هوای لواسان رحل اقامت گزیده‌اند، اعلام نکرد اما چندی بعد، رسانه‌هایی همچون روزنامه کیهان، از عباس آخوندی وزیر سابق راه و شهرسازی به عنوان یکی از مسئولان دولتی نام بردند که در این شهر ویلای وسیعی دارد.همچنین در این باره نام وزیر سابق آموزش و پرورش (فخرالدین احمدی دانش‌آشتیانی) نیز به میان آمد که بخشی از ویلای او ظاهراً به انبار واردات پوشاک خارجی توسط دخترش اختصاص یافته بود. وزیر اسبق صنعت، معدن و تجارت (محمدرضا نعمت‌زاده) نیز دیگر وزیر دولت اول روحانی بود که در منطقه لواسانات شهر تهران ساکن می شدند.

چنین ترکیبی از سلبریتی ها، مسئولان سیاسی و اقتصادی و برخی دارندگان ثروت های مشکوک، نمی تواند معنا و پیام مثبتی برای عموم جامعه داشته باشد و علامتی برای بهبود تلقی شود؛ گویی که مردم شهری چون تهران و حاشیه نشین های صدها هزار نفری اش، قرار است در انواع مشکلات روزمره و مزمن دست و پا بزنند اما لواسان نشینان، از آب و هوای خوب و امکانات رفاهی فراوان و آرامش لبریز باشند. حالا دیگر لواسان نشینی، توصیف یک منطقه برای مردم نیست؛ نماد یک فرهنگ است.

============
ماجرای حمله سگ‌وحشی به دختربچه در لواسان

حمله دو سگ به یک دختر ۱۰ ساله در لواسانات تهران تبدیل به موج خبری در رسانه‌های خبری و اجتماعی شد. حادثه تلخی که جراحات جسمی و روانی زیادی را همراه داشت.

در تهران و لواسان چه خبر است؟/ در اروپا هم این‌گونه «سگ‌گردانی» نوبر است! + متن قوانین

خبری بسیار دردناک از ماه گذشته در فضای مجازی پیچیده است: «دو سگ در لواسان به یک دختر ۱۰ ساله حمله کردند». اما از این دردناک‌تر، نحوه برخورد مسئولان مربوطه با صاحب سگ بود.

سرویس جهان مشرق - خبری بسیار دردناک از ماه گذشته در فضای مجازی پیچیده است: «دو سگ در لواسان به یک دختر ۱۰ ساله حمله کردند». اما از این دردناک‌تر، نحوه برخورد مسئولان مربوطه با صاحب سگ بود: دیه‌اش را می‌دهد! گویی خرید آن سگ، آوردن سگ به فضای عمومی، قلاده نزدن و عدم توجه با اخلاقیات درنده آن سگ، همگی کاملاً به صورت تصادفی رخ داده است!

بگذریم که اصلاً قانون در کشور ما چیز دیگری می‌گوید. مزاحمت برای زنان و اطفال طبق ماده ۶۱۹ قانون تعزیرات دو تا شش ماه حبس و تا ۷۴ ضربه شلاق دارد. آیا ترساندن و رهاکردن سگ مصداق آزار نیست؟! ممکن است گفته شود صاحب سگ چنین کاری نکرده، بلکه سگش ایجاد مزاحمت کرده است. این اظهر من الشمس است که مسئولیت رفتارهای سگی که خریداری و نگهداری می‌شود، با صاحب آن است و حتی اگر فرض کنیم که او حق داشته سگش را در اماکن عمومی بگرداند، طبق ماده ۴۰ قانون اساسی «هیچ‌کس نمی‌تواند اعمال حق خویش را وسیله اضرار به غیر یا تجاوز به منافع عمومی قرار دهد».

در این گزارش قصد نداریم کشور خود را با کشورهای دیگر مقایسه کنیم و مثلاً در همه چیز از آنها الگو بگیریم. همچنین قصد نداریم بگوییم آزادی در کجا کمتر و در کجا بیشتر است. اصلاً نمی‌خواهیم بگوییم نگهداری حیوان خانگی یا گرداندن آن در فضای باز، بد است یا خوب. اینها موضوعات دیگری است.

در این گزارش صرفاً می‌خواهیم نشان دهیم عده‌ای از آنها که اروپا را کعبه آمال خود قرار داده‌اند (و نه فقط در لواسان بلکه در مناطق دیگر نیز رؤیت می‌شوند)، آشنایی اولیه با قوانین آن کشورها نیز ندارند. آنها به غلط، کار نادرست خود را به اروپایی‌بودنِ خود نسبت می‌دهند. برخی تعمداً این‌گونه بر کار نادرست خود سرپوش می‌گذارند و برخی آن چنان در جهل مرکب قرار گرفته‌اند که واقعاً فکر می‌کنند اروپایی‌بودن همین است!

نروژ

قانون ۴۰ بندی رفاه حیوانات که موضوعش حقوق حیوان و چگونگی رسیدگی به آن در نروژ است، تأکید می‌کند که «حیوانات جدا از اینکه چه استفاده‌ای برای انسان دارند، دارای ارزش ذاتی هستند، بنابر این باید با آنها به درستی رفتار شده و از هر گونه فشار جسمی و روانیِ غیرضروری محافظت شوند». اما در همان کشور قانون دیگری وجود دارد که از صدماتی که بر اثر ناآگاهی یا تعمد صاحبان سگ‌ها به انسان‌ها، حیوانات و اشیا بروز می‌کند، جلوگیری می‌کند، چرا که جدا از ارزش آن انسان یا حیوان یا اموال، اولین نتیجه تهاجم این سگ‌ها ضربه‌ای است که بر اثر مقاومت انسان‌ها و حیوان‌های مورد حمله به آنها وارد می‌شود که حتی ممکن است طبق قانون به جداکردن اجباری سگ از صاحبش یا قتل آن کشیده شود.

Image
بند و قلاده، ساده‌ترین نوع محافظت از رفتار سگ در مکان عمومی است.

قانون نروژ برای کنترل سگ در اماکن عمومی سال ۲۰۰۳ میلای در ۹ فصل و ۳۳ بند تصویب شده و ۲۰۱۵ میلادی آخرین تغییرات را داشته است. در بند سوم از این قانون آمده است «نگهدارنده سگ باید نشان دهد که از صدمه‌زدن سگ به انسان‌ها، حیوانات، اموال و اشیا جلوگیری می‌کند و باید مطمئن شود که سگ یا سگ‌هایش هیچ ضرر غیرقابل توجیه به مردم، طبیعت و سایر منافع نخواهد داشت. او باید به ویژه از ایجاد ناامنی توسط سگ برای دیگران پیشگیری کند.»

در بند چهار از این قانون آمده است «سگ‌ها تنها زمانی می‌توانند بدون قلاده رها شوند که الف) صاحب سگ در کنار آن مراقبت کامل را انجام دهد، ب ) در حصاری که آن را از محل رفت و آمد عمومی جدا می‌کند، قرار داشته باشد. هر کس که سگ را می‌گرداند (dog holder)، باید قادر به کنترل آن باشد» و «مطمئن شود که سگ به حمله، پریدن و دنبال‌کردن افرادی که این کارها آزارشان می‌دهد، اقدام نمی‌کند. اگر سگی چنین عادت‌هایی دارد، باید همواره در محل رفت و آمد عمومی دارای قلاده باشد».

بنابر این در قوانین نروژ، مورد الف در مورد سگ‌هایی که حتی با حرکات خود مردم را آزار می‌دهند، صدق نمی‌کند، چه برسد به گازگرفتن! یعنی آنها همه جا باید با مهار و قلاده گردانده شوند. در همین بند باز هم در مورد برخورد سگ‌ها با کودکان سخت‌گیری بیشتری شده است و آمده که نه تنها باید قلاده داشته باشند، بلکه تأکید شده که «با مهار به سمت صاحب آن کشیده شده و نگه داشته شوند» تا کودک دور شود زیرا ممکن است کودکان یا والدین‌شان به اشتباه برای بازی به سگ نزدیک شوند.

در بند ۵، ۶ و ۷ علاوه بر آنچه گفته شد، سخت‌گیری‌های بیشتری برای نگهداری از سگ و مراقبت شدید از آن برای پیشگیری از آزار رساندن به دیگران، اشیا و حیوانات اعمال شده است به ویژه در ورودی ساختمان‌ها، امکان مسکونی، مراکز خرید، پارک‌ها، آرامستان‌ها، نزدیک مدارس و مهدکودک‌ها و ورزشگاه‌ها، مسیرهای پیاده‌روی و اسکی، محل عبور یا نگهداری از حیوانات اهلی و محل چرای گوزن شمالی.

در این قانون (طبق بند ۲۸) برای صاحب سگی که از بند ۴ تا ۷ تخطی کند، تا شش ماه زندان در نظر گرفته می‌شود، علاوه بر همه جریمه‌هایی که برای حبس و انتقال سگ به پلیس پرداخت کرده ویا هزینه‌ای که بابت صدمه سگ به افراد، حیوانات، اموال و اشیا می‌پردازد. تأکید شده است که مهم نیست اتفاقی که افتاده «عمداً یا بر اثر بی‌توجهی» بوده باشد. همچنین برای کسی که به نحوی اجازه اجرای مفاد این قانون و جلوگیری از ضررهای سگش به انسان‌ها و حیوانات را نمی‌دهد، قاضی می‌تواند تا ۶ ماه حبس در نظر گیرد.

در بند ۱۳ اضافه شده که پادشاه می‌تواند قوانینی وضع کند تا اطلاعات هر سگی توسط صاحبش در یکی از سازمان‌های دولتی یا خصوصی، ثبت شود. این اطلاعات شامل اطلاعات ژنتیک هم می‌شود. صاحب سگ باید هزینه‌ای را برای ارائه این خدمات پرداخت کند و پلیس نیز به این اطلاعات دسترسی داشته باشد.

Image
طبق قوانین بریتانیا رفتار خطرناک سگ حتی اگر در خانه شخصی صاحب سگ علیه فرد یا حیوان دیگری صورت گیرد، جریمه مالی ویا حبس تا ۶ ماه به دنبال دارد.

بند ۱۴ به برخورد دیگران با سگی اختصاص یافته که از موارد بالا تخطی کرده است. «اگر کسی علیه یک سگ اقدام کند، اگر این کار برای جلوگیری از شکار غیرقانونی از سوی سگ یا حمله آن به انسان‌ها و حیوان‌ها باشد، قانونی است، اگر چه نباید صدمه او به سگ فراتر از آنچه برای جلوگیری از صدمه سگ نیاز است، ادامه یابد». در ادامه آمده است «اگر سگی مستقیماً در حال ایجاد جراحت جدی به یک انسان باشد و همچنان خطر جدی داشته باشد، هر کسی می‌تواند آن را بکشد». این قانون حتی در مورد ایجاد «صدمه جدی» از سوی سگ به گوزن، آهو و حیوان خانگی نیز جاری است مگر اینکه حیوانی که سگ به آن حمله کرده است، به صورت غیرقانونی وارد ملکی شده باشد که صاحب سگ، آن را برای نگهبانی در آنجا قرار داده است.

در بند ۱۷ به پلیس اجازه داده تا در هر شهری که صلاح می‌داند، قوانین سخت‌گیرانه‌تری برای نگهداری و گرداندنِ سگ‌ها وضع کند (شامل اینکه در چه مکانی و در چه زمانی و چه تعدادی از سگ‌ها را می‌توان نگاه داشت ویا گرداند) و سگ متخطی را در صورت احساس ضرورت، بکشد. پلیس همچنین طبق بند ۱۸ حق دارد اگر در کمتر از سه سال، دو بار مجبور شود به یک صاحب سگ بخاطر تخطی‌اش از این قوانین اخطار دهد، دستور جابجایی همه سگ‌های وی را بدهد، حتی اگر اخطار اول و دوم مربوط به دو سگ متفاوت از وی باشد.

در این قانون طبق بند ۱۹ به شاه اجازه داده شده نگهداری و پرورش برخی از نژادهای سگ‌ها را به دلیل اخلاقیات درنده و خطرناک آنها ممنوع یا محدود کند و طبق بند ۲۲ به پلیس اجازه داده شده که در ۹ مورد، صاحب سگ را از داشتن سگ محروم کند، از جمله کسی که سگش به دلیل تخطی از مواردِ پیش‌گفته کشته یا از او گرفته شده یا به انسانی حمله کرده باشد یا اصلاً بدون مجوز مربوطه برای حمله به انسان‌ها پرورش یافته بوده یا سگش را (برای نمایش یا خوشگذرانی) به جدال با سگی دیگر واداشته باشد یا حتی به ثبت اطلاعات سگ طبق بند ۱۳ در مدتی که پلیس به وی اخطار می‌کند، اقدام نکند.

در چنین حالتی فردی که از داشتن سگ محروم شده، نمی‌تواند حتی به صورت مشترک با دیگری صاحب یک سگ باشد یا سگی داشته باشد و آن را به نام فرد دیگری ثبت کرده باشد. پلیس تا سه سال حق ندارد این محرومیت را لغو کند و پس از نیز تنها در صورتی که دلایل موجه وجود داشته باشد، امکان لغو آن وجود دارد.

فرانسه

قانون مراقبت از حیوانات و سگ‌های خطرناک در سال ۱۹۹۹ میلادی در فرانسه به تصویب رسید اما از سال ۲۰۰۷ میلادی که یک سگ آمریکایی دختری را در فرانسه به قتل رساند و به فاصله چند ماه یک دختر ۱۰ ساله و یک پسر ۱۹ ماهه طعمه سگ‌های درنده دیگران شدند، تا همین ابتدای سال جاری میلادی اصلاحات جدیدی بر آن اعمال شده است.

در ماده ۲۱۱ آمده است صاحب یا نگهبانِ «هر حیوانی که احتمال دارد ضرری به انسان‌ها و حیوانات برساند» از سوی شهردار به «بکارگیری تمهیداتی برای جلوگیری از صدمه» فراخوانده می‌شود و اگر این دستورات «اجرا نشود»، حیوان به محل مناسبی منتقل خواهد شد. هزینه‌های نگهداری از آن در این مدت از صاحبش دریافت خواهد شد. اگر با گذشت ۸ روز تضمین‌های لازم از سوی صاحب سگ عملی نشود، اختیار سگ با شهردار خواهد بود.

در واقع قوانین فرانسه، نگهداری از سگ‌هایی که درندگی و خطر دارند را تحت شرایط سختگیرانه‌ای درآورده و آن را از حیوانات خانگی معمول جدا کرده است. سگ‌های درنده در این قانون به دو گروه تقسیم می‌شوند: سگ‌هایی که حمله می‌کنند و سگ‌هایی که برای نگهبانی و دفاع از صاحبشان استفاده می‌شوند. نگه‌داشتن، هدیه‌دادن و خرید و فروش سگ‌های درنده تنها با رعایت شرایط ویژه امکان‌پذیر است.

اولین شرط آن است که نگه‌دارنده سگ در میان این گروه‌ها نباشد: افراد زیر ۱۸ سال، بزرگسالانی که خود نیاز به نگهداری دارند، افراد مجرم یا دارای سابقه زندان و افرادی که بخاطر نقض قوانین این قانون در نگهداری از سگ‌هایشان توسط شهردار از این حق محروم شده‌اند. سه ماه زندان و ۲۵ هزار فرانک جریمه، مجازات کسانی است که در میان اقشار یادشده به شمار می‌آیند اما اقدام به نگهداری سگ درنده کرده‌اند.

به جز اقشار بالا، دیگران اگر بخواهند سگ‌های درنده داشته باشند، باید اطلاعات خود و سگ‌شان را با مراجعه به شهرداری، ثبت کنند و در هر بار انتقال محل سکونت نیز فرم جدیدی را پر کنند. مشخصات سگ، اطلاعات واکسیناسیون آن و گواهی دامپزشک که به صورت دوره‌ای باید انجام شود و بیمه‌ای که خسارت‌های سگ را جبران کند از جمله ملزومات ارائه مجوز نگهداری سگ درنده است.

دامپزشک با توجه به ارزیابی خود، تربیت دوره‌ای سگ را تجویز کرده و گواهی پزشکی را طبق آن صادر می‌کند. تربیت سگ‌ها تنها توسط افرادی که مجوز دارند و در مراکزی که از وزارت کشاورزی مجاز شناخته شده‌اند ممکن است و در غیر این صورت تا ۶ ماه حبس و ۵۰ هزار فرانک جریمه خواهد داشت.

مجوزی که از مجموع این مدارک به صاحب سگ داده می‌شود، باید همراه او باشد و نگهدارنده و گرداننده سگ نیز هر گاه که پلیس از او بخواهد، باید کپی مجوز را همراه خود داشته باشد. در صورت فقدان مجوز علاوه بر جریمه مالی، یک ماه به صاحب سگ فرصت داده می‌شود تا مراحل اداری را برای کسب مجوز طی کند در غیر این صورت سگش مصادره می‌شود و خودش تا سه ماه زندان خواهد کشید، ۳۷۵۰ یورو جریمه می‌شود و موقتاً یا دائماً از نگهداری سگ محروم می‌شود.

Image
تفکیک قانونی میان انواع سگ و تفاوت‌قائل شدن برای مسئولیت صاحبان آنها در قبال سگ و دیگران، پیشنهاد قوانین فرانسه است

نداشتن گواهی پزشکی برای سگ‌های درنده از نوع اول تا ۶ ماه زندان و ۱۰۰ هزار فرانک جریمه به همراه دارد ضمن اینکه طبق صلاحدید قاضی ممکن است تا حداکثر سه سال از فعالیت‌های اجتماعی که مربوط به این موضوع باشد، محروم شود. دامپزشک در ارزیابی دوره‌ای خود میزان خطر سگ را در چهار رتبه مشخص می‌کند: فاقد خطر ویژه؛ دارای خطر کم برای برخی افراد یا در برخی شرایط؛ دارای خطر جدی برای افراد مشخص یا شرایط معین؛ دارای خطر بالا برای برخی افراد در شرایط معین. او یک کپی از ارزیابی خود را به شهرداری هم می‌فرستد و شهرداری می‌تواند نگهداری سگ را با استناد به گواهی پزشکی برای صاحب آن ممنوع کند.

سگ‌های درنده نمی‌توانند در اماکن عمومی یا وسائل نقلیه عمومی گردانده شوند، به استثنای خیابان‌ها و ساختمان‌های مشاع. حتی بستن و توقف آنها در محیط مشاعِ این ساختمان‌ها ممنوع است و صرفاً می‌توانند از این محیط برای ورود و خروج از ساختمان استفاده کنند.

سگ‌های درنده وقتی در اماکنی که استثنا شده است حضور می‌یابند، باید توسط یک فرد بزرگسال هم با پوزه‌بند و هم با قلاده مهار شوند. در ساختمان‌هایی که چنین سگ‌هایی رفت و آمد دارند، صاحبان سایر واحدهای مسکونی می‌توانند هر گونه احساس خطر را به شهرداری گزارش کنند و شهرداری موظف است تهمیدات لازم را پیگیری کند.

در ادامه این قانون، هر گونه صدمات سگ بر عهده صاحب آن قرار گرفته و اگر تا یک هفته جبران نشود، شهرداری اقدام به فروش سگ برای جبران مالیِ صدمات می‌کند. در این مورد مهم نیست که سگ تحت نظارت صاحب آن باشد یا فرار کرده باشد. همچنین مهم نیست که کاربرد سگ برای صاحب آن چیست یا اینکه در مکان خصوصی است یا عمومی.

Image
به نظر شما با توجه به اینکه از اختراع پوزه‌بند مدت زیادی می‌گذرد، رهاکردن سگ درنده بدون پوزه‌بند در محل رفت و آمد مردم مصداق «سهل‌انگاری» است یا آزار انسان‌ها؟

صدمات سگ شامل صدای آزاردهنده آن نیز می‌شود، حتی اگر در طول روز باشد. در این مورد، مدت زمان، دفعات تکرار و شدت صدای سگ در نظر گرفته می‌شود. در یک شکایت مربوط به سال ۲۰۱۷ میلادی که شهروندی در ورسای از همسایه‌اش به دادگاه مطرح کرد، صدای سگ‌های همسایه اجازه نمی‌داد آنها به راحتی از حیاط خود استفاده کنند و پنجره را باز کنند. دادگاه به پرداخت ۲۰۰۰ یورو توسط همسایه حکم داد ضمن اینکه به او اخطار شد اگر این مشکل را حل نکند، باید روزانه ۱۰۰ یورو بپردازد.

اگر صاحب سگ، همه این شرایط را داشته باشد و همه قوانین را رعایت کرده باشد اما سگش به صورت ناخواسته موجب قتل یک فرد شود، باز هم علاوه بر جریمه ۷۵ هزار یورویی، باید ۵ تا ۷ سال زندان را تحمل کند. سگ نیز، حتی اگر یک گاز ساده گرفته باشد، به دستور شهردار به مراکز تربیت سگ‌ها فرستاده می‌شود و همه هزینه‌های آن تا زمانی که دامپزشک، سلامت آن را تأیید کند، بر عهده صاحب سگ خواهد بود.

بریتانیا

آخرین تغییرات در قوانین بریتانیا پیرامون نگهداری از سگ‌ها به سال ۲۰۱۳ میلادی برمی‌گردد. این کشور نیز البته قانون دیگری تحت عنوان «رفاه حیوانات» دارد که به نظارت دائمی مقامات محلی بر چگونگی نگهداری، تربیت و آموزش حیوانات مربوط است.

طبق قوانین بریتانیا حیوانات را نمی‌توان در خیابان‌ها یا بازار فروخت. بلکه مغازه‌های مشخصی برای این کار وجود دارد. هر کسی که یک حیوان می‌خرد، باید پیش از گرفتن حیوان، از شورای محلی مجوز بگیرد، مگر «حیوانات خانگی از نوع بسیار متداول» در صورتی که «وحشی»، «خارجی» یا «دورگه» نباشند.

شورای محلی پیش از اعطای مجوز از اطلاع فرد نسبت به آموزش‌های لازم و شرایط مناسب جهت نگهداری حیوان اطمینان حاصل می‌کند. شورای محلی می‌تواند هر زمان که بخواهد، مجوز را جویا شود، هر گاه که خلاف آن را ببیند، مجوز را باطل کند و هر آنچه صلاح می‌داند به شرایط اخذ مجوز اضافه کند.

مراکز تولید سگ باید از مقامات محلی مجوز جداگانه‌ای داشته باشند، مگر اینکه کمتر از ۵ توله در سال تولید کنند. بر مراکز تولید سگ نظارت بیشتری به عمل می‌آید از جمله اینکه سگ‌ها پیش از یک سالگی در کنار جفت قرار نگیرند و اینکه هر سگ ماده در طول عمرش بیش از ۶ توله به دنیا نیاورد (با فاصله حداقل یک ساله میان هر کدام).

شماره تلفن‌های مشخصی در سایت دولت بریتانیا اعلام شده است و هر کس خشونتی نسبت به حیوان و نقض رفاهیات آن می‌بیند باید با آن تماس گرفته و بدون نیاز به اینکه مشخصات شخصی خود را بدهد، هر آنچه مشاهده کرده و می‌داند اطلاع دهد.

اما این همه ماجرا نیست. از آن سو برای صاحبان و نگهداران سگ نیز «ممنوع است بگذارند سگ به طرز خطرناکی از کنترل خارج شود، هر جا که باشد، از جمله در یک مکان عمومی، در یک مکان خصوصی مثل حیاط و باغ خانه همسایه و حتی در خانه صاحب سگ. این قانون در مورد همه سگ‌ها لازم‌الاجرا است. در ادامه آمده است «سگ شما زمانی خارج از کنترل تلقی می‌شود که به کسی آسیب بزند یا کسی را بترساند از این نظر که او تصور کند سگ می‌خواهد به او آسیب می‌زند» ضمن اینکه «دادگاه» می‌تواند در دو مورد دیگر تشخیص دهد که سگ از کنترل خارج شده بوده است: «سگ شما به حیوان کسی حمله کند یا صاحب یک حیوان تصور کند که ممکن است در صورت مقابله با آسیب سگ شما به حیوانش آسیب ببیند».

Image
اولین صدمه‌ای که صاحب سگ با رهاکردن آن در محل حضور دیگران ایجاد می‌کند، به جان خود سگ برمی‌گردد زیرا در صورت حمله سگ به یک فرد،
او می‌تواند در دفاع از جان خودش سگ را بکشد. تنها کسی که برای تلف‌شدن چنین سگی مقصر است، صاحب آن است که نسبت به تهمیدات لازم، بیخیال بوده است.

شاید بپرسید چه اصراری است برای تعریف دقیق رفتار خطرناک یک سگ با این تفاصیل؟ پس بهتر است بدانید صاحبان مزارع و دامداری‌ها در بریتانیا حق دارند در صورتی که سگِ کسی به چهارپایان و گاو و گوسفندشان حمله کند، آن را بکشند. همچنین:

* کسی که سگش طبق هر کدام از تعاریف بالا رفتار خطرناکی داشته است، «با جریمه نامحدود (هر چقدر که قاضی صلاح بداند) یا حبس تا حداکثر ۶ ماه یا هر دو مواجه خواهد شد» ضمن اینکه «او دیگر اجازه نخواهد داشت صاحب یک سگ شود» و سگ او نیز از وی گرفته خواهد شد.

دقت کنید که آنچه گفته شد در مورد اتفاقی است که کاملاً سهوی رخ دهد اما قانون بریتانیا دو وضعیت دیگر نیز در نظر گرفته است:

* اگر قاضی طبق شواهد تشخیص دهد که صاحب سگ در حمله خطرناکی که سگ انجام داده، نقش داشته است، علاوه بر جریمه مالی تا ۵ سال زندان برای او بریده می‌شود. اگر در این شرایط، سگ شما به یک «سگِ دستیار» (یعنی سگ پلیس و مانند آن) آسیب زده باشد، «شما ممکن است تا حداکثر سه سال به زندان بیافتید یا جریمه شوید یا هر دو». همچنین اگر در این شرایط سگ شما به یک فرد حمله کرده باشد و آن فرد به قتل رسیده باشد، «شما ممکن است به زندان تا حداکثر ۱۴ سال و جریمه مالی نامحدود یا هر دو محکوم شوید».

* در شدیدترین مرحله، اگر صاحب سگ برای این کار برنامه داشته و سگش را علیه کسی تحریک کند و به سراغ آن بفرستد، مجازات سنگین‌تر طبق اصول مربوط به «جراحت جدی» خواهد چشید. یعنی اگر فردی که سگ به آن حمله کرده، کشته شده باشد، عیناً مجازات قتل عمد را برای صاحب آن به همراه خواهد داشت.

جمع‌بندی

قطعاً همه آنچه در مورد قوانین کشورهای غربی آمد، به این معنا نیست که اجرا می‌شود. اما به هر حال قوانین یک کشور، تفکر حاکم بر مدیریت آن کشور را نشان می‌دهد و زمانی که ساختار سیاسی آن کشور، دموکراتیک است، تفکر عمومی مردم را نیز بازتاب می‌دهد. بنابر این کسانی که اروپا را آمال روح و جان خود قرار داده‌اند، یک بار دیگر این گزارش را بخوانند تا دیگر نگویند «پولش را می‌دهم!».

از آن بدتر، تصور کنید یک کاربر خارجی ماجرای حمله دو سگ در اطراف پایتخت ایران به دختربچه‌ای ۱۰ ساله را می‌خواند و در ادامه نظر رئیس دادگستری لواسانات را ملاحظه می‌کند: «پدر متهم را خواستم و عنوان کردم که این اتفاق به دلیل سهل انگاری پسر شما رخ داده است و ایشان نیز قول داد که تمام هزینه‌های انجام شده و حتی هزینه جراحی پلاستیک را پرداخت نماید هرچند تالمات روحی واره قابل جبران نیست»!

به نظر شما آن کاربر خارجی چه تصوری از تفکر حاکم بر کشور ما خواهد داشت؟ کشوری که سگ‌هایش از دختربچه‌ها رهاتر هستند و امنیت بیشتری دارند؟ پسران پولداری که هم پول غذای سگشان را می‌دهند و هم پول زخمِ تا استخوان رسیده دخترک را و هم وثیقه بازداشتگاه را؟!
در این گزارش از قراردادن تصاویر وحشتناکتر از دست و پای دختربچه ۱۰ ساله‌ای که اخیراً مورد هجوم دو سگ در لواسان قرار گرفت، معذوریم و برای او آرزوی سلامتی داریم.

رئیس دادگستری صرفاً به سهل‌انگاری (؟!) صاحب سگ اشاره کرده است. چه بپذیریم که داشتن سگ، یک تجربه مثبت برای برخی افراد است و چه نپذیریم، به هر حال همه بر این توافق دارند که کسی که صاحب و نگهدارنده یک سگ می‌شود، باید مسئولیت آن را بپذیرد. اینکه سگ نمی‌فهمد چه می‌کند و درنده‌خوییِ برخی از نژادهای آن دست خودش نیست، به هیچ وجه به معنای این نیست که گازگرفتن یک دختربچه یک اتفاق سهوی است که با دیه حل می‌شود، زیرا آن سگ یک سگ ولگرد نبوده است. صاحبش می‌توانسته آن را به مراکز تربیتی ببرد، پوزبند بزند، قلاده آن را در دست بگیرد و کنارش از حرکات آن در مکان عمومی مراقبت کند.

او به خطر این سگ در صورتی که چنین تمهیداتی را نیاندیشیده باشد، کاملاً واقف بوده است و متأسفانه باید بگوییم خنده‌دار است بشنویم کسی که سگ درنده‌اش را در مکان رفت و آمد مردم رها می‌کند، نمیدانسته چه خواهد شد! بچه‌اش نبوده که بگوییم پدرش نمیدانسته گاز می‌گیرد و گوشت دخترک را تکه‌پاره می‌کند! بنابر این صدمه‌ای که به دختربچه خورده، جراحتی است که اگر چه به اندازه زمانی که خود فرد با تبر به جان دختربچه می‌افتاد، عمدی به شمار نمی‌آید، اما به همان اندازه که صاحب سگ در آن نقش داشته باید مجازات شود.

این مطلب از همین قوانین کنونی نیز به دست می‌آید، از جمله ماده ۶۱۹ قانون تعزیرات اسلامی که اشعار دارد: «هرکس در اماکن عمومی یا معابر معترض یا مزاحم اطفال یا زنان شود یا با الفاظ وحرکات مخالف شئون وحیثیت به آنان توهین نماید به حبس از دو تا شش ماه وتا ۷۴ ضربه شلاق محکوم خواهد شود». آیا رهاکردن زبان و توهین با الفاظ مصداق مزاحمت است ولی رهاکردن دو سگ درنده مصداق مزاحمت نیست؟

حتی اگر این کار موجب ترس و دلهره و دشواری در رفت‌وآمد در یک معبر عمومی می‌شد، مزاحمت بود چه برسد به اینکه هر دو سگ به جان دختربچه افتاده‌اند. در واقع دادگستریخطای سگ را دیده (گازگرفتن و صدمه به دست و پای دختر)، اما جرم صاحب سگ را که اقدام متهورانه به ایجاد مزاحمت است، نادیده گرفته است. چرا؟!

البته هیچکس منکر آن نیست که همواره می‌توان بررسی و تصویب قوانین بهتر و کاملتری را با توجه به شرایط جدید در دستور کار قرار داد، همان چیزی که رئیس دادگستری لواسانات به درستی اشاره کرده است. جای امیدواری است که فعلاً سگ‌گردانی در خیابان‌ها را در چند منطقه از جمله در لواسان ممنوع کرده‌اند و امیدواریم به زودی قوانین کاملتری در این زمینه به تصویب برسد که به جای پاک‌کردن صورت مسأله، هم امنیت خاطر شهروندان و هم حقوق حیوانات را در نظر گیرد.

منابع

https://lovdata.no/dokument/NL/lov/2003-07-04-74

https://www.animallaw.info/statute/nowa ... ct-2010#s5

https://www.legifrance.gouv.fr/affichTe ... e=20190122

https://www.service-public.fr/particuli ... oits/F1839

https://www.french-property.com/news/fr ... rking_dog/

https://www.researchgate.net/publicatio ... _new_teeth

https://www.gov.uk/caring-for-pets

https://www.gov.uk/control-dog-public

https://www.gov.uk/guidance/animal-welf ... cting-pets

https://www.aparat.com

https://www.isna.ir/news/97102714878
https://iranlawclinic.com/doc/117c1031034

============

همه اما و اگرهای قانونی برای برخورد قضایی با مسببان حادثه لواسان

کوهپایه زاده

رسول کوهپایه زاده از حقوقدانان کشور همه اما و اگر های قانونی برای رسیدگی به پرونده حادثه لواسان را تشریح کرد و مدعی شد خانواده دختر بچه می‌توانند درخواست خسارت روحی و معنوی داشته باشند.
به گزارش مشرق، حدود ۱۰ روز قبل بود که تعدادی عکس از یک حادثه دردناک در شبکه های مجازی دست به دست شد که دل هر بیننده ای به دردآورد.

تصاویر منتشر شده حکایت از آن داشت که دو سگ از نژادهای درنده یک دختر بچه ۹ تا ۱۰ ساله را مورد هجوم قرار داده و او را با وضعی فجیع راهی بیمارستان کرده اند.

بررسی‌ها برای مشخص شدن همه حواشی این حادثه دلخراش آغاز شد تا اینکه مشخص شد این حادثه در تاریخ ۲۳ آذر ماه در منطقه لواسان رخ داده است و پرونده‌ای هم در دادگاه بخش لواسان تشکیل شده است.

چند روزی از آغاز اطلاع رسانی درخصوص این حادثه شروع شده بود که حرف و حدیث‌های مختلفی درباره نحوه رسیدگی به این پرونده و همچنین مواد قانونی استناد شده به آن مطرح شد برخی حرف از پرداخت دیه می‌زدند و برخی دیگر حرف از زندانی کردن صاحبان سگ!

از این رو به سراغ رسول کوهپایه زاده وکلی پایه یک دادگستری رفتیم تا از وی درخصوص همه اما و اگرهای قانونی این پرونده سوال بپرسیم که در زیر متن این مصاحبه ۱ ساعته را می‌خوانید.

عواطف و احساسات جامعه جریحه دار شده است

کوهپایه زاده گفت: این موضوع تاسف انگیز هم در محافل حقوقی ما هم در مجالس آکادمیک و دانشگاهی هم بین قضات و وکلا مطرح شده است و محل بحث و مناقشه قرار گرفته است و از طرفی هم احساسات و عواطف جامعه جریحه دار شده است موضوع هم همانطور که گفتید از این قرار بوده که ظاهراً حسب اعلام و شنیده ها دو قلاده سگ که یکی از آنها پیت بول و دیگری ژرمن شپر بوده است و این نژاد به خصوص پیت بول ازلحاظ اهل فن سگ خطرناک محسوب می شوند و مهاجم و درنده و اوصافی که دارد این سگ فقط برای نگهبانی و شکار و موارد خاص باید نگهداری شود و باز از آن طرف اتفاقی که افتاده است برای آن دختر خانم معصوم این بوده که به فجیع ترین وضع ممکن است اینکه اساساً دچارجراحت شدید شده و دندانهای سگ به هم رسیده گوشت کنده شده و به استخوان رسیده و این دختر خانم شرایط روحی خوبی ندارد و به نوعی اگر بگوییم که حیات روحی و روانی و ذهنی یک انسان تا آخر عمر مخدوش شده است سخن گزافی نیست.

وی ادامه داد: اما این موضوع از این جهت که فعل ارتکابی صاحبان سگ مصداق چه عنوان مجرمانه ای میباشد و بر أساس کدام مستند قانونی قابل تعقیب و مجازات است و مرجع قضائی چگونه اقدام به اتخاذ تصمیم قضایی خواهد نمود و یا به لحاظ بحثهای حقوقی چه موارد و مسائلی قابل طرح است؛ فروض مختلفی قابل اشاره و بررسی است.

نگهداری و تردد حیوانات در اماکن عمومی و معابرممنوع است و مجازات زندان

اولا نگهداری حیوانات شرایط و إمکانات و ملزومات خاص خود را میطلبد. فی المثال مطابق تبصره ماده ۳ آیین‌نامه اجرایی قانون تملک آپارتمانها اساسا نگهداری حیوانات منع شده است یک قانون بسیار قدیمی تری داریم ماده ۳ آیین نامه امور خلافی مصوب سال ۱۳۲۴ در قانون آمده است نگهداری و تردد حیوانات در اماکن عمومی و معابرممنوع است و مجازات زندان برای آن در نظر گرفته شده است که هنوز هم لازم الاجراست.

وی ادامه داد در ارتباط با حادثه تلخ اخیراولین چیزی که به آن اشاره و استناد شده و رئیس دادگستری لواسانات هم از آن سخن گفته که فقط می شود دیه به خانواده دختر بچه پرداخت کرد و مستند آن هم ماده ۵۲۲ قانون مجازات اسلامی است.این ماده بیان میدارد متصرف هر حیوانی که از احتمال حمله آن آگاه است باید آن را حفظ کند و اگر در اثر تقصیر او، حیوان مزبور به دیگری صدمه وارد کند ضامن است ولی اگر از احتمال حمله حیوان آگاه نبوده و عدم آگاهی هم ناشی از تقصیر او نباشد، ضامن نیست.

اولین و ابتدایی ترین موضوع در این داستان این است که متصرف حیوان باید دیه پرداخت کند آنهم از این ناحیه که قصور و تقصیر داشته است پس اینجا ضامن است و ضامن باید دیه پرداخت کند این اولین برخورد قانونی با این موضوع است.

اما برخی معتقدند امکان انطباق عمل ارتکابی صاحبان سگ با مواد دیگری از قوانین کیفری وجود دارد که مرتکب به خاطر رعایت تناسب کیفر با وضعیت پیش امده مجازات دیگری هم تحمل کندو اثر بازدارندگی آن هم در جامعه مشهود باشد.

حبس از سه ماه تا یکسال برای هرکسی که موجب اخلال نظم و آسایش و آرامش عمومی شود

ماده ٦١٨قانون تعزیرات بیان میدارد: هرکس با هیاهو و جنجال یا حرکات غیر متعارف یا تعرض به افراد موجب اخلال نظم و آسایش و آرامش عمومی کند ... به حبس از سه ماه تا یک سال و تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم خواهد شد. ایااین ماده قابلیت این را دارد که به دلیل ضعف و خلاء ناشی از قانون گذاری در این خصوص مرجع قضایی به آن استناد کند؟ و ایا أرکان بزه انتسابی محقق خواهد بود؟

بخشنامه ای داشتیم که ریاست وقت قوه قضاییه درخصوص مراسم چهارشنبه سوری که از مواد محترقه در آن استفاده میشد به همین ماده استناد می‌کرد که باعث سلب آسایش عمومی مردم می شود و باعث اختلال در امنیت عمومی می‌شود و همین مجازات را در نظر گرفته بودند. که البته انطباق این ماده با انچه به وقوع پیوسته محل تامل است.

کوهپایه زاده ادامه داد: گفته شده است که می شود از این هم فراتر رفت و به مواد قانونی دیگری هم استناد کرد. میتوان گفت اینجا یک جنایت شبه عمدی صورت گرفته است. در واقع ماده ۲۸۹ قانون مجازات اسلامی جنایت بر نفس و عضو را به سه دسته تقسیم کرده است ؛ عمدی ،شبه عمد وخطای محض.

ماده ۲۹۱ قانون مجازات اسلامی بند پ اشعار میدارد: هرگاه جنایت به دلیل تقصیر مرتکب واقع شود مشروط بر اینکه این جنایت واقع شده و یا نظیر آن مشمول تعریف جنایت عمدی نباشد شبه عمد است یعنی هرگاه بر اساس تقصیر مرتکب جنایتی رخ دهد این جنایت شبه عمد تلقی می شود.

تبصره ماده ۱۴۵ قانون مجازات اسلامی نیز در مقام تعریف تقصیر اینگونه می گوید: تقصیر اعم از بی احتیاطی و بی مبالاتی است. مسامحه ، غفلت ،عدم مهارت و عدم رعایت نظامات دولتی و مانند انها ، حسب مورد از مصادیق بی احتیاطی یا بی مبالاتی محسوب میشود. شخصی که یک حیوان ذاتا مهاجم را با خودش وارد منطقه‌ای کرده است که در بدو ورود تابلوی ورود حیوانات ممنوع است نصب شده است یک حیوان فاقد پوزبند و بدون قلاده ، یعنی صاحب سگ تدابیر امنیتی و ایمنی لازم را جهت کنترل این حیوان به کار نبرده است این موضوع از مصادیق بارز بی احتیاطی است که قانونگذار برایش وصف کیفری و مجرمانه در نظر گرفته است و به صراحت گفته است ،جنایت شبه عمدی است.

فرض آخر که در واقع بعضی از حقوقدان ها به آن اعتقاد دارند هرچند شاید نظر اقلیت باشد گفته شده است که این اقدام می تواند مشمول جنایت عمدی باشد به این معنی که در واقع به ماده ۲۹۰ بند ب استناد میکنند:"هرگاه مرتکب عمداً کاری انجام دهد که نوعاً موجب جنایت واقع شده یا نظیر آن می گردد هرچند قصد ارتکاب آن جنایت و نظیر آن را نداشته باشد ولی آگاه و متوجه باشد که آن کار نوعاً موجب آن جنایت یا نظیر آن میشود" یعنی مرتکب در مقام دفاع اگر مدعی شود من قصد نداشتم که این نتیجه رخ دهد اما عمل وی نوعا همان نتیجه را به بار آورد عمدی تلقی میشود.

در تبصره ١ این ماده اصل بر علم و اطلاع مرتکب گذاشته شده است البته مرتکب میتواند عدم آگاهی خود را اثبات نماید.در اینجا یک سگ وحشی ذاتا مهاجم را به صورت غیر مجاز، بدون پوزبند و بدون قلاده در یک محیطی که ورود حیوانات ممنوع است وارد کرده اید قصد نداشتید که این اتفاق بیفتد اما این عمل می تواند نوعا موجب بروز جنایت یا نظیر آن باشد.هرچنداحتمالش کم باشد ولی در معرض وقوع چنین جنایتی شخص را قرار میدهد.

در اینجا هرچند مباشر ارتکاب جنایت سگ بوده است ولی مسئولیت قانونی بنا به دلایلی که ذکر شد بر عهدصاحب اوست و به عبارتی سبب اقوی از مباشر است. باید توجه داشت که این سگ از نوع سگ آپارتمانی، خانگی و تزئینی نبوده بلکه سگ شکاری و مهاجم محسوب میشود. اگر به جای این قلاده سگ یک قلاده ببر وارد می‌شد یعنی با ببر یا شیر یا با مار آمده بود آن چیزی که امروز بعضا مشاهده میشود و این حیوانات در معرض خرید و فروش قرار میگیرند. این‌ها یقینا نوعا کشنده و اسیب زننده و جنایت امیز است.

کوهپایه زاده در پاسخ به این سوال که چه تفاوتی وجود دارد میان عمدی تلقی شدن این حادثه و غیرعمد بودن آن گفت: اولین اثر تلقی جنایت عمدی این است که برای آن مجازات قصاص در نظر گرفته می شود در اینجا آیا میشود فرد را قصاص کرد ؟ از آنجا که قصاص یکسری قواعد و شرایط و الزاماتی و دارد یا شاید بحث قصاص در اینجا امکانش نباشد از باب رعایت مماثلت و جلوگیری از آسیب بیشتر،یعنی قصاص عضو منتفی است اما حسن این اقدام این است که که قانونگذار غیر از پرداخت دیه برای آن مجازات حبس در نظر گرفته است.

وی ادامه داد: ماده ۶۱۴ قانون تعزیرات اذعان میدارد: هر کس عمدا به دیگری ضرب یا جرحی وارد مندکه موجب نقصان یا شکستن یا از کار افتادن عضوی از اعضاء شود در مواردی که قصاص امکان نداشته باشد چنانچه اقدام وی موجب اخلال در نظم و صیانت و امنیت جامعه یابیم تجری مرتکب یا دیگران شود به ۲ تا ۵ سال حبس محکوم می‌شود این حبس جدای از دیه است.البته شاید برخی از اصول جزایی و کیفری این تفسیر و تحلیل را برنتابد اما از سوی اشخاصی مطرح شده است.نکته دیگر اینکه هرچند این موضوع بسیار تلخ و اسفناک است و احساسات عمومی را به شدت جریحه دار نموده اما در رسیدگی قضایی حتما باید اصول و موازین قانونی رعایت شود و نباید دستخوش احساسات و التهابات شد.

این حقوقدان برجسته کشور گفت: اگر بخواهیم به طور کلی و از بعد دیگری به مسائلی از این دست نگاه کنیم متاسفانه یک عده آدم نوکیسه تازه به دوران رسیده دنبال جمع کردن یک سری سمبلهای اشرافیت و تبختر و فخر فروشی هستند از جمله همین به اصطلاح همراهی کردن با برخی از حیوانات و تازگیها حیوانات وحشی عجیب و غریب ! که البته موجبات تضییع حقوق و آزار و اذیت همین حیوانات را هم در حقیقت فراهم اورده اند.من نمی‌خواهم این عرض من بهانه ای برای حیوان آزاری شود اما برخی در کنار آن کاخ ها و اشرافی گری هایی که دارند به سمت حیوان گردانی رفتند و برخی موارد را به معرض دید عمومی می‌گذارند و دنبال یکسری امیال شخصی خودشان هستند و لاکچری بازی‌هایی برای خودشان دارند.

وی ادامه داد: حالا این را بگذارید کنار این که یک دختر معصوم نه ساله چه ضربات و لطماتی به او وارد شده است و جدای از رنج و تالمات جسمی ، به لحاظ روحی و روانی هم این فرد زندگی و آینده اش مخدوش شده است و شاید هیچ خسارتی نتواند آن را جبران کند.

خانواده دختر حادثه دیده می‌توانند تقاضای خسارات معنوی و روحی کنند

کوهپایه زاده درخصوص بحث دیه از لحاظ روحی گفت: بحث پرداخت دیه یک بحث است و بحث اینکه این فرد از لحاظ روحی و روانی دچار خسارت شده است بحث دیگری که می‌تواند چندین برابر دیه خسارات معنوی و روحی باشد و سوال اصلی اینجاست که آیا رویه قضایی ما پرداخت خسارت معنوی را پذیرفته است باید بگویم متاسفانه ما در این خصوص رویه قضایی و آرای قضایی محکم و متقنی نداریم که بیاید خسارت معنوی را بپذیرد و فرد را محکوم کند به پرداخت خسارت معنوی البته شاکی و بزه دیده میتواند تا قبل از اعلام ختم رسیدگی در دادگاه کیفری دادخواست ضرر و زیان ناشی از جرم را تقدیم کند و به ماده یک قانون مسئولیت مدنی مصوب سال ١٣٣٩استناد کند.

در ماده یک قانون مذکور آمده است هرکس بدون داشتن مجوز قانونی عمداً یا در نتیجه بی احتیاطی به جان یا سلامتی یا مال یا آزادی یا حیثیت یا شهرت یا به هر حق دیگری که به موجب قانون برای افراد در نظر گرفته شده است لطمه ای وارد کند که موجب ضرر مادی یا معنوی می گردد -اینجا ضرر معنوی را لحاظ کرده است -مسئولیت جبران خسارت را دارد. در اینجا به استناد قانون مسئولیت مدنی کودک معصوم میتواند مطالبه ضرر زیان معنوی داشته باشد و از باب تالمات روحی و روانی درخواست جبران خسارت کند که این مبلغ جدای از بحث دیه میتواند از أصل مبلغ دیه هم بیشتر باشد.

کوهپایه زاده در پاسخ به این سوال که چه کسی قرار است این میزان خسارت معنوی وارد شده را ارزیابی کند اظهار داشت: تشخیص این امر با دادگاه است ولی چون موضوع تخصصی است میتوان با إرجاع موضوع به کارشناسان ذیصلاح در امر روانشناسی و پزشکی قانونی ودر نظر گرفتن جمیع جهات اعلام رأی نمود.

وی در پاسخ به این سوال که به گفته شما متری برای اندازه گیری میزان خسارت نداریم چه باید کرد گفت بله درست است ما مترو معیار و ضابطه مشخصی در این رابطه نداریم و رویه قضایی نیز تاکنون در این زمینه چندان رهنمون و راهگشا نبوده است.

امیدواریم در این پرونده مرجع قضایی با درک شرایط و وضعیت و حساسیت جامعه و اتفاقی که افتاده رأی عادلانه ای از حیث جبران خسارت معنوی صادر کند.

کوهپایه زاده درخصوص شرایط جامعه بعد از وقوع این حادثه نیز گفت: گفت: الان سنسورهای جامعه حساس شده وبه این موضوع معطوف شده است هم جامعه حقوقی هم عامه مردم می‌خواهند ببینند تکلیف این پرونده چه میشود اگر در این پرونده برای این فرد رای متقن و مستدل صادر شود به خصوص از باب جبران خسارات معنوی و روحی می تواند فتح باب و آغازی باشد برای مسیر آینده.

وی در پاسخ به این سوال که در اینجا صاحب سبک می تواند اعلام کند ما از میزان خطرناک بودن اطلاع نداشتم؟ گفت: هرکسی میتواند هر ادعایی بکند ولی باید بتواند به لحاظ قانونی ان را إثبات نماید.اصل بر این است که این سگ، سگ تزئینی و سگ آپارتمانی نبوده است به لحاظ سایز و اندازه و نژاد وسگ بی آزار و بی خطر تلقی نمی شده است بر اساس آن چیزی که عرف و اهل فن می‌گویند پس ذاتاً این سگ سگ مهاجم است و خطرناک است به خصوص اینکه آن نژاد پیت بول شکاری و درنده است.

کوهپایه زاده گفت: این سگها محل استفاده اش مشخص است نگهبانی و محافظت و شکار در جای مشخص پس این سگ را هم نمی توان سگ دست‌آموز و تزئینی باشد این سگ نژاد و ذاتش مهاجم بوده است و دوم اینکه باید پرسید شما چه تمهیداتی اتخاذ کردید برای جلوگیری از وقوع جنایت؟ قلاده که نداشته است پوزبند که نداشته است مکان هم که عمومی بوده است یعنی مصداق بارز بی احتیاطی بی مبالاتی وغفلت و مسامحه آن چیزی که قانون اسمش را می‌گذارد تقصیر دقیقاً در اعمال ارتکابی صاحبان سگ وجود بروز و ظهور داشته است.

این وکیل دادگستری در پاسخ به این سوال که اگر سگ یا حیوان دیگری باعث می‌شد یک نوزاد فوت کند در اتفاقی مشابه یا اصلا فرض کنید یک مادر باردار جنینش را سقط میکرد آنگاه قانون در این خصوص چه میگفت گفت اینجا دیگر تردیدی وجود ندارد که حداقل قتل شبه عمد رخ داده است در مورد قتل شبه عمد قانون می‌گوید در مواردی که شما مرتکب تقصیر بشوید و به خاطر این تقصیر قتلی اتفاق بیفتد قتل شبه عمد است و شرایط شبه عمد را هم که پیش از این توضیحاتش را دادیم و به این ترتیب به لحاظ مجازات مشمول ماده ۶١٦قانون تعزیرات میشد که می گوید غیر از اینکه باید دیه پرداخت کند یک تا سه سال هم باید زندان برود.

کوهپایه زاده در پایان افزود:اما نکته مهمی که وجود دارد خلاء قانونی در ارتباط با برخورد قاطع و بازدارنده در مواردی از این دست است. به نظر میرسد با توجه به رواج این موضوع و برای پیشگیری از وقوع موارد مشابه بهتر است کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس در قالب طرحی با قید فوریت ضوابط و ملاکهای قانونی را در این زمینه مشخص کند و با متخلفان و قانون شکنان برخورد قاطع و بازدارنده را تجویزکند تا زمینه وقوع جنایاتی جانکاه از این نوع از بین برود.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

از هر پنج مسلمان در کانادا یک نفر تبعیض را تجربه کرده‌ است

پستتوسط najm134 » چهارشنبه مارس 13, 2019 8:13 pm

از هر پنج مسلمان در کانادا یک نفر تبعیض را تجربه کرده‌ است

«از هر پنج مسلمان در کانادا، یک نفر به دلیل دین، قومیت و یا فرهنگ خود، حداقل یک بار در پنج سال گذشته تبعیض را تجربه کرده‌است.»

به گزارش «شیعه نیوز»، یکی از مطالعات اخیر دانشگاه واترلو همچنین دریافته‌است که از میان جمعیت بزرگسال در هر منطقه از کانادا، مسلمانان در مقایسه با قفقازی‌ها، کاتولیک‌ها، افراد بومی، اعضای جامعه LGBTQ و اقلیت‌های نژادی، از کم‌ترین محبوبیت برخوردار هستند.

Image
سارا ویلکینز لافلام، استادیار جامعه‌شناسی در دانشگاه واترلو و مؤلف پژوهش حاضر اعتقاد دارد: «در کانادا نگرش‌هایی منفی نسبت به مسلمانان به عنوان گروهی خاص وجود دارد و آن‌ها نسبت به اکثر گروه‌های جمعیتی دیگر در کانادا تبعیض بیشتری را تجربه می‌کنند. این یک واقعیت است. با این‌حال به نظر می‌رسد ساکنان کبک، پاسخ‌دهندگان مسن‌تر و افرادی که طرفدار سیاست‌های محافظه‌کارانه هستند، در مقایسه با اعضای سایر گروه‌های اجتماعی، احتمال بیشتری دارد که احساسات منفی شدیدتری نسبت به مسلمانان داشته‌باشند.»

پژوهش حاضر اطلاعات خود را از پژوهش انتخابات کانادا (۲۰۱۱) و نظرسنجی اجتماعی عمومی توسط اداره آمار کانادا (۲۰۱۴) به‌دست آورده است.

پژوهش انتخابات، که مجموعاً ۴۲۰۲ فرد ۱۸ سال به بالا را مورد بررسی و نظرسنجی قرار داده است، از افراد شرکت‌کننده خواست عددی را از بین صفر (بیزاری واقعی) تا ۱۰۰ (علاقه واقعی) انتخاب کنند تا از این طریق احساسشان را نسبت به گروه‌های مختلفی که در کانادا زندگی می‌کنند بیان نمایند.

میزان احساس منفی بیشتر نسبت به مسلمانان در مقایسه با سایر اقلیت‌های نژادی، از منطقه‌ای تا منطقه دیگر متفاوت بود، به‌گونه‌ای که در بریتیش کلمبیا ۳۱ درصد از پاسخ‌دهندگان ، در پریری ۳۸ درصد، در انتاریو ۳۳ درصد، در کبک ۵۰ درصد، و در آتلانتیک کانادا ۳۳ درصد چنین احساسی منفی را اظهار داشتند.

نظرسنجی اجتماعی عمومی از ۸۳۱ فرد ۱۵ سال به بالا که به عنوان مسلمان شناخته شده بودند پرسید آیا تاکنون تبعیضی را تجربه کرده‌اند یا خیر.

میزان تبعیضی که افراد برای خود اعلام کردند نیز بسته به منطقه متفاوت بود، به‌گونه‌ای که در آتلانتیک کانادا ۳۵ درصد از مسلمانان، در پریری و بریتیش کلمبیا ۲۲ درصد، در کبک ۲۲ درصد، و در انتاریو ۱۸ درصد به این موضوع اشاره کردند که در پنج سال گذشته دست‌کم یک‌بار تبعیض را تجربه کرده‌اند.

ویلکینز لافلام چنین خاطرنشان می‌کند: «نتایج این پژوهش نشان می‌دهد که لازم است تمرکز اقدامات آموزشی و گفتگوهای باز با مسلمانان و جوامع مسلمان به‌منظور مبارزه با دیدگاه‌های بسته و تعصبات، از صرفاً مؤسسات آموزشی فراتر رود. همچنین باید تلاشی جدی صورت گیرد تا این گفتگو به محیط های اجتماعی نیز آورده شود؛ محیط هایی که در آن ساکنان کبک، افراد مسن‌تر، کسانی که تحصیلات دانشگاهی ندارند، و افرادی که دارای جهت‌گیری ارزش‌های محافظه‌کارانه هستند نیز بتوانند از آن بهره‌مند شوند.»
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

ميزان مصرف مشروبات الكلي در اروبا

پستتوسط najm134 » چهارشنبه مارس 20, 2019 8:03 pm

ميزان مصرف مشروبات الكلي در اروبا


طبق آمار سال ۲۰۱۶، اسپانیا کمترین مصرف شراب را در اروپا دارد. (در کدام کشور اروپایی میزان مصرف الکل بیشتر است؟، یورو نیوز، ۰۳/۰۱/۲۰۱۹)

Image
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

معضل زن‌کشی (féminicide) در فرانسه

پستتوسط najm134 » چهارشنبه مارس 20, 2019 8:03 pm

معضل زن‌کشی (féminicide) در فرانسه؛ بنابر آنقدر كه ثبت شده: به علت كتك خوردن در یک سال 109 زن كشته و 98500 زن از مرگ نجات يافته اند


براساس گزارش سازمان دیده‌بان خلافکاری در فرانسه، ۱۰۹ زن در این کشور در جریان خشونت‌های خانگی در سال ۲۰۱۷ کشته شده اند.
انتشار این آمار نشانگر آن است که شمار قربانیان خشونت‌های خانگی در فرانسه نسبت به یک سال قبل کاهش نیافته است. در سال ۲۰۱۵، یکصد و پانزده زن از سوی شریکان زندگی یا شریکان سابق (اعم از شوهر یا دوست پسر) به قتل رسیده بودند.

افزایش ۵۳ درصدی خشونت‌ جنسی در فرانسه


معضل زن‌کشی (féminicide) زمانی برای دولت و دستگاه قضایی فرانسه نگران کننده‌تر است که به آمار جرم مشابه در دهه پیش از آن توجه کنیم. در سال‌های ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۴ میلادی، شمار ارتکاب قتل خانگی ۱۶۶ مورد به ۱۱۸ مورد کاهش پیدا کرده بود. اما از آن سال به بعد، تعداد زنان قربانی خشونت خانگی افزایش یافته است.

از هر ۱۰ قتل، دست‌کم ۸ مورد در یک واحد مسکونی (خانه یکی از زوج‌ها یا خانه شخص دیگر) روی داده است.
عامل وقوع قتل در ۳۲ درصد موارد مشاجره و در ۲۶ درصد دیگر طلاق گزارش شده است. به‌علاوه ۵۰ درصد زنان مقتول، پیش از کشته شدن، از سوی شریکان زندگیشان مورد خشونت قرار گرفته بودند.

بر اساس همین گزارش در سال ۲۰۱۷، نود و هشت هزار پانصد زن، از خشونت خانگی جان سالم به در برده اند: این افراد اکثرا قربانی ضرب و شتم بوده و ۲ درصد از آن‌ها مورد تجاوز شریک زندگی فعلی یا سابق خود قرار گرفته اند. ۱۱درصد دیگر هم در همین طبقه‌بندی به قتل تهدید شده اند.

حساسیت دستگاه قضایی فرانسه نسبت به خشونت خانگی بیشتر شده است
با این حال این گزارش نشانگر آن است که در مدت زمان مشابه، شکایات ثبت شده به دلیل مشکلات میان زن و شوهرها یا شرکای غیر رسمی زندگی کاهش پیدا کرده است.

از سوی دیگر، دستگاه قضایی فرانسه در برابر وقوع جرایم مرتبط با خشونت خانگی رویه سرسخت‌تری در پیش گرفته است. شمار پرونده‌های گشوده شده درباره خشونت خانگی، حتی بدون ثبت شکایت از سوی قربانی افزایش یافته است؛ امری که نشانگر حساسیت بیشتر دادسراها نسبت به گزارش‌های وقوع چنین جرمی در جامعه است.

سوئد چگونه به جنگ خشونت خانگی رفت؟
۰سوئد كه مركز فمينيسم جهان محسوب مي شود خشونت عليه زنان بهتر نيست
نعیمه دوستدار

سوئد به بهشت برابری جنسیتی مشهور است اما در این بهشت هم هنوز زنان مورد خشونت قرار می‌گیرند. تنها در سال ۲۰۱۵، حدود ۲۹ هزار مورد خشونت علیه زنان در سوئد گزارش شده که ۳۷ درصد این موارد از سوی نزدیکان صورت گرفته: یعنی همان مواردی که به عنوان خشونت خانگی شناخته می‌شوند.

در طول سا‌ل‌های اخیر تعداد موارد خشونت‌ورزی گزارش شده در سوئد به طور قابل توجهی افزایش یافته است و توضیح مشهور در این زمینه این است که تحولات اجتماعی و رشد آزادی‌های اجتماعی زنان و فرهنگ برابری در این کشور باعث شده زنان بیشتری اعمال خشونت نسبت به خود را گزارش دهند.

قوانین کشور سوئد در اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی تغییر کرد و امکان پس گرفتن ادعای خشونت را از سوی زنان از میان برد. این قانون برای مقابله با تهدیدات احتمالی‌ای تصویب شد که زنان ممکن است در صورت شکایت با آنها روبه‌رو شوند.

قانون فعلی سوئد در مورد خشونت علیه زنان نیز در سال ۱۹۹۸ به اجرا در آمد.

این قانون بیان می‌کند که خشونت و سوء‌استفاده‌ از زنان مورد پیگرد قانونی قرار می‌گیرد، به ویژه اگر از سوی مردی انجام شود که در یک رابطه نزدیک با آن زن قرار دارد.

در این قانون هر ضربه فیزیکی یا فشار جنسی و روحی علیه زن مورد توجه قرار گرفته است و حداکثر مجازات برای اعمال خشونت شدید به یک زن، شش سال حبس است.

زنان خشونت‌دیده‌ای که به کمک نیاز دارند می‌توانند به یکی از ۲۰۰ خانه امن محلی در سوئد مراجعه کنند. بیشتر این پناهگاه‌ها با یک یا دو سازمان بزرگ ملی، انجمن پناهندگان زن سوئدی یا سازمان ملی زنان مرتبط هستند.

سازمان‌های دیگری که در سوئد در زمینه خشونت علیه زنان مشغول به کار هستند عبارتند از: مرکز ملی اطلاع‌رسانی خشونت علیه زنان که با همکاری سازمان‌های مختلف از جمله سازمان‌های مرتبط با زنان در معرض خشونت و همچنین مرکز ملی دانش در زمینه خشونت علیه زنان فعالیت می‌کند.

درباره تجربه کشورهای دیگر بخوانید:

خشونت خانگی در آلمان

فرانسه؛ کشوری که زنان جوانش بر اثر خشونت خانگی می‌میرند

در این جریان اما نکته مهم‌تر این است که دولت سوئد به منظور بالا بردن آگاهی‌ها در زمینه خشونت علیه زنان، در ارتباط با غیرت و ناموس و خشونت در روابط همجنسگرایان، یک برنامه متمرکز در حال اجرا دارد.

استراتژی ملی سوئد برای مبارزه با خشونت علیه زنان

خاتمه دادن به خشونت مردان علیه زنان، اولویت دولت سوئد خوانده شده که به عنوان دولتی فمینیستی در جهان شهرت دارد. به همین دلیل است که دولت این کشور یک استراتژی ملی برای پیشگیری و مبارزه با خشونت علیه زنانارائه کرده است.

این استراتژی شامل اقداماتی است که برای حمایت و پشتیبانی از زنان مورد خشونت انجام می‌شوند؛ همچنین برای مبارزه با خشونت در روابط همجنسگرایان و ایجاد مانع بر سر راه مردانگی مخرب و مفاهیم مربوط به غیرت و ناموس.

این استراتژی همچنین بر مشارکت و مسئولیت‌پذیری مردان برای متوقف کردن خشونت تأکید دارد.

دولت سوئد بر اساس این استراتژی بلند مدت و در یک برنامه عملیاتی هدفمند، متعهد شده تا دست به اقدامات فزاینده و متمرکز در زمینه خشونت علیه زنان بزند. بر این اساس، این دولت بر پیشگیری از خشونت تاکید ویژه‌ای دارد و متعهد شده که اقدامات مورد نظرش همه گروه‌های جامعه را در بر بگیرد و در عرصه‌های مختلف، توسعه یابد.

استراتژی ملی مبارزه با خشونت در سوئد برای یک دوره ۱۰ ساله برنامه‌ریزی شده و از تاریخ اول ژانویه ۲۰۱۷ به اجرا درآمده است.

اما چهار هدف اصلی استراتژی مبارزه با خشونت علیه زنان در سوئد شامل این موارد است:

– تشخیص و شناسایی دقیق‌تر موارد خشونت و حمایت بیشتر از زنان و کودکان در معرض خشونت.

– مبارزه موثر با خشونت بین‌المللی.

– بهبود دانش و توسعه روش‌شناسی در زمینه خشونت خانگی.

– تاکید ویژه بر اقدامات پیشگیرانه و مشارکت مردان.

تا به امروز، مبارزه با خشونت خانگی در اغلب کشورها از جمله سوئد بر مقابله با پیامدهای خشونت متمرکز بوده و کمتر به علل ایجاد آن پرداخته است. دولت سوئد اما اعلام کرده می‌خواهد این چشم‌انداز را تغییر دهد و روی پیشگیری از خشونت تمرکز کند. این کار نیاز به اقدامات موثر برای جلوگیری از خشونت و دخالت گسترده‌تر و سازنده‌تر مردان در این زمینه دارد و خلاف هنجارهایی است که خشونت، خرید خدمات جنسی و محدودیت‌ در آزادی عمل و انتخاب‌های زنان و دختران در زندگی را توجیه می‌کند.

دولت سوئد همچنین تاکید کرده چالش‌های عمده‌ای در رابطه با خشونت علیه زنان و مبارزه با فحشا و قاچاق انسان برای اهداف جنسی وجود دارد و به همین دلیل جامعه باید در تشخیص خشونت بهتر عمل کند و دانش عمومی در مورد میزان خشونت و شیوه‌های موثر در مبارزه با آن باید بیشتر شود.

علاوه بر این جلوگیری از خشونت باید بین همه عناصر موثر در جامعه و در همه سطوح و به شکل هماهنگ انجام شود و پیگیری اقدامات لازم برای جلوگیری از خشونت علیه زنان، در دولت این کشور تقویت شود.

برنامه بلند مدت برای اقدامات هدفمند، هماهنگ و موثر

به عنوان بخشی از اجرای استراتژی مبارزه با خشونت علیه زنان، دولت ۶۰۰ میلیون کرون (معادل تقریبی ۶۰ میلیون یورو) را به این طرح عملیاتی اختصاص داده که شامل اقدامات جدید برای سال‌های ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۰ است. علاوه بر این ۳۰۰ میلیون کرون (۳۰ میلیون یورو) نیز در صندوق‌های توسعه به شهرداری‌ها و شوراهای شهرستان‌ها اختصاص داده است.

با اختصاص این بودجه، آژانس برابری جنسیتی از سوی دولت ایجاد خواهد شد و در نهایت این دولت سوئد است که برای پایان دادن به خشونت علیه زنان مسئول خواهد بود.

در چارچوب این برنامه عمل، دولت برای افزایش کارایی پیشگیرانه در مبارزه با خشونت به حمایت از توسعه و گسترش تلاش‌های پیشگیرانه خود در مبارزه با خشونت در سطح بین‌المللی می‌پردازد و آموزش جنسی را در مدارس مورد بازبینی قرار می‌دهد. همچنین با هر گونه تقاضا برای خرید خدمات جنسی مقابله می‌کند و به تقویت شیوه‌های بازآموزی مردان خشونت‌گر و آموزش آنها در مراکز بازپروری و زندان‌ها می‌پردازد.

علاوه بر این دولت سوئد خود را موظف می‌داند که شیوه‌های تشخیص خشونت را تقویت کند و به حفاظت و حمایت بیشتر از زنان و کودکان مورد خشونت بپردازد.

آموزش متخصصان، خدمات اجتماعی و بهداشت و درمان و پزشکی، برای مثال در زمینه بررسی گزارش‌های افراد خشونت‌دیده نیز از موارد مهمی است که دولت سوئد متعهد شده تا به آن بپردازد.

همچنین کودکانی که شاهد اعمال خشونت بوده‌اند یا خود در معرض خشونت قرار گرفته‌اند حمایت‌های بیشتری دریافت خواهند کرد و آموزش تخصصی در زمینه شیوه‌هایی از اعمال خشونت خانگی که مرتبط با مفاهیمی مانند ناموس و غیرت است، به طور ویژه مورد توجه قرار دارد.

اینها اما تنها مواردی نیستند که دولت سوئد بر آنها تاکید دارد. در طرح این کشور برای مبارزه با خشونت علیه زنان تاکید شده که روش‌های پلیس برای جلوگیری از خشونت مکرر باید بهبود یابد و تغییرات قانونی سال ۲۰۱۴ در این کشور در مورد ازدواج‌های اجباری و ازدواج کودکان باید مورد بررسی قرار گیرد.

همچنین باید برای جلوگیری از تهدیدات و سوء‌‌استفاده آنلاین تلاش بیشتری شود.

این اقدامات در کنار تلاش برای بهبود دانش در زمینه خشونت خانگی و ثبت آمارهای دقیق ملی از آن در راس برنامه‌های دولت سوئد برای مبارزه با خشونت نسبت به زنان قرار دارد.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

Re: آلودگی اجتماعي

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه آپريل 09, 2019 11:40 am

تجاوز و آزار زنان در کشورهای اروپایی و امريكايي مدعي ارزش زنان


با وجود شکل‌گیری جنبش‌هایی مانند me too# و جلب توجه افکار عمومی و ادعاهای فراوان کشورهای مدعی حقوق زنان، زنان و دختران فراوانی در کشورهای غربی همچنان از معضل آزار جنسی رنج می‌برند.

به گزارش مشرق، علیرغم فراگیری این معضل در همه عرصه‌های زندگی اجتماعی، آزار و اذیت جنسی زنان کماکان از سوی قانونگذاران این کشورها مورد غفلت قرار می‌گیرد. متهم شدن بسیاری از دولتمردان و سیاستمداران کشورهای غربی در سال‌های اخیر حکایت از این امر دارد. دومینوی اتهامات جنسی علیه این اشخاص در سراسر اروپا و آمریکا تنها به مطرح شدن موضوع انجامیده و راهکاری اجتماعی یا مجازاتی فردی برای مرتکبین به دنبال نداشته است. ضعف قانونی در برخورد با این دست جرایم حداقل در آمریکا و اتفاقات متوالی و متعدد اخیر به وضوح روشن است.

Image

آمریکا

.براساس گزارش شبکه ملی مبارزه با تجاوز جنسی در آمریکا ۳۲۱۵۰۰ نفر در سال از سن ۱۲ سالگی به بالا به طور متوسط در معرض تجاوز جنسی قرار گرفته‌اند

آزار و اذیت و مزاحمت‌های جنسی تنها به آمریکا محدود نمی‌شود و در تعدادی از کشورهای عضو اتحادیه اروپا نیز وجود دارد.

فرانسه

اخیراً گزارش‌هایی از افزایش ۲۲ درصدی تعرض و آزار و اذیت جنسی به زنان فرانسه در سال ۲۰۱۸ منتشر شده است. «فرانسیس بری» مدیر «فدراسیون ملی همبستگی زنان» در فرانسه به افزایش موارد خشونت‌های جنسی علیه بانوان فرانسوی در هفت ماه نخست سال گذشته میلادی و در مقایسه با مدت مشابه سال ۲۰۱۷ اشاره کرد و گفت: میزان این جنایات ۲۳.۱ درصد افزایش یافته است.

براساس بررسی‌های مؤسسه «محیط زیست و امنیت» به طور متوسط حدود ۸۴۰۰۰ زن ۱۸ تا ۷۵ ساله در طول سال قربانی تجاوز جنسی می‌شوند. این در حالی است که گفته می‌شود پلیس فرانسه گفته‌های بسیاری از قربانیان خشونت‌های جنسی را جدی نمی‌گیرد و برخی مواقع حتی آن‌ها را مقصر قلمداد می‌کند.

گزارش پارلمان اروپا

پارلمان اروپا در مارس سال ۲۰۱۸ با اذعان به عدم شناخت کامل علت گسترشآزار جنسی زنان اعلام کرد که جامع‌ترین بررسی موجود در مورد خشونت علیه زنان در سطح اتحادیه اروپا که توسط آژانس حقوق بنیادی اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۴ منتشر شد، فاش کرد که متوسط آزار و اذیت جنسی زنان ۱۵ ساله در کشورهای عضو اتحادیه اروپا ۵۵ درصد است که بالاترین سطح آن در سوئد ثبت شده است. ۸۱ درصد زنان سوئدی از نظر جنسی مورد آزار قرار گرفته‌اند. پس از آن دانمارک با ۸۰ درصد جای گرفته است. فرانسه و آلمان در رده‌های بعدی جای دارند.

فرهنگ آزار و خشونت جنسی در مجلس عوام انگلیس

ماه اکتبر سال ۲۰۱۸ روزنامه گاردین در گزارشی نوشت که فرهنگ خشونت وآزار در مجلس عوام از مقامات آن شروع می‌شود و گزارش‌ها حاکی از آن است که هرگونه تغییر در آن تحت مدیریت مقامات کنونی بعید به نظر می‌رسد.

اردین نوشت: در پی مطرح شدن اتهاماتی علیه سخنگوی مجلس عوام، یک تحقیق با شواهد محکم می‌گوید فرهنگ زورگویی و آزار در مجلس عوام تا زمانی که مقامات آن برکنار نشوند تغییر نخواهد کرد.

یک گزارش مستقل از سوی «دیم لارا کاکس» می‌گوید که یک سنت «تسلیم و سکوت» به طور فعالانه سوء‌استفاده گرانه را پوشش می‌دهد و هیچ محافظتی نیز از کسانی که این زورگویی و آزارهای جنسی را گزارش داده‌اند نمی‌کند.

«دیم لارا کاکس» که به عنوان قاضی در دادگاه انگلیس مشغول فعالیت بوده و سال ۲۰۱۶ بازنشسته شده وظیفه پاسخگویی به شکایت‌های فردی شامل شکایت‌هایی که علیه برکو شده را نداشته است با این حال او به این جمع‌بندی رسیده است: اهرم‌های تغییر به عنوان بخشی از تغییر مورد نیاز است و افراد باید موقعیت خود را در نظر بگیرند.


زنان در سوئد امنیت ندارند

براساس گزارش روزنامه ایندیپندنت، یافته‌های «آژانس اتحادیه اروپا برای حقوق بنیادی» نشان می‌دهد که کشورهای سوئد و دانمارک بالاترین میزان آزارواذیت‌های جنسی در بین کشورهای اروپایی دارند.

داده‌های این آژانس اروپایی بیانگر آن است که در سوئد و دانمارک ۸۰ تا ۱۰۰ درصد مردم گفته‌اند مورد تعرض یا آزار و اذیت جنسی قرار گرفته‌اند که این آمار بیشترین میزان در هر جایی از قاره اروپا است.

پارلمان اروپا جایگاه امن فساد اخلاقی

با افشای فساد اخلاقی چهره‌های مشهور سیاسی و فرهنگی آمریکا و شکستن سکوت شمار زیادی از زن‌های قربانی آزار و اذیت جنسی آن‌ها این بار گزارش‌هایی از فساد اخلاقی مقامات ارشد پارلمان اروپا و همچنین نمایندگان مجلس و وزرای دولت انگلیس منتشر شد.

پایگاه خبری «ساندی تایمز» گزارش داد که تحقیقات صورت گرفته نشان می‌دهد پارلمان اروپا بستری برای آزار و اذیت جنسی است و برخی از مقامات ارشد پارلمان بر این عقیده هستند که می‌توانند هر اقدامی با کارمندان زن جوان در این پارلمان انجام دهند.
منبع: میزان
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

فروش کلیه و قرینه چشم برای پرداخت مهریه

پستتوسط najm134 » سه شنبه ژوئن 18, 2019 1:00 pm

فروش کلیه و قرینه چشم برای پرداخت مهریه


آگهی‌های خرید و فروش اعضای بدن در “ایران” به دلایل زیادی از جمله مهریه هر روزه بیشتر از قبل می‌شود، کاربران بسیاری این موضوع را در شبکه‌های اجتماعی مطرح می‌کنند.

Image
به گزارش اسپوتنیک، تصاویری از آگهی‌های فروش قرینه چشم، کلیه، مغز استخوان و موارد دیگر در سطح شهرهای مختلف "ایران" به چشم می‌خورد که باعث واکنش کاربران در فضای مجازی شده است.
Image

بسیاری از کاربران ضمن ابراز تاسف از بیشتر شدن هر روزه آگهی‌های فروش اعضای بدن در "ایران" به دلیل مشکلات مالی، عنوان می‌کنند چرا ملتی که یکی از آرمان‌هایش، رفاه اجتماعی بود در چنین وضعیتی است؟!
کاربران عنوان می‌کنند فروش قرینه چشم واقعیت ندارد، چراکه پیوند این عضو از دهنده زنده امکان‌پذیر نیست و به موضوع فروش اعضای بدن به دلیل مهریه اشاره می‌کنند که باعث افزایش آمار زندانیان به دلیل عدم توانایی پرداخت مهریه، شده است.

Image

این کاربران بر این نظر هستند که مهریه سنگین را از همان ابتدا نباید پذیرفت اما در صورتی که زن درخواست مهریه کند و مرد توان پرداخت آن را نداشته باشد، ۱۱۰ سکه به او تعلق می‌گیرد و مابقی آن را طی چندین قسط پرداخت می‌کند و این موضوع که شخص به دلیل مهریه دست به این اقدام زده را عوام غریبانه می‌دانند. اما در مقابل این کاربران، برخی می‌گویند پس از درخواست مهریه، اموال و حساب‌های مرد توقیف می‌شود و در شرایط بدی موظف به پرداخت پیش قسط مهریه می‌شود و در این شرایط حتی تعداد کم سکه نیز مبلغ زیادی را می‌طلبد، بنابراین مرد مجبور می‌شود چنین تصمیمی بگیرد.

اما برخی از کاربران معتقدند قانون خانواده در "ایران" به نفع مردان نوشته شده است و تا زمانی که در موضوع طلاق حق مساوی وجود نداشته باشد، مهریه باید باقی باشد چون تنها حق زن است.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

Re: آلودگی اجتماعي

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه اکتبر 01, 2019 12:06 pm

کلیسای آمریکا به برده‌داری متهم شد


Image
شفقنا- کلیسای در آمریکا به یک جرم دیگر متهم شده است؛ برده‌داری.

به گزارش سرویس ترجمه شفقنا به نقل از خبرگزاری فرانسه، یک کلیسای ویژه در ایالت کالیفرنیا در آمریکا متهم شده چندین نفر که بیشترشان افراد بی‌خانمان بودند را به برده‌گی گرفته و از آنها به صورت وحشیانه کار می‌کشیدند. کلیسای ایمپریال وَلی در کالیفرنیا که ۳۰ شعبه در سرتاسر آمریکا دارد متهم شده افراد بی‌خانمان را به زور وادار به انجام کار برای کلیسا و افراد وابسته به آن می‌کرده است.۱۲ نفر از اعضای این کلیسا در رابطه با این پرونده متهم شده‌اند.

اعضای این کلیسا همچنین به سوءاستفاده از قدرت، فساد مالی و جعل مدارک دولتی نیز متهم‌اند. این کلیسا افراد ناتوان و بی‌خانمان را با وعده پول مواد و الکل و همچنین غذا فریب داده و به درون کلیسا می‌کشاندند و هفت روز هفته را از آنان کار کشیده و اجازه خروج به آنها نمی‌دادند.

اتهام این کلیسای محلی در آمریکا درحالی پیگیری می‌شود که کلیسای کاتولیک این کشور نیز در پرونده‌های قدیمی مربوط به آزار جنسی کودکان و زنان درگیر است.

خبر اصلی را در خبرگزاری فرانسه ببینید
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

جهانگرد با دوچرخه بعد طي 5 هزار كيلومتر مورد دستبرد قرار گرف

پستتوسط najm134 » چهارشنبه اکتبر 30, 2019 1:06 pm


جهانگرد با دوچرخه بعد از طي پنج هزار كيلومتر در تهران مورد دستبرد قرار گرفت


آلمانی از مونیخ تا تهران را با دوچرخه طی کرد

پتر هارنیش ۶۰ ساله اهل مونیخ با گذشتن از ۹ کشور به میدان آزادی تهران رسید. این دوچرخه سوار آلمانی شیفته مهمان‌نوازی ایرانی شده است؛ اما او در ۲۰ کیلومتری تهران قربانی افراد کلاهبردار شد و مدارک و پول خود را از دست داد.

Image

به گزارش دویچه وله، پتر هارنیش در اواخر اوت ۲۰۱۹ از مونیخ راهی تهران شد و بعد از طی کردن پنج هزار کیلومتر وارد تهران شد. پتر هارنیش کارمند انستیتوی "ماکس پلانک" آلمان است . سفر او به تهران قرار بود چهارمین دور از دوچرخه سواری بزرگ او باشد.

این دوچرخه سوار که ۶۰ سال دارد سفرش را همیشه از رودخانه دانوب شروع می‌کند. او از مهمان نوازی ایرانی‌ها ابراز رضایت کرده و گفته که انتظارات او برآورده شده است.

آن طور که پتر هارنیش تعریف می‌کند سفر او با دوچرخه از مونیخ تا تهران به خوبی پیش رفته و او پس از طی کردن پنج هزار و صد کیلومتر و گذشتن از ۹ کشور به میدان آزادی تهران رسیده است. آقای هارنیش می‌گوید او از شهرهای زیادی گذشته و صدها نفر را در مسیر راه ملاقات کرده و تحت تاثیر قرار گرفته است.

هارنیش همچنین گفته است که ایران کشوری است پر از تضاد. از یک طرف کلان‌شهر تهران و از طرف دیگر مناطق و استان‌های فقیر و غبارآلود. یکی دیگر از مشاهدات او این بوده است که مذهب کمتر از آنچه انتظارش را داشته در زندگی عمومی مردم نقش دارد و به گفته او حتی تاثیر مذهب در ایران کم‌تر از ترکیه است.

به گفته هارنیش در ۲۰ کیلومتری تهران بخت او را یاری نکرده و قربانی افراد کلاهبردار شده است.

هارنیش می‌گوید که افراد کلاهبردار که لباس پلیس بر تن داشتند در ۲۰ کیلومتری تهران پول، اسناد و مدارک و همچنین دوربین او با صدها عکس خاطره انگیز که در طول راه گرفته را از گرفته و برده‌اند.

این اتفاق یادآور ماجرای مشابه‌ای است که تابستان امسال برای فیلیپ مارک‌گراف، یک دوچرخه‌سوار دیگر آلمانی در ایران روی داد. او البته به لحاظ جسمی هم آسیب دید.

با وجود این بدبیاری پتر هارنیش مصمم است بازهم به سفر بزرگ خود با دوچرخه ادامه دهد و این بار تصمیم گرفته است در پائیز سال ۲۰۲۱ راهی باکو شود.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

نسخه ژاپنی سواستفاده از زنان!

پستتوسط najm134 » يکشنبه فبريه 02, 2020 7:30 am

‍‍‍
عینک ممنوع، پاشنه‌بلند و آرایش اجباری/ نسخه ژاپنی سواستفاده از زنان!


پاشنه‌بلند و آرایش اجباری، نسخه ژاپنی سواستفاده از زنان!ژاپنی‌ها قوانین عجیبی برای پوشش زنان در محل کار وضع کرده‌اند، آن‌ها علاوه بر اینکه از زنان می‌خواهند کفش پاشنه بلند بپوشند، حالا استفاده از عینک را هم ممنوع کرده‌اند.

Image

در ژاپن زنان را از استفاده عینک در محل کار منع کرده‌اند! این کار در راستای قوانین سفت و سختی اتفاق افتاده که شرکت‌ها برای پوشش و ظاهر زنان در نظر گرفته‌اند. این ماجرا باعث به وجود آمدن موج توئیتری شده و ژاپنی‌ها با هشتگ «عینک ممنوع است» به این موضوع اعتراض کرده‌اند. در کامنت‌ها این قوانین را قدیمی دانستند و گفتند که «کارفرماهای احمق چنین قوانینی را در وضع می‌کنند.»

یک کارمند رستوران در توئیتی نوشته که بارها به او به خاطر استفاده از عینک تذکر داده شده و گفته‌اند عینک باعث می‌شود ظاهری بی‌ادب داشته باشد.

در این میان یک نفر از شرکت هواپیمایی هم نوشته که به آن‌ها گفته شده استفاده از عینک باعث پوشانده شدن آرایش چهره می‌شود و از همین رو نباید از آن استفاده کنند.

گروه دیده‌بان حقوق بشر درباره این قوانین موضع‌گیری کرده و گفته چنین رفتارهایی تبعیض علیه زنان است. در همین راستا ژاپن اوایل سال میلادی جاری با قانون اجباری کردم کفش پاشنه بلند برای زنان درگیر بود که طی آن بیش از ۲۱ هزار نفر طوماری را امضا کردند و خواستار لغو قانون کفش پاشنه بلند برای زنان شدند.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

زنان شاغل ژاپن: کفش پاشنه بلند، لنز و آرایش اجباری نمی‌خواهی

پستتوسط najm134 » دوشنبه فبريه 24, 2020 11:04 pm

اعتراض زنان شاغل ژاپن: کفش پاشنه بلند، لنز و آرایش اجباری نمی‌خواهیم


زنان ژاپنی نسبت به قوانین و کدهای دستوری پوشش‌ الزامی در محیط کار، مانند پوشیدن‌ کفش‌های پاشنه بلند، استفاده از لنز تماسی به جای عینک، جوراب‌های ساق بلند زنانه، آرایش اجباری و رنگ موی یکسان معترض هستند.
زنان شاغل و فعالان حقوق زنان در ژاپن خواهان حذف قوانین و کدهای دستوری پوشش‌ الزامی مانند کفش پاشنه بلند در محیط کاری شدند.

به گزارش عصر ایران به نقل از رویترز، پاهای "یومی ایشیکاواز" یک روز پس از پوشیدن کفش‌های پاشنه بلند به عنوان بخشی از لباس کاریش زخم شد و خونریزی کرد. همین موضوع باعث شد تا او و دیگر فعالان حقوق زنان، اجبار در پوشش‌های آسیب‌زا در محیط کاری را به عنوان یک ابزار آزارنده بخوانند و خواستار حذف دستور العمل‌های اینچنینی در محیط‌‌‌های کاری شوند.
Image
بسیاری از زنان ژاپن مجبور به پوشیدن کفش پاشنه بلند در محیط‌های کاری خود هستند

زنان ژاپنی در ماه نوامبر (آبان) با فتح شبکه‌های مجازی و به راه انداختن کمپینی گسترده خواستار حذف اجبار پوشش در محیط کاری شدند. آنها نسبت به قوانین سخت‌گیرانه مانند پوشیدن‌ کفش‌های پاشنه بلند، استفاده از لنز تماسی به جای عینک، جوراب‌های ساق بلند زنانه، آرایش اجباری و رنگ موی یکسان معترض هستند.

Image
در بسیاری از ادارات ژاپن زنان مجبور به استفاده از لنز تماسی به جای عینک هستند

وزارت کار ژاپن در ماه نوامبر 2019 (آبان 1398) دستورالعمل‌های جدیدی را علیه آزار در محیط‌های کاری صادر کرد. اما این دستورالعمل‌ها هنوز موفق به حل چگونگی پوشش زنان در محیط‌های کاری ژاپن نشده است.

"ایشیکاوا" هنرپیشه و فعال زنان در کنفرانس خبری در این مورد گفت: ممکن است تصور کنید این موضوع چیز خاصی نیست، اما همین اجبارها زندگی برخی از مردم را تغییر داده است.

Image
"ایشیکاوا" هنرپیشه و فعال زنان و آغازگر کمپین اعتراضی علیه پوشش اجباری "کفش‌های پاشنه بلند" در محیط کار

وی افزود: مردم با پوشیدن کفش‌های پاشنه بلند به خود صدمه می‌زنند و همواره زنان مجبور به استفاده از چنین کفش‌هایی هستند. ما حق داریم مانند دیگر همکاران خود تحت شرایط برابر کار کنیم.

ایشیکاوا و تعدادی از فعالان حقوق بشر نامه‌ای را به وزارت کار ارسال و اعلام کردند که دستور پوشش زنان در دستورالعمل‌های جدید قرار گیرد. آنها انتظار دارند قوانین مورد علاقه آنها تا پایان ماه نهایی شد.

Image
برخی از زنان ژاپن مجبور به آرایش "معقول" در محیط‌های کاری خود هستند


ایشیکاوا در اوایل سال جاری جنبش اعتراضی "#کوتو" را استارت زد. او با یادآوی خاطره‌اش در پوشیدن کفش‌های پاشنه بلند 7 سانتی در یک مراسم تشییع جنازه در یک سالن و شرح داستان‌های مشابه از زنان دیگر جنبش خود را ادامه داد.

این جنبش که نامش با کلمات ژاپنی "کفش" و "درد" بازی می‌کند، به داستان دردآور زنانی می‌پردازد که مجبور به پوشیدن کفش پاشنه بلند در محیط کاری هستند. تا‌کنون بیشتر از 31 هزار زن به این کمپین پیوسته‌اند.

Image
بسیاری از زنان ژاپن در سر کار مجبور به پوشیدن کفش پاشنه بلند و استفاده از لنزهای تماسی هستند

زنان شاغل ژاپن: کفش پاشنه بلند و لنز نمی‌خواهیم

در ابتدای این جنبش یکی از اعضای کابینه در این باره گفت: انتظارات کد لباس در محیط کاری برای پوشش "لازم و مناسب" منطقی است. هر چند وی گزارش‌های مربوط به استفاده از "لنزهای تماسی" به جای عینک را نقض قوانین برابری جنسیتی عنوان کرده است.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am


بازگشت به آلوده شناسى


Aelaa.Net