توجه به آئين اعلى

مدير انجمن: najm134

صدای اذان پس از ۸۵ سال در ایاصوفیه استانبول طنین‌انداز شد

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه آگوست 13, 2016 12:14 pm

صدای اذان پس از ۸۵ سال در ایاصوفیه استانبول طنین‌انداز شد


به گزارش خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ به مناسبت شب قدر در ترکیه در ایاصوفیه استانبول صدای اذان طنین انداز شد.

Image

خبرگزاری رسمی ترکیه (آناتولی) گزارش داد؛ بامداد گذشته در موزه ایاصوفیه استانبول مراسم ویژه‌ای به مناسبت شب قدر برگزار و پس از ۸۵ سال اذان صبح در این مکان که چندین بار بنا به دلایل مختلف تغییر کاربری داده با صدای مؤذن «فاتح کجا» طنین انداز شد.

این مراسم با حضور «محمد گورمز» رئیس سازمان دیانت ترکیه و چند تن از اساتید الهیات و تعدادی از قاریان و حافظین بر‌تر قرآنی برگزار شد.

رئیس سازمان دیانت ترکیه ضمن تبریک ایام رمضان و شب قدر در اشاره به حملات انتحاری هفته گذشته فرودگاه استانبول این اقدام را اعلان جنگ علیه اسلام قلمداد کرد و گفت: در این اقدام نه فق ط جانمان بلکه ارزشهای والایی که اسلام برای بشریت به ارمغان آورده، کشته شدند.

گورمز با بیان اینکه عاملان این جنایات خود را به اسلام که به مرحمت و شفقت امر شده است، نسبت می‌دهند، گفت: این چه ایدئولوژی است که قبل از شب مبارک قدر و دقایقی پس از افطار مردم بی‌گناه را به خاک و خون می‌کشند؟ از کدام دین و با چه پیامی اینگونه مبادرت به کشتار می‌کنند؟ هر چند جویا شدن این مسائل در قالب دین کاری بیهوده است.

کلیسای تاریخی ایاصوفیه که در سال ۵۳۷ میلادی و به دستور «کنستانتین اول» امپراطور بیزانس ساخته شده پس از ۹۱۶ سال در سال ۱۴۵۳ میلادی به دنبال فتح «قسطنطنیه» توسط امپراطوری عثمانی به دستور «سلطان محمد دوم» به مسجد تبدیل شد و تا زمان تاسیس جمهوری ترکیه در سال ۱۹۲۳ میلادی عبادتگاه مسلمانان بود.

با تشکیل رژیم لائیک ترکیه، این بنای تاریخی در سال ۱۹۳۵ میلادی به دستور «مصطفی کمال آتاتورک» به موزه تبدیل شد و از آن تاریخ به بعد همواره مسلمانان خواهان بازگشایی این محل برای عبادت و محافل لائیک و مسیحیان خواهان احیای کلیسای تاریخی ایاصوفیه بوده‌اند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8785
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

خاخام یهودی که صهیونیسم را زیر پا گذاشت و حامی حقوق فلسطینیا

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه آگوست 27, 2016 11:20 pm

«برانت روزن» خاخام یهودی که صهیونیسم را زیر پا گذاشت و حامی حقوق فلسطینیان شد


Image

شفقنا- «الی مسی» در وبسایت مجله «در این زمانه» نوشت:

سال ۲۰۱۴، خاخام «برانت روزن» از منصب خود در کنیسه‌ی یهودیان «بازسازی خواه» در شهر «ایوانستون» ایالت «ایلینوی» آمریکا استعفا داد. او ۱۵ سال در این منصب مشغول به کار بود. فعالیت های او در راستای همبستگی با فلسطینیان به موضوعی تفرقه برانگیز در آن کنیسه تبدیل شده بود. اینطور نبود که «روزن» از روز اول هوادار احقاق حقوق بشر برای فلسطینیان باشد؛ او در سال ۲۰۰۶ وبلاگی با نام «شالوم راو» به راه انداخت، و در آن به ثبت سرخوردگی روز افزون خود از عمده ی حمایت های کورکورانه ی یهودیان نسبت به دولت اسراییل پرداخت. تصفیه حساب محنت زا و علنی او با صهیونیسم در میانه ی حمله اسراییل به غزه در سال های ۲۰۰۸-۲۰۰۹ رخ داد، عملیاتی که اسم رمزش «سرب مذاب» بود.

خاخام «روزن» در ژوئیه ۲۰۱۵ کنیسه ای با نام «عدالت شیکاگو» تأسیس کرد که رویکردی غیر صهیونیستی و متمرکز بر عدالت اجتماعی دارد، و خود هم خاخام آن است.

مجله‌ی «در این زمانه» به گفتگو با «برانت روزن» نشسته است تا از او درباره کنیسه ی «عدالت شیکاگو»، اسراییل و فلسطین بشنود.

چه چیزی باعث شد شما هوادار حقوق فلسطینیان بشوید؟

تدریجی بود. اسراییل همیشه بخشی از زندگی من بوده است، و – اگر قرار بود برچسبی رو خودم بگذارم – من را به عنوان صهیونیست لیبرال می شناختند. من هم مثل خیلی از دیگر یهودیان، به روایت صهیونیسم تعلق خاطر داشتم. این روایت، یک روایت بسیار قدرتمند، سرمست کننده، و رهایی بخش است: اینکه این مردمانی که صدها سال در اقصی نقاط جهان اذیت و آزار دیده اند سرانجام راهی برای بازگشت به موطن آبا و اجدادی خود و رهایی خویش جسته اند. اما در عین حال برخی حرفهای عیبجویانه و سرزنش آمیز هم به گوش می رسید. بی کم و کاست گوشم را به روی آن حرفها بسته بودم و هیچگاه واقعا به دنبال این نرفتم که ببینم دست آخر حرف حسابشان چیست. همیشه به این مسئله ایجاد یک دولت یهودی در منطقه ای که اکثریت ساکنانش یهودی نبودند فکر می کردم؛ و اینکه چطور می توان در منطقه ای که در طول تاریخ جمعیتی چند قومی و چند مذهبی داشته است، حکومتی بر پا کرد که مبنایش هویت یک گروه واحد است.

و کل مسئله ی ترکیب جمعیتی هم مطرح بود. صهیونیست های لیبرال از این «معضل ترکیب جمعیتی» خیلی حرف می زنند: اینکه برای تأسیس یک حکومت یهودی، باید یک اکثریت یهودی در ترکیب جمعیتی خود داشته باشید. آن روزها، برای دفاع از اهمیت راه حل «دو دولت»، از کلماتی مثل «خطر ترکیب جمعیتی» [در اشاره به رشد جمعیت عرب در اسراییل] استفاده می کردم. در آن زمان که دفاع از راه حل «دو دولت» هنوز کار بسیار حساسی بود، استفاده از این اصطلاحات برای اشاره به چنین چیزی وجهه ای بسیار بسیار لیبرال داشت. اما هر از چندی این مسئله به ذهنم خطور می کرد که «عرب ها از لحاظ جمعیتی یک خطر حساب می شوند، فقط چون یهودی نیستند؟» من که آمریکایی بودم، اگر گروه دیگری از مردم را «خطری جمعیتی» برای تمامیت کشورم می دانستم، بی شک وجهه ای نژادپرستانه داشت. این قبیل مسائل مدتی در ذهنم جولان داشت اما هیچگاه تمام و کمال به نتیجه نرسیدم.

آیا شد که در یک لحظه به قول معروف «خواب غفلت را از چشمانتان بزدایید»؟

همه چیز در یک فرایند تدریجی رخ داد. می توانم رخدادهای مهم آن را فهرست کنم. اولین رخداد مهم حمله ی ۱۹۸۲ به لبنان و کشتار «صبرا و شتیلا» بود. یادم می آید که در نظرم، این «نسخه ی اسراییلی جنایت های آمریکا در ویتنام» بود. این اولین بار بود که آن آرمان های صهیونیستی و رمانتیک من ترک برداشت. انتفاضه دوم و فروپاشی فرایند صلح «اسلو» و دیدن اینکه پس از «اسلو» چه رخ داد – و بنا شدن دیوار حائل، و حصر غزه – همگی باورهای من را فرو ریخت.

جایی که دیگر برای آخرین بار با آن باورها خداحافظی کردم، در سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ بود که «عملیات سرب مذاب» رخ داد. آن زمان که چنین چیزی در من به وجود آمد، حدود ۱۰ سال بود که در یک کنیسه لباس خاخامی به تن داشتم، و خب این باعث شد کنار گذاشتن روایت صهیونیسم برایم بسیار پیچیده بشود، چون این روایت در حلقه های یهودیان لیبرال هنوز که هنوز است ارج و مقام بالایی دارد. «عملیات سرب مذاب» جایی بود که آخرش گفتم، «دیگر نمی توانم».


به نظرتان چرا این همه یهودیانی که در قبال دیگر مسائل عدالت طلب هستند، چشم خود را بر جنایات حقوق بشری اسراییل می بندند؟

در میان گروه هایی که محل رفت و آمد من است، به این پدیده می گویند «عدالت طلب مگر در مورد فلسطین». این پدیده همان چیزی است که هم اکنون صحنه ی جدال برای حفظ روح جامعه ی یهودی است. از این مسئله خبر دارم چون تقریبا تمام عمرم را در چنین نقطه ای به سر برده ام. برای یهودیان لیبرال، بطور کلی، ماجرا به روایت صهیونیسم باز می گردد، که یک روایت مقدس است، حتی برای یهودیانی که خود را مذهبی قلمداد نمی کنند. این روایت، یک روایت رهایی بخش است. این روایت از میان خاکستر فاجعه ای سر بر آورده است که یکی از وخیم ترین فجایع تاریخ یهود و بلکه تاریخ بشریت بوده است. میراث هلوکاست هنوز حتی بر روح یهودیان جوان امروز هم سایه افکنده است. زخم آن هنوز بر پیکر روان یهودیان است، و یهودیان به شیوه های مختلف از آن بهره برداری می کنند. بخش زیادی از آن به ترس خلاصه می شود.

کارکرد هلوکاست برای صهیونیست های لیبرال، یک نوع پیوند با روایت خاصی از صهیونیسم است. صهیونیسم فقط ماجرای «سرزمینی بدون آدمیزاد برای مردمانی بدون سرزمین» نیست. جریان قدرتمندی از انگاره های لیبرال در صهیونیسم به چشم می خورد؛ یعنی برخی مفاهیم لیبرال اروپایی که یادآور دوران استعمار است. اما از نظر صهیونیست های لیبرال این مفاهیم درست عکس استعمار است.

بابت این تعبیر عذرخواهی می کنم، ولی آدم گاوگیجه می گیرد وقتی می شنود که صهیونیست های لیبرال صهیونیسم را جنبش رهایی بخشی ملی یهودیان می خوانند. آنها چیزی را که ذاتا یک جنبش استعماری است برداشته اند و برعکسش کرده اند. مردمانی از اروپا که مشغول استعمار یک سرزمین به منظور ایجاد یک حکومت قومی-ملی بودند، کار خود را تلاش برای رهایی ملی خود خواندند، حال آنکه در آن زمان مرسوم این بود که مردمان بومی جنبش های رهایی بخش بر ضد کسانی به راه اندازند که برای غصب سرزمینشان می آیند. این نفاق و تزویر ریشه ی بسیار عمیقی در روح و روحان یهودیان لیبرال دارد.

روز ۲۸ دسامبر ۲۰۰۸، در جریان عملیات «سرب مذاب»، در وبلاگ خود مطلبی منتشر کردید و نوشتید که «ما یهودیان خوب و لیبرال آماده ایم هرجای جهان که ظلم و ستم و نقض حقوق بشر رخ داد اعتراض کنیم، اما هیچ مشکلی هم نداریم که به اسراییل چک سفید امضا بدهیم. استاندارد دوگانه ی خیلی جالبی است، و… من هم به اندازه هر کس دیگر بخاطر ارتکاب این جرایم مسئول بوده ام. پس دیگر بیش از این جای توجیه نیست». شما در ادامه می گویید: «خب، حرفم را زده ام. حالا چکار کنم؟» هفت سال پس از آن زمان، جوابی برای پرسش خودتان دارید؟

آن زمان خیلی از افراد در برخورد با این پرسش دچار سوء تفاهم شدند. من این مطلب را روی وبلاگم منتشر کردم و نظرات بسیاری پای آن ثبت شد بدین مضمون که «اوه، خیلی کارها می توانی انجام دهی. می توانی در راهپیمایی ما شرکت کنی، می توانی این طومار را امضا کنی». آنها به من راهکارهای عملی ارائه می کردند، حال آنکه پرسش من از سر رنج و دغدغه ای هویتی و اگزیستنسیال بود.

زمانی که این مطلب را نوشتم دچار اضطراب و غم و اندوهی فراوان بودم. نمی دانستم با اظهار این حرف ها هنوز می توانستم یک خاخام باشم یا نه. نمی دانستم هنوز می توانم در کنیسه ی خودم مشغول به کار باشم یا نه. نمی دانستم می توانم یهودی باشم یا نه. فقط می گفتم، «من که هستم؟». جواب به آن پرسش را خیلی زود یافتم. پیدا کردنش هفت سال طول نکشید، اگرچه هنوز در حال فهم پاسخ آن سوال هستم.

تقریبا بلافاصله، خیلی ها با من تماس گرفتند. برخی افراد حاضر در جنبش همبستگی با فلسطین، و نیز افرادی از سازمانی به نام «صدای یهودی برای صلح»، که برخی شان اعضای کنیسه ی من بودند و صبورانه منتظر شدند که با این مسئله کنار بیایم. حضور آنها برایم یک محفل یهودی فراهم آورد که در آن فهمیدم می توانم مشغول فعالیت برای همبستگی با فلسطینیان باشم و یک یهودی واقعا عدالت طلب در همه ی مسائل باشم و هنوز هم یک منزلگاه یهودی رسمی و معنوی داشته باشم. «صدای یهودی برای صلح» از آن زمان رشد سریعی داشته است.

اندکی پس از آن، من و یک از دوستانم که خاخامی به نام «براین والت» است طرحی به راه انداختیم به نام «روزه ی یهودیان برای غزه» و این اولین مرحله از پیدایش شورای خاخامی «صدای یهودی برای صلح» بود. ما دست به کار گردآوری دیگر خاخام هایی شدیم که ارزش هایشان با ما مشترک بود. خب خیلی زود، پرسش «حالا چکار کنم؟» پاسخ خود را یافت، که این بود: یک انجمن یهودی جایگزین ایجاد کن که این ارزش ها را بدون شرم و خجالت پاس بدارد و گواه زنده ای برای آن ارزش ها در جهان باشد و به عنوان یکی از اعضای جنبش گسترده تر همبستگی با فلسطین فعالیت کند.

در یکی از مطالب وبلاگتان در تاریخ ۲۹ نوامبر ۲۰۱۰، اظهار داشتید که «ارزش بنیادین در سنت دینی ام، من را وا می دارد که با تمام ستمدیدگان به همبستگی برخیزم. بنابراین خیانت عمیقی به میراث یهودی خودم خواهد بود اگر آگاهانه تصمیم بگیرم که در کنار فلسطینیان نایستم». نوشتید که «رهایی ملت یهودی ذاتا مرتبط با رهایی فلسطینیان است. واقعا به همین سادگی است». بعد می گویید که «هیچ چیز این ماجرا ساده یا غیر پیچیده نیست». شما که یهودی هستید، چطور با این تنش کنار می آیید؟

کار یک روحانی این است که آدم رنجیده را آسودگی دهد و آدم آسوده را به رنج و تشویش بیاندازد.

زمانی که آن مطلب را نوشتم، خاخام یک کنیسه در یک جمع لیبرال بودم که در آن جمع هم افراد بسیاری بودند که یا از نظر سیاسی با من موافق نبودند یا وقتی می دیدند من چنین حرف هایی می زنم یا می نویسم شدیدا می رنجیدند. مدت زمان زیادی سعی می کردم با این پیچیدگی ها دست و پنجه نرم کنم. سال ۱۹۹۸ بود که من به کنیسه ام در «ایوانستون» ملحق شدم، آن حرف ها را سال ۲۰۰۹ مطرح کردم، و سال ۲۰۱۴ که کارم به جدایی از آن کنیسه ختم شد دلیل عمده اش این بود که نمی توانستم آن پیچیدگی ها را حل و فصل کنم. برایم غیر ممکن شد.

کار یک روحانی این است که آدم رنجیده را آسودگی دهد و آدم آسوده را به رنج و تشویش بیاندازد. این کار توازن خیلی ظریفی می طلبد. لبّ کلام اینکه: سرانجام فهمیدم، امروز کار یک خاخام لیبرال، در اغلب کنیسه های لیبرال، چیزی نیست جز رفع نیازهای یک سری آدم خیلی آسوده.


درباره «عدالت شیکاگو» توضیح دهید و بگویید چگونه به وجود آمد.

من کنیسه ام را بخاطر شرایطی که توضیح دادم ترک کردم. وقتی از آنجا بیرون می آمدم هیچ قصد این را نداشتم که کنیسه ای جدید تاسیس کنم. اندکی پس از آن، بطور تمام وقت در یک سازمان صلح طلب یهودی مشغول به کار شدم. ولی من و همسرم با این واقعیت روبرو شدیم که دیگر عضو یک محفل معنوی یهودی نیستیم. تعدادی از افرادی که پس از خروج من از آن کنیسه آنها هم بیرون آمده بودند و برخی دیگر افراد که می شناختمشان و بخاطر این مسئله دیگر به کنیسه ای نمی رفتند، یک جمع مشارکتی غیر رسمی داشتیم و اغلب برای شام در روزهای «سبت» [یکشنبه] گرد هم می آمدیم. یکی از آنها با این پیشنهاد به سراغ من آمد که یک کنیسه جدید به راه اندازیم که مبنایش ارزش های عدالت و حقوق بشر و دموکراسی فراگیر باشد، و نه فقط ناسیونالیسم و صهیونیسم و امثال آن. از فکر تاسیس یک جور کنیسه یهودی جدید که مبتنی بر ارزش های عدالت اجتماعی باشد بسیار هیجان زده شدم، چون این ارزش ها عمیقا ریشه در سنت یهودی دارد و در اغلب اجتماعات یهودیان به آن توجهی نمی شود.

واکنش جامعه ی گسترده تر یهودیان چه بوده است؟

واکنش ها به سازمان «عدالت شیکاگو» از آنچه امیدش را داشتم فراتر رفت. در سپتامبر ۲۰۱۵ که مراسم اعیاد مقدس را برگزار می کردیم، اندکی نگران بودم چون نمی دانستم چه چیزی در انتظار خواهد بود، اما دست آخر بطور متوسط در تمام برنامه هایمان ۳۰۰ نفر داشتیم. برایمان بدیهی بود که برای چنین اجتماعی یک عطش عمیق وجود داشت.


برای بسیاری از افراد، اسراییل در جوهره ی زندگی اجتماعی یهودیان است. اگر تمرکز یهودیت را از اسراییل برگیریم یا اسراییل را سراسر از معادله حذف کنیم، چه چیزی این فضا را پر می کند؟

جای آن را یک سنت معنوی محترم و صدها ساله پر می کند که تمام جهان را، تمام تبعیدگاه یهودیان را، موطن ما می پندارد. سنتی که مبتنی بر ارزش های عدالت و نجابت و اخلاقیت است، و می خواهد ما قادر باشیم خدا را هرکجا که زندگی می کنیم بیابیم، و تمام مردم را مخلوقات خدا ببینیم، همانطور که تورات به ما می آموزد. یکی از کارهایی که صهیونیسم به انجام رساند، استعمار خود دین یهود بود. صهیونیسم بر این انگاره ی بسیار زیبا و ژرف یهودی که تمام جهان را موطن ما می دانست چنبره زد.

خدا منحصر به جغرافیای اسراییل یا اورشلیم یا معبد سلیمان نیست. ما تصدیق گر حقیقتی کهن هستیم که هنوز در جهان امروز هم بسیار پابرجاست؛ بلکه فراتر از پابرجا، حیاتی است. «اعتقاد به رستگاری همه ابنای بشر» (Universalism) جایگاهی مهم در ارزش های کلیدی ما و کنیسه ای که تاسیس کرده ایم دارد. و خب این برای بسیاری از یهودیان یک معضل هم هست. جریانی از یهودیت هست که بسیار محدود و قبیله ای فکر می کند. این جریان به جهان بیرون با بدگمانی می نگرد و یهودیان را اول و آخر همه چیز می پندارد. آینده ی ما بسته به این است که آرمانی مشترک با تمام مردمان بیابیم، خصوصا با آنها که ستمدیده هستند.

چیز دیگری هست که بخواهید بیان کنید؟

این روزها کلمه ای هست که خیلی بین افراد رد و بدل می شود: اشتراک جویی هویتی (Intersectionality). بدنه ی جامعه ی یهودی سرانجام این کلمه را نیز کشف کرده است. این یک اصطلاح جدید برای مفهومی است که بسیار کهن است، یعنی همان «آرمان مشترک».

یا «همبستگی»؟

بله، همبستگی. این کلمه بهتر است. جنبش «حقوق مدنی» چیزی نبود جز باور به اشتراکات هویتی، و بدون این باور نمی توانست کاری از پیش ببرد. جنبش ضد آپارتاید در آفریقای جنوبی به شکل شگفت انگیزی به اشتراکات هویتی باور داشت. اما فقط به همین طریق می توان جنبش های همبستگی به راه انداخت.

واقعا مهم است که اهمیت مقدس همبستگی و اشتراکات هویتی را بفهمیم. اینکه بفهمیم بی رحمی پلیس در «شیکاگو» قطعا از نظامی گری در اسراییل/فلسطین، نظامی گری در زندان های ما، و نظامی سازی سیستم مهاجرت ما قابل تفکیک نیست. اینها همگی بخشی از یک مسئله ی بسیار بزرگتر است که نئولیبرالیسم به انحای مختلف باعثش شده است، و نفوذ شرکت های تجاری در این رشد نظامی گری و نظامی سازی در سراسر جهان نقش داشته است.

وقتی از تأسیس این جنبش آرمان مشترک حرف می زنیم، باید حواسمان باشد که هیچ تفکیکی بین مسائل محلی و مسائل جهانی وجود ندارد. و سرانجام به همین شیوه است که می خواهیم راه درست خود را بیابیم.



منبع: In These Times / Eli Massey
pejuhesh232
 
پست ها : 8785
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

درخواست پاپ از دولت فرانسه براى ازادي حجاب و روبنده زنان مسل

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه سپتامبر 03, 2016 8:27 am

درخواست پاپ از دولت فرانسه براى ازادي حجاب و روبنده زنان مسلمان در فرانسه


شفقناانگلیسی نوشت رهبر کاتولیک های جهان از دولت فرانسه خواست اجازه دهد زنان مسلمان حجاب خود را رعایت کنند.

Image

پاپ فرانسیس از فرانسه خواست همانطور که مسیحیان مومن از صلیب استفاده می کنند، اجازه استفاده از حجاب را هم به زنان مسلمان بدهد.

پاپ در مصاحبه با نشریه داخلی واتیکان با نام La Croix تاکید کرد اگر یک زن مسلمان در فرانسه دوست داشته باشد از روبنده استفاده کند، دولت باید به او اجازه دهد همانطور که اگر یک مسیحی دوست داشته باشد صلیب به گردن خود بیندازد، این اجازه به او داده می شود.

پاپ فرانسیس تاکید کرد مردم باید آزاد باشند علایق و آیین های مذهبی خود را به جای آورند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8785
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

تجلیل از قرآن‌آموزان نونهال در اتریش

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه سپتامبر 10, 2016 1:45 pm

تجلیل از قرآن‌آموزان نونهال در اتریش


به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، مراسم جشنی به مناسبت پایان فعالیت‌های مدارس قرآنی در اتریش، دیروز، نهم شهریورماه با حضور محمدرضا وصفی، رایزن فرهنگی ایران، سفیر عراق و نماینده مجمع جهانی اهل بیت‌(ع) در اتریش برگزار شد.

Image

در این مراسم قرآن‌آموزان نونهال و نوجوان به اجرای سرود و نمایشنامه با الهام از قصص قرآنی، پرداختند و چند تن از مربیان، فعالیت‌های گذشته و آینده مدارس و فعالیت‌های قرآنی را تشریح کردند‌.
در پایان، علاوه بر تجلیل و اهدای هدایایی به رسم یادبود به قرآن‌آموزان مدارس قرآنی، از جمهوری اسلامی ایران به دلیل حمایت از فعالیت‌های قرآنی در اتریش تقدیر شد.

Image
pejuhesh232
 
پست ها : 8785
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

لباس شناي زنان چيني از لباس شناي اسلامي هم پوشيده تر است!

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه سپتامبر 17, 2016 3:23 pm

لباس شناي زنان چيني از لباس شناي اسلامي هم پوشيده تر است!


به گزارش «شیعه نیوز»، در حالي که استفاده از لباس شناي اسلامي (بورکيني) ا در سواحل فرانسه و کشورهاي غربي جنجال‌هايي به دنبال داشته و تلاش هايي براي ممنوع کردن آن انجام شده است، نوع جديدتري از لباس شنا، موسوم به فيسکيني، پيدا شده است که هم از بورکيني پوشيده تر است و هم استفاده از آن ممنوع نيست!

زنان در سواحل چين به وفور از لباس شنايي موسوم به فيسکيني استفاده مي کنند که علاوه بر بدن، صورت را نيز مي پوشاند و تنها دهان، بيني و چشم ها با آن پوشيده نمي شوند.

البته عامل پيدايش فيسکيني پوشيدگي و يا مسائل ديني نيست بلکه مقابله با حشرات، ستاره هاي دريايي و تابش مستقيم آفتاب باعث استفاده از آن شده است؛ زيرا زنان چين به شدت نسبت به حفظ پوست خود حساس هستند.

فيسکيني تا اندازه زيادي شبيه بورکيني است با اين تفاوت که صورت را نيز مي پوشاند و تنها دهان و بيني و دو چشم در آن پيدا است.

Image

Image
pejuhesh232
 
پست ها : 8785
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

شهرداری لندن، پاداش نجابت صادق‌خان در برابر حملات اسلام هراس

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه سپتامبر 17, 2016 3:24 pm

شهرداری لندن، پاداش نجابت صادق‌خان در برابر حملات اسلام هراسانه


شرق در صفحه 8 گزارش «پیروزی سایه‌ها» ها را برای بررسی تأثیر انتخاب یک مسلمان پاکستانی‌تبار بر موقعیت حزب کارگر انگلیس به چاپ رسانده و آورده است: «پیروزی «صادق‌خان» بر رقیب محافظه‌کارش، «زک گلداسمیت»، او را به اولین شهردار مسلمان یکی از مهم‌ترین پایتخت‌های غرب بدل کرد.... با تمام‌شدن شمارش آرا، اعضای ارشد حزب محافظه‌کار و حتی خواهر «جمیما گلداسمیت» از استراتژی تیم انتخاباتی او که شامل تکرار ادعای شباهت صادق‌خان با اسلام‌گرایان تندرو بود، انتقاد کردند.»

صادق‌خان خود را به عنوان یک مسلمان انگلیسی معرفی نموده که با افراط‌گرایی مبارزه خواهد کرد. پیروزی او به عنوان وکیل در چند پرونده بزرگ و جنجالی علیه پلیس لندن، یکی از بهانه‌های حمله محافظه‌کاران به صادق‌خان در جریان کارزار انتخابات شهرداری لندن بود. کسی که یکی از هشت فرزند یک خانواده پاکستانی مهاجر است و مادرش خیاط بوده و پدرش راننده اتوبوس.

Image

شرق همچنین در صفحه 20 گزارشی با عنوان «لندن، صادق‌خان و اسلام‌هراسی» را منتشر ساخته و از واکنش های رسانه‌های جهان به انتخاب یک مسلمان به‌عنوان شهردار لندن نوشته است.

روزنامه بریتانیایی «گاردین»، یادداشتی از ستون‌نویس زن مسلمان این روزنامه منتشر کرده که در آن آمده است: «صادق‌خان برخلاف رقیب انتخاباتی‌اش، شخصیت مثبتی دارد؛ پیروزی او در این انتخابات نشان داد مسلمانان‌ می‌توانند باوجود تبلیغات منفی که علیه‌شان وجود دارد، موفق باشند».

این روزنامه نویس با نامهربان توصیف کردن سال 2016 برای مسلمانان، از پخش مستندی از کانال چهار و معرفی شدن مسلمانان به عنوان چندزنه و سکسیت یاد کرده است.

او با اشاره به اینکه اسلام‌هراسی یکی از پیام‌های اصلی کمپین «گلداسمیت» بود، نجابت صادق‌خان در مقابل حملات همه‌جانبه گلداسمیت را ستودنی دانسته و این رفتار را خط بطلانی بر همه کلیشه‌های مربوط به مسلمانان دانسته است.


نگاهی به تاریخ غنی اسلام و مسلمانان در غرب اروپا

تاریخ اسلام و مسلمانان در غرب اروپا بسیار غنی تر و قدیمی تر از چیزی است که برخی فکر می کنند و اذعان به این امر کمک می کند تا ما دریابیم در آینده مسلمانان می توانند به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از اروپا باشند.

به گزارش «شیعه نیوز»،‌ نشریه فارن پالیسی در گزارشی نوشت: قبل از اینکه اروپا ممنوعیت حجاب را آغاز کند، اَشراف در این قاره نام خود را به «عبدالله» و «محمد» تغییر می دانند.

تصور آلمان امروزی در حالی که حزب جناح راست «جایگزین برای آلمان» ممنوعیت برقع و مناره را اعلام کرده و اینکه بیش از نیمی از آلمانی ها می گویند اسلام را تهدید تلقی می کنند، بسیار عجیب است. اما در دوره بین دو جنگ جهانی، برلین برای مهاجران و دانشجویان مسلمان از جنوب آسیا و خاورمیانه مکان مناسبی بود.

آلمان نیز همچون دیگر کشورهای اروپایی شیفته اسلام شده بود. در اوایل قرن 20 شاهد ظهور اولین جوامع و نهادهای اسلامی در غرب اروپا و همچنین انگلیس و هلند بودیم. این دوره، دوره ای عملا فراموش شده از تاریخ است اما با امروز ارتباط خاصی دارد زیرا رابطه بین اسلام و اروپا به طور فزاینده ای با نگرانی ها و خصومت ها احاطه شده است.

حتی بحث های متنوع تر در مورد اسلام در اروپا هنوز هم در بیشتر مناطق، این دین را به عنوان یک پدیده جدید تلقی می کند. اما نگاهی به عقب به اوایل قرن 20 - در درجه اول دوره پس از اولین موج مهاجرت مسلمانان به اروپا در پی جنگ جهانی اول - نشان می دهد که تا همین چندی پیش، غرب اروپا و اسلام یک رابطه بسیار متفاوتی داشتند. همزمان که شهروندان اروپایی با دین جدید شرقی آزمایش می شدند، دولت های اروپایی به شکل خاصی با شهروندان مسلمان برخورد می کردند که ممکن است در نگاه اول شگفت انگیز به نظر برسد : دولت سکولار فرانسه برای مساجد بسیار هزینه می کرد، در حالی که آلمان در مقایسه با فرانسه و انگلیس به مسلمانان بیشتر بها می داد. بررسی گذشته نشان می دهد که رابطه بین غرب اروپا و اسلام همیشه مانند امروز بد نبوده و ممکن است در آینده نیز بار دیگر خوب شود.

اما دولت های اروپای غربی در اوایل قرن 20 نیز تمایل بیش از حد و حتی جانبداری نسبت به اسلام داشتند که ممکن است خوانندگان معاصر را شگفت زده کند.

در طول جنگ جهانی اول، فرانسه و انگلیس به مستعمرات خود - که بسیاری از آنها مسلمان بودند - برای حضور در میدان های جنگ اروپا متکی بودند، به طوری که بر تامین مایحتاج آنها بسیار تاکید می کردند. امامان به هنگ ها متصل می شدند و به مسلمانان در ارتش ها غذاهای حلال داده می شد.

در دوره پس از جنگ، تأکید روزافزون جنبش های ضد استعماری بر هویت اسلامی دولت های اروپایی را به طور فزاینده مضطرب کرد. اما دولت های اروپایی تلاش کردند از طریق قدرت نرم تبلیغات بر مسلمانان غلبه کنند. در سال 1926، بیش از دو دهه پس از تایید تعهد دولت فرانسه به سکولاریسم یا لائیسیته، مسجد بزرگ پاریس به عنوان نخستین مسجد فرانسه ساخته شد، اقدامی که بسیاری از کاتولیک ها را به خاطر رویکرد ترجیحی خود در قبال مسلمانان به خشم آورد. ظاهرا این مسجد در ادای احترام به سربازان مسلمان که در طول جنگ برای فرانسه جنگیده بودند ساخته شده بود.

در واقع مورخان در حال حاضر این مسجد را به عنوان یک قطعه از تبلیغات استعماری دولت فرانسه می دانند.

در سال 1935، دولت سکولار فرانسه بار دیگر بازی تبلیغاتی خود را تکرار کرد و در شمال شرق پاریس بیمارستانی را به طور انحصاری برای استفاده از مسلمانان ساخت.

در زمان تدارک برای جنگ جهانی دوم، انگلیس به ساخت دو مسجد در لندن کمک مالی کرد، در حالی که نازی ها تلاش می کردند مسلمانان را به خصوص در شرق اروپا برای پیوستن به جنگ علیه شوروی متقاعد کنند. تبلیغات از طریق رادیو و جزوات با تمرکز بر ضد بلشویسم، ضد یهودیت، و امپریالیسم ضد انگلیسی منتشر شد.

این دوره - که در آن اروپایی ها و دولت های آنها از مسلمانان و اسلام استقبال می کردند - از قضا حاکی از نحوه برخورد امروزی از اسلام در غرب اروپا است: توجه ویژه به مسلمانان، به جای اینکه نشانه ای از پذیرش آن باشد، اغلب به واسطه تهدید دانستن برای منافع ملی صورت می گرفت.

در دهه های پر حادثه پس از جنگ - زمانی که برخی از اروپایی ها از اسلام استقبال می کردند - نیز از اذهان محو شده است. درست به همین دلیل است که روشن نیست: شاید به دلیل هجوم کارگران مسلمان در دهه 1960 و 1970 بود که اقلیت مسلمانان به طور فزاینده ای در این کشورها به چشم آمدند و از آن پس تنش ها آغاز شد.

با این وجود، برای درک خوبی، بدی یا زشتی مهم است که به تاریخ غنی و پیچیده ای از اسلام در غرب اروپا نگاهی بیاندازیم.

تاریخ اسلام و مسلمانان در غرب اروپا بسیار غنی تر و قدیمی تر از چیزی است که برخی فکر می کنند و اذعان به این امر کمک می کند تا ما دریابیم در آینده مسلمانان می توانند به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از اروپا باشند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8785
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

اعلان صريح الازهر مرجع سنيان در مواضع خود نسبت به وهابيها سل

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه سپتامبر 24, 2016 2:39 pm

اعلان صريح الازهر مرجع سنيان در مواضع خود نسبت به وهابيها سلفيها تكفيريها


به گزارش «شيعه نيوز»، نشست اخیر رهبران اهل سنت که درباره ماهیت این مذهب در شهر گروزنی پایتخت چچن برگزار شده بود با جنجال فراوانی همراه شده است.

نکته جالب توجه این است که در طبقه بندی اهل سنت، وهابیت در زمره اهل سنت قرار نگرفت و همین مسأله خشم مبلغان وهابی سعودی را بر انگیخت.

پایگاه خبری-تحلیلی «الوقت»، در گفت‌وگو با «احمد کریمه» استاد شریعت اسلامی در دانشگاه الازهر به همین موضوع پرداخت.

Image

احمد کریمه به الوقت گفت که نشست اهل سنت در گروزنی به دنبال آن بود تا با روشن کردن مفهوم «اهل سنت» این تعبیر را که وهابی‌ها از آن خود کرده و تنها خود را اهل سنت می‌دانستند از وهابی‌ها پس بگیرند.

وی افزود: با توجه به تنوع علمی موجود در الازهر این نهاد به دنبال تکفیر هیچ گروهی از اهل قبله نیست و ما برادران شیعه امامی و زیدی خود را مسلمان مومن می‌دانیم و برای آنها احترام قائلیم.

کریمه در واکنش به خشم مبلغان وهابی گفت: بدون شک مارهای زهرآگین آزرده شده‌اند زیرا الازهر اسمی از آنها نبرده و در این زمینه هم کار درستی انجام داده زیرا آنها [وهابی‌ها] فرقه‌ای گمراه هستند؛ اینها از دین خارج شده و همه را از جمله «ابو الحسن اشعری»، «ابو منصور ماتریدی»، الازهر، شیعیان، اباضی‌ها و زیدی‌ها را تکفیر می‌کنند.

اگر جهان می‌خواهد ریشه تروریسم را بخشکاند باید با قطعیت در برابر وهابیت ایستادگی کنند زیرا اینها اساس همه فتنه‌ها و تنش‌های جهان ما هستند و بدون شک به این نشست حمله می‌کنند با وجود اینکه ما در این نشست کسی را تکفیر نکردیم و در واقع امیدواریم در نشست‌های آتی اهل سنت، برادران شیعه و اباضی برای گفت‌وگو گرد هم بیایند.

وی ضمن اینکه وهابی‌ها را عامل تربیت تروریست در آسیای مرکزی توصیف کرد اعلام کرد آنها ذهن جوانان را در این مناطق تخریب کرده و آنها را به سوخت عملیات‌های تروریستی تبدیل کرده‌اند.

کریمه افزود: برخی جریان‌های سلفی وهابی در عربستان به مصر حمله کرده زیرا مصر میزبان اهل بیت بوده و همواره چه در دوران حیات و چه بعد از آن به اهل بیت پیامبر احترام گذاشته است، وهابی‌ها به همین دلیل مصری‌ها را اهل بدعت می‌دانند و افزود: کشور ما به اسم شریف امام حسین و حضرت زینب و همه صالحینی اهل بیت افتخار می‌کند [مسجد رأس الحسین (ع) و مسجد سیده زینب (س) دو بنای مذهبی در مصر است، مصری‌ها معتقدند حضرت زینب (س) و سر شریف امام حسین (ع) در مصر به خاک سپرده شده است].

این استاد الازهر گفت شیوخ سلفی وقتی از محبت مصری‌ها نسبت به اهل بیت خشمگین شدند «حمد آمریکایی‌ها» را شب و روز تسبیح می‌کنند و به اسلام مصری‌ها خرده می‌گیرند.

وی با اشاره به جنگ عربستان علیه یمن گفت: نظامیان عربستانی و اماراتی که در جنگ علیه یمن کشته می‌شوند شهید نیستند اما قربانیان حملات عربستان به یمن شهید به شمار می‌روند و میان متجاوز و قربانی تفاوت وجود دارد؛ می‌توانید این را به عنوان یک فتوا در نظر بگیرید نظامیانی که در قالب ائتلاف عربی-سعودی در یمن کشته می‌شوند شهید نیستند.

وی تأکید کرد که عربستان مدارسی در آسیای مرکزی تأسیس کرده که در آن دیدگاه‌های افراط‌گرا و تکفیری را ترویج می‌کنند؛ این جوانان با دیدگاه‌هایی که شیعیان، الازهر، اباضی‌ها و صوفی‌ها را تکفیر می‌کند بزرگ می‌شوند و به همین ترتیب به گروهک‌های تروریستی جذب می‌شوند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8785
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

دستورالعمل‌ دولتی برای آموزش اسلام در مدارس اسپانیا

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه سپتامبر 24, 2016 2:41 pm

دستورالعمل‌ دولتی برای آموزش اسلام در مدارس اسپانیا


دولت اسپانیا دستورالعمل‌ جدیدی را برای آموزش اسلام در پیش‌دبستانی‌ها و مدارس این کشور صادر کرد.

Image

به گزارش سرویس دینی جام نیـوز، این دستورالعمل‌ از سوی کمیسیون اسلامی اسپانیا تنظیم شده و به تصویب وزارت آموزش این کشور رسیده است.

جلوگیری از جذب جوانان به سمت تروریسم با آموزش اسلام میانه‌رو دلیل ارائه این طرح اعلام شده است اما به نوشته این پایگاه خبری، نگاهی دقیق‌تر به آن نشان می‌دهد که تقویت اشتیاق دینی و ارتقای هویت اسلامی در میان جوانان مسلمان اسپانیا از دلایل تنظیم این دستورالعمل‌ است.

این طرح جدید که در اروپا کم‌سابقه است، یک برنامه مورد تأیید دولت اسپانیا است تا آموزش اسلامی در مدارس دولتی سراسر این کشور را نهادینه کند.

این طرح در حالی ارائه شده که نمادهای دینی مسیحی به دلیل فشار سکولارها در حال برچیده شدن از مدارس دولتی هستند.

این مسئله و اینکه هزینه آموزش به دانش‌آموزان مدارس دولتی از مالیات‌های شهروندان اسپانیایی پرداخت می‌شود، ممکن است سبب بروز مشکلاتی برای اجرای این طرح شود.

‌دولت اسپانیا همچنین موافقت کرده تا به سازمان‌های محلی اسلامی اجازه دهد برنامه درسی، کتاب‌ها و مدرسان کلاس‌های آموزش اسلام را خود تعیین کنند.

وزارت آموزش اسپانیا بدون سر و صدا دستورالعمل‌ آموزش اسلام در مدارس را در یک روزنامه رسمی ملی (Boletín Oficial del Estado) منتشر کرد.

این دستورالعمل‌ که نحوه آموزش همه ابعاد دکترین، فرهنگ و تاریخ اسلامی را در برمی‌گیرد، مملو از واژه‌هایی مانند همزیستی مسالمت‌آمیز، تنوع، برابری، حقوق بشر، یکپارچگی، آموزش بین‌فرهنگی، گفت‌وگوی بین دینی، اعتدال، کثرت‌گرایی، آزادی دینی، احترام و مدارا است و هدف کلی آن ارائه یک جهان بینی اسلامی به نسل جوان است.

بنابر این دستورالعمل‌، در دوره پیش‌دبستانی، کودکان 3 تا 6 ساله با مفهوم شهادتین آشنا شده و علاقه به متون دینی و فرهنگی به آن‌ها القا شده و حس کنجکاوی آن‌ها برای یادگیری زبان شفاهی و کتبی قرآن، قرائات اسلامی، روایات و توصیف‌ها تحریک می‌شود. کودکان باید به متن قرآن و احادیث نبوی گوش دهند و احادیث کوتاه و داستان‌های کوچک قرآنی را حفظ کنند و قادر باشند آموزه‌های حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) را شبیه سازی کنند.

در دوره ابتدایی، کودکان 6 تا 12 ساله، حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) را به عنوان آخرین پیامبر خدا می‌شناسند، می‌توانند شهادتین را به عربی و اسپانیایی قرائت کنند و قرآن را به عنوان راهنمایی برای همه بشریت خواهند پذیرفت. آن‌ها با ریشه‌های عربی زبان اسپانیایی به دلیل تاریخ اسلام در این منطقه آشنا می‌شوند و نیز نمونه‌های رفتار مسالمت‌آمیز پیامبر(صلی الله علیه وآله) با غیرمسلمانان را یاد می‌گیرند. دانش‌آموزان همچنین یاد می‌گیرند که اسلام دین صلح است و پیامبر زندگی در صلح و آرامش را به ما آموخته است.

در دوره دبیرستان، دانش‌آموزان 12 تا 18 ساله، نگرش عاطفی و محبت‌آمیز حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) در مواجهه با کارهای نادرست دیگران و نیز حل تعارض‌ها را درک و تجزیه و تحلیل می‌کنند و با روابط اجتماعی در اسلام، الگوی اسلام در زمینه اقتصاد و فقه و استقرار و شکوفایی فقه اسلامی در دوران شکوه و جلال این دین در منطقه اندلس آشنا می‌شوند.

همچنین استفاده صحیح از اینترنت برای یادگیری بیشتر در مورد اسلام به دانش‌آموزان آموزش داده می‌شود.
pejuhesh232
 
پست ها : 8785
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

حسی که به نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل در کربلا دست داد

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه اکتبر 01, 2016 9:16 pm

حسی که به نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل در کربلا دست داد


«لیز گراند»، نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل برای کمک به عراق گفت: «به هنگام ورود به حرم مطهر امام حسین[ع] در کربلا احساس صلح و دوستی و فروتنی عمیق به من دست داد».

Image

به گزارش سرویس دینی جام نیـوز، لیز گراند، نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل برای کمک به عراق، در سفر به کربلای معلی به زیارت حرم مطهر اباعبدالله الحسین(ع) رفت.

وی درباره احساس خود در هنگام ورود به حرم این امام همام گفت: «در هنگام ورود به حرم امام حسین، احساس تواضع و فروتنی عمیق و صلح و دوستی به من دست داد».

لیز گراند همچنین، از موزه امام حسین(ع) در کربلای معلی بازدید کرد و گفت: «زیارت این مکان مقدس که تمامی جهانیان به قداست و اهمیت آن واقف هستند، برای من افتخار بسیار بزرگی است».

حضور این هماهنگ‌کننده امور بشردوستانه سازمان ملل متحد در عراق برای افتتاح طرح جدید اسکان آوارگان شهر «تلعفر»(شمال غرب عراق) در آستان مقدس حسینی صورت گرفت.

وی در ادامه اقدام آستان‌های مقدس عراق در پذیرش آوارگان مناطق مختلف این کشور را نمونه‌ای از فعالیت‌‌های بشر‌دوستانه توصیف کرد.

گراند تصریح کرد: شکی نیست با آستان‌های مقدس در عراق در این زمینه همکاری خواهیم کرد، زیرا این آستان‌ها در کمک‌رسانی به آوارگان فعالیت‌های گسترده‌ای داشته‌اند و این افراد را مورد تکریم قرار داده‌اند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8785
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

سكوت نحست وزير هند در حال سخنراني به احترام پخش اذان

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه اکتبر 01, 2016 9:18 pm

سكوت نحست وزير هند در حال سخنراني به احترام پخش اذان


به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان )«نارندرا مودی» نخست وزیر هند که در میان هوادارانش با شور و حرارت مشغول سخنرانی بود، با شنیدن صدای اذان از مسجدی در نزدیکی محل سخنرانی، به احترام اذان سخنان خود را متوقف کرد و میکروفون‌ها را پایین آورد. مودی که از آیین هندو پیروی می‌کند و در ۲۰۱۴ به نخست وزیری هند رسیده است، تا پایان اذان ساکت ماند و با اشاره دست از هوادارانش هم خواست که سکوت کنند.

Image

به گزارش «شيعه نيوز»، آیت الله صافی گلپایگانی در نامه ای به حجت الاسلام سید کلب جواد نقوی از وی خواسته که تقدیر این مرجع تقلید از کار تحسین بر انگیز نخست وزیر هند هنگام پخش اذان و احترام به مسمانان را به وی اعلام کند.

متن نامه بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم

جناب حجت الاسلام آقای حاج سید کلب جواد نقوی زید توفیقه

سلام علیکم؛

با تبریک عید سعید غدیر، با مسرت و شادمانی مطلع شدیم جناب آقای "نارندرا مودی" نخست وزیر محترم هند، در زمان پخش اذان، بانگ توحید و ندای ملکوتی آسمانی اسلام، در جمع زیادی از مردم هند، به احترام اذان، سخنرانی خود را قطع نموده، و از حاضرین در آن جلسه خواسته تا آخر پخش اذان سکوت نمایند.

این کار زیبای ایشان را مرجع عالیقدر شیعیان حضرت آیت الله صافی گلپایگانی، تحسین نموده و فرمودند که جنابعالی از طرف ایشان، از جناب نخست وزیر محترم تقدیر و تشکر کنید.

امید است روح اتحاد، صلح و مهربانی، همیشه در تمام جهان حاکم باشد. موفق باشید
pejuhesh232
 
پست ها : 8785
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

قبليبعدي

بازگشت به برای آئین اعلی


Aelaa.Net