فرفیون

مدير انجمن: pejuhesh237

فرفیون

پستتوسط pejuhesh237 » دوشنبه ژانويه 14, 2013 11:43 am

بسم الله الرحمان الرحیم
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

فرفیون

پستتوسط pejuhesh237 » دوشنبه ژانويه 14, 2013 11:44 am


افربيون‏:

به فتح همزه و فا و سكون راى مهمله و كسر باى موحده و ضم ياى مثناة تحتانيه و سكون واو و نون فرفيون و فربيون و (ابرفيون)

و ابربيون نيز نامند

رومى: افنين به دو نون در ميان هر دو ياى مثناة تحتانيه مغربى بستانه گويند و اكثر لبن السودا نامند

فارسی:

و به بربرى تاكوب و به رومى فوطينوس و اهل مصر و شام آن را لبانه مغربيه خوانند.

عربی: آكل بنفشه و قاتل بنفشه و حافظ النحل و حافظ الاطفال و كروسى الغنم

یونانی:كماليون وحالاس و تاكوب

انگلیسی:

فرانسه:

آلمانی:

ایتالیائی:
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

معرفی گیاه

پستتوسط pejuhesh237 » جمعه آگوست 16, 2013 12:28 pm

اسم صمغيست خاكسترى رنگ و مايل به زردى

و كهنهء او مايل به سرخى و متخلخل و طعم و بوى او تند

و نبات او شبيه به كاهو و شيردار و سفيد و با شعبها و خارناك

و قسمى از آن را برگش سياه و خارش تندتر

و شير او بيشتر

و به سبب تندى شير او كه بوى او به شامه نرسد از دور حريهء به آن مي رسانند تا شكافته شود

و قبل از شكافتن در زير آن نبات شكنبهء گوسفند را در ظرفى تعبيه كرده مي گذارند و بعد از آن حربهء بان مي رسانند

و يك دفعه شير بسيار فرو ريخته در شكنبه جمع می شود پس خشك كرده استعمال می نمايند

و مغشوش او شبيه به انزروت و به صمغ در آب زود حل نمی شود

و به خلاف غير مغشوش و به دستور مغشوش او متخلخل و تند طعم نمی باشد

و زبانرا نمى گزد و قوهء فرفيون تا چهار سال باقيست

و چون با باقلى مقشر ضبط نمايند هيچ وقت از قوت نمى افتد

و مؤلف اختيارات بديعى گويد كه او صمغ درخت مازريونست و اصلى ندارد .کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم ص –194
[/size]
متن مخزن الادويه مراجعه شد و مطالب آن موافق تحفه بود با اين اضافات:

بهترين آن صاف تازه خاكسترى‏

رنگ مايل به زردى و تندبوى با حدت طعم آن است كه چون بر زبان بگذارند زبان را بگزد و مدتى لذع آن باقى مى‏ماند

و هرچند تندبوتر و تيزتر باشد بهتر و تازه‏تر است و زود در آب و روغن زيت گداخته شود و سبك وزن و متخلخل باشد

و كهنه آن سرخ رنگ اشقر بود و زود گداخته نشود و بو و تندى آن كمتر

و گويند اگر بخار آن در وقت گرفتن دمعه به دندان برسد مى‏ريزاند آن را پس بايد كه در آن حين دهان را بند نمايند

و اول كسى كه پى برده به اين صمغ بوناس ملك يونيه بوده خود و يا آنكه اطبا در عصر او يافته‏اند.کتاب مخزن الادویه طبع قدیم ص 157
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

محل رویش

پستتوسط pejuhesh237 » جمعه آگوست 16, 2013 12:30 pm

و از بلاد سودان خيزد.کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم ص –194

متن مخزن الادويه مراجعه شد و مطالب آن موافق تحفه بود.
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

اجزاءمصرفی و سمی گیاه

پستتوسط pejuhesh237 » جمعه آگوست 16, 2013 12:30 pm

.
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

طبع گیاه

پستتوسط pejuhesh237 » جمعه آگوست 16, 2013 12:32 pm

و در چهارم گرم و خشك و قوّت آن تا چهار سال قوى مى ‏باشدکتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم ص –194

متن مخزن الادويه مراجعه شد و مطالب آن موافق تحفه بود با اين اضافات:


و بعضى خشك در سيّم گفته‏ اند و بعد از آن ضعيف و تا ده سال باطل مى‏گرددکتاب مخزن الادویه طبع قدیم ص 158
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

منع مصرف

پستتوسط pejuhesh237 » جمعه آگوست 16, 2013 12:32 pm

.
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

خواص و کاربردهای گیاه

پستتوسط pejuhesh237 » جمعه آگوست 16, 2013 12:33 pm

و ملطف و بغايت محرق و مسهل زرداب و بلغم

و جهة استسقا و سپرز و عرق النسا

و رفع مفاصل و رفع ضرر سموم و درد ورک و كمر كه از بلغم باشد

بغايت نافع و شرب او مسقط جنين

و افرزجهء او باعث بهم بر آمدن فم رحم

و مانع سقوط طفل

و اكتحال او با عسل جهة نزول آب مفيد

و حدت و سوزش او در چشم مدة مديد باقى ميماند

و سعوط او با آب چغندر جهة سيل و دمعه و حمرهء چشم و تنقيهء دماغ

و ضماد او بر استخوان باعث تقشر آن میباشد

و طلاى او رافع گوشت زياد زخمها و بر زخم سگ ديوانه گزيده

و لذع هوام رافع سميت او

و با روغنها جهة فالج و لقوه و حذر و امراض اعصاب و درد مفاصل

و با زعفران و افيون جهة تسكين اقسام ضربان مفيد

و حمول او به قدر حبهء تا دو سه حبه در ادرار حيض محتبس مجرب

و اگر احداث سوزش نمايد روغن گلسرخ رافع انست

و يك حبهء او كه با سُک سائيده باشند فرزجهء او جهة اعانت حمل و تضيق فرج و تقويه رحم و رفع بدبوئى او بيعديل

و مصلح او مقل و رب سوس

و ساير صموغ و روغن بادام و قسم سياه او قتال

و قدر شربتش دو قيراط و بدلش در استسقا ماذريون

و در قولنج جند و زياد او موجب اختلاط عقل و التهاب معده

و فواق (+و در بعضی مزاج مسهل مفرط) و در بعضى قابض به افراط

و رافع او تبريد قوى و آب ميوهاست.کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم ص –194

متن مخزن الادويه مراجعه شد و مطالب آن موافق تحفه بود با اين اضافات:

جالى وحاد خصوص تازه آن به حدى كه زياده است از حلتيت كه حادترين صمغ‏ها است.

و جهت لقوه و فالج و استرخا و تشنج امتلايى و رعشه و خدر و دوار و سدر و صرع و سكته و كابوس

و جمود و شخوص و و سپرز و قولنج و سردى گرده و و و دفع سموم بارده و تسكين اقسام ضربان مفيد

سعوط مقدار عدسى از آن محلول در شير دختر جهت لقوه و محلول آن در روغن حبة الخضرا

و ماليدن آن بر روى صاحب لقوه نافع و به دستور فرو بردن حب مصنوع از ربع درمى از آن

و از سكبينج و مقل اليهود و اشق از هر يك نيم درم جهت لقوه مفيد و زايل گرداند آن را.

اكثار بوييدن آن نافع است فالج را به جهت آنكه تنقيه دماغ مى‏كند

و ميل مى‏دهد مواد را از جانب نخاع به سوى بينى و سعوط محلول مقدار يك شعيره آن با آب مرزنجوش

يا با آب افشرده چغندر يا با آب افشرده شير بز نيز نافع است فالج را به همان جهت

و آشاميدن آن با ادويه مناسبه نيز نافع است آن را و استرخا را

و تمريخ اعضاى مسترخيه به روغن زيت كه در يك رطل آن مقدار سه درهم افربيون حل كرده باشند

هفت روز يا شش روز اقلًا سه روز نافع است آن را و فالج و اكثرى از امراض عصبانيه را

و اگر مخلوط نمايند آن را به قيروطى كه شكسته باشند حدت افربيون را به روغن و تمريخ نمايند به آن نافع است

آن هر دو را به نهايت نفع و سزاوار اين است اكثار مروخ آن زياده از هفت روز و مقدار افربيون از سه درم و چون حل نمايند

به روغن قسط يا روغن غار گرم نموده تدهين به آن نمايند نافع است از براى فالج و استرخا به جهت آنكه مسخن عصب است

و ملطف و محلل بلغم و چون بگيرند وزن يك اوقيه آن را

و نرم سوده در يك رطل زيت كه در آن دو اوقيه موم گداخته باشند داخل كرده

در هاون به دسته بمالند تا چون مرهم شود و تمريخ نمايند به قليلى از آن نافع است فالج و استرخا را نفعى بيّن

و چون بگيرند از آن ربع درمى و از سكبينج و اشق نصف درمى و حب ساخته فرو برند نافع است از براى استرخا

و چون بگيرند مقدار يك دانگ از آن و ساييده به زرده تخم مرغ نيمبرشت پاشيده بياشامند نافع است

استرخاى اعضاء را نفعى بليغ و چون مخلوط نمايند افربيون را به بعضى ادهان حاره مانند روغن قسط

و روغن سداب و تمريخ نمايند به آن نافع است تشنج بلغمى را و اگر زياده نمايند به وزن آن جندبيدستر

و عاقرقرحا مى‏باشد انفع و همچنين تمريخ به قيروطى معمول از افربيون تازه يك اوقيه و زيت كهنه

يك رطل و موم سرخ دو اوقيه كه موم را در زيت گداخته افربيون را نرم سوده به آن مخلوط كرده

در هاون به دسته نيكو ساييده استعمال نمايند آشاميدن آن با ادويه مناسبه نافع است

رعشه بلغمى را و تمريخ به يك درهم افربيون محلول در ده درهم زيت كهنه نافع است

خدر را و همچنين تدهين محلول آن در روغن دارچينى و آشاميدن آن نافع است خدر را و همچنين محلول آن در روغن قثاء الحمار

و يا روغن حار ديگر نافع است آن را شرباً و تمريخاً و چون سى درهم آن را در روغن مناسبى حل نموده

شش روز به آن مروخ نمايند نافع است خدر را و تعطيس به افربيون و استشمام به آن

و نشوق بدان با روغن مناسب نافع است دوار و سدر بلغمى حادث از كيموس بارد را.

چون بسيار نرم بسايند آن را به تنهايى يا با ادويه مناسبه ديگر و در بينى صاحب صرع و سكته دمند نافع است

آن هر دو را و چون حل كنند به آب گرم و غرغره كند به آن صاحب صرع مى‏باشد نافع آن را

و چون طلا نمايند افربيون و ثافسيا و امثال اين‏

هر دو از ادويه محرقه محلله مواد و مقرحه عضو بر موضع صعود ابخره در حال صرع حادث

به مشاركت اطراف به سبب صعود رياح مصرعه از آنها به سوى سر نافع است آن را

و لازم است كه اين طلا بعد از بستن بالاى آن عضو باشد اگر ممكن باشد مانند دست و پا و آشاميدن ربع

درم از آن با ادويه مناسبه نافع است كابوس را و ريختن يك اوقيه افربيون محلول در يك رطل روغن ياسمين بر سر صاحب جمود

و شخوص و همچنين طلا كردن افربيون و جندبيدستر سوده در روغن ياسمين بر سر نافع است آن هر دو علت را

المضار: مضر اصحاب امزجه حاره و كسى كه بر مزاج او خون غالب باشد سزاوار نيست كه به تنهايى آن را بنوشد

و مضر امعاى سفلى و افاويه مانند دارچينى و سنبل الطيب و سليخه و كثيرا و صمغ عربى و روغن بادام شيرين

و گويند مضر انثيين و مصلح آن روغن گل و مضر رحم باعث به هم آوردن فم آن به حدى كه ادويه مسقطه جنين

نتوانند اسقاط آن نمايند.

ابن مؤلف گفته اگر فرفيون و افيون را هر دو با هم در شيشه كنند

هر يك ديگرى را فانى مى‏گرداند به حدى كه اثرى از آن هر دو نمى‏ماند

و گفته‏اند چون افربيون را با باقلا نگاه دارند در هيچ وقت قوّت آن زايل نمى‏گردد

و حبوب و ادهان و اضمده و اطليه و قيروطيات و معاجين افربيون در قرابادين ذكر يافت

و تدارك احوال طاريه بر شارب زياده از مقدار مقرر آن نيز و بالجمله از خوردن آن نعاس و سوزش اعضاء و فواق

كرب شديد و لهيب و لذع باطن شديد عارض گردد

و سه درهم آن در سه روز كشنده بود به تقرح معده و امعا و آن ترياق افيون و بعضى

سموم بارده حيوانيه و غير آن است مصلح آن چرب نمودن آن به روغن

و آشاميدن سويق سرد كرده به يخ و برف و نشستن در آب سرد

و تجرع گلاب و متواتر آشاميدن سويق جو با آب انار و سيب ميخوش و ليمو و كشكاب و روغن گل با كافور و گلاب و شورباى چرب

و جدوار مجرب و فادزهر حيوانى با دوغ تازه گاو خورانيدن و اضمده بارده بر جگر گذاشتن است.کتاب مخزن الادویه طبع قدیم ص 158-159
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

نسخه ها

پستتوسط pejuhesh237 » جمعه آگوست 16, 2013 12:34 pm

و ملطف و بغايت محرق و مسهل زرداب و بلغم

و جهة استسقا و سپرز و عرق النسا

و رفع مفاصل و رفع ضرر سموم و درد ورک و كمر كه از بلغم باشد

بغايت نافع و شرب او مسقط جنين

و افرزجهء او باعث بهم بر آمدن فم رحم

و مانع سقوط طفل

و اكتحال او با عسل جهة نزول آب مفيد

و حدت و سوزش او در چشم مدة مديد باقى ميماند

و سعوط او با آب چغندر جهة سيل و دمعه و حمرهء چشم و تنقيهء دماغ

و ضماد او بر استخوان باعث تقشر آن میباشد

و طلاى او رافع گوشت زياد زخمها و بر زخم سگ ديوانه گزيده

و لذع هوام رافع سميت او

و با روغنها جهة فالج و لقوه و حذر و امراض اعصاب و درد مفاصل

و با زعفران و افيون جهة تسكين اقسام ضربان مفيد

و حمول او به قدر حبهء تا دو سه حبه در ادرار حيض محتبس مجرب

و اگر احداث سوزش نمايد روغن گلسرخ رافع انست

و يك حبهء او كه با سُک سائيده باشند فرزجهء او جهة اعانت حمل و تضيق فرج و تقويه رحم و رفع بدبوئى او بيعديل

و مصلح او مقل و رب سوس

و ساير صموغ و روغن بادام و قسم سياه او قتال

و قدر شربتش دو قيراط و بدلش در استسقا ماذريون

و در قولنج جند و زياد او موجب اختلاط عقل و التهاب معده

و فواق (+و در بعضی مزاج مسهل مفرط) و در بعضى قابض به افراط

و رافع او تبريد قوى و آب ميوهاست.کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم ص –194

متن مخزن الادويه مراجعه شد و مطالب آن موافق تحفه بود با اين اضافات:

جالى وحاد خصوص تازه آن به حدى كه زياده است از حلتيت كه حادترين صمغ‏ها است.

و جهت لقوه و فالج و استرخا و تشنج امتلايى و رعشه و خدر و دوار و سدر و صرع و سكته و كابوس

و جمود و شخوص و و سپرز و قولنج و سردى گرده و و و دفع سموم بارده و تسكين اقسام ضربان مفيد

سعوط مقدار عدسى از آن محلول در شير دختر جهت لقوه و محلول آن در روغن حبة الخضرا

و ماليدن آن بر روى صاحب لقوه نافع و به دستور فرو بردن حب مصنوع از ربع درمى از آن

و از سكبينج و مقل اليهود و اشق از هر يك نيم درم جهت لقوه مفيد و زايل گرداند آن را.

اكثار بوييدن آن نافع است فالج را به جهت آنكه تنقيه دماغ مى‏كند

و ميل مى‏دهد مواد را از جانب نخاع به سوى بينى و سعوط محلول مقدار يك شعيره آن با آب مرزنجوش

يا با آب افشرده چغندر يا با آب افشرده شير بز نيز نافع است فالج را به همان جهت

و آشاميدن آن با ادويه مناسبه نيز نافع است آن را و استرخا را

و تمريخ اعضاى مسترخيه به روغن زيت كه در يك رطل آن مقدار سه درهم افربيون حل كرده باشند

هفت روز يا شش روز اقلًا سه روز نافع است آن را و فالج و اكثرى از امراض عصبانيه را

و اگر مخلوط نمايند آن را به قيروطى كه شكسته باشند حدت افربيون را به روغن و تمريخ نمايند به آن نافع است

آن هر دو را به نهايت نفع و سزاوار اين است اكثار مروخ آن زياده از هفت روز و مقدار افربيون از سه درم و چون حل نمايند

به روغن قسط يا روغن غار گرم نموده تدهين به آن نمايند نافع است از براى فالج و استرخا به جهت آنكه مسخن عصب است

و ملطف و محلل بلغم و چون بگيرند وزن يك اوقيه آن را

و نرم سوده در يك رطل زيت كه در آن دو اوقيه موم گداخته باشند داخل كرده

در هاون به دسته بمالند تا چون مرهم شود و تمريخ نمايند به قليلى از آن نافع است فالج و استرخا را نفعى بيّن

و چون بگيرند از آن ربع درمى و از سكبينج و اشق نصف درمى و حب ساخته فرو برند نافع است از براى استرخا

و چون بگيرند مقدار يك دانگ از آن و ساييده به زرده تخم مرغ نيمبرشت پاشيده بياشامند نافع است

استرخاى اعضاء را نفعى بليغ و چون مخلوط نمايند افربيون را به بعضى ادهان حاره مانند روغن قسط

و روغن سداب و تمريخ نمايند به آن نافع است تشنج بلغمى را و اگر زياده نمايند به وزن آن جندبيدستر

و عاقرقرحا مى‏باشد انفع و همچنين تمريخ به قيروطى معمول از افربيون تازه يك اوقيه و زيت كهنه

يك رطل و موم سرخ دو اوقيه كه موم را در زيت گداخته افربيون را نرم سوده به آن مخلوط كرده

در هاون به دسته نيكو ساييده استعمال نمايند آشاميدن آن با ادويه مناسبه نافع است

رعشه بلغمى را و تمريخ به يك درهم افربيون محلول در ده درهم زيت كهنه نافع است

خدر را و همچنين تدهين محلول آن در روغن دارچينى و آشاميدن آن نافع است خدر را و همچنين محلول آن در روغن قثاء الحمار

و يا روغن حار ديگر نافع است آن را شرباً و تمريخاً و چون سى درهم آن را در روغن مناسبى حل نموده

شش روز به آن مروخ نمايند نافع است خدر را و تعطيس به افربيون و استشمام به آن

و نشوق بدان با روغن مناسب نافع است دوار و سدر بلغمى حادث از كيموس بارد را.

چون بسيار نرم بسايند آن را به تنهايى يا با ادويه مناسبه ديگر و در بينى صاحب صرع و سكته دمند نافع است

آن هر دو را و چون حل كنند به آب گرم و غرغره كند به آن صاحب صرع مى‏باشد نافع آن را

و چون طلا نمايند افربيون و ثافسيا و امثال اين‏

هر دو از ادويه محرقه محلله مواد و مقرحه عضو بر موضع صعود ابخره در حال صرع حادث

به مشاركت اطراف به سبب صعود رياح مصرعه از آنها به سوى سر نافع است آن را

و لازم است كه اين طلا بعد از بستن بالاى آن عضو باشد اگر ممكن باشد مانند دست و پا و آشاميدن ربع

درم از آن با ادويه مناسبه نافع است كابوس را و ريختن يك اوقيه افربيون محلول در يك رطل روغن ياسمين بر سر صاحب جمود

و شخوص و همچنين طلا كردن افربيون و جندبيدستر سوده در روغن ياسمين بر سر نافع است آن هر دو علت را

المضار: مضر اصحاب امزجه حاره و كسى كه بر مزاج او خون غالب باشد سزاوار نيست كه به تنهايى آن را بنوشد

و مضر امعاى سفلى و افاويه مانند دارچينى و سنبل الطيب و سليخه و كثيرا و صمغ عربى و روغن بادام شيرين

و گويند مضر انثيين و مصلح آن روغن گل و مضر رحم باعث به هم آوردن فم آن به حدى كه ادويه مسقطه جنين

نتوانند اسقاط آن نمايند.

ابن مؤلف گفته اگر فرفيون و افيون را هر دو با هم در شيشه كنند

هر يك ديگرى را فانى مى‏گرداند به حدى كه اثرى از آن هر دو نمى‏ماند

و گفته‏اند چون افربيون را با باقلا نگاه دارند در هيچ وقت قوّت آن زايل نمى‏گردد

و حبوب و ادهان و اضمده و اطليه و قيروطيات و معاجين افربيون در قرابادين ذكر يافت

و تدارك احوال طاريه بر شارب زياده از مقدار مقرر آن نيز و بالجمله از خوردن آن نعاس و سوزش اعضاء و فواق

كرب شديد و لهيب و لذع باطن شديد عارض گردد

و سه درهم آن در سه روز كشنده بود به تقرح معده و امعا و آن ترياق افيون و بعضى

سموم بارده حيوانيه و غير آن است مصلح آن چرب نمودن آن به روغن

و آشاميدن سويق سرد كرده به يخ و برف و نشستن در آب سرد

و تجرع گلاب و متواتر آشاميدن سويق جو با آب انار و سيب ميخوش و ليمو و كشكاب و روغن گل با كافور و گلاب و شورباى چرب

و جدوار مجرب و فادزهر حيوانى با دوغ تازه گاو خورانيدن و اضمده بارده بر جگر گذاشتن است.کتاب مخزن الادویه طبع قدیم ص 158-159


[امراضى كه افربيون در درمان آنها موثر است‏]
امراض الراس‏
سكته‏

تعطيس با فربيون نافع است از براى سكته و همچنين بوئيدن آن بجهت آنكه رائحه آن مسخن دماغ و ملطف بلغم و مرفق و مسهل آن است‏
كابوس‏
چون بياشامند از آن وزن ربع درمى با ادويه مناسبه نافع است از براى كابوس‏
جمود و شخوص‏
علاج جمود و شخوص بلغمى مثل علاج سبات است الا آنكه بايد كه بريزند بر سر ايشان روغن ياسمين كه در هريك رطل از آن يك اوقيه افربيون حل كرده باشند و نيز نافع است اصحاب شخوص و جمود را طلا كردن بر سر ايشان افربيون و جندبيدستر سوده حل كرده در روغن ياسمين‏
صرع‏
چون نرم سائيده بدمند در بينى ايشان مى‏باشد نافع از براى صرع و چون حل كنند آن را با آب كرم و غرغره نمايند بان صاحب صرع مى‏باشد نافع مر او را شيخ الرئيس كفته كه افربيون نافع است از براى صرع دميدن آن در بينى به تنهائى و با ادويه ديكر و نيز كفته كه در صرع بمشاركت اظراف به سبب صعود رياح مصرعه از اطراف بسوى دماغ هرگاه طلا كرده شود افربيون و ثافسيا و امثال اينها و ادويه محرقه محلله مواد و مقرحه عضو بر موضع صعود ابخره در حال صرع نافع است آن را و لازم است كه طلا كرده شود بامثال اين ادويه بعد از بستن بالاى آن موضع كه صعود ميكند از آن موضع رياح‏
فالج و استرخا

اكثار بوئيدن افربيون نافع است از براى فالج بجهت آنكه تنقيه دماغ ميكند و ميل ميدهد مواد را از جهت نخاع بجانب بينى و چون بكيرند از افربيون وزن يك شعيره و حل كنند باب مرزنجوش يا باب افشرده چغندر يا باب افشرده سيرتر و سعوط كنند بان تنقيه دماغ ميكند و ميل ميدهد مواد را از جهت نخاع بسوى بينى پس مى‏باشد نافع از براى فالج و آشاميدن آن نافع است از براى فالج و استرخا و چون بكيرند از آن مقدار يك دانك و سائيده بپاشند بر يك عدد زرده تخم‏مرغ نيمبرشت و بياشامند نافع است از براى استرخاى اعضا نفعى بليغ و چون بكيرند از آن ربع درمى و از هريك از سكنجبين و اشق نصف درمى و حبّ ساخته فرو برند نافع است از براى استرخا و جالينوس و ابن جزله صاحب منهاج و غير آن كفته‏اند كه چون افربيون داخل كنند در روغن زيت و تمريخ بان نمايند نافع است از براى فالج و سائر امراض بارده عصب و سزاوار نيست بسيار نمودن از افربيون در مروخ بلكه بايد كه بوده باشد سه درم از آن در شش روز مروخ و اقلش سه روز است و چون مخلوط نمايند آن را به قيروطى كه شكسته باشد حدت افربيون را بروغن و تمريخ بان نمايند در فالج نافع است آن را بنهايت و سزاوار نيست اكثار در مروخ آن بلكه بايد كه بوده باشد سه درم از آن در شش روز مروخ تا هفت روز و قرشى كفته كه چون بكيرند از افربيون قليلى و حل كنند بروغن قسط يا روغن غارو كرم نموده تدهين بان نمايند نافع است از براى فالج و استرخا بجهت آنكه مسخن عصب است و ملطف و محلل بلغم ابو سهل مسيحى كفته كه چون بكيرند از افربيون وزن يك اوقيه و نرم صلايه نموده در يك رطل زيت كه در آن موم دو اوقيه كداخته باشند داخل كرده در هاون بدسته بمالند تا چون مرهم شود و مروخ كرده شود بچيزى از آن مى‏باشد نافع از براى فالج و استرخا نفعى بيّن‏
لقوه‏
افربيون نافع است از براى لقوه آشاميدن آن شيخ الرئيس و رازى كفته‏اند كه سعوط كردن بان مقدار حب عدسى محلول بشير دختر نافع است از براى لقوه ابن بطلان كفته كه چون حل كنند آن را در روغن الخضرا و بمالند بر روى صاحب لقوه نافع است او را سفيان اندلسى كفته كه چون بكيرند از آن ربع درمى و از سكبينج و مقل اليهود و اشق از هريك نيم درم و فرو برد صاحب لقوه زائل ميكردد لقوه آن بزودى‏
تشنج‏
هرگاه مخلوط كرده شود افربيون را به بعضى از ادهان حاره مانند روغن قسط و روغن سداب‏

مى‏باشد نافع از براى تشنج بلغمى تمريخ بان شيخ الرئيس كفته كه از چيزهائى كه بسيار نافع است از براى تشنج امتلائى ضماد كردن بافربيون است باين طريق كه زيت كهنه يك رطل موم سرخ دو اوقيه افربيون تازه يك اوقيه موم و زيت را درهم كداخته افربيون را سوده بان مخلوط كرده در هاون بدسته بمالند تا يكسان شود و استعمال نمايند و هرگاه بكيرند افربيون و مثل آن از هريك از جندبيدستر و عاقرقرحا و بسيار نرم سوده مخلوط نمايند در روغن قسط يا روغن سداب يا هر دو و تدهين نمايند بان نافع است تشنج امتلائى رطب را
خدر
هرگاه فراگرفته شود از آن وزن يكدرهم و مخلوط كرده شود بوزن ده درهم زيت كهنه نافع است از براى خدر تمريخ بان و چون حل كنند آن را بروغن با دارچينى نافع است از براى دوار حادث از كيموس بارد طبرى كفته كه بوئيدن آن نافع است از براى دوار حادث از خدر آشاميدن آن و تمريخ بان و چون درم آن را با سى درم روغن ممزوج نموده شش روز بان مروخ نمايند نافع است خدر را و همچنين چون مخلوط نمايند بقيروطى و نيم كرم بان مروخ نمايند نافع است خدر را بنهايت نفع و نيز چون حل كنند آن را بروغن قثاء الحمار يا روغن حار ديكر نافع است از براى خدر تمريخ بان و آشاميدن آن‏
رعشه‏
آشاميدن افربيون با ادويه مناسبه نافع است از براى رعشه بلغمى‏
دوار و سدر
تعطيس بان بعد از تنقيه نافع است از براى دوار و سدر بلغمى و نشوق بان يا روغن مناسبى نافع است از براى دوار حادث از كيموس بارد طبرى كفته كه بوئيدن آن نافع است از براى دوار حادث از اخلاط بارد
فصل در بيان حبوبى كه اصل و عمود در انها افربيون است‏
[حبّ افربيون اسكندرى‏]
حبّ افربيون اسكندرى نافع از براى فالج و استرخا و لقوه و صرع و رعشه و خدر
صنعت آن‏
شحم حنظل سقمونياى مشوى خربق اسود مقل ازرق از هريك يك جزو افربيون نطرون از هريك نيم جزو كوفته بيخته با آب كرنب سرشته حب سازند شربتى يك درم‏
[حبّ افربيون ديگر لكنت زبان را زائل كرداند]
حبّ افربيون ديكر لكنت زبان را زائل كرداند چون در زير زبان نكاه دارند و آب آن را بريزند و فروبرند
صنعت آن‏
دارشيشعان كل سرخ از هريك يك جزو اذخر مكى افربيون قرنفل از هريك نيم جزو با لادن يا عنبر يا موميائى هركدام كه باشد سرشته حبوب سازند
حب افربيون ديكر كه درد نقرس را در ساعت به نشاند
صنعت آن‏
فربيون زنجبيل از هريك چهار درم مصطكى شش درم سورنجان نه درم انيسون زيره كرمانى فلفل سفيد دارفلفل مغز حب القرطم سليخه سياه از هريك دو درم كوفته بيخته باب رازيانه حبوب سازند شربتى دو درم‏
حب افربيون ديكر نافع از براى فالج و رعشه و استرخا و لقوه‏
صنعت آن‏

افربيون مصطكى رومى انيسون از هريك چهار درم سقمونياى مشوى غاريقون سفيد عصاره افسنتين از هريك پنج درم شحم حنظل سه درم صبر سقوطرى افتيمون سنبل الطيب از هريك ده درم نمك هندى يك درم و نيم دارفلفل دو درم كوفته پخته باب كرنب سرشته حبوب سازند هر حبى بقدر فلفلى شربتى دوازده حب تا نيم درم پيش از غذا و بعد از غذا توان خورد و اين حب را باب كرم فرو برند و كفته شده كه سزاوار آن است كه بعد از آشاميدن اين آب بنوشند و اين نيز نافع است از براى سوء القنيه و اخراج ماى اصفر و نافع است از براى وجع ورك و وجع ظهر و نقرس بادر
[حب افربيون تاليف محمّد بن ذكريا رازى‏]
حب افربيون تاليف محمّد بن ذكريا رازى قلع بلغم خام از اعصاب كند و نافع است از براى فالج‏
صنعت آن‏
افربيون شحم حنظل قنطوريون رقيق عصاره اقثاء الحمار مدبر اجزا متساوى كوفته بروغن بادام شيرين چرب نموده حبوب سازند شربتى يك درم‏
[حب افربيون نافع است از براى رعشه و فالج و برص‏]
حب افربيون نافع است از براى رعشه و فالج و برص و هر امراضى كه از بلغم بوده باشد
صنعت آن‏
افربيون غاريقون سكبينج شحم حنظل مقل ازرق از هريك هشت مثقال صبر سقوطرى دو مثقال اجزا كوفته بيخته سكبينج و مقل را در آب كندنا حل كرده دواها را بان سرشته حب سازند شربتى از يك درم تا يك مثقال نظر بر قوت مريض‏
[حبّ افربيون ديگر فالج و استرخاء را نافع بود]
حبّ افربيون ديكر فالج و استرخاء را نافع بود و اخلاط خام كه در اعصاب باشد براند
صنعت آن‏
افربيون سكبينج مقل ازرق غاريقون شحم حنظل از هريك يك درم صبر سقوطرى زرد دو درم اجزا كوفته باب كرنب سرشته حب سازند شربتى دو درم تا سه درم با آب نيم كرم‏
حب افربيون مسهل جهت كسى كه نتواند مسهل مايع بخورد و از خوردن آن عاجز باشد
صنعت آن‏
زيبق كوكرد تنكار افربيون اجزا متساوى كرفته اول كوكرد و سيماب را باهم خوب سحق نمايند بعد از آن تنكار و افربيون را داخل نموده باز خوب سحق نمايند كه مثل غبار كردد و قدرى آب صمغ داخل آن نموده حبوب بقدر دانه فلفل بندند شربتى نه دانه يا بيشتر يا كمتر بحسب قوّت مزاج و ضعف آن و آب سرد بالاى آن اكر احتياج شود يك فنجان بنوشند و از آب كرم و از هريك چيز كرم احتياط نمايند مكر در صورتيكه خواهند فعل آن كم شود پس آب كرم بخورند كه عمل آن برطرف ميكردد و هرگاه در عمل تعويق دو دهد لعاب بهدانه يا لعاب اسبغول سرد بخورند و اكر پيچ بسيار معلوم شود قدرى روغن بادام بنوشند و اكر سوزشى در نشتكاه زياده معلوم كردد بروغن كل يا غير آن مكان مخصوص را چرب نمايند و بعد از ظهر نخوداب را خوب سرد كرده كه اثر كرمى در آن نمانده باشد بخورند و شام تر پلاو و يا آب قليه كم روغن با چلاو بخورند و وقت خوردن حبوب چون اندك سوزشى دارد بايد كه حبوب را در چند دانه مويز منقى يا كشمش يا غير آن پيچيده فرو برند كه بحلق نرسد و اين حب نافع است جهت امراض مزمنه رديه مثل عرق النساء و ماء اصفر و برص و بهق و جذام و قروح خبيثه مانند اتشك و انواع جرب و قوبا نو و كهنه و غير اينها از امراض رديه خبيثه بشرط آنكه بعد از منضج و احتياط و تفاريق بدهند و بايد كه جرات در دادن اين حب بهر كس و هر وقت و هر مرض ننمايند و تا ضرورت بسيار داعى نشود مرتكب آن نشوند و نزديك آن نروند كه دواى عظيم خالى از غائله نيست و بعد از آن تبريد نمايند و احيانا اكر عمل نكند ضرر عظيم متصور است اصلاح آن بمبردات و العبه با روغن بادام نمايند
فصل در بيان ادهانى كه اصل و عمود در انها افربيون است‏
[دهن افربيون نافع است از براى صداع بلغمى‏]
دهن افربيون نافع است از براى صداع بلغمى بعد از تنقيه چون بر سر بمالند
صنعت آن‏
افربيون پودنه كوهى از هريك دو مثقال جندبيدستر عاقرقرحا از هريك يك مثقال نيم كوفته يك پياله آب‏خورى آب بر روى وى كرده بجوشانند تا به نصف برسد صافى نموده زيت يا روغن كنجد چهل مثقال داخل كرده چندان بجوشانند كه آب رفته روغن بماند در شيشه نكاه دارند
[دهن افربيون ديگر مستعمل در صداع بلغمى‏]
دهن افربيون ديكر مستعمل در صداع بلغمى وقتى كه ماده متمكن شده باشد در سر و كرديده باشد مزمن‏
صنعت آن‏
قسط تلخ قصب الذريره عاقرقرحا از هريك ده درم نيم كوفته در يك رطل آب يا در شراب يك شب بخيسانند و صبحش با يك رطل زيت با روغن كنجد بجوشانند دو قدر مضاعف تا آب برود و روغن بماند صافى نموده هفت درم افربيون سوده در آن داخل كرده در هاون سنكى بدسته بمالند تا نيكو مخلوط شود در شيشه نكاه دارند و در وقت حاجت بر سر بمالند
[دهن افربيون مستعمل در سكته بلغمى و استرخا و فالج‏]
دهن افربيون مستعمل در سكته بلغمى و استرخا و فالج و جميع امراض بارده دماغى و عصبى اقوى از نسخهاى قبل منقول از سيد اسمعيل در ذخيره‏
صنعت آن‏
سداب تازه بكوبند و يكمن آب آن را بكيرند و ده استار روغن سوسن اضافه كنند و با آتش ملايم آن مقدار بجوشانند كه تمام آب سوخته شود و قسط تلخ عاقرقرحا جندبيدستر از هريك سه درم افربيون جاوشير بارزد از هريك يك مثقال نرم سائيده در روغن كرم ريزند و بدسته بمالند تا نيكو مخلوط شود و اكر روغن بلسان حاضر باشد سه درم داخل كنند و الا بدل آن روغن ترب داخل نمايند و بر مهرهاى پشت و عقب كردن صاحب‏ صاحب سكته بمالند
دهن افربيون ديكر نافع از براى شخوص نفعى عجيب‏
صنعت آن‏

بكيرند روغن ياسمين يك رطل و حل نمايند در آن افربيون تازه يك اوقيه و اطراف سر عليل را بخمير كيرند و اين روغن را بر سرش بريزند نيم كرم يا پارچه را باين روغن تر كرده بر سر صاحب شخوص بكذارند
[دهن افربيون نافع از براى تمريخ فقرات و اعضاى عليله‏]
دهن افربيون تمريخ فقرات و اعضاى عليله بان بعد از استفراغ كلى و تنقيه اعصاب از رطوبات بلغميه و ظهور علامات برء نافع است از براى فالج و استرخا و لقوه و ليكن مى‏بايد اولا عضو را بخرقه خشنى بمالند پس تمريخ باين دهن نمايند
صنعت آن‏
بكيرند زيت ركابى يك رطل موم زرد غير مستعمل يك اوقيه موم را در زيت بكذارند و در هاون انداخته يك اوقيه افربيون تازه سوده در آن داخل نمايند و بدسته بمالند و بسايند تا يكسان كردد پس در شيشه نكاه دارند و عند الحاجت استعمال نمايند ابو جريح كفته كه فالجى كه بوده باشد حادث از جراحت آن را نافع است تدهين بدهن افربيون و بايد كه تمريخ كرده شود بان موضع علت را دائم ابن ماسويه كفته كه تمريخ بان نافع است از براى استرخاى حادث از ضربه و سقطه و نيز اين دهن نافع است از براى تشنج بلغمى تمريخ بان صاحب منهاج كفته كه دهن افربيون نافع است از براى خدر بلغمى تمريخ بان بعد از اسهال بمسهلات بلغم و چون مخلوط كنند باين دهن افربيون جندبيدستر عاقرقرحا بوزن افربيون كه هر دو را نرم سائيده باشند و تمريخ جسد و منابت اعصاب بان نمايند دائم نافع است از براى خدر عارض از برودت خواه بياشامند يا تمريخ بان نمايند و و صاحب اقناح نيز چنين كفته روفس و ابو سهل مسيحى كفته‏اند كه بعد از تنقيه باسهال بحب شيطرج و حب منتن به‏نشانند صاحب رعشه بلغمى را در افتاب تا عرق كند پس تمريخ نمايند عضو مرتعش را و مخرج عصب آن را از فقرات بدهن افربيون نافع است مر آن را نفعى هويدا
[دهن افربيون تاليف شيخ الرئيس‏]
دهن افربيون تاليف شيخ الرئيس رح نافع از براى جميع دردهايى كه از سردى باشد خصوصا دردهايى كه در عصب باشد و از براى عرق النساء و وجع ظهر و رجل و از براى فالج و لقوه و استرخا
صنعت آن‏
قسط تلخ ده درم جندبيدستر پنج درم پودنه خشك دوازده درم عاقرقرحا هفت درم كندش چهار درم مويزج سه درم جمله را نيم كوفته در چهار صد درم شراب ريحانى يك روز يك شب بخيسانند پس باتش ملايم به‏پزند تا كمتر از ثلث شراب بماند پس از آتش فرود اورده بكذارند تا سرد شود و بمالند ماليدنى شديد و بپالايند و داخل كنند در آن نصف وزن آن روغن كنجد يا روغن خيرى و باز بجوشانند تا آنكه شراب برود و روغن بماند پس بازاى هر ده درم روغن دو درم از افربيون سفيد تازه بسايند تا چون غبار شود و مخلوط كنند بروغن و باز بر آتش كذارند يك جوش ديكر داده از آتش بردارند و در شيشه كرده سر آن را بسته نكاه دارند و بوقت حاجت بكار برند
دهن افربيون به نسخه ديكر
صنعت آن‏

زيت عتيق يك رطل موم زرد بيست درم افربيون تازه ده درم زيت را كرم نموده موم را در آن بكذارند و صافى نموده فرفيون را صلايه كرده در آن داخل كنند و در هاون سنكى بدسته بمالند تا نيكو مخلوط شود و در شيشه نكاه دارند و در وقت حاجت بكار برند
دهن افربيون به نسخه ديكر
صنعت آن‏

قسط تلخ ده درم عاقرقرحا هفت درم مويز سه درم جمله را نيم كوفته در چهل درم شراب به‏پزند تا ربع بماند پس چهل درم روغن خيرى داخل كرده بجوشانند تا شراب برود و روغن بماند پس در اخر دو درم فرفيون سوده داخل كنند و از آتش فرو كيرند
[دهن افربيون ديگر نافع جهت جميع اوجاع ظهر]
دهن افربيون ديكر نافع جهت جميع اوجاع ظهر حادث از رياح حادثه از رطوبات غليظه و بلغم غليظ و از براى افرسه و عرق النساء و استرخا و سكته و لقوه و اوجاع مفاصل ريحى و بلغمى‏
صنعت آن‏

به نسخه كه سيّد اسمعيل در ذخيره در وجع ظهر ريحى ذكر كرده فلفل سفيد جندبيدستر فرفيون عاقرقرحا شحم حنظل حليت اجزا مساوى از مجموع ده درم و يك رطل روغن سداب داخل كرده اميخته يك هفته در افتاب نهند و هر روز دو مرتبه برهم زنند پس بپالايند و مرتبه ديكر ده درم همين ادويه داخل كرده يك هفته بدستور در افتاب كذارند و هر روز دو مرتبه برهم زنند پس از هفته بپالايند و مرتبه ثالث بدستور ده درم ادويه را داخل كنند و بعد از هفته بپالايند و استعمال نمايند
شياف افربيون ضعف مثانه و سلس البول رقيق را نافع است و باه را قوّت دهد
صنعت آن‏
مغز نارجيل مقشر مغز حب الصنوبر الكبار حب المحلب مقشر مغز بادام تلخ كرم دانه حب الزلم از هريك دو درم فربيون جندبيدستر سداب از هريك سه درم مقل ازرق ده درم مقل را در آب كند تا حل كرده باقى ادويه را جداجدا نرم كوبيده وزن نموده بان سرشته شيافها سازند
فصل در بيان ضماداتيكه اصل و عمود در انها افربيون است‏
ضماد افربيون مستعمل در فالج كه اعصاب را نرم كند و اين ضماد از بولس است‏
صنعت آن‏
فربيون يك اوقيه عاقرقرحا مرزنجوش مويزج از هريك يك اوقيه نطرون خردل از هريك دو اوقيه فلفل يك درم جندبيدستر چهار اوقيه كوفته بيخته روغن حب الغار داخل كرده در هاون بدسته بمالند نيكو تا چون مرهم شود بر مهرهاى پشت و عقب كردن ضماد نمايند
ضماد افربيون ديكر مستعمل در فالج‏
صنعت آن‏

افربيون تازه ده درم نرم سائيده موم زرد بيست درم در زيت كهنه نيم من كداخته فرود اورده هنوز كرم باشد كه فرفيون را داخل كرده در هاون سنكى بدسته بمالند تا هموار شود بر مهرهاى پشت و عقب كردن ضماد نمايند
ضماد افربيون مستعمل در تشنج امتلائى‏
صنعت آن‏

افربيون جندبيدستر ميعه سائله نرم سائيده موم زرد ثفل دهن بزر در روغن سوسن كداخته ادويه را داخل كرده در هاون سنكى بدسته بمالند تا چون مرهم شود ضماد نمايند
ضماد افربيون نافع از براى صداع مزمن‏
صنعت آن‏

افربيون دو مثقال كوفته باب مرزنجوش سرشته بعد از تراشيدن سر بر سر ضماد نمايند و اكر واهمه زيادتى حرارت باشد سفيده تخم مرغ و روغن كل سرخ و اندكى سركه داخل نمايند
ضماد افربيون به نسخه ديكر
صنعت آن‏

افربيون يك درم جندبيدستر دو دم هر دو را كرم سائيده زيت كهنه يك اوقيه داخل كرده در هاون بدسته بمالند تا يك‏سان شود و استعمال نمايند
طلاى افربيون نافع جهت فالج و استرخا
صنعت آن‏

افربيون ده درم عاقرقرحا مرزنجوش مويزج از هريك يك درم خردل فلفل سياه جوزبوا از هريك يك و نيم درم حب الغار سه درم جندبيدستر دو نيم درم مشك خالص نيم درم اجزا را با كلاب بر سنك صلايه نيكو سائيده كرم نموده طلا نمايند و اكر قدرى روغن قسط داخل نمايند ميكردد اقوى‏
طلاى افربيون ديكر كه همين منفعت دارد و تشنج امتلائى را نيز مفيد است‏
صنعت آن‏
افربيون جندبيدستر ميعه سائله قسط تلخ زرارند طويل جدوار خطائى اجزا مساوى بسيار نرم سائيده با كلاب يا عرق دارچينى كرم نموده طلا نمايند و درين طلا اكر بعضى از ادهان مثل دهن سوسن يا قسط يا خيرى و يا امثال اينها داخل نمايند بد نيست‏
فصل در بيان قيروطياتى كه اصل و عمود در انها افربيون است‏
قيروطى افربيون مستعمل در صداع مزمن‏
صنعت آن‏

افربيون دو درم كوفته موم زرد سى درم روغن شبت يك‏صد درم درهم كداخته افربيون را داخل كرده قيروطى ترتيب داده بر سر بمالند
قيروطى افربيون ديكر مستعمل در فالج و استرخا
صنعت آن‏

بكيرند روغن قسط يا روغن غار يا هر دو كرم نموده بكدازند در آن قدرى موم زرد كه بكرداند روغن را فى الجمله غليظ پس در هاون انداخته قدرى افربيون تازه را سحق نموده در آن داخل نمايند و بدسته بمالند تا يكسان شود و استعمال نمايند
[قيروطى افربيون بولس‏]
قيروطى افربيون بولس‏ كفته نافع است از براى فالج و استرخاى حادث از فسخ و رض عنصل‏
صنعت آن‏
موم زرد يك درم روغن سوسن روغن نركس از هريك سه درم افربيون تازه چهار درم موم را در روغنها بكذارند و مخلوط كنند بان افربيون سوده و بمالند بر موضع فسخ و رض‏
قيروطى افربيون مستعمل در فالج و لقوه و صداع بارد مزمن‏
صنعت آن‏

افربيون سه درم جندبيدستر يك درم نرم كوفته بيست و پنج مثقال موم را در پنجاه درم روغن شبت و سى درم روغن قسط و بيست درم روغن كل كداخته در آن اميزند و قيروطى ترتيب دهند و بر سر و مهرهاى كردن بمالند و از هوا احتياط نمايند
فصل در بيان معاجينى كه اصل و عمود در انها افربيون است‏
[معجون افربيون جهت فالج و لقوه و استرخا و رعشه‏]
معجون افربيون جهت فالج و لقوه و استرخا و رعشه و خدر و صرع بلغمى نافع‏
صنعت آن‏
افربيون شحم حنظل سقمونيا مشوى غاريقون هش سفيد صبر سقوطرى از هريك دو درم مصطكى رومى يك درم افتيمون سنبل الطيب از هريك سه درم نمك هندى مقل از هريك نيم درم دارفلفل يك درم ادويه كوفته بيخته بروغن بادام شيرين چرب نموده با سه وزن ادويه عسل كف كرفته بسرشند شربتى يك درم تا يك مثقال با آب كرم‏
معجون افربيون مسهل كه همان نفع دارد
صنعت آن‏
افربيون مصطكى رومى انيسون از هريك سه درم غاريقون هش سفيد عصاره افسنتين سقمونيا مشوى از هريك شش درم شحم حنظل چهار درم صبر سقوطرى افتيمون اقريطى سنبل الطيب از هريك هشت درم فلفل دارفلفل از هريك دو درم مقل ازرق يك درم ادويه كوفته بيخته بروغن بادام شيرين چرب كرده با سه وزن ادويه عسل مصفى بقوام آورده بسرشند شربتى يك درم تا يك مثقال‏
معجون افربيون مسهل ديكر اقوى از دو نسخه قبل‏
صنعت آن‏

افربيون شحم حنظل قنطوريون دقيق عصاره اقثاء الحمار سقمونياى مشوى غاريقون هش سفيد تربد سفيد مجوف خراشيده مدبر سنبل الطيب مقل ازرق از هريك دو درم صمغ عربى يك درم كثيرا نيم درم ادويه كوفته بيخته با سه وزن ادويه عسل مصفى مقوم معجون سازند شربتى از يك مثقال تا دو مثقال باب كرم‏
[معجون افربيون مسهل ديكر نافع جهت رعشه و فالج و لقوه‏]
معجون افربيون مسهل ديكر نافع جهت رعشه و فالج و لقوه و برص و هر امراضى كه از بلغم و رطوبت باشد
صنعت آن‏
افربيون شحم حنظل غاريقون سكبينج مقل ازرق تربد سفيد مجوف خراشيده سقمونياى مشوى از هريك پنج مثقال صبر سقوطرى يك و نيم مثقال صمغ عربى كثيرا سنبل الطيب از هريك نيم درم صموغ را در آب كند تا بخيسانند حل كرده صاف نمايند و باقى ادويه كوفته بيخته بروغن بادام شيرين چرب كرده با سه وزن ادويه عسل مصفى كف كرفته بقوام اورده بسرشند شربتى تا دو مثقال باب كرم يا آنچه مناسب باشد
معجون افربيون كه نقرس و عرق النساء و اوجاع ظهر و مفاصل را نافع است‏
صنعت آن‏

افربيون تربد سفيد مدبر از هريك سه درم مصطكى چهار درم سورنجان سفيد هشت درم انيسون فلفل دارفلفل سليخه سياه زيره كرمانى از هريك يك درم مغز حب القرطم چهار درم ادويه كوفته بيخته بروغن بادام شيرين چرب نموده با عسل بقوام اورده سه وزن ادويه بسرشند شربتى از دو درم تا سه درم باب رازيانه نيم كرم‏ کتاب قرابادین کبیر ص 641-645
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

تحقیقات و تجربیات برای نتایج کاربرد درمانی

پستتوسط pejuhesh237 » جمعه آگوست 16, 2013 12:34 pm

.
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

بعدي

بازگشت به ف


cron
Aelaa.Net