معرفت به زمان 9 ربیع الاخر 1440

قال أبو جعفر محمد الباقر عليه السلام: في حكمة آل داود: ينبغي للمسلم أن يكون مالكا لنفسه، مقبلا على شأنه، عارفا بزمانه (بأهل زمانه)، فاتقوا الله ولا تذيعوا حديثنا...
1- خويشتن دارى 2- تمركز در كار و وظيفه خويش 3- عارف به زمان (به أهل زمان)
هدف؛ آگاهي از احوال زمان و انجام مسؤوليت در برابر آن است، نقل گزارشي علامت تأييد (كليات؛ چه برسد جزئيات؛ يا تعبيرات آن) نيست، و صرفا جهت اطلاع از فضا و محيط موضوع مى باشد، نشر مطالب صرفا براى آگاهى و تأمل و تفكر و شناخت محيط و افراد و امكانات و موانع بوده، و همه براى حصول انگيزه كافي جهت تلاش براى مقصد اعلى است،

مدير انجمن: نبض زمان

Re: معرفت به زمان 9 ربیع الاخر 1440

پستتوسط نبض زمان » سه شنبه ژانويه 01, 2019 6:41 pm

جنبش جلیقه زردهای فرانسه


امید منتظری
معترضان در فرانسه بسیاری از ناظران سیاسی را غافلگیر کردند
پژواک اعتراضات جلیقه زردها در فرانسه به ایران رسیده و ایرانی‌ها در عکس‌های اعتراضات فرانسه تصاویری آشنا می‌بینند.

Image

ابتدا بحث در شبکه‌های اجتماعی پیچید و مخالفان و هواداران حکومت ایران، هر کدام بر گوشه‌ای از شباهت‌ها و تفاوت‌های "جلیقه زردها" در فرانسه و "اعتراضات سراسری دی‌ماه ۹۶" در ایران دست گذاشتند. شباهت‌هایی همچون خشونت‌های دولتی و تفاوتی‌هایی از جمله دسترسی آزاد رسانه‌ها در جریان تظاهرات.

سرانجام کار به جایی رسید که مقامات ارشد جمهوری اسلامی هم نتوانستند از قیاس این دو اعتراض، یکی در فرانسه و دیگری در ایران اجتناب کنند.

صادق آملی لاریجانی، عالی‌ترین مقام قضایی جمهوری اسلامی با مقایسه واکنش مقام‌های غربی از جمله فرانسه به اعتراضات دی‌ماه در ایران گفت که غرب در رعایت حقوق شهروندی، معیارهایی دوگانه دارد. رئیس قوه قضائیه گفته "این اعترضات و برخوردها اگر در جایی غیر از یک کشور غربی بود، تا کنون پای سازمان ملل و وزارت خارجه کشورهای مختلف به میان آمده بود".

اما چه چیز سبب شد که جنبش جلیقه زردها در فرانسه بلافاصله در ایران اعتراضات سراسری دی‌ماه را تداعی کند؟

تجمع اعتراضی کارگران کفن‌پوش گروه ملی فولاد #اهواز امروز ۲۰ آدر ۹۷ با پلاکاردهایی که از آن اشاره به جنبش #جلیقه_زردها در فرانسه استنباط می‌شود
غافلگیری
اولین نشانه‌های مشابهت دو رخداد سیاسی در ایران و فرانسه، با غافلگیری بازیگران و ناظران سیاسی آشکار شد. هیچ‌کس انتظار اعتراضاتی چنین دامنه‌دار و شدید را نداشت.

نخستین واکنش تحلیلگران و رسانه‌ها با این ترجیع‌بند آغاز ‌شد: معترضان چه کسانی هستند و چه گرایش سیاسی دارند؟

این غافلگیری حتی در واکنش و موضع‌گیری‌های شتابزده و متفاوت دولت فرانسه هم نمایان شد. به ویژه امانوئل مکرون، رئیس جمهور، از سختگیری اولیه تا پذیرش مرحله به مرحله خواست مخالفان راه درازی طی کرد.

پس از بُهت اولیه، اکنون این پرسش که "در فرانسه چه می‌گذرد؟"، شماری از سرشناس‌ترین متفکران سیاسی را به پاسخ‌ واداشته است. پاسخ‌هایی که بازخوانی برخی از آنها برای رمزگشایی از معمای خاستگاه و ماهیت و مطالبات معترضان مؤثر است. به ویژه اینکه این حرکت جلیقه زردهای فرانسه در برخی دیگر از کشورها از جمله، آلمان، تونس، ایران و عراق بحث‌هایی را دامن‌ زد و در برخی موارد به تجمع‌هایی هرچند کوچک انجامید.

آنتونیو نگری، متفکر سرشناس ایتالیایی اعتراض‌های فرانسه را "بیانگر خشم و مطالبات تلنبارشده"‌ می‌داند
سازماندهی بدون رهبر
بسیاری از جلیقه زردهای فرانسه تصدیق می‌کردند که برای نخستین بار است که در یک تجمع به خیابان می‌آیند.

معترضان نه تنها از کانال احزاب و سندیکاها اقدام نکرده بودند بلکه سازماندهی و برنامه‌ریزی خود را از طریق شبکه‌های اجتماعی پیش برده بودند. جنبش آنان افقی و بدون رهبر بود.

شاید به همین خاطر آنتونیو نگری، متفکر سرشناس ایتالیایی که بر روی جنبش‌های ۳۰ سال اخیر اروپا متمرکز است، باور دارد که این جنبش با جنبش‌های دیگر فرق می‌کند. او این جنبش را جنبش‌ "شورش‌های زندان" می‌داند؛ جنبشی که بیش از آنکه به دنبال سرنگونی باشد، "بیانگر خشم و مطالبات تلنبارشده"‌ معترضان است.

مکرون: 'حداقل دستمزدها افزایش می‌یابد'
تظاهرات فرانسه؛ جلیقه زردها چه کسانی هستند؟
عقب‌نشینی دولت فرانسه در برابر معترضان؛ افزایش مالیات سوخت تعلیق شد
به عقیده نگری، "مسئله این نیست که آنها از دولت یا تمام نهادهای واسطه بخواهند مطالباتشان را قبول یا رد کنند بلکه معترضان با سیستم به بن‌بست خورده‌اند."

در روند حرکتی جلیقه زردها نیز این رویارویی با سیستم حکومتی و طبقه حاکم به چشم می‌خورد. در ابتدای کار، معترضان خواستار افزایش مالیات سوخت بودند. اما حتی با عقب‌نشینی امانوئل مکرون از اجرای این برنامه، باز هم اعتراضات پایان نیافت.

به عقیده نگری، این شورشی است که علیه فلاکت و بدبختی نئولیبرالیستی آغاز شده است. این نکته را مکرون هم در سخنرانی خود تصدیق کرد که کشورهای زیادی در حال گذر از زندگی و وضعیت بدی هستند که مردم فرانسه هم در آن گرفتار آمده‌اند، اما او ابراز امیدواری کرد که فرانسوی‌ها به طور جمعی راهی برای خروج از آن پیدا ‌کنند.

به عبارت دیگر، تجمعاتی که با اعتراض به یک مطالبه مشخص آغاز شد به سرعت کلیت و هسته سخت حکومت ( Establishment) را نشانه گرفت و امانوئل مکرون را در نوک پیکان حملاتش گذاشت.

بی‌اعتماد به حاکمیت و نمایندگان سیاسی
برخی از شعارها و خواست‌های معترضان حاکی از عدم اعتماد به هسته سخت حکومت است. اما این بی‌اعتمادی چگونه پدید آمد؟

ابتدا گفته می‌شد ادبیات و برخورد شخص مکرون در مقام رئیس جمهور به گونه‌ای است که قادر به ارتباط با فرودستان نیست و از نظر طبقات کم درآمد، او بیش از حد مغرور است.

بسیاری انتقاد می‌کردند که مخاطب اصلی رئیس جمهور، بروکسل و اتحادیه اروپا است و او توجه کافی به داخل ندارد. هر چند مکرون در نهایت در نطق ۱۱ دسامبر خود که به عنوان راه حل بحران ارائه کرد، گفت متوجه بود که گفتارش عده‌ای را آزرده است.

اما شنتل موف، متفکری که جریان چپ‌گرای "فرانسه تسلیم‌ناپذیر" به رهبری جان لوک ملانشون از او متأثر است باور دارد که مشکل فرانسه عمیق‌تر از اینهاست.

جلیقه زردها به نمادی از اعترض‌های خودجوش و بدون رهبر تبدیل شدند
خانم موف می‌گوید "شهروندان احساس می‌کنند در میان گزینه‌های سیاسی با انتخاب‌های واقعی مواجه نیستند و تفاوتی میان چپ میانه و راست میانه نمی‌بینند". در واقع "آنها نمی‌دانند که چرا باید بروند و رأی بدهند".

پس از روی کارآمدن مکرون در آخرین انتخابات فرانسه، بسیاری انتخاب او را به منزله فروپاشی نظم سیاسی- طبقاتی در این کشور ارزیابی کردند.

به عقیده خانم موف غرب در عصر "پسادموکراسی" به سر می‌برد؛ دوره‌ای که از ناکارآمدی دموکراسی نمایندگی و بحران‌ سیستم اقتصادی نئولیبرال در غرب نشأت می‌گیرد.

شاید به همین خاطر بود که هفته گذشته، جلیقه زردها اعلام کردند برای مذاکره با نخست وزیر، ادوارد فیلیپ نماینده‌ای معرفی نخواهند کرد، مگر آنکه مذاکرات به طور مستقیم از اینترنت پخش شود. به عبارت دیگر، آنها خواستار نوع جدیدی از سیاست‌ورزی و سازوکارهای دموکراسی بودند.

جنبشی برای به ‌حاشیه‌ رانده شدگان‌

به باور شنتل موف، این جنبش می‌تواند به پوپولیسم چپ یا راست بینجامد.

نویسنده کتاب "برای یک پوپولیسم چپ" توضیح می‌دهد که جنبش جلیقه زردها که از سوی ساکنان مناطق غیر شهری و کشاورزی فرانسه آغاز شد، اکنون با مردم مناطق شهری و کارگری پیوند خورده است و این دو گروه دریافته‌اند که منافع مشترکی دارند.

به گفته خانم موف، اکنون مسئله این است که این گروه‌های به حاشیه‌رانده شده که میان طبقه حاکم نماینده‌ای برای خود نمی‌بینند چگونه فرم و شکل می‌یابند.

ناظران راه حل رئیس جمهور فرانسه را به نوعی گردش به چپ یا عقب نشینی تعبیر کردند
به طور کلی، در برخی تحلیل‌ها و گزارش‌ها، موتور محرکه این اعتراضات ساکنان مناطق پیرامونی شهرها (peri-urbanisation) معرفی می‌شدند. در عین حال جنبش آنان نیز نه رهبری نخبه‌ای دارد و نه به نخبگان یا حتی نیروهای پیشروی معمول در صحنه سیاست نزدیک است.

این موضوع، یعنی پراکندگی اعتراضات در مناطق دورافتاده، حاشیه‌ای و دور از مرکز، تا حد زیادی گویای ساختار و ماهیت این جنبش هم بود.

گزارش‌ها از سومین دور اعتراض جلیقه زردها نشان می‌داد از میان ۱۲۵‌ هزار معترض، تنها ۲۵ هزار تن در سه شهر بزرگ پاریس، بوردو و مارسی جمع شده بودند. از قضا، درگیری پلیس با معترضان نیز در این شهرها به چشم آمد.

بخش اعظم تجمعات، در شهرها و روستاهای دور افتاده در جریان بود، مناطقی که بر خلاف تصور غالب، اعتراضات در آنها چندان به خشونت کشیده نشد. در واقع آنچه بیش از هر چیز باعث بحث بر سر خشونت‌ها شد، حمله به سمبل‌های ملی فرانسه از جمله طاق پیروزی در میدان شارل دوگل بود.

بسیاری از معترضان از شهرهای کوچک و روستاهای فرانسه بودند
واکنش حکومت به اعتراضات
با وجود تمام شباهت‌هایی که ممکن است در فُرم سازماندهی تظاهرات دی‌ماه ایران و جلیقه زردها وجود داشته باشد، واقعیت این است که فرانسه ساختار سیاسی ویژه خود را دارد. فرانسه، کشوری با سابقه طولانی دموکراسی که حالا بسیاری می‌گویند یک "جمهوری پیر" است.

اما رئیس همین جمهوری پیر، امانوئل مکرون پذیرفته برای کاهش فاصله میان معترضان و حاکمان اصلاحاتی سیاسی را آغاز کند. او در نطق روز گذشته‌اش که بسیاری آن را "گردش به چپ" و عقب‌نشینی خواندند، گفت تلاش می‌کند یک "گفت‌وگوی ملی" را شکل دهد و تمرکز قدرت را از پاریس، پایتخت بردارد.

قرار است نمایندگان آقای مکرون برای گفت‌وگو با شهرداران شهرهای دور و نمایندگان روستاها و سندیکاها و همچنین فعالان جامعه مدنی به سراسر کشور سفر کنند. اکنون باید منتظر ماند و دید آیا جلیقه زردها وعده‌های آقای مکرون برای بازسازی جمهوری پیر فرانسه را می‌پذیرند یا نه.

اما به نظر می‌رسد که این فرم اعتراضات، حتی با وجود مشارکت افراد بیشتر و استمرارش در ایران نتوانست فاصله میان معترضان و حکومت را کاهش دهد. پس از اعتراضات دی‌ماه در ایران، دولت اگرچه از تصمیم خود برای افزایش قیمت سوخت و حامل‌های انرژی تا مدتی صرف نظر کرد، اما در نهایت حکومت، معترضان را به رسمیت نشناخت.

جليقه زردها در كانادا واسرائيل و بقيه اروبا...
نبض زمان
 
پست ها : 1860
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 9 ربیع الاخر 1440

پستتوسط نبض زمان » سه شنبه ژانويه 01, 2019 6:42 pm

بازداشت دسته‌جمعی دانش‌آموزان


شفقنا- انتشار یک عکس در فضای مجازی، مردم فرانسه را شوکه کرده است.
Image
به گزارش سرویس ترجمه شفقنا، درحالیکه به خاطر بالا رفتن قیمت سوخت، تظاهرات و آشوب پاریس و شهرهای بزرگ فرانسه را در بر گرفته، انتشار عکس حمله پلیس به یک دبیرستان و دستگیری تحقیر‌آمیز دانش‌آموزان، فضای فرانسه را ملتهب کرده است. انتشار عکس و فیلم دستگیری این دانش‌آموزان دبیرستانی موجی از خشم را در فرانسه ایجاد کرده و حتی مقامات دولت مکرون را نیز به واکنش واداشته است؛ به طوریکه وزیر آموزش فرانسه این عکس و فیلم را شوک‌آور توصیف کرده است.
در فیلم و عکس‌های منتشر شده از این واقعه، نیروهای مسلح پلیس به دانش‌آموزان دستور داده‌اند زانو زده و دست‌های خود را پشت گردن‌اشان نگه دارند.
نبض زمان
 
پست ها : 1860
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 9 ربیع الاخر 1440

پستتوسط نبض زمان » سه شنبه ژانويه 01, 2019 6:44 pm

زیباترین خیابان جهان در آتش پاریسی‌ها
چرا فرانسه در لکه زرد و قرمز سفر گردشگران قرار نمی‌گیرد


یک فعال حوزه گردشگری کشور به تأثیر اعتراضات پاریسی‌ها بر مؤلفه گردشگری‌شان پرداخت و گفت: قرار گرفتن ایران در لکه زرد برای سفر؛ بیشتر مؤلفه سیاسی است درحالی که امنیت شهرهای ایران برای گردشگران خارجی حتی از برخی شهرهای اروپایی بالاتر است.

به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم ، شانزه‌لیزه یا شامپز الیزه به‌گویش فرانسوی به‌عنوان بهترین و معروف‌ترین خیابان شهر پاریس که دارای شهرت و محبوبیتی جهانی بوده و حتی «زیباترین خیابان جهان» نیز می‌نامند، بیش از دو هفته‌ای است که شاهد تظاهرات در اعتراض به سیاست‌های اقتصادی و افزایش قیمت سوخت است و این اعتراضات به چالش بزرگی برای امانوئل ماکرون ــ رئیس جمهور این کشور تبدیل شده است.
Image

این در حالی است که هرساله تعداد بی‌شماری از گردشگران به‌هنگام سفر به فرانسه، یکی از مهمترین مقاصد آنها پاریس و خیابان شانزه‌لیزه در منطقه 8 پایتخت فرانسه است که دارای کافه تراس‌های معروف، فروشگاه‌ها و سالن‌های تئاتر لوکس بوده و به مهد گردشگری ادبی دنیا نیز معروف است.
در این رابطه محمد حسین یزدانی ــ رییس هیئت مدیره انجمن راهنمایان گردشگری استان تهران در خصوص اینکه چرا فرانسه در زمان چنین حوادثی در لکه زرد و قرمز سفر قرار نمی‌گیرد، ولی ایران با وجود امنیت بالا برای توریست‌های خارجی در لکه زرد قرار می‌گیرد، به تسنیم عنوان کرد: در این زمینه دو نکته را باید مدنظر قرار داد؛ اول اینکه گردشگری نیازمند امنیت است و گردشگران به سرزمین‌هایی که دچار حوادث و هیجانات بیش از اندازه باشد کمتر سفر می‌کنند، به‌خصوص در سفر به ایران که بیشتر مسافران اروپایی و غربی سالمند بوده و بدون تنش و با آرامش سفر می‌کنند، زیرا مقصد آنها سرزمینی چون ایران است که مقصد گردشگری فرهنگی است.

رییس هیئت مدیره انجمن راهنمایان گردشگری استان تهران ادامه داد: همچنین قرار گرفتن ایران در لکه زرد برای سفر، بیشتر مؤلفه سیاسی است، کما اینکه امنیت ایران برای گردشگران خارجی، حتی از برخی کشورهای اروپایی نیز بالاتر است.
یزدانی درباره چگونگی خروج پاریسی‌ها از چالش این اعتراضات با توجه به نزدیک شدن به جشن‌های سال نوی ژانویه عنوان کرد: مسلماً شهرداری پاریس و حاکمین فرانسه برای این مقوله تدبیری می‌اندیشند زیرا آنها به این مسئله واقف هستند که چه‌مقدار درآمد گردشگرپذیری پاریس مهم است، به‌هرحال فرانسه بیشترین گردشگر جهان را جذب می‌کند.
رییس هیئت مدیره انجمن راهنمایان گردشگری استان تهران تصریح کرد: همچنین یک نکته مهم نیز باید توضیح داده شود و آن تعداد کنسلی تورها و مسافران نسبت به حجم گردشگران به یک مقصد گردشگرپذیر است.

یزدانی خاطرنشان کرد: مثلاً وقتی فرانسه و متعاقباً پاریس سالانه بیش از 70 میلیون گردشگر جذب می‌کند کنسلی تعدادی سفر مسافران به‌دلیل اعتراضات اخیر به‌چشم نخواهد آمد، ولی این کنسلی برای مقصدی به‌مانند ایران متفاوت است، زیرا اگر ایران در سال کمتر از 5 میلیون مسافر خارجی دارد که حدود نیمی از آنها توریست‌های زیارتی و اعراب هستند و نیمی دیگر گردشگران غربی هستند و اگر حدود 500 هزار مسافر، سفر خود به ایران را به‌دلایلی از جمله هجمه‌های سیاسی برخی کشورها کنسل کنند، آن موقع این آمار کنسلی سفرها قابل توجه می‌شود.
نبض زمان
 
پست ها : 1860
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 9 ربیع الاخر 1440

پستتوسط نبض زمان » سه شنبه ژانويه 01, 2019 6:52 pm

دکتر ناصر فکوهی: ناآرامی های فرانسه و کوچه بن‌بستی به نام ماکرون!
= تحليل خوبي است براى كساني كه مي خواهند اوضاع فرانسه را بشناسند


افزایش قیمت سوخت بنزین و سوخت دیزل و همزمان با برنامه‌ریزی برای افزایش مالیات در سال ۲۰۱۹ مردم را خشمگین کرد که منجر به این تجمعات شد.
عصر ایران؛ قاسم منصور آل کثیر- جلیقه زردهای پاریس اعتراض خود نسبت به افزایش قیمت سوخت و مالیات‌ها را از روز شنبه ۱۷ نوامبر ۲۰۱۸ شروع کردند.
این افراد بدون هر گونه رهبری متمرکز، توان سازمان‌دهی تظاهرات ۲۹۰ هزار نفری ۱۷ نوامبر را داشتند.قیمت سوخت دیزل در سال ۲۰۱۸، در فرانسه ۱۶٪ رشد داشته‌است.
افزایش قیمت سوخت بنزین و سوخت دیزل و همزمان با برنامه‌ریزی برای افزایش مالیات در سال ۲۰۱۹ مردم را خشمگین کرد که منجر به این تجمعات شد. این اعتراضات ضربات سنگینی به پیکره اقتصادی فرانسه وارد کرد به طوری که مقام‌ها در پاریس می‌گویند: ناآرامی‌ها میلیون‌ها یورو خسارت وارد کرده است.
بخش اعظمی از این خسارت به صنعت گردشگری بوده که طبق آمار رسمی فرانسه با 40 میلیون بازدید در سال 2017 رکوردار جهان است.
درباره علل و پیشینه اجتماعی این جریان و تاثیراتش بر دیگر کشورها ازجمله ایران به گفت وگو با دکتر ناصر فکوهی فکوهی استاد انسان‌شناسی دانشگاه تهران پرداختیم که نزدیک به دو دهه در فرانسه زندگی کرده است. گفت وگو را در زیر دنبال کنید.
Image
*با توجه به اظهار نظر رئیس جمهوری فرانسه که می گوید این اتفافات مربوط به مدیریت ناصحیحِ 40 سال گذشته است از نظر شما پیشینه حرکت جلیقه زردها از کجا شروع شد؟
در اردیبهشت 1396 و فردای روزی که امانوئل ماکرون به ریاست جمهوری فرانسه انتخاب شد، من یادداشتی منتشر کردم با عنوان «پیروزی توهم بر شرارت» و امروز بعد از تقریبا دو سال، وقتی آن را می‌خوانم می‌بینم که تقریبا خط به خط آن را می‌توان بار دیگر در پاسخ شما تکرار کرد. در بخشی از این یادداشت که توصیه می‌کنم خوانندگان برای یافتن پاسخ کامل‌تری به این پرسش حتما آن را بازخوانی کنند:

«آنچه در ماه‌ها و سال‌های آینده فرانسوی‌ها را تهدید می‌کند، این است که پس از بیرون آمدن از خوشحالی ِ اینکه «جوان ترین رئیس جمهور در کشورهای پیشرفته»، «رئیس جمهوری برازنده» و «کاردان» را دارند، و «کشف» کنند که توانسته‌اند از طاعونی به نام «لوپن» برای دومین بار نجات بیابند، متوجه یک واقعیت شوند و آن اینکه :

فاشیسم در جامعه فرانسه پیشرفت کرده و در لایه‌های وسیع‌تری از مردم ریشه دوانده است». ماکرون هم تحصیل‌کرده «مدرسه عالی مدیریت» (ENA)است که همه سیاستمداران حرفه‌ای فرانسه از آن بیرون آمده‌اند. او وزیر اقتصاد و بانکدار بوده و از معدود کسانی در میان سیاستمداران غربی است که همراه با ترامپ، با تنظیمات جدیدی که پس از بحران‌های مالی سال‌های اخیر وضع شده‌اند، مخالف است.
بنابراین احتمال اینکه سیاست اقتصادی او نوعی سیاست راست نولیبرالی( ولو رقیق شده) باشد بسیار بیشتر از آن است که سیاستش یک راه چپ میانه‌رو باشد.
در یک نگاه می‌توان گفت این انتخابات تیر خلاصی بود به احزاب سنتی فرانسه. می‌توان پیش‌بینی کرد که در سال‌های آینده چپ و راست با رویکردهایی بسیار تندروتر هر کدام به میدان خواهند آمد اما پیش‌بینی من آن است که در دو موضوع یعنی سیاست اروپایی و سیاست مهاجرت، سردرگمی در فرانسه کامل خواهد بود زیرا این یک بحران عمومی در نظام جهانی سرمایه داری است. به احتمال قوی بحران در فرانسه در ماه‌های آینده ادامه یافته و تقویت شده و از پاییز شاهد انفجارهای شورشی در بین جوانان خواهیم بود که از این انتخاب سرخورده شده‌اند.»
Image
امروز یکی از استدلال‌هایی که سیاستمداران راست در فرانسه و اروپا در ضرورت متوقف شدن جنبش «جلیقه زرد‌ها» بیان می‌کنند، این است که ماکرون آخرین سد در برابر پوپولیسم فاشیستی به شمار می‌آید که در کشورهای دو سوی اقیانوس اطلس از ایالات متحده و برزیل گرفته تا نوفاشیستهای ایتالیا و مجارستان و ایتالیا، توانسته‌اند نارضایتی مردم از نابرابری‌های اجتماعی و اِعمال سیاست‌های نولیبرالی اقتصادی، را به سوی خود هدایت کنند.
این همان استدلالی بود که درست پیش از آخرین انتخابات در فرانسه، برای دفاع از ماکرون و در حقیقت برای زدن مُهر تایید بر تخریب کامل احزاب سنتی چپ (کمونیست و سوسیالیست) و راست (گلیست‌ها و میانه‌روهای راست) مطرح می‌شد. ماکرون، نه دلیل ِ مشکلات، بلکه خود، معلول آنها است. اما این مشکلات کدامند که فرانسه را از چاله سیاست‌های ناکارای اولاند، در چاه توهم نوعی پوپولیسم راست به نام امانوئل ماکرون -با زرق و برق‌های کاریزماتیک اما ناپایدارش – فرو انداختند؟
مشکلات بزرگ در سیاست عمومی در فرانسه را که ریشه آن به چرخش راست در دولت فرانسوا میتران از نیمه دهه 1980 بر می گردد تا سال‌های بعد، دائما تشدید شدند و در دو محور قابل تفسیرهستند.

نخست کنار گذاشتن راه و روش اقتصادی سوسیال دموکراتیک که نمونه بارز و موفق آن در اروپا را می‌توان در اسکاندیناوی حتی امروز و در آمریکا در دوره طلایی 1945-1975 و سپس تا اندازه‌ای در دوره باراک اوباما مشاهده کرد. در این سیاست، محوریت به یک اقتصاد اجتماعی مبتنی بر بازار آزاد تنظیم شده داده می‌شود.
این بازار، هدف‌گیری مشخصی دارد و آن اینکه با سیاست‌های بازتوزیع درآمدها، با یک نظام مالیاتی عادلانه و معتدل، بتواند طبقه متوسط را گسترش داده و قدرت خرید آن را بالا برده و بدین ترتیب انسجام سیاسی در کشور به وجود بیاورد. این سیاست در پی آن است که مانع از رشد احزاب سیاسی ِ تندروی چپ و راست شود.
از طرف دیگر در این سیاست به خصوص در آمریکا، هدف آن بود که از لحاظ بین‌المللی در عین آنکه معماری پس از جنگ در قالب پیمان ناتو حفظ شود، هدف ِتنش‌زدایی با روسیه و چین و اقدام برای افزایش موقعیت‌های کم تنش در جهان سوم باشد تا بتوان قدرت کارتل‌های جنگ‌طلب داخلی را کاهش داد و کنترل کرد.

توجه داشته باشیم که این قدرت‌ها که در حوزه راست افراطی و راست کلاسیک ِ فاسد بسیار متمرکز بوده و هستند، عامل اصلی در هدایت دولت‌های ملی به سوی همکاری و انطباق یافتن آنها چه با شرکت‌های چند ملیتی و چه با مافیای بین‌المللی نیز بوده و هستند. این وضعیت را امروز در آمریکا و در بسیاری از کشورهای دیگر جهان شاهدیم. و پیش‌تر هم اشاره کرده‌ایم که مثلث شوم «نتانیاهو، بن سلمان و ترامپ» بارزترین نشانه این پیوند در منطقه خاورمیانه است. فرانسه نیز در طول چند دهه‌ای که در انتهایش ماکرون بر سر قدرت آمد، در این دام سیاست راست قدرتمدار نولیبرال افتاد.

همین امر جامعه این کشور را از تعادل اقتصادی خارج کرد و آن را به سوی تمرکز بالای ثروت در اقلیتی در راس و فقر هر چه بیشتر گروه‌های پایین دست و کوچک شدن طبقه متوسط پیش برد. حال بر این امر بیافزاییم که در کشوری چون فرانسه به دلایل تاریخی این امر بر اساس سیاستی ژاکوبنی و قدرتمدارانه، در سال‌های اخیر با سرکوب‌های گسترده امنیتی و بالا بردن مالیات برای گروه های متوسط و کاهش آن برای اقلیت ثروتمند همراه بوده است که خود وضعیت را حادتر کرده است.

دلیل دوم و باز هم دراز مدت این وضعیت آن بوده که راست کلاسیک و قدرتمند فرانسه (حزب گلیست) و پس از آن چپ کلاسیک (حزب سوسیالیست) هر دو از نیمه دهه 1980 یعنی از دوران فرانسوا میتران و سپس شیراک، به این فکر افتادند که اگر قدرت احزاب و سندیکاهای دیگر را کاهش یا حذف کرده و یا به شدت زیر کنترل خود در آورند، در آینده دیگر مشکلی با جنبش‌های اجتماعی که همواره در فرانسه تهدید آمیز بوده‌اند نخواهند داشت. جنبش‌هایی که عملا از انقلاب های 1948 تا کمون پاریس (1871) و مه 1968 تا امروز ادامه داشته‌اند.

این کار خنثی سازی و تخریب احزاب و سندیکاها، در طول چند دهه انجام گرفت: سوسیالیست‌ها با چرخش کامل خود به سمت سیاست راست گرای اقتصادی و اجتماعی، سندیکاها ضعیف و ضعیف تر شدند، حزب کمونیست و احزاب چپ گرای دیگر از میدان خارج شدند، در میان احزاب راست نیز گلیست‌ها به شدت با انحصارگرایی همه احزاب دیگر را از میدان به در کردند.
از این بدتر، ما شاهد آن بودیم که هر دو گروه شروع به دنباله روی از گفتمان‌های ملی‌گرایانه و ضد‌عرب و اسلام هراسانه پوپولیستی کردند تا آرای خود را در میان اقشار فقیر و با سرمایه فرهنگی پایین، افزایش دهند. نتیجه آن بود که هرچند احزاب و سندیکاهای با شعارهای رادیکال، اما قابل کنترل از میان رفتند اما جای آنها را پوپولیسم راست، در قالب حزب «جبهه ملی» به رهبری ژان ماری لوپن (و سپس دخترش مارین) دادند که در کمتر از دو دهه از کمتر ازدو درصد آرای مردمی، مرز 20 و حتی 30 در صد آرا (در برخی از نقاط) را پشت سر گذاشت و دو بار تا مرحله آخر انتخابات ریاست جمهوری پیش آمد.

بدین ترتیب راست و چپ کلاسیک فرانسه دست به گونه‌ای خودکشی سیاسی زدند که حاصلش سربرآوردن توهمی به نام «ماکرون» و حزب سیاسی او بود که اکثریت بسیار بزرگی در آخرین انتخابات را در مجلس نیز به دست آورد و خواب و خیال‌های زیادی را برای همه ایجاد کرد؛ به گونه ای که بسیاری ماکرون را رهبر آینده کل اتحادیه اروپا تصور می‌کردند. در حالی که در واقعیت ماکرون یک پوپولیست راست و سیاستمداری کم‌توان و در نهایت یک مدل «ترامپ اروپایی» بود که در کمتر از دو سال به زیر 25 درصد آرای طرفدار خود سقوط کرده است.

اما بحران اصلی زمانی از راه رسید که «جنبش‌های شبکه‌ای» همچون همه جای دنیا از راه رسیدند، یعنی جنبش‌هایی که در راس آنها دیگر نه احزاب و سندیکاها (یی که از میان رفته بودند) بلکه مجموعه‌ای نامعلوم از روابط روی شبکه‌های اجتماعی قرار داشت. جنبش‌هایی که شرکت کنندگان ناشناس آن به سرعت می‌توانستند در پهنه‌های بزرگ، میلیون‌ها نفر را بسیج و به خیابان‌ها بکشند. این نخستین بار نیست که فرانسه شاهد چنین جنبش هایی است: خیابان‌های پر از گاز اشک‌آور، ماشین‌ها و مغازه‌های درهم شکسته و سوخته و... از تصاویر رایج ماه مه 1968 بوده.
در آن زمان، دولت حاکم «طرف مقابلی» برای گفتگو هم داشت که با آن چانه‌زنی کند. در آن زمان هنوز طبقه متوسط بزرگی بود که با به خطر افتادن منافعش پا پیش گذاشته و شورش ها را بخواباند. در آن زمان مثل امروز نمی‌دیدیم که زنان و مردان مُسن، آدم‌هایی بسیار متعارف و آرام و صلح طلب که هرگز در طول عمر خود در هیچ تظاهراتی شرکت نکرده بودند، به خیابان بیایند، چون هیچ چشم‌اندازی برای آینده خودو فرزندانشان ندارند.

در آن زمان جوانان شورشی و رادیکال در صفوف اول و همه جا دیده می‌شدند. در صورتی که جلیقه زرد‌ها، نماد حضور مردم عادی هستند آنها پرچم سرخ کمونیست یا پرچم سیاه آنارشیست‌ها را در دست ندارند بلکه جلیقه های زرد نجات و اضطرار حوادث رانندگی را به تن دارند و سرود ملی فرانسه را می خوانند. همین نکته که تظاهر کنندگان به جای شعارهای رادیکال سرود مارسیز می خوانند ، یعنی سرود ملی فرانسه را، چیزی است که در مه 68 قابل تصور نبود.
بنابراین امروز دولت ماکرون با میراثی از چندین دهه سیاست های نادرست روبرو است، همان چیزی که خود می گوید، اما آنچه نمی‌گوید این است که اولا این میراث، میراثی نولیبرالی است همجون خود او؛ و ثانیا او چه در زندگی شخصی‌اش و چه در سنت سیاسی که از آن ریشه گرفته، ازمهم‌ترین بنیانگذاران و سردمداران چنین میراثی بوده است. بنابراین وقتی خشم مردم لبریز می‌شود، به زحمت ممکن است با عقب‌نشینی‌های کوچکی چون بازگشت بهای قیمت سوخت به حد قبلی یا با بالا بردن صد یورو یعنی چیزی کمتر از 6 درصد به حقوق پایین‌ترین دستمزدها، بتوان این خشونت را فرو نشاند.

*چشم انداز شما درباره آینده اقتصادی و اجتماعی فرانسه چیست؟
فرانسه اگر به جای پیروی از سیاست‌های نولیبرالی اقتصادی که سالیان سال است خود را درونش انداخته است و سیاست‌های فرهنگی نخبه‌گرایانه و ضد‌تکثر سیاسی که به نژاد‌پرستی، ملی‌گرایی و گرایش‌های عرب‌هراس و اسلام‌هراس دامن می‌زند، همان سیاست‌های سوسیال دموکراسی اقتصادی و تکثر فرهنگی ِ دوگل، پمپیدو و میتران را پیش بگیرد، با توجه به حاشیه‌ای شدن بریتانیا(با برگزیت) و با توجه به انفراد جهانی آمریکا(به دلیل حاکمیت ترامپ) می‌تواند برغم سربرآوردن دو غول جدی یعنی دولت مافیایی روسیه از یک طرف و دولت کمونیستی-استبدادی چین از سوی دیگر، نقش یک پهنه تعادل را در جهان البته در چارچوب اتحادیه اروپا و رابطه تنگاتنگ با آلمان بازی کند و آینده اقتصادی نسبتا خوبی داشته باشد. اما اگر به سیاست‌هایی که پیشتر به آنها اشاره کردیم، ادامه دهد، بی‌شک به نوعی پوپولیسم راست حتی حادتر از ماکرون دچار خواهد شد.

هر چند چشم‌انداز روی کار آمدن کامل راست افراطی فاشیستی در فرانسه را بسیار بعید می‌دانم، اما اینکه دولتی به شدت راست‌گرا‌تر و پوپولیست‌تر از ماکرون جای او را بگیرد و با پوپولیسم راست نزدیک به شعارهای ماری لوپن تلاش کند دستکم برای چند سال کشور را اداره کند، بعید نیست. نتیجه، البته بحران اقتصادی گسترده و تضعیف شدید اتحادیه اروپا و بازار یورو خواهد بود.
قدرت فرهنگی، صنعتی و گردشگری فرانسه، برگ‌های برنده این کشور هستند، اما برای استفاده از این برگ‌های برنده، باید سیاستی بسیار هوشمندانه داشت و به خصوص از نولیبرالیسم فاصله گرفت و راه سوسیال دموکراسی ولو در مدل آلمانی را پیش گرفت.

*فرانسه بعد از این جریان به چه سویی می رود؟
به نظر من بعید است که ماکرون بتواند از این بحران به شکل کاملی گذر کند. او احتمالا همچون همه رئیس‌جمهورهای این کشور و بنا بر رسمی ژاکوبنی، یک یا چند نخست وزیر را فدا خواهد کرد و گناه مشکلات را بر سر آنها خواهد انداخت. یا خطر تروریسم را بهانه خواهد کرد که از بحرانی‌تر شدن اوضاع فاصله بگیرد.
اینکه یک فرد بانکدار با اراده سیاسی ضعیف یعنی این ترامپ کوچک اروپایی بتواند در کشوری مثل فرانسه از این ماجراها جان سالم به در ببرد را بسیار کم می‌دانم. ماجرا ممکن است به انتخابات زودرس و یا یک دوره‌ای شدن ِریاست جمهوری او بکشد. اما در سیاست به ویژه در فرانسه، هیچ چیز قابل پیش‌بینی نیست.

اگر ماکرون شخصیتی چون میتران داشت (که ندارد) ممکن بود تصور کنیم بتواند موقعیت کنونی را با چرخشی محسوس به سوی سوسیال دموکراسی به سود خود تغییر دهد و حتی به دور دوم ریاست جمهوری هم برسد؛ اما در حال حاضر، گمان من آن است که ناآرامی‌ها به این زودی در فرانسه پایان نخواهد یافت. «جلیقه زرد» نمادگویایی از وضعیت اضطراری فرانسه است که اگر با بحران دوباره تروریسم همراه شود، به نظر من بر خلاف تصور پوپولیست‌های راست، جنبش‌ها را کاهش نداده و بر شدت آنها خواهد افزود.
در کوتاه مدت ممکن است که فشار و سرکوب بی‌سابقه‌ای که پلیس فرانسه علیه تظاهر کنندگان پیش گرفته (دستگیری نزدیک دوهزار نفر در تظاهرات آخر) بتواند جنبش را موقتا خاموش کند‌، به خصوص که تعطیلات نیز از راه می‌رسند و در فرلانسه تعطیلات همیشه سنتا ولو به صورت موقت به جنبش‌ها پایان داده‌اند.

این امر که ناآرامی ها به کلی و برای مدتی طولانی خاموش شوند را کمتر محتمل می‌دانم و حتی اگر چنین شود، شورش و ناآرامی بار دیگر در کمتر از یک سال دیگر شروع خواهد شد. اما همین امروز هم میلیاردها یورو به اقتصاد گردشگری فرانسه ضربه خورده است. انتخاب شانزلیزه (خیابان اشرافی و توریستی و عین حال محل قرار داشتن کاخ الیزه) به عنوان محل اصلی تظاهرات (به جای میدان ها و خیابان هایی چون شاتله، سن میشل و ناسیون که محل‌های سنتی دانشجویی تظاهرات در پاریس هستند) و کشیده شدن تظاهرات به سراسر کشور مثلا در خروجی‌های اتوبان برای جلوگیری از درآمد دولت، مسائلی جدی هستند که به نظرم ماکرون با نگاه مغرور و از بالای خود به آنها و سیاست مشت آهنین و دستگیری های گسترده،حاد بودنشان را درک نمی‌کند؛ در حالی که امرز بسیاری از مردم فرانسه البته با مبالغه و نمادین از یک «جنگ داخلی» میان اقلیت ثروتمندو اکثریت فقیر صحبت می‌کنند.
وقوع یک جنگ داخلی البته خارج از تصور است، اما رادیکالیزه شدن و دو قطبی شدن جامعه فرانسه و تبدیل آن از یک دموکراسی ِ فرهنگی ِ ارزشمند به یکشبه-دموکراسی الیگارشیک (اقلیت گرا) را – در مدتی البته نا پایدار - بعید نمی‌دانم.

*آیا این تحرکات باعث تغییر یا تاثیر در روابط با ایران می شود؟
این تغییرات همچون موردی که در آمریکا دیدیم به صورت مستقیم ربطی به سیاست خارجی فرانسه و به خصوص روابطش با ایران ندارند. اما اگر ادامه یابند، سبب تضعیف قدرت سیاسی بین‌المللی فرانسه و انفراد آن می‌شوند (همان چیزی که در مورد آمریکا اتفاق افتاد) در این صورت مسلما اتحادیه اروپا در یکی از دو ستون استوار خود، در کنار آلمان با مشکل روبرو شده و قدرت اروپا آن هم در شرایط که کشورهای روسیه و چین رویکردهای به شدت تهاجمی در اقتصاد و سیاست پیش گرفته‌اند و امیدی به بازگشت قدرتمند آمریکا به عرصه جهانی و در کنار اروپا دستکم تا پایان حضور ترامپ در کاخ سفید و جا افتادن دولت بعدی نیست (یعنی در بهترین حالت تا سه یا چهار سال دیگر) اروپا و فرانسه را در اروپا تضعیف کرده و در اینحالت امکان حفظ«برجام» و ادامه و تقویت روابط اروپا با ایران کمتر می‌شود.

به صورتی معکوس، اگر فرانسه بتواند این بحران را با موفقیت پشت سر بگذارد (همان چیزی که درباره بحران کنونی در بریتانیا و تردید آن در مورد برگزیت نیز مطرح است) بی‌شک توان آن را خواهد داشت که وارد روابط بیشتر و قدرتمندتر اقتصادی و سیاسی با ایران شده و از برجام و از ایران در میان کشورهای غربی دفاع بهتری بکند.
بدون تردید، مورد دوم به سود ایران است تا بتواند از موقعیت بحرانی کنونی بدون نزدیک شدن بیش از حد به قدرت‌هایی مثل چین و شوروی بیرون بیاید، اما اینکه سیاستمداران فرانسه و ساختار کنونی اجتماعیو سیاسی و اقتصادی این کشور در حال حاضر چنین توانی را داشته باشند تا حد زیادی مورد شک است. بنابراین باید امیدوار باشیم فرانسه بتواند این بحران را به شکلی، پشت سر گذارد، اما در نظر داشته باشیم که یکی از احتمالات برای ما نیز، ضعف هر چه بیشتر سیاسی – اقتصادی – بین المللی این کشور و از دست دادن یک دولت هم پیمان و مدافع نسبی حقوق ایران در غرب خواهد بود.

*تاثیر این جریان بر روی اروپا را چگونه بررسی می کنید؟
به نظرم تاثیر تداوم بحران فرانسه، در اروپا بسیار حادتر از سایر نقاط است. ما در شرایطی هستیم که با کنار رفتن آنگلا مرکل در آلمان، و سرنوشت نامعلوم بریتانیا در رابطه با اتحادیه اروپا از یک سو، سر برآوردن نظام‌های پوپولیسم‌های راست و دیکتاتور‌منش، نژادپرست، ملی‌گرا و ضد اروپا و فاسد در اروپای شرقی و ایتالیا از سوی دیگر، بحران و احتمالا جنگ اوکراین از سوی دیگر و سرانجام سیاست بسیار تهاجمی چین از لحاظ اقتصادی در آفریقا و در خود اروپا، اتحادیه اروپا از آخرین پهنه‌هایی در جهان است که بتواند جریان‌های دموکراتیک و اقتصادهای سویال دموکرات را تقویت کند و اگر فرانسه نتواند بحران خود را حل کند، متاسفانه باید گفت سرنوشت چندان خوشی در انتظار اروپای غربی نخواهد بود و خطر قدرت گرفتن کامل و البته به احتمال بیشتر، قدرت گرفتن نسبی ِ پوپولیسم‌های راست در اکثریت کشورهای این منطقه، حتی اسکاندیناوی را تهدید می کند. و این به معنای بازگشت اروپا به شرایط ابتدای قرن بیستم و ایجادحباب‌های ملی‌گرایانه خطرناک است که می‌تواند آغازگر دوره بزرگی از تنش‌های اقتصادی‌، جنگ تعرفه‌ها و تنش‌های محلی و حتی جهانی باشد.

*با توجه به زاویه گرفتن ترامپ نسبت به فرانسه آیا روابط آمریکا و فرانسه را در آینده تیره تر می بینید؟ چرا؟
با توجه به آنکه ماکرون را باید یک ترامپ کوچک دانست بدنیست این موضوع را بازتر کنم. ترامپ هرگز یک سیاستمدار نبوده و به بیان هر روز رسانه های اصلی این کشور (به جز فاکس که دستکاه پروپاگاندا ترامپ است) یعنی سی ان ان ، ام اس ان بی سی و غیره، ترامپ یک فرد فاسد، یک دلال و یک هنرپیشه رئالیتی شو است که جز به پول و رسوایی هایش به چیزی فکر نمی کند. ترامپ در آمریکا آینده ای ندارد و در حال حاضر در بن‌بست کامل قرار گرفته است.

مایکل کوهن وکیل او چند روز پیش در دادگاه فدرال نیویورک به سه سال زندان به دلیل دخالت غیر قانونی مالی در انتخابات 2016 محکوم شد که به دستور ترامپ بوده، ناشر مجله اینکوایر، دیوید پکر و حسابدار معتمد ترامپ او از سی سال پیش تا امروز ، آلن وایسلبرگ، هر دو از قوه قضاییه مصونیت دریافت کرده‌اندبه شرط آنکه راز رسوایی‌های مالی و سیاسی او را بر ملا کنند، رئیس کارزار انتخاباتی 2016 او پل مانافورت ماه‌هاست در زندان است، مشاور امنیت ملی او در انتظار صدور حکمش است و با ترک کردن پست رئیس کارکنان کاخ سفید به وسیله ژنرال کلی، ترامپ هیچ کسی را هنوز نیافته که حاضر به پذیرفتن پست او شود.

بنا بر آنچه در مطبوعات و رسانه‌ها و از زبان تقریبا تمام سیاستمداران آمریکایی( جز عقب‌افتاده‌ترین و بی‌خبر‌ترین یا فاسدترین آنها) می‌توان شنید، ترامپ هیچ آینده‌ای سیاسی یا حتی اقتصادی در آمریکا ندارد و فقط باید در آرزوی گریز از زندان باشد.
اصولا این تز هر چه بیشتر قوت گرفته که در بار نخست نیز ترامپ تمایل نداشت واقعا به ریاست جمهوری برسد، بلکه تمایل داشت خود را به مثابه یک نامزد ریاست جمهوری تثبیت و از این راه بتواند ثروت بیشتری برای خویش به دست بیاورد. امروز نیز اغلب بحث در آمریکا آن است که ترامپ تمام تلاشش را می‌کند که بتواند بدون مجازات زندان برای خودو اطرافیانش پس از پایان نوبت اول، سیاست را ترک کرده و به انباشت کردن پول‌، کاری که همیشه به آن علاقه داشته، و رفتن روی صحنه‌های نمایش ادامه دهد. اگر ترامپ تلاش کند که بار دیگر انتخاب شود تنها از سر آن خواهد بود که مجازات شدن خودش را به تاخیر بیاندازد.

با توجه به اینکه ترامپ پس از دوره دوم ریاست جمهوری، 78 ساله خواهد بود احتمال مجازاتش تقریبا صفر خواهد بود. در غیر این صورت بیشتر پیش بینی‌ها آن است که یا در انتخابات 2020 خود کنار می‌کشد و یا می‌بازد. اما ترامپ با ترامپیسم که نوعی پوپولیسم راست نژادپرستانه و سفید است، تفاوت وجود دارد. این یک گرایش اقلیتی در آمریکا است که این کشور را در حال حاضر وارد یک بحران داخلی شدید و انفراد نسبتا بالای بین المللی کرده است.
از ایی رو، گمان نمی کنم روابط در حال حاضر تیره آمریکا با متحدان غربی‌اش در دوره او بتواند به هیچ رو بازسازی شود و حتی در دوره بعدی به سرعت قابل بهبود باشد. این ما را به دو زمان می رساند: یا کنار رفتن یا استیضاح او در دوسال آینده و تلاش برای جبران صدماتی که او به روابط درون اردوگاه غرب زده، که این ما را در برابر یک دوره تقریبا چهار ساله قرار می‌دهد.
در یک سناریوی بسیار غیر‌محتمل که ما را تا سالهای 2025 یا 2026 پیش خواهد برد و آن انتخاب مجدد او یا یک نامزد جمهوریخواه(حزبی که همچون راست فرانسه خود را با ترامپ تخریب کرد) که در این صورت شاهد انفراد احتمالا دراز مدت آمریکا،تضعیف نسبی آن در صحنه بین المللی، سقوط نسبی قدرت آن، و البته تضعیف شدید دموکراسی درون این کشور و در روابطش با اروپا خواهیم بود. البته گفتم چنین سناریویی بسیار بعید است.
نبض زمان
 
پست ها : 1860
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 9 ربیع الاخر 1440

پستتوسط نبض زمان » سه شنبه ژانويه 01, 2019 7:01 pm

احوال آمریکا
نبض زمان
 
پست ها : 1860
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 9 ربیع الاخر 1440

پستتوسط نبض زمان » سه شنبه ژانويه 01, 2019 7:06 pm

بن سلمان خطرناک، روانی و آمر قتل خاشقجی است: اظهارات چند عضو سنا


Image
شفقنا – نتیجه گزارش رییس سازمان سیا، خانم جینا هسپل به جلسه محرمانه کنگره آمریکا که با حضور تعدادی از اعضای ارشد سنای این کشور برگزار شد را می توان در این جمله خلاصه نمود که تردید های در باره مسئولیت یا دست داشتن بن سلمان در قتل خاشقجی زدوده شد و گزارش هسپل چنان تاثیری بر جای گذاشت که در نتیجه بن سلمان یک عنصر روانی خطرناک خوانده شد که دستور قتل خاشقجی را صادر کرده و خود بر آن نظارت داشته است.

Image
جینا هسپل رییس سازمان سیا / عکس از ایندیپندنت
به گزارش شفقنا از سی ان ان، باب کروکر رییس کمیته خارجی سنا پس از شنیدن گزارش هسپل گفت: تردیدی نداشتم و الان پس از شنیدن گزراش خانم هسپل تردید ندارم که قتل خاشقجی با دستور بن سلمان صورت گرفته و از سوی او مونیتور شده است و اگر او در برابر هیات منصفه در دادگاه بایستد در عرض ۳ دقیقه به قتل محکوم خواهد شد.
کروکر یادآور شد که سنا بیانیه خواهد داد و از دولت باید این اقدام را به شدت محکوم کرده و عاملان مجازات شوند.
لیندسی گراهام از دیگر اعضای برجسته سنای آمریکا نیز با ابراز سخنان مشابهی، بن سلمان را روانی و خطرناک دانسته و او را در قتل خاشقجی مسئول دانسته و معتقد است که او از جریان قتل خاشقجی با خبر بوده است.

او افزود بن سلمان نمی توان شریک مطمئنی برای آمریکا باشد و در منطقه بحران آفرینی خواهد کرد لذا نمی توان تا زمانی که او در قدرت است از فروش تسلیحات به عربستان حمایت کرد.
داربین عضور دیگر سنا نیز در همین ارتباط گفت پیش از جلسه بن سلماتن را در قتل خاشقجی مسئول می دانستم و حالا نیز با اطلاعات بیشتری که بدسنت آوردم با باور قوی تری او را مسئول می دانم.

یادآور می شود پس از قتل خاشقجی در دوم اکتبر ۲۰۱۸ و افشای جزییات وحشتناک این قتل، ترامپ . پمپئو با پیوند زدن رابطه ی اقتصادی آمریکا و عربستان به بن سلمان، به شکل غیر قابل توجیهی تلاش کرده اند بن سلمان را از این قتل تبرئه کنند ولی اطلاعاتی که روز به روز درباره این جنایت منتشر می شود، بن سلمان حامیان خارجی او از جمله ترامپ و پمپئو را در فشار و رسوایی بزرگتری قرار می دهد.

دولت سایه در کاخ سفید؛ رئیس جمهور را رهبری می کند
راشا تودی- ترجمه رضا نافعی
پرزیدنت ترامپ که وعده می داد » «Drain the Swamp» لجنزار را بخشکاند» نه تنها از رؤیای سیاسی خود بسیار دور مانده ، بلکه بر عکس این لجنزار سیاسی واشنگتن است که او را در خود غوطه ور ساخته است. هنگامی که پرزیدنت دونالد ترامپ با همتای روس خود در هلسینکی دیدار کرد،بلافاصله متهم به » خیانت » شد ، او را دشنام دادند و «سگ توله پوتین» خواندند. دیدار های بعدی که در برنامه قرار داشتند، در پاریس و بوئنوسآیرس لغو شدند. نزدیکی دو کشور به یکدیگر خطرناک تلقی می گردد، در سال 1955 نیز همینطور بود.
بیش از صد سال است که در ایالت متحده امریکا به» ترس سرخ» دامن زده می شود. در آغاز «بلشویسم» بود، بعد شدکمونیسم وحالا شده است «پوتینیسم»: اما هدف نهائی همه این ها خصومت با روسیه است. اگر چه در این میان نزدیکیهای کوتاه مدت تاکتیکی هم بمیان آمده است مانند جنگ جهانی دوم، یا همپوشانی علائق استراتژیک در نبرد با آلمان نازی. یا پس از پایان جنگ سرد، در زمان بوریس یلسین،که مینهش را چون طعمه ای که پیش شیرهای گرسنه اندازند، زیر دست و پای تاراجگران سرمایه غربی انداخت.
حتی در آغاز ریاست جمهوری پرزیدنت پوتین هم ،پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001، مدت زمان کوتاهی میان مسکو و واشنگتن همکاری بوجود آمد و روسیه با کمک های لجیستیک خود به مداخله امریکا در افغانستان کمک کرد.

این ترساندن از روس ها که سیاستمداران، رسانه ها و سازمانهای اطلاعاتی همه در ایجاد آن سهیم هستند، از یک سو سبب پیدایش نوعی اختلال اعصاب دور از عقل شده، اختلالی که حتی میتوان با اندکی مبالغه آن رااختلالی نامید که نهادینه شده است. از سوی دیگر مشاهده می شود که این ترسِ بسیارسود آوری است. با تاکید بر این نکته که بزرگترین سود ناشی از ایجاد وحشت از روسها نصیب مجتمع صنایع نظامی، نمایندگان و مدافعان آن شده است.
چه ساز و کاری سبب شده که طی هشتاد سال گذشته تریلیون ها دلار به صندوق صنایع مجتمع نظامی سرازیر گردد؟ چگونه میتوان این پدیده را توجیه کرد؟ پاسخ این است: ایجادترسی دائمی. حتی نازی ها نیز به این شناخت دست یافته بودند و برای انجام نقشه های سیاه خود آن را بکار می بستند.
هرمان گورینگ، رایش مارشال در ارتش نازی آلمان، به گوستاو ژیلبرت، روانشناس امریکائی در زندان سران نازی ها درنورنبرگ امکان داد تا در سلول زندان با او مصاحبه کند و گفت:
«مسلم است که مردم عادی جنگ نمی خواهند. اما در نهایت رهبران یک کشور هستند که سیاست را تعیینمی کنند. همراه ساختن مردم کار ساده ایست، چه در دموکراسی، چه در دیکتاتوری فاشیستی، در پارلمان، یا دیکتاتوری کمونیستی. کار بسیار ساده است. کافیست به مردم بگوئید به آنها حمله خواهد شد و این پاسیفیست ها( طرفداران صلح) هستند که بدلیل فقدان وطن پرستی، کشور را به خطر می اندازند. این شیوه در هرکشوری کارآمد است».

و چه جور هم کار آمد است. البته این طور نیست که همیشه باید » رهبران یک کشور» چنین سیاستی را دنبال کنند. بویژه در امریکا اغلب اوقات سناتور های با نفوذ، وزراء یا نظامیان هستند که سیاست تنشزدائی را که رئیس جمهور در برابر روسیه در پیش گرفته است، با همان شیوه هائی که گورینگ از آنها نام برده تخریب میکنند.
آنچه که امروز بر سر ترامپ می اید ، قبلا بر سر پرزیدنت دوایت دی ایزنهاور امده بود. هر چند که آیزنهاور یک ژنرال برجسته ارتش آمریکا بود ولی در عرصه سیاست خارجی تحت نظر برادران دالس قرارداشت که یکی ( جان فاستر) وزیرخارجه بود و دیگری ( آلن) رئیس سیا CIA سازمان اطلاعات امریکا بود.,
البته آیزنهاور برای تهدید کشورهائی چون چین، کره، یا ویتنام به این که علیه آنها بمب اتمی بکار خواهد برد دستش باز بود و با مشکلی روبرو نمی شد و همچنین بدلیل ساقط کردن دولت های منتخب و دموکراتی چون ایران یا گواتمالا مورد انتقاد قرار نمی گرفت ولی اگر صحبت بر سر اتحاد شوروی بود آنوقت دیگر باید بمراتب محتاط تر میشد.
با درگذشت استالین در 5 مارس 1953 امکان نزدیکی میان دو ابر قدرت بوجود آمد. آیزنهاور در نطق 16 آوریل 1953 خود موسوم به «Chance für Frieden»(فرصتی برای صلح) از این موقعیت استقبال کرد، البته همراه با همان حرف های ضد روسی همیشگی.

ولی دستگاه امنیتی امریکا اصلا موافق چنین اظهاراتی نبود و در اجلاس شورای امنیت ملی امریکا که در اکتبر 1953 برپا گشت تصریح شد که » ژست های صلح»ی که اتحاد شوروی می گیرد فقط برای این » طرح » می شود که در غرب تفرقه بیاندازد ، امید های دروغین ایجاد کند و کاری کند که ایالات متحده امریکا را یک دنده جلوه گر سازد.»
البته بعید هم نیست که اتحاد جماهیر شوروی» به دلائل داخلی یا دلائلی دیگر خواستار » کاهش تنش ها» باشد. ولی تا کنون » نشانه های قانع کننده ای در این راستا دیده نمی شود که حاکی از آمادگی برای دریافت چنین امتیازات مهمی در این جهت باشد.»
در این اجلاس نیز به ارتباط امنیت و ترس با یکدیگر اشاره شده است. برای سرپا نگهداشتن خطر تهدید کننده شوروی دریافت کمک های مادی و مالی از کشور های پیشرفته صنعتی ضروری است. در یافت امتیاز برای ایجاد پایگاهای هوائی در کشورهای مختلف نیز ضرورت فوری دارد:
در اختیار بودن چنین پایگاه هائی و استفاده ایالات متحده امریکا از آنها برحسب ضرورت، در اغلب موارد بستگی به موافقت و همکاری کشورهائی دارد که این پایگاهها در آن قرار دارند، چنین ملیت هائی وقتی خطر ناشی از این همپیمانی را خواهند پذیرفت، که یقین داشته باشند این بهترین راه برای حفظ امنیت خود آنهاست.
ولی این خطر برای واشنگتن وجود دارد که استدلال هایش با موفقیت روبرو نگردند و پذیرفته نشوند. بویژه اروپائی ها » کمتر حاضر» به دنباله روی از امریکا خواهند بود. سیاست آسیائی امریکا و پرداختن بیش از حد به مخالفت با کمونیسم سبب خواهد شد که امریکا بخش عمده هزینۀ سیاست خود را خود بپردازد.
آنچه که در اکتبر 1953 » ژست های صلح» رهبری شوروی عنوان شده بود که گویا فاقد نظم و نسق هستند، در سال 1954 بیشتر و بیشتر دقیق و مشخص شد و سرانجام به تشکیل نخستین کنفرانس بزرگ سران کشور های پیروز در جنگ جهانی دوم انجامید، که در 18 ژوئیه 1954 در ژنو برپا شد.

در حالی که پرزیدنت آیزنهاور راغب به مشاهده اقدامات خروشچف بود، دالاس، وزیر خارجه او پرخاش میکرد که این سیاست سخت ایالات متحده امریکاست که کارآمد است و مسکو را سر میز مذاکره آورده است. از این رو به رئیس جمهور پیشنهاد می کرد که نه به نمایندگان شوروی دست بدهد و نه به آنها لبخند بزند.
Stewart Alsop ، روزنامه نگار، که گزارشی در باره کنفرانس سران برای نیویورکر هرالد تریبون نوشت در باره دستوری که دالاس به ایزنهاور داده بود نوشت: آیزنهاور طبق رفتار غریزی خود خندان و خوش برخورد بود. بعد ناگهان با بیاد آوردن آنچه » فاستر» گفته بود، رفتارش عوض شد شبیه کسی که جا بزند.
کنفرانس سران در ژنو مهر تاییدی بود بر ترس های برادران دالس و حامیان آنها در واشنگتن که بر وحشت آنها افزود.
در اکتبر 1953، در اجلاس شورای امنیت ملی امریکا تصریح و تثبیت شد که آن عامل چسباننده ای که سبب می گردد تا کشورها خود را به امریکا بچسبانند، ترس است، اما این عامل در اروپا چسبندگی خود را از دست می داد.همین سبب شد تا جان فاستر دالس، وزیر خارجه امریکا، طی یادداشتی که برای تمام سفارتخانه های امریکا در جهان فرستاد، از همه آنها خواست تا کشورهای مهماندار خود را سر موضع نگاه دارند وتذکر داد که :

بی تردید کنفرانس ژنو مسائلی برای ملت های آزاد بوجود آورد. ساروجی مرکب از ترس و احساس برتری اخلاقی هشت سال این کشورها را در کنار هم نگاه داشت. این ترس کاهش یافته و مرزبندی اخلاقی تا حدی مخدوش شده است.
بنا بر این از منظر وزیر خارجه امریکا و بنام مجتمع نظامی – صنعتی باید این ترس را استوار نگاه داشت. این ترس تضمین کننده صندوق های سرشار از سود برای صنایع تسلیحاتی، بانک ها و صنایع است که با نزدیک شدن ایالات متحده امریکا و اتحاد جماهیر شوروی به یکدیگر به خطر می افتند. همچنین دسیسه های سازمان CIA تحت ریاست آلن دالس نیز اهمیت خود را از دست خواهند داد، زیرا علت وجودی سازمانهای اطلاعاتی نیز ترس است. یا آن طور که داوید تالبوت نویسنده کتاب » صفحه شطرنج شیطان» نوشته است:
» فاستر دالس ، که همواره در پی تامین منافع استبلیشمنت امریکا بود، این را درک کرد که آنچه موجب تقویت سلسله مراتب سیاسی و نظامی کشور می گردد و بخش تولید ات نظامی را پیوسته غنی تر می سازد، همین وحشت دائمی ازشعله ور شدن آتش جنگ است. جنگ، این است آن معجون جادوئی، که اکسیر حیات بخش این گروه حاکم است، حتی در عصر سلاحهای اتمی، که با بیم نابودی حیات بشری همراه است.

آنچه که آیزنهاور شصت سال پیش مجبور بود به آن تن در دهد تا برادران دالس او را به دلخواه خود به کار گیرند، امروز بر سر ترامپ می آید. در نهایت دیگر هیچ گزینه ای برای آیزنهاور نمانده بود جزآخرین نطق اش. او در آن نطق خود که خطاب به جهانیان بیان کرد منبع خطر برای بشریت را افشاء کرد:مجتمع صنایع نظامی ایالات متحده امریکا.
ترامپ نیز با شیوه ای که مختص خود اوست کوشید تا نزدیکی به روسیه را عملی سازد. برغم هیستری گسترده در رسانه ها و برخی از سیاستمداران در باره باصطلاح دخالت روسیه در انتخابات امریکا یک اکثریت 58 درصدی از مردم امریکا خواستار روابط بهتر با روسیه هستند.
آری، آنچه که در اواسط دهه 1950 معتبر بود، امروز اعتباری بمراتب بیشتر از آن روز دارد.
ارزش کالاهای تولیدی امریکا در سال 2017، رویهمرفته به 2179 بیلیون دلار امریکائی بالغ می گشت، 18،55 درصد، یعنی 404،5 بیلیون از آن را صنایع نظامی تولید کرده است.
این سهم مهم کالاهای تسلیحاتی ارتباطی با پوتین و اوکرائین یا کریمه ندارد، زیرا میزان رشد این تولیدات از سال 2008 به بعد دو رقمی است و در سال 2011 فقط اندکی بیش از میزان تولید در سال 2017بود.
البته نقش روسیه عوض نشده و کماکان همان هیولائی است که قبلا هم بود، چون به هر حال باید بتوان به نحوی توجیهی برای این هزینه سنگین عرضه کرد.
همانطور که ژنرال آیزنهاور از دو طرف درمحاصره برادران دالس قرار گرفت تا حزب جمهوریخواه او را بعنوان نامزد انتخاباتی خود به میدان بفرستد و بتواند از کمک های شبکه مالی حامیان برادران دالس بهره ور گردد، ترامپ هم حامیانی داشت که امروز باید انتظارات آنها را برآورده سازد.
این انتظارات از جمله عبارتند از بالا رفتن قیمت سهام در بازاربورس و کاهش مالیات برای کلان سرمایه داران. چیزی که در فهرست این انتظارات قرار ندارد سیاست تنش زدائی میان امریکا و روسیه است، روسیه باید کماکان مهمترین هیولای ترس آفرین برای سیاست امریکا باقی بماند.
برای آن که بدانیم چنین سیاستی چه تاثیری می تواند بر قیمت سهام در بازار بورس تسلیحات جنگی داشته باشد کافیست نگاهی به سیاست ترامپ در ماه ژوئن سال جاری(2018) بیفکنیم که بی اعتنابه همه مخالفت ها، با کیم جونگ اون،دیکتاتور کره شمالی در باره صلح به مذاکره پرداخت. صلح معمولا، ترس مصنوعا ساخته شده از دشمن را فرو میریزد، که در حالت عادی بایدچیز خوبی باشد. اما نه برای آنها که با استفاده از این ترس ثروت می اندوزند.
.https://deutsch.rt.com/meinung/80777-we ... sland-zur/?
نبض زمان
 
پست ها : 1860
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 9 ربیع الاخر 1440

پستتوسط نبض زمان » سه شنبه ژانويه 01, 2019 7:07 pm

.
احوال حاشيه خليج فارس (از عمان و دويلات خليج تا عربستان ويمن)

.
نبض زمان
 
پست ها : 1860
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 9 ربیع الاخر 1440

پستتوسط نبض زمان » سه شنبه ژانويه 01, 2019 7:10 pm

عفو و آزادی متهم پرونده قتل خاشقجی در عربستان سعودی


یک فعال توییتری از آزادی متهم پرونده قتل روزنامه‌نگاری منتقد سعودی خبر داد.
به گزارش اسپوتنیک، «مجتهد»، فعال توییتری مشهور سعودی در حساب توئیتری خود از آزادی سعود القحطانی، مشاور سابق پادشاه عربستان سعودی و یکی از عوامل قتل جمال خاشقجی، روزنامه‌نگار منتقد خبرداد.

وی در حساب توئیتری خود نوشت: سعود القحطانی مورد عفو پادشاه (سلمان بن عبدالعزیز) قرار گرفته است، آزاد بوده و به کارهای قبلی خود مشغول بوده و چند حساب توئیتری از جمله با نام «منذر آل الشیخ مبارک» دارد.
این در حالی است که ترکیه حکم جلب القحطانی را به اتهام دست داشتن در ترور خاشقجی صادر کرده و وی پیشتر توسط مقامات عربستان از سمت خود برکنار شده بود.
نبض زمان
 
پست ها : 1860
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 9 ربیع الاخر 1440

پستتوسط نبض زمان » سه شنبه ژانويه 01, 2019 7:11 pm

فایننشال تایمز:
بن سلمان به شکست پروژه "نعوم" اذعان کرد


ولیعهد عربستان اذعان کرد که پروژه "نیوم" که سنگ بنای چشم‌انداز 2030 کشورش محسوب می‌شود، به دلیل پیامدهای جنایت قتل جمال خاشقجی احتمالا شکست می‌خورد.
به گزارش ایسنا، روزنامه فایننشال‌تایمز فاش کرد که محمد بن سلمان در نشستی با یک هیئت تجاری از شکست پروژه نیوم ابراز نگرانی کرده است. وی نگران این است که سرمایه‌گذاران خارجی به خاطر پیامدهای قتل جمال خاشقجی، روزنامه‌نگار منتقد عربستانی طی چند سال آتی از سرمایه‌گذاری در این پروژه عظیم که هزینه آن به 500 میلیارد دلار می‌رسد، خودداری کنند.
یکی از خبرنگاران فایننشال تایمز که در این نشست حضور داشته، گفت که حاضران از اظهارات بن سلمان درباره شکست پروژه نیوم که یک شهرک تجاری هوشمند و سنگ بنای چشم‌انداز 2030 عربستان به حساب می‌آید، تعجب کردند.

براساس گزارش این روزنامه، محمد بن سلمان گفت: به دلیل قتل خاشقجی هیچ کسی در این پروژه برای چند سال آتی سرمایه‌گذاری نخواهد کرد.
این اذعان واضحی از سوی بن سلمان به پیامدهای ناگوار بحران قتل خاشقجی است.
این روزنامه در ادامه نوشت که تعدادی از رؤسای شرکت‌ها جلساتی را با ولیعهد عربستان برگزار کرده و چالش‌هایی را که در سایه رشد کند اقتصادی با آن مواجهند، مطرح کردند.
شهر نیوم در ساحل دریای سرخ در شمال غرب عربستان ساخته می‌شود و مرکز اصلی اجرای پروژه "نیوم" است که یک پروژه علمی، فن‌آوری و گردشگری است و سعودی‌ها می‌خواهند آن را درچارچوب چشم‌انداز 2030 در ساحل دریای سرخ اجرا کنند.

این شهر همان گونه که از نامش پیداست "NEO-M"(آینده جدید) قرار است یک نمونه از شهرهای آینده باشد و از تمامی دست‌آوردهای تکنولوژی بشری در آن استفاده شود و بسیاری از شرکت‌های بزرگ فعال در عرصه تکنولوژی در ساخت آن سهیم هستند
نبض زمان
 
پست ها : 1860
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 9 ربیع الاخر 1440

پستتوسط نبض زمان » سه شنبه ژانويه 01, 2019 7:13 pm

سناتور ارشد جمهوریخواه:
اگر کمک آمریکا نبود، سعودی‌ها باید فارسی حرف می‌زدند/بن سلمان یک روانی است، فکر می کرد می تواند فردی را در کنسولگری بکشد و آب از آب تکان نخورد
شخص بن سلمان در قتل خاشقجی مشارکت داشته است


Image
یک سناتور ارشد جمهوری‌خواه با بیان اینکه ارتش سعودی‌ها توان جنگیدن ندارد، گفت: «اگر ما نبودیم، سعودی‌ها مجبور بودند بعد از یک هفته فارسی صحبت کنند. ارتش آن‌ها توان جنگیدن ندارد. نیاز ما به آن‌ها به مراتب کمتر از نیاز آن‌ها به ماست.»

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
«لیندسی گراهام» سناتور ارشد جمهوری‌خواه روز یکشنبه بار دیگر به انتقاد از عملکرد «محمد بن سلمان» ولی‌عهد عربستان سعودی پرداخت و گفت ارتش سعودی‌ها بدون آمریکا قابلیت جنگ نخواهد داشت.
این عضو کمیته نیروهای مسلح سنا که با شبکه «فاکس نیوز» گفت‌وگو می‌کرد، در پاسخ به سوالی در مورد جلسه توجیهی رئیس آژانس مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا) در مورد قتل «جمال خاشقچی» روزنامه‌نگار منتقد عربستانی در کنسولگری سعودی در استانبول، این جلسه توجیهی را «بهترین» گزارشی خواند که تاکنون در مورد دیدگاه «محمد بن سلمان» ولی‌عهد سعودی در مورد خاشقچی دریافت کرده است.
گراهام افزود: «این عملیات بسیار پیچیده بوده است. فردی که مأمور اجرای آن بوده، مرد دست راست محمد بن سلمان است. برای هیچ‌یک از سناتورهایی که در این جلسه توجیهی حضور داشتند، تردیدی باقی نماند که محمد بن سلمان در قتل آقای خاشقچی دخیل بوده است.»
وی ادامه داد: «فقط همین یک مورد نبوده است. آن‌ها دنبال افراد دیگر هم رفته‌اند. افرادی [به عربستان] بازگردانده شده‌اند. افرادی در کشورهای دیگر گرفته شده و به عربستان سعودی بازگردانده شده‌اند، چراکه منتقد عربستان سعودی بوده‌اند.»

این سناتور جمهوری‌خواه در ادامه به بازداشت «سعد الحریری» نخست‌وزیر لبنان به دستور بن سلمان اشاره کرد و گفت: «او در رخدادی که عجیب‌ترین چیزی است که در ۲۰ سال گذشته شاهد بوده‌ایم، نخست‌وزیر لبنان را در بازداشت خانگی قرار داد و این موارد همین‌طور ادامه داشته است.»
او در پاسخ به این سوال که کنگره قرار است در واکنش به قتل خاشقچی چه اقدامی انجام دهد، گفت: «ما این برچسب [مشارکت در قتل] را به او خواهیم زد. ما در سنا رأی‌گیری خواهیم کرد و خواهیم گفت که او در قتل آقای خاشقچی دخیل بوده است. من دیگر از هیچ فروش سلاحی به عربستان سعودی حمایت نخواهم کرد.»

وی بن سلمان را یک «گوی مخرب» و «دیوانه» خواند و گفت ولی‌عهد سعودی تصور می‌کرده که می‌تواند فردی را به کنسولگری بکشاند و به «شکلی چنین بی‌رحمانه به قتل برساند و قسر در برود. نگرانی من این است که با حکومت این آدم بر عربستان سعودی، او تسلیحاتی را که به عربستان سعودی منتقل می‌کنیم، به روسیه و چین تحویل دهد. تا زمانی که محمد بن سلمان نماینده عربستان سعودی باشد، هر دو حزب کنگره در مورد رابطه با عربستان سعودی رویکردی منفی خواهند داشت. این رابطه، از لحاظ راهبردی بسیار مهم است، اما نه به هر قیمتی.»
گراهام در پاسخ به مجری که گفت عربستان سعودی مهمترین شریک آمریکا در مقابله با ایران است، گفت: «بگذارید اینطور بگویم، می‌خواهم خیلی صریح با شما صحبت کنم. اگر [کمک‌های] ایالات متحده نبود، آن‌ها باید ظرف یک هفته در عربستان سعودی فارسی حرف می‌زدند. ارتش آن‌ها عرضه جنگیدن ندارد. آن‌ها ۹ درصد واردات نفت ما را تأمین می‌کنند. نیاز ما به آن‌ها به مراتب کمتر از نیاز آن‌ها به ماست.»

او افزود: «من این فرض را قبول ندارم، که ما برای محافظت از آمریکا در برابر ایران باید با یک رژیم قاتل و آدم‌کشی مثل بن سلمان رابطه داشته باشیم، برعکس، ما با ارتباط با او به توانایی خود برای اداره آن منطقه آسیب زده‌ایم.»
پیش از این «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا هم گفته بود که عربستان سعودی بدون حمایت آمریکا یک هفته نیز دوام نمی‌آورد. با این وجود، وی در مسئله قتل خاشقچی به حمایت تمام قد از سعودی‌ها پرداخته و تأکید کرده که با وجود این پرونده، به حمایت از ریاض ادامه می‌دهد.
نبض زمان
 
پست ها : 1860
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

قبليبعدي

بازگشت به گاهنامه معرفت به زمان


Aelaa.Net