موز

مدير انجمن: pejuhesh237

موز

پستتوسط pejuhesh237 » دوشنبه ژانويه 21, 2013 3:15 pm

بسم الله الرحمان الرحیم
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

موز

پستتوسط pejuhesh237 » دوشنبه ژانويه 21, 2013 3:29 pm


ميوۀ گياهى است كه گياه آن را به فرانسوى Bananier و Bananier des sages و به انگليسى Banana plant نامند.

گياه آن از خانوادۀ Musaceae ، نام علمى آن Musa sapientum L. و مترادف آن Musa paradisiaca L. مى‌باشد.

در برخى مدارك گياه‌شناسى هندى نام آن را Musa paradisiaca L. var sapientum Kuntze مى‌نويسند.

نوعى موز با درختچۀ كوتاه كه بيشتر در هند غربى كاشته مى‌شود و موزهاى آن شش‌بر و معطر است به انگليسى Plantain گفته

مى‌شود و نام علمى آن Musa nana و يا M. cavendishii مى‌باشد.

موز: معرب از اسم هندي است
فارسی:

عربی:طلح

یونانی:

انگلیسی:Banana و Plantain

فرانسه: Banane

آلمانی:

ایتالیائی:
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

معرفی گیاه

پستتوسط pejuhesh237 » سه شنبه نوامبر 12, 2013 10:03 pm

Image
Image
Image
Image
Image

درخت او شبيه به نبات زره و مربع ساق او تا سه زرع می شود

و برگش دراز و عريض و تا به قدر دو زرع و ثمرش سبز و به قدر خيار كوچكى

و نارس او را چيده در ميان كاه مي گذارند تا زرد و شيرين گردد

و ثمرش تا هفتاد روز میرسد و موقوف به زمانى و فصلى نيست

و رطوبة ثمر او لزج و شيرين و مانند عسل است

و در فلاحة مذكور است كه چون دانه خرما را در قلقاس غرس نموده تسقيه كنند

و سرگين اسب در محل غرس بريزند درخت موز می شود کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم-ص251

متن مخزن الادويه مراجعه شد و مطالب آن موافق تحفه بود با اين اضافات:

و اصناف مى‏باشد و هر يك به نامى مشهور در هر بلدى خصوص در بنگاله

و درخت آن به دو سه قامت و برگ‏هاى آن عريض و طولانى تا به دو ذرع و از تنه آن مى‏رويد

و تنه آن پرده پرده و با رطوبت بسيار و در جوف آن مغزى كه به هندى كنجيال نامند

و آن را ورق ورق كرده با ماهى يا تنها پخته مانند بقول و اصول ديگر مى‏خورند

و ثمر آن در ابتداى ظهور در غلافى صنوبرى شكل بنفش مايل به سرخى و سبزى مى‏باشد

پس آن شكافته خوشه ظاهر مى‏گردد و در آن خوشه دانه‏هاى موز بسيار ريزه و به تدريج بزرگ مى‏شود تا آنكه مى‏رسد

و پخته مى‏گردد پس آن را قطع نموده پوست بالاى آن را دور كرده مغز آن را مى‏ خورند

و تنه درختى كه يك مرتبه ثمر آورد ديگر ثمر نمى‏آورد آن را مى‏برند

و مغز آن را كه كنجيال نامند برآورده پخته مى‏خورند چنانچه ذكر يافت

و در بنگاله ثمر آن را اختصاص به فصلى و زمانى معين نيست در تمام سال ثمر مى‏دهد الا آنكه در فصل بارش زياده

و از اطراف درخت فصيلها و بچه‏هاى بسيار برمى‏آيد و آنچه بلند و بزرگ است

بعد از اخذ ثمر به نحو مذكور و قطع تنه آن از آنها به جاى آن برقرار مى‏دارند تتمه را برآورده جاهاى ديگر غرس مى‏نمايند

و در باغى و مكانى كه سه چهار درخت آن باشد و زمين قوى بود در سه چهار سال تا صد درخت و زياده مى‏شود

و ثمر بعضى اصناف آن شيرين و لطيف و لذيذ بسيار و خوشبو مى‏باشد و آن را در هند و در بنگاله كيله مرتبانى نامند

و سواى بنگاله خصوص جهانگير نگر در تمام ملك هند و دكهن اين نوع نمى‏شود و اين بى‏ تخم است

و بعد از آن اصناف ديگر با تخم بعضى بسيار گرم و ريزه مانند انوپان و صفرى و چينيه و مال پهوك و چنپا

و امثال اينها نيز و طعم آنها شيرين و با اندك رايحه خوش و ليكن به لطافت و لذت و خوشبويى و شيرينى مرتبانى نيست

و بعضى از اينها نيز با اندك عفوصت مى‏باشد خصوص كه خوب پخته و رسيده نباشد و امّا صنفى كه آن را كچكيله نامند خوشه

و ثمر آن بزرگ‏تر از ثمرهاى همه اصناف ديگر تا به يك شبر

و اكثر مثلث شكل مى‏باشد پخته و رسيده آن را نمى‏خورند براى بى‏مزگى و لزوجت و كم شيرينى پوست آن را در نيم خامى جدا كرده

مغز آن ورق نموده در ماهى و قلايا يا بدون اينها پخته مى‏خورند و از همه بدتر صنفى است كه در بنگاله آن را اتهيه نامند

چون اين بسيار بى‏مزه و با لزوجت و عفوصت و پرتخم است

اكثرى نيم پخته آن را نيز نمى‏خورند مگر فقرا و مساكين و هر يك از اصناف مذكوره در بعضى بلاد بهتر از بعضى ديگر مى‏شود

به حسب اختلاف زمين و آب و هوا و به هرجا به نامى مخصوص

و همه اصناف مذكوره در بنگاله خصوص جهانگير نكر جاى ديگر نمى‏شود

و از برگ و پوست درخت آن خشك كرده و سوزانيده ملحى به عمل مى‏آورند چنانچه در ملح مذكور شد

و خاكستر آن را به اعتبار آنكه با بورقيت و جلا است گازران هند و بنگاله در غسل بعض ثياب بسيار چرب و چرك مستعمل دارند

به جاى صابون كه در آب چند روز لباسها را مى‏خيسانند پس اندكى طبخى داده

و اين را به اصطلاح خود يهتى نامند پس ماليده افشرده با آب خالص مى‏شويند تا پاك گردد. کتاب مخزن الادویه طبع قدیم ص 751-752

گياه موز از گياهان چندسالۀ علفى بزرگ است كه شبيه درختچه مى‌باشد، ولى ساقه‌هاى آن علفى است.

برگهاى آن بزرگ به طول چند متر كه قسمت تحتانى آنها لوله‌شده و داخل يكديگر پيچيده و تشكيل يك نوع ساقۀ كلفت را مى‌دهند

كه در حقيقت دنبالۀ تحتانى برگهاى به هم پيچيده است. پهنۀ برگها كه به عرض  ۵٠ - ٣٠  سانتى‌متر است سبز روشن

و برگها به‌طور گروهى در انتهاى تنۀ برگى گياه چتر مى‌زنند و گل آذين گياه از بين برگها ظاهر مى‌شود و ميوۀ آن به شكل خوشۀ فشرده متشكل از دهها موز درمى‌آيد.

ترتيب باردهى آن به اين نحو است كه پس از هر باردهى برگها و ساقه از بين مى‌روند

و از قسمت زيرزمينى گياه يك ساقۀ ديگرى متشكل از برگها خارج مى‌شود كه آن هم پس از ميوه دادن به نوبۀ خود از بين رفته جاى خود را به ساقۀ ديگرى مى‌دهد.

بين انواع موزهاى خوراكى سه نوع آن مورد توجه است يكى Bananier des sages يا Musa sapientum كه به انگليسى Sweet plantain گفته مى‌شود.

ميوۀ آن كوچك است و خيلى معطر و بسيار لذيذ و شيرين و دومى Bananier de paradis يا (موز بهشت) كه نام علمى آن Musa paradisiaca مى‌باشد

و ميوۀ آن آردى است و معمولا پس از پختن خورده مى‌شود و در آخر (موز چين) Musa sinensis است

كه در اغلب مناطق عالم به عنوان موز مرغوب كاشته مى‌شود و معطر و شيرين و خيلى علاقه‌مند دارد.

تكثير موز از طريق پاجوشهايى است كه از ريشۀ آن مى‌زند و همين‌كه اين پاجوشها به ارتفاع  ٨٠  سانتى‌متر رسيدند آن را جدا كرده

و از فاصلۀ  ٣ - ٢  متر دورتر از بوتۀ مادر مى‌كارند. موز بومى مناطق حاره خاور دور است و در جنوب ايران نيز ارقامى از آن كاشته مى‌شود.

ميوۀ موز ميوه‌اى است استوانه‌اى، دراز، قوسى و بسته به نوع موز به قطر  ١٢ - ٣  سانتى‌متر و به طول  ٣٠ - ۵  سانتى‌متر.

رنگ پوست ميوه معمولا سبز مايل به زرد و زرد كه پس از رسيدن و مدتى ماندن كمى قهوه‌اى مى‌شود.

در قسمت داخلى پوست، گوشت سفيد شيرين و در بعضى ارقام بسيار معطر و لذيذ واقع است.

در ميوۀ موز معمولا دانه رشد ننموده و وجود ندارد.

از نظر نسبت پوست و گوشت ميوه معمولا در حدود  ۴٠  درصد از موز را پوست و  ۶٠  درصد را گوشت تشكيل مى‌دهد. کتاب معارف گیاهی میر حیدر جلد2 ص 216-215
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

محل رویش

پستتوسط pejuhesh237 » سه شنبه نوامبر 12, 2013 10:04 pm

.ثمر درختى است هندى در بنگاله و دكهن كثير الوجود و در سواحل اكثر بلاد عربستان

و يمن و عمان و بصره و بنادر ايران نيز قليلى يافت مى‏شود و گفته‏اند شيرينى و لطافت آنها زياده از بنگالى است.کتاب مخزن الادویه طبع قدیم ص 751-752
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

اجزا مصرفی و سمی گیاه

پستتوسط pejuhesh237 » سه شنبه نوامبر 12, 2013 10:04 pm

همه اجزاء استفاده مي شود،

هيج جزء آن سمي نيست

در طب سنتى هند: موز نارس قابض است. علاوه بر دو مادۀ عاملۀ مهم به نامهاى سروتونين و نوراپينفرين كه فوقا ذكر شد در موز مادۀ

دوپامين  و يك كاتچولامين نامشخص وجود دارد. غلظت و مقدار اين مواد در پوست و گوشت موز متفاوت است

و خواص درمانى موز در معالجۀ يبوست و زخمهاى پپتيك و يا پپتيك اولسر   و ساير موارد مديون اين مواد عامل موجود در آن مى‌باشد.

موز ملين معتدلى است، براى اسهال ساده و اسهال خونى مفيد است و شفاى زخمهاى روده‌اى را تسريع مى‌نمايد.

گرد موز در معالجۀ اسپرو (بيمارى مزمنى كه با زخم دهان، سوء هاضمه، اسهال، مدفوع چرب، كاهش وزن و كم‌خونى مشخص مى‌شود)

و براى رفع بى‌نظمى و اختلال در روده‌ها مفيد است.

ميوۀ نارس و گلهاى پختۀ موز براى بيمارى قند نافع است. شيرۀ گلهاى موز براى اسهال خونى استفاده مى‌شود

و ساقه و ريشۀ آن براى رفع اختلالات خونى مفيد است.

خاكستر ريشه و خاكستر تمام گياه خاصيت كرم‌كشى دارد.

از ميوۀ نارس آن همراه با داروهاى ديگرى براى معالجۀ ديابت مليتوس   استفاده مى‌شود.

در خاور دور: در چين بيشتر ريشه و شيرۀ گياه و ميوه و گل آن مصرف درمانى دارد.

براى تهيۀ شيرۀ گياه تنۀ موز را سوراخ كرده و يك خيزران سوراخدار در داخل آن مى‌گذارند و شيره از طريق آن خارج مى‌شود.

ريشۀ له‌شدۀ موز را روى انواع زخمهاى بد و انواع كفگيرك (كاربونكل ) و انواع ورمها و تومورها و براى رفع سردردهاى با تب و آفتابزدگى

مى‌گذارند. شيره‌اى كه از له‌شدۀ ريشۀ موز به دست مى‌آيد براى معالجۀ يرقان و كاهش و تسكين تشنگى

و براى معالجۀ سرخك و درد دندان و تبهاى مسرى مى‌خورند

و شيره‌اى كه از تنۀ گياه گرفته مى‌شود نيز براى معالجۀ سردرد توأم با تب مفيد است

و به علاوه براى تقويت مو مصرف مى‌شود و قى‌آور است.

گرد برگهاى خشك موز مخلوط با روغن كنجد يا شيرۀ زنجبيل تازه براى تحليل و رساندن ورم و دمل نافع است.

اگر در مراحل اوليه پيشرفت روى جوش و كورك و دمل گذارده شود، قبل از اينكه گسترش يابد تحليل رفته و خوب مى‌شود.

ميوۀ موز را با بخار خشك كرده كوبيده و گرد آن را به عنوان تونيك مصرف مى‌نمايند.

مقدار كمى از گرد گلهاى آن را با كمى نمك و آب مخلوط كرده

به عنوان داروهاى آرامبخش قلبى و براى رفع دردهاى توأم با درجۀ حرارت بدن مى‌خورند

در هند و چين از جوانه‌هاى انتهايى شاخه‌ها به مادرهاى شيرده مى‌دهند كه ترشح شير آنها افزايش يابد.

موز براى رفع ناراحتى‌هاى معده اسهالهاى مزمن مفيد است .

در اندونزى از جوشاندۀ ميوه براى قطع خونريزى استفاده مى‌شود و از جوشاندۀ ريشۀ آن نيز همين استفاده مى‌شود

در افريقا از جوشاندۀ ريشه و پوست گياه به صورت حمام گرم براى معالجۀ سرطان معده استفاده مى‌شود.

در برزيل از برگهاى جوان موز براى معالجۀ سرطان بينى و تومورها استفاده مى‌شود

به اين ترتيب كه برگهاى جوان را با روغن بادام مى‌جوشانند و گرم مى‌مالند.

ميوۀ موز براى معالجۀ زخمهاى سرطانى مفيد است.کتاب معارف گیاهی میر حیدر جلد 2 ص 218-219
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

طبع گیاه

پستتوسط pejuhesh237 » سه شنبه نوامبر 12, 2013 10:04 pm

و او در گرمى معتدل و در دويم تر کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم-ص251

متن مخزن الادويه مراجعه شد و مطالب آن موافق تحفه بود با اين اضافات:

و با قوّت قابضه.کتاب مخزن الادویه طبع قدیم ص 751-752
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

منع مصرف

پستتوسط pejuhesh237 » سه شنبه نوامبر 12, 2013 10:05 pm

.
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

خواص و کاربرد های گیاه

پستتوسط pejuhesh237 » سه شنبه نوامبر 12, 2013 10:06 pm

و مسمن بدن و مرطب معده

و ملين سينه و بعد از هضم كثير الغذاء و مولد خون

و محرك باه محرورين و جهة لاغرى گرده و سرفه و خشونة حلق

و طلاى او با سركه و آب ليمو جهة كچلى و سعفه

و جرب و حكه و با آب تخم خربزه جهة کلف و نيكو كردن رخسار

و خاكستر پوست او و پوست درخت او جهة التيام زخمها و رفع نزف الدم

و ضماد برگش جهة تحليل اورام نافع و مولد رياح و سدد و ضعف هاضمه

و مصلحش عسل و شكر و مرباى زنجبيل است.کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم-ص251

متن مخزن الادويه مراجعه شد و مطالب آن موافق تحفه بود با اين اضافات:



جالى و كثير الغذاء و بطى الهضم و بعد از انهضام مولد خون غليظ و حبس بطن و تحريك باه محرورين و دافع لاغرى گرده نافع.

مطبوخ نيم پخته كچكيلا حابس اسهال

ضماد نوع موزى كه در بنگاله مال بهوك مى‏گويند

جهت سوختگى آتش كه چون بعد از سوختن بر آن موضع بمالند مانع آبله و وجع آنست

و نيز نوع موزى كه بولكه نامند جهت قروح بدن اطفال خصوص قروحى كه به سبب آتشك ابوين و يا مرضعه به هم رسيده باشد

مجرب كه رسيده آن را پخته آن را نرم مثل مرهم ساخته بر پارچه ماليده بر آن گذارند در پنج شش مرتبه زايل مى‏گردد بعون الله تعالى.

ذرور خاكستر پوست آن و پوست درخت جهت نزف الدم جروح و تجفيف و التيام قروح مؤثر.

المضار: بطى الهضم و نفاخ و اكثار و مداومت آن مولد رياح و خون غليظ بلغمى و بلغم و موجب سدد و قولنج

و زحير و ضعف هاضمه خصوص در محرورين و مرطوب المزاج و بلدان رطبه و باعث نزول آب در اعضا و خصيه به تخصيص

و چون آب بالاى آن بنوشند، مصلح آن نمك بر بالاى آن خوردن در بعض امزجه بارده و سكنجبين بزورى و شكرى

در حاره و خوردن آن ناشتا بسيار مضر و بالجمله در امزجه حاره يابسه قويه و بلدان حاره يابسه موافق

و نافع و مقوى و مفرح و مسمن و در ابدان بارده رطبه و ضعيفه و بلدان رطبه و ضعيفه

و بلدان رطبه مضر و محدث اكثر امراض مذكوره و امثال آنها و بيخ‏ آن گرم و خشك. آشاميدن آن دافع كرم شكم .کتاب مخزن الادویه طبع قدیم ص 752
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

نسخه ها

پستتوسط pejuhesh237 » سه شنبه نوامبر 12, 2013 10:06 pm

و مسمن بدن و مرطب معده

و ملين سينه و بعد از هضم كثير الغذاء و مولد خون

و محرك باه محرورين و جهة لاغرى گرده و سرفه و خشونة حلق


و طلاى او با سركه و آب ليمو جهة كچلى و سعفه

. اگر گوشت موز را با سركه و آب ليمو مخلوط كنند و در مواضع كچلى و جرب و خارش به موضع بمالند مفيد است.

و جرب و حكه و با آب تخم خربزه جهة کلف و نيكو كردن رخسار


و خاكستر پوست او و پوست درخت او جهة التيام زخمها و رفع نزف الدم

و ضماد برگش جهة تحليل اورام نافع و مولد رياح و سدد و ضعف هاضمه


ضماد برگ آن براى تحليل ورم و جراحتها و سوختگى آتش نافع مى‌باشد.

و مصلحش عسل و شكر و مرباى زنجبيل است
.کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم-ص251

متن مخزن الادويه مراجعه شد و مطالب آن موافق تحفه بود با اين اضافات:



مطبوخ نيم پخته كچكيلا حابس اسهال

ضماد نوع موزى كه در بنگاله مال بهوك مى‏گويند

جهت سوختگى آتش كه چون بعد از سوختن بر آن موضع بمالند مانع آبله و وجع آنست

و نيز نوع موزى كه بولكه نامند جهت قروح بدن اطفال خصوص قروحى كه به سبب آتشك ابوين و يا مرضعه به هم رسيده باشد

مجرب كه رسيده آن را پخته آن را نرم مثل مرهم ساخته بر پارچه ماليده بر آن گذارند در پنج شش مرتبه زايل مى‏گردد بعون الله تعالى.


ذرور خاكستر پوست آن و پوست درخت جهت نزف الدم جروح و تجفيف و التيام قروح مؤثر.


خاكستر پوست موز و خاكستر پوست گياه از طريق پاشيدن روى زخم براى قطع خونريزى و التيام زخم مفيدست.

المضار: بطى الهضم و نفاخ و اكثار و مداومت آن مولد رياح و خون غليظ بلغمى و بلغم و موجب سدد و قولنج

و زحير و ضعف هاضمه خصوص در محرورين و مرطوب المزاج و بلدان رطبه و باعث نزول آب در اعضا و خصيه به تخصيص

و چون آب بالاى آن بنوشند، مصلح آن نمك بر بالاى آن خوردن در بعض امزجه بارده و سكنجبين بزورى و شكرى

در حاره و خوردن آن ناشتا بسيار مضر و بالجمله در امزجه حاره يابسه قويه و بلدان حاره يابسه موافق

و نافع و مقوى و مفرح و مسمن و در ابدان بارده رطبه و ضعيفه و بلدان رطبه و ضعيفه

و بلدان رطبه مضر و محدث اكثر امراض مذكوره و امثال آنها و بيخ‏ آن گرم و خشك. آشاميدن آن دافع كرم شكم
.کتاب مخزن الادویه طبع قدیم ص 752



موز نفاخ است و اسراف در خوردن آن توليد باد و گاز و خون غليظ بلغمى كرده و موجب ضعف هاضمه مى‌شود،

خصوصا در سردمزاجها و اشخاصى كه داراى مزاج مرطوب هستند، بويژه اگر روى آن آب خورده شود.

براى رفع اين‌گونه عوارض آن بايد پس از موز نمك خورد و در مزاجهاى سرد پس از موز مرباى زنجبيل و عسل و شكر خورده شود

و در مزاجهاى گرم اگر چنين عوارضى رخ دهد، سكنجبين بخورند.

خوردن موز در موقع ناشتا مضر است. به‌طور كلى موز براى اشخاص گرم‌مزاج و يبس و در مناطق گرم خشك مفيد است

و مقوى و فرح‌آور و در اشخاص سردمزاج و ضعيف و مناطق مرطوب مضر است و ايجاد عوارض نامساعدى مى‌كند.

ريشۀ موز گرم و خشك است و خوردن آن كرم شكم را دفع مى‌كند. کتاب معارف گیاهی میر حیدر جلد 2 ص 219-220
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

تحقيقات و تجربيات براي نتايج كاربرد درماني

پستتوسط pejuhesh237 » سه شنبه نوامبر 12, 2013 10:07 pm

.نظرى به تحقيقات علمى جديد دربارۀ عوارض درمانى موز

نظر دانشمندان هندى اين است كه در موز به‌طور مسلم يك عامل شفابخش نيرومندى وجود دارد كه براى شفاى سلولهاى فرسوده

اولسرها   و همچنين جلوگيرى از گاستريت و التهاب معده بسيار مفيد است.

اين نظر اكنون مورد تأييد اغلب محافل علمى غذادرمانى بين‌المللى قرار دارد.

تعدادى از محققان مشهور و نامدار هندوستان و بريتانيا سالها از عمر خود را براى پژوهش دربارۀ آثار بيولوژيكى موز روى آستر معدۀ

حيوانات صرف كرده‌اند و از اين تحقيقات دامنه‌دار نتيجه گرفته‌اند كه عامل مؤثر شيميايى موجود در موز شبيه داروى شيميايى تجارتى

معروف ضد اولسر به نام كاربنوكسولون   اثر مى‌كند.

با اين تفاوت كه آثار جانبى بد و ناخواستۀ كاربنوكسولون را ندارد و كاملا بى‌ضرر است.

تحقيقات علمى متعدد ديگرى در چندين مركز پزشكى هند نشان مى‌دهد كه گرد موز نارس در  ٧٠  درصد بيماران، زخمهاى اثنى‌عشر را

التيام بخشيده است، در حالى كه در اين آزمونها كه با روش آزمونهاى كور دو جانبه  ۴ معروف است،

روشن شده كه پلاسبو  ١ كه تركيب بى‌اثرى نظير لاكتوز مى‌باشد فقط  ١۶  درصد اثر داشته است.

(آزمونهاى كور دو جانبه روش تحقيقاتى است كه بخصوص در پزشكى براى افزايش دقت آزمون به كار مى‌رود، در اين آزمونها از گروهى

بيمار كه تحت مطالعه قرار مى‌گيرند به عده‌اى داروى حقيقى مورد آزمايش داده مى‌شود و به عده‌اى ديگر از گروه، پلاسبو يعنى داروى

بى‌اثرى كه از نظر شكل ظاهر و حتى مزه كاملا شبيه داروى حقيقى مى‌باشد مى‌دهند. البته نه بيمار و نه پزشك هيچ‌يك نمى‌دانند كه به

كدام بيمار داروى حقيقى داده شده و به كدام بيمار پلاسبو و فقط محقق آمارشناس مى‌داند كه چطور عمل شده و اسامى بيمارانى را

كه داروى حقيقى خورده‌اند يادداشت نموده است. اين روش براى اين است كه آثار روانى مصرف دارو نيز دقيقا مورد نظر قرار گرفته باشد.)

اولين بارى كه موز به عنوان ميوۀ شفادهندۀ اولسر در مطبوعات پزشكى عنوان شد، در سالهاى  ١٩٣٠  بوده است.

ابتدا دانشمندان و محققان فكر مى‌كردند كه موز ترشى شديد عصير معده را خنثى مى‌كند

و حتى تصور مى‌كردند كه موز رسيده تحريكات معدى را آرام مى‌كند.

در تحقيقاتى كه در انگلستان روى تغذيه موشها به عمل آمده به اين ترتيب كه يك هفته به موشهاى آزمايشگاهى خرده‌هاى موز خورانده

شده و پس از آن چند داروى اولسرزا به آنها تزريق گرديده است، مشاهده كرده‌اند كه در عدۀ معدودى از آنها اولسر معده ايجاد گرديده

است. محققان در همان آزمايش از موز رسيدۀ نارس مادۀ شيميايى جدا كردند كه ترشح اسيد معده را سركوب مى‌كند و قاعدتا مانع

ايجاد اولسر در جانوران مى‌شود. اخيرا در پژوهشهاى جديد كه گروهى از محققان هندى و انگليسى به منظور بررسى چگونگى و

مكانيسم عمل موز در مقابله با اولسر به عمل آورده‌اند، نظريات جديدى دربارۀ اينكه چرا جانوران پستاندار كه از موز تغذيه مى‌كنند  ٣ / ١ 

كمتر دچار اولسر مى‌شوند و اولسر آنها نيز چندان سخت و جدى نيست، به دست آمده است.

در اين تحقيقات دريافته‌اند كه موز عينا شبيه داروهاى معروف و مؤثر شيميايى تجارتى اثر مى‌كند،

البته بدون اينكه عوارض جانبى مضرّ آنها را داشته باشد. اين تحقيقها را پرفسور سانيال  ٢ ، استاد دانشكدۀ علوم پزشكى دانشگاه هند و

بنارس، در هند به همراهى گروهى از محققان انگليسى به سرپرستى دكتر رالف‌بست عضو هيئت علمى داروسازى دانشگاه آستون در

بيرمنگهام، به عمل آورده‌اند.

معمولا براى تهيه و توليد يك داروى ضد اولسر شيميايى تجارتى احتمالا اولين توجه اين است كه مادۀ شيميايى توليد شود كه عوامل

آسيبزاى استر جدار معده نظير اسيد يا پپسين   و يا يك آنزيم هاضمه را سركوب و يا از بين ببرد.

و اين همان كارى است كه داروهاى شيميايى معمولى تجارتى ضد اولسر از جمله آنتى‌اسيدها و سايمتيدين   (تاكامت) و. . . مى‌كنند.

فقط يك داروى شيميايى تجارتى است كه عمل متفاوتى در معده انجام مى‌دهد و آن به نام كاربنوكسولون مى‌باشد كه چون آن هم

فشار خون را بالا مى‌برد بندرت تجويز مى‌شود، ولى به‌هرحال اثر كاربنوكسولون تقليدى از كار طبيعت است،

زيرا به جاى اينكه به عوامل آسيبزاى آستر معده نظير اسيد معده و پپسين و. . . حمله كند،

كارش اين است كه يك لايۀ مقاوم بهترى براى مقابله با اين عوامل ايجاد مى‌كند.

و اين كار عجيبى است كه موز مى‌كند. موز سلولهاى سطحى آستر معده را تقويت و مقاوم مى‌كند

و موجب مى‌شود كه يك سد مقاومى در برابر نفوذ عصيرهاى زيان‌آور و آسيب‌رسان ايجاد گردد.

در تحقيقاتى كه كارشناسان انگليسى انجام داده‌اند، مشخص شده است كه مخاط معدۀ موشهاى آزمايشگاهى كه از گرد موز تغذيه

شده‌اند، به ميزان مشهودى ضخيم‌تر و مقاوم‌تر از ساير موشها كه از موز تغذيه نمى‌كنند مى‌باشد.

براى آزمايش به تعدادى از موشهاى آزمايشگاهى در دورۀ آزمايش گرد موز و به عده‌اى ديگر آسپيرين و به عده‌اى نيز ساير داروهاى

شيميايى نظير سايمتيدين دادند كه ببينند چه بر سر اين سد مقاوم مخاط معده خواهد آمد، مشاهده شد در موشهايى كه از گرد موز

تغذيه شده بودند مخاط معده ضخيم‌تر و مقاوم‌تر شده است و در موشهايى كه آسپيرين داده شده بود مخاط خيلى ضعيف شده

و در مورد موشهايى كه ساير داروها نظير سايمتيدين داده شده بود مخاط معده حتى بيشتر از آسپيرين ضعيف و بى‌مقاومت شده است

ولى به موشهايى كه به آنها در آن واحد گرد موز و آسپيرين باهم داده شده بود، گرد موز تا حدودى مانع اثر فرسايشى شديد

و مضرّ آسپيرين روى مخاط معده شده و مخاط معده بازهم در حدود  ٢٠  درصد ضخيم‌تر شده بود.

با توجه به تحقيقات فوق، محققان معتقدند كه موز تكثير طبيعى و متعادل سلولهاى آستر معده را تحريك مى‌كند و در عين حال سبب

مى‌شود كه يك لايۀ مخاطى محافظ ايجاد شود كه آستر جدار معده را پوشانيده و مانع آن مى‌شود كه اسيد كلريدريك و پپسين معده آثار

سويى روى آن داشته باشند و دانشمندان انگليسى نظر كارشناسان و محققان هند و ساير كارشناسان

و همچنين نظر شايع بين مردم غير فنى در مورد نقش موز به عنوان عامل ضد اولسر را حد اقل در مورد اولسر معده تأييد مى‌نمايند.

موز به عنوان ميوۀ مفيد براى خون و قلب

دانشمندان هندى اخيرا كشف كرده‌اند در آزمايشى همين كه الياف گياهى موجود در موز نارس به موشهاى آزمايشگاهى خورانده شد

و به موازات آن مقدار زيادى مواد داراى كلسترول به غذاى آنها اضافه شد مشاهده گرديد

كه وجود موز نارس در خوراك جانوران مانع افزايش جزء زيان‌آور كلسترول خون ) LDL( در جانور گرديده است،

ولى الياف موجود در موز رسيده اين اثر را نداشته است.

در اين آزمايش به موشهايى كه فقط كلسترول بدون گرد موز داده شده بود،

جزء مضرّ كلسترول خون آنها ) LDL( افزايش يافته و به  ١٢۶  ميلى‌گرم در هر صد گرم رسيده بود

ولى وقتى به غذاى آنها علاوه بر مواد پركلسترول، گرد موز نارس اضافه شد،

كلسترول مضرّ خون آنها به  ۴۴  ميلى‌گرم در صد گرم كاهش يافت يعنى تقريبا به ثلث تقليل پيدا كرد.

و به علاوه گرد موز جزء مفيد كلسترول خون يعنى HDL را در حدود 30 درصد افزايش داده بود.

محققان اين خاصيت را مديون وجود مقدار زيادى الياف گياهى همى‌سلولوز   در موز نارس مى‌دانند.

به‌نظر مى‌رسد كه موزهاى معمولى نيز به علت داشتن مقدار زيادى پكتين،

كلسترول خون را كاهش مى‌دهند زيرا مقدار پكتين موجود در موز از سيب هم بيشتر است

و دليل مقايسه با سيب اين است كه سيب از نظر كاهش كلسترول مورد تأييد قاطبۀ محققان دانش غذادرمانى است.

توصيه‌ها:

-سعى شود هميشه از موزهاى سبز نارس استفاده شود. موزهاى سبز نارس از نظر ضد اولسر بودن نيرومندترين مادۀ غذايى مى‌باشند.

و معمولا هرچه موز بزرگتر و درشت‌تر باشد آثار درمانى آن بيشتر است.

محققان و دانشمندان معتقدند كه در موزهاى رسيده مواد شيميايى فعال درمانى كمتر است.

روش مصرف موز نارس در جنوب امريكا و هند و افريقا اين است كه موز نارس را مى‌پزند يا كباب مى‌كنند و مثل سيب‌زمينى مى‌خورند.

-مؤثرترين نوع موز از نظر ضد اولسر بودن گردى است كه از موز نارس خشك تهيه شده باشد.

-تمام انواع موز از نظر خواص درمانى كم‌وبيش مشابه هستند.

-به نظر مى‌رسد كه موز سبز نارس داراى بهترين نوع الياف گياهى مفيد براى قلب نيز مى‌باشد.

تناقض: در برخى مطالعات كه در جانوران شده تصادفا موز هيچ فعاليت ضد اولسرى نشان نداده است.

دكتر سانيال اين تناقض را مربوط به شرايط اقليمى محل رويش و فيزيولوژى گياه موز در آن اقليم مى‌داند

كه در پايه‌هاى مختلف گياهان كم و بيش متفاوت است و ارتباطى با عوامل شفابخش بنيادى موجود در موز ندارد. کتاب معارف گیاهی میر حیدر جلد 2 ص 220-224
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

بعدي

بازگشت به م


Aelaa.Net