همت و تلاش

نشر گزارشات مفید برای توجه به حیات اعلی

مدير انجمن: najm134

همت و تلاش

پستتوسط najm134 » شنبه مارس 27, 2010 12:45 pm

عناوين گزارشاتي كه تا كنون در اين باره منتشر شده است: پیرمرد 101 ساله و تمرين روزانه 14 ساعت و آمادگی برای مسابقه ماراتن لندن - دختران در فناوری اطلاعات موفق تر از پسران هستند - بانوي شيرازي؛ برترين مخترع زن جهان - تلاشهاى 30ساله يك مبلغ و توفيق هدايت يک ميليون نفر به مكتب حق - لوئي بريل: نابيناي باهمت و سختكوش؛ عامل موفقيت مليونها نابيناي جهان - جایزه بین المللی فیزیك برای محقق ایرانی
مرسولاتي كه تا كنون جداگانه در اين باره منتشر شده است:
همت و تلاش
http://aelaa.net/110.aspx?id=567
در کل 1 بار ویرایش شده. اخرین ویرایش توسط najm134 در سه شنبه ژانويه 18, 2011 2:28 am .
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

همت و تلاش

پستتوسط najm134 » سه شنبه آپريل 20, 2010 7:56 am

پیرمرد 101 ساله و تمرين روزانه 14 ساعت و آمادگی برای مسابقه ماراتن لندن
بر اساس این گزارش به نقل از راشا تودي، باستر مارتين تصميم گرفته است در مسابقه دوي ماراتن لندن به مسافت 42 کيلومتر که بزودي برگزار مي شود،حضور داشته باشد.
اين پيرمرد که در يک کارواش خودروهاي وَن، پاره وقت مشغول به کار است روزانه 14 ساعت را به منظور تمرين و آماده سازي خود مي دود.
در صورت حضور کامل اين پيرمرد لندني در اين مسابقه، وي پيرترين فرد شرکت کننده در مسابقات دوي ماراتن جهان خواهد بود.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

همت و تلاش

پستتوسط najm134 » سه شنبه آپريل 20, 2010 8:01 am

دختران در فناوری اطلاعات موفق تر از پسران هستند
فناوری اطلاعات ایالات متحده پس از انجام پژوهشی اعلام كرد كه دختران بهتر و مفید تر از پسران از كامپیوتر استفاده می كنند. اینفورمیشن ویك به نقل از این مركز تحقیقات فناوری اطلاعات نوشت كه در هنگام استفاده از فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی دختران بهتر از پسران از استعدادهای ذاتی خود در این حوزه استفاده می كنند.
این تحقیقات نشان می دهد كه دختران ۷ درصد بیشتر از پسرها در دانلود فایل ها، نوشتن اسناد و جست و جو های اینترنتی موفق هستند، همچنین آنها در ایجاد شبكه های سراسری نیز موفق تر هستند.
در تحقیقی جداگانه كه این مركز از ۱۰۰۰ خانواده به عمل آورده است نیز ۶۲ درصد فرزندان خانواده ها گفته اند كه زندگی بدون كامپیوتر برایشان غیرممكن است .
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

همت و تلاش

پستتوسط najm134 » سه شنبه آپريل 20, 2010 8:02 am

بانوي شيرازي؛ برترين مخترع زن جهان
مريم اسلامي دانشجوي مخترع شيرازي براي دومين ‌بار پياپي موفق ‌شد در مسابقات زنان مخترع جهان كه در كره جنوبي برگزار شد ، عنوان برترين زن مخترع سال ‪ ۲۰۰۸‬جهان را به دست آورد.
به گزارش دريافتي ايرنا، اختراع مريم اسلامي پيش از اين در سي و ششمين دوره مسابقات اختراعات و تكنولوژي‌هاي سال ‪ ۲۰۰۸‬ ژنو، عنوان عالي ترين اختراع و برترين زن مخترع سال ‪ ۲۰۰۸‬ را از طرف سازمان جهاني مالكيت‌هاي فكري WIPO‬به دست آورده بود.
براساس اين گزارش، هفته جاري درنخستين مسابقه بين‌المللي‌زنان مخترع جهان در كره جنوبي كه مخترعاني از ‪۲۵‬كشور ازجمله فرانسه،استراليا، سوئيس، ژاپن و روماني با بيش از ‪ ۴۰۰‬اختراع در رشته‌هاي مختلف حضور داشتند، مخترعان ايراني با كسب۱۲‬مدال طلا، پنج نقره و شش برنز، گوي سبقت را از رقيبان خود ربودند. جمهوري‌اسلامي ايران در اين مسابقه بين‌المللي دركره جنوبي به‌مقام قهرماني دست يافت.
سازمان جهاني مالكيت‌هاي فكري ملل متحد در اين مسابقات كه در كره جنوبي برگزار شد، عنوان برترين زن مخترع سال ‪ ۲۰۰۸‬را به همراه مدال طلا، ديپلم افتخار و جايزه‌ويژه به خانم مريم اسلامي كه دانشجوي سال پنجم‌پزشكي دانشگاه آزاد اسلامي است، اختصاص داد.
همچنين دراين مسابقات جايزه‌اي ازسوي نماينده دولت صربستان همراه ‌با مدال طلا و ديپلم افتخار به خانم اسلامي، مخترع ايراني اهدا شد.
اختراع خانم اسلامي يك ثابت‌كننده خارجي براي درمان انواع شكستگي ها، انحرافات، جوش نخوردن‌ها يا بدجوش خوردن‌ها، بلند كردن استخوان تا پنج سانتي متر و ثابت‌سازي به دنبال برداشتن تومور استخواني كاربرد دارد.
اختراع‌اين دانشجوي شيرازي،يك اكسترنال‌فيكساتوراست كه‌در درمان بيماري‌هاي استخواني، خصوصا جهت درمان شكستگي آرنج استقاده مي‌شود كه طرح تكميلي آن جهت اكثر نقاط بدن بكار مي‌رود.
از كاربردهاي اين وسيله، درمان انواع شكستگي‌ها در هر منطقه از بدن به جزدر مناطقي كه حجم عضله زياد باشد، درمان دفورمه‌ها و انحرافات استخواني، در موارد جوش نخوردن يا بد جوش خوردن، ثابت‌سازي به دنبال برداشتن تومور استخوان به‌جز درمناطقي كه حجم عضله زياد باشد و بلند كردن استخوان تا پنج سانتي متر است.
اين دستگاه داراي ‪ ۳۱‬مزيت درمقايسه با ساير روش‌هاست‌وتاكنون چندين بيمار با اين دستگاه درمان شده‌اند كه هيچگونه عارضه جانبي در آنها ديده نشده‌است و بيماران علاج يافته اكنون داراي عملكرد طبيعي خوب هستند.
به گزارش دريافتي، كتاب " شگفتي‌هايي در ترميم و رشد استخوانها"به عنوان يك اثر منحصربه‌فرد درخصوص اكسترنتال فيكساتورها تاليف اين دانشجوي شيرازي است كه منتشر شده و مورد توجه خاص استادان معتبر ارتوپدي قرار گرفته است.
مريم‌اسلامي داراي بيش‌از ‪ ۱۰‬مقاله بين‌المللي درهمين خصوص دركشورهاي ژاپن، روسيه و مصر است. وي تنها مخترعي است كه دو مدال پياپي از سازمان جهاني مالكيت‌هاي فكري ملل متحد دريافت كرده است
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

همت و تلاش

پستتوسط najm134 » سه شنبه آپريل 20, 2010 8:07 am

تلاشهاى 30ساله يك مبلغ و توفيق هدايت يک ميليون نفر به مكتب حق
تهران ـ اميد شيرواني ـ سرويس صفحات سبز خبرگزاري ابنا:
بنين (benin) کشوري آفريقايي است که حدود هفت ميليون نفر جمعيت دارد. شصت درصد اين جمعيت مسلمان هستند اما علي‌رغم اين اکثريت، حکومت در دست مسيحيان است.
نکته مهم در مورد اين کشور کوچک آفريقايي، فراگير شدن مذهب تشيع و انتشار آن است که مي‌توان از آن به عنوان يك "معجزه الهي" ياد کرد، چرا که در کمتر از سي سال، قريب «يک ميليون نفر» به مکتب اهل‌بيت (ع) گرويده و تشيع را آئين مذهبي خود قرار داده‌اند. اين امر عظيم چيزي نيست جز اراده الهي که به دست پرتوان مردي تلاش‌گر و مجاهد، بنيانگذاري شده و به اين حد از پويايي رسيده است.
«حجت‌الاسلام والمسلمين محمد سيوطي» روحاني بنيني را در حاشيه يك اجلاس در تهران زيارت كرديم. در فرصت تنفس بين برنامه‌ها فرصت کوتاهي فراهم شد تا صحبتي دوستانه ـ و متأسفانه كوتاه ـ با او داشته باشيم. اگرچه با شروع مجدد مراسم، صحبت ما نيز قطع گرديد و سؤالات بسياري ناپرسيده ماند اما شايد همين گفتگوي كوتاه، درآمد و مقدمه و انگيزه‌اي باشد براي گزارش مفصل‌تر :
ـــ شنيده‌ايم كه شما از ابتدا "شيعه" نبوده‌ايد بلكه از مستبصرين هستيد. چگونه مذهب تشيع را شناختيد؟
سيوطي: بسم الله الرحمن الرحيم. نه، من شيعه نبودم. آشنايي‌ام با مذهب اهل‌بيت (ع) نيز برمي‌گردد به سفرم به دمشق. چون در کشور ما "بنين" مدرسه و نظام درسي وجود نداشت من در ابتداي جواني براي تحصيل به كشور سوريه رفتم. در آنجا با يک "روحاني شيعه‌ي عراقي" ملاقات کردم. او با من برخورد گرم و دوستانه‌اي داشت و حتي در امور زندگي به من كمك كرد. كم‌كم كه رابطه ما بيشتر شد وي درباره تشيع برايم صحبت مي‌كرد و برخي منابع و كتب را به من معرفي نمود. اين امر بتدريج موجبات شيعه شدن مرا فراهم نمود.
تصوير
ـــ آيا غير از سوريه در جاي ديگر هم درس خوانديد؟
سيوطي: بله، من و بعضي از برادران که در سوريه درس مي‌خوانديم پس از مدتي به ايران آمديم و مدت 9 سال در قم درس خوانديم و سپس به بنين برگشتيم.

ـــ بنين کجاست؟
سيوطي: کشوري آفريقايي است در نزديکي نيجريه.

ــ جمعيت بنين چقدر است؟
سيوطي: حدود هفت ميليون نفر.

ــ آيا همه مسلمان هستند؟
سيوطي: نه! شصت درصد مسلمان بوده و بقيه مسيحي هستند.

ــ وضعيت سياسي اين كشور چگونه است؟
سيوطي: با وجود اكثريت داشتن مسلمانان، حکومت، مسيحي است.

ــ جمعيت شيعيان در بنين چند نفر است؟
سيوطي: تقريباً يک ميليون نفر شيعه در بنين زندگي مي‌کنند.

ــ اين، يعني حدود يك‌چهارم جمعيت مسلمان بنين! پس تشيع در اين كشور ريشه‌دار است؟
سيوطي: نه، قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، در بنين هيچ شيعه‌اي وجود نداشت!

ـــ پس چگونه تا اين حد پيشرفت کرد؟
سيوطي: من و دوستاني كه در حوزه علميه قم درس خوانديم پس از بازگشت از ايران در بنين مدرسه علميه تأسيس کرديم و الحمدلله توانستيم بيشتر از دويست طلبه را آموزش داده و به جامعه تقديم نمائيم. الآن هر يک از اين فارغ‌التحصيلان، از علماي شيعه محسوب مي‌شوند که در مناطق مختلف كشور اقدام به تأسيس مدرسه نموده‌اند و در تربيت طلاب علوم ديني، همتي خاص مبذول مي‌دارند به طوري که اينك براي هر عائله‌ي بنيني، يک عالم شيعه وجود دارد. بله، به اين شکل شيعه توانست به سرعت در بنين پيشرفت کرده و فراگير شود.

ـــ آيا در اين راه با مشكلي هم برخورد نموديد؟
سيوطي: بديهي است كه چون تشيع به تازگي وارد بنين شده و سابقاً وجود نداشت عكس‌العمل‌هايي را برانگيخت. وقتي من و دوستان به بنين برگشتيم و اقدام به تأسيس مدارس علوم ديني و تبليغ شيعه نموديم به لطف خدا موفقيت خوبي بدست آورديم. لذا "وهابي‌ها" از شکوفايي شيعي در بنين غافلگير شده و مي‌پرسيدند: «اين از کجاست؟ اين شيعيان از کجا آمدند؟».
اکثريت اين افراد کساني بودند که در عربستان سعودي و کويت، درس خوانده بودند و شيعيان را در آنجا ديده بودند، ولي در حقيقت به شيعه نزديک نشده بودند و ايشان را بدرستي نمي‌شناختند، لذا وقتي که به بنين برگشتند مي گفتند: «شيعيان کافر هستند! ما اينها را در كشورهاي خليج مي‌شناسيم، اينها بمب هستند!» لذا بسيار ترسيدند و شروع به ايجاد تشويش و اضطراب بين مردم نمودند و هدفي جز تخريب وجهه شيعه نداشتند.
هم‌اكنون نيز دائماً تبليغ مي‌کنند که شيعيان کافرند و معتقدند که «علي» پيامبر و رسول خدا است! در حالي که ما چنين اعتقادي نداريم بلکه مي‌گوييم امام علي ـ عليه السلام ـ اولين جانشين و خليفه مظلوم پيامبر است.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

همت و تلاش

پستتوسط najm134 » سه شنبه آپريل 20, 2010 8:19 am

لوئي بريل: نابيناي باهمت و سختكوش؛ عامل موفقيت مليونها نابيناي جهان

درگذشته‌ نابينايان‌ از نعمت‌ خواندن‌ محروم‌بودند. اينگونه‌ افراد كه‌ قادر به‌ ديدن‌ نبودند به‌دليل‌ نداشتن‌ امكانات‌ درتاريكی مطلق‌ فرو رفته‌بودند. اما دانشمنداني‌ فرهيخته‌ كه‌ تمام‌ افكارش‌ به‌ دنبال‌ رفع‌ نيازهاي‌ نابينايان‌ بود، توانست‌ راه‌ روشني‌ براي‌ نابينايان‌ هموار سازد و خطي‌ را براي‌اينگونه‌ افراد ابداع‌ كند تا آنان‌ بتوانند از نعمت‌خواندن‌ و نوشتن‌ بهره‌ ببرند وگام‌ در دنياي‌ علم‌بگذارند. (لوئي‌ بريل‌) موفق‌ به‌ اختراع‌ زبان‌ وخطي‌ شد كه‌ نابينايان‌ با لمس‌ انگشتان‌ دستانشان‌مطالب‌ كتب‌ و مقالات‌را به راحتي‌بخوانند وتوسط قلمي‌ مخصوص‌ كه‌ كاغذ را سوراخ‌ مي‌كندآنچه‌ را كه‌ بخواهند بنويسند. به‌ اين‌ ترتيب‌ آنان‌ نيز توانستند همچون‌ مردم‌ عادي‌ زندگي‌ كنند و درس‌ بخوانند و به‌ تحصيل‌ بپردازند نابينايان‌ همه‌ اين‌ نعمات‌ را مديون‌ لوئي بريل‌ هستند كه‌ اكنون‌به‌ گوشه‌اي‌ از زندگي‌ او مي‌پردازيم‌. تصوير
متولد حوالي‌ پاريس:‌ لوئي بريل‌ در 4 ژانويه‌ 1809 دريك‌ روستاي‌دور افتاده‌ نزديك‌ پاريس‌ به‌ نام‌ (كواپوري‌) چشم‌ به‌ جهان‌ گشود پدرش‌ (سيمون‌ رن‌ بريل‌) و مادرش‌ (مونيك‌ بريل‌) بود. زندگي‌ مرفه‌ نداشتند اما همه‌ تلاششان‌ درجهت‌ ايجاد يك‌ محيط آرام‌و راحت‌ براي‌ فرزندانشان‌ بود. سيمون‌ در يك‌ آهنگري‌ كار مي‌كرد و نعل‌ اسب‌ مي‌ساخت‌.خانه‌اي‌ سنگي‌ و كوچك‌ در روستا بنا كرده‌ بود و بعد از تولد لوئي‌ مغازه‌اي‌ محقر در نزديكي‌ خانه‌اش‌ ساخت‌ وبه‌ نعل‌ سازي‌ مشغول‌ شد. اوشبانه‌روز كار مي‌كرد تا بتواند خرج‌ خانواده‌اش‌ رادر بياورد. براي‌ اعضاي‌ خانواده‌ غذا وخوراك‌ وپوشاك‌ مناسب‌ تهيه‌ كند. بطور كلي‌ مرد زحمتكش‌و مهرباني‌ بود. مادر لوئي‌ نيز براي‌ همسايه‌هاخياطي‌ مي‌كرد و به‌ رفوگري‌ مي‌پرداخت‌. آنهاخانواده‌اي‌ خوشبخت‌ بودن‌ تا اينكه‌ اتفاقي‌ناگوار زندگي‌ آنان‌ را تيره‌ و تار كرد.
لوئي سه‌ ساله‌ بود، او روزي‌ در خيابان‌ نزديك‌خانه‌اش‌ بازي‌ مي‌كرد كه‌ ناگهان‌ اسب‌ يك‌ درشكه‌ رم‌ كرد و او را زير گرفت‌ و لوئي‌ به‌ گوشه‌ خيابان‌پرت‌ شد به‌ زمين‌ خورد. بر اثر اين‌ تصادف‌، لوئي‌مدتي‌ بيهوش‌ بود تا اينكه‌ بعد از مداوا و معالجه‌ به‌هوش‌ آمد اما بينايي‌ چشم‌ چپش‌ را از دست‌ داد.و پزشكان‌ اظهار داشتند امكان‌ دارد طول‌زندگي‌اش‌ بينايي‌ چشم‌ راست‌ خود را نيز به‌ مروراز دست‌ بدهد.
به‌ هر صورت‌ لوئي‌ سه‌ ساله‌ نمي‌توانست‌ باچشم‌چپ‌ مشاهده‌ كند و از اين‌ نعمت‌ محروم‌ شد. مدتي‌ ر ا در انزوا به‌ سر برد ولي‌ با محبتهاي‌ مادرمهربانش‌ اعتماد به‌ نفس‌ خود را به‌ دست‌ آورد وبار ديگر به‌ جمع‌ دوستانش‌ پيوست‌. لوئي كوچولو علاقه‌ زيادي‌ به‌ كار پدر داشت‌، لذا پيش‌بندچرمي‌به‌ تن‌ مي‌كرد و در برابر حرارت‌ آتش‌مي‌ايستاد و به‌ كار پدر با دقت‌ تمام‌ خيره‌ مي‌شد.درواقع‌ شاگرد پدرش‌ شده‌ بود. متاسفانه‌ چشم‌ راست‌ وي‌ دچار عفونت‌ شد و به‌يك‌ بيماري‌ چشمي‌ خاصي‌ دچار شد. والدينش‌ اورا به‌ درمانگاه‌ روستايشان‌ بردند، اما پزشك‌دهكده‌ پيشنهاد كرد كه‌ هر چه‌ سريعتر لوئي‌كوچولو را به‌ شهر پاريس‌ ببرند و در يك‌ بيمارستان‌مجهز بستري‌ كنند، اما استطاعت‌ مالي‌ خانواده‌لوئي‌ اجازه‌ چنين‌ كاري‌ را نمي‌دهد. لوئي‌شب‌ و روز از درد به‌ خود مي‌پيچيد و مادر وپدرش‌ در كمال‌ افسوس‌ و تاسف‌ شاهد زجركشيدن‌ فرزند دلبندشان‌ بودند و كاري‌ از دستشان‌برنمي‌آمد. تصوير
كم‌كم‌ فروغ‌ ديدگان‌ لوئي‌ رو به‌ افول‌ رفت‌ وبينايي‌اش‌ را به‌ طور كامل‌ از دست‌ دادو نابينا شد.لوئي‌ 5 ساله‌ از اينكه‌ در دنيايي‌ از تاريكي‌ فرورفته‌ بود رنج‌ مي‌كشيد و دچار افسردگي‌ شديدشده‌ بود. پدرش‌ براي‌ اينكه‌ او را وارد اجتماع‌كند، از مدير مدرسه‌ روستا تقاضا كرد كه‌ عليرغم‌كوري‌ لوئي‌، او را در مدرسه‌ ثبت‌ نام‌ كند. لوئي‌ به‌ مدرسه‌ رفت‌ اما فقط صداي‌ معلم‌ رامي‌شنيد قادر به‌ نوشتن‌ و خواندن‌ نبود. سرودها واشعار را به‌ خوبي‌ حفظ مي‌كرد ولي‌ از اينكه‌نمي‌توانست‌ همپاي ديگر همكلاسي‌هايش‌ درس‌ بياموزد غصه‌ مي‌خورد. او به‌ پدر و مادرش‌ مي‌گفت‌: مي‌دانم‌ آينده‌ام‌ گدايي‌ بر سر خيابان‌هاوكوچه‌ها است‌. زير او بارها با كورهايي‌ روبه‌ روشده‌ بود كه‌ براي‌ امرار معاش‌ گدايي‌ مي‌كردندو لوئي‌ از اين‌ مسئله‌ منزجر بود.اواهداف‌بزرگي‌در سر مي‌پروراند درحاليكه‌ كور شده‌ بو و همه‌راهها را براي‌ خودش‌ بسته‌ مي‌ديد. لوئي‌ علاقه‌زيادي‌ به‌ تحصيل‌ داشت‌ اما نابينايي‌ سدراه‌ وي‌شده‌ بود. او هر روز از روز گذشته‌ نااميدتر مي‌شدو از دلسوزي‌ها و ترحمهاي‌ ديگران‌ نيز خسته‌ ودلشكسته‌ بود.
عملي‌ شدن‌ آرزوهايش‌ پدر لوئي‌ به‌ يك‌ موسسه‌ خيريه‌ در پاريس‌ نامه‌اي‌نوشت‌ و اوضاع‌ و شرايط خود و پسرش‌ را براي‌آنان‌ شرح‌ داد و از علاقه‌ لوئي‌ به‌ تحصيل‌ براي‌آنها گفت‌. پس‌ از يك‌ ماه‌ نامه‌اي‌ از موسسه‌ خيريه‌ به‌ در خانه‌لوئي‌ آمد كه‌ زندگي‌ او را دگرگون‌ ساخت‌. نامه‌حاكي‌ از هزينه‌ تحصيل‌ براي‌ او در مدرسه‌شبانه‌روزي‌ نابينايان‌ درپاريس‌ بود. لوئي‌ ازخوشحالي‌ فرياد مي‌زد و در كوچه‌هاي‌ روستا مي‌دويد. او به‌ آرزويش‌ رسيده‌ بود. مي‌توانست‌تحصيل‌ كند و گداي‌ سر خيابانها نشود.
او به‌ همراه‌ پدرش‌ به‌ پاريس‌ رفت‌ و در مدرسه‌شبانه‌ روزي‌ مستقر شد. البته‌ محيط خوابگاه‌مدرسه‌ چندان‌ رضايت‌بخش‌ نبود. بوي‌ نم‌ و زباله‌وتعفن‌ فضاي‌ خوابگاه‌ را پر كرده‌ بود. لوئي‌ به‌ ياد خانه‌ محقر و ساده‌ اما تميز و پر از مهرو الفت‌ خود در روستا مي‌افتاد و اشك‌ از گوشه‌چشمان‌ نابينايش‌ سرازير مي‌شد. چاره‌اي‌ نبود. لوئي‌ 10 ساله‌ تصميم‌ گرفته‌ بود با هر گونه‌مشكلات‌ كنار بيايد و به‌ تحصيل‌ بپردازد تا گدانشود. معلمان‌ (آن وقت اروبا) رفتار بسيار بدي‌ با دانش‌آموزان‌ داشتند.به‌ آنان‌ توهين‌ مي‌كردند و با شلاق‌ كتك‌ مي‌زدند. در صورتيكه‌ خطايي‌ از دانش‌ آموزان‌ سر مي‌زد درزندان‌ انفرادي ‌ حبس‌ مي‌شد. غذاي‌دانش‌آموزان‌ كاسه‌اي‌ آب‌ بي‌ رمق‌ سوپ‌ و تكه‌كوچكي‌ نان‌ بود. البته‌ در آن‌ دوران‌ همه‌ مدارس‌ چنين‌ رفتاري‌ را با دانش‌ آموزان‌ خود داشتند . تنبيه‌ و ايجاد شرايطي‌ نامطلوب‌ براي‌ آنان‌ مرسوم‌ بود . بريل‌ با همه‌ سختيها مبارزه‌ مي‌كرد. او با دستهاي‌ كوچكش‌ مجبور بود به‌ دوخت‌ دمپايي‌بود. 12 ساله‌ كه‌ شد در كارگاه‌ نجاري‌ در مدرسه‌مشغول‌ به‌ كار شد. او در كارها و تحصيل‌ علم‌جديت‌ نشان‌ مي‌داد و هيچگاه‌ شكوه‌ و شكايت‌نمي‌كرد.
چند دانش‌آموز نابينا كه‌ قصد فرار از مدرسه‌ راداشتند، توسط مسئولين‌ مدرسه‌ دستگير شدندوبراي‌ تنبيه‌ به‌ معادن‌ ذغال‌ سنگ‌ و كارخانه‌هاي‌كنف‌ بافي‌ فرستاده‌ شدند. لوئي‌ دلش‌ به‌ حال‌ آنان‌ مي‌سوخت‌ و هميشه‌سعي‌ مي‌كرد كاري‌ انجام‌ ندهد كه‌ مورد تنبيه‌ قرارگيرد. لوئي‌ درمدرسه‌ از طريق‌ لمس‌ حروف‌ برجسته‌خواندن‌ ونوشتن‌ را آموخت‌. البته‌ روش‌ بسيارسختي‌ بود. بچه‌ها مجبور بودند براي‌ نوشتن‌ يك‌خط جمله‌ حروف‌ را پيدا كرده‌ و كنار هم‌ بچينند تا جمله‌اي‌ را بسازند. بريل‌ نوجوان‌ در ذهنش‌ به‌دنبال‌ يافتن‌ راهي‌ ساده‌ براي‌ آموختن‌ و نوشتن‌ بود . او اوقات‌ فراغتش‌ را به‌ برنامه‌ريزي‌ و طراحي‌روش‌ و سيستمي‌ و ساده‌ براي‌ نوشتن‌ و خواندن‌مي‌گذراند.
ابداع‌ خط در سال‌ 1822 زمانيكه‌ لوئي‌ 13 ساله‌ بود با يك‌ سرباز به‌ نام‌ (كارل‌ باربير) در مدرسه‌ آشنا شد. اوروش‌ (نوشتن‌ درشب‌) را ابداع‌ كرده‌ بود كه‌توسط ضربه‌هايي‌ كه‌ هر كدام‌ معني‌ خاصي‌داشتند . نابينايان‌ قادر به‌ نوشتن‌ جملات‌ بودند اين‌ روش‌ از روش‌ لمس‌ حروف‌ ساده‌تر بود. اما كامل‌نبود. در واقع‌ جرقه‌اي‌ در ذهن‌ لوئي‌ زده‌ شد . او به‌ فكر ابداع‌ خطي‌ افتاد كه‌ حروفش‌ نقطه‌هايي‌برجسته‌ مي‌باشد و نابينايان‌ با لمس‌ کردن‌ نقطه‌هاي‌ برجسته‌ بر روي‌ كاغذ به‌ راحتي‌مي‌توانند بخوانند. او بر روي‌ حروف‌ نقطه‌اي‌ برجسته‌ شروع‌ به‌ كار كرد تا توانست‌ حروف‌ امروزي‌ معروف‌ به‌ بريل‌ را ابداع‌ كند و كدهايي‌ رابراي‌ رياضيات‌ و موسيقي‌ ترتيب‌ دهد تا نابينايان‌ به‌راحتي‌ بتوانند موسيقي‌ بياموزند و بنوازند. تصوير
در سال‌ 1827 بريل‌ 18 ساله‌ اولين‌ كتابش‌ را به‌چاپ‌ رساند. البته‌ سيستم‌ و خط ابداعي‌ اين‌نابيناي‌ جوان‌ به‌ سرعت‌ مورد قبول‌ و پذيرش‌همگان‌ واقع‌ نشد و آموزش‌ اين‌ خط در مدارس‌بي‌ارزش‌ و مسخره‌ نشان‌ داده‌ شد. اما بريل‌ اميدخود را از دست‌ نداد و به‌ طور پنهاني‌ به‌ دوستان‌نابينايش‌ خط ابداعي‌ خود را آموزش‌ مي‌داد.

بريل‌ شروع ‌ به‌ نوشتن‌ كتاب‌هايي‌ به‌ زبان‌ كودكانه‌به‌ خط خود كرد وبه‌ اين‌ ترتيب‌ خط بريل‌ را ميان‌كودكان‌ نابينا رواج‌ داد. او با سعي‌ وتلاش‌ توانست‌ معلم‌ مدرسه‌ نابينايان‌شود و به‌ تدريس‌ و آموزش‌ خط خود بپردازد. كم‌كم‌ خط بريل‌ ميان‌ نابينايان‌ گسترش‌ يافت‌.يادگيري‌ اين‌ خط بسيار راحت‌ و ساده‌ بودبه‌ ويژه‌كودكان‌ به‌ سرعت‌ اين‌ خط را ياد مي‌گرفتند ومي‌توانستند كتاب‌ بخوانند گويي‌ بينا شده‌ بودند.
لوئي‌ بريل‌ مدرسه‌اي‌ ترتيب‌ داد و درمدرسه‌اش‌ به‌ تدريس‌ خط خود پرداخت‌. امامرگ‌ امانش‌ نداد. و در 6 ژانويه‌ سال‌ 1852 درسن‌ 43 سالگي‌ بر اثر بيماري‌ سل (توبركوليس) چشم‌از جهان‌ فروبست‌. خط بريل‌ تا به‌ امروز مورداستفاده‌ نابينايان‌ در سراسر جهان‌ قرار گرفته‌است‌.
يك‌ قرن‌ بعد از مرگ‌ لوئي‌ يعني‌ در سال‌1952، جسد وي‌ را كه‌ در دهكده‌اش‌ دفن‌ شده‌بود به‌ پانتئون‌ آرامگاه‌ بزرگان‌ و دانشمندان‌فرانسه‌ انتقال‌ دادند و هر ساله‌ در سال‌ مرگ‌ وي‌مراسم‌ باشكوهي‌ در مزار وي‌ برگزار مي‌شود. چندي‌ پيش‌ سايت‌ جستجوگر Google به‌ مناسبت‌سالگرد بريل‌ در 6 ژانويه‌ لوگويي‌ از خط بريل‌ برصفحه‌ اينترنت‌ منقوش‌ كرد تا همگان‌ به‌ ياد اين‌بزرگ‌ مرد دانشمند باشند و از او به‌ خوبي‌ يادكنند.
لوئي بريل نابينا در سال 1829 با ايجاد سيستم شش نقطه اي برجسته ، تحولي در آموزش خواندن و نوشتن نابينايان بوجود آورد. جابجايي هر يك ازاين شش نقطه حروف ، علايم رياضي و علايم دستوري را تشكيل مي دهد كه در حال حاضركاملترين و عملي ترين روش در آموزش نابينايان مي باشد . با استفاده از ماشين تحرير مخصوص ، لوح و قلم مطالب به صورت برجسته در مي آيند و افراد نابينا از طريق لمس قادر به خواندن و افراد بينايي كه به اين علايم آگاهي داشته باشند قادر به خواندن و برگرداندن به خط بينايي خواهند بود .

توضيح: قرآن كريم بخط بريل تا كنون جندين بار به دو روايت حفص و قالون به جاب رسيده است: در كشورهاى: اردن سال 1952 به رواية حفص، و در مصر سال 1966به رواية حفص، و در عربستان سال 1976 به رواية حفص، و در تونس سال 1988 به رواية قالون، و در كويت سال 2005 به رواية حفص، و در ليبي سال 2006 به رواية حفص، و سال 2007 به روايت قالون و در سال 2008 به روايت حفص و قالون
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

همت و تلاش

پستتوسط najm134 » سه شنبه آپريل 20, 2010 8:34 am

جایزه بین المللی فیزیك برای محقق ایرانی
خبرگزاري انتخاب: یكی از با ارزش ترین جوایز علمی در رشته فیزیك به پژوهشگر جوان ایران ، دكتر یاسمن فرزان تعلق گرفت . جایزه آیوپاپ شامل یك نشان گواهی و پاداش نقدی است كه در سی و چهارمین همایش بین المللی فیزیك با انرژی زیاد ( ICHEP2008 ) که مرداد امسال در فیلادلفیای آمریكا برگزار می شود به دكتر فرزان اعطا خواهد شد. تصوير
جایزه " دانشمند جوان فیزیك " نخستین بار به همت اتحادیه بین المللی فیزیك محض و كاربردی اتحادیه بین المللی ( آیوپاپ ) در نظر گرفته شده و قرار است هر دو سال یك بار در زمینه فیزیك ذرات به فیزیكدانان برگزیده ای كه فعالیت های علمی درخشانی داشته اند اعطا شود.
دكتر یاسمن فرزان كه هم اكنون عضو هیئت علمی پژوهشگاه دانش های بنیادی است در دبیرستان به عنوان نخستین دختر المپیادی ایران در رشته فیزیك در المپیاد بین المللی این رشته شركت و پس از گذراندن تحصیلات كارشناسی و كارشناسی ارشد در ایران، تحصیلات در مقطع دكترا و تحقیقات خود را در مركز تحقیقات بین المللی در ایتالیا و دانشگاه استنفورد زیر نظر دو نفر از بهترین فیزیكدان ها گذرانده است .
یاسمن فرزان روش انتخاب پژوهشگر برتر آیوپا را معرفی نامزد از طرف استادان برجسته فیزیك از كشورهای مختلف و بررسی فعالیت های معرفی شدگانی كه هیئت داوران به آن می پردازند ذكر كرد و گفت : کار من در زمینه پدیده شناسی و تحلیل داده هاست به این صورت كه پس از مطرح شدن یك نظریه پدیده شناسان با استفاده ازروش تحلیلی به فرمول هایی می رسند كه در اختیار آزمایش كنندگان برای بررسی های تجربی قرار می گیرد.
وی افزود: ما درباره فیزیك ذرات بنیادی و به طورخاص نوترینوها كار می كنیم، ذره ای كه به علت نداشتن بار الكتریكی و جرم بسیار كمتر از نوترون با دشواری زیادی برای مطالعه و آشكارسازی روبروست .
فرزان با اشاره به بررسی نوترینوها در مراكز تحقیقاتی مختلف دنیا برای شناخت ویژگی های این ذره گفت : این پژوهش ها ممكن است درآینده موجب یافته هایی شود كه كاربرد عملی پیدا كند از جمله پیش بینی می شود باتوجه به قابلیت عبور ذرات نوترینو از قطر كره زمین بتوان از آن در شناخت ویژگی های درونی زمین استفاده كرد.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

دانشمند ۱۰۰ ساله ايتاليايي هنوز هم مشغول کار است

پستتوسط najm134 » دوشنبه مارس 14, 2011 2:31 am

دانشمند ۱۰۰ ساله ايتاليايي هنوز هم مشغول کار است
ريتا لوي، برنده جايزه نوبل اظهار مي‌کند که حتي اگر سنش بيشتر از 100 سال هم شود ، فکرش بهتر از يک جوان 20 ساله کار مي‌کند .
به گزارش سرويس علمي خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) منطقه مركزي، اين دانشمند صد ساله در سال 1986به دليل کشف مکانيسم‌هاي تنظيم رشد سلول‌ها و ارگان‌هاي بدن جايزه نوبل پزشکي را دريافت كرد ..
در سال1930 اين زن دانشمند به دلايل وضع قوانين سياسي توسط موسيليني مجبور به ترک دانشگاه شده بود اما، همچنان تحقيقات خود را در اتاق خواب خود ادامه داد .
پشتکار اين پيرزن صد ساله باعث شده تا اکنون از بزرگ‌ترين دانشمندان دنيا به شمار برود .
وي معتقد است که شايد ترک دانشگاه و ادامه فعاليت‌ها از خانه عامل موفقيت او بوده است .
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

زندگی پیرمرد و 83 یتیم در چین

پستتوسط najm134 » جمعه ژانويه 27, 2012 1:15 am

در شهر "لین شیای" استان "گان سو" خانواده ای بزرگ و ویژه زندگی می کنند. اعضای این خانواده را پیرمردی 74 ساله و 83 یتیم تشکیل داده اند. اینها اعضای پرورشگاه "لین شیا" با نام "مو چان" هستند. نام این پیرمرد مسلمان "بایی جی لیان" است. تصوير
به گزارش رادیو چین، 6 سال پیش، "بایی جی لیان" متوجه شد که چند کودک در خیابان ها ولگردی می کنند. پس از پرس و جو متوجه شد که والدین آنها یا فوت کرده و یا از هم جدا شده اند، و آنها بدان سبب آواره شده اند. اینگونه بود که "بایی جی لیان" آنها را پذیرفت.
وی ابتدا کودکان بی سرپرست را به خانه خود برد ولی پس از اینکه تعداد آنها بیشتر شد، تصمیم گرفت تا یک پرورشگاه ایجاد کند. سال 2005، وی خانه خود را فروخت و با تمام پس اندازش و اعانه ای که از طریق دوستان مسلمان خود و دیگر محافل جامعه جمع آوری کرد، به طور رسمی پرورشگاه "مو چان" را ایجاد کرد.
وی به خبرنگار می گوید: "در آن زمان من تنها مبلغ 50 هزار یوان داشتم. این مبلغ برای مدیریت پرورشگاه کافی نبود. اما حالا با کمک هزینه دولت محلی که ماهانه 1700 یوان پرداخت می کند و همچنین، اعانه مسلمانان، از نظر مالی چندان مشکل نداریم."
تصوير
این پیرمرد بسیار خوشنود است که به سبب عملکرد صحیح اش، این پرورشگاه که مورد تایید نهاد مدنی دولت شهر"لین شیان" نیز قرار گرفته است تاسیس شده و تعداد یتیم های آن از دو سه نفر در آن زمان، به 83 نفر در حال حاضر افزایش یافته است و اکثر آنها وارد مدرسه شده اند.
پیرمردی 70 ساله همچون او نمی تواند پس انداز چندانی داشته باشد ضمن اینکه او از همسر بیمار خود نیز مراقبت می کند، با این وجود، پیرمرد، تمام هستی خود را فدای اداره پرورشگاه و زندگی ایتام کرده است. بدون شک هر شخصی
می تواند مشکلات وی را در ذهن خود تصور کند. اما او چندان به این مشکلات اشاره نمی کند. نکات مورد اشاره وی در گفت و گو با خبرنگار، درباره وضعیت ایتام در پرورشگاه است. از اظهارات وی می توان به توجه خاص او به این کودکان بی سرپرست پی برد.
وی می گوید: "من نگران بچه ها هستم، آنها بازیگوشند و به خوبی درس
نمی خوانند. هر روز باید بر وضعیت تحصیلی آنها نظارت کنم. به علاوه، بچه ها به وضع بهداشتی خود اهمیت نمی دهند. بدین سبب از آنها درخواست می کنم که حد اقل در هفته یک بار استحمام کنند."
بسیاری از مردم محلی "بایی جی لیان" را پدربزرگ صدا می زنند. حالا بین "بایی جی لیان" و بچه ها احساسات عمیقی بوجود آمده است. آنها نمی توانند از این پیرمرد مهربان جدا شوند.
عملکرد و اظهارات "بایی جی لیان" هر کسی را که در کنار او زندگی کرده، تحت تاثیر قرار داده است. "لیو شیائو شیا" یکی از مربیان جوان پرورشگاه است. او به خبرنگار می گوید: "هنگامی که تازه به این پرورشگاه آمده بودم چندان به کار در اینجا عادت نداشتم و پیوسته با خود فکر می کردم که این کار با آن چه جزو آرزوهای من بود فاصله بسیاری دارد. اما روحیه این مرد مرا تحت تاثیر قرار داد و حالا با این کودکان بیشتر احساس صمیمیت می کنم".
وی می افزاید: "بچه ها رییس پرورشگاه را پیرمرد صدا می زنند، صمیمیت او با این کودکان بسیار بر من تاثیرگذار بوده است، من همواره فکر می کردم که چطور یک پیرمرد 74 ساله می تواند این تعداد از ایتام را بپذیرد و چنین پرورشگاهی ایجاد کند. من وی را پرستش می کنم."
به تدریج عشق و عملکرد خیر خواهانه این پیرمرد مسلمان، مورد توجه تعداد بسیاری از مردم قرار گرفت و هرکدام تلاش کردند که سهمی در مهربانی این پیرمرد داشته باشد. شرکتی در شهر "لین شیا" برای این پرورشگاه، به طور رایگان، آبگرم کن با منبع انرژی خورشیدی نصب کرد. داوطلبان از شهر "لان جوی" استان "گان سو" بارها به پرورشگاه آمده و کمک های نقدی، پوشاک و لوازم تحصیلی در اختیار این مرکز قرار دادند. همچنین آنها از پزشکان دعوت کردند تا برای انجام معاینات عمومی به پرورشگاه بروند. حالا این خانواده ویژه همواره می تواند گرمی و مهربانی جامعه را احساس کند.
پیرمرد مهربان، برنامه های بهتری برای این خانواده بزرگ در نظر دارد.
وی می گوید: "فضای پرورشگاه کنونی بسیار کوچک است و من می خواهم پرورشگاهی جدید و بزرگتر ایجاد کنم تا کودکان بی سرپرست بیشتری بتوانند از موقعیت زندگی و تحصیل در آن برخوردار شوند. در حال حاضر طراحی پرورشگاه جدید انجام شده است ولی ما هنوز به بیش از 900 هزار یوان برای احداث آن نیاز داریم."
"بایی جی لیان" قصد دارد با استفاده از پس انداز خود، و کمک های مالی محافل مختلف جهان، این آرزوی خود را در طول مدت دو سال آینده، تحقق بخشد.
اکنون این پیرمرد مسلمان بسیار نگران است که پروشگاه درآمد ندارد. وی نگران آن است که آیا پس از او کسی می تواند ادامه امور را برعهده بگیرد. بزرگترین آرزوی "بایی جی لیان" آن است که پس از او کسی جایگزین وی شده و از کودکان مراقبت کند. او نگران آینده ایتام است.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

امپراتوری سامسونگ: ایده یک برنج فروش

پستتوسط najm134 » يکشنبه ژانويه 29, 2012 1:01 pm

مجموعه سامسونگ کره جنوبی شامل شرکت های متعدد فعال در زمینه های مختلف مانند الکترونیک، صنایع سنگین، خودروسازی، ساختمان سازی، امنیت، بیمه، تبلیغات و غیره است.تصوير
تعداد کارکنان شرکت های زیرمجموعه سامسونگ، 344 هزار نفر است.

مقر مرکزی مجموعه سامسونگ در شهر سئول پایتخت کره جنوبی
تصوير

این مجموعه در سال 2010 توانست 220 میلیارد دلار سود کسب کند. این میزان سود، دو برابر درآمد سرانه ملی کشورهایی چون قطر، کویت، مراکش و عراق است.
اگر سامسونگ یک کشور بود بر اساس آمارهای سال 2006 می توانست رتبه 35 در بزرگترین اقتصادهای بزرگ جهان را داشته باشد.

مقر مرکزی مجموعه سامسونگ در شهر سئول پایتخت کره جنوبی

تصوير

آغاز فعالیت مجموعه شرکت های سامسونگ داستان جالبی دارد." لیی بیونگ چول " (Lee Byung-chul ) بنیانگذار سامسونگ در سال 1938 میلادی، مغازه ای برای فروش شکر و برنج راه اندازی کرد و نام آن را " سام – سونگ " گذاشت.
مغازه قدیمی موسس سامسونگ برای فروش شکر و برنج
تصوير
او از مغازه فروش شکر و برنج ، کار خود را ارتقاء داد تا شرکت های زیرمجموعه سامسونگ امروز در اکثر زمینه ها، حرفی برای گرفتن داشته باشند.
سامسونگ به زبان کره ای به معنای " سه ستاره " است. منظور " پیونگ چول " از سه ستاره، اهداف سه گانه شرکتش بود:
اینکه بزرگ و پدرقدرت باشد و تا ابد باقی بماند.
یکی از شهرهای سامسونگ در کره جنوبی
تصوير
دفاتر شرکت سامسونگ در یک یا چند ساختمان خلاصه نمی شود بلکه این شرکت، هشت شهر از شهرهای کره جنوبی را به نام شهرهای دیجیتالی سامسونگ در اختیار دارد. در این شهرها کارمندان سامسونگ مشغول به فعالیت هستند. این شهرها دارای بانک، بیمارستان، ورزشگاه، رستوران و شهربازی هستند.
تصوير
رفت و آمد میان این هشت شهر مثل رفت و آمد میان دو کشور است. همه خودروها و افرادیی که به و از این شهرها وارد و خارج می شوند تحت بازرسی قرار می گیرند.
نباید هیچ گونه موبایل، دوربین، لپ تاپ یا کارت اعتباری از شرکت سامسونگ خارج شود. هر وسیله ای که در این شهرها استفاده می شود در این شهرها، باقی می ماند.
کارمندان جدید در سامسونگ نه تنها در زمینه فنی بلکه درباره انجام کار گروهی نیز آموزش می بینند . شعار کارکنان سامسونگ این است:" به سامسونگ افتخار می کنیم"

برج های مسکونی کارکنان سامسونگ
تصوير
سامسونگ امکانات بسیاری برای کارمندان خود فراهم کرده است. کارمندان این شرکت از خانه های گرانقیمت و مدارس ویژه برای فرزندانشان برخوردارند.
سود سامسونگ از سود شرکت های مانند مایکروسافت، گوگل و اپل نیز بیشتر است.
تصوير
شرکت سامسونگ دارای 50 هزار پژوهشگر است. این تعداد برابر با همه پژوهشگران در همه زمینه ها در کشور مصر و دو برابر تعداد پژوهشگران در اردن است.
یکی از مراکز پژوهشی سامسونگ
تصوير
مجموعه سامسونگ دارای شرکت های متعدد فعال در زمینه های مختلفی است که به برخی از آنها اشاره می شود.
- شرکت الکترونیک سامسونگ : تولید کننده گوشی های موبایل، تلویزیون و دیگر وسایل الکترونیک که روزانه از آنها استفاده می کنیم.
تصوير
شرکت صنایع سنگین سامسونگ:
سامسونگ دومین سازنده کشتی ها در جهان است.
یکی از حوضچه های ساخت کشتی شرکت سامسونگ
تصوير
شرکت مهندسی سامسونگ: یکی از دو شرکتی بود که در ساخت برج های خلیفه دبی (بلندترین برج دنیا) و برج تایپه 101 مشارکت داشت. این شرکت به همراه دیگر شرکت ساختمانی سامسونگ یعنی و شرکت سی اند تی ، به ترتیب در رتبه های 35 و 72 بزرگترین شرکت های ساختمانی جهان قرار دارند.

برج خلیفه دبی بلندترین برج جهان
تصوير
برج تایپه (تایوان)
تصوير
شرکت خودروسازی سامسونگ
تصوير
تصوير
شرکت های بیمه (دارای رتبه 14 در فهرست بزرگترین شرکت های بیمه جهان)، شرکت خدمات امنیتی سامسونگ، شرکت تبلیغاتی شیل (دارای رتبه 19 در فهرست بزرگترین شرکت های تبلیغاتی جهان)

مجسمه "چونل" پایه گذار سامسونگ
تصوير
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

زنی که رکورددار نماز و روزه در جهان است

پستتوسط najm134 » دوشنبه جولاي 30, 2012 7:53 pm

خانم «یامنه التیطری» زن 117 ساله الجزایری است که او را می توان رکورددار روزه گرفتن در جهان دانست. تصوير
وی که از سن 6 سالگی روزه گرفتن را شروع کرده، تاکنون 111 سال پیاپی است که روزه گرفته و امسال نیز به رغم کهولت سن، اما روزه گرفتن را ترک نکرده است.
او همچنین در طول عمر خود بیش از 200 هزار نماز واجب خوانده است. تعداد نمازهای مستحبی خود را به یاد نمی آورد.
این پیرزن الجزایری اکنون 160 نوه دارد. او می گوید: برخی از آنان را حتی نمی شناسم اما همه آنها به من محبت دارند و به من کمک می کنند. من زمان های قدیم را خیلی بیشتر از زمان حاضر دوست دارم زیرا مردم اخلاص بیشتری داشتند و خیلی بیشتر از مردم زمان حال به عبادت خداوند متعال می پرداختند و این جای تأسف دارد.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

فرهاد كوه‌كن در هند پيدا شد!

پستتوسط najm134 » سه شنبه اکتبر 16, 2012 5:39 pm

کوه عظمتی دارد که کمتر انسانی توانایی رویارویی با آن را دارد و همچنین جابه جا کردن کوه نیز کاری است غیر ممکن اما یک پیرمرد هندی توانسته است بر عظمت کوه غلبه کند.
باشگاه خبرنگاران خبرداد كه "Dasrath Manjhi" پیرمرد هندی است که توانست بر کوه غلبه کند و راه خودش را در میان آن باز کند. او با کاری که انجام داد اسم خودش را در تاریخ هند به ثبت رساند.
تصوير
او بیش از دو دهه برای راحت تر بودن اهالی روستایش تلاش کرد و با استفاده از ابزارهای بسیار ساده به جنگ با کوه رفت و راهی را در دل آن به وجود آورد تا باقی اهالی بتوانند با دنیای بیرون ارتباط داشته باشند.
تصوير
به گفته خودش این کوه سالیان بسیار زیادی باعث شده بود تا اهالی روستا نتوانند با دنیای بیرون به خوبی ارتباط داشته باشند و برای خرید مایحتاج زندگیشان مجبور بودند دور این کوه را سفر کنند که ساعت ها زمان می‌برد.
او در ادامه می‌گوید مردم روستا تقاضای زیادی از دولت داشتند تا فکری به حال این کوه بکنند، اما آن‌ها توجه نداشتند و به همین علت خودم تصمیم گرفتم تا حرکتی را انجام بدهم.
تصوير
این مرد توانسته است در مدت طولانی بیش از دو دهه گذرگاهی با طول 109 در عرض 9 متر را در دل این کوه ایجاد کند و به سبب همین رفت و آمد تقریبا 60 روستای آن اطراف بسیار بهتر شده است.
دانش آموزان در گذشته برای رسیدن به مدرسه باید تقریبا 8 کیلومتر پیاده روی می کردند اما با درست شدن این گذرگاه این مسیر به 3 کیلومتر کاهش پیدا کرده است.
"Dasrath Manjhi" انگیزه اصلی خودش را مرگ همسرش اعلام کره است چرا که همسرش در هنگام آوردن آب از این کوه پرت شده و بعد از مدتی مرده است. این باعث شد تا این پیرمرد به فکر باز کردن راهی در دل این کوه باشد.
او می گوید در این مدت هیچکس به او کمکی نکرده است و البته در ابتدا افراد زیادی هم او را مسخره می‌کردند و به نام «مرد دیوانه» صدایش می‌کردند، اما او دست از این کار نکشیده و راه را ایجاد کرده است.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

هزار کیلومتر سفر با پای پیاده برای ادای فریضه حج

پستتوسط najm134 » جمعه دسامبر 14, 2012 9:01 am

یک شهروند بوسنیایی مسافت 6 هزار کیلومتری از شهر خودش تا مکه مکرمه را برای ادای فریضه حج با پای پیاده طی کرد.
به گزارش روسیا الیوم، اسند هادریچ شهروند 47 ساله بوسنیایی تبار، طی چندین ماه پیاده روی و با طی کردن بیش از 6 هزار کیلومتر مسافت از کشورش تا عربستان، برای ادای فریضه حج وارد این کشور شد.
بنا بر این گزارش هادریچ 47 ساله ماه ژوئن گذشته سفر خود را از شهری در شمال کشور بوسنی آغاز کرده و هر روز حدود 20 تا 30 کیلومتر را طی کرده تا به مکه رسیده است.
وی در گفتگو با رسانه های خبری اعلام کرده که در طی سفر در خیابانها و مساجدی که بر سر راهش قرار داشت، به استراحت می پرداخت و خیرین نیز غذا و نوشیدنی در اختیار وی می گذاشته اند.
این شهروند بوسنیایی ضمن ابراز خوشحالی از موفقیت خود و نائل شدنش به خانه خدا، دلیل سفر با پای پیاده برای ادای فریضه حج را بضاعت مالی اندک خود عنوان کرد و تصریح داشت که فقط 200 یورو موجودی داشته است.
وی همچنین در پاسخ به سوال خبرنگاران در خصوص اینکه آیا از حیوانات درنده و دزدان و بیابانها ترسیده است یا نه، تاکید کرد که هرگز به خود ترس راه ندادم چرا که خداوند با من بود.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

نابینای های شگفت انگیز

پستتوسط najm134 » پنج شنبه نوامبر 07, 2013 10:41 am

نابینایی یک نوع معلولیت به شمار می رود اما اگر افراد نابینا تنها کمی اراده کنند می توانند پا به پای آن هایی که از نعمت بینایی بهره مند هستند افتخار آفرینی کرده و زندگی خوبی داشته باشند.
نابینایان انسان های قدرتمندی هستند که شاید از قدرت بینایی ناتوان باشند اما قدرت های بی نظیر دیگری دارند که می تواند جای خالی بینایی را برای آنها پر کند. نابینایان بعضی مواقع دست به کارهای جالبی می زنند که شاید انسان های بینا هم درانجام دادن آن ها ناتوان باشند.

موج سوار نابینا
تصوير

موج سواری ورزشی سخت و طاقت فرساست که کمتر کسی از پس آن بر می آید ولی "درک رابلو" با اینکه نابیناست یک موج سوار حرفه ای شده است که برخی مواقع درس هایی را نیز در این زمینه می دهد. این جوان۲۰ ساله برزیلی از زمانی که سه ساله بود موج سواری را آموخت و از همان زمان عزمش را برای تبدیل شدن به فردی حرفه ای جمع کرد. او اعتقاد دارد با یاد خدا همه چیز ممکن است چرا که شاید خدا بینایی به اونداده است اما حواس برتر دیگری در اختیار او قرار داده است.

نقاش نابینا

تصوير
نقاشی نیاز به استعداد و البته چشمان بینا دارد تا تمامی جزئیات را مشاهده کند و سپس بر روی بوم پیاده سازی شود. "جان برامبلیت" از این دو اصل تنها استعداد نقاشی کردن را دارد و از بینایی محروم شده است. او در سال ۲۰۰۱ و زمانی که تنها سی سال داشت چشمانش را از دست داد ولی اراده اش را از دست نداد و حالا به نقاشی معروف تبدیل شده است. او نقاشی های خود را با احساس و لمس کردن می کشد. او می گوید هر رنگی دارای حس متفاوتی است و من با دستانم این حس را می گیرم. او این روزها نقاشی های زیبایی می کشد و با قیمت های خوبی نیز به فروش می رساند.

نابینای راننده مسابقات ناسکار

تصوير
رانندگی کاری است که تنها با چشمانی سالم می توان آن را انجام داد زیرا نیاز بالایی به چشم ها برای تعامل با محیط دارد. اما "مارک ریکوبونو" کاری بسیار عجیب در سال ۲۰۱۱ انجام داد، او با اینکه از هر دوچشم نابیناست توانست با خودروی خود در مسابقات ناسکار شرکت کند. او برای به پایان رساندن دور خود نیاز به دستگاه های خاصی داشت که خیلی به آن ها اطمینانی نیست و بیشتر کنترل خودرو در اختیار مارک بود. این کار او باعث شد تا بسیاری از راننده ها از او به عنوان متفاوت ترین راننده ناسکار نام ببرند.

نابینای عکاس
تصوير

"پت اکرت" نابینای شکفت انگیزی است که عکاسی را به عنوان شغل محبوب خود انتخاب کرده است. او در جوانی و قبل از نابینا شدن درس های صنعتی را به اتمام رساند ولی پس از یک بیماری سرطانی بینایی اش را از دست داد. پس از نابینایی او به سمت عکاسی رفت و حتی توانست عکس های بسیار جالبی را نیز در این مدت بگیرد. او میگوید با استفاده از صداها و درکی که از محیط اطرافش بدست می آورد عکاسی می کند.

معمار نابینا
تصوير

کریستوفر دانوی در سال ۲۰۰۸ دید خود را از دست داد ولی این مشکل نتوانست مانع از ادامه شغلش شود. او از ابتدا علاقه به نقشه کشی ساختمانی داشت و حتی پس از نابینایی نیز کارش را ادامه داد. این روزها او با استفاده از خط بریل نقشه های ساختمانی خود را می کشد و حتی گاهی اوقات اصول نقشه کشی ساختمانی را تدریس می کند.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

درآمد میلیاردی مرد روستایی از هتل بی‌ستاره

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه آگوست 21, 2014 3:31 pm

درآمد میلیاردی مرد روستایی از هتل بی‌ستاره

کارآفرین‌میلیارد دلاری ایران کارش را از دستفروشی و درآمد روزانه ٣‌هزار تومان شروع کرده است. او تنها ٣٨‌سال دارد و درآمدزایی چشمگیرش با یک اتفاق معجزه‌آسا استارت خورده است. «عباس برزگر»، زاده و ساکن یک روستای بسیار کوچک به نام «بزم» شهرستان بوانات در استان فارس است. روستایی که نه‌چندان حاصلخیز است و نه جاذبه خاصی دارد اما با موقعیت‌شناسی درست این جوان روستایی توانسته در کتاب راهنمای گردشگری یونسکو، عنوان شگفت‌انگیزترین تجربه گردشگری ایران را از آن خود کند.

Image

به گزارش شهروند، برزگر در یک شب بارانی ٢ گردشگر آلمانی را به خانه فقیرانه خود میهمان و از آنها با دمپختک و ترشی لیته پذیرایی می‌کند. میهمانان خارجی برزگر با پذیرایی صمیمانه و بی‌ریای او ٢ روز تمام به سبک روستاییان ایرانی زندگی می‌کنند و گویا این تجربه منحصربه‌فرد آن‌قدر برایشان جذاب بوده است که به سرعت موضوع را رسانه‌ای می‌کنند و برزگر را با انبوهی میهمان ناخوانده از آن سوی مرزها مواجه می‌کنند.

هوشمندی او برای بهره‌برداری از این اتفاق، به سرعت برزگر را شهره عام و خاص می‌کند و شبکه‌های تلویزیونی از سراسر جهان کارآفرین روستایی ایران را روی آنتن خود می‌برند. برزگر حالا علاوه بر دهکده توریستی‌اش در تدارک یک تور عشایری با ١٥‌هزار سیاه چادر است. تور عشایری او تا‌ سال ٩٥ رزرو شده است و کارشناسان می‌گویند این تور می‌تواند درآمدزایی برزگر را به اندازه تمام صادرات نفت کشور برساند.

تا ٥‌سال آینده به اندازه چاه‌های نفت کشور درآمد خواهد داشت

عباس برزگر درحال حاضر مشغول آماده سازی ١٥‌هزار سیاه چادر عشایری است. او با بزرگان طایفه‌های قشقایی و بختیاری به توافق رسیده است تا میهمانان خارجی را در سیاه چادرهایشان بپذیرند و هر خانواده عشایری در ازای پذیرایی از میهمانان‌درصدی از هزینه اقامت مسافران را دریافت کند. حالا شهرت عباس برزگر به اندازه‌ای رسیده است که تمام ظرفیت هتل منحصر به فردش در ٣٦٥ روز ‌سال اشغال می‌شود. می‌گویند درآمدش تا ٥‌سال آینده به اندازه تمام صادرات نفت ایران خواهد رسید. یونسکو در کتاب راهنمای گردشگری خود، تور عشایری او را به‌عنوان شگفت‌انگیزترین تجربه گردشگری در ایران معرفی کرده است و مسافران خارجی تا آخر ‌سال ٩٥ تمام سیاه چادرهایش را رزرو کرده‌اند.

درحال حاضر هزینه هر شب اقامت در دهکده گردشگری او چیزی حدود ٣‌میلیون تومان است. کارشناسان صنعت گردشگری می‌گویند اگر او بتواند استانداردهای هتل خاص و منحصر به فردش را ارتقا دهد به راحتی می‌تواند درآمدش را به‌عنوان یکی از گرانقیمت‌ترین هتل‌های خاورمیانه و جهان افزایش دهد.

درحال حاضر هتل برج‌العرب دوبی گرانقیمت‌ترین هتل خاورمیانه به شمار می‌آید، هزینه اقامت در این هتل شبی ١٩‌هزار دلار است و تنها برای ورود به آن حدود ٢٠ دلار دریافت می‌شود. گران‌ترین هتل جهان هتل رویال ژنو است که برای هر شب اقامت ٥٣‌هزار دلار دریافت می‌کند. در توکیو نیز هتلی با عنوان سوئیت ریاست‌جمهوری که یک هتل خاص محسوب می‌شود شبی ٢٥‌هزار دلار قیمت دارد. زهرا استادی، کارشناس گردشگری می‌گوید اگر هزینه اقامت در دهکده عباس برزگر نصف قیمت گرانترین هتل خاورمیانه و حتی کمتر باشد می‌تواند معادل کل صادرات نفت کشور درآمد داشته‌باشد. با این حساب اگر برزگر به ازای هر شب اقامت در ١٥‌هزار سیاه چادر حدود ١٠‌هزار دلار دریافت کند تنها در یک روز‌ سال حدود ١٥٠‌میلیون دلار درآمد خواهد داشت. این درآمد در یک‌سال به حدود ٥٤‌میلیارد دلار می‌رسد که معادل درآمد نفتی ایران است.

گردشگران خارجی زندگی عشایر ایران را تجربه می‌کننداو این روزها مشغول آموزش خانواده‌های عشایری برای پذیرایی از میهمانان خارجی است. می‌گوید ١٠٠ نفر از جوانان خانواده‌های عشایر زبان انگلیسی آموخته‌اند تا بتوانند به راحتی با میهمانان ارتباط برقرار کنند. آنها قرار است میهمانان خود را به تماشا و تجربه تمام روزمر‌گی‌های زندگی ایل قشقایی و بختیاری ببرند. میهمانان از دامنه‌های کوه بالا می‌روند و همراه با دختران جوان گیاهان دارویی می‌چینند. با چوپانان به صحرا می‌روند و در کنار آنها غذا می‌خورند. به سوگواری‌ها و جشن‌های عشایری دعوت می‌شوند. شبانه و در سکوت کوهستان به پیرمردهای نی انبان و سرنا نواز گوش می‌دهند و کنار دارهای زمینی گلیم و گبه می‌نشینند و بر تارهای آن گره می‌زنند. قصه‌های جن و پری کهنسالان ایل و تجربه‌های شگفت انگیزشان از مواجهه با طبیعت را می‌شنوند و باورهایشان درباره تولد یک نوزاد جدید و رسوماتشان را تماشا می‌کنند. برزگر می‌گوید، تور عشایری در مراحل نهایی راه‌اندازی است و تا آخر‌سال ٩٥ مسافران خارجی تمام سیاه چادرها را رزرو کرده‌اند. بیشتر مسافرانش از اسپانیا، پرتغال و لهستان می‌آیند و او درحال حاضر همان ٧٠٠ یورو برای هر شب اقامت در مجموعه‌اش را دریافت می‌کند. او می‌گوید: تا ٥‌سال آینده کیفیت‌ها را با نظر کارشناسان بین‌المللی بالا خواهم برد و قیمت‌ها افزایشی نخواهد داشت.

اشتغالزایی برای بیشتر از ٢٥‌هزار نفر

برزگر پیش از این برای ٩‌هزار نفر از ساکنان روستای بزم شهرستان بوانات استان فارس اشتغال ایجاد کرده است و حالا ١٥‌هزار خانواده دیگر در درآمد و کسب و کار او شریک می‌شوند. عباس به «شهروند» می‌گوید: تمام درآمدها به‌طور عادلانه بین مجموعه‌ام تقسیم می‌شود. از تمام صاحبان مشاغل و کالاها به‌طور مساوی خرید می‌کنم و آنها به این شیوه من احترام می‌گذارند و باکیفیت‌ترین کالاها را برای پذیرایی از میهمانانم آماده می‌کنند. مجموعه بزرگ او قدرشناس حسن نیت عباس برزگر هستند. روستاییان فقیر دهکده نه چندان حاصلخیز بزم حالا با کارآفرینی نمونه عباس و خانواده‌اش چند برابر گذشته درآمد دارند و مجموعه موفقی تشکیل داده‌اند.

همه‌چیز از یک اتفاق ساده شروع شد

مرد جوان روستایی که با نبوغ و خوش‌شانسی توانسته سرانجام صنعت توریسم ایران را به ایده‌آل‌های ارز‌آوری‌اش نزدیک کند کارش را با دستفروشی آغاز کرده است. عباس برزگر ٣٨ ساله به «شهروند» می‌گوید: دستفروشی برایم تنها روزی ٣‌هزار تومان درآمد داشت که این مبلغ هرگز جوابگوی مخارج زندگی من و خانواده‌ام نبود. مسیر کسب و کار و زندگی عباس در یک شب بارانی به‌طور معجزه آسایی تغییر کرد. او می‌گوید: با موتورسیکلتم از کوچه پس کوچه‌های روستایمان عبور می‌کردم که ناگهان به دو گردشگر خارجی و مترجمشان رسیدم. باران، تاریکی و گم شدن در راه برگشت حسابی خسته و کلافه‌شان کرده بود. آنها را به خانه خود دعوت کردم تا شب را در آن‌جا بگذرانند.

میهمانان آلمانی سرزده آمده بودند و در سفره فقیرانه عباس برزگر به جز دمپختک گوجه‌فرنگی، ماست محلی و ترشی لیته چیز دیگری پیدا نمی‌شد. آنها شب را هم درکنار خانواده برزگر و در رختخواب‌ها و ملحفه‌های دست‌دوز همسرش گذراندند. یکی از میهمان‌ها که پسر جوان ٢٠ ساله‌ای بود بی‌نهایت غمگین و پکر به نظر می‌رسید. مترجم در جواب کنجکاوی عباس می‌گوید که فردا روز تولد اوست و او از این‌که نتوانسته است به کشورش برگردد و تولدش را در کنار خانواده، دوستان و در زادگاهش جشن بگیرد ناراحت است. علی و زهرا فرزندان خردسال عباس برزگر موضوع را می‌شنوند. میز کوچک چرخ خیاطی مادر، چند بادکنک و کیک خانگی تنها بضاعت آنها برای خوشحال کردن میهمان آلمانی است. میهمان جوان از دیدن جشن تولد روستایی‌اش هیجان‌زده می‌شود و از صحنه‌ها فیلمبرداری می‌کند. خانواده برزگر بعدتر می‌فهمند که مادر روزنامه‌نگار آن میهمان آلمانی جشن تولد در ایران را رسانه‌ای کرده است. استقبال مخاطبان خانواده برزگر را به سرعت محبوب می‌کند از سازمان میراث فرهنگی به عباس برزگر خبر می‌دهند که میهمانان جدیدش در راهند. این سرآغاز توسعه هتل روستایی عباس برزگر می‌شود. حالا سیاه چادرهای عشایری هم به مجموعه هتل روستایی او اضافه می‌شوند. در همان محل اسکان واقعی عشایر...

راز موفقیت: میهمانانم را فریب نمی‌دهم

عباس می‌گوید:کار خاصی انجام ندادم تنها گردشگران خارجی را مانند اقوام و فامیل خودم در خانه پذیرایی کرده‌ام، با غذاهای محلی خودمان، چای آتشی، ماست و پنیر گوسفندی. البته میهمانان هم توقع زیادی نداشتند تنها می‌خواستند چند روز زندگی روستایی در ایران را تجربه کنند. عباس برزگر میهمانانش را به تماشای علف‌چینی و میوه‌چینی روستاییان می‌برد، در عروسی‌ها و حنابندان‌های روستایی میهمان می‌کند و به شب‌نشینی‌های هم ولایتی‌هایش کنار آتش دعوت می‌کند. با آنها سیب زمینی کباب شده و چای آتشی می‌خورد. گاهی هم میهمانانش با او شیر می‌دوشند و کشک درست می‌کنند اما این تمام کاری نیست که خانواده برزگر انجام می‌دهند.

عباس به «شهروند» می‌گوید: من با میهمانانم صادق هستم و هیچ‌وقت نخواستم آنها را فریب بدهم یا چند برابر قیمت واقعی چیزی را به آنها بفروشم. صنایع دستی و تمام سوغات روستایی که در فروشگاهم گذاشته‌ام برای مشتریان ایرانی و خارجی یک قیمت دارد. من از ناآگاهی آنها نسبت به بازار ایران و قیمت‌هایش سوءاستفاده نکرده‌ام. او می‌گوید: برای غذای میهمانانش سنگ‌تمام می‌گذارد. تمام غذاها از باکیفیت‌ترین و مرغوب‌ترین مواد اولیه محلی و روستایی تهیه می‌شوند. ١٠ دقیقه پیش از غذا از مزرعه برای میهمانانش سبزیجات تازه می‌چیند و صبح‌ها قبل از طلوع آفتاب عسل تازه از کندو خارج می‌کند و سرمیز صبحانه می‌برد. میهمانانش در دفتر یادگاری هتلش نوشته‌اند «احساس می‌کنند در کنار خانواده خود زندگی می‌کنند.» و این تفاوت اساسی کسب و کار عباس برزگر با دیگرانی است که اعتماد مشتریان خود را خدشه‌دار می‌کنند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

زن‌ ایرانی‌ که با سوسک ثروتمند شد

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه اکتبر 28, 2014 11:02 pm

زن‌ ایرانی‌ که با سوسک ثروتمند شد!


به گزارش گروه اجتماعی مشرق، شکوه السادات هاشمی یکی از کسانی است که نامش میان زنان موفق ایران ثبت شده و شما همین جای مطلب باید بپرسید : «چرا؟» که پاسخش می شود این : او تلاش کرد مشکل بزرگش را حل کند و از آنجایی که این مشکل برای تمام زنان جهان وجود دارد، تبدیل به یکی از ثروتمندترین زنان ایران شد. حالا باید بپرسید:« چطوری؟!» و ... سوسسسسسسسسسسسسسسسسسک!

به همین راحتی!

بیشتر زنان از سوسک می ترسند در حد مرگ. شکوه السادات هاشمی از همین نقطه ضعف استفاده کرد و به ثروت رسید. داستانش را بخوانید و یاد بگیرید تا با دقت روی اطرافتان و البته اطرافیان، حتی در دشوارترین شرایط اقتصادی هم می توانید به موفقیت برسید.

آشنایی با بازار کار

یک آگهی دیدم و جذب آن شدم. آموزشگاه اقتصاد ایران در میدان فردوسی، به مناسبت تاسیس اش اعلام کرده بود که دفترداری، حسابداری، منشی گری و تایپ فارسی و لاتین را رایگان درس می دهد. این اطلاعیه بهانه ای شد که من به آنجا بروم و این دوره ها را ببینم. البته در یادگیری آن دوره ها زیاد موفق نبودم ولی با این حال گواهینامه اش را گرفتم. این دورانی بود که پدر کم کم داشت موقعیتش ضعیف می شد و شرایط سختی برای خانواده به وجود می آمد. نزدیک خانه ما یک نمایندگی ایران ناسیونال وجود داشت که در سال ۶۴ تاسیس شده بود. آقایی به نام محمدرضا کلانتری، آن موقع قطعات پیکان را تولید می کرد.

من با درخواست از وی و کمکش، در جایی مشغول به کار شدم. یادم هست روز اول مهر بغض کرده بودم وقتی می دیدم بچه ها به مدرسه می روند و من باید سرکار بروم. رفتن من به سرکار، مقارن با روز اول مهر شده بود. نزدیک به ۲ ماه در تعمیرگاه شماره ۸۱ ایران ناسیونال، در خیابان هفده شهریور شمالی فعلی کار کردم. از آنجا که بیرون آمدم فقط یک روز بیکار بودم. زنگ زدم به جایی و گفتم آیا شما «کاردکس من» می خواهید؟ کاردکس من کسی بود که موجودی های لوازم یدکی را در برگه هایی وارد و خروجی ها را خارج می کرد. ۳،۴ سال هم در جای جدید کار کردم و همزمان با آن درس هم می خواندم. کلاس هفتم بودم که ۵،۶ تا تجدید آوردم و شوکه شدم. مگر می شد من تجدید آورده باشم؟ تجدیدهایم به این دلیل بود که مادرم می گفت باید همه کارها را انجام بدهم و بعد کتاب یا درس بخوانم. خانواده ما هم خانواده شلوغی شده بود. ۲زن پدرم با هم زندگی می کردند و مدام با هم درگیری داشتند. بعدتر پدرم صلاح دید که آنها را از هم جدا کند.

نگهداری از ۶ بچه

روزها کار می کردم و شب ها درس می خواندم. در کلاس دهم همان بلای کلاس هفتم سرم آمد و بعد دوباره به خودم آمدم و تا دیپلم همه درس ها ، به خصوص درس های ریاضی نمره هایم بالا بود. در سال ۵۴ در همان محیط کار با آقایی آشنا شدم و ازدواج کردم. ماجرای ازدواج ما هم طولانی است. وی قبل از آن ازدواج کرده و دو بچه داشت. به سفارش پدرم، قرار بود من آن بچه ها را قبول نکنم اما در یک مقطع دیدم لازم است و قبول کردم. ۲ بچه شوهرم داشت و ۴ بچه هم خودم به دنیا آوردم. در همین شرایط هم هر سال در دانشگاه شرکت می کردم و قبول هم می شدم اما خانواده موافقت نمی کردند. زندگی ادامه داشت تا سال ۷۳ که مقطع دیگری از زندگی ام شروع شد.

Image

حمله سوسک ها به ساختمان

من اصولا زن بی نظمی نبودم که زندگی ام را کثیف اداره کنم، اما ساختمان ما یک ساختمان قدیمی در حوالی نارمک بود که سوسک زیادی داشت چون این ساختمان همجوار با یک حمام عمومی و رودخانه بود. مانده بودیم چه کار کنیم که این سوسک ها از بین بروند. اعضای خانواده با هم فکر می کردیم و با همسایه ها بررسی می کردیم، اما نمی شد. کتاب ها را بررسی و از سوسک کش های مختلف استفاده می کردیم اما مشکل حل نمی شد.

کشف فرمول سوسک کش

به نظرم عوامل زیادی در موفقیت آدم ها تاثیر می گذارد. این نیست که بگوییم، اگر یک نفر خلاق و مبتکر باشد، حتما موفق می شود. خلاقیت هم مسئله خیلی مهمی است اما تنها عامل نیست و عوامل مهمی در این مسئله دخیل هستند. یکی از آنها عوامل روانی و انسانی آن است که آدم ها خالص باشند. وقتی آدم ها روح خود را درگیر دروغ، سخن چینی، خیانت، بدجنسی، بدذاتی، غیبت و ... نکنند و درون شان خالص باشد، خداوند به آنها پاداش هایی می دهد و آنها را به راه های خوبی راهنمایی می کند. اول دنبال ماده ای بودم که سوسک های خانه خودمان از بین برود. از هرچه که استفاده می کردیم، سوسک ها از بین نمی رفتند. ساکنان ساختمان ما از لحاظ مالی قوی نبودند با این حال حاضر شدیم کل ساختمان را یکی، دو بار سم پاشی کنیم. ساختمان یکی، دو روز بوی گند سم می داد ولی بعد از این یکی، دو روز، باز سر وکله سوسک ها پیدا می شد. در ذهنم بود که باید کاری انجام دهم و به صورت اتفاقی و با آزمون و خطا به ترکیبی رسیدم که سوسک ها را نابود می کرد. نه، بهتر است بگویم ترکیب من سوسک ها را امحا می کرد.

من هم مثل ادیسون

خیلی از کارهایی که بشر انجام داده از سر اتفاق است. بشر به صورت اتفاقی آتش را کشف کرد، ادیسون از سر اتفاق لامپ را ساخت. من هم از سر نیاز به فرمول خمیر سوسک رسیدم. شکل رسیدن به فرمول هم جالب بود. وقتی قورمه سبزی درست می کنید، یک نفر در آن آبغوره می ریزد، یکی آبلیمو، دیگری اسفناج هم استفاده می کند و هرکس مطابق با ذائقه و سلیقه اش قورمه سبزی را درست می کند. یک نفر هم هست که می گوید چطور می شود از همه اینها استفاده کنم. او تن نمی دهد به اینکه کاری را که همه انجام داده اند، انجام بدهد. اگر کسی به مزه معمول و متداول قورمه سبزی تن ندهد، به قورمه سبزی خیلی خوشمزه تری می رسد.

ثبت اختراع

یکی، دو سال طول کشید تا توانستم تاییدیه بگیرم؛ گواهی نوآوری از سازمان پژوهش های علمی و صنعتی و گواهی غیر سمی بودن فرمول. در آن گواهی نوشته شده بود: «این خمیر بدون استفاده از سموم ساخته شده و برای انسان هم هیچ مسمومیتی ندارد.» من موفق شده بودم این خمیر را ثبت اختراع کنم. از همان اول اسمش را امحا ثبت کرده بودم چون یک بار استفاده از این خمیر باعث می شود که سوسک محو شود و حتی جنازه اش هم توی محیط نیفتد. این از مزیت های آن است چون از جنازه سوسک پروتئین مضری آزاد می شود. سوسک ها وقتی خمیر ما را می خورند یک حالت تشنگی به آنها دست می دهد و می روند توی راه آب ها و از بین می روند. اسم امحا یک اسم با مسما و خوب بود. وقتی رفتم لوگو را طراحی کنم، به آقایی که آن را طراحی می کرد، گفتم: این لوگو را خیلی خوب طراحی کن، چون این اسم یک روزی اسم خیلی مهمی در ایران می شود.

ماجرای عرضه و تقاضا

وقتی آن ماده را درست کردم و دیدم سوسک های خانه ام از بین رفت، نگفتم این خمیر مال خودم باشد. مدام این خمیر را می ساختم و به در و همسایه می دادم. به شاگردان کلاس صبحگاهی و معلم های مدرسه ای که کار می کردم هم دادم. هر کس می گفت خانه ام سوسک دارد، می گفتم من یک ماده درست کردم که سوسک ها را از بین می برد. یک شب در خانه مان صحبت شد، همسرم گفت می توانید با بچه های تیم کوهنوردی جمع شوید و این را در قوطی بریزید و بفروشید اما من همین طور درست می کردم و به متقاضیان می دادم تا اینکه تقاضا آنقدر زیاد شد که من به این نتیجه رسیدم که باید سفارش بگیرم و تولید کنم.

وام برای توسعه

آن موقع سازمان پژوهش ها به کسانی که این گواهینامه را می گرفتند وام می داد. صندوق توسعه تکنولوژی به مخترعین، مبتکرین و مکتشفین وام می داد و من هم این وام را گرفتم. البته وامی که برای من ۲۱ میلیون تصویب شده بود، شد ۴میلیون. یک وام دیگر گرفتم با عنوان « طرح اعطای کمک های فنی و تکنولوژی» از وزارت صنایع که همیشه دعای شان می کنم. بدون بهره و بدون هیچ اذیت و آزاری این وام را به من دادند و من با قسط اول این وام توانستم در فیروزکوه سوله بخرم و کارم را گسترش بدهم.

خدا مرا دوست دارد

با وجود آنکه به من توصیه شده بود که شرکت نزنم، شرکت زدم و با همسرم شریک شدم اما بعدا مشکلاتی به وجود آمد. نزدیک بود دوباره صفر شوم اما خدایی که جایزه را به من داده بود، دوباره به من کمک کرد. دوباره از پستوی دفترم شروع کردم و البته این دفعه پول داشتم. رفتم یک همزن خمیر نانوایی خریدم و آنجا شروع به کار کردم. لطف خدا به من این بود که آن موقع که اسم را ثبت می کردم، این اسم را به نام شرکت نکرده بودم.

وقتی که به وزارت بهداشت می رفتم که مجوز بگیرم، نوشت: «حسب ارائه مدارک و محصول توسط شکوه السادات هاشمی، چون از سموم استفاده نشد، مشمول اخذ مجوزهای بهداشتی نیست.» در بحبوحه مشکلات ما، وزارت بهداشت گفته بود که باید پروانه ساخت بگیرید و معلوم شده بود که این سوسک کش چقدر کارایی دارد. ما توانسته بودیم سوسک های همه جا را ریشه کن کنیم. دیده بودند کم کم داریم سوسک زندان ها، اداره ها، اداره های دولتی، بهزیستی ها که نمی توانستند معلولان را تکان بدهند و همین طور زندان ها را ریشه کن می کنیم، بنابراین گفتند باید مجوز بگیرید و مجوز را به کسی می دادند که اسم فرمول به نام او بود، یعنی شکوه السادات. در آذر سال ۸۱ یک شرکت تازه به نام «توره شیمی پارس» تاسیس کردم و دوباره بلند شدم. الان حدود ۵۰ پرسنل دارم. اول در ناحیه صنعتی حاجی آباد بودم و بعد در شهرک صنعتی ایوانکی یک کارخانه را خریدم و الان آنجا کار می کنم. کارخانه خوبی است. همه چیز را هم مکانیزه کردم.

فرآیند تولید خانگی

در خانه یک لگن داشتم که جنس آن از روی بود و توی آن لباس ۸ نفر را می شستم و با همه این کارها و مسئولیت ها که داشتم در همین لگن خمیر امحا درست می کردم و توی تیوپ های آکواریوم می ریختم و با دم باریک ته آن را می بستم و توی پلاستیک هایی که از پله های نوروز خان می خریدم، می ریختم. بروشور هایی هم درست می کردیم و کنار این خمیر ها می گذاشتیم. البته آن موقع دیگر در خانواده هم به من کمک می شد و آنها هم در پیشرفت کار تاثیر داشتند. من نمی خواهم بی انصاف باشم و بگویم همه کارها را خودم می کردم.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

مولتـی میلیـاردر ایـرانـی از زنـدگی اش می گویـد

پستتوسط najm134 » يکشنبه مارس 29, 2015 10:33 am

احـد عظیـم زاده مولتـی میلیـاردر ایـرانـی از زنـدگی اش می گویـد


اگر نخستین سال های زندگی مشقت بار این تاجر فرش و مولتی میلیاردر ایرانی را در نظر بگیریم و آن را با موقعیت كنونی اش قیاس كنیم، شگفت زده خواهیم شد. كسی كه در هفت سالگی و از همان روز اول مدرسه، مجبور می شود پشت دار قالی بنشیند، اكنون با اتكا به خلاقیت و كار طاقت فرسای خودش، یكی از بزرگ ترین تاجران فرش در دنیا است و به قول خودش هربار كه برای خرید به بازار تبریز می رود، این بازار را تكان می دهد. آن هم در هنگامه ای كه بحران در تار و پود تولید و تجارت فرش دستباف ایران تنیده شده و آمار رسمی دال بر كاهش 33درصدی صادرات این محصول ملی در ماه اول سال جاری است.
تصوير
من "احد عظیمزاده" هستم. در 10 آذر 1336 در ده اسفنجان در شهرستان اسكو متولد شدم. هفت ساله بودم كه پدرم را از دست دادم و یتیم شدم. امكانات مالیمان اجازه نمیداد به مدرسه بروم و فقط پس از رفتن به كلاس اول مجبور شدم پشت دار قالی بنشینم و قالیبافی كنم. تا 13 سالگی روزها قالی میبافتم و شبها درس میخواندم. چارهای نبود، وسع مالی ما جز این اجازه نمیداد.

خاك خوردم و زحمت بسیار كشیدم. در سال 2 بار بیشتر نمیتوانستیم برنج بخوریم. یك بار روز 21 ماه رمضان و بار دوم شب چهارشنبهسوری. آرزو داشتم یا خلبان شوم یا پولدار و برای رسیدن به این آرزوها بسیار زحمت كشیدم.
تصوير
كارم را با به دوش كشیدن پشتی و قالیهای كوچك و بردن آن از اسفنجان یا اسكو برای فروش آغاز كردم. در آغاز كار از هركدام از آنها یك یا دو تومان (نه هزار یا 2هزار تومان) سود میكردم. پنج سال اینچنین سخت كار كردم. بسیار دشوار بود. اما پشتكار و اعتقاد به هدف با توكل به خدا تحمل سختیها را آسان میكرد. در 18 سالگی توانستم 20 هزار تومان پسانداز كنم، اما فشارها همچنان ادامه داشت تا اینكه مجبور به ترك تحصیل شدم.

غصه یتیمی چون باری سنگین به دوشم بود. (بغض میكند) یتیم هیچكس را ندارد. كارمند، كارگر، بانكی، كاسب و هركس دیگری شب كه به خانهاش میرود دستی به سر و روی بچهاش میكشد. اما یتیم این محبت بزرگ را ندارد. شبها، شبهای جمعه پاهایش را در بغل میگیرد و به انتظار مینشیند. در انتظار آن كس كه دستی به سرش بكشد...

در این فكر بودم كه سرمایهام را افزایش بدهم تا بتوانم كاری بكنم. میخواستم یك كارگاه فرشبافی راه بیندازم. سراغ پسرعموی پدرم رفتم و از او 20 هزار تومان قرض كردم و 60 هزار تومان هم از بانك وام گرفتم. سرمایهام شد 100 هزار تومان یعنی به اندازه یك تراول صد تومانی امروزی.
تصوير
وقتی این پول دستم آمد تازه به فكر افتادم كه چه بكنم. چه ایده جدیدی داشته باشم؟ ماهها فكر كردم. آن روزها چون انقلاب پیروز شده بود تا 2 سال به هیچ ایرانی پاسپورت نمیدادند. در این مدت فكر كردم و فكر كردم تا به این نتیجه رسیدم كه با صادرات كارم را شروع كنم.

اما هیچ اطلاعاتی نداشتم. شنیده بودم آلمان مركز تجارت فرش است. ویزا گرفتم و به هامبورگ رفتم و در یك مسافرخانه یا پانسیون مستقر شدم. به سالنها و انبارهای فرش آنجا سرزدم و با سلیقهها آشنا شدم. آنجا به من گفتند ثروتمندان برای خرید فرش به سوئیس میروند. ویزای 15 روزه سوئیس گرفتم و به ژنو رفتم.

زبان هم نمیدانستم. در یك هتل با تاجری آشنا شدم و او ایده اصلی را به من داد: فرش گرد بباف. در آن دوران در ایران فرش گرد بافته نمیشد و كیفیت تولید فرش و رنگبندیها هم مناسب نبود. چای و قهوهام را خوردم و همان روز به ایران برگشتم. به ده خودمان آمدم و ساختمانی اجاره كردم. دستگاه خریدم، با 10 درصد نقد و بقیه اقساط. ابریشم هم قسطی خریدم. انسان باید ریسكپذیر باشد و من هم ریسك كردم. با دست خالی و از هیچ.

شروع به بافتن فرش گرد كردم و چند نمونه كه بیرون آمد سر و كله تاجران آلمانی پیدا شد و آنان به اسفنجان آمدند. باور میكنید یا نه؟ در اولین معامله 6.5 میلیون تومان نقد پرداختند و شش میلیون تومان هم چك دادند! آن شب از شدت هیجان نخوابیدم. احساس آن شب را خوب به خاطر دارم. سرمایه 100 هزار تومانی من كه 80 هزار تومانش قرض بود در كارخانه اجارهای اینچنین سودی نصیب من كرده بود، در اولین قدم... كسب و كارم رونق گرفت و صادراتم را به آلمان، ایتالیا، سوئیس، انگلیس، بلژیك و دیگر كشورها آغاز كردم.

بسیار سفر كردم و ایدههای جدید دادم. از موزههای فرش كشورها بازدید میكردم و از طرحها اقتباس یا از آنها عكس میگرفتم و با الهام از آنها و تلفیق طرحها، ایدههای نو بیرون میدادم. در این مدت سلیقه مشتریان را شناختم. اصول كار خودم را پیدا كردم. من شریك ندارم. هیچگاه نداشتهام و نخواهم داشت. اگر شریك خوب بود، خدا برای خودش شریك میگذاشت.

اصل دیگر من احترام به مشتری است، هر كه میخواهد باشد. پیش مشتری مثل سربازی كه جلوی تیمسار خبردار میایستد، با احترام میایستم. اتكای خودم اول به خدا و دوم به ایده و تفكر و پشتكار و ریسكپذیری خودم است. بسیار ریسك میكنم، بسیار.

كمی بعد در بازدید از هتلهای معروف جهان تصمیم گرفتم وارد كار ساخت بزرگترین پروژه هتل كشور شوم. تاكنون 180 میلیارد تومان در این پروژه سرمایهگذاری كردهام. تمام مصالح این پروژه خارجی و بهترین است. سنگ برزیل، شیشه بلژیك، دستگیره در انگلیس و تاسیسات آلمانی است. كابین چهار آسانسور نیز از طلای 18 عیار است.

پروژه قو الماس خاورمیانه در سلمانشهر مازندران

این هتل 340 واحد مسكونی در 25 طبقه، هفت طبقه سالن ورزشی، 34 طبقه هتل، 7 رستوران روی دریاچه، 10 هزار متر شهر آبی، 70 هزار متر زمین آمفیتئاتر، 90 هزار متر زمین گلف و 2 باند هلیكوپتر دارد. فقط قرارداد نورپردازی این پروژه با فرانسویها 9 میلیون دلار است. این پروژه آبروی كشور است و من با افتخار روی آن سرمایهگذاری كردهام. من ایران را دوست دارم. بروید بگردید حتی یك دلار و ریال در خارج كشور ندارم و سرمایهگذاری یا ذخیره نكردهام ...


میپرسید چه احساسی نسبت به پول دارم؟ پول دیگر مرا ارضا نمیكند. هدف من كارآفرینی است. تنها در پروژه آن هتل 600 نفر به طور مستقیم كار میكنند. من 2 بار برنده تندیس الماس بزرگترین بیزینسمن جهان شدم و بزرگترین صادركننده فرش كشور هستم. اما میدانید بزرگترین افتخار من چیست؟ "یتیمنوازی".

افتخار میكنم 2 سال خیر نمونه كشور شدم. افتخار میكنم جزو 100 كارآفرین برتر كشور هستم. دوست دارم اشتغالزایی كنم. دوست دارم سفره مرتضی علی باز كنم، معتقدم خدا من را وسیله قرار داده است. هماكنون 1070 بچه یتیم را زیر پوشش دارم و با خودم پیمان بستم تا عمر دارم هر سال 100 بچه به آنها اضافه كنم. وصیت كردهام وقتی مردم تا 10 سال بعد از عمرم هر سال 100 بچه یتیم اضافه شود و مخارج همه یتیمها را از محل ارثم بپردازند.

بعد از 10 سال هم اگر بازماندگانم لیاقت داشتند، راه من را ادامه میدهند. سفره كه میاندازیم برای یتیمها و میآیند و غذا میخورند، كیف میكنم. گریه میكنم و حال میكنم.

در یك مراسمی بچهها دورم جمع شده بودند و هر كس چیزی میخواست. در این میان دختربچهای به من نزدیك شد و به جای آن كه چیزی بخواهد، فقط خواست دستم را ببوسد. مهرش بدجور به دلم نشست. خواستم فردا بیایند دفترم. آن دختر الان دخترخوانده من است. روی پایم نشست و بابایی صدایم كرد. من به هر دخترم 50 میلیون تومان جهاز دادم و مقرر كردم به این یكی 100 میلیون تومان جهاز بدهند. این دست خداست كه مهر این دختر را به دل من انداخت. یتیمی سخت است. بهترین ساعات عمر من زمانی است كه در خدمت یتیمان هستم. پول را برای چه میخواهیم؟ خدا به ما داده و ما هم باید به بقیه بدهیم.

ما وسیله هستیم. باید بخشید و بیمنت و زیاد بخشید. این توصیه من به همكارانم است. من از زیر صفر شروع كردم. توصیه من به جوانان این است كه منطقی فكر كنند. این گونه نبوده كه شب بخوابم، صبح پولدار شوم. خاك خوردم و رنج كشیدم و آثار این رنج هنوز در من هست. امیدشان به خدا و فكر و بازوی خودشان باشد. درستكار باشند و تلاش و تلاش و تلاش كنند. این فرمول من است...
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

ثروتمند عاقل

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه جولاي 23, 2015 1:23 pm

ثروتمند عاقل


حرف‌های دومین مرد ثروتمند جهان!
Image

شادترین مردم کسانی نیستند که لزوما بهترین چیزها را داشته باشند، بلکه افرادی هستند که قدر امکاناتی را که دارند می دانند.
به گزارش خبرآنلاین، وارن بافت، دومین مرد ثروتمند جهان، طی یک مصاحبه ای جذاب عقاید خود را درباره ثروت و لذت فاش کرد. در زیر می توانید توصیه های دلنشین و نکاتی از زندگی او را بخوانید و کمی برای موفقیت و داشتن زندگی سعادتمند ترمزدستی زندگی خود را بکشید.


**او اولین سهام خود را در ۱۱ سالگی خرید و هنوز هم عقیده دارد که خیلی دیر شروع کرده است.

* *دارایی ها در آن زمان بسیار ارزان بود، پس فرزندان خود را به سرمایه گذاری تشویق کرد.

**او اولین زمین کشاورزی خود را در ۱۴ سالگی خریداری کرد؛ آن هم با جمع کردن درآمدهای ناشی از فروش روزنامه.

* *هر کسی می تواند با پس انداز پول های خود به امکانات زیادی برسد. فرزندان خود را به شروع یک تجارت تشویق کنید.

**او هنوز در خانه ۳ اتاق خوابه ای که ۵۰ سال پیش خریداری کرده بود زندگی می کند. او می گوید هرچه می خواهد در این خانه وجود دارد. نکته جالب این است که خانه او هیچ حصار و دیواری ندارد.

- هیچگاه بیش از آن چیزی که احتیاج دارید خرید نکنید.

**او همواره اتومبیل خود را می راند و هیچ راننده و محافظی ندارد.

* *شما همان هستید که هستید نه آنچه که دارید.

**او هیچگاه با هواپیمای شخصی خود مسافرت نمی کند، درصورتی که او خود مالک بزرگترین شرکت تولیدکننده جت خصوصی است.

**همواره به این فکر کنید که چگونه می توانید با اقتصادی اندیشیدن از زندگی لذت ببرید.

* *شرکت او به نام Berkshire Hathaway / برکشایر هاتوی ۶۳ شرکت تابعه دارد.

او هر سال یک نامه به مدیران آنها می نویسد و اهداف را مشخص می کند. او هیچ گاه جلسات متعدد و تماس های معمول شرکت ها را با آنها ندارد.

**او همواره به مدیران خود ۲ قانون را یادآور می شود: «همواره مراقب پول سهامداران باشید» و " قانون اول را فراموش نکنید".

* *اهداف را تعیین کنید و مطمئن شوید که افراد شما روی آنها متمرکز هستند.

**او هیچ گاه با جامعه شلوغ ارتباط برقرار نمی کرد. تنها تفریح او یک پاپ کورن و تماشای تلویزیون بود.

* *سعی نکنید که با اموال خود به دیگران فخر بفروشید، تنها از چیزهایی که دارید خودتان لذت ببرید.

**وارن بافت هیچ گاه یک موبایل یا حتی یک کامپیوتر نداشته است.

* *بیل گیتس، ثروتمندترین مرد روی زمین ۵ سال پیش او را ملاقات کرد. او تصور می کرد که هیچ نقطه مشترکی از لحاظ عقیده ای با او ندارد، بنابراین برای نیم ساعت برنامه ریزی کرده بود در صورتی که ملاقات آنها ۱۰ ساعت طول کشید و پس از آن از طرفداران وارن بافت شد.

توصیه او به جوانان:

* *از وام های بانکی دوری کنید و روی خودتان سرمایه گذاری کنید و همواره به یاد داشته باشید که: پول انسان ها را خلق نمی کند، بلکه انسان ها هستند که پول را خلق می کنند«زندگی را به سادگی خودتان زندگی کنید.»

**براساس حرف های دیگران عمل نکنید، فقط به آنها گوش کنید ولی هرچه را که احساس خوبی به آن دارید، انجام بدهید.

**به دنبال پوشیدن یا داشتن برندها نباشید، بلکه آنچه را که در آن احساس راحتی می کنید خریداری کنید.

**پول خود را روی چیزهای غیرضروری خرج نکنید، بلکه روی چیزهایی سرمایه گذاری کنید که واقعا به آنها احتیاج دارید.


**در نهایت اینکه این زندگی شماست، پس چرا این فرصت را در اختیار دیگران قرار می دهید تا روی زندگی شما حاکم باشند؟

** و نکته آخر: شادترین مردم کسانی نیستند که لزوما بهترین چیزها را داشته باشند، بلکه افرادی هستند که قدر امکاناتی را که دارند می دانند.


تایر، مارک (۱۳۸۹) ۲۳اصل موفقیت وارن بافت؛ ترجمه محمد حسینی بهشتیان و امیر کامگار. تهران: انتشارات نوآور
http://www.abedini.info/?p=618
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

بانوى با همت و پيگيري ازدواج (برای اولین بار) در سن107 سالگى

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه فبريه 11, 2016 3:25 pm

بانوى با همت و پيگيري ازدواج (برای اولین بار) در سن 107 سالگى


Image

روز نو/ معمولا می گویند وقتی سن بالا میرود تمایل به ازدواج کردن نیز کاهش پیدا میکند, مثلا یک زن 50ساله تمایل کمتری برای ازدواج نسبت به یک زن22ساله دارد. حالا فرض کنید یک زن 107ساله که تمام عمر از ازدواج کردن می ترسید حالا تصمیم گرفته است که ازدواج کند. بله یک زن 107ساله چینی که تمام عمرش از داشتن شوهر می ترسید, حالا تصمیم دارد که ازدواج کند! او می گوید در کودکی شاهد رفتار بسیار بد عمویش با همسرش (یعنی زن عمویش) بوده و می دیده که عمویش چگونه همسرش را کتک می زند و بخاطر همین مسئله هیچگاه دوست نداشته که ازدواج کند.اما الان شرایط عوض شده و تصمیم دارد ازدواج کند و تنها شرط وی این است که داماد بیش از 100سال سن داشته باشد!
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

پایان احتمالی معضل آلودگی هوا توسط اختراع یک نخبه ایرانی

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه سپتامبر 24, 2016 3:20 pm

پایان احتمالی معضل آلودگی هوا توسط اختراع یک نخبه ایرانی


Image

مخترع جوان ۲۵ ساله روستایی، نخستین عضو باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان دانشگاه آزاد اسلامی و دارای چندین اختراع ثبت شده است، این پژوهشگر جوان با اختراع وسیله ای قابل نصب در خودرو می خواهد علاوه بر کاهش مصرف سوخت به جنگ آلودگی هوا برود.

به گزارش کلیک، در طول دهه های گذشته سرمایه گذاری و توجه شایسته به نسل جوان به خصوص جوانان نخبه همواره از دغدغه های دولت ها بوده است، جوانانی پرشور، خلاق و ارزشمندی که دل در گرو این آب و خاک دارند.
سیدمحسن روستا، اهل روستای کورکی شهر زرقان استان فارس یکی از جوانان نخبه و توانمند کشورمان است، او فارغ التحصیل دوره کارشناسی رشته مهندسی کامپیوتر در ۷ ترم از دانشگاه پیام نور واحد زرقان و عضو باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان دانشگاه آزاد اسلامی و دارای ۴ ثبت اختراع در اداره ثبت اختراعات کشوراست.

Image

چاپ دو مقاله ISI و یک کنفرانس ملی انجام دو طرح پژوهشی حضور در نمایشگاه دستاوردهای باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان در مجلس شورای اسلامی و دریافت لوح تقدیر به عنوان مخترع منتخب و برتر کشور از دکترعلی لاریجانی رییس مجلس شورای اسلامی از افتخارات این جوان است.
وی مدعی است که نخستین عضو باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان دانشگاه آزاد اسلامی است که اختراع خود را در فهرست عرضه بازار دارایی فکری فرابورس ایران عرضه کرده و تنها عضو باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان این دانشگاه می باشد که در هفتمین جشنواره کسب و کار و توسعه کارآفرینی دانشگاه صنعتی شریف در آذرماه سال گذشته حضور داشته است.

حضور در جشنواره فرهیختگان دانشگاه آزاد اسلامی به عنوان یکی از مخترعین منتخب باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان دانشگاه آزاد اسلامی(اردیبهشت ۹۵)، دریافت لوح تقدیر از دانشگاه آزاد اسلامی واحد داریون به عنوان پژوهشگر برتر واحد و همچنین دریافت لوح تقدیر از دانشگاه پیام نور واحد زرقان به عنوان دانشجوی ممتاز دانشگاه، نفر ممتاز علمی در تمام مقاطع تحصیلی و نفر ممتاز در مسابقات قرآن و نهج البلاغه در تمام مقاطع تحصیلی از دیگر افتخارات این جوان نخبه است.
بالابر هیدرولیکی برداشت میوه جات درختی، چراغ مطالعه خورشیدی همراه و دستگاه خرد کننده سنگ های کلیوی و از همه مهمتر اختراع دستگاه بازیافت بخارات سوخت از جمله نوآوری های ثبت شده این جوان نخبه استان فارس است.

اختراع بالابر هیدرولیکی برداشت میوه جات درختی

این مخترع جوان در گفت و گو با خبرنگار علمی ایرنا در باره نخستین اختراع خود گفت: از آنجایی که پدرم کشاورز است و اکثر اهالی روستای ما کار کشاورزی و باغبانی انجام می دهند و برای چیدن میوه با مشکلات زیادی روبرو بودند و قسمت قابل توجهی از میوه باغات چیده نمی شد و یا به درستی برداشت نمی شد و به میوه و درخت و حتی خود انسان آسیب رسانده می شد.
روستا افزود:در اوایل ورود به دانشگاه دنبال این بودم که دستگاهی طراحی کنم تا این مشکلات را رفع کند که با راهنمایی اساتید و تحقیق از باغبانان و تجارب شخصی نخستین اختراع خود را با عنوان’ بالابر هیدرولیکی برداشت میوه جات درختی ‘ در اداره ثبت اختراعات کشور به ثبت رساندم.
وی افزود: با وجود اینکه این اختراع را نساخته ام دارای تائیدیه از دانشگاه شیراز، جهاد کشاورزی استان فارس و پارک فناوری پردیس تهران است و همچنین یک مقاله آی اس آی در مورد روند ساخت و کارکرد این دستگاه چاپ و بعنوان یک طرح پژوهشی در باشگاه نخبگان دانشگاه آزاد آنرا به اتمام رسانده ام.
این پژوهشگر جوان ادامه داد: این طرح از جمله نخستین طرح هایی بوده که در فهرست عرضه بازار دارایی فکری فرابورس ایران قرار گرفت و درهفتمین جشنواره توسعه کسب و کار و کار آفرینی دانشگاه صنعتی شریف به مرحله نهایی رسید.

وی در ارتباط با نحوه استفاده از این دستگاه برای چیدن میوه نیز با بیان اینکه، این بالابر هیدرولیکی به جلوی تراکتور باغی متصل می شود و چندین نیروی انسانی روی بازوهای این بالابر قرار می گیرند افزود: بوسیله سیستم هیدرولیکی تغییرات ارتفاع و زاویه ای بالابر با توجه به اندازه های درختان مختلف صورت می گیرد و موجب می شود تا نیروهای انسانی روی بازوهای بالابر به تمام شاخه ها و میوه های آن ها دسترسی داشته باشند.
روستا ادامه داد: بااین وسیله بدون نیاز به بالارفتن از درختان و تنها با تکان دادن شاخه ها و از طریق ضربه زدن با چوب میوه چیده شده و از مجرایی به داخل صندوق های تعبیه شده هدایت می شوند.
این پژوهشگر جوان مقدار سرمایه مورد نیاز برای ساخت نمونه اولیه دستگاه را ۵۰۰ میلیون ریال و قیمت نهایی این دستگاه در تولید نهایی را ۱۵۰ میلیون ریال (۱۵ میلیون تومان) ذکر کرد.

وی مزایای رقابتی این دستگاه را استفاده از سیستم ها و جک های هیدرولیکی به جای سیستم های مکانیکی و الکترونیکی، استفاده از دستگاه هم برای برداشت میوه ها،هرس کردن شاخه ها و سمپاشی، افزایش برداشت همراه با افزایش کیفی برداشت انواع مختلف میوه های درختی، کاهش زمان برداشت میوه ها، کاهش آسیب رساندن به درختان و نیروی انسانی برشمرد.

دستگاه بازیافت بخارات از سوخت

این مخترع جوان همچنین در خصوص اختراع ‘دستگاه بازیافت بخارات سوخت’ با بیان اینکه به هنگام بنزین زدن متوجه شده است که درجه آمپر بنزین ماشین بالا نمی آید، گفت: هنگام بازکردن درب باک بنزین مشاهده کردم که مقداری بخار که به بادکنک های کوچک شباهت دارد ترکیده می شود.
روستا افزود:پس از انجام یکسری تحقیقات با دوستانم پی بردم که به دلیل حرکت مداوم خودرو و تانکرها، وجود گرما و ضرباتی که ذرات سوخت بهم و به بدنه باک و مخزن می زنند، قسمتی از سوخت در سه مرحله بخار می شود و زمانی که درب باک خودرو یا تانکر حمل سوخت باز می شود این بخارات سوخت همراه با هوا وارد فضا می شود.

وی گفت: دولت نیز از سال ۸۷ با طرحی با عنوان کهاب(کاهش، هدایت، انتقال و بازیافت بخارات سوخت) درصدد رفع این مشکل بوده است و تمهیداتی نیز در جایگاه های سوخت انجام داده اند و هزینه زیادی نیز صرف کرده اما نه تنها از بخار شدن ذرات سوخت جلوگیری نشده بلکه با لوله کشی های زیادی که در جایگاه ها انجام داده اند بخارات سوخت افزایش یافته است.
این مخترع جوان با اشاره به اینکه، بخش مهمی از آلودگی هوا مربوط به ورود بخارات سوخت به هوا است افزود: این ذرات سوختی که احتراق نشده از اثرات زیانبار فیزیولوژیکی و زیست محیطی قابل توجهی برخوردار است، ضمن اینکه موجب کاهش مرغوبیت بنزین مصرفی نیز می شود.
روستا ادامه داد: این درحالی است که با وسیله طراحی شده و نصب آن در خودورمی توان از ورود این بخارات سوخت به هوا و ریه های مردم جلوگیری کرد و در مصرف سوخت نیز صرفه جویی کرد.
وی تصریح کرد:پس از یک سال تحقیق و آزمایش قادر به ساخت نمونه آزمایشگاهی این دستگاه با حمایت باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان دانشگاه آزاد اسلامی شده ایم.

این مخترع جوان اظهارکرد: این دستگاه طوری طراحی شده که با توجه به شرایط آب و هوایی منطقه و مقدار مسافت طی شده خودرو و تانکر به طور میانگین از هر ۱۰ لیتر سوخت ،۳۰۰ سی سی بازیافت بخارات سوخت را برای ما داشته باشد.
به گفته این پژوهشگر جوان، هزینه استفاده از دستگاه بازیافت بخارات سوخت بعد از تجاری سازی برای نصب روی انواع خودروها کمتر از ۱۰۰ هزار تومان و برای نصب روی تانکرهای حمل سوخت نیز کمتر از یک میلیون تومان است.
وی گفت: این درحالی است که میزان هزینه مورد نیاز اجرای طرح کهاب در کشور پیش از سال ۸۷، حدود ۱۸۳میلیارد تومان بود و این هزینه در سال ۸۸ به ۲۳۰میلیارد تومان و هم اکنون با رشد چند برابری به ۶۷۳ میلیارد تومان افزایش یافته است.
روستا در ادامه با اشاره به نمایش این اختراع در نمایشگاه دستاوردهای باشگاه پژوهشگران جوان در خانه ملت و چهارمین جشنواره فرهیختگان دانشگاه آزاد و بازدید مسئولان کشوری از این دستگاه، درعین حال گفت:تاکنون هیچ گونه حمایتی از این اختراع نشده است.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

سخت‌ترین و آسان‌ترین بخش قرآن برای یک حافظ خردسال

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه اکتبر 01, 2016 9:41 pm

سخت‌ترین و آسان‌ترین بخش قرآن برای یک حافظ خردسال


شفقنا(پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه )- نرگس حسنی یکی از حافظان خردسال قرآن کریم است که توانسته طی یک سال به توفیق حفظ دست بیابد.
خانواده‌ها برای تربیت صحیح فرزندان خود به دنبال بهترین شیوه‌ها هستند و سوق دادن آنها به فضای دینی و قرآنی بهترین شیوه در این زمینه است. با گسترش شیوه‌های آموزش قرآن در زمینه روخوانی، حفظ و آشنایی با مفاهیم قرآنی ویژه کودکان و نوجوانان این علاقه‌مندی به مراتب بیشتر از گذشته شده است.

نرگس حسنی از جمله افرادی است که با تشویق والدین خود با قرآن آشنا شده و به سمت آموزش قرآن سوق پیدا کرده است. تشویق والدین و علاقه‌مندی خود به این حوزه تا حدی بوده که وی توانسته در مدت یک سال توفیق حفظ کل قرآن کریم را کسب کند.

Image

گفت‌وگوی ایکنا با این حافظ خردسال البرزی در ادامه می‌آید:

خودتان را معرفی کنید.
نرگس حسنی، ۱۰ ساله از نظرآباد کرج هستم.

از چند سالگی برای حفظ قرآن کریم اقدام کردید و طی چه مدتی توانستید به هدف خود برسید؟
از یک سال پیش حفظ قرآن را شروع کردم و توانستم در این مدت کل قرآن کریم را حفظ کنم.

مشوق اصلی شما در این زمینه چه کسی بود؟
بیش از همه مادربزرگم من را با قرآن آشنا کرد و برای حفظ آن مشوقم شد.

برای این کار کلاس خاصی می رفتید یا در خانه مشغول به حفظ قرآن بودید؟
در خانه تمرین می کردم اما کلاس قرآن هم می رفتم.

در بین دوستان شما افرادی بودند که حافظ قرآن باشند؟
نه. بیشتر به روخوانی قرآن تمایل دارند.

آنها را برای حفظ قرآن تشویق نکرده‌اید؟
به آنها در رابطه با حفظ قرآن توصیه‌های زیادی کردم اما فکر می‌کنند این کار سخت است.

برای شما هم حفظ قرآن کریم سخت بود؟
نه. این کار برای من اصلا سخت نبود اما دیگران تصورشان این است که کار سختی است.

به این افراد چه توصیه‌ا‌ی داری؟
به همسن‌های خودم توصیه می‌کنم که حفظ قرآن کریم آسان است. البته اگر نخواهند به سمت حفظ قرآن بیایند، نمی‌توانند قرآن را حفظ کنند اما اگر تلاش کنند و بخواهند به سمت قرآن بیایند، حفظ قرآن برایشان سخت نیست.

در روز چقدر برای حفظ قرآن وقت می‌گذاشتی؟
سعی می‌کردم هر روز یک صفحه از قرآن را حفظ کنم.

چند بار تکرار می‌کردی تا آیات در ذهنت نقش ببندد؟
حداقل روزی دو بار (جلسه) تکرار (برگزار) می‌کنم.

چه زمانی را برای حفظ قرآن مناسب می‌دانی؟
این کار نیاز به سکوت و آرامش دارد و زمانی که سکوت و آرامش باشد می‌توان تمرکز لازم را برای حفظ قرآن داشت.

چه اقدامی می کنید برای اینکه آنچه حفظ کردید از ذهنتان خارج نشود؟
مدام باید تکرار کنیم. مرور آیات قرآن باید به موقع، سر وقت و درست انجام شود.

حفظ کدام بخش از قرآن برای شما سخت‌تر بود؟
یکی از آیات سوره بقره است که در یک صفحه قرار گرفته. حفظ آن برای من خیلی مشکل بود به طوری که ۷ روزه توانستم آن را حفظ کنم.

و کدام بخش آسان بود؟
سوره نسا و کلاً جزء پنجم خیلی آسان بود.

یک سال برای حفظ قرآن کریم زمان گذاشتی. در این مدت آسیبی به درس خواندنت وارد نشد؟
هیچ آسیبی به درس‌هایم وارد نکرد و برعکس تأثیر مثبت زیادی داشت و علاوه بر آن در زندگی‌ام تأثیرگذار بود.

در کنار حفظ، به ترجمه و مفاهیم قرآن هم توجه می‌کنید؟
بعضی اوقات ترجمه آیات را می‌خوانم و دوست دارم بدانم چه مطالبی را حفظ کرده‌ام.

کدام یک از مفاهیم و آموزه‌های قرآن بیشتر در ذهنت مانده و تأثیرگذاری بیشتری داشته است؟
در قرآن تأکید شده که «بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا»؛ یعنی به پدر و مادر خود نیکی کنید. این مطلب همیشه در ذهنم بوده و سعی کردم به آن عمل کنم.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

وقتی کودکان خیابانی در هند روزنامه منتشر می کنند

پستتوسط pejuhesh232 » يکشنبه اکتبر 09, 2016 12:06 am

وقتی کودکان خیابانی در هند روزنامه منتشر می کنند


Image

آزار جنسی، شکنجه، بدرفتاری و توهین رزق و روزی کودکان خیابانی در هند است.

الجزیره نوشت روزنامه «بالاک نامه» در دهلی نو تنها روزنامه ای در جهان است که توسط کودکان خیابانی منتشر می شود. «شامبهو» نوجوان ۱۷ساله ای که روزها به تمیز کردن ماشین مردم می پردازد و در این روزنامه مسئولیتی نیز برعهده گرفته می گوید بالاک نامه صدای ما است.

این روزنامه که به دو زبان هندو و انگلیسی چاپ می شود در هشت هزار نسخه منتشر شده و تمام هزینه های آن را نیز بنیاد کمک رسانی Chetna تقبل کرده است.

کودکانی که برای این روزنامه زحمت می کشند معتقدند حداقل جایی برای رساندن صدای درد و رنجشان به گوش دیگران، یافته اند.

به تصاویر الجزیره ازتلاش کودکان خیابان دهلی نو برای انتشار این روزنامه توجه کنید.

Image Image Image
Image Image Image
Image
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

مغلوب بيماري نشدن يك دختر نوجوان و اختراع در دوران درمان

پستتوسط najm134 » جمعه نوامبر 25, 2016 1:47 am

مغلوب بيماري نشدن يك دختر نوجوان و اختراع در دوران دردناك شيمي درماني


Image

دختر بچه ۱۰ ساله ای که توانست سرطان را شکست دهد، به خاطر اختراع یک دستگاه چسب زخم، توانست جایزه سفر به ناسا را برنده شود.

به گزارش کلیک، این دختر بچه ۱۰ ساله استرالیایی توانست طی دوره شیمی درمانی خود، نوعی دستگاه برای استفاده از چسب زخم ابداع کند که او را برنده جایزه یک سفر به ناسا و بازدید از این تشکیلات کرد.

بریجیت ونریس که در ملبورن به دنیا آمده است توانست به خاطر ایده اش در ابداع یک طراحی ساده برای سیستمی که بتواند استفاده از چسب زخم را سریع تر و ساده تر کند، در مسابقه littleBIGidea برنده شده و به عنوان بهترین مخترع جوان شناخته شود.

وی در این باره به ABC News گفته است: این جایزه باعث شده است که من احساس فوق العاده خوبی داشته باشم. هیچ وقت فکر نمی کردم بتوانم این جایزه را برنده شوم.
Image

ونریس سال گذشته و پس از این که فهمید به سرطان خون مبتلا شده است، این اختراع را انجام داد. او طی ۱۸ ماه که تحت شیمی درمانی بود، متوجه شد که پرستاران و والدینش به طور دائم با باز کردن و بستن چسب زخم مشکل دارند و به جای این که منفعل باقی بماند، تصمیم گرفت کاری انجام دهد. او یک سیستم استریل مشابه پایه چسب نواری طراحی کرد که چسب زخم از آن بیرون می آید.

بعد از چندین بار اجرای طرح های مختلف، توانست یک پروتوتایپ از کارش را بسازد که در مسابقه littleBIGidea ارائه داده شد.

ونریس در این باره گفته است: این دستگاه می تواند به طور کامل بسته شود تا مطمئن باشیم آلودگی به هیچ وجه نمی تواند به داخل آن وارد شود و چسب زخم ها را کاملا استریل نگه می دارد. من فکر کردم حالا که هیچ کس نمی خواهد کاری برای حل مشکل استفاده از چسب زخم انجام دهد، این مشکل تا ابد ادامه پیدا خواهد کرد.

این اختراع جدید هم طرز استفاده راحت تری دارد و هم برای محیط زیست بهتر است چون کاغذ و چسب زخم کمتری مصرف می شود.

ونریس به عنوان بخشی از جایزه اش، برنده یک سفر به ناسا و بازدید از تجهیزات و ملاقات با بعضی از مهندسان آن شده است.

خوشبختانه مسئولان این مسابقه به او انرژی خوبی دادند تا به اختراعات خود ادامه دهد. همه ما نیاز داریم تا به مشکلات قدیمی مربوط به سلامت و علم نگاه تازه ای داشته باشیم.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

کارآفرینی که از سرمایه ۵ میلیونی به درآمد ۲۵ میلیونی رسید

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه دسامبر 03, 2016 5:34 pm

کارآفرینی که از سرمایه ۵ میلیونی به درآمد ۲۵ میلیونی رسید


به گزارش مشرق، در شرایطی که بیکاری در حال تبدیل شدن به یک بحران در کشور است بارها شنیده ایم که بیان می شود تعداد فارغ التحصیلان بیکار بیشتر از بیکاری عمومی است و همچنین بارها شنیده شده که بیکاری زنان چندین برابر مردان است.

طی چند سال اخیر عدم تناسب رشته‌های دانشگاهی با بازار کار موجب افزایش بیکاران فارغ‌التحصیل دانشگاهی در کشور شده به نحوی که این مسئله به یک معضل در کشور تبدیل شده است. اما در این میان برخی آمارها حکایت از این دارد که بالاترین تعداد بیکاران در رشته‌های صنعت و فرآوری، کامپیوتر، هنر و روزنامه‌نگاری قرار دارند.

با این وجود اما استثناهایی هم وجود دارد. جوانانی هستند که منتظر اقدام دولت برای ایجاد اشتغال نمی مانند و با کارآفرینی اقدام به اشتغالزایی برای خود و دوستان خود می کنند.

سارا صفری یکی از بانوان هنرمند کردستانی در رشته ی منبت و معرق کاری است که طی 10 سال توانسته در این عرصه موفق باشد. پس انداز اولیه اش 5 میلیون تومان بوده و با آن میزان فعالیت در عرصه صنایع دستی و سازه های چوبی آغاز به کرده است و در حال حاضر درآمدی بالغ بر 25 میلیون تومان در سال دارد و از وضعیت بازار فروش خود احساس رضایت دارد.

وی درباره شروع فعالیتش می‌گوید:بر خلاف بسیاری از افراد جامعه اعتقاد به این نداشتم که منبت کاری هنر است و بیشتر به عنوان یک شغل به آن نگاه می کردم و از بچگی به عنوان تفریح و سرگرمی سراغ این حرفه رفتم. بعدها که شغل های دیگری را تجربه کردم و به این نتیجه رسیدم که در حرفه ی دیگری نمی توانم فعالیت کنم بنابراین دوباره به حرفه قبلی خود بازگشتم آن هنگام فهمیدم که چقدر عشق و علاقه به این کار در وجودم نهفته است.

این کارآفرین با اشاره به استقبال کارآموزان از این هنر بیان می کند: خدا را شکر می کنم که تا الان استقبال خوبی صورت گرفته است این افراد راه خودشان را پیدا کردند و به این نتیجه رسیده اند که می توانند با تکیه بر هنر و ذوقی که دارند یک تولید کننده موفق باشند.

صفری صنایع دستی را معتبرترین سند هویت تاریخی هر ملت می داند و با بیان این که کارهای هنری باعث می شود که هنر آن منطقه احیاء و از فراموشی جلوگیری شود می گوید: بدون شک وجود و فعالیت صنایع دستی مثل قطره هایی هستند که اگر دست به دست هم بدهند می توانند نقش بسزایی در اقتصاد کشور بویژه در صادرات داشته باشند.

وی توسعه مشاغل خانگی را از جمله سیاست های موفق برای رفع بیکاری می‌داند و بیان می کند: مشاغل خانگی در افزایش تولید ملی و اشتغالزایی حتی در کشورهای توسعه یافته نیز نقش عمده ای ایفا کرده اند.

این کارآفرین با بیان اینکه در رشته های مختلف از این شاخه به آن شاخه پریدم می گوید:در ابتدا کارها و شغل های زیادی را تجربه کردم اما به دلیل علاقه ای که داشتم تصمیم گرفتم با گذراندن دوره های خاص این رشته صنایع چوبی را بهتر یاد بگیرم.

صفری درباره مولفه‌های یک اثر ممتاز ادامه می‌دهد:چهار مؤلفه اصلی یک اثر ممتاز منبت کاری شامل، چوب، تکنیک و ابزارها، شخص هنرمند و زمان است که زمان شامل همه عوامل نا محسوس تأثیر گذار برای ایجاد یک محصول است.به نظرم همه محصولات ممتاز و خوب هستند. مهم این است که هر اثر در فضا و زمان مناسب خود استفاده شود و شناخت سازنده از کار خود نیز مهم است.

وی درباره شرایط فعلی صنایع دستی ایران به ویژه کردستان می گوید: کسانی که در این رشته تحصیل کرده‌اند، فعالیت مناسب و خوبی انجام دادند. اگر به این جوانان امید به کار و آینده داده شود و شرایط اقتصادی جامعه هم از این حالت دور شود این رشته هنری خیلی خوب رشد می کند. بنابراین دانشجویان این رشته می توانند در بهبود اوضاع این رشته کمک کنند. امید در کنار عشق به کار و عرضه مناسب و درست اثر هنری می تواند در بهبود اوضاع مؤثر باشد.


این فعال کارآفرینی با بیان اینکه جوانان به فکر پشت میز نشینی نباشند می گوید: از همه جونان جویای کار دعوت می کنم که از فرصت هایی که هست استفاده کنند و فقط به فکر شغل های پشت میز نشینی نباشند و به کارهای هنری و تولیدی روی آوردند.

وی بیان می‌کند:صنایع دستی یک ابزار خوب و جوابگو برای افرادی است که می خواهند سریع وارد بازار شوند و بدون شک هرکسی در هر کاری تلاش کند محال است که موفق نشود.ارزش هنری معرق کاری بسیار بالاتر از درآمدش است.تابلوهایی که با دست انجام می شود کیفیت بهتر و ارزش بالاتری نسبت به صنایع ماشینی دارد. مردم صنایع دستی را بخاطر کیفیت خوب ترجیح می دهند.

این فعال کارآفرینی درباره مشکلات در تهیه وسایل کار می گوید: اگر مسئولین از ما حمایت کنند و جلوی پارتی بازی گرفته شود مشکلات ما در صنایع دستی حل می شود. ما در معرق کاری نیاز به امکانات داریم که اگر دولت یاری کند مشکلاتمان حل می شود که هیچ گاه این مسئله انجام نشد.

صفری با بیان اینکه پشت هر کاری ممکن است شکست یا پیروزی باشد بیان می‌کند: نباید به بهانه ترس از شکست دست از فعالیت برداریم.در حال حاضر در کارگاه ما 2 نفر به صورت مسقیم و 5 نفر غیرمسقیم مشغول کار هستند اما اشتغالزایی ما براساس هر دوره سفارش می تواند افزایش یابد. نمایشگاه صنایع دستی و نمایشگاه های دیگر، محلی است که سالانه صنایع دستی ما را به نمایش می گذارد و درآمدی برای ما محسوب می شود.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

خطرناک ترین مسیر مدرسه در جهان

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه دسامبر 10, 2016 8:20 pm

خطرناک ترین مسیر مدرسه در جهان


Image

شفقنا- گاهی اوقات شنیده می شود که در برخی نقاط دنیا، مسیری که کودکان برای رسیدن به مدرسه طی می کنند دور است و یا به سختی این مسیر را طی می کنند. اما با دیدن این تصاویر قطعا تصور شما از سختی رسیدن به مدرسه تغییر خواهد کرد.

به گزارش شفقنا به نقل از سی ان ان یک مسیر مدرسه در جنوب غرب چین واقع در مناطق دورافتاده استان سی چوان وجود دارد که وحشتناک ترین و دلهره آورترین مسیر برای رسیدن به کلاس درس است.

کودکان برای رسیدن به مدرسه از این این مسیر سخت و ترسناک ۸۰۰ متری بالا می روند تا به کلاس درس برسند. تازگی ها مسیری با ۱۵۰ لوله برای این بچه ها درست شده که البته هنوز هم به صورت کامل به پایان نرسیده و تا اول نوامبر تکمیل می شود. مردم روستاهای اطراف ۱۵۰ هزار دلار خرج کرده اند که همین مسیر نیم بند را نیز درست کنند.

به تصاویر سی ان ان از این مسیر وحشتناک نگاه کنید.

Image
Image
Image
Image
Image
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

اقدام جالب مرد هندی که جزیره ای را به جنگل تبدیل کرد

پستتوسط pejuhesh232 » يکشنبه دسامبر 18, 2016 7:00 pm

اقدام جالب مرد هندی که جزیره ای را به جنگل تبدیل کرد


Image

اقدام جالب مرد هندی که جزیره ای را به جنگل تبدیل کرد. این جزیره واقع در براهاماپوترا در قرن 17 شکل گرفت و امروز دارای 150000 نفر جمعیت است؛ بزرگ‌ترین جزیره رودخانه‌ای جهان است.

یک مرد هندی طی چندین سال و به تنهایی در یک جزیره در هند آنقدر درخت کاشته است که مانند یک جنگل شده است.

مردی به نام Jadav Payeng به تنهایی و با دو دست خود از سال‌ها پیش یعنی از سال 1970 تا کنون در منطقه‌ای از هند در یک جزیره به نام Majuli به تنهایی در 550 هکتار زمین درخت کاشته است.

این جزیره واقع در براهاماپوترا در قرن 17 شکل گرفت و امروز دارای 150000 نفر جمعیت است؛ بزرگ‌ترین جزیره رودخانه‌ای جهان است.

کل این منطقه 1250 کیلومتر مربع بوده است و از اواسط قرن نوزدهم بیش از نیمی از آن کاهش یافته است؛ در سال 2001 جزیره بیش از 42165 کیلومتر مربع نبود؛ به گفته کارشناسان این جزیره در عرض 15 تا 30 سال در اثر اسیدی شدن اقیانوس‌ها فرسایش پیدا کرده است؛ به علاوه این جنگل در حال حاضر از پارک مرکزی نیویورک که 341 هکتار است بزرگ‌تر است.

این جنگل به نام Molai نامگذاری شده است و غنی از حیوانات وحشی است؛ در این جنگل کرگدن، گوزن و ببر وجود دارد و سه ماه از سال فیل‌ها زندگی می‌کنند.

وی می‌گوید: فیلمسازان می‌توانند یک مستند در مورد تاریخ این مکان بسازند.

Image
Image
Image
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

تولید ۲۱ نوع میوه در باغی کوچک توسط کشاورز نیکشهری

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه ژوئن 30, 2017 6:10 pm

تولید ۲۱ نوع میوه در باغی کوچک توسط کشاورز نیکشهری


کشاورز جوان – کشاورز اهل روستای ˈهیچانˈ شهرستان نیکشهر در جنوب سیستان و بلوچستان با همت و پشتکار خود در گستره دو هزار و ۵۰۰ مترمربع باغ خانه اش ۲۱ نوع میوه گرمسیری و سردسیری به ثمره رسانده است.

Image

به گزارش کشاورز جوان به نقل از ایرنا، ˈمحمد کریم رییسیˈ این کشاورز نیکشهری می گوید: با تلاش شبانه روزی و همکاری تک تک اعضای خانواده در طول ۱۲سال ۱۵۰ درخت با ۲۱ نوع میوه در فضای کوچک خانه ام کاشته ام.

ˈانار، انجیر، توت، کُنار، لیموترش، لیموشیرین، پرتقال، بالنگ، نارنگی، جم، پاپایا (خربزه درختی)، زیتون محلی یا گواوا، هلو، سیب محلی، انواع درخت خرما، انگور و موزˈ از جمله درختان مثمری است که در باغ خانه این کشاورز کشت شده است.

وی گفت: خدا را شاکرم که همت و پشتکار به من داد تا بتوانم در طول سال میوه تولید کنم و علاوه بر تامین نیاز خانواده بخشی از آن را در روستا به فروش می رسانم و ماهیانه بیش از یک میلیون تومان درآمد کسب کنم.

رییسی با حفر یک حلقه چاه در پایین دست باغ درختان خود را آبیاری می کند و از مدیریت جهاد کشاورزی تقاضای ساخت استخر ذخیره آب را دارد.

وی در کنار کار کشاورزی قسمتی از وقت خود را به پرورش دام سبک نیز اختصاص داده و علوفه مورد نیاز دامها را نیز از همین باغ تامین می کند.

این حرکت به ظاهر کوچک نمونه ای برای قرار گرفتن در مسیر تحقق اهداف بزرگ اقتصاد مقاومتی است، الگویی که بر شکوفایی توانمندیها و داشته های داخلی و رونق کشاورزی تاکید دارد.

مدیر جهاد کشاورزی نیکشهر نیز با تایید فعالیت این کشاورز سختکوش اظهارداشت: رییسی یکی از کشاورزان نمونه بخش مرکزی در روستای هیچان است که در زمین کوچک خود توانسته انواع میوه ها و محصولات کشاورزی را کشت داده و از ثمره آنها بهره مند شود.

ˈحبیب رییسیˈ افزود: در شهرستان نیکشهر بیش از هشت هزار هکتار زمین کشاورزی زراعی و باغی وجود دارد که انواع محصولات کشاورزی به ویژه مرکبات، برنج و خرما در آنها کشت می شود.

روستای هیچان با ۴۲۰۰ نفر جمعیت از توابع بخش مرکزی در ۲۶ کیلومتری مرکز شهرستان نیکشهر واقع شده است.

نیکشهر در ۵۱۰ کیلومتری جنوب زاهدان به سبب آب و هوای مناسب توانمندی و ظرفیت بالایی در تولید محصولات کشاورزی به ویژه محصولات گرمسیری دارد.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

دریافت مدرک دکترا در 92 سالگی

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه جولاي 15, 2017 11:22 pm

دریافت مدرک دکترا در 92 سالگی


"هرماین تجیکانانگ" با 92 سال سن در حالی که از خوشحالی بر روی صندلی چرخدار لبخند می‌زد، درجه دکترای خود را از دانشگاه پادجادجارانگ باندونگ دریافت کرد و رسانه‌های اندونزی نوشتند که وی متولد سال 1922 میلادی است و توانسته در مدت پنج سال دوره تحصیلات تکمیلی برای اخذا دکترا را بگذراند و با اینکه پایان نامه این پیرمرد اندونزیایی هفت بار تجدیدنظر شده اما وی با تحقیق بیشتر آن هم بر روی تخت بیمارستان به دلیل دو بار حمله قلبی به اتمام رسانید.

Image

به گزارش عصر ایران، پیرترین فارغ‌التحصیل اندونزی پیش از این یک زن بود که در سن 83 سالگی و در سال 2010 موفق به اخذ دکترا شد.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

۹ چیزی که نمی دانستید مخترع آنها زنان هستند

پستتوسط pejuhesh232 » يکشنبه دسامبر 03, 2017 4:23 pm

۹ چیزی که نمی دانستید مخترع آنها زنان هستند


اگر اسم مخترعان مهم را بپرسند ممکن است از توماس ادیسون، الکساندر گراهام بل و لئوناردو داوینچی شروع کنید. ولی آیا مری اندرسون و یا آن تسوکاموتو را می شناسید؟
شاید این اسمها را نشناسید ولی آنها فقط دو تن از زنان مخترع وسایل و خدماتی هستند که هر روزه از آنها استفاده می کنید.
امسال بخش جهانی بی‌بی‌سی به مناسبت مجموعه برنامه‌های سالانه صدزن، فهرستی را تهیه کرده از ۹ وسیله و خدماتی که آنها را مدیون اختراعات زنان پیشرو هستیم.

۱. نرم افزار کامپیوتر - گریس هاپر
گریس هاپر در جنگ جهانی دوم به نیروی دریایی آمریکا پیوست. زمانی که درجه دریاداری داشت مامور شد روی کامپیوتر جدیدی به نام مارک ۱ کار کند. به فاصله کوتاهی در دهه ۱۹۵۰ او جز متخصصان ارشد برنامه ریزی کامپیوتر شد.
او وسیله‌ای به اسم همگردان (کامپایلر) را ساخت که می توانست دستورات را به رمزهایی بدل کند که کامپیوتر قادر به خواندن آن بود. به این ترتیب برنامه سازی سریعتر و در نتیجه شیوه کار کامپیوتر از اساس متحول شد.
گریس هاپر در عین حال در عمومیت دادن به عبارت "ویروس زدایی" نقش داشت که ما امروزه هنوز آنرا به کار می بریم. پس از آنکه بیدی را از کامپیوتر او خارج کردند این عبارت را ابداع کرد.
او که لقب "گریس شگفت‌انگیز" گرفته بود کار با کامپیوتر را ادامه داد تا اینکه بالاخره در سن ۷۹ سالگی به عنوان مسن ترین افسر شاغل نیروی دریایی آمریکا بازنشسته شد.

۲.کالر آی‌دی و کال ویتینگ - دکتر شرلی آن جکسون
خدمات ویژه مخابراتی از جمله قابلیت نمایش شماره فرد تماس گیرنده (کالر آی‌دی) و انتظار مکالمه (کالر ویتینگ) مدیون پژوهش‌های دکتر شرلی آن جکسون، یک کارشناس فیزیک تئوری آمریکایی است.
این خدمات براساس پژوهش های او در دهه ۷۰ میلادی طراحی و ابداع شدند.
علاوه براین اختراعات، او در زمینه ارتباطات صوتی و تصویری پژوهش های دیگری هم داشت که زمینه را برای اختراع دستگاه فکس متحرک، کابل های فیبر نوری و سلولهای خورشیدی توسط دیگران فراهم کرد.
او اولین زن آمریکایی آفریقایی تبار است که از دانشگاه فنی ماساچوست مدرک دکترا گرفت و هدایت یک دانشگاه پژوهشی عالیرتبه را برعهده داشته است.

۳. برف پاک کن اتومبیل - مری اندرسون
در یک روز زمستانی سال ۱۹۰۳ مری اندرسون که مشغول دیدار از شهر نیویورک بود متوجه شد که راننده اش برای پاک کردن برف از روی شیشه جلوی اتومبیل مجبور شده پنجره سمت خودش را باز کند.
هر بار که پنجره راننده باز می شد مسافران اتومبیل احساس سرما می کردند.
خانم اندرسون ساختن یک تیغه پلاستیکی برای پاک کردن شیشه که بتوان آنرا از داخل اتومبیل به حرکت درآورد شروع کرد و در سال ۱۹۰۳ اختراع خود را به ثبت رساند.
اما شرکت‌های اتومبیل سازی این اختراع او را نپذیرفتند چون به نظر آنها حواس راننده را پرت می کرد. خانم اندرسون هیچگاه حتی زمانی که برف پاک کن به وسیله‌ای استاندارد در همه اتومبیل‌ها بدل شد از این اختراع خود سودی نبرد.

۴. باتری های ایستگاه فضایی - اولگا د گونزالس- سانابریا
شاید جذاب‌ترین نام در این فهرست را نداشته باشد اما باتری‌های پردوام نیکل و هیدروژن در تامین انرژی مورد نیاز ایستگاه فضایی بین المللی نقش تعیین کننده‌ای داشته و بنابراین بسیار مهم هستند.
اولگا د گونزالس- سانابریا که اصلا اهل پورتو ریکو موفق به توسعه فناوری جدیدی شد که در دهه ۸۰ میلادی به ساختن این نوع باتری‌ها کمک کرد و اکنون مدیر مرکز پژوهشی گلن سازمان فضایی آمریکا- ناسا است.

۵. ماشین ظرفشویی - جوزفین کوچرین
خانم کاکرین که اهل مهمانی دادن بود به دنبال وسیله‌ای می گشت که ظرفهایش را با سرعت بیشتری از مستخدمان بشوید و آنها را نشکند.
ماشین اختراع او که شامل موتوری است که یک چرخ را داخل مخزن آب گرم مسی می‌چرخاند اولین ماشین ظرف شویی خودکاری است که از پمپ آب (فشار آب) استفاده می‌کند.
شوهر الکلی خانم کوچرین پس از مرگ بدهی فراوانی برای او به جا گذاشت و این انگیزه‌ای شد که اختراع خود را در سال ۱۸۸۶ ثبت کرده و کارخانه تولید این نوع ماشین ها را راه اندازی کند.

۶. سیستم امنیتی خانه - مری ون بریتن براون
مری ون بریتن براون که پرستار و معمولا در خانه تنها بود به فکر خلق ابزاری افتاد که به او احساس امنیت بدهد.
همراه همسرش آلبرت و در واکنش به افزایش میزان جرایم و واکنش کند پلیس در دهه ۶۰ میلادی اولین سیستم امنیتی خانه را طراحی کرد و ساخت.
این وسیله پیچیده بود، دوربینی داشت که با کمک یک موتور حرکت می کرد و به کمک آن می شد محیط بیرون در ورودی منزل را از طریق دریچه کوچکی دید. علاوه بر این تصاویر دوربین به صفحه‌ای که در اتاق خواب او نصب شده بود منتقل می شد که در عین حال به یک آژیر خطر مجهز بود.

۷. جدا سازی سلولهای بنیادی - تسوکاموتو
او برای یافته‌های خود در زمینه جداسازی سلولهای بنیادی در سال ۱۹۹۱ جایزه گرفت. از آن زمان کار خانم تسوکاموتو منجر به پیشرفت‌های مهمی در زمینه شناخت سیستم خون بیماران مبتلا به سرطان که می تواند به درمان این بیماری بیانجامد.
خانم تسوکاموتو در حال حاضر مشغول پژوهش‌های بیشتری در مورد نحوه رشد سلولهای بنیادی است و هفت اختراع دیگر با مشارکت دیگران به نام او ثبت شده است.

۸- کولار - استفانی کوولک
این شیمی دان الیاف بسیار سبکی به نام کولار را اختراع کرد که از آن در جلیقه های ضد گلوله و لباس های ایمنی برای انواع ورزشها از جمله اتومبیل رانی و موتور سواری استفاده می شود.
از زمان اختراع در سال ۱۹۶۵ این ماده که پنج برابر فولاد استحکام دارد جان بسیاری را نجات داده و میلیونها نفر روزانه از آن استفاده می کنند.
این ماده در انواع و اقسام وسایل، از دستکش‌های آشپزی و تلفن‌های موبایل گرفته تا هواپیماها و پل‌های معلق به کار برده می شود.

۹- مونوپلی - الیزابت مگی
معمولا مردی به نام چارلز دارو به عنوان مخترع پرطرفدارترین بازی رومیزی در تاریخ شناخته می شود ولی قوانین بازی مونوپلی در حقیقت توسط الیزابت مگی اختراع شد.
خانم مگی از طریق ابداع یک بازی نوآورانه که در آن بازیکنان پول و مستقلات فرضی را معامله می کنند قصد داشت مشکلات نظام سرمایه داری را نشان دهد.
نام اختراع او که در سال ۱۹۰۴ ثبت شد بازی صاحب ملک بود.

بازی مونوپلی که امروزه می شناسیم در سال ۱۹۳۵ توسط برادران پارکر به بازار عرضه شد. آنها متوجه شدند که چارلز دارو تنها خالق این بازی نیست و با خریدن حق ثبت خانم مگی به بهای ۵۰۰ دلار ازآن زمان انحصار بازی مونوپلی را در دست گرفتند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

با مادر بزرگ‌هایی که به مدرسه می‌روند آشنا شوید

پستتوسط najm134 » يکشنبه دسامبر 10, 2017 7:24 pm

با مادر بزرگ‌هایی که به مدرسه می‌روند آشنا شوید


Image
هر روز بعد از ظهر مادربزرگ های روستای فانگان ساری‎های صورتی خود را می پوشند، چرتکه و تخته سیاهشان را توی کیف و کوله پشتی می گذارند و به مدرسه می روند.
آنها در ایالت ماهاراشترا هند زندگی می کنند، کشوری که تعداد جمعیت زنانی که سواد خواندن و نوشتن دارند یک سوم مردان است.
برخی از این مادربزرگ ها نمی توانند به خوبی حروف را بخوانند، برخی موقع حرف زدن سینه شان درد می گیرد. ولی هر روز به غیر از پنجشنبه ها این زنان برای سوادآموزی از زنی که سنش کمتر از نصف آنهاست دور هم جمع می شوند.
هشت مارس ۲۰۱۷، روز جهانی زن، یک سال از تاسیس این مدرسه گذشت. ساتیاکی قوش عکاس، از سفر این زنان برای سواد آموزی عکس گرفته است.
Image
آنسویا دشموخ ۹۰ ساله است. او را که فرزند یک خانواده کارگری است در سن ۱۰ سالگی شوهر دادند. او می گوید:"برای خرید کتاب و تخته سیاه پولی نبود، برای خرید لباس هم پول نداشتیم. من بعضی روزها به مدرسه می رفتم ولی خیلی مریض می شدم و دیگر مرا به مدرسه نفرستادند."
در یک سال گذشته او تا حدی یاد گرفته که می تواند نام خود را بنویسد، الفبا را بگوید و تا شماره ۲۱ بشمارد.
Image
یوگندرا بانگار ۴۱ ساله موسس این مدرسه است.
پس از آنکه زنان روستا گفتند اگر سواد می داشتند حتما در مورد زندگی ماهاراجه چاتراپاتی شیواجی مطالعه می کردند او این مدرسه را تاسیس کرد. این ماهاراجه از پادشاهان قرن هفدهم میلادی است و هر سال به مناسبت زندگی او در روستا جشن می گیرند.
او می گوید:"می گویند در روز جهانی زن باید به زنان احترام گذاشت و ما فکر کردیم که مادربزرگ های ما که تاکنون احترامی به آنها گذاشته نشده بالاخره احترامی را که در خور آنهاست دریافت کنند. مردم در نسل مادربزرگ های ما امکان رفتن به مدرسه را نداشتند."
Image
روی زمین کلاس نشسته اند، درس می خوانند
آقای بانگار پول لازم برای ساری ها و وسایل درسی این زنان را از یک نهاد خیریه گرفت و برای آنها یک کلاس درس پیدا کرد.
او می گوید:"اگر زنی درس خوانده باشد تمام اهالی آن خانه باسواد می شوند چون او دانش و روشنایی را به خانه می آورد."

Image
در مورد زنان، شخصیت‌های تاثیر‌گذار و دغدغه‌های آنها است. این مجموعه شامل مطالب متنوعی از جمله گفت‌‌وگو‌، گزارش و یادداشت از زنان در نقاط مختلف جهان است. عبور از سقف شیشه‎ای، امنیت زنان هنگام استفاده از وسائل نقلیه، تبعیض در ورزش و علت بی‌سوادی زنان و راه حل‌های برای مقابله با آن تنها بخشی از موضوعاتی هستند که در این فصل از ویژه برنامه‌های صد زن به آن می‌پردازیم.
با ما همراه شوید، در تلویزیون، وب‌سایت و رادیو. همچنین ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید، فیسبوک، اینستاگرام، توییتر و یوتیوب.
با هشتگ #صدزن در بحث‌های ما شرکت کنید.
Image
ساری صورتی به تن دارد و لبخند می زند
نوه های رامابهانی گانپات دست او را می گیرند و با او تا مدرسه می روند.
او می گوید:"احساس خوبی است. ما مدرسه رفتن را دوست داریم. ما مادربزرگ ها کیف هایمان را برمی داریم و همه با هم به مدرسه می رویم. از اینکه به این خوبی می توانیم یاد بگیریم افتخار می کنیم."
Image
او با لبخندی می گوید:"ما کتاب داریم ولی به خاطر مشکل بینایی در سن پیری نمی توانیم آنها را بخوانیم."
"وقتی ما بمیریم و برویم پیش خدا اگر از ما بپرسد در زندگی چه کردید در پاسخ خواهیم گفت کار زیادی نکردیم ولی به مدرسه رفتیم و حداقل یاد گرفتیم اسم خود را بنویسیم."
Image
کوچکی که یونیفورم مدرسه به تن دارد یاد می گیرد
هنگام شروع درس همه زنان با هم دعا می کنند و این جمله را تکرار می کنند "هیچگاه از پرستش الهه ساراواتی دست نمی‌کشم."
ساراواتی در مذهب هندو الهه دانش و خرد است.
آنها همچنین هر روز به درختهایی که در حیاط مدرسه کاشته اند آب می دهند.
Image
آموزگار ۳۰ ساله مدرسه به نام شیتال رایگان کار می کند. مادر شوهرش یکی از محصلین اوست.

طی یکسال گذشته یکی از محصلین فوت کرده است و همزمان سه زن دیگر در گروه سنی ۶۰ تا ۹۰ ساله به این روستا آمده اند. در نتیجه تعداد محصلین مدرسه از ۲۸ به ۳۰ نفر افزایش یافته است.
آنها هنوز سواد کامل نیاموخته اند و برخی شکایت دارند که به خاطر سپردن آنچه که به آنها آموزش داده می شود کار دشواری است. ولی اکنون آنها می توانند به جای انگشت زدن نام خود را بنویسند و امضا کنند که خود گام بزرگی است.

Image
شیتال معلم این مدرسه می گوید:"از اینکه زنان نسل گذشته که هیچگاه درس نخوانده اند امروز آموزش می بینند بسیار خوشحالم."
"در تمام هند هر کسی که بیسواد است باید آموزش ببیند و با سواد شود. در تمامی روستاها باید برای زنان مدرسه دایر شود."
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

تلاش براى تحصيل: بياده رفتن ۴/۵ کیلومتر در سرماي منهاي 9 درج

پستتوسط najm134 » جمعه فبريه 16, 2018 8:15 pm

تلاش براى تحصيل: پياده رفتن ۴/۵ کیلومتر در سرماي منهاي 9 درجه کودک چینی با موهای یخ‌زده که «جهانی» شد

عکسی از کودک چینی که موهایش یخ زده، به سرعت به یکی از پربازدیدترین عکس‌های جهان تبدیل شده است.
به گزارش سرویس ترجمه شفقنا به نقل از اسکای‌نیوز، «وانگ فو مان» کودک اهل استان «یو نان» در چین که هر روز مجبور است برای رسیدن به کلاس درس، ۴/۵ کیلومتر مسیر را پیاده کند، اکنون به نماد کودکان فراموش شده در چین بدل شده است.
عکسی از وانگ توسط معلمش گرفته شده که نشان می‌دهد در اثر پیاده‌روی در سرمای منفی ۹ درجه، موها و ابروهایش یخ بسته‌اند. مقامات مدرسه وانگ می‌گویند والدین او مجبور شده‌اند به خاطر بیکاری، روستا را ترک کرده و فرزندشان را تنها بگذارند.
وانگ در واکنش به اظهار محبت هزاران نفر در جهان در مورد خود گفته: راه رفتن در سرما سخت است اما او عادت کرده است. وانگ گفته دوست دارند یک روز پکن را ببیند.

Image
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

دانش‌‌آموز مصممی که در هنگام كنكور از کودکش مراقبت می‌کرد

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه مه 16, 2018 2:39 pm

دانش‌‌آموز مصممی که در هنگام كنكور از کودکش مراقبت می‌کرد


Image
عکس الهام بخش "جهان تاب" با فرزند دو ماهه‌اش به طور گسترده در رسانه‌های اجتماعی به اشتراک گذاشته شده است
مادری در افغانستان که در هنگام آزمون ورودی برای تحصیلات عالی مجبور شد روی زمین بنشیند و پرستاری بچه‌‍اش را بکند، توانست نه تنها به یک موسسه تحصیلات عالی راه بیابد، بلکه به کمک مالی هم دست یافت.

عکس الهام بخش "جهان تاب" با فرزند دو ماهه‌اش به طور گسترده در رسانه‌های اجتماعی به اشتراک گذاشته شده است.
اراده قوی جهان تاب ۲۲ ساله برای ادامه تحصیل با وجود آن که در هنگام آزمون بچه‌اش گریه می‌کرد، کاربران شبکه‌های اجتماعی را حیرت زده کرد.
اشتیاق او برای آموزش، او را وادار ساخت تا از کف زمین به عنوان میز استفاده کند و در عین زمان از کودکش مراقبت کند.
جهان تاب در روستایی در ولایت مرکزی دایکندی افغانستان زندگی می‌کند. این منطقه‌ای است که هیچ حمل و نقل عمومی ندارد و حدود هفت ساعت از جایی که او امتحان را در آنجا گذراند، فاصله دارد.

تلاش این مادر جوان نتیجه می‌دهد و او به موسسه آموزش عالی ناصرخسرو در شهر نیلی راه می یابد.
او امیدوار است که پول جمع کند تا بتواند رشته مورد علاقه خود یعنی جامعه شناسی را بخواند، اما هزینه هر ترم این رشته سه‌ساله بین ۱۴۰ تا ۱۸۰ دلار است.
حالا انجمن جوانان افغان مستقر در بریتانیا برای کمک هزینه تحصیلی او در موسسه خصوصی پول جمع آوری می‌کند.

'فراتر از انتظار'
پرویز کریمی، رئیس این انجمن، به بی‌بی‌سی گفت: "ما می‌خواهیم زنان دیگر در افغانستان از این مادر جوان الهام بگیرند."
آقای کریمی می‌گوید زنان در افغانستان همیشه از حقوق برابر با مردان برخوردار نیستند و اغلب والدین، پسران خود را برای فرستادن به دانشگاه‌ ترجیح می‌دهند.
او افزود: "مراقبت از کودک در هنگام آزمون ورودی فراتر از حد انتظار است. او با این چالش‌ها مبارزه می‌کن


جهان تاب احمدی دختری از شهرستان میرامور ولایت دایکندی در مرکز افغانستان است. او در گفتگوی با خبرنامه از زندگی و آرزوهای بلندیش می گوید و این که در این امتحان چه می خواسته و اکنون چه شده است؟
جهان تاب می گوید که «دوست داشتم که در رشته حقوق کامیاب شوم، اما چون سر پارچه‌ی امتحان طفلم خیلی ناآرامی کرد، نتوانستم همه‌ی سوالات را حل کنم. خیلی دوست داشتم که حقوق بخوانم و در منطقه‌ام قاضی شوم.»
این بخشی از گفته های جهان تاب است که از دورترین منطقه ولایت دایکندی در مرز با ولایت غزنی، به‌کمک «کمک آنتن» تلفن صحبت می کند. خانم احمدی روز جمعه گذشته در یکی از دانشگاه‌های خصوصی در ولایت دایکندی امتحان کانکور را سپری کرد.

Image

او اکنون که به یکی از آیکون های زن متفاوت افغانستان تبدیل شده، در منطقه «اوشتو»، یکی از دورترین مناطق ولایت دایکندی زندگی می کند. خانم احمدی سه فرزند به شمول یک پسر و دو دختر دارد. او بعد از پایان دوران مکتب به‌دلیل وضعیت ضعیف مالی نتوانست، تحصیلات عالی خود را ادامه دهد.
خانم احمدی بیست و پنج سال دارد و شش سال است که ازدواج کرده. او می گوید که پس از ادواج با اشتیاق تمام در صدد ادامه تحصیلات خود در رشته دانشگاهی مورد علاقه اش بود، اما به دلیل مشکلات مالی همسرش نمی توانست به این آرزوی خود دست یابد. اما در سال جاری محصولات کشاورزی این زوج افغان، بهتر بوده و زندگی آن ها رونق بیشتری داشته است. به این جهت، تصمیم می گیرد که با مشورت همسرش در مرکز دایکندی سراغ دانشگاه را بگیرد.
اما منطقه زندگی او با نیلی مرکز ولایت دایکندی حدود ۱۰ ساعت راه موتر فاصله دارد. همزمان با این او باید دو ساعت دیگر را نیز پیاده طی کند تا بتواند به مکانی برسد که از آن جا انتقال آن ها با مرکز دایکندی با موتر انجام می شود.

تنها مزیت زندگی این خانم افغان در ولایت دایکندی این است که دانشگاه در آخر هفته برای روزهای پنج شنبه و جمعه کلاس های درسی را برگزار می کند که او نیز می تواند در این دو روز در کلاس های درسی شرکت کند.

آرزوهای بزرگ
جهان تاب احمدی می خواهد در آینده در مسند قضاوت افغانستان تکیه کند. به این جهت، او دوست داشته تا حقوق بخواند اما به دلیل این که کودک اش بی تابی می کرده و دلمغشولی بزرگ او، کودک اش در میانه امتحان بوده، نتوانسته در رشته دلخواه خود در دانشگاه قبولی بگیرد.
او اکنون در رشته علوم اجتماعی کامیاب شده است و اما دوست دارد با وساطت بزرگان دولتی افغانستان در عرصه تحصیلات عالی، دانشگاه اش در دایکندی متقاعد شود تا فرصت تحصیلی حقوق برای او را مساعد سازد؛ امری که نیازمند توجه مسولان تحصیلات عالی افغانستان و دانشگاه خصوصی او در دایکندی می باشد.
با این حال علاوه بر مسیر دشوار خانه و دانشگاه او، دلمغشولی بزرگ دیگر اش هزینه های مالی دانشگاهی اش می باشد.

هزینه های زیاد
دانشگاه های خصوصی در افغانستان هزینه های متفاوتی را برای تحصیلات عالی مقرر می کنند. با آن که هزینه های تحصیلی دانشگاه خصوصی که خانم احمدی در آن مشغول تحصیل شده، مشخص نیست، اما ظاهرا برای یک خانواده کشاورز در دایکندی هزینه های تحصیلی اندک نیز بالاست. با این حال او عزم خود را جزم کرده تا با همه این مشکلات مالی درس بخواند.
خانم احمدی می گوید که او مجبور است تا کودک دو ماهه خود را برای دو روز در هفته که به مرکز دایکندی می رود با خود داشته باشد تا از او نیز مراقبت کند و این موضوع هزینه های اقامت، حمل و نقل و تحصیل او را افزایش می دهد. به این لحاظ، یکی از خواسته هایش از حکومت افغانستان این است که او را در زمینه ادامه تحصیلات عالی اش در دانشگاه کمک مالی نماید.

آوازه گذشته
جهان تاب احمدی با آن که دختری از منطقه محرومی در دایکندی بوده اما در زمان تحصیلات اش در مکتب نامی در میان نام ها بوده است. بسیاری از اهالی شهرستان میرامور او را می شناسند.
سعادت صاعد هماهنگ کننده اداره ارگان های محل افغانستان در دایکندی در گفتگو با خبرنامه از آشنایی اش با نام خانم احمدی در زمانی می گوید که او دانش آموز بوده است. آقای صاعد گفت که “من جهان تاب را از زمانی می شناسم که دانش‌اموز موسسه آموزش سریع در منطقه ندک در منطقه داله در همجواری اوشتو زادگاه جهان تاب بود. انجنیر محمد امین موحدی، شوهر خواهرم در آنجا معلم و هر زمان که او از اوشتو به خانه ما می آمد، یکی از شاگردانش که از او صفت و تحسین می کرد، جهان تاب بود. جهان تاب با استعداد توصیف می کرد. ما زمان که در لیسه ذکور ندک معلم بودیم، با هیات تفتیش آمریت معارف ولسوالی میرامور در اوشتو رفتیم که آنجا یکبار جهان تاب را دیدم و استعدادهای و لیاقت او را از نزدیک نظاره کردم.”
اما این آخر ماجرا نیست. جهان تاب از منطقه ای برخاسته که در دایکندی به نام دیگری نیز شاخته شده است. دایکندی و مناطق مختلف از جمله منطقه اوشتو سال گذشته به خاطر آمار بالای اعتیاد شماری از شهروندانش خبرساز شده بود.

اوشتو
اعتیاد یکی از مسائلی است که دامن گیر دایکندی می باشد. یکی از این مناطقی که گفته می شود در آن اعتیاد وجود داشته و سال گذشته نیز از آن نامبرده شده اوشتو است.
اوشتو که جزء از شهرستان میرامور است، در مرز میان اجرستان ولایت غزنی و ولایت دایکندی واقع شده است. این منطقه دور افتاده بوده و آموزش و محیط های آموزشی در آن به سختی وجود دارد. به گفته آقای صاعد هنوز مکاتب اوشتو از ساختمان برخوردار نیست.
آموزش های دوره های ابتدایی، متوسط و لیسه در این منطقه به صورت مختلط انجام می شود. آقای صاعد می گوید که این منطقه حدود ۶۰۰ خانواده جمعیت دارد و سالانه نیز حدود ۴ تا ۵ دانش آموز آن می تواند از کانکور قبولی بگیرد و وارد دانشگاه شود.

Image
خانم احمدی حین امتحان کنکور
حیرت عکاس
با این حال عکسی که توانست جهان تاب را به عنوان نمادی از تغییر نسل و زن در افغانستان تبدیل نماید، از سوی یحی عرفان گرفته شده است. آقای عرفان استاد دانشگاه در دایکندی است و به خبرنامه می گوید که تصور نمی کرد این عکس بتواند تا این حد خبرساز شود.
او در باره این عکس می گوید که “زمانی که من شرکت کردن این خانم را با چنین جسارتی دیدم، چون برای خودم خیلی جالب بود از او عکس گرفته و در صفحه فیسبوک ام گذاشتم. من می دانستم که این عکس برای خیلی ها انگیزه بخش خواهد بود اما انتظار اینقدر بازتاب از این عکس را نداشتم. خوشبختانه این به عنوان یک سوژه مثبت در خیلی از رسانه ها بازتاب پیدا کرد.”
داستان جهان تاب احمدی اکنون تازه کلید خورده و تبدیل به یکی از مسائل مهم در حوزه حقوق زنان در افغانستان شده است. با ادامه این داستان، به نظر می رسد نمادی دیگری از افغانستان در حال ظهور است که به گفته بسیاری ها در ولایت کندی، انتظار می رود موضوع او بتواند توجه داخلی و بین المللی را به محرومیت دایکندی و نسلی که از این منطقه برخواسته و آینده ای که از آن برای افغانستان رقم خواهد خورد، جلب کند.
انتهای پیام
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

تلاش و زندگی با نیمی از بدن

پستتوسط najm134 » شنبه جولاي 28, 2018 7:58 am


تلاش و زندگی با نیمی از بدن

انسان‌ها به امید زنده هستند و بدون آن، زندگی‌شان دشوار می‌شود. «پنگ شیولین»، مردی است که از یک تصادف شدید جان سالم به در برد و دچار معلولیت شد، اما امیدش ر از دست نداد. او تلاش می‌کند. با شرایط جسمی‌اش کنار بیاید و خانواده‌اش را اندوهگین نکند.

شیولین، در شهر هونا چین به دنیا آمد و در سال 1995 پس از تصادف با کامیون و رد شدن آن از روی پایین تنه‌اش، بدنش به دو نیم مساوی تقسیم شد اما به طرز معجزه‌آسایی از مرگ نجات یافت. گروه امداد به سرعت در منطقه حاضر شد و او را به بیمارستان بوجی در شهر شنزن منتقل کردند. در این تصادف پایین تنه بدن او کاملاً له شده و از بین رفته بود، به این دلیل 2 سال از عمرش را در بیمارستان بوجی گذراند. در طول این مدت، به علت نابودی شریان‌های حیاتی، بدن «پنگ» جراحی‌های طولانی مدت را تحمل کرد و آموخت با تیکه بر دست‌هایش بایستد.
تصوير
پنگ در طول اقامتش در بیمارستان دست و صورتش را می‌شست و مسواک می‌زد و پس از گذشت 2 سال، پزشکان تصمیم گرفتند با ساخت‌ پاهای مصنوعی شانس راه رفتن دوباره را به این مرد جوان بدهند. برای ساخت پاها، از بدن پنگ قالب گچی لیوان مانندی ساخته شد تا قالب اصلی که از جنس فایبر‌گلاس بود، از روی آن تهیه شود. پاهای مصنوعی او از جنس پلاتین بود که به قالب پیچ می‌شد. قالب ساخته شده طوری طراحی شد که بتوان بدن پنگ را در خود جای دهد تا هنگام راه رفتن تعادلش حفظ شود.

«پنگ» مدتی در مرکز توانبخشی پکن تمرین کرد تا بتواند روی پاهایش بایستد. البته پاها هوشمند هستند و در راه رفتن به او کمک می‌کنند. پروتز‌های ساخته شده کابل اتصال دارند و دو پا را به یکدیگر وصل می‌کنند. وقتی یک از پاها به جلو حرکت می‌کند، کابل، پای دوم را به عقب هدایت می‌کند. پس از گذشت 15 سال «پنگ شیولین» با کمک عصا و این پاها راه می‌رود. دکتر لین لیو، رئیس گروهی جراحی گفت: «هم‌اکنون پنگ در سلامت کامل به سر می‌برد و هیچ مشکل خاصی ندارد و فقط ماهی یک بار برای معاینه به بیمارستان می‌آید.» این مرد 37 ساله 78 سانتی متر سوپر مارکتی را اداره می‌کند که تمام محصولاتش نصف قیمت مراکز فروش دیگر است. به این دلیل نام سوپر‌مارکتش را «مرد نصفه، کالای نصف قیمت» گذاشته است.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

موفقیت جوان ایرانی از یک روستای دورافتاده باعث شهرت او شد

پستتوسط najm134 » يکشنبه آگوست 26, 2018 4:08 pm


موفقیت جوان ایرانی از یک روستای دورافتاده باعث شهرت او شد


"عبدالله رئیسی" نام جوان "ایرانی" است که موفق به کسب رتبه ۲ در کنکور سراسری شده است.

گفته شده است که او اهل روستایی به نام "سروان" واقع در "سیستان و بلوچستان" است که آب و غذا برای آنها کمیاب است و میتوان گفت که قلم و دفتر در این منطقه نایاب است.

Image

این منطقه دور افتاده توانست جوانی با پشتکار را با رتبه برتر به دانشگاه سراسری بفرستد.

Image

بسیاری از کاربران با استقبال از این جوان معتقدند که ژن خوب را این افراد دارند که بدون هیچ امکاناتی توانستند به این مرحله برسند نه کسانی که با تکیه بر پدر خود و استفاده از رانت به موفقیت دست می یابند.

از وی در فضای مجازی با نام آقازاده واقعی ایران زمین یاد می شود.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

زوجی با بچه، دور ایران را رکاب می‌زنند

پستتوسط najm134 » جمعه نوامبر 16, 2018 5:50 pm

زوجی با بچه، دور ایران را رکاب می‌زنند ، سفر با دوچرخه تفریح خانوادگی ماست

خانواده منصوریان اولین خانواده ایرانی هستند که با کودک شیرخوار و با دوچرخه سفر می‌کنند چون می‌خواهند به همه بگویند هیچ‌چیز مانعی برای تحقق علائق یک خانواده نیست.

Image

گروه خانواده؛ نعیمه موحد: توی دنیای شلوغ و پر از دغدغه امروز، یکی از بهترین اتفاقاتی که می‌تواند برای هرکسی بیفتد جور شدن یک سفر آن‌هم خانوادگی است. حالا فکرش را بکنید این فرصت را داشته باشید که ماه‌ها با خانواده‌تان در سفر باشید. وسیله نقلیه‌تان دوچرخه‌ای سبک و راحت باشد و فرزند شیرخوار و نوپایتان را هم در سفر به شهرهای مختلف ایران دنبال خودتان ببرید. این نمایی از زندگی خانواده منصوریان است. آقای «احسان منصوریان» و خانم «شیما هاشم نیا» زوج مشهدی هستند که به همراه کودکشان «ارسلان» با دوچرخه به دور ایران سفر می‌کنند.
جدای از شعار این دوچرخه‌سواری و سفر خانوادگی که «حفظ آب‌وخاک و هوای پاک برای نسل‌های آینده» است، خانواده منصوریان تلاش می‌کنند تا کلیشه‌های روزمره‌ای که خانواده‌ها را بعد از تشکیل خانواده یا بچه‌دار شدن از ادامه تلاش‌هایشان و قرار گرفتن در مسیرهای سخت، بازمی‌دارد از بین ببرند. آن‌ها شهر به شهر می‌روند تا کسانی که آن‌ها را می‌بینند بدانند که سخت‌ترین کارها هم در کنار خانواده شدنی است.

ایده یک سفر خانوادگی آن‌هم با دوچرخه از کجا آمد؟

من و همسرم قبل از تولد «ارسلان» هم با یکدیگر و با دوچرخه به سفر می‌رفتیم. اولین سفرمان یک سفر کوتاه چندروزه در قالب تور به شهر «وان» ترکیه بود. قبل از آن ‌من خودم کوهنوردی و صخره‌نوردی می‌کردم و همسرم هم ورزشکار و کوه‌پیما بود. بعد از ازدواج، سفر با دوچرخه تفریح مشترک ما شد و از خرداد سال ۱۳۹۳، اولین سفر دوچرخه‌ای مشترکمان را شروع کردیم. تا پاییز آن سال باهم تا آنتالیا و سال بعدازآن تا استامبول رکاب زدیم. سال بعد هم شمال کشور را رکاب زدیم. همان سال همسرم باردار شد و بعد از به دنیا آمدن «ارسلان» ما تصمیم گرفتیم بازهم سفرهای دوچرخه‌ای‌مان را ادامه بدهیم.
هدف سفر ما گردشگری، تفریح یا ورزش نیست. هدف ما بالاتر از این‌هاست. هدف ما این است که با دیگران ارتباط اجتماعی مؤثر بگیریم و تأثیر تغییر مثبتی که ما در زندگی خودمان داده‌ایم را به دیگران هم انتقال بدهیم. درواقع می‌خواهیم دیگران را ترغیب کنیم تازندگی‌شان را مطابق علائق و خواسته‌هایشان شکل بدهند.

Image
فکر نکردید با بچه ممکن است سخت باشد یا مثلاً صبر کنید «ارسلان» بزرگ‌تر بشود؟
اصلاً فکر و علت سفر با بچه ازآنجا آمد که اغلب مردم فکر می‌کنند با نوزاد یا بچه شیرخوار و نوپا نمی‌شود سفر کرد.
یک روز عکس‌هایی از یک خانواده فرانسوی را دیدیم که با دو بچه رکاب می‌زدند و سفر می‌کردند. یک‌دفعه این فکر به ذهنمان آمد که ما هم این ایده را در کشور خودمان اجرا کنیم و سه‌نفری شهرهای ایران را رکاب بزنیم و به مردم خودمان نشان بدهیم که با بچه کوچک هم می‌شود سفر کرد. درواقع می‌خواستیم بگوییم بعد از به دنیا آمدن بچه، خانواده نباید درگیر تغییر و تحول اساسی بشود و روند و شالوده اصلی خودش را کنار بگذارد. پس شروع کردیم به جمع‌وجور کردن تمهیدات مناسب را بتوانیم از این به بعد «ارسلان» را هم به دنبال خودمان ببریم.

تابه‌حال فکرش را نکرده‌اید که اگر بدون خانواده یا بدون بچه به سفر می‌رفتید راحت‌تر بودید؟
خب راحت‌تر که بودم؛ اما همسر من فقط همسرم نیست. بهترین رفیق من است. من همسرم را جدای از تنهایی‌هایم نمی‌بینم و همه‌جا به‌طور کامل شریک هم هستیم.
اما قطعاً سفر با بچه سختی‌هایی خیلی بیشتری از سفر تنها یا به همراه همسر دارد. پیچیدگی‌های سفر خیلی زیاد می‌شود. باید دائم حواستان به بچه باشد که در رفاه کامل باشد. ما جدایی از خستگی‌هایمان باید زمانی که «ارسلان» نیاز دارد به او سرویس بدهیم؛ مثلاً با او بازی کنیم. ازنظر برنامه‌ریزی سفر هم با بچه نمی‌شود زیاد رکاب زد؛ یعنی نمی‌شود تا جایی که کاملاً خسته می‌شویم رکاب بزنیم. باید مقداری از انرژی‌مان را برای وقت گذراندن با «ارسلان» بگذاریم.
در وقع اینکه مسیر سفر را، ایران انتخاب کردیم و خیلی هم آرام سفر می‌کنیم به این خاطر است که بچه کوچک همراهمان است. اما هدف این است که به شهروندان دیگرمان بگوییم که با آمدن بچه هم می‌توانیم کارهای موردعلاقه‌مان را انجام بدهیم.

وسیله‌ای که با آن «ارسلان» را جابه‌جا می‌کنید چه طور وسیله‌ای است؟
اسامی متفاوتی دارد اما ما به آن «تریلر» می‌گوییم. چهار کاربرد مختلف هم دارد. در حالت عادی می‌شود دوچرخ جلویش پایین باشد و مثل کالسکه از آن استفاده کرد. در حالت استفاده به‌عنوان «تریلر» هم دسته‌ای دارد که به دوچرخه و معمولاً هم به دوچرخه من متصل و به دنبال آن کشیده می‌شود.
داخل «تریلر» فضای بسیار امنی دارد. از نور خورشید و حشرات کاملاً محفوظ است. اگر هم هوا سرد بشود یک پلاستیک محافظ دارد که بچه را از سرما حفظ می‌کند. از یک دماسنج هم استفاده کرده‌ایم که هم هوای داخل «تریلر» و هم هوای خارج از آن را و هم رطوبت هوا را به ما نشان می‌دهد. پایه‌های خطر هم در شب، جلو و عقب «تریلر» را روشن می‌شوند. دو پرچم روی «تریلر» نصب‌کرده‌ایم که یکی از آن‌ها عمودی به سمت جاده است و به ماشین‌هایی که رد می‌شوند هشدار می‌دهد که فاصله عرضی خودشان را با آن حفظ کنند.
«ارسلان» تا سه ساعت می‌تواند بدون خستگی توی این «تریلر» بنشیند و یا بخوابد.

وقتی «ارسلان» خسته می‌شود چه‌کار می‌کنید؟
معمولاً سروصدا می‌کند و من که به او نزدیک‌ترم و «تریلر» را می‌کشم، متوجه می‌شوم. این‌طور مواقع ما یا به او خوراکی می‌دهیم تا سرگرم بشود یا مدتی توقف می‌کنیم و اجازه می‌دهیم «ارسلان» پیاده بشود و کمی کنار جاده بازی کند. گاهی پیش‌آمده که خودمان هم بساطمان را پهن کنیم و مثلاً میان وعده بخوریم.

Image
چرا برای سفر، دوچرخه را انتخاب کردید؟
چون دوچرخه ساده‌ترین وسیله‌ای است که می‌شود با آن به محیط اطراف سر زد. سفر با این وسیله آن‌قدر ساده و خودمانی است که در شهرها و روستاهای مختلف خیلی‌ها بخواهند با شما ارتباط برقرار کنند یا به شما کمک کنند. یکی از اصول ارتباط اجتماعی این است که انسان اجازه بدهد دیگران به او کمک کنند.
برخورد مردم با شما در مسیرهای مختلف چه طور است؟
همه اول تعجب می‌کنند و سؤالشان این است که «سخت نیست؟». قطعاً سفر ما نسبت به یک سفر بدون بچه سخت‌تر است؛ اما مهم دستاورد است. ما هدف تعیین کرده‌ایم تا سختی‌ها برای خودمان تبدیل به دستاورد کنیم.
مردم همیشه می‌پرسند چه طور بچه آنجا دوام می‌آورد؟! یا مثلاً اینکه بچه را مرتب از این شهر به آن شهر می‌برید و مدام جایش عوض می‌شود، برایش سخت یا مضر نیست؟ جوابی که به افراد می‌دهیم این است که نیاز اصلی بچه این است که با پدر و مادرش باشد و هرلحظه بخواهد پدر و مادر را در اختیار داشته باشد. ما همیشه بیشترین توجه را به «ارسلان» داریم و احساس می‌کنیم باقی موارد برای بچه‌ای در سن «ارسلان» مسائل فرعی است.
حتی تغییر شرایط محیطی و مواجه‌شدن با افراد و مکان‌های متفاوت باعث شده بچه‌ای کنجکاو، پرطاقت و با روابط اجتماعی خوب با دیگران و بچه‌های دیگر و باشد.

Image
برای شما به‌عنوان یک زن و مادر این سبک زندگی سخت نیست؟
(شیما هاشم‌ نیا) نمی‌شود گفت که سخت نیست. به‌هرحال مشقات سفر با بچه برای من هم وجود دارد؛ اما شیرینی‌هایش هم زیاد است. مثلاً تأثیری که این سفر روی بچه دارد و به نظر ما می‌آید این است که روابط اجتماعی خوبی دارد. به او خوش می‌گذرد و چیزهای زیادی یاد می‌گیرد. همین باعث می‌شود ما این سختی‌ها را به جان بخریم.
از آن‌طرف می‌بینیم که نوع مسافرت ما و هدفمان روی مردمی که با آن‌ها در ارتباطیم تأثیر داشته است. چندین نفر بوده‌اند که بعدها به ما پیام دادند که شما باعث شدید ما هم سراغ سفر و علائقمان برویم. وقتی این تأثیرات را می‌بینیم برای ادامه سفرمان مطمئن‌تر می‌شویم.
درواقع من سختی‌هایی که با عنوان مادر برای مراقبت از فرزندم دارم، دوری از خانواده و همه این‌ها را به جان می‌خرم چون هدف خوبی داریم.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

Re: همت و تلاش

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه فبريه 07, 2019 3:49 pm

پیرمردی که دست تنها یک جنگل واقعی ساخت!


عشق ساکلانی به درختان را همه به خوبی می‌دانند، او اغلب آن‌ها را فرزندان یا دوستان نزدیکش می‌نامید، اما عده کمی می‌دانند که او پنج میلیون درخت کاشت تا با مصیبت‌هایش کنار بیاید.

«ویشوشوار دات ساکلانی» در ۹۶ سالگی فوت کرد، اما تا همیشه در ذهن هموطنان خود زنده می‌ماند، چون همه عمر خود را به حفظ محیط زیست اختصاص داد و با کاشت ۵ میلیون درخت، سرزمین خشک و بی حاصل خود را به جنگل تبدیل کرد.

«ویشوشوار دات ساکلانی» آخرین نفس‌های خود را در ۱۸ ژانویه ۲۰۱۹ کشید و در ۹۶ سالگی فوت کرد، اما تا همیشه در ذهن هموطنان خود زنده می‌ماند، چون همه عمر خود را به حفظ محیط زیست اختصاص داد و با کاشت ۵ میلیون درخت، سرزمین خشک و بی حاصل خود را به جنگل تبدیل کرد.

Image

ساکلانی همه عمر عاشق درختان بود. او اولین نهال خود را در هشت سالگی و با راهنمایی عمویش کاشت و ۷۰ سال این کار را ادامه داد تا اینکه بینایی خود را از دست داد و پیری او را از پای درآورد. با این حال، تا آن زمان تپه‌های خشک و بی‌حاصل روستایش را به یک جنگل سرسبز تبدیل کرده بود.

عشق ساکلانی به درختان را همه به خوبی می‌دانند، او اغلب آن‌ها را فرزندان یا دوستان نزدیکش می‌نامید، اما عده کمی می‌دانند که او پنج میلیون درخت کاشت تا با مصیبت‌هایش کنار بیاید. بستگان ساکلانی به یاد می‌آورند که وقتی براد او، ناگندرا، درگذشت، مرد درختی هر روز صبح در جنگل ناپدید می‌شد و کل روز را صرف کاشت درخت می‌کرد. سپس در سال ۱۹۵۸، همسر اولش درگذشت و او دوباره بیشتر زمانش را درتنهایی و به کاشت درخت گذراند تا با این غم بزرگ کنار بیاید. به نظر می‌رسد او همه عمرش را به احترام برادر و همسر درگذشته اش به کاشت جنگل اختصاص داد.

Image

مرد درختی حدود ۵ میلیون درخت کاشت. مردم روستا و مناطق اطراف به این خاطر او را دوست داشتند، اما همیشه اینطور نبود. اوایل روستاییان با او مخالف بودند و حتی کتکش می‌زدند و از او شکایت می‌کردند، چون او در زمین‌های عمومی درختکاری می‌کرد. اما ساکلانی هرگز تسلیم نشد. او عاشق درختان بود و به کاشت آن‌ها ادامه داد تا اینکه در نهایت دادگاه حکم داد که درختکاری جرم نیست.

ساکلانی تا همین ۱۰ سال پیش به درختکاری ادامه داد و در این مدت بیش از ۵ میلیون درخت در ۱۲۰ هکتار زمین کاشت. او در سال ۱۹۸۶ جایزه هندی «Priyadarshani» را به خاطر تلاش‌هایش برای حفظ محیط زیست دریافت کرد و بعد‌ها جوایز و افتخارات بی شمار دیگری هم دریافت کرد.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

اراده زنان ایرانی تمام سد ها را می شکند

پستتوسط najm134 » پنج شنبه آگوست 15, 2019 11:42 pm

اراده زنان ایرانی تمام سد ها را می شکند


در بسیاری از نقاط دنیا این تفکر هنوز رواج دارد که زنان برای تحصیل و کار به اندازه ی مردان توانمند نیستد؛ این موضوع بیش از هر کجا در جوامع سنتی رواج دارد و بسیاری از نقاط ایران را می توان هنوز جزو جوامع سنتی دانست.

Image

اما زنان ایرانی در منطقه ی خاورمیانه همواره تلاش کرده اند تا توانایی های خود را اثبات کنند، موضوعی که شاید هنوز برای بسیاری از زنان در این محدوده و یا حتی در جهان کم اهمیت است؛ موضوع پیشرفت.
یکی از این زنان موفق ایرانی خانم دکتر لیلا واثقی فرماندار شهرستان قدس استان تهران است، اولین فرماندار زن استان تهران؛ خبرنگار اسپوتنیک به گفتگو با این بانوی موفق ایرانی پرداخت.
خانم دکتر لیلا واثقی در رابطه با دوران مدرسه و جوانی خود برای خبرنگار اسپوتنیک شرح داد:

من سال 1352 در استان مازندران، شهر ساری متولد شدم در یک خانواده ی کاملا متوسط، اولین دختر خانواده بودم و یک برادر بزرگتر داشتم؛ هنگامیکه زمان ورود به مدرسه برای من فرا رسید به دلیل مذهبی بودن خانواده ی من، تعصبات موجود در یک شهرستان در آن زمان و اینکه اولین سال مدرسه ی من در دوران پهلوی بود و امکان رعایت حجاب در مدارس وجود نداشت، ورود من به دوره ی ابتدایی یک سال به تاخیر افتاد؛ با کمک مادر و مادر بزرگم به دلیل اشتیاق زیادی که به تحصیل داشتم با سختی بسیار توانستم وارد مدرسه شوم، علاقه ی شدیدم به تحصیل باعث شده بود که همیشه در طول تحصیلم نمرات ممتازی داشته باشم، همراه تحصیلم به صوت خوانی قرآن و نقاشی هم می پرداختم که همین موضوع باعث شده بود تا در فعالیت ها فوق برنامه ی مدرسه هم شرکت کنم.

پس از اتمام دوران ابتدایی وارد یکی از بهترین مدارس راهنمایی در شهر ساری شدم که در آن دانش آموزان از خانواده های بسیار متمول ساری حضور داشتند و برای تحصیل از شرایط (کلاس های فوق برنامه و معلمان خصوصی) بسیار خوبی برخوردار بودند، اما روحیه ی پیشتازی در آن زمان هم در من وجود داشت و این روحیه باعث شد تا برای پوشاندن خلا شرایط تحصیلی خاص، تلاش خود را چندین برابر کنم و به هیچ کس تکیه نکنم، این موضوع ثمر بخش بود و در آن دوران هم نمرات عالی را کسب کردم.
هنگام ورود به دوره ی دبیرستان این موضوع را دریافته بودم که به ریاضیات و مکانیک علاقه ی بسیاری دارم، هدف خودم را ورود به این رشته قرار داده بودم اما قطعا کار ساده ای نبود چرا که در کل شهرستان ما حدود 15 دختر وارد این رشته می شدند و با مخالفت خانواده ام هم روبرو بودم، اما این هدف من بود و باید به آن میرسیدم من یکبار متولد می شدم و باید در این یک فرصت به آرزو هایم می رسیدم؛ به یاد دارم که با پولی که به عنوان پول تو جیبی دریافت می کردم کتاب هایی در زمینه های فیزیک و موشک ها خریداری می کردم و مطالعه می کردم؛ چرا که در کتاب روانشناسی خوانده بودم که اولین گام برای شناختن پیرامون ما، شناختن خود ما است.

وی در ادامه افزود:
همیشه بر این باور بودم که راه پیشرفت من تحصیل است، هر گاه به دو راهی می رسیدم که باید انتخاب می کردم ترازویی فرضی در ذهنم قرار می دادم، میان اهدافم و مشکلات رسیدن به آنها همیشه اهدافم کفه ی سنگین تری بود؛ رشته ی ریاضی را با هر سختی که بود در دبیرستان خواندم هنگام ورودم به دانشگاه در دوره ی اول کنکور ورودی رتبه ی خوبی را کسب کردم اما تصادفی که پیش از دوره ی دوم برایم رخ داد مرا از کسب رتبه ی دلخواهم باز داشت و باعث شد تا در رشته ی فیزیک کاربردی دانشگاه آزاد مشهد پذیرفته شوم.


خواهری داشتم که یک سال از من کوچکتر بود و در آن دوران بدلیل بیماری سرطان فوت کرد این موضوع باعث شد تا من شرایط روحی سختی را بگذرانم؛ در همین زمان بود که با همسرم آشنا شدم و نامزد کردم، دوران نامزدی من به طول انجامید و من بار دیگر در کنکور شرکت کردم و به دلیل علاقه ی همسرم به اینکه هر دوی ما در یک رشته تحصیل نکنیم وارد رشته ی اقتصاد شدم و در دانشگاه بابلسر پذیرفته شدم و در آنجا دانشجوی نمونه بودم، تحصیل در رشته ی اقتصاد در ابتدا برایم خوشایند نبود اما یکی از اساتید من که فارق التحصیل یکی از دانشگاه های معتبر انگلیس بود برایم توضیح داد که خارج از ایران حقوق و اقتصاد جزو رشته های بسیار خوب هستند و این برای من انگیزه شد؛در این دوران بورسیه ی کشور ترکیه شدم اما به دلیل شرایط زندگی ام (نامزد بودن) به ترکیه نرفتم و وارد بازار کار شدم، حدود یک سال در دانشگاه علامه مقدس نوری در نور کار کردم و پس از آن دوباره کنکور دادم در شرایطی که حالا ازدواج کرده بودم، همسرم هم سرباز بود و دختر اولم را نیز 2 ماهه باردار بود، با رتبه ی 5 وارد رشته ی اقتصاد انرژی نفت و گاز در دانشگاه تهران شدم و نکته ی جالب این است که دخترم هم اکنون رشته ی اقتصاد را در دانشگاه تهران می خواند، با هر سختی که بود فوق لیسانسم را تمام کردم؛ سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور در آن زمان یک نیرو می خواست با گرایش فوق لیسانس من و 100 نفر متقاضی هم وجود داشت که بین آنها تنها من این رشته را خوانده بودم، پذیرفته شدم اما بعد از یک هفته شخص دیگری جایگزین من شد و عذر مرا خواستند.

همان زمان بود که همراه با خانواده ام به مازندران بازگشتیم و در سازمان مدیریت برنامه ریزی آنجا مشغول به کار شدم، با جدیت کامل کارم را پیگیری می کردم تا اینکه قرار بر ترفیع من به معاونت سازمان بود اما به دلیل مشکلاتی(حسادت و لابی های کاری) که برای من ایجاد کردند این موضوع لغو شد و همین امر سبب این شد که من به تحصیل در مقطع دکتری مشغول شوم، برای کشور هند پذیرش گرفتم اما همسرم به دلیل مسافت دور موافقت نکرد و در همین زمان متوجه شدم که دختر دوم من هم در راه است، دختر دومم که متولد شد دوباره برای تحصیل در مقطع دکتری تلاش کردم، کشور تاجیکستان را انتخاب کردم که همسرم نیز با آن موافقت کند؛ در تاجیکستان دو رشته ی اقتصاد کشاورزی و اقتصاد امور بین الملل را با هم خواندم و کمی هم با زبان روسی آشنا شدم، این دوران هم برای من بسیار سخت بود چرا که دو فرزند کوچک داشتم و میان دو کشور در حال رفت و آمد بودم البته که همسرم در این دوران مرا همراهی کرد و با نگهداری از فرزندانمان کار را کمی برایم آسان کرد؛ هدف مهمترین بخش تلاش در زندگی است وقتی هدف برای شما مهم باشد هیچ مانعی را سر راهتان به اندازه ی هدفتان بزرگ نمی بینید و این موضوع به جنسیت افراد مربوط نیست تنها به همت آنها اهمیت می دهد.
فرماندار شهرستان قدس در رابطه با مراحلی که برای رسیدن به شغل فرمانداری طی کرد به خبرنگار اسپوتنیک گفت:
من در سازمان برنامه مشغول به کار بودم ودکتری ام را نیز اخذ می کردم و همین موضوع سبب شده بود تا برجسته باشم چرا که اولین نفری بودم که دکتری می خواندم و به خارج از کشور برای تحصیل رفته بودم، علاوه بر این موضوع کوشا بودن من در کار و خوش قول بودنم وجه ی خوبی برای من به ثمر آورده بود؛ در آن دوران سازمان برنامه و بودجه قرار بود با استانداری ادغام شود و من برای هیئت علمی شدن گام برداشتم اما بدلیل نارضایتی همسرم به سازمان برنامه بازگشتم و ارتقا های زیادی را در این برهه کسب کردم، در ذهن خودم 30 سال خدمتم را به 3 بخش تقسیم کرده بودم دهه ی اول فراگیری، دهه ی دوم ارتقا و دهه ی سوم انتقال تجربیات، در استانداری مازندران تنها فردی بودم که مدرک دکتری را اخذ کرده؛ بعد از مدتی من مدیر کل هماهنگی امور اقتصادی و بین الملل شدم هنگامیکه این موضوع را می خواستند به من اطلاع دهند به خوبی به یاد دارم که استاندار مازندران در آن زمان آقای دکتر فلاح به من گفت:
واثقی من تنها فلاح استاندار هستم که اقتصاد استانم را دارم به یک زن می سپارم.
به ایشان گفتم: ناراحت هستید؟ گفتند: کمی گفتم: شما هنگامیکه درحال کار هستید اقتصاد منزل شما در دست چه کسی است؟ پاسخ دادند: همسرم!
در ادامه گفتم پس حداقل می توان اینطور نتیجه گرفت که کمتر خانمی را می توان یافت که بدنبال رانت خواری و یا اختلاس در محیط کارش باشد چرا که بانوان معمولا در تلاش اند تا وظیفه ای که به عهده دارند را به بهترین شکل انجام دهند.
پس از آن مدیر کل جذب و حمایت از سرمایه گذاری شدم، تا اینکه پس از قبول شدن دخترم در تهران تلاش کردم تا به تهران منتقل شوم ابتدا برای وزارت کشور تلاش کردم اما ثمر بخش نبود و در این هنگام از طرف فرماندری شهریار پست معاون برنامه ریزی به من پیشنهاد شد و تمام مسائل پیش آمده باعث شد تا من به شهریار بیایم، پس از مدتی کار در شهریار پست فرمانداری به من پیشنهاد شد که اکنون در آن مشغول به کار هستم و در حال اخذ مدرک دکتری سومم نیز در گرایش سیاست توسعه ی اقتصادی هستم.
خبرنگار اسپوتنیک در رابطه با مشکلات زنان نیز با خانم دکتر لیلا واثقی صحبت کرد:
در دنیا از کودکان و زنان حمایت می شوند و این نشان دهنده ی این است که مشکلی وجود دارد که حمایتی انجام می شود؛ مشکل این است که بسیاری از بانوان به دلیل درگیر شدن بسیار با مسائل ریز زندگی از پیشرفت های اجتمایی دور می مانند و این یعنی نرسیدن به بلوغ اجتمایی؛ بانوان باید کار اجتمایی خود را در اولویت قرار دهند تا بتوانند جایگاهشان را پیدا کنند، همه ی ما یک بار به این دنیا می آییم و یک فرصت زندگی داریم پس باید کاری را انجام دهیم که آن را دوست داریم، امروزه در جهان وزیر جنگ انگلستان و یا وزیر دفاع آلمان یک خانم است بنابر این کسانی که هدف دارند و تلاش می کنند حتما می توانند.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am


بازگشت به نشر گزارشات رسانه حيات اعلى


Aelaa.Net