ترجمه کلام وحی - مترجم: اشرفی تبریزی

ترجمه کلام وحی - مترجم: اشرفی تبریزی

پستتوسط najm111 » يکشنبه مارس 07, 2021 11:10 pm

بسم الله الرحمان الرحیم

پژوهشکده علوم تلاوت کلام وحی:

1- دليل ترجيح اين ترجمه به ترجمه معروفين حتى آيات و معنونين
توجهش به احاديث شريفه معصومين در معاني آيات است
اما ترجمه اش تحت اللفظي است يعني كه سعي بر ذكر معناي معادل هر كلمه است نه روان نويسي كه برخي انجام داده اند ترجمه آزاد روان بدون توجه به مفاد كلمات قراني بطور دقيق

دانلود فایل وورد متن ترجمه :
http://www.aelaa.net/Ersaal/5/3/Tarjeme ... shrafi.doc

2- اشرفي تبريزي نیز دو نفر هستند كه خوشنويس هستند و هردو مصاحف متعددي نوشته و چاب شده است
يكي شيخ مصطفى يكي شيخ محمود
آنكه ترجمه دارد شيخ محمود است
برخي مصاحف با خط محمود است اما ترجمه اش از ديگران است

قراني كه بخط و ترجمه اوست
http://telavat.com/fa/%D8%B4%D8%AE%D8%B ... 88%D8%AF-0

3- توضيح مهم:
معرفي اين ترجمه به معنى بهترين ترجمه نيست
همچنين به معنى اينكه ترجمه اش حاوي معاني لغات قران از احاديث معصومين عليهم السلام باشد نيست
يا اينكه بجاي درسهاى واژگان شناسي باشد = نيست
مناسبت معرفيش اين بود كه افرادي بخاطر اينكه درسهاى مزبور را يادنگرفته يا تقريرش را ندارند و از ترجمه هاي رايج استفاده مي كنند كه غالبا به احاديث در ترجمه توجه ندارند
فلذا چون معروف است که مترجم مذكور به احاديث در ترجمه توجه داشته ازين رو معرفي شد


4- البته بحمد الله امروز جند تفسير روايي از معصومين عليهم السلام به فارسي ترجمه شده است كه براى فهم آيات قرآن قابل استفاده است


1- ترجمه تفسير البرهان
نويسنده تفسير سيدهاشم بحراني قرن 12
9 جلد = البته مواردي از احاديث تفسير را ترجمه نكرده است

دانلود نسخه پی دی اف - متن - نسخه اندروید
https://www.ghbook.ir/index.php?option= ... 07&lang=fa

---------------------------------------------

2- ترجمه تفسير القمي
تفسیر علی بن ابراهیم قمی مشهور به تفسیر قمی از تفاسیر کهن شیعی، اثر علی بن ابراهیم قمی (متوفای۳۰۷ق) فقیه و محدث نامی شیعه، معاصر امام هادی(علیه السلام) و امام عسکری(علیه السلام) و از مشایخ و اساتید کلینی است. تفسیر وی یکی از مهم‌ترین مصادر تفسیری شیعه و از تفاسیر روایی است.

کتاب چاپی
https://www.gisoom.com/book/1973853/%DA ... 4%D8%AF-1/

--------------------------------------------

3- ترجمه تفسیر امام عسکری (علیه السلام)
جلد یک (ترحمه تفسیر سوره حمد)

کتاب چاپی
http://www.mazhabbook.ir/%D8%AE%D8%B1%D ... B%8C%D8%B1

--------------------------------------------


4- ترحمه تفسیر عیاشی

نویسنده : مسعود بن عیاش السلمی
مترجم : عبدالله صالحی نجف آبادی
«تفسیر عیاشی» از تفسیرهای کهن شیعه است که در عصر غیبت صغری توسط محمد بن مسعود سمرقندی (عیاشی) نگاشته شده است. این تفسیر که به شیوه و سبک روائی تالیف گردیده است در تفسیر آیات قرآنی، مناقب اهل بیت (علیه السلام) را با ذکر ماثوره درج کرده است.

کتاب چاپی
https://bookroom.ir/book/75779/%D8%AA%D ... 8%AF%DB%8C

--------------------------------------

5- ترجمه تفسیر فرات کوفی
تفسیر فُرات کوفی تفسیری روایی به زبان عربی، اثر ابوالقاسم فرات بن ابراهیم بن فرات کوفی از عالمان، محدّثان و مفسران شیعی نیمه دوم قرن سوم و اوایل قرن چهارم قمری است. مولف در این تفسیر تنها آیاتی را گردآورده که در‌ شأن اهل بیت (علیه السلام) نازل شده‌اند. تفسیر فرات کوفی، از مهم‌ترین مصادر تفسیری شیعی است.

نسخه چاپی
https://www.gisoom.com/book/11092553/%D ... %81%DB%8C/

--------------------------------------

6- ترجمه تفسير الصافي
تفسیر روایی نویسنده علامه فیض کاشانی قرن 11

کتاب چاپی
https://www.gisoom.com/book/1463072/%DA ... 4%D8%AF-6/

--------------------------------------------
7- ترحمه تفسیر الاصفی
تفسیر روایی خلاصه تفسیر صافی
نویسنده : محسن فیض کاشانی
مترجم : محمدمسعود عباسی زنجانی

کتاب چاپی
https://bookroom.ir/book/22240/%D8%AE%D ... 9%81%DB%8C

-------------------------------------------

8- ترحمه تفسیر نو ر الثقلین
علامه شیخ عبد علی عروبی حویزی
8 جلد

نسخه چاپی فارسی
http://quransara.ir/product/%D8%AA%D8%B ... %AF%DB%8C/

--------------------------------------------

9- ترجمه تاویل الایات الظاهره فی فضائل العتره الطاهره
نویسنده: شرف الدین نجفی حسینی

نسخه چاپی
https://yektabook.com/product/23519/%D9 ... 8%B1%D9%87

نسخه عربی
متن - پی دی اف - اندروید
https://www.ghbook.ir/index.php?option= ... 67&lang=fa

--------------------------------------

10- تفسير جامع
تالیف آیت الله حاج سید ابراهیم بروجردی رضوان الله علیه
این کتاب از تفاسیر روایی به زبان فارسی که که جمع آوری و ترجمه فارسی روایات تفسیری کتب معتبری مانند تفسیر عیاشی، تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام، تفسیر قمی، کافی، بصائر الدرجات و ... است.

دانلود پی دی اف = 7 جلد
https://archive.org/details/TafsireJame ... 8%AC%DB%B1

--------------------------------------

11- تفسير اثنا عشرى

تفسير اثنا عشرى، تفسيرى است فارسى در ۱۴ مجلد تا آخر سوره مرسلات، از تفاسير شيعه دوازده امامى، ساده و قابل فهم براى توده مخاطبانى كه با زبان عربى آشنايى ندارند. با جهت گيرى تحليلى، هدايتى و ارشادى و با رويكردى لغوى و روايى، كه جنبه روايى آن غلبه دارد.
اين تفسير خلاصه تفسيرى است كه مؤلف به شكل مفصل و حاوى ۲۲ جزء قرآن قبلا نگاشته و فرصت تكميل آن را پيدا ننموده است.
مقدمه تفسير
كتاب با پيش درآمدى در باب مقدمات تفسير مانند تعريف تفسير، تاويل و ترجمه و فرق ميان آنها، و بحثهاى روائى از قبيل، تمسك به قرآن، حاملين علم آن، منع تفسير به راى، سبب نزول، كيفيت نزول و اقسام آن، اعجاز قرآن، اسامى آن، ثواب قرائت، آداب قرائت و نوادرى در مطالب اعتقادى نسبت به قرآن از قبيل، قراء سبعه، عدد آيات و...، شروع مى گردد و سپس به تفسير مى پردازد.
مصادر تفسير
مفسر محترم در تأليف اثر خود بر مصادر تفسيرى و روايى مختلفى اعتماد داشته كه برخى از آنها از اين قبيلند: در تفاسير: تبيان، مجمع البيان، برهان، نور الثقلين، صافى، منهج الصادقين، روح الجنان، عياشى و قمى و از منابع روائى: كافى، نهج البلاغة، بحار الانوار، عيون اخبار الرضا، معانى الاخبار، الغدير و برخى منابع روايى اهل سنت.
روش تفسير
روش چينش مطالب بدين گونه است كه در آغاز سوره، اطلاعات كلى درباره آن را ارائه مى دهد كه عبارتند از: مكى، مدنى بودن، نام سوره و ترجيح آن نسبت به نامهاى ديگر، تعداد آيات، كلمات حروف، ترتيب نزول، فضيلت و ثواب تلاوت آن.
تحقيقاتى درباره مفاهيم و معارف قرآنى دارد كه گاه جنبه خطابى يا ادبى دارد و گاه با زبان علمى و فلسفى بيان مى شود. پس از قرآن در فهم آيات از اخبار و احاديث خصوصا اخبار اهل البيت( ع) بدون ذكر سند و راوى حديث استفاده مى كند نقد و ارزيابى اقوال و طرح ديدگاه هاى تفسيرى و كلامى كمتر به چشم مى خورد.
مفسر در سير معمولى خود( ذكر آيه، ترجمه، تفسير كلمات و آيات، نقل روايات و نقل اقوال تفسيرى) تفسير آيه را به شكل تحليلى در معناى آيه بيان مى دارد، بدون اينكه متعرض بحثهاى مفصل لغوى و قرائت گردد. در اين باب به تدبر در قرآن و يافتن دعوت قرآنى و توجه به هدايت آن، اهتمام مى ورزد.
مباحث عقايدى را نيز بدون مطرح كردن اختلافات و ادله آن در حدّ بيان آيه، دنبال مى كند. در اين مباحث، ديدگاه شيعه دوازده امامى را در باب امامت، عصمت، صفات خداوند، جبر و اختيار و رؤيت خداوند، بدون خارج از شدن از دايره تفسير، و با استشهاد به روايات ائمه عليهم السلام، بيان مى دارد.
روش وى در مباحث فقهى نيز گذرا و در حدّ بيان احكام آيات است و به استدلال اقوال و ديدگاههاى مختلف نمى پردازد بلكه به بيان تفسيرى آيه، سبب نزول و روايات منقول از ائمه« عليهم السلام» در حكم فقهى آن، اكتفا مى نمايد.
نسبت به اسرائيليات و مطالبى كه چهره انبياء الهى و قرآن را مشوش مى كند، بنا را بر عدم نقل گذاشته و به كسانيكه اينگونه مطالب را نقل و مطرح مى نمايند، شديدا حمله مى كند و حق در آن مسئله را آشكار مى دارد.
به عنوان نمونه ذيل آيه ۱۰۲ سوره بقره«و ما أنزل على الملكين ببابل هاروت و ماروت»منقولات از ابن عباس، سدى و كلبى را مطرح كرده، نقد مى نمايد و با روايات ائمه« عليهم السلام» عصمت ملائكه را اثبات مى كند. جلد ۱ صفحه ۲۱۷.
ايشان مطالب خود را در قالب تعابيرى چون، فوائد، تنبيه، تبصره، تحقيق، تنظيم و خاتمه بيان مى دارد.
نسخه شناسى
اين اثر توسط شركت طبع كتاب تهران در سال ۱۳۳۴- ۱۳۳۹ ش، براى نخستين بار به چاپ رسيد. نگارش آن در سالهاى ۱۳۷۵- ۱۳۸۱ ق انجام گرفته و برخى مجلدات آن توسط انتشارات فراهانى در تهران به سال ۱۳۷۷ ق نشر يافته است. آن چاپ در ۸ مجلد با قطع وزيرى و بالغ بر ۵۰۰۰ صفحه بوده است.
نسخه حاضر در سال ۱۳۶۳ ش،( ۱۴۰۴ ه) در چهارده مجلد با قطع وزيرى توسط انتشارات ميقات به چاپ رسيده است.
فهرستى از مطالب كتاب بر اساس سوره هاى تفسير شده در جميع مجلدات، انتهاى جلد اول، راهنماى محققان خواهد بود. در اين نسخه آيات و روايات اعراب گذارى شده و مدارك و منابع اقوال و آدرس آيات در پاورقى آورده شده است. در جلد اول و دوم آن مقدماتى توسط مؤلف ارائه شده است.

مطالعه آنلاین + امکان دانلود
https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/Boo ... mage/12397
نسخه اندروید
https://cafebazaar.ir/app/com.aseman.tfsir_osna_oshra

----------------------------------------

12- قرآن عظيم
ترحمه با ملاحظه احادیث
مترجم: حاج سید علی نقی فیض الاسلام

ویژگی‌ها ترجمه
۱- این نوع ترجمه از قسم ترجمه تفسیری است که برای برخی از آیات توضیحاتی بیان نموده است.
۲- برای اینکه توضیحات و یا تفسیر مختصر آیات از متن ترجمه آیات مشخص شود مطالب تفسیری را داخل پرانتز قرار داده و ترجمه آیات با خط درشت تر از آنها جدا شده است. به گونه‌ای که اگر مطالب اضافی حذف شود باقیمانده ترجمه آیات خواهد بود.
۳- در ابتدای هر سوره، مشخصات اجمالی آن سوره را بیان می‌کند از جمله: نام آن-مکی یا مدنی بودن (تعداد آیات مکی در صورتیکه سوره مدنی باشد و یا مورد اختلاف باشد و بالعکس)، ارتباط این سوره با سوره قبل- مثلا در ابتدای سوره کهف آمده: سوره بنی اسرائیل، در مکه فرستاده شده جز پنج آیه ۲۶ و ۳۲ و ۳۳ و ۵۷ و ۷۸- و چون خدای عزوجل سوره نحل را به ذکر و یاد پیغمبر اکرم ختم کرد این سوره را نیز با ذکر و یاد آن حضرت آغاز نمود.
۴- در پایان سوره‌ها،فضیلت قرائت آن سوره را با استفاده از روایاتی از ائمه معصومین علیه‌السّلام توضیح داده است.
۵- در برخی از موارد احکام فقهی موجود در آیات را (مطابق با مذهبه امامیه) توضیح می‌دهد مانند آنچه در توضیح آیه ۲۴ سوره نساء (نساء۲۴) آمده است
در برخی از موارد شان نزول آیات را توضیح داده است مانند آیه یا ایها الذین امنوا کتب علیکم القصاص فی القتلی الحر بالحر..
۷- برای توضیح برخی از آیات از روایت‌های ائمه معصومین علیه‌السّلام استفاده نموده، مانند آنچه که در توضیح آیه ۱۷۲ سوره آل عمران، و یا آنچه که در ترجمه آیه ۲۷ سوره مائده آورده است.
۱۱- در بعضی از موارد که آیات را توضیح می‌دهد و برای آن از روایات ائمه علیه‌السّلام استفاده می‌نماید که آن حضرات مصداق آیات را بیان می‌کنند- به گونه‌ای مطالب را بیان می‌کند که تحریف قرآن را به دنبال نداشته باشد- مانند آنچه در ذیل آیه کنتم خیر امة اخرجت للناس..[۵]
شما بهترین امت و گروهی هستید که برای مردم آشکار شدید- که در توضیح آن روایتی را از امام صادق علیه‌السّلام نقل می‌کند که فرمودند: بهترین امت، امیرالمؤمنین علیه‌السّلام و امام حسن علیه‌السّلام و امام حسین علیه‌السّلام می‌باشند و در اصل خیر ائمة بوده... وی در پایان این روایت می‌گوید: ناگفته نماند که مقصود از این روایت و مانند آن، آن است که جبرئیل هنگامیکه این آیه را فرود آورده، خیر امة را به خیر ائمة تفسیر کرده نه آنکه تحریف و تغییری در آن شده باشد.
نسخه شناسی
۱- جلد: گالینگور
۲- نوع کاغذ: معمولی- رنگی
۳- خطاط: عثمان طه
۴- نوبت چاپ: اول
۵- تاریخ انتشار: سال ۱۳۷۸
۶- ناشر: انتشارات فقیه
۷- تعداد: ۱۰۰۰۰ نسخه
۸- تعداد مجلدات: ۳ جلد
۹- دارای فهرست سوره‌ها در آخر مصحف
۱۰- تعداد صفحات: ۱۲۴۰ صفحه (در ۳ جلد)
۱۱- تعداد سطر در هر صفحه: ۱۴ سطر
۱۲- متن ترجمه: صفحه مقابل صفحه آیات
۱۳- نوع ترجمه: تفسیری
۱۴- مترجم: مرحوم سید علی نقی فیض الاسلام

دانلود 3 جلد:
https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/Boo ... mage/13709

-------------------------------

13- تفسیر مطلع الانوار
ابتدا تعدادی از آیات (پنج تا ده آیه) ذکر شده‌اند. پس از آن ترجمه مفسر از این آیات آمده است.
سپس روایات اهل‌ بیت (علیهم السلام) در ارتباط با این آیات آمده‌اند و پس از آن ترجمه روایات. در نهایت بخشی تحت عنوان تاویل و تبیین آمده که توضیح دهنده‌ معانی باطنی و عرفانی آیات و تاویل آنهاست.
در 5 جلد
https://www.fardabook.com/%D9%85%D8%B7% ... DB%8C.html

------------------------------
14- تفسير اهل البيت
نسخه آندروید روي گوشي
https://apps.apple.com/bb/app/%D9%82%D8 ... 1099558951


والحمد لله رب العالمین
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2009
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

روش محك زدن ترجمه های فارسی

پستتوسط najm111 » يکشنبه مارس 07, 2021 11:18 pm

در ترجمه هاي قرآن
ترجمه اى كه تفسير روايي را در ترجمه اش بياورد خوب است و اين مهم است

مثلا از مسلمات است كه النبا العظيم يعني حضرت مولا علي عليه السلام
حتى سنيها روايت كرده اند
اما مي بينيم دهها ترجمه حتى شيعه و از معنونين هر چيزي اورده اند به عنوان معناى النبا العظيم الا اسم حضرت
مثلا همين مورد را مي شود وسيله ترجمه صحيح و قابل معرفي قرار داد = كدام ترجمه ذكر نام مولا كرده ولو داخل پرانتز = همان از بيان حقيقت ابا ندارد

حتى تفاسير مثل تفسیر راهنما از هاشمی رفسنجاني = برخي اصلا در جزو چندين تفسير هم اشاره نكرده اند
برخي خجولانه و آخر تفسيرهاى مختلف مي گويند آن هم هست
برخي ضمن تفسيرها
برخي اول تفسيرها
ولي اگر تفسیر به زبان فارسي باشد يا ترجمه باشد ذكر نمي كنند
در حاليكه درج اين شأن نزول و تفسير با يك كلمه ميسر است

عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ (1) عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ (2) الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ (3)

ترجمه صحيح :
(اي پيامبر) از چه همديگر را مي برسند * از همان سترگ ترين پيام (كه از جانب خداوند آورده اى) {على عليه السلام و خلافت و وصابت و سرپرستي او}. همانكه در آن اختلاف ورزنده هستند (اختلاف دارند).


روایات نبا عظیم:
‌از‌ حافظ ابو بکر ‌محمّد‌ ‌بن‌ مؤمن‌ شيرازي‌ ‌از‌ ‌رسول‌ اللّه‌‌-‌ ‌صلي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌‌-‌ ‌در‌ تفسير ‌اينکه‌ ‌آيه‌ روايت‌ ‌شده‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌گفت‌: «مراد ولايت‌ ‌علي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌در‌ قبر سؤال‌ مي‌شود».«1»‌از‌ امام‌ صادق‌‌-‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌‌-‌ روايت‌ ‌شده‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌گفت‌: «خبر بزرگ‌ همان‌ ولايت‌ ‌است‌».«2»

امام‌ ‌علي‌ ‌بن‌ موسي‌ الرضا‌-‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌‌-‌ ‌گفت‌: «امير المؤمنين‌‌-‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌‌-‌ ‌گفت‌: ‌خدا‌ ‌را‌ بزرگتر ‌از‌ ‌من‌ خبري‌ نيست‌، و ‌او‌ ‌را‌ نشانه‌ و آيتي‌ عظيم‌تر ‌از‌ ‌من‌ وجود ندارد».«3»

‌از‌ امام‌ حسين‌ ‌بن‌ ‌علي‌‌-‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌‌-‌ روايت‌ ‌شده‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌گفت‌:
«‌رسول‌ اللّه‌‌-‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌‌-‌ ‌به‌ ‌علي‌‌-‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌‌-‌ ‌گفت‌: اي‌ ‌علي‌؟ تو حجت‌ خدايي‌، و تو ‌در‌ خدايي‌، و تو راه‌ ‌به‌ سوي‌ خدايي‌، و تو نبأ عظيمي‌ (خبر بزرگ‌)، و تو راه‌ راستي‌، و تو برترين‌ نمونه‌ و مثل‌».

... اللهم بلي شهدنا بمنّک و للطفک بانک انت الله لا اله الا انت ربنا و محمد عبدک و رسولک نبينا و علي اميرالمومنين و الحجه¬العظمي و آيتک الکبري و النباء العظيم الذي هم فيه مختلفون
خدايا ، به منت و لطف تو گواهي مي دهيم که تو الله ، که خدايي جز تو نيست ، خداي ما هستي و محمد بنده و رسول تو ، پيامبر ما و علي امير المؤمنين و حجت عظمي و آيت کبراي تو « نبأ عظيم » است که در آن اختلاف کرده¬اند .

« نبأ عظيم » در شعر شاعران :

عوني گويد :
يا ايها النبأ العظيم کفاک ان
سماک ربک في القرآن عظيما
اني لاعلم ان من والاکم
والي اله الواحد القيوما
اي « نبأ عظيم » براي تو کافي است که خداي تو ، تو را در قرآن عظيم بنامد .
من مي دانم که يقيناً هر کس که ولايت شما را بپذيرد ، ولايت خداي قيّوم را پذيرفته است

ابن العاص در قصيد? معروفش به نام جلجليه خطاب به معاويه مي گويد :
نصرناک من جهلنا يا ابن هند
علي النباء الأعظم الأفضل
اي پسر هند ! ما تو را از روي ناداني خود در برابر « نبأ عظيم » گرامي ياري کرديم .

از امام صادق ( ع ) درباره آيه « عمّ يتسائلون عن النبأ العظيم » روايت شده است که حضرت فرمود : نبأ عظيم ولايت است .

شأن نزول
علي بن ابي طالب ( علیه السلام ) گويد : صخر بن حرب نزد رسول خدا ( صلوات الله علیه ) آمد و گفت : امارت ولايتي که تو داري ، بعد از تو از آن کيست ؟
پيامبر گفت : از آن کسي که او نسبت به من چون هارون نسبت به موسي است .
در اين هنگام خداوند آيه « عم يتسائلون » را نازل کرد . يعني اهل مکه از تو درباره خلافت علي مي پرسند .« عن النبأ العظيم الذي هم فيه مختلفون » برخي از آنها ولايت او را تصديق خواهند کرد و برخي تکذيب « کلا سيعلمون ثم کلا سيعلمون » و اين ردي است بر آن¬ها ، خلافت او را خواهند شناخت و آن را حق خواهند يافت ، زيرا که در قبرهايشان از آن¬ها سؤال مي شود و هيچ مرده اي از آن ها در شرق و غرب جهان در دريا و خشکي نخواهد بود که نکير و منکر از او مي پرسند و به او مي گويند : خداي تو کيست ؟ دين تو چيست ؟ و امام تو کيست ؟

نبأ عظيم در احد
روايت شده است : در روز جنگ احد چون مردم گريختند علي ( ع ) در جلو شمشير مي¬زد و جبرييل در سمت راست او و پيامبر و ميکاييل در سمت چپ او بودند ، در اين هنگام نازل شد که : بگو « نبأ عظيم » است و مردم از او دوري مي کنند

نبأ عظيم در جنگ صفين
علقمه گويد : در جنگ صفين روزي مردي از سپاه شام غرق در سلاح بيرون آمد و بر سرش قرآني بود و اين آيه را مي خواند : « عم يتساعلون عن النبأ العظيم » خواستم به پيکار او بروم ، علي ( ع ) به من گفت : بايست ، و خود پيش رفت و به آن مرد گفت : آيا « نبأ عظيم » را که در آن اختلاف کرده اند مي شناسي ؟ آن مرد گفت : نه . علي ( ع ) گفت : به خدا سوگند من « نبأ عظيم » هستم درباره من اختلاف کرديد و بر ولايت من منازعه مي کنيد و از او ولايت من ، بعد از آن که پذيرفته بوديد بازگشتيد بعد از آن که با شمشير من هدايت شديد با اين عصيان خود هلاک گشتيد ، روز غدير دانستيد و روز قيامت خواهيد دانست آنچه را که دانسته بودند ، آنگاه او را با شمشير بلند کرد و دست و سرش را قطع نمود

نبا عظیم در روایت امام علی علیه السلام
علي بن دراع اسدي در مسجد کوفه نزد امير المؤمنين آمد و قابل او ايستاد ، حضرت به او فرمود : تمام شب را به بيداري سپري کرده اي . ابن دراع گفت : يا امير المومنين شما از کجا بي خوابي مرا مي دانيد ؟ حضرت فرمود : به خدا سوگند تو در بي‌خوابيت مرا ياد کردي اگر بخوابي به تو خبر مي¬دهم .
ابن دراع گفت : بله يا اميرالمؤمنين درباره آن برايم بگوييد ، علي ( ع ) فرمود : تو در شب گذشته آيه « عم يتساعلون عن النبأ العظيم الذي هم فيه مختلفون » را ياد کردي و درباره آن انديشيدي و تمام شب را بي خواب بودي ، به خدا سوگند آن من هستم و اين مردم اختلاف نکرده اند مگر درباره من و خداوند نبايي بزرگ¬تر از من ندارد

توصيف « نبأ عظيم » از زبان پيامبر ( صلوات الله علیه )
امام رضا ( ع ) از پدران خود و از امام حسين ( ع ) نقل مي¬کند که رسول خدا ( ص ) به علي ( ع ) گفت : يا علي ، تو « حجت الله » هستي و تو « باب الله » هستي و تو « الطريق الي الله » هستي و تو « النبأ العظيم » هستي ، تو « الصراط المستقيم » هستي ، تو « المثل الاعلي » هستي يا علي تو « امام المسلمين » و « امير المؤمنين » و « خير الوصيين » و « سيد الصديقين » هستي ، يا علي تو « الفارق الاعظم » و تو « الصدق الاکبر » هستي ، يا علي تو خليفه من بر امت هستي و اين تو هستي که ديون مرا پرداخت مي کني و وعده هاي مرا انجام مي¬دهي ، يا علي تو بعد از من مظلوم خواهي بود ، يا علي تو را بعد از من کنار مي¬نهند ، يا علي تو بعد از من مهجور مي¬شوي خداي تعالي را و آنچه را که از امتم حاضر هستند گواه مي¬گيرم که حزب تو حزب من و حزب من حزب خداست و حزب دشمنان تو حزب شيطان است

« نبأ عظيم » در خطبه وسيله
اميرالمؤمنين ( ع ) در فرازي خطبه طولاني « وسيله » که در آن وسايل تقرب الهي را بر مي شمارند چنين مي گويد : ... اي مردم بدانيد که من در ميان شما همانند هارون در آل فرعون و باب حطّه در بني اسرائيل و کشتي نوح در ميان قوم نوح هستم و من « نبأ عظيم » و صديق اکبر هستم و به زودي آنچه را که وعده داده شده ايد خواهيد دانست

« نبا » عظيم در قيامت
در روايت اصبغ بن نباته آمده است : علي ( علیه السلام ) فرمود : به خدا سوگند من « نبا عظيم » هستم که در آن اختلاف مي¬کنند ، چنين نيست ، خواهند دانست ، باز هم چنين نيست خواهند دانست ، هنگامي که بين بهشت و دوزخ بايستم و بگويم اين شخص از آن من و اين يکي از آن تو ( اي دوزخ
سخني ديگر از اميرالمؤمنين در توصيف خود به نبأ عظيم عباراتي دارد که در کتب بسياري و با سندهاي متفاوتي ذکر شده است . حتي ائمه ( عليهم السلام ) نيز روايت سخن امير المؤمنين را از او نقل کرده¬اند ، برخي از نقل هاي اين روايت :
اميرالمؤمنين فرمود : خداوند بنأيي اعظم از من و آيتي اکبر از من ندارد و فضيلت من بر امت¬هاي گذشته با وجود اختلاف زبان‌هايشان عرضه است و آن ها به فضل من اقرار نکردند

محمد بن فضيل گويد : از امام صادق ( ع ) درباره سخن خدا : « عم يتسائلون عن النبأ العظيم الذي هم فيه مختلفون » پرسيدم حضرت فرمود : او امير المؤمنين ( ع ) است که مي¬فرمود : براي خداوند نبأئي اعظم از من نيست و فضل من براي امت هاي گذشته با وجود اختلاف زبان هايشان عرضه شده بود

دو روايت از امام باقر ( علیه السلام )
ابوحمزه ثمالي مي¬گويد ک به امام باقر ( علیه السلام ) گفتم : فداي تو شوم ، شيعيان از تفسير « عم يتسائلون عن النبأ العظيم » از شما مي پرسند 000 حضرت فرمود : مراد اميرالمؤمنين ( علیه السلام ) است که آن حضرت مي فرمود : خداوند آيتي اکبر از من و نبائي اعظم از من ندارد
ابان بن تغلب گويد : از امام ( علیه السلام ) درباره سخن خدا : « عم يتسائلون عن النباء العظيم الذي هم فيه مختلفون » پرسيدم ، حضرت فرمود : او علي ( علیه السلام ) است ، چرا که در مورد رسول خدا ( ص ) هيچ اختلافي نيست .

« نبأ عظيم » در دعاي غدير
يکي از اعمال روز غدير نماز و دعاي بعد از آن است . در جاي جاي اين دعا بسياري از مباني اعتقادي مشاهده مي شود


پژوهشکده علوم کلام وحی:

اين همه احاديث و ان همه خطابها در زيارتها ووو
اما نبذيرفته و در تفسيرش نياورده يا با لحن ضعيف آخر همه حرفها
و مهمتر كه در ترجمه قرآن نمي آورد

مانند اين تفسیر که صحیح نیست:
‌پس‌ ‌اينکه‌ خبر بزرگ‌ چيست‌! آيا خلاصه‌ حقايق‌ بزرگي‌ همچون‌ توحيد و رسالتها و رستاخيز و جزا ‌است‌، آيا روز فصلي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌در‌ ضمن‌ آيات‌ ‌از‌ ‌آن‌ سخن‌ ‌به‌ ميان‌ خواهد آمد، ‌ يا ‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ ولايت‌ امام‌ ‌علي‌ (ع‌) ‌است‌‌-‌ بنا ‌بر‌ آنچه‌ ‌در‌ روايت‌ نقل‌ ‌شده‌ ‌از‌ پيامبر اکرم‌‌-‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌‌-‌ روايت‌ ‌شده‌ ‌است‌‌-‌!
‌اينکه‌ همه‌ محتمل‌ ‌است‌، مخصوصا ‌از‌ ‌آن‌ جهت‌ ‌که‌ آگاهي‌ داريم‌ ‌که‌ سخن‌ گفتن‌ ‌از‌ موضوعهاي‌ رسالت‌ ‌با‌ يکديگر پيوسته‌ ‌است‌، ‌پس‌ ‌هر‌ کس‌ ‌از‌ يوم الفصل‌ پرسش‌ کند، بدان‌ سبب‌ ‌به‌ ‌اينکه‌ پرسش‌ پرداخته‌ ‌است‌ ‌که‌ مي‌خواهد بداند ‌که‌ آيا فرمان‌ تسليم‌ شدن‌ ‌او‌ ‌به‌ پيامبر بيم‌ دهنده‌ و ‌هر‌ کس‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌به‌ پيروي‌ ‌از‌ وي‌ دستور داده‌، مي‌بايستي‌ اطاعت‌ شود ‌ يا ‌ نه‌.
چون‌ گريز ‌از‌ مسئوليت‌ انگيزه‌ انکار يوم الفصل‌ ‌است‌، ‌پس‌ بزرگترين‌ مسئوليتها تسليم‌ شدن‌ ‌به‌ رهبري‌ شرعي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ ولايت‌ امامان‌ راهنما و ‌در‌ صدر ‌ايشان‌ امام‌ ‌علي‌‌-‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌‌-‌ قرار گرفته‌ ‌است‌.
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2009
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

ترجمه کلام وحی - مترجم: اشرفی تبریزی

پستتوسط najm111 » دوشنبه مارس 08, 2021 3:54 pm

بسم الله الرّحمان الرّحيم وبه نستعين إنّه خير ناصر ومعين الحمد لله ربّ العالمين وصلّى الله على محـــمّد و علي و آلهما الطّيّـبـين الطّاهرين ولعنة الله على أعدائهم أجمعين أبدالآبدين

ترجمه قرآن کریم
مترجم: محمود اشرفی تبریزی

لینک دانلود فایل وورد:
http://www.aelaa.net/Ersaal/5/3/Tarjeme ... shrafi.doc


متن ترجمه:

شماره صفخه
[1]

1- ‌سورة‌ الفاتحة

بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌ (1)

ستايش‌ مر ‌خدا‌ ‌را‌ پروردگار جهانيان‌ (2)

بخشنده‌ مهربان‌ (3)

خداوند روز جزا (4)

تو ‌را‌ مي‌پرستيم‌ و ‌از‌ تو ياري‌ مي‌جوئيم‌ (5)

هدايت‌ كن‌ ‌ما ‌را‌ ‌به‌ راه‌ راست‌ (6)

راه‌ آنان‌ ‌که‌ انعام‌ كردي‌ ‌بر‌ ‌ايشان‌ نه‌ آنان‌ ‌که‌ غضب‌ ‌شده‌ ‌بر‌ ‌ايشان‌ و نه‌ گمراهان‌ (7)

[2]

2- ‌سورة‌ البقرة
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

آنست‌ كتاب‌ معلوم‌ ‌که‌ نيست‌ شكي‌ ‌در‌ ‌آن‌ بد نيست‌ ‌از‌ ‌براي‌ پرهيزگاران‌ (2)

آنان‌ ‌که‌ ميگردند بآنچه‌ نهانست‌ و ‌بر‌ پاي‌ ميدارند نماز ‌را‌ و ‌از‌ آنچه‌ روزي‌ داديم‌ ‌ايشان‌ ‌را‌ انفاق‌ ميكنند (3)

و آنان‌ ‌که‌ ميگروند بآنچه‌ فرو فرستاده‌ شد بتو و آنچه‌ فرو فرستاده‌ شد پيش‌ ‌از‌ تو و ‌به‌ آخرت‌ ‌ايشان‌ يقين‌ ميدارند (4)

‌آنها‌ ‌بر‌ هدايتند ‌از‌ پروردگارشان‌ و ‌آنها‌ باشند رستگاران‌ (5)

[3]

بدرستيكه‌ ‌آنها‌ ‌که‌ كافر شدند يكسانست‌ برايشان‌ خواه‌ بيم‌ داده‌ باشي‌ ‌ يا ‌ بيم‌ نداده‌ باشي‌ ‌ايشان‌ ‌را‌ ‌که‌ ايمان‌ نميآورند (6)

مهر نهاد ‌خدا‌ ‌بر‌ دلهاي‌ ‌ايشان‌ و ‌بر‌ گوششان‌ و ‌بر‌ چشمهاشان‌ پرده‌ ايست‌ و ‌از‌ ‌براي‌ ايشانست‌ عذابي‌ بزرگ‌ (7)

و ‌از‌ مردمان‌ كس‌ هست‌ ‌که‌ ميگويد گرويديم‌ بخدا و بروز بازپسين‌ و نيستند ‌ايشان‌ گروندگان‌ (8)

فريب‌ ميدهند بگمان‌ باطل‌ ‌خود‌ ‌خدا‌ ‌را‌ و آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ گرويدند و فريب‌ نميدهند مگر خودشان‌ ‌را‌ و نمي‌فهمند (9)

‌در‌ دلهاي‌ ‌ايشان‌ مرضي‌ ‌است‌ ‌پس‌ افزود ايشانرا ‌خدا‌ مرضي‌ و ‌از‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ ‌است‌ عذابي‌ دردناك‌ بسبب‌ آنكه‌ دروغ‌ مي‌گفتند (10)

و چون‌ گفته‌ شود مرايشان‌ ‌را‌ فساد نكنيد ‌در‌ زمين‌ گويند جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ‌ما اصلاح‌ كنندگانيم‌ (11)

آگاه‌ باشيد ‌که‌ ‌آنها‌ فساد كنندگانند و لكن‌ نمي‌فهمند (12)

و چون‌ گفته‌ شود مرايشان‌ ‌را‌ ‌که‌ بگرويد همچنانكه‌ گرويدند مردمان‌ گويند آيا بگرويم‌ همچنانكه‌ گرويدند بي‌خردان‌ آگاه‌ باشيد ‌که‌ ايشانند ‌خود‌ بي‌خردان‌ و لكن‌ نميدانند (13)

و چون‌ ملاقات‌ كنند آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ گرويدند گويند گرويديم‌ و هرگاه‌ خلوت‌ كنند ‌با‌ شيطانهاشان‌ گويند ‌که‌ ‌ما ‌با‌ شمائيم‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ‌ما استهزاء كنندگانيم‌ (14)

‌خدا‌ استهزاء ميكند بايشان‌ و واميگذارد ‌ايشان‌ ‌را‌ ‌تا‌ ‌در‌ زياده‌ رويشان‌ حيران‌ باشند (15)

‌اينکه‌ گروه‌ آنانند ‌که‌ خريدند گمراهي‌ ‌را‌ ‌به‌ هدايت‌ ‌پس‌ سود نكرد بازرگاني‌ ‌ايشان‌ و نبودند هدايت‌ يافتگان‌ (16)

[4]

مثل‌ ‌ايشان‌ چون‌ مثل‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ برافروخت‌ آتش‌ ‌را‌ ‌پس‌ چون‌ روشن‌ كرد آنچه‌ پيرامونش‌ ‌بود‌ برد ‌خدا‌ روشنائيشان‌ ‌را‌ و واگذاشت‌ ‌ايشان‌ ‌را‌ ‌در‌ تاريكيها ‌که‌ نمي‌بينند (17)

كرانند گنگانند كورانند ‌پس‌ ‌ايشان‌ برنميگردند (18)

يا ‌ همچون‌ باراني‌ ‌از‌ آسمان‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌است‌ تاريكي‌ها و رعد و برق‌ ‌که‌ ميگذارند انگشتان‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌در‌ گوشهاشان‌ ‌از‌ آوازهاي‌ رعد ‌از‌ بيم‌ مردن‌ و ‌خدا‌ احاطه‌ كننده‌ ‌است‌ بكافران‌ (19)

نزديك‌ ‌باشد‌ ‌که‌ برق‌ دريابد چشمهاي‌ ‌ايشان‌ ‌را‌ هرگاه‌ روشن‌ كند ‌براي‌ ‌ايشان‌ راه‌ روند ‌در‌ ‌آن‌ و چون‌ تاريك‌ سازد برايشان‌ بايستند و ‌اگر‌ خواستي‌ ‌خدا‌ ‌هر‌ آينه‌ ميبرد گوششان‌ و چشمهاشان‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ همه‌ چيز توانا ‌است‌ (20)

اي‌ مردمان‌ بپرستيد پروردگارتان‌ ‌را‌ ‌که‌ آفريد ‌شما‌ ‌را‌ و آنان‌ ‌که‌ بودند پيش‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ بپرهيزيد (21)

آنكه‌ گردانيد ‌براي‌ ‌شما‌ زمين‌ ‌را‌ گسترده‌ و آسمان‌ ‌را‌ بنائي‌ افراشته‌ و فرو فرستاد ‌از‌ آسمان‌ آب‌ ‌را‌ ‌پس‌ بيرون‌ آورد بآن‌ ‌از‌ ثمرها روزي‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌پس‌ نگردانيد ‌از‌ ‌براي‌ ‌خدا‌ همتايان‌ ‌در‌ حاليكه‌ ‌شما‌ ميدانيد (22)

و ‌اگر‌ باشيد ‌در‌ شكي‌ ‌از‌ آنچه‌ فرو فرستاديم‌ ‌بر‌ بنده‌ ‌خود‌ ‌پس‌ بياوريد سوره‌اي‌ مانند ‌آن‌ و بخوانيد حاضرانتان‌ ‌را‌ ‌از‌ جز ‌خدا‌ ‌اگر‌ هستيد راستگويان‌ (23)

‌پس‌ ‌اگر‌ نكرديد و هرگز نخواهيد كرد ‌پس‌ بترسيد ‌از‌ آتشي‌ ‌که‌ آتش‌ افروزش‌ ‌يعني‌ هيزمش‌ مردمانند و سنگها ‌که‌ مهيا كرده‌ ‌شده‌ ‌از‌ ‌براي‌ كافران‌ (24)

[5]

و مژده‌ ده‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ ‌که‌ مرايشانراست‌ بهشتهائي‌ ‌که‌ ميرود ‌از‌ زير ‌آنها‌ نهرها هرگاه‌ روزي‌ داده‌ شوند ‌از‌ ‌آن‌ جنت‌ها ‌از‌ ميوه‌ رزقي‌ گويند ‌اينکه‌ همانست‌ ‌که‌ روزي‌ داده‌ شديم‌ ‌از‌ پيش‌ و آورده‌ شدند بآن‌ ميوه‌ شبيه‌ بهم‌ و ‌از‌ ‌براي‌ ايشانست‌ ‌در‌ آنجا آنان‌ پاكيزه‌ و ‌ايشان‌ ‌در‌ ‌آن‌ جاويدانند (25)

بدرستيكه‌ ‌خدا‌ شرم‌ نكند و باك‌ ندارد ‌که‌ بزند مثلي‌ ‌را‌ ‌به‌ پشه‌ و آنچه‌ ‌را‌ مافوق‌ ‌آن‌ ‌باشد‌ ‌پس‌ اما آنان‌ ‌که‌ گرويدند ‌پس‌ ميدانند ‌که‌ ‌آن‌ حق‌ ‌است‌ ‌از‌ پروردگارشان‌ و اما آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌پس‌ ميگويند چه‌ خواسته‌ ‌است‌ ‌خدا‌ باين‌ مثل‌ اضلال‌ ميكند بآن‌ بسياري‌ و راه‌ مينمايد بآن‌ بسياري‌ ‌را‌ و اضلال‌ نمي‌كند بآن‌ مگر فاسقان‌ ‌را‌ (26)

آنان‌ ‌که‌ مي‌شكنند پيمان‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌از‌ استواريش‌ و ميبرند آنچه‌ ‌را‌ امر كرده‌ ‌خدا‌ بآن‌ ‌که‌ پيوند كرده‌ شود و فساد مي‌كنند ‌در‌ زمين‌ ‌آن‌ گروه‌ ايشانند زيانكاران‌ (27)

چگونه‌ كافر ميشويد بخدا و بوديد ‌شما‌ مردگان‌ ‌پس‌ زنده‌ كرد ‌شما‌ ‌پس‌ مي‌ ميراند ‌پس‌ زنده‌ ميكند ‌شما‌ ‌را‌ ‌پس‌ بسوي‌ ‌او‌ بازگردانيده‌ ميشويد (28)

اوست‌ آنكه‌ آفريد ‌براي‌ ‌شما‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ همگي‌ ‌پس‌ پرداخت‌ ‌به‌ آسمان‌ ‌پس‌ ساخت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ هفت‌ آسمان‌ و ‌او‌ بهمه‌ چيزي‌ دانا ‌است‌ (29)

[6]

و هنگاميكه‌ ‌گفت‌ پروردگار تو مر فرشتگان‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ پديد آورنده‌ام‌ ‌در‌ زمين‌ خليفه‌ گفتند آيا مي‌آفريني‌ ‌در‌ ‌آن‌ كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ افساد ميكند ‌در‌ ‌آن‌ و بريزد خونها ‌را‌ و ‌ما تسبيح‌ مي‌كنيم‌ ‌به‌ ستايش‌ تو و تنزيه‌ ميكنيم‌ تو ‌را‌ ‌گفت‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ ميدانم‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ نميدانيد (30)

و آموخت‌ ‌به‌ آدم‌ همه‌ نامها ‌را‌ ‌پس‌ عرضه‌ نمود ‌آنها‌ ‌را‌ ‌بر‌ فرشتگان‌ ‌پس‌ ‌گفت‌ خبر دهيد مرا بنامهاي‌ ‌اينکه‌ گروه‌ ‌اگر‌ هستيد راستگويان‌ (31)

گفتند منزهي‌ تو نيست‌ دانشي‌ ‌ما ‌را‌ مگر آنچه‌ آموختي‌ ‌ما ‌را‌ بدرستيكه‌ توئي‌ داناي‌ درستكردار (32)

‌گفت‌ اي‌ آدم‌ خبر ده‌ ‌ايشان‌ ‌را‌ بنامهاي‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ چون‌ خبر داد ايشانرا بنامهاي‌ ‌ايشان‌ ‌گفت‌ آيا نگفتم‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ ميدانم‌ نهاني‌ آسمانها و زمين‌ ‌را‌ و ميدانم‌ آنچه‌ آشكار ميكنيد و آنچه‌ ‌که‌ پنهان‌ ميداريد (33)

و هنگاميكه‌ گفتيم‌ مر فرشتگان‌ ‌را‌ ‌که‌ سجده‌ كنيد مر آدم‌ ‌را‌ ‌پس‌ سجده‌ كردند مگر ابليس‌ ‌که‌ ابا كرد و سركشي‌ نمود و ‌بود‌ ‌از‌ كافران‌ (34)

و گفتيم‌ اي‌ آدم‌ آرام‌ گير تو و جفتت‌ ‌در‌ بهشت‌ و بخوريد ‌از‌ ‌آن‌ فراوان‌ ‌هر‌ جا ‌که‌ خواهيد و نبايد ‌که‌ نزديك‌ شويد ‌اينکه‌ درخت‌ ‌را‌ ‌که‌ خواهيد شد ‌از‌ ستمكاران‌ (35)

‌پس‌ لغزانيد ‌آن‌ دو ‌را‌ شيطان‌ ‌از‌ ‌آن‌ و بيرون‌ كردشان‌ ‌از‌ آنچه‌ بودند ‌در‌ ‌آن‌ و گفتيم‌ فرو شويد ‌که‌ باشيد بعضي‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌هر‌ برخي‌ ‌را‌ دشمن‌ و ‌هر‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌است‌ ‌در‌ زمين‌ قرارگاه‌ و مايه‌ تعيش‌ ‌تا‌ هنگامي‌ (36)

‌پس‌ فرا گرفت‌ آدم‌ ‌از‌ پروردگارش‌ كلمه‌ چند ‌را‌ ‌پس‌ پذيرفت‌ توبه‌ ‌او‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌است‌ توبه‌ پذير مهربان‌ (37)

[7]

گفتيم‌ فرو شويد ‌از‌ ‌آن‌ همه‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ آيد بشما ‌از‌ ‌من‌ هدايتي‌ ‌پس‌ آنكه‌ پيروي‌ كرد هدايت‌ مرا ‌پس‌ نيست‌ بيمي‌ برايشان‌ و نه‌ ‌ايشان‌ اندوهناك‌ شوند (38)

و آنان‌ ‌که‌ كافر شدند و تكذيب‌ كردند بآيت‌هاي‌ ‌ما ‌آنها‌ اهل‌ آتشند ‌ايشان‌ ‌در‌ ‌آن‌ جاويدانند (39)

اي‌ بني‌ اسرائيل‌ ياد كنيد نعمت‌ مرا ‌که‌ انعام‌ كردم‌ ‌بر‌ ‌شما‌ و وفا كنيد بعهد ‌من‌ ‌تا‌ وفا كنم‌ ‌به‌ عهد ‌شما‌ و ‌از‌ ‌من‌ بترسيد (40)

و بگرويد بآنچه‌ فرو فرستادم‌ باور دارنده‌ مر آنچه‌ ‌را‌ ‌با‌ ‌شما‌ ‌است‌ و نباشيد نخست‌ كافر ‌به‌ ‌آن‌ و مفروشيد آيتهاي‌ مرا ‌به‌ بهائي‌ اندك‌ و ‌از‌ ‌من‌ بترسيد (41)

و مپوشيد حق‌ ‌را‌ ‌به‌ باطل‌ و پنهان‌ مكنيد حق‌ ‌را‌ و حال‌ آنكه‌ ‌شما‌ ميدانيد (42)

و ‌بر‌ پاي‌ داريد نماز ‌را‌ و بدهيد زكوة ‌را‌ و ركوع‌ كنيد ‌با‌ ركوع‌ كنندگان‌ (43)

آيا امر مي‌كنيد مردمان‌ ‌را‌ بخوبي‌ و فراموش‌ مي‌كنيد خودتان‌ ‌را‌ ‌با‌ آنكه‌ ‌شما‌ مي‌خوانيد كتاب‌ ‌را‌ آيا ‌پس‌ نمي‌ يابيد بعقل‌ (44)

و استعانت‌ جوئيد ‌به‌ شكيبائي‌ (روزه‌) و نماز و بدرستيكه‌ ‌آن‌ نماز دشوار ‌است‌ مگر ‌بر‌ صاحبان‌ خشوع‌ (45)

آنان‌ ‌که‌ ميدانند ‌که‌ ‌ايشان‌ ملاقات‌ كننده‌اند پروردگار ‌خود‌ ‌را‌ و بسوي‌ ‌او‌ بازگشت‌ كننده‌ (46)

اي‌ بني‌ اسرائيل‌ ياد كنيد نعمت‌ مرا ‌که‌ انعام‌ كردم‌ ‌بر‌ ‌شما‌ و بدرستيكه‌ ‌من‌ تفضيل‌ دادم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌بر‌ جهانيان‌ (47)

و بپرهيزيد ‌از‌ روزي‌ ‌که‌ كفايت‌ نكند نفسي‌ ‌از‌ نفسي‌ چيزي‌ ‌را‌ و قبول‌ نشود ‌از‌ ‌او‌ شفاعتي‌ و گرفته‌ نشود ‌از‌ ‌او‌ عوضي‌ و نه‌ ‌ايشان‌ ياري‌ كرده‌ شوند (48)

[8]

و هنگاميكه‌ نجات‌ داديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ آل‌ فرعون‌ ‌که‌ عذاب‌ ميكردند ‌شما‌ ‌را‌ بدترين‌ عذاب‌ مي‌كشتند پسران‌ ‌شما‌ ‌را‌ و باقي‌ ميگذاشتند آنان‌ ‌شما‌ ‌را‌ و ‌در‌ زنتان‌ محنتي‌ ‌بود‌ ‌از‌ پروردگارتان‌ بزرگ‌ (49)

و هنگاميكه‌ شكافتيم‌ ‌براي‌ ‌شما‌ دريا ‌را‌ ‌پس‌ رهانيديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ و غرق‌ كرديم‌ آل‌ فرعون‌ ‌را‌ و ‌شما‌ نگاه‌ ميكرديد (50)

و هنگاميكه‌ وعده‌ داديم‌ موسي‌ ‌را‌ چهل‌ شب‌ ‌پس‌ گرفتيد گوساله‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌او‌ و ‌شما‌ بوديد ستمكاران‌ (51)

‌پس‌ عفو كرديم‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ شكر كنيد (52)

و هنگاميكه‌ داديم‌ موسي‌ ‌را‌ كتاب‌ و فرقان‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ هدايت‌ يابيد (53)

و هنگاميكه‌ ‌گفت‌ موسي‌ مر قومش‌ ‌را‌ اي‌ قوم‌ ‌من‌ بدرستيكه‌ ‌شما‌ ستم‌ كرديد ‌بر‌ خودتان‌ بسبب‌ گرفتن‌ ‌شما‌ گوساله‌ ‌را‌ ‌پس‌ بازگرديد بسوي‌ پروردگارتان‌ ‌پس‌ بكشيد خودتان‌ ‌را‌ ‌آن‌ بهتر ‌است‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌شما‌ نزد آفريدگارتان‌ ‌پس‌ توبه‌ پذيرفت‌ ‌از‌ ‌شما‌ بدرستيكه‌ اوست‌ توبه‌ پذير مهربان‌ (54)

و هنگاميكه‌ گفتيد اي‌ موسي‌ نمي‌گرديم‌ مرترا ‌تا‌ وقتي‌ ‌که‌ ‌به‌ بينيم‌ ‌خدا‌ ‌را‌ آشكارا ‌پس‌ گرفت‌ ‌شما‌ ‌را‌ صاعقه‌ و ‌شما‌ نگاه‌ ميكرديد (55)

‌پس‌ زنده‌ كرديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌پس‌ مردنتان‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ شكر كنيد (56)

و سايبان‌ كرديم‌ ‌بر‌ ‌شما‌ ابر ‌را‌ و فرو فرستاديم‌ ‌بر‌ ‌شما‌ ‌من‌ و سلوي‌ بخوريد ‌از‌ پاكيزه‌هاي‌ آنچه‌ روزي‌ داديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ و نكردند ستم‌ ‌بر‌ ‌ما و لكن‌ ‌بر‌ خودشان‌ ستم‌ ميكردند (57)

[9]

و هنگاميكه‌ گفتيم‌ داخل‌ شويد ‌در‌ ‌اينکه‌ قريه‌ ‌پس‌ بخوريد ‌از‌ ‌آن‌ ‌هر‌ جا ‌که‌ خواسته‌ باشيد فراوان‌ و داخل‌ شويد ‌از‌ ‌در‌ سجده‌ كنان‌ و بگوئيد فرو نه‌ ‌از‌ ‌ما بار گناهان‌ ‌ما ‌را‌ ‌که‌ مي‌آمرزيم‌ ‌شما‌ ‌را‌ گناهانتان‌ ‌را‌ و زود ‌باشد‌ ‌که‌ بيفزانيم‌ نيكو كاران‌ ‌را‌ (58)

‌پس‌ تبديل‌ كردند آنان‌ ‌که‌ ستم‌ كردند سخني‌ ‌را‌ بجز ‌آن‌ ‌که‌ گفته‌ شد مر ‌ايشان‌ ‌را‌ ‌پس‌ فرو فرستاديم‌ ‌بر‌ آنان‌ ‌که‌ ستم‌ كردند عذابي‌ ‌از‌ آسمان‌ بسبب‌ آنكه‌ فسق‌ ميكردند (59)

و هنگاميكه‌ آب‌ خواست‌ موسي‌ ‌از‌ ‌براي‌ قومش‌ ‌پس‌ گفتيم‌ ‌ما بزن‌ بعصايت‌ ‌آن‌ سنگرا ‌پس‌ روان‌ شد ‌از‌ ‌آن‌ دوازده‌ چشمه‌ بحقيقت‌ دانسته‌ بودند ‌هر‌ مردمي‌ آبخورشان‌ ‌را‌ بخوريد و بياشاميد ‌از‌ روزي‌ ‌خدا‌ و تجاوز ‌از‌ حد نكنيد ‌در‌ زمين‌ فساد كنندگان‌ (60)

و هنگاميكه‌ گفتيد اي‌ موسي‌ هرگز صبر نتوانيم‌ كرد ‌بر‌ طعام‌ واحد ‌پس‌ بخوان‌ ‌براي‌ ‌ما پروردگارت‌ ‌را‌ ‌که‌ بيرون‌ آورد ‌براي‌ ‌ما ‌از‌ آنچه‌ ميروياند زمين‌ ‌از‌ سبزيش‌ و خيارش‌ و سيرش‌ و عدسش‌ و پيازش‌ ‌گفت‌ آيا بدل‌ ميكنيد آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌آن‌ فروتر ‌است‌ بآنچه‌ ‌که‌ ‌آن‌ بهتر ‌است‌ نزول‌ كنيد ‌در‌ شهري‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌شما‌ راست‌ آنچه‌ ‌را‌ خواستيد و زده‌ شد برايشان‌ خواري‌ و بيچارگي‌ و ‌بر‌ ‌خود‌ هموار كردند غضب‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌آن‌ بسبب‌ آنست‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ كافر مي‌شدند ‌به‌ آيت‌هاي‌ ‌خدا‌ و مي‌كشتند پيغمبران‌ ‌را‌ ‌به‌ ناحق‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ بسبب‌ نافرماني‌ كردنشان‌ ‌بود‌ و آنكه‌ ‌از‌ حد تجاوز ميكردند (61)

[10]

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ ايمان‌ آوردند و آنان‌ ‌که‌ يهود شدند و ترسايان‌ و صابئين‌ ‌يعني‌ ستاره‌ پرستان‌ ‌هر‌ ‌که‌ ايمان‌ آورد بخدا و روز بازپسين‌ و كرد كار شايسته‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌براي‌ ايشانست‌ مزدشان‌ نزد پروردگارشان‌ و نيست‌ بيمي‌ برايشان‌ و نه‌ ‌ايشان‌ اندوهناك‌ شوند (62)

و هنگاميكه‌ گرفتيم‌ پيمان‌ ‌شما‌ ‌را‌ و بلند كرديم‌ ‌بر‌ زبر ‌شما‌ طور ‌را‌ بگيريد آنچه‌ داديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ بقوت‌ و ياد گيريد آنچه‌ ‌در‌ آنست‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ پرهيزكار شويد (63)

‌پس‌ برگشتيد ‌از‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ نبود فضل‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌شما‌ و رحمتش‌ ‌هر‌ آينه‌ بوديد ‌از‌ زيانكاران‌ (64)

و بتحقيق‌ دانستيد آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ تعدي‌ كردند ‌از‌ ‌شما‌ ‌در‌ شنبه‌ ‌پس‌ گفتيم‌ مر ‌ايشان‌ ‌را‌ بشويد بوزينه‌ها رانده‌ شده‌ها (65)

‌پس‌ گردانيديم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ عبرتي‌ ‌براي‌ اهل‌ ‌آن‌ زمان‌ و آيندگان‌ ‌از‌ ‌پس‌ آنان‌ و پندي‌ ‌از‌ ‌براي‌ پرهيزكاران‌ (66)

و هنگاميكه‌ ‌گفت‌ موسي‌ مر قومش‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ميفرمايد ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ بكشيد گاوي‌ ‌را‌ گفتند ‌ما ‌را‌ استهزاء ميكني‌ ‌گفت‌ پناه‌ ميبرم‌ بخدا ‌که‌ باشم‌ ‌از‌ نادانان‌ (67)

گفتند بخوان‌ ‌براي‌ ‌ما پروردگارت‌ ‌را‌ ‌تا‌ بيان‌ كند ‌براي‌ ‌ما ‌که‌ چيست‌ ‌آن‌ ‌گفت‌ ‌که‌ ‌او‌ ميگويد ‌که‌ ‌آن‌ گاويست‌ نه‌ ‌از‌ كار افتاده‌ و نه‌ جوان‌ بكار درنيامده‌ متوسط ‌باشد‌ ميانه‌ ‌آن‌ ‌پس‌ بكنيد آنچه‌ ‌را‌ مأمور ميشويد (68)

گفتند بخوان‌ ‌براي‌ ‌ما پروردگارت‌ ‌را‌ ‌تا‌ بيان‌ كند ‌براي‌ ‌ما چيست‌ رنگ‌ ‌آن‌ ‌گفت‌ ‌که‌ ‌او‌ ميگويد ‌که‌ ‌آن‌ گاويست‌ زرد خالص‌ ‌است‌ رنگش‌ مسرور ميسازد نگرندگان‌ ‌را‌ (69)

[11]

گفتند بخوان‌ ‌براي‌ ‌ما پروردگارت‌ ‌که‌ بيان‌ كند ‌براي‌ ‌ما ‌که‌ چيست‌ ‌آن‌ بدرستيكه‌ گاو مشتبه‌ ‌شده‌ ‌بر‌ ‌ما و بدرستيكه‌ ‌ما ‌اگر‌ خواهد ‌خدا‌ ‌هر‌ آينه‌ راه‌ يافتگانيم‌ (70)

‌گفت‌ ‌که‌ ‌او‌ ميگويد ‌که‌ ‌آن‌ گاوي‌ ‌است‌ نه‌ رام‌ ‌که‌ شيار كند زمين‌ ‌را‌ و نه‌ آب‌ دهد كشت‌ ‌را‌ بي‌عيبي‌ ‌که‌ نباشد رنگ‌ ديگر ‌در‌ ‌آن‌ گفتند اكنون‌ آوردي‌ درست‌ ‌را‌ ‌پس‌ كشتند آنرا و نبودند نزديك‌ ‌که‌ بكنند ‌آن‌ ‌را‌ (71)

و هنگاميكه‌ كشتيد تني‌ ‌را‌ ‌پس‌ مدافعه‌ كرديد ‌در‌ ‌آن‌ و ‌خدا‌ آشكار كننده‌ ‌است‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌شما‌ پنهان‌ داريد (72)

‌پس‌ گفتيم‌ بزنيد آنرا بپاره‌ ‌از‌ ‌آن‌ همچنين‌ زنده‌ ميكند ‌خدا‌ زندگان‌ ‌را‌ و مينمايد ‌شما‌ ‌را‌ آيت‌ها ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ بعقل‌ دريابيد (73)

‌پس‌ سخت‌ شد دلهاي‌ ‌شما‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌پس‌ ‌آنها‌ چون‌ سنگهايند ‌ يا ‌ افزونتر ‌در‌ سختي‌ و بدرستيكه‌ ‌از‌ ‌آن‌ سنگها ‌است‌ ‌هر‌ آينه‌ آنچه‌ جاري‌ ميشود ‌از‌ ‌آن‌ نهرها و بدرستيكه‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌است‌ ‌هر‌ آينه‌ آنچه‌ شكافته‌ ميشود ‌پس‌ بيرون‌ مي‌آيد ‌از‌ ‌آن‌ آب‌ و بدرستيكه‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌است‌ ‌هر‌ آينه‌ آنچه‌ فروميآيد ‌از‌ ترس‌ ‌خدا‌ و نيست‌ ‌خدا‌ غافل‌ ‌از‌ آنچه‌ مي‌كنيد (74)

آيا ‌پس‌ طمع‌ ميداريد ‌که‌ تصديق‌ كنند ‌شما‌ ‌را‌ و ‌به‌ حقيقت‌ گروهي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ مي‌شنيدند كلام‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌پس‌ تغيير ميدادند آنرا ‌بعد‌ ‌از‌ آنكه‌ دريافته‌ بودند آنرا و ‌ايشان‌ ميدانستند (75)

و چون‌ ملاقات‌ كنند آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ گرويدند گويند گرويديم‌ و چون‌ خلوت‌ كنند بعضيشان‌ ‌با‌ بعضي‌ گويند آيا خبر ميدهيد ايشانرا بآنچه‌ بگشود ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌شما‌ ‌تا‌ حجت‌ آورند ‌شما‌ ‌را‌ بآن‌ نزد پروردگارتان‌ آيا ‌پس‌ ‌در‌ نمي‌ يابيد بعقل‌ (76)

[12]

آيا نميدانند ‌که‌ ‌خدا‌ ميداند آنچه‌ ‌را‌ پنهان‌ مي‌دارند و آنچه‌ آشكار مي‌كنند (77)

و ‌از‌ آنان‌ بي‌سوادانند ‌که‌ نمي‌دانند كتاب‌ ‌را‌ مگر آرزوها ‌را‌ و نيستند ‌ايشان‌ مگر آنكه‌ گمان‌ ميبرند (78)

‌پس‌ واي‌ مر آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ مينويسند كتاب‌ ‌را‌ بدستشان‌ ‌پس‌ ميگويند ‌اينکه‌ ‌از‌ نزد خداست‌ ‌تا‌ بگيرند بآن‌ بهاي‌ اندك‌ ‌پس‌ واي‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ ‌از‌ آنچه‌ نوشت‌ دستهاشان‌ و واي‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ ‌از‌ آنچه‌ كسب‌ مي‌كنند (79)

و گفتند هرگز مس‌ نمي‌كند ‌ما ‌را‌ آتش‌ مگر روزهاي‌ شمرده‌ ‌شده‌ بگو آيا فرا گرفتيد نزد ‌خدا‌ پيماني‌ ‌را‌ ‌پس‌ هرگز خلاف‌ نمي‌كند ‌خدا‌ پيمانش‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ ميگوئيد ‌بر‌ ‌خدا‌ آنچه‌ نميدانيد (80)

آري‌ آنكه‌ كسب‌ كند بدي‌ ‌را‌ و احاطه‌ كند باو گناهش‌ ‌پس‌ ‌آنها‌ اهل‌ آتشند ايشانند ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ جاويدانند (81)

و آنان‌ ‌که‌ ايمان‌ آوردند و كردند نيكيها ‌آنها‌ اهل‌ بهشتند ايشانند ‌در‌ ‌آن‌ جاويدان‌ (82)

و هنگاميكه‌ گرفتيم‌ پيمان‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌که‌ نپرستيد مگر ‌خدا‌ ‌را‌ و ‌با‌ پدر و مادر نيكوئي‌ كردن‌ و ‌با‌ صاحب‌ قرابت‌ و يتيمان‌ و بيچارگان‌ و بگوئيد ‌از‌ ‌براي‌ مردمان‌ خوبي‌ و ‌بر‌ پاي‌ داريد نماز ‌را‌ و بدهيد زكوة ‌را‌ ‌پس‌ برگشتيد مگر اندكي‌ ‌از‌ ‌شما‌ و ‌شما‌ روي‌ گردانندگانيد (83)

[13]

و هنگاميكه‌ گرفتيم‌ پيمان‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ مريزيد خونهاتان‌ ‌را‌ و بيرون‌ مكنيد خودهاتان‌ ‌را‌ ‌از‌ خانه‌ هاتان‌ ‌پس‌ اقرار كرديد و ‌شما‌ گواهي‌ ميدهيد (84)

‌پس‌ ‌شما‌ ‌آن‌ جماعت‌ هستيد ‌که‌ مي‌كشيد خودهاتان‌ ‌را‌ و بيرون‌ ميكنيد پاره‌ ‌از‌ خودهان‌ ‌را‌ ‌از‌ خانه‌ هاشان‌ ‌هم‌ پشت‌ ميشويد ‌بر‌ ‌عليه‌ ‌ايشان‌ بگناه‌ و بيداد و ‌اگر‌ آيند ‌شما‌ ‌را‌ اسيران‌ مي‌دهيد ‌آنها‌ ‌را‌ و حال‌ آنكه‌ حرام‌ ‌شده‌ ‌بر‌ ‌شما‌ بيرون‌ كردنشان‌ آيا ‌پس‌ ميگرويد ببرخي‌ ‌از‌ كتاب‌ و كافر ميشويد ببرخي‌ ‌پس‌ چيست‌ پاداش‌ كسيكه‌ ميكند آنرا ‌از‌ ‌شما‌ مگر خواري‌ ‌در‌ زندگاني‌ دنيا و روز رستاخيز برگردانيده‌ ميشوند بسوي‌ سخت‌ ترين‌ شكنجه‌ و نيست‌ ‌خدا‌ بي‌خبر ‌از‌ آنچه‌ مي‌كنيد (85)

‌آن‌ گروه‌ آنانند ‌که‌ خريدند زندگاني‌ دنيا ‌را‌ بآخرت‌ ‌پس‌ سبك‌ كرده‌ نخواهد شد ‌از‌ ‌ايشان‌ عذاب‌ و نه‌ ‌ايشان‌ ياري‌ كرده‌ ميشوند (86)

و ‌هر‌ آينه‌ بحقيقت‌ داديم‌ موسي‌ ‌را‌ كتاب‌ و ‌بر‌ اثر ‌هم‌ فرستاديم‌ ‌از‌ ‌بعد‌ ‌او‌ رسولان‌ و داديم‌ عيسي‌ پسر مريم‌ ‌را‌ معجزات‌ و تأييد كرديم‌ ‌او‌ ‌را‌ بروح‌ القدس‌ آيا ‌پس‌ هرگاه‌ آمد ‌شما‌ ‌را‌ رسولي‌ بآنچه‌ نمي‌خواست‌ نفسهاي‌ ‌شما‌ سركشي‌ كرديد ‌پس‌ پاره‌اي‌ ‌را‌ تكذيب‌ كرديد و پاره‌اي‌ ‌را‌ ميكشتيد (87)

و گفتند دلهاي‌ ‌ما غلافدار ‌است‌ بلكه‌ لعنت‌ كرد ‌ايشان‌ ‌را‌ ‌خدا‌ بسبب‌ كفرشان‌ ‌پس‌ اندكند آنان‌ ‌که‌ ايمان‌ مي‌آورند (88)

[14]

و چون‌ آمد ‌ايشان‌ ‌را‌ كتابي‌ ‌از‌ نزد ‌خدا‌ ‌که‌ تصديق‌ كننده‌ ‌آن‌ چيزيست‌ ‌که‌ ‌با‌ ‌آنها‌ ‌است‌ و بودند ‌از‌ پيش‌ ‌که‌ طلب‌ فتح‌ ميكردند ‌بر‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌پس‌ چون‌ آمدشان‌ آنچه‌ شناخته‌ بودند كافر شدند بآن‌ ‌پس‌ لعنت‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ كافران‌ (89)

بد ‌است‌ آنچه‌ فروختند بآن‌ خودهاشان‌ ‌را‌ ‌که‌ كافر شوند بآنچه‌ فرو فرستاد ‌خدا‌ ‌از‌ راه‌ حسد آنكه‌ فرو ميفرستد ‌خدا‌ ‌از‌ فضلش‌ ‌بر‌ ‌هر‌ ‌که‌ مي‌خواهد ‌از‌ بندگانش‌ ‌پس‌ برداشتند و ‌بر‌ ‌خود‌ گرفتند خشمي‌ ‌بر‌ خشمي‌ و ‌از‌ ‌براي‌ كافران‌ عذابي‌ ‌است‌ خوار كننده‌ (90)

و چون‌ گفته‌ شود مر ايشانرا ‌که‌ بگرويد بآنچه‌ فرو فرستاد ‌خدا‌ گويند مي‌گرويم‌ بآنچه‌ فرو فرستاده‌ ‌شده‌ ‌بر‌ ‌ما و كافر ميشوند بآنچه‌ سواي‌ آنست‌ و ‌آن‌ حق‌ ‌است‌ تصديق‌ كننده‌ مرآنچه‌ ‌را‌ ‌با‌ ايشانست‌ بگو ‌پس‌ چرا مي‌كشتيد پيغمبران‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌از‌ پيش‌ ‌اگر‌ بوديد گروندگان‌ (91)

و ‌هر‌ آينه‌ بتحقق‌ آمد ‌شما‌ ‌را‌ موسي‌ بآن‌ حجت‌ها ‌پس‌ فراگرفتيد گوساله‌ ‌را‌ ‌از‌ بعدش‌ و شمائيد ستمگران‌ (92)

و هنگاميكه‌ گرفتيم‌ پيمان‌ ‌شما‌ ‌را‌ و بلند كرديم‌ بالاي‌ ‌شما‌ طور ‌را‌ بگيريد آنچه‌ داديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ بقوت‌ و بشنويد گفتند شنيديم‌ و نافرماني‌ كرديم‌ و آميخته‌ كرده‌ شدند ‌در‌ دلهاشان‌ عشق‌ گوساله‌ بسبب‌ كفرشان‌ بگو بد ‌است‌ آنچه‌ ميفرمايد ‌شما‌ ‌را‌ بآن‌ ايمانتان‌ ‌اگر‌ هستيد گروندگان‌ (93)

[15]

بگو ‌اگر‌ ‌باشد‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌شما‌ سراي‌ آخرت‌ نزد ‌خدا‌ خاصه‌ ‌از‌ ‌غير‌ مردمان‌ ‌پس‌ آرزو كنيد مرگ‌ ‌را‌ ‌اگر‌ هستيد راستگويان‌ (94)

و هرگز آرزو نكنند آنرا بسبب‌ آنچه‌ پيش‌ فرستاده‌ دستهاشان‌ و ‌خدا‌ دانا ‌است‌ ‌به‌ ستمكاران‌ (95)

و ‌هر‌ آينه‌ بيابي‌ ايشانرا حريصترين‌ مردمان‌ ‌بر‌ زندگي‌ و ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ شرك‌ آورده‌اند دوست‌ ميدارد احد ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌که‌ كاش‌ عمر داده‌ ميشد هزار سال‌ و نيست‌ ‌او‌ دور كننده‌ اش‌ ‌از‌ عذاب‌ اينكه‌ عمر داده‌ شود و ‌خدا‌ بينا ‌است‌ ‌به‌ آنچه‌ ‌که‌ مي‌كنند (96)

بگو ‌آن‌ كس‌ ‌که‌ ‌باشد‌ دشمن‌ مر جبرئيل‌ ‌را‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ فرود آورد آنرا ‌بر‌ دل‌ تو بدستور ‌خدا‌ ياد آورنده‌ مر آنچه‌ ‌را‌ ‌باشد‌ ميان‌ دو دستش‌ و هدايت‌ و مژده‌ مرگروندگان‌ ‌را‌ (97)

كسي‌ ‌که‌ ‌باشد‌ دشمن‌ مر ‌خدا‌ ‌را‌ و ملائكه‌ اش‌ ‌را‌ و پيغمبرانش‌ ‌را‌ و جبرئيل‌ ‌را‌ و ميكائيل‌ ‌را‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ دشمن‌ ‌است‌ مركافران‌ ‌را‌ (98)

و ‌هر‌ آينه‌ بتحقيق‌ فرو فرستاديم‌ بتو آيتهاي‌ روشن‌ و كافر نميشود بآنها مگر فاسقان‌ (99)

آيا و هرگاه‌ پيمان‌ بستند عهدي‌ ‌را‌ انداختند آنرا گروهي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ بلكه‌ اكثر ‌ايشان‌ نمي‌گروند (100)

و هنگاميكه‌ آمد ‌ايشان‌ ‌را‌ پيغمبري‌ ‌از‌ نزد ‌خدا‌ ‌که‌ تصديق‌ كننده‌ ‌است‌ مرآنچه‌ ‌را‌ ‌با‌ ايشانست‌ انداختند گروهي‌ ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ داده‌ شدند كتاب‌ ‌را‌ كتاب‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌پس‌ پشتهاشان‌ ‌که‌ گويا ‌ايشان‌ نمي‌ دانند (101)

[16]

و پيروي‌ كردند آنچه‌ ‌را‌ مي‌خواندند شيطانها ‌بر‌ ملك‌ سليمان‌ و كافر نشد سليمان‌ و ليكن‌ شيطانها كافر شدند مي‌آموختند مردمان‌ ‌را‌ سحر و آنچه‌ فرو فرستاده‌ شد ‌بر‌ دو ملك‌ ببابل‌ هاروت‌ و ماروت‌ و نمي‌آموختند هيچ‌ احدي‌ ‌را‌ ‌تا‌ آنكه‌ مي‌گفتند جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ‌ما آزمايشيم‌ ‌پس‌ كافر مشو ‌پس‌ مي‌آموختند ‌از‌ ‌آنها‌ آنچه‌ جدائي‌ ميافكندند بآن‌ ميان‌ مرد و جفتش‌ و نيستند ‌ايشان‌ ضرر رسانندگان‌ بآن‌ هيچ‌ احدي‌ ‌را‌ مگر باذن‌ ‌خدا‌ و مي‌آموختند آنچه‌ ضرر ميرسانيد ايشانرا و نفع‌ نميدادشان‌ و بحقيقت‌ دانستند ‌که‌ ‌هر‌ آينه‌ آنكس‌ ‌که‌ خريد آنرا نيست‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ آخرت‌ هيچ‌ بهره‌اي‌ و ‌هر‌ آينه‌ بد ‌است‌ آنچه‌ فروختند بآن‌ خودهاشان‌ ‌را‌ ‌اگر‌ بودند ‌که‌ ميدانستند (102)

و ‌اگر‌ آنكه‌ ‌ايشان‌ گرويده‌ بودند و پرهيزگار ‌شده‌ بودند ‌هر‌ آينه‌ ثواب‌ ‌از‌ نزد ‌خدا‌ بهتر ‌است‌ ‌اگر‌ باشند ‌که‌ بدانند (103)

اي‌ آنكسانيكه‌ گرويديد مگوئيد راعنا و بگوئيد انظرنا و بشنويد و ‌از‌ ‌براي‌ كافرانست‌ عذابي‌ دردناك‌ (104)

دوست‌ نميدارند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌از‌ اهل‌ كتاب‌ و نه‌ مشركان‌ ‌که‌ فرو فرستاده‌ شود ‌بر‌ ‌شما‌ هيچ‌ خيري‌ ‌از‌ پروردگارتان‌ و ‌خدا‌ مختص‌ ميسازد برحمتش‌ آنرا ‌که‌ خواهد و ‌خدا‌ صاحب‌ فضل‌ ‌است‌ بزرگ‌ (105)

[17]

آنچه‌ منسوخ‌ كنيم‌ ‌از‌ آيتي‌ ‌ يا ‌ ترك‌ كنيم‌ آنرا آوريم‌ بهتر ‌از‌ آنرا ‌ يا ‌ مانندش‌ ‌را‌ آيا نميداني‌ ‌که‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ همه‌ چيز توانا ‌است‌ (106)

آيا نميداني‌ ‌که‌ ‌خدا‌ مر ‌او‌ راست‌ پادشاهي‌ آسمانها و زمين‌ و نيست‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ جز ‌خدا‌ هيچ‌ ياوري‌ و نه‌ ياري‌ دهنده‌ (107)

يا ‌ مي‌خواهيد ‌که‌ سؤال‌ كنيد پيغمبرتان‌ ‌را‌ همچنانكه‌ سؤال‌ كردند موسي‌ ‌را‌ ‌از‌ پيش‌ و آنكس‌ ‌که‌ بگزيند كفر ‌را‌ ‌بر‌ ايمان‌ ‌پس‌ بحقيقت‌ ‌که‌ گم‌ گشته‌ ‌در‌ ميان‌ راه‌ (108)

تمنا كرد بسياري‌ ‌از‌ اهل‌ كتاب‌ ‌که‌ كاش‌ ميگردانيدند ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌بعد‌ ايمانتان‌ كافران‌ ‌از‌ روي‌ حسد ‌از‌ نزد خودهاشان‌ ‌از‌ ‌پس‌ آنچه‌ ظاهر شد مرايشانرا حق‌ ‌پس‌ عفو كنيد و درگذرانيد ‌تا‌ بياورد ‌خدا‌ امرش‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ همه‌ چيز تواناست‌ (109)

و ‌بر‌ پاي‌ داريد نماز ‌را‌ و بدهيد زكوة ‌را‌ و آنچه‌ ‌از‌ پيش‌ ميفرستيد ‌از‌ ‌براي‌ خودتان‌ ‌از‌ نيكي‌ مي‌يابيدش‌ نزد ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ بآنچه‌ مي‌كنيد بيناست‌ (110)

و گفتند هرگز داخل‌ نميشود بهشت‌ ‌را‌ مگر آنكه‌ ‌باشد‌ ‌از‌ يهودان‌ ‌ يا ‌ ترسايان‌ اينست‌ آرزوهاشان‌ بگو بياوريد حجت‌هاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌اگر‌ هستيد راستگويان‌ (111)

آري‌ آنكه‌ خالص‌ گردانيد توجهش‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌خدا‌ و ‌او‌ نيكوكار ‌است‌ مر ‌او‌ راست‌ مزدش‌ نزد پروردگارش‌ و نه‌ بيمي‌ ‌است‌ برايشان‌ و نه‌ ‌ايشان‌ اندوهناك‌ شوند (112)

[18]

و گفتند يهودان‌ ‌که‌ نيستند ترسايان‌ ‌بر‌ چيزي‌ و گفتند ترسايان‌ ‌که‌ نيستند يهودان‌ ‌بر‌ چيزي‌ و ‌آنها‌ مي‌خوانند كتاب‌ ‌را‌ همچنين‌ گفتند آنان‌ ‌که‌ نمي‌ دانند مانند گفتار ‌ايشان‌ ‌پس‌ ‌خدا‌ حكم‌ ميكند ميانشان‌ روز رستخيز ‌در‌ آنچه‌ بودند ‌در‌ ‌آن‌ اختلاف‌ ميكردند (113)

و كيست‌ ستمكارتر ‌از‌ آنكه‌ منع‌ كرد مسجدهاي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌که‌ مذكور شود ‌در‌ ‌آنها‌ نامش‌ و كوشيد ‌در‌ خرابي‌ ‌آنها‌ ‌آنها‌ نباشد ‌از‌ برايشان‌ ‌که‌ داخل‌ شوندش‌ مگر بيم‌ دارندگان‌ مر ‌ايشان‌ ‌را‌ ‌در‌ دنيا خواريست‌ و مر ‌ايشان‌ ‌را‌ ‌در‌ آخرت‌ ‌است‌ عذابي‌ بزرگ‌ (114)

و مر ‌خدا‌ راست‌ مشرق‌ و مغرب‌ ‌پس‌ ‌هر‌ كجا روي‌ آوريد ‌پس‌ آنجا وجه‌ ‌خدا‌ ‌است‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ فراخ‌ رحمت‌ داناست‌ (115)

و گفتند فراگرفته‌ ‌خدا‌ فرزند ‌را‌ منزه‌ ‌است‌ ‌او‌ بلكه‌ مر ‌او‌ راست‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و زمين‌ ‌است‌ همه‌ مر ‌او‌ ‌را‌ فرمانبردارند (116)

آفريننده‌ آسمانها و زمين‌ ‌است‌ و چون‌ اراده‌ كند چيزي‌ ‌را‌ ‌پس‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ميگويد ‌او‌ ‌را‌ بشو ‌پس‌ ميشود (117)

و گفتند آنان‌ نميدانند چرا سخن‌ نميگويد ‌با‌ ‌ما ‌خدا‌ ‌ يا ‌ نميآيد ‌ما ‌را‌ آيتي‌ همچنين‌ گفتند آنان‌ ‌که‌ بودند ‌از‌ پيش‌ ‌ايشان‌ مانند گفتن‌ ‌ايشان‌ شباهت‌ بهم‌ داشته‌ دلهاشان‌ بحقيقت‌ بيان‌ كرديم‌ آيت‌ها ‌را‌ ‌از‌ ‌براي‌ جمعيكه‌ يقين‌ ميكنند (118)

بدرستيكه‌ ‌ما فرستاديم‌ براستي‌ مژده‌ دهنده‌ و بيم‌ كننده‌ و پرسيده‌ نميشوي‌ ‌از‌ اهل‌ دوزخ‌ (119)

[19]

و خشنود نشود هرگز ‌از‌ تو يهودان‌ و نه‌ ترسايان‌ ‌تا‌ آنكه‌ پيروي‌ كني‌ كيش‌ ايشانرا بگو بدرستيكه‌ هدايت‌ ‌خدا‌ آنست‌ هدايت‌ و ‌اگر‌ پيروي‌ كني‌ خواهشهاي‌ ايشانرا ‌از‌ ‌بعد‌ آنچه‌ آمد ترا ‌از‌ دانش‌ نباشد مر ترا ‌از‌ ‌خدا‌ هيچ‌ ياوري‌ و نه‌ ياري‌ دهنده‌ (120)

آنانكه‌ داديمشان‌ كتاب‌ ميخوانندش‌ حق‌ خواندنش‌ ‌آن‌ گروه‌ ميگروند بآن‌ و ‌آن‌ كس‌ ‌که‌ كافر شود ‌به‌ ‌آن‌ ‌پس‌ ‌آن‌ گروه‌ ايشانند زيانكاران‌ (121)

اي‌ بني‌ اسرائيل‌ ياد كنيد نعمتم‌ ‌را‌ ‌که‌ انعام‌ كردم‌ ‌بر‌ ‌شما‌ و بدرستيكه‌ ‌من‌ افزوني‌ دادم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌بر‌ جهانيان‌ (122)

و بپرهيزيد روزي‌ ‌را‌ ‌که‌ كفايت‌ نكند نفسي‌ ‌از‌ نفسي‌ چيزي‌ ‌را‌ و پذيرفته‌ نشود ‌از‌ ‌آن‌ فدائي‌ و سودي‌ ندهد درخواستي‌ و نه‌ ‌ايشان‌ ياري‌ كرده‌ شوند (123)

و هنگاميكه‌ آزمود ابراهيم‌ ‌را‌ پروردگارش‌ ‌به‌ سخناني‌ ‌پس‌ تمام‌ گردانيد ‌آنها‌ ‌را‌ ‌گفت‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ گرداننده‌ام‌ ترا ‌از‌ ‌براي‌ مردمان‌ امامي‌ ‌گفت‌ و ‌از‌ فرزندانم‌ ‌گفت‌ نميرسد عهد ‌من‌ ‌به‌ ستمكاران‌ (124)

و هنگاميكه‌ گردانيديم‌ خانه‌ كعبه‌ ‌را‌ محل‌ ثواب‌ ‌از‌ ‌براي‌ مردم‌ و امن‌ و بگيريد ‌از‌ مقام‌ ابراهيم‌ جايگاه‌ نماز و عهد كرديم‌ ‌با‌ ابراهيم‌ و اسمعيل‌ ‌که‌ پاك‌ كنيد خانه‌ مرا ‌براي‌ طواف‌ كنندگان‌ و مقيمان‌ و راكعان‌ و ساجدان‌ (125)

و هنگاميكه‌ ‌گفت‌ ابراهيم‌ پروردگار ‌من‌ بگردان‌ ‌اينکه‌ ‌را‌ شهري‌ امن‌ و روزي‌ ده‌ اهلش‌ ‌را‌ ‌از‌ ثمرها ‌هر‌ ‌که‌ گرويد ‌از‌ ‌ايشان‌ بخدا و روز بازپسين‌ ‌گفت‌ و ‌هر‌ ‌که‌ كافر شد ‌پس‌ برخوردار كنم‌ ‌او‌ ‌را‌ اندكي‌ ‌پس‌ لاعلاج‌ كنم‌ ‌او‌ ‌را‌ بعذاب‌ آتش‌ و بد ‌است‌ آنجاي‌ بازگشت‌ (126)

[20]

و هنگاميكه‌ بلند ميكرد ابراهيم‌ پايه‌ها ‌را‌ ‌از‌ خانه‌ و اسمعيل‌ پروردگارا بپذير ‌از‌ ‌ما بدرستيكه‌ تو توئي‌ شنواي‌ دانا (127)

پروردگار ‌ما و بگردان‌ ‌ما ‌را‌ دو منقاد مر ترا و ‌از‌ ذريت‌ ‌ما امتي‌ منقاد مر ترا و بنماي‌ ‌ما ‌را‌ مناسكمان‌ و بپذير توبه‌ ‌از‌ ‌ما بدرستيكه‌ توئي‌ تو توبه‌ پذير مهربان‌ (128)

پروردگار ‌ما و برانگيز ‌در‌ ‌ايشان‌ رسولي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌که‌ بخواند برايشان‌ آيتهاي‌ ترا و بياموزد ‌ايشان‌ ‌را‌ كتاب‌ و حكمت‌ و پاك‌ سازد ‌ايشان‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ تو توئي‌ غالب‌ درستكردار (129)

و كيست‌ ‌که‌ برگردد ‌از‌ كيش‌ ابراهيم‌ مگر ‌آن‌ ‌که‌ خوار كرده‌ ‌باشد‌ نفس‌ ‌خود‌ ‌را‌ و بحقيقت‌ برگزيديم‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ دنيا و بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌در‌ آخرت‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌از‌ شايستگان‌ ‌است‌ (130)

چون‌ ‌گفت‌ مر ‌او‌ ‌را‌ پروردگارش‌ منقاد شو ‌گفت‌ منقاد شدم‌ مر پروردگار جهانيان‌ ‌را‌ (131)

و وصيت‌ بآن‌ ابراهيم‌ پسرانش‌ ‌را‌ و يعقوب‌ اي‌ پسران‌ ‌من‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ برگزيد ‌براي‌ ‌شما‌ دين‌ ‌را‌ ‌پس‌ نبايد ‌که‌ بميريد البته‌ مگر و ‌شما‌ باشيد منقادان‌ (132)

آيا بوديد حاضران‌ وقتي‌ ‌که‌ حاضر شد يعقوب‌ ‌را‌ مرگ‌ هنگاميكه‌ ‌گفت‌ مر پسرانش‌ ‌را‌ چه‌ خواهيد پرستيد ‌از‌ ‌بعد‌ ‌من‌ گفتند ميپرستيم‌ اله‌ ترا و اله‌ پدران‌ ترا ابراهيم‌ و اسمعيل‌ و اسحق‌ الهي‌ يكتا و ‌ما مر ‌او‌ ‌را‌ منقادانيم‌ (133)

‌آنها‌ امتي‌ بودند ‌که‌ بحقيقت‌ درگذشتند مر ‌آنها‌ راست‌ آنچه‌ كسب‌ كردند و مر ‌شما‌ راست‌ آنچه‌ كسب‌ كرديد و پرسيده‌ نشويد ‌از‌ آنچه‌ بودند ميكردند (134)

[21]

و گفتند باشيد يهودان‌ ‌ يا ‌ ترسايان‌ ‌که‌ هدايت‌ يابيد بگو بلكه‌ كيش‌ ابراهيم‌ ‌را‌ حق‌ گراي‌ و نبود ‌از‌ مشركان‌ (135)

بگوئيد ايمان‌ آورديم‌ بخدا و آنچه‌ فرو فرستاده‌ شد بسوي‌ ‌ما و آنچه‌ فرو فرستاده‌ شد ‌به‌ ابراهيم‌ و اسمعيل‌ و اسحق‌ و يعقوب‌ و اسباب‌ و آنچه‌ داده‌ شد ‌به‌ موسي‌ و عيسي‌ و آنچه‌ داده‌ شد ‌به‌ پيغمبران‌ ‌از‌ پروردگارشان‌ جدائي‌ نمياندازيم‌ ميان‌ احدي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و ‌ما مر ‌او‌ ‌را‌ منقادانيم‌ (136)

‌پس‌ ‌اگر‌ ايمان‌ آرند بمانند آنچه‌ ايمان‌ آورديد بآن‌ ‌پس‌ بتحقيق‌ راه‌ يافتند و ‌اگر‌ روي‌ گردانند ‌پس‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ مخالفتند ‌پس‌ بزودي‌ بازدارد ‌از‌ تو ايشانرا ‌خدا‌ و اوست‌ شنواي‌ دانا (137)

رنگ‌ كردني‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و كيست‌ نيكوتر ‌از‌ ‌خدا‌ ‌در‌ رنگ‌ كردن‌ و ‌ما ‌او‌ ‌را‌ پرستندگانيم‌ (138)

بگو آيا مخاصمه‌ مي‌كنيد ‌ما ‌را‌ ‌در‌ ‌خدا‌ و ‌او‌ ‌است‌ پروردگار ‌ما و ‌شما‌ و مر ‌ما راست‌ كردار ‌ما و مر ‌شما‌ راست‌ كردار ‌شما‌ و ‌ما مر ‌او‌ ‌را‌ مخلصانيم‌ (139)

آيا ميگوئيد ‌که‌ ابراهيم‌ و اسمعيل‌ و اسحق‌ و يعقوب‌ و اسباب‌ بودند يهودان‌ ‌ يا ‌ ترسايان‌ بگو آيا ‌شما‌ داناتريد ‌ يا ‌ ‌خدا‌ و كيست‌ ستمكارتر ‌از‌ آنكه‌ پوشيد گواهي‌ نزدش‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و نيست‌ ‌خدا‌ غافل‌ ‌از‌ آنچه‌ ميكنيد (140)

‌آنها‌ امتي‌ بودند ‌که‌ بحقيقت‌ گذشتند مر ‌آنها‌ راست‌ آنچه‌ كسب‌ كردند و مر ‌شما‌ راست‌ آنچه‌ كسب‌ كرديد و پرسيده‌ نشويد ‌شما‌ ‌از‌ آنچه‌ بودند ‌که‌ ميكردند (141)

[22]

زود ‌باشد‌ ‌که‌ گويند كم‌ خردان‌ ‌از‌ مردمان‌ ‌که‌ چه‌ چيز گردانيد ‌ايشان‌ ‌را‌ ‌از‌ قبله‌ ‌ايشان‌ ‌که‌ بودند ‌بر‌ ‌آن‌ بگو مر ‌خدا‌ راست‌ مشرق‌ و مغرب‌ راه‌ مينمايد آنرا ‌که‌ خواهد براه‌ راست‌ (142)

و همچنين‌ گردانيديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ امت‌ ميانه‌ ‌يعني‌ خوبتر ‌تا‌ باشيد گواهان‌ ‌بر‌ مردمان‌ و ‌باشد‌ پيغمبر ‌بر‌ ‌شما‌ گواه‌ و نگردانيديم‌ ‌آن‌ قبله‌ ‌را‌ ‌که‌ بودي‌ ‌بر‌ ‌آن‌ مگر ‌براي‌ بدانيم‌ كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ پيروي‌ كند پيغمبر ‌را‌ ‌از‌ آنكه‌ برميگردد ‌بر‌ دو پاشنه‌ اش‌ و ‌اگر‌ چه‌ بوده‌ ‌باشد‌ ‌هر‌ آينه‌ گران‌ مگر ‌بر‌ آنان‌ ‌که‌ هدايت‌ كرد ‌خدا‌ و نيست‌ ‌خدا‌ ‌که‌ ضايع‌ كند ايمانتان‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ بمردمان‌ ‌هر‌ آينه‌ مهربان‌ رحم‌ كننده‌ ‌است‌ (143)

بسا ‌که‌ مي‌بينيم‌ گرويدن‌ رويت‌ ‌را‌ ‌در‌ آسمان‌ ‌پس‌ ‌هر‌ آينه‌ عطا ميفرمائيم‌ ترا قبله‌ ‌که‌ ميخواهيش‌ ‌پس‌ بگردان‌ رويت‌ ‌را‌ بجانب‌ مسجد الحرام‌ و ‌هر‌ كجا ‌که‌ باشيد ‌پس‌ بگردانيد رويتان‌ ‌را‌ بجانبش‌ و بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ داده‌ شده‌اند كتاب‌ ‌را‌ ‌هر‌ آينه‌ ميدانند ‌که‌ ‌آن‌ حق‌ ‌است‌ ‌از‌ پروردگارشان‌ و نيست‌ ‌خدا‌ بي‌خبر ‌از‌ آنچه‌ مي‌كنند (144)

و ‌اگر‌ بياوري‌ تو آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ داده‌ شدند كتاب‌ ‌را‌ ‌هر‌ حجتي‌ پيروي‌ نكنند قبله‌ ترا و نه‌ تو پيروي‌ كننده‌ باشي‌ قبله‌ ايشانرا و نه‌ برخي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ تابع‌ شوند قبله‌ برخي‌ ‌را‌ و ‌هر‌ آينه‌ ‌اگر‌ پيروي‌ كني‌ خواهشهاشان‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌از‌ آنچه‌ آمد ترا ‌از‌ دانش‌ بدرستيكه‌ تو آنگاه‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌از‌ ستمكاراني‌ (145)

[23]

آنان‌ ‌که‌ داديمشان‌ كتاب‌ مي‌ شناسندش‌ چنانكه‌ مي‌شناسند پسران‌ ‌خود‌ ‌را‌ و بدرستيكه‌ پاره‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌هر‌ آينه‌ ميپوشند حق‌ ‌را‌ و ‌ايشان‌ ميدانند (146)

حق‌ ‌از‌ پروردگار تست‌ ‌پس‌ مباش‌ البته‌ ‌از‌ شك‌ كنندگان‌ (147)

و ‌از‌ ‌براي‌ ‌هر‌ يك‌ جانبي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌او‌ روي‌ آورنده‌ آنست‌ ‌پس‌ پيشي‌ گيريد خيرات‌ ‌را‌ ‌هر‌ كجا ‌که‌ باشيد مي‌آورد ‌شما‌ ‌را‌ ‌خدا‌ همه‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌هر‌ چيزي‌ تواناست‌ (148)

و ‌از‌ جائيكه‌ بيرون‌ رفتي‌ ‌پس‌ بگردان‌ رويت‌ ‌را‌ بسوي‌ مسجد الحرام‌ و بدرستيكه‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ حق‌ ‌است‌ ‌از‌ پروردگارت‌ و نيست‌ ‌خدا‌ بي‌خبر ‌از‌ آنچه‌ مي‌كنيد (149)

و ‌از‌ جائيكه‌ بيرون‌ رفتي‌ ‌پس‌ بگردان‌ رويت‌ ‌را‌ سوي‌ مسجد الحرام‌ و ‌هر‌ كجا ‌که‌ باشيد ‌پس‌ بگردانيد رويهايتان‌ ‌را‌ سويش‌ ‌تا‌ نباشد مر مردمان‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌شما‌ حجتي‌ مگر آنان‌ ‌که‌ ستم‌ كردند ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ مترسيد ‌از‌ ‌ايشان‌ و بترسيد ‌از‌ ‌من‌ و ‌تا‌ تمام‌ كنم‌ نعمت‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌شما‌ و ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ راه‌ يابيد (150)

همچنانكه‌ فرستاديم‌ ‌در‌ ‌شما‌ رسولي‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌که‌ بخواند ‌بر‌ ‌شما‌ آيت‌هاي‌ ‌ما ‌را‌ و پاك‌ سازد ‌شما‌ ‌را‌ و بياموزدتان‌ كتاب‌ و حكمت‌ و بياموزدتان‌ آنچه‌ نبوده‌ باشيد ‌که‌ بدانيد (151)

‌پس‌ ياد كنيد مرا ياد كنم‌ ‌شما‌ ‌را‌ و شكر كنيد مرا و ناسپاسي‌ نكنيد مرا (152)

اي‌ آنكسانيكه‌ گرويديد ياري‌ جوئيد ‌به‌ صبر و نماز بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌با‌ شكيبايان‌ ‌است‌ (153)

[24]

مگوئيد مر كساني‌ ‌را‌ ‌که‌ كشته‌ ميشوند ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ ‌که‌ مردگانند بلكه‌ زندگانند و لكن‌ نميدانيد (154)

و ‌هر‌ آينه‌ آزمائيم‌ ‌شما‌ ‌را‌ بچيزي‌ ‌از‌ ترس‌ و گرسنگي‌ و كاستن‌ ‌از‌ مالها و نفسها و ميوه‌ها و مژده‌ ده‌ شكيبايان‌ ‌را‌ (155)

آنان‌ ‌که‌ چون‌ رسيد ‌ايشان‌ ‌را‌ مصيبتي‌ گويند بدرستيكه‌ ‌ما ‌از‌ ‌براي‌ خدائيم‌ و بدرستيكه‌ ‌ما بسوي‌ ‌او‌ بازگشت‌ كنندگانيم‌ (156)

‌آن‌ گروه‌ ‌بر‌ ايشانست‌ مغفرت‌ها ‌از‌ پروردگارشان‌ و رحمت‌ و ‌آنها‌ ايشانند راه‌ يافتگان‌ (157)

بدرستيكه‌ صفا و مروه‌ ‌از‌ نشانهاي‌ ‌خدا‌ ‌است‌ ‌پس‌ كسي‌ ‌که‌ حج‌ كرد خانه‌ كعبه‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ عمره‌ گذارد ‌پس‌ نيست‌ گناهي‌ ‌بر‌ ‌او‌ ‌که‌ طواف‌ كند بآن‌ دو و ‌هر‌ ‌که‌ رغبت‌ كند خوبي‌ ‌را‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ شكر پذيره‌ دانا ‌است‌ (158)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ ميپوشند آنچه‌ فرو فرستاديم‌ ‌از‌ بينت‌ها و هدايت‌ ‌از‌ ‌بعد‌ آنچه‌ بيان‌ كرديم‌ آنرا ‌از‌ ‌براي‌ مردمان‌ ‌در‌ كتاب‌ ‌آن‌ گروه‌ لعنت‌ ميكند ‌ايشان‌ ‌را‌ ‌خدا‌ و لعنت‌ ميكند ‌ايشان‌ ‌را‌ لعنت‌ كنندگان‌ (159)

مگر آنان‌ ‌که‌ توبه‌ كردند و خوب‌ شدند و بيان‌ كردند ‌پس‌ ‌آنها‌ توبه‌ ميپذيرم‌ برايشان‌ و منم‌ توبه‌ پذير مهربان‌ (160)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند و مردند و ‌ايشان‌ بودند كافران‌ ‌آنها‌ ‌بر‌ ايشانست‌ لعنت‌ ‌خدا‌ و فرشتگان‌ و مردمان‌ همه‌ (161)

جاويدان‌ ‌در‌ ‌آن‌ سبك‌ كرده‌ نشود ‌از‌ ‌ايشان‌ عذاب‌ و نه‌ ‌ايشان‌ مهلت‌ داده‌ شوند (162)

و خداي‌ ‌شما‌ خدائيست‌ يگانه‌ نيست‌ خدائي‌ مگر ‌او‌ ‌که‌ بخشنده‌ مهربان‌ ‌است‌ (163)

[25]

بدرستيكه‌ ‌در‌ آفرينش‌ آسمانها و زمين‌ و اختلاف‌ شب‌ و روز و كشتيها ‌که‌ ميرود ‌در‌ دريا بآنچه‌ نفع‌ ميرساند مردمان‌ ‌را‌ و آنچه‌ فرو فرستاد ‌خدا‌ ‌از‌ آسمان‌ ‌از‌ آب‌ ‌پس‌ زنده‌ كرد بآن‌ زمين‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌از‌ مردنش‌ و پراكند ‌در‌ ‌آن‌ ‌از‌ ‌هر‌ جنبنده‌ و گردانيدن‌ بادها و ابر رام‌ كرده‌ ‌شده‌ ميان‌ آسمان‌ و زمين‌ ‌هر‌ آينه‌ آيت‌ هاست‌ ‌براي‌ گروهي‌ ‌که‌ دريابند بعقل‌ (164)

و ‌از‌ مردمان‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ فراميگيرد ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ همتايان‌ دوست‌ ميدارند ايشانرا مانند دوست‌ داشتن‌ ‌خدا‌ و آنانكه‌ گرويده‌اند سخت‌ ترند ‌در‌ دوست‌ داشتن‌ مر ‌خدا‌ ‌را‌ و ‌اگر‌ ‌به‌ بينند آنان‌ ‌که‌ ستم‌ كردند هنگاميكه‌ بينند عذاب‌ ‌را‌ آنكه‌ قوت‌ مر ‌خدا‌ راست‌ همه‌ و آنكه‌ ‌خدا‌ سخت‌ عقوبت‌ ‌است‌ (165)

وقتي‌ ‌که‌ بيزاري‌ جويند آنانكه‌ پيروي‌ كرده‌ شدند ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ پيروي‌ كردند و ‌به‌ بينند عذاب‌ ‌را‌ و بريده‌ شود ‌از‌ ‌ايشان‌ سبب‌ها (166)

و گويند آنان‌ ‌که‌ پيروي‌ كردند كاش‌ بودي‌ مر ‌ما ‌را‌ بازگشتي‌ ‌تا‌ بيزاري‌ مي‌جستيم‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ چنانكه‌ بيزاري‌ جستند ‌از‌ ‌ما همچنين‌ بنمايد ايشانرا ‌خدا‌ كرده‌ هاشانرا حسرتها ‌بر‌ ‌ايشان‌ و نباشند ‌آنها‌ بيرون‌ آيندگان‌ ‌از‌ آتش‌ (167)

اي‌ مردمان‌ بخوريد ‌از‌ آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ حلال‌ پاكيزه‌ و پيروي‌ نكنيد گامهاي‌ شيطان‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ دشمني‌ آشكار ‌است‌ (168)

جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ امر ميكند ‌شما‌ ‌را‌ ببدي‌ و زشتي‌ و آنكه‌ گوئيد ‌بر‌ ‌خدا‌ آنچه‌ نميدانيد (169)

[26]

و چون‌ گفته‌ شود مر ‌ايشان‌ ‌را‌ پيروي‌ كنيد آنچه‌ ‌را‌ فرو فرستاد ‌خدا‌ گويند بلكه‌ پيروي‌ كنيم‌ آنچه‌ يافتيم‌ ‌بر‌ ‌آن‌ پدران‌ ‌خود‌ ‌را‌ آيا و ‌اگر‌ چه‌ باشند پدرانشان‌ ‌که‌ ‌در‌ نيابند چيزي‌ ‌را‌ و راه‌ نيابند (170)

و مثل‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند همچون‌ مثل‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ بانگ‌ زند بآنچه‌ ‌که‌ نشنود مگر خواندني‌ و آوازي‌ ‌را‌ كرانند گنگانند كورانند ‌پس‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ نمي‌يابند بعقل‌ (171)

اي‌ آنان‌ ‌که‌ ايمان‌ آورديد بخوريد ‌از‌ پاكيزه‌هاي‌ آنچه‌ روزي‌ كرديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ و شكر كنيد مر ‌خدا‌ ‌را‌ ‌اگر‌ هستيد ‌او‌ ‌را‌ مي‌پرستيد (172)

جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ حرام‌ كرده‌ ‌بر‌ ‌شما‌ مردار و خون‌ و گوشت‌ خوك‌ و آنچه‌ ‌را‌ صدا بلند كرده‌ شد بآن‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ كسي‌ ‌که‌ مضطر شد ‌غير‌ باغي‌ و نه‌ تجاوز كننده‌ ‌پس‌ نيست‌ گناهي‌ ‌بر‌ ‌او‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربان‌ ‌است‌ (173)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ مي‌پوشند آنچه‌ ‌را‌ فرو فرستاده‌ ‌خدا‌ ‌از‌ كتاب‌ و بدل‌ ميگيرند بآن‌ بهائي‌ اندك‌ ‌آنها‌ نمي‌خورند ‌در‌ شكمهاشان‌ مگر آتش‌ و سخن‌ نميگويد ‌با‌ ‌ايشان‌ ‌خدا‌ روز قيامت‌ و پاك‌ نمي‌سازد ايشانرا و ‌از‌ ‌براي‌ ايشانست‌ عذابي‌ پر درد (174)

‌آنها‌ آنانند ‌که‌ خريدند گمراهي‌ ‌را‌ ‌به‌ هدايت‌ و عذاب‌ ‌را‌ بآمرزش‌ ‌پس‌ چه‌ چيز شكيبا كردشان‌ ‌بر‌ آتش‌ (175)

‌آن‌ باين‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌خدا‌ فرو فرستاد كتاب‌ ‌را‌ بحق‌ و بدرستي‌ آنان‌ ‌که‌ اختلاف‌ كردند ‌در‌ كتاب‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌در‌ خلافي‌ دورند (176)

[27]

نيست‌ نيك‌ آنكه‌ بگردانيد رويهاتان‌ ‌را‌ سوي‌ مشرق‌ و مغرب‌ و ليكن‌ نيك‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ گرويد بخدا و روز بازپسين‌ و فرشتگان‌ و كتاب‌ و پيغمبران‌ و داد مال‌ ‌را‌ ‌بر‌ دوستيش‌ صاحبان‌ قرابت‌ ‌را‌ و يتيمان‌ ‌را‌ و درماندگان‌ و ره‌ گذران‌ محتاج‌ ‌را‌ و سؤال‌ كنندگان‌ ‌را‌ و ‌در‌ خلاص‌ كردنها و برپاداشت‌ نماز ‌را‌ و داد زكاة ‌را‌ و وفاكنندگان‌ ‌به‌ پيمانشان‌ چون‌ پيمان‌ كنند و شكيبايان‌ ‌در‌ سختي‌ بي‌چيزي‌ و سختي‌ رنجوري‌ و هنگام‌ كارزار ‌آنها‌ آنانند ‌که‌ راست‌ گفتند و ‌آنها‌ ايشانند پرهيزگاران‌ (177)

اي‌ آنكسانيكه‌ گرويديد نوشته‌ شد ‌بر‌ ‌شما‌ قصاص‌ كردن‌ ‌در‌ كشته‌ شده‌ها آزاد بآزاد و بنده‌ ‌به‌ بنده‌ و ‌آن‌ بزن‌ ‌پس‌ ‌هر‌ ‌که‌ عفو كرده‌ شود ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ برادرش‌ چيزي‌ ‌پس‌ ‌از‌ بي‌رفتني‌ ‌است‌ بخوبي‌ و ادا كردني‌ ‌است‌ بسوي‌ ‌او‌ ‌به‌ نيكي‌ ‌آن‌ تخفيفي‌ ‌است‌ ‌از‌ پروردگارتان‌ و رحمتي‌ ‌پس‌ آنكه‌ ‌از‌ حد درگذشت‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌پس‌ مر ‌او‌ راست‌ عذابي‌ پر درد (178)

و مر ‌شما‌ راست‌ ‌در‌ قصاص‌ كردن‌ زندگاني‌ اي‌ صاحبان‌ خردها ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ پرهيزگار شويد (179)

نوشته‌ شد ‌بر‌ ‌شما‌ چون‌ حاضر شود يكي‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌را‌ مرگ‌ ‌اگر‌ گذاشته‌ ‌باشد‌ مالي‌ ‌را‌ وصيت‌ كردن‌ ‌براي‌ پدر و مادر و نزديكان‌ بخوبي‌ حق‌ بودني‌ ‌بر‌ پرهيزگاران‌ (180)

‌پس‌ آنكه‌ تبديل‌ كند آنرا ‌پس‌ ‌از‌ آنكه‌ شنيدش‌ ‌پس‌ نيست‌ گناهش‌ مگر ‌بر‌ آنان‌ ‌که‌ بدل‌ ميكنندش‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ شنواي‌ دانا ‌است‌ (181)

[28]

‌پس‌ ‌هر‌ ‌که‌ ترسيد ‌از‌ وصيت‌ كننده‌ ميلي‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ گناهي‌ ‌را‌ ‌پس‌ اصلاح‌ كرد ميانشان‌ ‌پس‌ نيست‌ گناهي‌ ‌بر‌ ‌آن‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربان‌ ‌است‌ (182)

اي‌ آنكسانيكه‌ گرويديد نوشته‌ شد ‌بر‌ ‌شما‌ روزه‌ همچنانكه‌ نوشته‌ شد ‌بر‌ آنان‌ ‌که‌ بودند پيش‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ بپرهيزيد (183)

روزهاي‌ معدود ‌پس‌ ‌هر‌ ‌که‌ ‌باشد‌ ‌از‌ ‌شما‌ بيمار ‌ يا ‌ ‌بر‌ سفري‌ ‌پس‌ عده‌ معدود ‌است‌ ‌از‌ روزهاي‌ ديگر و ‌بر‌ آنان‌ ‌که‌ برنج‌ طاقت‌ دارند آنرا فداست‌ طعام‌ درمانده‌ ‌پس‌ آنكه‌ برغبت‌ كند نيكي‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌آن‌ بهتر ‌است‌ مر ‌او‌ ‌را‌ و اينكه‌ روزه‌ داريد بهتر ‌است‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌اگر‌ باشيد ‌که‌ بدانيد (184)

ماه‌ رمضان‌ ‌است‌ ‌که‌ فرو فرستاده‌ شد ‌در‌ ‌آن‌ قرآن‌ هدايت‌ ‌از‌ ‌براي‌ مردمان‌ و نشانه‌هاي‌ روشن‌ ‌از‌ هدايت‌ و فرقان‌ ‌پس‌ آنكه‌ حاضر ‌باشد‌ ‌از‌ ‌شما‌ آنماه‌ ‌پس‌ بايد روزه‌ داردش‌ و ‌هر‌ ‌که‌ ‌باشد‌ بيمار ‌ يا ‌ ‌بر‌ سفري‌ ‌پس‌ بآن‌ ‌شما‌ راست‌ ‌از‌ روزهاي‌ ديگر مي‌خواهد ‌خدا‌ ‌به‌ ‌شما‌ آساني‌ و نمي‌خواهد بشما دشواري‌ و ‌از‌ ‌براي‌ آنكه‌ تمام‌ كنيد آنمدت‌ ‌را‌ و ‌تا‌ آنكه‌ ‌به‌ بزرگي‌ ياد كنيد ‌خدا‌ ‌را‌ ‌بر‌ هدايت‌ كردن‌ ‌شما‌ و ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ شكر كنيد (185)

و چون‌ پرسند ترا بندگانم‌ ‌از‌ ‌من‌ ‌پس‌ ‌من‌ نزديكم‌ اجابت‌ ميكنم‌ خواندن‌ خواننده‌ ‌را‌ چون‌ بخواند مرا ‌پس‌ بايد استجابت‌ كنند مرا و بايد ‌که‌ بگروند بمن‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ بصلاح‌ گرايند (186)

[29]

حلال‌ شد مر ‌شما‌ ‌را‌ شب‌ روزه‌ جماع‌ ‌با‌ زنانتان‌ ‌آنها‌ لباسند مر ‌شما‌ ‌را‌ و ‌شما‌ لباسيد مر ‌آنها‌ ‌را‌ داناست‌ ‌خدا‌ ‌که‌ ‌شما‌ بوديد ‌که‌ خيانت‌ ميكرديد ‌با‌ خودهاتان‌ ‌پس‌ توبه‌ پذيرفت‌ ‌بر‌ ‌شما‌ و عفو كرد ‌از‌ ‌شما‌ ‌پس‌ اكنون‌ مباشرت‌ كنيد ايشانرا و بجوئيد آنچه‌ ‌را‌ نوشت‌ ‌خدا‌ ‌براي‌ ‌شما‌ و بخوريد و بياشاميد ‌تا‌ پديد آيد مر ‌شما‌ ‌را‌ رشته‌ سفيد ‌از‌ رشته‌ سياه‌ ‌از‌ طلوع‌ صبح‌ ‌پس‌ تمام‌ كنيد روزه‌ ‌را‌ ‌تا‌ شب‌ و مباشرت‌ نكنيد ‌ايشان‌ ‌را‌ و ‌شما‌ باشيد معتكفان‌ ‌در‌ مسجدها آنست‌ حدهاي‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ نزديك‌ نشويد آنانرا همچنين‌ بيان‌ ميكند ‌خدا‌ آيت‌هاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌براي‌ مردمان‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌آنها‌ بپرهيزند (187)

و نخوريد مالهاتان‌ ‌را‌ ميانتان‌ ‌به‌ ناحق‌ و بآنكه‌ بيندازيد ‌آنها‌ ‌را‌ بحاكمان‌ ‌تا‌ بخوريد پاره‌اي‌ ‌از‌ مالهاي‌ مردمان‌ ‌را‌ بگناه‌ و ‌شما‌ ميدانيد (188)

ميپرسند ترا ‌از‌ هلالها بگو ‌آنها‌ وقت‌ هاست‌ ‌از‌ ‌براي‌ مردمان‌ و حج‌ و نيست‌ نيك‌ آنكه‌ درآييد بخانه‌ها ‌از‌ پشتهاي‌ ‌آنها‌ و ليكن‌ نيك‌ آنست‌ ‌که‌ پرهيزگار ‌باشد‌ و بيائيد بخانه‌ها ‌از‌ درهاشان‌ و بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ رستگار شويد (189)

و كارزار كنيد ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ ‌با‌ آنان‌ ‌که‌ كارزار ميكنند ‌با‌ ‌شما‌ و ‌از‌ حد ‌در‌ مگذريد بدرستيكه‌ ‌خدا‌ دوست‌ ندارد ‌از‌ حد درگذرندگان‌ ‌را‌ (190)

[30]

و بكشيد ‌ايشان‌ ‌را‌ ‌هر‌ جا ‌که‌ بيابيد ايشانرا و بيرون‌ كنيدشان‌ ‌از‌ آنجا ‌که‌ بيرون‌ كردند ‌شما‌ ‌را‌ و فتنه‌ سخت‌ تر ‌است‌ ‌از‌ كشتن‌ و كارزار نكنيد ‌ايشان‌ ‌را‌ نزد مسجد الحرام‌ مبادا ‌که‌ كارزار كنند ‌با‌ ‌شما‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ كارزار كردند ‌با‌ ‌شما‌ ‌پس‌ بكشيد ‌ايشان‌ ‌را‌ همچنين‌ ‌است‌ پاداش‌ كافران‌ (191)

‌پس‌ ‌اگر‌ باز ايستند ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربان‌ ‌است‌ (192)

و كارزار كنيد ايشانرا ‌تا‌ نباشد فتنه‌ و ‌باشد‌ دين‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ باز ايستند ‌پس‌ نيست‌ تعدي‌ مگر ‌بر‌ ستمكاران‌ (193)

ماه‌ حرام‌ ‌به‌ ماه‌ حرام‌ و حرمت‌ها قصاص‌ ‌است‌ ‌پس‌ كسيكه‌ تعدي‌ كرد ‌بر‌ ‌شما‌ ‌پس‌ تعدي‌ كنيد ‌بر‌ ‌او‌ بمانند آنچه‌ تعدي‌ كرد ‌بر‌ ‌شما‌ و بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ و بدانيد ‌که‌ ‌خدا‌ ‌با‌ پرهيزگاران‌ ‌است‌ (194)

و انفاق‌ كنيد ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ و ميندازيد ‌خود‌ ‌را‌ بدستهاي‌ ‌خود‌ ‌به‌ هلاكت‌ و نيكوئي‌ كنيد بدرستيكه‌ ‌خدا‌ دوست‌ دارد نيكوكاران‌ ‌را‌ (195)

و تمام‌ كنيد حج‌ و عمره‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ بازداشته‌ شويد ‌پس‌ آنچه‌ ميسر شود ‌از‌ قرباني‌ و نتراشيد سرهاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌تا‌ آنكه‌ برسد قرباني‌ بجايگاهش‌ ‌پس‌ آنكه‌ ‌باشد‌ ‌از‌ ‌شما‌ بيمار ‌ يا ‌ ‌با‌ ‌او‌ ‌باشد‌ آزاري‌ ‌از‌ سرش‌ ‌پس‌ فدا ‌است‌ ‌از‌ روزه‌ ‌ يا ‌ صدقه‌ دادن‌ ‌ يا ‌ قرباني‌ كردن‌ ‌پس‌ چون‌ ايمن‌ شويد ‌پس‌ آنكه‌ تمتع‌ كرد بعمره‌ ‌به‌ حج‌ ‌پس‌ آنچه‌ ميسر شود ‌از‌ قرباني‌ ‌پس‌ ‌هر‌ ‌که‌ نيافت‌ ‌پس‌ روزه‌ سه‌ روز ‌است‌ ‌در‌ حج‌ و هفت‌ روز چون‌ بازگشتيد اينست‌ ده‌ روز تمام‌ ‌آن‌ ‌از‌ ‌براي‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ نباشد اهلش‌ حاضران‌ مسجد الحرام‌ و بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ و بدانيد ‌که‌ ‌خدا‌ سخت‌ عقوبت‌ ‌است‌ (196)

[31]

حج‌ ماه‌هاي‌ معلوم‌ ‌است‌ ‌پس‌ آنكه‌ فرض‌ گرداند ‌در‌ ‌آنها‌ حج‌ ‌را‌ ‌پس‌ نه‌ جماع‌ ‌است‌ و نه‌ فسق‌ و نه‌ جنگ‌ ‌در‌ حج‌ و آنچه‌ كنيد ‌از‌ خوبي‌ ميدانش‌ ‌خدا‌ و توشه‌ برگيريد ‌پس‌ بدرستيكه‌ بهترين‌ توشه‌ پرهيزگاريست‌ و بترسيد ‌از‌ ‌من‌ اي‌ صاحبان‌ خردها (197)

نيست‌ ‌بر‌ ‌شما‌ گناهي‌ ‌که‌ بجوئيد تفضلي‌ ‌را‌ ‌از‌ پروردگارتان‌ ‌پس‌ چون‌ برگشتيد ‌از‌ عرفات‌ ‌پس‌ ياد كنيد ‌خدا‌ ‌را‌ نزد مشعر الحرام‌ و ياد كنيد ‌او‌ ‌را‌ همچنانكه‌ راه‌ نمود ‌شما‌ ‌را‌ و ‌اگر‌ چه‌ بوديد پيش‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌از‌ گمراهان‌ (198)

‌پس‌ بازگرديد ‌از‌ آنجائيكه‌ برگشتند مردمان‌ و آمرزش‌ طلبيد ‌از‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربانست‌ (199)

‌پس‌ چون‌ گذارديد اعمال‌ حجتان‌ ‌را‌ ‌پس‌ ياد كنيد ‌خدا‌ ‌را‌ مثل‌ ياد كردن‌ ‌شما‌ پدرانتان‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ سخت‌ تر ياد كردني‌ ‌پس‌ ‌از‌ مردمان‌ كس‌ هست‌ ‌که‌ ميگويد پروردگارا بده‌ ‌ما ‌را‌ ‌در‌ دنيا و نيست‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ آخرت‌ بهره‌اي‌ (200)

و ‌از‌ آنان‌ ‌است‌ آنكه‌ ميگويد پروردگارا بده‌ ‌ما ‌را‌ ‌در‌ دنيا نيكوئي‌ و ‌در‌ آخرت‌ نيكوئي‌ و نگهدار ‌ما ‌را‌ ‌از‌ عذاب‌ آتش‌ (201)

آنان‌ مر ايشانراست‌ بهره‌ ‌از‌ آنچه‌ كسب‌ كردند و ‌خدا‌ شتابان‌ ‌در‌ حسابست‌ (202)

[32]

و ياد كنيد ‌خدا‌ ‌را‌ ‌در‌ روزهاي‌ معدود ‌پس‌ كسي‌ ‌که‌ بشتابد ‌در‌ دو روز ‌پس‌ گناهي‌ نيست‌ ‌بر‌ ‌او‌ و كسي‌ ‌که‌ بتأخير اندازد ‌پس‌ نيست‌ گناهي‌ ‌بر‌ ‌او‌ ‌از‌ ‌براي‌ كسيكه‌ بپرهيزد و بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ و بدانيد بدرستيكه‌ ‌شما‌ بسوي‌ ‌او‌ گرد آورده‌ شويد (203)

و ‌از‌ مردمان‌ كس‌ هست‌ ‌که‌ بشگفت‌ آورد ترا گفتار ‌او‌ ‌در‌ زندگاني‌ دنيا و گواه‌ مي‌آورد ‌خدا‌ ‌را‌ ‌بر‌ آنچه‌ ‌در‌ دل‌ اوست‌ و ‌او‌ شديد العداوة ‌است‌ (204)

و چون‌ برگردد سعي‌ كند ‌در‌ زمين‌ ‌تا‌ فساد كند ‌در‌ ‌آن‌ و نابود كند كشت‌ ‌را‌ و نسل‌ ‌را‌ و ‌خدا‌ دوست‌ نميدارد فساد ‌را‌ (205)

و چون‌ گفته‌ شود مر ‌او‌ ‌را‌ ‌که‌ بپرهيز ‌از‌ ‌خدا‌ بگيردش‌ حميت‌ بگناهكاري‌ ‌پس‌ بس‌ ‌است‌ ‌او‌ ‌را‌ دوزخ‌ و ‌هر‌ آينه‌ بد بستريست‌ (206)

و ‌از‌ مردمان‌ كس‌ هست‌ ‌که‌ ميفروشد خودش‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌براي‌ جستن‌ رضاي‌ ‌خدا‌ و ‌خدا‌ مهربانست‌ ‌به‌ بندگان‌ (207)

اي‌ ‌آن‌ كسانيكه‌ گرويديد داخل‌ شويد ‌در‌ صلح‌ همگي‌ و پيروي‌ نكنيد گامهاي‌ شيطان‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ دشمني‌ ‌است‌ آشكار (208)

‌پس‌ ‌اگر‌ لغزيديد ‌پس‌ ‌از‌ آنچه‌ آمد ‌شما‌ ‌را‌ حجت‌ها ‌پس‌ بدانيد ‌که‌ ‌خدا‌ غالب‌ درستكردار ‌است‌ (209)

آيا انتظار ميبرند مگر آنكه‌ آيد ‌ايشان‌ ‌را‌ عذاب‌ ‌خدا‌ ‌در‌ سايبانها ‌از‌ ابر و فرشتگان‌ و گذارده‌ شود كار و بخدا گردانيده‌ شود كارها (210)

[33]

بپرس‌ ‌از‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌که‌ چند داديمشان‌ ‌از‌ نشان‌ روشن‌ و كسيكه‌ تبديل‌ كند نعمت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌بعد‌ آنچه‌ آمد ‌او‌ ‌را‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ سخت‌ عقوبت‌ ‌است‌ (211)

آراسته‌ شد ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ ‌که‌ كافر شدند زندگاني‌ دنيا و استهزاء ميكنند ‌با‌ ‌آنها‌ ‌که‌ گرويدند و آنان‌ ‌که‌ پرهيزگار شدند بالاي‌ ‌ايشان‌ باشند روز قيامت‌ و ‌خدا‌ روزي‌ ميدهد كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ ميخواهد بدون‌ شمار (212)

بودند مردمان‌ امت‌ واحده‌ ‌پس‌ برانگيخت‌ ‌خدا‌ پيغمبران‌ ‌را‌ مژده‌ دهندگان‌ و بيم‌ كنندگان‌ و فرو فرستاد ‌با‌ ‌ايشان‌ كتاب‌ ‌را‌ براستي‌ ‌تا‌ حكم‌ كند ميان‌ مردمان‌ ‌در‌ آنچه‌ اختلاف‌ كردند ‌در‌ ‌آن‌ و اختلاف‌ نكردند ‌در‌ ‌آن‌ مگر آنان‌ ‌که‌ داده‌ شدند آنرا ‌از‌ ‌بعد‌ ‌آن‌ ‌که‌ آمد ‌ايشان‌ ‌را‌ حجت‌ها ‌از‌ راه‌ حسد ميانشان‌ ‌پس‌ راه‌ نمود ‌خدا‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ گرويدند مر آنچه‌ ‌را‌ اختلاف‌ كردند ‌در‌ ‌آن‌ ‌از‌ حق‌ بفرمان‌ ‌او‌ و ‌خدا‌ راه‌ مينمايد ‌هر‌ ‌که‌ ‌را‌ ميخواهد براه‌ راست‌ (213)

آيا پنداشتيد ‌که‌ داخل‌ ميشويد بهشت‌ ‌را‌ و هنوز نيامده‌ ‌شما‌ ‌را‌ مثل‌ آنان‌ ‌که‌ گذشتند ‌از‌ پيش‌ ‌از‌ ‌شما‌ رسيد ‌ايشان‌ ‌را‌ سختي‌ بي‌چيزي‌ و سختي‌ رنجوري‌ و جاي‌ بركنده‌ شدند ‌تا‌ آنكه‌ ميگفت‌ ‌رسول‌ و آنان‌ ‌که‌ ايمان‌ آوردند ‌با‌ ‌او‌ كي‌ ‌باشد‌ ياري‌ كردن‌ ‌خدا‌ آگاه‌ باشيد ‌که‌ ياري‌ ‌خدا‌ نزديك‌ ‌است‌ (214)

ميپرسند ترا ‌که‌ چه‌ چيز انفاق‌ كنند بگو آنچه‌ انفاق‌ كرديد ‌از‌ مال‌ ‌پس‌ ‌براي‌ پدر و مادر و نزديكان‌ و بي‌پدران‌ و بيچارگان‌ و رهگذران‌ محتاج‌ ‌است‌ و آنچه‌ مي‌كنيد ‌از‌ نيكي‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ بآن‌ دانا ‌است‌ (215)

[34]

نوشته‌ شد ‌بر‌ ‌شما‌ كارزار كردن‌ و ‌آن‌ مشقت‌ ‌است‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ و شايد ‌که‌ ناخوش‌ داريد چيزي‌ ‌را‌ و ‌آن‌ بهتر ‌باشد‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌شما‌ و شايد ‌که‌ دوست‌ داريد چيزي‌ ‌را‌ و ‌آن‌ بدتر ‌باشد‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌شما‌ و ‌خدا‌ ميداند و ‌شما‌ نميدانيد (216)

ميپرسند ترا ‌از‌ ماه‌ حرام‌ كارزار كردن‌ ‌در‌ ‌آن‌ بگو كارزار كردن‌ ‌در‌ ‌آن‌ بزرگست‌ و بازداشتن‌ ‌از‌ راه‌ ‌خدا‌ و كفر بخدا و مسجد الحرام‌ و بيرون‌ كردن‌ اهلش‌ ‌از‌ ‌آن‌ بزرگتر ‌است‌ نزد ‌خدا‌ و فتنه‌ بزرگتر ‌است‌ ‌از‌ كشتن‌ و هميشه‌ كارزار ميكنند ‌با‌ ‌شما‌ ‌تا‌ برگردانند ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ دينتان‌ ‌اگر‌ توانائي‌ داشته‌ باشند و كسي‌ ‌که‌ برگردد ‌از‌ ‌شما‌ ‌از‌ دينش‌ ‌پس‌ بميرد و ‌او‌ كافر ‌باشد‌ ‌پس‌ ‌آنها‌ ناچيز شود كردارشان‌ ‌در‌ دنيا و آخرت‌ و ‌آن‌ گروه‌ اهل‌ آتشند ايشانند ‌در‌ ‌آن‌ جاويدان‌ (217)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ گرويدند و آنان‌ ‌که‌ هجرت‌ كردند و جهاد كردند ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ ‌آنها‌ اميد ميدارند رحمت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ و ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربانست‌ (218)

ميپرسند ترا ‌از‌ شراب‌ و قمار بگو ‌در‌ ‌آن‌ دو گناهي‌ بزرگست‌ و سودها ‌از‌ ‌براي‌ مردمان‌ و گناه‌ آندو بزرگتر ‌است‌ ‌از‌ سودشان‌ و ميپرسند ‌از‌ تو ‌که‌ چه‌ چيز انفاق‌ كنند بگو فاضل‌ ‌از‌ قوت‌ عيال‌ همچنين‌ بيان‌ ميكند ‌خدا‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌شما‌ آيت‌ها ‌را‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ انديشه‌ كنيد (219)

[35]

‌در‌ دنيا و آخرت‌ و ميپرسند ترا ‌از‌ يتيمان‌ بگو اصلاح‌ آوردن‌ مرايشانرا بهتر ‌است‌ و ‌اگر‌ آميزش‌ كنيد ‌با‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ برادران‌ شمايند و ‌خدا‌ ميداند مفسد ‌را‌ ‌از‌ مصلح‌ و ‌اگر‌ خواسته‌ ‌بود‌ ‌خدا‌ ‌در‌ رنج‌ افكنده‌ ‌بود‌ ‌شما‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ غالب‌ درستكردار ‌است‌ (220)

و نكاح‌ نكنيد زنان‌ مشركه‌ ‌را‌ ‌تا‌ وقتي‌ ‌که‌ ايمان‌ آورند و ‌هر‌ آينه‌ كنيز مؤمنه‌ بهتر ‌است‌ ‌از‌ مشركه‌ و ‌اگر‌ چه‌ خوش‌ آيد ‌شما‌ ‌را‌ و نه‌ ‌آن‌ دهيد مشركان‌ ‌را‌ ‌تا‌ وقتي‌ ‌که‌ بگروند و ‌هر‌ آينه‌ بنده‌ مؤمن‌ بهتر ‌است‌ ‌از‌ مشرك‌ و ‌اگر‌ چه‌ خوش‌ آيد ‌شما‌ ‌را‌ ‌آنها‌ ميخوانند بسوي‌ آتش‌ و ‌خدا‌ ميخواند بسوي‌ بهشت‌ و آمرزش‌ باذنش‌ و بيان‌ ميكند آيت‌هاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌براي‌ مردمان‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌آنها‌ پند پذيرند (221)

و ميپرسند ترا ‌از‌ محيض‌ بگو ‌آن‌ بد ‌است‌ ‌پس‌ كناره‌ گيريد ‌از‌ زنان‌ ‌در‌ محيض‌ و نزديكي‌ نكنيد ‌با‌ ‌ايشان‌ ‌تا‌ آنكه‌ پاك‌ شوند ‌پس‌ چون‌ پاك‌ شدند ‌پس‌ بيائيدشان‌ ‌از‌ آنجا ‌که‌ فرمود ‌شما‌ ‌را‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ دوست‌ دارد توبه‌ كنندگان‌ ‌را‌ و دوست‌ دارد پاكان‌ ‌را‌ (222)

زنان‌ ‌شما‌ كشتزارند مر ‌شما‌ ‌را‌ ‌پس‌ بيائيد كشتزار ‌خود‌ ‌را‌ ‌هر‌ جا خواسته‌ باشيد و مقدم‌ داريد ‌براي‌ خودتان‌ و بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ و بدانيد ‌که‌ ‌شما‌ ملاقات‌ كنندگانيد ‌او‌ ‌را‌ و مژده‌ ده‌ گروندگان‌ ‌را‌ (223)

و مگردانيد ‌خدا‌ ‌را‌ دست‌ آويز ‌براي‌ سوگندهاتان‌ ‌که‌ نيكوئي‌ كنيد و پرهيزگاري‌ كنيد و اصلاح‌ كنيد ميان‌ مردم‌ و ‌خدا‌ شنواي‌ داناست‌ (224)

[36]

مؤاخذه‌ نميكند ‌شما‌ ‌را‌ ‌خدا‌ بلغو ‌در‌ سوگندهاتان‌ و ليكن‌ مؤاخذه‌ ميكند ‌شما‌ ‌را‌ بآنچه‌ كسب‌ كرد دلهاتان‌ و ‌خدا‌ آمرزنده‌ بردبار ‌است‌ (225)

مر كساني‌ ‌را‌ ‌که‌ سوگند خورند ‌که‌ دور باشند ‌از‌ زنانشان‌ انتظار بردن‌ چهار ماه‌ ‌است‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ باز آيند ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربانست‌ (226)

و ‌اگر‌ قصد كنند طلاق‌ ‌را‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ شنواي‌ داناست‌ (227)

و طلاق‌ داده‌ شدگان‌ انتظار ميبرند بخودهاشان‌ سه‌ طهر و حلال‌ نيست‌ مرايشان‌ ‌را‌ ‌که‌ پنهان‌ كنند آنچه‌ ‌را‌ آفريد ‌خدا‌ ‌در‌ رحمهاي‌ ‌ايشان‌ ‌اگر‌ هستند ‌که‌ ايمان‌ دارند بخدا و روز بازپسين‌ و شوهرانشان‌ سزاوارترند ببازآوردنشان‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌اگر‌ اراده‌ كنند اصلاح‌ ‌را‌ و ‌از‌ ‌براي‌ ايشانست‌ مانند آنچه‌ ‌بر‌ آنهاست‌ بخوبي‌ و مر مردانراست‌ برايشان‌ پايه‌ افزوني‌ و ‌خدا‌ غالب‌ درستكردار ‌است‌ (228)

طلاق‌ دو بار ‌است‌ ‌پس‌ نگاهداشتن‌ بخوبي‌ ‌است‌ يارها كردن‌ ‌است‌ بخوبي‌ و حلال‌ نيست‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ بگيريد ‌از‌ آنچه‌ داده‌ايد ‌ايشان‌ ‌را‌ چيزي‌ مگر آنكه‌ بترسند ‌که‌ ‌بر‌ پاي‌ ندارند حدهاي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ بترسيد ‌شما‌ ‌که‌ ‌بر‌ پاي‌ ندارند حدهاي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌پس‌ نيست‌ گناهي‌ برايشان‌ ‌در‌ آنچه‌ فدا دهد ‌آن‌ بآن‌ ‌اينکه‌ حدهاي‌ خداست‌ ‌پس‌ درمگذريد ‌از‌ ‌آنها‌ و ‌هر‌ ‌که‌ درگذرد ‌از‌ حدهاي‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ آنگروه‌ ايشانند ستمكاران‌ (229)

‌پس‌ ‌اگر‌ طلاق‌ دهدش‌ حلال‌ نميشود مر ‌او‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌از‌ سه‌ طلاق‌ ‌تا‌ بنكاح‌ درآيد شوهري‌ ‌غير‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ طلاق‌ دهدش‌ شوهر دوم‌ ‌پس‌ نيست‌ گناهي‌ برايشان‌ ‌که‌ بهمدگر بازگردند ‌اگر‌ گمان‌ داشته‌ باشند ‌که‌ ‌بر‌ پاي‌ ميدارند حدهاي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ و ‌اينکه‌ حدهاي‌ ‌خدا‌ ‌است‌ بيان‌ ميكند ‌آنها‌ ‌را‌ ‌براي‌ قومي‌ ‌که‌ بدانند (230)

[37]

و چون‌ طلاق‌ دهيد زنان‌ ‌را‌ ‌پس‌ برسند ‌به‌ آخر مدتشان‌ ‌پس‌ نگاهداريد ‌ايشان‌ ‌را‌ بخوبي‌ ‌ يا ‌ سر دهيدشان‌ بخوبي‌ و نگاه‌ مداريد ايشانرا ‌از‌ راه‌ ضرر رسانيدن‌ ‌تا‌ تعدي‌ كنيد و كسيكه‌ بكند ‌آن‌ ‌را‌ ‌پس‌ بحقيقت‌ ‌که‌ ستم‌ كرده‌ ‌بر‌ ‌خود‌ و فرا مگيريد آيت‌هاي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ باستهزاء و ياد كنيد نعمت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌شما‌ و آنچه‌ ‌را‌ فرو فرستاد ‌بر‌ ‌شما‌ ‌از‌ كتاب‌ و حكمت‌ پند ميدهد ‌شما‌ ‌را‌ بآن‌ و بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ و بدانيد ‌که‌ ‌خدا‌ بهمه‌ چيز داناست‌ (231)

و چون‌ طلاق‌ دهيد زنان‌ ‌را‌ ‌پس‌ برسند بآخر مدتشان‌ ‌پس‌ منع‌ مكنيد ‌ايشان‌ ‌را‌ ‌که‌ بنكاح‌ درآيند شوهرانشان‌ ‌را‌ وقتي‌ ‌که‌ برضاي‌ ‌هم‌ روند ميانشان‌ بخوبي‌ ‌آن‌ پند داده‌ ميشود بآن‌ كسي‌ ‌که‌ ‌باشد‌ ‌از‌ ‌شما‌ ايمان‌ آورد بخدا و روز بازپسين‌ زنتان‌ پاكيزه‌ تر ‌است‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ و پاكتر و ‌خدا‌ ميداند و ‌شما‌ نميدانيد (232)

و مادران‌ شير ميدهند فرزندانشان‌ ‌را‌ دو سال‌ تمام‌ ‌از‌ ‌براي‌ كسيكه‌ خواسته‌ ‌باشد‌ ‌که‌ تمام‌ كند شير دادن‌ ‌را‌ و ‌بر‌ پدر ‌است‌ روزي‌ ‌ايشان‌ و جامه‌ ‌ايشان‌ بخوبي‌ تكليف‌ كرده‌ نشود هيچ‌ تني‌ مگر باندازه‌ طاقتش‌ و بايد رنج‌ رسانيده‌ نشود مادري‌ بسبب‌ فرزندش‌ و نه‌ پدري‌ بفرزندش‌ و ‌بر‌ وارث‌ ‌است‌ مانند ‌آن‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ اراده‌ كردند شير باز كردن‌ ‌را‌ ‌از‌ روي‌ خوشنودي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و مشورت‌ ‌پس‌ نيست‌ گناهي‌ برايشان‌ و ‌اگر‌ خواسته‌ باشيد ‌که‌ ‌به‌ دايه‌ بدهيد فرزندانتان‌ ‌را‌ ‌پس‌ نيست‌ گناهي‌ ‌بر‌ ‌شما‌ چون‌ تسليم‌ كنيد آنچه‌ داديد بخوبي‌ و بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ و بدانيد ‌که‌ ‌خدا‌ بآنچه‌ مي‌كنيد بينا ‌است‌ (233)

[38]

و كسانيكه‌ متوفي‌ ميشود ‌از‌ ‌شما‌ و واميگذارند جفت‌ها ‌را‌ انتظار ميبرند بخودهاشان‌ چهار ماه‌ و ده‌ روز ‌پس‌ چون‌ رسيدند مدتشان‌ ‌را‌ ‌پس‌ نيست‌ گناهي‌ ‌بر‌ ‌شما‌ ‌در‌ آنچه‌ كردند ‌بر‌ خودهاشان‌ بخوبي‌ و ‌خدا‌ بآنچه‌ ميكنيد دانا ‌است‌ (234)

و نيست‌ گناهي‌ ‌بر‌ ‌شما‌ ‌در‌ آنچه‌ بكنايه‌ خبر داديد بآن‌ ‌از‌ خواستگاري‌ زنان‌ ‌ يا ‌ پنهان‌ داشتيد ‌در‌ نفسهاي‌ ‌خود‌ دانسته‌ ‌خدا‌ ‌که‌ ‌شما‌ زود ياد خواهيد كرد ‌ايشان‌ ‌را‌ و ليكن‌ وعده‌ ندهيد ايشانرا پنهاني‌ مگر آنكه‌ گوئيد گفتاري‌ خوب‌ و قصد مكنيد بستن‌ نكاح‌ ‌را‌ ‌تا‌ برسد كتاب‌ مدتش‌ ‌را‌ و بدانيد ‌که‌ ‌خدا‌ ميداند آنچه‌ ‌در‌ دلهاي‌ شماست‌ ‌پس‌ حذر كنيد ‌از‌ ‌او‌ و بدانيد ‌که‌ ‌خدا‌ آمرزنده‌ بردبار ‌است‌ (235)

نيست‌ گناهي‌ ‌بر‌ ‌شما‌ ‌اگر‌ طلاق‌ دهيد زنان‌ ‌را‌ مادام‌ ‌که‌ مس‌ نكرده‌ باشيدشان‌ ‌ يا ‌ مقرر نكرده‌ باشيد ‌از‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ مهري‌ و برخوردار كنيد ‌ايشان‌ ‌را‌ ‌بر‌ توانگر ‌است‌ اندازه‌ ‌آن‌ و ‌بر‌ تنگدست‌ ‌است‌ اندازه‌ ‌آن‌ برخورداريست‌ بخوبي‌ حق‌ بودني‌ ‌است‌ ‌بر‌ نيكوكاران‌ (236)

و ‌اگر‌ طلاق‌ دهيد ‌ايشان‌ ‌را‌ پيش‌ ‌از‌ آنكه‌ مس‌ كنيد ‌ايشان‌ ‌را‌ و بحقيقت‌ معين‌ كرده‌ باشيد ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ مهري‌ ‌پس‌ نيمه‌ آنچه‌ ‌را‌ معين‌ كرده‌ايد مگر آنكه‌ ببخشند ‌ يا ‌ ببخشد آنكه‌ بدست‌ ‌او‌ ‌است‌ بستن‌ نكاح‌ و ‌آن‌ ‌که‌ ببخشيد نزديكتر ‌است‌ بپرهيزكاري‌ و فراموش‌ نكنيد احسان‌ ‌را‌ ميانتان‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ بآنچه‌ مي‌كنيد بينا ‌است‌ (237)

[39]

نگاهداري‌ كنيد ‌بر‌ نمازها و نماز ميانه‌ و ‌بر‌ پاي‌ ايستيد ‌براي‌ ‌خدا‌ دعاخوانان‌ (238)

‌پس‌ ‌اگر‌ بترسيد ‌پس‌ پيادگان‌ و سواران‌ ‌پس‌ چون‌ ايمن‌ شويد ‌پس‌ ياد كنيد ‌خدا‌ ‌را‌ همچنانكه‌ آموخت‌ ‌شما‌ ‌را‌ آنچه‌ نبوديد ‌که‌ بدانيد (239)

و آنان‌ ‌که‌ متوفي‌ ميشوند ‌از‌ ‌شما‌ و واميگذارند جفت‌ها ‌را‌ وصيتي‌ ‌از‌ ‌براي‌ جفتهاشان‌ متاعي‌ ‌از‌ نفقه‌ و كسوه‌ ‌تا‌ سال‌ بدون‌ بيرون‌ كردن‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ بيرون‌ روند ‌پس‌ نيست‌ گناهي‌ ‌بر‌ ‌شما‌ ‌در‌ آنچه‌ كردند ‌در‌ خودهاشان‌ ‌از‌ خوبي‌ و ‌خدا‌ غالب‌ درستكار ‌است‌ (240)

و مر طلاق‌ داده‌ شده‌ها ‌را‌ متاعي‌ ‌است‌ بخوبي‌ حق‌ بودني‌ ‌بر‌ پرهيزگاران‌ (241)

همچنين‌ بيان‌ ميكند ‌خدا‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌شما‌ آيت‌ هايش‌ ‌را‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ دريابيد بعقل‌ (242)

آيا ننگريستي‌ ‌به‌ آنان‌ ‌که‌ بيرون‌ رفتند ‌از‌ ديارشان‌ و ‌ايشان‌ هزاران‌ بودند ‌از‌ ترس‌ مرگ‌ ‌پس‌ ‌گفت‌ مرايشانرا ‌خدا‌ بميريد ‌پس‌ زنده‌ كرد ايشانرا بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌هر‌ آينه‌ صاحب‌ تفضل‌ ‌است‌ ‌بر‌ مردمان‌ و ليكن‌ بيشترين‌ مردمان‌ شكر نمي‌كنند (243)

و كارزار كنيد ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ و بدانيد ‌که‌ ‌خدا‌ شنواي‌ داناست‌ (244)

كيست‌ ‌که‌ وام‌ دهد ‌خدا‌ ‌را‌ وامي‌ خوب‌ ‌پس‌ مضاعف‌ گرداند آنرا ‌از‌ ‌براي‌ ‌او‌ اضعاف‌ بسيار و ‌خدا‌ ميگيرد و ميگشايد و بسوي‌ ‌او‌ بازگردانيده‌ ميشويد (245)

[40]

آيا نگاه‌ نكردي‌ ‌به‌ جمعي‌ ‌از‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌از‌ ‌بعد‌ موسي‌ چون‌ گفتند مر پيغمبري‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌بود‌ مرايشانرا ‌که‌ برانگيز ‌از‌ ‌براي‌ ‌ما پادشاهي‌ ‌که‌ كارزار كنيم‌ ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ ‌گفت‌ آيا باشيد ‌شما‌ ‌اگر‌ نوشته‌ ‌شده‌ ‌باشد‌ ‌بر‌ ‌ما كارزار اينكه‌ كارزار نكنيد گفتند و چيست‌ ‌ما ‌را‌ ‌که‌ كارزار نكنيم‌ ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ و بتحقيق‌ ‌که‌ بيرون‌ كرده‌ شديم‌ ‌از‌ ديارمان‌ و فرزندانمان‌ ‌پس‌ چون‌ نوشته‌ شد برايشان‌ كارزار برگشتند مگر اندكي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و ‌خدا‌ داناست‌ ‌بر‌ ستمكاران‌ (246)

و ‌گفت‌ مرايشان‌ ‌را‌ پيغمبرشان‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ بتحقيق‌ برانگيخت‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌شما‌ طالوت‌ ‌را‌ پادشاه‌ گفتند ‌از‌ كجا ‌باشد‌ مر ‌او‌ ‌را‌ پادشاهي‌ ‌بر‌ ‌ما و ‌ما سزاوارتريم‌ بپادشاهي‌ ‌از‌ ‌او‌ و داده‌ نشده‌ ‌است‌ فراخي‌ ‌را‌ ‌از‌ مال‌ ‌گفت‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ برگزيده‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌شما‌ و افزودش‌ زيادتي‌ ‌در‌ دانش‌ و هيكل‌ و ‌خدا‌ مي‌دهد ملكش‌ ‌را‌ بهر ‌که‌ خواهد و ‌خدا‌ گشايشمند داناست‌ (247)

و ‌گفت‌ مرايشانرا پيغمبرشان‌ بدرستيكه‌ نشانه‌ پادشاهي‌ ‌او‌ آنست‌ ‌که‌ بيايد نزد ‌شما‌ تابوت‌ ‌که‌ ‌در‌ آنست‌ سكينه‌ ‌از‌ پروردگارتان‌ و باقي‌ مانده‌ ‌از‌ آنچه‌ گذاشته‌اند آل‌ موسي‌ و آل‌ هرون‌ برميدارندش‌ ملائكه‌ بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ نشاني‌ ‌است‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ ‌اگر‌ باشيد گروندگان‌ (248)


[41]

‌پس‌ چون‌ جدا شد طالوت‌ ‌با‌ لشگرهايش‌ ‌گفت‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ آزمايش‌ كننده‌ شماست‌ بجوئي‌ ‌پس‌ ‌هر‌ ‌که‌ آشاميد ‌از‌ ‌آن‌ ‌پس‌ نيست‌ ‌از‌ ‌من‌ و ‌هر‌ ‌که‌ بخشيد آنرا ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌از‌ ‌من‌ ‌است‌ مگر آنكه‌ بردارد كفي‌ ‌را‌ بدستش‌ ‌پس‌ آشاميدند ‌از‌ ‌آن‌ مگر اندكي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ چون‌ گذشت‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌او‌ و آنان‌ ‌که‌ گرويدند ‌با‌ ‌او‌ گفتند نيست‌ توانائي‌ مر ‌ما ‌را‌ امروز بجالوت‌ و لشگرهايش‌ گفتند آنان‌ ‌که‌ گمان‌ داشتند ‌که‌ ‌آنها‌ ملاقات‌ كنندگان‌ خدايند بسا ‌از‌ گروه‌ اندك‌ ‌که‌ غالب‌ آيند گروه‌ بسيار ‌را‌ بدستوري‌ ‌خدا‌ و ‌خدا‌ ‌با‌ صبر كنندگان‌ ‌است‌ (249)

و چون‌ برابر شدند مرجالوت‌ و لشگرهاي‌ ‌او‌ ‌را‌ گفتند اي‌ پروردگار ‌ما برريز ‌بر‌ ‌ما شكيبائي‌ ‌را‌ و ثابت‌ دار قدمهاي‌ ‌ما ‌را‌ و ياري‌ كن‌ ‌ما ‌را‌ ‌بر‌ گروه‌ كافران‌ (250)

‌پس‌ هزيمت‌ دادند ‌ايشان‌ ‌را‌ بدستوري‌ ‌خدا‌ و كشت‌ داود جالوت‌ ‌را‌ و دادش‌ ‌خدا‌ پادشاهي‌ و حكمت‌ و آموخت‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ آنچه‌ ميخواست‌ و ‌اگر‌ نبود دفع‌ كردن‌ ‌خدا‌ مردمان‌ ‌را‌ برخي‌ شان‌ ‌را‌ ببرخي‌ ‌هر‌ آينه‌ تباه‌ شدي‌ زمين‌ و ليكن‌ ‌خدا‌ صاحب‌ فضل‌ ‌است‌ ‌بر‌ جهانيان‌ (251)

‌اينکه‌ آيت‌هاي‌ خداست‌ ‌که‌ ميخوانيم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌بر‌ تو براستي‌ و بدرستيكه‌ تو ‌هر‌ آينه‌ ‌از‌ فرستادگاني‌ (252)

[42]

‌آن‌ رسولان‌ ‌را‌ فزوني‌ داديم‌ برخي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌را‌ ‌بر‌ برخي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ سخن‌ كردش‌ ‌خدا‌ و بلند كرد برخيشان‌ ‌را‌ مرتبه‌ها و داديم‌ عيسي‌ پسر مريم‌ ‌را‌ معجزات‌ و تأييد كرديمش‌ بروح‌ پاكي‌ و ‌اگر‌ ميخواست‌ ‌خدا‌ كارزار نميكردند آنان‌ ‌که‌ بودند ‌پس‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ ‌از‌ آنچه‌ آمد ‌ايشان‌ ‌را‌ بينه‌ها و ليكن‌ اختلاف‌ كردند ‌پس‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ گرويد و ‌از‌ ‌ايشان‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ كافر شد و ‌اگر‌ خواستي‌ ‌خدا‌ كارزار نميكردند و ليكن‌ ‌خدا‌ ميكند آنچه‌ مي‌خواهد (253)

اي‌ ‌آن‌ كسانيكه‌ ايمان‌ آورديد انفاق‌ كنيد ‌از‌ آنچه‌ روزي‌ داديمتان‌ پيش‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌که‌ بيايد روزي‌ ‌که‌ نباشد بيعي‌ ‌در‌ ‌آن‌ و نه‌ دوستي‌ و نه‌ درخواستي‌ و كافران‌ ايشانند ستمكاران‌ (254)

‌خدا‌ نيست‌ الهي‌ مگر ‌او‌ ‌که‌ زنده‌ پاينده‌ ‌است‌ نگيردش‌ خواب‌ سبك‌ و نه‌ خواب‌ گران‌ مر ‌او‌ راست‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ كيست‌ ‌آن‌ ‌که‌ شفاعت‌ كند نزد ‌او‌ مگر بدستوريش‌ مي‌داند آنچه‌ ميان‌ دستهاي‌ ‌ايشان‌ و آنچه‌ ‌پس‌ سر ايشانست‌ و احاطه‌ نميكنند بچيزي‌ ‌از‌ دانش‌ ‌او‌ مگر بآنچه‌ خواهد گنجيد كرسي‌ ‌او‌ آسمانها و زمين‌ ‌را‌ و گران‌ نيايد ‌او‌ ‌را‌ نگهباني‌ آندو و ‌او‌ ‌است‌ بلند قدر بزرگ‌ مرتبه‌ (255)

نيست‌ اكراهي‌ ‌در‌ دين‌ بتحقيق‌ پيدا شد راه‌ راست‌ ‌از‌ گمراهي‌ ‌پس‌ آنكه‌ كافر ميشود بطاغوت‌ و ميگرود بخدا ‌پس‌ بحقيقت‌ چنگ‌ زد بدستگيره‌ استواري‌ ‌که‌ نيست‌ انقطاعي‌ مر ‌او‌ ‌را‌ و ‌خدا‌ شنواي‌ داناست‌ (256)

[43]

‌خدا‌ ‌است‌ دوست‌ آنانكه‌ گرويدند بيرون‌ آورد ايشانرا ‌از‌ تاريكي‌هاي‌ كفر بروشني‌ ايمان‌ و آنان‌ ‌که‌ كافر شدند دوستان‌ ايشانند طاغوت‌ بيرون‌ آورند ايشانرا ‌از‌ روشني‌ ‌به‌ تاريكي‌ ‌آنها‌ اهل‌ آتشند ‌ايشان‌ ‌در‌ ‌آن‌ جاويدانند (257)

آيا ننگريستي‌ ‌به‌ آنكه‌ حجت‌ گرفت‌ ابراهيم‌ ‌را‌ ‌در‌ حق‌ پروردگارش‌ ‌که‌ داد ‌او‌ ‌را‌ ‌خدا‌ پادشاهي‌ چون‌ ‌گفت‌ ابراهيم‌ پروردگار ‌من‌ آنستكه‌ زنده‌ ميكند و مي‌ميراند ‌گفت‌ ‌من‌ زنده‌ ميكنم‌ و ميميرانم‌ ‌گفت‌ ابراهيم‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ مي‌آورد آفتاب‌ ‌را‌ ‌از‌ مشرق‌ ‌پس‌ بياورش‌ ‌از‌ مغرب‌ ‌پس‌ سرگشته‌ ماند آنكه‌ كافر شد و ‌خدا‌ راه‌ ننمايد گروه‌ ستمكاران‌ ‌را‌ (258)

يا ‌ چون‌ آنكه‌ گذشت‌ ‌بر‌ دهي‌ و ‌آن‌ افتاده‌ ‌بود‌ ‌بر‌ سقف‌ هايش‌ ‌گفت‌ چگونه‌ زنده‌ كند ‌اينکه‌ ‌را‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ ‌از‌ مرگش‌ ‌پس‌ ميرانيدش‌ ‌خدا‌ صد سال‌ ‌پس‌ زنده‌ كردش‌ ‌گفت‌ چند درنگ‌ كردي‌ ‌گفت‌ درنگ‌ كردم‌ يك‌ روز ‌ يا ‌ برخي‌ ‌از‌ روز ‌گفت‌ بلكه‌ درنگ‌ كردي‌ صد سال‌ ‌پس‌ بنگر ‌به‌ خوردني‌ ‌خود‌ و آشاميدني‌ ‌خود‌ ‌که‌ بوي‌ نگردانيده‌ و بنگر ‌به‌ درازگوشت‌ و ‌تا‌ بگردانيم‌ ترا نشانه‌ ‌براي‌ مردمان‌ و بنگر ‌به‌ استخوانها ‌که‌ چگونه‌ ‌از‌ جاي‌ برداريمش‌ ‌پس‌ بپوشانيمش‌ گوشت‌ ‌پس‌ چون‌ روشن‌ شد مر ‌او‌ ‌را‌ ‌گفت‌ ميدانم‌ ‌که‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ همه‌ چيزي‌ توانا ‌است‌ (259)

[44]

و چون‌ ‌گفت‌ ابراهيم‌ اي‌ پروردگار ‌من‌ بنماي‌ مرا ‌که‌ چگونه‌ زنده‌ ميسازي‌ مردگان‌ ‌را‌ ‌گفت‌ آيا باور نداري‌ ‌گفت‌ آري‌ و ليكن‌ ‌از‌ ‌براي‌ آنكه‌ بيارامد دلم‌ ‌گفت‌ ‌پس‌ بگير چهارتا ‌را‌ ‌از‌ پرنده‌ ‌پس‌ پاره‌ پاره‌ كن‌ ‌آنها‌ ‌را‌ بسويت‌ ‌پس‌ قرار ده‌ ‌بر‌ ‌هر‌ كوهي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ جزئي‌ ‌را‌ ‌پس‌ بخوانشان‌ ‌که‌ مي‌آيند ترا شتافتني‌ و بدان‌ ‌که‌ ‌خدا‌ غالب‌ درستكردار ‌است‌ (260)

مثل‌ كسانيكه‌ انفاق‌ ميكنند مالهاشان‌ ‌را‌ ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ چون‌ مثل‌ دانه‌ ايست‌ ‌که‌ بروياند هفت‌ خوشه‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌هر‌ خوشه‌ صد دانه‌ و ‌خدا‌ ميافزايد ‌از‌ ‌براي‌ آنكه‌ بخواهد و ‌خدا‌ فراخ‌ رحمت‌ داناست‌ (261)

آنان‌ ‌که‌ انفاق‌ ميكنند مالهاشان‌ ‌را‌ ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ ‌از‌ پي‌ نميكنند آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ انفاق‌ ميكنند مشتي‌ و نه‌ آزاري‌ مرايشانراست‌ مزدشان‌ نزد پروردگارشان‌ و نيست‌ بيمي‌ برايشان‌ و نه‌ ‌ايشان‌ اندوهناك‌ ميشوند (262)

گفتار خوب‌ و آمرزش‌ بهتر ‌است‌ ‌از‌ صدقه‌ ‌که‌ ‌در‌ پي‌ ‌باشد‌ آنرا آزاري‌ و ‌خدا‌ بي‌نياز بردبار ‌است‌ (263)

اي‌ آنكسانيكه‌ گرويديد باطل‌ نسازيد صدقه‌هاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌به‌ منت‌ نهادن‌ و آزار چون‌ كسي‌ ‌که‌ انفاق‌ مي‌كند مالش‌ ‌را‌ بجهت‌ ديدار مردمان‌ و نمي‌گروند بخدا و روز بازپسين‌ ‌پس‌ مثل‌ ‌او‌ چون‌ داستان‌ سنگ‌ همواريست‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌او‌ ‌باشد‌ خاكي‌ ‌پس‌ رسيده‌ ‌باشد‌ آنرا باراني‌ بزرگ‌ قطره‌ ‌پس‌ واگذاشته‌ ‌باشد‌ آنرا بي‌خاك‌ قادر نيستند ‌بر‌ چيزي‌ ‌از‌ آنچه‌ كسب‌ كردند و ‌خدا‌ راه‌ ننمايد گروه‌ كافران‌ ‌را‌ (264)

[45]

و مثل‌ آنان‌ ‌که‌ انفاق‌ مي‌كنند مالهاشان‌ ‌را‌ بجهت‌ طلب‌ خوشنودي‌ ‌خدا‌ و ثابت‌ گردانيدني‌ ‌از‌ خودهاشان‌ چون‌ مثل‌ بوستاني‌ ‌است‌ ‌بر‌ بلندي‌ ‌که‌ برسدش‌ باران‌ بزرگ‌ قطره‌ ‌پس‌ بدهد ثمرش‌ ‌را‌ دو چندان‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ نرسد آنرا باران‌ بزرگ‌ قطره‌ ‌پس‌ باران‌ خرد قطره‌ و ‌خدا‌ بآنچه‌ ميكنيد بينا ‌است‌ (265)

آيا دوست‌ ميدارد يكي‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌که‌ ‌باشد‌ مر ‌او‌ ‌را‌ بوستاني‌ ‌از‌ خرماستان‌ و انگورها ‌که‌ روان‌ ‌باشد‌ ‌از‌ زيرشان‌ نهرها مر ‌او‌ ‌را‌ ‌باشد‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌از‌ همه‌ ميوه‌ها و برسد ‌آن‌ ‌را‌ پيري‌ و مر ‌او‌ ‌را‌ ‌باشد‌ اولاد ناتوان‌ ‌پس‌ رسد آنرا گردبادي‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌باشد‌ آتشي‌ ‌پس‌ بسوزد همچنين‌ بيان‌ ميفرمايد ‌خدا‌ ‌براي‌ ‌شما‌ آيت‌ها ‌را‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ انديشه‌ كنيد (266)

اي‌ آنكسانيكه‌ ايمان‌ آورديد انفاق‌ كنيد ‌از‌ خوبهاي‌ آنچه‌ كسب‌ كرديد و ‌از‌ آنچه‌ بيرون‌ آورديم‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌از‌ زمين‌ و قصد نكنيد پليد ‌را‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌آن‌ انفاق‌ كنيد و نيستيد گيرنده‌ ‌آن‌ مگر آنكه‌ چشم‌ بپوشيد ‌در‌ ‌آن‌ و بدانيد ‌که‌ ‌خدا‌ بي‌نياز ستوده‌ ‌است‌ (267)

شيطان‌ وعده‌ ميدهد ‌شما‌ ‌را‌ بدرويشي‌ و مي‌فرمايد ‌شما‌ ‌را‌ ببدي‌ و ‌خدا‌ وعده‌ ميكند ‌شما‌ ‌را‌ آمرزش‌ ‌از‌ ‌خود‌ و احسان‌ و ‌خدا‌ فراخ‌ رحمت‌ دانا ‌است‌ (268)

ميدهد حكمت‌ كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ ميخواهد و ‌هر‌ ‌که‌ داده‌ شود حكمت‌ ‌پس‌ بحقيقت‌ داده‌ ‌شده‌ خوبي‌ بسيار و پند نگيرند مگر صاحبان‌ خرد (269)

[46]

و آنچه‌ ‌را‌ انفاق‌ كرديد ‌از‌ نفقه‌ ‌ يا ‌ لازم‌ گردانيديد ‌از‌ نذري‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ميداندش‌ و نيست‌ ستمكاران‌ ‌را‌ هيچ‌ ياري‌ كنندگان‌ (270)

‌اگر‌ ظاهر كنيد صدقه‌ها ‌را‌ ‌پس‌ خوب‌ چيزيست‌ ‌آن‌ و ‌اگر‌ پوشيده‌ داريد آنرا و بدهيد ‌آنها‌ ‌را‌ بدرويشان‌ ‌پس‌ ‌آن‌ بهتر ‌است‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ و ميگرداند كفاره‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌از‌ گناهانتان‌ و ‌خدا‌ بآنچه‌ ميكنيد آگاه‌ ‌است‌ (271)

نيست‌ ‌بر‌ تو هدايتشان‌ و ليكن‌ ‌خدا‌ راه‌ مينمايد آنرا ‌که‌ خواهد و آنچه‌ ‌را‌ انفاق‌ ميكنيد ‌از‌ مالي‌ ‌پس‌ ‌باشد‌ ‌از‌ ‌براي‌ خودتان‌ و انفاق‌ نميكنيد مگر ‌از‌ ‌براي‌ طلب‌ رضاي‌ ‌خدا‌ و آنچه‌ ‌را‌ انفاق‌ ميكنيد ‌از‌ مالي‌ بتمام‌ داده‌ ميشود بشما و ‌شما‌ ستمديده‌ نشويد (272)

‌از‌ ‌براي‌ درويشاني‌ ‌است‌ ‌که‌ بازداشته‌ شده‌اند ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ ‌که‌ توانائي‌ ندارند سير كردني‌ ‌در‌ زمين‌ مي‌ پندارد ايشانرا نادان‌ بحال‌ ‌ايشان‌ توانگران‌ ‌از‌ عفت‌ گزيني‌ ميشناسي‌ ايشانرا بعلامتشان‌ سؤال‌ نميكنند ‌از‌ مردمان‌ ‌به‌ ابرام‌ و آنچه‌ ‌را‌ انفاق‌ مي‌كنيد ‌از‌ مالي‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ بآن‌ دانا ‌است‌ (273)

آنان‌ ‌که‌ انفاق‌ ميكنند مالهاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ بشب‌ و روز پنهان‌ و آشكار ‌پس‌ مر ‌آنها‌ راست‌ مزدشان‌ نزد خداشان‌ و نيست‌ بيمي‌ برايشان‌ و نه‌ ‌ايشان‌ اندوهناك‌ شوند (274)

[47]

‌آنها‌ ‌که‌ مي‌خورند سود ‌بر‌ سود ‌را‌ برنخيزند مگر همچنانكه‌ برمي‌ خيزد ‌آن‌ ‌که‌ مصروع‌ مي‌كندش‌ شيطان‌ ‌از‌ جنون‌ ‌آن‌ ‌به‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌آنها‌ گفتند نيست‌ بيع‌ مگر مثل‌ ربا و حلال‌ كرده‌ ‌خدا‌ بيع‌ ‌را‌ و حرام‌ كرده‌ ربا ‌را‌ ‌پس‌ آنكه‌ آمد ‌او‌ ‌را‌ پندي‌ ‌از‌ پروردگارش‌ ‌پس‌ باز ايستاد ‌پس‌ مر ‌او‌ راست‌ آنچه‌ گذشت‌ و كارش‌ ‌با‌ خداست‌ و كسي‌ ‌که‌ عود كرد ‌پس‌ ‌ايشان‌ اهل‌ آتشند ‌ايشان‌ ‌در‌ ‌آن‌ جاويدانند (275)

بي‌ بركت‌ ميكند ‌خدا‌ ربا ‌را‌ و افزوني‌ ميدهد صدقه‌ها ‌را‌ و ‌خدا‌ دوست‌ نميدارد ‌هر‌ ناسپاس‌ گناهكار ‌را‌ (276)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ و برپا داشتند نماز ‌را‌ و دادند زكاة ‌را‌ مر ‌آنها‌ راست‌ مزدشان‌ نزد پروردگارشان‌ و نيست‌ بيمي‌ برايشان‌ و نه‌ ‌ايشان‌ اندوهناك‌ شوند (277)

اي‌ آنكسانيكه‌ گرويديد بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ و واگذاريد آنچه‌ ‌را‌ ماند ‌از‌ ربا ‌اگر‌ هستيد گروندگان‌ (278)

‌پس‌ ‌اگر‌ نكرديد ‌پس‌ اعلام‌ دهيد ‌به‌ حربي‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و رسولش‌ و ‌اگر‌ توبه‌ كرديد ‌پس‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌است‌ سرمايه‌هاي‌ مالهاتان‌ ستم‌ نميكنيد و ستم‌ كرده‌ نميشويد (279)

و ‌اگر‌ بوده‌ ‌باشد‌ صاحب‌ عسرتي‌ ‌پس‌ مهلت‌ داد نيست‌ ‌تا‌ وقت‌ يسر و اينكه‌ صدقه‌ كنيد بهتر ‌است‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌اگر‌ باشيد ‌که‌ بدانيد (280)

و بترسيد ‌از‌ روز ‌که‌ برگردانيده‌ ميشويد ‌در‌ ‌آن‌ بسوي‌ ‌خدا‌ سپس‌ تمام‌ داده‌ شود ‌هر‌ نفسي‌ ‌را‌ آنچه‌ اندوخته‌ و ‌ايشان‌ ستم‌ كرده‌ نشوند (281)

[48]

اي‌ آنكسانيكه‌ ايمان‌ آورديد چون‌ معامله‌ ميكنيد بوامي‌ ‌تا‌ وقتي‌ نامبرده‌ ‌پس‌ بنويسيدش‌ و بايد ‌که‌ بنويسد ميانتان‌ نويسنده‌ براستي‌ و بايد ابا نكند كاتبي‌ ‌که‌ بنويسد همچنانكه‌ آموزانيدش‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ بايد بنويسد و بايد املاء كند كسي‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌او‌ ‌است‌ حق‌ و بايد بترسد ‌از‌ ‌خدا‌ ‌که‌ پروردگار اوست‌ و كم‌ نكند ‌از‌ ‌آن‌ چيزي‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ ‌باشد‌ ‌آن‌ كسي‌ ‌که‌ ‌بر‌ اوست‌ حق‌ كم‌ خرد ‌ يا ‌ عاجز ‌ يا ‌ نتواند ‌که‌ املاء كند ‌او‌ ‌پس‌ بايد املاء كند وليش‌ براستي‌ و گواه‌ برگيريد دو گواه‌ ‌از‌ مردانتان‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ نباشند دو مرد ‌پس‌ يك‌ مرد و دو ‌آن‌ ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ راضي‌ باشيد ‌از‌ گواهان‌ ‌تا‌ چون‌ فراموش‌ كند يكي‌ ‌از‌ ‌آن‌ دو ‌پس‌ بياد آورد يكيشان‌ ديگري‌ ‌را‌ و بايد ابا نكند گواهان‌ وقتي‌ ‌که‌ خوانده‌ شوند و نه‌ ملول‌ شويد ‌که‌ بنويسيد آنرا كوچك‌ ‌ يا ‌ بزرگ‌ ‌تا‌ مدتش‌ ‌آن‌ راستتر ‌است‌ نزد ‌خدا‌ و ثابت‌ تر ‌از‌ ‌براي‌ شهادت‌ و نزديكتر بآنكه‌ شك‌ نكنيد مگر آنكه‌ ‌باشد‌ سودائي‌ حاضر ‌که‌ گردانيده‌ باشيد آنرا ميانتان‌ ‌پس‌ نيست‌ ‌بر‌ ‌شما‌ گناهي‌ ‌که‌ ننويسيد ‌آن‌ ‌را‌ و گواه‌ برگيريد چون‌ مبايعه‌ كنيد و بايد ‌که‌ ضرر نرسانند نويسنده‌ و نه‌ گواهي‌ ‌را‌ و ‌اگر‌ بكنيد ‌پس‌ ‌آن‌ نافرماني‌ ‌است‌ و بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ و مي‌آموزد ‌شما‌ ‌را‌ ‌خدا‌ و ‌خدا‌ بهمه‌ چيز داناست‌ (282)

[49]

و ‌اگر‌ باشيد ‌بر‌ سفري‌ و نيابيد كاتبي‌ ‌را‌ ‌پس‌ گروگاني‌ بايد گرفته‌ شود ‌پس‌ ‌اگر‌ امين‌ داند برخي‌ ‌از‌ ‌شما‌ برخي‌ ‌را‌ ‌پس‌ بايد ادا كند آنكه‌ امين‌ داشته‌ ‌شده‌ امانتش‌ ‌را‌ و بايد ‌که‌ بترسد ‌از‌ ‌خدا‌ ‌که‌ پروردگار اوست‌ و مپوشيد شهادت‌ ‌را‌ و ‌هر‌ ‌که‌ بپوشد آنرا ‌پس‌ ‌او‌ گناهكار ‌است‌ دلش‌ و ‌خدا‌ بآنچه‌ ميكنيد داناست‌ (283)

مر ‌خدا‌ راست‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ و ‌اگر‌ اظهار كنيد آنچه‌ ‌در‌ نفسهاي‌ شماست‌ ‌ يا ‌ نهان‌ داريدش‌ محاسبه‌ ميكند ‌شما‌ ‌را‌ بآن‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ مي‌آمرزد ‌براي‌ آنكه‌ خواهد و عذاب‌ ميكند آنرا ‌که‌ خواهد و ‌خدا‌ ‌بر‌ همه‌ چيزي‌ توانا ‌است‌ (284)

گرويد ‌رسول‌ بآنچه‌ فرو فرستاده‌ شد بسوي‌ ‌او‌ ‌از‌ پروردگارش‌ و گروندگان‌ همگي‌ گرويدند بخدا و فرشتگان‌ ‌او‌ و كتابهاي‌ ‌او‌ و رسولان‌ ‌او‌ تفرقه‌ نمي‌كنيم‌ ميان‌ احدي‌ ‌از‌ رسولانش‌ و گفتند شنيديم‌ و فرمان‌ برديم‌ آمرزش‌ ترا مي‌طلبيم‌ اي‌ پروردگار ‌ما و بسوي‌ تست‌ مرجع‌ (285)

تكليف‌ نميكند ‌خدا‌ نفسي‌ ‌را‌ مگر باندازه‌ طاقتش‌ مر ‌او‌ راست‌ آنچه‌ كسب‌ كرده‌ و ‌بر‌ اوست‌ آنچه‌ كسب‌ كرده‌ اي‌ پروردگار ‌ما مؤاخذه‌ مكن‌ ‌ما ‌را‌ ‌اگر‌ فراموش‌ كرديم‌ ‌ يا ‌ خطا كرديم‌ اي‌ پروردگار ‌ما و بار مكن‌ ‌بر‌ ‌ما بار گراني‌ ‌را‌ همچنانكه‌ بار كردي‌ آنرا ‌بر‌ آنان‌ ‌که‌ بودند پيش‌ ‌از‌ ‌ما اي‌ پروردگار ‌ما و بار مكن‌ ‌ما ‌را‌ آنچه‌ نيست‌ توانائي‌ ‌ما ‌را‌ بآن‌ و ‌در‌ گذر ‌از‌ ‌ما و بيامرز ‌ما ‌را‌ و رحم‌ كن‌ ‌ما ‌را‌ توئي‌ صاحب‌ اختيار ‌ما ‌پس‌ ياري‌ كن‌ ‌ما ‌را‌ ‌بر‌ گروه‌ كافران‌ (286)

[50]

3- ‌سورة‌ آل‌ عمران‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

‌خدا‌ نيست‌ خدائي‌ مگر ‌او‌ ‌که‌ زنده‌ پاينده‌ ‌است‌ (2)

فرو فرستاد ‌بر‌ تو كتاب‌ ‌را‌ براستي‌ باور دارند مر آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ پيش‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌بود‌ و فرو فرستاد تورية و انجيل‌ ‌را‌ (3)

‌از‌ پيش‌ هدايت‌ ‌از‌ ‌براي‌ مردمان‌ و فرو فرستاد فرقان‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند بآيتهاي‌ ‌خدا‌ ‌از‌ ‌براي‌ ايشانست‌ عذابي‌ سخت‌ و خداي‌ غالب‌ صاحب‌ انتقام‌ ‌است‌ (4)

بدرستيكه‌ ‌خدا‌ پوشيده‌ نماند ‌بر‌ ‌او‌ چيزي‌ ‌در‌ زمين‌ و نه‌ ‌در‌ آسمان‌ (5)

‌او‌ ‌است‌ ‌که‌ صورت‌ ميكشد ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ رحمها هرگونه‌ ‌که‌ مي‌خواهد نيست‌ خدائي‌ مگر ‌او‌ ‌که‌ غالب‌ درستكردار ‌است‌ (6)

‌او‌ ‌است‌ ‌که‌ فرو فرستاد ‌بر‌ تو كتابي‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌آن‌ آياتي‌ ‌است‌ محكم‌ ‌که‌ ‌آنها‌ اصل‌ كتابند و ديگر متشابهانند ‌پس‌ اما آنان‌ ‌که‌ ‌در‌ دلهاي‌ ‌ايشان‌ ميلي‌ بباطل‌ ‌است‌ ‌پس‌ پيروي‌ ميكنند آنچه‌ متشابه‌ ‌است‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌براي‌ طلب‌ فتنه‌ و ‌براي‌ طلب‌ تأويلش‌ و نميداند تأويلش‌ ‌را‌ مگر ‌خدا‌ و ثابتان‌ ‌در‌ دانش‌ ميگويند ايمان‌ آورديم‌ بآن‌ همه‌ ‌از‌ نزد پروردگار ماست‌ و پند نگيرند مگر صاحبان‌ خرد (7)

اي‌ پروردگار ‌ما مايل‌ مگردان‌ دلهاي‌ ‌ما ‌را‌ بباطل‌ ‌پس‌ ‌از‌ آنكه‌ راه‌ نمودي‌ ‌ما ‌را‌ و ببخش‌ ‌ما ‌را‌ ‌از‌ نزد ‌خود‌ رحمتي‌ بدرستيكه‌ تو توئي‌ بغايت‌ بخشنده‌ (8)

پروردگار ‌ما بدرستيكه‌ تو جمع‌ كننده‌ مردماني‌ ‌براي‌ روزي‌ ‌که‌ نيست‌ شكي‌ ‌در‌ ‌آن‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ خلاف‌ نخواهد كرد وعده‌ ‌را‌ (9)

[51]

بدرستيكه‌ آنانكه‌ كافر شدند هرگز كفايت‌ نكند ‌از‌ ‌ايشان‌ مالهاشان‌ و نه‌ فرزندانشان‌ ‌از‌ ‌خدا‌ چيزي‌ ‌را‌ و ‌آن‌ گروه‌ ايشانند هيمه‌ آتش‌ (10)

چون‌ عادت‌ آل‌ فرعون‌ و آنان‌ ‌که‌ بودند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ تكذيب‌ كردند آيتهاي‌ ‌ما ‌را‌ ‌پس‌ گرفتشان‌ ‌خدا‌ بگناهانشان‌ و ‌خدا‌ سخت‌ عقوبت‌ ‌است‌ (11)

بگو مر آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ كافر شدند زود ‌باشد‌ ‌که‌ غلبه‌ كرده‌ شويد و حشر كرده‌ شويد بسوي‌ دوزخ‌ و بد بستريست‌ (12)

بتحقيق‌ ‌بود‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ آيتي‌ ‌در‌ دو گروه‌ ‌که‌ بهمرسيدند گروهي‌ كارزار كردند ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ و ديگري‌ كافر بودند ميديدند ايشانرا دو مانند ‌ايشان‌ ديدن‌ بچشم‌ و ‌خدا‌ تأييد ميكند بياري‌ ‌خود‌ آنكه‌ ‌را‌ ‌که‌ ميخواهد بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ عبرتي‌ ‌است‌ ‌از‌ ‌براي‌ صاحبان‌ ديدها (13)

آراسته‌ شد ‌از‌ ‌براي‌ مردمان‌ دوستي‌ خواهشها ‌از‌ زنان‌ و پسران‌ و مالهاي‌ بسيار تحصيل‌ كرده‌ ‌شده‌ ‌از‌ طلا و نقره‌ و اسبان‌ نشاندار و شتر و گاو و گوسفند و زراعت‌ ‌آن‌ متاع‌ زندگاني‌ دنيا ‌است‌ و ‌خدا‌ نزدش‌ خوبي‌ بازگشت‌ ‌است‌ (14)

بگو آيا خبر دهم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌به‌ بهتر ‌از‌ زنتان‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ ‌که‌ پرهيز كردند نزد پروردگارشان‌ بهشتهائي‌ ‌است‌ ‌که‌ ميرود ‌از‌ زير ‌آنها‌ نهرها جاودانيان‌ ‌در‌ ‌آن‌ و جفتان‌ پاكيزه‌ و خوشنودي‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و ‌خدا‌ بيناست‌ ‌به‌ بندگان‌ (15)

[52]

آنان‌ ‌که‌ ميگويند اي‌ پروردگار ‌ما بدرستيكه‌ ‌ما گرويديم‌ ‌پس‌ بيامرز ‌ما ‌را‌ گناهانمان‌ و نگهدار ‌ما ‌را‌ ‌از‌ عذاب‌ آتش‌ (16)

شكيبايان‌ و راستگويان‌ و فرمانبرداران‌ و نفقه‌ كنندگان‌ و آمرزش‌ خواهان‌ ‌در‌ سحرگاهان‌ (17)

گواهي‌ داد ‌خدا‌ ‌که‌ نيست‌ خدائي‌ مگر ‌او‌ و فرشتگان‌ و صاحبان‌ دانش‌ اقامه‌ كننده‌ بعدل‌ نيست‌ خدائي‌ مگر ‌او‌ ‌که‌ غالب‌ درستكردار ‌است‌ (18)

بدرستيكه‌ دين‌ نزد ‌خدا‌ اسلام‌ ‌است‌ و اختلاف‌ نكردند آنان‌ ‌که‌ داده‌ شدند كتاب‌ ‌را‌ مگر ‌پس‌ ‌از‌ آنكه‌ آمد ايشانرا دانش‌ ‌از‌ راه‌ حسد ميانشان‌ و آنكه‌ كافر شود بآيت‌هاي‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ زود حساب‌ ‌است‌ (19)

‌پس‌ ‌اگر‌ حجت‌ گيرند ترا ‌پس‌ بگو خالص‌ كردم‌ وجهم‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌خدا‌ و آنكه‌ پيروي‌ كرد مرا و بگو مر آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ داده‌ شدند كتاب‌ ‌را‌ و نانويسندگان‌ ‌را‌ ‌که‌ آيا منقاد شديد ‌پس‌ ‌اگر‌ منقاد شدند ‌پس‌ بحقيقت‌ راه‌ يافتند و ‌اگر‌ رو گردانيدند ‌پس‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ‌بر‌ تو ‌است‌ رسانيدن‌ و ‌خدا‌ بينا ‌است‌ ‌به‌ بندگان‌ (20)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ كافر ميشوند ‌به‌ آيت‌هاي‌ ‌خدا‌ و مي‌كشند پيغمبران‌ ‌را‌ ‌به‌ ناحق‌ و ميكشند آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ ميفرمايند بعدالت‌ ‌از‌ مردمان‌ ‌پس‌ مژده‌ ده‌ ‌ايشان‌ ‌را‌ بعذاب‌ دردناك‌ (21)

‌آن‌ گروه‌ آنانند ‌که‌ ناچيز شد كردارهاشان‌ ‌در‌ دنيا و آخرت‌ و نيست‌ ايشانرا هيچ‌ ياري‌ كنندگان‌ (22)

[53]

آيا ننگرستي‌ ‌به‌ آنان‌ ‌که‌ داده‌ شدند بهره‌ ‌را‌ ‌از‌ كتاب‌ خوانده‌ ميشوند بسوي‌ كتاب‌ ‌خدا‌ ‌تا‌ حكم‌ كند ميانشان‌ ‌پس‌ رو ميگردانند گروهي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و ‌ايشان‌ روي‌ گردانانند (23)

‌آن‌ ‌به‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ گفتند هرگز مس‌ نكند ‌ما ‌را‌ آتش‌ مگر روزهاي‌ شمرده‌ ‌شده‌ و بفريفتشان‌ ‌در‌ دينشان‌ آنچه‌ بودند ‌که‌ افترا ميكردند (24)

‌پس‌ چگونه‌ ‌باشد‌ چون‌ گرد آوريمشان‌ ‌براي‌ روزي‌ ‌که‌ نيست‌ شكي‌ ‌در‌ ‌آن‌ و تمام‌ داده‌ شود ‌هر‌ نفسي‌ ‌را‌ پاداش‌ آنچه‌ كسب‌ كرده‌ و ‌آنها‌ ستمديده‌ نشوند (25)

بگو بار خدايا اي‌ متصرف‌ پادشاهي‌ ‌که‌ ميدهي‌ پادشاهي‌ ‌را‌ بآن‌ ‌که‌ ميخواهي‌ و ميگيري‌ پادشاهي‌ ‌را‌ ‌از‌ آنكه‌ ميخواهي‌ و عزيز ميكني‌ آنرا ‌که‌ ميخواهي‌ و خوار ميگرداني‌ آنرا ‌که‌ ميخواهي‌ بدست‌ تست‌ خوبي‌ بدرستيكه‌ تو ‌بر‌ ‌هر‌ چيزي‌ توانائي‌ (26)

‌در‌ مياوري‌ شب‌ ‌را‌ ‌در‌ روز و ‌در‌ مي‌آوري‌ روز ‌را‌ ‌در‌ شب‌ و بيرون‌ مي‌آوري‌ زنده‌ ‌را‌ ‌از‌ مرده‌ و بيرون‌ مي‌آوري‌ مرده‌ ‌را‌ ‌از‌ زنده‌ و روزي‌ ميدهي‌ آنرا ‌که‌ مي‌خواهي‌ بي‌شمار (27)

بايد نگيرند گروندگان‌ كافران‌ ‌را‌ دوستان‌ ‌از‌ جز گروندگان‌ و ‌آن‌ ‌که‌ ميكند ‌آن‌ ‌را‌ ‌پس‌ نيست‌ ‌از‌ ‌خدا‌ ‌در‌ چيزي‌ مگر آنكه‌ بپرهيزيد ‌از‌ ‌ايشان‌ پرهيز كردني‌ و ميترساند ‌شما‌ ‌را‌ ‌خدا‌ ‌از‌ ‌خود‌ و بسوي‌ ‌خدا‌ ‌است‌ بازگشت‌ (28)

بگو ‌اگر‌ پنهان‌ داريد آنچه‌ ‌در‌ سينه‌هاي‌ شماست‌ ‌ يا ‌ آشكار كنيدش‌ ميداند آنرا ‌خدا‌ و ميداند آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ و ‌خدا‌ ‌بر‌ همه‌ چيزي‌ توانا ‌است‌ (29)


[54]

روز ‌که‌ مييابد ‌هر‌ تني‌ آنچه‌ ‌را‌ كرده‌ ‌از‌ خوبي‌ حاضر كرده‌ و آنچه‌ ‌را‌ كرده‌ ‌از‌ بدي‌ آرزو ميكند ‌که‌ كاش‌ ‌بود‌ ميانه‌ ‌آن‌ و ميانه‌ ‌او‌ مسافتي‌ دور و ميترساند ‌شما‌ ‌را‌ ‌خدا‌ ‌از‌ ‌خود‌ و ‌خدا‌ مهربانست‌ ‌به‌ بندگان‌ (30)

بگو ‌اگر‌ هستيد ‌که‌ دوست‌ داريد ‌خدا‌ ‌را‌ ‌پس‌ پيروي‌ كنيد مرا ‌تا‌ دوست‌ دارد ‌شما‌ ‌را‌ ‌خدا‌ و بيامرزد ‌براي‌ ‌شما‌ گناهان‌ ‌شما‌ ‌را‌ و ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربانست‌ (31)

بگو فرمانبريد ‌خدا‌ و ‌رسول‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ روي‌ گردانند ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ دوست‌ ندارد كافران‌ ‌را‌ (32)

بدرستيكه‌ ‌خدا‌ برگزيد آدم‌ و نوح‌ ‌را‌ و آل‌ ابراهيم‌ ‌را‌ و آل‌ عمران‌ ‌را‌ ‌بر‌ جهانيان‌ (33)

فرزندان‌ برخيشان‌ ‌از‌ برخي‌ و ‌خدا‌ شنواي‌ داناست‌ (34)

چون‌ ‌گفت‌ ‌آن‌ عمران‌ اي‌ پروردگار ‌من‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ نذر كردم‌ ‌براي‌ تو آنچه‌ ‌در‌ شكم‌ ‌من‌ ‌است‌ آزاد ‌از‌ شغل‌ دنيا ‌پس‌ بپذير ‌از‌ ‌من‌ بدرستيكه‌ تو توئي‌ شنواي‌ دانا (35)

‌پس‌ چون‌ بنهادش‌ ‌گفت‌ پروردگارا بدرستيكه‌ ‌من‌ بنهادمش‌ مؤنث‌ و ‌خدا‌ داناتر ‌است‌ بآنچه‌ بنهاد و نيست‌ مذكر چون‌ مؤنث‌ و بدرستيكه‌ ‌من‌ ناميدمش‌ مريم‌ و بدرستيكه‌ ‌من‌ پناه‌ ميدهم‌ ‌او‌ ‌را‌ بتو و فرزندان‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ شيطان‌ رانده‌ ‌شده‌ (36)

‌پس‌ پذيرفت‌ ‌او‌ ‌را‌ پروردگارش‌ پذيرفتني‌ نيكو و رويانيدش‌ رويانيدني‌ خوب‌ و كفيل‌ گردش‌ زكريا ‌را‌ هرگاه‌ درآمد ‌بر‌ ‌او‌ زكريا ‌در‌ جاي‌ عبادت‌ يافت‌ نزدش‌ روزي‌ ‌را‌ ‌گفت‌ اي‌ مريم‌ ‌از‌ كجا ‌است‌ مر ترا ‌اينکه‌ ‌گفت‌ ‌آن‌ ‌از‌ نزد خداست‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ روزي‌ ميدهد آنرا ‌که‌ خواهد بي‌شمار (37)

[55]

‌در‌ آنجا خواند زكريا پروردگارش‌ ‌را‌ ‌گفت‌ اي‌ پروردگار ‌من‌ ببخش‌ مرا ‌از‌ نزدت‌ فرزندي‌ پاكيزه‌ بدرستيكه‌ تو شنونده‌ دعائي‌ (38)

‌پس‌ ندا كردش‌ فرشتگان‌ و ‌او‌ ايستاده‌ ‌بود‌ نماز ميكرد ‌در‌ محراب‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ مژده‌ ميدهد ترا ‌به‌ يحيي‌ تصديق‌ كننده‌ بكلمه‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و مهتر و بازدارنده‌ نفس‌ ‌از‌ شهوتها و پيغمبري‌ ‌از‌ شايستگان‌ (39)

‌گفت‌ اي‌ پروردگار ‌من‌ ‌از‌ كجا ‌باشد‌ مرا فرزندي‌ و بحقيقت‌ رسيده‌ مرا پيري‌ و زنم‌ نازاينده‌ ‌است‌ ‌گفت‌ همچنين‌ ‌خدا‌ ميكند آنچه‌ ميخواهد (40)

‌گفت‌ پروردگارا بگردان‌ ‌براي‌ ‌من‌ نشاني‌ ‌گفت‌ نشان‌ تو آنست‌ ‌که‌ سخن‌ نگوئي‌ ‌با‌ مردمان‌ سه‌ روز مگر باشاره‌ و ياد كن‌ پروردگارت‌ ‌را‌ بسيار و تسبيح‌ كن‌ ‌در‌ شبانگاه‌ و بامداد (41)

و هنگاميكه‌ گفتند فرشتگان‌ اي‌ مريم‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ برگزيد ترا و پاكيزه‌ گردانيدت‌ و اختيار كردت‌ ‌بر‌ زنان‌ جهانيان‌ (42)

اي‌ مريم‌ عبادت‌ كن‌ پروردگارت‌ ‌را‌ و سجود كن‌ و ركوع‌ كن‌ ‌با‌ ركوع‌ كنندگان‌ (43)

‌آن‌ ‌از‌ خبرهاي‌ نهان‌ ‌است‌ وحي‌ ميكنيم‌ آنرا بتو و نبودي‌ تو نزد ‌ايشان‌ هنگاميكه‌ مياختند قلمهاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌که‌ كدامشان‌ كفيل‌ شوند مريم‌ ‌را‌ و نبودي‌ تو نزد ‌ايشان‌ هنگاميكه‌ نزاع‌ مي‌كردند (44)

هنگاميكه‌ گفتند فرشتگان‌ اي‌ مريم‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ مژده‌ ميدهد ترا بكلمه‌ ‌از‌ ‌او‌ ‌که‌ اسم‌ اوست‌ مسيح‌ عيسي‌ پسر مريم‌ صاحب‌ جاه‌ ‌در‌ دنيا و آخرت‌ و ‌از‌ نزديك‌ كردگان‌ (45)

[56]

و سخن‌ ميكند ‌با‌ مردمان‌ ‌در‌ گهواره‌ و ‌در‌ كهولت‌ و ‌باشد‌ ‌از‌ شايستگان‌ (46)

‌گفت‌ اي‌ پروردگار ‌من‌ ‌از‌ كجا ‌باشد‌ مرا فرزندي‌ و مس‌ نكرده‌ مرا انساني‌ ‌گفت‌ همچنين‌ ‌خدا‌ مي‌آفريند آنچه‌ خواهد چون‌ قرار ميدهد امري‌ ‌را‌ ‌پس‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ميگويد مر ‌او‌ ‌را‌ بشو ‌پس‌ ميشود (47)

و مي‌آموزد ‌او‌ ‌را‌ كتاب‌ و حكمت‌ و تورية و انجيل‌ (48)

و فرستاده‌ ‌شده‌ ‌به‌ فرزندان‌ يعقوب‌ ‌که‌ ‌من‌ بحقيقت‌ آمدم‌ ‌شما‌ ‌را‌ بآيتي‌ ‌از‌ پروردگان‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ ميسازم‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌از‌ گل‌ چون‌ شكل‌ مرغي‌ ‌پس‌ ميدمم‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌پس‌ ميشود مرغي‌ باذن‌ ‌خدا‌ و ‌به‌ ميكنم‌ كور مادرزاد ‌را‌ و پيس‌ ‌را‌ و زنده‌ ميكنم‌ مردگان‌ ‌را‌ بدستوري‌ ‌خدا‌ و خبر ميدهم‌ ‌شما‌ ‌را‌ بآنچه‌ ميخوريد و آنچه‌ ذخيره‌ مي‌نهيد ‌در‌ خانه‌ هاتان‌ بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ نشانيست‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ ‌اگر‌ هستيد گروندگان‌ (49)

و تصديق‌ كننده‌ مر آنچه‌ ‌را‌ ‌باشد‌ ميان‌ دو دستم‌ ‌از‌ تورية و ‌از‌ ‌براي‌ آنكه‌ حلال‌ ميكنم‌ ‌براي‌ ‌شما‌ برخي‌ ‌از‌ آنچه‌ حرام‌ كرده‌ شد ‌بر‌ ‌شما‌ و آوردم‌ ‌شما‌ ‌را‌ معجزه‌ ‌از‌ پروردگارتان‌ ‌پس‌ بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ و فرمان‌ بريد مرا (50)

بدرستيكه‌ ‌خدا‌ پروردگار ‌من‌ و پروردگار شماست‌ ‌پس‌ بپرستيد ‌او‌ ‌را‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ راه‌ راست‌ (51)

‌پس‌ چون‌ مشاهده‌ كرد عيسي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ كفر ‌را‌ ‌گفت‌ كيست‌ انصار ‌من‌ بسوي‌ ‌خدا‌ گفتند حواريون‌ ‌ما انصار خدائيم‌ گرويديم‌ بخدا و گواه‌ باش‌ بآنكه‌ ‌ما منقادانيم‌ (52)

[57]

پروردگارا گرويديم‌ ‌ما بآنچه‌ فرو فرستادي‌ و پيروي‌ كرديم‌ ‌رسول‌ ‌را‌ ‌پس‌ بنويس‌ ‌ما ‌را‌ ‌با‌ شاهدان‌ (53)

و مكر كردند و مگر كرد ‌خدا‌ و ‌خدا‌ ‌است‌ بهترين‌ مگر كنندگان‌ (54)

هنگاميكه‌ ‌گفت‌ ‌خدا‌ اي‌ عيسي‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ بردارنده‌ توام‌ و بلند كننده‌ توام‌ بسوي‌ ‌خود‌ و پاك‌ كننده‌ توام‌ ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند و گرداننده‌ام‌ كسانيرا ‌که‌ پيروي‌ كردند ترا بالاي‌ كسانيكه‌ كافر شدند ‌تا‌ روز قيامت‌ ‌پس‌ بسوي‌ ‌من‌ ‌است‌ بازگشت‌ ‌شما‌ ‌پس‌ حكم‌ ميكنم‌ ميان‌ ‌شما‌ ‌در‌ آنچه‌ بوديد ‌در‌ ‌آن‌ اختلاف‌ ميكرديد (55)

‌پس‌ اما آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌پس‌ عذاب‌ كنم‌ ايشانرا عذابي‌ سخت‌ ‌در‌ دنيا و آخرت‌ و نيست‌ مرايشانرا هيچ‌ ياري‌ كنندگان‌ (56)

و اما آنان‌ ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ ‌پس‌ تمام‌ دهد ايشانرا مزدهاشان‌ و ‌خدا‌ دوست‌ ندارد ستمكاران‌ ‌را‌ (57)

آنست‌ ‌که‌ ميخوانيمش‌ ‌بر‌ تو ‌از‌ آيت‌ها و ذكر ‌با‌ حكمت‌ (58)

بدرستيكه‌ مثل‌ عيسي‌ نزد ‌خدا‌ چون‌ مثل‌ آدم‌ ‌است‌ ساختش‌ ‌از‌ خاك‌ ‌پس‌ ‌گفت‌ مر ‌او‌ ‌را‌ بشو ‌پس‌ شد (59)

حق‌ ‌از‌ پروردگار تست‌ ‌پس‌ مباش‌ ‌از‌ شك‌ كنندگان‌ (60)

‌پس‌ كسي‌ ‌که‌ مجادله‌ كند ‌در‌ ‌آن‌ ‌پس‌ ‌از‌ آنچه‌ آمد ترا ‌از‌ دانش‌ ‌پس‌ بگو بيائيد بخوانيم‌ پسرانمان‌ ‌را‌ و پسرانتان‌ ‌را‌ و زنانمان‌ ‌را‌ و زنانتان‌ ‌را‌ و نفسهامان‌ ‌را‌ و نفسهاتان‌ ‌را‌ ‌پس‌ زاري‌ نمائيم‌ ‌پس‌ بگردانيم‌ لعنت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌بر‌ دروغگويان‌ (61)

[58]

بدرستيكه‌ ‌اينکه‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌آن‌ قصه‌هاي‌ راست‌ ‌است‌ و نيست‌ هيچ‌ خدائي‌ مگر خداوند و بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌او‌ ‌است‌ غالب‌ درستكردار (62)

‌پس‌ ‌اگر‌ برگردند ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ داناست‌ ‌به‌ تباهكاران‌ (63)

بگو اي‌ اهل‌ كتاب‌ بيائيد ‌به‌ كلمه‌ راستي‌ ‌که‌ ميانه‌ ‌ما ‌است‌ و ميانه‌ ‌شما‌ ‌که‌ نپرستيم‌ مگر ‌خدا‌ ‌را‌ و انباز فرانداريم‌ ‌به‌ ‌او‌ چيزي‌ ‌را‌ و نگيرد بعضي‌ مان‌ بعضي‌ ‌را‌ ارباب‌ ‌از‌ جز ‌خدا‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ اعراض‌ كنند ‌پس‌ بگوئيد گواه‌ باشيد بآنكه‌ ‌ما منقادانيم‌ (64)

اي‌ اهل‌ كتاب‌ چرا مجادله‌ ميكنيد ‌در‌ باره‌ ابراهيم‌ و فرو فرستاده‌ نشد تورية و انجيل‌ مگر ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ آيا ‌پس‌ ‌در‌ نمي‌يابيد (65)

آگاه‌ باشيد ‌شما‌ آنهائيد ‌که‌ مجادله‌ كرديد ‌در‌ آنچه‌ ‌بود‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ بآن‌ دانش‌ ‌پس‌ چرا مجادله‌ كنيد ‌در‌ آنچه‌ نيست‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ بآن‌ دانش‌ و ‌خدا‌ مي‌داند و ‌شما‌ نميدانيد (66)

نبود ابراهيم‌ يهودي‌ و نه‌ نصراني‌ و ليكن‌ ‌بود‌ حقگراي‌ مسلم‌ و نبود ‌از‌ جمله‌ شرك‌ آورندگان‌ (67)

بدرستيكه‌ نزديكترين‌ مردمان‌ ‌به‌ ابراهيم‌ ‌هر‌ آينه‌ آنانند ‌که‌ پيروي‌ كردند ‌او‌ ‌را‌ و ‌اينکه‌ پيغمبر و آنان‌ ‌که‌ گرويدند و ‌خدا‌ دوست‌ گروندگان‌ ‌است‌ (68)

دوست‌ داشتند گروهي‌ ‌از‌ اهل‌ كتاب‌ ‌که‌ گمراه‌ كنند ‌شما‌ ‌را‌ و گمراه‌ نمي‌كنند مگر خودهاشان‌ ‌را‌ و نمي‌يابند (69)

اي‌ اهل‌ كتاب‌ چرا كافر ميشويد ‌به‌ آيت‌هاي‌ ‌خدا‌ و ‌شما‌ گواهي‌ ميدهيد (70)

[59]

اي‌ اهل‌ كتاب‌ چرا ميپوشانيد حق‌ ‌را‌ ‌به‌ باطل‌ و پنهان‌ ميداريد حق‌ ‌را‌ و ‌شما‌ ميدانيد (71)

و گفتند طايفه‌ ‌از‌ اهل‌ كتاب‌ ايمان‌ آوريد بآنچه‌ فرو فرستاده‌ ‌شده‌ ‌بر‌ آنان‌ ‌که‌ ايمان‌ آوردند اول‌ روز و كافر شويد آخر روز ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ برگردند (72)

و ايمان‌ نياوريد مگر ‌به‌ آنكه‌ پيروي‌ كند دين‌ ‌شما‌ ‌را‌ بگو بدرستيكه‌ هدايت‌ هدايت‌ ‌خدا‌ ‌است‌ اينكه‌ داده‌ شود احدي‌ مانند آنچه‌ داده‌ شديد ‌ يا ‌ حجت‌ آورند ‌شما‌ ‌را‌ نزد پروردگارتان‌ بگو بدرستيكه‌ فضل‌ بدست‌ ‌خدا‌ ‌است‌ ميدهد آنرا بهر ‌که‌ خواهد و ‌خدا‌ فراخ‌ رحمت‌ دانا ‌است‌ (73)

مخصوص‌ ميگرداند برحمتش‌ آنرا ‌که‌ ميخواهد و ‌خدا‌ ‌است‌ صاحب‌ فضل‌ بزرگ‌ (74)

و ‌از‌ اهل‌ كتاب‌ كس‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌اگر‌ امين‌ سازيش‌ بمال‌ بسيار ميرساند آنرا بتو و ‌از‌ ‌ايشان‌ كس‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اگر‌ امين‌ سازيش‌ بديناري‌ نميرساند آنرا بتو مگر مادام‌ ‌که‌ باشي‌ ‌بر‌ ‌او‌ ايستاده‌ ‌آن‌ باين‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ گفتند نيست‌ ‌بر‌ ‌ما ‌در‌ خوردن‌ مال‌ مكيان‌ راهي‌ و ميگويند ‌بر‌ ‌خدا‌ دروغ‌ ‌را‌ و ‌ايشان‌ ميدانند (75)

آري‌ كسيكه‌ وفا كرد بعهدش‌ و پرهيزگاري‌ كرد ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ دوست‌ دارد پرهيزگاران‌ ‌را‌ (76)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ عرض‌ ميگيرند بعهد ‌خدا‌ و سوگندهاشان‌ بهاي‌ اندك‌ ‌را‌ ‌آن‌ گروه‌ نيست‌ بهره‌ مرايشانرا ‌در‌ آخرت‌ و سخن‌ نميگويد ‌با‌ ‌ايشان‌ ‌خدا‌ و نمينگرد بسوي‌ ‌ايشان‌ روز قيامت‌ و پاك‌ نگرداند ايشانرا و ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ ‌است‌ عذاب‌ دردناك‌ (77)

[60]

و بدرستيكه‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ پاره‌اي‌ مي‌ پيچند زبانهاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ بكتاب‌ ‌تا‌ پنداريد ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ كتاب‌ و نيست‌ ‌آن‌ ‌از‌ كتاب‌ و ميگويند ‌آن‌ ‌از‌ نزد خداست‌ و نيست‌ ‌آن‌ ‌از‌ نزد ‌خدا‌ و ميگويند ‌بر‌ ‌خدا‌ دروغ‌ ‌را‌ و ‌ايشان‌ ميدانند (78)

نمي‌باشد ‌از‌ ‌براي‌ انسانيكه‌ بدهدش‌ ‌خدا‌ كتاب‌ و حكم‌ و نبوت‌ ‌پس‌ گويد ‌از‌ ‌براي‌ مردمان‌ باشيد بندگان‌ مرمرا ‌از‌ جز ‌خدا‌ و ليكن‌ باشيد ‌خدا‌ پرستان‌ بسبب‌ بودن‌ ‌شما‌ ‌که‌ تعليم‌ دهيد كتاب‌ ‌را‌ و بسبب‌ بودنتان‌ ‌که‌ بخوانيد (79)

و نمي‌فرمايد ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ بگيريد فرشتگان‌ ‌را‌ و پيغمبران‌ ‌را‌ خدايان‌ آيا ميفرمايد ‌شما‌ ‌را‌ بكفر ‌پس‌ ‌از‌ آنكه‌ ‌شما‌ مسلمانانيد (80)

و هنگاميكه‌ گرفت‌ ‌خدا‌ پيمان‌ پيغمبران‌ ‌را‌ ‌که‌ آنچه‌ دادم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ كتاب‌ و حكمت‌ ‌پس‌ آمد ‌شما‌ ‌را‌ رسولي‌ تصديق‌ كننده‌ مر آنچه‌ ‌را‌ ‌با‌ ‌شما‌ ‌است‌ ‌هر‌ آينه‌ ايمان‌ خواهيد آورد البته‌ باو و ‌هر‌ آينه‌ ياري‌ ‌او‌ كنيد البته‌ ‌گفت‌ آيا اقرار كرديد و گرفتيد ‌بر‌ زنتان‌ پيمان‌ مرا گفتند اقرار كرديم‌ ‌گفت‌ ‌پس‌ گواه‌ باشيد و ‌من‌ ‌با‌ ‌شما‌ ‌از‌ گواهانم‌ (81)

‌پس‌ ‌هر‌ ‌که‌ رو بگرداند ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌پس‌ آنگروه‌ ايشانند نافرمانان‌ (82)

آيا ‌پس‌ جز دين‌ ‌خدا‌ ميجويند و مر ‌او‌ ‌را‌ منقاد ‌شده‌ ‌هر‌ ‌که‌ ‌در‌ آسمانها و زمين‌ ‌است‌ خواه‌ و ناخواه‌ و بسوي‌ ‌او‌ بازگردانيده‌ ميشوند (83)

[61]

بگو گرويديم‌ بخدا و آنچه‌ فرو فرستاده‌ ‌شده‌ ‌بر‌ ‌ما و آنچه‌ فرو فرستاده‌ ‌شده‌ ‌بر‌ ابراهيم‌ و اسمعيل‌ و اسحق‌ و يعقوب‌ و اسباب‌ و آنچه‌ داده‌ شد بموسي‌ و عيسي‌ و پيغمبران‌ ‌از‌ پروردگارشان‌ تفرقه‌ نمي‌كنيم‌ ميان‌ احدي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و ‌ما مر ‌او‌ ‌را‌ منقادانيم‌ (84)

و ‌هر‌ ‌که‌ بجويد ‌غير‌ ‌از‌ اسلام‌ ديني‌ ‌را‌ ‌پس‌ هرگز پذيرفته‌ نشود ‌از‌ ‌او‌ و ‌او‌ ‌در‌ آخرت‌ ‌از‌ زيانكارانست‌ (85)

چگونه‌ راه‌ نمايد ‌خدا‌ گروهي‌ ‌را‌ ‌که‌ كافر شدند ‌پس‌ ‌از‌ ايمانشان‌ و گواهي‌ دادند ‌که‌ ‌رسول‌ حق‌ ‌است‌ و آمد ايشانرا حجت‌ها و ‌خدا‌ راه‌ ننمايد گروه‌ ستمكاران‌ ‌را‌ (86)

‌آن‌ گروه‌ پاداششان‌ آنست‌ ‌که‌ ‌بر‌ آنهاست‌ لعنت‌ ‌خدا‌ و فرشتگان‌ و مردمان‌ همگي‌ (87)

جاويدانيان‌ ‌در‌ ‌آن‌ سبك‌ كرده‌ نشود ‌از‌ ‌ايشان‌ عذاب‌ و نه‌ ‌ايشان‌ مهلت‌ داده‌ شوند (88)

مگر آنان‌ ‌که‌ توبه‌ كردند ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ و اصلاح‌ كردند ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربان‌ ‌است‌ (89)

بدرستيكه‌ ‌آنها‌ ‌که‌ كافر شدند ‌پس‌ ‌از‌ ايمانشان‌ ‌پس‌ افزودند كفر ‌را‌ هرگز پذيرفته‌ نشود توبه‌ ‌ايشان‌ و ‌آن‌ گروه‌ ايشانند گمراهان‌ (90)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند و مردند و ‌ايشان‌ بودند كافران‌ ‌پس‌ هرگز پذيرفته‌ نشود ‌از‌ هيچيك‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ پر زمين‌ زر سرخ‌ ‌هر‌ چند ‌خود‌ ‌را‌ باز خرد بآن‌ ‌آنها‌ مر ايشانراست‌ عذابي‌ دردناك‌ و نيست‌ ايشانرا هيچ‌ ياري‌ كنندگان‌ (91)

[62]

هرگز نيابيد نيكي‌ ‌را‌ ‌تا‌ انفاق‌ كنيد ‌از‌ آنچه‌ دوست‌ داريد و آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ انفاق‌ كنيد ‌از‌ چيزي‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ بآن‌ دانا ‌است‌ (92)

همه‌ طعام‌ ‌بود‌ حلال‌ ‌از‌ ‌براي‌ بني‌ اسرائيل‌ مگر آنكه‌ حرام‌ كرد اسرائيل‌ ‌بر‌ خودش‌ پيش‌ ‌از‌ آنكه‌ فرو فرستاده‌ شود تورية بگو ‌پس‌ بياوريد تورية ‌را‌ ‌پس‌ بخوانيدش‌ ‌اگر‌ هستيد راستگويان‌ (93)

‌پس‌ ‌هر‌ ‌که‌ افترا بندد ‌بر‌ ‌خدا‌ دروغ‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌پس‌ ‌آن‌ گروه‌ ايشانند ستمگران‌ (94)

بگو راست‌ ‌گفت‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ پيروي‌ كنيد ملت‌ ابراهيم‌ حقگراي‌ ‌را‌ و نبود ‌از‌ شرك‌ آورندگان‌ (95)

بدرستيكه‌ اول‌ خانه‌ ‌که‌ بنا نهاده‌ شد ‌از‌ ‌براي‌ مردمان‌ ‌هر‌ آينه‌ آنست‌ ‌که‌ بمكه‌ ‌است‌ خجسته‌ و هدايت‌ ‌از‌ ‌براي‌ جهانيان‌ (96)

‌در‌ آنست‌ آيت‌هاي‌ روشن‌ مقام‌ ابراهيم‌ و كسيكه‌ داخل‌ شد ‌باشد‌ ايمن‌ و مر ‌خدا‌ ‌را‌ ‌است‌ ‌بر‌ مردمان‌ حج‌ گزاردن‌ آنخانه‌ ‌هر‌ ‌که‌ استطاعت‌ دارد بسوي‌ ‌او‌ راه‌ ‌را‌ و كسي‌ ‌که‌ كافر شد ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ بي‌ نياز ‌است‌ ‌از‌ جهانيان‌ (97)

بگو اي‌ اهل‌ كتاب‌ چرا كافر ميشويد بآيت‌هاي‌ ‌خدا‌ و ‌خدا‌ گواه‌ ‌است‌ ‌بر‌ آنچه‌ ميكنيد (98)

بگو اي‌ اهل‌ كتاب‌ چرا بازميداريد ‌از‌ راه‌ ‌خدا‌ كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ ايمان‌ آورد ميخواهيد آنرا كج‌ و ‌شما‌ شاهدانيد و نيست‌ ‌خدا‌ غافل‌ ‌از‌ آنچه‌ مي‌كنيد (99)

اي‌ ‌آن‌ كسانيكه‌ گرويديد ‌اگر‌ فرمانبريد گروهي‌ ‌را‌ ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ داده‌ شدند كتاب‌ ‌را‌ برگردانند ‌شما‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌از‌ ايمان‌ آوردنتان‌ كافران‌ (100)

[63]

و چگونه‌ كافر ميشويد و ‌شما‌ خوانده‌ ميشود ‌بر‌ ‌شما‌ آيت‌هاي‌ ‌خدا‌ و ‌در‌ ميان‌ ‌شما‌ ‌است‌ ‌رسول‌ ‌او‌ و آنكه‌ متوسل‌ شود بخدا ‌پس‌ بحقيقت‌ هدايت‌ يافته‌ براه‌ راست‌ (101)

اي‌ آنكسانيكه‌ گرويديد بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ سزاي‌ ترسيدنش‌ و نميريد البته‌ مگر و ‌شما‌ مسلمانان‌ باشيد (102)

و متمسك‌ شويد برشته‌ ‌خدا‌ همه‌ و متفرق‌ نشويد و ياد كنيد نعمت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌شما‌ چون‌ بوديد دشمنان‌ ‌پس‌ الفت‌ داد ميان‌ دلهاتان‌ ‌پس‌ گرويديد بنعمتش‌ برادران‌ و بوديد ‌بر‌ كناره‌ مغاكي‌ ‌از‌ آتش‌ ‌پس‌ رهانيد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌آن‌ همچنين‌ بيان‌ ميكند ‌خدا‌ ‌براي‌ ‌شما‌ آيت‌ هايش‌ ‌را‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ راه‌ يابيد (103)

و بايد ‌که‌ باشند ‌از‌ ‌شما‌ جمعي‌ ‌که‌ بخوانند بسوي‌ خوبي‌ و امر كنند بخوبي‌ و نهي‌ كنند ‌از‌ منكر و ‌آن‌ گروه‌ ايشانند رستگاران‌ (104)

و نباشيد مانند آنان‌ ‌که‌ متفرق‌ شدند و اختلاف‌ كردند ‌پس‌ ‌از‌ آنچه‌ آمد ‌ايشان‌ ‌را‌ حجت‌ها و ‌آن‌ گروه‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ ‌است‌ عذابي‌ بزرگ‌ (105)

روزي‌ ‌که‌ سفيد شود روي‌ هائي‌ و سياه‌ شود روي‌ هائي‌ ‌پس‌ اما آنان‌ ‌که‌ سياه‌ شد روي‌هاي‌ ‌ايشان‌ آيا كافر شديد ‌پس‌ ‌از‌ ايمانتان‌ ‌پس‌ بچشيد عذاب‌ ‌را‌ بسبب‌ آنچه‌ بوديد كافر مي‌شديد (106)

و اما آنان‌ ‌که‌ سفيد شد رويهاشان‌ ‌پس‌ باشند ‌در‌ رحمت‌ ‌خدا‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ ‌آن‌ جاودانند (107)

‌اينکه‌ آيت‌هاي‌ ‌خدا‌ ‌است‌ ميخوانيم‌ آنرا ‌بر‌ تو براستي‌ و نيست‌ ‌خدا‌ ‌که‌ اراده‌ كند ستمي‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌براي‌ جهانيان‌ (108)

[64]

و مر ‌خدا‌ راست‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ و بسوي‌ ‌خدا‌ بازگردد كارها (109)

هستيد بهتر امتي‌ ‌که‌ بيرون‌ آورده‌ ‌شده‌ ‌از‌ ‌براي‌ مردمان‌ ميفرمائيد بخوبي‌ و بازميداريد ‌از‌ ناشايسته‌ و ميگرويد بخدا و ‌اگر‌ گرويدندي‌ اهل‌ كتاب‌ ‌هر‌ آينه‌ بودي‌ بهتر مرايشانرا برخيشان‌ گروندگانند و بيشتر ‌ايشان‌ نافرمانانند (110)

هرگز ضرر نمي‌رسانند ‌شما‌ ‌را‌ مگر اندك‌ آزاري‌ و ‌اگر‌ كارزار ميكنند ‌با‌ ‌شما‌ ميگردانند بشما پشت‌ها ‌را‌ ‌پس‌ نصرت‌ داده‌ نميشوند (111)

زده‌ شد برايشان‌ خواري‌ ‌هر‌ كجا يافته‌ شوند مگر بزنهاري‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و زنهار ‌از‌ مردمان‌ و بازگشتند بغضبي‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و زده‌ شد برايشان‌ درماندگي‌ ‌آن‌ باين‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ بودند كافر مي‌شدند ‌به‌ آيتهاي‌ ‌خدا‌ و مي‌كشتند پيغمبران‌ ‌را‌ ‌به‌ ناحق‌ ‌آن‌ بآنكه‌ نافرماني‌ كردند و بودند ‌از‌ حد درمي‌گذشتند (112)

نيستند يكسان‌ ‌از‌ اهل‌ كتاب‌ گروهي‌ باشند ايستاده‌ ميخوانند آيت‌هاي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ اوقات‌ شب‌ و ‌ايشان‌ سجده‌ مي‌كنند (113)

مي‌گروند بخدا و روز بازپسين‌ و ميفرمايند بخوبي‌ و بازميدارند ‌از‌ ناشايسته‌ و مي‌شتابند ‌در‌ خيرات‌ و ‌آن‌ گروه‌ ‌از‌ شايستگانند (114)

و آنچه‌ ‌را‌ ميكنند ‌از‌ خوبي‌ ‌پس‌ ناسپاسي‌ كرده‌ نميشوند هرگز آنرا و ‌خدا‌ دانا ‌است‌ ‌بر‌ پرهيزگاران‌ (115)

[65]

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند هرگز كفايت‌ نكند ‌از‌ ‌ايشان‌ مالهاشان‌ و نه‌ فرزندانشان‌ ‌از‌ ‌خدا‌ چيزي‌ ‌را‌ و ‌آن‌ گروه‌ اهل‌ آتشند و ‌ايشان‌ ‌در‌ ‌آن‌ جاويدانند (116)

مثل‌ آنچه‌ انفاق‌ كنند ‌در‌ ‌اينکه‌ زندگاني‌ دنيا چون‌ داستان‌ باديست‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌باشد‌ سرماي‌ سخت‌ ‌که‌ برسد ‌به‌ كشتزار قوميكه‌ ستم‌ كردند برخودهاشان‌ ‌پس‌ نابود كرد آنرا و ستم‌ نكرد ‌ايشان‌ ‌را‌ ‌خدا‌ و ليكن‌ برخودهاشان‌ ستم‌ ميكردند (117)

اي‌ ‌آن‌ كسانيكه‌ گرويديد نگيريد همراز ‌از‌ غيرتان‌ كوتاهي‌ نمي‌كنند ‌با‌ ‌شما‌ ‌در‌ فساد دوست‌ داشتند رنج‌ داشتن‌ ‌شما‌ ‌را‌ بتحقيق‌ ظاهر شد دشمني‌ ‌از‌ دهن‌هاي‌ ‌ايشان‌ و آنچه‌ پنهان‌ دارد سينه‌هاي‌ ‌ايشان‌ بزرگتر ‌است‌ بتحقيق‌ بيان‌ كرديم‌ ‌براي‌ ‌شما‌ آيت‌ها ‌را‌ ‌اگر‌ باشيد ‌شما‌ ‌که‌ دريابيد بعقل‌ (118)

آگاه‌ باشيد ‌شما‌ آنهائيد ‌که‌ دوست‌ داريد ايشانرا و دوست‌ ندارند ‌شما‌ ‌را‌ و ميگرويد ‌به‌ كتاب‌ همه‌ اش‌ و چون‌ ملاقات‌ كردند ‌شما‌ ‌را‌ گفتند ايمان‌ آورديم‌ و چون‌ خلوت‌ كردند گزيدند ‌بر‌ ‌شما‌ سر انگشتان‌ ‌را‌ ‌از‌ خشم‌ بگو بميريد ‌به‌ خشمتان‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ دانا ‌است‌ ‌به‌ اسرار سينه‌ها (119)

‌اگر‌ مس‌ ميكند ‌شما‌ ‌را‌ خوبي‌ بد مي‌آيدشان‌ و ‌اگر‌ رسد ‌شما‌ ‌را‌ بدي‌ شاد ميشوند بآن‌ و ‌اگر‌ صبر كنيد و بپرهيزيد ضرر نميرساند ‌شما‌ ‌را‌ مگر ‌ايشان‌ چيزي‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ بآنچه‌ ميكنند فرا رسنده‌ ‌است‌ (120)

و هنگاميكه‌ بيرون‌ رفتي‌ بامداد ‌از‌ اهلت‌ مهيا ميكردي‌ گروندگان‌ ‌را‌ ‌در‌ نشيمنها ‌براي‌ كارزار و ‌خدا‌ شنواي‌ دانا ‌است‌ (121)

[66]

چون‌ قصد كردند دو گروه‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌که‌ بد دلي‌ كنند و ‌خدا‌ ‌بود‌ ياورشان‌ و ‌بر‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ بايد توكل‌ كنند گروندگان‌ (122)

و بتحقيق‌ ياري‌ كرد ‌شما‌ ‌را‌ ‌خدا‌ ‌در‌ بدر و ‌شما‌ بوديد ذليلان‌ ‌پس‌ بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ شكر كنيد (123)

هنگاميكه‌ ميگفتي‌ مر گروندگان‌ ‌را‌ آيا كفايت‌ نميكند ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ مدد كند ‌شما‌ ‌را‌ پروردگارتان‌ ‌به‌ سه‌ هزار ‌از‌ ملائكه‌ فرو فرستادگان‌ (124)

آري‌ ‌اگر‌ صبر كنيد و بپرهيزيد و بيايند ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ علامات‌ برخود راست‌ كنند ‌اينکه‌ امداد كند ‌شما‌ ‌را‌ خدايتان‌ ‌به‌ پنج‌ هزار ‌از‌ ملائكه‌ نشان‌ كنندگان‌ (125)

و نگردانيد آنرا ‌خدا‌ مگر بشارت‌ ‌براي‌ ‌شما‌ و ‌از‌ ‌براي‌ آنكه‌ مطمئن‌ شود دلهاتان‌ بآن‌ و نيست‌ نصرت‌ مگر ‌از‌ نزد خداي‌ غالب‌ درستكردار (126)

‌تا‌ قطع‌ كند پاره‌اي‌ ‌را‌ ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌ يا ‌ نگونسار كند ايشانرا ‌پس‌ برگردند نوميدان‌ (127)

نيست‌ مر تو ‌را‌ ‌از‌ امر چيزي‌ ‌ يا ‌ ‌در‌ پذيرد ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌ يا ‌ عذاب‌ كند ايشانرا ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ ستمكارانند (128)

و مر ‌خدا‌ راست‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ مي‌آمرزد مر ‌آن‌ ‌را‌ ‌که‌ ميخواهد و عذاب‌ ميكند آنرا ‌که‌ خواهد و ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربان‌ ‌است‌ (129)

اي‌ آنكسانيكه‌ ايمان‌ آورديد نخوريد ربا ‌را‌ زيادتيهاي‌ برهم‌ افزوده‌ و بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ رستگار شويد (130)

و بترسيد ‌از‌ آتشيكه‌ مهيا ‌شده‌ ‌براي‌ كافران‌ (131)

و فرمان‌ بريد ‌خدا‌ و ‌رسول‌ ‌را‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ رحمت‌ كرده‌ شويد (132)

[67]

و بشتابيد بسوي‌ آمرزش‌ ‌از‌ پروردگان‌ و بهشتي‌ ‌که‌ عرضش‌ آسمانها و زمين‌ ‌است‌ ‌که‌ مهيا ‌شده‌ ‌براي‌ پرهيزگاران‌ (133)

آنان‌ ‌که‌ انفاق‌ ميكنند ‌در‌ خوشي‌ و ناخوشي‌ و فروخورندگان‌ خشم‌ و عفو كنندگان‌ ‌از‌ مردمان‌ و ‌خدا‌ دوست‌ دارد نيكوكاران‌ ‌را‌ (134)

و آنان‌ ‌که‌ چون‌ كردند ناشايستي‌ ‌ يا ‌ ستم‌ كردند برخودهاشان‌ ياد كردند ‌خدا‌ ‌را‌ ‌پس‌ استغفار نمودند ‌براي‌ گناهانشان‌ و كيست‌ ‌که‌ بيامرزد گناهان‌ ‌را‌ جز ‌خدا‌ و اصرار ننمودند ‌بر‌ آنچه‌ كردند و ‌ايشان‌ ميدانند (135)

‌آن‌ گروه‌ پاداش‌ ‌ايشان‌ آمرزشي‌ ‌است‌ ‌از‌ پروردگارشان‌ و بهشتهائي‌ ‌است‌ ‌که‌ ميرود ‌از‌ زيرشان‌ نهرها جاويدانيان‌ ‌در‌ ‌آن‌ و چه‌ نيكو ‌است‌ مزد كار كنندگان‌ (136)

بحقيقت‌ گذشت‌ پيش‌ ‌از‌ ‌شما‌ سنت‌ هائي‌ ‌پس‌ سير كنيد ‌در‌ زمين‌ ‌پس‌ بنگريد چگونه‌ ‌بود‌ انجام‌ تكذيب‌ كنندگان‌ (137)

‌اينکه‌ بياني‌ ‌است‌ ‌براي‌ مردمان‌ و هدايت‌ و پندي‌ ‌است‌ ‌از‌ ‌براي‌ پرهيزگاران‌ (138)

و سست‌ نشويد و اندوهگين‌ مگرديد و ‌شما‌ برترانيد ‌اگر‌ باشيد گروندگان‌ (139)

‌اگر‌ مس‌ كند ‌شما‌ ‌را‌ جراحتي‌ ‌پس‌ بتحقيق‌ مس‌ كرد قوم‌ ‌را‌ جراحتي‌ مانند ‌آن‌ و ‌اينکه‌ روزها ميگردانيمشان‌ بنوبت‌ ميان‌ مردمان‌ و ‌از‌ ‌براي‌ آنكه‌ بداند ‌خدا‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ ايمان‌ آوردند و بگيرد ‌از‌ ‌شما‌ گواهان‌ و ‌خدا‌ دوست‌ ندارد ستمكاران‌ ‌را‌ (140)

[68]

و ‌از‌ ‌براي‌ آنكه‌ خالص‌ كند ‌خدا‌ آنانرا ‌که‌ ايمان‌ آوردند و بكاهد كافران‌ ‌را‌ (141)

آيا پنداشتيد ‌که‌ داخل‌ ميشويد بهشت‌ ‌را‌ و هنوز جدا نكرده‌ ‌باشد‌ ‌خدا‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌که‌ مجاهده‌ كردند ‌از‌ ‌شما‌ ‌ يا ‌ آنكه‌ بداند صبر كنندگان‌ ‌را‌ (142)

و بدرستيكه‌ بوديد آرزو ميكرديد مرگ‌ ‌را‌ پيش‌ ‌از‌ آنكه‌ ملاقات‌ كنيد آنرا ‌پس‌ بحقيقت‌ ديديد ‌آن‌ ‌را‌ و ‌شما‌ نظر ميكرديد (143)

و نيست‌ ‌محمّد‌ ص‌ مگر رسولي‌ بتحقيق‌ گذشته‌اند پيش‌ ‌از‌ ‌او‌ رسولان‌ آيا ‌پس‌ ‌اگر‌ مرده‌ ‌بود‌ ‌ يا ‌ كشته‌ ‌شده‌ ‌بود‌ برمي‌ گشتيد ‌بر‌ پاشنه‌ هاتان‌ و ‌هر‌ ‌که‌ برگردد ‌بر‌ دو پاشنه‌ اش‌ ‌پس‌ هرگز ضرر نميرساند ‌خدا‌ ‌را‌ هيچگونه‌ چيزي‌ و بزودي‌ سزا ميدهد ‌خدا‌ شكرگزاران‌ ‌را‌ (144)

و نمي‌باشد مر نفسي‌ ‌را‌ ‌که‌ بميرد مگر باذن‌ ‌خدا‌ كتابي‌ معين‌ المدة و ‌هر‌ ‌که‌ ميخواهد ثواب‌ دنيا ‌را‌ ميدهيمش‌ ‌از‌ ‌آن‌ و ‌هر‌ ‌که‌ ميخواهد ثواب‌ آخرت‌ ‌را‌ ميدهيمش‌ ‌از‌ ‌آن‌ و بزودي‌ جزا دهيم‌ شكرگزاران‌ ‌را‌ (145)

و بسا ‌از‌ پيغمبري‌ ‌که‌ كارزار كردند ‌با‌ ‌او‌ سپاهيان‌ بسيار ‌پس‌ سستي‌ نكردند مر آنچه‌ رسيد ايشانرا ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ و ضعيف‌ نشدند و فروتني‌ نكردند و ‌خدا‌ دوست‌ دارند شكيبايان‌ ‌را‌ (146)

و نبود گفتارشان‌ جز آنكه‌ گفتند اي‌ پروردگار ‌ما بيامرز ‌براي‌ ‌ما گناهان‌ ‌ما ‌را‌ و ‌از‌ حد گذشتنمانرا ‌در‌ كارمان‌ و ثابت‌ دار قدمهاي‌ ‌ما ‌را‌ و ياري‌ كن‌ ‌ما ‌را‌ ‌بر‌ گروه‌ كافران‌ (147)

‌پس‌ دادشان‌ ‌خدا‌ ثواب‌ دنيا و خوبي‌ ثواب‌ آخرت‌ و ‌خدا‌ دوست‌ دارد نيكوكارانرا (148)

[69]

اي‌ ‌آن‌ كسانيكه‌ ايمان‌ آورديد ‌اگر‌ فرمان‌ بريد ‌آنها‌ ‌را‌ ‌که‌ كافر شدند برگردانند ‌شما‌ ‌را‌ ‌بر‌ پاشنه‌هاتان‌ ‌پس‌ گرديد زيانكاران‌ (149)

بلكه‌ ‌خدا‌ ‌است‌ صاحب‌ اختيار ‌شما‌ و ‌او‌ ‌است‌ بهترين‌ ياري‌ كنندگان‌ (150)

زود ‌باشد‌ ‌که‌ اندازيم‌ ‌در‌ دلهاي‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ترس‌ ‌را‌ بآنچه‌ شرك‌ آورند بخدا ماداميكه‌ فرستاده‌ نشده‌ بآن‌ حجتي‌ و جايگاه‌ ‌ايشان‌ آتش‌ ‌است‌ و چه‌ بد ‌است‌ جايگاه‌ ستمكاران‌ (151)

و بدرستيكه‌ راست‌ كرد ‌با‌ ‌شما‌ ‌خدا‌ وعده‌ ‌خود‌ ‌را‌ چون‌ چابك‌ ميگشتيد ‌آنها‌ ‌را‌ باذنش‌ ‌تا‌ چون‌ بد دلي‌ كرديد و منازعه‌ كرديد ‌در‌ امر و نافرماني‌ كرديد ‌پس‌ ‌از‌ آنكه‌ نمود بشما آنچه‌ دوست‌ داشتيد ‌از‌ ‌شما‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ ميخواهد دنيا ‌را‌ و ‌از‌ ‌شما‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ ميخواهد آخرت‌ ‌را‌ ‌پس‌ گردانيد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌تا‌ بيازمايد ‌شما‌ ‌را‌ و بدرستيكه‌ عفو كرد ‌از‌ ‌شما‌ و ‌خدا‌ ‌است‌ صاحب‌ فضل‌ ‌بر‌ گروندگان‌ (152)

هنگاميكه‌ دور ميرفتيد و نمي‌ايستاديد ‌بر‌ احدي‌ و ‌رسول‌ ميخواند ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ عقبتان‌ ‌پس‌ جزا داد ‌شما‌ ‌را‌ غمي‌ بغمي‌ ‌تا‌ اندوهگين‌ نشويد ‌بر‌ آنچه‌ فوت‌ شد ‌از‌ ‌شما‌ و نه‌ آنچه‌ رسيد ‌شما‌ ‌را‌ و ‌خدا‌ آگاه‌ ‌است‌ بآنچه‌ ميكنيد (153)

[70]

‌پس‌ فرو فرستاد ‌بر‌ ‌شما‌ ‌پس‌ ‌از‌ غنم‌ ايمني‌ پينكي‌ ‌که‌ فرو ميگرفت‌ طايفه‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌شما‌ و طايفه‌اي‌ ‌که‌ بحقيقت‌ بغم‌ انداخته‌ ‌بود‌ ايشانرا خودهاشان‌ گمان‌ ميبردند بخدا ‌غير‌ حق‌ ‌را‌ گمان‌ جاهليت‌ ميگفتند آيا ‌باشد‌ مر ‌ما ‌را‌ ‌از‌ امر هيچ‌ چيزي‌ بگو بدرستيكه‌ امر همه‌ ‌آن‌ مرخدا ‌را‌ ‌است‌ پنهان‌ ميدارند ‌در‌ نفسهاشان‌ آنچه‌ ‌را‌ آشكار نمي‌كنند ‌از‌ ‌براي‌ تو ميگويند ‌اگر‌ بودي‌ مر ‌ما ‌را‌ ‌از‌ امر چيزي‌ كشته‌ نمي‌شديم‌ ‌در‌ اينجا بگو ‌اگر‌ ميبوديد ‌در‌ خانه‌ هاتان‌ ‌هر‌ آينه‌ مي‌آمدند آنان‌ ‌که‌ نوشته‌ ‌شده‌ ‌بود‌ برايشان‌ قتل‌ ‌تا‌ كشتنگاهشان‌ و ‌تا‌ بيازمايد ‌خدا‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌در‌ سينه‌هاي‌ ‌شما‌ ‌است‌ و ‌تا‌ خالص‌ گرداند آنچه‌ ‌در‌ دلهاي‌ ‌شما‌ ‌است‌ و ‌خدا‌ دانا ‌است‌ ‌به‌ اسرار سينه‌ها (154)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ پشت‌ كردند ‌از‌ ‌شما‌ روز ‌که‌ رو برو شدند دو جماعت‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ لغزانيدشان‌ ديو رجيم‌ بسبب‌ برخي‌ ‌از‌ آنچه‌ كسب‌ كردند و بدرستيكه‌ عفو كرد ‌خدا‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ آمرزنده‌ بردبار ‌است‌ (155)

اي‌ ‌آن‌ كسانيكه‌ ايمان‌ آورديد مباشيد مانند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند و گفتند مر برادرانشان‌ ‌را‌ چون‌ سفر ميكردند ‌در‌ زمين‌ ‌ يا ‌ بودند غازيان‌ ‌اگر‌ بودند نزد ‌ما نمي‌مردند و كشته‌ نميشدند ‌تا‌ بگرداند ‌خدا‌ ‌آن‌ ‌را‌ حسرت‌ ‌در‌ دلهاشان‌ و ‌خدا‌ زنده‌ ميكند و مي‌ميراند و ‌خدا‌ بآنچه‌ ميكنيد بينا ‌است‌ (156)

و ‌اگر‌ كشته‌ شديد ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ ‌ يا ‌ مرديد ‌هر‌ آينه‌ آمرزشي‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و رحمتي‌ بهتر ‌است‌ ‌از‌ آنچه‌ جمع‌ ميكنند (157)

[71]

و ‌اگر‌ مرديد ‌ يا ‌ كشته‌ شديد ‌هر‌ آينه‌ بسوي‌ ‌خدا‌ محشور ميشويد (158)

‌پس‌ برحمتي‌ ‌از‌ ‌خدا‌ نرمي‌ كردي‌ مرايشانرا و ‌اگر‌ بودي‌ بدخوي‌ سخت‌ دل‌ ‌هر‌ آينه‌ پراكنده‌ ميشدند ‌از‌ حوالي‌ تو ‌پس‌ درگذر ‌از‌ ‌ايشان‌ و آمرزش‌ خواه‌ مرايشانرا و مشورت‌ كن‌ ‌با‌ ‌آنها‌ ‌در‌ كار ‌پس‌ چون‌ عزم‌ كردي‌ ‌پس‌ توكل‌ كن‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ دوست‌ دارد توكل‌ كنندگانرا (159)

‌اگر‌ ياري‌ كند ‌شما‌ ‌را‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ نيست‌ غلبه‌ كننده‌ ‌شما‌ ‌را‌ و ‌اگر‌ واميگذارد ‌شما‌ ‌را‌ ‌پس‌ كيست‌ ‌که‌ ياري‌ ميكند ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌بعد‌ ‌او‌ و ‌بر‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ بايد توكل‌ كنند گروندگان‌ (160)

و نيست‌ پيغمبر ‌را‌ ‌که‌ خيانت‌ كند و كسي‌ ‌که‌ خيانت‌ كند بيايد بآنچه‌ خيانت‌ كرده‌ روز قيامت‌ ‌پس‌ داده‌ شود ‌هر‌ تني‌ جزاي‌ آنچه‌ كسب‌ كرده‌ و ‌ايشان‌ ستم‌ كرده‌ نشوند (161)

آيا ‌پس‌ كسيكه‌ پيروي‌ كرد رضاي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ چون‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ بازگشت‌ كرده‌ ‌به‌ خشمي‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و جايگاه‌ ‌او‌ دوزخ‌ ‌است‌ و چه‌ بد ‌است‌ آنجاي‌ بازگشت‌ (162)

‌ايشان‌ مرتبه‌ هايند نزد ‌خدا‌ و ‌خدا‌ بينا ‌است‌ بآنچه‌ مي‌كنند (163)

بحقيقت‌ انعام‌ فرمود ‌خدا‌ برگروندگان‌ چون‌ برانگيخت‌ ‌در‌ ‌ايشان‌ رسولي‌ ‌از‌ خودهاشان‌ ‌که‌ بخواند برايشان‌ آيت‌هاي‌ ‌او‌ ‌را‌ و پاك‌ كندشان‌ و بياموزدشان‌ كتاب‌ و و حكمت‌ ‌را‌ و ‌اگر‌ چه‌ بودند ‌از‌ پيش‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌در‌ گمراهي‌ روشن‌ (164)

آيا و چون‌ رسيد ‌شما‌ ‌را‌ مصيبتي‌ ‌که‌ بحقيقت‌ رسانيديد دو چندان‌ ‌را‌ گفتيد ‌از‌ كجا ‌بود‌ ‌اينکه‌ بگو ‌آن‌ ‌باشد‌ ‌از‌ نزد خودهاتان‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌هر‌ چيزي‌ توانا ‌است‌ (165)

[72]

و آنچه‌ رسيد ‌شما‌ ‌را‌ روزي‌ ‌که‌ رو برو شدند دو جماعت‌ ‌پس‌ باذن‌ ‌خدا‌ ‌است‌ و ‌تا‌ بداند گروندگان‌ (166)

و ‌تا‌ بدانند آنان‌ ‌که‌ نفاق‌ كردند و گفته‌ شد مر ‌ايشان‌ ‌را‌ ‌که‌ بيائيد كارزار كنيد ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ ‌ يا ‌ دفع‌ كنيد گفتند ‌اگر‌ ميدانستيم‌ كارزار كردن‌ ‌هر‌ آينه‌ متابعت‌ كرديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌آنها‌ مر كفر ‌را‌ آنروز نزديكتر بودند ‌از‌ ‌ايشان‌ مرايمان‌ ‌را‌ مي‌گفتند بدهنهاشان‌ آنچه‌ نيست‌ ‌در‌ دلهاشان‌ و ‌خدا‌ داناتر ‌است‌ بآنچه‌ پوشيده‌ ميدارند (167)

آنان‌ ‌که‌ گفتند مر برادرانشانرا و نشستند ‌اگر‌ اطاعت‌ ‌ما ميكردند كشته‌ نمي‌شدند بگو ‌پس‌ دفع‌ كنيد ‌از‌ خودهاتان‌ مرگ‌ ‌را‌ ‌اگر‌ هستيد راستگويان‌ (168)

و نپنداريد البته‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ كشته‌ شدند ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ مردگان‌ بلكه‌ زندگانند نزد پروردگارشان‌ روزي‌ داده‌ ميشوند (169)

شادمانانند بآنچه‌ دادشان‌ ‌خدا‌ ‌از‌ فضل‌ ‌خود‌ و شادماني‌ ميكنند بكسانيكه‌ ملحق‌ نشده‌اند بايشان‌ ‌از‌ ‌بعد‌ ‌ايشان‌ اينكه‌ نيست‌ خوفي‌ برايشان‌ و نه‌ ‌ايشان‌ اندوهناك‌ شوند (170)

شادماني‌ ميكنند بنعمتي‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و فضلي‌ و بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ضايع‌ نمي‌كند مزد گروندگان‌ ‌را‌ (171)

آنان‌ ‌که‌ اجابت‌ ميكنند ‌خدا‌ و ‌رسول‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌بعد‌ رسيدن‌ بايشان‌ جراحت‌ ‌از‌ ‌براي‌ آنان‌ ‌که‌ نكوئي‌ كردند ‌از‌ ‌ايشان‌ و پرهيزگار شدند مزدي‌ بزرگست‌ (172)

‌آن‌ كسانيكه‌ ‌گفت‌ مرايشانرا مردمان‌ بدرستيكه‌ مردم‌ بحقيقت‌ جمع‌ شدند ‌از‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌پس‌ بترسيد ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ افزود ايشانرا ايمان‌ و گفتند بس‌ ‌است‌ ‌ما ‌را‌ ‌خدا‌ و چه‌ خوب‌ كار گذاريست‌ (173)

[73]

‌پس‌ برگشتند بنعمتي‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و فضلي‌ مس‌ نكردشان‌ بدي‌ و پيروي‌ كردند خشنودي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ و ‌خدا‌ صاحب‌ فضلي‌ ‌است‌ بزرگ‌ (174)

جز ‌اينکه‌ نبود آنكه‌ شيطان‌ ميترسانيد دوستانش‌ ‌را‌ ‌پس‌ نترسيد ‌از‌ ‌ايشان‌ و بترسيد ‌از‌ ‌من‌ ‌اگر‌ هستيد گروندگان‌ (175)

و بايد اندوهگين‌ نسازندت‌ آنان‌ ‌که‌ مي‌شتابند ‌در‌ كفر بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ ضرر نميرسانند ‌خدا‌ ‌را‌ چيزي‌ ميخواهد ‌خدا‌ ‌که‌ نگرداند ‌براي‌ ‌ايشان‌ بهره‌ ‌در‌ آخرت‌ و ‌براي‌ ‌آنها‌ عذابيست‌ بزرگ‌ (176)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ خريدند كفر ‌را‌ بايمان‌ البته‌ ضرر نميرسانند ‌خدا‌ ‌را‌ چيزي‌ و ‌براي‌ ‌آنها‌ عذابيست‌ پردرد (177)

و بايد ‌که‌ نپندارند البته‌ ‌آنها‌ ‌که‌ كافر شدند ‌که‌ مهلت‌ دادن‌ ‌ما ايشانرا بهتر ‌است‌ ‌براي‌ خودهاشان‌ مهلت‌ نميدهيم‌ ‌ايشان‌ ‌را‌ مگر ‌تا‌ زياد كنند گناه‌ ‌را‌ و ‌براي‌ ايشانست‌ عذابي‌ خوار كننده‌ (178)

نباشد ‌خدا‌ ‌که‌ واگذارد گروندگان‌ ‌را‌ ‌بر‌ آنچه‌ ‌شما‌ برآيند ‌تا‌ جدا سازد پليد ‌را‌ ‌از‌ پاكيزه‌ و نباشد ‌خدا‌ ‌که‌ مطلع‌ گرداند ‌شما‌ ‌را‌ ‌بر‌ غيب‌ و ليكن‌ ‌خدا‌ برميگزيند ‌از‌ رسولانش‌ ‌هر‌ ‌که‌ ‌را‌ ميخواهد ‌پس‌ بگرويد بخدا و رسولانش‌ و ‌اگر‌ بگرويد و بپرهيزيد ‌پس‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ مزديست‌ بزرگ‌ (179)

و بايد نپندارند آنان‌ ‌که‌ بخل‌ مي‌ورزند بآنچه‌ داد ايشانرا ‌خدا‌ ‌از‌ فضلش‌ ‌که‌ ‌آن‌ بهتر ‌است‌ مر ايشانرا بلكه‌ ‌آن‌ بدتر ‌است‌ مر ايشانرا بزودي‌ طوق‌ كرده‌ شوند آنچه‌ بخل‌ كردند بآن‌ روز قيامت‌ و مر ‌خدا‌ ‌را‌ ‌است‌ ميراث‌ آسمانها و زمين‌ و ‌خدا‌ بآنچه‌ ميكنيد آگاه‌ ‌است‌ (180)

[74]

بدرستيكه‌ شنيد ‌خدا‌ گفتار آنكسانيكه‌ گفتند بدرستيكه‌ ‌خدا‌ محتاج‌ ‌است‌ و ‌ما بي‌نيازانيم‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ بنويسيم‌ آنچه‌ گفتند و كشتنشان‌ پيغمبران‌ ‌را‌ بناحق‌ و گوئيم‌ بچشيد عذاب‌ آتش‌ سوزان‌ ‌را‌ (181)

‌آن‌ بسبب‌ ‌آن‌ چيزيست‌ ‌که‌ پيش‌ فرستاد دستهاي‌ ‌شما‌ و آنكه‌ ‌خدا‌ نيست‌ ستمكار مربندگان‌ ‌را‌ (182)

آنان‌ ‌که‌ گفتند بدرستيكه‌ ‌خدا‌ عهد كرد ‌با‌ ‌ما ‌که‌ ايمان‌ نياريم‌ برسولي‌ ‌تا‌ آنكه‌ بياورد ‌براي‌ ‌ما قرباني‌ ‌که‌ بخوردش‌ آتش‌ بگو بحقيقت‌ آمدند ‌شما‌ ‌را‌ رسولان‌ پيش‌ ‌از‌ ‌من‌ ‌با‌ معجزات‌ و ‌با‌ آنچه‌ گفتيد ‌پس‌ چرا كشتيد ايشانرا ‌اگر‌ هستيد راستگويان‌ (183)

‌پس‌ ‌اگر‌ تكذيب‌ كنند ترا ‌پس‌ بحقيقت‌ تكذيب‌ كرده‌ شدند رسولاني‌ چند پيش‌ ‌از‌ تو ‌که‌ آمدند ‌با‌ معجزات‌ و زبورها و كتاب‌ روشن‌ كننده‌ (184)

‌هر‌ تني‌ چشنده‌ ‌است‌ مرگ‌ ‌را‌ و جز ‌اينکه‌ نيست‌ تمام‌ داده‌ ميشويد اجرهاتان‌ ‌را‌ روز قيامت‌ ‌پس‌ آنكه‌ دور كرده‌ شد ‌از‌ آتش‌ و ‌در‌ آورده‌ شد ‌به‌ بهشت‌ ‌پس‌ بمراد رسيد و نيست‌ زندگاني‌ دنيا مگر متاع‌ فريب‌ (185)

‌هر‌ آينه‌ آزموده‌ ميشويد ‌در‌ مالهاتان‌ و نفسهاتان‌ و ‌هر‌ آينه‌ خواهيد شنيد ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ داده‌ شدند كتاب‌ پيش‌ ‌از‌ ‌شما‌ و ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ شرك‌ آوردند ناخوش‌ بسيار و ‌اگر‌ صبر كنيد و بپرهيزيد ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌آن‌ ‌از‌ عزم‌ امور ‌است‌ (186)

[75]

و هنگاميكه‌ گرفت‌ ‌خدا‌ پيمان‌ آنان‌ ‌که‌ داده‌ شدند كتاب‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌هر‌ آينه‌ بيان‌ كنيد آنرا ‌از‌ ‌براي‌ مردم‌ و نپوشيد آنرا ‌پس‌ انداختندش‌ ‌پس‌ پشتهاشان‌ و عوض‌ گرفتند بآن‌ بهاي‌ اندك‌ ‌را‌ ‌پس‌ چه‌ بد ‌است‌ آنچه‌ عوض‌ ميگيرند (187)

مپندار البته‌ كساني‌ ‌را‌ ‌که‌ شاد ميشوند بآنچه‌ آوردند و دوست‌ ميدارند ‌که‌ ستوده‌ شوند بچيزي‌ ‌که‌ بجا نميآورند ‌پس‌ مپندار البته‌ ‌ايشان‌ ‌را‌ ‌در‌ مقام‌ رستگاري‌ ‌از‌ عذاب‌ و ايشانراست‌ عذابي‌ دردناك‌ (188)

و مر ‌خدا‌ ‌را‌ ‌است‌ پادشاهي‌ آسمانها و زمين‌ و ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌هر‌ چيزي‌ توانا ‌است‌ (189)

بدرستيكه‌ ‌در‌ آفريدن‌ آسمانها و زمين‌ و اختلاف‌ شب‌ و روز ‌هر‌ آينه‌ آيت‌ها ‌است‌ مر صاحبان‌ خرد ‌را‌ (190)

آنان‌ ‌که‌ ياد ميكنند ‌خدا‌ ‌را‌ ايستاده‌ و نشسته‌ و ‌بر‌ پهلوهاشان‌ و انديشه‌ ميكنند ‌در‌ آفرينش‌ آسمانها و زمين‌ پروردگار ‌ما نيافريدي‌ ‌اينکه‌ ‌را‌ باطل‌ منزهي‌ تو ‌پس‌ نگهدار ‌ما ‌را‌ ‌از‌ عذاب‌ آتش‌ (191)

اي‌ پروردگار ‌ما بدرستيكه‌ تو كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ داخل‌ ميكني‌ ‌در‌ آتش‌ ‌پس‌ بتحقيق‌ خوار كرده‌، ‌او‌ ‌را‌ و نيست‌ مر ستمكاران‌ ‌را‌ هيچ‌ ياري‌ كنندگان‌ (192)

پروردگار ‌ما بدرستيكه‌ ‌ما شنيديم‌ ندا كننده‌ ندا ميكرد ‌از‌ ‌براي‌ ايمان‌ ‌که‌ بگرويد بپروردگارتان‌ ‌پس‌ گرويديم‌ پروردگار ‌ما ‌پس‌ بيامرز ‌براي‌ ‌ما گناهان‌ ‌ما ‌را‌ و بازپوشان‌ ‌از‌ ‌ما بديهاي‌ ‌ما ‌را‌ و بميران‌ ‌ما ‌را‌ ‌با‌ نيكان‌ (193)

پروردگار ‌ما و بده‌ ‌ما ‌را‌ آنچه‌ وعده‌ داده‌ ‌ما ‌را‌ ‌بر‌ رسولانت‌ و خوار مگردان‌ ‌ما ‌را‌ روز قيامت‌ بدرستيكه‌ تو خلاف‌ نميكني‌ وعده‌ ‌را‌ (194)

[76]

‌پس‌ اجابت‌ كرد مرايشان‌ ‌را‌ پروردگارشان‌ ‌که‌ ضايع‌ نمي‌كنم‌ كار كاركننده‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌از‌ مردي‌ ‌ يا ‌ زني‌ بعضيتان‌ ‌از‌ بعضي‌ ‌است‌ ‌پس‌ آنانكه‌ مهاجرت‌ كردند و بيرون‌ كرده‌ شدند ‌از‌ ديارشان‌ و رنجانيده‌ شدند ‌در‌ راه‌ ‌من‌ و كارزار كردند و كشته‌ شدند درميگذريم‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ بديهاي‌ ايشانرا و ‌هر‌ آينه‌ درميآورمشان‌ ‌در‌ بهشتهائي‌ ‌که‌ ميرود ‌از‌ زيرشان‌ نهرها پاداشي‌ ‌از‌ نزد ‌خدا‌ و ‌خدا‌ ‌باشد‌ نزدش‌ خوبي‌ ثواب‌ (195)

نبايد ‌که‌ فريب‌ دهد ترا رفت‌ و آمد آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌در‌ شهرها (196)

متاعي‌ ‌است‌ اندك‌ سپس‌ مسكن‌ ‌ايشان‌ دوزخست‌ و بد بستريست‌ (197)

ليكن‌ آنان‌ ‌که‌ پرهيز كردند ‌از‌ پروردگارشان‌ مرايشانرا ‌است‌ بهشتهائيكه‌ ميرود ‌از‌ زيرشان‌ نهرها جاودانيان‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌ما حضري‌ ‌از‌ نزد خداست‌ و آنچه‌ نزد ‌خدا‌ ‌است‌ بهتر ‌است‌ ‌از‌ ‌براي‌ نيكان‌ (198)

و بدرستيكه‌ ‌از‌ اهل‌ كتاب‌ ‌هر‌ آينه‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ ميگرود بخدا و آنچه‌ فرستاده‌ ‌شده‌ بشما و آنچه‌ فرستاده‌ ‌شده‌ بايشان‌ خشوع‌ كنندگان‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌خدا‌ عوض‌ نمي‌كنند ‌به‌ آيت‌هاي‌ ‌خدا‌ بهاي‌ اندك‌ ‌را‌ ‌آن‌ گروه‌ مرايشانراست‌ مزدشان‌ نزد پروردگارشان‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ زود حساب‌ ‌است‌ (199)

اي‌ ‌آن‌ كسانيكه‌ گرويديد صبر كنيد و شكيبائي‌ ورزيد و آماده‌ باشيد و بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ رستگار شويد (200)

[77]

4- ‌سورة‌ النساء
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

اي‌ مردمان‌ بترسيد ‌از‌ پروردگارتان‌ ‌که‌ آفريد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ يك‌ تن‌ و آفريد ‌از‌ ‌آن‌ جفت‌ ‌او‌ ‌را‌ و پراكنده‌ كرد ‌از‌ نسل‌ آندو ‌تا‌ مردان‌ بسيار و آنان‌ ‌را‌ و بترسيد ‌از‌ خدائي‌ ‌که‌ درخواست‌ كرده‌ ميشويد بآن‌ و رحم‌ها بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ ‌بر‌ ‌شما‌ نگهبان‌ (1)

و بدهيد يتيمان‌ ‌را‌ مالهاشان‌ و ندهيد پليد ‌را‌ بدل‌ پاكيزه‌ و نخوريد مالهاشان‌ ‌را‌ ‌با‌ اموالتان‌ بدرستيكه‌ ‌آن‌ ‌باشد‌ گناه‌ بزرگ‌ (2)

و ‌اگر‌ بترسيد ‌که‌ عدل‌ نورزيد ‌در‌ يتيمان‌ ‌پس‌ نكاح‌ كنيد آنچه‌ خوش‌ آيد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ زنان‌ دو و سه‌ و چهار و ‌اگر‌ بترسيد ‌که‌ عدالت‌ نورزيد ‌پس‌ يكي‌ ‌ يا ‌ آنچه‌ مالك‌ ‌باشد‌ دستهاتان‌ ‌آن‌ نزديكتر ‌است‌ ‌که‌ ميل‌ نكنيد (3)

و بدهيد زنان‌ ‌را‌ مهرهاشان‌ ‌را‌ دادني‌ بطيب‌ خاطر ‌پس‌ ‌اگر‌ بخوشي‌ گذشتند ‌از‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌از‌ چيزي‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌از‌ دل‌ ‌پس‌ بخوريد آنرا سازگار گوارا (4)

و ندهيد كم‌ خردان‌ ‌را‌ اموالتان‌ ‌را‌ ‌که‌ گردانيد ‌خدا‌ ‌براي‌ ‌شما‌ مايه‌ تعيش‌ و روزي‌ دهيد ايشانرا ‌از‌ ‌آنها‌ و بپوشانيدشان‌ و بگوئيد مر ‌ايشان‌ ‌را‌ گفتاري‌ خوب‌ (5)

و بيازمائيد يتيمان‌ ‌را‌ ‌تا‌ چون‌ برسند بنكاح‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ يافتيد ‌از‌ ‌ايشان‌ رشدي‌ ‌پس‌ تسليم‌ كنيد بايشان‌ مالهاشان‌ ‌را‌ و مخوريد ‌آن‌ ‌را‌ ‌از‌ راه‌ اسراف‌ و پيش‌ گيري‌ اينكه‌ بزرگ‌ شوند و ‌هر‌ ‌که‌ ‌باشد‌ غني‌ ‌پس‌ بايد درگذرد و ‌هر‌ ‌که‌ ‌باشد‌ فقير ‌پس‌ بايد بخورد بخوبي‌ ‌پس‌ چون‌ تسليم‌ كرديد بايشان‌ مالهاشان‌ ‌را‌ ‌پس‌ گواه‌ گيريد برايشان‌ و كافيست‌ ‌خدا‌ محاسب‌ (6)

[78]

مر مردان‌ راست‌ بهره‌اي‌ ‌از‌ آنچه‌ گذاشتند والدين‌ و نزديكان‌ و مر آنان‌ راست‌ بهره‌ ‌از‌ آنچه‌ گذاشتند پدر و مادر و نزديكان‌ ‌از‌ آنچه‌ كم‌ ‌باشد‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌ يا ‌ بسيار ‌باشد‌ بهره‌ فرض‌ كرده‌ ‌شده‌ (7)

و چون‌ حاضر شوند قسمت‌ ‌را‌ صاحبان‌ قرابت‌ و يتيمان‌ و درماندگان‌ ‌پس‌ بدهيد ‌ايشان‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌آن‌ و بگوئيد مر ايشانرا گفتاري‌ خوب‌ (8)

و بايد بترسند آنان‌ ‌که‌ ‌اگر‌ بگذارند ‌از‌ عقبشان‌ فرزندان‌ عاجز بيم‌ خواهند داشت‌ برايشان‌ ‌پس‌ بايد بترسند ‌از‌ ‌خدا‌ و بايد بگويند گفتني‌ درست‌ (9)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ مي‌خورند مالهاي‌ يتيمان‌ ‌را‌ بستم‌ نمي‌خورند ‌در‌ شكمهاي‌ ‌خود‌ مگر آتش‌ ‌را‌ و بزودي‌ انداخته‌ ميشوند ‌در‌ آتش‌ سوزان‌ (10)

ميفرمايد ‌شما‌ ‌را‌ ‌خدا‌ ‌در‌ اولادتان‌ ‌از‌ ‌براي‌ مذكر مانند بهره‌ دو مؤنث‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ باشند آنان‌ فوق‌ دو ‌تا‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌براي‌ آنهاست‌ دو ثلث‌ آنچه‌ ‌را‌ گذاشتند و ‌اگر‌ ‌باشد‌ يكي‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌او‌ ‌است‌ نصف‌ و مر والدينش‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌هر‌ يك‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ شش‌ يك‌ ‌از‌ آنچه‌ گذاشتند ‌اگر‌ ‌باشد‌ مر ‌او‌ ‌را‌ فرزندي‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ نباشد مر ‌او‌ ‌را‌ فرزندي‌ و ميراث‌ برند ‌از‌ ‌او‌ والدينش‌ ‌پس‌ مادر ‌او‌ ‌را‌ ‌باشد‌ سه‌ يك‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ ‌باشد‌ مر ‌او‌ ‌را‌ برادران‌ ‌پس‌ مادر ‌او‌ راست‌ شش‌ يك‌ ‌از‌ ‌بعد‌ وصيتي‌ ‌که‌ وصيت‌ ميكند بآن‌ ‌ يا ‌ ديني‌ پدران‌ ‌شما‌ و پسران‌ ‌شما‌ نميدانيد كدامشان‌ نزديك‌ ترند مر ‌شما‌ ‌از‌ راه‌ نفع‌ فرض‌ كرده‌ ئيست‌ ‌از‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ داناي‌ درستكردار (11)

[79]

و مر ‌شما‌ راست‌ نيمه‌ آنچه‌ گذاشتند جفت‌هاي‌ ‌شما‌ ‌اگر‌ نباشد مرايشانرا فرزندي‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ ‌باشد‌ مر ايشانرا فرزندي‌ ‌پس‌ مر ‌شما‌ راست‌ ربع‌ ‌از‌ آنچه‌ گذاشتند ‌از‌ ‌بعد‌ وصيتي‌ ‌که‌ وصيت‌ ميكنند بآن‌ ‌ يا ‌ ديني‌ و ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ ‌است‌ چهار يك‌ آنچه‌ گذاشتيد ‌اگر‌ نباشد مر ‌شما‌ ‌را‌ فرزندي‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ ‌باشد‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ فرزندي‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ ‌است‌ هشت‌ يك‌ آنچه‌ گذاشتيد ‌پس‌ ‌از‌ وصيتي‌ ‌که‌ وصيت‌ ميكنيد بآن‌ ‌ يا ‌ ديني‌ و ‌اگر‌ ‌باشد‌ مردي‌ ‌که‌ ميراث‌ برده‌ شود ‌از‌ جهت‌ كلاله‌ ‌ يا ‌ زني‌ و مر ‌او‌ ‌را‌ ‌باشد‌ برادري‌ ‌ يا ‌ خواهري‌ ‌پس‌ ‌براي‌ ‌هر‌ يك‌ ‌از‌ ‌آن‌ دو ‌است‌ شش‌ يك‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ باشند بيشتر ‌از‌ ‌آن‌ ‌پس‌ ‌ايشان‌ انبازانند ‌در‌ سه‌ يك‌ ‌از‌ ‌بعد‌ وصيتي‌ ‌که‌ وصيت‌ كرده‌ ميشود بآن‌ ‌ يا ‌ ديني‌ ‌غير‌ ضرر رساننده‌ وصيتي‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و ‌خدا‌ داناي‌ بردبار ‌است‌ (12)

‌اينکه‌ حدهاي‌ ‌خدا‌ ‌است‌ و ‌هر‌ ‌که‌ فرمان‌ برد ‌خدا‌ و ‌رسول‌ ‌او‌ ‌را‌ داخل‌ كند ‌او‌ ‌را‌ ‌به‌ بهشتهائي‌ ‌که‌ ميرود ‌از‌ زير ‌آنها‌ نهرها جاودانيان‌ ‌در‌ ‌آن‌ و آنست‌ كاميابي‌ بزرگ‌ (13)

و ‌هر‌ ‌که‌ نافرماني‌ كند ‌خدا‌ و ‌رسول‌ ‌او‌ ‌را‌ و ‌در‌ گذرد ‌از‌ حدهاي‌ ‌او‌ درآورد ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ آتش‌ جاودان‌ ‌باشد‌ ‌در‌ ‌آن‌ و ‌از‌ ‌براي‌ اوست‌ عذابي‌ خوار كننده‌ (14)

[80]

و آنان‌ ‌که‌ كنند كار بدي‌ ‌از‌ زنانتان‌ ‌پس‌ گواه‌ طلبيد ‌بر‌ ‌ايشان‌ چهارتا ‌از‌ ‌شما‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ شهادت‌ دادند ‌پس‌ نگاه‌ داريدشان‌ ‌در‌ خانه‌ها ‌تا‌ برداردشان‌ مرگ‌ ‌ يا ‌ قرار دهد ‌خدا‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ راهي‌ (15)

و ‌آن‌ دو كس‌ ‌که‌ ميكنند كار بد ‌را‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌پس‌ آزار كنيد ‌ايشان‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ توبه‌ كردند و كار نيك‌ كردند ‌پس‌ بگذرانيد ‌از‌ ‌ايشان‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ توبه‌ پذير مهربان‌ (16)

جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ توبه‌ پذيرفتني‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ ‌است‌ ‌از‌ ‌براي‌ آنان‌ ‌که‌ ميكنند بد ‌را‌ بناداني‌ سپس‌ توبه‌ مي‌كنند ‌از‌ نزديك‌ ‌پس‌ ‌آنها‌ توبه‌ ميپذيرد ‌خدا‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و ‌باشد‌ ‌خدا‌ داناي‌ درستكردار (17)

و نيست‌ توبه‌ ‌از‌ ‌براي‌ آنان‌ ‌که‌ ميكنند گناهان‌ ‌را‌ ‌تا‌ چون‌ حاضر شود يكيشان‌ ‌را‌ مرگ‌ ميگويد بدرستيكه‌ ‌من‌ توبه‌ كردم‌ الآن‌ و نه‌ آنان‌ ‌که‌ مي‌ميرند و ايشانند كافران‌ آنگروه‌ آماده‌ كرده‌ايم‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ عذابي‌ دردناك‌ (18)

اي‌ ‌آن‌ كسانيكه‌ گرويده‌ايد نيست‌ حلال‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ ميراث‌ بريد ‌از‌ زنان‌ باكراه‌ و منع‌ نكنيد ‌آنها‌ ‌را‌ ‌که‌ ببريد پاره‌ ‌از‌ آنچه‌ داده‌ايد ‌آنها‌ ‌را‌ مگر آنكه‌ كنند كار بدي‌ آشكار ‌را‌ و معاشرت‌ كنيدشان‌ بخوبي‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ خوش‌ نداشته‌ باشيد ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ شايد ‌که‌ ناخوش‌ داريد چيزي‌ ‌را‌ و بگرداند ‌خدا‌ ‌در‌ ‌آن‌ خير بسيار (19)

[81]

و ‌اگر‌ خواستيد عوض‌ كردن‌ جفتي‌ بجاي‌ جفتي‌ و داده‌ باشيد يكيشان‌ ‌را‌ مال‌ بسيار ‌پس‌ مگيريد ‌از‌ ‌آن‌ چيزي‌ ‌را‌ آيا ميگيريد آنرا بدروغ‌ بستن‌ و بدي‌ آشكار (20)

و چگونه‌ ميگيريد آنرا و بحقيقت‌ رسيده‌ برخي‌ ‌از‌ ‌شما‌ ببرخي‌ و گرفتند ‌از‌ ‌شما‌ پيمان‌ سخت‌ (21)

و نكاح‌ نكنيد آنچه‌ ‌را‌ نكاح‌ كرده‌ پدرانتان‌ ‌از‌ زنان‌ مگر آنچه‌ بتحقيق‌ گذشت‌ بدرستيكه‌ ‌آن‌ ‌باشد‌ كاري‌ زشت‌ و دشمني‌ و بد راهي‌ ‌است‌ (22)

حرام‌ كرده‌ شد ‌بر‌ ‌شما‌ مادران‌ ‌شما‌ و دختران‌ ‌شما‌ و خواهرانتان‌ و عمه‌ هاتان‌ و خاله‌ هاتان‌ و دختران‌ برادر و دختران‌ خواهر و مادرانتان‌ ‌که‌ شير دادند ‌شما‌ ‌را‌ و خواهرانتان‌ ‌از‌ شير خوردن‌ و مادران‌ زنانتان‌ و دخترانتان‌ ‌که‌ تربيت‌ يافته‌اند ‌در‌ كنارهاتان‌ ‌از‌ زنانتان‌ ‌که‌ دخول‌ كرده‌ باشيد بآنها ‌پس‌ ‌اگر‌ نبوده‌ ‌باشد‌ ‌که‌ دخول‌ كرده‌ باشيد بآنها ‌پس‌ نيست‌ گناهي‌ ‌بر‌ ‌شما‌ و زنان‌ پسرانتان‌ ‌که‌ باشند ‌از‌ پشتهاي‌ ‌شما‌ و آنكه‌ جمع‌ كنيد ميان‌ دو خواهر مگر آنچه‌ بحقيقت‌ گذشت‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ آمرزنده‌ مهربان‌ (23)


[82]

و شوهر داران‌ ‌از‌ زنان‌ مگر آنچه‌ مالك‌ شد يمينهاتان‌ كتاب‌ ‌خدا‌ ‌است‌ ‌بر‌ ‌شما‌ و حلال‌ كرده‌ شد ‌بر‌ ‌شما‌ آنچه‌ سواي‌ آنست‌ آنكه‌ خواستگاري‌ كنيد بمالهاتان‌ ‌که‌ شوهران‌ حلال‌ باشيد نه‌ زنا كنندگان‌ ‌پس‌ آنچه‌ ‌را‌ متعه‌ كرديد ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ بدهيد بايشان‌ مهرهاشانرا ‌که‌ فرض‌ كرده‌ ‌شده‌ و نيست‌ گناهي‌ ‌بر‌ ‌شما‌ ‌در‌ آنچه‌ راضي‌ شديد بآن‌ ‌از‌ ‌بعد‌ مهر واجب‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ داناي‌ درستكردار (24)

و آنكه‌ استطاعت‌ ندارد ‌از‌ ‌شما‌ بتوانگري‌ ‌که‌ بزني‌ خواهد زنان‌ آزاد ايماندار ‌را‌ ‌پس‌ ‌از‌ آنچه‌ مالك‌ شد يمينهاتان‌ ‌از‌ كنيزانتان‌ ‌که‌ ايمان‌ دارند و ‌خدا‌ داناتر ‌است‌ بايمانتان‌ بعضي‌تان‌ ‌از‌ بعضي‌ ‌است‌ ‌پس‌ بزني‌ بخواهيد آنانرا برخصت‌ صاحبهاشان‌ و بدهيد ايشانرا مهرهاشان‌ بخوبي‌ وقتي‌ ‌که‌ باشند بازدارندگان‌ ‌خود‌ ‌از‌ كار بد نه‌ زنا كنندگان‌ و نه‌ گيرندگان‌ يارهائي‌ نهاني‌ ‌پس‌ چون‌ بزني‌ گرفته‌ شدند ‌پس‌ ‌اگر‌ كنند كار بد ‌پس‌ ‌بر‌ ايشانست‌ نيمه‌ آنچه‌ ‌بر‌ زنان‌ آزاد ‌است‌ ‌از‌ عذاب‌ ‌آن‌ ‌از‌ ‌براي‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ ترسد ‌از‌ ضرر ‌از‌ ‌شما‌ و ‌اگر‌ صبر كنيد بهتر ‌است‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ و ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربانست‌ (25)

ميخواهد ‌خدا‌ ‌که‌ بيان‌ كند ‌براي‌ ‌شما‌ و هدايت‌ كند ‌شما‌ ‌را‌ طريقهاي‌ آنان‌ ‌که‌ بودند پيش‌ ‌از‌ ‌شما‌ و توبه‌ پذيرد ‌از‌ ‌شما‌ و ‌خدا‌ داناي‌ درستكردار ‌است‌ (26)

[83]

و ‌خدا‌ ميخواهد ‌که‌ توبه‌ پذيرد ‌از‌ ‌شما‌ و ميخواهد آنان‌ ‌که‌ پيروي‌ ميكنند خواهشهاي‌ نفس‌ ‌را‌ ‌که‌ ميل‌ كنيد ميلي‌ بزرگ‌ (27)

ميخواهد ‌خدا‌ ‌که‌ سبك‌ گرداند ‌از‌ ‌شما‌ و آفريده‌ ‌شده‌ انسان‌ ناتوان‌ (28)

اي‌ ‌آن‌ كسانيكه‌ گرويديد مخوريد مالهاتان‌ ‌را‌ ميانتان‌ بناحق‌ مگر آنكه‌ بوده‌ ‌باشد‌ خريد و فروشي‌ ‌به‌ خوشنودي‌ ‌از‌ ‌شما‌ و مكشيد خودهاتان‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ ‌به‌ ‌شما‌ مهربان‌ (29)

و كسيكه‌ ميكند ‌آن‌ ‌را‌ ‌از‌ راه‌ تعدي‌ و ستم‌ ‌پس‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ بيندازيمش‌ ‌در‌ آتش‌ و ‌باشد‌ ‌آن‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ آسان‌ (30)

‌اگر‌ پيرامون‌ نگرديد كبيره‌هاي‌ آنچه‌ ‌را‌ نهي‌ كرده‌ ميشويد ‌از‌ ‌آن‌ درميگذريم‌ ‌از‌ ‌شما‌ گناهانتان‌ ‌را‌ و ‌در‌ مي‌آوريم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ محلي‌ گرامي‌ (31)

و آرزو نكنيد آنچه‌ ‌را‌ افزوني‌ داد ‌خدا‌ بآن‌ برخي‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌بر‌ برخي‌ ‌از‌ ‌براي‌ مردانست‌ بهره‌ ‌از‌ آنچه‌ كسب‌ كردند و ‌از‌ ‌براي‌ زنانست‌ بهره‌ ‌از‌ آنچه‌ كسب‌ كردند و درخواست‌ كنيد ‌خدا‌ ‌را‌ ‌از‌ فضلش‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ بهمه‌ چيز دانا (32)

و ‌از‌ ‌براي‌ همه‌ گردانيديم‌ ميراث‌ بران‌ ‌از‌ آنچه‌ گذاشتند والدين‌ و نزديكان‌ و كسانيكه‌ پيمان‌ بست‌ يمينهاتان‌ ‌پس‌ بدهيدشان‌ بهره‌ ‌ايشان‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ ‌بر‌ ‌هر‌ چيزي‌ شاهد (33)

[84]

مردان‌ كارگذاران‌ و عهده‌ داران‌ نفقه‌اند ‌بر‌ زنان‌ بآنچه‌ افزوني‌ داد ‌خدا‌ بعضي‌ ايشانرا ‌بر‌ بعضي‌ و بآنچه‌ انفاق‌ كردند ‌از‌ مالهاشان‌ ‌پس‌ نيك‌ زنان‌ اطاعت‌ كنندگان‌ باشند و نگاه‌ دارندگان‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌در‌ وقت‌ حاضر نبودن‌ شوهر بنگاهداشت‌ ‌خدا‌ و ‌آن‌ زناني‌ ‌که‌ ميترسيد ‌از‌ نافرماني‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ پند دهيد ‌آنها‌ ‌را‌ و دوري‌ كنيد ‌از‌ ‌آنها‌ ‌در‌ خوابگاه‌ها و بزنيدشان‌ (‌با‌ دستور قاضي‌) ‌پس‌ ‌اگر‌ فرمان‌ برند ‌شما‌ ‌را‌ ‌پس‌ مجوئيد برايشان‌ راه‌ آزاري‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ برتر بزرگ‌ (34)

و ‌اگر‌ بترسيد ‌از‌ ناسازي‌ ميانشان‌ ‌پس‌ بفرستيد داوري‌ ‌را‌ ‌از‌ كسان‌ مرد و داوري‌ ‌را‌ ‌از‌ كسان‌ ‌آن‌ ‌اگر‌ بخواهند بسامان‌ آوردن‌ ‌را‌ سازگاري‌ دهد ‌خدا‌ ميانشان‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ داناي‌ آگاه‌ (35)

و بپرستيد ‌خدا‌ ‌را‌ و شريك‌ مسازيد باو چيزي‌ ‌را‌ و ‌به‌ والدين‌ نيكوئي‌ كردن‌ و بصاحب‌ قرابت‌ و يتيمان‌ و درماندگان‌ و همسايه‌ صاحب‌ قرابت‌ و همسايه‌ بيگانه‌ و همراه‌ ‌در‌ پهلو و رهگذر محتاج‌ و آنچه‌ ‌را‌ مالك‌ شد يمينهاتان‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ دوست‌ ندارد كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌باشد‌ متكبر نازان‌ (36)

آنان‌ ‌که‌ بخل‌ ميكنند و ميفرمايند مردمان‌ ‌را‌ ‌به‌ بخل‌ و پنهان‌ ميدارند آنچه‌ ‌را‌ دادشان‌ ‌خدا‌ ‌از‌ فضلش‌ و مهيا كرده‌ايم‌ ‌از‌ ‌براي‌ كافران‌ عذابي‌ خوار كننده‌ (37)

[85]

و آنان‌ ‌که‌ انفاق‌ مي‌كنند مالهاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ برياء مردم‌ و ايمان‌ نمي‌آورند بخدا و نه‌ بروز بازپسين‌ و كسي‌ ‌که‌ ‌باشد‌ ديو رجيم‌ مر ‌او‌ ‌را‌ همراه‌ ‌پس‌ بد همراهي‌ ‌است‌ (38)

و چه‌ چيز ‌بود‌ برايشان‌ ‌اگر‌ ايمان‌ مي‌آوردند بخدا و روز بازپسين‌ و انفاق‌ ميكردند ‌از‌ آنچه‌ روزي‌ دادشان‌ ‌خدا‌ و ‌باشد‌ ‌خدا‌ بآنان‌ دانا (39)

بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ستم‌ نمي‌كند مقدار ذره‌ و ‌اگر‌ ‌باشد‌ نيكوئي‌ ميافزايدش‌ و ميدهد ‌از‌ نزدش‌ مزدي‌ بزرگ‌ (40)

‌پس‌ چگونه‌ ‌باشد‌ وقتي‌ ‌که‌ بياريم‌ ‌از‌ ‌هر‌ امتي‌ شاهدي‌ ‌را‌ و آورديم‌ ترا ‌بر‌ ‌آنها‌ شاهد (41)

آنروز دوست‌ ميدارند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند و نافرماني‌ كردند پيغمبر ‌را‌ ‌که‌ كاش‌ هموار كرده‌ شود بايشان‌ زمين‌ و نميپوشانند ‌از‌ ‌خدا‌ سخني‌ ‌را‌ (42)

اي‌ ‌آن‌ كسانيكه‌ ايمان‌ آورديد نزديك‌ نشويد نماز ‌را‌ و شمائيد مستان‌ ‌تا‌ وقتي‌ ‌که‌ بدانيد آنچه‌ ‌را‌ ميگوئيد و نه‌ ‌با‌ جنابت‌ مگر روندگان‌ راه‌ ‌تا‌ وقتي‌ ‌که‌ غسل‌ كنيد و ‌اگر‌ باشيد بيماران‌ ‌ يا ‌ ‌بر‌ سفري‌ ‌ يا ‌ آمد احدي‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌از‌ غائط ‌ يا ‌ مباشرت‌ كرديد ‌با‌ زنان‌ ‌پس‌ نيافتيد آبي‌ ‌را‌ ‌پس‌ تيمم‌ كنيد بروي‌ زميني‌ پاك‌ ‌پس‌ مسح‌ كنيد رويهاتان‌ ‌را‌ و دستهاتان‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ درگذرنده‌ آمرزنده‌ (43)

آيا ننگريستي‌ بآنان‌ ‌که‌ داده‌ شدند بهره‌ ‌را‌ ‌از‌ كتاب‌ ميخرند گمراهي‌ ‌را‌ و مي‌خواهند ‌که‌ گم‌ كنيد ‌شما‌ راه‌ ‌را‌ (44)

[86]

و ‌خدا‌ داناتر ‌است‌ بدشمنان‌ ‌شما‌ و بس‌ ‌است‌ ‌خدا‌ ياور و بس‌ ‌است‌ ‌خدا‌ ياري‌ كننده‌ (45)

‌از‌ آنان‌ ‌که‌ يهود شدند ميگردانند سخن‌ ‌را‌ ‌از‌ جاهايش‌ و ميگويند شنيديم‌ و نافرماني‌ كرديم‌ و بشنو بدون‌ پاسخي‌ و مهلت‌ ده‌ ‌ما ‌را‌ پيچيدني‌ بزبانهاشان‌ و طعنه‌ زدني‌ ‌در‌ دين‌ و ‌اگر‌ آنكه‌ ‌ايشان‌ مي‌گفتند شنيديم‌ و فرمان‌ برديم‌ و بشنو و مهلت‌ ده‌ ‌ما ‌را‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌بود‌ بهتر ‌براي‌ ‌ايشان‌ و راستتر و ليكن‌ لعنت‌ كردشان‌ ‌خدا‌ بسبب‌ كفرشان‌ ‌پس‌ نميگروند مگر اندكي‌ (46)

اي‌ ‌آن‌ كسانيكه‌ داده‌ شديد كتاب‌ ‌را‌ بگرويد بآنچه‌ فرو فرستاديم‌ باور دارنده‌ مر آنچه‌ ‌را‌ ‌با‌ ‌شما‌ ‌است‌ ‌از‌ پيش‌ ‌از‌ آنكه‌ محو گردانيديم‌ رويهائي‌ ‌را‌ ‌پس‌ برگردانيد ‌آنها‌ ‌را‌ ‌بر‌ قفاهاشان‌ ‌ يا ‌ لعنت‌ كنيم‌ ايشانرا همچنانكه‌ لعنت‌ كرديم‌ ياران‌ شنبه‌ ‌را‌ و ‌باشد‌ امر ‌خدا‌ كرده‌ ‌شده‌ (47)

بدرستيكه‌ ‌خدا‌ نمي‌آمرزد ‌که‌ شرك‌ آورده‌ شود باو و مي‌آمرزد آنچه‌ فروتر آنست‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌هر‌ ‌که‌ ميخواهد و كسي‌ ‌که‌ شرك‌ آورد بخدا ‌پس‌ بتحقيق‌ ارتكاب‌ كرد گناهي‌ بزرگ‌ ‌را‌ (48)

آيا نگاه‌ نكردي‌ بآنان‌ ‌که‌ پاك‌ ميدانستند خودهاشان‌ ‌را‌ بلكه‌ ‌خدا‌ پاك‌ ميسازد آنرا ‌که‌ ميخواهد و ستم‌ كرده‌ نشوند مقدار رشته‌ ميان‌ هسته‌ خرما (49)

بنگر چگونه‌ افترا ميكنند ‌بر‌ ‌خدا‌ دروغ‌ ‌را‌ و بس‌ ‌است‌ ‌آن‌ گناه‌ آشكارا (50)

آيا نگاه‌ نكردي‌ بآنانكه‌ داده‌ شدند بهره‌ ‌را‌ ‌از‌ كتاب‌ ايمان‌ مي‌آورند بجبت‌ و طاغوت‌ و ميگويند ‌از‌ ‌براي‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌که‌ ‌آنها‌ هادي‌ ترند ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ ايمان‌ آوردند راه‌ ‌را‌ (51)

[87]

آنگروه‌ آنانند ‌که‌ لعنت‌ كردشان‌ ‌خدا‌ و ‌هر‌ ‌که‌ ‌را‌ لعنت‌ كند ‌خدا‌ ‌پس‌ هرگز نخواهي‌ يافت‌ ‌براي‌ ‌او‌ ياري‌ كننده‌ (52)

آيا مرايشانرا بهره‌ ايست‌ ‌از‌ پادشاهي‌ ‌پس‌ ‌آن‌ هنگام‌ نمي‌دهند مردمان‌ ‌را‌ نقيري‌ (53)

آيا حسد ميبرند مردمان‌ ‌را‌ ‌بر‌ آنچه‌ داد ايشانرا ‌خدا‌ ‌از‌ فضل‌ ‌خود‌ ‌پس‌ بتحقيق‌ داديم‌ آل‌ ابراهيم‌ ‌را‌ كتاب‌ و علم‌ شريعت‌ و داديم‌ ايشانرا پادشاهي‌ بزرگ‌ (54)

‌پس‌ ‌از‌ ايشانست‌ آنكه‌ گرويد بآن‌ و ‌از‌ ‌ايشان‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ بازايستاد ‌از‌ ‌آن‌ و بس‌ ‌است‌ دوزخ‌ آتش‌ افروخته‌ (55)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند بآيت‌هاي‌ ‌ما زود ‌باشد‌ ‌که‌ بيندازيمشان‌ ‌در‌ آتش‌ هرگاه‌ پخته‌ شود پوستهاشان‌ بدل‌ مي‌كنيم‌ ايشانرا پوستهائي‌ جز ‌آنها‌ ‌تا‌ بچشند عذاب‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ غالب‌ درستكردار (56)

و آنان‌ ‌که‌ ايمان‌ آوردند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ زود ‌باشد‌ ‌در‌ آوريمشان‌ ‌در‌ بهشتهائي‌ ‌که‌ ميرود ‌از‌ زيرشان‌ نهرها جاودانيان‌ ‌در‌ آن‌ها هميشه‌ ‌از‌ ‌براي‌ ايشانست‌ ‌در‌ ‌آنها‌ جفت‌هاي‌ پاكيزه‌ و ‌در‌ آوريمشان‌ ‌در‌ سايه‌ پاينده‌ (57)

بدرستيكه‌ ‌خدا‌ امر ميكند ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ برسانيد امانت‌ها ‌را‌ باهلش‌ و چون‌ حكم‌ كنيد ميان‌ مردمان‌ آنكه‌ حكم‌ كنيد بعدالت‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ خوب‌ چيزيست‌ پند ميدهد ‌شما‌ ‌را‌ بآن‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ شنواي‌ بينا (58)

اي‌ آنكسانيكه‌ گرويديد فرمان‌ بريد ‌خدا‌ ‌را‌ و فرمان‌ بريد ‌رسول‌ ‌را‌ و صاحبان‌ امر ‌را‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ خلاف‌ كنيد ‌در‌ چيزي‌ ‌پس‌ برگردانيد آنرا بخدا و ‌رسول‌ ‌اگر‌ باشيد ‌که‌ ايمان‌ آريد بخدا و روز بازپسين‌ ‌آن‌ بهتر ‌است‌ و نيكوتر بتأويل‌ (59)

[88]

آيا ننگريستي‌ بآنان‌ ‌که‌ گمان‌ ميكنند ‌که‌ ‌ايشان‌ ايمان‌ آوردند بآنچه‌ فرو فرستاده‌ شد بتو و آنچه‌ فرو فرستاده‌ شد ‌از‌ پيش‌ تو ميخواهند ‌که‌ داوري‌ برند بسوي‌ طاغوت‌ و بتحقيق‌ ‌که‌ فرموده‌ شدند ‌که‌ كافر شوند بآن‌ و ميخواهد شيطان‌ ‌که‌ گمراه‌ كند ايشانرا گمراهي‌ دوري‌ (60)

و چون‌ گفته‌ شود مرايشان‌ ‌را‌ ‌که‌ بيائيد بسوي‌ آنچه‌ فرو فرستاده‌ ‌خدا‌ و بسوي‌ ‌رسول‌ مي‌بيني‌ منافقان‌ ‌را‌ ‌که‌ بازميدارند ‌از‌ تو بازداشتني‌ (61)

‌پس‌ چگونه‌ ‌باشد‌ وقتي‌ ‌که‌ برسد ‌ايشان‌ ‌را‌ مصيبتي‌ بسبب‌ آنچه‌ پيش‌ فرستاده‌ دستهاشان‌ ‌پس‌ مي‌آيند بسوي‌ تو قسم‌ ميخورند بخدا ‌که‌ نخواستيم‌ مگر نيكوئي‌ و موافقت‌ بهمرسانيدن‌ (62)

‌آنها‌ آنانند ‌که‌ ميداند ‌خدا‌ آنچه‌ ‌در‌ دلهاي‌ ايشانست‌ ‌پس‌ رو بگردان‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و پند ده‌ ‌ايشان‌ ‌را‌ و بگو ‌از‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ نفسهاشان‌ گفتاري‌ اثر كننده‌ (63)

و نفرستاديم‌ ‌ما هيچ‌ رسولي‌ مگر ‌تا‌ اطاعت‌ كرده‌ شود بفرمان‌ ‌خدا‌ و ‌اگر‌ آنكه‌ ‌ايشان‌ هنگاميكه‌ ستم‌ كردند ‌بر‌ خودهاشان‌ آمدندي‌ ترا ‌پس‌ آمرزش‌ خواستندي‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و آمرزش‌ خواستي‌ برايشان‌ ‌رسول‌ ‌هر‌ آينه‌ يافتندي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ توبه‌ پذير مهربان‌ (64)

‌پس‌ نه‌ بحق‌ پروردگار تو ‌که‌ ايمان‌ نخواهند داشت‌ ‌تا‌ اينكه‌ حكم‌ كنند ترا ‌در‌ آنچه‌ خلاف‌ شود ميانشان‌ ‌پس‌ نيابند ‌در‌ خودهاشان‌ ناخوشنوي‌ ‌از‌ آنچه‌ حكم‌ كردي‌ و گردن‌ نهند گردن‌ نهادني‌ (65)

[89]

و ‌اگر‌ آنكه‌ ‌ما نوشته‌ بوديم‌ برايشان‌ ‌که‌ بكشيد خودهاتان‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ بيرون‌ رويد ‌از‌ ديارتان‌ نميكردند ‌آن‌ ‌را‌ مگر اندكي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و ‌اگر‌ آنكه‌ ‌ايشان‌ كرده‌ بودند آنچه‌ پند داده‌ مي‌شدند بآن‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌بود‌ بهتر ‌براي‌ ‌ايشان‌ و سخت‌ تر ‌در‌ ثابت‌ گردانيدن‌ (66)

و ‌در‌ ‌آن‌ هنگام‌ ميداديمشان‌ ‌از‌ نزد ‌خود‌ مزدي‌ بزرگ‌ (67)

و ‌هر‌ آينه‌ هدايت‌ كرده‌ بوديم‌ ايشانرا براه‌ راست‌ (68)

و ‌هر‌ ‌که‌ فرمان‌ برد ‌خدا‌ و ‌رسول‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌آنها‌ باشند ‌با‌ آنان‌ ‌که‌ احسان‌ كرد ‌خدا‌ برايشان‌ ‌از‌ پيغمبران‌ و راستگويان‌ و شهداء و نيكمردان‌ و خوبند ‌آنها‌ ‌از‌ حيث‌ رفاقت‌ (69)

‌آن‌ فضل‌ ‌است‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و كافيست‌ ‌خدا‌ دانا (70)

اي‌ آنكسانيكه‌ ايمان‌ آورديد بگيريد صلاحتان‌ ‌را‌ ‌پس‌ بيرون‌ رويد فوج‌ فوج‌ ‌ يا ‌ بيرون‌ رويد باهم‌ (71)

و بدرستيكه‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌هر‌ آينه‌ كس‌ ‌است‌ ‌که‌ درنگ‌ ميكند ‌پس‌ ‌اگر‌ برسد ‌شما‌ ‌را‌ مصيبتي‌ خواهد ‌گفت‌ بتحقيق‌ انعام‌ كرد ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌من‌ هنگاميكه‌ نبودم‌ ‌با‌ ‌ايشان‌ حاضر (72)

و ‌اگر‌ برسد ‌شما‌ ‌را‌ فضلي‌ ‌از‌ ‌خدا‌ ‌هر‌ آينه‌ ميگويند چنانكه‌ گويا نبوده‌ ميان‌ ‌شما‌ و ميان‌ ‌او‌ دوستي‌ اي‌ كاش‌ ‌من‌ بودم‌ ‌با‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ فيروز ميشدم‌ فيروزي‌ بزرگ‌ (73)

‌پس‌ بايد كارزار كنند ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ آنان‌ ‌که‌ خريدند زندگاني‌ دنيا ‌را‌ بآخرت‌ و ‌هر‌ ‌که‌ كارزار كند ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ كشته‌ شود ‌ يا ‌ غالب‌ آيد ‌پس‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ بدهيمش‌ مزد بزرگ‌ (74)

[90]

و چيست‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ كارزار نمي‌كنيد ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ و ‌در‌ راه‌ ضعيفان‌ ‌از‌ مردان‌ و زنان‌ و كودكانيكه‌ ميگويند اي‌ پروردگار ‌ما بيرون‌ ‌بر‌ ‌ما ‌را‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ قريه‌ ‌که‌ ستمكار ‌است‌ اهلش‌ و بگردان‌ ‌براي‌ ‌ما ‌از‌ نزدت‌ ياوري‌ و بگردان‌ ‌براي‌ ‌ما ‌از‌ نزدت‌ ياري‌ كننده‌ (75)

آنان‌ ‌که‌ ايمان‌ آوردند كارزار مي‌كنند ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ و آنان‌ ‌که‌ كافر شدند كارزار مي‌كنند ‌در‌ راه‌ طاغوت‌ ‌پس‌ كارزار كنيد ‌با‌ دوستان‌ ديو رجيم‌ بدرستيكه‌ مگر شيطان‌ ‌باشد‌ سست‌ (76)

آيا ننگرستي‌ ‌به‌ آنان‌ ‌که‌ گفته‌ شد ايشانرا بازداريد دستهاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ و ‌بر‌ پاي‌ داريد نماز ‌را‌ و بدهيد زكاة ‌را‌ ‌پس‌ چون‌ نوشته‌ شد برايشان‌ كارزار آنگاه‌ پاره‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ميترسيدند ‌از‌ مردمان‌ چون‌ ترسيدن‌ ‌از‌ ‌خدا‌ ‌ يا ‌ سخت‌ تر ‌در‌ ترسيدن‌ و گفتند اي‌ پروردگار ‌ما چرا نوشتي‌ ‌بر‌ ‌ما كارزار كردن‌ ‌را‌ چرا بآخر نينداختي‌ ‌ما ‌را‌ ‌تا‌ مدتي‌ نزديك‌ بگو برخورداري‌ دنيا اندكي‌ ‌است‌ و آخرت‌ بهتر ‌است‌ ‌از‌ ‌براي‌ آنكه‌ پرهيزگار شد و ستم‌ كرده‌ نميشوند مقدار فتيلي‌ (77)

‌هر‌ جا باشيد ‌در‌ مي‌يابد ‌شما‌ ‌را‌ مرگ‌ و ‌اگر‌ چه‌ باشيد ‌در‌ برجهاي‌ سخت‌ استوار و ‌اگر‌ برسد ‌ايشان‌ ‌را‌ خوبي‌ ميگويند ‌اينکه‌ ‌از‌ نزد ‌خدا‌ ‌است‌ و ‌اگر‌ برسد ايشانرا بدي‌ مي‌گويند ‌اينکه‌ ‌از‌ نزدتست‌ بگو همه‌ ‌از‌ نزد ‌خدا‌ ‌است‌ ‌پس‌ چيست‌ مر ‌اينکه‌ گروه‌ ‌را‌ ‌که‌ نزديك‌ نيست‌ ‌که‌ بفهمند سخني‌ ‌را‌ (78)

آنچه‌ ميرسد بتو ‌از‌ خوبي‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌خدا‌ ‌است‌ و آنچه‌ ميرسد بتو ‌از‌ بدي‌ ‌پس‌ ‌باشد‌ ‌از‌ نفست‌ و فرستاديم‌ ترا ‌از‌ ‌براي‌ مردمان‌ رسولي‌ و بس‌ ‌باشد‌ ‌خدا‌ شاهد (79)

[91]

آنكه‌ اطاعت‌ ميكند پيغمبر ‌را‌ ‌پس‌ اطاعت‌ كرد ‌خدا‌ ‌را‌ و كسي‌ ‌که‌ روي‌ گردانيد ‌پس‌ نفرستاديم‌ ترا برايشان‌ نگاه‌ دارنده‌ (80)

و ميگويند فرمانبرداريست‌ ‌پس‌ چون‌ بيرون‌ روند ‌از‌ نزد تو تدبير ميكنند شب‌ طايفه‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌غير‌ آنچه‌ ميگوئي‌ و ‌خدا‌ مينويسد آنچه‌ تدبير ميكنند ‌در‌ شب‌ ‌پس‌ روي‌ بگردان‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و توكل‌ كن‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ و بس‌ ‌است‌ ‌خدا‌ و كيل‌ (81)

آيا ‌پس‌ تأمل‌ نمي‌كنند ‌در‌ قرآن‌ و ‌اگر‌ ‌بود‌ ‌از‌ نزد ‌غير‌ ‌خدا‌ ‌هر‌ آينه‌ يافته‌ بودند ‌در‌ ‌آن‌ اختلاف‌ بسياري‌ (82)

و چون‌ مي‌آمد ايشانرا امري‌ ‌از‌ ايمني‌ يابيم‌ افشا ميكنند آنرا و ‌اگر‌ برگردانند آنرا بسوي‌ ‌رسول‌ و بسوي‌ صاحبان‌ امر ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌هر‌ آينه‌ بدانندش‌ آنان‌ ‌که‌ استنباط ميكنند آنرا ‌از‌ ‌ايشان‌ و ‌اگر‌ نبود فضل‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌شما‌ و رحمتش‌ ‌هر‌ آينه‌ پيروي‌ ميكرديد شيطان‌ ‌را‌ مگر اندكي‌ (83)

‌پس‌ كارزار كن‌ ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ تكليف‌ كرده‌ نمي‌شود مگر نفست‌ و ترغيب‌ كن‌ مؤمنان‌ ‌را‌ شايد ‌خدا‌ ‌که‌ بازدارد آسيب‌ زنان‌ ‌را‌ ‌که‌ كافر شدند و ‌خدا‌ سخت‌ تر ‌است‌ ‌در‌ آسيب‌ و سخت‌ تر ‌است‌ ‌در‌ عقوبت‌ كرده‌ (84)

‌هر‌ ‌که‌ درخواست‌ كرد درخواستني‌ خوب‌ ميباشد مر ‌او‌ ‌را‌ بهره‌ ‌از‌ ‌آن‌ و ‌هر‌ ‌که‌ درخواست‌ ميكند درخواستني‌ بد ميباشد مر ‌او‌ ‌را‌ بهره‌ ‌از‌ ‌آن‌ و ‌باشد‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌هر‌ چيزي‌ نگهبان‌ (85)

و چون‌ تحيت‌ داده‌ شويد ‌به‌ تحيتي‌ ‌پس‌ تحيت‌ دهيد بخوبتر ‌از‌ ‌آن‌ ‌ يا ‌ رد كنيد همانرا بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ ‌بر‌ همه‌ چيزي‌ محاسب‌ (86)

[92]

‌خدا‌ نيست‌ معبودي‌ بحق‌ مگر ‌او‌ ‌هر‌ آينه‌ جمع‌ خواهد كرد البته‌ ‌شما‌ ‌را‌ بسوي‌ روز قيامت‌ نيست‌ شكي‌ ‌در‌ ‌آن‌ و كيست‌ راستگوي‌ تر ‌از‌ ‌خدا‌ ‌در‌ سخن‌ (87)

‌پس‌ چيست‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ منافقان‌ دو گروهي‌ و ‌خدا‌ برگردانيد ‌ايشان‌ ‌را‌ بآنچه‌ كسب‌ كردند آيا ميخواهيد ‌که‌ هدايت‌ كنيد آنرا ‌که‌ اضلال‌ ميكند ‌خدا‌ و ‌آن‌ ‌را‌ ‌که‌ واميگذارد ‌خدا‌ ‌پس‌ هرگز نيابي‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌او‌ راه‌ هدايتي‌ (88)

دوست‌ داشتند ‌که‌ كافر شويد همچنانكه‌ كافر شدند ‌پس‌ بوده‌ باشيد يكسان‌ ‌پس‌ مگيريد ‌از‌ ‌ايشان‌ دوستان‌ ‌تا‌ آنكه‌ هجرت‌ گزينند ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ رو گردانند ‌پس‌ بگيريدشان‌ و بكشيدشان‌ ‌هر‌ جا بيابيدشان‌ و نگيريد ‌از‌ ‌ايشان‌ دوستي‌ و نه‌ ياوري‌ (89)

مگر آنان‌ ‌که‌ بپيوندند بقوميكه‌ ‌باشد‌ ميان‌ ‌شما‌ و ميان‌ ‌ايشان‌ پيماني‌ ‌ يا ‌ آمده‌ باشند ‌شما‌ ‌را‌ تنگ‌ ‌شده‌ سينه‌ هاشان‌ ‌که‌ كارزار كنند ‌با‌ ‌شما‌ ‌ يا ‌ كارزار كنند ‌با‌ جماعتشان‌ و ‌اگر‌ خواسته‌ ‌بود‌ ‌خدا‌ ‌هر‌ آينه‌ تسلط ميداد ‌ايشان‌ ‌بر‌ ‌شما‌ ‌پس‌ ‌هر‌ آينه‌ كارزار كرده‌ بودند ‌با‌ ‌شما‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ كناره‌ گيرند ‌از‌ ‌شما‌ و جنگ‌ نكنند ‌با‌ ‌شما‌ و تقاضاي‌ صلح‌ نمايند ‌پس‌ قرار نداده‌ ‌است‌ ‌خدا‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌شما‌ برايشان‌ راهي‌ (90)

بزودي‌ خواهيد يافت‌ ديگران‌ ‌را‌ ‌که‌ ميخواهند ‌که‌ ايمن‌ شوند ‌از‌ ‌شما‌ و ايمن‌ شوند ‌از‌ جماعتشان‌ هرگاه‌ خوانده‌ شوند بسوي‌ فتنه‌ برگردانيده‌ شوند ‌در‌ ‌آن‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ كناره‌ نگيرند ‌از‌ ‌شما‌ و نيندازند ‌با‌ ‌شما‌ صلح‌ ‌را‌ و بازندارند دستهاشان‌ ‌را‌ ‌پس‌ بگيريدشان‌ و بكشيدشان‌ ‌هر‌ جا بيابيدشان‌ و ‌آنها‌ گردانيديم‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌شما‌ برايشان‌ تسلطي‌ آشكارا (91)

[93]

و نباشد مر مؤمني‌ ‌را‌ ‌که‌ بكشد مؤمني‌ ‌را‌ مگر بخطا و كسي‌ ‌که‌ كشت‌ مؤمني‌ ‌را‌ بخطا ‌پس‌ ‌بر‌ ‌او‌ ‌است‌ آزاد كردن‌ كردن‌ مؤمني‌ و خونبهاي‌ تسليم‌ كرده‌ ‌شده‌ باهلش‌ مگر آنكه‌ تصدق‌ كنند ‌پس‌ ‌اگر‌ ‌باشد‌ ‌از‌ جماعتي‌ ‌که‌ دشمنند مر ‌شما‌ ‌را‌ و ‌او‌ مؤمن‌ بوده‌ ‌است‌ ‌پس‌ ‌بر‌ ‌او‌ ‌است‌ آزاد كردن‌ گردني‌ مؤمن‌ و ‌اگر‌ ‌باشد‌ ‌از‌ جماعتيكه‌ ميان‌ ‌شما‌ و ميان‌ ‌ايشان‌ پيماني‌ ‌است‌ ‌پس‌ ‌بر‌ ‌او‌ ‌است‌ خونبهاي‌ فراسپرده‌ ‌به‌ اهلش‌ و آزاد كردن‌ گردني‌ مؤمن‌ ‌پس‌ كسيكه‌ نيابد ‌پس‌ ‌بر‌ ‌او‌ ‌است‌ روزه‌ دو ماه‌ پي‌ ‌هم‌ توبه‌ دادني‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و ‌باشد‌ ‌خدا‌ داناي‌ درستكردار (92)

و كسي‌ ‌که‌ بكشد مؤمني‌ ‌را‌ ‌از‌ روي‌ عمد ‌پس‌ جزايش‌ دوزخست‌ جاوداني‌ ‌در‌ ‌آن‌ و خشم‌ كرد ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌آن‌ و لعنت‌ كرد ‌او‌ ‌را‌ و مهيا كرد ‌براي‌ ‌او‌ عذابي‌ بزرگ‌ (93)

اي‌ آنكسانيكه‌ ايمان‌ آورده‌ايد چون‌ سفر كنيد ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ تفتيش‌ كنيد و مگوئيد ‌از‌ ‌براي‌ كسي‌ ‌که‌ القا كند ‌به‌ ‌شما‌ سلام‌ نيستي‌ مؤمن‌ ميخواسته‌ باشيد مايه‌ برخورداري‌ زندگاني‌ دنيا ‌را‌ ‌پس‌ نزد ‌خدا‌ ‌است‌ غنيمت‌هاي‌ بسيار همچنانكه‌ بوديد پيش‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌پس‌ منت‌ نهاد ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌شما‌ ‌پس‌ تفتيش‌ كنيد بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ بآنچه‌ ميكنيد آگاه‌ (94)

[94]

برابر نيستند نشستگان‌ ‌از‌ گروندگان‌ ‌غير‌ صاحبان‌ رنج‌ و جهادكنندگان‌ ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ ‌به‌ مالهاي‌ ‌خود‌ و جانهاي‌ ‌خود‌ زيادتي‌ داد ‌خدا‌ جهادكنندگان‌ ‌را‌ بمالهاشان‌ و خودهاشان‌ ‌بر‌ نشينندگان‌ مرتبه‌ و همه‌ ‌را‌ وعده‌ داد ‌خدا‌ ‌به‌ نيكي‌ و زيادتي‌ داد ‌خدا‌ جهادكنندگان‌ ‌را‌ ‌بر‌ نشينندگان‌ مزدي‌ بزرگ‌ (95)

مرتبه‌ هائي‌ ‌از‌ ‌او‌ و آمرزشي‌ و رحمتي‌ و هست‌ ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربان‌ (96)

بدرستي‌ آنان‌ ‌که‌ مي‌ميراند ايشانرا ملائكه‌ ستمكاران‌ ‌بر‌ خودشان‌ گفتند ‌در‌ چه‌ بوديد گفتند بوديم‌ ضعيفان‌ ‌در‌ زمين‌ گفتند آيا نبود زمين‌ ‌خدا‌ فراخ‌ ‌پس‌ هجرت‌ ميگزيديد ‌در‌ ‌آن‌ ‌پس‌ ‌آن‌ گروه‌ جايگاهشان‌ دوزخست‌ و بد بازگشتني‌ ‌است‌ (97)

مگر عاجزان‌ ‌از‌ مردان‌ و زنان‌ و فرزندان‌ ‌که‌ نتوانند چاره‌ و نيابند راهي‌ (98)

‌پس‌ ‌آنها‌ شايد ‌خدا‌ ‌که‌ درگذرد ‌از‌ ‌ايشان‌ و ‌باشد‌ ‌خدا‌ ‌در‌ گذرنده‌ آمرزنده‌ (99)

و آنكه‌ هجرت‌ گزيند ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ مييابد ‌در‌ زمين‌ موضعهاي‌ بسيار و فراخي‌ و آنكه‌ بيرون‌ رود ‌از‌ خانه‌اش‌ مسافر بسوي‌ ‌خدا‌ و رسولش‌ ‌پس‌ دريابد ‌او‌ ‌را‌ مرگ‌ ‌پس‌ بتحقيق‌ لازم‌ شد اجرش‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ و ‌باشد‌ ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربان‌ (100)

و چون‌ سفر كنيد ‌در‌ زمين‌ ‌پس‌ نيست‌ ‌بر‌ ‌شما‌ گناهي‌ ‌که‌ كوتاه‌ گردانيد ‌از‌ نماز ‌اگر‌ بترسيد ‌که‌ مفتون‌ سازد ‌شما‌ ‌را‌ ‌آنها‌ ‌که‌ كافر شدند بدرستيكه‌ كافران‌ باشند مر ‌شما‌ ‌را‌ دشمني‌ آشكار (101)

[95]

و چون‌ باشي‌ ‌در‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ اقامه‌ كردي‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ نماز ‌پس‌ بايد بايستند پاره‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌با‌ تو و بايد ‌که‌ برگيرند سلاحهاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌پس‌ چون‌ سجده‌ كردند ‌پس‌ بايد ‌که‌ باشند ‌از‌ پشت‌ سر ‌شما‌ و بايد ‌که‌ بيايند پاره‌ ديگر ‌که‌ نماز نكرده‌ باشند ‌پس‌ نمازگذارند ‌با‌ تو و بايد ‌که‌ بگيرند پاسشان‌ ‌را‌ و سلاحهاشان‌ ‌را‌ دوست‌ داشتند ‌آنها‌ ‌که‌ كافر شدند ‌که‌ كاش‌ غفلت‌ ميكرديد ‌از‌ سلاحهاتان‌ و كالاهاتان‌ ‌پس‌ حمله‌ ميكردند ‌بر‌ ‌شما‌ يك‌ حمله‌ و نيست‌ گناهي‌ ‌بر‌ ‌شما‌ ‌اگر‌ ‌باشد‌ ‌شما‌ ‌را‌ رنجي‌ ‌از‌ باران‌ ‌ يا ‌ باشيد بيماران‌ ‌که‌ بنهيد سلاحهاتان‌ ‌را‌ و بگيريد پاستان‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ مهيا كرده‌ ‌از‌ ‌براي‌ كافران‌ عذابي‌ خوار كننده‌ (102)

‌پس‌ چون‌ گذارديد نماز ‌را‌ ‌پس‌ ياد كنيد ‌خدا‌ ‌را‌ ايستاده‌ و نشسته‌ و افتاده‌ ‌بر‌ پهلوهاي‌ ‌خود‌ ‌پس‌ چون‌ آراميديد ‌پس‌ ‌بر‌ پاي‌ داريد نماز ‌را‌ بدرستيكه‌ نماز ‌است‌ واجب‌ ‌بر‌ مؤمنين‌ ‌در‌ وقت‌ معين‌ (103)

و سستي‌ نكنيد ‌در‌ طلب‌ ‌آن‌ جماعتي‌ ‌اگر‌ هستيد ‌که‌ آزار مي‌كشيد ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ آزار مي‌كشند همچنانكه‌ آزار مي‌كشيد و اميد داريد ‌از‌ ‌خدا‌ آنچه‌ اميد ندارند و ‌باشد‌ ‌خدا‌ داناي‌ درستكردار (104)

بدرستيكه‌ ‌ما فرو فرستاديم‌ بسوي‌ تو كتاب‌ ‌را‌ براستي‌ ‌تا‌ حكم‌ كني‌ ميان‌ مردمان‌ بآنچه‌ نمود بتو ‌خدا‌ و مباش‌ ‌از‌ خيانتكاران‌ دفاع‌ كننده‌ (105)

[96]

و آمرزش‌ خواه‌ ‌از‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ آمرزنده‌ مهربان‌ (106)

و مجادله‌ مكن‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌که‌ خيانت‌ مي‌كنند بخودهاشان‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ دوست‌ ندارد كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌باشد‌ خيانت‌ كننده‌ گناهكار (107)

پنهان‌ ميدارند ‌از‌ مردمان‌ و پنهان‌ نمي‌دارند ‌از‌ ‌خدا‌ و ‌او‌ ‌با‌ ايشانست‌ وقتي‌ ‌که‌ ‌در‌ شب‌ تدبير مي‌كنند آنچه‌ ‌را‌ نمي‌پسندد ‌از‌ گفتار و ‌باشد‌ ‌خدا‌ بآنچه‌ مي‌كنيد فرارسنده‌ (108)

اينك‌ ‌شما‌ آنگروهيد ‌که‌ مجادله‌ كرديد ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ زندگاني‌ دنيا ‌پس‌ كيست‌ ‌که‌ مجادله‌ كند ‌خدا‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ روز رستخيز ‌ يا ‌ كيست‌ ‌که‌ ‌باشد‌ برايشان‌ كارگذار (109)

و كسي‌ ‌که‌ كند بدي‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ ستم‌ كند ‌بر‌ ‌خود‌ ‌پس‌ آمرزش‌ طلبد ‌از‌ ‌خدا‌ مييابد ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربان‌ (110)

و كسي‌ ‌که‌ كسب‌ كند گناه‌ ‌را‌ ‌پس‌ كسب‌ نميكند آنرا مگر ‌بر‌ خودش‌ و ‌باشد‌ ‌خدا‌ داناي‌ درستكردار (111)

و كسي‌ ‌که‌ كسب‌ كند خطائي‌ ‌ يا ‌ گناهي‌ ‌پس‌ تهمت‌ زند بآن‌ بي‌گناهي‌ ‌را‌ ‌پس‌ بتحقيق‌ متحمل‌ ‌شده‌ دروغي‌ و گناهي‌ روشن‌ (112)

و ‌اگر‌ نبود كرم‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ تو و رحمت‌ ‌او‌ ‌هر‌ آينه‌ قصد كرده‌ بودند گروهي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌که‌ اضلال‌ كنند ترا و اضلال‌ نمي‌كنند مگر خودهاشان‌ ‌را‌ و ضرر نميرسانند ترا هيچ‌ چيز و فرو فرستاد ‌خدا‌ ‌بر‌ تو كتاب‌ و حكمت‌ و تعليم‌ داد ترا آنچه‌ ‌را‌ نبودي‌ ‌که‌ بداني‌ و ‌باشد‌ فضل‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ تو بزرگ‌ (113)

[97]

نيست‌ خير ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ راز گفتنشان‌ مگر كسي‌ ‌که‌ امر كند ‌به‌ صدقه‌ ‌ يا ‌ كار خوبي‌ ‌ يا ‌ اصلاح‌ ميان‌ مردمان‌ و كسيكه‌ بكند ‌آن‌ ‌را‌ ‌در‌ طلب‌ رضاي‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ دهيم‌ ‌او‌ ‌را‌ مزدي‌ بزرگ‌ (114)

و كسي‌ ‌که‌ زحمت‌ دهد ‌رسول‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌بعد‌ آنچه‌ ظاهر شد ‌از‌ ‌براي‌ ‌او‌ هدايت‌ و پيروي‌ كند ‌غير‌ راه‌ گروندگان‌ بازميداريمش‌ بآنچه‌ دوست‌ ميدارد و مياندازيمش‌ بدوزخ‌ و بد ‌است‌ آنجاي‌ بازگشت‌ (115)

بدرستيكه‌ ‌خدا‌ نمي‌آمرزد ‌که‌ شرك‌ آورده‌ شود باو و مي‌آمرزد آنچه‌ فروتر آنست‌ ‌از‌ ‌براي‌ آنكه‌ ميخواهد و ‌هر‌ ‌که‌ شرك‌ آورد بخدا ‌پس‌ بحقيقت‌ گمراه‌ شد گمراهي‌ دوري‌ (116)

نمي‌خوانند ‌از‌ جز ‌او‌ مگر مادگاني‌ و نمي‌خوانند مگر شيطان‌ سركش‌ ‌را‌ (117)

لعنت‌ كرد ‌او‌ ‌را‌ ‌خدا‌ و ‌گفت‌ شيطان‌ ‌هر‌ آينه‌ ميگيرم‌ ‌از‌ بندگانت‌ بهره‌ مقرر (118)

و ‌هر‌ آينه‌ گمراه‌ ميكنم‌ ايشانرا و ‌در‌ آرزو مياندازمشان‌ و ميفرمايمشان‌ ‌پس‌ ‌هر‌ آينه‌ بشكافند گوشهاي‌ چهارپايان‌ ‌را‌ و ميفرمايم‌ ايشانرا ‌پس‌ ‌هر‌ آينه‌ تغيير ميدهند آفريده‌ ‌خدا‌ ‌را‌ و ‌هر‌ ‌که‌ فرا گيرد شيطان‌ ‌را‌ ناصر ‌از‌ جز ‌خدا‌ ‌پس‌ بتحقيق‌ زيان‌ كرد زياني‌ آشكارا (119)

وعده‌ ميدهدشان‌ و ‌در‌ آرزو مياندازدشان‌ و وعده‌ نميدهد ايشانرا شيطان‌ مگر فريب‌ (120)

‌آنها‌ آرامگاهشان‌ دوزخست‌ و نمييابند ‌از‌ ‌آن‌ گريزگاهي‌ (121)

[98]

و آنان‌ ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ ‌در‌ آوريمشان‌ ‌در‌ بهشتهائي‌ ‌که‌ ميرود ‌از‌ زير ‌آنها‌ نهرها جاودانند ‌در‌ ‌آن‌ هميشه‌ وعده‌ دادن‌ ‌خدا‌ براستي‌ و كيست‌ راستگوي‌ تر ‌از‌ ‌خدا‌ ‌در‌ گفتار (122)

نيست‌ بآرزوهاي‌ ‌شما‌ و نه‌ آرزوهاي‌ اهل‌ كتاب‌ كسي‌ ‌که‌ ميكند بدي‌ جزا داده‌ مي‌شود بآن‌ و نمي‌يابد ‌از‌ برايش‌ ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ دوستي‌ و نه‌ ياري‌ كننده‌ (123)

و كسي‌ ‌که‌ بكند ‌از‌ كارهاي‌ خوب‌ ‌از‌ نر ‌ يا ‌ ماده‌ و ‌او‌ مؤمن‌ ‌باشد‌ ‌پس‌ ‌آنها‌ داخل‌ ميشوند بهشت‌ ‌را‌ و ستم‌ كرده‌ نمي‌شوند مقدار نقيري‌ (124)

و كيست‌ بهتر ‌در‌ دين‌ ‌از‌ آنكه‌ خالص‌ گردانيد وجهش‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌خدا‌ و ‌او‌ نيكوكار ‌است‌ و پيروي‌ كرد دين‌ ابراهيم‌ حق‌ گرامي‌ ‌را‌ و گرفت‌ ‌خدا‌ ابراهيم‌ ‌را‌ دوست‌ (125)

و مر ‌خدا‌ ‌را‌ ‌است‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمانها ‌است‌ و آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ و ‌باشد‌ ‌خدا‌ بهمه‌ چيز فرارسنده‌ (126)

و فتوي‌ ميپرسند ‌از‌ تو ‌در‌ زنان‌ بگو خداي‌ فتوي‌ ميدهد ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌آنها‌ و آنچه‌ خوانده‌ ميشود ‌بر‌ ‌شما‌ ‌در‌ كتاب‌ ‌در‌ يتيمان‌ زناني‌ ‌که‌ نميدهيد ‌ايشان‌ ‌را‌ آنچه‌ نوشته‌ ‌شده‌ ‌از‌ ‌بر‌ ‌ايشان‌ و رغبت‌ داريد ‌که‌ نكاح‌ كنيد ‌آنها‌ ‌را‌ و عاجزان‌ ‌از‌ فرزندان‌ و آنكه‌ كارگذاري‌ كنيد مر ‌آن‌ يتيمان‌ ‌را‌ بعدالت‌ و آنچه‌ مي‌كنيد ‌از‌ خوبي‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ بآن‌ دانا (127)

[99]

و ‌اگر‌ زني‌ گمان‌ برد ‌از‌ شوهرش‌ سرباز زدني‌ ‌ يا ‌ روي‌ گردانيدني‌ ‌پس‌ نيست‌ گناهي‌ ‌بر‌ ‌آن‌ دو ‌تا‌ ‌که‌ اصلاح‌ كنند ميان‌ ‌خود‌ ‌به‌ صلحي‌ و صلح‌ بهتر ‌است‌ و حاضر گردانيده‌ ‌شده‌ نفسها ‌را‌ بخل‌ و ‌اگر‌ نيكي‌ كنيد و بپرهيزيد ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ بآنچه‌ ميكنيد آگاه‌ (128)

و هرگز نتوانيد ‌که‌ عدالت‌ كنيد ميان‌ زنان‌ و ‌اگر‌ چه‌ بسيار خواسته‌ باشيد ‌پس‌ ميل‌ نكنيد تمام‌ ميل‌ ‌پس‌ واگذاريد ‌او‌ ‌را‌ چون‌ محبوس‌ و ‌اگر‌ باصلاح‌ آريد و بپرهيزيد ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ آمرزنده‌ مهربان‌ (129)

و ‌اگر‌ جدا شوند بي‌نياز گرداند ‌خدا‌ ‌هر‌ يك‌ ‌را‌ ‌از‌ توانگريش‌ و ‌باشد‌ ‌خدا‌ فراخ‌ رحمت‌ درستكردار (130)

و مر ‌خدا‌ راست‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ و بحقيقت‌ وصيت‌ كرديم‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ داده‌ شدند كتاب‌ ‌را‌ پيش‌ ‌از‌ ‌شما‌ و ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ بپرهيزيد ‌از‌ ‌خدا‌ و ‌اگر‌ كافر شويد ‌پس‌ بدرستيكه‌ مر ‌خدا‌ راست‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ و ‌باشد‌ ‌خدا‌ بي‌نياز ستوده‌ (131)

و مر ‌خدا‌ ‌را‌ ‌است‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ و كافي‌ ‌است‌ ‌خدا‌ كارگذار (132)

‌اگر‌ خواهد ببرد ‌شما‌ ‌را‌ اي‌ مردمان‌ و بياورد ديگران‌ ‌را‌ و ‌باشد‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌آن‌ توانا (133)

كسي‌ ‌که‌ بخواهد ثواب‌ دنيا ‌را‌ ‌پس‌ نزد ‌خدا‌ ‌است‌ ثواب‌ دنيا و آخرت‌ و ‌باشد‌ ‌خدا‌ شنواي‌ بينا (134)

[100]

اي‌ ‌آن‌ كسانيكه‌ ايمان‌ آورديد باشيد فرمانروا بعدالت‌ گواهان‌ مر ‌خدا‌ ‌را‌ و ‌اگر‌ چه‌ بضرر خودهاتان‌ ‌ يا ‌ والدين‌ و خويشان‌ ‌اگر‌ ‌باشد‌ توانگر ‌ يا ‌ محتاج‌ ‌پس‌ ‌خدا‌ سزاوار ‌است‌ بآنها ‌پس‌ پيروي‌ نكنيد خواهش‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌که‌ ميل‌ كنيد و ‌اگر‌ بپيچانيد زبان‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ اعراض‌ كنيد ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ بآنچه‌ ميكنيد آگاه‌ (135)

اي‌ آنكسانيكه‌ گرويديد ايمان‌ آوريد بخدا و ‌رسول‌ ‌او‌ و بكتابي‌ ‌که‌ فرو فرستاد ‌بر‌ رسولش‌ و كتابي‌ ‌که‌ فرو فرستاد ‌از‌ پيش‌ و ‌هر‌ ‌که‌ كافر شود بخدا و فرشتگان‌ ‌او‌ و كتابهاي‌ ‌او‌ و رسولان‌ ‌او‌ و روز بازپسين‌ ‌پس‌ بحقيقت‌ گمراه‌ شد گمراهي‌ دور (136)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ ايمان‌ آوردند ‌پس‌ كافر شدند ‌پس‌ گرويدند ‌پس‌ كافر شدند ‌پس‌ افزودند كفر ‌را‌ نباشد ‌خدا‌ ‌را‌ بيامرزد ايشانرا و نه‌ راه‌ نمايد ايشانرا راهي‌ (137)

مژده‌ ده‌ منافقانرا بآنكه‌ ‌از‌ ‌براي‌ ايشانست‌ عذابي‌ دردناك‌ (138)

آنان‌ ‌که‌ ميگيرند كافران‌ ‌را‌ دوستان‌ نه‌ گروندگان‌ ‌را‌ آيا ميجويند نزد ‌ايشان‌ عزت‌ ‌را‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ عزت‌ مر ‌خدا‌ راست‌ همه‌ (139)

و بتحقيق‌ فرستاد ‌بر‌ ‌شما‌ ‌در‌ كتاب‌ آنكه‌ چون‌ بشنويد آيت‌هاي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌که‌ كفر ورزيده‌ مي‌شود بآن‌ و استهزاء كرده‌ ميشود ‌به‌ ‌آن‌ ‌پس‌ ننشينيد ‌با‌ ‌ايشان‌ ‌تا‌ آنكه‌ شروع‌ كنند ‌در‌ سخني‌ جز ‌آن‌ بدرستيكه‌ ‌شما‌ آنگاه‌ مانند ايشانيد بدرستيكه‌ ‌خدا‌ جمع‌ كننده‌ منافقان‌ و كافران‌ ‌است‌ ‌در‌ دوزخ‌ همه‌ (140)

[101]

آنان‌ ‌که‌ چشم‌ دارند بشما ‌پس‌ ‌اگر‌ ‌باشد‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ فتحي‌ ‌از‌ نزد ‌خدا‌ گويند آيا نبوديم‌ ‌با‌ ‌شما‌ و ‌اگر‌ ‌باشد‌ مر كافران‌ ‌را‌ بهره‌ گويند آيا غالب‌ نشديم‌ ‌بر‌ ‌شما‌ و باز نداشتيم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ مؤمنان‌ ‌پس‌ ‌خدا‌ حكم‌ كند ميان‌ ‌شما‌ روز قيامت‌ و هرگز نميگرداند ‌خدا‌ ‌از‌ ‌براي‌ كافران‌ ‌بر‌ گروندگان‌ راهي‌ (141)

بدرستيكه‌ منافقان‌ فريب‌ ميورزند ‌با‌ ‌خدا‌ و ‌او‌ ‌است‌ فريب‌ دهنده‌ ‌ايشان‌ و چون‌ برخيزند ‌به‌ نماز برخيزند سنگينان‌ مينمايند مردمان‌ ‌را‌ و ياد نمي‌كنند ‌خدا‌ ‌را‌ مگر اندكي‌ (142)

مترددان‌ ‌در‌ ميان‌ ‌آن‌ نه‌ بسوي‌ اينها و نه‌ بسوي‌ ‌آنها‌ و كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ واگذارد ‌خدا‌ ‌پس‌ هرگز نيابي‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌او‌ راهي‌ (143)

اي‌ آنكسانيكه‌ گرويديد فرامگيريد كافران‌ ‌را‌ دوستان‌ ‌از‌ ‌غير‌ گروندگان‌ آيا ميخواهيد ‌که‌ بگردانيد ‌از‌ ‌براي‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌شما‌ حجتي‌ آشكار (144)

بدرستيكه‌ منافقان‌ ‌در‌ طبقه‌ زيرترند ‌از‌ آتش‌ و هرگز نمييابي‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ ناصري‌ (145)

مگر آنان‌ ‌که‌ توبه‌ كردند و باصلاح‌ آوردند و توسل‌ جستند بخدا و خالص‌ گردانيدند دينشان‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ ‌آنها‌ باشند ‌با‌ مؤمنان‌ و زود ‌باشد‌ ‌که‌ بدهد ‌خدا‌ مؤمنان‌ ‌را‌ مزدي‌ بزرگ‌ (146)

چه‌ ميكند ‌خدا‌ بعذاب‌ ‌شما‌ ‌اگر‌ شكر كرديد و گرويديد و ‌باشد‌ ‌خدا‌ شكر پذير دانا (147)

[102]

دوست‌ نميدارد ‌خدا‌ صدا بلند كردن‌ ‌را‌ ببدي‌ ‌از‌ گفتار مگر كسيكه‌ ظلم‌ كرده‌ ‌شده‌ و ‌باشد‌ ‌خدا‌ شنواي‌ دانا (148)

‌اگر‌ آشكار كنيد خوبي‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ پنهان‌ كنيدش‌ ‌ يا ‌ درگذريد ‌از‌ بدي‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ درگذرنده‌ توانا (149)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ كافر ميشوند بخدا و رسولان‌ ‌او‌ و ميخواهند ‌که‌ جدائي‌ اندازند ميان‌ ‌خدا‌ و رسولانش‌ و ميگويند ميگرويم‌ ببرخي‌ و كافر ميشويم‌ ببرخي‌ و مي‌خواهند ‌که‌ فراگيرند ميان‌ ‌آن‌ راهي‌ ‌را‌ (150)

آنگروه‌ ايشانند كافران‌ براستي‌ و مهيا كرده‌ايم‌ ‌از‌ ‌براي‌ كافران‌ عذابي‌ خواركننده‌ (151)

و آنان‌ ‌که‌ گرويدند بخدا و رسولانش‌ و جدائي‌ نينداختند ميانه‌ احدي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌آنها‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ بدهد ‌خدا‌ ايشانرا مزدهاشان‌ و ‌باشد‌ ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربان‌ (152)

‌در‌ ميخواهند ‌از‌ تو اهل‌ كتاب‌ ‌که‌ فرو فرستي‌ برايشان‌ كتابي‌ ‌از‌ آسمان‌ ‌پس‌ بتحقيق‌ سؤال‌ كردند ‌از‌ موسي‌ بزرگتر ‌از‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌پس‌ گفتند بنماي‌ ‌بر‌ ‌ما ‌خدا‌ ‌را‌ معاينه‌ ‌پس‌ گرفت‌ ايشانرا صاعقه‌ بسبب‌ ظلمشان‌ ‌پس‌ فراگرفتند گوساله‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌بعد‌ آنچه‌ آمد ‌ايشان‌ ‌را‌ معجزات‌ روشن‌ ‌پس‌ درگذشتيم‌ ‌از‌ ‌آن‌ و داديم‌ موسي‌ ‌را‌ حجتي‌ پيدا (153)

و برداشتيم‌ زبرشان‌ طور ‌را‌ بسبب‌ پيمانشان‌ و گفتيم‌ مرايشان‌ ‌را‌ ‌که‌ درآييد ‌از‌ ‌در‌ سجده‌ كنان‌ و گفتيم‌ مر ‌ايشان‌ ‌را‌ ‌از‌ حد ‌در‌ مگذريد ‌در‌ شنبه‌ و گرفتيم‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ پيماني‌ درشت‌ و محكم‌ (154)

[103]

‌پس‌ بجهت‌ شكستن‌ ‌ايشان‌ پيمانشان‌ ‌را‌ و كفرشان‌ ‌به‌ آيت‌هاي‌ ‌خدا‌ و كشتن‌ ‌ايشان‌ پيغمبران‌ ‌را‌ بناحق‌ و گفتارشان‌ ‌که‌ دلهاي‌ ‌ما ‌در‌ غلافست‌ بلكه‌ مهر زد ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ بسبب‌ كفرشان‌ ‌پس‌ نميگروند مگر اندكي‌ (155)

و بسبب‌ كفرشان‌ و گفتارشان‌ ‌بر‌ مريم‌ دروغي‌ بزرگ‌ (156)

و گفتارشان‌ ‌که‌ ‌ما كشتيم‌ مسيح‌ عيسي‌ پسر مريم‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌رسول‌ ‌خدا‌ ‌است‌ و نكشتند ‌او‌ ‌را‌ و نه‌ بردار كردند و لكن‌ مشتبه‌ شد و مرايشانرا و بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ اختلاف‌ كردند ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌در‌ شكند ‌از‌ ‌آن‌ نيست‌ مرايشانرا بآن‌ هيچ‌ علمي‌ مگر پيروي‌ كردن‌ گمان‌ و نكشتندش‌ بي‌گمان‌ (157)

بلكه‌ بلند كردش‌ ‌خدا‌ بسوي‌ ‌خود‌ و هست‌ ‌خدا‌ غالب‌ درستكردار (158)

و نيست‌ ‌از‌ اهل‌ كتاب‌ مگر ‌که‌ گروند البته‌ باو پيش‌ ‌از‌ مردنش‌ و روز رستاخيز ‌باشد‌ برايشان‌ گواه‌ (159)

‌پس‌ ‌به‌ سبب‌ ستمي‌ ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ يهود شدند حرام‌ كرديم‌ برايشان‌ پاكيزه‌ هائي‌ ‌که‌ حلال‌ ‌شده‌ ‌بود‌ ‌ايشان‌ ‌را‌ و بسبب‌ بازداشتنشان‌ ‌از‌ راه‌ ‌خدا‌ بسياري‌ ‌را‌ (160)

و گرفتنشان‌ افزوني‌ ‌ما ‌را‌ و بتحقيق‌ نهي‌ ‌شده‌ بودند ‌از‌ ‌آن‌ و خوردنشان‌ مالهاي‌ مردمان‌ ‌را‌ بناحق‌ و مهيا كرديم‌ ‌براي‌ كافران‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ عذابي‌ دردناك‌ (161)

ليكن‌ استواران‌ ‌در‌ دانش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و گروندگان‌ مي‌گروند بآنچه‌ فرو فرستاده‌ شد بتو و آنچه‌ فرو فرستاده‌ شد پيش‌ ‌از‌ تو و ‌بر‌ پا دارندگان‌ نماز و دهندگان‌ زكاة و گروندگان‌ بخدا و روز بازپسين‌ ‌آنها‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ دهيمشان‌ مزد بزرگ‌ (162)

[104]

بدرستيكه‌ ‌ما وحي‌ كرديم‌ بسوي‌ تو همچنانكه‌ وحي‌ كرديم‌ بسوي‌ نوح‌ و پيغمبران‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌او‌ و وحي‌ كرديم‌ بسوي‌ ابراهيم‌ و اسمعيل‌ و اسحق‌ و يعقوب‌ و فرزند زادگان‌ و عيسي‌ و ايوب‌ و يونس‌ و هرون‌ و سليمان‌ و داديم‌ داود ‌را‌ زبور (163)

و پيغمبراني‌ چند ‌که‌ بتحقيق‌ قصه‌ خوانديمشان‌ ‌بر‌ تو ‌از‌ پيش‌ و پيغمبراني‌ ‌که‌ نخوانديم‌ قصه‌ ايشانرا ‌بر‌ تو و سخن‌ كرد ‌خدا‌ ‌با‌ موسي‌ سخن‌ كردني‌ (164)

فرستادگاني‌ مژده‌ دهندگان‌ و بيم‌ كنندگان‌ ‌تا‌ نباشد مرمردمان‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ بهانه‌ ‌پس‌ ‌از‌ ارسال‌ رسولان‌ و ‌باشد‌ ‌خدا‌ غالب‌ درستكردار (165)

ليكن‌ ‌خدا‌ گواهي‌ ميدهد بآنچه‌ فرو فرستاد بتو فرستادش‌ بدانش‌ ‌خود‌ و فرشتگان‌ گواهي‌ ميدهند و كافيست‌ ‌خدا‌ بگواهي‌ (166)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند و بازداشتند ‌از‌ راه‌ ‌خدا‌ بحقيقت‌ گمراه‌ شدند گمراهي‌ دور (167)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند و ستم‌ كردند نباشد ‌خدا‌ ‌که‌ بيامرزد ايشانرا و نه‌ ‌که‌ راه‌ نمايد ‌ايشان‌ ‌را‌ راهي‌ (168)

مگر راه‌ دوزخ‌ جاودانيان‌ ‌در‌ ‌آن‌ هميشه‌ و ‌باشد‌ ‌آن‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ آسان‌ (169)

اي‌ مردمان‌ بحقيقت‌ آمد ‌شما‌ ‌را‌ پيغمبر براستي‌ ‌از‌ نزد پروردگارتان‌ ‌پس‌ بگرويد بهتر ‌است‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ و ‌اگر‌ كافر شويد ‌پس‌ بدرستيكه‌ مر ‌خدا‌ ‌را‌ ‌است‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و زمين‌ ‌است‌ و ‌باشد‌ ‌خدا‌ داناي‌ درستكردار (170)

[105]

اي‌ اهل‌ كتاب‌ غلو نكنيد ‌در‌ دينتان‌ و نگوئيد ‌بر‌ ‌خدا‌ جز حق‌ ‌را‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ مسيح‌ عيسي‌ پسر مريم‌ ‌رسول‌ ‌خدا‌ ‌است‌ و سخن‌ ‌او‌ افكندش‌ بسوي‌ مريم‌ و روحي‌ ‌از‌ ‌او‌ ‌پس‌ بگرويد بخدا و رسولانش‌ و نگوئيد سه‌ ‌تا‌ بازايستيد بهتر ‌است‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ نيست‌ ‌خدا‌ مگر خداي‌ يگانه‌ منزه‌ ‌است‌ ‌او‌ ‌از‌ آنكه‌ بوده‌ ‌باشد‌ مر ‌او‌ ‌را‌ فرزندي‌ مر ‌او‌ راست‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ و كافي‌ ‌است‌ ‌خدا‌ كارگذار مهمات‌ (171)

هرگز ننگ‌ ندارد مسيح‌ ‌از‌ آنكه‌ بوده‌ ‌باشد‌ بنده‌ مر ‌خدا‌ ‌را‌ و نه‌ فرشتگان‌ نزديك‌ كردگان‌ و ‌آن‌ ‌که‌ ننگ‌ دارد ‌از‌ پرستش‌ ‌او‌ و گردنكشي‌ كند ‌پس‌ زود حشر كندشان‌ بسوي‌ ‌او‌ همه‌ ‌را‌ (172)

‌پس‌ اما آنان‌ ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ ‌پس‌ تمام‌ دهد ايشانرا مزدهاشان‌ و زياده‌ دهد ايشانرا ‌از‌ كرم‌ ‌خود‌ و اما آنان‌ ‌که‌ ننگ‌ داشتند و گردنكشي‌ كردند ‌پس‌ عذاب‌ كند ايشانرا عذابي‌ دردناك‌ و نيابند ‌از‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ جز ‌خدا‌ دوستي‌ و نه‌ ياري‌ كننده‌ (173)

اي‌ مردمان‌ بحقيقت‌ آمد ‌شما‌ ‌را‌ حجتي‌ ‌از‌ پروردگارتان‌ و فرستاديم‌ ‌به‌ ‌شما‌ نوري‌ پيدا (174)

‌پس‌ اما آنان‌ ‌که‌ گرويدند بخدا و چنگ‌ زدند باو ‌پس‌ زود درآورد ايشانرا ‌در‌ رحمتي‌ ‌از‌ ‌خود‌ و فضلي‌ و راه‌ نمايد ايشانرا بسوي‌ ‌او‌ راهي‌ راست‌ (175)

[106]

فتوي‌ ميپرسند ‌از‌ تو بگو ‌خدا‌ فتوي‌ ميدهد ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ كلاله‌ ‌اگر‌ مردي‌ بميرد ‌که‌ نباشد مر ‌او‌ ‌را‌ فرزندي‌ و مر ‌او‌ ‌را‌ خواهري‌ ‌باشد‌ ‌پس‌ مر ‌او‌ راست‌ نيمه‌ آنچه‌ گذاشته‌ و ‌او‌ ميراث‌ ميبرد ‌از‌ ‌او‌ ‌اگر‌ نباشد مر ‌او‌ ‌را‌ فرزندي‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ باشند دو ‌تا‌ ‌پس‌ مر ‌آنها‌ راست‌ دو ثلث‌ ‌از‌ آنچه‌ گذاشته‌ و ‌اگر‌ باشند برادران‌ مردان‌ و زنان‌ ‌پس‌ مر مرد راست‌ مانند بهره‌ دو ‌آن‌ بيان‌ ميكند ‌خدا‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌شما‌ مبادا ‌که‌ گمراه‌ شويد و ‌خدا‌ بهمه‌ چيزي‌ دانا ‌است‌ (176)

5- ‌سورة‌ المائدة
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

اي‌ ‌آن‌ كسانيكه‌ گرويديد وفا كنيد بعهدها حلال‌ ‌است‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ بسته‌ زبانهاي‌ چهارپايان‌ مگر آنچه‌ خوانده‌ ميشود ‌بر‌ ‌شما‌ ‌در‌ حاليكه‌ حلال‌ نداريد شكار ‌را‌ وقتي‌ ‌که‌ احرام‌ بسته‌ باشيد بدرستيكه‌ ‌خدا‌ حكم‌ ميكند آنچه‌ خواهد (1)

اي‌ آنكسانيكه‌ گرويديد حلال‌ نداريد نشانهاي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ و نه‌ ماه‌ حرام‌ ‌را‌ و نه‌ قرباني‌ ‌را‌ و نه‌ شتران‌ ‌با‌ گردن‌ بند ‌را‌ و نه‌ قصد كنندگان‌ خانه‌ كعبه‌ ‌را‌ ‌که‌ ميجويند افزوني‌ ‌از‌ پروردگارشان‌ و خوشنودي‌ ‌پس‌ چون‌ محل‌ شديد ‌پس‌ شكار كنيد و واندارد ‌شما‌ ‌را‌ دشمني‌ گروهي‌ ‌که‌ بازداشتند ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ مسجد الحرام‌ ‌که‌ ‌از‌ حد درگذريد و معاونت‌ يكديگر كنيد ‌بر‌ نيكي‌ و پرهيزگاري‌ و معاونت‌ همديگر نكنيد ‌بر‌ بزه‌ و ‌از‌ حد درگذشتن‌ و بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ سخت‌ عقوبت‌ ‌است‌ (2)

[107]

حرام‌ شد ‌بر‌ ‌شما‌ مردار و خون‌ و گوشت‌ خوك‌ و آنچه‌ نام‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ برده‌ شود ‌بر‌ ذبح‌ ‌آن‌ و خفه‌ ‌شده‌ و بچوب‌ مرده‌ و ‌از‌ بالا ‌در‌ افتاده‌ و بضرب‌ شاخ‌ مرده‌ و آنچه‌ خورد دد مگر آنچه‌ بسمل‌ كرديد و آنچه‌ گلو بريده‌ ‌بر‌ بتان‌ و آنكه‌ بخش‌ كنيد ‌به‌ تيرهاي‌ قمار اينان‌ بيرون‌ رفتن‌ ‌از‌ فرمانست‌ امروز نوميد شدند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌از‌ دين‌ ‌شما‌ ‌پس‌ نترسيد ‌از‌ ‌ايشان‌ و بترسيد ‌از‌ ‌من‌ امروز كامل‌ كردم‌ ‌براي‌ ‌شما‌ كيشتان‌ ‌را‌ و تمام‌ كردم‌ ‌بر‌ ‌شما‌ نعمت‌ خودم‌ ‌را‌ و پسنديدم‌ ‌براي‌ ‌شما‌ اسلام‌ ‌را‌ كيش‌ ‌پس‌ آنكه‌ بيچاره‌ شد ‌در‌ گرسنگي‌ جز گراينده‌ مر گناه‌ ‌را‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربان‌ ‌است‌ (3)

ميپرسند ‌از‌ تو ‌که‌ چه‌ چيز حلال‌ شد مر ايشانرا بگو حلال‌ شد مر ‌شما‌ ‌را‌ پاكيها و آنچه‌ آموختيد ‌از‌ حيوان‌ شكار كننده‌ ‌را‌ ‌شما‌ ‌که‌ سكان‌ شكاري‌ مي‌داريد آموختيدشان‌ ‌از‌ آنچه‌ آموختتان‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ بخوريد ‌از‌ آنچه‌ نگاه‌ داشتند ‌بر‌ ‌شما‌ و ياد كنيد نام‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌آن‌ و بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ زود حساب‌ ‌است‌ (4)

امروز حلال‌ شد مر ‌شما‌ ‌را‌ پاكيها و خوراكي‌ آنان‌ ‌که‌ داده‌ شدند نامه‌ ‌را‌ شايسته‌ ‌است‌ ‌شما‌ ‌را‌ و خوراكي‌ ‌شما‌ شايسته‌ ‌است‌ ايشانرا و زنان‌ آزاد ‌از‌ زنان‌ گرونده‌ و زنان‌ آزاد ‌از‌ زنان‌ ‌که‌ داده‌ شدند نامه‌ ‌را‌ پيش‌ ‌از‌ ‌شما‌ چون‌ داديدشان‌ مزدهاشان‌ ‌را‌ پارسايان‌ باشيد نه‌ پليد كار و نه‌ گيرندگان‌ دوستان‌ و ‌هر‌ ‌که‌ كافر شود ‌به‌ قوانين‌ الهي‌ ‌پس‌ بحقيقت‌ ناچيز شد كردارش‌ و ‌او‌ ‌در‌ آخرت‌ ‌از‌ زيانكاران‌ ‌است‌ (5)

[108]

اي‌ آنكسانيكه‌ گرويديد چون‌ برخيزيد ‌به‌ نماز ‌پس‌ بشوئيد رويهاتان‌ ‌را‌ و دستهاتان‌ ‌را‌ ‌تا‌ مرفق‌ها و مسح‌ كنيد سرهاتان‌ ‌را‌ و پايهاتان‌ ‌را‌ ‌تا‌ دو كعب‌ و ‌اگر‌ باشيد جنابت‌ رسيدگان‌ ‌پس‌ پاكي‌ جوئيد و ‌اگر‌ باشيد بيماران‌ ‌ يا ‌ ‌بر‌ سفري‌ ‌ يا ‌ آمد يكي‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌از‌ حدثي‌ ‌ يا ‌ بسوديد زنان‌ ‌را‌ ‌پس‌ نيابيد آب‌ ‌را‌ ‌پس‌ قصد كنيد خاكي‌ پاك‌ ‌پس‌ مسح‌ كنيد رويهاتان‌ ‌را‌ و دستهاتان‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌آن‌ نخواهد ‌خدا‌ ‌که‌ كند ‌بر‌ ‌شما‌ هيچ‌ تنگي‌ و ليكن‌ ميخواهد ‌تا‌ پاك‌ گرداندتان‌ و ‌تا‌ تمام‌ كند نعمت‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌شما‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ سپاس‌ گذاريد (6)

و ياد كنيد نعمت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌شما‌ و پيمان‌ ‌او‌ ‌که‌ استوار كردتان‌ بآن‌ چون‌ گفتيد شنيديم‌ و فرمان‌ برديم‌ و بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ دانا ‌است‌ ‌به‌ سراير سينه‌ها (7)

اي‌ آنكسانيكه‌ گرويديد باشيد ايستادگان‌ مر ‌خدا‌ ‌را‌ گواهان‌ بعدل‌ واندارد ‌شما‌ ‌را‌ دشمني‌ گروهي‌ ‌بر‌ آنكه‌ داد نكنيد داد كنيد ‌که‌ ‌آن‌ نزديكتر ‌است‌ مر پرهيزگاري‌ و بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ آگاهست‌ بآنچه‌ ميكنيد (8)

وعده‌ داد ‌خدا‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ مرايشان‌ ‌را‌ ‌است‌ آمرزش‌ و مزدي‌ بزرگ‌ (9)

[109]

و آنان‌ ‌که‌ كافر شدند و تكذيب‌ كردند آيت‌هاي‌ ‌ما ‌را‌ ‌آن‌ گروه‌ اهل‌ دوزخند (10)

اي‌ آنكسانيكه‌ گرويديد ياد كنيد نعمت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌شما‌ چون‌ قصد كردند گروهي‌ ‌که‌ دراز كنند بسوي‌ ‌شما‌ دستهاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌پس‌ بازداشت‌ دستهاشان‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌شما‌ و بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ و ‌بر‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ بايد توكل‌ كنند گروندگان‌ (11)

و بدرستيكه‌ گرفت‌ ‌خدا‌ پيمان‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌را‌ و برانگيزانديم‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ دوازده‌ سالار و ‌گفت‌ ‌خدا‌ ‌که‌ ‌من‌ ‌با‌ شمايم‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌اگر‌ بپاداريد نماز ‌را‌ و بدهيد زكاة ‌را‌ و بگرويد برسولانم‌ و نيرو دهيد ‌ايشان‌ ‌را‌ و وام‌ دهيد ‌خدا‌ ‌را‌ وامي‌ نيكو ‌هر‌ آينه‌ درگذرانم‌ ‌از‌ ‌شما‌ بدي‌هاي‌ ‌شما‌ ‌را‌ و ‌در‌ آورم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ بهشتها ‌که‌ ميرود ‌از‌ زير ‌آنها‌ نهرها ‌پس‌ آنكه‌ كافر شد ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ گم‌ شد ميان‌ راه‌ (12)

‌پس‌ بسبب‌ شكستن‌ ايشانرا پيمانشان‌ ‌را‌ لعنت‌ كرديمشان‌ و كرديم‌ دلهاي‌ ايشانرا سخت‌ ميگردانند سخنان‌ ‌را‌ ‌از‌ جاهايش‌ و فراموش‌ كردند بهره‌ ‌از‌ آنچه‌ پند داده‌ شدند بآن‌ و هميشه‌ ديده‌ ‌در‌ شوي‌ ‌بر‌ ناراستي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ مگر اندكي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ ‌در‌ گذر ‌از‌ ‌ايشان‌ و رو بگردان‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ دوست‌ دارد نيكوكاران‌ ‌را‌ (13)

[110]

و ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ گفتند بدرستيكه‌ ‌ما ترسايانيم‌ گرفتيم‌ پيمانشان‌ ‌را‌ ‌پس‌ فراموش‌ كردند بهره‌ ‌از‌ آنچه‌ پند داده‌ شدند بآن‌ ‌پس‌ انداختيم‌ ميانشان‌ دشمني‌ و كينه‌ ‌تا‌ روز قيامت‌ و زود ‌باشد‌ ‌که‌ آگاه‌ گرداندشان‌ ‌خدا‌ بآنچه‌ بودند ميكردند (14)

اي‌ اهل‌ كتاب‌ بدرستيكه‌ آمد ‌شما‌ ‌را‌ فرستاده‌ ‌ما ‌که‌ بيان‌ كند ‌براي‌ ‌شما‌ بسياري‌ ‌از‌ آنچه‌ بوديد پنهان‌ ميداشتيد ‌از‌ نامه‌ و ‌در‌ گذرد ‌از‌ بسياري‌ بحقيقت‌ آمد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌خدا‌ نوري‌ و كتابي‌ روشن‌ (15)

راه‌ مينمايد ‌به‌ ‌آن‌ ‌خدا‌ كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ پيروي‌ ميكند رضايش‌ ‌را‌ براه‌هاي‌ سلامتي‌ و بيرون‌ مي‌آورد ايشانرا ‌از‌ تاريكيها بروشنائي‌ باذنش‌ و هدايت‌ ميكند ‌ايشان‌ ‌را‌ براه‌ راست‌ (16)

بتحقيق‌ كافر شدند آنانكه‌ گفتند بدرستيكه‌ ‌خدا‌ اوست‌ مسيح‌ پسر مريم‌ بگو ‌پس‌ كيست‌ ‌که‌ منع‌ كند ‌از‌ ‌خدا‌ چيزي‌ ‌را‌ ‌اگر‌ خواهد ‌که‌ هلاك‌ كند مسيح‌ پسر مريم‌ و مادرش‌ و ‌هر‌ ‌که‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ همه‌ و مر ‌خدا‌ راست‌ پادشاهي‌ آسمانها و زمين‌ و آنچه‌ ميان‌ ‌آنها‌ ‌است‌ مي‌آفريند آنچه‌ خواهد و ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌هر‌ چيزي‌ توانا ‌است‌ (17)

[111]

و گفتند يهودان‌ و ترسايان‌ مائيم‌ پسران‌ ‌خدا‌ و دوستان‌ ‌او‌ بگو ‌پس‌ چرا عذاب‌ ميكند ‌شما‌ ‌را‌ بگناهانتان‌ بلكه‌ ‌شما‌ انسانيد ‌از‌ آنكه‌ آفريد ميامرزد آنرا ‌که‌ خواهد و عذاب‌ ميكند آنرا ‌که‌ خواهد و مر ‌خدا‌ راست‌ پادشاهي‌ آسمانها و زمين‌ و آنچه‌ ميان‌ ‌آنها‌ ‌است‌ و بسوي‌ اوست‌ مرجع‌ (18)

اي‌ اهل‌ كتاب‌ بتحقيق‌ آمد ‌شما‌ ‌را‌ ‌رسول‌ ‌ما بيان‌ ميكند ‌شما‌ ‌را‌ ‌بر‌ فاصله‌ ‌از‌ رسولان‌ مبادا ‌که‌ بگوئيد نيامد ‌ما ‌را‌ هيچ‌ مژده‌ دهنده‌ و بيم‌ كننده‌ ‌پس‌ بحقيقت‌ آمد ‌شما‌ ‌را‌ مژده‌ دهنده‌ و بيم‌ كننده‌ و ‌خدا‌ ‌بر‌ همه‌ چيز تواناست‌ (19)

و هنگامي‌ ‌که‌ ‌گفت‌ موسي‌ مرقومش‌ ‌را‌ اي‌ قوم‌ ‌من‌ ياد كنيد نعمت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌شما‌ چون‌ گردانيد ‌در‌ ‌شما‌ پيغمبراني‌ و گردانيد ‌شما‌ ‌را‌ سروران‌ و داد ‌شما‌ ‌را‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ نداد هيچيك‌ ‌از‌ جهانيان‌ (20)

اي‌ قوم‌ ‌من‌ داخل‌ شويد ‌آن‌ زمين‌ پاك‌ گردانيده‌ ‌را‌ ‌که‌ نوشت‌ ‌خدا‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌شما‌ و بازپس‌ مرويد ‌بر‌ پشتهاتان‌ ‌پس‌ بگرويد زيانكاران‌ (21)

گفتند اي‌ موسي‌ بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ گروهي‌ جبارانند و بدرستيكه‌ ‌ما هرگز داخل‌ نميشويم‌ ‌تا‌ بيرون‌ روند ‌از‌ ‌آن‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ بيرون‌ روند ‌از‌ ‌آن‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌ما داخل‌ شوندگانيم‌ (22)

گفتند دو مرد ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ ميترسيدند انعام‌ كرد ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌آن‌ دو ‌که‌ داخل‌ شويد ‌بر‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌در‌ ‌پس‌ چون‌ داخل‌ شويد ‌در‌ ‌آن‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌شما‌ غالبانيد و ‌بر‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ توكل‌ كنيد ‌اگر‌ هستيد گروندگان‌ (23)

[112]

گفتند اي‌ موسي‌ بدرستيكه‌ ‌ما داخل‌ نمي‌شويم‌ ‌در‌ ‌آن‌ هرگز مادام‌ ‌که‌ باشند ‌در‌ ‌آن‌ ‌پس‌ برو تو و پروردگارت‌ ‌پس‌ كارزار كنيد ‌که‌ ‌ما اينجا نشسته‌ هائيم‌ (24)

‌گفت‌ اي‌ پروردگارم‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ مالك‌ نيستم‌ جز خودم‌ و برادرم‌ ‌را‌ ‌پس‌ جدائي‌ انداز ميان‌ ‌ما و ميان‌ گروه‌ فاسقان‌ (25)

‌گفت‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌آن‌ حرام‌ گردانيده‌ شد ‌بر‌ ‌ايشان‌ چهل‌ سال‌ سرگردان‌ خواهند ‌بود‌ ‌در‌ زمين‌ ‌پس‌ اندوه‌ مدار ‌بر‌ گروه‌ فاسقان‌ (26)

و بخوان‌ برايشان‌ خبر دو پسر آدم‌ ‌را‌ بحق‌ هنگاميكه‌ قربان‌ كردند قرباني‌ ‌پس‌ پذيرفته‌ شد ‌از‌ يكيشان‌ و پذيرفته‌ نشد ‌از‌ ديگري‌ ‌گفت‌ ‌هر‌ آينه‌ خواهم‌ كشت‌ ترا ‌گفت‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ مي‌پذيرد ‌خدا‌ ‌از‌ پرهيزگاران‌ (27)

‌اگر‌ ميگشائي‌ تو بسوي‌ ‌من‌ دستت‌ ‌را‌ ‌که‌ بكشي‌ مرا نيستم‌ ‌من‌ گشاينده‌ دستم‌ ‌را‌ بسوي‌ تو ‌که‌ بكشم‌ ترا بدرستيكه‌ ‌من‌ ميترسم‌ ‌از‌ ‌خدا‌ ‌که‌ پروردگار جهانيان‌ ‌است‌ (28)

بدرستيكه‌ ‌من‌ ميخواهم‌ ‌که‌ بازگردي‌ بگناه‌ ‌من‌ و گناه‌ ‌خود‌ ‌پس‌ شوي‌ ‌از‌ اهل‌ آتش‌ و ‌آن‌ پاداش‌ ستمكاران‌ ‌است‌ (29)

‌پس‌ آسان‌ گردانيد ‌از‌ ‌براي‌ ‌او‌ نفسش‌ كشتن‌ برادرش‌ ‌را‌ ‌پس‌ كشت‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌پس‌ گرديد ‌از‌ زيانكاران‌ (30)

‌پس‌ برانگيزانيد ‌خدا‌ غرابي‌ ‌را‌ ‌که‌ كاوش‌ ميكرد ‌در‌ زمين‌ ‌تا‌ بنمايد ‌او‌ ‌را‌ ‌که‌ چگونه‌ بپوشاند جسد برادرش‌ ‌را‌ ‌گفت‌ اي‌ واي‌ ‌بر‌ ‌من‌ آيا عاجز شدم‌ ‌که‌ باشم‌ مانند ‌اينکه‌ غراب‌ ‌پس‌ بپوشم‌ جسد برادرم‌ ‌را‌ ‌پس‌ گرديد ‌از‌ پشيمانان‌ (31)


[113]

‌از‌ ‌براي‌ ‌آن‌ نوشتيم‌ ‌بر‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌که‌ كسي‌ ‌که‌ كشت‌ تني‌ ‌را‌ بدون‌ آنكه‌ كشته‌ ‌باشد‌ تني‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ فسادي‌ ‌در‌ زمين‌ ‌پس‌ گويا كشته‌ ‌است‌ مردمان‌ ‌را‌ همه‌ و كسيكه‌ زنده‌ گردانيدش‌ ‌پس‌ گويا ‌که‌ زنده‌ گردانيده‌ مردمان‌ ‌را‌ همه‌ و بتحقيق‌ آمد ايشانرا رسولان‌ ‌ما ‌با‌ معجزات‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ بسياري‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌در‌ زمين‌ اسراف‌ كنندگانند (32)

نيست‌ پاداش‌ آنان‌ ‌که‌ حرب‌ ميكنند ‌با‌ ‌خدا‌ و رسولش‌ و ميكوشند ‌در‌ زمين‌ ‌از‌ راه‌ فساد مگر آنكه‌ كشته‌ شوند ‌ يا ‌ بردار كرده‌ شوند ‌ يا ‌ بريده‌ شود دستهاشان‌ و پاهاشان‌ ‌از‌ خلاف‌ يكديگر ‌ يا ‌ رانده‌ شوند ‌از‌ زمين‌ ‌آن‌ مر ايشانراست‌ خواري‌ ‌در‌ دنيا و ‌از‌ ‌براي‌ ايشانست‌ ‌در‌ آخرت‌ عذابي‌ بزرگ‌ (33)

مگر آنان‌ ‌که‌ توبه‌ كردند پيش‌ ‌از‌ آنكه‌ دست‌ يابيد برايشان‌ ‌پس‌ بدانيد بدرستيكه‌ ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربانست‌ (34)

اي‌ آنكسانيكه‌ ايمان‌ آورديد بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ و بجوئيد بسوي‌ ‌او‌ وسيله‌ و جهاد كنيد ‌در‌ راه‌ ‌او‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ رستگار شويد (35)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌اگر‌ آنكه‌ ‌باشد‌ مر ايشانرا آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ همه‌ و مانند ‌آن‌ ‌باشد‌ ‌با‌ ‌آن‌ ‌که‌ ‌خود‌ ‌را‌ بازخرند بآن‌ ‌از‌ عذاب‌ روز قيامت‌ ‌که‌ پذيرفته‌ نشود ‌از‌ ‌ايشان‌ و ‌از‌ ‌براي‌ ايشانست‌ عذابي‌ دردناك‌ (36)

[114]

ميخواهند ‌که‌ بيرون‌ روند ‌از‌ آتش‌ و نيستند ‌ايشان‌ بيرون‌ روندگان‌ ‌از‌ ‌آن‌ و مرايشانرا عذابيست‌ دائمي‌ (37)

و مرد دزد و ‌آن‌ دزد ‌پس‌ ببريد دستهاشان‌ ‌را‌ پاداشي‌ بسبب‌ آنچه‌ كسب‌ كردند عقوبتي‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و ‌خدا‌ غالب‌ درستكردار ‌است‌ (38)

‌پس‌ آنكه‌ توبه‌ كرد ‌پس‌ ‌از‌ ستمش‌ و نيكي‌ كرد ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ توبه‌ پذيرد ‌بر‌ ‌او‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربانست‌ (39)

آيا ندانستي‌ ‌که‌ ‌خدا‌ مر ‌او‌ راست‌ پادشاهي‌ آسمانها و زمين‌ عذاب‌ ميكند آنرا ‌که‌ خواهد و مي‌آمرزد آنرا ‌که‌ خواهد و ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌هر‌ چيزي‌ توانا ‌است‌ (40)

اي‌ پيغمبر اندوهناك‌ نكند ترا آنان‌ ‌که‌ مي‌شتابند ‌در‌ كفر ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ گفتند گرويديم‌ بدهنهاشان‌ و نگرويد دلهاشان‌ و ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ يهود شدند شنوندگان‌ مردروغ‌ ‌را‌ شنوندگان‌ مر گروهي‌ ديگر ‌که‌ نيامدندت‌ ميگردانند سخن‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌پس‌ جاهاي‌ ‌او‌ ميگويند ‌اگر‌ داده‌ شويد ‌اينکه‌ ‌را‌ ‌پس‌ بگيريدش‌ و ‌اگر‌ ندادندتان‌ آنرا ‌پس‌ بترسيد و آنكه‌ خواهد ‌خدا‌ آزمايش‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌پس‌ مالك‌ نشويد مر ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌خدا‌ چيزي‌ ‌آن‌ گروهند آنان‌ ‌که‌ نخواسته‌ ‌خدا‌ ‌که‌ پاك‌ گرداند دلهاي‌ ايشانرا مر ‌ايشان‌ راست‌ ‌در‌ دنيا خواري‌ و مر ايشانراست‌ ‌در‌ آخرت‌ عذابي‌ بزرگ‌ (41)

[115]

شنوندگان‌اند مر دروغ‌ ‌را‌ خورندگان‌اند مر حرام‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ آمدند ترا ‌پس‌ حكم‌ كن‌ ميانشان‌ ‌ يا ‌ روي‌ گردان‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و ‌اگر‌ روي‌ بگرداني‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ هرگز ضرر نتوانند رسانيد ترا چيزي‌ و ‌اگر‌ حكم‌ كردي‌ ‌پس‌ حكم‌ كن‌ ميانشان‌ بعدل‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ دوست‌ عدالت‌ كنندگانرا (42)

و چگونه‌ حكم‌ ميسازند ترا و نزد ايشانست‌ توراة ‌که‌ ‌در‌ آنست‌ حكم‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ برميگردند ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ و نيستند ‌آن‌ گروه‌ گروندگان‌ (43)

بدرستيكه‌ ‌ما فرستاديم‌ توراة ‌را‌ ‌که‌ ‌در‌ آنست‌ هدايت‌ و نور حكم‌ ميكند ‌به‌ ‌آن‌ پيغمبراني‌ ‌که‌ پذيراي‌ فرمان‌ شدند ‌براي‌ آنان‌ ‌که‌ يهود شدند و ‌خدا‌ پرستان‌ كامل‌ معرفت‌ و دانايان‌ ديندار بآنچه‌ خواسته‌ شدند نگاهداريش‌ ‌را‌ ‌از‌ كتاب‌ ‌خدا‌ و بودند ‌بر‌ ‌آن‌ گواهان‌ ‌پس‌ نترسيد ‌از‌ مردمان‌ و بترسيد ‌از‌ ‌من‌ و بدل‌ مگيريد بآيت‌هاي‌ ‌من‌ بهاي‌ اندك‌ ‌را‌ و كسي‌ ‌که‌ حكم‌ نكرد بآنچه‌ فرو فرستاد ‌خدا‌ ‌پس‌ ‌آنها‌ ‌ايشان‌ كافرانند (44)

و نوشتيم‌ برايشان‌ ‌در‌ ‌آن‌ اينكه‌ نفس‌ بنفس‌ و چشم‌ ‌به‌ چشم‌ و بيني‌ ‌به‌ بيني‌ و گوش‌ بگوش‌ و دندان‌ بدندان‌ و جراحت‌ها ‌را‌ قصاص‌ ‌پس‌ كسي‌ ‌که‌ تصدق‌ كند بآن‌ ‌پس‌ ‌آن‌ كفاره‌ ‌است‌ مر ‌او‌ ‌را‌ و كسي‌ ‌که‌ حكم‌ نكند بآنچه‌ فرو فرستاد ‌خدا‌ ‌پس‌ ‌آنها‌ ‌ايشان‌ ستمكارانند (45)

[116]

و ‌از‌ پي‌ درآورديم‌ ‌بر‌ اثرهاشان‌ عيسي‌ پسر مريم‌ ‌را‌ ‌در‌ حالتي‌ ‌که‌ تصديق‌ كننده‌ ‌بود‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌بود‌ پيش‌ ‌از‌ ‌او‌ ‌از‌ توراة و داديم‌ ‌او‌ ‌را‌ انجيل‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ هدايتي‌ ‌است‌ و نوري‌ و تصديق‌ كننده‌ ‌است‌ مر آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌بود‌ قبل‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌از‌ توراة و هدايت‌ و پندي‌ ‌است‌ ‌براي‌ پرهيزگاران‌ (46)

و بايد حكم‌ كنند اهل‌ انجيل‌ بآنچه‌ فرو فرستاد ‌خدا‌ ‌در‌ ‌آن‌ و كسي‌ ‌که‌ حكم‌ نكرد بآنچه‌ فرو فرستاد ‌خدا‌ ‌پس‌ آنگروه‌ ايشانند فاسقان‌ (47)

و فرو فرستاديم‌ بتو كتاب‌ ‌را‌ براستي‌ تصديق‌ كننده‌ ‌است‌ مر آنچه‌ ‌را‌ ‌باشد‌ پيش‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌از‌ كتاب‌ و نگهبانست‌ ‌بر‌ ‌آن‌ ‌پس‌ حكم‌ كن‌ ميانشان‌ بآنچه‌ فرو فرستاد ‌خدا‌ و پيروي‌ مكن‌ مرادهاي‌ ايشانرا بميل‌ ‌از‌ آنچه‌ آمد ترا ‌از‌ حق‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌هر‌ يك‌ گردانيديم‌ ‌از‌ ‌شما‌ شريعتي‌ و راه‌ روشني‌ و ‌اگر‌ خواست‌ ‌خدا‌ ‌هر‌ آينه‌ كردي‌ ‌شما‌ ‌را‌ امتي‌ واحده‌ و ليكن‌ ‌تا‌ بيازمايد ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ آنچه‌ داد ‌شما‌ ‌را‌ ‌پس‌ پيشي‌ گيريد يكديگر ‌را‌ بخوبي‌ها بسوي‌ ‌خدا‌ ‌است‌ مرجع‌ ‌شما‌ همه‌ ‌پس‌ خبر ميدهد ‌شما‌ ‌را‌ بآنچه‌ بوديد ‌در‌ ‌آن‌ اختلاف‌ ميكرديد (48)

و آنكه‌ حكم‌ كن‌ ميانشان‌ بآنچه‌ فرو فرستاد ‌خدا‌ و پيروي‌ مكن‌ خواهشهاي‌ ‌ايشان‌ ‌را‌ و بترس‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌که‌ ‌به‌ فتنه‌ اندازندت‌ ‌از‌ برخي‌ آنچه‌ فرو فرستاد ‌خدا‌ بتو ‌پس‌ ‌اگر‌ برگردند ‌پس‌ بدان‌ ‌که‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ميخواهد ‌خدا‌ ‌که‌ برساند ايشانرا ببرخي‌ گناهانشان‌ و بدرستيكه‌ بسياري‌ ‌از‌ مردمان‌ ‌هر‌ آينه‌ فاسقانند (49)

آيا ‌پس‌ داوري‌ ناداني‌ پيش‌ ‌را‌ ميجويند و كيست‌ نيكوتر ‌از‌ ‌خدا‌ بداوري‌ ‌از‌ ‌براي‌ قوميكه‌ يقين‌ ميكنند (50)

[117]

اي‌ آنكسانيكه‌ گرويديد مگيريد يهود و ترسايان‌ ‌را‌ دوستان‌ برخيشان‌ دوستان‌ برخي‌اند و ‌هر‌ ‌که‌ دوست‌ دارد ايشانرا ‌از‌ ‌شما‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌از‌ ايشانست‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ هدايت‌ نميكند گروه‌ ستمكاران‌ ‌را‌ (51)

‌پس‌ مي‌بيني‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌در‌ دلهاشان‌ مرض‌ ‌است‌ مي‌شتابند ‌در‌ ‌ايشان‌ ميگويند ميترسيم‌ ‌که‌ برسد ‌ما ‌را‌ گزند بدي‌ ‌پس‌ شايد ‌خدا‌ ‌که‌ آورد گشايش‌ ‌ يا ‌ فرماني‌ ‌از‌ نزدش‌ ‌پس‌ گردند ‌بر‌ آنچه‌ نهان‌ داشتند ‌در‌ تنهاشان‌ پشيمانان‌ (52)

و گويند آنان‌ ‌که‌ گرويدند آيا ‌اينکه‌ گروه‌ آنانند ‌که‌ سوگند خوردند بخدا سخت‌ ترين‌ سوگندهاشان‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ ‌با‌ شمايند ناچيز شد كردارهاشان‌ ‌پس‌ گشتند زيانكاران‌ (53)

اي‌ آنان‌ ‌که‌ گرويديد آنكه‌ برگردد ‌از‌ ‌شما‌ ‌از‌ دينش‌ ‌پس‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ بياورد ‌خدا‌ گروهي‌ ‌را‌ ‌که‌ دوست‌ دارد ايشانرا و دوست‌ دارند ‌او‌ ‌را‌ نرم‌ دلانند ‌بر‌ گروندگان‌ درشتانند ‌بر‌ كافران‌ كارزار ميكنند ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ و نميترسند سرزنش‌ سرزنش‌ كننده‌ آنست‌ افزوني‌ ‌خدا‌ ميدهدش‌ بهر ‌که‌ خواهد و ‌خدا‌ فراخ‌ رحمت‌ داناست‌ (54)

جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ولي‌ ‌شما‌ ‌خدا‌ ‌است‌ و رسولش‌ و آنان‌ ‌که‌ گرويدند آنان‌ ‌که‌ برپا ميدارند نماز ‌را‌ و ميدهند زكاة ‌را‌ وقتي‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ ركوعند (55)

و آنكه‌ دوست‌ دارد ‌خدا‌ و رسولش‌ ‌را‌ و آنان‌ ‌که‌ گرويدند ‌پس‌ بدرستيكه‌ گروه‌ ‌خدا‌ ايشانند غالبان‌ (56)

اي‌ ‌آن‌ كسانيكه‌ گرويديد مگيريد آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ گرفتند دين‌ ‌شما‌ ‌را‌ بفسوس‌ و بازيچه‌ ‌از‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ داده‌ شدند نامه‌ ‌را‌ ‌از‌ پيش‌ ‌شما‌ و كافران‌ ‌را‌ دوستان‌ ‌را‌ و بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ ‌اگر‌ هستيد گروندگان‌ (57)

[118]

و چون‌ ندا ميكنيد بنماز ميگيرند آنرا باستهزاء و بازي‌ ‌اينکه‌ بسبب‌ آنست‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ گروهي‌اند ‌که‌ ‌در‌ نمي‌يابند بعقل‌ (58)

بگو اي‌ اهل‌ كتاب‌ آيا ناخوش‌ ميداريد ‌از‌ ‌ما مگر آنكه‌ ايمان‌ آورديم‌ بخدا و آنچه‌ فرو فرستاده‌ شد ‌بما‌ و آنچه‌ فرو فرستاده‌ شد ‌از‌ پيش‌ و آنكه‌ بيشترين‌ ‌شما‌ فاسقانند (59)

بگو آيا خبر دهم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌به‌ بدتر ‌از‌ ‌آن‌ ‌در‌ جزا نزد ‌خدا‌ كسي‌ ‌که‌ لعنت‌ كرد ‌او‌ ‌را‌ ‌خدا‌ و خشم‌ كرد ‌بر‌ ‌او‌ و گردانيد ‌از‌ ‌ايشان‌ بوزينگان‌ و خوكان‌ و (‌هر‌ ‌که‌) پرستيد شيطان‌ ‌را‌ ‌آنها‌ بدترند ‌در‌ جاي‌ و گمگشته‌ ترند ‌از‌ ميانه‌ راه‌ (60)

و چون‌ آيند ‌شما‌ ‌را‌ گويند گرويديم‌ و بتحقيق‌ داخل‌ شدند ‌به‌ كفر و ‌ايشان‌ بتحقيق‌ بيرون‌ رفتند بآن‌ و خداست‌ داناتر بآنچه‌ هستند ‌که‌ پنهان‌ ميدارند (61)

و مي‌بيني‌ بسياري‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌را‌ ‌که‌ مي‌ شتابند ‌در‌ گناه‌ و دشمني‌ و خوردنشان‌ حرام‌ ‌را‌ ‌هر‌ آينه‌ بدست‌ آنچه‌ بودند ميكردند (62)

چرا بازنميدارند ايشانرا ‌خدا‌ پرستان‌ و دانايان‌ ديندار ‌از‌ گفتارشان‌ بد ‌را‌ و خوردنشان‌ حرام‌ ‌را‌ ‌هر‌ آينه‌ بد ‌است‌ آنچه‌ هستند ‌که‌ ميكنند (63)

و گفتند يهود دست‌ ‌خدا‌ بسته‌ ‌است‌ بسته‌ باد دستشان‌ و لعنت‌ كرده‌ شدند بآنچه‌ گفتند بلكه‌ دو دست‌ ‌او‌ گشاده‌ ‌است‌ انفاق‌ ميكند چنانكه‌ ميخواهد و ‌هر‌ آينه‌ ميافزايد البته‌ بسياري‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ آنچه‌ فرو فرستاده‌ بتو ‌از‌ پروردگارت‌ سركشي‌ و كفر و انداختيم‌ ميانشان‌ دشمني‌ و كينه‌ ‌تا‌ روز رستخيز هرگاه‌ برافروختند آتش‌ ‌را‌ ‌براي‌ كارزار خاموش‌ گردانيد آنرا ‌خدا‌ و مي‌شتابند ‌در‌ زمين‌ ‌از‌ ‌براي‌ فساد كردن‌ و ‌خدا‌ دوست‌ نميدارد فساد كنندگانرا (64)

[119]

و ‌اگر‌ آنكه‌ اهل‌ كتاب‌ گرويده‌ بودند و پرهيزگار ‌شده‌ بودند ‌در‌ ميگذرانديم‌ ‌از‌ ‌آنها‌ بديهاشانرا و ‌در‌ مي‌آورديمشان‌ ‌در‌ بهشتهاي‌ پر نعمت‌ (65)

و ‌اگر‌ آنكه‌ ‌ايشان‌ برپاي‌ داشته‌ بودند تورية و انجيل‌ ‌را‌ و آنچه‌ فرو فرستاده‌ شد بايشان‌ ‌از‌ پروردگارشان‌ ‌هر‌ آينه‌ ميخوردند ‌از‌ بالاشان‌ و ‌از‌ زير پاهاشان‌ ‌از‌ ايشانند گروهي‌ ميانه‌ رو و بسياري‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ بد ‌است‌ آنچه‌ ‌را‌ ميكنند (66)

اي‌ پيغمبر برسان‌ آنچه‌ فرو فرستاده‌ شد بتو ‌از‌ پروردگارت‌ و ‌اگر‌ نكردي‌ ‌پس‌ نرسانيده‌ خواهي‌ ‌بود‌ پيغامهاي‌ ‌او‌ ‌را‌ و ‌خدا‌ نگاه‌ ميدارد ترا ‌از‌ مردمان‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ هدايت‌ نميكند گروه‌ كافران‌ ‌را‌ (67)

بگو اي‌ اهل‌ كتاب‌ نيستيد ‌بر‌ چيزي‌ ‌تا‌ ‌بر‌ پاي‌ داريد توراة و انجيل‌ ‌را‌ و آنچه‌ فرو فرستاده‌ شد بشما ‌از‌ پروردگارتان‌ و ‌هر‌ آينه‌ افزون‌ كند بسياري‌ ‌از‌ ايشانرا آنچه‌ فرو فرستاده‌ شد بتو ‌از‌ پروردگارت‌ بيراهي‌ و ناسپاسي‌ ‌پس‌ اندوه‌ مدار ‌بر‌ گروه‌ كافران‌ (68)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ گرويدند و آنان‌ ‌که‌ يهود شدند و ‌از‌ ديني‌ بديني‌ روندگان‌ و ترسايان‌ آنكه‌ گرويد بخدا و روز بازپسين‌ و كرد كار شايسته‌ ‌پس‌ نيست‌ بيمي‌ برايشان‌ و نه‌ ‌ايشان‌ اندوهناك‌ شوند (69)

‌هر‌ آينه‌ گرفتيم‌ پيمان‌ فرزندان‌ يعقوب‌ ‌را‌ و فرستاديم‌ بسوي‌ ‌ايشان‌ رسولاني‌ چند ‌هر‌ گاه‌ ‌که‌ آمد ايشانرا پيغمبري‌ بآنچه‌ نه‌ آرزومند ‌بود‌ نفسهاشان‌ گروهي‌ ‌را‌ تكذيب‌ كردند و گروهي‌ ‌را‌ مي‌ كشند (70)

[120]

و پنداشتند ‌که‌ نباشد آزمايشي‌ ‌پس‌ كور شدند و كر شدند ‌پس‌ توبه‌ داد ‌خدا‌ برايشان‌ ‌پس‌ كور شدند و كر شدند بسياري‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و ‌خدا‌ بينا ‌است‌ بآنچه‌ مي‌كنند (71)

‌هر‌ آينه‌ كافر شدند آنان‌ ‌که‌ گفتند بدرستيكه‌ ‌خدا‌ اوست‌ مسيح‌ پسر مريم‌ و ‌گفت‌ مسيح‌ اي‌ بني‌ اسرائيل‌ بپرستيد ‌خدا‌ ‌را‌ ‌که‌ پروردگار ‌من‌ و پروردگار ‌شما‌ ‌است‌ بدرستيكه‌ ‌هر‌ ‌که‌ انباز قرارداد بخدا ‌پس‌ بدرستيكه‌ حرام‌ كرده‌ ‌است‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌او‌ بهشت‌ ‌را‌ و جاي‌ ‌او‌ ‌است‌ آتش‌ و نيست‌ ستمكاران‌ ‌را‌ هيچ‌ ياري‌ كننده‌ (72)

‌هر‌ آينه‌ بدرستيكه‌ كافر شدند آنان‌ ‌که‌ گفتند بدرستيكه‌ ‌خدا‌ سيم‌ سه‌ ‌است‌ و نيست‌ هيچ‌ خدائي‌ مگر خداي‌ يگانه‌ و ‌اگر‌ بازنايستند ‌از‌ آنچه‌ ميگويند ‌هر‌ آينه‌ برسد آنانرا ‌که‌ كافر شدند ‌از‌ ‌ايشان‌ عذابي‌ دردناك‌ (73)

آيا ‌پس‌ توبه‌ نمي‌كنند بسوي‌ ‌خدا‌ و آمرزش‌ نميخواهند ‌از‌ ‌او‌ و ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربانست‌ (74)

نيست‌ مسيح‌ پسر مريم‌ مگر پيغمبري‌ ‌که‌ بحقيقت‌ گذشتند پيش‌ ‌از‌ ‌او‌ پيغمبران‌ و مادرش‌ ‌بود‌ بسيار راستگو بودند ‌که‌ ميخوردند طعام‌ ‌را‌ بنگر ‌که‌ چگونه‌ بيان‌ ميكنيم‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ آيت‌ها ‌را‌ ‌پس‌ بنگر ‌که‌ چگونه‌ ‌از‌ راه‌ گردانيده‌ شوند (75)

بگو آيا ميپرستيد ‌از‌ جز ‌خدا‌ آنچه‌ مالك‌ نميشود ‌از‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ضرري‌ و نه‌ سودي‌ و ‌خدا‌ اوست‌ شنواي‌ دانا (76)

[121]

بگو اي‌ اهل‌ كتاب‌ غلو نكنيد ‌در‌ دينتان‌ بناحق‌ و پيروي‌ نكنيد خواهشهاي‌ جمعي‌ ‌که‌ بحقيقت‌ گمراه‌ شدند ‌از‌ پيش‌ و گمراه‌ كردند بسياري‌ ‌را‌ و گمراه‌ شدند ‌از‌ ميانه‌ راه‌ (77)

لعنت‌ كرده‌ شدند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌از‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌بر‌ زبان‌ داود و عيسي‌ پسر مريم‌ ‌اينکه‌ بسبب‌ آنست‌ ‌که‌ نافرماني‌ كردند و بودند ‌که‌ تعدي‌ ميكردند (78)

بودند ‌که‌ باز نمي‌ايستادند ‌از‌ منكري‌ ‌که‌ ميكردند آنرا ‌هر‌ آينه‌ بد ‌بود‌ آنچه‌ بودند ميكردند (79)

مي‌ بيني‌ بسياري‌ ‌از‌ ايشانرا ‌که‌ دوست‌ ميگيرند آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ كافر شدند ‌هر‌ آينه‌ بد ‌است‌ آنچه‌ پيش‌ فرستاده‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ نفسهاشان‌ ‌که‌ خشم‌ كرد ‌خدا‌ برايشان‌ و ‌در‌ عذاب‌ ‌ايشان‌ جاويدانند (80)

و ‌اگر‌ بودند ‌که‌ ميگرويدند بخدا و پيغمبر و آنچه‌ فرو فرستاده‌ شد باو نمي‌گرفتندشان‌ دوستان‌ و ليكن‌ بسياري‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ نافرمانانند (81)

‌هر‌ آينه‌ خواهي‌ يافت‌ سخت‌ ترين‌ مردمانرا ‌در‌ دشمني‌ ‌از‌ ‌براي‌ آنان‌ ‌که‌ ايمان‌ آوردند يهود ‌را‌ و آنان‌ ‌که‌ شرك‌ آوردند و ‌هر‌ آينه‌ خواهي‌ يافت‌ نزديكترينشان‌ ‌را‌ ‌در‌ دوستي‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ ‌که‌ گرويدند آنان‌ ‌که‌ گفتند بدرستيكه‌ ‌ما ترسايانيم‌ ‌آن‌ باين‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ ايشانند كشيشان‌ و صومعه‌ نشينان‌ و آنكه‌ ‌آنها‌ سركشي‌ نميكنند (82)
[122]

و چون‌ بشنوند آنچه‌ فرو فرستاده‌ شد برسول‌ مي‌بيني‌ چشمهاشان‌ ‌را‌ ‌که‌ ميريزد ‌از‌ اشك‌ ‌از‌ آنچه‌ ‌را‌ شناختند ‌از‌ حق‌ ميگويند اي‌ پروردگار ‌ما گرويديم‌ ‌پس‌ بنويس‌ ‌ما ‌را‌ ‌با‌ شاهدان‌ (83)

و چيست‌ ‌ما ‌را‌ ‌که‌ ايمان‌ نياوريم‌ بخدا و آنچه‌ آمد ‌ما ‌را‌ ‌از‌ حق‌ و طمع‌ داريم‌ ‌که‌ داخل‌ گرداند ‌ما ‌را‌ پروردگار ‌ما ‌با‌ گروه‌ شايستگان‌ (84)

‌پس‌ جزا دادشان‌ ‌خدا‌ بآنچه‌ گفتند بهشتهائي‌ ‌که‌ ميرود ‌از‌ زير ‌آنها‌ نهرها جاويدانيان‌ ‌در‌ ‌آن‌ و ‌آن‌ پاداش‌ نيكوكارانست‌ (85)

و آنان‌ ‌که‌ كافر شدند و تكذيب‌ كردند آيت‌هاي‌ ‌ما ‌را‌ ‌آن‌ گروه‌ اهل‌ دوزخند (86)

اي‌ ‌آن‌ كسانيكه‌ گرويديد حرام‌ نكنيد پاكيزه‌هاي‌ آنچه‌ ‌را‌ حلال‌ گردانيد ‌خدا‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌شما‌ و ‌از‌ حد ‌در‌ مگذريد بدرستيكه‌ ‌خدا‌ دوست‌ ندارد تعدي‌ كنندگانرا (87)

و بخوريد ‌از‌ آنچه‌ روزي‌ داد ‌شما‌ ‌را‌ ‌خدا‌ حلال‌ پاكيزه‌ و بترسيد ‌از‌ خدائي‌ ‌که‌ ‌شما‌ باو گروندگانيد (88)

مؤاخذه‌ نميكند ‌شما‌ ‌را‌ ‌خدا‌ بلغو ‌در‌ سوگندهاتان‌ و ليكن‌ مؤاخذه‌ ميكند ‌شما‌ ‌را‌ بسبب‌ بستنتان‌ سوگندها ‌را‌ ‌پس‌ كفاره‌ ‌آن‌ طعام‌ دادن‌ ده‌ مسكين‌ ‌است‌ ‌از‌ وسط آنچه‌ اطعام‌ مي‌كنيد اهلتان‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ لباس‌ ‌آنها‌ ‌است‌ ‌ يا ‌ آزاد كردن‌ گردنيست‌ ‌پس‌ كسي‌ ‌که‌ نيابد ‌پس‌ روزه‌ سه‌ روز ‌است‌ ‌آن‌ كفاره‌ سوگندهاي‌ ‌شما‌ ‌است‌ چون‌ سوگند خوريد و خلاف‌ كنيد و نگاهداريد سوگندهاتان‌ ‌را‌ همچنين‌ بيان‌ ميكند ‌خدا‌ ‌براي‌ ‌شما‌ آيت‌هاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ شكر كنيد (89)

[123]

اي‌ آنكسانيكه‌ گرويديد جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ شراب‌ و قمار و بت‌ها و تيرهاي‌ قرعه‌ پليد ‌است‌ ‌از‌ كردار شيطان‌ ‌پس‌ دوري‌ كنيد ‌از‌ ‌آن‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ رستگار شويد (90)

جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ميخواهد شيطان‌ ‌که‌ بيندازد ميان‌ ‌شما‌ دشمني‌ و كينه‌ ‌در‌ خمر و قمار و باز دارد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ ياد ‌خدا‌ و ‌از‌ نماز ‌پس‌ آيا ‌شما‌ هستيد بازايستادگان‌ (91)

و فرمان‌ بريد ‌خدا‌ ‌را‌ و فرمان‌ بريد پيغمبر ‌را‌ و حذر كنيد ‌پس‌ ‌اگر‌ اعراض‌ كنيد ‌پس‌ بدانيد ‌که‌ نيست‌ ‌بر‌ ‌رسول‌ ‌ما مگر رسانيدن‌ آشكار (92)

نيست‌ ‌بر‌ آنان‌ ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ گناهي‌ ‌در‌ آنچه‌ خوردند چون‌ پرهيزگار شد و گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ ‌پس‌ پرهيزگار شدند و گرويدند ‌پس‌ پرهيزگار شدند و نيكي‌ كردند و ‌خدا‌ دوست‌ دارد نيكوكاران‌ ‌را‌ (93)

اي‌ آنكسانيكه‌ گرويديد ‌هر‌ آينه‌ مي‌آزمايد ‌شما‌ ‌را‌ ‌خدا‌ بچيزي‌ ‌از‌ شكار ‌که‌ ميرسد بآن‌ دستهاي‌ ‌شما‌ و نيزه‌ هاتان‌ ‌تا‌ جدا نمايد ‌خدا‌ ‌آن‌ كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ ميترسد ‌از‌ ‌او‌ ‌در‌ نهاني‌ ‌پس‌ كسيكه‌ تعدي‌ كرد ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌پس‌ ‌او‌ راست‌ عذابي‌ دردناك‌ (94)

اي‌ آنكسانيكه‌ گرويديد مكشيد صيد ‌را‌ و ‌شما‌ باشيد محرمان‌ و كسيكه‌ كشت‌ آنرا ‌از‌ ‌شما‌ ‌از‌ روي‌ عمد ‌پس‌ جزائي‌ ‌است‌ مثل‌ آنچه‌ ‌را‌ كشت‌ ‌از‌ شتر و گاو و گوسفند ‌که‌ حكم‌ كنند ‌به‌ ‌آن‌ دو صاحب‌ عدالت‌ ‌از‌ ‌شما‌ قرباني‌ رسنده‌ كعبه‌ ‌ يا ‌ كفاره‌ ‌است‌ طعام‌ مسكينان‌ ‌ يا ‌ برابر ‌آن‌ روزه‌ ‌تا‌ بچشد بدي‌ عقوبت‌ كارش‌ ‌را‌ عفو كرد ‌خدا‌ ‌از‌ آنچه‌ گذشت‌ و آنكه‌ بازگشت‌ كرد ‌پس‌ انتقام‌ ميكشد ‌خدا‌ ‌از‌ ‌او‌ و ‌خدا‌ غالب‌ صاحب‌ انتقام‌ ‌است‌ (95)

[124]

حلال‌ كرده‌ شد ‌از‌ ‌براي‌ ‌شما‌ شكار دريا و طعامش‌ مايه‌ تعيش‌ ‌براي‌ ‌شما‌ و ‌از‌ ‌براي‌ قافله‌ ‌است‌ و حرام‌ كرده‌ شد ‌بر‌ ‌شما‌ شكار بيابان‌ مادام‌ ‌که‌ باشيد محرمان‌ و بترسيد ‌از‌ خدائي‌ ‌که‌ بسوي‌ ‌او‌ محشور ميشويد (96)

گردانيد ‌خدا‌ كعبه‌ ‌را‌ خانه‌ محترم‌ بجهت‌ قوام‌ مردمان‌ و ماه‌ حرام‌ و قرباني‌ ‌را‌ و قلاده‌ها ‌را‌ ‌آن‌ ‌از‌ ‌براي‌ اينست‌ ‌که‌ بدانيد ‌که‌ ‌خدا‌ ميدانيد آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ و بدرستيكه‌ ‌خدا‌ بهمه‌ چيز دانا ‌است‌ (97)

بدانيد ‌که‌ ‌خدا‌ سخت‌ عقوبت‌ ‌است‌ و بدرستيكه‌ ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربانست‌ (98)

و نيست‌ ‌بر‌ ‌رسول‌ مگر رسانيدن‌ و ‌خدا‌ ميداند آنچه‌ آشكار ميكنيد و آنچه‌ پنهان‌ ميداريد (99)

بگو يكسان‌ نيست‌ پليد و پاكيزه‌ و ‌اگر‌ چه‌ بشگفت‌ آورده‌ ‌باشد‌ ترا بسياري‌ پليد ‌پس‌ بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ اي‌ صاحبان‌ خردها ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ رستگار شويد (100)

اي‌ ‌آن‌ كسانيكه‌ گرويديد مپرسيد ‌از‌ چيزهائي‌ ‌که‌ ‌اگر‌ آشكار شود مر ‌شما‌ ‌را‌ بد آيد ‌شما‌ ‌را‌ و ‌اگر‌ بپرسيد ‌از‌ ‌آن‌ هنگاميكه‌ فرو فرستاده‌ ميشود قرآن‌ آشكار شود مر ‌شما‌ ‌را‌ درگذشت‌ ‌خدا‌ ‌از‌ ‌آن‌ و ‌خدا‌ آمرزنده‌ بردبار ‌است‌ (101)

بحقيقت‌ سؤال‌ كردند آنرا جمعي‌ پيش‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌پس‌ گرديدند بآنها كافران‌ (102)

نگردانيد ‌خدا‌ هيچ‌ بحيره‌ و نه‌ سائبه‌ و نه‌ وصيله‌ و نه‌ حامي‌ و ليكن‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند افتراء ميكنند ‌بر‌ ‌خدا‌ دروغ‌ ‌را‌ و بيشترين‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ نمي‌يابند (103)

[125]

و چون‌ گفته‌ شود مرايشانرا بيائيد بسوي‌ آنچه‌ فرستاد ‌خدا‌ و بسوي‌ ‌رسول‌ گويند بس‌ ‌است‌ ‌ما ‌را‌ آنچه‌ يافتيم‌ ‌بر‌ ‌آن‌ پدران‌ ‌خود‌ ‌را‌ و ‌اگر‌ چه‌ ‌باشد‌ پدرانشان‌ ‌که‌ ندانند چيزي‌ ‌را‌ و راه‌ نيابند (104)

اي‌ آنكسانيكه‌ گرويديد ‌بر‌ ‌شما‌ ‌است‌ نفسهاي‌ ‌شما‌ زيان‌ نميكند ‌شما‌ ‌را‌ آنكه‌ گمراه‌ شد چون‌ هدايت‌ يابيد بسوي‌ ‌خدا‌ ‌است‌ بازگشت‌ ‌شما‌ همه‌ ‌پس‌ خبر ميدهد ‌شما‌ ‌را‌ بآنچه‌ بوديد ‌که‌ ميكرديد (105)

اي‌ ‌آن‌ كسانيكه‌ گرويديد گواهي‌ ميانتان‌ چون‌ حاضر شود يكي‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌را‌ مرگ‌ هنگام‌ وصيت‌ كردن‌ دو كس‌ صاحبان‌ عدالت‌ بايد ‌از‌ ‌شما‌ ‌ يا ‌ دوتاي‌ ديگر ‌از‌ جز ‌شما‌ ‌اگر‌ ‌شما‌ سفر كرديد ‌در‌ زمين‌ ‌پس‌ رسيد ‌شما‌ ‌را‌ حادثه‌ مرگ‌ بازميداريد ‌آن‌ دو ‌را‌ ‌بعد‌ ‌از‌ نماز ‌پس‌ سوگند ميخورند بخدا ‌اگر‌ شكي‌ بهمرسانيده‌ باشيد ‌که‌ نگرفته‌ايم‌ بآن‌ بهائي‌ ‌را‌ و ‌اگر‌ چه‌ ‌باشد‌ صاحب‌ قرابت‌ و نپوشيده‌ايم‌ گواهي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌ما آنگاه‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌از‌ بد كاران‌ باشيم‌ (106)

‌پس‌ ‌اگر‌ اطلاع‌ يافته‌ شد ‌بر‌ آنكه‌ ‌آن‌ دو مستحق‌ شدند بدي‌ ‌را‌ ‌پس‌ دو تاي‌ ديگر نيز ‌بر‌ مي‌خيزند بجاي‌ ‌آن‌ دو ‌تا‌ ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ مستحق‌ ‌شده‌ برايشان‌ ‌که‌ آندو اولايند ‌پس‌ قسم‌ ميخورند بخدا ‌که‌ ‌هر‌ آينه‌ گواهي‌ ‌ما سزاوارتر ‌است‌ ‌از‌ گواهي‌ ‌آن‌ دو و تعدي‌ نكرده‌ايم‌ بدرستيكه‌ ‌ما آنگاه‌ ‌هر‌ آينه‌ باشيم‌ ‌از‌ ستمكاران‌ (107)

‌آن‌ نزديكتر ‌است‌ ‌به‌ آنكه‌ بيارند گواهي‌ ‌را‌ ‌بر‌ وجهش‌ ‌ يا ‌ بترسند ‌که‌ رد كرده‌ شود سوگندهائي‌ ‌بعد‌ ‌از‌ سوگندهاشان‌ و بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ و بشنويد و ‌خدا‌ هدايت‌ نمي‌كند گروه‌ فاسقان‌ ‌را‌ (108)

[126]

روزي‌ ‌که‌ جمع‌ ميكند ‌خدا‌ رسولان‌ ‌را‌ ‌پس‌ ميگويد چه‌ چيز اجابت‌ كرده‌ شديد گويند نيست‌ دانشي‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌ما بدرستيكه‌ تو توئي‌ داناي‌ نهانيها (109)

چون‌ ‌گفت‌ ‌خدا‌ اي‌ عيسي‌ پسر مريم‌ ياد كن‌ نعمت‌ مرا ‌بر‌ تو و ‌بر‌ مادرت‌ وقتي‌ ‌که‌ نيرو دادم‌ ترا بروح‌ پاكي‌ سخن‌ ميكردي‌ ‌با‌ مردمان‌ ‌در‌ گهواره‌ و هنگام‌ پيري‌ و وقتي‌ ‌که‌ آموختم‌ ترا كتاب‌ و حكمت‌ و توراة و انجيل‌ و هنگاميكه‌ ميساختي‌ ‌از‌ گل‌ چون‌ شكل‌ مرغي‌ برخصت‌ ‌من‌ ‌پس‌ ميدميدي‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌پس‌ مي‌شد مرغي‌ بفرمان‌ ‌من‌ و ‌به‌ ميگردانيدي‌ كور مادرزاد ‌را‌ و پيس‌ ‌را‌ بفرمان‌ ‌من‌ و وقتي‌ ‌که‌ بيرون‌ مي‌آوردي‌ مردگانرا باذن‌ ‌من‌ و آنگاه‌ ‌که‌ بازداشتم‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌را‌ ‌از‌ تو وقتي‌ ‌که‌ آمدي‌ ايشانرا ‌به‌ حجت‌ها ‌پس‌ ‌گفت‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌از‌ ‌ايشان‌ نيست‌ ‌اينکه‌ مگر جادوي‌ آشكار (110)

و هنگاميكه‌ وحي‌ فرستادم‌ ‌به‌ حواريان‌ ‌که‌ بگرويد بمن‌ و برسول‌ ‌من‌ گفتند ايمان‌ آورده‌ايم‌ و گواه‌ باش‌ بآنكه‌ ‌ما منقادانيم‌ (111)

هنگاميكه‌ گفتند حواريان‌ اي‌ عيسي‌ پسر مريم‌ آيا ميتواند پروردگارت‌ ‌که‌ فرود آورد ‌بر‌ ‌ما خواني‌ آراسته‌ ‌از‌ آسمان‌ ‌گفت‌ بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ ‌اگر‌ هستيد گروندگان‌ (112)

گفتند ميخواهيم‌ ‌که‌ بخوريم‌ ‌از‌ ‌آن‌ و بيارامد دلهاي‌ ‌ما و بدانيم‌ ‌که‌ بتحقيق‌ راست‌ گفتي‌ ‌بما‌ و باشيم‌ ‌بر‌ ‌آن‌ ‌از‌ گواهان‌ (113)

[127]

‌گفت‌ عيسي‌ پسر مريم‌ بار خدايا اي‌ پروردگار ‌ما فرو فرست‌ ‌بر‌ ‌ما خواني‌ آراسته‌ ‌از‌ آسمان‌ ‌که‌ بوده‌ ‌باشد‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌ما عيدي‌ ‌از‌ ‌براي‌ اول‌ ‌ما و آخر ‌ما و نشاني‌ ‌از‌ تو و روزي‌ ده‌ ‌ما ‌را‌ و توئي‌ بهترين‌ روزي‌ دهندگان‌ (114)

‌گفت‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ فرو فرستنده‌ام‌ آنرا ‌بر‌ ‌شما‌ ‌پس‌ ‌هر‌ ‌که‌ كافر ميشود ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ عذاب‌ ميكنم‌ ‌او‌ ‌را‌ شكنجه‌ ‌که‌ عذاب‌ نمي‌كنم‌ بآن‌ احدي‌ ‌از‌ جهانيان‌ ‌را‌ (115)

و هنگاميكه‌ ‌گفت‌ ‌خدا‌ اي‌ عيسي‌ پسر مريم‌ آيا تو گفته‌ مر مردمان‌ ‌را‌ ‌که‌ فراگيريد مرا و مادرم‌ ‌را‌ دو ‌خدا‌ ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ ‌گفت‌ منزهي‌ تو نزد مرا ‌که‌ بگويم‌ آنچه‌ نيست‌ مرا سزاوار ‌اگر‌ هستم‌ ‌که‌ گفته‌ام‌ آنرا ‌پس‌ بحقيقت‌ دانسته‌ آنرا ميداني‌ آنچه‌ ‌در‌ ضمير ‌من‌ ‌است‌ و نميدانم‌ ‌من‌ آنچه‌ ‌در‌ نفس‌ تست‌ بدرستيكه‌ تو توئي‌ داناي‌ نهاني‌ها (116)

نگفته‌ام‌ مرايشانرا مگر آنچه‌ فرمودي‌ مرا بآن‌ ‌که‌ بپرستيد ‌خدا‌ ‌را‌ ‌که‌ پروردگار ‌من‌ و ‌شما‌ ‌است‌ و بودم‌ برايشان‌ گواه‌ مادام‌ ‌که‌ بودم‌ ‌در‌ ميان‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ چون‌ برداري‌ مرا هستي‌ تو نگهبان‌ برايشان‌ و تو ‌بر‌ همه‌ چيز گواهي‌ (117)

‌اگر‌ عذاب‌ كني‌ ايشانرا ‌پس‌ ‌ايشان‌ بندگان‌ تواند و ‌اگر‌ بيامرزي‌ ايشانرا ‌پس‌ بدرستيكه‌ تو توئي‌ غالب‌ درستكردار (118)

‌گفت‌ ‌خدا‌ ‌اينکه‌ روزيست‌ سود بخشد راستگويان‌ ‌را‌ راست‌ گفتن‌ ‌ايشان‌ مرايشانراست‌ بهشتهائي‌ ‌که‌ ميرود ‌از‌ زير ‌آنها‌ نهرها جاودانيان‌ ‌در‌ ‌آن‌ پيوسته‌ راضي‌ شد ‌خدا‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و خوشنود شدند ‌از‌ ‌او‌ آنست‌ كاميابي‌ بزرگ‌ (119)

مر ‌خدا‌ راست‌ پادشاهي‌ آسمانها و زمين‌ و آنچه‌ ‌در‌ آنهاست‌ و ‌او‌ ‌بر‌ همه‌ چيزي‌ تواناست‌ (120)

[128]

6- ‌سورة‌ الأنعام‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

ستايش‌ مر ‌خدا‌ ‌را‌ ‌که‌ آفريد آسمانها و زمين‌ ‌را‌ و پديد آورد تاريكيها و روشني‌ ‌را‌ ‌پس‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند بپروردگارشان‌ برابر ميكنند (1)

ديگران‌ ‌را‌ اوست‌ ‌که‌ آفريدتان‌ ‌از‌ گل‌ ‌پس‌ تقدير كرد اجلي‌ ‌را‌ و اجلي‌ ‌است‌ نام‌ برده‌ ‌شده‌ نزد ‌او‌ ‌پس‌ ‌شما‌ شك‌ مي‌آوريد (2)

و ‌او‌ ‌است‌ ‌خدا‌ ‌در‌ آسمانها و ‌در‌ زمين‌ ميداند پنهان‌ ‌شما‌ ‌را‌ و آشكار ‌شما‌ ‌را‌ و ميداند آنچه‌ كسب‌ ميكنيد (3)

و نمي‌آيد ‌ايشان‌ ‌را‌ هيچ‌ آيتي‌ ‌از‌ آيت‌هاي‌ پروردگارشان‌ مگر آنكه‌ باشند ‌از‌ ‌آن‌ رو گردانندگان‌ (4)

‌پس‌ بتحقيق‌ تكذيب‌ كردند حق‌ ‌را‌ چون‌ آمد ايشانرا ‌پس‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ آيد ايشانرا خبرهاي‌ آنچه‌ بودند بآن‌ استهزاء ميكردند (5)

آيا نديدند ‌که‌ چنداني‌ ‌را‌ هلاك‌ كرديم‌ پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ قرني‌ ‌که‌ صاحب‌ تصرف‌ كرديمشان‌ ‌در‌ زمين‌ آنچه‌ صاحب‌ تصرف‌ نكرديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ و فرستاديم‌ ‌ما ابر ‌را‌ برايشان‌ پي‌ ‌در‌ پي‌ و گردانيديم‌ نهرها ‌را‌ ‌که‌ ميرود ‌از‌ زير ‌ايشان‌ ‌پس‌ هلاك‌ كرديم‌ ايشانرا بسبب‌ گناهانشان‌ و آفريديم‌ ‌از‌ ‌بعد‌ ‌ايشان‌ قرني‌ ديگر (6)

و ‌اگر‌ فرو فرستاده‌ بوديم‌ ‌بر‌ تو كتابي‌ ‌در‌ كاغذي‌ ‌پس‌ بسودندي‌ آنرا بدستهاشان‌ ‌هر‌ آينه‌ گفتندي‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند نيست‌ ‌اينکه‌ مگر جادوي‌ آشكار (7)

و گفتند چرا فرو فرستاده‌ نشد ‌بر‌ ‌او‌ فرشته‌ و ‌اگر‌ فرو فرستاده‌ بوديم‌ فرشته‌ ‌هر‌ آينه‌ گذارده‌ ‌شده‌ ‌بود‌ امر ‌پس‌ مهلت‌ داده‌ ‌شده‌ نميشدند (8)

[129]

و ‌اگر‌ ميگردانيديمش‌ فرشته‌ ‌هر‌ آينه‌ ميكرديمش‌ بصورت‌ مردي‌ و ‌هر‌ آينه‌ ميپوشانيديم‌ ‌بر‌ ‌ايشان‌ آنچه‌ ميپوشيدند (9)

و ‌هر‌ آينه‌ بتحقيق‌ استهزاء كرده‌ شد ‌بر‌ رسولان‌ ‌از‌ پيش‌ تو ‌پس‌ فرو گرفت‌ آنانرا ‌که‌ استهزاء كردند ‌از‌ ‌ايشان‌ آنچه‌ بودند بآن‌ استهزاء ميكردند (10)

بگو سير كنيد ‌در‌ زمين‌ ‌پس‌ بنگريد چگونه‌ ‌بود‌ انجام‌ كار تكذيب‌ كنندگان‌ (11)

بگو مر ‌که‌ راست‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و زمين‌ ‌است‌ بگو مر ‌خدا‌ راست‌ نوشته‌ ‌بر‌ خودش‌ رحمت‌ ‌را‌ ‌هر‌ آينه‌ جمع‌ خواهد كرد ‌شما‌ ‌را‌ روز رستخيز نيست‌ شكي‌ ‌در‌ ‌آن‌ آنان‌ ‌که‌ زيان‌ كردند ‌در‌ نفسهاي‌ ‌خود‌ ‌پس‌ ‌ايشان‌ ايمان‌ نميآورند (12)

و مر ‌او‌ راست‌ آنچه‌ آرميد ‌در‌ شب‌ و روز و اوست‌ شنواي‌ دانا (13)

بگو آيا جز ‌خدا‌ ‌را‌ بگيرم‌ ولي‌ پديد آورنده‌ آسمانها و زمين‌ و ‌او‌ مي‌خوراند و خورانيده‌ نمي‌شود بگو بدرستيكه‌ ‌من‌ فرموده‌ شدم‌ ‌که‌ باشم‌ اول‌ كسي‌ ‌که‌ مسلمان‌ شد و مباش‌ البته‌ ‌از‌ شرك‌ آورندگان‌ (14)

بگو بدرستيكه‌ ‌من‌ ميترسم‌ ‌اگر‌ نافرماني‌ كنم‌ پروردگارم‌ ‌را‌ عذاب‌ روزي‌ بزرگ‌ ‌را‌ (15)

كسيكه‌ گردانيده‌ ميشود ‌از‌ ‌او‌ عذاب‌ ‌در‌ آنروز ‌پس‌ بتحقيق‌ رحمت‌ كرده‌ ‌او‌ ‌را‌ و آنست‌ كاميابي‌ آشكار (16)

و ‌اگر‌ برساند ترا ‌خدا‌ ضرري‌ ‌پس‌ نيست‌ دفع‌ كننده‌ مر ‌او‌ ‌را‌ مگر ‌او‌ و ‌اگر‌ رساند بتو خيري‌ ‌پس‌ ‌او‌ ‌بر‌ همه‌ چيزي‌ توانا ‌است‌ (17)

و ‌او‌ ‌است‌ غالب‌ فوق‌ بندگانش‌ و ‌او‌ ‌است‌ درستكردار آگاه‌ (18)

[130]

بگو چه‌ چيز ‌است‌ بزرگتر ‌در‌ شهادت‌ بگو ‌خدا‌ گواه‌ ‌است‌ ميان‌ ‌من‌ و ميان‌ ‌شما‌ و وحي‌ فرستاده‌ شد بمن‌ ‌اينکه‌ قرآن‌ ‌تا‌ بترسانم‌ ‌شما‌ ‌را‌ بآن‌ و آنرا ‌که‌ برسد آيا ‌شما‌ ‌هر‌ آينه‌ گواهي‌ ميدهيد ‌که‌ ‌با‌ ‌خدا‌ ‌است‌ الهان‌ ديگر بگو گواهي‌ نميدهم‌ بگو جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌او‌ خدائيست‌ يكتا و بدرستيكه‌ ‌من‌ بيزارم‌ ‌از‌ آنچه‌ شرك‌ مي‌آوريد (19)

آنان‌ ‌که‌ داديمشان‌ كتاب‌ مي‌شناسند آنرا همچنانكه‌ مي‌شناسند پسران‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌آنها‌ ‌که‌ زيان‌ كردند ‌بر‌ نفسهاي‌ ‌خود‌ ‌پس‌ ‌ايشان‌ نميگروند (20)

و كيست‌ ستمكارتر ‌از‌ آنكه‌ افترا كرد ‌بر‌ ‌خدا‌ دروغي‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ تكذيب‌ كرد آيت‌هاي‌ ‌او‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ رستگار نمي‌كند ستمكاران‌ ‌را‌ (21)

و روزي‌ ‌که‌ حشر كنيم‌ ايشانرا همگي‌ ‌پس‌ گوئيم‌ ‌از‌ ‌براي‌ آنان‌ ‌که‌ شرك‌ آوردند كجايند انبازانتان‌ ‌که‌ بوديد گمان‌ ميبرديد (22)

‌پس‌ نباشد معذرت‌ ‌ايشان‌ مگر آنكه‌ گويند بخدا قسم‌ ‌که‌ پروردگار ماست‌ ‌که‌ نبوديم‌ مشركان‌ (23)

بنگر ‌که‌ چگونه‌ دروغ‌ بستند ‌بر‌ خودهاشان‌ و گمشد ‌از‌ ‌ايشان‌ آنچه‌ بودند افترا ميكردند (24)

و ‌از‌ ‌ايشان‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ گوش‌ ميدارد بتو و گردانيديم‌ ‌بر‌ دلهاشان‌ پرده‌ها مبادا ‌که‌ بفهمند آنرا و ‌در‌ گوشهاشان‌ گراني‌ و ‌اگر‌ ‌به‌ بينند ‌هر‌ علامتي‌ ‌را‌ نميگروند بآن‌ ‌تا‌ آنكه‌ چون‌ آيند ترا مجادله‌ كنند ‌با‌ تو ميگويند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند نيست‌ ‌اينکه‌ مگر افسانه‌هاي‌ پيشينيان‌ (25)

و ‌ايشان‌ باز مي‌دارند ‌از‌ ‌آن‌ و دوري‌ ميكنند ‌از‌ ‌آن‌ و هلاك‌ نمي‌كنند مگر نفسهاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ و نميدانند (26)

و ‌اگر‌ ببيني‌ هنگامي‌ ‌را‌ ‌که‌ بازداشته‌ ‌شده‌ باشند ‌بر‌ آتش‌ ‌پس‌ گويند اي‌ كاش‌ ‌ما برگردانيده‌ مي‌شديم‌ و تكذيب‌ نمي‌كرديم‌ ‌ما آيت‌هاي‌ پروردگار ‌خود‌ ‌را‌ و ميبوديم‌ ‌از‌ گروندگان‌ (27)

[131]

بلكه‌ ظاهر شد مر ايشانرا آنچه‌ بودند پنهان‌ ميداشتند ‌از‌ پيش‌ و ‌اگر‌ برگردانيده‌ ميشدند عود ميكردند بآنچه‌ نهي‌ كرده‌ ‌شده‌ بودند ‌از‌ ‌آن‌ و بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ دروغگويانند (28)

و گفتند نيست‌ ‌آن‌ مگر زندگاني‌ ‌ما ‌در‌ دنيا و نباشيم‌ ‌ما برانگيخته‌ شدگان‌ (29)

و ‌اگر‌ ‌به‌ بيني‌ هنگاميكه‌ باز داشته‌ باشند ‌بر‌ پروردگارشان‌ گويد آيا نيست‌ ‌اينکه‌ بحق‌ گويند آري‌ بحق‌ پروردگار ‌ما گويد ‌پس‌ بچشيد عذاب‌ ‌را‌ بسبب‌ بودنتان‌ كافران‌ (30)

بتحقيق‌ زيان‌ كردند آنان‌ ‌که‌ تكذيب‌ كردند رسيدن‌ بجزاي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌تا‌ چون‌ آيد ايشانرا قيامت‌ ناگاه‌ گويند اي‌ حسرت‌ ‌ما ‌در‌ آنچه‌ تقصير كرديم‌ ‌در‌ ‌آن‌ و ‌ايشان‌ برميدارند وزرهاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌بر‌ پشتهاي‌ ‌خود‌ آگاه‌ باشيد بد ‌است‌ آنچه‌ برمي‌دارند ‌به‌ پشت‌ (31)

و نيست‌ زندگاني‌ دنيا مگر بازي‌ و ‌هر‌ آينه‌ سراي‌ آخرت‌ بهتر ‌است‌ ‌از‌ ‌براي‌ آنان‌ ‌که‌ ميپرهيزند آيا ‌پس‌ ‌در‌ نمي‌يابيد بعقل‌ (32)

بتحقيق‌ ميدانيم‌ ‌که‌ اندوهناك‌ مي‌سازد ترا آنچه‌ ميگويند ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ تكذيب‌ نمي‌كنند ترا و ليكن‌ ستمكاران‌ بآيت‌هاي‌ ‌خدا‌ انكار ميكنند (33)

و بتحقيق‌ تكذيب‌ كرده‌ شدند رسولان‌ چند پيش‌ ‌از‌ تو ‌پس‌ صبر كردند ‌بر‌ آنچه‌ تكذيب‌ كرده‌ شدند و رنجانيده‌ شدند ‌تا‌ آمد ايشانرا ياري‌ ‌ما و نيست‌ بدل‌ كننده‌ مر سخنان‌ ‌خدا‌ ‌را‌ و بحقيقت‌ آمد ترا ‌از‌ خبر فرستاده‌ شدگان‌ (34)

و ‌اگر‌ چه‌ ‌باشد‌ ‌که‌ عظيم‌ آمده‌ ‌بر‌ تو اعراض‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ تواني‌ ‌که‌ بجوئي‌ نفقتي‌ ‌در‌ زمين‌ ‌ يا ‌ نردباني‌ ‌در‌ آسمان‌ ‌پس‌ بياري‌ ايشانرا علامتي‌ و ‌اگر‌ خواستي‌ ‌خدا‌ ‌هر‌ آينه‌ جمع‌ كردي‌ ايشانرا ‌بر‌ هدايت‌ ‌پس‌ مباش‌ البته‌ ‌از‌ نادانان‌ (35)

[132]

اجابت‌ نمي‌كنند مگر آنان‌ ‌که‌ مي‌ شنوند و مردگان‌ ‌بر‌ ميانگيزدشان‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ بسوي‌ ‌او‌ برگردانيده‌ ميشوند (36)

و گفتند چرا فرو فرستاده‌ نشد ‌بر‌ ‌او‌ علامتي‌ ‌از‌ پروردگارش‌ بگو بدرستيكه‌ ‌خدا‌ توانا ‌است‌ ‌بر‌ آنكه‌ فرو فرستد معجزه‌ و ليكن‌ بيشترين‌ ‌ايشان‌ نمي‌دانند (37)

و نيست‌ هيچ‌ جنبنده‌ ‌در‌ زمين‌ و نه‌ پرنده‌ ‌که‌ ميپرد بدو بالش‌ مگر آنكه‌ اصنافي‌ چندند مثال‌ ‌شما‌ تقصير نكرديم‌ ‌در‌ كتاب‌ ‌از‌ چيزي‌ ‌پس‌ بسوي‌ پروردگارشان‌ حشر كرده‌ ميشوند (38)

و آنان‌ ‌که‌ تكذيب‌ كردند آيت‌هاي‌ ‌ما ‌را‌ كرانند و گنگانند ‌در‌ تاريكي‌ها كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ مي‌خواهيد ‌خدا‌ واميگذارد و كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ ميخواهد ميگرداندش‌ ‌بر‌ راه‌ راست‌ (39)

بگو خبر دهيد ‌اگر‌ آيد ‌شما‌ ‌را‌ عذاب‌ ‌خدا‌ ‌ يا ‌ بيايد ‌شما‌ ‌را‌ روز قيامت‌ آيا جز ‌خدا‌ ‌را‌ مي‌خوانيد ‌اگر‌ هستيد راستگويان‌ (40)

بلكه‌ ‌او‌ ‌را‌ ميخوانيد ‌پس‌ ميبرد ‌از‌ ‌شما‌ آنچه‌ ميخوانيد بسوي‌ ‌او‌ ‌اگر‌ خواهد و فراموش‌ ميكنيد آنچه‌ ‌را‌ شريك‌ مينمائيد (41)

و بحقيقت‌ فرستاديم‌ بسوي‌ امت‌ هائي‌ پيش‌ ‌از‌ تو ‌پس‌ گرفتيم‌ ايشانرا ‌به‌ سختي‌ و رنجوري‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ زاري‌ كنند (42)

‌پس‌ چرا چون‌ آمد ايشانرا سختي‌ ‌ما زاري‌ كردند و ليكن‌ سخت‌ شد دلهاي‌ ‌ايشان‌ و آرايش‌ داد ‌از‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ ديو رجيم‌ آنچه‌ بودند ‌که‌ ميكردند (43)

‌پس‌ چون‌ فراموش‌ كردند آنچه‌ پند داده‌ شدند بآن‌ گشوديم‌ برايشان‌ درهاي‌ ‌هر‌ چيزي‌ ‌را‌ ‌تا‌ آنكه‌ چون‌ شاد شدند بآنچه‌ داده‌ شدند گرفتيم‌ ايشانرا ناگهان‌ ‌پس‌ آنگاه‌ ‌ايشان‌ نوميدانند (44)

[133]

‌پس‌ بريده‌ شد دنباله‌ گروهي‌ ‌که‌ ستم‌ كردند و ستايش‌ مر ‌خدا‌ ‌را‌ ‌که‌ پروردگار جهانيانست‌ (45)

بگو خبر دهيد ‌اگر‌ گرفت‌ ‌خدا‌ گوشتان‌ و چشمهاتان‌ ‌را‌ و مهر نهاد ‌بر‌ دلهاتان‌ كيست‌ خدائي‌ جز ‌خدا‌ ‌که‌ بياورد ‌شما‌ ‌را‌ بآن‌ بنگر چگونه‌ مكرر مي‌آوريم‌ آيت‌ها ‌را‌ ‌پس‌ ‌ايشان‌ اعراض‌ ميكنند (46)

بگو خبر دهيد ‌اگر‌ آيد ‌شما‌ ‌را‌ عذاب‌ ‌خدا‌ بناگاه‌ ‌ يا ‌ آشكار آيا هلاك‌ كرده‌ ميشود مگر گروه‌ ستمكاران‌ (47)

و نمي‌فرستيم‌ مرسلان‌ ‌را‌ مگر بشارت‌ دهندگان‌ و بيم‌ كنندگان‌ ‌پس‌ آنكه‌ گرويد و شايسته‌ شد ‌پس‌ نيست‌ بيمي‌ برايشان‌ و نه‌ ‌ايشان‌ اندوهناك‌ شوند (48)

و آنان‌ ‌که‌ تكذيب‌ كردند آيت‌هاي‌ ‌ما ‌را‌ برسد ايشانرا عذاب‌ بسبب‌ بودنشان‌ ‌که‌ فسق‌ ميكردند (49)

بگو نميگويم‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ نزد ‌من‌ ‌است‌ خزانه‌هاي‌ ‌خدا‌ و نميدانم‌ غيب‌ ‌را‌ و نميگويم‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌من‌ فرشته‌ام‌ پيروي‌ نميكنم‌ مگر آنچه‌ وحي‌ ميشود بمن‌ بگو آيا يكسانند نابينا و بينا آيا ‌پس‌ انديشه‌ نمي‌كنيد (50)

و بترسان‌ بآن‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ ميترسند ‌که‌ محشور شوند بسوي‌ پروردگارشان‌ نيست‌ مر ايشانرا ‌از‌ جز ‌او‌ ناصري‌ و نه‌ شفاعت‌ كننده‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ بپرهيزند (51)

و مران‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ ميخوانند پروردگارشان‌ ‌را‌ ببامداد و شبانگاه‌ ميخواهند رضاي‌ ‌او‌ ‌را‌ نيست‌ ‌بر‌ تو ‌از‌ حساب‌ ‌ايشان‌ هيچ‌ چيز و نيست‌ ‌از‌ حساب‌ تو برايشان‌ هيچ‌ چيز ‌پس‌ ميراني‌ ايشانرا ‌پس‌ خواهي‌ شد ‌از‌ ستمكاران‌ (52)

[134]

و همچنين‌ امتحان‌ كرديم‌ برخي‌ ‌از‌ ايشانرا ببرخي‌ ‌هر‌ آينه‌ گويند آيا ‌اينکه‌ گروهند ‌که‌ منت‌ نهاد ‌خدا‌ برايشان‌ ‌از‌ ميان‌ ‌ما آيا نيست‌ ‌خدا‌ داناتر بشكر گزاران‌ (53)

و چون‌ آيد ترا آنان‌ ‌که‌ ميگروند بآيت‌هاي‌ ‌ما ‌پس‌ بگو سلام‌ ‌بر‌ ‌شما‌ نوشته‌ پروردگار ‌شما‌ ‌بر‌ خودش‌ رحمت‌ بدرستيكه‌ كسي‌ ‌که‌ كرد ‌از‌ ‌شما‌ بدي‌ ‌را‌ بناداني‌ ‌پس‌ توبه‌ كرد ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ و صالح‌ شد ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربانست‌ (54)

و همچنين‌ تفصيل‌ ميدهيم‌ آيت‌ها ‌را‌ و ‌تا‌ روشن‌ شود راه‌ گناهكاران‌ (55)

بگو بدرستيكه‌ ‌من‌ نهي‌ كرده‌ شدم‌ ‌که‌ بپرستم‌ آنانرا ‌که‌ ميخوانيد ‌از‌ جز ‌خدا‌ بگو پيروي‌ نمي‌كنم‌ مرادهاي‌ ‌شما‌ ‌را‌ بحقيقت‌ گمراه‌ ‌شده‌ باشم‌ آنگاه‌ و نباشم‌ ‌از‌ هدايت‌ يافتگان‌ (56)

بگو بدرستيكه‌ ‌من‌ ‌بر‌ دليلي‌ ‌از‌ پروردگارم‌ و تكذيب‌ كرديد آنرا نيست‌ نزد ‌من‌ آنچه‌ ‌که‌ مي‌شتابيد بآن‌ نيست‌ حكم‌ مگر ‌خدا‌ ‌را‌ بيان‌ ميكند حق‌ ‌را‌ و اوست‌ بهترين‌ حكم‌ كنندگان‌ (57)

بگو ‌اگر‌ آنكه‌ ‌بود‌ نزد ‌من‌ آنچه‌ بشتاب‌ مي‌خواهيد آنرا ‌هر‌ آينه‌ گذارده‌ ‌شده‌ ‌بود‌ كار ميان‌ ‌من‌ و ميان‌ ‌شما‌ و ‌خدا‌ داناتر ‌است‌ ‌به‌ ستمگران‌ (58)

و نزد ‌او‌ ‌است‌ كليدهاي‌ غيب‌ نميداند آنرا مگر ‌او‌ و ميداند آنچه‌ ‌در‌ بيابان‌ و دريا ‌است‌ و ساقط نمي‌شود هيچ‌ برگي‌ مگر ‌که‌ ميداند آنرا و نه‌ دانه‌ ‌در‌ تاريكي‌هاي‌ زمين‌ و نه‌ تري‌ و نه‌ خشكي‌ مگر ‌که‌ ‌در‌ كتابي‌ ‌باشد‌ روشن‌ (59)

[135]

و ‌او‌ ‌است‌ ‌که‌ متوفي‌ كند ‌شما‌ ‌را‌ بشب‌ و ميداند آنچه‌ كسب‌ كرديد بروز ‌پس‌ برميانگيزاند ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ روز ‌تا‌ تمام‌ كرده‌ شود اجل‌ نام‌ برده‌ ‌شده‌ ‌پس‌ بسوي‌ ‌او‌ ‌است‌ مرجع‌ ‌شما‌ ‌پس‌ خبر دهد ‌شما‌ ‌را‌ بآنچه‌ بوديد ‌که‌ ميكرديد (60)

و اوست‌ غالب‌ فوق‌ بندگانش‌ و ميفرستد ‌بر‌ ‌شما‌ نگهبانان‌ ‌تا‌ چون‌ بيايد يكي‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌را‌ مرگ‌ بميرانند ‌او‌ ‌را‌ فرستاده‌هاي‌ ‌ما و ‌ايشان‌ تقصير نميكنند (61)

‌پس‌ بازگردانيده‌ ميشوند بسوي‌ ‌خدا‌ خداوندشان‌ ‌است‌ ‌که‌ حق‌ ‌است‌ آگاه‌ باشيد مر ‌او‌ راست‌ حكم‌ و ‌او‌ ‌است‌ سريعتر حساب‌ كنندگان‌ (62)

بگو كيست‌ ‌که‌ ميرهاند ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ تاريكيهاي‌ ‌بر‌ و بحر ميخوانيدش‌ بزاري‌ و نهاني‌ ‌که‌ ‌اگر‌ برهاند ‌ما ‌را‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌هر‌ آينه‌ باشيم‌ ‌از‌ شكرگزاران‌ (63)

بگو ‌خدا‌ ميرهاند ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌آن‌ و ‌از‌ ‌هر‌ اندوهي‌ ‌پس‌ ‌شما‌ شرك‌ مي‌آوريد (64)

بگو اوست‌ قادر ‌بر‌ آنكه‌ برانگيزد ‌بر‌ ‌شما‌ عذابي‌ ‌از‌ زبرتان‌ ‌ يا ‌ ‌از‌ زير پاهاتان‌ ‌ يا ‌ بهم‌ اندازدتان‌ گروه‌هائي‌ ‌غير‌ متفق‌ و بچشاند برخي‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌را‌ آسيب‌ برخي‌ بنگر چگونه‌ ميگردانيم‌ آيت‌ها ‌را‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ بفهمند (65)

و تكذيب‌ كردند آنرا قوم‌ تو و ‌او‌ ‌است‌ حق‌ بگو نيستم‌ ‌بر‌ ‌شما‌ و كيل‌ (66)

‌از‌ ‌براي‌ ‌هر‌ خبري‌ وقتي‌ تحقيقي‌ ‌است‌ و زود ‌باشد‌ ‌که‌ بدانيد (67)

و چون‌ بيني‌ كساني‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌که‌ گفتگو ميكنند ‌در‌ آيت‌هاي‌ ‌ما ‌پس‌ رو بگردان‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌تا‌ ‌در‌ آيند ‌در‌ سختي‌ جز ‌آن‌ و ‌اگر‌ فراموش‌ تو گرداند شيطان‌ ‌پس‌ منشين‌ ‌پس‌ ‌از‌ ياد آمدن‌ ‌با‌ گروه‌ ستمكاران‌ (68)

[136]

و نيست‌ ‌بر‌ آنان‌ ‌که‌ ميپرهيزند ‌از‌ حساب‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ هيچ‌ چيز و لكن‌ پند داد نيست‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ بپرهيزند (69)

و واگذار آنانرا ‌که‌ فراگرفتند دينشان‌ ‌را‌ ببازي‌ و هزلي‌ و بفريفت‌ ايشانرا زندگاني‌ دنيا و پند ده‌ بآن‌ ‌که‌ گيراينده‌ شود نفسي‌ بآنچه‌ كسب‌ كرده‌ نيست‌ مر ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ جز ‌خدا‌ دوستي‌ و نه‌ شفاعت‌ كننده‌ و ‌اگر‌ فدا بدهد ‌هر‌ فدائي‌ گرفته‌ نشود ‌از‌ ‌آن‌ ‌آن‌ گروه‌ آنانند ‌که‌ گيراينده‌ شدند بآنچه‌ كسب‌ كردند مرايشانرا ‌است‌ آشاميدني‌ ‌از‌ آب‌ جوشان‌ و عذابي‌ دردناك‌ بسبب‌ آنچه‌ بودند كافر مي‌شدند (70)

بگو آيا بخوانيم‌ ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ آنچه‌ نفع‌ نميدهد ‌ما ‌را‌ و ضرر نميرساند ‌ما ‌را‌ و باز ‌پس‌ رويم‌ ‌بر‌ پاشنه‌ هامان‌ ‌پس‌ ‌از‌ آنكه‌ هدايت‌ كرد ‌ما ‌را‌ ‌خدا‌ چون‌ كسي‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ راه‌ بيرون‌ برده‌ باشند شيطانها ‌در‌ زمين‌ حيران‌ مر ‌او‌ ‌را‌ رفيقان‌ باشند ‌که‌ مي‌خوانده‌ باشند ‌او‌ ‌را‌ بهدايت‌ ‌که‌ بيا بجانب‌ ‌ما بگو بدرستيكه‌ هدايت‌ ‌خدا‌ آنست‌ هدايت‌ و مأمور شده‌ايم‌ ‌که‌ گردن‌ نهيم‌ مر پروردگار جهانيان‌ ‌را‌ (71)

و اينكه‌ ‌بر‌ پاي‌ داريد نماز ‌را‌ و بپرهيزيد ‌از‌ ‌او‌ و ‌او‌ ‌است‌ آنكه‌ بسوي‌ ‌او‌ محشور خواهيد شد (72)

و اوست‌ ‌که‌ آفريد آسمانها و زمين‌ ‌را‌ براستي‌ و روزي‌ ‌که‌ ميگويد بشو ‌پس‌ ميشود گفتنش‌ حق‌ ‌است‌ و مر ‌او‌ راست‌ پادشاهي‌ روزي‌ ‌که‌ دميده‌ شود ‌در‌ صور داناي‌ نهان‌ و آشكار و اوست‌ درستكردار آگاه‌ (73)

[137]

و هنگاميكه‌ ‌گفت‌ ابراهيم‌ مر پدرش‌ آزر ‌را‌ آيا فرا مي‌گيري‌ بت‌ها ‌را‌ خدايان‌ بدرستيكه‌ مي‌بينم‌ ترا و قوم‌ ترا ‌در‌ گمراهي‌ روشن‌ (74)

و همچنين‌ مينموديم‌ ابراهيم‌ ‌را‌ عجايب‌ آسمانها و زمين‌ و ‌تا‌ بوده‌ ‌باشد‌ ‌از‌ يقين‌ كنندگان‌ (75)

‌پس‌ چون‌ تاريك‌ شد ‌بر‌ ‌او‌ شب‌ ديد ستاره‌ ‌را‌ ‌گفت‌ اينست‌ پروردگار ‌من‌ ‌پس‌ چون‌ غائب‌ شد ‌گفت‌ دوست‌ ندارم‌ فرو روندگان‌ ‌را‌ (76)

‌پس‌ چون‌ ديد ماه‌ ‌را‌ ‌که‌ برآمد ‌گفت‌ اينست‌ پروردگار ‌من‌ ‌پس‌ چون‌ غايب‌ شد ‌گفت‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌اگر‌ راه‌ ننمايد مرا پروردگارم‌ ‌هر‌ آينه‌ خواهم‌ ‌بود‌ ‌از‌ گروه‌ گمراهان‌ (77)

‌پس‌ چون‌ ديد آفتاب‌ ‌را‌ طالع‌ ‌گفت‌ اينست‌ پروردگارم‌ ‌اينکه‌ بزرگتر ‌است‌ ‌پس‌ چون‌ غايب‌ شد ‌گفت‌ اي‌ قوم‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ بيزارم‌ ‌از‌ آنچه‌ شرك‌ مي‌آوريد (78)

بدرستيكه‌ ‌من‌ متوجه‌ گردانيد وجهم‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌براي‌ آنكه‌ پديد آورد آسمانها و زمين‌ ‌را‌ حقگراي‌ و نيستم‌ ‌من‌ ‌از‌ شرك‌ آورندگان‌ (79)

و مجادله‌ كردند ‌با‌ ‌او‌ قومش‌ ‌گفت‌ آيا مجادله‌ ميكنيد ‌در‌ ‌خدا‌ و بتحقيق‌ هدايت‌ كرد مرا و نمي‌ترسم‌ ‌از‌ آنچه‌ شريك‌ ميگردانيد ‌با‌ ‌او‌ مگر آنكه‌ خواهد پروردگار ‌من‌ چيزي‌ ‌را‌ احاطه‌ كرده‌ پروردگارم‌ همه‌ چيز ‌را‌ ‌از‌ راه‌ دانش‌ آيا ‌پس‌ پند نمي‌گيريد (80)

و چگونه‌ ميترسم‌ ‌از‌ آنچه‌ شريك‌ گرفتيد و نميترسيد ‌که‌ ‌شما‌ شريك‌ گرفتيد بخدا آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ فرو فرستاده‌ نشد بآن‌ ‌بر‌ ‌شما‌ حجتي‌ ‌پس‌ كداميك‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ دو فرقه‌ سزاوارترند بايمن‌ بودن‌ ‌اگر‌ هستيد ‌که‌ ميدانيد (81)

[138]

آنان‌ ‌که‌ گرويدند و نياميختند ايمانشانرا بستم‌ ‌آن‌ گروه‌ مر ايشانراست‌ ايمني‌ و ايشانند هدايت‌ يافتگان‌ (82)

و ‌آن‌ ‌بود‌ دليل‌ ‌ما ‌که‌ داديم‌ آنرا بابراهيم‌ ‌بر‌ قومش‌ بلند ميگردانيم‌ ‌ما مراتب‌ آنرا ‌که‌ ميخواهيم‌ بدرستيكه‌ پروردگار تو درستكردار دانا ‌است‌ (83)

و بخشيديم‌ مر ‌او‌ ‌را‌ اسحق‌ و يعقوب‌ همه‌ ‌را‌ هدايت‌ كرديم‌ و نوح‌ ‌را‌ هدايت‌ كرديم‌ ‌از‌ پيش‌ و ‌از‌ فرزندانش‌ داود و سليمان‌ و ايوب‌ و يوسف‌ و موسي‌ و هرون‌ و همچنين‌ سزا دهيم‌ نيكوكاران‌ ‌را‌ (84)

و زكريا و يحيي‌ و عيسي‌ و الياس‌ همه‌ ‌از‌ شايستگان‌ (85)

و اسمعيل‌ ‌را‌ و اليسع‌ ‌را‌ و يونس‌ ‌را‌ و لوط ‌را‌ و همه‌ ‌را‌ فزوني‌ داديم‌ ‌بر‌ جهانيان‌ (86)

و ‌از‌ پدرانشان‌ و فرزندانشان‌ و برادرانشان‌ و برگزيديمشان‌ و هدايت‌ كرديمشان‌ بسوي‌ راه‌ راست‌ (87)

‌آن‌ هدايت‌ ‌خدا‌ ‌است‌ هدايت‌ ميكند بآن‌ آنرا ‌که‌ ميخواهد ‌از‌ بندگانش‌ و ‌اگر‌ شرك‌ آورده‌ بودند باطل‌ ‌شده‌ ‌بود‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ آنچه‌ بودند ‌که‌ ميكردند (88)

‌آن‌ گروه‌ آنانند ‌که‌ داديمشان‌ كتاب‌ و حكمت‌ و پيغمبري‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ كافر شوند بآنها اينها ‌پس‌ بحقيقت‌ باز مي‌داريم‌ بآنها گروهي‌ ‌را‌ ‌که‌ نباشند بآنها كافران‌ (89)

‌آن‌ گروه‌ كساني‌اند ‌که‌ هدايت‌ كرد ‌خدا‌ ‌پس‌ بهدايتشان‌ اقتدا كن‌ بگو نمي‌خواهم‌ ‌از‌ ‌شما‌ بآن‌ مزدي‌ نيست‌ ‌آن‌ مگر پند دادني‌ مر جهانيان‌ ‌را‌ (90)


[139]

و نشناختند ‌خدا‌ ‌را‌ سزاي‌ شناختنش‌ چون‌ گفتند فرو نفرستاد ‌خدا‌ ‌بر‌ انساني‌ هيچ‌ چيز ‌را‌ بگو كيست‌ ‌که‌ فرو فرستاد توراة ‌را‌ ‌که‌ آورد آنرا موسي‌ روشنائي‌ و هدايت‌ ‌از‌ ‌براي‌ مردمان‌ ميگردانيد آنرا پارچه‌ كاغذها ظاهر ميكنيد ‌آنها‌ ‌را‌ و پنهان‌ ميكنيد بسياري‌ ‌را‌ و آموخته‌ شديد آنچه‌ ‌را‌ نميدانستيد ‌شما‌ و نه‌ پدرانتان‌ بگو ‌خدا‌ فرستاد ‌پس‌ بگذار ‌ايشان‌ ‌را‌ ‌در‌ گفتارشان‌ بازي‌ كنند (91)

و ‌اينکه‌ كتابي‌ ‌است‌ ‌که‌ فرو فرستاديم‌ آنرا مبارك‌ تصديق‌ كننده‌ آنچيزي‌ ‌که‌ ‌باشد‌ ميان‌ دو دستش‌ و ‌از‌ ‌براي‌ آنكه‌ بترساني‌ اهل‌ مكه‌ ‌را‌ و آنكه‌ ‌باشد‌ گرداگردش‌ و آنان‌ ‌که‌ ميگروند بآخرت‌ ميگروند بآن‌ و ‌ايشان‌ ‌بر‌ نمازشان‌ محافظت‌ مينمايند (92)

و كيست‌ ستمكارتر ‌از‌ آنكه‌ افتراء كرد ‌بر‌ ‌خدا‌ دروغي‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ ‌گفت‌ وحي‌ شد بمن‌ و وحي‌ نشد باو چيزي‌ و كسيكه‌ ‌گفت‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ فرو فرستم‌ مانند آنچه‌ فرو فرستاد ‌خدا‌ و ‌اگر‌ ‌به‌ بيني‌ هنگاميكه‌ ظالمان‌ باشند ‌در‌ سكرات‌ موت‌ و ملائكه‌ باشند گشايندگان‌ دستهاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌که‌ بيرون‌ كنيد جانهاتان‌ ‌را‌ امروز جزا داده‌ شويد عذاب‌ خواري‌ بسبب‌ بودنتان‌ ‌که‌ مي‌گفتيد ‌بر‌ ‌خدا‌ ناحق‌ ‌را‌ و بودنتان‌ ‌که‌ ‌از‌ آيتهايش‌ سركشي‌ ميكرديد (93)

و ‌هر‌ آينه‌ بتحقيق‌ ‌که‌ آمديد بسوي‌ ‌ما تنها همچنانكه‌ آفريديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ اول‌ بار و واگذاشتيد آنچه‌ ‌را‌ تمليك‌ كرده‌ بوديم‌ بشما ‌پس‌ پشتهاتان‌ و نمي‌بينيم‌ ‌با‌ ‌شما‌ شفيعان‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ گمان‌ كرديد ‌که‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ ‌شما‌ انبازانند بحقيقت‌ بريده‌ شد ميانتان‌ و گمشد ‌از‌ ‌شما‌ آنچه‌ بوديد گمان‌ ميكرديد (94)

[140]

بدرستيكه‌ ‌خدا‌ شكافنده‌ دانه‌ و هسته‌ ‌است‌ بيرون‌ مي‌آورد زنده‌ ‌را‌ ‌از‌ مرده‌ و بيرون‌ آورنده‌ مرده‌ ‌است‌ ‌از‌ زنده‌ ‌آن‌ خداي‌ ‌شما‌ ‌است‌ ‌پس‌ كجا رو گردان‌ مي‌شويد (95)

شكافنده‌ عمود صبح‌ و گردانيد شب‌ ‌را‌ آرامگاه‌ و آفتاب‌ و ماه‌ ‌را‌ بشماره‌ روندگان‌ ‌آن‌ تقدير خداي‌ غالب‌ دانا ‌است‌ (96)

و ‌او‌ ‌است‌ ‌که‌ گردانيد ‌براي‌ ‌شما‌ ستاره‌ها ‌را‌ ‌تا‌ راه‌ يابيد بسبب‌ ‌آنها‌ ‌در‌ تاريكي‌هاي‌ خشكي‌ و دريا بتحقيق‌ تفصيل‌ داديم‌ آيت‌ها ‌را‌ ‌براي‌ قومي‌ ‌که‌ ميدانند (97)

و اوست‌ ‌که‌ آفريد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ يك‌ نفس‌ ‌پس‌ جاي‌ قراري‌ ‌است‌ و جاي‌ بامانت‌ بودني‌ بتحقيق‌ تفصيل‌ داديم‌ آيت‌ها ‌را‌ ‌براي‌ قوميكه‌ بفهمند (98)

و ‌او‌ ‌است‌ ‌که‌ فرو فرستاد ‌از‌ آسمان‌ آب‌ ‌را‌ ‌پس‌ بيرون‌ آورديم‌ بآن‌ رستني‌ همه‌ چيز ‌را‌ ‌پس‌ بيرون‌ آورديم‌ ‌از‌ ‌آن‌ سبزه‌ ‌که‌ برميآوريم‌ ‌از‌ ‌آن‌ دانه‌ ‌بر‌ يكديگر سوار و ‌از‌ درخت‌ خرما ‌از‌ شكوفه‌ اش‌ خوشه‌هاي‌ نزديك‌ بهم‌ و بوستانها ‌از‌ انگورها و زيتون‌ و انار شبيه‌ بهم‌ و ناشبيه‌ بهم‌ بنگريد ‌به‌ ثمرش‌ چون‌ بار مي‌آورد و رسيدنش‌ بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ نشانه‌ها ‌است‌ ‌از‌ ‌براي‌ گروهي‌ ‌که‌ ميگروند (99)

و گردانيدند ‌از‌ ‌براي‌ ‌خدا‌ انبازان‌ جن‌ ‌را‌ و آفريد ‌آنها‌ ‌را‌ و تراشيدند ‌از‌ ‌براي‌ پسران‌ و دختران‌ بدون‌ دانشي‌ منزه‌ ‌است‌ ‌او‌ و برتر ‌است‌ ‌از‌ آنچه‌ نسبت‌ ميدهند (100)

نخست‌ آفريننده‌ آسمانها و زمين‌ ‌است‌ كجا ‌باشد‌ مر ‌او‌ ‌را‌ فرزندي‌ و نباشد مر ‌او‌ ‌را‌ زني‌ و آفريد همه‌ چيز ‌را‌ و ‌او‌ بهمه‌ چيزي‌ داناست‌ (101)

[141]

آنست‌ ‌خدا‌ پروردگارتان‌ نيست‌ خدائي‌ مگر ‌او‌ ‌که‌ آفريدگار همه‌ چيز ‌است‌ ‌پس‌ بپرستيد ‌او‌ ‌را‌ و ‌او‌ ‌بر‌ همه‌ چيز كارگذار ‌است‌ (102)

‌در‌ نيابد ‌او‌ ‌را‌ ديده‌ها و ‌او‌ ‌در‌ مي‌يابد ديده‌ها و اوست‌ باريك‌ ‌بين‌ آگاه‌ (103)

بتحقيق‌ آمد ‌شما‌ ‌را‌ دليل‌هاي‌ بينش‌ بخش‌ ‌از‌ پروردگارتان‌ ‌پس‌ ‌هر‌ ‌که‌ بينا شد ‌پس‌ ‌باشد‌ ‌براي‌ خودش‌ و كسي‌ ‌که‌ كور ماند ‌پس‌ ‌باشد‌ ‌بر‌ خودش‌ و نيستم‌ ‌من‌ ‌بر‌ ‌شما‌ نگهبان‌ (104)

و همچنين‌ مكرر مي‌آوريم‌ آيت‌ها ‌را‌ و ‌تا‌ مبادا گويند درس‌ خوانده‌اي‌ و ‌براي‌ آنكه‌ بيان‌ كنيم‌ آنرا ‌از‌ ‌براي‌ گروهي‌ ‌که‌ ميدانند (105)

پيروي‌ كن‌ آنچه‌ وحي‌ كرده‌ شد بتو ‌از‌ پروردگارت‌ نيست‌ خدائي‌ مگر ‌او‌ و روي‌ بگردان‌ ‌از‌ شرك‌ آورندگان‌ (106)

و ‌اگر‌ خواسته‌ ‌بود‌ ‌خدا‌ شرك‌ نميآوردند و نگردانيديم‌ ترا برايشان‌ نگهبان‌ و نيستي‌ تو برايشان‌ كارگذار (107)

و دشنام‌ ندهيد آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ ميخوانند ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ دشنام‌ دهند ‌خدا‌ ‌را‌ ‌از‌ روي‌ تعدي‌ بدون‌ دانشي‌ همچنين‌ آراستيم‌ ‌براي‌ ‌هر‌ گروهي‌ كردارشانرا ‌پس‌ بسوي‌ پروردگارشانست‌ بازگشت‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ خبر دهد ‌ايشان‌ ‌را‌ بآنچه‌ بودند ‌که‌ ميكردند (108)

و سوگند خوردند بخدا سخت‌ ترين‌ سوگندهاشان‌ ‌که‌ ‌اگر‌ آيد ايشانرا آيتي‌ ‌هر‌ آينه‌ بگروند بآن‌ بگو جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ آيت‌ها نزد ‌خدا‌ ‌است‌ و چه‌ چيز آگاه‌ كرد ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌آن‌ آيات‌ چون‌ آيد ايشانرا ايمان‌ نخواهند آورد (109)

و برميگردانيم‌ دلهاشان‌ ‌را‌ و چشمهاشان‌ ‌را‌ همچنانكه‌ ايمان‌ نياوردند بآن‌ اول‌ بار و واميگذاريمشان‌ ‌در‌ زياده‌ رويشان‌ ‌که‌ سرگردان‌ باشند (110)

[142]

و ‌اگر‌ آنكه‌ ‌ما فرو فرستاده‌ بوديم‌ بايشان‌ فرشتگان‌ ‌را‌ و سخن‌ كرده‌ ‌بود‌ ‌با‌ ‌ايشان‌ مردگان‌ و جمع‌ آورده‌ بوديم‌ برايشان‌ همه‌ چيز ‌را‌ رو برو نبودند ‌که‌ ايمان‌ آورند مگر آنكه‌ خواسته‌ ‌باشد‌ ‌خدا‌ و ليكن‌ بيشترين‌ ‌ايشان‌ ناداناني‌ ميكنند (111)

و همچنين‌ گردانيديم‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌هر‌ پيغمبري‌ دشمني‌ شياطين‌ انس‌ و جن‌ ميرساند بعضي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ بسوي‌ بعضي‌ آراسته‌ گفتار باطل‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌براي‌ فريب‌ و ‌اگر‌ خواستي‌ پروردگار تو نكردندي‌ آنرا ‌پس‌ واگذار ايشانرا بآنچه‌ افترا مي‌كنند (112)

و ‌تا‌ ميل‌ كند بآن‌ دلهاي‌ آنان‌ ‌که‌ نميگروند بآخرت‌ و ‌تا‌ پسند كنند آنرا و ‌تا‌ كسب‌ كنند آنچه‌ ‌را‌ ايشانند كسب‌ كنندگان‌ (113)

آيا ‌پس‌ جز ‌خدا‌ ‌را‌ بجويم‌ حكم‌ كننده‌ و ‌او‌ ‌است‌ ‌که‌ فرو فرستاد بشما كتاب‌ ‌را‌ تفضيل‌ داده‌ ‌شده‌ و آنان‌ ‌که‌ داديم‌ ‌ايشان‌ ‌را‌ كتاب‌ ميدانند ‌که‌ ‌آن‌ فرو فرستاده‌ ‌شده‌ ‌است‌ ‌از‌ پروردگارت‌ بحق‌ ‌پس‌ مباش‌ البته‌ ‌از‌ شرك‌ آورندگان‌ (114)

و تمام‌ شد كلمه‌ پروردگارت‌ ‌از‌ روي‌ راستي‌ و عدالت‌ نيست‌ بدل‌ كننده‌ مر سخنانش‌ ‌را‌ و اوست‌ شنواي‌ دانا (115)

و ‌اگر‌ اطاعت‌ كني‌ اكثر كساني‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌در‌ زمينند گمراه‌ مي‌كنند ترا ‌از‌ راه‌ ‌خدا‌ پيروي‌ نمي‌كنند مگر گمان‌ ‌را‌ و نيستند ‌ايشان‌ مگر آنكه‌ بگمان‌ حكم‌ كنند (116)

بدرستيكه‌ پروردگار تو اوست‌ داناتر بكسي‌ ‌که‌ گم‌ ميشود ‌از‌ راهش‌ و اوست‌ داناتر بهدايت‌ يافتگان‌ (117)

‌پس‌ بخوريد ‌از‌ آنچه‌ ياد كرده‌ شد نام‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌آن‌ ‌اگر‌ هستيد بآيت‌ هايش‌ گروندگان‌ (118)

[143]

و چيست‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ نخوريد ‌از‌ آنچه‌ ياد كرده‌ ‌شده‌ نام‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌آن‌ و بتحقيق‌ ‌که‌ تفصيل‌ داد ‌از‌ ‌براي‌ ‌شما‌ آنچه‌ ‌را‌ حرام‌ كرد ‌بر‌ ‌شما‌ مگر آنچه‌ مضطر شديد بآن‌ و بدرستيكه‌ بسياري‌ ‌هر‌ آينه‌ گمراه‌ مي‌كنند بخواهشهاشان‌ بدون‌ دانشي‌ بدرستيكه‌ پروردگار تو ‌او‌ داناتر ‌است‌ بتعدي‌ كنندگان‌ (119)

و واگذاريد بيرون‌ گناه‌ و درونش‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌آنها‌ ‌که‌ كسب‌ ميكنند گناه‌ ‌را‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ جزا داده‌ شود بآنچه‌ بودند ‌که‌ كسب‌ ميكردند (120)

و مخوريد ‌از‌ آنچه‌ ياد كرده‌ نشد نام‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌آن‌ و بدرستيكه‌ ‌هر‌ آينه‌ فسق‌ ‌است‌ و بدرستيكه‌ شياطين‌ ‌هر‌ آينه‌ ميرسانند پنهاني‌ ‌به‌ دوستانشان‌ ‌تا‌ مجادله‌ كنند ‌با‌ ‌شما‌ و ‌اگر‌ اطاعت‌ كنيد ايشانرا بدرستيكه‌ ‌شما‌ ‌هر‌ آينه‌ باشيد مشركان‌ (121)

آيا كسيكه‌ ‌بود‌ مرده‌ ‌پس‌ زنده‌ كرديم‌ ‌او‌ ‌را‌ و گردانيديم‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌او‌ نوري‌ ‌که‌ راه‌ ميرفته‌ ‌باشد‌ بآن‌ ‌در‌ مردمان‌ چون‌ كسيست‌ ‌که‌ صفت‌ ‌او‌ اينست‌ ‌که‌ ‌در‌ تاريكي‌ها ‌است‌ نيست‌ بيرون‌ آينده‌ ‌از‌ ‌آن‌ همچنين‌ آراسته‌ شد ‌از‌ ‌براي‌ كافران‌ آنچه‌ بودند ‌که‌ ميكردند (122)

و همچنين‌ گردانيديم‌ ‌در‌ ‌هر‌ قريه‌ بزرگان‌ ‌را‌ گناهكارانش‌ ‌تا‌ مكر كنند ‌در‌ ‌آن‌ و مكر نمي‌كنند مگر بخودهاشان‌ و نمي‌يابند (123)

و چون‌ آيد ايشانرا آيتي‌ گويند هرگز نگرويم‌ ‌تا‌ آنكه‌ داده‌ شويم‌ مانند آنچه‌ داده‌ برسولان‌ ‌خدا‌ ‌خدا‌ داناتر ‌است‌ ‌که‌ كجا ميگرداند رسالتش‌ ‌را‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ برسد آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ گناه‌ كردند خواري‌ نزد ‌خدا‌ و عذابي‌ سخت‌ بسبب‌ بودنشان‌ ‌که‌ مكر ميكردند (124)

[144]

‌پس‌ كسيكه‌ بخواهد ‌خدا‌ راه‌ نمايد ‌او‌ ‌را‌ ميگشايد سينه‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌براي‌ اسلام‌ و كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ بخواهد وابگذارد ‌او‌ ‌را‌ ميگرداند سينه‌ ‌او‌ ‌را‌ تنگ‌ بسيار تنگ‌ گويا بالا ميرود ‌در‌ آسمان‌ همچنين‌ ميگرداند ‌خدا‌ عذاب‌ ‌را‌ ‌بر‌ آنان‌ ‌که‌ نميگروند (125)

و اينست‌ راه‌ پروردگارت‌ ‌که‌ راست‌ ‌است‌ بحقيقت‌ تفصيل‌ داديم‌ آيت‌ها ‌را‌ ‌براي‌ گروهي‌ ‌که‌ پند ميپذيرند (126)

‌از‌ ‌براي‌ ايشانست‌ خانه‌ سلامت‌ نزد پروردگارشان‌ و ‌او‌ ولي‌ ايشانست‌ بآنچه‌ هستند ‌که‌ ميكنند (127)

و روزي‌ ‌که‌ حشر كند ايشانرا همه‌ اي‌ گروه‌ جن‌ بحقيقت‌ بسيار گردانيديد ‌از‌ آدميان‌ و گفتند دوستانشان‌ ‌از‌ آدميان‌ پروردگار ‌ما برخوردار شدند برخي‌ ‌از‌ ‌ما ببرخي‌ و رسيديم‌ ‌ما ‌به‌ اجلمان‌ ‌که‌ تعيين‌ كردي‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌ما ‌گفت‌ آتش‌ مسكن‌ ‌شما‌ ‌است‌ جاودانيان‌ ‌در‌ ‌آن‌ مگر آنچه‌ خواست‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ پروردگار تو درست‌ كردار دانا ‌است‌ (128)

و همچنين‌ صاحب‌ اختيار ميگردانيم‌ برخي‌ ‌از‌ ستمكاران‌ ‌را‌ ‌بر‌ برخي‌ بسبب‌ آنچه‌ هستند ‌که‌ كسب‌ ميكردند (129)

اي‌ گروه‌ جن‌ و انس‌ آيا نيامد ‌شما‌ ‌را‌ رسولاني‌ چند ‌از‌ ‌شما‌ ‌که‌ بخوانند ‌بر‌ ‌شما‌ آيت‌هاي‌ مرا و بيم‌ دهند ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ رسيدن‌ روزتان‌ اينروز گفتند گواهي‌ داديم‌ برخودهامان‌ و فريب‌ داد ‌ايشان‌ ‌را‌ زندگاني‌ دنيا و گواهي‌ دادند برخودهاشان‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ بودند كافران‌ (130)

‌آن‌ ‌از‌ اينست‌ ‌که‌ نيست‌ پروردگارت‌ هلاك‌ كننده‌ اهل‌ قريه‌ها ‌را‌ بستم‌ و اهلشان‌ باشند غافلان‌ (131)

[145]

و ‌از‌ ‌براي‌ ‌هر‌ يك‌ مراتبي‌ ‌است‌ ‌از‌ آنچه‌ كردند و نيست‌ پروردگارت‌ غافل‌ ‌از‌ آنچه‌ ميكنند (132)

و پروردگارت‌ بينياز صاحب‌ رحمت‌ ‌است‌ ‌اگر‌ خواهد ميبرد ‌شما‌ ‌را‌ و جانشين‌ ميگرداند ‌از‌ ‌بعد‌ ‌شما‌ آنچه‌ ‌را‌ خواهد همچنانكه‌ پديد آورد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ فرزندان‌ جمعي‌ ديگر (133)

بدرستيكه‌ آنچه‌ وعده‌ كرده‌ شده‌ايد ‌هر‌ آينه‌ آينده‌ ‌است‌ و نيستيد ‌شما‌ عاجز كنندگان‌ (134)

بگو اي‌ قوم‌ ‌من‌ كار كنيد ‌بر‌ وفق‌ توانائي‌ ‌خود‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ عمل‌ كننده‌ام‌ ‌پس‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ بدانيد كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ ميباشد مر ‌او‌ ‌را‌ عاقبت‌ ‌آن‌ سراي‌ بدرستيكه‌ رستگار نمي‌شوند ستمكاران‌ (135)

و گردانيدند ‌از‌ ‌براي‌ ‌خدا‌ ‌از‌ آنچه‌ آفريد ‌از‌ كشت‌ و شتر و گاو و گوسفند بهره‌ ‌پس‌ گفتند ‌اينکه‌ ‌از‌ ‌براي‌ خداست‌ بگمان‌ فاسدشان‌ و ‌اينکه‌ ‌از‌ ‌براي‌ انبازان‌ ‌ما ‌است‌ ‌پس‌ آنچه‌ ‌باشد‌ ‌از‌ ‌براي‌ انبازانشان‌ ‌پس‌ نميرسد بخدا و آنچه‌ ‌باشد‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ ‌آن‌ ميرسد ‌به‌ انبازانشان‌ بد ‌است‌ آنچه‌ حكم‌ مي‌كنند (136)

و همچنين‌ آراستند ‌از‌ ‌براي‌ بسياري‌ ‌از‌ مشركان‌ كشتن‌ اولادشان‌ انبازانشان‌ ‌تا‌ هلاك‌ سازند ايشانرا و ‌تا‌ ملبس‌ گردانند برايشان‌ دينشان‌ ‌را‌ و ‌اگر‌ خواسته‌ ‌بود‌ ‌خدا‌ نميكردند آنرا ‌پس‌ واگذار ايشانرا و آنچه‌ مي‌ بندند بدروغ‌ (137)

[146]

و گفتند ‌اينکه‌ اشتر و گاو و گوسفند و كشتزاريست‌ ‌که‌ حرام‌ ‌است‌ نمي‌خورند ‌آنها‌ ‌را‌ مگر كسي‌ ‌که‌ بخواهيم‌ بگمان‌ فاسدشان‌ و شتر و گاو و گوسفند ‌که‌ حرام‌ گردانيده‌ ‌شده‌ پشتهاشان‌ و شتر و گاو و گوسفنديست‌ ‌که‌ ياد نمي‌كنند نام‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌بر‌ زن‌ها دروغ‌ بستني‌ ‌بر‌ ‌او‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ جزا دهد ايشانرا بسبب‌ بودنشان‌ ‌که‌ افتراء ميكردند (138)

و گفتند آنچه‌ ‌در‌ شكم‌ ‌اينکه‌ شتر و گاو و گوسفند ‌است‌ خالص‌ ‌از‌ ‌براي‌ مردان‌ ‌ما ‌است‌ و حرام‌ ‌است‌ ‌بر‌ جفت‌هاي‌ ‌ما و ‌اگر‌ ‌باشد‌ مردار ‌پس‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ ‌آن‌ انبازانند زود ‌باشد‌ ‌که‌ جزا دهد ايشانرا وصفشان‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ حكيم‌ داناست‌ (139)

بتحقيق‌ زيان‌ كردند آنان‌ ‌که‌ كشتند اولادشانرا ‌به‌ كم‌ خردي‌ بدون‌ دانش‌ و حرام‌ گردانيدند آنچه‌ روزي‌ كردشان‌ ‌خدا‌ ‌از‌ راه‌ دروغ‌ بستن‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ بتحقيق‌ گمراه‌ شدند و نبودند هدايت‌ يافتگان‌ (140)

و اوست‌ ‌که‌ پديد آورد بستانها ‌را‌ برداربست‌ انداختني‌ها و ‌غير‌ بردار بست‌ انداختني‌ها و درخت‌ خرما و كشت‌ ‌را‌ مختلف‌ ثمر خوردني‌ ‌او‌ و زيتون‌ ‌را‌ و انار ‌را‌ شبيه‌ بهم‌ و ناشبيه‌ بهم‌ بخوريد ‌از‌ ثمرش‌ چون‌ ثمر دهد و بدهيد حقش‌ ‌را‌ روز درويدنش‌ و اسراف‌ نكنيد بدرستيكه‌ ‌او‌ دوست‌ ندارد اسراف‌ كنندگانرا (141)

و ‌از‌ شتر و گاو و گوسفند بار بردار و فرشي‌ بخوريد ‌از‌ آنچه‌ روزي‌ كرده‌ بشما ‌خدا‌ و پيروي‌ نكنيد كامهاي‌ شيطان‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ دشمني‌ آشكار ‌است‌ (142)

[147]

هشت‌ جفت‌ ‌از‌ ميش‌ دو و ‌از‌ گوسفند مويينه‌ دو بگو آيا ‌آن‌ دو نر ‌را‌ حرام‌ گردانيد ‌ يا ‌ ‌آن‌ دو ماده‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ آنچه‌ ‌را‌ مشتمل‌ ‌باشد‌ ‌بر‌ ‌آن‌ رحمهاي‌ ‌آن‌ دو ماده‌ خبر دهيد مرا بدانش‌ ‌اگر‌ هستيد راستگويان‌ (143)

و ‌از‌ شتر دو و ‌از‌ گاو دو بگو آيا دو نر ‌را‌ حرام‌ گردانيد ‌ يا ‌ دو ماده‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ آنچه‌ ‌را‌ مشتمل‌ ‌باشد‌ ‌بر‌ ‌آن‌ رحمهاي‌ دو ماده‌ آيا بوديد حاضران‌ چون‌ وصيت‌ كرد ‌شما‌ ‌را‌ ‌خدا‌ باين‌ ‌پس‌ كيست‌ ستمكارتر ‌از‌ ‌آن‌ ‌که‌ بست‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ دروغي‌ ‌را‌ ‌تا‌ گمراه‌ كند مردم‌ ‌را‌ بدون‌ دانش‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ راه‌ ننمايد گروه‌ ستمكاران‌ ‌را‌ (144)

بگو نمييابم‌ ‌در‌ آنچه‌ وحي‌ ‌شده‌ بمن‌ حرام‌ ‌شده‌ ‌بر‌ خورنده‌ ‌که‌ ميخورد آنرا مگر آنكه‌ بوده‌ ‌باشد‌ مردار ‌ يا ‌ خون‌ ريخته‌ ‌شده‌ ‌ يا ‌ گوشت‌ خوك‌ بدرستيكه‌ ‌آن‌ پليد ‌است‌ ‌ يا ‌ فسقي‌ ‌که‌ بانگ‌ زده‌ ‌شده‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌غير‌ خداست‌ بآن‌ ‌پس‌ كسيكه‌ مضطر شد ‌غير‌ باغي‌ و نه‌ تجاوز كننده‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ پروردگار تو آمرزنده‌ مهربانست‌ (145)

و ‌بر‌ آنان‌ ‌که‌ يهود شدند حرام‌ كرديم‌ ‌هر‌ صاحب‌ ناخني‌ ‌را‌ و ‌از‌ گاو و گوسفند حرام‌ كرديم‌ برايشان‌ پيه‌هاي‌ آندو ‌را‌ مگر آنچه‌ برداشت‌ پشتهاي‌ آندو ‌ يا ‌ روده‌ها ‌ يا ‌ آنچه‌ آميخته‌ ‌باشد‌ ‌به‌ استخوان‌ ‌آن‌ جزا داديم‌ ايشانرا بسبب‌ ظلمشان‌ و بدرستيكه‌ ‌ما ‌هر‌ آينه‌ راستگويانيم‌ (146)

[148]

‌پس‌ ‌اگر‌ تكذيب‌ كنند ترا ‌پس‌ بگو پروردگار ‌شما‌ صاحب‌ رحمت‌ وسيع‌ ‌است‌ و بازداشته‌ نمي‌شود عذابش‌ ‌از‌ گروه‌ ستمكاران‌ (147)

زود ‌باشد‌ بگويند آنان‌ ‌که‌ شرك‌ آوردند ‌اگر‌ خواسته‌ ‌بود‌ ‌خدا‌ شرك‌ نمي‌آورديم‌ ‌ما و نه‌ پدران‌ ‌ما و نه‌ حرام‌ ميكرديم‌ هيچ‌ چيز ‌را‌ همچنين‌ تكذيب‌ كردند آنان‌ ‌که‌ بودند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌تا‌ چشيدند عقوبت‌ ‌ما ‌را‌ بگو آيا هست‌ نزد ‌شما‌ هيچ‌ علمي‌ ‌پس‌ بيرون‌ آريد آنرا ‌براي‌ ‌ما پيروي‌ نمي‌كنيد مگر گمان‌ ‌را‌ و نيستيد ‌شما‌ مگر آنكه‌ بگمان‌ كار ميكنيد (148)

بگو ‌پس‌ مر ‌خدا‌ راست‌ حجت‌ بالغه‌ ‌يعني‌ دليل‌ تام‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ خواسته‌ ‌بود‌" ‌خدا‌" ‌هر‌ آينه‌ هدايت‌ كرده‌ ‌بود‌ ‌شما‌ ‌را‌ همگي‌ (149)

بگو بياوريد گواهانتان‌ ‌را‌ آنان‌ ‌که‌ گواهي‌ ميدهند ‌که‌ ‌خدا‌ حرام‌ كرده‌ ‌اينکه‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ شهادت‌ دادند ‌پس‌ گواهي‌ مده‌ ‌با‌ ‌ايشان‌ و پيروي‌ مكن‌ خواهشهاي‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ تكذيب‌ كردند آيت‌هاي‌ ‌ما ‌را‌ و آنان‌ ‌که‌ نميگروند بآخرت‌ و ‌ايشان‌ بپروردگارشان‌ برابر مي‌كنند" بتان‌ ‌را‌" (150)

بگو بيائيد بخوانم‌ آنچه‌ حرام‌ كرد پروردگار ‌شما‌ ‌بر‌ ‌شما‌ ‌که‌ شريك‌ مسازيد باو چيزي‌ ‌را‌ و ‌به‌ والدين‌ خوبي‌ كردن‌ و نكشيد فرزندانتان‌ ‌را‌ ‌از‌ ترس‌ افلاس‌ ‌ما روزي‌ ميدهيم‌ ‌شما‌ و ايشانرا و پيرامون‌ مگرديد كارهاي‌ بد ‌را‌ آنچه‌ ظاهر ‌باشد‌ ‌از‌ ‌آن‌ و آنچه‌ باطن‌ ‌باشد‌ و مكشيد نفسي‌ ‌را‌ ‌که‌ حرام‌ گردانيد ‌خدا‌ مگر بحق‌ ‌آن‌ وصيت‌ كرد ‌شما‌ ‌را‌ بآن‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ دريابيد بعقل‌ (151)

[149]

و پيرامون‌ پيرامون‌ نگرديد ‌به‌ مال‌ يتيم‌ مگر بآنچه‌ ‌آن‌ بهتر ‌است‌ ‌تا‌ برسد بقوه‌ اش‌ و تمام‌ دهيد پيمانه‌ و ترازو ‌را‌ بعدالت‌ تكليف‌ نمي‌كنيم‌ نفسي‌ ‌را‌ مگر بقدر طاقتش‌ و چون‌ بگوئيد ‌پس‌ عدالت‌ كنيد و ‌اگر‌ چه‌ ‌باشد‌ صاحب‌ قرابت‌ و بعهد ‌خدا‌ وفا كنيد ‌اينکه‌ ‌است‌ وصيت‌ كرد ‌شما‌ ‌را‌ بآن‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ پند گيريد (152)

و آنكه‌ ‌اينکه‌ راه‌ ‌من‌ ‌است‌ راست‌ ‌پس‌ پيروي‌ كنيد آنرا و پيروي‌ مكنيد راه‌ها ‌را‌ ‌پس‌ جدا گرداند ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ راهش‌ اينست‌ ‌که‌ وصيت‌ كرد ‌شما‌ ‌را‌ بآن‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ بپرهيزيد (153)

‌پس‌ داديم‌ موسي‌ ‌را‌ كتاب‌ ‌براي‌ تمامي‌ ‌بر‌ كسي‌ ‌که‌ خوبي‌ كرد و ‌براي‌ تفصيل‌ مر همه‌ چيز ‌را‌ و ‌براي‌ هدايت‌ و رحمت‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ ‌به‌ لقاء پروردگارشان‌ ايمان‌ آرند (154)

و ‌اينکه‌ قرآن‌ كتابي‌ ‌است‌ ‌که‌ فرو فرستاديمش‌ مبارك‌ ‌پس‌ پيروي‌ كنيد آنرا و بپرهيزيد ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ رحم‌ كرده‌ شويد (155)

‌که‌ مبادا گوئيد فرو فرستاده‌ نشد كتاب‌ مگر ‌بر‌ دو طائفه‌ پيش‌ ‌از‌ ‌ما و بدرستيكه‌ هستيم‌ ‌از‌ خواندنشان‌ ‌هر‌ آينه‌ بي‌خبران‌ (156)

يا ‌ گوئيد ‌اگر‌ آنكه‌ فرو فرستاده‌ ‌شده‌ ‌بود‌ ‌بر‌ ‌ما كتاب‌ ‌هر‌ آينه‌ بوديم‌ هدايت‌ يافته‌ تر ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ بتحقيق‌ آمد ‌شما‌ ‌را‌ حجتي‌ ‌از‌ پروردگارتان‌ و هدايت‌ و رحمتي‌ ‌پس‌ كيست‌ ستمكارتر ‌از‌ آنكه‌ تكذيب‌ كرد آيت‌هاي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ و اعراض‌ كرد ‌از‌ ‌آنها‌ بزودي‌ جزا ميدهيم‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ اعراض‌ ميكنند ‌از‌ آيت‌هاي‌ ‌ما بد عذابي‌ بسبب‌ بودنشان‌ ‌که‌ اعراض‌ ميكردند (157)

[150]

آيا انتظار ميبرند مگر آنكه‌ آيد ايشانرا ملائكه‌ ‌ يا ‌ بيايد پروردگار تو ‌ يا ‌ بيايد بعضي‌ ‌از‌ آيت‌هاي‌ پروردگارت‌ روزي‌ ‌که‌ بيايد بعضي‌ ‌از‌ آيت‌هاي‌ پروردگارت‌ نفع‌ نميدهد نفسي‌ ‌را‌ ايمان‌ آوردنش‌ ‌که‌ نبوده‌ ايمان‌ آورده‌ ‌باشد‌ ‌از‌ پيش‌ ‌ يا ‌ كسب‌ كرده‌ ‌باشد‌ ‌در‌ ايمانش‌ خيري‌ بگو منتظر باشيد بدرستيكه‌ ‌ما منتظرانيم‌ (158)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ متفرق‌ ساختند دينشان‌ ‌را‌ و بودند گروه‌ گروه‌ نيستي‌ تو ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ چيزي‌ مسئول‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ كارشان‌ ‌با‌ خداست‌ ‌پس‌ خبر دهد ايشانرا بآنچه‌ بودند ‌که‌ ميكردند (159)

كسي‌ ‌که‌ آورد نيكي‌ ‌را‌ ‌پس‌ مر ‌او‌ راست‌ ده‌ چندان‌ ‌آن‌ و كسيكه‌ آورد بدي‌ ‌را‌ ‌پس‌ جزا داده‌ نشود مگر مانندش‌ و ‌ايشان‌ ستم‌ كرده‌ نشوند (160)

بگو بدرستيكه‌ ‌من‌ هدايت‌ كرد مرا پروردگارم‌ براه‌ راست‌ ديني‌ درست‌ كيش‌ ابراهيم‌ حق‌ گراي‌ و نبود ‌از‌ شرك‌ آورندگان‌ (161)

بگو بدرستيكه‌ نماز ‌من‌ و عبادتم‌ و زندگيم‌ و مردنم‌ مر خداي‌ راست‌ ‌که‌ پروردگار جهانيانست‌ (162)

نيست‌ شريكي‌ مر ‌او‌ ‌را‌ و بآن‌ فرموده‌ شده‌ام‌ و ‌من‌ اول‌ منقادانم‌ (163)

بگو آيا جز ‌خدا‌ ‌را‌ بجوئيم‌ پروردگار و اوست‌ پروردگار همه‌ چيز و كسب‌ نمي‌كند ‌هر‌ نفسي‌ مگر ‌بر‌ خودش‌ و برنميدارد بردارنده‌ بار گناه‌ ديگري‌ ‌را‌ ‌پس‌ بسوي‌ پروردگار ‌شما‌ ‌است‌ بازگشت‌ ‌شما‌ ‌پس‌ خبر دهد ‌شما‌ ‌را‌ بآنچه‌ بوديد ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ اختلاف‌ ميكرديد (164)

و اوست‌ ‌که‌ گردانيد ‌شما‌ ‌را‌ خليفه‌ها ‌در‌ زمين‌ و برتري‌ داد بعضي‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌را‌ بالاي‌ بعضي‌ بمراتب‌ ‌تا‌ بيازمايد ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ آنچه‌ دادتان‌ بدرستيكه‌ پروردگار تو زود عقوبت‌ ‌است‌ و بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌هر‌ آينه‌ آمرزنده‌ مهربان‌ ‌است‌ (165)

[151]

7- ‌سورة‌ الأعراف‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

كتابيست‌ فرو فرستاده‌ شد بتو ‌پس‌ نبايد ‌که‌ ‌باشد‌ ‌در‌ سينه‌ تو تنگي‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌تا‌ بترساني‌ بآن‌ و پند داد نيست‌ مر گروندگان‌ ‌را‌ (2)

پيروي‌ كنيد ‌از‌ آنچه‌ فرو فرستاده‌ بشما ‌از‌ پروردگارتان‌ و پيروي‌ كنيد ‌از‌ جز ‌او‌ دوستان‌ ‌را‌ اندكي‌ پند مي‌گيريد (3)

و بسا ‌از‌ قريه‌ ‌که‌ هلاك‌ گردانيديم‌ آنرا ‌پس‌ آمد آنرا عذاب‌ ‌ما شب‌ هنگام‌ ‌ يا ‌ بودند خفتگان‌ نيم‌ روز (4)

‌پس‌ نبود درخواستشان‌ وقتي‌ ‌که‌ آمد ايشانرا عذاب‌ ‌ما مگر آنكه‌ گفتند بدرستيكه‌ ‌ما بوديم‌ ستمكاران‌ (5)

‌پس‌ ‌هر‌ آينه‌ خواهيم‌ پرسيد البته‌ ‌از‌ آنانكه‌ فرستاده‌ شد بايشان‌ و ‌هر‌ آينه‌ بپرسيم‌ البته‌ ‌از‌ فرستادگان‌ (6)

‌پس‌ ‌هر‌ آينه‌ خواهيم‌ خواند برايشان‌ بعلم‌ و نبوديم‌ ‌ما غائبان‌ (7)

و سنجيدن‌ اعمال‌ ‌در‌ آنروز حق‌ ‌است‌ ‌پس‌ ‌هر‌ ‌که‌ گران‌ آمد سنجيدنهايش‌ ‌پس‌ ‌آنها‌ ايشانند رستگاران‌ (8)

و ‌هر‌ ‌که‌ سبك‌ آيد سنجيدنهايش‌ ‌پس‌ ‌آنها‌ آنانند ‌که‌ زيان‌ كردند بنفسهاي‌ ‌خود‌ بسبب‌ بودنشان‌ ‌که‌ بآيت‌هاي‌ ‌ما ستم‌ ميكردند (9)

و بتحقيق‌ ‌که‌ صاحب‌ تصرف‌ كرديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ زمين‌ و گردانيديم‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌در‌ ‌آن‌ مايه‌هاي‌ عيش‌ و زندگي‌ اندكي‌ شكر مي‌كنيد (10)

و بتحقيق‌ آفريديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌پس‌ شكل‌ داديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌پس‌ گفتيم‌ فرشتگان‌ ‌را‌ ‌که‌ سجده‌ كنيد مر آدم‌ ‌را‌ ‌پس‌ سجده‌ كردند مگر ابليس‌ ‌که‌ نبود ‌از‌ سجده‌ كنندگان‌ (11)

[152]

‌گفت‌ چه‌ چيز منع‌ كرد ترا ‌که‌ سجده‌ نكني‌ آدم‌ ‌را‌ چون‌ امر كردم‌ ترا ‌گفت‌ ‌من‌ بهترم‌ ‌از‌ ‌آن‌ آفريدي‌ مرا ‌از‌ آتش‌ نوراني‌ و آفريدي‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ گل‌ ظلماني‌ (12)

‌گفت‌ ‌پس‌ فرو شو ‌از‌ ‌آن‌ ‌پس‌ نباشد مر ترا ‌که‌ تكبر كني‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌پس‌ بيرون‌ رو بدرستيكه‌ تو ‌از‌ ذليلاني‌ (13)

‌گفت‌ مهلت‌ ده‌ مرا ‌تا‌ روزي‌ ‌که‌ برانگيخته‌ ميشوند (14)

‌گفت‌ بدرستيكه‌ تو ‌از‌ مهلت‌ دادگاني‌ (15)

‌گفت‌ بسبب‌ اضلال‌ كردن‌ تو مرا ‌هر‌ آينه‌ مي‌نشينم‌ البته‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ براه‌ تو ‌که‌ راست‌ ‌است‌ (16)

‌پس‌ ‌هر‌ آينه‌ مي‌آيم‌ ايشانرا ‌از‌ ميان‌ دستهاشان‌ و ‌از‌ پشت‌ سرشان‌ و ‌از‌ طرف‌ راستشان‌ و ‌از‌ چپشان‌ و نخواهي‌ يافت‌ بيشترين‌ ‌ايشان‌ ‌را‌ شكركنندگان‌ (17)

‌گفت‌ بيرون‌ رو ‌از‌ ‌آن‌ نكوهيده‌ رانده‌ ‌شده‌ ‌هر‌ آينه‌ آنكه‌ پيروي‌ كرد ترا ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌هر‌ آينه‌ پر سازم‌ البته‌ دوزخ‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌شما‌ همه‌ (18)

و اي‌ آدم‌ ساكن‌ شو تو و همسرت‌ ‌در‌ بهشت‌ ‌پس‌ بخوريد ‌از‌ ‌هر‌ جا ‌که‌ خواسته‌ باشيد و نزديك‌ نشويد ‌اينکه‌ درخت‌ ‌را‌ ‌پس‌ خواهيد شد ‌از‌ ستمكاران‌ (19)

‌پس‌ وسوسه‌ كرد مر ‌آن‌ دو ‌را‌ شيطان‌ ‌تا‌ ظاهر گرداند مر ايشانرا آنچه‌ پوشيده‌ ‌بود‌ ‌از‌ ‌آن‌ دو ‌از‌ عورت‌ هاشان‌ و ‌گفت‌ نهي‌ نكرد ‌شما‌ ‌را‌ پروردگار ‌شما‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ درخت‌ مگر آنكه‌ بشويد دو فرشته‌ ‌ يا ‌ بشويد ‌از‌ جاودانيان‌ (20)

و سوگند خورد ‌از‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ ‌که‌ ‌من‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌از‌ خيرخواهانم‌ (21)

‌پس‌ فرود آورد ايشانرا بفريب‌ ‌پس‌ چون‌ چشيدند ‌از‌ آندرخت‌ ظاهر گشت‌ مر ايشانرا عورت‌ هاشان‌ و ‌در‌ ايستادند ‌که‌ مي‌ چسبانيدند ‌بر‌ ‌آن‌ دو ‌از‌ برگ‌ بهشت‌ و ندا كرد ايشانرا پروردگارشان‌ ‌که‌ آيا نهي‌ نكردم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ درخت‌ و نگفتم‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ شيطان‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ دشمني‌ آشكار (22)

[153]

گفتند پروردگارا ستم‌ كرديم‌ ‌بر‌ نفس‌ هامان‌ و ‌اگر‌ نيامرزي‌ تو ‌ما ‌را‌ و نبخشي‌ ‌ما ‌را‌ ‌هر‌ آينه‌ باشيم‌ البته‌ ‌از‌ زيانكاران‌ (23)

‌گفت‌ فرو شويد بعضي‌تان‌ مر بعضي‌ ‌را‌ دشمن‌ و مر ‌شما‌ راست‌ ‌در‌ زمين‌ جاي‌ قراري‌ و مايه‌ تعيشي‌ ‌تا‌ وقتي‌ (24)

‌گفت‌ ‌در‌ ‌آن‌ زندگاني‌ ميكنيد و ‌در‌ ‌آن‌ ميميريد و ‌از‌ ‌آن‌ بيرون‌ آورده‌ ميشويد (25)

اي‌ فرزندان‌ آدم‌ بحقيقت‌ فرو فرستاديم‌ ‌بر‌ ‌شما‌ پوششي‌ ‌که‌ بپوشد عورت‌هاي‌ ‌شما‌ ‌را‌ و اساس‌ تجملي‌ و لباس‌ پرهيزگاري‌ ‌آن‌ بهتر ‌است‌ ‌آن‌ ‌از‌ آيت‌هاي‌ خداست‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ پند گيرند (26)

اي‌ فرزندان‌ آدم‌ نبايد ‌که‌ بفريبد ‌شما‌ ‌را‌ شيطان‌ همچنان‌ ‌که‌ بيرون‌ كرد والدين‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ بهشت‌ برميكشيد ‌از‌ ‌آنها‌ رختشان‌ ‌را‌ ‌تا‌ بنمايد ايشانرا عورت‌ هاشانرا بدرستيكه‌ ‌او‌ مي‌بيند ‌شما‌ ‌را‌ ‌او‌ و لشكرش‌ ‌از‌ جائيكه‌ نمي‌بينيد ايشانرا بدرستيكه‌ ‌ما گردانيديم‌ شياطين‌ ‌را‌ ياوران‌ ‌از‌ ‌براي‌ آنان‌ ‌که‌ نميگروند (27)

و چون‌ كنند كار بدي‌ ‌را‌ گويند ‌که‌ يافته‌ايم‌ ‌ما ‌بر‌ ‌آن‌ پدران‌ ‌خود‌ ‌را‌ و ‌خدا‌ امر كرده‌ ‌ما ‌را‌ بآن‌ بگو بدرستيكه‌ ‌خدا‌ امر نميكند ببدي‌ آيا ميگوئيد ‌بر‌ ‌خدا‌ آنچه‌ نميدانيد (28)

بگو امر كرد پروردگارم‌ ‌به‌ عدل‌ و راست‌ داريد رويهاتان‌ ‌را‌ نزد ‌هر‌ مسجدي‌ و بخوانيد ‌او‌ ‌را‌ خالص‌ كنندگان‌ ‌از‌ برايش‌ دين‌ ‌را‌ همچنانكه‌ نخست‌ آفريد ‌شما‌ ‌را‌ عود خواهيد كرد (29)

گروهي‌ ‌را‌ هدايت‌ كرد و گروهي‌ ‌را‌ چنان‌ واگذاشت‌ ‌که‌ ثابت‌ كرد برايشان‌ گمراهي‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ گرفتند ديوان‌ رجيم‌ ‌را‌ دوستان‌ ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ و مي‌پندارند ‌که‌ ايشانند هدايت‌ يافتگان‌ (30)

[154]

اي‌ فرزندان‌ آدم‌ برداريد زينتتان‌ ‌را‌ نزد ‌هر‌ مسجدي‌ و بخوريد و بياشاميد و اسراف‌ نكنيد بدرستيكه‌ ‌او‌ دوست‌ ندارد اسراف‌ كنندگانرا (31)

بگو كي‌ حرام‌ گردانيد زينت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌که‌ بيرون‌ آورد ‌براي‌ بندگانش‌ و پاكيزگان‌ ‌از‌ روزي‌ بگو ‌آن‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ ‌است‌ ‌که‌ گرويدند ‌در‌ زندگاني‌ دنيا خالص‌ روز قيامت‌ همچنين‌ تفصيل‌ ميدهيم‌ آيت‌ها ‌را‌ ‌براي‌ گروهي‌ ‌که‌ ميدانند (32)

بگو جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ حرام‌ گردانيد پروردگارم‌ زشتيها ‌را‌ آنچه‌ ظاهر ‌باشد‌ ‌از‌ ‌آن‌ و آنچه‌ باطن‌ ‌باشد‌ و بدي‌ ‌را‌ و ستم‌ نا حق‌ ‌را‌ و اينكه‌ شرك‌ آوريد بخدا مادام‌ ‌که‌ فرو نفرستاده‌ ‌باشد‌ ‌بر‌ ‌آن‌ حجتي‌ و آنكه‌ بگوئيد ‌بر‌ ‌خدا‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ نميدانيد (33)

و ‌از‌ ‌براي‌ ‌هر‌ امتي‌ وقتي‌ ‌است‌ ‌پس‌ چون‌ بيايد وقتشان‌ باز ‌پس‌ نمي‌مانند ساعتي‌ و آني‌ و نمي‌توانند پيشي‌ گرفت‌ (34)

اي‌ پسران‌ آدم‌ چون‌ بيايد ‌شما‌ ‌را‌ رسولان‌ ‌از‌ ‌شما‌ خواهند خواند ‌بر‌ ‌شما‌ آيت‌هاي‌ مرا ‌پس‌ آنكه‌ بپرهيزد و كار شايسته‌ كند ‌پس‌ نباشد بيمي‌ برايشان‌ و نه‌ ‌ايشان‌ اندوهناك‌ شوند (35)

و آنان‌ ‌که‌ تكذيب‌ كردند آيت‌هاي‌ مرا و سركشي‌ كردند ‌از‌ ‌آنها‌ ‌آن‌ گروه‌ اهل‌ آتشند ‌ايشان‌ ‌در‌ ‌آن‌ جاودانيانند (36)

‌پس‌ كيست‌ ستمكارتر ‌از‌ آنكه‌ افترا كرد ‌بر‌ ‌خدا‌ دروغ‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ تكذيب‌ كرد آيت‌هاي‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌آن‌ گروه‌ ميرسد ايشانرا بهره‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ آنچه‌ نوشته‌ شد ‌براي‌ ‌ايشان‌ ‌تا‌ وقتي‌ ‌که‌ آمد ايشانرا فرستادگان‌ ‌ما ‌که‌ جان‌ ستانند ايشانرا گويند كجايند ‌آنها‌ ‌که‌ بوديد ‌شما‌ ميخوانديد ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ گويند گم‌ شدند ‌از‌ ‌ما و گواهي‌ ميدهند ‌بر‌ خودهاشان‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ بودند كافران‌ (37)

[155]

گويد ‌خدا‌ داخل‌ شويد ‌در‌ امت‌ هائي‌ ‌که‌ بتحقيق‌ گذشتند پيش‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌از‌ پريان‌ و آدميان‌ ‌در‌ آتش‌ ‌هر‌ گاه‌ داخل‌ شوند امتي‌ لعنت‌ ميكنند همكيش‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌تا‌ وقتي‌ ‌که‌ ملحق‌ شوند بيكديگر ‌در‌ ‌آن‌ همه‌ گويند آخرشان‌ ‌از‌ ‌براي‌ اولشان‌ پروردگارا اينها گمراه‌ كردند ‌ما ‌را‌ ‌پس‌ بده‌ ايشانرا عذابي‌ مضاعف‌ ‌از‌ آتش‌ گويد ‌از‌ ‌براي‌ ‌هر‌ يك‌ دو چندان‌ ‌است‌ و ليكن‌ نميدانيد (38)

و گويند اولشان‌ مر آخرشانرا ‌پس‌ نيست‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌ما هيچ‌ فضيلتي‌ ‌پس‌ بچشيد عذاب‌ ‌را‌ بسبب‌ آنچه‌ بوديد كسب‌ ميكرديد (39)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ تكذيب‌ كردند آيت‌هاي‌ ‌ما ‌را‌ و سركشي‌ كردند ‌از‌ ‌آن‌ گشوده‌ نشود ‌براي‌ ‌ايشان‌ درهاي‌ آسمان‌ و داخل‌ نمي‌شوند بهشت‌ ‌را‌ ‌تا‌ وقتي‌ ‌که‌ درآيد طناب‌ كشتي‌ ‌ يا ‌ شتر نر ‌در‌ سوراخ‌ سوزن‌ و همچنين‌ سزا دهيم‌ گناهكاران‌ ‌را‌ (40)

مر ايشانرا ‌است‌ ‌از‌ دوزخ‌ بستري‌ و ‌از‌ بالاشان‌ پوشش‌ها و همچنين‌ سزا ميدهيم‌ ظالمان‌ ‌را‌ (41)

و ‌آن‌ كسانيكه‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ تكليف‌ نميفرمائيم‌ نفسي‌ ‌را‌ مگر باندازه‌ طاقتش‌ ‌آن‌ گروه‌ اهل‌ بهشتند ‌ايشان‌ ‌در‌ ‌آن‌ جاودانيانند (42)

و بيرون‌ كشيديم‌ آنچه‌ ‌بود‌ ‌در‌ سينه‌ هاشان‌ ‌از‌ كينه‌ ميرود ‌از‌ زير ‌ايشان‌ نهرها و گويند ستايش‌ مر خدائي‌ ‌را‌ ‌که‌ هدايت‌ كرد ‌ما ‌را‌ باين‌ و نبوديم‌ ‌که‌ هدايت‌ يابيم‌ ‌اگر‌ نه‌ ‌آن‌ ‌بود‌ ‌که‌ هدايت‌ كرد ‌ما ‌را‌ ‌خدا‌ بتحقيق‌ آمدند فرستادگان‌ پروردگار ‌ما بحق‌ و ندا كرده‌ شدند ‌که‌ اينست‌ ‌آن‌ بهشتي‌ ‌که‌ بميراث‌ داده‌ ‌شده‌ آنرا بسبب‌ آنچه‌ بوديد ‌که‌ ميكرديد (43)

[156]

و ندا كردند اهل‌ بهشت‌ اهل‌ دوزخ‌ ‌را‌ ‌که‌ بحقيقت‌ يافتيم‌ آنچه‌ وعده‌ كرد ‌ما ‌را‌ پروردگار حق‌ ‌پس‌ آيا يافتيد ‌شما‌ آنچه‌ وعده‌ كرد پروردگار ‌شما‌ حق‌ گويند آري‌ ‌پس‌ ندا كند ندا كننده‌ ميانشان‌ ‌که‌ لعنت‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ ستمكاران‌ (44)

آنان‌ ‌که‌ بازمي‌دارند ‌از‌ راه‌ ‌خدا‌ و ميخواهند آنرا كج‌ و ‌ايشان‌ ‌به‌ آخرت‌ كافرانند (45)

و ميان‌ ‌آن‌ دو ‌تا‌ حجابي‌ ‌است‌ و ‌بر‌ اعراف‌ مرداني‌اند ‌که‌ مي‌شناسند همه‌ ‌را‌ ‌به‌ علامتشان‌ و ندا كردند اهل‌ بهشت‌ ‌را‌ ‌که‌ سلام‌ ‌بر‌ ‌شما‌ داخل‌ نشده‌ بودند آنرا و ‌ايشان‌ طمع‌ ميداشتند (46)

و چون‌ گردانيده‌ شود چشمهاشان‌ بجانب‌ اهل‌ آتش‌ گويند پروردگار ‌ما مگردان‌ ‌ما ‌را‌ ‌با‌ گروه‌ ستمكاران‌ (47)

و ندا كردند اصحاب‌ اعراف‌ مرداني‌ ‌را‌ ‌که‌ مي‌شناختند ‌ايشان‌ ‌را‌ بعلامتشان‌ گويند كفايت‌ نكرد ‌از‌ ‌شما‌ جمع‌ كردن‌ مال‌ و نه‌ آنچه‌ بوديد سركشي‌ ميكرديد (48)

آيا اينها كساني‌اند ‌که‌ سوگند ميخورديد ‌که‌ نرساندشان‌ ‌خدا‌ برحمتي‌ داخل‌ شويد بهشت‌ ‌را‌ نيست‌ ترسي‌ ‌بر‌ ‌شما‌ و نه‌ ‌شما‌ اندوهناك‌ شويد (49)

و ندا خواهند كرد اهل‌ آتش‌ اهل‌ بهشت‌ ‌را‌ ‌که‌ بريزيد ‌بر‌ ‌ما ‌از‌ آب‌ ‌ يا ‌ ‌از‌ آنچه‌ روزي‌ كرد ‌شما‌ ‌را‌ ‌خدا‌ گويند بدرستيكه‌ ‌خدا‌ حرام‌ گردانيد آندو ‌را‌ ‌بر‌ كافران‌ (50)

آنان‌ ‌که‌ گرفتند دينشان‌ ‌را‌ بهزل‌ و بازيچه‌ و فريفتشان‌ زندگاني‌ دنيا ‌پس‌ امروز فراموششان‌ ميكنيم‌ چنانكه‌ فراموش‌ كردند ملاقات‌ امروزشانرا و بودنشان‌ ‌که‌ بآيت‌هاي‌ ‌ما انكار ميورزيدند (51)

[157]

و بتحقيق‌ داديم‌ ايشانرا كتابي‌ ‌که‌ تفصيل‌ داديم‌ آنرا ‌بر‌ علم‌ هدايت‌ و رحمت‌ ‌از‌ ‌براي‌ گروهي‌ ‌که‌ مي‌گروند (52)

آيا انتظار ميبرند مگر تأويلش‌ ‌را‌ روزي‌ ‌که‌ بيايد تأويلش‌ خواهند ‌گفت‌ آنانكه‌ فراموش‌ كردند آنرا ‌از‌ پيش‌ بتحقيق‌ آمدند رسولان‌ پروردگار ‌ما بحق‌ ‌پس‌ آيا ‌باشد‌ مر ‌ما ‌را‌ ‌از‌ شفيعان‌ ‌پس‌ شفاعت‌ كنند ‌از‌ ‌براي‌ ‌ما ‌ يا ‌ برگردانيده‌ شويم‌ بدنيا ‌پس‌ كنيم‌ جز آنچه‌ بوديم‌ ميكرديم‌ بحقيقت‌ زيان‌ كردند بنفسهاشان‌ و گمشد ‌از‌ ‌ايشان‌ آنچه‌ بودند افتراء مي‌كردند (53)

بدرستيكه‌ پروردگار ‌شما‌ خدائي‌ ‌است‌ ‌که‌ آفريد آسمانها و زمين‌ ‌را‌ ‌در‌ شش‌ روز ‌پس‌ مستولي‌ شد ‌بر‌ عرش‌ ميپوشاند پرده‌ شب‌ روز ‌را‌ ‌که‌ ميجويد آنرا شتاب‌ كنان‌ و آفتاب‌ و ماه‌ و ستارگان‌ ‌را‌ تسخير شده‌ها بامر ‌او‌ آگاه‌ باشيد مر ‌او‌ راست‌ آفرينش‌ و فرمان‌ بزرگست‌ ‌خدا‌ پروردگار جهانيان‌ (54)

بخوانيد پروردگارتان‌ ‌را‌ ‌از‌ راه‌ خشوع‌ و پنهاني‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ دوست‌ ندارد ‌از‌ حد گذرندگانرا (55)

و فساد نكنيد ‌در‌ زمين‌ ‌بعد‌ ‌از‌ اصلاحش‌ و بخوانيد ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ راه‌ بيم‌ و اميد بدرستيكه‌ رحمت‌ ‌خدا‌ نزديكست‌ ‌به‌ نيكو كاران‌ (56)

و اوست‌ ‌که‌ ميفرستد بادها ‌را‌ بشارت‌ دهندگان‌ ميان‌ دو دست‌ رحمتش‌ ‌تا‌ چون‌ بردارد ابر گرانبار ‌را‌ برانيم‌ آنرا ‌از‌ ‌براي‌ بلدي‌ مرده‌ ‌پس‌ فرو فرستيم‌ بآن‌ آب‌ ‌را‌ ‌پس‌ بيرون‌ آوريم‌ بآن‌ ‌از‌ ‌هر‌ ثمرها همچنين‌ بيرون‌ مي‌آوريم‌ مردگان‌ ‌را‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ پند گيريد (57)

[158]

و بلد پاكيزه‌ بيرون‌ مي‌آيد رستنيهايش‌ باذن‌ پروردگارش‌ و آنچه‌ پليد شد بيرون‌ نميآيد مگر اندك‌ بي‌فايد همچنين‌ ميگردانيم‌ آيت‌ها ‌را‌ ‌از‌ ‌براي‌ گروهي‌ ‌که‌ شكر ميكنند (58)

بحقيقت‌ فرستاديم‌ نوح‌ ‌را‌ بسوي‌ قومش‌ ‌پس‌ ‌گفت‌ اي‌ قوم‌ ‌من‌ بپرستيد ‌خدا‌ ‌را‌ نيست‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ هيچ‌ خدائي‌ جز ‌او‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ ميترسم‌ ‌بر‌ ‌شما‌ ‌از‌ عذاب‌ روزي‌ بزرگ‌ (59)

گفتند جمعي‌ ‌از‌ قومش‌ بدرستيكه‌ ‌ما مي‌بينيم‌ ترا ‌در‌ گمراهي‌ آشكار (60)

‌گفت‌ اي‌ قوم‌ ‌من‌ نيست‌ ‌با‌ ‌من‌ گمراهي‌ و ليكن‌ ‌من‌ رسولي‌ هستم‌ ‌از‌ پروردگار جهانيان‌ (61)

ميرسانم‌ ‌شما‌ ‌را‌ رسالت‌هاي‌ پروردگارم‌ ‌را‌ و پند ميدهم‌ ‌شما‌ ‌را‌ و ميدانم‌ ‌از‌ ‌خدا‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ نميدانيد (62)

آيا عجب‌ داشتيد ‌که‌ آمد ‌شما‌ ‌را‌ ذكري‌ ‌از‌ پروردگارتان‌ ‌بر‌ مردي‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌تا‌ بيم‌ كند ‌شما‌ ‌را‌ و ‌تا‌ بپرهيزيد و ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ رحم‌ كرده‌ شويد (63)

‌پس‌ تكذيب‌ كردند ‌او‌ ‌را‌ ‌پس‌ رهانيديم‌ ‌او‌ ‌را‌ و ‌هر‌ ‌که‌ ‌با‌ ‌او‌ ‌بود‌ ‌در‌ كشتي‌ و غرق‌ كرديم‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ تكذيب‌ كردند آيت‌هاي‌ ‌ما ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌آنها‌ بودند گروهي‌ كوران‌ (64)

و فرستاديم‌ بقوم‌ عاد برادرشان‌ هود ‌را‌ ‌گفت‌ اي‌ قوم‌ ‌من‌ بپرستيد ‌خدا‌ ‌را‌ نيست‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ هيچ‌ خدائي‌ جز ‌او‌ آيا ‌پس‌ نمي‌پرهيزيد (65)

‌گفت‌ ‌آن‌ جماعت‌ ‌که‌ كافر شدند ‌از‌ قومش‌ بدرستيكه‌ ‌ما ‌هر‌ آينه‌ مي‌بينيم‌ ترا ‌در‌ كم‌ خردي‌ و بدرستيكه‌ ‌ما ‌هر‌ آينه‌ گمان‌ ميبريم‌ ترا ‌از‌ دروغ‌ گويان‌ (66)

‌گفت‌ اي‌ قوم‌ ‌من‌ نيست‌ ‌با‌ ‌من‌ كم‌ خردي‌ و ليكن‌ ‌من‌ رسولي‌ام‌ ‌از‌ پروردگار جهانيان‌ (67)

[159]

ميرسانم‌ ‌شما‌ ‌را‌ رسالت‌هاي‌ پروردگارم‌ ‌را‌ و ‌من‌ ‌شما‌ ‌را‌ خيرخواه‌ امينم‌ (68)

آيا عجب‌ داشتيد ‌که‌ آمد ‌شما‌ ‌را‌ ذكري‌ ‌از‌ پروردگارتان‌ ‌بر‌ مردي‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌تا‌ بترساند ‌شما‌ ‌را‌ و ياد كنيد وقتي‌ ‌که‌ گردانيد ‌شما‌ ‌را‌ جانشينان‌ ‌از‌ ‌پس‌ قوم‌ نوح‌ و افزود ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ خلق‌ زيادتي‌ ‌پس‌ ياد كنيد نعمت‌هاي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ رستگار شويد (69)

گفتند آيا آمدي‌ ‌ما ‌را‌ ‌از‌ ‌براي‌ آنكه‌ بپرستيم‌ خداي‌ يكتا ‌را‌ و واگذاريم‌ آنچه‌ ‌را‌ بودند ‌که‌ ميپرستيدند پدران‌ ‌ما ‌پس‌ بياور ‌بما‌ آنچه‌ وعده‌ ميدادي‌ ‌بما‌ ‌اگر‌ هستي‌ ‌از‌ راستگويان‌ (70)

‌گفت‌ بتحقيق‌ واقع‌ شد ‌بر‌ ‌شما‌ ‌از‌ پروردگار ‌شما‌ عذابي‌ و خشمي‌ آيا مجادله‌ مي‌كنيد ‌با‌ ‌من‌ ‌در‌ نامهائيكه‌ نام‌ نهاديد ‌آنها‌ ‌را‌ ‌شما‌ و پدرانتان‌ فرو نفرستاده‌ ‌خدا‌ بآن‌ هيچ‌ ‌از‌ حجتي‌ ‌پس‌ منتظر باشيد بدرستيكه‌ ‌من‌ ‌با‌ ‌شما‌ ‌از‌ منتظرانم‌ (71)

‌پس‌ رهانيديم‌ ‌او‌ ‌را‌ و آنانرا ‌که‌ ‌با‌ ‌او‌ بودند برحمتي‌ ‌از‌ نزد ‌ما و بريديم‌ دنباله‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ تكذيب‌ كردند آيت‌هاي‌ ‌ما ‌را‌ و نبودند گروندگان‌ (72)

و فرستاديم‌ ‌به‌ ثمود برادرشان‌ صالح‌ ‌را‌ ‌گفت‌ اي‌ قوم‌ ‌من‌ بپرستيد ‌خدا‌ ‌را‌ نيست‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ هيچ‌ خدائي‌ جز ‌او‌ بحقيقت‌ آمد ‌شما‌ ‌را‌ حجتي‌ ‌از‌ پروردگارتان‌ ‌اينکه‌ ناقه‌ ‌خدا‌ ‌است‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ آيتي‌ ‌پس‌ واگذاريدش‌ ‌که‌ بخورد ‌در‌ زمين‌ ‌خدا‌ و مس‌ نكنيدش‌ ببدي‌ ‌پس‌ بگيرد ‌شما‌ ‌را‌ عذابي‌ دردناك‌ (73)

[160]

و ياد كنيد هنگامي‌ ‌که‌ گردانيد ‌شما‌ ‌را‌ خليفه‌ها ‌از‌ ‌بعد‌ عاد و جاي‌ دادتان‌ ‌در‌ زمين‌ ‌که‌ فراميگيريد ‌از‌ جاي‌هاي‌ نرمش‌ قصرها و ميتراشيد ‌از‌ كوه‌ها خانه‌ها ‌پس‌ ياد كنيد نعمت‌هاي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ و ‌به‌ تبهكاري‌ مي‌شتابيد ‌در‌ زمين‌ فساد كنندگان‌ (74)

گفتند جمعي‌ ‌که‌ سركشي‌ ميكردند ‌از‌ قومش‌ مر آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ ناتوان‌ شمرده‌ بودند مر آنرا ‌که‌ گرويد ‌از‌ ‌ايشان‌ آيا ميدانيد ‌که‌ صالح‌ فرستاده‌ ‌شده‌ ‌است‌ ‌از‌ پروردگارش‌ گفتند بدرستيكه‌ ‌ما بآنچه‌ فرستاده‌ ‌شده‌ بآن‌ گروندگانيم‌ (75)

گفتند آنان‌ ‌که‌ سركشي‌ كردند بدرستيكه‌ ‌ما بآنچه‌ گرويديد بآن‌ كافرانيم‌ (76)

‌پس‌ پي‌ كردند ‌آن‌ ناقه‌ ‌را‌ و سرباز زدند ‌از‌ امر پروردگارشان‌ و گفتند اي‌ صالح‌ بياور ‌ما ‌را‌ آنچه‌ وعده‌ ميدهي‌ ‌بما‌ ‌اگر‌ هستي‌ ‌از‌ فرستادگان‌ (77)

‌پس‌ گرفتشان‌ آوازي‌ مهيب‌ ‌پس‌ گشتند ‌در‌ خانه‌ هاشان‌ فرومردگان‌ (78)

‌پس‌ روي‌ گردان‌ شد ‌از‌ ‌ايشان‌ و ‌گفت‌ اي‌ قوم‌ ‌من‌ بحقيقت‌ رسانيدم‌ بشما رسالت‌ پروردگارم‌ و پند دادم‌ ‌شما‌ ‌را‌ و ليكن‌ دوست‌ نميداريد پند دهندگان‌ ‌را‌ (79)

و ياد كن‌ لوط ‌را‌ هنگاميكه‌ ‌گفت‌ قومش‌ ‌را‌ آيا ميكنيد كار زشت‌ ‌را‌ ‌که‌ پيشي‌ نگرفته‌ ‌شما‌ ‌را‌ بآن‌ هيچيك‌ ‌از‌ جهانيان‌ (80)

بدرستيكه‌ ‌شما‌ ‌هر‌ آينه‌ مي‌آئيد مردان‌ ‌را‌ ‌از‌ روي‌ شهوت‌ ‌از‌ ‌غير‌ زنان‌ بلكه‌ شمائيد گروه‌ اسرافكاران‌ (81)

[161]

و نبود جواب‌ قومش‌ مگر آنكه‌ گفتند بيرون‌ كنيد ايشانرا ‌از‌ قريه‌ خودتان‌ ‌که‌ ‌آنها‌ مردماني‌اند ‌که‌ پاك‌ مي‌شمارند ‌خود‌ ‌را‌ (82)

‌پس‌ نجات‌ داديم‌ ‌او‌ ‌را‌ و كسانش‌ ‌را‌ مگر زنش‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌بود‌ ‌از‌ باقيماندگان‌ بهلاكت‌ (83)

و بارانيديم‌ برايشان‌ باراني‌ ‌پس‌ بنگر چگونه‌ ‌بود‌ انجام‌ كار گناهكاران‌ (84)

و فرستاديم‌ بمدين‌ برادرشان‌ شعيب‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌گفت‌ اي‌ قوم‌ ‌من‌ بپرستيد ‌خدا‌ ‌را‌ نيست‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ هيچ‌ خدائي‌ جز ‌او‌ بتحقيق‌ آمد ‌شما‌ ‌را‌ بينه‌ ‌از‌ پروردگارتان‌ ‌پس‌ تمام‌ كنيد پيمانه‌ و ترازو ‌را‌ و كم‌ نكنيد ‌از‌ مردمان‌ چيزهاي‌ ايشانرا و فساد نكنيد ‌در‌ زمين‌ ‌پس‌ ‌از‌ اصلاحش‌ ‌آن‌ بهتر ‌است‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ ‌اگر‌ هستيد گروندگان‌ (85)

و منشينيد بهر راهي‌ ‌که‌ بيم‌ دهيد و بازداريد ‌از‌ راه‌ ‌خدا‌ كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ گرويد بآن‌ و خواهيد آنرا كج‌ و ياد كنيد هنگامي‌ ‌که‌ بوديد اندك‌ ‌پس‌ بسيار كرد ‌شما‌ ‌را‌ و بنگريد چگونه‌ ‌بود‌ انجام‌ كار فساد كنندگان‌ (86)

و ‌اگر‌ ‌باشد‌ طايفه‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌که‌ گرويده‌ باشند بآنچه‌ فرستاده‌ شدم‌ بآن‌ و طايفه‌ نگرويده‌ ‌باشد‌ ‌پس‌ صبر كنيد ‌تا‌ حكم‌ كند ‌خدا‌ ميان‌ ‌ما و اوست‌ بهترين‌ حكم‌ كنندگان‌ (87)

[162]

گفتند ‌آن‌ جمعي‌ ‌که‌ سركشي‌ كردند ‌از‌ قومش‌ ‌هر‌ آينه‌ بيرون‌ كنيم‌ ترا البته‌ اي‌ شعيب‌ و آنان‌ ‌که‌ گرويدند ‌با‌ تو ‌از‌ قريه‌ ‌ما ‌ يا ‌ بازميگرديد ‌در‌ دين‌ و كيش‌ ‌ما ‌گفت‌ آيا ‌اگر‌ چه‌ باشيم‌ كراهت‌ دارندگان‌ (88)

بتحقيق‌ بسته‌ باشيم‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ دروغ‌ ‌را‌ ‌اگر‌ بازگرديم‌ ‌در‌ كيش‌ ‌شما‌ ‌پس‌ ‌از‌ آنكه‌ رهانيد ‌ما ‌را‌ ‌خدا‌ ‌از‌ ‌آن‌ و نزد ‌ما ‌را‌ ‌که‌ برگرديم‌ ‌در‌ ‌آن‌ مگر آنكه‌ بخواهد ‌خدا‌ پروردگار ‌ما احاطه‌ كرده‌ پروردگار ‌ما همه‌ چيز ‌را‌ ‌از‌ روي‌ علم‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ توكل‌ كرديم‌ پروردگار ‌ما حكم‌ كن‌ ميانه‌ ‌ما و ميانه‌ قوم‌ ‌ما بحق‌ و توئي‌ بهترين‌ حكم‌ كنندگان‌ (89)

و گفتند ‌آن‌ جمعي‌ ‌که‌ كافر بودند ‌از‌ قومش‌ ‌اگر‌ پيروي‌ كرديد شعيب‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌شما‌ آنگاه‌ ‌هر‌ آينه‌ زيانكارانيد (90)

‌پس‌ گرفتشان‌ آوازي‌ مهيب‌ ‌پس‌ گشتيد ‌در‌ خانه‌ شان‌ فرومردگان‌ (91)

آنان‌ ‌که‌ تكذيب‌ كردند شعيب‌ ‌را‌ گوئيا نبودند ‌در‌ ‌آن‌ آنان‌ ‌که‌ تكذيب‌ كردند شعيب‌ ‌را‌ بودند ‌ايشان‌ زيانكاران‌ (92)

‌پس‌ رو گردانيد ‌از‌ ‌ايشان‌ و ‌گفت‌ اي‌ قوم‌ ‌من‌ بحقيقت‌ رسانيدم‌ ‌شما‌ ‌را‌ پيغامهاي‌ پروردگارم‌ و پند دادم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌پس‌ چگونه‌ اندوه‌ خورم‌ ‌بر‌ گروه‌ كافران‌ (93)

و نفرستاديم‌ ‌در‌ قريه‌ هيچ‌ پيغمبري‌ مگر ‌که‌ گرفتيم‌ اهل‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌به‌ سختي‌ و رنجوري‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ تضرع‌ كنند (94)

‌پس‌ تبديل‌ كرديم‌ بجاي‌ بدي‌ خوبي‌ ‌را‌ ‌تا‌ بسيار شدند و گفتند بحقيقت‌ مس‌ كرد پدران‌ ‌ما ‌را‌ رنجوري‌ و راحت‌ ‌پس‌ گرفتيم‌ ايشانرا ناگاه‌ و ‌ايشان‌ نميدانستند (95)

[163]

و ‌اگر‌ آنكه‌ اهل‌ قريه‌ها گرويده‌ بودند و پرهيز كرده‌ بودند ‌هر‌ آينه‌ گشاده‌ بوديم‌ برايشان‌ بركت‌ها ‌از‌ آسمان‌ و زمين‌ و ليكن‌ تكذيب‌ كردند ‌پس‌ گرفتيم‌ ايشانرا بآنچه‌ بودند كسب‌ ميكردند (96)

آيا ‌پس‌ ايمن‌ شدند اهل‌ ‌آن‌ قريه‌ها ‌که‌ آيد ‌ايشان‌ ‌را‌ عذاب‌ ‌ما شبهنگام‌ و ‌ايشان‌ باشند خفتگان‌ (97)

آيا ايمن‌ شدند اهل‌ ‌آن‌ قريه‌ها ‌که‌ آيد ايشانرا عذاب‌ ‌ما چاشتگاه‌ و ‌ايشان‌ بازي‌ ميكنند (98)

آيا ‌پس‌ ايمن‌ شدند ‌از‌ مكر ‌خدا‌ ‌پس‌ ايمن‌ نمي‌ شود ‌از‌ مكر ‌خدا‌ مگر گروه‌ زيانكاران‌ (99)

آيا راه‌ ننمود مر آنانرا ‌که‌ بميراث‌ بردند زمين‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌از‌ اهلش‌ ‌که‌ ‌اگر‌ مي‌خواستيم‌ مي‌گرفتيمشان‌ بگناهانشان‌ و مهر ميزديم‌ ‌بر‌ دلهاشان‌ ‌پس‌ ‌ايشان‌ نمي‌شنيدند (100)

‌اينکه‌ قريه‌ها مي‌ خوانيم‌ ‌بر‌ تو ‌از‌ خبرهاشان‌ و بتحقيق‌ آمد ايشانرا رسولانشان‌ ‌با‌ معجزات‌ ‌پس‌ نبودند ‌که‌ بگروند بآنچه‌ تكذيب‌ كرده‌ بودند ‌از‌ پيش‌ همچنين‌ مهر ميزند ‌خدا‌ ‌بر‌ دلهاي‌ كافران‌ (101)

و نيافتيم‌ ‌براي‌ بيشترين‌ ‌ايشان‌ هيچ‌ عهدي‌ و آري‌ يافتيم‌ اكثر ‌ايشان‌ ‌را‌ نافرمانان‌ (102)

‌پس‌ برانگيختيم‌ ‌از‌ ‌پس‌ ‌ايشان‌ موسي‌ ‌را‌ بآيت‌هاي‌ ‌ما بسوي‌ فرعون‌ و جماعتش‌ ‌پس‌ ستم‌ كردند بآن‌ ‌پس‌ بنگر چگونه‌ ‌بود‌ انجام‌ كار فساد كنندگان‌ (103)

و ‌گفت‌ موسي‌ اي‌ فرعون‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ رسولي‌ام‌ ‌از‌ پروردگار جهانيان‌ (104)

[164]

سزاوار ‌بر‌ آنكه‌ نگويم‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ مگر حق‌ بتحقيق‌ آورده‌ام‌ ‌شما‌ ‌را‌ بينه‌ ‌از‌ پروردگارتان‌ ‌پس‌ بفرست‌ ‌با‌ ‌من‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌را‌ (105)

‌گفت‌ ‌اگر‌ هستي‌ تو ‌که‌ آمده‌اي‌ بآيتي‌ ‌پس‌ بياور آنرا ‌اگر‌ هستي‌ ‌از‌ راستگويان‌ (106)

‌پس‌ انداخت‌ عصاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌پس‌ آنگاه‌ ‌آن‌ اژدهائي‌ شد هويدا (107)

و بيرون‌ كرد دستش‌ ‌را‌ ‌پس‌ آنگاه‌ ‌آن‌ نوراني‌ ‌بود‌ مر نگرندگان‌ ‌را‌ (108)

گفتند جمعي‌ ‌از‌ قوم‌ فرعون‌ بدرستيكه‌ ‌اينکه‌ ‌هر‌ آينه‌ جادوگريست‌ دانا (109)

ميخواهد ‌که‌ بيرون‌ كند ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ زمينتان‌ ‌پس‌ چه‌ مي‌فرمائيد (110)

گفتند بازدار ‌او‌ ‌را‌ و برادرش‌ ‌را‌ و بفرست‌ ‌در‌ شهرها جمع‌ آورندگان‌ (111)

‌که‌ بيارند ترا ‌هر‌ جادوگر دانائي‌ ‌است‌ (112)

و آمدند ساحران‌ فرعون‌ ‌را‌ گفتند ‌هر‌ آينه‌ ‌باشد‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌ما مزدي‌ ‌اگر‌ باشيم‌ ‌ما غالبان‌ (113)

‌گفت‌ آري‌ و بدرستيكه‌ ‌شما‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌از‌ مقربانيد (114)

گفتند اي‌ موسي‌ ‌ يا ‌ اينست‌ ‌که‌ مياندازي‌ و ‌ يا ‌ آنكه‌ باشيم‌ ‌ما اندازندگان‌ (115)

‌گفت‌ بياندازيد ‌پس‌ چون‌ انداختند جادوئي‌ كردند چشمهاي‌ مردمان‌ ‌را‌ و ترسانيدند ايشانرا و آوردند سحري‌ عظيم‌ (116)

و وحي‌ كرديم‌ ‌ما بموسي‌ ‌که‌ بيانداز عصايت‌ ‌را‌ ‌پس‌ هماندم‌ ‌آن‌ فرو ميبرد آنچه‌ ‌را‌ مينمودند بدروغ‌ (117)

‌پس‌ ثابت‌ شد حق‌ و باطل‌ شد آنچه‌ ‌که‌ بودند ميكردند (118)

‌پس‌ مغلوب‌ شدند آنجا و برگشتند خوارشدگان‌ (119)

و افكنده‌ شدند ساحران‌ سجده‌ كنان‌ (120)

[164]

سزاوار ‌بر‌ آنكه‌ نگويم‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ مگر حق‌ بتحقيق‌ آورده‌ام‌ ‌شما‌ ‌را‌ بينه‌ ‌از‌ پروردگارتان‌ ‌پس‌ بفرست‌ ‌با‌ ‌من‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌را‌ (105)

‌گفت‌ ‌اگر‌ هستي‌ تو ‌که‌ آمده‌اي‌ بآيتي‌ ‌پس‌ بياور آنرا ‌اگر‌ هستي‌ ‌از‌ راستگويان‌ (106)

‌پس‌ انداخت‌ عصاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌پس‌ آنگاه‌ ‌آن‌ اژدهائي‌ شد هويدا (107)

و بيرون‌ كرد دستش‌ ‌را‌ ‌پس‌ آنگاه‌ ‌آن‌ نوراني‌ ‌بود‌ مر نگرندگان‌ ‌را‌ (108)

گفتند جمعي‌ ‌از‌ قوم‌ فرعون‌ بدرستيكه‌ ‌اينکه‌ ‌هر‌ آينه‌ جادوگريست‌ دانا (109)

ميخواهد ‌که‌ بيرون‌ كند ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ زمينتان‌ ‌پس‌ چه‌ مي‌فرمائيد (110)

گفتند بازدار ‌او‌ ‌را‌ و برادرش‌ ‌را‌ و بفرست‌ ‌در‌ شهرها جمع‌ آورندگان‌ (111)

‌که‌ بيارند ترا ‌هر‌ جادوگر دانائي‌ ‌است‌ (112)

و آمدند ساحران‌ فرعون‌ ‌را‌ گفتند ‌هر‌ آينه‌ ‌باشد‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌ما مزدي‌ ‌اگر‌ باشيم‌ ‌ما غالبان‌ (113)

‌گفت‌ آري‌ و بدرستيكه‌ ‌شما‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌از‌ مقربانيد (114)

گفتند اي‌ موسي‌ ‌ يا ‌ اينست‌ ‌که‌ مياندازي‌ و ‌ يا ‌ آنكه‌ باشيم‌ ‌ما اندازندگان‌ (115)

‌گفت‌ بياندازيد ‌پس‌ چون‌ انداختند جادوئي‌ كردند چشمهاي‌ مردمان‌ ‌را‌ و ترسانيدند ايشانرا و آوردند سحري‌ عظيم‌ (116)

و وحي‌ كرديم‌ ‌ما بموسي‌ ‌که‌ بيانداز عصايت‌ ‌را‌ ‌پس‌ هماندم‌ ‌آن‌ فرو ميبرد آنچه‌ ‌را‌ مينمودند بدروغ‌ (117)

‌پس‌ ثابت‌ شد حق‌ و باطل‌ شد آنچه‌ ‌که‌ بودند ميكردند (118)

‌پس‌ مغلوب‌ شدند آنجا و برگشتند خوارشدگان‌ (119)

و افكنده‌ شدند ساحران‌ سجده‌ كنان‌ (120)

[165]

گفتند گرويديم‌ بپروردگار جهانيان‌ (121)

پروردگار موسي‌ و هرون‌ (122)

‌گفت‌ فرعون‌ آيا ايمان‌ آورديد باو پيش‌ ‌از‌ آنكه‌ دستوري‌ دهم‌ ‌شما‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌اينکه‌ حيله‌ ‌بود‌ ‌که‌ حيله‌ كرديد آنرا ‌در‌ شهر ‌تا‌ بيرون‌ كنيد ‌از‌ ‌آن‌ اهلش‌ ‌را‌ ‌پس‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ بدانيد (123)

‌هر‌ آينه‌ خواهم‌ بريد دستهاتان‌ و پاهاتان‌ ‌را‌ ‌از‌ خلاف‌ يكديگر ‌پس‌ ‌هر‌ آينه‌ بردار خواهم‌ كرد ‌شما‌ ‌را‌ همه‌ (124)

گفتند ‌که‌ ‌ما بپروردگارمان‌ بازگشت‌ كنندگانيم‌ (125)

و بد نمي‌داري‌ ‌از‌ ‌ما مگر آنكه‌ گرويديم‌ بآيت‌هاي‌ پروردگارمان‌ چون‌ آمد ‌ما ‌را‌ پروردگار ‌ما بريز ‌بر‌ ‌ما شكيبائي‌ و بميران‌ ‌ما ‌را‌ مسلمانان‌ (126)

و گفتند ‌آن‌ جمع‌ ‌از‌ قوم‌ فرعون‌ آيا واميگذاري‌ موسي‌ و قوم‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌تا‌ فساد كنند ‌در‌ زمين‌ و واگذارد ترا و الاهان‌ ترا ‌گفت‌ بزودي‌ ميكشيم‌ پسران‌ ايشانرا و باقي‌ ميگذاريم‌ زنانشان‌ ‌را‌ و بدرستيكه‌ ‌ما فوق‌ ايشانيم‌ غالبان‌ (127)

‌گفت‌ موسي‌ مر قومش‌ ‌را‌ ياري‌ جوئيد بخدا و صبر كنيد بدرستيكه‌ زمين‌ مر ‌خدا‌ راست‌ بميراث‌ ميدهد آنرا بهر ‌که‌ ميخواهد ‌از‌ بندگانش‌ و انجام‌ كار ‌از‌ ‌براي‌ پرهيزگارانست‌ (128)

گفتند رنجانيده‌ شديم‌ پيش‌ ‌از‌ آنكه‌ بيائي‌ ‌ما ‌را‌ و ‌از‌ ‌بعد‌ آنكه‌ آمدي‌ ‌ما ‌را‌ ‌گفت‌ شايد پروردگار ‌شما‌ ‌که‌ هلاك‌ كند دشمن‌ ‌شما‌ ‌را‌ و جانشين‌ كند ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ زمين‌ ‌پس‌ خواهد ديد ‌که‌ چگونه‌ مي‌كنيد (129)

و بتحقيق‌ گرفتيم‌ آل‌ فرعون‌ ‌را‌ بقحط سالها و كمي‌ ‌از‌ ميوه‌ها ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ پند گيرند (130)

[166]

‌پس‌ چون‌ مي‌آمد ايشانرا خوبي‌ گفتند مر ‌ما راست‌ ‌اينکه‌ و ‌اگر‌ ميرسيد ايشانرا بدي‌ شوم‌ ميگرفتند بموسي‌ و كسي‌ ‌که‌ ‌بود‌ ‌با‌ ‌او‌ آگاه‌ باشيد ‌که‌ منشأ شهرشان‌ نزد ‌خدا‌ ‌است‌ و ليكن‌ اكثر ‌ايشان‌ نميدانند (131)

و گفتند هرگاه‌ بياوري‌ ‌ما ‌را‌ بآن‌ ‌از‌ آيتي‌ ‌تا‌ سحر كني‌ ‌ما ‌را‌ بآن‌ ‌پس‌ نخواهيم‌ ‌بود‌ مر ترا گروندگان‌ (132)

‌پس‌ فرستاديم‌ برايشان‌ طوفان‌ و ملخ‌ و كنه‌ و غوك‌ها و خون‌ آيت‌هاي‌ مفصل‌ ‌پس‌ سركشي‌ كردند و بودند گروهي‌ گنهكاران‌ (133)

و چون‌ واقع‌ شد برايشان‌ ‌آن‌ عذاب‌ گفتند اي‌ موسي‌ بخوان‌ ‌براي‌ ‌ما پروردگارت‌ ‌را‌ بآنچه‌ عهد كرد نزد تو ‌اگر‌ دفع‌ كني‌ ‌از‌ ‌ما عذاب‌ ‌را‌ ‌هر‌ آينه‌ بگرويم‌ مر ترا و ‌هر‌ آينه‌ فرستيم‌ ‌با‌ تو بني‌ اسرائيل‌ ‌را‌ (134)

‌پس‌ چون‌ دفع‌ كرديم‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ عذاب‌ ‌را‌ ‌تا‌ مدتيكه‌ ‌ايشان‌ رسنده‌اند آنگاه‌ ‌آنها‌ پيمان‌ مي‌شكنند (135)

‌پس‌ انتقام‌ كشيديم‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ غرق‌ كرديمشان‌ ‌در‌ دريا بآنكه‌ ‌ايشان‌ تكذيب‌ كردند آيت‌هاي‌ ‌ما ‌را‌ و بودند ‌از‌ ‌آنها‌ بي‌خبران‌ (136)

و بميراث‌ داديم‌ ‌ما گروهي‌ ‌را‌ ‌که‌ بودند ضعيف‌ شمرده‌ ‌شده‌ بودند مر مشرق‌هاي‌ زمين‌ و مغرب‌ هايش‌ ‌را‌ ‌که‌ بركت‌ پديد آورديم‌ ‌در‌ ‌آن‌ و تمام‌ شد كلمه‌ پروردگارت‌ ‌که‌ خوبست‌ ‌بر‌ بني‌ اسرائيل‌ بسبب‌ صبر كردنشان‌ و خراب‌ كرديم‌ آنچه‌ بودند مي‌ساختند فرعون‌ و قومش‌ و آنچه‌ بودند برميافراشتند (137)

[167]

و درگذرانيديم‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌را‌ ‌از‌ دريا ‌پس‌ گذشتند ‌بر‌ جمعي‌ ‌که‌ پاس‌ پرستش‌ ميداشتند ‌بر‌ بتاني‌ ‌که‌ مر ايشانرا ‌بود‌ گفتند اي‌ موسي‌ بگردان‌ ‌براي‌ ‌ما الهي‌ همچنانكه‌ مر ايشانراست‌ الهان‌ ‌گفت‌ بدرستيكه‌ ‌شما‌ گروهي‌ نادانيد (138)

بدرستيكه‌ ‌آنها‌ تباه‌ گردانيده‌ شد آنچه‌ ‌آنها‌ ‌در‌ آنند و باطل‌ ‌است‌ آنچه‌ هستند ‌که‌ ميكنند (139)

‌گفت‌ آيا ‌غير‌ ‌خدا‌ بجويم‌ ‌براي‌ ‌شما‌ الهي‌ و ‌او‌ افزوني‌ داد ‌شما‌ ‌را‌ ‌بر‌ جهانيان‌ (140)

و هنگاميكه‌ رهانيديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ آل‌ فرعون‌ ‌که‌ عذاب‌ ميكردند ‌شما‌ ‌را‌ بدترين‌ عذاب‌ مي‌ كشتند پسران‌ ‌شما‌ ‌را‌ و زنده‌ ميگذاشتند زنان‌ ‌شما‌ ‌را‌ و ‌در‌ ‌آن‌ بلائي‌ ‌از‌ پروردگارتان‌ بزرگ‌ (141)

و وعده‌ داديم‌ موسي‌ ‌را‌ سي‌ شب‌ و تمام‌ گردانيديم‌ آنرا بده‌ ‌پس‌ تمام‌ شد وقت‌ مقرر پروردگارش‌ چهل‌ شب‌ و ‌گفت‌ موسي‌ مر برادرش‌ هرون‌ ‌را‌ ‌که‌ جانشين‌ شو مرا ‌در‌ قومم‌ و اصلاح‌ كن‌ و پيروي‌ مكن‌ راه‌ فساد كنندگانرا (142)

و چون‌ آمد موسي‌ بوقت‌ مقرر ‌ما و سخن‌ كرد ‌با‌ ‌او‌. پروردگارش‌ ‌گفت‌ اي‌ پروردگار ‌من‌ بنما مرا ‌که‌ بنگرم‌ بتو ‌گفت‌ هرگز نخواهي‌ ديد مرا و ليكن‌ بنگر بكوه‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ قرار كرد ‌در‌ جايش‌ ‌پس‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ ‌به‌ بيني‌ مرا ‌پس‌ چون‌ تجلي‌ كرد پروردگارش‌ مر كوه‌ ‌را‌ گردانيد آنرا ريزه‌ ريزه‌ و برو ‌در‌ افتاد موسي‌ بيهوش‌ ‌پس‌ چون‌ بهوش‌ آمد ‌گفت‌ دانم‌ پاك‌ بودنت‌ ‌را‌ بازگشتم‌ بسوي‌ تو و ‌من‌ اول‌ گروندگانم‌ (143)

[168]

‌گفت‌ اي‌ موسي‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ برگزيدم‌ ترا ‌بر‌ مردمان‌ برسالت‌ هايم‌ و بكلامم‌ ‌پس‌ بگير آنچه‌ دادم‌ ترا و باش‌ ‌از‌ شكرگزاران‌ (144)

و نوشتيم‌ ‌براي‌ ‌او‌ ‌در‌ لوح‌هاي‌ تورية ‌از‌ ‌هر‌ چيز پندي‌ و بياني‌ ‌از‌ ‌براي‌ همه‌ چيز ‌پس‌ بگير آنرا بجد و جهد و بفرما قومت‌ ‌را‌ ‌که‌ اخذ كنند باحسنش‌ زود ‌باشد‌ بنمايم‌ ‌شما‌ ‌را‌ سراي‌ فاسقان‌ (145)

بزودي‌ ميگردانم‌ ‌از‌ آيت‌ هايم‌ آنانرا ‌که‌ كبر مي‌ورزند ‌در‌ زمين‌ بناحق‌ و ‌اگر‌ ‌به‌ بينند ‌هر‌ آيتي‌ ‌را‌ نمي‌گروند بآن‌ و ‌اگر‌ ‌به‌ بينند راه‌ حقي‌ ‌را‌ نميگيرند آنرا راه‌ و ‌اگر‌ ‌به‌ بينند طريق‌ باطلي‌ ‌را‌ ميگيرندش‌ راه‌ ‌آن‌ باين‌ سبب‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ تكذيب‌ كردند آيت‌هاي‌ ‌ما ‌را‌ و بودند ‌از‌ ‌آنها‌ غافلان‌ (146)

و آنان‌ ‌که‌ تكذيب‌ كردند آيت‌هاي‌ ‌ما و رسيدن‌ جزاي‌ آخرت‌ ‌را‌ نابود شد كردارشان‌ آيا جزا داده‌ مي‌شوند مگر آنچه‌ ‌را‌ بودند ‌که‌ ميكردند (147)

و گرفتند قوم‌ موسي‌ ‌از‌ بعدش‌ ‌از‌ زيورهاشان‌ گوساله‌ تني‌ ‌را‌ ‌که‌ مر ‌او‌ ‌را‌ ‌بود‌ آوازي‌ مانند گاو آيا نميديدند ‌که‌ ‌او‌ نه‌ سخن‌ ميكند ايشانرا و نه‌ مينمايد ايشانرا راهي‌ گرفتند آنرا و بودند ستمكاران‌ (148)

و چون‌ افكنده‌ شد ‌در‌ دستهاشان‌ و ديدند ‌که‌ ‌ايشان‌ بحقيقت‌ گمراه‌ شدند گفتند ‌هر‌ آينه‌ ‌اگر‌ رحمت‌ نكند ‌ما ‌را‌ پروردگار ‌ما و نيامرزد ‌ما ‌را‌ ‌هر‌ آينه‌ باشيم‌ البته‌ ‌از‌ زيانكاران‌ (149)

[169]

و چون‌ بازگشت‌ موسي‌ بسوي‌ قومش‌ خشمگين‌ اندوهناك‌ ‌گفت‌ بدا ‌از‌ جانشيني‌ ‌که‌ كرديد مرا ‌بعد‌ ‌از‌ ‌من‌ آيا پيشي‌ گرفتيد امر پروردگارتان‌ ‌را‌ و افكند لوح‌ها ‌را‌ و گرفت‌ سر برادرش‌ ‌را‌ ‌که‌ ميكشيد بخود ‌گفت‌ هارون‌ اي‌ پسر مادرم‌ بدرستيكه‌ قوم‌ ضعيف‌ شمردند مرا و نزديك‌ ‌بود‌ ‌که‌ بكشند مرا ‌پس‌ شاد مگردان‌ بمن‌ دشمنان‌ ‌را‌ و قرار مده‌ مرا ‌با‌ گروه‌ ستمكاران‌ (150)

‌گفت‌ پروردگار ‌من‌ بيامرز مرا و برادرم‌ ‌را‌ و داخل‌ گردان‌ ‌ما ‌را‌ ‌در‌ رحمت‌ ‌خود‌ و توئي‌ رحمت‌ كننده‌ ترين‌ رحمت‌ كنندگان‌ (151)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ گرفتند گوساله‌ ‌را‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ رسد ايشانرا خشمي‌ ‌از‌ پروردگارشان‌ و خواري‌ ‌در‌ زندگاني‌ دنيا و همچنين‌ جزا دهيم‌ افترا كنندگانرا (152)

آنان‌ ‌که‌ كردند كارهاي‌ بد ‌را‌ ‌پس‌ توبه‌ كردند ‌از‌ بعدش‌ و گرويدند بدرستيكه‌ پروردگار تو ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آمرزنده‌ مهربانست‌ (153)

و چون‌ ساكن‌ شد ‌از‌ موسي‌ خشم‌ گرفت‌ لوح‌ها ‌را‌ و ‌در‌ نوشته‌ ‌آنها‌ ‌بود‌ هدايت‌ و رحمت‌ ‌از‌ ‌براي‌ آنان‌ ‌که‌ ‌آنها‌ ‌از‌ پروردگارشان‌ مي‌ترسيدند (154)

و برگزيد موسي‌ ‌از‌ قومش‌ هفتاد مرد ‌براي‌ ميقات‌ ‌ما ‌پس‌ چون‌ گرفتشان‌ صاعقه‌ ‌گفت‌ اي‌ پروردگارم‌ ‌اگر‌ ميخواستي‌ هلاك‌ ميكردي‌ ايشانرا ‌از‌ پيش‌ و مرا ‌هم‌ آيا هلاك‌ ميكني‌ ‌ما ‌را‌ بآنچه‌ كردند كم‌ خردان‌ ‌از‌ ‌ما نيست‌ ‌آن‌ مگر بلاي‌ تو واگذاري‌ بآن‌ كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ ميخواهي‌ و راه‌ نمائي‌ كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ ميخواهي‌ توئي‌ صاحب‌ اختيار ‌ما ‌پس‌ بيامرز ‌ما ‌را‌ و رحمت‌ كن‌ ‌ما ‌را‌ و توئي‌ بهترين‌ آمرزندگان‌ (155)

[170]

و بنويس‌ ‌براي‌ ‌ما ‌در‌ ‌اينکه‌ دنيا خوبي‌ و ‌در‌ آخرت‌ بدرستيكه‌ ‌ما بازگرديم‌ بتو ‌گفت‌ عذابم‌ ميرسانم‌ آنرا بهر ‌که‌ ميخواهم‌ و رحمتم‌ فرا گرفت‌ همه‌ چيز ‌را‌ ‌پس‌ بزودي‌ مينويسم‌ آنرا ‌از‌ ‌براي‌ آنان‌ ‌که‌ ميپرهيزند و ميدهند زكاة ‌را‌ و آنان‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ بآيت‌هاي‌ ‌ما ميگروند (156)

آنانكه‌ پيروي‌ ميكنند آنرسولي‌ ‌را‌ ‌که‌ نبي‌ امي‌ ‌است‌ ‌که‌ مي‌ يابند ‌او‌ ‌را‌ نوشته‌ ‌شده‌ نزد ‌ايشان‌ ‌در‌ تورية و انجيل‌ ميفرمايدشان‌ بكارهاي‌ نيك‌ و بازمي‌داردشان‌ ‌از‌ ناپسند و حلال‌ ميكند ‌از‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ پاكيزه‌ها ‌را‌ و حرام‌ ميكند برايشان‌ پليدها ‌را‌ و فرو مي‌نهد ‌از‌ ‌ايشان‌ بار گرانشانرا و ‌آن‌ تكاليف‌ شاقه‌ ‌که‌ ‌بود‌ برايشان‌ ‌پس‌ آنان‌ ‌که‌ گرويدند ‌به‌ ‌او‌ و تعظيم‌ كردند ‌او‌ ‌را‌ و ياري‌ كردند ‌او‌ ‌را‌ و پيروي‌ كردند ‌آن‌ نوري‌ ‌را‌ ‌که‌ فرو فرستاده‌ شد ‌با‌ ‌او‌ ‌آن‌ گروه‌ ايشانند رستگاران‌ (157)

بگو اي‌ مردمان‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ ‌رسول‌ خدايم‌ بشما همه‌ ‌آن‌ خدائي‌ ‌که‌ مر ‌او‌ راست‌ پادشاهي‌ آسمانها و زمين‌ نيست‌ خدائي‌ مگر ‌او‌ زنده‌ ميكند و ميميراند ‌پس‌ بگرويد بخدا و رسولش‌ ‌آن‌ پيغمبر منسوب‌ ‌به‌ ام‌ القري‌ ‌که‌ ميگرود بخدا و كلماتش‌ و پيروي‌ كنيد ‌او‌ ‌را‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ هدايت‌ يابيد (158)

و ‌از‌ قوم‌ موسي‌ امتي‌ ‌باشد‌ ‌که‌ هدايت‌ ميكنند بحق‌ و ‌به‌ ‌آن‌ عدالت‌ مي‌كنند (159)

[171]

و جدا جدا كرديم‌ ايشانرا دوازده‌ سبب‌ امت‌ها و وحي‌ كرديم‌ ‌به‌ موسي‌ چون‌ آب‌ خواستند ‌از‌ ‌او‌ قومش‌ ‌که‌ بزن‌ بعصايت‌ ‌آن‌ سنگ‌ ‌را‌ ‌پس‌ روان‌ شد ‌از‌ ‌آن‌ دوازده‌ چشمه‌ بدرستيكه‌ دانستند ‌هر‌ مردم‌ آبخورشان‌ ‌را‌ و سايبان‌ كرديم‌ برايشان‌ ابر ‌را‌ و فرو فرستاديم‌ برايشان‌ ‌من‌ و سلوي‌ ‌را‌ بخوريد ‌از‌ پاكيزه‌هاي‌ آنچه‌ روزي‌ كرديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ و ستم‌ نكردند ‌بر‌ ‌ما و ليكن‌ بودند ‌که‌ بخودهاشان‌ ستم‌ ميكردند (160)

و هنگاميكه‌ گفته‌ شد مر ايشانرا ساكن‌ شويد ‌در‌ ‌اينکه‌ قريه‌ و بخوريد ‌از‌ ‌آن‌ ‌هر‌ جا ‌که‌ بخواهيد و بگوئيد فرو نه‌ ‌از‌ ‌ما بار گناهان‌ ‌ما ‌را‌ و داخل‌ شويد ‌در‌ ‌را‌ سجده‌ كنان‌ مي‌آمرزيم‌ ‌شما‌ ‌را‌ گناهان‌ ‌شما‌ ‌را‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ افزائيم‌ اجر نيكو كاران‌ ‌را‌ (161)

‌پس‌ بدل‌ كردند آنان‌ ‌که‌ ستم‌ كردند ‌از‌ ‌ايشان‌ گفتاري‌ ‌غير‌ آنچه‌ گفته‌ شد مر ‌ايشان‌ ‌را‌ ‌پس‌ فرستاديم‌ برايشان‌ عذابي‌ ‌از‌ آسمان‌ بسبب‌ بودنشان‌ ‌که‌ ستم‌ كردند (162)

و بپرس‌ ايشانرا ‌از‌ ‌آن‌ قريه‌ ‌که‌ ‌بود‌ نزديك‌ دريا هنگاميكه‌ تعدي‌ ميكردند ‌در‌ شنبه‌ چون‌ مي‌آمدند ماهي‌ هاشان‌ روز شنبه‌، ‌ايشان‌ ظاهر ‌بر‌ روي‌ آب‌ و روزي‌ ‌که‌ شنبه‌ نميداشتند نمي‌آمدند ايشانرا همچنين‌ مي‌آزموديمشان‌ بآنچه‌ بودند ‌که‌ نافرماني‌ ميكردند (163)

[172]

و چون‌ گفتند جمعي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌که‌ چرا پند ميدهيد گروهي‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌خدا‌ هلاك‌ كننده‌ ‌ايشان‌ ‌است‌ ‌ يا ‌ عذاب‌ كننده‌ ايشانست‌ عذابي‌ سخت‌ گفتند معذرت‌ و پوزشي‌ بسوي‌ پروردگار ‌شما‌ و ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ بپرهيزند (164)

‌پس‌ چون‌ فراموش‌ كردند آنچه‌ پند داده‌ شدند بآن‌ رهانيديم‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ نهي‌ ميكردند ‌از‌ ‌آن‌ بدي‌ و گرفتيم‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ ستم‌ كردند بعذابي‌ سخت‌ بسبب‌ بودنشان‌ ‌که‌ فسق‌ ميكردند (165)

‌پس‌ چون‌ سرباز زدند ‌از‌ آنچه‌ نهي‌ شدند ‌از‌ ‌آن‌ گفتيم‌ مر ايشانرا بشويد بوزينه‌هاي‌ راندگان‌ (166)

و هنگاميكه‌ اعلام‌ نمود پروردگارت‌ ‌که‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌بر‌ ميانگيزاند برايشان‌ ‌تا‌ روز قيامت‌ كسي‌ ‌که‌ عذاب‌ كند ايشانرا بد عذابي‌ بدرستيكه‌ پروردگار تو ‌هر‌ آينه‌ زود عقوبت‌ ‌است‌ و بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌هر‌ آينه‌ آمرزنده‌ و مهربانست‌ (167)

و جدا جدا كرديم‌ ايشانرا ‌در‌ زمين‌ امت‌ها بعضيشان‌ باشند شايستگان‌ و بعضي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌غير‌ ‌از‌ ‌آن‌ و آزموديم‌ ايشانرا براحت‌ها و رنجها ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ بازگردند (168)

‌پس‌ ماندند ‌از‌ ‌بعد‌ ‌ايشان‌ خلف‌ هائي‌ ‌که‌ بميراث‌ گرفتند كتاب‌ ‌را‌ ميگيرند متاع‌ ‌اينکه‌ ادني‌ ‌را‌ و ميگويند بزودي‌ مي‌آمرزند ‌ما ‌را‌ و ‌اگر‌ آيد ايشانرا متاعي‌ مانند ‌آن‌ ميگيرند آنرا آيا گرفته‌ نشد برايشان‌ پيمان‌ كتاب‌ ‌که‌ نگوئيد ‌بر‌ ‌خدا‌ مگر حق‌ و خوانده‌اند آنچه‌ ‌در‌ آنست‌ و سراي‌ آخرت‌ بهتر ‌است‌ ‌از‌ ‌براي‌ آنان‌ ‌که‌ مي‌پرهيزند آيا ‌پس‌ ‌در‌ نمي‌يابيد (169)

و آنان‌ ‌که‌ تمسك‌ ميجويند بكتاب‌ و برپا داشتند نماز ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌ما ضايع‌ نمي‌سازيم‌ مزد مصلحان‌ ‌را‌ (170)

[173]

و هنگاميكه‌ بلند كرديم‌ كوه‌ ‌را‌ بالاي‌ ‌ايشان‌ گويا ‌که‌ ‌آن‌ سايباني‌ ‌بود‌ و گمان‌ بردند ‌که‌ ‌آن‌ فرود آينده‌ ‌است‌ بآنها بگيريد آنچه‌ داديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ بقوت‌ و ياد كنيد آنچه‌ ‌در‌ آنست‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ بپرهيزيد (171)

و هنگاميكه‌ گرفت‌ پروردگار تو ‌از‌ بني‌ آدم‌ ‌از‌ پشتهاي‌ ‌ايشان‌ فرزندانشان‌ و گواه‌ گرفت‌ ايشانرا ‌بر‌ خودهاشان‌ آيا نيستم‌ ‌من‌ پروردگار ‌شما‌ گفتند آري‌ گواه‌ شديم‌ مبادا بگوئيد روز قيامت‌ بدرستيكه‌ بوديم‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ بيخبران‌ (172)

يا ‌ بگوئيد جز ‌اينکه‌ نيست‌ شرك‌ آوردند پدران‌ ‌ما ‌از‌ پيش‌ و بوديم‌ فرزندان‌ ‌از‌ ‌بعد‌ ‌ايشان‌ آيا ‌پس‌ هلاك‌ ميسازي‌ ‌ما ‌را‌ بآنچه‌ كردند تباهكاران‌ (173)

و همچنين‌ تفصيل‌ ميدهيم‌ آيت‌ها ‌را‌ و ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ بازگشت‌ كنند (174)

و بخوان‌ برايشان‌ خبر ‌آن‌ كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ داديم‌ ‌او‌ ‌را‌ آيت‌ هامان‌ ‌پس‌ بيرون‌ آمد ‌از‌ ‌آنها‌ ‌پس‌ ‌از‌ پي‌ رفت‌ ‌او‌ ‌را‌ شيطان‌ ‌پس‌ شد ‌از‌ گمراهان‌ (175)

و ‌اگر‌ ميخواستيم‌ ‌هر‌ آينه‌ برتري‌ ‌او‌ ‌را‌ بآنها و ليكن‌ ‌او‌ اقامت‌ كرد ‌بر‌ زمين‌ و پيروي‌ كرد خواهش‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌پس‌ مثل‌ ‌او‌ چون‌ مثل‌ سگ‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اگر‌ حمله‌ كني‌ ‌بر‌ ‌او‌ زبان‌ ‌از‌ دهن‌ بيرون‌ مي‌آورد ‌ يا ‌ واگذاريش‌ زبان‌ ‌از‌ دهن‌ بيرون‌ مي‌آورد ‌آن‌ مثل‌ گروهي‌ ‌است‌ ‌که‌ تكذيب‌ كردند آيت‌هاي‌ ‌ما ‌را‌ ‌پس‌ بخوان‌ قصه‌ها ‌را‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ انديشه‌ كنند (176)

بدند ‌در‌ مثل‌ ‌آن‌ گروهي‌ ‌که‌ تكذيب‌ كردند آيت‌هاي‌ ‌ما ‌را‌ و برخودشان‌ بودند ‌که‌ ستم‌ ميكردند (177)

كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ راه‌ نمايد ‌خدا‌ ‌پس‌ اوست‌ راه‌ يافته‌ و كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ اضلال‌ كند ‌پس‌ آنگروه‌ ايشانند زيانكاران‌ (178)

[174]

و بحقيقت‌ آفريديم‌ ‌براي‌ دوزخ‌ بسياري‌ ‌از‌ جنيان‌ و آدميان‌ ‌که‌ مر ‌ايشان‌ ‌را‌ ‌است‌ دلهائي‌ ‌که‌ نمي‌يابند بآنها و مر ايشانرا ‌است‌ چشمها ‌که‌ نمي‌ بينند بآنها و مر ايشانراست‌ گوش‌ها ‌که‌ نمي‌شنوند بآنها آنان‌ چون‌ چارپايانند بلكه‌ ‌ايشان‌ گمراه‌ ترند ‌آن‌ گروه‌ ايشانند بيخبران‌ (179)

و مر ‌خدا‌ راست‌ نامهاي‌ نيكو ‌پس‌ بخوانيدش‌ بآنها و واگذاريد آنانرا ‌که‌ ميل‌ بباطل‌ مينمايند ‌در‌ نامهاي‌ ‌او‌ بزودي‌ جزا داده‌ مي‌شوند آنچه‌ ‌را‌ بودند ‌که‌ ميكردند (180)

و ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ آفريديم‌ جماعتي‌ باشند ‌که‌ هدايت‌ يابند بحق‌ و بآن‌ عدالت‌ مي‌كنند (181)

و آنان‌ ‌که‌ تكذيب‌ كردند آيت‌هاي‌ ‌ما ‌را‌ بزودي‌ ‌در‌ نورديم‌ مرتبه‌ مرتبه‌ ايشانرا ‌از‌ آنجا ‌که‌ ندانند (182)

و مهلت‌ ميدهم‌ ايشانرا بدرستيكه‌ گرفتن‌ ‌من‌ سخت‌ ‌است‌ (183)

آيا انديشه‌ نمي‌كنند ‌که‌ نيست‌ صاحبشان‌ ‌را‌ هيچ‌ جنوني‌ نيست‌ ‌او‌ مگر بيم‌ كننده‌ آشكار (184)

آيا نمينگرند ‌در‌ عجائب‌ آسمانها و زمين‌ و آنچه‌ آفريده‌ ‌است‌ ‌خدا‌ ‌از‌ چيزي‌ و ‌در‌ آنكه‌ شايد ‌که‌ ‌باشد‌ بحقيقت‌ نزديك‌ ‌شده‌ ‌باشد‌ اجلشان‌ ‌پس‌ بكدام‌ سخن‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ ايمان‌ خواهند آورد (185)

‌هر‌ ‌که‌ ‌را‌ اضلال‌ كرد ‌خدا‌ ‌پس‌ نيست‌ هدايت‌ كننده‌ مر ‌او‌ ‌را‌ و واميگذارد ايشانرا ‌در‌ زياده‌ رويشان‌ ‌که‌ حيران‌ ميباشند (186)

ميپرسند ترا ‌از‌ قيامت‌ ‌که‌ كي‌ خواهد ‌بود‌ وقوعش‌ بگو نيست‌ دانش‌ ‌آن‌ مگر نزد پروردگارم‌ ظاهر نميكند آنرا ‌در‌ وقتش‌ مگر ‌او‌ گران‌ آمد ‌در‌ آسمانها و زمين‌ نميايد ‌شما‌ ‌را‌ مگر ناگهاني‌ ميپرسند ‌از‌ تو ‌که‌ گويا تو دانائي‌ ‌از‌ راه‌ بسيار پرسيدن‌ ‌از‌ ‌آن‌ بگو نيست‌ علم‌ ‌آن‌ مگر نزد ‌خدا‌ و ليكن‌ بيشترين‌ مردمان‌ نميدانند (187)

[175]

بگو مالك‌ نيستم‌ ‌من‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌خود‌ سودي‌ و نه‌ زياني‌ ‌را‌ مگر آنچه‌ خواسته‌ ‌باشد‌ ‌خدا‌ و ‌اگر‌ بودم‌ ‌که‌ ميدانستم‌ غيب‌ ‌را‌ ‌هر‌ آينه‌ بسيار كرده‌ بودم‌ ‌از‌ خير و مس‌ نكرده‌ ‌بود‌ مرا بدي‌ نيستم‌ مگر بيم‌ دهنده‌ و مژده‌ دهنده‌ ‌براي‌ قومي‌ ‌که‌ ميگروند (188)

‌او‌ ‌است‌ ‌که‌ آفريد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ نفس‌ واحد و گردانيد ‌از‌ ‌آن‌ جفتش‌ ‌را‌ ‌تا‌ آرام‌ گيرد ‌با‌ ‌او‌ ‌پس‌ چون‌ دربرگرفت‌ آنرا برداشت‌ باري‌ سبك‌ ‌پس‌ مستمر ‌بود‌ بان‌ ‌پس‌ چون‌ گرانبار شد خواندند ‌خدا‌ پروردگارشان‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌اگر‌ دهي‌ ‌ما ‌را‌ شايسته‌ فرزندي‌ ‌هر‌ آينه‌ خواهيم‌ ‌بود‌ ‌از‌ شكر گزاران‌ (189)

‌پس‌ چون‌ داد ايشانرا فرزندي‌ شايسته‌ قرار دادند ‌از‌ ‌براي‌ ‌ما انبازان‌ ‌در‌ آنچه‌ داد ايشانرا ‌پس‌ برتر ‌است‌ ‌خدا‌ ‌از‌ آنچه‌ شريك‌ مي‌دانند (190)

آيا شريك‌ ميگردانند آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ نميتوانند آفريد چيزي‌ ‌را‌ و ‌آنها‌ آفريده‌ ميشوند (191)

و نمي‌ توانند مر ايشانرا ياري‌ كردني‌ و نه‌ خودهاشان‌ ‌را‌ ياري‌ ميتوانند كرد (192)

و ‌اگر‌ بخوانيدشان‌ بسوي‌ هدايت‌ پيروي‌ نمي‌كنند ‌شما‌ ‌را‌ يكسانست‌ ‌بر‌ ‌شما‌ خواه‌ بخوانيدشان‌ ‌ يا ‌ ‌شما‌ خاموش‌ باشيد (193)

بدرستيكه‌ آنانكه‌ ميخوانيد ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ بندگانند مانند ‌شما‌ ‌پس‌ بخوانيدشان‌ ‌پس‌ بايد اجابت‌ كنند ‌شما‌ ‌را‌ ‌اگر‌ هستيد راستگويان‌ (194)

آيا ايشانرا پاهائيست‌ ‌که‌ راه‌ ميروند بآن‌ ‌ يا ‌ ايشانرا دستهائيست‌ ‌که‌ بگيرند بآنها ‌ يا ‌ ايشانرا چشمهائي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌به‌ بينند بآنها ‌ يا ‌ ايشانرا گوشهائي‌ ‌است‌ ‌که‌ بشنوند بآنها بگو بخوانيد انبازانتان‌ ‌را‌ سپس‌ مكر كنيد ‌با‌ ‌من‌ ‌پس‌ مهلت‌ ندهيد بمن‌ (195)

[176]

بدرستيكه‌ ياور ‌من‌ خدائيست‌ ‌که‌ فرو فرستاد ‌آن‌ كتاب‌ ‌را‌ و اوست‌ ‌که‌ ياري‌ ميكند شايستگان‌ ‌را‌ (196)

و آنان‌ ‌که‌ ميخوانيد ‌از‌ ‌غير‌ ‌او‌ نميتوانند ياري‌ كردن‌ ‌شما‌ ‌را‌ و نه‌ خودشان‌ ‌را‌ ياري‌ توانند كرد (197)

و ‌اگر‌ بخوانيدشان‌ بسوي‌ هدايت‌ نمي‌شنوند و مي‌بيني‌ ايشانرا ‌که‌ مينگرند بسوي‌ تو و ‌ايشان‌ نمي‌بينند (198)

بگير عفو ‌را‌ و امر كن‌ بشايسته‌ و روي‌ گردان‌ ‌از‌ نادانان‌ (199)

و ‌اگر‌ ‌از‌ جاي‌ درآرد تو ‌را‌ ‌از‌ شيطان‌ وسوسه‌ ‌پس‌ پناه‌ ببر بخدا بدرستيكه‌ ‌او‌ شنواي‌ دانا ‌است‌ (200)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ پرهيزگار شدند چون‌ مس‌ كند ‌ايشان‌ ‌را‌ وسوسه‌ ‌از‌ ديو رجيم‌ پند گيرند ‌پس‌ آنگاه‌ ‌ايشان‌ بينايانند (201)

و برادرانشان‌ ميكشانند ايشانرا ‌در‌ گمراهي‌ ‌پس‌ كوتاهي‌ نمي‌كنند (202)

و چون‌ نياري‌ بايشان‌ آيتي‌ گويند چرا اختيار نكردي‌ آنرا بگو پيروي‌ نمي‌كنم‌ مگر آنچه‌ وحي‌ ميشود بمن‌ ‌از‌ پروردگارم‌ ‌اينکه‌ دليلهاي‌ بينش‌ بخش‌ ‌است‌ ‌از‌ پروردگارتان‌ و هدايت‌ و رحمت‌ ‌از‌ ‌براي‌ گروهي‌ ‌که‌ ميگروند (203)

و چون‌ خوانده‌ شود قرآن‌ ‌پس‌ گوش‌ باز داريد مر آنرا و خاموش‌ باشيد شايد ‌که‌ ‌شما‌ ‌را‌ رحمت‌ كنند (204)

و ياد كن‌ پروردگارت‌ ‌را‌ ‌در‌ نفست‌ ‌از‌ روي‌ زاري‌ و خوفي‌ و ‌غير‌ بلندي‌ ‌از‌ گفتار ببامداد و شبانگاه‌ و مباش‌ ‌از‌ بي‌خبران‌ (205)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ نزد پروردگار تواند سر نمي‌كشند ‌از‌ پرستش‌ ‌او‌ و تسبيح‌ ميكنند ‌او‌ ‌را‌ و مر ‌او‌ ‌را‌ سجده‌ مي‌كنند. (206)

[177]

8- ‌سورة‌ الأنفال‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

ميپرسند ترا ‌از‌ غنايم‌ دار الحرب‌ بگو انفال‌ مر ‌خدا‌ راست‌ و ‌رسول‌ ‌را‌ ‌پس‌ بپرهيزيد ‌از‌ ‌خدا‌ و اصلاح‌ كنيد ميانتان‌ ‌را‌ و اطاعت‌ كنيد ‌خدا‌ و رسولش‌ ‌را‌ ‌اگر‌ هستيد گروندگان‌ (1)

جز ‌اينکه‌ نيست‌ گروندگان‌ آنانند ‌که‌ چون‌ ياد كرده‌ شود ‌خدا‌ بترسد دلهاي‌ ‌ايشان‌ و چون‌ خوانده‌ شود برايشان‌ آيتهاي‌ ‌او‌ بيفزايد ايشانرا ‌در‌ ايمان‌ و ‌بر‌ پروردگارشان‌ توكل‌ مي‌كنند (2)

آنان‌ ‌که‌ برپا مي‌دارند نماز ‌را‌ و ‌از‌ آنچه‌ روزي‌ داديم‌ ايشانرا انفاق‌ مي‌كنند (3)

آنگروه‌ ايشانند گروندگان‌ براستي‌ مر ايشانراست‌ مرتبه‌ها نزد پروردگارشان‌ و آمرزش‌ و روزي‌ خوب‌ (4)

همچنانكه‌ بيرون‌ آوردت‌ پروردگارت‌ ‌از‌ خانه‌ات‌ براستي‌ و بدرستيكه‌ پاره‌ ‌از‌ گروندگان‌ ‌هر‌ آينه‌ كراهت‌ دارند (5)

مجادله‌ ميكنند ترا ‌در‌ حق‌ ‌پس‌ ‌از‌ آنچه‌ ظاهر ‌شده‌ ‌بود‌ گويا رانده‌ ميشوند بسوي‌ مرگ‌ و ‌ايشان‌ مي‌بينند (6)

و هنگاميكه‌ وعده‌ ميداد ‌شما‌ ‌را‌ ‌خدا‌ بيكي‌ ‌از‌ دو طايفه‌ ‌که‌ ‌آنها‌ مر ‌شما‌ راست‌ و دوست‌ ميداشتيد ‌که‌ ‌غير‌ صاحب‌ شوكت‌ بوده‌ ‌باشد‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ و ميخواست‌ ‌خدا‌ ‌که‌ ثابت‌ گرداند حق‌ ‌را‌ ‌با‌ سخنانش‌ و ببرد دنباله‌ كافران‌ ‌را‌ (7)

‌تا‌ ثابت‌ گرداند حق‌ ‌را‌ و ناچيز گرداند باطل‌ ‌را‌ و ‌اگر‌ چه‌ كراهت‌ داشتند گناهكاران‌ (8)

[178]

وقتي‌ ‌که‌ استغاثه‌ نموديد پروردگارتان‌ ‌را‌ ‌پس‌ اجابت‌ كرد مر ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌من‌ زياده‌ كننده‌ام‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌به‌ هزار ‌از‌ فرشتگان‌ ‌از‌ پي‌ ‌هم‌ ‌در‌ آيندگان‌ (9)

و نگردانيد آنرا ‌خدا‌ مگر مژده‌ و ‌براي‌ آنكه‌ بيارامد بآن‌ دلهاي‌ ‌شما‌ و نيست‌ ياري‌ مگر ‌از‌ نزد ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ غالب‌ درستكردار ‌است‌ (10)

وقتي‌ ‌که‌ عارض‌ شد ‌شما‌ ‌را‌ پينكي‌ ‌براي‌ ايمني‌ ‌از‌ ‌او‌ و فرو مي‌فرستد ‌بر‌ ‌شما‌ ‌از‌ آسمان‌ آبي‌ ‌تا‌ پاك‌ سازد ‌شما‌ ‌را‌ بآن‌ و ببرد ‌از‌ ‌شما‌ وسوسه‌ شيطان‌ ‌را‌ و ‌تا‌ ببندد ‌بر‌ دلهاي‌ ‌شما‌ و ثابت‌ گرداند بآن‌ قدمها ‌را‌ (11)

هنگاميكه‌ وحي‌ ميكرد پروردگارت‌ ‌به‌ ملائكه‌ ‌که‌ ‌من‌ ‌با‌ شمايم‌ ‌پس‌ استواري‌ دهيد آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ گرويدند زود ‌باشد‌ ‌که‌ اندازم‌ ‌در‌ دل‌هاي‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ترس‌ ‌را‌ ‌پس‌ بزنيد ‌بر‌ زبر گردنها و بزنيد ‌از‌ ‌ايشان‌ همه‌ انگشتان‌ ‌را‌ (12)

‌اينکه‌ بسبب‌ آنست‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ مخالفت‌ كردند ‌خدا‌ و رسولش‌ ‌را‌ و ‌هر‌ ‌که‌ مخالفت‌ كند ‌خدا‌ و رسولش‌ ‌را‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ سخت‌ عقوبت‌ ‌است‌ (13)

اينست‌ ‌پس‌ بچشيد آنرا و بدرستيكه‌ كافران‌ راست‌ عذاب‌ آتش‌ (14)

اي‌ ‌آن‌ كسانيكه‌ گرويديد چون‌ ملاقات‌ كنيد آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ كافر شدند ‌به‌ انبوه‌ ‌پس‌ مگردانيد بايشان‌ پشتها ‌را‌ (15)

و ‌هر‌ ‌که‌ بگرداند بايشان‌ ‌در‌ آنروز پشت‌ ‌خود‌ ‌را‌ مگر كناري‌ رفته‌ ‌باشد‌ ‌براي‌ كارزار ‌ يا ‌ ‌براي‌ جاي‌ گرفتن‌ ‌در‌ ميان‌ گروهي‌ ‌از‌ مقاتلين‌ ‌پس‌ برخود گرفته‌ خشم‌ ‌خدا‌ ‌را‌ و جايگاه‌ ‌او‌ دوزخ‌ ‌است‌ و بد مرجعي‌ ‌است‌ (16)

[179]

‌پس‌ نكشتيد آنان‌ ‌را‌ و ليكن‌ ‌خدا‌ كشت‌ ايشانرا و نينداختي‌ تو چون‌ انداختي‌ (مشت‌ خاك‌ ‌را‌) و ليكن‌ ‌خدا‌ انداخت‌ و ‌تا‌ نعمت‌ دهد مؤمنان‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌خود‌ نعمتي‌ خوب‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ شنواي‌ دانا ‌است‌ (17)

اينست‌ و بدرستيكه‌ ‌خدا‌ سست‌ كننده‌ مكر كافران‌ ‌است‌ (18)

‌اگر‌ فتح‌ ميخواستيد ‌پس‌ بتحقيق‌ آمد ‌شما‌ ‌را‌ فتح‌ و ‌اگر‌ باز ايستيد ‌پس‌ ‌آن‌ بهتر ‌است‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ و ‌اگر‌ بازگرديد بازميگرديم‌ و هرگز كفايت‌ نمي‌كند ‌از‌ ‌شما‌ جماعت‌ ‌شما‌ چيزي‌ ‌را‌ گرچه‌ بسيار ‌باشد‌ و بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌با‌ گروندگان‌ ‌است‌ (19)

اي‌ ‌آن‌ كسانيكه‌ گرويديد فرمان‌ بريد ‌خدا‌ و رسولش‌ ‌را‌ و برمگرديد ‌از‌ ‌او‌ و ‌شما‌ مي‌شنويد (20)

و مباشيد مانند آنان‌ ‌که‌ گفتند شنيديم‌ و ‌ايشان‌ نشنيدند (21)

بدرستيكه‌ بدترين‌ جنبندگان‌ نزد ‌خدا‌ كران‌ گنگانند ‌که‌ نمييابند بعقل‌ (22)

و ‌اگر‌ دانسته‌ ‌بود‌ ‌خدا‌ ‌در‌ ‌ايشان‌ خيري‌ ‌هر‌ آينه‌ شنوانيده‌ ‌بود‌ ايشانرا و ‌اگر‌ شنوانيده‌ ‌بود‌ ايشانرا ‌هر‌ آينه‌ روي‌ گردانيده‌ بودند و آنان‌ روي‌ گردان‌ بودند (23)

اي‌ آنكسانيكه‌ گرويديد اجابت‌ كنيد مر ‌خدا‌ و ‌رسول‌ ‌را‌ چون‌ بخواند ‌شما‌ ‌را‌ ‌براي‌ آنچه‌ زنده‌ كند ‌شما‌ ‌را‌ و بدانيد ‌که‌ ‌خدا‌ حايل‌ ميشود ميان‌ مرد و دل‌ ‌او‌ و بدرستيكه‌ بسوي‌ ‌او‌ محشور ميشويد (24)

و بترسيد ‌از‌ فتنه‌ ‌که‌ نرسد آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ ستم‌ كردند ‌از‌ ‌شما‌ تنها و بدانيد ‌که‌ ‌خدا‌ سخت‌ عقوبت‌ ‌است‌ (25)

[180]

و ياد كنيد هنگاميكه‌ ‌شما‌ بوديد اندك‌ ناتوان‌ شمردگان‌ ‌در‌ زمين‌ مي‌ترسيديد ‌که‌ بربايند ‌شما‌ ‌را‌ مردمان‌ ‌پس‌ جا داد ‌شما‌ ‌را‌ و تقويتتان‌ كرد بنصرتش‌ و روزي‌ كردتان‌ ‌از‌ پاكيزه‌ها ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ شكر كنيد (26)

اي‌ ‌آن‌ كسانيكه‌ گرويديد خيانت‌ نكنيد ‌خدا‌ و ‌رسول‌ ‌را‌ و خيانت‌ نكنيد امانت‌ هاتانرا و ‌شما‌ ميدانيد (27)

و بدانيد ‌که‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ مالهاتان‌ و اولادتان‌ بلاء ‌است‌ و بدرستيكه‌ ‌خدا‌ نزدش‌ اجري‌ عظيم‌ ‌است‌ (28)

اي‌ ‌آن‌ كسانيكه‌ گرويديد ‌اگر‌ بپرهيزيد ‌از‌ ‌خدا‌ ميگرداند ‌براي‌ ‌شما‌ تميزي‌ و درميگذرد ‌از‌ ‌شما‌ گناهان‌ ‌شما‌ ‌را‌ و مي‌آمرزد ‌شما‌ ‌را‌ و ‌خدا‌ صاحب‌ فضلي‌ ‌است‌ بزرگ‌ (29)

و هنگاميكه‌ مكردند بتو آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌که‌ حبس‌ كنند ترا ‌ يا ‌ بكشندت‌ ‌ يا ‌ بيرون‌ كنندت‌ و مكر ميكردند و جزاي‌ مكر ميداد ‌خدا‌ و ‌خدا‌ بهترين‌ مكر كنندگانست‌ (30)

و چون‌ خوانده‌ شود برايشان‌ آيت‌هاي‌ ‌ما گويند بحقيقت‌ شنيديم‌ ‌اگر‌ ميخواستيم‌ ‌هر‌ آينه‌ مي‌گفتيم‌ مانند ‌اينکه‌ ‌را‌ نيست‌ ‌اينکه‌ مگر افسانه‌هاي‌ پيشينيان‌ (31)

و هنگاميكه‌ گفتند بار خدايا ‌اگر‌ ‌باشد‌ ‌اينکه‌ آنكه‌ حقست‌ ‌از‌ نزد تو ‌پس‌ بباران‌ ‌بر‌ ‌ما سنگها ‌از‌ آسمان‌ ‌ يا ‌ بياور ‌بما‌ عذابي‌ دردناك‌ (32)

و نباشد ‌خدا‌ ‌که‌ عذاب‌ كند ايشانرا و تو ‌در‌ ميان‌ ايشاني‌ و نباشد ‌خدا‌ عذاب‌ كننده‌ ‌ايشان‌ و ‌ايشان‌ استغفار مي‌كنند (33)

[181]

و چيست‌ ايشانرا ‌که‌ عذاب‌ نكند ايشانرا ‌خدا‌ و ‌ايشان‌ بازمي‌دارند ‌از‌ مسجد الحرام‌ و نباشند صاحبان‌ ‌آن‌ نيست‌ صاحبان‌ ‌آن‌ مگر پرهيزگاران‌ و ليكن‌ بيشترين‌ ‌ايشان‌ نميدانند (34)

و نباشد نمازشان‌ نزد آنخانه‌ مگر صفيري‌ و دست‌ زدني‌ ‌پس‌ بچشيد عذاب‌ ‌را‌ بسبب‌ آنچه‌ بوديد ‌که‌ كافر ميشديد (35)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند انفاق‌ ميكنند مالهاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌تا‌ بازدارند ‌از‌ راه‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ بزودي‌ صرف‌ مي‌كنند ‌آنها‌ ‌را‌ ‌پس‌ خواهد ‌بود‌ برايشان‌ حسرتي‌ ‌پس‌ مغلوب‌ ميشوند و آنان‌ ‌که‌ كافر شدند بدوزخ‌ محشور ميشوند (36)

‌تا‌ جدا سازد ‌خدا‌ ناپاك‌ ‌را‌ ‌از‌ پاك‌ و بگرداند ناپاك‌ ‌را‌ بعضيش‌ ‌بر‌ بعضي‌ ‌پس‌ ‌بر‌ سر ‌هم‌ جمع‌ كند ‌آنها‌ ‌را‌ ‌پس‌ بگرداند آنرا ‌در‌ دوزخ‌ آنگروه‌ ايشانند زيانكاران‌ (37)

بگو آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ كافر شدند ‌اگر‌ باز ايستند مي‌آمرزند مر ايشانرا آنچه‌ بتحقيق‌ گذشت‌ و ‌اگر‌ برگردند ‌پس‌ بحقيقت‌ گذشت‌ طريقه‌ پيشينيان‌ (38)

و كارزار كنيد ‌با‌ ‌ايشان‌ ‌تا‌ نباشد فتنه‌ و ‌باشد‌ دين‌ همه‌ ‌آن‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ باز ايستند ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ بآنچه‌ مي‌كنند بينا ‌است‌ (39)

و ‌اگر‌ اعراض‌ كنند ‌پس‌ بدانيد بدرستيكه‌ ‌خدا‌ مولاي‌ ‌شما‌ ‌است‌ خوب‌ مولائي‌ و خوب‌ ناصريست‌ (40)

[182]

و بدانيد ‌که‌ آنچه‌ غنيمت‌ گرفتيد ‌از‌ چيزي‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌از‌ ‌براي‌ خداست‌ پنج‌ يكش‌ و ‌از‌ ‌براي‌ ‌رسول‌ و ‌از‌ ‌براي‌ صاحب‌ قرابت‌ و يتيمان‌ و درماندگان‌ و رهگذران‌ محتاج‌ ‌اگر‌ هستيد ايمان‌ آورده‌ايد بخدا و آنچه‌ فرو فرستاديم‌ ‌بر‌ بنده‌ ‌خود‌ روز تميز روزي‌ ‌که‌ بهمرسيدند آندو جماعت‌ و ‌خدا‌ ‌بر‌ همه‌ چيز توانا ‌است‌ (41)

هنگاميكه‌ ‌شما‌ بوديد ‌در‌ كناره‌ نزديكتر و ‌ايشان‌ بودند بكناره‌ دورتر و سواران‌ قافله‌ پائين‌ تر بودند ‌از‌ ‌شما‌ و ‌اگر‌ وعده‌ كرده‌ بوديد ‌هر‌ آينه‌ خلاف‌ كرديد ‌در‌ وعده‌ و ليكن‌ ‌تا‌ بفعل‌ آورد ‌خدا‌ كاري‌ ‌را‌ ‌که‌ ميبايست‌ كرده‌ شود ‌تا‌ آنكه‌ هلاك‌ شود كسي‌ ‌که‌ هلاك‌ شد ‌از‌ روي‌ دليل‌ و حجت‌ و زنده‌ شود كسي‌ ‌که‌ زنده‌ شد ‌از‌ روي‌ دليل‌ و بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌هر‌ آينه‌ شنواي‌ دانا ‌است‌ (42)

هنگاميكه‌ نمود بتو ايشانرا ‌خدا‌ ‌در‌ خوابت‌ اندك‌ و ‌اگر‌ نموده‌ ‌بود‌ بتو ايشانرا بسيار ‌هر‌ آينه‌ سستي‌ كرده‌ بوديد و نزاع‌ كرده‌ بوديد ‌در‌ ‌آن‌ امر و ليكن‌ ‌خدا‌ بسلامت‌ داشت‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ دانا ‌است‌ بذات‌ سينه‌ها (43)

و هنگاميكه‌ نمود بشما ايشانرا چون‌ بهمرسيديد ‌در‌ چشمهاي‌ ‌شما‌ اندك‌ و گردانيد اندك‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ چشمهاي‌ ‌ايشان‌ ‌تا‌ بفعل‌ آورد ‌خدا‌ كاري‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌بود‌ كرده‌ ‌شده‌ و بخدا گردانيده‌ ميشود كارها (44)

اي‌ آنكسانيكه‌ ايمان‌ آورديد چون‌ ملاقات‌ كنيد گروهي‌ ‌را‌ ‌پس‌ پاي‌ داريد و ياد كنيد ‌خدا‌ ‌را‌ بسيار ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ رستگار شويد (45)

[183]

و فرمان‌ بريد ‌خدا‌ و رسولش‌ ‌را‌ و نزاع‌ نكنيد ‌پس‌ سستي‌ خواهيد كرد و خواهد رفت‌ دولت‌ ‌شما‌ و صبر كنيد بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌با‌ صبر كنندگانست‌ (46)

و نباشيد چون‌ آنان‌ ‌که‌ بيرون‌ آمدند ‌از‌ ديارشان‌ بشادي‌ تمام‌ و وانمود مردمان‌ ‌را‌ و منع‌ ميكردند ‌از‌ راه‌ ‌خدا‌ و ‌خدا‌ بآنچه‌ مي‌كنند فرا رسنده‌ ‌است‌ (47)

و هنگاميكه‌ بيار ‌است‌ مر ‌ايشان‌ ‌را‌ ديو رجيم‌ كردارشانرا و ‌گفت‌ نيست‌ غلبه‌ كننده‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ امروز ‌از‌ مردمان‌ و بدرستيكه‌ ‌من‌ پناه‌ دهنده‌ام‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌پس‌ چون‌ نمودار شدند آندو فوج‌ برگشت‌ ‌بر‌ دو پاشنه‌ اش‌ و ‌گفت‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ بيزارم‌ ‌از‌ ‌شما‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ مي‌بينم‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ نمي‌بينيد بدرستيكه‌ ‌من‌ ميترسم‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و ‌خدا‌ سخت‌ عقوبتست‌ (48)

هنگاميكه‌ مي‌ گفتند دو رويان‌ و آنان‌ ‌که‌ ‌در‌ دلهاي‌ ‌ايشان‌ ‌بود‌ بيماري‌ ‌که‌ بفريفت‌ اينها ‌را‌ دين‌ ‌ايشان‌ و ‌هر‌ ‌که‌ توكل‌ ميكند ‌بر‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ غالب‌ درستكردار ‌است‌ (49)

و ‌اگر‌ ميديدي‌ هنگاميكه‌ ميميرانيدند آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ كافر شدند ملائكه‌ ميزدند ‌بر‌ رويهاشان‌ و پشتهاشان‌ و بچشيد عذاب‌ آتش‌ سوزان‌ ‌را‌ (50)

‌آن‌ بسبب‌ ‌آن‌ چيزيست‌ ‌که‌ پيش‌ فرستاد دست‌هاي‌ ‌شما‌ و بدرستيكه‌ ‌خدا‌ نيست‌ بيداد كننده‌ مر بندگانرا (51)

چون‌ شيوه‌ فرعونيان‌ و آنان‌ ‌که‌ بودند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ كافر شدند بآيت‌هاي‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ گرفت‌ ايشانرا ‌خدا‌ بگناهانشان‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ نيرومند سخت‌ عقوبتست‌ (52)

[184]

‌آن‌ ‌به‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌خدا‌ نباشد تغيير دهنده‌ نعمتي‌ ‌را‌ ‌که‌ احسان‌ كرد آنرا ‌بر‌ جمعي‌ ‌تا‌ آنكه‌ تغيير دهند آنچه‌ ‌را‌ ‌باشد‌ ‌در‌ نفسهاشان‌ و بدرستيكه‌ ‌خدا‌ شنواي‌ دانا ‌است‌ (53)

چون‌ شيوه‌ فرعونيان‌ و آنان‌ ‌که‌ بودند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ تكذيب‌ كردند آيت‌هاي‌ پروردگارشان‌ ‌را‌ ‌پس‌ هلاك‌ كرديمشان‌ بگناهانشان‌ و غرق‌ كرديم‌ فرعونيان‌ ‌را‌ و همه‌ بودند ستمكاران‌ (54)

بدرستيكه‌ بدترين‌ جنبندگان‌ نزد ‌خدا‌ آنانند ‌که‌ كافر شدند ‌پس‌ ‌ايشان‌ ايمان‌ نمي‌آورند (55)

آنان‌ ‌که‌ پيمان‌ گرفتي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ مي‌شكنند پيمان‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌هر‌ بار و ‌ايشان‌ نمي‌پرهيزند (56)

‌پس‌ ‌اگر‌ دريابي‌ ايشانرا ‌در‌ حرب‌ ‌پس‌ پراكنده‌ ساز بايشان‌ كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌باشد‌ ‌از‌ ‌پس‌ ‌آنها‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ پند گيرند (57)

و ‌اگر‌ بترسي‌ البته‌ ‌از‌ جمعي‌ خيانتي‌ ‌پس‌ تو نيز اعلام‌ نقض‌ كن‌ ايشانرا ‌بر‌ يكساني‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ دوست‌ نميدارد خيانتكاران‌ ‌را‌ (58)

و مپنداريد البته‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌که‌ پيشي‌ گرفتند بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ عاجز نمي‌كنند (59)

و آماده‌ سازيد ‌براي‌ ‌ايشان‌ آنچه‌ بتوانيد ‌از‌ اسباب‌ توانائي‌ و ‌از‌ بستن‌ اسبان‌ ‌که‌ بترسانيد بآن‌ دشمن‌ ‌خدا‌ و دشمنتان‌ ‌را‌ و ديگران‌ ‌از‌ ‌غير‌ ‌ايشان‌ نميدانيد ‌ايشان‌ ‌را‌ ‌خدا‌ ميداند ايشانرا و آنچه‌ انفاق‌ مي‌كنيد ‌از‌ چيزي‌ ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ تمام‌ داده‌ ميشود ‌به‌ ‌شما‌ و ‌شما‌ ستم‌ كرده‌ نشويد (60)

و ‌اگر‌ ميل‌ كردند مر صلح‌ ‌را‌ ‌پس‌ ميل‌ كن‌ مر آنرا و توكل‌ كن‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ اوست‌ شنواي‌ دانا (61)

[185]

و ‌اگر‌ بخواهند ‌که‌ مگر كنند ‌با‌ تو ‌پس‌ بدرستيكه‌ كافيست‌ ترا ‌خدا‌ اوست‌ ‌که‌ تقويت‌ كرد ترا بنصرتش‌ و ‌به‌ گروندگان‌ (62)

و الفت‌ داد ميان‌ دلهاشان‌ ‌اگر‌ صرف‌ ميكردي‌ آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ همه‌ الفت‌ نمي‌ افكندي‌ ميان‌ دلهاشان‌ و ليكن‌ ‌خدا‌ الفت‌ افكند ميانشان‌ بدرستيكه‌ اوست‌ غالب‌ درستكردار (63)

اي‌ پيغمبر بس‌ ‌است‌ ترا ‌خدا‌ و آنكه‌ ‌را‌ ‌که‌ پيروي‌ كرد ترا ‌از‌ مؤمنين‌ (64)

اي‌ پيغمبر ترغيب‌ كن‌ مؤمنان‌ ‌را‌ ‌بر‌ كارزار ‌اگر‌ بوده‌ ‌باشد‌ ‌از‌ ‌شما‌ بيست‌ ‌از‌ صبر كنندگان‌ غالب‌ شوند ‌بر‌ دويست‌ و ‌اگر‌ ‌باشد‌ ‌از‌ ‌شما‌ صد غالب‌ شوند ‌بر‌ هزار ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند بسبب‌ آنكه‌ ‌آنها‌ گروهي‌اند ‌که‌ نمي‌فهمند (65)

اكنون‌ تخفيف‌ داد ‌خدا‌ ‌از‌ ‌شما‌ و دانست‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌شما‌ ناتوانيست‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ ‌باشد‌ ‌از‌ ‌شما‌ صد صبر كننده‌ غالب‌ ميشوند ‌بر‌ دويست‌ و ‌اگر‌ بوده‌ ‌باشد‌ ‌از‌ ‌شما‌ هزار غالب‌ ميشوند ‌بر‌ دو هزار بدستوري‌ ‌خدا‌ و ‌خدا‌ ‌با‌ صبر كنندگانست‌ (66)

نسزد مر پيغمبري‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌باشد‌ مر ‌او‌ ‌را‌ اسيران‌ ‌تا‌ آنكه‌ كشتن‌ بسيار كند ‌در‌ زمين‌ ميخواهيد متاع‌ دنيا ‌را‌ و ‌خدا‌ ميخواهد آخرت‌ ‌را‌ و ‌خدا‌ غالب‌ درستكردار ‌است‌ (67)

‌اگر‌ نبود نوشته‌ ‌از‌ ‌خدا‌ ‌که‌ پيشي‌ گرفته‌ ‌بود‌ ‌هر‌ آينه‌ مس‌ كرده‌ ‌بود‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ آنچه‌ گرفتيد عذابي‌ بزرگ‌ (68)

‌پس‌ بخوريد ‌از‌ آنچه‌ غنيمت‌ گرفتيد حلال‌ پاكيزه‌ و بپرهيزيد ‌از‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربانست‌ (69)

[186]

اي‌ پيغمبر بگو آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌در‌ دست‌ شمايند ‌از‌ اسيران‌ ‌اگر‌ داند ‌خدا‌ ‌در‌ دلهاي‌ ‌شما‌ خيري‌ ‌را‌ بدهد ‌شما‌ ‌را‌ بهتر ‌از‌ آنچه‌ گرفته‌ شد ‌از‌ ‌شما‌ و مي‌آمرزد ‌شما‌ ‌را‌ و ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربانست‌ (70)

و ‌اگر‌ اراده‌ كنند خيانت‌ ‌با‌ تو ‌را‌ ‌پس‌ بتحقيق‌ خيانت‌ كردند ‌خدا‌ ‌را‌ ‌از‌ پيش‌ ‌پس‌ توانائي‌ داد برايشان‌ و ‌خدا‌ داناي‌ درستكردار ‌است‌ (71)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ گرويدند و هجرت‌ كردند و جهاد كردند بمالهاشان‌ و جانهاشان‌ ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ و آنان‌ ‌که‌ جاي‌ دادند و ياري‌ كردند ‌آنها‌ بعضيشان‌ دوستان‌ بعضي‌اند و آنان‌ ‌که‌ گرويدند و هجرت‌ نكردند نيست‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ دوستي‌ ‌ايشان‌ هيچ‌ چيز ‌تا‌ هجرت‌ كنند و ‌اگر‌ بياري‌ طلبند ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ دين‌ ‌پس‌ ‌بر‌ ‌شما‌ ‌است‌ ياري‌ كردن‌ مگر ‌بر‌ جمعي‌ ‌که‌ ميانه‌ ‌شما‌ و ميانه‌ ‌ايشان‌ پيمانيست‌ و ‌خدا‌ بآنچه‌ ميكنيد بينا ‌است‌ (72)

و آنان‌ ‌که‌ كافر شدند بعضي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ دوستان‌ بعضي‌اند ‌اگر‌ نكنيد آنرا خواهد شد فتنه‌ ‌در‌ زمين‌ و فسادي‌ بزرگ‌ (73)

و آنان‌ ‌که‌ گرويدند و هجرت‌ گزيدند و جهاد كردند ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ و آنان‌ ‌که‌ جاي‌ دادند و ياري‌ كردند ‌آن‌ گروه‌ ايشانند گروندگان‌ براستي‌ مر ايشانر ‌است‌ آمرزش‌ و روزي‌ خوب‌ (74)

و آنان‌ ‌که‌ گرويدند ‌از‌ ‌بعد‌ و هجرت‌ كردند و جهاد كردند ‌با‌ ‌شما‌ ‌پس‌ ‌آنها‌ ‌از‌ شمايند و صاحبان‌ رحمها بعضي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ اولي‌ باشند ‌به‌ بعضي‌ ‌در‌ كتاب‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ بهمه‌ چيز دانا ‌است‌ (75)

[187]

9- ‌سورة‌ التوبة
بيزاري‌ ‌است‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و رسولش‌ بسوي‌ آنان‌ ‌که‌ پيمان‌ بستيد ‌از‌ مشركان‌ (1)

‌پس‌ سير كنيد ‌در‌ زمين‌ چهار ماه‌ و بدانيد ‌که‌ ‌شما‌ ‌غير‌ عاجز كننده‌ خدايند و بدرستيكه‌ ‌خدا‌ رسوا كننده‌ كافران‌ ‌است‌ (2)

و اعلا نيست‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و رسولش‌ بمردمان‌ روز حج‌ اكبر بدرستيكه‌ ‌خدا‌ بيزار ‌است‌ ‌از‌ مشركان‌ و رسولش‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ توبه‌ كرديد ‌پس‌ ‌آن‌ بهتر ‌است‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ و ‌اگر‌ اعراض‌ كرديد ‌پس‌ بدانيد ‌که‌ ‌شما‌ ‌غير‌ عاجز كننده‌ خدائيد و بشارت‌ ده‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ كافر شدند بعذابي‌ دردناك‌ (3)

مگر آنان‌ ‌که‌ پيمان‌ بستيد ‌از‌ مشركان‌ ‌پس‌ نقصان‌ نرسانيدند ‌شما‌ ‌را‌ چيزي‌ و نه‌ ‌هم‌ پشت‌ شدند ‌بر‌ ‌شما‌ احدي‌ ‌را‌ ‌پس‌ تمام‌ گردانيد ‌با‌ ‌ايشان‌ پيمانشان‌ ‌را‌ ‌تا‌ مدتشان‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ دوست‌ دارد پرهيزگاران‌ ‌را‌ (4)

‌پس‌ چون‌ منقضي‌ شود شهرهاي‌ حرام‌ ‌پس‌ بكشيد مشركان‌ ‌را‌ ‌هر‌ جا بيابيدشان‌ و بگيريدشان‌ و حبس‌ كنيدشان‌ و بنشينيد ‌براي‌ ‌ايشان‌ بهر راهگذري‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ توبه‌ كردند و برپاي‌ داشتند نماز ‌را‌ و دادند زكاة ‌را‌ ‌پس‌ خالي‌ سازيد راه‌ ‌ايشان‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربان‌ ‌است‌ (5)

و ‌اگر‌ يكي‌ ‌از‌ مشركان‌ پناه‌ آورد بتو ‌پس‌ پناه‌ ده‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌تا‌ بشنود كلام‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌پس‌ برسان‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌به‌ مأمنش‌ ‌اينکه‌ بآنست‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ گروهي‌اند ‌که‌ نميدانند (6)

[188]

چگونه‌ ‌باشد‌ مر مشركان‌ ‌را‌ عهدي‌ نزد ‌خدا‌ و نزد رسولش‌ مگر آنان‌ ‌که‌ عهد بستيد نزد مسجد الحرام‌ ‌پس‌ ماداميكه‌ استقامت‌ ورزند ‌براي‌ ‌شما‌ ‌پس‌ استقامت‌ ورزيد ‌براي‌ ‌ايشان‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ دوست‌ دارد پرهيزگاران‌ ‌را‌ (7)

چگونه‌ و ‌اگر‌ غالب‌ شوند ‌بر‌ ‌شما‌ نگاه‌ نميدارند ‌در‌ ‌شما‌ سوگندي‌ و نه‌ عهدي‌ ‌را‌ خوشنود ميسازند ‌شما‌ ‌را‌ بدهنهاشان‌ و ابا دارد دلهاشان‌ و بيشترين‌ ‌ايشان‌ فاسقانند (8)

عوض‌ گرفتند بآيت‌هاي‌ ‌خدا‌ بهاي‌ اندك‌ ‌را‌ ‌پس‌ بازداشتند ‌از‌ راه‌ ‌او‌ بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ بد ‌است‌ آنچه‌ ‌را‌ عمل‌ ميكنند (9)

نگه‌ نميدارند ‌در‌ مؤمني‌ سوگندي‌ و نه‌ پيماني‌ و ‌آن‌ گروه‌ ايشانند ‌از‌ حد ‌در‌ گذرندگان‌ (10)

‌پس‌ ‌اگر‌ توبه‌ كردند و ‌بر‌ پا داشتند نماز ‌را‌ و دادند زكاة ‌را‌ ‌پس‌ برادران‌ شمايند ‌در‌ دين‌ و تفصيل‌ ميدهيم‌ آيت‌ها ‌را‌ ‌از‌ ‌براي‌ گروهي‌ ‌که‌ ميدانند (11)

و ‌اگر‌ شكستند سوگندهاشان‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌بعد‌ پيمانشان‌ و طعن‌ زدند ‌در‌ دينشان‌ ‌پس‌ كارزار كنيد ‌با‌ پيشوايان‌ كفر بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ نيست‌ سوگند مر ايشانرا ‌باشد‌ ‌که‌ ‌آنها‌ بازايستند (12)

آيا كارزار نمي‌كنيد ‌با‌ جمعي‌ ‌که‌ شكستند پيمانشان‌ ‌را‌ و قصد كردند ‌به‌ بيرون‌ كردن‌ ‌رسول‌ و ‌آنها‌ پيشي‌ گرفتند ‌شما‌ ‌را‌ اول‌ بار آيا ميترسيد ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ ‌خدا‌ سزاوارتر ‌است‌ ‌که‌ بترسيد ‌از‌ ‌او‌ ‌اگر‌ هستيد گروندگان‌ (13)

[189]

كارزار كنيد ‌با‌ ‌ايشان‌ ‌که‌ عذاب‌ ميكند ايشانرا ‌خدا‌ بدستهاي‌ ‌شما‌ و رسوا ميكند ايشانرا و ياري‌ ميدهد ‌شما‌ ‌را‌ برايشان‌ و شفا ميدهد سينه‌هاي‌ جمعي‌ گروندگان‌ ‌را‌ (14)

و ميبرد خشم‌ دلهاشان‌ ‌را‌ و توبه‌ مي‌پذيرد ‌خدا‌ ‌از‌ آنكه‌ ميخواهد و ‌خدا‌ داناي‌ درستكردار ‌است‌ (15)

آيا مي‌پنداشتيد ‌که‌ واگذاشته‌ ميشويد و هنوز ندانسته‌ ‌خدا‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ جهاد كردند ‌از‌ ‌شما‌ و نگرفتند ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ و ‌غير‌ رسولش‌ و ‌غير‌ مؤمنان‌ دوستي‌ همراز و ‌خدا‌ آگاه‌ ‌است‌ بآنچه‌ ميكنيد (16)

نباشد مر مشركانرا ‌که‌ عمارت‌ كنند مسجدهاي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ گواهي‌ دهندگانند ‌بر‌ خودهاشان‌ ‌به‌ كفر ‌آنها‌ ناچيز شد كردارشان‌ و ‌در‌ آتش‌ ايشانند جاويدانيان‌ (17)

جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ عمارت‌ ميكنند مسجدهاي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ كسي‌ ‌که‌ گرويد بخدا و روز بازپسين‌ و برپا داشت‌ نماز ‌را‌ و داد زكاة ‌را‌ و نترسيد مگر ‌از‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ شايد ‌آنها‌ ‌که‌ باشند ‌از‌ راه‌ يافتگان‌ (18)

آيا قرار داديد آب‌ دادن‌ حاج‌ و عمارت‌ مسجد الحرام‌ ‌را‌ چون‌ كسيكه‌ گرويد بخدا و روز بازپسين‌ و جهاد كرد ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ يكسان‌ نباشند نزد ‌خدا‌ و ‌خدا‌ هدايت‌ نمي‌كند گروه‌ ستمكاران‌ ‌را‌ (19)

آنان‌ ‌که‌ گرويدند و هجرت‌ كردند و جهاد كردند ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ بمالهاشان‌ و جانهاشان‌ بزرگترند بمرتبه‌ نزد ‌خدا‌ و ‌آن‌ گروه‌ ايشانند كاميابان‌ (20)

[190]

مژده‌ ميدهد ‌ايشان‌ ‌را‌ پروردگارشان‌ برحمتي‌ ‌از‌ ‌او‌ و خوشنودي‌ و بهشتهائي‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ ‌در‌ ‌آن‌ نعمتي‌ دائمي‌ (21)

جاودانيان‌ ‌در‌ ‌آن‌ هميشه‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ نزد ‌او‌ ‌است‌ مزدي‌ بزرگ‌ (22)

اي‌ ‌آن‌ كسانيكه‌ گرويديد نگيريد پدرانتان‌ ‌را‌ و برادرانتان‌ ‌را‌ دوستان‌ ‌اگر‌ گزيدند كفر ‌را‌ ‌بر‌ ايمان‌ و كسي‌ ‌که‌ دوست‌ گيردشان‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌پس‌ ‌آنها‌ ايشانند ستمكاران‌ (23)

بگو ‌اگر‌ باشند پدرانتان‌ و پسرانتان‌ و برادرانتان‌ و جفت‌ هاتان‌ و خويشانتان‌ و مالهائيكه‌ اندوخته‌ايد و بازرگاني‌ ‌که‌ ميترسيد ‌از‌ كاسد شدنش‌ و مسكنهانيكه‌ خوشنوديد ‌از‌ ‌آنها‌ دوستتر بشما ‌از‌ ‌خدا‌ و رسولش‌ و ‌از‌ جهاد كردن‌ ‌در‌ راه‌ ‌او‌ ‌پس‌ انتظار بريد ‌تا‌ بياورد ‌خدا‌ فرمانش‌ ‌را‌ و ‌خدا‌ هدايت‌ نمي‌كند گروه‌ نافرمانبران‌ ‌را‌ (24)

بتحقيق‌ ياري‌ كرد ‌شما‌ ‌را‌ ‌خدا‌ ‌در‌ جاهاي‌ بسيار و روز حنين‌ هنگاميكه‌ بشگفت‌ درآورد ‌شما‌ ‌را‌ بسياري‌ ‌شما‌ ‌پس‌ كفايت‌ نكرد ‌از‌ ‌شما‌ چيزي‌ و تنگ‌ شد ‌بر‌ ‌شما‌ زمين‌ ‌با‌ فراخيش‌ ‌پس‌ برگشتيد پشت‌ گردانندگان‌ (25)

‌پس‌ فرو فرستاد ‌خدا‌ آرامش‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌بر‌ رسولش‌ و برگروندگان‌ و فرو فرستاد لشگرهائي‌ ‌که‌ نميديدشان‌ و عذاب‌ كرد آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ كافر شدند و آنست‌ پاداش‌ كافران‌ (26)

[191]

‌پس‌ توبه‌ ميپذيرد ‌خدا‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌بر‌ ‌هر‌ ‌که‌ ميخواهد و ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربانست‌ (27)

اي‌ ‌آن‌ كسانيكه‌ گرويديد جز ‌اينکه‌ نيست‌ مشركان‌ پليدند ‌پس‌ نبايد ‌که‌ نزديك‌ شوند ‌به‌ مسجد الحرام‌ ‌بعد‌ ‌از‌ امسال‌ و ‌اگر‌ بترسيد ‌از‌ درويشي‌ ‌پس‌ زود ‌باشد‌ بي‌نياز كند ‌شما‌ ‌را‌ ‌خدا‌ ‌از‌ فضلش‌ ‌اگر‌ خواهد بدرستيكه‌ ‌خدا‌ داناي‌ حكيم‌ ‌است‌ (28)

كارزار كنيد ‌با‌ آنان‌ ‌که‌ نميگروند بخدا و نه‌ بروز بازپسين‌ و حرام‌ نمي‌كنند آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ حرام‌ گردانيد ‌خدا‌ و رسولش‌ و قبول‌ نمي‌كنند دين‌ حق‌ ‌را‌ ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ داده‌ شدند كتاب‌ ‌را‌ ‌تا‌ آنكه‌ بدهند جزيه‌ ‌را‌ بدست‌ ‌خود‌ و ‌ايشان‌ باشند خواران‌ (29)

و گفتند يهود ‌که‌ عزير پسر ‌خدا‌ ‌است‌ و گفتند ترسايان‌ ‌که‌ مسيح‌ پسر ‌خدا‌ ‌است‌ ‌اينکه‌ گفتارشانست‌ بدهنهاشان‌ مانند ميشوند گفتار آنانرا ‌که‌ كافر شدند ‌از‌ پيش‌ بكشد ايشانرا ‌خدا‌ چگونه‌ برگردانيده‌ ميشوند (30)

گرفتند دانايانشان‌ ‌را‌ و زاهدانشان‌ ‌را‌ صاحبان‌ ‌خود‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ ‌را‌ و مسيح‌ پسر مريم‌ و فرموده‌ نشدند مگر آنكه‌ پرستش‌ كنند الهي‌ يگانه‌ ‌را‌ نيست‌ خدائي‌ مگر ‌او‌ منزه‌ ‌است‌ ‌از‌ آنچه‌ شرك‌ مي‌آورند (31)

[192]

مي‌خواهند ‌که‌ فرو نشانند نو ‌خدا‌ ‌را‌ بدهنهاشان‌ و ابا دارد ‌خدا‌ مگر آنكه‌ تمام‌ كند نور ‌خود‌ ‌را‌ و ‌اگر‌ چه‌ كراهت‌ دارند كافران‌ (32)

اوست‌ ‌که‌ فرستاد رسولش‌ ‌را‌ بهدايت‌ و دين‌ حق‌ ‌تا‌ غالب‌ گرداند آنرا ‌بر‌ دين‌ همه‌ اش‌ و ‌اگر‌ چه‌ كراهت‌ دارند مشركان‌ (33)

اي‌ آنكسانيكه‌ گرويديد بدرستيكه‌ بسياري‌ ‌از‌ دانايان‌ و زاهدان‌ ‌هر‌ آينه‌ ميخورند مالهاي‌ مردمان‌ ‌را‌ بباطل‌ و بازمي‌دارند ‌از‌ راه‌ ‌خدا‌ و آنان‌ ‌که‌ نهفته‌ مي‌نهند طلا و نقره‌ ‌را‌ و انفاق‌ نمي‌كنند ‌آنها‌ ‌را‌ ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ بشارت‌ ده‌ ايشانرا بعذابي‌ دردناك‌ (34)

روزي‌ ‌که‌ افروخته‌ ميشود ‌بر‌ ‌آنها‌ ‌در‌ آتش‌ جهنم‌ ‌پس‌ داغ‌ كرده‌ ميشود بآنها پيشانيهاشان‌ و پهلوهاشان‌ و پشتهاشان‌ اينست‌ آنچه‌ نهفته‌ مي‌نهاديد ‌براي‌ خودهاتان‌ ‌پس‌ بچشيد آنچه‌ نهفته‌ مي‌نهاديد (35)

بدرستيكه‌ شمار ماه‌ها نزد ‌خدا‌ دوازده‌ ماه‌ ‌است‌ ‌در‌ كتاب‌ ‌خدا‌ روزي‌ ‌که‌ آفريد آسمانها و زمين‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌آنها‌ چهار حرام‌ ‌است‌ اينست‌ دين‌ راست‌ ‌پس‌ ستم‌ نكنيد ‌در‌ ‌آنها‌ ‌بر‌ خودتان‌ و كارزار كنيد ‌با‌ مشركان‌ همگي‌ همچنانكه‌ كارزار ميكنند ‌با‌ ‌شما‌ همگي‌ و بدانيد ‌که‌ ‌خدا‌ ‌با‌ پرهيزگارانست‌ (36)

[193]

جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ تغيير دادن‌ ماه‌هاي‌ حرام‌ زيادتي‌ ‌است‌ ‌در‌ كفر اضلال‌ كرده‌ ميشوند بآن‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند حلال‌ ميگردانند آنرا سالي‌ و حرام‌ ميگردانندش‌ سالي‌ ‌تا‌ موافقت‌ نمايند ‌با‌ شمار آنچه‌ حرام‌ گردانيد ‌خدا‌ ‌پس‌ حلال‌ ميگردانند آنچه‌ ‌را‌ حرام‌ كرد ‌خدا‌ آراسته‌ شد مر ايشانرا بدي‌ كردارشان‌ و ‌خدا‌ راه‌ ننمايد گروه‌ ناگروندگان‌ ‌را‌ (37)

اي‌ ‌آن‌ كسانيكه‌ گرويديد چيست‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ چون‌ گفته‌ شود مر ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ بيرون‌ رويد ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ سنگين‌ ميشويد بزمين‌ آيا راضي‌ شديد بزندگاني‌ دنيا ‌از‌ آخرت‌ ‌پس‌ نيست‌ مايه‌ عيش‌ زندگاني‌ دنيا ‌در‌ آخرت‌ مگر اندك‌ (38)

‌اگر‌ بيرون‌ نميرويد عذاب‌ ميكند ‌شما‌ ‌را‌ عذابي‌ دردناك‌ و بدل‌ (‌شما‌) ميگيرد گروهي‌ ‌غير‌ ‌شما‌ ‌را‌ و ضرر نميرسانيد ‌او‌ ‌را‌ چيزي‌ و ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌هر‌ چيزي‌ توانا ‌است‌ (39)

‌اگر‌ ياري‌ نكنيد ‌او‌ ‌را‌ ‌پس‌ بحقيقت‌ ياري‌ كردش‌ ‌خدا‌ وقتي‌ ‌که‌ بيرون‌ كردندش‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌بود‌ دويم‌ دو نفر وقتي‌ ‌که‌ آندو ‌در‌ غار بودند هنگاميكه‌ ميگفت‌ بهمراهش‌ ‌که‌ اندوه‌ مخور بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌با‌ ‌ما ‌است‌ ‌پس‌ فرو فرستاد ‌خدا‌ آرامشش‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌او‌ و تقويت‌ كردش‌ ‌به‌ لشگرهائيكه‌ نميديديد ‌آنها‌ ‌را‌ و گردانيد كلمه‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ كافر شدند پائين‌ و كلمه‌ ‌خدا‌ آنست‌ بالا و ‌خدا‌ غالب‌ درستكردار ‌است‌ (40)

[194]

بيرون‌ رويد سبك‌ و گران‌ و جهاد كنيد بمالهاتان‌ و جانهاتان‌ ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ ‌آن‌ بهتر ‌است‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌اگر‌ باشيد ‌که‌ بدانيد (41)

‌اگر‌ بودي‌ متاعي‌ قريب‌ الوصول‌ و سفري‌ آسان‌ ‌هر‌ آينه‌ پيروي‌ كرده‌ بودند ترا و ليكن‌ دور شد برايشان‌ مسافت‌ و بزودي‌ سوگند خواهند خورد بخدا ‌که‌ ‌اگر‌ توانسته‌ بوديم‌ ‌هر‌ آينه‌ بيرون‌ آمده‌ بوديم‌ ‌با‌ ‌شما‌ هلاك‌ ميگردانند نفسهاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ و ‌خدا‌ ميداند ‌که‌ ايشانند ‌هر‌ آينه‌ دروغگويان‌ (42)

عفو كرد ‌خدا‌ ‌از‌ تو چرا دستوري‌ دادي‌ ايشانرا ‌تا‌ آنكه‌ ظاهر ميشد مر ترا آنان‌ ‌که‌ راست‌ گفتند و ميدانستي‌ دروغگويان‌ ‌را‌ (43)

دستوري‌ نمي‌خواهند ‌از‌ تو آنان‌ ‌که‌ ميگروند بخدا و روز بازپسين‌ ‌که‌ جهاد كنند بمالهاشان‌ و جانهاشان‌ و ‌خدا‌ داناست‌ بپرهيزكاران‌ (44)

جز ‌اينکه‌ نيست‌ دستوري‌ ميخواهند ‌از‌ تو آنان‌ ‌که‌ نميگروند بخدا و روز بازپسين‌ و شك‌ كرد دلهاشان‌ ‌پس‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ شكشان‌ متردد مي‌باشند (45)

و ‌اگر‌ اراده‌ كرده‌ بودند بيرون‌ رفتن‌ ‌را‌ ‌هر‌ آينه‌ آماده‌ نموده‌ بودند مر آنرا ساز و برگي‌ و ليكن‌ ناخوش‌ داشت‌ ‌خدا‌ برانگيزاند ايشانرا ‌پس‌ بازداشت‌ ايشانرا و گفته‌ شد بنشينيد ‌با‌ نشستگان‌ (46)

‌اگر‌ بيرون‌ آمده‌ بودند ‌در‌ ‌شما‌ نمي‌افزودند ‌شما‌ ‌را‌ مگر فساد و ‌هر‌ آينه‌ شتافته‌ بودند ميانتان‌ ‌که‌ بجويند ‌براي‌ ‌شما‌ فتنه‌ و باشند ‌در‌ ‌شما‌ سخن‌ چينان‌ مر ايشانرا و ‌خدا‌ دانا ‌است‌ ‌به‌ ستمكاران‌ (47)

[195]

بحقيقت‌ جستند فتنه‌ ‌را‌ ‌از‌ پيش‌ و برگردانيدند ‌براي‌ تو امور ‌را‌ ‌تا‌ آمد حق‌ و ظاهر شد امر ‌خدا‌ و ‌ايشان‌ ناخوش‌ داران‌ (48)

و ‌از‌ ‌ايشان‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ ميگويد دستوري‌ ده‌ مرا و بفتنه‌ مينداز مرا آگاه‌ باش‌ ‌که‌ ‌در‌ فتنه‌ افتادند و بدرستيكه‌ دوزخ‌ ‌هر‌ آينه‌ احاطه‌ كننده‌ كافرانست‌ (49)

‌اگر‌ برسد ترا خوبي‌ بد مي‌آيد ايشانرا و ‌اگر‌ برسد ترا مصيبتي‌ ميگويند بتحقيق‌ گرفتيم‌ كارمان‌ ‌را‌ ‌از‌ پيش‌ و برگردند و ‌ايشان‌ باشند شادمانان‌ (50)

بگو هرگز نميرسد ‌ما ‌را‌ مگر آنچه‌ نوشت‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌ما اوست‌ صاحب‌ اختيار ‌ما و ‌بر‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ بايد توكل‌ كنند گروندگان‌ (51)

بگو آيا انتظار ميبريد ‌بما‌ مگر يكي‌ ‌از‌ دو خوب‌ ‌را‌ ‌که‌ نصرت‌ و شهادتست‌ و ‌ما انتظار ميبريم‌ بشما ‌که‌ برساند بشما ‌خدا‌ عذابي‌ ‌از‌ نزدش‌ ‌ يا ‌ بدستهاي‌ ‌ما ‌پس‌ انتظار كشيد بدرستيكه‌ ‌ما ‌با‌ ‌شما‌ انتظار كشندگانيم‌ (52)

بگو انفاق‌ كنيد خواه‌ ‌ يا ‌ ناخواه‌ ‌که‌ پذيرفته‌ نخواهد شد ‌از‌ ‌شما‌ بدرستيكه‌ ‌شما‌ هستيد گروهي‌ نافرمانبران‌ (53)

و منع‌ نكرد ايشانرا ‌که‌ قبول‌ شود ‌از‌ ‌ايشان‌ نفقه‌ هايشان‌ مگر آنكه‌ ‌ايشان‌ كافر شدند بخدا و رسولش‌ و نمي‌آيند بنماز مگر ‌در‌ حال‌ كسالت‌ و انفاق‌ نمي‌كنند مگر ‌با‌ كراهت‌ (54)

[196]

‌پس‌ بشگفت‌ نياورد ترا مالهاشان‌ و نه‌ فرزندانشان‌ نمي‌خواهد ‌خدا‌ مگر اينكه‌ عذاب‌ كند ايشانرا بآنها ‌در‌ زندگاني‌ دنيا و هلاك‌ شود نفسهاشان‌ و ‌آنها‌ باشند كافران‌ (55)

و سوگند ميخورند بخدا ‌که‌ ‌ايشان‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌از‌ شمايند و نيستند ‌آنها‌ ‌از‌ ‌شما‌ و ليكن‌ ‌ايشان‌ گروهي‌اند ‌که‌ ميترسند (56)

‌اگر‌ مي‌يافتند پناهي‌ ‌ يا ‌ غارهائي‌ ‌ يا ‌ سوراخ‌ ‌در‌ خزيدني‌ ‌هر‌ آينه‌ رو مي‌كردند بسوي‌ ‌آن‌ و بشتاب‌ ميرفتند (57)

و ‌از‌ ‌ايشان‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ عيب‌ ميكند ترا ‌در‌ صدقه‌ها ‌پس‌ ‌اگر‌ داده‌ شدند ‌از‌ ‌آنها‌ خوشنود گشتند و ‌اگر‌ داده‌ نشدند ‌از‌ ‌آنها‌ آنگاه‌ ‌ايشان‌ خشم‌ مي‌كنند (58)

و ‌اگر‌ آنكه‌ ‌ايشان‌ راضي‌ ‌شده‌ بودند بآنچه‌ دادشان‌ ‌خدا‌ و رسولش‌ و گفتند بس‌ ‌است‌ ‌ما ‌را‌ ‌خدا‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ بدهد ‌ما ‌را‌ ‌خدا‌ ‌از‌ فضلش‌ و رسولش‌ بدرستيكه‌ ‌ما بسوي‌ ‌خدا‌ رغبت‌ دارندگانيم‌ (59)

جز ‌اينکه‌ نيست‌ صدقه‌ها ‌از‌ ‌براي‌ درويشان‌ و درماندگان‌ و كاركنان‌ ‌بر‌ جمع‌ صدقات‌ و آنانكه‌ بدست‌ آورده‌ ‌شده‌ دلهاشان‌ و ‌در‌ آزاد كردن‌ گردنها و قرض‌ دادن‌ مفلسان‌ و ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ و رهگذران‌ محتاج‌ فرض‌ كردنيست‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و ‌خدا‌ داناي‌ درستكردار ‌است‌ (60)

و ‌از‌ ‌ايشان‌ كساني‌اند ‌که‌ ميرنجانند پيغمبر ‌را‌ و ميگويند ‌که‌ ‌او‌ شنواي‌ سخن‌ ‌هر‌ كسي‌ ‌است‌ بگو شنوائي‌ خير ‌است‌ ‌شما‌ ‌را‌ ميگرود بخدا و تصديق‌ ميكند گروندگان‌ ‌را‌ و رحمتي‌ ‌است‌ كسانيرا ‌که‌ گرويدند ‌از‌ ‌شما‌ و آنان‌ ‌که‌ ميرنجانند رسولخدا ‌را‌ ‌از‌ ‌براي‌ ايشانست‌ عذابي‌ دردناك‌ (61)

[197]

سوگند ميخورند بخدا ‌براي‌ ‌شما‌ ‌تا‌ خوشنود كنند ‌شما‌ ‌را‌ و ‌خدا‌ و رسولش‌ سزاوارترند ‌که‌ خوشنود كنندش‌ ‌اگر‌ هستند گروندگان‌ (62)

آيا ندانسته‌اند ‌که‌ ‌هر‌ ‌که‌ مخالفت‌ ميكند ‌با‌ ‌خدا‌ و رسولش‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌از‌ ‌براي‌ اوست‌ آتش‌ جهنم‌ جاويدان‌ ‌در‌ ‌آن‌ اينست‌ رسوائي‌ بزرگ‌ (63)

ميترسند منافقان‌ ‌که‌ فرو فرستاده‌ شود برايشان‌ سوره‌ ‌که‌ آگاه‌ گرداند ايشانرا بآنچه‌ ‌در‌ دلهاي‌ ايشانست‌ بگو استهزا كنيد بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ظاهر كننده‌ ‌است‌ آنچه‌ ‌را‌ ميترسيد (64)

و ‌هر‌ آينه‌ ‌اگر‌ پرسي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌هر‌ آينه‌ گويند جز ‌اينکه‌ نيست‌ بوديم‌ ‌که‌ صحبت‌ ميداشتيم‌ و بازي‌ ميكرديم‌ بگو آيا بخدا و آيت‌ هايش‌ و رسولش‌ بوديد ‌که‌ استهزاء ميكرديد (65)

عذر نخواهيد بتحقيق‌ ‌که‌ كافر شديد ‌پس‌ ‌از‌ ايمانتان‌ ‌اگر‌ عفو كنيم‌ ‌از‌ پاره‌اي‌ ‌از‌ ‌شما‌ عذاب‌ خواهيم‌ كرد پاره‌اي‌ ‌را‌ بسبب‌ آنكه‌ ‌ايشان‌ باشند گناهكاران‌ (66)

مردان‌ منافق‌ و زنان‌ منافق‌ بعضي‌ ايشانند ‌از‌ بعضي‌ امر مي‌كنند بناشايسته‌ و نهي‌ مي‌كنند ‌از‌ شايسته‌ و بهم‌ مي‌آرند دستهاشان‌ ‌را‌ فراموش‌ كردند ‌خدا‌ ‌را‌ ‌پس‌ فراموش‌ كردشان‌ بدرستيكه‌ منافقان‌ ايشانند فاسقان‌ (67)

وعده‌ كرده‌ ‌خدا‌ مردان‌ ‌با‌ نفاق‌ و زنان‌ ‌با‌ نفاق‌ و كافران‌ ‌را‌ آتش‌ دوزخ‌ جاودانيان‌ ‌در‌ ‌آن‌ كافيست‌ ايشانرا و لعنت‌ كرد ايشانرا ‌خدا‌ و ‌از‌ ‌براي‌ ايشانست‌ عذابي‌ پاينده‌ (68)

[198]

مانند آنان‌ ‌که‌ ‌از‌ پيش‌ ‌شما‌ بودند سخت‌ تر ‌از‌ ‌شما‌ بقوت‌ و بيشتر ‌به‌ مالها و فرزندان‌ ‌پس‌ كام‌ جستند ‌به‌ نصيبشان‌ ‌پس‌ كام‌ جستيد ‌به‌ نصيبتان‌ همچنانكه‌ كام‌ جستند آنان‌ ‌که‌ بودند پيش‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌به‌ نصيبشان‌ و ‌در‌ آمد كرديد همچنانكه‌ ‌در‌ آمد كردند ‌آن‌ گروه‌ ناچيز شد كردارشان‌ ‌در‌ دنيا و آخرت‌ و آنگروه‌ ايشانند زيانكاران‌ (69)

آيا نيامد ايشانرا خبر آنان‌ ‌که‌ بودند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ قوم‌ نوح‌ و عاد و ثمود و قوم‌ ابراهيم‌ و اصحاب‌ مدين‌ و ‌آن‌ شهرهاي‌ زير و زبر ‌شده‌ آمد ايشانرا رسولانشان‌ ‌با‌ معجزات‌ ‌پس‌ نبود ‌خدا‌ ‌که‌ ستم‌ كند ايشانرا و ليكن‌ بودند ‌که‌ بخودشان‌ ستم‌ ميكردند (70)

و مردان‌ گرونده‌ و زنان‌ گرونده‌ برخي‌ ‌از‌ ايشانند دوستان‌ برخي‌ امر ميكنند بكارهاي‌ شايسته‌ و نهي‌ ميكنند ‌از‌ ناشايسته‌ و ‌بر‌ پا ميدارند نماز ‌را‌ و ميدهند زكاة و فرمان‌ ميبرند ‌خدا‌ و رسولش‌ ‌را‌ ‌آن‌ گروه‌ زود ‌باشد‌ رحمت‌ كند ايشانرا ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ غالب‌ درستكردار ‌است‌ (71)

وعده‌ داد ‌خدا‌ مردان‌ گرونده‌ و زنان‌ گرونده‌ ‌را‌ بهشتهائي‌ ‌که‌ ميرود ‌از‌ زيرشان‌ نهرها جاودانيان‌ ‌در‌ ‌آن‌ و مسكنهاي‌ پاكيزه‌ ‌در‌ بهشتهائي‌ ‌با‌ اقامت‌ دائمي‌ و خوشنودي‌ ‌از‌ ‌خدا‌ بزرگتر ‌است‌ آنست‌ ‌آن‌ كاميابي‌ بزرگ‌ (72)

[199]

اي‌ پيغمبر جهاد كن‌ ‌با‌ كافران‌ و منافقان‌ و سخت‌ گير ‌بر‌ ‌ايشان‌ و جايگاه‌ ‌ايشان‌ دوزخست‌ و بد جاي‌ بازگشتني‌ ‌است‌ (73)

سوگند ميخورند بخدا ‌که‌ نگفتند و بحقيقت‌ گفتند كلمه‌ كفر ‌را‌ و كافر شدند ‌بعد‌ ‌از‌ اسلامشان‌ و خواهش‌ كردند بآنچه‌ نرسيدند و كينه‌ نورزيدند مگر ‌آن‌ ‌که‌ بي‌نياز كرد ايشانرا ‌خدا‌ و ‌رسول‌ ‌او‌ ‌از‌ فضلش‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ توبه‌ كنند ‌باشد‌ بهتر ايشانرا و ‌اگر‌ رو گردانند عذابشان‌ كند ‌خدا‌ بعذابي‌ دردناك‌ ‌در‌ دنيا و آخرت‌ و نباشد ايشانرا ‌در‌ زمين‌ هيچ‌ دوستي‌ و نه‌ ياري‌ كننده‌ (74)

و ‌از‌ ‌ايشان‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ پيمان‌ كرد ‌با‌ ‌خدا‌ ‌که‌ ‌اگر‌ بدهد ‌ما ‌را‌ ‌از‌ فضلش‌ ‌هر‌ آينه‌ صدقه‌ دهيم‌ و ‌هر‌ آينه‌ خواهيم‌ شد البته‌ ‌از‌ شايستگان‌ (75)

‌پس‌ چون‌ دادشان‌ ‌از‌ فضلش‌ بخل‌ كردند بآن‌ و رو گردانيدند و ‌ايشان‌ ‌بود‌ اعراض‌ كنندگان‌ (76)

‌پس‌ ‌از‌ پي‌ آورد ايشانرا نفاقي‌ ‌در‌ دلهاشان‌ ‌تا‌ روزي‌ ‌که‌ بيابند آنرا بسبب‌ آنچه‌ خلاف‌ كردند ‌با‌ ‌خدا‌ آنچه‌ وعده‌ كردند ‌او‌ ‌را‌ و بسبب‌ آنچه‌ بودند ‌که‌ دروغ‌ مي‌گفتند (77)

آيا ندانستند ‌که‌ ‌خدا‌ ميداند پنهانشان‌ ‌را‌ و رازشان‌ ‌را‌ و بدرستيكه‌ ‌خدا‌ داناي‌ پنهانها ‌است‌ (78)

آنان‌ ‌که‌ عيب‌ ميكنند افزون‌ دهندگان‌ ‌را‌ ‌از‌ گروندگان‌ ‌در‌ صدقات‌ و كسانيرا ‌که‌ نمي‌ يابند مگر طاقتشان‌ ‌را‌ ‌پس‌ استهزاء مي‌كنند ‌از‌ ‌ايشان‌ استهزاء كرد ‌خدا‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و ‌از‌ ‌براي‌ آنهاست‌ عذابي‌ دردناك‌ (79)

[200]

آمرزش‌ خواهي‌ ايشانرا ‌ يا ‌ آمرزش‌ نخواهي‌ ايشانرا ‌اگر‌ آمرزش‌ خواهي‌ ايشانرا هفتاد بار ‌پس‌ هرگز نيامرزد ‌خدا‌ ايشانرا ‌آن‌ ‌به‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ كافر شدند بخدا و رسولش‌ و ‌خدا‌ راه‌ ننمايد گروه‌ فاسقان‌ ‌را‌ (80)

شاد شدند باز گذاشتگان‌ ‌به‌ نشستنشان‌ ‌از‌ ‌بعد‌ پيغمبر ‌خدا‌ و ناخوش‌ داشتند ‌که‌ جهاد كنند بمالهاشان‌ و جانهاشان‌ ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ و گفتند مرويد ‌در‌ گرما بگو آتش‌ دوزخ‌ سخت‌ تر ‌است‌ ‌در‌ گرمي‌ ‌اگر‌ باشند بيابند (81)

‌پس‌ بايد ‌که‌ بخندند اندك‌ و بايد ‌که‌ بگريند بسيار پاداشي‌ بآنچه‌ بودند ‌که‌ كسب‌ ميكردند (82)

‌پس‌ ‌اگر‌ باز گردانيد ترا ‌خدا‌ بسوي‌ پاره‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ دستوري‌ طلبند ‌از‌ تو ‌براي‌ بيرون‌ رفتن‌ ‌پس‌ بگو هرگز بيرون‌ نخواهيد آمد ‌با‌ ‌من‌ هيچگاه‌ و هرگز كارزار نخواهيد كرد ‌با‌ ‌من‌ دشمني‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌شما‌ راضي‌ شديد ‌به‌ نشستن‌ اول‌ بار ‌پس‌ بنشينيد ‌با‌ بازماندگان‌ (83)

و نماز مگذار ‌بر‌ هيچيك‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌که‌ مرد هرگز و نايست‌ برفراز گورش‌ بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ كافر شدند بخدا و رسولش‌ و مردند و ‌ايشان‌ بودند فاسقان‌ (84)

و بشگفت‌ نياورد ترا مالهاشان‌ و فرزندانشان‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ميخواهد ‌خدا‌ ‌که‌ عذاب‌ كندشان‌ بآنها ‌در‌ دنيا و هلاك‌ شود نفسهاشان‌ و ‌ايشان‌ باشند كافران‌ (85)

و چون‌ فرستاده‌ شود سوره‌ ‌که‌ ايمان‌ آوريد بخدا و جهاد كنيد ‌با‌ رسولش‌ دستوري‌ خواهند ‌از‌ تو صاحبان‌ ثروت‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و گويند واگذار ‌ما ‌را‌ ‌که‌ باشيم‌ ‌با‌ نشستگان‌ (86)

[201]

راضي‌ شدند بآنكه‌ باشند ‌با‌ باز ماندگان‌ و مهر زده‌ شد ‌بر‌ دلهاشان‌ ‌پس‌ ‌ايشان‌ نمي‌فهمند (87)

ليكن‌ ‌رسول‌ و آنان‌ ‌که‌ گرويدند ‌با‌ ‌او‌ جهاد كردند بمالهاشان‌ و جانهاشان‌ و آنگروه‌ مر ايشانراست‌ خيرات‌ و ‌آن‌ گروه‌ ايشانند رستگاران‌ (88)

مهيا كرده‌ ‌خدا‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ بهشتهائي‌ ‌که‌ ميرود ‌از‌ زير ‌آنها‌ نهرها جاودانيان‌ ‌در‌ ‌آن‌ آنست‌ كاميابي‌ بزرگ‌ (89)

و آمدند عذر گويندگان‌ ‌از‌ باديه‌ نشينان‌ ‌که‌ دستوري‌ داده‌ شود مر ايشانرا و نشستند آنان‌ ‌که‌ دروغ‌ بستند ‌بر‌ ‌خدا‌ و رسولش‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ برسد آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ كافر شدند ‌از‌ ‌ايشان‌ عذابي‌ دردناك‌ (90)

نيست‌ ‌بر‌ ناتوانان‌ و نه‌ ‌بر‌ بيماران‌ و نه‌ ‌بر‌ آنان‌ ‌که‌ نمي‌يابند آنچه‌ ‌را‌ صرف‌ ميكنند گناهي‌ چون‌ خالص‌ شدند مر ‌خدا‌ و رسولش‌ ‌را‌ نباشد ‌بر‌ نيكوكاران‌ هيچ‌ راهي‌ و ‌خدا‌ آمرزنده‌ و مهربانست‌ (91)

و نه‌ ‌بر‌ آنانيكه‌ چون‌ آمدند ترا ‌تا‌ سوار كني‌ ايشانرا گفتي‌ نمييابم‌ آنچه‌ سوار كنم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌آن‌ برگشتند و چشمهاشان‌ ميريخت‌ ‌از‌ اشك‌ ‌از‌ غم‌ ‌که‌ نمي‌يافتند آنچه‌ ‌را‌ صرف‌ كنند (92)

جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ راه‌ گرفت‌ ‌بر‌ كسانيكه‌ دستوري‌ مي‌طلبند ‌از‌ تو و ‌آنها‌ توانگرانند راضي‌ شدند بآن‌ ‌که‌ باشند ‌با‌ بازماندگان‌ و مهر نهاد ‌خدا‌ ‌بر‌ دلهاشان‌ ‌پس‌ ‌ايشان‌ نمي‌دانند (93)

[202]

بعذر خواهي‌ خواهند آمد بسوي‌ ‌شما‌ چون‌ بازگرديد بسوي‌ ‌ايشان‌ بگو عذر مخواهيد ‌که‌ هرگز باور نداريم‌ ‌شما‌ ‌را‌ بحقيقت‌ خبر داد ‌ما ‌را‌ ‌خدا‌ ‌از‌ خبرهاي‌ ‌شما‌ و بزودي‌ خواهد ديد ‌خدا‌ كارتان‌ ‌را‌ و رسولش‌ ‌پس‌ باز گردانيده‌ خواهيد شد بسوي‌ داناي‌ نهان‌ و آشكار ‌پس‌ آگاهي‌ دهد ‌شما‌ ‌را‌ بآنچه‌ بوديد ‌که‌ ميكرديد (94)

بزودي‌ سوگند خواهند خورد بخدا ‌از‌ ‌براي‌ ‌شما‌ چون‌ باز گرديد بسوي‌ ‌ايشان‌ ‌تا‌ روي‌ گردانيد ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ روي‌ بگردانيد ‌از‌ ‌ايشان‌ بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ پليدند و جايگاهشان‌ دوزخست‌ پاداشي‌ بسبب‌ آنچه‌ بودند كسب‌ ميكردند (95)

سوگند ميخورند ‌براي‌ ‌شما‌ ‌تا‌ خوشنود شويد ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ خوشنود شويد ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ خوشنود نخواهد شد ‌از‌ گروه‌ فاسقان‌ (96)

باديه‌ نشينان‌ سخت‌ ترند ‌از‌ راه‌ كفر و نفاق‌ و سزاوارترند ‌که‌ ندانند حدهاي‌ آنچه‌ ‌را‌ فرو فرستاد ‌خدا‌ ‌بر‌ رسولش‌ و ‌خدا‌ داناي‌ درستكار ‌است‌ (97)

و ‌از‌ باديه‌ نشينان‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ ميگيرد آنچه‌ ‌را‌ صرف‌ مي‌كند جاي‌ تاوان‌ و چشم‌ ميدارد بشما گردشهاي‌ روزگار ‌بر‌ ايشانست‌ گردش‌ بد و خداي‌ شنواي‌ داناست‌ (98)

و ‌از‌ باديه‌ نشينان‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ ميگرود بخدا و روز بازپسين‌ و ميگيرد آنچه‌ ‌را‌ صرف‌ ميكند موجب‌ تقرب‌ ‌در‌ نزد ‌خدا‌ و دعاهاي‌ ‌رسول‌ ‌را‌ آگاه‌ باشيد ‌که‌ ‌آنها‌ نزديك‌ ‌است‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ درآورد ايشانرا ‌خدا‌ ‌در‌ رحمتش‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ آمرزنده‌ و مهربانست‌ (99)

[203]

و سبقت‌ داران‌ نخست‌ ‌از‌ مهاجران‌ و انصار و آنان‌ ‌که‌ پيروي‌ كردند ايشانرا ‌به‌ نيكوئي‌ خوشنود شد ‌خدا‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و خوشنود شدند ‌از‌ ‌آن‌ و مهيا كرده‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ بهشتهائي‌ ‌که‌ ميرود زيرشان‌ نهرها جاودانيان‌ ‌در‌ ‌آن‌ هميشه‌ آنست‌ كاميابي‌ بزرگ‌ (100)

و ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ پيرامون‌ شمايند ‌از‌ باديه‌ نشينان‌ منافقانند و ‌از‌ اهل‌ مدينه‌ ايستادند ‌بر‌ نفاق‌ نميداني‌ ايشانرا ‌ما ميدانيمشان‌ زود ‌باشد‌ عذابشان‌ كنيم‌ دو بار ‌پس‌ برگردانيده‌ ميشوند بسوي‌ عذابي‌ بزرگ‌ (101)

و ديگران‌ اقرار كردند بگناهانشان‌ آميختند كرداري‌ نيكو و ديگري‌ بد شايد ‌که‌ ‌خدا‌ توبه‌ پذيرد ‌از‌ ‌ايشان‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ آمرزنده‌ و مهربانست‌ (102)

بگير ‌از‌ مالهاشان‌ صدقه‌ ‌که‌ پاكسازيشان‌ و پاكيزه‌ شان‌ گرداني‌ بآنصدقه‌ و دعا كن‌ بايشان‌ بدرستيكه‌ دعاي‌ تو مايه‌ آرامش‌ ايشانست‌ و ‌خدا‌ شنواي‌ دانا ‌است‌ (103)

آيا ندانسته‌اند ‌که‌ ‌خدا‌ اوست‌ ‌که‌ ميپذيرد توبه‌ ‌را‌ ‌از‌ بندگانش‌ و ميگيرد صدقه‌ها ‌را‌ و بدرستيكه‌ ‌خدا‌ اوست‌ توبه‌ پذير و مهربان‌ (104)

و بگو بكنيد ‌پس‌ بزودي‌ مي‌بيند ‌خدا‌ عمل‌ ‌شما‌ ‌را‌ و رسولش‌ و گروندگان‌ و زود ‌باشد‌ ‌که‌ باز گردانيده‌ شويد بسوي‌ داناي‌ نهان‌ و آشكار ‌پس‌ بياگاهاند ‌شما‌ ‌را‌ بآنچه‌ بوديد ‌که‌ ميكرديد (105)

و ديگران‌ موقوفانند مر فرمان‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ عذاب‌ ميكند ايشانرا و ‌ يا ‌ توبه‌ بپذيرد ‌از‌ ‌ايشان‌ و ‌خدا‌ داناي‌ درستكار ‌است‌ (106)

[204]

و آنان‌ ‌که‌ گرفتند مسجدي‌ ‌را‌ ‌براي‌ ضرر رسانيدن‌ و كفر و جدائي‌ افكندن‌ ميان‌ گروندگان‌ و انتظار مر كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ حرب‌ كرد ‌با‌ ‌خدا‌ و رسولش‌ ‌از‌ پيش‌ و ‌هر‌ آينه‌ سوگند ميخورند ‌که‌ نمي‌خواستيم‌ مگر خوبي‌ ‌را‌ و ‌خدا‌ گواهي‌ ميدهد ‌که‌ ايشانند ‌هر‌ آينه‌ دروغگويان‌ (107)

نايست‌ ‌در‌ ‌آن‌ هرگز ‌هر‌ آينه‌ مسجدي‌ ‌که‌ بنا نهاده‌ ‌شده‌ ‌بر‌ پرهيزگاري‌ ‌از‌ اول‌ روز سزاوارتر ‌است‌ ‌که‌ بايستي‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌باشد‌ مرداني‌ ‌که‌ دوست‌ دارند ‌که‌ پاك‌ شوند و ‌خدا‌ دوست‌ ميدارد پاك‌ شوندگان‌ ‌را‌ (108)

آيا ‌پس‌ آنكه‌ اساس‌ نهاده‌ ‌باشد‌ بنايش‌ ‌را‌ ‌بر‌ پرهيزگاري‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و خوشنودي‌ بهتر ‌است‌ ‌ يا ‌ آنكه‌ اساس‌ نهاده‌ ‌باشد‌ بنايش‌ ‌را‌ ‌بر‌ كنار گذرگاه‌ سيل‌ خالي‌ ‌شده‌ شكست‌ خورده‌ ‌پس‌ فرود آمد بآن‌ ‌در‌ آتش‌ دوزخ‌ و ‌خدا‌ راه‌ ننمايد گروه‌ ستمكاران‌ ‌را‌ (109)

هميشه‌ ‌باشد‌ بناشان‌ ‌که‌ ساختند شكي‌ ‌در‌ دلهاشان‌ مگر آنكه‌ پاره‌ شود دلهاشان‌ و ‌خدا‌ داناي‌ درستكار ‌است‌ (110)

بدرستيكه‌ ‌خدا‌ خريد ‌از‌ گروندگان‌ جانهاشان‌ و مال‌هاشان‌ ‌را‌ بآنكه‌ مر ‌ايشان‌ ‌را‌ ‌باشد‌ بهشت‌ كارزار مي‌كنند ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ ميكشند و كشته‌ مي‌شوند وعده‌ دادني‌ ‌بر‌ ‌آن‌ حق‌ ‌در‌ توراة و انجيل‌ و قرآن‌ و كيست‌ وفا كننده‌ تر بعهدش‌ ‌از‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ شاد شويد بسبب‌ فروختنتان‌ ‌که‌ مبايعت‌ كرديد بآن‌ و آنست‌ ‌آن‌ كاميابي‌ بزرگ‌ (111)

[205]

‌آن‌ توبه‌ كنندگان‌ پرستندگان‌ ستايشگران‌ روزه‌ داران‌ ركوع‌ كنندگان‌ سجده‌ كنندگان‌ امر كنندگان‌ بمعروف‌ و نهي‌ كنندگان‌ ‌از‌ منكر و نگهدارندگان‌ حدهاي‌ ‌خدا‌ و مژده‌ ده‌ گروندگان‌ ‌را‌ (112)

نباشد مر پيغمبر ‌را‌ و آنان‌ ‌که‌ گرويدند ‌که‌ آمرزش‌ ‌از‌ ‌براي‌ مشركان‌ و ‌اگر‌ چه‌ باشند صاحب‌ قرابت‌ ‌از‌ ‌بعد‌ ظاهر شد مر ‌ايشان‌ ‌را‌ ‌که‌ ايشانند اهل‌ آتش‌ (113)

و نبود آمرزش‌ خواستن‌ ابراهيم‌ ‌از‌ ‌براي‌ پدرش‌ مگر ‌از‌ وعده‌اي‌ ‌که‌ وعده‌ داده‌ ‌بود‌ آنرا باو ‌پس‌ چون‌ ظاهر شد مر ‌او‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌او‌ دشمن‌ ‌خدا‌ ‌است‌ بيزار شد ‌از‌ ‌او‌ بدرستيكه‌ ابراهيم‌ ‌بود‌ ‌هر‌ آينه‌ بسيار دعا كننده‌ بردبار (114)

و نباشد پروردگار ‌که‌ اضلال‌ كند جمعي‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌از‌ آنكه‌ هدايت‌ كردشان‌ ‌تا‌ آنكه‌ بيان‌ كند برايشان‌ آنچه‌ پرهيز كنند بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌به‌ همه‌ چيز دانا ‌است‌ (115)

بدرستيكه‌ ‌خدا‌ مر ‌او‌ ‌را‌ ‌است‌ پادشاهي‌ آسمانها و زمين‌ زنده‌ ميكند و مي‌ميراند و نيست‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ هيچ‌ دوستي‌ و نه‌ ياري‌ كننده‌ (116)

بتحقيق‌ توبه‌ پذيرفت‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ پيغمبر و مهاجران‌ و انصار آنان‌ ‌که‌ پيروي‌ كردند ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ زمان‌ دشواري‌ ‌بعد‌ ‌از‌ آنكه‌ نزديك‌ ‌بود‌ برگردد دلهاي‌ پاره‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ پذيرفت‌ توبه‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ بايشان‌ مهربان‌ رحيم‌ ‌است‌ (117)

[206]

و ‌بر‌ ‌آن‌ سه‌ ‌که‌ گذاشته‌ شدند ‌تا‌ چون‌ تنگ‌ شد برايشان‌ زمين‌ ‌با‌ ‌آن‌ فراخي‌ و تنگ‌ آمد برايشان‌ نفسهاشان‌ و يقين‌ كردند ‌که‌ نيست‌ پناهي‌ ‌از‌ ‌خدا‌ مگر بسوي‌ ‌او‌ ‌پس‌ توبه‌ پذيرفت‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌تا‌ ثابت‌ ‌بر‌ توبه‌ بمانند بدرستيكه‌ ‌خدا‌ اوست‌ توبه‌ پذير مهربان‌ (118)

اي‌ ‌آن‌ كسانيكه‌ گرويديد بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ و باشيد ‌با‌ راستگويان‌ (119)

و نزد اهل‌ مدينه‌ ‌را‌ و كسي‌ ‌که‌ پيرامون‌ ‌آنها‌ ‌باشد‌ ‌از‌ باديه‌ نشينان‌ ‌که‌ بازمانند ‌از‌ ‌رسول‌ ‌خدا‌ و نه‌ آنكه‌ بگذرند بسبب‌ نفسهاشان‌ ‌از‌ نفس‌ ‌او‌ ‌اينکه‌ بسبب‌ آنست‌ ‌که‌ نرسد ايشانرا تشنگي‌ و نه‌ تعبي‌ و نه‌ گرسنگي‌ ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ و گام‌ ننهند گاميكه‌ بخشم‌ آورد كافران‌ ‌را‌ و نيابند ‌از‌ دشمني‌ يافتني‌ مگر آنكه‌ نوشته‌ شود ‌از‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ بآن‌ كار خوبي‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ضايع‌ نسازد مزد نيكوكاران‌ ‌را‌ (120)

و انفاق‌ نمي‌كنند نفقه‌ كوچك‌ كمي‌ و نه‌ بزرگ‌ بسياري‌ و نمي‌پيمايند دشتي‌ ‌را‌ مگر آنكه‌ نوشته‌ شد ‌از‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ ‌تا‌ جزا دهدشان‌ ‌خدا‌ بخوبتر ‌از‌ آنچه‌ بودند ‌که‌ ميكردند (121)

و نباشد گروندگان‌ ‌را‌ ‌که‌ بروند همگي‌ ‌پس‌ چرا نرفتند ‌از‌ ‌هر‌ گروهي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ پاره‌ ‌تا‌ دانش‌ آموزند ‌در‌ دين‌ و ‌تا‌ بيم‌ كنند قومشان‌ ‌را‌ چون‌ بازگردند بسوي‌ ‌ايشان‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌آنها‌ بترسند (122)

[207]

اي‌ آنكسانيكه‌ گرويديد كارزار كنيد ‌با‌ ‌آنها‌ ‌که‌ نزديكند بشما ‌از‌ كفار و بايد بيابند ‌در‌ ‌شما‌ سختي‌ و بدانيد ‌که‌ ‌خدا‌ ‌با‌ پرهيزگارانست‌ (123)

و چون‌ فرو فرستاده‌ شود سوره‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ ميگويد كداميك‌ ‌از‌ ‌شما‌ افزود ‌او‌ ‌را‌ ‌اينکه‌ سوره‌ ايماني‌ ‌پس‌ اما آنان‌ ‌که‌ گرويدند ‌پس‌ افزود ايشانرا ايماني‌ و ‌ايشان‌ شاد ميشوند بسيار (124)

و اما آنان‌ ‌که‌ ‌در‌ دلهاشان‌ مرضي‌ ‌است‌ ‌پس‌ افزودشان‌ بدي‌ ببدي‌ ‌ايشان‌ و مردند و ‌ايشان‌ بودند كافران‌ (125)

آيا نمي‌بينند ‌که‌ ‌ايشان‌ آزموده‌ ميشوند ‌در‌ ‌هر‌ سالي‌ يكبار ‌ يا ‌ دو بار ‌پس‌ نه‌ توبه‌ مي‌كنند و نه‌ ‌ايشان‌ پند ميگيرند (126)

و چون‌ فرو فرستاده‌ شود سوره‌ مينگرد بعضي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌به‌ بعضي‌ آيا مي‌بيند ‌شما‌ ‌را‌ هيچ‌ احدي‌ ‌پس‌ برگشتند گردانيد ‌خدا‌ دلهاشان‌ ‌را‌ بآنكه‌ ايشانند گروهي‌ ‌که‌ نمي‌فهمند (127)

بتحقيق‌ آمد ‌شما‌ ‌را‌ رسولي‌ ‌از‌ خودتان‌ ‌که‌ سخت‌ ‌است‌ ‌بر‌ ‌او‌ رنج‌ كشيدنتان‌ حريص‌ ‌است‌ ‌بر‌ ‌شما‌ ‌به‌ گروندگان‌ مهربان‌ و رحيم‌ ‌است‌ (128)

‌پس‌ ‌اگر‌ اعراض‌ كنند ‌پس‌ بگو بس‌ ‌است‌ مرا ‌خدا‌ نيست‌ خدائي‌ مگر ‌او‌ ‌بر‌ ‌او‌ توكل‌ كردم‌ و اوست‌ پروردگار عرش‌ بزرگ‌ (129)

[208]

10- ‌سورة‌ يونس‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

‌اينکه‌ آيت‌هاي‌ كتاب‌ ‌با‌ حكمت‌ ‌است‌ (1)

آيا ‌باشد‌ مردمان‌ ‌را‌ تعجبي‌ ‌که‌ وحي‌ فرستاديم‌ ‌به‌ مردي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌که‌ بترسان‌ مردمان‌ ‌را‌ و مژده‌ ده‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ گرويدند ‌که‌ مر ايشانراست‌ سابقه‌ خوبي‌ نزد پروردگارشان‌ گفتند كافران‌ بدرستيكه‌ ‌اينکه‌ ‌هر‌ آينه‌ سحريست‌ آشكارا (2)

بدرستيكه‌ پروردگار ‌شما‌ خدائيست‌ ‌که‌ آفريد آسمانها و زمين‌ ‌را‌ ‌در‌ شش‌ روز ‌پس‌ مستولي‌ شد ‌بر‌ عرش‌ تدبير ميكند كار كائنات‌ ‌را‌ نيست‌ هيچ‌ شفيعي‌ مگر ‌پس‌ ‌از‌ دستوري‌ ‌او‌ آنست‌ ‌خدا‌ پروردگار ‌شما‌ ‌پس‌ بپرستيد ‌او‌ ‌را‌ آيا ‌پس‌ پند نميگيريد (3)

بسوي‌ اوست‌ بازگشت‌ ‌شما‌ همه‌ وعده‌ دادني‌ ‌از‌ ‌خدا‌ حق‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ نخست‌ آفريد خلق‌ ‌را‌ ‌پس‌ باز مي‌گرداند ‌او‌ ‌را‌ ‌تا‌ جزا دهد آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ بعدالت‌ و آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ايشانرا ‌است‌ شربتي‌ ‌از‌ آب‌ جوشان‌ و عذابي‌ دردناك‌ بسبب‌ بودنشان‌ ‌که‌ كافر مي‌شدند (4)

‌او‌ ‌است‌ ‌که‌ گردانيد آفتاب‌ ‌را‌ روشنائي‌ و ماه‌ ‌را‌ روشني‌ و مقرر داشتش‌ منزلها ‌تا‌ بدانيد شمار سالها و حساب‌ ‌را‌ نيافريد ‌خدا‌ آنرا مگر بحق‌ تفصيل‌ ميدهد آيت‌ها ‌را‌ ‌براي‌ جمعي‌ ‌که‌ بدانند (5)

بدرستيكه‌ ‌در‌ اختلاف‌ شب‌ و روز و آنچه‌ آفريد ‌خدا‌ ‌در‌ آسمانها و زمين‌ ‌هر‌ آينه‌ آيتهاست‌ ‌از‌ ‌براي‌ جمعيكه‌ ميپرهيزند (6)

[209]

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ اميد نميدارند ملاقات‌ ‌ما ‌را‌ و راضي‌ شدند بزندگاني‌ دنيا و آرميدند بآن‌ و آنان‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ آيت‌هاي‌ ‌ما بي‌خبرانند (7)

‌آنها‌ جايگاهشان‌ آتش‌ ‌است‌ بسبب‌ آنچه‌ بودند ‌که‌ كسب‌ ميكردند (8)

بدرستيكه‌ آنانكه‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ راه‌ نمايد ايشانرا پروردگارشان‌ بسبب‌ ايمانشان‌ ميرود ‌از‌ زيرشان‌ نهرها ‌در‌ بهشتهاي‌ پر نعمت‌ (9)

خواندنشان‌ ‌در‌ ‌آن‌" سبحانك‌ اللهم‌" و درودشان‌ ‌در‌ ‌آن‌ سلام‌ ‌است‌ و آخر خواندنشان‌ اينكه‌" الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌" (10)

و ‌اگر‌ تعجيل‌ ميكرد ‌خدا‌ ‌براي‌ مردمان‌ شر ‌را‌ تعجيل‌ ‌ايشان‌ ‌به‌ خير ‌هر‌ آينه‌ رانده‌ ‌شده‌ ‌بود‌ بسوي‌ ‌ايشان‌ اجلشان‌ ‌پس‌ وا مي‌گذاريم‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ اميد ندارند ملاقات‌ ‌ما ‌را‌ ‌در‌ زياده‌ رويشان‌ ‌که‌ حيران‌ مي‌بوده‌ باشند (11)

و چون‌ مس‌ كند انسان‌ ‌را‌ ضرري‌ ميخواند ‌ما ‌را‌ خوابيده‌ ‌به‌ پهلويش‌ ‌ يا ‌ نشسته‌ ‌ يا ‌ ايستاده‌ ‌پس‌ چون‌ دفع‌ كرديم‌ ‌از‌ ‌او‌ ضررش‌ ‌را‌ ميگذرد گويا ‌که‌ نخوانده‌ ‌است‌ ‌ما ‌را‌ ‌براي‌ ضرري‌ ‌که‌ مس‌ كرده‌ ‌بود‌ ‌او‌ ‌را‌ همچنين‌ آراسته‌ شد ‌براي‌ مسرفان‌ آنچه‌ بودند ‌که‌ ميكردند (12)

و بحقيقت‌ هلاك‌ كرديم‌ اهل‌ زمان‌ها ‌را‌ پيش‌ ‌از‌ ‌شما‌ چون‌ ستم‌ كردند و آمد ايشانرا رسولانشان‌ ‌با‌ معجزات‌ و نبودند ‌که‌ ايمان‌ آورند همچنين‌ جزا دهيم‌ گروه‌ گناهكاران‌ ‌را‌ (13)

‌پس‌ گردانيمتان‌ جانشينان‌ ‌در‌ زمين‌ ‌از‌ ‌بعد‌ ‌ايشان‌ ‌تا‌ ‌به‌ بينيم‌ چگونه‌ ميكنيد (14)

[210]

و چون‌ خوانده‌ ميشود ‌بر‌ ‌ايشان‌ آيت‌هاي‌ ‌ما ‌که‌ روشن‌ ‌است‌ مي‌گويند آنان‌ ‌که‌ اميد نميدارند ملاقات‌ ‌ما ‌را‌ بياور قرآني‌ ‌غير‌ ‌اينکه‌ ‌ يا ‌ تبديلش‌ كن‌ بگو نزد مرا ‌که‌ تبديل‌ كنم‌ آنرا ‌از‌ پيش‌ خودم‌ پيروي‌ نمي‌كنم‌ مگر آنچه‌ وحي‌ ميشود بمن‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ ميترسم‌ ‌اگر‌ نافرماني‌ كنم‌ پروردگارم‌ ‌را‌ ‌از‌ عذاب‌ روزي‌ بزرگ‌ (15)

بگو ‌اگر‌ خواسته‌ ‌بود‌ ‌خدا‌ نخوانده‌ بودم‌ آنرا ‌بر‌ ‌شما‌ و نه‌ اعلام‌ كرده‌ بودم‌ ‌شما‌ ‌را‌ بآن‌ ‌پس‌ بحقيقت‌ درنگ‌ كردم‌ ‌در‌ ميان‌ ‌شما‌ عمري‌ پيش‌ ‌از‌ ‌آن‌ آيا ‌پس‌ نمييابيد بعقل‌ (16)

‌پس‌ كيست‌ ستمكارتر ‌از‌ آنكه‌ ‌بر‌ بست‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ دروغي‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ تكذيب‌ كرد آيت‌هاي‌ ‌او‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ رستگار نشود گناهكاران‌ (17)

و ميپرستند ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ آنچه‌ ضرر نميرساند ايشانرا و نفع‌ نميدهدشان‌ و ميگويند اينها شفيعان‌ مايند نزد ‌خدا‌ بگو آيا خبر ميدهيد ‌خدا‌ ‌را‌ بآنچه‌ نميداند ‌در‌ آسمانها و نه‌ ‌در‌ زمين‌ منزه‌ ‌است‌ ‌او‌ و برتر ‌است‌ ‌از‌ آنچه‌ شريك‌ ميدانند (18)

و نبودند مردمان‌ مگر امت‌ واحده‌ ‌پس‌ اختلاف‌ كردند و ‌اگر‌ نبود كلمه‌ ‌که‌ پيشي‌ يافته‌ ‌از‌ پروردگارت‌ ‌هر‌ آينه‌ حكم‌ كرده‌ ‌شده‌ ‌بود‌ ميانشان‌ ‌در‌ آنچه‌ ‌در‌ ‌آن‌ اختلاف‌ ميكردند (19)

و ميگويند چرا فرو فرستاده‌ نشد ‌بر‌ ‌او‌ آيتي‌ ‌از‌ پروردگارش‌ ‌پس‌ بگو نيست‌ غيب‌ مگر ‌خدا‌ ‌را‌ ‌پس‌ منتظر باشيد بدرستيكه‌ ‌من‌ ‌با‌ ‌شما‌ ‌از‌ منتظرانم‌ (20)

[211]

و چون‌ بچشانيم‌ مردمان‌ ‌را‌ رحمتي‌ ‌از‌ ‌پس‌ سختي‌ رنجي‌ ‌که‌ مس‌ كرد ايشانرا ناگاه‌ مر ايشانرا مكريست‌ ‌در‌ آيت‌هاي‌ ‌ما بگو ‌خدا‌ سريعتر ‌است‌ ‌در‌ مگر بدرستيكه‌ فرستادگان‌ ‌ما مينويسند آنچه‌ مگر مي‌كنيد (21)

‌او‌ ‌است‌ ‌که‌ ميگرداند ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ خشكي‌ و دريا ‌تا‌ چون‌ باشيد ‌در‌ كشتيها و جاري‌ شوند ‌با‌ ‌ايشان‌ ببادي‌ پاكيزه‌ و شاد شوند بآن‌ بيايد ‌آن‌ سفينه‌ ‌را‌ بادي‌ سخت‌ و بيايد ايشانرا موج‌ ‌از‌ ‌هر‌ جا و دانند ‌که‌ ‌ايشان‌ احاطه‌ كرده‌ شد بآنها خوانند ‌خدا‌ ‌را‌ خالص‌ گردانندگان‌ ‌براي‌ ‌او‌ دين‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌اگر‌ نجات‌ دادي‌ ‌ما ‌را‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌هر‌ آينه‌ باشيم‌ ‌از‌ شكرگزاران‌ (22)

‌پس‌ چون‌ نجات‌ دادشان‌ آنگاه‌ ‌ايشان‌ ستم‌ ميكنند ‌در‌ زمين‌ بناحق‌ اي‌ مردمان‌ نيست‌ ستم‌ ‌شما‌ مگر ‌بر‌ خودهاتان‌ ‌در‌ مايه‌ تعيش‌ زندگاني‌ دنيا ‌پس‌ بسوي‌ ‌ما ‌است‌ برگشت‌ ‌شما‌ ‌پس‌ آگاه‌ گردانيم‌ ‌شما‌ ‌را‌ بآنچه‌ بوديد ميكرديد (23)

جز ‌اينکه‌ نيست‌ مثل‌ زندگاني‌ دنيا چون‌ آبي‌ ‌است‌ ‌که‌ فرو فرستاديمش‌ ‌از‌ آسمان‌ ‌پس‌ آميخت‌ بآن‌ رستني‌ زمين‌ ‌از‌ آنچه‌ ميخورند مردمان‌ و چهارپايان‌ ‌تا‌ چون‌ گرفت‌ زمين‌ پيرايه‌ اش‌ ‌را‌ و زينت‌ يافت‌ و گمان‌ بردند اهلش‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ قدرت‌ دارندگان‌ ‌بر‌ ‌آن‌ آمد آنرا امر ‌ما شبي‌ ‌ يا ‌ روزي‌ ‌پس‌ گردانيديم‌ آنرا ‌در‌ ديده‌ گويا ‌که‌ نرسته‌ ‌بود‌ ‌در‌ زمان‌ پيش‌ همچنين‌ تفصيل‌ ميدهيم‌ آيت‌ها ‌را‌ ‌از‌ ‌براي‌ قومي‌ ‌که‌ انديشه‌ ميكنند (24)

و ‌خدا‌ ميخواند بسوي‌ سراي‌ سلامت‌ و راه‌ مينمايد كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ ميخواهد بسوي‌ راه‌ راست‌ (25)

[212]

‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ ‌که‌ نيكي‌ كردند نيكي‌ ‌است‌ و زيادتي‌ و نپوشد رويهاشان‌ ‌را‌ گردي‌ و نه‌ خواري‌ ‌آنها‌ اهل‌ بهشتند ‌ايشان‌ ‌در‌ ‌آن‌ جاودانيانند (26)

و آنان‌ ‌که‌ كسب‌ كردند بديها ‌را‌ جزاي‌ بدي‌ بمثل‌ آنست‌ و فرو ميگيرد ايشانرا خواري‌ نباشد ايشانرا ‌از‌ ‌خدا‌ هيچ‌ نگهدارنده‌ گويا پوشانيده‌ شد رويهاشان‌ پاره‌ ‌از‌ شب‌ تيره‌ ‌آنها‌ اهل‌ آتشند ‌ايشان‌ ‌در‌ ‌آن‌ جاودانيان‌ (27)

و روزي‌ ‌که‌ محشور مي‌سازيمشان‌ همه‌ ‌پس‌ ميگوئيم‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ شرك‌ آورند باشيد ‌بر‌ جاهاتان‌ ‌شما‌ و انبازانتان‌ ‌پس‌ جدائي‌ مي‌اندازيم‌ ميانشان‌ و خواهند ‌گفت‌ انبازانشان‌ نبوديد ‌که‌ ‌ما ‌را‌ ميپرستيديد (28)

‌پس‌ كافي‌ ‌است‌ خداي‌ گواه‌ ميان‌ ‌ما ميان‌ ‌شما‌ ‌که‌ بوديم‌ ‌از‌ پرستيدن‌ ‌شما‌ بي‌خبران‌ (29)

آنجا بيابد ‌هر‌ نفسي‌ آنچه‌ پيش‌ فرستاده‌ و بازگردانيده‌ شوند بسوي‌ ‌خدا‌ ‌که‌ صاحب‌ اختيار ايشانست‌ بحق‌ و گمشد ‌از‌ ‌ايشان‌ آنچه‌ بودند افتراء ميكردند (30)

بگو كيست‌ ‌که‌ روزي‌ ميدهد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ آسمان‌ و زمين‌ ‌ يا ‌ ‌که‌ مالك‌ ميشود گوش‌ و ديده‌ها ‌را‌ و ‌که‌ بيرون‌ مي‌آورد زنده‌ ‌را‌ ‌از‌ مرده‌ و بيرون‌ مي‌آورد مرده‌ ‌را‌ ‌از‌ زنده‌ و ‌که‌ تدبير مي‌كند كار كاينات‌ ‌را‌ ‌پس‌ زود ميگويند خداست‌ ‌پس‌ بگو آيا نمي‌پرهيزيد (31)

‌پس‌ ‌آن‌ ‌خدا‌ پروردگار ‌شما‌ ‌است‌ بحق‌ ‌پس‌ چيست‌ ‌بعد‌ ‌از‌ حق‌ مگر گمراهي‌ ‌پس‌ بكجا برگردانيده‌ ميشويد (32)

همچنين‌ لازم‌ شد كلمه‌ پروردگارت‌ ‌بر‌ آنان‌ ‌که‌ فسق‌ ورزيدند بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ نميگروند (33)

[213]

بگو آيا ‌از‌ شريكان‌ ‌شما‌ كيست‌ ‌که‌ مي‌آفريند خلق‌ ‌را‌ ‌پس‌ بازمي‌گرداند ‌او‌ ‌را‌ بگو ‌خدا‌ مي‌آفريند خلق‌ ‌را‌ ‌پس‌ بازمي‌گرداند ‌او‌ ‌را‌ ‌پس‌ بكجا برگردانيده‌ ميشويد (34)

بگو آيا ‌از‌ شريكان‌ ‌شما‌ كيست‌ ‌که‌ هدايت‌ ميكند بسوي‌ حق‌ بگو ‌خدا‌ راه‌ مينمايد مر حق‌ ‌را‌ آيا ‌پس‌ كسي‌ ‌که‌ راه‌ مينمايد بسوي‌ حق‌ سزاوارتر ‌است‌ ‌که‌ پيروي‌ شود ‌ يا ‌ كسيكه‌ راه‌ نيابد مگر آنكه‌ هدايت‌ شود ‌پس‌ چيست‌ ‌شما‌ ‌را‌ چگونه‌ حكم‌ ميكنيد (35)

و پيروي‌ نمي‌كنند بيشترشان‌ مگر گمان‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ گمان‌ كفايت‌ نمي‌كند ‌از‌ حق‌ چيزي‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ دانا ‌است‌ بآنچه‌ ميكنند (36)

و نباشد ‌اينکه‌ قرآن‌ ‌که‌ بدروغ‌ بسته‌ ‌شده‌ ‌باشد‌ ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ و ليكن‌ تصديق‌ ‌آن‌ چيزيست‌ ‌که‌ پيش‌ ‌از‌ ‌او‌ بوده‌ و تفصيل‌ دادن‌ ‌آن‌ كتاب‌ نيست‌ شكي‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌از‌ پروردگار جهانيان‌ (37)

آيا مي‌گويند ‌بر‌ بست‌ بدروغ‌ آنرا بگو ‌پس‌ بياوريد سوره‌ مانندش‌ و بخوانيد ‌هر‌ ‌که‌ ‌را‌ توانيد ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ ‌اگر‌ هستيد راستگويان‌ (38)

بلكه‌ تكذيب‌ كردند آنچه‌ ‌را‌ احاطه‌ نكردند بدانشش‌ و هنوز نيامده‌ ايشانرا تأويلش‌ همچنين‌ تكذيب‌ كردند آنان‌ ‌که‌ بودند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ بنگر چگونه‌ ‌بود‌ انجام‌ ستمكاران‌ (39)

و ‌از‌ ‌ايشان‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ ميگرود بآن‌ و ‌از‌ ‌ايشان‌ كيست‌ ‌که‌ نمي‌گرود بآن‌ و پروردگار تو داناتر ‌است‌ ‌به‌ تبهكاران‌ (40)

و ‌اگر‌ تكذيب‌ كردند ترا ‌پس‌ بگو مراست‌ كردار ‌من‌ و ‌شما‌ راست‌ كردار ‌شما‌ ‌شما‌ بيزاريد ‌از‌ آنچه‌ ‌من‌ ميكنم‌ و ‌من‌ بيزارم‌ ‌از‌ آنچه‌ ‌شما‌ ميكنيد (41)

و ‌از‌ ‌ايشان‌ كسيست‌ ‌که‌ گوش‌ ميدارد بتو آيا ‌پس‌ تو ميشنوائي‌ گران‌ ‌را‌ و ‌اگر‌ باشند ‌که‌ نيابند بعقل‌ (42)

[214]

و ‌از‌ ‌ايشان‌ كسيست‌ ‌که‌ نگاه‌ ميكند بتو آيا ‌پس‌ تو راه‌ مينمائي‌ كوران‌ ‌را‌ و ‌اگر‌ چه‌ باشند ‌که‌ نبينند (43)

بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ظلم‌ نميكند مردمان‌ ‌را‌ چيزي‌ و ليكن‌ مردمان‌ بخودهاشان‌ ظلم‌ ميكنند (44)

و روزي‌ ‌که‌ محشور كند ايشانرا گويا ‌که‌ درنگ‌ نكردند مگر ساعتي‌ ‌از‌ روز شناخت‌ يكديگر دارند ميانه‌ ‌خود‌ بحقيقت‌ زيان‌ كردند آنان‌ ‌که‌ تكذيب‌ كردند ملاقات‌ جزاي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ و نبودند هدايت‌ يافتگان‌ (45)

و ‌ يا ‌ مينمائيم‌ ترا برخي‌ ‌از‌ آنچه‌ وعده‌ ميدهيم‌ ايشانرا ‌ يا ‌ مي‌ميرانيم‌ ترا ‌پس‌ بسوي‌ ‌ما ‌است‌ بازگشت‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ ‌خدا‌ گواه‌ ‌است‌ ‌بر‌ آنچه‌ مي‌كنند (46)

و ‌هر‌ امتي‌ ‌را‌ رسوليست‌ ‌پس‌ چون‌ آمد ‌رسول‌ ‌ايشان‌ حكم‌ كرده‌ شود ميان‌ ‌ايشان‌ بعدالت‌ و ‌ايشان‌ ستم‌ كرده‌ نمي‌شوند (47)

و ميگويند كي‌ خواهد ‌بود‌ ‌اينکه‌ وعده‌ ‌اگر‌ هستيد راستگويان‌ (48)

بگو مالك‌ نيستم‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌خود‌ ضرري‌ و نه‌ نفعي‌ ‌را‌ مگر آنچه‌ بخواهد ‌خدا‌ ‌هر‌ گروهي‌ ‌را‌ اجلي‌ ‌است‌ چون‌ آمد اجل‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ نه‌ واپس‌ مانند ساعتي‌ و نه‌ پيشي‌ گيرند (49)

بگو خبر دهيد ‌اگر‌ آمد ‌شما‌ ‌را‌ عذابش‌ شب‌ هنگامي‌ ‌ يا ‌ روزي‌ چه‌ چيز ‌را‌ بشتاب‌ خواهند خواست‌ ‌از‌ ‌آن‌ گناهكاران‌ (50)

آيا ‌پس‌ چون‌ بوقوع‌ آمد مي‌گرويد بآن‌ اكنون‌ و بتحقيق‌ بوديد آنرا بشتاب‌ ميخواستيد (51)

‌پس‌ گفته‌ شود مر آنانرا ‌که‌ ستم‌ كردند بچشيد عذاب‌ جاويد ‌را‌ آيا جزا داده‌ مي‌شويد جز بآنچه‌ بوديد كسب‌ ميكرديد (52)

و خبر ميپرسند ‌از‌ تو ‌که‌ آيا حقست‌ ‌آن‌ بگو آري‌ بحق‌ پروردگارم‌ ‌که‌ ‌آن‌ حق‌ ‌است‌ و نيستيد ‌شما‌ عاجز كنندگان‌ (53)

[215]

و ‌اگر‌ آنكه‌ ميبود ‌از‌ ‌براي‌ ‌هر‌ نفسي‌ ‌که‌ ستم‌ كرده‌ آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ ‌هر‌ آينه‌ فدا دادي‌ بآن‌ و پوشيده‌ داشتند پشيماني‌ ‌را‌ چون‌ ديدند عذاب‌ ‌را‌ و حكم‌ كرده‌ شد ميانشان‌ بعدل‌ و ‌ايشان‌ ستم‌ كرده‌ نمي‌شوند (54)

آگاه‌ باشيد بدرستيكه‌ ‌خدا‌ راست‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و زمين‌ ‌است‌ آگاه‌ باشيد بدرستيكه‌ وعده‌ ‌خدا‌ حق‌ ‌است‌ و ليكن‌ بيشترين‌ ‌ايشان‌ نميدانند (55)

‌او‌ زنده‌ ميكند و ميميراند و بسوي‌ ‌او‌ بازمي‌گرديد (56)

اي‌ مردمان‌ بحقيقت‌ آمدتان‌ پندي‌ ‌از‌ پروردگارتان‌ و شفائي‌ ‌براي‌ آنچه‌ ‌در‌ سينه‌ها ‌است‌ و هدايت‌ و رحمتي‌ ‌از‌ ‌براي‌ گروندگان‌ (57)

بگو بكرم‌ ‌خدا‌ و برحمتش‌ ‌پس‌ بآن‌ بايد شاد شوند ‌آن‌ بهتر ‌است‌ ‌از‌ آنچه‌ جمع‌ ميكنند (58)

بگو خبر دهيد آنچه‌ فرو فرستاد ‌خدا‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌از‌ روزي‌ ‌پس‌ گردانيديد ‌از‌ ‌آن‌ حرامي‌ و حلالي‌ بگو آيا ‌خدا‌ رخصت‌ داد ‌براي‌ ‌شما‌ ‌ يا ‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ دروغ‌ مي‌بنديد (59)

و چيست‌ گمان‌ آنان‌ ‌که‌ مي‌بندند ‌بر‌ ‌خدا‌ دروغ‌ ‌را‌ روز قيامت‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌هر‌ آينه‌ صاحب‌ كرم‌ ‌است‌ ‌بر‌ مردمان‌ و ليكن‌ بيشترين‌ ‌ايشان‌ شكر نمي‌كنند (60)

و نباشي‌ تو ‌در‌ امري‌ و نخواني‌ ‌از‌ ‌آن‌ هيچ‌ خواندني‌ و نكنيد هيچ‌ كاري‌ مگر آنكه‌ باشيم‌ ‌بر‌ ‌شما‌ گواهان‌ هنگاميكه‌ شروع‌ ميكنيد ‌در‌ ‌آن‌ و پنهان‌ نميماند ‌از‌ پروردگارت‌ هموزن‌ ذره‌ ‌در‌ زمين‌ و نه‌ ‌در‌ آسمان‌ و نه‌ كوچكتر ‌از‌ ‌آن‌ و نه‌ بزرگتر مگر ‌در‌ كتابيست‌ روشن‌ (61)

[216]

آگاه‌ باشيد ‌که‌ دوستان‌ ‌خدا‌ نباشد ترسي‌ برايشان‌ و نه‌ ‌ايشان‌ اندوهناك‌ ميشوند (62)

آنان‌ ‌که‌ گرويدند و بودند ‌که‌ پرهيز ميكردند (63)

ايشانراست‌ بشارت‌ ‌در‌ زندگاني‌ دنيا و ‌در‌ آخرت‌ نيست‌ تبديلي‌ مر سخنان‌ ‌خدا‌ ‌را‌ آنست‌ ‌آن‌ كاميابي‌ بزرگ‌ (64)

و اندوهگين‌ نسازد ترا گفتار ‌ايشان‌ بدرستيكه‌ عزت‌ ‌خدا‌ راست‌ همگي‌ اوست‌ شنواي‌ دانا (65)

آگاه‌ باشيد بدرستيكه‌ ‌خدا‌ راست‌ ‌هر‌ ‌که‌ ‌در‌ آسمانها و ‌هر‌ ‌که‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ و پيروي‌ نمي‌ كند آنان‌ ‌که‌ ميخوانند ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ شريكان‌ پيروي‌ نمي‌كنند مگر گمان‌ ‌را‌ و نيستند ‌ايشان‌ مگر آنكه‌ دروغ‌ ميگويند (66)

‌او‌ ‌است‌ ‌که‌ گردانيد ‌براي‌ ‌شما‌ شب‌ ‌را‌ ‌تا‌ آرام‌ گيريد ‌در‌ ‌آن‌ و روز ‌را‌ بينش‌ دهنده‌ بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيتها ‌است‌ ‌از‌ ‌براي‌ جمعيكه‌ مي‌شنوند (67)

گفتند گرفت‌ ‌خدا‌ فرزندي‌ دانم‌ پاكيش‌ ‌را‌ اوست‌ بي‌نياز ‌او‌ راست‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ نيست‌ نزد ‌شما‌ هيچ‌ حجتي‌ ‌به‌ ‌اينکه‌ آيا ميگوئيد ‌بر‌ ‌خدا‌ آنچه‌ نميدانيد (68)

بگو بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ مي‌بندند ‌بر‌ ‌خدا‌ دروغ‌ ‌را‌ رستگار نمي‌شنوند (69)

مايه‌ تعيشي‌ ‌است‌ ‌در‌ دنيا ‌پس‌ بسوي‌ ‌ما ‌است‌ بازگشت‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ مي‌چشانيمشان‌ عذاب‌ سخت‌ ببودنشان‌ ‌که‌ كافر مي‌شدند (70)

[217]

و بخوان‌ ‌بر‌ ‌ايشان‌ خبر نوح‌ چون‌ ‌گفت‌ مر قومش‌ ‌را‌ اي‌ قوم‌ ‌من‌ ‌اگر‌ ‌باشد‌ ‌که‌ عظيم‌ آمده‌ ‌باشد‌ ‌بر‌ ‌شما‌ اقامتم‌ و پند دادنم‌ بآيت‌هاي‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ توكل‌ كردم‌ ‌پس‌ گرد آوريد كارتان‌ ‌را‌ و انبازانتان‌ ‌را‌ ‌پس‌ نبايد ‌که‌ ‌باشد‌ كارتان‌ ‌بر‌ ‌شما‌ اندوهي‌ ‌پس‌ گذارش‌ دهيد بمن‌ و مهلتم‌ ندهيد (71)

‌پس‌ ‌اگر‌ اعراض‌ كرديد ‌پس‌ نخواستم‌ ‌از‌ ‌شما‌ هيچ‌ مزدي‌ نيست‌ مزد ‌من‌ مگر ‌بر‌ ‌خدا‌ و فرموده‌ شدم‌ ‌که‌ باشم‌ ‌از‌ مسلمانان‌ (72)

‌پس‌ تكذيب‌ كردندش‌ ‌پس‌ رهانيديمش‌ ‌با‌ ‌هر‌ ‌که‌ ‌با‌ ‌او‌ ‌بود‌ ‌در‌ كشتي‌ و گردانيديم‌ ايشانرا جانشينان‌ و غرق‌ كرديم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌که‌ تكذيب‌ كردند آيت‌هاي‌ ‌ما ‌را‌ ‌پس‌ بنگر چگونه‌ ‌بود‌ انجام‌ كار بيم‌ داده‌ شدگان‌ (73)

‌پس‌ برانگيختيم‌ ‌از‌ ‌بعد‌ ‌او‌ رسولان‌ بسوي‌ قومشان‌ ‌پس‌ آمدند ‌ايشان‌ ‌را‌ بآيت‌ها ‌پس‌ نبودند ‌که‌ بگروند بآنچه‌ تكذيب‌ كردند آنرا ‌از‌ پيش‌ همچنين‌ مهر مي‌نهيم‌ ‌بر‌ دلهاي‌ تعدي‌ كنندگان‌ (74)

‌پس‌ برانگيختيم‌ ‌از‌ ‌بعد‌ ‌ايشان‌ موسي‌ و هرون‌ ‌را‌ بسوي‌ فرعون‌ و جماعتش‌ بآيت‌هاي‌ ‌ما ‌پس‌ سركشي‌ كردند و بودند گروهي‌ گنهكاران‌ (75)

‌پس‌ چون‌ آمد ايشانرا حق‌ ‌از‌ نزد ‌ما گفتند بدرستيكه‌ ‌اينکه‌ ‌هر‌ آينه‌ سحري‌ ‌است‌ آشكار (76)

‌گفت‌ موسي‌ آيا ميگوئيد مر حق‌ ‌را‌ چون‌ آمد ‌شما‌ ‌را‌ آيا سحر ‌است‌ ‌اينکه‌ و رستگار نمي‌شوند ساحران‌ (77)

گفتند آيا آمدي‌ ‌ما ‌را‌ ‌تا‌ بگرداني‌ ‌ما ‌را‌ ‌از‌ آنچه‌ يافتيم‌ ‌بر‌ ‌آن‌ پدران‌ ‌خود‌ ‌را‌ و ‌باشد‌ مر ‌شما‌ دو تن‌ ‌را‌ بزرگي‌ ‌در‌ زمين‌ و نيستيم‌ ‌ما مر ‌شما‌ دو ‌را‌ گروندگان‌ (78)

[218]

و ‌گفت‌ فرعون‌ بياوريد نزد ‌من‌ ‌هر‌ جادوگر دانا ‌را‌ (79)

‌پس‌ چون‌ آمدند ساحران‌ ‌گفت‌ ايشانرا موسي‌ بياندازيد آنچه‌ شمائيد اندازندگان‌ (80)

‌پس‌ چون‌ انداختند ‌گفت‌ موسي‌ آنچه‌ آورديد آنرا سحر ‌است‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ باطل‌ كند آنرا بدرستيكه‌ ‌خدا‌ بسامان‌ نياورد كار فساد كنندگان‌ ‌را‌ (81)

و ثابت‌ ميگرداند ‌خدا‌ حق‌ ‌را‌ بكلماتش‌ و ‌اگر‌ چه‌ ناخوش‌ داشته‌ باشند گناهكاران‌ (82)

‌پس‌ ايمان‌ نياورد بموسي‌ مگر فرزنداني‌ ‌از‌ قومش‌ ‌بر‌ ترسي‌ ‌از‌ فرعون‌ و جماعت‌ خودشان‌ ‌که‌ سياست‌ كند ‌ايشان‌ ‌را‌ و بدرستيكه‌ فرعون‌ ‌هر‌ آينه‌ غالب‌ ‌بود‌ ‌در‌ زمين‌ و بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌بود‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌از‌ اسرافكاران‌ (83)

و ‌گفت‌ موسي‌ اي‌ قوم‌ ‌من‌ ‌اگر‌ هستيد ايمان‌ آورده‌ايد بخدا ‌پس‌ ‌بر‌ ‌او‌ توكل‌ كنيد ‌اگر‌ هستيد منقادان‌ (84)

‌پس‌ گفتند ‌بر‌ ‌خدا‌ توكل‌ كرديم‌ پروردگار ‌ما مگردان‌ ‌ما ‌را‌ فتنه‌ ‌از‌ ‌براي‌ گروه‌ ستمكاران‌ (85)

و نجات‌ ده‌ ‌ما ‌را‌ برحمت‌ ‌خود‌ ‌از‌ گروه‌ كافران‌ (86)

و وحي‌ كرديم‌ ‌ما بموسي‌ و برادرش‌ ‌که‌ جاي‌ بازگشت‌ گيريد ‌از‌ ‌براي‌ قومتان‌ بمصر خانه‌ها و بگردانيد خانه‌هاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ قبله‌ و ‌بر‌ پاي‌ داريد نماز ‌را‌ و مژده‌ گروندگان‌ ‌را‌ (87)

و ‌گفت‌ موسي‌ پروردگار ‌ما بدرستيكه‌ تو داده‌ فرعون‌ و جماعتش‌ ‌را‌ مايه‌ آراستگي‌ و مالهائي‌ ‌در‌ زندگاني‌ دنيا پروردگار ‌ما ‌تا‌ گمراه‌ گردانند ‌از‌ راه‌ تو پروردگار ‌ما اجراي‌ محو كن‌ ‌بر‌ مالهاشان‌ و سخت‌ گير ‌بر‌ دلهاشان‌ ‌پس‌ ايمان‌ نيارند ‌تا‌ ببينند عذاب‌ دردناك‌ ‌را‌ (88)

[219]

‌گفت‌ بتحقيق‌ اجابت‌ كرده‌ شد دعاي‌ ‌شما‌ ‌پس‌ ثابت‌ باشيد و ‌از‌ پي‌ مرويد راه‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ نمي‌ دانند (89)

و گذرانيديم‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌را‌ ‌از‌ دريا ‌پس‌ ‌از‌ پي‌ رسيد ايشانرا فرعون‌ و لشگرهايش‌ ‌از‌ روي‌ ستم‌ و تعدي‌ ‌تا‌ چون‌ دريافتش‌ غرق‌ ‌گفت‌ ايمان‌ آوردم‌ ‌که‌ نيست‌ الهي‌ مگر آنكه‌ گرويدند باو فرزندان‌ يعقوب‌ و ‌من‌ ‌از‌ منقادانم‌ (90)

اكنون‌ و بتحقيق‌ نافرماني‌ كردي‌ پيش‌ و بودي‌ ‌از‌ فساد كنندگان‌ (91)

‌پس‌ امروز بيرون‌ اندازيم‌ بدن‌ ترا ‌تا‌ باشي‌ ‌براي‌ كسان‌ ‌بعد‌ ‌از‌ خودت‌ آيتي‌ و بدرستيكه‌ بسياري‌ ‌از‌ مردمان‌ ‌از‌ آيت‌هاي‌ ‌ما ‌هر‌ آينه‌ بي‌خبرانند (92)

و بحقيقت‌ فرود آورديم‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌را‌ ‌در‌ منزلي‌ خوب‌ و روزي‌ داديم‌ ايشانرا ‌از‌ پاكيزه‌ها ‌پس‌ اختلاف‌ نكردند ‌تا‌ آمد ايشانرا علم‌ بدرستيكه‌ پروردگار تو حكم‌ ميكند ميانشان‌ روز قيامت‌ ‌در‌ آنچه‌ بودند ‌در‌ ‌آن‌ اختلاف‌ ميكردند (93)

‌پس‌ ‌اگر‌ باشي‌ ‌در‌ شكي‌ ‌از‌ آنچه‌ فرو فرستاديم‌ بتو ‌پس‌ بپرس‌ ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ ميخوانند كتاب‌ ‌را‌ پيش‌ ‌از‌ تو بتحقيق‌ آمد ترا حق‌ ‌از‌ پروردگارت‌ ‌پس‌ مباش‌ ‌از‌ شك‌ كنندگان‌ (94)

و مباش‌ البته‌ ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ تكذيب‌ كردند آيت‌هاي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌پس‌ خواهي‌ ‌بود‌ ‌از‌ زيانكاران‌ (95)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ لازم‌ شد برايشان‌ كلمه‌ پروردگار تو ايمان‌ نخواهند آورد (96)

و ‌اگر‌ آمده‌ ‌باشد‌ ايشانرا ‌هر‌ آيتي‌ ‌تا‌ آنكه‌ ‌به‌ بينند عذاب‌ پر درد ‌را‌ (97)

[220]

‌پس‌ چرا نبود قريه‌ ‌که‌ ايمان‌ آورده‌ ‌باشد‌ ‌پس‌ سودش‌ دهد ايمان‌ ‌آن‌ مگر قوم‌ يونس‌ چون‌ گرويدند دفع‌ كرديم‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ عذاب‌ رسوائي‌ ‌را‌ ‌در‌ زندگاني‌ دنيا و برخوردار كرديمشان‌ ‌تا‌ وقتي‌ (98)

و ‌اگر‌ خواسته‌ ‌بود‌ پروردگار تو ‌هر‌ آينه‌ گرويده‌ ‌بود‌ ‌هر‌ ‌که‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ همه‌ ‌آنها‌ تمام‌ آيا ‌پس‌ تو اكراه‌ ميكني‌ مردمان‌ ‌را‌ ‌تا‌ باشند گروندگان‌ (99)

و نزد نفسي‌ ‌را‌ ‌که‌ بگرود مگر بدستوري‌ ‌خدا‌ و ميگرداند ناپاكي‌ ‌را‌ ‌بر‌ آنان‌ ‌که‌ نمي‌ يابند (100)

بگو بنگريد ‌که‌ چيست‌ ‌در‌ آسمانها و زمين‌ و كفايت‌ نمي‌كند آيت‌ها و بيم‌ كنندگان‌ ‌از‌ گروهي‌ ‌که‌ نمي‌گروند (101)

‌پس‌ آيا انتظار ميبرند مگر مانند روزهاي‌ آنان‌ ‌که‌ گذشتند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ بگو ‌پس‌ منتظر باشيد بدرستيكه‌ ‌من‌ ‌با‌ ‌شما‌ ‌از‌ منتظرانم‌ (102)

‌پس‌ ميرسانيم‌ رسولانمان‌ ‌را‌ و ‌آنها‌ ‌که‌ گرويدند همچنين‌ ‌است‌ ثابت‌ بودني‌ ‌بر‌ ‌ما ‌که‌ نجات‌ دهيم‌ گروندگان‌ ‌را‌ (103)

بگو اي‌ مردمان‌ ‌اگر‌ باشيد ‌در‌ شك‌ ‌از‌ دين‌ ‌من‌ ‌پس‌ نميپرستم‌ آنانرا ‌که‌ ميپرستيد ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ و ليكن‌ ميپرستم‌ خدائي‌ ‌را‌ ‌که‌ ميميراند ‌شما‌ ‌را‌ و مأمورم‌ ‌که‌ باشم‌ ‌از‌ گروندگان‌ (104)

و اينكه‌ راست‌ گردان‌ و جهت‌ ‌را‌ ‌براي‌ دين‌ حق‌ گراي‌ و نباش‌ البته‌ ‌از‌ شرك‌ آورندگان‌ (105)

و مخوان‌ ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ آنچه‌ نفعت‌ نمي‌بخشد و ضررت‌ نميرساند ‌پس‌ ‌اگر‌ كردي‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ تو ‌در‌ ‌اينکه‌ هنگام‌ ‌از‌ ستمكاراني‌ (106)

[221]

و ‌اگر‌ مس‌ كند ترا ‌خدا‌ بضرري‌ ‌پس‌ نيست‌ دفع‌ كننده‌ مر آنرا مگر ‌او‌ و ‌اگر‌ خواهد بتو خيري‌ ‌پس‌ نباشد منع‌ كننده‌ مر فضل‌ ‌او‌ ‌را‌ ميرساند آنرا بهر ‌که‌ خواهد ‌از‌ بندگانش‌ و اوست‌ آمرزنده‌ مهربان‌ (107)

بگو اي‌ مردمان‌ بحقيقت‌ آمد ‌شما‌ ‌را‌ حق‌ ‌از‌ پروردگارتان‌ ‌پس‌ ‌هر‌ ‌که‌ هدايت‌ يافت‌ ‌پس‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ هدايت‌ يافت‌ ‌براي‌ خودش‌ و ‌هر‌ ‌که‌ گمراه‌ شد ‌پس‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ گمراه‌ ميشود ‌بر‌ ‌خود‌ و نيستم‌ ‌من‌ ‌بر‌ ‌شما‌ كارگذار (108)

و پيروي‌ كن‌ آنچه‌ وحي‌ ميشود بسوي‌ تو و صبر كن‌ ‌تا‌ آنكه‌ حكم‌ كند ‌خدا‌ و اوست‌ بهترين‌ حكم‌ كنندگان‌ (109)

11- ‌سورة‌ هود
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

كتابيست‌ ‌که‌ محكم‌ گردانيده‌ ‌شده‌ آيتهايش‌ ‌پس‌ تفصيل‌ داده‌ ‌شده‌ ‌است‌ ‌از‌ نزد درستكردار آگاه‌ (1)

اينكه‌ نپرستيد مگر ‌خدا‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌از‌ جانب‌ ‌خدا‌ بيم‌ كننده‌ و مژده‌ دهنده‌ام‌ (2)

و آنكه‌ آمرزش‌ خواهيد ‌از‌ پروردگارتان‌ ‌پس‌ بازگشت‌ كنيد بسوي‌ ‌او‌ ‌که‌ برخوردار كند ‌شما‌ ‌را‌ برخورداري‌ نيكو ‌تا‌ مدتي‌ نامبرده‌ ‌شده‌ و ميدهد ‌هر‌ صاحب‌ فضلي‌ ‌را‌ جزاي‌ فضلش‌ ‌را‌ و ‌اگر‌ رو گردانيد ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ ميترسم‌ ‌بر‌ ‌شما‌ ‌از‌ عذاب‌ روز بزرگ‌ (3)

بسوي‌ خداست‌ بازگشت‌ ‌شما‌ و ‌او‌ ‌بر‌ همه‌ چيز توانايست‌ (4)

آگاه‌ باشيد ‌که‌ ‌آنها‌ شكن‌ ميدهند سينه‌ هاشانرا ‌تا‌ پوشيده‌ دارند ‌از‌ ‌او‌ آگاه‌ باشيد هنگاميكه‌ ‌بر‌ سر مي‌كشند جامه‌هاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ ميداند آنچه‌ پنهان‌ ميدارند و آنچه‌ آشكار مي‌كنند بدرستيكه‌ ‌او‌ دانا ‌است‌ بذات‌ سينه‌ها (5)

[222]

و نيست‌ هيچ‌ جنبنده‌ ‌در‌ زمين‌ مگر ‌بر‌ ‌خدا‌ ‌است‌ روزيش‌ و ميداند قرارگاهش‌ ‌را‌ و امانتگاهش‌ ‌را‌ همگي‌ ‌باشد‌ ‌در‌ كتابي‌ روشن‌ (6)

و اوست‌ ‌که‌ آفريد آسمانها و زمين‌ ‌را‌ ‌در‌ شش‌ روز و ‌باشد‌ عرش‌ ‌او‌ ‌بر‌ آب‌ ‌تا‌ بيازمايد ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ كدامتان‌ نيكوتريد ‌در‌ كردار و ‌اگر‌ بگوتي‌ تو بدرستيكه‌ ‌شما‌ باشيد برانگيخته‌ شدگان‌ ‌از‌ ‌پس‌ مرگ‌ ‌هر‌ آينه‌ گويند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند نيست‌ ‌اينکه‌ مگر جادوي‌ آشكار (7)

و ‌هر‌ آينه‌ ‌اگر‌ باز ‌پس‌ اندازيم‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ عذاب‌ ‌را‌ ‌تا‌ مدتي‌ شمرده‌ ‌شده‌ ‌هر‌ آينه‌ ميگويند چه‌ بازداشت‌ آنرا آگاه‌ باشيد روز ‌که‌ بيايد ايشانرا نخواهد شد گردانيده‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و فرود آمد بايشان‌ آنچه‌ بودند ‌که‌ ‌با‌ ‌آن‌ استهزاء ميكردند (8)

و ‌هر‌ آينه‌ ‌اگر‌ بچشانيم‌ انسان‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌خود‌ رحمتي‌ ‌پس‌ برداريم‌ آنرا ‌از‌ ‌او‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌هر‌ آينه‌ نوميد و ناسپاس‌ ‌است‌ (9)

و ‌هر‌ آينه‌ ‌اگر‌ بچشانيم‌ ‌او‌ ‌را‌ نعمتي‌ ‌پس‌ ‌از‌ سختي‌ رنجي‌ ‌که‌ مس‌ كرد ‌او‌ ‌را‌ ‌هر‌ آينه‌ ميگويند البته‌ ‌که‌ رفت‌ بديها ‌از‌ ‌من‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌هر‌ آينه‌ شادمان‌ نازنده‌ ‌است‌ (10)

مگر آنان‌ ‌که‌ صبر كردند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ ‌آنها‌ مر ايشانراست‌ آمرزش‌ و مزدي‌ بزرگ‌ (11)

‌پس‌ شايد تو ترك‌ كننده‌ باشي‌ برخي‌ ‌از‌ آنچه‌ فرستاده‌ ميشود بتو و تنگ‌ ميشود بآن‌ سينه‌ات‌ ‌که‌ ميگويند چرا فرستاده‌ نشد ‌بر‌ ‌او‌ گنجي‌ ‌ يا ‌ نيامد ‌بر‌ ‌او‌ فرشته‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ تو بيم‌ كننده‌ و ‌خدا‌ ‌بر‌ همه‌ چيزي‌ و كيل‌ ‌است‌ (12)

[223]

يا ‌ ميگويند بدروغ‌ ‌بر‌ بسته‌ آنرا بگو ‌پس‌ بياوريد ده‌ سوره‌ مانند ‌آن‌ ‌بر‌ بافته‌ ‌شده‌ و بخوانيد ‌هر‌ ‌که‌ ‌را‌ توانيد ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ ‌اگر‌ هستيد راستگويان‌ (13)

‌پس‌ ‌اگر‌ اجابت‌ نكردند مر ‌شما‌ ‌را‌ ‌پس‌ بدانيد ‌که‌ آنچه‌ فرو فرستاده‌ شد بعلم‌ ‌خدا‌ ‌است‌ و آنكه‌ نيست‌ خدائي‌ مگر ‌او‌ ‌پس‌ آيا ‌شما‌ منقادانيد (14)

كسي‌ ‌که‌ ‌باشد‌ ‌که‌ بخواهد زندگاني‌ دنيا و زينت‌ آنرا تمام‌ ميدهيم‌ بايشان‌ جزاي‌ كردارشانرا ‌در‌ ‌آن‌ و ‌ايشان‌ ‌در‌ ‌آن‌ كم‌ كرده‌ نشوند (15)

‌آنها‌ آنانند ‌که‌ نيست‌ ايشانرا ‌در‌ آخرت‌ مگر آتش‌ و نابود شد آنچه‌ كردند ‌در‌ ‌آن‌ و ناچيز ‌است‌ آنچه‌ بودند ‌که‌ ميكردند (16)

آيا ‌پس‌ كسي‌ ‌که‌ ‌باشد‌ ‌بر‌ بينه‌، ‌از‌ پروردگارش‌ و بخواند آنرا شاهدي‌ ‌از‌ ‌آن‌ و ‌از‌ پيشش‌ كتاب‌ موسي‌ پيشوا و رحمتي‌ آنگروه‌ ميگروند بآن‌ و ‌هر‌ ‌که‌ كافر ميشود بآن‌ ‌از‌ گروه‌هاي‌ دشمن‌ ‌پس‌ آتش‌ وعده‌ گاه‌ اوست‌ ‌پس‌ مباش‌ ‌در‌ شكي‌ ‌از‌ ‌آن‌ بدرستيكه‌ ‌آن‌ حقست‌ ‌از‌ پروردگارت‌ و ليكن‌ اكثر مردمان‌ نميگروند (17)

و كيست‌ ستمكارتر ‌از‌ آنكه‌ ‌بر‌ بافت‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ دروغ‌ ‌را‌ ‌آنها‌ عرض‌ كرده‌ ميشوند ‌بر‌ پروردگارشان‌ و گويند گواهان‌ ‌اينکه‌ گروه‌ آنانند ‌که‌ دروغ‌ بستند ‌بر‌ پروردگارشان‌ آگاه‌ باشيد لعنت‌ ‌خدا‌ ‌است‌ ‌بر‌ ستمكاران‌ (18)

آنان‌ ‌که‌ بازمي‌دارند ‌از‌ راه‌ ‌خدا‌ و ميخواهند آنرا كج‌ و ‌ايشان‌ بآخرت‌ كافرانند (19)

[224]

‌آنها‌ نباشند عاجز كنندگان‌ ‌در‌ زمين‌ و نباشد ايشانرا ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ هيچ‌ دوستان‌ مضاعف‌ كرده‌ ميشود ايشانرا عذاب‌ نيستند ‌که‌ بتوانند شنيدن‌ و نيستند ‌که‌ ببينند (20)

‌آن‌ گروه‌ آنانند زيان‌ كردند ‌بر‌ نفسهاي‌ ‌خود‌ و گمشد ‌از‌ ‌ايشان‌ آنچه‌ بودند ‌که‌ دروغ‌ مي‌بستند (21)

ناچار بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ آخرت‌ ايشانند زيانكاران‌ (22)

بدرستيكه‌ ‌آنها‌ ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ و آرميدند بسوي‌ پروردگارشان‌ ‌آن‌ گروه‌ اهل‌ بهشتند ‌ايشان‌ ‌در‌ ‌آن‌ جاويدانند (23)

مثل‌ ‌آن‌ دو گروه‌ چون‌ كور و كر و بينا و شنوا ‌است‌ آيا يكسان‌ ميباشند بمثل‌ آيا ‌پس‌ پند نميگيرند (24)

و بحقيقت‌ فرستاديم‌ نوح‌ ‌را‌ بسوي‌ قومش‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ ‌شما‌ ‌را‌ بيم‌ كننده‌ روشنم‌ (25)

اينكه‌ نپرستيد مگر ‌خدا‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ ميترسم‌ ‌بر‌ ‌شما‌ ‌از‌ عذاب‌ روزي‌ دردناك‌ (26)

‌پس‌ گفتند ‌آن‌ جمعيكه‌ كافر شدند ‌از‌ قومش‌ نمي‌بينيم‌ ترا مگر انساني‌ مانند ‌ما و نمي‌بينيم‌ ترا ‌که‌ پيروي‌ كرده‌ باشند ترا مگر آنان‌ ‌که‌ ايشانند فرومايگان‌ ‌ما ‌در‌ مبدأ انديشه‌ و نمي‌بينيم‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌خود‌ هيچ‌ زيادتي‌ بلكه‌ گمان‌ ميبريم‌ ‌شما‌ ‌را‌ دروغگويان‌ (27)

‌گفت‌ ايقوم‌ ‌من‌ خبر دهيد ‌اگر‌ باشم‌ ‌بر‌ حجتي‌ ‌از‌ پروردگارم‌ و داده‌ ‌باشد‌ مرا رحمتي‌ ‌از‌ نزدش‌ ‌پس‌ پوشيده‌ ‌باشد‌ ‌بر‌ ‌شما‌ آيا وادار كنم‌ ‌شما‌ ‌را‌ بآن‌ و ‌شما‌ باشيد مر ‌آن‌ ‌را‌ ناخوش‌ دارندگان‌ (28)

[225]

واي‌ قوم‌ ‌من‌ نمي‌طلبم‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌بر‌ ‌آن‌ مالي‌ نيست‌ مزد ‌من‌ مگر ‌بر‌ ‌خدا‌ و نيستم‌ ‌من‌ راننده‌ آنان‌ ‌که‌ گرويدند بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ ملاقات‌ كننده‌ پروردگارشانند و ليكن‌ ‌من‌ مي‌بينم‌ ‌شما‌ ‌را‌ گروه‌ نادانان‌ (29)

واي‌ قوم‌ ‌من‌ كيست‌ ‌که‌ ياري‌ كند مرا ‌از‌ ‌خدا‌ ‌اگر‌ برانم‌ ايشانرا آيا ‌پس‌ پند نميگيريد (30)

و نميگويم‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ نزد منست‌ خزانه‌هاي‌ ‌خدا‌ و نميدانم‌ غيب‌ ‌را‌ و نميگويم‌ ‌که‌ ‌من‌ فرشته‌ام‌ و نميگويم‌ مر ايشانرا ‌که‌ بخواري‌ ‌در‌ ‌ايشان‌ مي‌نگرد چشمهاي‌ ‌شما‌ ‌که‌ هرگز ندهد ‌ايشان‌ ‌را‌ ‌خدا‌ خيري‌ ‌خدا‌ داناتر ‌است‌ بآنچه‌ ‌در‌ نفسهاي‌ ايشانست‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ آنگاه‌ ‌از‌ ستمكاران‌ باشم‌ (31)

گفتند اي‌ نوح‌ بتحقيق‌ ‌با‌ ‌ما مجادله‌ كردي‌ ‌پس‌ بسيار كردي‌ جدال‌ ‌را‌ ‌با‌ ‌ما ‌پس‌ بياور ‌بما‌ آنچه‌ وعده‌ دادي‌ ‌اگر‌ هستي‌ ‌از‌ راستگويان‌ (32)

‌گفت‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ آورد بشما آنرا ‌خدا‌ ‌اگر‌ خواهد و نيستيد عاجز كنندگان‌ (33)

و سود نميدهد ‌شما‌ ‌را‌ پند دادنم‌ ‌اگر‌ خواهم‌ ‌که‌ پند دهم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌اگر‌ خواسته‌ ‌باشد‌ ‌خدا‌ ‌که‌ گمراه‌ گرداند ‌شما‌ ‌را‌ ‌او‌ ‌است‌ پروردگار ‌شما‌ و بسوي‌ ‌او‌ بازمي‌گرديد (34)

بلكه‌ ميگويند ‌بر‌ بافته‌ آنرا بگو ‌اگر‌ ‌بر‌ بافته‌ باشم‌ آنرا ‌پس‌ ‌بر‌ منست‌ و بال‌ گناه‌ ‌من‌ و ‌من‌ بيزارم‌ ‌از‌ آنچه‌ ‌شما‌ گناه‌ ميكنيد (35)

و وحي‌ كرده‌ شد بسوي‌ نوح‌ ‌که‌ ايمان‌ نخواهند آورد ‌از‌ قومت‌ هرگز مگر ‌آن‌ ‌که‌ بحقيقت‌ ايمان‌ آورده‌ ‌پس‌ اندوهگين‌ مباش‌ بآنچه‌ هستند مي‌كنند (36)

و بساز كشتي‌ ‌را‌ بنگاهداشت‌ ‌ما و وحي‌ ‌ما و درخواست‌ مكن‌ ‌از‌ ‌من‌ ‌در‌ باره‌ ‌آنها‌ ‌که‌ ستم‌ كردند بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ غرق‌ شدگانند (37)

[226]

و ميساخت‌ كشتي‌ ‌را‌ و هرگاه‌ بگذشتندي‌ ‌بر‌ ‌او‌ جماعتي‌ ‌از‌ قومش‌ استهزاء كردندي‌ ‌بر‌ ‌او‌ ‌گفت‌ ‌اگر‌ استهزاء كنيد ‌با‌ ‌ما ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌ما نيز استهزاء ميكنيم‌ بشما همچنانكه‌ استهزاء ميكنيد (38)

‌پس‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ بدانيد آنكس‌ ‌را‌ ‌که‌ آيد ‌او‌ ‌را‌ عذابي‌ ‌که‌ رسوا گرداند ‌او‌ ‌را‌ و فرود آيد ‌بر‌ ‌او‌ عذابي‌ دائم‌ (39)

‌تا‌ وقتي‌ ‌که‌ آمد فرمان‌ ‌ما و ‌بر‌ جوشيد ‌آن‌ تنور گفتيم‌ بردار ‌در‌ كشتي‌ ‌از‌ ‌هر‌ نر و ماده‌ دو ‌تا‌ و كسانت‌ ‌را‌ مگر آنكه‌ پيشي‌ گرفته‌ ‌بر‌ ‌او‌ گفتار ‌ما و" نيز بردار" ‌هر‌ ‌که‌ گرويده‌ و نگرويده‌ بودند ‌با‌ ‌او‌ مگر اندكي‌ (40)

و ‌گفت‌ سوار شويد ‌در‌ ‌آن‌ بنام‌ ‌خدا‌ ‌در‌ وقت‌ راندنش‌ و وقت‌ بازداشتنش‌ بدرستيكه‌ پروردگار ‌من‌ آمرزنده‌ مهربانست‌ (41)

و ‌آن‌ ميبرد ايشانرا ‌در‌ ميان‌ موجها ‌که‌ ‌بود‌ چون‌ كوه‌ها و آواز داد نوح‌ پسرش‌ ‌را‌ و ‌بود‌ ‌در‌ كناره‌ ‌از‌ كشتي‌ ‌که‌ اي‌ پسرك‌ ‌من‌ سوار شو ‌با‌ ‌ما و مباش‌ ‌با‌ كافران‌ ‌گفت‌ (42)

زود ‌باشد‌ ‌که‌ پناه‌ ببرم‌ ‌به‌ كوهي‌ ‌که‌ نگاه‌ دارد مرا ‌از‌ آب‌ ‌گفت‌ نيست‌ نگاهدارنده‌ امروز ‌از‌ فرمان‌ ‌خدا‌ مگر آنرا ‌که‌ ببخشد و حايل‌ شد ميانشان‌ موج‌ ‌پس‌ شد ‌از‌ غرق‌ شدگان‌ (43)

و گفته‌ شد اي‌ زمين‌ فرو ‌بر‌ آب‌ ‌خود‌ ‌را‌ و اي‌ آسمان‌ بازگير آبت‌ ‌را‌ و كم‌ شد آب‌ و گذارده‌ شد كار و قرار گرفت‌ ‌بر‌ كوه‌ جودي‌ و گفته‌ شد دوري‌ ‌از‌ رحمت‌ باد گروه‌ ستمكاران‌ ‌را‌ (44)

و ‌بر‌ خواند نوح‌ پروردگارش‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌گفت‌ اي‌ پروردگار ‌من‌ بدرستيكه‌ پسرم‌ ‌از‌ كسان‌ منست‌ و بدرستيكه‌ وعده‌ تو حق‌ ‌است‌ و تو حكم‌ كننده‌ ترين‌ حكم‌ كنندگاني‌ (45)

[227]

‌گفت‌ اي‌ نوح‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ نيست‌ ‌از‌ كسان‌ تو بدرستيكه‌ ‌او‌ صاحب‌ كرداري‌ ناشايسته‌ ‌بود‌ ‌پس‌ مخواه‌ ‌از‌ ‌من‌ آنچه‌ نيست‌ مر ترا بآن‌ دانشي‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ پند ميدهم‌ ترا ‌که‌ باشي‌ ‌از‌ نادانان‌ (46)

‌گفت‌ اي‌ پروردگار ‌من‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ پناه‌ ميبرم‌ بتو ‌که‌ سؤال‌ كنم‌ ‌از‌ تو آنچه‌ نيست‌ مرا بآن‌ دانشي‌ و ‌اگر‌ نيامرزي‌ مرا و رحم‌ نكني‌ ‌بر‌ ‌من‌ باشم‌ ‌از‌ زيانكاران‌ (47)

گفته‌ شد اي‌ نوح‌ فرود آي‌ بسلامي‌ ‌از‌ ‌ما و بركت‌ها ‌بر‌ تو و ‌بر‌ گروهي‌ چند ‌از‌ ‌آنها‌ ‌که‌ ‌با‌ تواند و امت‌ هائي‌ ‌که‌ برخوردار كنيمشان‌ ‌پس‌ برسد ايشانرا ‌از‌ ‌ما عذابي‌ دردناك‌ (48)

‌اينکه‌ ‌از‌ خبرهاي‌ نهان‌ ‌است‌ وحي‌ مي‌كنيم‌ آنرا بسوي‌ تو نبودي‌ تو ‌که‌ بداني‌ آنرا تو بخودي‌ ‌خود‌ و نه‌ قومت‌ پيش‌ ‌از‌ وحي‌ ‌پس‌ صبر كن‌ بدرستيكه‌ انجام‌ نيك‌ مر پرهيزكارانراست‌ (49)

و فرستاديم‌ بقوم‌ عاد برادرشان‌ هود ‌را‌ ‌گفت‌ اي‌ قوم‌ ‌من‌ بپرستيد ‌خدا‌ ‌را‌ نيست‌ ‌شما‌ ‌را‌ هيچ‌ خدائي‌ ‌غير‌ ‌او‌ نيستيد ‌شما‌ مگر افتراء كنندگان‌ (50)

اي‌ قوم‌ ‌من‌ نمي‌ طلبم‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌بر‌ ‌آن‌ مزدي‌ نيست‌ مزد ‌من‌ مگر ‌بر‌ آنكه‌ بيافريد مرا آيا ‌پس‌ ‌در‌ نمي‌يابيد بعقل‌ (51)

واي‌ قوم‌ ‌من‌ آمرزش‌ خواهيد ‌از‌ پروردگارتان‌ ‌پس‌ توبه‌ كنيد بسوي‌ ‌او‌ ‌تا‌ فرستد ‌از‌ آسمان‌ ‌بر‌ ‌شما‌ باران‌ پي‌ ‌در‌ پي‌ و بيفزايد ‌شما‌ ‌را‌ قوتي‌ ‌با‌ قوت‌ ‌شما‌ و اعراض‌ نكنيد ‌در‌ حاليكه‌ اصرار كنيد ‌بر‌ گناهان‌ (52)

گفتند اي‌ هود نياوردي‌ ‌ما ‌را‌ حجتي‌ روشن‌ و نيستيم‌ ‌ما واگذارندگان‌ خدايان‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ گفتار تو و نيستيم‌ ‌ما مر تو ‌را‌ گروندگان‌ (53)

[228]

نمي‌ گوئيم‌ مگر آنكه‌ رسانيده‌اند ترا برخي‌ خدايان‌ ‌ما ببدي‌ ‌گفت‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ گواه‌ ميگيرم‌ ‌خدا‌ ‌را‌ و گواه‌ باشيد ‌که‌ ‌من‌ بيزارم‌ ‌از‌ آنچه‌ شرك‌ مي‌آوريد (54)

‌از‌ جز ‌او‌ ‌پس‌ مكر كنيد بمن‌ همه‌ ‌پس‌ مهلت‌ ندهيد مرا (55)

بدرستيكه‌ ‌من‌ توكل‌ كردم‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ ‌که‌ پروردگار ‌من‌ و ‌شما‌ ‌است‌ نيست‌ هيچ‌ جنبنده‌ مگر ‌که‌ ‌او‌ گيرنده‌ ‌است‌ موي‌ پيشاني‌ ‌او‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ پروردگار ‌من‌ ‌بر‌ راه‌ راست‌ ‌است‌ (56)

‌پس‌ ‌اگر‌ اعراض‌ كنيد ‌پس‌ بحقيقت‌ رسانيدم‌ ‌شما‌ ‌را‌ آنچه‌ فرستاده‌ شدم‌ بآن‌ بسوي‌ ‌شما‌ و جانشين‌ گرداند پروردگار ‌من‌ گروهي‌ ‌را‌ ‌غير‌ ‌شما‌ و ضرر نميرساند ‌او‌ ‌را‌ چيزي‌ بدرستيكه‌ پروردگار ‌من‌ ‌بر‌ همه‌ چيزي‌ نگهبانست‌ (57)

و چون‌ آمد فرمان‌ ‌ما رهانيديم‌ هود ‌را‌ و آنان‌ ‌که‌ گرويده‌ بودند ‌با‌ ‌او‌ برحمتي‌ ‌از‌ ‌ما و رهانيديم‌ ‌ايشان‌ ‌را‌ ‌از‌ عذاب‌ سخت‌ (58)

و ‌اينکه‌ قوم‌ هود انكار كردند آيت‌هاي‌ پروردگارشان‌ ‌را‌ و نافرماني‌ كردند پيغمبران‌ ‌او‌ ‌را‌ و پيروي‌ كردند فرمان‌ ‌هر‌ سركش‌ حق‌ ناپذير ‌را‌ (59)

و پي‌ آورده‌ شدند ‌در‌ ‌اينکه‌ دنيا لعنت‌ ‌را‌ و روز قيامت‌ آگاه‌ باشيد بدرستيكه‌ عاد كافر شدند پروردگارشان‌ ‌را‌ آگاه‌ باشيد هلاك‌ باد مر عاد ‌را‌ ‌که‌ قوم‌ هودند (60)

و فرستاديم‌ بسوي‌ ثمود برادرشان‌ صالح‌ ‌را‌ ‌گفت‌ اي‌ قوم‌ بپرستيد ‌خدا‌ نيست‌ ‌شما‌ ‌را‌ هيچ‌ خدائي‌ ‌غير‌ ‌از‌ ‌او‌ ‌او‌ آفريد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ زمين‌ و عمر داد ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌پس‌ آمرزش‌ خواهيد ‌از‌ ‌او‌ ‌پس‌ بازگشت‌ كنيد بسوي‌ ‌او‌ بدرستيكه‌ پروردگار ‌من‌ نزديك‌ و اجابت‌ كننده‌ ‌است‌ (61)

گفتند اي‌ صالح‌ بحقيقت‌ بودي‌ ‌در‌ ‌ما اميد داشته‌ ‌شده‌ پيش‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ آيا نهي‌ ميكني‌ ‌ما ‌را‌ ‌از‌ آنكه‌ بپرستيم‌ آنچه‌ ميپرستيدند پدران‌ ‌ما و بدرستيكه‌ ‌ما ‌هر‌ آينه‌ ‌در‌ شكيم‌ ‌در‌ آنچه‌ ميخواني‌ ‌ما ‌را‌ بآن‌ ‌که‌ ‌آن‌ شكي‌ بگمان‌ بد اندازه‌ ‌است‌ (62)

[229]

‌گفت‌ اي‌ قوم‌ خبر دهيد مرا ‌اگر‌ باشم‌ ‌بر‌ حجتي‌ ‌از‌ پروردگارم‌ و داده‌ ‌باشد‌ مرا ‌از‌ خودش‌ رحمتي‌ ‌پس‌ كيست‌ ‌که‌ ياري‌ كند مرا ‌از‌ ‌خدا‌ ‌اگر‌ نافرمانيش‌ كنم‌ ‌پس‌ نخواهيد افزود مرا جز نسبت‌ زيانكاري‌ (63)

و اي‌ قوم‌ ‌من‌ ‌اينکه‌ ناقه‌ ‌خدا‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ آيتي‌ ‌است‌ ‌پس‌ بگذاريدش‌ بخورد ‌در‌ زمين‌ ‌خدا‌ و مس‌ نكنيدش‌ ببدي‌ ‌پس‌ خواهد گرفت‌ ‌شما‌ ‌را‌ عذابي‌ نزديك‌ (64)

‌پس‌ پي‌ كردند آنرا ‌پس‌ ‌گفت‌ زيستن‌ كنيد ‌در‌ خانه‌ هاتان‌ سه‌ روز ‌آن‌ وعده‌ ايست‌ بغير دروغ‌ (65)

‌پس‌ چون‌ آمد فرمان‌ ‌ما نجات‌ داديم‌ صالح‌ ‌را‌ و آنان‌ ‌که‌ گرويدند ‌با‌ ‌او‌ برحمتي‌ ‌از‌ ‌ما و ‌از‌ رسوائي‌ آنروز بدرستيكه‌ پروردگار تو اوست‌ نيرومند غالب‌ (66)

و گرفت‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ ستم‌ كردند فرياد مهلك‌ ‌پس‌ گشتند ‌در‌ خانه‌ هاشان‌ ‌بر‌ جاي‌ ماندگان‌ (67)

گويا اقامت‌ نداشتند ‌در‌ ‌آن‌ آگاه‌ باشيد بدرستيكه‌ ثمود كفر ورزيدند بپروردگار ‌خود‌ بدانيد ‌که‌ هلاك‌ باد مر ثمود ‌را‌ (68)

و بتحقيق‌ آمدند فرستادگان‌ ‌ما ابراهيم‌ ‌را‌ بمژده‌ فرزند گفتند سلام‌ ‌گفت‌ سلام‌ ‌پس‌ درنگ‌ نكرد ‌که‌ آورد گوساله‌ ‌را‌ بريان‌ ‌در‌ زير سنگ‌ پخته‌ ‌شده‌ (69)

‌پس‌ چون‌ ديد دستهاشان‌ نميرسد بآن‌ ناخوش‌ گرفت‌ ايشانرا و ‌در‌ دل‌ گرفت‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ترسي‌ گفتند مترس‌ بدرستيكه‌ ‌ما فرستاده‌ شده‌ايم‌ بسوي‌ قوم‌ لوط (70)

و ‌آن‌ ‌او‌ ايستاده‌ ‌بود‌ ‌پس‌ خنديد ‌پس‌ مژده‌ داديم‌ ‌او‌ ‌را‌ باسحاق‌ و ‌از‌ ‌پس‌ اسحق‌ يعقوب‌ (71)

[230]

‌گفت‌ اي‌ واي‌ ‌بر‌ ‌من‌ آيا فرزند آورم‌ و ‌من‌ پيره‌ زنم‌ و ‌اينکه‌ شوهر منست‌ ‌که‌ پيرمرديست‌ بدرستيكه‌ ‌اينکه‌ ‌هر‌ آينه‌ چيزيست‌ عجيب‌ (72)

گفتند آيا تعجب‌ ميكني‌ ‌از‌ امر ‌خدا‌ رحمت‌ ‌خدا‌ و بركت‌هاي‌ ‌او‌ ‌بر‌ ‌شما‌ اهل‌ ‌اينکه‌ خانه‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ ستوده‌ بزرگوار ‌است‌ (73)

‌پس‌ چون‌ رفت‌ ‌از‌ ابراهيم‌ ترس‌ و آمد ‌او‌ ‌را‌ مژده‌ فرزند سخن‌ ميكرد ‌با‌ ‌ما ‌در‌ باره‌ شفاعت‌ قوم‌ لوط (74)

بدرستيكه‌ ابراهيم‌ ‌بود‌ بردبار ناله‌ كننده‌ بازگشت‌ (75)

اي‌ ابراهيم‌ روي‌ بگردان‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ شفاعت‌ بدرستيكه‌ آمد فرمان‌ پروردگارت‌ و بدرستيكه‌ آينده‌ ايشانست‌ عذابي‌ ‌که‌ رد نخواهد شد (76)

و چون‌ آمدند رسولان‌ ‌ما لوط ‌را‌ محزون‌ شد بايشان‌ و تنگ‌ شد بايشان‌ ‌در‌ طاقت‌ و ‌گفت‌ ‌اينکه‌ روزيست‌ سخت‌ (77)

و آمدند ‌او‌ ‌را‌ قومش‌ ‌که‌ بشتاب‌ رانده‌ مي‌شدند بسوي‌ ‌او‌ و ‌از‌ پيش‌ بودند ‌که‌ ميكردند بدي‌ها ‌را‌ ‌گفت‌ اي‌ قوم‌ ‌من‌ ‌اينکه‌ گروه‌ دختران‌ ‌من‌ ‌ايشان‌ پاكيزه‌ ترند ‌براي‌ ‌شما‌ ‌پس‌ بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ و رسوايم‌ نكنيد ‌در‌ پيش‌ مهمانانم‌ آيا نيست‌ ‌در‌ ‌شما‌ مردي‌ هدايت‌ يافته‌ (78)

گفتند بدرستيكه‌ دانسته‌اي‌ ‌که‌ نيست‌ ‌ما ‌را‌ ‌در‌ دختران‌ تو هيچ‌ حقي‌ و بدرستيكه‌ تو ‌هر‌ آينه‌ ميداني‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌ما مي‌خواهيم‌ (79)

‌گفت‌ كاش‌ بودي‌ مرا بشما قوتي‌ ‌ يا ‌ منزل‌ ميگزيدم‌ بجانبي‌ سخت‌ (80)

گفتند اي‌ لوط بدرستيكه‌ ‌ما رسولان‌ پروردگار توايم‌ نخواهند رسيد هرگز بتو ‌پس‌ شبروي‌ كن‌ ‌با‌ كسانت‌ ‌در‌ پاره‌ ‌از‌ شب‌ و نبايد ‌که‌ ملتفت‌ شود ‌از‌ ‌شما‌ احدي‌ جز زنت‌ بدرستيكه‌ رسنده‌ اوست‌ آنچه‌ رسيدني‌ ‌است‌ ايشانرا بدرستيكه‌ وعده‌ گاه‌ ‌ايشان‌ صبح‌ ‌است‌ آيا نيست‌ صبح‌ نزديك‌ (81)

[231]

‌پس‌ چون‌ آمد فرمان‌ گردانيديم‌ زبر ‌آن‌ ‌را‌ زير ‌آن‌ و بارانيديم‌ ‌بر‌ ‌آن‌ سنگهائي‌ ‌از‌ سنگ‌ گل‌ ‌بر‌ ‌هم‌ نهاده‌ ‌شده‌ (82)

نشان‌ كرده‌ نزد پروردگارت‌ و نيست‌ ‌آن‌ ‌از‌ ستمكاران‌ بدور (83)

و بسوي‌ مدين‌ برادر ‌ايشان‌ شعيب‌ ‌را‌ ‌گفت‌ اي‌ قوم‌ ‌من‌ بپرستيد ‌خدا‌ ‌را‌ نيست‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ هيچ‌ الهي‌ جز ‌او‌ و كم‌ نكنيد پيمانه‌ و ترازو ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ مي‌ بينم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌با‌ خير بسيار و بدرستيكه‌ ‌من‌ ميترسم‌ ‌بر‌ ‌شما‌ ‌از‌ عذاب‌ روزي‌ ‌که‌ احاطه‌ كننده‌ ‌است‌ (84)

واي‌ قوم‌ تمام‌ دهيد پيمانه‌ و ترازو ‌را‌ بعدالت‌ و كم‌ نكنيد ‌از‌ مردمان‌ چيزهاي‌ ‌ايشان‌ ‌را‌ و تباهي‌ نكنيد ‌در‌ زمين‌ افساد كنندگان‌ (85)

باقي‌ گذاشته‌ ‌خدا‌ بهتر ‌است‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌اگر‌ باشيد گروندگان‌ و نيستم‌ ‌من‌ ‌بر‌ ‌شما‌ نگهبان‌ (86)

گفتند اي‌ شعيب‌ آيا نماز" دعاي‌" تو فرمود ترا ‌که‌ ترك‌ كنيم‌ آنچه‌ ‌را‌ ميپرستيدند پدران‌ ‌ما ‌ يا ‌ آنكه‌ بكنيم‌ ‌در‌ مالهامان‌ آنچه‌ ميخواهيم‌ بدرستيكه‌ تو ‌هر‌ آينه‌ توئي‌ بردبار هدايت‌ يافته‌ (87)

‌گفت‌ اي‌ قوم‌ خبر دهيد ‌که‌ ‌اگر‌ بوده‌ باشم‌ ‌بر‌ حجتي‌ ‌از‌ پروردگارم‌ و روزي‌ كرده‌ ‌باشد‌ مرا ‌از‌ ‌آن‌ روزي‌ خوب‌ و نمي‌ خواهم‌ ‌که‌ خلاف‌ كنم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ آنچه‌ نهي‌ ميكنم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌آن‌ نمي‌ خواهم‌ جز اصلاح‌ ‌را‌ بقدر آنچه‌ توانم‌ و نيست‌ توفيق‌ ‌من‌ مگر ‌از‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌او‌ توكل‌ كردم‌ و بسوي‌ ‌او‌ بازميگردم‌ (88)

[232]

واي‌ قوم‌ ‌بر‌ ‌آن‌ ندارد ‌شما‌ ‌را‌ مخالفت‌ ‌با‌ ‌من‌ ‌که‌ برسد ‌شما‌ ‌را‌ مانند آنچه‌ رسيد قوم‌ نوح‌ ‌ يا ‌ قوم‌ هود ‌ يا ‌ قوم‌ صالح‌ ‌را‌ و نباشد قوم‌ لوط ‌از‌ ‌شما‌ بدور (89)

و آمرزش‌ خواهيد ‌از‌ پروردگارتان‌ ‌پس‌ بازگشت‌ كنيد بسوي‌ ‌او‌ بدرستيكه‌ پروردگار ‌من‌ مهربان‌ دوستدار ‌است‌ (90)

گفتند اي‌ شعيب‌ ‌در‌ نمي‌يابيم‌ بسياري‌ ‌از‌ آنچه‌ ميگوئي‌ و بدرستيكه‌ ‌ما ‌هر‌ آينه‌ مي‌بينيم‌ ترا ‌در‌ ميان‌ ‌خود‌ ناتوان‌ و ‌اگر‌ نبود رعايت‌ جماعت‌ تو ‌هر‌ آينه‌ سنگسار ميكرديم‌ ترا و نيستي‌ تو ‌بر‌ ‌ما غالب‌ (91)

‌گفت‌ اي‌ قوم‌ آيا جماعت‌ ‌من‌ عزيزترند ‌بر‌ ‌شما‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و گرفتيد آنرا ‌از‌ قفاتان‌ ‌پس‌ پشت‌ افتاده‌ بدرستيكه‌ پروردگار ‌من‌ بآنچه‌ مي‌كنيد فرارسنده‌ ‌است‌ (92)

واي‌ قوم‌ بكنيد ‌بر‌ توانائيتان‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ كننده‌ام‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ بدانيد كيست‌ مي‌آيد ‌او‌ ‌را‌ عذابي‌ ‌که‌ رسوايش‌ كند و كيست‌ ‌که‌ ‌او‌ دروغگو ‌است‌ و چشم‌ ‌در‌ راه‌ باشيد بدرستيكه‌ ‌من‌ ‌با‌ ‌شما‌ چشم‌ ‌در‌ ‌را‌ ‌هم‌ (93)

و چون‌ آمد امر ‌ما رهانيديم‌ شعيب‌ ‌را‌ و آنان‌ ‌که‌ گرويدند ‌با‌ ‌او‌ برحمتي‌ ‌از‌ ‌ما و گرفت‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ ستم‌ كردند فرياد مهلك‌ ‌پس‌ گرديدند ‌در‌ خانه‌ هاشان‌ ‌بر‌ جاي‌ ماندگان‌ (94)

‌که‌ گويا اقامت‌ نداشتند ‌در‌ ‌آنها‌ آگاه‌ باشيد هلاكت‌ مر مدين‌ راست‌ همچنانكه‌ هلاك‌ شد ثمود (95)

و بدرستيكه‌ فرستاديم‌ موسي‌ ‌را‌ بآيت‌هاي‌ ‌ما و حجتي‌ روشن‌ (96)

بسوي‌ فرعون‌ و جماعتش‌ ‌پس‌ پيروي‌ كردند امر فرعون‌ ‌را‌ و نبود امر فرعون‌ درست‌ (97)

[233]

پيشرو مي‌شود قومش‌ ‌را‌ روز قيامت‌ ‌پس‌ ‌در‌ آوردشان‌ ‌در‌ آتش‌ و بد ‌است‌ آنجاي‌ ورود ‌که‌ ورود يافته‌ ‌شده‌ (98)

و ‌از‌ پي‌ كرده‌ شدند ‌در‌ اينوقت‌ لعنت‌ ‌را‌ و روز قيامت‌ بد ‌است‌ ‌آن‌ عطيه‌ ‌که‌ عطا كرده‌ ‌شده‌ (99)

‌اينکه‌ ‌از‌ اخبار قريه‌ها ‌است‌ ‌که‌ ميخوانيم‌ آنرا ‌بر‌ تو ‌از‌ ‌آنها‌ ‌بر‌ پاست‌ و درويده‌ ‌شده‌ (100)

و ظلم‌ نكرديم‌ ايشانرا و ليكن‌ ظلم‌ كردند بخودشان‌ ‌پس‌ كفايت‌ نكرد ‌از‌ ‌ايشان‌ خدايانشان‌ ‌که‌ مي‌خواندند ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ هيچ‌ چيز چون‌ آمد فرمان‌ پروردگارت‌ و نيفزود ايشانرا جز هلاكت‌ (101)

و همچنين‌ ‌است‌ گرفتن‌ پروردگارت‌ چون‌ گرفت‌ قريه‌ها ‌را‌ و ‌آنها‌ ظالم‌ بودند بدرستيكه‌ گرفتن‌ ‌او‌ دردناك‌ سخت‌ ‌است‌ (102)

بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ نشانيست‌ آنرا ‌که‌ ترسيد ‌از‌ عذاب‌ آخرت‌ ‌اينکه‌ روزيست‌ ‌که‌ جمع‌ كرده‌ شود ‌براي‌ ‌آن‌ مردمان‌ و ‌اينکه‌ روزيست‌ حاضر گردانيده‌ ‌شده‌ (103)

و بتأخير نمياندازيم‌ آنرا مگر ‌از‌ ‌براي‌ وقتي‌ معين‌ (104)

روزي‌ ‌که‌ بيايد سخن‌ نميكند نفسي‌ مگر بدستوري‌ ‌او‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌باشد‌ بدبخت‌ و نيكبخت‌ (105)

‌پس‌ اما آنان‌ ‌که‌ بدبخت‌ شدند ‌پس‌ ‌در‌ آتشند مر ايشانراست‌ ‌در‌ ‌آن‌ فرياد سخت‌ و ناله‌ زار (106)

جاودانيان‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌تا‌ باقي‌ ‌است‌ آسمانها و زمين‌ مگر آنچه‌ خواست‌ پروردگار تو بدرستيكه‌ پروردگار تو كننده‌ ‌است‌ آنچه‌ خواهد (107)

و اما آنان‌ ‌که‌ نيكبخت‌ شدند ‌پس‌ باشند ‌در‌ بهشت‌ جاودانيان‌ ‌در‌ ‌آن‌ مادام‌ ‌که‌ باقي‌ ‌است‌ آسمانها و زمين‌ مگر آنچه‌ خواست‌ پروردگارت‌ بخششي‌ ‌غير‌ مقطوع‌ (108)

[234]

‌پس‌ مباش‌ ‌در‌ شك‌ ‌از‌ آنچه‌ ميپرستند اينها نمي‌پرستند مگر چنانكه‌ ميپرستيدند پدرانشان‌ ‌از‌ پيش‌ و ‌ما ‌هر‌ آينه‌ تمام‌ دهنده‌ ايشانيم‌ بهره‌ ‌ايشان‌ ‌را‌ بدون‌ كم‌ و كاست‌ (109)

و بحقيقت‌ داديم‌ موسي‌ ‌را‌ تورية ‌پس‌ اختلاف‌ كرده‌ شد ‌در‌ ‌آن‌ و ‌اگر‌ نبود كلمه‌ ‌که‌ پيشي‌ يافته‌ ‌از‌ پروردگارت‌ ‌هر‌ آينه‌ حكم‌ كرده‌ ‌شده‌ ‌بود‌ ميانشان‌ و بدرستيكه‌ ‌آنها‌ ‌در‌ شكي‌ باشند ‌از‌ ‌آن‌ ‌که‌ بگمان‌ بد اندازنده‌ ‌است‌ (110)

و بدرستيكه‌ همه‌ ‌را‌ جميعا ‌هر‌ آينه‌ تمام‌ خواهد داد ايشانرا پروردگارت‌ جزاي‌ اعمالشانرا ‌که‌ ‌او‌ بآنچه‌ ميكنند آگاه‌ ‌است‌ (111)

‌پس‌ ثابت‌ باش‌ چنانكه‌ مأمور شده‌اي‌ و كسيكه‌ توبه‌ كرد ‌با‌ تو و ‌از‌ حد ‌در‌ مگذريد بدرستيكه‌ ‌او‌ بآنچه‌ مي‌ كنيد بينا ‌است‌ (112)

و ميل‌ نكنيد بسوي‌ آنان‌ ‌که‌ ظلم‌ كردند ‌پس‌ مس‌ كند ‌شما‌ ‌را‌ آتش‌ و نباشد ‌شما‌ ‌از‌ جز ‌خدا‌ هيچ‌ دوستان‌ ‌پس‌ ياري‌ كرده‌ نشويد (113)

و ‌بر‌ پاي‌ دار نماز ‌را‌ دو طرف‌ روز و ساعت‌هاي‌ نزديك‌ ‌از‌ شب‌ بدرستيكه‌ خوبي‌ها ميبرند بديها ‌را‌ ‌آن‌ پند ‌است‌ مر پند گيرندگان‌ ‌را‌ (114)

و صبر كن‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ضايع‌ نميكند مزد نيكوكاران‌ ‌را‌ (115)

‌پس‌ چرا نبودند ‌از‌ قرنها پيش‌ ‌از‌ ‌شما‌ صاحبان‌ فضل‌ ‌که‌ نهي‌ كنند ‌از‌ فساد ‌در‌ زمين‌ مگر اندكي‌ ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ رهانيديم‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و پيروي‌ كردند آنان‌ ‌که‌ ستم‌ كردند آنچه‌ ‌را‌ متنعم‌ كرده‌ شدند ‌در‌ ‌آن‌ و بودند گناهكاران‌ (116)

و نباشد پروردگار تو ‌که‌ هلاك‌ كند قريه‌ها ‌را‌ بستم‌ و اهل‌ ‌آنها‌ باشند مصلحان‌ (117)

[235]

و ‌اگر‌ خواستي‌ پروردگار ‌هر‌ آينه‌ گردانيدي‌ مردمان‌ ‌را‌ امت‌ واحده‌ و هميشه‌ باشند اختلاف‌ كنندگان‌ (118)

مگر ‌آن‌ ‌را‌ ‌که‌ رحم‌ كرد پروردگار تو و ‌از‌ ‌براي‌ ‌آن‌ آفريد ايشانرا و تمام‌ شد سخن‌ پروردگارت‌ ‌که‌ ‌هر‌ آينه‌ پر كنم‌ البته‌ دوزخ‌ ‌را‌ ‌از‌ جنيان‌ و مردمان‌ همه‌ (119)

و همه‌ ‌را‌ ميخوانيم‌ ‌بر‌ تو ‌از‌ اخبار رسولان‌ آنچه‌ ثابت‌ ميگردانيم‌ بآن‌ دلت‌ ‌را‌ و آمد ترا ‌در‌ ‌اينکه‌ حق‌ و پند و نصيحت‌ ‌از‌ ‌براي‌ گروندگان‌ (120)

و بگو آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ نميگروند كار كنيد ‌بر‌ توانائيتان‌ بدرستيكه‌ ‌ما عمل‌ كنندگانيم‌ (121)

و منتظر باشيد بدرستيكه‌ ‌ما منتظرانيم‌ (122)

و مر ‌خدا‌ راست‌ نهاني‌ آسمانها و زمين‌ و بسوي‌ ‌او‌ بازمي‌گردد امر همه‌ ‌آن‌ ‌پس‌ بپرست‌ ‌او‌ ‌را‌ و توكل‌ كن‌ ‌بر‌ ‌او‌ و نيست‌ پروردگار تو بي‌خبر ‌از‌ آنچه‌ مي‌كنيد (123)

12- ‌سورة‌ يوسف‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

‌اينکه‌ آيت‌هاي‌ كتابيست‌ روشن‌ (1)

بدرستيكه‌ ‌ما فرو فرستاديم‌ آنرا قرآني‌ بلغت‌ تازي‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ دريابيد (2)

‌ما حكايت‌ ميكنيم‌ ‌بر‌ تو نيكوترين‌ حكايت‌ها ‌را‌ بآنچه‌ وحي‌ كرديم‌ بتو ‌اينکه‌ قرآن‌ ‌را‌ و بدرستيكه‌ بودي‌ تو پيش‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌از‌ بي‌خبران‌ (3)

هنگاميكه‌ ‌گفت‌ يوسف‌ مر پدر ‌خود‌ ‌را‌ اي‌ پدر بدرستيكه‌ ‌من‌ ديدم‌" ‌در‌ خواب‌" يازده‌ ستاره‌ و آفتاب‌ و ماه‌ ‌را‌ ديدمشان‌ مرا سجده‌ كنندگانند (4)

[236]

‌گفت‌ اي‌ پسرك‌ ‌من‌ حكايت‌ مكن‌ خواب‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌بر‌ برادرانت‌ ‌پس‌ مگر كنند ‌براي‌ تو مكري‌ بدرستيكه‌ ديو رجيم‌ مر آدمي‌ ‌را‌ دشمني‌ ‌است‌ آشكارا (5)

و همچنين‌ برگزيند ترا پروردگارت‌ و بياموزد ترا ‌از‌ تأويل‌ خواب‌ها و تمام‌ كند نعمت‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌بر‌ تو و ‌بر‌ آل‌ يعقوب‌ همچنانكه‌ تمام‌ كردش‌ ‌بر‌ دو پدرت‌ ‌از‌ پيش‌ ابراهيم‌ و اسحق‌ بدرستيكه‌ پروردگار تو داناي‌ درستكار ‌است‌ (6)

البته‌ ‌که‌ هست‌ ‌در‌ قصه‌ يوسف‌ و برادرانش‌ نشانه‌هاي‌ قدرت‌ مر پرسندگان‌ ‌را‌ (7)

هنگاميكه‌ گفتند ‌هر‌ آينه‌ يوسف‌ و برادرش‌ دوستترند بسوي‌ پدر ‌ما ‌از‌ ‌ما و حال‌ آنكه‌ مائيم‌ جوانان‌ كارزار بدرستيكه‌ پدر ‌ما ‌هر‌ آينه‌ ‌در‌ خيال‌ غلطي‌ ‌است‌ آشكار (8)

بكشيد يوسف‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ بيندازيدش‌ ‌در‌ زمين‌ دوري‌ ‌تا‌ خالي‌ ماند ‌براي‌ ‌شما‌ روي‌ پدرتان‌ و بشويد ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ گروهي‌ شايستگان‌ (9)

‌گفت‌ گوينده‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌که‌ نكشيد يوسف‌ ‌را‌ و بيندازيدش‌ ‌در‌ قعر چاه‌ ‌تا‌ برگيرد ‌او‌ ‌را‌ برخي‌ ‌از‌ كاروان‌ ‌اگر‌ هستيد كنندگان‌ (10)

گفتند اي‌ پدر چيست‌ ترا ‌که‌ امين‌ نمي‌داني‌ ‌ما ‌را‌ ‌بر‌ يوسف‌ و بدرستيكه‌ ‌ما ‌او‌ ‌را‌ خير خواهانيم‌ (11)

بفرست‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌با‌ ‌ما فردا ‌تا‌ بهره‌ برد و بازي‌ كند و بدرستيكه‌ ‌ما ‌او‌ ‌را‌ نگهبانانيم‌ (12)

‌گفت‌ بدرستيكه‌ غمناك‌ ميكند مرا ‌که‌ ببريد ‌او‌ ‌را‌ و ميترسم‌ ‌که‌ بخورد ‌او‌ ‌را‌ گرگ‌ و ‌شما‌ باشيد ‌از‌ ‌او‌ بي‌خبران‌ (13)

گفتند ‌هر‌ آينه‌ ‌اگر‌ خورد ‌او‌ ‌را‌ گرگ‌ و حال‌ آنكه‌ ‌ما جوانان‌ كارزاريم‌ بدرستيكه‌ ‌ما آنگاه‌ ‌از‌ زيانكارانيم‌ (14)

[237]

‌پس‌ چون‌ بردند ‌او‌ ‌را‌ و اتفاق‌ كردند ‌که‌ اندازندش‌ ‌در‌ قعر چاه‌ و وحي‌ كرديم‌ بيوسف‌ ‌هر‌ آينه‌ آگاه‌ كني‌ ايشانرا بكارشان‌ ‌اينکه‌ و ‌ايشان‌ ندانند (15)

و آمدند نزد پدر ‌خود‌ شبانگاه‌ گريه‌ ميكردند (16)

گفتند اي‌ پدر بدرستيكه‌ ‌ما رفتيم‌ ‌که‌ اسب‌ تازيم‌ و تير اندازيم‌ و واگذاشتيم‌ يوسف‌ ‌را‌ نزد اسباب‌ ‌خود‌ ‌پس‌ خوردش‌ گرگ‌ و نيستي‌ تو باوردارنده‌ مر ‌ما ‌را‌ و ‌اگر‌ چه‌ باشيم‌ راستگويان‌ (17)

و آوردند ‌بر‌ پيراهن‌ ‌او‌ خون‌ دروغي‌ ‌گفت‌ بلكه‌ آراسته‌ ‌در‌ نظرهاي‌ ‌شما‌ نفسهاتان‌ كار بزرگي‌ ‌پس‌ صبر ‌من‌ صبر بزرگيست‌ و خداست‌ ياري‌ خواسته‌ ‌شده‌ ‌بر‌ آنچه‌ مي‌ستائيد (18)

و آمدند كاروانيان‌ ‌پس‌ فرستادند آب‌ آورشانرا ‌پس‌ فرو آويخت‌ دلوش‌ ‌را‌ بچاه‌ ‌گفت‌ اي‌ مژده‌ ‌اينکه‌ پسري‌ ‌است‌ و پنهان‌ داشتندش‌ جهت‌ سرمايه‌ ‌خود‌ و ‌خدا‌ دانا ‌است‌ بآنچه‌ مي‌كنند (19)

و فروختند ‌او‌ ‌را‌ ببهاي‌ اندك‌ بچند درهم‌ شمرده‌ ‌شده‌ و بودند ‌در‌ ‌آن‌ ‌از‌ بي‌رغبتان‌ (20)

و ‌گفت‌ آنكه‌ خريد ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ مصر ‌با‌ ‌آن‌ ‌خود‌ عزيز دار جايگاه‌ ‌او‌ ‌را‌ شايد ‌که‌ فايده‌ بخشد ‌ما ‌را‌ ‌ يا ‌ بگيريمش‌ فرزند و همچنين‌ مكنت‌ داديم‌ يوسف‌ ‌را‌ ‌در‌ زمين‌ و ‌تا‌ بياموزيمش‌ ‌از‌ تعبير خواب‌ها و تعبير كتب‌ و ‌خدا‌ غالب‌ ‌است‌ ‌بر‌ كار ‌خود‌ و ليكن‌ بيشتر مردمان‌ نميدانند (21)

و چون‌ رسيد بنهايت‌ جواني‌ ‌خود‌ داديم‌ ‌او‌ ‌را‌ حكم‌ شريعت‌ و دانش‌ و همچنين‌ سزا دهيم‌ نيكوكاران‌ ‌را‌ (22)

[238]

و آمد و رفت‌ ميكرد نزد ‌او‌ زني‌ ‌که‌ يوسف‌ ‌در‌ سراي‌ ‌او‌ ‌بود‌ ‌از‌ نفس‌ يوسف‌ و محكم‌ بست‌ درها ‌را‌ و ‌گفت‌ بشتاب‌ بسوي‌ چيزي‌ ‌که‌ آماده‌ ‌است‌ ترا ‌گفت‌ پناه‌ مي‌برم‌ بخدا بدرستيكه‌ اوست‌ پروردگار ‌من‌ نيكو داشته‌ جايگاه‌ مرا بدرستيكه‌ رستگار نمي‌شوند ستمكاران‌ (23)

و ‌هر‌ آينه‌ آنزن‌ آهنگ‌ ‌او‌ كرد و ‌او‌ آهنگ‌ ‌آن‌ زن‌ كرد ‌اگر‌ نبود ‌که‌ ديد حجت‌ پروردگار ‌خود‌ ‌را‌ همچنين‌ كرديم‌ ‌تا‌ بگردانيم‌ ‌از‌ ‌او‌ گناه‌ و كار زشت‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌از‌ بندگان‌ ‌ما ‌بود‌ ‌که‌ پاك‌ كرده‌ ‌بود‌ ‌از‌ شقاوت‌ (24)

و پيشي‌ گرفتند آنزن‌ و يوسف‌ ‌در‌ خانه‌ ‌را‌ و پاره‌ كرد آنزن‌ پيرهن‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ پشت‌ و يافتند شوهر زليخا ‌را‌ ‌در‌ ‌در‌ خانه‌ ‌گفت‌ آنزن‌ نيست‌ سزاي‌ كسيكه‌ خواهد ‌که‌ كند ‌با‌ ‌آن‌ تو كار بدي‌ مگر آنكه‌ محبوس‌ شود ‌ يا ‌ عذابي‌ دردناك‌ (25)

‌گفت‌ يوسف‌ ‌اينکه‌ ‌آن‌ حيله‌ كرد ‌با‌ ‌من‌ جهت‌ تحصيل‌ كام‌ ‌خود‌ ‌از‌ ‌من‌ و گواهي‌ داد گواهي‌ ‌از‌ خويشان‌ زليخا ‌اگر‌ ‌باشد‌ پيراهن‌ يوسف‌ پاره‌ ‌شده‌ ‌از‌ پيش‌ ‌پس‌ راست‌ گفته‌ زليخا و يوسف‌ ‌از‌ دروغگويان‌ ‌است‌ (26)

و ‌اگر‌ ‌باشد‌ پيراهن‌ ‌او‌ ‌که‌ پاره‌ ‌شده‌ ‌از‌ پشت‌ ‌پس‌ زليخا دروغ‌ گفته‌ و يوسف‌ ‌از‌ راستگويان‌ ‌است‌ (27)

‌پس‌ چون‌ ديد عزيز ‌که‌ پيراهن‌ ‌او‌ پاره‌ ‌شده‌ ‌از‌ پشت‌ ‌گفت‌ اينكار ‌از‌ مگر ‌شما‌ زنانست‌ بدرستيكه‌ مگر ‌شما‌ آنان‌ بزرگ‌ ‌است‌ (28)

اي‌ يوسف‌ روي‌ بگردان‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ كار زشت‌ و آمرزش‌ خواه‌اي‌ زليخا ‌براي‌ گناه‌ ‌خود‌ بدرستيكه‌ تو هستي‌ ‌از‌ خطا كاران‌ (29)

و گفتند جمعي‌ ‌از‌ آنان‌ ‌در‌ مصر ‌که‌ ‌آن‌ عزيز آمد و رفت‌ ميكند ‌با‌ غلام‌ ‌براي‌ تحصيل‌ كام‌ ‌خود‌ ‌از‌ نفس‌ ‌او‌ بحقيقت‌ شيفته‌ كرده‌ آنزن‌ ‌را‌ ‌از‌ راه‌ عشق‌ بدرستيكه‌ ‌ما مي‌بينيم‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ گمراهي‌ آشكارا (30)

[239]

‌پس‌ چون‌ شنيد زليخا مكر ايشانرا فرستاد بدعوت‌ ‌ايشان‌ و مهيا كرد ‌براي‌ ‌ايشان‌ تكيه‌ گاهي‌ و داد بدست‌ ‌هر‌ يك‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ كاردي‌ و ترنجي‌ و ‌گفت‌ بيرون‌ آي‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ چون‌ ديدند ‌او‌ ‌را‌ بزرگ‌ داشتندش‌ و بريدند دستهاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ و گفتند پاكست‌ ‌خدا‌ نيست‌ ‌اينکه‌ آدمي‌ نيست‌ ‌اينکه‌ مگر فرشته‌ بزرگوار (31)

زليخا ‌گفت‌ ‌پس‌ غلامست‌ آنكه‌ ملامت‌ ميكرديد مرا ‌در‌ عشق‌ ‌او‌ و ‌هر‌ آينه‌ بتحقيق‌ مگر كردم‌ ‌او‌ ‌را‌ بجهت‌ تحصيل‌ كامم‌ ‌از‌ تن‌ ‌او‌ ‌پس‌ ‌خود‌ ‌را‌ نگاهداشت‌ و ‌هر‌ آينه‌ ‌اگر‌ نكند آنچه‌ فرمايم‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌هر‌ آينه‌ محبوس‌ شود البته‌ و ‌هر‌ آينه‌ خواهد شد ‌از‌ خوارشدگان‌ (32)

‌گفت‌ پروردگار ‌من‌ زندان‌ دوستتر ‌است‌ بمن‌ ‌از‌ آنچه‌ ميخوانندم‌ بسوي‌ ‌آن‌ و ‌اگر‌ نگرداني‌ ‌از‌ ‌من‌ مكر ايشانرا ميل‌ ميكنم‌ بسوي‌ ‌ايشان‌ و باشم‌ ‌از‌ نادانان‌ (33)

‌پس‌ پذيرفت‌ دعاي‌ ‌او‌ ‌را‌ پروردگارش‌ ‌پس‌ بگردانيد ‌از‌ ‌او‌ مكر ايشانرا بدرستيكه‌ اوست‌ شنواي‌ دانا (34)

‌پس‌ ظاهر شد ايشانرا ‌پس‌ ‌از‌ آنكه‌ ديدند علامات‌ عصمت‌ يوسف‌ ‌را‌ ‌که‌ البته‌ ‌در‌ زندان‌ كنندش‌ ‌تا‌ زمان‌ مرگ‌ (35)

و داخل‌ شدند ‌با‌ ‌او‌ ‌در‌ زندان‌ دو جوان‌ ‌گفت‌ يكي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ ديدم‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌در‌ خواب‌ ‌که‌ ميفشردم‌ شراب‌ ‌را‌ و ‌گفت‌ آنديگري‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ ديدم‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌که‌ برداشته‌ بودم‌ ‌بر‌ روي‌ سر ‌خود‌ ناني‌ ‌که‌ ميخورد مرغي‌ ‌از‌ ‌آن‌ آگاه‌ كن‌ ‌ما ‌را‌ بتعبيرش‌ بدرستيكه‌ ‌ما مي‌بينيم‌ ترا ‌از‌ نيكوكاران‌ (36)

‌گفت‌ نيايد ‌شما‌ ‌را‌ طعامي‌ ‌که‌ روزي‌ داده‌ شويد آنرا مگر ‌که‌ آگاه‌ گردانم‌ ‌شما‌ ‌را‌ بتعبير ‌اينکه‌ خواب‌ پيش‌ ‌از‌ آنكه‌ بيايد ‌آن‌ طعام‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌اينکه‌ ‌از‌ چيزهائيست‌ ‌که‌ آموخته‌ مرا پروردگارم‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ واگذاشتم‌ كيش‌ گروهي‌ ‌را‌ ‌که‌ نميگروند بخدا و ‌ايشان‌ بآخرت‌ ايشانند كافران‌ (37)

[240]

و پيروي‌ كردم‌ كيش‌ پدرانم‌ ‌را‌ ابراهيم‌ و اسحق‌ و يعقوب‌ و نزد ‌ما ‌را‌ ‌که‌ انباز فراداريم‌ بخدا هيچ‌ چيز ‌را‌ ‌اينکه‌ ‌از‌ فضل‌ ‌خدا‌ ‌است‌ ‌بر‌ ‌ما و ‌بر‌ مردمان‌ و ليكن‌ بيشتر مردمان‌ شكر نميكنند (38)

اي‌ دو رفيق‌ زنداني‌ ‌من‌ آيا خدايان‌ متعدد بهترند ‌ يا ‌ خداي‌ يگانه‌ غالب‌ ‌بر‌ همه‌ (39)

نمي‌پرستيد ‌از‌ جز ‌او‌ مگر صاحبان‌ نامهائي‌ ‌را‌ ‌که‌ ناميده‌ايد ‌آنها‌ ‌را‌ ‌شما‌ و پدرانتان‌ فرو نفرستاده‌ ‌خدا‌ بآن‌ هيچ‌ حجتي‌ نيست‌ حكم‌ مگر خداي‌ ‌را‌ فرموده‌ ‌است‌ ‌که‌ نپرستيد مگر ‌او‌ ‌را‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ دين‌ راست‌ و درست‌ و ليكن‌ بيشتر مردمان‌ نميدانند (40)

اي‌ دو يار زنداني‌ ‌من‌ اما يكي‌ ‌از‌ ‌شما‌ بياشاماند خواجه‌ ‌خود‌ ‌را‌ شراب‌ و اما آنديگري‌ ‌پس‌ بردار كرده‌ شود ‌پس‌ ميخورد مرغ‌ ‌از‌ سر ‌او‌ حكم‌ كرده‌ شد كار خوابي‌ ‌که‌ ‌در‌ باب‌ ‌آن‌ تعبير ميخواستيد (41)

و ‌گفت‌ يوسف‌ آنرا ‌که‌ ميدانست‌ ‌او‌ رستگار ميشود ‌از‌ آندو نفر ‌که‌ ياد آوري‌ كن‌ مرا نزد خواجه‌ ‌خود‌ ‌پس‌ ‌از‌ ياد آنمرد برد شيطان‌ ياد كردن‌ ‌او‌ ‌را‌ بخواجه‌ اش‌ ‌پس‌ ماند يوسف‌ ‌در‌ زندان‌ هفت‌ سال‌ (42)

و ‌گفت‌ پادشاه‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ مي‌بينم‌ ‌در‌ خواب‌ هفت‌ گاو فربه‌ ميخورند ‌آنها‌ ‌را‌ هفت‌ گاو لاغر و هفت‌ خوشه‌ گندم‌ سبز و هفت‌ خوشه‌ خشك‌ اي‌ گروه‌ معبران‌ فتوي‌ دهيد مرا ‌در‌ باره‌ خوابم‌ ‌اگر‌ هستيد ‌که‌ خوابها ‌را‌ تعبير ميكنيد (43)

[241]

گفتند ‌اينکه‌ خوابهاي‌ آشفته‌ ‌است‌ و نيستيم‌ ‌ما بتعبير خوابهاي‌ آشفته‌ دانايان‌ (44)

و ‌گفت‌ آنكه‌ رهائي‌ يافته‌ ‌بود‌ ‌از‌ آندو ‌تا‌ و بخاطرش‌ آمد سخن‌ يوسف‌ ‌پس‌ ‌از‌ مدتي‌ ‌من‌ آگاهتان‌ كنم‌ بتعبيرش‌ ‌پس‌ بفرستيد مرا" نزد يوسف‌" (45)

اي‌ يوسف‌ اي‌ بسيار راستگوي‌ اعلام‌ نما ‌بما‌ تعبير ‌را‌ ‌در‌ اينكه‌ هفت‌ گاو فربه‌ ‌که‌ ميخورندشان‌ هفت‌ گاو لاغر و هفت‌ خوشه‌ گندم‌ سبز و هفت‌ ديگر همه‌ خشك‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌من‌ برگردم‌ بسوي‌ مردمان‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ بدانند (46)

‌گفت‌ ميكاريد هفت‌ سال‌ ‌بر‌ عادت‌ مستمر ‌پس‌ آنچه‌ ‌را‌ درويديد ‌پس‌ واگذاريد آنرا ‌در‌ خوشه‌ اش‌ مگر اندكي‌ ‌از‌ آنچه‌ مي‌خوريد (47)

‌پس‌ بيايد ‌از‌ ‌پس‌ ‌آن‌ هفت‌ سال‌ سخت‌ ‌که‌ بخورند آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ پيش‌ اندوختيد ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ مگر اندكي‌ ‌از‌ آنچه‌ نگاه‌ ميداريد (48)

‌پس‌ بيايد ‌از‌ ‌پس‌ ‌آن‌ سالي‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ فرياد رسيده‌ شوند مردمان‌ و ‌در‌ ‌آن‌ نجات‌ مييابند (49)

و ‌گفت‌ پادشاه‌ بياريد نزد ‌من‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌پس‌ چون‌ آمد ‌او‌ ‌را‌ فرستاد ‌گفت‌ بازگرد بسوي‌ خواجه‌ ‌خود‌ ‌پس‌ بپرس‌ ‌از‌ ‌او‌ ‌که‌ چه‌ ‌بود‌ حال‌ ‌آن‌ زناني‌ ‌که‌ بريدند دستهاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ پروردگار ‌من‌ بمكر ‌آنها‌ داناست‌ (50)

‌گفت‌ چه‌ ‌بود‌ حالتان‌ هنگاميكه‌ كامجو شديد بفريب‌ يوسف‌ ‌از‌ نفسش‌ گفتند حاش‌ لله‌ ندانستيم‌ ‌بر‌ ‌او‌ هيچ‌ بدي‌ ‌گفت‌ ‌آن‌ عزيز اكنون‌ ثابت‌ شد حق‌ ‌من‌ كامجو شدم‌ ‌از‌ نفس‌ ‌او‌ و بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌از‌ راستگويانست‌ (51)

‌اينکه‌ ‌براي‌ آنكه‌ بداند ‌که‌ ‌من‌ خيانت‌ نكردم‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌به‌ پنهاني‌ و بدرستيكه‌ ‌خدا‌ هدايت‌ نميكند حيله‌ خيانتكاران‌ ‌را‌ (52)

[242]

و بري‌ نميدارم‌ نفس‌ ‌خود‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ نفس‌ ‌هر‌ آينه‌ امر كننده‌ ‌است‌ ببدي‌ مگر آنكه‌ رحم‌ كند پروردگارم‌ بدرستيكه‌ پروردگارم‌ آمرزنده‌ مهربانست‌ (53)

و ‌گفت‌ پادشاه‌ بياريد نزد ‌من‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌تا‌ مخصوصش‌ گردانم‌ ‌براي‌ خودم‌ ‌پس‌ چون‌ سخن‌ كرد ‌با‌ ‌او‌ ‌گفت‌ بدرستيكه‌ تو امروز نزد ‌ما ‌با‌ منزلت‌ و ‌با‌ امانتي‌ (54)

‌گفت‌ بگردان‌ مرا ‌بر‌ خزينه‌هاي‌ زمين‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ نگاهدارنده‌ دانايم‌ (55)

و همچنين‌ تمكن‌ داديم‌ يوسف‌ ‌را‌ ‌در‌ زمين‌ ‌که‌ منزل‌ گزيند ‌از‌ ‌آن‌ ‌هر‌ جا ‌که‌ خواهد ميرسانيم‌ برحمت‌ ‌خود‌ آنرا ‌که‌ خواهيم‌ و ضايع‌ نسازيم‌ مزد نيكوكارانرا (56)

و ‌هر‌ آينه‌ مزد آخرت‌ بهتر ‌است‌ آنانرا ‌که‌ گرويد و بودند ‌که‌ پرهيز ميكردند (57)

و آمدند برادران‌ يوسف‌ ‌پس‌ داخل‌ شدند ‌بر‌ ‌او‌ ‌پس‌ شناخت‌ ايشانرا و ‌ايشان‌ ‌او‌ ‌را‌ نمي‌شناختند (58)

و چون‌ آماده‌ كرد ‌آنها‌ ‌را‌ بساز سفرشان‌ ‌گفت‌ بياوريد نزد ‌من‌ برادرتان‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌از‌ پدرتانست‌ آيا نمي‌بينيد ‌که‌ ‌من‌ تمام‌ ميدهم‌ پيمانه‌ ‌را‌ و ‌من‌ بهترين‌ ميزبانانم‌ (59)

‌پس‌ ‌اگر‌ نياريد نزد ‌من‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌پس‌ نباشد پيمانه‌ ‌شما‌ ‌را‌ نزد ‌من‌ و نزديك‌ نشويد مرا (60)

گفتند بزودي‌ چاره‌ جوئي‌ مي‌كنيم‌ ‌از‌ ‌او‌ پدرش‌ ‌را‌ و بدرستيكه‌ ‌ما ‌هر‌ آينه‌ كنندگانيم‌ (61)

و ‌گفت‌ غلامانش‌ ‌را‌ ‌که‌ بگذاريد مايه‌ تجارتشانرا ‌در‌ رحلهاشان‌ ‌باشد‌ ‌ايشان‌ بشناسند آنرا چون‌ برگردند بسوي‌ كسانشان‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ بازگردند (62)

‌پس‌ چون‌ بازگشتند بسوي‌ پدرشان‌ گفتند اي‌ پدر بازداشته‌ شد ‌از‌ ‌ما پيمانه‌ ‌پس‌ بفرست‌ ‌با‌ ‌ما برادرمانرا ‌تا‌ پيمانه‌ گيريم‌ و بدرستيكه‌ ‌ما ‌او‌ ‌را‌ نگهدارندگانيم‌ (63)

[243]

‌گفت‌ آيا امين‌ گردانم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌او‌ مگر همچنان‌ ‌که‌ امين‌ كردم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌بر‌ برادرش‌ ‌از‌ پيش‌ ‌پس‌ ‌خدا‌ بهتر ‌است‌ ‌از‌ حيث‌ نگهداري‌ و ‌او‌ رحم‌ كننده‌ ترين‌ رحم‌ كنندگان‌ ‌است‌ (64)

و چون‌ گشادند متاعشان‌ ‌را‌ يافتند مايه‌ تجارتشان‌ ‌را‌ رد كرده‌ ‌شده‌ ‌بود‌ بايشان‌ گفتند اي‌ پدر چه‌ ميخواهيم‌ اينست‌ مايه‌ نجات‌ ‌ما ‌که‌ باز ‌پس‌ داده‌ ‌شده‌ ‌به‌ ‌ما و مي‌آوريم‌ طعامي‌ ‌براي‌ اهلمان‌ و نگهداريم‌ برادرمانرا و ميافزائيم‌ پيمانه‌ شتري‌ ‌را‌ اينست‌ پيمانه‌ اندك‌ (65)

‌گفت‌ هرگز نخواهم‌ فرستاد ‌او‌ ‌را‌ ‌با‌ ‌شما‌ ‌تا‌ آنكه‌ بدهيد مرا پيماني‌ ‌از‌ ‌خدا‌ ‌که‌ ‌هر‌ آينه‌ بياريدش‌ نزد ‌من‌ مگر آنكه‌ احاطه‌ كرده‌ شود بشما ‌پس‌ چون‌ دادندش‌ پيمانشان‌ ‌را‌ ‌گفت‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ آنچه‌ ميگوئيم‌ و كيل‌ ‌است‌ (66)

و ‌گفت‌ اي‌ پسران‌ ‌من‌ داخل‌ نشويد ‌از‌ يك‌ دروازه‌ و داخل‌ شويد ‌از‌ درهاي‌ جداگانه‌ و كفايت‌ نمي‌كنم‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌از‌ ‌خدا‌ هيچ‌ چيز نيست‌ حكم‌ مگر ‌خدا‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌او‌ توكل‌ كردم‌ و ‌بر‌ ‌او‌ توكل‌ ميكنند توكل‌ كنندگان‌ (67)

و چون‌ داخل‌ شدند ‌از‌ جائيكه‌ فرمود ايشانرا پدرشان‌ نشد ‌که‌ كفايت‌ كند ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ ‌خدا‌ هيچ‌ چيز جز حاجتي‌ ‌در‌ نفس‌ يعقوب‌ ‌که‌ قضا كرد و بجا آورد آنرا و بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌هر‌ آينه‌ صاحب‌ علم‌ ‌است‌ مر آنچه‌ ‌را‌ تعليم‌ داديم‌ ‌او‌ ‌را‌ و ليكن‌ اكثر مردمان‌ نميدانند (68)

و چون‌ داخل‌ شدند ‌بر‌ يوسف‌ كشيد ‌در‌ ‌بر‌ ‌خود‌ برادرش‌ ‌را‌ ‌گفت‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ برادر توام‌ ‌پس‌ غمگين‌ مباش‌ بآنچه‌ بودند ‌که‌ ميكردند (69)

[244]

‌پس‌ چون‌ سامان‌ كرد ايشانرا بساز سفرشان‌ گذاشت‌ آبخواره‌ ‌را‌ ‌در‌ رحل‌ برادرش‌ ‌پس‌ ندا كرد ندا كننده‌ ‌که‌ اي‌ قافله‌ بدرستيكه‌ ‌شما‌ ‌هر‌ آينه‌ دزدانيد (70)

گفتند و روي‌ كردند برايشان‌ ‌که‌ چه‌ گم‌ كرده‌ايد (71)

گفتند ميجوئيم‌ آبخواره‌ ملك‌ ‌را‌ و ‌براي‌ كسي‌ ‌که‌ آورد ‌آن‌ ‌را‌ بار شتريست‌ و ‌من‌ بآن‌ كفيلم‌ (72)

گفتند سوگند بخدا ‌که‌ بحقيقت‌ دانستيد ‌که‌ نيامده‌ايم‌ ‌تا‌ فساد كنيم‌ ‌در‌ زمين‌ و نيستيم‌ ‌ما دزدان‌ (73)

گفتند ‌پس‌ چيست‌ پاداش‌ ‌آن‌ ‌اگر‌ باشيد دروغگويان‌ (74)

گفتند جزايش‌ كسي‌ ‌که‌ يافت‌ شد ‌در‌ متاعش‌ ‌پس‌ آنكس‌ جزاي‌ آنست‌ همچنين‌ جزا ميدهيم‌ ستمكاران‌ ‌را‌ (75)

‌پس‌ شروع‌ كرد بظرفهاي‌ ‌ايشان‌ پيش‌ ‌از‌ ظرف‌ برادرش‌ ‌پس‌ بيرون‌ آورد آنرا ‌از‌ ظرف‌ برادرش‌ همچنين‌ حيله‌ كرديم‌ ‌براي‌ يوسف‌ نبود ‌که‌ بگيرد برادرش‌ ‌را‌ ‌در‌ دين‌ پادشاه‌ جز آنكه‌ خواهد ‌خدا‌ بلند گردانيم‌ مراتب‌ آنرا ‌که‌ خواهيم‌ و بالاي‌ ‌هر‌ صاحب‌ دانشي‌ دانائي‌ ‌است‌ (76)

گفتند ‌اگر‌ دزدي‌ كند ‌پس‌ بتحقيق‌ دزدي‌ كرد برادري‌ مر ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ پيش‌ ‌پس‌ پنهان‌ داشت‌ آنرا يوسف‌ ‌در‌ نفس‌ ‌خود‌ و ظاهر نكرد آنرا ‌براي‌ ‌ايشان‌ ‌گفت‌ ‌شما‌ بدتريد ‌از‌ حيث‌ منزلت‌ و ‌خدا‌ داناتر ‌است‌ بآنچه‌ وصف‌ ميكنيد (77)

گفتند اي‌ عزيز بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌را‌ پدريست‌ سالخورده‌ بزرگوار ‌پس‌ بگير يكي‌ ‌از‌ ‌ما ‌را‌ بجاي‌ ‌او‌ بدرستيكه‌ ‌ما مي‌بينيم‌ ترا ‌از‌ نيكو كاران‌ (78)

[245]

‌گفت‌ معاذ ‌الله‌ ‌که‌ بگيريم‌ مگر كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ يافتيم‌ متاعمان‌ ‌را‌ نزدش‌ بدرستيكه‌ ‌ما آنگاه‌ باشيم‌ ‌از‌ ستمكاران‌ (79)

‌پس‌ چون‌ نوميد شدند ‌از‌ ‌او‌ يكطرف‌ شدند رازگويان‌ ‌گفت‌ بزرگشان‌ آيا نميدانيد ‌که‌ پدرتان‌ بحقيقت‌ گرفت‌ ‌بر‌ ‌شما‌ پيماني‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و ‌از‌ پيش‌ آنچه‌ تقصير كرديد ‌در‌ يوسف‌ ‌پس‌ هرگز نروم‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ زمين‌ ‌تا‌ دستور دهد مرا پدرم‌ ‌ يا ‌ حكم‌ كند ‌خدا‌ برايم‌ و ‌او‌ بهترين‌ حكم‌ كنندگانست‌ (80)

بازگرديد بسوي‌ پدرتان‌ و بگوئيد اي‌ پدر بدرستيكه‌ پسر تو دزدي‌ كرد و گواهي‌ نميدهيم‌ مگر بانچه‌ دانستيم‌ و نباشيم‌ مر نهان‌ ‌را‌ نگهدارندگان‌ (81)

و بپرس‌ ‌از‌ ‌آن‌ قريه‌ ‌که‌ بوديم‌ ‌در‌ ‌آن‌ و قافله‌ ‌که‌ آمديم‌ ‌در‌ ‌آن‌ و بدرستيكه‌ ‌ما ‌هر‌ آينه‌ راستگويانيم‌ (82)

‌گفت‌ بلكه‌ خوب‌ وانمود ‌براي‌ ‌شما‌ نفسهاتان‌ امري‌ ‌را‌ ‌پس‌ صبريست‌ نيكو شايد ‌خدا‌ ‌که‌ بياورد نزد ‌من‌ ايشانرا همه‌ بدرستيكه‌ اوست‌ ‌خود‌ داناي‌ درستكردار (83)

و روي‌ گردانيد ‌از‌ ‌ايشان‌ و ‌گفت‌ اي‌ اندوه‌ ‌بر‌ يوسف‌ و سفيد شد دو چشمش‌ ‌از‌ اندوه‌ ‌پس‌ ‌او‌ ‌بود‌ خشم‌ خورنده‌ (84)

گفتند سوگند بخدا ‌که‌ باشي‌ ياد كني‌ يوسف‌ ‌را‌ ‌تا‌ شوي‌ بيمار ‌ يا ‌ شوي‌ ‌از‌ هلاك‌ شدگان‌ (85)

‌گفت‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ شكايت‌ ميكنم‌ پريشاني‌ و اندوهم‌ ‌را‌ بخدا و ميدانم‌ ‌از‌ ‌خدا‌ آنچه‌ نميدانيد (86)

[246]

اي‌ پسران‌ ‌من‌ برويد ‌پس‌ تفحص‌ كنيد ‌از‌ يوسف‌ و برادرش‌ و نوميد مشويد ‌از‌ رحمت‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ نوميد نمي‌شود ‌از‌ رحمت‌ ‌خدا‌ مگر گروه‌ كافران‌ (87)

‌پس‌ چون‌ داخل‌ شدند ‌بر‌ ‌او‌ گفتند اي‌ عزيز مس‌ كرد ‌ما ‌را‌ و كسان‌ ‌ما ‌را‌ آزار و آورده‌ايم‌ مايه‌ تجارت‌ اندكي‌ ‌پس‌ تمام‌ نماي‌ ‌ما ‌را‌ پيمانه‌ و تصدق‌ كن‌ ‌بر‌ ‌ما بدرستيكه‌ ‌خدا‌ جزا ميدهد صدقه‌ دهندگان‌ ‌را‌ (88)

‌گفت‌ آيا دانستيد ‌که‌ چه‌ كرديد بيوسف‌ و برادرش‌ آنگاه‌ ‌که‌ ‌شما‌ نادان‌ بوديد (89)

گفتند بدرستيكه‌ تو ‌هر‌ آينه‌ توئي‌ يوسف‌ ‌گفت‌ منم‌ يوسف‌ و اينست‌ برادرم‌ بحقيقت‌ بخشش‌ كرد ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌ما بدرستيكه‌ ‌هر‌ ‌که‌ پرهيز كند و صبر نمايد ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ضايع‌ نميكند مزد نيكوكارانرا (90)

گفتند سوگند بخدا ‌که‌ بحقيقت‌ برگزيد ترا ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌ما و حقا ‌ما هستيم‌ خطا كاران‌ (91)

‌گفت‌ نيست‌ سرزنشي‌ ‌بر‌ ‌شما‌ امروز مي‌آمرزد ‌خدا‌ ‌شما‌ ‌را‌ و ‌او‌ رحم‌ كننده‌ ترين‌ رحم‌ كنندگانست‌ (92)

ببريد ‌اينکه‌ پيراهن‌ مرا ‌پس‌ بيندازيدش‌ ‌بر‌ روي‌ پدرم‌ ‌که‌ مي‌آيد بينا و بياوريد نزد ‌من‌ كسانتان‌ ‌را‌ همگي‌ (93)

و چون‌ جدا شد قافله‌ ‌گفت‌ پدرشان‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ ‌هر‌ آينه‌ مييابم‌ بوي‌ يوسف‌ ‌را‌ ‌اگر‌ نبود آنچه‌ بنقصان‌ عقل‌ منسوب‌ نسازيدم‌ (94)

گفتند بخدا بدرستيكه‌ تو ‌هر‌ آينه‌ باشي‌ ‌در‌ حيرتت‌ ‌که‌ سابق‌ ‌بود‌ (95)

[247]

‌پس‌ چون‌ آمد (‌او‌ ‌را‌) مژده‌ دهنده‌ انداخت‌ آنرا ‌بر‌ رويش‌ ‌پس‌ گشت‌ بينا ‌گفت‌ آيا نگفتم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌من‌ ميدانم‌ ‌از‌ ‌خدا‌ آنچه‌ نميدانيد (96)

گفتند اي‌ پدر ‌ما آمرزش‌ خواه‌ ‌براي‌ ‌ما گناهان‌ ‌ما ‌را‌ ‌که‌ ‌ما هستيم‌ خطاكاران‌ (97)

‌گفت‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ آمرزش‌ طلبم‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌از‌ پروردگارم‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ اوست‌ آمرزنده‌ مهربان‌ (98)

‌پس‌ چون‌ داخل‌ شدند ‌بر‌ يوسف‌ كشيد ‌در‌ برخود والدينش‌ ‌را‌ و ‌گفت‌ داخل‌ شويد ‌در‌ مصر انشاء ‌الله‌ ‌در‌ امانيد (99)

و بالا برد والدينش‌ ‌را‌ ‌بر‌ تخت‌ و ‌به‌ رو افتادند (برادران‌) مر ‌او‌ ‌را‌ سجده‌ كنان‌ و ‌گفت‌ اي‌ پدرم‌ اينست‌ تعبير خوابم‌ ‌از‌ پيش‌ بحقيقت‌ گردانيد آنرا پروردگارم‌ حق‌ و بتحقيق‌ خوبي‌ كرد بمن‌ هنگاميكه‌ بيرونم‌ آورد ‌از‌ زندان‌ و آورد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ باديه‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌که‌ افساد كرد شيطان‌ ميان‌ ‌من‌ و ميان‌ برادرانم‌ بدرستيكه‌ پروردگارم‌ لطف‌ كننده‌ ‌است‌ آنرا ‌که‌ خواهد بدرستيكه‌ ‌او‌ داناي‌ درستكردار ‌است‌ (100)

پروردگار ‌من‌ حقا دادي‌ مرا ‌از‌ پادشاهي‌ و آموختي‌ مرا ‌از‌ تأويل‌ حديث‌ها پديد آورنده‌ آسمانها و زمين‌ توئي‌ ياور ‌من‌ ‌در‌ دنيا و آخرت‌ بميران‌ مرا مسلمان‌ و ملحق‌ گردان‌ مرا ‌به‌ شايستگان‌ (101)

‌آن‌ ‌از‌ خبرهاي‌ نهان‌ ‌است‌ ‌که‌ وحي‌ ميكنيم‌ آنرا بتو و نبودي‌ نزد ‌ايشان‌ هنگاميكه‌ اتفاق‌ ميكردند ‌در‌ كارشان‌ و ‌آنها‌ مكر مي‌كردند (102)

و نباشند اكثر مردمان‌ گرچه‌ حرص‌ ورزي‌ تو گروندگان‌ (103)

[248]

و نميخواهي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌بر‌ ‌آن‌ هيچ‌ مزدي‌ نيست‌ ‌آن‌ مگر پندي‌ جهانيانرا (104)

و بسا ‌از‌ نشانه‌ ‌در‌ آسمانها و زمين‌ ‌که‌ ميگذرند ‌بر‌ ‌آنها‌ و ‌ايشان‌ ‌از‌ ‌آنها‌ اعراض‌ كنندگانند (105)

و ايمان‌ نياورند اكثرشان‌ بخدا مگر و ‌ايشان‌ مشركانند (106)

آيا ‌پس‌ ايمن‌ شدند ‌که‌ آمد ايشانرا فروگيرنده‌ ‌از‌ عذاب‌ ‌خدا‌ ‌ يا ‌ آيد ايشانرا قيامت‌ ناگهان‌ و ‌ايشان‌ ندانند (107)

بگو اينست‌ راه‌ ‌من‌ ميخوانم‌ بسوي‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ بينائي‌ ‌من‌ و آنكه‌ پيروي‌ كند مرا و منزه‌ ‌است‌ ‌خدا‌ و نيستم‌ ‌من‌ ‌از‌ مشركان‌ (108)

و نفرستاديم‌ پيش‌ ‌از‌ تو مگر مرداني‌ ‌که‌ وحي‌ ميكرديم‌ بايشان‌ ‌از‌ اهل‌ قريه‌ها آيا ‌پس‌ سير نمي‌كنند ‌در‌ زمين‌ ‌پس‌ بنگرند چگونه‌ ‌بود‌ انجام‌ آنان‌ ‌که‌ بودند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و ‌هر‌ آينه‌ سراي‌ آخرت‌ بهتر ‌است‌ ‌از‌ ‌براي‌ آنان‌ ‌که‌ بپرهيزند آيا ‌پس‌ ‌در‌ نمي‌يابيد بعقل‌ (109)

‌تا‌ چون‌ ‌که‌ نوميد شدند رسولان‌ و دانستند ‌که‌ ‌ايشان‌ تكذيب‌ كرده‌ شدند آمدشان‌ نصرت‌ ‌ما ‌پس‌ رهانيده‌ شد آنكه‌ خواستيم‌ و بازگردانيده‌ نشود عذاب‌ ‌ما ‌از‌ گروه‌ گناهكاران‌ (110)

‌هر‌ آينه‌ ‌باشد‌ ‌در‌ قصه‌هاي‌ ‌ايشان‌ پندي‌ مر صاحبان‌ خردها ‌را‌ نباشد حديثي‌ ‌که‌ بدروغ‌ بسته‌ شود و ليكن‌ تصديق‌ ‌آن‌ چيزيست‌ ‌که‌ پيش‌ ‌از‌ ‌او‌ بوده‌ و بيان‌ همه‌ چيز و هدايت‌ و رحمت‌ ‌از‌ ‌براي‌ گروهي‌ ‌که‌ ميگروند (111)

[249]

13- ‌سورة‌ الرعد
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

‌اينکه‌ آيت‌هاي‌ كتاب‌ ‌است‌ و آنچه‌ فرستاده‌ شد بتو ‌از‌ پروردگارت‌ حقست‌ و ليكن‌ اكثر مردمان‌ نميگروند (1)

‌خدا‌ ‌است‌ ‌که‌ برافراشت‌ آسمانها ‌را‌ بي‌ستون‌ ‌که‌ مي‌بينيد ‌آنها‌ ‌را‌ ‌پس‌ مستولي‌ شد ‌بر‌ عرش‌ و مسخر كرد آفتاب‌ و ماه‌ ‌را‌ ‌هر‌ يك‌ ميروند ‌تا‌ مدتي‌ نامبرده‌ ‌شده‌ تدبير ميكند كاركاينات‌ ‌را‌ بيان‌ ميكند آيت‌ها ‌را‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ برسيدن‌ جزاي‌ پروردگارتان‌ يقين‌ كنيد (2)

و ‌او‌ ‌است‌ ‌که‌ بگسترد زمين‌ ‌را‌ و گردانيد ‌در‌ ‌آن‌ كوه‌ها و نهرها و ‌از‌ همه‌ ثمرها گردانيد ‌در‌ ‌آن‌ دو صنف‌ و دو ‌تا‌ ميپوشاند پرده‌ ‌از‌ شب‌ روز ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيتهاست‌ گروهي‌ ‌را‌ ‌که‌ فكر ميكنند (3)

و ‌در‌ زمين‌ حصه‌ هاست‌ نزديك‌ بهم‌ و بوستانها ‌از‌ انگورها و زراعت‌ و درختان‌ خرماي‌ چند ‌از‌ يك‌ ‌بن‌ و اصل‌ رسته‌ و ‌غير‌ ‌آن‌ آب‌ داده‌ ميشود بيك‌ آب‌ و زيادتي‌ ميدهيم‌ برخي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌بر‌ برخي‌ ‌در‌ ثمر بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيتهاست‌ گروهي‌ ‌را‌ ‌که‌ دريابند بعقل‌ (4)

و ‌اگر‌ عجب‌ ميداري‌ ‌پس‌ عجبست‌ گفتارشان‌ ‌که‌ آيا چون‌ باشيم‌ خاك‌ آيا بدرستيكه‌ ‌ما ‌هر‌ آينه‌ ‌در‌ آفرينش‌ تازه‌ايم‌ آنگروه‌ آنانند ‌که‌ كافر شدند بپروردگارشان‌ و آنگروه‌ ‌باشد‌ غلها ‌در‌ گردنشان‌ و ‌آنها‌ اهل‌ آتشند ‌ايشان‌ ‌در‌ ‌آن‌ جاودانيانند (5)

[250]

و بشتاب‌ ميخواهند ‌از‌ تو بدي‌ ‌را‌ پيش‌ ‌از‌ خوبي‌ و بدرستيكه‌ گذشت‌ پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ عقوبت‌ها و بدرستيكه‌ پروردگار تو ‌هر‌ آينه‌ خداوند آمرزش‌ ‌است‌ مر مردمانرا ‌بر‌ ستمشان‌ و بدرستيكه‌ پروردگار تو ‌هر‌ آينه‌ سخت‌ عقوبت‌ ‌است‌ (6)

و ميگويند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند چرا فرو فرستاده‌ نشد ‌بر‌ ‌او‌ آيتي‌ ‌از‌ پروردگارش‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ تو بيم‌ كننده‌ و ‌هر‌ قومي‌ ‌را‌ راهنمائيست‌ (7)

‌خدا‌ ميداند آنچه‌ برميدارد ‌هر‌ ماده‌ و آنچه‌ ميكاهد رحم‌ها و آنچه‌ ميافزايد و همه‌ چيز نزد ‌او‌ باندازه‌ ‌است‌ (8)

داناي‌ نهان‌ و آشكار ‌است‌ بزرگ‌ و برتر ‌است‌ (9)

يكسانست‌ ‌از‌ ‌شما‌ كسي‌ ‌که‌ نهان‌ داشت‌ گفتار ‌را‌ و كسي‌ ‌که‌ آشكار كرد آنرا و كسي‌ ‌که‌ ‌او‌ پنهانست‌ بشب‌ و آشكار ‌است‌ بروز (10)

مر ‌او‌ راست‌ تعقيب‌ كنندگان‌ ‌از‌ پيش‌ روي‌ ‌او‌ و ‌از‌ پشت‌ سر ‌او‌ ‌که‌ نگهباني‌ ميكنندش‌ ‌از‌ امر ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ تغيير نميدهد آنچه‌ قومي‌ راست‌ ‌تا‌ وقتي‌ ‌که‌ تغيير دهند آنچه‌ ‌در‌ نفسهاي‌ ايشانست‌ و چون‌ خواهد ‌خدا‌ بجمعي‌ بدي‌ ‌پس‌ برگردانيدن‌ نباشد آنرا و نباشد ايشانرا ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ هيچ‌ مددكاري‌ (11)

اوست‌ ‌که‌ مي‌نمايد ‌شما‌ ‌را‌ برق‌ ‌براي‌ بيم‌ دادن‌ و اميدوار گردانيدن‌ و پديد مي‌آورد ابرهاي‌ گرانبار ‌را‌ (12)

و تسبيح‌ ميكند رعد بستايش‌ ‌او‌ و فرشتگان‌ ‌از‌ ترس‌ ‌او‌ و ميفرستد صاعقه‌ها ‌را‌ ‌پس‌ ميرساند آنرا بهر ‌که‌ ميخواهد و ‌ايشان‌ مجادله‌ ميكنند ‌در‌ ‌خدا‌ و ‌او‌ سخت‌ عقوبت‌ ‌است‌ (13)

[251]

‌او‌ راست‌ دعوت‌ حق‌ و آنان‌ ‌که‌ ميخوانند ‌از‌ ‌غير‌ ‌او‌ اجابت‌ نميكنند ايشانرا بچيزي‌ مگر چون‌ گشاينده‌ دو دستش‌ بسوي‌ آب‌ ‌تا‌ برسد بدهنش‌ و نيست‌ ‌آن‌ رسنده‌ بآن‌ و نيست‌ خواندن‌ كافران‌ جز ‌در‌ گمراهي‌ (14)

و ‌خدا‌ ‌را‌ سجده‌ ميكند ‌هر‌ ‌که‌ ‌در‌ آسمانها و زمين‌ ‌است‌ خواه‌ و ناخواه‌ و سايه‌ هاشان‌ بامداد و شبانگاهان‌ (15)

بگو كيست‌ پروردگار آسمانها و زمين‌ بگو ‌خدا‌ ‌است‌ بگو آيا ‌پس‌ گرفتيد ‌از‌ ‌غير‌ ‌او‌ دوستان‌ ‌که‌ مالك‌ نمي‌باشند ‌براي‌ خودشان‌ سودي‌ و نه‌ زياني‌ بگو آيا مساوي‌ ميباشند نابينا و بينا ‌ يا ‌ آيا مساوي‌ ميباشند تاريكي‌ها و روشني‌ ‌ يا ‌ گردانيدند ‌براي‌ ‌خدا‌ انبازاني‌ ‌که‌ آفريدند چون‌ آفريدن‌ ‌او‌ ‌پس‌ مشتبه‌ شد آفريده‌ برايشان‌ بگو ‌خدا‌ آفريننده‌ همه‌ چيز ‌است‌ و اوست‌ يكتاي‌ قهر كننده‌ (16)

فرو فرستاد ‌از‌ آسمان‌ آب‌ ‌را‌ ‌پس‌ روان‌ شد رودخانه‌ها باندازه‌ ‌خود‌ ‌پس‌ برداشت‌ ‌اينکه‌ آب‌ روان‌ كف‌ بلند ‌را‌ و ‌از‌ آنچه‌ ميافروزند ‌بر‌ ‌آن‌ ‌در‌ آتش‌ ‌از‌ ‌براي‌ طلب‌ پيرايه‌ ‌ يا ‌ مايه‌ تعيش‌ كف‌ ‌است‌ مانند ‌آن‌ همچنين‌ ميزند ‌خدا‌ حق‌ و باطل‌ ‌را‌ ‌پس‌ اما كف‌ ‌پس‌ ميرود انداخته‌ ‌شده‌ و اما آنچه‌ نفع‌ ميدهد مردم‌ ‌را‌ ‌پس‌ دير ميماند ‌در‌ زمين‌ همچنين‌ ميزند ‌خدا‌ ‌آن‌ مثلها ‌را‌ (17)

‌از‌ ‌براي‌ آنان‌ ‌که‌ اجابت‌ كردند پروردگارشان‌ ‌را‌ خوبيست‌ و آنان‌ ‌که‌ اجابت‌ نكردند ‌او‌ ‌را‌ ‌اگر‌ آنكه‌ ‌بود‌ ايشانرا آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ همه‌ و مانندش‌ ‌با‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ فدا داده‌ بودند بآن‌ ‌آنها‌ ‌از‌ ‌براي‌ ايشانست‌ بدي‌ حساب‌ و منزل‌ ‌ايشان‌ دوزخست‌ و بد ‌است‌ ‌آن‌ بستر (18)

[252]

آيا ‌پس‌ آنكه‌ بداند ‌که‌ آنچه‌ فرستاده‌ شد بتو ‌از‌ پروردگارت‌ حق‌ ‌است‌ چون‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌او‌ كور ‌است‌ البته‌ پند ميگيرند بقرآن‌ صاحبان‌ عقل‌ (19)

آنان‌ ‌که‌ وفا ميكنند ‌به‌ پيمان‌ ‌خدا‌ و نمي‌شكنند پيمان‌ ‌را‌ (20)

و آنان‌ ‌که‌ مي‌پيوندند آنچه‌ ‌را‌ امر كرده‌ ‌خدا‌ بآن‌ ‌که‌ پيوند كرده‌ شود و ميترسند ‌از‌ پروردگارشان‌ و بيم‌ دارند ‌از‌ بدي‌ حساب‌ (21)

و آنان‌ ‌که‌ صبر كردند ‌براي‌ طلب‌ وجه‌ پروردگارشان‌ و برپاي‌ داشتند نماز ‌را‌ و انفاق‌ نمودند ‌از‌ آنچه‌ روزي‌ داديمشان‌ نهان‌ و آشكار و دفع‌ ميكنند بخوبي‌ بدي‌ ‌را‌ ‌آنها‌ مر ايشانراست‌ عاقبت‌ آنسراي‌ (22)

بهشتهاي‌ اقامت‌ دائمي‌ ‌که‌ داخل‌ ميشوند ‌آنها‌ و كسيكه‌ شايسته‌ شد ‌از‌ پدرانشان‌ و جفت‌ هاشان‌ و فرزندانشان‌ و فرشتگان‌ داخل‌ ميشوند برايشان‌ ‌از‌ ‌هر‌ دري‌ (23)

سلام‌ ‌بر‌ ‌شما‌ بسبب‌ آنچه‌ صبر كرديد ‌پس‌ خوبست‌ سر انجام‌ آنسراي‌ (24)

و آنان‌ ‌که‌ مي‌شكنند پيمان‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌از‌ استوار كردنش‌ و ميبرند آنچه‌ ‌را‌ امر كرده‌ ‌خدا‌ بآن‌ ‌که‌ وصل‌ كرده‌ شود و فساد مي‌كنند ‌در‌ زمين‌ ‌آنها‌ مر ايشانراست‌ لعنت‌ و مر ايشانراست‌ بدي‌ آنسراي‌ (25)

‌خدا‌ وسعت‌ ميدهد روزي‌ ‌را‌ ‌براي‌ آنكه‌ ميخواهد و تنگ‌ ميگرداند و شاد شدند بزندگاني‌ دنيا و نيست‌ زندگاني‌ دنيا ‌در‌ آخرت‌ مگر متاعي‌ (26)

و ميگويند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند چرا فرو فرستاده‌ نشد ‌بر‌ ‌او‌ آيتي‌ ‌از‌ پروردگارش‌ بگو بدرستيكه‌ ‌خدا‌ گمراه‌ ميگذارد آنرا ‌که‌ ميخواهد و هدايت‌ ميكند بسوي‌ ‌خود‌ آنرا ‌که‌ بازگشت‌ كرد (27)

آنان‌ ‌که‌ گرويدند و مي‌آرامد دلهاشان‌ بذكر ‌خدا‌ آگاه‌ باشيد بذكر ‌خدا‌ مي‌آرامد دلها (28)

[253]

آنان‌ ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ خوش‌ باد ايشانرا و نيكوئي‌ بازگشت‌ (29)

همچنين‌ فرستاديم‌ ترا ‌در‌ امتي‌ ‌که‌ گذشتند ‌از‌ پيش‌ ‌آن‌ امت‌ها ‌تا‌ بخواني‌ برايشان‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ وحي‌ فرستاديم‌ بتو و ‌ايشان‌ كافر ميشود بخداي‌ بخشنده‌ بگو اوست‌ پروردگار ‌من‌ نيست‌ الهي‌ مگر ‌او‌ ‌بر‌ ‌او‌ توكل‌ كردم‌ و بسوي‌ اوست‌ بازگشت‌ ‌من‌ (30)

و ‌اگر‌ آنكه‌ ميبود قرآني‌ ‌که‌ براه‌ افتادي‌ بآن‌ كوه‌ها ‌ يا ‌ پاره‌ پاره‌ شدي‌ بآن‌ زمين‌ ‌ يا ‌ بسخن‌ ‌در‌ آورده‌ شدي‌ بآن‌ مردگان‌ بلكه‌ ‌خدا‌ راست‌ امر همگي‌ آيا ‌پس‌ نوميد نشدند آنان‌ ‌که‌ گرويدند ‌که‌ ‌اگر‌ ميخواست‌ ‌خدا‌ ‌هر‌ آينه‌ هدايت‌ كرده‌ ‌بود‌ مردمانرا همه‌ و هميشه‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ميرسد ايشانرا بسبب‌ آنچه‌ كردند مصيبتي‌ سخت‌ ‌ يا ‌ فرود مي‌آئي‌ نزديك‌ بخانه‌ ‌ايشان‌ ‌تا‌ بيايد وعده‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ خلاف‌ نميكند وعده‌ ‌را‌ (31)

و بتحقيق‌ استهزاء كرده‌ شد برسولان‌ ‌از‌ پيش‌ ‌از‌ تو ‌پس‌ مهلت‌ دادم‌ آنانرا ‌که‌ كافر شدند ‌پس‌ گرفتمشان‌ ‌پس‌ چگونه‌ ‌باشد‌ عقوبت‌ ‌من‌ (32)

آيا ‌پس‌ كسيكه‌ ‌او‌ نگهبانست‌ ‌بر‌ ‌هر‌ نفسي‌ بآنچه‌ كسب‌ كرد و گردانيدند ‌از‌ ‌براي‌ ‌خدا‌ شريكان‌ بگو نام‌ بريد ‌آنها‌ ‌را‌ بلكه‌ خبر ميدهيد ‌او‌ ‌را‌ بآنچه‌ نمي‌ داند ‌در‌ زمين‌ ‌ يا ‌ بظاهريست‌ ‌از‌ گفتار بلكه‌ آراسته‌ شد آنانرا ‌که‌ كافر شدند حيله‌ ‌ايشان‌ و بازداشته‌ شدند ‌از‌ راه‌ و كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ اضلال‌ كرد ‌خدا‌ ‌پس‌ نباشد ‌او‌ ‌را‌ راهنمائي‌ (33)

‌آنها‌ ‌را‌ ‌است‌ عذابي‌ ‌در‌ زندگاني‌ دنيا و ‌هر‌ آينه‌ عذاب‌ آخرت‌ سخت‌ تر ‌است‌ و نباشد ايشانرا ‌از‌ ‌خدا‌ هيچ‌ نگاهدارنده‌ (34)

[254]

مثل‌ بهشتي‌ ‌که‌ وعده‌ داده‌ شد پرهيزكاران‌ ميرود ‌از‌ زيرش‌ نهرها ميوه‌اش‌ دائمي‌ ‌است‌ و سايه‌ اش‌ اينست‌ سر انجام‌ آنان‌ ‌که‌ پرهيزكار شدند و سر انجام‌ كافران‌ آتش‌ ‌است‌ (35)

و آنان‌ ‌که‌ داديمشان‌ كتاب‌ شاد ميشوند بآنچه‌ فرو فرستاده‌ شد بتو ‌از‌ طايفه‌هاي‌ دشمن‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ انكار ميكند برخي‌ ‌از‌ آنرا بگو جز ‌اينکه‌ نيست‌ فرموده‌ شدم‌ ‌که‌ بپرستم‌ ‌خدا‌ ‌را‌ و شرك‌ نياورم‌ باو بسوي‌ ‌او‌ ميخوانم‌ و بسوي‌ ‌او‌ ‌است‌ بازگشت‌ ‌من‌ (36)

و همچنين‌ فرو فرستاديم‌ آنرا حكمي‌ عربي‌ و ‌اگر‌ پيروي‌ كني‌ خواهش‌هاي‌ ايشانرا ‌پس‌ ‌از‌ آنچه‌ آمد ترا ‌از‌ دانش‌ نباشد ترا ‌از‌ ‌خدا‌ هيچ‌ ناصري‌ و نه‌ نگهدارنده‌ (37)

و بتحقيق‌ فرستاديم‌ رسولان‌ چند ‌از‌ قبل‌ تو و گردانيديم‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ آنان‌ و فرزندان‌ و نباشد رسولي‌ ‌را‌ ‌که‌ بياورد آيتي‌ ‌را‌ مگر بدستور ‌خدا‌ ‌براي‌ ‌هر‌ اجلي‌ نوشته‌ ايست‌ (38)

محو مي‌كند ‌خدا‌ آنچه‌ خواهد و ثابت‌ ميدارد و نزد اوست‌ اصل‌ كتاب‌ (39)

و ‌اگر‌ بنمائيم‌ ترا بعضي‌ ‌از‌ آنچه‌ وعده‌ ميدهيم‌ ايشانرا ‌ يا ‌ بميرانيم‌ ترا ‌پس‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ برتست‌ رسانيدن‌ و ‌بر‌ ماست‌ حساب‌ (40)

آيا نديدند ‌که‌ ‌ما مي‌آئيم‌ زمين‌ ‌را‌ كم‌ ميكنيم‌ آنرا ‌از‌ اطرافش‌ و ‌خدا‌ حكم‌ ميكند نيست‌ رد كننده‌ مر حكم‌ ‌او‌ ‌را‌ و اوست‌ زود حساب‌ (41)

و بدرستيكه‌ مكر كردند آنان‌ ‌که‌ بودند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ ‌خدا‌ راست‌ مكر همه‌ ميداند آنچه‌ كسب‌ ميكند ‌هر‌ نفسي‌ و زود ‌باشد‌ ‌که‌ بدانند كافران‌ ‌که‌ كراست‌ انجام‌ آنسراي‌ (42)

[255]

و ميگويند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند نيستي‌ تو فرستاده‌ ‌شده‌ بگو كافي‌ ‌است‌ ‌خدا‌ گواه‌ ميان‌ ‌من‌ و ميان‌ ‌شما‌ و كسيكه‌ نزد اوست‌ دانش‌ كتاب‌ (43)

14- ‌سورة‌ إبراهيم‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

كتابيست‌ ‌که‌ فرو فرستاديم‌ آنرا بتو ‌تا‌ بيرون‌ آوري‌ مردمانرا ‌از‌ تاريكيها بروشنائي‌ باذن‌ پروردگارشان‌ بسوي‌ راه‌ غالب‌ ستوده‌ (1)

خدائي‌ ‌که‌ ‌او‌ راست‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ و واي‌ ‌بر‌ كافران‌ ‌از‌ عذاب‌ سخت‌ (2)

آنان‌ ‌که‌ برميگزينند زندگاني‌ دنيا ‌را‌ ‌بر‌ آخرت‌ و بازمي‌دارند ‌از‌ راه‌ ‌خدا‌ و ميخواهند آنرا كج‌ ‌آنها‌ ‌در‌ گمراهي‌ دورند (3)

و نفرستاديم‌ هيچ‌ رسولي‌ ‌را‌ مگر بزمان‌ قومش‌ ‌تا‌ بيان‌ كند ايشانرا ‌پس‌ گمراه‌ ميگذارد ‌خدا‌ آنرا ‌که‌ ميخواهد و هدايت‌ ميكند آنرا ‌که‌ خواهد و اوست‌ غالب‌ درستكردار (4)

و بدرستيكه‌ فرستاديم‌ موسي‌ ‌را‌ بآيت‌هاي‌ ‌خود‌ ‌که‌ بيرون‌ آور قومت‌ ‌را‌ ‌از‌ تاريكيهاي‌ كفر بنور ايمان‌ و پند ده‌ ايشانرا بروآهاي‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيتهاست‌ ‌براي‌ ‌هر‌ صبر كننده‌ شكرگزاري‌ (5)

[256]

و چون‌ ‌گفت‌ موسي‌ قومش‌ ‌را‌ ‌که‌ ياد كنيد نعمت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌شما‌ چون‌ نجاتتان‌ داد ‌از‌ فرعونيان‌ ‌که‌ عذاب‌ ميكردند ‌شما‌ ‌را‌ بدترين‌ عذابي‌ و ميكشتند پسرانتان‌ ‌را‌ و باقي‌ ميگذاشتند زنانتان‌ ‌را‌ و ‌در‌ ‌آن‌ بلائي‌ ‌بود‌ ‌از‌ پروردگارتان‌ بزرگ‌ (6)

و چون‌ اعلام‌ كرد پروردگار ‌شما‌ ‌که‌ ‌اگر‌ شكر كنيد ‌هر‌ آينه‌ افزون‌ كنم‌ ‌بر‌ ‌شما‌ و ‌اگر‌ كفران‌ نمائيد بدرستيكه‌ عذاب‌ ‌من‌ ‌هر‌ آينه‌ سخت‌ ‌است‌ (7)

و ‌گفت‌ موسي‌ ‌اگر‌ كافر شويد ‌شما‌ و ‌هر‌ ‌که‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ همه‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌هر‌ آينه‌ بي‌نياز ستوده‌ ‌است‌ (8)

آيا نيامد ‌شما‌ ‌را‌ خبر آنان‌ ‌که‌ بودند پيش‌ ‌از‌ ‌شما‌ قوم‌ نوح‌ و عاد و ثمود و آنان‌ ‌که‌ بودند ‌بعد‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ نمي‌ داند ايشانرا مگر ‌خدا‌ آمد ‌ايشان‌ ‌را‌ رسولانشان‌ ‌با‌ معجزات‌ ‌پس‌ برگردانيدند دستهاشان‌ ‌را‌ ‌در‌ دهنهاشان‌ و گفتند بدرستيكه‌ ‌ما كافر شديم‌ بآنچه‌ فرستاده‌ شديد بآن‌ و بدرستيكه‌ ‌ما ‌در‌ شكيم‌ ‌از‌ آنچه‌ مي‌خوانيد ‌ما ‌را‌ بآن‌ ‌که‌ بگمان‌ بد اندازنده‌ ‌است‌ (9)

گفتند رسولانشان‌ آيا ‌باشد‌ ‌در‌ ‌خدا‌ شكي‌ ‌که‌ پديد آورنده‌ آسمانها و زمين‌ ‌است‌ ميخواند ‌شما‌ ‌را‌ ‌تا‌ بيامرزد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ گناهانتان‌ و بآخر اندازد ‌شما‌ ‌را‌ ‌تا‌ وقتي‌ ‌که‌ نامبرده‌ شد گفتند نيستيد ‌شما‌ مگر انساني‌ مانند ‌ما ميخواهيد ‌که‌ بازداريد ‌ما ‌را‌ ‌از‌ آنچه‌ بودند ‌که‌ ميپرستيدند پدران‌ ‌ما ‌پس‌ بياوريد ‌براي‌ ‌ما حجتي‌ روشن‌ (10)

[257]

گفتند ايشانرا رسولانشان‌ نيستيم‌، مگر انساني‌ مانند ‌شما‌ و ليكن‌ ‌خدا‌ منت‌ مي‌نهد ‌بر‌ آنكه‌ ميخواهد ‌از‌ بندگانش‌ و نباشد ‌ما ‌را‌ ‌که‌ بياوريم‌ بشما حجتي‌ مگر باذن‌ ‌خدا‌ و ‌بر‌ ‌خدا‌ بايد توكل‌ كنند گروندگان‌ (11)

و چيست‌ ‌ما ‌را‌ ‌که‌ توكل‌ نكنيم‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ و بدرستيكه‌ هدايت‌ كرد ‌ما ‌را‌ براه‌هاي‌ ‌ما و ‌هر‌ آينه‌ صبر خواهيم‌ كرد ‌بر‌ آنچه‌ رنجانيديد ‌ما ‌را‌ و ‌بر‌ ‌خدا‌ بايد توكل‌ كنند توكل‌ كنندگان‌ (12)

و گفتند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند رسولانشان‌ ‌را‌ ‌هر‌ آينه‌ بيرون‌ كنيم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ زمين‌ ‌خود‌ ‌ يا ‌ ‌هر‌ آينه‌ برمي‌گرديد ‌در‌ كيش‌ ‌ما ‌پس‌ وحي‌ فرستاد بايشان‌ پروردگارشان‌ ‌که‌ ‌هر‌ آينه‌ هلاك‌ ميگردانيم‌ ظالمان‌ ‌را‌ (13)

و ‌هر‌ آينه‌ ساكن‌ ميگردانيم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ آنزمين‌ ‌از‌ ‌پس‌ ‌ايشان‌ ‌آن‌ ‌از‌ ‌براي‌ كسي‌ استكه‌ ترسيد ‌از‌ مقام‌ ‌من‌ و ترسيد ‌از‌ وعده‌ عذابم‌ (14)

و طلب‌ فتح‌ كردند و نوميد شد ‌هر‌ سركش‌ حق‌ ناپذيري‌ (15)

‌از‌ پيش‌ رويش‌ دوزخست‌ و آب‌ داده‌ ميشود ‌از‌ آبيكه‌ خون‌ جراحتست‌ (16)

جرعه‌ جرعه‌ مي‌آشامد آنرا و نزديك‌ نباشد ‌که‌ فرو بردش‌ بآساني‌ و مي‌آيد ‌او‌ ‌را‌ مرگ‌ ‌از‌ همه‌ جا و نيست‌ ‌او‌ مرده‌ و ‌از‌ پيش‌ رويش‌ عذابي‌ ‌است‌ سخت‌ (17)

مثل‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند بپروردگارشان‌ كردارشان‌ چون‌ خاكستريست‌ ‌که‌ سخت‌ بوزد ‌بر‌ ‌آن‌ باد ‌در‌ روز ‌که‌ باد سخت‌ آيد قادر نباشند ‌از‌ آنچه‌ كسب‌ كرده‌ باشند ‌بر‌ چيزي‌ آنست‌ ‌آن‌ گمراهي‌ دور (18)

[258]

آيا ندانيد ‌که‌ ‌خدا‌ آفريد آسمانها و زمين‌ ‌را‌ براستي‌ ‌اگر‌ خواهد ببرد ‌شما‌ ‌را‌ و بياورد خلقي‌ تازه‌ (19)

و نيست‌ ‌آن‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ دشوار (20)

و ظاهر شدند ‌بر‌ ‌خدا‌ همگي‌ ‌پس‌ گفتند ضعيفان‌ آنانرا ‌که‌ طلب‌ بزرگي‌ كردند بدرستيكه‌ ‌ما بوديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ پيروان‌ ‌پس‌ آيا ‌شما‌ هستيد كفايت‌ كنندگان‌ ‌از‌ ‌ما ‌از‌ عذاب‌ ‌خدا‌ هيچ‌ چيز گفتند ‌اگر‌ هدايت‌ كرده‌ ‌بود‌ ‌ما ‌را‌ ‌خدا‌ هدايت‌ كرده‌ بوديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ يكسانست‌ ‌بر‌ ‌ما خواه‌ جزع‌ نموده‌ باشيم‌ ‌ يا ‌ صبر كرده‌ باشيم‌ نيست‌ ‌ما ‌را‌ هيچ‌ گريزگاهي‌ (21)

و ‌گفت‌ شيطان‌ چون‌ گذارده‌ شد امر بدرستيكه‌ ‌خدا‌ وعده‌ داد ‌شما‌ ‌را‌ وعده‌ راست‌ و درست‌ و وعده‌ دادم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌پس‌ خلاف‌ كردم‌ بشما و نبود مرا ‌بر‌ ‌شما‌ هيچ‌ تسلطي‌ مگر آنكه‌ خواندم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌پس‌ اجابت‌ كرديد مرا ‌پس‌ ملامت‌ نكنيد مرا و ملامت‌ كنيد نفسهاتان‌ ‌را‌ نيستم‌ ‌من‌ فريادرس‌ ‌شما‌ و نيستيد ‌شما‌ فريادرس‌ ‌من‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ كافر شدم‌ بآنچه‌ شريك‌ گردانيد مرا ‌از‌ پيش‌ بدرستيكه‌ ظالمان‌ مر ايشانراست‌ عذابي‌ دردناك‌ (22)

و ‌در‌ آورده‌ مي‌شوند آنان‌ ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ ‌در‌ بهشتهائيكه‌ ميرود ‌از‌ زير ‌آنها‌ نهرها جاودانيان‌ ‌در‌ ‌آن‌ باذن‌ پروردگارشان‌ درودشان‌ ‌در‌ ‌آنها‌ سلام‌ ‌است‌ (23)

آيا نمي‌بيني‌ ‌که‌ چگونه‌ زد ‌خدا‌ مثل‌ ‌را‌ كلمه‌ پاكيزه‌ چون‌ درخت‌ پاكيزه‌ ايست‌ ‌که‌ اصلش‌ ثابت‌ و فرعش‌ ‌در‌ آسمان‌ (24)

[259]

داده‌ ميشود ميوه‌ اش‌ ‌هر‌ زمان‌ باذن‌ پروردگارش‌ و ميزند ‌خدا‌ مثلها ‌را‌ ‌براي‌ مردمان‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ پند گيرند (25)

و مثل‌ كلمه‌ پليد چون‌ درخت‌ پليديست‌ ‌که‌ ريشه‌ كن‌ ‌شده‌ ‌باشد‌ ‌از‌ بالاي‌ زمين‌ ‌که‌ نباشد آنرا هيچ‌ قراري‌ (26)

ثابت‌ ميگرداند ‌خدا‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ گرويدند بگفتار ثابت‌ ‌در‌ زندگاني‌ دنيا و ‌در‌ آخرت‌ و اضلال‌ ميكند ‌خدا‌ ستمكاران‌ ‌را‌ و ميكند ‌خدا‌ آنچه‌ ميخواهد (27)

آيا ننگريستي‌ بآنان‌ ‌که‌ تبديل‌ كردند نعمت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ بكفر و فرود آوردند قومشانرا بسراي‌ هلاك‌ (28)

‌که‌ دوزخست‌ درآيند آنرا و بد ‌است‌ ‌آن‌ جاي‌ قرار (29)

و گردانيدند ‌از‌ ‌براي‌ ‌خدا‌ مانندها ‌تا‌ گمراه‌ گردانند ‌از‌ راهش‌ بگو كامراني‌ كنيد بدرستيكه‌ بازگشت‌ ‌شما‌ بآتش‌ ‌است‌ (30)

بگو مر بندگان‌ مرا آنان‌ ‌که‌ گرويدند ‌که‌ برپاي‌ دارند نماز ‌را‌ و انفاق‌ كنند ‌از‌ آنچه‌ روزي‌ داديمشان‌ نهان‌ و آشكارا پيش‌ ‌از‌ آنكه‌ بيايد روزي‌ ‌که‌ نباشد بيعي‌ ‌در‌ ‌آن‌ و نه‌ دوستي‌ (31)

‌خدا‌ ‌است‌ ‌که‌ آفريد آسمانها و زمين‌ ‌را‌ و فرو فرستاد ‌از‌ آسمان‌ آب‌ ‌را‌ ‌پس‌ بيرون‌ آورد بآن‌ ‌از‌ ميوه‌ جات‌ روزي‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌شما‌ و رام‌ كرد ‌براي‌ ‌شما‌ كشتي‌ ‌را‌ ‌تا‌ روان‌ گردد ‌در‌ دريا بامرش‌ و رام‌ كرد ‌براي‌ ‌شما‌ نهرها ‌را‌ (32)

و مسخر كرد ‌براي‌ ‌شما‌ آفتاب‌ و ماه‌ ‌را‌ دو كوشنده‌ دائمي‌ و رام‌ كرد ‌براي‌ ‌شما‌ شب‌ و روز ‌را‌ (33)

[260]

و داد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌هر‌ چه‌ خواستيد ‌آن‌ ‌را‌ و ‌اگر‌ بشماريد نعمت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ احصا نتوانيد كرد آنرا بدرستيكه‌ انسان‌ ‌هر‌ آينه‌ سخت‌ ستمكار ناسپاس‌ ‌است‌ (34)

و چون‌ ‌گفت‌ ابراهيم‌ پروردگارا بگردان‌ ‌اينکه‌ شهر مكه‌ ‌را‌ امن‌ و دور دار مرا و پسران‌ مرا ‌از‌ آنكه‌ بپرستيم‌ بتان‌ ‌را‌ (35)

اي‌ پروردگار ‌من‌ بدرستيكه‌ ‌آنها‌ گمراه‌ كردند بسياري‌ ‌را‌ ‌از‌ مردمان‌ ‌پس‌ ‌هر‌ ‌که‌ پيروي‌ كرد مرا ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌از‌ ‌من‌ ‌است‌ و ‌هر‌ ‌که‌ نافرماني‌ كرد مرا ‌پس‌ بدرستيكه‌ تو آمرزنده‌ مهرباني‌ (36)

اي‌ پروردگار بدرستيكه‌ ‌من‌ ساكن‌ گردانيدم‌ برخي‌ ‌از‌ فرزندانم‌ ‌را‌ ‌در‌ بياباني‌ ‌غير‌ قابل‌ زراعت‌ نزديك‌ خانه‌ تو ‌که‌ حرام‌ گردانيده‌ ‌شده‌ پروردگارا ‌تا‌ ‌بر‌ پاي‌ دارند نماز ‌را‌ ‌پس‌ بگردان‌ دلهاي‌ برخي‌ ‌از‌ مردمان‌ ‌را‌ ‌که‌ بشتابد بسوي‌ ‌ايشان‌ و روزي‌ ده‌ ايشانرا ‌از‌ ثمرها ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ شكر گزاري‌ كنند (37)

پروردگارا بدرستيكه‌ تو ميداني‌ آنچه‌ پنهان‌ ميداريم‌ و آنچه‌ آشكار مي‌كنيم‌ و پوشيده‌ نباشد ‌بر‌ ‌خدا‌، هيچ‌ چيز ‌در‌ زمين‌ و نه‌ ‌در‌ آسمان‌ (38)

ستايش‌ خداي‌ ‌را‌ ‌که‌ بخشيد بمن‌ ‌در‌ پيري‌ اسمعيل‌ و اسحق‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ پروردگار ‌من‌ ‌هر‌ آينه‌ شنونده‌ دعا ‌است‌ (39)

پروردگار ‌من‌ بگردان‌ مرا ‌بر‌ پا دارنده‌ نماز و ‌از‌ فرزندانم‌ پروردگارا و قبول‌ كن‌ دعاي‌ مرا (40)

پروردگارا بيامرز مرا و والدينم‌ ‌را‌ و مؤمنان‌ ‌را‌ روزي‌ ‌که‌ قائم‌ شود حساب‌ (41)

و مپندار البته‌ ‌خدا‌ ‌را‌ بي‌خبر ‌از‌ آنچه‌ ميكنند ستمكاران‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ باز ‌پس‌ مياندازدشان‌ بروزي‌ ‌که‌ گشاده‌ ميماند ‌در‌ ‌آن‌ چشم‌ها (42)

[261]

شتاب‌ زدگان‌ ببالا دارندگان‌ سرهاشان‌ ‌را‌ برنميگردد بسوي‌ ‌ايشان‌ چشمهاشان‌ و دلهاشان‌ ‌باشد‌ خالي‌ (43)

و بترسان‌ مردمان‌ ‌را‌ ‌از‌ روز ‌که‌ آيد ايشانرا عذاب‌ ‌پس‌ گويند آنان‌ ‌که‌ ستم‌ كردند پروردگارا باز ‌پس‌ دار ‌ما ‌را‌ ‌تا‌ مدتي‌ نزديك‌ ‌تا‌ اجابت‌ نمائيم‌ دعوت‌ ترا و پيروي‌ كنيم‌ رسولان‌ ‌را‌ آيا و نبوديد ‌که‌ سوگند ميخورديد ‌از‌ پيش‌ ‌که‌ نيست‌ ‌شما‌ ‌را‌ هيچ‌ زوالي‌ (44)

و ساكن‌ شديد ‌در‌ مسكن‌هاي‌ آنان‌ ‌که‌ ستم‌ كردند ‌بر‌ خودشان‌ و ظاهر شد ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ چگونه‌ كرديم‌ بايشان‌ و زديم‌ ‌براي‌ ‌شما‌ مثلها ‌را‌ (45)

و بدرستيكه‌ حيله‌ كردند مكرشانرا و نزد خداست‌ جزاي‌ مكرشان‌ و ‌اگر‌ چه‌ ‌بود‌ مكرشان‌ ‌که‌ زايل‌ شود ‌از‌ ‌آن‌ كوه‌ها (46)

‌پس‌ مپندار البته‌ ‌خدا‌ ‌را‌ خلاف‌ كننده‌ وعدهاش‌ برسولانش‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ غالب‌ صاحب‌ انتقام‌ ‌است‌ (47)

روزي‌ ‌که‌ تبديل‌ كرده‌ ميشود زمين‌ بغير ‌اينکه‌ زمين‌ و آسمانها و ظاهر شدند ‌براي‌ خداي‌ يكتاي‌ غالب‌ (48)

و مي‌بيني‌ گناهكاران‌ ‌را‌ آنروز قرين‌ كرده‌ شدگان‌ ‌در‌ غلها (49)

پيراهنهاشان‌ ‌از‌ قطران‌ و بپوشد رويهاشان‌ ‌را‌ آتش‌ (50)

‌تا‌ جزا دهد ‌خدا‌ ‌هر‌ نفسي‌ ‌را‌ آنچه‌ كسب‌ كرده‌ بدرستيكه‌ خداوند زود حساب‌ ‌است‌ (51)

‌اينکه‌ كفايتست‌ مردمان‌ ‌را‌ و ‌تا‌ ترسانده‌ شوند بآن‌ و ‌تا‌ بدانند جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ اوست‌ خداي‌ يكتا و ‌تا‌ پند گيرند صاحبان‌ خردها (52)

[262]

15- ‌سورة‌ الحجر
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

‌اينکه‌ آيت‌هاي‌ كتاب‌ و قرآنيست‌ روشن‌ (1)

بسا ‌که‌ آرزو كنند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌که‌ كاش‌ بودند مسلمانان‌ (2)

واگذارشان‌ ‌تا‌ بخورند و كامراني‌ كنند و مشغولشان‌ كند آرزو ‌پس‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ بدانند (3)

و هلاك‌ نكرديم‌ هيچ‌ قريه‌ ‌را‌ مگر ‌که‌ ‌بود‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌آن‌ نوشته‌ معلوم‌ (4)

پيش‌ نيفتد هيچ‌ امتي‌ ‌از‌ اجلش‌ و باز ‌پس‌ ‌هم‌ نمانند (5)

و گفتند اي‌ آنكه‌ فرو فرستاده‌ ‌شده‌ ‌بر‌ ‌او‌ ذكر بدرستيكه‌ تو ‌هر‌ آينه‌ ديوانه‌ (6)

چرا نميآري‌ ‌بما‌ فرشتگان‌ ‌را‌ ‌اگر‌ هستي‌ ‌از‌ راستگويان‌ (7)

فرو نمي‌فرستيم‌ ملائكه‌ ‌را‌ مگر بحق‌ و نباشند آنگاه‌ ‌از‌ مهلت‌ دادگان‌ (8)

بدرستيكه‌ ‌ما فرو فرستاديم‌ ذكر ‌را‌ و بدرستيكه‌ ‌ما ‌او‌ ‌را‌ نگاهدارندگانيم‌ (9)

و بدرستيكه‌ فرستاديم‌ پيش‌ ‌از‌ تو ‌در‌ گروه‌هاي‌ پيشينيان‌ (10)

و نمي‌آمد ايشانرا هيچ‌ رسولي‌ مگر ‌که‌ بودند ‌به‌ ‌آن‌ استهزاء ميكردند (11)

همچنين‌ درمي‌آوريم‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌در‌ دلهاي‌ گناهكاران‌ (12)

ايمان‌ نياورند ‌به‌ ‌آن‌ و بدرستيكه‌ گذشته‌ ‌است‌ آئين‌ پيشينيان‌ (13)

و ‌اگر‌ ميگشوديم‌ برايشان‌ دري‌ ‌از‌ آسمان‌ ‌پس‌ ميبودند همه‌ روزه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌که‌ ببالا ميرفته‌ باشند (14)

‌هر‌ آينه‌ ميگفتند جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ بسته‌ ‌شده‌ چشمهاي‌ ‌ما بلكه‌ مائيم‌ گروهي‌ سحر شدگان‌ (15)

[263]

و بدرستيكه‌ گردانيديم‌ ‌در‌ آسمان‌ برجها و آراستيم‌ ‌براي‌ نگرندگان‌ (16)

و نگهداشتيم‌ آنرا ‌از‌ ‌هر‌ شيطان‌ رانده‌ ‌شده‌ (17)

مگر آنكه‌ بدزديده‌ گوش‌ فرا داشت‌ ‌پس‌ ‌از‌ پي‌ رفت‌ ‌او‌ ‌را‌ شهابي‌ روشن‌ (18)

و زمين‌ وسعت‌ داديم‌ آنرا و افكنديم‌ ‌در‌ ‌آن‌ كوه‌هاي‌ استوار و رويانيديم‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌از‌ ‌هر‌ چيزي‌ سنجيده‌ (19)

و قرار داديم‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌در‌ ‌آن‌ مايه‌هاي‌ تعيش‌ و كسيرا ‌که‌ نيستيد ‌او‌ ‌را‌ روزي‌ دهندگان‌ (20)

و نيست‌ هيچ‌ چيز مگر ‌که‌ نزد ماست‌ خزينه‌ هايش‌ و نمي‌فرستيم‌ آنرا مگر باندازه‌اي‌ دانسته‌ ‌شده‌ (21)

و فرستاديم‌ بادها ‌را‌ بار گرفته‌ها ‌پس‌ فرو فرستاديم‌ ‌از‌ آسمان‌ آب‌ ‌را‌ ‌پس‌ نوشانيديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌آن‌ و نيستيد ‌شما‌ آنرا خزانه‌ داران‌ (22)

و بدرستيكه‌ ‌ما ‌هر‌ آينه‌ مائيم‌ ‌که‌ زنده‌ كنيم‌ و بميرانيم‌ و مائيم‌ وارثان‌ (23)

و بتحقيق‌ دانستيم‌ پيش‌ رفتگان‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌شما‌ و بتحقيق‌ دانستيم‌ واپس‌ ماندگان‌ ‌را‌ (24)

و بدرستيكه‌ پروردگار تو ‌او‌ محشور ميكند ايشانرا ‌که‌ ‌او‌ درستكردار داناست‌ (25)

و بتحقيق‌ آفريديم‌ انسان‌ ‌را‌ ‌از‌ گل‌ خشك‌ ‌شده‌ ‌از‌ لاي‌ ريخته‌ ‌شده‌ (26)

و پدر پريان‌ آفريديمش‌ ‌از‌ پيش‌ ‌از‌ آتش‌ سوزان‌ (27)

و چون‌ ‌گفت‌ پروردگار تو ملائكه‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ آفريننده‌ام‌ انساني‌ ‌را‌ ‌از‌ گل‌ خشك‌ ‌از‌ لاي‌ ريخته‌ ‌شده‌ (28)

‌پس‌ چون‌ راست‌ كردم‌ آنرا و دميدم‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌از‌ روحم‌ ‌پس‌ بيفتيد ‌او‌ ‌را‌ سجده‌ كنان‌ (29)

‌پس‌ سجده‌ كردند فرشتگان‌ همگي‌ جميعا (30)

مگر شيطان‌ ‌که‌ ابا نمود ‌که‌ ‌باشد‌ ‌با‌ سجده‌ كنندگان‌ (31)

[264]

‌گفت‌ اي‌ شيطان‌ چيست‌ ترا ‌که‌ نمي‌باشي‌ ‌با‌ سجده‌ كنندگان‌ (32)

‌گفت‌ نيستم‌ ‌من‌ ‌که‌ سجده‌ كنم‌ انساني‌ ‌را‌ ‌که‌ آفريدي‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ گل‌ خشك‌ ‌از‌ لاي‌ ريخته‌ ‌شده‌ (33)

‌گفت‌ ‌پس‌ بيرون‌ رو ‌از‌ ‌آن‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ توئي‌ رانده‌ ‌شده‌ (34)

و بدرستيكه‌ ‌بر‌ تست‌ لعنت‌ ‌تا‌ روز جزا (35)

‌گفت‌ پروردگارا ‌پس‌ مهلتم‌ ده‌ ‌تا‌ روز ‌که‌ برانگيخته‌ شوند (36)

‌گفت‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ تو ‌از‌ مهلت‌ دادگاني‌ (37)

‌تا‌ روز وقت‌ معلوم‌ (38)

‌گفت‌ پروردگارا بآنكه‌ اغوا كردي‌ مرا ‌هر‌ آينه‌ آراسته‌ ميكنم‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ زمين‌ و ‌هر‌ آينه‌ باز دارم‌ ايشانرا همگي‌ (39)

مگر بندگان‌ تو ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌که‌ مخلصانند (40)

‌گفت‌ ‌اينکه‌ راهي‌ ‌است‌ ‌بر‌ ‌من‌ راست‌ (41)

بدرستيكه‌ بندگان‌ ‌من‌ نيست‌ ترا برايشان‌ تسلطي‌ مگر آنكه‌ پيروي‌ كرد ترا ‌از‌ گمراهان‌ (42)

و بدرستيكه‌ دوزخ‌ ‌هر‌ آينه‌ وعده‌ گاه‌ ايشانست‌ همگي‌ (43)

مر آنراست‌ هفت‌ ‌در‌ ‌هر‌ دري‌ ‌را‌ ‌است‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ پاره‌ قسمت‌ كرده‌ شد (44)

بدرستيكه‌ پرهيزگاران‌ باشند ‌در‌ بهشتها و چشمه‌ سارها (45)

درآييد بآنها بسلامتي‌ ايمنان‌ (46)

و درآورديم‌ آنچه‌ ‌بود‌ ‌در‌ سينه‌ هاشان‌ ‌از‌ كينه‌ برادران‌ ‌بر‌ سريرهاي‌ روي‌ بهم‌ دارندگان‌ (47)

نميرسد ايشانرا ‌در‌ ‌آنها‌ تعبي‌ و نباشد ‌ايشان‌ ‌از‌ ‌آنها‌ بيرون‌ شدگان‌ (48)

خبر ده‌ بندگانم‌ ‌را‌ ‌که‌ بدرستيكه‌ منم‌ آمرزنده‌ مهربان‌ (49)

و بدرستيكه‌ عذاب‌ ‌من‌ ‌آن‌ عذاب‌ دردناكست‌ (50)

و خبر ده‌ ايشانرا ‌از‌ مهمانان‌ ابراهيم‌ (51)

[265]

هنگاميكه‌ داخل‌ شدند ‌بر‌ ‌او‌ ‌پس‌ گفتند سلام‌ ‌گفت‌ بدرستيكه‌ ‌ما ‌از‌ ‌شما‌ ترسندگانيم‌ (52)

گفتند مترس‌ بدرستيكه‌ ‌ما مژده‌ ميدهيم‌ ترا ‌به‌ پسري‌ دانا (53)

‌گفت‌ آيا بشارت‌ داديد مرا ‌با‌ آنكه‌ مس‌ كرد مرا پيري‌ ‌پس‌ بچه‌ چيز بشارت‌ مي‌دهيد (54)

گفتند مژده‌ داديم‌ ترا براستي‌ ‌پس‌ مباش‌ ‌از‌ نوميدان‌ (55)

‌گفت‌ و كيست‌ ‌که‌ نوميد شود ‌از‌ رحمت‌ پروردگارش‌ مگر گمراهان‌ (56)

‌گفت‌ ‌پس‌ چيست‌ كارتان‌ اي‌ فرستادگان‌ (57)

گفتند بدرستيكه‌ ‌ما فرستاده‌ شديم‌ بسوي‌ گروهي‌ گناهكاران‌ (58)

مگر خاندان‌ لوط بدرستيكه‌ ‌ما رهاننده‌ ايشانيم‌ همگي‌ (59)

مگر زنش‌ ‌که‌ تقدير كرديم‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌باشد‌ ‌از‌ بازماندگان‌ (60)

‌پس‌ چون‌ آمدند آل‌ لوط ‌را‌ فرستادگان‌ (61)

‌گفت‌ بدرستيكه‌ ‌شما‌ گروهي‌ هستيد ناشناس‌ (62)

گفتند بلكه‌ آمديم‌ ترا بآنچه‌ بودند ‌در‌ ‌آن‌ شك‌ ميكردند (63)

و آورده‌ايم‌ ترا حق‌ و بدرستيكه‌ ‌ما ‌هر‌ آينه‌ راستگويان‌ايم‌ (64)

‌پس‌ بيرون‌ ببر اهلت‌ ‌را‌ ‌در‌ پاره‌ ‌از‌ شب‌ و تابع‌ شو قفاهاي‌ ‌ايشان‌ ‌را‌ و نبايد ‌که‌ التفات‌ كند ‌از‌ ‌شما‌ احدي‌ و برويد جائيكه‌ مأمور شده‌ايد (65)

و گزارش‌ داديم‌ بسوي‌ ‌او‌ ‌اينکه‌ امر ‌را‌ ‌که‌ بدرستيكه‌ دنبال‌ اينها بريده‌ ‌شده‌ ‌است‌ صبح‌ كنندگان‌ (66)

و آمدند اهل‌ شهر شادماني‌ ميكردند (67)

‌گفت‌ بدرستيكه‌ اينها مهمان‌ منند ‌پس‌ رسوايم‌ نكنيد (68)

و بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ و خوار مسازيد مرا (69)

گفتند آيا منع‌ نكرديم‌ ترا ‌از‌ جهانيان‌ (70)

[266]

‌گفت‌ اينانند دختران‌ ‌من‌ ‌اگر‌ هستيد كنندگان‌ (71)

بجان‌ تو ‌که‌ ‌ايشان‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌در‌ مستيشان‌ حيران‌ ميزيستند (72)

‌پس‌ گرفتشان‌ فرياد مهلك‌ داخل‌ ‌در‌ روز شدگان‌ (73)

‌پس‌ گردانيديم‌ زبرش‌ ‌را‌ زيرش‌ و بارانيديم‌ برايشان‌ سنگها ‌از‌ سنگ‌ گل‌ (74)

بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيت‌ هاست‌ اهل‌ فراست‌ ‌را‌ (75)

و بدرستيكه‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌در‌ سر راه‌ ‌شما‌ ثابت‌ ‌است‌ (76)

بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيتي‌ ‌است‌ گروندگان‌ ‌را‌ (77)

و بي‌ترديد بودند ياران‌ ايكه‌ ‌هر‌ آينه‌ ستمكاران‌ (78)

‌پس‌ انتقام‌ كشيديم‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و بدرستيكه‌ آندو ‌هر‌ آينه‌ ‌در‌ راه‌ روشنند (79)

و بحقيقت‌ تكذيب‌ كرد اصحاب‌ حجر رسولان‌ ‌را‌ (80)

و داديمشان‌ آيت‌هاي‌ ‌خود‌ ‌پس‌ بودند ‌از‌ ‌آنها‌ اعراض‌ كنندگان‌ (81)

و بودند ميتراشيدند ‌از‌ كوه‌ها خانه‌ها ايمنان‌ (82)

‌پس‌ گرفت‌ ايشانرا فريادي‌ مهلك‌ بامداد كنندگان‌ (83)

‌پس‌ كفايت‌ نكرد ‌از‌ ‌ايشان‌ آنچه‌ بودند كسب‌ ميكردند (84)

و نيافريديم‌ آسمانها و زمين‌ ‌را‌ و آنچه‌ ميان‌ ‌آنها‌ ‌است‌ مگر بحق‌ و بدرستيكه‌ قيامت‌ ‌هر‌ آينه‌ آينده‌ ‌است‌ ‌پس‌ ‌در‌ گذر ‌در‌ گذشتني‌ خوب‌ (85)

بدرستيكه‌ پروردگار تو ‌او‌ ‌است‌ آفريدگار دانا (86)

و بحقيقت‌ داديم‌ ترا هفت‌ ‌آيه‌ ‌از‌ سوره‌هاي‌ دوبار نازل‌ ‌شده‌ و قرآن‌ عظيم‌ (87)

مگشاي‌ البته‌ دو چشمت‌ ‌را‌ بآنچه‌ كامراني‌ داديم‌ بآن‌ اصنافي‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و اندوه‌ مخور برايشان‌ و فرود آور بالت‌ ‌را‌ ‌براي‌ گروندگان‌ (88)

و بگو بدرستيكه‌ منم‌ بيم‌ كننده‌ آشكار (89)

همچنانكه‌ فرو فرستاديم‌ ‌بر‌ آنان‌ ‌که‌ قرآن‌ ‌را‌ جزؤ جزؤ كردند (90)

[267]

آنان‌ ‌که‌ گردانيدند قرآن‌ ‌را‌ پاره‌ها ‌ يا ‌ سحرها ‌ يا ‌ كذبها (91)

‌پس‌ قسم‌ بپروردگارت‌ ‌که‌ ‌هر‌ آينه‌ خواهيم‌ پرسيد ايشانرا همه‌ (92)

‌از‌ آنچه‌ بودند ‌که‌ ميكردند (93)

‌پس‌ آشكار كن‌ بآنچه‌ مأمور ‌شده‌ و رو بگردان‌ ‌از‌ مشركان‌ (94)

بدرستيكه‌ ‌ما كفايت‌ مي‌كنيم‌ ‌از‌ استهزاء كنندگانرا (95)

آنان‌ ‌که‌ قرار ميدهند ‌با‌ ‌خدا‌ خدائي‌ ديگر ‌پس‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ بدانند (96)

و بتحقيق‌ ميدانيم‌ ‌که‌ تو تنگ‌ ميشود سينه‌ات‌ بآنچه‌ ميگويند (97)

‌پس‌ تسبيح‌ گو بستايش‌ پروردگارت‌ و باش‌ ‌از‌ سجده‌ كنندگان‌ (98)

و بپرست‌ پروردگارت‌ ‌را‌ ‌تا‌ بيايد ترا مرگ‌ (99)

16- ‌سورة‌ النحل‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

آمد فرمان‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ بتعجيل‌ مطلبيدش‌ دانم‌ پاك‌ بودنش‌ ‌را‌ و برتر ‌است‌ ‌از‌ آنچه‌ شرك‌ مي‌آورند (1)

فرو مي‌فرستد ملائكه‌ ‌را‌ ‌با‌ روح‌ ‌از‌ امرش‌ ‌بر‌ آنكه‌ مي‌خواهد ‌از‌ بندگانش‌ ‌که‌ بيم‌ دهيد بدرستيكه‌ نيست‌ الهي‌ مگر ‌من‌ ‌پس‌ بترسيد ‌از‌ ‌من‌ (2)

آفريد آسمانها و زمين‌ ‌را‌ براستي‌ برتر آمده‌ ‌از‌ آنچه‌ شرك‌ مي‌آورند (3)

آفريد انسان‌ ‌را‌ ‌از‌ نطفه‌ ‌پس‌ اكنون‌ اوست‌ جدال‌ كننده‌ آشكار (4)

و شتر و گاو و گوسفند آفريد ‌آنها‌ ‌را‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌در‌ ‌آنها‌ ‌است‌ گرمي‌ و منفعت‌ها و ‌از‌ ‌آنها‌ مي‌خوريد (5)

و ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌آنها‌ تجملي‌ وقتي‌ ‌که‌ مي‌آيد ‌از‌ چراگاه‌ و هنگاميكه‌ سر ميدهيد (6)

[268]

و ‌بر‌ ميدارند بارهاي‌ گران‌ ‌شما‌ ‌را‌ بسوي‌ شهري‌ ‌که‌ نباشيد رسنده‌ بآن‌ مگر بتعب‌ نفس‌ها بدرستيكه‌ پروردگار ‌شما‌ ‌هر‌ آينه‌ مهربان‌ و رحيم‌ ‌است‌ (7)

و اسب‌ها و استرها و خرها ‌تا‌ سوار شويد ‌آنها‌ ‌را‌ و ‌باشد‌ آرايشي‌ و مي‌آفريند آنچه‌ ‌را‌ نميدانيد (8)

و ‌بر‌ ‌خدا‌ ‌است‌ راستي‌ راه‌ و بعضي‌ ‌از‌ ‌آن‌ منحرفست‌ و ‌اگر‌ خواستي‌ ‌هر‌ آينه‌ هدايت‌ كردي‌ ‌شما‌ ‌را‌ همه‌ (9)

اوست‌ ‌که‌ فرستاد ‌از‌ آسمان‌ آب‌ ‌را‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌از‌ آنست‌ نوشيدني‌ و ‌از‌ آنست‌ درختي‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ ميچرانيد (10)

ميروياند ‌براي‌ ‌شما‌ بآن‌ كشت‌ و زيتون‌ و درختان‌ خرما و انگورها و ‌از‌ همه‌ ثمرها بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيتي‌ ‌است‌ گروهي‌ ‌را‌ ‌که‌ انديشه‌ ميكنند (11)

و مسخر كرد ‌براي‌ ‌شما‌ شب‌ و روز و آفتاب‌ و ماه‌ ‌را‌ و ستاره‌ها مسخر شدگانند بفرمان‌ ‌او‌ بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيتهاست‌ گروهي‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌در‌ مي‌يابند بعقل‌ (12)

و آنچه‌ ‌را‌ آفريد ‌براي‌ ‌شما‌ ‌در‌ زمين‌ ‌که‌ مختلف‌ ‌است‌ اقسامش‌ بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيتي‌ ‌است‌ گروهي‌ ‌را‌ ‌که‌ فكر مي‌كنند (13)

و اوست‌ ‌که‌ تسخير كرد دريا ‌را‌ ‌تا‌ ‌که‌ بخوريد ‌از‌ ‌آن‌ گوشتي‌ تازه‌ و بيرون‌ آريد ‌از‌ ‌آن‌ پيرايه‌ ‌که‌ ميپوشيد آنرا و مي‌بيني‌ كشتي‌ها ‌را‌ شكافندگان‌ آب‌ ‌در‌ ‌آن‌ و ‌تا‌ بجوئيد ‌از‌ فضلش‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ شكر كنيد (14)

[269]

و افكند ‌در‌ زمين‌ كوه‌هاي‌ استوار مبادا ‌که‌ ميل‌ كند ‌با‌ ‌شما‌ و نهرها و راه‌ها ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ راه‌ يابيد (15)

و علامت‌ها و بستاره‌ ‌ايشان‌ راه‌ يابند (16)

آيا ‌پس‌ آنكه‌ مي‌آفريند چون‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ نمي‌آفريند آيا ‌پس‌ پند نميگيريد (17)

و ‌اگر‌ بشماريد نعمت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ بشمار نتوانيد آوردش‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌هر‌ آينه‌ آمرزنده‌ مهربانست‌ (18)

و ‌خدا‌ ميداند آنچه‌ پنهان‌ ميداريد و آنچه‌ آشكار مي‌كنيد (19)

و آنان‌ ‌که‌ ميخوانند ‌از‌ جز ‌خدا‌ نمي‌توانند آفريد چيزي‌ ‌را‌ و ‌ايشان‌ آفريده‌ ميشوند (20)

مردگانند نه‌ زندگان‌ و نميدانند كي‌ برانگيخته‌ ميشوند (21)

خداي‌ ‌شما‌ خدائيست‌ يگانه‌ ‌پس‌ آنان‌ ‌که‌ نميگروند بآخرت‌ دلهاي‌ ‌ايشان‌ ناشناسا ‌است‌ و ‌ايشان‌ سركشانند (22)

ناچار بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ميداند آنچه‌ نهان‌ دارند و آنچه‌ آشكار ميكنند بدرستيكه‌ ‌او‌ دوست‌ ندارد سركشان‌ ‌را‌ (23)

و چون‌ گفته‌ شود ايشانرا چه‌ چيز فرو فرستاد پروردگار ‌شما‌ گفتند افسانه‌هاي‌ پيشينيان‌ (24)

‌تا‌ بردارند بارهاي‌ گناهشان‌ ‌را‌ تمام‌ روز قيامت‌ و ‌از‌ بارهاي‌ گناه‌ آنان‌ ‌که‌ گمراه‌ ميكنند ايشانرا بدون‌ علمي‌ آگاه‌ باشيد بد ‌است‌ آنچه‌ برميدارند (25)

بتحقيق‌ مكردند آنان‌ ‌که‌ بودند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ آمد فرمان‌ ‌خدا‌ بناهاشانرا ‌از‌ بيخ‌ ‌پس‌ فرود آمد برايشان‌ بام‌ ‌از‌ بالايشان‌ و آمد ايشانرا عذاب‌ ‌از‌ آنجا ‌که‌ نمي‌ دانستند (26)

[270]

‌پس‌ روز قيامت‌ خوار ميكند ايشانرا و ميگويد كجايند انبازان‌ ‌من‌ ‌که‌ بوديد مخالفت‌ مي‌ورزيديد ‌در‌ ‌آنها‌ گفتند آنان‌ ‌که‌ داده‌ شدند دانش‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ رسوائي‌ امروز و بدي‌ ‌بر‌ كافران‌ ‌است‌ (27)

آنان‌ ‌که‌ قبض‌ روح‌ ميكندشان‌ فرشتگان‌ ظلم‌ كنندگان‌ ‌بر‌ خودهاشان‌ ‌پس‌ ‌در‌ انداختند صلح‌ ‌را‌ نبوديم‌ بكنيم‌ هيچ‌ بدي‌ آري‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ دانا ‌است‌ بآنچه‌ بوديد ميكرديد (28)

‌پس‌ درآييد درهاي‌ دوزخ‌ ‌را‌ جاودانيان‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌پس‌ ‌هر‌ آينه‌ بد ‌است‌ آرامگاه‌ تكبر كنندگان‌ (29)

و گفته‌ شد آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ پرهيزگار شدند چه‌ چيز فرو فرستاد پروردگار ‌شما‌ گفتند خير (‌يعني‌ قرآن‌) آنانرا ‌که‌ نيكوئي‌ كردند ‌در‌ ‌اينکه‌ دنيا نيكو ‌است‌ و ‌هر‌ آينه‌ سراي‌ آخرت‌ بهتر ‌است‌ و ‌هر‌ آينه‌ خوبست‌ سراي‌ پرهيزگاران‌ (30)

بهشتهاي‌ اقامت‌ دائمي‌ داخل‌ ميشوند آنرا ميرود ‌از‌ زير ‌آنها‌ نهرها ايشانرا ‌است‌ ‌در‌ ‌آنها‌ آنچه‌ ميخواهند همچنين‌ جزا ميدهد ‌خدا‌ پرهيزگاران‌ ‌را‌ (31)

‌آنها‌ ‌که‌ ميميرانندشان‌ ملائكه‌ پاكيزه‌ها ميگويند سلام‌ ‌بر‌ ‌شما‌ درآييد بهشت‌ ‌را‌ بسبب‌ آنچه‌ بوديد ‌که‌ ميكرديد (32)

آيا انتظار ميبرند مگر آنكه‌ آيد ايشانرا ملائكه‌ ‌ يا ‌ بيايد فرمان‌ پروردگار تو همچنين‌ كردند آنان‌ ‌که‌ بودند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و ستم‌ نكرد ايشانرا ‌خدا‌ و ليكن‌ بودند ‌که‌ بخودشان‌ ظلم‌ ميكردند (33)

‌پس‌ رسيدشان‌ بديهاي‌ آنچه‌ كردند و احاطه‌ كرد بايشان‌ آنچه‌ ‌که‌ بودند بآن‌ استهزاء ميكردند (34)

[271]

و گفتند آنان‌ ‌که‌ شرك‌ آوردند ‌اگر‌ ميخواست‌ ‌خدا‌ نميپرستيديم‌ ‌از‌ ‌غير‌ ‌او‌ هيچ‌ چيز ‌را‌ ‌ما و نه‌ پدران‌ ‌ما و حرام‌ نميكرديم‌ بغير حكم‌ ‌او‌ هيچ‌ چيز ‌را‌ همچنين‌ كردند آنان‌ ‌که‌ بودند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ آيا ‌باشد‌ ‌بر‌ رسولان‌ مگر رسانيدن‌ آشكار (35)

و بحقيقت‌ برانگيختيم‌ ‌در‌ ‌هر‌ امتي‌ رسولي‌ ‌را‌ ‌که‌ بپرستيد ‌خدا‌ ‌را‌ و دور شويد ‌از‌ طاغوت‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ كسي‌ ‌که‌ هدايت‌ كرد ‌خدا‌ و ‌از‌ ‌ايشان‌ كيست‌ ‌که‌ ثابت‌ شد ‌بر‌ ‌او‌ گمراهي‌ ‌پس‌ سير كنيد ‌در‌ زمين‌ ‌پس‌ بنگريد چگونه‌ ‌بود‌ انجام‌ كار تكذيب‌ كنندگان‌ (36)

‌اگر‌ حرص‌ ورزي‌ ‌بر‌ هدايت‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ هدايت‌ نمي‌كند كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ گمراه‌ ميكند و نيست‌ ايشانرا هيچ‌ ياري‌ كنندگان‌ (37)

و سوگند خوردند بخدا غليظ ترين‌ سوگندهاشان‌ ‌را‌ ‌که‌ برنمي‌ انگيزد ‌خدا‌ كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ مي‌ميرد آري‌ وعده‌ دادني‌ ‌است‌ ‌بر‌ ‌او‌ حق‌ و ليكن‌ بيشترين‌ مردمان‌ نميدانند (38)

‌تا‌ بيان‌ كند ‌براي‌ ‌ايشان‌ آنچه‌ اختلاف‌ ميكردند ‌در‌ ‌آن‌ و ‌تا‌ بدانند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌که‌ ‌ايشان‌ بودند دروغگويان‌ (39)

جز ‌اينکه‌ نيست‌ گفتار ‌ما مر چيزي‌ ‌را‌ چون‌ بخواهيم‌ آنرا آنكه‌ بگوئيم‌ مر ‌او‌ ‌را‌ ‌که‌ بشو ‌پس‌ ميشود (40)

و آنان‌ ‌که‌ هجرت‌ كردند ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ ‌از‌ ‌بعد‌ آنكه‌ ستم‌ كرده‌ شدند ‌هر‌ آينه‌ جاي‌ ميدهيم‌ ايشانرا ‌در‌ دنيا جاي‌ خوب‌ و ‌هر‌ آينه‌ اجر آخرت‌ بزرگتر ‌است‌ ‌اگر‌ باشند ‌که‌ بدانند (41)

آنان‌ ‌که‌ صبر كردند و ‌بر‌ پروردگارشان‌ توكل‌ مي‌كنند (42)

[272]

و نفرستاديم‌ پيش‌ ‌از‌ تو مگر مرداني‌ ‌را‌ ‌که‌ وحي‌ ميكرديم‌ بسوي‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ بپرسيد اهل‌ ذكر ‌را‌ ‌اگر‌ باشيد ‌که‌ ندانيد (43)

بحجت‌ها و كتاب‌ها و فرو فرستاديم‌ بتو ذكر ‌را‌ ‌تا‌ بيان‌ كني‌ ‌براي‌ مردم‌ آنچه‌ فرو فرستاده‌ شد بايشان‌ و ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ انديشه‌ كنند (44)

آيا ‌پس‌ ايمن‌ شدند آنان‌ ‌که‌ مكر كردند بديها ‌را‌ ‌که‌ زير زبر كند ‌خدا‌ بايشان‌ زمين‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ بيايد ايشانرا عذاب‌ ‌از‌ جائيكه‌ ندانند (45)

يا ‌ بگيرد ايشانرا ‌در‌ گرديدنشان‌ ‌پس‌ نيستند ‌ايشان‌ عاجز كنندگان‌ (46)

يا ‌ بگيرد ايشانرا ‌بر‌ ترسي‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ پروردگار ‌شما‌ ‌هر‌ آينه‌ مهربان‌ رحيم‌ ‌است‌ (47)

آيا نديدند آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ آفريد ‌خدا‌ ‌از‌ چيزي‌ ‌که‌ ميگردد سايه‌ اش‌ ‌از‌ راست‌ و چپ‌ها سجده‌ كنندگان‌ مر ‌خدا‌ ‌را‌ و ‌ايشان‌ ذليلانند (48)

و مر ‌خدا‌ ‌را‌ سجده‌ ميكنند آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ ‌از‌ جنبنده‌ و ملائكه‌ و ‌ايشان‌ سركشي‌ نمي‌كنند (49)

ميترسند ‌از‌ پروردگارشان‌ ‌از‌ بالاشان‌ و ميكنند آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ مأمورند (50)

و ‌گفت‌ ‌خدا‌ ‌که‌ نگيريد دو اله‌ ‌را‌ ‌که‌ دو تاست‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ‌او‌ اله‌ يكتاست‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌من‌ ‌پس‌ بترسيد (51)

و مر ‌او‌ ‌را‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و زمين‌ ‌است‌ و مر ‌او‌ راست‌ دين‌ ‌که‌ دائمي‌ ‌است‌ آيا ‌پس‌ جز ‌از‌ ‌خدا‌ مي‌پرهيزيد (52)

و آنچه‌ ‌با‌ شماست‌ ‌از‌ نعمتي‌ ‌پس‌ ‌از‌ خداست‌ ‌پس‌ چون‌ برسد ‌شما‌ ‌را‌ ضرري‌ ‌پس‌ باو ميناليد (53)

‌پس‌ چون‌ دفع‌ كرد ضرر ‌را‌ ‌از‌ ‌شما‌ آنگاه‌ پاره‌ ‌از‌ ‌شما‌ بپروردگارشان‌ شرك‌ مي‌آورند (54)

[273]

‌تا‌ كفران‌ ورزند بآنچه‌ داديمشان‌ ‌پس‌ بهره‌ بريد ‌پس‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ بدانيد (55)

و ميگردانند ‌بر‌ آنچه‌ نميدانند بهره‌ ‌از‌ آنچه‌ روزي‌ داديمشان‌ بخدا سوگند ‌هر‌ آينه‌ پرسيده‌ ميشويد ‌از‌ آنچه‌ بوديد افتراء ميكرديد (56)

و ميگردانند ‌براي‌ ‌خدا‌ دختران‌ و منزه‌ ‌است‌ ‌او‌ و مر ايشانراست‌ آنچه‌ ميخواهند (57)

و چون‌ مژده‌ داده‌ ميشود يكي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ بمؤنث‌ ميگردد رويش‌ سياه‌ و ‌او‌ ‌باشد‌ خشمگين‌ (58)

پنهان‌ شود ‌از‌ قوم‌ ‌از‌ بدي‌ آنچه‌ مژده‌ داده‌ شد بآن‌ ‌که‌ آيا نگهداردش‌ ‌بر‌ خواري‌ ‌ يا ‌ پنهان‌ كندش‌ ‌در‌ خاك‌ آگاه‌ باشيد بد ‌است‌ آنچه‌ حكم‌ ميكنند (59)

‌از‌ ‌براي‌ آناني‌ ‌که‌ نميگروند بآخرت‌ مثل‌ بد ‌است‌ و ‌از‌ ‌براي‌ ‌خدا‌ مثل‌ برتر و اوست‌ غالب‌ درستكردار (60)

و ‌اگر‌ مؤاخذه‌ ميكرد ‌خدا‌ مردمانرا بستمشان‌ نگذاشته‌ ‌بود‌ ‌بر‌ روي‌ زمين‌ هيچ‌ جنبنده‌ و ليكن‌ باز ‌پس‌ ميداردشان‌ ‌تا‌ وقتي‌ نامبرده‌ ‌شده‌ ‌پس‌ چون‌ آيد اجلشان‌ باز ‌پس‌ نمي‌مانند ساعتي‌ و پيش‌ نمي‌افتند (61)

و قرار ميدهند ‌براي‌ ‌خدا‌ آنچه‌ ناخوش‌ دارند و وصف‌ ميكند زبانهاشان‌ دروغ‌ ‌را‌ ‌که‌ مر ايشانراست‌ خوبي‌ ناچار بدرستيكه‌ ايشانراست‌ آتش‌ و بدرستيكه‌ ايشانند پيش‌ فرستادگان‌ (62)

بخدا سوگند بحقيقت‌ فرستاديم‌ بسوي‌ امتهائي‌ پيش‌ ‌از‌ تو ‌پس‌ آراست‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ ديو رجيم‌ كردارشانرا ‌پس‌ اوست‌ دوست‌ ‌ايشان‌ امروز و مر ايشانراست‌ عذابي‌ دردناك‌ (63)

و نفرستاديم‌ ‌ما ‌بر‌ تو كتاب‌ ‌را‌ مگر ‌براي‌ آنكه‌ بيان‌ كني‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ آنچه‌ اختلاف‌ كردند ‌در‌ ‌آن‌ و هدايت‌ و رحمت‌ ‌براي‌ قوميكه‌ ميگروند (64)

[274]

و ‌خدا‌ فرو فرستاده‌ ‌از‌ آسمان‌ آب‌ ‌را‌ ‌پس‌ زنده‌ كرد بآن‌ زمين‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌از‌ مردنش‌ بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيتي‌ ‌است‌ ‌از‌ ‌براي‌ قومي‌ ‌که‌ مي‌شنوند (65)

و بدرستيكه‌ مر ‌شما‌ راست‌ ‌در‌ شتر و گاو و گوسفند عبرتي‌ مي‌آشامانيم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ آنچه‌ ‌در‌ شكمهاي‌ آنست‌ ‌از‌ ميان‌ سرگين‌ و خون‌ شيري‌ بيغش‌ گوارا مر آشامندگانرا (66)

و ‌از‌ ثمرهاي‌ درختان‌ خرما و انگورها ميگيريد ‌از‌ ‌آن‌ سر ‌که‌ ‌ يا ‌ شكري‌ و روزي‌ خوب‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيتي‌ ‌است‌ ‌براي‌ جمعي‌ ‌که‌ ‌در‌ مي‌يابند بعقل‌ (67)

و وحي‌ فرستاد پروردگار تو بسوي‌ زنبور ‌که‌ بگير ‌از‌ كوه‌ها خانه‌ها و ‌از‌ درخت‌ و ‌از‌ آنچه‌ بسازند ‌از‌ چوب‌ (68)

‌پس‌ بخور ‌از‌ همه‌ ثمرها ‌پس‌ برو راه‌هاي‌ پروردگارت‌ ‌را‌ رام‌ شدگان‌ بيرون‌ مي‌آيد ‌از‌ شكمهاي‌ ‌آنها‌ آشاميدني‌ ‌که‌ مختلف‌ ‌است‌ رنگهايش‌ ‌در‌ ‌آن‌ شفائي‌ ‌است‌ ‌براي‌ مردمان‌ بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ نشاني‌ ‌است‌ مر جمعي‌ ‌را‌ ‌که‌ فكر ميكنند (69)

و ‌خدا‌ آفريد ‌شما‌ ‌را‌ ‌پس‌ ميميراند ‌شما‌ ‌را‌ و ‌از‌ ‌شما‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ رد كرده‌ ميشود بسوي‌ فرومايه‌تر عمر ‌تا‌ نداند ‌پس‌ ‌از‌ دانستن‌ چيزي‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ داناي‌ تواناست‌ (70)

و ‌خدا‌ افزوني‌ داد برخي‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌بر‌ برخي‌ ‌در‌ روزي‌ ‌پس‌ نباشند آنان‌ ‌که‌ افزوني‌ داده‌ شدند برگردانندگان‌ روزيشان‌ ‌بر‌ آنچه‌ مالك‌ شد دستهاشان‌ ‌پس‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ ‌آن‌ يكسانند آيا ‌پس‌ بنعمت‌ ‌خدا‌ انكار ميكنند (71)

و ‌خدا‌ گردانيد ‌براي‌ ‌شما‌ ‌از‌ خودتان‌ جفت‌ها و گردانيد ‌براي‌ ‌شما‌ ‌از‌ جفت‌ هان‌ پسران‌ و نوادگان‌ و روزي‌ داد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ پاكيزه‌ها آيا ‌پس‌ بباطل‌ ميگروند و بنعمت‌ ‌خدا‌ ‌ايشان‌ كفران‌ ميورزند (72)

[275]

و ميپرستيدند ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ آنچه‌ مالك‌ نمي‌باشند ‌براي‌ ‌ايشان‌ روزي‌ ‌از‌ آسمانها و زمين‌ چيزي‌ ‌را‌ و توانائي‌ ندارند (73)

‌پس‌ مزنيد ‌براي‌ ‌خدا‌ مثلها ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ميداند و ‌شما‌ نميدانيد (74)

زد ‌خدا‌ مثلي‌ بنده‌ درم‌ خريده‌ ‌که‌ قادر نيست‌ ‌بر‌ چيزي‌ و كسيكه‌ روزي‌ داديم‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌خود‌ روزي‌ خوبي‌ ‌پس‌ ‌او‌ انفاق‌ ميكند ‌از‌ ‌آن‌ نهان‌ و آشكار آيا يكسان‌ ميباشند ستايش‌ ‌خدا‌ ‌را‌ بلكه‌ بيشترين‌ ‌ايشان‌ نميدانند (75)

و زد ‌خدا‌ مثلي‌ دو مرد ‌که‌ يكي‌ ‌از‌ ‌آن‌ دو گنگ‌ ‌است‌ ‌که‌ قادر نيست‌ ‌بر‌ چيزي‌ و ‌او‌ گرانست‌ ‌بر‌ صاحبش‌ ‌هر‌ كجا ‌که‌ متوجه‌ ميگرداندش‌ نميآرد خيري‌ آيا يكسانست‌ ‌او‌ و كسيكه‌ ميفرمايد بعدالت‌ و اوست‌ ‌بر‌ راه‌ راست‌ (76)

و مر ‌خدا‌ راست‌ نهاني‌ آسمانها و زمين‌ و نيست‌ فرمان‌ قيامت‌ مگر چون‌ نظر انداختن‌ چشم‌ ‌ يا ‌ ‌آن‌ نزديكتر ‌است‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ همه‌ چيز توانا ‌است‌ (77)

و ‌خدا‌ بيرون‌ آورد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ شكمهاي‌ مادرانتان‌ ‌که‌ نميدانستيد چيزي‌ ‌را‌ و قرارداد ‌براي‌ ‌شما‌ گوش‌ و ديده‌ها و دلها ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ شكر كنيد (78)

آيا نديدند پرنده‌ ‌را‌ رام‌ شدگان‌ ‌در‌ ميان‌ آسمان‌ نگاه‌ نميداردشان‌ مگر ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيتهاست‌ ‌از‌ ‌براي‌ جمعي‌ ‌که‌ ميگروند (79)

[276]

و ‌خدا‌ گردانيد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ خانه‌ هان‌ آرامگاه‌ و قرارداد ‌براي‌ ‌شما‌ ‌از‌ پوستهاي‌ شتر و گاو و گوسفند خانه‌ها ‌که‌ سبك‌ برميداريد ‌آنها‌ ‌را‌ روز كوچتان‌ و روز ماندنتان‌ و ‌از‌ پشم‌هاي‌ ‌آنها‌ و كركهاشان‌ و موهاشان‌ پوشش‌ و فرش‌ و مايه‌ تجارت‌ ‌تا‌ هنگامي‌ (80)

و ‌خدا‌ گردانيد ‌براي‌ ‌شما‌ ‌از‌ آنچه‌ آفريد سايبانها و قرارداد ‌براي‌ ‌شما‌ ‌از‌ كوه‌ها خانه‌هاي‌ پنهان‌ بودن‌ و گردانيد ‌براي‌ ‌شما‌ پيراهن‌ها ‌که‌ نگهداردتان‌ ‌از‌ گرما و پيراهن‌ها ‌که‌ نگهدارد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ آسيب‌ ‌شما‌ همچنين‌ تمام‌ ميكند نعمت‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌شما‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ منقاد شويد (81)

‌پس‌ ‌اگر‌ رو گردانند ‌پس‌ نيست‌ ‌بر‌ تو مگر رسانيدن‌ آشكار (82)

مي‌ شناسند نعمت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌پس‌ انكار ميكنند آنرا و بيشترينشان‌ كافرانند (83)

و روزي‌ ‌که‌ برانگيزيم‌ ‌از‌ ‌هر‌ امتي‌ شاهدي‌ ‌را‌ ‌پس‌ اذن‌ داده‌ نشود ‌از‌ ‌براي‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند و نه‌ ‌ايشان‌ طلب‌ رضا جوئي‌ كرده‌ شوند (84)

و چون‌ بينند آنان‌ ‌که‌ ستم‌ كردند عذاب‌ ‌را‌ ‌پس‌ سبك‌ نشود ‌از‌ ‌ايشان‌ و نه‌ ‌ايشان‌ مهلت‌ داده‌ شوند (85)

و چون‌ بينند آنان‌ ‌که‌ شرك‌ آوردند انبازانشانرا گويند پروردگارا ‌آنها‌ شريكان‌ مايند ‌که‌ بوديم‌ ميخوانديم‌ ‌از‌ ‌غير‌ تو ‌پس‌ بيندازند بايشان‌ گفتار ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌شما‌ ‌هر‌ آينه‌ دروغگويانند (86)

و بيندازند ‌با‌ ‌خدا‌ آنروز صلح‌ ‌را‌ و گمشد ‌از‌ ‌ايشان‌ آنچه‌ بودند افتراء ميكردند (87)

[277]

آنان‌ ‌که‌ كافر شدند و باز داشتند ‌از‌ راه‌ ‌خدا‌ افزوديم‌ ايشانرا عذاب‌ ‌بر‌ بالاي‌ عذاب‌ بسبب‌ آنچه‌ بودند ‌که‌ افساد ميكردند (88)

و روزي‌ ‌که‌ برانگيزيم‌ ‌در‌ ‌هر‌ امتي‌ شاهدي‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ خودشان‌ و آورديم‌ ترا شاهد ‌بر‌ ‌آنها‌ و فرو فرستاديم‌ ‌بر‌ تو ‌اينکه‌ كتاب‌ ‌را‌ بياني‌ كامل‌ مر همه‌ چيز ‌را‌ و هدايت‌ و رحمت‌ و بشارت‌ مر مسلمانان‌ ‌را‌ (89)

بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ميفرمايد بعدالت‌ و نيكوكاري‌ و عطا كردن‌ بصاحب‌ قرابت‌ و نهي‌ ميكند ‌از‌ كار زشت‌ و ناپسند و ظلم‌ پند ميدهد ‌شما‌ ‌را‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ پند گيريد (90)

و وفا كنيد بعهد ‌خدا‌ چون‌ عهد كرديد و مشكنيد سوگندها ‌را‌ ‌بعد‌ ‌از‌ استوار كردنش‌ و بحقيقت‌ گردانيديد ‌شما‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌بر‌ خودتان‌ گواه‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ميداند آنچه‌ ميكنيد (91)

و نه‌ باشيد چون‌ زني‌ ‌که‌ باز تابيد رشته‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌بعد‌ محكمي‌ ‌تا‌ رهاي‌ تاب‌ بازداده‌ ميگيريد سوگندهاتان‌ ‌را‌ مفسده‌ ميانتان‌ ‌که‌ ‌باشد‌ گروهي‌ افزونتر ‌از‌ گروهي‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ مي‌آزمايد ‌شما‌ ‌را‌ ‌خدا‌ بآن‌ و ‌هر‌ آينه‌ بيان‌ خواهد كرد ‌براي‌ ‌شما‌ روز قيامت‌ آنچه‌ بوديد ‌در‌ ‌آن‌ اختلاف‌ ميكرديد (92)

و ‌اگر‌ خواسته‌ ‌بود‌ ‌خدا‌ ‌هر‌ آينه‌ گردانيده‌ ‌بود‌ ‌شما‌ ‌را‌ امت‌ واحده‌ و ليكن‌ گمراه‌ مي‌گذارد آنرا ‌که‌ خواهد و هدايت‌ ميكند آنرا ‌که‌ خواهد و ‌هر‌ آينه‌ پرسيده‌ ميشويد البته‌ ‌از‌ آنچه‌ بوديد ‌که‌ ميكرديد (93)

[278]

و فرا نگيريد سوگندهاتان‌ ‌را‌ مفسده‌ ميانتان‌ ‌پس‌ بلغزد قدمي‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ثباتش‌ و بچشيد اندوه‌ ‌را‌ بآنچه‌ بازداشتيد ‌از‌ راه‌ ‌خدا‌ و ‌از‌ ‌براي‌ ‌شما‌ عذابي‌ ‌است‌ بزرگ‌ (94)

و عوض‌ نگيريد ‌به‌ پيمان‌ ‌خدا‌ بهاي‌ اندك‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ آنچه‌ نزد ‌خدا‌ ‌است‌ ‌آن‌ بهتر ‌است‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌اگر‌ باشيد ‌که‌ بدانيد (95)

آنچه‌ نزد ‌شما‌ ‌است‌ سپري‌ ميشود و آنچه‌ نزد ‌خدا‌ ‌است‌ پاينده‌ ‌است‌ و ‌هر‌ آينه‌ جزا ميدهيم‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ صبر كردند مزدشانرا ‌به‌ بهتر ‌از‌ آنچه‌ بودند ‌که‌ ميكردند (96)

‌هر‌ ‌که‌ كند كردار شايسته‌ ‌از‌ مرد ‌ يا ‌ ‌آن‌ و ‌او‌ مؤمن‌ ‌باشد‌ ‌پس‌ زندگاني‌ دهيم‌ ‌او‌ ‌را‌ زندگاني‌ پاكيزه‌ و جزا دهيم‌ ايشانرا مزدشان‌ بهتر ‌از‌ آنچه‌ بودند ‌که‌ ميكردند (97)

‌پس‌ چون‌ بخواني‌ قرآن‌ ‌را‌ ‌پس‌ پناه‌ جوي‌ بخدا ‌از‌ شيطان‌ رانده‌ ‌شده‌ (98)

بدرستيكه‌ نيست‌ ‌او‌ ‌را‌ تسلطي‌ ‌بر‌ آنان‌ ‌که‌ گرويدند و ‌بر‌ پروردگارشان‌ توكل‌ ميكنند (99)

نيست‌ تسلطش‌ مگر ‌بر‌ آنان‌ ‌که‌ دوست‌ ميدارندش‌ و آنان‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ باو شرك‌ آورندگانند (100)

و چون‌ تبديل‌ كنيم‌ ‌آيه‌ ‌را‌ بجاي‌ ‌آيه‌ و ‌خدا‌ داناتر ‌است‌ بآنچه‌ فرو فرستد گويند جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ تو افترا كننده‌ بلكه‌ بيشتر ‌ايشان‌ نمي‌دانند (101)

بگو فرود آوردش‌ روح‌ پاكي‌ ‌از‌ پروردگارت‌ بحق‌ ‌تا‌ ثابت‌ گرداند آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ گرويدند و هدايت‌ و بشارت‌ ‌از‌ ‌براي‌ مسلمانان‌ (102)

[279]

و ‌هر‌ آينه‌ بحقيقت‌ ميدانيم‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ ميگويند جز ‌اينکه‌ نيست‌ مي‌آموزد ‌او‌ ‌را‌ انساني‌ زبان‌ كسي‌ ‌که‌ ميگردانند گفتار ‌را‌ بسوي‌ ‌او‌ اعجمي‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ زباني‌ ‌است‌ عربي‌ روشن‌ (103)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ نميگروند بآيت‌هاي‌ ‌خدا‌ راه‌ ننمايد ايشانرا ‌خدا‌ و ‌از‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ عذابي‌ ‌است‌ دردناك‌ (104)

جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ميبندند دروغ‌ ‌را‌ آنان‌ ‌که‌ نميگروند بآيت‌هاي‌ ‌خدا‌ و آنگروه‌ ايشانند دروغگويان‌ (105)

كسيكه‌ كافر شد بخدا ‌از‌ ‌بعد‌ ايمان‌ آوردنش‌ جز آنكه‌ جبر كرده‌ شد و دلش‌ آرميده‌ ‌بود‌ بايمان‌ و ليكن‌ كسي‌ ‌که‌ باز شد بكفر ‌از‌ سينه‌ ‌پس‌ ‌بر‌ ايشانست‌ خشمي‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و ‌از‌ ‌براي‌ ايشانست‌ عذابي‌ بزرگ‌ (106)

‌آن‌ ‌به‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ اختيار كردند زندگاني‌ دنيا ‌را‌ ‌بر‌ آخرت‌ و بدرستيكه‌ ‌خدا‌ هدايت‌ نميكند گروه‌ كافران‌ ‌را‌ (107)

‌آن‌ گروه‌ آنانند ‌که‌ مهر نهاد ‌خدا‌ ‌بر‌ دلهاشان‌ و گوششان‌ و چشمهاشان‌ و آنگروه‌ ايشانند بي‌خبران‌ (108)

ناچار بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ آخرت‌ ايشانند زيانكاران‌ (109)

‌پس‌ بدرستيكه‌ پروردگار تست‌ ‌از‌ ‌براي‌ آنانكه‌ هجرت‌ كردند ‌از‌ ‌بعد‌ آنكه‌ عذاب‌ كرده‌ شدند ‌پس‌ جهاد كردند و صبر نمودند بدرستيكه‌ پروردگار تو ‌از‌ ‌بعد‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آمرزنده‌ مهربانست‌ (110)

[280]

روزي‌ ‌که‌ آيد ‌هر‌ نفسي‌ ‌که‌ مجادله‌ كند ‌از‌ خودش‌ و تمام‌ داده‌ شود ‌هر‌ نفسي‌ جزاي‌ آنچه‌ كرد و ‌ايشان‌ ستم‌ كرده‌ نشوند (111)

و زد ‌خدا‌ مثل‌ قريه‌ ‌که‌ ‌بود‌ امن‌ آرميده‌ مي‌آمد روزيش‌ فراوان‌ ‌از‌ همه‌ جا ‌پس‌ كفر ورزيدند بنعمت‌هاي‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ بچشانيدش‌ ‌خدا‌ پوشش‌ گرسنگي‌ و ترس‌ بآنچه‌ بودند ‌که‌ ميكردند (112)

و بحقيقت‌ آمد ايشانرا رسولي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ تكذيبش‌ كردند ‌پس‌ گرفتشان‌ عذاب‌ و ‌ايشان‌ بودند ستمكاران‌ (113)

‌پس‌ بخوريد ‌از‌ آنچه‌ روزيتان‌ داد ‌خدا‌ حلال‌ پاكيزه‌ و شكر كنيد نعمت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌اگر‌ هستيد ‌او‌ ‌را‌ ميپرستيد (114)

جز ‌اينکه‌ نيست‌ حرام‌ كرد ‌بر‌ ‌شما‌ مردار و خون‌ و گوشت‌ خوك‌ و آنچه‌ بانگ‌ زده‌ شد ‌براي‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ بآن‌ ‌پس‌ آنكه‌ مضطر شد نه‌ باغي‌ ‌باشد‌ و نه‌ عادي‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربانست‌ (115)

و نگوئيد ‌براي‌ وصف‌ كردن‌ زبانتان‌ دروغ‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ حلال‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ حرام‌ ‌تا‌ ببنديد ‌بر‌ ‌خدا‌ دروغ‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ مي‌بندند ‌بر‌ ‌خدا‌ دروغ‌ ‌را‌ رستگار نميشوند (116)

مايه‌ تعيش‌ كمي‌ ‌است‌ و ‌از‌ ‌براي‌ ايشانست‌ عذابي‌ پر درد (117)

و ‌بر‌ آنان‌ ‌که‌ يهود شدند حرام‌ كرديم‌ آنچه‌ خوانديم‌ ‌بر‌ تو ‌از‌ پيش‌ و ستم‌ نكرديم‌ ايشانرا و ليكن‌ بودند ‌که‌ بخودهاشان‌ ستم‌ ميكردند (118)

[281]

‌پس‌ بدرستيكه‌ پروردگار تست‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ كردند بدي‌ ‌را‌ بناداني‌ ‌پس‌ توبه‌ كردند ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ و بسامان‌ آمدند بدرستيكه‌ پروردگار تو ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آمرزنده‌ مهربانست‌ (119)

بدرستيكه‌ ابراهيم‌ ‌بود‌ پيشوا مطيع‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌خدا‌ حقگراي‌ و نبود ‌از‌ مشركان‌ (120)

شكر كننده‌ مر نعمت‌هاي‌ ‌او‌ ‌را‌ برگزيدش‌ و هدايت‌ كردش‌ براه‌ راست‌ (121)

و داديمش‌ ‌در‌ دنيا خوبي‌ و بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌در‌ آخرت‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌از‌ شايستگانست‌ (122)

‌پس‌ وحي‌ فرستاديم‌ بسوي‌ تو ‌که‌ پيروي‌ كن‌ كيش‌ ابراهيم‌ ‌را‌ حقگراي‌ و نبود ‌از‌ شرك‌ آورندگان‌ (123)

جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ گردانيده‌ شد شنبه‌ ‌بر‌ آنان‌ ‌که‌ اختلاف‌ كردند ‌در‌ ‌آن‌ و بدرستيكه‌ پروردگار تو ‌هر‌ آينه‌ حكم‌ ميكند ميانشان‌ روز قيامت‌ ‌در‌ آنچه‌ بودند ‌در‌ ‌آن‌ اختلاف‌ ميكردند (124)

بخوان‌ براه‌ راست‌ پروردگارت‌ بحكمت‌ و پند خوب‌ و مجادله‌ كن‌ ‌با‌ ‌ايشان‌ بآنچه‌ ‌آن‌ بهتر ‌است‌ بدرستيكه‌ پروردگار تو اوست‌ داناتر بآن‌ ‌که‌ گمشد ‌از‌ راهش‌ و اوست‌ داناتر بهدايت‌ يافتگان‌ (125)

و ‌اگر‌ عقوبت‌ كنيد ‌پس‌ عقوبت‌ كنيد بمانند آنچه‌ عقوبت‌ كرده‌ شديد بآن‌ و ‌اگر‌ صبر كنيد ‌هر‌ آينه‌ ‌آن‌ بهتر ‌است‌ ‌از‌ ‌براي‌ صبر كنندگان‌ (126)

و صبر كن‌ و نيست‌ صبر تو مگر بتوفيق‌ ‌خدا‌ و اندوه‌ مخور برايشان‌ و مباش‌ ‌در‌ تنگي‌ ‌از‌ آنچه‌ مكر ميكنند (127)

بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌با‌ آنان‌ ‌است‌ ‌که‌ پرهيزكار شدند و آنان‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ نيكوكارانند (128)

[282]

17- ‌سورة‌ الإسراء
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

دانم‌ پاك‌ بودن‌ آنكه‌ برد بشب‌ بنده‌ اش‌ ‌را‌ شبي‌ ‌از‌ مسجد الاحرام‌ بمسجد اقصي‌ ‌که‌ بركت‌ داديم‌ پيرامونش‌ ‌را‌ ‌تا‌ بنمائيم‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ آيت‌هاي‌ ‌خود‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ اوست‌ شنواي‌ بينا (1)

و داديم‌ موسي‌ ‌را‌ تورية و گردانيديمش‌ هدايت‌ ‌از‌ ‌براي‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌که‌ مگيريد ‌از‌ ‌غير‌ ‌من‌ كارگذاري‌ (2)

فرزندان‌ آنكه‌ حمل‌ كرديم‌ ‌با‌ نوح‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌بود‌ بنده‌ شكرگزار (3)

و اعلام‌ نموديم‌ ‌به‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌در‌ كتاب‌ ‌که‌ فساد خواهيد كرد البته‌ ‌در‌ زمين‌ دو بار و ‌هر‌ آينه‌ سركشي‌ خواهيد كرد البته‌ سركشي‌ بزرگ‌ (4)

‌پس‌ چون‌ بيايد وعده‌ نخستين‌ آندو ميفرستيم‌ ‌بر‌ ‌شما‌ بندگاني‌ مر ‌ما ‌را‌ صاحبان‌ قدرت‌ سخت‌ ‌پس‌ روند بجستجو ميانه‌ خانه‌ها و ‌بود‌ وعده‌ كرده‌ ‌شده‌ (5)

‌پس‌ برگردانيديم‌ ‌براي‌ ‌شما‌ نصرت‌ ‌را‌ برايشان‌ و مدد كنيم‌ ‌شما‌ ‌را‌ بمالها و پسران‌ و گردانيديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ بسيارتر ‌از‌ حيث‌ شمار (6)

‌اگر‌ خوب‌ كرديد خوبي‌ كرديد ‌براي‌ خودتان‌ و ‌اگر‌ بد كرديد ‌پس‌ خودتان‌ راست‌ ‌پس‌ چون‌ بيايد وعده‌ ديگر ‌تا‌ بد سازند رويهاتان‌ ‌را‌ و ‌تا‌ درآيند بمسجد همچنانكه‌ ‌در‌ آمدند بآن‌ اول‌ بار و ‌تا‌ تباه‌ گردانند آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ غالب‌ شدند تباه‌ گردانيدني‌ (7)

[283]

شايد پروردگار ‌شما‌ ‌که‌ رحم‌ كند ‌شما‌ ‌را‌ و ‌اگر‌ برگرديد برميگرديم‌ و گردانيديم‌ دوزخ‌ ‌را‌ ‌براي‌ كافران‌ جاي‌ حبس‌ (8)

بدرستيكه‌ ‌اينکه‌ قرآن‌ هدايت‌ ميكند بآنچه‌ ‌آن‌ درست‌ تر ‌است‌ و مژده‌ ميدهد مؤمناني‌ ‌را‌ ‌که‌ ميكنند كارهاي‌ شايسته‌ اينكه‌ ايشانرا ‌است‌ مردي‌ بزرگ‌ (9)

و بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ ايمان‌ نميآورند بآخرت‌ مهيا كرده‌ايم‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ عذابي‌ دردناك‌ (10)

و درخواست‌ ميكند انسان‌ شر ‌را‌ مثل‌ درخواست‌ كردنش‌ خير ‌را‌ و ‌باشد‌ انسان‌ شتاب‌ كننده‌ (11)

و گردانيديم‌ شب‌ و روز ‌را‌ دو آيت‌ ‌پس‌ محو كرديم‌ آيت‌ شب‌ ‌را‌ و گردانيديم‌ آيت‌ روز ‌را‌ نور دهنده‌ چشم‌ ‌تا‌ بجوئيد فضلي‌ ‌را‌ ‌از‌ پروردگارتان‌ و ‌تا‌ بدانيد شمار سالها و حساب‌ ‌را‌ و ‌هر‌ چيزي‌ تفصيل‌ داديم‌ آنرا تفصيل‌ دادني‌ (12)

و ‌هر‌ انساني‌ ‌را‌ ملازم‌ گردانيديم‌ نامه‌ عملش‌ ‌را‌ ‌در‌ گردنش‌ و بيرون‌ آوريم‌ ‌براي‌ ‌او‌ روز قيامت‌ نامه‌ ‌که‌ خواهد ديد آنرا گشوده‌ (13)

بخوان‌ نامه‌ات‌ ‌را‌ بس‌ ‌است‌ نفس‌ تو امروز ‌بر‌ تو حساب‌ كننده‌ (14)

آنكه‌ هدايت‌ يافت‌ ‌پس‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ هدايت‌ يافت‌ ‌براي‌ خودش‌ و آنكه‌ گمراه‌ شد ‌پس‌ فقط گمراه‌ ميشود ‌بر‌ خودش‌ و برندارد هيچ‌ بردارنده‌ بار گناه‌ ديگري‌ ‌را‌ و نباشيم‌ عذاب‌ كنندگان‌ ‌تا‌ آنكه‌ بفرستيم‌ رسولي‌ ‌را‌ (15)

و چون‌ خواهيم‌ ‌که‌ هلاك‌ كنيم‌ قريه‌ ‌را‌ ميفرمائيم‌ ‌به‌ ناز پروران‌ ‌پس‌ نافرماني‌ ميكنند ‌در‌ ‌آن‌ ‌پس‌ ثابت‌ ميشود ‌بر‌ ‌آن‌ حكم‌ ‌پس‌ هلاك‌ ميگردانيم‌ آنرا هلاك‌ كردني‌ (16)

و بسيار هلاك‌ گردانيديم‌ ‌از‌ قرنها ‌از‌ ‌بعد‌ نوح‌ و كافيست‌ پروردگارت‌ بگناه‌ بندگانش‌ آگاه‌ و بينا (17)

[284]

كسي‌ ‌که‌ خواهد ‌آن‌ شتابنده‌ ‌را‌ تعجيل‌ ميكنيم‌ ‌براي‌ ‌او‌ ‌در‌ ‌آن‌ آنچه‌ ميخواهيم‌ ‌از‌ ‌براي‌ كسي‌ ‌را‌ ميخواهيم‌ ‌پس‌ ميگردانيم‌ برايش‌ دوزخ‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌در‌ شود ‌در‌ ‌آن‌ نكوهش‌ كرده‌ شد رانده‌ ‌شده‌ (18)

و كسيكه‌ خواست‌ آخرت‌ ‌را‌ و كوشش‌ كرد ‌براي‌ ‌آن‌ كوشش‌ ‌خود‌ ‌را‌ و ‌او‌ مؤمن‌ ‌است‌ ‌پس‌ ‌آنها‌ ‌باشد‌ سعيشان‌ مقبول‌ (19)

‌هر‌ يك‌ ‌را‌ مدد ميكنيم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ و اينها ‌را‌ ‌از‌ بخشش‌ پروردگار تو و نباشد بخشش‌ پروردگار تو بازداشته‌ ‌شده‌ (20)

بنگر چگونه‌ افزوني‌ داديم‌ برخي‌ ‌از‌ ايشانرا ‌بر‌ برخي‌ و ‌هر‌ آينه‌ آخرت‌ بزرگتر ‌است‌ بمراتب‌ و بزرگتر ‌است‌ ‌از‌ جهت‌ افزوني‌ دادن‌ (21)

مگردان‌ ‌با‌ ‌خدا‌ خداي‌ ديگر ‌پس‌ بنشيني‌ نكوهش‌ كرده‌ ‌شده‌ تنها واگذاشته‌ ‌شده‌ (22)

و حكم‌ كرد پروردگارت‌ ‌که‌ نپرستيد مگر ‌او‌ ‌را‌ و بوالدين‌ نيكوئي‌ كردن‌ ‌را‌ ‌اگر‌ برسند نزد تو ‌به‌ پيري‌ يكيشان‌ ‌ يا ‌ ‌هر‌ دوشان‌ ‌پس‌ مگوي‌ آنانرا اف‌ و زجرشان‌ مكن‌ و بگوي‌ آنان‌ ‌را‌ گفتاري‌ خوب‌ (23)

و فرود آور ‌براي‌ آنان‌ بال‌ تواضع‌ ‌را‌ ‌از‌ مهرباني‌ و بگو پروردگارا رحمت‌ كن‌ آنانرا چنانكه‌ تربيت‌ كردند مرا ‌در‌ خردي‌ (24)

پروردگار ‌شما‌ داناتر ‌است‌ بآنچه‌ ‌در‌ نفسهاي‌ ‌شما‌ ‌است‌ ‌اگر‌ باشيد نيكوكاران‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌باشد‌ بازگشت‌ كنندگانرا آمرزنده‌ (25)

و بده‌ صاحب‌ قرابت‌ ‌را‌ حقش‌ و بيچاره‌ ‌را‌ و رهگذران‌ ‌را‌ و مپاش‌ پاشيدني‌ باسراف‌ (26)

بدرستيكه‌ اسراف‌ كنندگان‌ باشند برادران‌ شياطين‌ و ‌باشد‌ شيطان‌ پروردگارش‌ ‌را‌ ناسپاس‌ (27)

[285]

و ‌اگر‌ اعراض‌ كني‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌براي‌ طلب‌ رحمت‌ ‌از‌ پروردگارت‌ ‌که‌ اميدداري‌ آنرا ‌پس‌ بگو بايشان‌ گفتاري‌ نرم‌ (28)

و نگردان‌ دستت‌ ‌را‌ بسته‌ بگردنت‌ و نگشايش‌ همگي‌ گشادن‌ ‌پس‌ بنشيني‌ ملامت‌ كرده‌ شد مغموم‌ (29)

بدرستيكه‌ پروردگارت‌ مي‌گسترد روزي‌ ‌را‌ بهر ‌که‌ خواهد و تنگ‌ ميگرداند بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌باشد‌ ‌به‌ بندگانش‌ آگاه‌ بينا (30)

و نكشيد فرزندانتان‌ ‌را‌ ‌از‌ بيم‌ تنگدستي‌ ‌ما روزي‌ ميدهيم‌ ايشانرا و ‌شما‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ كشتن‌ ‌ايشان‌ ‌باشد‌ گناهي‌ بزرگ‌ (31)

و پيرامون‌ نگرديد زنا ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌آن‌ ‌باشد‌ كاري‌ زشت‌ و بد ‌است‌ ‌از‌ جهت‌ راه‌ (32)

و نكشيد نفسي‌ ‌را‌ ‌که‌ حرام‌ كرده‌ ‌خدا‌ مگر بحق‌ و كسي‌ ‌که‌ كشته‌ شد مظلوم‌ ‌پس‌ بحقيقت‌ گردانيديم‌ ‌براي‌ وارثش‌ تسلطي‌ ‌پس‌ نبايد ‌که‌ اسراف‌ كند ‌در‌ قتل‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌باشد‌ ياري‌ ‌شده‌ (33)

و پيرامون‌ نگرديد مال‌ يتيم‌ ‌را‌ مگر بآنكه‌ ‌آن‌ بهتر ‌است‌ ‌تا‌ برسد بكمال‌ قوتش‌ و وفا كنيد ‌به‌ پيمان‌ بدرستيكه‌ پيمان‌ ‌باشد‌ پرسيده‌ ‌شده‌ (34)

و تمام‌ كنيد پيمانه‌ ‌را‌ چون‌ بپيمائيد و وزن‌ كنيد ‌به‌ ترازوي‌ درست‌ ‌آن‌ بهتر ‌است‌ و خوبتر بحسن‌ عاقبت‌ (35)

و پيرو مشو آنچه‌ نباشد ترا ‌به‌ ‌آن‌ دانش‌ بدرستيكه‌ گوش‌ و چشم‌ و دل‌ همه‌ ‌آنها‌ ‌باشد‌ ‌از‌ ‌آن‌ پرسيده‌ شوند (36)

و راه‌ مرو ‌در‌ زمين‌ ‌با‌ كبر و ناز بدرستيكه‌ تو رخنه‌ نتواني‌ كرد زمين‌ ‌را‌ و هرگز نميرسي‌ بكوه‌ها ‌در‌ بلندي‌ (37)

همه‌ ‌آن‌ ‌باشد‌ بديش‌ نزد پروردگار تو ناخوش‌ داشته‌ ‌شده‌ (38)

[286]

‌آن‌ ‌از‌ آنچيزيست‌ ‌که‌ وحي‌ فرستاد بتو پروردگارت‌ ‌از‌ حكمت‌ و نگردان‌ ‌با‌ ‌خدا‌ الهي‌ ديگر ‌پس‌ انداخته‌ شوي‌ ‌در‌ دوزخ‌ ملامت‌ ‌شده‌ رانده‌ ‌شده‌ (39)

آيا ‌پس‌ مخصوص‌ كرد ‌شما‌ ‌را‌ پروردگارتان‌ ‌به‌ پسران‌ و گرفت‌ ‌از‌ فرشتگان‌ دختران‌ بدرستيكه‌ ‌شما‌ ‌هر‌ آينه‌ ميگوئيد سخني‌ بزرگ‌ (40)

و بحقيقت‌ بيان‌ كرديم‌ مكرر ‌در‌ ‌اينکه‌ قرآن‌ ‌تا‌ پند گيرند و نيفزود ايشانرا مگر نفرت‌ (41)

بگو ‌اگر‌ ‌بود‌ ‌با‌ ‌او‌ الهان‌ همچنانكه‌ ميگويند آنگاه‌ ‌هر‌ آينه‌ جسته‌ بودند بسوي‌ صاحب‌ عرش‌ راهي‌ (42)

منزه‌ ‌است‌ ‌او‌ و برتر ‌از‌ آنچه‌ ميگويند برتري‌ بزرگي‌ (43)

تسبيح‌ ميكند ‌او‌ ‌را‌ آسمانهاي‌ هفتگانه‌ و زمين‌ و ‌هر‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آنها‌ ‌است‌ و نيست‌ هيچ‌ چيز مگر ‌که‌ تسبيح‌ ميكند بستايش‌ ‌او‌ و ليكن‌ نمي‌فهمند تسبيح‌ ايشانرا بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌باشد‌ بردبار آمرزنده‌ (44)

و چون‌ بخواني‌ قرآن‌ ‌را‌ ميگردانيم‌ ‌ما ميان‌ تو و ميانه‌ آنانكه‌ نميگروند بآخرت‌ پرده‌اي‌ پوشيده‌ (45)

و قرار داديم‌ ‌بر‌ دلهاشان‌ پوشش‌ها مبادا ‌که‌ بفهمند آنرا و ‌در‌ گوشهاشان‌ گراني‌ و چون‌ ذكر كني‌ پروردگارت‌ ‌را‌ ‌در‌ قرآن‌ تنها برگردند ‌بر‌ پشتهاشان‌ رمندگان‌ (46)

‌ما داناتريم‌ بآنچه‌ گوش‌ ميدارند بآن‌ هنگاميكه‌ گوش‌ ميدارند بسوي‌ تو و آنگاه‌ ‌که‌ ايشانند دراز گوئي‌ آنگاه‌ ‌که‌ ميگويند ستمكاران‌ پيروي‌ نمي‌ كنيد مگر مردي‌ سحر ‌شده‌ ‌را‌ (47)

بنگر چگونه‌ زدند ‌براي‌ تو مثلها ‌را‌ ‌پس‌ گمراه‌ شدند ‌پس‌ نميتوانند بيابند راهي‌ (48)

و گفتند آيا چون‌ باشيم‌ استخوانها و ريزه‌ ريزه‌ آيا ‌ما ‌هر‌ آينه‌ برانگيخته‌ شدگانيم‌ ‌به‌ آفرينشي‌ تازه‌ (49)

[287]

بگو باشيد سنگها ‌ يا ‌ آهن‌ (50)

يا ‌ خلقي‌ ‌از‌ آنچه‌ عظيم‌ آيد ‌در‌ سينه‌ هاتان‌ ‌پس‌ بزودي‌ خواهند ‌گفت‌ كيست‌ ‌که‌ برميگرداند ‌ما ‌را‌ بگو ‌آن‌ كسيكه‌ پديد آورد ‌شما‌ ‌را‌ اول‌ بار ‌پس‌ بزودي‌ مي‌جنبانند بسوي‌ تو سرهاشان‌ ‌را‌ و ميگويند كي‌ خواهد ‌بود‌ ‌آن‌ بگو شايد ‌که‌ بوده‌ ‌باشد‌ نزديك‌ (51)

روزي‌ ‌که‌ ميخواندتان‌ ‌پس‌ اجابت‌ مي‌كنيد بستايش‌ ‌او‌ و گمان‌ ميبريد ‌که‌ درنگ‌ نكرده‌ايد مگر اندكي‌ (52)

و بگو بندگان‌ مرا ‌که‌ بگويند آنچه‌ ‌آن‌ خوبتر ‌است‌ بدرستيكه‌ ديو رجيم‌ فساد ميكند ميانشان‌ بدرستيكه‌ شيطان‌ ‌باشد‌ انسان‌ ‌را‌ دشمني‌ آشكار (53)

پروردگار ‌شما‌ داناتر ‌است‌ بشما ‌اگر‌ خواهد رحمتان‌ ميكند ‌ يا ‌ ‌اگر‌ خواهد عذاب‌ كند ‌شما‌ ‌را‌ و نفرستاديم‌ ترا برايشان‌ كارگذار (54)

و پروردگار تو داناتر ‌است‌ بكسي‌ ‌که‌ ‌در‌ آسمانها و زمين‌ ‌است‌ و بتحقيق‌ افزوني‌ داديم‌ بعضي‌ ‌از‌ پيغمبران‌ ‌را‌ ‌بر‌ بعضي‌ و داديم‌ داود ‌را‌ زبور (55)

بگو بخوانيد آنان‌ ‌را‌ دعوي‌ كرديد ‌از‌ ‌غير‌ ‌او‌ ‌پس‌ مالك‌ نباشند رفع‌ ضرر ‌را‌ ‌از‌ ‌شما‌ و نه‌ تغيير ‌را‌ (56)

آنگروه‌ كسانيند ‌که‌ ميخوانند ميجويند بسوي‌ پروردگارشان‌ وسيله‌ ‌هر‌ كدامشان‌ ‌که‌ نزديكترند و اميد دارند رحمتش‌ ‌را‌ و ميترسند ‌از‌ عذابش‌ بدرستيكه‌ عذاب‌ پروردگارت‌ ‌باشد‌ حذر ‌شده‌ (57)

و نيست‌ هيچ‌ قريه‌ مگر آنكه‌ مائيم‌ هلاك‌ كننده‌ اش‌ پيش‌ ‌از‌ روز قيامت‌ ‌ يا ‌ عذاب‌ كننده‌ اش‌ عذابي‌ سخت‌ ‌باشد‌ ‌آن‌ ‌در‌ كتاب‌ نوشته‌ ‌شده‌ (58)

[288]

و باز نداشت‌ ‌ما ‌را‌ ‌که‌ بفرستيم‌ آيت‌ها ‌را‌ مگر آنكه‌ تكذيب‌ كردند آنرا پيشينيان‌ و داديم‌ ثمود ‌را‌ ناقه‌ بينا كننده‌ ‌پس‌ ستم‌ كردند بآن‌ و نمي‌فرستيم‌ آيت‌ها ‌را‌ مگر ‌براي‌ بيم‌ دادن‌ (59)

و هنگاميكه‌ گفتيم‌ ترا بدرستيكه‌ پروردگار تو احاطه‌ كرده‌ بمردمان‌ و نگردانيديم‌ ‌آن‌ خوابي‌ ‌را‌ ‌که‌ نموديم‌ ترا مگر ابتلائي‌ ‌براي‌ مردمان‌ و آندرخت‌ لعنت‌ ‌شده‌ ‌در‌ قرآن‌ و ميترسم‌ ‌پس‌ نمي‌افزايدشان‌ مگر زياده‌ روي‌ بزرگ‌ (60)

و چون‌ گفتيم‌ فرشتگان‌ ‌را‌ ‌که‌ سجده‌ كنيد آدم‌ ‌را‌ ‌پس‌ سجده‌ كردند جز ابليس‌ ‌که‌ ‌گفت‌ آيا سجده‌ كنم‌ كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ آفريدي‌ ‌از‌ گل‌ (61)

‌گفت‌ خبر ده‌ مرا ‌اينکه‌ كسي‌ ‌که‌ تفضيل‌ دادي‌ ‌بر‌ ‌من‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌اگر‌ باز ‌پس‌ داري‌ مرا ‌تا‌ روز قيامت‌ ‌هر‌ آينه‌ بنياد براندازم‌ البته‌ فرزندانش‌ ‌را‌ مگر اندكي‌ (62)

‌گفت‌ برو ‌پس‌ كسي‌ ‌که‌ پيرو شود ترا ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ دوزخ‌ جزاي‌ ‌شما‌ ‌است‌ جزاي‌ تمام‌ (63)

و لغزش‌ ده‌ كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ تواني‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ بآوازت‌ و فرياد زن‌ برايشان‌ باسوارانت‌ و پيادگانت‌ و انباز شو ‌با‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ مالها و اولاد و وعده‌ ده‌ ايشانرا و وعده‌ نميدهد ايشانرا شيطان‌ مگر فريب‌ (64)

بدرستيكه‌ بندگان‌ ‌من‌ نيست‌ ترا ‌بر‌ ‌ايشان‌ تسلطي‌ و بس‌ ‌باشد‌ پروردگارت‌ و كيل‌ (65)

پروردگار ‌شما‌ ‌که‌ ميراند ‌براي‌ ‌شما‌ كشتي‌ ‌را‌ ‌در‌ دريا ‌تا‌ بجوئيد ‌از‌ فضلش‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌باشد‌ بشما مهربان‌ (66)

[289]

و چون‌ برسد ‌شما‌ ‌را‌ ضرر ‌در‌ دريا گم‌ ميشود آنكه‌ ميخوانيد جز ‌او‌ ‌پس‌ چون‌ نجاتتان‌ ‌را‌ بسوي‌ بيابان‌ روي‌ گردان‌ شديد و ‌باشد‌ انسان‌ ناسپاس‌ (67)

آيا ‌پس‌ ايمن‌ شديد ‌که‌ فرو برد ‌با‌ ‌شما‌ طرف‌ ‌بر‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ فرستد ‌بر‌ ‌شما‌ تندباد سنگريزه‌ پاش‌ ‌را‌ ‌پس‌ نيابيد ‌براي‌ خودتان‌ حافظي‌ ‌را‌ (68)

آيا ايمن‌ شديد ‌که‌ باز گرداند ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌آن‌ بار ديگر ‌پس‌ فرستد ‌بر‌ ‌شما‌ درهم‌ شكننده‌ ‌از‌ باد ‌پس‌ غرق‌ كند ‌شما‌ ‌را‌ بسبب‌ آنچه‌ كافر شديد ‌پس‌ نيابيد ‌براي‌ ‌خود‌ ‌بر‌ ‌ما بآن‌ ‌از‌ پي‌ آينده‌ (69)

و بتحقيق‌ گرامي‌ گردانيديم‌ فرزندان‌ آدم‌ ‌را‌ و برداشتيمشان‌ ‌در‌ بيابان‌ و دريا و روزيشان‌ داديم‌ ‌از‌ پاكيزه‌ها و و فزوني‌ داديمشان‌ ‌بر‌ بسياري‌ ‌از‌ آنكه‌ آفريديم‌ فزوني‌ دادني‌ (70)

روزي‌ ‌که‌ ميخوانيم‌ ‌هر‌ دسته‌ ‌از‌ مردمانرا بامامشان‌ ‌پس‌ آنكه‌ داده‌ شد كتابش‌ بدست‌ راست‌ ‌پس‌ ‌آنها‌ ميخوانند نامه‌ ‌خود‌ ‌را‌ و ستم‌ كرده‌ نمي‌شوند مقدار فتيلي‌ (71)

و كسي‌ ‌که‌ ‌باشد‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ دنيا كور ‌پس‌ ‌او‌ ‌در‌ آخرت‌ نيز كور و گمراه‌ تر ‌است‌ (72)

و بدرستيكه‌ نزديك‌ ‌بود‌ ‌که‌ بفتنه‌ اندازند ترا ‌از‌ آنچه‌ وحي‌ كرديم‌ بسوي‌ تو ‌تا‌ افترا بندي‌ ‌بر‌ ‌ما جز آنچه‌ وحي‌ كرديم‌ آنرا و آنگاه‌ بگيرند ترا دوست‌ (73)

و ‌اگر‌ نه‌ اينكه‌ ثبات‌ داديم‌ ترا ‌هر‌ آينه‌ نزديك‌ ‌بود‌ ميل‌ كني‌ بسوي‌ ‌ايشان‌ چيزي‌ ‌را‌ (74)

اندك‌ آنگاه‌ ‌هر‌ آينه‌ ميچشانيم‌ ترا دو چندان‌ عذاب‌ زندگي‌ و دو چندان‌ عذاب‌ مردن‌ ‌پس‌ نمي‌يافتي‌ ‌براي‌ ‌خود‌ ‌در‌ وقع‌ عذاب‌ ‌ما ياري‌ كننده‌ (75)

[290]

و بدرستيكه‌ نزديك‌ ‌بود‌ ‌که‌ بلغزانند ترا ‌از‌ زمين‌ ‌تا‌ بيرون‌ كنند ترا ‌از‌ ‌آن‌ و آنگاه‌ درنگ‌ نميكردند ‌پس‌ ‌از‌ تو مگر اندكي‌ (76)

بدستور آنان‌ ‌که‌ بحقيقت‌ فرستاديم‌ پيش‌ ‌از‌ تو ‌از‌ رسولان‌ ‌ما و نيابي‌ مر دستور ‌ما ‌را‌ تغييري‌ (77)

برپا داريد نماز ‌را‌ وقت‌ زوال‌ آفتاب‌ ‌تا‌ تاريكي‌ شب‌ شب‌ و خواندن‌ صبح‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ خواندن‌ صبح‌ ‌باشد‌ حاضر ‌شده‌ بملائكه‌ شب‌ و روز (78)

و ‌از‌ شب‌ ‌پس‌ بيدار شو بآن‌ زيادي‌ مر ترا شايد ‌که‌ جاي‌ دهد ترا پروردگارت‌ جايگاه‌ ستوده‌ (79)

و بگو پروردگارا داخل‌ كن‌ مرا داخل‌ گرديدن‌ راستي‌ و بيرون‌ آر مرا بيرون‌ آوردن‌ راستي‌ و بگردان‌ ‌براي‌ ‌من‌ ‌از‌ نزدت‌ تسلطي‌ و ياوري‌ (80)

و بگو آمد حق‌ و ناچيز شد باطل‌ بدرستيكه‌ باطل‌ ‌باشد‌ ناچيز (81)

و فرو فرستيم‌ ‌از‌ قرآن‌ آنچه‌ ‌آن‌ شفاء ‌است‌ و رحمتي‌ ‌براي‌ گروندگان‌ و نمي‌ افزايد ستمكاران‌ ‌را‌ مگر زيان‌ (82)

و چون‌ انعام‌ مي‌كنيم‌ ‌بر‌ انسان‌ روي‌ بگرداند و دور شود بيك‌ طرفش‌ و چون‌ مس‌ كند ‌او‌ ‌را‌ شر و سختي‌ ‌باشد‌ نااميد (83)

بگو ‌هر‌ كس‌ ميكند ‌به‌ مانندش‌ ‌پس‌ پروردگار ‌شما‌ داناتر ‌است‌ بآنكه‌ ‌او‌ درست‌ تر ‌است‌ ‌از‌ جهت‌ راه‌ (84)

و ميپرسند ترا ‌از‌ روح‌ بگو روح‌ ‌از‌ پروردگار منست‌ و داده‌ نشديد ‌از‌ دانش‌ مگر اندك‌ (85)

و ‌اگر‌ بخواهيم‌ ‌هر‌ آينه‌ ببريم‌ آنچه‌ وحي‌ كرديم‌ بتو ‌پس‌ نيابي‌ ‌براي‌ ‌خود‌ بآن‌ ‌بر‌ ‌ما كار گذاري‌ (86)

[291]

مگر رحمتي‌ ‌از‌ پروردگارت‌ بدرستيكه‌ فضل‌ ‌او‌ ‌باشد‌ ‌بر‌ تو بزرگ‌ (87)

بگو ‌هر‌ آينه‌ ‌اگر‌ جمع‌ شوند آدميان‌ و پريان‌ ‌بر‌ آنكه‌ بياورند مانند ‌اينکه‌ قرآن‌ ‌را‌ نياورند مانندش‌ ‌را‌ و ‌اگر‌ چه‌ باشند بعضيشان‌ مر بعضي‌ ‌را‌ پشتيبان‌ (88)

و بتحقيق‌ مكرر گردانيديم‌ ‌براي‌ مردمان‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ قرآن‌ ‌از‌ ‌هر‌ داستاني‌ ‌پس‌ سرباز زدند اكثر مردمان‌ مگر ناسپاسي‌ ‌را‌ (89)

و گفتند ايمان‌ نميآريم‌ ترا ‌تا‌ آنكه‌ روان‌ كني‌ ‌براي‌ ‌ما ‌از‌ زمين‌ چشمه‌اي‌ (90)

يا ‌ ‌باشد‌ ترا بوستاني‌ ‌از‌ خرما ‌بن‌ و انگور ‌پس‌ روان‌ سازي‌ نهرها ‌را‌ ‌در‌ ميانش‌ روان‌ ساختني‌ (91)

يا ‌ بيفكني‌ آسمانرا همچنانكه‌ دعوي‌ كردي‌ ‌بر‌ ‌ما پاره‌ پاره‌ ‌ يا ‌ بياوري‌ ‌خدا‌ و فرشتگان‌ ‌را‌ كفيل‌ ‌ يا ‌ شاهد (92)

يا ‌ ‌باشد‌ ترا خانه‌اي‌ ‌از‌ طلا ‌ يا ‌ بالا روي‌ ‌در‌ آسمان‌ و باور نداريم‌ هرگز بالا رفتن‌ ترا ‌تا‌ آنكه‌ فرود آوري‌ ‌بر‌ ‌ما كتابي‌ ‌که‌ بخوانيمش‌ بگو منزه‌ ‌است‌ پروردگارم‌ آيا هستم‌ جز انساني‌ ‌رسول‌ (93)

و منع‌ نكرد مردمانرا ‌که‌ ايمان‌ آرند چون‌ آمد ايشانرا هدايت‌ مگر آنكه‌ گفتند آيا برانگيخت‌ ‌خدا‌ انساني‌ ‌را‌ ‌رسول‌ (94)

بگو ‌اگر‌ بودي‌ ‌در‌ زمين‌ ملائكه‌ ‌که‌ راه‌ ميرفتند آرميدگان‌ ‌هر‌ آينه‌ فرو فرستاده‌ بوديم‌ ‌بر‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ آسمان‌ ملكي‌ ‌را‌ ‌رسول‌ (95)

بگو بس‌ ‌است‌ ‌خدا‌ گواه‌ ميان‌ ‌من‌ و ميان‌ ‌شما‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌باشد‌ ‌به‌ بندگانش‌ آگاه‌ بينا (96)

[292]

و كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ راه‌ نمايد ‌خدا‌ ‌پس‌ اوست‌ راه‌ يافته‌ و كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ گمراه‌ كند ‌پس‌ هرگز نخواهي‌ يافت‌ ايشانرا ياوران‌ ‌از‌ ‌غير‌ ‌او‌ و حشر كنيم‌ ايشانرا روز قيامت‌ ‌بر‌ روهاشان‌ كوران‌ و گنگان‌ و كران‌ جايگاهشان‌ دوزخست‌ هرگاه‌ فرو نشيند زبانه‌ زياد كنيم‌ ايشانرا ‌از‌ جهت‌ افروختن‌ آتش‌ (97)

‌آن‌ جزاي‌ ‌آنها‌ ‌است‌ بسبب‌ آنكه‌ ‌ايشان‌ كافر شدند بآيت‌هاي‌ ‌ما و گفتند آيا چون‌ باشيم‌ استخوانها و ريزه‌ ريزه‌ها آيا مائيم‌ ‌هر‌ آينه‌ برانگيخته‌ شدگان‌ خلقي‌ تازه‌ (98)

آيا نه‌ ديدند ‌که‌ خدائي‌ ‌که‌ آفريد آسمانها و زمين‌ ‌را‌ توانا ‌است‌ ‌بر‌ آنكه‌ بيافريد مانند ايشانرا و قرارداد ‌براي‌ ‌ايشان‌ اجلي‌ ‌که‌ نيست‌ شكي‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌پس‌ سرباز زدند ستمكاران‌ جز ناسپاسي‌ (99)

بگو ‌اگر‌ ‌شما‌ مالك‌ بوديد خزينه‌هاي‌ رحمت‌ پروردگارم‌ ‌را‌ ‌هر‌ آينه‌ امساك‌ ميكرديد ‌از‌ ترس‌ نفقه‌ كردن‌ و ‌باشد‌ انسان‌ بخيل‌ (100)

و بحقيقت‌ داديم‌ موسي‌ ‌را‌ نه‌ نشانه‌ روشن‌ ‌پس‌ بپرس‌ ‌از‌ بني‌ اسرائيل‌ وقتي‌ ‌که‌ آمد ايشانرا ‌پس‌ ‌گفت‌ ‌او‌ ‌را‌ فرعون‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ ‌هر‌ آينه‌ گمان‌ دارم‌ اي‌ موسي‌ سحر ‌شده‌ (101)

‌گفت‌ بتحقيق‌ دانسته‌اي‌ ‌که‌ فرو نميفرستد اينها ‌را‌ مگر پروردگار آسمانها و زمين‌ دليلهاي‌ روشن‌ و ‌من‌ ‌هر‌ آينه‌ گمان‌ ميبرم‌ ترا اي‌ فرعون‌ هلاك‌ ‌شده‌ (102)

‌پس‌ خواست‌ ‌که‌ بركنده‌ كند ايشانرا ‌از‌ زمين‌ ‌پس‌ غرق‌ كرديم‌ ‌او‌ ‌را‌ و ‌هر‌ ‌که‌ ‌با‌ ‌او‌ ‌بود‌ همه‌ (103)

و گفتيم‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌او‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌را‌ ‌که‌ ساكن‌ شويد ‌در‌ آنزمين‌ ‌پس‌ چون‌ آيد وعده‌ آخرت‌ آوريم‌ ‌شما‌ ‌را‌ آميخته‌ ‌با‌ ‌هم‌ (104)

[293]

و بحق‌ فرو فرستاديم‌ قرآن‌ ‌را‌ و بحق‌ فرود آمد و نفرستاديم‌ ترا مگر مژده‌ دهنده‌ و بيم‌ كننده‌ (105)

و قرآنيكه‌ جدا جدا كرديمش‌ ‌تا‌ بخواني‌ آنرا ‌بر‌ مردم‌ بآرامي‌ و فرو فرستاديمش‌ فرو فرستادني‌ (106)

بگو بگرويد ‌به‌ ‌آن‌ ‌ يا ‌ نگرويد بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ داده‌ شدند علم‌ پيش‌ ‌از‌ ‌آن‌ چون‌ خوانده‌ ميشود ‌بر‌ ‌ايشان‌ برو ميافتند بذقن‌ها سجده‌ كنان‌ (107)

و ميگويند منزه‌ ‌است‌ پروردگار ‌ما بدرستيكه‌ ‌باشد‌ وعده‌ پروردگار ‌ما ‌هر‌ آينه‌ كرده‌ ‌شده‌ (108)

و ‌بر‌ روي‌ مي‌افتند بزنخها ميگريند و مي‌افزايدشان‌ تضرع‌ (109)

بگو بخوانيد ‌خدا‌ ‌را‌ باسم‌ ‌الله‌ ‌ يا ‌ بنام‌ رحمن‌ ‌هر‌ كدام‌ ‌که‌ بخوانيد ‌پس‌ ‌او‌ راست‌ نامهاي‌ نيك‌ و بلند مكن‌ نمازت‌ ‌را‌ و آهسته‌ مكن‌ آنرا و بجوي‌ ميانه‌ ‌آن‌ طريقي‌ (110)

و بگو ستايش‌ خدائي‌ ‌را‌ ‌که‌ نگرفت‌ فرزندي‌ و نه‌ ‌باشد‌ ‌او‌ ‌را‌ انبازي‌ ‌در‌ پادشاهي‌ و نباشد ‌او‌ ‌را‌ ياوري‌ ‌از‌ خواري‌ و تعظيمش‌ كن‌ تعظيم‌ كردني‌ (111)

18- ‌سورة‌ الكهف‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

ستايش‌ خدائيرا ‌که‌ فرو فرستاد ‌بر‌ بنده‌ اش‌ كتاب‌ ‌را‌ و نگردانيد ‌او‌ ‌را‌ كجي‌ (1)

راست‌ و درست‌ ‌تا‌ بترساند ‌از‌ عذاب‌ سخت‌ ‌از‌ نزد ‌او‌ و مژده‌ دهد گروندگاني‌ ‌را‌ ‌که‌ مي‌كنند كارهاي‌ شايسته‌ ‌که‌ مر ايشانراست‌ مزدي‌ نيكو (2)

مكث‌ كنندگان‌ ‌در‌ ‌آن‌ هميشه‌ (3)

و بيم‌ دهد آنانرا ‌که‌ گفتند گرفت‌ ‌خدا‌ فرزند (4)

[294]

نباشد ايشانرا بآن‌ هيچ‌ علمي‌ و نه‌ مر پدرانشان‌ ‌را‌ عظم‌ آمد ‌آن‌ كلمه‌ ‌که‌ بيرون‌ مي‌آيد ‌از‌ دهن‌ هاشان‌ نميگويند مگر دروغي‌ ‌را‌ (5)

‌پس‌ شايد تو هلاك‌ كني‌ خودت‌ ‌را‌ ‌بر‌ اثرهاي‌ ‌ايشان‌ ‌اگر‌ ايمان‌ نياورند باين‌ كلام‌ ‌از‌ راه‌ اندوه‌ بسيار (6)

بدرستيكه‌ ‌ما گردانيديم‌ آنچه‌ ‌بر‌ زمين‌ ‌است‌ زينتي‌ آنرا ‌تا‌ آزمائيمشان‌ ‌که‌ كدامشان‌ خوبتر ‌است‌ ‌از‌ حيث‌ كردار (7)

و بدرستيكه‌ ‌ما ‌هر‌ آينه‌ گردانندگانيم‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌بر‌ آنست‌ زمين‌ ساده‌ (8)

بلكه‌ پنداشتي‌ ‌که‌ بدرستيكه‌ اصحاب‌ كهف‌ و رقيم‌ بودند ‌از‌ آيت‌هاي‌ ‌ما عجب‌ (9)

هنگاميكه‌ جاي‌ گزيدند ‌آن‌ جوانان‌ ‌به‌ غار ‌پس‌ گفتند پروردگارا بده‌ ‌ما ‌را‌ ‌از‌ نزدت‌ رحمتي‌ و آماده‌ گردان‌ ‌براي‌ ‌ما ‌از‌ كارمان‌ راه‌ يافتن‌ بحق‌ (10)

‌پس‌ زديم‌ ‌بر‌ گوشهاشان‌ ‌در‌ ‌آن‌ غار سالها بشماره‌ (11)

‌پس‌ برانگيختيم‌ ايشانرا ‌تا‌ بدانيم‌ ‌که‌ كدام‌ ‌از‌ آندو گروه‌ شماره‌ نگهدارنده‌ تر ‌است‌ ‌هر‌ آنچه‌ درنگ‌ كردند ‌از‌ حيث‌ مدت‌ (12)

‌ما ميخوانيم‌ ‌بر‌ تو خبر ايشانرا براستي‌ بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ بودند جواناني‌ ‌که‌ گرويدند بپروردگار ‌خود‌ و افزوديمشان‌ هدايت‌ (13)

و بستيم‌ ‌بر‌ دلهاشان‌ چون‌ قيام‌ كردند ‌پس‌ گفتند پروردگار ‌ما پروردگار آسمانها و زمين‌ ‌است‌ هرگز نخوانيم‌ ‌غير‌ ‌او‌ خدائي‌ ‌را‌ ‌هر‌ آينه‌ گفته‌ باشيم‌ آنگاه‌ دور ‌از‌ صواب‌ (14)

اينها قوم‌ ‌ما گرفتند ‌از‌ ‌غير‌ ‌او‌ خدايان‌ چرا نميآرند برايشان‌ حجتي‌ روشن‌ ‌پس‌ كيست‌ ظالمتر ‌از‌ آنكه‌ افتراء كرد ‌بر‌ ‌خدا‌ دروغي‌ ‌را‌ (15)

[295]

و چون‌ كناره‌ گيريد ‌از‌ ‌ايشان‌ و آنچه‌ ميپرستيد ‌غير‌ ‌از‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ جاي‌ گيريد ‌به‌ ‌آن‌ غار ‌تا‌ بگستراند ‌براي‌ ‌شما‌ پروردگارتان‌ ‌از‌ رحمتش‌ و آماده‌ كند ‌براي‌ ‌شما‌ ‌از‌ كارتان‌ مايه‌ انتفاع‌ ‌را‌ (16)

و مي‌بيني‌ آفتاب‌ ‌را‌ چون‌ برآيد منحرف‌ شود ‌از‌ غارشان‌ بجانب‌ راست‌ و چون‌ فرو شود قطع‌ كند ايشانرا بجانب‌ چپ‌ و ‌ايشان‌ بودند ‌در‌ فراخنائي‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌آن‌ ‌از‌ آيت‌هاي‌ خداست‌ كسيكه‌ راه‌ نمايد ‌خدا‌ ‌پس‌ ‌او‌ راه‌ يافته‌ ‌است‌ و كسيرا ‌که‌ اضلال‌ كند ‌پس‌ هرگز نيابي‌ ‌او‌ ‌را‌ ياوري‌ ارشاد دهنده‌ (17)

و مي‌پنداري‌ ايشانرا بيداران‌ و ‌ايشان‌ خفتگان‌ بودند مي‌گردانيمشان‌ بجانب‌ راست‌ و جانب‌ چپ‌ و سگشان‌ گستراننده‌ ‌بود‌ دو ساعدش‌ ‌را‌ بآستانه‌ آنغار ‌اگر‌ ديده‌ ور ميشدي‌ برايشان‌ پشت‌ ميگردانيدي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ بگريختن‌ و ‌هر‌ آينه‌ پر ميشدي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ ترس‌ (18)

و همچنين‌ برانگيختيم‌ ايشانرا ‌تا‌ پرسش‌ كنند ميانشان‌ ‌گفت‌ گوينده‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ چند درنگ‌ كرديد گفتند درنگ‌ كرديم‌ روزي‌ ‌ يا ‌ بعضي‌ ‌از‌ روز گفتند پروردگار ‌شما‌ داناتر ‌است‌ بآنچه‌ درنگ‌ كرديد ‌پس‌ بفرستيد يكيتان‌ ‌را‌ ‌با‌ درمتان‌ ‌اينکه‌ بسوي‌ شهر ‌تا‌ ‌به‌ بيند ‌که‌ كدام‌ ‌از‌ اهل‌ شهر پاكيزه‌ تر ‌است‌ طعامش‌ ‌پس‌ بياوردتان‌ روزي‌ ‌از‌ ‌آن‌ و بايد ‌که‌ نرمي‌ كند و نبايد ‌که‌ آگاهي‌ دهد بشما احدي‌ ‌را‌ (19)

بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ ‌اگر‌ دست‌ يابند ‌بر‌ ‌شما‌ سنگسارتان‌ كنند ‌ يا ‌ باز گردانند ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ كيش‌ ‌خود‌ و هرگز رستگار نشويد آنگاه‌ ابدا (20)

[296]

و همچنين‌ واقف‌ گردانيديم‌ برايشان‌ ‌تا‌ بدانند ‌که‌ حقا وعده‌ ‌خدا‌ حقست‌ و بدرستيكه‌ قيامت‌ نيست‌ شكي‌ ‌در‌ ‌آن‌ هنگاميكه‌ نزاع‌ ميكردند ميان‌ ‌خود‌ ‌در‌ كارشان‌ ‌پس‌ گفتند بنا كنيد برايشان‌ بنائي‌ پروردگار ‌ايشان‌ داناتر ‌است‌ بايشان‌ گفتند آنان‌ ‌که‌ غالب‌ شدند ‌بر‌ كار ‌ايشان‌ ‌هر‌ آينه‌ ميسازيم‌ برايشان‌ مسجدي‌ (21)

زود ‌باشد‌ ‌که‌ بگويند ‌که‌ سه‌ ‌تا‌ بودند چهارميشان‌ ‌بود‌ سگشان‌ و ميگويند پنج‌ تن‌ بودند ششم‌ ‌ايشان‌ ‌بود‌ سگشان‌ انداختني‌ ‌به‌ ناپيدا و ميگويند هفت‌ تن‌ بودند هشتم‌ ‌ايشان‌ ‌بود‌ سگشان‌ بگو پروردگارم‌ داناتر ‌است‌ بشمار ‌ايشان‌ نداند ايشانرا مگر اندكي‌ ‌پس‌ جدال‌ مكن‌ ‌در‌ باره‌ ‌ايشان‌ مگر جدالي‌ ظاهر و فتوي‌ مجوي‌ ‌در‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ ‌آنها‌ احدي‌ ‌را‌ (22)

و مگوي‌ البته‌ بچيزي‌ ‌که‌ ‌من‌ كننده‌ام‌ آنرا فردا (23)

مگر ‌که‌ خواهد ‌خدا‌ و ياد كن‌ پروردگارت‌ ‌را‌ چون‌ فراموش‌ كردي‌ و بگو شايد ‌که‌ هدايتم‌ كند پروردگارم‌ ‌تا‌ نزديك‌ شوم‌ باين‌ ‌از‌ راه‌ هدايت‌ يافتن‌ (24)

و درنگ‌ كردند ‌در‌ غارشان‌ سيصد سال‌ و افزودند نه‌ ‌را‌ (25)

بگو ‌خدا‌ داناتر ‌است‌ بآنچه‌ درنگ‌ كردند ‌او‌ راست‌ نهاني‌ آسمانها و زمين‌ چه‌ بينا ‌است‌ ‌او‌ و چه‌ شنوا نيست‌ ايشانرا ‌از‌ ‌غير‌ ‌او‌ هيچ‌ ياري‌ و شريك‌ نمي‌كند ‌در‌ حكمش‌ احدي‌ ‌را‌ (26)

و بخوان‌ آنچه‌ وحي‌ فرستاده‌ شد بتو ‌از‌ كتاب‌ پروردگارت‌ نيست‌ بدل‌ كننده‌ مر كلمه‌هاي‌ ‌او‌ ‌را‌ و هرگز نيابي‌ ‌از‌ ‌غير‌ ‌او‌ پناهي‌ (27)

[297]

و شكيبا گردان‌ نفست‌ ‌را‌ ‌با‌ آنانكه‌ ميخوانند پروردگارشان‌ ‌را‌ ‌به‌ بامداد و شبانگاه‌ ميخواهند رضاي‌ ‌او‌ ‌را‌ و نبايد ‌در‌ گذرد دو چشمت‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ميخواهي‌ آرايش‌ زندگاني‌ دنيا ‌را‌ و اطاعت‌ مكن‌ كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ غافل‌ كرديم‌ دل‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ ياد ‌خود‌ و پيروي‌ كرد آرزويش‌ ‌را‌ و ‌باشد‌ كار ‌او‌ تباه‌ (28)

و بگو حق‌ ‌از‌ پروردگار ‌شما‌ ‌است‌ ‌پس‌ ‌هر‌ ‌که‌ خواهد ‌پس‌ بگرود و ‌هر‌ ‌که‌ خواهد ‌پس‌ كافر شود بدرستيكه‌ ‌ما آماده‌ كرده‌ايم‌ ‌براي‌ ستمكاران‌ آتشي‌ ‌را‌ ‌که‌ احاطه‌ كرده‌ بآنها سرا پرده‌ ‌آن‌ و ‌اگر‌ فرياد رسي‌ جويند فرياد رسيده‌ شوند بذبي‌ چون‌ فلز گداخته‌ ‌که‌ بريان‌ ميكند رويها ‌را‌ بد ‌است‌ ‌آن‌ آشاميدني‌ و بد ‌است‌ ‌از‌ جهت‌ تكيه‌ گاه‌ (29)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ بدرستيكه‌ ‌ما ضايع‌ نسازيم‌ اجر كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ خوب‌ شد ‌از‌ حيث‌ كردار (30)

‌آنها‌ مر ايشانراست‌ بهشتهاي‌ جاي‌ اقامت‌ دائمي‌ ميرود ‌از‌ زير ‌آنها‌ نهرها و پيرايه‌ كرده‌ شوند ‌در‌ ‌آنها‌ ‌از‌ دستبندهاي‌ ‌از‌ زر و ميپوشند جامه‌هاي‌ سبز ‌از‌ ديباي‌ نازك‌ و ديباي‌ سطبر تكيه‌ زنندگان‌ ‌در‌ ‌آنها‌ ‌بر‌ تخت‌ها خوبست‌ ‌از‌ ثواب‌ و نيكو ‌است‌ تكيه‌ گاه‌ (31)

و بزن‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ مثلي‌ ‌را‌ دو مرد ‌که‌ گردانيديم‌ ‌براي‌ يكي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ دو باغ‌ ‌از‌ انگورها و فرو گرفتيم‌ آندو ‌را‌ بدرخت‌ خرما و قرار داديم‌ ميان‌ آندو كشتزار (32)

‌هر‌ دو دو بستان‌ آورند ثمر ‌خود‌ ‌را‌ و كم‌ نكردند ‌از‌ ‌آن‌ چيزي‌ ‌را‌ و روان‌ كرديم‌ ميان‌ آندو نهري‌ (33)

و ‌بود‌ ‌او‌ ‌را‌ ثمري‌ ‌پس‌ ‌گفت‌ بصاحبش‌ و ‌او‌ گفتگو ميكرد ‌با‌ ‌او‌ ‌که‌ ‌من‌ بيشترم‌ ‌از‌ تو ‌در‌ مال‌ و افزونترم‌ ‌در‌ نفرات‌ و مدد (34)

[297]

و شكيبا گردان‌ نفست‌ ‌را‌ ‌با‌ آنانكه‌ ميخوانند پروردگارشان‌ ‌را‌ ‌به‌ بامداد و شبانگاه‌ ميخواهند رضاي‌ ‌او‌ ‌را‌ و نبايد ‌در‌ گذرد دو چشمت‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ميخواهي‌ آرايش‌ زندگاني‌ دنيا ‌را‌ و اطاعت‌ مكن‌ كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ غافل‌ كرديم‌ دل‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ ياد ‌خود‌ و پيروي‌ كرد آرزويش‌ ‌را‌ و ‌باشد‌ كار ‌او‌ تباه‌ (28)

و بگو حق‌ ‌از‌ پروردگار ‌شما‌ ‌است‌ ‌پس‌ ‌هر‌ ‌که‌ خواهد ‌پس‌ بگرود و ‌هر‌ ‌که‌ خواهد ‌پس‌ كافر شود بدرستيكه‌ ‌ما آماده‌ كرده‌ايم‌ ‌براي‌ ستمكاران‌ آتشي‌ ‌را‌ ‌که‌ احاطه‌ كرده‌ بآنها سرا پرده‌ ‌آن‌ و ‌اگر‌ فرياد رسي‌ جويند فرياد رسيده‌ شوند بذبي‌ چون‌ فلز گداخته‌ ‌که‌ بريان‌ ميكند رويها ‌را‌ بد ‌است‌ ‌آن‌ آشاميدني‌ و بد ‌است‌ ‌از‌ جهت‌ تكيه‌ گاه‌ (29)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ بدرستيكه‌ ‌ما ضايع‌ نسازيم‌ اجر كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ خوب‌ شد ‌از‌ حيث‌ كردار (30)

‌آنها‌ مر ايشانراست‌ بهشتهاي‌ جاي‌ اقامت‌ دائمي‌ ميرود ‌از‌ زير ‌آنها‌ نهرها و پيرايه‌ كرده‌ شوند ‌در‌ ‌آنها‌ ‌از‌ دستبندهاي‌ ‌از‌ زر و ميپوشند جامه‌هاي‌ سبز ‌از‌ ديباي‌ نازك‌ و ديباي‌ سطبر تكيه‌ زنندگان‌ ‌در‌ ‌آنها‌ ‌بر‌ تخت‌ها خوبست‌ ‌از‌ ثواب‌ و نيكو ‌است‌ تكيه‌ گاه‌ (31)

و بزن‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ مثلي‌ ‌را‌ دو مرد ‌که‌ گردانيديم‌ ‌براي‌ يكي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ دو باغ‌ ‌از‌ انگورها و فرو گرفتيم‌ آندو ‌را‌ بدرخت‌ خرما و قرار داديم‌ ميان‌ آندو كشتزار (32)

‌هر‌ دو دو بستان‌ آورند ثمر ‌خود‌ ‌را‌ و كم‌ نكردند ‌از‌ ‌آن‌ چيزي‌ ‌را‌ و روان‌ كرديم‌ ميان‌ آندو نهري‌ (33)

و ‌بود‌ ‌او‌ ‌را‌ ثمري‌ ‌پس‌ ‌گفت‌ بصاحبش‌ و ‌او‌ گفتگو ميكرد ‌با‌ ‌او‌ ‌که‌ ‌من‌ بيشترم‌ ‌از‌ تو ‌در‌ مال‌ و افزونترم‌ ‌در‌ نفرات‌ و مدد (34)

[298]

و داخل‌ شد ‌در‌ بوستانش‌ و ‌او‌ ظلم‌ كننده‌ ‌بود‌ ‌بر‌ نفس‌ ‌خود‌ ‌گفت‌ گمان‌ نميبرم‌ ‌که‌ خالي‌ شود ‌از‌ ‌اينکه‌ هرگز (35)

و گمان‌ نميبرم‌ قيامت‌ ‌را‌ قائم‌ و ‌اگر‌ برگردانيده‌ شوم‌ بسوي‌ پروردگارم‌ ‌هر‌ آينه‌ مي‌يابم‌ بهتر ‌از‌ اينها جاي‌ بازگشت‌ (36)

‌گفت‌ ‌او‌ ‌را‌ رفيقش‌ و ‌او‌ گفتگو ميكرد ‌با‌ ‌او‌ آيا كافر شدي‌ ‌به‌ آنكه‌ آفريدت‌ ‌از‌ خاك‌ ‌پس‌ ‌از‌ نطفه‌ ‌پس‌ درست‌ ساخت‌ ترا بصورت‌ مردي‌ (37)

ليكن‌ ‌من‌ ميگويم‌ ‌او‌ خداست‌ پروردگارم‌ و شريك‌ نميگردانم‌ بپروردگارم‌ احدي‌ ‌را‌ (38)

و چرا هنگاميكه‌ داخل‌ شدي‌ ‌بر‌ بوستانت‌ نگفتي‌ آنچه‌ خواست‌ ‌خدا‌ نيست‌ قوتي‌ مگر بخدا ‌اگر‌ بيني‌ مرا ‌که‌ ‌من‌ كمترم‌ ‌از‌ تو ‌در‌ مال‌ و فرزند (39)

‌پس‌ شايد پروردگارم‌ ‌که‌ بدهد مرا بهتر ‌از‌ بوستان‌ تو و بفرستد ‌بر‌ ‌آنها‌ صاعقه‌ها ‌از‌ آسمان‌ ‌پس‌ گردد زميني‌ ساده‌ (40)

يا ‌ گردد آبش‌ بزمين‌ فرو رفته‌ ‌پس‌ نتواني‌ هرگز ‌او‌ ‌را‌ جستن‌ (41)

و احاطه‌ كرده‌ شد بثمرش‌ ‌پس‌ گرديد ‌که‌ ‌بر‌ مي‌گردانيد دو كفش‌ ‌را‌ ‌بر‌ آنچه‌ صرف‌ كرده‌ ‌بود‌ ‌در‌ ‌آن‌ و ‌آن‌ افتاده‌ ‌بود‌ ‌بر‌ سقف‌ هايش‌ و ميگفت‌ ايكاش‌ ‌من‌ شريك‌ قرار نداده‌ بودم‌ بپروردگارم‌ احدي‌ ‌را‌ (42)

و نبود مر ‌او‌ ‌را‌ گروهي‌ ‌که‌ ياري‌ كنندش‌ ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ و نبود منع‌ كننده‌ (43)

آنجا سلطنت‌ ‌خدا‌ راست‌ ‌که‌ حق‌ ‌است‌ ‌او‌ بهتر ‌است‌ ‌از‌ حيث‌ ثواب‌ و بهتر ‌است‌ ‌از‌ حيث‌ عاقبت‌ (44)

و بزن‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ مثل‌ زندگاني‌ دنيا ‌را‌ ‌که‌ چون‌ آبي‌ ‌است‌ ‌که‌ فرستاديمش‌ ‌از‌ آسمان‌ ‌پس‌ آميخت‌ بآن‌ رستني‌ زمين‌ ‌پس‌ گرديد درهم‌ شكسته‌ ‌که‌ پراكنده‌ كند آنرا بادها و ‌باشد‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌هر‌ چيزي‌ توانا (45)

[299]

مال‌ و فرزندان‌ آرايش‌ زندگاني‌ دنيا ‌است‌ و باقي‌هاي‌ شايسته‌ بهتر ‌است‌ نزد پروردگارت‌ ‌از‌ راه‌ ثواب‌ و بهتر ‌است‌ ‌از‌ راه‌ اميد (46)

و روزي‌ ‌که‌ روان‌ ميگردانيم‌ كوه‌ها ‌را‌ و بيني‌ زمين‌ ‌را‌ ظاهر و حشر كنيم‌ ايشانرا ‌پس‌ وانگذاريم‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ احدي‌ ‌را‌ (47)

و عرض‌ كرده‌ شوند ‌بر‌ پروردگارت‌ صف‌ كشيده‌ بتحقيق‌ آمديد ‌ما ‌را‌ همچنانكه‌ آفريديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ اول‌ بار بلكه‌ ادعا كرديد ‌که‌ هرگز نميگردانيم‌ ‌براي‌ ‌شما‌ وقت‌ وعده‌ (48)

و گذاشته‌ شد كتاب‌ بس‌ ببيني‌ گناهكاران‌ ‌را‌ ‌که‌ ترسانند ‌از‌ آنچه‌ ‌در‌ آنست‌ و ميگويند ايواي‌ ‌بر‌ ‌ما چيست‌ ‌اينکه‌ نامه‌ ‌را‌ ‌که‌ وانگذاشته‌ گناه‌ خردي‌ و نه‌ بزرگي‌ ‌را‌ مگر آنكه‌ ‌در‌ شمار آورده‌ آنرا و يافتند آنچه‌ كرده‌ بودند حاضر و ستم‌ نميكند پروردگارت‌ هيچ‌ كس‌ ‌را‌ (49)

و هنگاميكه‌ گفتيم‌ فرشتگان‌ ‌را‌ ‌که‌ سجده‌ كنيد آدم‌ ‌را‌ ‌پس‌ سجده‌ كردند مگر ابليس‌ ‌که‌ ‌بود‌ ‌از‌ جن‌ ‌پس‌ بيرون‌ رفت‌ ‌از‌ امر پروردگارش‌ آيا ‌پس‌ ميگيريد ‌او‌ ‌را‌ و فرزندانش‌ ‌را‌ دوستان‌ ‌از‌ ‌غير‌ ‌من‌ و ‌ايشان‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ دشمنند بد ‌است‌ مر ستمكاران‌ ‌را‌ بدل‌ آنچه‌ بجاي‌ ‌خدا‌ گزيديد (50)

حاضر نكردمشان‌ ‌در‌ آفرينش‌ آسمانها و زمين‌ و نه‌ ‌در‌ آفرينش‌ خودهاشان‌ و نبودم‌ گيرنده‌ گمراه‌ كنندگانرا مددكار (51)

و روزي‌ ‌که‌ گويد ندا كنيد انبازان‌ مرا ‌که‌ دعوي‌ كرديد ‌پس‌ ندا كنند ايشانرا ‌پس‌ جواب‌ ندهند ايشانرا و گردانيديم‌ ميانشان‌ جاي‌ هلاك‌ شدني‌ (52)

و ديدند گنهكاران‌ آتش‌ ‌را‌ ‌پس‌ دانستند ‌که‌ ‌ايشان‌ افتادگانند ‌در‌ ‌آن‌ و نيافتند ‌از‌ ‌آن‌ جاي‌ برگشتني‌ (53)

[300]

و بتحقيق‌ مكرر آورديم‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ قرآن‌ ‌براي‌ مردمان‌ ‌از‌ ‌هر‌ داستاني‌ و ‌باشد‌ انسان‌ بيشتر چيزي‌ ‌از‌ راه‌ جدل‌ (54)

و منع‌ نكرد مردمانرا ‌که‌ بگروند وقتي‌ ‌که‌ آمد ايشانرا هدايت‌ و آمرزش‌ خواهند ‌از‌ پروردگارشان‌ مگر اينكه‌ آيد ايشانرا عادت‌ پيشينيان‌ ‌ يا ‌ آيد ايشانرا عذاب‌ روي‌ بروي‌ (55)

و نمي‌ فرستيم‌ فرستادگان‌ ‌را‌ مگر بشارت‌ دهندگان‌ و بيم‌ كنندگان‌ و مجادله‌ ميكنند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند بباطل‌ ‌تا‌ زايل‌ گردانند بآن‌ حق‌ ‌را‌ و گرفتند آيت‌هاي‌ مرا و آنچه‌ ‌را‌ بيم‌ كرده‌ شدند باستهزاء (56)

و كيست‌ ستمكارتر ‌از‌ آنكه‌ پند داده‌ شدند بآيت‌هاي‌ پروردگارش‌ ‌پس‌ رو گردانيد ‌از‌ ‌آنها‌ و فراموش‌ كرد آنچه‌ ‌را‌ پيش‌ فرستاد دو دستش‌ بدرستيكه‌ ‌ما گردانيديم‌ ‌بر‌ دلهاشان‌ پوشش‌ها مبادا ‌که‌ بفهمند آنرا و ‌در‌ گوش‌هاي‌ ‌ايشان‌ گراني‌ و ‌اگر‌ بخواني‌ ايشانرا بسوي‌ هدايت‌ ‌پس‌ هدايت‌ نمي‌يابند آنگاه‌ هرگز (57)

و پروردگار تست‌ آمرزنده‌ صاحب‌ رحمت‌ ‌اگر‌ مؤاخذه‌ ميكرد ايشانرا بآنچه‌ كسب‌ كردند ‌هر‌ آينه‌ تعجيل‌ مينمود ‌براي‌ ‌ايشان‌ عذاب‌ ‌را‌ بلكه‌ ايشانراست‌ وعده‌ گاه‌ ‌که‌ نيابند ‌از‌ ‌غير‌ ‌او‌ پناهي‌ (58)

و ‌اينکه‌ قريه‌ها هلاك‌ كرديم‌ ايشانرا چون‌ ستم‌ كردند و گردانيديم‌ ‌براي‌ هلاكشان‌ وقت‌ وعده‌ (59)

و هنگاميكه‌ ‌گفت‌ موسي‌ مر جوانش‌ ‌را‌ ‌که‌ پيوسته‌ خواهم‌ رفت‌ ‌تا‌ برسم‌ ‌به‌ محل‌ جمع‌ شدن‌ دو دريا ‌ يا ‌ بروم‌ روزگاري‌ (60)

‌پس‌ چون‌ رسيدند بمجمع‌ ميانه‌ ‌آن‌ دو فراموش‌ كردند ماهيشان‌ ‌را‌ ‌پس‌ گرفت‌ راهش‌ ‌را‌ ‌در‌ دريا نقبي‌ (61)

[301]

‌پس‌ چون‌ گذشتند ‌گفت‌ جوانش‌ ‌را‌ بيار ‌ما ‌را‌ چاشت‌ ‌ما بدرستيكه‌ ديديم‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ سفرمان‌ تعبي‌ (62)

‌گفت‌ آيا ديدي‌ هنگاميكه‌ منزل‌ كرديم‌ بآن‌ سنگ‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ فراموش‌ كردم‌ ماهي‌ ‌را‌ و ‌از‌ يادم‌ نبرد آنرا مگر شيطان‌ ‌که‌ مذكور سازم‌ ‌او‌ ‌را‌ و گرفت‌ راهش‌ ‌را‌ ‌در‌ دريا شگفت‌ (63)

‌گفت‌ آنست‌ آنچه‌ ‌ما بوديم‌ ‌که‌ مي‌جستيم‌ ‌پس‌ برگشتند ‌بر‌ اثرهاشان‌ پي‌ جويان‌ (64)

‌پس‌ يافتند بنده‌ ‌از‌ بندگان‌ ‌ما ‌را‌ ‌که‌ داده‌ بوديم‌ ‌او‌ ‌را‌ رحمتي‌ ‌از‌ نزدمان‌ و آموخته‌ بوديم‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ نزدمان‌ علمي‌ (65)

‌گفت‌ ‌او‌ ‌را‌ موسي‌ آيا پيروي‌ كنم‌ ترا ‌بر‌ آنكه‌ بياموزي‌ مرا ‌از‌ آنچه‌ آموخته‌ ‌شده‌ ‌براي‌ رسيدن‌ بحق‌ (66)

‌گفت‌ بدرستيكه‌ تو هرگز نميتواني‌ ‌با‌ ‌من‌ صبر كردن‌ (67)

و چگونه‌ صبر ميكني‌ ‌بر‌ آنچه‌ احاطه‌ نكرده‌اي‌ بآن‌ ‌از‌ راه‌ دانش‌ (68)

‌گفت‌ بزودي‌ بيابي‌ مرا ‌اگر‌ خواسته‌ ‌باشد‌ ‌خدا‌ صبر كننده‌ و نافرماني‌ نكنم‌ ترا ‌در‌ كاري‌ (69)

‌گفت‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ پيرو شوي‌ مرا ‌پس‌ مپرس‌ مرا ‌از‌ چيزي‌ ‌تا‌ آنكه‌ ابتدا كنم‌ ‌براي‌ تو ‌از‌ ‌آن‌ بيان‌ ‌را‌ (70)

‌پس‌ رفتند ‌تا‌ چون‌ سوار شدند ‌در‌ كشتي‌ سوراخ‌ كرد آنرا ‌گفت‌ آيا سوراخ‌ كردي‌ آنرا ‌تا‌ غرق‌ كني‌ اهلش‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ آوردي‌ چيزي‌ ناشايسته‌ (71)

‌گفت‌ آيا نگفتم‌ بدرستيكه‌ تو هرگز نميتواني‌ ‌با‌ ‌من‌ صبر كردن‌ (72)

‌گفت‌ مؤاخذه‌ مكن‌ مرا بآنچه‌ فراموش‌ كردم‌ و مرسان‌ مرا ‌از‌ كارم‌ دشواري‌ (73)

‌پس‌ رفتند ‌تا‌ چون‌ ديدند پسري‌ ‌را‌ ‌پس‌ كشت‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌گفت‌ آيا كشتي‌ نفسي‌ پاك‌ ‌را‌ بغير قصاص‌ نفسي‌ ‌هر‌ آينه‌ بحقيقت‌ آوردي‌ چيز قبيحي‌ ‌را‌ (74)

[302]

‌گفت‌ آيا نگفتم‌ بتو ‌که‌ تو هرگز نتواني‌ ‌با‌ ‌من‌ صبر كني‌ (75)

‌گفت‌ ‌اگر‌ پرسيدم‌ ‌از‌ تو ‌از‌ چيزي‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌پس‌ مصاحبت‌ نكن‌ ‌با‌ ‌من‌ بتحقيق‌ رسيدي‌ ‌از‌ پيش‌ ‌من‌ بعذري‌ (76)

‌پس‌ رفتند ‌تا‌ آنكه‌ آمدند ‌به‌ قريه‌اي‌ و طعام‌ خواستند ‌از‌ اهل‌ آنقريه‌ ‌پس‌ امتناع‌ كردند ‌که‌ مهمان‌ كنند آندو ‌را‌ ‌پس‌ يافتند ‌در‌ آنقريه‌ ديواري‌ ‌را‌ ‌که‌ داشت‌ فروميريخت‌ ‌پس‌ ‌بر‌ پا داشت‌ آنرا ‌گفت‌ ‌اگر‌ خواستي‌ ‌هر‌ آينه‌ ميگرفتي‌ ‌براي‌ ‌آن‌ مزدي‌ (77)

‌گفت‌ اينست‌ جدائي‌ ميان‌ ‌من‌ و ميان‌ تو زود ‌باشد‌ ‌که‌ خبر دهم‌ ترا ‌از‌ تأويل‌ آنچه‌ نميتواني‌ ‌بر‌ ‌آن‌ صبر كردن‌ ‌را‌ (78)

اما سفينه‌ ‌پس‌ ‌بود‌ بيچارگاني‌ ‌را‌ ‌که‌ كار ميكردند ‌در‌ دريا ‌پس‌ خواستم‌ ‌که‌ معيوب‌ كنم‌ آنرا و ‌بود‌ ‌در‌ تعقيب‌ ‌آنها‌ پادشاهي‌ ميگرفت‌ ‌هر‌ سفينه‌ ‌را‌ بغصب‌ (79)

و اما غلام‌ ‌پس‌ ‌بود‌ پدر و مادرش‌ مؤمنان‌ ‌پس‌ ترسيديم‌ ‌که‌ وادارشان‌ كند ‌به‌ سركشي‌ و ناسپاسي‌ (80)

‌پس‌ خواستيم‌ ‌که‌ بدل‌ دهد ‌آن‌ دو ‌را‌ پروردگارشان‌ بهتر ‌از‌ ‌او‌ ‌در‌ پاكي‌ و نزديكتر ‌در‌ عطوفت‌ (81)

و اما ديوار ‌پس‌ ‌بود‌ ‌از‌ دو پسر ‌که‌ دو يتيمند ‌در‌ شهر و ‌بود‌ ‌در‌ زيرش‌ گنجي‌ ‌از‌ ‌آن‌ دو و بودند والدين‌ ‌اينکه‌ دو نيكو كار ‌پس‌ خواست‌ پروردگار تو ‌که‌ برسند بقوتشان‌ و بيرون‌ آورند گنجشان‌ ‌را‌ برحمتي‌ ‌از‌ پروردگار تو و نكردم‌ آنرا ‌از‌ راي‌ ‌خود‌ اينست‌ تفسير مال‌ آنچه‌ نتوانستي‌ بآن‌ صبر كردن‌ (82)

و ميپرسند ترا ‌از‌ ذي‌ القرنين‌ بگو بزودي‌ خواهم‌ خواند ‌بر‌ ‌شما‌ ‌از‌ ‌او‌ بياني‌ (83)

[303]

بدرستيكه‌ ‌ما تمكن‌ داديم‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ زمين‌ و داديمش‌ ‌از‌ ‌هر‌ چيزي‌ سببي‌ (84)

‌پس‌ ‌از‌ پي‌ رفت‌ سببي‌ ‌را‌ (85)

‌تا‌ چون‌ رسيد بجاي‌ غروب‌ كردن‌ آفتاب‌ يافت‌ آنرا ‌که‌ غروب‌ ميكند ‌در‌ چشمه‌ لاي‌ دار و يافت‌ نزد ‌آن‌ گروهي‌ ‌را‌ گفتيم‌ اي‌ ذو القرنين‌ ‌ يا ‌ عذاب‌ ميكني‌ ايشانرا و ‌ يا ‌ اينكه‌ ميگيري‌ ‌در‌ ‌ايشان‌ نيكوئي‌ ‌را‌ (86)

‌گفت‌ اما آنكه‌ ظلم‌ كرد ‌پس‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ عذاب‌ كنيم‌ ‌او‌ ‌را‌ سپس‌ برگردانيده‌ شود بسوي‌ پروردگارش‌ ‌پس‌ عذابش‌ كند عذابي‌ سخت‌ (87)

و اما آنكه‌ ايمان‌ آورد و كرد كار خوب‌ ‌پس‌ ‌او‌ راست‌ پاداش‌ نيكي‌ و بزودي‌ خواهيم‌ ‌گفت‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ فرمان‌ ‌خود‌ آساني‌ (88)

‌پس‌ ‌از‌ پي‌ رفت‌ سببي‌ ‌را‌ (89)

‌تا‌ چون‌ رسيد بجاي‌ طلوع‌ آفتاب‌ يافت‌ آنرا ‌که‌ برميآيد ‌بر‌ گروهي‌ ‌که‌ نگردانيديم‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ پيش‌ ‌آنها‌ پوششي‌ (90)

همچنين‌ و بتحقيق‌ احاطه‌ داشتيم‌ بآنچه‌ ‌بود‌ نزد ‌او‌ ‌از‌ راه‌ آگاهي‌ (91)

‌پس‌ ‌از‌ پي‌ رفت‌ سببي‌ ‌را‌ (92)

‌تا‌ چون‌ رسيد ميانه‌ دو سد يافت‌ ‌از‌ پيش‌ آندو ‌تا‌ گروهي‌ ‌را‌ نزديك‌ نبودند ‌که‌ بفهمند سخني‌ ‌را‌ (93)

گفتند اي‌ ذو القرنين‌ بدرستيكه‌ يأجوج‌ و مأجوج‌ فساد كنندگانند ‌در‌ زمين‌ ‌پس‌ آيا بگردانيم‌ ‌براي‌ تو خرجي‌ ‌بر‌ آنكه‌ بسازي‌ ميانه‌ ‌ما و ميانه‌ ‌ايشان‌ سدي‌ (94)

‌گفت‌ آنچه‌ تمكن‌ داده‌ مرا ‌در‌ ‌آن‌ پروردگار ‌من‌ بهتر ‌است‌ ‌پس‌ مدد كنيد مرا بتوان‌ ‌خود‌ ‌که‌ بسازم‌ ميانه‌ ‌شما‌ و ميانه‌ ‌ايشان‌ سدي‌ (95)

بياريد نزد ‌من‌ پارچه‌هاي‌ آهن‌ ‌تا‌ وقتي‌ ‌که‌ برابر شود ميانه‌ آندو كوه‌ ‌گفت‌ بدميد ‌تا‌ وقتي‌ ‌که‌ گردانيد آنرا آتش‌ ‌گفت‌ بياريد نزد ‌من‌ ‌تا‌ بريزم‌ ‌بر‌ ‌آن‌ مس‌ گداخته‌ (96)

‌پس‌ نتوانستند ‌که‌ بالا روند آنرا و نه‌ توانستند مر ‌او‌ ‌را‌ سوراخ‌ كردن‌ (97)

[304]

‌گفت‌ ‌اينکه‌ رحمتي‌ ‌است‌ ‌از‌ پروردگارم‌ ‌پس‌ چون‌ آيد وعده‌ پروردگار ‌من‌ گرداندش‌ ريزه‌ ريزه‌ و ‌باشد‌ وعده‌ پروردگار ‌من‌ حق‌ (98)

و واميگذاريم‌ بعضي‌ ايشانرا آنروز ‌که‌ باضطراب‌ داخل‌ ميشود ‌در‌ بعضي‌ و دميده‌ شد ‌در‌ صور ‌پس‌ جمع‌ كرديم‌ ايشانرا جمع‌ كردني‌ (99)

و نموديم‌ دوزخ‌ ‌را‌ آنروز ‌براي‌ كافران‌ نمودار كردني‌ (100)

آنان‌ ‌که‌ ‌بود‌ چشمهاشان‌ ‌در‌ پرده‌ ‌از‌ ياد ‌من‌ و بودند ‌که‌ نمي‌توانستند شنيدن‌ (101)

آيا ‌پس‌ پنداشتند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌که‌ بگيرند بندگان‌ مرا ‌از‌ ‌غير‌ ‌من‌ صاحبان‌ بدرستيكه‌ ‌ما آماده‌ كرديم‌ دوزخ‌ ‌را‌ ‌براي‌ كافران‌ ‌ما حضري‌ (102)

بگو آيا خبر دهيم‌ ‌شما‌ ‌را‌ بزيانكارتران‌ ‌در‌ كردار (103)

آنان‌ ‌که‌ ضايع‌ شد سعيشان‌ ‌در‌ زندگاني‌ دنيا و ‌ايشان‌ ميپندارند ‌که‌ ‌ايشان‌ خوب‌ ميكنند كار ‌را‌ (104)

‌آنها‌ آنانند ‌که‌ كافر شدند بآيت‌هاي‌ پروردگارشان‌ و ملاقاتش‌ ‌پس‌ ناچيز شد كردارهاشان‌ ‌پس‌ قرار نميدهيم‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ روز قيامت‌ وزني‌ (105)

اينست‌ پاداش‌ ‌ايشان‌ دوزخست‌ بسبب‌ آنچه‌ كافر شدند و گرفتند آيت‌هاي‌ مرا و رسولان‌ مرا باستهزاء (106)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ ‌باشد‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ بهشت‌هاي‌ فردوس‌ منزلي‌ (107)

جاودان‌ ‌در‌ ‌آنها‌ ‌که‌ نجويند ‌از‌ ‌آنها‌ انتقالي‌ (108)

بگو ‌اگر‌ بودي‌ دريا مداد ‌براي‌ سخنان‌ پروردگارم‌ ‌هر‌ آينه‌ آخر شدي‌ دريا پيش‌ ‌از‌ آنكه‌ آخر شو كلمات‌ پروردگارم‌ و ‌اگر‌ چه‌ آورده‌ بوديم‌ مثل‌ آنرا مدد (109)

بگو جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ‌من‌ انسانم‌ مانند ‌شما‌ ‌که‌ وحي‌ فرستاده‌ ميشود بمن‌ ‌که‌ نيست‌ خداي‌ ‌شما‌ مگر خداي‌ يكتا ‌پس‌ كسي‌ ‌که‌ ‌باشد‌ ‌که‌ اميد دارد ملاقات‌ پروردگارش‌ ‌را‌ ‌پس‌ بايد بكند كار شايسته‌ و شريك‌ نسازد بپرستش‌ پروردگارش‌ احدي‌ (110)

[305]

19- ‌سورة‌ مريم‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

بيان‌ مرحمت‌ كردن‌ پروردگار تست‌ بنده‌اش‌ زكريا ‌را‌ (2)

هنگاميكه‌ خواند پروردگارش‌ ‌را‌ خواندن‌ پنهان‌ (3)

‌گفت‌ پروردگارا بدرستيكه‌ سست‌ شد استخوان‌ ‌از‌ ‌من‌ و سفيد شد سر ‌از‌ پيري‌ و نبوده‌ام‌ بخواندن‌ تو اي‌ پروردگار ‌من‌ محروم‌ (4)

و ‌من‌ ميترسم‌ ‌از‌ بني‌ اعمام‌ ‌از‌ ‌بعد‌ خودم‌ و ‌باشد‌ زنم‌ نازا ‌پس‌ ببخش‌ مرا ‌از‌ نزدت‌ وليي‌ (5)

‌که‌ ميراث‌ برد ‌از‌ ‌من‌ و ميراث‌ برد ‌از‌ آل‌ يعقوب‌ و قرارش‌ ده‌اي‌ پروردگار پسنديده‌ (6)

اي‌ زكريا بدرستيكه‌ ‌ما مژده‌ ميدهيم‌ ترا ‌به‌ پسري‌ ‌که‌ نام‌ ‌او‌ يحيي‌ ‌است‌ ‌که‌ نگردانيديم‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ پيش‌ همنامي‌ (7)

‌گفت‌ پروردگارا ‌از‌ كجا مي‌شود مرا پسري‌ و ‌باشد‌ زنم‌ نازا و بدرستيكه‌ رسيده‌ام‌ ‌از‌ پيري‌ بنهايت‌ ناتواني‌ (8)

‌گفت‌ همچنين‌ ‌گفت‌ پروردگارت‌ ‌که‌ ‌آن‌ ‌بر‌ ‌من‌ آسانست‌ و بتحقيق‌ آفريدم‌ ترا ‌از‌ پيش‌ و نبودي‌ چيزي‌ (9)

‌گفت‌ پروردگارا بگردان‌ ‌براي‌ ‌من‌ علامتي‌ ‌گفت‌ علامت‌ تو آنست‌ ‌که‌ سخن‌ نگوئي‌ ‌با‌ مردمان‌ سه‌ شب‌ تمام‌ (10)

‌پس‌ بيرون‌ رفت‌ ‌بر‌ قومش‌ ‌از‌ محراب‌ ‌پس‌ اشاره‌ كرد بايشان‌ ‌که‌ تسبيح‌ كنيد بامداد و شبانگاه‌ (11)

[306]

اي‌ يحيي‌ بگير ‌آن‌ كتاب‌ ‌را‌ ‌به‌ نيروي‌ يزداني‌ و داديمش‌ حكم‌ ‌در‌ كودكي‌ (12)

و رحمتي‌ ‌از‌ نزد ‌خود‌ و پاكيزگي‌ و ‌بود‌ پرهيزگار (13)

و نيكي‌ كننده‌ ‌با‌ والدينش‌ و نبود سركش‌ نافرمان‌ (14)

و سلام‌ ‌بر‌ ‌او‌ روزي‌ ‌که‌ زاده‌ شد و روزي‌ ‌که‌ ميميرد و روز ‌که‌ برانگيخته‌ ميشود زنده‌ (15)

و ياد كن‌ ‌در‌ كتاب‌ مريم‌ ‌را‌ هنگاميكه‌ كناره‌ گزيد ‌از‌ اهلش‌ ‌در‌ جائي‌ شرقي‌ (16)

‌پس‌ گرفت‌ ‌از‌ پيش‌ ‌ايشان‌ ستري‌ ‌پس‌ فرستاديم‌ بسويش‌ روح‌ ‌خود‌ جبرئيل‌ ‌را‌ ‌پس‌ ماننده‌ شد ‌او‌ ‌را‌ انساني‌ درست‌ اندام‌ (17)

‌گفت‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ پناه‌ ميبرم‌ بخداي‌ بخشنده‌ ‌از‌ تو ‌اگر‌ هستي‌ پرهيزگار (18)

‌گفت‌ نيستم‌ ‌من‌ مگر فرستاده‌ پروردگار تو ‌تا‌ ببخشم‌ ترا پسري‌ پاكيزه‌ (19)

‌گفت‌ ‌از‌ كجا ‌باشد‌ مرا فرزندي‌ و مس‌ نكرده‌ مرا انساني‌ و نبوده‌ام‌ بد كار (20)

‌گفت‌ همچنين‌ ‌گفت‌ پروردگار تو ‌که‌ ‌آن‌ ‌بر‌ ‌من‌ آسانست‌ و ‌تا‌ بگردانيم‌ آنرا آيتي‌ ‌از‌ ‌براي‌ مردمان‌ و رحمتي‌ ‌از‌ ‌ما و ‌باشد‌ امري‌ قرار داده‌ ‌شده‌ (21)

‌پس‌ بار گرفت‌ باد ‌پس‌ كناره‌ گزيد ‌با‌ ‌او‌ ‌در‌ جائي‌ دور (22)

‌پس‌ آوردش‌ درد زائيدن‌ بسوي‌ تنه‌ درخت‌ خرما ‌گفت‌ ايكاش‌ مرده‌ بودم‌ پيش‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ و بودم‌ فراموش‌ ‌شده‌ ‌از‌ ياد رفته‌ (23)

‌پس‌ ندا كرد ‌او‌ ‌را‌ عيسي‌ (‌ يا ‌ جبرئيل‌) ‌از‌ زيرش‌ ‌که‌ اندوه‌ مدار بتحقيق‌ گردانيد پروردگار تو ‌در‌ زيرت‌ نهري‌ (24)

و بكش‌ بسوي‌ ‌خود‌ تنه‌ درخت‌ خرما ‌را‌ ‌که‌ فرو ميريزاند ‌بر‌ تو رطب‌ تازه‌ چيده‌ (25)

[307]

‌پس‌ بخور و بياشام‌ و روشن‌ باد چشم‌ تو ‌پس‌ ‌اگر‌ ‌به‌ بيني‌ ‌از‌ انسان‌ احدي‌ ‌را‌ ‌پس‌ بگو بدرستيكه‌ ‌من‌ نذر كرده‌ام‌ ‌براي‌ خداي‌ بخشنده‌ روزه‌ ‌پس‌ سخن‌ نميكنم‌ امروز آدمي‌ ‌را‌ (26)

‌پس‌ آور ‌او‌ ‌را‌ نزد قومش‌ ‌که‌ برداشته‌ ‌بود‌ ‌او‌ ‌را‌ گفتند اي‌ مريم‌ بحقيقت‌ آوردي‌ چيزي‌ عجب‌ (27)

اي‌ خواهر هرون‌ نبود پدرت‌ مرد بدي‌ و نبود مادرت‌ بد كار (28)

‌پس‌ اشاره‌ كرد باو گفتند چگونه‌ سخن‌ گوئيم‌ ‌با‌ كسيكه‌ ‌باشد‌ ‌در‌ گهواره‌ كودك‌ (29)

‌گفت‌ بدرستيكه‌ منم‌ بنده‌ ‌خدا‌ داده‌ مرا كتاب‌ و گردانيده‌ مرا پيغمبر (30)

و گردانيد مرا ‌با‌ بركت‌ ‌هر‌ جا ‌که‌ باشم‌ و وصيت‌ كرد مرا بنماز و زكات‌ ماداميكه‌ زنده‌ام‌ (31)

و نيكي‌ بمادرم‌ و نگردانيد مرا سركش‌ بدبخت‌ (32)

و سلام‌ ‌بر‌ ‌من‌ روزي‌ ‌که‌ زاده‌ شدم‌ و روزي‌ ‌که‌ ميميرم‌ نه‌ و روزي‌ ‌که‌ برانگيخته‌ شوم‌ زنده‌ (33)

آنست‌ عيسي‌ پسر مريم‌ گفتار درست‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ شك‌ ميكنند (34)

نباشد خداي‌ ‌را‌ ‌که‌ فرا گيرد هيچ‌ فرزندي‌ منزه‌ ‌است‌ ‌او‌ چون‌ بگذراند كاري‌ ‌را‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ميگويد ‌او‌ ‌را‌ بشو ‌پس‌ مي‌شود (35)

و بدرستيكه‌ ‌خدا‌ پروردگار ‌من‌ و پروردگار شماست‌ ‌پس‌ بپرستيدش‌ اينست‌ راه‌ راست‌ (36)

‌پس‌ اختلاف‌ كردند طايفه‌ها ‌از‌ ميانشان‌ ‌پس‌ واي‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ كافر شدند ‌از‌ حضور روزي‌ بزرگ‌ (37)

چه‌ شنوانيد ‌ايشان‌ و چه‌ بينا روز ‌که‌ آيند ‌ما ‌را‌ ليكن‌ ستمكاران‌ باشند آنروز ‌در‌ گمراهي‌ آشكار (38)

[308]

و بيم‌ ده‌ ايشانرا ‌از‌ روز حسرت‌ چون‌ گذارده‌ شود كار و ‌ايشان‌ ‌در‌ غفلتند و ‌ايشان‌ نميگروند (39)

بدرستيكه‌ ‌ما ميراث‌ ميبريم‌ زمين‌ ‌را‌ و كسيكه‌ ‌بر‌ آنست‌ و بسوي‌ ‌ما بازمي‌گردند (40)

و ياد كن‌ ‌در‌ كتاب‌ ابراهيم‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌بود‌ راستگوي‌ پيغمبر (41)

چون‌ ‌گفت‌ مر پدر ‌خود‌ ‌را‌ اي‌ پدر چرا ميپرستي‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ نه‌ مي‌شنود و نه‌ مي‌بيند و نه‌ كفايت‌ ميكند ‌از‌ تو چيزي‌ ‌را‌ (42)

اي‌ پدر بدرستيكه‌ آمد مرا ‌از‌ دانش‌ آنچه‌ نيامد ترا ‌پس‌ پيروي‌ كن‌ مرا ‌تا‌ هدايت‌ كنم‌ ترا براه‌ راست‌ (43)

اي‌ پدر مپرست‌ ديو رجيم‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ شيطان‌ ‌باشد‌ مر خداي‌ بخشنده‌ ‌را‌ نافرمان‌ (44)

اي‌ پدر بدرستيكه‌ ‌من‌ ميترسم‌ ‌که‌ مس‌ كند ترا عذابي‌ ‌از‌ خداي‌ بخشنده‌ ‌پس‌ باشي‌ مر شيطان‌ ‌را‌ قرين‌ (45)

‌گفت‌ آيا ‌در‌ گذرنده‌ تو ‌از‌ خدايان‌ ‌من‌ اي‌ ابراهيم‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌اگر‌ باز نايستي‌ ‌هر‌ آينه‌ سنگسارت‌ كنم‌ و دور شو ‌از‌ ‌من‌ مدتي‌ مديد (46)

‌گفت‌ وداع‌ ‌بر‌ تو بزودي‌ آمرزش‌ خواهم‌ ترا ‌از‌ پروردگارم‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌باشد‌ بمن‌ مهربان‌ (47)

و كناره‌ گيرم‌ ‌از‌ ‌شما‌ و آنچه‌ ميخوانيد ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ و ميخوانم‌ پروردگارم‌ ‌را‌ شايد ‌که‌ نباشم‌ بخواندن‌ پروردگارم‌ بدبخت‌ (48)

‌پس‌ چون‌ كناره‌ گزيد ‌از‌ ‌ايشان‌ و آنچه‌ ميپرستيدند ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ بخشيديم‌ ‌او‌ ‌را‌ اسحق‌ و يعقوب‌ و همه‌ ‌را‌ گردانيديم‌ پيغمبر (49)

و بخشيديم‌ ايشانرا ‌از‌ رحمت‌ ‌خود‌ و گردانيديم‌ ايشانرا زبان‌ راستي‌ ‌که‌ بلند ‌است‌ (50)

و ياد كن‌ ‌در‌ كتاب‌ موسي‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌بود‌ مخلص‌ و ‌بود‌ ‌رسول‌ و پيغمبر (51)

[309]

و ندا كرديمش‌ ‌از‌ طرف‌ راست‌ طور و نزديك‌ گردانيمش‌ راز گوينده‌ (52)

و بخشيديم‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ رحمت‌ ‌خود‌ برادرش‌ هرون‌ ‌را‌ پيغمبر (53)

و ياد كن‌ ‌در‌ كتاب‌ اسمعيل‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌بود‌ راست‌ وعده‌ و ‌بود‌ فرستاده‌ ‌به‌ پيغمبري‌ (54)

و ‌بود‌ ميفرمود اهلش‌ ‌را‌ ‌به‌ نماز و زكاة و ‌بود‌ نزد پروردگارش‌ پسنديده‌ (55)

و ياد كن‌ ‌در‌ كتاب‌ ادريس‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌بود‌ راستگوي‌ پيغمبر (56)

و بالا برديم‌ ‌او‌ ‌را‌ بجائي‌ بلند (57)

‌آنها‌ آنانند ‌که‌ انعام‌ كرد ‌خدا‌ برايشان‌ ‌از‌ پيغمبران‌ ‌از‌ فرزندان‌ آدم‌ و ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ برداشتيم‌ ‌با‌ نوح‌ و ‌از‌ فرزندان‌ ابراهيم‌ و اسرائيل‌ و ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ هدايت‌ كرديم‌ و برگزيديم‌ چون‌ خوانده‌ شود برايشان‌ آيت‌هاي‌ خداي‌ بخشنده‌ بروي‌ ‌در‌ افتنده‌ سجده‌ كنان‌ و گريه‌ كنان‌ (58)

‌پس‌ بازماندند ‌از‌ ‌بعد‌ ‌ايشان‌ خلف‌ هائي‌ ‌که‌ ضايع‌ كردند نماز ‌را‌ و پيروي‌ كردند خواهشهاي‌ نفس‌ ‌را‌ ‌پس‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ ‌به‌ بينند شر ‌را‌ (59)

مگر كسيكه‌ توبه‌ كرد و بگرويد و كرد كار شايسته‌ ‌پس‌ ‌آنها‌ داخل‌ ميشوند ‌به‌ بهشت‌ و ستم‌ نمي‌شوند بچيزي‌ (60)

بهشتهاي‌ ‌با‌ اقامت‌ دائمي‌ ‌که‌ وعده‌ كرد خداي‌ بخشنده‌ بندگانش‌ ‌را‌ ‌به‌ ناپيدا بدرستيكه‌ ‌باشد‌ وعده‌ ‌او‌ آورده‌ شد (61)

نشنوند ‌در‌ ‌آنها‌ لغوي‌ مگر سلام‌ و ايشانرا ‌است‌ روزيشان‌ ‌در‌ ‌آنها‌ بامداد و شبانگاه‌ (62)

اينست‌ ‌آن‌ بهشتي‌ ‌که‌ بميراث‌ ميدهيم‌ ‌از‌ بندگان‌ ‌خود‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌باشد‌ پرهيزگار (63)

و فرو نمي‌زئيم‌ مگر بامر پروردگار تو ‌او‌ راست‌ آنچه‌ ‌در‌ پيش‌ ‌ما ‌است‌ و آنچه‌ ‌در‌ پشت‌ سر ‌ما ‌است‌ و آنچه‌ ميان‌ آنست‌ و نباشد پروردگار تو فراموشكار (64)

[310]

پروردگار آسمانها و زمين‌ و آنچه‌ ميان‌ ‌آنها‌ ‌است‌ ‌پس‌ بپرست‌ ‌او‌ ‌را‌ و پايدار باش‌ ‌در‌ پرستش‌ ‌او‌ آيا ميداني‌ ‌او‌ ‌را‌ مانندي‌ (65)

و ميگويد انسان‌ آيا چون‌ بميرم‌ ‌هر‌ آينه‌ بيرون‌ آورده‌ شوم‌ زنده‌ (66)

آيا فكر نميكند انسان‌ ‌که‌ ‌ما آفريديم‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ پيش‌ و نبود چيزي‌ (67)

‌پس‌ بحق‌ پروردگار تو ‌که‌ حشر كنيم‌ ايشانرا ‌با‌ شياطين‌ ‌پس‌ حاضر خواهيم‌ كرد ايشانرا گرداگرد دوزخ‌ بزانو ‌در‌ آينده‌ (68)

‌پس‌ ‌هر‌ آينه‌ بيرون‌ ميكنيم‌ ‌از‌ ‌هر‌ گروهي‌ ‌هر‌ كدامشان‌ سخت‌ تر ‌است‌ ‌بر‌ خداي‌ ‌از‌ راه‌ نافرماني‌ (69)

‌پس‌ ‌هر‌ آينه‌ مائيم‌ داناتر بآنان‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ سزاوارترند ‌او‌ ‌را‌ ‌به‌ انداختن‌ (70)

و نيست‌ ‌از‌ ‌شما‌ مگر ‌که‌ وارد شونده‌ آنست‌ ‌باشد‌ ‌بر‌ پروردگار تو واجب‌ حكم‌ كرده‌ ‌شده‌ (71)

‌پس‌ ميرهانيم‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ پرهيزگاري‌ كردند و واميگذاريم‌ ظالمان‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌آن‌ بزانو ‌در‌ آينده‌ (72)

و چون‌ خوانده‌ شود برايشان‌ آيت‌هاي‌ ‌ما روشن‌ گفتند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ گرويدند كداميك‌ ‌از‌ آندو گروه‌ بهترند ‌از‌ حيث‌ مأوي‌ و خوبترند ‌از‌ حيث‌ مجلس‌ (73)

و چه‌ بسيار هلاك‌ گردانيديم‌ پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ جمعيكه‌ ‌آنها‌ نيكوتر بودند ‌در‌ اثاث‌ و هيئت‌ (74)

بگو كسي‌ ‌که‌ ‌باشد‌ ‌در‌ گمراهي‌ ‌پس‌ بايد مهلت‌ دهد ‌او‌ ‌را‌ خداي‌ بخشنده‌ مهلت‌ دادني‌ ‌تا‌ چون‌ ‌که‌ ‌به‌ بينند آنچه‌ وعده‌ داده‌ ميشوند ‌ يا ‌ عذاب‌ و ‌ يا ‌ قيامت‌ ‌پس‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ بدانند ‌که‌ كيست‌ ‌که‌ بدتر ‌است‌ جاي‌ ‌او‌ و ضعيف‌ تر ‌است‌ لشگر ‌او‌ (75)

و افزون‌ ميكند ‌خدا‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ هدايت‌ يافتند هدايتي‌ و كردارهاي‌ پاينده‌ شايسته‌ بهتر ‌است‌ نزد پروردگار تو ‌در‌ ثواب‌ و بهتر ‌است‌ ‌در‌ بازگشت‌ (76)

[311]

آيا ‌پس‌ ديدي‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌که‌ كافر شد بآيت‌هاي‌ ‌ما و ‌گفت‌ ‌هر‌ آينه‌ داده‌ شوم‌ البته‌ مال‌ و فرزندان‌ ‌را‌ (77)

آيا اطلاع‌ يافته‌ ‌بر‌ غيب‌ ‌ يا ‌ فراگرفت‌ ‌از‌ نزد خداي‌ بخشنده‌ پيماني‌ (78)

نه‌ چنانست‌ بزودي‌ مينويسيم‌ آنچه‌ ميگويد و طول‌ ميدهيم‌ ‌براي‌ ‌او‌ ‌از‌ عذاب‌ طول‌ دادني‌ (79)

و وارث‌ ميشويم‌ ‌او‌ ‌را‌ آنچه‌ مي‌گويد و مي‌آيد بسوي‌ ‌ما تنها (80)

و گرفتند ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ الاهان‌ ‌تا‌ باشند ‌براي‌ ‌ايشان‌ ارجمندي‌ (81)

نه‌ چنانست‌ بزودي‌ انكار كنند پرستش‌ ايشانرا و باشند ‌بر‌ ‌ايشان‌ ضد (82)

آيا نديدي‌ ‌که‌ ‌ما فرستاديم‌ شياطين‌ ‌را‌ ‌بر‌ كافران‌ ‌که‌ ‌در‌ جنبانند ايشانرا ‌در‌ جنبانندني‌ (83)

‌پس‌ مشتاب‌ برايشان‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ميشماريم‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ شمردني‌ (84)

روزي‌ ‌که‌ حشر مي‌كنيم‌ پرهيزگاران‌ ‌را‌ بسوي‌ ‌خدا‌ بخشنده‌ سواران‌ وارد ‌شده‌ (85)

و ميرانيم‌ گناهكاران‌ ‌را‌ بسوي‌ دوزخ‌ تشنگان‌ (86)

مالك‌ نمي‌باشند شفاعت‌ ‌را‌ مگر كسيكه‌ گرفت‌ ‌از‌ نزد خداي‌ بخشنده‌ پيماني‌ (87)

و گفتند گرفت‌ خداي‌ بخشنده‌ فرزندي‌ (88)

بدرستيكه‌ آورديد چيزي‌ سخت‌ (89)

نزديك‌ شد آسمانها چاك‌ چاك‌ شود ‌از‌ ‌آن‌ و بشكافد زمين‌ و برو ‌در‌ افتند كوه‌ها فرو ريختني‌ (90)

بجهت‌ خواندن‌ ‌ايشان‌ ‌براي‌ خداي‌ بخشنده‌ فرزند (91)

و سزاوار نيست‌ خداي‌ بخشنده‌ ‌را‌ ‌که‌ بگيرد فرزندي‌ (92)

نيست‌ ‌هر‌ آنكه‌ ‌در‌ آسمانها و زمين‌ ‌است‌ جز آنكه‌ آينده‌ ‌است‌ بخداي‌ بخشنده‌ بنده‌ (93)

بدرستيكه‌ ضبط كرده‌ ‌آنها‌ ‌را‌ و شمرده‌ ايشانرا شمردني‌ (94)

و همه‌ ‌ايشان‌ آينده‌ بحضور اويند روز قيامت‌ تنها (95)

[312]

بدرستيكه‌ آنانكه‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ بزودي‌ ميگرداند ‌براي‌ ‌ايشان‌ ‌خدا‌ دوستي‌ ‌را‌ (96)

‌پس‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ آسان‌ گردانيديمش‌ بزبان‌ تو ‌تا‌ مژده‌ دهي‌ بآن‌ پرهيزگاران‌ ‌را‌ و بيم‌ دهي‌ بآن‌ گروهي‌ سخت‌ خصومت‌ ‌را‌ (97)

و بسيار هلاك‌ كرديم‌ پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ قرني‌ آيا مي‌يابي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ هيچ‌ كس‌ ‌ يا ‌ مي‌شنوي‌ مر ايشانرا آوازي‌ (98)

20- ‌سورة‌ طه‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

اي‌ پيغمبر برگزيد (1)

فرو فرستاديم‌ ‌بر‌ تو قرآن‌ ‌را‌ ‌که‌ تعب‌ كشي‌ (2)

ليكن‌ پند دادني‌ ‌است‌ آنرا ‌که‌ ميترسد (3)

فرو فرستادني‌ ‌از‌ آنكه‌ آفريد زمين‌ ‌را‌ و آسمانهاي‌ بلند ‌را‌ (4)

خداي‌ بخشنده‌ ‌بر‌ عرش‌ مستولي‌ شد (5)

‌او‌ راست‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ و آنچه‌ ميان‌ آندو ‌است‌ و آنچه‌ زير طبقه‌ آخرين‌ زمين‌ ‌است‌ (6)

و ‌اگر‌ آشكار كني‌ گفتار ‌را‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ ميداند پنهان‌ و پنهان‌ تر ‌را‌ (7)

‌خدا‌ نيست‌ معبودي‌ جز ‌او‌ ‌او‌ راست‌ نامهاي‌ نيكو (8)

و بدرستيكه‌ آمد ترا حكايت‌ موسي‌ (9)

چون‌ ديد آتشي‌ و ‌گفت‌ خانواده‌ اش‌ ‌را‌ ‌که‌ درنگ‌ كنيد بدرستيكه‌ ‌من‌ ديدم‌ آتشي‌ ‌را‌ ‌باشد‌ ‌که‌ بيارم‌ بشما ‌از‌ ‌آن‌ گيراننده‌ شعله‌ ‌ يا ‌ بيابم‌ ‌بر‌ ‌آن‌ آتش‌ راهي‌ (10)

‌پس‌ چون‌ آمد ‌به‌ ‌آن‌ نداشد اي‌ موسي‌ (11)

بدرستيكه‌ منم‌ پروردگار تو ‌پس‌ ‌در‌ آر نعلين‌ ‌خود‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ تو ‌در‌ وادي‌ پاكيزه‌ طوائي‌ (12)

[313]

و ‌من‌ برگزيدمت‌ ‌پس‌ گوش‌ بدار آنرا ‌که‌ وحي‌ ميشود (13)

بدرستيكه‌ ‌من‌ منم‌ خدائي‌ ‌که‌ نيست‌ خدائي‌ مگر ‌من‌ ‌پس‌ بپرست‌ مرا و بپا دار نماز ‌را‌ ‌براي‌ ذكر ‌من‌ (14)

بدرستيكه‌ قيامت‌ آينده‌ ‌است‌ ميخواهم‌ پنهان‌ دارمش‌ ‌تا‌ جزا داده‌ شود ‌هر‌ تني‌ بآنچه‌ ميكوشد (15)

‌پس‌ باز ندارد ترا ‌از‌ ‌آن‌ كسي‌ ‌که‌ ايمان‌ نياورد بآن‌ و پيروي‌ كرد خواهش‌ ‌را‌ ‌پس‌ هلاك‌ شوي‌ (16)

و چيست‌ آنچه‌ ‌در‌ دست‌ راست‌ تست‌ اي‌ موسي‌ (17)

‌گفت‌ ‌آن‌ عصاي‌ منست‌ تكيه‌ ميكنم‌ ‌بر‌ ‌آن‌ و فرو ميريزم‌ برگ‌ درختان‌ ‌را‌ ‌بر‌ گوسفندانم‌ و مرا ‌در‌ ‌آن‌ مطالب‌ ديگر ‌است‌ (18)

‌گفت‌ بيندازش‌ اي‌ موسي‌ (19)

‌پس‌ انداخت‌ آنرا ‌پس‌ آنگاه‌ ‌آن‌ ماري‌ ‌بود‌ ‌که‌ ميشتافت‌ (20)

‌گفت‌ بگيرش‌ و مترس‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ باز گردانيم‌ آنرا بخلقت‌ اولش‌ (21)

و بپيوند دستت‌ ‌را‌ ‌به‌ پهلويت‌ ‌که‌ بيرون‌ آيد سفيد نوراني‌ بدون‌ پيسي‌ ‌که‌ آيت‌ ديگر ‌است‌ (22)

‌تا‌ بنمائيم‌ ترا ‌از‌ آيت‌هاي‌ بزرگ‌ خودمان‌ (23)

برو بسوي‌ فرعون‌ ‌که‌ ‌او‌ طغيان‌ كرده‌ (24)

‌گفت‌ پروردگارا بگشا برايم‌ سينه‌ام‌ ‌را‌ (25)

و آسان‌ كن‌ برايم‌ كارم‌ ‌را‌ (26)

و بگشا گره‌ ‌از‌ زبان‌ ‌من‌ (27)

‌که‌ بفهمند سخنم‌ ‌را‌ (28)

و بگردان‌ برايم‌ وزيري‌ ‌از‌ اهل‌ خودم‌ (29)

هرون‌ برادرم‌ ‌را‌ (30)

قوي‌ ساز باو پشتم‌ ‌را‌ (31)

و شريك‌ گردان‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ كار ‌من‌ (32)

‌تا‌ تسبيح‌ كنم‌ ترا بسيار (33)

و ياد كنم‌ ترا بسيار (34)

بدرستيكه‌ تو هستي‌ بحال‌ ‌ما بينا (35)

‌گفت‌ بدرستيكه‌ داده‌ شدي‌ خواسته‌ات‌ ‌را‌ اي‌ موسي‌ (36)

و بدرستيكه‌ منت‌ نهاديم‌ ‌بر‌ تو باري‌ ديگر (37)

[314]

هنگاميكه‌ وحي‌ كرديم‌ بمادرت‌ آنچه‌ وحي‌ ميشود (38)

‌که‌ ‌در‌ افكنش‌ ‌در‌ تابوت‌ ‌پس‌ بيندازش‌ ‌در‌ دريا ‌پس‌ مياندازدش‌ دريا بكنار ‌تا‌ بگيردش‌ كسيكه‌ دشمن‌ ‌من‌ و دشمن‌ ‌او‌ ‌است‌ و انداختيم‌ ‌بر‌ تو مهري‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌خود‌ و ‌تا‌ تربيت‌ شوي‌ ‌با‌ توجه‌ ‌من‌ (39)

چون‌ ميرفت‌ خواهرت‌ و ميگفت‌ آيا دلالت‌ كنم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌بر‌ كسيكه‌ نگهداريش‌ كند ‌پس‌ باز گردانيديم‌ ترا ‌به‌ مادرت‌ ‌تا‌ بياسايد چشمش‌ و اندوهناك‌ نباشد و كشتي‌ تني‌ ‌را‌ ‌پس‌ رهانيديم‌ ترا ‌از‌ غم‌ و آزموديم‌ ترا آزمودني‌ ‌پس‌ ماندي‌ سالها ‌در‌ اهل‌ مدين‌ ‌پس‌ آمدي‌ ‌بر‌ اندازه‌اي‌ موسي‌ (40)

و برگزيدم‌ ترا ‌براي‌ خودم‌ (41)

برو تو و برادرت‌ ‌با‌ آيت‌هاي‌ ‌من‌ و سستي‌ مكنيد ‌در‌ ذكر ‌من‌ (42)

و برويد بسوي‌ فرعون‌ ‌که‌ ‌او‌ طغيان‌ كرده‌ (43)

‌پس‌ بگوئيد ‌او‌ ‌را‌ گفتاري‌ نرم‌ شايد ‌که‌ ‌او‌ پند گيرد ‌ يا ‌ بترسد (44)

گفتند پروردگارا بدرستيكه‌ ‌ما ميترسيم‌ ‌که‌ پيش‌ گيري‌ كند ‌بر‌ ‌ما ‌ يا ‌ آنكه‌ زياده‌ روي‌ كند (45)

‌گفت‌ مترسيد بدرستيكه‌ ‌من‌ ‌با‌ شمايم‌ مي‌شنوم‌ و مي‌بينم‌ (46)

‌پس‌ برويد و بگوئيد ‌که‌ ‌ما فرستادگانيم‌ ‌از‌ طرف‌ پروردگارت‌ ‌پس‌ بفرست‌ ‌با‌ ‌ما بني‌ اسرائيل‌ ‌را‌ و عذابشان‌ مكن‌ بحقيقت‌ آمديم‌ ترا ‌با‌ آيه‌اي‌ ‌از‌ پروردگارت‌ و سلام‌ ‌بر‌ آنكه‌ پيروي‌ كرد هدايت‌ ‌را‌ (47)

بدرستيكه‌ وحي‌ شد ‌بر‌ ‌ما ‌که‌ عذاب‌ ‌بر‌ كسيست‌ ‌که‌ تكذيب‌ كرد و روي‌ گردانيد (48)

‌گفت‌ ‌پس‌ كيست‌ پروردگار ‌شما‌ اي‌ موسي‌ (49)

‌گفت‌ پروردگار ‌ما كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ داد بهر چيزي‌ خلقتش‌ ‌را‌ سپس‌ هدايت‌ كرد (50)

‌گفت‌ ‌پس‌ چيست‌ حال‌ قرنهاي‌ گذشته‌ (51)

[315]

‌گفت‌ علم‌ ‌آن‌ نزد پروردگار منست‌ ‌در‌ كتابي‌ ‌که‌ خطا نمي‌كند پروردگار ‌من‌ و نه‌ فراموش‌ ميكند (52)

‌آن‌ ‌که‌ گردانيد ‌براي‌ ‌شما‌ زمين‌ ‌را‌ بستري‌ و پديد آورد ‌براي‌ ‌شما‌ ‌در‌ ‌آن‌ راه‌ها و فرو فرستاد ‌از‌ آسمان‌ آب‌ ‌را‌ ‌پس‌ بيرون‌ آورديم‌ بآن‌ اصنافي‌ ‌از‌ رستني‌ها جداگانه‌ (53)

بخوريد و بچرانيد شتر و گاو و گوسفندانتان‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيت‌ هاست‌ ‌براي‌ صاحب‌ خردان‌ (54)

‌از‌ ‌آن‌ آفريديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ و ‌در‌ ‌آن‌ باز مي‌بريمتان‌ و ‌از‌ ‌آن‌ بيرون‌ مي‌آوريم‌ ‌شما‌ ‌را‌ بار ديگر (55)

و بحقيقت‌ نموديم‌ بفرعون‌ آيت‌هاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ همگي‌ ‌پس‌ تكذيب‌ كرد و امتناع‌ ورزيد (56)

‌گفت‌ آيا آمده‌اي‌ ‌ما ‌را‌ ‌که‌ بيرونمان‌ كني‌ ‌از‌ سرزمين‌ خودمان‌ بجادويت‌ اي‌ موسي‌ (57)

‌پس‌ ‌هر‌ آينه‌ آوريم‌ ترا بسحري‌ مانند ‌آن‌ ‌پس‌ بگردان‌ ميان‌ ‌ما و ميان‌ ‌خود‌ وعده‌ گاهي‌ ‌که‌ خلاف‌ نكنيم‌ آنرا ‌ما و نه‌ تو بجاي‌ همواري‌ (58)

‌گفت‌ وعده‌ گاه‌ ‌شما‌ روز آرايش‌ ‌است‌ و آنكه‌ جمع‌ كرده‌ شوند مردمان‌ چاشتگاه‌ (59)

‌پس‌ بازگشت‌ فرعون‌ و فراهم‌ آورد مكرش‌ ‌را‌ سپس‌ آمد (60)

‌گفت‌ ايشانرا موسي‌ واي‌ ‌بر‌ ‌شما‌ مبنديد ‌بر‌ ‌خدا‌ دروغ‌ ‌را‌ ‌پس‌ براندازد ‌شما‌ ‌را‌ بعذابي‌ و بدرستيكه‌ نوميد شد آنكه‌ افتراء بست‌ (61)

‌پس‌ نزاع‌ كردند ‌در‌ كارشان‌ ميانه‌ ‌خود‌ و پنهان‌ داشتند راز ‌را‌ (62)

گفتند بدرستيكه‌ ‌اينکه‌ ‌هر‌ دو ساحرند ميخواهند ‌که‌ بيرون‌ كنند ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ سرزمينتان‌ بسحرشان‌ و براندازند آئين‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ خوبتر ‌است‌ (63)

‌پس‌ فراهم‌ آوريد مكرتان‌ ‌را‌ سپس‌ بيائيد صف‌ كشيده‌ و بدرستيكه‌ كامياب‌ شد امروز آنكه‌ فائق‌ آمد (64)

[316]

گفتند اي‌ موسي‌ ‌ يا ‌ اينكه‌ بيندازي‌ و ‌ يا ‌ اينكه‌ باشيم‌ اول‌ كسي‌ ‌که‌ انداخت‌ (65)

‌گفت‌ بلكه‌ بيندازيد ‌پس‌ آنگاه‌ رسنهاشان‌ و عصاهاشان‌ وانمود شد بموسي‌ ‌از‌ سحر ‌ايشان‌ ‌که‌ ‌آنها‌ مي‌شتابند (66)

‌پس‌ يافت‌ ‌در‌ خودش‌ بيمي‌ موسي‌ (67)

گفتيم‌ مترس‌ ‌که‌ تو توئي‌ برتر (68)

و بينداز آنچه‌ ‌در‌ دست‌ تست‌ ‌تا‌ فرو برد آنچه‌ ‌را‌ ساخته‌اند بدرستيكه‌ آنچه‌ ساخته‌اند حيله‌ ساحر ‌است‌ و كامياب‌ نشود ساحر ‌هر‌ جا آيد (69)

‌پس‌ درافكنده‌ شدند ساحران‌ سجده‌ كنان‌ و گفتند گرويديم‌ بپروردگار هرون‌ و موسي‌ (70)

‌گفت‌ آيا ايمان‌ آورديد باو پيش‌ ‌از‌ آنكه‌ دستور دهم‌ ‌شما‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ بزرگ‌ ‌شما‌ ‌است‌ ‌که‌ آموخت‌ ‌به‌ ‌شما‌ سحر ‌را‌ ‌پس‌ ‌هر‌ آينه‌ خواهم‌ بريد البته‌ دستهاي‌ ‌شما‌ ‌را‌ و پاهاي‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ خلاف‌ يكديگر و ‌هر‌ آينه‌ بردار كشم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ تنه‌هاي‌ درخت‌ خرما و ‌هر‌ آينه‌ خواهيد دانست‌ ‌که‌ كدام‌ ‌از‌ ‌ما سخت‌ تر ‌است‌ ‌از‌ حيث‌ عذاب‌ و پاينده‌ تر ‌است‌ (71)

گفتند هرگز اختيار نخواهيم‌ كرد ترا ‌بر‌ آنچه‌ آمد ‌ما ‌را‌ ‌از‌ حجت‌هاي‌ روشن‌ قسم‌ بآنكه‌ آفريد ‌ما ‌را‌ ‌پس‌ حكم‌ كن‌ آنچه‌ تو حكم‌ كننده‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ حكم‌ ميراني‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ زندگاني‌ دنيا (72)

بدرستيكه‌ ‌ما گرويديم‌ بپروردگارمان‌ ‌تا‌ بيامرزد ‌براي‌ ‌ما گناهانمان‌ ‌را‌ و آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ بجبر واداشتي‌ ‌ما ‌را‌ ‌بر‌ ‌آن‌ ‌از‌ سحر و ‌خدا‌ بهتر ‌است‌ و پاينده‌ تر (73)

بدرستيكه‌ آنكه‌ آيد نزد پروردگارش‌ گناهكار ‌پس‌ ‌او‌ راست‌ دوزخ‌ نه‌ ميميرد ‌در‌ ‌آن‌ و نه‌ زندگاني‌ ميكند (74)

و آنكه‌ آيدش‌ ‌با‌ ايمان‌ و بحقيقت‌ كرده‌ ‌باشد‌ كارهاي‌ شايسته‌ ‌پس‌ ‌آنها‌ ‌براي‌ ايشانست‌ مرتبه‌هاي‌ بلند (75)

بهشتهاي‌ جاي‌ اقامت‌ دائمي‌ ‌که‌ ميرود ‌از‌ زير ‌آنها‌ نهرها جاودانيان‌ ‌در‌ ‌آن‌ و ‌آن‌ پاداش‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ پاك‌ ‌باشد‌ (76)

[317]

و بحقيقت‌ وحي‌ كرديم‌ بموسي‌ ‌که‌ بشب‌ ببر بندگان‌ مرا ‌پس‌ بزن‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ راهي‌ ‌در‌ دريا خشك‌ بيم‌ نخواهي‌ داشت‌ دريافتني‌ و نخواهي‌ ترسيد (77)

‌پس‌ ‌از‌ پي‌ شان‌ رفت‌ فرعون‌ ‌با‌ لشگرهايش‌ ‌پس‌ دريافت‌ ايشانرا ‌از‌ دريا آنچه‌ دريافتشان‌ (78)

و گمراه‌ كرد فرعون‌ قومش‌ ‌را‌ و هدايت‌ نكرد (79)

اي‌ بني‌ اسرائيل‌ بدرستيكه‌ رهانيديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ دشمنتان‌ و وعده‌ داديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌به‌ طرف‌ راست‌ طور و فرو فرستاديم‌ ‌بر‌ ‌شما‌ ‌من‌ و سلوي‌ ‌را‌ (80)

بخوريد ‌از‌ پاكيزه‌هاي‌ آنچه‌ روزي‌ داديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ و تعدي‌ مكنيد ‌در‌ ‌آن‌ ‌پس‌ فرود آيد ‌بر‌ ‌شما‌ سخط ‌من‌ و ‌هر‌ ‌که‌ فرود آيد ‌بر‌ ‌او‌ سخط ‌من‌ ‌پس‌ بحقيقت‌ هلاك‌ شد (81)

و بدرستيكه‌ ‌من‌ آمرزنده‌ام‌ آنرا ‌که‌ توبه‌ كرد و گرويد و كرد كارهاي‌ شايسته‌ ‌پس‌ هدايت‌ يافت‌ (82)

و چه‌ چيز بشتاب‌ آورد ترا ‌از‌ قومت‌ اي‌ موسي‌ (83)

‌گفت‌ ايشانند اينان‌ ‌بر‌ اثر ‌من‌ و شتافتم‌ بسوي‌ تو پروردگارم‌ ‌تا‌ خوشنود (84)

شوي‌ ‌گفت‌ بدرستيكه‌ ‌ما مبتلا نموديم‌ قوم‌ ترا ‌از‌ ‌بعد‌ تو و گمراه‌ كرد ايشانرا سامري‌ (85)

‌پس‌ بازگشت‌ موسي‌ بسوي‌ قومش‌ خشمناك‌ متأسف‌ ‌گفت‌ اي‌ قوم‌ آيا وعده‌ نداد ‌شما‌ ‌را‌ پروردگارتان‌ وعده‌ نيكو آيا ‌پس‌ دراز شد ‌بر‌ ‌شما‌ ‌آن‌ زمان‌ ‌ يا ‌ خواستيد ‌که‌ فرود آيد ‌بر‌ ‌شما‌ خشمي‌ ‌از‌ پروردگارتان‌ ‌پس‌ خلاف‌ كرديد وعده‌ مرا (86)

گفتند خلاف‌ نكرديم‌ وعده‌ ترا باختيارمان‌ و ليكن‌ ‌ما بار كرده‌ شديم‌ احمال‌ ‌را‌ ‌از‌ پيرايه‌ قوم‌ ‌پس‌ انداختيم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌پس‌ همچنين‌ انداخت‌ سامري‌ (87)

[318]

‌پس‌ بيرون‌ آورد ‌براي‌ ‌ايشان‌ گوساله‌ كالبدي‌ ‌که‌ ‌بود‌ ‌او‌ ‌را‌ فرياد گوساله‌ ‌پس‌ گفتند اينست‌ خداي‌ ‌شما‌ و خداي‌ موسي‌ ‌پس‌ فراموش‌ كرد (88)

آيا ‌پس‌ نمي‌ بينند ‌که‌ برنميگرداند بسوي‌ ‌ايشان‌ سخني‌ ‌را‌ و مالك‌ نميباشد ‌براي‌ ‌ايشان‌ زيان‌ و سودي‌ ‌را‌ (89)

و بتحقيق‌ ‌گفت‌ ايشانرا هرون‌ ‌از‌ پيش‌ اي‌ قوم‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ مبتلا شديد بآن‌ و بدرستيكه‌ پروردگار ‌شما‌ خداست‌ ‌پس‌ پيروي‌ كنيد مرا و اطاعت‌ نمائيد امر مرا (90)

گفتند هميشه‌ خواهيم‌ ‌بود‌ ‌بر‌ ‌آن‌ مقيمان‌ ‌تا‌ باز گردد بسوي‌ ‌ما موسي‌ (91)

‌گفت‌ اي‌ هرون‌ چه‌ بازداشت‌ ترا وقتي‌ ديدي‌ ايشانرا ‌که‌ گمراه‌ شدند (92)

‌که‌ پيروي‌ نكردي‌ مرا آيا ‌پس‌ عصيان‌ ورزيدي‌ امر مرا (93)

‌گفت‌ اي‌ پسر مادرم‌ مگير محاسنم‌ ‌را‌ و نه‌ سرم‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ ترسيدم‌ ‌که‌ بگوئي‌ جدائي‌ افكندي‌ ميان‌ بني‌ اسرائيل‌ و رعايت‌ نكردي‌ سخن‌ مرا (94)

‌گفت‌ ‌پس‌ چه‌ ‌بود‌ كار تو اي‌ سامري‌ (95)

‌گفت‌ ديدم‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ نديدند آنرا ‌پس‌ گرفتم‌ مشتي‌ ‌از‌ اثر آنفرستاده‌ ‌پس‌ انداختم‌ آنرا و همچنين‌ خوب‌ وانمود بمن‌ نفسم‌ (96)

‌گفت‌ ‌پس‌ برو بدرستيكه‌ ترا ‌در‌ زندگاني‌ اينكه‌ بگوئي‌ روا نيست‌ مس‌ كردن‌ ‌من‌ و بدرستيكه‌ تر ‌است‌ وعده‌ ‌که‌ خلاف‌ كرده‌ نشوي‌ آنرا و بنگر بالهت‌ ‌که‌ گشتي‌ تمام‌ روز ‌بر‌ ‌آن‌ مقيم‌ پرستش‌ ‌هر‌ آينه‌ ميسوزانيم‌ آنرا ‌پس‌ ‌هر‌ آينه‌ ميافشانيمش‌ ‌در‌ دريا افشاندني‌ (97)

نيست‌ اله‌ ‌شما‌ جز خدائي‌ ‌که‌ نيست‌ خدائي‌ جز ‌او‌ احاطه‌ كرده‌ همه‌ چيز ‌را‌ ‌از‌ حيث‌ دانش‌ (98)

[319]

همچنين‌ مي‌خوانيم‌ ‌بر‌ تو ‌از‌ خبرهاي‌ آنچه‌ بحقيقت‌ گذشته‌ و بدرستيكه‌ داديمت‌ ‌از‌ نزد ‌خود‌ قرآن‌ ‌ يا ‌ نام‌ نيك‌ (99)

كسي‌ ‌که‌ روي‌ گرداند ‌از‌ ‌آن‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ برميدارد روز قيامت‌ بار گراني‌ (100)

جاودانيان‌ ‌در‌ ‌آن‌ و بد ‌است‌ ايشانرا روز قيامت‌ ‌از‌ حيث‌ بار (101)

روزي‌ ‌که‌ دميده‌ شود ‌در‌ صور و حشر نمائيم‌ گناهكاران‌ ‌را‌ آنروز كبود چشمان‌ (102)

پنهان‌ گويند ميان‌ ‌خود‌ ‌که‌ درنگ‌ نكرديد مگر ده‌ روز (103)

‌ما داناتريم‌ بآنچه‌ ميگويند هنگاميكه‌ خواهد ‌گفت‌ خوبترشان‌ ‌در‌ مسلك‌ ‌که‌ درنگ‌ نكرديد مگر روزي‌ (104)

و ميپرسندت‌ ‌از‌ كوه‌ها ‌پس‌ بگو ‌بر‌ افشاند ‌آنها‌ ‌را‌ پروردگارم‌ برافشاندني‌ (105)

‌پس‌ واگذارد ‌آنها‌ ‌را‌ ساده‌ هموار (106)

‌که‌ نه‌ بيني‌ ‌در‌ ‌آنها‌ كژي‌ و نه‌ برآمدگي‌ (107)

چنين‌ روزي‌ پيرو ميشوند خواننده‌ ‌را‌ نباشد انحرافي‌ برايش‌ و پست‌ ميشود آوازها ‌براي‌ خداي‌ بخشنده‌ ‌پس‌ نشنوي‌ مگر آواز آهسته‌ (108)

آنروز سود ندهد شفاعت‌ مگر آنرا ‌که‌ دستورش‌ دهد خداي‌ بخشنده‌ و خوشنود گردد ‌از‌ ‌او‌ ‌از‌ حيث‌ گفتار (109)

ميداند آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ پيش‌ روي‌ ايشانست‌ و آنچه‌ پشت‌ سر ‌ايشان‌ و احاطه‌ نميكنند باو ‌از‌ راه‌ دانش‌ (110)

و خوار شد رويها ‌از‌ ‌براي‌ خداي‌ زنده‌ پاينده‌ و بدرستيكه‌ نوميد شد آنكه‌ برداشت‌ ظلمي‌ ‌را‌ (111)

و كسيكه‌ ميكند ‌از‌ خوبيها و اوست‌ مؤمن‌ ‌پس‌ نميترسد ‌از‌ ستمي‌ و نه‌ شكستگي‌ (112)

و همچنين‌ فرو فرستاديم‌ آنرا قرآني‌ عربي‌ و مكرر آورديم‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌از‌ وعيد ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ بپرهيزند ‌ يا ‌ پديد آرد ‌براي‌ ‌ايشان‌ پندي‌ (113)

[320]

‌پس‌ برتر آمد ‌خدا‌ پادشاه‌ حق‌ و شتاب‌ مكن‌ بقرآن‌ ‌از‌ پيش‌ آنكه‌ گزارش‌ داده‌ شود بتو وحيش‌ و بگو پروردگارا زياد كن‌ دانش‌ مرا (114)

و بدرستيكه‌ عهد كرديم‌ ‌با‌ آدم‌ ‌از‌ پيش‌ ‌پس‌ واگذاشت‌ و نيافتيم‌ ‌او‌ ‌را‌ عزمي‌ (115)

و هنگاميكه‌ گفتيم‌ فرشتگان‌ ‌را‌ ‌که‌ سجده‌ كنيد آدم‌ ‌را‌ ‌پس‌ سجده‌ كردند مگر ابليس‌ ‌که‌ سرباز زد (116)

‌پس‌ گفتيم‌ اي‌ آدم‌ بدرستيكه‌ ‌اينکه‌ دشمن‌ ‌است‌ ترا و همسرت‌ ‌را‌ ‌پس‌ نبايد ‌که‌ بيرون‌ كند ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ بهشت‌ ‌پس‌ تعب‌ كشي‌ (117)

بدرستيكه‌ تر ‌است‌ ‌که‌ نه‌ گرسنه‌ شوي‌ ‌در‌ ‌آن‌ و نه‌ برهنه‌ شوي‌ (118)

و بدرستيكه‌ تو نه‌ تشنه‌ شوي‌ ‌در‌ ‌آن‌ و نه‌ ‌در‌ آفتاب‌ باشي‌ (119)

‌پس‌ وسوسه‌ كرد مر ‌او‌ ‌را‌ شيطان‌ ‌گفت‌ اي‌ آدم‌ آيا دلالت‌ كنم‌ ترا ‌بر‌ درخت‌ جاوداني‌ و پادشاهي‌ ‌که‌ كهنه‌ نشود (120)

‌پس‌ خوردند ‌از‌ ‌آن‌ ‌پس‌ ظاهر شد ‌آنها‌ ‌را‌ عورت‌ هاشان‌ و شروع‌ كردند مي‌چسبانيدند ‌بر‌ آندو ‌از‌ برگ‌ بهشت‌ و نافرماني‌ كرد آدم‌ پروردگارش‌ ‌را‌ ‌پس‌ بي‌بهره‌ شد (121)

‌پس‌ برگزيد ‌او‌ ‌را‌ پروردگارش‌ ‌پس‌ توبه‌ پذيرفت‌ ‌از‌ ‌او‌ و هدايت‌ كرد (122)

‌گفت‌ فرو شويد ‌از‌ ‌آن‌ همه‌ بعضي‌ ‌از‌ ‌شما‌ بعضي‌ ‌را‌ ‌است‌ دشمن‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ آيد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌من‌ هدايتي‌ ‌پس‌ آنكه‌ پيرو شد هدايت‌ مرا ‌پس‌ نه‌ گمراه‌ شود و نه‌ تعب‌ كشد (123)

و آنكه‌ رو گرداند ‌از‌ ذكر ‌من‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ راست‌ زيستني‌ تنگ‌ و حشرش‌ كنيم‌ روز قيامت‌ نابينا (124)

‌گفت‌ پروردگارا چرا حشر كردي‌ مرا نابينا و ‌در‌ حقيقت‌ بودم‌ بينا (125)


[321]

‌گفت‌ همچنين‌ آمد ترا آيت‌هاي‌ ‌ما ‌پس‌ واگذاشتي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ و همچنين‌ امروز واگذاشته‌ شوي‌ (126)

و همچنين‌ جزا مي‌دهيم‌ آنرا ‌که‌ اسراف‌ كرد و نگرويد بآيتهاي‌ پروردگارش‌ و ‌هر‌ آينه‌ عذاب‌ آخرت‌ سخت‌ تر و پاينده‌ تر ‌است‌ (127)

آيا ‌پس‌ هدايت‌ نكردشان‌ ‌که‌ بسيار هلاك‌ كرديم‌ پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ قرنها ‌که‌ ميروند ‌در‌ مسكنهاشان‌ بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيتهاست‌ صاحبان‌ خرد ‌را‌ (128)

و ‌اگر‌ نبود كلمه‌ ‌که‌ پيش‌ رفته‌ ‌از‌ پروردگارت‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌بود‌ لازم‌ و مدتي‌ نامبرده‌ ‌شده‌ (129)

‌پس‌ صبر كن‌ ‌بر‌ آنچه‌ ميگويند و تسبيح‌ كن‌ بستايش‌ پروردگارت‌ پيش‌ ‌از‌ برآمدن‌ آفتاب‌ و پيش‌ ‌از‌ فروشدنش‌ و ‌از‌ ساعت‌هاي‌ شب‌ ‌پس‌ تسبيح‌ كن‌ و اطراف‌ روز ‌باشد‌ ‌که‌ تو خوشنود شوي‌ (130)

و خيره‌ مكن‌ چشمانت‌ ‌را‌ بسوي‌ آنچه‌ كامياب‌ كرديم‌ بآن‌ اصنافي‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ خوشي‌ زندگاني‌ دنيا ‌تا‌ مفتون‌ سازيمشان‌ ‌در‌ ‌آن‌ و روزي‌ پروردگار تو بهتر ‌است‌ و پاينده‌ تر (131)

و بفرماي‌ كسانت‌ ‌را‌ بنماز و صبر كن‌ ‌بر‌ ‌آن‌ نمي‌ خواهيم‌ ‌از‌ تو روزي‌ ‌ما روزي‌ ميدهيم‌ ترا و انجام‌ نيك‌ پرهيزگارانراست‌ (132)

و گفتند چرا نميآورد ‌ما ‌را‌ آيتي‌ ‌از‌ پروردگارش‌ آيا نيامد ايشانرا حجت‌ آنچه‌ ‌بود‌ ‌در‌ كتابهاي‌ نخستين‌ (133)

و ‌اگر‌ آنكه‌ ‌ما هلاك‌ ميكرديم‌ ايشانرا بعذابي‌ ‌از‌ پيش‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ ميگفتند پروردگارا چرا نفرستادي‌ ‌بما‌ رسولي‌ ‌را‌ ‌تا‌ پيروي‌ ميكرديم‌ آيتهاي‌ ترا پيش‌ ‌از‌ آنكه‌ خوار و رسوا شويم‌ (134)

بگو ‌هر‌ يك‌ منتظريم‌ ‌پس‌ منتظر باشيد ‌پس‌ بزودي‌ ميدانيد ‌که‌ كيست‌ اصحاب‌ راه‌ راست‌ و كيست‌ ‌که‌ هدايت‌ يافت‌ (135)

[322]

21- ‌سورة‌ الأنبياء
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

نزديك‌ شد مردمانرا حسابشان‌ و ‌ايشان‌ باشند ‌در‌ بي‌خبري‌ اعراض‌ كنندگان‌ (1)

نميآيد ايشانرا هيچ‌ پندي‌ ‌از‌ پروردگارشان‌ تازه‌ آورده‌ ‌شده‌ مگر ‌که‌ شنيدند آنرا و ‌ايشان‌ بازي‌ ميكردند (2)

غفلت‌ ورزنده‌ دلهاشان‌ و پنهان‌ داشتند راز ‌را‌ آنانيكه‌ ظلم‌ كردند آيا ‌اينکه‌ ‌باشد‌ مگر انساني‌ مانند ‌شما‌ آيا ‌پس‌ مي‌آئيد سحر ‌را‌ و ‌شما‌ مي‌بينيد (3)

‌گفت‌ پروردگار ‌من‌ ميداند گفتار ‌را‌ ‌در‌ آسمان‌ و زمين‌ و اوست‌ شنواي‌ دانا (4)

بلكه‌ گفتند فراهم‌ آورده‌ خوابهاست‌ بلكه‌ بدروغ‌ بست‌ آنرا بلكه‌ ‌او‌ شاعر ‌است‌ ‌پس‌ بايد ‌که‌ بياورد ‌ما ‌را‌ آيتي‌ همچنانكه‌ فرستاده‌ شدند پيشينيان‌ (5)

نگرويدند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ هيچ‌ قريه‌ ‌که‌ هلاك‌ كرديم‌ آنرا آيا ‌پس‌ ‌ايشان‌ ميگروند (6)

و نه‌ فرستاديم‌ پيش‌ ‌از‌ تو مگر مرداني‌ ‌که‌ وحي‌ كرديم‌ بايشان‌ ‌پس‌ بپرسيد ‌از‌ اهل‌ ذكر ‌اگر‌ هستيد ‌که‌ نميدانيد (7)

و قرار نداديم‌ ايشانرا جسدي‌ ‌که‌ نخورند طعام‌ و نبودند جاودانيان‌ (8)

‌پس‌ وفا كرديم‌ بايشان‌ وعده‌ ‌را‌ و نجات‌ داديم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ و آنرا ‌که‌ ميخواستيم‌ و نابود ساختيم‌ اسراف‌ كنندگانرا (9)

و بحقيقت‌ فرستاديم‌ ‌بر‌ ‌شما‌ كتابي‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌است‌ پند ‌شما‌ آيا ‌پس‌ ‌در‌ نمي‌يابيد بعقل‌ (10)

[323]

و بسيار ‌در‌ ‌هم‌ شكستيم‌ ‌از‌ قريه‌ ‌که‌ ‌بود‌ ستمكار و پديد آورديم‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ گروهي‌ ديگر ‌را‌ (11)

‌پس‌ چون‌ احساس‌ كردند عذاب‌ ‌ما ‌را‌ آنگاه‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ ‌آن‌ ميگريختند (12)

مگر يزيد و بازگرديد بسوي‌ آنچه‌ متنعم‌ شديد ‌در‌ ‌آن‌ و مسكنهاتان‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ پرسيده‌ شويد (13)

گفتند واي‌ ‌بر‌ ‌ما بدرستيكه‌ ‌ما بوديم‌ ستمكاران‌ (14)

‌پس‌ پيوسته‌ ‌اينکه‌ نداشان‌ ‌بود‌ ‌تا‌ گردانيديمشان‌ درويده‌ بمرگ‌ افسردگان‌ (15)

و نيافريديم‌ آسمان‌ و زمين‌ ‌را‌ و آنچه‌ ميان‌ آندوست‌ بازي‌ كنندگان‌ (16)

‌اگر‌ ميخواستيم‌ ‌که‌ فرا گيريم‌ لهوي‌ ‌را‌ ‌هر‌ آينه‌ فرا مي‌گرفتيم‌ آنرا ‌از‌ نزد ‌خود‌ ‌اگر‌ بوديم‌ كنندگان‌ (17)

بلكه‌ مياندازيم‌ حق‌ ‌را‌ ‌بر‌ باطل‌ ‌پس‌ مي‌شكند آنرا ‌پس‌ آنگاه‌ ‌آن‌ ‌باشد‌ ناچيز و ‌بر‌ ‌شما‌ ‌است‌ واي‌ ‌از‌ آنچه‌ وصف‌ ميكنيد (18)

‌او‌ راست‌ ‌هر‌ ‌که‌ ‌در‌ آسمانها و زمين‌ ‌است‌ و آنكه‌ نزد ‌او‌ ‌است‌ سركشي‌ نمي‌كنند ‌از‌ پرستش‌ ‌او‌ و مانده‌ نمي‌شوند (19)

تسبيح‌ ميكنند شب‌ و روز سست‌ نمي‌شوند (20)

بلكه‌ فرا گرفتند الاهاني‌ ‌را‌ ‌از‌ زمين‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ نشر كنند (21)

‌اگر‌ بودي‌ ‌در‌ آندو ‌تا‌ الهاني‌ ‌غير‌ ‌از‌ ‌خدا‌ ‌هر‌ آينه‌ تباه‌ ميشدند ‌پس‌ منزه‌ ‌است‌ ‌خدا‌ پروردگار عرش‌ ‌از‌ آنچه‌ وصف‌ ميكنند (22)

پرسيده‌ نميشود ‌از‌ آنچه‌ ميكند و ‌ايشان‌ پرسيده‌ ميشوند (23)

بلكه‌ گرفتند ‌از‌ ‌غير‌ ‌او‌ خدايان‌ بگو بياوريد دليل‌ ‌خود‌ ‌را‌ اينست‌ ذكر كسانيكه‌ ‌با‌ منند و ذكر كسانيكه‌ پيش‌ ‌از‌ ‌من‌ بودند بلكه‌ اكثر ‌ايشان‌ نميدانند حق‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌ايشان‌ روي‌ گردانندگانند (24)

[324]

و نفرستاديم‌ پيش‌ ‌از‌ تو هيچ‌ رسولي‌ مگر ‌که‌ وحي‌ ميكنيم‌ باو ‌که‌ نيست‌ خدائي‌ جز ‌من‌ ‌پس‌ بپرستيد مرا (25)

و گفتند فرا گرفت‌ خداي‌ بخشنده‌ فرزندي‌ منزه‌ ‌است‌ ‌او‌ بلكه‌ بندگانند گرامي‌ داشتگان‌ (26)

پيشي‌ نميگيرند ‌او‌ ‌را‌ بگفتار و ‌ايشان‌ بامر ‌او‌ كار ميكنند (27)

ميداند آنچه‌ بوده‌ پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و آنچه‌ ‌باشد‌ ‌به‌ پشتشان‌ و شفاعت‌ نمي‌كنند مگر ‌براي‌ كسيكه‌ راضي‌ ‌باشد‌ و ‌ايشان‌ ‌از‌ ترس‌ ‌او‌ باشند خائفان‌ (28)

و آنكه‌ بگويد ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌که‌ ‌من‌ خدايم‌ ‌از‌ ‌غير‌ ‌او‌ ‌پس‌ ‌آن‌ سزا مي‌دهيمش‌ جهنم‌ ‌را‌ همچنين‌ سزا مي‌دهيم‌ ستمكاران‌ ‌را‌ (29)

آيا نديدند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌که‌ آسمانها و زمين‌ بودند بسته‌ ‌پس‌ گشوديم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ و گردانيديم‌ ‌از‌ آب‌ ‌هر‌ چيز زنده‌ ‌را‌ آيا ‌پس‌ نميگروند (30)

و گردانيديم‌ ‌در‌ زمين‌ كوه‌هاي‌ استوار مبادا ‌که‌ ميل‌ كند بايشان‌ و گردانيديم‌ ‌در‌ ‌آن‌ كريوه‌هاي‌ وسيع‌ ‌که‌ راه‌ها ‌است‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ هدايت‌ يابند (31)

و گردانيديم‌ آسمانرا بامي‌ محفوظ و ‌ايشان‌ ‌از‌ آيت‌هاي‌ ‌آن‌ روي‌ گردانندگان‌ (32)

و ‌او‌ ‌است‌ ‌که‌ آفريد شب‌ و روز و آفتاب‌ و ماه‌ ‌را‌ ‌هر‌ يكي‌ ‌در‌ گردوني‌ ميروند (33)

و قرار نداديم‌ انساني‌ ‌را‌ پيش‌ ‌از‌ تو بودن‌ جاويد ‌را‌ آيا ‌پس‌ ‌اگر‌ بميري‌ تو ‌پس‌ ‌ايشان‌ باشند جاودانيان‌ (34)

‌هر‌ تني‌ چشنده‌ مرگست‌ و مي‌آزمائيم‌ ‌شما‌ ‌را‌ بشر و خير آزمودني‌ و بسوي‌ ‌ما بازگردانيده‌ ميشويد (35)

[325]

و چون‌ بينند ترا آنان‌ ‌که‌ كافر شدند نميگيرندت‌ مگر استهزاء آيا اينست‌ ‌که‌ ذكر ميكند الاهان‌ ‌شما‌ و ‌ايشان‌ بذكر خداي‌ بخشنده‌ ‌خود‌ كافرانند (36)

آفريده‌ شد انسان‌ ‌از‌ شتاب‌ زود ‌باشد‌ بنمايم‌ ‌شما‌ ‌را‌ آيت‌هاي‌ ‌خود‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌من‌ طلب‌ شتاب‌ نكنيد (37)

و ميگويند كي‌ خواهد ‌بود‌ ‌اينکه‌ وعده‌ ‌اگر‌ هستيد راستگويان‌ (38)

‌اگر‌ بدانند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند وقتي‌ ‌را‌ ‌که‌ باز نميتوانند داشت‌ ‌از‌ روهاشان‌ آتش‌ ‌را‌ و نه‌ ‌از‌ پشتهاشان‌ و نه‌ ‌ايشان‌ ياري‌ كرده‌ شوند (39)

بلكه‌ ميايد ايشانرا ناگهان‌ ‌پس‌ متحير ميگرداندشان‌ ‌پس‌ نتوانند برگردانيدن‌ آنرا و نه‌ ‌ايشان‌ مهلت‌ داده‌ شوند (40)

و بتحقيق‌ استهزاء كرده‌ شد برسولاني‌ ‌از‌ پيش‌ تو ‌پس‌ احاطه‌ كرد بآنان‌ ‌که‌ استهزاء كردند ‌از‌ ‌ايشان‌ آنچه‌ بودند بآن‌ استهزاء ميكردند (41)

بگو كيست‌ ‌که‌ نگاهدارد ‌شما‌ ‌را‌ شب‌ و روز ‌از‌ خداي‌ بخشنده‌ بلكه‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ ذكر پروردگارشان‌ روي‌ گردانند (42)

يا ‌ مر ايشانراست‌ الهان‌ ‌که‌ كفايت‌ كند ايشانرا ‌از‌ ‌غير‌ ‌ما نميتوانند ياري‌ كردن‌ خودشان‌ و نه‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ ‌ما همراهي‌ كرده‌ ميشوند (43)

بلكه‌ كامياب‌ كرديم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ و پدرانشان‌ ‌را‌ ‌تا‌ دراز شد برايشان‌ مدت‌ زندگاني‌ آيا ‌پس‌ نمي‌بينند ‌که‌ ‌ما مي‌آئيم‌ زمين‌ ‌را‌ ‌که‌ كم‌ ميكنيم‌ آنرا ‌از‌ اطرافش‌ آيا ‌پس‌ ‌ايشان‌ غالبانند (44)

[326]

بگو جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ بيم‌ ميكنم‌ ‌شما‌ ‌را‌ بوحي‌ و نمي‌شنوند كران‌ خواندن‌ ‌را‌ چون‌ بيم‌ كرده‌ ميشوند (45)

و ‌اگر‌ مس‌ كند ايشانرا وزيدن‌ بوئي‌ ‌از‌ عذاب‌ پروردگارت‌ ‌هر‌ آينه‌ ميگويند اي‌ واي‌ ‌بر‌ ‌ما بدرستيكه‌ ‌ما بوديم‌ ستمكاران‌ (46)

و ميگذاريم‌ ترازوهاي‌ درست‌ ‌براي‌ روز قيامت‌ ‌پس‌ ستم‌ كرده‌ نشود نفسي‌ چيزي‌ ‌را‌ و ‌اگر‌ ‌باشد‌ مقدار دانه‌ ‌از‌ خردل‌ بياريم‌ آنرا و بس‌ ‌است‌ ‌بما‌ ‌از‌ حيث‌ حسابگري‌ (47)

و بدرستيكه‌ داديم‌ موسي‌ و هرون‌ ‌را‌ جدا كننده‌ حق‌ ‌از‌ باطل‌ و نور و پندي‌ مر پرهيزكاران‌ ‌را‌ (48)

آنان‌ ‌که‌ ميترسند ‌از‌ پروردگارشان‌ ‌در‌ نهان‌ و ‌ايشان‌ ‌از‌ قيامت‌ ترسناكند (49)

و ‌اينکه‌ ذكريست‌ ‌با‌ بركت‌ ‌که‌ فرو فرستاديم‌ آنرا آيا ‌پس‌ ‌شما‌ مر آنرا انكار كنندگانيد (50)

و بتحقيق‌ داديم‌ ابراهيم‌ ‌را‌ رشدش‌ ‌از‌ پيش‌ و بوديم‌ ‌به‌ ‌او‌ دانايان‌ (51)

چون‌ ‌گفت‌ پدر و قومش‌ ‌را‌ چيست‌ ‌اينکه‌ تمثالها ‌که‌ ‌شما‌ ‌آنها‌ ‌را‌ پرستندگانيد (52)

گفتند يافتيم‌ پدرانمان‌ ‌را‌ مر ‌آنها‌ ‌را‌ پرستندگان‌ (53)

‌گفت‌ بحقيقت‌ باشيد ‌شما‌ و پدرانتان‌ ‌در‌ گمراهي‌ آشكار (54)

گفتند آيا آمدي‌ ‌ما ‌را‌ براستي‌ ‌ يا ‌ تو ‌از‌ بازي‌ كنندگاني‌ (55)

‌گفت‌ بلكه‌ پروردگار ‌شما‌ پروردگار آسمانها و زمين‌ ‌است‌ ‌که‌ آفريد ‌آنها‌ ‌را‌ و ‌من‌ ‌بر‌ ‌آن‌ ‌از‌ شاهدانم‌ (56)

و سوگند بخدا ‌که‌ ‌هر‌ آينه‌ چاره‌ خواهم‌ كرد البته‌ بتان‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌بعد‌ ‌از‌ آنكه‌ برگرديد پشت‌ كنندگان‌ (57)

[327]

‌پس‌ كردشان‌ پاره‌ پاره‌ مگر بزرگشانرا ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ باو رجوع‌ كنند (58)

گفتند ‌که‌ كرد ‌اينکه‌ ‌را‌ بالهان‌ ‌ما بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌از‌ ستمكاران‌ ‌باشد‌ (59)

گفتند شنيديم‌ جواني‌ ‌که‌ ببدي‌ ياد ميكرد ‌آنها‌ ‌را‌ گفته‌ ميشود ‌او‌ ‌را‌ ابراهيم‌ (60)

گفتند ‌پس‌ بياوريد آنرا برابر چشمهاي‌ مردمان‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ شهادت‌ دهند (61)

گفتند آيا تو كردي‌ اينرا بالهان‌ ‌ما اي‌ ابراهيم‌ (62)

‌گفت‌ بلكه‌ كرد آنرا بزرگشان‌ ‌اينکه‌ ‌پس‌ بپرسيد ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌اگر‌ هستند سخن‌ ميگويند (63)

‌پس‌ برگشتند بخودشان‌ ‌پس‌ گفتند بدرستيكه‌ ‌شما‌ ستمگرانيد (64)

‌پس‌ پائين‌ افكندند سرهاشان‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ميداني‌ ‌که‌ نباشند اينها ‌که‌ سخن‌ كنند (65)

‌گفت‌ آيا ‌پس‌ ميپرستيد ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ آنچه‌ سود نكند ‌شما‌ ‌را‌ چيزي‌ و زيان‌ ندهند ‌شما‌ ‌را‌ (66)

اف‌ ‌به‌ ‌شما‌ و بآنچه‌ ميپرستيد ‌از‌ جز ‌خدا‌ آيا ‌پس‌ ‌در‌ نمي‌يابيد بعقل‌ (67)

گفتند بسوزانيدش‌ و ياري‌ كنيد الاهان‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌اگر‌ هستيد كنندگان‌ (68)

گفتيم‌ اي‌ آتش‌ باش‌ سرد و سلامت‌ ‌بر‌ ابراهيم‌ (69)

و خواستند باو مكري‌ ‌پس‌ گردانيديمشان‌ زيانكاران‌ (70)

و رهانيديم‌ ‌او‌ ‌را‌ و لوط ‌را‌ بسوي‌ زميني‌ ‌که‌ بركت‌ داديم‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌براي‌ جهانيان‌ (71)

و بخشيديم‌ ‌او‌ ‌را‌ اسحق‌ و يعقوب‌ ‌که‌ نواده‌ ‌بود‌ و همه‌ ‌را‌ گردانيديم‌ شايستگان‌ (72)

[328]

و گردانيديمشان‌ اماماني‌ ‌که‌ هدايت‌ كنند بامر ‌ما و وحي‌ كرديم‌ بايشان‌ كردن‌ كارهاي‌ خوب‌ ‌را‌ و برپا داشتن‌ نماز ‌را‌ و دادن‌ زكوة ‌را‌ و بودند ‌ما ‌را‌ عبادت‌ كنندگان‌ (73)

و لوط ‌را‌ داديمش‌ حكم‌ و علم‌ و نجات‌ داديم‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ قريه‌ ‌که‌ بودند ميكردند بديها ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ بودند گروه‌ بدان‌ فاسقان‌ (74)

و داخل‌ كرديم‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ رحمت‌ ‌خود‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌بود‌ ‌از‌ شايستگان‌ (75)

و نوح‌ ‌را‌ هنگاميكه‌ ندا كرد ‌از‌ پيش‌ ‌پس‌ اجابت‌ كرديم‌ ‌او‌ ‌را‌ و رهانيديم‌ ‌او‌ ‌را‌ و اهلش‌ ‌را‌ ‌از‌ اندوه‌ بزرگ‌ (76)

و ياري‌ داديم‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌آن‌ گروه‌ ‌که‌ تكذيب‌ كردند آيت‌هاي‌ ‌ما ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ بودند گروه‌ بدي‌ ‌پس‌ غرق‌ كرديم‌ ‌ايشان‌ ‌را‌ همگي‌ (77)

و داود و سليمان‌ ‌را‌ هنگاميكه‌ حكم‌ ميكردند ‌در‌ كشت‌ وقتي‌ ‌که‌ چريد بشب‌ ‌در‌ ‌آن‌ گوسفند قوم‌ و بوديم‌ حكم‌ ايشانرا شاهدان‌ (78)

‌پس‌ فهمانيديم‌ آنرا ‌به‌ سليمان‌ و ‌هر‌ يك‌ ‌را‌ داديم‌ حكم‌ و علم‌ و مسخر كرديم‌ ‌با‌ داود كوه‌ها ‌را‌ ‌که‌ تسبيح‌ ميكردند و پرنده‌ ‌را‌ و باشيم‌ كنندگان‌ (79)

و آموختيم‌ ‌او‌ ‌را‌ ساختن‌ لباس‌ جنگ‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌تا‌ نگاه‌ داردتان‌ ‌از‌ آسيب‌ ‌شما‌ ‌پس‌ آيا ‌شما‌ شكر كنندگانيد (80)

و سليمان‌ ‌را‌ باد ‌که‌ تند ‌بود‌ ميرفت‌ بامر ‌او‌ ‌به‌ آنزمين‌ ‌که‌ بركت‌ داديم‌ ‌ما ‌در‌ ‌آن‌ و هستيم‌ ‌به‌ همه‌ چيز دانا (81)

[329]

و ‌از‌ ديوان‌ كسانيكه‌ بدريا فرو ميشدند ‌براي‌ ‌او‌ و ميكردند كاري‌ ‌غير‌ ‌آن‌ و بوديم‌ ايشانرا نگاهدارندگان‌ (82)

و ايوب‌ ‌را‌ چون‌ ندا كرد پروردگارش‌ ‌را‌ ‌که‌ مس‌ كرد مرا آزار و تو رحم‌ كننده‌ ترين‌ رحم‌ كنندگاني‌ (83)

‌پس‌ اجابت‌ كرديم‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌پس‌ رفع‌ نموديم‌ آنچه‌ ‌با‌ ‌او‌ ‌بود‌ ‌از‌ آزار و داديم‌ ‌او‌ ‌را‌ و اهلش‌ ‌را‌ و مثلشان‌ ‌با‌ ‌ايشان‌ رحمتي‌ ‌از‌ نزد ‌ما و پندي‌ پرستندگان‌ ‌را‌ (84)

و اسمعيل‌ و ادريس‌ و ذا الكفل‌ همه‌ بودند ‌از‌ صبر كنندگان‌ (85)

و ‌در‌ آورديم‌ ايشانرا ‌در‌ رحمت‌ ‌خود‌ بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ بودند ‌از‌ شايستگان‌ (86)

و صاحب‌ ماهي‌ ‌را‌ چون‌ رفت‌ خشمناك‌ ‌پس‌ گمان‌ كرد ‌که‌ هرگز تنگ‌ نخواهيم‌ گرفت‌ ‌بر‌ ‌او‌ ‌پس‌ ندا كرد ‌در‌ تاريكيها ‌که‌ نيست‌ خدائي‌ مگر تو منزهي‌ تو بدرستيكه‌ ‌من‌ بودم‌ ‌از‌ ستمكاران‌ (87)

‌پس‌ اجابت‌ كرديم‌ ‌او‌ ‌را‌ و رهانيديمش‌ ‌از‌ اندوه‌ و همچنين‌ ميرهانيم‌ گروندگان‌ ‌را‌ (88)

و زكريا چون‌ ندا كرد پروردگارش‌ ‌را‌ پروردگارا وامگذار مرا تنها و توئي‌ بهترين‌ وارثان‌ (89)

‌پس‌ اجابت‌ كرديم‌ ‌او‌ ‌را‌ و بخشيديم‌ ‌او‌ ‌را‌ يحيي‌ و شايسته‌ كرديم‌ ‌براي‌ ‌او‌ همسرش‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ بودند مي‌شتافتند ‌در‌ خيرات‌ و ميخواندند ‌ما ‌را‌ ‌از‌ راه‌ اميد و بيم‌ و بودند ‌ما ‌را‌ خضوع‌ كنندگان‌ (90)

[330]

و آنرا ‌که‌ نگاهداشت‌ فرجش‌ ‌را‌ ‌پس‌ دميديم‌ ‌در‌ ‌او‌ ‌از‌ روح‌ ‌خود‌ و گردانيديم‌ ‌او‌ و پسرش‌ ‌را‌ آيتي‌ ‌براي‌ عالميان‌ (91)

بدرستيكه‌ اينست‌ ملت‌ ‌شما‌ ‌که‌ دين‌ واحد ‌است‌ و منم‌ پروردگار ‌شما‌ ‌پس‌ بپرستيد مرا (92)

و پاره‌ پاره‌ كردند امرشان‌ ‌را‌ ‌در‌ ميان‌ ‌خود‌ همه‌ باشند بسوي‌ ‌ما بازگشت‌ كنندگان‌ (93)

‌پس‌ آنكه‌ كرد ‌از‌ كارهاي‌ شايسته‌ و اوست‌ مؤمن‌ ‌پس‌ نيست‌ انكاري‌ مر سعيش‌ ‌را‌ و بدرستيكه‌ ‌ما آنرا نويسندگانيم‌ (94)

و حرامست‌ ‌بر‌ قريه‌ ‌که‌ هلاك‌ گردانيديم‌ آنرا آنكه‌ ‌ايشان‌ رجوع‌ نكنند (95)

‌تا‌ چون‌ گشاده‌ شود يأجوج‌ و مأجوج‌ و ‌ايشان‌ ‌از‌ ‌هر‌ بلندي‌ مي‌شتابند (96)

و نزديك‌ شود وعده‌ درست‌ ‌پس‌ هرگاه‌ ‌آن‌ باز نماينده‌ ‌باشد‌ ديده‌هاي‌ آنانكه‌ كافر شدند اي‌ واي‌ ‌بر‌ ‌ما بدرستيكه‌ بوديم‌ ‌در‌ غفلتي‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ بلكه‌ بوديم‌ ستمكاران‌ (97)

بدرستيكه‌ ‌شما‌ و آنچه‌ ميپرستيد ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ مايه‌ برافروختن‌ دوزخيد ‌شما‌ مر آنرا وارد شوندگان‌ (98)

‌اگر‌ ميبودند ‌آنها‌ الهان‌ وارد نمي‌شدند بآن‌ و همه‌ باشند ‌در‌ ‌آن‌ جاويدان‌ (99)

ايشانراست‌ ‌در‌ ‌آن‌ ناله‌ زار و ‌ايشان‌ ‌در‌ ‌آن‌ نمي‌شنوند (100)

بدرستيكه‌ آنانكه‌ سبقت‌ يافته‌ مر ايشانرا ‌از‌ ‌ما خوبي‌ ‌آنها‌ باشند ‌از‌ ‌آن‌ دور ‌شده‌ (101)

[331]

نمي‌شنوند صداي‌ خروش‌ آنرا و ‌ايشان‌ ‌در‌ آنچه‌ خواست‌ نفسهاشان‌ جاويدانند (102)

غمگين‌ نسازد ايشانرا فزع‌ اكبر و ملاقات‌ كنند ايشانرا ملائكه‌ ‌اينکه‌ روز شماست‌ ‌که‌ بوديد وعده‌ كرده‌ ميشديد (103)

روزي‌ ‌که‌ ‌در‌ مي‌نورديم‌ آسمانرا چون‌ ‌در‌ نور ديدن‌ طومار ‌براي‌ نامه‌ها همچنانكه‌ آفريديم‌ اول‌ خلقي‌ ‌را‌ عود ميدهيم‌ آنرا وعده‌ كردني‌ ‌بر‌ ‌ما بدرستيكه‌ ‌ما باشيم‌ كنندگان‌ (104)

و بحقيقت‌ نوشتيم‌ ‌در‌ زبور ‌از‌ ‌بعد‌ ذكر آنكه‌ زمين‌ ‌را‌ بارث‌ ميبرندش‌ بندگان‌ ‌من‌ ‌که‌ شايسته‌اند (105)

بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌هر‌ آينه‌ كفايت‌ ‌است‌ گروه‌ پرستندگان‌ ‌را‌ (106)

و نفرستاديم‌ ترا مگر رحمتي‌ عالميان‌ ‌را‌ (107)

بگو جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ وحي‌ كرده‌ ميشود بمن‌ ‌که‌ خداي‌ ‌شما‌ خدائيست‌ يگانه‌ ‌پس‌ آيا هستيد ‌شما‌ مسلمانان‌ (108)

‌پس‌ ‌اگر‌ روي‌ گردانند ‌پس‌ بگو آگاه‌ كردم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌بر‌ يكساني‌ و نمي‌دانم‌ ‌که‌ آيا نزديك‌ ‌ يا ‌ دور ‌است‌ آنچه‌ وعده‌ داده‌ ميشويد (109)

بدرستيكه‌ ‌او‌ ميداند آشكار ‌از‌ گفتار ‌را‌ و ميداند آنچه‌ پنهان‌ ميداريد (110)

و نميدانم‌ شايد ‌که‌ ‌آن‌ فتنه‌ ‌باشد‌ ‌شما‌ ‌را‌ و كام‌ يافتن‌ ‌تا‌ وقتي‌ (111)

‌گفت‌ پروردگارا حكم‌ كن‌ بحق‌ و پروردگار ‌ما بخشاينده‌ ‌است‌ ‌که‌ ياري‌ خواسته‌ ‌شده‌ ‌بر‌ آنچه‌ وصف‌ مي‌كنيد. (112)

[332]

22- ‌سورة‌ الحج‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

اي‌ مردمان‌ بترسيد پروردگارتان‌ بدرستيكه‌ زلزله‌ قيامت‌ چيزيست‌ بزرگ‌ (1)

روزي‌ ‌که‌ مي‌بينيد آنرا غافل‌ شود ‌هر‌ شير دهنده‌ ‌از‌ آنچه‌ شير داده‌ و مي‌نهد ‌هر‌ صاحب‌ حملي‌ حملش‌ ‌را‌ و مي‌بيني‌ مردمان‌ ‌را‌ مست‌ و نباشند ‌ايشان‌ مست‌ و ليكن‌ عذاب‌ ‌خدا‌ سخت‌ ‌است‌ (2)

و ‌از‌ مردمان‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ مجادله‌ ميكند ‌در‌ ‌خدا‌ بدون‌ دانش‌ و پيرو ميشود ‌هر‌ شيطان‌ سركش‌ ‌را‌ (3)

نوشته‌ شد ‌بر‌ ‌او‌ ‌که‌ كسي‌ ‌که‌ تابع‌ شد ‌او‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌او‌ گمراهش‌ ميكند و راه‌ مينمايدش‌ بسوي‌ آتش‌ سوزان‌ (4)

اي‌ مردمان‌ ‌اگر‌ هستيد ‌در‌ شك‌ ‌از‌ بعث‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌ما آفريديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ خاك‌ ‌پس‌ ‌از‌ مني‌ سپس‌ ‌از‌ خون‌ بسته‌ سپس‌ ‌از‌ پارچه‌ گوشتي‌ تمام‌ خلقت‌ و ‌غير‌ تمام‌ خلقت‌ ‌تا‌ بيان‌ كنيم‌ ‌براي‌ ‌شما‌ و قرار ميدهيم‌ ‌در‌ رحمها آنچه‌ ميخواهيم‌ ‌تا‌ مدتي‌ نامبرده‌ ‌شده‌ سپس‌ بيرون‌ مي‌آوريم‌ ‌شما‌ ‌را‌ كودكي‌ ‌تا‌ برسيد بكمالتان‌ و ‌از‌ ‌شما‌ كس‌ ‌است‌ ‌که‌ متوفي‌ مي‌شود و ‌از‌ ‌شما‌ كس‌ ‌است‌ ‌که‌ برميگردد ‌به‌ فرومايه‌ ترين‌ زندگاني‌ ‌تا‌ آنكه‌ نداند ‌از‌ ‌بعد‌ دانستن‌ چيزي‌ ‌را‌ و مي‌بيني‌ زمين‌ ‌را‌ افسرده‌ ‌پس‌ چون‌ فرو فرستيم‌ ‌بر‌ ‌آن‌ آب‌ ‌را‌ حركت‌ كند و افزوني‌ پذيرد و بروياند ‌از‌ ‌هر‌ صنفي‌ ‌که‌ خوشنما ‌است‌ (5)

[333]

‌اينکه‌ بسبب‌ اينست‌ ‌که‌ ‌خدا‌ اوست‌ حق‌ و آنكه‌ ‌او‌ زنده‌ ميكند مردگانرا و آنكه‌ ‌او‌ ‌بر‌ همه‌ چيز توانا ‌است‌ (6)

و آنكه‌ قيامت‌ آينده‌ ‌است‌ نيست‌ شكي‌ ‌در‌ ‌آن‌ و آنكه‌ ‌خدا‌ برميانگيزد آنانرا ‌که‌ باشند ‌در‌ قبرها (7)

و ‌از‌ مردمان‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ مجادله‌ ميكند ‌در‌ ‌خدا‌ بدون‌ دانشي‌ و نه‌ هدايتي‌ و نه‌ كتابي‌ نور دهنده‌ (8)

منحرف‌ ساز يكجا نبش‌ ‌تا‌ گمراه‌ گرداند ‌از‌ راه‌ ‌خدا‌ ‌او‌ راست‌ ‌در‌ دنيا رسوائي‌ و مي‌چشانيم‌ ‌او‌ ‌را‌ روز قيامت‌ ‌از‌ عذاب‌ آتش‌ سوزان‌ (9)

‌اينکه‌ بسبب‌ آنچيزيست‌ ‌که‌ پيش‌ فرستاد دو دست‌ تو و بدرستيكه‌ ‌خدا‌ نيست‌ ستمكار مر بندگانرا (10)

و ‌از‌ مردمان‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ ميپرستد ‌خدا‌ ‌را‌ ‌بر‌ كناري‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ رسيد ‌او‌ ‌را‌ خير آرميد بآن‌ و ‌اگر‌ رسيد ‌او‌ ‌را‌ بلائي‌ برگشت‌ كند ‌بر‌ رويش‌ زيان‌ كرد ‌در‌ دنيا و آخرت‌ آنست‌ ‌آن‌ زيان‌ آشكار (11)

مي‌خواند ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ آنچه‌ ضرر نميرساندش‌ و آنچه‌ سودش‌ ندهد آنست‌ ‌آن‌ گمراهي‌ دور (12)

مي‌خواند كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ ضررش‌ نزديكتر ‌است‌ ‌از‌ نفعش‌ ‌هر‌ آنچه‌ بد خداوندگاريست‌ و ‌هر‌ آينه‌ بد معاشريست‌ (13)

بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌در‌ مي‌آورد آنانرا ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ ‌در‌ بهشتهائي‌ ‌که‌ ميرود ‌از‌ زير ‌آنها‌ نهرها بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ميكند آنچه‌ ميخواهد (14)

كسي‌ ‌که‌ ‌باشد‌ ‌که‌ گمان‌ برد ‌که‌ هرگز ياري‌ نخواهد كرد ‌او‌ ‌را‌ ‌خدا‌ ‌در‌ دنيا و آخرت‌ ‌پس‌ بايد ‌که‌ دراز كند ريسماني‌ ‌بر‌ آسمان‌ ‌پس‌ قطع‌ كند ‌پس‌ نظر كند ‌که‌ آيا ميبرد حيله‌ اش‌ آنچه‌ ‌را‌ بخشم‌ مي‌آورد (15)

[334]

و همچنين‌ فرو فرستاديم‌ آنرا آيت‌هاي‌ روشن‌ و بدرستيكه‌ ‌خدا‌ هدايت‌ ميكند ‌آن‌ كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ ميخواهد (16)

بدرستيكه‌ آنانكه‌ گرويدند و آنان‌ ‌که‌ يهود شدند و صابيان‌ و ترسايان‌ و گبران‌ و آنان‌ ‌که‌ شرك‌ آوردند بدرستيكه‌ ‌خدا‌ حكم‌ ميكند ميانشان‌ روز قيامت‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌هر‌ چيز گواه‌ ‌است‌ (17)

آيا نديدي‌ ‌که‌ ‌خدا‌ سجده‌ ميكند ‌بر‌ ‌او‌ ‌هر‌ ‌که‌ ‌در‌ آسمانها و ‌هر‌ ‌که‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ و آفتاب‌ و ماه‌ و ستارگان‌ و كوه‌ها و درخت‌ها و جنبندگان‌ و بسياري‌ ‌از‌ مردم‌ و بسياري‌ ثابت‌ ‌شده‌ ‌بر‌ ‌او‌ عذاب‌ و كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ خوار كند ‌خدا‌ نيست‌ ‌او‌ ‌را‌ هيچ‌ عزيز دارنده‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ميكند آنچه‌ ‌را‌ ميخواهد (18)

‌اينکه‌ دو خصم‌ خصومت‌ كردند ‌در‌ پروردگارشان‌ ‌پس‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند بريده‌ مي‌شود ‌براي‌ ‌ايشان‌ جامه‌ها ‌از‌ آتش‌ ريخته‌ مي‌شود ‌از‌ بالاي‌ سرشان‌ آب‌ گرم‌ (19)

‌که‌ گداخته‌ ميشود بآن‌ آنچه‌ ‌در‌ شكمهاي‌ ايشانست‌ و پوستهاشان‌ (20)

و ايشانرا ‌است‌ گرزها ‌از‌ آهن‌ (21)

هرگاه‌ ‌که‌ اراده‌ كنند ‌که‌ بيرون‌ روند ‌از‌ ‌آن‌ ‌از‌ آزردگي‌ بازگردانيده‌ شوند ‌در‌ ‌آن‌ و بچشيد عذاب‌ آتش‌ سوزان‌ (22)

بدرستيكه‌ ‌خدا‌ درمي‌آورد آنانرا ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ ‌در‌ بهشتهائي‌ ‌که‌ ميرود ‌از‌ زير ‌آنها‌ نهرها زيور ميكنند ‌در‌ ‌آن‌ ‌از‌ دست‌ برنجنها ‌از‌ زر و مرواريد و پوشش‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ ‌آن‌ پرنيانست‌ (23)

[335]

و هدايت‌ كرده‌ شدند بپاكيزه‌ ‌از‌ گفتار و هدايت‌ كرده‌ شدند براه‌ خداي‌ سزاوار ستايش‌ (24)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند و بازمي‌دارند ‌از‌ راه‌ ‌خدا‌ و مسجد الحرام‌ ‌که‌ گردانيديم‌ آنرا ‌براي‌ مردمان‌ ‌که‌ يكسان‌ ‌باشد‌ مقيم‌ ‌در‌ ‌آن‌ و وارد ‌از‌ خارج‌ و كسيكه‌ اراده‌ كند ‌در‌ ‌آن‌ بسبب‌ عدول‌ ‌از‌ حق‌ بغير حق‌ ‌در‌ چشانيم‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ عذاب‌ دردناك‌ (25)

و هنگاميكه‌ تعيين‌ كرديم‌ ‌براي‌ ابراهيم‌ جاي‌ آنخانه‌ ‌را‌ ‌که‌ شريك‌ مگردان‌ ‌با‌ ‌من‌ چيزي‌ ‌را‌ و پاك‌ گردان‌ خانه‌ مرا ‌براي‌ طواف‌ كنندگان‌ و قيام‌ كنندگان‌ و راكعان‌ و ساجدان‌ (26)

و ندا كن‌ ‌در‌ مردمان‌ بحج‌ ‌تا‌ بيايندت‌ پياده‌ و ‌بر‌ ‌هر‌ شتري‌ لاغر ‌که‌ آيند ‌از‌ ‌هر‌ راه‌ دوري‌ (27)

‌تا‌ حاضر شوند منافعي‌ ‌که‌ ‌براي‌ ايشانست‌ و ياد كنند نام‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌در‌ روزهاي‌ معلوم‌ ‌بر‌ آنچه‌ روزيشان‌ كرد ‌از‌ زبان‌ بسته‌ شتر و گاو و گوسفند ‌پس‌ بخوريد ‌از‌ ‌آنها‌ و بخورانيد سختي‌ كشيده‌ درويش‌ ‌را‌ (28)

‌پس‌ بايد ازاله‌ نمايند كثافاتشان‌ ‌را‌ و بايد وفا كنند بنذرهاشان‌ و طواف‌ كنند خانه‌ ديرينه‌ ‌را‌ (29)

آنست‌ و كسي‌ ‌که‌ تعظيم‌ كند حرمت‌هاي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌آن‌ بهتر ‌است‌ ‌او‌ ‌را‌ نزد پروردگارش‌ و حلال‌ ‌شده‌ ‌براي‌ ‌شما‌ چهارپايان‌ مگر آنچه‌ خوانده‌ شود ‌بر‌ ‌شما‌ ‌پس‌ بپرهيزيد ‌از‌ پليدي‌ها ‌از‌ بت‌ها و بپرهيزيد ‌از‌ گفتار دروغ‌ (30)

[336]

مخلصان‌ خداي‌ ‌را‌ ‌غير‌ شرك‌ آورندگان‌ باو و كسي‌ ‌که‌ شرك‌ آورد بخدا ‌پس‌ گويا ‌که‌ ‌در‌ افتاده‌ ‌از‌ آسمان‌ ‌پس‌ ربايدش‌ پرنده‌ ‌ يا ‌ فرود آردش‌ باو باد ‌در‌ جائي‌ دور (31)

آنست‌ و كسيكه‌ تعظيم‌ كند علامت‌هاي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌آن‌ ‌از‌ پرهيزكاري‌ دلها ‌است‌ (32)

مر ‌شما‌ راست‌ ‌در‌ ‌آنها‌ سودها ‌تا‌ مدتي‌ نامبرده‌ شد ‌پس‌ محل‌ ‌آن‌ بسوي‌ بيت‌ عتيق‌ ‌است‌ (33)

و ‌براي‌ ‌هر‌ امتي‌ گردانيديم‌ قرباني‌ ‌را‌ ‌تا‌ ياد كنند نام‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌بر‌ آنچه‌ روزي‌ داديمشان‌ ‌از‌ زبان‌ بسته‌ شتر و گاو و گوسفند ‌پس‌ خداي‌ ‌شما‌ خدائيست‌ يگانه‌ ‌پس‌ ‌او‌ ‌را‌ منقاد شويد و مژده‌ ده‌ فروتنان‌ ‌را‌ (34)

آنان‌ ‌که‌ چون‌ ذكر شود ‌خدا‌ بترسد دلهاشان‌ و شكيبايان‌ ‌بر‌ آنچه‌ برسد ايشانرا و ‌بر‌ پاي‌ دارندگان‌ نماز و ‌از‌ آنچه‌ روزي‌ داديمشان‌ انفاق‌ ميكنند (35)

و شتران‌ تنومند گردانيديم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌از‌ علامت‌هاي‌ ‌خدا‌ ‌شما‌ راست‌ ‌در‌ ‌آنها‌ منافع‌ ‌پس‌ ياد كنيد نام‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ صف‌ زدگان‌ ‌پس‌ چون‌ فرود آيد پهلوهاشان‌ ‌پس‌ بخوريد ‌از‌ ‌آنها‌ و بخورانيد قانع‌ و دريوزه‌ ‌را‌ همچنين‌ مسخر كرديم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ شكر كنيد (36)

هرگز نميرسد ‌خدا‌ ‌را‌ گوشتهاي‌ ‌آنها‌ و نه‌ خونهاي‌ ‌آنها‌ و ليكن‌ ميرسد ‌او‌ ‌را‌ پرهيزگاري‌ ‌از‌ ‌شما‌ همچنين‌ مسخر كرد ‌آنها‌ ‌را‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌تا‌ بزرگ‌ داريد ‌خدا‌ ‌را‌ ‌بر‌ آنچه‌ هدايت‌ كرد ‌شما‌ ‌را‌ و مژده‌ ده‌ نيكو كاران‌ ‌را‌ (37)

بدرستيكه‌ ‌خدا‌ دفاع‌ ميكند ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ گرويدند بدرستيكه‌ ‌خدا‌ دوست‌ ندارد ‌هر‌ خيانتكار ناسپاس‌ ‌را‌ (38)

[337]

دستور داده‌ شد آنانرا ‌که‌ كارزار كرده‌ شدند بسبب‌ آنكه‌ ‌آنها‌ ستم‌ كرده‌ شدند و بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ نصرت‌ ‌ايشان‌ ‌هر‌ آينه‌ تواناست‌ (39)

آنان‌ ‌که‌ بيرون‌ كرده‌ شدند ‌از‌ خانه‌ هاشان‌ بغير حق‌ جز آنكه‌ ميگفتند پروردگار ‌ما ‌خدا‌ ‌است‌ و ‌اگر‌ نبود دفع‌ ‌خدا‌ مردمان‌ ‌را‌ بعضي‌ ‌از‌ ايشانرا ببعضي‌ ‌هر‌ آينه‌ ويران‌ ‌شده‌ ‌بود‌ صومعه‌ها و معبدها و و نمازها و مسجدها ‌که‌ ذكر ميشود ‌در‌ ‌آنها‌ نام‌ ‌خدا‌ بسيار و ‌هر‌ آينه‌ ياري‌ ميكند ‌خدا‌ آنرا ‌که‌ ياري‌ كند ‌او‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌هر‌ آينه‌ تواناي‌ غالب‌ ‌است‌ (40)

آنان‌ ‌که‌ ‌اگر‌ متمكن‌ گردانيمشان‌ ‌در‌ زمين‌ ‌بر‌ پاي‌ دارند نماز ‌را‌ و دهند زكوة ‌را‌ و امر كنند بمعروف‌ و نهي‌ كنند ‌از‌ منكر و ‌خدا‌ راست‌ انجام‌ كارها (41)

و ‌اگر‌ تكذيب‌ ميكنند ترا ‌پس‌ بتحقيق‌ تكذيب‌ كردند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ قوم‌ نوح‌ و عاد و ثمود (42)

و قوم‌ ابراهيم‌ و قوم‌ لوط (43)

و اصحاب‌ مدين‌ و تكذيب‌ كرده‌ شد موسي‌ ‌پس‌ مهلت‌ دادم‌ كافرانرا سپس‌ گرفتمشان‌ ‌پس‌ چگونه‌ ‌بود‌ انكار ‌من‌ (44)

‌پس‌ بسا ‌از‌ قريه‌ ‌که‌ هلاك‌ كرديم‌ آنرا و ‌آن‌ ‌بود‌ ظالم‌ ‌پس‌ ‌آن‌ فرود آمده‌ ‌است‌ ‌بر‌ سقف‌ هايش‌ و چاه‌ معطل‌ مانده‌ و كوشك‌ رفيع‌ (45)

آيا ‌پس‌ نرفتند ‌در‌ زمين‌ ‌پس‌ بوده‌ ‌باشد‌ ايشانرا دلهائي‌ ‌که‌ دريابند بآنها ‌ يا ‌ گوشهائيكه‌ بشنوند بآنها ‌پس‌ بدرستيكه‌ كور نباشند ديده‌ها و ليكن‌ كور باشند ‌آن‌ دلها ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ سينه‌ها ‌است‌ (46)

[338]

و بشتاب‌ ميخواهند ‌از‌ تو عذاب‌ ‌را‌ و هرگز خلاف‌ نكند ‌خدا‌ وعده‌ ‌خود‌ ‌را‌ و بدرستيكه‌ روزي‌ نزد پروردگار تو چون‌ هزار سالست‌ ‌از‌ آنچه‌ مي‌شماريد (47)

و بسا ‌از‌ قريه‌ ‌که‌ مهلت‌ داديم‌ آنرا و ‌آن‌ ‌بود‌ ظالم‌ ‌پس‌ گرفتم‌ آنرا و بسوي‌ منست‌ بازگشت‌ (48)

بگو اي‌ مردمان‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ منم‌ ‌شما‌ ‌را‌ بيم‌ دهنده‌ آشكار (49)

‌پس‌ آنان‌ ‌که‌ ايمان‌ آوردند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ ايشانرا ‌است‌ آمرزش‌ و روزي‌ خوب‌ (50)

و آنان‌ ‌که‌ شتافتند ‌در‌ آيت‌هاي‌ ‌ما بعجز آورندگان‌ ‌آنها‌ اهل‌ دوزخند (51)

و نه‌ فرستاديم‌ پيش‌ ‌از‌ تو هيچ‌ رسولي‌ و نه‌ پيغمبري‌ مگر ‌که‌ چون‌ آرزو نمود انداخت‌ شيطان‌ ‌در‌ آرزويش‌ ‌پس‌ زايل‌ ميكند ‌خدا‌ آنچه‌ ‌را‌ مياندازد شيطان‌ سپس‌ محكم‌ ميسازد ‌خدا‌ آيتهاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ و ‌خدا‌ داناي‌ درستكردار ‌است‌ (52)

‌تا‌ بگرداند آنچه‌ مياندازد شيطان‌ بلا ‌براي‌ آنكه‌ ‌در‌ دلهاشان‌ مرض‌ ‌است‌ و آنانكه‌ سخت‌ ‌است‌ دلهاشان‌ و بدرستيكه‌ ستمكاران‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌در‌ خلافي‌ بعيدند (53)

و ‌تا‌ بدانند آنان‌ ‌که‌ داده‌ شدند علم‌ ‌که‌ ‌آن‌ حقست‌ ‌از‌ پروردگار تو ‌پس‌ ايمان‌ آورند بآن‌ ‌پس‌ نرم‌ شود ‌براي‌ ‌آن‌ دلهاشان‌ و بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌هر‌ آينه‌ راه‌ نماينده‌ ‌است‌ آنانرا ‌که‌ گرويدند بسوي‌ راهي‌ راست‌ (54)

و هميشه‌ باشند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌در‌ شكي‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌تا‌ بيايد ايشانرا قيامت‌ ناگهان‌ ‌ يا ‌ بيايدشان‌ عذاب‌ روزي‌ نازاي‌ (55)

[339]

پادشاهي‌ ‌در‌ آنروز ‌خدا‌ راست‌ حكم‌ ميكند ميانشان‌ ‌پس‌ آنان‌ ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ ‌در‌ بهشتهاي‌ ‌با‌ ناز و نعمت‌ (56)

و آنان‌ ‌که‌ كافر شدند و تكذيب‌ كردند آيت‌هاي‌ ‌ما ‌را‌ ‌پس‌ ‌آنها‌ ايشانراست‌ عذابي‌ خوار كننده‌ (57)

و آنان‌ ‌که‌ هجرت‌ گزيدند ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ سپس‌ كشته‌ شدند ‌ يا ‌ مردند ‌هر‌ آينه‌ روزي‌ دهد ايشانرا ‌خدا‌ روزي‌ نيكو و بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌هر‌ آينه‌ اوست‌ بهترين‌ روزي‌ دهندگان‌ (58)

‌هر‌ آينه‌ ‌در‌ مي‌آورد ايشانرا ‌در‌ آوردني‌ ‌که‌ پسندند آنرا و بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌هر‌ آينه‌ داناي‌ بردبار ‌است‌ (59)

اينست‌ و كسيكه‌ عقوبت‌ رساند بمانند آنچه‌ عقوبت‌ ‌شده‌ بآن‌ سپس‌ ستم‌ شود ‌بر‌ ‌او‌ ‌هر‌ آينه‌ ياري‌ كند ‌او‌ ‌را‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌در‌ گذرنده‌ آمرزنده‌ ‌است‌ (60)

‌آن‌ ‌به‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌خدا‌ داخل‌ ميگرداند شب‌ ‌را‌ ‌در‌ روز و داخل‌ ميگرداند روز ‌را‌ ‌در‌ شب‌ و آنكه‌ ‌خدا‌ شنواي‌ بيناست‌ (61)

‌آن‌ ‌به‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌خدا‌ اوست‌ حق‌ و اينكه‌ آنچه‌ ‌که‌ ميخوانند ‌از‌ ‌غير‌ ‌او‌ آنست‌ باطل‌ و آنكه‌ ‌خدا‌ اوست‌ رفيع‌ بزرگ‌ (62)

آيا نديدي‌ ‌که‌ ‌خدا‌ فرو فرستاد ‌از‌ آسمان‌ آب‌ ‌را‌ ‌پس‌ ميگردد زمين‌ سبز بدرستيكه‌ ‌خدا‌ باريك‌ ‌بين‌ آگاه‌ ‌است‌ (63)

‌او‌ راست‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ و بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌هر‌ آينه‌ اوست‌ بي‌نياز ستوده‌ (64)

[340]

آيا نديدي‌ ‌که‌ ‌خدا‌ رام‌ كرد ‌براي‌ ‌شما‌ آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ و كشتي‌ ‌را‌ ‌که‌ ميرود ‌در‌ دريا بفرمان‌ ‌او‌ و نگاه‌ ميدارد آسمانرا ‌از‌ آنكه‌ افتد ‌بر‌ زمين‌ مگر بدستور ‌او‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ بمردمان‌ ‌هر‌ آينه‌ مهربان‌ و رحيمست‌ (65)

و اوست‌ ‌که‌ زنده‌ كرد ‌شما‌ ‌را‌ ‌پس‌ ميميراند ‌شما‌ ‌را‌ سپس‌ زنده‌ ميكند ‌شما‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ انسان‌ ‌هر‌ آينه‌ ناسپاس‌ ‌است‌ (66)

‌براي‌ ‌هر‌ امتي‌ گردانيديم‌ طريقه‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ سلوك‌ دارنده‌اند آنرا ‌پس‌ نبايد ‌که‌ نزاع‌ كنند ‌با‌ تو ‌در‌ ‌آن‌ امر و بخوان‌ بسوي‌ پروردگارت‌ بدرستيكه‌ تو ‌هر‌ آينه‌ ‌بر‌ راه‌ راستي‌ (67)

و ‌اگر‌ مجادله‌ كنند ‌با‌ تو ‌پس‌ بگو ‌خدا‌ داناتر ‌است‌ بآنچه‌ ميكنيد (68)

‌خدا‌ حكم‌ ميكند ميان‌ ‌شما‌ روز قيامت‌ ‌در‌ آنچه‌ بوديد ‌در‌ ‌آن‌ اختلاف‌ ميكرديد (69)

آيا ندانستي‌ ‌که‌ ‌خدا‌ ميداند آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌در‌ آسمان‌ و زمين‌ ‌است‌ بدرستيكه‌ ‌آن‌ ‌در‌ لوح‌ محفوظ ‌است‌ بدرستيكه‌ ‌آن‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ آسان‌ ‌است‌ (70)

و ميپرستند ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ آنچه‌ فرو نفرستاده‌ بآن‌ حجتي‌ و آنچه‌ نيست‌ ايشانرا بآن‌ دانشي‌ و نيست‌ ستمكاران‌ ‌را‌ هيچ‌ ياوري‌ (71)

و چون‌ خوانده‌ شود برايشان‌ آيت‌هاي‌ ‌ما ‌که‌ روشنند مي‌ شناسي‌ ‌در‌ رويهاي‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند اثر انكار ‌را‌ نزديك‌ باشند ‌که‌ حمله‌ كنند بآنان‌ ‌که‌ ميخوانند برايشان‌ آيت‌هاي‌ ‌ما ‌را‌ بگو آيا ‌پس‌ خبر دهم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ببدتر ‌از‌ زنتان‌ آتش‌ وعده‌ داده‌ ست‌ آنرا ‌خدا‌ ‌به‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند و بد ‌است‌ ‌آن‌ جاي‌ بازگشت‌ (72)

[341]

اي‌ مردمان‌ زده‌ شد مثلي‌ ‌پس‌ گوش‌ دهيد آنرا بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ ميخوانيد ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ هرگز نتوانند آفريد مگس‌ ‌را‌ و ‌اگر‌ چه‌ اجتماع‌ نمايند ‌بر‌ ‌آن‌ و ‌اگر‌ ‌به‌ ربايد ‌از‌ ‌ايشان‌ مگس‌ چيزي‌ ‌را‌ نميتوانند استخلاص‌ كرد آنرا ‌از‌ وي‌ ناتوان‌ آمد عابد و معبود (73)

نشناختند ‌خدا‌ ‌را‌ حق‌ شناختن‌ ‌او‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌هر‌ آينه‌ تواناي‌ غالبست‌ (74)

‌خدا‌ برمي‌گزيند ‌از‌ فرشتگان‌ رسولان‌ و ‌از‌ مردمان‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ شنواي‌ بيناست‌ (75)

ميداند آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ جلوشان‌ ‌است‌ و آنچه‌ ‌که‌ ‌در‌ پشت‌ سرشان‌ و بسوي‌ ‌خدا‌ برميگردد كارها (76)

اي‌ ‌آن‌ كسانيكه‌ گرويديد ركوع‌ كنيد و سجده‌ كنيد و بپرستيد پروردگار ‌خود‌ ‌را‌ و بكنيد خير ‌را‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ رستگار شويد (77)

و جهاد نمائيد ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ حق‌ جهادش‌ ‌او‌ برگزيد ‌شما‌ ‌را‌ و نگردانيد ‌بر‌ ‌شما‌ ‌در‌ دين‌ هيچ‌ شكي‌ كيش‌ پدرتان‌ ابراهيم‌ ‌او‌ ناميد ‌شما‌ ‌را‌ مسلمانان‌ ‌از‌ پيش‌ و ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌تا‌ ‌باشد‌ ‌رسول‌ گواه‌ ‌بر‌ ‌شما‌ و باشيد ‌شما‌ گواهان‌ ‌بر‌ مردمان‌ ‌پس‌ ‌بر‌ پا داريد نماز ‌را‌ و بدهيد زكوة ‌را‌ و متوسل‌ شويد بخدا ‌او‌ ‌است‌ خداوند ‌شما‌ ‌پس‌ چه‌ خوبست‌ آنخداوند و چه‌ خوبست‌ ‌آن‌ ياور (78)

[342]

23- ‌سورة‌ المؤمنون‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

بحقيقت‌ رستگار شدند گروندگان‌ (1)

آنان‌ ‌که‌ ايشانند ‌در‌ نمازشان‌ خضوع‌ كنندگان‌ (2)

و آنان‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ لغو روي‌ گردانند (3)

و آنان‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ مر زكاة ‌را‌ أداء كنندگانند (4)

و آنان‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ عورتهاشان‌ ‌را‌ نگاهدارندگانند (5)

مگر ‌بر‌ زوجهاشان‌ ‌ يا ‌ آنچه‌ ‌را‌ مالك‌ شد دستهاشان‌ بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ نيستند ملامت‌ شدگان‌ (6)

‌پس‌ آنكه‌ جويد سواي‌ ‌آن‌ ‌پس‌ ‌آنها‌ ايشانند تعدي‌ كنندگان‌ (7)

و آنان‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ امانت‌ها و عهدهاشان‌ ‌را‌ رعايت‌ كنندگانند (8)

و آنان‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ ‌بر‌ نمازهاشان‌ محافظت‌ ميكنند (9)

‌آنها‌ ايشانند وارثان‌ (10)

آنان‌ ‌که‌ بميراث‌ برند فردوس‌ ‌را‌ ‌ايشان‌ باشند ‌در‌ ‌آن‌ جاودانيان‌ (11)

و بتحقيق‌ آفريديم‌ انسان‌ ‌را‌ ‌از‌ فشرده‌ ‌از‌ گل‌ (12)

‌پس‌ گردانيديم‌ آنرا نطفه‌ ‌در‌ قرارگاهي‌ استوار (13)

‌پس‌ گردانيديم‌ ‌آن‌ نطفه‌ ‌را‌ پارچه‌ خوني‌ بسته‌ ‌پس‌ گردانيديم‌ ‌آن‌ خون‌ بسته‌ ‌را‌ پارچه‌ گوشتي‌ ‌پس‌ گردانيديم‌ ‌آن‌ پارچه‌ گوشت‌ ‌را‌ استخوانها ‌پس‌ پوشانيديم‌ ‌آن‌ استخوانها ‌را‌ گوشتي‌ ‌پس‌ آفريديم‌ ‌او‌ ‌را‌ آفريدن‌ ديگر ‌پس‌ برتر آمد ‌خدا‌ ‌که‌ بهترين‌ آفرينندگانست‌ (14)

‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌شما‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ مردگانيد (15)

‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌شما‌ روز قيامت‌ برانگيخته‌ ميشويد (16)

و بحقيقت‌ آفريديم‌ ‌بر‌ بالاي‌ سر ‌شما‌ هفت‌ طبقات‌ رويهم‌ و نه‌ باشيم‌ ‌از‌ خلق‌ بي‌خبران‌ (17)

[343]

و فرو فرستاديم‌ ‌از‌ آسمان‌ آب‌ ‌را‌ باندازه‌ ‌پس‌ ساكن‌ گردانيديم‌ آنرا ‌در‌ زمين‌ و بدرستيكه‌ ‌ما ‌بر‌ نبردن‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ توانائيم‌ (18)

‌پس‌ پديد آورديم‌ ‌براي‌ ‌شما‌ بآن‌ بستانها ‌از‌ خرمابنان‌ و انگورها مر ‌شما‌ راست‌ ‌در‌ ‌آنها‌ ميوه‌هاي‌ بسيار و ‌از‌ ‌آنها‌ ميخوريد (19)

و درختي‌ ‌را‌ ‌که‌ بيرون‌ مي‌آيد ‌از‌ طور سيناء ميرويد ‌با‌ روغن‌ و نان‌ خورش‌ ‌براي‌ خورندگان‌ (20)

و بدرستيكه‌ ‌شما‌ راست‌ ‌در‌ شتر و گاو و گوسفند ‌هر‌ آينه‌ عبرتي‌ مي‌آشامانيم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ آنچه‌ ‌در‌ شكمهاي‌ ‌آنها‌ ‌است‌ و ‌شما‌ راست‌ ‌در‌ ‌آنها‌ سودهاي‌ بسيار و ‌از‌ ‌آنها‌ ميخوريد (21)

و ‌بر‌ ‌آنها‌ و ‌بر‌ كشتي‌ حمل‌ ميشويد (22)

و بحقيقت‌ فرستاديم‌ نوح‌ ‌را‌ بسوي‌ قومش‌ ‌پس‌ ‌گفت‌ اي‌ قوم‌ بپرستيد ‌خدا‌ ‌را‌ نيست‌ ‌شما‌ ‌را‌ هيچ‌ الهي‌ جز ‌او‌ آيا ‌پس‌ نميپرهيزيد (23)

‌پس‌ گفتند ‌آن‌ جمعيكه‌ كافر شدند ‌از‌ قومش‌ نيست‌ ‌اينکه‌ مگر انساني‌ مانند ‌شما‌ ميخواهد ‌که‌ افزوني‌ يابد ‌بر‌ ‌شما‌ و ‌اگر‌ خواسته‌ ‌بود‌ ‌خدا‌ ‌هر‌ آينه‌ فرو فرستاده‌ ‌بود‌ ملائكه‌ ‌را‌ نشنيديم‌ ‌اينکه‌ ‌را‌ ‌در‌ پدرانمان‌ ‌که‌ پيشينيانند (24)

نيست‌ ‌او‌ مگر مردي‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌او‌ جنوني‌ ‌است‌ ‌پس‌ انتظار بريد ‌به‌ ‌او‌ ‌تا‌ وقتي‌ (25)

‌گفت‌ پروردگارا ياري‌ ده‌ مرا بسبب‌ آنكه‌ تكذيبم‌ كردند (26)

‌پس‌ وحي‌ كرديم‌ ‌به‌ ‌او‌ ‌که‌ بساز كشتي‌ ‌را‌ بنگاهداشت‌ ‌ما و وحي‌ ‌ما ‌پس‌ چون‌ آيد فرمان‌ ‌ما و بجوشد تنور ‌پس‌ ‌در‌ آور ‌در‌ ‌آن‌ ‌از‌ ‌هر‌ صنف‌ دو جفت‌ ‌که‌ دو ‌تا‌ ‌است‌ و اهلت‌ ‌را‌ مگر كسي‌ ‌که‌ سبقت‌ گرفته‌ ‌بر‌ ‌او‌ گفتار ‌ما ‌از‌ ‌ايشان‌ و مخاطبه‌ مكن‌ ‌با‌ ‌من‌ ‌در‌ ‌آنها‌ ‌که‌ ستم‌ كردند ‌که‌ ايشانند غرق‌ شدگان‌ (27)

[344]

‌پس‌ چون‌ برآمدي‌ تو و آنكه‌ ‌باشد‌ ‌با‌ تو ‌در‌ كشتي‌ ‌پس‌ بگو ستايش‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌که‌ رهانيد ‌ما ‌را‌ ‌از‌ گروه‌ ستمكاران‌ (28)

و بگو پروردگارا فرود آور مرا فرود آوردني‌ ‌با‌ بركت‌ و توئي‌ بهترين‌ فرود آورندگان‌ (29)

بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيت‌ هاست‌ و بدرستيكه‌ بوديم‌ ‌هر‌ آينه‌ آزمايندگان‌ (30)

سپس‌ آفريديم‌ ‌از‌ ‌بعد‌ ‌ايشان‌ گروهي‌ ديگر (31)

‌پس‌ فرستاديم‌ ‌در‌ ‌ايشان‌ رسولي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌که‌ بپرستيد ‌خدا‌ ‌را‌ نيست‌ ‌شما‌ ‌را‌ هيچ‌ الهي‌ جز ‌او‌ آيا ‌پس‌ نميپرهيزيد (32)

و ‌گفت‌ ‌آن‌ جمع‌ ‌از‌ قومش‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند و تكذيب‌ كردند ملاقات‌ آخرت‌ ‌را‌ و متنعم‌ كرديمشان‌ ‌در‌ زندگاني‌ دنيا نيست‌ ‌اينکه‌ مگر انساني‌ مانند ‌شما‌ ميخورد ‌از‌ آنچه‌ ميخوريد ‌از‌ ‌آن‌ و مي‌آشامد ‌از‌ آنچه‌ مي‌آشاميد (33)

و ‌اگر‌ فرمان‌ بريد ‌از‌ انساني‌ مانند خودتان‌ بدرستيكه‌ ‌شما‌ آنگاه‌ ‌هر‌ آينه‌ زيانكارانيد (34)

آيا وعده‌ ميدهد ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌شما‌ چون‌ مرديد و شديد خاك‌ و استخوان‌ بدرستيكه‌ شمائيد بيرون‌ شدگان‌ (35)

دور ‌است‌ و دور آنچه‌ وعده‌ داده‌ ميشويد (36)

نيست‌ ‌آن‌ مگر زندگاني‌ ‌ما ‌در‌ دنيا ميميريم‌ و زنده‌ ميشويم‌ و نيستيم‌ ‌ما برانگيخته‌ شدگان‌ (37)

نيست‌ ‌او‌ مگر مردي‌ ‌که‌ ميبندد ‌بر‌ ‌خدا‌ دروغ‌ ‌را‌ و نيستيم‌ ‌ما باو گروندگان‌ (38)

‌گفت‌ پروردگارا ياري‌ ده‌ مرا بسبب‌ آنكه‌ تكذيب‌ كردند مرا (39)

‌گفت‌ ‌از‌ ‌پس‌ گذشت‌ اندكي‌ ‌هر‌ آينه‌ ميگرداند البته‌ پشيمان‌ (40)

‌پس‌ گرفت‌ ايشانرا فرياد مهلك‌ بحق‌ ‌پس‌ كرديم‌ ايشانرا خاشاك‌ ‌بر‌ روي‌ سيل‌ ‌پس‌ هلاكت‌ باد گروه‌ ستمكاران‌ ‌را‌ (41)

‌پس‌ آفريديم‌ ‌ما ‌از‌ ‌بعد‌ ‌ايشان‌ جماعت‌هاي‌ ديگر (42)

[345]

پيشي‌ نگيرد هيچ‌ امتي‌ اجلش‌ ‌را‌ و باز ‌پس‌ نمي‌مانند (43)

‌پس‌ فرستاديم‌ رسولانمان‌ ‌را‌ ‌از‌ پي‌ ‌هم‌ هرگاه‌ آمد امتي‌ ‌را‌ رسولشان‌ تكذيب‌ كردند ‌او‌ ‌را‌ ‌پس‌ تابع‌ گردانيديم‌ بعضي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌را‌ ببعضي‌ و گردانيديم‌ ايشانرا حكايت‌ها ‌پس‌ هلاكت‌ باد گروهي‌ ‌را‌ ‌که‌ نميگروند (44)

‌پس‌ فرستاديم‌ موسي‌ و برادرش‌ هارون‌ ‌را‌ بآيت‌هاي‌ ‌ما و حجتي‌ روشن‌ (45)

بسوي‌ فرعون‌ و جماعتش‌ ‌پس‌ گردنكشي‌ كردند و بودند گروهي‌ متكبران‌ (46)

‌پس‌ گفتند آيا ايمان‌ آوريم‌ دو آدمي‌ ‌را‌ ‌که‌ باشند مانند ‌خود‌ ‌ما و قوم‌ ‌آنها‌ ‌ما ‌را‌ پرستندگانند (47)

‌پس‌ تكذيب‌ كردند آندو ‌را‌ ‌پس‌ شدند ‌از‌ هلاك‌ شدگان‌ (48)

و بتحقيق‌ داديم‌ موسي‌ ‌را‌ تورية ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ راه‌ يابند (49)

و گردانيديم‌ پسر مريم‌ و مادرش‌ ‌را‌ آيتي‌ و جاي‌ داديم‌ آندو ‌را‌ بمكاني‌ رفيع‌ صاحب‌ آرامش‌ و آب‌ جاري‌ (50)

اي‌ پيغمبران‌ بخوريد ‌از‌ پاكيزه‌ها و بكنيد كار شايسته‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ بآنچه‌ ميكنيد دانايم‌ (51)

و بدرستيكه‌ ‌اينکه‌ ملت‌ ‌شما‌ ملتي‌ ‌است‌ واحد و ‌من‌ پروردگار شمايم‌ ‌پس‌ بپرهيزيد ‌از‌ ‌من‌ (52)

‌پس‌ جدا جدا كردند امرشان‌ ‌را‌ ‌در‌ ميانشان‌ پاره‌ها ‌هر‌ گروهي‌ باشند آنچه‌ نزد آنهاست‌ شادمانان‌ (53)

‌پس‌ واگذار ايشانرا ‌در‌ غفلتشان‌ ‌تا‌ وقتي‌ (54)

آيا مي‌پندارند ‌که‌ آنچه‌ مدد ميكنيم‌ ايشانرا بآن‌ ‌از‌ مال‌ و فرزندان‌ (55)

مي‌ شتابيم‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ خيرات‌ بلكه‌ نميدانند (56)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ ترس‌ پروردگارشان‌ خائفانند (57)

و آنان‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ بآيت‌هاي‌ پروردگارشان‌ ميگروند (58)

و آنان‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ ‌به‌ پروردگارشان‌ شرك‌ نمي‌ورزند (59)

[346]

و آنان‌ ‌که‌ ميدهند آنچه‌ ‌را‌ دادند ‌از‌ صدقات‌ و دلهاشان‌ ترسانست‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ بسوي‌ پروردگارشان‌ بازگشت‌ كنندگانند (60)

‌آنها‌ مي‌شتابند ‌در‌ خوبي‌ها و ‌ايشان‌ ‌آنها‌ ‌را‌ پيشي‌ گيرندگانند (61)

و تكليف‌ نمي‌كنيم‌ نفسي‌ ‌را‌ مگر بقدر طاقتش‌ و نزد ‌ما كتابيست‌ ‌که‌ سخن‌ ميكند بحق‌ و ‌ايشان‌ ستم‌ كرده‌ نمي‌شوند (62)

بلكه‌ دلهاشان‌ ‌در‌ غفلتست‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ و ايشانرا كردارهائيست‌ ‌از‌ ‌غير‌ ‌آن‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ ‌آنها‌ ‌را‌ كنندگانند (63)

‌تا‌ چون‌ بگيريم‌ متنعمان‌ ايشانرا بعذاب‌ آنگاه‌ ‌ايشان‌ زاري‌ كنند (64)

زاري‌ مكنيد امروز بدرستيكه‌ ‌شما‌ ‌از‌ ‌ما ياري‌ كرده‌ نمي‌شويد (65)

بدرستيكه‌ ‌بود‌ آيت‌هاي‌ ‌من‌ ‌که‌ خوانده‌ ميشد ‌بر‌ ‌شما‌ ‌پس‌ بوديد ‌بر‌ پاشنه‌ هاتان‌ ‌پس‌ ‌پس‌ برميگشتيد (66)

تكبر كنان‌ بآن‌ افسانه‌ ‌در‌ شب‌ گويان‌ ‌که‌ هذيان‌ مي‌گفتيد (67)

آيا ‌پس‌ تأمل‌ نكردند ‌آن‌ گفتار ‌را‌ ‌ يا ‌ آمد ايشانرا آنچه‌ نيامد پدرانشان‌ ‌را‌ ‌که‌ بودند پيشينيان‌ (68)

يا ‌ نمي‌شناختند رسولشان‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌ايشان‌ ‌او‌ ‌را‌ منكر بودند (69)

آيا مي‌گفتند ‌با‌ ‌او‌ جنوني‌ ‌است‌ بلكه‌ آمد ايشانرا بحق‌ و اكثرشان‌ حق‌ ‌را‌ ناخوش‌ دارند (70)

و ‌اگر‌ پيرو ‌بود‌ حق‌ هوسهاي‌ ايشانرا ‌هر‌ آينه‌ تباه‌ ميشد آسمانها و زمين‌ و ‌هر‌ ‌که‌ ‌در‌ آنهاست‌ بلكه‌ داديم‌ ايشانرا ذكرشان‌ ‌پس‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ ذكرشان‌ روي‌ گردانند (71)

يا ‌ درخواست‌ ميكني‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ مزدي‌ ‌پس‌ مزد پروردگارت‌ بهتر ‌است‌ و ‌او‌ بهترين‌ روزي‌ دهندگانست‌ (72)

و بدرستيكه‌ تو ‌هر‌ آينه‌ ميخواني‌ ايشانرا بسوي‌ راه‌ راست‌ (73)

و بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ نميگروند بآخرت‌ ‌از‌ راه‌ ‌هر‌ آينه‌ بيرون‌ روندگانند (74)

[347]

و ‌اگر‌ ببخشائيم‌ ايشانرا و رفع‌ نمائيم‌ آنچه‌ بايشان‌ رسيده‌ ‌از‌ ضرر ‌هر‌ آينه‌ لجاجت‌ كنند ‌در‌ سركشي‌ شان‌ و حيران‌ باشند (75)

و بتحقيق‌ گرفتيم‌ ايشانرا بعذاب‌ ‌پس‌ ذليل‌ نشدند پروردگارشان‌ ‌را‌ و زاري‌ ننمودند (76)

‌تا‌ چون‌ گشاديم‌ برايشان‌ دري‌ ‌با‌ عذاب‌ سخت‌ آنگاه‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ ‌آن‌ نااميدانند (77)

و اوست‌ ‌که‌ آفريد ‌براي‌ ‌شما‌ گوش‌ و ديده‌ها و دلها كم‌ شكر ميكنيد (78)

و اوست‌ آفريد ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ زمين‌ و بسوي‌ ‌او‌ محشور ميگرديد (79)

و اوست‌ ‌که‌ زنده‌ ميكند و ميميراند و ‌او‌ راست‌ اختلاف‌ شب‌ و روز آيا ‌پس‌ ‌در‌ نمي‌يابيد بعقل‌ (80)

بلكه‌ گفتند مانند آنچه‌ گفتند پيشينيان‌ (81)

گفتند آيا چون‌ مرديم‌ و شديم‌ خاك‌ و استخوان‌ آيا ‌ما برانگيخته‌ ميشويم‌ (82)

بحقيقت‌ وعده‌ داده‌ شديم‌ ‌ما و پدران‌ ‌ما ‌به‌ ‌اينکه‌ ‌از‌ پيش‌ نيست‌ ‌اينکه‌ مگر افسانه‌هاي‌ پيشينيان‌ (83)

بگو كراست‌ زمين‌ و آنكه‌ ‌در‌ آنست‌ ‌اگر‌ هستيد ‌که‌ ميدانيد (84)

بزودي‌ ميگويند ‌خدا‌ راست‌ بگو آيا ‌پس‌ پند نميگيريد (85)

بگو كيست‌ پروردگار آسمانهاي‌ هفتگانه‌ و پروردگار عرش‌ ‌با‌ عظمت‌ (86)

بزودي‌ ميگويند ‌خدا‌ راست‌ بگو آيا ‌پس‌ نمي‌پرهيزيد (87)

بگو كيست‌ ‌که‌ بدست‌ اوست‌ پادشاهي‌ همه‌ چيز و ‌او‌ پناه‌ ميدهد و پناه‌ داده‌ نمي‌شود ‌بر‌ ‌او‌ ‌اگر‌ هستيد ‌که‌ ميدانيد (88)

بزودي‌ ميگويند ‌خدا‌ راست‌ بگو ‌پس‌ ‌از‌ كجا فريب‌ داده‌ ميشويد (89)

[348]

بلكه‌ آورديم‌ ايشانرا حق‌ و بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ ‌هر‌ آينه‌ دروغگويانند (90)

فرا نگرفت‌ ‌خدا‌ هيچ‌ فرزندي‌ و نباشد ‌با‌ ‌او‌ هيچ‌ الهي‌ آنگاه‌ ‌هر‌ آينه‌ برده‌ ‌بود‌ ‌هر‌ الهي‌ آنچه‌ آفريده‌ ‌است‌ و برتري‌ جسته‌ ‌بود‌ برخيشان‌ ‌بر‌ برخي‌ منزه‌ ‌است‌ ‌خدا‌ ‌از‌ آنچه‌ وصف‌ ميكنند (91)

داناي‌ نهان‌ و آشكار ‌پس‌ برتر آمد ‌از‌ آنچه‌ شرك‌ آورند (92)

بگو پروردگارا ‌اگر‌ مينمائي‌ بمن‌ آنچه‌ وعده‌ داده‌ ميشوند (93)

پروردگارا ‌پس‌ مگردان‌ مرا ‌در‌ گروه‌ ستمكاران‌ (94)

و بدرستيكه‌ ‌ما ‌بر‌ ‌آن‌ ‌که‌ بنمائيم‌ ترا آنچه‌ وعده‌ ميدهيم‌ ايشانرا ‌هر‌ آينه‌ توانائيم‌ (95)

دفع‌ كن‌ بآنچه‌ ‌آن‌ خوبتر ‌است‌ بدي‌ ‌را‌ ‌ما داناتريم‌ بآنچه‌ وصف‌ ميكنند (96)

و بگو پروردگارا پناه‌ ميبرم‌ بتو ‌از‌ وسوسه‌هاي‌ شياطين‌ (97)

و پناه‌ ميبرم‌ بتو پروردگارا ‌از‌ ‌آن‌ ‌که‌ حاضر شوند مرا (98)

‌تا‌ چون‌ آمد احدي‌ ‌از‌ ايشانرا مرگ‌ گويد پروردگارا برگردان‌ مرا (99)

شايد ‌من‌ بكنم‌ كار خوبي‌ ‌در‌ آنچه‌ واگذاشتم‌ نه‌ چنانست‌ بدرستيكه‌ ‌آن‌ كلمه‌ ايست‌ ‌که‌ ‌او‌ گوينده‌ آنست‌ و ‌از‌ پيش‌ ‌ايشان‌ حائلي‌ ‌است‌ ‌تا‌ روزي‌ ‌که‌ برانگيخته‌ شوند (100)

‌پس‌ چون‌ دميده‌ شود ‌در‌ صور ‌پس‌ نباشد نسب‌ها ميانشان‌ روزي‌ چنين‌ و نپرسند ‌از‌ يكديگر (101)

‌پس‌ آنكه‌ سنگين‌ ‌است‌ ترازوهاي‌ ‌او‌ ‌پس‌ آنگروه‌ ايشانند رستگاران‌ (102)

و آنكه‌ سبك‌ ‌است‌ ترازوهاي‌ ‌او‌ ‌پس‌ آنگروه‌ آنانند ‌که‌ زيان‌ كردند ‌در‌ نفسهاشان‌ ‌در‌ دوزخند جاودانيان‌ (103)

ميسوزاند رويهاشان‌ ‌را‌ آتش‌ و ‌ايشان‌ ‌در‌ ‌آن‌ ترشرويانند (104)

[349]

آيا نبود آيت‌هاي‌ ‌من‌ ‌که‌ خوانده‌ ميشد ‌بر‌ ‌شما‌ ‌پس‌ بوديد بآنها تكذيب‌ مي‌كرديد (105)

گفتند پروردگارا غالب‌ شد ‌بر‌ ‌ما بدبختي‌ ‌ما و بوديم‌ گروهي‌ گمراهان‌ (106)

پروردگارا بيرون‌ آور ‌ما ‌را‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ عود كنيم‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌ما ستمكاران‌ باشيم‌ (107)

گويد دور شويد ‌در‌ ‌آن‌ و سخن‌ نگوئيد ‌با‌ ‌من‌ (108)

بدرستيكه‌ بودند گروهي‌ ‌از‌ بندگان‌ ‌من‌ ‌که‌ ميگفتند اي‌ پروردگار ‌ما گرويديم‌ ‌پس‌ بيامرز ‌ما ‌را‌ و رحم‌ كن‌ ‌بر‌ ‌ما و توئي‌ بهترين‌ رحم‌ كنندگاني‌ (109)

‌پس‌ گرفتيد ايشانرا استهزاء ‌تا‌ فراموش‌ گردانيدند ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ ذكر ‌من‌ و بوديد ‌شما‌ ‌که‌ بايشان‌ مي‌خنديديد (110)

بدرستيكه‌ ‌من‌ جزا دادم‌ ايشانرا امروز بآنچه‌ صبر كردند ‌که‌ ايشانند ‌خود‌ بكام‌ رسيدگان‌ (111)

گويد چند درنگ‌ كرديد ‌در‌ زمين‌ ‌به‌ شمار سالها (112)

گويند درنگ‌ كرديم‌ يكروز ‌ يا ‌ بعضي‌ ‌از‌ روز ‌پس‌ بپرس‌ ‌از‌ شمرندگان‌ (113)

گويد درنگ‌ نكرديد مگر اندكي‌ ‌اگر‌ آنكه‌ ‌شما‌ باشيد ‌که‌ بدانيد (114)

آيا ‌پس‌ پنداشتيد ‌که‌ آفريديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ بعبث‌ و آنكه‌ ‌شما‌ بسوي‌ ‌ما بازنمي‌گرديد (115)

‌پس‌ برتر آمد ‌خدا‌ پادشاه‌ بحق‌ نيست‌ خدائي‌ جز ‌او‌ ‌که‌ پروردگار عرش‌ كريمست‌ (116)

و كسي‌ ‌که‌ ميخواند ‌با‌ ‌خدا‌ خدائي‌ ديگر ‌که‌ نيست‌ حجتي‌ ‌او‌ ‌را‌ بآن‌ ‌پس‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ حسابش‌ نزد پروردگار اوست‌ بدرستيكه‌ رستگار نشوند كافران‌ (117)

و بگو پروردگارا بيامرز و رحم‌ كن‌ و توئي‌ بهترين‌ رحمت‌ كنندگان‌ (118)

[350]

24- ‌سورة‌ النور
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

سوره‌ ايست‌ ‌که‌ فرو فرستاديم‌ آنرا و فرض‌ كرديم‌ آنرا و فرو فرستاديم‌ ‌در‌ ‌آن‌ آيتهاي‌ واضح‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ پند گيريد (1)

‌آن‌ زناكار و مرد زناكار ‌پس‌ بزنيد ‌هر‌ يك‌ آندو ‌را‌ صد تازيانه‌ و نگيرد ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ آندو رافتي‌ ‌در‌ دين‌ ‌خدا‌ ‌اگر‌ هستيد ‌که‌ ميگرويد بخدا و روز بازپسين‌ و بايد ‌که‌ حاضر شوند عذاب‌ آندو ‌را‌ گروهي‌ ‌از‌ گروندگان‌ (2)

مرد زناكار نكاح‌ نمي‌كند مگر ‌آن‌ زناكار ‌ يا ‌ مشركه‌ ‌را‌ و ‌آن‌ زناكار نكاح‌ نميكند ‌او‌ ‌را‌ مگر مرد زناكار ‌ يا ‌ مشرك‌ و حرام‌ كرده‌ شد ‌آن‌ ‌بر‌ گروندگان‌ (3)

و آنان‌ ‌که‌ نسبت‌ زنا دهند بزنان‌ ‌با‌ عفت‌ ‌پس‌ نياوردند چهار گواه‌ ‌پس‌ بزنيد ايشانرا هشتاد تازيانه‌ و قبول‌ نكنيد ايشانرا گواهي‌ هرگز و آنگروه‌ ايشانند فاسقان‌ (4)

مگر آنان‌ ‌که‌ توبه‌ كردند ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ و صالح‌ شدند ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربانست‌ (5)

و آنانكه‌ نسبت‌ زنا دهند بهمسرانشان‌ و نباشد ايشانرا گواهان‌ مگر خودشان‌ ‌پس‌ گواهي‌ يكيشان‌ چهار گواهي‌ بخداست‌ ‌که‌ اوست‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌از‌ راستگويان‌ (6)

و پنجمين‌ آنكه‌ لعنت‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌او‌ ‌اگر‌ ‌باشد‌ ‌از‌ دروغگويان‌ (7)

و رفع‌ كند ‌از‌ آنزن‌ عذاب‌ ‌را‌ ‌که‌ گواهي‌ دهد چهار گواهي‌ بخدا ‌که‌ اوست‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌از‌ دروغگويان‌ (8)

و پنجمين‌ آنكه‌ خشم‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ آنزن‌ ‌اگر‌ ‌باشد‌ آنمرد ‌از‌ راستگويان‌ (9)

و ‌اگر‌ نبود فضل‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌شما‌ و رحمت‌ ‌او‌ و اينكه‌ ‌خدا‌ توبه‌ پذير و درستكردار ‌است‌ (10)

[351]

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ آوردند دروغ‌ بزرگ‌ جماعتي‌اند ‌از‌ ‌شما‌ مپنداريد آنرا شر ‌براي‌ ‌شما‌ بلكه‌ ‌آن‌ بهتر ‌است‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌هر‌ مرديست‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ آنچه‌ ‌را‌ كسب‌ كرد ‌از‌ بدي‌ و آنكه‌ ‌بر‌ ‌خود‌ گرفت‌ معظم‌ آنرا ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌او‌ راست‌ عذابي‌ بزرگ‌ (11)

چرا هنگاميكه‌ شنيديد آنرا ظن‌ نبردند مؤمنين‌ و مؤمنات‌ بخودشان‌ خير ‌را‌ و نگفتند ‌اينکه‌ دروغ‌ بزرگيست‌ آشكار (12)

چرا نياوردند ‌بر‌ ‌آن‌ چهار گواه‌ ‌پس‌ وقتي‌ ‌که‌ نياوردند ‌آن‌ گواهان‌ ‌را‌ ‌پس‌ آنگروه‌ نزد ‌خدا‌ ايشانند دروغگويان‌ (13)

و ‌اگر‌ نبود فضل‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌شما‌ و رحمتش‌ ‌در‌ دنيا و آخرت‌ ‌هر‌ آينه‌ مس‌ ميكرد ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ آنچه‌ گفتگو كرديد ‌در‌ ‌آن‌ عذابي‌ بزرگ‌ (14)

هنگاميكه‌ فرا مي‌گرفتيد آنرا بزبانهاتان‌ و ميگفتيد بدهنهاتان‌ آنچه‌ نيست‌ ‌شما‌ ‌را‌ بآن‌ دانشي‌ و ميپنداريد آنرا سهل‌ و ‌آن‌ نزد ‌خدا‌ بزرگست‌ (15)

و چرا وقتي‌ ‌که‌ شنيديد آنرا نگفتيد نباشد ‌ما ‌را‌ ‌که‌ سخن‌ گوئيم‌ باين‌ منزهي‌ تو اينست‌ بهتاني‌ بزرگ‌ (16)

پند ميدهد ‌شما‌ ‌را‌ ‌خدا‌ مبادا بازگرديد بمانند ‌آن‌ هرگز ‌اگر‌ هستيد گروندگان‌ (17)

و بيان‌ ميكند ‌خدا‌ ‌براي‌ ‌شما‌ آيت‌ها ‌را‌ و ‌خدا‌ داناي‌ درستكردار ‌است‌ (18)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ دوست‌ ميدارند ‌که‌ فاش‌ شود نسبت‌ زشتكاري‌ ‌در‌ آنان‌ ‌که‌ ايمان‌ آوردند آنانراست‌ عذابي‌ دردناك‌ ‌در‌ دنيا و آخرت‌ و ‌خدا‌ ميداند و ‌شما‌ نميدانيد (19)

و ‌اگر‌ نبود فضل‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌شما‌ و رحمتش‌ و بدرستيكه‌ ‌خدا‌ مهربان‌ و رحيمست‌ (20)

[352]

اي‌ آنان‌ ‌که‌ گرويديد پيرو نباشيد گامهاي‌ شيطان‌ ‌را‌ و كسي‌ ‌که‌ پيروي‌ كند ‌از‌ گامهاي‌ شيطان‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ امر ميكند بزشتي‌ و كار ناپسند و ‌اگر‌ نبود فضل‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌شما‌ و رحمتش‌ پاك‌ نميشد ‌از‌ ‌شما‌ هيچ‌ كس‌ هرگز و ليكن‌ ‌خدا‌ پاك‌ مي‌گرداند آنرا ‌که‌ ميخواهد و ‌خدا‌ شنواي‌ دانا ‌است‌ (21)

و سوگند نخورند صاحبان‌ فزوني‌ ‌از‌ ‌شما‌ و توانگري‌ ‌که‌ ندهند بصاحبان‌ قرابت‌ و درماندگان‌ و هجرت‌ كنندگان‌ ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ و بايد ‌که‌ درگذرند و عفو كنند آيا دوست‌ نميداريد ‌که‌ بيامرزد ‌خدا‌ ‌شما‌ ‌را‌ و ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربانست‌ (22)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ نسبت‌ زنا ميدهند بزنان‌ عفيفه‌ بي‌خبر گروندگان‌ لعنت‌ كرده‌ شوند ‌در‌ دنيا و آخرت‌ و ايشانراست‌ عذابي‌ بزرگ‌ (23)

روزي‌ ‌که‌ گواهي‌ ميدهد برايشان‌ زبانهاشان‌ و دستهاشان‌ و پاهاشان‌ بآنچه‌ بودند عمل‌ ميكردند (24)

چنين‌ روزي‌ تمام‌ ميدهد ايشانرا ‌خدا‌ جزاشانرا ‌که‌ حقست‌ و ميدانند ‌که‌ ‌خدا‌ اوست‌ حق‌ آشكار (25)

پليدها ‌براي‌ پليدان‌ ‌است‌ و پليدان‌ ‌براي‌ پليدهاست‌ و پاكيزه‌ها ‌براي‌ پاكانست‌ و پاكان‌ ‌براي‌ پاكيزه‌ هاست‌ آنگروه‌ منزهند ‌از‌ آنچه‌ ميگويند ايشانرا آمرزشي‌ ‌است‌ و روزي‌ خوب‌ (26)

اي‌ آنان‌ ‌که‌ ايمان‌ آورديد داخل‌ نشويد ‌در‌ خانه‌ هائي‌ ‌غير‌ ‌از‌ خانه‌هاي‌ ‌خود‌ ‌تا‌ آنكه‌ دستور طلبيد و سلام‌ كنيد ‌بر‌ اهلش‌ ‌آن‌ بهتر ‌است‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ پند گيريد (27)

[353]

‌پس‌ ‌اگر‌ نيابيد ‌در‌ ‌آن‌ احدي‌ ‌را‌ ‌پس‌ داخل‌ نشويد ‌تا‌ اينكه‌ اذن‌ شود ‌شما‌ ‌را‌ و ‌اگر‌ گفته‌ شود بشما ‌که‌ باز گرديد ‌پس‌ باز گرديد ‌آن‌ پاكيزه‌ تر ‌است‌ ‌براي‌ ‌شما‌ و ‌خدا‌ بآنچه‌ ميكنيد داناست‌ (28)

نيست‌ ‌بر‌ ‌شما‌ گناهي‌ ‌که‌ داخل‌ شويد بخانه‌هاي‌ ‌غير‌ مسكون‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آنها‌ بهره‌ ايست‌ ‌شما‌ ‌را‌ و ‌خدا‌ ميداند آنچه‌ آشكار ميكنيد و آنچه‌ پنهان‌ ميداريد (29)

بگو مؤمنان‌ ‌را‌ ‌که‌ فروگيرند ديده‌ هاشانرا و نگاهدارند عورتهاشان‌ ‌را‌ ‌آن‌ پاكيزه‌ تر ‌است‌ ايشانرا بدرستيكه‌ ‌خدا‌ آگاه‌ ‌است‌ بآنچه‌ ميكنند (30)

و بگو آنان‌ ‌با‌ ايمانرا ‌که‌ فرو گيرند ديده‌ هاشانرا و نگاهدارند عورتهاشان‌ ‌را‌ و ظاهر نسازند پيرايه‌ ‌خود‌ ‌را‌ مگر آنچه‌ آشكار آمد ‌از‌ ‌آن‌ و فروگذارند مقنعه‌ هاشانرا ‌بر‌ گريبانهاشان‌ و ظاهر نسازند پيرايه‌ هاشانرا مگر ‌براي‌ شوهرانشان‌ ‌ يا ‌ پدرانشان‌ ‌ يا ‌ پدران‌ شوهرانشان‌ ‌ يا ‌ پسرانشان‌ ‌ يا ‌ پسران‌ شوهرانشان‌ ‌ يا ‌ برادرانشان‌ ‌ يا ‌ پسران‌ برادرانشان‌ ‌ يا ‌ پسران‌ خواهرانشان‌ ‌ يا ‌ زنانشان‌ ‌ يا ‌ آنچه‌ مالك‌ ‌باشد‌ يمينهاشان‌ ‌ يا ‌ پيروان‌ ‌غير‌ صاحبان‌ حاجت‌ و نياز ‌از‌ مردان‌ ‌ يا ‌ كودكان‌ آنانكه‌ اطلاع‌ نيافته‌اند ‌بر‌ عورت‌هاي‌ آنان‌ و نبايد ‌که‌ بزنند ‌به‌ پاهاشان‌ ‌تا‌ دانسته‌ شود آنچه‌ پنهان‌ ميدارند ‌از‌ پيرايه‌ شان‌ و برگرديد بسوي‌ ‌خدا‌ همه‌اي‌ مؤمنان‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ رستگار شويد (31)

[354]

و تزويج‌ نمائيد بي‌همسران‌ خودتان‌ ‌را‌ و نيكوكاران‌ ‌از‌ بندگان‌ و كنيزان‌ خودتان‌ ‌را‌ ‌اگر‌ باشند درويشان‌ بي‌نيازشان‌ ميكند ‌خدا‌ ‌از‌ فضلش‌ و ‌خدا‌ فراخ‌ رحمت‌ دانا ‌است‌ (32)

و بايد ‌که‌ عفت‌ ورزند آنان‌ ‌که‌ نمييابند نكاحي‌ ‌تا‌ آنكه‌ غني‌ كند ايشانرا ‌خدا‌ ‌از‌ فضلش‌ و آنان‌ ‌که‌ طلب‌ ميكنند مكاتبه‌ ‌را‌ ‌از‌ آنچه‌ مالك‌ شد يمينهاتان‌ ‌پس‌ مكاتبه‌ كنيد ايشانرا ‌اگر‌ بدانيد ‌در‌ ‌ايشان‌ خيري‌ و بدهيد ايشانرا ‌از‌ مال‌ ‌خدا‌ ‌که‌ دادتان‌ و بجبر وا نداريد كنيزانتانرا ‌بر‌ زنا ‌اگر‌ بخواهند عفت‌ ‌را‌ ‌تا‌ بجوئيد متاع‌ زندگاني‌ دنيا ‌را‌ و كسي‌ ‌که‌ اكراه‌ كند ايشانرا ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌از‌ ‌بعد‌ اكراه‌ ‌ايشان‌ آمرزنده‌ مهربانست‌ (33)

و بدرستيكه‌ فرستاديم‌ بشما آيت‌هاي‌ روشن‌ و مثلي‌ ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ گذشتند ‌از‌ پيش‌ ‌از‌ ‌شما‌ و پندي‌ پرهيزگاران‌ ‌را‌ (34)

‌خدا‌ نور آسمانها و زمين‌ ‌است‌ مثل‌ نورش‌ چون‌ چراغدانيست‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌باشد‌ چراغي‌ و ‌آن‌ چراغ‌ ‌باشد‌ ‌در‌ آبگينه‌ ‌که‌ ‌آن‌ آبگينه‌ گويا ‌باشد‌ ستاره‌ درخشان‌ ‌که‌ ‌بر‌ افروخته‌ ميشود ‌از‌ درخت‌ ‌با‌ بركت‌ زيتون‌ ‌که‌ نه‌ شرقيست‌ و نه‌ غربي‌ نزديك‌ ‌باشد‌ روغنش‌ ‌که‌ روشنائي‌ بخشد و ‌اگر‌ چه‌ مس‌ نكرده‌ ‌باشد‌ آنرا آتش‌ نوريست‌ ‌بر‌ نور هدايت‌ ميكند ‌خدا‌ ‌براي‌ نورش‌ كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ ميخواهد و ميزند ‌خدا‌ مثلها ‌را‌ ‌براي‌ مردمان‌ و ‌خدا‌ بهمه‌ چيز دانا ‌است‌ (35)

‌در‌ خانه‌ هائي‌ ‌که‌ اذن‌ داد ‌خدا‌ ‌که‌ بلند كرده‌ شود و ذكر شود ‌در‌ ‌آنها‌ نام‌ ‌او‌ تسبيح‌ ميكنند ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌آنها‌ بامدادان‌ و شبانگاهان‌ (36)

[355]

مرداني‌ ‌که‌ بازنمي‌دارد ايشانرا بازرگاني‌ و نه‌ خريد و فروش‌ ‌از‌ ذكر ‌خدا‌ و ‌بر‌ پا داشتن‌ نماز و دادن‌ زكاة بيم‌ دارند ‌از‌ روزي‌ ‌که‌ ميگردد ‌در‌ ‌آن‌ دلها و ديده‌ها ‌تا‌ جزا دهد (37)

ايشانرا ‌خدا‌ بهتر ‌از‌ آنچه‌ كردند و زياده‌ دهد ايشانرا ‌از‌ فضلش‌ و ‌خدا‌ روزي‌ ميدهد آنرا ‌که‌ ميخواهد بدون‌ حساب‌ (38)

و آنان‌ ‌که‌ كافر شدند كردارشان‌ چون‌ سرابيست‌ ‌در‌ زمين‌ همواري‌ ‌که‌ ميپندارد آنرا تشنه‌ آب‌ ‌تا‌ چون‌ آمد آنرا نيافتش‌ چيزي‌ و يافت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ نزدش‌ ‌پس‌ تمام‌ داد ‌او‌ ‌را‌ حسابش‌ و ‌خدا‌ زود حساب‌ ‌است‌ (39)

يا ‌ چون‌ تاريكيهائي‌ ‌در‌ دريائي‌ عميق‌ ‌که‌ فرو پوشد ‌او‌ ‌را‌ موجي‌ ‌از‌ بالايش‌ موجي‌ ‌از‌ بالايش‌ ابري‌ تاريكي‌ها ‌است‌ بعضيشان‌ بالاي‌ بعضي‌ چون‌ بيرون‌ آورد دستش‌ ‌را‌ نزديك‌ نيست‌ ‌که‌ ببيندش‌ و كسيكه‌ نگردانيد ‌خدا‌ برايش‌ نوري‌ ‌پس‌ نباشد ‌او‌ ‌را‌ هيچ‌ نوري‌ (40)

آيا نديدي‌ ‌که‌ ‌خدا‌ تسبيح‌ مي‌كند ‌او‌ ‌را‌ ‌هر‌ ‌که‌ ‌در‌ آسمانها و زمين‌ ‌است‌ و پرنده‌ بال‌ گشادگان‌ ‌در‌ هوا همه‌ بتحقيق‌ دانسته‌ نماز و تسبيحش‌ ‌را‌ و ‌خدا‌ داناست‌ بآنچه‌ ميكنند (41)

و ‌خدا‌ راست‌ پادشاهي‌ آسمانها و زمين‌ و بسوي‌ ‌خدا‌ ‌است‌ بازگشت‌ (42)

آيا نديدي‌ ‌که‌ ‌خدا‌ آهسته‌ ميراند ابري‌ ‌را‌ ‌پس‌ فراهم‌ ميسازد ميانش‌ ‌را‌ ‌پس‌ ميگرداند آنرا بالاي‌ ‌هم‌ ‌پس‌ مي‌بيني‌ بارانرا ‌که‌ بيرون‌ مي‌آيد ‌از‌ ميانش‌ و فرو ميفرستد ‌از‌ آسمان‌ ‌از‌ كوه‌هائي‌ ‌که‌ ‌باشد‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌از‌ تگرگ‌ ‌پس‌ ضرر ميرساند بآن‌ كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ ميخواهد و ميگرداند آنرا ‌از‌ كسيكه‌ ميخواهد نزديكست‌ تابش‌ برقش‌ ببرد چشمها ‌را‌ (43)

[356]

ميگرداند ‌خدا‌ شب‌ و روز ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ عبرتي‌ ‌است‌ صاحبان‌ ديده‌ها ‌را‌ (44)

و ‌خدا‌ آفريد ‌هر‌ جنبنده‌ ‌را‌ ‌از‌ آب‌ ‌پس‌ بعضي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌است‌ ‌که‌ راه‌ ميرود بشكمش‌ و بعضي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌است‌ ‌که‌ راه‌ ميرود بدو پاي‌ و بعضي‌ ‌از‌ آنهاست‌ ‌که‌ راه‌ ميرود بچهارپاي‌ مي‌آفريند ‌خدا‌ آنچه‌ ميخواهد بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌هر‌ چيزي‌ توانا ‌است‌ (45)

بتحقيق‌ فرستاديم‌ آيت‌هاي‌ روشن‌ و ‌خدا‌ راه‌ مينمايد آنرا ‌که‌ ميخواهد بسوي‌ راه‌ راست‌ (46)

و ميگويند ايمان‌ آورديم‌ بخدا و ‌به‌ پيغمبر و اطاعت‌ كرديم‌ ‌پس‌ برميگردند گروهي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ ‌بعد‌ ‌آن‌ و نباشند ‌آنها‌ مؤمنان‌ (47)

و چون‌ خوانده‌ شوند بسوي‌ ‌خدا‌ و رسولش‌ ‌تا‌ حكم‌ كند ميانشان‌ آنگاه‌ باشند پاره‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ اعراض‌ كنندگان‌ (48)

و ‌اگر‌ ‌باشد‌ ايشانرا حق‌ همي‌آيند بسوي‌ ‌او‌ فرمانبرداران‌ (49)

آيا ‌باشد‌ ‌در‌ دلهاشان‌ مرض‌ ‌ يا ‌ شك‌ كردند ‌ يا ‌ ميترسند ‌که‌ جور كند ‌خدا‌ برايشان‌ و رسولش‌ بلكه‌ ‌آنها‌ ايشانند ستمكاران‌ (50)

جز ‌اينکه‌ نباشد سخن‌ مؤمنان‌ چون‌ خوانده‌ شوند بسوي‌ ‌خدا‌ و رسولش‌ ‌تا‌ حكم‌ كند ميانشان‌ ‌که‌ گويند شنيديم‌ و اطاعت‌ كرديم‌ و ‌آن‌ گروه‌ ايشانند رستگاران‌ (51)

و ‌هر‌ ‌که‌ فرمان‌ برد ‌از‌ ‌خدا‌ و رسولش‌ و بترسد ‌از‌ ‌خدا‌ و بپرهيزد ‌او‌ ‌را‌ ‌پس‌ آنگروه‌ ايشانند بمراد رسيدگان‌ (52)

و سوگند ياد كردند بخدا سختترين‌ سوگندهاشان‌ ‌که‌ ‌اگر‌ فرموده‌ بودي‌ ايشانرا ‌هر‌ آينه‌ بيرون‌ ميرفتند بگو سوگند مخوريد طاعتيست‌ معروف‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ آگاهست‌ بآنچه‌ مي‌كنيد (53)

[357]

بگو فرمان‌ بريد ‌خدا‌ ‌را‌ و فرمان‌ بريد ‌رسول‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ روي‌ گردانند ‌پس‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ‌بر‌ اوست‌ آنچه‌ بار كرده‌ ‌شده‌ و ‌بر‌ ‌شما‌ ‌است‌ آنچه‌ بار كرده‌ شديد و ‌اگر‌ اطاعت‌ كنيد ‌او‌ ‌را‌ راه‌ يابيد و نيست‌ ‌بر‌ ‌رسول‌ مگر رسانيدن‌ آشكار (54)

وعده‌ كرده‌ ‌خدا‌ آنانرا ‌که‌ گرويدند ‌از‌ ‌شما‌ و كردند كارهاي‌ شايسته‌ ‌هر‌ آينه‌ خليفه‌ خواهد كرد ايشانرا ‌در‌ زمين‌ چنانكه‌ خليفه‌ كرد آنانرا ‌که‌ بودند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و ‌هر‌ آينه‌ متمكن‌ خواهد كرد ‌براي‌ ‌ايشان‌ دينشان‌ ‌را‌ ‌که‌ پسنديد ‌براي‌ ‌ايشان‌ و ‌هر‌ آينه‌ تبديل‌ خواهد كرد ‌براي‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ ‌بعد‌ خوفشان‌ ايمني‌ ‌را‌ پرستند مرا و شريك‌ نسازند بمن‌ چيزي‌ ‌را‌ و آنكه‌ كافر شد ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌پس‌ ايشانند ‌آنها‌ فاسقان‌ (55)

و برپا داريد نماز ‌را‌ و بدهيد زكاة ‌را‌ و فرمان‌ بريد ‌رسول‌ ‌را‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ رحم‌ كرده‌ شويد (56)

مپنداريد البته‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ كافر شدند عاجز كنندگان‌ ‌در‌ زمين‌ و جايگاه‌ ‌ايشان‌ آتش‌ ‌است‌ و ‌هر‌ آينه‌ بد ‌است‌ آنجاي‌ بازگشت‌ (57)

اي‌ ‌آن‌ كسانيكه‌ ايمان‌ آورديد بايد ‌که‌ دستور خواهند ‌از‌ ‌شما‌ آنان‌ ‌که‌ مالك‌ شد يمينهاتان‌ و آنان‌ ‌که‌ نرسيده‌اند بحد بلوغ‌ ‌از‌ ‌شما‌ سه‌ بار پيش‌ ‌از‌ نماز صبح‌ و وقتي‌ ‌که‌ مي‌نهيد جامه‌ هاتان‌ ‌از‌ ميان‌ روز و ‌از‌ ‌بعد‌ نماز خفتن‌ سه‌ عورت‌ ‌است‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ نيست‌ ‌بر‌ ‌شما‌ و نه‌ برايشان‌ گناهي‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آنها‌ گروندگان‌ باشند ‌بر‌ ‌شما‌ بعضيتان‌ ‌بر‌ بعضي‌ همچنين‌ بيان‌ ميكند ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌شما‌ آيت‌ها ‌را‌ و ‌خدا‌ داناي‌ درستكردار ‌است‌ (58)


[358]

و چون‌ رسند كودكان‌ ‌از‌ ‌شما‌ بحد بلوغ‌ ‌پس‌ بايد دستور خواهند همچنان‌ ‌که‌ دستور خواستند آنان‌ ‌که‌ بودند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ همچنين‌ بيان‌ ميكند ‌خدا‌ ‌براي‌ ‌شما‌ آيت‌ هايش‌ ‌را‌ و ‌خدا‌ داناي‌ درستكردار ‌است‌ (59)

و نشستگان‌ ‌از‌ آناني‌ ‌که‌ اميد ندارند تزويجي‌ ‌را‌ ‌پس‌ نيست‌ برايشان‌ گناهي‌ ‌که‌ بنهند جامه‌ هاشانرا ‌غير‌ ظاهر سازندگان‌ زينتي‌ ‌را‌ و اينكه‌ عفت‌ جويند بهتر ‌است‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ و ‌خدا‌ شنواي‌ داناست‌ (60)

نيست‌ ‌بر‌ نابينا گناهي‌ و نه‌ ‌بر‌ لنگ‌ گناهي‌ و نه‌ ‌بر‌ بيمار گناهي‌ و نه‌ ‌بر‌ خودتان‌ ‌که‌ بخوريد ‌از‌ خانه‌ هاتان‌ ‌ يا ‌ خانه‌هاي‌ پدرانتان‌ ‌ يا ‌ خانه‌هاي‌ مادرانتان‌ ‌ يا ‌ خانه‌هاي‌ برادرانتان‌ ‌ يا ‌ خانه‌هاي‌ خواهرانتان‌ ‌ يا ‌ خانه‌هاي‌ عموهاتان‌ ‌ يا ‌ خانه‌هاي‌ عمه‌ هاتان‌ ‌ يا ‌ خانه‌هاي‌ دائي‌ هاتان‌ ‌ يا ‌ خانه‌هاي‌ خاله‌ هاتان‌ ‌ يا ‌ آنكه‌ مالك‌ شديد كليدهاي‌ آنرا ‌ يا ‌ دوستانتان‌ نيست‌ ‌بر‌ ‌شما‌ گناهي‌ ‌که‌ بخوريد ‌با‌ ‌هم‌ ‌ يا ‌ جدا جدا ‌پس‌ چون‌ داخل‌ شويد ‌در‌ خانه‌ها ‌پس‌ سلام‌ كنيد ‌بر‌ خودتان‌ سلام‌ كردني‌ ‌از‌ نزد ‌خدا‌ ‌با‌ بركت‌ پاكيزه‌ همچنين‌ بيان‌ ميكند ‌خدا‌ ‌براي‌ ‌شما‌ آيت‌ها ‌را‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ دريابيد بعقل‌ (61)

[359]

جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ مؤمنان‌ آنانند ‌که‌ گرويدند بخدا و رسولش‌ و چون‌ باشند ‌با‌ ‌او‌ ‌بر‌ كاري‌ جمع‌ آورنده‌ نميروند ‌تا‌ وقتي‌ ‌که‌ دستور خواهند ‌از‌ ‌او‌ بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ دستور خواهند ‌از‌ تو آنگروه‌ آنانند ‌که‌ ميگروند بخدا و رسولش‌ ‌پس‌ چون‌ دستور خواهند ‌از‌ تو ‌براي‌ بعضي‌ كارهاشان‌ ‌پس‌ دستور ده‌ آنرا ‌که‌ خواهي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و آمرزش‌ خواه‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربانست‌ (62)

مگردانيد خواندن‌ ‌رسول‌ ‌را‌ ميانتان‌ چون‌ خواندن‌ برخي‌ ‌از‌ ‌شما‌ برخي‌ ‌را‌ بحقيقت‌ ميداند ‌خدا‌ آنانرا ‌که‌ ميروند آهسته‌ آهسته‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌از‌ راه‌ پناه‌ گرفتن‌ ‌پس‌ بايد بترسند آنان‌ ‌که‌ مخالفت‌ مي‌ورزند ‌از‌ فرمانش‌ ‌که‌ برسد ايشانرا بلائي‌ ‌ يا ‌ برسد ايشانرا عذابي‌ دردناك‌ (63)

هان‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ راست‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و زمين‌ ‌است‌ بحقيقت‌ ميداند آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌شما‌ برآنيد و روزي‌ ‌که‌ برگردانيده‌ ميشوند بسوي‌ ‌او‌ ‌پس‌ خبر ميدهد ايشانرا بآنچه‌ كردند و ‌خدا‌ بهمه‌ چيز داناست‌ (64)

25- ‌سورة‌ الفرقان‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

افزون‌ آمد آنكه‌ فرو فرستاد جدا كننده‌ حق‌ ‌را‌ ‌از‌ باطل‌ ‌بر‌ بنده‌ اش‌ ‌تا‌ بوده‌ ‌باشد‌ مر عالميان‌ ‌را‌ بيم‌ دهنده‌ (1)

آنكه‌ مر ‌او‌ ‌را‌ ‌است‌ پادشاهي‌ آسمانها و زمين‌ و فرا نگرفت‌ فرزندي‌ و نبود ‌او‌ ‌را‌ انبازي‌ ‌در‌ پادشاهي‌ و آفريد همه‌ چيز ‌را‌ ‌پس‌ تقدير كردش‌ تقدير كردني‌ (2)

[360]

و فرا گرفتند ‌از‌ ‌غير‌ ‌او‌ الهاني‌ ‌که‌ نمي‌ آفرينند چيزي‌ ‌را‌ و ‌آنها‌ آفريده‌ ميشوند و مالك‌ نمي‌باشند ‌براي‌ خودهاشان‌ ضرري‌ و نه‌ منفعتي‌ و مالك‌ نمي‌باشند مرگي‌ ‌را‌ و نه‌ زندگي‌ ‌را‌ و نه‌ حشري‌ ‌را‌ (3)

و گفتند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند نيست‌ ‌اينکه‌ مگر دروغي‌ ‌که‌ ‌بر‌ بافت‌ آنرا و ياري‌ دادند ‌او‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌آن‌ گروهي‌ ديگران‌ ‌پس‌ بحقيقت‌ آمدند مر ستمي‌ ‌را‌ و باطلي‌ ‌را‌ (4)

و گفتند افسانه‌هاي‌ پيشينيان‌ ‌است‌ ‌که‌ نويسانيد آنرا ‌پس‌ ‌آن‌ خوانده‌ ميشود ‌بر‌ ‌او‌ بامداد و شبانگاه‌ (5)

بگو فرو فرستاد آنرا آنكه‌ ميداند نهان‌ ‌را‌ ‌در‌ آسمانها و زمين‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌باشد‌ آمرزنده‌ مهربان‌ (6)

و گفتند چيست‌ ‌اينکه‌ ‌رسول‌ ‌را‌ ‌که‌ ميخورد خوردني‌ ‌را‌ و راه‌ ميرود ‌در‌ بازارها چرا فرستاده‌ نشد ‌به‌ ‌او‌ فرشته‌ ‌پس‌ ‌باشد‌ ‌با‌ ‌او‌ بيم‌ كننده‌ (7)

يا ‌ چرا انداخته‌ نمي‌شود ‌بر‌ ‌او‌ گنجي‌ ‌ يا ‌ چرا نمي‌باشد ‌او‌ ‌را‌ بوستاني‌ ‌که‌ همي‌خورد ‌از‌ ‌آن‌ و گفتند ستمكاران‌ ‌که‌ پيروي‌ نمي‌كنيد مگر مردي‌ ‌را‌ ‌که‌ سحر كرده‌ ‌شده‌ (8)

ببين‌ چگونه‌ زدند ‌براي‌ تو مثلها ‌پس‌ گمراه‌ شدند ‌پس‌ نميتوانند بيابند راهي‌ (9)

افزون‌ آمد آنكه‌ ‌اگر‌ خواهد گرداند ‌براي‌ تو بهتر ‌از‌ ‌آن‌ ‌را‌ بهشتهائي‌ ‌که‌ ميرود ‌از‌ زير ‌آنها‌ نهرها و مي‌سازد ‌براي‌ تو قصرها (10)

بلكه‌ تكذيب‌ كردند قيامت‌ ‌را‌ و آماده‌ كرديم‌ ‌براي‌ آنكه‌ تكذيب‌ كرد قيامت‌ ‌را‌ آتش‌ سوزان‌ (11)

[361]

چون‌ بينيدشان‌ ‌از‌ جائي‌ دور شنوند مر آنرا جوش‌ خشم‌ و خروش‌ ‌را‌ (12)

و چون‌ افكنده‌ شوند ‌از‌ ‌آن‌ جاي‌ تنگ‌ بهم‌ بسته‌ شدگان‌ ميخواهند ‌در‌ آنجا هلاك‌ ‌را‌ (13)

مخوانيد امروز هلاك‌ واحد ‌را‌ و بخوانيد هلاك‌ بسيار ‌را‌ (14)

بگو آيا ‌اينکه‌ بهتر ‌است‌ ‌ يا ‌ بهشت‌ جاوداني‌ ‌که‌ وعده‌ كرده‌ شدند پرهيزگاران‌ ‌باشد‌ مر ايشانرا پاداش‌ و بازگشت‌ (15)

مر ايشانراست‌ ‌در‌ ‌آن‌ آنچه‌ ميخواهند جاودانيان‌ ‌باشد‌ ‌بر‌ پروردگارت‌ وعده‌ خواسته‌ ‌شده‌ (16)

و روزي‌ ‌که‌ حشر كند ايشانرا و آنچه‌ ميپرستند ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ گويد آيا ‌شما‌ گمراه‌ كرديد بندگان‌ ‌من‌ اينانرا ‌ يا ‌ ‌ايشان‌ گم‌ كردند راه‌ ‌را‌ (17)

گويند منزهي‌ تو نباشد سزاوار ‌ما ‌را‌ ‌که‌ فرا گيريم‌ ‌از‌ ‌غير‌ تو ‌از‌ دوستان‌ و ليكن‌ كامياب‌ كردي‌ ايشانرا و پدرانشان‌ ‌را‌ ‌تا‌ فراموش‌ كردند ذكر ‌را‌ و بودند گروهي‌ تباه‌ (18)

‌پس‌ بحقيقت‌ تكذيب‌ نمودند ‌شما‌ ‌را‌ بآنچه‌ مي‌گوئيد ‌پس‌ نتوانيد گردانيدني‌ و نه‌ ياري‌ كردني‌ و ‌هر‌ ‌که‌ ستم‌ كند ‌از‌ ‌شما‌ مي‌چشانيمش‌ عذابي‌ بزرگ‌ (19)

و نفرستاديم‌ پيش‌ ‌از‌ تو ‌از‌ رسولان‌ مگر آنكه‌ ‌ايشان‌ ‌هر‌ آينه‌ ميخوردند خوردني‌ و راه‌ ميرفتند ‌در‌ بازارها و گردانيديم‌ بعضيتانرا ‌براي‌ بعضي‌ مايه‌ آزمايش‌ آيا صبر ميكنيد و ‌باشد‌ پروردگار تو بينا (20)

[362]

و گفتند آنان‌ ‌که‌ اميد ندارند ملاقات‌ ‌ما ‌را‌ چرا فرو فرستاده‌ نشد ‌بر‌ ‌ما ملائكه‌ ‌ يا ‌ چرا نمي‌بينيم‌ پروردگارمان‌ ‌را‌ بتحقيق‌ زياده‌ طلب‌ شدند ‌در‌ نفسهاشان‌ و تمرد كردند تمردي‌ بزرگ‌ (21)

روزي‌ ‌که‌ بينند فرشتگان‌ ‌را‌ نيست‌ بشارتي‌ چنين‌ روز ‌براي‌ گناهكاران‌ و ميگويند حرامي‌ ممنوع‌ (22)

و متوجه‌ شديم‌ بسوي‌ آنچه‌ كردند ‌از‌ كردار ‌پس‌ گردانيديم‌ آنرا ذره‌ ‌در‌ هوا پراكنده‌ (23)

اهل‌ بهشت‌ روزي‌ چنين‌ بهترند ‌از‌ راه‌ جاي‌ قرار و خوبترند ‌از‌ جهت‌ جاي‌ آسايش‌ (24)

و روزي‌ ‌که‌ ميشكافد آسمان‌ ‌به‌ ابر و فرو فرستاده‌ شد ملائكه‌ فرو فرستادني‌ (25)

پادشاهي‌ چنين‌ روز حق‌ ‌است‌ مر خداي‌ بخشنده‌ ‌را‌ و ‌باشد‌ روزي‌ ‌بر‌ كافران‌ دشوار (26)

و روزي‌ ‌که‌ بدندان‌ مي‌گزد ظالم‌ ‌بر‌ دو دستش‌ ميگويد اي‌ كاش‌ فرا گرفته‌ بودم‌ ‌با‌ ‌رسول‌ راهي‌ ‌را‌ (27)

اي‌ واي‌ ‌بر‌ ‌من‌ كاش‌ نگرفته‌ بودم‌ فلان‌ ‌را‌ دوست‌ (28)

بتحقيق‌ گم‌ گردانيد مرا ‌از‌ ذكر ‌بعد‌ ‌از‌ آنكه‌ آمد مرا و ‌باشد‌ شيطان‌ مر انسانرا فروگذارنده‌ (29)

و ‌گفت‌ ‌آن‌ ‌رسول‌ اي‌ پروردگار بدرستيكه‌ قوم‌ ‌من‌ گرفتند ‌اينکه‌ قرآن‌ ‌را‌ متروك‌ (30)

و همچنين‌ گردانيديم‌ ‌براي‌ ‌هر‌ پيغمبري‌ دشمني‌ ‌از‌ گناهكاران‌ و بس‌ ‌است‌ پروردگار تو راه‌ نماينده‌ و ياري‌ دهنده‌ (31)

و گفتند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند چرا فرو فرستاده‌ نشد ‌بر‌ ‌او‌ قرآن‌ يك‌ دفعه‌ همچنين‌ ‌تا‌ ثابت‌ داريم‌ بآن‌ دل‌ تو ‌را‌ و ‌به‌ تأني‌ فرستاديمش‌ بتأني‌ فرستادني‌ (32)

[363]

و نياوردند ترا مثلي‌ مگر آنكه‌ آورديم‌ ترا بحق‌ و خوبتر ‌از‌ حيث‌ بيان‌ (33)

آنان‌ ‌که‌ حشر كرده‌ مي‌شوند ‌بر‌ روهاشان‌ بسوي‌ دوزخ‌ ‌آنها‌ بدترند ‌از‌ جهت‌ مكان‌ و گمراه‌ ترند ‌از‌ حيث‌ راه‌ (34)

و بتحقيق‌ داديم‌ موسي‌ ‌را‌ كتاب‌ و گردانيديم‌ ‌با‌ ‌او‌ برادرش‌ هارون‌ ‌را‌ وزير (35)

‌پس‌ گفتيم‌ برويد ‌شما‌ دو ‌تا‌ بسوي‌ ‌آن‌ قومي‌ ‌که‌ تكذيب‌ كردند آيت‌هاي‌ ‌ما ‌را‌ ‌پس‌ هلاك‌ كرديمشان‌ هلاك‌ كردني‌ (36)

و قوم‌ نوح‌ چون‌ تكذيب‌ كردند رسولان‌ ‌را‌ غرق‌ كرديمشان‌ و گردانيديم‌ ايشانرا ‌براي‌ مردمان‌ آيتي‌ و آماده‌ كرديم‌ ستمكاران‌ ‌را‌ عذابي‌ دردناك‌ (37)

و عاد و ثمود ‌را‌ و اصحاب‌ رس‌ ‌را‌ و قرنهائي‌ ‌را‌ ميان‌ ‌آنها‌ بسيار (38)

و ‌هر‌ يك‌ ‌را‌ زديم‌ ‌براي‌ ‌آن‌ مثلها و همه‌ ‌را‌ نيست‌ كرديم‌ نيست‌ كردني‌ (39)

و بتحقيق‌ گذشتند ‌بر‌ قريه‌ ‌که‌ بارانيده‌ شد باران‌ بد آيا ‌پس‌ نبودند ‌که‌ ‌به‌ بينند آنرا بلكه‌ باشند ‌که‌ اميد نميدارند حشر ‌را‌ (40)

و چون‌ بينند ترا نمي‌ گيرندت‌ مگر باستهزاء آيا اينست‌ آنكه‌ برانگيخت‌ ‌خدا‌ ‌رسول‌ (41)

بدرستيكه‌ نزديك‌ ‌بود‌ ‌که‌ بگردانند ‌ما ‌را‌ ‌از‌ الهانمان‌ ‌اگر‌ نه‌ ‌آن‌ ‌بود‌ ‌که‌ صبر كرده‌ بوديم‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ و زود ‌باشد‌ ‌که‌ بدانند وقتي‌ ‌که‌ مي‌بينند عذاب‌ ‌را‌ ‌که‌ كيست‌ گمگشته‌ تر ‌در‌ راه‌ (42)

آيا ديدي‌ آنكه‌ گرفت‌ الهش‌ ‌را‌ خواهش‌ نفس‌ ‌خود‌ آيا ‌پس‌ تو باشي‌ ‌بر‌ ‌او‌ و كيل‌ (43)

[364]

آيا پنداري‌ ‌که‌ بيشتر ‌ايشان‌ مي‌شنوند ‌ يا ‌ مييابند بعقل‌ نيستند ‌ايشان‌ مگر مثل‌ چهارپايان‌ بلكه‌ ‌ايشان‌ گمگشته‌ ترند ‌در‌ راه‌ (44)

آيا نديدي‌ بسوي‌ پروردگارت‌ چگونه‌ پهن‌ گردانيد سايه‌ ‌را‌ و ‌اگر‌ خواسته‌ ‌بود‌ ‌هر‌ آينه‌ گردانيده‌ ‌بود‌ آنرا ساكن‌ ‌پس‌ گردانيديم‌ آفتاب‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌آن‌ دليل‌ (45)

‌پس‌ فرا گرفتيم‌ آنرا بسوي‌ ‌خود‌ فرا گرفتني‌ آسان‌ (46)

و اوست‌ آنكه‌ گردانيد ‌براي‌ ‌شما‌ شب‌ ‌را‌ پوشش‌ و خواب‌ ‌را‌ آسايش‌ و گردانيد روز ‌را‌ برانگيختن‌ (47)

و اوست‌ آنكه‌ فرستاد بادها ‌را‌ بشارت‌ پيشا‌- پيش‌ رحمتش‌ و فرو فرستاديم‌ ‌از‌ آسمان‌ آبي‌ پاك‌ گرداننده‌ (48)

‌تا‌ إحياء كنيم‌ بآن‌ بلده‌ مرده‌ ‌را‌ و بياشامانيمش‌ ‌از‌ آنچه‌ آفريديم‌ چهارپايان‌ ‌را‌ و مردمان‌ بسيار (49)

و بتحقيق‌ مكرر گردانيديم‌ آنرا ميانشان‌ ‌تا‌ پند گيرند ‌پس‌ ابا نمودند اكثر مردمان‌ مگر ناسپاسي‌ ‌را‌ (50)

و ‌اگر‌ خواسته‌ بوديم‌ ‌هر‌ آينه‌ برانگيخته‌ بوديم‌ ‌در‌ ‌هر‌ قريه‌ بيم‌ دهنده‌ ‌را‌ (51)

‌پس‌ اطاعت‌ مكن‌ كافران‌ ‌را‌ و جهاد كن‌ ‌با‌ ‌ايشان‌ بقرآن‌ جهادي‌ بزرگ‌ (52)

و اوست‌ ‌که‌ بهم‌ آميخته‌ دو دريا ‌را‌ ‌اينکه‌ شيرين‌ ‌است‌ بسيار شيرين‌ و ‌اينکه‌ شور ‌است‌ بسيار شور و گردانيد ميان‌ ‌آنها‌ حائلي‌ و مانعي‌ صاحب‌ منع‌ (53)

و ‌او‌ ‌است‌ ‌که‌ آفريد ‌از‌ آب‌ انساني‌ ‌را‌ ‌پس‌ گردانيدش‌ نژادي‌ و پيوندي‌ و ‌باشد‌ پروردگار تو توانا (54)

و مي‌پرستند ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ آنچه‌ نه‌ سودشان‌ دهد و نه‌ زيانشان‌ رساند و ‌باشد‌ كافر ‌بر‌ پروردگار ‌خود‌ ‌هم‌ پشت‌ (55)

[365]

و نفرستاديم‌ ترا مگر مژده‌ دهنده‌ و بيم‌ كننده‌ (56)

بگو نمي‌خواهم‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌بر‌ ‌آن‌ هيچ‌ مزدي‌ مگر آنكه‌ خواست‌ ‌که‌ فرا گيرد بسوي‌ پروردگارش‌ راهي‌ (57)

و توكل‌ كن‌ ‌بر‌ خداي‌ زنده‌ ‌که‌ نمي‌ ميرد و تسبيح‌ گوي‌ بحمدش‌ و بس‌ ‌باشد‌ ‌او‌ بگناهان‌ بندگانش‌ آگاه‌ (58)

آنكه‌ آفريد آسمانها و و زمين‌ ‌را‌ و آنچه‌ ميان‌ آندو ‌است‌ ‌در‌ شش‌ روز ‌پس‌ مستولي‌ شد ‌بر‌ عرش‌ خداوند بخشنده‌ ‌پس‌ بپرس‌ ‌از‌ ‌آن‌ آگاهي‌ ‌را‌ (59)

و چون‌ گفته‌ شد ايشانرا ‌که‌ سجده‌ كنيد خداي‌ بخشنده‌ ‌را‌ گويند و چيست‌ رحمن‌ آيا سجده‌ كنيم‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ مي‌فرمائي‌ ‌ما ‌را‌ و افزودشان‌ نفرت‌ (60)

افزون‌ آمد آنكه‌ گردانيد ‌در‌ آسمان‌ برجها و گردانيد ‌در‌ ‌آن‌ چراغي‌ و ماهي‌ نور دهنده‌ (61)

و اوست‌ ‌که‌ گردانيد شب‌ و روز ‌را‌ ‌از‌ پي‌ ‌هم‌ آينده‌ ‌براي‌ ‌آن‌ ‌که‌ خواست‌ پند گيرد و ‌ يا ‌ خواست‌ شكر گزاري‌ ‌را‌ (62)

و بندگان‌ خداي‌ بخشنده‌ آنانند ‌که‌ ميروند ‌بر‌ زمين‌ آرام‌ و چون‌ خطاب‌ كند ‌ايشان‌ ‌را‌ نادانان‌ گويند سلامي‌ (63)

و آنان‌ ‌که‌ شب‌ بروز مي‌آرند ‌براي‌ پروردگارشان‌ سجده‌ كنان‌ و بپا ايستادگان‌ (64)

و آنان‌ ‌که‌ ميگويند پروردگارا بگردان‌ ‌از‌ ‌ما عذاب‌ دوزخ‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ عذاب‌ ‌آن‌ ‌باشد‌ زيانبار (65)

بدرستيكه‌ ‌آن‌ بد ‌است‌ ‌از‌ حيث‌ قرارگاه‌ و مقام‌ (66)

و آنان‌ ‌که‌ چون‌ انفاق‌ كنند اسراف‌ ننمايند و تنگ‌ نگيرند و ‌باشد‌ ميان‌ ‌آن‌ اعتدالي‌ (67)

[366]

و آنان‌ ‌که‌ نمي‌ خوانند ‌با‌ ‌خدا‌ الهي‌ ديگر ‌را‌ و نمي‌كشند نفسي‌ ‌را‌ ‌که‌ حرام‌ كرده‌ ‌خدا‌ مگر بحق‌ و زنا نمي‌كنند و كسي‌ ‌که‌ عمل‌ ميكند آنرا مييابد عقوبت‌ ‌را‌ (68)

مضاعف‌ ميكند ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ عذاب‌ روز قيامت‌ و جاويد ميباشد ‌در‌ ‌آن‌ خوار (69)

مگر آنكه‌ بازگشت‌ نمود و گرويد و كرد كاري‌ شايسته‌ ‌پس‌ ‌آنها‌ بدل‌ ميكند ‌خدا‌ بديهاشانرا بخوبيها و ‌باشد‌ ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربان‌ (70)

و آنكه‌ توبه‌ نمود و كرد نيكي‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ توبه‌ مينمايد بسوي‌ ‌خدا‌ توبه‌ كردني‌ (71)

و آنان‌ ‌که‌ حاضر نمي‌شوند باطل‌ ‌را‌ و چون‌ بگذرند ‌به‌ لغو بگذرند كريمان‌ (72)

و آنان‌ ‌که‌ چون‌ پند داده‌ شوند بآيت‌هاي‌ پروردگارشان‌ برو نيفتند ‌بر‌ ‌آنها‌ كران‌ و كوران‌ (73)

و آنان‌ ‌که‌ ميگويند پروردگارا ببخش‌ ‌ما ‌را‌ ‌از‌ همسرانمان‌ و فرزندانمان‌ روشني‌ چشمها و بگردان‌ ‌ما ‌را‌ ‌براي‌ پرهيزگاران‌ پيشوا (74)

‌آنها‌ جزا داده‌ مي‌شوند درجه‌ بلند بسبب‌ آنچه‌ صبر كردند و رسانيده‌ ميشوند ‌در‌ ‌آن‌ دعاي‌ خير و سلام‌ (75)

جاودانيان‌ ‌در‌ ‌آن‌ خوبست‌ ‌از‌ حيث‌ آرامگاه‌ و مقام‌ (76)

بگو چه‌ كند و چقدر وزن‌ نهد ‌شما‌ ‌را‌ پروردگارم‌ ‌اگر‌ نباشد دعاي‌ ‌شما‌ ‌پس‌ بتحقيق‌ تكذيب‌ كرديد ‌پس‌ بزودي‌ ميشود لازم‌ (77)

[367]

26- ‌سورة‌ الشعراء
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

‌اينکه‌ آيت‌هاي‌ كتاب‌ واضح‌ كننده‌ ‌است‌ (2)

شايد ‌که‌ باشي‌ هلاك‌ كننده‌ خودت‌ ‌از‌ بهر آنكه‌ نشوند مؤمنان‌ (3)

‌اگر‌ خواهيم‌ فرو ميفرستيم‌ برايشان‌ ‌از‌ آسمان‌ آيتي‌ ‌پس‌ گردد گردنهاشان‌ مر آنرا خضوع‌ كنندگان‌ (4)

و نمي‌ آيدشان‌ هيچ‌ ذكري‌ ‌از‌ خداي‌ بخشنده‌ نو پديد مگر آنكه‌ باشند ‌از‌ ‌آن‌ روي‌ گردانان‌ (5)

‌پس‌ بتحقيق‌ تكذيب‌ كردند ‌پس‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ بيايد ايشانرا خبرهاي‌ آنچه‌ بودند بآن‌ استهزاء ميكردند (6)

آيا ننگريستند بسوي‌ زمين‌ ‌که‌ چندان‌ رويانيديم‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌از‌ ‌هر‌ صنفي‌ نيكو (7)

بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيتي‌ ‌است‌ و نباشد اكثرشان‌ گروندگان‌ (8)

و بدرستيكه‌ پروردگار تو ‌هر‌ آينه‌ اوست‌ غالب‌ مهربان‌ (9)

و هنگاميكه‌ ندا كرد پروردگار تو موسي‌ ‌را‌ ‌که‌ برو بسوي‌ گروه‌ ستمكاران‌ (10)

قوم‌ فرعون‌ ‌که‌ آيا نميپرهيزيد (11)

‌گفت‌ پروردگارا بدرستيكه‌ ‌من‌ ميترسم‌ ‌که‌ تكذيب‌ كنند مرا (12)

و تنگ‌ ميشود سينه‌ام‌ و باز نمي‌شود زبانم‌ ‌پس‌ بفرست‌ بسوي‌ هرون‌ (13)

و ايشانرا بگردن‌ ‌من‌ گناهيست‌ ‌پس‌ ميترسم‌ ‌که‌ بكشند مرا (14)

‌گفت‌ نه‌ چنين‌ ‌است‌ ‌پس‌ برويد ‌شما‌ دو ‌تا‌ ‌با‌ آيت‌هاي‌ ‌ما بدرستيكه‌ ‌ما ‌با‌ ‌شما‌ شنوندگانيم‌ (15)

‌پس‌ برويد بسوي‌ فرعون‌ و بگوئيد ‌که‌ ‌ما فرستاده‌ پروردگار جهانيانيم‌ (16)

‌که‌ بفرست‌ ‌با‌ ‌ما بني‌ اسرائيل‌ ‌را‌ (17)

‌گفت‌ آيا نپرورديم‌ ترا ‌در‌ ميان‌ ‌خود‌ بكودكي‌ و ماندي‌ ‌در‌ ميان‌ ‌ما ‌از‌ عمرت‌ سالها (18)

و كردي‌ كرده‌ ‌است‌ ‌را‌ ‌که‌ كردي‌ و توئي‌ ‌از‌ ناسپاسان‌ (19)

[368]

‌گفت‌ كردم‌ آنرا آنگاه‌ بودم‌ ‌من‌ ‌از‌ گمراهان‌ (20)

‌پس‌ گريختم‌ ‌از‌ ‌شما‌ چون‌ ترسيدم‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌پس‌ بخشيد مرا پروردگارم‌ حكم‌ و گردانيد مرا ‌از‌ مرسلين‌ (21)

و ‌اينکه‌ نعمتي‌ ‌است‌ منتش‌ مينهي‌ ‌بر‌ ‌من‌ ‌که‌ بنده‌ گردانيدي‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌را‌ (22)

‌گفت‌ فرعون‌ و چيست‌ پروردگار جهانيان‌ (23)

‌گفت‌ پروردگار آسمانها و زمين‌ و آنچه‌ ميان‌ ‌آنها‌ ‌است‌ ‌اگر‌ هستيد يقين‌ كنندگان‌ (24)

‌گفت‌ آنانرا ‌که‌ پيرامونش‌ بودند آيا نمي‌ شنويد (25)

‌گفت‌ پروردگار ‌شما‌ و پروردگار پدران‌ ‌شما‌ ‌که‌ پيشينيانند (26)

‌گفت‌ بدرستيكه‌ ‌رسول‌ ‌شما‌ ‌که‌ فرستاده‌ شد بسوي‌ ‌شما‌ ‌هر‌ آينه‌ ديوانه‌ ‌است‌ (27)

‌گفت‌ پروردگار مشرق‌ و مغرب‌ و آنچه‌ ‌در‌ ميان‌ آندو ‌است‌ ‌اگر‌ هستيد ‌که‌ مي‌يابيد بعقل‌ (28)

‌گفت‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌اگر‌ فراگرفتي‌ الهي‌ جز ‌من‌ ‌هر‌ آينه‌ ميگردانمت‌ ‌از‌ زندانيان‌ (29)

‌گفت‌ ‌اگر‌ چه‌ آورم‌ ترا چيزي‌ روشن‌ (30)

‌گفت‌ ‌پس‌ بياور آنرا ‌اگر‌ هستي‌ ‌از‌ راستگويان‌ (31)

‌پس‌ انداخت‌ عصايش‌ ‌را‌ ‌پس‌ آنگاه‌ ‌آن‌ اژدهائي‌ آشكار شد (32)

و برآورد دستش‌ ‌را‌ آنگاه‌ ‌آن‌ سفيد نوراني‌ شد بينندگان‌ ‌را‌ (33)

‌گفت‌ جمعي‌ ‌را‌ ‌که‌ پيرامونش‌ بودند بدرستيكه‌ ‌اينکه‌ ‌هر‌ آينه‌ جادوگر دانا نيست‌ (34)

ميخواهد ‌که‌ بيرون‌ كند ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ سرزمينتان‌ بسحرش‌ ‌پس‌ چه‌ ميفرمائيد (35)

گفتند بازدار ‌او‌ ‌را‌ و برادرش‌ ‌را‌ و بفرست‌ ‌در‌ شهرها جمع‌ آورندگانرا (36)

‌که‌ بيارند ترا ‌هر‌ ساحري‌ دانا (37)

‌پس‌ جمع‌ شدند ساحران‌ ‌براي‌ وعده‌ گاه‌ روز معلوم‌ (38)

و گفته‌ شد مردمانرا آيا ‌شما‌ هستيد اجتماع‌ كنندگان‌ (39)

[370]

‌پس‌ چون‌ ديدند يكديگر ‌را‌ آندو جمعيت‌ گفتند اصحاب‌ موسي‌ بدرستيكه‌ ‌ما ‌هر‌ آينه‌ گرفتار شدگانيم‌ (61)

‌گفت‌ نه‌ چنين‌ ‌است‌ بدرستيكه‌ ‌با‌ منست‌ پروردگارم‌ بزودي‌ راه‌ نمايد مرا (62)

‌پس‌ وحي‌ كرديم‌ بموسي‌ ‌که‌ بزن‌ بعصايت‌ دريا ‌را‌ ‌پس‌ شكافته‌ شد ‌پس‌ ‌بود‌ ‌هر‌ پاره‌ چون‌ كوهي‌ بزرگ‌ (63)

و جمع‌ كرديم‌ ‌در‌ آنجا ديگران‌ ‌را‌ (64)

و نجات‌ داديم‌ موسي‌ ‌را‌ و ‌هر‌ ‌که‌ ‌با‌ ‌او‌ ‌بود‌ همه‌ (65)

‌پس‌ غرق‌ كرديم‌ ديگران‌ ‌را‌ (66)

بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيتي‌ ‌است‌ و نباشد اكثرشان‌ گروندگان‌ (67)

و بدرستيكه‌ پروردگار تو ‌هر‌ آينه‌ ‌او‌ غالب‌ مهربانست‌ (68)

و ‌بر‌ خوان‌ برايشان‌ خبر ابراهيم‌ ‌را‌ (69)

هنگاميكه‌ ‌گفت‌ بپدر و قومش‌ ‌که‌ چه‌ ميپرستيد (70)

گفتند ميپرستيم‌ بتهائي‌ ‌را‌ ‌پس‌ ميگرديم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ تمام‌ روز پرستندگان‌ (71)

‌گفت‌ آيا مي‌شنوند ‌از‌ ‌شما‌ وقتي‌ بخوانيد (72)

يا ‌ نفع‌ ميدهند ‌شما‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ ضرر ميرسانند (73)

گفتند بلكه‌ يافتيم‌ پدران‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌که‌ همچنين‌ ميكردند (74)

‌گفت‌ آيا ‌پس‌ ديده‌ايد آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ هستيد ميپرستيد (75)

‌شما‌ و پدرانتان‌ ‌که‌ پيشينيانند (76)

‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ دشمنند مرا جز پروردگار جهانيان‌ (77)

آنكه‌ آفريد مرا ‌پس‌ ‌او‌ هدايت‌ كند مرا (78)

و آنكه‌ ‌او‌ مي‌خوراند مرا و مي‌آشاماند مرا (79)

و چون‌ بيمار شوم‌ ‌پس‌ ‌او‌ شفا ميدهد مرا (80)

و آنكه‌ مي‌ميراند مرا سپس‌ زنده‌ ميكند مرا (81)

و آنكه‌ طمع‌ دارم‌ ‌که‌ بيامرزد بمن‌ گناهانم‌ ‌را‌ روز جزا (82)

پروردگارا عطا كن‌ مرا حكمي‌ و ‌در‌ رسان‌ مرا ‌به‌ شايستگان‌ (83)

[371]

و بگردان‌ برايم‌ زبان‌ راستي‌ ‌در‌ پسينيان‌ (84)

و بگردان‌ مرا ‌از‌ وارثان‌ بهشت‌ پر نعمت‌ (85)

و بيامرز پدر مرا بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌بود‌ ‌از‌ گمراهان‌ (86)

و رسوا مگردان‌ مرا روزي‌ ‌که‌ برانگيخته‌ ميشوند (87)

روزي‌ ‌که‌ نفع‌ نميدهد مال‌ و نه‌ اولاد (88)

مگر كسيكه‌ آيد بخداوند ‌با‌ دلي‌ درست‌ (89)

و نزديك‌ شد بهشت‌ ‌براي‌ پرهيزگاران‌ (90)

و ظاهر شد دوزخ‌ ‌براي‌ گمراهان‌ (91)

و گفته‌ شد ايشانرا كجا ‌است‌ آنچه‌ بوديد ميپرستيديد (92)

‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ آيا ياري‌ ميكنند ‌شما‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ ياري‌ ميخواهند (93)

‌پس‌ بروي‌ ‌در‌ افكنده‌ شوند ‌در‌ ‌آن‌ ‌ايشان‌ و گمراهان‌ (94)

و لشگرهاي‌ شيطان‌ همه‌ (95)

گفتند ‌در‌ حاليكه‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ ‌آن‌ خصومت‌ ميكنند (96)

بخدا قسم‌ ‌که‌ ‌هر‌ آينه‌ بوديم‌ ‌ما ‌در‌ گمراهي‌ آشكار (97)

هنگاميكه‌ برابر ميكرديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌با‌ پروردگار جهانيان‌ (98)

و گمراه‌ نكرد ‌ما ‌را‌ مگر گنهكاران‌ (99)

‌پس‌ نباشد ‌ما ‌را‌ هيچ‌ شفاعت‌ كنندگان‌ (100)

و نه‌ دوستي‌ نزديك‌ (101)

‌پس‌ كاش‌ بودي‌ ‌ما ‌را‌ بازگشتي‌ ‌پس‌ مي‌شديم‌ ‌از‌ گروندگان‌ (102)

بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيتي‌ ‌است‌ و نباشند اكثرشان‌ گروندگان‌ (103)

و بدرستيكه‌ پروردگار تو ‌هر‌ آينه‌ اوست‌ غالب‌ مهربان‌ (104)

تكذيب‌ كردند قوم‌ نوح‌ فرستادگان‌ ‌را‌ (105)

چون‌ ‌گفت‌ ايشانرا برادرشان‌ نوح‌ آيا نمي‌پرهيزيد (106)

بدرستيكه‌ ‌من‌ ‌براي‌ ‌شما‌ فرستاده‌ امينم‌ (107)

‌پس‌ بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ و اطاعت‌ كنيد مرا (108)

و نمي‌خواهم‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌بر‌ ‌آن‌ هيچ‌ مزدي‌ نيست‌ مزد ‌من‌ مگر ‌بر‌ پروردگار جهانيان‌ (109)

‌پس‌ بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ و اطاعت‌ كنيد مرا (110)

گفتند آيا ايمان‌ آوريم‌ بتو ‌در‌ حاليكه‌ پيروي‌ كردند ‌از‌ تو فرومايگان‌ (111)

[372]

‌گفت‌ و نيست‌ دانشم‌ بآنچه‌ هستند مي‌كنند (112)

نيست‌ حساب‌ ‌ايشان‌ مگر ‌بر‌ پروردگارم‌ ‌اگر‌ دانيد (113)

و نيستم‌ ‌من‌ طرد كننده‌ گروندگان‌ (114)

نباشم‌ ‌من‌ مگر بيم‌ دهنده‌ آشكار (115)

گفتند ‌هر‌ آينه‌ ‌اگر‌ باز نايستي‌ اي‌ نوح‌ ‌هر‌ آينه‌ خواهي‌ شد ‌از‌ سنگسار شدگان‌ (116)

‌گفت‌ پروردگارا بدرستيكه‌ قوم‌ ‌من‌ تكذيب‌ كردند مرا (117)

‌پس‌ حكم‌ كن‌ ميان‌ ‌من‌ و ميان‌ ‌ايشان‌ حكمي‌ و نجات‌ ده‌ مرا و آنرا ‌که‌ ‌با‌ ‌من‌ ‌است‌ ‌از‌ گروندگان‌ (118)

‌پس‌ نجات‌ داديم‌ ‌او‌ ‌را‌ و ‌هر‌ ‌که‌ ‌با‌ ‌او‌ ‌بود‌ ‌در‌ كشتي‌ پر (119)

سپس‌ غرق‌ كرديم‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آن‌ ماندگان‌ ‌را‌ (120)

بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيتي‌ ‌است‌ و نباشند اكثرشان‌ مؤمنان‌ (121)

و بدرستيكه‌ پروردگار تو ‌هر‌ آينه‌ اوست‌ غالب‌ مهربان‌ (122)

تكذيب‌ كردند عاد پيغمبران‌ ‌را‌ (123)

چون‌ ‌گفت‌ ايشانرا برادرشان‌ هود آيا نمي‌پرهيزيد (124)

بدرستيكه‌ ‌من‌ ‌براي‌ ‌شما‌ رسولي‌ امينم‌ (125)

‌پس‌ بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ و فرمان‌ بريد مرا (126)

و نمي‌خواهم‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌بر‌ ‌آن‌ هيچ‌ مزدي‌ نيست‌ مزد ‌من‌ مگر ‌بر‌ پروردگار جهانيان‌ (127)

آيا بنا مي‌كنيد بهر جاي‌ بلندي‌ علامتي‌ ‌که‌ بازي‌ كنيد (128)

و فرا مي‌گيريد آبگيرها و ‌ يا ‌ قصرهاي‌ محكم‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ جاويد بمانيد (129)

و چون‌ حمله‌ ميكنيد حمله‌ ميكنيد ستمكاران‌ (130)

‌پس‌ بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ و فرمان‌ بريد مرا (131)

و بترسيد ‌از‌ آنكه‌ امداد كرد ‌شما‌ ‌را‌ بآنچه‌ ميدانيد (132)

امداد كرد ‌شما‌ ‌را‌ بچهارپايان‌ و پسران‌ (133)

و بوستانها و چشمه‌ها (134)

بدرستيكه‌ ‌من‌ ميترسم‌ ‌بر‌ ‌شما‌ ‌از‌ عذاب‌ روزي‌ بزرگ‌ (135)

گفتند يكسانست‌ ‌بر‌ ‌ما خواه‌ پند دهي‌ ‌ما ‌را‌ ‌ يا ‌ نبوده‌ باشي‌ ‌از‌ پند دهندگان‌ (136)

[373]

نيست‌ ‌اينکه‌ مگر عادت‌ پيشينيان‌ (137)

و نباشيم‌ ‌ما عذاب‌ شدگان‌ (138)

‌پس‌ تكذيب‌ كردند ‌او‌ ‌را‌ ‌پس‌ هلاكشان‌ كرديم‌ بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيتي‌ ‌است‌ و نباشند اكثرشان‌ مؤمنان‌ (139)

و بدرستيكه‌ پروردگار تو ‌هر‌ آينه‌ اوست‌ غالب‌ مهربان‌ (140)

تكذيب‌ كردند ثمود رسولان‌ ‌را‌ (141)

آنگاه‌ ‌که‌ ‌گفت‌ ايشانرا برادرشان‌ صالح‌ آيا نمي‌ پرهيزيد (142)

بدرستيكه‌ ‌من‌ ‌براي‌ ‌شما‌ فرستاده‌ امينم‌ (143)

‌پس‌ بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ و اطاعت‌ كنيد مرا (144)

و نمي‌خواهم‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌بر‌ ‌آن‌ هيچ‌ مزدي‌ نيست‌ مزد ‌من‌ مگر ‌بر‌ پروردگار جهانيان‌ (145)

آيا واگذاشته‌ ميشويد ‌در‌ آنچه‌ هست‌ آنجا ايمنان‌ (146)

‌در‌ بوستانها و چشمه‌ها (147)

و زراعت‌ها و نخلي‌ ‌که‌ شكوفه‌ اش‌ لطيف‌ ‌است‌ (148)

و ميتراشيد ‌از‌ كوه‌ها خانه‌ هائي‌ كامرانان‌ (149)

‌پس‌ بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ و اطاعت‌ كنيد مرا (150)

و اطاعت‌ نكنيد امر اسراف‌ كنندگانرا (151)

آنان‌ ‌که‌ فساد ميكنند ‌در‌ زمين‌ و اصلاح‌ نميكنند (152)

گفتند جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ تو ‌از‌ سحر شدگاني‌ (153)

نيستي‌ تو مگر انساني‌ مانند ‌ما ‌پس‌ بياور آيتي‌ ‌اگر‌ هستي‌ ‌از‌ راستگويان‌ (154)

‌گفت‌ ‌اينکه‌ ناقه‌ ايست‌ مر آنرا ‌است‌ آبخورش‌ و مر ‌شما‌ راست‌ آبخورش‌ روزي‌ معين‌ (155)

و مس‌ نكنيدش‌ ببدي‌ ‌پس‌ بگيرد ‌شما‌ ‌را‌ عذاب‌ روزي‌ بزرگ‌ (156)

‌پس‌ پي‌ كردند آنرا ‌پس‌ گشتند پشيمانان‌ (157)

‌پس‌ گرفت‌ ايشانرا عذاب‌ بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيتي‌ ‌است‌ و نباشند اكثرشان‌ گروندگان‌ (158)

و بدرستيكه‌ پروردگار تو ‌هر‌ آينه‌ اوست‌ غالب‌ مهربان‌ (159)

[374]

تكذيب‌ كردند قوم‌ لوط رسولان‌ ‌را‌ (160)

چون‌ ‌گفت‌ ايشانرا برادرشان‌ لوط آيا نمي‌پرهيزيد (161)

بدرستيكه‌ ‌من‌ ‌براي‌ ‌شما‌ فرستاده‌ امينم‌ (162)

‌پس‌ بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ و فرمان‌ بريد ‌از‌ ‌من‌ (163)

و نمي‌خواهم‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌بر‌ ‌آن‌ هيچ‌ مزدي‌ نيست‌ مزد ‌من‌ مگر ‌بر‌ پروردگار جهانيان‌ (164)

آيا مي‌آييد مذكرها ‌را‌ ‌از‌ جهانيان‌ (165)

و واميگذاريد آنچه‌ ‌را‌ آفريد ‌براي‌ ‌شما‌ پروردگار ‌شما‌ ‌از‌ جفت‌ هاتان‌ بلكه‌ ‌شما‌ گروهي‌ تعدي‌ كنندگانيد (166)

گفتند ‌هر‌ آينه‌ ‌اگر‌ باز نايستي‌ اي‌ لوط ‌هر‌ آينه‌ خواهي‌ شد ‌از‌ بيرون‌ شدگان‌ (167)

‌گفت‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ بكردار ‌شما‌ ‌از‌ دشمنانم‌ (168)

پروردگارا برهان‌ مرا و اهلم‌ ‌را‌ ‌از‌ آنچه‌ ميكنند (169)

‌پس‌ رهانيديم‌ ‌او‌ ‌را‌ و اهلش‌ ‌را‌ همه‌ (170)

مگر پيرزني‌ ‌در‌ بازماندگان‌ (171)

سپس‌ هلاك‌ كرديم‌ ديگران‌ ‌را‌ (172)

و بارانيديم‌ برايشان‌ باراني‌ ‌پس‌ بد ‌بود‌ باران‌ بيم‌ كرده‌ شدگان‌ (173)

بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيتي‌ ‌است‌ و نباشند اكثرشان‌ گروندگان‌ (174)

و بدرستيكه‌ پروردگار تو ‌هر‌ آينه‌ اوست‌ غالب‌ مهربان‌ (175)

تكذيب‌ كردند اصحاب‌ ايكه‌ مرسلان‌ ‌را‌ (176)

آنگاه‌ ‌که‌ ‌گفت‌ ايشانرا شعيب‌ آيا نمي‌پرهيزيد (177)

بدرستيكه‌ ‌من‌ ‌براي‌ ‌شما‌ فرستاده‌ امينم‌ (178)

‌پس‌ بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ و اطاعت‌ كنيد مرا (179)

و نميخواهم‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌بر‌ ‌آن‌ هيچ‌ مزدي‌ نيست‌ مزد ‌من‌ مگر ‌بر‌ پروردگار جهانيان‌ (180)

تمام‌ دهيد پيمانه‌ ‌را‌ و نه‌ باشيد ‌از‌ زيان‌ رسانندگان‌ (181)

و وزن‌ كنيد ‌با‌ ترازوي‌ درست‌ (182)

و كم‌ نكنيد ‌بر‌ مردمان‌ چيزهاشان‌ ‌را‌ و تبهكاري‌ نكنيد ‌در‌ زمين‌ افساد كنندگان‌ (183)

[375]

و بپرهيزيد ‌از‌ آنكه‌ آفريد ‌شما‌ ‌را‌ و خلق‌ پيشينيان‌ ‌را‌ (184)

گفتند حتما تو ‌از‌ سحر شدگاني‌ (185)

و نيستي‌ تو مگر انساني‌ مانند ‌ما و بدرستيكه‌ گمان‌ ميبريم‌ ترا ‌که‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌از‌ دروغگوياني‌ (186)

‌پس‌ فرود آر ‌بر‌ ‌ما پاره‌ها ‌از‌ آسمان‌ ‌اگر‌ هستي‌ ‌از‌ راستگويان‌ (187)

‌گفت‌ پروردگار ‌من‌ داناتر ‌است‌ بآنچه‌ مي‌كنيد (188)

‌پس‌ تكذيب‌ كردند ‌او‌ ‌را‌ ‌پس‌ گرفتشان‌ عذاب‌ روز سايبان‌ آتشبار بدرستيكه‌ ‌آن‌ ‌بود‌ عذاب‌ روزي‌ بزرگ‌ (189)

بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيتي‌ ‌است‌ و نباشند اكثرشان‌ گروندگان‌ (190)

و بدرستيكه‌ پروردگار تو ‌هر‌ آينه‌ اوست‌ غالب‌ مهربان‌ (191)

و بدرستيكه‌ ‌آن‌ فرو فرستادن‌ پروردگار جهانيانست‌ (192)

فرود آورد آنرا روح‌ الامين‌ (جبرئيل‌) (193)

‌بر‌ دلت‌ ‌تا‌ باشي‌ ‌از‌ بيم‌ دهندگان‌ (194)

بلغت‌ عربي‌ روشن‌ (195)

و بدرستيكه‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌باشد‌ ‌در‌ كتب‌ پيشينيان‌ (196)

آيا نباشد ايشانرا آيتي‌ اينكه‌ ميدانند آنرا علماء بني‌ اسرائيل‌ (197)

و ‌اگر‌ فرستاده‌ بوديم‌ آنرا ‌بر‌ بعضي‌ ‌از‌ عجمها (198)

و ميخواند آنرا ‌بر‌ ‌ايشان‌ نبودند بآن‌ گروندگان‌ (199)

همچنين‌ مسلوك‌ داشتيم‌ آنرا ‌در‌ دلهاي‌ گناهكاران‌ (200)

ايمان‌ نميآورند بآن‌ ‌تا‌ آنكه‌ ‌به‌ بينند عذاب‌ دردناك‌ ‌را‌ (201)

‌پس‌ بيايد ايشانرا ناگهان‌ و ‌ايشان‌ ندانند (202)

‌پس‌ گويند آيا ‌ما مهلت‌ داده‌ شدگانيم‌ (203)

آيا بعذاب‌ ‌ما شتاب‌ دارند (204)

آيا ديده‌اي‌ ‌اگر‌ كامياب‌ سازيم‌ ايشانرا سالها (205)

‌پس‌ آيد ايشانرا آنچه‌ هستند وعده‌ شدگان‌ (206)

[376]

كفايت‌ نكند ‌از‌ ‌ايشان‌ آنچه‌ بودند كامياب‌ مي‌شدند (207)

و هلاك‌ نكرديم‌ هيچ‌ قريه‌ ‌را‌ مگر ‌که‌ ‌بود‌ آنرا بيم‌ دهندگان‌ (208)

پند دادني‌ و نباشيم‌ ستمكاران‌ (209)

و فرود نياوردند آنرا شياطين‌ (210)

و نمي‌سزد ايشانرا و نميتوانند (211)

بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ شنيدن‌ ‌هر‌ آينه‌ ممنوعند (212)

‌پس‌ مخوان‌ ‌با‌ ‌خدا‌ الهي‌ ديگر ‌را‌ ‌پس‌ بشوي‌ ‌از‌ عذاب‌ شدگان‌ (213)

و بترسان‌ خويشانت‌ ‌را‌ ‌که‌ نزديكترند (214)

و فرود آور بالت‌ ‌را‌ ‌بر‌ آنكه‌ پيروي‌ كرد ترا ‌از‌ گروندگان‌ (215)

‌پس‌ ‌اگر‌ نافرماني‌ كنند ‌پس‌ بگو بدرستيكه‌ ‌من‌ بيزارم‌ ‌از‌ آنچه‌ ميكنيد (216)

و توكل‌ كن‌ ‌بر‌ خداي‌ غالب‌ مهربان‌ (217)

آنكه‌ مي‌بيند ترا وقتي‌ ‌که‌ برخيزي‌ (218)

و گرديدنت‌ ‌را‌ ‌از‌ حالي‌ بحالي‌ ‌در‌ سجده‌ كنندگان‌ (219)

بدرستيكه‌ ‌او‌ شنواي‌ دانا ‌است‌ (220)

آيا خبر دهم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌بر‌ كسيكه‌ نازل‌ ميشود (‌بر‌ ‌او‌) شياطين‌ (221)

نازل‌ ميشود ‌بر‌ ‌هر‌ دروغگوي‌ گناهكاري‌ (222)

فرا دارند گوش‌ و اكثرشان‌ دروغگويانند (223)

و شاعران‌ پيروي‌ ميكنند ايشانرا گمراهان‌ (224)

آيا نديدي‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ ‌هر‌ وادي‌ سرگشته‌اند (225)

و آنكه‌ ‌ايشان‌ ميگويند آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ نمي‌كنند (226)

مگر آنان‌ ‌که‌ ايمان‌ آوردند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ و ياد كردند ‌خدا‌ ‌را‌ بسيار و انتقام‌ كردند ‌از‌ ‌بعد‌ آنكه‌ ظلم‌ كرده‌ شدند و بزودي‌ ميدانند آنان‌ ‌که‌ ستم‌ كردند ‌که‌ بكدام‌ جاي‌ بازگشت‌ برميگردند (227)

[377]

27- ‌سورة‌ النمل‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

اينست‌ آيت‌هاي‌ قرآن‌ و كتاب‌ روشن‌ (1)

هدايت‌ ‌است‌ و بشارت‌ ‌براي‌ (2)

مؤمنان‌ آنانكه‌ بپا دارند نماز ‌را‌ و ميدهند زكوة ‌را‌ و ‌ايشان‌ بآخرت‌ ايشانند يقين‌ دارند (3)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ ايمان‌ نميآورند بآخرت‌ آراستيم‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ كارهاشانرا ‌پس‌ ‌ايشان‌ حيران‌ ميباشند (4)

‌آنها‌ آنانند ‌که‌ ايشانرا ‌است‌ بدي‌ عذاب‌ و ‌ايشان‌ ‌در‌ آخرت‌ ايشانند زيانكاران‌ (5)

و بدرستيكه‌ تو ‌هر‌ آينه‌ داده‌ ميشوي‌ قرآن‌ ‌از‌ طرف‌ درستكار دانا (6)

آنگاه‌ ‌که‌ ‌گفت‌ موسي‌ باهلش‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ ديدم‌ آتشي‌ ‌را‌ بزودي‌ مي‌آورم‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌از‌ ‌آن‌ خبري‌ ‌ يا ‌ آرم‌ ‌شما‌ ‌را‌ شعله‌ گيراينده‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ گرم‌ شويد (7)

‌پس‌ چون‌ آمد آنرا ندا كرده‌ شد ‌که‌ بركت‌ داده‌ شد آنكه‌ ‌باشد‌ ‌در‌ ‌آن‌ آتش‌ و آنكه‌ ‌باشد‌ پيرامون‌ ‌آن‌ و منزه‌ ‌است‌ ‌خدا‌ پروردگار جهانيان‌ (8)

اي‌ موسي‌ بدرستيكه‌ منم‌ خداي‌ غالب‌ درستكردار (9)

و بينداز عصايت‌ ‌را‌ ‌پس‌ چون‌ ديد آنرا ‌که‌ حركت‌ ميكند گويا ‌که‌ ‌آن‌ ماريست‌ باريك‌ برگشت‌ باز ‌پس‌ رونده‌ و التفات‌ ننمود اي‌ موسي‌ مترس‌ بدرستيكه‌ نمي‌ترسد نزد ‌من‌ پيامبران‌ مرسل‌ (10)

مگر آنكه‌ ظلم‌ كرد سپس‌ بدل‌ آورد نيكي‌ ‌را‌ ‌بعد‌ ‌از‌ بدي‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ آمرزنده‌ مهربانم‌ (11)

و داخل‌ كن‌ دستت‌ ‌را‌ ‌در‌ گريبانت‌ ‌که‌ بيرون‌ آيد سفيد نوراني‌ بدون‌ بدي‌ ‌در‌ نه‌ آيت‌ بسوي‌ فرعون‌ و قومش‌ بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ باشند قومي‌ فاسق‌ (12)

‌پس‌ چون‌ آمد ايشانرا آيت‌هاي‌ ‌ما روشن‌ گفتند ‌اينکه‌ سحريست‌ آشكار (13)

[378]

و انكار كردند آنرا ‌در‌ حاليكه‌ يقين‌ داشتند آنرا نفسهاشان‌ ‌از‌ راه‌ ستم‌ و كبر ‌پس‌ بنگر چگونه‌ ‌باشد‌ انجام‌ كار تبهكاران‌ (14)

و ‌هر‌ آينه‌ داديم‌ داود و سليمان‌ ‌را‌ دانش‌ و گفتند سپاس‌ خدائي‌ ‌را‌ ‌که‌ برتري‌ داد ‌ما ‌را‌ ‌بر‌ بسياري‌ ‌از‌ بندگانش‌ ‌که‌ مؤمنانند (15)

و وارث‌ شد سليمان‌ داود ‌را‌ و ‌گفت‌ اي‌ مردم‌ آموخته‌ شديم‌ نطق‌ پرنده‌ ‌را‌ و داده‌ شديم‌ ‌از‌ همه‌ چيز بدرستيكه‌ ‌اينکه‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌آن‌ مزيتي‌ ‌است‌ آشكار (16)

و جمع‌ شدند ‌براي‌ سليمان‌ لشگرهايش‌ ‌از‌ جن‌ و انس‌ و پرنده‌ ‌پس‌ ‌ايشان‌ بازداشته‌ ميشوند (17)

‌پس‌ چون‌ آمدند ‌بر‌ وادي‌ مورچه‌ها ‌گفت‌ مورچه‌اي‌ اي‌ مورچه‌ها داخل‌ شويد ‌در‌ مسكنهاتان‌ درهم‌ نشكند ‌شما‌ ‌را‌ سليمان‌ و لشگريانش‌ و ‌ايشان‌ نه‌ دانند (18)

‌پس‌ تبسم‌ نمود خندان‌ ‌از‌ گفتار ‌آن‌ و ‌گفت‌ پروردگارا الهامم‌ كن‌ ‌که‌ شكر كنم‌ نعمت‌ ترا ‌که‌ انعام‌ كردي‌ ‌بر‌ ‌من‌ و ‌بر‌ پدر و مادرم‌ و آنكه‌ بكنم‌ نيكي‌ ‌را‌ ‌که‌ پسندي‌ آنرا و داخل‌ كن‌ مرا برحمتت‌ ‌در‌ بندگانت‌ ‌که‌ شايسته‌اند (19)

و جويا شد پرنده‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌گفت‌ چيست‌ مرا ‌که‌ نمي‌ بينم‌ هدهد ‌را‌ ‌ يا ‌ ‌باشد‌ ‌از‌ غائبان‌ (20)

‌هر‌ آينه‌ عذابش‌ كنم‌ البته‌ عذابي‌ سخت‌ ‌ يا ‌ ‌هر‌ آينه‌ بكشم‌ ‌او‌ ‌را‌ البته‌ ‌ يا ‌ ‌هر‌ آينه‌ بياورد مرا البته‌ حجتي‌ آشكار (21)

‌پس‌ درنگ‌ نمود نه‌ دور ‌پس‌ ‌گفت‌ احاطه‌ كردم‌ بآنچه‌ احاطه‌ نكرده‌ بآن‌ و آوردم‌ ترا ‌از‌ سبا خبري‌ بحقيقت‌ (22)

[379]

بدرستيكه‌ ‌من‌ يافتم‌ زني‌ ‌را‌ ‌که‌ پادشاهي‌ ميكند برايشان‌ و داده‌ ‌شده‌ ‌از‌ همه‌ چيز و ‌او‌ ‌را‌ تختي‌ ‌است‌ بزرگ‌ (23)

يافتم‌ ‌او‌ ‌را‌ و قومش‌ ‌را‌ سجده‌ ميكردند آفتاب‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ و آراسته‌ ايشانرا شيطان‌ كردارشانرا ‌پس‌ بازداشته‌ ايشانرا ‌از‌ راه‌ ‌پس‌ ‌ايشان‌ راه‌ نيابند (24)

چرا سجده‌ نميكنند خدائي‌ ‌را‌ ‌که‌ بيرون‌ مي‌آورد پنهان‌ ‌را‌ ‌در‌ آسمانها و زمين‌ و ميداند آنچه‌ ‌را‌ نهان‌ داريد و آنچه‌ آشكار مي‌كنيد (25)

‌خدا‌ نيست‌ الهي‌ جز ‌او‌ ‌که‌ پروردگار عرش‌ بزرگست‌ (26)

‌گفت‌ بزودي‌ خواهم‌ ديد آيا راست‌ گفته‌اي‌ ‌ يا ‌ هستي‌ ‌از‌ دروغگويان‌ (27)

ببر ‌اينکه‌ نامه‌ مرا ‌پس‌ بيندازش‌ برايشان‌ ‌پس‌ روي‌ بگردان‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ ببين‌ چه‌ جواب‌ ميگويند (28)

‌گفت‌ اي‌ جماعت‌ بدرستيكه‌ افكنده‌ شد بسوي‌ ‌من‌ نامه‌اي‌ گرامي‌ (29)

بدرستيكه‌ ‌آن‌ ‌از‌ سليمانست‌ و بدرستيكه‌ آنست‌ بنام‌ خداوند بخشاينده‌ مهربان‌ (30)

‌که‌ برتري‌ نجوئيد ‌بر‌ ‌من‌ و بيائيد مرا منقادان‌ (31)

‌گفت‌ اي‌ جماعت‌ فتوي‌ دهيد مرا ‌در‌ كارم‌ نيستم‌ عزم‌ كننده‌ كاري‌ ‌تا‌ ‌شما‌ حاضر شويد ‌با‌ ‌من‌ (32)

گفتند ‌ما صاحبان‌ قدرتيم‌ و صاحبان‌ كارزار سخت‌ و دستور ‌با‌ تست‌ ‌پس‌ بنگر ‌که‌ چه‌ ميفرمائي‌ (33)

‌گفت‌ بدرستيكه‌ شاهان‌ چون‌ داخل‌ شوند بقريه‌اي‌ تباه‌ ميسازند آنرا و ميگردانند عزيزان‌ اهل‌ آنرا ذليلان‌ و همچنين‌ ميكنند (34)

و بدرستيكه‌ ‌من‌ ميفرستم‌ بسوي‌ ‌ايشان‌ هديه‌اي‌ و منتظرم‌ ‌که‌ بچه‌ برمي‌گردند فرستادگان‌ (35)

[380]

‌پس‌ چون‌ آمدند ‌بر‌ سليمان‌ ‌گفت‌ آيا مدد ميكنيد مرا بمال‌ ‌پس‌ آنچه‌ داده‌ مرا ‌خدا‌ بهتر ‌است‌ ‌از‌ آنچه‌ داده‌ ‌شما‌ ‌را‌ بلكه‌ ‌شما‌ بهديه‌ ‌خود‌ شاد ميباشيد (36)

برگرد بسوي‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ خواهيم‌ آورد ايشانرا لشگرهائي‌ ‌که‌ طاقت‌ نباشد ايشانرا ‌بر‌ ‌آنها‌ و ‌هر‌ آينه‌ بيرون‌ خواهيم‌ كرد ايشانرا ‌از‌ ‌آن‌ ذليلان‌ و ‌ايشان‌ خوار باشند (37)

‌گفت‌ اي‌ جماعت‌ كدامتان‌ مي‌آورد بمن‌ تخت‌ ‌او‌ ‌را‌ پيش‌ ‌از‌ آنكه‌ آيند مرا منقادان‌ (38)

‌گفت‌ ديوي‌ ‌از‌ جن‌ ‌من‌ مي‌آورم‌ آنرا پيش‌ ‌از‌ آنكه‌ برخيزي‌ ‌از‌ جايت‌ و بدرستيكه‌ ‌من‌ ‌بر‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ تواناي‌ امينم‌ (39)

‌گفت‌ آنكه‌ نزد ‌او‌ علمي‌ ‌از‌ كتاب‌ ‌بود‌ ‌من‌ مي‌آورم‌ آنرا پيش‌ ‌از‌ آنكه‌ برگردد بسوي‌ تو چشم‌ تو ‌پس‌ چون‌ ديدش‌ قرار يافته‌ بنزد ‌خود‌ ‌گفت‌ ‌اينکه‌ ‌از‌ فضل‌ پروردگار منست‌ ‌تا‌ بيازمايد مرا آيا شكر ميگويم‌ ‌ يا ‌ ناسپاسي‌ ميكنم‌ و كسي‌ ‌که‌ شكر كند ‌پس‌ حتما شكر مي‌كنيد ‌براي‌ ‌خود‌ و كسي‌ ‌که‌ ناسپاسي‌ كند ‌پس‌ بدرستيكه‌ پروردگار ‌من‌ بي‌نياز كريمست‌ (40)

‌گفت‌ ناشناخت‌ كنيد ‌براي‌ ‌او‌ تختش‌ ‌را‌ ‌به‌ بينيم‌ آيا راه‌ مييابد ‌ يا ‌ ‌باشد‌ ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ نمييابند (41)

‌پس‌ چون‌ آمد گفته‌ شد آيا اينچنين‌ ‌است‌ تخت‌ تو ‌گفت‌ گويا آنست‌ و داده‌ شديم‌ علم‌ ‌را‌ پيش‌ ‌از‌ ‌آن‌ و بوديم‌ مسلمانان‌ (42)

و بازداشته‌ ‌بود‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ آنچه‌ ‌بود‌ ‌که‌ ميپرستيد ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌بود‌ ‌از‌ گروه‌ كافران‌ (43)

گفته‌ شد بوي‌ ‌که‌ داخل‌ شو ‌در‌ صحن‌ ‌پس‌ چون‌ ديد آنرا پنداشتش‌ آب‌ بسيار و بالا زد جامه‌ ‌از‌ دو ساقش‌ ‌گفت‌ بدرستيكه‌ ‌آن‌ صحني‌ ‌است‌ ساده‌ ‌از‌ آبگينه‌ها ‌گفت‌ پروردگارا ‌من‌ ستم‌ كردم‌ ‌بر‌ ‌خود‌ و اسلام‌ آوردم‌ ‌با‌ سليمان‌ بخدائيكه‌ پروردگار جهانيان‌ ‌است‌ (44)

[381]

و بحقيقت‌ فرستاديم‌ بسوي‌ ثمود برادرشان‌ صالح‌ ‌را‌ ‌که‌ بپرستيد ‌خدا‌ ‌را‌ ‌پس‌ آنگاه‌ ‌ايشان‌ دو فرقه‌ شدند ‌که‌ نزاع‌ ميكردند (45)

‌گفت‌ اي‌ قوم‌ چرا بشتاب‌ ميخواهيد بدي‌ ‌را‌ پيش‌ ‌از‌ خوبي‌ چرا آمرزش‌ نمي‌خواهيد ‌از‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ رحم‌ شويد (46)

گفتند فال‌ بد گرفتيم‌ بتو و بآنكه‌ ‌با‌ تست‌ ‌گفت‌ منشأ فال‌ بد ‌شما‌ نزد ‌خدا‌ ‌است‌ بلكه‌ ‌شما‌ گروهي‌ هستيد ‌که‌ مبتلا ميشويد (47)

و ‌بود‌ ‌در‌ شهر نه‌ نفر ‌که‌ افساد مي‌كردند ‌در‌ زمين‌ و اصلاح‌ نميكردند (48)

گفتند سوگند خوريم‌ ‌با‌ ‌هم‌ بخدا ‌که‌ ‌هر‌ آينه‌ شبيخون‌ ميزنيم‌ ‌او‌ ‌را‌ و اهلش‌ ‌را‌ سپس‌ ‌هر‌ آينه‌ ميگوئيم‌ وارث‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌که‌ حاضر نبوديم‌ ‌در‌ جاي‌ هلاك‌ اهل‌ ‌او‌ و بدرستيكه‌ ‌ما ‌هر‌ آينه‌ راستگويانيم‌ (49)

و مگر كردند مگر كردني‌ و مكر كرديم‌ مكر كردني‌ و ‌ايشان‌ نمي‌دانستند (50)

‌پس‌ بنگر چگونه‌ ‌بود‌ سر انجام‌ مكرشان‌ ‌که‌ ‌ما هلاك‌ كرديم‌ ايشانرا و قومشانرا بهمگي‌ (51)

‌پس‌ اينست‌ خانه‌ هاشان‌ فرو ريخته‌ بسبب‌ آنكه‌ ظلم‌ كردند بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌هر‌ آينه‌ آيتي‌ ‌است‌ قومي‌ ‌را‌ ‌که‌ بدانند (52)

و نجات‌ داديم‌ آنانرا ‌که‌ ايمان‌ آوردند و بودند پرهيز ميكردند (53)

و لوط ‌را‌ چون‌ ‌گفت‌ قومش‌ ‌را‌ آيا مي‌آئيد آنكار زشت‌ ‌را‌ و ‌شما‌ مي‌بينيد (54)

آيا ‌هر‌ آينه‌ ‌شما‌ مي‌آئيد بمردان‌ ‌از‌ روي‌ شهوت‌ ‌از‌ ‌غير‌ آنان‌ بلكه‌ ‌شما‌ گروهي‌ هستيد ‌که‌ جهل‌ مي‌ورزيد (55)

[382]

‌پس‌ نبود جواب‌ قومش‌ مگر اينكه‌ گفتند بيرون‌ كنيد آل‌ لوط ‌را‌ ‌از‌ قريه‌ خودتان‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ مردمي‌ هستند ‌که‌ پاكي‌ ميجويند (56)

‌پس‌ نجات‌ داديم‌ ‌او‌ و اهلش‌ ‌را‌ مگر زنش‌ ‌را‌ ‌که‌ مقرر داشتيم‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌باشد‌ ‌از‌ ‌آن‌ باز ماندگان‌ (57)

و بارانيديم‌ برايشان‌ باراني‌ ‌پس‌ بد ‌بود‌ باران‌ بيم‌ شدگان‌ (58)

بگو ستايش‌ ‌خدا‌ راست‌ و سلام‌ ‌بر‌ بندگانش‌ آنانكه‌ برگزيد آيا ‌خدا‌ بهتر ‌است‌ ‌ يا ‌ آنچه‌ شرك‌ مي‌آورند (59)

آيا كيست‌ آنكه‌ آفريد آسمانها و زمين‌ ‌را‌ و فرو فرستاد ‌براي‌ ‌شما‌ ‌از‌ آسمان‌ آبي‌ ‌پس‌ رويانيديم‌ بآن‌ باغهاي‌ سرسبز و خرم‌ نباشد ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ برويانيد درخت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ آيا الهي‌ ‌است‌ ‌با‌ ‌خدا‌ بلكه‌ ‌ايشان‌ گروهي‌ هستند ‌که‌ عدول‌ ميكنند (60)

آيا آنكه‌ گردانيد زمين‌ ‌را‌ مستقر و قرارداد ‌در‌ ميانش‌ نهرها و گردانيد ‌براي‌ ‌آن‌ كوه‌هاي‌ ثابت‌ و قرار داد ميان‌ دو دريا حائلي‌ آيا الهي‌ ‌است‌ ‌با‌ ‌خدا‌ بلكه‌ اكثر ‌ايشان‌ نميدانند (61)

آيا آنكه‌ اجابت‌ ميكند مضطر ‌را‌ چون‌ بخواندش‌ و رفع‌ ميكند بدي‌ ‌را‌ و ميگرداند ‌شما‌ ‌را‌ جانشينان‌ ‌در‌ زمين‌ آيا الهي‌ ‌است‌ ‌با‌ ‌خدا‌ اندك‌ پند مي‌گيريد (62)

آيا كيست‌ آنكه‌ راه‌ مينمايد ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ تاريكي‌هاي‌ خشكي‌ و دريا و آنكه‌ ميفرستد بادها ‌را‌ بشارت‌ پيشاپيش‌ رحمتش‌ آيا الهي‌ ‌است‌ ‌با‌ ‌خدا‌ برتر ‌است‌ ‌خدا‌ ‌از‌ آنچه‌ شرك‌ مي‌آورند (63)

[383]

آيا كيست‌ آنكه‌ نخست‌ آفريد خلق‌ ‌را‌ ‌پس‌ اعاده‌ ميكندش‌ و آنكه‌ روزي‌ دهد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ آسمان‌ و زمين‌ آيا الهي‌ ‌است‌ ‌با‌ ‌خدا‌ بگو بياوريد دليلتان‌ ‌را‌ ‌اگر‌ هستيد راستگويان‌ (64)

بگو نميداند آنكه‌ ‌باشد‌ ‌در‌ آسمانها و زمين‌ غيب‌ ‌را‌ مگر ‌خدا‌ و نمي‌ دانند ‌که‌ كي‌ برانگيخته‌ مي‌شوند (65)

بلكه‌ بكمال‌ رسيد علمشان‌ ‌در‌ آخرت‌ بلكه‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ شكند ‌از‌ ‌آن‌ بلكه‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ ‌آن‌ كورند (66)

و گفتند آنانكه‌ كافر شدند آيا چون‌ شديم‌ خاك‌ و همچنين‌ پدران‌ ‌ما آيا بدرستيكه‌ ‌ما بيرون‌ شدگانيم‌ (67)

بحقيقت‌ وعده‌ داده‌ شديم‌ اينرا ‌ما و پدرانمان‌ ‌از‌ پيش‌ نيست‌ ‌اينکه‌ مگر افسانه‌هاي‌ گذشتگان‌ (68)

بگو سير كنيد ‌در‌ زمين‌ ‌پس‌ بنگريد چگونه‌ شد انجام‌ كار گناهكاران‌ (69)

و اندوه‌ مخور برايشان‌ و مباش‌ ‌در‌ تنگي‌ ‌از‌ آنچه‌ مگر مي‌كنند (70)

و ميگويند كي‌ خواهد ‌بود‌ ‌اينکه‌ وعده‌ ‌اگر‌ هستيد راستگويان‌ (71)

بگو شايد ‌که‌ برسد ‌شما‌ ‌را‌ برخي‌ ‌از‌ آنچه‌ بشتاب‌ ميخواهيد (72)

و بدرستيكه‌ پروردگار تو ‌هر‌ آينه‌ صاحب‌ تفضل‌ ‌است‌ ‌بر‌ مردم‌ و ليكن‌ بيشترشان‌ شكر نمي‌كنند (73)

و بدرستيكه‌ پروردگار تو ‌هر‌ آينه‌ ميداند آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ پنهان‌ دار سينه‌ هاشان‌ و آنچه‌ آشكار ميكنند (74)

و نيست‌ هيچ‌ نهاني‌ ‌در‌ آسمان‌ و زمين‌ مگر ‌که‌ هست‌ ‌در‌ كتابي‌ آشكار (75)

بدرستيكه‌ ‌اينکه‌ قرآن‌ مي‌سرايد ‌بر‌ بني‌ اسرائيل‌ اكثر آنچه‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ ‌آن‌ اختلاف‌ ميكنند (76)

[384]

و بدرستيكه‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ هدايت‌ و رحمتست‌ گروندگان‌ ‌را‌ (77)

بدرستيكه‌ پروردگار تو داوري‌ ميكند ميانشان‌ بحكمش‌ و اوست‌ غالب‌ دانا (78)

‌پس‌ توكل‌ كن‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ تو ‌بر‌ حقي‌ آشكار (79)

بدرستيكه‌ تو نمي‌شنواني‌ مردگانرا و نمي‌شنواني‌ ‌به‌ كران‌ ندا ‌را‌ چون‌ برگردند پشت‌ كنندگان‌ (80)

و نيستي‌ تو راه‌ نماي‌ كوران‌ ‌از‌ گمراهيشان‌ و نمي‌شنواني‌ مگر آنرا ‌که‌ ايمان‌ آورد بآيتهاي‌ ‌ما ‌پس‌ ‌ايشان‌ مسلمانانند (81)

و چون‌ واقع‌ شود گفتار برايشان‌ بيرون‌ آريم‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ جنبنده‌ ‌از‌ زمين‌ ‌که‌ سخن‌ كند ‌با‌ ‌ايشان‌ ‌که‌ مردمان‌ بودند آيت‌هاي‌ ‌ما ‌را‌ يقين‌ نداشتند (82)

و روزي‌ ‌که‌ حشر ميكنيم‌ ‌از‌ ‌هر‌ امتي‌ گروهي‌ ‌را‌ ‌از‌ آنكه‌ تكذيب‌ كند آيتهاي‌ ‌ما ‌را‌ ‌پس‌ ‌ايشان‌ بازداشته‌ ميشوند (83)

‌تا‌ چون‌ آيند گويد آيا تكذيب‌ كرديد آيت‌هاي‌ مرا و احاطه‌ نداشتيد بآنها ‌از‌ راه‌ علم‌ آيا چه‌ چيز ‌بود‌ ‌که‌ مي‌كرديد (84)

و واقع‌ شد گفتار برايشان‌ بسبب‌ ظلمي‌ ‌که‌ كردند ‌پس‌ ‌ايشان‌ سخن‌ نمي‌گويند (85)

آيا نديدند ‌که‌ ‌ما قرار داديم‌ شب‌ ‌را‌ ‌تا‌ آرام‌ گيرند ‌در‌ ‌آن‌ و روز ‌را‌ روشن‌ بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌هر‌ آينه‌ آيتهاست‌ ‌براي‌ گروهي‌ ‌که‌ ميگروند (86)

و روزي‌ ‌که‌ دميده‌ شود ‌در‌ صور ‌پس‌ بهراسد ‌هر‌ ‌که‌ ‌در‌ آسمانها و ‌هر‌ ‌که‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ مگر آنكه‌ خواهد ‌خدا‌ و همه‌ آيند ‌او‌ ‌را‌ ذليلان‌ (87)

و مي‌بيني‌ كوه‌ها ‌را‌ پنداري‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ساكن‌ و ‌آنها‌ ميروند بروش‌ ابر صنع‌ خدائي‌ ‌که‌ درست‌ ساخت‌ همه‌ چيز ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ آگاهست‌ بآنچه‌ ميكنيد (88)

[385]

‌هر‌ ‌که‌ آورد خوبي‌ ‌را‌ ‌او‌ راست‌ بهتر ‌از‌ ‌آن‌ و ‌ايشان‌ ‌از‌ هراس‌ چنين‌ روزي‌ ‌در‌ امانند (89)

و آنكه‌ آورد بدي‌ ‌را‌ ‌پس‌ نگونسار شد رويهاشان‌ ‌در‌ آتش‌ آيا مجازت‌ ميشويد جز آنچه‌ بوديد ميكرديد (90)

جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ مأمور شده‌ام‌ ‌که‌ بپرستم‌ پروردگار ‌اينکه‌ شهر ‌را‌ آنكه‌ محترم‌ گردانيد آنرا و ‌براي‌ اوست‌ ‌هر‌ چيز و مأمور شده‌ام‌ ‌که‌ باشم‌ ‌از‌ منقادان‌ (91)

و اينكه‌ بخوانم‌ قرآن‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌هر‌ ‌که‌ راه‌ يابد ‌پس‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ راه‌ مي‌يابد ‌براي‌ خودش‌ و ‌هر‌ ‌که‌ گمراه‌ شد ‌پس‌ بگو جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ‌من‌ ‌از‌ بيم‌ دهندگانم‌ (92)

و بگو ستايش‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌است‌ بزودي‌ مي‌نمايد ‌شما‌ ‌را‌ آيتهايش‌ ‌پس‌ بشناسيد ‌آنها‌ ‌را‌ و نيست‌ پروردگار تو بي‌خبر ‌از‌ آنچه‌ مي‌كنيد (93)

28- ‌سورة‌ القصص‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

اينست‌ آيت‌هاي‌ كتاب‌ روشن‌ (2)

ميخوانيم‌ ‌بر‌ تو ‌از‌ خبر موسي‌ و فرعون‌ براستي‌ ‌براي‌ قومي‌ ‌که‌ ميگروند (3)

بدرستيكه‌ فرعون‌ برتري‌ يافت‌ ‌در‌ زمين‌ و گردانيد اهل‌ آنرا گروه‌ گروه‌ ضعيف‌ ميداشت‌ گروهي‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ميكشت‌ پسرانشان‌ ‌را‌ و زنده‌ نگه‌ ميداشت‌ زنانشان‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌بود‌ ‌از‌ فساد كنندگان‌ (4)

و ميخواهيم‌ ‌که‌ منت‌ گذاريم‌ ‌بر‌ آنان‌ ‌که‌ ضعيف‌ داشته‌ ‌شده‌ بودند ‌در‌ زمين‌ و بگردانيمشان‌ پيشوايان‌ و بگردانيمشان‌ وارثان‌ روي‌ زمين‌ (5)

[386]

و تمكن‌ دهيم‌ ايشانرا ‌در‌ زمين‌ و بنمائيم‌ فرعون‌ و هامان‌ و لشگرهايشان‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌آنها‌ آنچه‌ بودند ميترسيدند (6)

و وحي‌ كرديم‌ ‌به‌ مادر موسي‌ ‌که‌ شير ده‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌پس‌ چون‌ بترسي‌ ‌بر‌ ‌او‌ ‌پس‌ بيندازش‌ ‌در‌ دريا و مترس‌ و اندوه‌ مخور بدرستيكه‌ ‌ما باز مي‌گردانيمش‌ بتو و قرار ميدهيم‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌از‌ مرسلان‌ (7)

‌پس‌ برگرفتند ‌او‌ ‌را‌ كسان‌ فرعون‌ ‌تا‌ ‌باشد‌ ايشانرا دشمن‌ و اندوهي‌ بدرستيكه‌ فرعون‌ و هامان‌ و لشگرهاشان‌ بودند خطا كار (8)

و ‌گفت‌ ‌آن‌ فرعون‌ روشني‌ چشمست‌ ‌من‌ و تو ‌را‌ نكشيدش‌ اميد ‌که‌ سود دهد ‌ما ‌را‌ ‌ يا ‌ برگيريمش‌ فرزند و ‌ايشان‌ نمي‌ دانستند (9)

و گرديد دل‌ مادر موسي‌ ناآرام‌ بدرستيكه‌ نزديك‌ ‌بود‌ ‌که‌ آشكار كند آنرا ‌اگر‌ نه‌ ‌بود‌ ‌که‌ بستيم‌ ‌بر‌ دلش‌ ‌تا‌ ‌باشد‌ ‌از‌ گروندگان‌ (10)

و ‌گفت‌ بخواهرش‌ ‌از‌ پي‌ ‌او‌ برو ‌پس‌ ديدش‌ ‌از‌ دور و ‌ايشان‌ نميدانستند (11)

و حرام‌ گردانيديم‌ ‌بر‌ ‌او‌ شير دهندگان‌ ‌را‌ ‌از‌ پيش‌ ‌پس‌ ‌گفت‌ خواهرش‌ آيا دلالت‌ كنم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌بر‌ اهل‌ بيتي‌ ‌که‌ مي‌ پرورند ‌او‌ ‌را‌ ‌براي‌ ‌شما‌ و ‌ايشان‌ ‌او‌ ‌را‌ خير خواهند (12)

‌پس‌ باز گردانيديم‌ ‌او‌ ‌را‌ بمادرش‌ ‌تا‌ روشن‌ شود چشمش‌ و اندوه‌ نخورد و ‌تا‌ بداند ‌که‌ وعده‌ خداوند درستست‌ و ليكن‌ اكثرشان‌ نميدانند (13)

[387]

و چون‌ رسيد بكمال‌ قوتش‌ و اعتدال‌ يافت‌ داديم‌ ‌او‌ ‌را‌ حكمت‌ و دانش‌ و همچنين‌ پاداش‌ ميدهيم‌ نيكوكارانرا (14)

و داخل‌ شد ‌در‌ شهر بهنگام‌ غفلتي‌ ‌از‌ اهل‌ ‌آن‌ ‌پس‌ يافت‌ ‌در‌ ‌آن‌ دو مرد ‌که‌ كارزار ميكردند ‌اينکه‌ ‌از‌ شيعه‌ ‌او‌ و ‌اينکه‌ ‌از‌ دشمنش‌ ‌پس‌ بياري‌ طلبيد ‌او‌ ‌را‌ آنكه‌ ‌بود‌ ‌از‌ شيعه‌ اش‌ ‌بر‌ ‌عليه‌ آنكه‌ ‌بود‌ ‌از‌ دشمنش‌ ‌پس‌ مشت‌ زد ‌او‌ ‌را‌ موسي‌ ‌پس‌ كشت‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌گفت‌ ‌اينکه‌ ‌از‌ كار شيطان‌ ‌بود‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ دشمني‌ ‌است‌ گمراه‌ كننده‌ آشكارا (15)

‌گفت‌ پروردگارا ‌من‌ ستم‌ كردم‌ ‌بر‌ خودم‌ ‌پس‌ بيامرز مرا ‌پس‌ آمرزيد ‌او‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ اوست‌ آمرزنده‌ مهربان‌ (16)

‌گفت‌ پروردگارا بآنچه‌ انعام‌ كردي‌ ‌بر‌ ‌من‌ ‌پس‌ هرگز نشوم‌ پشتيبان‌ گنه‌ كاران‌ (17)

‌پس‌ گشت‌ ‌در‌ ‌آن‌ شهر ترسان‌ مترصد ‌بود‌ ‌پس‌ ناگاه‌ آنكه‌ بياري‌ طلبيده‌ ‌بود‌ ‌او‌ ‌را‌ ديروز بفرياد خواست‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌گفت‌ ‌او‌ ‌را‌ موسي‌ بدرستيكه‌ تو ‌هر‌ آينه‌ گمراهي‌ آشكار (18)

‌پس‌ چون‌ خواست‌ ‌که‌ حمله‌ كند بآنكه‌ ‌او‌ دشمن‌ ‌بود‌ بآندو ‌گفت‌ اي‌ موسي‌ آيا ميخواهي‌ بكشي‌ مرا همچنانكه‌ كشتي‌ كسي‌ ‌را‌ ديروز نمي‌خواهي‌ جز اينكه‌ باشي‌ ستمكار ‌در‌ زمين‌ و نمي‌خواهي‌ ‌که‌ باشي‌ ‌از‌ اصلاح‌ كنندگان‌ (19)

و آمد مردي‌ ‌از‌ انتهاي‌ ‌آن‌ شهر ‌که‌ مي‌شتافت‌ ‌گفت‌ اي‌ موسي‌ بدرستيكه‌ جماعت‌ مشورت‌ مي‌كنند ‌در‌ باب‌ تو ‌تا‌ بكشندت‌ ‌پس‌ بيرون‌ رو بدرستيكه‌ ‌من‌ ترا ‌از‌ خيرخواهانم‌ (20)

‌پس‌ بيرون‌ رفت‌ ‌از‌ ‌آن‌ ترسان‌ ‌که‌ مترصد ميبود ‌گفت‌ پروردگارا نجاتم‌ ده‌ ‌از‌ گروه‌ ستمكاران‌ (21)

[388]

و چون‌ متوجه‌ شد بسوي‌ مدين‌ ‌گفت‌ اميد ‌است‌ ‌که‌ پروردگارم‌ راه‌ نمايد مرا براه‌ راست‌ (22)

و چون‌ وارد شد باب‌ مدين‌ يافت‌ ‌بر‌ ‌آن‌ گروهي‌ ‌را‌ ‌از‌ مردم‌ ‌که‌ آب‌ ميدادند مواشي‌ ‌خود‌ ‌را‌ و يافت‌ ‌در‌ كنار ‌ايشان‌ دو ‌آن‌ ‌را‌ ‌که‌ منع‌ ميكردند مواشي‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ آب‌ ‌گفت‌ چيست‌ كار ‌شما‌ گفتند آب‌ نميدهيم‌ ‌تا‌ باز گردند شبانان‌ و پدر ‌ما پيريست‌ بزرگ‌ (23)

‌پس‌ آب‌ داد ‌براي‌ ‌آنها‌ سپس‌ برگشت‌ بسوي‌ سايه‌ ‌پس‌ ‌گفت‌ پروردگارا بدرستيكه‌ ‌من‌ بآنچه‌ فرو فرستادي‌ ‌بر‌ ‌من‌ ‌از‌ خير محتاجم‌ (24)

‌پس‌ آمد ‌او‌ ‌را‌ يكي‌ ‌از‌ آندو ‌که‌ راه‌ ميرفت‌ ‌با‌ شرم‌ ‌پس‌ ‌گفت‌ بدرستيكه‌ پدرم‌ ميخواند ترا ‌تا‌ پاداش‌ دهد ترا مزد آنچه‌ آب‌ دادي‌ ‌براي‌ ‌ما ‌پس‌ چون‌ آمدش‌ و نقل‌ كرد ‌بر‌ ‌او‌ داستانها ‌را‌ ‌گفت‌ مترس‌ نجات‌ يافتي‌ ‌از‌ گروه‌ ستمكاران‌ (25)

‌گفت‌ يكي‌ ‌از‌ آندو اي‌ پدر اجير گير ‌او‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ بهتر كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ اجير ميگيري‌ توانا و درستكار ‌است‌ (26)

‌گفت‌ ‌که‌ ‌من‌ ميخواهم‌ تزويج‌ كنم‌ بتو يكي‌ ‌از‌ ايندو دخترم‌ ‌را‌ ‌بر‌ آنكه‌ اجير شوي‌ مرا هشت‌ سال‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ تمام‌ كردي‌ ده‌ سال‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌از‌ نزد تست‌ و نمي‌ خواهم‌ ‌که‌ سخت‌ گيرم‌ ‌بر‌ تو بزودي‌ مي‌بيني‌ مرا بخواست‌ ‌خدا‌ ‌از‌ شايستگان‌ (27)

‌گفت‌ اينست‌ ميانه‌ ‌من‌ و ميانه‌ تو ‌هر‌ كدام‌ ‌از‌ آندو مدت‌ ‌را‌ بسر بردم‌ نباشد تعدي‌ ‌بر‌ ‌من‌ و خداوند ‌بر‌ آنچه‌ ميگوئيم‌ و كيل‌ ‌است‌ (28)

[389]

‌پس‌ چون‌ بسر برد موسي‌ مدت‌ ‌را‌ و روان‌ شد ‌با‌ اهلش‌ ديد ‌از‌ جانب‌ طور آتشي‌ ‌گفت‌ اهلش‌ ‌را‌ درنگ‌ نمائيد بدرستيكه‌ ‌من‌ ديدم‌ آتشي‌ ‌را‌ شايد ‌که‌ آورم‌ بشما ‌از‌ ‌آن‌ خبري‌ ‌ يا ‌ پاره‌ ‌از‌ آتش‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ گرم‌ شويد (29)

‌پس‌ چون‌ آمد ‌به‌ ‌آن‌ ندا شد ‌از‌ كنار ‌آن‌ وادي‌ جانب‌ راستش‌ ‌در‌ ‌آن‌ بقعه‌ بركت‌ داده‌ ‌شده‌ ‌از‌ آندرخت‌ ‌که‌ اي‌ موسي‌ بدرستيكه‌ منم‌ ‌خدا‌ پروردگار جهانيان‌ (30)

و اينكه‌ بيفكن‌ عصايت‌ ‌را‌ ‌پس‌ چون‌ ديد آنرا ‌که‌ حركت‌ ميكرد گويا ‌بود‌ ماري‌ باريك‌ برگشت‌ ‌به‌ پشت‌ و تعقيب‌ نكرد اي‌ موسي‌ بيا و مترس‌ بدرستيكه‌ تو ‌از‌ ايمناني‌ (31)

‌در‌ آر دستت‌ ‌را‌ ‌در‌ گريبانت‌ ‌که‌ بيرون‌ آيد سفيد نوراني‌ بدون‌ بدي‌ و فراهم‌ آر بخودت‌ بال‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ ترس‌ ‌پس‌ ايندو دليلند ‌از‌ پروردگارت‌ بسوي‌ فرعون‌ و جماعتش‌ بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ بودند گروهي‌ تبهكار (32)

‌گفت‌ پروردگارا ‌من‌ كشتم‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ كسي‌ ‌را‌ ‌پس‌ ميترسم‌ ‌که‌ بكشند مرا (33)

و برادرم‌ هرون‌ ‌که‌ ‌او‌ فصيح‌تر ‌است‌ ‌از‌ ‌من‌ بزبان‌ ‌پس‌ بفرست‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌با‌ ‌من‌ مددكار ‌که‌ تصديق‌ كند مرا بدرستيكه‌ ‌من‌ ميترسم‌ ‌که‌ تكذيب‌ كنند مرا (34)

‌گفت‌ بزودي‌ قوي‌ گردانيم‌ بازوي‌ ترا ببرادرت‌ و قرار دهيم‌ ‌براي‌ ‌شما‌ تسلطي‌ ‌پس‌ نميرسند بشما بسبب‌ آيتهاي‌ ‌ما ‌شما‌ و ‌هر‌ ‌که‌ پيروي‌ ‌شما‌ كند غالبيد (35)

[390]

‌پس‌ چون‌ آمد ايشانرا موسي‌ بآيت‌هاي‌ بطور روشن‌ گفتند نيست‌ ‌اينکه‌ مگر سحري‌ بافته‌ ‌شده‌ و نشنيديم‌ ‌ما اينرا ‌در‌ پدران‌ پيشين‌ خودمان‌ (36)

و ‌گفت‌ موسي‌ پروردگار ‌من‌ داناتر ‌است‌ بكسيكه‌ آمد بهدايت‌ ‌از‌ نزدش‌ و كسيكه‌ ‌باشد‌ ‌او‌ ‌را‌ عاقبت‌ آنسراي‌ بدرستيكه‌ رستگار نشوند ستمكاران‌ (37)

و ‌گفت‌ فرعون‌ اي‌ جماعت‌ نميدانم‌ ‌براي‌ ‌شما‌ هيچ‌ الهي‌ ‌غير‌ خودم‌ ‌پس‌ ‌بر‌ افروز ‌براي‌ ‌من‌ اي‌ هامان‌ ‌بر‌ گل‌ ‌پس‌ بساز برايم‌ كوشكي‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌من‌ اطلاع‌ يابم‌ ‌بر‌ اله‌ موسي‌ و بدرستيكه‌ ‌من‌ مي‌پندارمش‌ ‌از‌ دروغگويان‌ (38)

و بزرگي‌ كرد ‌او‌ و لشكرهايش‌ ‌در‌ زمين‌ بناحق‌ و پنداشتند ‌که‌ ‌ايشان‌ بسوي‌ ‌ما برنميگردند (39)

‌پس‌ گرفتيم‌ ‌او‌ ‌را‌ و لشكريانش‌ ‌را‌ و انداختيمشان‌ ‌در‌ دريا ‌پس‌ بنگر چگونه‌ ‌باشد‌ انجام‌ كار ستمكاران‌ (40)

و گردانيديمشان‌ پيشواياني‌ ‌که‌ ميخوانند بسوي‌ آتش‌ و روز قيامت‌ ياري‌ نمي‌شوند (41)

و پيامدشان‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ دنيا لعنت‌ و روز قيامت‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ رسوايانند (42)

و بحقيقت‌ داديم‌ موسي‌ ‌را‌ كتاب‌ ‌از‌ ‌بعد‌ آنكه‌ نابود كرديم‌ قرنهاي‌ پيشين‌ ‌را‌ ‌که‌ وسيله‌ بينشند ‌براي‌ مردم‌ و هدايت‌ و رحمت‌ ‌است‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ پند گيرند (43)

[391]

و نبودي‌ ‌در‌ جانب‌ غربي‌ هنگاميكه‌ صادر كرديم‌ ‌به‌ موسي‌ امر ‌را‌ و نبودي‌ تو ‌از‌ شاهدان‌ ‌در‌ آنجا (44)

و ليكن‌ ‌ما آفريديم‌ قرنها ‌را‌ ‌پس‌ دراز شد برايشان‌ عمر و نبودي‌ مقيم‌ ‌در‌ ميان‌ اهل‌ مدين‌ ‌که‌ بخواني‌ برايشان‌ آيت‌هاي‌ ‌ما ‌را‌ و ليكن‌ ‌ما بوديم‌ فرستندگان‌ (45)

و نبودي‌ بجانب‌ طور آنگاه‌ ‌که‌ ندا كرديم‌ و ليكن‌ رحمتي‌ ‌است‌ ‌از‌ پروردگارت‌ ‌تا‌ بيم‌ دهي‌ گروهي‌ ‌را‌ ‌که‌ نيامده‌ ايشانرا هيچ‌ بيم‌ دهنده‌ پيش‌ ‌از‌ تو ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ پند گيرند (46)

و ‌اگر‌ نبود آنكه‌ ميرسيد ايشانرا مصيبتي‌ بسبب‌ آنچه‌ پيش‌ فرستاد دستهاشان‌ ‌پس‌ مي‌گفتند پروردگارا چرا نفرستادي‌ بسوي‌ ‌ما رسولي‌ ‌که‌ پيروي‌ كنيم‌ ‌از‌ آيتهايت‌ و بوده‌ باشيم‌ ‌از‌ گروندگان‌ (47)

و چون‌ آمد ايشانرا حق‌ ‌از‌ نزد ‌ما گفتند چرا داده‌ نشد مانند آنچه‌ داده‌ شد بموسي‌ آيا كافر نشدند بآنچه‌ داده‌ شد بموسي‌ ‌از‌ پيش‌ گفتند دو سحرند ‌که‌ ‌هم‌ پشت‌ شدند و گفتند بدرستيكه‌ ‌ما بهمه‌ كافريم‌ (48)

بگو ‌پس‌ بياوريد كتابي‌ ‌را‌ ‌از‌ نزد ‌خدا‌ ‌که‌ ‌آن‌ هدايت‌ كننده‌ تر ‌باشد‌ ‌از‌ آندو ‌که‌ پيروي‌ كنم‌ آنرا ‌اگر‌ هستيد راستگويان‌ (49)

‌پس‌ ‌اگر‌ اجابت‌ نكردند ترا ‌پس‌ بدان‌ ‌که‌ پيروي‌ مي‌كنند هوي‌ و هوس‌ ‌خود‌ ‌را‌ و كيست‌ گمراه‌ تر ‌از‌ كسي‌ ‌که‌ پيروي‌ كند هواي‌ ‌خود‌ ‌را‌ بدون‌ هدايت‌ ‌از‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ هدايت‌ نمي‌كند گروه‌ ستمكاران‌ ‌را‌ (50)

[392]

و بحقيقت‌ پيوند داديم‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ گفتار ‌را‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ پند گيرند (51)

آنان‌ ‌که‌ داديمشان‌ كتاب‌ پيش‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌ايشان‌ بآن‌ ايمان‌ آورند (52)

و چون‌ خوانده‌ شود ‌بر‌ ‌ايشان‌ گويند گرويديم‌ بآن‌ بدرستيكه‌ ‌آن‌ حقست‌ ‌از‌ پروردگارمان‌ بدرستيكه‌ ‌ما بوديم‌ پيش‌ ‌از‌ ‌آن‌ منقادان‌ (53)

‌آن‌ گروه‌ داده‌ شوند مزدشانرا دو مرتبه‌ بسبب‌ آنچه‌ صبر كردند و دفع‌ مي‌كنند بخوبي‌ بدي‌ ‌را‌ و ‌از‌ آنچه‌ روزيشان‌ كرده‌ايم‌ انفاق‌ مي‌كنند (54)

و چون‌ شنوند لغو ‌را‌ روي‌ گردانند ‌از‌ ‌آن‌ و گويند ‌ما راست‌ كردار ‌ما و ‌شما‌ راست‌ كردار خودتان‌ سلام‌ ‌بر‌ ‌شما‌ نمي‌جوئيم‌ (نخواهيم‌ ‌ما) نادانان‌ ‌را‌ (55)

بدرستيكه‌ تو هدايت‌ نمي‌كني‌ آنرا ‌که‌ دوست‌ داري‌ و ليكن‌ ‌خدا‌ هدايت‌ ميكند آنرا ‌که‌ خواهد و ‌او‌ داناتر ‌است‌ براه‌ يافتگان‌ (56)

و گفتند ‌اگر‌ پيروي‌ كنيم‌ هدايت‌ ‌را‌ ‌با‌ تو ربوده‌ ميشويم‌ ‌از‌ سرزمين‌ خودمان‌ آيا جاي‌ نداديم‌ ايشانرا حرمي‌ ‌با‌ امن‌ ‌که‌ برده‌ ميشود بسوي‌ ‌آن‌ ثمرهاي‌ همه‌ چيز بهر روزي‌ ‌از‌ نزد ‌ما و ليكن‌ اكثرشان‌ نمي‌دانند (57)

و بسا هلاك‌ گردانيديم‌ ‌از‌ قريه‌ها ‌که‌ بكفران‌ گرائيد معيشت‌ ‌آنها‌ ‌پس‌ اينست‌ مسكنهاشان‌ ‌که‌ مسكون‌ نشد ‌از‌ ‌بعد‌ ‌ايشان‌ مگر اندكي‌ و هستيم‌ ‌ما وارثان‌ (58)

و نباشد پروردگارت‌ ‌که‌ هلاك‌ كند قريه‌ها ‌را‌ ‌تا‌ آنكه‌ برانگيزد ‌در‌ مركز ‌آنها‌ رسولي‌ ‌که‌ بخواند برايشان‌ آيت‌هاي‌ ‌ما ‌را‌ و نيستيم‌ هلاك‌ كننده‌ قريه‌ها مگر ‌که‌ اهل‌ ‌آنها‌ باشند ظالمان‌ (59)

[393]

و آنچه‌ داده‌ شديد ‌از‌ چيزي‌ ‌پس‌ مايه‌ تعيش‌ زندگاني‌ دنيا ‌است‌ و پيرايه‌ اش‌ و آنچه‌ نزد خداست‌ بهتر و پاينده‌ تر ‌است‌ آيا تعقل‌ نمي‌كنيد (60)

آيا ‌پس‌ كسي‌ ‌که‌ وعده‌ داديمش‌ وعده‌ خوب‌ ‌پس‌ ‌او‌ يابنده‌ آنست‌ مانند كسيست‌ ‌که‌ داديم‌ ‌او‌ ‌را‌ مايه‌ تعيش‌ زندگاني‌ دنيا سپس‌ ‌او‌ ‌در‌ روز قيامت‌ ‌از‌ احضار شدگانست‌ (61)

و روزي‌ ‌که‌ ندا كند ايشانرا و گويد كجايند شريكان‌ ‌من‌ ‌که‌ بوديد گمان‌ ميبرديد (62)

گويند آنان‌ ‌که‌ لازم‌ آمد برايشان‌ قول‌ پروردگارا اينانند ‌که‌ گمراه‌ كرديم‌ گمراهشان‌ كرديم‌ همانگونه‌ ‌که‌ گمراه‌ شديم‌ بيزاري‌ جستيم‌ بسويت‌ نبودند ‌که‌ ‌ما ‌را‌ بپرستند (63)

و گفته‌ شد ‌که‌ بخوانيد شريكانتان‌ ‌را‌ ‌پس‌ بخوانند ايشانرا ‌پس‌ اجابتشان‌ نكنند و بينند عذاب‌ ‌را‌ ‌اگر‌ ‌ايشان‌ بودند ‌که‌ هدايت‌ ميشدند (64)

و روزي‌ ‌که‌ ندا كند ايشانرا ‌پس‌ گويد چه‌ جواب‌ داديد فرستادگان‌ ‌را‌ (65)

‌پس‌ كور شود برايشان‌ خبرها ‌در‌ آنروز و ‌ايشان‌ سؤال‌ نشوند (66)

‌پس‌ اما كسي‌ ‌که‌ توبه‌ كند و ايمان‌ آورد و بكند كار شايسته‌ ‌پس‌ اميد ‌است‌ ‌که‌ ‌باشد‌ ‌از‌ رستگاران‌ (67)

و پروردگار تو مي‌آفريند آنچه‌ بخواهد و ‌بر‌ ميگزيند نباشد ايشانرا اختيار منزه‌ ‌است‌ خداوند و برتر ‌است‌ ‌از‌ آنچه‌ شرك‌ مي‌آورند (68)

و پروردگار تو ميداند آنچه‌ ‌را‌ نهان‌ ميدارد سينه‌ هاشان‌ و آنچه‌ ‌را‌ آشكار ميكنند (69)

و ‌او‌ ‌است‌ خداوند نيست‌ الهي‌ جز ‌او‌ ‌او‌ راست‌ ستايش‌ ‌در‌ دنيا و آخرت‌ و ‌او‌ راست‌ حكم‌ و بسوي‌ ‌او‌ برميگرديد (70)

[394]

بگو خبر دهيد ‌اگر‌ گرداند ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌شما‌ شب‌ ‌را‌ پاينده‌ ‌تا‌ روز قيامت‌ كيست‌ الهي‌ جز ‌خدا‌ ‌که‌ بياورد ‌شما‌ ‌را‌ روشنائي‌ آيا ‌پس‌ نمي‌شنويد (71)

بگو خبر دهيد ‌که‌ ‌اگر‌ گرداند ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌شما‌ روز ‌را‌ پاينده‌ ‌تا‌ روز قيامت‌ كيست‌ الهي‌ جز ‌خدا‌ ‌که‌ بياورد ‌شما‌ ‌را‌ شبي‌ ‌که‌ آرام‌ گيريد ‌در‌ ‌آن‌ آيا ‌پس‌ نمي‌بينيد (72)

و ‌از‌ رحمتش‌ گردانيد ‌براي‌ ‌شما‌ شب‌ و روز ‌را‌ ‌تا‌ بياراميد ‌در‌ ‌آن‌ و ‌تا‌ بجوئيد ‌از‌ فضلش‌ و ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ شكر كنيد (73)

و روزي‌ ‌که‌ ندا كند ايشانرا ‌پس‌ گويد كجايند انبازان‌ ‌من‌ ‌که‌ بوديد ‌که‌ گمان‌ مي‌برديد (74)

و برآورديم‌ ‌از‌ ‌هر‌ امتي‌ شاهدي‌ ‌را‌ ‌پس‌ گفتيم‌ بياوريد دليلتان‌ ‌را‌ ‌پس‌ دانستند ‌که‌ حق‌ ‌خدا‌ راست‌ و گمشد ‌از‌ ‌ايشان‌ آنچه‌ بودند افتراء مي‌بستند (75)

بدرستيكه‌ قارون‌ ‌بود‌ ‌از‌ قوم‌ موسي‌ ‌پس‌ تفوق‌ جست‌ برايشان‌ و داديم‌ باو ‌از‌ گنج‌ها بقدري‌ ‌که‌ كليدهايش‌ گراني‌ ميكرد بگروهي‌ صاحبان‌ زور چون‌ ‌گفت‌ ‌او‌ ‌را‌ قومش‌ ‌که‌ شاد مباش‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ دوست‌ ندارد بسيار شادها ‌را‌ (76)

و بجوي‌ ‌در‌ آنچه‌ داده‌ ‌است‌ ‌خدا‌ سراي‌ آخرت‌ و فراموش‌ نكن‌ بهره‌ات‌ ‌را‌ ‌از‌ دنيا و احسان‌ كن‌ همچنانكه‌ احسان‌ كرده‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ تو و نه‌ جوي‌ فساد ‌را‌ ‌در‌ زمين‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ دوست‌ ندارد فساد كنندگانرا (77)

[395]

‌گفت‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ داده‌ شده‌ام‌ ‌بر‌ دانشي‌ ‌که‌ نزد منست‌ آيا ندانست‌ ‌که‌ ‌خدا‌ بحقيقت‌ هلاك‌ كرد ‌از‌ پيش‌ ‌او‌ ‌از‌ قرنها آنكه‌ ‌او‌ سخت‌ تر ‌بود‌ ‌از‌ ‌او‌ ‌از‌ حيث‌ زور و بيشتر ‌بود‌ ‌از‌ حيث‌ جمعيت‌ و پرسيده‌ نشوند ‌از‌ گناهانشان‌ گناهكاران‌ (78)

‌پس‌ بيرون‌ آمد ‌بر‌ قومش‌ ‌در‌ آراستگي‌ ‌خود‌ گفتند آنانكه‌ ميخواستند زندگاني‌ دنيا ‌را‌ ايكاش‌ ‌بود‌ ‌براي‌ ‌ما مانند آنچه‌ داده‌ ‌شده‌ ‌به‌ قارون‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌هر‌ آينه‌ صاحب‌ بهره‌ عظيمست‌ (79)

و گفتند آنان‌ ‌که‌ داده‌ ‌شده‌ بودند علم‌ واي‌ ‌بر‌ ‌شما‌ ثواب‌ ‌خدا‌ بهتر ‌است‌ ‌براي‌ كسي‌ ‌که‌ ايمان‌ آورد و بكند كار شايسته‌ و داده‌ نشوند آنرا مگر شكيبايان‌ (80)

‌پس‌ فرو برديم‌ ‌او‌ و خانه‌ اش‌ ‌را‌ ‌در‌ زمين‌ ‌پس‌ نبود ‌او‌ ‌را‌ هيچ‌ گروهي‌ ‌که‌ ياري‌ كنند ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌غير‌ خداوند و نبود ‌از‌ نصرت‌ يافتگان‌ (81)

و برگشتند آنان‌ ‌که‌ آرزو ميكردند مقام‌ ‌او‌ ‌را‌ ديروز ميگفتند واي‌ گوئيا ‌خدا‌ ميگشايد روزي‌ ‌را‌ ‌براي‌ كسي‌ ‌که‌ بخواهد ‌از‌ بندگانش‌ و تنگ‌ ميگيرد ‌اگر‌ نه‌ ‌آن‌ ‌بود‌ ‌که‌ منت‌ نهاد ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌ما ‌هر‌ آينه‌ فرو برده‌ ‌بود‌ ‌ما ‌را‌ واي‌ گوئيا ‌که‌ رستگار نميشوند كافران‌ (82)

‌اينکه‌ سراي‌ آخرتست‌ قرار مي‌دهيم‌ آنرا ‌براي‌ كسانيكه‌ نمي‌ خواهند تفوقي‌ ‌در‌ زمين‌ و نه‌ فسادي‌ و انجام‌ نيك‌ پرهيزكارانراست‌ (83)

آنكه‌ آورد خوبي‌ ‌را‌ ‌او‌ راست‌ بهتر ‌از‌ ‌آن‌ و آنكه‌ آورد بدي‌ ‌را‌ ‌پس‌ جزا داده‌ نمي‌شوند آنانكه‌ كردند كارهاي‌ بد جز آنچه‌ هستند ‌که‌ مي‌كنند (84)

[396]

بدرستيكه‌ آنكه‌ واجب‌ ساخت‌ ‌بر‌ تو قرآن‌ ‌را‌ ‌هر‌ آينه‌ باز گرداندت‌ بجاي‌ بازگشت‌ بگو پروردگارم‌ داناتر ‌است‌ بآنكه‌ آيد بهدايت‌ و آنكه‌ ‌او‌ ‌در‌ گمراهي‌ آشكار ‌است‌ (85)

و نبودي‌ تو ‌که‌ اميدوار باشي‌ ‌که‌ القار شود بتو كتاب‌ مگر رحمتي‌ ‌از‌ پروردگارت‌ ‌پس‌ مباش‌ البته‌ پشتيبان‌ كافران‌ ‌را‌ (86)

و باز نداردت‌ ‌از‌ آيات‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ ‌از‌ آنكه‌ فرستاده‌ شد بسوي‌ تو و بخوان‌ بسوي‌ پروردگارت‌ و مباش‌ البته‌ ‌از‌ شرك‌ آورندگان‌ (87)

و مخوان‌ ‌با‌ ‌خدا‌ الهي‌ ديگر ‌را‌ نيست‌ الهي‌ مگر ‌او‌ همه‌ چيز نابود شدنيست‌ مگر ذات‌ ‌او‌ ‌او‌ راست‌ حكم‌ و بسوي‌ ‌او‌ باز مي‌گرديد (88)

29- ‌سورة‌ العنكبوت‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

آيا پنداشتند مردمان‌ ‌که‌ واگذاشته‌ ميشوند ‌به‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ بگويند ايمان‌ آورديم‌ و ‌ايشان‌ امتحان‌ نشوند (2)

و بحقيقت‌ امتحان‌ كرديم‌ آنانرا ‌که‌ بودند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ البته‌ بايد بداند ‌خدا‌ آنانرا ‌که‌ راست‌ گفتند و بايد بداند دروغگويان‌ ‌را‌ (3)

آيا پنداشتند آنان‌ ‌که‌ مي‌كنند بديها ‌را‌ ‌که‌ سبقت‌ گيرند ‌از‌ ‌ما بد ‌است‌ آنچه‌ حكم‌ ميكنند (4)

آنكه‌ ‌باشد‌ ‌که‌ اميد دارد ملاقات‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ وقت‌ مقدر ‌خدا‌ ‌هر‌ آينه‌ مي‌آيد و ‌او‌ شنواي‌ دانا ‌است‌ (5)

‌پس‌ كسي‌ ‌که‌ مجاهده‌ كند ‌پس‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ مجاهده‌ ميكند ‌براي‌ خودش‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌هر‌ آينه‌ بي‌نياز ‌است‌ ‌از‌ جهانيان‌ (6)

[397]

و آنان‌ ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ ‌هر‌ آينه‌ محو كنيم‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ گناهانشان‌ ‌را‌ و ‌هر‌ آينه‌ جزا دهيم‌ ايشانرا بهتر ‌از‌ آنچه‌ بودند ‌که‌ ميكردند (7)

و وصيت‌ كرديم‌ انسانرا بوالدينش‌ ‌به‌ نيكي‌ و ‌اگر‌ بجد تكليف‌ كنند ترا ‌که‌ شرك‌ آوري‌ بمن‌ آنچه‌ نيست‌ ترا بآن‌ علمي‌ ‌پس‌ اطاعت‌ مكن‌ ايشانرا بسوي‌ منست‌ بازگشت‌ ‌شما‌ ‌پس‌ خبر دهم‌ ‌شما‌ ‌را‌ بآنچه‌ بوديد ‌که‌ ميكرديد (8)

و آنان‌ ‌که‌ ايمان‌ آوردند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ ‌هر‌ آينه‌ داخل‌ ميكنيم‌ ايشانرا ‌در‌ شايستگان‌ (9)

و ‌از‌ مردمان‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ ميگويد ايمان‌ آورديم‌ بخدا ‌پس‌ چون‌ آزار ديد ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ ميگرداند بلاي‌ مردم‌ ‌را‌ مانند عذاب‌ ‌خدا‌ و ‌اگر‌ آيد نصرتي‌ ‌از‌ پروردگارت‌ ‌هر‌ آينه‌ ميگويند بدرستيكه‌ ‌ما بوديم‌ ‌با‌ ‌شما‌ آيا و نيست‌ خداوند داناتر بآنچه‌ ‌در‌ سينه‌هاي‌ جهانيانست‌ (10)

و ‌هر‌ آينه‌ ميداند ‌خدا‌ آنانرا ‌که‌ ايمان‌ آوردند و ‌هر‌ آينه‌ ميداند منافقانرا (11)

و گفتند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌به‌ آنان‌ ‌که‌ گرويدند پيروي‌ كنيد راه‌ ‌ما ‌را‌ و بايد ‌که‌ برداريم‌ گناهان‌ ‌شما‌ ‌را‌ و نباشند ‌ايشان‌ بردارندگان‌ ‌از‌ گناهانشان‌ هيچ‌ چيز بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ ‌هر‌ آينه‌ دروغگويانند (12)

و ‌هر‌ آينه‌ برميدارند بارهاي‌ گناهانشان‌ ‌را‌ و بارهائي‌ ‌با‌ بارهاي‌ گناهانشان‌ و ‌هر‌ آينه‌ مسئولند روز قيامت‌ ‌از‌ آنچه‌ بودند افتراء مي‌بستند (13)

و بتحقيق‌ فرستاديم‌ نوح‌ ‌را‌ بسوي‌ قومش‌ ‌پس‌ درنگ‌ كرد ‌در‌ ‌ايشان‌ هزار سال‌ منهاي‌ پنجاه‌ سال‌ ‌پس‌ گرفت‌ ايشانرا طوفان‌ و ‌ايشان‌ بودند ستمكاران‌ (14)

[398]

‌پس‌ رهانيديم‌ ‌او‌ ‌را‌ و اهل‌ كشتي‌ ‌را‌ و گردانيديم‌ آنرا آيتي‌ ‌براي‌ جهانيان‌ (15)

و ابراهيم‌ چون‌ ‌گفت‌ بقومش‌ ‌که‌ بپرستيد ‌خدا‌ ‌را‌ بترسيد ‌از‌ ‌او‌ ‌آن‌ بهتر ‌است‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌اگر‌ باشيد ‌که‌ بدانيد (16)

جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ مي‌پرستيد ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ بتان‌ ‌را‌ و مي‌بنديد دروغ‌ بزرگ‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ مي‌پرستيد ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ مالك‌ نمي‌باشند ‌براي‌ ‌شما‌ روزي‌ ‌را‌ ‌پس‌ بجوئيد نزد ‌خدا‌ روزي‌ ‌را‌ و بپرستيد ‌او‌ ‌را‌ و شكر كنيد مر ‌او‌ ‌را‌ بسوي‌ ‌او‌ باز مي‌گرديد (17)

و ‌اگر‌ تكذيب‌ ميكنيد ‌پس‌ بتحقيق‌ تكذيب‌ كردند امت‌ هائي‌ پيش‌ ‌از‌ ‌شما‌ و نيست‌ ‌بر‌ ‌رسول‌ مگر رسانيدن‌ آشكار (18)

آيا نديدند ‌که‌ چگونه‌ مي‌آفريند ‌خدا‌ خلق‌ ‌را‌ سپس‌ باز مي‌گرداندش‌ بدرستيكه‌ ‌آن‌ ‌بر‌ خداوند آسانست‌ (19)

بگو بگرديد ‌در‌ روي‌ زمين‌ ‌پس‌ بنگريد چگونه‌ آفريد خلق‌ ‌را‌ سپس‌ خداوند پديد مي‌آورد پديده‌ باز پسين‌ بدرستيكه‌ خداوند ‌بر‌ ‌هر‌ چيزي‌ توانا ‌است‌ (20)

عذاب‌ ميكند آنرا ‌که‌ خواهد و رحم‌ ميكند آنرا ‌که‌ خواهد و بسوي‌ ‌او‌ برميگرديد (21)

و نيستيد ‌شما‌ عاجز كنندگان‌ ‌در‌ زمين‌ و نه‌ ‌در‌ آسمان‌ و نيست‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ هيچ‌ دوست‌ و ياوري‌ (22)

و آنانكه‌ كافر شدند بآيت‌هاي‌ ‌خدا‌ و ملاقاتش‌ ‌آنها‌ مأيوس‌ شدند ‌از‌ رحمت‌ ‌من‌ و آنگروه‌ ايشانراست‌ عذاب‌ دردناك‌ (23)

[399]

‌پس‌ نبود جواب‌ قومش‌ مگر ‌که‌ گفتند بكشيدش‌ ‌ يا ‌ بسوزانيدش‌ ‌پس‌ نجاتش‌ داد ‌خدا‌ ‌از‌ آتش‌ بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيتها ‌است‌ گروهي‌ ‌را‌ ‌که‌ ايمان‌ آورند (24)

و ‌گفت‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ فرا گرفتيد ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ بت‌ هائي‌ ‌را‌ بجهت‌ دوستي‌ ميانتان‌ ‌در‌ زندگاني‌ دنيا سپس‌ روز قيامت‌ انكار كند بعضي‌ ‌از‌ ‌شما‌ بعضي‌ ‌را‌ و لعن‌ كند بعضي‌ ‌از‌ ‌شما‌ بعضي‌ ‌را‌ و جايگاهتان‌ آتشست‌ و نباشد ‌شما‌ ‌را‌ هيچ‌ ياري‌ كننده‌ (25)

‌پس‌ ايمان‌ آورد باو لوط و ‌گفت‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ مهاجرت‌ ميكنم‌ بسوي‌ پروردگارم‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ غالب‌ و درستكردار ‌است‌ (26)

و بخشيديم‌ باو اسحق‌ و يعقوب‌ ‌را‌ و قرار داديم‌ ‌در‌ فرزندان‌ ‌او‌ پيغمبري‌ و كتاب‌ ‌را‌ و داديم‌ باو مزدش‌ ‌را‌ ‌در‌ دنيا و بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌در‌ آخرت‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌از‌ شايستگانست‌ (27)

و لوط ‌را‌ چون‌ ‌گفت‌ قومش‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌شما‌ ‌هر‌ آينه‌ مي‌آئيد كار زشت‌ ‌را‌ ‌که‌ پيشي‌ نگرفته‌ ‌بر‌ ‌شما‌ بآن‌ هيچ‌ احدي‌ ‌از‌ جهانيان‌ (28)

آيا ‌شما‌ ‌هر‌ آينه‌ مي‌آييد مردان‌ ‌را‌ و قطع‌ ميكنيد راه‌ ‌را‌ و مي‌آريد ‌در‌ انجمنتان‌ ناپسند ‌را‌ ‌پس‌ نبود جواب‌ قومش‌ مگر آنكه‌ گفتند بياور ‌ما ‌را‌ عذاب‌ ‌خدا‌ ‌اگر‌ هستي‌ ‌از‌ راستگويان‌ (29)

‌گفت‌ پروردگارا ياري‌ كن‌ مرا ‌بر‌ گروه‌ تبهكاران‌ (30)

[400]

و چون‌ آمدند فرستادگان‌ ابراهيم‌ ‌را‌ ‌با‌ بشارت‌ گفتند بدرستيكه‌ ‌ما هلاك‌ كننده‌ايم‌ اهل‌ ‌اينکه‌ قريه‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ اهل‌ ‌آن‌ هستند ستمكاران‌ (31)

‌گفت‌ بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ لوط ‌است‌ گفتند ‌ما داناتريم‌ بآنكه‌ ‌در‌ آنست‌ ‌هر‌ آينه‌ نجات‌ دهيم‌ ‌او‌ و اهلش‌ ‌را‌ مگر زنش‌ ‌که‌ ‌باشد‌ ‌از‌ باز ماندگان‌ (32)

و چونكه‌ آمدند فرستادگان‌ ‌ما ‌بر‌ لوط محزون‌ شد بايشان‌ و تنگ‌ شد بايشان‌ ‌در‌ طاقت‌ و گفتند مترس‌ و غم‌ مخور بدرستيكه‌ ‌ما ميرهانيم‌ تو و اهلت‌ ‌را‌ مگر زنت‌ ‌که‌ ‌باشد‌ ‌از‌ باز ماندگان‌ (33)

بدرستيكه‌ ‌ما فرو ميفرستيم‌ ‌بر‌ اهل‌ ‌اينکه‌ قريه‌ عذابي‌ ‌از‌ آسمان‌ بسبب‌ آنچه‌ هستند تباهكاري‌ ميكنند (34)

و بتحقيق‌ واگذاشتيم‌ ‌از‌ ‌آن‌ علامتي‌ آشكار گروهي‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌در‌ مي‌يابند بعقل‌ (35)

و بسوي‌ مدين‌ برادرشان‌ شعيب‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌گفت‌ اي‌ قوم‌ بپرستيد ‌خدا‌ ‌را‌ و اميدوار باشيد بروز بازپسين‌ و تبهكاري‌ نكنيد ‌در‌ زمين‌ فساد كنندگان‌ (36)

‌پس‌ تكذيبش‌ كردند و گرفتشان‌ زلزله‌ ‌ يا ‌ صيحه‌ ‌پس‌ گرديدند ‌در‌ خانه‌ شان‌ ‌بر‌ جاي‌ ماندگان‌ (37)

و عاد و ثمود ‌را‌ نيز و بحقيقت‌ ظاهر شد ‌بر‌ ‌شما‌ ‌از‌ مسكنهاشان‌ و آراست‌ برايشان‌ شيطان‌ كردارشانرا ‌پس‌ بازداشت‌ ايشانرا ‌از‌ راه‌ و بودند بينندگان‌ (38)

[402]

و مجادله‌ نكنيد ‌با‌ اهل‌ كتاب‌ مگر بنحوي‌ ‌که‌ ‌آن‌ بهتر ‌است‌ مگر آنانكه‌ ستم‌ كردند ‌از‌ ‌ايشان‌ و بگوئيد گرويديم‌ بآنچه‌ فرو فرستاده‌ شد ‌بما‌ و فرو فرستاده‌ شد بشما و اله‌ ‌ما و اله‌ ‌شما‌ يكي‌ ‌است‌ و ‌ما ‌او‌ ‌را‌ منقادانيم‌ (46)

و همچنين‌ فرو فرستاديم‌ بسوي‌ تو كتاب‌ ‌را‌ ‌پس‌ آنانكه‌ داديمشان‌ كتاب‌ ‌را‌ ايمان‌ آورند بآن‌ و ‌از‌ اينها ‌هم‌ كس‌ هست‌ ‌که‌ ايمان‌ آورد بآن‌ و انكار نكند آيت‌هاي‌ ‌ما ‌را‌ مگر كافران‌ (47)

و نبودي‌ ‌که‌ بخواني‌ پيش‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ هيچ‌ كتابي‌ و ننوشته‌اي‌ آنرا بدست‌ خودت‌ آنگاه‌ شك‌ ميكردند باطل‌ كيشان‌ (48)

بلكه‌ ‌آن‌ آيتهائيست‌ روشن‌ ‌در‌ سينه‌هاي‌ آنان‌ ‌که‌ داده‌ شده‌اند علم‌ و انكار نكند آيت‌هاي‌ ‌ما ‌را‌ مگر ستمكاران‌ (49)

و گفتند چرا فرستاده‌ نشد ‌بر‌ ‌او‌ آيت‌ها ‌از‌ پروردگارش‌ بگو جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ‌آن‌ آيت‌ها نزد ‌خدا‌ ‌است‌ و جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ‌من‌ بيم‌ كننده‌ام‌ آشكار (50)

آيا بس‌ نبود ايشانرا ‌که‌ ‌ما فرو فرستاديم‌ ‌بر‌ تو كتاب‌ ‌را‌ ‌که‌ خوانده‌ ميشود برايشان‌ بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ رحمت‌ و پنديست‌ ‌براي‌ گروهي‌ ‌که‌ ميگروند (51)

بگو كافي‌ ‌است‌ ‌خدا‌ ميان‌ ‌من‌ و ميان‌ ‌شما‌ ‌از‌ حيث‌ گواه‌ ميداند آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و زمين‌ ‌است‌ و آنان‌ ‌که‌ گرويدند بباطل‌ و كافر شدند بخدا آنگروه‌ ايشانند زيانكاران‌ (52)

[403]

و بشتاب‌ ميخواهند ‌از‌ تو عذاب‌ ‌را‌ و ‌اگر‌ نبود مدتي‌ معين‌ ‌هر‌ آينه‌ مي‌آمد ايشانرا عذاب‌ و ‌هر‌ آينه‌ آيدشان‌ ناگهان‌ و ‌ايشان‌ ندانند (53)

بشتاب‌ ميخواهند ‌از‌ تو عذاب‌ ‌را‌ و بدرستيكه‌ دوزخ‌ ‌هر‌ آينه‌ احاطه‌ كند كافران‌ ‌را‌ (54)

روزي‌ ‌که‌ فراگيرد ايشانرا عذاب‌ ‌از‌ بالاشان‌ و ‌از‌ زير پاهاشان‌ و گويد بچشيد آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ بوديد ميكرديد (55)

اي‌ بندگانم‌ ‌که‌ ايمان‌ آورديد بدرستيكه‌ زمين‌ ‌من‌ فراخ‌ ‌است‌ ‌پس‌ مرا بپرستيد (56)

‌هر‌ نفسي‌ چشنده‌ موتست‌ سپس‌ بسوي‌ ‌ما برميگرديد (57)

و آنان‌ ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ ‌هر‌ آينه‌ جاي‌ ميدهيم‌ ايشانرا ‌از‌ بهشت‌ غرفه‌ هائي‌ ‌که‌ ميرود ‌از‌ زير ‌آنها‌ نهرهائي‌ جاودانيان‌ ‌در‌ ‌آن‌ خوبست‌ پاداش‌ عمل‌ كنندگان‌ (58)

آنان‌ ‌که‌ صبر كردند و ‌بر‌ پروردگارشان‌ توكل‌ ميكنند (59)

و بسا ‌از‌ جنبنده‌ ‌که‌ برندارد روزي‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌خدا‌ روزي‌ ميدهد آنرا و ‌شما‌ ‌را‌ و ‌او‌ شنواي‌ داناست‌ (60)

و ‌اگر‌ بپرسي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌که‌ كيست‌ ‌که‌ آفريد آسمانها و زمين‌ ‌را‌ و مسخر كرد آفتاب‌ و ماه‌ ‌را‌ ‌هر‌ آينه‌ گويند ‌خدا‌ ‌پس‌ بكجا رانده‌ ميشوند (61)

‌خدا‌ مي‌گستراند روزي‌ ‌را‌ ‌براي‌ ‌هر‌ ‌که‌ خواهد ‌از‌ بندگانش‌ و تنگ‌ ميگيرد برايش‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ بهمه‌ چيز داناست‌ (62)

و ‌اگر‌ بپرسي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌که‌ كيست‌ ‌که‌ فرو فرستد ‌از‌ آسمان‌ آبي‌ ‌را‌ و زنده‌ گرداند بآن‌ زمين‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌بعد‌ ‌از‌ موتش‌ ‌هر‌ آينه‌ گويند ‌خدا‌ بگو ستايش‌ ‌خدا‌ راست‌ بلكه‌ اكثر شان‌ ‌در‌ نمي‌يابند (63)

[404]

و نيست‌ ‌اينکه‌ زندگاني‌ دنيا مگر هزل‌ و بازي‌ و بدرستيكه‌ سراي‌ باز پسين‌ ‌هر‌ آينه‌ آنست‌ زندگاني‌ ‌اگر‌ باشند ‌که‌ بدانند (64)

‌پس‌ هرگاه‌ سوار شوند ‌در‌ كشتي‌ بخوانند ‌خدا‌ ‌را‌ اخلاص‌ ورزندگان‌ ‌بر‌ ‌او‌ دين‌ ‌را‌ ‌پس‌ چون‌ نجاتشان‌ دهد بسوي‌ دشت‌ آنگاه‌ ‌ايشان‌ شرك‌ آورند (65)

‌تا‌ كفران‌ نمايند آنچه‌ داديمشان‌ و ‌تا‌ كامياب‌ شوند ‌پس‌ بزودي‌ ميدانند (66)

آيا نديدند ‌که‌ ‌ما گردانيديم‌ حرمي‌ ‌را‌ امن‌ و ربوده‌ مي‌شوند مردم‌ ‌از‌ پيرامونشان‌ آيا ‌پس‌ بباطل‌ ميگروند و بنعمت‌ ‌خدا‌ كفران‌ ميورزند (67)

و كيست‌ ستمكارتر ‌از‌ آنكه‌ بست‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ دروغ‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ تكذيب‌ كرد حق‌ ‌را‌ چون‌ آمد ‌او‌ ‌را‌ آيا نيست‌ ‌در‌ دوزخ‌ جاي‌ اقامت‌ ‌براي‌ كافران‌ (68)

و آنان‌ ‌که‌ مجاهده‌ كردند ‌در‌ راه‌ ‌ما ‌هر‌ آينه‌ هدايتشان‌ كنيم‌ براه‌هاي‌ خودمان‌ و بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌با‌ نيكوكارانست‌ (69)

30- ‌سورة‌ الروم‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

مغلوب‌ شد روم‌ (2)

‌در‌ نزديكترين‌ زمين‌ و ‌ايشان‌ ‌بعد‌ ‌از‌ مغلوب‌ شدنشان‌ بزودي‌ غالب‌ شوند (3)

‌در‌ اندك‌ سالي‌ ‌خدا‌ راست‌ امر ‌از‌ پيش‌ و ‌از‌ ‌پس‌ و چنين‌ روزي‌ شاد گردند گروندگان‌ (4)

بياري‌ ‌خدا‌ ياري‌ ميكند آنرا ‌که‌ خواهد و اوست‌ غالب‌ مهربان‌ (5)

[405]

وعده‌ ‌خدا‌ خلاف‌ نمي‌كند ‌خدا‌ وعده‌ اش‌ ‌را‌ و ليكن‌ بيشتر مردم‌ نميدانند (6)

ميدانند ظاهري‌ ‌را‌ ‌از‌ زندگاني‌ دنيا و ‌ايشان‌ ‌از‌ آخرت‌ ‌خود‌ غافلانند (7)

آيا فكر نمي‌كنند ‌در‌ خودشان‌ ‌که‌ نيافريده‌ ‌خدا‌ آسمانها و زمين‌ ‌را‌ و آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ ميان‌ آندو ‌است‌ مگر بحق‌ و مدتي‌ نامبرده‌ ‌شده‌ و بدرستيكه‌ بسياري‌ ‌از‌ مردم‌ بملاقات‌ پروردگارشان‌ ‌هر‌ آينه‌ كافرند (8)

آيا نميگردند ‌در‌ زمين‌ ‌تا‌ بنگرند ‌که‌ چگونه‌ ‌بود‌ انجام‌ كار آنان‌ ‌که‌ بودند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ بودند سخت‌ تر ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ توانائي‌ و بشكافتند زمين‌ ‌را‌ و آبادش‌ كردند بيشتر ‌از‌ آنچه‌ اينان‌ آباد كردند آنرا و آمد ايشانرا رسولانشان‌ بمعجزات‌ ‌پس‌ نبود ‌خدا‌ ‌که‌ ستم‌ كند ‌ايشان‌ ‌را‌ بلكه‌ بودند بخودشان‌ ستم‌ ميكردند (9)

سپس‌ ‌باشد‌ عاقبت‌ آنانكه‌ انجام‌ دادند كارهاي‌ بد ‌را‌ بدي‌ چون‌ ‌که‌ تكذيب‌ كردند آيت‌هاي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ و بودند بآنها استهزاء كننده‌ (10)

خداوند پديد آورد خلق‌ ‌را‌ سپس‌ باز مي‌گرداند ‌او‌ ‌را‌ سپس‌ بسوي‌ ‌او‌ برميگرديد (11)

و روزي‌ ‌که‌ ‌بر‌ پا شود قيامت‌ نوميد شوند گناهكاران‌ (12)

و نباشد ايشانرا ‌از‌ شريكانشان‌ شفيعان‌ و باشند بشريكانشان‌ انكار ورزندگان‌ (13)

و روزي‌ ‌که‌ ‌بر‌ پا شود قيامت‌ ‌در‌ چنين‌ روزي‌ ‌از‌ ‌هم‌ جدا شوند (14)

‌پس‌ اما آنان‌ ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ ‌پس‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ بستاني‌ مسرور مي‌شوند (15)

[406]

و اما آنان‌ ‌که‌ كافر شدند و تكذيب‌ كردند آيت‌هاي‌ ‌ما و ملاقات‌ آخرت‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌آنها‌ ‌در‌ عذاب‌ حاضر شدگانند (16)

‌پس‌ تسبيح‌ ‌خدا‌ ‌را‌ هنگاميكه‌ شام‌ ميكنيد و هنگاميكه‌ صبح‌ ميكنيد (17)

و ‌او‌ راست‌ ستايش‌ ‌در‌ آسمانها و زمين‌ و شامگاه‌ و هنگاميكه‌ ظهر ميكنيد (18)

بيرون‌ آورد زنده‌ ‌را‌ ‌از‌ مرده‌ و بيرون‌ آورد مرده‌ ‌را‌ ‌از‌ زنده‌ و زنده‌ مي‌كند زمين‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌از‌ مرگش‌ و همچنين‌ بيرون‌ آورده‌ ميشويد (19)

و ‌از‌ آيت‌هاي‌ اوست‌ ‌که‌ آفريده‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ خاك‌ ‌پس‌ آنگاه‌ ‌شما‌ انسانيد ‌که‌ پراكنده‌ مي‌شويد (20)

و ‌از‌ آيت‌هاي‌ اوست‌ ‌که‌ آفريده‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌از‌ خودتان‌ همسراني‌ ‌تا‌ آرام‌ گيريد ‌با‌ ‌آنها‌ و قرار داد ميان‌ ‌شما‌ دوستي‌ و رحمت‌ بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيتهاست‌ گروهي‌ ‌را‌ ‌که‌ فكر ميكنند (21)

و ‌از‌ آيت‌هاي‌ اوست‌ آفرينش‌ آسمانها و زمين‌ و اختلاف‌ زبانها و رنگهاي‌ ‌شما‌ بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيت‌ هاست‌ ‌براي‌ دانايان‌ (22)

و ‌از‌ آيت‌هاي‌ اوست‌ خواب‌ ‌شما‌ ‌در‌ شب‌ و روز و جستن‌ ‌شما‌ ‌از‌ فضلش‌ بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيتهاست‌ ‌براي‌ گروهي‌ ‌که‌ مي‌شنوند (23)

و ‌از‌ آيت‌هاي‌ اوست‌ ‌که‌ مينمايد ‌شما‌ ‌را‌ برق‌ ‌را‌ ‌از‌ راه‌ بيم‌ و اميد و فرو ميفرستد ‌از‌ آسمان‌ آب‌ ‌را‌ ‌پس‌ زنده‌ گرداند بآن‌ زمين‌ ‌را‌ ‌بعد‌ ‌از‌ مرگش‌ بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيتهائيست‌ گروهي‌ ‌را‌ ‌که‌ بعقل‌ دريابند (24)

[407]

و ‌از‌ آيت‌هاي‌ اوست‌ ‌که‌ ‌بر‌ پاي‌ ‌باشد‌ آسمان‌ و زمين‌ بامرش‌ ‌پس‌ چون‌ خواند ‌شما‌ ‌را‌ خواندني‌ ‌از‌ زمين‌ آنگاه‌ ‌شما‌ بيرون‌ مي‌آييد (25)

و ‌او‌ راست‌ آنكه‌ ‌در‌ آسمانها و زمين‌ ‌است‌ همه‌ ‌او‌ ‌را‌ فرمانبرانند (26)

و اوست‌ آنكه‌ پديد آورد خلق‌ ‌را‌ سپس‌ باز مي‌گرداندش‌ و ‌آن‌ آسانتر ‌است‌ ‌بر‌ ‌او‌ و ‌او‌ راست‌ وصف‌ برتر ‌در‌ آسمانها و زمين‌ و اوست‌ غالب‌ درستكردار (27)

زد ‌براي‌ ‌شما‌ مثلي‌ ‌از‌ خودتان‌ آيا ‌شما‌ راست‌ ‌از‌ آنچه‌ مالك‌ شد يمينهاتان‌ ‌از‌ شريكان‌ ‌در‌ آنچه‌ روزيتان‌ داديم‌ ‌پس‌ ‌شما‌ ‌در‌ ‌آن‌ يكسانيد ميترسيد ‌از‌ ‌ايشان‌ چون‌ ترسيدنتان‌ ‌از‌ خودتان‌ همچنين‌ تفصيل‌ ميدهيم‌ آيات‌ ‌را‌ ‌براي‌ گروهي‌ ‌که‌ بعقل‌ دريابند (28)

بلكه‌ پيروي‌ كردند آنان‌ ‌که‌ ظلم‌ كردند خواهشهاشان‌ ‌را‌ بدون‌ دانشي‌ ‌پس‌ ‌که‌ هدايت‌ ميكند آنرا ‌که‌ اضلال‌ كرده‌ ‌خدا‌ و نيست‌ ايشانرا هيچ‌ ياري‌ كننده‌ (29)

‌پس‌ راست‌ گردان‌ رويت‌ ‌را‌ بدين‌ حقگراي‌ آفرينش‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌که‌ آفريد مردم‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌آن‌ نيست‌ تغييري‌ آفرينش‌ ‌خدا‌ ‌را‌ اينست‌ دين‌ استوار و ليكن‌ بيشتر مردم‌ نميدانند (30)

بازگشت‌ كنندگان‌ بسوي‌ ‌او‌ و بپرهيزيدش‌ و برپاي‌ داريد نماز ‌را‌ و نباشيد ‌از‌ شرك‌ آورندگان‌ (31)

‌از‌ آنان‌ ‌که‌ پاره‌ پاره‌ كردند دينشان‌ ‌را‌ و شدند گروه‌ گروه‌ ‌هر‌ گروهي‌ بآنچه‌ نزد ايشانست‌ شادمانند (32)

[408]

و چون‌ مس‌ كند مردم‌ ‌را‌ ضرري‌ بخوانند پروردگارشان‌ ‌را‌ بازگشت‌ كنندگان‌ بسوي‌ ‌او‌ ‌پس‌ چون‌ چشانيدشان‌ ‌از‌ ‌خود‌ رحمتي‌ آنگاه‌ پاره‌اي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ بپروردگارشان‌ شرك‌ مي‌آورند (33)

‌تا‌ كفران‌ ورزند بآنچه‌ داديمشان‌ ‌پس‌ كام‌ رانيد ‌که‌ بزودي‌ ميدانيد (34)

يا ‌ فرو فرستاديم‌ برايشان‌ حجتي‌ ‌پس‌ ‌او‌ سخن‌ كند بآنچه‌ هستند ‌که‌ بآن‌ شرك‌ مي‌آورند (35)

و چون‌ چشانيم‌ مردم‌ ‌را‌ رحمتي‌ شاد شوند بآن‌ و ‌اگر‌ برسد ايشانرا بدي‌ بآنچه‌ پيش‌ فرستاد دستهاشان‌ آنگاه‌ ‌ايشان‌ نوميد ميشوند (36)

آيا نديدند ‌که‌ ‌خدا‌ گسترش‌ ميدهد روزي‌ ‌را‌ ‌براي‌ آنكه‌ ميخواهد و تنگ‌ ميگرداند بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌هر‌ آينه‌ آيتهاست‌ گروهي‌ ‌را‌ ‌که‌ بگروند (37)

‌پس‌ بده‌ صاحب‌ قرابت‌ ‌را‌ حقش‌ و درمانده‌ و ‌إبن‌ سبيل‌ ‌را‌ ‌آن‌ بهتر ‌است‌ ‌براي‌ آنان‌ ‌که‌ ميخواهند خوشنودي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ و آنگروه‌ ايشانند رستگاران‌ (38)

و آنچه‌ ميدهيد ‌از‌ زيادتي‌ ‌تا‌ بيفزايد ‌در‌ اموال‌ مردم‌ ‌پس‌ نيفزايد نزد ‌خدا‌ و آنچه‌ ميدهيد ‌از‌ زكوة ‌که‌ ميخواهيد خوشنودي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌پس‌ آنگروه‌ ايشانند افزون‌ كنندگان‌ (39)

‌خدا‌ آنست‌ ‌که‌ آفريد ‌شما‌ ‌را‌ ‌پس‌ روزيتان‌ داد ‌پس‌ ميميراند ‌شما‌ ‌را‌ سپس‌ زنده‌ ميكند ‌شما‌ ‌را‌ آيا ‌از‌ شريكان‌ ‌شما‌ كسي‌ هست‌ ‌که‌ بكند ‌از‌ ‌آن‌ هيچ‌ چيز منزه‌ و برتر ‌است‌ ‌او‌ ‌از‌ آنچه‌ شرك‌ مي‌آورند (40)

ظاهر شد تباهي‌ ‌در‌ خشكي‌ و دريا بسبب‌ آنچه‌ كسب‌ كردند دستهاي‌ مردم‌ ‌تا‌ بچشاندشان‌ برخي‌ ‌از‌ آنچه‌ كردند ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ برگردند (41)

[409]

بگو سير كنيد ‌در‌ زمين‌ و ببينيد ‌که‌ چگونه‌ ‌بود‌ انجام‌ كار ‌آنها‌ ‌که‌ بودند ‌از‌ پيش‌ بودند اكثر ‌ايشان‌ شرك‌ آورندگان‌ (42)

‌پس‌ راست‌ دار رويت‌ ‌را‌ بدين‌ استوار پيش‌ ‌از‌ آنكه‌ بيايد روزي‌ ‌که‌ نيست‌ برگشتي‌ آنرا ‌از‌ خداوند ‌در‌ چنين‌ روزي‌ جدا ميشوند ‌از‌ ‌هم‌ (43)

آنكه‌ كافر شد ‌پس‌ ‌بر‌ اوست‌ كفرش‌ و آنكه‌ كرد كار شايسته‌ ‌پس‌ ‌براي‌ خودشان‌ آماده‌ ميكنند (44)

‌تا‌ جزا دهد آنانرا ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ ‌از‌ فضلش‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ دوست‌ ندارد كافران‌ ‌را‌ (45)

و ‌از‌ آيتهاي‌ اوست‌ ‌که‌ ميفرستد بادها ‌را‌ مژده‌ دهندگان‌ و ‌تا‌ بچشاند ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ رحمت‌ خويش‌ و ‌تا‌ جاري‌ شود كشتي‌ بامر ‌او‌ و ‌تا‌ بجوئيد ‌از‌ فضلش‌ و ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ شكر گذار شويد (46)

و بحقيقت‌ فرستاديم‌ پيش‌ ‌از‌ تو رسولاني‌ بسوي‌ قومشان‌ ‌پس‌ آمدند ايشانرا بمعجزات‌ ‌پس‌ انتقام‌ كشيديم‌ ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ گناه‌ كردند و ‌باشد‌ ثابت‌ ‌بر‌ ‌ما ياري‌ كردن‌ گروندگان‌ (47)

‌خدا‌ آنست‌ ‌که‌ فرستد بادها ‌را‌ ‌پس‌ برمي‌انگيزد ابر ‌را‌ ‌پس‌ پهنش‌ ميكند ‌در‌ آسمان‌ ‌هر‌ گونه‌ ‌که‌ خواهد و ميگرداندش‌ پاره‌ پاره‌ ‌پس‌ مي‌بيني‌ باران‌ ‌را‌ ‌که‌ بيرون‌ آيد ‌از‌ رخنه‌ هايش‌ ‌پس‌ چون‌ برساند بآن‌ آنرا ‌که‌ خواهد ‌از‌ بندگانش‌ آنگاه‌ ‌ايشان‌ شادي‌ ميكنند (48)

و ‌اگر‌ چه‌ بودند پيش‌ ‌از‌ آنكه‌ فرستاده‌ شود برايشان‌ ‌از‌ پيش‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ نوميدان‌ (49)

‌پس‌ بنگر بسوي‌ آثار رحمت‌ ‌خدا‌ ‌که‌ چگونه‌ زنده‌ گرداند زمين‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌از‌ مردنش‌ بدرستيكه‌ ‌آن‌ ‌است‌ ‌که‌ زنده‌ گرداند مردگان‌ ‌را‌ و ‌او‌ ‌بر‌ ‌هر‌ چيزي‌ تواناست‌ (50)

[410]

و ‌اگر‌ فرستيم‌ بادي‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌به‌ بينندش‌ زرد ‌هر‌ آينه‌ گردند ‌از‌ ‌بعد‌ ‌آن‌ كفران‌ ميورزند (51)

‌پس‌ بدرستيكه‌ تو نشنواني‌ مردگانرا و نشنواني‌ كران‌ ‌را‌ خواندن‌ چون‌ برگردند پشت‌ كنندگان‌ (52)

و نيستي‌ تو ‌که‌ راه‌ نمائي‌ كوران‌ ‌را‌ ‌از‌ گمراهيشان‌ نمي‌ شنواني‌ مگر آنرا ‌که‌ بگرود بآيت‌هاي‌ ‌ما ‌پس‌ ‌ايشان‌ گردن‌ نهندگانند (53)

‌خدا‌ آنست‌ ‌که‌ آفريد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ ناتواني‌ ‌پس‌ گردانيد ‌از‌ ‌پس‌ ناتواني‌ توانائي‌ ‌پس‌ گردانيد ‌از‌ ‌پس‌ توانائي‌ ناتواني‌ و پيري‌ مي‌آفريند آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ ميخواهد و اوست‌ داناي‌ توانا (54)

و روزي‌ ‌که‌ ‌بر‌ پا شود قيامت‌ سوگند ميخورند گناهكاران‌ ‌که‌ درنگ‌ نكردند جز يك‌ ساعت‌ همچنين‌ بودند ‌که‌ برگردانيده‌ مي‌شدند (55)

و گفتند آنان‌ ‌که‌ داده‌ شدند دانش‌ و ايمان‌ بتحقيق‌ درنگ‌ كرديد ‌در‌ كتاب‌ ‌خدا‌ ‌تا‌ روز رستاخيز ‌پس‌ اينست‌ روز رستاخيز و ليكن‌ ‌شما‌ بوديد ‌که‌ نمي‌ دانستيد (56)

‌پس‌ ‌در‌ چنين‌ روزي‌ سود ندهد آنانرا ‌که‌ ظلم‌ كردند عذر خواهيشان‌ و نه‌ ‌ايشان‌ خوانده‌ شوند توبه‌ پذيرفته‌ (57)

و بتحقيق‌ زديم‌ ‌براي‌ مردمان‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ قرآن‌ ‌از‌ ‌هر‌ مثلي‌ و ‌اگر‌ آوري‌ ايشانرا آيتي‌ ‌هر‌ آينه‌ گويند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند نيستيد ‌شما‌ مگر باطل‌ كيشان‌ (58)

همچنين‌ مهر مي‌نهد ‌خدا‌ ‌بر‌ دلهاي‌ آنان‌ ‌که‌ نميدانند (59)

‌پس‌ صبر كن‌ بدرستيكه‌ وعده‌ ‌خدا‌ حقست‌ و سبك‌ نشمرندت‌ آنان‌ ‌که‌ يقين‌ ندارند (60)

[411]

31- ‌سورة‌ لقمان‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

اينست‌ آيت‌هاي‌ ‌آن‌ كتاب‌ محكم‌ (2)

هدايت‌ و رحمت‌ ‌براي‌ نيكوكاران‌ (3)

آنان‌ ‌که‌ بپادارند نماز ‌را‌ و ميدهند زكاة ‌را‌ و ‌ايشان‌ بآخرت‌ ايشانند ‌که‌ يقين‌ دارند (4)

‌آنها‌ ‌بر‌ هدايتند ‌از‌ پروردگارشان‌ و ‌آنها‌ ايشانند رستگاران‌ (5)

و ‌از‌ مردمان‌ كس‌ ‌است‌ ‌که‌ ميخرد هزل‌ كلام‌ ‌را‌ ‌تا‌ گمراه‌ سازد ‌از‌ راه‌ ‌خدا‌ بدون‌ علمي‌ و بگيرد آنرا استهزاء آنگروه‌ ايشانراست‌ عذاب‌ خوار كننده‌ (6)

چون‌ خوانده‌ شود ‌بر‌ ‌او‌ آيت‌هاي‌ ‌ما روي‌ گرداند تكبر كنان‌ گويا ‌که‌ نشنيد آنرا گويا ‌که‌ ‌در‌ گوشهايش‌ گرانيست‌ ‌پس‌ مژده‌ ده‌ ‌او‌ ‌را‌ بعذابي‌ پر درد (7)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ آنانراست‌ بهشتهاي‌ پر نعمت‌ (8)

جاودانيان‌ ‌در‌ ‌آن‌ وعده‌ ‌خدا‌ براستي‌ و اوست‌ غالب‌ درستكردار (9)

آفريد آسمانها ‌را‌ بدون‌ ستوني‌ ‌که‌ ‌به‌ بينيدش‌ و افكند ‌در‌ زمين‌ كوه‌هاي‌ ثابت‌ مبادا ‌که‌ بگرداند ‌شما‌ ‌را‌ و پراكنده‌ ساخت‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌از‌ ‌هر‌ جنبنده‌ و فرو فرستاديم‌ ‌از‌ آسمان‌ آبرا ‌پس‌ رويانيديم‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌از‌ ‌هر‌ صنفي‌ نيكو (10)

اينست‌ آفرينش‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ بنمائيد مرا ‌که‌ چه‌ چيز آفريدند آنان‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌غير‌ ‌او‌ بلكه‌ ستمكاران‌ ‌در‌ گمراهيند آشكار (11)

[412]

و بتحقيق‌ داديم‌ لقمان‌ ‌را‌ حكمت‌ ‌که‌ شكر كن‌ ‌خدا‌ ‌را‌ و ‌هر‌ ‌که‌ شكر كند ‌پس‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ شكر ميكند ‌براي‌ ‌خود‌ و ‌هر‌ ‌که‌ كفران‌ ورزد ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ بي‌نياز ستوده‌ ‌است‌ (12)

و آنگاه‌ ‌که‌ ‌گفت‌ لقمان‌ بفرزندش‌ و ‌او‌ پند ميداد ‌او‌ ‌را‌ اي‌ پسرك‌ ‌من‌ شرك‌ ميار بخدا بدرستيكه‌ شرك‌ ‌هر‌ آينه‌ ظلميست‌ بزرگ‌ (13)

و وصيت‌ كرديم‌ انسانرا ‌در‌ باره‌ والدينش‌ حمل‌ كرده‌ ‌او‌ ‌را‌ مادرش‌ ‌با‌ سستي‌ ‌بر‌ بالاي‌ سستي‌ و باز كردن‌ ‌او‌ ‌از‌ شير ‌در‌ دو سال‌ ‌که‌ شكر كن‌ مرا و والدينت‌ ‌را‌ بسوي‌ منست‌ بازگشت‌ (14)

و ‌اگر‌ وادارندت‌ ‌بر‌ اينكه‌ شرك‌ آوري‌ بمن‌ آنچه‌ نيست‌ ترا بآن‌ دانشي‌ ‌پس‌ اطاعتشان‌ مكن‌ و همراهيشان‌ كن‌ ‌در‌ دنيا بخوبي‌ و پيروي‌ كن‌ راه‌ آنرا ‌که‌ بازگشت‌ بسوي‌ ‌من‌ ‌پس‌ بسوي‌ ‌من‌ ‌است‌ بازگشت‌ ‌شما‌ ‌پس‌ خبر دهم‌ ‌شما‌ ‌را‌ بآنچه‌ بوديد ‌که‌ ميكرديد (15)

اي‌ پسرك‌ ‌من‌ بدرستيكه‌ ‌آن‌ ‌اگر‌ ‌باشد‌ مقدار دانه‌ ‌از‌ خردل‌ ‌پس‌ ‌باشد‌ ‌در‌ گران‌ سنگي‌ ‌ يا ‌ ‌در‌ آسمانها ‌ يا ‌ ‌در‌ زمين‌ مي‌آورد آنرا ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ باريك‌ ‌بين‌ آگاه‌ ‌است‌ (16)

اي‌ پسرك‌ ‌من‌ بپادار نماز ‌را‌ و امر كن‌ بمعروف‌ و نهي‌ كن‌ ‌از‌ منكر و صبر كن‌ ‌بر‌ آنچه‌ رسيد ترا بدرستيكه‌ ‌آن‌ ‌از‌ مفروضات‌ كارهاست‌ (17)

و مگردان‌ بتكبر رويت‌ ‌را‌ ‌براي‌ مردمان‌ و راه‌ مرو ‌در‌ زمين‌ ‌از‌ روي‌ افتخار بدرستيكه‌ ‌خدا‌ دوست‌ ندارد ‌هر‌ متكبر خرامنده‌ نازنده‌ ‌را‌ (18)

و ميانه‌ گزين‌ ‌در‌ رفتارت‌ و باز دار ‌از‌ آوازت‌ بدرستيكه‌ ناخوشترين‌ آوازها ‌هر‌ آينه‌ آواز خرانست‌ (19)

[413]

آيا نمي‌بينيد ‌که‌ ‌خدا‌ مسخر كرده‌ ‌براي‌ ‌شما‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ و فراوان‌ گردانيده‌ ‌بر‌ ‌شما‌ نعمت‌ هايش‌ ‌را‌ ظاهري‌ و باطني‌ و ‌از‌ مردمان‌ كس‌ هست‌ ‌که‌ مجادله‌ ميكند ‌در‌ باره‌ ‌خدا‌ بدون‌ دانشي‌ و نه‌ هدايتي‌ و نه‌ كتابي‌ روشن‌ كننده‌ (20)

و چون‌ گفته‌ شود ايشانرا ‌که‌ پيروي‌ كنيد ‌از‌ آنچه‌ فرو فرستاده‌ ‌خدا‌ گويند بلكه‌ پيروي‌ ميكنيم‌ ‌از‌ آنچه‌ يافتيم‌ ‌بر‌ ‌آن‌ پدرانمان‌ ‌را‌ آيا و ‌اگر‌ چه‌ بوده‌ ‌باشد‌ شيطان‌ ‌که‌ بخواندشان‌ بسوي‌ عذاب‌ سوزان‌ (21)

و كسيكه‌ باخلاص‌ آورد رويش‌ ‌را‌ بسوي‌ ‌خدا‌ ‌در‌ حاليكه‌ ‌او‌ نيكوكار ‌باشد‌ ‌پس‌ بحقيقت‌ چنگ‌ زده‌ بدستگيره‌ محكم‌ و بسوي‌ خداست‌ انجام‌ كارها (22)

و كسي‌ ‌که‌ كفر ورزيد ‌پس‌ نبايد غمگينت‌ سازد كفر ‌او‌ بسوي‌ ‌ما ‌است‌ بازگشتشان‌ ‌پس‌ خبر دهيم‌ ايشانرا بآنچه‌ كردند بدرستيكه‌ ‌خدا‌ داناست‌ ‌به‌ سراير سينه‌ها (23)

كاميابشان‌ گردانيم‌ اندك‌ ‌پس‌ بجبر مي‌بريمشان‌ بسوي‌ عذاب‌ سخت‌ (24)

و ‌هر‌ آينه‌ ‌اگر‌ بپرسي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌که‌ آفريده‌ آسمانها و زمين‌ ‌را‌ ‌هر‌ آينه‌ گويند ‌خدا‌ بگو ستايش‌ خداي‌ ‌را‌ بلكه‌ اكثرشان‌ نميدانند (25)

خدايراست‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و زمين‌ ‌است‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ اوست‌ بي‌نياز ستوده‌ (26)

و ‌اگر‌ آنكه‌ ‌باشد‌ آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ ‌از‌ درخت‌ قلمها و دريا ‌را‌ مدد دهد آنرا ‌از‌ ‌بعد‌ ‌آن‌ هفت‌ دريا بآخر نميرسد سخنان‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ غالب‌ درستكردار ‌است‌ (27)

نيست‌ آفرينش‌ ‌شما‌ و نه‌ برانگيختن‌ ‌شما‌ مگر چون‌ نفس‌ واحد بدرستيكه‌ ‌خدا‌ شنواي‌ بيناست‌ (28)

[414]

آيا نه‌ بيني‌ ‌که‌ ‌خدا‌ داخل‌ گرداند شب‌ ‌را‌ ‌در‌ روز و داخل‌ گرداند روز ‌را‌ ‌در‌ شب‌ و مسخر گردانيده‌ آفتاب‌ و ماه‌ ‌را‌ ‌هر‌ يك‌ ميرود ‌تا‌ مدتي‌ معين‌ و بدرستيكه‌ ‌خدا‌ بآنچه‌ ميكنيد آگاه‌ ‌است‌ (29)

‌آن‌ ‌به‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌خدا‌ اوست‌ حق‌ و اينكه‌ آنچه‌ ميخوانند ‌از‌ ‌غير‌ ‌او‌ باطلست‌ و بدرستيكه‌ ‌خدا‌ اوست‌ برتر و بزرگ‌ (30)

آيا نه‌ بيني‌ ‌که‌ كشتي‌ها ميروند ‌در‌ دريا بنعمت‌ ‌خدا‌ ‌تا‌ بنمايد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ آيتهايش‌ بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌هر‌ آينه‌ آيتهاست‌ ‌براي‌ ‌هر‌ صبر كننده‌ شكر گزار (31)

و چون‌ فرا گيرد ايشانرا موجي‌ چون‌ توده‌هاي‌ ابر ميخوانند ‌خدا‌ ‌را‌ خالص‌ دارندگان‌ ‌براي‌ ‌او‌ دين‌ ‌را‌ ‌پس‌ آنگاه‌ ‌که‌ نجاتشان‌ دهد بسوي‌ خشكي‌ ‌پس‌ برخي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌بر‌ طريق‌ حقند و انكار نكند آيت‌هاي‌ ‌ما ‌را‌ مگر ‌هر‌ پيمانشكني‌ ناسپاس‌ (32)

اي‌ مردم‌ بترسيد ‌از‌ پروردگارتان‌ و بترسيد ‌از‌ روزي‌ ‌که‌ كفايت‌ نكند پدري‌ ‌از‌ فرزندش‌ و نه‌ فرزندي‌ ‌که‌ ‌او‌ كفايت‌ كند ‌از‌ پدرش‌ چيزي‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ وعده‌ ‌خدا‌ حقست‌ ‌پس‌ مغرور نكند ‌شما‌ ‌را‌ زندگاني‌ دنيا و نيز فريبتان‌ ندهد بخدا ‌آن‌ فريب‌ دهنده‌ (33)

بدرستيكه‌ ‌خدا‌ نزد اوست‌ علم‌ قيامت‌ و فرو مي‌فرستد بارانرا و ميداند آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌در‌ رحمهاست‌ و نميداند هيچ‌ كس‌ ‌که‌ چه‌ چيز بدست‌ آورد فردا و نميداند هيچ‌ كس‌ ‌که‌ بكدام‌ سرزمين‌ ميميرد بدرستيكه‌ ‌خدا‌ دانا و آگاهست‌ (34)

[415]

32- ‌سورة‌ السجده‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

فرو فرستادن‌ ‌آن‌ كتاب‌ شك‌ نيست‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌که‌ ‌از‌ پروردگار جهانيانست‌ (2)

آيا ميگويند بدروغ‌ بست‌ آنرا بلكه‌ ‌آن‌ حقست‌ ‌از‌ پروردگارت‌ ‌تا‌ بيم‌ دهي‌ گروهي‌ ‌را‌ ‌که‌ نيامده‌ ايشانرا هيچ‌ بيم‌ دهنده‌ پيش‌ ‌از‌ تو ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ راه‌ يابند (3)

‌خدا‌ ‌است‌ ‌که‌ آفريد آسمانها و زمين‌ ‌را‌ و آنچه‌ ميان‌ ‌آنها‌ ‌است‌ ‌در‌ شش‌ روز ‌پس‌ مستولي‌ شد ‌بر‌ عرش‌ نيست‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌غير‌ ‌او‌ هيچ‌ ياور و شفاعت‌ كننده‌اي‌ آيا ‌پس‌ چرا پند نمي‌گيريد (4)

بپردازد كار ‌را‌ ‌از‌ آسمان‌ بسوي‌ زمين‌ سپس‌ عروج‌ كند بسوي‌ ‌او‌ ‌در‌ روزي‌ ‌که‌ ‌باشد‌ مقدار ‌آن‌ هزار سال‌ ‌از‌ آنچه‌ ميشماريد (5)

‌آن‌ داناي‌ غايب‌ و حاضر ‌است‌ و غالبست‌ و مهربان‌ (6)

آنكه‌ نيكو ساخت‌ ‌هر‌ چيز ‌را‌ ‌که‌ آفريد آنرا و ابتداء كرد آفريدن‌ انسان‌ ‌را‌ ‌از‌ گل‌ (7)

‌پس‌ قرارداد نسلش‌ ‌را‌ ‌از‌ چكيده‌ ‌از‌ آب‌ ناچيز خوار (8)

‌پس‌ راست‌ كرد آنرا و دميد ‌در‌ ‌آن‌ ‌از‌ روح‌ ‌خود‌ و قرارداد ‌براي‌ ‌شما‌ گوش‌ و چشمها و دلها اندكي‌ شكر مي‌كنيد (9)

و گفتند آيا چون‌ گم‌ شويم‌ ‌در‌ زمين‌ آيا ‌ما ‌هر‌ آينه‌ هستيم‌ ‌در‌ آفرينش‌ تازه‌ بلكه‌ ‌ايشان‌ بملاقات‌ پروردگارشان‌ كافرانند (10)

بگو ميگيرد ‌شما‌ ‌را‌ فرشته‌ مرگ‌ ‌که‌ موكل‌ ‌شده‌ ‌به‌ ‌شما‌ ‌پس‌ بسوي‌ پروردگارتان‌ بازمي‌گرديد (11)

[416]

و ‌اگر‌ ‌به‌ بيني‌ آنگاه‌ ‌که‌ گناهكاران‌ بزير افكنند سرهاشان‌ ‌را‌ نزد پروردگارشان‌ پروردگارا ديديم‌ و شنيديم‌ ‌پس‌ برگردان‌ ‌ما ‌را‌ ‌تا‌ كنيم‌ كار شايسته‌ بدرستيكه‌ ‌ما يقين‌ كنندگانيم‌ (12)

و ‌اگر‌ ميخواستيم‌ ‌هر‌ آينه‌ داده‌ بوديم‌ ‌هر‌ نفسي‌ ‌را‌ هدايتش‌ و ليكن‌ ثابت‌ شد ‌اينکه‌ سخن‌ ‌از‌ ‌من‌ ‌که‌ ‌هر‌ آينه‌ پر سازم‌ البته‌ دوزخ‌ ‌را‌ ‌از‌ جنيان‌ و مردمان‌ همه‌ (13)

‌پس‌ بچشيد بسبب‌ آنكه‌ فراموش‌ كرديد ملاقات‌ امروزتان‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌ما نيز فراموشتان‌ كرديم‌ و بچشيد عذاب‌ دائمي‌ ‌را‌ بسبب‌ آنچه‌ بوديد ‌که‌ ميكرديد (14)

جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ايمان‌ مي‌آورد بآيت‌هاي‌ ‌ما آنان‌ ‌که‌ چون‌ پند داده‌ شوند بآنها بروي‌ ‌در‌ افتند سجده‌ كنان‌ و تسبيح‌ كنند بحمد پروردگارشان‌ و ‌ايشان‌ سركشي‌ نكنند (15)

برخيزد پهلوهاشان‌ ‌از‌ خوابگاه‌ها ميخوانند پروردگارشان‌ ‌را‌ ‌از‌ راه‌ بيم‌ و اميد و ‌از‌ آنچه‌ روزي‌ داديمشان‌ انفاق‌ ميكنند (16)

‌پس‌ نميداند نفسي‌ آنچه‌ پنهان‌ كرده‌ ‌شده‌ برايشان‌ ‌از‌ آسايش‌ چشمها و روشني‌ ‌به‌ پاداش‌ آنچه‌ بودند ميكردند (17)

آيا ‌پس‌ آنكه‌ ‌باشد‌ مؤمن‌ چون‌ كسيست‌ ‌که‌ ‌باشد‌ فاسق‌ يكسان‌ نيستند (18)

اما آنان‌ ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ ‌پس‌ ايشانراست‌ بهشتهاي‌ جاي‌ اقامت‌ ‌ما حضري‌ بآنچه‌ بودند ‌که‌ ميكردند (19)

و اما آنانكه‌ فسق‌ كردند ‌پس‌ جايگاه‌ ‌ايشان‌ آتش‌ ‌است‌ هرگاه‌ خواهند ‌که‌ بيرون‌ آيند ‌از‌ ‌آن‌ برگردانده‌ شوند بآن‌ و گفته‌ شود ايشانرا ‌که‌ بچشيد عذاب‌ آتشي‌ ‌را‌ ‌که‌ بوديد آنرا تكذيب‌ ميكرديد (20)

[417]

و ‌هر‌ آينه‌ ميچشانيمشان‌ ‌از‌ ‌آن‌ عذاب‌ نزديكتر ‌غير‌ ‌از‌ عذاب‌ بزرگتر ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ بازگردند (21)

و كيست‌ ظالمتر ‌از‌ آنكه‌ پند داده‌ شد بآيت‌هاي‌ پروردگارش‌ ‌پس‌ روي‌ گردانيد ‌از‌ ‌آن‌ بدرستيكه‌ ‌ما ‌از‌ گناهكاران‌ انتقام‌ گيرندگانيم‌ (22)

و بتحقيق‌ داديم‌ موسي‌ ‌را‌ توراة ‌پس‌ مباش‌ ‌در‌ شك‌ ‌از‌ ملاقاتش‌ و گردانيديم‌ آنرا هدايت‌ ‌براي‌ بني‌ اسرائيل‌ (23)

و قرار داديم‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ پيشواياني‌ ‌که‌ هدايت‌ ميكردند بفرمان‌ ‌ما چون‌ صبر كردند و بودند بآيت‌هاي‌ ‌ما يقين‌ ميكردند (24)

بدرستيكه‌ پروردگار تو اوست‌ ‌که‌ حكم‌ ميكند ميانشان‌ روز قيامت‌ ‌در‌ آنچه‌ بودند ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ اختلاف‌ ميكردند (25)

آيا هدايت‌ نكرد ايشانرا ‌که‌ چه‌ بسيار هلاك‌ كرديم‌ ‌از‌ پيش‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ قرنها ‌که‌ ميرفتند ‌در‌ مسكنهاشان‌ بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيتهائيست‌ آيا ‌پس‌ نمي‌شنوند (26)

آيا نمي‌بينند ‌که‌ ‌ما ميرانيم‌ آب‌ ‌را‌ بزمين‌ بي‌گياه‌ ‌پس‌ بيرون‌ آريم‌ بآن‌ زرعي‌ ‌را‌ ‌که‌ ميخورند ‌از‌ ‌آن‌ چهارپايانشان‌ و خودشان‌ آيا ‌پس‌ نمي‌بينند (27)

و ميگويند كي‌ خواهد ‌بود‌ ‌اينکه‌ فتح‌ و عذاب‌ ‌اگر‌ هستيد راستگويان‌ (28)

بگو روز فتح‌ و قيامت‌ سود ندهد آنانرا ‌که‌ كافر شدند ايمانشان‌ و نه‌ ‌ايشان‌ مهلت‌ داده‌ شوند (29)

‌پس‌ روي‌ گردان‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و منتظر باش‌ بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ منتظرانند (30)

[418]

33- ‌سورة‌ الأحزاب‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

اي‌ پيغمبر بپرهيز ‌خدا‌ ‌را‌ و اطاعت‌ مكن‌ ‌از‌ كافران‌ و منافقان‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ داناي‌ درستكردار (1)

و پيروي‌ كن‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ وحي‌ شود بتو ‌از‌ پروردگارت‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ بآنچه‌ مي‌كنيد آگاه‌ (2)

و توكل‌ كن‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ و بس‌ ‌است‌ ‌خدا‌ ‌از‌ حيث‌ كارگزاري‌ (3)

قرار نداده‌ ‌خدا‌ ‌براي‌ هيچ‌ مردي‌ دو دل‌ ‌در‌ درونش‌ و نگردانيده‌ جفت‌هاي‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ ظهار ميكنيد ‌از‌ ‌ايشان‌ مادرانتان‌ و نه‌ گردانيده‌ پسر خوانده‌ هايتان‌ ‌را‌ پسرانتان‌ ‌آن‌ گفته‌هاي‌ ‌شما‌ ‌است‌ بدهن‌ هاتان‌ و ‌خدا‌ مي‌گويد راست‌ و ‌او‌ هدايت‌ ميكند راه‌ ‌را‌ (4)

بخوانيدشان‌ بپدرانشان‌ ‌که‌ ‌او‌ محبوبتر ‌است‌ نزد ‌خدا‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ ندانيد پدرانشان‌ ‌را‌ ‌پس‌ برادران‌ شمايند ‌در‌ دين‌ و دوستان‌ ‌شما‌ و نيست‌ ‌بر‌ ‌شما‌ گناهي‌ ‌در‌ آنچه‌ خطا كرديد ‌در‌ ‌آن‌ و ليكن‌ آنچه‌ تعمد كند دلهاتان‌ و ‌باشد‌ ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربان‌ (5)

نبي‌ اولي‌ ‌است‌ بمؤمنان‌ ‌از‌ خودشان‌ و جفت‌ هايش‌ مادران‌ ايشانند و صاحبان‌ رحم‌ها بعضيشان‌ اولي‌ باشند ببعضي‌ ‌در‌ كتاب‌ ‌خدا‌ ‌از‌ مؤمنان‌ و مهاجران‌ مگر آنكه‌ بكنيد ‌به‌ دوستانتان‌ خوبي‌ ‌را‌ ‌باشد‌ ‌آن‌ ‌در‌ آنكتاب‌ نوشته‌ ‌شده‌ (6)

[419]

و هنگاميكه‌ گرفتيم‌ ‌از‌ پيغمبران‌ پيمانشان‌ ‌را‌ و ‌از‌ تو و ‌از‌ نوح‌ و ابراهيم‌ و موسي‌ و عيسي‌ پسر مريم‌ و گرفتيم‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ پيماني‌ سخت‌ (7)

‌تا‌ بپرسد راستگويان‌ ‌را‌ ‌از‌ راستيشان‌ و آماده‌ كرده‌ ‌از‌ ‌براي‌ كافران‌ عذابي‌ دردناك‌ (8)

اي‌ آنكسانيكه‌ گرويديد ياد كنيد نعمت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌شما‌ آنگاه‌ ‌که‌ آمد ‌شما‌ ‌را‌ لشگرها ‌پس‌ فرستاديم‌ برايشان‌ بادي‌ و لشگرهائي‌ ‌که‌ نميديديد ‌آنها‌ ‌را‌ و ‌بود‌ ‌خدا‌ بآنچه‌ ميكرديد بينا (9)

آنگاه‌ ‌که‌ آمدند ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ بالاي‌ ‌شما‌ و ‌از‌ پائين‌ تر ‌از‌ ‌شما‌ و آنگاه‌ ‌که‌ حيران‌ شد چشمها و رسيد دلها ‌به‌ حنجره‌ها و گمان‌ ميبرديد بخدا گمانها (10)

آنجا امتحان‌ كرده‌ شوند مؤمنان‌ و لرزانيده‌ شوند لرزشي‌ سخت‌ (11)

و آنگاه‌ ‌که‌ گويند منافقان‌ و ‌آنها‌ ‌که‌ ‌در‌ دلهاشان‌ مرضي‌ ‌است‌ وعده‌ نكرده‌ ‌ما ‌را‌ ‌خدا‌ و رسولش‌ مگر فريب‌ (12)

و هنگاميكه‌ گفتند گروهي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ اي‌ اهل‌ يثرب‌ نيست‌ جاي‌ اقامت‌ كردن‌ مر ‌شما‌ ‌را‌ ‌پس‌ بازگرديد و دستور ميخواستند پاره‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ پيغمبر مي‌ گفتند بدرستيكه‌ خانه‌هاي‌ ‌ما برهنه‌ ‌است‌ و نيستند ‌آنها‌ برهنه‌ نمي‌ خواستند مگر گريز ‌را‌ (13)

و ‌اگر‌ ‌در‌ آمده‌ ‌شده‌ ‌بود‌ برايشان‌ ‌از‌ اطراف‌ مدينه‌ ‌پس‌ خواسته‌ ‌شده‌ بودند فتنه‌ ‌هر‌ آينه‌ آورده‌ بودندش‌ و درنگ‌ نميكردند بآن‌ مگر اندكي‌ (14)

و ‌در‌ حقيقت‌ بودند ‌که‌ عهد كردند ‌با‌ ‌خدا‌ ‌از‌ پيش‌ ‌که‌ نگردانند پشتها ‌را‌ و ‌باشد‌ عهد ‌خدا‌ پرسيده‌ ‌شده‌ (15)

[420]

بگو هرگز سود ندهد ‌شما‌ ‌را‌ گريز ‌اگر‌ بگريزيد ‌از‌ مردن‌ ‌ يا ‌ كشته‌ شدن‌ و آنگاه‌ كام‌ داده‌ نشويد مگر اندكي‌ (16)

بگو كيست‌ ‌که‌ نگاه‌ دارد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌خدا‌ ‌اگر‌ بخواهد ‌بر‌ ‌شما‌ بدي‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ بخواهد ‌بر‌ ‌شما‌ رحمتي‌ و نيابند ‌براي‌ ‌خود‌ ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ دوستي‌ و نه‌ ياوري‌ (17)

بتحقيق‌ ميداند ‌خدا‌ بازدارندگان‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌شما‌ و گويندگان‌ مر برادرانشانرا ‌که‌ بيائيد بسوي‌ ‌ما و نمي‌ آيند كارزار ‌را‌ مگر اندكي‌ (18)

بخيلان‌ ‌بر‌ ‌شما‌ ‌پس‌ چون‌ آيد بيم‌ بيني‌ ايشانرا ‌که‌ مينگرند بسوي‌ تو ميگردد چشمهاشان‌ چون‌ كسيكه‌ بيهوشي‌ عارض‌ شود ‌بر‌ ‌او‌ ‌از‌ سكرات‌ موت‌ ‌پس‌ چون‌ رود بيم‌ سخن‌ كنند ‌شما‌ ‌را‌ بزبانهاي‌ تيز بخيلان‌ ‌بر‌ خير ‌آنها‌ ايمان‌ نياوردند ‌پس‌ ناچيز گردانيد ‌خدا‌ كردار ايشانرا و ‌باشد‌ ‌آن‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ آسان‌ (19)

ميپندارند ‌آن‌ گروه‌هاي‌ دشمن‌ ‌را‌ ‌که‌ نرفته‌اند و ‌اگر‌ آيند آنگروه‌هاي‌ دشمن‌ دوست‌ ميدارند كاش‌ ‌آنها‌ باديه‌ نشينان‌ ‌در‌ عربان‌ صحرا نشين‌ باشند ‌که‌ بپرسند ‌از‌ خبرهاي‌ ‌شما‌ و ‌اگر‌ بودند ‌در‌ ‌شما‌ كارزار نميكردند مگر اندكي‌ (20)

بتحقيق‌ ‌بود‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ پيغمبر ‌خدا‌ اقتدائي‌ خوب‌ كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌بود‌ ميخواست‌ ‌خدا‌ ‌را‌ و روز بازپسين‌ ‌را‌ و ذكر كرد ‌خدا‌ ‌را‌ بسيار (21)

و چون‌ ديدند مؤمنان‌ آنگروه‌ دشمن‌ ‌را‌ گفتند اينست‌ آنچه‌ وعده‌ داده‌ ‌ما ‌را‌ ‌خدا‌ و رسولش‌ و راست‌ گفته‌ ‌خدا‌ و رسولش‌ و نيفزوده‌ ايشانرا جز ايمان‌ و انقياد (22)

[421]

‌از‌ مؤمنان‌ مرداني‌ هستند ‌که‌ راست‌ گردانيدند آنچه‌ ‌را‌ پيمان‌ بستند ‌با‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌آن‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ كس‌ ‌است‌ ‌که‌ بسر آورد مدتش‌ ‌را‌ و ‌از‌ ‌ايشان‌ كس‌ ‌است‌ ‌که‌ انتظار ميكشد و تغيير ندادند تغيير دادني‌ (23)

‌تا‌ پاداش‌ دهد ‌خدا‌ راستگويان‌ ‌را‌ براستي‌ ‌ايشان‌ و عذاب‌ كند منافقان‌ ‌را‌ ‌اگر‌ خواهد ‌ يا ‌ توبه‌ پذيرد ‌از‌ ‌ايشان‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ آمرزنده‌ مهربان‌ (24)

و برگردانيد ‌خدا‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ كافر شدند ‌با‌ خشم‌ خوردنشان‌ ‌که‌ نرسيدند ‌به‌ خيري‌ و كفايت‌ كرد ‌خدا‌ مؤمنان‌ ‌را‌ كارزار و ‌باشد‌ ‌خدا‌ تواناي‌ غالب‌ (25)

و فرود آورد آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ پشتيبانشان‌ شدند ‌از‌ اهل‌ كتاب‌ ‌از‌ حصارهاشان‌ و انداخت‌ ‌در‌ دلهاشان‌ هراس‌ پاره‌ ‌را‌ مي‌كشتيد و اسير مينموديد پاره‌ ‌را‌ (26)

و ‌به‌ ارث‌ داد ‌شما‌ ‌را‌ زمينشان‌ و سراهاشان‌ و مالهاشان‌ ‌را‌ و زميني‌ ‌را‌ ‌که‌ ننورديده‌ بوديد آنرا و ‌باشد‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ همه‌ چيز توانا (27)

اي‌ پيغمبر بگو ‌به‌ همسرانت‌ ‌اگر‌ هستيد ‌که‌ ميخواهيد زندگاني‌ دنيا و پيرايه‌ آنرا ‌پس‌ بيائيد ‌تا‌ سرمايه‌ دهم‌ ‌شما‌ ‌را‌ و رها كنم‌ ‌شما‌ ‌را‌ رها كردني‌ خوب‌ (28)

و ‌اگر‌ هستيد ‌که‌ ميخواهيد ‌خدا‌ و رسولش‌ ‌را‌ و سراي‌ بازپسين‌ ‌را‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ آماده‌ كرده‌ ‌براي‌ نيكوكاران‌ ‌از‌ ‌شما‌ مزدي‌ بزرگ‌ (29)

اي‌ زنان‌ پيغمبر آنكه‌ آورد ‌از‌ ‌شما‌ كار بدي‌ ‌يعني‌ گناه‌ كبيره‌ آشكاري‌ ‌را‌ افزون‌ ميشود ‌براي‌ ‌او‌ عذاب‌ دو چندان‌ و ‌باشد‌ ‌آن‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ آسان‌ (30)

[422]

و آنكه‌ طاعت‌ ورزد ‌از‌ ‌شما‌ ‌خدا‌ و رسولش‌ ‌را‌ و كند كار شايسته‌ ميدهيم‌ باو مزدش‌ ‌را‌ دو بار و آماده‌ كرديم‌ برايش‌ روزي‌ نيكو (31)

اي‌ زنان‌ پيغمبر نيستيد ‌شما‌ چون‌ يكي‌ ‌از‌ زنان‌ ‌اگر‌ پرهيزكاري‌ كنيد ‌پس‌ نرمي‌ نكنيد بگفتار ‌که‌ طمع‌ كند آنكه‌ ‌در‌ دلش‌ مرض‌ ‌است‌ و بگوئيد گفتاري‌ پسنديده‌ (32)

و قرار گيريد ‌در‌ خانه‌ هاتان‌ و خودنمائي‌ مكنيد مانند خودنمائي‌ زمان‌ جاهليت‌ پيشين‌ و ‌بر‌ پا داريد نماز ‌را‌ و بدهيد زكوة ‌را‌ و فرمان‌ بريد ‌خدا‌ و رسولش‌ ‌را‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ميخواهد ‌خدا‌ ‌تا‌ ببرد ‌از‌ ‌شما‌ بدي‌ ‌را‌ (‌از‌ ‌شما‌) اهل‌ بيت‌ و پاك‌ گرداند ‌شما‌ ‌را‌ پاك‌ گردانيدني‌ (33)

و ياد كنيد آنچه‌ خوانده‌ ميشود ‌در‌ خانه‌هاي‌ ‌شما‌ ‌از‌ آيات‌ ‌خدا‌ و حكمت‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ باريك‌ ‌بين‌ آگاه‌ (34)

بدرستيكه‌ مردان‌ مسلمان‌ و زنان‌ مسلمان‌ و مردان‌ مؤمن‌ و زنان‌ مؤمن‌ و مردان‌ فروتن‌ و زنان‌ فروتن‌ و مردان‌ راستگو و زنان‌ راستگو و مردان‌ شكيبا و زنان‌ شكيبا و مردان‌ ‌با‌ خضوع‌ و زنان‌ ‌با‌ خضوع‌ و مردان‌ صدقه‌ دهنده‌ و زنان‌ صدقه‌ دهنده‌ و مردان‌ روزه‌ دار و زنان‌ روزه‌ دار و مردان‌ نگاهدارنده‌ فرجهاي‌ ‌خود‌ و زنان‌ نگاهدارنده‌ و مردان‌ ياد كننده‌ ‌خدا‌ ‌را‌ بسيار و زنان‌ ياد كننده‌ آماده‌ ساخته‌ ‌خدا‌ ايشانرا آمرزش‌ و مزدي‌ بزرگ‌ (35)

[423]

و نمي‌باشد مرد مؤمن‌ و نه‌ زن‌ مؤمن‌ ‌را‌ چون‌ حكم‌ كرد ‌خدا‌ و پيغمبرش‌ امري‌ ‌را‌ اينكه‌ بوده‌ ‌باشد‌ ‌ايشان‌ ‌را‌ اختياري‌ ‌از‌ امرشان‌ و ‌هر‌ ‌که‌ نافرماني‌ كند ‌خدا‌ و رسولش‌ ‌را‌ ‌پس‌ بتحقيق‌ گمراه‌ ‌شده‌ گمراهي‌ آشكار (36)

و چون‌ ميگفتي‌ آنرا ‌که‌ احسان‌ كرد ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌او‌ و احسان‌ كردي‌ تو ‌بر‌ ‌او‌ نگاهدار ‌با‌ ‌خود‌ همسرت‌ ‌را‌ و بپرهيز ‌از‌ ‌خدا‌ و پنهان‌ داشتي‌ ‌در‌ نفس‌ ‌خود‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌خدا‌ ظاهرش‌ كند و بيم‌ داشتي‌ ‌از‌ مردمان‌ و ‌خدا‌ سزاوارتر ‌است‌ ‌که‌ بترسي‌ ‌از‌ ‌او‌ ‌پس‌ چون‌ گذارد زيد ‌از‌ ‌او‌ حاجت‌ ‌را‌ تزويج‌ كرديم‌ بتو ‌او‌ ‌را‌ ‌تا‌ نبوده‌ ‌باشد‌ ‌بر‌ مؤمنان‌ باكي‌ ‌در‌ همسران‌ پسر خوانده‌ هاشان‌ چون‌ گذارند ‌از‌ ‌ايشان‌ حاجت‌ ‌را‌ و ‌باشد‌ فرمان‌ ‌خدا‌ انجام‌ يافته‌ (37)

و نباشد ‌بر‌ پيغمبر هيچ‌ باكي‌ ‌در‌ آنچه‌ ‌که‌ مقرر داشته‌ ‌خدا‌ برايش‌ دستور ‌خدا‌ ‌است‌ ‌در‌ آنان‌ ‌که‌ گذشتند پيش‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ و ‌باشد‌ فرمان‌ ‌خدا‌ فرمايشي‌ فرموده‌ ‌شده‌ (38)

آنان‌ ‌که‌ ميرسانند رسالت‌هاي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ و ميترسند ‌از‌ ‌او‌ و نمي‌ ترسند ‌از‌ احدي‌ جز خداوند و بس‌ ‌است‌ ‌خدا‌ حساب‌ گر (39)

و نمي‌باشد ‌محمّد‌ ص‌ پدر يكي‌ ‌از‌ مردان‌ ‌شما‌ و ليكن‌ پيغمبر ‌خدا‌ و خاتم‌ پيغمبرانست‌ و ‌باشد‌ ‌خدا‌ ‌به‌ ‌هر‌ چيزي‌ دانا (40)

اي‌ آنان‌ ‌که‌ ايمان‌ آورديد ياد كنيد ‌خدا‌ ‌را‌ ياد كردني‌ بسيار (41)

و تسبيح‌ گوئيد ‌او‌ ‌را‌ بامداد و شبانگاه‌ (42)

اوست‌ ‌که‌ درود ميفرستد ‌بر‌ ‌شما‌ و فرشتگان‌ ‌او‌ ‌تا‌ بيرون‌ كند ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ تاريكي‌ها بسوي‌ نور و ميباشد بمؤمنان‌ مهربان‌ (43)

[425]

بازپس‌ ميداري‌ آنرا ‌که‌ خواهي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و جاي‌ ميدهي‌ بسوي‌ ‌خود‌ آنرا ‌که‌ خواهي‌ و آنرا ‌که‌ خواستي‌ ‌از‌ زنان‌ ‌که‌ عزل‌ كردي‌ ‌پس‌ نيست‌ گناهي‌ ‌بر‌ تو ‌اينکه‌ نزديكتر ‌است‌ بآنكه‌ آرام‌ گيرد چشمهاشان‌ و غمگين‌ نشوند و خوشنود گردند بآنچه‌ داديشان‌ همه‌ شان‌ و ‌خدا‌ ميداند آنچه‌ ‌در‌ دلهاي‌ ‌شما‌ ‌است‌ و ‌باشد‌ ‌خدا‌ داناي‌ بردبار (51)

حلال‌ نميشود ترا زنان‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ و نه‌ اينكه‌ بدل‌ كني‌ ايشانرا ‌به‌ همسراني‌ (ديگر) ‌اگر‌ چه‌ خوش‌ آمده‌ ‌باشد‌ ترا زيبائيشان‌ مگر آنكه‌ مالك‌ شد يمين‌ تو و ‌باشد‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌هر‌ چيزي‌ نگهبان‌ (52)

اي‌ آنان‌ ‌که‌ ايمان‌ آورده‌ايد داخل‌ نشويد بخانه‌هاي‌ پيغمبر مگر اينكه‌ دستور داده‌ شود ‌شما‌ ‌را‌ بسوي‌ طعام‌ بدون‌ اينكه‌ انتظار كشيد رسيدنش‌ ‌را‌ و ليكن‌ چون‌ خوانده‌ شويد ‌پس‌ درآييد ‌پس‌ چون‌ خورديد ‌پس‌ پراكنده‌ شويد و نه‌ انس‌ جوئيد بحكايتي‌ بدرستيكه‌ ‌آن‌ ‌باشد‌ ‌که‌ رنجور سازد پيغمبر ‌را‌ ‌پس‌ شرم‌ ميكند ‌از‌ ‌شما‌ و خداوند شرم‌ نميكند ‌از‌ حق‌ و چون‌ خواهيد ‌از‌ ‌ايشان‌ متاعي‌ ‌پس‌ بخواهيد ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ پشت‌ پرده‌ ‌آن‌ پاكيزه‌ تر ‌است‌ ‌براي‌ دلهاي‌ ‌شما‌ و دلهاي‌ ‌ايشان‌ و نباشد ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ برنجانيد ‌رسول‌ ‌خدا‌ و نه‌ آنكه‌ نكاح‌ كنيد همسرانش‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ‌او‌ هرگز بدرستيكه‌ ‌آن‌ ‌باشد‌ نزد ‌خدا‌ بزرگ‌ (53)

‌اگر‌ آشكار كنيد چيزي‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ پنهان‌ داريد آنرا ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ بهر چيزي‌ دانا (54)

[426]

نيست‌ گناهي‌ ‌بر‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ پدرانشان‌ و نه‌ پسرانشان‌ و نه‌ برادرانشان‌ و نه‌ پسران‌ برادرانشان‌ و نه‌ پسران‌ خواهرانشان‌ و نه‌ زنانشان‌ و نه‌ آنچه‌ مالك‌ ‌باشد‌ يمينهاشان‌ و بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ ‌بر‌ همه‌ چيز گواه‌ (55)

بدرستيكه‌ ‌خدا‌ و ملائكه‌ ‌او‌ صلوات‌ ميفرستند ‌بر‌ پيغمبر اي‌ ‌آن‌ كسانيكه‌ ايمان‌ آورده‌ايد صلوات‌ فرستيد ‌بر‌ ‌او‌ و سلام‌ كنيد سلام‌ كردني‌ (56)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ اذيت‌ ميكنند ‌خدا‌ و رسولش‌ ‌را‌ لعنت‌ كند ايشانرا ‌خدا‌ ‌در‌ دنيا و آخرت‌ و آماده‌ ساخته‌ ايشانرا عذابي‌ خوار كننده‌ (57)

و آنان‌ ‌که‌ مي‌آزارند مردان‌ مؤمن‌ و زنان‌ مؤمن‌ ‌را‌ بدون‌ آنچه‌ كسب‌ كرده‌اند ‌پس‌ بتحقيق‌ متحمل‌ شده‌اند بهتان‌ و گناهي‌ آشكار ‌را‌ (58)

اي‌ پيغمبر بگو بهمسرانت‌ و دخترانت‌ و زنان‌ مؤمنين‌ ‌را‌ ‌که‌ فرو پوشند ‌بر‌ ‌خود‌ ‌از‌ چادرهاشان‌ ‌آن‌ نزديكتر ‌است‌ بآنكه‌ شناخته‌ شوند (بصلاح‌ و عفت‌) ‌پس‌ اذيت‌ نشوند و ‌باشد‌ ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربان‌ (59)

‌هر‌ آينه‌ ‌اگر‌ باز بازنايستند منافقان‌ و آنان‌ ‌که‌ ‌در‌ دلهاشان‌ مرض‌ ‌است‌ و شايعه‌ سازان‌ ‌در‌ مدينه‌ ‌هر‌ آينه‌ برگماريمت‌ بايشان‌ ‌پس‌ مجاور نشوند ‌با‌ تو ‌در‌ ‌آن‌ مگر اندكي‌ (60)

لعنت‌ شدگانند ‌هر‌ كجا يافت‌ شوند گرفته‌ ‌شده‌ و كشته‌ شوند كشتني‌ بليغ‌ (61)

دستور ‌خدا‌ ‌است‌ ‌در‌ آنان‌ ‌که‌ گذشتند ‌از‌ پيش‌ و هرگز نيابي‌ دستور ‌خدا‌ ‌را‌ تغييري‌ (62)

[427]

ميپرسندت‌ مردمان‌ ‌از‌ قيامت‌ بگو جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ علم‌ ‌آن‌ نزد خداست‌ و چه‌ ميداني‌ شايد ‌که‌ قيامت‌ ‌باشد‌ نزديك‌ (63)

بدرستيكه‌ ‌خدا‌ لعنت‌ كرده‌ كافران‌ ‌را‌ و آماده‌ كرده‌ برايشان‌ آتش‌ سوزان‌ (64)

جاودانيان‌ ‌در‌ ‌آن‌ هميشه‌ نمي‌يابند صاحبي‌ و نه‌ ياوري‌ (65)

روزي‌ ‌که‌ برگردد روهاشان‌ ‌در‌ آتش‌ ميگويند اي‌ كاش‌ ‌ما اطاعت‌ ميكرديم‌ ‌خدا‌ ‌را‌ و اطاعت‌ ميكرديم‌ پيغمبر ‌را‌ (66)

و گويند پررودگارا بدرستيكه‌ ‌ما اطاعت‌ كرديم‌ سركرده‌ها و بزرگانمان‌ ‌را‌ ‌پس‌ گمراه‌ كردند ‌ما ‌را‌ ‌از‌ راه‌ (67)

پروردگارا بده‌ ايشانرا دو چندان‌ ‌از‌ عذاب‌ و لعنتشان‌ كن‌ لعنتي‌ بزرگ‌ (68)

اي‌ آنكسانيكه‌ گرويديد نباشيد مانند آنان‌ ‌که‌ رنجانيدند موسي‌ ‌را‌ ‌پس‌ بري‌ وانمودش‌ ‌خدا‌ ‌از‌ آنچه‌ گفتند و ‌بود‌ نزد ‌خدا‌ گرامي‌ (69)

اي‌ آنكسانيكه‌ گرويديد بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ و بگوئيد گفتاري‌ صواب‌ (70)

شايسته‌ گرداند ‌براي‌ ‌شما‌ كردارتان‌ ‌را‌ و مي‌آمرزد ‌براي‌ ‌شما‌ گناهانتان‌ ‌را‌ و ‌هر‌ ‌که‌ اطاعت‌ كند ‌خدا‌ و رسولش‌ ‌را‌ ‌پس‌ بتحقيق‌ كام‌ يافت‌ كاميابي‌ بزرگ‌ (71)

بدرستيكه‌ ‌ما عرضه‌ كرديم‌ امانت‌ ‌را‌ ‌بر‌ آسمانها و زمين‌ و كوه‌ها ‌پس‌ اباء نمودند ‌که‌ بردارند آنرا و ترسيدند ‌از‌ ‌آن‌ و برداشت‌ آنرا انسان‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌باشد‌ ستمكار نادان‌ (72)

‌تا‌ عذاب‌ كند ‌خدا‌ مردان‌ منافق‌ و زنان‌ منافق‌ و مردان‌ مشرك‌ و زنان‌ مشرك‌ ‌را‌ و توبه‌ پذيرد ‌خدا‌ ‌بر‌ مردان‌ ‌با‌ ايمان‌ و زنان‌ ‌با‌ ايمان‌ و ‌باشد‌ ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربان‌ (73)

[428]

34- ‌سورة‌ سبإ
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

ستايش‌ خدائي‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌او‌ راست‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ و ‌او‌ راست‌ ستايش‌ ‌در‌ آخرت‌ و اوست‌ درستكردار آگاه‌ (1)

ميداند آنچه‌ ‌را‌ داخل‌ مي‌شود ‌در‌ زمين‌ و آنچه‌ ‌را‌ خارج‌ ميشود ‌از‌ ‌آن‌ و آنچه‌ ‌را‌ فرود آيد ‌از‌ آسمان‌ و آنچه‌ ‌را‌ عروج‌ كند ‌در‌ ‌آن‌ و ‌او‌ مهربان‌ و آمرزنده‌ ‌است‌ (2)

و گويند آنانكه‌ كافرند نيايد ‌ما ‌را‌ قيامت‌ بگو آري‌ قسم‌ بپروردگارم‌ ‌هر‌ آينه‌ آيد ‌شما‌ ‌را‌ (قيامت‌، قسم‌ ‌به‌) داناي‌ نهان‌ آنكه‌ مستور نمي‌باشد ‌از‌ ‌او‌ بمقدار ذره‌ ‌در‌ آسمانها و نه‌ ‌در‌ زمين‌ و نيست‌ خوردتر ‌از‌ ‌آن‌ و نه‌ بزرگتر مگر ‌باشد‌ ‌در‌ كتابي‌ آشكار (3)

‌تا‌ جزا دهد آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ آنگروه‌ ‌براي‌ ايشانست‌ آمرزش‌ و روزي‌ خوب‌ (4)

و آنان‌ ‌که‌ شتافتند ‌در‌ آيت‌هاي‌ ‌ما عاجز پندارندگان‌ آنگروه‌ ايشانراست‌ عذاب‌ ‌از‌ عقوبت‌ دردناك‌ (5)

و مي‌بينند آنان‌ ‌که‌ داده‌ شدند علم‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌که‌ فرستاده‌ ‌شده‌ بسوي‌ تو ‌از‌ پروردگارت‌ ‌آن‌ حقست‌ و هدايت‌ ميكند ‌به‌ راه‌ خداي‌ غالب‌ ستوده‌ (6)

و گفتند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند آيا دلالت‌ كنيم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌بر‌ مردي‌ ‌که‌ خبر دهد ‌شما‌ ‌را‌ چون‌ پاره‌ كرده‌ شديد بهر پاره‌ كردني‌ بدرستيكه‌ شمائيد ‌هر‌ آينه‌ ‌در‌ آفرينش‌ تازه‌ (7)

[429]

آيا بست‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ دروغي‌ ‌ يا ‌ ‌در‌ ‌او‌ جنوني‌ ‌است‌ بلكه‌ آنان‌ ‌که‌ ايمان‌ نياورند بآخرت‌ ‌در‌ عذاب‌ و گمراهي‌ دورند (8)

آيا ‌پس‌ ننگريستند بسوي‌ آنچه‌ ‌باشد‌ ميان‌ دستهاشان‌ و آنچه‌ ‌باشد‌ پشت‌ سرشان‌ ‌از‌ آسمان‌ و زمين‌ ‌اگر‌ خواهيم‌ فرو بريم‌ ايشانرا بزمين‌ ‌ يا ‌ فرو اندازيم‌ برايشان‌ پاره‌ها ‌از‌ آسمان‌ بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيتي‌ ‌است‌ بهر بنده‌ بازگشت‌ كننده‌ (9)

و بتحقيق‌ داديم‌ داود ‌را‌ ‌از‌ ‌خود‌ مزيتي‌ اي‌ كوه‌ها تسبيح‌ گوئيد ‌با‌ ‌او‌ و اي‌ مرغان‌ ‌شما‌ ‌هم‌ و نرم‌ گردانيديم‌ ‌براي‌ ‌او‌ آهن‌ ‌را‌ (10)

‌که‌ بساز زره‌هاي‌ رسا و اندازه‌ نگهدار ‌در‌ بافتن‌ و بكنيد كار شايسته‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ بانچه‌ مي‌كنيد بينايم‌ (11)

و بسليمان‌ باد ‌را‌ ‌که‌ بامدادش‌ ماهي‌ ‌بود‌ و شبانگاهش‌ ماهي‌ و جاري‌ كرديم‌ برايش‌ چشمه‌ مس‌ گداخته‌ و ‌از‌ جن‌ كسي‌ ‌که‌ كار ميكرد ‌در‌ حضور ‌او‌ باذن‌ پروردگارش‌ و ‌آن‌ ‌که‌ سر پيچد ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ فرمان‌ ‌ما مي‌چشانيم‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ عذاب‌ آتش‌ سوزان‌ (12)

مي‌ ساختند ‌براي‌ ‌او‌ آنچه‌ ميخواست‌ ‌از‌ پرستشگاه‌ها و پيكرها و كاسه‌ هائي‌ چون‌ حوض‌ها و ديگ‌ هائي‌ برقرار بكنيد اي‌ آل‌ داود شكر و اندكند ‌از‌ بندگان‌ ‌من‌ شكر گزار (13)

‌پس‌ چون‌ گذرانديم‌ ‌بر‌ ‌او‌ مرگ‌ ‌را‌ دلالت‌ نكرد ايشانرا ‌بر‌ مرگش‌ مگر جنبنده‌ زمين‌ ‌که‌ مي‌خورد عصايش‌ ‌را‌ ‌پس‌ چون‌ برو درافتاد ظاهر شد جن‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌اگر‌ بودند ‌که‌ ميدانستند غيب‌ ‌را‌ نمي‌ماندند ‌در‌ عذاب‌ خوار كننده‌ (14)

[430]

بتحقيق‌ ‌که‌ ‌بود‌ سبا ‌را‌ ‌در‌ مسكنهاشان‌ آيتي‌ دو بوستان‌ ‌از‌ راست‌ و چپ‌ بخوريد ‌از‌ روزي‌ پروردگارتان‌ و شكر كنيد ‌او‌ ‌را‌ شهريست‌ پاكيزه‌ و پروردگاري‌ آمرزنده‌ (15)

‌پس‌ روي‌ گردانيدند ‌پس‌ فرستاديم‌ برايشان‌ سيل‌ باران‌ سخت‌ و بدل‌ داديم‌ ‌ايشان‌ ‌را‌ بدو باغشان‌ دو باغ‌ صاحبان‌ ثمري‌ تلخ‌ و شوره‌ گز و چيزي‌ ‌از‌ درخت‌ سدر اندكي‌ (16)

‌آن‌ جزا داديم‌ ايشانرا بسبب‌ آنچه‌ كفران‌ ورزيدند و آيا جزا مي‌دهيم‌ جز ناسپاس‌ ‌را‌ (17)

و قرار داديم‌ ميان‌ ‌ايشان‌ و ميان‌ قريه‌ هائيكه‌ بركت‌ داديم‌ ‌در‌ ‌آن‌ قريه‌هاي‌ ظاهر ‌را‌ و مقرر داشتيم‌ ‌در‌ ‌آنها‌ رفتن‌ ‌را‌ سير كنيد ‌در‌ ‌آنها‌ شبها و روزها ايمنان‌ (18)

‌پس‌ گفتند پروردگارا دور ساز ميان‌ سفرهاي‌ ‌ما و ستم‌ كردند ‌بر‌ خودشان‌ ‌پس‌ گردانيديمشان‌ حكايت‌ها و پراكنديمشان‌ بهر پراكندگي‌ بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيتهاست‌ ‌هر‌ شكيباي‌ شكر گذار ‌را‌ (19)

و بحقيقت‌ راست‌ گردانيد برايشان‌ ابليس‌ گمانش‌ ‌را‌ ‌پس‌ پيروي‌ كردند ‌او‌ ‌را‌ جز عده‌ ‌از‌ گروندگان‌ (20)

و نبود ‌او‌ ‌را‌ برايشان‌ هيچ‌ تسلطي‌ مگر اينكه‌ بدانيم‌ ‌که‌ كي‌ ميگرود بآخرت‌ ‌از‌ آنكه‌ ‌او‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌در‌ شك‌ ‌است‌ و پروردگار تو ‌بر‌ همه‌ چيز نگهبانست‌ (21)

بگو بخوانيد آنانرا ‌که‌ گمان‌ برديد ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ مالك‌ نمي‌باشند مقدار ذره‌ ‌در‌ آسمانها و نه‌ ‌در‌ زمين‌ و نباشد ايشانرا ‌در‌ ‌آن‌ دو ‌تا‌ هيچ‌ شركتي‌ و نباشد ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ هيچ‌ مددكاري‌ (22)

[432]

گفتند آنان‌ ‌که‌ بزرگي‌ جستند آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ ضعيف‌ گرفته‌ شدند آيا ‌ما بازداشتيم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ هدايت‌ ‌بعد‌ ‌از‌ آنكه‌ آمد ‌شما‌ ‌را‌ بلكه‌ بوديد ‌خود‌ گناهكاران‌ (32)

و گفتند آنان‌ ‌که‌ ضعيف‌ گرفته‌ شدند آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ بزرگي‌ جستند بلكه‌ حيله‌ شب‌ و روز ‌شما‌ ‌بود‌ هنگاميكه‌ امر ميكرديد ‌ما ‌را‌ ‌که‌ كافر شويم‌ بخدا و بگردانيم‌ ‌براي‌ ‌او‌ همتاياني‌ و پنهان‌ داشتند پشيماني‌ ‌را‌ چون‌ ديدند عذاب‌ ‌را‌ و قرار داديم‌ زنجيرها ‌را‌ ‌در‌ گردنهاي‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند آيا جزا داده‌ ميشوند مگر آنچه‌ ‌که‌ بودند عمل‌ ميكردند (33)

و نفرستاديم‌ ‌در‌ هيچ‌ قريه‌ هيچ‌ بيم‌ كننده‌ ‌را‌ مگر گفتند ناز پرورده‌ هايش‌ بدرستيكه‌ ‌ما بآنچه‌ فرستاده‌ شديد بآن‌ كافرانيم‌ (34)

و گفتند ‌ما بيشتريم‌ ‌در‌ اموال‌ و اولاد و نباشيم‌ ‌ما عذاب‌ شدگان‌ (35)

بگو بدرستيكه‌ پروردگارم‌ وسعت‌ ميدهد روزي‌ ‌براي‌ آنكه‌ ميخواهد و تنگ‌ ميگرداند و ليكن‌ بيشتر مردمان‌ نمي‌ دانند (36)

و نيست‌ مالهاي‌ ‌شما‌ و نه‌ فرزندانتان‌ بچيزي‌ ‌که‌ نزديك‌ گرداند ‌شما‌ ‌را‌ نزد ‌ما نزديك‌ كردني‌ ليكن‌ آنكه‌ گرويد و كرد كار شايسته‌ ‌پس‌ آنگروه‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌است‌ جزاي‌ افزون‌ بآنچه‌ كردند و ‌ايشان‌ باشند ‌در‌ غرفه‌ها ايمنان‌ (37)

و آنان‌ ‌که‌ مي‌ شتابند ‌در‌ آيت‌هاي‌ ‌ما عاجز گيرندگان‌ ‌آنها‌ باشند ‌در‌ عذاب‌ احضار شدگان‌ (38)

بگو بدرستيكه‌ پروردگار ‌من‌ فراخ‌ ميكند روزي‌ ‌را‌ ‌براي‌ آنكه‌ ميخواهد ‌از‌ بندگانش‌ و تنگ‌ ميگرداند برايش‌ و آنچه‌ انفاق‌ كرديد ‌از‌ چيزي‌ ‌پس‌ ‌او‌ عوض‌ ميدهد آنرا و اوست‌ بهترين‌ روزي‌ دهندگان‌ (39)

[433]

و روزي‌ ‌که‌ حشر ميكند ايشانرا همگي‌ ‌پس‌ ميگويد فرشتگان‌ ‌را‌ آيا اينها ‌شما‌ ‌را‌ بودند ‌که‌ ميپرستيدند (40)

گويند منزهي‌ تو توئي‌ صاحب‌ ‌ما ‌از‌ ‌غير‌ ‌ايشان‌ بلكه‌ بودند ميپرستيدند جن‌ ‌را‌ اكثرشان‌ بودند بآنها گروندگان‌ (41)

‌پس‌ امروز مالك‌ نمي‌باشد بعضيتان‌ بعضي‌ ‌را‌ سودي‌ و نه‌ زياني‌ و ميگوئيم‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ ستم‌ كردند بچشيد عذاب‌ آتشي‌ ‌را‌ ‌که‌ بوديد آنرا تكذيب‌ ميكرديد (42)

و چون‌ خوانده‌ شود برايشان‌ آيت‌هاي‌ ‌ما آشكارا گويند نيست‌ ‌اينکه‌ مگر مردي‌ ‌که‌ ميخواهد ‌که‌ بازدارد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ آنچه‌ بودند ‌که‌ ميپرستيدند پدران‌ ‌شما‌ و گويند نيست‌ ‌اينکه‌ مگر دروغي‌ افتراء كرده‌ ‌شده‌ و گفتند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند حق‌ ‌را‌ چون‌ آمد ايشانرا نيست‌ ‌اينکه‌ مگر سحري‌ آشكار (43)

و نداديم‌ ‌ايشان‌ ‌را‌ ‌از‌ كتابها ‌که‌ بدرس‌ خوانده‌ باشند ‌آنها‌ ‌را‌ و نفرستاديم‌ بسوي‌ ‌ايشان‌ پيش‌ ‌از‌ تو هيچ‌ بيم‌ كننده‌ (44)

و تكذيب‌ كردند آنان‌ ‌که‌ بودند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و نرسيدند بده‌ يك‌ آنچه‌ داديم‌ ايشانرا ‌پس‌ تكذيب‌ كردند رسولان‌ مرا ‌پس‌ چگونه‌ ‌بود‌ كين‌ و كيفر ‌من‌ (45)

بگو جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ پند ميدهم‌ ‌شما‌ ‌را‌ بيك‌ چيز ‌که‌ برخيزيد ‌براي‌ ‌خدا‌ دو دو و يك‌ يك‌ ‌پس‌ بينديشيد ‌که‌ نيست‌ صاحب‌ ‌شما‌ ‌را‌ هيچ‌ جنوني‌ نيست‌ ‌او‌ مگر بيم‌ كننده‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌در‌ برابر عذاب‌ سخت‌ (46)

بگو آنچه‌ خواستم‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌از‌ مزد ‌پس‌ ‌آن‌ مر ‌شما‌ راست‌ نيست‌ مزد ‌من‌ مگر ‌بر‌ ‌خدا‌ و ‌او‌ ‌بر‌ همه‌ چيز گواه‌ ‌است‌ (47)

بگو بدرستيكه‌ پروردگار ‌من‌ القاء ميكند حق‌ ‌را‌ و داناي‌ غيب‌ هاست‌ (48)

[434]

بگو آمد حق‌ و نمي‌ آفريند باطل‌ ‌را‌ و نه‌ برميگرداند (49)

بگو ‌اگر‌ گمراه‌ شدم‌ ‌پس‌ گمراه‌ نشوم‌ مگر ‌بر‌ خودم‌ و ‌اگر‌ راه‌ يافتم‌ ‌پس‌ بآنست‌ ‌که‌ وحي‌ ميكند بمن‌ پروردگارم‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ شنواي‌ نزديكست‌ (50)

و ‌اگر‌ بيني‌ هنگاميكه‌ بترسند ‌پس‌ نباشد فوتي‌ و گرفته‌ شوند ‌از‌ جائي‌ نزديك‌ (51)

و گويند گرويديم‌ باو و ‌از‌ كجا ‌باشد‌ ايشانرا دستيابي‌ ‌از‌ جائي‌ دور (52)

و بحقيقت‌ كافر بودند بآن‌ ‌از‌ پيش‌ و مياندازند ‌به‌ غيب‌ ‌از‌ جائي‌ دور (53)

و فاصله‌ شد ميان‌ ‌ايشان‌ و ميان‌ آنچه‌ ميخواستند چنانكه‌ عمل‌ شد بامثال‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ پيش‌ بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ بودند ‌در‌ شكي‌ بتهمت‌ اندازنده‌ (54)

35- ‌سورة‌ فاطر
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

ستايش‌ خداي‌ ‌را‌ پديد آورنده‌ آسمانها و زمين‌ گرداننده‌ فرشتگان‌ رسولان‌ صاحبان‌ بالها دو ‌تا‌ دو ‌تا‌ و سه‌ ‌تا‌ سه‌ ‌تا‌ و چهار ‌تا‌ چهار ‌تا‌ ميافزايد ‌در‌ آفرينش‌ آنچه‌ ميخواهد بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ همه‌ چيز تواناست‌ (1)

آنچه‌ ‌را‌ گشايد ‌خدا‌ ‌براي‌ مردمان‌ ‌از‌ رحمت‌ ‌پس‌ نيست‌ بازگيرنده‌ مر آنرا و آنچه‌ بازگيرد ‌پس‌ نيست‌ فرستنده‌ مر ‌او‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌او‌ و اوست‌ عزيز درستكردار (2)

اي‌ مردم‌ ياد كنيد نعمت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌شما‌ آيا هيچ‌ آفريننده‌ ‌باشد‌ ‌غير‌ ‌از‌ ‌خدا‌ ‌که‌ روزي‌ دهد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ آسمان‌ و زمين‌ نيست‌ الهي‌ جز ‌او‌ ‌پس‌ بكجا برگردانيده‌ ميشويد (3)

[435]

و ‌اگر‌ تكذيب‌ ميكنند ترا ‌پس‌ بتحقيق‌ تكذيب‌ شدند رسولاني‌ پيش‌ ‌از‌ تو و بسوي‌ ‌خدا‌ برمي‌گردد كارها (4)

اي‌ مردم‌ بدرستيكه‌ وعده‌ ‌خدا‌ حقست‌ ‌پس‌ نفريبد ‌شما‌ ‌را‌ زندگاني‌ دنيا و نفريبد ‌شما‌ ‌را‌ بخدا ‌آن‌ فريبنده‌ (5)

بدرستيكه‌ شيطان‌ ‌شما‌ ‌را‌ دشمنست‌ ‌پس‌ بگيريدش‌ دشمن‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ميخواند گروهش‌ ‌را‌ ‌تا‌ بوده‌ باشند ‌از‌ اهل‌ آتش‌ سوزان‌ (6)

آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ايشانراست‌ عذابي‌ سخت‌ و آنان‌ ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ ايشانراست‌ آمرزش‌ و مزدي‌ بزرگ‌ (7)

آيا ‌پس‌ آنكه‌ آراسته‌ شد برايش‌ بدي‌ كردارش‌ ‌پس‌ بيند آنرا خوب‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ واميگذارد آنرا ‌که‌ ميخواهد و هدايت‌ ميكند آنرا ‌که‌ ميخواهد ‌پس‌ نبايد ‌که‌ هلاك‌ شود نفس‌ تو برايشان‌ ‌از‌ راه‌ حسرت‌ها بدرستيكه‌ ‌خدا‌ دانا ‌است‌ بآنچه‌ مي‌كنند (8)

و ‌خدا‌ آنست‌ ‌که‌ فرستاد بادها ‌را‌ ‌پس‌ برمي‌انگيزد ابر ‌را‌ ‌پس‌ رانديم‌ آنرا ببلدي‌ مرده‌ ‌پس‌ زنده‌ گردانيديم‌ بآن‌ زمين‌ ‌را‌ ‌بعد‌ ‌از‌ مردنش‌ همچنين‌ ‌است‌ حشر كردن‌ (9)

‌هر‌ كس‌ ‌که‌ بخواهد عزت‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌خدا‌ راست‌ عزت‌ همگي‌ بسوي‌ ‌او‌ بالا ميرود سخن‌هاي‌ پاكيزه‌ و كردار شايسته‌ بالا ميبرد آنرا و آنان‌ ‌که‌ مي‌انديشند بديها ‌را‌ ايشانراست‌ عذابي‌ سخت‌ و حيله‌ ‌آنها‌ ‌خود‌ نابود ميگردد (10)

و خداوند آفريد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ خاك‌ سپس‌ ‌از‌ نطفه‌ ‌پس‌ گردانيد ‌شما‌ ‌را‌ جفت‌ها و باردار نمي‌شود هيچ‌ مؤنثي‌ و نمي‌نهد (بار ‌خود‌) مگر بعلم‌ ‌او‌ و عمر نمي‌كند هيچ‌ پير عمر كننده‌ دراز و كم‌ نمي‌شود ‌از‌ عمر ‌او‌ جز آنكه‌ ‌در‌ كتابست‌ بدرستيكه‌ ‌آن‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ آسانست‌ (11)

[436]

و يكسان‌ نيستند دو دريا ‌اينکه‌ بسيار شيرين‌ و گوارا ‌است‌ آشاميدنش‌ و ‌اينکه‌ شور تلخ‌ ‌است‌ و ‌از‌ همه‌ ميخوريد گوشتي‌ تازه‌ و بيرون‌ مي‌آوريد پيرايه‌ ‌که‌ مي‌پوشيدش‌ و مي‌بيني‌ كشتي‌ها ‌را‌ ‌در‌ ‌آن‌ شكافنده‌ آب‌ ‌تا‌ بجوئيد ‌از‌ احسانش‌ و ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ شكر كنيد (12)

داخل‌ ميكند شب‌ ‌را‌ ‌در‌ روز و درميآورد روز ‌را‌ ‌در‌ شب‌ و رام‌ گردانيد آفتاب‌ و ماه‌ ‌را‌ ‌هر‌ يك‌ سير ميكنند ‌تا‌ مدتي‌ نامبرده‌ ‌شده‌ آنست‌ خداوند پروردگار ‌شما‌ ‌او‌ راست‌ پادشاهي‌ و آنان‌ ‌که‌ ميخوانيد ‌از‌ ‌غير‌ ‌او‌ مالك‌ نمي‌باشند هيچ‌ پوست‌ استخوان‌ خرمائي‌ ‌را‌ (13)

‌اگر‌ بخوانيدشان‌ نمي‌شنوند نداي‌ ‌شما‌ ‌را‌ و ‌اگر‌ بشنوند اجابت‌ نكنند ‌شما‌ ‌را‌ و روز قيامت‌ انكار ميكنند شرك‌ ‌شما‌ ‌را‌ و خبر ندهد ترا مثل‌ آگاه‌ (14)

اي‌ مردم‌ ‌شما‌ نيازمنديد بخدا و ‌خدا‌ اوست‌ ‌که‌ بي‌نياز ستوده‌ ‌است‌ (15)

‌اگر‌ خواهد ميبرد ‌شما‌ ‌را‌ و مي‌آورد خلقي‌ جديد (16)

و نباشد ‌آن‌ ‌بر‌ خداوند دشوار (17)

و برندارد هيچ‌ بردارنده‌ گناه‌ ديگري‌ ‌را‌ و ‌اگر‌ بخواند گرانبار ‌شده‌ بسوي‌ بارش‌ برداشته‌ نشود ‌از‌ ‌آن‌ چيزي‌ گرچه‌ ‌باشد‌ صاحب‌ قرابت‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ بيم‌ ميكني‌ آنانرا ‌که‌ ميترسند ‌از‌ پروردگارشان‌ بنهان‌ و ‌بر‌ پا دارند نماز ‌را‌ و ‌هر‌ ‌که‌ پاكي‌ جست‌ ‌پس‌ حتما پاك‌ شد ‌براي‌ ‌خود‌ و بسوي‌ ‌خدا‌ ‌است‌ بازگشت‌ (18)

[437]

و يكسان‌ نباشد نابينا و بينا (19)

و نه‌ تاريكي‌ها و نه‌ روشنائي‌ (20)

و نه‌ سايه‌ و نه‌ آفتاب‌ سموم‌ (21)

و يكسان‌ نباشند زنده‌ها و نه‌ مرده‌ها بدرستيكه‌ ‌خدا‌ مي‌شنواند آنرا ‌که‌ خواهد و نيستي‌ تو شنواننده‌ آنانكه‌ ‌در‌ قبرهايند (22)

نيستي‌ تو مگر بيم‌ كننده‌ (23)

بدرستيكه‌ ‌ما فرستاديم‌ ترا بحق‌ مژده‌ دهنده‌ و بيم‌ كننده‌ و نيست‌ هيچ‌ امتي‌ مگر آنكه‌ گذشت‌ ‌در‌ ‌آن‌ بيم‌ كننده‌ (24)

و ‌اگر‌ تكذيب‌ ميكنند ترا ‌پس‌ بتحقيق‌ تكذيب‌ كردند آنان‌ ‌که‌ بودند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ آمد ايشانرا رسولانشان‌ ‌با‌ بينه‌ها و ‌با‌ مصحف‌ و ‌با‌ كتاب‌ روشنگر (25)

‌پس‌ گرفتم‌ آنانرا ‌که‌ كافر شدند ‌پس‌ چگونه‌ ‌بود‌ كيفر ‌من‌ (26)

آيا نديدي‌ ‌که‌ ‌خدا‌ فرو فرستاد ‌از‌ آسمان‌ آبي‌ ‌را‌ ‌پس‌ بيرون‌ آورديم‌ بآن‌ ثمرهائي‌ ‌که‌ مختلف‌ ‌است‌ رنگهاي‌ ‌آنها‌ و ‌از‌ كوه‌ها راه‌هاي‌ سفيد و سرخ‌ ‌که‌ مختلف‌ ‌است‌ رنگ‌ هاشان‌ و سياهي‌ بسيار تار (27)

و ‌از‌ مردمان‌ و جنبنده‌ها و چهارپايان‌ ‌که‌ مختلفست‌ رنگهاي‌ ‌آن‌ همچنين‌ ‌است‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ميترسد ‌از‌ ‌خدا‌ ‌از‌ بندگانش‌ دانايان‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ غالب‌ آمرزنده‌ ‌است‌ (28)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ مي‌خوانند كتاب‌ ‌خدا‌ ‌را‌ و بپا دارند نماز ‌را‌ و انفاق‌ ميكنند ‌از‌ آنچه‌ روزيشان‌ كرديم‌ نهان‌ و آشكار اميد دارند تجارتي‌ ‌را‌ ‌که‌ هرگز تباه‌ نشود (29)

‌تا‌ تمام‌ دهدشان‌ مزدشان‌ ‌را‌ و بيفزايد ‌ايشان‌ ‌را‌ ‌از‌ كرم‌ ‌خود‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ آمرزنده‌ شكر پذير ‌است‌ (30)

[438]

و آنچه‌ ‌که‌ وحي‌ كرديم‌ بتو ‌از‌ كتاب‌ ‌آن‌ حقست‌ تصديق‌ كننده‌ آنچه‌ ‌بود‌ پيش‌ ‌از‌ ‌آن‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌به‌ بندگانش‌ ‌هر‌ آينه‌ آگاه‌ بينا ‌است‌ (31)

سپس‌ ميراث‌ داديم‌ كتاب‌ ‌را‌ بآنان‌ ‌که‌ برگزيديم‌ ‌از‌ بندگانمان‌ ‌پس‌ بعضيشان‌ ستم‌ كنند ‌بر‌ ‌خود‌ و بعضيشان‌ ميانه‌ رواند و بعضيشان‌ پيشقدمند بكارهاي‌ خير باذن‌ ‌خدا‌ اينست‌ ‌آن‌ فضل‌ بزرگ‌ (32)

بهشتهاي‌ جاي‌ اقامت‌ درآيند بآن‌ها و زيور كنند ‌در‌ ‌آنها‌ ‌از‌ دستوانها ‌از‌ طلا و مرواريد و لباس‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ ‌آنها‌ پرنيانست‌ (33)

و گويند ستايش‌ خداي‌ ‌را‌ ‌که‌ برد ‌از‌ ‌ما اندوه‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ پروردگار ‌ما ‌هر‌ آينه‌ آمرزنده‌ شكر پذير ‌است‌ (34)

آنكه‌ درآورد ‌ما ‌را‌ بسراي‌ اقامت‌ ‌از‌ كرمش‌ مس‌ نكند ‌ما ‌را‌ ‌در‌ ‌آن‌ تعبي‌ و مس‌ نكند ‌ما ‌را‌ ‌در‌ ‌آن‌ خستگي‌ (35)

و آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ايشانراست‌ آتش‌ جهنم‌ نه‌ حكم‌ شود برايشان‌ ‌که‌ بميرند و نه‌ تخفيف‌ داده‌ شود ‌از‌ ‌ايشان‌ هيچ‌ عذاب‌ ‌آن‌ همچنين‌ جزا ميدهيم‌ ‌هر‌ ناسپاس‌ ‌را‌ (36)

و ‌ايشان‌ فرياد ميكنند ‌در‌ ‌آن‌ ‌که‌ پروردگارا بيرون‌ آور ‌ما ‌را‌ ‌تا‌ كنيم‌ كار شايسته‌ ‌غير‌ آنچه‌ بوديم‌ ميكرديم‌ آيا عمر نداديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ آنقدر ‌که‌ پند ميگرفت‌ ‌در‌ ‌آن‌ كسيكه‌ پند گرفت‌ و آمد ‌شما‌ ‌را‌ بيم‌ كننده‌ ‌پس‌ بچشيد ‌که‌ نيست‌ ستمكاران‌ ‌را‌ هيچ‌ ياوري‌ (37)

بدرستيكه‌ ‌خدا‌ داناي‌ نهان‌ آسمانها و زمين‌ ‌است‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ داناست‌ ‌به‌ ضمائر سينه‌ها (38)

[439]

اوست‌ ‌که‌ گردانيد ‌شما‌ ‌را‌ خليفه‌ها ‌در‌ زمين‌ ‌پس‌ ‌هر‌ ‌که‌ كافر شد ‌پس‌ ‌بر‌ اوست‌ كفرش‌ و نمي‌افزايد كافران‌ ‌را‌ كفرشان‌ نزد پروردگارشان‌ جز دشمني‌ و نميافزايد كافران‌ ‌را‌ كفرشان‌ جز زيانكاري‌ (39)

بگو خبر دهيد ‌از‌ شريكانتان‌ آنان‌ ‌که‌ ميخوانيد ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ بنمائيد مرا ‌که‌ چه‌ چيز آفريدند ‌از‌ زمين‌ ‌ يا ‌ ايشانراست‌ انبازي‌ ‌در‌ آسمانها ‌ يا ‌ داديمشان‌ كتابي‌ ‌پس‌ ايشانند ‌بر‌ بينه‌ ‌از‌ ‌آن‌ بلكه‌ وعده‌ نميدهند ستمكاران‌ بعضيشان‌ بعضي‌ ‌را‌ جز فريب‌ (40)

بدرستيكه‌ ‌خدا‌ نگاه‌ ميدارد آسمانها و زمين‌ ‌را‌ ‌از‌ آنكه‌ زائل‌ شوند و ‌هر‌ آينه‌ ‌اگر‌ زائل‌ شوند نگاه‌ ندارد ‌آن‌ دو ‌را‌ هيچ‌ احدي‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌او‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌باشد‌ بردبار آمرزنده‌ (41)

و سوگند خوردند بخدا سخت‌ ترين‌ سوگندهاشان‌ ‌که‌ ‌اگر‌ آيد ايشانرا بيم‌ كننده‌ ‌هر‌ آينه‌ باشند هدايت‌ يافته‌ تر ‌از‌ ‌هر‌ يك‌ ‌از‌ امت‌ها ‌پس‌ چون‌ آمد ايشانرا بيم‌ كننده‌ نيفزود ايشانرا جز نفرت‌ (42)

‌از‌ راه‌ سركشي‌ ‌در‌ زمين‌ و انديشيدن‌ بدي‌ و احاطه‌ نكند انديشيدن‌ بد مگر باهلش‌ ‌پس‌ آيا انتظار ميبرند جز دستور پيشينيان‌ ‌را‌ ‌پس‌ هرگز نيابي‌ شيوه‌ و دستور ‌خدا‌ ‌را‌ تغييري‌ و هرگز نيابي‌ شيوه‌ و دستور ‌خدا‌ ‌را‌ دگرگوني‌ (43)

آيا سير نكردند ‌در‌ زمين‌ ‌که‌ بنگرند ‌که‌ چگونه‌ ‌بود‌ انجام‌ كار آنان‌ ‌که‌ بودند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و بودند سخت‌ تر ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ توانائي‌ و نباشد ‌خدا‌ ‌که‌ عاجز كند ‌او‌ ‌را‌ هيچ‌ چيز ‌در‌ آسمانها و نه‌ ‌در‌ زمين‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌باشد‌ داناي‌ توانا (44)

[440]

و ‌اگر‌ مؤاخذه‌ كردي‌ ‌خدا‌ مردم‌ ‌را‌ بآنچه‌ كسب‌ كردند نگذاشتي‌ ‌بر‌ پشت‌ زمين‌ هيچ‌ جنبنده‌ و ليكن‌ بتأخير اندازد ايشانرا ‌تا‌ مدت‌ معين‌ ‌پس‌ چون‌ آيد مدتشان‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ ‌به‌ بندگانش‌ بينا (45)

36- ‌سورة‌ يس‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

اي‌ سيد عالم‌ (1)

سوگند بقرآن‌ پر حكمت‌ (2)

بدرستيكه‌ تو ‌هر‌ آينه‌ ‌از‌ رسولاني‌ (3)

‌بر‌ راه‌ راست‌ (4)

فرو فرستادن‌ غالب‌ مهربان‌ (5)

‌تا‌ بيم‌ دهي‌ گروهي‌ ‌را‌ همچنانكه‌ بيم‌ داده‌ شدند پدرانشان‌ ‌پس‌ ‌ايشان‌ غافلانند (6)

بتحقيق‌ ثابت‌ شد سخن‌ ‌بر‌ اكثرشان‌ ‌پس‌ ‌ايشان‌ نميگروند (7)

بدرستيكه‌ ‌ما قرار داديم‌ ‌در‌ گردنهاشان‌ زنجيرها ‌پس‌ ‌آنها‌ ‌تا‌ ذقن‌ها ‌است‌ ‌پس‌ ‌ايشان‌ سر بهوا گرفتگانند (8)

و قرار داديم‌ ‌از‌ رو برويشان‌ سدي‌ و ‌از‌ پشت‌ سرشان‌ سدي‌ ‌پس‌ فرو پوشيديمشان‌ ‌پس‌ ‌ايشان‌ نمي‌بينند (9)

و يكسانست‌ برايشان‌ خواه‌ بترسانيشان‌ ‌ يا ‌ نترسانيشان‌ نمي‌ گروند (10)

جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ميترساني‌ آنرا ‌که‌ پيروي‌ كند قرآن‌ ‌را‌ و بترسد ‌از‌ خداي‌ بخشنده‌ بنهان‌ ‌پس‌ مژده‌ ده‌ ‌او‌ ‌را‌ بآمرزش‌ و مزدي‌ نيكو (11)

بدرستيكه‌ ‌ما زنده‌ كنيم‌ مرده‌ها ‌را‌ و مينويسيم‌ آنچه‌ ‌را‌ پيش‌ فرستاده‌اند و اثرهاشانرا و همه‌ چيز ‌را‌ ضبط كرديم‌ ‌در‌ كتابي‌ آشكار (12)

[441]

و بزن‌ برايشان‌ مثل‌ اصحاب‌ آنقريه‌ ‌را‌ آنگاه‌ ‌که‌ آمد ايشانرا فرستادگان‌ (13)

وقتي‌ ‌که‌ فرستاديم‌ بسوي‌ ‌ايشان‌ دو كس‌ ‌را‌ ‌پس‌ تكذيبشان‌ كردند ‌پس‌ تقويت‌ كرديمشان‌ ‌به‌ سومي‌ ‌پس‌ گفتند بدرستيكه‌ ‌ما بسوي‌ ‌شما‌ فرستاده‌ شدگانيم‌ (14)

گفتند نيستيد ‌شما‌ مگر انساني‌ مانند ‌ما و فرو نفرستاده‌ خداوند هيچ‌ چيزي‌ نيستيد ‌شما‌ مگر اينكه‌ دروغ‌ ميگوئيد (15)

گفتند پروردگار ‌ما ميداند ‌که‌ ‌ما بسوي‌ ‌شما‌ ‌هر‌ آينه‌ فرستاده‌ شدگانيم‌ (16)

و نيست‌ ‌بر‌ ‌ما جز رسانيدن‌ آشكار (17)

گفتند بدرستيكه‌ ‌ما بفال‌ بد گرفتيم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌اگر‌ باز نايستيد ‌هر‌ آينه‌ سنگسارتان‌ مي‌كنيم‌ و ميرسد البته‌ بشما ‌از‌ ‌ما عذابي‌ دردناك‌ (18)

گفتند فال‌ بد ‌شما‌ ‌با‌ شماست‌ آيا ‌اگر‌ پند داده‌ شديد بلكه‌ ‌شما‌ گروهي‌ اسراف‌ كنندگانيد (19)

و آمد ‌از‌ دورترين‌ محله‌ ‌آن‌ شهر مردي‌ ‌که‌ مي‌شتافت‌ ‌گفت‌ اي‌ قوم‌ پيروي‌ كنيد رسولان‌ ‌را‌ (20)

پيروي‌ كنيد آنرا ‌که‌ نمي‌خواهد ‌از‌ ‌شما‌ مزدي‌ و ‌ايشان‌ راه‌ يافتگانند (21)

و چه‌ ‌شده‌ مرا ‌که‌ نپرستم‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌که‌ پديد آورد مرا و بسوي‌ ‌او‌ باز مي‌گرديد (22)

آيا بگيرم‌ ‌از‌ ‌غير‌ ‌او‌ معبوداني‌ ‌اگر‌ بخواهد بمن‌ خداوند زياني‌ ‌را‌ كفايت‌ نكند ‌از‌ ‌من‌ شفاعت‌ ‌ايشان‌ چيزي‌ ‌را‌ و نرهانندم‌ (23)

بدرستيكه‌ ‌من‌ آنگاه‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌در‌ گمراهي‌ آشكارم‌ (24)

بدرستيكه‌ ‌من‌ گرويدم‌ بپروردگار ‌شما‌ ‌پس‌ بشنويد ‌از‌ ‌من‌ (25)

گفته‌ شد ‌که‌ ‌در‌ آي‌ ‌به‌ بهشت‌ ‌گفت‌ ايكاش‌ قوم‌ ‌من‌ ميدانستند (26)

‌که‌ آمرزيد مرا پروردگارم‌ و قرارم‌ داد ‌از‌ گرامي‌ داشتگان‌ (27)

[442]

و فرو نفرستاديم‌ ‌بر‌ قومش‌ ‌از‌ ‌بعد‌ ‌او‌ هيچ‌ لشكري‌ ‌از‌ آسمان‌ و نبوديم‌ فرو فرستادگان‌ (28)

نبود جز فريادي‌ واحد ‌پس‌ آنگاه‌ ‌ايشان‌ افسردگانند (29)

دريغا ‌بر‌ بندگان‌ ‌که‌ نيايد ايشانرا هيچ‌ رسولي‌ مگر ‌که‌ بودند بآن‌ استهزاء ميكردند (30)

آيا نديدند ‌که‌ بسيار هلاك‌ كرديم‌ پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ قرنها ‌که‌ ‌ايشان‌ بسوي‌ اينان‌ برنميگردند (31)

و نيستند همه‌ مگر جمع‌ ‌شده‌ نزد ‌ما احضار شدگان‌ (32)

و آيتي‌ ‌است‌ ايشانرا زمين‌ مرده‌ ‌که‌ زنده‌ كرديمش‌ و بيرون‌ آورديم‌ ‌از‌ ‌آن‌ دانه‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ ميخورند (33)

و قرار داديم‌ ‌در‌ ‌آن‌ باغ‌ها ‌از‌ خرمابن‌ها و انگورها و روان‌ كرديم‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌از‌ چشمه‌ها (34)

‌تا‌ بخورند ‌از‌ ثمرش‌ و نه‌ ساخت‌ آنرا دستهاشان‌ آيا ‌پس‌ شكر نمي‌كنند (35)

منزه‌ ‌است‌ آنكه‌ آفريد صنف‌ها ‌را‌ همگي‌ ‌از‌ آنچه‌ ميروياند زمين‌ و ‌از‌ خودهاشان‌ و ‌از‌ آنچه‌ نميدانند (36)

و آيتي‌ ‌است‌ ايشانرا شب‌ ‌که‌ بيرون‌ آوريم‌ ‌از‌ ‌آن‌ روز ‌را‌ ‌پس‌ آنگاه‌ ‌آنها‌ ‌در‌ تاريكيند (37)

و آفتاب‌ سير ميكند ‌در‌ جايگاه‌ ‌خود‌ ‌آن‌ مقدر ساختن‌ خداي‌ غالب‌ دانا ‌است‌ (38)

و ماه‌ ‌را‌ مقرر داشتيمش‌ منزل‌ها ‌تا‌ بازگردد مانند خوشه‌ خرماي‌ كهنه‌ (39)

نه‌ آفتاب‌ ‌را‌ سزد ‌که‌ دريابد ماه‌ ‌را‌ و نه‌ شب‌ پيش‌ گيرنده‌ ‌از‌ روز ‌است‌ و ‌هر‌ يك‌ ‌در‌ گردوني‌ ميروند (40)

[443]

و آيتي‌ ‌است‌ ايشانرا ‌که‌ ‌ما بار كرديم‌ فرزندانشان‌ ‌را‌ ‌در‌ كشتي‌ پر ‌شده‌ (41)

و آفريديم‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ مثل‌ آنچه‌ سوار مي‌شوند (42)

و ‌اگر‌ خواهيم‌ غرق‌ گردانيمشان‌ ‌پس‌ نباشد فرياد رسي‌ ايشانرا و نه‌ ‌ايشان‌ نجات‌ يابند (43)

مگر رحمتي‌ ‌از‌ ‌ما و تعيشي‌ ‌تا‌ وقتي‌ (44)

و چون‌ گفته‌ شد ايشانرا ‌که‌ بپرهيزيد ‌از‌ آنچه‌ پيش‌ روي‌ ‌شما‌ ‌است‌ و آنچه‌ پشت‌ سر ‌شما‌ ‌است‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ رحم‌ كرده‌ شويد (45)

و نيايد ايشانرا هيچ‌ آيتي‌ ‌از‌ آيت‌هاي‌ پروردگارشان‌ مگر باشند ‌از‌ ‌آن‌ روي‌ گردانان‌ (46)

و چون‌ گفته‌ شود ايشانرا ‌که‌ انفاق‌ كنيد ‌از‌ آنچه‌ روزيتان‌ كرده‌ ‌خدا‌ گفتند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند آنانرا ‌که‌ گرويدند آيا طعام‌ دهيم‌ آنرا ‌که‌ ‌اگر‌ ميخواست‌ ‌خدا‌ اطعامش‌ ميفرمود نيستيد ‌شما‌ مگر ‌در‌ گمراهي‌ آشكار (47)

و ميگويند كي‌ خواهد ‌بود‌ ‌اينکه‌ وعده‌ ‌اگر‌ هستيد راستگويان‌ (48)

انتظار نميبرند مگر فريادي‌ واحد ‌را‌ ‌که‌ خواهد گرفت‌ ايشانرا حاليكه‌ ‌ايشان‌ خصومت‌ كنند ‌با‌ همديگر (49)

‌پس‌ نتوانند وصيت‌ كردن‌ و نه‌ بسوي‌ اهلشان‌ برميگردند (50)

و دميده‌ شد ‌در‌ صور ‌پس‌ آنگاه‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ قبرها بسوي‌ پروردگارشان‌ مي‌شتابند (51)

گويند اي‌ واي‌ ‌بر‌ ‌ما ‌که‌ برانگيخت‌ ‌ما ‌را‌ ‌از‌ خوابگاهمان‌ ‌اينکه‌ آنست‌ ‌که‌ وعده‌ كرده‌ خداوند و راست‌ گفته‌اند مرسلان‌ (52)

نباشد جز فريادي‌ واحد ‌پس‌ آنگاه‌ ‌ايشان‌ همگي‌ نزد ‌ما احضار شدگانند (53)

‌پس‌ امروز ظلم‌ كرده‌ نشود نفسي‌ هيچ‌ چيز و جزا داده‌ نشويد مگر آنچه‌ ‌که‌ بوديد ميكرديد (54)

[444]

بدرستيكه‌ اهل‌ بهشت‌ آنروز ‌در‌ كارند شادي‌ كنان‌ (55)

‌ايشان‌ و همسرانشان‌ ‌در‌ سايه‌ها ‌بر‌ سريرها تكيه‌ كنندگانند (56)

ايشانراست‌ ‌در‌ ‌آن‌ ميوه‌ها و ايشانراست‌ آنچه‌ ميخواهند (57)

سلام‌ گفتاريست‌ ‌از‌ پروردگار مهربان‌ (58)

و جدا شويد امروز اي‌ گناهكاران‌ (59)

آيا پيمان‌ نفرستادم‌ بسوي‌ ‌شما‌ اي‌ فرزندان‌ آدم‌ ‌که‌ نپرستيد شيطان‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌شما‌ ‌را‌ دشمني‌ ‌است‌ آشكار (60)

و اينكه‌ بپرستيد مرا ‌اينکه‌ ‌است‌ راه‌ راست‌ (61)

و بتحقيق‌ گمراه‌ كرد ‌از‌ ‌شما‌ خلقي‌ بسيار آيا ‌پس‌ نبوديد ‌که‌ دريابيد (62)

اينست‌ ‌آن‌ جهنم‌ ‌که‌ بوديد وعده‌ داده‌ ميشديد (63)

بچشيد حرارت‌ آنرا امروز بسبب‌ آنچه‌ بوديد كفر مي‌ورزيديد (64)

امروز مهر ميگذاريم‌ ‌بر‌ دهنهاشان‌ و سخن‌ ميگويد ‌با‌ ‌ما دستهاشان‌ و گواهي‌ ميدهد پاهاشان‌ بآنچه‌ بودند كسب‌ ميكردند (65)

و ‌اگر‌ ميخواستيم‌ ‌هر‌ آينه‌ محو ميكرديم‌ ‌بر‌ چشمهاشان‌ ‌پس‌ پيشي‌ ميگرفتند راه‌ ‌را‌ ‌پس‌ كجا ‌را‌ ميديدند (66)

و ‌اگر‌ ميخواستيم‌ ‌هر‌ آينه‌ مسخشان‌ ميكرديم‌ ‌بر‌ جايشان‌ ‌پس‌ نتوانستندي‌ رفتن‌ و نه‌ برميگشتند (67)

و كسيرا ‌که‌ عمر دراز ميدهيم‌ دگرگونش‌ ميكنيم‌ ‌در‌ خلق‌ آيا ‌پس‌ ‌در‌ نمييابند بعقل‌ (68)

و نياموختيمش‌ شعر و نزد ‌او‌ ‌را‌ نيست‌ ‌آن‌ مگر پندي‌ و قرآني‌ آشكار (69)

‌تا‌ بيم‌ دهد آنرا ‌که‌ ‌باشد‌ زنده‌ و ثابت‌ شود سخن‌ ‌بر‌ كافران‌ (70)

[445]

آيا نديدند ‌که‌ ‌ما آفريديم‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ آنچه‌ ساخت‌ دست‌ قدرت‌ ‌ما چهارپايان‌ ‌پس‌ ‌ايشان‌ ‌آنها‌ ‌را‌ مالكند (71)

و رام‌ گردانيديم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ برايشان‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌است‌ سواريشان‌ و ‌از‌ ‌آنها‌ ميخورند (72)

و ايشانراست‌ ‌در‌ ‌آنها‌ منافع‌ و آشاميدني‌ها آيا ‌پس‌ شكر نمي‌كنند (73)

و گرفتند ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ معبوداني‌ ‌تا‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ ياري‌ كرده‌ شوند (74)

نميتوانند ياري‌ ايشانرا و ‌ايشان‌ ‌آنها‌ ‌را‌ سپاهي‌ حاضرند (75)

اندوهگين‌ نسازد ترا گفتارشان‌ بدرستيكه‌ ‌ما ميدانيم‌ آنچه‌ نهان‌ دارند و آنچه‌ آشكار سازند (76)

آيا نمي‌بيند انسان‌ ‌که‌ ‌ما آفريديم‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ مني‌ ‌پس‌ آنگاه‌ ‌او‌ خصومت‌ كننده‌ آشكاريست‌ (77)

و زد ‌براي‌ ‌ما مثلي‌ و فراموش‌ كرد آفرينش‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌گفت‌ كيست‌ ‌که‌ زنده‌ كند استخوانها ‌را‌ و ‌آنها‌ پوسيده‌ باشند (78)

بگو زنده‌ كند ‌آنها‌ ‌را‌ آنكه‌ آفريد ‌آنها‌ ‌را‌ نخستين‌ بار و ‌او‌ بهمه‌ آفرينش‌ داناست‌ (79)

آنكه‌ گردانيد ‌براي‌ ‌شما‌ ‌از‌ درخت‌ سبز آتش‌ ‌را‌ ‌پس‌ آنگاه‌ ‌شما‌ ‌از‌ ‌آن‌ ميافروزيد (80)

آيا نيست‌ آنكه‌ آفريد آسمانها و زمين‌ ‌را‌ توانا ‌بر‌ آنكه‌ آفريند مانندشان‌ ‌را‌ آري‌ و اوست‌ آفريننده‌ دانا (81)

جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ امر ‌او‌ چون‌ بخواهد چيزي‌ ‌را‌ اينكه‌ ميگويد ‌به‌ ‌آن‌ بشو ‌پس‌ مي‌شود (82)

‌پس‌ منزه‌ ‌است‌ خدائي‌ ‌که‌ بدست‌ اوست‌ پادشاهي‌ ‌هر‌ چيز و بسوي‌ ‌او‌ بازمي‌گرديد (83)

[446]

37- ‌سورة‌ الصافات‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

سوگند بفرشتگان‌ صف‌ كشيده‌ صف‌ كشيدني‌ (1)

‌پس‌ بزجر كنندگان‌ زجر كردني‌ (2)

‌پس‌ قرائت‌ كنندگان‌ ذكر (قرآن‌) (3)

بدرستيكه‌ خداي‌ ‌شما‌ ‌هر‌ آينه‌ يكي‌ ‌است‌ (4)

پروردگار آسمانها و زمين‌ و آنچه‌ ميان‌ ‌آنها‌ ‌است‌ و پروردگار مشرق‌ها (5)

بدرستيكه‌ ‌ما آراستيم‌ آسمان‌ دنيا ‌را‌ ‌به‌ پيرايه‌ ‌که‌ ستارگان‌ ‌است‌ (6)

و نگهداري‌ ‌از‌ ‌هر‌ شيطان‌ سركش‌ (7)

گوش‌ نتوانند داشت‌ بسوي‌ جماعت‌ عالم‌ بالا و انداخته‌ مي‌شوند ‌از‌ ‌هر‌ طرف‌ (8)

‌براي‌ راندن‌ و ايشانرا ‌است‌ عذابي‌ دائمي‌ (9)

مگر آنكه‌ بربايد ربودني‌ ‌پس‌ ‌از‌ پي‌ درآيد شعله‌ فروزان‌ روشن‌ (10)

‌پس‌ طلب‌ بيان‌ كن‌ ‌که‌ آيا ‌ايشان‌ سخت‌ ترند ‌از‌ لحاظ آفرينش‌ ‌ يا ‌ آنكه‌ آفريديم‌ بدرستيكه‌ ‌ما آفريديمشان‌ ‌از‌ گل‌ چسبنده‌ (11)

بلكه‌ تعجب‌ نمودي‌ و استهزاء مي‌كنند (12)

و چون‌ پند داده‌ شوند پند نميگيرند (13)

و چون‌ بينند آيتي‌ باستهزاء ميگيرند (14)

و گويند نيست‌ ‌اينکه‌ مگر جادوئي‌ آشكار (15)

آيا چون‌ بميريم‌ و بشويم‌ خاك‌ و استخوان‌ آيا ‌ما برانگيخته‌ مي‌شويم‌ (16)

آيا و پدران‌ پيشين‌ ‌ما (17)

بگو آري‌ و شمائيد ذليلان‌ (18)

‌پس‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ‌آن‌ فرياديست‌ واحد ‌پس‌ آنگاه‌ ‌ايشان‌ مينگرند (19)

و گويند اي‌ واي‌ ‌بر‌ ‌ما اينست‌ روز جزا (20)

و اينست‌ روز تميزي‌ ‌که‌ بوديد آنرا تكذيب‌ ميكرديد (21)

جمع‌ كنيد آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ ظلم‌ كردند و همسرانشانرا و آنچه‌ بودند مي‌پرستيدند (22)

‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ راه‌ نمائيدشان‌ بسوي‌ راه‌ دوزخ‌ (23)

و بازداريدشان‌ بدرستيكه‌ ايشانند مسئولان‌ (24)

[447]

چيست‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ ياري‌ نمي‌كنيد همديگر ‌را‌ (25)

بلكه‌ ‌ايشان‌ آنروز منقادانند (26)

و رو آورند بعضيشان‌ ‌بر‌ بعضي‌ و ‌از‌ همديگر ميپرسند (27)

گويند بدرستيكه‌ ‌شما‌ بوديد مي‌آمديد ‌بر‌ ‌ما ‌از‌ راست‌ (28)

گويند بلكه‌ نبوديد گروندگان‌ (29)

و نبود ‌ما ‌را‌ ‌بر‌ ‌شما‌ هيچ‌ تسلطي‌ بلكه‌ بوديد گروهي‌ طغيانگر (30)

‌پس‌ ثابت‌ شد ‌بر‌ ‌ما گفتار پروردگارمان‌ بدرستيكه‌ ‌ما ‌هر‌ آينه‌ چشندگانيم‌ (31)

‌پس‌ گمراه‌ كرديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌ما بوديم‌ گمراهان‌ (32)

‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ آنروز ‌در‌ عذاب‌ انبازانند (33)

بدرستيكه‌ ‌ما همچنين‌ مي‌ كنيم‌ ‌با‌ گناهكاران‌ (34)

بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ بودند چون‌ گفته‌ مي‌شد ايشانرا ‌که‌ نيست‌ معبودي‌ جز خداي‌ سركشي‌ ميكردند (35)

و مي‌گفتند آيا ‌ما واگذاريم‌ خدايان‌ ‌خود‌ ‌را‌ بخاطر شاعري‌ ديوانه‌ (36)

بلكه‌ آمد بحق‌ و تصديق‌ كرد فرستادگان‌ ‌را‌ (37)

بدرستيكه‌ ‌شما‌ ‌هر‌ آينه‌ چشندگان‌ عذاب‌ دردناكيد (38)

و جزا داده‌ نمي‌شويد مگر آنچه‌ بوديد ميكرديد (39)

مگر بندگان‌ ‌خدا‌ ‌که‌ خالصانند (40)

آنگروه‌ ايشانراست‌ روزي‌ معلوم‌ (41)

ميوه‌ها و ايشانند گرامي‌ داشتگان‌ (42)

‌در‌ بهشتهاي‌ پر نعمت‌ (43)

‌بر‌ تخت‌ها رو بروي‌ يكديگر (44)

ميگردانند برايشان‌ پياله‌ ‌از‌ آشاميدني‌ جاري‌ (45)

سفيد ‌که‌ لذت‌ ‌است‌ آشامندگانرا (46)

نه‌ ‌در‌ آنست‌ فسادي‌ و نه‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ ‌آن‌ مست‌ ميشوند (47)

و نزد ايشانست‌ آنان‌ فروهشته‌ چشم‌ فراخ‌ حدقه‌ (48)

گويا ‌ايشان‌ بيضه‌هاي‌ شتر مرغ‌ ‌در‌ ساتر نگهداشته‌ باشند (49)

‌پس‌ روي‌ آورند بعضيشان‌ ‌بر‌ بعضي‌ ‌که‌ سؤال‌ كنند ‌از‌ يكديگر (50)

گويد گوينده‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ بدرستيكه‌ ‌بود‌ مرا همنشيني‌ (51)

[448]

‌که‌ ميگفت‌ آيا بحقيقت‌ تو ‌از‌ تصديق‌ كنندگاني‌ (52)

آيا چون‌ مرديم‌ و شديم‌ خاك‌ و استخوان‌ آيا حقيقتا ‌ما جزا داده‌ شدگانيم‌ (53)

‌گفت‌ آيا ‌شما‌ نگرندگانيد (54)

‌پس‌ نگريست‌ ‌پس‌ ديدش‌ ‌در‌ وسط دوزخ‌ (55)

گويد بخدا ‌که‌ ‌هر‌ آينه‌ نزديك‌ ‌بود‌ ‌که‌ هلاك‌ گرداني‌ مرا (56)

و ‌اگر‌ نبود نعمت‌ پروردگارم‌ ‌هر‌ آينه‌ بودم‌ ‌از‌ احضار شدگان‌ (57)

آيا نباشيم‌ ‌ما ‌از‌ مردگان‌ (58)

مگر مردن‌ نخستين‌ ‌ما و نباشيم‌ ‌ما ‌از‌ عذاب‌ شدگان‌ (59)

بدرستيكه‌ ‌اينکه‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌آن‌ كاميابي‌ بزرگست‌ (60)

‌به‌ مانند ‌اينکه‌ ‌پس‌ بايد عمل‌ كنند عمل‌ كنندگان‌ (61)

آيا ‌آن‌ بهتر ‌است‌ ‌از‌ حيث‌ مايه‌ ضيافت‌ ‌ يا ‌ درخت‌ زقوم‌ (62)

بدرستيكه‌ ‌ما گردانيديم‌ آنرا بلائي‌ ‌براي‌ ستمكاران‌ (63)

بدرستيكه‌ ‌آن‌ درختي‌ ‌است‌ ‌که‌ بيرون‌ آيد ‌در‌ قعر دوزخ‌ (64)

شكوفه‌ اش‌ گويا ‌که‌ سرهاي‌ ديوها ‌است‌ (65)

‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ ‌هر‌ آينه‌ ميخورند ‌از‌ ‌آن‌ ‌پس‌ پر كنند ‌از‌ ‌آن‌ شكمها ‌را‌ (66)

‌پس‌ بحقيقت‌ ايشانراست‌ ‌بر‌ ‌آن‌ آميختني‌ ‌از‌ آب‌ گرم‌ (67)

‌پس‌ بدرستيكه‌ بازگشت‌ ‌ايشان‌ ‌هر‌ آينه‌ بسوي‌ دوزخست‌ (68)

بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ يافتند پدرانشان‌ ‌را‌ گمراه‌ (69)

‌پس‌ ‌ايشان‌ ‌بر‌ اثرهاشان‌ بشتاب‌ ميروند (70)

و بتحقيق‌ گمراه‌ شدند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ بيشتر پيشينيان‌ (71)

و بتحقيق‌ فرستاديم‌ ‌در‌ ‌ايشان‌ بيم‌ دهندگان‌ (72)

‌پس‌ بنگر چگونه‌ ‌باشد‌ انجام‌ كار بيم‌ دهندگان‌ (73)

مگر بندگان‌ ‌خدا‌ ‌که‌ خالصانند (74)

و بتحقيق‌ خواند ‌ما ‌را‌ نوح‌ ‌پس‌ ‌هر‌ آينه‌ خوب‌ جواب‌ دهندگانيم‌ (75)

و رهانيديم‌ ‌او‌ و اهلش‌ ‌را‌ ‌از‌ اندوه‌ بزرگ‌ (76)

[449]

و قرار داديم‌ اولادش‌ ‌را‌ ‌که‌ ايشانند بازماندگان‌ (77)

و واگذاشتيم‌ ‌بر‌ ‌او‌ ‌در‌ پسينيان‌ (78)

درود ‌بر‌ نوح‌ ‌در‌ جهانها (79)

بدرستيكه‌ ‌ما همچنين‌ جزا ميدهيم‌ نيكوكارانرا (80)

بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌از‌ بندگان‌ مؤمن‌ ‌ما ‌است‌ (81)

‌پس‌ غرق‌ كرديم‌ ديگران‌ ‌را‌ (82)

و بدرستيكه‌ ‌از‌ پيروان‌ ‌او‌ ‌هر‌ آينه‌ ابراهيم‌ ‌است‌ (83)

آنگاه‌ ‌که‌ آمد پروردگارش‌ ‌را‌ ‌با‌ قلبي‌ سالم‌ (84)

چون‌ ‌گفت‌ ‌به‌ پدرش‌ و قومش‌ ‌که‌ چه‌ چيز ‌را‌ ميپرستيد (85)

آيا ‌از‌ راه‌ دروغ‌ الهاني‌ ‌را‌ جز ‌خدا‌ ميخواهيد (86)

‌پس‌ چيست‌ گمان‌ ‌شما‌ بپروردگار جهانيان‌ (87)

‌پس‌ نگريست‌ نگاهي‌ ‌در‌ ستاره‌ها (88)

‌پس‌ ‌گفت‌ ‌که‌ ‌من‌ بيمارم‌ (89)

‌پس‌ اعراض‌ كردند ‌از‌ ‌او‌ پشت‌ كنندگان‌ (90)

‌پس‌ ميل‌ كرد بسوي‌ معبودان‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ ‌گفت‌ آيا نمي‌خوريد (91)

چيست‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ سخن‌ نميگوئيد (92)

‌پس‌ خواست‌ برايشان‌ زدني‌ (‌با‌ تبر) بدست‌ راست‌ (93)

‌پس‌ رو آوردند بسوي‌ ‌او‌ مي‌شتافتند (94)

‌گفت‌ آيا ميپرستيد آنرا ‌که‌ ‌خود‌ ميتراشيد (95)

و ‌خدا‌ آفريده‌ ‌شما‌ و آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ مي‌سازيد (96)

گفتند بنا كنيد ‌براي‌ ‌او‌ بنائي‌ ‌پس‌ بيندازيدش‌ ‌در‌ آتش‌ پر شعله‌ (97)

‌پس‌ خواستند باو چاره‌ ‌پس‌ گردانيديمشان‌ فروتران‌ (98)

و ‌گفت‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ ميروم‌ بسوي‌ پروردگارم‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ هدايتم‌ كند (99)

پروردگارا ببخش‌ مرا ‌از‌ شايستگان‌ (100)

‌پس‌ مژده‌ داديمش‌ ‌به‌ پسري‌ بردبار (101)

‌پس‌ چون‌ رسيد اسمعيل‌ ‌با‌ پدر ‌خود‌ ‌در‌ محل‌ سعي‌ ‌گفت‌ اي‌ فرزندم‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ مي‌بينم‌ ‌در‌ خواب‌ ‌که‌ ‌من‌ ذبح‌ مي‌كنم‌ ترا ‌پس‌ بنگر ‌که‌ چه‌ راي‌ دهي‌ ‌گفت‌ پدرم‌ انجام‌ ده‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ مأموري‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ بيابي‌ مرا ‌اگر‌ بخواهد ‌خدا‌ ‌از‌ شكيبايان‌ (102)

[450]

‌پس‌ چون‌ تسليم‌ شدند و افكندش‌ ‌بر‌ پيشاني‌ (103)

و ندا كرديم‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌که‌ اي‌ ابراهيم‌ (104)

بحقيقت‌ تصديق‌ كردي‌ خواب‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌ما همچنين‌ جزا ميدهيم‌ نيكوكاران‌ ‌را‌ (105)

بدرستيكه‌ ‌اينکه‌ همان‌ امتحانيست‌ آشكار (106)

و فديه‌ داديم‌ ‌او‌ ‌را‌ بقرباني‌ بزرگ‌ (107)

و واگذاشتيم‌ ‌بر‌ ‌او‌ ‌در‌ پسينيان‌ (108)

سلام‌ ‌بر‌ ابراهيم‌ (109)

همچنين‌ جزا ميدهيم‌ نيكوكاران‌ ‌را‌ (110)

بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌از‌ بندگان‌ مؤمن‌ ماست‌ (111)

و مژده‌ داديم‌ ‌او‌ ‌را‌ باسحاق‌ پيغمبري‌ ‌از‌ شايستگان‌ (112)

و بركت‌ داديم‌ ‌بر‌ ‌او‌ و ‌بر‌ اسحق‌ و ‌از‌ نسل‌ آندو نيكوكار و ستمگر ‌است‌ ‌براي‌ خودش‌ آشكارا (113)

و بتحقيق‌ منت‌ نهاديم‌ ‌بر‌ موسي‌ و هرون‌ (114)

و نجات‌ داديم‌ آندو و قومشان‌ ‌را‌ ‌از‌ اندوهي‌ بزرگ‌ (115)

و ياري‌ كرديم‌ ايشانرا ‌پس‌ بودند ‌ايشان‌ پيروزان‌ (116)

و داديم‌ آندو ‌را‌ كتابي‌ روشن‌ (117)

و راه‌ نموديم‌ آندو ‌را‌ براه‌ راست‌ (118)

و واگذاشتيم‌ ‌بر‌ آندو ‌در‌ پسينيان‌ (119)

سلام‌ ‌بر‌ موسي‌ و هرون‌ (120)

بدرستيكه‌ ‌ما همچنين‌ جزا ميدهيم‌ نيكوكاران‌ ‌را‌ (121)

بدرستيكه‌ آندو ‌از‌ بندگان‌ مؤمن‌ ‌ما بودند (122)

و بدرستيكه‌ الياس‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌از‌ پيغمبرانست‌ (123)

چون‌ ‌گفت‌ قومش‌ ‌را‌ ‌که‌ آيا نميپرهيزيد (124)

آيا مي‌خوانيد بعل‌ ‌را‌ و وامي‌گذاريد بهترين‌ آفرينندگانرا (125)

‌آن‌ ‌خدا‌ ‌که‌ پروردگار ‌شما‌ ‌است‌ و پروردگار پدران‌ ‌شما‌ ‌که‌ پيشينيانند (126)

[451]

‌پس‌ تكذيب‌ كردند ‌او‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ احضار شدگانند (127)

مگر بندگان‌ ‌خدا‌ ‌که‌ خالصانند (128)

و واگذاشتيم‌ ‌بر‌ ‌او‌ ‌در‌ پسينيان‌ (129)

سلام‌ ‌بر‌ ال‌ ياسين‌ (130)

بدرستيكه‌ ‌ما همچنين‌ جزا ميدهيم‌ نيكوكاران‌ ‌را‌ (131)

بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌از‌ بندگان‌ مؤمن‌ ‌ما ‌است‌ (132)

بدرستيكه‌ لوط ‌هر‌ آينه‌ ‌از‌ رسولانست‌ (133)

هنگاميكه‌ رهانيديم‌ ‌او‌ و اهلش‌ ‌را‌ همگي‌ (134)

مگر پيرزني‌ ‌در‌ بازماندگان‌ (135)

‌پس‌ هلاك‌ كرديم‌ ديگران‌ ‌را‌ (136)

و بدرستيكه‌ ‌شما‌ ‌هر‌ آينه‌ ميگذريد برايشان‌ صبحگاهان‌ (137)

و شبانگاه‌ آيا ‌پس‌ ‌در‌ نمي‌يابيد (138)

و بدرستيكه‌ يونس‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌از‌ پيغمبرانست‌ (139)

چون‌ گريخت‌ بسوي‌ كشتي‌ پر كرده‌ ‌شده‌ (140)

‌پس‌ قرعه‌ زد ‌پس‌ شد ‌از‌ انداخته‌ شدگان‌ (141)

‌پس‌ فرو بردش‌ ماهي‌ و ‌او‌ ‌بود‌ ملامت‌ كننده‌ (142)

‌پس‌ ‌اگر‌ نبود اينكه‌ ‌او‌ ‌بود‌ ‌از‌ تسبيح‌ كنندگان‌ (143)

‌هر‌ آينه‌ ميماند ‌در‌ شكم‌ ‌آن‌ ‌تا‌ روزي‌ ‌که‌ برانگيخته‌ شوند (144)

‌پس‌ انداختيمش‌ ‌در‌ جاي‌ خشك‌ و خالي‌ و ‌او‌ بيمار ‌بود‌ (145)

و رويانيديم‌ ‌بر‌ ‌او‌ درختي‌ ‌از‌ كدو (146)

و فرستاديم‌ ‌او‌ ‌را‌ بسوي‌ صد هزار ‌ يا ‌ بيشتر مي‌شدند (147)

‌پس‌ گرويدند ‌پس‌ كامروا گردانيديمشان‌ ‌تا‌ مدتي‌ (148)

‌پس‌ بپرس‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌که‌ آيا پروردگارت‌ ‌را‌ دختراني‌ ‌است‌ و ايشانرا پسران‌ (149)

يا ‌ آفريديم‌ فرشته‌ها ‌را‌ مؤنث‌ و ‌ايشان‌ شاهد بودند (150)

آگاه‌ باش‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ دروغشان‌ ‌هر‌ آينه‌ خواهند ‌گفت‌ (151)

فرزند آورد ‌خدا‌ و بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ ‌هر‌ آينه‌ دروغ‌ گويند (152)

آيا برگزيد (‌خدا‌) دختران‌ ‌را‌ ‌بر‌ پسران‌ (153)

[452]

چيست‌ ‌شما‌ ‌را‌ چگونه‌ حكم‌ مي‌كنيد (154)

آيا پند نمي‌گيريد (155)

يا ‌ ‌شما‌ راست‌ حجتي‌ آشكار (156)

‌پس‌ بياوريد كتابتان‌ ‌را‌ ‌اگر‌ هستيد راستگويان‌ (157)

و قرار دادند ميان‌ ‌او‌ و ميان‌ اجنه‌ نسبي‌ و بحقيقت‌ دانستند اجنه‌ ‌که‌ ‌آنها‌ ‌هر‌ آينه‌ احضار شدگانند (158)

منزه‌ ‌است‌ ‌خدا‌ ‌از‌ آنچه‌ وصف‌ مي‌كنند (159)

جز بندگان‌ ‌خدا‌ ‌که‌ خالصانند (160)

‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌شما‌ و آنچه‌ ميپرستيد (161)

نيستيد ‌شما‌ ‌بر‌ ‌او‌ تباه‌ كنندگان‌ (162)

مگر آنرا ‌که‌ اوست‌ درآينده‌ دوزخ‌ (163)

و نيست‌ ‌از‌ ‌ما مگر ‌که‌ ‌او‌ راست‌ مقامي‌ معين‌ (164)

و بدرستيكه‌ ‌ما ‌هر‌ آينه‌ مائيم‌ صف‌ زنندگان‌ (165)

و بدرستيكه‌ ‌ما ‌هر‌ آينه‌ مائيم‌ تسبيح‌ كنندگان‌ (166)

و ‌اگر‌ چه‌ بودند ‌هر‌ آينه‌ مي‌گفتند (167)

‌اگر‌ ‌بود‌ نزد ‌ما ذكري‌ ‌از‌ پيشينيان‌ (168)

‌هر‌ آينه‌ ميبوديم‌ ‌از‌ بندگان‌ ‌خدا‌ ‌که‌ اهل‌ اخلاصند (169)

‌پس‌ كافر شدند بآن‌ ‌پس‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ بدانند (170)

و بتحقيق‌ ‌که‌ پيشي‌ گرفت‌ كلمه‌ ‌ما بندگان‌ ‌ما ‌را‌ ‌که‌ مرسلانند (171)

بدرستيكه‌ ‌آنها‌ ‌هر‌ آينه‌ ايشانند ياري‌ شدگان‌ (172)

و بدرستيكه‌ لشگر ‌ما ‌هر‌ آينه‌ ايشانند غلبه‌ كنندگان‌ (173)

‌پس‌ روي‌ گردان‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌تا‌ مدتي‌ (174)

و ببين‌ ايشانرا ‌پس‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ ‌به‌ بينند (175)

آيا عذاب‌ ‌ما ‌را‌ بشتاب‌ ميخواهند (176)

‌پس‌ چون‌ فرود آمد بفضاي‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ بد ‌است‌ صباح‌ بيم‌ شدگان‌ (177)

و روي‌ گردان‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌تا‌ مدتي‌ (178)

و ببين‌ ايشانرا ‌پس‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ ‌به‌ بينند (179)

منزه‌ ‌است‌ پروردگار تو پروردگار عزت‌ ‌از‌ آنچه‌ وصف‌ مي‌كنند (180)

و سلام‌ ‌بر‌ پيامبران‌ مرسل‌ (181)

و ستايش‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌که‌ پروردگار جهانيانست‌ (182)

[453]

38- ‌سورة‌ ص‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

سوگند بقرآن‌ صاحب‌ ذكر (1)

بلكه‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌در‌ سركشي‌ و مخالفتند (2)

بسا ‌که‌ هلاك‌ گردانيديم‌ پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ اهل‌ زمان‌ گذشته‌ ‌پس‌ ندا كردند و نبود آنهنگام‌ هنگام‌ گريز (3)

و عجب‌ داشتند ‌که‌ آمد ايشانرا بيم‌ دهنده‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و گفتند كافران‌ ‌اينکه‌ جادوگر دروغگوئيست‌ (4)

آيا گردانيد الهان‌ ‌را‌ الهي‌ واحد بدرستيكه‌ ‌اينکه‌ ‌هر‌ آينه‌ چيزي‌ ‌است‌ عجيب‌ (5)

و رفتند ‌آن‌ جمع‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌که‌ برويد و صبر كنيد ‌بر‌ الهان‌ خودتان‌ بدرستيكه‌ ‌اينکه‌ ‌هر‌ آينه‌ چيزيست‌ ‌که‌ خواسته‌ ميشود (6)

نشنيده‌ايم‌ ‌اينکه‌ ‌را‌ ‌در‌ كيش‌ پسينيان‌ نيست‌ ‌اينکه‌ مگر دروغ‌ ساختن‌ (7)

آيا نازل‌ ‌شده‌ ‌بر‌ ‌او‌ ذكر ‌از‌ ميان‌ ‌ما بلكه‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ شكند ‌از‌ ذكر ‌من‌ بلكه‌ هنوز نچشيده‌اند عذاب‌ مرا (8)

يا ‌ نزد ايشانست‌ خزانه‌هاي‌ رحمت‌ پروردگار تو ‌که‌ غالب‌ و بخشاينده‌ ‌است‌ (9)

يا ‌ ايشانرا ‌است‌ پادشاهي‌ آسمانها و زمين‌ و آنچه‌ ميان‌ آنهاست‌ ‌پس‌ بايد ‌که‌ بالا روند ‌در‌ سبب‌ها (10)

لشكري‌اند آنجا شكسته‌ ‌شده‌ ‌از‌ طايفه‌هاي‌ دشمن‌ (11)

تكذيب‌ كردند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ قوم‌ نوح‌ و عاد و فرعون‌ صاحب‌ ميخها (12)

و ثمود و قوم‌ لوط و اهل‌ ايكه‌ ‌آنها‌ طايفه‌هاي‌ دشمنند (13)

نبودند همه‌ الا اينكه‌ تكذيب‌ كردند رسولان‌ ‌را‌ ‌پس‌ ثابت‌ شد عقوبت‌ ‌من‌ (14)

و انتظار نميبرند ‌آنها‌ مگر فريادي‌ واحد ‌را‌ ‌که‌ نيست‌ آنرا هيچ‌ زيستني‌ (15)

و گفتند پروردگارا تعجيل‌ فرما ‌براي‌ ‌ما ‌در‌ حصه‌ مان‌ پيش‌ ‌از‌ روز حساب‌ (16)

[454]

صبر كن‌ ‌بر‌ آنچه‌ ميگويند و ياد كن‌ بنده‌ ‌ما داود ‌را‌ ‌که‌ صاحب‌ قوت‌ ‌بود‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ رجوع‌ كننده‌ ‌بود‌ (17)

بدرستيكه‌ ‌ما رام‌ كرديم‌ كوه‌ها ‌را‌ ‌با‌ ‌او‌ ‌که‌ تسبيح‌ مي‌گفتند ‌به‌ شبانگاه‌ و بامدادان‌ (18)

و پرنده‌ ‌را‌ جمع‌ كرده‌ ‌شده‌ همه‌ بودند ‌او‌ ‌را‌ رجوع‌ كننده‌ (19)

و محكم‌ كرديم‌ پادشاهي‌ ‌او‌ ‌را‌ و داديم‌ ‌او‌ ‌را‌ حكمت‌ و بيان‌ روشن‌ (20)

و آيا آمد ترا خبر منازعان‌ هنگاميكه‌ حلقه‌ زدند گرد عبادتخانه‌ (21)

وقتي‌ ‌که‌ داخل‌ شدند ‌بر‌ داود ‌پس‌ ترسيد ‌از‌ ‌ايشان‌ گفتند مترس‌ دو فرقه‌ منازعيم‌ ‌که‌ ستم‌ كرده‌ بعضيمان‌ ‌بر‌ ديگري‌ ‌پس‌ داوري‌ كن‌ ميان‌ ‌ما بحق‌ و جور مكن‌ و هدايت‌ كن‌ ‌ما ‌را‌ بسوي‌ راه‌ راست‌ (22)

بدرستيكه‌ ‌اينکه‌ برادرم‌ ‌را‌ نود و نه‌ ميش‌ ‌است‌ و مرا يك‌ ميش‌ ‌پس‌ (بمن‌) ‌گفت‌ ‌که‌ آنرا ‌هم‌ بمن‌ واگذار و درشتي‌ كرد بمن‌ ‌در‌ گفتار (23)

‌گفت‌ بحقيقت‌ ستم‌ كرده‌ بتو بخواستن‌ ميش‌ تو بسوي‌ ميشهاي‌ ‌خود‌ و بدرستيكه‌ بسياري‌ ‌از‌ بهم‌ آميختگان‌ ‌هر‌ آينه‌ ظلم‌ ميكند بعضيشان‌ ‌بر‌ ديگري‌ مگر آنان‌ ‌که‌ بگروند و بكنند كارهاي‌ شايسته‌ و اندكند ‌ايشان‌ و گمان‌ برد داود ‌که‌ ‌ما آزموديم‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌پس‌ آمرزش‌ خواست‌ ‌از‌ پروردگارش‌ و بروي‌ ‌در‌ افتاد ركوع‌ كنان‌ و بازگشت‌ (24)

‌پس‌ آمرزيديمش‌ ‌در‌ ‌آن‌ و بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌را‌ نزد ‌ما ‌هر‌ آينه‌ قرب‌ ‌است‌ و خوبي‌ بازگشت‌ (25)

اي‌ داود بدرستيكه‌ ‌ما قرار داديم‌ ترا خليفه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌پس‌ حكم‌ كن‌ ميان‌ مردم‌ ‌به‌ حق‌ و پيروي‌ مكن‌ خواهش‌ نفس‌ ‌را‌ ‌که‌ گمراهت‌ كند ‌از‌ راه‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ گمراه‌ شوند ‌از‌ راه‌ ‌خدا‌ ايشانراست‌ عذابي‌ سخت‌ بسبب‌ آنكه‌ فراموش‌ كردند روز حساب‌ ‌را‌ (26)

[455]

و نيافريديم‌ آسمان‌ و زمين‌ ‌را‌ و آنچه‌ ميان‌ آنهاست‌ بيهوده‌ ‌اينکه‌ گمان‌ آنانست‌ ‌که‌ كافر شدند ‌پس‌ واي‌ ‌بر‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌از‌ آتش‌ (27)

آيا ميگردانيم‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ چون‌ فساد كنندگان‌ ‌در‌ زمين‌ ‌ يا ‌ ميگردانيم‌ پرهيزگاران‌ ‌را‌ مانند نابكاران‌ (28)

كتابيست‌ ‌که‌ فرو فرستاديمش‌ بتو ‌با‌ بركت‌ ‌تا‌ تأمل‌ كنند ‌در‌ آيت‌ هايش‌ و ‌تا‌ پند گيرند صاحبان‌ خرد (29)

و بخشيديم‌ بداود سليمان‌ ‌را‌ خوب‌ بنده‌ ‌بود‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌بود‌ رجوع‌ كننده‌ (30)

هنگاميكه‌ عرض‌ شد ‌بر‌ ‌او‌ بوقت‌ عصر اسبان‌ ‌با‌ نشان‌ تندرو (31)

‌پس‌ ‌گفت‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ دوست‌ داشتم‌ دوستي‌ اسب‌ ‌از‌ ذكر پروردگارم‌ ‌تا‌ پنهان‌ شد (خورشيد) ‌در‌ حجاب‌ (32)

برگردانيد آنرا بمن‌ ‌پس‌ شروع‌ كرد مسح‌ كردني‌ ‌به‌ ساقها و گردنها (33)

و بتحقيق‌ آزموديم‌ سليمان‌ ‌را‌ و انداختيم‌ ‌بر‌ كرسيش‌ بدني‌ ‌را‌ ‌پس‌ رجوع‌ كرد (34)

‌گفت‌ پروردگارا بيامرز مرا و عطا كن‌ ‌بر‌ ‌من‌ پادشاهي‌ ‌را‌ ‌که‌ نزد ‌بر‌ احدي‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ‌من‌ بدرستيكه‌ توئي‌ بخشش‌ كننده‌ (35)

‌پس‌ مسخر كرديم‌ ‌براي‌ ‌او‌ باد ‌را‌ ‌که‌ ميرفت‌ بفرمان‌ ‌او‌ ‌به‌ آهستگي‌ ‌هر‌ جا ‌که‌ خواسته‌ ‌بود‌ (36)

و ديوها ‌را‌ ‌هر‌ بنا كننده‌ و شناگري‌ (37)

و ديگران‌ ‌را‌ بسته‌ ‌شده‌ ‌در‌ زنجيرها (38)

اينست‌ بخشش‌ ‌ما ‌پس‌ عطا كن‌ ‌ يا ‌ نگاهدار بدون‌ شمار (39)

و بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌را‌ نزد ‌ما ‌هر‌ آينه‌ قربي‌ ‌است‌ و خوبي‌ بازگشت‌ (40)

و ياد كن‌ بنده‌ ‌ما ايوب‌ ‌را‌ آنگاه‌ ‌که‌ خواند پروردگارش‌ ‌را‌ ‌که‌ مس‌ كرد مرا شيطان‌ برنجي‌ و آزاري‌ (41)

بزن‌ بزمين‌ پايت‌ ‌را‌ ‌اينکه‌ جا محل‌ شستشو و سرد و آشاميدني‌ ‌است‌ (42)

[456]

و بخشيديم‌ ‌او‌ ‌را‌ كسانش‌ ‌را‌ و مثلشان‌ ‌را‌ ‌با‌ ‌ايشان‌ رحمتي‌ ‌از‌ ‌ما و پندي‌ مر صاحبان‌ خرد ‌را‌ (43)

و بگير بدستت‌ دسته‌ ‌را‌ ‌پس‌ بزن‌ بآن‌ و نشكن‌ سوگند ‌را‌ بدرستيكه‌ يافتيم‌ ‌او‌ ‌را‌ شكيبا خوب‌ بنده‌ ‌بود‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌بود‌ رجوع‌ كننده‌ (44)

و ياد كن‌ بندگان‌ ‌ما ابراهيم‌ و اسحق‌ و يعقوب‌ ‌را‌ ‌که‌ بودند صاحبان‌ قدرت‌ و معرفت‌ و بينش‌ (45)

بدرستيكه‌ ‌ما خالص‌ گرديم‌ ايشانرا ‌به‌ خصلتي‌ ‌که‌ ‌آن‌ ياد آخرت‌ ‌بود‌ (46)

و بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ نزد ‌ما ‌هر‌ آينه‌ ‌از‌ برگزيدگان‌ و نيكانند (47)

و ياد كن‌ اسمعيل‌ و اليسع‌ و ذي‌ الكفل‌ ‌را‌ و همه‌ بودند ‌از‌ نيكان‌ (48)

‌اينکه‌ يادي‌ ‌است‌ و بدرستيكه‌ پرهيزگاران‌ ‌را‌ ‌هر‌ آينه‌ خوبي‌ بازگشت‌ ‌است‌ (49)

بهشتهاي‌ جاودانه‌ گشوده‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ درها (50)

تكيه‌ كنندگان‌ ‌در‌ ‌آنها‌ ميخواهند ‌در‌ ‌آنها‌ ميوه‌ بسيار و آشاميدني‌ (51)

و نزد ‌ايشان‌ زنان‌ خمار چشم‌ هستند ‌که‌ همسنند (52)

‌اينکه‌ آنست‌ ‌که‌ وعده‌ شده‌ايد ‌براي‌ روز حساب‌ (53)

بدرستيكه‌ ‌اينکه‌ ‌هر‌ آينه‌ روزي‌ ‌ما ‌است‌ ‌که‌ نيست‌ آنرا هيچ‌ تمام‌ شدني‌ (54)

اينست‌ و بدرستيكه‌ سركشان‌ ‌را‌ ‌هر‌ آينه‌ بدترين‌ بازگشتي‌ ‌است‌ (55)

دوزخست‌ ‌که‌ درآيند ‌در‌ ‌آن‌ ‌پس‌ بد بستريست‌ (56)

اينست‌ ‌پس‌ بايد بچشندش‌ آب‌ جوشانست‌ و چرك‌ جراحت‌ (57)

و ديگري‌ ‌از‌ مثل‌ ‌او‌ ‌که‌ ‌هم‌ صنفند (58)

‌اينکه‌ جمعي‌ ‌است‌ داخل‌ ‌شده‌ ‌با‌ ‌شما‌ خوش‌ مباد ايشانرا بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ افتادگان‌ ‌در‌ آتشند (59)

گويند بلكه‌ ‌شما‌ ‌را‌ خوش‌ مباد مر ‌شما‌ ‌را‌ ‌شما‌ پيش‌ فرستاديد آنرا ‌براي‌ ‌ما ‌پس‌ بد قرارگاهيست‌ (60)

گفتند پروردگارا ‌هر‌ ‌که‌ پيش‌ فرستاد ‌براي‌ ‌ما اينرا ‌پس‌ بيفزاي‌ عذاب‌ ‌او‌ ‌را‌ دو چندان‌ ‌در‌ آتش‌ (61)

[457]

و گويند چرا ‌ما نمي‌بينيم‌ مرداني‌ ‌را‌ ‌که‌ بوديم‌ مي‌شمرديمشان‌ ‌از‌ اشرار (62)

آيا گرفتيمشان‌ باستهزاء ‌ يا ‌ گرديد ‌از‌ ‌ايشان‌ ديده‌ها (63)

بدرستيكه‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ حقست‌ ‌يعني‌ منازعه‌ ‌از‌ اهل‌ آتش‌ (64)

بگو جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ‌من‌ بيم‌ دهنده‌ام‌ و نيست‌ هيچ‌ معبودي‌ جز خداي‌ يكتاي‌ قهار (65)

پروردگار آسمانها و زمين‌ و آنچه‌ ميان‌ ‌آنها‌ ‌است‌ ‌که‌ غالب‌ و آمرزنده‌ ‌است‌ (66)

بگو ‌آن‌ خبريست‌ بزرگ‌ (67)

‌که‌ ‌شما‌ ‌از‌ ‌آن‌ رو گردانيد (68)

نبود مرا هيچ‌ علمي‌ ‌به‌ گروه‌ عالم‌ بالا آنگاه‌ ‌که‌ گفتگو كنند (69)

وحي‌ نمي‌شود بمن‌ مگر اينكه‌ منم‌ بيم‌ كننده‌ آشكار (70)

چون‌ ‌گفت‌ پروردگارت‌ فرشتگان‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ مي‌آفرينم‌ انساني‌ ‌را‌ ‌از‌ گل‌ (71)

‌پس‌ چون‌ تمام‌ كردمش‌ و دميدم‌ ‌در‌ ‌او‌ ‌از‌ روحم‌ ‌پس‌ باشيد ‌او‌ ‌را‌ سجده‌ كنندگان‌ (72)

‌پس‌ سجده‌ كردند فرشتگان‌ همه‌ ‌ايشان‌ جملگي‌ (73)

مگر ابليس‌ ‌که‌ سركشي‌ نمود و ‌بود‌ ‌از‌ كافران‌ (74)

‌گفت‌ اي‌ ابليس‌ چه‌ بازداشت‌ ترا ‌از‌ آنكه‌ سجده‌ كني‌ آنرا ‌که‌ آفريدم‌ بدست‌ قدرتم‌ آيا بزرگي‌ فروختي‌ ‌ يا ‌ بودي‌ ‌از‌ بلند مرتبگان‌ (75)

‌گفت‌ ‌من‌ بهتر ‌از‌ آنم‌ آفريدي‌ مرا ‌از‌ آتش‌ و آفريدي‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ گل‌ (76)

‌گفت‌ ‌پس‌ بيرون‌ رو ‌از‌ ‌آن‌ بدرستيكه‌ تو رانده‌ ‌شده‌ (77)

و بدرستيكه‌ ‌بر‌ تو باد لعنت‌ ‌من‌ ‌تا‌ روز جزا (78)

‌گفت‌ پروردگارا ‌پس‌ مهلت‌ ده‌ مرا ‌تا‌ روزي‌ ‌که‌ برانگيخته‌ شوند (79)

‌گفت‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ تو ‌از‌ مهلت‌ داده‌ شدگاني‌ (80)

‌تا‌ روز آنوقت‌ معين‌ (81)

‌گفت‌ ‌پس‌ بعزتت‌ سوگند ‌هر‌ آينه‌ گمراه‌ كنم‌ ايشانرا همگي‌ (82)

مگر بندگانت‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌که‌ خالصانند (83)

[458]

‌گفت‌ ‌پس‌ درستست‌ و راست‌ ميگويم‌ (84)

‌هر‌ آينه‌ پر ميكنم‌ دوزخ‌ ‌را‌ ‌از‌ تو و ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ پيروي‌ كند ترا ‌از‌ ‌ايشان‌ همه‌ (85)

بگو نمي‌خواهم‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌بر‌ ‌آن‌ هيچ‌ مزدي‌ و نيستم‌ ‌من‌ ‌از‌ ‌بر‌ ‌خود‌ بستگان‌ (86)

نيست‌ ‌آن‌ مگر پندي‌ جهانيان‌ ‌را‌ (87)

و ‌هر‌ آينه‌ خواهيد دانست‌ خبرش‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌از‌ مدتي‌ (88)

39- ‌سورة‌ الزمر
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

فرو فرستادن‌ ‌آن‌ كتاب‌ ‌از‌ خداوند غالب‌ درستكردار ‌است‌ (1)

بدرستيكه‌ ‌ما فرو فرستاديم‌ بتو كتاب‌ ‌را‌ براستي‌ ‌پس‌ بپرست‌ ‌خدا‌ ‌را‌ خالص‌ دارنده‌ برايش‌ دين‌ ‌را‌ (2)

آگاه‌ باشيد ‌که‌ ‌خدا‌ راست‌ دين‌ خالص‌ و آنان‌ ‌که‌ گرفتند ‌از‌ ‌غير‌ ‌او‌ دوستان‌ ‌که‌ نمي‌پرستيم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ مگر ‌براي‌ اينكه‌ نزديك‌ كنند ‌ما ‌را‌ بخدا نزديك‌ كردني‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ حكم‌ ميكند ميانشان‌ ‌در‌ آنچه‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ ‌آن‌ اختلاف‌ ميكنند بدرستيكه‌ ‌خدا‌ هدايت‌ نمي‌كند آنرا ‌که‌ ‌او‌ دروغگوي‌ ناسپاس‌ ‌است‌ (3)

‌اگر‌ خواسته‌ ‌بود‌ ‌خدا‌ ‌که‌ بگيرد فرزندي‌ ‌هر‌ آينه‌ برگزيده‌ ‌بود‌ ‌از‌ آنچه‌ مي‌آفريند آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ ميخواست‌ منزه‌ ‌است‌ ‌او‌ ‌او‌ خداي‌ يكتاي‌ قهار ‌است‌ (4)

آفريده‌ آسمانها و زمين‌ ‌را‌ براستي‌ ميافزايد شب‌ ‌را‌ ‌بر‌ روز و ميافزايد روز ‌را‌ ‌بر‌ شب‌ و مسخر كرد آفتاب‌ و ماه‌ ‌را‌ همه‌ ‌در‌ حركتند ‌براي‌ مدتي‌ معين‌ بدانيد ‌که‌ ‌او‌ غالب‌ آمرزنده‌ ‌است‌ (5)

[459]

آفريده‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ نفسي‌ واحد سپس‌ قرار داده‌ ‌از‌ ‌آن‌ همسرش‌ ‌را‌ و فرو فرستاده‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌از‌ چهارپايان‌ هشت‌ جفت‌ ميافريند ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ شكمهاي‌ مادرانتان‌ آفرينشي‌ ‌از‌ ‌پس‌ آفرينشي‌ ‌در‌ تاريكي‌هاي‌ سه‌ گانه‌ اينست‌ ‌خدا‌ پروردگار ‌شما‌ ‌او‌ راست‌ پادشاهي‌ نيست‌ الهي‌ جز ‌او‌ ‌پس‌ كجا برميگرديد (6)

‌اگر‌ كفر ورزيد ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ بي‌نياز ‌است‌ ‌از‌ ‌شما‌ و راضي‌ نيست‌ ‌براي‌ بندگانش‌ كفر ‌را‌ و ‌اگر‌ سپاس‌ گذاريد مي‌پسندد آنرا ‌براي‌ ‌شما‌ و ‌بر‌ نمي‌ دارد بردارنده‌ بار ديگري‌ ‌را‌ ‌پس‌ بسوي‌ پروردگارتانست‌ بازگشت‌ ‌شما‌ ‌پس‌ خبر ميدهد ‌شما‌ ‌را‌ بآنچه‌ بوديد ميكرديد بدرستيكه‌ ‌او‌ داناست‌ بدرون‌ سينه‌ها (7)

و چون‌ برسد انسانرا ضرري‌ بخواند پروردگارش‌ ‌را‌ بازگشت‌ كننده‌ بسوي‌ ‌او‌ ‌پس‌ چون‌ دهد ‌او‌ ‌را‌ نعمتي‌ ‌از‌ ‌خود‌ فراموش‌ كند آنرا ‌که‌ ‌بود‌ ميخواند بآن‌ ‌از‌ پيش‌ و گردانيد ‌براي‌ ‌خدا‌ همتايان‌ ‌تا‌ گمراه‌ كند ‌از‌ راه‌ ‌او‌ بگو برخوردار شو ‌به‌ كفرت‌ اندكي‌ بدرستيكه‌ تو ‌از‌ اهل‌ آتشي‌ (8)

آيا كسي‌ ‌که‌ ‌او‌ عبادت‌ كننده‌ ‌است‌ ‌در‌ اوقات‌ شب‌ سجده‌ كننده‌ و قيام‌ كننده‌ ميترسد ‌از‌ آخرت‌ و اميد دارد رحمت‌ پروردگارش‌ ‌را‌ بگو آيا يكسانند آنان‌ ‌که‌ ميدانند و آنان‌ ‌که‌ نمي‌دانند جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ پند گيرند صاحبان‌ خرد (9)

بگو اي‌ بندگان‌ ‌من‌ آنان‌ ‌که‌ گرويدند بپرهيزيد ‌از‌ پروردگارتان‌ آنانرا ‌که‌ خوبي‌ كنند ‌در‌ ‌اينکه‌ دنيا حسنه‌ ايست‌ و زمين‌ ‌خدا‌ پهناور ‌است‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ تمام‌ داده‌ ميشود شكيبايان‌ ‌را‌ مزدهاشان‌ بدون‌ حساب‌ (10)

[460]

بگو بدرستيكه‌ ‌من‌ مأمورم‌ ‌که‌ بپرستم‌ ‌خدا‌ ‌را‌ اخلاص‌ ورزنده‌ ‌براي‌ ‌او‌ دين‌ ‌را‌ (11)

و مأمورم‌ ‌به‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ باشم‌ اول‌ مسلمانان‌ (12)

بگو بدرستيكه‌ ‌من‌ ميترسم‌ ‌اگر‌ نافرماني‌ كنم‌ پروردگارم‌ ‌را‌ ‌از‌ عذاب‌ روز بزرگ‌ (13)

بگو ‌خدا‌ ‌را‌ ميپرستم‌ اخلاص‌ ورزنده‌ ‌براي‌ ‌او‌ دينم‌ ‌را‌ (14)

‌پس‌ بپرستيد آنرا ‌که‌ خواهيد ‌از‌ ‌غير‌ ‌او‌ بگو بدرستيكه‌ زيانكاران‌ آنانند ‌که‌ زيان‌ كنند ‌در‌ خودشان‌ و كسانشان‌ ‌در‌ روز قيامت‌ بدانيد ‌که‌ آنست‌ زيانكاري‌ آشكار (15)

ايشانرا ‌است‌ ‌از‌ بالاي‌ سرشان‌ سايبانهائي‌ ‌از‌ آتش‌ و ‌از‌ زيرشان‌ سايبانها ‌آن‌ بيم‌ ميدهد ‌خدا‌ بآن‌ بندگانش‌ ‌را‌ اي‌ بندگانم‌ ‌پس‌ بپرهيزيد ‌از‌ ‌من‌ (16)

و آنان‌ ‌که‌ اجتناب‌ كردند ‌از‌ طاغوت‌ ‌که‌ بپرستند آنرا و بازگشتند بسوي‌ ‌خدا‌ ايشانراست‌ مژده‌ ‌پس‌ مژده‌ بده‌ بندگانم‌ ‌را‌ (17)

آنان‌ ‌که‌ مي‌شنوند سخن‌ ‌را‌ ‌پس‌ مي‌پذيرند بهترش‌ ‌را‌ ‌آنها‌ آنانند ‌که‌ هدايتشان‌ كرد ‌خدا‌ و ‌آنها‌ آنانند صاحبان‌ خرد (18)

آيا ‌پس‌ آنكه‌ ثابت‌ ‌شده‌ ‌بر‌ ‌او‌ سخن‌ عذاب‌ آيا ‌پس‌ تو نجات‌ ميدهي‌ آنرا ‌که‌ ‌در‌ آتش‌ ‌است‌ (19)

ليكن‌ آنان‌ ‌که‌ بپرهيزند ‌از‌ پروردگارشان‌ ايشانرا ‌است‌ غرفه‌ هائي‌ ‌که‌ ‌از‌ بالا ‌آنها‌ غرفه‌ هائي‌ ‌است‌ بنا ‌شده‌ ‌که‌ ميرود ‌از‌ زير ‌آنها‌ نهرها وعده‌ دادن‌ ‌خدا‌ خلاف‌ نمي‌كند ‌خدا‌ وعده‌ ‌را‌ (20)

آيا نه‌ بيني‌ ‌که‌ ‌خدا‌ فرو فرستاد ‌از‌ آسمان‌ آب‌ ‌را‌ ‌پس‌ روان‌ گردانيدش‌ چشمه‌ها ‌در‌ زمين‌ سپس‌ بيرون‌ آورد بآن‌ زراعت‌ ‌را‌ ‌که‌ مختلف‌ ‌است‌ رنگ‌هاي‌ ‌آن‌ ‌پس‌ خشك‌ مي‌شود ‌پس‌ بيني‌ آنرا زرد ‌شده‌ ‌پس‌ مي‌گرداند آنرا شكسته‌ ريزه‌ها بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ پنديست‌ ‌براي‌ صاحبان‌ خرد (21)

[461]

آيا ‌پس‌ كسيكه‌ گشاد ‌خدا‌ سينه‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌براي‌ اسلام‌ ‌پس‌ ‌او‌ ‌بر‌ نوريست‌ ‌از‌ پروردگارش‌ ‌پس‌ واي‌ ‌بر‌ آنان‌ ‌که‌ سخت‌ ‌است‌ دلهاي‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ ذكر ‌خدا‌ ‌آنها‌ ‌در‌ گمراهي‌ آشكارند (22)

خداوند فرو فرستاده‌ بهترين‌ سخن‌ ‌را‌ كتابي‌ متشابه‌ (همانند) مثاني‌ ‌که‌ ميلرزد ‌از‌ ‌آن‌ پوستهاي‌ آنان‌ ‌که‌ ميترسند ‌از‌ پروردگارشان‌ سپس‌ نرم‌ ميشود پوستهاشان‌ و دلهاشان‌ بذكر ‌خدا‌ آنست‌ ارشاد ‌خدا‌ ‌که‌ هدايت‌ ميكند بآن‌ آنرا ‌که‌ ميخواهد و ‌هر‌ ‌که‌ ‌را‌ ‌که‌ گمراه‌ سازد ‌خدا‌ ‌پس‌ نيست‌ آنرا هيچ‌ هدايت‌ كننده‌ (23)

آيا ‌پس‌ كسيكه‌ نگاهداري‌ كند ‌خود‌ ‌را‌ برويش‌ ‌از‌ بدي‌ عذاب‌ روز قيامت‌ و گفته‌ شود ستمگران‌ ‌را‌ ‌که‌ بچشيد آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ بوديد كسب‌ ميكرديد (24)

تكذيب‌ كردند آنان‌ ‌که‌ پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ آمد ايشانرا عذاب‌ ‌از‌ جائيكه‌ نمي‌دانستند (25)

‌پس‌ چشانيدشان‌ ‌خدا‌ خواري‌ ‌را‌ ‌در‌ زندگاني‌ دنيا و ‌هر‌ آينه‌ عذاب‌ آخرت‌ بزرگتر ‌است‌ ‌اگر‌ باشند ‌که‌ بدانند (26)

و بتحقيق‌ زديم‌ ‌براي‌ مردم‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ قرآن‌ ‌از‌ ‌هر‌ مثلي‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ پند گيرند (27)

قرآن‌ عربي‌ بدون‌ داشتن‌ كجي‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ بپرهيزند (28)

زد ‌خدا‌ مثلي‌ مردي‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ شريكانند مخالف‌ يكديگر و مردي‌ خالص‌ مر مردي‌ ‌را‌ آيا يكسانند ‌در‌ اينحال‌ سپاس‌ خداوند ‌را‌ بلكه‌ بيشتر ‌ايشان‌ نميدانند (29)

بدرستيكه‌ تو مي‌ميري‌ و ‌ايشان‌ نيز مي‌ميرند (30)

سپس‌ بدرستيكه‌ ‌شما‌ روز قيامت‌ نزد پروردگارتان‌ نزاع‌ مي‌كنيد (31)

[462]

‌پس‌ كيست‌ ظالمتر ‌از‌ آنكه‌ دروغ‌ بست‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ و تكذيب‌ كرد راست‌ ‌را‌ چون‌ آمد ‌او‌ ‌را‌ آيا نيست‌ ‌در‌ دوزخ‌ مقام‌ كافران‌ ‌را‌ (32)

و آنكه‌ آورد صدق‌ ‌را‌ و تصديق‌ كرد آنرا آنگروه‌ ايشانند پرهيزگاران‌ (33)

ايشانرا ‌است‌ آنچه‌ خواهند نزد پروردگارشان‌ آنست‌ پاداش‌ نيكوكاران‌ (34)

‌تا‌ محو كند ‌خدا‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ بدترين‌ آنچه‌ كردند و پاداش‌ دهد ايشانرا مزدشان‌ ‌به‌ نيكوترين‌ آنچه‌ بودند ميكردند (35)

آيا نيست‌ ‌خدا‌ كفايت‌ كننده‌ بنده‌ اش‌ و ميترسانند ترا بآنان‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌غير‌ ‌او‌ بودند و كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ واگذارد ‌خدا‌ ‌پس‌ نيست‌ ‌او‌ ‌را‌ هيچ‌ هدايت‌ كننده‌ (36)

و كسي‌ ‌را‌ هدايت‌ كند ‌خدا‌ ‌پس‌ نيست‌ ‌او‌ ‌را‌ هيچ‌ گمراه‌ كننده‌ آيا نيست‌ ‌خدا‌ غالب‌ انتقام‌ گيرنده‌ (37)

و هرگاه‌ بپرسي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌که‌ ‌که‌ آفريد آسمانها و زمين‌ ‌را‌ ‌هر‌ آينه‌ گويند ‌خدا‌ بگو ‌پس‌ خبر دهيد آنچه‌ ميخوانيد ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ ‌اگر‌ بخواهد ‌بر‌ ‌من‌ ‌خدا‌ ضرري‌ آيا ‌آنها‌ برطرف‌ كنند ضرر ‌او‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ بخواهد بمن‌ رحمتي‌ آيا ‌ايشان‌ نگاهدارند رحمتش‌ ‌را‌ بگو بس‌ ‌است‌ مرا خداوند ‌بر‌ ‌او‌ توكل‌ كنند توكل‌ كنندگان‌ (38)

بگو اي‌ قوم‌ ‌من‌ عمل‌ كنيد ‌بر‌ توانائيتان‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ انجام‌ ميدهم‌ ‌پس‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ بدانيد (39)

كسي‌ ‌که‌ آيد باو عذابي‌ ‌که‌ خوارش‌ گرداند و فرود آيد ‌بر‌ ‌او‌ عذابي‌ پاينده‌ (40)

[463]

بدرستيكه‌ ‌ما فرستاديم‌ ‌بر‌ تو كتاب‌ ‌را‌ ‌براي‌ مردم‌ بحق‌ ‌پس‌ ‌هر‌ ‌که‌ هدايت‌ يافت‌ ‌باشد‌ ‌براي‌ خويش‌ و ‌هر‌ ‌که‌ گمراه‌ گشت‌ ‌پس‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ گمراه‌ شود ‌بر‌ ‌خود‌ و نيستي‌ تو برايشان‌ نگهبان‌ (41)

خداوند برميگيرد روحها ‌را‌ بوقت‌ مردنشان‌ و آنكه‌ نمرده‌ ‌است‌ ‌در‌ خوابگاهش‌ ‌پس‌ نگاهدارد آنرا ‌که‌ مقدر نموده‌ ‌بر‌ ‌او‌ مرگ‌ ‌را‌ و رها سازد ديگري‌ ‌را‌ ‌تا‌ مدتي‌ معين‌ بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيت‌هاست‌ گروهي‌ ‌را‌ ‌که‌ فكر مي‌كنند (42)

آيا گرفتند ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ شفيعان‌ بگو آيا گرچه‌ باشند ‌که‌ مالك‌ نباشند چيزي‌ ‌را‌ و نفهمند (43)

بگو ‌خدا‌ راست‌ شفاعت‌ همگي‌ ‌او‌ راست‌ پادشاهي‌ آسمانها و زمين‌ ‌پس‌ بسوي‌ ‌او‌ برميگرديد (44)

و چون‌ ذكر كرده‌ شود ‌خدا‌ تنها ‌در‌ ‌هم‌ شود دلهاي‌ آنان‌ ‌که‌ ايمان‌ ندارند بآخرت‌ و چون‌ ذكر كرده‌ شود آنان‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌غير‌ اوست‌ آنگاه‌ ‌ايشان‌ شاد مي‌شوند (45)

بگو پروردگارا اي‌ پديد آورنده‌ آسمانها و زمين‌ اي‌ داناي‌ نهان‌ و آشكار تو حكم‌ ميكني‌ ميان‌ بندگانت‌ ‌در‌ آنچه‌ بودند ‌در‌ ‌آن‌ اختلاف‌ ميكردند (46)

و ‌اگر‌ بودي‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ ستم‌ كردند آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ همه‌ و مانندش‌ ‌با‌ ‌او‌ ‌هر‌ آينه‌ فديه‌ ميدادند بآن‌ ‌از‌ بدي‌ عقوبت‌ روز قيامت‌ و ظاهر شد ايشانرا ‌از‌ ‌خدا‌ آنچه‌ نبودند ‌که‌ گمان‌ كنند (47)

[464]

و ظاهر شد ايشانرا بديهاي‌ آنچه‌ كسب‌ كردند و احاطه‌ كرد بآنان‌ آنچه‌ بودند بآن‌ استهزاء ميكردند (48)

‌پس‌ چون‌ برسد انسان‌ ‌را‌ ضرري‌ بخواند ‌ما ‌را‌ ‌پس‌ چون‌ داديم‌ ‌او‌ ‌را‌ نعمتي‌ ‌از‌ ‌ما گويد جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ داده‌ شدم‌ آنرا ‌بر‌ علمي‌ بلكه‌ ‌آن‌ بلائيست‌ و ليكن‌ بيشتر ‌ايشان‌ نمي‌دانند (49)

بتحقيق‌ گفتند آنرا آنان‌ ‌که‌ بودند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ كفايت‌ نكرد ‌از‌ ‌ايشان‌ آنچه‌ بودند كسب‌ ميكردند (50)

‌پس‌ رسيد ايشانرا بديهاي‌ آنچه‌ كسب‌ كردند و آنان‌ ‌که‌ ستم‌ كردند ‌از‌ اينها بزودي‌ ميرسد ايشانرا بديهاي‌ آنچه‌ كسب‌ كردند و نيستند ‌ايشان‌ عاجز كنندگان‌ (51)

آيا نه‌ دانستند ‌که‌ ‌خدا‌ وسعت‌ ميدهد روزي‌ ‌را‌ ‌براي‌ ‌هر‌ ‌که‌ خواهد و تنگ‌ ميگرداند بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيت‌هاست‌ گروهي‌ ‌را‌ ‌که‌ ايمان‌ آورند (52)

بگو اي‌ بندگانم‌ آنان‌ ‌که‌ اسراف‌ كردند برخودشان‌ نوميد نشويد ‌از‌ رحمت‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ مي‌آمرزد گناهان‌ ‌را‌ همگي‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ آمرزنده‌ مهربانست‌ (53)

و بازگرديد بسوي‌ پروردگارتان‌ و انقياد ورزيد ‌او‌ ‌را‌ پيش‌ ‌از‌ آنكه‌ بيايد ‌شما‌ ‌را‌ عذاب‌ سپس‌ ياري‌ كرده‌ نشويد (54)

و پيروي‌ كنيد بهترين‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ فرستاده‌ ‌شده‌ ‌به‌ ‌شما‌ ‌از‌ پروردگارتان‌ پيش‌ ‌از‌ آنكه‌ آيد ‌شما‌ ‌را‌ عذاب‌ ناگهان‌ و ‌شما‌ ندانسته‌ باشيد (55)

آنكه‌ گويد نفسي‌ اي‌ اندوه‌ و پشيماني‌ ‌بر‌ آنچه‌ تقصير كردم‌ ‌در‌ قرب‌ ‌خدا‌ و بدرستيكه‌ بودم‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌از‌ استهزاء كنندگان‌ (56)

[465]

يا ‌ گويد ‌اگر‌ آنكه‌ ‌خدا‌ هدايتم‌ كرده‌ ‌بود‌ ‌هر‌ آينه‌ ميبودم‌ ‌از‌ پرهيزگاران‌ (57)

يا ‌ گويد آنگاه‌ ‌که‌ بيند عذاب‌ ‌را‌ كاش‌ بودي‌ مرا بازگشتي‌ ‌پس‌ مي‌شدم‌ ‌از‌ نيكوكاران‌ (58)

آري‌ بحقيقت‌ آمد ترا آيتهاي‌ ‌ما ‌پس‌ تكذيب‌ كردي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ و سركشي‌ كردي‌ و شدي‌ ‌از‌ كافران‌ (59)

و روز قيامت‌ بيني‌ آنانرا ‌که‌ دروغ‌ بستند ‌بر‌ ‌خدا‌ رويهاشان‌ سياه‌ گشته‌ آيا نيست‌ ‌در‌ دوزخ‌ مقامي‌ سركشان‌ ‌را‌ (60)

و ميرهاند ‌خدا‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ بپرهيزند بسبب‌ رستگاريشان‌ و نرسد ايشانرا بدي‌ و نه‌ ‌ايشان‌ غمگين‌ شوند (61)

‌خدا‌ آفريننده‌ همه‌ چيز ‌است‌ و ‌او‌ ‌بر‌ همه‌ چيز نگهبانست‌ (62)

‌او‌ راست‌ كليدهاي‌ آسمانها و زمين‌ و آنان‌ ‌که‌ كافر شدند بآيت‌هاي‌ ‌خدا‌ ‌آنها‌ ايشانند زيانكاران‌ (63)

بگو آيا ‌غير‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ميفرمائيد ‌که‌ بپرستم‌ اي‌ نادانان‌ (64)

و بتحقيق‌ وحي‌ كرده‌ ‌شده‌ بتو و ‌به‌ آنان‌ ‌که‌ بودند پيش‌ ‌از‌ تو ‌که‌ ‌اگر‌ شرك‌ آوري‌ ‌هر‌ آينه‌ نابود مي‌شود عمل‌ تو و ‌هر‌ آينه‌ خواهي‌ ‌بود‌ ‌از‌ زيانكاران‌ (65)

بلكه‌ ‌خدا‌ ‌را‌ بپرست‌ و باش‌ ‌از‌ شكر گزاران‌ (66)

و نشناختند ‌خدا‌ ‌را‌ حق‌ شناختنش‌ و زمين‌ همگي‌ ‌در‌ قبضه‌ قدرت‌ اوست‌ روز قيامت‌ و آسمانها درهم‌ پيچيده‌اند بدست‌ ‌او‌ منزه‌ ‌است‌ ‌او‌ و برتر ‌از‌ آنچه‌ شريك‌ ميگردانند (67)

[466]

و دميده‌ شود ‌در‌ صور ‌پس‌ بيهوش‌ شود آنكه‌ ‌در‌ آسمانها و آنكه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ مگر آنكه‌ خواهد ‌خدا‌ ‌پس‌ دميده‌ شود ‌در‌ ‌آن‌ دگر بار ‌پس‌ آنگاه‌ ‌ايشان‌ ايستاده‌ مينگرند (68)

و روشن‌ شود زمين‌ بنور پروردگارش‌ و نهاده‌ شود كتاب‌ و آورده‌ شوند پيغمبران‌ و شهيدان‌ و حكم‌ شود ميانشان‌ براستي‌ و ‌ايشان‌ ستم‌ كرده‌ نمي‌شوند (69)

و تمام‌ داده‌ شود ‌هر‌ نفسي‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ كرده‌ ‌بود‌ و ‌او‌ داناتر ‌است‌ بآنچه‌ مي‌ كنند (70)

و رانده‌ شوند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند بسوي‌ دوزخ‌ فوج‌ فوج‌ ‌تا‌ چون‌ آيند آنرا باز شود درهاي‌ ‌آن‌ و گويند ايشانرا خازنانش‌ آيا نيامد ‌شما‌ ‌را‌ رسولاني‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌که‌ ميخواندند ‌بر‌ ‌شما‌ آيت‌هاي‌ پروردگار ‌شما‌ ‌را‌ و بيم‌ ميدادند ‌شما‌ ‌را‌ بملاقات‌ امروزتان‌ گويند آري‌ و ليكن‌ لازم‌ آمد سخن‌ عقوبت‌ ‌بر‌ كافران‌ (71)

گفته‌ شود درآييد درهاي‌ دوزخ‌ ‌را‌ جاودانيان‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌پس‌ بد ‌است‌ مقام‌ سركشان‌ (72)

و رانده‌ شوند آنان‌ ‌که‌ ترسيدند ‌از‌ پروردگارشان‌ بسوي‌ بهشت‌ فوج‌ فوج‌ ‌تا‌ چون‌ آيند آنرا و باز شود درهاي‌ ‌آن‌ و گويند ايشانرا خازنانش‌ سلام‌ ‌بر‌ ‌شما‌ پاك‌ شديد ‌پس‌ داخل‌ شويد ‌در‌ ‌آن‌ جاودانيان‌ (73)

و گويند ستايش‌ خدائي‌ ‌را‌ ‌که‌ راست‌ گردانيد ‌بما‌ وعده‌ اش‌ ‌را‌ و بميراث‌ داد ‌ما ‌را‌ آنزمين‌ ‌که‌ مسكن‌ گزينيم‌ ‌از‌ بهشت‌ ‌هر‌ جا ‌که‌ خواهيم‌ ‌پس‌ خوبست‌ پاداش‌ عمل‌ كنندگان‌ (74)

[467]

و مي‌بيني‌ فرشتگان‌ ‌را‌ فرو گرفتگان‌ ‌از‌ پيرامون‌ عرش‌ تسبيح‌ كنند ‌به‌ ستايش‌ پروردگارشان‌ و حكم‌ شود ميانشان‌ بحق‌ و گفته‌ شود ستايش‌ ‌خدا‌ ‌را‌ پروردگار جهانيان‌ (75)

40- ‌سورة‌ غافر
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

فرو فرستادن‌ كتاب‌ ‌از‌ خدائي‌ ‌است‌ غالب‌ دانا (2)

آمرزنده‌ گناه‌ و پذيرنده‌ توبه‌ سخت‌ عقوبت‌ صاحب‌ نعمت‌ نيست‌ معبودي‌ جز ‌او‌ بسوي‌ اوست‌ برگشت‌ (3)

جدال‌ نكند ‌در‌ آيت‌هاي‌ ‌خدا‌ مگر آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌پس‌ فريب‌ ندهد ترا گردش‌ ‌آنها‌ ‌در‌ شهرها (4)

تكذيب‌ كردند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ قوم‌ نوح‌ و گروه‌هاي‌ دشمن‌ ‌از‌ ‌پس‌ ‌ايشان‌ و قصد كردند ‌هر‌ امتي‌ برسولشان‌ ‌که‌ بگيرند ‌او‌ ‌را‌ و مجادله‌ كردند بباطل‌ ‌تا‌ ناچيز كنند بآن‌ حق‌ ‌را‌ ‌پس‌ گرفتمشان‌ ‌پس‌ چگونه‌ ‌بود‌ عقوبت‌ ‌من‌ (5)

و همچنين‌ لازم‌ شد سخن‌ پروردگارت‌ ‌بر‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌که‌ ‌ايشان‌ اهل‌ آتشند (6)

آنان‌ ‌که‌ برميدارند عرش‌ ‌را‌ و آنانكه‌ پيرامون‌ آنند تسبيح‌ ميكنند بستايش‌ پروردگارشان‌ و ميگروند باو و آمرزش‌ مي‌طلبند ‌براي‌ آنانكه‌ بگروند پروردگارا فراگرفتي‌ همه‌ چيز ‌را‌ ‌از‌ حيث‌ رحمت‌ و دانش‌ ‌پس‌ بيامرز آنان‌ ‌که‌ توبه‌ كردند و پيروي‌ نمودند راه‌ تو ‌را‌ و نگهدارشان‌ ‌از‌ عذاب‌ دوزخ‌ (7)

[468]

پروردگارا درآورشان‌ ‌در‌ بهشتهاي‌ جاي‌ اقامت‌ دائمي‌ ‌که‌ وعده‌ دادي‌ ايشانرا و آنكه‌ شايسته‌ شد ‌از‌ پدرانشان‌ و همسرانشان‌ و فرزندانشان‌ بدرستيكه‌ توئي‌ غالب‌ درستكردار (8)

و نگه‌دار ايشانرا ‌از‌ بديها و كسي‌ ‌که‌ تو نگهداري‌ ‌از‌ بديها ‌در‌ چنين‌ روز ‌پس‌ بحقيقت‌ رحمتش‌ كرده‌اي‌ و اينست‌ ‌آن‌ كاميابي‌ بزرگ‌ (9)

بدرستيكه‌ آنانكه‌ كافر شدند ندا كرده‌ شوند ‌که‌ ‌هر‌ آينه‌ دشمني‌ ‌خدا‌ بزرگترست‌ ‌از‌ دشمني‌ ‌شما‌ ‌با‌ خودتان‌ آنگاه‌ ‌که‌ خوانده‌ مي‌شديد ‌به‌ ايمان‌ ‌پس‌ كافر مي‌شديد (10)

گويند پروردگارا ميرانيدي‌ ‌ما ‌را‌ دو بار و زنده‌ گردانيدي‌ ‌ما ‌را‌ دو بار ‌پس‌ ‌ما اقرار كرديم‌ بگناهان‌ ‌خود‌ ‌پس‌ آيا ‌به‌ بيرون‌ آمدن‌ راهي‌ هست‌ (11)

‌اينکه‌ بآنست‌ ‌که‌ چون‌ خوانده‌ شد ‌خدا‌ تنها انكار كرديد و ‌اگر‌ شرك‌ آورده‌ ميشد باو ميگرويديد ‌پس‌ حكم‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌است‌ ‌که‌ رفيع‌ بزرگست‌ (12)

‌او‌ ‌است‌ ‌که‌ مينمايد بشما آياتش‌ ‌را‌ و ميفرستد ‌براي‌ ‌شما‌ ‌از‌ آسمان‌ روزي‌ ‌را‌ و پند نميگيرد مگر آنكه‌ بازگردد (13)

‌پس‌ بخوانيد ‌خدا‌ ‌را‌ اخلاص‌ ورزندگان‌ باو دين‌ ‌را‌ گرچه‌ ناپسند دارند كافران‌ (14)

بلند مراتب‌ صاحب‌ عرش‌ ميافكند روح‌ ‌را‌ ‌از‌ امرش‌ ‌بر‌ آنكه‌ ميخواهد ‌از‌ بندگانش‌ ‌تا‌ بيم‌ كند ‌از‌ روز ملاقات‌ (15)

روز ‌که‌ ‌ايشان‌ ظاهر شوند پوشيده‌ نباشد ‌بر‌ ‌خدا‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ چيزي‌ ‌که‌ راست‌ پادشاهي‌ آنروز ‌خدا‌ راست‌ ‌که‌ يكتاي‌ قهار ‌است‌ (16)

[469]

امروز مجازات‌ شود ‌هر‌ كسي‌ بآنچه‌ كسب‌ كرده‌ نيست‌ ستمي‌ امروز بدرستيكه‌ ‌خدا‌ زود حسابست‌ (17)

و بيم‌ ده‌ ايشانرا ‌از‌ روز (قيامت‌) ‌که‌ نزديكست‌ آنگاه‌ ‌که‌ دلها نزد حلقها خشم‌ خورندگانند نيست‌ ستمكاران‌ ‌را‌ هيچ‌ خويشي‌ و شفاعت‌ كننده‌ ‌که‌ اطاعت‌ شود (18)

ميداند خيانت‌ چشم‌ها ‌را‌ و آنچه‌ پوشيده‌ ميدارد سينه‌ها (19)

و ‌خدا‌ حكم‌ ميكند براستي‌ و آنان‌ ‌که‌ ميخوانند ‌از‌ ‌غير‌ ‌او‌ حكم‌ نمي‌كنند ‌به‌ چيزي‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ اوست‌ شنواي‌ بينا (20)

آيا سير نمي‌كنند ‌در‌ زمين‌ ‌پس‌ بنگرند ‌که‌ چگونه‌ ‌باشد‌ انجام‌ كار آنان‌ ‌که‌ بودند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ بودند ‌ايشان‌ سخت‌ تر ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ لحاظ توان‌ و اثرها ‌در‌ زمين‌ ‌پس‌ گرفت‌ ايشانرا ‌خدا‌ بسبب‌ گناهانشان‌ و نبود ايشانرا ‌از‌ ‌خدا‌ هيچ‌ نگهدارنده‌ (21)

‌آن‌ باين‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ بودند ‌که‌ مي‌آمد ايشانرا رسولانشان‌ ‌با‌ معجزات‌ ‌پس‌ انكار كردند ‌پس‌ گرفت‌ ايشانرا ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ نيرومند سخت‌ عقوبت‌ ‌است‌ (22)

و بتحقيق‌ فرستاديم‌ موسي‌ ‌را‌ بآيت‌هاي‌ ‌ما و حجتي‌ آشكار (23)

بسوي‌ فرعون‌ و هامان‌ و قارون‌ ‌پس‌ گفتند ‌که‌ ساحريست‌ دروغگو (24)

‌پس‌ چون‌ آمد ايشانرا حق‌ ‌از‌ نزد ‌ما گفتند بكشيد پسران‌ آنانرا ‌که‌ ايمان‌ آورند ‌با‌ ‌او‌ و زنده‌ گذاريد زنانشان‌ ‌را‌ و نيست‌ حيله‌ كافران‌ مگر ‌در‌ گمراهي‌ (25)

[470]

و ‌گفت‌ فرعون‌ واگذاريد مرا ‌تا‌ بكشم‌ موسي‌ ‌را‌ و بايد ‌که‌ بخواند پروردگارش‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ ميترسم‌ ‌که‌ تغيير دهد دين‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ اينكه‌ ظاهر سازد ‌در‌ زمين‌ تباهي‌ ‌را‌ (26)

و ‌گفت‌ موسي‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ پناه‌ ميبرم‌ بپروردگارم‌ و پروردگار ‌شما‌ ‌از‌ ‌هر‌ سركشي‌ ‌که‌ ايمان‌ ندارد بروز حساب‌ (27)

و ‌گفت‌ مردي‌ مؤمن‌ ‌از‌ كسان‌ فرعون‌ ‌که‌ پنهان‌ ميداشت‌ ايمان‌ ‌خود‌ ‌را‌ آيا مي‌كشيد مردي‌ ‌را‌ ‌به‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ ميگويد پروردگار ‌من‌ خداست‌ و بحقيقت‌ آورده‌ ‌است‌ بشما معجزات‌ ‌از‌ پروردگارتان‌ و ‌اگر‌ ‌باشد‌ دروغگو ‌پس‌ ‌بر‌ اوست‌ دروغ‌ ‌او‌ و ‌اگر‌ ‌باشد‌ راستگو رسد بشما برخي‌ ‌از‌ آنچه‌ وعده‌ ميدهد ‌شما‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ هدايت‌ نميكند كسيرا ‌که‌ ‌او‌ اسراف‌ كننده‌ دروغگو ‌است‌ (28)

اي‌ قوم‌ ‌شما‌ راست‌ پادشاهي‌ امروز غالبان‌ ‌در‌ زمين‌ ‌پس‌ كيست‌ ‌که‌ ياري‌ دهد ‌ما ‌را‌ ‌از‌ عذاب‌ ‌خدا‌ ‌اگر‌ آيد ‌ما ‌را‌ ‌گفت‌ فرعون‌ نمي‌نمايم‌ ‌شما‌ ‌را‌ مگر آنچه‌ ‌خود‌ مي‌بينم‌ و هدايت‌ نمي‌ كنم‌ ‌شما‌ ‌را‌ مگر براه‌ راستي‌ (29)

و ‌گفت‌ آنكه‌ گرويد اي‌ قوم‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ ميترسم‌ ‌بر‌ ‌شما‌ مانند روز طايفه‌هاي‌ دشمن‌ حق‌ (30)

مانند شيوه‌ قوم‌ نوح‌ و عاد و ثمود و آنان‌ ‌که‌ بودند ‌بعد‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و نباشد ‌خدا‌ ‌که‌ اراده‌ كند ستمي‌ بندگانش‌ ‌را‌ (31)

و اي‌ قوم‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ ميترسم‌ ‌بر‌ ‌شما‌ روز ندا كردن‌ همديگر (32)

روزي‌ ‌که‌ برگرديد پشت‌ كنندگان‌ نيست‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌خدا‌ هيچ‌ نگهدارنده‌ و ‌هر‌ ‌که‌ ‌را‌ ‌که‌ اضلال‌ كند ‌خدا‌ ‌پس‌ نيست‌ ‌او‌ ‌را‌ هيچ‌ هدايت‌ كننده‌ (33)

[471]

و بتحقيق‌ آمد ‌شما‌ ‌را‌ يوسف‌ ‌از‌ پيش‌ ‌با‌ بينه‌ها ‌پس‌ پيوسته‌ بوديد ‌در‌ شكي‌ ‌از‌ آنچه‌ آمد ‌شما‌ ‌را‌ ‌با‌ ‌آن‌ ‌تا‌ چون‌ هلاك‌ شد گفتيد هرگز برنيانگيزد ‌خدا‌ ‌از‌ ‌بعد‌ ‌او‌ رسولي‌ همچنين‌ اضلال‌ ميكند ‌خدا‌ آنرا ‌که‌ ‌او‌ ‌است‌ اسراف‌ كننده‌ شك‌ آورنده‌ (34)

آنان‌ ‌که‌ مجادله‌ مي‌كنند ‌در‌ آيت‌هاي‌ ‌خدا‌ بدون‌ حجتي‌ ‌که‌ آمد ايشانرا بزرگ‌ ‌است‌ ‌آن‌ ‌از‌ حيث‌ دشمني‌ نزد ‌خدا‌ و نزد آنان‌ ‌که‌ گرويدند همچنين‌ مهر مي‌نهد ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌هر‌ دل‌ سركش‌ و جفا كاري‌ (35)

و ‌گفت‌ فرعون‌ اي‌ هامان‌ بنا كن‌ ‌براي‌ ‌من‌ بنائي‌ شايد ‌که‌ برسم‌ بوسيله‌ها (36)

وسيله‌هاي‌ آسمانها ‌تا‌ آگاهي‌ يابم‌ ‌به‌ خداي‌ موسي‌ و بدرستيكه‌ ‌هر‌ آينه‌ گمان‌ ميبرم‌ ‌او‌ ‌را‌ دروغگو و همچنين‌ آراسته‌ شد ‌براي‌ فرعون‌ بدي‌ كردارش‌ و بازداشته‌ شد ‌از‌ راه‌ و نيست‌ حيله‌ فرعون‌ مگر ‌در‌ هلاكت‌ (37)

و ‌گفت‌ آنكه‌ گرويد اي‌ قوم‌ ‌من‌ پيرويم‌ كنيد ‌تا‌ هدايتتان‌ كنم‌ براه‌ راستي‌ (38)

اي‌ قوم‌ ‌من‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ زندگاني‌ دنيا مايه‌ تعيش‌ اندكي‌ ‌است‌ و بدرستيكه‌ آخرت‌ آنست‌ خانه‌ آرام‌ (39)

‌هر‌ كس‌ كند بدي‌ ‌پس‌ مجازات‌ نشود مگر ‌به‌ مانند ‌آن‌ و كسيكه‌ كند كار شايسته‌ ‌از‌ مرد ‌ يا ‌ زن‌ و ‌او‌ مؤمن‌ ‌است‌ ‌پس‌ آنگروه‌ داخل‌ مي‌شوند ‌به‌ بهشت‌ روزي‌ داده‌ ميشوند ‌در‌ ‌آن‌ بدون‌ حساب‌ (40)

[472]

و اي‌ قوم‌ چرا ‌که‌ ‌من‌ ميخوانم‌ ‌شما‌ ‌را‌ بسوي‌ رهائي‌ و ‌شما‌ ميخوانيد مرا بسوي‌ آتش‌ (41)

ميخوانيد مرا ‌که‌ كافر شوم‌ بخدا و شريك‌ سازم‌ باو آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ نيست‌ مرا بآن‌ دانشي‌ و ‌من‌ مي‌خوانم‌ ‌شما‌ ‌را‌ بسوي‌ خداي‌ غالب‌ آمرزگار (42)

ناچار ‌که‌ آنچه‌ ميخوانيد مرا بسوي‌ ‌آن‌ نيست‌ ‌او‌ ‌را‌ دعوتي‌ ‌در‌ دنيا و نه‌ ‌در‌ آخرت‌ و آنكه‌ بازگشت‌ ‌ما بسوي‌ خداست‌ و اينكه‌ اسراف‌ كنندگان‌ آنانند اهل‌ آتش‌ (43)

‌پس‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ ياد كنيد آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ ميگويم‌ ‌براي‌ ‌شما‌ و واميگذارم‌ كار ‌خود‌ ‌را‌ بخدا بدرستيكه‌ ‌خدا‌ بيناست‌ ‌به‌ بندگان‌ ‌خود‌ (44)

‌پس‌ نگهداشت‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌خدا‌ ‌از‌ بديهاي‌ آنچه‌ انديشيدند و احاطه‌ كرد بكسان‌ فرعون‌ بدي‌ عذاب‌ (45)

آتش‌ عرض‌ كرده‌ مي‌شوند ‌بر‌ ‌آن‌ بامداد و شبانگاه‌ و روزي‌ ‌که‌ بپا شود قيامت‌ داخل‌ كنيد كسان‌ فرعون‌ ‌را‌ ‌در‌ سخت‌ ترين‌ عذاب‌ (46)

و هنگاميكه‌ منازعه‌ مي‌كنند ‌در‌ آتش‌ ‌پس‌ ميگويند ضعيفان‌ آنانرا ‌که‌ بزرگي‌ كردند بدرستيكه‌ ‌ما بوديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ پيروان‌ ‌پس‌ آيا ‌شما‌ كفايت‌ كنندگانيد ‌از‌ ‌ما سهمي‌ ‌را‌ ‌از‌ آتش‌ (47)

گفتند آنان‌ ‌که‌ بزرگي‌ طلبيدند بدرستيكه‌ ‌ما همه‌ ‌در‌ آنيم‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ بتحقيق‌ حكم‌ كرد ميان‌ بندگان‌ (48)

و گفتند آنان‌ ‌که‌ ‌در‌ آتشند بخازنان‌ دوزخ‌ بخوانيد پروردگارتان‌ ‌را‌ ‌که‌ سبك‌ گرداند ‌از‌ ‌ما روزي‌ ‌از‌ عذاب‌ ‌را‌ (49)

[473]

گويند آيا نبود ‌که‌ مي‌آمد ‌شما‌ ‌را‌ رسولانتان‌ ‌با‌ حجت‌ها گويند آري‌ گويند ‌پس‌ بخوانيد و نيست‌ خواندن‌ كافران‌ مگر ‌در‌ گمراهي‌ (50)

بدرستيكه‌ ‌ما ياري‌ كنيم‌ رسولانمان‌ و آنانرا ‌که‌ گرويدند ‌در‌ زندگاني‌ دنيا و روزي‌ ‌که‌ بپاخيزند شاهدان‌ (51)

روزي‌ ‌که‌ سود ندهد ستمكاران‌ ‌را‌ عذرشان‌ و ايشانرا ‌است‌ لعنت‌ و ايشانرا ‌است‌ بدي‌ آنسراي‌ (52)

و بتحقيق‌ داديم‌ موسي‌ ‌را‌ هدايت‌ و بميراث‌ داديم‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌را‌ آنكتاب‌ (53)

و هدايتي‌ و پندي‌ ‌است‌ ‌براي‌ صاحبان‌ خرد (54)

‌پس‌ صبر كن‌ بدرستيكه‌ وعده‌ ‌خدا‌ حقست‌ و آمرزش‌ بطلب‌ بگناهت‌ و تسبيح‌ كن‌ ‌به‌ ستايش‌ پروردگارت‌ شبانگاه‌ و بامدادان‌ (55)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ جدال‌ ميكنند ‌در‌ آيت‌هاي‌ ‌خدا‌ بدون‌ حجتي‌ ‌که‌ آمده‌ ‌باشد‌ ايشانرا نيست‌ ‌در‌ سينه‌ هاشان‌ جز بزرگي‌ ‌که‌ نباشند ‌ايشان‌ ‌که‌ برسند بآن‌ ‌پس‌ پناه‌ جوي‌ بخدا بدرستيكه‌ ‌او‌ شنواي‌ بينا ‌است‌ (56)

‌هر‌ آينه‌ آفريدن‌ آسمانها و زمين‌ بزرگتر ‌است‌ ‌از‌ آفريدن‌ مردمان‌ و ليكن‌ بيشتر مردمان‌ نمي‌دانند (57)

و يكسان‌ نشود نابينا و بينا و آنانكه‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ و نه‌ گناهكار اندكي‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ مردم‌ پند ميگيريد (58)

[474]

بدرستيكه‌ قيامت‌ ‌هر‌ آينه‌ آيد و نيست‌ شكي‌ ‌در‌ ‌آن‌ و ليكن‌ بيشتر مردمان‌ ايمان‌ ندارند (59)

و ‌گفت‌ پروردگارتان‌ ‌که‌ بخوانيد مرا ‌تا‌ اجابت‌ كنم‌ ‌شما‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ سركشي‌ كنند ‌از‌ عبادت‌ ‌من‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ داخل‌ شوند ‌در‌ جهنم‌ ذليلان‌ (60)

‌خدا‌ ‌است‌ آنكه‌ قرار داده‌ ‌براي‌ ‌شما‌ شب‌ ‌را‌ ‌تا‌ آرام‌ گيريد ‌در‌ ‌آن‌ و روز ‌را‌ بينش‌ بخش‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌هر‌ آينه‌ صاحب‌ كرامت‌ ‌است‌ ‌بر‌ مردمان‌ و ليكن‌ بيشتر مردمان‌ سپاس‌ نگزارند (61)

آنست‌ ‌خدا‌ پروردگار ‌شما‌ ‌که‌ آفريننده‌ همه‌ چيز ‌است‌ نيست‌ معبودي‌ جز ‌او‌ ‌پس‌ بكجا برگردانيده‌ مي‌شويد (62)

همچنين‌ برگردانيده‌ مي‌شوند آنان‌ ‌که‌ بودند آيت‌هاي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ انكار ميكردند (63)

خداست‌ ‌که‌ قرار داده‌ ‌براي‌ ‌شما‌ زمين‌ ‌را‌ قرارگاه‌ و آسمان‌ ‌را‌ بنائي‌ و تصوير كرده‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌پس‌ نيكو ساخته‌ صورتهايتان‌ ‌را‌ و روزي‌ داده‌ بشما ‌از‌ پاكيزه‌ها اينست‌ ‌خدا‌ پروردگار ‌شما‌ ‌پس‌ افزون‌ آمد ‌خدا‌ ‌که‌ پروردگار جهانست‌ (64)

اوست‌ زنده‌ نيست‌ الهي‌ جز ‌او‌ ‌پس‌ بخوانيدش‌ اخلاص‌ ورزندگان‌ باو دين‌ ‌را‌ ستايش‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌که‌ پروردگار جهانيانست‌ (65)

بگو بدرستيكه‌ مرا نهي‌ كرده‌اند ‌که‌ بپرستم‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ ميخوانيد ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ چون‌ آمد مرا حجت‌ها ‌از‌ پروردگارم‌ و مأمورم‌ ‌که‌ تسليم‌ شوم‌ بپروردگار جهانيان‌ (66)

[475]

اوست‌ ‌که‌ آفريد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ خاك‌ سپس‌ ‌از‌ نطفه‌ سپس‌ ‌از‌ خون‌ بسته‌ سپس‌ خارج‌ سازد ‌شما‌ ‌را‌ كودكي‌ ‌پس‌ ‌تا‌ برسيد بكمال‌ قوت‌ ‌خود‌ ‌بعد‌ ‌تا‌ بوده‌ باشيد پيران‌ و ‌از‌ ‌شما‌ كس‌ هست‌ ‌که‌ وفات‌ مييابد ‌از‌ پيش‌ و ‌تا‌ برسيد بوقتي‌ نامبرده‌ و ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ دريابيد (67)

اوست‌ ‌که‌ زنده‌ ميكند و مي‌ميراند ‌پس‌ چون‌ مقرر فرمايد كاري‌ ‌را‌ ‌پس‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ مي‌گويد آنرا ‌که‌ بشو ‌پس‌ مي‌شود (68)

آيا نه‌ بيني‌ آنانرا ‌که‌ جدال‌ مي‌كنند ‌در‌ آيت‌هاي‌ ‌خدا‌ ‌که‌ بكجا برگردانيده‌ ميشوند (69)

آنان‌ ‌که‌ تكذيب‌ كردند كتاب‌ ‌را‌ و آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ فرستاديم‌ ‌به‌ ‌آن‌ رسولان‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌پس‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ بدانند (70)

آنگاه‌ ‌که‌ غل‌ها ‌در‌ گردنهاي‌ ‌ايشان‌ و زنجيرها كشيده‌ مي‌شوند (71)

‌در‌ آب‌ جوشان‌ سپس‌ ‌در‌ آتش‌ انداخته‌ مي‌شوند (72)

‌پس‌ گفته‌ شود ايشانرا ‌که‌ كجاست‌ آنكه‌ بوديد شريك‌ ميدانستيد (73)

‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ گويند گم‌ شدند ‌از‌ ‌ما بلكه‌ نبوديم‌ ‌که‌ بخوانيم‌ ‌از‌ پيش‌ چيزي‌ ‌را‌ همچنين‌ اضلال‌ كند ‌خدا‌ كافران‌ ‌را‌ (74)

‌آن‌ بسبب‌ ‌آن‌ ‌که‌ بوديد ‌که‌ شادماني‌ ميكرديد ‌در‌ زمين‌ بناحق‌ و بسبب‌ آنچه‌ بوديد مينازيديد (75)

داخل‌ شويد ‌از‌ درهاي‌ دوزخ‌ جاودانيان‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌پس‌ بد ‌است‌ جايگاه‌ سركشان‌ (76)

‌پس‌ صبر كن‌ بدرستيكه‌ وعده‌ ‌خدا‌ حقست‌ ‌پس‌ ‌ يا ‌ مينمائيم‌ ترا برخي‌ ‌از‌ آنچه‌ وعده‌ ميدهيم‌ ايشانرا ‌ يا ‌ مي‌گيريم‌ ترا ‌پس‌ بسوي‌ ‌ما بازگردانده‌ مي‌شوند (77)

[476]

و بتحقيق‌ فرستاديم‌ رسولاني‌ پيش‌ ‌از‌ تو ‌از‌ ‌ايشان‌ كس‌ هست‌ ‌که‌ نقل‌ كرديم‌ ‌بر‌ تو و ‌از‌ ‌ايشان‌ كس‌ هست‌ ‌که‌ نقل‌ نكرديم‌ ‌بر‌ تو و نبود رسولي‌ ‌را‌ ‌که‌ بياورد ‌آيه‌ ‌را‌ مگر باذن‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ چون‌ آيد دستور ‌خدا‌ حكم‌ شود بحق‌ و زيان‌ كنند آنجا باطل‌ كيشان‌ (78)

‌خدا‌ ‌است‌ ‌که‌ قرارداد ‌براي‌ ‌شما‌ چهارپايان‌ ‌را‌ ‌تا‌ سوار شويد برخي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌را‌ و ‌از‌ برخي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ بخوريد (79)

و ‌براي‌ ‌شما‌ ‌در‌ ‌آنها‌ سودهائيست‌ و ‌تا‌ برسيد ‌با‌ سوار شدن‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ نيازي‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌باشد‌ ‌در‌ سينه‌ هاتان‌ و ‌بر‌ ‌آنها‌ و ‌بر‌ كشتيها حمل‌ ميگرديد (80)

و مينمايد بشما آيت‌ هايش‌ ‌را‌ ‌پس‌ كدام‌ آيات‌ ‌خدا‌ ‌را‌ انكار مي‌كنيد (81)

آيا ‌پس‌ سير نمي‌كنند ‌در‌ زمين‌ ‌پس‌ بنگرند ‌که‌ چگونه‌ ‌بود‌ انجام‌ كار آنان‌ ‌که‌ بودند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌که‌ بودند بيشتر ‌از‌ ‌ايشان‌ و سخت‌ تر ‌از‌ حيث‌ توانائي‌ و آثار ‌در‌ زمين‌ ‌پس‌ كفايت‌ نكرد ‌از‌ ‌ايشان‌ آنچه‌ بودند كسب‌ ميكردند (82)

‌پس‌ چون‌ آمد ايشانرا رسولانشان‌ ‌با‌ بينه‌ها شاد شدند بآنچه‌ ‌بود‌ نزد ‌ايشان‌ ‌از‌ دانش‌ و فرا گرفت‌ ايشانرا آنچه‌ بودند بآن‌ استهزاء ميكردند (83)

‌پس‌ چون‌ بينند عذاب‌ ‌ما ‌را‌ گويند گرويديم‌ بخداي‌ يگانه‌ و كافر شديم‌ بآنچه‌ بوديم‌ بآن‌ شرك‌ آورندگان‌ (84)

‌پس‌ نباشد ‌که‌ سود بخشد ايشانرا ايمانشان‌ آنگاه‌ ‌که‌ بينند عذاب‌ ‌ما ‌را‌ دستور ‌خدا‌ ‌که‌ بحقيقت‌ گذشت‌ ‌در‌ بندگانش‌ و زيان‌ كردند آنجا كافران‌ (85)

[477]

41- ‌سورة‌ فصلت‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

فرو فرستادني‌ ‌است‌ ‌از‌ خداي‌ بخشنده‌ مهربان‌ (2)

كتابيست‌ تفصيل‌ داده‌ ‌شده‌ آيت‌هاي‌ ‌آن‌ قرآني‌ عربي‌ ‌براي‌ گروهي‌ ‌که‌ ميدانند (3)

مژده‌ دهنده‌ و بيم‌ كننده‌ ‌پس‌ روي‌ گردانيدند بيشترشان‌ ‌پس‌ ‌ايشان‌ نمي‌ شنوند (4)

و گفتند دلهاي‌ ‌ما ‌در‌ حجابست‌ ‌از‌ آنچه‌ مي‌خوانيد ‌ما ‌را‌ بسوي‌ ‌آن‌ و ‌در‌ گوشهاي‌ ‌ما سنگيني‌ ‌است‌ و ‌از‌ ميانه‌ ‌ما و ميانه‌ تو مانعي‌ ‌است‌ ‌پس‌ عمل‌ كن‌ بدرستيكه‌ ‌ما عمل‌ مي‌كنيم‌ (5)

بگو جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ‌من‌ انساني‌ هستم‌ مانند ‌شما‌ ‌که‌ وحي‌ مي‌شود بمن‌ ‌که‌ خداي‌ ‌شما‌ خدائيست‌ يگانه‌ ‌پس‌ رو آوريد بسوي‌ ‌او‌ و آمرزش‌ طلبيد ‌از‌ ‌او‌ و واي‌ ‌بر‌ مشركان‌ (6)

آنان‌ ‌که‌ نميدهند زكاة ‌را‌ و ‌ايشان‌ بآخرت‌ كفر ورزندگانند (7)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ ايشانراست‌ مزدي‌ بدون‌ منت‌ (8)

بگو آيا حقيقتا ‌شما‌ ‌هر‌ آينه‌ كافر مي‌شويد بآن‌ ‌که‌ آفريده‌ زمين‌ ‌را‌ ‌در‌ دو روز و قرار ميدهيد ‌او‌ ‌را‌ همتايان‌ آنست‌ پروردگار جهانيان‌ (9)

و قرار داد ‌در‌ ‌آن‌ كوه‌هاي‌ استوار ‌از‌ بالاي‌ ‌آن‌ و بركت‌ داد ‌در‌ ‌آن‌ و مقدر ساخت‌ ‌در‌ ‌آن‌ خوردنيهاي‌ آنرا ‌در‌ چهار روز مساوي‌ ‌براي‌ خواهندگان‌ (10)

‌پس‌ پرداخت‌ ‌به‌ آسمان‌ و ‌آن‌ ‌بود‌ دودي‌ ‌پس‌ ‌گفت‌ آنرا و زمين‌ ‌را‌ ‌که‌ بيائيد خواه‌ ‌ يا ‌ ناخواه‌ گفتند آمديم‌ فرمانبران‌ (11)

[478]

‌پس‌ قرارداد ‌آنها‌ ‌را‌ هفت‌ آسمان‌ ‌در‌ دو روز و وحي‌ كرد ‌در‌ ‌هر‌ آسمان‌ كار آنرا و آراستيم‌ آسمان‌ دنيا ‌را‌ ‌به‌ چراغهائي‌ و محافظت‌ اينست‌ تقدير خداي‌ غالب‌ دانا (12)

‌پس‌ ‌اگر‌ روي‌ گردانيدند ‌پس‌ بگو بيم‌ دادم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌به‌ صاعقه‌ مثل‌ صاعقه‌ عاد و ثمود (13)

آنگاه‌ ‌که‌ آمد ايشانرا رسولان‌ ‌از‌ پيش‌ رويشان‌ و ‌از‌ پشت‌ سرشان‌ ‌که‌ نپرستيد مگر ‌خدا‌ ‌را‌ گفتند ‌اگر‌ خواسته‌ ‌بود‌ پروردگار ‌ما ‌هر‌ آينه‌ فرو فرستاده‌ ‌بود‌ فرشته‌ها ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌ما بآنچه‌ فرستاده‌ شده‌ايد بآن‌ كافرانيم‌ (14)

‌پس‌ اما عاد ‌پس‌ سركشي‌ كردند ‌در‌ زمين‌ بناحق‌ و گفتند كيست‌ سخت‌ تر ‌از‌ ‌ما ‌از‌ لحاظ توانايي‌ آيا نديدند ‌که‌ خدائي‌ ‌که‌ آفريده‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌او‌ سخت‌ تر ‌است‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ حيث‌ توان‌ و بودند آيت‌هاي‌ ‌ما ‌را‌ انكار ميكردند (15)

‌پس‌ فرستاديم‌ برايشان‌ بادي‌ پر خروش‌ ‌در‌ روزهاي‌ شوم‌ ‌تا‌ بچشانيمشان‌ عذاب‌ خواري‌ ‌در‌ زندگاني‌ دنيا و ‌هر‌ آينه‌ عذاب‌ آخرت‌ خواركننده‌ تر ‌است‌ و ‌ايشان‌ ياري‌ نشوند (16)

و اما ثمود ‌پس‌ راه‌ نموديم‌ ايشانرا ‌پس‌ اختيار كردند كوري‌ ‌را‌ ‌بر‌ هدايت‌ ‌پس‌ گرفت‌ ايشانرا صاعقه‌ عذاب‌ خواري‌ بسبب‌ آنچه‌ بودند كسب‌ ميكردند (17)

و نجات‌ داديم‌ آنانرا ‌که‌ گرويدند و بودند پرهيز ميكردند (18)

و روزي‌ ‌که‌ محشور شوند دشمنان‌ ‌خدا‌ بسوي‌ آتش‌ ‌پس‌ ‌ايشان‌ بازداشته‌ مي‌شوند (19)

‌تا‌ چون‌ آمدند آنرا گواهي‌ دهد برايشان‌ گوش‌ ‌ايشان‌ و چشمهاشان‌ و پوستهاشان‌ بآنچه‌ بودند ميكردند (20)

[479]

و گويند پوستهاشان‌ ‌را‌ چرا گواهي‌ داديد ‌بر‌ ‌ما گويند بسخن‌ آورد ‌ما ‌را‌ خدائي‌ ‌که‌ بسخن‌ آورد ‌هر‌ چيز ‌را‌ و ‌او‌ آفريد ‌شما‌ ‌را‌ نخستين‌ بار و بسوي‌ ‌او‌ برميگرديد (21)

و نيستيد ‌که‌ پنهان‌ داريد اينكه‌ گواهي‌ ميدهد ‌بر‌ ‌شما‌ گوش‌ ‌شما‌ و نه‌ چشمهاي‌ ‌شما‌ و نه‌ پوستهاي‌ ‌شما‌ و ليكن‌ گمان‌ كرديد ‌که‌ ‌خدا‌ نميداند بسياري‌ ‌را‌ ‌از‌ آنچه‌ مي‌كنيد (22)

و ‌آن‌ ‌بود‌ گمان‌ ‌شما‌ ‌که‌ گمان‌ كرديد بپروردگار ‌شما‌ هلاك‌ گردانيد ‌شما‌ ‌را‌ ‌پس‌ گرديديد ‌از‌ زيانكاران‌ (23)

‌پس‌ ‌اگر‌ صبر كنند ‌پس‌ آتش‌ مقام‌ ‌است‌ ايشانرا و ‌اگر‌ عذر خواهند ‌پس‌ نيستند ‌ايشان‌ ‌از‌ عذر پذيرفتگان‌ (24)

و گماشتيم‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ رفيقان‌ ‌پس‌ آراستند ‌براي‌ ‌ايشان‌ آنچه‌ پيش‌ روي‌ ‌ايشان‌ ‌است‌ و آنچه‌ پشت‌ سر ايشانست‌ و ثابت‌ شد برايشان‌ سخن‌ ‌در‌ امت‌هائيكه‌ گذشتند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ جن‌ و انس‌ بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ بودند زيانكاران‌ (25)

و گفتند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند گوش‌ ندهيد باين‌ قرآن‌ و هرزگي‌ كنيد ‌در‌ ‌آن‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ پيروز گرديد (26)

‌پس‌ ‌هر‌ آينه‌ مي‌چشانيم‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ كافر شدند عذابي‌ سخت‌ و ‌هر‌ آينه‌ پاداش‌ دهيم‌ ايشانرا ‌به‌ بدترين‌ آنچه‌ بودند ‌که‌ ميكردند (27)

اينست‌ ‌که‌ جزاي‌ دشمنان‌ ‌خدا‌ آتش‌ ‌است‌ و ايشانرا ‌در‌ ‌آن‌ سراي‌ جاوداني‌ ‌است‌ جزائي‌ بآنچه‌ بودند آيت‌هاي‌ ‌ما ‌را‌ انكار ميكردند (28)

و گويند آنانكه‌ كافر شدند پروردگارا بنماي‌ ‌بما‌ ‌آن‌ دو كس‌ ‌را‌ ‌که‌ گمراه‌ ساختند ‌ما ‌را‌ ‌از‌ جن‌ و انس‌ ‌تا‌ قرار دهيم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ زير قدمهاي‌ خودمان‌ و ‌تا‌ باشند ‌از‌ فروتران‌ (29)

[480]

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ گفتند پروردگار ‌ما خداست‌ سپس‌ ايستادگي‌ كردند فرود مي‌آيد برايشان‌ فرشتگان‌ ‌که‌ نترسيد و غمگين‌ نشويد و شادمان‌ شويد ‌به‌ بهشتي‌ ‌که‌ بوديد وعده‌ مي‌شديد (30)

مائيم‌ دوستان‌ ‌شما‌ ‌در‌ زندگاني‌ دنيا و ‌در‌ آخرت‌ و ‌براي‌ شماست‌ ‌در‌ ‌آن‌ آنچه‌ مي‌ خواهد نفسهاي‌ ‌شما‌ و ‌براي‌ شماست‌ ‌در‌ ‌آن‌ آنچه‌ مي‌خواهيد (31)

‌ما حضري‌ ‌از‌ خداي‌ آمرزنده‌ مهربان‌ (32)

و كيست‌ نيكوتر ‌از‌ حيث‌ گفتار ‌از‌ كسيكه‌ بخواند بسوي‌ ‌خدا‌ و بكند كار شايسته‌ و گويد بدرستيكه‌ ‌من‌ ‌از‌ مسلمانانم‌ (33)

و يكسان‌ نشود خوبي‌ و نه‌ بدي‌ دفع‌ كن‌ بآنچه‌ ‌آن‌ بهتر ‌است‌ ‌پس‌ آنگاه‌ كسيكه‌ ميانه‌ تو و ميانه‌ اوست‌ دشمني‌ گويا ‌که‌ دوستي‌ ‌است‌ مهربان‌ (34)

و داده‌ نشوند آنرا مگر آنانكه‌ صبر كنند و داده‌ نشوند آنرا مگر صاحب‌ بهره‌ بزرگ‌ (35)

و ‌اگر‌ ‌از‌ جاي‌ ‌در‌ آورد ترا ‌از‌ شيطان‌ وسوسه‌ ‌پس‌ پناه‌ ببر ‌بر‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌آن‌ اوست‌ شنواي‌ دانا (36)

و ‌از‌ آيت‌هاي‌ اوست‌ شب‌ و روز و آفتاب‌ و ماه‌ سجده‌ نكنيد آفتاب‌ ‌را‌ و نه‌ ماه‌ ‌را‌ و سجده‌ كنيد خدائيرا ‌که‌ آفريد ‌آنها‌ ‌را‌ ‌اگر‌ هستيد ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ ميپرستيد (37)

‌پس‌ ‌اگر‌ سركشي‌ كنند ‌پس‌ آنان‌ ‌که‌ نزد پروردگار تواند تسبيح‌ ميكنند ‌او‌ ‌را‌ شب‌ و روز و ‌ايشان‌ ملول‌ نمي‌شوند (38)

[481]

و ‌از‌ آيات‌ اوست‌ ‌که‌ مي‌بيني‌ زمين‌ ‌را‌ پژمرده‌ ‌پس‌ چون‌ فرو فرستيم‌ ‌بر‌ ‌آن‌ آب‌ ‌را‌ حركت‌ كند و افزوني‌ پذيرد بدرستيكه‌ آنكه‌ زنده‌ كند آنرا ‌هر‌ آينه‌ زنده‌ كند مردگانرا بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌بر‌ ‌هر‌ چيزي‌ توانا ‌است‌ (39)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ ميل‌ بباطل‌ كنند ‌در‌ آيت‌هاي‌ ‌ما پوشيده‌ نمي‌باشند ‌بر‌ ‌ما آيا ‌پس‌ كسيكه‌ انداخته‌ شود ‌در‌ آتش‌ بهتر ‌است‌ ‌ يا ‌ كسي‌ ‌که‌ بيايد ايمن‌ روز قيامت‌ بكنيد آنچه‌ خواستيد بدرستيكه‌ ‌او‌ بآنچه‌ مي‌كنيد بينا ‌است‌ (40)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند بآن‌ ذكر چون‌ آمد ايشانرا و بدرستيكه‌ ‌هر‌ آينه‌ كتابي‌ ‌است‌ گرامي‌ (41)

نيايد آنرا باطل‌ ‌از‌ پيش‌ روي‌ ‌آن‌ و نه‌ ‌از‌ پشت‌ سرش‌ فرو فرستادني‌ ‌از‌ درستكردار ستوده‌ (42)

گفته‌ نشود ترا مگر آنچه‌ بحقيقت‌ گفته‌ شد رسولان‌ ‌را‌ پيش‌ ‌از‌ تو بدرستيكه‌ پروردگار تو ‌هر‌ آينه‌ صاحب‌ آمرزش‌ و صاحب‌ عقوبت‌ دردناكست‌ (43)

و ‌اگر‌ ميگردانيديم‌ آنرا قرآني‌ عجمي‌ ‌هر‌ آينه‌ مي‌گفتند چرا بيان‌ نشده‌ آيات‌ ‌آن‌ آيا قرآن‌ عجمي‌ ‌است‌ و مخاطب‌ عربي‌ بگو ‌آن‌ ‌براي‌ كسانيكه‌ ايمان‌ آورند هدايت‌ و شفاء ‌است‌ و آنان‌ ‌که‌ نگروند ‌در‌ گوشهاشان‌ سنگيني‌ ‌است‌ و ‌آن‌ برايشان‌ كوريست‌ ‌آنها‌ ندا كرده‌ ميشوند ‌از‌ جائي‌ دور (44)

و بتحقيق‌ داديم‌ موسي‌ ‌را‌ كتاب‌ ‌پس‌ اختلاف‌ شد ‌در‌ ‌آن‌ و ‌اگر‌ نبود كلمه‌ ‌که‌ پيش‌ رفته‌ ‌از‌ پروردگارت‌ ‌هر‌ آينه‌ حكم‌ ‌شده‌ ‌بود‌ ميان‌ ‌ايشان‌ و بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌در‌ شكند ‌از‌ ‌آن‌ ‌که‌ گمان‌ آورنده‌ ‌است‌ (45)

كسيكه‌ كند كار شايسته‌ ‌پس‌ ‌براي‌ ‌خود‌ اوست‌ و ‌هر‌ ‌که‌ بد كند ‌پس‌ ‌بر‌ ‌خود‌ اوست‌ و نيست‌ پروردگار تو ستم‌ كننده‌ مر بندگان‌ ‌را‌ (46)

[482]

بسوي‌ ‌او‌ برميگردد دانش‌ قيامت‌ و آنچه‌ بيرون‌ آيد ‌از‌ ميوه‌ها ‌از‌ غلافهايش‌ و نه‌ باردار شود هيچ‌ مؤنثي‌ و نه‌ بنهد مگر بعلم‌ ‌او‌ و روزي‌ ‌که‌ ندا كند ايشانرا ‌که‌ كجايند شريكان‌ ‌من‌ گويند اعلام‌ كرديم‌ ترا ‌که‌ نيست‌ ‌از‌ ‌ما هيچ‌ گواهي‌ (47)

و گمشد ‌از‌ ‌ايشان‌ آنچه‌ ‌که‌ بودند ميخواندند ‌از‌ پيش‌ و گمان‌ كردند ‌که‌ نيست‌ ايشانرا هيچ‌ گريزگاهي‌ (48)

ملول‌ نمي‌شود انسان‌ ‌از‌ دعاي‌ خير و ‌اگر‌ برسد ‌او‌ ‌را‌ شتري‌ ‌پس‌ نااميد ‌است‌ و نااميد (49)

و ‌هر‌ آينه‌ ‌اگر‌ ‌در‌ چشانيم‌ ‌او‌ ‌را‌ رحمتي‌ ‌از‌ ‌خود‌ ‌پس‌ ‌از‌ سختي‌ ‌که‌ مس‌ كرده‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌هر‌ آينه‌ گويد ‌اينکه‌ مراست‌ و گمان‌ ندارم‌ قيامت‌ ‌را‌ قائم‌ و ‌هر‌ آينه‌ ‌اگر‌ برگردانيده‌ شوم‌ بسوي‌ پروردگارم‌ بدرستيكه‌ مرا نزد ‌او‌ ‌هر‌ آينه‌ بهتر ‌است‌ ‌پس‌ ‌هر‌ آينه‌ اخبار خواهيم‌ كرد آنانرا ‌که‌ كافر شدند بآنچه‌ كردند و ‌هر‌ آينه‌ مي‌چشانيمشان‌ ‌از‌ عذاب‌ درشت‌ (50)

و چون‌ انعام‌ كنيم‌ ‌بر‌ انسان‌ رو گرداند و دور كشد جانبش‌ ‌را‌ و چون‌ مس‌ كند ‌او‌ ‌را‌ شر ‌پس‌ صاحب‌ دعائيست‌ عريظ (51)

بگو خبر دهيد ‌اگر‌ ‌باشد‌ ‌از‌ نزد ‌خدا‌ ‌پس‌ كافر باشيد بآن‌ كيست‌ گمراه‌ تر ‌از‌ آنكه‌ اوست‌ ‌در‌ مخالفتي‌ دور ‌از‌ حق‌ (52)

بزودي‌ مينمائيم‌ ايشانرا آيتهاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌در‌ آفاق‌ و ‌در‌ خودشان‌ ‌تا‌ آشكار گردد ايشانرا ‌که‌ ‌او‌ حقست‌ آيا كافي‌ نيست‌ بپروردگارت‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌بر‌ ‌هر‌ چيزي‌ گواه‌ ‌است‌ (53)

بدان‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ شكند ‌از‌ ملاقات‌ پروردگارشان‌ بدان‌ ‌که‌ ‌او‌ بهمه‌ چيز احاطه‌ كند (54)

[483]

42- ‌سورة‌ الشوري‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

همچنين‌ وحي‌ مي‌كند بسوي‌ تو و بسوي‌ آنان‌ ‌که‌ بودند پيش‌ ‌از‌ تو خداي‌ غالب‌ درستكردار (3)

‌او‌ راست‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ و اوست‌ بلند مرتبه‌ بزرگ‌ (4)

نزديكست‌ ‌که‌ آسمانها چاك‌ چاك‌ شوند ‌از‌ بالاشان‌ و فرشتگان‌ تسبيح‌ ميكنند ‌به‌ ستايش‌ پروردگارشان‌ و آمرزش‌ مي‌طلبند آنرا ‌که‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ بدان‌ ‌که‌ ‌خدا‌ اوست‌ آمرزنده‌ مهربان‌ (5)

و آنان‌ ‌که‌ گرفتند ‌از‌ ‌غير‌ ‌او‌ دوستاني‌ خداست‌ نگهبان‌ برايشان‌ و نيستي‌ تو ‌بر‌ ‌ايشان‌ گماشته‌ (6)

و همچنين‌ وحي‌ كرديم‌ بتو قرآني‌ عربي‌ ‌تا‌ بيم‌ دهي‌ اهل‌ مركز قريه‌ها ‌را‌ و آنرا ‌که‌ پيرامون‌ آنست‌ و بيم‌ دهي‌ ‌از‌ روز جمعيت‌ ‌که‌ نيست‌ شكي‌ ‌در‌ ‌آن‌ پاره‌ باشند ‌در‌ بهشت‌ و پاره‌ باشند ‌در‌ دوزخ‌ (7)

و ‌اگر‌ خواسته‌ ‌بود‌ ‌خدا‌ ‌هر‌ آينه‌ گردانيده‌ ‌بود‌ ايشانرا امتي‌ واحد و ليكن‌ داخل‌ ميكند آنرا ‌که‌ خواهد ‌در‌ رحمت‌ ‌خود‌ و ستمگران‌ نيست‌ آنانرا هيچ‌ دوستي‌ و نه‌ ياوري‌ (8)

آيا گرفتند ‌از‌ ‌غير‌ ‌او‌ دوستاني‌ ‌پس‌ ‌خدا‌ اوست‌ دوست‌ و ‌او‌ زنده‌ ميكند مردگانرا و ‌او‌ ‌بر‌ ‌هر‌ چيزي‌ تواناست‌ (9)

و آنچه‌ اختلاف‌ كرديد ‌در‌ ‌آن‌ ‌از‌ چيزي‌ ‌پس‌ حكمش‌ ‌با‌ خداست‌ آنست‌ ‌خدا‌ پروردگارم‌ ‌بر‌ ‌او‌ توكل‌ كردم‌ و بسوي‌ ‌او‌ بازميگردم‌ (10)

[484]

پديد آورنده‌ آسمانها و زمين‌ ‌است‌ قرار داده‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌از‌ خودتان‌ جفت‌ها و ‌از‌ چهارپايان‌ جفت‌ها مي‌آفريند ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌آن‌ نيست‌ بمانندش‌ چيزي‌ و ‌او‌ شنواي‌ بينا ‌است‌ (11)

‌او‌ راست‌ كليدهاي‌ آسمانها و زمين‌ مي‌گسترد روزي‌ ‌را‌ آنرا ‌که‌ خواهد و تنگ‌ ميگيرد بدرستيكه‌ ‌او‌ بهمه‌ چيز داناست‌ (12)

آئين‌ نهاد ‌براي‌ ‌شما‌ ‌از‌ دين‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ وصيت‌ كرد بآن‌ نوح‌ ‌را‌ و آنچه‌ وحي‌ كرديم‌ بتو و آنچه‌ وصيت‌ كرديم‌ بآن‌ ابراهيم‌ و موسي‌ و عيسي‌ ‌را‌ ‌که‌ بپا داريد دين‌ ‌را‌ و ‌از‌ ‌هم‌ جدا نشويد ‌در‌ ‌آن‌ گران‌ آمد ‌بر‌ مشركين‌ آنچه‌ ميخوانيد ايشانرا بآن‌ ‌خدا‌ ميكشد بسوي‌ ‌آن‌ آنرا ‌که‌ خواهد و هدايت‌ كند بسوي‌ ‌آن‌ آنرا ‌که‌ بازگردد (13)

و متفرق‌ نشدند مگر ‌پس‌ ‌از‌ آنكه‌ آمد ايشانرا علم‌ ‌از‌ راه‌ ستمي‌ ‌که‌ ‌بود‌ ميانشان‌ و ‌اگر‌ نبود كلمه‌ ‌که‌ پيش‌ رفته‌ ‌از‌ پروردگارت‌ ‌تا‌ مدتي‌ نامبرده‌ ‌شده‌ ‌هر‌ آينه‌ حكم‌ ‌شده‌ ‌بود‌ ميانشان‌ و بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ ميراث‌ داده‌ شدند كتاب‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌بعد‌ ‌ايشان‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌در‌ شكند ‌از‌ ‌آن‌ بگمان‌ اندازنده‌ (14)

‌پس‌ بدينجهت‌ ‌پس‌ بخوان‌ و ثابت‌ باش‌ چنانكه‌ مأموري‌ و پيروي‌ مكن‌ خواسته‌هاي‌ ايشانرا و بگو گرويدم‌ بآنچه‌ فرو فرستاده‌ ‌خدا‌ ‌از‌ كتاب‌ و مأمورم‌ ‌که‌ عدالت‌ كنم‌ ميان‌ ‌شما‌ خداست‌ پروردگار ‌ما و پروردگار ‌شما‌ ‌ما راست‌ كردار ‌خود‌ ‌ما و ‌شما‌ راست‌ كردار خودتان‌ نيست‌ خصومتي‌ ميان‌ ‌ما و ميان‌ ‌شما‌ ‌خدا‌ گرد آورد ميان‌ ‌ما ‌را‌ و بسوي‌ اوست‌ بازگشت‌ (15)

[485]

و آنان‌ ‌که‌ خصومت‌ ميكنند ‌در‌ ‌خدا‌ ‌بعد‌ ‌از‌ آنكه‌ اجابت‌ كرده‌ شد ‌او‌ ‌را‌ حجت‌ ‌ايشان‌ باطل‌ ‌است‌ نزد پروردگارشان‌ و ‌بر‌ ايشانست‌ غضبي‌ و ايشانراست‌ عذابي‌ سخت‌ (16)

خداست‌ ‌که‌ فرو فرستاد كتاب‌ ‌را‌ بحق‌ و ميزان‌ ‌را‌ و چه‌ داني‌ تو شايد ‌که‌ قيامت‌ نزديك‌ ‌باشد‌ (17)

بشتاب‌ ميخواهند آنرا آنان‌ ‌که‌ نميگروند بآن‌ و آنان‌ ‌که‌ گرويدند ترسندگانند ‌از‌ ‌آن‌ و ميدانند ‌که‌ ‌آن‌ حق‌ ‌است‌ بدانيد بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ شك‌ مي‌كنند ‌در‌ قيامت‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌در‌ گمراهي‌ دوري‌اند (18)

‌خدا‌ لطف‌ دارد ‌به‌ بندگانش‌ روزي‌ ميدهد آنرا ‌که‌ خواهد و ‌او‌ نيرومند و غالب‌ ‌است‌ (19)

كسي‌ ‌که‌ اراده‌ كند كشت‌ آخرت‌ ‌را‌ ميافزائيم‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ زراعتش‌ و كسيكه‌ بخواهد كشت‌ دنيا ‌را‌ ميدهيمش‌ ‌از‌ ‌آن‌ و نباشد ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ آخرت‌ هيچ‌ بهره‌ (20)

يا ‌ ايشانراست‌ شريكان‌ آئين‌ نهادند ايشانرا ‌از‌ دين‌ آنچه‌ دستور نداده‌ بآن‌ ‌خدا‌ و ‌اگر‌ نبود كلمه‌ سرنوشت‌ ‌هر‌ آينه‌ حكم‌ ‌شده‌ ‌بود‌ ميان‌ ‌ايشان‌ و بدرستيكه‌ ستمگران‌ ايشانراست‌ عذابي‌ دردناك‌ (21)

مي‌بيني‌ ستمگران‌ ‌را‌ ‌که‌ ترسانند ‌از‌ آنچه‌ كسب‌ كرده‌اند و ‌آن‌ واقعست‌ برايشان‌ و آنان‌ ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ ‌در‌ چمنهاي‌ بهشت‌ها ايشانراست‌ آنچه‌ بخواهند نزد پروردگارشان‌ آنست‌ ‌آن‌ تفضلي‌ بزرگ‌ (22)

[486]

اينست‌ آنچه‌ مژده‌ ميدهد ‌خدا‌ بندگانش‌ ‌را‌ ‌که‌ ايمان‌ آورده‌ و كردند كارهاي‌ شايسته‌ بگو نمي‌خواهم‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌بر‌ ‌آن‌ مزدي‌ مگر دوستي‌ ‌در‌ خويشاوندان‌ ‌من‌ و كسيكه‌ كسب‌ كند خوبي‌ ‌را‌ مي‌افزائيم‌ ‌براي‌ ‌او‌ ‌در‌ ‌آن‌ خوبي‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ آمرزنده‌ شكر پذير ‌است‌ (23)

يا ‌ ميگويند بست‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ دروغي‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ بخواهد ‌خدا‌ مهر نهد ‌بر‌ قلبت‌ و محو ميكند ‌خدا‌ باطل‌ ‌را‌ و ثابت‌ ميگرداند حق‌ ‌را‌ بكلماتش‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ داناست‌ ‌به‌ سراير سينه‌ها (24)

و اوست‌ ‌که‌ مي‌پذيرد توبه‌ ‌را‌ ‌از‌ بندگانش‌ و درمي‌گذرد ‌از‌ بديها و ميداند آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ مي‌ كنيد (25)

و اجابت‌ ميكند آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ و مي‌افزايد ايشانرا ‌از‌ فضل‌ ‌خود‌ و كافران‌ ايشانراست‌ عذابي‌ سخت‌ (26)

و ‌اگر‌ مي‌گسترانيد ‌خدا‌ روزي‌ ‌را‌ ‌براي‌ بندگانش‌ ‌هر‌ آينه‌ ستم‌ كردندي‌ ‌در‌ زمين‌ و ليكن‌ فرو ميفرستد باندازه‌ ‌که‌ ميخواند بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌به‌ بندگانش‌ آگاه‌ بينا ‌است‌ (27)

و اوست‌ ‌که‌ فرو ميفرستد باران‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌پس‌ آنكه‌ نوميد شوند و منتشر ميگرداند رحمتش‌ ‌را‌ و اوست‌ خداوند ستوده‌ (28)

و ‌از‌ آيت‌هاي‌ اوست‌ آفرينش‌ آسمانها و زمين‌ و آنچه‌ پراكنده‌ ‌است‌ ‌در‌ آندو ‌از‌ جنبنده‌ و ‌او‌ برگردآوريشان‌ آنگاه‌ ‌که‌ خواهد تواناست‌ (29)

و آنچه‌ برسد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ مصيبتي‌ ‌پس‌ بآنست‌ ‌که‌ كسب‌ كرد دستهاي‌ ‌شما‌ و درمي‌گذرد ‌از‌ بسياري‌ (30)

و نيستيد ‌شما‌ عاجز كنندگان‌ ‌در‌ زمين‌ و نيست‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ هيچ‌ دوست‌ و ياوري‌ (31)

[487]

و ‌از‌ آيات‌ اوست‌ كشتيهاي‌ روان‌ ‌در‌ دريا مانند كوه‌ها (32)

‌اگر‌ بخواهد ساكن‌ گرداند باد ‌را‌ ‌پس‌ گردند ايستاده‌ ‌بر‌ پشتش‌ (‌يعني‌ دريا) بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيت‌ هائي‌ ‌است‌ ‌براي‌ ‌هر‌ شكيباي‌ شكرگزاري‌ (33)

يا ‌ هلاك‌ گرداند ‌آنها‌ ‌را‌ بآنچه‌ كسب‌ كردند و عفو كند ‌از‌ بسياري‌ (34)

و ميدانند آنان‌ ‌که‌ جدال‌ ميكنند ‌در‌ آيت‌هاي‌ ‌ما ‌که‌ نيست‌ ايشانرا هيچ‌ گريزگاهي‌ (35)

‌پس‌ آنچه‌ داده‌ شده‌ايد ‌از‌ چيزي‌ ‌پس‌ مايه‌ تعيش‌ زندگاني‌ دنياست‌ و آنچه‌ نزد خداست‌ بهتر و پاينده‌ تر ‌است‌ آنانرا ‌که‌ ايمان‌ آورده‌ و ‌بر‌ پروردگارشان‌ توكل‌ مي‌كنند (36)

و آنان‌ ‌که‌ اجتناب‌ ميكنند ‌از‌ كبيره‌هاي‌ گناه‌ و ‌از‌ كارهاي‌ زشت‌ و چون‌ خشم‌ گيرند ‌ايشان‌ درميگذرند (37)

و آنان‌ ‌که‌ اجابت‌ كنند پروردگارشان‌ ‌را‌ و بپا دارند نماز ‌را‌ و كارشان‌ ‌با‌ مشورتست‌ ميان‌ ‌خود‌ و ‌از‌ آنچه‌ روزيشان‌ داديم‌ انفاق‌ مي‌كنند (38)

و آنان‌ ‌که‌ چون‌ برسد ايشانرا ستمي‌ ‌ايشان‌ انتقام‌ ميگيرند (39)

و پاداش‌ بدي‌ بديست‌ مانند ‌آن‌ ‌پس‌ آنكه‌ عفو كرد و اصلاح‌ نمود ‌پس‌ مزد ‌او‌ ‌بر‌ خداست‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ دوست‌ ندارد ستمكاران‌ ‌را‌ (40)

و ‌هر‌ آينه‌ آنكه‌ انتقام‌ كشيد ‌پس‌ ‌از‌ ظلمش‌ ‌پس‌ ‌آنها‌ نيست‌ ‌بر‌ ‌ايشان‌ هيچ‌ راهي‌ (41)

جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ راه‌ ‌بر‌ آنان‌ ‌است‌ ‌که‌ ستم‌ ميكنند مردمان‌ ‌را‌ و فساد ميكنند ‌در‌ زمين‌ بناحق‌ آنگروه‌ ايشانراست‌ عذابي‌ دردناك‌ (42)

و ‌هر‌ آينه‌ آنكه‌ صبر كرد و عفو نمود بدرستيكه‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌از‌ كارهاي‌ قويست‌ (43)

و آنرا ‌که‌ اضلال‌ كرد ‌خدا‌ ‌پس‌ نباشد ‌او‌ ‌را‌ هيچ‌ ياوري‌ ‌از‌ ‌بعد‌ ‌آن‌ و مي‌بيني‌ ظالمان‌ ‌را‌ ‌که‌ چون‌ بينند عذاب‌ ‌را‌ گويند آيا بسوي‌ بازگشتن‌ هيچ‌ راهي‌ هست‌ (44)

[488]

و بيني‌ ايشانرا عرض‌ كرده‌ ميشوند ‌بر‌ ‌آن‌ خشوع‌ كنندگان‌ ‌از‌ خواري‌ مي‌بينند ‌از‌ نگريستن‌ پنهان‌ و گويند آنان‌ ‌که‌ گرويدند بدرستيكه‌ زيانكاران‌ آنانند ‌که‌ زيان‌ كردند ‌بر‌ خودشان‌ و كسانشان‌ روز قيامت‌ بدانيد ‌که‌ ستمكاران‌ ‌در‌ عذابي‌ هستند پايدار (45)

و نباشد ايشانرا هيچ‌ دوستان‌ ‌که‌ ياريشان‌ كنند ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ و آنرا ‌که‌ اضلال‌ كند ‌خدا‌ ‌پس‌ نيست‌ ‌او‌ ‌را‌ هيچ‌ راهي‌ (46)

اجابت‌ كنيد پروردگارتان‌ ‌را‌ پيش‌ ‌از‌ آنكه‌ بيايد روزي‌ ‌که‌ بازگشتي‌ نباشد ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌خدا‌ نباشد ‌شما‌ ‌را‌ هيچ‌ پناهي‌ چنين‌ روزي‌ و نباشد ‌شما‌ ‌را‌ هيچ‌ انكاري‌ (47)

‌پس‌ ‌اگر‌ روي‌ گردانند ‌پس‌ نفرستاديم‌ ترا برايشان‌ نگهبان‌ نباشد ‌بر‌ تو مگر رسانيدن‌ و بدرستيكه‌ ‌ما چون‌ چشانيديم‌ انسانرا ‌از‌ ‌خود‌ رحمتي‌ شاد شود بآن‌ و ‌اگر‌ برسد ايشانرا ضرري‌ بسبب‌ آنچه‌ پيش‌ فرستاده‌ دستهاشان‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ انسان‌ سخت‌ ناسپاس‌ ‌است‌ (48)

‌خدا‌ راست‌ پادشاهي‌ آسمانها و زمين‌ مي‌آفريند آنچه‌ مي‌خواهد مي‌ بخشد ‌هر‌ ‌که‌ ‌را‌ ‌که‌ خواهد مؤنث‌ها و مي‌بخشد آنرا ‌که‌ خواهد مذكرها (49)

يا ‌ ‌هر‌ دو ‌را‌ ميدهد بايشان‌ مذكرها و مؤنث‌ها و ميگرداند آنرا ‌که‌ خواهد نازا بدرستيكه‌ ‌او‌ داناي‌ تواناست‌ (50)

و نباشد انساني‌ ‌را‌ ‌که‌ سخن‌ كند ‌او‌ ‌را‌ ‌خدا‌ مگر بوحي‌ ‌ يا ‌ ‌از‌ ‌پس‌ حجاب‌ ‌ يا ‌ بفرستد رسولي‌ ‌پس‌ وحي‌ كند باذنش‌ آنچه‌ خواهد بدرستيكه‌ ‌او‌ بلند مرتبه‌ و درستكردار ‌است‌ (51)

[489]

و همچنين‌ وحي‌ فرستاديم‌ بتو روحي‌ ‌از‌ امر ‌خود‌ نبودي‌ ‌که‌ بداني‌ ‌که‌ چيست‌ كتاب‌ و نه‌ ايمان‌ و ليكن‌ گردانيديم‌ آنرا نوري‌ ‌که‌ هدايت‌ كنيم‌ بآن‌ آنرا ‌که‌ خواهيم‌ ‌از‌ بندگان‌ ‌خود‌ و بدرستيكه‌ تو ‌هر‌ آينه‌ راه‌ نمائي‌ براه‌ راست‌ (52)

راه‌ خدائي‌ ‌که‌ ‌او‌ راست‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ بدانيد ‌که‌ بسوي‌ ‌خدا‌ بازميگردد كارها (53)

43- ‌سورة‌ الزخرف‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

بحق‌ كتاب‌ روشن‌ (2)

بدرستيكه‌ ‌ما گردانيديم‌ آنرا قرآني‌ عربي‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ دريابيد بعقل‌ (3)

و بدرستيكه‌ ‌آن‌ ‌در‌ اصل‌ كتاب‌ نزد ‌ما ‌هر‌ آينه‌ بلند مرتبه‌ پر حكمت‌ ‌است‌ (4)

آيا ‌پس‌ بگردانيم‌ ‌از‌ ‌شما‌ ذكر ‌را‌ باعراض‌ بآنكه‌ هستيد گروهي‌ اسرافكاران‌ (5)

و بسيار فرستاديم‌ ‌از‌ پيغمبري‌ ‌در‌ پيشينيان‌ (6)

و نمي‌آمد ايشانرا هيچ‌ پيغمبري‌ مگر ‌که‌ بودند باو استهزاء ميكردند (7)

‌پس‌ هلاك‌ كرديم‌ سخت‌ تر ‌از‌ ايشانرا ‌از‌ لحاظ قدرت‌ و گذشت‌ داستان‌ پيشينيان‌ (8)

و ‌هر‌ آينه‌ ‌اگر‌ بپرسي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌که‌ ‌که‌ آفريد آسمانها و زمين‌ ‌را‌ ‌هر‌ آينه‌ گويند آفريد ‌آنها‌ ‌را‌ خداي‌ غالب‌ دانا (9)

آنكه‌ گردانيد ‌براي‌ ‌شما‌ زمين‌ ‌را‌ بستري‌ و قرار داد ‌براي‌ ‌شما‌ ‌در‌ ‌آن‌ راه‌ هائي‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ هدايت‌ يابيد (10)

[490]

و آنكه‌ فرو فرستاد ‌از‌ آسمان‌ آبي‌ باندازه‌ ‌پس‌ زنده‌ گردانيم‌ بآن‌ زمين‌ مرده‌ ‌را‌ همچنين‌ بيرون‌ آورده‌ مي‌شويد (11)

و آنكه‌ آفريد صنف‌ها ‌را‌ همه‌ ‌آنها‌ و قرار داد ‌براي‌ ‌شما‌ ‌از‌ كشتيها و چهارپايان‌ آنچه‌ سوار مي‌شويد (12)

‌تا‌ قرار گيريد ‌بر‌ پشتهاي‌ ‌آن‌ ‌پس‌ ياد كنيد نعمت‌ پروردگارتان‌ ‌را‌ چون‌ قرار گيريد ‌بر‌ ‌آن‌ و بگوئيد منزه‌ ‌است‌ آنكه‌ رام‌ گردانيد ‌براي‌ ‌ما ‌اينکه‌ ‌را‌ و نبوديم‌ آنرا نگهدارندگان‌ (13)

و بدرستيكه‌ ‌ما بسوي‌ پروردگارمان‌ بازمي‌گرديم‌ (14)

و قرار دادند ‌براي‌ ‌او‌ ‌از‌ بندگانش‌ بهره‌ بدرستيكه‌ انسان‌ ‌هر‌ آينه‌ ناسپاس‌ ‌است‌ آشكار (15)

آيا گرفت‌ ‌از‌ آنچه‌ مي‌آفريند دختران‌ و برگزيد ‌شما‌ ‌را‌ ‌به‌ پسران‌ (16)

و چون‌ مژده‌ داده‌ شود يكي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ بآنچه‌ زد ‌براي‌ خداي‌ بخشنده‌ مثل‌ گردد صورت‌ ‌او‌ سياه‌ و اوست‌ خشمگين‌ (17)

آيا و آنكه‌ تربيت‌ يافته‌ مي‌شود ‌در‌ زينت‌ و اوست‌ ‌در‌ مخاصمه‌ ناآشكار (18)

و قرار دادند ملائكه‌ ‌را‌ ‌که‌ ايشانند بندگان‌ خداي‌ بخشنده‌ مؤنث‌ها آيا حاضر بودند آفريدن‌ ايشانرا بزودي‌ نوشته‌ شود گواهي‌ ‌ايشان‌ و پرسيده‌ شوند (19)

و گفتند ‌اگر‌ خواسته‌ ‌بود‌ خداي‌ بخشنده‌ نمي‌پرستيديم‌ ايشانرا نيست‌ ايشانرا بآن‌ هيچ‌ علمي‌ نيستند ‌ايشان‌ جز آنكه‌ دروغ‌ ميگويند (20)

يا ‌ داديم‌ ايشانرا كتابي‌ پيش‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌پس‌ ‌ايشان‌ بآن‌ چنگ‌ زنندگانند (21)

بلكه‌ گفتند بدرستيكه‌ ‌ما يافتيم‌ پدران‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌بر‌ طريقه‌ و بدرستيكه‌ ‌ما ‌بر‌ اثرهاشان‌ هدايت‌ يافتگانيم‌ (22)

[491]

و همچنين‌ نه‌ فرستاديم‌ پيش‌ ‌از‌ تو ‌در‌ قريه‌ هيچ‌ بيم‌ كننده‌ مگر ‌که‌ گفتند متنعمانش‌ بدرستيكه‌ ‌ما يافتيم‌ پدران‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌بر‌ طريقه‌ و بدرستيكه‌ ‌ما ‌بر‌ اثرهاشان‌ اقتداء كنندگانيم‌ (23)

‌گفت‌ آيا و ‌اگر‌ چه‌ آورم‌ ‌شما‌ ‌را‌ هدايت‌ كننده‌ تر ‌از‌ آنچه‌ يافتيد ‌بر‌ ‌آن‌ پدرانتان‌ ‌را‌ گفتند ‌که‌ ‌ما بآنچه‌ فرستاده‌ شديد بآن‌ كافرانيم‌ (24)

‌پس‌ انتقام‌ كشيديم‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ بنگر چگونه‌ ‌بود‌ انجام‌ كار تكذيب‌ كنندگان‌ (25)

و آنگاه‌ ‌که‌ ‌گفت‌ ابراهيم‌ ‌به‌ پدرش‌ و قومش‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ بيزارم‌ ‌از‌ آنچه‌ ‌که‌ ميپرستيد (26)

جز آنكه‌ پديد آورد مرا ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ بزودي‌ راه‌ نمايد مرا (27)

و گردانيد آنرا كلمه‌ باقي‌ ‌در‌ عقبش‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ بازگردند (28)

بلكه‌ كامروا ساختيم‌ اينها ‌را‌ و پدرانشان‌ ‌را‌ ‌تا‌ آمد ايشانرا حق‌ و رسولي‌ ظاهر (29)

و چون‌ آمد ايشانرا حق‌ گفتند ‌اينکه‌ جادوست‌ و بدرستيكه‌ ‌ما بآن‌ كافرانيم‌ (30)

و گفتند چرا فرستاده‌ نشد ‌اينکه‌ قرآن‌ ‌بر‌ مردي‌ ‌از‌ ‌آن‌ دو قريه‌ ‌که‌ بزرگ‌ ‌باشد‌ (31)

آيا ‌ايشان‌ قسمت‌ مي‌كنند رحمت‌ پروردگارت‌ ‌را‌ ‌ما قسمت‌ كرديم‌ ميان‌ ‌ايشان‌ معاش‌ ايشانرا ‌در‌ زندگاني‌ دنيا و بلند گردانيديم‌ بعضي‌ ايشانرا بالاي‌ بعضي‌ ‌در‌ مراتب‌ ‌تا‌ بگيرند برخيشان‌ برخي‌ ‌را‌ بكار بازداشته‌ و رحمت‌ پروردگارت‌ بهتر ‌است‌ ‌از‌ آنچه‌ جمع‌ ميكنند (32)

و ‌اگر‌ نه‌ ‌آن‌ بودي‌ ‌که‌ مي‌ شدند مردمان‌ جماعتي‌ واحد ‌هر‌ آينه‌ قرار ميداديم‌ ‌براي‌ آنان‌ ‌که‌ كافر مي‌شوند بخداي‌ بخشنده‌ ‌براي‌ خانه‌ هاشان‌ سقف‌ها ‌از‌ نقره‌ و نردبان‌ها ‌که‌ ‌بر‌ ‌آن‌ برآيند (33)

[492]

و ‌براي‌ خانه‌ هاشان‌ درها و سريرها ‌که‌ ‌بر‌ ‌آن‌ تكيه‌ كنند (34)

و زينت‌ها و نباشد همه‌ ‌آن‌ مگر مايه‌ تعيش‌ زندگاني‌ دنيا و آخرت‌ نزد پروردگارت‌ ‌براي‌ پرهيزگارانست‌ (35)

و كسيكه‌ اعراض‌ كند ‌از‌ ذكر خداي‌ بخشنده‌ مي‌گماريم‌ ‌براي‌ ‌او‌ شيطاني‌ ‌پس‌ ‌او‌ ‌او‌ ‌را‌ رفيقست‌ (36)

و بدرستيكه‌ ‌آنها‌ بازمي‌دارند ايشانرا ‌از‌ راه‌ و مي‌پندارند ‌که‌ ‌ايشان‌ راه‌ يافتگانند (37)

‌تا‌ چون‌ آيد ‌ما ‌را‌ گويد ايكاش‌ بودي‌ ميان‌ ‌من‌ و ميان‌ تو دوري‌ مشرقين‌ ‌پس‌ بد رفيقي‌ بودي‌ (38)

و هرگز سود ندهد ‌شما‌ ‌را‌ امروز چون‌ ستم‌ كرديد بي‌شك‌ ‌که‌ ‌شما‌ ‌در‌ عذاب‌ شريكانيد (39)

آيا ‌پس‌ تو مي‌شنواني‌ كران‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ راه‌ نمائي‌ كوران‌ ‌را‌ و آنكه‌ ‌باشد‌ ‌در‌ گمراهي‌ آشكار (40)

‌پس‌ ‌اگر‌ ببريم‌ ترا ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌ما ‌از‌ ‌ايشان‌ انتقام‌ گيرندگانيم‌ (41)

يا ‌ مي‌نمائيم‌ ترا آنچه‌ وعده‌ كرديم‌ ايشانرا ‌پس‌ مائيم‌ برايشان‌ قدرت‌ دارندگان‌ (42)

‌پس‌ چنگ‌ ‌در‌ ‌آن‌ بآنچه‌ وحي‌ ‌شده‌ بتو بدرستيكه‌ تو ‌بر‌ راه‌ راستي‌ (43)

و بدرستيكه‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ ذكريست‌ ترا و قوم‌ ترا و زود ‌باشد‌ ‌که‌ پرسيده‌ شويد (44)

و بپرس‌ ‌از‌ آنكه‌ فرستاديم‌ پيش‌ ‌از‌ تو ‌از‌ رسولان‌ ‌ما آيا گردانيديم‌ ‌از‌ ‌غير‌ خداي‌ بخشنده‌ الهاني‌ ‌که‌ پرستيده‌ شوند (45)

و بتحقيق‌ فرستاديم‌ موسي‌ ‌را‌ بآيت‌هاي‌ ‌ما بسوي‌ فرعون‌ و جماعتش‌ ‌پس‌ ‌گفت‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ فرستاده‌ پروردگار جهانيانم‌ (46)

‌پس‌ چون‌ آوردشان‌ آيت‌هاي‌ ‌ما ‌را‌ آنگاه‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ ‌آن‌ خنده‌ ميكردند (47)

[493]

و نمينموديم‌ ايشانرا هيچ‌ آيتي‌ مگر ‌که‌ ‌آن‌ بزرگتر ‌بود‌ ‌از‌ مثل‌ ‌خود‌ و گرفتيم‌ ايشانرا بعذاب‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ بازگردند (48)

و گفتند اي‌ جادوگر بخوان‌ ‌براي‌ ‌ما پروردگارت‌ ‌را‌ بآنچه‌ پيمان‌ بسته‌ نزد تو بدرستيكه‌ ‌ما ‌هر‌ آينه‌ راه‌ يافتگانيم‌ (49)

‌پس‌ چون‌ دفع‌ كرديم‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ عذاب‌ ‌را‌ آنگاه‌ ‌ايشان‌ پيمان‌ مي‌شكنند (50)

و ندا كرد فرعون‌ ‌در‌ قومش‌ ‌گفت‌ اي‌ قوم‌ آيا نيست‌ مرا پادشاهي‌ مصر و ‌اينکه‌ نهرها ‌که‌ ميرود ‌از‌ زير ‌من‌ آيا ‌پس‌ نمي‌بينيد (51)

بلكه‌ ‌من‌ بهترم‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ كس‌ ‌که‌ اوست‌ خوار و نزديك‌ نيست‌ ‌که‌ بيان‌ كند (52)

‌پس‌ چرا انداخته‌ نشد ‌بر‌ ‌او‌ دستوانها ‌از‌ زر ‌ يا ‌ نيامدند ‌با‌ ‌او‌ فرشتگان‌ بهم‌ پيوسته‌ (53)

‌پس‌ سبك‌ سر ساخت‌ قومش‌ ‌را‌ ‌پس‌ اطاعتش‌ كردند بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ بودند گروهي‌ نافرمانبرداران‌ (54)

‌پس‌ چون‌ بخشم‌ آوردند ‌ما ‌را‌ انتقام‌ كشيديم‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ غرق‌ كرديم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ همگي‌ (55)

‌پس‌ قرارداديمشان‌ سابق‌ و مثلي‌ ‌براي‌ پسينيان‌ (56)

و چون‌ زده‌ شد پسر مريم‌ مثلي‌ آنگاه‌ قوم‌ تو ‌از‌ ‌آن‌ بمجادله‌ زبان‌ گشودند (57)

و گفتند آيا الهان‌ ‌ما بهتر ‌است‌ ‌ يا ‌ ‌او‌ نزدند آنرا ‌براي‌ ‌ما مگر جدلي‌ بلكه‌ ايشانند گروهي‌ خصومت‌ كنندگان‌ (58)

نيست‌ ‌او‌ مگر بنده‌ ‌که‌ احسان‌ كرديم‌ ‌بر‌ ‌او‌ و قرار داديم‌ ‌او‌ ‌را‌ مثلي‌ ‌براي‌ بني‌ اسرائيل‌ (59)

و ‌اگر‌ خواهيم‌ ‌هر‌ آينه‌ گردانيم‌ ‌از‌ ‌شما‌ ملائكه‌ ‌را‌ ‌در‌ زمين‌ ‌که‌ جانشين‌ باشند (60)

[494]

و بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌هر‌ آينه‌ علمي‌ ‌است‌ ‌براي‌ قيامت‌ ‌پس‌ شك‌ مياريد بآن‌ و پيروي‌ كنيد مرا اينست‌ راه‌ راست‌ (61)

و بازندارد البته‌ ‌شما‌ ‌را‌ شيطان‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌شما‌ ‌را‌ دشمني‌ ‌است‌ آشكار (62)

و چون‌ آمد عيسي‌ ‌با‌ معجزات‌ ‌گفت‌ بتحقيق‌ آوردم‌ ‌به‌ ‌شما‌ حكمت‌ و ‌تا‌ بيان‌ كنم‌ ‌براي‌ ‌شما‌ بعض‌ ‌از‌ آنچه‌ اختلاف‌ كنيد ‌در‌ ‌آن‌ ‌پس‌ بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ و فرمان‌ بريد ‌از‌ ‌من‌ (63)

بدرستيكه‌ ‌خدا‌ اوست‌ پروردگار ‌من‌ و ‌شما‌ ‌پس‌ بپرستيد ‌او‌ ‌را‌ اينست‌ راه‌ راست‌ (64)

‌پس‌ اختلاف‌ كردند طايفه‌ها ‌از‌ ميان‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ واي‌ ‌بر‌ آنان‌ ‌که‌ ستم‌ كردند ‌از‌ عذاب‌ روزي‌ پر درد (65)

آيا انتظار ميكشند جز قيامت‌ ‌را‌ ‌که‌ آيد ايشانرا ناگهان‌ و ‌ايشان‌ ندانند (66)

دوستان‌ ‌در‌ چنين‌ روزي‌ بعضي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ بعضي‌ ‌را‌ دشمنند مگر پرهيزگاران‌ (67)

اي‌ بندگان‌ ‌من‌ نيست‌ ترسي‌ ‌بر‌ ‌شما‌ امروز و نه‌ ‌شما‌ اندوهگين‌ مي‌شويد (68)

آنان‌ ‌که‌ گرويدند بآيت‌هاي‌ ‌ما و بودند منقادان‌ (69)

درآييد ‌در‌ بهشتها ‌شما‌ و همسرانتان‌ ‌که‌ ‌از‌ نشاط برافروخته‌ باشيد (70)

گردانيده‌ مي‌شود برايشان‌ كاسه‌هاي‌ پهني‌ ‌از‌ طلا و كوزه‌هاي‌ بي‌دستگيره‌ و ‌در‌ آنست‌ آنچه‌ ميخواهد آنرا نفس‌ها و لذت‌ ميبرد چشم‌ها و شمائيد ‌در‌ ‌آن‌ جاودانيان‌ (71)

و اينست‌ ‌آن‌ بهشتي‌ ‌که‌ بارث‌ داده‌ شده‌ايد آنرا بآنچه‌ بوديد ‌که‌ ميكرديد (72)

‌شما‌ راست‌ ‌در‌ ‌آن‌ ميوه‌هاي‌ بسيار ‌که‌ ‌از‌ ‌آن‌ مي‌خوريد (73)

[495]

بدرستيكه‌ گناهكاران‌ ‌در‌ عذاب‌ دوزخند جاودانيان‌ (74)

تخفيف‌ داده‌ نشود ‌از‌ ‌ايشان‌ و ‌ايشان‌ ‌در‌ ‌آن‌ نااميدانند (75)

و ستم‌ نكرديم‌ ايشانرا و ليكن‌ بودند ‌ايشان‌ ستمكاران‌ (76)

و ندا كنند اي‌ مالك‌ بايد ‌که‌ حكم‌ كند بمرگ‌ ‌ما پروردگارت‌ گويد بدرستيكه‌ ‌شما‌ درنگ‌ كنندگانيد (77)

بحقيقت‌ آورديم‌ ‌به‌ ‌شما‌ حق‌ ‌را‌ و ليكن‌ اكثر ‌شما‌ حق‌ ‌را‌ ناخوش‌ داريد (78)

بلكه‌ محكم‌ گردانيدند كاري‌ ‌را‌ ‌پس‌ مائيم‌ محكم‌ گردانندگان‌ (79)

يا ‌ مي‌پندارند ‌که‌ ‌ما نمي‌شنويم‌ نهان‌ و رازشان‌ ‌را‌ آري‌ و رسولان‌ ‌ما نزد ‌ايشان‌ مي‌نويسند (80)

بگو ‌اگر‌ ‌باشد‌ خداي‌ بخشنده‌ ‌را‌ فرزندي‌ ‌پس‌ ‌من‌ اولين‌ پرستندگانم‌ (81)

منزه‌ ‌است‌ پروردگار آسمانها و زمين‌ پروردگار عرش‌ ‌از‌ آنچه‌ وصف‌ مي‌كنند (82)

‌پس‌ واگذار ايشانرا ‌که‌ صحبت‌ دارند و بازي‌ كنند ‌تا‌ ملاقات‌ كنند روزشان‌ ‌را‌ ‌که‌ وعده‌ داده‌ ميشوند (83)

و اوست‌ ‌که‌ ‌در‌ آسمان‌ اله‌ ‌است‌ و ‌در‌ زمين‌ اله‌ ‌است‌ و ‌او‌ درستكردار داناست‌ (84)

و افزون‌ آمد آنكه‌ ‌او‌ راست‌ پادشاهي‌ آسمانها و زمين‌ و آنچه‌ ميان‌ آنهاست‌ و نزد اوست‌ علم‌ قيامت‌ و بسوي‌ ‌او‌ برميگرديد (85)

و مالك‌ نمي‌باشند آنان‌ ‌که‌ ميخوانند ‌از‌ ‌غير‌ ‌او‌ شفاعت‌ كردن‌ ‌را‌ مگر كسيكه‌ گواهي‌ دهد بحق‌ و ‌ايشان‌ ميدانند (86)

و ‌اگر‌ بپرسي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌که‌ آفريد ايشانرا ‌هر‌ آينه‌ گويند ‌خدا‌ ‌پس‌ بكجا برگردانيده‌ مي‌شوند (87)

و قولش‌ پروردگارا بدرستيكه‌ اينها گروهي‌اند ‌که‌ ايمان‌ نياورند (88)

‌پس‌ اعراض‌ كن‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و بگو سلام‌ ‌پس‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ بدانند (89)

[496]

44- ‌سورة‌ الدخان‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

سوگند بكتاب‌ آشكار كننده‌ (2)

بدرستيكه‌ فرو فرستاديم‌ آنرا ‌در‌ شبي‌ مبارك‌ بدرستيكه‌ ‌ما هستيم‌ بيم‌ كننده‌ (3)

‌در‌ ‌آن‌ جدا كرده‌ مي‌شود ‌هر‌ امري‌ موافق‌ حكمت‌ (4)

امري‌ ‌از‌ نزد ‌ما بدرستيكه‌ ‌ما هستيم‌ فرستندگان‌ (5)

رحمتي‌ ‌از‌ پروردگارت‌ بدرستيكه‌ اوست‌ شنواي‌ دانا (6)

پروردگار آسمانها و زمين‌ و آنچه‌ ميان‌ آندوست‌ ‌اگر‌ هستيد يقين‌ كنندگان‌ (7)

نيست‌ الهي‌ جز ‌او‌ زنده‌ ميكند و مي‌ميراند پروردگار ‌شما‌ و پروردگار پدران‌ پيشين‌ ‌شما‌ (8)

بلكه‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ شك‌ بازي‌ مي‌كنند (9)

‌پس‌ انتظار كش‌ روزي‌ ‌که‌ مي‌آورد آسمان‌ دودي‌ آشكار (10)

فرو ميگيرد مردمان‌ ‌را‌ اينست‌ عذابي‌ پر درد (11)

پروردگارا دفع‌ كن‌ ‌از‌ ‌ما عذاب‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌ما مؤمنانيم‌ (12)

كجاست‌ ايشانرا پند گرفتن‌ و بتحقيق‌ آمد ايشانرا رسولي‌ آشكار (13)

سپس‌ رو گردانيدند ‌از‌ ‌او‌ و گفتند آموخته‌ ‌است‌ و ديوانه‌ (14)

بدرستيكه‌ ‌ما دفع‌ كننده‌ عذابيم‌ اندك‌ بدرستيكه‌ ‌شما‌ عود كننده‌ايد (15)

روزي‌ ‌که‌ سخت‌ ميگيريم‌ سخت‌ گرفتن‌ عظيم‌ بدرستيكه‌ ‌ما انتقام‌ گيرندگانيم‌ (16)

و بتحقيق‌ ‌که‌ آزموديم‌ پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ قوم‌ فرعون‌ و آمد ايشانرا رسولي‌ شريف‌ (17)

‌که‌ بسپاريد بمن‌ بندگان‌ ‌خدا‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ ‌براي‌ ‌شما‌ رسولي‌ امينم‌ (18)

[497]

و آنكه‌ رفعت‌ مجوئيد ‌بر‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ آورنده‌ام‌ ‌شما‌ ‌را‌ حجتي‌ روشن‌ (19)

و بدرستيكه‌ ‌من‌ پناه‌ ميبرم‌ بپروردگارم‌ و پروردگار ‌شما‌ ‌که‌ سنگسارم‌ كنيد (20)

و ‌اگر‌ باور نداريد مرا ‌پس‌ كناره‌ گيريد ‌از‌ ‌من‌ (21)

‌پس‌ خواند پروردگارش‌ ‌را‌ ‌که‌ اينان‌ گروهي‌ گناهكارند (22)

‌پس‌ ببر بندگانم‌ ‌را‌ شبانه‌ بدرستيكه‌ ‌شما‌ تعقيب‌ شدگانيد (23)

و واگذاريد دريا ‌را‌ آرميده‌ بدرستيكه‌ ‌آنها‌ لشكري‌ غرق‌ شدگانند (24)

بسا ‌که‌ واگذاشتند ‌از‌ باغها و چشمه‌ها (25)

و زراعت‌ها و مقام‌ خوب‌ (26)

و نعمتي‌ ‌که‌ بودند ‌در‌ ‌آن‌ متنعمان‌ (27)

همچنين‌ ‌است‌ و بميراث‌ داديم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ بگروهي‌ ديگر (28)

‌پس‌ نه‌ گريست‌ ‌بر‌ ‌ايشان‌ آسمان‌ و زمين‌ و نبودند مهلت‌ داده‌ شدگان‌ (29)

و بتحقيق‌ نجات‌ داديم‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌را‌ ‌از‌ عذاب‌ خوار كننده‌ (30)

‌از‌ فرعون‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌بود‌ برتري‌ جوينده‌ ‌از‌ اسراف‌ كنندگان‌ (31)

و بتحقيق‌ اختيار كرديم‌ ايشانرا ‌بر‌ دانشي‌ ‌بر‌ جهانيان‌ (32)

و داديمشان‌ ‌از‌ آيت‌ها آنچه‌ ‌بود‌ ‌در‌ ‌آن‌ امتحاني‌ آشكار (33)

بدرستيكه‌ اينها ‌هر‌ آينه‌ ميگويند (34)

نيست‌ ‌آن‌ مگر مردنمان‌ نخست‌ و نباشيم‌ ‌ما زنده‌ شدگان‌ (35)

‌پس‌ بياوريد پدرانمان‌ ‌را‌ ‌اگر‌ هستيد راستگويان‌ (36)

آيا ‌آنها‌ بهترند ‌ يا ‌ قوم‌ تبع‌ و آنان‌ ‌که‌ بودند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ هلاكشان‌ كرديم‌ بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ بودند گناهكاران‌ (37)

و نيافريديم‌ آسمانها و زمين‌ و آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ ميان‌ آندو ‌است‌ ‌از‌ راه‌ بازي‌ (38)

نيافريديم‌ آندو ‌را‌ مگر بحق‌ و ليكن‌ بيشترشان‌ نمي‌دانند (39)

[498]

بدرستيكه‌ روز تميز وعده‌ گاه‌ ايشانست‌ همگي‌ (40)

روزي‌ ‌که‌ كفايت‌ نكند دوستي‌ ‌از‌ دوستي‌ چيزي‌ ‌را‌ و نه‌ ‌ايشان‌ ياري‌ شوند (41)

مگر آنرا رحمت‌ كند ‌خدا‌ بدرستيكه‌ اوست‌ غالب‌ مهربان‌ (42)

بدرستيكه‌ درخت‌ زقوم‌ (43)

خوراك‌ گناهكار ‌است‌ (44)

چون‌ فلز گداخته‌ مي‌جوشد ‌در‌ شكمها (45)

مانند جوشيدن‌ آب‌ گرم‌ (46)

بگيريد ‌او‌ ‌را‌ ‌پس‌ بكشيدش‌ بعنف‌ بميان‌ دوزخ‌ (47)

‌پس‌ بريزيد بالاي‌ سرش‌ ‌از‌ عذاب‌ آب‌ جوشان‌ (48)

بچش‌ بدرستيكه‌ تو توئي‌ عزيز گرامي‌ (49)

بدرستيكه‌ اينست‌ آنچه‌ ‌که‌ بوديد بآن‌ شك‌ مي‌آورديد (50)

بدرستيكه‌ پرهيزگاران‌ ‌در‌ جائي‌ امينند (51)

‌در‌ بهشتها و چشمه‌ها (52)

مي‌پوشند ‌از‌ ديباي‌ نازك‌ و ديباي‌ سطبر روي‌ بهم‌ دارندگان‌ (53)

همچنين‌ و تزويج‌ كرديم‌ ايشانرا ‌با‌ حوران‌ فراخ‌ چشم‌ (54)

ميخوانند ‌در‌ ‌آنها‌ ‌هر‌ ميوه‌ ‌را‌ ايمنان‌ (55)

نچشند ‌در‌ ‌آن‌ مرگ‌ ‌را‌ جز مردن‌ نخستين‌ و نگهداشت‌ ايشانرا ‌از‌ عذاب‌ دوزخ‌ (56)

تفضلي‌ ‌است‌ ‌از‌ پروردگارت‌ آنست‌ ‌آن‌ كاميابي‌ بزرگ‌ (57)

‌پس‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ آسان‌ كرديم‌ آنرا بلغت‌ تو ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ پند گيرند (58)

‌پس‌ انتظار كش‌ بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ منتظرانند (59)

[499]

45- ‌سورة‌ الجاثية
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

فرو فرستادن‌ كتابست‌ ‌از‌ خداي‌ غالب‌ درستكردار (2)

بدرستيكه‌ ‌در‌ آسمانها و زمين‌ ‌هر‌ آينه‌ آيتهاست‌ گروندگان‌ ‌را‌ (3)

و ‌در‌ آفرينش‌ ‌شما‌ و ‌در‌ آنچه‌ ميپراكند ‌از‌ جنبنده‌ آيتهاست‌ ‌براي‌ گروهي‌ ‌که‌ يقين‌ دارند (4)

و اختلاف‌ شب‌ و روز و آنچه‌ فرو فرستاد ‌خدا‌ ‌از‌ آسمان‌ ‌از‌ روزي‌ ‌پس‌ زنده‌ كرد بآن‌ زمين‌ ‌را‌ ‌بعد‌ ‌از‌ مردنش‌ و گردانيدن‌ بادها آيتهاست‌ ‌براي‌ قومي‌ ‌که‌ مييابند بعقل‌ (5)

‌اينکه‌ آيت‌هاي‌ خداست‌ ‌که‌ مي‌خوانيم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌بر‌ تو براستي‌ ‌پس‌ بكدام‌ سخن‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و آيتهايش‌ ميگروند (6)

واي‌ ‌بر‌ ‌هر‌ دروغگوي‌ گنهكاري‌ (7)

مي‌شنود آيت‌هاي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌که‌ خوانده‌ مي‌شود ‌بر‌ ‌او‌ سپس‌ اصرار ميورزد سركشي‌ كنان‌ گويا ‌که‌ نشنيده‌ آنرا ‌پس‌ مژده‌ ده‌ ‌او‌ ‌را‌ بعذابي‌ دردناك‌ (8)

و چون‌ بداند ‌از‌ آيت‌هاي‌ ‌ما چيزي‌ ‌را‌ مي‌گيرد آنرا باستهزاء آنگروه‌ ايشانراست‌ عذابي‌ خوار كننده‌ (9)

‌از‌ پشت‌ سرشان‌ دوزخست‌ و كفايت‌ نميكند ‌از‌ ‌ايشان‌ آنچه‌ كسب‌ كردند چيزي‌ ‌را‌ و نه‌ آنچه‌ گرفتند ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ دوستان‌ و ايشانراست‌ عذابي‌ بزرگ‌ (10)

اينست‌ هدايت‌ و آنان‌ ‌که‌ كافر شدند بآيت‌هاي‌ پروردگارشان‌ ايشانرا عذابي‌ ‌است‌ ‌از‌ عقوبتي‌ پر درد (11)

خداست‌ ‌که‌ رام‌ كرد ‌براي‌ ‌شما‌ دريا ‌را‌ ‌تا‌ روان‌ شود كشتي‌ها ‌در‌ ‌آن‌ بفرمان‌ ‌او‌ و ‌تا‌ بجوئيد ‌از‌ فضل‌ ‌او‌ ‌تا‌ و ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ شكر كنيد (12)

و رام‌ كرد ‌براي‌ ‌شما‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ همه‌ ‌از‌ اوست‌ بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ آيت‌ هاست‌ ‌براي‌ گروهي‌ ‌که‌ انديشه‌ كنند (13)

[500]

بگو آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ گرويدند ‌که‌ عفو كنند آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ اميد ندارند روزهاي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌تا‌ جزا دهد گروهي‌ ‌را‌ بسبب‌ آنچه‌ بودند كسب‌ ميكردند (14)

كسي‌ ‌که‌ كرد كار شايسته‌ ‌پس‌ ‌براي‌ ‌خود‌ اوست‌ و كسيكه‌ بد كرد ‌پس‌ بزيان‌ اوست‌ ‌پس‌ بسوي‌ پروردگارتان‌ بازمي‌گرديد (15)

و بتحقيق‌ داديم‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌را‌ كتاب‌ و حكومت‌ و نبوت‌ و روزي‌ داديمشان‌ ‌از‌ پاكيزه‌ها و برتري‌ داديم‌ ايشانرا ‌بر‌ جهانيان‌ (16)

و داديم‌ ايشانرا بينه‌ هائي‌ ‌از‌ امر ‌پس‌ اختلاف‌ نكردند مگر ‌بعد‌ ‌از‌ آنكه‌ آمد ايشانرا دانش‌ ‌از‌ راه‌ ستم‌ ‌در‌ ميانشان‌ بدرستيكه‌ پروردگار تو حكم‌ ميكند ميانشان‌ روز قيامت‌ ‌در‌ آنچه‌ بودند ‌در‌ ‌آن‌ اختلاف‌ ميكردند (17)

‌پس‌ گردانيديم‌ ترا ‌بر‌ طريقه‌ ‌از‌ امر دين‌ ‌پس‌ پيروي‌ كن‌ آنرا و پيروي‌ مكن‌ خواهش‌هاي‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ نمي‌دانند (18)

بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ هرگز كفايت‌ نمي‌كنند ‌از‌ تو ‌از‌ ‌خدا‌ چيزي‌ ‌را‌ و بدرستيكه‌ ستمگران‌ بعضي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ دوستانند بعضي‌ ‌را‌ و ‌خدا‌ دوست‌ پرهيزگارانست‌ (19)

اينست‌ دليلهاي‌ بينش‌ بخش‌ ‌از‌ ‌براي‌ مردمان‌ و هدايت‌ و رحمت‌ ‌براي‌ گروهي‌ ‌که‌ يقين‌ دارند (20)

آيا پنداشتند آنان‌ ‌که‌ كسب‌ كردند بديها ‌را‌ ‌که‌ گردانيديم‌ ايشانرا مانند ‌آنها‌ ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ يكسانست‌ زندگيشان‌ و مردگيشان‌ بد ‌است‌ آنچه‌ حكم‌ ميكنند (21)

و آفريد ‌خدا‌ آسمانها و زمين‌ ‌را‌ براستي‌ و ‌تا‌ جزا داده‌ شود ‌هر‌ نفسي‌ بآنچه‌ كسب‌ كرد و ‌ايشان‌ ستم‌ نشوند (22)

[501]

آيا ‌پس‌ ديدي‌ آنرا ‌که‌ گرفت‌ الهش‌ ‌را‌ خواهشش‌ و اضلال‌ كردش‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ علمي‌ و مهر نهاد ‌بر‌ گوشش‌ و دلش‌ و قرار داد ‌بر‌ چشمش‌ پرده‌ ‌پس‌ كيست‌ ‌که‌ هدايت‌ كند ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌بعد‌ ‌خدا‌ آيا ‌پس‌ پند نميگيريد (23)

و گفتند نيست‌ ‌آن‌ جز زندگاني‌ ‌ما ‌در‌ دنيا ميميريم‌ و زنده‌ مي‌شويم‌ و هلاك‌ نميكند ‌ما ‌را‌ مگر زمانه‌ و نيست‌ ايشانرا بآن‌ هيچ‌ دانشي‌ نيستند ‌ايشان‌ مگر ‌که‌ گمان‌ ميكنند (24)

و چون‌ خوانده‌ شود برايشان‌ آيت‌هاي‌ ‌ما بطور روشن‌ نباشد دليل‌ ‌ايشان‌ جز آنكه‌ گويند بياوريد پدران‌ ‌ما ‌را‌ ‌اگر‌ هستيد راستگويان‌ (25)

بگو ‌خدا‌ زنده‌ كند ‌شما‌ ‌را‌ ‌پس‌ ميميراند ‌شما‌ ‌را‌ ‌پس‌ جمع‌ ميكند ‌شما‌ ‌را‌ بروز قيامت‌ ‌که‌ نيست‌ شكي‌ ‌در‌ ‌آن‌ و ليكن‌ بيشتر مردمان‌ نمي‌ دانند (26)

و ‌خدا‌ راست‌ پادشاهي‌ آسمانها و زمين‌ و روزي‌ ‌که‌ بپا شود قيامت‌ آنروز زيان‌ ميكنند باطل‌ كيشان‌ (27)

و بيني‌ ‌هر‌ امتي‌ ‌را‌ بزانو ‌در‌ آينده‌ ‌هر‌ امتي‌ خوانده‌ مي‌شود بكتابش‌ آنروز جزا داده‌ مي‌شويد آنچه‌ بوديد ‌که‌ ميكرديد (28)

اينست‌ كتاب‌ ‌ما سخن‌ ميگويد ‌بر‌ ‌شما‌ بحق‌ بدرستيكه‌ ‌ما بوديم‌ مي‌نوشتيم‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ بوديد ميكرديد (29)

‌پس‌ اما آنان‌ ‌که‌ ايمان‌ آوردند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ ‌پس‌ ‌در‌ آورد ايشانرا پروردگارشان‌ ‌در‌ رحمتش‌ آنست‌ ‌آن‌ كاميابي‌ آشكار (30)

و اما آنان‌ ‌که‌ كافر شدند آيا ‌پس‌ نبود آيت‌هاي‌ ‌من‌ ‌که‌ خوانده‌ مي‌شد ‌بر‌ ‌شما‌ ‌پس‌ سركشي‌ ميكرديد و بوديد گروهي‌ گناهكاران‌ (31)

و چون‌ گفته‌ شود ‌که‌ وعده‌ ‌خدا‌ حقست‌ و قيامت‌ ‌که‌ نيست‌ شكي‌ ‌در‌ ‌آن‌ گوئيد ندانيم‌ ‌که‌ چيست‌ قيامت‌ نمي‌پنداريم‌ مگر گماني‌ و نيستيم‌ ‌ما يقين‌ دارندگان‌ (32)

[502]

و ظاهر شد ايشانرا بديهاي‌ آنچه‌ كردند و فرا گرفت‌ آنانرا آنچه‌ ‌که‌ بودند بآن‌ استهزاء ميكردند (33)

و گفته‌ شود امروز فروميگذاريم‌ ‌شما‌ ‌را‌ همچنانكه‌ فرو گذاشتيد ملاقات‌ امروزتان‌ ‌را‌ و جاي‌ ‌شما‌ آتش‌ ‌است‌ و نيست‌ ‌شما‌ ‌را‌ هيچ‌ ياري‌ كنندگان‌ (34)

‌آن‌ باين‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌شما‌ گرفتيد آيت‌هاي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ استهزاء و فريفت‌ ‌شما‌ ‌را‌ زندگاني‌ دنيا ‌پس‌ امروز بيرون‌ آورده‌ نمي‌شوند ‌از‌ ‌آن‌ و نه‌ ‌ايشان‌ عذر پذيرفته‌ شدگانند (35)

‌پس‌ ‌خدا‌ راست‌ ستايش‌ پروردگار آسمانها و پروردگار زمين‌ پروردگار جهانيان‌ (36)

و ‌او‌ راست‌ بزرگواري‌ ‌در‌ آسمانها و زمين‌ و اوست‌ غالب‌ درستكردار (37)

46- ‌سورة‌ الأحقاف‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

فرو فرستادن‌ كتاب‌ ‌است‌ ‌از‌ خداي‌ عزيز درستكردار (2)

نيافريديم‌ آسمانها و زمين‌ ‌را‌ و آنچه‌ ميان‌ ‌آن‌ دو تاست‌ مگر بحق‌ و مدتي‌ معلوم‌ و آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌از‌ آنچه‌ بيم‌ داده‌ شده‌اند اعراض‌ كنندگانند (3)

بگو خبر دهيد ‌از‌ آنچه‌ ميخوانيد ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ بنمائيد مرا ‌که‌ چه‌ چيز آفريدند ‌از‌ زمين‌ ‌ يا ‌ ايشانرا شركتي‌ ‌است‌ ‌در‌ آسمانها بياريد مرا كتابي‌ پيش‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌ يا ‌ بازمانده‌ ‌از‌ دانش‌ ‌اگر‌ هستيد راستگويان‌ (4)

و كيست‌ گمراه‌ تر ‌از‌ آنكه‌ ميخواند ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ آنرا ‌که‌ اجابت‌ نمي‌كند ‌او‌ ‌را‌ ‌تا‌ روز قيامت‌ و ‌آنها‌ ‌از‌ خواندن‌ ‌ايشان‌ بي‌خبرند (5)

[503]

و چون‌ محشور شوند مردمان‌ باشند ‌ايشان‌ ‌را‌ دشمنان‌ و باشند بپرستش‌ ‌ايشان‌ انكار كننده‌ (6)

و چون‌ خوانده‌ شود برايشان‌ آيت‌هاي‌ ‌ما بطور روشن‌ گويند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند حق‌ ‌را‌ چون‌ آمد ايشانرا ‌اينکه‌ سحريست‌ آشكار (7)

بلكه‌ ميگويند بدروغ‌ بست‌ آنرا بگو ‌اگر‌ دروغ‌ بستم‌ آنرا ‌پس‌ مالك‌ نمي‌باشيد مرا ‌از‌ ‌خدا‌ چيزي‌ ‌او‌ داناتر ‌است‌ بآنچه‌ سخن‌ مي‌كنيد ‌در‌ ‌آن‌ كافيست‌ ‌او‌ ‌از‌ لحاظ گواه‌ ميان‌ ‌من‌ و ميان‌ ‌شما‌ و اوست‌ آمرزنده‌ مهربان‌ (8)

بگو نيستم‌ ‌من‌ نو درآمدي‌ ‌از‌ رسولان‌ و ندانم‌ ‌که‌ چه‌ كرده‌ شود ‌با‌ ‌من‌ و نه‌ ‌با‌ ‌شما‌ و پيروي‌ نميكنم‌ مگر آنچه‌ وحي‌ كرده‌ مي‌شود بمن‌ و نيستم‌ ‌من‌ مگر بيم‌ دهنده‌ آشكار (9)

بگو خبر دهيد ‌که‌ ‌اگر‌ ‌باشد‌ ‌آن‌ ‌از‌ نزد ‌خدا‌ و كافر شويد بآن‌ و گواهي‌ دهد گواهي‌ ‌از‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌بر‌ مثل‌ ‌آن‌ ‌پس‌ ايمان‌ آورد و سركشي‌ كنيد ‌شما‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ هدايت‌ نمي‌كند گروه‌ ستمكاران‌ ‌را‌ (10)

و گفتند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند مگر آنانرا ‌که‌ گرويدند ‌اگر‌ بودي‌ ‌اينکه‌ خير سبقت‌ نمي‌گرفتند ‌از‌ ‌ما بسوي‌ ‌آن‌ و چون‌ هدايت‌ نيافتند بآن‌ ‌پس‌ بزودي‌ گويند ‌اينکه‌ دروغي‌ ‌است‌ كهنه‌ (11)

و پيش‌ ‌از‌ ‌آن‌ كتاب‌ موسي‌ ‌است‌ امام‌ و رحمت‌ و ‌اينکه‌ كتابيست‌ تصديق‌ كننده‌ بزبان‌ عربي‌ ‌تا‌ بيم‌ دهد آنانرا ‌که‌ ستم‌ كردند و مژده‌ باد نيكوكارانرا (12)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ گفتند پروردگار ‌ما خداست‌ سپس‌ ايستادگي‌ كردند ‌پس‌ نيست‌ بيمي‌ برايشان‌ و نه‌ ‌ايشان‌ غمگين‌ شوند (13)

ايشانند اهل‌ بهشت‌ جاودانيان‌ ‌در‌ ‌آن‌ پاداشي‌ بآنچه‌ بودند ‌که‌ ميكردند (14)

[504]

و وصيت‌ نموديم‌ انسانرا بوالدينش‌ خوبي‌ كردن‌ برداشت‌ ‌او‌ ‌را‌ مادرش‌ بدشواري‌ و بنهادش‌ بدشواري‌ و حملش‌ و بريدنش‌ ‌از‌ شير سي‌ ماه‌ ‌است‌ ‌تا‌ چون‌ رسيد ‌به‌ توانائيش‌ و رسيد ‌به‌ چهل‌ سال‌ ‌گفت‌ پروردگارا ‌در‌ دل‌ ‌من‌ انداز ‌که‌ شكر كنم‌ نعمت‌ ترا ‌که‌ انعام‌ كردي‌ ‌بر‌ ‌من‌ و ‌بر‌ والدينم‌ و اينكه‌ بكنم‌ كار شايسته‌ ‌را‌ ‌که‌ پسندي‌ آنرا و شايستگي‌ ده‌ مرا ‌در‌ اولادم‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ بازگشت‌ نمودم‌ بسوي‌ تو و بدرستيكه‌ ‌من‌ ‌از‌ منقادانم‌ (15)

‌ايشان‌ آنانند ‌که‌ مي‌پذيريم‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ بهترين‌ آنچه‌ كردند و درمي‌گذريم‌ ‌از‌ بديهاي‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ اهل‌ بهشت‌ وعده‌ راستي‌ ‌که‌ بودند وعده‌ داده‌ مي‌شدند (16)

و كسيكه‌ ‌گفت‌ والدينش‌ ‌را‌ اف‌ ‌بر‌ ‌شما‌ آيا وعده‌ ميدهيد مرا ‌که‌ بيرون‌ آورده‌ مي‌شوم‌ و بتحقيق‌ ‌در‌ گذشتند قرنها پيش‌ ‌از‌ ‌من‌ و آندو استغاثه‌ ميكردند بخدا واي‌ ‌بر‌ تو ايمان‌ آور بدرستيكه‌ وعده‌ ‌خدا‌ حقست‌ ‌پس‌ ‌گفت‌ نيست‌ ‌اينکه‌ مگر افسانه‌هاي‌ پيشينيان‌ (17)

‌ايشان‌ آنانند ‌که‌ ثابت‌ شد برايشان‌ سخن‌ ‌در‌ امت‌ هائي‌ ‌که‌ درگذشتند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ جن‌ و انس‌ بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ بودند زيانكاران‌ (18)

و ‌براي‌ ‌هر‌ يك‌ مرتبه‌ هاست‌ ‌از‌ آنچه‌ كردند و تمام‌ ميدهد ايشانرا كرده‌هاي‌ ‌ايشان‌ و ‌ايشان‌ ستم‌ كرده‌ نشوند (19)

و روزي‌ ‌که‌ عرضه‌ مي‌شوند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌بر‌ آتش‌ برديد پاكيزه‌ هاتانرا ‌در‌ زندگانيتان‌ ‌در‌ دنيا و تعيش‌ كرديد بآن‌ ‌پس‌ امروز جزا داده‌ مي‌شويد عذاب‌ خواري‌ ‌را‌ بسبب‌ آنچه‌ بوديد سركشي‌ ميكرديد ‌در‌ زمين‌ بناحق‌ و بسبب‌ آنچه‌ بوديد ‌که‌ فسق‌ ميكرديد (20)

[505]

و ياد كن‌ برادر عاد ‌را‌ هنگامي‌ ‌که‌ بيم‌ داد قومش‌ ‌را‌ ‌در‌ رملها و بتحقيق‌ درگذشتند بيم‌ دهندگان‌ ‌از‌ پيش‌ رويش‌ و ‌از‌ پشت‌ سرش‌ ‌که‌ نپرستيد مگر ‌خدا‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ ميترسم‌ ‌بر‌ ‌شما‌ ‌از‌ عذاب‌ روزي‌ بزرگ‌ (21)

گفتند آيا آمدي‌ ‌ما ‌را‌ ‌که‌ برگرداني‌ ‌ما ‌را‌ ‌از‌ الهان‌ مان‌ ‌پس‌ بياور ‌بما‌ آنچه‌ وعده‌ ميدهي‌ ‌ما ‌را‌ ‌اگر‌ هستي‌ ‌از‌ راستگويان‌ (22)

‌گفت‌ نيست‌ ‌آن‌ علم‌ مگر نزد ‌خدا‌ و ميرسانم‌ بشما آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ فرستاده‌ شدم‌ بآن‌ و ليكن‌ مي‌بينم‌ ‌شما‌ ‌را‌ گروهي‌ ‌که‌ جهل‌ مي‌ورزيد (23)

‌پس‌ چون‌ ديدند آنرا ابري‌ پهن‌ ‌شده‌ ‌در‌ افق‌ متوجه‌ واديهاي‌ ‌ايشان‌ گفتند ‌اينکه‌ ابريست‌ پهن‌ ‌شده‌ ‌در‌ افق‌ ‌که‌ باراننده‌ ماست‌ بلكه‌ ‌آن‌ آنست‌ ‌که‌ بشتاب‌ ميخواهيد آنرا باديست‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ عذابي‌ ‌است‌ پر درد (24)

‌که‌ هلاك‌ ميسازد همه‌ چيز ‌را‌ بامر پروردگارش‌ ‌پس‌ گشتند چنانكه‌ ديده‌ نمي‌شد مگر مسكنهاشان‌ همچنين‌ جزا ميدهيم‌ گروه‌ گناهكاران‌ ‌را‌ (25)

و بتحقيق‌ تمكن‌ داديم‌ ايشانرا ‌در‌ آنچه‌ ‌که‌ تمكن‌ نداديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌آن‌ و قرار داديم‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ گوش‌ و ديده‌ها و دلها ‌پس‌ كفايت‌ نكرد ‌از‌ ‌ايشان‌ گوششان‌ و نه‌ ديده‌ هاشان‌ و نه‌ دلهاشان‌ ‌از‌ چيزي‌ چون‌ بودند انكار مي‌ورزيدند ‌به‌ آيت‌هاي‌ ‌خدا‌ و احاطه‌ كرد ايشانرا آنچه‌ بودند بآن‌ استهزاء ميكردند (26)

و بتحقيق‌ هلاك‌ گردانيديم‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ پيرامون‌ شماست‌ ‌از‌ قريه‌ها و گردانيديم‌ آيت‌ها ‌را‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ بازگردند (27)

‌پس‌ چرا ياري‌ نكردند ايشانرا آنان‌ ‌که‌ گرفتند ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ وسيله‌ تقرب‌ ‌که‌!!!! الاهانند بلكه‌ گمشدند ‌از‌ ‌ايشان‌ و اينست‌ دروغشان‌ و آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ بودند افتراء ميكردند (28)

[506]

و هنگاميكه‌ گردانيديم‌ بسوي‌ تو جماعتي‌ ‌را‌ ‌از‌ جن‌ ‌که‌ مي‌شنيدند قرآن‌ ‌را‌ ‌پس‌ چون‌ حاضر شد آنرا گفتند خاموش‌ باشيد ‌پس‌ چون‌ گذارده‌ شد برگشتند بسوي‌ قومشان‌ بيم‌ دهندگان‌ (29)

گفتند اي‌ قوم‌ ‌ما بدرستيكه‌ ‌ما شنيديم‌ كتابي‌ ‌را‌ ‌که‌ فرستاده‌ ‌شده‌ ‌بعد‌ ‌از‌ موسي‌ تصديق‌ كننده‌ ‌است‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ پيش‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌بود‌ هدايت‌ ميكند بسوي‌ حق‌ و بسوي‌ راه‌ راست‌ (30)

اي‌ قوم‌ ‌ما اجابت‌ كنيد خواننده‌ ‌خدا‌ ‌را‌ و ايمان‌ آوريد باو ‌تا‌ بيامرزد ‌براي‌ ‌شما‌ ‌از‌ گناهانتان‌ و برهاند ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ عذاب‌ پر درد (31)

و ‌هر‌ ‌که‌ اجابت‌ نكند خواننده‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌پس‌ نيست‌ عاجز كننده‌ ‌در‌ زمين‌ و نيست‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌غير‌ ‌او‌ ياوران‌ ‌آنها‌ ‌در‌ گمراهي‌ آشكارند (32)

آيا ندانستند ‌که‌ خدائي‌ ‌که‌ آفريد آسمانها و زمين‌ و خسته‌ نگشت‌ ‌در‌ آفريدن‌ ‌آنها‌ قادر ‌است‌ ‌بر‌ آنكه‌ زنده‌ گرداند مردگانرا آري‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌بر‌ ‌هر‌ چيزي‌ تواناست‌ (33)

و روزي‌ ‌که‌ عرضه‌ مي‌شوند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌بر‌ آتش‌ آيا نيست‌ ‌اينکه‌ بحق‌ گويند آري‌ قسم‌ بپروردگار ‌ما گويد ‌پس‌ بچشيد عذاب‌ ‌را‌ بسبب‌ آنچه‌ بوديد كفر مي‌ورزيديد (34)

‌پس‌ صبر كن‌ همچنانكه‌ صبر كردند صاحبان‌ ثبات‌ ‌از‌ پيغمبران‌ و بشتاب‌ مخواه‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ گويا ‌ايشان‌ روزي‌ ‌که‌ مي‌بينند آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ وعده‌ داده‌ ميشوند درنگ‌ نكردند جز ساعتي‌ ‌از‌ روز رسانيدنيست‌ ‌پس‌ آيا هلاك‌ مي‌شود ‌غير‌ ‌از‌ گروه‌ فاسقان‌ (35)

[507]

47- ‌سورة‌ ‌محمّد‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

آنان‌ ‌که‌ كافر شدند و بازداشتند ‌از‌ راه‌ ‌خدا‌ ضايع‌ گردانيد كردارهاشانرا (1)

و آنان‌ ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ و ايمان‌ آوردند بآنچه‌ نازل‌ ‌شده‌ ‌بر‌ ‌محمّد‌ (‌صلي‌ ‌الله‌ ‌عليه‌ و آله‌) و ‌او‌ حقست‌ ‌از‌ پروردگارشان‌ محو كرد ‌از‌ ‌ايشان‌ گناهانشان‌ ‌را‌ و اصلاح‌ كرد حالشانرا (2)

‌اينکه‌ بآنست‌ ‌که‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند پيروي‌ كردند باطل‌ ‌را‌ و اينكه‌ آنان‌ ‌که‌ ايمان‌ آوردند پيروي‌ كردند حق‌ ‌را‌ ‌از‌ پروردگارشان‌ همچنين‌ ميزند ‌خدا‌ ‌براي‌ مردمان‌ مثلها (3)

‌پس‌ چون‌ ملاقات‌ كنيد آنانرا ‌که‌ كافر شدند ‌پس‌ زدن‌ گردنها ‌تا‌ وقتي‌ ‌که‌ بسيار بكشيد ايشانرا ‌پس‌ سخت‌ كنيد بند ‌را‌ ‌پس‌ ‌ يا ‌ منت‌ نهادني‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آن‌ و ‌ يا ‌ فدا گرفتني‌ ‌تا‌ بنهد كارزار آلاتش‌ ‌را‌ اينست‌ و ‌اگر‌ ميخواست‌ ‌خدا‌ ‌هر‌ آينه‌ انتقام‌ كشيده‌ ‌بود‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و ليكن‌ ‌تا‌ بيازمايد بعضي‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌را‌ ببعضي‌ و آنانكه‌ كشته‌ شدند ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ هرگز ضايع‌ نميگرداند كردارهاشانرا (4)

بزودي‌ هدايتشان‌ كند و سامان‌ دهد حالشانرا (5)

و ‌در‌ آوردشان‌ ببهشت‌ ‌که‌ تعريف‌ كرد آنرا ‌براي‌ ‌ايشان‌ (6)

اي‌ آنكسانيكه‌ ايمان‌ آورديد ‌اگر‌ ياري‌ كنيد ‌خدا‌ ‌را‌ ياري‌ كند ‌شما‌ ‌را‌ و ثابت‌ گرداند قدمهاي‌ ‌شما‌ ‌را‌ (7)

و آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌پس‌ نگونساري‌ ايشانرا و ضايع‌ گرداند كردارشانرا (8)

‌آن‌ ‌به‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ ناخوش‌ داشتند آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ فرستاده‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ ناچيز گردانيد كردارشانرا (9)

آيا ‌پس‌ سير نكردند ‌در‌ زمين‌ ‌تا‌ ‌به‌ بينند ‌که‌ چگونه‌ ‌بود‌ انجام‌ كار آنان‌ ‌که‌ بودند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ هلاك‌ كرد ‌خدا‌ ايشانرا و ‌براي‌ كافرانست‌ مانند ‌آن‌ (10)

‌آن‌ ‌به‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌خدا‌ ياور آنانست‌ ‌که‌ بگروند و بدرستيكه‌ كافران‌ نيست‌ ياوري‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ (11)

[508]

بدرستيكه‌ ‌خدا‌ داخل‌ ميگرداند آنانرا ‌که‌ ايمان‌ آوردند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ ‌در‌ بهشتهائي‌ ‌که‌ ميرود ‌از‌ زير ‌آنها‌ نهرها و آنان‌ ‌که‌ كافر شدند كامراني‌ ميكنند و ميخورند همچنانكه‌ مي‌خورند چهارپايان‌ و آتش‌ ‌است‌ مقام‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ (12)

و بسا ‌از‌ قريه‌ها ‌که‌ ‌آنها‌ سخت‌ تر بودند ‌در‌ توانائي‌ ‌از‌ قريه‌ تو ‌که‌ بيرون‌ كرد تو ‌را‌ هلاك‌ كرديم‌ ‌ايشان‌ ‌را‌ و نبود باوري‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ (13)

آيا ‌پس‌ كسي‌ ‌که‌ ‌باشد‌ ‌بر‌ حجتي‌ ‌از‌ پروردگارش‌ چون‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ آراسته‌ ‌شده‌ ‌براي‌ ‌او‌ بدي‌ كردارش‌ و پيروي‌ كنند خواهشهاشان‌ ‌را‌ (14)

مثل‌ بهشتي‌ ‌که‌ وعده‌ شد ‌به‌ متقيان‌ ‌در‌ ‌آنها‌ نهرهائيست‌ ‌از‌ آب‌ ‌غير‌ متغير و نهرهائي‌ ‌از‌ شيري‌ ‌که‌ متغير نبود طعم‌ ‌آن‌ و نهرهائي‌ ‌از‌ خمري‌ ‌که‌ لذت‌ ‌است‌ آشامندگانرا و نهرهائي‌ ‌از‌ شهد بيغش‌ و ايشانراست‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌از‌ همه‌ ميوه‌ها و آمرزشي‌ ‌از‌ پروردگارشان‌ چون‌ كسيست‌ ‌که‌ ‌او‌ جاوداني‌ ‌است‌ ‌در‌ آتش‌ و آشامانيده‌ شوند آبي‌ جوشان‌ ‌پس‌ پاره‌ پاره‌ گرداند روده‌ هاشانرا (15)

و ‌از‌ ‌ايشان‌ كسيست‌ ‌که‌ گوش‌ ميدارد بتو ‌تا‌ آنگاه‌ ‌که‌ بيرون‌ روند ‌از‌ نزد تو گويند آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ داده‌ شده‌اند علم‌ ‌را‌ ‌که‌ چه‌ ‌گفت‌ همين‌ ساعت‌ ‌آنها‌ كساني‌اند ‌که‌ مهر نهاد ‌خدا‌ ‌بر‌ دلهاشان‌ و پيروي‌ كردند خواهشهاشان‌ ‌را‌ (16)

و آنان‌ ‌که‌ هدايت‌ يافتند افزود ‌ايشان‌ ‌را‌ هدايت‌ و داد ايشانرا تقوايشان‌ ‌را‌ (17)

‌پس‌ آيا انتظار ميبرند جز قيامت‌ ‌را‌ ‌که‌ آيد ايشانرا ناگهان‌ ‌پس‌ بتحقيق‌ ‌که‌ آمد علامت‌ هايش‌ ‌پس‌ ‌از‌ كجا ‌باشد‌ ايشانرا چون‌ آمد ايشانرا پند گرفتنشان‌ (18)

‌پس‌ بدان‌ ‌که‌ نيست‌ معبودي‌ جز ‌خدا‌ و آمرزش‌ خواه‌ ‌از‌ ‌براي‌ گناهت‌ و ‌براي‌ مردان‌ مؤمن‌ و زنان‌ مؤمن‌ و ‌خدا‌ ميداند گردشگاه‌ و آرامگاهتان‌ ‌را‌ (19)

[509]

و ميگويند آنان‌ ‌که‌ گرويدند چرا نازل‌ نشد سوره‌ ‌پس‌ چون‌ نازل‌ شود سوره‌ محكم‌ و ذكر شود ‌در‌ ‌آن‌ كارزار بيني‌ آنانرا ‌که‌ ‌در‌ دلهاي‌ ‌ايشان‌ مرض‌ ‌است‌ ‌که‌ مينگرند بسوي‌ تو نگاه‌ كردن‌ بيهوش‌ افتاده‌ ‌از‌ مرگ‌ ‌پس‌ بهتر ‌است‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ (20)

طاعت‌ ‌است‌ و گفتار خوب‌ ‌پس‌ آنگاه‌ ‌که‌ لازم‌ شد امر ‌پس‌ ‌اگر‌ راستي‌ ورزيده‌ بودند ‌با‌ ‌خدا‌ ‌هر‌ آينه‌ بهتر ‌بود‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ (21)

‌پس‌ آيا اميد داريد ‌که‌ ‌اگر‌ والي‌ شديد اينكه‌ فساد كنيد ‌در‌ زمين‌ و قطع‌ كنيد رحم‌ هاتان‌ ‌را‌ (22)

آنگروه‌ آنانند ‌که‌ لعن‌ كرد ايشانرا ‌خدا‌ ‌پس‌ كر گردانيدشان‌ و كور كرد چشمهاي‌ ايشانرا (23)

آيا ‌پس‌ تفكر نمي‌كنند ‌در‌ قرآن‌ ‌ يا ‌ ‌بر‌ دلهاست‌ قفلهاي‌ ‌آنها‌ (24)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ برگشتند ‌بر‌ عقبشان‌ ‌بعد‌ ‌از‌ آنكه‌ ظاهر شد ايشانرا هدايت‌ شيطان‌ خوب‌ وانمود ‌براي‌ ‌ايشان‌ و طول‌ امل‌ داد ‌براي‌ ‌ايشان‌ (25)

‌آن‌ ‌به‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ گفتند آنانرا ‌که‌ ناخوش‌ داشتند آنچه‌ فرستاد ‌خدا‌ بزودي‌ فرمان‌ بريم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ بعضي‌ ‌از‌ امر و ‌خدا‌ ميداند راز گفتن‌ ايشانرا (26)

‌پس‌ چگونه‌ ‌باشد‌ وقتي‌ ‌که‌ بميرانندشان‌ فرشتگان‌ ميزنند ‌بر‌ رويهاشان‌ و پشتهاشان‌ (27)

‌آن‌ ‌به‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ پيروي‌ كردند ‌از‌ آنچه‌ بخشم‌ آورد ‌خدا‌ ‌را‌ و ناخوش‌ داشتند خوشنوديش‌ ‌را‌ ‌پس‌ ناچيز كرد كردارشانرا (28)

بلكه‌ پنداشتند آنان‌ ‌که‌ ‌در‌ دلهاشان‌ مرض‌ ‌است‌ ‌که‌ هرگز بيرون‌ نياورد ‌خدا‌ كينه‌هاشان‌ ‌را‌ (29)

[510]

و ‌اگر‌ مي‌خواستيم‌ ‌هر‌ آينه‌ مينموديم‌ بتو ايشانرا ‌پس‌ شناخته‌ بودي‌ ايشانرا بعلامتشان‌ و مي‌شناسي‌ ايشانرا ‌در‌ روش‌ گفتار و ‌خدا‌ ميداند كردارهاي‌ ‌شما‌ ‌را‌ (30)

و ‌هر‌ آينه‌ مي‌آزمائيم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌تا‌ بدانيم‌ جهاد كنندگانرا ‌از‌ ‌شما‌ و صبر كنندگانرا و مي‌آزمائيم‌ خبرهاي‌ ‌شما‌ ‌را‌ (31)

بدرستيكه‌ آنانكه‌ كافر شدند و بازداشتند ‌از‌ راه‌ ‌خدا‌ و مخالفت‌ ورزيدند ‌با‌ ‌رسول‌ ‌بعد‌ ‌از‌ آنكه‌ ظاهر شد ايشانرا هدايت‌ هرگز ضرر نرساند ‌خدا‌ ‌را‌ چيزي‌ و بزودي‌ ناچيز گرداند كردارشانرا (32)

اي‌ ‌آن‌ كسانيكه‌ گرويديد فرمان‌ بريد ‌خدا‌ ‌را‌ و فرمان‌ بريد ‌رسول‌ ‌را‌ و باطل‌ نسازيد كردارهاتانرا (33)

بدرستيكه‌ آنانكه‌ كافر شدند و بازداشتند ‌از‌ راه‌ ‌خدا‌ سپس‌ مردند و ‌ايشان‌ بودند كافران‌ ‌پس‌ هرگز نيامرزد ‌خدا‌ ايشانرا (34)

‌پس‌ سستي‌ نكنيد و مخوانيد كفار ‌را‌ ‌به‌ صلح‌ و ‌شما‌ برتريد و ‌خدا‌ ‌با‌ شماست‌ و هرگز كم‌ نكند ‌از‌ ‌شما‌ كردارهاي‌ ‌شما‌ ‌را‌ (35)

جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ زندگاني‌ دنيا بازي‌ و هزليست‌ و ‌اگر‌ ايمان‌ آورديد و بپرهيزيد ميدهد ‌به‌ ‌شما‌ اجرهاتان‌ ‌را‌ و نمي‌خواهد ‌از‌ ‌شما‌ مالهاتان‌ ‌را‌ (36)

‌اگر‌ خواهد ‌از‌ ‌شما‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌پس‌ مبالغه‌ كند ‌با‌ ‌شما‌ بخيلي‌ كنيد و بيرون‌ آورد كينه‌هاي‌ ‌شما‌ ‌را‌ (37)

اينك‌ ‌شما‌ آنهائيد ‌که‌ خوانده‌ مي‌شويد ‌تا‌ انفاق‌ كنيد ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌شما‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ بخل‌ ميكند و آنكه‌ بخل‌ كند ‌پس‌ باز نمي‌گيرد مگر ‌از‌ خودش‌ و ‌خدا‌ بي‌نياز ‌است‌ و ‌شما‌ محتاجانيد و ‌اگر‌ روي‌ گردانيد بدل‌ مي‌آورد گروهي‌ جز ‌شما‌ ‌را‌ ‌پس‌ نباشند امثال‌ ‌شما‌ (38)

[511]

48- ‌سورة‌ الفتح‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ و مهربان‌

بدرستيكه‌ ‌ما پيروزي‌ داديم‌ بتو پيروزي‌ آشكار (1)

‌تا‌ بيامرزد ‌براي‌ تو ‌خدا‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ پيش‌ افتاد ‌از‌ گناهت‌ و آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌پس‌ افتاد و تمام‌ گرداند نعمتش‌ ‌را‌ ‌بر‌ تو و هدايت‌ كند ترا براهي‌ راست‌ (2)

و ياريت‌ كند ‌خدا‌ ياري‌ كردن‌ ‌با‌ عزت‌ (3)

اوست‌ ‌که‌ فرو فرستاد آرامش‌ ‌را‌ ‌در‌ دلهاي‌ مؤمنان‌ ‌تا‌ بيفزايند ايماني‌ ‌را‌ ‌با‌ ايمانشان‌ و ‌خدا‌ راست‌ لشكرهاي‌ آسمانها و زمين‌ و ‌باشد‌ ‌خدا‌ داناي‌ درستكردار (4)

‌تا‌ داخل‌ كند مردان‌ ‌با‌ ايمان‌ و زنان‌ ‌با‌ ايمان‌ ‌را‌ ‌در‌ بهشتهائي‌ ‌که‌ ميرود ‌از‌ زير ‌آنها‌ نهرها جاودانيان‌ ‌در‌ ‌آن‌ و نابود كند ‌از‌ ‌ايشان‌ گناهانشان‌ ‌را‌ و ‌باشد‌ ‌آن‌ نزد ‌خدا‌ كاميابي‌ بزرگ‌ (5)

و عذاب‌ كند مردان‌ منافق‌ و زنان‌ منافق‌ و مردان‌ مشرك‌ و زنان‌ مشرك‌ ‌را‌ ‌که‌ گمان‌ برند بخدا گمان‌ بد ‌بر‌ آنهاست‌ گردش‌ بد و خشم‌ كرد ‌خدا‌ برايشان‌ و لعنت‌ كرد ايشانرا و مهيا كرد ‌براي‌ ‌ايشان‌ دوزخ‌ ‌را‌ و بد ‌است‌ ‌آن‌ ‌از‌ لحاظ بازگشت‌ (6)

و ‌خدا‌ راست‌ لشگرهاي‌ آسمانها و زمين‌ و ‌باشد‌ ‌خدا‌ غالب‌ درستكردار (7)

بدرستيكه‌ ‌ما فرستاديم‌ ترا گواه‌ و مژده‌ دهنده‌ و بيم‌ كننده‌ (8)

‌تا‌ بگرويد بخدا و رسولش‌ و تقويت‌ كنيد و تعظيم‌ نمائيد ‌او‌ ‌را‌ و تسبيح‌ گوئيد ‌او‌ (‌خدا‌) ‌را‌ بامداد و شبانگاه‌ (9)

[512]

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ بيعت‌ كنند ‌با‌ تو جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ بيعت‌ مي‌كنند ‌با‌ ‌خدا‌ دست‌ ‌خدا‌ بالاي‌ دستهاي‌ ايشانست‌ ‌پس‌ ‌هر‌ ‌که‌ شكست‌ عهد ‌را‌ ‌پس‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ مي‌شكند ‌بر‌ خودش‌ و كسي‌ ‌که‌ وفا كند بآنچه‌ پيمان‌ بست‌ ‌بر‌ ‌آن‌ ‌با‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ بزودي‌ ميدهد ‌او‌ ‌را‌ اجري‌ بزرگ‌ (10)

بزودي‌ ميگويند ترا بجاي‌ گذاشتگان‌ ‌از‌ باديه‌ نشينان‌ بازداشت‌ ‌ما ‌را‌ اموالمان‌ و كسانمان‌ ‌پس‌ آمرزش‌ خواه‌ ‌براي‌ ‌ما ميگويند بزبانشان‌ آنچه‌ نيست‌ ‌در‌ دلهاشان‌ بگو ‌پس‌ كيست‌ مالك‌ شود ‌براي‌ ‌شما‌ ‌از‌ ‌خدا‌ چيزي‌ ‌را‌ ‌اگر‌ خواهد بشما ضرري‌ ‌ يا ‌ خواهد بشما نفعي‌ بلكه‌ ‌باشد‌ ‌خدا‌ بآنچه‌ مي‌كنيد آگاه‌ (11)

بلكه‌ گمان‌ برديد ‌که‌ هرگز ‌بر‌ نخواهد گشت‌ ‌رسول‌ و گروندگان‌ بسوي‌ كسانشان‌ ‌تا‌ ابد و آراسته‌ شد ‌آن‌ ‌در‌ دلهاتان‌ و گمان‌ كرديد گمان‌ بد و هستيد گروهي‌ هالكان‌ (12)

و كسي‌ ‌که‌ ايمان‌ نياورد بخدا و رسولش‌ ‌پس‌ ‌ما مهيا كرديم‌ ‌براي‌ كافران‌ آتش‌ سوزان‌ (13)

و ‌خدا‌ راست‌ پادشاهي‌ آسمانها و زمين‌ مي‌آمرزد آنرا ‌که‌ خواهد و عذاب‌ ميكند آنرا ‌که‌ ميخواهد و ‌باشد‌ ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربان‌ (14)

زود ‌باشد‌ ‌که‌ بگويند بجا گذاشتگان‌ چون‌ برويد بسوي‌ غنيمت‌ها ‌که‌ برگيريد ‌آنها‌ ‌را‌ بگذاريد ‌ما ‌را‌ ‌که‌ ‌از‌ پي‌ آئيم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ميخواهند ‌که‌ تغيير دهند سخن‌ ‌خدا‌ ‌را‌ بگو هرگز ‌از‌ پي‌ ‌ما نخواهيد آمد همچنين‌ ‌گفت‌ ‌خدا‌ ‌از‌ پيش‌ ‌پس‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ گويند بلكه‌ حسد ميبريد ‌بما‌ بلكه‌ هستند ‌که‌ نمي‌فهمند مگر اندكي‌ (15)

[513]

بگو بجاي‌ گذاشتگانرا ‌از‌ باديه‌ نشينان‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ خوانده‌ شويد بسوي‌ گروهي‌ صاحبان‌ آسيب‌ سخت‌ ‌که‌ كارزار نمائيد ‌با‌ ‌ايشان‌ ‌ يا ‌ مسلمان‌ شوند ‌پس‌ ‌اگر‌ اطاعت‌ كنيد ميدهد ‌به‌ ‌شما‌ ‌خدا‌ مزدي‌ خوب‌ و ‌اگر‌ روي‌ بگردانيد همچنانكه‌ روي‌ گردانيديد ‌از‌ پيش‌ عقوبت‌ كند ‌شما‌ ‌را‌ عقوبتي‌ پر درد (16)

نيست‌ ‌بر‌ كور گناهي‌ و نه‌ ‌بر‌ لنگ‌ گناهي‌ و نه‌ ‌بر‌ بيمار گناهي‌ و كسيكه‌ فرمان‌ برد ‌خدا‌ و رسولش‌ ‌را‌ داخل‌ گرداندش‌ ‌در‌ بهشتهائي‌ ‌که‌ ميرود ‌از‌ زير ‌آنها‌ نهرها و كسيكه‌ روي‌ گرداند عذاب‌ كند ‌او‌ ‌را‌ عذابي‌ پر درد (17)

بتحقيق‌ خوشنود شد ‌خدا‌ ‌از‌ مؤمنان‌ وقتي‌ ‌که‌ بيعت‌ كردند ‌با‌ تو ‌در‌ زير آندرخت‌ ‌پس‌ ميداند آنچه‌ ‌در‌ دلهاي‌ ايشانست‌ ‌پس‌ فرو فرستاد آرامش‌ خاطر برايشان‌ و پاداششان‌ داد فتحي‌ نزديك‌ (18)

و غنيمت‌هاي‌ بسيار ‌که‌ برگيرند آنرا و ‌باشد‌ ‌خدا‌ غالب‌ درستكردار (19)

وعده‌ كرد ‌شما‌ ‌را‌ ‌خدا‌ غنيمت‌هاي‌ بسيار ‌که‌ برگيريد آنرا ‌پس‌ بتعجيل‌ داد ‌براي‌ ‌شما‌ ‌اينکه‌ ‌را‌ و بازداشت‌ دستهاي‌ مردم‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌شما‌ و ‌تا‌ ‌باشد‌ آيتي‌ ‌براي‌ مؤمنان‌ و هدايت‌ كند ‌شما‌ ‌را‌ براهي‌ راست‌ (20)

و ديگرها (‌يعني‌ غنايم‌ ديگر) ‌که‌ قادر نشديد ‌بر‌ ‌آنها‌ بتحقيق‌ احاطه‌ نموده‌ ‌خدا‌ بآنها و ‌باشد‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ همه‌ چيز توانا (21)

و ‌اگر‌ كارزار كرده‌ بودند ‌با‌ ‌شما‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌هر‌ آينه‌ گردانيده‌ بودند پشت‌ها ‌را‌ ‌پس‌ نمي‌يافتند دوستي‌ و نه‌ ياوري‌ (22)

دستور خداست‌ ‌که‌ بتحقيق‌ گذشت‌ ‌از‌ پيش‌ و هرگز نيابي‌ دستور ‌خدا‌ ‌را‌ تغييري‌ (23)

[514]

و اوست‌ ‌که‌ بازداشت‌ دستهاي‌ ايشانرا ‌از‌ ‌شما‌ و دستهاي‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ وادي‌ مكه‌ ‌از‌ ‌بعد‌ آنكه‌ پيروزي‌ داد ‌شما‌ ‌را‌ برايشان‌ و ‌باشد‌ ‌خدا‌ بآنچه‌ ميكنيد بينا (24)

ايشانند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند و بازداشتند ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ مسجد الحرام‌ و قرباني‌ ‌را‌ بازداشته‌ ‌شده‌ ‌از‌ اينكه‌ برسد بجايش‌ و ‌اگر‌ نبود مرداني‌ ‌با‌ ايمان‌ و زناني‌ ‌با‌ ايمان‌ ‌که‌ نمي‌شناختيد ايشانرا ‌که‌ پامال‌ ميكرديدشان‌ ‌پس‌ ميرسيد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ عاري‌ بدون‌ علم‌ ‌تا‌ داخل‌ گرداند ‌خدا‌ ‌در‌ رحمتش‌ آنرا ‌که‌ ميخواهد ‌اگر‌ جدا ‌شده‌ بودند ‌هر‌ آينه‌ عذاب‌ ميكرديم‌ آنانرا ‌که‌ كافر شدند ‌از‌ ‌ايشان‌ عقوبتي‌ پر درد (25)

هنگاميكه‌ گردانيد آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌در‌ دلهاشان‌ تعصب‌ تعصب‌ جاهليت‌ ‌پس‌ فرو فرستاد ‌خدا‌ آرامش‌ ‌را‌ ‌بر‌ رسولش‌ و ‌بر‌ مؤمنان‌ و لازم‌ گردانيده‌ برايشان‌ كلمه‌ تقوي‌ ‌را‌ و بودند سزاوارتر بآن‌ و اهل‌ ‌آن‌ و ‌باشد‌ ‌خدا‌ بهمه‌ چيزي‌ دانا (26)

بتحقيق‌ راست‌ نمود ‌خدا‌ رسولش‌ ‌را‌ ‌آن‌ خواب‌ بحق‌ ‌که‌ ‌هر‌ آينه‌ داخل‌ خواهيد شد البته‌ بمسجد الحرام‌ ‌اگر‌ خواسته‌ ‌باشد‌ ‌خدا‌ ايمنان‌ تراشندگان‌ سرهاتان‌ ‌را‌ و كوتاه‌ كنندگان‌ موي‌ ‌ يا ‌ ناخن‌ نترسيد ‌پس‌ دانسته‌ ‌بود‌ آنچه‌ ‌که‌ ندانسته‌ بوديد ‌پس‌ گردانيد ‌از‌ پيش‌ ‌آن‌ پيروزي‌ نزديك‌ (27)

اوست‌ ‌که‌ فرستاد رسولش‌ ‌را‌ ‌با‌ هدايت‌ و دين‌ حق‌ ‌تا‌ غالب‌ سازدش‌ ‌بر‌ دين‌ همه‌ اش‌ و بس‌ ‌است‌ ‌خدا‌ گواه‌ (28)

[515]

‌محمّد‌ (‌صلي‌ ‌الله‌ ‌عليه‌ و آله‌) ‌رسول‌ ‌خدا‌ ‌است‌ و آنان‌ ‌که‌ ‌با‌ اويند سختند ‌بر‌ كافران‌ مهرورزند ميان‌ خودشان‌ بيني‌ ايشانرا ركوع‌ كنندگان‌ سجده‌ كنندگان‌ جويند تفضلي‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و خوشنودي‌ علامتشان‌ ‌در‌ رويهاشان‌ ‌است‌ ‌از‌ نشان‌ سجده‌ اينست‌ صفتشان‌ ‌در‌ تورية و صفتشان‌ ‌در‌ انجيل‌ چون‌ كشتي‌ ‌که‌ برآورد سبزه‌ نورسته‌ ‌پس‌ قوي‌ كرد آنرا ‌پس‌ سطبر شد ‌پس‌ ايستاد ‌بر‌ ساقهايش‌ ‌که‌ بشگفت‌ آورد زارعان‌ ‌را‌ ‌تا‌ بخشم‌ آورد بايشان‌ كافران‌ ‌را‌ وعده‌ داد ‌خدا‌ آنانرا ‌که‌ ايمان‌ آوردند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ آمرزش‌ و پاداشي‌ بزرگ‌ (29)

49- ‌سورة‌ الحجرات‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

اي‌ آنكسانيكه‌ ايمان‌ آورديد پيشي‌ نگيريد ‌در‌ هيچ‌ امري‌ نزد ‌خدا‌ و رسولش‌ و بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ شنواي‌ داناست‌ (1)

اي‌ آنكسانيكه‌ ايمان‌ آورده‌ايد بلند نسازيد آوازهاتان‌ ‌را‌ بالاي‌ آواز پيغمبر و بلند خطاب‌ مكنيد ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ گفتار چون‌ بلند گفتن‌ بعضي‌ ‌از‌ ‌شما‌ بعض‌ دگر ‌را‌ ‌که‌ ناچيز شود كردارهاتان‌ و ‌شما‌ نمي‌دانيد (2)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ فرو مي‌كشند آوازهاي‌ خويش‌ ‌را‌ نزد ‌رسول‌ ‌خدا‌ ‌ايشان‌ آنانند ‌که‌ آزمود ‌خدا‌ دلهاشان‌ ‌را‌ ‌براي‌ پرهيزگاري‌ ‌براي‌ ايشانست‌ آمرزش‌ و مزدي‌ بزرگ‌ (3)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ ندا مي‌كنند ترا ‌از‌ پشت‌ حجره‌ها بيشترشان‌ نمي‌يابند بعقل‌ (4)

[516]

و ‌اگر‌ ‌ايشان‌ صبر كنند ‌تا‌ بيرون‌ آئي‌ بسوي‌ ‌ايشان‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌باشد‌ بهتر ‌براي‌ ‌ايشان‌ و ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربانست‌ (5)

اي‌ آنكسانيكه‌ ايمان‌ آورده‌ايد ‌اگر‌ آرد بشما فاسقي‌ خبري‌ ‌پس‌ تحقيق‌ كنيد مبادا آسيب‌ رسانيد گروهي‌ ‌را‌ بناداني‌ ‌پس‌ شويد ‌بر‌ آنچه‌ كرديد پشيمانان‌ (6)

و بدانيد ‌که‌ ‌در‌ ميان‌ شماست‌ پيغمبر ‌خدا‌ ‌اگر‌ اطاعت‌ ميكرد ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ امر ‌هر‌ آينه‌ هلاك‌ مي‌شديد و ليكن‌ ‌خدا‌ محبوب‌ گردانيد بشما ايمان‌ ‌را‌ و آراسته‌ كرد آنرا ‌در‌ دلهاي‌ ‌شما‌ و ناخوش‌ گردانيد بشما كفر و فسق‌ و نافرماني‌ ‌را‌ ‌آنها‌ ايشانند راه‌ صواب‌ يافتگان‌ (7)

تفضلي‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و نعمتي‌ و ‌خدا‌ داناي‌ درستكردار ‌است‌ (8)

و ‌اگر‌ دو گروه‌ ‌از‌ مؤمنان‌ كارزار كنند ‌پس‌ اصلاح‌ كنيد ميانشان‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ ستم‌ كند يكي‌ ‌از‌ آندو ‌بر‌ ديگري‌ ‌پس‌ كارزار كنيد ‌با‌ آنكه‌ ستم‌ ميكند ‌تا‌ رجوع‌ نمايد بامر ‌خدا‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ رجوع‌ نمود ‌پس‌ اصلاح‌ كنيد ميان‌ آندو براستي‌ و عدالت‌ كنيد بدرستيكه‌ ‌خدا‌ دوست‌ ميدارد عدالتكاران‌ ‌را‌ (9)

جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ مؤمنان‌ برادرند ‌پس‌ اصلاح‌ كنيد ميان‌ برادرانتان‌ و بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ رحم‌ كرده‌ شويد (10)

اي‌ آنكسانيكه‌ ايمان‌ آورديد نبايد ‌که‌ استهزاء كند قومي‌ ‌به‌ قومي‌ شايد ‌که‌ بوده‌ باشند بهتر ‌از‌ ‌ايشان‌ و نه‌ زناني‌ ‌به‌ زناني‌ شايد ‌که‌ باشند بهتر ‌از‌ ‌ايشان‌ و عيب‌ مكنيد خودهاتان‌ ‌را‌ و بد مخوانيد ‌با‌ لقب‌ها بد نامي‌ ‌است‌ فسق‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ايمان‌ و آنكه‌ توبه‌ نكند ‌پس‌ آنگروه‌ ايشانند ستمكاران‌ (11)

[517]

اي‌ آنكسانيكه‌ ايمان‌ آورده‌ايد اجتناب‌ كنيد ‌از‌ بسياري‌ ‌از‌ گمان‌ بدرستيكه‌ بعضي‌ ‌از‌ گمان‌ گناه‌ ‌است‌ و تفحص‌ عيوب‌ نكنيد و غيبت‌ نكند بعضي‌ ‌از‌ ‌شما‌ بعضي‌ ‌را‌ آيا دوست‌ ميدارد يكي‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌که‌ بخورد گوشت‌ برادرش‌ ‌را‌ مرده‌ ‌پس‌ ناخوش‌ داريد آنرا و بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ توبه‌ پذير مهربانست‌ (12)

اي‌ مردم‌ بدرستيكه‌ ‌ما آفريديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ مذكر و مؤنثي‌ و گردانيديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ شعبه‌ها و قبيله‌ها ‌تا‌ يكديگر ‌را‌ بشناسيد بدرستيكه‌ گرامي‌ ترين‌ ‌شما‌ نزد ‌خدا‌ پرهيزگارترين‌ ‌شما‌ ‌است‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ داناي‌ آگاهست‌ (13)

گفتند باديه‌ نشينان‌ ‌که‌ گرويديم‌ بگو نگرويديد و ليكن‌ بگوئيد تسليم‌ شديم‌ و هنوز داخل‌ نشده‌ ايمان‌ ‌در‌ دلهاي‌ ‌شما‌ و ‌اگر‌ اطاعت‌ كنيد ‌خدا‌ و رسولش‌ ‌را‌ كم‌ نگرداند ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ كردارهاتان‌ چيزي‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربانست‌ (14)

جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ مؤمنان‌ آنانند ‌که‌ گرويدند بخدا و رسولش‌ ‌پس‌ شك‌ نكردند و جهاد كردند ‌به‌ مالهاشان‌ و نفسهاشان‌ ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ آنگروه‌ ايشانند راستگويان‌ (15)

بگو آيا آگاهي‌ ميدهيد ‌خدا‌ ‌را‌ بكيشتان‌ و ‌خدا‌ ميداند آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ و ‌خدا‌ بهمه‌ چيز داناست‌ (16)

منت‌ مي‌نهند ‌بر‌ تو ‌که‌ اسلام‌ آوردند بگو منت‌ مگذاريد ‌بر‌ ‌من‌ اسلامتان‌ ‌را‌ بلكه‌ ‌خدا‌ منت‌ مي‌گذارد ‌بر‌ ‌شما‌ ‌که‌ هدايت‌ كرد ‌شما‌ ‌را‌ ‌براي‌ ايمان‌ ‌اگر‌ هستيد راستگويان‌ (17)

بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ميداند نهان‌ آسمانها و زمين‌ ‌را‌ و ‌خدا‌ بيناست‌ بآنچه‌ مي‌كنيد (18)

[518]

50- ‌سورة‌ ق‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

قسم‌ بقرآن‌ بزرگوار (1)

بلكه‌ عجب‌ داشتند ‌که‌ آمد ايشانرا بيم‌ كننده‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ گفتند كافران‌ ‌اينکه‌ چيزيست‌ عجيب‌ (2)

آيا چون‌ بميريم‌ و بشويم‌ خاك‌ ‌آن‌ بازگشتني‌ ‌است‌ دور (3)

بتحقيق‌ دانسته‌ايم‌ آنچه‌ كم‌ مي‌كند زمين‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و نزد ماست‌ كتابي‌ نگهدارنده‌ (4)

بلكه‌ تكذيب‌ نمودند حق‌ ‌را‌ چون‌ آمد ايشانرا ‌پس‌ ايشان‌اند ‌در‌ امري‌ مضطرب‌ (5)

آيا ننگريستند بسوي‌ آسمان‌ بالاشان‌ چگونه‌ بنا كرديم‌ آنرا و آراستيمش‌ و نيست‌ آنرا هيچ‌ شكافي‌ (6)

و زمين‌ ‌که‌ كشش‌ داديم‌ آنرا و افكنديم‌ ‌در‌ ‌آن‌ كوه‌هاي‌ استوار و رويانيديم‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌از‌ ‌هر‌ صنفي‌ خوش‌ آينده‌ (7)

‌براي‌ بينائي‌ و پند ‌هر‌ بنده‌ بازگشت‌ كننده‌ ‌را‌ (8)

و فرو فرستاديم‌ ‌از‌ آسمان‌ آب‌ ‌را‌ بركت‌ داده‌ ‌شده‌ ‌پس‌ رويانيديم‌ بآن‌ بوستانها و دانه‌ درو شونده‌ (9)

و درخت‌ خرماي‌ بلند ‌که‌ مر آنراست‌ شكوفه‌ ‌در‌ ‌هم‌ رسته‌ (10)

روزي‌ ‌براي‌ بندگان‌ و زنده‌ گردانيديم‌ بآن‌ بلده‌ مرده‌ ‌را‌ همچنين‌ ‌است‌ بيرون‌ آمدن‌ (11)

تكذيب‌ كردند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ قوم‌ نوح‌ و اصحاب‌ رس‌ و ثمود (12)

و عاد و فرعون‌ و برادران‌ لوط (13)

و اصحاب‌ ايكه‌ و قوم‌ تبع‌ همگي‌ تكذيب‌ كردند رسولان‌ ‌را‌ ‌پس‌ لازم‌ شد وعيدم‌ (14)

آيا ‌پس‌ ناتوان‌ شديم‌ بآفريدن‌ نخست‌ بلكه‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ شكند ‌از‌ آفريدن‌ نو (15)

[519]

و بتحقيق‌ آفريديم‌ انسانرا و ميدانيم‌ آنچه‌ ‌را‌ وسوسه‌ مي‌كند بان‌ نفسش‌ و ‌ما نزديكتريم‌ باو ‌از‌ رگ‌ گردن‌ (16)

هنگاميكه‌ دريابند آندو ‌در‌ يابنده‌ ‌از‌ راست‌ و ‌از‌ چپ‌ نشسته‌ (17)

بيرون‌ نيفكند ‌از‌ دهن‌ هيچ‌ سخني‌ مگر ‌که‌ نزد ‌او‌ نگهباني‌ ‌است‌ آماده‌ (18)

و آمد بيهوشي‌ مرگ‌ بحق‌ اينست‌ آنچه‌ ‌که‌ بودي‌ ‌از‌ ‌آن‌ ميگريختي‌ (19)

و دميده‌ شد ‌در‌ صور اينست‌ روز وعيد (20)

و آمد ‌هر‌ نفسي‌ ‌با‌ اوست‌ راننده‌ و شاهدي‌ (21)

بتحقيق‌ بودي‌ ‌در‌ بي‌خبري‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌پس‌ برانداختيم‌ ‌از‌ تو پرده‌ ترا ‌پس‌ ديده‌ات‌ امروز تيز ‌است‌ (22)

و ‌گفت‌ قرينش‌ اينست‌ آنچه‌ نزد ‌من‌ آماده‌ ‌است‌ (23)

بيندازيد ‌در‌ جهنم‌ ‌هر‌ ناسپاس‌ عناد كننده‌ ‌را‌ (24)

منع‌ كننده‌ خير ‌را‌ تعدي‌ كننده‌ شك‌ آورنده‌ ‌را‌ (25)

آنكه‌ قرارداد ‌با‌ ‌خدا‌ الهي‌ ديگر ‌پس‌ بيندازيدش‌ ‌در‌ عذاب‌ سخت‌ (26)

‌گفت‌ رفيقش‌ پروردگارا طاغي‌ نكردم‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌من‌ و ليكن‌ ‌بود‌ ‌خود‌ ‌در‌ گمراهي‌ دور (27)

گويد نزاع‌ نكنيد نزد ‌من‌ و بتحقيق‌ پيش‌ فرستادم‌ بسوي‌ ‌شما‌ وعيد ‌را‌ (28)

تغيير نيابد سخن‌ نزد ‌من‌ و نيستم‌ ‌من‌ ستم‌ كننده‌ هرگز مر بندگانرا (29)

روزي‌ ‌که‌ گوئيم‌ دوزخ‌ ‌را‌ آيا پر شدي‌ و گويد آيا زيادتي‌ هست‌ (30)

و نزديك‌ كرده‌ شد بهشت‌ ‌براي‌ پرهيزگاران‌ نه‌ دور (31)

اينست‌ آنچه‌ وعده‌ كرده‌ ميشديد ‌براي‌ ‌هر‌ بازگشت‌ كننده‌ نگاهدارنده‌ (32)

آنكه‌ ترسيد ‌از‌ خداي‌ بخشنده‌ ‌به‌ پنهاني‌ و آمد ‌با‌ دلي‌ بازگشت‌ كننده‌ (33)

داخل‌ شويد ‌در‌ بهشت‌ بسلامتي‌ اينست‌ روز جاوداني‌ (34)

ايشانراست‌ آنچه‌ خواهند ‌در‌ ‌آن‌ و نزد ماست‌ زيادتي‌ (35)

[520]

و بسا هلاك‌ كرديم‌ پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ قرني‌ ‌که‌ ‌آنها‌ سخت‌ تر بودند ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ قوت‌ ‌پس‌ راه‌ انداختند ‌در‌ بلدها آيا، هيچ‌ ‌بود‌ گريزگاهي‌ (36)

بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌هر‌ آينه‌ پنديست‌ ‌براي‌ آنكه‌ ‌باشد‌ ‌او‌ ‌را‌ دلي‌ ‌ يا ‌ گوش‌ فرا دهد و ‌او‌ گواه‌ ‌باشد‌ (37)

و بتحقيق‌ آفريديم‌ آسمانها و زمين‌ ‌را‌ و آنچه‌ ميان‌ آندو ‌است‌ ‌در‌ شش‌ روز و مس‌ نكرده‌ ‌ما ‌را‌ هيچ‌ تعبي‌ (38)

‌پس‌ صبر كن‌ ‌بر‌ آنچه‌ ميگويند و تسبيح‌ كن‌ ‌به‌ ستايش‌ پروردگارت‌ پيش‌ ‌از‌ طلوع‌ آفتاب‌ و پيش‌ ‌از‌ غروب‌ ‌آن‌ (39)

و قسمتي‌ ‌از‌ شب‌ تسبيح‌ كن‌ ‌او‌ ‌را‌ و عقب‌هاي‌ سجده‌ها (40)

و بشنو روزي‌ ‌که‌ ندا ميكند ندا كننده‌ ‌از‌ جائي‌ نزديك‌ (41)

روزي‌ ‌که‌ مي‌شنوند فرياد ‌را‌ براستي‌ آنست‌ روز بيرون‌ آمدن‌ (42)

بدرستيكه‌ ‌ما زنده‌ ميكنيم‌ و ميميرانيم‌ و بسوي‌ ‌ما ‌است‌ بازگشت‌ (43)

روزي‌ ‌که‌ شكاف‌ خورد زمين‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ شتابندگان‌ ‌آن‌ حشريست‌ ‌بر‌ ‌ما آسان‌ (44)

‌ما داناتريم‌ بآنچه‌ ميگويند و نيستي‌ تو برايشان‌ تسلط دارند ‌پس‌ پند ده‌ بقرآن‌ كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ ميترسد ‌از‌ وعيد ‌من‌ (45)

51- ‌سورة‌ الذاريات‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

سوگند بپراكنده‌ كنندگان‌ پراكنده‌ كردني‌ (1)

‌پس‌ بردارندگان‌ بار ‌را‌ (2)

‌پس‌ روندگان‌ بآساني‌ (3)

‌پس‌ قسمت‌ كنندگان‌ امر ‌را‌ (4)

بدرستيكه‌ آنچه‌ بجز ‌او‌ وعده‌ داده‌ ميشويد ‌هر‌ آينه‌ راستست‌ (5)

و بدرستيكه‌ رستاخيز ‌هر‌ آينه‌ واقعست‌ (6)

[521]

بآسمان‌ صاحب‌ زينت‌ها (7)

بدرستيكه‌ شمائيد ‌هر‌ آينه‌ ‌در‌ گفتاري‌ مختلف‌ (8)

برگردانيده‌ ميشود ‌از‌ ‌او‌ آنكه‌ برگردانيده‌ شد (9)

كشته‌ شوند دروغپردازان‌ (10)

آنان‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ فرو رفتگي‌ جهل‌ بي‌ خبرند (11)

ميپرسند ‌که‌ كي‌ ‌باشد‌ روز جزا (12)

روزي‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ ‌بر‌ آتش‌ گرفتار آيند (13)

بچشيد عذابتان‌ ‌را‌ ‌اينکه‌ آنست‌ ‌که‌ بوديد آنرا بشتاب‌ ميخواستيد (14)

بدرستيكه‌ پرهيزگاران‌ ‌در‌ بهشتها و چشمه‌ سارهايند (15)

فرا گيرنده‌ آنچه‌ داد ايشانرا پروردگارشان‌ بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ بودند پيش‌ ‌از‌ ‌آن‌ نيكوكاران‌ (16)

بودند ‌که‌ اندكي‌ ‌از‌ شب‌ خواب‌ ميكردند (17)

و ‌در‌ سحرها ‌ايشان‌ آمرزش‌ ميخواستند (18)

و ‌در‌ اموالشان‌ حقي‌ ‌بود‌ سؤال‌ كننده‌ و محروم‌ ‌را‌ (19)

و ‌در‌ زمين‌ آيتهاست‌ ‌براي‌ يقين‌ كنندگان‌ (20)

و ‌در‌ خودهاتان‌ آيا ‌پس‌ نمي‌بينيد (21)

و ‌در‌ آسمانست‌ روزي‌ ‌شما‌ و آنچه‌ وعده‌ كرده‌ مي‌شويد (22)

‌پس‌ قسم‌ بپروردگار آسمان‌ و زمين‌ ‌که‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ حقست‌ مانند آنكه‌ ‌شما‌ سخن‌ ميگوئيد (23)

آيا آمد ترا حكايت‌ مهمانان‌ ابراهيم‌ ‌که‌ گرامي‌ بودند (24)

چون‌ داخل‌ شدند ‌بر‌ ‌او‌ ‌پس‌ گفتند سلام‌ ‌گفت‌ سلام‌ گروهي‌ ناشناختگانند (25)

‌پس‌ نهاني‌ رفت‌ بسوي‌ كسانش‌ ‌پس‌ آورد گوساله‌ فربه‌ (26)

‌پس‌ نزديك‌ ساخت‌ آنرا بسوي‌ ‌ايشان‌ ‌گفت‌ آيا نمي‌ خوريد (27)

‌پس‌ برداشت‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ترسي‌ گفتند مترس‌ و مژده‌ دادند ‌او‌ ‌را‌ ‌به‌ پسري‌ دانا (28)

‌پس‌ شروع‌ كرد زنش‌ ‌در‌ فرياد ‌پس‌ زد برويش‌ و ‌گفت‌ پيره‌ زني‌ هستم‌ نازا (29)

گفتند همچنين‌ فرموده‌ پروردگارت‌ ‌که‌ اوست‌ درستكردار دانا (30)

[522]

‌گفت‌ ‌پس‌ چيست‌ كار ‌شما‌ اي‌ فرستاده‌ شدگان‌ (31)

گفتند بدرستيكه‌ ‌ما فرستاده‌ شديم‌ بگروهي‌ گناهكار (32)

‌تا‌ فرستيم‌ برايشان‌ سنگي‌ ‌از‌ گل‌ (33)

نشان‌ كرده‌ ‌شده‌ نزد پروردگارت‌ ‌براي‌ اسرافكاران‌ (34)

‌پس‌ بيرون‌ كرديم‌ آنكه‌ ‌بود‌ ‌از‌ مؤمنان‌ (35)

‌پس‌ نيافتيم‌ ‌در‌ ‌آن‌ جز خانه‌ ‌از‌ مسلمانان‌ (36)

و واگذاشتيم‌ ‌در‌ ‌آن‌ علامتي‌ ‌براي‌ آنان‌ ‌که‌ ميترسند ‌از‌ عذاب‌ دردناك‌ (37)

و ‌در‌ موسي‌ آنگاه‌ ‌که‌ فرستاديمش‌ بسوي‌ فرعون‌ ‌با‌ حجتي‌ آشكار (38)

‌پس‌ گرديد بيكسويش‌ و ‌گفت‌ جادوگر ‌است‌ ‌ يا ‌ ديوانه‌ (39)

‌پس‌ گرفتيم‌ ‌او‌ ‌را‌ و لشگرهايش‌ ‌را‌ ‌پس‌ انداختيم‌ ايشانرا ‌در‌ دريا و ‌او‌ ‌بود‌ نكوهيده‌ (40)

و ‌در‌ عاد هنگاميكه‌ فرستاديم‌ برايشان‌ باد بي‌نفع‌ ‌را‌ (41)

نمي‌گذاشت‌ هيچ‌ چيز ‌را‌ ‌که‌ ميگذشت‌ ‌بر‌ ‌آن‌ مگر ‌که‌ ميگردانيدش‌ چون‌ پوسيده‌ استخوان‌ (42)

و ‌در‌ ثمود چون‌ گفته‌ شد ايشانرا ‌که‌ برخوريد ‌تا‌ وقتي‌ (43)

‌پس‌ سر كشيدند ‌از‌ فرمان‌ پروردگارشان‌ ‌پس‌ گرفتشان‌ صاعقه‌ و ‌ايشان‌ مي‌نگريستند (44)

‌پس‌ نتوانستند هيچ‌ برخاستني‌ و نبودند انتقام‌ كشندگان‌ (45)

و قوم‌ نوح‌ ‌از‌ پيش‌ بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ بودند گروهي‌ فاسقان‌ (46)

و آسمان‌ بنا كرديمش‌ بقوت‌ بدرستيكه‌ ‌ما وسعت‌ دهندگانيم‌ (47)

و زمين‌ گسترديمش‌ ‌پس‌ خوب‌ گسترانندگانيم‌ (48)

و ‌از‌ ‌هر‌ چيزي‌ آفريديم‌ دو صنف‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ پند گيريد (49)

‌پس‌ بگريزيد بسوي‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌او‌ بيم‌ كننده‌ام‌ آشكار (50)

و قرار ندهيد ‌با‌ ‌خدا‌ الهي‌ ديگر بدرستيكه‌ ‌من‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌او‌ بيم‌ كننده‌ام‌ آشكار (51)

[523]

همچنين‌ نيامد بآنان‌ ‌که‌ پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ بودند هيچ‌ رسولي‌ مگر ‌که‌ گفتند جادوگر ‌است‌ ‌ يا ‌ ديوانه‌ (52)

آيا همديگر ‌را‌ وصيت‌ كردند بآن‌ بلكه‌ ‌ايشان‌ گروهي‌ هستند زياده‌ رو (53)

‌پس‌ اعراض‌ كن‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ نباشي‌ تو ملامت‌ ‌شده‌ (54)

و پند ده‌ بدرستيكه‌ پند سود ميدهد مؤمنان‌ ‌را‌ (55)

و نيافريدم‌ جن‌ و انس‌ ‌را‌ مگر ‌که‌ بپرستند مرا (56)

نمي‌خواهم‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ هيچ‌ روزي‌ و نميخواهم‌ ‌که‌ طعام‌ دهند مرا (57)

بدرستيكه‌ ‌خدا‌ اوست‌ روزي‌ دهنده‌ صاحب‌ قوت‌ نيرومند (58)

‌پس‌ بدرستيكه‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ ظلم‌ كردند نصيبي‌ ‌است‌ مانند نصيب‌ يارانشان‌ ‌پس‌ نبايد ‌که‌ بشتاب‌ خواهند ‌از‌ ‌من‌ (59)

‌پس‌ واي‌ ‌بر‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌از‌ روزشان‌ ‌که‌ وعده‌ داده‌ مي‌شوند (60)

52- ‌سورة‌ الطور
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

قسم‌ بطور (1)

و كتاب‌ نوشته‌ ‌شده‌ (2)

‌در‌ ورقي‌ گشوده‌ (3)

و قسم‌ بخانه‌ آباد (4)

و سقف‌ برافراشته‌ (5)

و درياي‌ برافروخته‌ (6)

بدرستيكه‌ عذاب‌ پروردگارت‌ ‌هر‌ آينه‌ شدنيست‌ (7)

نباشد آنرا هيچ‌ دفع‌ كننده‌ (8)

روزي‌ ‌که‌ موج‌ زند آسمان‌ موج‌ زدني‌ (9)

و روان‌ شوند كوه‌ها روان‌ شدني‌ (10)

‌پس‌ واي‌ ‌در‌ چنين‌ روزي‌ ‌بر‌ تكذيب‌ كنندگان‌ (11)

آنان‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ گفتگوي‌ (‌با‌ تو) ببازي‌ گيرند (12)

روزي‌ ‌که‌ افكنده‌ شوند ‌در‌ آتش‌ جهنم‌ افكنده‌ شدني‌ (13)

‌اينکه‌ آتشي‌ ‌است‌ ‌که‌ بوديد آنرا تكذيب‌ ميكرديد (14)

[524]

آيا ‌پس‌ سحر ‌است‌ ‌اينکه‌ ‌ يا ‌ ‌شما‌ نمي‌بينيد (15)

‌در‌ آئيد ‌در‌ ‌آن‌ (آتش‌) ‌پس‌ خواه‌ صبر كنيد ‌ يا ‌ صبر نكنيد يكسانست‌ ‌بر‌ ‌شما‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ جزا داده‌ مي‌شويد بآنچه‌ بوديد ‌که‌ ميكرديد (16)

بدرستيكه‌ پرهيزگاران‌ ‌در‌ بهشتها و نعمتهايند (17)

متنعمان‌ بآنچه‌ داد ايشانرا پروردگارشان‌ و نگاهداشتشان‌ پروردگارشان‌ ‌از‌ عذاب‌ دوزخ‌ (18)

بخوريد و بياشاميد گوارا بآنچه‌ بوديد ‌که‌ ميكرديد (19)

تكيه‌ زدگان‌ ‌بر‌ سريرهاي‌ بهم‌ پيوسته‌ و جفت‌ گردانيديمشان‌ ‌با‌ حوران‌ فراخ‌ چشم‌ (20)

و آنان‌ ‌که‌ ايمان‌ آوردند و پيرو شدند ايشانرا اولادشان‌ بايمان‌ ‌در‌ ميرسانيم‌ بايشان‌ اولادشانرا و كم‌ نگردانيديم‌ ايشانرا ‌از‌ كردارشان‌ هيچ‌ چيزي‌ ‌هر‌ مردي‌ بآنچه‌ كرده‌ ‌در‌ گرو ‌است‌ (21)

و مدد ميكنيم‌ ايشانرا ‌به‌ ميوه‌ و گوشت‌ ‌از‌ آنچه‌ خواهش‌ دارند (22)

ميگيرند ‌از‌ ‌هم‌!!!! بار بودن‌ ‌در‌ ‌آن‌ جا جامي‌ ‌که‌ نه‌ لغوي‌ ‌در‌ آنست‌ و نه‌ گناه‌ كردن‌ (23)

و گردش‌ ميكند برايشان‌ پسراني‌ نوپا ‌که‌ مر ‌آنها‌ راست‌ گويا ‌که‌ ‌آنها‌ مرواريدند ‌در‌ ساتر نگهداشته‌ (24)

و رو آورند بعضيشان‌ ‌بر‌ بعضي‌ ميپرسند ‌از‌ يكديگر (25)

گويند بدرستيكه‌ ‌ما بوديم‌ پيشتر ‌در‌ كسانمان‌ ترسندگان‌ (26)

‌پس‌ منت‌ نهاد ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌ما و نگاهداشت‌ ‌ما ‌را‌ ‌از‌ عذاب‌ آتش‌ نفوذ كننده‌ (27)

بدرستيكه‌ ‌ما بوديم‌ ‌از‌ پيش‌ ‌که‌ ميخوانديم‌ ‌او‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ نيكي‌ كننده‌ مهربانست‌ (28)

‌پس‌ پند ده‌ ‌که‌ نيستي‌ تو بنعمت‌ پروردگارت‌ غيب‌ گوي‌ بدون‌ وحي‌ و نه‌ ديوانه‌ (29)

بلكه‌ ميگويند شاعريست‌ ‌که‌ انتظار ميبريم‌ باو حادثه‌ روزگار ‌را‌ (30)

بگو منتظر باشيد بدرستيكه‌ ‌من‌ ‌با‌ ‌شما‌ ‌از‌ منتظرانم‌ (31)

[525]

يا ‌ امر ميكند ايشانرا خردهاشان‌ باين‌ ‌ يا ‌ ‌ايشان‌ گروهي‌ هستند زياده‌ رو (32)

يا ‌ ميگويند ‌بر‌ بافت‌ آنرا بلكه‌ ايمان‌ نمي‌آورند (33)

‌پس‌ بايد بياورند كلامي‌ مانند ‌آن‌ ‌اگر‌ هستند راستگويان‌ (34)

آيا آفريده‌ شدند ‌از‌ ‌غير‌ چيزي‌ ‌ يا ‌ ‌ايشان‌ آفرينندگانند (35)

يا ‌ آفريدند آسمانها و زمين‌ ‌را‌ بلكه‌ يقين‌ نمي‌كنند (36)

آيا نزد ايشانست‌ خزينه‌هاي‌ پروردگارت‌ ‌ يا ‌ ‌ايشان‌ تسلط دارند (37)

يا ‌ ايشانرا نردباني‌ ‌است‌ ‌که‌ گوش‌ مي‌كنند ‌در‌ ‌آن‌ ‌پس‌ بايد ‌که‌!!!! بياورد شنونده‌ ‌ايشان‌ حجتي‌ آشكار (38)

يا ‌ ‌او‌ راست‌ دختران‌ و ‌شما‌ راست‌ پسران‌ (39)

يا ‌ ميخواهي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ مزدي‌ و ‌ايشان‌ ‌از‌ التزام‌ تاوان‌ گرانبارند (40)

يا ‌ نزد ‌ايشان‌ غيب‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ مي‌نويسند (41)

يا ‌ اراده‌ دارند مكري‌ ‌را‌ ‌پس‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌ايشان‌ مكر شدگانند (42)

يا ‌ ايشانرا معبوديست‌ جز ‌خدا‌ منزه‌ ‌است‌ ‌خدا‌ ‌از‌ آنچه‌ شرك‌ مي‌آورند (43)

و ‌اگر‌ بينند پاره‌ ‌از‌ آسمان‌ ‌را‌ فرود آينده‌ گويند ابريست‌ ‌بر‌ ‌هم‌ نشسته‌ (44)

‌پس‌ واگذار ايشانرا ‌تا‌ ملاقات‌ كنند روزشان‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ هلاك‌ شوند بصاعقه‌ (45)

روزي‌ ‌که‌ كفايت‌ نكند ‌از‌ ‌ايشان‌ مكرشان‌ چيزي‌ ‌را‌ و نه‌ ‌ايشان‌ ياري‌ شوند (46)

و بدرستيكه‌ آنانرا ‌که‌ ظلم‌ كردند عذابي‌ ‌است‌ بيش‌ ‌از‌ ‌آن‌ و ليكن‌ بيشتر ‌ايشان‌ نمي‌دانند (47)

و صبر كن‌ ‌بر‌ حكم‌ پروردگارت‌ ‌که‌ توئي‌ بعين‌ عنايت‌ ‌ما و تسبيح‌ كن‌ بستايش‌ پروردگارت‌ وقتي‌ ‌که‌ ‌بر‌ مي‌خيزي‌ (48)

و ‌از‌ شب‌ ‌پس‌ تسبيح‌ گو ‌او‌ ‌را‌ و ‌در‌ پشت‌ كردن‌ ستاره‌ها (49)

[526]

53- ‌سورة‌ النجم‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

قسم‌ بستاره‌ چون‌ ميل‌ كند (1)

گمراه‌ نشد صاحب‌ ‌شما‌ و منحرف‌ نگشت‌ (2)

و سخن‌ نميكند ‌از‌ خواهش‌ نفس‌ (3)

نيست‌ ‌آن‌ مگر وحي‌ ‌که‌ وحي‌ كرده‌ ميشود (4)

آموخت‌ ‌او‌ ‌را‌ (فرشته‌) سخت‌ قواي‌ (5)

صاحب‌ توانائي‌ ‌پس‌ راست‌ ايستاد (6)

و ‌او‌ ‌بود‌ ‌بر‌ افق‌ برتر (7)

‌پس‌ نزديك‌ آمد ‌پس‌ نزديك‌ شد (8)

‌پس‌ ‌بود‌ بمقدار دو كمان‌ ‌ يا ‌ نزديك‌ تر (9)

‌پس‌ وحي‌ كرد ‌به‌ بنده‌ اش‌ آنچه‌ وحي‌ كرد (10)

تكذيب‌ نكرد دل‌ آنچه‌ ‌را‌ بديد (11)

آيا ‌پس‌ مجادله‌ ميكنيد ‌با‌ ‌او‌ ‌بر‌ آنچه‌ مي‌بيند (12)

و بتحقيق‌ ‌که‌ ديده‌ ‌است‌ ‌او‌ ‌را‌ بار ديگر (13)

نزد سدرة المنتهي‌ (14)

‌که‌ نزد آنست‌ بهشت‌ آرامگاه‌ (15)

هنگاميكه‌ پوشيد سدره‌ ‌را‌ آنچه‌ پوشيد (16)

نگرديد بجانبي‌ چشم‌ و ‌از‌ حد تجاوز ننمود (17)

بتحقيق‌ ‌که‌ ديد ‌از‌ آيت‌هاي‌ پروردگارش‌ ‌که‌ بزرگ‌ ‌بود‌ (18)

‌پس‌ خبر دهيد ‌از‌ لات‌ و عزي‌ (19)

و منات‌ سومي‌ ‌که‌ ديگر ‌است‌ (20)

آيا ‌شما‌ ‌را‌ مذكر ‌است‌ و ‌او‌ ‌را‌ مؤنث‌ (21)

‌اينکه‌ اكنون‌ بخش‌ كردني‌ ‌است‌ خلاف‌ عدالت‌ (22)

نيست‌ ‌آن‌ مگر نامهائي‌ ‌که‌ نام‌ كرديد ‌آنها‌ ‌را‌ ‌شما‌ و پدرانتان‌ فرو نفرستاد ‌خدا‌ بآن‌ هيچ‌ حجتي‌ پيروي‌ نمي‌كند مگر گمان‌ ‌را‌ و آنچه‌ ‌را‌ خواهش‌ دارد نفسهاتان‌ و بتحقيق‌ آمد ايشانرا ‌از‌ پروردگارشان‌ هدايت‌ (23)

يا ‌ انسانراست‌ آنچه‌ آرزو دارد (24)

‌پس‌ ‌خدا‌ راست‌ آنجهان‌ و اينجهان‌ (25)

و بسياري‌ ‌از‌ فرشته‌ ‌در‌ آسمانها ‌که‌ كفايت‌ نمي‌كند شفاعت‌ ‌ايشان‌ چيزي‌ مگر ‌از‌ ‌بعد‌ آنكه‌ اذن‌ دهد ‌خدا‌ ‌براي‌ كسي‌ ‌که‌ خواهد و خوشنود ‌باشد‌ (26)

[527]

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ ايمان‌ نمي‌آورند ‌به‌ آخرت‌ ‌هر‌ آينه‌ نام‌ مي‌نهند ملائكه‌ ‌را‌ نام‌ نهادن‌ مؤنث‌ (27)

و نيست‌ ايشانرا بآن‌ هيچ‌ دانشي‌ پيروي‌ نمي‌كنند مگر گمان‌ ‌را‌ و بدرستيكه‌ گمان‌ كفايت‌ نميكند ‌از‌ حق‌ چيزي‌ ‌را‌ (28)

‌پس‌ اعراض‌ كن‌ ‌از‌ آنكه‌ روي‌ گرداند ‌از‌ ذكر ‌ما و نخواست‌ جز زندگاني‌ دنيا ‌را‌ (29)

آنست‌ منتهاي‌ رسيدنشان‌ ‌از‌ دانش‌ بدرستيكه‌ پروردگارت‌ ‌او‌ داناتر ‌است‌ بآنكه‌ گمراه‌ شد ‌از‌ راهش‌ و ‌او‌ داناتر ‌است‌ بآنكه‌ هدايت‌ يافت‌ (30)

و ‌خدا‌ راست‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ ‌تا‌ جزا دهد آنانرا ‌که‌ بدي‌ كردند بآنچه‌ كردند و جزا دهد آنانرا ‌که‌ خوبي‌ كردند بخوبي‌ (31)

آنان‌ ‌که‌ اجتناب‌ مينمايند ‌از‌ كبيره‌هاي‌ گناه‌ و كارهاي‌ زشت‌ مگر صغيره‌ بدرستيكه‌ پروردگار تو فراخ‌ آمرزش‌ ‌است‌ ‌او‌ داناتر ‌است‌ ‌به‌ ‌شما‌ هنگاميكه‌ پديد آورد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ زمين‌ و هنگاميكه‌ ‌شما‌ بوديد جنين‌ها ‌در‌ شكمهاي‌ مادرانتان‌ ‌پس‌ پاك‌ مشماريد نفسهاتان‌ ‌را‌ ‌او‌ داناتر ‌است‌ بآنكه‌ پرهيزگار شد (32)

آيا ‌پس‌ ديدي‌ كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ روي‌ گردانيد (33)

و داد اندكي‌ و امساك‌ نمود (34)

آيا نزد اوست‌ علم‌ غيب‌ ‌پس‌ ‌او‌ مي‌بيند (35)

آيا خبر كرده‌ نشد بآنچه‌ ‌در‌ صحيفه‌هاي‌ موسي‌ ‌است‌ (36)

و ابراهيم‌ ‌که‌ تمام‌ ادا كرد (37)

‌که‌ برندارد بردارنده‌ بار گناه‌ ديگري‌ ‌را‌ (38)

و آنكه‌ نيست‌ انسانرا جز آنچه‌ كوشش‌ نمود (39)

و آنكه‌ سعيش‌ بزودي‌ ديده‌ مي‌شود (40)

‌پس‌ جزا داده‌ شود جزاي‌ تمام‌ تر (41)

و آنكه‌ بسوي‌ پروردگار تست‌ نهايت‌ كارها (42)

و آنكه‌ ‌او‌ خندانيد و گريانيد (43)

و آنكه‌ ‌او‌ ميرانيد و زنده‌ گردانيد (44)

[528]

و آنكه‌ ‌او‌ آفريد دو صنف‌ مذكر و مؤنث‌ ‌را‌ (45)

‌از‌ نطفه‌ چون‌ ريخته‌ شد (46)

و آنكه‌ ‌بر‌ اوست‌ پديد كردني‌ دگر بار (47)

و آنكه‌ ‌او‌ غني‌ گردانيد و سرمايه‌ داد (48)

و آنكه‌ اوست‌ پروردگار ستاره‌ شعري‌ (49)

و آنكه‌ ‌او‌ هلاك‌ گردانيد عاد نخستين‌ ‌را‌ (50)

و ثمود ‌را‌ ‌پس‌ باقي‌ نگذاشت‌ (51)

و قوم‌ نوح‌ ‌را‌ ‌از‌ پيش‌ بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ بودند ‌ايشان‌ ستمكارتر و طاغي‌ تر (52)

و زير و زبر شده‌ها (شهرهاي‌ قوم‌ لوط) ‌را‌ فرو افكند (53)

‌پس‌ پوشانيد آنرا آنچه‌ پوشانيد (54)

‌پس‌ بكداميك‌ ‌از‌ نعمت‌هاي‌ پروردگارت‌ شك‌ مي‌آري‌ (55)

‌اينکه‌ بيم‌ كننده‌ ‌است‌ ‌از‌ بيم‌ كنندگان‌ نخستين‌ (56)

نزديكشد ‌آن‌ نزديك‌ شونده‌ (57)

نيست‌ آنرا ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ دفع‌ كننده‌ (58)

آيا ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ سخن‌ تعجب‌ مي‌كنيد (59)

و مي‌خنديد و نمي‌گرييد (60)

و ‌شما‌ غافليد (61)

‌پس‌ سجده‌ كنيد خدايرا و بپرستيد (62)

54- ‌سورة‌ القمر
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

نزديك‌ شد قيامت‌ و شكاف‌ خورد ماه‌ (1)

و ‌اگر‌ بينند آيتي‌ روي‌ گردانند و گويند سحريست‌ دائمي‌ (2)

و تكذيب‌ كردند و پيروي‌ كردند ‌از‌ خواهش‌هاي‌ ‌خود‌ و ‌هر‌ امري‌ برقرار ‌است‌ (3)

و بتحقيق‌ آمد ايشانرا ‌از‌ اخبار آنچه‌ ‌در‌ ‌آن‌ منزجر شدنست‌ (4)

حكمتي‌ ‌است‌ كامل‌ ‌پس‌ سود ندهد بيم‌ دادن‌ (5)

‌پس‌ اعراض‌ كن‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ روز ‌که‌ ميخواند خواننده‌ بسوي‌ چيزي‌ ناخوش‌ (6)

[529]

فرو رفته‌ چشمهاشان‌ بيرون‌ آيند ‌از‌ قبرها گويا ‌که‌ ‌ايشان‌ ملخ‌ هائي‌ هستند پراكنده‌ (7)

بشتاب‌ روندگان‌ بسوي‌ ‌آن‌ خواننده‌ گويند كافران‌ ‌اينکه‌ روزيست‌ دشوار (8)

تكذيب‌ كردند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ قوم‌ نوح‌ ‌پس‌ تكذيب‌ كردند بنده‌ ‌ما ‌را‌ و گفتند ديوانه‌ ايست‌ و زجر ديده‌ (9)

‌پس‌ خواند پروردگارش‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌من‌ مغلوبم‌ ‌پس‌ انتقام‌ بكش‌ (10)

‌پس‌ گشوديم‌ درهاي‌ آسمان‌ ‌را‌ بآبي‌ سخت‌ ريزنده‌ (11)

و روان‌ كرديم‌ ‌از‌ زمين‌ چشمه‌ها ‌پس‌ بهم‌ پيوست‌ آب‌ ‌بر‌ كاري‌ ‌که‌ بتحقيق‌ مقدر ‌بود‌ (12)

و برداشتيم‌ آنرا ‌بر‌ چيزي‌ داراي‌ تخته‌ها و ميخهائي‌ (13)

‌که‌ ميرفت‌ بنگاهداشت‌ ‌ما جزاء ‌براي‌ كسيكه‌ ‌بود‌ انكار شد (14)

و بحقيقت‌ گذاشتيم‌ آنرا آيتي‌ ‌پس‌ آيا هيچ‌ پند گيره‌ هست‌ (15)

‌پس‌ چگونه‌ ‌بود‌ عذاب‌ و بيم‌ دادنم‌ (16)

و بتحقيق‌ آسان‌ كرديم‌ قرآن‌ ‌را‌ ‌براي‌ پند ‌پس‌ آيا هيچ‌ پند گيرنده‌ هست‌ (17)

تكذيب‌ كردند عاد ‌پس‌ چگونه‌ ‌بود‌ عذاب‌ و بيم‌ دادنم‌ (18)

بدرستيكه‌ ‌ما فرستاديم‌ برايشان‌ بادي‌ پر خروش‌ ‌در‌ روز شومي‌ استمرار دارنده‌ (19)

مي‌ربود مردم‌ ‌را‌ گويا ‌که‌ ‌ايشان‌ تنه‌هاي‌ درخت‌ خرما بودند بركنده‌ ‌شده‌ (20)

‌پس‌ چگونه‌ ‌بود‌ عذاب‌ و بيم‌ دادنم‌ (21)

و بتحقيق‌ آسان‌ كرديم‌ قرآن‌ ‌را‌ ‌براي‌ پند ‌پس‌ آيا هيچ‌ پند گيرنده‌ هست‌ (22)

تكذيب‌ نمودند ثمود بيم‌ كنندگانرا (23)

‌پس‌ گفتند آيا انساني‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌از‌ ماست‌ يكتن‌ پيرويش‌ كنيم‌ بدرستيكه‌ ‌ما آنگاه‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌در‌ گمراهي‌ و آتشيم‌ (24)

آيا افكنده‌ شد ذكر ‌بر‌ ‌او‌ ‌از‌ ميان‌ ‌ما بلكه‌ ‌او‌ دروغگوئي‌ ‌است‌ ناپسند (25)

بزودي‌ ميدانند فردا ‌که‌ كيست‌ دروغگوي‌ ناپسند (26)

بدرستيكه‌ ‌ما فرستاديم‌ ناقه‌ ‌را‌ فتنه‌ مر ايشانرا ‌پس‌ مراقبشان‌ باش‌ و صبر كن‌ (27)

[530]

و آگاه‌ كن‌ ايشانرا ‌که‌ آب‌ قسمت‌ ‌است‌ ميانشان‌ ‌هر‌ حصه‌ آبي‌ حاضر ‌شده‌ ‌است‌ (28)

‌پس‌ خواندند يارشان‌ ‌را‌ ‌پس‌ بگرفت‌ شمشير ‌خود‌ ‌را‌ ‌پس‌ پي‌ كرد (29)

‌پس‌ چگونه‌ ‌بود‌ عذاب‌ و بيم‌ دادنم‌ (30)

بدرستيكه‌ ‌ما فرستاديم‌ برايشان‌ فريادي‌ واحده‌ ‌پس‌ گشتند مانند درخت‌ خشك‌ درهم‌ ريخته‌ (31)

و بتحقيق‌ آسان‌ كرديم‌ قرآن‌ ‌را‌ ‌براي‌ پند ‌پس‌ آيا هيچ‌ پند گيرنده‌ هست‌ (32)

تكذيب‌ كردند قوم‌ لوط بيم‌ كنندگانرا (33)

بدرستيكه‌ ‌ما فرستاديم‌ برايشان‌ تندباد جز آل‌ لوط ‌که‌ نجات‌ داديم‌ ايشانرا ‌به‌ سحر (34)

نعمتي‌ ‌از‌ نزد ‌ما ‌هم‌ چنين‌ پاداش‌ ميدهيم‌ كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ شكر گزارد (35)

و بتحقيق‌ ترسانيدشان‌ ‌از‌ خشم‌ ‌ما ‌پس‌ ستيزه‌ كردند ‌با‌ بيم‌ كنندگان‌ (36)

و بتحقيق‌ جوياي‌ كام‌ شدند ‌از‌ ‌او‌ ‌از‌ مهمانانش‌ ‌پس‌ محو كرديم‌ چشمهاشان‌ ‌را‌ ‌پس‌ بچشيد عذاب‌ و بيم‌ مرا (37)

و بتحقيق‌ آمد ايشانرا اول‌ روز عذابي‌ برقرار (38)

‌پس‌ بچشيد عذاب‌ و بيم‌ مرا (39)

و بتحقيق‌ آسان‌ كرديم‌ قرآن‌ ‌را‌ ‌براي‌ پند ‌پس‌ آيا هيچ‌ پند گيرنده‌ هست‌ (40)

و بتحقيق‌ آمد آل‌ فرعون‌ ‌را‌ بيم‌ دهنده‌ها (41)

تكذيب‌ كردند آيت‌هاي‌ ‌ما ‌را‌ همه‌ اش‌ ‌پس‌ گرفتيم‌ ايشانرا گرفتن‌ غالبي‌ توانا (42)

آيا كافران‌ ‌شما‌ بهتر ‌است‌ ‌از‌ اينان‌ ‌ يا ‌ ‌شما‌ راست‌ امان‌ نامه‌ ‌در‌ كتابها (43)

يا ‌ ميگويند ‌ما همگي‌ انتقام‌ كشندگانيم‌ (44)

بزودي‌ هزيمت‌ شوند ‌آن‌ جمع‌ و برگردند ‌به‌ پشت‌ (45)

بلكه‌ قيامت‌ وعده‌ گاه‌ ايشانست‌ و قيامت‌ سخت‌ تر و تلخ‌ تر ‌است‌ (46)

بدرستيكه‌ گناهكاران‌ ‌در‌ گمراهي‌ و آتش‌ سوزانند (47)

روزي‌ ‌که‌ كشيده‌ مي‌شوند ‌در‌ آتش‌ ‌بر‌ رويهاشان‌ بچشيد مس‌ كردن‌ دوزخ‌ ‌را‌ (48)

بدرستيكه‌ ‌ما ‌هر‌ چيزي‌ ‌را‌ آفريديم‌ باندازه‌ (49)

[531]

و نيست‌ امر ‌ما مگر واحدي‌ چون‌ نگريستن‌ ‌به‌ چشم‌ (50)

و بتحقيق‌ هلاك‌ كرديم‌ امثال‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌پس‌ آيا هيچ‌ پند گيرنده‌ هست‌ (51)

و ‌هر‌ چيزي‌ ‌که‌ كردند آنرا ‌در‌ كتابهاست‌ (52)

و ‌هر‌ صغير و كبير نوشته‌ شد (53)

بدرستيكه‌ پرهيزگاران‌ ‌در‌ بهشتها و چشمه‌ سارهايند (54)

‌در‌ مجلسي‌ پسنديده‌ نزد پادشاهي‌ قدرتمند (55)

55- ‌سورة‌ الرحمن‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

خداي‌ بخشنده‌ (1)

تعليم‌ داد قرآن‌ ‌را‌ (2)

آفريد انسانرا (3)

آموختش‌ بيانرا (4)

آفتاب‌ و ماه‌ بحسابند (5)

و ستاره‌ و درخت‌ سجده‌ ميكنند (6)

و آسمانرا بلند گردانيد و قرارداد ترازو ‌را‌ (7)

‌که‌ تعدي‌ نكنيد ‌در‌ ميزان‌ (8)

و بپا داريد سنجيدن‌ ‌را‌ بعدل‌ و نكاهيد ‌در‌ ميزان‌ (9)

و زمين‌ ‌را‌ فرو گسترد ‌براي‌ مردم‌ (10)

‌در‌ آنست‌ ميوه‌ و درخت‌ خرما صاحب‌ غلافهاي‌ خوشه‌ (11)

و دانه‌ صاحب‌ برگ‌ و رستني‌ خوشبوي‌ (12)

‌پس‌ كداميك‌ ‌از‌ نعمت‌هاي‌ پروردگارتان‌ ‌را‌ تكذيب‌ ميكنيد (13)

آفريد انسانرا ‌از‌ گل‌ خشكيده‌ مانند سفال‌ پخته‌ (14)

و آفريد جن‌ ‌را‌ ‌از‌ شعله‌ بيدودي‌ ‌از‌ آتش‌ (15)

‌پس‌ كداميك‌ ‌از‌ نعمتهاي‌ پروردگارتان‌ ‌را‌ تكذيب‌ مي‌كنيد (16)

[532]

پروردگار دو مشرق‌ و پروردگار دو مغرب‌ (17)

‌پس‌ كداميك‌ ‌از‌ نعمت‌هاي‌ پروردگارتان‌ ‌را‌ تكذيب‌ مي‌كنيد (18)

روان‌ كرد دو دريا ‌را‌ ‌که‌ بهم‌ برسند (19)

ميان‌ آندو حائلي‌ ‌است‌ ‌که‌ زيادتي‌ بهم‌ نمي‌كنند (20)

‌پس‌ كداميك‌ ‌از‌ نعمت‌هاي‌ پروردگارتان‌ ‌را‌ تكذيب‌ ميكنيد (21)

بيرون‌ مي‌آيد ‌از‌ آندو لؤلؤ و مرجان‌ (22)

‌پس‌ كداميك‌ ‌از‌ نعمت‌هاي‌ پروردگارتان‌ ‌را‌ تكذيب‌ مي‌كنيد (23)

و ‌او‌ راست‌ كشتيهاي‌ رونده‌ ‌در‌ دريا چون‌ كوه‌ها (24)

‌پس‌ كداميك‌ ‌از‌ نعمت‌هاي‌ پروردگارتان‌ ‌را‌ تكذيب‌ مي‌كنيد (25)

‌هر‌ كس‌ ‌که‌ ‌بر‌ آنست‌ ‌در‌ معرض‌ فناء ‌است‌ (26)

و پاينده‌ ‌است‌ ذات‌ پروردگار تو صاحب‌ جلالت‌ و كرامت‌ (27)

‌پس‌ كداميك‌ ‌از‌ نعمت‌هاي‌ پروردگارتان‌ ‌را‌ تكذيب‌ ميكنيد (28)

ميپرسد ‌از‌ ‌او‌ ‌هر‌ ‌که‌ ‌در‌ آسمانها و زمين‌ ‌است‌ ‌هر‌ روز ‌او‌ ‌در‌ كاريست‌ (29)

‌پس‌ كداميك‌ ‌از‌ نعمت‌هاي‌ پروردگارتان‌ ‌را‌ تكذيب‌ ميكنيد (30)

بزودي‌ ميپردازيم‌ ‌به‌ ‌شما‌ اي‌ دو نوع‌ گرانمايه‌ (31)

‌پس‌ كداميك‌ ‌از‌ نعمت‌هاي‌ پروردگارتان‌ ‌را‌ تكذيب‌ ميكنيد (32)

اي‌ جماعت‌ جن‌ و انس‌ ‌اگر‌ توانستيد ‌که‌ بيرون‌ رويد ‌از‌ اطراف‌ آسمانها و زمين‌ ‌پس‌ بيرون‌ رويد بيرون‌ نتوانيد رفت‌ مگر ‌به‌ تسلط (33)

‌پس‌ كداميك‌ ‌از‌ نعمتهاي‌ پروردگارتان‌ ‌را‌ تكذيب‌ ميكنيد (34)

فرستاده‌ ميشود ‌بر‌ ‌شما‌ شعله‌ هائي‌ ‌از‌ آتش‌ و مس‌ گداخته‌ ‌پس‌ دفع‌ نتوانيد كرد (35)

‌پس‌ كداميك‌ ‌از‌ نعمت‌هاي‌ پروردگارتان‌ ‌را‌ تكذيب‌ ميكنيد (36)

‌پس‌ چون‌ چاك‌ چاك‌ شد آسمان‌ ‌پس‌ شود گلگون‌ چون‌ روغن‌ زيت‌ (37)

‌پس‌ كداميك‌ ‌از‌ نعمت‌هاي‌ پروردگارتان‌ ‌را‌ تكذيب‌ ميكنيد (38)

‌پس‌ ‌در‌ آنروز پرسيده‌ نشود ‌از‌ گناهش‌ انسي‌ و نه‌ جني‌ (39)

‌پس‌ كداميك‌ ‌از‌ نعمت‌هاي‌ پروردگارتان‌ ‌را‌ تكذيب‌ ميكنيد (40)

[533]

شناخته‌ مي‌شوند گناهكاران‌ بعلامتشان‌ ‌پس‌ گرفته‌ ميشود بموهاي‌ پيشاني‌ و قدمها (41)

‌پس‌ كداميك‌ ‌از‌ نعمت‌هاي‌ پروردگارتان‌ ‌را‌ تكذيب‌ مي‌كنيد (42)

اينست‌ دوزخي‌ ‌که‌ تكذيب‌ مينمودند آنرا گناهكاران‌ (43)

ميگردند ميانه‌ ‌آن‌ و ميانه‌ آب‌ جوشان‌ (44)

‌پس‌ كداميك‌ ‌از‌ نعمت‌هاي‌ پروردگارتان‌ ‌را‌ تكذيب‌ مي‌كنيد (45)

و ‌براي‌ كسيكه‌ ترسيد ‌از‌ مقام‌ پروردگارش‌ دو بهشت‌ ‌است‌ (46)

‌پس‌ كداميك‌ ‌از‌ نعمت‌هاي‌ پروردگارتان‌ ‌را‌ تكذيب‌ مي‌كنيد (47)

صاحبان‌ انواع‌ (48)

‌پس‌ كداميك‌ ‌از‌ نعمت‌هاي‌ پروردگارتان‌ ‌را‌ تكذيب‌ مي‌كنيد (49)

‌در‌ آندو دو چشمه‌ ‌است‌ ‌که‌ جاري‌ مي‌باشند (50)

‌پس‌ كداميك‌ ‌از‌ نعمت‌هاي‌ پروردگارتان‌ ‌را‌ تكذيب‌ مي‌كنيد (51)

‌در‌ آندو ‌از‌ ‌هر‌ ميوه‌ دو صنف‌ هست‌ (52)

‌پس‌ كداميك‌ ‌از‌ نعمت‌هاي‌ پروردگارتان‌ ‌را‌ تكذيب‌ ميكنيد (53)

تكيه‌ ميكنند ‌بر‌ فرشهائي‌ ‌که‌ آستر ‌آنها‌ ‌از‌ ديباي‌ سطبر ‌است‌ و ميوه‌ چيدن‌ آندو بهشت‌ نزديكست‌ (54)

‌پس‌ كداميك‌ ‌از‌ نعمتهاي‌ پروردگارتان‌ ‌را‌ تكذيب‌ مي‌كنيد (55)

‌در‌ آنهاست‌ فروهشته‌ چشمان‌ ‌که‌ مس‌ نكرده‌ ايشانرا انساني‌ پيش‌ ‌از‌ ‌آن‌ و نه‌ جني‌ (56)

‌پس‌ كداميك‌ ‌از‌ نعمت‌هاي‌ پروردگارتان‌ ‌را‌ تكذيب‌ ميكنيد (57)

گويا ‌آنها‌ ياقوت‌ و مرجانند ‌در‌ رنگ‌ و صفا (58)

‌پس‌ كداميك‌ ‌از‌ نعمت‌هاي‌ پروردگارتان‌ ‌را‌ تكذيب‌ مي‌كنيد (59)

آيا ‌باشد‌ پاداش‌ نيكوكاري‌ جز نيكوئي‌ (60)

‌پس‌ كداميك‌ ‌از‌ نعمت‌هاي‌ پروردگارتان‌ ‌را‌ تكذيب‌ ميكنيد (61)

و ‌از‌ ‌غير‌ آندو دو بهشت‌ ‌است‌ (62)

‌پس‌ كداميك‌ ‌از‌ نعمت‌هاي‌ پروردگارتان‌ ‌را‌ تكذيب‌ مي‌كنيد (63)

‌هر‌ دو ‌بر‌ سياهي‌ زننده‌ (‌از‌ غايت‌ سبزي‌) (64)

‌پس‌ كداميك‌ ‌از‌ نعمت‌هاي‌ پروردگارتان‌ ‌را‌ تكذيب‌ مي‌كنيد (65)

‌در‌ آندو دو چشمه‌ ايست‌ ‌هر‌ دو ‌بر‌ جوشنده‌ (66)

‌پس‌ كداميك‌ ‌از‌ نعمت‌هاي‌ پروردگارتان‌ ‌را‌ تكذيب‌ مي‌كنيد (67)

[534]

‌در‌ آندو ميوه‌ و نخل‌ و انار ‌است‌ (68)

‌پس‌ كداميك‌ ‌از‌ نعمت‌هاي‌ پروردگارتان‌ ‌را‌ تكذيب‌ مي‌كنيد (69)

‌در‌ ‌آنها‌ خوب‌ زنانست‌ نيكو (70)

‌پس‌ كداميك‌ ‌از‌ نعمت‌هاي‌ پروردگارتان‌ ‌را‌ تكذيب‌ ميكنيد (71)

حوران‌ پرده‌ نشينند ‌در‌ خيمه‌ها (72)

‌پس‌ كداميك‌ ‌از‌ نعمت‌هاي‌ پروردگارتان‌ ‌را‌ تكذيب‌ مي‌كنيد (73)

مس‌ نكرده‌ ايشانرا انساني‌ پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و نه‌ جني‌ (74)

‌پس‌ كداميك‌ ‌از‌ نعمت‌هاي‌ پروردگارتان‌ ‌را‌ تكذيب‌ مي‌كنيد (75)

تكيه‌ زنندگانند ‌بر‌ بالشهاي‌ سبز و بساط قيمتي‌ خوب‌ (76)

‌پس‌ كداميك‌ ‌از‌ نعمت‌هاي‌ پروردگارتان‌ ‌را‌ تكذيب‌ مي‌كنيد (77)

افزون‌ آمد نام‌ پروردگار تو ‌که‌ صاحب‌ جلالت‌ و كرامت‌ ‌است‌ (78)

56- ‌سورة‌ الواقعة
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

وقتي‌ واقع‌ شد آنواقعه‌ (1)

نيست‌ وقوع‌ آنرا تكذيب‌ كننده‌ (2)

پست‌ گرداننده‌ و بلند گرداننده‌ ‌است‌ (3)

چون‌ حركت‌ داده‌ شود زمين‌ حركت‌ سخت‌ (4)

و شكسته‌ شود كوه‌ها شكستني‌ (5)

‌پس‌ ‌باشد‌ ذراتي‌ پراكنده‌ (6)

و باشيد اصناف‌ سه‌ گانه‌ (7)

‌پس‌ ياران‌ جانب‌ راست‌ چه‌ ياران‌ جانب‌ راست‌ (8)

و ياران‌ جانب‌ چپ‌ چه‌ ياران‌ جانب‌ چپ‌ (9)

و پيشي‌ گرفتگان‌ پيش‌ روانند (10)

ايشانند نزديك‌ شدگان‌ (11)

‌در‌ بهشتهاي‌ پر نعمت‌ (12)

گروهي‌ ‌از‌ پيشينيان‌ (13)

و اندكي‌ ‌از‌ پسينيان‌ (14)

‌بر‌ سريرهاي‌ بافته‌ ‌از‌ زر و جواهر (15)

تكيه‌ كنند ‌بر‌ ‌آنها‌ رو بروي‌ يكديگر (16)

[535]

ميگردند برايشان‌ كودكان‌ نوپا جاودانيان‌ (17)

‌با‌ قدح‌ها و ابريقها و جامي‌ ‌از‌ شراب‌ جاري‌ (18)

درد سر نمي‌كنند ‌از‌ ‌آن‌ و نه‌ ‌از‌ ‌خود‌ روند (19)

و ميوه‌ ‌از‌ آنچه‌ اختيار كنند (20)

و گوشت‌ مرغ‌ ‌از‌ آنچه‌ ميخواهند (21)

و حوران‌ فراخ‌ چشم‌ (22)

مانند مرواريد ‌در‌ پرده‌ نگهداشته‌ (23)

پاداش‌ بسبب‌ آنچه‌ بودند ميكردند (24)

نه‌ شنوند ‌در‌ ‌آن‌ لغوي‌ و نه‌ بد كردني‌ (25)

مگر گفتن‌ سلامي‌ سلامي‌ (26)

و ياران‌ جانب‌ راست‌ چه‌ ياران‌ جانب‌ راست‌ (27)

‌در‌ زير سدر بي‌ خار (28)

و درخت‌ مو بهم‌ پيچيده‌ (29)

و سايه‌ كشيده‌ ‌شده‌ (30)

و آبي‌ ريزان‌ (31)

و ميوه‌ بسياري‌ (32)

نه‌ گسسته‌ و نه‌ منع‌ ‌شده‌ (33)

و فرشهاي‌ بالا برده‌ ‌شده‌ (34)

‌که‌ ‌ما آفريديم‌ ايشانرا آفريدني‌ (35)

‌پس‌ گردانيديمشان‌ باكره‌ها (36)

شوهر دوستان‌ ‌هم‌ سن‌ (37)

‌براي‌ ياران‌ جانب‌ راست‌ (38)

گروهي‌ ‌از‌ پيشينيان‌ (39)

و گروهي‌ ‌از‌ پسينيان‌ (40)

و ياران‌ جانب‌ چپ‌ چه‌ ياران‌ جانب‌ چپ‌ (41)

‌در‌ آتش‌ نفوذ كننده‌ و آب‌ جوشان‌ (42)

و سايه‌ ‌از‌ دود سياه‌ (43)

نه‌ سرد و نه‌ پسنديده‌ (44)

بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ بودند پيش‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌در‌ ناز و نعمت‌ (45)

و بودند ‌که‌ اصرار مينمودند ‌بر‌ گناه‌ بزرگ‌ (46)

و بودند ‌که‌ مي‌گفتند آيا وقتي‌ ‌که‌ بميريم‌ و بشويم‌ خاك‌ و استخواني‌ آيا ‌ما برانگيخته‌ شوندگانيم‌ (47)

يا ‌ پدران‌ ‌ما ‌که‌ پيشينيانند (48)

بگو بدرستيكه‌ پيشينيان‌ و پسينيان‌ (49)

‌هر‌ آينه‌ گرد خواهند شد بسوي‌ وعده‌ گاه‌ روز معلوم‌ (50)

[536]

سپس‌ بدرستيكه‌ ‌شما‌ اي‌ گمراهان‌ تكذيب‌ كنندگان‌ (51)

‌هر‌ آينه‌ مي‌خوريد ‌از‌ درختي‌ ‌از‌ زقوم‌ (52)

‌پس‌ پر مي‌كنيد ‌از‌ ‌آن‌ شكمها ‌را‌ (53)

‌پس‌ مي‌آشاميد ‌بر‌ ‌آن‌ ‌از‌ آب‌ جوشان‌ (54)

‌پس‌ آشامندگانند آشاميدن‌ تشنه‌ (55)

اينست‌ پذيرائي‌ ‌ايشان‌ روز جزا (56)

‌ما آفريديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌پس‌ چرا تصديق‌ نمي‌كنيد (57)

آيا ‌پس‌ خبر دهيد آنچه‌ مي‌ريزيد (58)

آيا ‌شما‌ مي‌آفرينيد آنرا ‌ يا ‌ مائيم‌ آفرينندگان‌ (59)

‌ما قرار داديم‌ ميان‌ ‌شما‌ مرگ‌ ‌را‌ و نيستيم‌ ‌ما پيشي‌ گرفته‌ شدگان‌ (60)

‌بر‌ آنكه‌ بدل‌ آريم‌ امثال‌ ‌شما‌ ‌را‌ و بيافرينيم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ آنچه‌ نميدانيد (61)

و بتحقيق‌ دانستيد ‌آن‌ آفرينش‌ نخستين‌ ‌را‌ ‌پس‌ چرا پند نمي‌گيريد (62)

آيا ‌پس‌ خبر دهيد آنچه‌ ميكاريد (63)

آيا ‌شما‌ ميرويانيد آنرا ‌ يا ‌ مائيم‌ رويانندگان‌ (64)

‌اگر‌ خواهيم‌ ‌هر‌ آينه‌ گردانيم‌ آنرا خشك‌ ‌پس‌ هميشه‌ تعجب‌ كنيد ‌از‌ تباهي‌ ‌آن‌ (و بگوئيد) (65)

بدرستيكه‌ ‌ما تاوان‌ زدگانيم‌ (66)

بلكه‌ ‌ما بي‌بهرگانيم‌ (67)

آيا ‌پس‌ خبر دهيد ‌آن‌ آبي‌ ‌که‌ مي‌آشاميد (68)

آيا ‌شما‌ فرو فرستاديد آنرا ‌از‌ ابر ‌ يا ‌ مائيم‌ فرو فرستندگان‌ (69)

‌اگر‌ خواهيم‌ ‌ما بگردانيم‌ آنرا تلخ‌ مزه‌ ‌پس‌ چرا شكر نمي‌كنيد (70)

آيا ‌پس‌ خبر دهيد آتشي‌ ‌که‌ ميافروزيد (71)

آيا ‌شما‌ آفريديد درخت‌ آنرا ‌ يا ‌ مائيم‌ آفرينندگان‌ (72)

‌ما گردانيديم‌ آنرا يادآوري‌ و مايه‌ تعيش‌ ‌براي‌ نيرومندان‌ (73)

‌پس‌ تسبيح‌ گوي‌ بنام‌ پروردگار بزرگوارت‌ (74)

‌پس‌ سوگند نمي‌خورم‌ بمنازل‌ ستارگان‌ (75)

و بدرستيكه‌ ‌آن‌ سوگنديست‌ ‌که‌ ‌اگر‌ بدانيد بزرگست‌ (76)

[537]

بدرستيكه‌ ‌آن‌ قرآني‌ ‌است‌ گرامي‌ (77)

‌در‌ كتابي‌ مسطور (78)

مس‌ نكند آنرا مگر پاكيزگان‌ (79)

فرو فرستادنيست‌ ‌از‌ پروردگار جهانيان‌ (80)

آيا ‌پس‌ ‌به‌ ‌اينکه‌ كلام‌ ‌شما‌ مداهنه‌ مي‌كنيد (81)

و ميگردانيد روزيتان‌ ‌را‌ آنكه‌ ‌خود‌ تكذيب‌ كنيد (82)

‌پس‌ چرا وقتي‌ ‌که‌ ميرسد (جان‌) ‌به‌ حنجره‌ (83)

و ‌شما‌ ‌در‌ آنوقت‌ مينگريد (84)

و ‌ما نزديكتريم‌ بآن‌ ‌از‌ ‌شما‌ و ليكن‌ نمي‌بينيد (85)

‌پس‌ چرا ‌اگر‌ هستيد ‌غير‌ جزا داده‌ شدگان‌ (86)

برنميگردانيدش‌ ‌اگر‌ هستيد راستگويان‌ (87)

‌پس‌ اما ‌اگر‌ ‌باشد‌ ‌از‌ نزديك‌ شدگان‌ (88)

‌پس‌ راحتي‌ ‌است‌ و ريحان‌ و بهشت‌ ‌با‌ نعمت‌ (89)

و اما ‌اگر‌ ‌باشد‌ ‌از‌ ياران‌ دست‌ راست‌ (90)

‌پس‌ سلام‌ ‌بر‌ تو ‌از‌ ياران‌ دست‌ راست‌ (91)

و اما ‌اگر‌ ‌باشد‌ ‌از‌ تكذيب‌ كنندگان‌ گمراهان‌ (92)

‌پس‌ مايه‌ پذيرائيست‌ ‌از‌ آب‌ جوشان‌ (93)

و ‌در‌ آوردن‌ ‌در‌ دوزخ‌ (94)

بدرستيكه‌ ‌اينکه‌ ‌هر‌ آينه‌ آنست‌ حق‌ يقين‌ (95)

‌پس‌ تسبيح‌ گوي‌ بنام‌ پروردگارت‌ ‌که‌ بزرگست‌ (96)

57- ‌سورة‌ الحديد
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

تسبيح‌ ‌گفت‌ خداي‌ ‌را‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و زمين‌ ‌است‌ و اوست‌ غالب‌ درستكردار (1)

‌او‌ راست‌ پادشاهي‌ آسمانها و زمين‌ زنده‌ ميكند و ميميراند و ‌او‌ ‌بر‌ ‌هر‌ چيزي‌ تواناست‌ (2)

اوست‌ اول‌ و آخر و ظاهر و باطن‌ و ‌او‌ بهمه‌ چيز داناست‌ (3)

[538]

اوست‌ ‌که‌ آفريد آسمانها و زمين‌ ‌را‌ ‌در‌ شش‌ روز ‌پس‌ مستولي‌ شد ‌بر‌ عرش‌ ميداند آنچه‌ ‌در‌ شود ‌در‌ زمين‌ و آنچه‌ درآيد ‌از‌ ‌آن‌ و آنچه‌ فرود آيد ‌از‌ آسمان‌ و آنچه‌ بالا رود ‌در‌ ‌آن‌ و ‌او‌ ‌با‌ ‌شما‌ ‌است‌ ‌هر‌ جا باشيد و ‌خدا‌ بآنچه‌ مي‌كنيد بيناست‌ (4)

‌او‌ راست‌ پادشاهي‌ آسمانها و زمين‌ و بسوي‌ ‌خدا‌ برميگردد كارها (5)

درميآورد شب‌ ‌را‌ ‌در‌ روز و درميآورد روز ‌را‌ ‌در‌ شب‌ و اوست‌ دانا بدرون‌ سينه‌ها (6)

ايمان‌ آوريد بخدا و رسولش‌ و انفاق‌ كنيد ‌از‌ آنچه‌ قرار داد ‌شما‌ ‌را‌ جانشينان‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌پس‌ آنان‌ ‌که‌ گرويدند ‌از‌ ‌شما‌ و انفاق‌ كردند ايشانراست‌ مزدي‌ بزرگ‌ (7)

و چيست‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ ايمان‌ نميآوريد بخدا و ‌رسول‌ ‌او‌ ميخواند ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ ايمان‌ آريد بپروردگارتان‌ بتحقيق‌ گرفت‌ پيمان‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌اگر‌ هستيد گروندگان‌ (8)

اوست‌ ‌که‌ فرو ميفرستد ‌بر‌ بنده‌ اش‌ آيت‌هاي‌ روشن‌ ‌تا‌ بيرون‌ كند ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ ظلمت‌ها بسوي‌ نور و بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌به‌ ‌شما‌ ‌هر‌ آينه‌ رءوف‌ مهربانست‌ (9)

و چيست‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ انفاق‌ نمي‌ كنيد ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ و ‌خدا‌ راست‌ ميراث‌ آسمانها و زمين‌ برابر نيست‌ ‌از‌ ‌شما‌ آنكه‌ انفاق‌ كرد پيش‌ ‌از‌ فتح‌ و كارزار نمود ‌آنها‌ بزرگترند ‌در‌ پايه‌ ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ انفاق‌ كردند ‌از‌ ‌پس‌ و كارزار كردند و همه‌ ‌را‌ وعده‌ داد ‌خدا‌ خوبي‌ ‌را‌ و ‌خدا‌ بانچه‌ مي‌كنيد آگاهست‌ (10)

كيست‌ ‌که‌ وام‌ دهد ‌خدا‌ ‌را‌ وامي‌ نيكو ‌پس‌ زياده‌ گرداند آنرا ‌براي‌ ‌او‌ و ‌او‌ راست‌ مزدي‌ سودمند (11)

[539]

روزي‌ ‌که‌ بيني‌ مردان‌ مؤمن‌ و زنان‌ مؤمنه‌ ‌را‌ ‌که‌ مي‌شتابد نورشان‌ ‌در‌ پيش‌ رويشان‌ و بجانب‌ راستشان‌ بشارت‌ ‌شما‌ امروز بهشتهائيست‌ ‌که‌ ميرود ‌از‌ زير ‌آنها‌ نهرها جاودانيان‌ ‌در‌ ‌آنها‌ اينست‌ ‌آن‌ كاميابي‌ بزرگ‌ (12)

روزي‌ ‌که‌ گويند مردان‌ منافق‌ و زنان‌ منافق‌ آنانرا ‌که‌ ايمان‌ آوردند بنگريد ‌ما ‌را‌ ‌تا‌ اقتباس‌ نمائيم‌ ‌از‌ نور ‌شما‌ گفته‌ شود برگرديد ‌به‌ قفاتان‌ ‌پس‌ بجوئيد نوري‌ ‌پس‌ كشيده‌ شود ميانشان‌ ديواري‌ ‌که‌ آنراست‌ دري‌ ‌که‌ باطنش‌ ‌در‌ آنست‌ رحمت‌ و ظاهرش‌ ‌از‌ پيش‌ آنست‌ عذاب‌ (13)

ندا كنند ايشانرا ‌که‌ آيا نبوديم‌ ‌با‌ ‌شما‌ گويند آري‌ و ليكن‌ ‌شما‌ فريفتيد خودتان‌ ‌را‌ و انتظار برديد و شك‌ آورديد و فريب‌ داد ‌شما‌ ‌را‌ آرزوها ‌تا‌ آمد امر ‌خدا‌ و فريب‌ داد ‌شما‌ ‌را‌ بخدا آنفريب‌ دهنده‌ (14)

‌پس‌ آنروز گرفته‌ نشود ‌از‌ ‌شما‌ فدائي‌ و نه‌ ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند جايگاه‌ ‌شما‌ آتش‌ ‌است‌ ‌آن‌ سزاوارتر ‌است‌ ‌بر‌ ‌شما‌ و بد ‌است‌ ‌آن‌ بازگشت‌ (15)

آيا وقت‌ ‌آن‌ نشده‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ گرويدند اينكه‌ بترسد دلهاشان‌ ‌براي‌ ذكر ‌خدا‌ و آنچه‌ نازل‌ شد ‌از‌ حق‌ و نباشند چون‌ كسانيكه‌ داده‌ شدند كتاب‌ ‌را‌ ‌از‌ پيش‌ ‌پس‌ دراز شد برايشان‌ زمان‌ ‌پس‌ سخت‌ شد دلهاشان‌ و بسياري‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ فاسقانند (16)

بدانيد ‌که‌ ‌خدا‌ زنده‌ ميگرداند زمين‌ ‌را‌ ‌بعد‌ ‌از‌ موت‌ ‌آن‌ بتحقيق‌ بيان‌ كرديم‌ ‌براي‌ ‌شما‌ آيت‌ها ‌را‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ دريابيد بعقل‌ (17)

بدرستيكه‌ مردان‌ صدقه‌ كننده‌ و زنان‌ صدقه‌ كننده‌ و وام‌ دادند ‌خدا‌ ‌را‌ وامي‌ نيكو افزوده‌ مي‌شود ‌براي‌ ‌ايشان‌ و ايشانراست‌ پاداشي‌ سودمند (18)

[540]

و آنان‌ ‌که‌ گرويد بخدا و رسولانش‌ آنگروه‌ ايشانند صديقان‌ و شهيدان‌ نزد پروردگارشان‌ ايشانراست‌ اجرشان‌ و نورشان‌ و آنان‌ ‌که‌ كافر شدند و تكذيب‌ كردند آيت‌هاي‌ ‌ما ‌را‌ ايشانند ياران‌ دوزخ‌ (19)

بدانيد ‌که‌ زندگاني‌ دنيا بازي‌ ‌است‌ و لهو و آرايش‌ و نازش‌ برتري‌ ميانتان‌ و لاف‌ بسياري‌ ‌در‌ اموال‌ و اولاد مانند بارانيكه‌ ‌به‌ شگفت‌ آورد كفار ‌را‌ رستنيش‌ ‌پس‌ خشك‌ شود ‌پس‌ بيني‌ آنرا زرد ‌شده‌ ‌پس‌ شود ‌در‌ ‌هم‌ شكسته‌ ريزه‌ ريزه‌ و ‌در‌ آخرت‌ عقوبتي‌ ‌است‌ سخت‌ و آمرزشي‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و خوشنودي‌ و نيست‌ زندگاني‌ دنيا مگر مايه‌ فريب‌ (20)

پيشي‌ گيريد بسوي‌ آمرزش‌ ‌از‌ پروردگارتان‌ و بهشتي‌ ‌که‌ عرض‌ ‌آن‌ چون‌ عرض‌ آسمان‌ و زمين‌ ‌است‌ آماده‌ ‌شده‌ ‌براي‌ آنان‌ ‌که‌ ايمان‌ آوردند بخدا و رسولانش‌ ‌آن‌ فضل‌ خداست‌ ميدهدش‌ ‌به‌ كسي‌ ‌که‌ ميخواهد و ‌خدا‌ صاحب‌ فضل‌ بزرگست‌ (21)

نرسد هيچ‌ مصيبتي‌ ‌در‌ زمين‌ و نه‌ ‌در‌ نفسهاتان‌ مگر آنكه‌ ‌در‌ لوح‌ محفوظ ‌است‌ پيش‌ ‌از‌ آنكه‌ پديد آريم‌ آنرا بدرستيكه‌ ‌آن‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ آسانست‌ (22)

‌تا‌ غمگين‌ نشويد ‌بر‌ آنچه‌ فوت‌ شد ‌از‌ ‌شما‌ و شاد نشويد بآنچه‌ داد ‌شما‌ ‌را‌ و ‌خدا‌ دوست‌ ندارد ‌هر‌ متكبر!!!! نازان‌ ‌را‌ (23)

آنان‌ ‌که‌ بخل‌ ميورزند و امر مي‌كنند مردم‌ ‌را‌ ‌به‌ بخل‌ و كسي‌ ‌که‌ رو گردانيد ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ اوست‌ بي‌نياز ستوده‌ (24)

[541]

بتحقيق‌ فرستاديم‌ رسولانمان‌ ‌را‌ ‌با‌ بينه‌ها و فرو فرستاديم‌ ‌با‌ ‌ايشان‌ كتاب‌ و ميزانرا ‌تا‌ قيام‌ نمايند مردم‌ بعدل‌ و فرو فرستاديم‌ آهن‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ آسيبي‌ سخت‌ و منفعت‌ هائيست‌ ‌براي‌ مردم‌ و ‌تا‌ بداند ‌خدا‌ ‌که‌ ياري‌ مي‌كند ‌او‌ و رسولانش‌ ‌را‌ ‌در‌ نهان‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ تواناي‌ غالبست‌ (25)

و بتحقيق‌ فرستاديم‌ نوح‌ و ابراهيم‌ ‌را‌ و قرار داديم‌ ‌در‌ اولاد آندو پيغمبري‌ و كتاب‌ ‌را‌ ‌پس‌ بعضي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ هدايت‌ يافتند و بسياري‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ فاسقانند (26)

‌پس‌ ‌از‌ پي‌ درآورديم‌ ‌بر‌ اثرهاي‌ ‌ايشان‌ رسولانمان‌ ‌را‌ و ‌از‌ پي‌ درآورديم‌ عيسي‌ ‌بن‌ مريم‌ ‌را‌ و داديم‌ ‌او‌ ‌را‌ انجيل‌ و قرار داديم‌ ‌در‌ دلهاي‌ آنان‌ ‌که‌ پيرويش‌ كردند مهر و رحمت‌ و رهبانيي‌ ‌که‌ بدعت‌ ساختند آنرا ننوشتيم‌ آنرا برايشان‌ مگر جستن‌ رضاي‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ رعايت‌ ننمودند آنرا حق‌ رعايتش‌ ‌پس‌ داديم‌ آنانرا ‌که‌ ايمان‌ آوردند ‌از‌ ‌ايشان‌ اجرشانرا و بسياري‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ فاسقانند (27)

اي‌ آنان‌ ‌که‌ گرويديد بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ و بگرويد برسولش‌ ميدهد ‌شما‌ ‌را‌ دو نصيب‌ ‌از‌ رحمتش‌ و ميگرداند ‌براي‌ ‌شما‌ نوري‌ ‌که‌ راه‌ رويد بآن‌ و مي‌آمرزد ‌شما‌ ‌را‌ و ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربانست‌ (28)

‌تا‌ بدانند اهل‌ كتاب‌ ‌که‌ قدرت‌ ندارند ‌بر‌ چيزي‌ ‌از‌ فضل‌ ‌خدا‌ و اينكه‌ افزوني‌ ‌در‌ دست‌ خداست‌ ميدهدش‌ بآنكه‌ مي‌خواهد و ‌خدا‌ صاحب‌ فضل‌ بزرگست‌ (29)

[542]

58- ‌سورة‌ المجادلة
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

بتحقيق‌ شنيد ‌خدا‌ سخن‌ ‌آن‌ زني‌ ‌که‌ مجادله‌ كرد ‌با‌ تو ‌در‌ زوجش‌ و شكايت‌ ميبرد بخدا و ‌خدا‌ مي‌شنود گفتگوي‌ ‌شما‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ شنواي‌ بيناست‌ (1)

آنان‌ ‌که‌ ظهار كنند ‌از‌ ‌شما‌ ‌از‌ زنانشان‌ نيستند ‌آنها‌ مادران‌ ‌ايشان‌ نباشند مادران‌ ‌ايشان‌ جز آنانيكه‌ زادند ‌ايشان‌ ‌را‌ و بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ ميگويند ناپسندي‌ ‌از‌ گفتار و دروغي‌ و بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌در‌ گذرنده‌ و آمرزنده‌ ‌است‌ (2)

و آنان‌ ‌که‌ ظهار كنند ‌از‌ زنانشان‌ ‌پس‌ عود نمايند بآنچه‌ گفتند ‌پس‌ آزاد كردن‌ رقبه‌ ايست‌ پيش‌ ‌از‌ آنكه‌ بهمرسند آنست‌ ‌که‌ پند داده‌ مي‌شويد بآن‌ و ‌خدا‌ بآنچه‌ مي‌كنيد آگاهست‌ (3)

‌پس‌ كسي‌ ‌که‌ نيابد ‌پس‌ روزه‌ دو ماه‌ تمام‌ پي‌ ‌در‌ پي‌ پيش‌ ‌از‌ آنكه‌ بهمرسند ‌پس‌ ‌هر‌ ‌که‌ نتواند ‌پس‌ اطعام‌ شصت‌ مسكين‌ ‌اينکه‌ ‌براي‌ آنست‌ ‌که‌ ايمان‌ آريد بخدا و رسولش‌ و اينست‌ حدهاي‌ ‌خدا‌ و ‌براي‌ كافران‌ عذابيست‌ پر درد (4)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ مخالفت‌ مي‌كنند ‌خدا‌ و رسولش‌ ‌را‌ نگونسار شدند همچنانكه‌ نگونسار شدند آنان‌ ‌که‌ بودند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و بتحقيق‌ فرو فرستاديم‌ آيتهاي‌ روشن‌ و كافران‌ ‌را‌ عذابي‌ ‌است‌ خوار كننده‌ (5)

روزي‌ ‌که‌ برانگيزد ايشانرا ‌خدا‌ همگي‌ ‌را‌ ‌پس‌ خبر دهند ‌آنها‌ ‌را‌ بآنچه‌ كردند ضبط كرد آنرا ‌خدا‌ و فراموش‌ كردند آنرا و ‌خدا‌ ‌بر‌ همه‌ چيز شاهد ‌است‌ (6)

[543]

آيا نديدي‌ ‌که‌ ‌خدا‌ ميداند آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ نباشد هيچ‌ راز سه‌ كس‌ جز ‌که‌ اوست‌ چهارمين‌ ‌ايشان‌ و نه‌ پنج‌ كس‌ جز ‌که‌ اوست‌ ششم‌ ‌ايشان‌ و نه‌ كمتر ‌از‌ ‌آن‌ و نه‌ بيشتر جز ‌که‌ اوست‌ ‌با‌ ‌ايشان‌ ‌هر‌ جا باشند ‌پس‌ خبر ميدهد ‌آنها‌ ‌را‌ بآنچه‌ كردند روز قيامت‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ بهمه‌ چيز داناست‌ (7)

آيا نديدي‌ آنانرا ‌که‌ نهي‌ كرده‌ شدند ‌از‌ راز گفتن‌ ‌پس‌ عود مي‌كنند بآنچه‌ نهي‌ كرده‌ شدند ‌از‌ ‌آن‌ و راز ميگويند ببدي‌ و دشمني‌ و نافرماني‌ ‌رسول‌ و چون‌ آيند ترا تحيت‌ گويند ترا بآنچه‌ تحيت‌ نگفت‌ ترا بآن‌ ‌خدا‌ و ميگويند ‌در‌ خودشان‌ چرا عذاب‌ نميكند ‌ما ‌را‌ ‌خدا‌ بآنچه‌ ميگوئيم‌ بس‌ ‌است‌ ‌آنها‌ ‌را‌ دوزخ‌ ‌که‌ درآيند ‌در‌ ‌آن‌ ‌پس‌ بد ‌است‌ جاي‌ بازگشت‌ (8)

اي‌ آنكسانيكه‌ ايمان‌ آورديد چون‌ راز ‌با‌ ‌هم‌ گوئيد ‌پس‌ راز مگوئيد ‌به‌ بدي‌ و دشمني‌ و نافرماني‌ ‌رسول‌ و راز گوئيد ‌به‌ نيكي‌ و پرهيزگاري‌ و بترسيد ‌از‌ خدائي‌ ‌که‌ بسوي‌ ‌او‌ حشر مي‌شويد (9)

جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ راز گوئي‌ ‌از‌ شيطانست‌ ‌تا‌ غمگين‌ شوند آنان‌ ‌که‌ گرويدند و نيست‌ ‌که‌ ضرر رساند ايشانرا بچيزي‌ مگر باذن‌ ‌خدا‌ و ‌بر‌ ‌خدا‌ بايد توكل‌ كنند گروندگان‌ (10)

اي‌ آنان‌ ‌که‌ گرويديد چون‌ گفته‌ شود ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ جا باز كنيد ‌در‌ مجالس‌ ‌پس‌ جا باز كنيد ‌که‌ جا باز ميكند ‌خدا‌ ‌براي‌ ‌شما‌ و چون‌ گفته‌ شود برخيزيد ‌پس‌ برخيزيد ‌تا‌ بلند گرداند ‌خدا‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ ايمان‌ آوردند ‌از‌ ‌شما‌ و آنانرا ‌که‌ داده‌ شدند علم‌ مرتبت‌ها و ‌خدا‌ بآنچه‌ مي‌كنيد آگاهست‌ (11)

[544]

اي‌ آنكسانيكه‌ ايمان‌ آورديد چون‌ راز گوئيد ‌با‌ ‌رسول‌ ‌پس‌ تقديم‌ كنيد پيشاپيش‌ رازتان‌ صدقه‌ ‌را‌ ‌اينکه‌ بهتر ‌است‌ ‌براي‌ ‌شما‌ و پاكيزه‌ تر ‌پس‌ ‌اگر‌ نيابيد ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربانست‌ (12)

آيا ترسيديد ‌که‌ تقديم‌ كنيد پيشاپيش‌ رازتان‌ صدقه‌ها ‌را‌ ‌پس‌ چون‌ نكرديد و پذيرفت‌ ‌خدا‌ توبه‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌پس‌ ‌بر‌ پاي‌ داريد نماز ‌را‌ و بدهيد زكاة ‌را‌ و اطاعت‌ كنيد ‌خدا‌ و رسولش‌ ‌را‌ و ‌خدا‌ آگاهست‌ بآنچه‌ ميكنيد (13)

آيا نديدي‌ آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ دوست‌ گرفتند گروهي‌ ‌را‌ ‌که‌ غضب‌ كرده‌ ‌خدا‌ برايشان‌ نيستند ‌آنها‌ ‌از‌ ‌شما‌ و نه‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و سوگند مي‌خورند ‌بر‌ دروغ‌ و ‌ايشان‌ ميدانند (14)

آماده‌ كرد ‌خدا‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ عذابي‌ سخت‌ بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ بد ‌است‌ آنچه‌ بودند ميكردند (15)

گرفتند سوگندهاشان‌ ‌را‌ سپري‌ ‌پس‌ بازداشتند ‌از‌ راه‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ ‌آنها‌ راست‌ عذابي‌ خوار كننده‌ (16)

كفايت‌ نكند ‌از‌ ‌ايشان‌ مالهاشان‌ و نه‌ فرزندانشان‌ ‌از‌ ‌خدا‌ چيزي‌ ‌را‌ ايشانند اهل‌ آتش‌ و ‌ايشان‌ ‌در‌ ‌آن‌ جاودانيانند (17)

روزي‌ ‌که‌ ‌بر‌ انگيزد ايشانرا ‌خدا‌ همگي‌ ‌را‌ ‌پس‌ سوگند ياد ميكنند ‌براي‌ ‌او‌ همچنانكه‌ سوگند ياد ميكنند ‌براي‌ ‌شما‌ و مي‌ پندارند ‌که‌ ‌ايشان‌ ‌بر‌ چيزي‌اند بدانيد ‌که‌ ‌ايشان‌ آنهايند دروغگويان‌ (18)

استيلاء يافت‌ برايشان‌ شيطان‌ ‌پس‌ فراموشانيد برايشان‌ ذكر ‌خدا‌ ‌را‌ آنهايند سپاه‌ شيطان‌ بدانيد ‌که‌ سپاه‌ شيطان‌ آنهايند زيانكاران‌ (19)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ مخالفت‌ مي‌نمايند ‌خدا‌ و رسولش‌ ‌را‌ آنهايند ‌در‌ سلك‌ ذليل‌ ترين‌ مردم‌ (20)

نوشته‌ ‌است‌ ‌خدا‌ ‌هر‌ آينه‌ پيروز ميگردم‌ ‌من‌ و رسولانم‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ نيرومند غالب‌ ‌است‌ (21)

[546]

‌آن‌ ‌به‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ مخالفت‌ كردند ‌خدا‌ و رسولش‌ ‌را‌ و كسيكه‌ مخالفت‌ كند ‌خدا‌ ‌را‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ سخت‌ عقوبت‌ ‌است‌ (4)

آنچه‌ بريديد ‌از‌ درخت‌ خرما ‌ يا ‌ واگذاشتيدش‌ ايستاده‌ ‌بر‌ ريشه‌هاي‌ ‌آن‌ ‌پس‌ ‌بود‌ باذن‌ ‌خدا‌ و ‌تا‌ خوار گرداند فاسقان‌ ‌را‌ (5)

و آنچه‌ ‌را‌ بازگردانيد ‌خدا‌ ‌بر‌ رسولش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌پس‌ برنتاختيد ‌بر‌ ‌آن‌ اسبي‌ و نه‌ شتري‌ و ليكن‌ ‌خدا‌ تسلط ميدهد رسولانش‌ ‌را‌ ‌بر‌ آنكه‌ ميخواهد و ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌هر‌ چيزي‌ تواناست‌ (6)

آنچه‌ برگردانيد ‌خدا‌ ‌بر‌ رسولش‌ ‌از‌ اهل‌ قريه‌ها ‌پس‌ ‌براي‌ ‌خدا‌ و ‌رسول‌ و ‌براي‌ صاحب‌ قرابت‌ و يتيمان‌ و مسكينان‌ و ‌إبن‌ سبيل‌ ‌است‌ ‌تا‌ نباشد دائره‌ نوبت‌ ميان‌ ثروتمندان‌ ‌از‌ ‌شما‌ و آنچه‌ آورد ‌شما‌ ‌را‌ ‌رسول‌ ‌پس‌ بگيريدش‌ و آنچه‌ بازدارد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌پس‌ بازايستيد و بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ سخت‌ عقوبت‌ ‌است‌ (7)

‌از‌ ‌براي‌ محتاجان‌ مهاجران‌ آنانكه‌ بيرون‌ كرده‌ شدند ‌از‌ ديارشان‌ و اموالشان‌ ‌که‌ مي‌جويند فضلي‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و خوشنودي‌ و ياري‌ ميكنند ‌خدا‌ و رسولش‌ ‌را‌ آنگروه‌ ايشانند راستگويان‌ (8)

و آنان‌ ‌که‌ جايگاه‌ ساختند دار و ايمان‌ ‌را‌ پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ دوست‌ دارند آنرا ‌که‌ مهاجرت‌ نمود بسوي‌ ‌ايشان‌ و نمي‌يابند ‌در‌ سينه‌ هاشان‌ خواهشي‌ ‌از‌ آنچه‌ داده‌ شدند و برميگزينند ‌بر‌ خودشان‌ و ‌اگر‌ چه‌ ‌باشد‌ ‌با‌ ‌ايشان‌ احتياج‌ و آنكه‌ نگهداشته‌ شود ‌از‌ بخل‌ نفسش‌ ‌پس‌ آنگروه‌ ايشانند رستگاران‌ (9)

[547]

و آنان‌ ‌که‌ آمدند ‌بعد‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ميگويند پروردگارا بيامرز ‌ما ‌را‌ و برادران‌ ‌ما ‌را‌ آنان‌ ‌که‌ پيشي‌ گرفتند ‌از‌ ‌ما بايمان‌ و قرار مده‌ ‌در‌ دلهاي‌ ‌ما كينه‌ آنانرا ‌که‌ گرويدند پروردگارا بدرستيكه‌ تو مهربان‌ رحيمي‌ (10)

آيا نديدي‌ آنانرا ‌که‌ نفاق‌ ورزيدند ميگويند برادرانشانرا آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌از‌ اهل‌ كتاب‌ ‌که‌ ‌اگر‌ بيرون‌ كرده‌ شويد بيرون‌ ميرويم‌ ‌با‌ ‌شما‌ و اطاعت‌ نمي‌كنيم‌ ‌در‌ خلاف‌ ‌شما‌ احدي‌ ‌را‌ هرگز و ‌اگر‌ قتال‌ كرده‌ شديد ياري‌ كنيم‌ ‌شما‌ ‌را‌ و ‌خدا‌ گواه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ دروغگويانند (11)

‌اگر‌ بيرون‌ كرده‌ شوند بيرون‌ نميروند ‌با‌ ‌ايشان‌ و ‌اگر‌ كارزار كرده‌ شوند يارايشان‌ نمي‌كنند و ‌اگر‌ ياريشان‌ كنند برميگردانند پشتها ‌را‌ ‌پس‌ ياري‌ كرده‌ نشوند (12)

‌هر‌ آينه‌ ‌شما‌ سخت‌ تريد ‌از‌ لحاظ بيم‌ ‌در‌ سينه‌ هاشان‌ ‌از‌ ‌خدا‌ ‌آن‌ باين‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ گروهي‌اند ‌که‌ نمي‌فهمند (13)

كارزار نمي‌كنند ‌با‌ ‌شما‌ همگي‌ مگر ‌در‌ قريه‌هاي‌ مستحكم‌ ‌ يا ‌ ‌از‌ پشت‌ ديوارها كارزارشان‌ ميان‌ ‌خود‌ سخت‌ ‌است‌ مي‌پنداريدشان‌ ‌با‌ ‌هم‌ و دلهاشان‌ متفرقست‌ ‌آن‌ باين‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ گروهي‌اند ‌که‌ ‌در‌ نمي‌يابند (14)

مانند آنان‌ ‌که‌ بودند پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ نزديك‌ بچشيدند بدي‌ عاقبت‌ كارشانرا و ايشانراست‌ عذابي‌ دردناك‌ (15)

چون‌ مثل‌ شيطان‌ هنگاميكه‌ ‌گفت‌ انسانرا ‌که‌ كافر شو ‌پس‌ چون‌ كافر شد ‌گفت‌ ‌من‌ بيزارم‌ ‌از‌ تو بدرستيكه‌ ‌من‌ ميترسم‌ ‌از‌ ‌خدا‌ ‌که‌ پروردگار جهانيانست‌ (16)

[548]

‌پس‌ ‌باشد‌ انجام‌ كار آندو اينكه‌ باشند ‌هر‌ دو ‌آنها‌ ‌در‌ آتش‌ جاويدان‌ ‌در‌ ‌آن‌ و اينست‌ جزاي‌ ستمكاران‌ (17)

اي‌ كسانيكه‌ ايمان‌ آورديد بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ و بايد بنگرد ‌هر‌ نفسي‌ ‌که‌ چه‌ پيش‌ فرستاده‌ ‌براي‌ فردا و بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ آگاهست‌ بآنچه‌ مي‌كنيد (18)

و نباشيد چون‌ آنان‌ ‌که‌ فراموش‌ كردند ‌خدا‌ ‌را‌ ‌پس‌ فراموشانيد ‌بر‌ ‌آنها‌ خودشان‌ ‌را‌ ايشانند ‌آن‌ فاسقان‌ (19)

يكسان‌ نباشند اهل‌ آتش‌ و اهل‌ بهشت‌ اهل‌ بهشت‌ ايشانند كاميابان‌ (20)

‌اگر‌ فرو ميفرستاديم‌ ‌اينکه‌ قرآن‌ ‌را‌ ‌بر‌ كوه‌ ‌هر‌ آينه‌ ميديدي‌ آنرا فروتن‌ و درهم‌ شكسته‌ ‌از‌ ترس‌ ‌خدا‌ و ‌اينکه‌ مثلها ميزنيم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌براي‌ مردم‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌آنها‌ فكر كنند (21)

اوست‌ خدائي‌ ‌که‌ نيست‌ الهي‌ جز ‌او‌ ‌که‌ داناي‌ نهان‌ و آشكار اوست‌ بخشنده‌ مهربان‌ (22)

اوست‌ خدائي‌ ‌که‌ نيست‌ الهي‌ جز ‌او‌ پادشاه‌ مبري‌ ‌از‌ نقص‌ و عيب‌ سلام‌ امان‌ دهنده‌ نگهبان‌ عزيز بزرگوار ‌در‌ نهايت‌ كبرياء منزه‌ ‌است‌ ‌خدا‌ ‌از‌ آنچه‌ شرك‌ مي‌ورزند (23)

اوست‌ خدائي‌ آفريننده‌ پديد آورنده‌ صورت‌ بخش‌ ‌او‌ راست‌ نامهاي‌ نيكو تسبيح‌ ميكند ‌او‌ ‌را‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و زمين‌ ‌است‌ و اوست‌ عزيز درستكردار (24)

[549]

60- ‌سورة‌ الممتحنة
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

اي‌ كسانيكه‌ ايمان‌ آورديد نگيريد دشمن‌ مرا و دشمن‌ خودتان‌ ‌را‌ دوستان‌ مي‌افكنيد ‌با‌ ‌ايشان‌ دوستي‌ ‌را‌ بتحقيق‌ كافر شدند بآنچه‌ آمد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ حق‌ بيرون‌ ميكنند ‌رسول‌ ‌را‌ و ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ ايمان‌ آريد بخدا پروردگارتان‌ ‌اگر‌ هستيد ‌که‌ بيرون‌ آمديد بجهاد كردن‌ ‌در‌ راه‌ ‌من‌ و جستن‌ رضاي‌ ‌من‌ مينمائيدشان‌ بنهان‌ دوستي‌ ‌را‌ و ‌من‌ داناترم‌ بآنچه‌ نهان‌ داشتيد و آنچه‌ آشكار ساختيد آنكه‌ ميكند آنرا ‌از‌ ‌شما‌ بحقيقت‌ گم‌ ‌شده‌ ‌از‌ ميان‌ راه‌ (1)

‌اگر‌ يابند ‌شما‌ ‌را‌ باشند ‌شما‌ ‌را‌ دشمنان‌ و گشايند بسوي‌ ‌شما‌ دستهاشان‌ و زبانهاشان‌ ‌را‌ ببدي‌ و آرزو كردند كاش‌ كافر مي‌شدند (2)

هرگز سود ندهد ‌شما‌ ‌را‌ رحمهاتان‌ و نه‌ فرزندانتان‌ روز قيامت‌ جدائي‌ مياندازد ميانتان‌ و ‌خدا‌ بآنچه‌ ميكنيد بيناست‌ (3)

بتحقيق‌ ‌باشد‌ ‌شما‌ ‌را‌ اقتداي‌ نيكو ‌در‌ ابراهيم‌ و آنان‌ ‌که‌ بودند ‌با‌ ‌او‌ هنگاميكه‌ گفتند قومشانرا بدرستيكه‌ ‌ما بيزاريم‌ ‌از‌ ‌شما‌ و ‌از‌ آنچه‌ ميپرستيد ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ انكار ورزيديم‌ ‌به‌ ‌شما‌ و پديد آمد ميانه‌ ‌ما و ميانه‌ ‌شما‌ دشمني‌ و كينه‌ ورزي‌ هميشه‌ ‌تا‌ ‌که‌ ايمان‌ آريد بخدا ‌که‌ يكتاست‌ مگر سخن‌ ابراهيم‌ بپدرش‌ ‌که‌ ‌هر‌ آينه‌ آمرزش‌ خواهم‌ ‌براي‌ تو و مالك‌ نيستم‌ ترا ‌از‌ ‌خدا‌ هيچ‌ چيز پروردگارا ‌بر‌ تو توكل‌ كرديم‌ و بسوي‌ تو بازگشتيم‌ ‌که‌ بسوي‌ تست‌ بازگشت‌ (4)

پروردگارا مگردان‌ ‌ما ‌را‌ فتنه‌ ‌براي‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند و بيامرز ‌ما ‌را‌ پروردگارا بدرستيكه‌ توئي‌ غالب‌ درستكردار (5)

[550]

بتحقيق‌ ‌که‌ ‌باشد‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌ايشان‌ اقتداي‌ نيكو كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ هست‌ اميد دارد ‌خدا‌ و روز بازپسين‌ و ‌هر‌ ‌که‌ روي‌ گرداند ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ اوست‌ بي‌نياز ستوده‌ (6)

شايد ‌که‌ ‌خدا‌ بگرداند ميان‌ ‌شما‌ و ميان‌ آنان‌ ‌که‌ دشمن‌ داشتيد ‌از‌ ‌ايشان‌ دوستي‌ و ‌خدا‌ تواناست‌ و ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربانست‌ (7)

نهي‌ نميكند ‌شما‌ ‌را‌ ‌خدا‌ ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ كارزار نكردند ‌با‌ ‌شما‌ ‌در‌ دين‌ و بيرون‌ نكردند ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ ديارتان‌ اينكه‌ نيكو داريد ايشانرا و عدالت‌ كنيد ‌با‌ ‌ايشان‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ دوست‌ دارد عدالت‌ پيشگان‌ ‌را‌ (8)

جز ‌اينکه‌ نيست‌ نهي‌ ميكند ‌شما‌ ‌را‌ ‌خدا‌ ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ كارزار كردند ‌با‌ ‌شما‌ ‌در‌ دين‌ و بيرون‌ كردند ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ خانه‌ هاتان‌ و ‌هم‌ پشت‌ شدند ‌بر‌ بيرون‌ كردن‌ ‌شما‌ ‌که‌ دوست‌ داريد ايشانرا و كسي‌ ‌که‌ دوست‌ دارد ‌آنها‌ ‌را‌ ‌پس‌ ايشانند ستمكاران‌ (9)

اي‌ كسانيكه‌ ايمان‌ آورديد چون‌ آيند ‌شما‌ ‌را‌ آنان‌ ‌با‌ ايمان‌ هجرت‌ گزيده‌ ‌پس‌ بيازمائيدشان‌ ‌خدا‌ داناتر ‌است‌ بايمانشان‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ دانستيد ‌آنها‌ ‌را‌ ‌با‌ ايمان‌ ‌پس‌ بازنگردانيد ‌آنها‌ ‌را‌ بسوي‌ كفار نه‌ ‌آنها‌ حلالند ‌براي‌ ‌ايشان‌ و نه‌ ‌ايشان‌ حلال‌ مي‌باشند ‌براي‌ ‌آنها‌ و بدهيد ‌آنها‌ ‌را‌ آنچه‌ انفاق‌ كردند و نيست‌ گناهي‌ ‌بر‌ ‌شما‌ ‌که‌ نكاح‌ كنيد ‌آنها‌ ‌را‌ چون‌ بدهيد بآنها اجرهاشانرا و چنگ‌ نزنيد ‌به‌ علاقه‌ و عقد آنان‌ كافر و بخواهيد آنچه‌ انفاق‌ كرديد و بايد بخواهند آنچه‌ انفاق‌ كردند اينست‌ حكم‌ ‌خدا‌ حكم‌ مي‌كند ميان‌ ‌شما‌ و ‌خدا‌ داناي‌ درستكردار ‌است‌ (10)

و ‌اگر‌ رفت‌ ‌از‌ ‌شما‌ چيزي‌ ‌از‌ همسرانتان‌ بسوي‌ كافران‌ ‌پس‌ نوبت‌ يافتيد ‌پس‌ بدهيد آنانرا ‌که‌ رفت‌ همسرانشان‌ مثل‌ آنچه‌ انفاق‌ كردند و بترسيد ‌از‌ خدائي‌ ‌که‌ ‌شما‌ باو ايمان‌ داريد (11)

[551]

اي‌ پيغمبر چون‌ آيند بتو آنان‌ ‌با‌ ايمان‌ بيعت‌ كنند ‌با‌ تو ‌بر‌ اينكه‌ شريك‌ نسازند ‌با‌ ‌خدا‌ چيزي‌ ‌را‌ و دزدي‌ نكنند و بزنا تن‌ ‌در‌ ندهند و نكشند اولادشانرا و نيارند دروغي‌ ‌را‌ ‌که‌ ببندند آنرا ميان‌ دستهاشان‌ و پاهاشان‌ و نا فرماني‌ نكنند ترا ‌در‌ كار خوب‌ ‌پس‌ بيعت‌ كن‌ ‌با‌ ‌آنها‌ و آمرزش‌ خواه‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ ‌از‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربانست‌ (12)

اي‌ ‌آن‌ كسانيكه‌ ايمان‌ آورديد دوست‌ نداريد گروهي‌ ‌را‌ ‌که‌ غضب‌ كرد ‌خدا‌ برايشان‌ بتحقيق‌ نوميد شدند ‌از‌ آخرت‌ همچنانكه‌ نوميد شدند كافران‌ ‌از‌ اصحاب‌ قبور (13)

61- ‌سورة‌ الصف‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

تسبيح‌ كرد ‌خدا‌ ‌را‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ و اوست‌ غالب‌ درستكردار (1)

اي‌ آنان‌ ‌که‌ ايمان‌ آورديد چرا ميگوئيد آنچه‌ ‌که‌ نمي‌كنيد (2)

بزرگست‌ ‌از‌ حيث‌ غضب‌ نزد ‌خدا‌ اينكه‌ گوئيد آنچه‌ ‌که‌ نمي‌كنيد (3)

بدرستيكه‌ ‌خدا‌ دوست‌ ميدارد آنانرا ‌که‌ كارزار كنند ‌در‌ راهش‌ صف‌ زده‌ گويا ‌که‌ ‌ايشان‌ بنائي‌ استوارند (4)

و هنگاميكه‌ ‌گفت‌ موسي‌ بقوم‌ ‌خود‌ ‌که‌ اي‌ قوم‌ چرا آزار ميدهيد مرا بتحقيق‌ ‌که‌ ميدانيد ‌که‌ ‌من‌ فرستاده‌ خدايم‌ بسوي‌ ‌شما‌ ‌پس‌ چون‌ برگشتند گردانيد ‌خدا‌ دلهاشان‌ ‌را‌ و ‌خدا‌ هدايت‌ نمي‌كند گروه‌ فاسقان‌ ‌را‌ (5)

[552]

و چون‌ ‌گفت‌ عيسي‌ پسر مريم‌ اي‌ بني‌ اسرائيل‌ بدرستيكه‌ ‌من‌ فرستاده‌ خدايم‌ بسوي‌ ‌شما‌ تصديق‌ كننده‌ آنچه‌ ‌که‌ پيش‌ ‌از‌ ‌من‌ ‌بود‌ ‌از‌ تورية و مژده‌ دهنده‌ رسولي‌ ‌که‌ مي‌آيد ‌بعد‌ ‌از‌ ‌من‌ نام‌ ‌او‌ احمد ‌است‌ ‌پس‌ چون‌ آمد ايشانرا ‌با‌ معجزه‌ها گفتند ‌اينکه‌ سحريست‌ آشكار (6)

و كيست‌ ستمكارتر ‌از‌ آنكه‌ بست‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ دروغ‌ ‌را‌ و ‌او‌ خوانده‌ ميشود بسوي‌ اسلام‌ و ‌خدا‌ هدايت‌ نمي‌كند گروه‌ ستمكاران‌ ‌را‌ (7)

ميخواهند ‌که‌ خاموش‌ كنند نور ‌خدا‌ ‌را‌ بدهنهاشان‌ و ‌خدا‌ كامل‌ كننده‌ ‌است‌ نورش‌ ‌را‌ گرچه‌ ناخوش‌ دارند كافران‌ (8)

اوست‌ ‌که‌ فرستاد رسولش‌ ‌را‌ بهدايت‌ و دين‌ حق‌ ‌تا‌ غالب‌ سازد ‌او‌ ‌را‌ ‌بر‌ دين‌ همه‌ اش‌ و ‌اگر‌ چه‌ ناخوش‌ دارند مشركان‌ (9)

اي‌ كسانيكه‌ ايمان‌ آورديد آيا دلالت‌ كنم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌بر‌ سودائي‌ ‌که‌ برهاند ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ عذاب‌ دردناك‌ (10)

ايمان‌ بياريد بخدا و رسولش‌ و جهاد بكنيد ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ ‌با‌ مالهاتان‌ و نفسهاتان‌ ‌آن‌ بهتر ‌است‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌اگر‌ هستيد ‌که‌ بدانيد (11)

مي‌آمرزد ‌شما‌ ‌را‌ گناهانتان‌ ‌را‌ و داخل‌ ميگرداند ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ بهشتهائي‌ ‌که‌ ميرود ‌از‌ زير ‌آنها‌ نهرها و مسكنهاي‌ پاكيزه‌ ‌در‌ باغهاي‌ جاي‌ اقامت‌ دائمي‌ آنست‌ كاميابي‌ بزرگ‌ (12)

و ديگري‌ ‌که‌ دوست‌ ميداردش‌ ياري‌ ‌از‌ خداست‌ و فتحي‌ نزديكست‌ و مژده‌ ده‌ مؤمنان‌ (13)

اي‌ آنان‌ ‌که‌ ايمان‌ آورديد باشيد ياوران‌ ‌خدا‌ همچنانكه‌ ‌گفت‌ عيسي‌ پسر مريم‌ حواريين‌ ‌را‌ ‌که‌ كيست‌ انصار ‌من‌ بسوي‌ ‌خدا‌ گفتند حواريون‌ ‌که‌ مائيم‌ ياوران‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ ايمان‌ آوردند گروهي‌ ‌از‌ بني‌ اسرائيل‌ و كافر شدند گروهي‌ ‌پس‌ پيروزي‌ داديم‌ آنانرا ‌که‌ ايمان‌ آوردند ‌بر‌ دشمنانشان‌ ‌پس‌ گرديدند غالبان‌ (14)

[553]

62- ‌سورة‌ الجمعة
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

تسبيح‌ ميگويد ‌خدا‌ ‌را‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ ‌آن‌ پادشاه‌ پاك‌ عزيز درستكردار (1)

اوست‌ ‌که‌ برانگيخت‌ ‌در‌ امي‌ها رسولي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ميخواند ‌بر‌ ‌ايشان‌ آيت‌ هايش‌ ‌را‌ و پاك‌ مي‌سازد ايشانرا و مي‌آموزدشان‌ كتاب‌ و حكمت‌ و بدرستيكه‌ بودند ‌از‌ پيش‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌در‌ گمراهي‌ آشكار (2)

و ديگران‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌که‌ لاحق‌ نشده‌اند بايشان‌ و اوست‌ غالب‌ درستكردار (3)

‌آن‌ فضل‌ خداست‌ ‌که‌ ميدهدش‌ بكسي‌ ‌که‌ ميخواهد و ‌خدا‌ صاحب‌ فضل‌ بزرگست‌ (4)

مثل‌ آنان‌ ‌که‌ بار كرده‌ شدند تورية ‌را‌ سپس‌ برنداشتند آنرا مثل‌ خر ‌است‌ ‌که‌ بردارد كتاب‌ها ‌را‌ بد ‌است‌ مثل‌ گروهي‌ ‌که‌ تكذيب‌ كردند آيت‌هاي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ و ‌خدا‌ هدايت‌ نمي‌كند گروه‌ ستمكاران‌ ‌را‌ (5)

بگو اي‌ ‌آن‌ كسانيكه‌ يهود شديد ‌اگر‌ ادعا ميكنيد ‌که‌ ‌شما‌ دوستان‌ خدائيد ‌از‌ ‌غير‌ مردم‌ ‌پس‌ آرزو كنيد مرگ‌ ‌را‌ ‌اگر‌ هستيد راستگويان‌ (6)

و آرزو نخواهند كرد آنرا هرگز بسبب‌ آنچه‌ پيش‌ فرستاده‌ دستهاشان‌ و ‌خدا‌ داناست‌ ‌به‌ ستمكاران‌ (7)

بگو بدرستيكه‌ آنمرگي‌ ‌که‌ ميگريزيد ‌از‌ ‌آن‌ ‌پس‌ بتحقيق‌ ‌آن‌ ميرسد ‌شما‌ ‌را‌ سپس‌ برگردانيده‌ مي‌شود بسوي‌ داناي‌ نهان‌ و آشكار ‌پس‌ آگاه‌ سازد ‌شما‌ ‌را‌ بآنچه‌ بوديد ‌که‌ ميكرديد (8)

[554]

اي‌ آنان‌ ‌که‌ ايمان‌ آورديد چون‌ ندا شود ‌براي‌ نماز ‌در‌ روز جمعه‌ ‌پس‌ بشتابيد بسوي‌ ذكر ‌خدا‌ و واگذاريد بيع‌ ‌را‌ ‌آن‌ بهتر ‌است‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌اگر‌ هستيد ‌که‌ بدانيد (9)

‌پس‌ چون‌ گزارده‌ شد نماز پراكنده‌ شويد ‌در‌ زمين‌ و بجوئيد ‌از‌ فضل‌ ‌خدا‌ و ياد كنيد ‌خدا‌ ‌را‌ بسيار ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ رستگار شويد (10)

و چون‌ بينند تجارتي‌ ‌ يا ‌ لهو ميروند بسوي‌ ‌آن‌ و واگذارند ترا ايستاده‌ بگو آنچه‌ نزد خداست‌ بهتر ‌است‌ ‌از‌ لهو و ‌از‌ تجارت‌ و خداست‌ بهترين‌ روزي‌ دهندگان‌ (11)

63- ‌سورة‌ المنافقون‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

چون‌ آيند ترا منافقان‌ گويند گواهي‌ دهيم‌ ‌که‌ تو ‌رسول‌ خدائي‌ و ‌خدا‌ ميداند ‌که‌ تو ‌رسول‌ اوئي‌ و ‌خدا‌ گواهي‌ دهد ‌که‌ منافقان‌ ‌هر‌ آينه‌ دروغگويانند (1)

گرفتند سوگندهاشان‌ ‌را‌ سپري‌ ‌پس‌ بازداشتند ‌از‌ راه‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ بد كردارند (2)

‌آن‌ ‌به‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ گرويدند سپس‌ كافر شدند ‌پس‌ مهر نهاده‌ شد ‌بر‌ دلهاشان‌ ‌پس‌ ‌ايشان‌ نمي‌فهمند (3)

و چون‌ بيني‌ ايشانرا خوش‌ آيدت‌ جسمهاشان‌ و چون‌ سخن‌ كنند بشنوي‌ قول‌ ايشانرا و حال‌ آنكه‌ ‌ايشان‌ چوبهاي‌ خشكند بديوار تكيه‌ زده‌ مي‌پندارند ‌هر‌ فرياد ‌بر‌ ايشانست‌ ‌ايشان‌ دشمنند ‌پس‌ حذر كن‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ بكشد ايشانرا ‌خدا‌ چگونه‌ برگردانيده‌ مي‌شوند (4)

[555]

و چون‌ گفته‌ شود بايشان‌ بيائيد ‌تا‌ آمرزش‌ خواهد ‌براي‌ ‌شما‌ ‌رسول‌ ‌خدا‌ سر پيچند ‌ايشان‌ و بيني‌ ايشانرا ‌که‌ بازميدارند و ‌ايشان‌ گردنكشانند (5)

يكسانست‌ برايشان‌ چه‌ آمرزش‌ خواهي‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ ‌ يا ‌ آمرزش‌ نخواهي‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ هرگز نيامرزد ‌خدا‌ ايشانرا بدرستيكه‌ ‌خدا‌ هدايت‌ نمي‌كند گروه‌ فاسقان‌ ‌را‌ (6)

‌ايشان‌ آنانند ‌که‌ ميگويند انفاق‌ نكنيد ‌بر‌ آنان‌ ‌که‌ نزد ‌رسول‌ خدايند ‌تا‌ متفرق‌ شوند و ‌خدا‌ ‌را‌ خزينه‌هاي‌ آسمانها و زمين‌ ‌است‌ و ليكن‌ منافقان‌ نمي‌ فهمند (7)

ميگويند ‌اگر‌ بازگرديم‌ بسوي‌ مدينه‌ ‌هر‌ آينه‌ بيرون‌ خواهد كرد البته‌ عزيزتر ‌از‌ ‌آن‌ ذليل‌ تر ‌را‌ و ‌خدا‌ راست‌ عزت‌ و رسولراست‌ و مؤمنين‌ راست‌ و ليكن‌ منافقان‌ نمي‌دانند (8)

اي‌ آنان‌ ‌که‌ گرويديد غافل‌ نگرداند ‌شما‌ ‌را‌ مالهاتان‌ و نه‌ فرزندانتان‌ ‌از‌ ذكر ‌خدا‌ و كسيكه‌ كند اينرا ‌پس‌ آنگروه‌ ايشانند زيانكاران‌ (9)

و انفاق‌ كنيد ‌از‌ آنچه‌ روزي‌ كرديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ پيش‌ ‌از‌ آنكه‌ بيايد يكي‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌را‌ مرگ‌ ‌پس‌ گويد پروردگارا ‌اگر‌ بتأخير اندازي‌ مرا ‌تا‌ مدتي‌ نزديك‌ ‌پس‌ صدقه‌ دهم‌ و باشم‌ ‌از‌ شايستگان‌ (10)

و هرگز ‌پس‌ نيندازد ‌خدا‌ نفسي‌ ‌را‌ هرگاه‌ بيايد مدت‌ ‌آن‌ و ‌خدا‌ آگاهست‌ بآنچه‌ مي‌كنيد (11)

[556]

64- ‌سورة‌ التغابن‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

تسبيح‌ ميگويد ‌خدا‌ ‌را‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و آنچه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ ‌او‌ راست‌ پادشاهي‌ و ‌او‌ راست‌ ستايش‌ و ‌او‌ ‌بر‌ ‌هر‌ چيزي‌ تواناست‌ (1)

اوست‌ ‌که‌ آفريد ‌شما‌ ‌را‌ ‌پس‌ بعضي‌ ‌از‌ ‌شما‌ كافريد و بعضي‌ ‌از‌ ‌شما‌ مؤمن‌ و ‌خدا‌ بآنچه‌ ميكنيد بيناست‌ (2)

آفريد آسمانها و زمين‌ ‌را‌ براستي‌ و تصوير كرد ‌شما‌ ‌را‌ و نيكو كرد صورتهاي‌ ‌شما‌ ‌را‌ و بسوي‌ اوست‌ بازگشت‌ (3)

ميداند آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و زمين‌ ‌است‌ و ميداند آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ پنهان‌ ميكنيد و آنچه‌ آشكار ميسازيد و ‌خدا‌ داناست‌ بدرون‌ سينه‌ها (4)

آيا نيامد ‌شما‌ ‌را‌ خبر آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌از‌ پيش‌ ‌پس‌ چشيدند بدي‌ كارشانرا و ايشانرا عذابيست‌ پر درد (5)

‌آن‌ بسبب‌ ‌آن‌ ‌بود‌ ‌که‌ آمد ايشانرا رسولانشان‌ ‌با‌ بينه‌ها ‌پس‌ گفتند آيا انساني‌ هدايت‌ ميكند ‌ما ‌را‌ ‌پس‌ كافر شدند و رو گردانيدند و بي‌نياز آمد ‌خدا‌ و ‌خدا‌ بي‌نياز ستوده‌ ‌است‌ (6)

گمان‌ بردند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند آنكه‌ برانگيخته‌ نشوند هرگز بگو آري‌ قسم‌ بپروردگارم‌ ‌هر‌ آينه‌ برانگيخته‌ شويد ‌پس‌ خبر داده‌ شويد بآنچه‌ كرده‌ايد و ‌اينکه‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ آسانست‌ (7)

‌پس‌ ايمان‌ آريد بخدا و رسولش‌ و ‌آن‌ نوري‌ ‌که‌ فرو فرستاديم‌ و ‌خدا‌ بآنچه‌ مي‌كنيد آگاهست‌ (8)

روزي‌ ‌که‌ جمع‌ ميكند ‌شما‌ ‌را‌ ‌براي‌ روز جمع‌ آنست‌ روز مغبون‌ كردن‌ و كسي‌ ‌که‌ ايمان‌ مي‌آورد بخدا و ميكند كار شايسته‌ واميگذارد ‌از‌ ‌او‌ بديهايش‌ ‌را‌ و داخل‌ ميگرداندش‌ ‌در‌ بهشتهائي‌ ‌که‌ ميرود ‌از‌ زير ‌آنها‌ نهرها جاودانيان‌ ‌در‌ ‌آنها‌ هميشه‌ اينست‌ كاميابي‌ بزرگ‌ (9)

[557]

و آنان‌ ‌که‌ كافر شدند و تكذيب‌ كردند آيت‌هاي‌ ‌ما ‌را‌ ‌آنها‌ ياران‌ آتش‌اند جاودانيان‌ ‌در‌ ‌آن‌ و بد ‌است‌ بازگشت‌ (10)

نرسد هيچ‌ مصيبتي‌ مگر باذن‌ ‌خدا‌ و كسي‌ ‌که‌ ايمان‌ آورد بخدا هدايت‌ كند دلش‌ ‌را‌ و ‌خدا‌ بهمه‌ چيز داناست‌ (11)

و پيروي‌ كنيد ‌خدا‌ ‌را‌ و پيروي‌ كنيد ‌رسول‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ رو گردانيديد ‌پس‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌رسول‌ ماست‌ رسانيدن‌ آشكار (12)

خدائيست‌ ‌که‌ نيست‌ الهي‌ جز ‌او‌ و ‌بر‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ بايد توكل‌ كنند مؤمنان‌ (13)

اي‌ آنان‌ ‌که‌ ايمان‌ آورديد بدرستيكه‌ ‌از‌ همسران‌ ‌شما‌ و فرزندان‌ ‌شما‌ دشمنند ‌شما‌ ‌را‌ ‌پس‌ حذر كنيد ‌از‌ ‌ايشان‌ و ‌اگر‌ درگذريد و عفو كنيد و ببخشيد ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربانست‌ (14)

جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ مالهاتان‌ و فرزندانتان‌ بلايند و ‌خدا‌ نزد ‌او‌ مزدي‌ بزرگست‌ (15)

‌پس‌ بترسيد ‌از‌ ‌خدا‌ آنچه‌ توانيد و بشنويد و اطاعت‌ كنيد و انفاق‌ نمائيد بهتر ‌است‌ ‌براي‌ خودتان‌ و كسيكه‌ نگهدارد بخل‌ نفسش‌ ‌پس‌ آنگروه‌ ايشانند راستگاران‌ (16)

‌اگر‌ وام‌ دهيد ‌خدا‌ ‌را‌ وام‌ نيكو زياده‌ كند آنرا ‌براي‌ ‌شما‌ و مي‌آمرزد ‌شما‌ ‌را‌ و خداست‌ جزا دهنده‌ بردبار (17)

داناي‌ نهان‌ و آشكار غالب‌ ‌است‌ و درستكردار (18)

[558]

65- ‌سورة‌ الطلاق‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

اي‌ پيغمبر چون‌ طلاق‌ داديد آنان‌ ‌را‌ ‌پس‌ طلاق‌ دهيد ايشانرا ‌با‌ وقت‌ عده‌ شان‌ و ضبط نمائيد عده‌ ‌را‌ و بپرهيزيد ‌از‌ ‌خدا‌ پروردگارتان‌ بيرون‌ نكنيد ايشانرا ‌از‌ خانه‌ هاشان‌ و بيرون‌ نروند مگر آنكه‌ پديد آيد ‌از‌ ‌ايشان‌ كار زشتي‌ آشكار و ‌اينکه‌ ‌است‌ حدهاي‌ ‌خدا‌ و كسي‌ ‌که‌ درگذرد ‌از‌ حدود ‌خدا‌ ‌پس‌ بحقيقت‌ ستم‌ كرده‌ ‌بر‌ ‌خود‌ نميداني‌ شايد ‌که‌ ‌خدا‌ پديد آرد ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آن‌ امري‌ ‌را‌ (1)

‌پس‌ چون‌ برسد مدتشان‌ ‌پس‌ ‌ يا ‌ نگاهداريد ايشانرا بخوبي‌ ‌ يا ‌ جدا شويد ‌از‌ ‌ايشان‌ بخوبي‌ و گواه‌ گيريد دو عادل‌ ‌از‌ خودتان‌ و بپاداريد شهادت‌ ‌را‌ ‌براي‌ ‌خدا‌ آنست‌ ‌که‌ پند داده‌ شود بآن‌ كسيكه‌ ‌باشد‌ ميگرود بخدا و روز قيامت‌ و كسيكه‌ بپرهيزد ‌از‌ ‌خدا‌ ميگرداند ‌براي‌ ‌او‌ رهائي‌ ‌از‌ اندوه‌ (2)

و روزي‌ دهد ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ جائي‌ ‌که‌ گمان‌ نميبرد و كسي‌ ‌که‌ توكل‌ كند ‌بر‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ ‌او‌ كافيست‌ ‌او‌ ‌را‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ رساننده‌ امرست‌ بتحقيق‌ ‌که‌ گردانيد ‌خدا‌ ‌براي‌ ‌هر‌ چيز اندازه‌ (3)

و آنزنان‌ ‌که‌ نوميد شدند ‌از‌ حيض‌ ‌از‌ آنان‌ ‌شما‌ ‌اگر‌ شك‌ داريد ‌پس‌ عده‌ ‌ايشان‌ سه‌ ماه‌ ‌است‌ و آنزنان‌ ‌که‌ حائض‌ نشوند و صاحبان‌ حمل‌ها مدتشان‌ آنست‌ ‌که‌ فرو گذارند بار خودشان‌ ‌را‌ و كسي‌ ‌که‌ بپرهيزد ‌از‌ ‌خدا‌ ميگرداند ‌براي‌ ‌او‌ ‌از‌ امرش‌ آسان‌ (4)

‌آن‌ امر خداست‌ فرو فرستاده‌ آنرا بسوي‌ ‌شما‌ و كسيكه‌ بپرهيزد ‌از‌ ‌خدا‌ بپوشاند ‌از‌ ‌او‌ بديهايش‌ ‌را‌ و بزرگ‌ سازد ‌براي‌ ‌او‌ مزد ‌را‌ (5)

[559]

سكونت‌ دهيد ايشانرا ‌از‌ جائيكه‌ ‌خود‌ ساكنيد ‌از‌ وسعتان‌ و آزار نكنيد ‌ايشان‌ ‌را‌ ‌که‌ تنگ‌ بگيريد برايشان‌ و ‌اگر‌ باشند صاحبان‌ حمل‌ ‌پس‌ انفاق‌ كنيد برايشان‌ ‌تا‌ بگذارند حمل‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ شير دهند ‌براي‌ ‌شما‌ ‌پس‌ بدهيد مزد ايشانرا و سازگاري‌ كنيد ميانتان‌ بخوبي‌ و ‌اگر‌ سخت‌ گيريد ‌پس‌ بزودي‌ شير دهد ‌او‌ ‌را‌ ديگري‌ (6)

بايد ‌که‌ نفقه‌ دهد صاحب‌ ثروت‌ ‌از‌ ثروتش‌ و كسي‌ ‌که‌ تنگ‌ ‌شده‌ ‌باشد‌ ‌بر‌ ‌او‌ روزي‌ ‌او‌ ‌پس‌ بايد انفاق‌ نمايد ‌از‌ آنچه‌ داده‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌خدا‌ تكليف‌ نكند ‌خدا‌ نفسي‌ ‌را‌ مگر آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ داده‌ ‌او‌ ‌را‌ بزودي‌ گرداند ‌خدا‌ ‌بعد‌ ‌از‌ دشواري‌ آساني‌ (7)

و بسا ‌از‌ قريه‌ ‌که‌ سركشي‌ كرد ‌از‌ امر پروردگارش‌ و رسولانش‌ ‌پس‌ حساب‌ كشيديم‌ ‌از‌ ‌او‌ حسابي‌ سخت‌ و عذاب‌ كرديم‌ ‌او‌ ‌را‌ بعذابي‌ زشت‌ (8)

‌پس‌ بچشيد بدي‌ عاقبت‌ كارش‌ ‌را‌ و ‌بود‌ انجام‌ كارش‌ زيان‌ (9)

آماده‌ كرد ‌خدا‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ عذابي‌ سخت‌ ‌پس‌ بپرهيزيد ‌از‌ ‌خدا‌ اي‌ صاحبان‌ عقل‌ آنان‌ ‌که‌ گرويدند بتحقيق‌ فرو فرستاد ‌خدا‌ بسوي‌ ‌شما‌ ذكر ‌را‌ (10)

رسولي‌ ‌را‌ ‌که‌ بخواند ‌بر‌ ‌شما‌ آيت‌هاي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌که‌ واضحست‌ ‌تا‌ بيرون‌ برد آنانرا ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ ‌از‌ تاريكي‌ها بسوي‌ روشنائي‌ و كسي‌ ‌که‌ ايمان‌ آورد بخدا و كرد كار نيكو داخل‌ گرداند ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ بهشتهائي‌ ‌که‌ ميرود ‌از‌ زير ‌آنها‌ نهرها جاودانيان‌ ‌در‌ ‌آنها‌ هميشه‌ بتحقيق‌ نيكو كرد ‌خدا‌ ‌براي‌ ‌او‌ روزيش‌ ‌را‌ (11)

خداست‌ ‌که‌ آفريد هفت‌ آسمانرا و ‌از‌ زمين‌ مثل‌ آنرا فرود آيد امر ميان‌ ‌آنها‌ ‌تا‌ بدانيد ‌که‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ همه‌ چيز قادر ‌است‌ و بدرستيكه‌ ‌خدا‌ بتحقيق‌ فراگرفته‌ همه‌ چيز ‌را‌ ‌از‌ حيث‌ علم‌ (12)

[560]

66- ‌سورة‌ التحريم‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

اي‌ پيغمبر چرا حرام‌ ميكني‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ حلال‌ كرد ‌خدا‌ ‌براي‌ تو ميجوئي‌ خوشنودي‌ همسرانت‌ ‌را‌ و ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربانست‌ (1)

بتحقيق‌ ‌که‌ قرارداد ‌خدا‌ ‌براي‌ ‌شما‌ حلال‌ بودن‌ سوگندهاي‌ ‌شما‌ ‌را‌ و ‌خدا‌ صاحب‌ اختيار ‌شما‌ و ‌او‌ داناي‌ درستكردار ‌است‌ (2)

و هنگاميكه‌ پنهان‌ ‌گفت‌ نبي‌ ‌به‌ بعضي‌ ‌از‌ ازواجش‌ سخني‌ ‌را‌ ‌پس‌ چون‌ خبر داد باو و اطلاع‌ داد ‌او‌ ‌را‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌او‌ بيان‌ كرد بعضش‌ ‌را‌ و اعراض‌ نمود ‌از‌ بعضي‌ ‌پس‌ چون‌ خبر دادش‌ باو ‌گفت‌ ‌که‌ خبر داد ترا باين‌ ‌گفت‌ خبر داد مرا داناي‌ آگاه‌ (3)

‌اگر‌ توبه‌ كنيد بسوي‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ بتحقيق‌ ‌که‌ ميل‌ كند دلهاي‌ ‌شما‌ و ‌اگر‌ ‌هم‌ پشت‌ بشويد ‌بر‌ ‌او‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ اوست‌ يار پيغمبر و جبرئيل‌ و صالح‌ مؤمنان‌ و ملائكه‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌هم‌ پشتند (4)

شايد پروردگارش‌ ‌اگر‌ طلاق‌ بدهد ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ بدل‌ دهد ‌او‌ ‌را‌ همسراني‌ بهتر ‌از‌ ‌شما‌ ‌که‌ مسلمان‌ مؤمن‌ فرمانبردار توبه‌ كننده‌ عبادت‌ كننده‌ هجرت‌ كننده‌ بيوه‌ و ‌ يا ‌ دوشيزه‌ باشند (5)

اي‌ آنان‌ ‌که‌ ايمان‌ آورديد نگهداريد ‌خود‌ و كسانتانرا ‌از‌ آتشي‌ ‌که‌ هيمه‌ ‌آن‌ مردمان‌ و سنگ‌ ‌است‌ ‌بر‌ ‌آن‌ ملائكه‌ هائيست‌ درشت‌ سخن‌ سخت‌ گير نافرماني‌ نمي‌كنند ‌خدا‌ ‌را‌ ‌در‌ آنچه‌ ‌که‌ امر كند ايشانرا و مي‌ كنند آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ مأمورند (6)

اي‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شديد عذر نياوريد امروز جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ جزا داده‌ مي‌شويد آنچه‌ بوديد ‌که‌ ميكرديد (7)

[562]

67- ‌سورة‌ الملك‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

افزون‌ آمد آنكه‌ بدست‌ اوست‌ پادشاهي‌ و ‌او‌ ‌بر‌ همه‌ چيز تواناست‌ (1)

آنكه‌ پديد آورد مرگ‌ و زندگي‌ ‌را‌ ‌تا‌ بيازمايد ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ كدام‌ يك‌ خوبتريد ‌از‌ حيث‌ كردار و ‌او‌ عزيز آمرزنده‌ ‌است‌ (2)

آنكه‌ آفريد هفت‌ آسمانرا طبقه‌ طبقه‌ نه‌ بيني‌ ‌در‌ آفرينش‌ خداي‌ بخشنده‌ هيچ‌ فرقي‌ ‌پس‌ بازگردان‌ چشم‌ ‌را‌ آيا بيني‌ هيچ‌ نقصاني‌ (3)

سپس‌ بازگردان‌ چشم‌ ‌را‌ دوباره‌ برميگردد بسويت‌ چشم‌ سر افكنده‌ و اوست‌ مانده‌ ‌شده‌ (4)

و بتحقيق‌ آراستيم‌ آسمان‌ دنيا ‌را‌ بچراغ‌ها و گردانيديم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ رانندگان‌ شيطانها و آماده‌ كرديم‌ ‌براي‌ ‌ايشان‌ عذاب‌ آتش‌ ‌را‌ (5)

و ‌براي‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند بپروردگارشان‌ عذاب‌ دوزخست‌ و بد بازگشتي‌ ‌است‌ (6)

چون‌ انداخته‌ شوند ‌در‌ ‌آن‌ بشنوند آنرا خروشي‌ و ‌آن‌ ميجوشد (7)

نزديك‌ شد پاره‌ پاره‌ شود ‌از‌ خشم‌ هرگاه‌ انداخته‌ شود ‌در‌ ‌آن‌ جمعي‌ سؤال‌ كنند ايشانرا خازنانش‌ آيا نيامد ‌شما‌ ‌را‌ بيم‌ دهنده‌ (8)

گويند آري‌ آمد ‌ما ‌را‌ بيم‌ دهنده‌ ‌پس‌ تكذيب‌ كرديم‌ و گفتيم‌ فرو نفرستاده‌ ‌خدا‌ هيچ‌ چيز نيستيد ‌شما‌ مگر ‌در‌ گمراهي‌ بزرگ‌ (9)

و گفتند ‌اگر‌ بوديم‌ ‌که‌ ميشنيديم‌ ‌ يا ‌ ميانديشيديم‌ نبوديم‌ ‌از‌ ياران‌ آتش‌ (10)

‌پس‌ اعتراف‌ كردند بگناهشان‌ ‌پس‌ دوري‌ ‌از‌ رحمت‌ باد ياران‌ آتش‌ ‌را‌ (11)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ ميترسند ‌از‌ پروردگارشان‌ بنهان‌ آنان‌ ‌را‌ آمرزش‌ و اجريست‌ بزرگ‌ (12)

[563]

پنهان‌ داريد سخنان‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ آشكار كنيد آنرا بدرستيكه‌ ‌او‌ داناست‌ بذات‌ سينه‌ها (13)

آيا نداند (اسرارشانرا) آنكه‌ آفريد (ايشانرا) و ‌او‌ باريك‌ ‌بين‌ آگاهست‌ (14)

اوست‌ ‌که‌ گردانيد ‌براي‌ ‌شما‌ زمين‌ ‌را‌ رام‌ ‌پس‌ سير كنيد ‌در‌ اطراف‌ ‌آن‌ و بخوريد ‌از‌ روزي‌ ‌او‌ و بسوي‌ اوست‌ بازگشت‌ (15)

آيا ايمن‌ شديد ‌از‌ آنكه‌ ‌در‌ آسمانهاست‌ ‌که‌ فرو برد ‌شما‌ ‌را‌ بزمين‌ ‌پس‌ آنگاه‌ ‌که‌ ‌آن‌ موج‌ ميزند (16)

يا ‌ ايمن‌ شديد ‌از‌ آنكه‌ ‌در‌ آسمانهاست‌ ‌که‌ بفرستد ‌بر‌ ‌شما‌ تندباد ‌پس‌ بزودي‌ ميدانيد ‌که‌ چگونه‌ ‌است‌ بيم‌ كردن‌ ‌من‌ (17)

و بتحقيق‌ تكذيب‌ نمودند آنان‌ ‌که‌ پيش‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ بودند ‌پس‌ چگونه‌ ‌باشد‌ كيفر ‌من‌ (18)

آيا نديدند پرنده‌ ‌را‌ بالاي‌ سرشان‌ ‌که‌ بال‌ گشاده‌اند و فراميآرند چه‌ چيز نگاه‌ ميدارد ‌آنها‌ ‌را‌ جز خداي‌ بخشنده‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ بهمه‌ چيز بيناست‌ (19)

آيا كيست‌ آنكه‌ ‌او‌ لشگر ‌است‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌که‌ ياري‌ ميكند ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌غير‌ خداي‌ بخشنده‌ نيستند كافران‌ مگر ‌در‌ غرور (20)

آيا كيست‌ ‌که‌ روزي‌ ميدهد ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌اگر‌ بازگيرد روزيش‌ ‌را‌ بلكه‌ لجاجت‌ كردند ‌در‌ سركشي‌ و سر باز زدن‌ (21)

آيا ‌پس‌ آنكه‌ راه‌ ميرود سرنگون‌ ‌بر‌ رويش‌ هدايت‌ يافته‌ تر ‌است‌ ‌ يا ‌ آنكه‌ راه‌ ميرود درست‌ ايستاده‌ ‌بر‌ راه‌ راست‌ (22)

بگو اوست‌ ‌که‌ آفريد ‌شما‌ ‌را‌ و گردانيد ‌براي‌ ‌شما‌ گوش‌ و چشمها و دلها اندكي‌ شكر مي‌كنيد (23)

بگو اوست‌ ‌که‌ پراكنده‌ كرد ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ زمين‌ و بسوي‌ ‌او‌ محشور مي‌شويد (24)

و ميگويند كي‌ خواهد ‌بود‌ ‌اينکه‌ وعده‌ ‌اگر‌ هستيد راستگويان‌ (25)

بگو جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ علم‌ نزد خداست‌ و جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ‌من‌ بيم‌ دهنده‌ام‌ آشكارا (26)

[564]

‌پس‌ چون‌ بينند آنرا نزديك‌ بد شود روهاي‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند و گفته‌ شود اينست‌ آنچه‌ بوديد ‌که‌ آنرا مي‌خواستيد (27)

بگو آيا مي‌بينيد ‌اگر‌ هلاك‌ سازد مرا ‌خدا‌ و آنرا ‌که‌ ‌با‌ منست‌ ‌ يا ‌ رحمت‌ كند ‌ما ‌را‌ ‌پس‌ كيست‌ آنكه‌ پناه‌ دهد كافران‌ ‌را‌ ‌از‌ عذاب‌ دردناك‌ (28)

بگو ‌او‌ خداي‌ بخشنده‌ ‌است‌ ايمان‌ آورديم‌ باو و ‌بر‌ ‌او‌ اعتماد كرديم‌ ‌پس‌ بزودي‌ ميدانيد ‌که‌ كيست‌ ‌در‌ گمراهي‌ آشكار (29)

بگو خبر دهيد ‌اگر‌ گردد آب‌ ‌شما‌ فرو رفته‌ ‌پس‌ كيست‌ بدهد ‌شما‌ ‌را‌ آبي‌ روان‌ (30)

68- ‌سورة‌ القلم‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

قسم‌ ‌به‌ قلم‌ و آنچه‌ مي‌نويسند (1)

‌که‌ نيستي‌ تو بنعمت‌ پروردگارت‌ مجنون‌ (2)

و بدرستيكه‌ ترا پاداشي‌ ‌است‌ بدون‌ منت‌ (3)

و بدرستيكه‌ تو ‌هر‌ آينه‌ ‌بر‌ خلق‌ عظيمي‌ (4)

‌پس‌ بزودي‌ بيني‌ تو و بينند (5)

كداميك‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌در‌ فتنه‌ايد (6)

بدرستيكه‌ پروردگار تو داناتر ‌است‌ بآنكه‌ گمشد ‌از‌ راه‌ ‌او‌ و ‌او‌ ‌است‌ داناتر بهدايت‌ شدگان‌ (7)

‌پس‌ اطاعت‌ مكن‌ تكذيب‌ كنندگانرا (8)

آرزو كردند كاش‌ نرمي‌ كني‌ ‌پس‌ نرمي‌ كنند (9)

و اطاعت‌ مكن‌ ‌هر‌ پر سوگند خورنده‌ دروغ‌ زن‌ فرومايه‌ ‌را‌ (10)

عيب‌ كننده‌ رونده‌ ‌به‌ سخن‌ چيني‌ ‌را‌ (11)

بازدارنده‌ ‌از‌ خير تعدي‌ كننده‌ بد كار ‌را‌ (12)

زشت‌ جفا كار ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آن‌ حرام‌ زاده‌ ‌را‌ (13)

‌که‌ ‌باشد‌ صاحب‌ مال‌ و فرزندان‌ (14)

چون‌ خوانده‌ شود ‌بر‌ ‌او‌ آيت‌هاي‌ ‌ما گويد افسانه‌هاي‌ پيشينيانست‌ (15)

[565]

بزودي‌ داغ‌ كنيمش‌ ‌بر‌ خرطوم‌ (بالاي‌ بيني‌) (16)

بدرستيكه‌ ‌ما مبتلا كرديم‌ ايشانرا همچنانكه‌ مبتلا كرديم‌ ياران‌ باغ‌ (صنعاء) ‌را‌ آنگاه‌ ‌که‌ سوگند ياد كردند ‌که‌ خواهيم‌ چيد ميوه‌ آنرا صبحگاهان‌ (17)

و استثناء نكردند (‌که‌ انشاء ‌الله‌ گويند) (18)

‌پس‌ طواف‌ كرد بآفتي‌ ‌بر‌ ‌آن‌ طواف‌ كننده‌ ‌از‌ پروردگارت‌ و ‌ايشان‌ ‌در‌ خواب‌ بودند (19)

‌پس‌ گشت‌ ‌آن‌ باغ‌ مانند تل‌ ريگي‌ (20)

‌پس‌ صدا كردند يكديگر ‌را‌ صبحگاهان‌ (21)

‌که‌ بامداد بيرون‌ شويد بركشت‌هاي‌ ‌خود‌ ‌اگر‌ باشيد ميوه‌ چينان‌ (22)

‌پس‌ رفتند و ‌ايشان‌ پنهاني‌ مشورت‌ ميكردند (23)

‌که‌ داخل‌ نشوند البته‌ آنروز ‌بر‌ ‌شما‌ درويشي‌ (24)

و بامداد رفتند ‌بر‌ قصد قطع‌ ميوه‌ و توانا بودند (25)

‌پس‌ چون‌ ديدند ‌آنها‌ ‌را‌ گفتند بدرستيكه‌ ‌ما گمشدگانيم‌ (26)

بلكه‌ ‌ما محرومانيم‌ (‌از‌ عايدات‌) (27)

‌گفت‌ عادلتر ‌ايشان‌ آيا نگفتم‌ بشما ‌که‌ چرا تسبيح‌ نميكنيد (28)

گفتند منزه‌ ‌است‌ پروردگار ‌ما بدرستيكه‌ ‌ما بوديم‌ ستمكاران‌ (29)

‌پس‌ رو كرد بعضيشان‌ ‌بر‌ بعض‌ ديگر ملامت‌ ميكردند يكديگر ‌را‌ (30)

گفتند اي‌ واي‌ ‌بر‌ ‌ما بدرستيكه‌ ‌ما بوديم‌ زياده‌ روان‌ (31)

شايد پروردگار ‌ما عوض‌ دهد ‌ما ‌را‌ بهتر ‌از‌ ‌آن‌ بدرستيكه‌ ‌ما بسوي‌ پروردگارمان‌ رغبت‌ كنندگانيم‌ (32)

همچنين‌ ‌است‌ ‌آن‌ عذاب‌ و ‌هر‌ آينه‌ عذاب‌ آخرت‌ بزرگتر ‌است‌ ‌اگر‌ باشند ‌ يا ‌ كاش‌ ‌که‌ بدانند (33)

بدرستيكه‌ پرهيزگاران‌ ‌را‌ نزد پروردگارشان‌ باغهائيست‌ پر نعمت‌ (34)

آيا ‌پس‌ ميگردانيم‌ منقادان‌ ‌را‌ مانند گناهكاران‌ ‌را‌ (35)

چيست‌ ‌شما‌ ‌را‌ چگونه‌ حكم‌ مي‌كنيد (36)

آيا ‌شما‌ ‌را‌ كتابيست‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ درس‌ ميخوانيد (37)

بدرستيكه‌ ‌شما‌ راست‌ ‌در‌ ‌آن‌ آنچه‌ اختيار مي‌كنيد (38)

يا ‌ ‌شما‌ ‌را‌ پيمانهائيست‌ ‌بر‌ ‌ما بكمال‌ رسيده‌ ‌تا‌ روز قيامت‌ بدرستيكه‌ ‌شما‌ راست‌ آنچه‌ حكم‌ مي‌كنيد (39)

بپرس‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ كدامشان‌ باين‌ حكم‌ ضامنست‌ (40)

يا ‌ ايشانرا شريكانند ‌پس‌ بياورند شريكان‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌اگر‌ هستند راستگويان‌ (41)

روزي‌ ‌که‌ كشف‌ شود ‌از‌ ساق‌ و خوانده‌ شوند ‌به‌ سجود ‌پس‌ نتوانند (42)

[566]

‌که‌ فرو افتد چشمهاشان‌ فرو گيرد ايشانرا خواري‌ و بتحقيق‌ ‌که‌ بودند خوانده‌ مي‌شدند ‌به‌ سجود و ‌ايشان‌ بودند تندرستان‌ (43)

‌پس‌ واگذار مرا و كسيكه‌ تكذيب‌ كند ‌اينکه‌ سخن‌ ‌را‌ بزودي‌ ‌در‌ نورديم‌ ايشانرا ‌از‌ راهي‌ ‌که‌ نميدانند (44)

و مهلت‌ ميدهيم‌ ايشانرا بدرستيكه‌ كيد ‌من‌ محكم‌ ‌است‌ (45)

آيا ميخواهي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ مزدي‌ ‌پس‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ تاوان‌ گرانبارند (46)

آيا نزد ايشانست‌ ‌از‌ غيب‌ ‌پس‌ ‌ايشان‌ مي‌نويسند (47)

‌پس‌ صبر كن‌ حكم‌ پروردگارت‌ ‌را‌ و مباش‌ چون‌ رفيق‌ ماهي‌ هنگاميكه‌ ندا كرد و ‌او‌ پر خشم‌ ‌بود‌ (48)

‌اگر‌ نه‌ ‌آن‌ ‌بود‌ ‌که‌ دريافت‌ ‌او‌ ‌را‌ نعمتي‌ ‌از‌ پروردگارش‌ انداخته‌ مي‌شد ‌به‌ بيابان‌ و ‌او‌ ‌بود‌ ملامت‌ ‌شده‌ (49)

‌پس‌ برگزيدش‌ پروردگارش‌ ‌پس‌ گردانيد ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ شايستگان‌ (50)

و بدرستيكه‌ نزديك‌ ‌بود‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌هر‌ آينه‌ بزنند ترا ‌به‌ چشمهاشان‌ چون‌ شنيدند قرآن‌ ‌را‌ و ميگويند ‌که‌ ‌او‌ ديوانه‌ ‌است‌ (51)

و نيست‌ ‌او‌ مگر پندي‌ جهانيان‌ ‌را‌ (52)

69- ‌سورة‌ الحاقة
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

‌اينکه‌ فرود آينده‌ (قيامت‌) (1)

چيست‌ ‌آن‌ فرود آينده‌ (2)

و چه‌ داني‌ ‌که‌ چيست‌ ‌آن‌ فرود آينده‌ (3)

تكذيب‌ كردند ثمود و عاد قارعه‌‌- قيامت‌ ‌را‌ (4)

‌پس‌ اما ثمود ‌پس‌ هلاك‌ كرده‌ شدند ‌به‌ طغيانشان‌ (‌به‌ صيحه‌ آسماني‌) (5)

و اما عاد ‌پس‌ هلاك‌ شدند بباد تند سوزناك‌ (6)

برگماشت‌ آنرا برايشان‌ هفت‌ شب‌ و هشت‌ روز پي‌ ‌در‌ پي‌ ‌پس‌ تو ميديدي‌ ‌آن‌ قوم‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌آن‌ ايام‌ افتاده‌ گويا ‌که‌ ‌ايشان‌ تنه‌هاي‌ درخت‌ خرماي‌ پوسيده‌اند (7)

‌پس‌ آيا بيني‌ ايشانرا هيچ‌ بازمانده‌ (8)

[567]

و آمد فرعون‌ و كسانيكه‌ بودند پيش‌ ‌از‌ ‌آن‌ و زير و ‌بر‌ ‌شده‌ (قوم‌ لوط) بگناهان‌ (9)

‌پس‌ نافرماني‌ كردند ‌رسول‌ پروردگارشان‌ ‌را‌ ‌پس‌ گرفت‌ ايشانرا گرفتني‌ افزون‌ (‌در‌ سختي‌) (10)

بدرستيكه‌ ‌ما چون‌ طغيان‌ كرد آب‌ برداشتيم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ كشتي‌ (11)

‌تا‌ بگردانيم‌ آنرا ‌براي‌ ‌شما‌ پندي‌ و فراگيرد آنرا گوش‌ فراگيرنده‌ (12)

‌پس‌ چون‌ دميده‌ شد ‌در‌ صور دميدني‌ يكمرتبه‌ (13)

و برداشته‌ شود زمين‌ و كوه‌ها ‌پس‌ بهمزده‌ شوند بهمزده‌ شدني‌ يكمرتبه‌ (14)

‌پس‌ ‌در‌ آنروز بوقوع‌ آيد واقعه‌ (15)

و شكافته‌ شود آسمان‌ ‌پس‌ ‌آن‌ ‌در‌ آنروز سست‌ ‌است‌ (16)

و فرشتگان‌ ‌در‌ اطراف‌ آنند و بردارند عرش‌ پروردگارت‌ ‌را‌ بالاي‌ سرشان‌ ‌در‌ آنروز هشت‌ فرشته‌ (17)

‌در‌ آنروز عرض‌ كرده‌ شوند پنهان‌ نماند ‌از‌ ‌شما‌ (‌بر‌ ‌خدا‌) هيچ‌ سري‌ (18)

‌پس‌ اما كسيكه‌ داده‌ شد نامه‌ اش‌ بدست‌ راستش‌ ‌پس‌ ميگويد بگيريد بخوانيد نامه‌ مرا (19)

بدرستيكه‌ ‌من‌ دانسته‌ام‌ ‌که‌ دريابنده‌ام‌ حسابم‌ ‌را‌ (20)

‌پس‌ ‌او‌ ‌در‌ عيشي‌ ‌است‌ پسنديده‌ (21)

‌در‌ بهشتي‌ عالي‌ (22)

‌که‌ ميوه‌ اش‌ نزديكست‌ (23)

بخوريد و بياشاميد گوارا بسبب‌ آنچه‌ پيش‌ فرستاديد ‌در‌ روزهاي‌ گذشته‌ (24)

و اما آنكه‌ داده‌ شود نامه‌ اش‌ بدست‌ چپش‌ ‌پس‌ ميگويد اي‌ كاش‌ داده‌ نشده‌ بودم‌ نامه‌ام‌ ‌را‌ (25)

و ندانسته‌ بودم‌ چيست‌ حسابم‌ (26)

ايكاش‌ ‌آن‌ ميبود حكم‌ كننده‌ (27)

كفايت‌ نكرد ‌از‌ ‌من‌ مالم‌ (28)

زايل‌ شد ‌از‌ ‌من‌ اقتدارم‌ (29)

بگيريد ‌او‌ ‌را‌ ‌پس‌ بزنجيرش‌ كشيد (30)

سپس‌ ‌در‌ آتشش‌ درآوريد (31)

سپس‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ زنجيري‌ ‌که‌ حد ذرع‌ ‌آن‌ هفتاد ذرعست‌ ‌در‌ كشيدش‌ (32)

بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌بود‌ ايمان‌ نميآورد بخداي‌ بزرگ‌ (33)

و رغبت‌ نميداشت‌ ‌بر‌ طعام‌ دادن‌ فقير (34)

[568]

‌پس‌ نيست‌ ‌او‌ ‌را‌ امروز اينجا خويشي‌ (35)

و نه‌ خوراكي‌ مگر ‌از‌ چرك‌ و جراحت‌ (36)

نمي‌ خورد آنرا مگر گناهكاران‌ (37)

‌پس‌ نه‌ چنين‌ ‌است‌ سوگند ميخورم‌ بآنچه‌ مي‌بينيد (‌از‌ آثار قدرت‌) (38)

و آنچه‌ نمي‌بينيد (39)

بدرستيكه‌ آنقرآن‌ ‌هر‌ آينه‌ گفتار فرستاده‌ بزرگواريست‌ (40)

و نيست‌ ‌آن‌ سخن‌ شاعري‌ اندكي‌ ايمان‌ مي‌آوريد (41)

و نه‌ سخن‌ غيب‌ گوئي‌ اندكي‌ پند ميگيريد (42)

فرستاده‌ ‌شده‌ ‌از‌ پروردگار جهانيان‌ (43)

و ‌اگر‌ (‌محمّد‌ ص‌) افتراء كند ‌بر‌ ‌ما بعض‌ سخنان‌ ‌را‌ (44)

‌هر‌ آينه‌ بگيريم‌ ‌از‌ ‌او‌ بدست‌ راست‌ (45)

سپس‌ قطع‌ نمائيم‌ ‌از‌ ‌او‌ رگ‌ گردن‌ ‌را‌ (46)

‌پس‌ نباشد ‌از‌ ‌شما‌ هيچ‌ احدي‌ ‌از‌ ‌او‌ منع‌ كننده‌ (47)

و بدرستيكه‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ پنديست‌ پرهيزگاران‌ ‌را‌ (48)

و بدرستيكه‌ ‌ما ميدانيم‌ ‌که‌ ‌از‌ شماست‌ تكذيب‌ كنندگان‌ (49)

و بدرستيكه‌ ‌آن‌ حسرتست‌ ‌بر‌ كافران‌ (50)

و بدرستيكه‌ ‌آن‌ حق‌ و يقين‌ ‌است‌ (51)

‌پس‌ تسبيح‌ كن‌ بنام‌ پروردگار ‌خود‌ ‌که‌ بزرگ‌ ‌است‌ (52)

70- ‌سورة‌ المعارج‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

سؤال‌ كرد سؤال‌ كننده‌ عذابي‌ ‌را‌ ‌که‌ بوقوع‌ آيد (1)

‌براي‌ كافران‌ نيست‌ ‌او‌ ‌را‌ دفع‌ كننده‌ (2)

‌از‌ خداي‌ صاحب‌ معراجها (3)

عروج‌ ميكند ملائكه‌ و روح‌ بسوي‌ ‌او‌ ‌در‌ روزي‌ ‌که‌ ‌باشد‌ اندازه‌ ‌آن‌ پنجاه‌ هزار سال‌ (4)

‌پس‌ صبر كن‌ صبر نيكو (5)

بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ مي‌بينند آنرا دور (6)

و مي‌بينيم‌ آنرا نزديك‌ (7)

روزي‌ ‌که‌ ‌باشد‌ آسمان‌ چون‌ فلز گداخته‌ (8)

و ‌باشد‌ كوه‌ها چون‌ پشم‌ (9)

و نپرسد خويشي‌ ‌از‌ احوال‌ خويشي‌ (10)

[569]

بنمايانند ايشانرا بيكديگر دوست‌ دارد گناهكار ‌که‌ كاش‌ فدا ميداد ‌از‌ عذاب‌ چنين‌ روزي‌ پسرانش‌ ‌را‌ (11)

و زنش‌ ‌را‌ و برادرش‌ ‌را‌ (12)

و خويشانش‌ ‌را‌ ‌که‌ پناه‌ داده‌ بودند آنرا (‌در‌ دنيا) (13)

و ‌هر‌ ‌که‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ همه‌ ‌را‌ ‌پس‌ برهاند ‌خود‌ ‌را‌ (14)

نه‌ چنين‌ ‌است‌ بدرستيكه‌ ‌آن‌ زبانه‌ ايست‌ (15)

كننده‌ ‌است‌ پوست‌ ‌را‌ (16)

ميخواند آنرا ‌که‌ پشت‌ كرده‌ و رو گردانيده‌ (17)

و جمع‌ كرد مال‌ دنيا ‌را‌ ‌پس‌ حفظ كرد (18)

بدرستيكه‌ انسان‌ آفريده‌ ‌شده‌ بسيار حريص‌ (19)

چون‌ مس‌ كند ‌او‌ ‌را‌ شري‌ جزع‌ كند (20)

و چون‌ مس‌ كند ‌او‌ ‌را‌ خيري‌ منع‌ كند (21)

مگر نماز گزاران‌ (22)

آنان‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ ‌بر‌ نمازشان‌ مداومت‌ كنند (23)

و آنانكه‌ ‌در‌ اموالشان‌ حقي‌ ‌است‌ معلوم‌ (24)

سؤال‌ كننده‌ و محروم‌ ‌را‌ (25)

و آنان‌ ‌که‌ تصديق‌ مي‌كنند روز جزا ‌را‌ (26)

و آنان‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ عذاب‌ پروردگارشان‌ ترسانند (27)

بدرستيكه‌ عذاب‌ پروردگارشان‌ ناايمن‌ ‌شده‌ ‌باشد‌ (28)

و آنان‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ فرج‌ ‌خود‌ ‌را‌ حافظانند (29)

جز ‌بر‌ جفت‌ هاشان‌ ‌ يا ‌ ‌بر‌ آنكه‌ مالك‌ ‌شده‌ دستهاشان‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ ‌غير‌ ملامت‌ شدگانند (30)

‌پس‌ كسيكه‌ جويد سواي‌ ‌اينکه‌ طريقه‌ ‌را‌ ‌پس‌ آنگروه‌ ايشانند تعدي‌ كنندگان‌ (31)

و آنان‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ امانت‌ها و عهدشان‌ ‌را‌ رعايت‌ كنند (32)

و آنان‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ بگواهي‌ ‌خود‌ قيام‌ كنند (33)

و آنان‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ ‌بر‌ نماز ‌خود‌ محافظت‌ كنند (34)

‌آن‌ گروه‌ ‌در‌ بهشتها گرامي‌ داشته‌ شدگانند (35)

‌پس‌ چيست‌ آنانرا ‌که‌ كافر شدند بجانب‌ تو شتاب‌ كنند (36)

‌از‌ راست‌ و ‌از‌ چپ‌ متفرقند (37)

آيا طمع‌ دارد ‌هر‌ مردي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌که‌ داخل‌ شود ‌در‌ بهشت‌ پر نعمت‌ (38)

نه‌ چنين‌ ‌است‌ بدرستيكه‌ آفريديم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌از‌ آنچه‌ ميدانند (39)

[571]

ميفرستد ‌از‌ آسمان‌ ‌بر‌ ‌شما‌ باران‌ پي‌ ‌در‌ پي‌ (11)

و مدد ميكند ‌بر‌ ‌شما‌ ‌به‌ مالها و پسران‌ و قرار ميدهد ‌براي‌ ‌شما‌ بهشتها و ميگرداند ‌براي‌ ‌شما‌ نهرها (12)

چيست‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ نمي‌ترسيد ‌از‌ عظمت‌ ‌خدا‌ (13)

و بتحقيق‌ آفريد ‌شما‌ ‌را‌ مختلف‌ (14)

آيا نمي‌بينيد چگونه‌ آفريد ‌خدا‌ هفت‌ آسمان‌ ‌را‌ طبقه‌ طبقه‌ (15)

و گردانيد ماه‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌آنها‌ روشنائي‌ و گردانيد خورشيد ‌را‌ چراغي‌ فروزان‌ (16)

و ‌خدا‌ رويانيد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ زمين‌ رويانيدني‌ (17)

‌پس‌ برميگرداند ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌آن‌ و بيرون‌ مي‌آورد ‌شما‌ ‌را‌ بيرون‌ آوردني‌ (18)

و ‌خدا‌ گردانيد ‌براي‌ ‌شما‌ زمين‌ ‌را‌ گسترده‌ (19)

‌تا‌ برويد ‌در‌ ‌آن‌ ‌از‌ راه‌هائي‌ گشوده‌ (20)

‌گفت‌ نوح‌ پروردگارا بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ نافرماني‌ كردند مرا و پيروي‌ كردند آنرا ‌که‌ نيفزود مال‌ و فرزندش‌ مگر زيانكاري‌ (21)

و مگر كردند مگر كردني‌ بزرگ‌ (22)

و گفتند وامگذاريد الهان‌ ‌خود‌ ‌را‌ و وامگذاريد ود و سواع‌ و يغوث‌ و يعوق‌ و نسر ‌را‌ (23)

و بتحقيق‌ گمراه‌ كردند بسياري‌ ‌را‌ و نيفزا ستمكاران‌ ‌را‌ مگر گمراهي‌ (24)

‌از‌ جهت‌ گناهانشان‌ غرق‌ شدند ‌پس‌ داخل‌ شدند ‌در‌ آتش‌ ‌پس‌ نيافتند ‌براي‌ ‌خود‌ ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ ياوراني‌ (25)

و ‌گفت‌ نوح‌ پروردگارا وامگذار ‌بر‌ زمين‌ ‌از‌ كافران‌ كسي‌ ‌را‌ (26)

بدرستيكه‌ تو ‌اگر‌ واگذاري‌ ايشانرا گمراه‌ كنند بندگان‌ ترا و نزايند مگر فجور كننده‌ ناسپاس‌ ‌را‌ (27)

پروردگارا بيامرز مرا و والدينم‌ ‌را‌ و كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ داخل‌ شد ‌در‌ خانه‌ ‌من‌ ‌با‌ ايمان‌ و مر مؤمنين‌ ‌را‌ و مؤمنات‌ ‌را‌ و افزون‌ مكن‌ ستمكاران‌ ‌را‌ مگر هلاكت‌ (28)


[572]

72- ‌سورة‌ الجن‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

بگو وحي‌ ‌شده‌ بمن‌ ‌که‌ شنيدند قرآن‌ ‌را‌ گروهي‌ ‌از‌ جن‌ ‌پس‌ گفتند بدرستيكه‌ ‌ما شنيديم‌ قرآني‌ بس‌ شگفت‌ (1)

راه‌ مينمايد بسوي‌ راستي‌ ‌پس‌ گرويديم‌ بآن‌ و شرك‌ نمي‌آوريم‌ بپروردگار ‌خود‌ احدي‌ ‌را‌ (2)

و بدرستيكه‌ بلند ‌است‌ عظمت‌ پروردگار ‌ما نگرفت‌ زني‌ ‌را‌ و نه‌ فرزندي‌ ‌را‌ (3)

و بدرستيكه‌ ميگويد كم‌ خرد ‌ما ‌بر‌ ‌خدا‌ سخن‌ دور ‌از‌ حق‌ (4)

و بدرستيكه‌ ‌ما گمان‌ كرديم‌ ‌که‌ نگويند هرگز انس‌ و جن‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ دروغ‌ ‌را‌ (5)

و بدرستيكه‌ بودند مرداني‌ ‌از‌ انس‌ پناه‌ ميبردند بمرداني‌ ‌از‌ جن‌ ‌پس‌ افزود ايشانرا طغيان‌ (6)

و آنكه‌ ‌ايشان‌ گمان‌ كردند همچنانكه‌ گمان‌ كرديد آنكه‌ هرگز برنيانگيزد ‌خدا‌ احدي‌ ‌را‌ (7)

و بدرستيكه‌ ‌ما قصد آسمان‌ نموديم‌ ‌پس‌ يافتيم‌ آنرا پر ‌شده‌ ‌از‌ نگهبانان‌ سخت‌ و تيرهاي‌ شهاب‌ (8)

و آنكه‌ بوديم‌ ‌ما مي‌نشستيم‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌در‌ نشيمنها ‌براي‌ گوش‌ دادن‌ ‌پس‌ كسي‌ ‌که‌ استماع‌ كند اكنون‌ مييابد برايش‌ تير شهاب‌ راهدار (9)

و بدرستيكه‌ ‌ما نميدانيم‌ آيا شري‌ خواسته‌ ‌شده‌ ‌به‌ آنكه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌است‌ ‌ يا ‌ خواسته‌ ‌بود‌ بايشان‌ پروردگارشان‌ خيري‌ (10)

و آنكه‌ بعضي‌ ‌از‌ ‌ما شايستگانند و بعضي‌ ‌از‌ ‌ما وراي‌ ‌آن‌ هستيم‌ طريقه‌هاي‌ مختلف‌ (11)

و آنكه‌ ‌ما دانستيم‌ ‌که‌ هرگز عاجز نتوانيم‌ ساخت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌در‌ زمين‌ و هرگز عاجز نگردانيم‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ راه‌ گريختن‌ (12)

و آنكه‌ چون‌ شنيديم‌ هدايت‌ ‌را‌ گرويديم‌ بآن‌ ‌پس‌ كسيكه‌ ايمان‌ آرد بپروردگارش‌ ‌پس‌ نترسد ‌از‌ نقصان‌ و نه‌ ‌از‌ طغيان‌ (13)

[573]

و آنكه‌ بعضي‌ ‌از‌ ‌ما منقادانيم‌ و بعضي‌ ‌از‌ ‌ما تعدي‌ كنندگان‌ ‌پس‌ كسيكه‌ انقياد ورزيد ‌پس‌ ‌آنها‌ جويا شدند راه‌ نجات‌ ‌را‌ (14)

و اما تعدي‌ كنندگان‌ ‌پس‌ باشند ‌از‌ ‌براي‌ جهنم‌ هيزم‌ (15)

و اينكه‌ ‌اگر‌ مستقيم‌ ‌شده‌ بودند ‌بر‌ راه‌ (اسلام‌) ‌هر‌ آينه‌ ميداديم‌ ايشانرا آبي‌ بسيار (16)

‌تا‌ بيازمائيم‌ ايشانرا ‌در‌ ‌آن‌ و كسيكه‌ روي‌ گرداند ‌از‌ ذكر پروردگارش‌ ‌در‌ آورد ‌او‌ ‌را‌ عذابي‌ سخت‌ (17)

و اينكه‌ مساجد ‌براي‌ خداست‌ ‌پس‌ مخوانيد ‌با‌ ‌خدا‌ احدي‌ ‌را‌ (18)

و اينكه‌ چون‌ برخاست‌ بنده‌ ‌خدا‌ (‌محمّد‌ ص‌) ‌که‌ بخواند ‌او‌ ‌را‌ نزديك‌ ‌بود‌ ‌که‌ شوند ‌براي‌ (استماع‌ و ديدن‌ نماز) ‌او‌ ‌بر‌ سر ‌هم‌ ريخته‌ (19)

بگو جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ميخوانم‌ پروردگار ‌خود‌ ‌را‌ و شريك‌ نميگردانم‌ باو احدي‌ ‌را‌ (20)

بگو بدرستيكه‌ ‌من‌ مالك‌ نمي‌باشم‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ضرري‌ و نه‌ نفعي‌ ‌را‌ (21)

بگو بدرستيكه‌ هرگز پناه‌ ندهد مرا ‌از‌ ‌خدا‌ احدي‌ و هرگز نمي‌يابم‌ ‌از‌ ‌غير‌ ‌او‌ پناهي‌ (22)

مگر رسانيدن‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و پيامهايش‌ و ‌هر‌ ‌که‌ نافرماني‌ كند ‌خدا‌ و رسولش‌ ‌را‌ ‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌را‌ آتش‌ دوزخست‌ جاودانيان‌ ‌در‌ ‌آن‌ هميشه‌ (23)

‌تا‌ چون‌ بينند آنچه‌ وعده‌ داده‌ مي‌شدند ‌پس‌ بزودي‌ ميدانند ‌که‌ كيست‌ ناتوانتر ‌از‌ راه‌ مددكاري‌ و كمتر ‌در‌ شمار (24)

بگو نمي‌ دانم‌ آيا نزديكست‌ آنچه‌ وعده‌ داده‌ مي‌شديد ‌ يا ‌ ميگرداند ‌او‌ ‌را‌ پروردگار ‌من‌ دور (25)

داناي‌ نهانست‌ ‌پس‌ مطلع‌ نمي‌سازد ‌بر‌ غيبش‌ احدي‌ ‌را‌ (26)

مگر آنرا ‌که‌ پسنديد ‌از‌ رسولي‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ درميآورد ‌از‌ پيش‌ روي‌ ‌او‌ و ‌از‌ پشت‌ سر ‌او‌ نگهباني‌ (27)

‌تا‌ بداند ‌که‌ بحقيقت‌ رسانيدند پيامهاي‌ پروردگارشان‌ ‌را‌ و فراگرفت‌ بآنچه‌ نزد ايشانست‌ و شمرده‌ ‌هر‌ چيزي‌ ‌را‌ ‌به‌ تعداد (28)

[574]

73- ‌سورة‌ المزمل‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

اي‌ كليم‌ ‌بر‌ ‌خود‌ پيچيده‌ (1)

برخيز شب‌ ‌را‌ مگر اندكي‌ (2)

نصفش‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ كم‌ كن‌ ‌از‌ ‌آن‌ اندكي‌ (3)

يا ‌ زياد كن‌ ‌بر‌ ‌آن‌ و بتأني‌ خوان‌ قرآن‌ ‌را‌ بتأني‌ خواندني‌ (4)

بدرستيكه‌ ‌ما بزودي‌ نازل‌ سازيم‌ ‌بر‌ تو سخني‌ سنگين‌ (5)

بدرستيكه‌ برخاستن‌ شب‌ ‌آن‌ سختتر ‌است‌ ‌در‌ دشواري‌ و درست‌ تر ‌است‌ ‌در‌ گفتار (6)

بدرستيكه‌ ترا ‌در‌ روز آمد و شدي‌ ‌است‌ دراز (7)

و ياد كن‌ نام‌ پروردگارت‌ ‌را‌ و منقطع‌ شو بسوي‌ ‌او‌ منقطع‌ شدني‌ (8)

پروردگار مشرق‌ و مغرب‌ نيست‌ معبودي‌ جز ‌او‌ ‌پس‌ بگير ‌او‌ ‌را‌ و كيل‌ (9)

و صبر كن‌ ‌بر‌ آنچه‌ ميگويند و جدائي‌ گزين‌ ‌از‌ ‌آنها‌ جدائي‌ نيكو (10)

و واگذار مرا ‌با‌ تكذيب‌ كنندگان‌ صاحبان‌ نعمت‌ و مهلت‌ ده‌ ايشانرا اندكي‌ (11)

بدرستيكه‌ نزد ‌ما بندهاي‌ گران‌ و آتش‌ سوزانست‌ (12)

و طعامي‌ ‌که‌ گلوگير ‌است‌ و عذابي‌ دردناك‌ (13)

روزي‌ ‌که‌ بلرزد زمين‌ و كوه‌ها و شوند كوه‌ها تلهاي‌ ريگ‌ پراكنده‌ (14)

بدرستيكه‌ فرستاديم‌ بسوي‌ ‌شما‌ رسولي‌ گواه‌ ‌بر‌ ‌شما‌ همچنانكه‌ فرستاديم‌ بسوي‌ فرعون‌ رسولي‌ ‌را‌ (15)

‌پس‌ نافرماني‌ كرد فرعون‌ آنرسول‌ ‌را‌ ‌پس‌ گرفتيم‌ ‌او‌ ‌را‌ گرفتني‌ سخت‌ (16)

‌پس‌ چگونه‌ مي‌پرهيزيد ‌اگر‌ كافر شديد روزي‌ ‌که‌ ميگرداند كودكان‌ ‌را‌ پيران‌ (17)

آسمان‌ شكافته‌ شود ‌در‌ آنروز ‌باشد‌ وعده‌ ‌خدا‌ كرده‌ ‌شده‌ (18)

بدرستيكه‌ ‌اينکه‌ پنديست‌ ‌پس‌ ‌هر‌ ‌که‌ خواهد بگيرد بسوي‌ پروردگارش‌ راهي‌ ‌را‌ (19)

[575]

بدرستيكه‌ پروردگار تو ميداند ‌که‌ توئي‌ برمي‌ خيزي‌ كمتر ‌از‌ دو ثلث‌ شب‌ و نصف‌ ‌آن‌ و ثلث‌ ‌آن‌ و گروهي‌ ‌از‌ آنانكه‌ ‌با‌ تواند و ‌خدا‌ اندازه‌ دارد شب‌ و روز ‌را‌ دانست‌ ‌که‌ هرگز فرانگيريدش‌ ‌پس‌ عذر پذيرفت‌ ‌بر‌ ‌شما‌ ‌پس‌ بخوانيد آنچه‌ ميسر شود ‌از‌ قرآن‌ دانست‌ اينكه‌ خواهد شد ‌از‌ ‌شما‌ بيماران‌ و ديگران‌ سير خواهند كرد ‌در‌ زمين‌ ‌که‌ بجويند ‌از‌ فضل‌ ‌خدا‌ و ديگران‌ كارزار كنند ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ بخوانيد آنچه‌ ميسر شود ‌از‌ ‌آن‌ و ‌بر‌ پاي‌ داريد نماز ‌را‌ و بدهيد زكاة ‌را‌ و وام‌ دهيد بخدا وامي‌ نيكو و آنچه‌ پيش‌ ميفرستيد ‌براي‌ خودتان‌ ‌از‌ نيكي‌ مي‌يابيد آنرا نزد ‌خدا‌ ‌آن‌ بهتر ‌است‌ و بزرگتر ‌از‌ حيث‌ پاداش‌ و آمرزش‌ خواهيد ‌از‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ آمرزنده‌ مهربانست‌ (20)

74- ‌سورة‌ المدثر
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

اي‌ جامه‌ ‌بر‌ ‌خود‌ پيچيده‌ (1)

برخيز ‌پس‌ بيم‌ ده‌ (2)

و پروردگارت‌ ‌را‌ ‌پس‌ ببزرگي‌ ياد كن‌ (3)

و جامه‌ات‌ ‌را‌ پاك‌ كن‌ (4)

و ‌از‌ پليد دوري‌ گزين‌ (5)

و اعطاء مكن‌ ‌که‌ عوض‌ بيشتر خواهي‌ (6)

و ‌براي‌ پروردگارت‌ صبر كن‌ (7)

‌پس‌ چون‌ دميده‌ شود ‌در‌ صور (8)

‌پس‌ اينست‌ آنروز روزي‌ دشوار (9)

‌بر‌ كافران‌ ‌غير‌ آسان‌ (10)

واگذار مرا و آنرا ‌که‌ آفريدم‌ تنها (11)

و گردانيدم‌ ‌براي‌ ‌او‌ مالي‌ فراوان‌ (12)

و پسران‌ حاضر (13)

و سامان‌ دادم‌ ‌براي‌ ‌او‌ سامان‌ دادني‌ (14)

‌پس‌ طمع‌ دارد ‌که‌ زياد كنم‌ (15)

نه‌ چنين‌ ‌است‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌باشد‌ آيت‌هاي‌ ‌ما ‌را‌ منكر (16)

بزودي‌ ميگيريمش‌ ‌در‌ بلندي‌ (17)

[576]

بدرستيكه‌ ‌او‌ فكر كرد و قرارداد (18)

‌پس‌ كشته‌ باد چگونه‌ قرارداد (19)

بازگويم‌ كشته‌ باد چگونه‌ قرارداد (20)

‌پس‌ نظر كرد (21)

‌پس‌ رو درهم‌ كشيد و ترش‌ شد (22)

‌پس‌ پشت‌ كرد و سركشي‌ نمود (23)

‌پس‌ ‌گفت‌ نيست‌ ‌اينکه‌ مگر سحري‌ ‌که‌ آموخته‌ ميشود (24)

نيست‌ ‌اينکه‌ مگر سخن‌ انسان‌ (25)

بزودي‌ داخل‌ سازمش‌ ‌در‌ دوزخ‌ (26)

و چه‌ داني‌ ‌که‌ چيست‌ دوزخ‌ (27)

نه‌ باقي‌ ميدارد و نه‌ واميگذارد (28)

سياه‌ كننده‌ ‌است‌ پوست‌ ‌را‌ (29)

‌بر‌ آنست‌ نوزده‌ (فرشته‌) (30)

و قرار نداديم‌ ياران‌ آتش‌ ‌را‌ مگر فرشتگان‌ و نگردانيديم‌ عددشانرا جز محنتي‌ ‌براي‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌تا‌ يقين‌ كنند آنان‌ ‌که‌ داده‌ شدند كتاب‌ ‌را‌ و بيفزايد آنان‌ ‌را‌ ‌که‌ ايمان‌ آوردند ايماني‌ و شك‌ نيارند آنان‌ ‌که‌ داده‌ شدند كتاب‌ و گروندگان‌ و ‌تا‌ گويند آنان‌ ‌که‌ ‌در‌ دلهاشان‌ بيماريست‌ و كافران‌ ‌که‌ چه‌ خواست‌ ‌خدا‌ باين‌ ‌از‌ لحاظ مثل‌ اينچنين‌ بگمراهي‌ واگذارد ‌خدا‌ آنرا ‌که‌ خواهد و هدايت‌ ميكند آنرا ‌که‌ خواهد و نميداند لشگرهاي‌ پروردگارت‌ ‌را‌ جز ‌خود‌ ‌او‌ و نيست‌ ‌آن‌ مگر پندي‌ ‌براي‌ انسان‌ (31)

نه‌ چنين‌ ‌است‌ سوگند بماه‌ (32)

و بشب‌ چون‌ پشت‌ كند (33)

و ‌به‌ صبح‌ چون‌ روشن‌ شود (34)

بدرستيكه‌ ‌آن‌ (سقر) يكي‌ ‌از‌ (بلاهاي‌) بزرگست‌ (35)

بيم‌ دهنده‌ انسانرا (36)

آنرا ‌که‌ خواهد ‌از‌ ‌شما‌ ‌که‌ (‌در‌ كار خير) پيش‌ رود ‌ يا ‌ بازايستد (37)

‌هر‌ نفسي‌ بآنچه‌ كسب‌ كرده‌ ‌در‌ گرو ‌است‌ (38)

مگر اصحاب‌ دست‌ راست‌ (39)

‌در‌ بهشتها ‌از‌ همديگر ميپرسند (40)

‌از‌ گناهكاران‌ (41)

چه‌ چيز درآورد ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ دوزخ‌ (42)

گويند نبوديم‌ ‌از‌ نماز گزاران‌ (43)

و نبوديم‌ ‌که‌ اطعام‌ كنيم‌ درمانده‌ ‌را‌ (44)

و بوديم‌ ‌که‌ صحبت‌ بيهوده‌ داشتيم‌ ‌با‌ بيهودگان‌ (45)

و بوديم‌ ‌که‌ تكذيب‌ ميكرديم‌ روز جزا ‌را‌ (46)

‌تا‌ آمد ‌ما ‌را‌ يقين‌ (47)

[577]

‌پس‌ سود نبخشد ايشانرا درخواست‌ شفاعت‌ كنندگان‌ (48)

‌پس‌ چيست‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌از‌ پند گرفتن‌ روي‌ گردانند (49)

گويا ‌ايشان‌ خراني‌ هستند رمنده‌ (50)

‌که‌ گريخته‌ ‌باشد‌ ‌از‌ شير (51)

بلكه‌ مي‌خواهد ‌هر‌ مردي‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ ‌که‌ داده‌ شود نامه‌هاي‌ گشاده‌ (52)

نه‌ چنين‌ ‌است‌ بلكه‌ نمي‌ترسند ‌از‌ آخرت‌ (53)

نه‌ چنين‌ ‌است‌ بدرستيكه‌ ‌آن‌ پنديست‌ (54)

‌پس‌ آنكه‌ خواهد پند گيرد ‌از‌ ‌آن‌ (55)

و پند نميگيرند جز آنكه‌ خواهد ‌خدا‌ اوست‌ اهل‌ تقوي‌ و اهل‌ مغفرت‌ (56)

75- ‌سورة‌ القيامة
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

نه‌ چنانست‌ ‌که‌ منكرين‌ ميگويند سوگند ميخورم‌ بروز قيامت‌ (1)

و سوگند مي‌خورم‌ بنفس‌ ملامت‌ كننده‌ (2)

آيا مي‌پندارد انسان‌ ‌که‌ جمع‌ نخواهيم‌ كرد استخوانهايش‌ ‌را‌ (3)

آري‌ توانائيم‌ ‌بر‌ آنكه‌ راست‌ كنيم‌ سر انگشتهايش‌ ‌را‌ (4)

بلكه‌ ميخواهد انسان‌ ‌که‌ كار بد كند ‌در‌ پيش‌ آمدش‌ (5)

ميپرسد ‌که‌ كي‌ ‌باشد‌ روز قيامت‌ (6)

چون‌ خيره‌ شود چشم‌ (7)

و تيره‌ گردد ماه‌ (8)

و جمع‌ شود آفتاب‌ و ماه‌ (9)

ميگويد انسان‌ ‌در‌ آنروز كجاست‌ گريزگاه‌ (10)

نه‌ چنين‌ ‌است‌ نيست‌ پناهي‌ (11)

بسوي‌ پروردگار تست‌ ‌در‌ آنروز قرارگاه‌ (12)

خبر داده‌ شود انسان‌ ‌در‌ آنروز بآنچه‌ پيش‌ فرستاده‌ و ‌پس‌ انداخته‌ (13)

بلكه‌ انسان‌ ‌بر‌ خودش‌ بيناست‌ (14)

و ‌اگر‌ چه‌ القا كند عذرهايش‌ ‌را‌ (15)

حركت‌ مده‌ بآن‌ زبانت‌ ‌را‌ ‌تا‌ شتاب‌ كني‌ ‌در‌ ‌آن‌ (16)

بدرستيكه‌ ‌بر‌ ماست‌ فراهم‌ آوردن‌ ‌آن‌ و خواندنش‌ (17)

‌پس‌ چون‌ خوانديمش‌ ‌پس‌ پيرو شو خواندن‌ آنرا (18)

‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌بر‌ ماست‌ بيان‌ كردن‌ ‌آن‌ (19)

[578]

نه‌ چنين‌ ‌است‌ بلكه‌ دوست‌ ميداريد (دنياي‌) شتابنده‌ ‌را‌ (20)

و واميگذاريد آخرت‌ ‌را‌ (21)

رويهائي‌ ‌در‌ آنروز برافروخته‌ ‌است‌ (22)

بسوي‌ پروردگارش‌ نگرنده‌ ‌است‌ (23)

و رويهائي‌ ‌در‌ آنروز تيره‌ ‌است‌ (24)

مي‌پندارد ‌که‌ رسانيده‌ ميشود بآن‌ آسيبي‌ (25)

نه‌ چنين‌ ‌است‌ چون‌ برسد (جان‌) ‌به‌ چنبره‌هاي‌ گردن‌ (26)

و گفته‌ شود كيست‌ شفا دهنده‌ (27)

و گمان‌ كند ‌که‌ ‌آن‌ جدائي‌ ‌است‌ (28)

و پيچيده‌ شود ساق‌ ‌به‌ ساق‌ (29)

بسوي‌ پروردگار تست‌ ‌در‌ آنروز راندن‌ (30)

‌پس‌ نه‌ تصديق‌ (تو) نمود و نه‌ نماز گذارد (31)

و ليكن‌ تكذيب‌ كرد و روي‌ گردانيد (32)

‌پس‌ رفت‌ بسوي‌ اهل‌ خانه‌ ‌خود‌ و مي‌خراميد (33)

سزاوار ‌است‌ ترا ‌پس‌ سزاوار ‌است‌ (34)

سپس‌ سزاوار ‌است‌ ترا ‌پس‌ سزاوار ‌است‌ (35)

آيا گمان‌ ميكند انسان‌ ‌که‌ واگذارده‌ شود مهمل‌ و بي‌حساب‌ (36)

آيا نبود نطفه‌ ‌از‌ مني‌ ‌که‌ ريخته‌ شود (37)

‌پس‌ ‌بود‌ خون‌ بسته‌ ‌پس‌ آفريد ‌پس‌ راست‌ كرد (38)

‌پس‌ گردانيد ‌از‌ ‌آن‌ دو جفت‌ مذكر و مؤنث‌ (39)

آيا نيست‌ ‌آن‌ (‌خدا‌) توانا ‌بر‌ اينكه‌ زنده‌ گرداند مردگان‌ ‌را‌ (40)

76- ‌سورة‌ الإنسان‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

آيا گذشت‌ ‌بر‌ انسان‌ زماني‌ ‌از‌ روزگار ‌که‌ نبود چيزي‌ مذكور (1)

بدرستيكه‌ ‌ما آفريديم‌ انسانرا ‌از‌ نطفه‌ مخلوط ‌با‌ ‌هم‌ ‌که‌ بيازمائيم‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌پس‌ گردانيديمش‌ شنواي‌ بينا (2)

بدرستيكه‌ ‌ما هدايت‌ كرديم‌ ‌او‌ ‌را‌ براه‌ راست‌ ‌ يا ‌ شكرگزار ‌است‌ و ‌ يا ‌ ناسپاس‌ ‌است‌ (3)

بدرستيكه‌ ‌ما آماده‌ كرديم‌ ‌براي‌ كافران‌ زنجيرها و غل‌ها و آتش‌ سوزان‌ (4)

بدرستيكه‌ نيكان‌ مي‌آشامند ‌از‌ جامي‌ ‌که‌ ‌باشد‌ امتزاج‌ ‌آن‌ ‌با‌ كافور بهشت‌ (5)

[579]

چشمه‌ ‌که‌ مي‌آشامند ‌از‌ ‌آن‌ بندگان‌ ‌خدا‌ جاري‌ ميكنند آنرا جاري‌ كردني‌ (6)

وفا ميكنند ‌به‌ نذر و مي‌ترسند ‌از‌ روزي‌ ‌که‌ هست‌ آسيب‌ ‌آن‌ آشكار و پخش‌ (7)

و اطعام‌ ميكنند طعام‌ ‌را‌ ‌در‌ راه‌ دوستي‌ ‌او‌ ‌به‌ فقير و يتيم‌ و اسير (8)

جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ اطعام‌ مي‌كنيم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌براي‌ رضاي‌ ‌خدا‌ نمي‌خواهم‌ ‌از‌ ‌شما‌ پاداشي‌ و نه‌ شكري‌ (9)

بدرستيكه‌ ‌ما ميترسيم‌ ‌از‌ پروردگار ‌ما ‌در‌ روزي‌ ‌که‌ رويها ترش‌ ‌باشد‌ ‌در‌ كمال‌ سختي‌ (10)

‌پس‌ نگاهداشت‌ ايشانرا ‌خدا‌ ‌از‌ آسيب‌ ‌آن‌ روز و پيش‌ آورد ايشانرا تازگي‌ و شادماني‌ (11)

و پاداش‌ داد ايشانرا بآنچه‌ صبر كردند بهشت‌ و حرير (12)

تكيه‌ زدگان‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌بر‌ سريرها نه‌ بينند ‌در‌ ‌آن‌ آفتابي‌ و نه‌ سرمائي‌ (13)

و نزديكست‌ برايشان‌ سايه‌هاي‌ ‌آن‌ و رام‌ ‌شده‌ خوشه‌هاي‌ ‌آن‌ رام‌ كردني‌ (14)

و بگردش‌ درآورده‌ ميشود برايشان‌ ظرفهائي‌ ‌از‌ نقره‌ و قدحهائي‌ ‌که‌ باشند آبگينه‌ها (15)

آبگينه‌ها ‌از‌ نقره‌ اندازه‌ گرفته‌اند ‌آنها‌ ‌را‌ اندازه‌ گرفتني‌ (16)

و آشامانيده‌ شوند ‌در‌ ‌آن‌ جامي‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌باشد‌ آميخته‌ بزنجبيل‌ (17)

چشمه‌ روان‌ ‌در‌ ‌آن‌ نامبرده‌ مي‌شود سلسبيل‌ (18)

و گردش‌ ميكند برايشان‌ كودكاني‌ نو پا جاويدان‌ چون‌ بيني‌ ايشانرا پنداري‌ ايشانرا مرواريدهاي‌ ‌از‌ رشته‌ ريخته‌ (19)

و چون‌ بيني‌ آنجا بيني‌ تازه‌ نعمت‌ و پادشاهي‌ بزرگ‌ (20)

بالا پوششان‌ جامه‌هاي‌ ديباي‌ نازك‌ سبز و استبرقي‌ و پيراسته‌ شده‌اند بدستوانهائي‌ ‌از‌ نقره‌ و آشامانيد ايشانرا پروردگارشان‌ شربتي‌ پاكيزه‌ (21)

بدرستيكه‌ ‌اينکه‌ ‌باشد‌ ‌براي‌ ‌شما‌ پاداشي‌ و ‌باشد‌ كوشش‌ ‌شما‌ ستوده‌ (22)

بدرستيكه‌ ‌ما فرو فرستاديم‌ ‌بر‌ تو قرآن‌ ‌را‌ فرو فرستادني‌ (23)

‌پس‌ صبر كن‌ ‌به‌ حكم‌ پروردگارت‌ و اطاعت‌ مكن‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ گنهكاري‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ ناسپاسي‌ ‌را‌ (24)

و ياد كن‌ نام‌ پروردگارت‌ ‌را‌ بامداد و شبانگاه‌ (25)

[580]

و بهري‌ ‌از‌ شب‌ ‌پس‌ سجده‌ كن‌ ‌او‌ ‌را‌ و تسبيح‌ كن‌ ‌او‌ ‌را‌ شبي‌ دراز (‌در‌ طول‌ شب‌) (26)

بدرستيكه‌ آنگروه‌ دوست‌ ميدارند دنياي‌ شتابنده‌ ‌را‌ و واميگذارند ‌در‌ ‌پس‌ پشتشان‌ روزي‌ گران‌ ‌را‌ (27)

‌ما آفريديم‌ ايشانرا و محكم‌ گردانيديم‌ پيوند مفصلهاي‌ ايشانرا و چون‌ خواهيم‌ بدل‌ نمائيم‌ مانندشان‌ ‌را‌ بدل‌ آوردني‌ (28)

بدرستيكه‌ ‌اينکه‌ پنديست‌ ‌پس‌ كسيكه‌ خواست‌ گرفت‌ بسوي‌ پروردگارش‌ راهي‌ (29)

و نمي‌خواهيد مگر ‌که‌ خواهد ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ داناي‌ درستكردار (30)

داخل‌ مي‌سازد آنرا ‌که‌ خواهد ‌در‌ رحمتش‌ و ستمگران‌ آماده‌ كرد ايشانرا عذابي‌ دردناك‌ (31)

77- ‌سورة‌ المرسلات‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

سوگند بفرستاده‌ شده‌ها ‌از‌ پي‌ ‌هم‌ (1)

و تندرونده‌ها تند رفتني‌ (2)

و پراكنده‌ سازنده‌ها پراكنده‌ ساختني‌ (3)

و جدا كننده‌ها جدا كردني‌ (4)

و القاء كننده‌ ذكر ‌را‌ (5)

عذري‌ ‌ يا ‌ بيمي‌ (6)

‌که‌ آنچه‌ وعده‌ كرده‌ مي‌شويد واقع‌ شد نيست‌ (7)

‌پس‌ آنگاه‌ ‌که‌ ستاره‌ها محو شوند (8)

و آنگاه‌ ‌که‌ آسمان‌ شكافته‌ شود (9)

و آنگاه‌ ‌که‌ كوه‌ها بركنده‌ شوند (10)

و آنگاه‌ ‌که‌ رسولان‌ وقت‌ داده‌ شوند (11)

‌براي‌ كدام‌ روز باز ‌پس‌ داشته‌ ‌شده‌ (12)

‌براي‌ روز تميز (13)

و چه‌ داني‌ ‌که‌ چيست‌ روز تميز (14)

واي‌ ‌در‌ آنروز تكذيب‌ كنندگانرا (15)

آيا هلاك‌ نكرديم‌ پيشينيان‌ ‌را‌ (16)

‌پس‌ ‌از‌ پي‌ ‌ايشان‌ خواهيم‌ برد باز پسان‌ ‌را‌ (17)

همچنين‌ مي‌ كنيم‌ ‌با‌ گنهكاران‌ (18)

واي‌ ‌در‌ چنين‌ روزي‌ تكذيب‌ كنندگانرا (19)

[581]

آيا نيافريديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ آبي‌ بيقدر (20)

‌پس‌ قرار داديم‌ آنرا ‌در‌ آرامگاهي‌ محكم‌ (21)

‌تا‌ مقداري‌ معين‌ (22)

‌پس‌ توانستيم‌ ‌پس‌ چه‌ خوب‌ توانائيم‌ (23)

واي‌ ‌در‌ چنين‌ روزي‌ تكذيب‌ كنندگانرا (24)

آيا قرار نداديم‌ زمين‌ ‌را‌ ‌در‌ برگيرنده‌ كافي‌ (25)

زندگان‌ و مردگانرا (26)

و قرارداديم‌ ‌در‌ ‌آن‌ كوه‌هاي‌ استوار بلند ‌را‌ و سيراب‌ كرديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ آب‌ شيرين‌ (27)

واي‌ ‌در‌ چنين‌ روزي‌ تكذيب‌ كنندگان‌ ‌را‌ (28)

برويد بسوي‌ آنچه‌ بوديد آنرا تكذيب‌ ميكرديد (29)

برويد بسوي‌ سايه‌ صاحب‌ سه‌ شاخ‌ (30)

نه‌ خنك‌ گرداند و نه‌ كفايت‌ كند ‌از‌ گرمي‌ آتش‌ (31)

بدرستيكه‌ ‌آن‌ مياندازد شراره‌ چون‌ كوشك‌ (32)

گويا ‌که‌ ‌آن‌ شتران‌ زرد ‌است‌ (33)

واي‌ ‌در‌ چنين‌ روزي‌ تكذيب‌ كنندگانرا (34)

‌اينکه‌ روزيست‌ ‌که‌ (كفار) سخن‌ نگويند (35)

و رخصت‌ داده‌ نشود ايشانرا ‌که‌ عذر آورند (36)

واي‌ ‌در‌ چنين‌ روزي‌ تكذيب‌ كنندگانرا (37)

‌اينکه‌ ‌است‌ روز جدا كردن‌ جمع‌ ساختيم‌ ‌شما‌ ‌را‌ و پيشينيان‌ ‌را‌ (38)

‌پس‌ ‌اگر‌ ‌باشد‌ ‌شما‌ ‌را‌ چاره‌ ‌پس‌ چاره‌ كنيد (39)

واي‌ ‌در‌ چنين‌ روزي‌ تكذيب‌ كنندگانرا (40)

بدرستيكه‌ پرهيزكاران‌ ‌در‌ سايه‌ها و چشمه‌ سارهايند (41)

و ميوه‌ها ‌از‌ آنچه‌ بخواهند (42)

بخوريد و بياشاميد گوارا بسبب‌ آنچه‌ بوديد ‌که‌ ميكرديد (43)

بدرستيكه‌ ‌ما همچنين‌ پاداش‌ ميدهيم‌ نيكوكارانرا (44)

واي‌ ‌در‌ چنين‌ روزي‌ تكذيب‌ كنندگانرا (45)

بخوريد و كامراني‌ كنيد اندكي‌ بدرستيكه‌ ‌شما‌ گناهكاريد (46)

واي‌ ‌در‌ چنين‌ روزي‌ تكذيب‌ كنندگانرا (47)

و چون‌ گفته‌ شود ايشانرا ‌که‌ بركوع‌ رويد بركوع‌ نروند (48)

واي‌ ‌در‌ چنين‌ روزي‌ تكذيب‌ كنندگان‌ ‌را‌ (49)

‌پس‌ بكدام‌ سخن‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آن‌ ايمان‌ مي‌آورند (50)

[582]

78- ‌سورة‌ النبإ
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

‌از‌ چه‌ ميپرسند (1)

‌از‌ خبر بزرگ‌ (2)

آنكه‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ ‌آن‌ اختلاف‌ كنند (3)

نه‌ چنين‌ ‌است‌ بزودي‌ ميدانند (4)

‌پس‌ نه‌ چنين‌ ‌است‌ بزودي‌ ميدانند (5)

آيا نگردانيديم‌ زمين‌ ‌را‌ بستر (6)

و كوه‌ها ‌را‌ ميخها (7)

و آفريديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ جفت‌ جفت‌ (8)

و گردانيديم‌ خواب‌ ‌شما‌ ‌را‌ آسايش‌ (9)

و گردانيديم‌ شب‌ ‌را‌ پوشش‌ (10)

و گردانيديم‌ روز ‌را‌ وقت‌ طلب‌ معيشت‌ (11)

و بنا كرديم‌ بالاي‌ ‌شما‌ هفت‌ طبقه‌ استوار (12)

و قرار داديم‌ چراغي‌ تابان‌ (13)

و فرو فرستاديم‌ ‌از‌ فشارنده‌ها آبي‌ ريزان‌ (14)

‌تا‌ بيرون‌ آريم‌ بآن‌ دانه‌ و رستني‌ (15)

و بوستانهائي‌ بهم‌ پيچيده‌ درختانش‌ (16)

بدرستيكه‌ روز تميز ‌باشد‌ وعده‌ گاه‌ (17)

روزي‌ ‌که‌ دميده‌ شود ‌در‌ صور ‌پس‌ بيائيد فوج‌ فوج‌ (18)

و گشوده‌ شود آسمان‌ ‌پس‌ گردد درها (19)

و روان‌ گردانيده‌ شود كوه‌ها ‌پس‌ گردد سراب‌ (20)

بدرستيكه‌ دوزخ‌ ‌باشد‌ كمينگاه‌ (21)

مر طاغيان‌ ‌را‌ بازگشت‌ (22)

درنگ‌ نمايندگان‌ ‌در‌ ‌آن‌ روزگارها (23)

نمي‌چشند ‌در‌ ‌آن‌ خنكي‌ و نه‌ شرابي‌ (24)

جز آب‌ جوشان‌ و چرك‌ جراحت‌ها (25)

پاداش‌ موافق‌ (26)

بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ بودند ‌که‌ اميد نداشتند حسابي‌ ‌را‌ (27)

و تكذيب‌ كردند آيت‌هاي‌ ‌ما ‌را‌ تكذيب‌ كردني‌ (28)

و ‌هر‌ چيزي‌ ‌را‌ شمرديم‌ ‌در‌ لوح‌ (29)

‌پس‌ بچشيد ‌پس‌ هرگز نيفزائيم‌ ‌شما‌ ‌را‌ مگر عذاب‌ (30)

[583]

بدرستيكه‌ پرهيزگاران‌ ‌را‌ كاميابي‌ ‌است‌ (31)

باغها و انگورها (32)

و دختران‌ نارپستان‌ همسن‌ (33)

و جامهاي‌ پر شراب‌ (34)

نشنوند ‌در‌ ‌آن‌ لغوي‌ و نه‌ تكذيب‌ كردني‌ (35)

پاداشي‌ ‌از‌ پروردگار تو بخششي‌ كافي‌ (36)

پروردگار آسمانها و زمين‌ و آنچه‌ ‌در‌ ميان‌ آنهاست‌ بخشاينده‌ ‌است‌ مالك‌ نباشند ‌از‌ ‌او‌ خطاب‌ كردن‌ ‌را‌ (37)

روزي‌ ‌که‌ بايستند روح‌ و فرشتگان‌ صف‌ زده‌ سخن‌ نگويند مگر آنكه‌ دستور دهد ‌او‌ ‌را‌ خداي‌ بخشاينده‌ و گويد صوابي‌ (38)

آنست‌ روز حق‌ ‌پس‌ كسي‌ ‌که‌ خواست‌ گرفت‌ بسوي‌ پروردگارش‌ بازگشتي‌ (39)

بدرستيكه‌ ‌ما بيم‌ كرديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ عذابي‌ نزديك‌ روزي‌ ‌که‌ مينگرد مرد آنچه‌ پيش‌ فرستاده‌ دو دستش‌ و ميگويد كافر ايكاش‌ بودم‌ خاك‌ (40)

79- ‌سورة‌ النازعات‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

قسم‌ ‌به‌ كشندگان‌ ‌از‌ روي‌ قوت‌ (1)

و بفرشتگان‌ نشاط آورنده‌ ارواح‌ (2)

و فرشتگان‌ شنا كننده‌ (3)

‌پس‌ قسم‌ ‌به‌ پيشي‌ گيرندگان‌ پيشي‌ گرفتني‌ (4)

‌پس‌ ‌به‌ تدبير كنندگان‌ كار (5)

روزي‌ ‌که‌ بلرزد زمين‌ لرزيدني‌ (6)

‌از‌ پي‌ درآيد آنرا ‌از‌ پي‌ آينده‌ (7)

دلها ‌در‌ آنروز ترسان‌ باشند (8)

چشمهاشان‌ فرو رفته‌ (9)

ميگويند آيا ‌ما رد شدگانيم‌ بحالت‌ اول‌ (10)

آيا وقتي‌ ‌که‌ شديم‌ استخوانهاي‌ پوسيده‌ (11)

گويند اينست‌ آنگاه‌ بازگشتني‌ زيانبار (12)

‌پس‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ‌آن‌ فرياديست‌ واحد (13)

‌پس‌ آنگاه‌ ايشانند ‌بر‌ روي‌ زمين‌ (14)

آيا آمد ترا حكايت‌ موسي‌ (15)


[584]

‌که‌ ندا كرد ‌او‌ ‌را‌ پروردگارش‌ ‌در‌ وادي‌ پاكيزه‌ ‌که‌ ‌آن‌ طوي‌ ‌است‌ (16)

برو بسوي‌ فرعون‌ ‌که‌ ‌او‌ طغيان‌ كرده‌ (17)

‌پس‌ بگو آيا هست‌ ترا ميل‌ ‌به‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ پاك‌ شوي‌ (18)

و هدايت‌ كنم‌ ترا بسوي‌ پروردگارت‌ ‌پس‌ بترسي‌ (19)

‌پس‌ نمود ‌او‌ ‌را‌ آيت‌ بزرگ‌ (20)

‌پس‌ تكذيب‌ كرد و نافرماني‌ كرد (21)

‌پس‌ پشت‌ گردانيده‌ بشتافت‌ (22)

‌پس‌ جمعيتي‌ كرد ‌پس‌ ندا ‌در‌ داد (23)

‌پس‌ ‌گفت‌ ‌من‌ پروردگار بزرگ‌ شمايم‌ (24)

‌پس‌ گرفت‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌خدا‌ بعقوبت‌ آخرت‌ و دنيا (25)

بدرستيكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ عبرتست‌ آنرا ‌که‌ بترسد (26)

آيا ‌شما‌ سخت‌ تريد ‌در‌ خلقت‌ ‌ يا ‌ آسمان‌ ‌که‌ بنا كرد آنرا (27)

بلند گردانيد سقفش‌ ‌را‌ ‌پس‌ راست‌ كرد آنرا (28)

و تاريك‌ گردانيد شبش‌ ‌را‌ و ظاهر ساخت‌ روزش‌ (29)

و زمين‌ ‌را‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آن‌ گسترانيد (30)

بيرون‌ آورد ‌از‌ ‌آن‌ آبش‌ ‌را‌ و چراگاهش‌ ‌را‌ (31)

و كوه‌ها ‌را‌ استوار گردانيد (32)

مايه‌ تعيش‌ ‌براي‌ ‌شما‌ و چهارپايان‌ ‌شما‌ (33)

‌پس‌ چون‌ آيد بلاي‌ مستولي‌ بزرگ‌ (34)

روزي‌ ‌که‌ يادآورد انسان‌ آنچه‌ سعي‌ كرد (35)

و ظاهر گردد دوزخ‌ ‌براي‌ كسيكه‌ بيند (36)

‌پس‌ اما آنكه‌ زياده‌ روي‌ كرد (37)

و برگزيد زندگاني‌ دنيا ‌را‌ (38)

‌پس‌ بدرستيكه‌ دوزخ‌ ‌بود‌ جايگاه‌ ‌او‌ (39)

و اما آنكه‌ بترسد ‌از‌ مقام‌ پروردگارش‌ و بازدارد نفس‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ خواهش‌ (40)

‌پس‌ بدرستيكه‌ بهشت‌ ‌باشد‌ جايگاهش‌ (41)

ميپرسند ترا ‌از‌ قيامت‌ ‌که‌ كي‌ ‌باشد‌ قرارگاهش‌ (42)

‌در‌ چيستي‌ تو ‌از‌ ياد كردن‌ ‌آن‌ (43)

بسوي‌ پروردگار تست‌ انتهاي‌ ‌آن‌ (44)

جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ تو بيم‌ كننده‌ آنرا ‌که‌ بترسد ‌آن‌ (45)

گويا ‌که‌ ‌ايشان‌ روزي‌ ‌که‌ بينند آنرا درنگ‌ نكرده‌اند مگر شبانگاهي‌ ‌ يا ‌ چاشتگاهي‌ (46)

[585]

80- ‌سورة‌ عبس‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

روي‌ ترش‌ كرد و اعراض‌ نمود (1)

‌که‌ آمد ‌او‌ ‌را‌ كور (2)

و چه‌ چيز دانا كرد ترا ‌باشد‌ ‌که‌ ‌او‌ پاك‌ شود (3)

يا ‌ پند گيرد ‌پس‌ سود دهد ‌او‌ ‌را‌ پند (4)

اما كسي‌ ‌که‌ توانگر شد (5)

‌پس‌ تو ‌او‌ ‌را‌ متوجه‌ مي‌شوي‌ (6)

و نيست‌ (گناهي‌) ‌بر‌ تو ‌اگر‌ پاك‌ نشود (7)

و اما كسي‌ ‌که‌ آمد ترا ‌که‌ ميكوشيد (8)

و ‌او‌ ميترسيد (9)

‌پس‌ تو ‌از‌ ‌او‌ فارغ‌ ميباشي‌ (10)

نه‌ چنين‌ ‌است‌ بدرستيكه‌ ‌آن‌ پنديست‌ (11)

‌پس‌ آنكه‌ خواهد پند گيرد (12)

‌در‌ صحيفه‌هاي‌ گرامي‌ (13)

برافراشته‌ پاكيزه‌ (14)

بدستهاي‌ كاتبان‌ (15)

شريفان‌ نيكوكاران‌ (16)

كشته‌ باد انسان‌ چه‌ ناسپاس‌ ‌است‌ ‌او‌ (17)

‌از‌ چه‌ چيز آفريد ‌او‌ ‌را‌ (18)

‌از‌ نطفه‌ آفريدش‌ و مقدر داشت‌ ‌او‌ ‌را‌ (19)

‌پس‌ راه‌ ‌را‌ آسان‌ گردانيد (20)

‌پس‌ بميرانيد ‌او‌ ‌را‌ و دفنش‌ كرد (21)

‌پس‌ آنگاه‌ ‌که‌ خواهد زنده‌ اش‌ گرداند (22)

نه‌ چنين‌ ‌است‌ هنوز بجا نياورده‌ آنچه‌ فرموده‌ ‌او‌ ‌را‌ (23)

‌پس‌ بايد بنگرد انسان‌ بطعام‌ ‌خود‌ (24)

بدرستيكه‌ ‌ما ريختيم‌ آب‌ ‌را‌ ريختني‌ (25)

سپس‌ شكافتيم‌ زمين‌ ‌را‌ شكافتني‌ (26)

‌پس‌ رويانيديم‌ ‌در‌ ‌آن‌ دانه‌ (27)

و انگور و خرما نوعي‌ (28)

و زيتون‌ و درخت‌ خرما (29)

و باغهاي‌ پر درخت‌ (30)

و ميوه‌ و چراگاه‌ (31)

مايه‌ عيش‌ ‌براي‌ ‌شما‌ و چهارپايان‌ ‌شما‌ (32)

‌پس‌ چون‌ آيد فرياد گوش‌ كر كننده‌ (33)

روزي‌ ‌که‌ گريزد مرد ‌از‌ برادرش‌ (34)

و مادرش‌ و پدرش‌ (35)

و همسرش‌ و فرزندانش‌ (36)

‌هر‌ مردي‌ ‌از‌ ايشانرا ‌در‌ آنروز كاريست‌ ‌که‌ مشغولش‌ گرداند (37)

رويهائي‌ ‌در‌ آنروز درخشانند (38)

و خندان‌ و فرحناك‌ (39)

و رويهائي‌ ‌در‌ آنروز ‌بر‌ ‌آنها‌ غباريست‌ ‌که‌ (40)

فروگيرد ‌آنها‌ ‌را‌ تيرگي‌ (41)

آنگروه‌ ايشانند كافران‌ بد كار (42)

[586]

81- ‌سورة‌ التكوير
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

آنگاه‌ ‌که‌ آفتاب‌ ‌در‌ ‌هم‌ پيچيده‌ شود (1)

و آنگاه‌ ‌که‌ ستاره‌ها تيره‌ شوند (2)

و آنگاه‌ ‌که‌ كوه‌ها رانده‌ شوند (3)

و آنگاه‌ ‌که‌ شتران‌ آبستن‌ بار نهند (4)

و آنگاه‌ ‌که‌ وحوش‌ گرد آيند (5)

و آنگاه‌ ‌که‌ درياها پر شوند (6)

و آنگاه‌ ‌که‌ نفس‌ها جفت‌ كرده‌ شوند (7)

و آنگاه‌ ‌که‌ دختران‌ زنده‌ بگور كرده‌ سؤال‌ شوند ‌که‌ (8)

بكدام‌ گناه‌ كشته‌ شدند (9)

و آنگاه‌ ‌که‌ نامه‌ها گشوده‌ شوند (10)

و آنگاه‌ ‌که‌ آسمان‌ كنده‌ شود (11)

و آنگاه‌ ‌که‌ دوزخ‌ افروخته‌ شود (12)

و آنگاه‌ ‌که‌ بهشت‌ نزديك‌ شود (13)

داند ‌هر‌ نفسي‌ آنچه‌ ‌که‌ حاضر ساخته‌ (14)

‌پس‌ قسم‌ ‌به‌ ستارگان‌ رجوع‌ كننده‌ (15)

روندگان‌ پنهان‌ شونده‌ (16)

و قسم‌ ‌به‌ شب‌ چون‌ پشت‌ كند (17)

و قسم‌ ‌به‌ صبح‌ چون‌ پديد آيد (18)

بدرستيكه‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ سخن‌ ‌رسول‌ بزرگوار ‌است‌ (19)

صاحب‌ توانائي‌ نزد خداوند عرش‌ ‌با‌ منزلت‌ (20)

فرمانرواست‌ ‌در‌ آنجا و امين‌ ‌است‌ (21)

و نيست‌ صاحب‌ ‌شما‌ ديوانه‌ (22)

و بتحقيق‌ ديد ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ افق‌ روشن‌ (23)

و نيست‌ ‌او‌ ‌بر‌ چيزهاي‌ پوشيده‌ بخيل‌ (24)

و نيست‌ ‌آن‌ (قرآن‌) سخن‌ شيطان‌ رانده‌ ‌شده‌ (25)

‌پس‌ كجا ميرويد (26)

نيست‌ ‌آن‌ مگر پندي‌ ‌براي‌ جهانيان‌ (27)

كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ خواست‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌که‌ مستقيم‌ شود (28)

و نخواهيد مگر آنكه‌ بخواهد ‌خدا‌ ‌که‌ پروردگار جهانيانست‌ (29)

[588]

نه‌ چنين‌ ‌است‌ بدرستيكه‌ نامه‌ بد كاران‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌در‌ سجين‌ ‌است‌ (7)

و چه‌ داني‌ ‌که‌ چيست‌ سجين‌ (8)

نامه‌ ايست‌ ‌که‌ نوشته‌ ‌شده‌ (9)

واي‌ ‌در‌ آنروز ‌بر‌ تكذيب‌ كنندگان‌ (10)

آنان‌ ‌که‌ تكذيب‌ كنندگان‌ روز جزا ‌را‌ (11)

و تكذيب‌ نكند آنرا مگر ‌هر‌ تعدي‌ كننده‌ گناهكار (12)

چون‌ خوانده‌ شود ‌بر‌ ‌آن‌ آيت‌هاي‌ ‌ما گويد افسانه‌هاي‌ پيشينيانست‌ (13)

نه‌ چنين‌ ‌است‌ بلكه‌ زنگ‌ شد ‌بر‌ دلهاشان‌ آنچه‌ هستند ‌که‌ كسب‌ مي‌كنند (14)

نه‌ چنين‌ ‌است‌ بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ پروردگارشان‌ ‌در‌ آنروز ‌هر‌ آينه‌ ‌در‌ حجابند (15)

‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ آيندگانند ‌در‌ دوزخ‌ (16)

‌پس‌ گفته‌ شود اينست‌ آنكه‌ بوديد آنرا تكذيب‌ ميكرديد (17)

نه‌ چنين‌ ‌است‌ بدرستيكه‌ نامه‌ نيكو كاران‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌در‌ عليين‌ ‌است‌ (18)

و چه‌ داني‌ ‌که‌ چيست‌ عليين‌ (19)

نامه‌ ايست‌ نوشته‌ ‌شده‌ (20)

‌که‌ گواه‌ مي‌شوند آنرا مقربان‌ (21)

بدرستيكه‌ نيكان‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌در‌ نعمتند (22)

‌بر‌ سريرها نظاره‌ مي‌كنند (23)

مي‌يابي‌ ‌در‌ رويهاشان‌ تازگي‌ بهشت‌ ‌را‌ (24)

آشامانيده‌ ميشوند ‌از‌ صاف‌ شراب‌ مهر ‌شده‌ (25)

مهر پذيرش‌ مشك‌ ‌است‌ و ‌در‌ ‌آن‌ ‌پس‌ بايد رغبت‌ كنند رغبت‌ كنندگان‌ (26)

و مزاجش‌ ‌از‌ چشمه‌ كوثر (27)

چشمه‌ ‌که‌ مينوشد ‌از‌ ‌آن‌ نزديكان‌ (28)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ گناه‌ كردند هستند بآنان‌ ‌که‌ ايمان‌ آوردند مي‌خندند (29)

و چون‌ گذرند بايشان‌ اشاره‌ مي‌كنند بچشم‌ و ابرو (30)

و چون‌ برگردند بسوي‌ كسانشان‌ برگردند شادي‌ كنان‌ (31)

و چون‌ بينند ايشانرا گويند بدرستيكه‌ اينان‌ ‌هر‌ آينه‌ گمراهند (32)

و فرستاده‌ نشدند ‌بر‌ ‌ايشان‌ نگهبانان‌ (33)

‌پس‌ آنروز آنان‌ ‌که‌ گرويدند ‌از‌ كافران‌ مي‌خندند (34)

[589]

‌بر‌ سريرها نظاره‌ مي‌كنند (35)

آيا جزا داده‌ شدند كافران‌ آنچه‌ بودند ‌که‌ ميكردند (36)

84- ‌سورة‌ الانشقاق‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

آنگاه‌ ‌که‌ آسمان‌ بشكافد (1)

و انقياد نمايد پروردگارش‌ ‌را‌ و سزاوار شود (2)

و آنگاه‌ ‌که‌ زمين‌ كشيده‌ شود (3)

و بيفكند آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌در‌ آنست‌ و خالي‌ شود (4)

و انقياد نمايد پروردگارش‌ و سزاوار شود (5)

اي‌ انسان‌ بدرستيكه‌ تو كوشنده‌اي‌ بسوي‌ پروردگارت‌ كوشيدني‌ ‌پس‌ ملاقات‌ كننده‌اش‌ باشي‌ (6)

‌پس‌ اما آنكه‌ داده‌ شد نامه‌ ‌او‌ بدست‌ راستش‌ (7)

‌پس‌ بزودي‌ حساب‌ كرده‌ شود حسابي‌ آسان‌ (8)

و برگردد بسوي‌ كسانش‌ شادمان‌ (9)

و اما آنكه‌ داده‌ شود نامه‌ اش‌ ‌از‌ پشت‌ سرش‌ (10)

‌پس‌ بزودي‌ بخواند هلاكت‌ ‌را‌ (11)

و درآيد ‌در‌ آتش‌ سوزان‌ (12)

بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌بود‌ ‌در‌ كسانش‌ شادمان‌ (13)

بدرستيكه‌ ‌او‌ پنداشت‌ ‌که‌ هرگز بازنگردد (14)

آري‌ بدرستيكه‌ پروردگارش‌ ‌باشد‌ باو بينا (15)

‌پس‌ قسم‌ ميخورم‌ ‌به‌ سرخي‌ ‌بعد‌ ‌از‌ غروب‌ (16)

و شب‌ و آنچه‌ بپوشد (17)

و ماه‌ چون‌ تمام‌ شود (18)

‌که‌ ‌هر‌ آينه‌ برسيد بحالي‌ ‌بعد‌ ‌از‌ حالي‌ (19)

‌پس‌ چيست‌ ايشانرا ‌که‌ ايمان‌ نميآورند (20)

و چون‌ خوانده‌ شود برايشان‌ قرآن‌ سجده‌ نمي‌كنند بخضوع‌ (21)

بلكه‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند تكذيب‌ مينمايند (22)

و ‌خدا‌ داناتر ‌است‌ بآنچه‌ پنهان‌ ميدارند (23)

‌پس‌ مژده‌ ده‌ ايشانرا بعذابي‌ پر درد (24)

مگر آنان‌ ‌که‌ ايمان‌ آوردند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ ‌آنها‌ ‌را‌ پاداشي‌ ‌است‌ بدون‌ منت‌ (25)

[590]

85- ‌سورة‌ البروج‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

سوگند بآسمان‌ صاحب‌ برجها (1)

و روز وعده‌ كرده‌ ‌شده‌ (2)

و شاهد ‌يعني‌ پيغمبر و مشهود ‌يعني‌ امت‌ (3)

كشته‌ باد ياران‌ شكافهاي‌ زمين‌ (‌که‌ پر آتش‌ كرده‌ بودند ‌براي‌ هلاك‌ مسلمانان‌) (4)

‌آن‌ آتش‌ صاحب‌ مايه‌ برافروختگي‌ (5)

آنگاه‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ نشسته‌ (6)

و ‌ايشان‌ ‌بر‌ آنچه‌ ميكردند بمؤمنان‌ حاضر بوده‌ مي‌نگريستند (7)

و دشمن‌ نداشتند ‌از‌ ‌ايشان‌ مگر آنكه‌ ايمان‌ آورند بخداي‌ غالب‌ ستوده‌ (8)

آنكه‌ ‌او‌ راست‌ پادشاهي‌ آسمانها و زمين‌ و ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌هر‌ چيزي‌ گواه‌ ‌است‌ (9)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ بفتنه‌ ‌در‌ انداختند مردان‌ ‌با‌ ايمان‌ و زنان‌ ‌با‌ ايمان‌ ‌را‌ ‌پس‌ توبه‌ نكردند ‌پس‌ آنانراست‌ عذاب‌ دوزخ‌ و ايشانراست‌ عذاب‌ سوزنده‌ (10)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ ايشانرا بهشتهائي‌ ‌که‌ ميرود ‌از‌ زير ‌آنها‌ نهرها اينست‌ كاميابي‌ بزرگ‌ (11)

بدرستيكه‌ گرفتن‌ پروردگار تو ‌هر‌ آينه‌ سخت‌ ‌است‌ (12)

بدرستيكه‌ ‌او‌ پديد مي‌آورد و عودت‌ ميدهد (13)

و اوست‌ آمرزنده‌ و دوست‌ دارنده‌ (14)

صاحب‌ عرش‌ ‌است‌ و بزرگوار (15)

همو ‌که‌ كننده‌ ‌است‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ خواهد (16)

آيا آمد ترا حكايت‌ لشگرهاي‌ (17)

فرعون‌ و ثمود (18)

بلكه‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌در‌ تكذيب‌ نمودن‌ (19)

و ‌خدا‌ ‌از‌ پشت‌ سرشان‌ احاطه‌ كننده‌ ‌است‌ (20)

بلكه‌ ‌آن‌ قرآني‌ ‌است‌ ‌با‌ عظمت‌ (21)

‌در‌ لوحي‌ نگهداشته‌ ‌شده‌ (22)

[591]

86- ‌سورة‌ الطارق‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

قسم‌ بآسمان‌ و ظاهر شونده‌ ‌در‌ شب‌ (1)

و چه‌ داني‌ ‌که‌ چيست‌ آينده‌ بشب‌ (2)

ستاره‌ درخشنده‌ ‌است‌ (3)

نيست‌ هيچ‌ نفسي‌ مگر ‌که‌ ‌بر‌ اوست‌ نگهباني‌ (4)

‌پس‌ بايد ‌که‌ بنگرد انسان‌ ‌که‌ ‌از‌ چه‌ چيز آفريده‌ ‌شده‌ (5)

آفريده‌ ‌شده‌ ‌از‌ آبي‌ جهنده‌ (6)

‌که‌ بيرون‌ مي‌آيد ‌از‌ ميان‌ پشت‌ (پدر) و استخوانهاي‌ سينه‌ مادر (7)

بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌بر‌ باز آوردنش‌ ‌هر‌ آينه‌ تواناست‌ (8)

روزي‌ ‌که‌ آشكار شود نهانها (9)

‌پس‌ نباشد ‌او‌ ‌را‌ هيچ‌ نيروئي‌ و نه‌ ياوري‌ (10)

و آسمان‌ صاحب‌ باران‌ (11)

و زمين‌ صاحب‌ شكاف‌ (12)

بدرستيكه‌ ‌آن‌ سخني‌ ‌است‌ تميز دهنده‌ (13)

و نيست‌ ‌آن‌ بيهوده‌ (14)

بدرستيكه‌ ‌ايشان‌ چاره‌ مي‌كنند چاره‌ كردني‌ (15)

و چاره‌ ميكنم‌ چاره‌ كردني‌ (16)

‌پس‌ مهلت‌ ده‌ كافران‌ ‌را‌ مهلت‌ ميدهم‌ ايشانرا ‌تا‌ وقت‌ كيفر (17)

87- ‌سورة‌ الأعلي‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

تسبيح‌ كن‌ بنام‌ پروردگارت‌ ‌که‌ برتر ‌است‌ (1)

آنكه‌ آفريد ‌پس‌ درست‌ گردانيد (2)

و آنكه‌ تقدير كرد ‌پس‌ هدايت‌ كرد (3)

و آنكه‌ بيرون‌ آورد چراگاه‌ ‌را‌ (4)

‌پس‌ گردانيد آنرا خشك‌ سياه‌ (5)

زود ‌باشد‌ ‌که‌ خوانيم‌ ترا ‌پس‌ فراموش‌ مكن‌ (6)

مگر آنچه‌ خواست‌ ‌خدا‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ ميداند آشكار ‌را‌ و آنچه‌ نهان‌ ‌باشد‌ (7)

و توفيق‌ داديم‌ ترا ‌براي‌ طريقه‌ آسان‌ (8)

‌پس‌ پند ده‌ ‌اگر‌ سود دهد پند دادن‌ (9)

بزودي‌ پند گيرد آنكه‌ بترسد (10)

و كناره‌ گيرد ‌از‌ ‌آن‌ بدبخت‌ تر (11)

آنكه‌ داخل‌ شود ‌در‌ آتش‌ بزرگ‌ دوزخ‌ (12)

‌پس‌ نه‌ ميميرد ‌در‌ ‌آن‌ و نه‌ زنده‌ مي‌باشد (13)

بتحقيق‌ رستگار شد آنكه‌ پاك‌ شد (14)

و ياد كرد نام‌ پروردگارش‌ ‌را‌ ‌پس‌ نماز گذارد (15)

[592]

بلكه‌ اختيار مي‌كنيد زندگاني‌ دنيا ‌را‌ (16)

و آخرت‌ بهتر ‌است‌ و پاينده‌ تر (17)

بدرستيكه‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌در‌ صحيفه‌هاي‌ نخستين‌ ‌است‌ (18)

صحيفه‌هاي‌ ابراهيم‌ و موسي‌ (19)

88- ‌سورة‌ الغاشية
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

آيا آمد ترا حكايت‌ فروگيرنده‌ (1)

رويهائي‌ ‌در‌ آنروز ترسناكند (خوارند) (2)

عمل‌ كننده‌ رنج‌ كشنده‌ ‌که‌ (3)

داخل‌ ميشوند ‌در‌ آتش‌ گرم‌ (4)

آشامانيده‌ شوند ‌از‌ چشمه‌ بمنتهاي‌ گرمي‌ رسيده‌ (5)

نباشد ايشانرا خوراكي‌ مگر ‌از‌ خار خشك‌ (6)

‌که‌ نه‌ فربه‌ كند و نه‌ كفايت‌ كند ‌از‌ گرسنگي‌ (7)

رويهائي‌ ‌در‌ آنروز تازه‌اند (8)

‌از‌ سعيشان‌ خوشنودند (9)

‌در‌ بهشتي‌ رفيع‌ (10)

نشنوند ‌در‌ ‌آن‌ لغوي‌ (11)

‌در‌ ‌آن‌ چشمه‌ ايست‌ روان‌ (12)

‌در‌ ‌آن‌ سريرهائيست‌ رفيعه‌ (13)

و قدحهائي‌ گذاشته‌ (14)

و بالشهائي‌ بهم‌ پيوسته‌ (15)

و فرشهاي‌ نفيس‌ گسترده‌ (16)

آيا نمينگرند ‌به‌ شتر ‌که‌ چگونه‌ آفريده‌ ‌شده‌ (17)

و ‌به‌ آسمان‌ ‌که‌ چگونه‌ بلند گردانيده‌ ‌شده‌ (18)

و ‌به‌ كوه‌ها ‌که‌ چگونه‌ برافراشته‌ ‌شده‌ (19)

و ‌به‌ زمين‌ ‌که‌ چگونه‌ گسترده‌ ‌شده‌ (20)

‌پس‌ پند ده‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ تو پند دهنده‌اي‌ (21)

نيستي‌ برايشان‌ تسلط دارنده‌ (22)

مگر آنكه‌ روي‌ گردانيد و كافر شد (23)

‌پس‌ عذابش‌ كند ‌خدا‌ بعذاب‌ بزرگتر (24)

بدرستيكه‌ بسوي‌ ماست‌ بازگشت‌ ‌ايشان‌ (25)

‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌بر‌ ماست‌ حساب‌ ‌ايشان‌ (26)

[593]

89- ‌سورة‌ الفجر
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

قسم‌ ‌به‌ صبح‌ (1)

و شبهاي‌ ده‌ گانه‌ (2)

و جفت‌ و طاق‌ (3)

و شب‌ چون‌ درگذرد (4)

آيا ‌در‌ ‌اينکه‌ سوگنديست‌ ‌براي‌ صاحب‌ خرد (5)

آيا نديدي‌ ‌که‌ چگونه‌ كرد پروردگارت‌ بعاد (6)

ارم‌ صاحب‌ بناهاي‌ رفيع‌ (7)

‌که‌ آفريده‌ نشده‌ مانند ‌آن‌ ‌در‌ بلاد (8)

و قوم‌ ثمود آنان‌ ‌که‌ ميبريدند سنگ‌ ‌را‌ ‌در‌ وادي‌ (9)

و فرعون‌ صاحب‌ ميخها (10)

آنانكه‌ طغيان‌ كردند ‌در‌ شهرها (11)

‌پس‌ بسيار كردند ‌در‌ ‌آنها‌ تباهي‌ (12)

‌پس‌ ريخت‌ برايشان‌ پروردگارت‌ تازيانه‌ عذاب‌ (13)

بدرستيكه‌ پروردگار تو ‌هر‌ آينه‌ ‌در‌ گذرگاه‌ ‌است‌ (14)

‌پس‌ اما انسان‌ چون‌ آزمايدش‌ پروردگارش‌ ‌پس‌ گرامي‌ داردش‌ و نعمتش‌ دهد ‌پس‌ گويد پروردگارم‌ گراميم‌ داشته‌ (15)

و اما چون‌ آزمايد ‌او‌ ‌را‌ و تنگ‌ گيرد ‌بر‌ ‌او‌ روزيش‌ ‌را‌ ‌پس‌ گويد پروردگارم‌ خوارم‌ گردانيده‌ مرا (16)

نه‌ چنين‌ ‌است‌ بلكه‌ گرامي‌ نمي‌داريد يتيم‌ ‌را‌ (17)

و تحريص‌ نمي‌ كنيد ‌بر‌ طعام‌ دادن‌ بيچاره‌ (18)

و مي‌خوريد ميراث‌ ‌را‌ خوردن‌ همه‌ ‌در‌ ‌هم‌ (19)

و دوست‌ ميداريد مال‌ ‌را‌ دوستي‌ بسيار (20)

نه‌ چنين‌ ‌است‌ چون‌ كوفته‌ شود زمين‌ كوفتني‌ ‌بعد‌ ‌از‌ كوفتن‌ (21)

و آيد حكم‌ پروردگار تو و فرشته‌ صف‌ ‌بعد‌ ‌از‌ صف‌ (22)

و آورده‌ شود آنروز دوزخ‌ و ‌در‌ چنين‌ روز پند گيرد انسان‌ و كجا سود دهد ‌او‌ ‌را‌ پند گرفتن‌ (23)

[594]

ميگويد ايكاش‌ فرستاده‌ بودم‌ ‌براي‌ زندگيم‌ (24)

‌پس‌ ‌در‌ آنروز عذاب‌ نكند عذاب‌ ‌او‌ ‌را‌ احدي‌ (25)

و بند نكند چون‌ بند كردن‌ ‌او‌ احدي‌ (26)

اي‌ نفس‌ آرميده‌ (27)

باز گرد بسوي‌ پروردگارت‌ خوشنود پسنديده‌ (28)

‌پس‌ داخل‌ شو ‌در‌ بندگانم‌ (29)

و داخل‌ شو ‌در‌ بهشتم‌ (30)

90- ‌سورة‌ البلد
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

سوگند باين‌ شهر (مكه‌) (1)

و تو مقيمي‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ شهر (2)

و (قسم‌) بپدر ‌يعني‌ حضرت‌ آدم‌ و آنچه‌ زاد (3)

بتحقيق‌ آفريديم‌ انسانرا ‌در‌ رنج‌ (4)

آيا مي‌پندارد ‌که‌ هرگز قادر نمي‌باشد ‌بر‌ ‌او‌ احدي‌ (5)

ميگويد ضايع‌ نمودم‌ مالي‌ انبوه‌ (6)

آيا مي‌پندارد ‌که‌ نديد ‌او‌ ‌را‌ احدي‌ (7)

آيا قرار نداديم‌ ‌براي‌ ‌او‌ دو چشم‌ (8)

و زبان‌ و دو لب‌ (9)

و راه‌ نموديمش‌ ‌به‌ خير و شر (10)

‌پس‌ درنيامد ‌به‌ بلندي‌ گردنگاه‌ (11)

و چه‌ داني‌ ‌که‌ چيست‌ بلندي‌ گردنگاه‌ (12)

رهانيدن‌ گردنست‌ (13)

يا ‌ طعام‌ دادن‌ ‌در‌ روز گرسنگي‌ (14)

يتيمي‌ ‌را‌ ‌که‌ صاحب‌ قرابت‌ ‌است‌ (15)

يا ‌ درمانده‌ ‌که‌ صاحب‌ احتياجست‌ (16)

‌پس‌ ‌باشد‌ ‌از‌ آنان‌ ‌که‌ گرويدند و همديگر ‌را‌ وصيت‌ بصبر و وصيت‌ بمهرباني‌ كردند (17)

‌ايشان‌ ياران‌ دست‌ راستند (18)

و آنان‌ ‌که‌ كافر شدند بآيت‌هاي‌ ‌ما ‌ايشان‌ ياران‌ دست‌ چپند (19)

و ‌بر‌ ايشانست‌ آتشي‌ سرپوشيده‌ (20)

[595]

91- ‌سورة‌ الشمس‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

قسم‌ بآفتاب‌ و چاشتگاه‌ ‌آن‌ (1)

و قسم‌ بماه‌ چون‌ ‌از‌ پي‌ ‌آن‌ درآيد (2)

و بروز چون‌ جلادهدش‌ (3)

و بشب‌ چون‌ فرو پوشدش‌ (4)

و ‌به‌ آسمان‌ و آنكه‌ بنا كردش‌ (5)

و ‌به‌ زمين‌ و آنكه‌ بگستردش‌ (6)

و بنفس‌ و آنكه‌ راست‌ و درست‌ كردش‌ (7)

‌پس‌ الهام‌ كردش‌ بد كاري‌ و پرهيزكاريش‌ (8)

بتحقيق‌ رستگار شد آنكه‌ پاكش‌ كرد (9)

و بتحقيق‌ بي‌بهره‌ شد آنكه‌ تباهش‌ كرد (10)

تكذيب‌ نمود قوم‌ ثمود بسبب‌ طغيان‌ ‌خود‌ (11)

هنگاميكه‌ برانگيخت‌ بدبخت‌ ترش‌ ‌را‌ (12)

‌پس‌ ‌گفت‌ ايشانرا فرستاده‌ ‌خدا‌ (صالح‌) دست‌ بداريد ‌از‌ ناقه‌ ‌خدا‌ و شربش‌ (13)

‌پس‌ تكذيبش‌ كرده‌ و پي‌ كردند آنرا ‌پس‌ غضب‌ كرد برايشان‌ پروردگارشان‌ بسبب‌ گناهشان‌ ‌پس‌ يكسان‌ كرد آنرا (14)

و بيم‌ نكرد عاقبتش‌ ‌را‌ (15)

92- ‌سورة‌ الليل‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

قسم‌ بشب‌ چون‌ فرو پوشد (1)

و قسم‌ بروز چون‌ روشن‌ شود (2)

و آنكه‌ آفريد نر و ماده‌ ‌را‌ (3)

بدرستيكه‌ كوشش‌ ‌شما‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌از‌ ‌هم‌ ممتاز ‌است‌ (4)

‌پس‌ اما آنكه‌ اعطا كرد و پرهيزگار شد (5)

و تصديق‌ نمود طريقه‌ خوبي‌ ‌را‌ (6)

‌پس‌ بزودي‌ توفيقش‌ دهيم‌ ‌براي‌ آساني‌ (7)

و اما آنكه‌ بخل‌ ورزيد و استغنا نمود (8)

و تكذيب‌ نمود طريقه‌ خوبي‌ ‌را‌ (9)

‌پس‌ بزودي‌ توفيقش‌ دهيم‌ ‌براي‌ دشواري‌ (10)

و كفايت‌ نكند ‌از‌ ‌او‌ مال‌ ‌او‌ چون‌ هلاك‌ شود (11)

بدرستيكه‌ ‌بر‌ ماست‌ ‌هر‌ آينه‌ هدايت‌ (12)

و بدرستيكه‌ ‌ما راست‌ آخرت‌ و دنيا (13)

‌پس‌ بيم‌ داديم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ آتشي‌ ‌که‌ زبانه‌ ميكشد (14)

[596]

داخل‌ نمي‌شود ‌در‌ ‌آن‌ مگر بدبخت‌ تر (15)

آنكه‌ تكذيب‌ نمود و روي‌ گردانيد (16)

و بزودي‌ دور شود ‌از‌ ‌آن‌ پرهيزكارتر (17)

آنكه‌ ميدهد مالش‌ ‌را‌ ‌که‌ پاك‌ شود (18)

و نيست‌ احدي‌ ‌را‌ نزد ‌او‌ هيچ‌ نعمتي‌ ‌که‌ پاداش‌ داده‌ شود (19)

مگر جستن‌ رضاي‌ پروردگارش‌ ‌که‌ برتر ‌است‌ (20)

و ‌هر‌ آينه‌ بزودي‌ خوشنود گردد (21)

93- ‌سورة‌ الضحي‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

قسم‌ بچاشتگاه‌ (1)

و بشب‌ چون‌ آرام‌ گيرد (2)

‌که‌ وانگذاشت‌ ترا پروردگارت‌ و غضب‌ نكرد (3)

و ‌هر‌ آينه‌ آخرت‌ بهتر ‌است‌ ‌براي‌ تو ‌از‌ دنيا (4)

و ‌هر‌ آينه‌ بزودي‌ عطا ميكند ترا پروردگارت‌ ‌تا‌ خوشنود شوي‌ (5)

آيا نيافت‌ ترا يتيم‌ ‌پس‌ پناه‌ داد (6)

و يافت‌ ترا گم‌ ‌پس‌ هدايت‌ نمود (7)

و يافت‌ ترا عيالمند ‌پس‌ توانگر ساخت‌ (8)

‌پس‌ اما يتيم‌ ‌را‌ ‌پس‌ قهر مكن‌ (9)

و اما سؤال‌ كننده‌ ‌را‌ ‌پس‌ زجر مكن‌ (10)

و اما بنعمت‌ پروردگارت‌ ‌پس‌ بازگو كن‌ (11)

94- ‌سورة‌ الشرح‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

آيا نگشوديم‌ ‌براي‌ تو سينه‌ات‌ ‌را‌ (1)

و برداشتيم‌ ‌از‌ تو بارت‌ ‌را‌ (2)

‌که‌ ‌به‌ شكست‌ درآورده‌ ‌بود‌ پشت‌ ترا (3)

و بلند گردانيديم‌ ‌براي‌ تو آوازه‌ات‌ ‌را‌ (4)

‌پس‌ بدرستيكه‌ ‌با‌ دشواري‌ آساني‌ ‌است‌ (5)

بدرستيكه‌ باز ‌هم‌ ‌با‌ دشواري‌ آساني‌ ‌است‌ (6)

‌پس‌ چون‌ فارغ‌ شدي‌ ‌پس‌ رنج‌ بكش‌ (7)

و بسوي‌ پروردگارت‌ ‌پس‌ راغب‌ شو (8)

[597]

95- ‌سورة‌ التين‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

قسم‌ ‌به‌ انجير و زيتون‌ (1)

و قسم‌ بطور سينا (2)

و ‌اينکه‌ شهر امان‌ ‌يعني‌ مكه‌ (3)

بتحقيق‌ آفريديم‌ انسانرا ‌در‌ بهترين‌ تعديلي‌ (4)

‌پس‌ برگردانيديمش‌ فروتر فروتران‌ (5)

مگر آنان‌ ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ ‌پس‌ ايشانرا اجريست‌ ‌غير‌ مقطوع‌ (6)

‌پس‌ چه‌ چيز تكذيب‌ مينمايد ترا ‌بعد‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌در‌ دين‌ (7)

آيا نيست‌ ‌خدا‌ حكم‌ كننده‌ ترين‌ حكم‌ كنندگان‌ (8)

96- ‌سورة‌ العلق‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

بخوان‌ بنام‌ پروردگارت‌ ‌که‌ آفريد (1)

آفريد انسانرا ‌از‌ خون‌ بسته‌ (2)

بخوان‌ و پروردگار تو كريمتر ‌است‌ (3)

آنكه‌ تعليم‌ كرده‌ نوشتن‌ ‌را‌ بقلم‌ (4)

آموزانيد انسانرا آنچه‌ ‌که‌ نمي‌ دانست‌ (5)

نه‌ چنين‌ ‌است‌ بدرستيكه‌ انسان‌ ‌هر‌ آينه‌ عصيان‌ مي‌ورزد (6)

‌به‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ ديد ‌خود‌ ‌را‌ ‌که‌ بي‌نياز شد (7)

بدرستيكه‌ بسوي‌ پروردگار تست‌ بازگشت‌ (8)

آيا ديدي‌ كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ منع‌ كند (9)

بنده‌ ‌را‌ چون‌ نماز گذارد (10)

آيا ديدي‌ ‌که‌ ‌اگر‌ ‌باشد‌ ‌بر‌ هدايت‌ (11)

يا ‌ امر كند بپرهيزكاري‌ (12)

آيا ديدي‌ ‌که‌ ‌اگر‌ تكذيب‌ كرد و روي‌ گردانيد (13)

آيا ندانست‌ ‌که‌ ‌خدا‌ مي‌بيند (14)

نه‌ چنين‌ ‌است‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌اگر‌ باز نايستد خواهيم‌ گرفت‌ بموي‌ پيشاني‌ (15)

موي‌ پيشاني‌ دروغگوي‌ خطاكار (16)

‌پس‌ بايد ‌که‌ بخواند اهل‌ مجلس‌ ‌خود‌ ‌را‌ (17)

بزودي‌ بخوانيم‌ زبانيه‌ ‌را‌ (18)

نه‌ چنين‌ ‌است‌ فرمان‌ مبر ‌او‌ ‌را‌ و سجده‌ كن‌ و نزديك‌ شو (19)

[598]

97- ‌سورة‌ القدر
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

بدرستيكه‌ ‌ما فرستاديمش‌ ‌در‌ شب‌ قدر (1)

و چه‌ داني‌ ‌که‌ چيست‌ شب‌ قدر (2)

شب‌ قدر بهتر ‌است‌ ‌از‌ هزار ماه‌ (3)

فرود آيند فرشتگان‌ و روح‌ ‌در‌ ‌آن‌ باذن‌ پروردگارشان‌ ‌از‌ ‌هر‌ امري‌ (4)

سلامتي‌ ‌در‌ آنشب‌ ‌تا‌ طلوع‌ فجر (صبح‌) (5)

98- ‌سورة‌ البينة
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

نبودند آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌از‌ اهل‌ كتاب‌ و مشركان‌ جدا ‌از‌ ‌هم‌ ‌تا‌ وقتي‌ ‌که‌ آيد ايشانرا حجتي‌ روشن‌ (1)

فرستاده‌ ‌از‌ ‌خدا‌ ‌که‌ مي‌خواند صحيفه‌هاي‌ پاكيزه‌ ‌را‌ (2)

‌در‌ ‌آنها‌ كتابهائيست‌ راست‌ درست‌ (3)

و متفرق‌ نشدند آنان‌ ‌که‌ داده‌ شدند كتاب‌ ‌را‌ مگر ‌از‌ ‌بعد‌ آنكه‌ آمد ايشانرا حجتي‌ ‌که‌ ‌محمّد‌ ص‌ ‌است‌ (4)

و مأمور نشدند مگر آنكه‌ بپرستند ‌خدا‌ ‌را‌ اخلاص‌ ورزندگان‌ ‌بر‌ ‌او‌ ‌در‌ دين‌ و حق‌ گرايان‌ و بپاي‌ دارند نماز ‌را‌ و بدهند زكاة ‌را‌ اينست‌ دين‌ درست‌ (5)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ كافر شدند ‌از‌ اهل‌ كتاب‌ و مشركان‌ ‌در‌ آتش‌ دوزخ‌اند جاودانيان‌ ‌در‌ ‌آن‌ آنگروه‌ ايشانند بدترين‌ مردم‌ (6)

بدرستيكه‌ آنان‌ ‌که‌ گرويدند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ آنگروه‌ ايشانند بهترين‌ مردم‌ (7)

[599]

پاداش‌ ‌آنها‌ نزد پروردگارشان‌ بهشتهائيست‌ جاوداني‌ ‌که‌ ميرود ‌از‌ زير ‌آنها‌ نهرها جاودانه‌اند ‌در‌ ‌آنها‌ هميشه‌ خوشنود ‌است‌ ‌خدا‌ ‌از‌ ‌ايشان‌ و خوشنودند ‌از‌ ‌او‌ ‌اينکه‌ ‌براي‌ آنست‌ ‌که‌ بترسد ‌از‌ پروردگارش‌ (8)

99- ‌سورة‌ الزلزلة
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

چون‌ بلرزد زمين‌ لرزيدني‌ (1)

و بيرون‌ اندازد زمين‌ بارهاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ (2)

و گويد انسان‌ چيست‌ آنزمين‌ ‌را‌ (3)

‌در‌ آنروز نقل‌ كند اخبار ‌خود‌ ‌را‌ (4)

بآنكه‌ پروردگار تو وحي‌ كرده‌ آنرا (5)

‌در‌ آنروز برون‌ آيند مردم‌ گوناگون‌ ‌تا‌ نمايانده‌ شوند كردارهاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ (6)

‌پس‌ ‌هر‌ ‌که‌ عمل‌ كند ‌به‌ سنگيني‌ ذره‌ ‌از‌ نيكي‌ بيندش‌ (7)

و ‌هر‌ ‌که‌ عمل‌ كند ‌به‌ سنگيني‌ ذره‌ ‌از‌ بدي‌ بيندش‌ (8)

100- ‌سورة‌ العاديات‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

سوگند ‌به‌ دوندگان‌ بستوه‌ آمده‌ (1)

و بيرون‌ آورندگان‌ آتش‌ ‌از‌ سنگها ‌به‌ سمها (2)

و تازندگان‌ ‌در‌ صبح‌ (3)

‌پس‌ برانگيزد ‌در‌ ‌آن‌ گردي‌ (4)

و درآيند ‌در‌ ‌آن‌ همگي‌ (5)

بدرستيكه‌ انسان‌ پروردگارش‌ ‌را‌ ناسپاس‌ ‌است‌ (6)

و بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌بر‌ ‌اينکه‌ ناسپاسي‌ ‌خود‌ گواهست‌ (7)

و بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌در‌ دوستي‌ مال‌ ‌هر‌ آينه‌ سخت‌ ‌است‌ (8)

آيا ‌پس‌ نميداند چون‌ برانگيخته‌ شود آنچه‌ ‌در‌ قبرهاست‌ (9)

[600]

و حاصل‌ كرده‌ شود آنچه‌ ‌در‌ سينه‌ هاست‌ (10)

بدرستيكه‌ پروردگارشان‌ بآنها ‌در‌ آنروز ‌هر‌ آينه‌ آگاه‌ ‌است‌ (11)

101- ‌سورة‌ القارعة
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

‌آن‌ كوبنده‌ (1)

چيست‌ كوبنده‌ (2)

و چه‌ داني‌ ‌که‌ چيست‌ كوبنده‌ (3)

روزيست‌ ‌که‌ باشند مردمان‌ مانند پروانه‌هاي‌ پراكنده‌ (4)

و باشند كوه‌ها مانند پشم‌ زده‌ ‌شده‌ (5)

‌پس‌ اما ‌هر‌ ‌که‌ گران‌ ‌باشد‌ ميزانهاي‌ (عمل‌) ‌او‌ (6)

‌پس‌ ‌او‌ ‌است‌ ‌در‌ زندگاني‌ پسنديده‌ (7)

و اما ‌هر‌ ‌که‌ سبك‌ ‌باشد‌ ميزان‌ (عمل‌) ‌او‌ (8)

‌پس‌ جاي‌ ‌او‌ هاويه‌ ‌است‌ (9)

و چه‌ داني‌ ‌که‌ چيست‌ ‌آن‌ هاويه‌ (10)

آتشي‌ ‌است‌ سوزان‌ (11)

102- ‌سورة‌ التكاثر
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

مشغول‌ كرد ‌شما‌ ‌را‌ بسياري‌ قبيله‌ (1)

‌تا‌ اينكه‌ زيارت‌ كرديد قبرها ‌را‌ (2)

نه‌ چنين‌ ‌است‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ بدانيد (3)

‌پس‌ نه‌ چنين‌ ‌است‌ بزودي‌ ميدانيد (4)

نه‌ چنانست‌ ‌اگر‌ بدانيد بدانستن‌ يقين‌ (5)

‌هر‌ آينه‌ مي‌بينيد دوزخ‌ ‌را‌ (6)

سپس‌ مي‌بينيد آنرا بديدار بي‌شك‌ و گمان‌ (7)

و سپس‌ پرسيده‌ شويد ‌در‌ آنروز ‌از‌ نعمت‌ها (8)

[601]

103- ‌سورة‌ العصر
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

قسم‌ ‌به‌ عصر (رسالت‌) (1)

بدرستيكه‌ انسان‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌در‌ زيانكاري‌ ‌است‌ (2)

مگر آنانكه‌ ايمان‌ آوردند و كردند كارهاي‌ شايسته‌ و سفارش‌ كردند براستي‌ و سفارش‌ كردند ‌به‌ صبر (3)

104- ‌سورة‌ الهمزة
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

واي‌ ‌بر‌ ‌هر‌ غيبت‌ كننده‌ طعنه‌ زننده‌ (1)

آنكه‌ گرد آورد مال‌ ‌را‌ و شمردش‌ (2)

مي‌پندارد ‌که‌ مال‌ ‌او‌ جاودانه‌ كند ‌او‌ ‌را‌ (3)

نه‌ چنين‌ ‌است‌ ‌هر‌ آينه‌ انداخته‌ شود ‌در‌ دوزخ‌ (4)

و چه‌ داني‌ ‌که‌ چيست‌ حطمه‌ (5)

آتش‌ خداست‌ برافروخته‌ (6)

آتشي‌ ‌که‌ برآيد ‌بر‌ دلها (7)

بدرستيكه‌ ‌آن‌ برايشان‌ بسته‌ ‌شده‌ (8)

‌در‌ ستونهاي‌ كشيده‌ ‌شده‌ (9)

105- ‌سورة‌ الفيل‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

آيا نديدي‌ ‌که‌ چگونه‌ كرد پروردگارت‌ ‌با‌ ياران‌ فيل‌ (1)

آيا نگردانيد حيله‌ ايشانرا ‌در‌ گمراهي‌ (2)

و فرستاد برايشان‌ مرغاني‌ گروه‌ گروه‌ (3)

‌که‌ مي‌انداخت‌ بآنها سنگهائي‌ ‌از‌ گل‌ (4)

‌پس‌ گردانيدشان‌ مانند كاه‌ خرد ‌شده‌ (5)


[602]

106- ‌سورة‌ قريش‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

‌براي‌ گرد آمدن‌ قريش‌ (1)

گرد آمدن‌ ‌ايشان‌ ‌به‌ كوچ‌ كردن‌ زمستان‌ و تابستان‌ (2)

‌پس‌ بايد بپرستند پروردگار ‌اينکه‌ خانه‌ ‌را‌ (3)

آنكه‌ طعام‌ داد ايشانرا ‌از‌ گرسنگي‌ و ايمنشان‌ كرد ‌از‌ ترس‌ (4)

107- ‌سورة‌ الماعون‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

آيا ديدي‌ آنرا ‌که‌ تكذيب‌ مينمايد دين‌ ‌را‌ (1)

‌پس‌ ‌او‌ آنكس‌ ‌است‌ ‌که‌ طرد مي‌كند يتيم‌ ‌را‌ (2)

و تحريص‌ نمي‌كند (مردم‌ ‌را‌) ‌بر‌ طعام‌ دادن‌ درويشان‌ (3)

‌پس‌ واي‌ ‌بر‌ نمازگذاران‌ (رياكار) (4)

آنان‌ ‌که‌ ‌ايشان‌ ‌از‌ نمازشان‌ سهو كنند (5)

آنانكه‌ ‌ايشان‌ رياكارند (6)

و منع‌ ميكنند زكاة ‌را‌ (7)

108- ‌سورة‌ الكوثر
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

بدرستيكه‌ ‌ما عطا كرديم‌ بتو كوثر ‌را‌ (1)

‌پس‌ نمازگزار پروردگارت‌ ‌را‌ و قرباني‌ كن‌ (2)

بدرستيكه‌ دشمن‌ تو اوست‌ دنبال‌ بريده‌ (3)

[603]

109- ‌سورة‌ الكافرون‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

بگو اي‌ كافران‌ (1)

نمي‌پرستم‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌شما‌ مي‌پرستيد (2)

و نه‌ ‌شما‌ پرستندگانيد آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌من‌ ميپرستم‌ (3)

و نه‌ ‌من‌ پرستنده‌ام‌ آنچه‌ پرستيديد (4)

و نه‌ ‌شما‌ پرستندگانيد آنچه‌ ‌من‌ ميپرستم‌ (5)

‌شما‌ راست‌ دينتان‌ و مراست‌ دينم‌ (6)

110- ‌سورة‌ النصر
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

چون‌ آمد ياري‌ ‌خدا‌ و فتح‌ مكه‌ (1)

و ديدي‌ مردم‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌در‌ آيند ‌در‌ دين‌ ‌خدا‌ گروه‌ گروه‌ (2)

‌پس‌ تسبيح‌ كن‌ بستايش‌ پروردگارت‌ و آمرزش‌ خواه‌ ‌از‌ ‌او‌ بدرستيكه‌ ‌او‌ ‌باشد‌ توبه‌ پذير (3)

111- ‌سورة‌ المسد
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

بريده‌ باد دو دست‌ ابي‌ لهب‌ بريده‌ شدني‌ (1)

كفايت‌ نكند ‌از‌ ‌او‌ مال‌ ‌او‌ و آنچه‌ كسب‌ كرده‌ (2)

بزودي‌ درآيد ‌در‌ آتشي‌ ‌که‌ داراي‌ زبانه‌ ‌است‌ (3)

و زن‌ ‌او‌ ‌که‌ بردارنده‌ هيزم‌ ‌است‌ (4)

‌در‌ گردن‌ ‌او‌ ريسماني‌ ‌است‌ ‌از‌ ليف‌ خرما (5)

[604]

112- ‌سورة‌ الإخلاص‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

بگو اوست‌ خداي‌ يكتا (1)

خداوندي‌ صمد (2)

نه‌ زائيده‌ و نه‌ زاده‌ ‌شده‌ (3)

و نباشد ‌او‌ ‌را‌ همتا كسي‌ (4)

113- ‌سورة‌ الفلق‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

بگو پناه‌ ميبرم‌ بپروردگار شكاف‌ صبح‌ (1)

‌از‌ شر آنچه‌ آفريد (2)

و ‌از‌ شر تاريكي‌ آنگاه‌ ‌که‌ فراگيرد (3)

و ‌از‌ شر زنان‌ دمنده‌ ‌در‌ گره‌ها (4)

و ‌از‌ شر حسود آنگاه‌ ‌که‌ حسد ورزد (5)

114- ‌سورة‌ ‌النّاس‌
بنام‌ خداوند بخشنده‌ مهربان‌

بگو پناه‌ ميبرم‌ بپروردگار مردم‌ (1)

پادشاه‌ مردم‌ (2)

خداي‌ مردم‌ (3)

‌از‌ شر وسوسه‌ كننده‌ نهان‌ شونده‌ (4)

آنكه‌ وسوسه‌ كند ‌در‌ سينه‌هاي‌ مردم‌ (5)

‌از‌ پريان‌ و مردم‌ (6)


صدق الله العلي العظیم
والحمد لله رب العالمین
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2009
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am


بازگشت به ترجمه هاى برگرفته از كلام خازنان وحي عليهم السلام


Aelaa.Net