آلودگی آموزشی

مدير انجمن: najm134

آلودگی آموزشی

پستتوسط najm134 » پنج شنبه ژانويه 02, 2014 9:43 am

بسم الله الرحمان الرحیم
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

آموزش و پرورش خوزستان را سنی نشین می داند!

پستتوسط najm134 » پنج شنبه ژانويه 02, 2014 9:47 am

به گزارش شیعه آنلاین،در روزهای اخیر در مجالس و محافل استان خوزستان، صحبت از دسته گل جدید آموزش و پرورش است.
آموزش و پرورش در اقدامی نابخردانه و در ضمن بررسی وضعیت جمعیتی شیعیان و اهل سنت، استان خوزستان را منطقه ای سنی نشین معرفی کرده است.

این اقدام مورد اعتراض و انتقاد علمای شیعه در استان خوزستان قرار گرفته و مسأله برای بررسی و پیگیری بیشتر به مراجع ذیربط ارجاع داده شده است.
در این تصویر که به کتاب جغرافی سال سوم دبیرستان رشته علوم انسانی، صفحه ۱۵۹ مربوط می شود، می بینید که استان خوزستان با رنگ سبز کم رنگ کشیده شده و این یعنی منطقه ای سنی نشین است!


تصوير
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

آلودكي آموزشي و تفريحات

پستتوسط najm134 » دوشنبه آگوست 25, 2014 7:12 pm

بازيهاي رايانه اي با ويران كردن مقدسات و آسيب به نمادهاى ايماني

به گزارش «شیعه نیوز»، بازی‌های رایانه‌ای خارجی به دلیل جذابیت در طراحی و تولید و همچنین استفاده از صحنه‌های خشونت آمیز و درگیری، در بین گروه کودک، نوجوان و جوان مورد استقبال قرار می‌گیرند. کشورهای غربی از فناوری پیشرفته‌تری نسبت به ما برخوردار بوده و لذا باید با ارتقای سطح علمی در تولید و ارایه محصول داخلی در کنار محصولات خارجی قرار گیریم و حق انتخاب را به مخاطب دهیم. در این صورت است که می توان جلوی تخریب این قبیل بازی های غربی در ذهن و جان کودکان مان دارند را بگیریم.

گفتگوی ذیل با حجت الاسلام محمدمسلم وافی، کارشناس رادیو معارف و مسئول مؤسسه روایتگران نور در خصوص تخریب باورها و ارزش های دینی در بازی های رایانه ای است که از نظرتان می گذرد: می توانید مثال هایی از بازی های رایانه ای که هم اکنون در بازار و در دسترس کودکان هستند نام ببرید که در آنها بطور مستقیم و غیرمستقیم به آموزه های دینی و ملی ما حمله می شوند؟ بله، بسیاری از کارتون‌های خارجی، بازی های کامپیوتری، یک مدل زندگی غربی را ارائه می کنند. اگر مردم با سبک زندگی و مدل زیستن غربی‌‌ها آشنا شوند و مضرات آن را بدانند قطعا تغییر رویه خواهند داد و از آن حذر می‌کنند.

یکی از نکاتی که در بازی های رایانه ای باید مورد توجه قرار بگیرد این است که میزان تکرار در این بازی ها زیاد است فلذا چشم کودکان به نمادهایی که در این بازی ها دیده می شود عادت کرده و خو می گیرند و وقتی کودکی تصویر را 100 بار و 200 بار و بیشتر می بینند نسبت به آن تخدیر می شود و 60 درصد این بازی ها در گیم نت ها به صورت دوبله و 40 درصد آنها نیز به زبان فارسی کلا ساخته شده و در اختیار کودکان قرار گرفته اند و کودکان براحتی درجریان مضامین این بازی ها قرار می گیرند .

مانند بازی "سام ماجراجو در پرسپلیس" که به زبان فارسی دوبله شده است و فرزند ما باید در ایران وارد تخت جمشید شود و ایرانی هایی را بکشد که دو ویژگی دارند اول آنهایی که سر در بدن ندارند چون شعور ندارند و دومی اینگه دو گل در دست دارند زیرا آنها تروریست هستند. بچه وارد فضایی اسلامی با گنبد، محراب و گلدسته می شود و به یک نقطه ای باید شلیک کند و اگر در دوربین آن زوم کنید این عبارت را می بینید "انا مدینه العلم و علی بابها". چرا باید بچه به آن شلیک کند برای اینکه غولی در بالای این عبارت ایستاده است و برای کشتن او ناخودآگاه این نوشته در زاویه چشم او قرار می گیرد و با این تکرار بچه شرطی می شودکه باید به اسم ائمه (علیه السلام) و پیامبر (صلی الله علیه واله) شلیک و هتک حرمت کند.

در بازی دیگری که در سراسر ایران با نام های مختلفی وجود دارد که یکی از آنها "خون آشام" است یک شخصیت در این بازی وجود دارد که تمام ویژگی هایی که ما برای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) تعریف کرده ایم را دارد و این فرد باید به بیت المقدس برود و در این بازی این فرد افراد را از پشت سرشان می کشد.در بازی دیگری به نام "شاهزاده پرشیا" غیر از محتوای غیراخلاقی بچه ها چهار شمشیر می بینند که باید از بین آنها انتخاب کنند "سیف الفارس الغدیر"، "سیف الفارس المنتغم"، "سیف الفارص المعتدی" که اسم های امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) است.

بازی بین المللی "کاسبر" که متاسفانه هر ساله وزارت ارشاد این بازی را برگزار می کند و نفر اول این بازی را جالب است که به کربلا می فرستد هم از جمله این بازی های مخرب غربی است که در یکی از مپ های این بازی بچه ها باید افرادی را بکشند که سه ویژگی دارند، پیشانی بند قرمز، ریش و شلوار پلنگی و قیافه آنها کاملا شبیه بسیجی ها است و وقتی کشته می شوند چهره های زشتی پیدا می کنند در همین بازی ها اسرائیلی ها خوش تیپ هستند.

در بازی" آر جی آر 2 "زمینه بازی صوت قرآن است که بچه ها باید آن را قطع کنند یا در بازی" اویل 4" دری که باید منفجر شود تا دختر رئیس جمهور آمریکا را نجات دهند دقیقا همان در مسجدالنبی (صلی الله علیه واله) است.

این بازی ها از طرف چه شرکت هایی و با چه اهدافی ساخته می شوند؟
افراد می توانند با سرچ این بازی ها در اینترنت آنها را ببینند و خود متوجه شوند آیا سخنان ما واقعا درست است یا خیر؟ سازندگان و کمپانی هایی که این بازی ها را می سازند اکثرا صهیونیستی هستند مانند والت دیزنی که مورداک مدیر آن است و میلیون ها دلار هزینه می کنند و کارتون ها، انیمیشن ها و بازی های رایانه ای را با اهداف خاص و برای تاثیر روی افکار کودکان در سراسر دنیا می سازند تا آنها را با فرهنگ و آدابی که مدنظرشان است بار بیاورند.

آنها گاهی هزینه های بسیار زیادی که زمانبر است را انجام می دهند و فقط کیفیت کار برایشان مهم است حال اگر این فیلم بخواهد 7 تا 10 سال هم ساختش طول بکشد برایشان مهم نیست روی آن سرمایه گذاری هنگفت می کنند تا به مقاصد شوم شان به راحتی برسند. که از جمله این برنامه های زمان بر کارتونی به نام "فرار مرغی" است که 60 میلیون دلار هزینه برده و در حال کار کردن روی آن هستند.

ضربه زدن به معارف و مبانی دینی در این بازی ها و کارتون ها به حدی زیاد است که در هر کدام از این بازی ها می توان به طور اهم یکی از این موارد را نام برد بطور مثال در بازی "جی تی آی" کافی است کودک یک بار این بازی را انجام دهد به خاطر نوع پوشش زنان در این بازی قضیه حیا دیگر برای فرزندان ما تمام شده و بیرنگ می شود.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

«آي‌كيوي بالا» خوشبختي نمي‌آورد*

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه اکتبر 28, 2014 10:40 pm

«آي‌كيوي بالا» خوشبختي نمي‌آورد


دكتر محسن رناني

داغ کنید
عدالت، يا افقي است تا عمودي. عدالت افقي در آموزش يعني همان تعداد صندلي و كلاس و معلم و ساير امكانات آموزشي كه شهرها دارند روستاها هم بايد داشته باشند (به نسبت جمعيت‌شان).
اما عدالت عمودي مي‌گويد تفاوت‌ها را لحاظ كن و به نسبت فقر آموزشي‌شان، بيشتر روي روستاها سرمايه‌گذاري كن. نظام آموزشي ما از نظر ظاهري، حتي عدالت افقي را هم برآورده نكرده است چه رسد به عدالت عمودي. اما داستان بي‌عدالتي آموزشي در ايران بسيار عميق‌تر است. نظام آموزشي ما با غفلت از تقويت «توانايي توسعه» در كودكان ما، به گسترش يك بي‌عدالتي بين نسلي دامن زده است.

«توسعه» يعني رفتن به سوي يك «جامعه انساني» كه مسائل‌اش را با بيشترين مشاركت و با كمترين هزينه حل و فصل مي‌كند؛ خواه مساله توليد باشد، خواه مشكل توزيع باشد، خواه چالش سياسي باشد، خواه بحران اجتماعي.

توسعه يعني حاكميت تدريجي «عقلانيت جمعي» بر فرايندهاي اجتماعي و اقتصادي (به جاي حاكميت سنت يا فرمان بر اين فرايندها).

حاكميت عقلانيت با تقويت همزمان دو بعد ذهني ما تحقق مي‌يابد: بعد حافظه‌اي ذهن و بعد تحليل ذهن نيز با دو بازو تقويت مي‌شود:

آموزش و پرورش. بدون پرورش، ذهن تبديل به يك ماشين حافظه‌دار محاسبه‌گر مي‌شود. پرورش است كه اين ماشين حافظه‌دار محاسبه‌گر را «جنبه انساني» مي‌بخشد اگر «جنبه انساني» ذهن آدمي را از آن بگيريم، در واقع امكان تحقق «عقلانيت جمعي» را از آن گرفته‌ايم و بنابراين توانايي تحقيق «توسعه» را از او گرفته‌ايم.

ما با غفلت از جنبه انساني ذهن كودكانمان (پرورش) توانايي آنان را در مشاركت در فرايندتوسعه از بين برده‌ايم. كودكان ما وقتي آموزش‌شان تمام مي‌شود. در بهترين حالت اگر آموزش‌شان خوب بوده باشد، به ماشين‌هاي حافظه‌دار محاسبه‌گر تبديل مي‌شود. پس وقتي رانندگي مي‌كند، فقط گاز مي‌دهد چون مي‌داند (مغزش محاسبه مي‌كند) كه با گاز دادن زودتر به مقصد مي‌رسد اما توانايي درك اين كه «ترافيك يك سيستم جمعي است كه تنها با مشاركت و رعايت همه، حل مي‌شود» را ندارد. همچنين وقتي وارد عرصه سياست مي‌شود، وعده‌هاي تهي مي‌دهد چون مي‌داند با وعده بيشتر راي بيشتري كسب مي‌كند اما توانايي درك اين را ندارد كه دموكراسي يك «بازي تكراري» است كه اگر بر فريب بنا شود، وارد چرخه تخريب خواهد شد. بنابراين نظام آموزشي ما با تمركز بر بخش حافظه‌اي و بعد آموزشي ذهن، در حال تكثير يك بي‌عدالتي تاريخي است.

عدالت مي‌گويد انسان بايد محور هر گونه سياست يا سرمايه‌گذاري باشد نه چيز ديگر، در غير اين صورت سرمايه‌ها حرام مي‌شود و سياست‌ها ناكام مي‌ماند. بنابراين هر گونه ناكارآيي سرمايه‌ها و سياست‌ها نيز نوعي بي‌عدالتي است. در آموزش، همه سامانه‌ها و فناوري‌ها و سخت‌افزارها و نرم‌افزارها بايد در خدمت «انسان» باشد نه «آموزش». قرار است آموزش، خودش ابزاري براي بهروزي انسان‌ها باشد پس نبايد در آموزش، «انسان» فراموش شود. آموزش‌هايي كه فقط روي حافظ متمركز مي‌شود به جاي انديشه، در بطن خود نوعي بي‌عدالتي دارند چون بر بخش غيرانساني مغز متمركزند. بخش غيرانساني مغز همان است كه ربات هم دارد، حيوان هم دارد. بخش انساني مغز همان توانايي انديشيدن و تمييز دادن و انتخاب كردن‌هاي «اجتماعي» است كه ربات و حيوان ندارد.

سازماندهي نظام آموزشي ما بر محور بهره هوشي IQ است و تمركز براي آي‌كيو از نوع تمركز بر سخت‌افزار مغز يا تمركز بر بخش حافظه‌اي مغز است. براي ارتقاي جنبه انساني ذهن يا همان «پرورش» بايد بر هوش اجتماعي EQ افراد متمركز شويم. آي‌كيو يابهره هوشي، يك توانايي است مانند همه توانايي‌هاي ديگر ما كه قرار است در خدمت بهروزي انساني باشد. انساني كه هوش اجتماعي پاييني دارد هر چه بهره هوشي بالايي هم داشته باشد. بهروزي‌اش افزايش نمي‌يابد. بلكه آن بهره هوشي، با تقويت بعد محاسبه‌گري انسان‌ها موجب رقابت‌هاي شديدتر و رفتارهاي غيرانساني‌تر ميان آنها خواهد شد.

نظام آموزشي ما بر آموزش و استفاده حداكثري از بهره هوشي متمركز شده است، در حالي كه تحقق عدالت، مشروط به توجه بر جنبه اجتماعي و مناسبات انساني ذهن است. نظام آموزشي ما حافظه را تقويت مي‌كند ولي هوش اجتماعي يعني آموزش توانايي زيست انساني را رها كرده است. نظام آموزشي ما هدفش دانشمندسازي است نه توانمندسازي
. نظام آموزشي كه دانشمندسازي مي‌كند اما توانمندسازي نه، نظام بي‌رحم و ناعادلانه‌اي است. در چنين نظامي هر چه دانش بيشتري در ذهن كودكان تزريق كنند آنان را از يك زندگي انساني پرمحتوا دور مي‌كنند. به اين ترتيب دانش‌آموزان ما تبديل به ماشين مي‌شود و يا تبديل به دانشمندان بي‌رحم و بي‌اخلاق. چنين نظام آموزشي در دوره‌هاي بين نسلي به عنوان يك ماشين مولد بي‌عدالتي عمل مي‌كند.

*ارائه شده به همايش توسعه و عدالت آموزشي
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

در مدارس جمهوری اسلامی ایران چه می گذرد؟!

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه نوامبر 03, 2015 7:29 pm

در مدارس جمهوری اسلامی ایران چه می گذرد؟!


به گزارش شیعه آنلاین، در نقاط مختلف جهان درگیری، جنگ، نزاع، رقابت و تلاش برای نابودی دیگران به چشم می خورد.

این وضعیت در خاورمیانه بیش از دیگر نقاط جهان است. البته این مسأله علت های بسیار زیادی دارد که در اینجا هدف ما بحث و بررسی این موضوع نیست.

اما به دلیل این وضعیت در جهان و خاورمیانه، فضای داخلی جمهوری اسلامی ایران نیز دارای مشکلات و دردسرهای بسیار زیادی در زمینه های مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و غیره است از همین رو توان اصلی مسئولان مختلف بخصوص دولتی ها بجای اینکه صرف پیشبرد و بهبود وضعیت اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و غیره باشد، صرف مقابله با این مشکلات می شود.

به عبارت دیگر باید گفت واقعیت این است که در ایران بجای برنامه ریزی درست و دراز مدت در زمینه های مختلف، بخش زیادی از توان، بودجه و وقت افراد، ارگان ها و مسئولان صرف مقابله با مشکلات موجود می شود.

از همین رو ما شاهد آن هستیم که نه تنها مشکلات در زمینه های مختلف حل و کم نمی شود بلکه روز به روز وضعیت بدتر و وخیم تر می شود و به سمت ناکجا آباد پیش می رود.

یکی از موضوعات اصلی که در حال حاضر با مشکل اساسی مواجه شده، مسأله آموزش و پرورش دانش آموزان است. شاید در وهله اول، مخاطب بگوید با این همه مشکلات موجود، موضوع آموزش و پرورش مسأله اصلی و اساسی به شمار نمی رود اما با توجه به اینکه دانش آموزان نسل های آینده این مملکت هستند، اگر از هم اکنون به درستی برای آنان برنامه ریزی نشود، نسل آینده این کشور به سمت همان ناکجا آباد خواهد رفت.

حال این برنامه ریزی چه در زمینه آموزش های علمی دانش آموزان باشد و چه در زمینه آموزش های دینی و فرهنگی آنان.

متأسفانه به دلیل عدم برنامه ریزی و حتی نظارت خوب و مفید بر آموزش های مختلف بخصوص آموزش های دینی و فرهنگی در مدارس، گاهی دیده و شنیده می شود که بجای اینکه معلم در راستای ترویج دین و فرهنگ اسلامی گام بردارد، مسیری معکوس را طی می کند.

در همین راستا یکی از دانش آموزان هنرستان (ک) در منطقه یک تهران، با ارسال مطلبی برای پایگاه خبری شیعه آنلاین از مطرح شدن شبهات دینی توسط معلم دینی در این مدرسه خبر داد.

وی در این باره نوشت: معلم دینی ما بنام آقای (ا) بجای اینکه به ما دین و فرهنگ اسلامی را یاد بدهد، موضوعات ضد دینی و ضد فرهنگی می آموزد و شبه هایی را مطرح می کند که دانش آموزان را به شک می اندازد.

این دانش آموز که از ترس برخورد مسئولان با وی خواست نامش فاش نشود، در ادامه به عنوان مثال گفت: معلم ما یک بار گفت مگر نمی ‌گویید امام حسين به بهشت رفته است؟ پس چرا برای او گریه می کنید؟!

و یا یک بار دیگر گفت: ادیان مختلف با یکدیگر فرقی ندارند! کاری نداریم قرآن درست است یا نه، باید ببینیم روی ما چقدر تاثیر می گذارد! این چه معنایی دارد که قرآن تحدی کرده است؟ هیچ کلامی را نمی ‌توان مثلش را آورد زیرا اگر همان کلام را بیاوريم که قبول نیست و اگر کلامی شبیه آن را بیاوریم، مثل آن نیست!

این دانش آموز در پایان گفت: این قضیه را از طریق یکی آشنایانمان به مسئولان ارشد ایران اطلاع دادیم و انشاءالله در اسرع وقت با وی برخورد شود و تدابیر لازم برای نظارت بیشتر بر مسائلی که معلمان مطرح می کند، اتخاذ شود.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

تدريس ناصبي در دانشگاه مشهد

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه نوامبر 09, 2015 4:13 pm

تدريس ناصبي در دانشگاه مشهد


استاد ناصبي در دانشكاه آزاد اسلامي در بايتخت معنوي جهان (مشهدمقدس) به عنوان تربيت بدني تدريس مي كند و ضمن زير سؤال بردن عقيده (مستند حتى به روايات سني) صدها مليون شيعه

استاد دانشگاه آزاد مشهد: حضرت فاطمه (س) بر اثر سرطان کبد از دنیا رفت!

این استاد دانشگاه ازاد مشهد ماجرای شهادت حضرت فاطمه را ساخته انگلیس برای تفرقه شیعه و سنی دانست و گفت: ایشان به احتمال قوی بخاطر بیماری سرطان کبد ! از دنیا رفتند.

اين استاد بدون اينكه تخصصي در تاريخ و يا احوالات معصومين داشته باشد، و يا حتى بهره اى و تخصصي در طب جديد و بزشكي قانوني داشته باشد، و يا نمونه برداري از جسد مطهر حضرتش داشته باشد، به اظهار نظر دروغ اقدام كرده است، و برخلاف شواهد و كزراشهاى معتبر تاريخي كه حضرتش رشيداندام و قوي البنيه و سالم بوده اند و تنها بعد فاجعه در خانه و دجار هجمات و لطمات شدن در آن حوادث مصدوم و در عرض سه ماه به شهادت رسيدند

شرق پرس: خانم ص.ن از اساتید دانشگاه آزاد اسلامی با اشاره به اینکه ماجرای در و دیوار با حمایت کارگزارن سفارت انگلیسی ها در بهارستان تهران و در راستای اهداف آنان آغاز شده است

وی افزود : حضرت زهرای زار و نزاری که ۴ بچه داشته و در ۱۸ سالگی رفته و به احتمال قوی سرطان کبد داشته !!!

وی ضمن تفرقه افكني بين سنيان و شيعيان؛ اعتقادات اهل تسنن (به اهل بيت) را نسبت به اهل تشیع بیشتر دانست!!!

و به دانشجویانی که به او انتقاد کردند با لحنی تند گفت: جناب عمر فردی قوی هیکل درشت و بسیار جنگاور و بسیار علاقمند به پیامبر بوده است!!!

وی ۲۵ سال خانه نشینی مولا علی (ع) را هم سیاسی خواند و افزود : صاحب دین ۲۵ سال خانه نشین بود که به خاطر سیاست و کار خانم عایشه، بود.

تابناک خراسان رضوی در پایان نوشت: گفتنی است فایل صوتی این خزعبلات و تحریفات این مدرس دانشگاه در تابناک استان موجود است که به سبب عدم نشر بیشتر این توهمات و اباطیل فعلا از انتشار آن معذوریم.

با اعتراض عمومي دانشگاهيان و اقشار مختلف مردم دانشگاه آزاد مجبور به پيگيري اين امر كرديد و مدرس مذكور را از تدريس تعليق نمود
حکم استاد هتاک دانشگاه آزاد مشهد صادر شد


در پی هتاکی استاد دانشگاه آزاد مشهد به ساحت حضرت زهرا(س)، هیئت انتظامی هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی مشهد تشکیل و حکم تعلیق استاد مورد نظر از کار و تدریس تا رسیدگی نهایی صادر شد.

به گزارش مشرق، حکم هیئت انتظامی هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی برای استاد خاطی این دانشگاه صادر شد.

بر مبنای این حکم، فعالیت این استاد دانشگاه در حوزه کار و تدریس به تعلیق درآمد.

در این حکم آمده است: ضمن تشکر و قدردانی از توجهات و پیگیری‌های آیات عظام، ائمه جمعه به ویژه امام جمعه محترم مشهد، گروه‌ها، نهادها و تشکل‌های انقلابی و امت حزب‌اللهی و شهیدپرور مشهد و اعتماد ایشان به مسئولان دانشگاه در زمینه رسیدگی به موضوع استاد خاطی دانشکده تربیت بدنی دانشگاه آزاد اسلامی مشهد به اطلاع می‌رساند: هیئت انتظامی هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی مشهد تشکیل و حکم تعلیق استاد مورد نظر از کار و تدریس تا رسیدگی نهایی صادر شد و به تائید ریاست محترم دانشگاه آزاد اسلامی خراسان رضوی رسید.
منبع: فارس

نمونه هايي از گزارشهاى بزرگان سنيان درباره آتش زدن خانه وحی و حمله به حضرت زهرا عليها السلام توسط جانيان سقيفه


بی تردید شناخت ظلم و بیان مظلومیّت، نقش مهمّی در تشخیص حق و باطل از یکدیگر دارد. این مسأله تا آنجا مورد اهمیّت است که امام باقر علیه السلام فرمودند:

«مَن لَم یَعرِف سُوءَ مَا أُتِیَ إلَینا مِن ظلمنا وذِهابِ حَقنِا وَ مَا نُکِبنَا بِه فَهُوَ شَریکٌ مَن أتی إلَینا فِیمَا وَلینا بِهِ» (عقاب الاعمال شیخ صدوق: ص ۴۶۵)

«هر کس سختی و ناروائی آنچه که بر ما آل محمّد آمده است از ظلم و ستمی که بر ما روا داشتند و حقوق که از ما به یغما بردند و گرفتاری هائی که ما به آن دچار شدم نشناسد؛ با مرتکب آن شریک می باشد.»

بالاترین و اولین جنایت علنی و همگانی به آل الله علیهم السلام هجوم های متعدد به خانه وحی و به شهادت رساندن حضرت صدیقه طاهره و حضرت محسن سلام الله علیهما می باشد به گونه ای که امام صادق علیه السلام در مورد آن فرمودند:

«وَ لاَ کَیوم مِحنَتِنا بِکَربَلاء وَ إن کانَ یَومُ السَّقیفه وَ إحراقُ النّارِ عَلَی بابِ أمیرِ المُؤمِنینَ وَ الحَسَن وَ الحُسَینِ وَ فَاطِمه وَ زَینَب وَ امِ کُلثوم وَ فِضه وَ قَتلُ مُحسَنٍ بَالرّفسَه أعظمَ وَ أَدهَی وَ أمرَّ لأنّه أصلُ یَومِ العَذابِ» (بحارالانوار ج۵۳، ص۲۳، باب ۲۵ ؛ الهدایه الکبری ۴۱۷؛ نوائب الدهور: ج ۳، ص۱۵۷ )

«و هیچ روزی مانند روز مصیبت ما در کربلاء نیست، اگرچه روز سقیفه و آتش به پا کردن بر در خانۀ امیرالمؤمنین و حسن و حسین و فاطمه و زینب و ام کلثوم و فضه و کشتن محسن با لگد، بالاتر و سخت تر و تلخ تر است. چرا که اصل روز عذاب و سختی آن روز است.»

اما علاوه بر ضرورت شناخت ظلم ـ و بالاخص اول ظلمی که به اهل البیت علیهم السلام شد، ـ ضرورت دیگری نیز برای واکاوی جریان هجوم وجود دارد و آن انکار ظلم و ایجاد شبهات برای تبرئه ساختن ظالمین می باشد. از این رو برآن شدیم تا مسأله به «آتش کشیدن درب خانه وحی» را از منابع عامه رصد کنیم، باشد تا مقبول درگه اهل البیت علیهم السلام افتد.


برخی اسناد آتش زدن به خانۀ وحی از منابع سنيان

۱٫ ابی بکر عبد الله بن محمد بن القاضی بن ابی شبیه (متوفای ۲۳۵ ق) وی از اساتید محمد بن اسماعیل بخاری بوده (تاریخ الصغیرالبخاری ج ۱ ص ۹ – ۱۰٫)، احمد حنبل، بخاری، مسلم، وأبو داود، وابن ماجه، و نسائی از او روایت نقل کرده اند.

ابن ابی شیبه در کتاب «المصنف» می‌گوید:

«أنه حین بویع لأبی بکر بعد رسول الله کان علی والزبیر یدخلان على فاطمه بنت رسول الله فیشاورونها ویرتجعون فی أمرهم، فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمه فقال: یا بنت رسول الله! والله ما من أحد أحب إلینا من أبیک وما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک وأیم الله ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک إن أمرتهم أن یحرق علیهم البیت قال: فلما خرج عمر جاؤوها فقالت: تعلمون أن عمر قد جاءنی وقد حلف بالله لئن عدتم لیحرقنّ علیکم البیت وأیم الله لیمضین لما حلف علیه» (ابن ابی شیبه، المصنف: ج۸ ، ص ۵۷۲ ؛ البته در چاپ بیروت: ج۷، ص۴۳۲، ح۳۷۰۴۵)

«هنگامى که مردم با ابى بکر بیعت کردند، على و زبیر در خانه فاطمه (سلام الله علیها) به گفتگو و مشاوره مى پرداختند و این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه (سلام الله علیها) آمد و گفت: اى دختر رسول خدا! محبوب ترین فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو، خود تو!!! ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند. این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتى على (علیه السلام) و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر به على (علیهم السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد!»

۲٫ ابومحمد عبدالله بن مسلم بن قتیب دینوری معروف به ابن قُتَیبَه (متوفای۲۷۶ ق) درکتاب خود می گوید:

»وإن أبا بکر تفقد قوما تخلفوا عن بیعته عند علی کرم الله وجهه، فبعث إلیهم عمر، فجاء فناداهم وهم فی دار علی، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب وقال: والذی نفسه عمر بیده. لتخرجن أو لأحرقنها علی من فیها فقیل له: یا أبا حفص، إن فیها فاطمه؟ فقال: وإن

فی روایه أن عمر جاء إلى بیت فاطمه فی رجال من الأنصار ونفر قلیل من المهاجرین»

( ابن قتیبه، الامامه والسیاسه: ج۱، ص۱۲، تحت عنوان «کیفَ کانَت بیعه علی أبی طالب کرَّمَ الله وجهه» با ذکر سند از عبدالله بن عبدالرحمن انصاری روایت کرده است. چاپ مصر.)

«همانا ابی بکر از قومی که از بیعت او سرپیچی کرده اند و نزد علی (علیه السلام) بودند جویا شد. پس ابوبکر، عمر را به دنبال آنها که در خانه علی (علیه السلام) جمع شده بودند فرستاد آنها از خارج شدن از خانه خودداری نمودند. در این هنگام عمر دستور داد که: هیزم حاضر کنید و خطاب به اهل خانه گفت: قسم به آن کس که جان عمر در دست اوست! باید خارج شوید و الاّ خانه را با اهلش به آتش می کشم. شخصی به او گفت: آیا می دانی که فاطمه (سلام الله علیها) در این خانه است؟! عمر گفت:اگرچه فاطمه در خانه باشد!»

۳٫ احمدبن یحیی معروف به «بلاذری» (متوفی ۲۷۹ ق) از برجسته ترین تاریخ نگاران و نسب شناس بزرگ عامه، در کتاب خود می نویسد:

«إن أبابکر أرسل إلی علی یرید البیعه، فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیله فتلقته فاطمه علی الباب فقالت فاطمه: یابن الخطاب! أتراک محرّقا علیّ بابی؟! قال: نعم، و ذلک أقوی فیما جاء به أبوک» (احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف: ج۱، ص۵۸۶، تحت عنوان «امر السقیفه»، ح۱۱۸۴، چاپ مصر.)

«همانا ابابکر برای بیعت گرفتن از علی، به دنبال وی فرستاد، پس علی بیعت نکرد. در این هنگام عمر با شعله ای آتش روانه خانه علی شد، فاطمه (سلام الله علیها) در پشت درب با او مواجه شده و گفت: ای پسر خطاب! آیا تو را در حال آتش زدن خانه ام می بینم؟! عمر گفت: آری! این کار من از دین پدر تو محکم تر است. (چنان به این کار مُصرم همانگونه که پدرت به دینش مصر بود بلکه بیشتر از او بر این کارم اصرار دارم.)»

۴٫ محمد بن جریر طبری (متوفی۳۱۰ هـ ق) نیز در کتاب خود می نویسد:

«عن زیاد بن کلیب قال: أتى عمر بن الخطاب منزل علىّ وفیه طلحه والزبیر ورجال من المهاجرین فقال: واللّه لأحرقنّ علیکم أو لتخرجنّ إلى البیعه» (محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک: ج۲، ص۴۴۳، چاپ بیروت)

«زمانی که طلحه و زبیر و عده ای از مهاجران در خانه علی (علیه السلام) جمع شده بودند عمر بن خطاب به آنجا آمد و گفت: به خدا قسم! برای بیعت خارج شوید والا خانه را بر شما می سوزانم.»

۵٫ شهاب الدین ابو عمرو احمد بن محمد معروف به ابن عبد ربه اندلسی(متوفی۳۲۸ ق) درکتاب خود می نویسد:

«الذین تخلّفوا عن بیعه أبی بکر: علىّ والعباس، والزبیر، وسعد بن عباده، فأمّا على والعباس والزبیر فقعدوا فى بیت فاطمه حتّى بعث الیهم أبو بکر عمر بن الخطاب لیخرجوا من بیت فاطمه وقال له: إن أبوا فقاتلهم. فأقبل عمر بقبس من نار على أن یضرم علیهم الدار فلقیته فاطمه فقالت: یابن الخطاب! أجئتلتحرق دارنا؟ قال: نعم أو تدخلوا فیما دخلت فیه الأمه فخرج علی حتى دخل على أبی بکر» (ابن عبد ربه، عقدالفرید: ج۳، ص۶۴، چاپ مصر. عقد الفرید ۴/ ۲۶۰، چاپ مکتبه هلال.)

«کسانی که با بیعت ابی بکر مخالفت کردند علی (علیه السلام)، عباس زبیر و سعد بن عباده بودند. اما علی (علیه السلام) و عباس و زبیر در خانه فاطمه (سلام الله علیها) نشسته بودند تا اینکه ابوبکر به عمر دستور داد: «اگر از خارج شدن از خانه خودداری کردند باآنها به جنگ بپرداز.» پس عمر با شعله ای ازآتش روانه خانه فاطمه (سلام الله علیها) شد تاآنجا را به آتش بکشد. درآن هنگام عمر با فاطمه (سلام الله علیها) برخورد کرده فاطمه (سلام الله علیها) به وی گفت: ای پسر خطاب! آیا برای آتش کشیدن خانه ما آمدی! عمر گفت: آری! مگر آنکه با ابوبکر بیعت کنید چنانچه امت چنین کردند…»

۶٫ ابوالحسن علی بن الحسین مسعودی معتزلی شافعی(متوفای۳۴۶ ق) درکتاب خود صریحاً به آتش زدن خانه اشاره و آن واقعه را از صرف یک تهدید بیرون آورده است و تصریح به آتش زدن می کند:

«فَأقامَ أمیرُ المُؤمِنین وَ مَن مَعَه مِن شِیعَتِه فِی مَنزِلِه بِما عَهَدَ إلَیه رَسُولُ اللهِ فَوَجَهُوا إلَی مَنزِلِه، فَهَجَمُوا عَلَیهِ وَ أحرَقُوا بَابَه» (علی بن الحسین مسعودی، اثبات الوصیه: ص۱۴۲)

«… پس امیرالمؤمنین (علیه السلام) با عده ای از پیروان و شیعیانش در منزلش دست به مبارزه (منفی) زدند چون پیامبر به وی چنین دستوری داده بود در این هنگام عده ای به خانه اش حمله ور شده و به آنجا هجوم آوردند و درب خانه اش را به آتش کشیدند …»

۷٫ یوسف بن عبداللَّه معروف به ابن عبدالبر قرطبى (متوفای ۴۶۳ ق)، از بزرگان علم حدیث، فقیه، مورخ و آگاه از انساب است. نقل وی تقریبا مانند ابن ابی شیبه است الا اینکه به جای جملۀ «آتش خواهم زد» آورده است «کاری را انجام خواهم داد.» تا از این طریق از سفاکی و هتاکی و رسوایی خلیفۀ خود کم کند. او می گوید:

«انّ علیّاً و الزبیر کانا حین بویع لأبی‏بکر یدخلان علی فاطمه فیشاورانها و یتراجعان فی أمرهم فبلغ ذلک عمر فدخل علیها عمر فقال: یا بنت رسول‏اللَّه ما کان من الخلق أحد أحبّ إلینا من أبیک و ما أحد أحبّ إلینا بعده منک و لقد بلغنی انّ هؤلاء النفر یدخلون علیک، و لئن بلغنی لأفعلنّ و لأفعلن ثمّ خرج و جاءوها فقالت لهم: إن عمر قد جاءنی وحلف لئن عدتم لیفعلن وایم الله لیفین بها»(ابن عبدالبر قرطبى، الاستیعاب: ج۳، ص۹۷۵ ؛ ابن ابى شیبه، المصنف: ج۸، ص۵۷۲ )

«علی (علیه السلام) و زبیر هنگامی که با ابوبکر بیعت می‏شد، به خانۀ فاطمه (سلام الله علیها) رفت و آمد کرده و با او در این زمینه به مشورت می‏پرداختند. چون خبر رفت و آمد آنان به گوش عمر رسید، نزد فاطمه (سلام الله علیها) آمد و گفت: ای دختر رسول خدا! کسی محبوبتر از پدر تو برای ما نیست، همچنان که پس از رسول خدا، تو از دیگران نزد ما محبوبتری. به من خبر رسیده که آنان به خانه شما وارد می‏شوند. اگر بار دیگر چنین خبری به من برسد، چنین و چنان خواهم کرد! سپس خانه را ترک گفت و پس از رفتن او علی و زبیر وارد خانه شدند، پس فاطمه (سلام الله علیها) به ایشان گفت: عمر به نزد من آمد و قسم خورد که اگر دوباره به اینجا آمدید قسم به خداوند که چنین و چنان می کنم. و قسم به خدا که وی چنین خواهد کرد.»

۸٫ در کتاب مقاتل بن عطیه (متوفای۵۰۵ق) صریحاً به آتش زدن خانه اشاره و آن واقعه را از صرف یک تهدید بیرون آورده است:

«ان ابابکر بعد ما اخذ البیعه لنفسه من الناس بالارحاب و السیف و القوه ارسل عمر، و قنفذاً و جماعه الى دار على و فاطمه و جمع عمر الحطب على دار فاطمه و احرق باب الدار» (الامامه و الخلافه، مقاتل بن عطیه، ص۱۶۰ و ۱۶۱ که با مقدّمه اى از دکتر حامد داود استاد دانشگاه عین الشمس قاهره به چاپ رسیده، چاپ بیروت، مؤسّسه البلاغ)

«هنگامى که ابوبکر از مردم با تهدید و شمشیر و زور بیعت گرفت ، عمر ، قنفذ و جماعتى را به سوى خانه على و فاطمه (سلام الله علیهما) فرستاد وعمر هیزم جمع کرد و درِ خانه را آتش زد…»

۹٫ ابوالفتح محمد بن عبدالکریم شهرستانی (متوفای ۵۴۸ ق) نیز چنین می نویسد:

«فقال أی النظام إن عمر ضرب بطن فاطمه یوم البیعه حتى ألقت الجنین من بطنها وکان یصیح أحرقوا دارها بمن فیها وما کان فی الدار غیر علی فاطمه و الحسن و الحسین» (محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل والنحل: ج۱، ص۵۷، چاپ بیروت.)

«از جمله عقاید نظام آن بود که عمر در روز بیعت به شکم فاطمه (سلام الله علیها) ضربه زد که منجر به سقط شدن نوزاد وی از شکمش شد. و دائم فریاد می زد: خانه را با اهلش به آتش بکشید. در حالی که کسی در خانه نبود مگر علی و فاطمه و حسن و حسین.»

(خطیب بغدادی در ج۶، ص۹۶، از «تاریخ بغداد» در مورد نظام می گوید: «ابراهیم بن سیار ابواسحاق النظام، یکی از بزرگان اهل نظروکلام بود و بر مذهب معتزلی، و او در این مورد کتابهایی دارد.»؛ ابن حجر عسقلانی در «لسان المیزان» ج۱، ص۹۶، می نویسد: «ابراهیم بن سیار (نظام) من رؤوس المعتزله و کان شاعرا بلیغا و له کتب کثیره فی الاعتزال»)

۱۰٫ ابن ابی الحدید معتزلی (متوفای ۶۵۵ ق) نیز به نقل از جوهری چنین می نویسد:

«فَقَالَ عُمَرُ: وَالّذِی نَفسِی بِیَدِه لَتَخرُّجَنَّ إلَی البِیعهِ أو لأَحرقَنَّ البَیتَ عَلَیکُم»

«… عمر به طرف آنها حرکت کرده و به آنها گفت: قسم به آن کس که جانم در دست اوست یا اینکه برای بیعت کردن از خانه خارج شوید یا آنکه خانه را بر شما به آتش می کشم.» (ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه: ج۱، ص۱۶۴ و ج ۶، ص ۴۸)

و آن چه خانه ای؟ خانه ای که جبرئیل برای ورود به آن اذن می گیرد. و همچنین در همان صفحه از قول ابی بکر جوهری می نویسد:

«فاتاهم عمر لیحرق علیهم البیت فخرج الیه الزبیر بالسیف و خرجت فاطمه تبکى و تصیح فنهنهت من الناس» ( ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه: ج ۶، ص ۴۸؛ السقیفه جوهرى، ص ۵۰)

«… در این هنگام عمر جهت آتش زدن خانه بر ایشان حمله ور شد که زبیر با شمشیر از خانه به طرف عمر خارج شد. فاطمه (سلام الله علیها) گریان و فریاد کنان بیرون آمد و از مردم شکوه سر داد.»

۱۱٫ اسماعیل بن علی معروف «ابى الفداء» (متوفای ۷۳۲ق) در کتاب معروف خود به نام «المخصتر فی اخبار البشر»، گزارشی نزدیک به آنچه ابن عبد ربه در «عقد الفرید» آورده است، نقل کرده و می‏گوید:

«ثم ان ابابکر بعث عمر بن خطاب الى على و من معه لیخرجهم من بیت فاطمه رضى الله عنها و قال: ان ابوا علیک، فقاتلهم. فاقبل عمر بشئ من نار على ان یضرم الدار فلقیته فاطمه رضى الله عنها و قالت الى این یابن الخطاب؟ اجئت لتحرق دارنا؟ قال نعم، او تدخلوا فیما دخل فیه الامامه. فخرج على حتى اتى ابابکر فبایعه

کذا نقله القاضى جمال الدین ابن وصال و اسنده الى ابن عبدربه المغربى» (ابی‏الفداء و کتاب المختصر فی اخبار البشر- المختصر فی اخبار البشر ۱/ ۱۵۶، ط دار المعرفه، بیروت تاریخ ابى الفداء، ج ۱، ص ۱۶۵)

«ابوبکر عمر بن خطاب را به سراغ على و کسانى فرستاد که با او بودند، تا آنها از خانۀ فاطمه (سلام الله علیها) بیرون سازد و به او گفت: اگر نپذیرفتند، با آنان بجنگ. عمر با پاره اى آتش راهى شد که خانه را آتش زند. فاطمه (سلام الله علیها) او را دید گفت: کجا، اى پسر خطاب؟ آیا آمده اى خانه ى ما را آتش بزنى؟ گفت: آرى مگر آن که با امت هماهنگ شوید و با ابوبکر بیعت کنید. پس على نزد ابوبکر رفت و با او بیعت کرد.

قاضى جمال الدین پسر واصل چنین روایت کرده است و این مطلب را به ابن عبدربه مغربى نسبت داده است.»

در اعتبار کلامی ابی‏الفدا همین بس که ذهبی می‏گوید: او دوستدار فضیلت و اهل آن بود و برای او محاسن زیادی هست. (ابن حجر، الدرر الکامنه:ج ۱، ص۳۷۲(

۱۲٫ احمد بن عبدالوهاب قرشی معروف به نویری (متوفای ۷۳۳ق) شاعر و ادیب معروف مصری مؤلف کتاب «نهایه الارب فی فنون الادب» است که زرکلی در «الاعلام» ج۱، ص۱۶۵، آن را ستوده و می‏گوید: حقایقی در این کتاب از مورخان دیرینه نقل شده است که کتابهای آنان به دست ما نرسیده است، مانند «ابن الرقیق»، «ابن رشیق» و «ابن شداد». نویری در کتاب یاد شده، رویداد خانه‏ی حضرت زهرا سلام الله علیها را چنین نقل می‏کند:

«روی أبوعمر بن عبدالبر، بسنده عن زید بن أسلم، عن أبیه: ان علیّاً والزبیر کانا حین بویع لأبی‏بکر، یدخلان علی فاطمه، یشاورانها فی أمرهم، فبلغ ذلک عمر، فدخل علیها، فقال: یا بنت رسول‏اللَّه ما کان من الخلق أحد أحبّ إلینا من أبیک و ما أحد أحبّ إلینا بعده منک، و قد بلغنی انّ هؤلاء النفر یدخلون علیک و لئن بلغنی لأفلعنّ و لأفعلنّ! ثمّ خرج و جاءوها، فقالت لهم: إنّ عمر قد جائنی و حلف إن عدتم لیفعلنّ و أیم اللَّه لیفینّ» (احمد بن عبدالوهاب قرشی، نهایه الارب فی فنون الأدب: ج ۱۹، ص ۴۰، نگارش نویری، چاپ قاهره، ۱۳۹۵ )

ترجمه‏ی این بخش در روایت ابن عبدالبر گذشت.

۱۳٫ ابن شحنه ابوالولید محب الدین محمدبن محمد (متوفای ۸۱۵ ق) در تاریخ خود می نویسد:

«ان عمر جاء الى بیت على لیحرقه على من فیه فلقیته فاطمه فقال: ادخلوا فیما دخلت فیه الامه» (تاریخ ابن شحنه در حاشیه ى الکامل: ج ۷، ص ۱۶۴٫)

«عمر آمد، خانه ى امیرالمؤمنین (علیه السلام) را با هر که در آن است، آتش زند، فاطمه (سلام الله علیها) او را دید (به فاطمه سلام الله علیها) گفت: آنچه را امت پذیرفته اند، پذیرا شوید.»

۱۴٫ جلال الدین سیوطی (متوفای ۹۱۱ ق)، دانشمند ذوفنون و سخت کوش قرن نهم، در کتاب «مسند فاطمه» رویداد خانه دخت گرامی پیامبر را چنین نقل می‏کند:

«عن أسلم انّه حین بویع لأبی‏بکر بعد رسول‏اللَّه صَلَّی اللَّهُ عَلیْهَ وَ اله وَ سَلَمَ کان علی و الزبیر یدخلون علی فاطمه بنت رسول‏اللَّه صَلَّی اللَّهُ عَلیْهَ وَ اله وَ سَلَمَ و یشاورونها و یرجعون فی أمرهم، فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتی دخل علی فاطمه، فقال: یا بنت رسول‏اللَّه، واللَّه ما من الخلق أحد أحب إلیّ من أبیک و ما من أحد أحبّ إلینا بعد أبیک منک، و أیم اللَّه ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک أن أمرتهم أن یحرق علیهم الباب، فلما خرج علیهم عمر جاءوا، قالت: تعلمون أنّ عمر قد جاءنی و قد حلف باللَّه لئن عدتم لیحرقنّ علیکم الباب، و أیم اللَّه لیمضینّ لما حلف علیه» (جلال الدین سیوطی، مسند فاطمه (سلام الله علیها): ص ۳۶، چاپ مؤسسه کتب ثقافیه بیروت.)

سیوطی این حدیث را از مصنف ابن ابی‏شیبه گرفته است و گفتار ابن ابی‏شیبه قبلا ترجمه شد.

۱۵٫ ولی اللَّه بن مولوی عبدالرحیم دهلوی هندی حنفی (متوفای ۱۱۷۶ ق) در کتاب «ازاله الخفاء» (که به زبان فارسی نوشته) درباره‏ی حوادث ایام سقیفه چنین می‏نویسد:

«در همین ایام مشکلی دیگر که فوق جمیع مشکلات توان شمرد پیش آمد و آن این بود که: زبیر و جمعی از بنی هاشم در خانه حضرت فاطمه رضی الله تعالی عنها جمع شده، در باب نقض خلافت، مشورتها به کار می‏بردند و حضرت شیخین آن را به تدبیری که بایستی بر هم زدند.» (ازاله الخفاء: ج ۲، ص ۲۹، ناشر اکیدمی، ط لاهور.)

سپس نصّ تاریخ را که زید بن اسلم از پدرش نقل کرده که قبلا از «مصنَّف» ابن أبی‏شبیه نقل کردیم، یادآور می‏شود.

۱۶٫ عبدالفتاح عبدالمقصود از بزرگان معاصر مصری، داستان هجوم به خانۀ وحی را در دو مورد از کتاب خود آورده است که ما به آن‌ اشاره می‌کنیم:

إنّ عمر قال: والذی نفسی بیده ، لیخرجنَّ أو لأحرقنّها علی من فیها…! قالت له طائفه خافت الله ورعت الرسول فی عقبه: یا أبا حفص ! إن فیها فاطمه … ! فصاح لا یبالی: و إن … ! واقترب وقوع الباب، ثم ضربه واقتحمه … وبدا له علیّ … . ورنّ حینذاک صوت الزهراء عند مدخل الدار… فإن هی إلاّ رنه استغاثه أطلقتها : یا أبت رسول الله … تستعدی بها الراقد بقربها فی رضوان ربّه علی عسف صاحبه، حتی تبدّل العاتی المدل غیر إهابه ، فتبدّد علی الأثر جبروته ، وذاب عنفه وعنفوانه و ودّ من خزی لو یخرَّ صعقاً تبتلعه مواطئ قدمیه ارتداد هدبه الیه … وعند ما نکص الجمع وراح یفرّ کنوافر الظباء المفزوعه أمام صیحه الزهراء ، کان علیّ یقلّب عینیه من حسره وقد غاض حلمه وثقل همّه وتضبضت أصابع یمینه علی مقبض سیفه کهمّ من غیظه أن تغوض فیه … (عبد الفتاح عبد المقصود، الإمام علی بن أبی طالب، ج۴ ، ص۲۷۴-۲۷۷ و ج۱ ، ص۱۹۲-۱۹۳ )

عمر گفت: قسم به کسی که جان عمر در دست او است، بیرون بیایید و الا خانه را بر سر ساکنانش به آتش می‌کشم! گروهی که از خدا می‌ترسیدند و حرمت پیامبر را در نسل او نگه می‌داشتند، گفتند: ای أبا حفص! فاطمه در این خانه است. و او بی پروا فریاد زد: باشد ! عمر نزدیک آمد و در زد ، سپس با مشت و لگد در کوبید تا به زور وارد شود ، علی (علیه السلام) پیدا شد.. صدای ناله زهرا در آستانه خدا بلند شد . آن صدا ، طنین استغاثه‌ای بود که دختر پیامبر سر داده و می‌گفت : پدر ! ای رسول خدا …می‌خواست از دست ظلم یکی از اصحابش او را که در نزدیکی وی در رضوان پروردگارش خفته بود ، برگرداند ، تا که سرکش گردن فراز بی پروا را به جای خود نشاند و جبروتش را زایل سازد و شدّت عمل و سختگیریش را نابود کند و آرزو می‌کرد قبل از این که چشمش به وی بیفتد ، صاعقه‌ای نازل شده او را در یابد. وقتی جمعیت برگشت و عمر می‌خواست همچون آهوان رمیده، از برابر صیحه زهراء فرار کند، علی از شدّت تأثیر و حسرت با گلوی بغض گرفته و اندوهی گران، چشمش را در میان آنان می‌گردانید و انگشتان خود را بر قبضه شمشیر فشار می‌داد و می‌خواست از شدت خشم در آن فرو رود.

و باز در همان کتاب می‌نویسد:

«و هل علی السنه الناس عقال یمنعها أن تروی قصه حطب أمر به ابن خطاب فأحاط بدار فاطمه و فیها علی و صحبه، لیکون عده الاقناع أو عده الایقاع…» ) ترجمه برگرفته شده از کتاب علی بن ابی طالب تاریخ تحلیلی نیم قرن اول اسلام ـ ترجمه المجموعه الکامله الامام على بن ابیطالب، عبدالفتاح عبدالمقصود ـ مترجم سید محمود طالقانى ، ج ۱ ، ص ۳۲۶ تا ۳۲۸ ، چاپخانه افست حیدری.)

«مگر دهان مردم بسته و بر زبانها بند است که قصه هیزمی را که زاده خطاب دستور داده بود که در درب خانه فاطمه جمع کنند بازگو نکنند؟! آری زاده خطاب دور خانه را که علی و اصحابش در آن بودند محاصره کرد تا بدین وسیله آنان را قانع سازد یا بی محابا بتازند!»

«… آری چنین گفته شده که عمر بن خطاب در این روز در حالی که در میان اصحاب و معاونینش به طرف خانه فاطمه (سلام الله علیها) حرکت می کرد به این نتیجه رسید که: آتش بهترین وسیله برای حفظ وحدت و آرامش میان مسلمانان است.» (عبدالفتاح عبدالمقصود، الامام علی بن ابی طالب، ج۱، ص۱۹۰، چاپ بیروت.)

۱۷٫ محمد حافظ ابراهیم از شعرای معاصر و مهم عامه (متوفای ۱۳۵۱ ق) است که به «شاعر نیل» شهرت دارد. او در قصیده خود تحت عنوان عمر و (امیرالمؤمنین) علی (علیه السلام)، یکی از افتخارات عمر را این دانسته است که در خانه‏ی علی آمد و گفت: اگر بیرون نیایید و با ابی‏بکر بیعت نکنید خانه را به آتش می‏کشم و لو دختر پیامبر در آنجا باشد.[۱] او در دیوان خود می سراید:

«و قَــــولهٍ لعَــلیٍّ قــــالـَها عُـــمَرُ أکـــرِم بســامِعِها أعظِــمْ بـمُلقیها

حرقتُ دارَک لا أبقِی علیک بها إن لم تُبایع و بنتُ المصطفی فیها

ما کان غــیرُ أبی‏حـَفْصٍ یَفُوُه بها أمامَ فــارِسِ عــدنانٍ و حامــِیها» (محمد حافظ ابراهیم، دیوان، ج۱، ص۸۲، در قصیده عمریه.)

«چه نیکوست سخن عمر به (امیرالمؤمنین) علی (علیه السلام) شنونده این کلام را گرامی بدار و گوینده اش را بزرگ بدار، که گفت: به آتش می کشم خانه ات را و نمی گذارم در آن بمانی، در صورتی که بیعت نکنی اگر چه دختر محمّد (صلی الله علیه واله وسلم) در آن خانه باشد. جز ابوحفص (عمر) کسی جرأت گفتن چنین سخنی را در برابر شهسوار عدنان و مدافع وی نداشت.»

۱۸٫ عمر رضا کحاله از بزرگان معاصر عامه و مؤلف کتاب «أعلام النساء»، در شرح زندگی دخت گرامی پیامبر می‏نویسد:

«وتفقد أبو بکر قوماً تخلفوا عن بیعته عند علی بن أبی طالب کالعباس، والزبیر وسعد بن عباده فقعدوا فی بیت فاطمه، فبعث أبو بکر إلیهم عمر بن الخطاب، فجاءهم عمر فناداهم وهم فی دار فاطمه، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب، وقال: والذی نفس عمر بیده لتخرجن أو لأحرقنّها على من فیها. فقیل له: یا أبا حفص إنّ فیها فاطمه، فقال: وإن ثمّ وقفت فاطمهُ علی بابها فقالت: لا عهد لی بقوم حضروا أسوأ محضر منکم ترکتم رسول‏اللَّه صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ اله جنازه بین أیدینا و قطعتم أمرکم بینکم لم تستأمرونا و لم تردوا لنا حقاً» (عمر رضا کحاله، اعلام النساء،: ج ۴ ، ص ۱۱۴، قسمت حرف «فاء» ذیل نام فاطمه بنت محمد صلی الله علیه وآله با ذکر سند، چاپ بیروت.)

«… عمر روانه منزل فاطمه (سلام الله علیها) شده و فریاد کشید: آنان از بیرون آمدن از خانه ممانعت ورزیدند، در این هنگام عمر هیزم طلبیده و گفت: قسم به آن کس که جان عمر در دست اوست یا از خانه خارج شوید و یا آنکه خانه را بر اهلش به آتش می کشم. شخصی به عمر گفت: ای اباحفص! در این خانه فاطمه (سلام الله علیها) است! عمر گفت: اگر چه فاطمه باشد. دخت پیامبر در آستانه‏ی خانه ایستاد و گفت: من گروهی بدتر از شما نمی‏شناسم، جنازه رسول خدا را بر زمین گذارده‏اید و کار ریاست را بین خود تقسیم کرده‏اید، بی آن که با ما مشورت کنید و حق ما را به ما برگردانید.»!!

بنابراین، از منابع مخالفین ثابت شد که ابی بکر و عمر همراه با قماش الواط مدینه خانه ای را که بیت وحی بود و جبرئیل برای ورود به آن خانه اذن می گرفت و حضرت رسالت پناه صلی الله علیه واله وسلم قبل از هر نمازش چنین وظیفه خویش می دانست که ابتدا به اهل البیت علیهم السلام سلام دهد و بعد به مسجد برای اقامۀ نماز رود نه تنها به تهدید به سوزاندن خانه با اهلش اکتفا نکردند بلکه چنین خانه ای را به آتش کشیدند.

«انّ رسول الله کان یَمُرّ بباب فاطمه سته اشهر اِذا خَرَجَ الی صلاه الفجر یقول: الصلاه یا اهل البیت، انما یرید الله…» (منابع مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۵۸ ـ مسند احمد، ج۳، ص۲۵۹؛ المسند حنبل، ج ۴، ص ۵۱۶، ح ۱۳۷۳۰؛ السنن ترمذی، ج ۵، ص ۳۵۲، ح ۳۲۰۶، کتاب التفسیر؛ طبری تفسیر جامع‌البیان، ذیل آیه تطهیر.)

«همانا پیامبر شش ماه هنگامی که برای نماز صبح خارج می شد به در خانه فاطمه سلام الله علیها عبور می کرد و می گفت نماز ای اهل بیت و آیه تطهیر را می خواند.»

همان خانه که در شأن اهل آن آیه تطهیر، آیه اجر رسالت، سوره دهر و آیات دیگر نازل شده است را به آتش کشانیدند و این چنین نفاق خود را آشکار و کفر خود را به عالم اعلام کردند.

اهل البیتی که به عناوین مختلف مودت و احترام ایشان واجب بود. حتی قرآن، مودت با ایشان را تنها اجر رسالت خاتم الانبیاء صلی الله علیه وآله وسلّم معرفی فرموده بود:

قال ابن عباس: «لمّا نزلت «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى» قالوا: یا رسولَ الله! مَن قرابتُک هولاء الّذینَ وجبَت عَلَینا مَوَدّتَهم؟ قال: علیُّ و فاطمهُ وَ ابناهُما ثلاثَ مرّاتٍ یَقُولها» (فضائل صحابه لابن حنبل: ۲/۶۴۴/۱۱۴۱؛ المعجم الکبیر: ۳/۴۷/۲۶۴۱؛ الکشاف: ۳/۴۰۲؛ المستدرک علی الصحیحن:۳/۱۷۲؛صواعق المحرقه:۱۷۰؛المناقب ابن مغازلی:۱۱۲؛ ذخائر العقبی:۱/۲۵؛ الدر المنثور:۷/۴۸ نقلا عن علی بن المنذر وابن ابی حاتم والطبرانی و ابن مردویه )

«ابن عباس می گوید: هنگامی که آیۀ «بگو هیچ مزدی نمی خواهم مگرمودّت با نزدیکانم» نازل شد،گفتند: ای رسول خدا! نزدیکان تو وآنانی که مودّت آن ها بر ما واجب است چه کسانی اند؟حضرت فرمودند: علی و فاطمه و فرزندان آن دو، و سه مرتبه تکرار فرمودند.»

خانه مولایی که حضرت رسول بارها در مورد ایشان فرموده بود:

ان النبی قال لفاطمه و حسن و حسین أنا حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم (المصنف ابن ابی شیبه، ج۷، ص؛ ۵۱۲؛ سنن ترمذی، ح۳۸۹۶؛ سنن ابن ماجه، ص۵۴، ح۱۴۵؛ مسند احمد، ص۱۸۷، ح۹۴۰۵)

همانا پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم خطاب به حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین علیهم السلام فرمود: من در جنگ با کسی که با شما بجنگد و در صلح و آشتی هستم با کسی که با شما در صلح است.

بر فرض اینکه مودت با اهل البیت اجر رسالت نمی بود و یا این که این همه روایات متواتر در مورد دوستی و محبت اهل البیت علیهم السلام وارد نشده بود. آیا این از شأن هر پیامبری نیست که او را تعظیم کنند و اهل بیت او را گرامی بدارند؟! پیامبری که خداوند در مورد فرموده بود: «انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا *لتؤمنوا بالله و رسوله و تعزروه و توقروه و تسبحوه» و حتی تعظیم و توقیر پیامبرش را قبل از تسبیح خود ذکر کرده بود. از این روست که حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها بعد از آن همه هتک حرمت خطاب به جماعت مهاجر و انصار فرمودند: «أَمَا کَانَ رَسُولُ اللَّهِ َأبِی یَقُولُ الْمَرْءُ یُحْفَظُ فِی وُلْدِهِ» «آیا پدرم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نفرموده بودند که احترام بگیرد شخص را در مورد فرزندانش»

عزیزان! اثبات این عمل گستاخانه نه تنها سبب می شود که عالمیان بدانند این افراد لیاقت جانشینی و خلافت بعد رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم را ندارند بلکه به هر صاحب فطرت و عقلی، اثبات کفر و ظلم و فسق و فجور و زندقه آنها را می کند.

هر صاحب عقلی می داند که هر کس به شریعتی معتقد است باید صاحب آن شریعت را توقیر و تعظیم کند. به حکم عقل هر صاحب عقلی کسی که پیامبر خود را تعظیم نکند و بالعکس به خانه تنها فرزند او هجوم برد و او را به شهادت برساند، معتقد به آن دین نیست. بالاترین دلیل کفر ابابکر و عمر علیهمااللعنه، هجوم به بیت وحی و به آتش کشیدن آن و قتل حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها می باشد.

[۱] جالب آن است که محمد حافظ ابراهیم، قصیده‏ی خویش را در یک جلسه‏ی بزرگ قرائت کرد و حضار نه تنها بر او خرده نگرفتند بلکه مدال افتخار نیز به او دادند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

آلودگی تربيتي؛ ربودن نسل آينده از مهدهاى كودك

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه نوامبر 16, 2015 1:17 pm

آلودگی تربيتي؛ ربودن نسل آينده از مهدهاى كودك


در حال حاضر با توجه به اینکه درصد بالایی از مادران شاغلند و مجبورند فرزندانشان را به مهد بسپارند، کودکان ساعات زیادی از روز را در این اماکن می‌گذرانند؛ برهمین اساس اغلب والدین به‌ دنبال مهد کودکی خوب و دارای شرایط ایده‌آل از لحاظ آموزش و پرورش کودکان هستند. حال و روز این روزهای والدینی که از سر ناچاری و به خیال یاد گرفتن، آینده کودکشان را به بهای رقص و آواز نابود می‌کنند تعریفی ندارد.

Image

رقص و عادی شدن روابط بین دختر و پسر که در مهدکودک‌ها آغاز می‌شود مغایر سبک زندگی اسلامی است؛ شادی برای کودکان را مي‌توان از راه‌هاي متعارف دیگری نیز فراهم ساخت، رقصی که در مهدکودک‌ها به فرزندان ما آموزش داده مي‌شود، زمینه‌ای برای اتصال آن‌ها به گروه‌ها و فرقه‌هاي انحرافی در سن نوجوانی است.

بسیاری از آموزش ها در مهد کودک ها نادرست است و این آموزش های نادرست عامل ترویج زندگی غربی است.
توجه بیش از حد مسئولین به مفاد کنوانسیون حقوق کودکان یونیسف موجب شده تا تمامی ضوابط آن‌ها که بیشترشان با احکام شرعی دین اسلام منافات دارد به صورت تدریجی وارد زندگی روزمره مردم ما بشود. مهدکودک‌هایی که از الگوی یونیسف پیروی می‌کنند، و برگزاری جشن‌هایی که قسمت اعظمشان را رقص و پایکوبی تشکیل می‌دهد؛ و موجب شادی و سرزندگی روحیه کودکان می شود کاملا اشتباه است. هم چنین عادی شدن روابط دختر بچه ها و پسر بچه ها در مهد کودک زنگ خطری است و این خود عامل انحرافات اخلاقی می باشد.

امروزه شاهد آموزش رفتاری غلط و به دور از شئونات اسلامی در اکثر مهدکودک‌هاي کشور هستیم، این موضوع علاوه بر آنکه موجب فراموشی فرهنگ و آداب اسلامی مي‌شود، ورود فرهنگ‌هاي بیگانه و غیر اسلامی را نیز به دنبال خواهد داشت . طی سال‌های اخیر همواره به مهدهایی که به کودکان رقص و ساز و آواز آموزش می‌دادند انتقاد می‌شد. بسیاری از مهدها هم بودند که همین کار را بدون داشتن هیچ مجوزی انجام می‌دادند.

در دعوای همیشگی آموزش و پرورش و بهزیستی بر سر مهدکودک ها تنها چیزی که فراموش شده است نظارت بر عملکرد مهد ها است و نتیجه آن آموزش رقص و آواز و آموزش های ضد ارزشی به کودکانی می باشد که قرار است فردای جامعه را بسازند.
صاحبان سرمایه در اروپا که به نیروی کار ارزان احتیاج داشتند به استخدام زنان و دختران در کارگاه ها و کارخانه ها پرداختند؛ اما برای این کار یک مشکل اساسی وجود داشت، و آن بچه های خردسالی بودند که در زمانی که مادرشان در محل کار حضور می یافت به نگهداری و آموزش احتیاج داشتند. از همین رو مهد کودک ها برای نگهداری و آموزش کودکان تاسیس شدند.
بدین جهت مهد کودک ها در اروپا سهم زیادی در آموزش و نگهداری کودکان، در زمانی که والدین آنها برای کسب در آمد بیشتر در بیرون از خانه مشغول کار بودند، داشتند. البته نوع آموزش هایی که در این مهد کودک ها به کودکان داده می شد منطق بر فرهنگ و نیاز جامعه بود. و این مهد کودک ها کودکان را تحت آموزش های علمی قرار می دهند و طبق فرهنگ جامعه شان برای کودکانشان برنامه ریزی می نمایند.

اما در ایران کودکانی که به دلایل مختلف مهد کودک می روند اعم از این که مادران شاغل باشند یا این که مادری برای از سر وارکردن کودکش او را در مهد کودک ثبت نام کرده باشد آموزش هایی را می بینند که برخی از آنها نه تنها سنخیتی با فرهنگ و نیاز های جامعه ما ندارد بلکه ضد ارزش های جامعه ایرانی- اسلامی ما می باشد.

آموزش رقص در مهد کودک ها
در سالهای دور در مهد کودک ها در کنار شعر و بازی و سرگرمی های مختلف ،قرآن کریم را تدریس می نمودند. اما متاسفانه امروزه عده‌ای عوام، آشنایی روزافزون فرزند خردسالشان با موسیقی، رقص، آواز ‌خوانی و نواختن آلات موسیقی را نوعی رشد، پیشرفت، شکوفایی استعدادها و القای سرور، شادی و نشاط قلمداد می کنند. البته منظور از عوام فقط برخی از والدین نیستند بلکه مسئولان، مدیران، مربیان و مسئولین نظارتی و سیاست گذاران،برنامه نویسان و ... هستند که جز موسیقی و آواز برنامه ای برای کودکانی که قرار است فردای جامعه را بسازند، ندارند!!!!

Image

با اینکه آموزش رقص در مهد کودک ها اکنون ممنوع شده و مسئولین مکررا در این مورد تذکر داده اند ولی باز هم هستند مهد کودک هایی که مربی رقص دارند و به صورت جدی رقص را آموزش می دهند. حال جای سوال اینجاست که آموزش رقص چه نیازی از جامعه ما را بر طرف خواهد کرد؟؟؟

جالب اینکه برخی از این مهد کودک ها هم متعلق به برخی از مجریان سابق یا حال برنامه‌ی کودک در سیما می‌باشد. به طوری که اگر به آن مهد ها سر بزنید گمان می کنید که وارد دیسکو شده اید. صدا به صدا نمی رسد مهدکودک‌ های واقع در غرب و شمال تهران بیشتر توجه خود را به برقراری ارتباط، موسیقی و حرکات موزون، سرگرمی و آموزش زبان های خارجی (البته به شکل نمادین) متمرکز نموده است.

آموزش مد روز لباس و .... بر اساس مدل های غربی
یکی از مواردی که در برخی از مهد کودک ها مشاهده می شود آموزش دادن مد روز لباس هایی است که برگرفته از مدل های غربی است. در این مهد کودک ها به کودکان آموزش می دهند، که لباس ها و مدل مویشان را چگونه انتخاب کنند، تا بتوانند جذابیت جنسی خود را به دیگران نشان دهند. نحوه پوشش و نحوه روسری بر سر کردن کودکان به گونه ایی است که هر کس آنها را ببیند توجه اش به این کودکان جلب می شود و این خود آموزشی نادرست برای کودکان است که در بزرگ سالی چگونه بپوشند که مورد توجه اطرافیان به خصوص جنس مخالف قرار بگیرند.

پخش و آموزش ترانه هایی که فحشا را ترویج می دهند
متاسفانه یکی از مواردی که در مهد کودک ها رواج یافته است، پخش و آموزش ترانه های مفسده انگیز "آن ور آبی" به بهانه شاد بودن است. و این در حالیست که در یک جامعه اسلامی زندگی می کنیم؛ و ترویج این موارد از این سنین یعنی علاقه مند کردن کودکان خردسال به انجام محرمات، و این خود مشخص است چه نتایجی را در آینده نه چندان دور به همراه خواهد داشت. وقتی به عنوان آموزش، والدین کودکان پاک و بی گناه خود را به مهد کودک ها می فرستند و در آن جا اولین آموزش های او با انجام محرمات آغاز می شود؛ این خود شروع فاجعه برای خانواده ها می باشد.

آموزش شنا و مسابقات شنا برای خردسالان
در بسیاری از این مهد کودک ها علاوه برآموزش رقص به آموزش شنا هم می پردازند که با دریافت مبلغی ماهانه به طور عملی «آب بازی» و گذران وقت کودک در محیط استخر به صورت مختلط انجام می شود. و این ها از نمونه هایی است که موجب می شود در آینده ای نزدیک به معضل حل نشدنی جامعه تبدیل شود.

و این هم یکی دیگر از آموزش های غلط وانحرافی که الان در مهد کودک ها وجود دارد و جزء برنامه های آموزشی می دانند آن هم آموزش شنا و برگزاری مسابقات شنا که به صورت مختلط اجرا می شود.
اگر والدینی گمان کند که با این همه زرق و برق و گزینشی که والدین برای انتخاب مهد کودک انجام می دهد، و شهریه های سر سام آور فرزندشان فردی با کمال و باهوش و هنرمند از آب در می آید؛ خیال باطلی نموده و رویای باطلی را در سر می پروراند چرا که عمده آموزش های ویژه این مهد کودک ها عبارتند از آموزش موسیقی، سرود، همخوانی، نواختن آلات موسیقی، زبان انگلیسی، سرود انگلیسی، شعر انگلیسی و ... و این به معنای چوب حراج زدن به هویت اسلامی جامعه می باشد.
پدر ومادری که کودکش را به مهد کودک می فرستد باید بداند که موضوع آموزشی در تمام مهد ها به همین موضوعات خلاصه می شود؛ ارتباط بین دختر و پسر، آموزش رقص دختر و پسر، آموزش انواع رقص های دیگر به کودکان ، شرکت دادن بچه ها در کلاس های متعدد و آموزش موسیقی به بهانه شاد کردن کودکان است. و این درحالی است که می بینیم تمام این آموزش ها ضد ارزش است و اصلا عنوان آموزش برایش نمی توان به کار برد.

جشن کریسمس در مهد کودک ها
ماجرا به آموزش رقص و موسیقی و استخرهای مختلط در مهد کودک ها ختم نمی شود بلکه انگار دست هایی در کارند که می خواهند نسلها را فاسد کنند.
در برخی از مهد کودک های خصوصی شهر تهران، همزمان با ایام کریسمس و سال نوی میلادی که یک روز مذهبی مسیحی بوده و سالروز میلاد حضرت عیسی مسیح می باشد را با شیوه خاص اقلیت های مذهبی و با مشارکت کودکان جشن گرفتند.

برگزاری این جشن همراه با رقص است و لباس این روزها با روزهای عادی متفاوت است. پوشش دختران شبیه لباس‌های شب زنان است و در بسیاری از مراسم آرایش مو و صورت عادی تلقی می شود؛ برگزاری این جشن ها به مرور باعث ترغیب کودک در سال‌های بعد به برگزاری مراسم این چنینی و انزجار از مراسم اسلامی و مذهبی ایران است. جالب اینکه این مشکل امروز جامعه نیست بلکه چند سالی است که این مراسم ها در مهد کودک ها در حال اجرا است و مسئولین ما مانند همیشه سکوت اختیار کرده اند!!! به راستی مشکل کجاست که اخبار این چنینی پیرامون مهدهای کودک ایرانی پایان نمی یابد؟ چه کسانی به وظایف خود در این حوزه عمل نکرده اند؟

هر چند مسئولین آموزش و پرورش گفته اند با آموزش رقص و آواز مخالفند اما آنچه اتفاق می افتد حرفی دیگری دارد. در همین رابطه شنیده ایم که در همایشی که در یکی از سالن های که تحت مسئولیت ارگان های نظامی اداره می شود عده ای از کودکان را که در مهد کودک های شهر تهران آموزش دیده اند بر روی سن آورده و با آهنگ های تند ترغیب به رقصیدن کرده اند.
مراسمی که مجری آن نیز از مجریان کودک صدا و سیما «عمو» می باشد که نه تنها کودکان را به رقصیدن ترغیب می کند بلکه والدین و حضار را نیز برای همراهی کودکان تهییج می کند. که حضور این اشخاص در صدا و سیمای جمهوری اسلامی نیز خود جای سوال دارد؟

در حال حاضر مدیریت و نظارت بر مهد کودک ها بر عهده سامان بهزیستی است. سازمانی که برخلاف بزرگی وظایف محوله، از ساز و کار و ابزارهای مکفی برای اداره چنین سیستمی برخوردار نیست. بزرگ ترین قصور بهزیستی، عدم صدور اخطار در موضوع حیاتی و رها شده تبیین سیستم آموزشی بومی در زیست بوم خارج از خانه کودکان ایرانی است.

در نظام نامه قانونی فعلی، به طور کلی چیزی به جز لیستی از کارهای خوب و بد یافت نمی شود و واضح است که با این وضعیت مدیر هر مهد کودکی می تواند بر اساس سلیقه و اصول شخصی خود، مبادرت به راه اندازی سیستم آموزشی نماید. این گونه می شود که در مهد کودک ها شاهد چنین رفتارهای تربیتی هستیم بنابراین این اشکال وارد است که در امر مهم و خطیر آموزش و تربیت کودکان تاکنون «هیچ» برنامه مدونی ارائه داده نشده و اتفاقا به واسطه این سهل انگاری عظیم راه را برای نفوذ دشمن هموار نیز ساخته ایم.

و والدین نا آگاه هم به بهانه آموزش و تربیت کودکان پاک خود را به چنین محیط هایی بدون حفاظ فرستاده و به خیال خام خود می انگارد که کودکشان تحت تعلیم و تربیت قرار گرفته و در واقع به نوعی کودکشان را از سر خود باز کرده اند.

راهکار آموزشی:
هر وقت صحبت از آموزش و تربیت کودکان به میان می آید اکثر والدین به خصوص آنهایی که شاغل هستند تنها و تنها راهی را که برای آموزش فرزندانشان می بیینند فرستادن کودکان به مهد کودک ها و مکان های این چنینی می دانند اما والدین فرهیخته و آگاه باید بدانند که هیچ محیطی به جز محیط خانه محل امن و عالی برای آموزش و تربیت کودکشان نمی باشد.
البته محیط خانه هم در صورتی برای آموزش و تربیت عالی است که در مقابل تلویزیون و هر برنامه ایی که در خانه وجود دارد و همچنین در مقابل موارد مختلفی که برنامه تربیتی آزاد دارند يا برنامه ندارند و تابع سيل جريان عمومي هستند، حفاظ داشته باشند و نگذارند این‌ها به خانه و محیط آموزشی کودک منفذ داشته باشند. منظور از حفاظ براي تلويزيون همان كنترل نمودن برنامه‌هاي آن مي‌باشد، لذا بسياری از جريانات و مسائل تربيتي آزاد از طريق تلويزيون وارد منزل و محیط آموزشی کودک مي‌شود، پس لازم است كنترل شود. و آن وقت در چنین محیط آموزشی کنترل شده ای کودکتان را تحت آموزش و تربیت قرار دهید.

عن ابى عبد اللَّه عليه السّلام: «الغلام يلعب سبع سنين و يتعلّم الكتاب سبع سنين و يتعلّم الحلال و الحرام سبع سنين.»
حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام مي‌فرمايد:
«طفل هفت سال بازى كند، هفت سال خواندن و نوشتن بياموزد، هفت سال مقررات زندگى و حلال و حرام قانونى را ياد بگيرد.»


این که فرموده شده هفت سال بازی کند نه به معنای ولنگاری و و بی بند و باری باشد بلکه والدین مومن و متعهد و آگاه محیطی امن برای کودکشان فراهم کنند محیطی که از همه لحاظ دارای حفاظ باشد و بعد این محیط را از بی رنگی در آورند به این روش که محیط را با آموزش ها و نواهای دینی رنگ و بو دهند و ضروريات آموزشی اعم از بايست‌ها چه در رفتار، چه در ادب، چه در كارهاي شخصي چه در معنویات در خانه اجرا شود و کودک به حال خودش باشد، بگذارند خودش بخواهد.

در آن محيط سالم است که بچه آزاد باشد، تا کودک بتواند با میل و رغبت خودش همه چیز را انتخاب نماید. و نه این که والدین به بهانه این که کودک باید 7 سال اول بازی کند او را رها کنند و یا در محیط های ناسالمی آنها را فرستاده تا به خیال خودشان با کودکان هم سن و سالشان تعامل داشته باشند اما غافل از این که با این روشی که در پیش گرفته اند روز به روز کودک از مسیر ارزشی و ایده آل خانواده دور می شود و طبق دین خانواده رشد نخواهد کرد و در آینده از لحاظ آموزشی و تربیتی دچار مشکل خواهند شد.

و هر كس بخواهد در یک محیط بدون حفاظ، بچه اش آزاد باشد، مثل این است که حيوان درنده در معرضش باشد و هر از گاهي هم از چند طرف به كودك حمله كند، بعد بگوید بچه آزاد و سالم است. همین مهد کودک ها مکان هایی هستند که جریان تربیتی آزاد دارند اصلا برنامه تربیتی و آموزشی مدونی ندارند. و در واقع برنامه های آموزشی شان اکثرا ضد ارزش می باشد. و حتی کودکانی هم که به این مکان فرستاده می شوند ممکن است در بین آنها کودکانی باشند که در یک محیط بدون حفاظ و آزاد و ولنگار بار آمده باشند زیرا که برنامه آموزشی و تربیتی خانواده ها با هم متفاوت است و والدین آگاه کودکانشان را در چنین محیط هایی رها نمی کنند.

زمانی که والدین قبل از عمق بخشیدن به ارتباط بیشتر با کودک و جهت بخشی رشد آمیز این ارتباط و قبل از این که مدیریت ذهن و روح کودکان را به عهده بگیرند آنها را به محیط هایی غیر از محیط امن خانه بسپارند آن وقت است که کودک این ارتباط عمیق را با هم سن و سالانش برقرار می کند و مدیریت ذهن و روح او را نیز هم سن و سالانش به عهده می گیرند و نتیجه ایی جز این که کودک تحت تقلید و تاثیر آنها قرار می گیرد ندارد.

و آن چه که الان در نظام آموزشی رایج ما وجود دارد طبق همین نگرش آزادی کودکان برای آنهاست و برنامه آموزشی خاصی را مد نظر ندارند و بر همین اساس هم مهد کودک ها و پیش دبستانی ها که در سطح جامعه وجود دارد از سن 5 و 6 سال آن هم با همین آموزه های مغایر با یک جامعه اسلامی و دینی شروع می شود.

والدین باید بدانند زمانی می توانم روی فرزندم از لحاظ تعلیم و تربیت اثر گذار باشم که فرزندم مانند نهالی نرم و نازک باشد که بتوانیم او را به هر شکلی که خواستم در بیاورم، زیرا که انعطاف پذیر است اما زمانی که همین نهال نرم و نازک به یک ساقه خشک و محکم تبدیل شد دیگر کار خاصی از پدر ومادر برنمی آید زیرا که آن نهال نرم و نازک به یک ساقه خشک و محکم تبدیل شده و به هر طرف کجش کنی دوباره بر می گردد اگر هم خیلی فشار بیاوری می شکند.

و به همین دلیل است که در تعالیم مکتب وحی در زمینه تعلیم و تربیت کودکان هر چه زودتر پیشتر این تعلیم و تربیت شروع شود موفقیت بیشتر است چون این نهال نقش پذیرتر و شکل پذیرتر می باشد.
منتها اصولا در جامعه ما کودکان تا رسیدن به سن دبستان همیشه رها هستند و تا به سن دبستان می رسند پدر و مادر تازه به فکر تعلیم و تربیت می افتند که دیگر هم زمان و هم زحمت زیادی می برد تا بتوانند در این زمینه موفق شوند.
پس والدین در سن قبل از پنج سالگی طوري محيط و فضا و شرايط، بازي‌ها و برنامه‌ها و سرگرمي‌ها را مديريت می كنند و شكل می دهند و تنظيم می كنند، كه در ضمن اين كه بچه دارد بازي مي‌‌كند به حال خودش، ولي اين بازي‌ها در ادامه نتيجه آموزشي و تربيتي هر چه بيشتر را دارد.

حالا اگر والدینی اين محیط و فضا را يك مقداري رشد بيشتري به آن بدهند، البته با رعايت و حفظ ميل، نشاط و رغبت کودک این رشد آموزشی را داشته باشند، شكل بيشتري به آن بدهند، و آموزش های کودک را بیشتر نمایند اگر استعدادش هست و شرايطش وجود دارد، و اگر رغبت کودک در آن رعايت شود؛ مانعی ندارد.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

آموزش زبان انگلیسی در مهدهای کودک ایران

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه مه 04, 2016 10:21 am

سخنان رهبر جمهوري اسلامي ايران: کار به جایی رسیده است که آموزش زبان انگلیسی به مهد کودک ها کشیده شده است



سخنان رهبر جمهوري اسلامي ايران در سالروز شهادت آيت الله مطهري خطاب به معلمان و نومعلمان سراسر کشور:

موضوع اساسی این است که آموزش و پرورش نسل آینده را با چه ویژگیهایی می خواهد تربیت کند و کشور برای ادامه مسیر خود به چگونه نسلی نیاز دارد؟ما برای تربیت نسل آینده در یک فضا و میدان خالی از رقیب قرار نداریم، بلکه با حریفی به نام «نظام سلطه بین المللی» مواجه هستیم.

ممکن است برخی تعجب کنند که چه ارتباطی میان آموزش و پرورش و «نظام سلطه بین المللی» وجود دارد، در حالیکه واقعیت این است که نظام سلطه برای نسل جوانِ ملتها بویژه ملتِ ایران برنامه دارد.

نظام سلطه می خواهد نسل آینده کشورها، نسلی باشند که فکر، فرهنگ، نگاه و سلیقه مورد نظر او را در مسائل جهانی داشته باشند و در نهایت نخبگان، سیاستمداران و افراد تأثیرگذار همانگونه فکر و عمل کنند که او تمایل دارد.

متفکران غربی بارها گفته اند که بجای کشورگشایی های استعماریِ قرن نوزدهم، بهترین و کم هزینه ترین روش، تزریق فکر و فرهنگ خود به نسل جوان کشورها و تربیت زبدگان و نخبگانی است که همچون سربازان نظام سلطه عمل خواهند کرد.

متأسفانه در برخی مواقع بجای ترویج زبان فارسی، زبان انگلیسی ترویج می شود و اکنون کار به جایی رسیده است که آموزش زبان انگلیسی به مهد کودک ها کشیده شده است.
این موضوع به معنای مخالفت با یادگیری زبان خارجی نیست بلکه بحث اصلی، ترویج فرهنگ بیگانه در کشور و در میان کودکان، نوجوانان و جوانان است.
متأسفانه در کشور ما برای مقابله با این موضوع برنامه خاصی وجود ندارد و میدان را برای گسترش فرهنگ بیگانه باز گذاشته ایم.

در شرایطی که آنها اجازه ترویج زبان فارسی را نمی دهند، ما زبان و فرهنگ آنها را ترویج می کنیم، آیا این کار واقعاً عقلانی است؟

علاقه بیش از حد به استفاده از تعابیر فرنگی یک نمونه از این آسیب دیدگی است که از دوران طاغوت برای ما به ارث رسیده است.

آیت الله خامنه‌ای در دیداری که به مناسبت روز معلم با معلمان کشور داشتند از انحصار تعلیم زبان خارجی به زبان انگلیسی انتقاد کردند که این انتقاد به صورت شتابزده‌ای از سوی برخی شخصیت‌ها مانند امام جمعه مشهد و سردار نقدی به گونه‌ای دیگر تعبیر شد؛ گویی که رهبر انقلاب کدورتی با زبان انگلیسی دارند. دکتر حداد عادل اما در این زمینه توضیحاتی داده است که منظور ایشان را روشن‌تر می‌کند:

توضیحات حداد عادل درباره آموزش زبان انگلیسی از نظر رهبر انقلاب
رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی، با بیان اینکه نباید همۀ مردم را به آموختن یک زبان خارجی خاص مجبور کرد و حق انتخاب را از مردم گرفت، گفت: باید آموزش انواع زبان‌ها مورد توجه باشد.
حداد عادل گفت: نکته مهم این است که رهبری با اصل آموزش زبان انگلیسی به عنوان یک زبان خارجی مخالفتی نداشته‌اند بلکه تأکید کرده‌اند که زبان خارجی نباید مختصر به زبان انگلیسی باشد، بلکه باید به سایر زبان‌های زندۀ دنیا هم توجه کرد و آنها را باید آموزش داد.

وی افزود: مقصود ایشان این نیست که باید مردم را به آموختن زبان خارجی خاصی مجبور کرد بلکه این است که نباید همۀ مردم را به آموختن یک زبان خارجی خاص مجبور کرد و حق انتخاب را از مردم گرفت.

رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی اضافه کرد: دیدگاه رهبری، دیدگاه درستی است و آموزش انواع زبان‌ها، حتی زبان‌های بعضی کشورهای آسیائی که ما با آنها روابط گسترده‌ای داریم باید مورد توجه قرار گیرد و ما نباید با منحصر کردن زبان خارجی به زبان انگلیسی، به اصطلاح همۀ تخم‌مرغ‌ها را در یک سبد قرار دهیم.

حدادعادل در همین راستا خاطرنشان کرد: شورای عالی انقلاب فرهنگی بلافاصله در جلسۀ عصر همان روز دیدار معلمان با مقام معظم رهبری، در جلسه‌ای که ریاست آن با رئیس‌جمهور بوده، دبیرخانه شورا را موظف به بررسی کارشناسانۀ راه‌های اجرای توصیۀ رهبر انقلاب کرده است.

وی همچنین ادامه داد: از نظر بنده که سالها در وزارت آموزش و پرورش مسئولیت برنامه‌ریزی آموزشی و درسی را بر عهده داشته‌ام این توصیه کاملاً قابل اجراست و یکی از راه‌های آن این است که در هر منطقه برای داوطلبان زبان‌های غیرانگلیسی ولو آنکه دو درصد دانش‌آموزان باشند کلاس ویژه‌ای در ساعات مناسب تشکیل شود تا آنها بتوانند زبان مورد علاقۀ خود را بیاموزند.

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در پایان یادآور شد: بر این اساس طرح مجدد موضوع و اظهارات مبهم و سؤال‌برانگیز در این موضوع، جای تعجب دارد و می‌تواند یک بحث منطقی و کارشناسانه را به یک موضوع سیاسی تبدیل کند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

معرفی جاسوس انگلیس در کتب درسی ایران به عنوان محقق و پژوهشگر

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه مه 17, 2016 10:01 am

معرفی جاسوس انگلیس در کتب درسی ایران به عنوان محقق و پژوهشگر


لذا دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان اقدام به انتشار آثاری در مورد شرق شناسان جاسوس کرد که نمونه و مصداق مشخص این موارد، خانم «آنه لمبتون» است که کتابی با عنوان «رد پای روباه» روایت مستندی از زندگی او منتشر شد.

«آنه لمبتون» جاسوس کهنه‌کار سرویس اطلاعاتی انگلستان (MI6) است که در پوشش شرق‌شناسی و پژوهشگر اصلاحات ارضی به فعالیت درایران مشغول بود.

برخی از غرب­‌زدگان و ایرانیان مقیم خارج از کشور نظیر احسان یارشاطر بهایی مسلک، صراحتاً بعد از مرگ «آنه لمبتون» به ارتباط او با شبکه جاسوسی انگلیس اعتراف کردند ولی متأسفانه در کتاب­‌های درسی ما حتی بعد از انقلاب از این جاسوس به عنوان محقق و پژوهشگر اصلاحات ارضی یاد می‌شود.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

فلسفه براى كودكان با ترويج فلسفه الحادي غربي بجاي فلسفه اسلا

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه جولاي 29, 2016 7:02 pm

فلسفه براى كودكان با ترويج فلسفه الحادي غربي بجاي فلسفه اسلامي ايراني


Image

نواب مقربی: تفکر خلاق یکی از ثمرات برنامه فلسفه برای کودکان و نوجوانان است. کودکی که مجهز به تفکر انتقادی و مراقبتی است و توانایی چون‌وچرا و تجزیه‌وتحلیل و بالاتر از همه به قول فارابی، «جودت رای» دارد، «قدرت تمییز و تشخیص» دارد، بیگمان، ذهن خلاق­‌تری نیز دارد و این توانایی را دارد که با اتکا به انواع تفکر، افق­‌های تازه­ای را پیش دید خود بگشاید و اندیشه­‌های تازه­ای بیافریند. برای تقویت این نوع تفکر، روش­های گوناگونی وجود دارد. نمایش فیلم هرچند بسیار مؤثر است ولی از همه سطحی­‌تر است.

کاربرد تصاویر به خلاق شدن ذهن کودکان کمک می­‌کنند؛ و یک درجه از فیلم کمتر سطحی­‌اند چون نیاز به قدرت تخیل بیشتری دارند و برای فهم تصویر و تفسیر آن باید نیروی بیشتری صرف کرد. خواندن داستان در کلاس درس و کارگاه فلسفه برای کودکان و تشویق کودکان به خواندن و در حین خواندن، بحث کردن موثرترین روش است.

در این زمینه نیز، قرآن که «احسن القَصَص» است، یعنی بهترین شیوه­ داستان­‌پردازی در آن به کار رفته است و در آثار ادبی و شعری ما هم که داستان فراوان است. با این‌ همه، تردیدی نیست که داستان­‌ها نیاز به روزآمدسازی دارند و تألیف و نه ترجمه داستان­‌های کوتاه تفکر برانگیز جهت تدریس در کارگاه فلسفه برای کودک شاید بهترین گزینه باشد. این کار بسیار دشوار است زیرا کسی که دست به تألیف چنین داستان­‌هایی می­‌برد هم بایستی فیلسوف باشد و هم روانشناس و هم تجربه کار در کارگاه را داشته باشد و هم توانایی کاربرد این مطالب را در داستان و داستان­‌نویسی داشته باشد.

شمار چنین افرادی در ایران به تعداد انگشتان دست هم نمی­‌رسد و بدتر از همه آنکه مدعیان برنامه فلسفه برای کودک امروزه تنها مترجم آثار غربی و داستان­‌های غربی برای کودکان و نوجوانان هستند و با گونه­‌ای شیفتگی و از خودبیگانگی تنها به ترجمه و تبلیغ آثار فرنگی با فرهنگ و اندیشه­‌ای ناسازوار در حوزه فلسفه برای کودکان در ایران هستند. البته، استثناهایی هم در این حوزه وجود دارند که نسخه­‌ای بومی‌شده از فلسفه برای کودک را با عنوان «فلسفه و کودک» تلاش می­‌کنند عرضه کنند که بافرهنگ ایرانی ـ اسلامی ما همخوانی و سازواری داشته باشد که تلاش آن‌ها بسیار میمون و مبارک است.

متأسفانه، برخی افراد کم‌مایه به‌ویژه در پژوهشگاه­‌هایی همچون پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی که بیش از همه انتظار می‌­رود در ارائه مدل بومی برنامه فلسفه برای کودک تلاش کنند تنها بر روی ترجمه لفظ به لفظ آثار غربی در این حوزه تمرکز دارند و با اصرار تأکید دارند که تنها همان نسخه­ غربی فلسفه برای کودکان بایستی عرضه شود و نه چیزی دیگر.

این به نظرم پُز روشنفکری است و چیز گذرایی است. شاید یک‌زمانی ترجمه آثار به فارسی معنی­‌دار بود. امروزه اکثر قشر تحصیل­کرده به زبان‌اصلی مسلط­‌اند و نیازی به مطالعه­ ترجمه­‌های دست‌ و پا شکسته و گه­گاه مغلوط ندارند. کار اصلی و دشوار، ارائه­ نسخه بومی و تألیف آثار درزمینه‌ی روش تدریس فلسفه برای کودک، تبیین شالوده­‌های بومی فلسفه برای کودک، داستا­ن­‌های بومی و برگزاری کارگاه­‌های بومی در سطح مدارس در ایران است که متأسفانه بندرت دیده می­‌شود. حقیقت امر این است که طبع آدمی بیشتر به کار آسان­تر مایل است و از کار دشوار ابا دارد.

نکته‌­ای ظریفی در اینجا وجود دارد. کاربرد فلسفه اسلامی و حکمت صدرایی به این معنی نیست که ما مباحث تخصصی فلسفه اسلامی و به‌ویژه حکمت صدرایی را که بسیار فهم آن دشوار و دیریاب است بخواهیم با اندکی دخل و تصرف و ساده­‌سازی تصنعی به کودکان و نوجوانان به­‌زور آموزش دهیم و بعد خیال کنیم که بومی­‌سازی کرده‌ایم. به‌ تازگی کتابی را مطالعه کرده­‌ام که در آن تلاش شده بود مفاهیم انتزاعی و مردافکن در فلسفه ملاصدرا همچون، وجود و عدم، علت و معلول، اتحاد عاقل و معقول، وحدت وجود، اصالت وجود و مانند این‌ها را در قالب جملات به‌ ظاهر ساده‌ شده به کودکان و نوجوانان آموزش دهد. این شیوه‌ کار بسیار خطرناک است. تبلیغ بد، بسیار ویرانگرتر از تخریب است. اینکه ما بخواهیم از چیز ارزشمندی همچون فلسفه‌­ اسلامی یا هر چیز دیگری به شیوه­‌ای بد دفاع کنیم نتایج معکوس به دنبال دارد و بسیار در اینجا باید مراقب بود.

به نقل از: پایگاه طلیعه
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

روش غلط اموزش انگليسي در مدارس ايران

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه آگوست 04, 2016 5:13 am

روش غلط اموزش انگليسي در مدارس ايران


اخيراً يک مقام مسؤول در وزارت آموزش و پرورش گفته: برگزاري کلاس هاي آموزش زبان خارجي به صورت فوق برنامه در مدارس دوره ابتدايي ممنوع است.

Image

در اين باره نکاتي چند قابل تأمل است:
1 - مسؤولان محترم وزارت آموزش و پرورش که در انديشه ايجاد محدوديت هاي آموزشي براي زبان هاي خارجي هستند، بهتر است اين بار کمي چشمان شان را بگشايند و هزاران مؤسسه آموزشي زبان هاي خارجي را در کشور ببينند تا بدانند که يادگيري زبان، يکي از نيازهاي آموزشي اين کشور است و آموزش و پرورش، "بايد" به اين نياز آموزشي پاسخ دهد.

مسؤولان اين وزارتخانه لابد متوجه اين امر بديهي هستند که کار دولت، خدمتگزاري به مردم است و بايد ببينيد که مردم چه مي خواهند تا آن را برآورده کنند نه اين که براي مردم تعيين تکليف و محدوديت نمايند.اکثريت مردم ايران، تمايل جدي دارند که فرزندان شان يک زبان خارجي و ترجيحاً "انگليسي" ياد بگيرند و اين ، "وظيفه مسلّم" وزارت آموزش و پرورش است که ساز و کار اجرايي کردن اين مطالبه عيان را فراهم کند.شايد گفته شود که بعد از پايان دوران 6 ساله دبستان، زبان انگليسي در مدارس آموزش داده مي شود و اين همان پاسخگويي به مطالبه مردم است.زبان انگليسي و سياست نابخردانه آموزش و پرورش!

اما واقعيت اين است که نظام آموزش زبان انگليسي در مدارس ايران، عقب افتاده ترين و ناکارآمدترين شکل ممکن را براي آموزش دانش آموزان به کار مي گيرد و با تأکيد صرف بر گرامرمحوري، نهايتاً فارغ التحصيلاني را تحويل جامعه مي دهد که نه مي توانند به انگليسي حرف بزنند، نه بنويسند ، نه بخوانند و نه حتي بتوانند يک فيلم انگليسي را تماشا کنند و متوجه شوند! انگليسي مدارس، فقط به درد تست زدن مي خورد تا دانش آموزان در کنکور رتبه بهتري کسب کنند و ديگر هيچ: "يک اتلاف وقت و سرمايه به معناي واقعي کلمه!" وانگهي، بر اساس پژوهش ها، ترديدي وجود ندارد که بهترين سن براي يادگيري زبان دوم و سوم ، دوران کودکي است و حتي بعضاً سنين زير مقطع ابتدايي نيز به عنوان دوره مناسب براي يادگيري زبان غيرمادري، عنوان مي شود (+).

بنابر اين، موکول کردن آموزش زبان خارجي به دوره دبيرستان، چيزي جز سوزاندن فرصت طلايي و تکرار نشدني دوران کودکي نيست و آموزش و پرورش ، نه متهم، که "مجرم" اين ماجراست.وانگهي در دوران دبيرستان، زبان عربي هم آموزش داده مي شود که اين امر مي تواند باعث ايجاد تداخل در آموزش دو زبان انگليسي و عربي شود.با توجه به اين مباحث، وزارت آموزش و پرورش بايد آموزش زبان انگليسي را در دوره ابتدايي به طور رسمي آغاز کند و در عين حال، روش کنوني تدريس زبان را تغيير دهد و از روش هاي جديد که کارآمدي شان اثبات شده است، استفاده نمايد.

2 - بعضاً گفته مي شود بگذاريد هر کس که به زبان خارجي نياز دارد ، همان موقع برود و ياد بگيرد. لذا لازم نيست که از دبستان آموزش زبان خارجي را آغاز کنيم چرا که شايد بسياري از افراد، اساساً در عمرشان نيازي به آن نداشته باشند.
در پاسخ بايد گفت که:

اولاً اين پيشنهاد به معني بر باد دادن فرصت بي بديل اوايل زندگي براي آموزش زيان خارجي است.
ثانياً زبان خارجي ، کالايي نيست که بتوان آن را فوراً تهيه کرد بلکه به فرآيندي طولاني نياز دارند.
ثالثاً نياز به زبان انگليسي، رو به گسترش است و کسي نمي تواند منکر اين موضوع شود؛ وانگهي اگر بحث نيازهاي آموزشي را به اين شکل مطرح کنيم، بايد بخش اعظم آموزش هاي مدرسه را تعطيل کنيم زيرا اکثر آموزه هاي آن، در زندگي به کار نمي آيد.

3 - نکته اي که برخي مخالفان آموزش زبان انگليسي در مدارس ابتدايي به آن اشاره مي کنند، اين است که آموزش زبان انگليسي محملي براي ورود فرهنگ غربي به کشور است.
اتفاقاً همين نگراني آنها، دليل موجهي براي آموزش زبان خارجي در مدارس است. هم اکنون مؤسسات و افراد مجاز و غير مجاز متعددي در سراسر کشور به کودکان، زبان انگليسي ياد مي دهند و متون و کتبي که مورد استفاده قرار مي دهند عمدتاً با فرهنگ ايراني تطابق ندارد. اگر آموزش زبان انگليسي در مدارس ابتدايي به صورت رسمي محقق شود، هم خانواده ها که به مدرسه اعتماد دارند، آسوده خاطر مي شوند و نيازي به فرستادن فرزندان خود به اين مؤسسه و آن مؤسسه نخواهند داشت و هم متون آموزشي همسو با فرهنگ ملي، توليد و عرضه مي شود.

4 - اگر در سال هاي گذشته، يادگيري زبان انگليسي امري نه چندان لازم بود، امروز بي ترديد يک الزام گريزناپذير است. کشوري که مي خواهد به طور جدي در مسير رشد علمي قرار بگيرد، نمي تواند يادگيري زبان علم را - که انگليسي است سر سري بگيرد. از سفرهاي خارجي و خواندن بروشور يک کالاي خارجي گرفته تا منوي تلفن هاي همراه و رايانه و اينترنت و ... ، همه و همه يادآور نياز مستمر ما به زبان انگليسي در دوران جديد است.

کسي که انگليسي نمي داند، درهاي بخش عمده اي از دانش بشري که در هزاران کتاب و سايت وجود دارد به رويش بسته است. همين الان يک موضوع را در نظر بگيريد و ببينيد چقدر متن بروز درباره آن به زبان فارسي وجود دارد و چند برابر آن به زبان انگليسي ؛ حال بماند مباحث متعددي که اساساً متن فارسي درباره شان وجود ندارد.
نياز به زبان انگليسي، روز به روز تشديد مي شود و محروم کردن کودکان ايراني از آموختن اين زبان، "ظلم آشکار" به آنها و آينده آنها و فرداي کشور است.

5- محققان ثابت کرده اند که يادگيري زبان دوم ( حتي در سنين زير سه سال) باعث تقويت توانمندي هاي مغزي افراد مي شود ، انعطاف ذهني را بيشتر مي کند و عملکردهاي شناختي را ارتقا مي دهد و حتي باعث مي شود در سنين کهنسالي، شانس ابتلاي افراد به "آلزايمر" کاهش يابد. (+) (+)با توجه به نکات فوق، اولاً ممنوعيت آموزش زبان هاي خارجي که از سوي برخي مسؤولان آموزش و پرورش اعلام شده، کاملاً نابخردانه است و انتظار مي رود وزارت آموزش و پرورش با نگاه منطقي به آينده اين موضوع را هر چه سريع تر اصلاح کند و ثانياً به خانواده ها پيشنهاد جدي مي شود، منتظر نظام کُند و تنبل نظام آموزشي رسمي نمانند و آموزش زبان انگليسي به فرزندان شان را به عنوان يک سرمايه گذاري بي بديل براي فرزندان خود در نظر بگيرند و در اولين فرصت، زمينه يادگيري زبان انگليسي شان را فراهم کنند.

کساني که انگليسي نمي دانند، کافي است دقيقه اي به اين بينديشند که اگر زبان مي دانستند، چه فرصت هاي بهتري در زندگي داشتند و اي بسا، سرنوشت شان هم به گونه اي ديگر رقم مي خورد.
قطعاً فرزندان مان در آينده ، از اين که به آموزش زبان شان اهتمام داشته ايم، قدردان ما خواهند بود.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

اجرای سندی علیه «توحید و یکتاپرستی» در آموزش و پرورش

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه مارس 20, 2017 7:09 pm

اجرای سندی علیه «توحید و یکتاپرستی» در آموزش و پرورش


این سند بر خلاف اصل ۷۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی به مجلس جهت تصویب ارائه نشده است و همچنین در سند ملی ۲۰۳۰ چند مرتبه به اسناد بالادستی و هماهنگی آن با محتوای سند آموزش ۲۰۳۰ اشاره شده که معمولاً موارد استناد بی‌ربط است و حتی گاه مخالف نیز هستند.

Image

به گزارش مشرق، روزنامه جوان نوشت:دبیر کل کمیسیون عالی یونسکو در ایران اقرار کرده است که بخش‌هایی از سند ۲۰۳۰ با منافع و ارزش‌های ایران تضاد دارد و به رغم اینکه در ادامه بر الزام‌آور نبودن این سند تأکید کرده است، اما اسناد موجود نشان می‌دهد که این سند، چارچوب عمل جهانی برای آموزش در سطح جهان بوده که اتفاقاً تعهدآور نیز خواهد بود.

سال ۹۴ نشستی در یونسکو برگزار می‌شود و در آنجا در کشورهای عضو مطرح می‌کنند که سند آموزشی ۲۰۳۰ در این کشورها به جریان بیفتد تا خواسته‌های آموزشی سازمان ملل انجام شود.
۳۰ کارگروه تخصصی این سند با مدیریت دفتر یونسکو در ایران نیز بدون اطلاع‌رسانی به مجلس یا شورای عالی انقلاب فرهنگی سند ملی آموزش توسعه ۲۰۳۰ را آماده کرده و ناگهان در بیستم آذرماه امسال در مجموعه فرهنگی تلاش از آن رونمایی کردند و تازه از آنجا بود که برخی مسئولان نظام از بیرون از مجموعه هیئت وزیران متوجه تبعات این اقدام مهم شدند.

بعد از واکنش‌های موجود علیه این سند تحمیلی، تأکید بر مغایرت آشکار آن با اسناد بالادستی منطبق با «دیدگاه اسلامی» و با عنایت به «مسائل و مصالح ملی» (مجموعه سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، سند نقشه جامع علمی کشور، سند مهندسی فرهنگی کشور و سند دانشگاه اسلامی) و در حالی که پیرو دستورالعمل تصویب نامه هیئت وزیران از شهریور ۱۳۹۵ دستگاه‌ها فعالانه مشغول برنامه‌ریزی برای تحقق کامل این سند در سطوح ملی و استانی شدند، وزیر علوم به عنوان یکی از شاخه‌های اجرایی در کارگروه اجرایی ۲۰۳۰ به زعم خود برائت‌جویی از سند کرد و گفت: «من قسم می‌خورم که آن را امضا نکردم و مغایرت‌های آن را نیز نمی‌دانم!» البته شاید هم آقای وزیر خلاف واقع نگفت و خود پای این سند را امضا نزده بود؛ چراکه تصویب نامه هیئت وزیران به امضای معاون اول ریاست جمهوری این گونه توضیح می‌داد که در جلسه ۲۱/۶/۹۵ در راستای هماهنگی و ارائه راهکارهای تحقق اهداف و تعهدات آموزش ۲۰۳۰ همسو با اهداف و تعهدات برنامه اهداف توسعه پایدار، کارگروه ملی ۲۰۳۰ با حضور بیش از ۲۰ نفر از مسئولان دستگاه‌های اجرایی اعم از معاونین وزرای علوم، بهداشت، آموزش و پرورش، کشور، معاون رئیس‌جمهور در امور زنان و خانواده، دبیر مرجع ملی کنوانسیون حقوق کودک از جانب وزیر دادگستری، معاون صداوسیما، رئیس بهزیستی و رئیس دانشگاه فرهنگیان تشکیل شده است.

مغایرت‌های سند استحاله ایران که وزیر آن را نمی‌داند!

اما بخوانید از مغایرت‌هایی که بر همگان روشن شده است و هنوز در میان غفلت، تکذیب و بی‌اطلاعی وزرا و مسئولان مربوطه در گردش است.

تهیه سند ملی ۲۰۳۰ جمهوری اسلامی ایران براساس سند آموزش سازمان ملل و با هدایت و نظارت دفتر یونسکو با فرموده رهبر معظم انقلاب که «شورای عالی انقلاب فرهنگی باید اتاق فرمان فرهنگی کشور یا ستاد عالی فرهنگی و علمی دستگاه‌های کشور باشد»، منافات دارد.

دو موضوع قابل اهمیت دیگر وجود دارد؛ اینکه این سند بر خلاف اصل ۷۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی به مجلس جهت تصویب ارائه نشده است و همچنین در سند ملی ۲۰۳۰ چند مرتبه به اسناد بالادستی و هماهنگی آن با محتوای سند آموزش ۲۰۳۰ اشاره شده که معمولاً موارد استناد بی‌ربط است و حتی گاه مخالف نیز هستند.

اسناد بالادستی چه می‌گوید!؟

آنچه در اسناد بالادستی نظام با توجه به دیدگاه‌های اسلامی و مصالح ملی تدوین شده از قبیل عدم ذکر مفاهیمی چون اعتقاد به خدا، وحی، معاد، نبوت و امامت، رهبری نظام اسلامی و ولایت فقیه، آزادی توأم با مسئولیت در برابر خدا، ارزش‌های انقلاب، حمایت از مستضعفان جهان، مبارزه با استکبار، مصادیق تقوای الهی، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، تولی و تبری، عفت، شجاعت، همه مباحثی که به حفظ عزت و اقتدار نظام اسلامی مربوط است، انسجام ملی، بیان تکالیف دینی، توجه به تمدن اسلامی ـ ایرانی، آرمانی بودن جامعه عدل مهدوی، خدامحوری نه انسان‌محوری، اهمیت پاکدامنی و ازدواج، استحکام خانواده، ارزش‌ها، نقش‌ها و مسئولیت‌های جنسیتی (دختران – پسران)، عدالت، قناعت و انضباط مالی و پرهیز از اسراف، معاش حلال، توجه به طبیعت به عنوان امانت الهی، مرزهای حلال و حرام در رفتارها، بزرگداشت ایام‌الله، تعظیم مجالس و اماکن مذهبی، انس با دعا و توسل، آموزش قرآن و ... به صورت کامل مورد غفلت قرار گرفته است.

اشکالات محتوایی سند ملی آموزش ۲۰۳۰

در ادامه مهم‌ترین اشکالات محتوایی سند ملی آموزش ۲۰۳۰ عبارتند از اینکه: در چارچوب عمل آموزش ۲۰۳۰ ذکر شده که هدف از آموزش در این سند «ابزاری جامع و حیاتی برای ترویج مردم سالاری، حقوق بشر، ارتقای شهروندی جهانی، بردباری و مشارکت مدنی و توسعه پایدار می‌باشد.» پس از این بی‌توجهی به اسناد بالادستی جمهوری اسلامی ایران، آموزش مفاد حقوق بشر سازمان ملل (براساس مبانی فکری کاملاً سکولار) در کتاب‌های درسی مدارس و دانشگاه‌ها، ارائه «ملاک‌های توسعه سازمان ملل»، «آموزش‌های جنسی»، «ترویج فرهنگ صلح و نبود خشونت» در آموزش‌های «رسمی»، «غیررسمی» و «آزاد» و موارد بسیار دیگری که در این ستون نمی‌گنجد.

همچنین مطابق «سند ملی آموزش ۲۰۳۰ ج. ا. ا» دولت موظف است به طور مستمر و با فاصله‌های کوتاه، تمامی اطلاعات آموزشی از حیث منابع، محتواها، افراد آموزش‌دهنده و آموزش‌گیرنده و مکان‌های آموزشی را به سازمان ملل ارائه کند که این خود اطلاعات دقیق به سازمان ملل و از آن طریق به امریکا و مراکز براندازی نظام ارائه کردن است.

اقرار صریح دبیر کل کمیسیون عالی یونسکو به تضاد سند ۲۰۳۰ با منافع ایران

جالب است که به تازگی دبیر کل کمیسیون عالی یونسکو در ایران با اشاره به اینکه در برخی موارد این سند مغایرت‌هایی با منافع و ارزش‌های ایران وجود دارد، با صراحت اظهار داشته است: «اقرار می‌کنم که بخش‌هایی از سند ۲۰۳۰ با منافع و ارزش‌های کشور ما تضاد دارد.»
وی در حالی که وزارت آموزش و پرورش را متولی اجرای سند اجرای ۲۰۳۰ معرفی کرده، وزیر آموزش و پرورش را نیز برای اجرای این سند آزاد گذاشته و افزوده است: «اگر وزیر آموزش و پرورش مغایرتی با اسناد بالادستی مشاهده کرد، می‌تواند این سند را اجرا نکند.»
به رغم اینکه دبیر کل کمیسیون عالی یونسکو در ایران بر الزام آور نبودن این سند تأکید می‌کند، اما طبق تصویب نامه هیئت وزیران، هماهنگی و ارائه راهکارهای تحقق اهداف و تعهدات آموزش ۲۰۳۰ همسو با اهداف و تعهدات برنامه اهداف توسعه پایدار تعریف شده است.

اهداف توسعه پایدار متنی است که بر خلاف اهداف توسعه هزاره که بیشتر جنبه بیانیه داشته، اتفاقاً به شدت تعهدآور بوده و رؤسای دولت‌ها را ملزم به اقدام عملی در کشور خویش می‌کند.
حال با بیان گوشه‌ای از مغایرت هایی که ابراز بی‌اطلاعی وزیر از آن عذری بدتر از گناه است، چه کسی پاسخ می‌دهد براساس کدام قانون، اسناد ملی با دفاتر سازمان ملل تهیه، تصویب و جهت اجرا ابلاغ می‌شود؟
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

تصویر خالکوبی مستهجن دیوید بکهام در کتاب درسی دبیرستانی‌ها

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه ژوئن 09, 2017 11:27 am

تصویر خالکوبی مستهجن دیوید بکهام در کتاب درسی دبیرستانی‌ها


پس از ماجرای حذف مفاهیم مربوط به ایثار و شهادت از کتاب‌های درسی این بار موضوع استفاده از تصاویر معنادار در کتاب تفکر و سواد رسانه‌ای پایه دهم سؤالات و شائبه‌های متعددی را مطرح کرده است.

به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، درس «تفکر و سواد رسانه‌ای» با هدف افزایش قدرت تحلیل، برنامه‌ریزی و نگاه تحلیلی به پشت‌پرده رسانه‌ها از سال 95 به‌عنوان کتابی مستقل به مجموع دروس دانش‌آموزان اضافه شد و براین‌اساس دانش‌آموزان در پایه دهم درس تفکر و سواد رسانه‌ای را مطالعه می‌کنند.

هدف اصلی از تألیف این کتاب آگاه‌سازی دانش‌آموزان در برابر فضای مجازی برای بهره بیشتر و استفاده مفید از این فضاست اما برخی تصاویر استفاده‌شده در کتاب تفکر و سواد رسانه‌ای آن‌قدر عجیب است که با تماشای آن نخستین سؤال این است که این تصاویر با چه استدلالی در کتاب درسی آن هم پایه دهم چاپ شده است.

به‌عنوان مثال در یکی از تصاویر این کتاب، خالکوبی روی دست دیوید بکهام فوتبالیست معروف نمایش داده شده و عنوان این درس کلیشه بدن است.

Image

حال این سؤالات مطرح است که آیا تیم تألیف کتاب تفکر و سواد رسانه‌ای، در تشخیص تصویر خالکوبی دچار غفلت شده است؟ یا با آگاهی از این تصویر تشخیص داده‌اند که باید در کتاب درسی دانش آموزان پایه دهم چاپ شود؟

آیا با استفاده از چنین تصاویری سطح سواد رسانه‌ای و قدرت تحلیل دانش‌آموزان پایه دهم افزایش می‌یابد؟ آیا تبعات منفی استفاده از این تصویر برای دانش‌آموزان بیشتر نخواهد بود؟

در همین رابطه عبدالرضا سپنچی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با انتقاد از نحوه تألیف کتاب تفکر و سواد رسانه‌ای گفت:‌ به‌جز یک نفر؛ بقیه این افراد مطالعات و دانش مرتبط با حوزه رسانه و ارتباطات نداشتند.

وی در بخش دیگری از سخنانش با انتقاد از تصاویر و عکس‌های استفاده‌شده در کتاب حاضر عنوان کرد: متأسفانه عکس‌ها و تصاویر استفاده‌شده در کتاب دانلودی است و اصلاً کار خلاقانه و عملی روی تصاویر کتاب استفاده نشده و این موجب مشکلات بسیاری دراین‌باره شده است. از سوی دیگر در برخی از صفحات کتاب استیکرهای تلگرامی استفاده شده که در شأن کتاب نیست.

حجةالاسلام محی‌الدین بهرام محمدیان رئیس سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی نیز در پاسخ به انتقادات از چاپ تصاویر باربی و خالکوبی در کتاب درسی دانش‌آموزان عنوان کرد: دستگاه تعلیم و تربیت در زمین سنگلاخ راه می‌رود و عده‌ای به‌جای هموار کردن راه ایجاد مزاحمت می‌کنند، بهتر است به‌خاطر یک دستمال، قیصریه را به آتش نکشیم و همچنین کسانی که می‌گویند چرا نام کتاب سواد رسانه‌ای را سواد اینترنتی نگذاشته‌اید یا اینکه چرا در صفحات کتاب «عکس باربی و خالکوبی مسی» را قرار دادید در صورتی که این افراد به پیام تصویر توجه نمی‌کنند.

Image

به گزارش تسنیم،‌ این سؤال مطرح است که اگر مسئولان آموزش‌وپرورش از چاپ این تصویر در کتاب‌ تفکر و سواد رسانه‌ای پایه دهم به‌دنبال ارائه پیام به دانش‌آموزان هستند تا دچار چنین آسیب‌هایی نشوند، به این مقوله توجه داشته‌اند که آیا این تصویر واقعاً مناسب چاپ در کتاب‌ درسی آن هم برای دانش‌آموزان پایه دهم است؟

مسئولان سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی، اشکالات کتاب تفکر و سواد رسانه‌ای را پذیرفته و معتقدند در سال نخست چاپ آن برخی اشکالات مشاهده می‌شود که پس از اصلاح، این کتاب در سال تحصیلی 97‌ــ96 میان دانش‌آموزان توزیع می‌شود حال باید دید که آیا در سال تحصیلی جدید حساسیت و دقت بیشتری در انتخاب تصاویر این کتاب اعمال خواهد شد یا جریان استفاده از تصاویر خاص و حذف مفاهیم مربوط به شهید و شهادت در کتاب‌های درسی همچنان ادامه دارد.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

تفاوت سیستم آموزشی ژاپن و ایران

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه آگوست 30, 2017 10:45 am

تفاوت سیستم آموزشی ژاپن و ایران


سیستم آموزشی ژاپن و ایران یکی از دلایل رشد فرهنگی اقتصادی ملتها همین سیستم آموزشی است.
1- در ژاپن از ابتدای تحصیل تا آماده ورود به دانشگاه ....کارگاه های مختلف فنی دارند طراحی با چوب-نقشه کشی ساختمان و نقشه کشی صنعتی –کارگاه برق الکترونیک –تعطیلات دوره های آموزشی-اردوگاه های مختلف دارند 15 روز کار در مزرعه برای یادگیری کار گروهی و کشاورزی-اردوی آموزشی در کارخانه های صنعتی -ساخت ربات در کارگاههای آموزشی و...

2- علاوه بر اینکه طی دوران تحصیل فن و حرفه می آموزند کار گروهی و تیمی هم بهشون یاد داده میشود

3- وقتی در مدرسه کتب تاریخی و فرهنگی آموزش داده میشه همزمان در مدارس دانش آموزان زنگهای خاصی هست که به نظافت محیط مدرسه میپردازند تا عملا فرهنگ لازم را کسب کنند و مدارسشان نیازی به نظافتچی و سرایدار نداره

4- غذا را در سلف سرویس مدرسه کنار معلمان با هم سرو میکنند غذایی شامل سبزیجات سالم-پروتئین مقوی-ویتامینها-پزشک مدرسه دارند روان پزشک دارند.

5- طی سال والدینشان را به مدرسه دعوت میکنند در آن جشن دانش آموزان اقدام به شستن پاهای والدین خود میکنند و احترام به والدین و قدردانی از آنان را عملا نشان میدهن

6- وقتی دانش آموز آماده ورود به دانشگاه میشود عملا هم کار جمعی و تیمی را یاد گرفته هم چند حرفه و فن مختلف بلد هست هم از نظر فرهنگی خوب تربیت شده حالا دانشگاه هم قبول نشود میتواند در یکی از حرفه ها و مشاغل صنعتی که تبحر دارد خود تبدیل به کارآفرین موفق شود و کلی شغل ایجاد کند

7- الان نرخ بیکاری در ژاپن به 2.7 درصد رسیده و در ایران با فرمول تقلبی (شاغل يعني دارنده دوساعت كار در هفته / بيكار كسي كه كمتر از اين ساعت كار در هفته دارد!!!) بیکاری 12.7 درصد و اگر نرخ بیکاری واقعی را حساب کنیم بالاتر از این مقدار هست شخصی که در سیستم آموزشی ژاپن درس خونده خودش بعدا تبدیل به کارآفرین موفق میشه یا جذب بازار کار میشه ولی در ایران همه منتظرند تا دولت براشون شغل ایجاد كند
اگر اين امتيازات در ژاپن هم نيست ولى ايران نياز دارد كه داشته باشد
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

ماجرای حذف یک بیت از کتاب فارسی دوم دبستان

پستتوسط najm134 » سه شنبه سپتامبر 05, 2017 4:33 pm

ماجرای حذف یک بیت از کتاب فارسی دوم دبستان (حذف ياد شهدا و فرهنگ شهادت)

واقعيت برعكس جوسازي:
مدیرکل دفتر تالیف کتاب‌های درسی وزارت آموزش‌وپرورش ماجرای حذف بیتی را با مضمون شهید و شهادت از کتاب فارسی دوم دبستان شرح داد.
خبر حذف مفاهیم مربوط به ایثار و شهادت از کتاب فارسی دوم دبستان در فضای مجازی منتشر شد. براساس این تصویر بیت «در هر کجایت خون شهیدان پیوسته جاری است‌ ای خاک ایران» از درس‌ ای ایران زیبا کتاب فارسی دوم دبستان حذف شده است.

Image
در همین رابطه محمود امانی طهرانی مدیرکل دفتر تالیف کتاب‌های درسی وزارت آموزش‌وپرورش به تسنیم گفت: تصویر صفحه‌ای که به نمایش گذاشته شده است مربوط به کتاب قدیمی در سال ۸۱ است یعنی ۱۵ سال قبل شعر «ایران زیبا» از کتاب فارسی اول دبستان حذف می‌شود، اما در سال تحصیلی ۹۰ - ۹۱ گروه فارسی تصمیم می‌گیرد تا مجدد از این شعر در کتاب دوم ابتدایی استفاده می‌کند در حقیقت تلاش می‌شود از اشعاری استفاده شود که با سطوح شناختی دانش‌آموزان تناسب دارند.

وی افزود: مفهوم شهید و شهادت جزو طرح جامع کتاب‌های فارسی است و پیش‌بینی‌های لازم در این رابطه صورت گرفته است همچنین در سه نقطه دیگر کتاب در همین فصل به موضوع شهید و شهادت پرداخته شده و این موضوع مورد غفلت قرار نگرفته است.

مدیرکل دفتر تالیف کتاب‌های درسی وزارت آموزش‌وپرورش بیان کرد: در کتاب فارسی دوم دبستان قبلاً موضوع شهید و شهادت نبوده و هم‌اکنون اضافه شده است همچنین در دروس نوروز و پرچم اسم شهید و لاله به عنوان نشانه خون شهیدان آمده است.

امانی طهرانی مطرح کرد: شورای برنامه‌ریزی برای گنجاندن موضوع شهادت در دو جای دیگر کتاب فارسی دوم دبستان اقدام کرده است. همچنین برداشت شورا این بوده است که بیت «در هر کجایت خون شهیدان پیوسته جاری است‌ای خاک ایران» تشبیه و استعاره‌ای دارد که از سطح یادگیری عینی وارد سطح یادگیری انتزاعی می‌شود و این سطح از یادگیری در پایه دوم به لحاظ سطوح شناختی مناسب نیست.

وی تاکید کرد: این موضوع هیچ ارتباطی با سند آموزش ۲۰۳۰ ندارد و این موضوعات با طرح در فضای سیاسی از چارچوب علمی و تربیتی خارج می‌شوند.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

گزارش مجلس از اوضاع روابط جنسي در مدارس

پستتوسط najm134 » شنبه اکتبر 21, 2017 7:09 am

جهت عبرت و بصیرت والدين و خانواده هاي مخالف ازدواج فرزندان در اول بلوغ

گزارش مجلس از اوضاع روابط جنسي در مدارس


مرکز پژوهش‌های مجلس گزارشی با عنوان «ازدواج موقت و تاثير آن بر تعديل روابط نامشروع جنسی» روی وب‌سايت خود منتشر کرده است.
اين گزارش با استناد به نامه‌ای از وزارت آموزش و پرورش، مبنی بر نتايج تحقيق بر ۱۴۱ هزار و ۵۵۵ دانش آموز دختر و پسر دوره متوسطه در سال تحصيلی تهیه شده است.
بر اساس اين تحقيق، ۱۰۵ هزار و ۴۶ نفر دانش آموز يعنی ۷۴.۳ درصد دارای رابطه «با جنس مخالف» بوده‌اند.
در سال تحصیلی 1386-1387 از 141552 دانش آموز (دختر و پسر) دوره متوسط در کل کشور 24889 نفر (17.5 درصد) دارای روابط همجنسگرایی (لواط میان پسران) و همجنسگرائی میان دختران بودند.
سن روسپگیری به 15 سال به بالا رسیده است. تحقیقات دانشگاه شهید بهشتی نشان داده است که آمار روسپیگری بین زنان متاهل بیشتر از مجردهاست و 11 درصد روسپیان شهر تهران با اطلاع همسرانشان تن فروشی می کنند. ۸۰ درصد دختران مورد پرسش در چند دبيرستان دخترانه تهران گفته‌اند که رابطه با جنس مخالف را تجربه کرده‌اند.
بر اساس گزارش‌های آموزش و پرورش، ۴۰ درصد دانش‌آموزان رابطه با جنس مخالف را از ۱۴ سالگی شروع کرده‌اند.
ارتباطِ پيش از دانشگاه دختران و پسران نسبت به ۳۰ سال پيش، سه برابر شده و زمان شروع رابطه جنسی نيز به دوره راهنمايی رسيده است.

1- ازدواج به وقت از اول بلوغ و يا حتى نزديك آن (اگر طبق تعاليم وحي) انجام شود، نياز به پيشنهاد ازدواج موقت بين نوجوانان نيست!

2- همچنانكه سكوت و چشم فروبستن خانواده ها و تن دادن به وضع موجود؛ نشانه لاابالي گري آنهاست، و هرگونه رفتار خشن و فشار بجاي رويكرد صحيح؛ جز ناداني و جهل نبوده و غيرت و تدين نيست.

3- البته اين نوع گزارشها به هيچ معصوميت دختران و پسران خانواده هاي مؤمن را زير سؤال نمي برد، اما در هر صورت وضعيت و محيط مخاطره آميز آنها را نشان مي دهد كه حتى اگر به عنايت الهي محفوظ بمانند اما در رنج و فشار بوده اند و والدين ناآگاه و مانع از ازدواج در اول وقت؛ در آلودگي آنها و رنج اينها شريك محسوب مي شوند.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

انتقاد شدید از طرح یک سوال فقهی در کنکور

پستتوسط najm134 » شنبه اکتبر 28, 2017 7:18 am

انتقاد شدید از طرح یک سوال فقهی در کنکور

دکتر محمدعلی موحد چهره ماندگار و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی در یادداشتی با عنوان"استهزای دین است یا افسوسِ دانش؟" در روزنامه اطلاعات به بهانه نقد یک سوال کنکور، به موضوعی فقهی پرداخت.

وی نوشت:
کفاره کسی که با خوردن آب یا با خوردن خاک روزه خود را عمداً باطل کرده، چه تفاوتی با هم دارد؟
۱) «اولی باید برای هر روز یک مُد طعام به فقیر بدهد و دومی باید برای هر روز به شصت فقیر طعام دهد»
۲) «اولی نیاز به قضای روزه ندارد و دومی باید هم قضا کند و هم کفاره بدهد»
۳) «اولی در انتخاب نوع کفاره آزاد است و دومی باید کفارة جمع بدهد»
۴) «اولی باید دو ماه روزه بگیرد و دومی باید به شصت فقیر اطعام دهد»
***
این‌که در بالا خواندید، آخرین سؤال از بیست و پنج سؤال زیر عنوان «فرهنگ و معارف اسلامی» است (شماره ردیف ۷۵) که همین امسال ـ صبح پنجشنبه ۱۵ر۴ر۹۶ ـ در آزمون عمومی کنکور برای «گروه آزمایشی علوم ریاضی و فنی» [آزمون سراسری ورودی دانشگاه‌های کشور ـ سال ۱۳۹۶] مطرح گردیده است.

ظاهر امر دلالت دارد بر اینکه به نظر طرّاحان این سؤالات، که مدیران و مدبّران نظام آموزشی کشور و متولیان نظارت بر صحّت و سلامت آن نظام می‌باشند، اصلاح دانشگاه متوقف است بر اینکه دانش‌آموز پیش از ورود در ساحت مقدس دانشگاه باید با حداقلی از فرهنگ و معارف اسلامی آشنا باشد و این سؤالات نموداری از آن حداقل است.
این‌که گفتم «حداقل»، مبتنی بر این ملاحظه است که سؤالات برای «گروه آزمایشی علوم ریاضی و فنی» طرح شده است و نه برای مثلاً گروهی که بخواهد در علوم اسلامی توغل داشته باشد و متخصص و صاحب‌نظر در این علوم به شمار آید.
پس برمی‌گردیم به سؤالی که متن آن را در صدر مقال آوردیم: سؤال مبتنی است بر این فرض که ماهِ رمضان است و شخصی مسلمان در37درجه حرارت طبیعی بدن، که به لحاظ فیزیکی در کمال صحت و سلامت است، تصمیم می‌گیرد که عمداً روزه‌خواری کند.

این شخص محترم یک بشقاب خاک و یک قدح آب در جلوی خود دارد و می‌خواهد روزه واجب را با خوردن یکی از آنها بشکند و چون در عین ارتکاب به معصیتِ روزه‌خواری هم مقیّد به احکام شرع است و هم ذهنیّتی حسابگر دارد، می‌خواهد ببیند کدام یک بیشتر صرفه می‌کند: اول آب را بخورد بعد خاک را؟ یا بالعکس روزه را با تناول مُشتی از خاک بشکند و آنگاه قدح آب را سر بکشد؟ ارتکاب کدام یک از دو شقِ معصیت، برایش سهل‌تر و مقرون به صرفه‌تر خواهد بود؟
دانش‌آموزی که در برابر چنین مسأله‌ای قرار می‌گیرد، قاعدتاً باید در سلامت عقل چنین آدمی شک بکند؛ کسی که عالماً و عامداً می‌خواهد خاک بخورد تا به شرف عظیم روزه‌خواری نائل آید! همچو آدمی مسلماً دیوانه است و دیوانه مرفوع القلم است. شرع برای عقلاست و نه برای مجانین.
آری، آن شخصِ مفروض، آن معصیت‌کارِ سیه‌روزگار را دیوانه باید خواند؛ اما کسانی را که چنین مسائلی را به نام «فرهنگ و معارف اسلامی» قالب می‌زنند و آن را شرط ورود نوجوانان به دانشگاه قرار می‌دهند، چه باید نامید؟
چرا فقهای عصر کامپیوتر و الکترونیک دم برنمی‌زنند و اجازه می‌دهند این نوع مسائل به عنوان «فرهنگ و معارف اسلامی» مطرح شود و نسل جوان را بیش از آنچه هست، از دین و دانش بیزار گرداند؟
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

5ر9 میلیون ایرانی بی سواد مطلق و کم سوادند

پستتوسط pejuhesh232 » يکشنبه دسامبر 03, 2017 3:40 pm

مطابق آمار یونسکو
5ر9 میلیون ایرانی بی سواد مطلق و کم سوادند


سازمان جهانی یونسکو اعلام کرد: بیش از ۷۸۵ میلیون نفر از جمعیت جهان برغم همه تلاش‌ها بی‌سواد مانده اند.

در ایران قبل از انقلاب برنامه پیکار با بی‌سوادی در برنامه‌های دولت‌ها قرار داشت و پس از انقلاب با تاسیس سازمان نهضت سوادآموزی، موضوع آموزش بی‌سوادان جنبه مردمی و ملی گرفت.
بنا بر اعلام مسئولان سازمان نهضت سوادآموزی جمهوری اسلامی، در ایران ۹/۵ میلیون نفر جمعیت بی‌سواد در سنین مختلف وجود دارد که ۳/۵ میلیون از آنها بی‌سواد مطلق بشمار می‌آیند
و۱۳% از جمعیت فعلي ايران در وضعیت بی‌سوادی قرار دارند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

واداركردن به خواندن قرآن با لهجه فارسي = تنبیه دانش آموزان

پستتوسط najm134 » سه شنبه دسامبر 19, 2017 5:02 pm


واداركردن به خواندن قرآن با لهجه فارسي = تنبیه دانش آموزان به دلیل عربی حرف زدن حتى در نواحي عرب زبان

شيوع "با لهجه فارسي قرآن خواندن" اتفاقي نيست و در مدارس آموزش داده مي شود حتى با اصرار و تنبيه
معلم یکی از مدارس دخترانه روستایی در خوزستان به دلیل عربی صحبت کردن دانش آموزان، آنها را تنبیه کرد. این روستا عرب نشین است.
به گزارش خبرنگار عصرایران، معلم پس از آنکه متوجه عربی صحبت کردن چند نفر از دانش آموزان در سر کلاس می شود، آنها را تنبیه و مجبور کرده جمله صحبت نکردن به عربی در کلاس درس را 100 باردر دفتر مشق خود بنویسند.
Image
این خبر و تصویری از صفحه دفتر مشق این دانش آموزان درشبکه های اجتماعی منتشر شده و واکنش هایی را به دنبال داشته است.
به دنبال این اتفاق، شمار زیادی از اهالی روستا به مدرسه و مسوولان مراجعه می کنند و خواستار پیگیری می شوند که با دخالت مسولان وعذرخواهی معلم، ماجرا به پایان می رسد.
این معلم قبل از این هم در کلاس درس قرآن نیز دانش آموزان را مجبور می کرد با لهجه فارسی قرآن بخوانند. این اقدام نیز با واکنش هایی روبه رو شده بود.
این اتفاق در مدرسه روستای عرب نشین بیت محارب در نزدیکی اهواز روی داده است. مردم این روستا، به زبان عربی صحبت می کنند.
تصویر منتشر شده از دفترمشق دانش آموزان که مجبور شده اند این جمله را بارها بنویسند
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

۱۰ واقعیت که باید درباره نظام آموزشی آمریکا بدانید

پستتوسط najm134 » دوشنبه دسامبر 25, 2017 11:17 am

۱۰ واقعیت که باید درباره نظام آموزشی آمریکا بدانید


نظام آموزشی آمریکا امروزه دیگر کارایی لازم را ندارد به گونه‌ای که کارشناسان معتقدند این کشور نیاز به یک انقلاب اساسی در حوزه آموزش دارد.
آموزش‌وپرورش و به‌طورکلی نظام آموزشی در جهان کنونی ما یکی از اصلی‌ترین موضوعاتی است که در همه حال باید توجه ویژه بدان نشان داد و دلیل آن‌هم به‌طور روشن این است که دانش‌آموز یا دانشجو، ظرفیت و فرصتی است که در اختیار کشور قرار می‌گیرد و نیز، آینده کشور و تعیین سرنوشت آن در دستان این بخش از جامعه خواهد بود. بااین‌حال، وقتی به موانع و چالش‌هایی که در این راه وجود دارد نگاهی می‌اندازیم متوجه می‌شویم که برای فراهم نمودن زمینه برای این آینده‌سازان باید با مشکلات بسیاری دست‌وپنجه نرم کرد. مشکلات مذکور در کشورهای مختلف متفاوت است و راه‌های حل آنها نیز متفاوت است. در این گزارش قصد داریم به برخی از مهمترین مسائل نظام آموزشی ایالات‌متحده از نگاه کارشناسان مسائل آموزشی این کشور بپردازیم.
Image
نظام آموزشی آمریکا امروزه دیگر کارایی لازم را ندارد
به عقیده کارشناسان آموزش ایالات‌متحده، نظام آموزش رسمی کنونی این کشور که روزگاری و در دوره انقلاب صنعتی برای رفع نیازهای اقتصادی کشور طراحی‌شده بود، دیگر پاسخگوی نیازهای فعلی نیست. در نظر آنان، این نظام آموزشی درگیر مشکلات کوچک و بزرگ بسیاری است که دیگر نمی‌توان به برطرف کردن جزئی نقایص اکتفا کرد، بلکه باید انقلابی در آن اتفاق بیفتد. در زیر به برخی از این نقایص اشاره خواهد شد.
Image

۱- پایین بودن روزهای درسی
از میان ۵۰ ایالت آمریکا، ۳۰ ایالت مدارس خود را ملزم به داشتن تقویم ۱۸۰ روزه در سال می‌کند، مدارس ۲ ایالت بیش از ۱۸۱ روز کلاس دارند و مابقی بین ۱۷۱ تا ۱۷۹ روزه هستند. با این حساب، میانگین روزهای تحصیلی در ایالت‌های آمریکا ۱۷۵ روز خواهد شد که این به معنای آن است که دانش آموزان در غالب ایالت‌های آمریکا، بیش از آنکه وقت خود را در مدرسه بگذرانند خارج از آن هستند. هر چند برخی بر این باورند که این نسبت به معنای فرصت دادن بیشتر به دانش آموزان برای اثربخشی بیشتر آموزش است ولی بسیاری از کارشناسان معتقدند بار مالی تقویم‌های کلاسی طولانی‌تر بر دوش دولت و ایالت‌ها منجر به کوتاه‌تر شدن روزهای درسی شده است. این در حالی است که در کشورهای کره جنوبی (۲۲۵ روز آموزشی)، ژاپن (۲۲۳ روز آموزشی)، چین (۲۲۱ روز آموزشی)، انگلیس (۱۹۰ روز آموزشی) و کانادا (۱۸۸ روز آموزشی) که از آنها به‌عنوان کشورهای پیشرفته در این زمینه یاد می‌شود تعداد روزهای تحصیلی بیشتر است.

۲- درگیر نبودن والدین در آموزش کودکان به میزان کافی
این مورد شاید مهم‌ترین مانعی باشد که معلمان نمی‌توانند بر روی آن کنترل داشته باشند. زمانی که در کلاس درس سپری می‌شود به‌هیچ‌وجه برای آموزش آنچه موردنیاز همه دانش آموزان است کافی نیست. لذا آنها باید آموزش خارج از مدرسه داشته باشند. برای دانش آموزان با شرایط محروم اقتصادی و اجتماعی که غالباً سطح سواد والدینشان پایین است طبیعی است که این مسئله پیش آید اما مسئله درباره دانش آموزان سطوح بالاتر نیز روی می‌دهد. همچنین نگرانی بسیار والدین در خصوص شغل آینده فرزندانشان و عامل مالی، بر روی آنها اثر منفی گذاشته و این دانش آموزان بیشتر به مهارت‌هایی توجه نشان می‌دهند که شغل محور است و درآمد بیشتری در آینده برایشان به همراه خواهد آورد.
پروفسور میچو کاک، فیزیک‌دان مشهور آمریکایی-ژاپنی و از نظریه‌پردازان بزرگ فیزیک کنونی جهان معتقد است آمریکا بدترین سیستم آموزشی علوم را دارد
Image

۳- ناکارآمدی سرفصل‌های آموزشی در بازار کار جدید
شغل‌های موردنیاز در کسب‌وکار جدید، نیاز به مدارک دانشگاهی نداشته اما نیاز به مهارت‌هایی اساسی دارند. برخی این مهارت‌ها عبارت‌اند از منطق تصمیم‌گیری، آشنایی با وب مدرن، تکنولوژی‌های موبایل و مهارت‌های نرم‌افزاری. اگرچه این مهارت‌ها در ذهن برخی افراد ساده و پیش‌پاافتاده هستند، جالب است بدانید درصد بالایی از فارغ‌التحصیلان دبیرستانی آمریکا، حتی توانایی مناسب برای صحبت کردن در جمع یا نگارش مطلبی ساده را ندارند. درصد بسیار بالایی از فارغ‌التحصیلان آمریکایی توانایی‌های ابتدایی پاسخ دادن به یک مشتری را نیز دارا نیستند. آنها نمی‌دانند چگونه تماس یک مشتری را پاسخ دهند، به مشکلات او گوش دهند، اهمیت مشکلات را درک کرده و پس از آنالیز صحیح، راه‌حل مناسب را ارائه دهند. عموم دانش‌آموزان و دانشجویان آمریکایی، حتی برای مشاغل خدماتی ساده نیز آماده نشده‌اند. با توجه به این‌که این‌گونه شغل‌ها نیز به‌مرور در حال از بین رفتن هستند، تربیت دانش‌آموزان برای در اختیار گرفتن شغل‌های مدرن‌تر، نه‌تنها یک ضرورت اقتصادی است، بلکه اهمیتی حیاتی برای جامعه است.
Image
درصد بالایی از فارغ‌التحصیلان دبیرستانی آمریکا، حتی توانایی مناسب برای صحبت کردن در جمع یا نگارش مطلبی ساده را ندارند
Image
۴- کلاس‌های شلوغ
هراندازه کلاس درس کوچک‌تر باشد کیفیت یادگیری بالاتر خواهد رفت. نتایج یک پژوهش توسط مرکز ملی آموزش در ایالات‌متحده بیان می‌کند که ۱۴ درصد کلاس‌های درس در این کشور، ظرفیت بیش‌ازحد مجاز دارند. درزمانی که دانش آموزان بیش از هر زمان دیگری نیازمند توجه بیشتر برای یادگیری هستند، کلاس‌های شلوغ باعث دشوارتر شدن تدریس، پایین آمدن تأثیرگذاری معلمان، عدم دستیابی به اهداف آموزشی و مشکلات بعدی در زمینه ظرفیت تحصیل پس از مدرسه خواهند شد. این مسئله به‌طور عمده به دلیل مشکلات مالی در برخی بخش‌ها و ایالت‌های آمریکا به وجود آمده است. به‌عنوان مثال، بخش فیلادلفیا هزاران کارمند خود را تعدیل کرده و مسئولان آن هشدار داده‌اند که امکان دارد برخی کلاس‌ها تا ۴۰ دانش‌آموز داشته باشند. بااین‌حال، بسیاری از بخش‌ها مقرراتی در زمینه محدود کردن ثبت‌نام ندارند.

در برخی مناطق کلاس‌های درس در آمریکا با جمعیتی بسیار بیشتر از حد استاندارد برگزار می‌شود


Image
Image
۵- سویه منفی فناوری در آموزش
باوجود توجه به فرصت‌هایی که فناوری برای دانش آموزان به همراه می‌آورد، این پدیده کار معلمان را بسیار سخت‌تر کرده است. در دنیای امروز آموزش و سرگرمی در بسیاری جهات مترادف یکدیگر شده‌اند. والدین به‌محض اینکه فرزندانشان توانایی کار با صفحه لمسی را پیدا کنند به دنبال بازی‌های آموزشی برای آنها می‌روند و این، نگهداری آنها در کلاس درس و شرایط آن را برای معلمانشان دشوار می‌کند. باوجوداینکه تقلب کردن در کلاس‌های درسی مسئله جدیدی نیست، اما استفاده از فناوری بعد جدیدی به آن داده است و دانش آموزان با استفاده از آن، آسان‌تر تقلب می‌کنند و مشکل اینجاست که تصور نمی‌کنند کار اشتباهی انجام داده باشند. مسئله تغییر خصوصیات نسل جدید آمریکایی‌ها نیز موضوع دیگری است که بیان می‌کند دانش آموزان نسل جدید دیگر مانند چند دهه قبل به دنبال بیمه، بازنشستگی نسبتاً زودهنگام و یک شغل شرافتمندانه نیستند. بلکه چیزی که آنها و نیز احتمالاً آمریکایی‌های جدید به دنبال آن هستند ثروتمند شدن به هر طریق است و در این راه اهمیتی ندارند که چه قوانینی باید زیر پا گذاشته شود و یا چندین نفر را باید خرید.
Image
با تغییر منابع مطمئن درسی، دانش‌آموزان و دانشجویان در ایالات‌متحده دیگر به حرف‌های معلمان و استادان خود اطمینان ندارند

۶- ناتوانی در هماهنگ‌سازی آموزش با تفاوت‌های فرهنگی
در حال حاضر، سطح تنوع آموزش و محتوای درسی برای اقلیت‌های نژادی در آمریکا مانند اسپانیایی‌ها و سیاه پوست‌ها بسیار پایین است. علاوه بر محتوا، آمارها می‌گویند که تا سال ۲۰۲۴، اقلیت‌های نژادی در آمریکا بیش از نیمی از جمعیت کلاس‌های درس را تشکیل خواهند داد، درحالی‌که معلمان در اقلیت با همین سرعت تا آن زمان تنها ۲۰ درصد مربیان را تشکیل خواهند داد. یعنی سرعت رشد تعداد معلمان هم‌نژاد که در یادگیری دانش آموزان تأثیر فراوانی دارند بسیار کندتر از سرعت رشد تعداد این دانش آموزان است. مشکل تنوع محتوا مختص برنامه دانش آموزان عادی نیست. به گونه‌ای که از ابتدای آموزش، دانش آموزان پیشتاز طرح‌های آموزش فردی دریافت می‌کنند اما باوجوداین ایده صحیح، غالب این برنامه‌ها در مدارس دولتی نگاهی یکنواخت و غیر جذاب دارند و این مدارس نیازمند شناسایی بهتر گونه‌های مختلف یادگیری پیشتازان هستند.

۷- ثابت ماندن بودجه آموزشی و دانشگاه‌های گران‌قیمت
باوجود رشد اقتصادی ایالات‌متحده، این حوزه همچنان در دوران رکود به سر می‌برد، بودجه مدارس (مهدکودک تا کلاس دوازدهم) سال‌هاست که ثابت مانده است. گزارشی از مرکز اولویت‌های بودجه و سیاست‌گذاری نشان می‌دهد که ۳۴ ایالت به نسبت سال‌های رکود، تأمین مالی پایین‌تری در این بخش دارند. ازآنجایی‌که ایالت‌ها مسئول ۴۴ درصد بودجه آموزشی کل در آمریکا هستند، این رقم ناامیدکننده نشان‌دهنده استمرار سیاست‌های ریاضتی در این حوزه علیرغم اقتصاد در حال رشد است.این در حالی است که تحصیل، تنها در مدارس عمومی ۱۲ ساله رایگان است و پس از آن، همه حتی کسانی که در کالج‌ها و دانشگاه‌های دولتی درس می خوانند ملزم به پرداخت هزینه تحصیل هستند.
Image
تحصیلات دانشگاهی در آمریکا کلا پولی است و حتی در دانشگاه‌های دولتی نیز باید هزینه تحصیل پرداخت شود.

۸- استفاده از روش‌های آموزش قدیمی به وسیله معلمان
کلاس‌های امروزی در ایالات‌متحده مملو از دانش‌آموزان پیچیده‌ای است که تجربه‌های بسیار بیشتری نسبت به گذشتگان خود از جهان دارند. به‌عنوان‌مثال، دسترسی سریع کودکان به دنیایی که بیرون از محیط زندگی آنها در جریان است باعث می‌شود آنها دیگر کودکان ساده دیروز نباشند و بنابراین، معلمان کار ساده‌ای پیش رو نخواهند داشت. آنها با ذهن‌هایی روبه‌رو می‌شوند که با اطلاعات و ایده‌های تصادفی پرشده‌اند، شکل گرفته‌اند و نیازمند تقویت یا احیا می‌باشند. بسیاری از دانش آموزان از اینکه کلاس‌هایشان خسته‌کننده و خشک است ناراضی‌اند و معتقدند آموزش همیشه منافاتی با سرگرمی ندارد. شاید به همین دلیل است که دانش آموزان دیگر به معلمان و والدین خود به‌عنوان منبعی مطمئن نگاه نمی‌کنند و وقتی سؤالی از آنها می‌پرسند در اینترنت به دنبال آن می‌گردند تا به پاسخی که شنیده‌اند اطمینان یابند. مسئله دیگر، ضعف نوآوری در آموزش معلمان است؛ بدین معنا که اگر دانش آموزان در حال تغییر هستند، معلمان نیز باید تغییر کنند. به‌طور خاص، آموزش دولتی در آمریکا نیازمند معلمانی است که بهتر پاسخگوی نیاز دانش آموزان خاص باشند، ضرورت نقش یادگیری از راه دور را دریابند و خواهان تغییر در کلاس درس باشند. چالش دیگر، چالش سودمندی همزمان معلمان رسمی برای معلم و دانش‌آموز است. یکی از مشکلاتی که معلمان رسمی به وجود می‌آورند، عملکرد ضعیف آنان است که باعث زیان دیدن دانش‌آموز می‌شود. از سوی دیگر، اتحادیه‌های معلمان معتقدند باوجود تغییرات مستمر آموزشی ازجمله سیستم‌های ارزشیابی، قانون معلم رسمی لازم است تا از معلمان خوبی که ممکن است غیرمنصفانه برکنار شوند محافظت کنیم. بنا بر آمارها، از هر ۴ نفری که از دبیرستان فارغ‌التحصیل می‌شوند تنها یک نفر برای کلاس‌های انگلیسی، ریاضیات، علوم و خواندن آمادگی کافی دارد.

Image

۹- ضعف جایگاه اجتماعی معلمان
بنا بر پژوهش‌های صورت گرفته، میزان علاقه‌مندی آمریکایی‌ها به آموزش در حال کاهش است. ۳ اولویت کشور به ترتیب اقتصاد، ایجاد اشتغال و تروریسم هستند و باوجوداینکه کیفیت آموزش می‌تواند با این مسائل عمده در ارتباط مستقیم و یا حتی به هم وابسته باشند، همچنان آموزش در اولویت قرار ندارد. «استیون پاین»، از پژوهشگران حوزه آموزش در آمریکا با در نظر داشتن مشکل اصلی ایالات‌متحده معتقد است نادیده گرفتن شأن معلمان دشمن درجه‌یک آموزش است. در سال ۲۰۱۵، حقوق هفتگی معلمان مدارس دولتی ۱۷ درصد کمتر از کارمندان قابل‌مقایسه دیگر بود، درحالی‌که این رقم در ۱۹۹۴، ۱.۸ درصد ثبت شده است. این سقوط بیشتر از آنکه درباره معلمان تازه‌وارد باشد، مختص معلمان باتجربه بوده است.
Image
نشان طرح «هیچ کودکی نباید عقب بماند» (NCLB) که از سوی منتقدان با عنوان «هیچ کودک سفیدی نباید عقب بماند» از آن یاد می‌شود.

۱۰- سایه شوم نژادپرستی بر آموزش
عوامل فراوانی در بی عدالتی‌های آموزشی در ایالات‌متحده میان سفیدپوستان و دیگر نژادها از جمله سیاه‌پوستان، اسپانیایی‌ها، بومیان آمریکایی و آسیایی‌-آمریکایی‌ها دخیل‌اند که ثروت کمتر، سطح بهداشت پایین‌تر، سطح آموزش کمتر والدین، درگیری بیشتر با سیستم قضایی و شرایط بسیاری ازاین‌دست سبب می‌شود همواره سفیدپوست‌ها در آمریکا شرایط بهتری داشته باشند و فرصت‌هایی که برای آنان فراهم می‌شود برای نژاد سیاه و لاتین تبارها مهیا نشود. به‌طورکلی، انتظارات آموزشی از دانش آموزان سیاه‌پوست کمتر است و همین مسئله خود باعث پایین آمدن انتظارات دانش آموزان و دانشجویان، از بین رفتن نگرش مثبت به آموزش، فرصت‌های کمتر یادگیری خارج از مدرسه و نیز ارتباط کمتر والدین و فرزندان در موضوع مدرسه شده است. کودکان سیاه‌پوست توانایی کمتری در توسعه مهارت‌های واژگانی، بیانی، انطباقی، ریاضی، دانش رنگ‌ها، اشکال و ... به نسبت کودکان سفیدپوست دارند. تعداد مردودی‌های دانش آموزان سیاه‌پوست به‌طور میانگین معمولاً حدود ۳ برابر مردودی‌های دانش آموزان سفیدپوست است. هرگاه درباره ترک تحصیل دانش آموزان صحبت می‌شود، عمدتاً تمرکز بر روی مسائل مالی است. آمارها نشان می‌دهد ۳۸ درصد کسانی که ترک تحصیل می‌کنند زیرخط فقر قرار دارند که اکثریت این افراد از جامعه سیاه‌پوستان آمریکا هستند. همچنین بیش از نیمی از مردان سیاه‌پوستی که در دبیرستان‌های شهری شرکت می‌کنند دیپلم نمی‌گیرند. از میان این ریزش‌ها، حدود ۶۰ درصد به زندان می‌روند.
نژادپرستی همچنان در نظام آموزشی آمریکا مانع از پیشرفت بخش زیادی از سیاهان در این کشور می‌شود

نتیجه‌گیری
آنچه در موارد فوق بدان پرداخته شد، اشاره مختصری به ضعف‌های موجود در نظام آموزشی ایالات‌متحده بود. برخی از این ضعف‌ها مانند نابرابری و مسئله عدالت آموزشی میان اقشار مختلف مردم به‌ویژه سیاه‌پوستان و سفیدپوستان در آمریکا ریشه ساختاری دارند و برای حل آن باید عوامل بسیاری را تغییر داد و برخی از آنها نیز سطحی‌تر ولی همچنان هزینه‌بر هستند. برخی از این عوامل نیز به یکدیگر وابسته هستند که برای نمونه می‌توان به تبعیض آموزشی اشاره کرد که خود با عامل درگیر نبودن والدین با آموزش فرزندانشان در ارتباط است. آنچه به دلایل روشن در بالا بدان اشاره نشد ولی یکی از معضلات نظام آموزشی مدرن ایالات‌متحده می‌باشد تضادی است که میان باورهای مذهبی، سنتی و اخلاقی دانش‌آموزان با آنچه در کتاب‌های درسی خود مشاهده می‌کنند وجود دارد. یکی از شواهد موجود در این‌باره، انگیزه‌های والدینی است که زمینه‌های تحصیل دانش‌آموزان خود را در خانه فراهم می کنند. برای مثال در سال ۲۰۱۵، این مسئله در خصوص ۴۶.۹ درصد خانواده‌های آفریقایی- آمریکایی در درجه اول «آموزش مذهبی و اخلاقی دلخواه به کودک خود» بوده است که البته افزایش معناداری به نسبت سال‌های قبل‌تر نشان می‌دهد. نهاد آموزش به‌عنوان مهم‌ترین و برترین نهاد یک نظام جدید مانند آمریکا با بحران‌هایی جدی در این زمینه مواجه است که پرداختن به آن در این مقال نمی‌گنجد. نکته دیگر اینکه نقاط فوق، تنها نقاط ضعف نظام آموزشی این کشور نیستند و پژوهشگران با کنکاش و مطالعه بیشتر می‌توانند به ابعاد و عمق نقایص نظام آموزشی آن پی ببرند.

Image

منابع:
https://www.forbes.com/sites/courtneywilliams/۲۰۱۷/۰۸/۱۵/the-disconnect-between-education-and-entrepreneurship/amp
http://www.theedadvocate.org/۱۰-reasons-the-u-s-education-system-is-failing
http://www.theedadvocate.org/۳-issues-that-are-hurting-the-american-educational-system
https://www.zoomit.ir/۲۰۱۷/۸/۱۷/۱۹۰۶۵۹/disconnect-between-education-and-entrepreneurship
http://www.occupyharvard.net/u-s-education-system
https://www.dosomething.org/us/facts/۱۱-facts-about-education-america
http://www.collegiatetimes.com/opinion/ ... e/article_۹۵۱a۵۸۸۸-۹۷ce-۵۳۵۶-۹e۵۶-۹f۱da۷fd۴۰۷۳.html
https://www.usnews.com/news/blogs/data-mine/۲۰۱۵/۰۱/۲۸/us-education-still-separate-and-unequal
https://www.jstor.org/stable/۴۱۳۴۱۱۱۳?seq=۱#page_scan_tab_contents
http://yon.ir/XzBjb
https://www.theatlantic.com/education/archive/۲۰۱۶/۰۶/everything-in-american-education-is-broken/۴۸۸۱۸۹
http://theweek.com:۸۰/articles/۶۲۵۱۵۶/stunning-lack-diversity-americas-school-teachers
http://www.articlemyriad.com/problems-w ... nal-system
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

در حکایت و شکایت زبان فارسی / چهرۀ آسیب ندیدۀ اسم معنی

پستتوسط najm134 » چهارشنبه ژانويه 24, 2018 6:37 pm


در حکایت و شکایت زبان فارسی / چهرۀ آسیب ندیدۀ اسم معنی


Image
علیزاده طوسی
سلام بر همۀ فارسی زبان‌ها و فارسی دان‌های سراسر دنیا؛ فارسی زبان‌هایی که با چهرۀ آسیب ندیدۀ «اسم معنی» بیگانه نشده‌اند و آن را فراموش نکرده‌اند؛ فارسی زبان‌هایی که مثلاً «سعدی شیرازی» را، با خواندن آثارش، یکی از استادان بزرگ زبان و شعر کلاسیک فارسی و مدافع بی‌پروای عدالت اجتماعی می‌دانند (۱)،
این فارسی زبان‌ها و فارسی دان‌ها از «دار و دستۀ» شبه بورژواهای تحصیلات رسمی کردۀ قهرمان سازِ قهرمان پرستِ قهرمان شکن نیستند که از میان هزارها شخصیت بزرگ و کوچک در آفرینش‌گاه هزار سال ادبیات فارسی نام خیال انگیز «پنج تن» را بر طاق معبد ذهن بی‌جوشش و بی‌پویش خود نقش بزنند، بی‌آنکه حتّی آثار همین پنج نامبُردار خاصّ و عامّ، یعنی فردوسی، نظامی، مولوی، سعدی، و حافظ را تمام و خوب خوانده باشند (۳).
این فارسی زبان‌ها و فارسی دان‌های اصیل، از آنجا که زبان را سند و سجلّ و صحیفه و تاریخ ملیّت خود می‌دانند، آیین زبان خود را از خطابه‌های مکتوب «پیام گذار» های بزرگ هزار سال زندگی ادبیات فارسی می‌شنوند، نه از مثلاً بلند گوهای کتبی و شفاهی زبان عظیم و غنی و محترم زبان انگلیسی که گواهینامۀ ملّیت و فخر انگلیسی زبان‌های جهان است (۴).
بیاییم به چند تصویر از چهرۀ آسیب ندیدۀ «اسم معنی» در آیینۀ ادبیات گذشته نگاه کنیم و در هر مورد نمونه‌ای از آسیب‌هایی را که امروز بر آن وارد می‌کنند، ببینیم. برای «سعدیِ» فارسی زبان طبیعی بود که کلمۀ «واقعه» را «اسم معنی» بداند و برای آن، چه مفرد باشد، چه جمع، فعل مفرد به کار ببرد. می‌گوید: «دست از این حرکت کوتاه کن که واقعه‌ها در پیش است»، و نمی‌گوید «واقعه‌ها در پیش هستند!»
و حالا سه آسیب بر چهرۀ این اسم معنی از فارسی بلغور کنندگان (۵) امروزی: «این واقعه‌ها رخ داده اند... بعضی از این واقعه‌ها فقط شایعه هستند ... این واقعه‌ها با زندگی ما پیوند دارند ...» برای ابوالفضل بیهقی، مورّخ و ادیب عهد غزنویان هم طبیعی بود که کلمۀ «کار» را «اسم معنی» بداند و بگوید: «همۀ کارها قرار گرفت [سامان یافت] و قوم سوی هرات به خدمت رفتن گرفتند».
اتاق خورده است، روی کاغذ بیاورم، چون به این وسیله بهتر می‌توانم افکار خودم را مرتّب و منظّم بکنم.»
و حالا سه آسیب بر چهرۀ این اسم معنی از فارسی بلغور کنندگان امروزی: «کارها به موقع انجام نمی‌شوند؛ ... کارهای کوچک و بزرگ به دست کسانی سپرده می‌شوند که لایق آن نیستند ... می‌توانیم کارهایی که ما را خوشحال می‌کنند انجام دهیم!» برای فردوسی طوسی، آفریدگار حماسه‌های منظوم ایرانی، طبیعی بود که کلمۀ «رنج» را «اسم معنی» بداند و بگوید: «هﻤﻪ رنج‌های ﺗﻮ ﺑﯽ بر ﺷﻮد / ز دﻳﻮان ﺟﻬﺎن ﭘُﺮ ز ﻟﺸﮑﺮ ﺷﻮد».
و حالا سه آسیب بر چهرۀ این اسم معنی از فارسی بلغور کنندگان امروزی: « آیا رنج‌های ما بیهوده بوده‌اند؟ ... این رنج‌ها جرعه‌هایی هستند بسیار تلخ و زهرآگین ... این رنج‌ها هستند که زیبایی گنج را نمایان می‌کنند». و برای «صادق هدایت» هم که «گذشته» را با علاقه می‌خواند و «حال» را با دقّت می‌شنید، طبیعی بود که کلمۀ «درد» را، چه جسمی، چه روحی، «اسم معنی» بداند و بگوید: «فقط می‌خواهم ... دردهایی که مرا خرده خرده مانند خوره ... گوشۀ این اتاق خورده است، روی کاغذ بیاورم.» و به خطا «درد» را دچار ثقل بیگانگی نکند، که بعضی از امروزی‌ها می‌کنند و می‌گویند: « دردهایی که در استراحت ایجاد می‌شوند و در هنگام فعالیت وجود ندارند!»
زبانتان همواره دارا و دانا و توانا باد.
زیرنویس‌ها:
۱- سعدی در دفاع از عدالت اجتماعی می‌گفت: «بدان که ملوک از بهر پاس رعیت‌اند، نه رعیت از بهر طاعت ملوک!» و با اعتقاد به ارزش انسانی مرد و زن می‌گفت: «مرد بی‌مروّت زن است، و عابد با طمع راهزن» و می‌گفت: «ای کریمی که از خزانه غیب / گبر و ترسا وظیفه خور داری / دوستان را کجا کنی محروم / تو که با دشمن این نظر داری» و همچنین گفت: «سپاس دار خدای لطیف دانا را / که لطف کرد و به هم برگماشت اعدا را / همیشه باد خصومت جهود و ترسا را / که مرگ هر دو طرف تهنیت بود ما را»
۲ - مثلاً سعدی بزرگوار، این بیت او را گواه بیاورید: «قسمت خود می‌خورند منعم و درویش / روزی خود می‌برند پشّه و عنقا!».
۳- بسیاری از همان «شبه بورژواهای تحصیلات رسمی کردۀ قهرمان سازِ قهرمان پرستِ قهرمان شکن»، منهای حافظ که با دیوانش فال می‌گیرند، با فردوسی، نظامی، مولوی، و سعدی در حدّ شعرهایی که از آن‌ها در کتاب‌های قرائت فارسی دورۀ راهنمایی و دبیرستان نقل شده است، آشنایی دارند، و غافل از آنند که مثلاً «نظامی» فقط همان حکایت «کودک مجروح» در «مخزن الاسرار» نیست که در آن «کودکی از جمله آزادگان / رفت برون با دو سه همزادگان»، بلکه خواندن «خمسه» یا پنج منظومه اش، شامل خسرو وشیرین، لیلی و مجنون، هفت پیکر، اقبالنامه، و شرفنامه، نه تنها برای «وحید دستگردی» که سال‌ها صرف تصحیح و تحشیه و تفسیر بیت‌های دشوار آنها کرد، بلکه برای «عبدالرّحمن جامی» شاعر عارف قرن نهم هجری هم آسان نبود. وحید دستگردی وقتی که کار شرح و حواشی و تصحیح «خسرو و شیرین» را به پایان رساند، نوشت: «کاری بسیار خطیر و سخت بود. مسلّم حکیم نظامی در ساختن و نظم این نامۀ نامی به اندازۀ این بنده در تصحیح و شرح و حاشیه رنج نبرده است.» و «جامی» در آخر شرحی که بر خمسۀ نظامی نوشته است، گفته است: «سیصد و پنجاه بیت لاینحلّ باقی است که در قیامت دامن نظامی را گرفته و از خودش شرح آنها را خواهم خواست.»
۴- به عبارت دیگر دانش زبان مادری خود را با مطالعۀ متن‌های معتبر هزار سال ادبیات فارسی گسترش می‌دهند، نه با گوش دادن به خبرها و گزارش‌ها و تفسیرهای ترجمه شده به نوعی زبان فارسی که در بسیاری موردها لغت به لغت، یعنی در تجزیه، فارسی به نظر می‌رسد، ولی در ترکیب فارسی نیست. برای نمونه به این جمله نگاه کنید: «آن‌ها با خلق نسبیت فرهنگی توسط ضد اورینتالیست‌ها موافق نیستند!»
۵- اصطلاح «بلغور کردن» اگر فراموشِ امروزیان نشده باشد، برای ما که از دیروزیانیم، علاوه بر معنی اصلی، مجازاً این معنی را دارد که «فرهنگ لغات عامیانه» داده است: «حرف زدن به زبانی که برای شنوندگان نامفهوم باشد و از آن سر درنیاورند، مانند ترکی بلغور کردن»، و این معنی را که در «یادداشت مرحوم دهخدا» آمده است: «به غلط ادا کردن در زبان قومی. با زبان قومی خشن و نادان سخن گفتن. شکسته و نامفهوم سخن گفتن. زبانی را شکسته و غلط و نارسا تکلم کردن.»
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

تقلب بلای جان آموزش عالی ایران

پستتوسط najm134 » سه شنبه فبريه 06, 2018 11:39 pm


تقلب بلای جان آموزش عالی ایران

ابراهیم خندانروزنامه نگار
سعدالله نصیری قیداری معاون حقوقی وزارت علوم گفته است که با لایحه‌ای که در طی روزهای آینده به امضای وزیر علوم خواهد رسید، با افراد یا بنگاه‌هایی که اقدام به خرید و فروش پایان‌نامه می‌کنند مطابق قوانین مجازات اسلامی برخورد خواهد شد. این لایحه هر دو طرف این بازار پر رونق را نشانه گرفته است؛ اساتید و دانشجویان به عنوان خریدار و افراد و بنگاه‌هایی عرضه کننده و فروشنده مقاله و پایان نامه.
این لایحه پس از امضای وزیر از طرف هیات دولت به مجلس ارائه خواهد شد تا پس از بررسی مجلس و تائید شورای نگهبان، در صورت تائید، برای اجرا در اختیار دولت قرار گیرد که راهی پر پیچ و خم و طولانی است. البته در بخش برخورد با خریداران (دانشجویان و اعضای هیات علمی) هم‌اکنون نیز بخش‌نامه‌ها و شیوه‌نامه‌ها و دستورالعمل‌های انضباطی داخلی هم در وزارت علوم و هم در وزارت بهداشت وجود دارند و در ظاهر خلا قانونی در این زمینه وجود ندارد.
مظفر شریفی مدیر کل دفترسیاست‌گذاری وبرنامه‌ریزی امور پژوهشی وزارت علوم پیش از این در سال ۱۳۹۲ از تدوین آیین نامه برای برخورد با متخلفان علمی خبر داده بود و گفته بود
که برخورد با تخلفات پژوهشی از برنامه‌های در دست اجرای وزارت علوم است. او به تدوین و انتشار کتابچه‌ای در زمینه اصول و موازین اخلاق پژوهشی که در آن اصول و موازین اخلاقی و درستکاری علمی تعریف شده است تا زمینه‌ای برای کاهش تخلفات علمی باشد ، اشاره کرده بود.
وی همچنین از تشکیل کمیته‌ای برای رسیدگی به تخلفات علمی و پژوهشی در وزارت علوم خبر داده بود که کار آن تعیین حد و حدود تخلفات پژوهشی از جمله خرید و فروش پایان نامه‌ها، مقالات تقلبی و مجلات تقلبی و همچنین چگونگی برخورد با تخلفات علمی است.
در این میان همه مشکل را در برخورد با فروشندگان دیده‌اند و این همان بخش از لایحه مورد اشاره است که نیازمند تصویب قانون است.
آقای شریفی پیش از این گفته بود که افرادی که بیرون از وزارت علوم و دانشگاه‌ها پایان نامه‌های دانشجویی را خرید و فروش می‌کنند در حیطه اختیارات وزارت علوم نیستند و تنها می‌توان این تخلفات را به مراجع قانونی بالاتر اعلام کرد. چگونگی گزارش و مجازات مرتبط با این جرم چیزی است که در لایحه آمده است.
آقای نصیری هم گفته است که بر اساس این لایحه چنانچه فردی یا بنگاهی تخلفی به عنوان شخص حقیقی در این زمینه انجام دهد، با معرفی وزارت علوم و وزارت بهداشت، با او بر اساس قانون مجازات اسلامی برخورد خواهد شد.
البته برخی از کارشناسان آموزش‌عالی نیز سوال می‌کنند که اگر وزارتخانه‌های علوم و بهداشت توانایی کنترل مجموعه‌های زیر نظر خود را، بر اساس گفته‌های مسئولان، دارند و می‌توانند با خریداران پایان‌نامه‌ها و مقالات برخورد کنند دیگر چه ضرورتی در برخورد با فروشندگان وجود دارد.
به عقیده این گروه، بطور طبیعی اگر خریداری وجود نداشته باشد، فروشنده‌ای هم در کار نخواهد بود که برای برخورد با او راه پر پیچ وخم تصویب قانون در مجلس را طی کنیم.
چرا تقلب
باید تبعات تقلب دامن هر متخلفی را در هر پست و در هر زمانی بگیرد حتی اگر از زمان تقلب سال‌ها گذشته باشد. جامعه در این حالت متوجه خواهد شد که این تخلف تا چه حد می‌تواند پرهزینه باشد.کارشناسان مسائل آموزشی

تقلب علمی با تعریفی که جامعه از تقلب دارد کمی متفاوت است. در این نوع از تقلب، مرتکب با روش‌های گوناگون سعی می‌کند از یافته‌های پژوهشی دیگران یا جعل نتایج یک پژوهش به انجام نرسیده یا ناموفق در یک مقاله یا پایان نامه، از مزایای مرتبط با آن بهره مند شود؛ از تغییر در جایگاه علمی و شغلی و اجتماعی گرفته تا دستیابی به مشاغل یا موقعیت‌های اقتصادی ممتاز.
تقلب علمی در آموزش‌عالی و مراکز تحقیقاتی در همه دنیا کما بیش وجود دارد و امروزه حتی نرم افزارهایی وجود دارند که می‌توانند بدون دخالت مستقیم انسان مقاله‌های علمی با استفاده از بانک اطلاعاتی بزرگ خود برای انتشار در مجلات و سمینارها تولید کنند.
ولی علاوه بر غیر اخلاقی بودن، به دلیل تاثیر مخربی که این کار بر پیشرفت علمی و فناوری و اعتبار جامعه دانشگاهی یک کشور در بین دیگر کشورها می‌گذارد، تقلب علمی مسئله‌ای بسیار مذموم قلمداد و با آن بطور جدی برخورد می‌شود.
در جوامع بیشتر توسعه یافته فاش شدن تقلب یک پژوهشگر یا یک دانشجو در هر مقطعی و در هر زمانی موجب از دست دادن همه مزایایی می‌شود که بطور مستقیم یا غیر مستقیم از آن تقلب بدست آورده است، بطوریکه در بسیاری از موارد فرد متقلب باید با شغل و مقام خود و بطور کلی فعالیت در حوزه‌ای که با تقلب به آن دست یافته، خداحافظی کند.
با اینکه تقلب پدیده‌ای جهانی است، اما صاحب‌نظران گستردگی و ابعاد آن را در ایران نگران کننده می‌دانند. از نظر آنها پدیده تقلب علمی این روزها چنان گسترده شده که حتی به مقاطع پایین‌تر تحصیلی نیز راه یافته است. برای مثال می‌توان به بازار تازه فروش پژوهش‌های دانش‌آموزی که گزارش‌های متنوعی برای پروژهای درسی دوره‌های دبستان و دبیرستان تولید می‌کنند اشاره کرد.
به عقیده این صاحب‌نظران به جز برخی از مسایل اجتماعی و سیاسی، دلایل مختلفی برای این معضل جامعه علمی بیان می‌کنند:
۱- مدیران متعهد متخصص. پس از انقلاب اسلامی و نیاز حکومت به افراد تحصیل کرده‌ای که بتواند به آنها اعتماد کند و در همان حال از سوی جامعه نیز پذیرفته شوند، سبب شد که بسیاری از مسئولان در همان دوران مسئولیت به روش‌های گوناگون وارد دانشگاه‌ها شوند تا پس از مدتی با اخذ یک مدرک دانشگاهی در مقاطع کارشناسی ارشد یا دکترا حضور خود را در مناصبی که تناسبی از نظر توانایی علمی در آنها نداشتند، توجیه کنند.
با توجه به اینکه تحصیل، بخصوص در دوره دکترا، کاری تمام وقت محسوب می‌شود و چنین دانشجویانی با توجه به مشغله فراوان فرصتی برای مطالعه و پژوهش نداشتند، رفته رفته بازاری برای پایان نامه و مقاله نویسان بوجود آمد و کار به آنجا رسید که شرکت‌هایی برای نشر کتاب و پایان نامه و گزارش پژوهشی برای اینگونه دانشجویان شکل گرفت.
به مرور زمان خدمات این شرکت‌ها از انحصار مدیران دولتی خارج شد و دیگر متقاضیان نیز از آن بهره مند شدند، تا جایی که در دهه هفتاد پدیده کتاب‌های سفارشی در جامعه خبرساز شد. کتاب سفارشی کتابی بود که بوسیله برخی از شرکت‌های انتشاراتی برای ارتقا شغلی یا دلایل دیگر به نام متقاضی با شمارگان اندک تهیه و منتشر می‌شد.
خلق چنین بازاری و استفاده گسترده از آن بوسیله مسئولان موجب شد تا حدود زیادی زشتی پدیده تقلب علمی در جامعه از بین برود و به مسئله‌ای ساده و پیش پا افتاده تبدیل شود که برخورد با آن امروز کم هزینه و ساده نیست.
۲- تورم آموزش عالی. گسترش بی محابا و بدون مطالعه آموزش عالی بخصوص در مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا در ده سال گذشته که کارشناسان آن را تورم آموزش عالی می‌نامند، موجب شده که از یک سو نسبت تعداد استاد به دانشجو بطور چشمگیری کاهش پیدا کند و استاد وقت کافی برای بررسی و کنترل فعالیت‌های دانشجو را نداشته باشد و از سوی دیگر تعداد دانشجویانی که می‌خواهند با سرعت بیشتر و زحمت کمتر به مقصود برسند، افزایش یابد.
با اینکه تقلب پدیده‌ای جهانی است، اما صاحب‌نظران گستردگی و ابعاد آن را در ایران نگران کننده می‌دانند. از نظر آنها پدیده تقلب علمی این روزها چنان گسترده شده که حتی به مقاطع پایین‌تر تحصیلی نیز راه یافته است.
به باور کارشناسان، این تورم زمینه بسیار مناسبی برای بوجود آمدن و رشد روزافزون این بازار و کلاهایی که در آن عرضه می‌شود را فراهم کرده است.
۳- دلیل دیگری که در توسعه بازار تقلب علمی موثر است، ضعف هیات علمی در برخی از دانشگاه‌ها و گستردگی حوزه‌های تخصصی علم و فناوری است که امکان شناسایی و برخورد با تقلب دانشجویان را برای اساتید مشکل کرده‌است.
۴- نا آگاهی از روش‌های تقلب علمی و مصداق‌های آن نیز یکی دیگر از زمینه سازهای افزایش تقلب علمی است. عدم توانایی اساتید و مسئولان در تشخیص تقلب، دست سواستفاده کنندگان را در استفاده از این ناآگاهی باز می‌گذارد.
البته در این مورد می‌توان به ناآگاهی مرتکب از کاری که می‌کند نیز اشاره کرد. برای مثال گاهی یک دانشجو یا پژوهشگر نمی‌داند که روش او در تهیه یک مقاله در عرف بین المللی تقلب نامیده می‌شود.
۵- کم بودن ارتباطات دانشگاه‌های ایران با دیگر مراکز علمی بین المللی که به دلایل مختلف سیاسی و اقتصادی و مدیریتی امروز شاهد آنیم، یکی دیگر از عوامل گسترش تقلب علمی در دانشگاه‌های کشور است. ارتباطات بین المللی و همکاری بین دانشگاه‌ها موجب می‌شود که امکان سواستفاده از منابع اطلاعاتی چه بطور جزئی و چه کلی کاهش یابد و چون چنین ارتباطی امروز در ایران وجود ندارد زمینه خوبی برای متخلفان در استفاده غیرقانونی از منابع اطلاعاتی دانشگاه‌های خارجی بوجود آمده است.
صاحب‌نظران حوزه آموزش عالی دلایل مختلف دیگری از قبیل عدم وجود زیرساخت‌ها و نرم افزارهای تشخیص تقلب یا مشوق‌های نا متناسب با روح فعالیت علمی برای بهره مندی از مزایای اجتماعی یا اقتصادی را نیز از دلایل بوجود آمدن و گسترش بازار تقلب علمی در ایران می‌دانند.
آنها معتقدند برای برخورد با این مسئله باید بسیار جدی‌تر و ریشه‌ای‌تر از پلمب مراکز خرید و فروش پایان نامه و مقاله (مجازاتی که در لایحه دولت آمده) و جریمه نقدی، عمل کرد.
از نظر آنها باید تبعات تقلب دامن هر متخلفی را در هر پست و در هر زمانی بگیرد حتی اگر از زمان تقلب سال‌ها گذشته باشد. جامعه در این حالت متوجه خواهد شد که این تخلف تا چه حد می‌تواند پرهزینه باشد.
البته آنها به این نکته نیز معترفند که چنین برخوردی ممکن است هر مسئولی را که شجاعت اجرای آن را داشته باشد از قدرت به زیر بکشاند ولی به نظر می رسد این تنها راه و قدم محکم در برچیدن نسبی یا محدود کردن این بازار غیرقانونی بزرگ در ایران باشد.

Image
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

آمار عجیب فرار مغزها از ایران در یک سال

پستتوسط najm134 » جمعه فبريه 16, 2018 8:43 pm

آمار عجیب فرار مغزها از ایران در یک سال


قائم مقام دانشگاه علوم پزشکی همدان گفت: خروج ۱۸۰ هزار نفر از دانش‌آموختگان کشور در سال ۱۳۹۴ و مهاجرت به دیگر کشورها از جمله کانادا برابر است با مجموع درآمد نفت که فاجعه‌ای برای کشور است.
Image
قائم مقام دانشگاه علوم پزشکی همدان پدیده فرار مغزها از کشور را فاجعه‌بار دانست.
دکتر رشید حیدری مقدم در هیجدهمین جشنواره پژوهش و فن‌آوری این دانشگاه و در جمع اساتید و پژوهشگران گفت: خروج ۱۸۰ هزار نفر از دانش‌آموختگان کشور در سال ۱۳۹۴ و مهاجرت به دیگر کشورها از جمله کانادا برابر است با مجموع درآمد نفت که فاجعه‌ای برای کشور است.
وی افزود: بدترین اتفاق در پدیده فرار مغزها فرار ژن از کشور است که به احتمال زیاد کشور در دهه آینده با پدیده پایین آمدن آی‌کیو یا فکر خلاق و نوآور مواجه خواهد شد.
این فرد مسئول با تاکید بر اینکه نیازمند تغییر نگاه در روند فعالیت دانشگاه‌ها هستم، گفت: باید فرصت‌ها را تشخیص دهیم و دانشگاه‌ها را به سوی خلق ثروت از علم سوق دهیم. در غیر این‌ صورت علاوه‌ بر مشکل‌دار شدن وضعیت آموزش عالی و دانشگاهی، جایگاه اول علمی کشور در منطقه را به ترکیه و عربستان واگذار خواهیم کرد.
منبع: روزنامه جمهوری اسلامی
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

آموزش عالی در ایران؛ توسعه شگفت انگیز یا وضعیت رقت‌انگیز؟

پستتوسط najm134 » جمعه فبريه 23, 2018 10:22 am

آموزش عالی در ایران؛ توسعه شگفت انگیز یا وضعیت رقت‌انگیز ؟

علی رنجی پورروزنامه نگار
آمار توسعه آموزش عالی در ایران شگفت‌انگیز است. اما جامعه ایران چه بهایی برای این توسعه پرداخته و چه خواهد پرداخت؟ این یادداشت در پی یافتن پاسخ‌هایی ساده و مستند برای این سوال است.
سوالی که یکی دیگر از جلوه‌های شکست بلندپروازی‌های یک جامعه را در مسیر مدرنیزاسیون به رخ می‌کشد؛ برنامه‌ای که قرار بود تضمین‌کننده سرمایه انسانی برای یک توسعه تمام‌عیار باشد، اما در ۱۰۰ سالگی به جایی رسیده که خود به یکی از موانع مسلم توسعه بدل شده است. و از آن بدتر جریان روزمره زندگی را مختل کرده و اقتصاد و نظم اجتماعی ایران به چالش کشیده است.
Image
شاید بتوان سرنوشت دانشگاه‌های ایران را با تقدیر ایران‌خودرو مقایسه کرد. هر دو ورشکسته ولی از سرناچاری فعال‌؛ یکی در مقیاس انبوه اتومبیل پرهزینه و کم‌فایده می‌سازد و دیگری در مقیاس انبوه و پرهزینه کارشناس و متخصص تحویل جامعه‌ای می‌دهد که به شدت از بحران مازاد کارشناس رنج می‌برد.
توضیح و تحلیل آمارهای آموزش عالی در ایران مشخص می‌کند، توسعه آکادمی در این سال‌ها چه هزینه‌هایی را به ما تحمیل کرده و در ازای آن چه فایده‌ای برای ایران داشته است؟

توسعه شتابزده و بی‌فایده
بدیهی‌ترین هدف آموزش عالی، افزایش سرمایه انسانی است؛ سرمایه‌ای که منطقا زمینه‌ساز توسعه انسانی است، چیزی که طبق گزارش سازمان ملل به اعتبار شاخص‌های مختلف اقتصادی و اجتماعی، ۶۸ کشور بیش از ایران از آن برخوردارند که درخور نیست.
اما نقش توسعه آموزش عالی ایران، در بهبود وضعیت شاخص‌های توسعه انسانی چیست؟ آمار و ارقام نشان می‌دهند، به رغم اغلب کشورهای توسعه‌یافته، افزایش جمعیت تحصیل‌کردگان در ایران، تاثیر چندانی در بهبود سرمایه انسانی ندارد.
در میان گزارش‌های مستقلی که به وضعیت تحصیلات عالی در کشورهای دنیا پرداخته، اثری از ایران به چشم نمی‌خورد اما می‌توان با تخمین آمار پوشش آموزش عالی ایران تصویری از وضعیت ایران در مقایسه با کشورهای دیگر به دست آورد.
جدول زیر از روی داده‌های سرشماری سال ۱۳۹۵ مرکز آمار ایران به دست آمده که میزان پوشش آموزش عالی را در ایران برای گروه‌های سنی مختلف نشان می‌دهد.
گروه سنی جمعیت دانشجو و فارغ‌التحصیل جمعیت کل کشور پوشش آموزش عالی (درصد)
تا ۱۷ سال ۶۳۴۷۹ ۲۲۴۴۵۶۷۵ ۰.۳
۱۸ تا ۲۴ سال ۳۰۶۹۴۸۴ ۸۵۹۸۸۶۶ ۳۵.۷
۲۵ تا ۳۴ سال ۵۵۴۷۹۵۵ ۱۶۸۰۲۰۴۶ ۳۳
۳۵ تا ۴۴ سال ۲۸۵۶۸۷۰ ۱۲۵۵۵۹۰۵ ۲۲.۸
۴۵ تا ۵۴ سال ۱۱۷۰۶۱۴ ۸۷۵۹۰۹۴ ۱۳.۴
۵۵ سال به بالا ۸۳۹۲۹۵ ۱۰۷۶۴۶۸۹ ۷.۸
جمعیت ۲۵ تا ۶۴ سال ۱۰۱۲۳۷۳۸ ۴۴۰۱۰۲۱۱ ۲۳.۱
جمع کل ۱۳۵۴۷۶۹۷ ۷۹۹۲۶۲۷۰ ۱۷


اگر اطلاعات به دست آمده از این جدول را با رده‌بندی‌های جهانی مقایسه کنیم، ایران از نظر نسبت تحصیل‌کردگان بین ۲۵ تا ۶۴ سال در مقام سی‌امین کشور تحصیل‌کرده جهان قرار دارد.
این در حالی است که توسعه همزمان به توسعه آکادمیک در ایران، نرخ پوشش آموزش عالی برای متولدین دهه ۶۰، به حدود ۳۳درصد و برای دهه هفتادی‌ها به بیش از ۳۵درصد می‌رسد. بالاتر از کشورهای آلمان (رتبه چهارم توسعه انسانی)، ایتالیا، چین، برزیل، ترکیه، مکزیک و…
اما آیا این حجم از توسعه شتابزده آموزش عالی متناسب با سایر شاخص‌های توسعه است؟ وضعیت شاخص توسعه انسانی در ایران کافی است تا جواب سوال بالا مطلقا منفی باشد.
آمارها نشان می‌دهد که منحنی رشد آموزش عالی در دهه ۷۰ خورشیدی شتاب گرفته و شیب رشد در دهه ۸۰ شیب تندتر هم می‌شود. دهه هفتاد مصادف با تثبیت و توسعه وضعیت دانشگاه آزاد تحت حمایت مطلق دولت اکبر هاشمی رفسنجانی است و دهه ۸۰ آغاز جریان توسعه آموزش عالی دولتی -چه در سطح افزایش ظرفیت دانشگاه‌های دولتی و چه در مقیاس توسعه فضاهای جدید تحت عناوینی مثل پیام نور یا غیرانتفاعی و علمی-کاربردی است.
شتاب توسعه چنان زیاد بود که به ناگهان بعد از رد کردن پیک جمعیتی دهه ۶۰، تازه همه متوجه شدند، آنچه ساخته شده، به مراتب بیش از نیازهای معقول است. کار دانشگاه‌سازی در ایران تا به آنجا پیش رفت که به گفته مسئولان ظرفیت دانشگاه‌های ایران در سال ۱۳۹۵، دو برابر بیشتر از تعداد متقاضیان ورود به دانشگاه بود.
آیا کسانی که دست‌آندرکار فضاسازی و توسعه آموزش عالی در ایران بودند، حوا‌سشان به نمودارهای جمعیتی نبود؟ تجربه نشان داده در فرایند شتابزده و آمرانه توسعه‌هایی این چنینی، معمولا کسی به این چیزها فکر نمی‌کند و همه چیز محدود و معطوف به پیاده کردن طرحی است درانداخته.

آموزش عالی و بازار آشفته کار

۸۴ سال از تاسیس دانشگاه تهران می‌گذرد. نیمی از این زمان مربوط به قبل و نیمی بعد از انقلاب است. تا سال ۱۳۵۵، تعداد مراکز آموزش عالی ۲۲۳ واحد رسید که این تعداد ۴۰ سال بعد ۲۶۴۰ واحد شد. به همین نسبت جمعیت دانشجویان نیز از ۱۷۰ هزار نفر سال ۱۳۵۵ در عرض ۴۰ سال به بیش از ۴ میلیون نفر رسید. اما حالا باید دید بعد از این شتاب زیاد که جریان توسعه آموزش عالی بعد از انقلاب به خود گرفت، چه تغییری در سازوکارهای اقتصادی ایران به وجود آمده است.
آمارها نشان می‌دهد، درآمد سرانه ملی، طی این ۴۰ سال، ۳۰ درصد کاهش پیدا کرده و جامعه نسبتا تحصیل‌کرده نتوانسته خلا حاصل افزایش چشمگیر جمعیت را با افزایش تولید ملی جبران کند.
ناکارآمدی طبقه تحصیل‌کرده از این فراتر، حتی بازار کار و تولید اقتصادی ایران را نیز تحت تاثیر خود قرار داده است.
حاصل جمع و تفریق آمارهای آموزش عالی و مقایسه آن با آمارهای اشتغال، تنها به یک نتیجه می‌رسد. نظام آموزش عالی در ایران، بر خلاف تمام جهان هیچ ارتباطی به بازار کار و طبعا فرایند توسعه نداشته و ندارد.
طبق آمار موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی در ایران، در سال تحصیلی ۹۵-۹۴ بیش از ۴ میلیون و ۳۰۰ هزارایرانی، دانشجو بوده‌اند. در سال تحصیلی ۹۳-۹۲، نزدیک به ۸۰۰ هزار نفر از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده و به جمعیت فعال کشور اضافه شده‌اند. ۵۵ درصد این دانش‌آموختگان در مقطع کارشناسی، ۲۸ درصد در کاردانی، ۱۴ درصد کارشناسی ارشد و حدود دو درصد در مقطع دکتری فارغ‌التحصیل شده‌اند.
به عبارتی طی یک سال بیش از ۱۲ هزار صاحب مدرک دکترا، حدود ۱۰۰ هزار کارشناس ارشد، ۴۵۰ هزار کارشناس و ۱۸۰ هزار نفر تکنسین کاردان به نیروی فعال متخصص کشور اضافه شده، در حالی که در یک ادعای خوشبینانه دولت مدعی است با ایجاد ۶۰۰ هزار شغل خالص رکورد اشتغال‌زایی سالانه را در کشور شکسته است.
به اعتبار آمار رسمی اشتتغال در سال ۹۵، سهم تحصیل‌کردگان دانشگاهی از بازار کار کمتر از ۲۵درصد است، یا به عبارتی از میان ۶۰۰ هزار شغل در سال، بیشتر از ۱۵۰ هزار شغل نصیب دانشگاه‌ رفتگان نخواهد شد. تنها ۱۵۰ هزار فرصت شغلی برای ۸۰۰ هزار نفری که بیش از نیمی از آنها توقع دارند بعد از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه کاری مناسب و درخور تخصص‌شان پیدا کنند کنند.
همین کافی است برای آنکه طرح توسعه آموزش عالی را در ایران شکست خورده بدانیم، نرخ مشارکت ۵۵ درصدی و نرخ بیکاری ۴۲درصدی افراد تحصیل‌کرده نگاه کنیم. در واقع از هر ۱۰۰ نفر ایرانی که از دانشگاه بیرون می‌آیند، فقط ۵۵ نفر دنبال کار می‌روند که از میان آنها فقط ۳۲ نفر می‌توانند جذب بازار کار شوند.
در حال حاضر به گفته دستیار اقتصادی رییس‌جمهوری ایران بحران اشتغال، با محوریت اشتغال افراد تحصیل‌کرده یکی از ابرچالش‌های اقتصادی ایران در سال‌های آینده است. بحرانی که یکی از دلایل بروز آن توسعه نامتوازن آموزش عالی است. توسعه‌ای که حتی در درون خود نیز ساختاری به هم ریخته دارد. کافی است نسبت تکنسین‌ها (فوق دیپلم فنی و مهندسی) را با دانش‌آموختگان مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد مقایسه کنیم. طبق آخرین آمار دانش‌آموخته‌ها در سال تخصیلی ۹۲-۹۳، به ازای هر ۴ مهندس یک تکنسین با مدرک کاردانی فارغ‌التحصیل شده که او هم احتمالا تلاش خواهد کرد، به جای جذب شدن در بازار کار، تخصیلات خود را در مقطع بالاتر ادامه دهد.
خروجی غالب نظام آموزش عالی در ایران انبوه کارشناسان و متخصصانی است که تخصص آنها بدون وجود تکنسین‌ها در فرایند تکمیل چرخه تولید هدر رفته و بلااستفاده می‌ماند.

چاه ویل
نظام آموزش عالی در ایران با بهره‌وری ۳۳ درصدی، برنامه‌ای کاملا زیان‌ده است که فایده تعطیلی‌اش قطعا بیشتر از هزینه‌ای است که برای اقتصاد ایران دارد.
مطابق اصل سی‌ام قانون اساسی دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد. اما سوال اینجا است که آیا سرحد خودکفایی کشور فرا نرسیده است؟ آمارها نشان می‌دهد نه‌تنها ایران در تربیت نیروهای متخصص دانشگاهی به خودکفایی رسیده، بلکه سال‌ها است که در زمینه صادرات محصولات دانشگاهی نیز حضوری فعال دارد. آمارهای مختلف و گوناگونی درباره فرار مغزها یا مهاجرت نیروهای متخصص و هزینه آن برای اقتصاد ایران منتشر می‌شوند که اگرچه متشتت، پراکنده و بعضا متناقضند، اما همه در یک نکته اشتراک دارند و آن اینکه این نوع صادرات برای ایران بسیار پرهزینه است که نه‌تنها چیزی عاید ایران نمی‌کند، بلکه تجارتی دو سر ضرر است و تبعات اقتصادی و اجتماعی زیادی دارد.
با این حال هنوز آموزش عالی، یکی از بخش‌های پرهزینه هم برای دولت و هم برای جامعه است. از یکسو بخش بزرگی از جامعه، به دلیل سیاست‌ توسعه فراگیر آموزش عالی ناچار به پرداخت هزینه تحصیل نیمی از دانشگاهیان (دانشگاه آزاد و دانشگاه‌‌های پولی وابسته به دولت) است، در حالی که کل جامعه ایران متضرر از ورود دیرهنگام و نامتوازن تحصیل‌کردگان به بازار کارند.
از سوی دیگر دولت هم ناگزیر به تامین بودجه برای دانشگاه‌هایی است که خروجی‌شان نه به در اقتصاد و نه به درد وضعیت اجتماعی ایران می‌خورد. آن هم نه یک دولت متمول و پایدار، بلکه دولتی که به رغم برخوردای از درآمدهای نفتی سال‌ها است با بحران مالی دست و پنجه نرم می‌کند و تمام آن چیزی را باید در قالب بودجه عمرانی، صرف زیرساخت‌های توسعه کند، در چاه ویل هزینه‌های بی‌فایده روزمره می‌ریزد.
در لایجه بودجه ۱۳۹۷، فصل آموزش عالی (بدون احتساب فصل پژوهش‌های پایه و توسعه‌ای)‌ سهمی ۵ برابر بزرگ‌تر فصل آموزش و پرورش عمومی دارد، حال آنکه در اغلب کشورهای دنیا تمرکز دولت‌ها عمدتا معطوف به آموزش و پرورش رایگان است. در کشورهای توسعه‌یافته بعد از آموزش و پرورش، نوبت بخش پژوهش است که عمدتا بر اساس استراتژی‌های اقتصادی تعریف می‌شوند. بعد از آن بسته به سلیقه دولت‌ها، بیش از آنکه دولت‌ها به طور مستقیم وارد سرمایه‌گذاری در توسعه آموزش عالی داشته باشند، بیشتر نقش تسهیل‌گر و حمایتی ایفا می‌کنند، اما در ایران به رغم کاستی‌های شدیدی که در زمینه آموزش و پرورش وجود دارد و به رغم فقر پژوهشی، اغلب ظرفیت آموزشی کشور، در حوزه آموزش عالی فرسوده می‌شود.
در کشوری که که نرخ بی‌سوادی برای جمعیت بیش از ۶ سال، ۱۲/۴ درصد و برای جمعیت بزرگ‌تر از ۱۵ سال ۱۴/۵درصد است، چرا باید دولت و جامعه عمده ظرفیت‌هایشان را صرف گسترش پوشش آموزش عالی کنند؛ نظامی که خروجی آن خیل تحصیل‌کردگانی‌اند که در خوش‌بینانه‌ترین حالت‌، فقط یک سوم‌شان به کار اقتصاد و جامعه ایرانی می‌آیند.
نظام فراگیر آموزش عالی قرار بود جامعه ایرانی را تبدیل به جامعه‌ای تحصیل‌کرده و کارآمد کند، اما منجر به شکل‌گیری طبقه فربه از دانش‌آموختگان، ناکارآمد، ناراضی و متوقعی شد که نقد عمرشان صرف بلندپروازی‌های توسعه‌فرمایان شده است.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

12 پیشنهاد کاربردی به وزیر آموزش و پرورش برای حذف حافظه محور

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه مارس 17, 2018 10:27 pm

12 پیشنهاد کاربردی به وزیر آموزش و پرورش برای حذف حافظه محوری از مدارس


عصر ایران؛ جعفر محمدی - وزیر جدید آموزش و پرورش در یکی از اولین اظهارنظرهای خود گفته است: "توجه به انتقاد مردم و بسیاری از متخصصان از حافظه محوری و تمرکز بیش از حد نظام آموزشی بر محفوظات، باید به اصلاح این روند در برنامه های درسی بپردازیم."

در این باره نکات زیر قابل توجه است:

1 - وزیر گفته است: "با توجه به انتقاد مردم و بسیاری از متخصصان..." ؛ این که وزیر جمله خود را به انتقاد مردم و نظرات متخصصان مستند کرده است، رویکرد ارجمندی است که امیدواریم به یک روند و رویه دائمی در وزارت آموزش و پرورش و البته سایر دستگاه ها تبدیل شود.

اگر امروز ما از در همه عرصه ها، دچار فجایع مدیریتی هستیم از همین دلیل ساده نشأت می گیرد که به خواست مردم و نظرات متخصصان وقعی نهاده نمی شود.

2 - این که وزیر جدید آموزش و پرورش در همین روزهای نخستی که به وزارت رسیده است، مشکل "بنیادین" حافظه محوری در نظام آموزشی را مطرح می کند نیز امیدوار کننده است و این نوید را می دهد که احتمالاً قرار است در این دوره از وزارت آموزش و پرورش، اصلاحاتی زیر بنایی انجام شود. البته باید منتظر بود و دید که آیا این سخنان هم به جمع هزاران وعده محقق نشده مسوولان می پیوندند یا جزو معدود وعده هایی می شود که در حرف متوقف نمی شوند؟


3 - اما درباره عبور از حافظه محوری به سمت آموزش "سواد زندگی" می توان چند موضوع زیر را در نظر گرفت:


3-1) در سال های اخیر، تلاش های محدودی شده است تا دانش آموزان با آنچه در زندگی بدان نیاز دارند، مانند "مهارت گفت و گو" آشنا شوند. اما نکته اینجاست که همین آموزه ها نیز به محفوظات جدیدی تبدیل شده اند که مثلاً دانش آموز باید تعریف گفت و گو را حفظ و در امتحان بنویسد!

بنابراین اگر قرار است آموزش سواد زندگی تبدیل به حجم جدیدی از محفوظات شود، همان بهتر که این تحول(!) را رقم نزنند. زندگی ازبر کردنی نیست.

3-2) برای عبور از حافظه محوری، باید نظام امتحانات را دگرگون کرد؛ بدین گونه که در سال های نخست تحصیلی، برپایی امتحان به روش کنونی کلا برچیده شود و در سال های بعد، آرام آرام و به صورت هدفمند امتحانات را وارد نظام آموزشی کرد.

به علاوه، به جای تمرکز امتحانات در یک مقطع زمانی خاص، می توان کل فعالیت دانش آموز در طول سال را ( به ویژه در سال های نخست تحصیل) ملاک ارزیابی قرار داد و در نهایت هم با نمرات توصیفی داد، مانند آنچه هم اکنون در مقطع ابتدایی مرسوم است ولی به شکلی ناقص.

3-3) حذف برخی کتاب ها نیز از لوازم عبور از حافظه محوری است. باید به جای کتاب محوری، گفت و گو محوری در مدارس باب شود. در حال حاضر، مثلاً برای ارائه درس الکتریسیته، دانش آموزان فلان صفحه از کتاب درسی را باز می کنند، معلم توضیح می دهد و سپس باید همان صفحات را حفظ کنند و امتحان دهند و بعد از امتحان نیز همه چیز را فراموش کنند.
در حالی که آموزش و پرورش می تواند سرفصل درس الکتریسیته را با توضیحات جامع، در اختیار معلم قرار دهد و معلم نیز از دانش آموزان بخواهد که درباره الکتریسیته، مطالعه، پرس و جو و سرچ کنند و هفته بعد، درباره نتایج تحقیقات شان با هم حرف بزنند.
این روشی است که هم اکنون در بسیاری از کشورها اجرا می شود و طی آن دانش آموز، هم مهارت های تحقیق را می آموزد، هم دانش می اندوزد و هم گفت و گو را یاد می گیرد.

3-4) رویکرد مهم دیگر در حذف حافظه محوری، بازی سازی آموزشی است. متخصصان تعلیم تربیت در جهان، بازی های متعددی را برای آموزش مفاهیم مختلف ابداع کرده اند. بازی، همواره مطلوب کودکان و نوجوانان است و بسیاری از مفاهیم زندگی را می توان در قالب بازی های مختلف به آنها آموخت.

3-5) آموزش و پرورش باید واحد فیلمسازی و انیمشین سازی اش را برای آموزش برخی مفاهیم زندگی فعال کند و از تولید کنندگان محتواهای مفید تصویری برای دانش آموزان حمایت کند. تجهیز مدارس به وسایل کمک اموزشی نیز الزامی است تعریف شده.

3-6) باید ساعت هایی در برنامه درسی مدارس گنجانده شود و دانش آموزان در آن ساعت درباره محتوای کتاب های غیردرسی که خوانده اند با یکدیگر گفت و گو کنند. موضوعات کتاب ها نیز باید کاملاً آزاد و بر اساس علایق دانش آموز باشد. معلم می تواند در معرفی و تهیه کتاب ها کمک شان کند و مسیر بحث را هدایت نماید.

3-7) به صنوف مختلف باید اجازه داده شود با تأسیس مدارسی وارد آموزش های رسمی آموزش و پرورش شوند و به طور مشخص در مقطع دوم دبیرستان، بر اساس نیاز های واقعی جامعه به دانش آموزان آموزش های کاربردی بدهند.

3-8) یکی از خطاهای فاحش نظام آموزشی، بسنده کردن به آموزش در چهار دیواری مدرسه است؛ حال آن که زندگی در بیرون از دیوارهای مدرسه نیز جریان دارد. باید بخشی از آموزش ها به بیرون از مدرسه منتقل شود؛ از جنگل و کوه و کویر گرفته تا بناهای تاریخی و اماکن اداری و کارخانه های صنعتی و بازار و ... . هر دانش آموز باید در طول مدت تحصیل خود، دستکم شهر خود را در قالب فعالیت های آموزشی بگردد و اگر میسر بود، نقاط فراتر را.

3-9) بخشی از آموزش ها را باید به استان ها موکول کرد تا بر اساس فرهنگ بومی خود، آنچه برای زندگی در آن منطقه لازم است را به کودکان و نوجوانان یاد دهند.

3-10) تألیف کتب درسی کار زمان بری است و تغییر آنها نیز پروسه خاص خود را دارد. این در حالی است که سرعت تحولات و اتفاقات روز ایجاب می کند متولیان تعلیم و تربیت، ارتباط سریع تری با دانش آموزان داشته باشند.
انتشار و توزیع مجله ماهانه و راه اندازی سایتی برای هر پایه تحصیلی، می تواند این ارتباط را بروز کند. این مجله و سایت باید بخشی از برنامه درسی مدارس باشد.
با این روش می توان برخی آموزش های ضروری در تاریخ های مختلف را به دانش آموزان ارائه داد. مثلاً اگر در مقطعی یک بیماری جدید دانش اموزان را تهدید کند، می توان روش های مقابله با آن را به سرعت آموزش داد، بدین گونه که آنچه در مجله و سایت آمده در ساعاتی از هفته، بین معلمان و دانش آموزان، به گفت و گو گذاشته شود.

3-11) ساز و کاری برای بررسی نیازهای آموزشی امروز و آینده کودکان و نوجوانان تدارک شود. به عنوان مثال، یکی از مهم ترین نیازهایی که دانش آموزان امروزی از همان دوره ابتدایی دارند، دانش رایانه است که فکری جدی برای آن نشده است؛ همچنین است نیازهای دیگری مانند روش برنامه ریزی، قدرت حل مسأله، روش تحقیق، دانش تغذیه، برقراری ارتباطات اجتماعی، مدیریت مالی، اراده نه گفتن و ... .

3-12) لازمه اجرای موفق طرح عبور از حافظه محوری به زندگی محوری در مدارس نیز، تربیت معلمانی است که بتوانند از عهده این مهم برآیند. لذا باید برنامه های کوتاه، میان و بلند مدت برای آموزش و ارتقای دانش معلمان صورت گیرد و هیچ معلمی بدون سپری کردن این دوره ها و حضور در دوره های اموزشی ضمن خدمت و بروزرسانی مستمر دانش خود، حق حضور در فرایند تعلیم و تربیت فرزندان این کشور را نداشته باشد.

البته ممکن است گفته شود که هم اکنون بسیاری از مدارس ما امکانات اولیه ندارند و لذا نمی توان این طرح ها را اجرا کرد.
این سخن درستی است ولی نکته اینجاست که اولاً در بخش مهمی از مدارس کشور که تمکن دارند نیز تحول آموزشی صورت نگرفته و همان روش های منسوخ و قدیمی اجرا می شود. لذا می توان گام به گام این طرح ها را بر اساس توانمندی های موجود اجرا کرد.
ثانیاً کمبود امکانات، دلیل موجهی برای درجا زدن نیست؛ بلکه باید با محرومیت زدایی از مدارس را به عنوان اولویتی راهبردی در دستور کار عملی قرار داد. قطعاً اگر مردم ببینند که بعد از دهها سال، تحولی در تعلیم و تربیت فرزندان شان صورت می گیرد، به یاری آموزش و پرورش خواهند آمد.

البته این 12 پیشنهاد، تنها بخشی از کارهایی هستند که می توان برای عبور از حافظه محوری به زندگی محوری انجام داد و قطعاً با همفکری صاحبنظران راهکارهای متنوع تری را تدارک دید و بچه های ایران را نجات داد.

امید که در پایان وزارت بطحایی در آموزش و پرورش، در کارنامه او، این نمره توصیفی بیاید: "مردی که آموزش و پرورش ایران را متحول کرد" ، نه این: "او فقط وعده های خوبی می داد!
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

"قتل کودکی" در نظام آموزشی ایران

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه مارس 24, 2018 1:59 am

"قتل کودکی" در نظام آموزشی ایران


حتی عید نوروز هم که می شود دست از سر بچه بر نمی دارند و با دادن پیک نوروزی که باید صفحه به صفحه آن را پر کند به او یادآور می شوند که حق نداری از تعطیلاتت لذت کامل را ببری. گو این که کودکی کودکان ایرانی، با ورودشان به مدرسه تمام می شود.
عصر ایران؛ جعفر محمدی*- در ادامه سلسله بحث هایی که درباره آموزش و پرورش در ایران آغاز کرده ایم، امروز می خواهیم یک نکته اساسی دیگر در نقد نظام آموزشی کشورمان را ذکر می کنیم و آن، "قتل کودکی" است.

نظام آموزشی ایران از 7 سالگی کودکان رسماً پذیرای آنهاست. این سن، اوج دوران کودکی است. کودک در این دوره به شدت نیازمند تفریح، بازی، دوست یابی بین گروه همسالان، کشف و شهود و ... است.

Image

اما ما در مدارس چه می کنیم؟ به بچه هفت ساله، دستکم 5 کتاب می دهیم که باید همه آنها را بخواند و امتحان دهد.
کودک 7 ساله، باید نظم پادگانی مدرسه را رعایت کند، ساعت های متمادی در کلاس بنشیند و ساکت باشد، دقایق معدودی را به هواخوری برود ، مدام با استرس امتحان دهد و با همکلاسی هایش رقابت درسی کند چرا که هر لحظه در معرض مقایسه است و ممکن است تحقیر و حتی تنبیه شود.

طبیعی است که در چنین فضایی پادگانی و بسته ای، کودک لحظه شماری می کند که ساعات طولانی مدرسه پایان یابد و او به خانه برود.

اما زنگ آخر مدرسه، پایان رنج های تحمیلی بر کودک نیست. او در حالی مدرسه را ترک می کند که کلی "مشق" دارد که باید در خانه بنویسد. او مجبور است بخش مهمی از زمانش در خانه را به جای تعامل با اعضای خانواده و گروه دوستانش، به انجام "تکلیف" بپردازد و همواره در اضطراب و دو دلی باشد که الان برنامه مورد علاقه اش در تلویزیون را ببیند یا تمرین املا کند یا الان با همسالانش بازی کند یا تکالیف ریاضی اش را حل کند؟

حتی عید نوروز هم که می شود دست از سر بچه بر نمی دارند و با دادن پیک نوروزی که باید صفحه به صفحه آن را پر کند به او یادآور می شوند که حق نداری از تعطیلاتت لذت کامل را ببری. گو این که کودکی کودکان ایرانی، با ورودشان به مدرسه تمام می شود.

Image

همین است که وقتی آخرین امتحان خرداد ماه داده می شود، دانش آموزان، از اول ابتدایی تا پایان دبیرستان و پیش دانشگاهی، چنان خوشحال می شوند که گویا دوران محکومیت شان به سر آمده است!

اما بسیاری از کشورها و مشخصاً فنلاند به عنوان دارنده برترین سیستم آموزشی جهان، کودکان را به اسارت نمی گیرند و کودکی شان را نمی کشند.
مدارس ابتدایی برای کودکان فنلاندی و سیستم های آموزشی مشابه، محلی برای شادی، همگرایی، بروز هیجان و انرژی، علاقه مندی به محیط های آموزشی و نیز آموزش های غیر مستقیم است. مثلاً یاد می گیرند که باید به هم کمک کنند، با یکدیگر مشارکت نمایند و اندک اندک نیز تعلیمات رسمی مانند آموزش الفبا نیز به آنها ارائه می شود.

Image

ساعات آموزشی نیز بسیار کوتاه است به طوری که یک دانش آموز اول ابتدایی در فنلاند روزانه تنها سه ساعت را در مدرسه می گذراند.
نکته مهم دیگر این است سیستم های آموزشی مدرن، چیزی به نام تکلیف شب ندارند. ارائه تکلیف شب، اعتراف ضمنی به این است که آنچه در ساعات طولانی مدرسه ارائه می شود، ناکافی و ناکارآمد بوده است و الا چه نیازی هست به مشق های مشقت بار خانگی؟!

آیا وقتی کارمندان از محل کارشان بیرون می آیند، باز هم در خانه کار اداری باید انجام دهند که دانش آموزان به ویژه در مقطع ابتدایی مجبور به انجام تکالیف مدرسه در خانه باشند؟!

اصلاً یکی از علل "کتاب نخوانی" ما ایرانی ها ، همین سیستم آموزشی است که با تحمیل کتاب ها و مطالعات اجباری و بیهوده، ما را کتاب زده و کتاب گریز کرده است.

همه این عوامل، باعث می شوند که کودکان ایرانی به واسطه محکومیت در مدارس پادگانی، کودکی نکنند یا دستکم کمتر کودکی کنند و این در حالی است که به دلیل گسترش فرهنگ آپارتمان نشینی که محدودیت های متعددی را بر کودکان تحمیل می کند، مدارس باید به طور جدی تری بستری برای کودکی کودکان باشند.

تا مدارس ما پادگانی اداره می شوند و کودکان باید همانند سربازانی کوچک رفتار کنند، اوضاع همین است که است.
«جایگزینی تفریحات و بازی های شاد و هدفمند و آموزش های غیر مستقیم با سیستم مستقیم کنونی»، «کاهش ساعات حضور در مدرسه» و «حذف تکلیف شب» سه رویکردی هستند که برای تحول در دوران ابتدایی لازم است تا بر مبنای آن، سایر تحولات در نظام آموزشی شکل گیرد.

این ها، کارهای سختی نیستند و برای تحقق شان فقط یک «اراده جدی و ایران دوستانه» ، لازم است. تردید نکنید که آینده ایران ما و آینده فرزندان ما و فرزندان فرزندان ما، در گرو این اصلاحات است.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

به 7 دلیل تعطیلات زمستانی مدارس مفید است

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه مارس 31, 2018 7:52 pm

به 7 دلیل تعطیلات زمستانی مدارس مفید است


هم اکنون دانش آموزان مجبورند 6 ماه بی وقفه را قبل از عید نوروز در مدارس طی کنند که با توجه حجم سنگین درس ها در نظام آموزشی کنونی، به طور جدی خسته و فرسوده می شوند.
عصر ایران؛ جعفر محمدی* - مدارس، تعطیلات زمستانی داشته باشند یا خیر؟ این، بحث روزهای اخیر درباره آموزش و پرورش است که موافقان و مخالفان جدی نیز دارد.

به نظر می رسد مقدمه این کار باید تفویض اختیارات آموزشی به استان ها باشد که شاید بتوان آن را فدرالیسم آموزشی نامید.
ایران از مناطق و اقوام مختلفی تشکیل شده است؛ در یک زمان واحد، در جایی از کشور می توان از فرط گرما تن به دریا سپرد و در نقطه ای دیگر بر دامنه کوه ها اسکی رفت.
در جایی کودکی با زبان ترکی با معلم اش سخن می گوید و در مدرسه ای با صدها کیلومتر فاصله، گلیکی و در نقطه ای دیگر بلوچی و ... حرف می زنند.
وقتی فرهنگ ها و جغرافیاهای مختلف در کشوری وجود داشته باشد، قطعاً الزامات مختلفی نیز باید حاکم باشد.

با این حال در نظام مدرسه که فرهنگی ترین بخش هر جامعه است، تفاوت های فرهنگی به رسمیت شناخته نشده است و دانش آموز ترکمن همان درس ها را می خواند که دانش آموز لرستانی؛ هم محتواها یکی است، هم نحوه،سیستم و زمان بندی ارائه.

Image

بنابر این یکی از اولویت های نظام آموزشی در مدرسه، این است که بر اساس مناطق جغرافیایی و فرهنگی، استقلال عمل در "قالب و محتوای آموزشی" به مناطق داده شود.
در همین چارچوب می توان تصمیم گیری راجع به تعطیلات مدارس را نیز به استان ها سپرد. شاید در این تصمیم گیری، استانی گرمسیری مانند بوشهر مایل به تعطیلات زمستانی در ازای شروع کلاس ها از شهریور نباشد ولی در آذربایجان، ترجیح دهند که در فصل سرما یک ماه مدارس را تعطیل و در عوض مدارس را یک ماه زودتر آغاز کنند.

اما اگر بخواهند قبل از فدرالیسم آموزشی در این باره تصمیم بگیرند، باید گفت که فواید این طرح بر مضرات احتمالی آن می چربد (البته آغاز به کار مدارس در شهریور در مناطق گرمسیری نیازمند بررسی است و نهایتاً می توان این مناطق را مستثنی کرد):

1 - تعطیلات تابستانی طولانی و کسالت بار است؛ با انتقال بخشی از این تعطیلات به زمستان، مشکل کشدار بودن تعطیلات تابستانی، حل می شود.
2 - در شهرهایی که آلودگی هوا در اواخر پاییز و اوایل زمستان تشدید می شود، با تعطیلات یک ماهه مدارس، حجم ترافیک و به تبع آن آلودگی هوا به طرز محسوسی کاهش می یابد.
3 - مناطق گرمسیری کشور که در تابستان کمتر پذیرای مسافر هستند، از نظر گردشگری رونق می گیرند و چرخ اقتصادشان می چرخد.
4 - دانش آموزان در میان سال تحصیلی، دو بار فرصت تنفس و تجدید قوا پیدا می کنند: تعطیلات زمستانی و عید نوروز.
یاد آور می شوم که در صورت اجرای این طرح، مدارس از ابتدای شهریور آغاز به کار می کنند و تا پایان اسفند ادامه می یابند و لذا ایجاد فرصت تنفس در یک بازه زمانی 7 ماهه برای کودکان و نوجوانان، منطقی است.
هم اکنون دانش آموزان مجبورند 6 ماه بی وقفه را قبل از عید نوروز در مدارس طی کنند که با توجه حجم سنگین درس ها در نظام آموزشی کنونی، به طور جدی خسته و فرسوده می شوند.
5 - فرصت لمس بیشتر و جدی تر زمستان و زیبایی های آن توسط کودکان و نوجوانان،با تعطیلات زمستانی بهتر از وضعیت کنونی میسر می شود.

6 - با توجه به این که بیماری هایی مانند سرماخوردگی و آنفلوآنزا در فصل سرما و در مدارس - به ویژه ابتدایی - به طرز قابل ملاحظه ای شیوع پیدا می کند و از دانش آموزان به همدیگر منتقل می شود، تعطیلی یک ماهه مدارس در زمستان، می تواند به سلامت دانش اموزان هم کمک کند.

7 - با ایجاد تعطیلات زمستانی، می توان در درس ها نیز تغییراتی ایجاد کرد تا وقفه ایجاد شده، آسیبی به روند آموزشی نزند. مثلاً می توان درس تاریخ را قبل از تعطیلات خواند و تمام کرد و امتحان داد و علوم را بعد از آن. یکی از فواید این تغییر درسی، سبک شدن کیف مدرسه خواهد بود.

شاید گفته شود که در ترم نخست که دانش آموزان تاریخ می خوانند وبعد از تعطیلات علوم، تکلیف معلمان علوم در ترم اول چیست؟ راه حل ساده است: مانند دانشگاه ها بخشی از دانش آموزان ابتدا تاریخ می خوانند و سپس علوم و بخشی دیگر ابتدا علوم و سپس تاریخ. درباره بقیه درس ها هم به همین شکل.
مهم این است که این تحول مثبت در آموزش و پرورش اتفاق بیفتد؛ اگر اراده ای برای تحول باشد، حتماً می توان اشکالات را نیز برطرف کرد یا به حداقل رساند و الّا ادامه روند کنونی و هر گونه تحولی را به بهانه وجود برخی اشکالات و انتقادات کنار نهادن، دردی را دوا نخواهد کرد و زخم های نظام آموزشی همچنان عمیق تر و عفونی تر خواهند شد.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

تنها راه اصلاح ایران در 30سال آینده؛ اصلاح خشت اول در 6سال ن

پستتوسط najm134 » دوشنبه آپريل 23, 2018 6:54 am


تنها راه اصلاح ایران در 30 سال آینده؛ اصلاح خشت اول در 6 سال نخست زندگی


عصر ایران - مدت هاست که به نتیجه رسیده ام کار اصلاح کشور، هیچ ربط بنیادینی به برنامه های 5 ساله و افق 1404 و سر کار آمدن این جناح و آن جناح و قیمت نفت و حتی اصلاح قوانین و اجرای خوب آنها و بالا رفتن ارزش پول ملی و نظایر این ها ندارد؛ بله! هر کدام از این ها می تواند حال کشور را بهبود نسبی دهد یا بدتر کند ولی کار را از بن، اصلاح نمی کند.
بر این باورم که اگر ایران را دوست داریم و دلمان می خواهد این کشور، سری بین سرها داشته باشد و نامش برای شهروندانش باعث سربلندی شود، باید از کوتاه مدت دل برید و دستکم به اصلاح بنیادین اوضاع عمومی کشور در 30 سال بعد امید بست، آن هم اگر از همین امروز، برنامه ریزی و عمل آغاز شود و الّا 30 سال های زیادی - که هر کدام شان معرف یک نسل هستند - می آیند و می روند و حال ایران هم روز به روز بدتر می شود.

Image

اما کدام برنامه ریزی و کدام عمل؟ پاسخ را در برنامه ریزی تربیتی بر روی نوزادان، نوباوگان و کودکان می بینم و حتی در برنامه ریزی تربیتی برای فرزندانی که در دوران جنینی به سر می برند.
آنچه می گویم، مبنای علمی دارد که اگر خود را با آن وفق دهیم، به کام دل می رساندمان و اگر بخواهیم در کتابها محصورش کنیم و بدان بی اعتنا باشیم، مضمحل می شویم، بی هیچ تعارفی!
لب مطلب این است: بخش عمده بافت اصلی شخصیت انسان در 6 سال اول زندگی شکل می گیرد که در منابع مختلف علمی، تا 90 درصد هم ذکر شده است.

اما سیستم آموزشی ما چه می کند؟ اولاً که تا 6 سالگی که اصلاً کاری نمی کند و همه چیز به آزمون و خطای پدر و مادرها و حداکثر مربیان مهدهای کودک سپرده می شود و ثانیاً بعد از رسیدن کودکان به سن مدرسه هم که فاجعه اصلی را رقم می زند و با ندانم کاری سیستماتیک و نهادینه شده، آتش به جان نسل جدید می افکند.
در این نوشتار اما به دوران قبل از مدرسه می پردازم.

وقتی مدیریت کشور، اساساً برنامه ای برای کودکان زیر 6 سال ندارد، حتی به فرض وجود بهترین سیستم آموزشی در مدارس (که البته نداریم) ، کودک در حالی وارد سیستم آموزشی رسمی می شود که بخش عمده ساختار شخصیتی اش شکل گرفته است و چون این شکل گیری در محیط ناآگاهی عمومی والدین و جامعه بوده، اغلب کودکان، قبل از ورود به مدرسه، زخم خورده هستند.
در این یادداشت نمی خواهم وارد جزئیات بحث علمی مربوط به این موضوع شوم اما برای جا افتادن مطلب، به بخشی از مراحل هشتگانه رشد "اریک اریکسون" اشاره می کنم.

طبق نظریه روانی - اجتماعی این روان شناس بزرگ، تا قبل از 6 سالگی، چندین ویژگی بنیادی در کودک شکل می گیرد. مثلاً در یک سال اول زندگی، موضوع "اعتماد" در کودک تعیین تکلیف می شود. یعنی مجموعه رفتارهایی که با کودک از بدو تولد تا یک سالگی می شود، او را فردی با اعتماد (به خود و جهان) بار می آورد یا از او فردی فاقد قدرت اعتماد می سازد.

از یک سالگی تا سه سالگی، دوران شکل گیری قدرت اراده و خودگردانی فرد است که اگر والدین و مربیان کودک، رفتار اصولی با او نداشته باشند، این وجه از ویژگی انسانی او زخم می خورد.
از سه تا 5 و 6 سالگی هم سال های حساس شکل گیری یا زخم خوردن قدرت ابتکار و خلاقیت فرد است که البته با ناآگاهی عمومی موجود در جامعه، مشخص است که چه بر سر اکثر کودکان ایرانی می آید.
Image

به صرف باذبادك رنگي هواكردن و يا جشن تولد غربي و كلاه بوقي سر گذاشتن و شمع روي كيك فوت كردن نه استعدادي شكوفا مي شود و نه خلاقيت و هوشمندي ببار مي آورد فقط تقليدكوركورانه از عادت غربي كرده ايم


اگر ساختار شخصیتی انسان ها را به یک ساختمان تشبیه کنیم، می توانیم بگوییم که در 6 سال نخست زندگی، اسکلت بندی آن صورت می گیرد و بعد از آن، تنها می توان در چارچوب اسکلت اصلی کار کرد.
حال به جامعه خودمان بر می گردیم؛ کوچک ترین برنامه و حتی دغدغه ای در میان تصمیم گیران برای مدیریت فرایند شکل گیری شخصیت کودکان قبل از 6 سال وجود ندارد و نظام آموزشی وقتی از راه می رسد که بخش عمده زیرساخت های شخصیتی اش شکل گرفته است. برای داشتن ایرانی بهتر در 30 سال آینده، باید فکری جدی برای کودکان زیر 6 سال کرد و در عین حال، نظام آموزشی مدارس را متحول کرد.

باید در اندیشه ایجاد یک ساختار کارآمد برای آموزش والدین بود. این کار شدنی است کما این که هم اکنون تمام نوزادان و کودکان در سال های اول زندگی، تحت حمایت شبکه بهداشت هستند و رشد فیزیکی آنها دقیقاً مورد پایش قرار می گیرد.

شاید در گام اول و فوری، بتوان از طریق همین شبکه ها، آموزش های لازم را والدین داد تا یاد بگیرند که با نوزاد و کودک خود چگونه رفتار کنند؛ اگر یک مادر بداند که مثلاً شیر دادن به فرزندش تنها یک عمل برای سیر کردن فیزیولوژیک او نیست بلکه نحوه شیردهی اش، می تواند آثار روانی مثبت و منفی متعددی داشته باشد، حتماً رفتار اصولی تری در این باره خواهد داشت.

همچنین، باید سیستم مهد کودک ها را از این بی برنامگی خانمانسوز کنونی خارج کرد. نباید اجازه داد هر فردی صرفاً برای رفع بیکاری اش ، مربی مهد کودک شود و سرنوشت فرزندان جامعه را به دست گیرد. باید هم تعداد مهد کودک ها را زیاد کرد و هم نیروی انسانی متخصص که بلد باشند با کودکان چگونه رفتار کنند، تربیت کرد.
بی دلیل نیست که در برخی کشورهای حوزه اسکاندیناوی، اصرار ویژه ای می شود که کودکان حتماً به مهدهای کودک فرستاده شوند زیرا مهدها، "بخشی از نظام آموزشی" هستند که در آن، مربیان متخصصی حضور دارند که حتی نوع حرف زدن یا نوع بازی هایشان با کودکان، از پیش طراحی شده است. این در حالی است که در ایران، مهدها عمدتاً به این دلیل انتخاب می شوند که در ساعات کاری والدین، از کودکان مراقبت کنند، نه این که آنها را با اصول روان شناسی رشد، پرورش دهند.


با جدی گرفتن پرورش علمی کودکان از تولد تا دبستان و نیز تحول تربیت محور نظام آموزشی می توان امیدوار بود که 30 سال دیگر، جامعه ای رو به بهبود داشته باشیم و الّا با تداوم نسل هایی که نه بر اساس اصول علمی که بر اساس آزمون و خطا و باورهای غلط رشد می یابند ، نمی توان جامعه متشکل از آنان را بالنده و رو به رشد خواند.

خشت اول گر نهد معمار کج = تا ثریا می رود دیوار کج

دانایی در مسیر کودکی
عصر ایران؛ روح الله صالحی- سنکای رومی می گوید: ملّتی که نداند به کدام سمت بادبان ها را افراشته نماید هیچ بادی موافق نیست.
چه کسی است که نداد افراشتن بادبان به تنهایی چه آموزش سخت و جان فرسای نیاز دارد،
آموختنی که می بایست از کودکی شروع شود. آموزش جدول ضرب یا دانستن حرکت وضعی زمین به تنهایی کفاف نمی دهد. این که بدانیم کودک ،چه گونه و چه طور بیاموزد تا تحلیل کند،
پله نخست ورود به جهان مدرنی است بر پایه شعار توانا بود هرکه دانا بود استوار شده است.

دانایی، معلوماتدان بودن نیست که همه چیز را همگان دانند
و البته موتور های جستجوی اینترنت،
اما اینکه پازل این دانستن چه طور کنار هم قرار بگیرند تا زیبایی و شکوهی اتفاق بیفتد که ابزهر تمدن نوین را می سازد.
در نظام تربیتی ما هیچ تاکتیک جذاب و پویایی برای دست یابی به این فرّ و شکوه نداریم و این خلاء مختص پنجاه یا صد سال اخیر است
در این بین سهم ادبیات کودک تقریبا صفر است و بجز لالایی ها و متل ها هیچ ابزار دیالتیک برای مجهز کردن کودکان به دانایی وجود نداشته است.
به عنوان مثال اكر پینوکیو یا مسافر کوچولو را مورد مطالعه قرار دهیم به نوع بهره مندی آدم بزرگ ها از قصه برای پرورش کودکانشان پی خواهیم برد.

پینوکیو، پسرک چوبی قصه، براساس آموزه های دینی مسیحیان نوشته و ساخته شده است و جای ثابتی در نوستالژی چند نسل از ایرانی دارد.
پدر ژپتویی که نماد مسیح است و می خواهد پسرک چوبی بدون روح را در مسیر دانش و دانایی آدم کند و دروغ را ابزاری برای کنترل اول قرار داده که در صورت ارتکاب آن دماغش بزرگ شود و بعد با فریب و گمراهی به خریّت می رسد و در پشیمانی و دل تنگی برای پدر ژپتو به پسری با روح و بعد انسانی تبدیل می شود.

این ندانستن ها در حوزه نشر امروز ما هم چنان با رنگ و لعاب بیشتری در جریان است و بدون این که بدانیم تنها راه آشتی و نهادینه کردن جریان مطالعه باید ادبیات کهن و آموزه های اخلاقی با آداپته شدن و به روز در اختیار کودکان قرار بگیرد تا کشتی و بادبان بی هماورد به گل ننشیند.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

34 درصد آمریکایی ها نمی دانند زمین گرد است

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه مه 16, 2018 1:53 pm

نتایج باور نکردنی یک نظرسنجی :34 درصد آمریکایی ها نمی دانند زمین گرد است
پارادوکس فقر دانش در جهان تکنولوژیک


نتایج نظر سنجی انجام شده توسط موسسه YouGov نشان می دهد که اغلب جوانان ایالات متحده اطلاعاتی بسیار ابتدایی و اندک در خصوص جهان، دانش و فناوری دارند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :


Image

به گزارش سرویس آی تی انتخاب به نقل از سی نت، نتایج یک نظرسنجی در ایالات متحده نشان داد تعداد زیادی از نسل جوان این کشور اطلاعاتی حداقلی در خصوص علوم زمین شناسی ، فناوری و نجوم دارند و حتی ساده ترین مسائل را با دیده ای تردید آمیز می نگرند.

شاید در جهان تکنولوژیک امروز بسیار باورنکردنی به نظر برسد که برخی اطلاعات ساده مثل کروی بودن زمین را ندانیم ، اما نتایج یک نظر سنجی بر عکس این موضوع را ثابت می کند.
بر اساس این پژوهش 8.215 بزرگسالان آمریکایی اطلاعاتی در خصوص کروی بودن زمین ندارند . تنها 84 درصد از آمریکایی ها اعتقاد دارند که زمین مدور است و در مورد این موضوع تردیدی ندارند . اما این اعداد به افراد بالای 25 سال مرتبط است .

وضعیت در خصوص نسل جدید بسیار خطرناک تر و شگفت انگیز تر است ، چرا که فقط 66 درصد از قشر 18 تا 24 ساله ها می دانند که جهان مدور است. این بدین معناست که 34 درصد از جوان ها در این زمینه شک دارند.

اگر در پاسخ های آزمودنی ها کمی دقیق تر شویم متوجه می شویم که 16 درصد از این 34 درصد ، گزینه "شک دارم که زمین گرد است " را انتخاب مرده اند و بقیه نیز اعلام کرده اند "زمین مسطح "است .

مدیر پژوهشی این پروژه می گوید : " ما روش های قدرتمندی برای شناسایی هرگونه تناقض یا اشتباه در پاسخ ها داریم."
اگراز شنیدن نتایج این پژوهش شگفت زده شده اید بد نیست از خود بپرسید زمین به دور خورشید می گردد یا خورشید به دور زمین . این همان سوالی است که رضا رشید پور از یکی از ستاره های هنری ما پرسید و در کمال تعجب پاسخ اشتباه دریافت کرد .
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

۱۰ واقعیت که باید درباره نظام آموزشی آمریکا بدانید

پستتوسط najm134 » سه شنبه مه 29, 2018 11:02 am


۱۰ واقعیت که باید درباره نظام آموزشی آمریکا بدانید


Image
نظام آموزشی آمریکا امروزه دیگر کارایی لازم را ندارد به گونه‌ای که کارشناسان معتقدند این کشور نیاز به یک انقلاب اساسی در حوزه آموزش دارد.
سرویس جهان مشرق- آموزش‌وپرورش و به‌طورکلی نظام آموزشی در جهان کنونی ما یکی از اصلی‌ترین موضوعاتی است که در همه حال باید توجه ویژه بدان نشان داد و دلیل آن‌هم به‌طور روشن این است که دانش‌آموز یا دانشجو، ظرفیت و فرصتی است که در اختیار کشور قرار می‌گیرد و نیز، آینده کشور و تعیین سرنوشت آن در دستان این بخش از جامعه خواهد بود. بااین‌حال، وقتی به موانع و چالش‌هایی که در این راه وجود دارد نگاهی می‌اندازیم متوجه می‌شویم که برای فراهم نمودن زمینه برای این آینده‌سازان باید با مشکلات بسیاری دست‌وپنجه نرم کرد. مشکلات مذکور در کشورهای مختلف متفاوت است و راه‌های حل آنها نیز متفاوت است. در این گزارش قصد داریم به برخی از مهمترین مسائل نظام آموزشی ایالات‌متحده از نگاه کارشناسان مسائل آموزشی این کشور بپردازیم.

Image
نظام آموزشی آمریکا امروزه دیگر کارایی لازم را ندارد
به عقیده کارشناسان آموزش ایالات‌متحده، نظام آموزش رسمی کنونی این کشور که روزگاری و در دوره انقلاب صنعتی برای رفع نیازهای اقتصادی کشور طراحی‌شده بود، دیگر پاسخگوی نیازهای فعلی نیست. در نظر آنان، این نظام آموزشی درگیر مشکلات کوچک و بزرگ بسیاری است که دیگر نمی‌توان به برطرف کردن جزئی نقایص اکتفا کرد، بلکه باید انقلابی در آن اتفاق بیفتد. در زیر به برخی از این نقایص اشاره خواهد شد.
۱- پایین بودن روزهای درسی
از میان ۵۰ ایالت آمریکا، ۳۰ ایالت مدارس خود را ملزم به داشتن تقویم ۱۸۰ روزه در سال می‌کند، مدارس ۲ ایالت بیش از ۱۸۱ روز کلاس دارند و مابقی بین ۱۷۱ تا ۱۷۹ روزه هستند. با این حساب، میانگین روزهای تحصیلی در ایالت‌های آمریکا ۱۷۵ روز خواهد شد که این به معنای آن است که دانش آموزان در غالب ایالت‌های آمریکا، بیش از آنکه وقت خود را در مدرسه بگذرانند خارج از آن هستند. هر چند برخی بر این باورند که این نسبت به معنای فرصت دادن بیشتر به دانش آموزان برای اثربخشی بیشتر آموزش است ولی بسیاری از کارشناسان معتقدند بار مالی تقویم‌های کلاسی طولانی‌تر بر دوش دولت و ایالت‌ها منجر به کوتاه‌تر شدن روزهای درسی شده است. این در حالی است که در کشورهای کره جنوبی (۲۲۵ روز آموزشی)، ژاپن (۲۲۳ روز آموزشی)، چین (۲۲۱ روز آموزشی)، انگلیس (۱۹۰ روز آموزشی) و کانادا (۱۸۸ روز آموزشی) که از آنها به‌عنوان کشورهای پیشرفته در این زمینه یاد می‌شود تعداد روزهای تحصیلی بیشتر است.

Image

۲- درگیر نبودن والدین در آموزش کودکان به میزان کافی
این مورد شاید مهم‌ترین مانعی باشد که معلمان نمی‌توانند بر روی آن کنترل داشته باشند. زمانی که در کلاس درس سپری می‌شود به‌هیچ‌وجه برای آموزش آنچه موردنیاز همه دانش آموزان است کافی نیست. لذا آنها باید آموزش خارج از مدرسه داشته باشند. برای دانش آموزان با شرایط محروم اقتصادی و اجتماعی که غالباً سطح سواد والدینشان پایین است طبیعی است که این مسئله پیش آید اما مسئله درباره دانش آموزان سطوح بالاتر نیز روی می‌دهد. همچنین نگرانی بسیار والدین در خصوص شغل آینده فرزندانشان و عامل مالی، بر روی آنها اثر منفی گذاشته و این دانش آموزان بیشتر به مهارت‌هایی توجه نشان می‌دهند که شغل محور است و درآمد بیشتری در آینده برایشان به همراه خواهد آورد.

Image
پروفسور میچو کاک، فیزیک‌دان مشهور آمریکایی-ژاپنی و از نظریه‌پردازان بزرگ فیزیک کنونی جهان معتقد است آمریکا بدترین سیستم آموزشی علوم را دارد

۳- ناکارآمدی سرفصل‌های آموزشی در بازار کار جدید
شغل‌های موردنیاز در کسب‌وکار جدید، نیاز به مدارک دانشگاهی نداشته اما نیاز به مهارت‌هایی اساسی دارند. برخی این مهارت‌ها عبارت‌اند از منطق تصمیم‌گیری، آشنایی با وب مدرن، تکنولوژی‌های موبایل و مهارت‌های نرم‌افزاری. اگرچه این مهارت‌ها در ذهن برخی افراد ساده و پیش‌پاافتاده هستند، جالب است بدانید درصد بالایی از فارغ‌التحصیلان دبیرستانی آمریکا، حتی توانایی مناسب برای صحبت کردن در جمع یا نگارش مطلبی ساده را ندارند. درصد بسیار بالایی از فارغ‌التحصیلان آمریکایی توانایی‌های ابتدایی پاسخ دادن به یک مشتری را نیز دارا نیستند. آنها نمی‌دانند چگونه تماس یک مشتری را پاسخ دهند، به مشکلات او گوش دهند، اهمیت مشکلات را درک کرده و پس از آنالیز صحیح، راه‌حل مناسب را ارائه دهند. عموم دانش‌آموزان و دانشجویان آمریکایی، حتی برای مشاغل خدماتی ساده نیز آماده نشده‌اند. با توجه به این‌که این‌گونه شغل‌ها نیز به‌مرور در حال از بین رفتن هستند، تربیت دانش‌آموزان برای در اختیار گرفتن شغل‌های مدرن‌تر، نه‌تنها یک ضرورت اقتصادی است، بلکه اهمیتی حیاتی برای جامعه است.

Image
درصد بالایی از فارغ‌التحصیلان دبیرستانی آمریکا، حتی توانایی مناسب برای صحبت کردن در جمع یا نگارش مطلبی ساده را ندارند

۴- کلاس‌های شلوغ
هراندازه کلاس درس کوچک‌تر باشد کیفیت یادگیری بالاتر خواهد رفت. نتایج یک پژوهش توسط مرکز ملی آموزش در ایالات‌متحده بیان می‌کند که ۱۴ درصد کلاس‌های درس در این کشور، ظرفیت بیش‌ازحد مجاز دارند. درزمانی که دانش آموزان بیش از هر زمان دیگری نیازمند توجه بیشتر برای یادگیری هستند، کلاس‌های شلوغ باعث دشوارتر شدن تدریس، پایین آمدن تأثیرگذاری معلمان، عدم دستیابی به اهداف آموزشی و مشکلات بعدی در زمینه ظرفیت تحصیل پس از مدرسه خواهند شد. این مسئله به‌طور عمده به دلیل مشکلات مالی در برخی بخش‌ها و ایالت‌های آمریکا به وجود آمده است. به‌عنوان مثال، بخش فیلادلفیا هزاران کارمند خود را تعدیل کرده و مسئولان آن هشدار داده‌اند که امکان دارد برخی کلاس‌ها تا ۴۰ دانش‌آموز داشته باشند. بااین‌حال، بسیاری از بخش‌ها مقرراتی در زمینه محدود کردن ثبت‌نام ندارند.

Image
در برخی مناطق کلاس‌های درس در آمریکا با جمعیتی بسیار بیشتر از حد استاندارد برگزار می‌شود

Image

۵- سویه منفی فناوری در آموزش
باوجود توجه به فرصت‌هایی که فناوری برای دانش آموزان به همراه می‌آورد، این پدیده کار معلمان را بسیار سخت‌تر کرده است. در دنیای امروز آموزش و سرگرمی در بسیاری جهات مترادف یکدیگر شده‌اند. والدین به‌محض اینکه فرزندانشان توانایی کار با صفحه لمسی را پیدا کنند به دنبال بازی‌های آموزشی برای آنها می‌روند و این، نگهداری آنها در کلاس درس و شرایط آن را برای معلمانشان دشوار می‌کند. باوجوداینکه تقلب کردن در کلاس‌های درسی مسئله جدیدی نیست، اما استفاده از فناوری بعد جدیدی به آن داده است و دانش آموزان با استفاده از آن، آسان‌تر تقلب می‌کنند و مشکل اینجاست که تصور نمی‌کنند کار اشتباهی انجام داده باشند. مسئله تغییر خصوصیات نسل جدید آمریکایی‌ها نیز موضوع دیگری است که بیان می‌کند دانش آموزان نسل جدید دیگر مانند چند دهه قبل به دنبال بیمه، بازنشستگی نسبتاً زودهنگام و یک شغل شرافتمندانه نیستند. بلکه چیزی که آنها و نیز احتمالاً آمریکایی‌های جدید به دنبال آن هستند ثروتمند شدن به هر طریق است و در این راه اهمیتی ندارند که چه قوانینی باید زیر پا گذاشته شود و یا چندین نفر را باید خرید.
Image
با تغییر منابع مطمئن درسی، دانش‌آموزان و دانشجویان در ایالات‌متحده دیگر به حرف‌های معلمان و استادان خود اطمینان ندارند

۶- ناتوانی در هماهنگ‌سازی آموزش با تفاوت‌های فرهنگی
در حال حاضر، سطح تنوع آموزش و محتوای درسی برای اقلیت‌های نژادی در آمریکا مانند اسپانیایی‌ها و سیاه پوست‌ها بسیار پایین است. علاوه بر محتوا، آمارها می‌گویند که تا سال ۲۰۲۴، اقلیت‌های نژادی در آمریکا بیش از نیمی از جمعیت کلاس‌های درس را تشکیل خواهند داد، درحالی‌که معلمان در اقلیت با همین سرعت تا آن زمان تنها ۲۰ درصد مربیان را تشکیل خواهند داد. یعنی سرعت رشد تعداد معلمان هم‌نژاد که در یادگیری دانش آموزان تأثیر فراوانی دارند بسیار کندتر از سرعت رشد تعداد این دانش آموزان است. مشکل تنوع محتوا مختص برنامه دانش آموزان عادی نیست. به گونه‌ای که از ابتدای آموزش، دانش آموزان پیشتاز طرح‌های آموزش فردی دریافت می‌کنند اما باوجوداین ایده صحیح، غالب این برنامه‌ها در مدارس دولتی نگاهی یکنواخت و غیر جذاب دارند و این مدارس نیازمند شناسایی بهتر گونه‌های مختلف یادگیری پیشتازان هستند.

۷- ثابت ماندن بودجه آموزشی و دانشگاه‌های گران‌قیمت
باوجود رشد اقتصادی ایالات‌متحده، این حوزه همچنان در دوران رکود به سر می‌برد، بودجه مدارس (مهدکودک تا کلاس دوازدهم) سال‌هاست که ثابت مانده است. گزارشی از مرکز اولویت‌های بودجه و سیاست‌گذاری نشان می‌دهد که ۳۴ ایالت به نسبت سال‌های رکود، تأمین مالی پایین‌تری در این بخش دارند. ازآنجایی‌که ایالت‌ها مسئول ۴۴ درصد بودجه آموزشی کل در آمریکا هستند، این رقم ناامیدکننده نشان‌دهنده استمرار سیاست‌های ریاضتی در این حوزه علیرغم اقتصاد در حال رشد است.این در حالی است که تحصیل، تنها در مدارس عمومی ۱۲ ساله رایگان است و پس از آن، همه حتی کسانی که در کالج‌ها و دانشگاه‌های دولتی درس می خوانند ملزم به پرداخت هزینه تحصیل هستند.

Image
تحصیلات دانشگاهی در آمریکا کلا پولی است و حتی در دانشگاه‌های دولتی نیز باید هزینه تحصیل پرداخت شود.

۸- استفاده از روش‌های آموزش قدیمی به وسیله معلمان
کلاس‌های امروزی در ایالات‌متحده مملو از دانش‌آموزان پیچیده‌ای است که تجربه‌های بسیار بیشتری نسبت به گذشتگان خود از جهان دارند. به‌عنوان‌مثال، دسترسی سریع کودکان به دنیایی که بیرون از محیط زندگی آنها در جریان است باعث می‌شود آنها دیگر کودکان ساده دیروز نباشند و بنابراین، معلمان کار ساده‌ای پیش رو نخواهند داشت. آنها با ذهن‌هایی روبه‌رو می‌شوند که با اطلاعات و ایده‌های تصادفی پرشده‌اند، شکل گرفته‌اند و نیازمند تقویت یا احیا می‌باشند. بسیاری از دانش آموزان از اینکه کلاس‌هایشان خسته‌کننده و خشک است ناراضی‌اند و معتقدند آموزش همیشه منافاتی با سرگرمی ندارد. شاید به همین دلیل است که دانش آموزان دیگر به معلمان و والدین خود به‌عنوان منبعی مطمئن نگاه نمی‌کنند و وقتی سؤالی از آنها می‌پرسند در اینترنت به دنبال آن می‌گردند تا به پاسخی که شنیده‌اند اطمینان یابند. مسئله دیگر، ضعف نوآوری در آموزش معلمان است؛ بدین معنا که اگر دانش آموزان در حال تغییر هستند، معلمان نیز باید تغییر کنند. به‌طور خاص، آموزش دولتی در آمریکا نیازمند معلمانی است که بهتر پاسخگوی نیاز دانش آموزان خاص باشند، ضرورت نقش یادگیری از راه دور را دریابند و خواهان تغییر در کلاس درس باشند. چالش دیگر، چالش سودمندی همزمان معلمان رسمی برای معلم و دانش‌آموز است. یکی از مشکلاتی که معلمان رسمی به وجود می‌آورند، عملکرد ضعیف آنان است که باعث زیان دیدن دانش‌آموز می‌شود. از سوی دیگر، اتحادیه‌های معلمان معتقدند باوجود تغییرات مستمر آموزشی ازجمله سیستم‌های ارزشیابی، قانون معلم رسمی لازم است تا از معلمان خوبی که ممکن است غیرمنصفانه برکنار شوند محافظت کنیم. بنا بر آمارها، از هر ۴ نفری که از دبیرستان فارغ‌التحصیل می‌شوند تنها یک نفر برای کلاس‌های انگلیسی، ریاضیات، علوم و خواندن آمادگی کافی دارد.


Image

۹- ضعف جایگاه اجتماعی معلمان

بنا بر پژوهش‌های صورت گرفته، میزان علاقه‌مندی آمریکایی‌ها به آموزش در حال کاهش است. ۳ اولویت کشور به ترتیب اقتصاد، ایجاد اشتغال و تروریسم هستند و باوجوداینکه کیفیت آموزش می‌تواند با این مسائل عمده در ارتباط مستقیم و یا حتی به هم وابسته باشند، همچنان آموزش در اولویت قرار ندارد. «استیون پاین»، از پژوهشگران حوزه آموزش در آمریکا با در نظر داشتن مشکل اصلی ایالات‌متحده معتقد است نادیده گرفتن شأن معلمان دشمن درجه‌یک آموزش است. در سال ۲۰۱۵، حقوق هفتگی معلمان مدارس دولتی ۱۷ درصد کمتر از کارمندان قابل‌مقایسه دیگر بود، درحالی‌که این رقم در ۱۹۹۴، ۱.۸ درصد ثبت شده است. این سقوط بیشتر از آنکه درباره معلمان تازه‌وارد باشد، مختص معلمان باتجربه بوده است.

Image
نشان طرح «هیچ کودکی نباید عقب بماند» (NCLB) که از سوی منتقدان با عنوان «هیچ کودک سفیدی نباید عقب بماند» از آن یاد می‌شود.

۱۰- سایه شوم نژادپرستی بر آموزش
عوامل فراوانی در بی عدالتی‌های آموزشی در ایالات‌متحده میان سفیدپوستان و دیگر نژادها از جمله سیاه‌پوستان، اسپانیایی‌ها، بومیان آمریکایی و آسیایی‌-آمریکایی‌ها دخیل‌اند که ثروت کمتر، سطح بهداشت پایین‌تر، سطح آموزش کمتر والدین، درگیری بیشتر با سیستم قضایی و شرایط بسیاری ازاین‌دست سبب می‌شود همواره سفیدپوست‌ها در آمریکا شرایط بهتری داشته باشند و فرصت‌هایی که برای آنان فراهم می‌شود برای نژاد سیاه و لاتین تبارها مهیا نشود. به‌طورکلی، انتظارات آموزشی از دانش آموزان سیاه‌پوست کمتر است و همین مسئله خود باعث پایین آمدن انتظارات دانش آموزان و دانشجویان، از بین رفتن نگرش مثبت به آموزش، فرصت‌های کمتر یادگیری خارج از مدرسه و نیز ارتباط کمتر والدین و فرزندان در موضوع مدرسه شده است. کودکان سیاه‌پوست توانایی کمتری در توسعه مهارت‌های واژگانی، بیانی، انطباقی، ریاضی، دانش رنگ‌ها، اشکال و ... به نسبت کودکان سفیدپوست دارند. تعداد مردودی‌های دانش آموزان سیاه‌پوست به‌طور میانگین معمولاً حدود ۳ برابر مردودی‌های دانش آموزان سفیدپوست است. هرگاه درباره ترک تحصیل دانش آموزان صحبت می‌شود، عمدتاً تمرکز بر روی مسائل مالی است. آمارها نشان می‌دهد ۳۸ درصد کسانی که ترک تحصیل می‌کنند زیرخط فقر قرار دارند که اکثریت این افراد از جامعه سیاه‌پوستان آمریکا هستند. همچنین بیش از نیمی از مردان سیاه‌پوستی که در دبیرستان‌های شهری شرکت می‌کنند دیپلم نمی‌گیرند. از میان این ریزش‌ها، حدود ۶۰ درصد به زندان می‌روند.

Image
نژادپرستی همچنان در نظام آموزشی آمریکا مانع از پیشرفت بخش زیادی از سیاهان در این کشور می‌شود

نتیجه‌گیری :
آنچه در موارد فوق بدان پرداخته شد، اشاره مختصری به ضعف‌های موجود در نظام آموزشی ایالات‌متحده بود. برخی از این ضعف‌ها مانند نابرابری و مسئله عدالت آموزشی میان اقشار مختلف مردم به‌ویژه سیاه‌پوستان و سفیدپوستان در آمریکا ریشه ساختاری دارند و برای حل آن باید عوامل بسیاری را تغییر داد و برخی از آنها نیز سطحی‌تر ولی همچنان هزینه‌بر هستند. برخی از این عوامل نیز به یکدیگر وابسته هستند که برای نمونه می‌توان به تبعیض آموزشی اشاره کرد که خود با عامل درگیر نبودن والدین با آموزش فرزندانشان در ارتباط است. آنچه به دلایل روشن در بالا بدان اشاره نشد ولی یکی از معضلات نظام آموزشی مدرن ایالات‌متحده می‌باشد تضادی است که میان باورهای مذهبی، سنتی و اخلاقی دانش‌آموزان با آنچه در کتاب‌های درسی خود مشاهده می‌کنند وجود دارد. یکی از شواهد موجود در این‌باره، انگیزه‌های والدینی است که زمینه‌های تحصیل دانش‌آموزان خود را در خانه فراهم می کنند. برای مثال در سال ۲۰۱۵، این مسئله در خصوص ۴۶.۹ درصد خانواده‌های آفریقایی- آمریکایی در درجه اول «آموزش مذهبی و اخلاقی دلخواه به کودک خود» بوده است که البته افزایش معناداری به نسبت سال‌های قبل‌تر نشان می‌دهد. نهاد آموزش به‌عنوان مهم‌ترین و برترین نهاد یک نظام جدید مانند آمریکا با بحران‌هایی جدی در این زمینه مواجه است که پرداختن به آن در این مقال نمی‌گنجد. نکته دیگر اینکه نقاط فوق، تنها نقاط ضعف نظام آموزشی این کشور نیستند و پژوهشگران با کنکاش و مطالعه بیشتر می‌توانند به ابعاد و عمق نقایص نظام آموزشی آن پی ببرند.

منابع:
https://www.forbes.com/sites/courtneywilliams/۲۰۱۷/۰۸/۱۵/the-disconnect-between-education-and-entrepreneurship/amp
http://www.theedadvocate.org/۱۰-reasons-the-u-s-education-system-is-failing
http://www.theedadvocate.org/۳-issues-that-are-hurting-the-american-educational-system
https://www.zoomit.ir/۲۰۱۷/۸/۱۷/۱۹۰۶۵۹/disconnect-between-education-and-entrepreneurship
http://www.occupyharvard.net/u-s-education-system
https://www.dosomething.org/us/facts/۱۱-facts-about-education-america
http://www.collegiatetimes.com/opinion/ ... e/article_۹۵۱a۵۸۸۸-۹۷ce-۵۳۵۶-۹e۵۶-۹f۱da۷fd۴۰۷۳.html
https://www.usnews.com/news/blogs/data-mine/۲۰۱۵/۰۱/۲۸/us-education-still-separate-and-unequal
https://www.jstor.org/stable/۴۱۳۴۱۱۱۳?seq=۱#page_scan_tab_contents
http://yon.ir/XzBjb
https://www.theatlantic.com/education/archive/۲۰۱۶/۰۶/everything-in-american-education-is-broken/۴۸۸۱۸۹
http://theweek.com:۸۰/articles/۶۲۵۱۵۶/stunning-lack-diversity-americas-school-teachers
http://www.articlemyriad.com/problems-w ... nal-system
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

برخی مراکز آموزش عالی به دلیل کاهش داوطلبان خالی شده اند

پستتوسط najm134 » دوشنبه ژوئن 04, 2018 10:39 pm


برخی مراکز آموزش عالی به دلیل کاهش داوطلبان خالی شده اند


Image
وزیر علوم گفت: در شرایط فعلی با افت تعداد داوطلبان ورود به دانشگاه ها، شاهد خالی شدن برخی از مراکز آموزش عالی پراکنده در سطح کشور به ویژه شهرستان های کوچک هستیم.
به گزارش شفقنا به نقل از مهر، دکتر منصور غلامی وزیر علوم تحقیقات و فناوری در برنامه نشست هم اندیشی وزیر علوم و مدیران ستادی که صبح امروز در سالن اجتماعات وزارت علوم در حال برگزاری است با تبریک سال نو گفت: وظیفه ما در این شرایط این است که بتوانیم در راه تحقق آرمان های آموزش عالی کشور تا جایی که مقدورات اجازه می دهد، تلاش کنیم.
وی ادامه داد: بدون هم اندیشی و شنیدن نظرات صاحبان اندیشه این کار اجرایی نشده و به خوبی پیش نمی رود، برای همین این برنامه امروز برگزار شد و این برنامه به صورت مستمر خواهد بود و ما حتما در طول اجرای برنامه های پیش روی وزارت علوم از نظرات صاحبنظران آموزش عالی بهره مند خواهیم شد.
وزیر علوم تصریح کرد: آموزش عالی کشور در شرایط خاصی قرار دارد و نیاز به برنامه ریزی و اجرای برنامه های مهمی است تا ما در شرایط خاص بتوانیم از دستاوردهای آموزش عالی بهره مند شده و جهت حرکتمان را طوری تنظیم کنیم که در روزها و سال های آینده علاوه بر حفظ دستاوردها، روند رو به رشد و موفقی را داشته باشیم.
غلامی ادامه داد: یکی از مهمترین مباحث آموزش عالی بحث ساماندهی آن است، چرا که در گذشته کمیت گرایی بر آموزش عالی غلبه یافته و توسعه یافته است و مراکز آموزش عالی ایجاد شده که بعضا حتی در زمان تشکیل شدن فاقد برنامه راهبردی بوده است. این مراکز بیشتر به دلیل افزایش داوطلبان آموزش عالی ایجاد شده بود که در شرایط فعلی که با افت تعداد داوطلبان ورود به دانشگاه مواجه هستیم، نیاز به ساماندهی این مراکز است و ما بعضا شاهد خالی شدن برخی از این مراکز آموزش عالی هستیم که بیشتر آنها در شهرستان های کوچک قرار دارند.
وی افزود: بحث دیگری که در آموزش عالی مورد توجه است، این است که ما در سال های گذشته در حوزه (كبي و ترجمه) مقالات علمی و نشریات (خارجي)، آمارهای خوب و رشد علمی خوبی داشته ایم اما نقدی که بر ما وارد شده است، بحث حضور دانشگاه ها و مراکز پژوهشی در حل مسائل و مشکلات جامعه کنونی است.
وزیر علوم خاطرنشان کرد: در حال حاضر کشور ما با چالش های بزرگی در سطح کشور مواجه است که گاهی سوال می شود چرا دانشگاه ها در این مسائل وارد نشده و یا اینکه با تاخیر وارد شده اند، از جمله این چالش ها می توان به چالش محیط زیست، اشتغال، عدم توانایی دانش آموختگان در کارآفرینی و موارد دیگر اشاره کرد.
وی ادامه داد: در شرایط فعلی علاوه بر اینکه ساختار آموزش عالی ما گرفتار مسائلی بوده و نیازمند برنامه ریزی است، در مقابل مجموعه اجرایی و کل جامعه نیز مورد سوال هستیم.
وزیر علوم گفت: آموزش عالی کشور در سال های اخیر برنامه هایی پیش رو داشته که در حوزه های مختلف در حال اجرا است که این برنامه ها نیازمند تقویت است که از جمله این برنامه ها می توان به ساماندهی مراکز آموزش عالی و ساماندهی کنکور سراسری اشاره کرد که تمام این موارد بدون نظرات و پیشنهادات اساتید پیشکسوت و کسانی که دلسوز آموزش عالی هستند، به خوبی پیش نمی رود؛ بنابراین تقاضای من این است که اساتید دانشگاه ها و صاحبنظران ما را از پیشنهادات و نظرات خود محروم نکنند.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

تنبیه به خاطر حضور بدون کروات در کلاس

پستتوسط najm134 » دوشنبه دسامبر 17, 2018 7:43 pm

تنبیه به خاطر حضور بدون کروات در کلاس


ویدئویی از تنبیه دانشجویان توسط استاد در موسسه مهندسی و تکنولوژی بخارا منتشر شده‌ است.

به گزارش اسپوتنیک به تازگی ویدئویی در اینترنت منتشر شده است که در آن یک استاد بعلت اینکه دانشجویان بدون کروات در کلاس حاضر شده‌اند به آنها سیلی میزند.
در این ویدئو دیده می‌شود که دانشجویان در کنار تخته سیاه ایستاده‌اند و استاد نزدیک آنها شده و به هرکدام از آنها سیلی میزند. استاد حتی با مشت به شکم یکی از دانشجویان میزند. استاد در حین تنبیه دانشجویان به آنها ناسزا نیز می‌گوید.
به گفته رسانه های محلی، این حادثه سال گذشته در موسسه مهندسی و تکنولوژی بخارا رخ داده است.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

Re: آلودگی آموزشی

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه ژانويه 21, 2019 10:35 pm

گفت‌وگوی «وطن امروز» با دکتر سیدمجید حسینی، استاد دانشگاه تهران به مناسبت ایام سالروز تأسیس نهضت سوادآموزی
اگر آموزش خصوصی شود فاتحه پیشرفت را باید خواند


Image

چرا در آمریکا 90 درصد آموزش دولتی است اما دولت ایران به دنبال خصوصی کردن آموزش است؟

رویکردامروز دکتر سیدمجید حسینی این روزها در زمینه مطالبه امکانات برابر آموزشی به چهره‌ای فعال تبدیل شده است. به همین مناسبت با او به گفت‌وگو نشستیم تا آسیب‌های نظام آموزشی کشور را زیر ذره‌بین ببریم.

چه ضرورتی ایجاب می‌کرد که به سمت نهضت سوادآموزی برویم؟
انقلاب 22 بهمن 57 انقلاب علیه ‌تبعیض بود. در حقیقت انقلاب 57 انقلابی بود که ایجاد شد تا فضای بی‌تبعیض برای مردم ایران ایجاد شود، یعنی همه با هم برابر باشند. این برابری یکسری مفاهیم داشت؛ برابری یک روستایی با یک شهری، برابری یک زن با یک مرد، برابری یک ترک با یک فارس، یک بچه دیپلمات با یک بچه معلم و... و ابعاد مختلف دیگری هم داشت.
یکی از ابعاد این برابری، برابری در زمینه آموزش بود. خب! می‌دانید که آموزش هم مفهوم بنیادینی است و اگر بخواهیم 2 رکن رفاه یک کشور را بشناسیم یکی آموزش و دیگری درمان است. اتفاقی که افتاد این بود که بهمن 57 فضایی ایجاد شد که در آن قرار بود آغازی باشد برای لحظاتی که افراد مختلف در حوزه‌های آموزش با هم برابر باشند. در آن زمان بر اساس آمار می‌بینیم که حجم بسیار زیادی از افراد به لحاظ آموزش برابر نبودند و ایده نهضت سوادآموزی زاییده این زمان است. اینکه عنوان آن هم نهضت است این است که حاصل آن لحظه بی‌تبعیض انقلاب است، یعنی جنبشی است برای بازگشت به لحظه بی‌تبعیض. نهضت سوادآموزی ایجاد شد تا زخم آموزش پهلوی را که یک آموزش سراسر تبعیض بود جبران کند؛ آموزشی که هر روز تبعیض‌آمیزتر شده بود و زخم بی‌عدالتی در آن توسعه پیدا کرده بود و افراد زیادی از جنوب کشور، از فقرا و محرومان نتوانسته بودند از این آموزش استفاده کنند. نهضت سوادآموزی نهضتی بود برای بازگشت به لحظه‌ای که می‌گوید همه باید برابر باشید و از امکانات آموزشی استفاده کنید و آن افرادی که از این امکانات عقب مانده‌اند، حالا باید از این امکانات استفاده کنند.
مصداق‌های این تبعیض و زخم آموزشی چه بود؟ بالاخره شاه هم ادعا می‌کرد سپاه دانش راه انداخته و آموزش را نهادینه کرده است.

شما دقت کنید که دانشگاه‌هایی که پهلوی ساخت و ما متاسفانه میراث‌دار آن هستیم در شهرهای بزرگ هستند. یعنی دانشگاه خوب پزشکی در شیراز است، دانشگاه صنعتی خوب در اصفهان است، دانشگاه معظم تهران در تهران است. اولاً مساله این است که وقتی دانشگاه‌های بزرگ مختص شهرهای بزرگ شد، آرام آرام به افراد شهرهای کوچک فهماند که اینجا جای زندگی نیست و باید به شهرهای بزرگ مهاجرت کنید، چون امکانات و توانایی آموزشی در شهرهای بزرگ است. دوم اینکه سازمان آموزشی در ماندگاری مهارت و زندگی ترکیب معمول را به هم زد. یعنی یک روستایی اگر تا حالا یک مقداری خواندن و نوشتن یاد می‌گرفت و بعد هم سراغ خرده زندگی خودش مثل کشاورزی، دامپروری یا مرغداری و... می‌رفت، حالا نظام آموزشی به سمتی رفت که می‌گفت اگر مدرک یا دیپلم نداشته باشی عقب هستی! حالا این دیپلم را باید کجا بگیری؟ در سازمان آموزشی که به صورت نابرابر در شهرهای بزرگ قرار گرفته است. پس باید مهاجرت کنی. اگر می‌خواهی از این آموزش استفاده کنی فی‌الواقع در روستاهای تربت‌جام نمی‌توانی دیپلم بگیری، باید به مشهد بروی. پدر من و عموهای من همه مجبور شدند به همین دلیل از روستای کوچکی در حوالی تربت‌جام و فریمان بروند در مشهد ادامه تحصیل بدهند، چون امکان آن درس خواندن در روستاها نبود. پس مهاجرت ایجاد می‌شد، چرا که امکان درس خواندن و دیپلم گرفتن در هیچ روستایی نبود. سازمان آموزش پهلوی سازمانی بود که فرد را به سمت شهرها می‌کشید و منطق نابرابری را تقویت می‌کرد. حاصل این موضوع چه شد؟ حاصل آن شد که افراد زیادی رویای آموزش پیدا کردند اما نتوانستند از آن استفاده کنند. افراد زیادی هم در آن آموزش شرکت کردند و آموزش برای آنها رویایی ساخت که آن رویاها محقق نشد. اصلاً انقلاب حاصل رویاهایی است که آموزش پهلوی ساخت اما آن را محقق نمی‌کرد، آموزشی که از آن حرف می‌زد، عدالتی که از آن حرف می‌زد، امکانات و رفاه و غرب‌گرایی که از آن حرف می‌زد اما در صحنه عمل به طبقات متوسط به پایین نمی‌داد، به جای آن به آنها رویا می‌داد. می‌گفت این شرایط هست اما آن رویاها را محقق نمی‌کرد.

پس پهلوی یک سیستم آموزشی ایجاد کرد که کار آن رویاسازی بود اما توانایی تحقق آن رویاها را به خاطر ناعادلانه بودن نداشت. در نتیجه وقتی انقلاب 57 اتفاق افتاد تمام تلاشش این بود که به لحظه‌ای بازگردد که این فرم آموزش ناعادلانه پهلوی را اصلاح کند و از این رو نهضت سوادآموزی ایجاد شد.

حالا با ایجاد نهضت سوادآموزی چه اتفاقی افتاد؟
تمام دهه 60 تلاش بر این بود که زخمی را که پهلوی بر گرده ملت ایجاد کرد التیام دهد. تلاش‌های زیادی شد و این نهضت تلاش کرد که یک جنبش اجتماعی را وارد نظام آموزشی کند و سواد را محور کرد. جالب است که سواد را محور کرده است، نگفته دیپلم یا لیسانس، سواد را محور آن چیزی قرار داده که باید در آن عدالت ایجاد شود. این ایده خوبی بود که به مردم می‌گفت شما سواد بیاموزید، نمی‌گوید لیسانس بگیرید. چون لیسانس درون یک نظام سرمایه‌داری قرار گرفت به نام دانشگاه آزاد. دانشگاه آزاد یک ساختار ناعادلانه سرمایه‌دارانه است اما گفت مردم سواد یاد بگیرید تا رویاهای خودتان را در قالب همین رویه و با حضور در شهر و روستای خودتان اجرا کنید.

اما چه اتفاقی افتاد؟ وقتی دهه 60 تمام شد، آرام آرام یک سیستم آموزشی ایجاد شد که روز به روز نابرابرتر می‌شد. این نابرابری‌ها به نسبت رابطه با مراکز سرمایه‌داری دائماً افراد بازمانده از تحصیل تولید می‌کرد. یعنی در تهران به عنوان مرکز سرمایه‌داری جایی بود که بهترین امکانات در آن قرار داشت، آن وقت این امکانات در سیستان و بلوچستان یا کرمان وجود نداشت، پس آنها یا مجبور بودند به تهران بیایند یا از تحصیل بازبمانند! یا به شهرهای بزرگ بروند یا ترک تحصیل کنند.

سازمان خصوصی‌سازی آموزش و اینکه 85 درصد دانشگاه‌ها پولی شدند، اینکه مدارس غیرانتفاعی محور کیفیت تحصیلی شد؛ این اتفاق‌ها افتاد که باعث شد آموزش تبدیل به کالا شود. طبیعتاً افرادی که توانایی خرید این کالا را نداشتند از تحصیل بازماندند. حالا نهضت سوادآموزی به عنوان یک ساختار بروکراتیک دیگر نمی‌توانست مقابل ساختار بزرگ آموزش‌وپرورش و آموزش عالی که دائماً بر اساس پول افراد را حذف می‌کرد، چیزی را جبران کند. الان که داریم با هم صحبت می‌کنیم 5/2 تا 3 میلیون بازمانده از تحصیل داریم که نهضت سوادآموزی به عنوان یک ساختار بروکراتیک که از شکل اولیه خود افتاده است، نمی‌تواند این افراد را به تحصیل بازگرداند. سازمان آموزش هم هر روز این افراد را بیشتر حذف می‌کند.
من دو هفته پیش سیستان و بلوچستان بودم. مدیر یک ناحیه آموزش‌وپرورش می‌گفت در این ناحیه 1100 نفر بازمانده از تحصیل داریم. یعنی دخترها و پسرهایی که در کلاس اول دبستان تحصیل نکرده‌اند و وقتی مدرسه‌ای در آن منطقه ایجاد شد 600 دختر با معدل سنی 13 سال در آن ثبت‌نام کردند.

این یعنی با کالایی کردن آموزش اتفاقی افتاد که نهضت سوادآموزی به عنوان یک جنبش حاشیه‌ای کنار آموزش‌وپرورش نمی‌تواند آن را جبران کند هر روز بازمانده از تحصیل ما بیشتر می‌شود.
توزیع آموزش به این عظمت با اداره‌ای به نام نهضت سوادآموزی اصلا تناسبی با هم ندارد. مجموعاً منابع ایران در سال در حوزه آموزش فقط در بخش آموزش عمومی تا دیپلم 66 هزار میلیاد تومان هزینه می‌شود. به نظر شما این 66 هزار میلیارد تومان چه تناسبی با بودجه نهضت سوادآموزی دارد؟ اصلا این نسبت میل به صفر دارد. پس اینجا از ساختار کارآمد یا ناکارآمد صحبت نمی‌کنیم.

این روند در دهه‌های 80 و 90 چطور طی شد؟
دهه‌های 80 و 90 شاهد تعمیق خصوصی‌سازی در آموزش کشور هستیم. اتفاقی که افتاد را ببینید! همین مدرسه‌ای که هفته گذشته در سیستان و بلوچستان سوخت، مدرسه خصوصی بود! یعنی حتی مدارس مناطق محروم ما هم در طرح‌های خصوصی‌سازی قرار گرفتند و خصوصی شدند.
دهه 90 تعمیق این وضعیت بود و به شما می‌گویم آقای رئیس‌جمهور چند هفته پیش گفتند که ما باید بار آموزش را از روی دوش دولت برداریم. این به این معناست که دولتی که در حال حاضر 55 درصد هزینه‌های آموزش کشور را می‌دهد می‌خواهد همان 55 درصد را هم ندهد!

ما با وضعیتی مواجه هستیم که بیش از نیمی از آموزش ما خصوصی است و این نیمی از آموزش باعث شده شکاف و اتفاقات غیرقابل جبرانی در فضای آموزشی ما بیفتد. 2 راه داریم؛ یا اینکه این نیمه را برگردانیم یا اینکه به گفته آقای رئیس‌جمهور آن نیم دیگر را بدهیم برود. اگر این نیم دوم را هم به بخش خصوصی بدهیم چه اتفاقی خواهد افتاد؟
اگر این اتفاق بیفتد ما با فروپاشی پیشرفت و رفاه ایران مواجه خواهیم بود. الان در آمریکای سرمایه‌داری که هیچ ادعایی برای عدالت ندارد 90 درصد هزینه‌های آموزش عمومی را دولت پرداخت می‌کند! چون آمریکایی‌ها هم می‌دانند که اگر آموزش عمومی را خصوصی کنند، کشورشان از هم می‌پاشد. ما اگر آموزش عمومی را خصوصی‌تر از این کنیم فی‌الواقع آینده پیشرفت کل کشور و جامعه را تهدید کرده‌ایم. من فکر نمی‌کنم نیروهای اجتماعی اجازه دهند این اتفاق در ایران توسط دولت‌ها رخ دهد.

این تبعیض انواع مختلفی دارد.
نمی‌خواهم وارد انواع مختلف تبعیض در آموزش شوم. من معتقدم همه این تبعیض‌ها یک ریشه دارد و آن هم سرمایه‌داری است. یعنی تمام این تبعیض‌ها مثل تبعیض جنسیتی، تبعیض اقلیتی و... اگرچه اشکال مختلفی دارد اما یک ریشه دارد که آن هم تبعیض مبتنی بر سرمایه و ثروت است. اصلاً نباید بحث را از این مسیر منحرف کرد. اگر بچه‌ها در مدارس سیستان و بلوچستان سوختند، دلیلش این است که ما تبعیض سرمایه‌ای ایجاد کردیم. 8 هزار میلیارد تومان گردش مافیای کنکور است و این سازمان سرمایه سیستان و بلوچستان را از بین می‌برد. چرا موسسات کنکور در تهران قوی هستند اما در یک منطقه دورافتاده که 25 هزار دانش‌آموز داریم کلاس کنکور که پیشکش، آب هم نداریم؟!
چون برای سازمان سرمایه صرف ندارد! پس به نظر من نباید روی جزئیات تمرکز کرد و باید به اصل و ریشه پرداخت.

به موسسات کنکور اشاره کردید؛ یعنی اگر کنکور برداشته شود بخشی از این فضای سرمایه‌داری تعدیل می‌شود؟
اگر کنکور را همین الان برداریم وضع ناعادلانه‌تر می‌شود. من می‌گویم ساختار آموزشی را طوری اصلاح کنیم که تقاضای سرمایه‌داری را از آموزش برداریم. تقاضای سرمایه‌داری چیست؟ تقاضای پزشکی است! 640 هزار نفر می‌خواهند پزشک بشوند که پولدار شوند.

چرا؟
چون ما در وزارت بهداشت برای پزشک در سال اول کاری‌اش 17 میلیون حقوق می‌دهیم. خب! هر کسی می‌خواهد آن 17 میلیون را بگیرد. تا وقتی این پول را می‌دهید نمی‌توانید به آن 640 هزار نفر بگویید پشت کنکور نباشید یا من می‌خواهم آن را بردارم. شما اول حقوق معلم را به جای یک میلیون و 200 هزار تومان تبدیل کن به 5 میلیون تومان، خود به خود تقاضا از روی کنکور پزشکی برداشته می‌شود. آن وقت است که کنکور بی‌معنا می‌شود. پس نمی‌شود فردا صبح کنکور را برداشت یا تبدیل به شرط معدل کرد، من می‌گویم کاری کنیم که تقاضای کنکور از بین برود، این تقاضا یک تقاضای پول‌محور است، این از بین برود فی‌الواقع سازمان ناعادلانه مافیای کنکور هم از بین می‌رود. اگر در این وضعیت کنکور به شرط معدل یا امتحان نهایی تبدیل شود، این مفهوم را خواهد داشت که یک بازار جدیدی برای این مافیا درست کرده‌اید.
یعنی به جای تغییر سیستم تغییر تقاضا ایجاد کنیم.

بله! بالاخره الان 80 هرار میلیارد تومان تقاضای کتاب تست است. چرا؟ چون الان همه می‌خواهند پزشکی قبول شوند. حالا اگر این تقاضا نباشد، طبیعتاً این کتاب‌ها هم فروش نمی‌رود.
این مافیای کنکوری که شما اشاره کردید، گردش مالی بالایی هم دارد اما آنچه در ظاهر بیان می‌شود این است که یکی از مهم‌ترین ارگان‌های این مافیا یک موسسه وقفی است و هزینه‌های مختلفی انجام می‌دهد، دیگری هم که به نوع دیگری تبلیغ می‌کند؛ این را چطور ارزیابی می‌کنید؟
روشن است؛ ما سازمان سرمایه ایجاد کرده‌ایم که خودش باعث فقر و تبعیض شده و افراد زیادی را از تحصیل محروم کرده و برای افرادی که خودش باعث محروم شدن‌شان از تحصیل شده است، یک مقداری کمک می‌کند.
این موسسات 2 میلیون نفر را از تحصیل محروم کرده‌اند اما برای 50 هزار نفر مدرسه می‌سازند. خب! آن چند میلیون نفر را محروم نکن، مدرسه هم نساز!

به عنوان سوال آخر، راهکار پیشنهادی شما برای برون‌رفت از این مشکل چیست؟
این مشکلات راهکار ندارد! باید فضای تبعیض‌آمیز کشور تغییر کند. این مشکل قرص ندارد که امشب بخوریم و فردا صبح همه این تبعیض‌ها برداشته شود. باید افکار عمومی بسیج شود برای اینکه جلوی اجرای سیاست‌های تبعیض‌آمیز گرفته شود. برای اینکه دولت بفهمد آموزش و درمان را باید از این سیستم خصوصی خارج کند. دولت نسبت به آموزش و درمان مردم مسؤول است و نخستین ‌بخش آن عدالت است. این باید به درخواست مردم تبدیل شود، درخواست مردم تبدیل به رای شود و به خواست عمومی و گفتمان عمومی تبدیل شود تا طبیعتاً تغییر در این روند ایجاد شود.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

Re: آلودگی آموزشی

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه مارس 29, 2019 4:18 pm

فرانسه تبلیغ کلاس های خصوصی و کتب کمک آموزشی را ممنوع کرد


تظاهرکنندگان با دست نوشته هایی که روی آن نوشته شده بود "آموزش کالای فروشی نیست"، نسبت به تبلیغ کلاس های آموزشی در خارج از چارچوب مدرسه و کتاب های کمک آموزشی اعتراض کردند.

وزارت آموزش فرانسه اعلام کرد،از این پس تبلیغ کلاس های خصوصی یا تشویق به خرید کتاب های آموزشی خصوصی خارج از استانداردها و برنامه های تعیین شده مدرسه، غیر قانونی و ممنوع است.

به گزارش شبکه تلویزیونی یورونیوز، کالایی شدن آموزش در فرانسه به یکی از دغدغه های مراکز رسمی و خانواده ها تبدیل شده است و چندی پیش مردم در یک اعتراض جمعی در پاریس به راهپیمایی پرداختند.
تظاهرکنندگان با دست نوشته هایی که روی آن نوشته شده بود "آموزش کالای فروشی نیست"، نسبت به تبلیغ کلاس های آموزشی در خارج از چارچوب مدرسه و کتاب های کمک آموزشی اعتراض کردند.

با این حال باید گفت که روند کالایی شدن آموزش در فرانسه هنوز هم چند پله عقب تر از سایر کشورهای اروپایی از جمله انگلیس است.
بر اساس تحقیقات، در سال 2016 میلادی بیش از 40 درصد دانش آموزان در لندن در مقاطعی از دوره تحصیل شان معلم خصوصی گرفته‌اند یا از آموزشگاه های و کتاب های کمک آموزشی استفاده کرده اند.

اما این تحقیقات نشان می دهد که در فرانسه بین یک سوم تا یک چهارم دانش آموزان در مقاطعی از سال‌های تحصیلی به کلاس های خصوصی آموزشی مراجعه می کنند که از نظر تحلیلگران جمعیت وسیعی را شامل می شود.

در فرانسه تحصیلات تا دانشگاه به طور کامل رایگان است و حتی کتاب های آموزشی نیز در اول سال بطور رایگان در اختیار دانش آموزان قرار می گیرد.
سهم بازار کلاس ها و کتاب های کمک آموزشی که پول های کلانی از دانش آموزان طلب می کنند، هر سال 10درصد افزایش دارد.

این موضوعی است که بیشتر کارشناسان بخش آموزش فرانسه را نگران کرده است و نسبت به فراگیر شدن این موضوع هشدار داده اند.
بر اساس آمارهای ارائه شده از سوی وزارت آموزش فرانسه، در سال جاری میلادی، از هر پنج دانش آموز مقطع راهنمایی و از هر چهار دانش آموز دبیرستانی یک نفر به استفاده از کلاس های پولی و کتاب های کمک آموزشی روی آورده است.

بر اساس همین آمار، 17 درصد از دانش آموزان فرانسوی در سال 2017، از کمک های آموزشی خارج از چارچوب مدرسه استفاده کرده اند که این آمار در سال های 1995 تا 2005 ، فقط سه درصد بوده است.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

Re: آلودگی آموزشی

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه آگوست 09, 2019 2:13 pm

حذف درس قرآن در برخی مدارس غیر دولتی!


کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس
Image

عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس گفت: برخی مدارس دروس رسمی آموزش وپرورش را تدریس نمی‌کنند و در حالیکه در جدول ساعات هفتگی اسم درس قرآن آمده است اما این درس را حذف کرده اند.

به گزارش مشرق، فریده اولاد قباد درباره بازدید اعضای کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس از مدارس اظهار کرد: همزمان با فصل ثبت‌نام مدارس، کمیسیون آموزش مجلس تصمیم گرفت تا بازدیدی از مدارس دولتی، غیردولتی و شاهد داشته باشد و نخستین بازدید هفته گذشته انجام و موارد بسیاری احصاء شد که در حال بررسی آنها هستیم.

وی افزود: در بازدیدی که از مدارس دولتی، غیردولتی و شاهد داشتیم، برنامه هفتگی و فوق برنامه مدارس، فضای فیزیکی، شهریه مصوب آموزش‌وپرورش و شهریه دریافتی مدارس را بررسی کردیم، شهریه‌ای که مدارس غیردولتی دریافت می‌کردند بسیار بیشتر از مبالغ مصوب توسط آموزش‌وپرورش بود و برای آن بهانه‌های مختلفی داشتند مانند هزینه لباس فرم، غذا و سرویس.

شهریه ۲۰ میلیونی برای دوره ابتدایی

عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس گفت: آموزش‌وپرورش می‌گوید حداکثر شهریه مدارس غیردولتی در دوره ابتدایی ۹ میلیون تومان است اما در بازرسی‌هایی که ما از مدارس غیردولتی داشتیم، ۲۰ میلیون تومان شهریه آن هم برای دوره ابتدایی می‌گرفتند! اولاد قباد با اشاره به اینکه بازدیدهای مجلس از وضعیت مدارس در طول تابستان ادامه دارد، عنوان کرد: متأسفانه در بحث شهریه دریافتی، واقعاً فاصله فاحشی میان شهریه مصوب آموزش‌وپرورش و دریافتی مدارس وجود ارد از سوی دیگر قرادادی که مدارس با نیروها و معلمان منعقد می‌کنند، بررسی شد همچنین وضعیت گزینش نیروها و اینکه تمام کارکنان شاغل در مدارس غیردولتی از تأییدیه گزینش عبور می‌کنند یا خیر بررسی خواهد شد.وی بیان کرد: در این بازدیدها به صورت رندُم با والدین تماس گرفتیم تا مشخص شود دلایلی که برای دریافت شهریه بیشتر مطرح می‌کنند تا چه اندازه صحت دارد، به عنوان مثال برخی مدارس می‌گفتند به دانش‌آموز در طول روز میان وعده می‌دهند و این موضوع را در تماس تلفنی با والدین راستی‌آزمایی کردیم.

حذف درس قرآن!

عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس با اشاره به تخلف دیگر در مدارس غیردولتی افزود: برخی مدارس دروس رسمی آموزش وپرورش را تدریس نمی‌کنند و در حالیکه در جدول ساعات هفتگی اسم درس قرآن آمده است اما این درس را حذف کرده و ساعت آن را به موارد دیگر مانند ریاضی یا آنچه که خودشان می‌خواستند، اختصاص داده بودند.

در ضعف نظارت آموزش‌وپرورش، مجلس وارد نظارت بر مدارس شد

اولاد قباد با اشاره به اینکه حلقه مفقوده آموزش‌وپرورش موضوع نظارت بر مدارس است، گفت: متأسفانه نظارت درستی بر مدارس انجام نمی‌شود از این رو مجلس به موضوع وارد شده است و خانواده‌ها می‌توانند گزارش تخلفات مدارس را از طریق شماره ۳۹۹۳۱ ۰۲۱ به کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس اطلاع دهند.وی ادامه داد: در بازدیدهایی که از مدارس انجام شد، اردوی خارج از کشور را ندیدم و بیشتر دانش‌آموزان را برای ورزش به باشگاه انقلاب می‌بردند که پس از پیکرشناسی به ورزش مخصوص هدایت می‌شدند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm


بازگشت به آلوده شناسى


Aelaa.Net