آلودگی فرهنگی

مدير انجمن: najm134

آلودگی فرهنگی

پستتوسط najm134 » جمعه آگوست 09, 2013 1:54 am

آلودگی فرهنگی
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

تاثیرات باربی؛ از بلوغ زودرس تا سوء تغذیه

پستتوسط najm134 » جمعه آگوست 09, 2013 2:22 am

باربی از شخصیت یک زن ولگرد خیابانی آلمانی به نام لی لی گرفته شده که پس از جنگ به عنوان زنی محبوب خودفروشی می کرده است.
عروسک ها اسباب بازی هایی هستند در هیات انسانی و به طور عمده به شکل یک دختر طراحی و ساخته می شوند. عروسک ها به دلیل شکل انسانی خود توانایی ایجاد ارتباط و تاثیرگذاری فراوانی بر روی ذهن دختربچه ها دارند. باید توجه داشت که عروسک هرگز قادر نیست احساساتی را که در دختران برمی انگیزاند در پسران نیز تحریک نماید و این نه به توانایی عروسک که به سرشت و روحیات متفاوت پسران و دختران بازمی گردد.
تصوير
ریستیانف سومرز در همین رابطه می گوید: شرکت تولید اسباب بازی «هسبرو» درصدد بود یک خانه عروسکی را از نظر بازاریابی و مطلوبیت برای پسران و دختران امتحان کند، ولی خیلی زود مشخص شد که واکنش دختران و پسران در مقابل محصول یکی نیست. دختران شروع به لباس پوشاندن به عروسک، بوسیدن آن ها و خانه بازی می کردند در حالی که پسران اسباب بازی ها را از سقف خانه بیرون می انداختند.

در روش‌های تعلیم و تربیت، مهم‌ترین و کلیدی‌ترین عامل بحث «الگوسازی» است. هر سن و هر جنس الگوی خاص خود را برمی‌تابد. در این میان مهم‌ترین سن، دوران کودکی است. تربیت دوران کودکی توأم با بهره‌گیری از الگوهای خاص و ویژة این دوران است. طبیعی است که الگوهای دوران کودکی به طور عمده از مؤلفه‌های عاطفی به جای گزاره‌های عقلانی بهره می‌برند. لذا رمز و رازهای موجود در خیال‌پردازی‌های کودکانه، جایگزین گزاره‌های واقع‌گرایانه در تربیت بزرگسالان می‌شود. مبتنی بر این اصل، استفاده از نماد حیوانات به صورت فانتزی در انتقال مفاهیم آموزشی و تربیتی به کودکان همواره مدّ نظر بوده است؛ به گونه‌ای که امروزه بیشترین حجم تولیدات فرهنگی مربوط به کودکان در زمینة انیمیشن، کتاب، داستان و اسباب‌بازی به استفاده از نمادگرایی از حیوانات محدود می‌شود.

در این میان دختربچه‌ها انحصاراً به عروسک علاقه‌مند هستند. این علاقه نشأت گرفته از عاطفه ویژة دختر بچه‌ها و همچنین به دلیل فطرت الهي نهادينه شده دختر از ابتداي تولد براى مادرشدن است.

عروسک، بالاترین نقش تربیتی را به ویژه در شکل‌دهی و پایه‌ریزی شخصیت دختران دارد. دختربچه‌ها، زنان آیندة هر ملت هستند و برای انحطاط هر ملت بایستی دختران و زنان آن ملت را منحط تربیت نمود. همان‌گونه که برای اعتلای هر ملت، بایستی دختران و زنان آن ملت را متعالی تربیت کرد. از این منظر، نقش عروسک در تهاجم فرهنگی نقش بسیار برجسته‌ای است.

نکته ی بسیار مهم، کارکرد الگویی و تربیتی عروسک است. چرا که در حساس ترین مقطع سنی یعنی در دوران کودکی مورد استفاده قرار گرفته و نقش بسیار موثری در الگوسازی ذهنی دختربچه ها آن هم در قالبی عاطفی و دوست داشتنی دارد.

باید توجه داشت که عروسک ها در پایین ترین مرحله کمک می کنند که کودکان به یک تصویر کامل بدنی دست پیدا کنند. مادران نیز از کارکرد واسطه ای عروسک برای آموزش دختران در اموری همچون غذا خوردن، حمام کردن و آرامش و ... بهره می برند. اما به تناسب رشد سنی دختران، عروسک ها در آموزش نقش های اجتماعی و نمایش تفکیک جنسیتی و فهم کودک از وظایف آینده خویش نقش بارزی را ایفا می کنند.

**ویژگی های باربی

در میان عروسک هایی که تاکنون ساخته شده باربی از ویژگی های منحصر به فردی برخوردار است چرا که باربی تنها یک عروسک نیست بلکه یک سلاح کارآمد در صحنه ی جنگ فرهنگی است و به همین خاطر متخصصین فراوانی در تولید، طراحی، تبلیغ و توزیع آن نقش آفرینی نموده اند. به جهت اهمیت این بخش هر یک از ویژگی ها را به صورت جداگانه شرح می دهیم:

**اندام باربی

همانگونه که در پیش اشاره شد باربی از شخصیت یک زن ولگرد خیابانی آلمانی به نام لی لی گرفته شده که پس از جنگ به عنوان زنی محبوب خودفروشی می کرده است.

اما این جک رایان بود که به خاطر استعداد ویژه اش در شناخت فرم بدن زنان، لی لی را به چهره ای آنگلوساکسون تبدیل نمود و سرانجام باربی را خلق کرد. دختر ۲۰ ساله ای که پاهای بلند و فیزیک بدنی لاغری داشته و نمایشگر یک قد ۱۹۵ سانتی متری است. باید توجه داشت که این ویژگی نمایشگر دوران جوانی یک دختر است و از همین جا می توان به الگوسازی باربی برای آینده کودکان به خوبی پی برد.


**چهره باربی

طراحی چهره باربی به گونه ای اغراق گونه صورت گرفته که جامع اکثر زیبایی های متصور باشد و البته این طراحی بسیار ماهرانه صورت پذیرفته است. «موی بور و طلایی، گردن باریک و کشیده، گونه های برآمده، دماغ و دهان کوچک، چشمانی درشت و آبی، لبانی پرگوشت، چهره شاداب، پوست روشن، پیشانی و سری متناسب و ... مجموع اعضای چهره باربی را تشکیل می دهد که به ندرت- حتی با هنرمندی تیغ جراحی پزشکان حاذق- هم زمان در یک فرد جمع می شود.

**فرم لباس باربی

لباس های ظریف، خوش رنگ و خوش دوخت باربی محصول هنر و دستان بزرگترین طراحان لباس دنیاست که در کمپانی متل گرد هم آمده اند. هیچ عروسکی تا به حال به اندازه باربی لباس متنوع، زیبا و اشرافی به تن نکرده و این تنها اختصاص به دختری دارد که نماینده فرهنگ آمریکایی و نمایشگر یک زن تمام عیار آمریکایی است.

«عریان گرایی، اشرافی گرایی و مصرف گرایی سه مولفه اصلی لباس های باربی است؛ لباس هایی که زرق و برق خیره کننده اش، جلوه ی شهوانی اندام باربی را مضاعف می کند.»

**دوباره سازی باربی

در طی سالیان گذشته، باربی بیش از ۵۰۰ بار در نقش ها و شخصیت های متفاوت عرضه شده است از آن جمله: پرستار، افسر پلیس، آموزگار، پزشک، دندانپزشک، دامپزشک، خواننده موسیقی راک، ژیمناست، کارآگاه، افسر نیروی دریایی، افسر خلبان، مهماندار هواپیما، دزد، گدا و… که این شخصیت پردازی ها، برای کارکردهای تربیتی این عروسک است.

**باربی انتحاری

باربی این بار در نقش سیاسی ظاهر شده و می کوشد با تمسخر ارزش های والای اسلامی، شهادت طلبی را به مثابه امری غیر منطقی و منفور جلوه دهد.
«باربی انتحاری و شهادت طلب که پس از فریاد ا... اکبر با فشردن ضامن کمربند انفجاریش منفجر می شود به طور غیر مستقیم تلاش می کرد تا فرهنگ شهادت طلبی یا تنها سلاح پیروز و بی رقیب مسلمانان را در میان کودکان به تمسخر گیرد... »


**باربی نظامی و ضد تروریست

یکی دیگر از کارکردهای باربی تهییج سربازان آمریکایی با پوشیدن یونیفرم نظامی و به دست گرفتن اسلحه ی آمریکایی است. این بار باربی وظیفه دارد افکار عمومی جوانان را با مقاصد جنگ طلبانه ی طراحانش همراه کند:
« در طول جنگ عراق و آمریکا در سال ۱۹۹۰ عروسک باربی با پوشش نظامی آمریکایی به تهییج افکار عمومی پرداخت. پس از واقعه یازده سپتامبر نیز باربی با پوشیدن یونیفرم نیروهای نظامی ضد تروریست با ایفای نقش جدید خود به تهییج افکار عمومی پرداخت، تیتر آگهی تبلیغاتی باربی برای نبرد ضد تروریست این بود: باربی- روح آمریکایی»

**باربی و سیاست:

در طول ۴۰ سال گذشته عروسک باربی فعال در عرصه سیاست آمریکا بوده است. در طول انتخابات ایالتی و ملتی، باربی بسیار فعال است. در طول جنگ ویتنام، گرانادا، پاناما و در انتهای جنگ سرد، باربی نقشهای متفاوتی ایفا کرد.
در طول جنگ عراق و آمریکا در سال ۱۹۹۰، عروسک باربی با پوشش یونیفورم نظامی آمریکایی به تهییج افکار عمومی مردم آمریکا پرداخت. پس از واقعه ۱۱ سپتامبر نیز باربی با پوشیدن یونیفورم نیروهای نظامی ضد تروریست، با ایفای نقش جدید خود به تهییج افکار عمومی پرداخت. تیتر آگهی های تبلیغاتی باربی، برای نبرد ضد تروریسم این بود: باربی ـ روح آمریکایی.

**باربی و تعلیم و تربیت:

خانم «روت هندلر» همسر رئیس کمپانی متل دریافته بود همچنان که فرزندش باربارا رشد می کند، به شخصیت سازی و تقلید از بزرگسالان در رفتار با عروسکهای کاغذی می پردازد، بنابراین طرح ایده ابداع عروسک واقعی (سه بعدی) به ذهن او خطور کرد.

پس از ساخت باربی، تصمیم بر این شد تا مدل های گوناگونی از لباسها در اختیار کودکان قرار گیرد تا آنان بتوانند شخصیت دلخواه خود را در مدل های مختلف به باربی ببخشند. به مرور زمان باربی کارکرد مهمی یافت؛ باربی به دختران آموزش می داد که جامعه مدرن از آنها به عنوان یک زن چه انتظاری دارد.

کمر باریک و اندام کشیده باربی باعث شده است تا دختران نوجوان در غرب و سایر کشورها برای اینکه اندامشان شبیه باربی شود یا از الگوی باربی خیلی فاصله نداشته باشد، از خوردن غذا به اندازه کافی در سن رشد خود پرهیز کنند. لذا آمار حیرت آور سازمانهای بهداشتی غرب از سوء تغذیه دختران غربی خبر می دهد.

چون مطرح می شد که ترکیب اندام باربی هیچگاه به هم نخواهد خورد، لذا در تربیت دختران برای اینکه در سنین بزرگسالی هیچگاه آبستن نشوند، در حفظ تناسب اندام آنان بسیار موثر بود. در دهه ۹۰ میلادی به دلیل کاهش نرخ تولید مثل در غرب به ویژه در آمریکا، باربی برای تربیت دختران در آن زمینه وارد صحنه شد و در ۱۹۵۵ این عروسک با یک جنین در شکم خود، به بازار عرضه شد تا دختران نوجوان با وضع حمل باربی به دست خود، اشتیاق مادر شدن بیابند. امروزه اسکیپر که خواهر کوچک باربی محسوب می شود، بخشی از پاسخ به درخواست سیاست گذاران فرهنگی برای بچه دار بودن باربی است.

نگاهی به تحول لباسها و شخصیت باربی، بیانگر آن تحول اجتماعی است که باربی در آن آفریده شده است. امروزه عروسک بزرگ باربی در هیکل یک دختر جوان حقیقی، برای مقاصد مستهجن در فروشگاه های غربی خرید و فروش می شود. تعداد زیادی از هنرپیشه ها و خوانندگان زن غربی با صرف هزینه های زیاد اندام و چهره خود را همچون باربی می سازند تا مورد توجه عموم واقع شوند. امروزه باربی بر روی تمام وسایل مورد استفاده کودکان و نوجوانان اعم از لوازم التحریر، لوازم بهداشتی و آرایشی، پوشاک، اسباب بازی، لوازم تزئینی و… حک شده است و حتی خوردنی های فانتزی کودکان مانند آدامس و شکلات نیز از حضور باربی بی نصیب نیستند. چه اینکه دخترها در سراسر جهان بایستی حضور مدل و الگوی غربی خود( باربی) را همواره در پیرامون خود حس کنند. مادران غربی می پرسند؛ چرا دختران ما زودتر از آنچه که باید بالغ می شوند؟ دلیل این بلوغ زودرس جنسی دختران ما در چیست؟

**استراتژی فرهنگی آمریکا و باربی


از آنجا که بیان دکترین فرهنگی آمریکا بر اومانیسم (بشر مداری به جای خدا محوری)، لیبرالیسم(اباحی گر)، سکولاریسم( عرفی اندیشی و دنیا گرایی) و هدونیسم (لذت محوری) است، طبیعی است که سیاستمداران و استراتژیست های فرهنگی آمریکا تلاش نمایند تا از طریق شیوه و راهکارهای مختلف، بنیان فرهنگی خود را تقویت، و آن را در آمریکا و در سراسر جهان بسط و تسری دهند. یکی از این شیوه ها، تربیت دختران آمریکا و سراسر جهان با گزاره های فرهنگ آمریکایی است. لذا به عنوان بهترین و کارآمدترین راه، اگر دختران سایر ملت ها با «ارزش» های آمریکایی تربیت شوند، این دختران، نقش همسران و مادران را در جوامع خودشان عهده دار می شوند، لذا مبتنی بر ارزش های آمریکایی، جامعه شان را اداره می کنند و این مهمترین کارکرد تهاجمی یک فرهنگ مهاجم است که شهروندان، دیگر ممالک را با ارزش های خود بپرورانند.

اینگونه است که باربی در استراتژی فرهنگی آمریکا واجد بالاترین تأثیرها و ارزش گذاری هاست. و در عرصه پدافند در برابر تهاجم فرهنگی عروسک باربی، مهمترین اقدام در گام نخست تبیین مخاطرات تربیتی و فرهنگی این عروسک است. لذا هشدار بصیرت بخش در صدر این اقدامات است.

**مکانیزم تربیتی عروسک باربی


عروسک باربی بر خلاف سایر عروسکها تداعی کننده بچه نبوده و دارای چهره بچه گانه نمی باشد، بلکه یک زن بیست ساله آمریکایی با تمام مشخصات اندامی آن است که با دقت فراوان طراحی و ساخته می شود و با حضور تصاویرش در اکثر مایحتاج و ملزومات ضروری کودکان و نوجوان از قبیل لوازم التحریر، کیف، کفش، شکلات ها، ظروف، البسه، ساعت، وسایل شخصی و… که به بیش از دهها هزار مورد موجود در بازار حتی بازار داخلی می رسد، ملکه ذهنی کودکان و نوجوانان گردیده و خود را به آنان تحمیل و موجب خرید عروسک می گردد. خریداران باربی با خرید یک عروسک کارشان تمام نشده و مجبورند تمام وسایل مکمل آن را از قبیل لباس خواب، وسایل حمام، مایوی شنا، لباس مهیمانی، وسایل آرایش و… را که همه ساله در چندین نوبت نیز تغییر مد داده، بازسازی و تولید می شوند را تهیه و همواره آن را به روز نمایند.

بدیهی است مدل لباس باربی و تمام آنچه که تحت عنوان متعلقات عروسک عرضه می شود، مدل لباس و سایر وسایل مورد نیاز دختران و زنان قرار گرفته و بدین صورت دختران مأنوس با این عروسک با سلیقه باربی ( یا به قول دقیقتر با سلیقه و خواست یک زن آمریکایی) بزرگ شده و در زمانی که به سن انتخاب می رسند، دقیقاً دارای سلیقه ای همانند باربی (یا یک زن آمریکایی) می باشند. بنابراین هر آنچه در تمدن غرب برای انحطاط بشر تولید و عرضه می شود، قبلاً ذائقه و احساس نیاز به آن را با هزینه مصرف کنندگان به وجود آورده اند پدیده «باربی بیس» یکی از نمودهای عینی در داخل کشور است که متخصصان تربیتی و تغذیه داخلی با نگرانی فراوان از طریق رسانه های جمعی در جستجوی راه حلی برای آن و اطلاع رسانی به خانواده های ایرانی برای پیشگیری و جلوگیری از گسترش آن هستند؛ در شرایطی که در صفحه نیازمندی های روزنامه های صبح و عصر آگهی های بسیار فریبنده ای با عبارات اغفال کنندای دختران این مرز و بوم را با وعده و وعید فراوان به باربی شدن دعوت می نمایند.

نباید فراموش کرد که تا این لحظه، هیچ کشور و ملتی نتوانسته است در برابر باربی، رقیبی ماندگار و جدی بتراشد و در این عرصه کاملاً شکست نخورده باشد که از جمله «عروسک سندی» در انگلیس می باشد.

**باربی و رسانه ها


برای دستیابی به اهداف پیش بینی شده و کارکردهای مورد انتظار، این بازیچه استراتژیک باید به گونه ای متفاوت و در اندازه قابل قبول و با در نظر گرفتن تمام ظرایف هنری و فنی تبلیغ شود. چرا که عصر، عصر ارتباطات است و هر پدیده ای برای حفظ بقا و افزایش تاثیر خود ناچار از در نظر گرفتن حمایت رسانه ای و تبلیغی خویش است.

نباید از یاد برد که یکی از کارکردهای رسانه نزدیک نمودن سلیقه مصرف افراد به یکدیگر و کمک به فراگیری استفاده از یک کالاست.

«در سال ۲۰۰۱ عروسک باربی در اولین فیلم کامپیوتری خود به نام باربی و فندق شکن ظاهر شد و از آن پس تاکنون تعداد قابل توجهی فیلم کامپیوتری- انیمیشن- فیلم سینمایی و مستهجن در مورد باربی تولید شده است.»

یکی از نکات جالب توجه در حمایت رسانه ای از باربی سایت اینترنتی آن است. سایتی که پس از ورود به آن نشانگر شما هم تغییر شکل داده و به پروانه ای بال زنان تبدیل می شود. افراد پس از ورود به سایت « در یک قسمت می توانند بازی کنند، در جایی دیگر با باربی در کنار دریا قدم بزنند یا در منزل جشن تولد بگیرند و ... » و همین امر جذابیت بسیار بالایی برای کودکان ایجاد نموده است.

**باربی و صنعت

همانگونه که اشاره شد استیل زندگی آمریکایی باید معرف همه بخش های زندگی باشد. در اینجا صنعت به کمک فراگیری باربی آمده است. امروزه اکثر نیازمندی های دختران با تصویر، رنگ و تبلیغ باربی در بازار کشورهای مختلف از جمله کشور خودمان یافت می شود. آنچنان که به گفته یکی از کارشناسان می توان با هزینه ی حدود یک میلیون تومان، تمام مایحتاج یک دختر را که تبلیغ کننده باربی باشد از بازار جمع آوری نمود، از لوازم التحریر گرفته تا لوازم بهداشتی- آرایشی، انواع لباس، کیف، کفش، خوردنی های مورد علاقه ی کودکان و ... .

فراگیری و فروش قابل توجه این محصولات باعث رونق بیش از پیش اقتصادی این عرصه گردیده و زمینه ی تولید آن با کیفیتهای گوناگون و به منظور تامین سطوح مختلف درآمدی را فراهم نموده است.

**تاثیرات مخرب عروسک باربی


نظر به اختصار این مقال و از نگاه موضوعی به چند مورد اشاره می شود.

**بلوغ زودرس


یکی از کارکردهای باربی پر رنگ نمودن غرایز جنسی در ذهن دختران و آموزش روابط جنسی است و به تعبیر برخی فعالان ضد باربی، آموزگار سکس است در حالی که توان عشق آفرینی ندارد.

تقلیل حیا و ترویج اخلاق جنسی مورد نظر باربی از آنجا آغاز می شود که کودک نه تنها می تواند به تعویض لباس های زیر عروسک اقدام کند که به این کار نیز تشویق می شود و در بسیاری از اوقات با اندام جنسی عروسک سر و کار داشته و به تدریج قبح دیدن آن در نظر کودک می شکند.

تامل در این موضوع که کودکان در اثر آلودگی ذهنشان به این موضوعات و بلوغ زودرس جنسی، فرصت حضور در دنیای زیبا و دوست داشتنی کودکی را خیلی زود از دست می دهند، تاسف آور است.

**سوء تغذیه

اگرچه فرم بدن باربی به گونه ای طراحی شده که بعید به نظر می رسد هیچ زنی بتواند با ویژگی های فیزیکی آن به حیات خویش ادامه دهند، اما در اثر تبلیغات، ویژگی های باربی به مثابه«ملاک زیبایی زن امروز»، باعث شده که بسیاری از زنان و دختران با اتخاذ رژیم لاغری و تلاش در جهت شبیه شدن به فیزیک بدنی باربی در دام بیماری های سوء تغذیه همچون آنورکزیا و بولیمیا گرفتار شوند.

« طبق آمار در آمریکا از هر پنج دختر دانشجو یک نفر به بیماری کم غذایی مبتلا است و در سال حدود بیست درصد از افراد مبتلا به این بیماری ها جان می سپارند.این مساله به قدری رایج و نگران کننده است که در برخی از دانشگاه های آمریکا، مواد غذایی رژیمی مانند سالاد در غذاخوری دانشگاه به طرز ماهرانه ای با مواد نشاسته ای آغشته می شود که دانشجویانی که تنها از سالاد تغذیه می کنند دچار بیماری کم غذایی نشوند.»

باید توجه داشت که نه تنها دانشجویان که بازیگران و هنرمندان زن با صرف هزینه های فراوان و با کمک جراحان ماهر زیبایی صورت و شکم، تلاش می کنند اندام خود را با اندام باربی، ملکه زیبایی زنان تطبیق دهند.

در همین رابطه تلاش فمنیست ها برای افشای ساختگی و غیر قابل واقعی بودن معیارهای زیبایی باربی جالب توجه است :

« باربی با قد بیش از ۲ متر، تنها ۴۶ کیلو گرم وزن دارد . در حالی که متوسط قد و وزن زن آمریکایی به ترتیب ۱۶۳ سانتی متر و ۶۶ کیلو گرم است و اگر عروسک باربی در همان ابعاد جان می یافت ، نمی توانست وزن خود را تحمل کند ، نمی توانست قاعدگی ماهانه داشته باشد و البته به هیچ وجه امکان باروری و بارداری نداشت »

در همین رابطه یک ضرب المثل آمریکایی نیز وجود دارد که می گوید : « هر چه قدر لاغر شوی یا پولدار شوی باز هم کم است »

**مصرف گرایی و تجمل

پیش تر به این نکته اشاره نمودیم که بزرگترین طراحان لباس دنیا به کمک کمپانی متل شتافته و به طراحی ظریف و زیبای لباس های گوناگون باربی می پردازند . این لباس ها اغلب تجملاتی و متعلق به طبقه ی ثروتمند جامعه است و اگر چه کودک را در رویای زیبای آینده استفاده از آن غرق می کند اما درکناراین حسرت رسیدن به آن نیز دردل او به جای می گذارد . نه تنها لباس که زیورآلات باربی نیز بسیار گران هستند . باربی به ترویج تجمل و مصرف گرایی با توجه به تنوع بیش از حد می پردازد و این یکی از ویروس های کشنده فرهنگ غربی است که باربی به مثابه یک بیمار ، آن را در میان دختران دیگر سرزمین ها می پراکند و ایشان را به بیماری مهلک مصرف گرایی ، تجمل و مادی گرایی دچار می کند .

**نتیجه

دقت در پدیده عروسک باربی و تاثیرگذاری آن در طول بیش از نیم قرن هر انسان خردمندی را به تامل وامی دارد که چگونه یک عروسک می تواند این همه تاثیرات مخرب فرهنگی ، اجتماعی ، روانی و .... داشته باشد و چه ماهرانه توانسته از غفلت میلیون ها انسان سوء استفاده کرده و در قلعه ی ذهن آن ها خانه کند. در همین راستا یکی از کارشناسان به زیبایی تعبیر نموده که « باربی اسب تروا است.»

ملاحظه دقت و ظرافت در طراحی این سلاح موثر و فراگیر فرهنگی نشان از رصد دائمی تغییرات فرهنگی و سیاسی دنیا توسط سازندگان عروسک باربی دارد . در همین راستا این جمله از براندا آندولینا بازار یاب کمپانی متل بسیار تکان دهنده است که گفته بود : « ما همواره با دقت آمار نوزادان متولد شده را بررسی می کنیم و ترکیب والدین و فرهنگ و زبان آن ها را کاملا در نظر می گیریم.»

از این نکته نباید غفلت کرد که غرب و به ویژه آمریکا برای تعریف انسان معیار خود از همه ی ابزارهای فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی و حتی نظامی خویش بهره می برد و البته به کمک و رسانه های ارتباط جمعی پذیرش این مدل و معیار را مطلوب و قابل دستیابی جلوه می دهد .

اما روی دیگر سکه مقابله با این هجوم گسترده و استفاده از قابلیت های فراوان اسباب بازی در الگو سازی برای دختران و مادران آینده جامعه است، چنانچه در فرهنگ غنی اسلامی و ایرانی زن از جایگاه ویژه برخوردار بوده و سلامت او تضمین کننده سلامت جامعه محسوب می شود. اگر چه دارا و سارا و دیگر اعضای خانواده او آغاز قابل تقدیر و موثری در ورود به این مسیر بوده اند اما به هیچ وجه کافی نبوده و پاسخگوی این هجمه عظیم فرهنگی نخواهد بود .
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

وقتی هنرمندان وطنی(!) کوکاکولا را به تمدن ایرانی گره می‌زنند

پستتوسط najm134 » جمعه سپتامبر 06, 2013 9:15 am

تابلویی که مشاهده می‌کنید نشان می دهد رستم زور بازویش را از اسید و گاز کوکاکولا دریافت می‌کرده و این همه قدرت و ابهت را الکی به دست نیاورده بود.
گروه فرهنگی مشرق - نمی دانم برای شما هم اتفاق افتاده یا نه. ما که هر وقت در یک جمعی خواستیم اشاره ای کوچک به فرهنگ و تمدن کشورمان بکنیم، بلافاصله شبه روشنفکرهای دو آتیشه از هر طرف روی سرمان ریختند و با صورت برافروخته از تمدن چند هزار ساله ایران و هنر کهن آریایی حرف زدند. تمدنی که آخرش نفهمیدیم هفت هزار ساله است، ده هزار ساله است یا دوازده هزار ساله. نشانه های تمدن مورد نظر اینها هم همیشه حقوق برابر و آزادی بیان و بیمه زنان و بیمه شخص ثالث و گرین کارت و ویزای آمریکایی برای پارسی زبانان آن موقع است!

حالا با سندیتش کاری نداریم همین که دلشان به فرهنگ آن موقع خوش است، از آن الگو می‌گیرند و فرزاندنشان را بر اساس گفتار و کردار و پندار نیک تربیت می کنند بد نیست. این باعث می شود فرهنگ جامعه خیلی ارتقا پیدا کند. اینهایی هم که در خیابان می بینید تف می کنند و فحش می‌دهند و آشغال می ریزند و در مترو به روی کول بقیه سوار می شوند هم احتمالا توریست‌های جزیره بورا بورا هستند که ما دعا می کنیم ان‌شاءالله همین روزها ایران دل‌شان را بزند و زودتر برگردند به ولایت خودشان.

خیلی چیزها هستند که با فرهنگ کهن ما پیوند خورده و حتی اروپایی ها آن را از ما یاد گرفته اند. مثل فرهنگ رانندگی یا احترام به سالمندان و رعایت حقوق بچه ها. امروز خیلی اتفاقی متوجه شدم که وقتی صحبت تمدن می شود باید یاد "کوکاکولا" هم بیفتم. اصلا پیوندی که این محصول کاملاً وطنی! با تمدن و فرهنگ ما دارد طوری است که اگر بخواهیم آن را جدا کنیم، کلا تمدن‌مان تکه‌تکه می‌شود و فوقش تاریخ‌مان می‌رسد به یکی دو سال قبل از انقلاب و مجبور می‌شویم تقویم را این طوری بنویسیم: 0034/06/13
Image
باورش برای خود من هم سخت بود تا اینکه متوجه شدم از ابتدای شهریور در یک گالری در تهران یک نمایشگاه نقاشی با عنوان "کوکا مشدی" برگزار شده که در آن چند هنرمند با ذوق و مستعد، نقاشی‌های قشنگ قشنگی را در رثای کوکاکولا! در معرض دید عموم گذاشته‌اند.
این ویژه برنامه که از 13 روز قبل برپا بوده ولی فقط دویچه‌وله فارسی از آن خبر داشته، پر بود از آثار فاخر و هنرمندانه که "کوکاکولیزه" شده بودند.
در مقدمه این نمایشگاه خیلی کوتاه آمده است که: «گرچه برند کوکاکولا دنیا را و در یک وسعت کوچکتر، ایران را به تسخیر خود در آورده است، اما کوکای مشهدی به مثابه فوران این نوشیدنی خنک و خوشمزه، که بر روی سماوری داغ قرار دارد، سرشار از تناقضات است! گرچه قرار نیست در این مجموعه به مشهد به عنوان یک جغرافیای مشخص نگریسته شود.»

بد نیست نگاهی به چند اثر زیبا و هنرمندانه در این نمایشگاه داشته باشیم:

تابلویی که مشاهده می کنید نشان می دهد رستم زور بازویش را از اسید و گاز کوکاکولا دریافت می کرده و این همه قدرت و ابهت را الکی به دست نیاورده بود. Image

طراح اثر هم که طالب فیض بوده یک شیشه کوکاکولا به دست گرفته تا نشان بدهد در دل هر افسانه باستانی واقعیتی نهان وجود دارد که ما قدرش ندانستیم.

گرداننده گالری کوکا مشدی درباره مهم‌ترین ویژگی آثار به نمایش در آمده در نمایشگاه می‌گوید: رد کردن کوکاکولا از فیلتر فضای ایرانی مهم‌ترین ویژگی کارهای ماست! هر هنرمند از زاویه دید خود این کار را انجام داده، وارد کردن کوکاکولا به مسائل سیاسی، شاهنامه، نقاشی‌های دوران قاجار و... نگاه ایرانی به یک محصول غربی که وارد کشور ما شده شاخصه این مجموعه است!

نظر من را اگر بخواهید فکر می‌کنم این جوانان واقعاًً کار جالبی کرده‌اند. به هر حال شیشه نوشابه امتحان خودش را در رد شدن از فیلترهای صعب‌العبور پس داده و امروز می‌بینم که کوکاکولا به عمق شخصیتی چون رستم رسوخ کرده است. Image
پیوند خوردن این نوشابه با جامعه کوچکی به نام خانواده و سنت‌های ایرانی هم در نوع خود جالب توجه است. مثلا این بانوی ایرانی که ملاحظه می فرمایید خانم مشهدی‌زاده نام دارند که از لباس تنشان کاملا مشخص است که در ایران و البته پایتخت مذهبی ایران زندگی می‌کنند.
در این تصویر که نام اصلی آن "خانم مشهدی‌زاده کرم می‌ریزد" است، کوکاکولا را در نقش قوری چایی می‌بینیم که دارد دم می‌کشد روی سماور. البته من دقیقا نفهمیدم خانم مشهدی‌زاده چه کرمی دارد می‌ریزد یا هر چه فکر می کنم یادم نمی آید که خود ما قبلا کوکا روی سماور گذاشته باشیم. ولی به هر حال هنرمندند دیگر دروغ که نمی‌گویند.
Image
Image
Image
***سخن آخر

نفهمیدم کی و کجا درست و حسابی به خدمت همه رسالت‌های فرهنگی‌مان رسیدیم و همه چیز را سامان دادیم که امروز بخواهیم از منظری اینچنینی و به تعبیر صاحبان این آثار از زاویه‌ای تازه به آن نگاه کنیم. نفهمیدم هنرمندان ما چه زمانی از سینما و تئاتر و ادبیات و هزار یک ضعف و کاستی آن فارغ شدند که امروز فقط مانده بود قبای ذوق و استعدادشان را به تن کوکاکولا بپوشانند.

به هر حال من نامش را بی‌نوا می‌گذارم. "هنر" را می گویم. هنری که اگر یک کارخانه‌دار گردن‌کلفت دلش بخواهد می‌تواند با پرداخت بخش کوچکی از دارایی‌هایش یک شیشه نوشابه را به هر آنچه یک ملت دارد ربط بدهد و کسی چه می‌داند شاید 100 سال دیگر آیندگان ما با دیدن این تابلوها فکر کنند احمدشاه قاجار هم نوشابه می‌خورده یا مثلا کوکاکولا اسپانسر فردوسی بود تا شاهنامه اش را به سرانجام برساند..
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

آلودگی فرهنگی

پستتوسط najm134 » جمعه ژوئن 20, 2014 12:51 pm

حجت‌الاسلام دکتر محمد مطهری:
در برنامۀ نود، با چندین میلیون بیننده، جوانمردی به نام مسعود شجاعی صریحاً می‌گوید:
مردم! فرزندان خود را به مدارس فوتبال نفرستید
چراکه در برخی از مدارس فوتبال در ایران به وفور، نه همجنس‌بازی، بلکه تجاوز به کودکان پسر انجام می‌شود، ......
(متجاوزان ابتدا به کودکان به عنوان رفع خستگی آبمیوه حاوی مواد بیهوش کننده خورانده، و پس از تجاوز، فیلم را به آنان نشان داده و آنان را وادار به سکوت و تسلیم مجدد می‌کنند. این اعمال شنیع در برخی از هشتصد مدرسه فوتبال «مجاز» اتفاق می‌افتد و دویست مدرسه فوتبال «غیرمجاز» هم وجود دارد!).

نمی دانستیم برای ارتباط علمی با متفکران غربی ابتدا باید از مدیرمسئول یک روزنامه اجازه بگیریم تا از تیترهای منصفانه شان مصون بمانیم
متأسفیم که انقلابی که پیشقراول فرهنگی‌اش مطهری بود که با اعتماد به نفس کامل از مواجهه با اندیشه‌های جدید استقبال می‌کرد با حرکات ساده‌لوحانه عده‌ای به گونه‌ای معرفی می‌شود که گویی انقلاب اسلامی ما می‌خواهد با حرکات فیزیکی و تحریف و تهمت در مقابل اندیشه‌های غربی قد علم کند و فقط به کسانی مجال حرف زدن می‌دهد که خط سیاسی و فکری و دیدارها و ملاقات‌های آنان منطبق با ما و ارزش‌های ما باشد.
در پی بروز برخی اعتراضات به حضور پروفسور «کلی جیمز کلارک» برای ارائه سخنرانی در مشهد و «همجنس‌باز» خواندن این فیلسوف آمریکایی از سوی عده‌ای، محمد مطهری - فرزند استاد شهید مرتضی مطهری - از بروز این تهمت‌ها و بی‌صداقتی‌ها انتقاد کرد.

به گزارش «انتخاب»، حجت‌الاسلام دکتر محمد مطهری در بخشی از یادداشت خود، ضمن ارائه دلایل مستند مبنی بر گناه و غیراخلاقی دانستن همجنس‌بازی از سوی کلارک، به نقش مؤثر وی در مواجهه با الحاد در غرب اشاره کرده و نوشته است: متأسفیم که انقلابی که پیشقراول فرهنگی‌اش مطهری بود که با اعتماد به نفس کامل از مواجهه با اندیشه‌های جدید استقبال می‌کرد با حرکات ساده‌لوحانه عده‌ای به گونه‌ای معرفی می‌شود که گویی انقلاب اسلامی ما می‌خواهد با حرکات فیزیکی و تحریف و تهمت در مقابل اندیشه‌های غربی قد علم کند و فقط به کسانی مجال حرف زدن می‌دهد که خط سیاسی و فکری و دیدارها و ملاقات‌های آنان منطبق با ما و ارزش‌های ما باشد.

متن کامل این یادداشت که ایسنا منتشر کرده، بدین شرح است:

بی‌انصافی‌ها درباره حضور فیلسوف آمریکایی در همایش شهید مطهری

«آثار پدرت مرا تکان داد». این اولین سخن پروفسور چارلز تالیافرو فیلسوف دین مشهور و مهمان ویژه همایش بین‌المللی اندیشه‌های فلسفی شهید مطهری خطاب به من بود که مدتی پیش ترجمه چند کتاب استاد برایش ارسال شده بود. پروفسور گوئن دیکسون استاد دانشگاه لندن با ملاحظۀ ترجمۀ کتاب مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی در مقالۀ خود اظهار کرده بود که «دیدگاه مطهری دربارۀ توحید، جهانی از بینش و بصیرت است». یکی از مهمانان اصلی در پایان همایش تأکید می‌کرد که وظیفۀ خود می‌دانم مطهری را به غرب معرفی کنم و دیگری پیشنهاد تشکیل همایش بعدی در دانشگاه متبوع خود را می‌داد.

پروفسور کلی جیمز کلارک - که سفر علمی او به مشهد با مساعی چند برادر به جنجال تبدیل شد - این نکتۀ دقیق از شهید مطهری در کتاب علل گرایش به مادیگری را که «بر خلاف رویۀ مورخان دین در غرب، باید به سراغ منشأ بی دینی رفت و نه دینداری» مطلع مقالۀ خود قرار داده و از اینکه با چنین اندیشمند بزرگی آشنا شده است ابراز خرسندی می‌کرد. کلارک قبل از سفر به مشهد، به شدت تحت تأثیر فضای فکری و فلسفی ایران قرار گرفته بود و به یکی از دوستان گفته بود که پس از بازگشت بلافاصله با برخی از مراکز فلسفی برای پروژه‌های مشترک مثل الهیات تحلیلی اسلامی صحبت خواهد کرد.
تصوير
با توجه به موقعیت ممتاز علمی تالیافرو و کلارک مراکز متعدد حوزوی و دانشگاهی به محض اطلاع، خواستار برنامۀ سخنرانی و پرسش و پاسخ با این دو فیلسوف بین‌المللی شدند که اکثر آنان به دلیل محدودیت وقت نتوانستند برنامه‌ای تدارک ببینند.

آقای تالیافرو اندکی پس از همایش، ایران را ترک کرد و تنها توانست در سه محفل علمی شرکت کند و از پذیرایی از نوع آنچه در مشهد صورت گرفت محروم ماند. اما آقای کلارک پس از آنکه در دانشگاه‌های خوارزمی، تربیت مدرس، ادیان و مذاهب قم، علامه طباطبایی، پژوهشگاه دانش‌های بنیادی و دانشگاه امام صادق(ع) جلسات بحث و گفت‌وگو داشت عازم مشهد شد ولی نوبت به مشهد که رسید - به دلایلی که خواهم گفت - آسمان تپید!

یک گروه چند ده نفره که حزب‌الله مشهد هم از اقدام آنان بی‌خبر بود، مانع سخنرانی او شدند. چرا؟ عمدتاً با این مستمسک که کلارک مروج و مدافع همجنس‌بازی است!

کلارک یک مسیحی معتقد و شاگرد برجستۀ پلنتینگا، معروف‌ترین فیلسوف دین دنیاست که به ایستادگی در برابر الحاد در غرب شهره است. خود کلارک کتابی با عنوان «فیلسوفان خداباور» (Philosophers Who Believe) منتشر کرده و در آن یازده فیلسوف مهم خداباور معاصر را معرفی می‌کند تا نشان دهد خداباوری به میان فیلسوفان غربی بازگشته و از آن به انقلاب یاد می‌کند. این کتاب از طرف یک مؤسسه معتبر مسیحی برنده کتاب سال شناخته شد. نیز ایشان همچون استادش پلنتینگا عمر خود را صرف مبارزه با الحاد داکینز کرده و جالب آنکه در یکی از پلاکاردها در دست برادران مشهدی، کلارک «مروج افکار داکینز» خوانده شده بود!

کسی که تبلیغات و مصاحبه‌های این دوستان مشهدی را ببیند گمان می‌کند کلارک ملحدی است که یا خودش همجنس‌باز است یا لااقل خواستار ترویج همجنس‌بازی است، در حالی که او که دارای همسر و سه فرزند است تصریح می‌کند که همجنس‌بازی «گناه» و «اخلاقاً غیرمجاز» است. کلارک که مانند اکثر متفکران غربی تفکرات لیبرالی هم دارد، چنین اظهار نظر می‌کند که حقوق شهروندی این اقلیت در جامعه باید رعایت شود؛ به این دلیل که همچنان که ما مسیحیان دوست داریم که وقتی در جامعه‌ای در اقلیت زندگی می‌کنیم حقوقمان به عنوان اقلیت حفظ شود پس باید حقوق اقلیت همجنس‌باز را هم حفظ کنیم؛ چراکه حضرت عیسی می‌گوید آنچه بر خود نمی‌پسندی بر دیگران مپسند. (این خلاصه استدلال مغالطه‌آمیز اوست که با تکیه بر کلام عیسی (ع) به خیال خودش نتیجه درستی گرفته است؛ امری که به روشنی با دیدگاه اسلامی مغایرت دارد).

روشن است که تأکید بر حفظ حقوق یک اقلیت به معنای موافقت با ترویج مرام آن اقلیت نیست. آیا مثلا اگر قانون اساسی ما بر حفظ حقوق اقلیت مسیحی در ایران تأکید کند، به این معناست که قانون اساسی خواستار ترویج مسیحیت و یا مدافع آن است؟

سخن کلارک کجا و تابلوهای در دست دوستان ما کجا که او را با تهمت، مروج همجنس‌بازی می‌خوانند و چنین نوشته‌ای را به دست کودک معصوم هم می‌دهند و در عین حال خود را مدافع حریم مشهد الرضا (ع) هم می‌دانند! (البته با سابقه‌ای که در برخی سراغ داریم بعید نیست پا را فراتر گذارده و او را صریحاً «همجنس‌باز» بخوانند).

اگر شهید مطهری که دنبال برپایی کرسی تدریس «مارکسیسم» در دانشکده «الهیات» بود در قید حیات بود آیا با شنیدن خبر سخنرانی یک فیلسوف آمریکایی - ولو در جایی هم از اسرائیل طرفداری کرده باشد که بسیاری از متفکران غربی چنین‌اند - نوه‌ها و نتیجه‌هایش را جمع می‌کرد و تابلوهای دروغین به دست آنان می‌داد یا از حضور او استقبال می‌کرد و البته جانانه به نقد افکارش می‌نشست؟

اینها تصریحات خود کلارک درباره همجنس‌بازی و قابل پیگیری در اینترنت است که بر نکات بالا تأکید می‌کند:

I did not claim that Jesus endorsed gay marriage. I did not say that Christians should think gay marriage is good or morally permissible. I did not say that gays have a natural right to marriage. And I did not say that the Bible is not opposed to homosexuality.

کجای قرآن و حدیث، ما را از فرصت دادن به غیرمسلمانان برای اظهارنظر آن هم در یک بحث علمی منع کرده‌اند؟ فردی برای یک بحث مربوط به فلسفه دین به جمع مسلمانان آمده و آماده شنیدن انتقاد است. آیا اسلام ما را به «و جادلهم بالتی هی احسن» (نحل/125) دعوت می‌کند یا توصیه می‌کند با سوءظن کامل نیت‌خوانی کنید، جلوی سخنرانی او را بگیرید، در مقابل محل اسکان او هم بروید، او را بترسانید و همه را هم به پای دفاع از شهر امام رضا(ع) بنویسید؟

اتفاقاً بحث و جدال احسن با آقای کلارک در قم اتفاق افتاد. کلارک که به تبع استاد برجسته خود پلنتینگا، رابطۀ عقل و دین را به شیوه مورد قبول فلاسفه اسلامی مانند علامه طباطبایی و شهید مطهری نمی‌پذیرد و طرفدار «معرفت‌شناسی اصلاح شده» است، در میزگرد عقل و دین در همایش شهید مطهری شرکت کرد. نظرات و انتقادات اساتید فلسفه اسلامی را مؤدبانه شنید، مؤدبانه پاسخ گفت و البته به عقیده من و شاید بسیاری از حضار نتوانست از موضع خود به درستی دفاع کند و به تصریح دیگر فیلسوف خارجی حاضر در میزگرد یعنی آقای تالیافرو (بعد از جلسه)، از موضع خود تا حدی عقب‌نشینی کرد.

آیا طلاب قم بلد نبودند به جای شنیدن حرف دو طرف، جلوی سالن کنفرانس تجمع کنند و هیاهو به راه بیندازند و پلاکارد به دست گیرند که «معرفت‌شناسی اصلاح شده توطئه استکبار علیه فلسفه اسلامی است»؟ البته با این کار تنها چیزی که به ذهن کلارک خطور می‌کرد ترس اساتید فلسفه ایرانی از مواجهه فکری با او بود.

اگر لازم است متفکرین غربی از افکار استاد مطهری و نقدهای بنیادین او از تمدن غرب از طریق یک همایش بین‌المللی آگاه شوند، آیا متفکرین لیبرال برای دعوت شدن مقدمند یا متفکران سنتی؟ مسلم است که افراد لیبرال که مبانی اندیشه‌های غربی را دستاوردهای بزرگ بشری و غیرقابل خدشه می‌شمارند برای شنیدن این نقدها در اولویت هستند تا آنچه مسلم فرض کرده‌اند به چالش کشیده شود. برخی ساده‌اندیشان ممکن است بپندارند حضور یک متفکر غربی در همایش اندیشه‌های یک متفکر اسلامی بدین معناست که «تبیین» اندیشه‌های استاد به وی سپرده شده و او بهترین گزینه برای چنین امری است!

وانگهی، آیا هر دانشمند خارجی که به ایران می‌آید باید تمام افکارش مورد تأیید ما باشد؟ در این صورت با این استدلال ساده می‌توان نشان داد اساساً هیچ مسلمانی نباید حق گفت‌وگو با مسیحیان را داشته باشد: اکثر قاطع مسیحیان حضرت عیسی(ع) را فرزند خدا می‌دانند. امری که به فرمایش قرآن آنقدر نارواست که نزدیک است «آسمان متلاشی گردد و زمین بشکافد و کوه‌ها فرو ریزد» (مریم/90). اگر دیدار و گفت‌وگو و شنیدن نظرات یک مسیحی، ملازم با تأیید نظرات اوست پس آیا علمای بزرگ ما مثل حضرات آیات مکارم شیرازی، جوادی آملی و مصباح یزدی که متناوباً با علمای مسیحی دیدار می‌کنند فرزند خدا بودن حضرت عیسی را تأیید کرده و آسمان و زمین و کوه‌ها را در آستانه فروپاشی قرار می‌دهند؟!

میان ما مسلمانان در مورد مسائل مختلف اختلاف نظر وجود دارد. چطور توقع داریم که یک مسیحی و یا یک فیلسوف خارجی اختلاف فکری اساسی با ما نداشته باشد؟ برای اطلاع برخی که در تهمت زدن، شهره آفاقند یادآوری می‌کنم که مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره) که زیر نظر حضرت آیت‌الله مصباح یزدی فعالیت می‌کند دوازده سال است که هر دو سال یکبار با گروهی از منونایتهای مسیحی دیالوگ‌های مفیدی برگزار می‌کند. این گروه به طور افراطی صلح‌طلبند و عمدتا هر نوع جنگ - از جمله جنگ دفاعی - را نامعقول می‌دانند و گاه و بیگاه به سرزمین‌های اشغالی نیز رفت و آمد دارند. آنان اتفاقاً مانند آقای کلارک همجنس‌بازی را خلاف تعالیم مسیح دانسته و در عین حال معتقدند آنان باید از حقوق شهروندی برخوردار باشند. منونایتها بیش از پانزده سال است در ایران در رفت و آمدند و حاصل گفت‌وگوهای علمی با آنان در قالب چند کتاب در غرب منتشر شده است.

به هر حال برادران غیرتمند مشهدی با این کار خود سه خدمت بزرگ انجام دادند:

1- این برادران که گمان می‌کنند اجازه صحبت به چنین فردی نباید داد و حتی یک ساعت سخنرانی او را برنمی‌تابند و آن را ترویج سکولاریزم می‌دانند دقیقاً برخلاف هدف خود عمل کردند زیرا کلارک را در ایران معروف کردند، شمار خوانندگان آثار او را بالا بردند و به واسطه این شهرت مضاعف، باعث شدند مترجمین به ترجمه دیگر آثار او راغب‌تر شوند.

2- این عزیزان، اسلام را نزد برخی جوانان، ناتوان از پاسخگویی جلوه دادند، زیرا این پرسش را پدید آوردند که مگر کلارک چه حرفی دارد که به جای آنکه پاسخش را بدهند راه را بر او می‌بندند؟! مخصوصاً جوانی که از عمق برخی مسائل مطلع نیست ممکن است با یک قضاوت ظاهری میان کار این برادران مشهدی با حضور ماه گذشته ده تن از خواهران طلبه جامعةالزهرای قم(س) در مراکز علمی آمریکا و از جمله دانشگاه جرج تاون مقایسه‌ای انجام دهد. این خواهران در آمریکا آزادانه به سخنرانی و گفت‌وگو پرداختند بدون آنکه مزاحمتی برای آنان ایجاد شود و جاسوسان وزارت اطلاعات ایران خوانده شوند. آیا این برادران بهتر از این می‌توانستند برای آمریکا تبلیغ کنند؟

3- کلارک را که در قم تحت تأثیر استدلال اساتید فلسفه قرار گرفته بود و می‌توانست حتی پیام‌آور قدرت تفکر فلسفی شیعی در جهان فلسفی غرب باشد، تبدیل به کسی کردند که از ایرانیِ مذهبی چنین برداشتی پیدا کند که حتی تحمل شنیدن نظر مخالف را ندارد. اگر استادی از حوزه و دانشگاه به یک دانشگاه آمریکایی برود و ببیند عده‌ای جلوی در ورودی تجمع کرده و مانع از برگزاری برنامه او شده‌اند چه پیامی را برای ما ایرانیان خواهد آورد؟

برادران! بنده هم مانند شما هم در دولت قبل و هم در این دولت نسبت به وضع فرهنگ - که البته حجاب بخش کوچک و البته مهم آن است - دغدغه و نگرانی دارم. (از آغاز انقلاب در انتظار دولتی هستیم که به ویژه نیمه دوم آیه 41 سوره مبارکه حج را سرلوحه خود قرار داده و در همه ابعاد عملی کند). در عین حال معتقدم جلوی سکولاریسم را با افترا و یا به دست گرفتن تابلو و مخالفت با سخنرانی یا دفن این و آن نمی‌توان گرفت. در سه دهه گذشته هیچ عاملی به اندازه گروه‌هایی از قبیل این برادران مشهدی و اسلافشان با اعمالی چون پاره کردن پیراهن سخنران و برهم زدن جلسات و با تیترهای غیرمنصفانه، برای کتب دگراندیشان خواننده جذب نکرده است. اعتراض از جنس آنچه در مشهد انجام شد غیر از تهمت‌هایی که در آخرت باید پاسخ داده شود اثر دنیایی‌اش طرفدار جمع کردن برای فرهنگ غربی است.

نمی‌دانم چرا این برادران از یک طرف از اینکه یک فیلسوف غربی در سال قبل از ورود به ایران در وبلاگش بنویسد «اگر چه همجنس‌بازی غیر اخلاقی، گناه و خلاف تعلیمات مسیحی است ولی باید برای همجنس‌بازان حقوقی در نظر گرفته شود»، چنین برمی‌آشوبند و راه را بر او می‌بندند و محل اقامتش را هم بی‌نصیب نمی‌گذارند، ولی زمانی که در برنامۀ نود، با چندین میلیون بیننده، جوانمردی به نام مسعود شجاعی صریحاً می‌گوید: مردم! فرزندان خود را به مدارس فوتبال نفرستید چراکه در برخی از مدارس فوتبال در ایران به وفور، نه همجنس‌بازی، بلکه تجاوز به کودکان پسر انجام می‌شود، این برادران به خیابان که نمی‌آیند هیچ، کوچکترین پیگیری هم نمی‌کنند؟! (متجاوزان ابتدا به کودکان به عنوان رفع خستگی آبمیوه حاوی مواد بیهوش کننده خورانده، و پس از تجاوز، فیلم را به آنان نشان داده و آنان را وادار به سکوت و تسلیم مجدد می‌کنند. این اعمال شنیع در برخی از هشتصد مدرسه فوتبال «مجاز» اتفاق می‌افتد و دویست مدرسه فوتبال «غیرمجاز» هم وجود دارد!).

آیا حتماً باید این مسأله با رقبای سیاسی ارتباط پیدا می‌کرد و مثلاً در محل جهاد دانشگاهی اتفاق می‌افتاد تا پرچم غیرت دینی این برادران به اهتزاز درآید؟ اگر همین موضوع در غرب اتفاق افتاده بود چند مسئول بلافاصله استعفا می‌دادند و تا ماه‌ها در اخبار تلویزیون پیگیری می‌شد. آری، این بی‌تفاوتی‌هاست که عده‌ای از جوانان را که با تعالیم اسلامی آشنایی عمیق ندارند از اسلام و نظام رویگردان و سکولاریسم را ترویج می‌کند، نه یک سخنرانی تخصصی در باب موضوعی در فلسفه دین برای 17 نفر در یک کارگاه علمی آن هم به زبان انگلیسی برای مخاطبان خاص که نیاز به ثبت‌نام قبلی هم داشته است و اجرای آن از طریق اینترنت با مخاطبانی صدها برابر به سادگی امکان‌پذیر است!

نکته مهم دیگر، «بی‌صداقتی» توجیه‌ناپذیر این دوستان مشهدی است که خود را پرچمدار فرهنگ هم می‌دانند. بی‌صداقتی اول آنان این بود که این برادران با اینکه به خوبی می‌دانستند علاوه بر جهاد دانشگاهیِ دانشگاه فردوسی مشهد - که من نه آنان را می‌شناسم و نه از خط و ربط و برنامه‌های آنان خبر دارم - دو نهاد پژوهشی بسیار مهم و مورد عنایت خاص رهبری هم برگزار کننده این کارگاه هستند، با این حال تصمیم گرفتند برنامه کلارک را تنها به آن سازمانی که با آن مسأله دارند، یعنی جهاد دانشگاهی، نسبت دهند. لذا «جامعة المصطفی العالمیه» و «پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی» را که نام و لوگوی آنان در اطلاعیه ذکر شده بود نادیده گرفتند تا راه برای اقسام تهمت‌ها و افتراها باز باشد و انتقام مورد نظر را از رقیب بگیرند.

بدین صورت برادران مشهدی در این اعتراضات خالصانه و الهی، برگزار کننده را «فقط» جهاد دانشگاهی معرفی کردند و ذکری از دو مرکز پژوهشی دیگر نیاوردند.

اما بی‌صداقتی دوم به تقوای بیشتری نیاز داشت! لازم بود اگر در جمع‌آوری مدارک علیه کلارک موارد مثبتی ببینند آن را نادیده بگیرند. برایشان مهم نبود که قرآن می‌فرماید که مبادا دشمنی‌ها باعث شود که از جاده عدالت خارج شوید (مائده/8)؛ مهم این بود که رقیب سیاسی خود را بکوبند. از مصاحبه‌های کلارک در ایران چیزی دستگیرشان نشد. بنابراین به سراغ وبلاگش رفتند. اما مشکل این بود که در کنار برخی افکار باطل، نکات مثبتی هم وجود داشت. به چشم دیدند که کلارک، هم یک متدین مسیحی است، هم در دفاع از رواج خداباوری در میان فیلسوفان غربی کتاب نوشته، هم حمله به قرآن در آمریکا را محکوم کرده و هم به بدرفتاری نسبت به مسلمانان اعتراض کرده است. اما چون هدف را توجیه کننده وسیله می‌دانند از نکات مثبت دم نزدند و یا آنها را فریبکاری خواندند و درعوض، سخنان او دربارۀ همجنس بازی را تحریف کردند. در واقع این برادران تصمیم گرفتند با ریختن ترکیبی از دو نوع بی‌صداقتی در سرنگ خود و اضافه کردن ویتامین تحریف، فرهنگ اسلامی را به جامعه تزریق کنند!

برخی اظهارنظرها هم بی‌شباهت به جوک و لطیفه نبود. از جمله یکی از اعضای شورای شهر مشهد برای اینکه قضیه را دراماتیک کند آن را به بیماری آیت‌الله مهدوی کنی هم ربط داد و در مصاحبه‌ای گفت: «در حالی که یکی از یاران وفادار امام راحل در بستر بیماری هستند، حضور یک فرد معلوم‌الحال در مشهد الرضا قابل توجیه نیست»! گویی سفر کلارک بلافاصله پس از عارضه قلبی این یار بزرگوار امام در چند روز پیش برنامه‌ریزی شده است.

کلارک یک فیلسوف شناخته شده و متدین مسیحی است که بخش زیادی از عمر خود را صرف مبارزه با الحاد کرده است و کتاب او در دفاع از خداباوری دو بار به فارسی ترجمه شده است. گرایش سیاسی او هر چه باشد، با هرکس دست داده باشد، در هر جا سخنرانی کرده باشد مانع از تبادل فکری با او نیست. بله، هرگاه مسئولان ذی‌صلاح، ورود او و امثال او را به ایران صلاح ندانند - که این امر در قالب عدم صدور ویزا خود را نشان می‌دهد - طبعاً این نوع همکاری‌ها منتفی خواهد بود و الا یک بنیاد علمی فرهنگی مسئولیتی ندارد که برای دعوت یک متفکر غربی ابتدا تمام افکار و اعمال سیاسی او را بررسی کند. صرف اینکه کسی قبلا با این و آن دیدار کرده دلیل بر طرد کامل او نیست. اینکه شاه اردن که همکار نزدیک و در آغوش صهیونیست‌هاست با رهبر بزرگوار انقلاب دیدار می‌کند یک موفقیت بزرگ برای دیپلماسی کشور است و فقط از دید یک فرد جاهل یا مغرض می‌تواند امری منفی تلقی شود.

متأسفیم که انقلابی که پیشقراول فرهنگی‌اش مطهری بود که با اعتماد به نفس کامل از مواجهه با اندیشه‌های جدید استقبال می‌کرد با حرکات ساده‌لوحانه عده‌ای به گونه‌ای معرفی می‌شود که گویی انقلاب اسلامی ما می‌خواهد با حرکات فیزیکی و تحریف و تهمت در مقابل اندیشه‌های غربی قد علم کند و فقط به کسانی مجال حرف زدن می‌دهد که خط سیاسی و فکری و دیدارها و ملاقات‌های آنان منطبق با ما و ارزش‌های ما باشد.

برخی مراکز علمی، حوزوی و دانشگاهی که بعضاً زیر نظر رهبر بزرگوار انقلاب فعالیت می‌کنند از بنیاد علمی فرهنگی شهید مطهری گله داشتند که چرا زودتر از حضور کلارک و تالیافرو در ایران مطلع نشده‌اند. ظاهرا آنها هم مثل ما مطلع نبودند که برای برقراری ارتباط علمی با متفکران غربی ابتدا باید به خیابان فردوسی، کوچه شهید شاهچراغی رفت و از مدیرمسئول یک روزنامه اجازه گرفت، تا از تیترهایی منصفانه! مانند آنچه امروز برای همایش شهید مطهری استفاده کرده است (دعوت از آمریکایی همجنس‌باز برای تبیین اندیشه شهید مطهری!) که در آخرین مرور مقاله از آن مطلع شدم مصون بمانند. چنانکه ملاحظه می‌شود علاوه بر تهمت همجنس‌بازی حتی از به کاربردن کلمه فیلسوف هم خودداری شده است و در ضمن القا کرده است که دعوت از وی برای «تبیین» اندیشه های شهید مطهری بوده است!

اینجانب که به عنوان معاون پژوهشی بنیاد علمی - فرهنگی شهید مطهری خدمتگزاری می‌کنم مسئولیت کامل این همایش را که پس از تلاش دو و نیم ساله به فضل الهی محقق شد، پذیرفته و به آن افتخار می‌کنم و ان‌شاءالله این نوع همایش‌ها ادامه خواهد یافت. ضمن سپاس مجدد از همکاری مراکز متعدد علمی که در برگزاری این همایش برای معرفی افکار استاد شهید در سطح بین‌المللی گام مؤثری برداشتند این سخن دردمندانه استاد را به آنان یادآوری می‌کنم که در ایرانِ ما تا قطاری ایستاده است کسی به آن کاری ندارد، همین که به حرکت افتاد سنگ‌هاست که به سوی آن پرتاب می‌شود.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

مُدهایی که سرطان‌زا شدند

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه اکتبر 28, 2014 11:41 pm

مُدهایی که سرطان‌زا شدند


به گزارش گروه اجتماعی مشرق، نیچر ورلد نیوز نوشت: شماری از عوامل فرهنگی و تاریخی طی قرن اخیر نظیر تغییر مُد و طراحی لباس‌های متفاوت سبب افزایش احتمال ابتلا به نوع وخیم سرطان پوست موسوم به «ملانوم» شده‌اند. بنابر یک مطالعه جدید که از سوی «رونالد او. پرلمن»، متخصص دانشکده پوست دانشگاه نیویورک انجام شده، تشخیص سریع و اقدامات موثر و بهبود یافته در گزارش موارد ابتلا، عامل اصلی افزایش مستمر آمار مبتلایان به سرطان پوست ملانوم نیست.

Image

بنابر اعلام مرکز کنترل و پیشگیری امراض ایالات متحده (CDC) در سال 2011 میلادی 12 هزار و 212 نفر شامل 8241 مرد و 3971 زن در آمریکا بر اثر ابتلا به سرطان پوستی ملانوم جان باختند. ملانوم، مرگبارترین نوع سرطان پوست است که در آمریکا تقریبا به اندازه سرطان پستان مرگبار است.

متخصصان پوست تصمیم گرفتند تاثیر شیوه‌های مختلف پوشیدن لباس، معیارهای اجتماعی، نمونه‌های پزشکی،‌ درصد افرادی که پوست خود را برنزه می‌کنند، شرایط اقتصادی و الگوی سفر را با تمرکز روی افراد مبتلا به ملانوم به منظور برآورد نرخ ابتلا به سرطان ملانوم مورد تحلیل قرار دارند. آنها نخست به بررسی اوایل قرن بیستم که افراد لباس‌های تقریبا پوشیده‌ای که از سر تا پایشان را می‌پوشاند و به طبقه بالای اجتماعی تعلق داشتند، پرداختند.

«دیوید پولسکای» در بیانیه‌ای اعلام کرد: در اوایل قرن بیستم استفاده از نور خورشید به طور گسترده برای درمان نرمی استخوان و سل پذیرفته شده بود و نور خورشید به عنوان یک عامل مفید برای سلامت عموم بدن در نظر گرفته می‌شد. این مسئله سبب شکل‌گیری این باور شد که برنزه کردن برای سلامتی مفید است. در نتیجه آفتاب گرفتن و پوشیدن لباس‌های شنا که بخش کمتری از پوست را می‌پوشاند رواج یافت.

علاوه بر این موارد، تغییر باورهای اجتماعی نسبت به برنزه کردن سروکله‌اش پیدا شد. در حالی که پوست برنزه در ارتباط به طبقه سطح پایین اجتماع که در زیر نور آفتاب کار می‌کردند تعلق داشت اما با گذشت زمان داشتن پوست برنزه به نشانه‌ای از رفاه اجتماعی و سلامت جسمانی بدل شده است.

نتایج این مطالعه نشان می‌دهد هرچه درصد قرارگیری در معرض نورخورشید افزایش می‌یابد، تعداد مبتلایان به سرطان «ملانوم» نیز در آمریکا بیشتر می‌شود. پولسکی نتیجه می‌گیرد که رویکردها و عادت‌ها میزان قرارگیری در معرض نور خورشید را شکل می‌دهند.

جزئیات بیشتر درباره این یافته‌ها در مجله سلامت آمریکا منتشر شده است.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

آزادي تبرج زنان => آزادي التذاذ مردان

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه نوامبر 13, 2014 7:56 pm

آزادي تبرج زنان => آزادي التذاذ مردان

دو مطلب عمده كه توسط طرفداران کشف حجاب مطرح و بر آن تاکید می شود:
اول اینکه کشف حجاب و عریانی ” حق ” زن است و زن ” حق ” دارد آنگونه که می خواهد در جامعه ظاهر شود
و دوم اینکه حجاب مصونیت نیست محدودیت است!
در پاسخ به نکات مطرح شده، توضیحاتی در پی می آید :
اگر بنا باشد برخي از افراد جامعه به عنوان زن آزاد باشند بر اساس ميل و غريزه شان عمل كنند بدون رعايت مصلحت خود و ديگران و جامعه
اين طرفداران غرايز فردي بايد همين آزادي را براي مرد هم قائل باشند تا بر اساس ميل و غريزه اش عمل كند، غريزه مرد اينطور است كه در صورت مواجه شدن با محركات غريزه خود از جمله اندام زنان؛ ميل دارد به بهره بردن از متاع عرضه شده زن.
و همانطور كه اين به ميل رفتار كردن مردان را نمي پسنديم و ممنوع مي دانيم آن به ميل رفتار كردن زنان را نيز نبايد ببذيريم


نتيجه ازادي حق تبرج زن => آزادي حق التذاذ مرد

برخی طرفداران کشف حجاب عنوان کرده اند که این حق زن است که به هر نحو و با هر پوششی که بخواهد در جامعه حاضر شود و کسی حق ندارد این حق را از او بگیرد.
در پاسخ به این نکته باید گفت این حق حداقل در دین اسلام و سایر ادیان الهی و حتی ایران قبل از اسلام بعنوان یک باطل و ظلم به خود و جامعه شناخته می شود پس برای اینکه این حق معنی پیدا کند باید آن را خارج از ورطه و محدوده دین بررسی کرد.
در صورتی که خارج از محدوده دین ( ماتریالیستی و اومانیستی ) حق عریانی برای زن را بررسی کنیم، با این مقدمه که زن از لحاظ خلقت و فطرت علاقمند به نمایش زیبایی های خود است و حق دارد هر آنگونه که بخواهد در جامعه حضور پیدا کند و زیبایی های خود را برای مردان آشکار سازد
باید اين منطق سست الحادي غربی متقابلا حق التذاذ مرد را هم در نظر بگیرد. زیرا از لحاظ فطری و خلقت مرد بسوی زیبایی های زن میل پیدا می کند و علاقمند به ایجاد رابط جنسی است. پس حق دارد از چیزی که از آن خوشش می آید بهره ببرد. بنابراین چیزی به نام تجاوز معنا پیدا نمی کند. چون زن که از مرد اجازه ای برای نمایش زیبایی های خود نگرفته و اگر مرد با عریانی های وی تحریک شود دلیلی ندارد برای رفع میل جنسی خویش از زن اجازه بگیرد!
و اگر عریانی زن را منوط به خویشتنداری مرد کنیم با شعار ” حجاب من پلک چشمان توست ” باز یک ظلم در حق مرد است چرا که طبق منطق غربی، زن نخواسته خود خویشتندار باشد و حالا این خویشتنداری را از مرد می طلبد که یک ظلم به حق مرد است.

پس خارج از دایره دین، اگر از لحاظ تساوي حقوق مرد و زن بخواهیم بررسی کنیم باید این فرض را در نظر بگیریم که
زن حق دارد بنابر خلقت خود زیبایی هایش را نمایان کند و مرد هم چون بنابر خلقت خود ناخوداگاه به آن گرایش پیدا می کند حق دارد از وی بهره جنسی ببرد
و از لحاظ منطق؛ زن حق اعتراضی به مرد نمی تواند بکند، چرا که اعتراض مرد را به نوع پوشش خود نپذیرفته است.

بنابراین می توان گفت آنچه که در غرب امروز که مرز دین را کنار زده، بعنوان حقوق بشر برای زن و عدم تجاوز به آن شناخته می شود نوعی ظلم در حق مرد است. و زندگی با این فرض گویی زندگی در جنگل است با قانون آن یعنی ” قانون جنگل”

در فرض بعد نه زن حق دارد خود را به معرض نمایش بگذارد و نه مرد حق دارد از آن التذاذ کند.
مگر اینکه باز وارد محدوده دین شویم و حجاب و خویشتنداری در مقابل آنکه دین از نزدیکی با او منع کرده را یک فریضه برای مرد و زن بدانیم و آزادی رابطه با آنکه دین اجازه داده را نیز یک حق بدانیم.
پس می توان گفت دستور اسلام به حجاب برای زن و مرد در درجه اول حفظ حق زن و امنیت وی در جامعه است و در درجه اول محدودیت برای مرد است.

آمار وحشتناک تجاوز جنسی در کشور هایی با آزادی های زنان

عده ای نیز می گویند حجاب مصونیت نیست و حضور با حجاب در جامعه چندان فرقی با حضور بدون حجاب نمی کند و حجاب فقط محدودیت ایجاد می کند.
پاسخ این شبهه را به راحتی با آمار و ارقام مورد تایید خود غرب می توان داد.
سایت انگلیسی زبان ویکی پدیا آماری از میزان تجاوز جنسی در کشور های مختلف دنیا ارائه می دهد و متذکر می شود بر اساس آمار RAININ ( بزرگترین سازمان ضد خشونت جنسی آمریکا ) از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۵، ۹۵% از تجاوز ها در آمریکا به مراکز قانونی گزارش نشده است!

آمار زیر، میزان تجاوز جنسی به زنان فقط در سال ۲۰۱۰ است.

تعداد در هر ۱۰۰ هزار نفر تعداد تجاوز نام کشور
۲۸،۶ ۶۳۷۸ - استرالیا
۶۳،۵ ۵۹۶۰ - سوئد
۲۵،۸ ۱۱۲۹ - نیوزلند
۲۸،۸ ۱۵۹۳۴ -انگلیس
۲۷،۳ ۸۴۷۶۷ -آمریکا


آمار زیر آمار RAININ ( بزرگترین سازمان ضد خشونت جنسی آمریکا ) است :

۴۴ درصد قربانیان جنسی زیر ۱۸ سال دارند.
۸۰ درصد قربانیان زیر ۳۰ سال سن دارند.
هر ۲ دقیقه ( ۱۳۳ ثانیه ) یک آمریکایی مورد تجاوز جنسی قرار می گیرد.
به طور میانگین هر سال ۲۳۷،۸۶۸ قربانی جنسی در آمریکا ( زیر ۱۲ سال ) وجود دارد.
۵،۵ میلیون آمریکایی قربانی خشونت جنسی شده اند.
۶۰ درصد تجاوز های جنسی به پلیس گزارش نمی شود.
۹۷ درصد متجاوزین روزی را در زندان نگذارنده اند.
حدود دو سوم قربانیان، متجاوزین خود را می شناختند.

سایت statistic brain نیز آماری از تجاوز به زنان اراده می دهد که در پی می آید :

۱۶درصد زنان آمریکایی تلاش برای تجاوز یا تجاوز کامل را تجربه کرده اند.
۶۰ درصد از تجاوز ها هرگز به پلیس گزارش نشده اند.
۹۵ درصد تجاوز ها در کالج ها هرگز به پلیس گزارش نشده است.
۴۷ درصد تجاوز ها در حال مستی رخ داده است.
۲۰ درصد زنان دانشگاهی گزارش داده اند که مورد تجاوز واقع شده اند.
۳۸ درصد دانشجویان توسط دوستانشان مورد تجاوز قرار گرفته اند.
۳۰،۹ درصد قربانیان در خانه خودشان مورد تجاوز قرار گرفته اند.
۲۶،۶ درصد قربانیان در خانه مورد تجاوز قرار گرفته اند.

کشور های با بالاترین آمار تجاوز ( درصد ) طببق آمار سایت statistic
1. لسوتو ۹۱،۶
2. توباگو ۵۸،۴
3. سوئد ۵۳،۲
4. کره ۳۳،۷
5. نیوزیلند ۳۰،۹
6. آمریکا ۲۸،۶
7. بلژیک ۲۶،۳
8. زیمباوه ۲۵،۶
9. انگلیس ۲۳،۲

روزنامه نیویورک تایمز نیز در مقاله ای می نویسد : تقریبا از هر ۵ زن کارمند در سازمان های آمریکایی ۱ نفر مورد تجاوز قرار گرفته است!

توضيح:
آمارهاي فوق مربوط به تجاوز جنسي كامل مي باشد
اما امار تعرضات و ازارهاي بدني زباني ووو آنچنان بالاست كه حتى در كشورهايي اروپايي امريكايي تقريبا معادل صد درصد است
يعني هيچ زني در كشورهاي غربي نيست كه مورد تعرض بنحوي قرار نگرفته باشد
آخرين تحقيقات متخصصان مربوط به ناهنجاريهاى مذكور حاكي از آنست كه عليرغم تبليغات و ترويجهاى صدساله غربي بر كشف حجاب و برهنگي و ازادي ارتباط جنسي ووو و رواج اين موارد و فراوني آنها اما سبب نشده تا تبرج زنان عادي شده و مانع از تجاوز بگردد، برخلاف تبلغات روانشناسان لائيك در قرن گذشته كه عادي شدن و فراوني تبرج زنان را سبب معمولي شدن و كم توجهي مردان و بالارفتن ايمني زنان مي دانستند
بلكه كشف شده است كه هرگونه تبرج و برهنگي و ابراز اندام از سوي زنان؛ بطور ناخودآگاه به سيستم عصبي مردان القاء مي كند كه اين زن تقاضاي جنسي دارد، و همين عامل سبب شده تا اين ناهنجاريهاى اجتماعي روزبروز افزايش پيدا كند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

آلودگي با موسيقي رپ كه از راديو و تلويزيون هم بخش مي شود!

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه نوامبر 24, 2014 6:54 pm

آلودگي با موسيقي رپ كه از راديو و تلويزيون هم بخش مي شود!

حکمرانی «اصالت لذت» و «پوچگرایی» بر هویت رپرها

گروه اجتماعی مشرق- اواخر دهه 70 شمسی بود که گوش های علاقمندان به موسیقی در ایران، میزبان تک آهنگ های موسیقی رپ به زبان پارسی شد. پس از مدتی که موسیقی رپ توانست نام خودش را در ایران مطرح کند، هشدار استادان موسیقی و ادبیات درباره زرد بودن این سبک، راه به جایی نبرد.

اهالی رپ، سرمست از اینکه توانسته بودند عرض اندامی کنند، برای جلب توجه بیشتر، انگاره های اخلاقی و عرفیات رفتاری جامعه را زیر پا گذاشتند و برای رسیدن به شهرت، رو به متن های سخیف، لمپن و حتی مبتذل و جنسی آوردند.

Image

آنها با شکستن حریم های حیا و متانت، تلاش کردند متفاوت بودن خودشان را به رخ بکشند.

تلاش آنها برای کسب شهرت تا جایی پیش رفت که «بددهنی، نگاه ابزاری جنسی به زن، پوچگرایی، لذت گرایی(اپیکوریسم)، خودمتفاوت پنداری، هیجان گرایی، سطحی نگری و پرخاشگری» به عنوان بارزترین ویژگی های رپ پارسی شناخته می شوند. هرچند در این میانه، برخی خوانندگان رپ پارسی هم بودند و هنوز هم هستند که تلاش می کنند تا جایی که امکان دارد، حریم ادب و حیا را در رپ رعایت کنند اما این، آن دسته از رپرهای هیاهوگر بودند که موفق شدند رپ پارسی را معرفی کنند.

به هر رو، رپ پارسی یا «گفتاواز» به ایران آمد و به دلیل ریتم تند و هیجانی آن، حتی بین دانش آموزان دبستانی هم رسوخ کرد! بسیاری از خانواده ها از این بابت نگران شدند که کودک و فرزند آنها به رپی گوش می کند که سرشار از فحش، واژه های رکیک، عبارات جنسی، خشونت، پوچگرایی و ... است. البته حق کاملاً با این والدین است چرا که آنها اینهمه هزینه مادی و معنوی صرف می کنند تا فرزندانی دیندار، اخلاقی و باوقار داشته باشند و اکنون، چیزی به نام رپ آمده است تا معادلات تربیتی خانواده ها را بر هم بزند.

این موسیقی توانست با استفاده از فضای مجازی، اینترنت و تکثیر زیرزمینی آلبوم های رپ، خودش را به جامعه تحمیل کند. در گذر زمان و با افزایش انتقادهای رسانه ها و کارشناسان به محتوای بداخلاق و بی اخلاق رپ، برخی از خوانندگان رپ پارسی با درک درستی این انتقادها، حساب خود را از دیگر رپرها جدا کردند و مسیری متفاوت را برگزیدند؛ مسیری که در آن، رپ پارسی به جای خدمت به لذنگرایی جنسی، دردها و مشکلات اجتماعی و اخلاقی را بدون بددهنی و رکیک گویی بیان کند. هرچند، این گروه هم بسیاری از موارد، در بیان دردها و مشکلات، دچار سیاه نمایی و خروج از جاده انصاف می شوند اما در هرحال، دغدغه آنان به نسبت دیگر همکاران بی نزاکت و لذتگرای آنها، قابل درک و پذیرش است.

به هر حال، در جامعه ما عده ای به ویژه شماری از نوجوانان که در سن هیجان هستند به سمت موسیقی رپ گرایش دارند و اخلاق و منش حاکم بر فضای موسیقی رپ (گفتاواز) را مزه مزه می کنند. در این میان، اگر والدین، هدایت ذهنی لازم را در این مورد انجام ندهند، ممکن است زحمات آنان برای تربیت صحیح فرزندانشان به راحتی آب خوردن بر باد برود.

* افزایش گرایش دختران به خوانندگی رپ / دخترانی که پسر شده اند

در بررسی های میدانی از حدود 17 استودیو و محفل زیرزمینی موسیقی رپ در تهران، آنچه که نسبت به 7 سال پیش، عیان بود افزایش گرایش دختران جوان و حتی دختران نوجوان به خوانندگی و متن نویسی برای موسیقی رپ است. در عموم این استودیوها، دختران جوان و نوجوانی حضور دارند که ساعت ها از وقت خود را در این استودیوها و محافل می گذرانند. شاید در نگاه نخست، تشخیص دختر بودن این دختران، دشوار باشد(!) چرا که عموماً پوشش و تیپی دارند که شبیه به پسران و به ویژه رپرهاست! جدای از پوشش، رفتار، حرکات دست، طرز صحبت کردن، شیوه راه رفتن و ... این دختران نیز شبیه پسران و به ویژه رپرهاست! عموم این دختران، به تأسی از رپرها، بددهن و بی نزاکت رفتار می کنند.

Image

گویا این دختران، دخترانگی خود را از دست داده اند و به این توهم رسیده اند که یا پسر از نوع رپر هستند و یا باید پسر از جنس رپر به دنیا می آمده اند.

به هر رو، این دختران، در موارد قابل توجهی، شب ها را تا دیروقت و یا حتی تا به صبح، در این محافل زیرزمینی در جمع پسران رپر می مانند! استعمال قلیان و سیگار برای عموم این دختران، یک رفتار عادی و پذیرفته شده است! جای پرسش دارد که آیا والدین این دختران در جریان این وقایع هستند؟ اگر مطلع نیستند آیا برایشان سئوال نیست که دختر آنها تا نیمه های شب و یا تا صبح کجا به سر می برد؟ آیا متوجه تغییر رفتارهای او نشده اند؟ و اگر مطلع هستند با چه توجیهی، با این موضوع ناهنجار کنار آمده اند؟! بی تردید، این اختلاط های بی ضابطه در تضاد با آموزه های اصیل اسلامی و اخلاقی ماست.

* مصرف مواد و مشروبات الکلی در محافل رپ

یکی از ناهنجاری های خطرناک موجود در محافل زیرزمینی رپ، مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی در این تجمعات است. کار از سیگار و قلیان دیگر گذشته است! مصرف مواد مخدری همچون حشیش، گراس و مشروبات الکلی در محافل رپ، به یک مُد و اپیدمی تبدیل شده است! گویی که مصرف این مواد، جزئی از رپر شدن است. ( البته در این بین، خوانندگان رپی هم هستند که اهل مصرف مواد مخدر نیستند، اما اینان در اقلیت و انگشت شمارند).

Image

«شایان» 20 ساله یکی از فعالان موسیقی زیرزمینی رپ است. او در پاسخ به این پرسش که چرا از مشروبات الکلی استفاده می کند، ادعا می کند:«خب! چه اشکالی دارد؟! همه می خورند شما به من گیر دادی؟! بعد هم وقتی از خودم بیخود میشوم بهتر می توانم ترانه رپ بگویم!»

«متین» 21 ساله یکی دیگر از رپرهای جوانیست که ماده مخدر حشیش مصرف می کند. وقتی از او می پرسم که چرا اقدام به چنین کاری می کند، جبهه می گیرد و با حالت تهاجمی می گوید:«به کسی ربطی ندارد! هرکسی مسئول زندگی خودش است!مگر من از شما می پرسم چرا عینک می زنید؟ دوست دارم حشیش بزنم».

به او می گویم که قصد دخالت در امورات خصوصی او را ندارم، اما مصرف حشیش سبب «آتروفی» (تحلیل بافت مغزی)، تشنج، افزایش ابتلا به سرطان ریه، توهم، اضطراب حاد و ... می شود. این خواننده رپ در پاسخ می گوید:«دوست دارم در لحظه زندگی کنم و از لحظه لذت ببرم. شما هم اگر خیلی ناراحت هستید از اینجا بروید»

Image

پدرام 23 ساله یکی از علاقمندان به خوانندگی رپ است که ترجیح داده است از ورود به این گروه ها بپرهیزد و دنباله این علاقه را نگیرد. او می گوید:« شخصاً خیلی به رپ علاقه داشتم و هنوز هم دارم. به خاطر همین علاقه، چند ماه به این پاتوق ها رفت و آمد داشتم اما به اندازه ای فضای این پاتوق ها وحشتناک بود که پا روی علاقه ام گذاشتم و دیگر نرفتم! واقعا آدم از رفتارهای کثیفی که در این گروه ها اتفاق می افتد حالت تهوع می گیرد.»

* روابط بی بند و بار جنسی؛ اوج وقاحت پاتوق های زیرزمینی رپ

یکی دیگر از رفتارهای ناهنجار و خطرناک که در محافل رپ، باب شده، رواج روابط بی بند و بار جنسی است! روابط جنسی بی ضابطه و خارج از چهارچوب های دینی، عقلی و عرفی به بخشی از موسیقی رپ و محافل رپرها بدل شده است! هنجار محرم و نامحرم و رعایت حریم های دینی و شرعی در این محافل، معنا و مفهومی ندارد. در حقیقت، سبک رفتاری و اخلاقی رپرهای ایرانی اقتباسی از رپرهای غربی است. بسیاری از رپرها بر سر اینکه کدامشان روابط جنسی بیشتری دارد و با تعداد بیشتری از جنس مخالف در ارتباط است با هم «کل کل» دارند.

Image

در حقیقت، تعدد و تنوع روابط جنسی بی قاعده در میان رپرها، بازتابی از اعتیاد این افراد و محافل به «اصالت لذت» و پوچگرایی(نهیلیسم) و نیز دوری آنان از معنویت و انگاره های ایمانی است.

* موسیقی زیرزمینی در فضای مجازی «روزمینی» شده است

هرچند موسیقی رپ در ظاهر یک موسیقی زیرزمینی است اما رپرها با حضور در عرصه فضای مجازی و شبکه های ارتباطی، کاملاً روزمینی عمل می کنند. رپرها در وبلاگ های پارسی، سایت های دانلود آهنگ، فیسبوک، اینستاگرام، لاین، تانگو، وایبر، واتس اپ و دیگر نرم افزارهای ارتباطی حضوری فعال دارند. آنها در این فضاها علاوه بر انتشار اخبار مربوط به فعالیت های خود و آهنگ هایشان، اقدام به جذب هوادار هم می کنند.

از سوی دیگر، فضای مجازی برای رپرها به محیطی برای کل کل های رپری تبدیل شده است و این افراد با ادبیاتی سخیف و لمپن ( به سبک رپرهای غربی) با هم مجادله و نزاع می کنند و با گفتاری عاری از نزاکت برای هم در اصطلاح «کُری» می خوانند.

عموم رپرها اکنون در فیسبوک برای خود صفحه ای راه انداخته اند و عده ای را به خود مشغول کرده اند.

* شبکه های ماهواره ای؛ کعبه آمال رپرها

افزون بر فعالیت رپرها در فضای مجازی، آنها نگاهی ویژه به شبکه های ماهواره ای پخش موسیقی دارند و تلاش می کنند با ساختن ویدئوکلیپ، از طریق این شبکه ها اسم و رسمی برای خودشان دست و پا کنند.

البته این شبکه ها نیز در این میان، نهایت استفاده را می برند و با دریافت مبالغی از رپرهای تازه کار، پخش ویدئوکلیپ های آنان را بر عهده می گیرند.

* بی تدبیری رپی در دولت تدبیر و امید

در چنین شرایطی و با وجود آنکه منش رفتاری خوانندگان رپ و محتوای موسیقی آنان در تضاد با ارزش های دینی و اخلاقی جامعه است، پیروز ارجمند مدیرکل دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، اخیراً در مصاحبه با روزنامه شرق اعلام کرد: قطعات و آلبوم‌های رپ در ایران مجوز می‌گیرند. به گفته او عنوان رسمی مصوب برای موسیقی رپ «گفتاواز» است.

ارجمند اظهار داشت که صدور مجوز برای تک‌آهنگ‌ها آغاز شده و همچنین برای ویدئوکلیپ‌ها نیز مجوز صادر می‌شود.

مدیرکل دفتر موسیقی وزارت ارشاد همچنین در اظهارنظری عجیب و منحصر به فرد(!) مدعی شد: این موسیقی ریشه در فرهنگ ایران دارد. ما در فرهنگمان ترتیل‌خوانی، رجزخوانی و بحر طویل‌خوانی داریم حتی حماسه‌سرایان ایرانی که رجزخوانی یا شاهنامه‌خوانی می‌کردند به‌نوعی از موسیقی شبه‌رپ استفاده می‌کردند.

در این اظهارنظر تاسف بار که مورد استقبال بنگاه های خبرپراکنی معلوم الحالی همچون بی بی سی قرار گرفت، ترتیل خوانی همسطح رپ معرفی شده است. از سوی دیگر، شاهنامه خوانی و حماسه سرایی، به مضامینی می پردازند که برگرفته از آموزه های دین مبین اسلام است.

در شرایطی که رهبر معظم انقلاب بارها بر ترویج فرهنگ و سبک زندگی اسلامی-ایرانی تاکید کرده اند آیا تصمیم وزارت ارشاد دولت تدبیر و امید برای اعطای مجوز به مقلدان پوسته ای و محتوایی یک سبک موسیقی زرد غربی، ترویج فرهنگ خودی است؟

خالی از لطف نیست اگر پیروز ارجمند مدیرکل دفتر موسیقی وزارت ارشاد به اطلاعات خود در زمینه موسیقی رپ به صورت عمقی بیفزاید تا مطلع شود که موسیقی رپ، یک موسیقی نوظهور است که توسط سیاه پوستان امریکایی در دهه 70 میلادی ابداع شد و هیچ ربطی به فرهنگ ایرانی- اسلامی ما ندارد.

اما واقعاً تا کی قرار است موسیقی رپ با چنین حال و هوای بیماری، در کشور ما جولان دهد و فرهنگ وارداتی فاسد خود را به شماری از افراد جامعه منتقل کند؟ تا کی قرار است مسئولان برای کنترل فساد موجود در ظاهر و باطن این موسیقی و محافل، چاره ای نیندیشند؟
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

عمق و وسعت تاثير سريع كنفرانسهاى دولتي در وحدت

پستتوسط pejuhesh232 » يکشنبه ژانويه 11, 2015 7:34 am

عمق و وسعت تاثير سريع كنفرانسهاى دولتي در وحدت


اخبار سري نتايج كنفانس وحدت بطور اشتباهي روي خروجي بخش عمومي سايت حوزه قرار گرفت
-----------------------
واکنش گسترده و منفی کاربران شیعه و سنی به انتشار یک عکس/ دو نماز جماعت در یک نمازخانه، در حاشیه همایش وحدت!

گروه معارف – رجانیوز: انتشار تصویری از نماز جماعت جداگانه روحانیون سنی و شیعه در همایشی با موضوع وحدت در شهر مشهد، واکنش منفی و گسترده کاربران فضای مجازی را به دنبال داشته است.

به گزارش رجانیوز، شب گذشته تصاویری از همایش وحدت در شهر مشهد مقدس با موضوع وحدت مذاهب شیعه و سنی به روی خروجی خبرگزاری حوزوی رسا قرار گرفت که حاکی از واقعیتی تاسف آور در حاشیه برخی اقدامات نمایشی برای موضوع وحدت شیعه و سنی دارد.

Image

در این تصاویر نمازخانه محل برگزاری همایش نشان داده شده که در آن روحانیون سنی و شیعه بصورت همزمان اما در جداگانه به برپایی نماز جماعت اقدام کرده و هیچکدام به دیگری اقتدا نکرده بودند، این در حالی است که طبق فتاوای علمای اهل سنت و شیعه، اقتدای هر کدام از پیروان این مذاهب به پیروان مذهب دیگری جایز و خالی از اشکال است.

این اقدام از آن جهت تاسف آور بود که نماز جماعت دوگانه شیعه و سنی، در حاشیه همایشی اتفاق افتاد که موضوع آن وحدت شیعه و سنی به مناسبت هفته وحدت و میلاد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آ له و سلم بود.

هر چند خبرگزاری حوزوی رسا پس از انتشار این تصویر ، با درج توضیحی اعلام کرد که این تصاویر برای درج در بخش محرمانه این خبرگزاری و صرفا جهت دسترسی و اطلاع تصمیم‎گیران این برنامه‎ها بوده و به صورت اشتباهی و بدلیل اختلال سیستم انتشار به روی خروجی عمومی این خبرگزاری آمده است،
اما انتشار اتفاقی این تصاویر نیز از واقعیت تاسف‎باری پرده بر داشت که به نظر می‎رسد راه چاره آن نه برگزاری همایش و خلاصه کردن اقدامات در شعار و تبلیغات که برداشتن گام‎های عملی و در یک کلام «اراده» نزدیک شدن به مذاهب دیگر چه از جانب اهل تسنن و چه از جانب شیعیان است.

شاید بتوان پیامی مشابه به این پیام را نیز برای برگزار کنندگان همایش‎های نمایشی همچون همایش مشهد در نظر گرفت.

اما انتشار این تصاویر، با انتقاد گسترده کاربران اهل سنت و شیعه در شبکه‎های اجتماعی روبرو شد. به گونه‎ای که رویکرد غالب این واکنش‎ها، انتقاد از عدم تلاش برای وحدت عملی و مطالبه حرکت به سمت وحدت عملی شیعه و سنی بود.


نظريه برخي كاربران:

اشكال موضوع و خصوصا به سنيها وقتي بيشتر مي شود كه
1- از نظر اداب جماعت اكر كسي ميهمان كسي بود؛ ميزبان اولويت دارد در امام جماعت شدن و اين حديثش معروف است و انها با اين رفتار انرا ترك عمل كرده اند

2- و اين در حالي است كه سنيها عدالت عملي را در امام جماعت شرط نمي دانند و نماز پشت سر حاكم هرچند فاسق و شرابخوار و فلان هم باشد را جايز مي دانند
و اين را در سيره عملي بزرگانشان در اقتدا و حكم به صحت نماز پشت سر كسي مثل يزيد هم داده اند
و اصلا عدالت و بررسي را شرط نمي دانند

3- اضافه بر اينها هركدام از انها براى شركت در جنين كنفرانسهايي بجز هزينه سفر و اقامت؛ يارانه هايي از چند تا چند ده مليون دريافت نموده اند
بجز حقوق ماهانه اى كه از دولت به عنوان طلبه و روحاني و امام جماعت سني مرتبا دريافت مي كنند
اين حقوق گرفتن مخصوص اخوندهاى مناطق سني است
و علما و روحانيون شيعه چنين حقوقي ندارند

4- نظير اين رفتار در موارد بسياري از كنفرانسهاي مشابه ديده مي شود

5- بجز مشابه اين رفتار كه در مساجد بين راه و ترمينالها ديده مي شود
كه با اينكه نمازجماعت برقرار است مي روند جلو يا عقب جدا نماز بركزار مي كنند

* البته يك مطلب هم هست كه بايد بررسي شود تا به بهانه ان اقدام نكرده باشند
و ان رعايت جند نكته ضروري در نماز جماعت است:


1- در احكام و آداب نمازجماعت؛ فاصله اى بين امام جماعت و ديوار روبرويش يعني قبله نبايد باشد
اين مسئله در احكام سني و شيعه مشترك بوده و تاكيد شده
اما متاسفانه در مساجد و نمازجماعتهاى شيعه مى بينيم غالبا تارك ان هستند
گويا كه صفها از ته مسجد بايد تشكيل شود!!
مگر اينكه مسجد انقدر كوچك باشد و جميعت زياد كه براى جاشدن نزديك بايستند
و الا اغلبا عادت دارند با فاصله از محراب و ديوار ان هم جند متر نماز بخوانند
و اين نماز در نظر انها مرتع عبور شيطان است
اين تعبير در احاديث و فقه شيعه و سني مشترك است

2- در اداب جماعت كه در شرع وارد شده و ميان سني و شيعه حكمش يكي است، اينكه صف اول بايد ابتدا تكميل شود در عرض مسجد بين دو ديوار و لو هزاران نفر جا بشوند بعد جاى تشكيل صف دوم و همينطور بعديهاست
متاسفانه در نماز جماعت شيعه ها به اين امر توجه ندارد بلكه تشكيل جماعت را به صورت مربع مستطيل با اضلاع متقارب تشكيل مي دهند
ولذا غالبا صف جماعت خصوصا اول و دوم و هكذا بقيه صفوف بر نيست
و افراد وارد شونده سعي بر بركردن صف اول ندارند
و بلكه بحساب تواضع برخلاف احكام نماز جماعت؛ همه سعي به عقب ايستادن دارند مگر اينكه واقعا اتصال صفوف انقدر قطع بشود و صف جلو بروند

3- از اداب جماعت كه بين شيعه و سني مشترك است اينكه
صفوف بايد فشرده و شانه ها به هم چسبيده تكميل شود
و اين عمل در جماعت شيعه ها غالبا ترك مي شود مكر اينكه محل جماعت جا كم داشته باشد و جميعت بيشتر از گنجايش محل باشد

4- صاف تشكيل شدن صفوف هم از اداب جماعت و مشترك بين سني و شيعه است و خيلي ازجماعتهاى شيعه را نگاه كنيد كج و معوج و جلو و عقب مى ايستند
مكر اخيرا كه مساجد با فرشهاى با سجاده هاى خط كشي شده مفروش مي شود

5- البته اينها با اهميت بسيارش نزد سنيها اما در احكام شرعيشان جزو مبطلات جماعت نيست
ولى در هرصورت علامت بيگانه بودن شخص مبتلاي به ان؛ از احكام شرعي است
و سبب نگاه تحقير اميز به ان جماعت مي شود ولذا شركت نمي شود

* بيشنهاد براى اينكه اين نوع كنفرانسها موفقتر برگزار بشود:

1- شركت كنندگان شيعي توسط مديريت كنفرانس قبلا
بر حسب سن و جهات موقعيت ديني و علمي با نظاير سنيشان دسته بندي بشوند
و هر شركت كننده شيعي موظف باشد بعد از جلسه عمومي برود سراغ نظير سني خودش
احوالپرسي و اشنايي و صحبت دوستانه داشته باشد
و هم تعارف است هم تقريب است
هم قبل نماز با هم اماده شوند در نماز جماعت كنفرانس شركت كنند
نه اينكه هر كي برود رفيق شيعيش ار بيدا كند به جاق سلامتي مشغول شود
اين همه هزينه شده تا اين كنفرانس نتيجه بگيرد و اين با كارهاى عملي شركت كنندگان در حاشيه جلسات عمومي محقق مي شود
نه جلسات عمومي و سخنرانيها و بروشورها و بلاكاردها

2- امام جماعت كنفرانس هم كسي باشد كه انقدر از نظر وجهه دييني بالا باشد كه همه به نماز بشت سرش مجاب باشند

3- ضمنا حمد وسوره نماز را هم فصيح و بي غلط بخواند نه مثل بيشتر نمازجماعتهايي كه تلويزيون پخش مي كند كه همه فصاحت عربي ندارد و قواعد تجويد ووو كه در اكثرش نيست و بعضا اغلاط جدي دارند كه حتى بر نواموزان تلاوت و نوجوانان قراء كشور نيز مكشوف است
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

وزارت خارجه آمریکا: جوانان تصاویر رقص خود را بفرستند

پستتوسط pejuhesh232 » يکشنبه آگوست 30, 2015 5:31 pm

برگزاری مسابقه با هدف ترویج سبک زندگی آمریکایی؛

وزارت خارجه آمریکا: جوانان تصاویر رقص خود را بفرستند ما به آنها جایزه می دهیم!


Image

به گزارش خبرنگار جنگ نرم مشرق، وزارت خارجه آمریکا دست به برگزاری رقابتی جهانی به نام «با ما برقص: تکاپو در میان فرهنگ‌ها» زد. در این رقابت از مردم کشورهای مختلف جهان به ویژه جوانان خواسته شده است تا با ارسال فیلم و تصاویر مربوط به رقص‌هایی که در اماکن عمومی یا جمع خانوادگی خود به اجرا درآورده‌اند، در این رقابت شرکت کرده و برنده جایزه شوند.

این مسابقه از 13 سپتامبر الی 25 اکتبر 2011 برگزار شد. آثار ارسالی توسط هیئتی متشکل از اعضای وزارت خارجه آمریکا و سازمان‌های هنری آمریکا مورد بررسی قرار می‌گیرد تا به آنها براساس میزان خلاقیت، تاثیرگذاری، و کیفیت تصاویر امتیاز داده شود.

وزارت خارجه آمریکا سال گذشته نیز دومین فصل از جنبش رقص خود را آغاز نمود و در آن چهار موسسه رقص آمریکایی به 14 کشور مختلف واقع در آفريقا، شرق آسيا، آسياي ميانه، و آسياي غربي اعزام شدند. آمریکا با علم به اینکه 45 درصد جمعیت جهان را جوانان زیر 25 سال تشکیل می‌دهد دست به انجام چنین فعالیت‌هایی در راستای حیازدایی و ترویج سبک زندگی آمریکایی می‌زند.

لازم به یادآوری است که «آن استاک» معاون امور آموزشي و فرهنگي وزير خارجه آمريکا، سال گذشته در کنفرانس سالانه انجمن هنرهاي نمايشي، سخناني در راستاي ديپلماسي فرهنگي ايراد نمود که طي آن، ضمن تاکيد بر اراده آمريکا بر تغيير در روابط مردم جهان، ديپلماسي فرهنگي را کارآمدترين عامل در قدرت هوشمند دانست.

Image

وی تصریح کرده بود که «ديپلماسي فرهنگي، عنصر اساسي سياست خارجي آمريکا است. چيزي که وزير امور خارجه کلينتون از آن با مفهوم قدرت هوشمند ياد مي‌کند. هيچ چيزي در قدرت هوشمند از ديپلماسي فرهنگي کاراتر و هوشمندتر نيست، که با حذف موانع ارتباطي زبانی، راه‌هاي ارتباطي جديدي براي ارتباط سريع و پايدار بوجود مي‌آورد.»

همچنین وزير امور خارجه آمریکا، هیلاری کلينتون، پیش‌تر در مصاحبه‌ای با شبکه خبری سي‌بي‌اس ساندي مورنينگ با تاکید بر فعالیت‌های آمریکا در زمینه‌های فرهنگی و دیپلماسی اظهار کرده بود: «گاهي ممکن است که يک قطعه موسيقي بهتر از يک سخنراني بتواند ارزش‌هاي آمريکايي را انتقال دهد.»
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

پدربزرگ ٣٢ساله ای که ٩ فرزند : من استثنا نیستم، شما استثنایی

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه سپتامبر 09, 2015 12:02 am

پدربزرگ ٣٢ساله ای که ٩ فرزند و ٢ داماد دارد؛ مى گويد: من استثنايي نیستم، شماها (كه اينطور نيستيد) استثنایی هستید!


«صدای آمریکا» می‌گوید که «محمد مسلم وافی» موجود عجیبی است. برای ما هم شاید. روحانی ٣٢ ساله‌ای با ٩فرزند و دو داماد که حتی از اعتراض‌های مادر همسرش هم بی‌نصیب نمانده است
نقطه نیوز - «صدای آمریکا» می‌گوید که «محمد مسلم وافی» موجود عجیبی است. برای ما هم شاید. روحانی ٣٢ ساله‌ای با ٩فرزند و دو داماد که حتی از اعتراض‌های مادر همسرش هم بی‌نصیب نمانده است. در همین دو، سه سالی هم که شعار فرزندآوری در صدر سخنان مسئولان بوده، باز هم فضای عمومی کشور با روش و منش او در تعارض است و خودش هم به این امر اعتراف دارد. او اما بی‌توجه به این مسائل، کافی نبودن دو فرزند را سال‌ها پیش فریاد زده است؛ خیلی زودتر از «طرح جامع جمعیت و تعالی خانواده» بهارستانی‌ها.
کمتر هفته‌ای است که سری به مشهد نزند. رد او را ساعتی مانده به پروازش، در یکی از دوره‌های «همسفر تا بهشت» می‌زنیم. کل گفتگو هم در طول مسیرهای او در کوچه‌پس‌کوچه‌های اطراف حرم رقم می‌خورد. گاهی دلش می‌خواهد در مقابل سؤال ما پاسخ‌های خودش را بدهد؛ پاسخی که شاید در نگاه اول ربطی به پرسش نداشته باشد، اما خودش می‌گوید که «حرفه ای مصاحبه» است و می‌د‌اند چطور آخر کار جواب را کف دستمان بگذارد.
در این بین البته، بخش‌هایی از این گفتگو هم جواب‌های وافی به سؤال‌های پرسیده نشده ماست که خود به خود این قدر جذاب هست که نیازی به دستکاری نداشته باشد. در کل توصیه می کنیم تمام متن را تندتر از حد معمول و با شور و هیجان یک طلبه جوان و باسواد بخوانید؛ طلبه جوانی که
حرف های زیادی دارد، اما باید ١۵،١٠ دقیقه دیگر فرودگاه باشد!

Image


شاید برای اولین سؤال عجیب باشد، ولی سؤال اول من، اولین سؤال مردم در مواجهه باشماست. خرجتان را از کجا می آورید؟

بسم ا… الرحمن الرحیم. من خیلی وقت بود دلم گرفته بود که چرا رسانه‌ها یا به بحث کثرت نسل نمی‌پردازند یا وقتی می‌پردازند، بد می‌پردازند؛ یعنی جوری تبلیغ می‌کنند که به‌اصطلاح امروزی‌ها ضد‌تبلیغ است.

حالا همین‌جا یک حاشیه بزنم که انشاا… جزو حاشیه‌های چاپ‌شدنی نباشد. من سر قصه کثرت نسل دو بار تا حالا مجلس شورای اسلامی رفته‌ام، توی دو تا کمیسیون شرکت کرده‌ام. قانونی را می‌خواهند ببرند صحن علنی برای تصویب که به اعتقاد من ضدتبلیغ است؛ یعنی کسانی‌که می‌خواهند این قانون را تصویب کنند… .

منظورتان «طرح جامع جمعیت و تعالی خانواده» است؟
حالا نمی‌دانم همان است یا نه، ولی شاید همان باشد.

طرح جامع جمعیت ۵٠بند است که تعدادی از نماینده‌ها هم آن‌را امضا کرده‌اند.
پس همان طرح است. بعضی از بندهای این طرح نشان می‌دهد کسانی‌که این را نوشته‌اند، متوجه نشده‌اند وقتی ما می‌گوییم کثرت نسل یعنی چی، نگاه کِرمی داشته‌اند؛ نگاه کِرمی فحش نیست. کِرم توی خاک که می‌رود، فقط جلوی خودش را می‌بیند، ولی ما باید از بالا به قضیه نگاه کنیم.

در این پازل بحث کثرت نسل، دقت کنید که می‌گویم «پازل»، باید همه قطعات باید چیده شود. سن ازدواج به‌ وقت خودش، مهریه میزان خودش، جهیزیه اندازه خودش. در این پازل است که یک «وافی» ١٠ تا بچه می آورد و ٣٢ساله است. قطعاً وقتی من ٣٠ساله ازدواج کنم، دومین بچه‌ام که به دنیا بیاید، موهایم ریخته است. در آن پازل این مدل قرار نمی‌گیرد. تمام حرف ما در این پازل این است: خدا از وقتی که ما را خلق کرده است از ما خواسته که طبیعی زندگی کنیم، ولی ما در مدل امروزمان خدا را کنار گذاشته‌ایم.

همین‌جا توی پرانتز بگویم، خیلی‌ها وقتی با ما مصاحبه می‌گیرند ما را به‌عنوان یک سوژه خبری می‌بینند و این اشتباه است. وقتی شدیم سوژه خبری، امروز وافی سوژه است، فردا مهران مدیری، پس‌فردا (اینجا یکی از خواننده‌های لس‌آنجلسی را نام می‌برد که نمی‌شود چاپش کرد!)، پسون‌فردا فیل دریایی فلان‌جا (!)، مردم هم می‌خوانند و تمام، ولی ما این را نمی‌خواهیم. بحث، بحث سوژه خبری نیست، بحث سبک زندگی است، مدل زندگی است.

یک مجری در شبکه۵ که خانوادگی رفته بودیم یک جمله‌ای به این مضمون گفت: «حالا دعوت می‌کنم از یک طلبه استثنایی با ١٠فرزند.» من هم تا نشستم بعد‌از بسم‌ا… بلافاصله گفتم: «آقای مجری شما چندتا بچه داری؟» گفت: «دوتا.» گفتم: «بسم ا… الرحمن الرحیم. بینندگان عزیز شما آقای مقدم را می‌بینید، یک آدم کاملاً استثنایی.» گفت: «چرا این حرف را می‌زنید؟» گفتم: «تو استثنایی هستی که دو تا بچه داری. چطور شد که وافی که طبیعی زندگی کرد و ٩فرزند داشت، شد استثنایی، ولی همه مردم که یکی، دو تا دارند شدند عادی؟»

طبیعی زندگی‌کردن یعنی طبق فرمول زندگی‌کردن. در فرمول اسلام سن ازدواج مشخص شده است؛ «یَبلُغُ الحُلُم». امام‌صادق(ع) می‌فرمایند یکی از وظایف پدر درقبال پسرش این است که وقتی به «یَبلُغُ الحُلُم» رسید یعنی وقتی چهارده، پانزده‌ساله شد برایش زن بگیرد. امام‌سجاد(ع) می‌فرمایند اگر زن نگرفت و پسر گناه کرد، گناهش به گردن باباست. حتی برای سن ازدواج دختر هم کد داده‌اند.

البته من دو تا از دخترهایم را عروس کرده‌ام؛ یعنی دو تا جهیزیه داده‌ام. ممکن است خواننده‌ای که این متن را می‌خواند، بگوید: «حاج‌آقا! شیر نفت و شرکت فلان و…» ولی این‌ها فرافکنی است. فرافکنی نکنیم. تقصیرها را تقسیم کنیم. در بحث کثرت نسل دولت مقصر بوده است. روحانیت و حوزه‌ها مقصر بوده‌اند. همه ما مقصر بوده‌ایم. الان رسیده‌ایم به اینجا که وقتی وافی مصاحبه می‌کند می‌گویند ببینید زندگی‌اش چطور است؟ خرجش را از کجا می‌آورد؟

بسم ا… الرحمن الرحیم. بنده محمدمسلم وافی، ٣٢‌ساله‌ام. ١٨سال است در حوزه علمیه قم درس می‌خوانم. خداوند متعال ۶ دختر و ۴پسر به بنده داده است. دو تا از دخترهایم ازدواج کرده‌اند. دو تا داماد دارم. یک داماد ١٩ساله و یک داماد ١٧ساله. عرض بنده این است که وقتی وارد خانه وافی می‌شوی…. حالا می‌خواهم به سؤال شما برسم. خودم هم این کاره‌ام در مصاحبه. سؤال شما درباره خرج است.

ای ملت! امروز خرج مردم زیاد نیست. بَرج مردم زیاد است. بیایید دستتان را بگیرم ببرم در خانه‌های مردم. اصرار بر LCD، اصرار بر گوشی‌های لمسی، اصرار بر اینکه مدرسه را غیرانتفاعی انتخاب کنند؛ بعد باید پول سرویس بدهند؛ بعد باید پول توجیبی بدهند. این‌ها را ما نداریم.

حالا می‌گویند حاج‌آقا، تو که بچه را مدرسه غیرانتفاعی نمی‌فرستی بی‌ادب تربیت نمی‌شود؟ یکی از نکاتی که خانواده‌ها توجه ندارند این است که این رفاهی که مردم در اختیار بچه‌هایشان قرار می‌دهند، خودش از عوامل ضدتربیتی است. بیشتر کسانی‌که می‌آیند پیش ما برای مشاوره می‌گویند «حاج‌آقا! ما مشکل داریم. تربیت سخت است». می‌پرسم «چند تا بچه دارید؟»، می‌گویند: «دو تا».

خلاصه اینکه مردم برجشان زیاد است.

ما جهیزیه می‌خریم، مردم هم جهیزیه می‌خرند. مطهره‌خانم، دختر اولمان وقتی می‌خواستیم برایش جهیزیه بخریم، رفتیم رسیدیم به چرخ خیاطی، گفت: «من نمی‌خواهم» گفتم: «بابا، ٢٠٠تومن است». گفت: «من خیاطی بلد نیستم.» حالا می‌گویند: «حاج‌آقا، چون دخترت بچه بوده نمی‌فهمیده. بذار ٢٠سالش بشود، بعد می‌فهمد سرش کلاه رفته.» من این را قبول ندارم .

حالا البته یک چیزهایی هم هست که شاید باورتان نشود، اشکالی ندارد بگویم بیایید قم ببینید. ما هنوزم که هنوز است بعد از سال‌ها در قم مستأجریم؛ البته مسکن مهر ثبت‌نام کردیم، ولی حالا داستان دارد…بگذریم.

البته دو سال است احمدی‌نژاد یک آب‌باریکه‌ای برایمان وصل کرده است به‌نام یارانه‌. تیکه‌ای هم که به ما می‌اندازند، این است که «حاج‌آقا! خوش‌به‌حالتان. یارانه خوب می‌گیرید.» حالا من هم می‌گویم که دو سال پیش که از یارانه خبری نبود. تازه این دولت هم ممکن است حذفش کند.
غیر از یارانه، طلبه‌ها حقوق دریافت نمی‌کنند. شهریه مختصری می‌گیرند که بین چهارصد تا چهارصد‌و‌پنجاه تومان متغیر است. بنده مسئول گروه روایت‌گران نور هم هستم. تبلیغ‌های جهادی می‌رویم. در کل این مدتی که مشهد بودیم ٣٠‌مسجد رفتیم، فقط یکی‌شان ٨٠‌تومان داد؛ یعنی می‌خواهم بگویم خبری نیست. چون گروه جهادی هستیم و طلبه باید هم این‌طور باشد. این را گفتم که خواننده‌ها نگویند هر منبری که می‌رویم دو میلیون، سه‌ میلیون.

اجازه بدهید من به‌عنوان مخاطب قبول نکنم و دوباره بپرسم که خرجتان را از کجا می‌آورید؟

البته من خودم دوست دارم که شما نماینده مخالفان باشید.
این همان قطعه پازلی است که بنده گفتم. در پازل ما همه‌چیز باید مدلش اسلامی باشد، حتی اقتصادش، ولی ما خدا را از مدلمان بیرون گذاشته‌ایم.

تا دو دهه اخیر بیشتر خانواده‌ها در کشور ما بیش‌از پنج، شش بچه داشتند، حالا چرا الان آقای وافی به‌خاطر بچه‌هایش به سوژه ویژه رسانه‌ها تبدیل می‌شود؟
برای اینکه ٢٢سال روی پاک‌کن هم نوشتند: «فرزند کمتر، زندگی بهتر». سوژه خبری کیلویی چند است؟ اتفاقاً من توقع دارم توی جمع‌ها همه من را با لنگ کفش بزنند. مردم می‌گویند: «ما توی دوتاش موندیم»، ولی من چه جوابی می‌دهم؟ می‌گویم: «چون دو تا دارید، توش موندین». در اینجا دو تا نظریه وجود دارد؛ یکی اینکه می‌گوید چون گرفتارم وام می‌گیرم؛ یکی اینکه ما می‌گوییم: چون وام می‌گیری گرفتاری.

مردم همه توی تربیت بچه‌هایشان مانده‌اند. حوزه‌های علمیه هم خوابند. سازمان تبلیغات خواب است.

در دیداری اتفاقی که با آقای رئیس‌جمهور داشتم، به ایشان گفتم: «چرا با وجود تأکید رهبر انقلاب، حتی یک بند برای افزایش نسل در بودجه ٩٣ در نظر گرفته نشده است؟» ایشان گفتند: «چون پول نداشته‌ایم، نگذاشته‌ایم.» بنده پاسخ دادم: «چون نگذاشته‌اید، پول ندارید.»

همین روزنامه شهرآرای شما خواب است. یک ستون به بنده بدهید من تا ۵٠ قسمت فقط چگونگی تربیت بچه را بنویسم. الان سه‌سال‌و‌نیم است هر هفته، چهارشنبه‌ها ساعت یک‌ربع‌به‌١٠ تا ١٠‌صبح در رادیو معارف پخش زنده برنامه دارم. راه‌های ایجاد خودکنترلی در بچه‌ها. ما اعتقاد داریم اگر بچه را خودکنترل بار بیاوریم، مشکلی پیش نمی‌آید. شهرآرا یک ستون به من بدهد، استدلالی و با منبع علمی بحث کنیم؛ احساسی برخورد نکنیم.

من سوژه‌شدن خودم را طبیعی می‌دانم. حالا البته یکی از مشکلات این است که تا می‌خواهیم سوژه خبری شویم، خانواده می‌ترسند. سخت هم هست. چندین بار این آقای ضیا زنگ زد که برویم ویتامین‌٣، نرفتیم. چون مجری‌اش این‌کاره نبود و خراب می‌کرد؛ البته فیلم زندگی ما را هم که خانم نامداری ساخته، بارها از تلویزیون پخش شده است. همان فیلم هم در جشنواره عمار در بخش روحانیت اول شد.

یک فیلم هم دارم که زندگی ما را در شبکه صدای آمریکا گذاشته‌اند و له کرده‌اند. آن‌ها فهمیده‌اند که قضیه چه چیزی است، ولی مسئولان ما خوابند.
مدتی پیش هم از روزنامه آفتاب یزد زنگ زدند. خبرنگارش هی مرتب می‌گفت: «حاج‌آقا! چرا اصول‌گراها از زندگی شما حمایت می‌کنند؟» گفتم: «چه ربطی به اصول‌گراها دارد؟» سؤالاتش برای ضربه‌فنی بود.

حالا البته شاید برای شما ساده است؛ چون هیچ‌وقت خانه نیستید، ولی حتماً سختی‌های زیادی برای همسرتان دارد؟

اتفاقاً حرف من این است که در خانواده پرجمعیت بار تربیتی تا حد زیادی از روی دوش مادر و پدر برداشته می‌شود. بچه‌ها خودشان، خودشان را بزرگ می‌کنند. الان چون چند روزی به تولد بچه دهم مانده است، خانمم را همراه خودم نمی‌آورم، ولی تا سه، چهار ماه پیش با خانمم دوتایی مسافرت می‌رفتیم. بچه‌ها خودشان خانه را می‌چرخانند.

مهدی مسئول خرید است. مهدیه مسئول آشپزی است. اینکه می‌گویم رؤیا نیست. در زندگی‌های پرجمعیت مسئولیت‌ها تقسیم می‌شود. حالا مگر چه میهمانی بیاید که خانمم آشپزی کند؛ البته نه اینکه خاله بازی است؛ بچه‌ها به مرور زمان کارشان را یاد گرفته‌اند. در همین مستند «به رنگ زندگی» جایگاه بچه‌ها خوب مشخص شده است.

البته سختی‌هایی هم هست. یکی از سختی‌ها این است که وقتی بچه‌ها مریض می‌شوند، همه با هم مریض می‌شوند. یکهو پنج تا از بچه‌ها با هم مریض می‌شوند.

پنج، شش تا از بچه‌های ما هم بیمه نیستند. البته مجلس اعلام کرد که می‌توانید بیمه کنید، رفتم تأمین اجتماعی، گفتند چون تا حالا بیمه نکرده‌ای، باید ٧٠٠هزار تومان جریمه پرداخت کنی تا بیمه کنیم. می‌گویم: «خودتان بیمه نکردید.» بدنیست مردم این‌ها را بدانند، که با خودشان فکر نکنند دولت دارد برای هر بچه به ما سکه می‌دهد.

الان پوتین اعلام کرده است که اگر کسی در روسیه بیش‌از چهار تا بچه به‌دنیا بیاورد، تا ١٠‌سال خانه رایگان در اختیارش می‌گذارند. مرکل هم گفته است در خانواده‌هایی که بیش‌از چهار بچه دارند، به هر بچه ماهیانه دوهزارو۴٠٠یورو جایزه می‌دهند. مسئولان ما هم اعلام کرده‌اند که یوزپلنگ‌های بیابان‌های یزد بیمه هستند، بچه‌های وافی نه! این نگاه‌های کِرمی مسئولان درباره این مسئله است.

برای رسیدگی به فرزندان وقت کم نمی‌آورید؟
وقت یک کالا نیست که قابل تقسیم بین فرزندان باشد؛ مهم این است که فرزند متوجه شود اگر هم والدین، تنها چند دقیقه برایشان وقت می‌گذارند، آن وقت، مفید است .در روزهای هفته، به‌نوبت به همه بچه‌ها رسیدگی می‌کنیم و تاکنون در این زمینه مشکلی نداشته‌ایم؛ ضمن‌این‌که همه بچه‌ها در رشته‌های مختلف ورزشی، هنری و درسی جزو ممتازهای شهر و استان هستند. پدر بچه ها هم هفت،هشت سال است از برترین های حوزه علمیه است.

اگر موافقید برویم سراغ نگاه مردم. آن ها بیشتر چه برخوردهایی با این موضوع دارند؟
بیشتر حرف‌ها اقتصادی است، ولی متدین‌ها چون خجالت می‌کشند بحث اقتصادی کنند و تا بگویند، ما می‌گوییم «خدا روزی می‌دهد»، بیشتر بحث را می‌برند به‌سمت تربیتی. اصل حرفشان اقتصادی است، اما بهانه تربیتی می‌آورند.

جواب این دو تا را دادم، ولی حرف من این است که باید طبیعی زندگی کنیم؛ یعنی بفهمیم که مخالفت با زندگی طبیعی برای خودمان ضرر دارد؛ بفهمیم که زایمان برای زن خاصیت دارد؛ یعنی بفهمیم وقتی خدا حکیم است می‌توانست زن را طوری خلق کند که پنج سال یک بار فرزند بیاورد. یا نه، دستوری دراین‌باره بدهد؛ البته این بحث درون‌دینی است.

جواب علمی و برون دینی اش هم این است که آلمانی‌ها بعد‌از سال‌ها تحقیق، که البته صداوسیمای ما ٢٢‌سال سانسور می‌کرد، می‌گویند که زایمان‌های متعدد برای زن فواید دارد. چون ما خدا را که قبول نداریم، برای همین می‌گویم علمی ثابت شده است. یعنی اگر ضرری می داشت باید با آن مواجه می شدیم، ولی الان همسر من کاملاً سالم است.

حالا شاید با فضایی که درباره فرزندآوری ایجاد شده است، ترکش‌های بیشتری هم از سمت مخالفان به شما می‌خورد.

نه، قبلاً سخت‌تر بود. الان راحت‌تر هستیم. یک زمانی حتی طلبه‌ها طعنه می‌زدند؛ البته الان یک مقدار محیط را تبدیل به محیط بسته کرده‌اند. به‌نظرم این اشتباه است. صداوسیما باید شرایطی را فراهم کند که مخالف حرفش را درباره افزایش نسل بزند؛ یعنی سریع انگ نزنند که طرف درمقابل صحبت رهبری ایستاده است.

یکی از الزماتی که برای فرزندآوری گفتید، ازدواج در سن کم است. با توجه به تجربه ازدواج خود و دو فرزندتان، چگونه می‌شود در سن کم ازدواجی موفق داشت؟

ما در سیستم دیگری ازدواج کردیم، اما اکنون جامعه ما با مدل دیگری ازدواج می‌کند و حتی ازدواج‌های دانشجویی نیز بهنگام نیست؛ چون در خوشبینانه‌ترین حالت، دانشجویان در سن بیش‌از ٢٣سالگی ازدواج کرده و بخش مهمی از لذت‌های زندگی مشترک را از دست می‌دهند.
پدرم می‌گفت: «یا باید مغنی بخوانید یا جبهه بروید یا ١۵سالتان تمام شود که بتوانید ازدواج کنید.» وقتی ١۵ساله شدم، طلبه بودم؛ پدرم فهرستی از دختران فامیل را نشانم داد و به خواستگاری همه آن‌ها رفتیم، اما هیچ‌یک قبول نکردند؛ نه به‌دلیل سن کم من، بلکه به‌خاطر مهریه کم. تاجایی‌که اطلاع دارم، گزینه‌های آن فهرست هنوز هم ازدواج نکرده‌اند.

این‌که ازدواج پسر ١۵ساله برای والدین امروز تعجب‌برانگیز و ناممکن به‌نظر می‌رسد، به‌خاطر این است که با مدل اشتباه بزرگ شده‌اند که فرزندانی مسؤلیت‌پذیر را پرورش نمی‌دهد؛ درحالی‌که در مدل اسلامی، فرزند در هر برهه از زندگی دقیقا می‌داند چه مسؤلیت و برنامه‌ای دارد.
مسعود نبی دوست

منبع: شهرآرا
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

لایحه حذف واژه های عربی از زبان فارسی

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه ژانويه 07, 2016 12:46 pm

لایحه حذف واژه های عربی از زبان فارسی


تصوير
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

تحقير مدافعان افغانستاني حرم در ايران

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه ژوئن 11, 2016 11:40 am

تحقير مدافعان افغانستاني حرم در ايران


گروه جهاد و مقاومت مشرق - "محمد بادپا" فرزند سردار شهید مدافع حرم "حسین بادپا" که پدرش سال گذشته در عملیات بصرالحریر به شهادت رسید و پیکرش هنوز به آغوش خانواده بازنگشته است، گفت: امید داریم که روزی پیکر پدر بزرگوارمان به وطن بازگردد و چشم انتظاری ما پایان یابد. از آنجایی که منطقه هنوز در دست دشمن است، اطلاعات دقیقی در خصوص پیکر این شهید به دست نیامده است.

Image

وی در خصوص انجام فعالیت‌های فرهنگی و برگزاری یادواره‌های شهدای مدافع حرم در استان کرمان تصریح کرد: کرمان در راه دفاع از حرم شهدای بسیاری تقدیم کرده است که افغانستانی‌های مدافع حرم هم جزو این‌ها هستند. متاسفانه تاکنون در استان مجمعی برای گرامیداشت شهدای مدافع حرم کرمان شکل نگرفته است؛ گرچه در دانشگاه‌ها و مساجد یادواره‌ها و مراسم‌های گرامیداشتی برگزار می‌شود.

بادپا در خصوص آشنایی خود با شهید مصطفی صدرزاده بیان داشت: آشنایی بنده با این شهید بزرگوار به واسطه آشنایی پدرم با ایشان بود. اولین بار ایشان را در مراسم ایام فاطمیه که هر ساله در منزل سردار قاسم سلیمانی در کرمان برگزار می‌شود، دیدم. دیدار بعدی ما در کرمان مربوط به زمانی است که پدرم در سوریه به شهادت رسید و مراسم گرامیداشتی برای وی در کرمان برگزار شد. در آن مراسم سردار قاسم سلیمانی سخنرانی کرد.

وی تصریح کرد: سردار سلیمانی در این مراسم بیان داشتند "اگر کسی را دیدیم که رفتارش مانند شهداست بدانیم که او شهید می‌شود." به نظر من اخلاص ویژگی مشترک همه شهداست؛ که ما این ویژگی را به خوبی درک نکردیم و شهدا، شهدا را خوب شناختند. و ما زمانی متوجه آن می‌شویم که دیگر از دست‌شان داده‌ایم.

بادپا اضافه کرد: شهید صدرزاده(سید ابراهیم) می‌گفت: "من با آدم‌های زیادی کار کرده‌ام. دلیل اینکه به شهید بادپا علاقه‌مند شدم بی ادعایی او بود." این دو شهید بسیار همدیگر را دوست می‌داشتند. من نیز سید ابراهیم را خیلی دوست می‌داشتم. وقتی خبر شهادت او را به ما دادند، غم‌مان تازه شد و من قدر لحظه‌های دوستی با او را ندانستم.

وی در رابطه با شهدای مدافع حرم افغانستانی بیان داشت: شهدای مدافع حرم به خصوص شهدای مدافع حرم افغانستانی بسیار مظلومند و برخی در مظلومیت و سکوت نیز تشییع می‌شوند. اگر مسئولان هر هفته به خانواده‌های شهدا سر بزنند، کارشان برکت پیدا می‌کند. مسئولان و ما مردم باید حتما به خانواده‌های شهدای فاطمیون سر بزنیم. بعضا بی‌احترامی‌هایی به این خانواده‌ها می‌شود که دل انسان را می‌رنجاند. تهمت‌هایی هم که به اینان نسبت داده می‌شود، غم‌انگیزتر است.

بادپا تصریح کرد: پدرم درباره فاطمیون می‌گفت این‌ها فوق العاده مظلوم هستند. سردار سلیمانی نیز گفت که اگر فاطمیون نبود، سوریه هم نبود. ویژگی رزمندگان فاطمیون غیرتی جنگیدن و شجاعت است. فلسفه‌ی حضور رزمندگان ایرانی مدافع حرم در سوریه این است که از حرم دفاع کنیم و نگذاریم دشمن به مرزهای کشورمان برسد؛ اما افغانستانی‌ها تنها برای اعتقادشان می‌جنگند و جان می‌دهند. پدرم افتخار می‌کرد که در کنار فاطمیون است.

توضيح:
1- جوسازي شديدي مستمرا انجام مي گيرد كه قطعا طراح و دم زننده اش استكبار جهاني است، و عواملش افراد جاهل ايراني كه با تكرار ان در رسانه هاى اينترنتي به خواسته دشمن عمل مي كنند، اين از اهداف دشمن است كه انديشه مقاومت ايران در كشورهاى ديگر و بخصوص خاورميانه منتشر نشود، فلذا به راههاى مختلف سعي مي كنند تا مانع شوند مردم كشورهاى ديكر با ايارن در جبهه مقاومت همراه شوند، هر مردمي و هر كشوري را بنحوي مثلا:

براى جدا كردن مردم عراق با الغاء جو تضاد فارسي عربي و دخالت ايران در عراق وووو با اينكه معلوم است مقدار حضور ايران به درخواست دولت و ملت عراق بوده و اگر حضور و كمكهاى بي دريغ مردم ايران نبود دشمن از راس ان امريكا تا بدنه انه اسرائيل و سعودي و خليجي و تا دم ان عوامل تروريستي و تكفيري عراق را همجون سيل برده بودند،ووو

براى جدا كردن مردم افغانستان؛ با تحقير مدافعان حرم و اينكه اينها مزد و حقوق مي گيرند ووو، در حاليكه ان ان همه جانبازيها و رشادتها كه اگر نبود سوريه از دست رفته بلكه اصلا امكان حضور مستشار ايراني در سوريه با رشادتها و ايثارگريهاي مجاهدان شيعه افغاني است، البته طبيعي است كه نان و خوراك وضروريات وو رزمنده تامين باشد همانطور كه سپاه و بسيج و ارتش ايارن و سوريه و همه مرزبانان بايد تامين شوند و تامين مي شوند، عليرغم تفاوت بسيار سطح تامين افغانيها با اقران ايراني و سوري و لبناني، اين رويكرد و تبليغات فريبكارانه مثل اين است كه كسي بخواهد زيارت روندگان با پاي پياده در وسعت دهها مليوني را با عنوان اينكه در راه براى انها سفره ها و استراحتگاهها فراهم كرده اند، بخواهد زير سؤال ببرد.

2- بدتر از رويكردهاى ضعيف و نادرست افراد جاهل فريخورده القاءات عوامل استكبار در اينترنت و رسانه هاى واسته؛ اقدام تلويزيون ايران به نشر مستندي به ظاهر در جهت توجه به مدافعان افغاني حرم؛ و رفع شبهات؛ اما با طرح سؤالاتي كه در همان تحقيرها مطرح است؛ بيشتر در جهت تضعيف عمل مي كرد تا تكريم، به نظر مي رسد مسؤولين كه دستور اين تكريم و تهيه مستند را داده اند، اما عوامل مدير و تهيه كننده ديالوگ و سؤالات و نحوه برداخت به موضوعات؛ جاهلانه يا دانسته از روي همان جو منفي و باعملكردي ناشيانه مستند را ساخته اند، اصل برنامه خوب است اما نحوه اجرايش منفي است، مثلا به اسم رفع شبهه مزد گرفتن بجاي اينكه بيايد و نشان دهد حجم رشادتها و جانبازيها و قناعت بسيار انها؛ تا خود بخود ان تبليغات دشمن باطل شود، چند رزمنده افغاني را جمع كرده در بياباني كه نه شهر است نه خطوط جبهه و انهم روي زمين دراز كشيده و با خبرنكار و گزارشگر صحبت مي كنند!!!!

و از انها عين كلمات دشمن را در قالب سؤالاتي صريحا مطرح مي كند كه رزمنده را خجل و خوار كرده و خودش با جمله بندي و كلام خودش از خودش دفاع كند!!!!! و بگويد نه اين تبليغات دروغ است!!! ايا اين روش خنثى سازي تبليغات دشمن است؟ ايا عين تحقيرهاى دشمن را به اسم سؤال و اينكه مي گويند ووو در قالب مستند دولتي با موضوع دفاع از مدافعان حرم ترويج باطل مي كنند؟ ايا با مدافع حرم را خوار كرد با اين سؤالات و دلش را شكست؟ و او خودش بخواهد بگويد كه اينها دروغ است و من مخلصم و جانبازم؟؟ به نظر مي رسد مشاغل متعدد و واگذاري كارها به فرودستان كساني كه سطح فكري و شعورشان بيشتر از مروجين ان تبليغات دشمن نيست؛ سبب مي شود كه اين مستندها با هزينه بيت المال تهيه شود و بجاى دفاع در سمت تخريب همراهان انقلاب و مقاومت اسلامي و ايران عمل كند.

3- در اينجا عمدا نام مستند و عواملش برده نشد تا متصديان متوجه اصل مشكل شده و فورا كنترل بخش را به افاد صالح بسپرند و اين جور گزارشها و مستندهاى ضعيف را متوقف و با اصلاحاتي در متن و صحنه بتوانند هم هزينه هاى به باد داده شده را احيا كنند، و هم جلوي تبلغات منفي و در راستاي اهداف دشمن را متوقف كرده بلكه انرا بر عليه دشمن بكار ببرند. و اين موضوع نمونه اى از خطر نفوذ در لايه هاى فرودستي رسانه دولتي ايران است.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

انحطاط بسياري از برنامه ها و فيلمهاي تلويزيون و سينما و تئات

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه ژوئن 13, 2016 3:38 pm

انحطاط بسياري از برنامه ها و فيلمهاي تلويزيون و سينما و تئاتر ايران در دوره بعد طاغوت


آیت‌الله جوادی آملی (براى بيان انحطاط فرهنكي در كشور) به‌جای «بی‌غیرتی» از واژۀ «دیاثت» استفاده کرد !

وضع مدیران فرهنگ در دورۀ هشت ساله اصلاحات و دولت کنونی، شبیه همان پلیس‌های فیلم «هری کثیف» است که به سمت مجرمان گرایش یافته‌اند. وطن‌فروشی و بیگانه‌پرستی و تمسخر دین، رواج فراوان یافته است.

گروه فرهنگ و هنر سايت مشرق- در آخرین قسمت از برنامه «هفت» که جمعه هفتم خرداد پخش شد، مسعود فراستی در نقد فیلم «دونده زمین» (کمال تبریزی)، واژۀ «دیاثت فرهنگی» را به کار برد، و موجب واکنش‌های بسیاری شد. مخالفان و موافقان در این باره نظر دادند. اما منظور این یادداشت در مورد عملکرد این منتقد چیز دیگری است.

*****

پرسوناژ «هری کثیف»، یکی از بازی‌های به یاد ماندنی کلینت ایستوود است. فیلمی که دان سیگل در سال 1971 ساخت (Dirty Harry). هری کالاهان، پلیس باغیرت اهل سانفرانسیسکو، مأموریت می‌یابد که یک قاتل زنجیره‌ای را به نام عقرب، بیابد. وقتی هری در ثلث پایانی فیلم، بالاخره عقرب را به چنگ می‌آورد او در اداره پلیس از خود اعاده حیثیت کرده متعاقباً آزاد می‌شود. مخاطب در این فیلم درمی‌یابد که فساد پلیس‌های مافوق باعث شده است تا آنها به سمت مجرمان تمایل یابند.

وضع مدیران فرهنگ در دوره هشت ساله اصلاحات و دولت کنونی، شبیه همان پلیس‌های فیلم هری کثیف است که به سمت مجرمان گرایش یافته‌اند. وطن‌فروشی و بیگانه‌پرستی و تمسخر دین، رواج فراوان یافته است. و اصولاً همین افراد هستند که ارج و قرب می‌یابند و بر فرش قرمزها قدم می‌گذارند. واقعاً این خودباختگی فرهنگی از کجا ناشی می‌شود؟

رایزن فرهنگی که تنها سابقه سینمایی‌اش، گرفتن چند عکس یادگاری با جمشید مشایخی بوده است چطور به‌ناگهان بر مسند مدیریت سینمایی کشور می‌نشیند؟ این انتخاب به عقل کدام جن رسیده بود؟ اگر حضرت ایشان سینما را نمی‌شناسد آیا با مقوله فرهنگ نیز بیگانه است؟ چگونه می‌شود که جناب ایوبی، شخصاً از کسانی همچون کیارستمی و فرمان‌آرا و سینایی که هیچ نسبتی با سنت‌ها و اسلامیت ما ندارند دعوت کند تا فیلم بسازند؟!

ما اگر با این مدیران یا برخی سینماگران، تفاوت فرهنگی داریم قاعدتاً دربارۀ علاقه به وطن که نباید اختلاف داشته باشیم. اما متأسفانه عده‌ای سینماچی هستند که با خیانت به وطن، کاسبی می‌کنند و علاوه بر آن، ژست روشنفکری هم می‌گیرند. با اینها چه باید کرد؟ دورۀ هشت سالۀ دولت اصلاحات، و ولنگاری فرهنگی جناب مهاجرانی، باعث وقاحت بیشتر این افراد شد تا بعدها همان رسم و آیین را مطالبه کنند. همچون طلحه و زبیر و معاویه که در دوره خلفا به نان و نوایی رسیده بودند و چون در دوره امیرالمؤمنین(ع) پول و مقامی به آنها داده نشد، به جنگ با آن حضرت شتافتند.


زمانی که جلال آل‌احمد به دامان اسلام بازگشت، یکی از منتقدان سرسخت روشنفکران شد. او کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» را نوشت که چهرۀ حقیقی این مدعیان فرهنگ را به‌خوبی نشان می‌داد. از آن پس، وقتی جلال به دیدن تئاتر یا فیلمی می‌رفت، تن کارگردان می‌لرزید که جلال در نقد او، چه خواهد نوشت. سید مرتضی آوینی جلال را اینگونه توصیف کرده است:

او بمبی بود که در قلب جامعه روشنفکری منفجر شد و آن را از درون از هم پاشید. او خودش پیش از آن، از زمره این جماعت بود و رمز آنکه اینها اکنون پس از پیروزی انقلاب، گوش شنیدن نامش را هم ندارند همین است که آل‌احمد از سرزمین روشنفکران هجرت کرده بود.
(آینه جادو، ج 3، مقالۀ «سینما مخاطب»، نشر ساقی، ص 35).

بعدها خود مرتضی آوینی که سابقاً از همین جماعت روشنفکر بود مجلۀ سوره را به پایگاهی برای نقد صریح روشنفکران تبدیل کرد، مجله‌ای که آن جماعت برای خواندن هر شماره‌اش، لحظه‌شماری می‌کردند. همان کسانی که بعد از شهادت او، ته دلشان غنج ‌رفت و در روزنامه‌هایشان تیتر زدند: جبهه‌ها هنوز هم قربانی می‌گیرد(!)

Image

کلوخ‌انداز را پاداش سنگ است

حالا افخمی و فراستی بر همان سبک و نسق، مشق می‌کنند. آنها نیز به مانند آوینی، از کوچه بن‌بست روشنفکری بازگشته‌اند. فراستی گرچه در مجله سوره، معاون آوینی بوده و سلوک او را آموخته است اما بیش از همه، وامدار صراحت جلال است و زبان و قلمش برای خائنان وطن، برنده‌تر از دیگران است. فراستی از هر چه ببرّد، از وطن نخواهد برید.

وقتی پلیس‌های مافوق، به مجرمان گرایش بیابند به افرادی مانند «هری کثیف» نیاز است تا عدالت را به شیوه‌ای همچون خود مجرمان، اجرا کنند. لذا توسل به بند و آیین‌نامه و مادۀ 608 قانون مجازات اسلامی، بهانه‌ای است برای تشفّی دل آنها. وگرنه کیست که نداند جزای خیانت به وطن از مجازات توهین کننده به یک نفر بیشتر است. تازه اگر بتوانند توهین را اثبات کنند که نمی‌توانند.

وقتی آیت‌الله جوادی آملی در ملاقات با دکتر عارف، به‌جای «بی‌غیرتی» از واژۀ «دیاثت» (= ديوث بودن) استفاده کرد خیلی‌ها کفرشان گرفت و اعتراض کردند. توضیحات دفتر معظمٌ له نشان داد که این واژه به اشتباه ادا نشده. تیر دقیقاً به هدف نشسته بود. این جماعت نوکیسه نتوانستند برای حضرت آیت‌الله جوادی، مادۀ قانونی و آیه قرآن بخوانند و زیره به کرمان ببرند. اما عقده‌ای را که از ایشان در دل گرفتند بر سر جناب فراستی و برنامه هفت، هوار کردند.

آنچه باعث برافروختگی این جماعت شده این است که آنها سابقاً فیلم‌هایی مثل «طبقه حساس» می‌ساختند که مخاطبانش صد برابر نقدهای ما بود. (بازی با غیرت دینی یا چه کسی روی قبر مریلین مونرو خوابید؟) حالا جنگ، مغلوبه شده است. آنها باز هم بی‌غیرتی‌شان را در «دوندۀ زمین» بروز داده‌اند، با این تفاوت که فیلم در گروه هنروتجربه اکران شده و مخاطبانش بعید است به ده هزار نفر هم برسد. لذا به قانون مجازات اسلامی، متوسل شده‌اند که بتوانند عقرب‌های خائن را تبرئه و هری‌های کثیف را حدّ بزنند. اما غافل از اینکه از قدیم گفته‌اند که «کلوخ‌انداز را پاداش سنگ است».

چند نمونه از فیلم‌های با مصادیق معارض ملی - میهنی ساخته شده‌اند:

برای کامل شدن این پازل، لازم است چند فقره از فیلم‌های خائنانۀ این اجانب وطنی را معرفی کنم:

1ـ کلید/ ابراهیم فروزش (1365)، با فیلمنامۀ عباس کیارستمی که ماجرای حبس دو بچه را در خانه‌شان حکایت می‌کند، خانه‌ای که به نمادی از ایران کنونی تبدیل شده است. (نقد راقم به همراه اعتراف کارگردان: «کلید»هایی که بوی وطن‌فروشی می‌دهد!)

2ـ اجاره‌نشین‌ها/ داریوش مهرجویی (1366). خانه‌ای که نمادی از ایران است در انتها ویران می‌شود.

3ـ مادر/ علی حاتمی (1368). مادر که نمادی از مام وطن است همه نوع فرزند سنتی و مدرن، پس انداخته و مرگ خود را پیشگویی می‌کند و می‌میرد. یک عرب (جمشید هاشم‌پور) نیز از راه می‌رسد و داعیه میراث دارد. او نمادی است از کشور مهاجم عراق که خوب و دوست‌داشتنی تصویر شده است.

4ـ کلوزآپ/ عباس کیارستمی (1369). فیلمساز به طور غیرواقعی سعی دارد کشورمان را یک حکومت میلیتاریستی نشان دهد. نمایش بی‌حد و اندازه سربازان و نظامیان به فیلم‌های بعدی کیارستمی نیز تسرّی یافته است: زندگی و دیگر هیچ (1370)، زیر درختان زیتون (1373)، طعم گیلاس (1376).


5ـ بانو/ داریوش مهرجویی (1371). این فیلم در دورۀ وزارت خاتمی در وزارت ارشاد توقیف شد. از بیان خیانت‌هایی که در این فیلم رفته است شرم دارم.

6ـ دایره/ جعفر پناهی (1378). این فیلم خائنانه را سیف‌الله داد در زمان دولت اصلاحات، توقیف کرد. مثلی هست که می‌گویند «آش چقدر شور بوده که خان هم فهمید». یک سیاه‌نمایی مطلق که به مذاق جشنواره‌هایی مثل ونیز خوش آمد.

7ـ ما همه خوبیم/ بیژن میرباقری (1383). در خانه‌ای که نمادی از ایران است، همه با هم در جدال هستند ولی وقتی دوربین فیلمبرداری روشن می‌شود همه لبخند می‌زنند که ما خوبیم!!

8ـ صد سال به از این سال‌ها/ سامان مقدم (1386). زنی به نام «ایران» (فاطمه معتمد آریا) نمادی از مام میهن است. او قبل از انقلاب در بندر پهلوی خیلی شاد و شنگول زندگی می‌کرد اما بعد از انقلاب، مغموم و سیاه‌پوش است (نقد راقم: یأس).

9ـ زادبوم/ ابوالحسن داوودی (1387). فیلمی در تمجید ارتش شاهنشاهی که فعلاً در توقیف است.

10ـ یک خانوادۀ محترم/ مسعود بخشی (1391). مشارکت فرانسه و سیمای جمهوری اسلامی، در ساخت فیلمی که توهین آشکار به رزمندگان اسلام است.

11ـ بهمن/ مرتضی فرشباف (1393). سقوط بهمن در این فیلم، تمثیلی از سقوط انقلاب بهمن است، آرزوهایی که قریب چهل سال است این جماعت در دل می‌پرورانند! (مصاحبه راقم با کارگردان: سقوط «بهمن» یا سقوط «انقلاب بهمن»؟!).

12ـ اژدها وارد می‌شود/ مانی حقیقی (1394). ماجرای یک تبعیدی، مأموران ساواک و بیرون آمدن اژدها در سال 1343، به شکل‌گیری نهضت امام خمینی(ره) در سال 1343 اشاره دارد. فیلم در زوایای دیگر مروّج بهائیت است، از جمله در قرائت داستان «ملکوت» نوشته بهرام صادقی که یک بهایی بود.

13ـ یک شهروند کاملاً معمولی/ مجید برزگر (1394). ماجرای پیرمردی که از حدود سی چهل سال پیش (بخوانید: بعد از انقلاب اسلامی) به آلزایمر دچار شده و زندگی عاطل و باطلی را می‌گذراند. فیلمساز حرف اصلی‌اش را در سه دقیقۀ انتهایی می‌زند و همۀ این بطالت‌ها را بر سر حکومت خراب می‌کند. (نقد راقم: سیاست‌زدگی/ یادداشت‌های روز دوم جشنوارۀ فجر).

و همچنین نمونه‌هایی از فیلم‌هایی ضددین و فرقه‌گرا:

1ـ مسافران/ بهرام بیضایی (1370)، در احیای موعود دین بهایی و وعده آمدن او پس از مرگ قطعی.

2ـ نیمه پنهان/ تهمینه میلانی (1380)، در تمجید گروه‌های مارکسیست که در واقع خاطرات خود کارگردان است.

3ـ پریناز/ بهرام بهرامیان (1390)، قصه‌ای نمادین که کودکی عیسی(ع) را در عصر کنونی حکایت کرده و او را نامشروع توصیف می‌کند (با بازی شبنم قلی‌خانی در نقش مادر کودک، حمید فرخ‌نژاد در نقش زکریا، مصطفی زمانی در نقش یوسف). فیلمی که مقرر بود پلی باشد برای رسیدن جناب کارگردان به دامان صهیونیست‌ها که علی‌القاعده دشمن حضرت عیسی(ع) هستند. این فیلم به دلایل دیگری، توقیف شد.

سخن آخر

آقای رفیع پیتز در فیلم ضد ایرانی آرگو که همگان در عداوتش با ایران و ایرانی، متفق القول هستند بازی کرده است، (در نقش کوتاه کنسول ایران در ترکیه). چه اتفاقی افتاد؟ آیا کسی به او متعرّض شد؟

برای جعفر پناهی در جشنواره برلین صندلی خالی می‌گذارند. فیلم تاکسی ساخته او، حتی صدای آدم مسامحه‌کاری چون ایوبی را هم درمی‌آورد تا برای رئیس آن جشنواره، نامه بنویسد. آیا کسی به پناهی چیزی گفت؟!

عباس کیارستمی در اغلب فیلم‌هایی که به جشنواره‌های خارجی می‌فرستد کشورمان را میلیتاریستی جلوه می‌دهد. آیا بجز حاتمی‌کیا، کسی نازک‌تر از گل به او گفت؟ وزیر بهداشت شخصاً به عیادت او رفت و حجت‌الله ایوبی هم «وزارتخانۀ ارشاد اسلامی» را به پای او قربانی کرد.
چطور جناب بیژن میرباقری که فیلم نمادین و خائنانۀ «ما همه خوبیم» را در تمجید از مهاجرت ساخته است سازنده چند تله‌فیلم و سریال تلویزیونی می‌شود؟! و عجیب‌تر از همه، او به دستیاری مجیدی در یونیت دوم فیلم محمد(ص) می‌رسد. مخصوصاً که نقش مهمی نیز در نگارش فیلمنامه داشت. اگر به دنبال مقصران شکست این فیلم می‌گردید از جناب میرباقری غافل نباشید.

دیوید هورویتس، در سال 2006 کتابی منتشر کرد به نام «101 پروفسور خطرناک». او در این کتاب به معرفی 101 استاد دانشگاه می‌پردازد که دولت امریکا را قبول ندارند. سخن او در این کتاب این است که باید این 101 استاد دانشگاه را از امریکا اخراج کرد. چون اینها افکار خود را به بچه‌های معصوم ما (!) انتقال می‌دهند. کسی نیست بپرسد که اگر یک استاد دانشگاه در طول یک سال با یکصد نفر در ارتباط است ده‌ها فیلم هالیوودیِ ضد اسلام یا مسیحیت، بر افکار میلیاردها نفر اثر می‌گذارد و جیب آنها را هم خالی می‌کند.

Image


حالا حکایت سرداران عرصۀ فرهنگ ما است که به تازگی از رهبر معظم انقلاب، نشان «ولنگاری فرهنگی» دریافت کرده‌اند. کم نیستند فیلمسازانی مانند بهرام بهرامیان که با ساخت فیلمی چون پریناز، قصد می‌کنند که گرین کارت بگیرند و در آغوش عموسام برای وفاداری به پرچم امریکا سوگند بخورند. اما خیلی کم هستند فیلمسازانی که تصویر پرچم جمهوری اسلامی را در فیلم‌هایشان نشان بدهند.


*****************************

1- رهبر معظم انقلاب در دورۀ سه ساله وزارت مهاجرانی، هیچگاه به نمایشگاه کتاب نرفت و نهایتاً در آذر 1378 انتقاد از او را علن کرد. ایشان در تاریخ 23 اذر 1378 در دیدار اعضای شورای انقلاب فرهنگی دربارۀ عملکرد وزارت ارشاد فرمود:

من از وزارت ارشاد توقّع دارم. البته آقای «مهاجرانی» - ظاهراً - نیستند و خودشان را راحت کردند از اینکه بیایند و حرف‌های ما را بشنوند! به ‌هر حال، فرق نمی‌کند؛ چه ایشان باشند، چه نباشند، من اعتراضم این است - این اعتراض را بارها هم گفته‌ام، الان هم در جمع شما می‌گویم - وزارت ارشاد در این دو سالی که ایشان در رأس این کار هستند، هیچ کار اسلامی به‌عنوان اسلامی ارائه نداد! ... من سؤالم این است که وزارت ارشاد، چند کتاب برای تقویت تفکّر اسلامی به‌وجود آورده، چند تا فیلم برای تقویت مبانی فکری اسلامی و انقلابی ساخته و چند تئاتر مناسب داشته است؟ الان مرتّب در این سالن‌های وابسته به وزارت ارشاد، نمایش و تئاترهایی اجرا می‌شود؛ بعضی‌هایش صد در صد ضدّ دین و ضدّ انقلاب است! کسانی رفتند، دیدند و آمدند به من گزارش دادند. خوب؛ حالا اگر در کنار دو، سه نمونه تئاتر از این گونه نمونه‌ها، پنج شش نمونه هم به ما نشان می‌دادند که ما این تئاتر را به‌وجود آوردیم، یا این فیلم را اجرا کردیم که مبلّغ اسلام است، من هیچ اعتراضی نمی‌کردم. می‌گفتم بالاخره: «خَلَطوا عملاً صالحاً و آخَرَ سَیّئاً، عسی الله أن یَتُوبَ علیهم» (توبه/ 102)! اما این طور نیست؛ هرچه هست، از آن طرف است! این اعتراض من است. من از رفتار وزارت ارشاد، راضی نیستم.


http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=9617


امیر اهوارکی

لازم به ذکر است بکارگیری کثیف نوعی هم وزن کردن استعاری و تمثیلی از دو شخصیت تاریخی است و به معنای ارزش گذاری شخصی نیست. نخست مسعود فراستی منتقد برجسته سینما و دومی پرسوناژ هری کثیف که در متن قصه های دان سیگل شمایلی نوین از پلیس را به نمایش درآورد.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

شرط مسؤل ايراني براى شركت در المپياد شيمي = برداشتن چادر

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه ژوئن 21, 2016 10:55 pm

شرط مسؤل ايراني براى شركت در المپياد شيمي = برداشتن چادر


پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
"برداشتن چادر؛ شرط پذیرش نفر اول المپیاد شیمی!" موضوعی که این روزها نگرانی برخی خانواده ها را به دنبال داشت و صحت و سقم آن توسط خبرگزاری مهر مورد بررسی قرار گرفت.

به گزارش تابناک ، روزهای گذشته پیامی با عنوان "برداشتن چادر؛ شرط پذیرش نفر اول المپیاد شیمی" در شبکه های اجتماعی منتشر شد. پیامی که هر خواننده ای را عصبانی می کند و مسئولان آموزش و پرورش را مستحق سرزنش.

در متن این پیام ضمن ابراز تعجب نگارنده از وقوع چنین اتفاقی آمده است: .... به فاطمه خانم زنگ زده اند که درست است شما نفر اول المپیاد شیمی استان تهران شده اید، اما برای اینکه در سطح کشوری بتوانید حضور یابید، باید چادر را بردارید؛ وگرنه نفر دوم به جای شما فرستاده می شود... فایل صوتی تماس مربوطه هم موجود است.

نگارنده در این پیام آورده است: قبل تر در مراحل شهرستان و استان هم گفته بودند نباید با چادر به آزمایشگاه بیاید؛ اما فاطمه تاکید می کند که تمام مراحل و آزمایش ها را با چادر به خوبی انجام خواهد داد و البته در تمامی مراحل هم نفر اول می شود و همین یعنی چادر محدودیت نبوده است... حالا اما می گویند اگر چادر را برندارد، معرفی اش نمی کنند؛ این شرط حضور در مسابقات کشوری است! یعنی بجای آنکه مسئولین آموزش و پرورش خشنود شوند و فخر بفروشند که دختر دانش آموزی با حجابی که از نگاه رهبران و بزرگان جمهوری اسلامی حجاب برتر است، نفر اول المپیاد شیمی استان تهران شده، سنگ پیش پای او می گذارند که اگر چادرت را برنداری، حذف شده ای! به دختری که از کودکی با تربیت اسلامی و پوشش برتر رشد یافته، حالا بگویند بین پیشرفت علمی و چادرت یکی را انتخاب کن..."

اما روایت واقعی این ماجرا چیست؟ مهمترین پرسشی که برای هر فرد با خواندن این متن پیش می آید این است که چرا یک دانش آموز با استعداد به دلیل داشتن چادر نباید در مسابقات بزرگی همچون المپیاد شرکت داده شود مگر می شود چنین موضوعی در نظام تعلیم و تربیت کشور که تربیت اسلامی جزو رسالت های اصلی آن است رخ دهد.

حضور مشروط در مسابقات شیمی آزمایشگاهی

برادر "فاطمه . ت" در توضیح خبری که منتشر شده است به خبرنگار مهر می گوید: خواهرم فاطمه در مسابقات آزمایشگاهی شیمی شرکت کرده است. ابتدا در شهر ری مقام کسب کرد و سپاس در استان تهران مقام نخست را از آن خود کرد.

وی افزود: چند روز پیش خانم "سین" که مسئول کارگروه مسابقات شیمی است با خواهرم تماس می گیرد و شرطی را برای او می گذارد که اگر می خواهد در مسابقات کشوری شرکت کند باید تنها روپوش سفید آزمایشگاه را بر تن کند و چادر بر سر نکند. وی تاکید می کند اگر این شرط را قبول نکند او را از مسابقه حذف و نفر دوم مسابقه جایگزین او می شود.

وی تاکید کرد: این درحالی است که خواهرم در مسابقات منطقه ای و استانی با روپوش سفید و چادر در آزمایشگاه حضور داشته و مقام اول را کسب کرده است.

برادر فاطمه خاطرنشان می کند: جای تاسف دارد که به جای تشویق و پرورش استعداد دانش آموزی، او را به دلیل داشتن چادر از حضور در مسابقه منع می کنند.

حضور دختران با چادر در المپیاد منتهای آرزوی آموزش و پرورش است

در این ارتباط معاون باشگاه دانش پژوهان با تقبیح چنین برخوردی به خبرنگار مهر می گوید: این موضوع مربوط به المپیادهای کشوری نیست و به اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران ارتباط دارد.

حسن ساعی دهقان تاکید می کند: ما مسئول المپیاد های علمی در هفت رشته هستیم و آنچه در این خبر آمده هیچ ارتباطی به باشگاه دانش پژوهان ندارد و ما لیست مربوط به دانش آموزانی که به مرحله کشوری المپیاد شرکت کرده اند را چک کردیم و فاطمه نامی در المپیاد شرکت نکرده است.

وی تصریح کرد: تحت عنوان مسابقات علمی صدها مسابقه برگزار می شود و باید دید این مسابقه، کدام دسته از مسابقات و تحت نظارت کدام بخش آموزش و پرورش است.

وی تاکید کرد: سال گذشته خانم فاطمه زرگرباشی از شیراز با چادر به مسابقات جهانی راه یافت و مدال اول کسب کرد که حجاب و موفقیت ایشان مورد تحسین و تقدیر وزیر آموزش و پرورش نیز قرار گرفت.

وی تصریح کرد: حضور یک دختر خانم با چادر در مسابقات بین المللی افتخار و منتهای آرزوی ما است.

معاون باشگاه دانش پژوهان خاطرنشان کرد: اگر حتی در مسابقات علمی منطقه ای هم به دانش آموزی گفته شده که بدون چادر شرکت کنند باید با آنان برخورد شود چراکه آرزوی نظام تعلیم و تربیت، موفقیت دانش آموزان دختر با حجاب است.

واکنش آموزش و پرورش به این خبر

در عین حال مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش نیز به این خبر واکنش نشان داد.

رسول پاپایی گفت: در پی انتشار خبری مبنی بر عدم معرفی دانش اموز برتر المپیاد شیمی به مسابقات به دلیل داشتن پوشش حجاب، براساس بررسی ها و گزارش همکارانمان در مرکز حراست، دانش آموز مورد اشاره از آموزش و پرورش شهرستان ری می‌باشد که در المپیاد آزمایشگاهی شیمی در سطح استان رتبه اول را کسب کرده و در مورخه هشتم خردادماه جاری به مسابقات کشوری در قزوین معرفی شده است.

وی ادامه داد: از آنجا که این دانش آموز از حجاب چادر و پوشیه برخوردار بوده توصیه شده بود که برای رعایت دستورالعمل ایمنی آزمایشگاهی از روپوش سفید در آزمایشگاه استفاده نماید که وی از این کار امتناع نموده بود لذا مسئولین برگزاری استان شرایط آزمایشگاهی مسابقات را برای وی به گونه ای آماده نمودند تا با پوشش مورد نظردر مسابقات شرکت نماید و مسایل ایمنی هم برای ایشان رعایت گردد.

معاون رسانه مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش تصریح کرد: بنابراین خبر عدم معرفی دانش آموز نادرست و فاقد اعتبار و صحت بوده و بر خلاف آنچه در فضای مجازی منتشر گردیده فقط رعایت دستورالعمل و پیشگیری از آسیب های احتمالی مورد نظر بوده است.

به هر روی؛ مسابقات چه ملی باشد چه بین الملی، چه منطقه ای باشد و چه کشوری، نباید کسی به خود اجازه دهد تا دانش آموزی را به دلیل داشتن چادر از مسابقه ای محروم کند و انتظار افکار عمومی این است که آموزش و پرورش موضع در خوری در این خصوص بگیرد و با نظارت و کنترل و برخورد با چنین اتفاقاتی مانع برخورد سلیقه ای افراد در این زمینه ها شود. نباید فراموش کنیم که در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش به داشتن نظامی اسلامی که هدف آن دستیابی به حیات طیبه است تاکید شده است.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

خطیب نماز جمعه تهران: مصلی برای نماز جمعه است نه تجارت

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه ژوئن 29, 2016 1:06 pm

خطیب نماز جمعه تهران: مصلی برای نماز جمعه است نه تجارت


آیت‌الله موحدی کرمانی با انتقاد از وضعیت کنونی نمازگزاران در مصلای تهران، گفت: من از متصدیان مصلی تقاضا می‌کنم هرچه زودتر بکوشند تا نمازگزاران از مصلی استفاده کنند، چون مصلی برای نماز جمعه است و برای تجارت نیست.

وی ادامه داد: نمازگزاران با زبان روزه در مقابل آفتاب نماز می‌گزارند و این درحالی است که این سوال ایجاد می‌‌شود که چرا مصلی در جایگاه اصلی‌اش قرار نمی‌گیرد و این در یک کلمه ظلم به نمازگزاران و روزه‌داران است و خدا از این ظلم به‌راحتی نمی‌گذرد.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

امام جمعه مشهد: بسياري از عقد ازدواجها از ابتدا باطل است

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه جولاي 08, 2016 3:06 pm

ايت الله علم الهدي امام جمعه مشهد:
بسياري از عقد ازدواجها از ابتدا باطل است


متأسفانه امروز خیلی از ازدواج‌هایی که صورت می گیرد از اصل باطل است و اصلا صیغه عقد محقق نمی‌شود چون وقتی جوانی می‌گوید «من می‌خواهم به خاطر تاریخ تولد همسرم ۱۳۷۵ سکه را مهریه او قرار دهم» در حالی که هنوز حقوق سر برج ندارد.

ظاهر چنین عقدی درست بوده و این مهریه بر ذمه اوست اما بحث روی اراده مرد در پرداخت مهریه است.
اگر مردی تصمیم به پرداخت مهریه نداشته باشد و برای آن اراده نکند، اصل عقد باطل است. در نتیجه هیچ انسان عاقلی با دست خالی زنی نمی‌گیرد که بخواهد ۱۳۷۵ سکه بهار آزادی مهرش کند.
این تصمیمات معمولا روی همان حساب «مهریه را چه کسی داده و چه کسی گرفته» اتخاذ می‌‌شود.
تهیه ۱۴ سکه برای جوانی که کار کند و اراده داشته باشد، بعید نیست اما متأسفانه پدر و مادرها به این مسئله شرعی توجه کافی ندارند که وقتی جوان ۵۰۰ سکه مهر کند، توانایی پرداخت آن را نخواهد داشت. (= پس چطور تعداد بالا سكه مهريه مي كند؛ حتما اراده پرداخت را ندارد، و اين موجب باطل بودن عقد از ابتداست) بچه انسان پاره جگر اوست و نباید او را به کسی بدهند که به این مسائل عقلانی توجه ندارد.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

چگونه برده‌های آفریقایی انگلیسی‌ها را متمدن کردند

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه سپتامبر 03, 2016 9:02 am

چگونه برده‌های آفریقایی انگلیسی‌ها را متمدن کردند


گروه بین‌الملل مشرق- خلاصه گزارش: این تصور درباره تاریخ که غربی‌ها با حضور در یک کشور یا منطقه مردم آن را متمدن می‌کردند، کاملاً اشتباه است. شواهد مختلف نشان می‌دهد اتفاقاً برده‌هایی که این کشورها از میان سیاه‌پوستان آفریقا می‌گرفتند، کشورهایی مانند انگلیس را متمدن کرده‌اند. مردم لندن تا پیش از برده‌داری، نه تنها بی‌سواد بودند، بلکه کاری که با فضولات انسانی می‌کردند، مشمئزکننده بود و هر سال تبدیل به پدیده‌ای به نام «تعفن بزرگ» می‌شد. بانک‌های انگلیسی و حتی بانک مرکزی این کشور با سودی تأسیس شد که از برده‌داری به دست آمده بود. انقلاب صنعتی در این کشور بدون وجود برده‌ها شاید هیچ‌گاه اتفاق نمی‌افتاد. پیش‌رفت‌های پزشکی انگلیسی‌ها نتیجه آزمایش آن‌ها روی برده‌هایی بود که در مسیر انتقال به کشورهای غربی، جان خود را از دست می‌دادند. الغای برده‌داری در این کشور هم صرفاً به خاطر سودی محقق شد که به برده‌داران می‌رسید، نه از روی انسانیت. همه این‌ها یعنی برده‌های آفریقایی بودند که نه تنها امپراتوری انگلیس را ساختند، بلکه مردم این کشور را متمدن کردند.

Image
برده‌های آفریقایی به زور وارد کشتی می‌شوند
تا به کشورهای غربی منتقل شوند

شاید خواندن رمان‌هایی مانند «رابینسون کروزوئه» این عقیده را در ذهن ما بپروراند که غربی‌ها با کشف و اشغال هر منطقه و جزیره‌ای، ساکنان بومی آن را پس از به بردگی گرفتن، «متمدن» کرده‌اند، اما واقعیت غیر از این است. البته مسلماً تعریف ما از «تمدن» هم در این‌باره تعیین‌کننده است. اگر تمدن را به معنای سواد خواندن و نوشتن یا پیش‌رفت صنعتی توصیف کنیم، قطعاً غربی‌ها موجب پیش‌رفت بومیان در این نوع «تمدن» شده‌اند. اما اگر جنبه‌های دیگری از تمدن را در نظر بگیریم، متوجه خواهیم شد که اتفاق دقیقاً عکس این مطلب صحت دارد: غربی‌ها به وسیله بومیانی متمدن شده‌اند که زمانی برده آن‌ها بودند

در این گزارش، به توضیح این مسئله خواهیم پرداخت که چگونه انگلیسی‌ها[1] موجودیت کشورشان را نه تنها مدیون بومیان، بلکه مدیون بردگان آفریقایی خود هستند. سبک زندگی اقتصادی انگلیس با برده‌داری ساخته شد، حول محور برده‌داری می‌چرخید، به برده‌داری وابسته بود. سال 1562 هم‌زمان با حکومت ملکه الیزابت اول، کاپیتان «جان هاوکینز» عازم اولین سفر ثبت شده در تاریخ برای انتقال برده از آفریقا به نفع انگلیسی‌ها شد.

وی طی شش سال، سه سفر انجام داد و بیش از 1200 آفریقایی را اسیر کرد و به عنوان «کالا» در مستعمره‌های اسپانیا فروخت. تعداد دقیق کل سفرهای انگلیسی‌ها برای آوردن برده از آفریقا[2] شاید هرگز مشخص نشود، اما طی 245 سال فاصله اولین سفر هاوکینز تا الغای برده‌داری، انگلیسی‌ها[3] حدود 10 هزار سفر برای این کار یعنی «تجارت برده[4]» انجام دادند.

لندن: از شهری قرون وسطایی و مشمئزکننده تا ثروتمندترین شهر دنیا

برده‌داری نه تنها انگلیس را ساخت، بلکه انگلیسی‌ها را متمدن کرد.
«پدران» انگلیس با ساخت کشتی‌های انتقال برده و یا اداره مزارع بزرگ در کارائیب، به شدت ثروتمند شدند. هنگامی که آن‌ها فوت کردند، فرزندانشان این ثروت را به ارث بردند و با آن، بانک‌هایی را ساختند که تا همین امروز هم فعال هستند، مانند بانک «بارکلیز[5]». بعدها با همین ثروت، کارخانه‌ها و ریل‌های راه‌آهن ساخته و اوراق بهادار دولتی خریده شد. و وقتی زمان اقتضا کرد، همین پول‌ها خرج ساخت کتاب‌خانه، موزه و دانشگاه شد. این یعنی، برده‌داری نه تنها انگلیس را ساخت، بلکه انگلیسی‌ها را متمدن کرد.

لندن در دوران اوج امپراتوری انگلیس، پایتخت فرهنگی و اقتصادی جهان بود و امروز هم یکی از ثروتمندترین و بانفوذترین شهرهای جهان محسوب می‌شود. با این حال، جالب است بدانید که تا پیش از آغاز تجارت برده در انگلیس، بیش از 90 درصد از جمعیت لندن، بی‌سواد بودند و در این شهر، از پیش‌رفت‌های صنعتی حدود 900 صد سال قبل رومیان، خبری نبود. تنها بی‌سوادی در لندن موج نمی‌زد. تنها مسئله این نبود که خیابان‌های این شهر، چراغ نداشتند و آسفالت نبودند. انگلیسی‌های ساکن لندن[6]، خیلی راحت زباله‌های خود و حتی فضولات انسانی را در خیابان‌ها می‌انداختند[7].

Image
بخشی از برخورد غربی‌های «متمدن» با برده‌های سیاه‌پوست؛
تیراندازی برده‌ها در «المپیک وحشی‌ها»؛ سنت‌لوئیسِ آمریکا

آمارها نشان می‌دهد بین سال‌های 1348 تا 1665، شیوع طاعون 16 بار در لندن (بیش از 30 بار در انگلیس[8]) رخ داد و گاهاً حدود یک چهارم از جمعیت این شهر را کشت[9]. اکثر خانه‌ها از چوب، گل و کود ساخته شده بودند. و نکته مهم این‌که همه این‌ها هم‌زمان با استقرار امپراتوری‌های بزرگ جهان در کشورهای سیاه‌پوست آفریقا بود، زمانی که مراکز آموزشی و فرهنگی جهان، عمدتاً آفریقایی بودند.

در حالی که اروپا یک دوره طولانی از عقب‌ماندگی فکری، اقتصادی و فرهنگی موسوم به «عصر تاریکی» را تجربه می‌کرد، عصر روشنایی در تقریباً تمام نقاط قاره آفریقا سپری می‌شد. تمدن‌های پیش‌رو در این عصر طلایی آفریقا، امپراتوری «بنین[10]»، پادشاهی «غنا[11]» و امپراتوری «مالی[12]» بودند. طی دوره اوایل قرن 16 تا اوایل قرن 19، میلیون‌ها برده از غنا، مالی و سراسر غرب آفریقا ربوده شدند.

اواسط قرن 18، انگلیس به بزرگ‌ترین کشور برده‌دار در دنیا تبدیل شده و بنادر بزرگ، شهرها و حتی آب‌راه‌های این کشور همگی با سرمایه‌ای ساخته شده بود که از راه برده‌داری به دست آمده بود. شکی نیست که تجارت برده عاملی شد تا لندن از یک شهر قرون وسطاییِ بی‌خبر از تمدن، به ثروتمندترین و مرفه‌ترین شهر جهان تبدیل شود. برده‌داری برای اقتصاد انگلیس حیاتی بود، از اقتصاد خاندان سلطنتی و حتی کلیسای انگلستان گرفته تا اقتصاد خرد میان مردم. به همین دلیل، اسقف اعظم کانتربری در مقابل خدا و سیاستمداران انگلیسی مقابل پارلمان، از برده‌داران انگلیسی دفاع می‌کردند.

انگلیس حیات و تمدن خود را مدیون برده‌های آفریقایی است

«اریک ویلیامز[13]» محقق اهل «ترینیداد و توباگو» در کتاب معروف خود «سرمایه‌داری و برده‌داری» (1944)، به خوبی نشان می‌دهد که چگونه سود برده‌داری موجب «بارور» شدن شاخه‌های زیادی از اقتصاد لندن و نهایتاً وقوع انقلاب صنعتی در انگلیس شد. از تولید محصولاتی مانند تنباکو، شکر و پنبه گرفته تا رونق اسکله‌ها، انبارها، کارخانه‌ها، تجارت‌خانه‌ها و بانک‌های انگلیس، برده‌ها در گسترش اقتصادی انگلیس نقش اساسی را داشته‌اند.

اقتصاد انگلیس رونق خود را مدیون پدیده زشت برده‌داری است

«رابرت بلک‌برن» تاریخ‌دان انگلیسی معتقد است ارزش اقتصاد انگلیس در سال 1770 معادل 4 میلیون پوند (500 میلیون پوند به پول امروز) بوده است. جالب این‌که در همین دوران، سود تجارت برده‌داری در انگلیس معادل 3.8 میلیون پوند (450 میلیون پوند امروزی) برآورد شده است.

بانک مرکزی انگلیس با سود حاصل از برده‌داری تأسیس و اداره شد.
بانک‌داری در حال حاضر بزرگ‌ترین صنعت انگلیس است، اما می‌دانیم که جدای از «برادران بارکلیز» که خود تاجر برده بودند، شماری از بانک‌دارهای دیگر انگلیس نیز از طریق برده‌داری صاحب سرمایه شده‌اند. سابقه «بارینگز» و «اچ‌اس‌بی‌سی» به خانه بانکی «توماس لیلاند» می‌رسد که برده‌دار بود. حتی تأسیس بانک مرکزی انگلیس هم گره‌ای کور به سرمایه‌های حاصل از برده‌داری خورده است. «سِر ریچارد نیو» که نیم قرن رئیس این بانک بود، از قضا، رئیس گروهی از غارتگران تحت عنوان «انجمن بازرگانان هند غربی[14]» هم بود، انجمنی که به شدت مقابل تصویب قوانین الغای برده‌داری مقاومت می‌کرد.

به همه دلایلی که ذکر شد و چندین و چند دلیل دیگر، جهان غرب که اکنون «متمدن» شده، اصل موجودیت خود را مدیون کاری دقیقاً ضدتمدن است: تجارت برده‌داری. به طور خاص، برده‌ها با پیش بردن انقلاب صنعتی و تحرک بخشیدن به اقتصاد و تجارت امپراتوری انگلیس، پایه‌های تمدن مدرن انگلیس را بنا نهادند.

افتخار انگلیسی‌ها به قرن‌ها برده‌داری

بناهای یادبود هر شهر، عمدتاً نشان‌دهنده بخش‌هایی از تاریخ است که مردم آن شهر به آن افتخار و تمدن خود را با آن توصیف می‌کنند. در لندن هم مجسمه‌ها و بناهای یادبود بزرگی را می‌بینید که دخالت عمیق انگلیس در تجارت برده را «گرامی می‌دارند.» بسیاری از نقاط دیدنی لندن هم با برده‌داری ارتباط نزدیکی دارد. به عنوان مثال، «سِر هانس اسلون» که مجسمه‌اش در میدان «اسلون» گذاشته شده، سهام‌دار اصلی یکی دیگر از سازمان‌های غارتگر انگلیس به نام «کمپانی سلطنتی آفریقا» بوده است. اسلون هم‌چنین رئیس انجمن سلطنتی و بنیان‌گذار «موزه انگلیس» بود.

Image
مجسمه «هانس اسلون» یکی از نمادهای برده‌داری،
در میدانی به همین نام در لندن

موزه انگلیس در ابتدا برای نگه‌داری غنیمت‌هایی تأسیس شد که از کشورهای آفریقایی به غارت رفته بود.
صحبت از موزه انگلیس شد: موزه‌ها هم نمادهایی عالی از تمدن مدرن هستند. اما سابقه موزه‌های انگلیس هم جالب است: قبل از دوران برده‌داری، موزه‌ها معمولاً کوچک و مخصوص قشر اشراف بودند. اما این وضعیت در دوران اوج برده‌داری در قرن 19 در انگلیس تغییر کرد و موزه‌های مدرنی که امروز می‌شناسیم، شکل گرفتند. موزه‌های مدرن هم‌زمان با هجوم اموال و سوغاتی‌های غارت شده از نقاط مختلف دنیا به درون قلمروی امپراتوری انگلیس، متولد شدند. به عنوان مثال، «موزه انگلیس» در اصل به عنوان انباری برای نگه‌داری مصنوعاتی تأسیس شد که بین قرن‌های 17 تا 19 از آفریقا غارت شده بودند.

مورخان معتقدند انگلیسی‌ها دموکراسی خود را هم مدیون برده‌هایشان هستند.
احتمالاً یکی از بزرگ‌ترین فوایدی که برده‌ها برای «تمدن» انگلیس داشتند، دادن فرصت به برده‌داران و خانواده‌های آن‌ها جهت شرکت در فعالیت‌های تحقیقاتی‌ای بود که منجر به اختراعات متعدد و حرکت رو به جلوی انقلاب صنعتی شدند. مثلاً اگر برده‌داری نبود، «جیمز وات» کجا می‌توانست اولین موتور بخارِ واقعاً کارآمد را طراحی کند و بسازد! بسیاری از مورخان حتی معتقدند برده‌داری در ایجاد دموکراسی در انگلیس هم بسیار مهم بود، چون به مردان وقت بیش‌تری برای شرکت در فعالیت‌های عمومی می‌داد.

برده‌ها یک خاصیت دیگر هم برای انگلیسی‌ها داشتند. کشتی‌های انتقال بردگان، دلیل اصلی انفجار علم پزشکی در انگلیس بودند. این کشتی ها اساساً حکم یک آزمایشگاه شناور را داشتند و به محققان پزشکی فرصت می‌دادند تا دوره ابتلای بیماری‌ها را در آزمایشگاه‌های «کنترل‌شده و قرنطینه» مطالعه کنند.

پزشکان و محققان انگلیسی، اطلاعات بی‌نهایت ارزشمندی را درباره طیف وسیعی از بیماری‌ها، از جمله مالاریا، آبله، وبا، تب زرد، اسهال، و حصبه، از جسدها یا بدن‌های در حال مرگ بردگان استخراج کردند. شرایط موجود در کشتی‌های انتقال برده آن‌قدر بد بود که «ویلیام ویلبرفورس[15]» (از رهبران جنبش الغای برده‌داری) سال 1789 طی سخنرانی خود در پارلمان انگلیس درباره تجارت برده، برآورد کرد که حدود نیمی از بردگان، یعنی شش میلیون نفر، هنگام انتقال از آفریقا و قبل از رسیدن به مقصد، جان خود را از دست داده‌اند.

Image
جای تعیین‌شده برای برده‌ها در نقشه یکی از کشتی‌های انتقال برده

سود هنگفت انگلیسی‌ها از الغای برده‌داری

برده‌داران انگلیسی از روی انسانیت نبود که با الغای برده‌داری موافقت کردند، بلکه منافع مادی‌شان این‌گونه اقتضا می‌کرد.
آن‌گونه که پروفسور «اریک ویلیامز» توضیح می‌دهد، انگلیسی‌ها نهایتاً برده‌داری را الغا کردند، اما نه به دلایل اخلاقی، بلکه صرفاً به این دلیل که الغای برده‌داری، سودآورتر از ادامه آن بود. خاک کشتزارهای شکر به خاطر یک قرن کشت شکر، دیگر توان کافی برای رشد محصول را نداشت و بنابراین دیگر سودی هم از آن‌ها به دست نمی‌آمد. این‌بار، سود صاحبان برده در فروش برده‌هایشان به دولت بود، نه ادامه استفاده از آن‌ها برای کار در مزارع.

سال 1833، دولت انگلیس معادل 17 میلیارد پوند (تقریباً 40 درصد از بودجه دولتی) را به عنوان «غرامت» به برده‌داران پرداخت کرد. اتفاقاً «سِر جیمز داف[16]» که ارتباط خانوادگی نسبتاً نزدیکی هم با «دیوید کامرون» نخست‌وزیر انگلیس دارد[17]، یکی از همین صاحبان برده بود که سهمی از این مبلغ هنگفت به جیب زد. چرا؟ به این دلیل که توانسته بود از بردگان آفریقایی کار بکشد و از آن‌ها سودجویی کند. نکته عجیب این‌که خود این بردگان مبلغی به عنوان غرامت دریافت نکردند.

گروه سازمان «کاریکام» متشکل از 15 کشور حوزه کارائیب و وابسته‌های آن‌ها، اخیراً به دیوید کامرون فشار آورد تا انگلیس رسماً به خاطر تاریخ طولانی برده‌داری خود عذرخواهی و به قربانیان، غرامت پرداخت کند. با این حال، کامرون وقتی در پارلمان جامائیکا با این مسئله مواجه شد، نه تنها حاضر به عذرخواهی نشد، بلکه به مردم این کشور گفت از این مسئله «عبور کنند.»

اما چرا کامرون از یک عذرخواهی خشک و خالی دریغ می‌کند؟ چون بعد از عذرخواهی موضوع غرامت مطرح خواهد شد و مجله «هارپرز» تخمین زده که برده‌ها بین سال‌های 1619 تا 1865 (زمانی که برده‌داری الغا شد)، 222،505،049 ساعت کار اجباری انجام داده‌اند. این تعداد ساعت با احتساب بهره مرکب و محاسبه طبق پول امروز، به معنای بدهکاری 100 تریلیارد دلاری برده‌داران به مردم و دولت‌های آفریقایی است[18]. آمار و ارقام نشان می‌دهد ثروتی که انگلیسی‌ها تنها از برده‌داری در جامائیکا به جیب زده‌اند، از سود حاصل از 13 مستعمره این کشور در آمریکا که آخرین ایالت‌های استقلال‌یافته بودند، بیش‌تر بود.

Image
الیزابت اول، هزینه یکی از اولین سفرهای انتقال برده برای
انگلیس را تأمین کرد

هر سال نمایندگان وزارت دارایی آلمان با نمایندگان بازماندگان هولوکاست در اروپا دیدار و در مورد پرداخت غرامت صحبت می‌کنند. تا کنون، آلمان 89 میلیارد دلار غرامت به قربانیان یهودی جنایات نازی‌ها پرداخت کرده است. اگر ادعای یهودی‌ها برای دریافت غرامت بجاست، قطعاً مردم کارائیب هم همین حق را دارند. مشخص نیست چرا کسی از کامرون نمی‌خواهد تا به یهودی‌ها هم بگوید به جای دریافت غرامت، از مسئله هولوکاست «عبور کنند.»

این تبعیض نژادی دولت انگلیس نشان می‌دهد هنوز هم خوی برده‌داری را فراموش نکرده است؛ وگرنه چگونه ممکن است یهودیان اروپا حق دریافت میلیاردها دلار غرامت را داشته باشند، اما آفریقایی‌ها حق نداشته باشند حتی یک عذرخواهی تحویل بگیرند. آن هم بعد از این‌که «تمدن» انگلیس را ساختند.

کشورها را نباید صرفاً با آن‌چه که از تاریخ خود در ذهنشان نگه می‌دارند شناخت، بلکه باید آن‌ها را از روی بخش‌هایی از تاریخشان شناخت که آگاهانه تلاش می‌کنند فراموششان کنند. انگلیسی‌ها هم امروز تمام تلاش خود را می‌کنند (گزارش مشرق را از این‌جا بخوانید) تا فراموششان شود[19] چگونه برده‌داری[20] بود که نه تنها انگلیس را پررونق[21]، بلکه انگلیسی‌ها را متمدن کرد.

[1] British Involvement in the Transatlantic Slave Trade Link

[2] Britain, slavery and the trade in enslaved Africans Link

[3] Britain's role in the slave trade Link

[4] The slave trade - a historical background Link

[5] Barclays admits possible link to slavery after reparation call Link

[6] Great Stink Link

[7] The Disposal of Human Waste: A Comparison Between Ancient Rome and Medieval London Link

[8] Plague in England: National Epidemics 1348-1665 Link

[9] London plagues 1348–1665 Link

[10] Benin Empire Link

[11] Ghana Empire Link

[12] Mali Empire Link

[13] Eric Williams Biography Link

[14] London Society of West India Planters and Merchants Link

[15] William Wilberforce Biography Link

[16] James Duff, 5th Earl Fife Link

[17] How do we know David Cameron has slave owners in family background? Link

[18] Did John Hope Franklin Want $100 Trillion for Blacks? Link

[19] The history of British slave ownership has been buried: now its scale can be revealed Link

[20] Slavery and the 'Scramble for Africa' Link

[21] How African Slaves Created A Prosperous New Britain Link
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

اشاره به دشمني با زبان وحي به اسم حفظ زبان پارسي

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه سپتامبر 10, 2016 1:52 pm

اشاره به دشمني با زبان وحي به اسم حفظ زبان پارسي


مهر نوشت: مدیرکل دفتر تألیف کتاب های درسی ابتدایی و متوسطه نظری وضعیت جایگزینی واژگان فارسی به جای واژگان عربی در کتاب های درسی را تشریح کرد.

محمود امانی طهرانی درباره‌ جایگزینی واژگان فارسی به جای واژگان عربی در کتاب های درسی گفت: پاره ای از واژگان عربی که در متون کهن فارسی همچون اشعار سعدی، حافظ، فردوسی و خاقانی وجود دارد، در بافت زبان فارسی شناسنامه گرفته اند و حساسیتی بر روی آنان وجود ندارد.

وی افزود: اما با واژگان جدید عربی همچون واژگان انگلیسی برخورد می شود و وارد کتاب های درسی نمی شوند، فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز برای تولید واژگان جدید از بن واژه های فارسی استفاده می کند.

مدیرکل دفتر تألیف کتاب های درسی ابتدایی و متوسطه نظری اضافه کرد: بنابراین اینگونه نیست که حساسیتی که به زبان های خارجی همچون لاتین، فرانسه و یونانی وجود دارد نسبت به زبان عربی وجود نداشته باشد، اما نمی خواهیم پیشینه غنی گنج ادبیات فارسی را از دست بدهیم.

امانی طهرانی تصریح کرد: لغات عربی که در ادبیات فارسی ما جا گرفته اند به منزله گنج حکمت فارسی است، کاری که در ترکیه با تبدیل خط انجام دادند و پیشینه خود را از دست دادند ما نمی خواهیم این اتفاق برای ما بیفتد، واژگانی که در متون قدیمی و بیهقی وجود دارند در جامعه شناسنامه گرفته اند و حتی به گونه ای جا گرفته اند که مشتقات آن نیز در عربی وجود ندارد.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

سي درصد از افراد تحت پوشش كميته امداد و بهزيستي از دهكهاى با

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه سپتامبر 24, 2016 2:56 pm

سي درصد از افراد تحت پوشش كميته امداد و بهزيستي از دهكهاى بالا (ثروتمندان)


به گزارش مشرق، احد رستمی در همایش اهمیت ارزیابی برنامه‌ها و سیاست‌های اجتماعی به موضوع ارزیابی سیاست‌های اجتماعی در ایران اشاره کرد و گفت: از سال 1383 که وزارت رفاه تشکیل شد، قرار بود بودجه رفاه از طریق وزارت رفاه توزیع شود و تعامل با سازمان مدیریت و دستگاه‌های حمایتی وجود داشت تا کار پیش برود.

وی افزود: اما چالش نخست این بود که مستندات دال بر اثرگذاری و اثربخشی اجرای طرح‌ها چیست؟ وزارت رفاه فاقد ابزارهای مناسبی برای ارزیابی برنامه‌ها بود.
مدیر کل دفتر مطالعات رفاه اجتماعی وزارت تعاون کار و رفاه اجتماعی با بیان اینکه به همین علت در معاونت رفاه اجتماعی به این نتیجه رسیدیم که باید محاسبه فقر چند بعدی را دنبال کنیم اظهار کرد: این برنامه از مدتی پیش در دستور کار ما قرار گرفت و به گزارش وضعیت مختلفی از استان‌های مختلف دست پیدا کردیم. به عنوان مثال علی رغم اینکه میانگین کشوری فقر چند بعدی شهری 5.3 و فقر چند بعدی روستایی 4 بود اما با توزیع بسیار نامتوازن آن در استان‌های مختلف روبرو هستیم.

وضعیت «فقر سلامت، آموزش و مسکن» در کشور
توزیع فقر در کشور نامتوازن است

رستمی افزود: زمانی که فقر چند بعدی را بر اساس ابعادش بررسی کردیم نیاز استانها متفاوت شد. به عنوان مثال در بعد فقر سلامت استان‌هایی چون کردستان و لرستان در بعد شهری بیشترین آسیب پذیری را دارند و در مناطق روستایی به لحاظ فقر سلامت، استان‌های البرز و هرمزگان بیشترین آسیب پذیری را دارند.

رستمی ادامه داد: یا در خصوص «فقر آموزش»، استان سیستان و بلوچستان هم در بعد شهری و هم روستایی بیشترین آسیب پذیری را نسبت به استان‌های دیگر دارد. همچنین ابعاد دیگری چون «مسکن» استانداردهای زندگی و ... بررسی شده و مشخص شد توزیع فقر کاملا در کشور متفاوت و نامتوازن است. در برخی استان‌ها با فقر بهداشت، در برخی با فقر مسکن و در برخی با فقر آموزش روبرو هستیم.

مدیر کل دفتر مطالعات رفاه اجتماعی وزارت تعاون کار و رفاه اجتماعی با بیان اینکه به عنوان مثال علی رغم آنکه در استان‌هایی چون آذربایجان شرقی و یزد درصد فقر چند بعدی شهری و روستایی پایین است، اما آسیب پذیری «زنان سرپرست خانوار» در این مناطق بیشتر است گفت: محاسبه فقر چند بعدی تلاشی بود تا بتوانیم پیوندی میان بودجه و برنامه ریزی بخش‌های مختلف ایجاد کنیم؛ به عنوان مثال این موضوع که سیستان و بلوچستان گرفتار فقر آموزش است کمک می‌کند تا تخصیص بودجه برای این مناطق بهبود پیدا کند.

دهک‌بندی 23 میلیون خانوار در ایران

وی ادامه داد: تجمیع پایگاه اطلاعاتی رفاه ایرانیان از سال 87 در وزارت رفاه سابق شروع شد اما از دو سال پیش با جدیت جمع آوری اطلاعات را شروع کردیم و موارد مختلفی اعم از نوع پوشش بیمه‌ها، نوع خودرو، شغل خانوار، اطلاعات مالیاتی، محل سکونت، اطلاعات وام‌های دریافتی خانوار و ... بر اساس روش‌های مختلف ثبت شد و توانستیم 23 میلیون خانوار در ایران را دهک بندی کنیم و به تحلیل‌هایی فراتر از حد انتظار رسیدیم.

مددجوی کمیته امداد شدن، یکی از ملاک‌های خواستگاری در برخی مناطق کشور
مدیر کل دفتر مطالعات رفاه اجتماعی وزارت تعاون کار و رفاه اجتماعی با بیان اینکه یکی دیگر از اطلاعات ما این بود که فقر را با میزان مستمری بگیران مناطق مختلف تطبیق دادیم گفت: در برخی مناطق به علت فقر بالا شمار مستمری بگیران بالا بود. در برخی مناطق فقر بالا نبود اما شمار مستمری بگیران بالا بود. جالب است که در برخی مناطق کشور تحت پوشش بودن کمیته امداد در حال تبدیل به یک فرهنگ است و یکی از ملاک‌های خواستگاری رفتن دامادها در آن مناطق تحت پوشش بودن کمیته امداد است.


لزوم خروج عده‌ای از شمول بیمه کارگران ساختمانی
وی افزود: یکی دیگر از اطلاعاتی که در سامانه رفاه ایرانیان ثبت می‌شود، مربوط به «بیمه کارگران ساختمانی» است. دولت از بیمه کارگران ساختمانی حمایت می‌کند. در ثبت اطلاعات به این نتیجه رسیدیم که برخی اعضای اصناف دیگر نیز از بیمه کارگران ساختمانی استفاده می‌کنند در حالیکه لزومی ندارد و دولت نباید به این اقشار بیمه مجانی ارائه کند و این افراد باید از بیمه کارگران ساختمانی خارج شوند.

اطلاعاتی که حاکی از پوشش دهک‌های بالای درآمدی توسط بهزیستی و کمیته امداد است

رستمی همچنین درباره پوشش نهادهای حمایتی کمیته امداد و بهزیستی گفت: هر چند دهک‌های پایین درآمدی عمدتا افرادی هستند که تحت پوشش کمیته امداد قرار دارند اما نشتی‌هایی داشتیم که نشان می‌داد دهک‌های بالای درآمدی نیز از امکانات بهزیستی و امداد استفاده می‌کنند. در سال 93 کمیته امداد بر اساس این اطلاعات حدود 30 درصد این افراد را از پوشش خود خارج کرد.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

براندازی در ایران از طریق تهاجم فرهنگی

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه آپريل 17, 2017 6:57 pm

پیشنهاد روزنامه آمریکایی به ترامپ؛
براندازی در ایران از طریق تهاجم فرهنگی/ نوروز فرصت مناسبی است!


Image

به گزارش سرویس سیاسی جام نیـوز، پس از دشمنی های آمریکا از طریق اعمال تحریم های جدید و کارشکنی در اجرای برجام، یک روزنامه آمریکایی پیشنهاد داده که ترامپ در عید نوروز برای مردم ایران پیام دوستی بفرستد.

نیویورک پست (nypost) نوشته، آمریکا باید با استفاده از فرصت عید نوروز به مردم مظلوم ایران نشان دهد که دوستی در کاخ سفید دارند!

این روزنامه به شدت از سیاست های منطقه ای دولت پیشین آمریکا انتقاد کرده و نوشته، دولت اوباما به جای حمایت از شورش های مصر و لیبی باید از ناآرامی های سال 88 در ایران حمایت می کرد.

نیویورک پست پیشنهاد تلاش برای براندازی حکومت ایران از طریق تهاجم فرهنگی را نیز ارائه داده است.

در این گزارش، از اینکه در ایران دوران شاه، "برخی در کنار ساحل برهنه می شدند و دختران و پسران با هم در خیابان ها قدم می زدند و ..." اما در جمهوری اسلامی با چنین رفتارهایی مخالفت می شود، ابراز ناراحتی شده است.

به نوشته این روزنامه آمریکایی، واشنگتن باید به کسانی که خواستار "بی حجابی، قدم زدن با دوست پسر و ..." هستند این پیام را برساند که با اهداف آنان همراه است تا بتواند چیزی شبیه بهار عربی در ایران راه انداخته و حکومتی "لیبرال و حامی غرب " را در این کشور بر سر کار بیاورد.


"بهار عربی" واژه ای است که رسانه های غربی برای "بیداری اسلامی" از آن استفاده می کنند؛ پدیده ای که به سقوط برخی حکومت های دیکتاتور حامی غرب در منطقه انجامید.

نیویورک پست ضمن بیان اینکه "پیشنهاد ما به ترامپ این است که طی پیامی نوروز را به مردم ایران تبریک بگوید" افزود: اکنون زمان آن است که اتحاد خود با مردم ایران را به نمایش بگذاریم [!] ... مردمی که در زمان اوباما دوستی در کاخ سفید نداشته اند.

Image
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

ایران در سرعت پیرشدن جمعیت رتبه سوم جهان را دارد

پستتوسط najm134 » شنبه اکتبر 28, 2017 7:25 am

ایران در سرعت پیرشدن جمعیت رتبه سوم جهان را دارد


نماینده مردم زنجان و طارم در مجلس شورای اسلامی گفت: ایران به لحاظ سرعت پیر شدن جمعیت در رتبه سوم کشورهای جهان قرار دارد.

فریدون احمدی در حاشیه بازدید از هفت باغ مهربانی (خانه سالمندان زنجان) در جمع خبرنگاران، با بیان اینکه خوشبختانه امروز خانه سالمندان زنجان با سال‌های گذشته تفاوت‌های اساسی دارد، اظهار کرد: کاری که برای رضای خدا باشد همیشه بهترین پاسخ را دریافت می‌کند و امور به درستی انجام می‌شود. این در حالی است که حدود ۳۰ سال دیگر، جمعیت کشور سالمندی خواهد بود و به ازای هر دو نفر بازنشسته یک نفر شاغل خواهیم داشت.

وی با اشاره به وضعیت زاد و ولد و فرزندآوری و اینکه تمایل به زندگی مجردی افزایش پیدا کرده است، ادامه داد: باید از همین امروز به فکر زیرساخت‌هایی برای نگه‌داری معلولان و سالمندان باشیم؛ این در حالی است که به هیچ وجه اماکن درخور شأنی برای نگهداری سالمندان طی ۳۰ سال آینده نداریم.

احمدی با اشاره به اینکه باید لایحه‌ای از سوی دولت برای بررسی وضعیت سالمندان ارائه شود، خاطرنشان کرد: تاکنون با وجود اینکه مسئولان در جریان پیر شدن جمعیت قرار دارند، طرح خاصی در این خصوص ارائه نشده است و متاسفانه برنامه‌ریزی جدی برای توجه به زیرساخت‌های مربوط به سالمندان صورت نگرفته است. البته باید در نظر بگیریم که دستگاه‌ها با محدودیت اعتبار مواجه اند و خیریه‌ها نیز تا حدی امکان حمایت دارند.

نماینده مردم زنجان و طارم در مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه دولت باید از محل اعتبارات دولت، سرمایه‌گذاری‌های جدی در این بخش انجام دهد، یادآور شد: سیل جمعیت کشور رو به پیری است و تنها تکیه به خیریه‌ها جواب نخواهد داد. این در حالی است که سالمندان نیاز دارند که از زندگی لذت ببرند و اگر زیرساخت‌های لازم فراهم شود به صورت طبیعی می‌توان برنامه‌های جانبی را برگزار کرد.

وی با بیان اینکه کشور باید برای سالمندان برنامه داشته باشد و متاسفانه خلاء جدی در این بخش وجود دارد، تاکید کرد: ایران روزی جوان‌ترین کشور دنیا بود و کسی هنوز خطر سالمند شدن جمعیت و اینکه نسل جوان دیروز به سنین بالاتر قدم گذاشته‌اند را باور نکرده است.
منبع: ایسنا
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

قطار شيوع تجاوز در قاره سردمداري فمينسم

پستتوسط najm134 » يکشنبه دسامبر 10, 2017 6:38 pm

براى آنها كه برهنگي زن غربي علامت بيشرفتگي جوامع غربي مي دانند
قطار شيوع تجاوز در قاره سردمداري فمينسم کمپین "من هم" برای افشای آزارجنسی زنان/ از بازیگران هالیوود تا وزیر خارجه سوئد

این تهیه کننده سینمای هالیوود وجود هر گونه ارتباط جنسی با این بازیگران را رد کرده است.
کمپینی در جهان به راه افتاده است با عنوان #metoo ( من هم).
خانم ها در این کمپین، ضمن اعتراف به اینکه مورد آزار جنسی قرار گرفته اند تجربه آزار جنسی خود را مطرح می کنند.

Image
هدف از این کمپین رسوا کردن آزاردهندگان جنسی و انتقاد از سکوت جامعه در این باره است.
این کمپین با این عبارت آغاز شد: من هم ... اگر همه خانم هایی که مورد آزار جنسی قرار می گیرند یا مورد تجاوز قرار گرفته اند می نوشتند «من هم» در این صورت درباره حجم مشکل، به مردم یک تصور می دهیم.

این هشتگ بعد از آن گسترش یافت که الیسا میلانو بازیگر مشهور سینمای آمریکا در توئیتری خواستار اعلام تجربیات دیگران درباره آزار یا تجاوز جنسی شد. این توئیتر 40 هزار بار تایید شد و 60 هزار نظر دریافت کرد
این هشتگ بیش از یک میلیون بار در سراسر جهان مورد استفاده قرار گرفت و بارها از سوی افراد مختلف استفاده شد.
وزیر خارجه سوئد
خانم "مارگوت والستروم" وزیر خارجه سوئد هم با پیوستن به این کمپین "من هم" گفت: من هم در عالی ترین سطح سیاسی، مورد آزار جنسی قرار گرفته ام. در بالاترین سطح سیاسی هم آزار جنسی خانم ها وجود دارد. او از بیان تجربه آزار جنسی خود خودداری کرده است.
تهیه کننده هالیوود: یک تهیه کننده مشهور هالیوود به نام "واینستین " از هیات مدیره شرکتش استعفا کرد. تعدادی از بازیگران مشهور هالیوود این تهیه کننده سینما را به آزار و تجاوز جنسی آنها در سه دهه اخیر متهم کرده بودند. این تهیه کننده سینما وجود هر گونه ارتباط جنسی با این بازیگران را رد کرده است. همزمان شرکت ژاپنی تویوتا نیز اعلام کرد درباره شراکت و همکاری با شرکت آمریکایی واینستین تجدیدنظر می کند. تویوتا اسپانسر یکی از برنامه های تولیدی این شرکت است.
شمار دیگری از زنان معروف هالیوود نیز با عضویت در این کمپین ، تجربه هایی از آزارجنسی خود را مطرح کرده اند.
Image
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

عدم تجديد ازدواج زنان و مردان + عدم همزيستي و عدم تعدد زوجات

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه ژانويه 02, 2018 12:28 pm

عوارض فرهنگ غلط:
عدم تجديد ازدواج زنان و مردان + عدم همزيستي و عدم تعدد زوجات


با رشد اشکال تنهاتر خانواده در غرب، این مفهوم دیگر معنای گذشته خود را در این بخش‌های جهان ندارد. خانواده در گذشته جمعی برای آرامش و تامین نیازهای روحی، روانی و محلی برای شادی بود.
سرویس جهان مشرق - خانواده به‌عنوان کانون اصلی پرورش و تربیت انسان از دوران کودکی تا بزرگ‌سالی نقشی بی‌بدیل در ساخت جامعه بازی می‌کند و کلید دست‌یابی به این کانون مقوله ازدواج است، این در حالی است که در دهه‌های اخیر ازدواج در جوامع مدرن به طرق مختلف به چالش کشیده شده است. جوامع مدرن با کنار گذاشتن مقوله ازدواج به‌عنوان یک اصل دینی و اجتماعی با مشکلات زیادی روبه‌رو شده‌اند. یکی از اصلی‌ترین تبعات از بین رفتن شکل سنتی خانواده، ظهور خانواده‌های تک نفره و رواج انواع خاصی از خانواده‌های تک والدینی است که هر کدام اثرات ویژۀ خود را دارند.
دلایل اصلی به وجود آمدن خانواده‌های تک والدینی درگذشته مرگ یکی از والدین براثر بیماری، جنگ، مرگ مادران و تصادفات بوده است. اما در سال‌های اخیر آمار مرگ‌ومیرهای ناشی از دلایل فوق کاهش پیدا کرده است اما شاخص‌های فرهنگی- اقتصادی به‌عنوان دلایل اصلی به وجود آمدن خانواده‌های تک والدینی افزایش‌یافته است. در این میان طلاق، جدایی و ترک خانواده امروزه دلایل اصلی در جهان برای خانواده‌های تک‌نفره هستند. علاوه بر این بارداری بدون برنامه‌ریزی، بارداری دوران نامزدی و گرفتن فرزند توسط افرادی که ازدواج‌نکرده‌اند و بدون خانواده هستند از مهم‌ترین دلایل تشکیل خانواده‌های تک والدینی در بیشتر جوامع غربی می‌باشند.

Image
درصد افزایش خانواده¬‌های تک والدینی در کشورهای توسعه‌یافته از سال 1980 تا 2005

Image

آمارها حاکی از آن است که در بین سال‌های 1980 تا 2005 درصد خانواده‌های تک والدینی در کشورهای توسعه‌یافته و صنعتی مانند کشورهای فرانسه، ژاپن، سوئد، انگلیس و آمریکا دو برابر شده است.

Image
نمودار نشان‌دهنده درصد کودکان در ایالات‌متحده در خانواده‌های تک والدینی بر اساس قومیت‌ها و جنسیت والدین

جالب آن است که خانواده¬‌های تک والدینی که اغلب متشکل از فرزند و مادر می¬‌باشند، 80 درصد از خانواده‌های تک والدینی را تشکیل می‌دهند. لازم به ذکر است که ارزیابی‌های فوق بر اساس منابع آماری بین‌المللی شامل اتحادیه اروپا، یونیسف، بانک جهانی، سازمان همکاری و توسعه اقتصادی و وزارت امنیت ملی آمریکا می‌باشند. از سوی دیگر علاوه بر مادران، پدرهای مجرد در آمریکا نیز در حال افزایش می‌باشند، به‌طوری‌که آن‌ها 8 درصد از خانواده‌های آمریکایی را تشکیل می‌دهند. آمار نیز گویای آن است که در سال 2011، 2.6 میلیون خانواده تک والدینی پدر در ایالات‌متحده وجود داشته است، درحالی‌که این میزان در سال 1960 فقط 300 هزار خانواده بوده است.

طبق آخرین آمار مرکز سرشماری آمریکا، 63 درصد کودکان با هر دو والدین خود زندگی می‌کنند و23 درصد کودکان در خانواده‌های تک والدینی رشد پیدا می‌کنند. در طی سال‌های 1980 تا 2016 درصد کودکانی که با مادرهای خود به‌تنهایی زندگی می‌کنند سه برابر شده است و این در حالی است ‌که تعداد افراد خانواده‌ها به صورت میانگین از 3.3 نفر در هر خانواده به 2.5 نفر رسیده است.

Image
آمار کودکان زیر 18 سال در خانواده‌های تک والدینی و دو والدینی

برای مثال در سال 2016 اروپا دارای 220 میلیون خانواده بود که 33 درصد از این خانواده‌ها در دسته خانواده تک‌نفره، 25 درصد خانواده‌های متشکل از یک زوج بدون فرزند، 20 درصد زوج‌های دارای فرزند، 4 درصد خانواده‌هایی متشکل از یک فرزند و یک مادر یا پدر و 18 درصد باقی‌مانده شامل دیگر خانواده‌ها مانند چندهمسری و غیره بوده است.

Image
نمودار درصد خانواده‌های تک‌نفره در کشورهای مختلف اروپا در سال 2016

در همین باب، مدیرعامل موسسه ملی پیشگامان پدری این روند( افزایش خانواده‌های تک والدینی) بیمارگونۀ بیشتر جوامع را ملامت کرد و افزود راه مقابله با فقر، مصرف مواد مخدر، جرائم و دیگر مسائل فرهنگی درگرو تقویت خانواده‌های دو نفره می‌باشد.

تأثیرات خانواده تک والدینی
تا به اینجا دریافتیم که این معضل اجتماعی یک اپیدمی است که در سراسر جهان غرب گسترش پیدا کرده است و بدیهی است که هر نوع اپیدمی با خود معضلاتی را به همراه آورد و به جامعه و افراد که بنیان اصلی جوامع هستند آسیب‌های جدی را وارد می‌نماید. لذا از تأثیرات مخرب فراوانی که کاهش ازدواج و شیوع خانواده‌های تک والدینی به موارد زیر که اهم این عوامل می‌باشند اشاره‌کنیم:

Image
اینفوگرافی تأثیرات خانواده‌های تک والدینی بر روی کودکان و نوجوانان

فقر
در گزارشی که توسط اداره سرشماری ایالات‌متحده منتشر شد 62 درصد از مادران جدید که دارای سن تقریباً 20 سال می‌باشند، ازدواج‌نکرده‌اند. همچنین آمار مادرانی که ازدواج‌نکرده‌اند از 31 درصد در سال 2005 به 36 درصد در سال 2011 رسیده است. و این در حالی است که مادران مجرد از آسیب‌پذیرترین و محروم‌ترین اقشار جامعه امریکا می‌باشند به‌طوری‌که تقریباً 30 درصد از خانواده‌های آن‌ها زیرخط فقر زندگی می‌کنند. نکته حائز اهمیت درباره معضل فقر مادران در خانواده‌های تک والدینی آن است که فقر مالی در تأمین هزینه‌های فرزند و خود مادر علاوه بر تأثیراتی که در کیفیت رفاهی خانواده می‌گذارد، از لحاظ روانشناسی نیز دارای تأثیراتی مخرب می‌باشد. که این تأثیرات را می‌توان در مواردی که در ادامه اشاره ‌شده است به‌وضوح مشاهده کرد.

Image
90 درصد بچه‌های بی‌خانمان و فراری در خانواده‌های بدون پدر زندگی می‌کرده‌اند
مادران مجرد نسبت به مادرانی که ازدواج‌ کرده‌اند بیشتر در معرض فقر قرار دارند. نرخ فقر برای مادران مجرد در سال 2015، 36.5 درصد بوده درحالی‌که این عدد برای خانواده‌های متشکل از یک زوج 7.5 درصد بوده است. 51.9 درصد از مادران در فقر مطلق با درآمد کمتر از نصف نرخ مصوب دولت زندگی می‌کنند.

Image
آمار کودکان فقیر در خانواده‌های تک والدینی و دو والدینی

در پژوهش نیروی کار، درآمد و خانواده در استرالیا، که هرساله توسط دانشگاه ملبورن صورت می‌گیرد، نشان داده‌شده که میزان فقر کودکانی که در خانواده ¬های تک والدینی از سال 2001 تا امروز 15 درصد بیشتر شده است. در دهه 1960 تنها 5 میلیون کودک زیر 18 سال با مادرهایشان زندگی می‌کردند. در دهه 1980 این عدد به بیش از دو برابر تبدیل شد. اکنون بر اساس آمار Annie E. Casey Foundation 19 میلیون کودک با مادر خود زندگی می‌کنند و این در حالی است که این عدد در سال 2000، 17 میلیون بوده است.

Image
فقر در میان مادران سرپرست خانوار در آمریکا 5 برابر بیشتر از خانواده‌های دو والدینی است.

25 میلیون کودک در حال رشد در خانه‌هایی بدون وجود پدر می‌باشند. این عدد نشان‌دهنده 40 درصد کودکان امریکا است. طبق گزارش مرکز کودک و خانواده:
 40 درصد تولدها در امریکا توسط مادران مجرد صورت می‌¬گیرد.
 70 درصد اعضای باندهای تبهکاری، دانش¬آموزان ترک تحصیلی، خودکشی نوجوانان، بارداری¬های نوجوانان و مصرف¬ کنندگان نوجوان مواد مخدر از خانواده‌¬های تک مادری می‌¬باشند.
 90 درصد دریافت‌کنندگان خدمات رفاهی، مادران مجرد می‌باشند.

Image
بیش از 45 درصد مادران سرپرست خانوار در آمریکا کمک‌های غذایی دریافت می‌کنند

پرخاشگری
در یک مطالعه صورت گرفته بر روی 1197 دانش‌آموز مقطع چهارم، محققین دریافتند پسرانی که در خانواده‌های تک والدینی متشکل از مادر و پسر زندگی می‌کنند، سطح بیشتری از پرخاشگری را نسبت به پسرانی که در خانواده‌های دو والدینی را از خود بروز می‌دهند.

اعمال مجرمانه
این احتمال وجود دارد که جوانانی که در خانواده‌های تک والدینی بزرگ می‌شوند دو برابر بیشتر در فعالیت‌های مجرمانه دخیل شوند و همچنین این تمایل می‌تواند در اثر زندگی در مکانی که خانواده‌های تک والدینی حضور دارند تا سه برابر نیز افزایش یابد. ایالاتی که نرخ خانواده‌های تک والدینی در آن‌ها پایین‌تر است دارای نرخ پایین جرائم مرتبط با نوجوانان نیز می‌باشند. در پردازش شهر به شهر نیز مشخص‌شده است که افزایش 10 درصدی در شمار خانواده‌های تک والدینی منجر به افزایش 17 درصدی جرائم مرتبط با نوجوانان می‌شود.

کودکان 10 تا 17 ساله‌ای که با پدر و مادر خونی و یا به‌عنوان فرزندخوانده زندگی می‌کنند به‌طور قابل‌توجهی کمتر به تجربه تجاوز جنسی، خشونت جنسی علیه کودکان و دیگر خشونت‌های رایج نسبت به کودکان در رنج سنی مشابه خود که در خانواده‌های تک والدینی زندگی می‌کنند را دارند.

در مطالعه‌ای بر روی نوجوانانی که در دادگاه بزرگ‌سالان محکوم ‌به اعدام بوده‌اند، مشخص شد که 42.9 درصد از پدر و مادرهای مجرمان اصلاً ازدواج نکرده بودند، 29.5 درصد فرزند طلاق بوده‌اند، 8.9 درصد پدر مادرشان از هم دیگر جداشده بودند و کمتر از 20 درصد فقط فرزند خانواده‌های کامل بودند.

مصرف مواد مخدر
در مطالعه‌ای که توسط وزارت بهداشت و خدمات انسانی انجام گرفت، به این نتیجه رسیدند که کودکان بدون پدر به‌طور چشمگیری درخطر مصرف الکل و مواد مخدر هستند.

Image
کودکان بدون پدر 10 برابر بیشتر در معرض سو مصرف مواد مخدر و الکل هستند

معضلات تحصیلی
71 درصد دانش آموزان ترک تحصیلی یتیم (بدون پدر) هستند. کودکان یتیم از لحاظ آموزشی، نمرات درسی، مهارت‌های فکری دچار مشکلات بیشتری می‌باشند. این کودکان بیشتر در سن 16 سالگی تمایل به ترک مدرسه را دارند و کمتر به گرفتن مدارک آکادمیک و سطوح بالا تمایل می‌یابند.
از دیگر آمارهای هولناک از تأثیرات خانواده‌های تک والدینی می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
 90 درصداز کودکان بی‌خانمان و فراری از خانواده‌های تک والدینی می‌باشند.
 85 درصد از کودکانی که اختلال‌های رفتاری را از خود بروز می‌دهند از خانواده‌ای تک والدینی می‌باشند.

Image
70 درصد بارداری نوجوانان در خانواده‌های بدون پدر رخ می‌دهد

همچنین بر اساس آمار «بنیاد موفقیت خانواده تک والدینی» که یک سازمان غیرانتفاعی ملی است که فرصت‌های آموزشی برای خانواده‌های تک والدینی را توسعه می‌دهد:
63 درصد از خودکشی‌ها توسط افرادی در خانواده‌های تک والدینی پرورش پیداکرده‌اند، صورت می‌گیرد.
• 75 درصد کودکانی در بیمارستان‌های وابسته به داروهای شیمیایی بستری هستند در خانواده‌های تک والدینی رشد پیدا کردند.

• بیش از نیمی از جوانان زندانی در ایالات‌متحده از خانواده‌های تک والدینی می‌باشند.

آنچه در بررسی خانواده در جامعه غربی با آن روبه‌رو می‌شویم با آنچه از خانواده در جوامع دینی از آن نام‌برده می‌شود فاصله زیادی دارد. در نبود هرگونه باور به مسئولیت‌پذیری، تعهد، حفظ حدود اخلاقی و دیگر شاخص‌های دینی مقوله خانواده و ازدواج امروزه تبدیل به معضلی اساسی در جهان غرب شده است.

منابع:
OECD
DHS
National Fatherhood Initiative
SINGLE MOTHERS
Household, Income and Labour Dynamics in Australia
http://www.globalissues.org/news/2016/10/15/22568
http://www.globalissues.org/news/2016/10/15/22568
http://www.globalissues.org/news/2016/10/15/22568
https://www.livescience.com/37918-recor ... -dads.html
https://www.census.gov/newsroom/press-r ... 6-192.html
http://ec.europa.eu/eurostat/web/produc ... urostat%2F
https://www.lifesitenews.com/news/the-n ... doubled-in
http://lib.post.ca.gov/Publications/Bui ... Harbor.pdf
https://www.livescience.com/37918-recor ... -dads.html
https://singlemotherguide.com/single-mother-statistics/
https://www.theguardian.com/world/2013/ ... rent-homes
http://lib.post.ca.gov/Publications/Bui ... Harbor.pdf
http://lib.post.ca.gov/Publications/Bui ... Harbor.pdf
N. Vaden-Kierman, N. Ialongo, J. Pearson, and S. Kellam, "Household Family Structure and Children's Aggressive Behavior: A Longitudinal Study of Urban Elementary School Children," Journal of Abnormal Child Psychology 23, no. 5 (1995).
A. Anne Hill, June O'Neill, Underclass Behaviors in the United States, CUNY, Baruch College. 1993
Patrick Fagan, The Real Root Causes of Violent Crime: The Breakdown of Marriage, Family, and Community, The Heritage Foundation, Backgrounder #1026, March 17, 1995.
Heather A. Turner, “The Effect of Lifetime Victimization on the Mental Health of Children and Adolescents,” Social Science & Medicine, Vol. 62, No. 1, (January 2006), pp. 13-27.
Patrick Darby, Wesley Allan, Javad Kashani, Kenneth Hartke and John Reid, “Analysis of 112 Juveniles Who Committed Homicide: Characteristics and a Closer Look at Family Abuse,” Journal of Family Violence 13 (1998): 365-374.
U.S. Department of Health and Human Services. National Center for Health Statistics. Survey on Child Health. Washington, DC, 1993
http://www.psychologytoday.com/blog/co- ... her-hunger
Center for Disease Control
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

كورش تمدني كورش سياسي

پستتوسط najm134 » چهارشنبه ژانويه 03, 2018 8:11 am

كورش تمدني كورش سياسي



Image
دکتر عبد‌الله گنجی
فضاي چند روز گذشته زمينه‌اي شد تا موضوع باستان‌گرايي به رسانه‌ها کشيده شود. از آنجا که در رساله دکتري‌ام به رابطه اسلام و ناسيونالسيم (ملي‌گرايي) در ايران پرداخته‌ام، فراتر از ژورناليسم رسانه‌اي چکيده‌اي از آنچه يافته‌ام را تقديم خوانندگان محترم مي‌نمايم.
در آن رساله به اين موضوع پرداخته‌ام که اسلام و ناسيوناليسم (ناسيوناليسم به معني ايدئولوژي حکومت نه يک دستگاه معرفتي) در ايران معاصر چگونه با هم مواجه شدند و تأثير اين مواجهه بر منافع ملي چه بوده است؟
سه الگوي رابطه اسلام و ناسيوناليسم در ايران معاصر داشته‌ايم که عبارتند از:

1- غلبه ناسيوناليسم بر اسلام ۱۳۲۰- ۱۲۸۵
2- تفکيک اسلام و ناسيوناليسم ۱۳۵۷- ۱۳۲۰
3- سازگاري اسلام و ناسيوناليسم پس از انقلاب اسلامي.
سؤال اساسي اين است که کدام الگو و در کدام زمان منافع ملي ما را تأمين نموده است؟
الگوي اول باعث شد در دو جنگ جهاني تسليم و نابود شويم و قحطي ۱۰ ميليون ايراني را نابود کرد. کودتا روش تغيير حاکميت شد و ارتش ملي پهلوي اول در شهريور ۱۳۲۰ طي سه روز فرو پاشيد و... .
در زمان حاكميت الگوي دوم کودتاي ۱۳۳۲ اتفاق افتاد؛ ملي‌گرايي مصدق و ناسيوناليسم باستان‌گراي پهلوي با هم سازگار نشدند، بحرين از ايران جدا شد و مستشاران امريکايي تا سقف ۴۳ هزار نفر ايران را قبضه کرده بودند.
در ۲۵ سال حکومت پساکودتا، ايران عملاً مستعمره و ژاندارم بود و تا مرز کاپيتولاسيون پيش رفت.
پس نتيجه اينکه ناسيوناليسم باستان‌گرا ظرفيت و قدرت حفظ منافع ملي ايرانيان را نداشت. بدون ترديد حملات غربگراها و ناسيوناليست‌ها به اسلام که اندکي قبل از مشروطه شروع شد و تا انقلاب اسلامي ادامه داشت با واکنش ايرانيان مواجه شد و انقلاب اسلامي - بدون ترديد- اعتراض به ناسيوناليسم افراطي و غربگرايي وابسته در ايران بود.
اما در الگوي سوم، جمهوري اسلامي، مليت و ملي‌گرايي مثبت را در اکثر حوزه‌ها به رسميت شناخت و تعامل اسلام و ناسيوناليسم، منافع ملي را به صورت حداکثري تأمين نمود.
تعامل اسلام و ناسيوناليسم در ايران در حوزه‌هاي زير قدرتمندانه عمل نموده و اسلام عناصر مثبت ملي را در صدر نشانده است.
1- جنگ تحميلي، ۲- صداوسيما (مستندهاي آثار تمدني و تاريخي ايران و فرهنگ اقوام و ...)، ۳- مسئله خليج فارس، ۴- انرژي هسته‌اي، ۵- ورزش، ۶-گراميداشت مفاخر ملي و تاريخي ايران از جمله ميدان‌هاي همسويي ملي‌گرايي و اسلام‌گرايي است.
انرژي هسته‌اي، ورزش و خليج فارس به خودي خود مسئله ملي هستند، اما دين نيز با آن همسو شد و اين الگو نه تنها باعث حفظ و حراست از تماميت ارضي ايران شد بلکه ايران را در تراز قدرت‌هاي برتر جهان قرار داد. قدرت‌هايي که در شهريور ۱۳۲۰ با حضور در تهران مشغول تقسيم ايران بين خود بودند، امروز همگي در مقابل ايران به جلسه مي‌نشينند و به معامله و مذاکره روي مي‌آورند و تحکم را بي‌فايده مي‌دانند. پس نشان مي‌دهد اسلام عناصر مثبت ملي‌گرايي در ايران را تقويت کرد.
در اسلام وطن‌دوستي بسيار محترم است، اما با وطن‌پرستي متفاوت است. ريشه تاريخي، موجب افتخار است اما نژادپرستي و برتري‌طلبي نژادي بسيار مذموم است.
جالب اين است که نفي نژادپرستي و وطن‌پرستي که در انديشه ديني پررنگ است در غرب جديد هم پررنگ است و هر جا نژادپرستان غربي (مثل آلمان) ظهور مي‌کنند، اروپا يکپارچه عليه آنان موضع مي‌گيرد.
در ايران هيچ‌کس مخالف کورش نيست، آثار تمدني عصر کورش از نگاه مقام معظم رهبري «قابل تحسين» و «موجب افتخار» است، اما کورش نه زيارتگاه است، نه شفا مي‌دهد، نه معنويت تزريق مي‌کند و نه مانند سعدي و حافظ تفريحگاه است و نه اصلاً آنجا مقبره كورش است.
آنچه امروز و در دو، سه سال اخير مي‌بينيم يک حرکت اجتماعي يا واگرايي هويتي نيست، بلکه يک رفتار سياسي است که سلطنت‌طلبان به كمك شبكه‌هاي اجتماعي عليه نظام جمهوري اسلامي سامان داده‌اند، به همين دليل است که حکومت و دولتي که براي کورش گراميداشت برگزار کرد و حتي به شکل افراطي بر گردن آن چفيه مي‌انداخت، چنين مراسمي را قبول ندارند.
بزرگ‌ترين ظلم به کورش اين است که سلطنت‌طلبان پشت وي مخفي شوند و بخواهند اين ميراث ملي را با ناکامي‌هاي خود به كامروايي تبديل کنند.
درگير کردن هويت ملي با هويت ديني و برعکس، بازي باخت- باخت به هويت غربي است که سامان‌دهندگان اين درگيري از آبشخور غرب تغذيه مي‌شوند؛ البته ملي‌گراها در ۱۵۰ ساله گذشته از مباني معرفتي غرب سيراب شده‌اند نه مباني معرفتي ايراني- اسلامي...
آنچه قطعي و حتمي است و بر سر آن اختلاف وجود ندارد، اين است که تاريخ باستان ايران در همين ۲۰۰ سال اخير به دست مستشرقين و پشتيباني پارسيان هند (جرياني که حاضر به پذيرش اسلام نشدند و از ايران به هند مهاجرت و دين و زبان خود را حفظ كردند) نوشته شد و مستشرقين با زيركي عناصري ملي - باستاني را که مي‌توانست به انشقاق هويتي ايران و اسلام منجر شود، در آن نهادينه کرده‌اند، بنابراين تاريخ کورش 2 هزار و ۳۰۰ سال بعد از تحقق آن ثبت شده است و قابل استناد قطعي نیست، به همين دليل هر کس از کورش صحبت مي‌کند واژه «احتمالاً» را از نظر دور نمي‌دارد.
منبع: روزنامه جوان
توضيح:ناميده شدن اين مكان به كوروش در دوران بهلوي ها و تا قبل از آن و در طول تاريخ نام اين مكان به مقبره مادر سليمان نبي معروف بود سياحتنامه هاى جهانگردان خارجي سند گويايي بر اين نام كهن است
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

استارت آپ «girlsup» در ایران چه می‌کند؟

پستتوسط najm134 » دوشنبه آپريل 23, 2018 6:42 am

استارت آپ «girlsup» در ایران چه می‌کند؟


Image


متأسفانه وادادگی و غرب-شیفتگی خطرناک در بخشی از بدنه دستگاه‌های مسوول در جمهوری اسلامی، راه را برای اجرای این سناریو گشوده و طراحان سناریوی استحاله و نفوذ» را به پیشبرد این برنامه امیدوار کرده است.
سرویس سیاست مشرق - چند سالی است که در سایه سهل گیری و سهل‌انگاری برخی دستگاه‌های نظارتی جریان خزنده‌ای در سایه بعضی از «استارت‌آپ‌»‌ها و در قالب کارآفرینی و بهبود وضعیت جوانان و زنان، ذیل سناریویی با نام «پروژه تغییر» در کشور با شدت پیگیری می‌شود.[1]
اخیرا اطلاعیه‌ای درباره برگزاری یک «رویداد استارتاپی ویژه بانوان» در دانشگاه صنعتی شریفمنتشر شده که از ۱۷ تا ۲۳ بهمن برای حضور در آن از میان دختران جوان ثبت نام صورت می گیرد. نام این استارتاپ «girlsup» است و در پای این اطلاعیه نام «وزارت کار،تعاون و رفاه اجتماعی» و «معاونت علم و فناوری ریاست جمهوری» هم به عنوان حامی رویداد درج شده است. اما «گرلزآپ» چیست؟
Image
تد ترنر؛ حامی اصلی بنیاد سازمان ملل

Image
گرلزآپ (girlsup) یکی از پروژه‌های کلان «بنیاد ملل متحد» (United Nations Fundation)، از موسسات وابسته به سازمان ملل است. گرچه بنیاد سازمان ملل ظاهرا وابسته و زیرمجموعه سازمان ملل است، اما این موسسه در سال ۱۹۹۸، با عطیه‌ی ۱ میلیارد دلاری «تد ترنر» غول رسانه‌ای آمریکا و صاحب کمپانی «تایم وارنر» و شبکه «CNN» و از حامیان اصلی صهیونیزم جهانی تشکیل شد تا اهداف مورد نظر نظام سلطه را در بعد فرهنگی، آموزشی و اعتقادی به پیش ببرد. ترنر هنوز هم مهم‌ترین چهره و حامی بنیاد سازمان ملل است.
بنیاد سازمان ملل، یکی از ابزارهای تاثیرگذاری نظام سلطه بر جهان است که از طریق جذب، آموزش، شبکه‌سازی و هدایت فکری و در یک کلام «مغزشویی» زنان، جوانان و نوجوانان کشورهای در حال توسعه، مدیران و رهبرانی هماهنگ و طراز با معیارها و منافع نظام سلطه(صهیونیزم جهانی) تربیت می کند. بنیان و کانون اهداف و برنامه‌های چنین موسسات و نهادهایی با برد و نفوذ بین المللی، تغییر نقش و جایگاه جنسیت‌ها تحت لوای «برابری جنسیتی» و پیشبرد نوعی «فمینیسم تهاجمی و مردستیز» و در نهایت از بین بردن محوریت «خانواده» است، چرا که بنیان خانواده بر تعریف نقش زن به عنوان همسر و مادر است و هر گونه تغییر در این تعریف مبنایی(با پاکسازی تفاوت‌های ماهوی زن و مرد) در شکل نهایی خود موجب فرریختن ستون خانواده به عنوان دیرپاترین نهاد بشری خواهد شد. به بیان دیگر، این نهادها در عین تظاهر به سکولاریزم و ضدیت با ایدئولوژی‌ها، برنامه‌هایی به شدت ایدئولوژیک و جزمی را پیش می برند و زنان را به شورش علیه همه نقش‌ها، تعاریف و الگوهای زیستی سنتی فرا می خوانند.
Image Image
Image

مانیفست «girlsup»
سالانه صدها دختر جوان از کشورهای در حال توسعه در اکناف دنیا گلچین می شوند تا در همایش سالانه این پروژه شرکت کنند و آخرین ورکشاپ‌ها و دوره‌های آموزشی را برای آن که تبدیل به «لیدر» شوند، ببینند. جالب این جاست که در سرفصل برنامه‌های همایش سال ۲۰۱۸ «girlsup»برنامه بازدید از کنگره و تعامل این دختران با اعضای کنگره آمریکا هم دیده می شود.
Image Image

دیدار و تعامل با اعضای کنگره امریکا در برنامه همایش ۲۰۱۸

در بین اسپانسرهای مالی اصلی «girlsup»، نام کمپانی «گلدمن ساکز»، غول بزرگ عرصه سرمایه‌گذاری، امور مالی، بانکداری و تجارت آمریکا و از بزرگ‌ترین حامیان مالی صهیونیزم جهانی دیده می شود.
Image
نام «گلدمن ساکز» و «اکسون موبیل» به عنوان اسپانسرهای اصلی این پروژه
Image
«یهودیان افراطی پشت پرده بانک گلدمن ساکز
Image
«ترامپ به یکی دیگر از یهودیان گلدمن ساکز پست داد»
Image
«چرا گلدمن ساکز به یهودیان شهرک نشین خشن و نژادپرست در هبرون (الخلیل) کمک مالی می‌کند؟»
Image
فهرست بانک‌های خصوصی صهیونیست؛ گلدمن در ردیف ۷ دیده می شود
دیگر اسپانسر بزرگ این برنامه، شرکت نفت و گار «Exxon mobil»، ششمین شرکت بزرگ نفتی جهان، است. درباره نفوذ و تاثیرگذاری این شرکت در ایالات متحده همین بس که بسیاری از تحلیل‌گران، اکسون موبیل را خط‌دهنده اصلی سیاست خارجی آمریکا می دانند. شایان ذکر است که «رکس تیلرسن»، وزیر خارجه فعلی ایالات متحده از ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۶، مدیر شرکت اکسون موبیل بوده است.
Image
پروژه «girlsup»، در وبسایت خود کمپانی سینمایی «دیزنی» را به عنوان یکی از دو شریک استراتژیک خود معرفی کرده است. دیزنی همان امپراطوری سینمایی-تبلیغاتی است که ماموریت پیچیده و حیاتی «مغزشویی» کودکان جهان را برای نظام سلطه به پیش می برد. محصولات این کمپانی عظیم در روندی خزنده، نامحسوس و ناخودآگاه ذهنیت کودکان دنیا را مطابق با خطوط و سرفصل‌های نظام سلطه شکل می دهند و سبک زندگی «آمریکایی» را به عنوان یک سبک زندگی معیار، در تار و پود فکری کودکان معصوم جاگیر می کنند.
Image
به عنوان مثال، انیمیشن به شدت پرفروش و معروف این کمپانی در سال ۲۰۱۳ با نام «منجمد» (Frozen) صریحا و آشکار گرایش به «همجنس بازی» را پیش چشم کودکان معصوم به نمایش می‌گذارد و این مساله‌ای است که اتفاقا خود مطبوعات غربی به آن پرداخته‌اند:

Image Image
Image
مجله معروف «آتلانتیک» می گوید: فقط کارتون «منجمد» نیست؛ بیشتر محصولات دیزنی طرفدار همجنس‌بازی هستند
به نظر می رسد که در غفلت یا ناآگاهی برخی دستگاه‌های مسوول، پروژه خزنده «نفوذ و استحاله» با تمام توان در حال اجراست. در حالی که اجرای سند «۲۰۳۰» ظاهرا و به صورت رسمی، با دستور مقامات دولتی متوقف شده، شاهدیم که شاخه‌ها و پیوست‌های آن به صورت چراغ خاموش در کشور در حال اجراست. مقابله فعال و آگاهانه با این تحرکات، به عنوان کانون اصلی خطر پیش روی جوانان و زنان و کودکان این جامعه، امری حیاتی به نظر می رسد.
________________________________________

[1] - در سه چهار سال گذشته، انواع و اقسام همایش‌ها، سمینارها و ورکشاپ‌ها در داخل و خارج از کشور، با هدف «آموزش»، «شبکه‌سازی» و «نفوذ» بعضاً با حمایت و حتی پول نهادهای حکومتی جمهوری اسلامی برگزار می‌شود تا با جزوات آموزشی و متون تهیه‌شده در مراکز و نهادهای خارجی و «کارشناسانی» وابسته به بنیادها و نهادهای مشکوک، ذهنیت و جهان‌بینی اقشار بانفوذ و اثرگذار در آیندهٔ کشور، به ویژه نسل جوان طبقه متوسط، تغییر یابد. این تغییر در وهله نخست، در راستای «ایدئولوژی زدایی» در گام نخست و جاگیر کردن یک نوع تفکر «جهان-وطن» و غرب-شیفته در گام بعدی صورت می‌گیرد تا نسلی از رهبران جوان در کشورهای درحال‌توسعه شکل بگیرد که عمدتاً بدون آن‌که خود به‌خوبی بدانند تا مغز استخوان غرب-گرا و غرب-اندیش شده‌اند و ازاین‌رو، در آینده که در کشورهای خود در مصادر امور قرار گرفتند، خودآگاه یا ناخودآگاه سیاست‌های کشور خود را هم‌جهت و همگام با منافع نظام سلطه تنظیم می‌کنند.
واقعیت آن است که بعد شکست فاز «سیاسی» راهبرد براندازی از سوی آمریکا و عوامل و اذناب داخلی آن در فتنه ۸۸، شاهد تغییر رویکرد در این راهبرد، از فاز سیاسی به فاز فرهنگی و اقتصادی هستیم. به‌بیان‌دیگر، سرویس‌های اطلاعاتی غربی وقتی متوجه شدند که براندازی از طریق «اردوکشی خیابانی» و مقابله سخت سیاسی با جمهوری اسلامی از داخل پروژه‌ای است که هم توجه مردم حامی نظام و هم دستگاه‌های اطلاعاتی را حساس و آماده به مقابله می‌کند، روند تقابل غیرمستقیم را در پیش گرفته‌اند. در فاز اقتصادی، شاهد آن هستیم سناریویی با عنوان «فتنه اقتصادی» از سوی اتاق‌های فکر غربی طراحی و توسط ایادی داخلی به اجرا گذاشته می‌شود که اغتشاشات چندروزه در برخی شهرهای ایران در دی‌ماه امسال، نمودی از این طرح بود.
در فاز فرهنگی، بحث «استحاله و نفوذ» چند سالی است که با قوت در دستور کار معاندین جمهوری اسلامی قرارگرفته است، چرا که یک کار خزنده، عمقی و آرام است که به سان فاز سیاسی حساسیت‌برانگیز نیست و با حداقل هزینه برای کشورهای طراحی کننده به اجرا می‌رسد. متأسفانه وادادگی، انفعال و همان غرب-شیفتگی خطرناک در بخشی از بدنه دستگاه‌های مسئول در جمهوری اسلامی، راه را برای اجرای این سناریو گشوده و طراحان را به پیشبرد این برنامه امیدوار کرده است.
یکی از مبادی و معابر اجرای این سناریو، با تأسف، دانشگاه‌ها و مراکز علمی کشور است که به‌واسطه سالیان سال سلطه اساتید سکولار و پارادایم‌های تفکر و زیست غربی در فضای دانشگاه، عملاً بستر مناسبی برای پیشبرد پروژه استحاله و نفوذ به وجود آمده است. بسیاری از برنامه‌ها، رویدادها و سمینارهای آموزشی که در سالیان اخیر در لوای شعارهای جذاب و فریبنده وعلی الظاهر بی‌ضرر به لحاظ سیاسی و اعتقادی چون برابری جنسیتی، رفع تبعیض، ارتقای زنان، کارآفرینی، ایده‌های نو، توانمندسازی زنان و جوانان و... در حقیقت ذیل «جنگ نرمی» که نظام سلطه علیه کشورمان تعریف کرده، دارای تبعات سیاسی، اعتقادی و امنیتی عمیق و دامنه‌داری هستند که متأسفانه خواسته و ناخواسته از جانب دستگاه‌های مسئول به آن توجه نمی‌شود و مع‌الأسف شاهدیم که به بهانه «ارتباط با دنیا» و همکاری با «نهادهای بین‌المللی» نهادهای دولتی و حاکمیتی خود بانی برگزاری آن‌ها می‌شوند و عملاً در پازل برنامه دشمن قرار می‌گیرند.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

پوشش نا مناسب نیمی از زنان و مردان

پستتوسط najm134 » يکشنبه آپريل 29, 2018 11:28 pm

ناظمی‌اردکانی در گفت‌وگوی مشروح با فارس:
طبق آمار شورای فرهنگ عمومی نیمی از زنان و مردان آرایش و پوشش مناسبی ندارند

دبیر کارگروه مدیریت کلان دستگ[/size_2]اه‌های فرهنگی شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: شورای فرهنگ عمومی وضعیت پوشش و ‌آرایش را از سال 1386 تا سال 1392 سنجیده است که بر اساس آن بیش از ۵۰ درصد مردان و زنان آرایش و پوشش مناسبی ندارند.

Image
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، فرهنگ عمومی، فرهنگ محسوس و ملموس جامعه است. فرهنگ اسلامی و فرهنگ آرمانی و فرهنگ ملی، خودشان را در شرایط زمان و مکان و در قالب «فرهنگ عمومی» متجلی ساخته و ظهور و بروز پیدا می‌کند. حال اگر این شرایط زمان و مکان مساعد و مناسب باشند، مؤلفه‌های شکل‌دهنده فرهنگ عمومی از مؤلفه‌های فرهنگ آرمانی اسلامی ـ ایرانی بهتر و بیشتر تأثیر می‌پذیرند وگرنه مؤلفه‌های فرهنگ عمومی از فرهنگ‌های ناسازگار دیگر تأثیر پذیرفته و فضای عینی جامعه به گونه‌ای نامساعد برای حیات انسانی شکل می‌گیرد.
مؤلفه لباس و پوشش و حجاب یکی از مؤلفه‌های عینی و مؤثر فرهنگ عمومی به حساب می‌آید. این مؤلفه باید کاملاً مورد توجه و تأمل قرار گیرد و نمی‌توان موضوع آن را موضوعی فرعی پنداشت.
در ادامه مباحثی که با مهدی ناظمی اردکانی دبیر کارگروه مدیریت کلان دستگاه‌های فرهنگی شورای عالی انقلاب فرهنگی و مسئول گروه اندیشه و مطالعات فرهنگی دانشگاه امام حسین(ع) داشتیم چگونگی مدیریت حجاب و پوشش را مورد بررسی و ارزیابی قرار دادیم.


سؤال ابتدایی این است که آیا در دوره‌های کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکتری مدیریت فرهنگی به موضوع مدیریت حجاب و پوشش پرداخته می‌شود؟

یکی از ضعف‌های جدی که در مدیریت فرهنگ و مدیریت دستگاه‌های فرهنگی وجود دارد این است که دوره‌های آموزشی دانشگاهی برای تربیت کارشناس و مدیر فرهنگی به صورت کامل و متناسب با شرایط و مقتضیات فرهنگی جامعه‌مان طراحی نشده و به اجرا درنمی‌آید. اثربخشی برگزاری این چنین دوره‌های تحصیلات تکمیلی جای ابهام و تردید جدی دارد. در حال حاضر بخش زیادی از کارشناسان و مدیران دستگاه‌های فرهنگی کشور، تحصیلات لازم و مرتبط با مدیریت فرهنگی ندارند و عمدتاً به موجب تجربه و استمرار تلاش و فعالیت در حوزه فرهنگی، توانایی‌های لازم را کسب کرده‌اند و با سعی و خطای فراوان، وظایف و مسئولیت‌های محوله را انجام می‌دهند. در عین حال، تعداد قابل توجهی از فارغ‌التحصیلان رشته‌های مدیریت فرهنگی دانشگاه‌ها در مشاغل دیگر به انجام وظیفه مشغول هستند.
دلیل جدی و عمده در این است که دوره‌های آموزشی موجود مدیریت فرهنگی کفایت لازم را برای پاسخگویی به دستگاه‌ها و واحدهای فرهنگی را ندارند. متأسفانه ارزیابی کامل و درستی نیز از برگزاری این دوره‌های آموزشی صورت نگرفته تا با انجام بازبینی‌های لازم بتوان نیروی کارشناس و مدیر برای دستگاه‌های فرهنگی کشور را به خوبی تأمین کرد.
به عنوان مثال، موضوع پوشش و حجاب در رشته آموزشی دانشگاهی مدیریت فرهنگی کمترین عنایت و اشاره‌ای وجود ندارد، نه تنها درسی وجود ندارد بلکه مبحث جدی و کامل، مبتنی بر فرهنگ و ارزش‌های اسلامی در طرح و برنامه درسی مصوب این رشته وجود ندارد. در رشته‌های آموزشی دیگر فرهنگی نیز وضع به همین صورت است. چه بسا مباحثی هم که وجود دارد در تقابل با جایگاه پوشش و حجاب در فرهنگ و ارزش‌های اسلامی است. حال چه توقعی داریم که فارغ‌التحصیلان چنین رشته‌هایی که با هزینه بیت‌المال مسلمین در دانشگاه‌های مختلف آموزش می‌بینند و تربیت می‌شوند بتوانند در نظام فرهنگی کشور و با عهده‌دار شدن مسئولیت در دستگاه‌های فرهنگی و مسائل و مشکلات پوشش و حجاب را حل کنند.
عده زیادی از مدیران دستگاه‌های فرهنگی کشور دارای تحصیلات لازم و مرتبط با مدیریت فرهنگی نیستند
در یکی از مطالعات انجام‌شده مشخص شد که مباحث و برنامه درسی رشته‌های کارشناسی ارشد، مدیریت فرهنگی مصوب با مسائل و نیازهای حوزه فرهنگ کشور تناسب چندانی ندارد. پایان‌نامه‌های دانشجویان با مسائل این حوزه پیوند نخورده است، به همین دلیل بخش عمده‌ای از فارغ‌التحصیلات این رشته پس از اخذ مدرک در مشاغل دیگری به کار گرفته شده‌اند.
جا دارد به صورت جدی و کامل و جامع بازبینی این رشته‌ها در دستورکار مراجع مربوطه و به خصوص شورایعالی انقلاب فرهنگی قرار گیرد و تدبیر ویژه‌ای سنجیده شود، وگرنه اجرای نقشه مهندسی فرهنگی کشور و تحقق اهداف فرهنگی بدون وجود نیروی انسانی سالم و ماهر و متعهد در دستگاه‌های کشور به خصوص دستگاه‌های فرهنگی کشور امکان‌پذیر نخواهد بود.
آیا برای مدیریت پوشش و حجاب هم باید نسبت به طراحی رشته آموزشی اقدام کرد؟
اگر به صراحت نخواهیم بگوییم که باید چنین رشته آموزشی داشته باشیم، قطعاً جای بررسی و تأمل جدی دارد. دستگاه‌های فرهنگی باید درخواست‌کننده طراحی و برگزاری چنین رشته آموزشی باشند تا با آموزش و تربیت نیروی لازم بتوانند با بکارگیری آنها در دستگاه‌های خود از عهده انجام مسئولیت و وظایف محوله در باب ایجاد اصلاح و تحول در وضعیت پوشش و حجاب جامعه برآیند.
آیا وزارت علوم و دانشگاه‌های کشور از عهده انجام چنین کاری برمی‌آیند؟
- تجربه نشان داده است که تاکنون فارغ‌التحصیلان رشته‌های مرتبط و یا رشته‌های نزدیک به حوزه فرهنگ در کشور به موجب آنکه دانش و مهارتی که فرا گرفته‌اند برخاسته از بوم و از فرهنگ و سنت‌ها و ارزش‌های اسلامی - ایرانی نبوده است و رویکردهایی ناسازگار با شرایط و مقتضیات ایران اسلامی و انقلاب اسلامی داشته است. آن گونه که باید و شاید موفق در مدیریت فرهنگی جامعه نبوده‌اند و چه بسا خود موجبات ایجاد چالش‌های فرهنگی شده‌اند. بنابراین در صورتی که بخواهد چنین کاری انجام شود باید ملاحظات خاصی منظور شود. شورایعالی انقلاب فرهنگی مرجعی است که باید چنین ملاحظاتی را رصد کند و کاستی‌های موجود را به خوبی بشناسد و برای آن تدبیر کند.
آیا در مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی در خصوص «حجاب و عفاف» چنین ملاحظات دیده نشده است؟
می‌توان به صراحت گفت که چنین ملاحظاتی به صورت روشن و کاربردی در این مصوبه وجود ندارد اگر چنین دقتی شده بود سرنوشت اجرای این مصوبه در کشور در طول نزدیک به یک دهه با این همه مناقشه همراه نبود.
مصوبه نسبتاً مفصل و در نوع خود مصوبه کامل و قابل توجه نیست به سایر مصوبات شورایعالی انقلاب فرهنگی که جای تشکر و تقدیر از دست‌اندرکاران تدوین و تصویب این مصوبه دارد، دارای صنف‌هایی است که برای اجرایی شدن آن باید به آن پرداخت. تجربه این سالها، تجربه‌ای گرانقدر است و هزینه زیادی مردم مسلمان و متدین کشورمان در این باب پرداخته‌اند. بنابراین باید از این تجربه بهره گرفت و نسبت به اصلاح و تکمیل این مصوبه اقدام کرد. به خصوص اینکه در پیوست حکم انتصاب اعضای شورایعالی انقلاب فرهنگی در دوره اخیر از طرف مقام معظم رهبری مدظله‌العالی، خواسته شده که بیشتر به اجرایی کردن مصوبات این شورا و سندهای تولید شده بپردازند.
نقص و ضعفی که تاکنون در رابطه با قرارگاه فرهنگی کشور وجود داشته این بوده که مصوبات نورانی و کلی و زیربنایی داشته است، ولی در صحنه عمل کشور این مصوبات جایگاه خوبی پیدا نمی‌کرده‌اند. این مصوبات به گونه‌ای بوده که مجریان کشور و به خصوص مجریان دستگاه‌های دولتی اعم از فرهنگی و غیرفرهنگی می‌توانسته‌اند همان روال گذشته را ادامه داده و در قبال اجرای این مصوبه پاسخگو نباشند.
مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی جایگاه خوبی در صحنه عمل پیدا نکرده‌اند
در مصوبه «حجاب و عفاف» اقدامات و الزامات و یا راهبردها و سیاست‌هایی مشخص شده و دستگاه‌های مختلفی عهده‌دار وظایفی هسند، ولی جایگاه مدیریت کلان موضوع حجاب و عفاف مشخص نشده است.
لازمه مدیریت کلان این است که هدفگذاری صورت گیرد و در نهایت ارزیابی انجام پذیرد و تعیین شود که آیا در مجموع به اهداف تعیین شده رسیدیم یا خیر؟ این نکته یکی از ملاحظات اساسی است که باید مدنظر قرار می‌گرفت. البته ملاحظات ارزشی سازگار با فرهنگ اسلامی ـ ایرانی در این مصوبه مورد توجه بوده است، ولی مهم این است که این ملاحظات به همراه ملاحظات مدیریتی و سازمانی و اداری می‌بود تا در سازوکارهای اجرایی دستگاه‌های مختلف کشور و در زندگی عموم افراد جامعه، اجرای مصوبه موضوعیت پیدا کند.
چگونه است که این ملاحظات مدیریتی و سازمانی در اجرای مصوبه «حجاب و عفاف» مورد توجه قرار نگرفته است؟
مصوبه شورایعالی انقلاب فرهنگی در موضوع «حجاب و عفاف» که در نوع خود مصوبه‌ای در خور توجه است خود نشانگر آن است که موضوع مدیریت پوشش و حجاب در حوزه فرهنگ عمومی جامعه، موضوعی مهم و اساسی بوده و پرداختن به آن از اهمیت و ضرورت بالایی برخوردار است. تاکنون یکی از مصوبات شورایعالی انقلاب فرهنگی که به صورت نسبتاً گسترده مورد توجه و بحث و بررسی صاحبنظرن و مردم مسلمان و متعهد جامعه قرار گرفته و در محافل و مجامع و رسانه‌های مختلف به آن پرداخته شد، همین مصوبه است و این بیانگر آن است که این شورا به عنوان قرارگاه فرهنگی باید به موضوعاتی که در جامعه چالش‌برانگیز بوده و در تهاجم فرهنگی دشمن یکی از عرصه‌های مؤثر است، با حساسیت و شناخت کامل بپردازد. به علاوه اینکه در رابطه با چنین موضوعات، نظامات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی کشور را برانگیخته و مجموعه مقدورات و اختیارات و مسئولیت آنها را در راستای اصلاح و تحول فرهنگی جهت داده و سامان بخشد.
ملاحظات مدیریتی و سازمانی در رابطه با مصوبه «حجاب و عفاف» از این مقوله است. بدین ترتیب که در رابطه با چنین مصوبه‌ای باید هدف‌گذاری صورت گیرد. وقتی مصوبه‌ای قید زمان و قید میزان و مقدار در آن نباشد آنگاه مقدورات و اختیارات و مسئولیت‌های سازمانی را برای تحقق این مصوبه در قالب برنامه‌های پنج‌ ساله و سالانه نمی‌توان ساماندهی و بسیج و هدایت و راهبری نمود.
باید برای مدیریت پوشش و حجاب در فرهنگ عمومی کشور هدفگذاری شود
فرضاً در رابطه با مصوبه «حجاب و عفاف» باید متخصص شد که در زمان تصویب این مصوبه وضعیت حجاب و پوشش در کشور چگونه است؟ این چگونه بودن را نمی‌توان در قالب یک توصیف کلی انجام داد به گونه‌ای که هر فردی و هر مجموعه‌ای و هر جریان فرهنگی و سیاسی، تعبیر و تفسیر و ارزیابی خاص و متفاوت داشته باشد؛ یکی بگوید که وضعیت خیلی نامناسب است. دیگری بگوید وضعیت قابل تحمل است و آن دیگری بگوید نه تنها وضعیت نامناسب نیست بلکه همین وضعیت مناسب است. این تعبیر و تفسیرهای متفاوت نتیجه‌اش عدم اجرای مصوبه خواهد بود.
بنابراین یکی از ملاحظات اساسی این است که باید برای مدیریت پوشش و حجاب در فرهنگ عمومی کشور هدفگذاری صورت پذیرد. مشخص شود که امروز نرخ و میزان رعایت پوشش و حجاب سازگار با فرهنگ اسلامی - ایرانی در کل جامعه بر اساس شاخص‌های معتبر، برحسب درصد چگونه است و در افق زمانی مشخص پنج سال یا ده سال و یا بیست سال باید به کدام نرخ یا میزان رسید.
سپس تعیین شود که برای تحقق چنین هدفی هر یک از دستگاه‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و هر یک از مناطق کشوری اعم از شهرها و استان‌ها و هر یک از اقشار اعم از کارمندان دولت، قوه قضاییه، دانش‌آموزان، دانشجویان، معلمان، هنرمندان، ورزشکاران، چه میزان باید پوشش و حجاب مطلوب را خود رعایت نموده و در جهت توسعه پوشش و حجاب مطلوب در سایر قشرها و جامعه چه مسئولیت و وظیفه‌ای بر عهده دارند.
آیا تاکنون چنین کاری انجام شده است؟ اگر انجام نشده دلایل عدم انجام آن کدام است؟
نمی‌توان گفت کاری در این رابطه انجام نشده است. کارهای پراکنده‌ای انجام شده ولی این کارها از کفایت لازم برخوردار نیست. درست است که کار حساس و نسبتاً پیچیده‌ای است و مراکز و پژوهشگران مختلف بدان پرداخته‌اند ولی زمانی می‌توان گفت این کار از کفایت لازم برخوردار است که بر اساس شاخص‌ها و روش سنجش متناسب و معتبر، نرخ رعایت پوشش و حجاب سازگار با فرهنگ و ارزش‌های اسلامی در جامعه هم در سطح ملی و هم در سطح منطقه‌ای و هم در سطح سازمانی و دستگاهی و هم در سطح قشری و صنفی آن هم زیرنظر جایگاهی فراقوه‌ای و فرادستگاهی چون شورای عالی انقلاب فرهنگی که قرارگاه فرهنگی کشور محسوب می‌شود انجام شود تا در نتایج آن به عنوان یک سند جای تردید نباشد و منشا تصمیمات و اقدامات اجرایی شود.
همچنین مشخص می‌شد که نرخ مطلوب در افق زمانی معین کدام است؟ چنین کاری با این کیفیت انجام نشده است این کار، مقدم‌ترین کاری است که در مدیریت پوشش و حجاب باید انجام گیرد و تا انجام نگیرد، تلاش‌های فراوانی که در جامعه و به خصوص توسط نهادهای فرهنگی دینی در حال انجام بوده و هست به نتیجه مورد رضایت نمی‌رسد و عملاً حاکمیت اسلامی در کشور، قادر نمی‌شود که همه اختیارات و امکانات خود را برای ترویج این نماد از فرهنگ ارزش‌های اسلامی بسیج نماید.
شاخص‌های مناسبی برای سنجش وضعیت موجود حجاب و تعیین وضعیت مطلوب نداریم
اینکه چرا این کار انجام نشده است، دلایل متعددی می‌تواند داشته باشد یکی از دلایل اصلی این است که هنوز در خصوص مؤلفه‌های مختلف فرهنگی، شاخص‌های متناسب برای سنجش وضعیت موجود و تعیین وضعیت مطلوب باشد، داده نشده است. این هم کاری نیست که با نشست و برخاست جمعی از صاحب‌نظران در کمیسیون‌های متعدد شورایعالی انقلاب فرهنگی قابل انجام باشد.
لازم است مطالعات دقیق و کامل انجام شود. در حوزه اقتصادی و اجتماعی چنین شاخص‌هایی وجود دارد و بر اساس آن شاخص‌ها، مدیریت کلان اقتصادی جامعه شکل می‌گیرد. در نظام فرهنگی که مقولات کیفی هستند و تغییر و تحولات فرهنگی از پویایی و سرعت بالایی برخوردار است رسیدن به چنین شاخص‌هایی و روش مناسب برای سنجش آنان به تأمل و دقت و بررسی زیادی نیازمند است.
متأسفانه دانش موجود در حوزه مدیریت فرهنگی، پاسخگوی انجام چنین کاری نیست. شورایعالی انقلاب فرهنگی که مسئولیت اصلی و خطیری در این رابطه بر عهده داشته و دارد ارزش و توجه بایسته‌ای در این خصوص نکرده و نمی‌کند. در برنامه سوم و چهارم توسعه کشور در ماده 162 مقرر شده بود که شاخص‌های ارزیابی فرهنگ و ارزش‌های اسلامی در جامعه تهیه و پس از تصویب شورایعالی انقلاب فرهنگی، وضعیت فرهنگی کشور مورد ارزیابی و سنجش قرار گیرد. متأسفانه این کار به صورت کامل انجام نشد و گزارش مستند و قابل اتکایی برای هدفگذاری و برنامه‌ریزی فرهنگی کشور که مورد استناد مجموعه‌های حاکمیتی قرار گیرد، ارائه نشد.
البته گزارش‌های ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان ارائه شد، ولی هرگز نمی‌توان آنها را به عنوان اطلاعات استراتژیک فرهنگی مورد استناد و اتکا قرار داد. بدین ترتیب شورایعالی انقلاب فرهنگی که عهده‌دار مدیریت راهبردی فرهنگی کشور می‌باشد از داشتن چنین اطلاعات استراتژیکی محروم بوده و نمی‌تواند به درستی هدفگذاری نماید.
دانش موجود در حوزه مدیریت فرهنگی، پاسخگو نیست
در سند مهندس فرهنگی کشور هم که حاصل تلاش چندین ساله این شورا است ارزیابی از وضعیت موجود فرهنگی کشور ارائه نشده است و بیان نشده است که با اجرای این سند، وضعیت مطلوب فرهنگی کشور چه خواهد بود و این همین نقص عمده است ارائه سیاست‌ها و راهبردهای و اقدامات بدون مشخص بودن هدف که باید به آن رسید نمی‌تواند اثربخش باشد.
در خصوص وضعیت «پوشش و حجاب» ارزیابی‌های مختلفی ارائه می‌شود و گاهاً وضعیت را خیلی نامساعد گزارش می‌کنند. در بعضی مناطق شهری تهران و دیگر شهرهای بزرگ کشور و فروشگاه‌های لباس، صحنه‌هایی مشاهده می‌شود که به هیچ وجه با فرهنگ و ارزش‌های اسلامی سازگاری ندارد. دشمنان انقلاب اسلامی از دیدن این صحنه‌ها خوشحال شده و امیدوار می‌شوند و در مقابل مردم مؤمن و انقلابی از وجود این صحنه‌ها به شدت می‌رنجند و از دست‌اندرکاران امور کشور توقع و انتظار رسیدگی دارند، چه باید کرد؟
نتایج پژوهش‌هایی که در کتاب «توسعه و تضاد» دکتر رفیع‌پور نقل شده، گویای آن است که در سال 1365، 86.2 درصد پاسخ‌گویان به حجاب گرایش داشته و در سال 1371 این گزارش به 41.5 درصد کاهش یافته است.
شورای فرهنگ عمومی وضعیت پوشش و ‌آرایش را بر اساس شاخص‌هایی، در میان مردان و زنان از سال 1386 تا سال 1392 در دو فصل تابستان و زمستان سنجیده و گزارش کرده است. این پیمایش گویای آن است که 50 درصد تا 65 درصد مردان دارای پوشش و آرایشی هستند که از نظر عرفی و شرعی مورد تأیید نیست.
از این تعداد حداکثر 56 درصد مردانی هستند که پوشش و آرایش آنها از نظر عرفی مشکل داشته و برخورد انتظامی با آنها باید صورت گیرد و مابقی مردانی هستند که از نظر شرعی وضعیت آنها مورد تأیید نیست ولی مورد پذیرش عرف جامعه است در مقابل 35 تا 50 درصد مردان دارای پوشش و آرایش ناسازگار یا سازگار با عرف و شرع اسلامی هستند.
بیش از 52 درصد زنان از نظر عرف و شرع دارای آرایش و پوشش مناسب نیستند
وضعیت پوشش در تابستان با زمستان تغییر دارد ولی در مجموع درصد آنهایی که پوشش و آرایش آنها آسیب‌دار بوده است از سال 1386 تا 1392 نزدیک به 10درصد رشد داشته‌اند زنان از نظر عرف و شرع دارای آرایش و پوشش مناسب نبوده و 52 تا 68 درصد زنان از نظر عرف و شرع دارای آرایش و پوشش مناسب نبوده و حداکثر 10 درصد آنها کسانی هستند که باید برخورد انتظامی صورت گیرد و 24 درصد تا 45 درصد دارای آرایش و پوشش مناسب در سال‌های مختلف از سال 1386 تا سال 1392 در زمستان یا تابستان بوده‌اند. نکته حائز اهمیت این است که روند تغییر وضعیت پوشش زنان در این 6 سال تغییری حدود نیم درصد داشته است.
اگر فرض بگیریم که پژوهش‌های انجام شده کامل و جامع باشد و نتایج آن قابلیت تعمیم داشته باشد حال باید دید چگونه این وضعیت را باید ارزیابی کرد؟ آیا با توجه به شرایط و مقتضیات کشور از نظر فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و موقعیت فرهنگی و اجتماعی جهان، آیا می‌بایستی وضعیت پوشش و لباس در مردان و زنان جامعه همین وضعیت باشد؟ یا باید وضعیت دیگری بر جامعه حاکم می‌بود؟ بدین معنا که انتظار این بود مثلاً در پایان سال 1392 چه درصدی از مردان و چه درصدی از زنان در کل کشور کاملاً موازین شرعی و عرفی را در پوشش و آراش رعایت می‌کردند؟
تا این وضعیت مورد انتظار یا هدف مشخص نباشد نمی‌توان گفت که وضعیت کنونی قابل قبول است یا خیر. مسلماً انتظار از نظام اسلامی این است که اصلاً در آن منکری نباشد و همه انسان‌های جامعه عامل به ارزش‌های اسلامی باشند ولی این وضعیت آرمانی را که نمی‌توان امروز انتظار داشت.
بنابراین از امروز باید وضعیت هدف یا مورد انتظار سال 1400 را فرضا، مشخص کرد و برنامه‌ریزی‌ها و اقدامات لازم را برای رسیدن به این وضعیت انجام داد.
یعنی چه اقداماتی را باید انجام داد؟
- اولاً باید بدانیم که هر یک از مؤلفه‌های فرهنگی چه فرهنگ‌‌سازمانی و چه فرهنگ عمومی به یک باره و با سرعت و سهولت قابل تغییر نیستند بنابراین مؤلفه حجاب و پوشش را هم نمی‌توان در کوتاه‌مدت اصلاح کرد و بهبود بخشید. بنابراین اگر امروز نیمی از مردان و کمتر از نیمی از زنان جامعه دارای حجاب و پوشش مناسب نیستند نمی‌توان انتظار داشت که در 6 سال آینده درصدی که انتظار است رعایت کنند 80 درصد باشد بلکه به موجب روندی که در سال‌های گذشته بوده و شرایط و مقتضیات فرهنگی که پیش‌بینی می‌شود باید هدف‌گذاری کرد و فرضاً‌ در نظر گرفت که درصد آنانی که لباس و پوشش مناسب داشته باشند را به 70 درصد در مردان و 60 درصد در زنان رساند.
برای بهبود وضعیت پوشش و حجاب، عموم مردم متدین و انقلابی جامعه وظیفه امر به معروف و نهی از منکر و آگاهی بخشی و هدایت و مساعدت نسبت به دیگران که دارای آگاهی لازم نبوده و یا بی‌توجهی می‌کنند، دارند. ولی پشتوانه انجام این مهم توسط عموم مردم، اقدامات مهم و مؤثر حاکمیت است. هر یک از دستگاه‌های نظام اسلامی وظیفه دارند که نسبت به افراد تحت پوشش خود آگاهی بخشی نموده و الزامات رعایت پوشش و حجاب را میان آنان فراهم سازند.
مهمترین عوامل بدحجابی؛ هنجارمند شدن بدحجابی، انگیزه‌های روانی و سیاسی، عدم آگاهی و غفلت
همچنین دستگاه‌های آموزشی کشور با خیل عظیم دانش‌آموزان و دانشجویان تحت پوشش خود وظیفه دارند که آگاهی‌بخشی نموده و الزامات رعایت پوشش و حجاب را فراهم سازند. بخش عمده‌ای از عوامل بدحجابی و بدپوششی علاوه بر عوامل رسانه، تهاجم فرهنگی دشمن عبارتند از: عدم آگاهی و غفلت تجاهل و عناد و ستیز، هنجارمند شدن بدحجابی، انگیزه‌های روانی و عدم اراضاء میل جنسی، انگیزه‌های سیاسی.
باید برای مقابله با این عوامل راهبردهای مناسب اتخاذ نمود و هر یک از بخش‌های نظام اداری کشورمان در اعمال دین راهبردها و اجرای برنامه‌های معوطف به مأموریت محموله به آنان، دارای سهم و نقش مؤثری شوند در این صورت است که عموم مردم هم به صحنه آمده و نسبت به انجام وظیفه خود در رفع ناهنجاری‌های فرهنگی و اخلاقی اقدام خواهند کرد.
راهبردهای مؤثر بر مقابله با آسیب‌های پوشش و حجاب کدام است؟
- هر اقدام فرهنگی که می‌خواهد در هر جامعه‌ای صورت پذیرد دو مخاطب دارد دسته اول مخاطبان، عموم مردم جامعه هستند این دسته در پی افزایش آگاهی خود و یافتن عقاید و باورها و ارزش‌ها و شیوه‌ زندگی مناسب هستند لذا آگاهی پذیر بوده و در صورتی که به یافته‌های فرهنگی کامل‌تر و مناسب‌تر برسند آن را پذیرفته و به کار می‌گیرند در جامعه خودمان اکثریت افراد در این دسته‌ جای می‌گیرند راهبرد اقناعی در ترویج فرهنگ پوشش و حجاب، راهبرد مؤثر برخورد با این دسته است.
در مقابل مخاطبان عام، دسته دومی وجود دارند که مخاطب خاص بوده اینها به دنبال یافتن ارزش و راه و روش درست زندگی نیستند بلکه به دنبال ترویج پلشتی‌ها، بدحجابی و نا درستی‌اند با این دسته باید از راهبرد تحمیلی بهره گرفت.
با مخاطبان خاصی که به دنبال ترویج بدحجابی هستند باید از راهبرد تحمیلی بهره گرفت
در راهبرد اقتاعی، هدف شکل دهی و یا تغییر نگرش و باورهای تمامی افراد جامعه متناسب با فرهنگ و ارزش‌های اسلامی-ایرانی با بهره‌گیری از تعقل و احساس است. این راهبرد در خصوص لباس و پوشش شامل اطلاعات زیر خواهد بود: اقدامات شناختی افزایش آگاهی، مصداق سازی برای حجاب و پوشش (تعیین پوشش حداقلی و حداکثری)، اقدامات برای ایجاد احساس مثبت،‌اقدامات حمایتی از تولیدکنندگان پوشاک.
انجام هر یک از اقدامات ذکر شده مستلزم در نظر گرفتن طرح‌ها و برنامه‌هایی متناسب با افراد مختلف جامعه از جنسیت‌های مختلف،‌از سنین و اقشار و اقوام مختلف است. نماد‌ها و دستگاه‌های اجرایی و رسانه‌های مختلف هر یک به سهم خود باید عهده دار انجام این وظیفه شوند به گونه ای که عموم افراد جامعه دارای آگاهی لازم در مورد محسنات پوشش و حجاب مناسب و آسیب‌های پوشش نامناسب شوند. اقدامات شناختی هم شامل آموزش مستقیم و هم آموزش غیر مستقیم است؛ در آموزش غیرمستقیم باید از داستان، بازی‌ها و اسباب‌بازی‌های عروسکی و فیلم و مسابقه و انیمیشن و نظایر آن بهره گرفت.
راهبرد اقناعی نیازمند مصداق سازی و طراحی الگوهای مناسب پوشش و حجاب است
بدیهی است آموزش غیرمستقیم دارای تاثیرگذاری به مراتب بیشتر از آموزش مستقیم بوده و دستگاه‌های تبلیغی فرهنگی کشور بخصوص سازمان صدا و سیما وظیفه عمده و سنگینی را برعهده خواهد داشت.
مصداق سازی و طراحی الگوهای مناسب پوشش و حجاب از اقدامات لازم دیگری است که در راهبرد اقناعی باید به آن پرداخت. در سال 1384 مقام معظم رهبری در دیدار با اعضاء شورای عالی انقلاب فرهنگی در خصوص همین مصداق سازی می فرمایند که در سالهای گذشته از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی خواسته بودند که برای مردان، لباس ایرانی- اسلامی طراحی کنند و آن را برای عرضه به جامعه در موزه قرار دهند. اقدام کاملاً موثری که کمتر انجام گرفته است.
حجاب به معنای پوشش اسلامی دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است. بُعد ایجابی آن پوشش بدن و بعد سلبی آن حرام بودن خودنمایی در مقابل نامحرم است. تعریف مصداق‌های نامناسب حجاب الزامی است. برترین حجاب،‌چادر است ولی تنها مصداق حجاب، چادر نیست.
بنابراین می‌توان مصداق‌هایی سازگار با موازین شرع و عرف و شرایط مقتضیات صنفی و قومی و سنی ارائه نمود و موجبات پذیرش گسترده آن را فراهم کرد.
علاوه بر آموزش و مصداق سازی، ایجاد احساس مثبت در افراد جامعه برای بهره‌گیری از پوشش و حجاب مناسب کاملاً لازم و ضروری است. پرهیز از تحمیل و اجباری کردن الگوهای ثابت از پوشش،‌ استفاده از شیوه‌های مناسب در آموزش، الگوسازی برای نسل جوان موجب ایجاد احساس مثبت خواهد شد.
راهبرد تحمیلی با راهبرد اقناعی چه تفاوتی با هم دارند؟
- اصلی‌ترین تفاوت این راهبرد در مخاطبان آنهاست. در راهبرد تحمیلی، مخاطبان افراد بدحجاب و پوشش بوده که در پی ترویج بدحجابی و کج رفتاری هستند. بر این اساس اقدامی هم که در این راهبرد باید مورد توجه قرار گیرد کاملاً متفاوت خواهد بود.
هدف اصلی در این راهبرد، ایجاد الزام برای تغییر رفتار بدحجابان و مروجان بدحجابی
ایجاد احساس مثبت در افراد جامعه برای بهره‌گیری از پوشش و حجاب مناسب کاملاً ضروری است
است. اینها درصد خیلی کمی(حدود نیم‌درصد) را ممکن است شامل شوند.
اولین اقدام لازم، ایجاد ضمانت‌های حقوقی و قانونی لازم برای ایجاد الزام در تغییر رفتار آنهاست؛ باید قوانینی وجود داشته باشد که با صراحت کامل زمینه‌های لازم برای اعمال اقدامات قضایی و انتظامی را فراهم سازد.
در صورت اعمال این راهبرد، افراد حجاب‌ستیز نباید امکان هرگونه اقدامی را داشته باشند. چه عرضه کنندگان پوشاک و محصولات سمعی- بصری نابهنجار اعم از داخلی و وارداتی،‌ چه اماکن عمومی خدمات دهنده به افراد حجاب‌ستیز و چه فضای عمومی جامعه به موجب راهبرد تحمیلی باید با محدودیت‌های مشخص روبرو شده و اجازه نیابند که حتی راهبرد اقناعی و اقدامات انجام شده در آن باب را نیز بی‌اثر سازند. با این دسته نمی‌توان و نباید با راهبرد اقناعی برخورد کرد که نتیجه بالعکس خواهد داشت.
کدامیک از این راهبردها در ترویج حجاب و پوشش مناسب مؤثرترند؟
این دو راهبرد نمی‌تواند جایگزین یکدیگر شوند. هر دو راهبرد کاملاً موثرند وقتی که در جای خود و نسبت به مخاطب حاضر خود اعمال شوند. مسلم است که بخش اعظم افراد جامعه، مخاطب راهبرد اول هستند ولی نباید دچار این اشتباه استراتژیک شد، همانگونه که بعضی افراد و جریان‌ها شده‌اند و آن اینکه با مطلق افراد جامعه در خصوص رعایت حجاب و پوشش مناسب با راهبرد اقناعی برخورد شود. همین نگاه و راهبرد تاکنون خسارت‌های فراوانی در فضای فرهنگی و اجتماعی جامعه به جاگذاشته است. در عین حال که متأسفانه همان راهبرد اقناعی هم توسط این افراد و جریان‌ها به جدیت دنبال نشده و به گونه‌ای با ولنگاری و سهل‌انگاری برخورد شده است.
برخورد دستگاه‌های قضایی با پدیده حجاب‌ستیزی پشتوانه‌ای برای راهبرد اقناعی است
قطعا دستگاه‌های فرهنگی و آموزشی کشور در اعمال راهبرد اقناعی وظیفه‌ای سنگین و اصلی را بر عهده دارند و باید تلاش بسیار معمول دارند ولی در همین دستگاه‌ها هم ممکن است افراد حجاب‌ستیز باشند که با شناخت درست از شرایط آنها باید با راهبرد تحمیلی با آنها برخورد کرد.
دستگاه‌های انتظامی و قضایی وظیفه دارند که با راهبرد تحمیلی با پدیده «حجاب ستیزی» مقابله کنند و اعمال وظیفه آنها پشتوانه‌ای خواهد بود برای اینکه راهبرد اقناعی به خوبی به نتیجه برسد، همانگونه که راهبرد اقناعی پشتوانه‌ای است برای اثربخش شدن اعمال راهبرد تحمیلی.
بنابراین اعمال هر دو راهبرد لازم و ملزوم یکدیگرند و مهم آن است که هرکدام از راهبردها با شناخت دقیق مخاطبان آن، به درستی اعمال شود.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

کاهش ارتباط کلامی خانواده های ایرانی از2 ساعت به 20دقیقه در

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه مه 16, 2018 1:02 pm

کاهش ارتباط کلامی خانواده های ایرانی از2 ساعت به 20دقیقه در روز


میزان ارتباط و صحبت کردن در خانواده ها از 2 ساعت به 20 دقیقه در روز رسیده است.
آفتاب‌‌نیوز :

دبیر کارگروه خانواده سالم معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری گفت: میزان ارتباط و صحبت کردن در خانواده ها از 2 ساعت به 20 دقیقه در روز رسیده است و فضای مجازی هم آتش بیار خانواده ها شده است.

دبیر کارگروه خانواده سالم معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری گفت: میزان ارتباط و صحبت کردن در خانواده ها از 2 ساعت به 20 دقیقه در روز رسیده است و فضای مجازی هم آتش بیار خانواده ها شده است.

عالیه شکربیگی افزود: این وضعیت به نوعی تفرد گرایی را در خانواده ها شکل داده است و اعضای خانواده در فضای مجازی فقط کنار هم هستند اما در عالم دیگری از گوشی های همراه خود استفاده می کنند و این در کاهش ارتباطات عاطفی بین زوجین هم تاثیر دارد.

در حال حاضر به دلیل کاهش ارتباط میان اعضای خانواده ها، نیازمند اجرای گفت و گوی ملی و ارتباط بین نسلی در میان خانواده ها هستیم.

وی گفت: بحث اصلی ما درباره گفت و گوی ملی و ارتباط بین نسلی است تا بتوانیم مدت زمان ارتباط خانواده ها با هم و حتی اعضای آنها را افزایش دهیم چون ارتباط میان خانواده ها به شدت کم شده است.

وی با بیان اینکه دغدغه و تلاش ما رفع مشکلات حوزه خانواده است؛ اضافه کرد: نهاد خانواده یکی از پایدارترین و در واقع بهترین و پراهمیت ترین نهادی است که همه ما در هر گروه سنی چه در دوران نوزادی، کودکی، نوجوانی، جوانی نقشی را به عنوان مادر، دختر و همسر ایفا می کنیم ولی متاسفانه این نهاد در حوزه علم کنار رفته است و در حوزه مسایل اجتماعی نیز توجهی چندانی به آن نشده است.

وی تصریح کرد: براساس نتایج تحقیقاتی که داریم خانواده، بارهای زیادی بر دوش خود دارد و حمل آن برای خانواده بسیار سخت و دشوار است که نمونه بارز آن مساله ای مانند طلاق است که درصد آن در همه استان ها رو به رشد است.

این جامعه شناس، بحث اشتغال زنان را از دیگر مشکلات در این حوزه بیان کرد و اظهار داشت: موضوع زنان سرپرست خانوار نیز بسیار حایز اهمیت است و براساس آخرین آمار اکنون سه میلیون زن سرپرست خانوار در کشور وجود دارد.

شکربیگی ادامه داد: همچنین بحث دختران با تجرد قطعی نیز به عنوان یک مساله قابل بحث است اما ما چگونه باید این مسائل را حل کنیم، مورد بحث همه کارشناسان است و اینکه خانواده باید محل آرامش و صلح، صفا، دوستی، اعتماد، مشارکت و همدلی جامعه باشد چرا که اگر خانواده سالم باشد جامعه سالم است.

مدیر گروه علمی تخصصی خانواده در انجمن جامعه شناسی ایران گفت: برای اینکه به موضوع خانواده سالم برسیم نیازمند یک جریان سازی هستیم و نظر همگان را باید به مباجث خانواده جمع کنیم البته بحث اصلی و اساسی و قابل طرح درون، شکاف بین نسلی است.

وی ابراز امیدواری کرد: یک گفت و ملی را باید در تمام استان ها اجرا کنیم و نقاط اشتراک مباحث ملی خانواده را استخراج کنیم به عنوان مثال اگر طلاق مطرح است آیا یک مساله ملی است؟ آیا زن سرپرست خانوار هم یک مشکل ملی است یا برخی از استان ها در این موضوع غرق شده اند.

منبع: ایرنا
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

۳۰ میلیون سالمند ایرانی در راه است

پستتوسط najm134 » سه شنبه مه 29, 2018 8:59 am

۳۰ میلیون سالمند ایرانی در راه است


رقم خبر برای «رد نشدن» از کنار ارقام موجود در خبرهاست.گاهی ارقامی وجود دارد که با چند لحظه فکر کردن به آن به موضوعات جدیدی پی خواهیم برد.

Image
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

موفقيت مسؤولين جمهوري اسلامى در اجراى طرحهاى امريكايي قطع نس

پستتوسط najm134 » يکشنبه آگوست 19, 2018 5:49 pm

موفقيت مسؤولين جمهوري اسلامى در اجراى طرحهاى امريكايي قطع نسل مسلمانان ايران؛ جهار برابر بيشتر از مسؤولان حكومت شاه بوده است!!!


Image

در واقع این تحلیل اشتباه که علت اصلی حرکت جمعیت کشور به سوی مرزهای سالمندی را افزایش امید زندگی می‌داند، سبب می‌شود که تصمیم‌گیران عرصه سلامت به مصیبت سالخوردگی جمعیت به عنوان توفیقی بزرگ نگاه کنند.
به گزارش مشرق، از دهم تا شانزدهم ماه جاری «هفته سالمند» نامیده شده بود و وزارت بهداشت در این هفته، برنامه‌هایی را برای گرامیداشت سالمندان تدارک دیده بود. وزیر بهداشت هم پیش از آغاز این هفته در یادداشتی به مسئله سالمند و سالمندی پرداخت. در قسمتی از این یادداشت آمده بود: «پیامد طبیعی برنامه‌های توسعه و پیشرفت نظام‌های سلامت، سالخوردگی ساکنان کره خاکی است. از جمله تخمین زده می‌شود تا ۲۰ سال آینده بیش از ۱۵درصد جمعیت کشور ما را سالمندان تشکیل دهند.»
همان روز، دکتر مطلق، مدیرکل دفتر سلامت جمعیت وزارت بهداشت نیز در مصاحبه‌ای بر این گزاره تاکید می‌کند که پیامد طبیعی پیشرفت نظام سلامت، افزایش طول عمر و امید زندگی مردم خواهد بود که منجر به سالخوردگی جمعیت می‌شود.
در نقد این اظهارنظر باید گفت که اگرچه افزایش سن امید زندگی می‌تواند سهمی در سالخورده شدن جمعیت یک کشور داشته باشد، اما معمولا آن علت اصلی که کشورها را به سالخوردگی جمعیت مبتلا می‌کند، کاهش فرزندآوری خانواده‌ها است، نه افزایش سن امید زندگی؛ مسئله‌ای که برای شرایط جمعیتی کشورمان نیز کاملا صادق است.
در این مجال برخی از اظهارات جالب توجه کارشناسان مطرح را، پیرامون علت بحران جمعیت ایران از نظر می‌گذرانیم.
«فیلیپ لانگمن» (Philip Longman) جمعیت شناس آمریکایی در کتاب معروفش با عنوان «گهواره‌های خالی» می‌نویسد: «اکنون کشورهای در حال توسعه نیز با سرعتی بیشتر از کشورهای توسعه یافته، با مسئله سالخوردگی دست و پنجه نرم می‌کنند؛ چنان‌که جمعیت مکزیک با سرعتی پنج برابر بیشتر از ایالات متحده سالخورده می‌شود که این امر اساسا ناشی از کاهش چشمگیر نرخ باروری است. در ایران نیز پس از انقلاب، تقریبا دو سوم از نرخ باروری کاهش یافته است و بدین ترتیب تا سال 2030، تعداد سالخوردگان از کودکان بیشتر خواهد شد.»
همچنین دکتر «نیکولاس ابرشتات» (Nicholas Eberstadt) از محققان انستیتو انترپرایز آمریکا در مقاله‌ای با عنوان «کاهش باروری در جهان اسلام: تغییری فاحش که در کمال تعجب کسی متوجه آن نشده است» می‌نویسد: «کاهش نرخ باروری در ایران طی 30 سال گذشته حیرت‌انگیز و معادل 70 درصد بوده است. این میزان یکی از سریع‌ترین و چشمگیرترین آمارهای کاهش باروری در تاریخ بشر بوده است! با توجه به آمار اداره سرشماری آمریکا، تا سال 2040، درصد افراد سالمند بالای 65 سال در 10 کشوری که بیشترین جمعیت مسلمان را دارند، از جمله اندونزی، ایران، الجزایر و مراکش، از درصد سالمندان حال حاضر آمریکا بیشتر خواهد بود. با توجه به درآمد نسبتا پائین این کشورها، چگونگی مواجهه با نیازهای فزاینده پیش روی سالمندان یکی از چالش‌های جدی کشورهای مسلمان خواهد بود.»

دکتر محمدجواد محمودی، رئیس کمیته مطالعات و پایش سیاست‌های جمعیتی شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز در مقاله «سالخوردگی جمعیت؛ یک مسئله اجتماعی جمعیتی» می‌نویسد: «در ایران، کاهش چشمگیر نرخ باروری در دهه هفتاد و تداوم و تشدید آن در دهه هشتاد، ترکیب سنی جمعیت را در آینده نزدیک سالخورده می‌کند. سرعت و شدت زیاد کاهش باروری در ایران با شیب تندتری از سایر کشورها مشاهده می‌شود. در ایران، در سال 1394 حدود 10 درصد جمعیت بالای 60 سال سن داشته اند. در 35 سال آینده یعنی سال 1429 (در صورت ادامه یافتن روند کاهش رشد جمعیت)، درصد سالخوردگی جمعیت ایران به 33 درصد افزایش خواهد یافت.»

Image

به عنوان یک نمونه دیگر، فرزانه رودی، دانش‌آموخته جمعیت‌شناسی از دانشگاه جورج تاون و مدیر سابق برنامه خاورمیانه و شمال آفریقای دفتر مرجع جمعیتی آمریکا (The Population Reference Bureau) در مصاحبه‌ای با هافیگتون پست گفته است: «ایران، جهان را شگفت‌زده کرد؛ هنگامی که نتایج سرشماری سال 1996، نشان داد که بیش از نیمی از سطح باروری، صرفا ظرف 10 سال کاهش یافته است. کاهش از 6.2 تولد به ازای هر زن در سال 1986 به 2.5 فرزند به ازای هر زن در سال 1996، یعنی سریعترین کاهش باروری که برای همیشه توسط کشوری تجربه شده است... پس از تنها یک نسل، سه چهارم از نرخ باروری در مناطق روستایی کاسته شد و از 8.1 تولد به ازای هر زن در نیمه دهه 1970، به 2.1 تولد به ازای هر زن در سال 2006 رسید، در حالی که برای کشورهای اروپایی، حدود 300 سال طول کشید تا چنین کاهشی را تجربه کنند!»
Image
در واقع سقوط باروری در ایران چنان سهمگین بوده است که می‌توان در تحلیل علل سالخوردگی قریب‌الوقوع جمعیت کشور، مولفه «افزایش سن امید زندگی» را در مقابل آن نادیده گرفت و دقیقا همین کاهش حیرت‌انگیز نرخ باروری در ایران بوده است که سبب سرعت فوق‌العاده کشور در حرکت به سمت مرزهای سالخوردگی شده است، چنان که دکتر ناظمی ‌اردکانی، رئیس سابق سازمان ثبت احوال کشور می‌گوید: «ایران در سرعت رسیدن به مرزهای سالمندی، رتبه‌ سوم جهان را دارد!»

در واقع این تحلیل اشتباه که علت اصلی حرکت جمعیت کشور به سوی مرزهای سالمندی را افزایش امید زندگی می‌داند، سبب می‌شود که تصمیم‌گیران عرصه سلامت به مصیبت سالخوردگی جمعیت به عنوان توفیقی بزرگ نگاه کنند که ناشی از پیشرفت‌های نظام سلامت بوده است. به دنبال این تحلیل راه حل بحران جمعیت نیز مشخص خواهد شد: اگر بخواهیم مانع سالخوردگی جمعیت شویم، باید جلوی بهبود شاخص امید زندگی گرفته شود، که البته معقول نیست. پس ناچار باید به پیر شدن جمعیت، به عنوان آینده‌ای محتوم تن داد و برای مدیریت جمعیت سالخورده آینده آماده شده، نهایتا ساختارها را فراهم کنیم تا سالمندان آینده، دوران پیری سالم و فعالی داشته باشند!
دکتر مهین عظیمی، رئیس اداره سلامت سالمندان ‌(زیرمجموعه دفتر سلامت جمعیت) دقیقا همین تلقی اشتباه را در همایش طب سالمندان مورخ 13/7/1396، بیان می‌کند که: «سالخوردگی جمعیت، یک موفقیت است!! و با توجه به اینکه هر سال امید زندگی افزایش و مرگ و میر کاهش می‌یابد، روند سالخوردگی جمعیت برگشت‌پذیر نیست!»

Image
تصویری از ارائه دکتر عظیمی در همایش طب سالمندان که نشان می دهد وزارت بهداشت سالخوردگی جمعیت را موفقیت، فرصت و البته غیرقابل برگشت می داند!!


Image
این اظهارنظر در تطابق کامل با اظهارات دکتر عباسی شوازی، برنده جایزه جمعیت سازمان ملل و رئیس موسسه مطالعات جمعیتی ایران است که روز قبل از این همایش در یک روزنامه منتشر شده بود. دکتر عباسی در آنجا با مغالطه‌ای آشکار در اثبات این ادعا که «سیاست افزایش جمعیت، روش مناسبی برای مقابله با سالخوردگی نیست» می‌گوید: «باید توجه داشت که به دلیل افزایش امید زندگی، حتی با افزایش باروری و فرزندآوری، تعداد افرادی که سالخورده می‌شوند، در ساختار جمعیتی باقی خواهند ماند و بایستی برای آنان برنامه‌ریزی شود»
یعنی این استاد تمام جمعیت‌شناسی دانشگاه تهران، به این بهانه که تعداد سالخوردگان آینده کشور زیاد خواهد بود، «مدیریت جمعیت سالمندان» را به عنوان جایگزینی برای «پیشگیری از سالخوردگی جمعیت» مطرح می‌کند. این شیطنت کارشناسی در حالی مطرح می‌شود که «سالخوردگی جمعیت» به مفهوم افزایش نسبت و درصد سالخورده‌ها در یک جمعیت است و افزایش نرخ باروری و فرزندآوری خانواده‌ها اگرچه مشخصا از جمعیت آینده سالمندان نخواهد کاست، ولی تنها راهی به شمار می‌آید که می‌تواند جلوی افزایش درصد افراد سالخورده در یک جامعه را گرفته و از این طریق مانع سالخوردگی جمعیت شود. یعنی اگر نرخ باروری به میزان کافی افزایش یابد، جمعیت کشور سالخورده نخواهد شد و جمعیت زیاد سالمندان آینده کشور، تعداد زیادی جوان را به عنوان پشتوانه خواهند داشت تا هم در امور فردی سالمندی، مشکلاتشان کاهش یابد و هم کشور بتواند فارغ از هزینه‌های بالای سالمندان، با سرعت بالا در مسیر پیشرفت گام بردارد.
اما این تحلیل غرض‌ورزانه و عجیب که بحران جمعیت را موفقیتی محتوم و غیرقابل برگشت توصیف می‌کند، با چه هدفی ارائه می‌شود؟ چه کسانی دستگاه محاسباتی مسئولان را در موضوع استراتژیک جمعیت نشانه رفته‌اند؟ پیش از این، اطلاعات غلط چه افرادی باعث شده بود که دکتر هاشمی، وزیر بهداشت در سخنرانی خود این ادعای خلاف واقع را مطرح کند که: «مشکل زاد و ولد با تأکیدات رهبر معظم انقلاب و به شهادت مرکز ملی آمار و ثبت احوال، در مسیر رسیدن به تعادل است». کدام تحلیل باعث شده بود که وزیر بهداشت در اظهارنظری عجیب بگوید: «در زمینه افزایش جمعیت، وزارت بهداشت کمترین نقش را دارد». چگونه است که برای کاهش جمعیت، وزارت بهداشت هرچه در توان داشت در حیطه‌های مرتبط و غیرمرتبط با بحث سلامت انجام داد، ولی اکنون در حیطه‌های مرتبط با سلامت نیز اقدامی در جهت تشویق خانواده‌ها به فرزندآوری بیشتر انجام نمی‌دهد؟
به عنوان نمونه ترویج فرهنگ فرزندآوری بیشتر می‌تواند تا حد زیادی مانع ارتکاب جنایت سقط جنین شود، چرا که بسیاری از موارد سقط جنین، ناشی از این مسئله است که خانواده‌ها، بیش از یک یا دو فرزند نمی‌خواهند. حال در شرایطی که سقط جنین، سلامت مادر را به شدت به خطر می‌اندازد و مسئولین دفتر سلامت جمعیت نیز آمار سقط جنین غیرقانونی را سالانه تا 350 هزار مورد برآورد کرده‌اند، وزارت بهداشت چه دستورالعمل و برنامه‌ای برای کاهش آمار این جنایت دارد؟ یا در حالی که افزایش سن نخستین بارداری زن، یکی از عوامل مهم ناباروری در زنان است، چرا همچنان وزارت بهداشت در لفافه به زوجین توصیه می‌کند که در ابتدای ازدواج، فرزندآوری را به تاخیر بیندازند؟ سوءعملکردهای متعدد وزارت بهداشت در بحث جمعیت که بارها با واکنش مقام معظم رهبری و مراجع عظام تقلید روبرو شده زیر سر چه کسانی است؟
قسمت مهمی از علت این سوءعملکردها را می‌توان در مسئولان دفتر سلامت جمعیت وزارت بهداشت پیدا کرد. حلقه‌ای بسته از مدیران میانی وزارت بهداشت که خود، از علل وقوع بحران جمعیت هستند و اکنون از طریق اتصالشان به صندوق جمعیت سازمان ملل و تعدادی جمعیت‌شناس مسئله‌دار، به صورت کاملا حساب شده در مسیر اجرای سیاست‌های جمعیتی سنگ‌اندازی می‌کنند. (کیهان در یادداشت‌های بعدی به سوءعملکردها و خیانت‌های این افراد بیشتر خواهد پرداخت)
البته که تکلیف جمعیت شناس‌های تربیت شده غرب نیز در این جریان کاملا مشخص است. کسانی که بابت کاهش شدید و سریع نرخ باروری اعلام خطر نکردند، در سه دهه گذشته به کاهش روزافزون نرخ باروری کمک نمودند و از دلارها و جوایز بین‌المللی بهره‌مند شدند. گروهی از جمعیت‌شناسان که از هر وسیله ممکن برای ایجاد اختلال در دستگاه محاسباتی مسئولین استفاده کرده و استفاده می‌کنند.
از یک سو بحران جمعیت را نفی می‌کنند، مانند دکتر عباسی شوازی که می‌گوید: «ما واقعا در شرایط بحرانی قرار نداریم؛ بلکه در شرایط استثنایی و دارای جمعیتی رشد کرده هستیم!» یا دکتر میرزایی، رئیس سابق انجمن جمعیت‌شناسی که در اظهارنظری عجیب می‌گوید: «ما از نقطه نظر کلان (جمعیت) واقعا وضعیت مطلوبی داریم!»
از سوی دیگر آمارهای جمعیتی را دستکاری می‌کنند، که نمونه مشهور آن آمار جعلی دکتر عباسی شوازی از نرخ باروری کشور است که در سال 2012 و به منظور عادی جلوه دادن وضعیت جمعیتی کشور در اختیار سازمان ملل قرار گرفت.
نکته جالب توجه در مورد این جمعیت‌شناسان این است که نه تنها بعد از تغییر سیاست‌های جمعیتی نظام اسلامی، کمترین همراهی را با این سیاست‌ها نداشته‌اند، بلکه روز به روز بر دشمنی خود با این سیاست‌ها افزوده‌اند؛ طوری که به عنوان نمونه دکتر میرزایی در تاریخ 31/5/1391 در پاسخ به سوال خبرنگاری که می‌پرسد: (آیا) با رشد جمعیت... کمبود آب پیدا نمی‌کنیم؟ می‌گوید: «کمبود آب که همیشه مطرح بوده است و نمی‌توان به خاطر کمبود آب، مثلا اجازه باروری ندهیم» اما همین ایشان چندی بعد (18/6/1393) در مصاحبه‌ای می‌گوید: «در حال حاضر با بحران آب مواجه هستیم که اگر این روند ادامه یابد، یک یا دو دهه دیگر دچار کم‌آبی می‌شویم. نمی‌گویم که همه این موارد فقط مربوط به جمعیت است، اما به جمعیت هم مرتبط است» سیر دگرگونی عقاید دکتر میرزایی طی می‌شود و وی در تاریخ 16/3/1394 ضمن مصاحبه‌ای مدعی می‌شود که خشک شدن دریاچه ارومیه و زاینده رود به دلیل رشد انفجاری جمعیت بوده است!
این گروه از جمعیت‌شناسان معتقدند که سالخوردگی جمعیت کشور غیرقابل اجتناب است و اساسا نیازی نیست که با آن مقابله کنیم، چون به قول دکتر میرزایی؛ سالخوردگی جمعیت، شاید یک فرصت باشد تا تهدید!! برخی دیگر از افراد این جریان نیز هستند که حتی آماده شدن برای مدیریت جمعیت سالخورده آینده را نیز لازم نمی‌دانند؛ به عنوان نمونه یک جمعیت شناس دیگر در اظهارنظری شگفت می‌گوید: «از الآن لازم نیست برویم سراغ اینکه کشور ما در حال پیر شدن است و برای سالمندی برنامه‌ریزی کنیم و فکر کنیم که 30 تا 40 سال دیگر کشورمان پیر می‌شود چه کار کنیم!»
متاسفانه این گروه از جمعیت‌شناس‌ها که در سال‌های اخیر، با آبروی جمعیت‌شناسان متعهد کشور بازی کرده‌اند، در سطوح بالای مدیریتی کشور نفوذ کرده‌اند تا جایی که گزارش جهت‌دار و مغرضانه آنها در جلسه هیئت دولت نیز ارائه شده و سبب شده است که رئیس‌جمهور بر خلاف شواهد و مستندات آماری فراوانی که وضعیت بحرانی جمعیت را اثبات می‌کند، بگوید: «گزارش امروز برخی از نگرانی‌ها را کاهش می‌دهد!»
به هر حال نفوذ این افراد، هوشیاری بیشتر مسئولان کشور را می‌طلبد و مسئولین مختلف؛ به خصوص وزیر محترم بهداشت، بایستی با پالایش مجموعه‌های تحت امر خود از «رسوب‌های دوران تنظیم خانواده»، امکان اجرای سیاست‌های جمعیتی نظام اسلامی را فراهم آورند. امید است که مسئولین دلسوز کشور، هرچه زودتر و پیش از آنکه کار از کار بگذرد، متوجه شوند که در مورد سالخوردگی جمعیت نیز، پیشگیری بهتر از درمان است.
*حسین مروتی
طرح NSSM هنری کیسینجر چه می‎گوید؟
آمریکا چگونه اجرای عقیم سازی در کشورهای جهان را به راه انداخت
اهمیت استراتژیک موضوع «جمعیت» و کاهش یا افزایش آن بیش از گذشته مورد توجه کشورهای سلطه طلبی همچون آمریکا قرار داشته و جایگاه بسیار مهمی در عرصه برنامه‌ریزی‌های کلان داخلی و بین‌المللی داشته است.
به گزارش مشرق، اهمیت استراتژیک موضوع «جمعیت» و کاهش یا افزایش آن بیش از گذشته مورد توجه کشورهای سلطه طلبی همچون آمریکا قرار داشته و جایگاه بسیار مهمی در عرصه برنامه‌ریزی‌های کلان داخلی و بین‌المللی این کشورها داشته است و آمریکا افزایش جمعیت در جهان و به خصوص در آفریقا را در تضاد با منافع خود می‌دید که در راستای حفظ دسترسی خود به این منابع طرح‌های مختلفی از دهه‌های گذشته به کار گرفته که یکی از این طرح‌ها «NSSM» است که سال ۱۹۷۴ از سوی «هنری کیسینجر» تهیه و تنظیم شده است.

۶۵ حقیقت باورنکردنی درباره جامعه آمریکا


Image
طرح آمریکا برای عقیم سازی کشورهای مختلف جهان
طرح «مطالعه امنیتی شماره ۲۰۰» (NSSM)
۲۴ آوریل سال ۱۹۷۴ یعنی حدود ۱۸ ماه پس از انتخاب مجدد «رییچارد نیکسون»، وی از مشاور امنیت ملی خود درخواست کرد تا «رشد جمعیت جهان و تأثیر آن بر امنیت و منافع خارجی آمریکا» را مورد مطالعه قرار دهد بنابراین طرح «مطالعه امنیتی شماره ۲۰۰» از سوی «هنری کیسینجر»، مشاور امنیت ملی وقت آمریکا و دستیاران او تنظیم شد؛ طرحی که تا سال ۱۹۸۹ محرمانه ماند و کیسینجر در آن طرح‌های زیادی برای کاهش چشمگیر جمعیت ارائه داده است.


Image
کشورهای جهان متوجه این طرح مخفیانه شدند که بر اساس آن آمریکا به دنبال کاهش جمعیت کشورهای مختلف جهان است: ۱۳ کشور جهان به طور خاص هدف این طرح بودند: هند، بنگلادش، پاکستان، نیجریه، مکزیک، اندونزی، برزیل، فیلیپین، تایلند، مصر، ترکیه، اتیوپی و کلمبیا.
این طرح سقط جنین را به عنوان یک اقدام کنترل جمعیت تعیین کرد و کمک‌های خارجی آمریکا را به تمایل کشور برای شرکت در برنامه‌های کنترل جمعیت اختصاص داد.


Image
کیسینجر در این طرح می‌نویسد: اکنون جهان غرب، به واردات- صادرات مواد معدنی از کشورهای در حال توسعه وابسته است. اگر رشد جمعیت این کشورها بخواهد مانع توسعه اقتصادی ما و پیشرفت‌های اجتماعی بشود، این بی‌ثباتی به این معنی است که تولیدات آتی و ذخایر معدنی این کشورها نیز با رکود مواجه خواهند شد.
هنری کیسینجر و طرح کاهش جمعیت جهان
مبتکر طرح مطالعه امنیتی شماره ۲۰۰ بر این عقیده است که برای سرعت بخشیدن به تثبیت اقتصاد آمریکا باید ۱۳ کشور در حال توسعه را انتخاب و به آن‌ها توجه کرد.


Image
بر اساس این طرح آمریکا باید برای اینکه به منابع و سرمایه‌های زیرزمینی این کشورها دست یابد جمعیت آن‌ها را به طور چشمگیری کاهش دهد.
کیسینجر در این طرح رشد جمعیت در کشورهای کمتر توسعه یافته را موضوعی «با اهمیت حداکثری» توصیف کرده و می‌گوید که چنین وضعیتی دسترسی آمریکا به مواد معدنی و دیگر مواد خام در این کشورها را به خطر می‌اندازد و این امر تهدید برای امنیت سیاسی و اقتصادی این کشور است.
راه حل این سیاستمدار آمریکایی برای این موضوع «کاهش شدید جمعیت» در این کشورها بود؛ چنین سیاستی در حال حاضر نیز به وسیله «کمک» بین‌المللی آمریکا که اساسا از سوی بانک جهانی مطرح می‌شود در برخی کشورها به کار گرفته می‌شود.


Image
هدف اصلی در این طرح کاهش جمعیت، حفظ دسترسی آمریکا به منابع طبیعی کشورهای کمتر توسعه یافته است.
تاریخچه عقیم سازی در کشورهای مختلف از سوی آمریکا
بر اساس این طرح کشور آمریکا کمک‌های بین‌المللی غذایی و دارویی به کشورهای فقیر به خصوص در آفریقا را منوط به اجرای این برنامه کنترل جمعیت از سوی این کشورها کرده است.

Image
در فاصله سال‌های ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۷ حدود ۵ هزار زن در کشور «پرو» به صورت اجباری عقیم‌سازی شدند و بسیاری از زنان در صورت مخالفت با این «برنامه دولت برای کنترل جمعیت» از مزایای اجتماعی گوناگون در پرو محروم می‌شدند.
در سال‌های اخیر گزارش‌هایی از وقایع مشابه در کشور «بولیوی» نیز مشاهده شده است.

در سال ۲۰۱۴ در هند نیز برنامه دولت این کشور برای عقیم‌سازی اجباری در حالی افشا شد که ده‌ها زن در کمپ‌های عقیم‌سازی جان خود را از دست داده بودند، این زنان در ازای دریافت مزایای اجتماعی اقدام به این کار کرده بودند؛ طرحی که از سوی «صندوق جمعیت سازمان ملل»، دولت‌های آلمان، نروژ، انگلیس و بسیاری از سازمان‌های آمریکایی سرمایه‌گذاری شده بود.

Image
این روش‌ها که امروزه نیز می‌توان آن‌ها را در برخی کشورها مشاهده کرد در طرح کیسینجر به طور کامل ارائه شده در ۳ بخش کلی دسته‌بندی شده‌اند:
ترویج قانونی سقط جنین و انگیزه‌های مالی برای کشورهایی که میزان سقط جنین، عقیم سازی و استفاده از روش‌های پیشگیری از بارداری را افزایش می‌دهند.
تسهیل تعلیم کودکان و افزایش مشارکت زنان در بازار کار.
اعمال فشار در کشورهای در حال توسعه برای اجرای برنامه‌های کنترل زایمان (برای مثال، تهیه کمک‌های بشردوستانه در موارد بلایای طبیعی).


Image
شاید بکارگیری برخی از موارد ذکر شده فوق مانند استفاده از زنان در بازار کار یا تعلیم کودکان به خودی خود بحث‌برانگیز نباشد، اما موضوع مورد بحث استفاده از این ابزار در بافتی مشخص موضوعی سؤال برانگیز است؛ (NSSM) آمریکا به طور فعال کنترل تولد و کنترل جمعیت را برای تضمین زنجیره تامین منابع طبیعی کشورهای در حال توسعه ترویج می‌دهد.
منبع: میزان
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

سردار نقدی: کوروش جایگاهی نداشته و عددی نبوده

پستتوسط najm134 » يکشنبه ژانويه 13, 2019 11:46 am

سردار نقدی: کوروش جایگاهی نداشته و عددی نبوده؛ شاهی بوده که با یهودی‌ها ساخته
اسم کوروش را هیچ کجا پیدا نمی‌کنیم
خیانت کردند و چندین هزار سال تاریخ ایران را بریدند و دور ریختند


افتخار ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی، یزید، هارون، مامون و متوکل عباسی است. این افراد ۶۰۰ سال پادشاهان ما بودند و مغول نیز ۳۰۰ سال بر ما حکومت کرد. شاهان مردم ما را به بند کشیده و آزادی را از آن‌ها سلب کردند.

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
معاون فرهنگی -‌ اجتماعی سپاه گفت: تاریخ ما را تقطیع کردند به این دلیل که به اجبار کوروش را در تاریخ قرار دهند چون با یهود خوب بوده و ایران نیز باید با اسرائیل خوب باشد.
به گزارش «انتخاب»، سردار محمدرضا نقدی امروز در نشست تبیین و گفتمان‌سازی چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی عنوان کرد: یک فقره این است که انقلاب ما را از رژیم‌های پادشاهی و ستم‌شاهی چند هزار ساله نجات داد. ملت ایران ۲۵۰۰ ساله نیست بلکه ۷ تا ۱۰ هزار سال تاریخ دارد. تاریخ ما را تقطیع کردند به این دلیل که به اجبار کوروش را در تاریخ قرار دهند چون با یهود خوب بوده و ایران نیز باید با اسرائیل خوب باشد. شاهنامه فردوسی نیز نامی از کوروش نبرده است.

معاون فرهنگی-‌اجتماعی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اضافه کرد: کوروش جایگاهی نداشته و عددی نبوده بلکه شاهی بوده که با یهودی‌ها رابطه خوبی داشت. شاهی بوده که با یهودی‌ها ساخته پس ما هم باید با آن‌ها بسازیم؟ کوروش ساخته و پرداخته پهلوی است. اسم کوروش را هیچ کجا پیدا نمی‌کنیم مكر در كتاب يهوديان، او را برای پیوند مردم ایران با یهود علم کردند. خیانت کردند و چندین هزار سال تاریخ ایران را بریدند و دور ریختند. برآیند حکومت هخامنشیان و ساسانیان این بود که مردم زیر پای پابرهنه‌ها له شدند.
وی تصریح کرد: برخی بیان می‌کنند که ما آریایی هستیم و عرب نمی‌پرستیم و می‌گویند که پیغمبر شما عرب است. حداقل ما خوشگل آن را انتخاب کردیم اما شما کریه‌المنظر آن را انتخاب کردید. ۶۰۰ سال امویان، عباسیان و ساسانیان در ایران حکومت کردند که شما به آن‌ها افتخار می‌کنید. افتخار ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی، یزید، هارون، مامون و متوکل عباسی است. این افراد ۶۰۰ سال پادشاهان ما بودند و مغول نیز ۳۰۰ سال بر ما حکومت کرد. شاهان مردم ما را به بند کشیده و آزادی را از آن‌ها سلب کردند.

نقدی گفت: محمدرضا پهلوی از نظر فساد جنسی به گونه‎ای است که اگر کسی در فاحشه‌خانه به دنیا بیاید، بزرگ شود و بمیرد و حرام‌زاده باشد، از محمدرضا پهلوی بهتر است. انقلاب ایران را از شر این اشرار، خاندان و مفسدان نجات داد و به انسانیت و اوج رساند. باید ببینیم که از کجا به کجا رسیدیم. جهشی و شگفت‌انگیز پیش رفتیم و با وجود اینکه چهل سال تحت فشار و توطئه بودیم، به هر جا که نگاه کنیم پر از افتخار است. نباید در چهل سالگی ساکت بنشینیم و باید بیان کنیم که مملکت چه داشته و اکنون کجاست. باید عظمت‌هایی را که انقلاب ایجاد کرده، بیان کنیم.
معاون فرهنگی-‌اجتماعی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تصریح کرد: ما در اقتصاد مشکل داریم به این دلیل که به سراغ فرمول انقلاب نرفتیم. دست‌های ما خالی بوده، با این وجود غلبه کردیم. همه چیز دست شاه بود و تمام کشورها او را پشتیبانی می‌کردند، در جنگ‎ها و مشکلاتی که برای ما پیش آمد نیز با دست‌های خالی غلبه کردیم. در جنگ اقتصادی دست ما پر و دست دشمن خالی است اما غلبه نمی‌کنیم زیرا فرمول انقلاب را پیاده نکرده و به جای اجرای اقتصاد مقاومتی (نسخه هاى غربي اقتصادي كه براى سلطه استعماركران طراحي شده است را عمل مي كنيم) برای فروش نفت التماس می‌کنیم.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

سردار نقدی: کوروش جایگاهی نداشته و عددی نبوده

پستتوسط najm134 » يکشنبه ژانويه 13, 2019 11:48 am

سردار نقدی: کوروش جایگاهی نداشته و عددی نبوده؛ شاهی بوده که با یهودی‌ها ساخته
اسم کوروش را هیچ کجا پیدا نمی‌کنیم
خیانت کردند و چندین هزار سال تاریخ ایران را بریدند و دور ریختند


افتخار ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی، یزید، هارون، مامون و متوکل عباسی است. این افراد ۶۰۰ سال پادشاهان ما بودند و مغول نیز ۳۰۰ سال بر ما حکومت کرد. شاهان مردم ما را به بند کشیده و آزادی را از آن‌ها سلب کردند.

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
معاون فرهنگی -‌ اجتماعی سپاه گفت: تاریخ ما را تقطیع کردند به این دلیل که به اجبار کوروش را در تاریخ قرار دهند چون با یهود خوب بوده و ایران نیز باید با اسرائیل خوب باشد.
به گزارش «انتخاب»، سردار محمدرضا نقدی امروز در نشست تبیین و گفتمان‌سازی چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی عنوان کرد: یک فقره این است که انقلاب ما را از رژیم‌های پادشاهی و ستم‌شاهی چند هزار ساله نجات داد. ملت ایران ۲۵۰۰ ساله نیست بلکه ۷ تا ۱۰ هزار سال تاریخ دارد. تاریخ ما را تقطیع کردند به این دلیل که به اجبار کوروش را در تاریخ قرار دهند چون با یهود خوب بوده و ایران نیز باید با اسرائیل خوب باشد. شاهنامه فردوسی نیز نامی از کوروش نبرده است.

معاون فرهنگی-‌اجتماعی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اضافه کرد: کوروش جایگاهی نداشته و عددی نبوده بلکه شاهی بوده که با یهودی‌ها رابطه خوبی داشت. شاهی بوده که با یهودی‌ها ساخته پس ما هم باید با آن‌ها بسازیم؟ کوروش ساخته و پرداخته پهلوی است. اسم کوروش را هیچ کجا پیدا نمی‌کنیم مكر در كتاب يهوديان، او را برای پیوند مردم ایران با یهود علم کردند. خیانت کردند و چندین هزار سال تاریخ ایران را بریدند و دور ریختند. برآیند حکومت هخامنشیان و ساسانیان این بود که مردم زیر پای پابرهنه‌ها له شدند.
وی تصریح کرد: برخی بیان می‌کنند که ما آریایی هستیم و عرب نمی‌پرستیم و می‌گویند که پیغمبر شما عرب است. حداقل ما خوشگل آن را انتخاب کردیم اما شما کریه‌المنظر آن را انتخاب کردید. ۶۰۰ سال امویان، عباسیان و ساسانیان در ایران حکومت کردند که شما به آن‌ها افتخار می‌کنید. افتخار ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی، یزید، هارون، مامون و متوکل عباسی است. این افراد ۶۰۰ سال پادشاهان ما بودند و مغول نیز ۳۰۰ سال بر ما حکومت کرد. شاهان مردم ما را به بند کشیده و آزادی را از آن‌ها سلب کردند.

نقدی گفت: محمدرضا پهلوی از نظر فساد جنسی به گونه‎ای است که اگر کسی در فاحشه‌خانه به دنیا بیاید، بزرگ شود و بمیرد و حرام‌زاده باشد، از محمدرضا پهلوی بهتر است. انقلاب ایران را از شر این اشرار، خاندان و مفسدان نجات داد و به انسانیت و اوج رساند. باید ببینیم که از کجا به کجا رسیدیم. جهشی و شگفت‌انگیز پیش رفتیم و با وجود اینکه چهل سال تحت فشار و توطئه بودیم، به هر جا که نگاه کنیم پر از افتخار است. نباید در چهل سالگی ساکت بنشینیم و باید بیان کنیم که مملکت چه داشته و اکنون کجاست. باید عظمت‌هایی را که انقلاب ایجاد کرده، بیان کنیم.
معاون فرهنگی-‌اجتماعی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تصریح کرد: ما در اقتصاد مشکل داریم به این دلیل که به سراغ فرمول انقلاب نرفتیم. دست‌های ما خالی بوده، با این وجود غلبه کردیم. همه چیز دست شاه بود و تمام کشورها او را پشتیبانی می‌کردند، در جنگ‎ها و مشکلاتی که برای ما پیش آمد نیز با دست‌های خالی غلبه کردیم. در جنگ اقتصادی دست ما پر و دست دشمن خالی است اما غلبه نمی‌کنیم زیرا فرمول انقلاب را پیاده نکرده و به جای اجرای اقتصاد مقاومتی (نسخه هاى غربي اقتصادي كه براى سلطه استعماركران طراحي شده است را عمل مي كنيم) برای فروش نفت التماس می‌کنیم.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

Re: آلودگی فرهنگی

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه ژانويه 21, 2019 6:34 pm

عروسک «نازلی» آمد، باربی می‌رود؟


عروسک ایرانی؛‌ همان‌قدر که دست‌نیافتنی به‌نظر می‌رسد، نزدیک است و در دسترس. کافی است دغدغه‌مندانی متخصص که دل‌شان برای آینده فرزندان‌مان نگران است، آستین‌ها را بالا زده و وارد میدان شوند. عروسک «نازلی»، محصول همین دغدغه‌مندی است.

Image

مجله فارس پلاس؛‌ مریم شریفی: شاید بگویی رییس هیات‌مدیره و مدیرعامل شرکت‌های تخصصی در حوزه حفاظت الکترونیک و الکترونیک مخابرات با مدرک دکترای کسب‌وکار را با تولید عروسک چه کار؟ اما از خودش بپرسی، این رابطه را منطقی می‌داند چون پیش از هر نقشی،‌ مادر است، مادری که نه‌فقط برای سلامت روح و ساختن شخصیت دختر خردسال خود بلکه برای پرورش همه دخترکان عزیزکرده این آب‌وخاک براساس فرهنگ اصیل ایرانی، دلش می‌تپد. این‌طور است که به‌جای نشستن کنار گود و گلایه از زمین و زمان، آستین‌های همتش را بالا زده و با تمام دانش و تجربه‌اش در حوزه کسب‌وکار و البته با تمام عشق مادری‌اش وارد میدان ساخت و تولید عروسک شده؛ یک عروسک ایرانی که علاوه‌بر زیبایی،‌ پوشش زیبا و عفیفانه دختران ایرانی در تمام تاریخ این سرزمین را به کودکان امروز یادآوری کند و یاد دهد.

«نسیم توکل» که این روزها در تدارک جشن تحقق رویای همیشگی‌اش - تولید عروسک ایرانی – است، برایمان از مسیری که او را به این آرزوی قشنگ رسانده، می‌گوید.

عروسک ایرانی، رویای همیشگی من

«همیشه با خودم فکر می‌کردم با اینکه عروسک در ایران،‌ بازار بزرگی دارد و در بسیاری از موارد، تولید آن هم به تکنولوژی خاصی نیاز ندارد،‌ پس چرا ما سهمی از این بازار نداریم و به‌کلی واردکننده‌ایم؟ همیشه دوست داشتم نه‌تنها خودمان تولیدکننده عروسک باشیم،‌ بلکه دلم می‌خواست یک چهره ایرانی تبدیل به عروسک بچه‌هایمان شود، همان‌طور که عروسک‌های معروف کشورهای دیگر هم برگرفته از شخصیت‌های قدیمی یا انیمیشن‌هایشان است. این فکر و ایده با من بود تا اینکه 5،6 سال قبل با نوشتن کتاب «باربی رفت، نازلی آمد»، اولین قدم را برای تحقق این رؤیا برداشتم.»‌ خانم مدیرعامل که مادر 3 فرزند است، برمی‌گردد به روزهای پر از شوقی که او را پیوند زده‌بود به روزهای کودکی: «فکر می‌کردم اصلی‌ترین مرجعی که می‌تواند از ایده‌ام حمایت کند،‌ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است. احساس می‌کردم طرح و ایده‌ام خیلی نو و جالب است و از آن استقبال خواهد شد اما وقتی کتابم را برای انتشار به این مرکز بردم، همه‌چیز برخلاف انتظارم پیش رفت. آن‌ها چند ایراد درباره شعر و ویرایش از کتابم گرفتند که معتقدم به‌راحتی قابل رفع بود. وقتی احساس کردم تمایلی برای حمایت از این ایده ندارند، دلسرد شدم و کار را کنار گذاشتم.»

Image

کشورهای کهن،‌ علیه باربی

«2 سال قبل وقتی دیدم کشورهای عربی یک عروسک تولید کرده‌اند که متناسب با فرهنگ خودشان است، لباس عربی می‌پوشد و...، دوباره آرزوی تولید عروسک ایرانی در دل و ذهنم زنده شد. از سال‌ها قبل می‌دانستم کشورهای عربی هم از گسترش عروسک باربی در جامعه‌شان ناراضی‌اند و دوست دارند کودکانشان با اسباب‌بازی‌های منطبق بر فرهنگ خودشان پرورش پیدا کنند. حالا از اینکه می‌دیدم آن‌ها عملاً وارد میدان شده‌اند،‌ به کشور چین سفارش تولید عروسک ویژه خودشان را داده‌اند و حالا عروسکشان یک بازار فروش بسیار بزرگ پیدا کرده است، افسوس می‌خوردم.»

نسیم توکل که با تحقیق و مطالعه روی عروسک‌های کشورهای مختلف، حالا اطلاعات خوبی در این زمینه دارد، در ادامه می‌گوید: «واقعیت این است که فقط ما نیستیم که فرهنگ و فضای تربیتی خانواده‌هایمان با عروسک باربی در تضاد است. من بعد از مدتی متوجه شدم اغلب کشورهایی که فرهنگ کهن دارند؛ مثل چین، هند و اندونزی هم عروسک باربی را تهاجم فرهنگی می‌دانند و در مقابل آن،‌ موضع دارند. مثلاً کشور اندونزی باربی را در کشور خودش و با لباس خودشان تولید می‌کند. هندی‌ها هم همین‌طور. این اتفاق در بعضی کشورهای عربی هم تکرار شده و باربی در آن کشورها کلاً لباس عربی می‌پوشد.

این موضوع حتی شامل کشورهای اروپایی هم می‌شود. به‌طور مثال، کانادایی‌ها هم درمقابل باربی، یک عروسک ویژه خودشان طراحی کرده‌اند که اسم کانادایی دارد، لباس کانادایی می‌پوشد و متناسب با فرهنگ خودشان است. این نشان می‌دهد وقتی یک عروسک آمده و دست روی فرهنگ جوامع گذاشته، بسیاری از کشورها درمقابل آن موضع گرفته و تلاش کرده‌اند با آن مقابله کنند؛ حتی اگر نمی‌توانند عروسک دیگری جایگزینش کنند، حداقل در تولید آن سهیم شده و آن را به فرهنگ خودشان نزدیک کرده‌اند تا هرچقدر که می‌توانند آسیب‌هایش را بر روح کودکان و فرهنگ جامعه‌شان کاهش دهند.»

وقتی پنجره‌ها باز می‌شود...

ابتکار عمل کشورهای عربی در به دست گرفتن بازار عروسک جامعه خودشان، همان محرکی بود که مادر خوش‌فکر 35 ساله داستان ما را دوباره برای پیگیری رویای کودکی‌هایش ترغیب کرد: «دوباره یاد کتابم افتادم و این بار سراغ یک انتشارات کتاب کودک رفتم. آشنایی با خانم «ناهید رکوعی»، یکی از اتفاقات خوب زندگی من بود. ایشان در همان جلسه اول بدون اینکه مرا بشناسد، از ایده‌ام استقبال کرد و نه‌تنها کتابم را چاپ کرد، بلکه از طرحم برای ساخت عروسک ایرانی هم حسابی استقبال و حمایت کرد. خانم رکوعی که باتوجه به تجربیات ارزشمندش در حوزه کتاب کودک، خوب می‌داند قدم‌ها در این حوزه،‌ آهسته‌آهسته برداشته می‌شود، برای تولید عروسک سرمایه‌گذاری کرد و تا همین امروز، شریک و همراه من بوده است.»‌

Image

از «خاتون» تا «نازلی»؛ بالاخره عروسک ایرانی متولد شد

«کار تولید عروسک «نازلی» براساس شخصیت‌پردازی که در کتابم انجام داده‌بودم،‌ شروع شد. طراحی چهره این عروسک، اولین قدم در این مسیر و عملاً طولانی‌ترین مرحله کار بود چون تأکید من بر ساخت یک عروسک با چهره کاملاً ایرانی بود. شما اگر به کتاب‌های مصور قدیمی مراجعه کنید، می‌بینید «خاتون»، نماد دختر ایرانی است؛ یک دختر با صورت گرد و ابروهای پیوسته. حتی در کتاب‌های خارجی با موضوع فرهنگ و تمدن ایران هم دختر ایرانی با همین شمایل معرفی شده است. و این ویژگی،‌ او را از همه دخترهای دنیا خاص کرده؛ از دخترهای عرب و دخترهای شرقی و غربی. این، همان چهره ایرانی بود که من دنبالش بودم.»

گمشده، پیدا شده‌بود اما این تازه اول راه بود: «متاسفانه طراحان ما،‌ هیچ‌گونه تجربه‌ای در طراحی چهره عروسک نداشتند. چهره‌پردازی برای کتاب انجام داده‌بودند اما طراحی چهره عروسک، یک تخصص است که متاسفانه ما در آن ضعف داریم. این‌طور بود که در این زمینه با آزمون و خطای فراوان پیش رفتیم. کار که به قالب‌سازی چهره رسید، باز هم دستمان خالی بود چون ما قالب‌سازی حرفه‌ای برای این طرح‌ها در ایران نداریم. درنهایت،‌ قالب‌سازی چهره عروسکمان را به چین دادیم؛‌ به کسی که تخصصش همین است و برای همه دنیا، قالب عروسک می‌سازد. ازآنجاکه آن‌ها یک علم به نام عروسک‌سازی و زیبایی‌شناسی دارند، استانداردهایی در طراحی چهره عروسک به ما گوشزد کردند که در طرحمان مراعات نکرده‌بودیم. بالاخره قالب چهره در چین درست شد اما اجزای بدن عروسک را همین‌جا در ایران درست کردیم.»

Image

وقتی نازلی،‌ میزبان باربی می‌شود

«باربی رفت، نازلی آمد»؛ این آرزوی همیشگی نسیم توکل بوده که آن را در قالب داستانی آهنگین برای کودکان سروده‌است. از فضای سخت‌افزاری ساخت عروسک نازلی فاصله می‌گیرم و از محتوای این کتاب که البته با نامی دیگر همراه عروسک نازلی ارائه شده است، می‌پرسم و توکل در جواب می‌گوید: «در داستانی که به زبان شعر برای بچه‌ها نوشته‌ام، برایشان از حال‌وهوای عروسک باربی – که ما به‌دلیل ملاحظات اعلام‌شده برای اخذ مجوز، به‌ناچار نام آن را به «بارلی» تغییر دادیم – گفته‌ام. در داستان می‌بینیم که بچه‌ها عروسک بارلی را به‌خاطر زیبایی موها و لباس‌هایش دوست دارند و با او بازی می‌کنند. قصه پیش می‌رود و در جایی، بارلی از شخصیت داستانی خارج می‌شود و جان می‌گیرد. او یک روز جلوی آینه می‌نشیند،‌ شروع به گریه می‌کند و با خودش می‌گوید: اگر من یک روز مریض شوم یا چند سال بعد، پیر شوم و دیگر با آرایش و پوشیدن لباس‌های رنگارنگ،‌ زیبا نشوم،‌ دیگر هیچ‌کس مرا دوست نخواهد داشت و برای خریدن من پول نخواهد داد.

به‌این‌ترتیب تصمیم می‌گیرد دیگر این‌طور زندگی نکند. تصمیم می‌گیرد از آنجا دور شود و مسافرت کند تا جاهای دیگر را بشناسد و ببیند انسان‌های دیگر چطور زندگی می‌کنند. به کشورهای مختلف سفر می‌کند تا به ایران می‌رسد. وارد فرودگاه که می‌شود، برایش جالب است که همه روسری سرشان است. او هم روسری سر می‌کند و وارد ایران که می‌شود، نازلی او را می‌بیند و می‌شناسد و راهنمای او می‌شود. نازلی، بارلی را به شهرهای مختلف ایران می‌برد. بارلی لباس سنتی شهرهای ایران را می‌پوشد و احساس خوبی پیدا می‌کند. او در این سفر چندروزه می‌بیند با این پوشش و حجابی که دارد، به‌راحتی در همه‌جا حضور پیدا می‌کند و در این حالت، اطرافیان او را نه به خاطر لباس و آرایش صورتش بلکه به‌خاطر خودش دوست دارند و به شخصیتش احترام می‌گذارند. بارلی به کشور خودش برمی‌گردد و داستان با معرفی عروسک نازلی، که یک عروسک متناسب با فرهنگ ایرانی است، تمام می‌شود.»

Image

نازلی،‌ دختر مادران سرپرست خانوار

یکی از نقاط درخشان طرح تولید عروسک نازلی، اشتغال‌زایی برای مادران سرپرست خانوار است. و این حاصل تأکید و اصرار زیبای نسیم توکل برای حمایت از این مادران صبر و امید بوده است. او دراین‌باره می‌گوید: «از همان ابتدا تصمیم گرفتم برای حمایت از مادران سرپرست خانوار،‌ تولید عروسک نازلی را به کارگاه‌های زنان سرپرست خانوار کمیته امداد امام خمینی (ره) بسپارم. وقتی به مرحله تولید رسیدیم، این پیشنهاد را با مسئولان کمیته امداد مطرح کردم و گفتم: محصولاتی که در کارگاه‌های زنان سرپرست خانوار تولید می‌شود، به لحاظ مدل، تنوع و کیفیت، ضعیف است و اغلب مردم از سر دلسوزی و برای کمک به این بانوان عزیز آن‌ها را خریداری می‌کنند. و بدتر اینکه بسیاری از اوقات، برای همین محصولات هم سفارش کاری وجود ندارد. من تعداد زیادی از این کارگاه‌ها سراغ دارم که به همین دلیل به حالت نیمه‌تعطیل درآمده­است. اما عروسک، محصولی است که بازارش تمامی ندارد و تولید آن می‌تواند برای زنان سرپرست خانوار، به‌عنوان یک شغل پایدار باشد. اما در آن مرحله،‌ رایزنی‌های ما به نتیجه نرسید و تعاملی میان ما و کمیته امداد شکل نگرفت. اما من آن‌قدر پیگیری کردم تا بالاخره تمام کارهای تولید عروسک نازلی؛ از دوخت لباس تا مونتاژ اجزای بدن و بسته‌بندی را به یک کارگاه زنان سرپرست خانوار در اصفهان واگذار کردم.»‌

خانم کارآفرین از فرهنگ‌سازی در این زمینه هم غافل نبودهاست: «در کتاب «نازلی دوست بچه‌ها» که همراه عروسک ارائه‌شده است، برای بچه‌ها تعریف می‌کنیم که پدر نازلی سال‌هاست فوت کرده و مادرش که سرپرست خانوار است، با درست کردن عروسکی به نام دخترش – نازلی – هزینه‌های زندگی را تأمین می‌کند. کتاب با زبان شعر به بچه‌ها می‌گوید عروسک‌های نازلی را بخرند و به خانه ببرند و به‌این‌ترتیب به شکل غیرمستقیم فرهنگ‌سازی می‌کنیم که بچه‌ها و والدینشان بدانند با خرید این عروسک،‌ به مادران سرپرست خانوار کمک می‌کنند.»

Image

بدون کارگاه و کارخانه،‌ عروسک تولید کردیم

«با توجه به تجربیاتم در حوزه کسب‌وکار،‌ بهترین شیوه برای تولید را «برون‌سپاری» می‌دانم که بسیاری از برندهای بزرگ و معروف دنیا هم محصولاتشان را با همین شیوه تولید می‌کنند. آن‌ها هر قسمت از تولید محصولشان را به یک کارخانه واگذار می‌کنند و خودشان درواقع، مدیر پروژه هستند. من هم به این شیوه اعتقاد دارم. در این شیوه از تولید، بدون خرید سوله، استخدام کارگران، نگرانی بابت بیمه و...، پروژه تعریف می‌کنی و هر بخش از کار را به شرکت یا گروهی می‌دهی که در آن زمینه تخصص دارد. ما هم در تولید عروسک نازلی به همین شیوه عمل کردیم و بدون اینکه کارگاه یا کارخانه دایر کنیم، با واگذاری کار به کارگاه‌های زنان سرپرست خانوار،‌ عروسکمان را تولید کردیم.»‌

خانم کارآفرین حالا در مرحله گسترش کار هم برای حمایت از این زنان سخت‌کوش برنامه‌ها دارد: «ما تعداد زیادی کارگاه زنان سرپرست خانوار داریم که همیشه هم مشغول کار نیستند. در ادامه راه و در تولید انبوه هم حتماً تمام مراحل تولید عروسک نازلی را به این کارگاه‌ها خواهیم سپرد. در این شرایط، من به جای اینکه به کارگاه‌ها بگویم مثلاً بابت دوخت هر لباس عروسک فلان مبلغ می‌دهم، پروژه تعریف می‌کنم و کارگران کارگاه تا پایان کار در استخدام پروژه خواهند بود. به‌این‌ترتیب،‌ حقوق ماهانه برای کارگران درنظر می‌گیرم. این شیوه هم به نفع زنان سرپرست خانوار است و خیال آن‌ها را بابت داشتن یک شغل نسبتاً پایدار راحت می‌کند و هم قیمت عروسک را برای مصرف‌کننده پایین می‌آورد.»‌

Image

عروسک باحجاب ایرانی، محبوب دختربچه‌های ایرانی

تا امروز تعدادی از عروسک‌های نازلی فروخته‌شده و به دست دختر کوچولوهای ایرانی رسیده است. نسیم توکل که هر 3 فرزندش از طرفداران پروپاقرص نازلی هستند، از بازخوردهای مخاطبان نسبت به این عروسک ایرانی این‌طور می‌گوید: «خوشبختانه بازخوردها مثبت بوده. بچه‌ها چهره نازلی را دوست داشته‌اند و با آن ارتباط برقرار کرده‌اند. بیشترین درخواست‌ها علاوه‌بر ارتقای کیفیت تزریق پلاستیک اجزای بدن عروسک، این بوده که لباس نازلی در مراحل بعد، متنوع‌تر باشد. ما هم قبول داریم باید کیفیت اجزای بدن عروسک بسیار بهتر شود و برنامه‌های دقیقی در این زمینه داریم. از طرف دیگر می‌دانیم لباس ساده عروسک ما،‌ نمی‌تواند در ذهن بچه‌ها مثلاً جای لباس‌های زیبای باربی را بگیرد اما حتماً می‌تواند زیباتر شود. در حال حاضر، نازلی در 4 رنگ لباس عرضه شده است اما برنامه ما این است که حتماً طی فراخوانی، از طراحان لباس بخواهیم برای نازلی لباس طراحی کنند؛‌ با مدل‌هایی که هم متناسب با فرهنگ خودمان و هم به‌روز و موردپسند بچه‌ها باشد. ما همه طرح‌های برگزیده لباس را برای نازلی می‌دوزیم و در مرحله بعد، مثلاً نازلی را با 10 مدل لباس متنوع و زیبا ارائه می‌کنیم. طبق طرحی که از ابتدا داشتیم، در مرحله بعد، یکی دو دست لباس هم به‌عنوان هدیه، همراه عروسک در جعبه می‌گذاریم.»

حجاب و پوشش نازلی هم از دیگر موارد موردتوجه بوده است: «نازلی،‌ یک دخترخانم بزرگ است. بنابراین ما برایش حجاب گذاشته‌ایم. لباسش هم یک لباس پوشیده و شایسته دخترخانم ایرانی است. دختربچه‌ها با پوشش نازلی هم ارتباط خوبی برقرار کرده‌اند اما به ما گفته‌اند دوست دارند موهای نازلی بلند باشد تا بتوانند آن را شانه و درست کنند. گرچه به لحاظ قانون ساخت عروسک، هیچ منعی وجود ندارد که عروسک دخترانه روسری نداشته باشد، اما من خودم دوست دارم عروسکمان حجاب داشته‌باشد. بنابراین نازلی را در مرحله بعد هم باحجاب تولید و ارائه می‌کنیم اما حتماً تغییرات موردنظر بچه‌ها درباره بلند بودن موهای نازلی را اعمال می‌کنیم.»

مشتریان عربی برای عروسک نازلی به‌صف شده‌اند

«در همین مدت کوتاه از عرضه عروسک نازلی،‌ مشتریانی از کشورهای عراق و قطر به ما سفارش داده‌اند. آن‌ها حتی بیشتر از خریداران ایرانی از حجاب عروسک نازلی استقبال کرده‌اند. آن‌ها از ما خواسته‌اند کتاب نازلی را هم به زبان عربی برایشان ترجمه و همراه عروسک برایشان عرضه کنیم. ما از این فرصت به‌خوبی استفاده و این سفارش‌ها را به تولید خواهیم رساند. طرحی هم داریم که برای عروسک‌هایی که برای کشورهای عربی تولید می‌کنیم، لباس‌هایی با تِم عربی طراحی و آماده کنیم.»

خانم دکتر حوزه کسب‌وکار در ادامه از تهدیدی که می‌تواند به فرصت تبدیل شود، این‌طور می‌گوید: «یک نکته جالب‌توجه درخصوص سفارش کشورهای عربی وجود دارد؛ وقتی عروسک نازلی صادر شود، قیمت ریالی آن اول به دلار و بعد به پول عراق و قطر تبدیل می‌شود. در این‌صورت، این قیمت، عدد پایینی برای آن‌ها می‌شود. درنتیجه، قیمت عروسک نازلی در کشور عراق،‌ قابل‌رقابت با محصولات چینی می‌شود. در این شرایط می‌توان پیش‌بینی کرد در کشورهای عربی مثل عراق، بازار فروش عروسک ما به‌خاطر حجابش،‌ بازار بسیار خوبی شود. یعنی درست در شرایطی که پول ملی ما درمقابل دلار افت پیداکرده، صادرات اقلام فرهنگی ما می‌تواند رونق بگیرد و این تهدید به یک فرصت تبدیل شود.»‌

Image

رقابت با چینی‌های ارزان، سخت است اما باز هم ایرانی می‌سازیم

حالا نازلی لحظه‌شماری می‌کند که به خانه‌ها راه پیدا کند و همبازی همه دخترکوچولوهای ایرانی شود: «مرحله اول تولید عروسک نازلی مدتی است به پایان رسیده و نازلی وارد بازار شده است. نکته‌ای که در این مرحله توجه ما را به خود جلب کرد این بود که قیمت تمام‌شده تولید عروسک نازلی در ایران،‌ بیش از 2 برابر قیمت تولید عروسک در کشور چین شد. من پیشنهادهای فراوانی از چین داشتم و می‌خواستند تولید نازلی را به آن‌ها واگذار کنم اما قبول نکردم چون واقعاً دوست داشتم عروسک نازلی در ایران تولید شود. می‌دانستم هزینه‌ها بسیار بالا می‌رود اما آگاهانه این ضرر مالی ظاهری را پذیرفتم. و دوست دارم مردم هم این موضوع را درک و با ما در این مسیر، همراهی کنند. در حال حاضر، نازلی با قیمت 56 هزار تومان عرضه شده است اما اگر خانواده‌ها قیمت این عروسک را گران حس می‌کنند، این خرید را به‌عنوان حمایت از تولید داخلی درنظر بگیرند.»

توکل و دوستانش در گروه سازنده عروسک نازلی البته با بررسی‌هایی که در این مدت انجام داده‌اند، به ضعف‌ها و ایرادات کار پی برده و معتقدند با اصلاحاتی که برای مراحل بعدی تولید نازلی درنظر گرفته‌اند، قیمت تمام‌شده این عروسک به‌مراتب پایین‌تر خواهد آمد: «علاوه‌بر تعداد محدود تولید عروسک نازلی در مرحله اول -‌ که طبق قوانین حوزه کسب‌وکار برای شناخت بازار و شناخت نقاط ضعف کار - گریزی از آن نبود،‌ مواردی مانند بسته‌بندی هم در افزایش قیمت مؤثر بود. واقعاً برای بسته‌بندی عروسک نیازی به این جعبه 5 لایی نیست. چینی‌ها جعبه‌هایی به ضخامت یک کاغذ دارند اما با طراحی زیبایشان،‌ به آن جلوه می‌دهند. ما هم می‌توانیم در طراحی جعبه و انتخاب کاغذ برای تولید آن،‌ تغییراتی بدهیم که مقرون‌به‌صرفه باشد. در مراحل بعد، با تولید انبوه عروسک نازلی و رفع ایرادات،‌ حتماً قیمت برای مصرف‌کننده کاهش پیدا می‌کند.»
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

معضل حرامزادگی در اروپا

پستتوسط najm134 » چهارشنبه مارس 20, 2019 8:46 pm


معضل حرامزادگی در اروپا


موالید نامشروع حاصل رشد فزایندۀ قوانین فمینیستی هستند، چیزی که باعث شده است تا ازدواج در عصر حاضر کاملاً از رونق بیفتد. وقتی حقوق زن، بسیار بیشتر از حقوق مرد شود، آنگاه مردان به ازدواج تن نخواهند داد.
۴۶ درصد اسپانیایی‌ها و نیمی از کودکان اروپایی «حرام‌زاده» هستند!

آمار فزایندۀ موالید نامشروع در اروپا، بیش از حد تصور است. طبق آمار سایتEurostat از کل موالید اسپانیا در سال ۲۰۱۶، ۴۶ درصد حاصل ازدواج نبوده‌اند. این آمار در هشت کشور دیگر اروپایی متجاوز از پنجاه درصد است؛ کشورهایی مانند: ایسلند ۷۰%، فرانسه ۶۰%، بلغارستان ۵۹% و سوئد ۵۵%. یعنی به طور متوسط، نیمی از کودکان اروپایی که در دهۀ اخیر به دنیا آمده‌اند، نامشروع هستند. در حالیکه این نرخ، در دهۀ ۱۹۶۰ میلادی حدود پنج درصد بود. آمار موالید نامشروع طبق همین جدول، در سال ۲۰۱۶ در کشوری مانند ترکیه که اکثریت آن مسلمانند، قریب ۳% است. و در ایران، صفر. و این، همان چیزی است که کشورهای مسلمان را از غرب، متمایز می‌کند و ما را به عمق فاجعه‌ای که در اروپا در جریان است، هوشیار می‌سازد.

Image

نکته در این است که این موالید نامشروع، حاصل رشد فزایندۀ قوانین فمینیستی هستند، دقیقاً همان چیزی که باعث شده تا ازدواج را در اروپا از رونق بیاندازد و همجنس‌گرایی را غلبه دهد. وقتی حقوق زن در ازدواج، بسیار بیشتر از حقوق مرد شود آنگاه است که آقایان به ازدواج تن نخواهند داد. پیام اخلاقی فرهادی با توجه به خاستگاه مسلمانی او این است که از مسئولیت فرار نکنید. آدم عاقل و متشرع، تکلیف خود را انجام می‌دهد و حقوق دیگران را می‌پردازد.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

ميزان مصرف مشروبات الكلي در اروپا

پستتوسط najm134 » پنج شنبه مارس 21, 2019 11:29 am

ميزان مصرف مشروبات الكلي در اروپا


طبق آمار سال ۲۰۱۶، اسپانیا کمترین مصرف شراب را در اروپا دارد. (در کدام کشور اروپایی میزان مصرف الکل بیشتر است؟، یورو نیوز، ۰۳/۰۱/۲۰۱۹)

Image
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

Re: آلودگی فرهنگی

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه مارس 06, 2020 1:06 pm

ياجوج و ماجوجهاى بندرعباسي: حمله و آتش زدن درمانگاه به دلیل شایعه نگهداری بیماران کرونایی



چون شايع شده در درمانگاهي بيمار كرونايي مبتلا بستري شده است آن درمانكاه را آتش زدند!!!؟؟؟!!!!؟؟؟ = پناه مي بريم به خداوند و برائت مي جوئيم ازين مردمان پست و منحط!!!!؟؟؟

خبرگزاری فارس نوشت: شایعه بی پایه و اساس نگهداری بیماران کرونایی در یک درمانگاه در بندرعباس موجب تحریک مردم و برخی افراد در شهرک توحید و آتش‌زدن درمانگاه شد.

عوامل پلیس و آتش‌نشانی بلافاصله در محل وقوع آتش‌سوزی حاضر شده و ضمن دعوت مردم به آرامش، آتش رخ داده در محوطه درمانگاه را اطفا کردند.

در همین زمینه فاطمه نوروزیان مدیر روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی استان هرمزگان با رد شایعه بستری بودن بیماران کرونایی در این محل، اظهار کرد: چند مرکز درمانی در بندرعباس برای مراجعه اولیه مردم به منظور بررسی علایم حاد تنفسی در نظر گرفته شده است که یکی از آنها در شهرک توحید است تا عوامل درمانی مستقر در این درمانگاه‌ها پس از بررسی‌های اولیه و در صورت حاد بودن شرایط بیماران، آنها را به بیمارستان شهید محمدی اعزام کنند.

وی هرگونه شایعه مبنی بر بستری شدن بیماران کرونایی در درمانگاه‌ها را رد کرد و بیان داشت: در بیمارستان شهید محمدی بندرعباس بخش ویژه بستری افراد مشکوک به کرونا در نظر گرفته شده است و اساسا هرگونه شایعه درباره بستری بیماران کرونایی در درمانگاه‌ها کذب است.

ولاحول قوة الله بالله العلي العظيم
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm


بازگشت به آلوده شناسى


cron
Aelaa.Net