کافور

مدير انجمن: pejuhesh237

کافور

پستتوسط pejuhesh237 » پنج شنبه ژانويه 17, 2013 9:20 pm

بسم الله الرحمان الرحیم
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

کافور

پستتوسط pejuhesh237 » پنج شنبه ژانويه 17, 2013 9:25 pm

کافور:
فارسی:
عربی:
یونانی:
انگلیسی:
فرانسه:
آلمانی:
ایتالیائی:
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

معرفي گياه

پستتوسط pejuhesh237 » شنبه آگوست 24, 2013 1:08 pm

Image
Image

صمغ درختيست و اقسام می باشد

و رياحى آن سفيد مايل به سرخى

و شبيه به مصطكى و مسمى به اسم پادشاهيست رياح نام كه اول كافور را يافته بود

و اين قسميست كه به ظاهر درخت بروز می كند

و قبصورى او بسيار سفيد و صفايح و صاف و در جوف درخت يافت می شود

و كافور موتى از ريزهاى چوب جوف درخت از جوشانيدن او به هم می رسد

و او تيره رنگ و ناصاف است و درخت كافور مخصوص بلاد سراندیب است

و در غايت بزرگى می باشد به حدى كه بر صد سوار سايه گستر می باشد

و هميشه سبز و چوب او سفيد و سبك و بي شكوفه و پى ثمر است

و از چوب او جهة پادشاهان سرير مي سازند

بالخاصية هوام و پشه و قمل و كيك پيرامون او نمي گردد

و گويند سبب كم يابى او انست كه از جهة گرمى هواى آن مكان پلنگ

و مار هميشه مجاور آن درخت اند

و آبى كه در حين قطع درخت از او مي چكد مسمى به ماء الكافور است در غايت تندى رايحه و غليظ و مايل به سرخى

جالى چرك بدن و ظروف و جامه است و مگس نزديكى به او نمی كند کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم-ص-213

متن مخزن الادويه مراجعه شد و مطالب آن موافق تحفه بود با اين اضافات:

و آن درختى عظيم مى ‏باشد و چوب آن سفيد رنگ و رخو گويند در گرمى هوا اكثر پلنگ و مار مجاور درخت آن مى‏باشد

و آبى كه از آن درخت در حين قطع مى‏چكد مسمى به ماء الكافور و دهن الكافور است

و در نهايت تندى رايحه و غليظى و مايل به سرخى

و كافور اقسام مى‏باشد يكى رياحى به كسر راى و فتح ياى مثناة تحتانيه و باى موحده نيز آمده و الف و كسر حاى مهمله و ياى نسبت

و در وجه تسميه آن گفته‏اند سبب تصاعد آن با رياح است از كمال لطافتى كه دارد

و بعضى گفته‏ اند كه رياح نام پادشاهى است كه اول آن را يافته بود و يا در عصر او يافته‏اند

و به نام او اشتهار يافته و اين را به هندى بهيم سينى نامند

و آن حبوب شبيه به مصطكى مى‏باشد كه خود بخود از باطن آن درخت جوش خورده به ظاهر بروز مى‏كند

مانند صموغ ديگر و اين اعلاى همه اقسام است

و چون كرمى بدان رسد و يا در آفتاب گذارند نرم و گداخته مى‏گردد و قليل الوجودتر از ساير اقسام

و بعضى گفته ‏اند كه بعضى مواضع تنه درخت آن را مى‏خراشند و تيغ مى ‏زنند رطوبتى كه برمى‏آيد و منجمد مى‏ گردد كافور است

و بعضى گفته‏اند شبنمى است كه بر درخت كافور مى‏ نشيند و منعقد مى‏گردد مانند ترنجبين و شيرخشت

و رنگ اينها همه سفيد نباتى مى‏باشد.

قسم دويّم قيصورى گفته ‏اند منسوب به بلد قيصور است و آن نيز شبيه به صمغ و سفيد صفايحى صاف شفاف مى‏باشد

و از جوف درخت آن برمى‏ آورند چنانچه شيخ الرييس قدس سره در مفردات قانون نوشته

اما خشبه فقد رايناه كثيراً و هو خشب هش خفيف جداً و ربما اختنق فى خلله شي‏ء من اثر الكافور و محرر

نيز از بعضى ثقه شنيده كه سالى چند تخته ضخيم از چوب كافور از اجين آورده بودند در بندر هوكلى كه بندر بنگاله است و آن را بريدند

و ورق نمودند از جوف آن كافور برآمد اعزه و تجار آنجا ميان خودها قسمت نمودند و اين نيز اعلا و خالص است و كمياب

و گفته‏ اند در سالى كه صواعق و زلازل و رجف بسيار باشد زياده به عمل مى‏آيد

و در سالى كه كمتر كمتر و نهايت در سالى دو سه من طبى و يا تبريزى حاصل مى‏گردد

و بهترين همه آنست كه در جزيره مسمى به برنيو كه واقع بر خط استوا به طول يك صد و سى درجه است به هم مى‏رسد

هم از جوف چوب درخت آن برمى‏آورند و هم از تنه درخت آن به طريق ترشح مانند صموغ و مصطكى برمى‏آيد و اخذ مى‏كنند

و هم از طبخ نمودن ريشه‏هاى درخت آن به عمل مى‏آورند

بهترين همه قسم اول است و بعد از آن قسم دويّم

و بعد از آن قسم سيّم و درخت آن بسيار بلند مانند درخت ديودار مى‏ باشد

و سفيد رنگ و كم شاخ و برگ آن شبيه به برگ مولسرى و از برگ و پوست و چوب و جميع اجزاى آن بوى كافور مى‏آيد

و اهل چين و جزاير بلاد ديگر كه در آنها كافور به هم مى‏رسد به سبب خوبى كافور اين جزيره از اين جزيره مى‏برند

و نيز شنيده شد از شخصى كه به سخن او كمال وثوق بود كه از جوف چوب درخت دارچينى نيز قدرى كافور به عمل مى‏آيد

و از طبخ ريشه‏هاى درخت آن نيز.

قسم سيّم گفته‏اند كه از ريزه‏هاى چوب درخت آن از جوشانيدن به عمل مى‏آورند و اين تيره رنگ ناصاف مى‏باشد

و مشهور به كافور موتى است و اقسام ديگر نيز مى‏باشد همه مجعول مصنوع بعضى مصعد و بعضى غير مصعد.

مصعد آن سفيد لطيف شفاف و قطعه‏ هاى بزرگتر و مصنوع را بيشتر از بندر چينه كه بندرى است

از بنادر چين در صندوقهاى بزرگ چوبى پر كرده مى‏آورند

و به وزن منها به من هندوستان و ارزان بها مى ‏فروشند و اين اندك چرك رنگ است

و گفته‏ اند كه مصنوع آن اكثر از برگ و بيخ درخت موز و چوب درخت كافور با چند دواى ديگر ترتيب مى‏دهند

و نيز شنيده شده كه از موم سفيد كافورى دو وزن در روغن‏

گل يا بنفشه نيم وزن در هم حل كرده و سنگ رخام را ده وزن نيكو سحق نموده بر آن مى‏پاشند

و در هاون با اندك كافور اصلى صلايه مى‏ نمايند تا خشك گردد و ريزه ريزه نموده مانند كافور اصلى مى‏سازند

و چون خواهند كافور چرك را سفيد نمايند طريقه آنست كه شير را جوش نمايند و گرم گرم در كاسه شيشه ‏اى ريزند

و قطعه‏هاى كافور را در آن اندازند و با انگشت به ملايمت بمالند پس برآورند و بر غربال موى پهن كنند تا خشك گردد

و ريزه‏هاى آن را در پارچه نازك پاكيزه كرده در ميان آن شير پس به ملايمت بمالند تا چرك آن زايل گردد

پس بر روى آن غربال پهن كنند تا خشك گردد

و امتحان خالص از غير خالص به چند طور است يكى به نحوى كه ذكر يافت، دويّم آنكه در يخ و يا برف گذارند

و مشتعل سازند اگر مانند شمع مشتعل گشت خالص است و الا مغشوش

و سيّم آنكه قطعه شيشه‏اى را بر آتش گذارند و كافور بر آن ريزند اگر تمام آن گداخت و مرتفع گشت و باقى نماند

چيزى خالص است و الا مغشوش، چهارم آنكه در پارچه نان گرمى گذارند اگر عرق كرد و تر شد خالص است و الا فلا،

پنجم آنكه اندكى از آن را بر شقيقه پاشند اگر خنكى و سردى بسيارى در چشم ظاهر گشت و آب از چشم برآيد خالص است و الا فلا،

ششم آنكه رايحه كافور اصلى شبيه به رايحه پوست ترنج و ليمو است با بوى خاصى كه دارد

به خلاف مغشوش و فى الحقيقت فرق مشكل است

مگر آنكه شخصى با حدت ذهن و حدس صايب مكرر هر دو را ديده باشد تا فرق تواند گذاشت

و چون كافور زود هوا مى‏گردد و نمى‏ماند خصوص در ايام گرما و بلاد حاره طريق حفظ آن آنست كه در ظرف شيشه‏اى ضخيم سر تنگ با

چند دانه جو و فحم و يا فلفل پر نموده سر آن را خوب مستحكم بندند

و به موم گرفته نگاه دارند و عند الحاجت كه برآورند باز سر آن را به دستور محكم نمايند و چون خواهند كه كافور را استعمال نمايند

و در معاجين و مفرحات و حبوب و غيرها بايد كه كافور را به تنهايى و يا با اندك نبات

و با ادويه مناسبه يابسه بارده از ادويه آن تركيب به آلتى از عقيق به ملايمت كه گرم نگردد بسايند و بكار برند.کتاب مخزن الادویه طبع قدیم ص 650
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

محل رويش

پستتوسط pejuhesh237 » شنبه آگوست 24, 2013 1:12 pm

.در زيرباد و در جزيره‏اى مسمى به ماچين به هم مى‏رسد.

آنچه در تحقيق پيوسته در اكثر بلاد چين و جراير زيربادات و بعض بلاد فرنگ نيز به هم مى‏ رسد.کتاب مخزن الادویه طبع قدیم ص 649
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

اجزاء مصرفي و سمي گياه

پستتوسط pejuhesh237 » شنبه آگوست 24, 2013 1:13 pm

.
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

طبع گياه

پستتوسط pejuhesh237 » شنبه آگوست 24, 2013 1:15 pm

ماء الكافور در سيم گرم و خشك

و كافور در سيم سرد و خشك کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم-ص-213


متن مخزن الادويه مراجعه شد و مطالب آن موافق تحفه بود با اين اضافات:

و با قواى مختلفه ناريه حاره محلله كه مرارت آن دليل آنست و قوّت ارضيه بارده يابسه كه دليل بر آن قبض آنست

و قوّت هواييه لطيفه معتدله كه حدت رايحه و عطريت آن دال برآنست

و اهل هند بالعكس در آخر سيّم تا اول چهارم گرم و خشك دانسته ‏اند.کتاب مخزن الادویه طبع قدیم ص 650
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

منع مصرف

پستتوسط pejuhesh237 » شنبه آگوست 24, 2013 1:16 pm

.
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

خواص و كاربردهاي گياه

پستتوسط pejuhesh237 » شنبه آگوست 24, 2013 1:18 pm

ماء الكافور رافع درد استخوان و مفاصل و امراض بارده و مصدع

و مصلحش روغن بنفشه است

و كافور مفرح و قاطع نزف الدم اعضا

و رعاف و اسهال حار و عرق و رافع تشنگى و التهاب جگر

و قرحهء ريه و سل و دق و حرفة البول و جميع امراض حاره

و مقوى حواس محرورين و ترياق سموم حاره و منوّم صاحبان دماغ حار

و با مشك و عنبر مقوى روح حيوانى مبرود المزاج

و سعوط او با آب گشنيز جهة رعاف

و با آب كاهو جهة رفع بي خوابى محرورين

و با روغن گل جهة اورام حاره و سنون او جهة دندان كرم زده

و قلاع و ذرور او جهة قروح خبيثه و ساعيه

و با ادويهء مناسبه جهة زخمهاى حاره

و جراحت تازه و قطع(+خون) او و تسكين درد مجرب

و اكتحال او جهة رمد

و طلاى او جهة درد سر صفراوى و شدت حرارت روح دماغى

و ضماد او بر يافوخ و پيشانى جهة رعاف مجرب

و مضر باه و مولد سنگ به مثانه

و اكثار او قاطع نمل و اشتها و مورث سفيدى موى

و مصلحش عنبر و مشك و ادويهء حارهء خوشبو

و بسيار بوئيدن او مورث بي خوابى

و مصلحش روغن سوس وگل و امثال آن

و قدر شربتش تا يك دانگ است و دو مثقال او قاطع باه و مفسد معده

و گويند اين قدر قاتل است و بدلش دو وزن او طباشير و يك وزن او صندل سفيد است

و كافور مصنوع كه از موم قدر دو درهم و حجر الرخام ده درهم

و روغن بنفشه نيم درهم و قدرى كافور ترتيب مي دهند

فرق او با كافور اصلى ثقل و چسبندگى مصنوع است

و بوى اصلى غير مصنوع شبيه به بوى پوست ليمو و ترنج است.

(+ هرگاه کاسه چینی را معلق کنند و در زیر آن کافور را دود کنند دوده که از آن در کاسه جمع شود

اکتحال آن به جهة امراض حاره چشم بسیار مفید است.کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم-ص-213




متن مخزن الادويه مراجعه شد و مطالب آن موافق تحفه بود با اين اضافات:

و طلاى آن با گلاب و صندل سفيد و گل فارسى مسكن صداع حار و مقوى حواس و اعضاى دماغى

و بر يافوخ و پيشانى خصوص با آب برگ گشنيز تازه و يا برگ آس و يا برگ لسان الحمل جهت حبس رعاف مجرب

و سعوط يك دو جو آن با آب برگ گشنيز تازه و يا سركه و يا عصير بسر و يا آب برگ آس و يا بادروج جهت رعاف

با آب گشنيز و سرمه ساييده باعث برنيامدن دانه آبله است در چشم و اگر برآمده باشد باعث زوال آن

و به دستور با آب حلزون تازه اما بايد كه حلزون آب شيرين باشد

و قطور آن با روغن گل در بينى جهت سوء مزاج حار ساذج سر و چشم و علامت سوء مزاج ساذج آنست كه به ارتفاع و زيادتى آفتاب زياد و شديد شود

و به انحطاط و نقصان آن ضعيف و كم

و قطور محلول آن با آب گشنيز تازه در گوش جهت درد گوش حار و قطع رعاف دماغى و سنون

و غرغره آن با گلاب جهت درد دندان كرم خورده و قلاع دهان و گذاشتن آن در جوف دندان كرم خورده مانع زيادتى آن

و خوردن آن با مشك و عنبر معدل برودت آن و مقوى روح حيوانى و نفسانى مبرود المزاج و ضعيف ترياق سموم حاره و عقرب جراره

و ربع مثقال و يا زياده با آب سيب ترش و جهت قرون السنبل با آب انار و شيره خرفه و برف

جهت حمى دق و ساير حميات حاره حاده نافع و حميات خلطيه را مطلقاً مضر چه در اوايل چه در اواخر جهت آنكه در اوايل باعث تغليظ مواد و در اواخر موجب تحجر آنها است.

مضر مبرودين و صاحبان مزاج ضعيف و مصدع و مضعف معده و آلات غذا و باه حتى اكثار بوييدن آن و منجمد منى و مبرد گرده و مثانه

و گفته‏اند ضرر آن به باه نه به سبب برودت فقط است بلكه به حرارت محلله رياح آن نيز و در امر ضعف باه از افيون بدتر است

جهت آنكه شارب افيون بعد از افاقه از تخدير آن خللى و آفتى و تعطيلى در آلات تناسل خود نمى‏يابد به خلاف كافور

مورث پيرى و قطع اشتها و نسل و توليد سنگ گرده و مثانه، مصلح آن جندبادستر و ادويه حاره و عطره و گلقند و روغن سوسن و گل خيرى و بنفشه و نرگس و امثال اينها است

و شيخ الرييس در ادويه قلبيه نوشته كه آن را خاصيت قويه است در تقويت جوهر روح اگر مقدار معتدل از آن بياشامند

و بسا است كه اعانت مى‏كند بر تعديل امزجه حاره و عطريت رايحه آن معين بر خاصيت آنست و در امزجه بارده بايد كه تعديل كرده شود

برودت آن را به مشك و عنبر و يبوست آن را به روغن خيرى و بنفشه.

و گفته‏اند اگر زن در فرج خود طلا نمايد مرد بر آن قادر نگردد حكايت ابن ماسرجوبه گفته مردى از اصحاب مقدار يك مثقال كافور در يك روز بخورد باه او قطع گرديد

و روز ديگر نيز همان مقدار بخورد باطل شد شهوت جماع او،

روز سيّم نيز همان مقدار بخورد فاسد شد معده او به حدى كه غذا در معده او هضم و نضج نمى ‏يافت

و اهل هند آن را مقوى باه مى‏دانند و لهذا در اكثر حلويات و ماست داخل مى‏نمايند و جوارش و حب و دهن و عرق و اقراص آن در قرابادين ذكر يافت. کتاب مخزن الادویه طبع قدیم ص 651
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

نسخه ها

پستتوسط pejuhesh237 » شنبه آگوست 24, 2013 1:19 pm

ماء الكافور رافع درد استخوان و مفاصل و امراض بارده و مصدع

و مصلحش روغن بنفشه است

و كافور مفرح و قاطع نزف الدم اعضا

و رعاف و اسهال حار و عرق و رافع تشنگى و التهاب جگر

و قرحهء ريه و سل و دق و حرفة البول و جميع امراض حاره

و مقوى حواس محرورين و ترياق سموم حاره و منوّم صاحبان دماغ حار

و با مشك و عنبر مقوى روح حيوانى مبرود المزاج

و سعوط او با آب گشنيز جهة رعاف

و با آب كاهو جهة رفع بي خوابى محرورين

و با روغن گل جهة اورام حاره و سنون او جهة دندان كرم زده

و قلاع و ذرور او جهة قروح خبيثه و ساعيه

و با ادويهء مناسبه جهة زخمهاى حاره

و جراحت تازه و قطع(+خون) او و تسكين درد مجرب

و اكتحال او جهة رمد

و طلاى او جهة درد سر صفراوى و شدت حرارت روح دماغى

و ضماد او بر يافوخ و پيشانى جهة رعاف مجرب

و مضر باه و مولد سنگ به مثانه

و اكثار او قاطع نمل و اشتها و مورث سفيدى موى

و مصلحش عنبر و مشك و ادويهء حارهء خوشبو

و بسيار بوئيدن او مورث بي خوابى

و مصلحش روغن سوس وگل و امثال آن

و قدر شربتش تا يك دانگ است و دو مثقال او قاطع باه و مفسد معده

و گويند اين قدر قاتل است و بدلش دو وزن او طباشير و يك وزن او صندل سفيد است

و كافور مصنوع كه از موم قدر دو درهم و حجر الرخام ده درهم

و روغن بنفشه نيم درهم و قدرى كافور ترتيب مي دهند

فرق او با كافور اصلى ثقل و چسبندگى مصنوع است

و بوى اصلى غير مصنوع شبيه به بوى پوست ليمو و ترنج است.

(+ هرگاه کاسه چینی را معلق کنند و در زیر آن کافور را دود کنند دوده که از آن در کاسه جمع شود

اکتحال آن به جهة امراض حاره چشم بسیار مفید است
.کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم-ص-213




متن مخزن الادويه مراجعه شد و مطالب آن موافق تحفه بود با اين اضافات:

و طلاى آن با گلاب و صندل سفيد و گل فارسى مسكن صداع حار و مقوى حواس و اعضاى دماغى

و بر يافوخ و پيشانى خصوص با آب برگ گشنيز تازه و يا برگ آس و يا برگ لسان الحمل جهت حبس رعاف مجرب

و سعوط يك دو جو آن با آب برگ گشنيز تازه و يا سركه و يا عصير بسر و يا آب برگ آس و يا بادروج جهت رعاف

با آب گشنيز و سرمه ساييده باعث برنيامدن دانه آبله است در چشم و اگر برآمده باشد باعث زوال آن

و به دستور با آب حلزون تازه اما بايد كه حلزون آب شيرين باشد

و قطور آن با روغن گل در بينى جهت سوء مزاج حار ساذج سر و چشم

و علامت سوء مزاج ساذج آنست كه به ارتفاع و زيادتى آفتاب زياد و شديد شود

و به انحطاط و نقصان آن ضعيف و كم

و قطور محلول آن با آب گشنيز تازه در گوش جهت درد گوش حار و قطع رعاف دماغى و سنون

و غرغره آن با گلاب جهت درد دندان كرم خورده و قلاع دهان و گذاشتن آن در جوف دندان كرم خورده مانع زيادتى آن

و خوردن آن با مشك و عنبر معدل برودت آن و مقوى روح حيوانى و نفسانى مبرود المزاج و ضعيف ترياق سموم حاره و عقرب جراره

و ربع مثقال و يا زياده با آب سيب ترش و جهت قرون السنبل با آب انار و شيره خرفه و برف

جهت حمى دق و ساير حميات حاره حاده نافع و حميات خلطيه را مطلقاً مضر چه در اوايل چه در اواخر

جهت آنكه در اوايل باعث تغليظ مواد و در اواخر موجب تحجر آنها است.

مضر مبرودين و صاحبان مزاج ضعيف و مصدع و مضعف معده و آلات غذا و باه حتى اكثار بوييدن آن و منجمد منى و مبرد گرده و مثانه

و گفته‏اند ضرر آن به باه نه به سبب برودت فقط است بلكه به حرارت محلله رياح آن نيز و در امر ضعف باه از افيون بدتر است

جهت آنكه شارب افيون بعد از افاقه از تخدير آن خللى و آفتى و تعطيلى در آلات تناسل خود نمى‏يابد به خلاف كافور

مورث پيرى و قطع اشتها و نسل و توليد سنگ گرده و مثانه، مصلح آن جندبادستر و ادويه حاره و عطره و گلقند

و روغن سوسن و گل خيرى و بنفشه و نرگس و امثال اينها است

و شيخ الرييس در ادويه قلبيه نوشته كه آن را خاصيت قويه است در تقويت جوهر روح اگر مقدار معتدل از آن بياشامند

و بسا است كه اعانت مى‏كند بر تعديل امزجه حاره و عطريت رايحه آن معين بر خاصيت آنست و در امزجه بارده بايد كه تعديل كرده شود

برودت آن را به مشك و عنبر و يبوست آن را به روغن خيرى و بنفشه.

و گفته‏اند اگر زن در فرج خود طلا نمايد مرد بر آن قادر نگردد

حكايت ابن ماسرجوبه گفته مردى از اصحاب مقدار يك مثقال كافور در يك روز بخورد باه او قطع گرديد

و روز ديگر نيز همان مقدار بخورد باطل شد شهوت جماع او،

روز سيّم نيز همان مقدار بخورد فاسد شد معده او به حدى كه غذا در معده او هضم و نضج نمى ‏يافت

و اهل هند آن را مقوى باه مى‏دانند و لهذا در اكثر حلويات و ماست داخل مى‏نمايند و جوارش و حب و دهن و عرق و اقراص آن در قرابادين ذكر يافت
. کتاب مخزن الادویه طبع قدیم ص 651



جوارش كافور نافع از براى ضعف معده و كبد و دفع رياح غليظه كند و معين است بر هضم‏
صنعت آن‏

كافور قيصورى زعفران عود هندى خام قاقله دانه هيل‏بوا كبابه چينى كاشم قرفة الطّيب قرنفل اشنه سنبل الطّيب بسباسه صندل سفيد فلفل دارفلفل دارچينى شيترج هندى نارمشك شقاقل مصرى خولنجان جوزبوا زنجبيل سعد كوفى فلفل مويه اجزا مساوى كوفته و بيخته شكر سفيد بوزن مجموع ادويه بدستور مقرر جوارش سازند مزاجش كرم است در اوّل درجه دويّم و خشك است در اول درجه سيّم شربتى يك مثقال‏
جوارش كافور اقوى از اوّل‏
صنعت آن‏

كافور قيصورى مشك تركى خالص از هريك دو درم و نيم زنجبيل فلفل دارچينى قرفة الطيب ساذج هندى دارفلفل جوزبوا سنبل الطيب شيطرج هندى صندل سفيد حبّ بلسان قاقله بسباسه قرنفل باغيست طاليسفر سعد كوفى طباشير سفيد عود هندى از هريك نيم اوقيه نبات سفيد دوازده اوقيه و نيم اجزا كوفته و بيخته بعسل مصفّى بدستور مقرر جوارش سازند و در ظرف چينى نكاه دارند و مزاجش كرم است در اوّل درجه دويم و خشك است در اول درجه سيم شربتى يك مثقال‏
جوارش كافورى نافع از براى ضعف معده و كبد و سوى استمرا و دفع رياح‏
صنعت آن‏

كافور قيصورى زعفران جوزبوا زنجبيل بسباسه دارچينى نارمشك قرفة الطيب قرنفل فلفل مويه فرنجمشك زعفران اجزا مساوى كوفته و بيخته با سه وزن مجموع ادويه عسل مصفّى بسرشند شربتى يك مثقال‏
[جوارش كافورى ضعف را سودمند بود]
جوارش كافورى ضعف را سودمند بود و جكر ضعيف را قوت دهد و سوى استمرا و بغايت مفيد است و بلغم غليظ دفع كند
صنعت آن‏
زنجبيل فلفل دارفلفل دارچينى قرنفل ساذج هندى شيطرج جوزبوا صندل سفيد حبّ بلسان قاقله بسباسه قرفه نارمشك طاليسفر سعد طباشير عود خام از هريك پنج مثقال كافور مشك از هريك يك مثقال شكر طبرزد برابر اجزا كوفته با عسل دو برابر اجزا معجون سازند
جوارش كافورى اسهال صفراوى بازدارد و تشنكى و حرارت بنشاند
صنعت آن‏

زرشك پاك كرده ده درم كل سرخ هشت درم طباشير سفيد فوفل كهرباى شمعى از هريك چهار درم بزر الحماض بوداده هفت درم حب الاس شش درم آرد سيب آرد سنجد از هريك ده درم آرد كنار هفت درم انار دانه بوداده پانزده درم كافور سه درم زعفران نيلوفر از هريك پنج درم اجزا كوفته و باب زرشك سرشته با نبات يك وزن مجموع ادويه معجون سازند شربتى دو درم‏
حبّ كافور
قلمى فرموده‏اند كه از حضرت علامى والدى قدس سره است مجرب از براى امراض حاره شديدة الحرارة و حميات حاره حاده و تب دق كه باسهال باشد
صنعت آن‏
كافور قيصورى نيم مثقال طباشير سفيد مرواريد ناسفته صندل سفيد كشنيز خشك از هريك دو مثقال مغز تخم كدو مغز بهدانه از هريك چهار مثقال كل ارمنى زهر مهره از هريك يك مثقال صمغ عربى دو دانك صمغ را بعرق صندل حل كرده و آنچه ادويه صلايه كردنى است صلايه كرده و آنچه كوفتنى است و بيختنى است كوفته و بيخته و آنچه را نرم بايد كوبيد نرم كوبيده و مجموع را درهم مخلوط كرده نيكو بسرشند و حبها سازند هر حبّى بقدر نخودى شربتى يك مثقال بانچه مناسب باشد
حبّ كافور نافع جهت اهوه‏
بدانكه اهوه مرضى است كه اهل بنكاله و اطباى آنجا متفق‏اند بر آنكه در بينى مردم‏اند يا راز اناث‏
و ذكور و صغير و كبير بهم ميرسد علامت آن تب شديد و درد سر و كردن و شانها و كمر و برافروختكى بشره و چهره و نيامدن عطسه و حمرات اندرون خياشيم است‏
صنعت آن‏
كل بنفشه يك مثقال صندل سفيد كشنيز خشك تخم كاهو از هريك يك درم مغز تخم كدو طباشير سفيد از هريك نيم مثقال كافور چهار حبه اجزا كوفته و بيخته باب برك كشنيز تر سرشته حبوب سازند هر حبى بقدر نخودى و در سايه خشك نمايند و عند الحاجة اكر خشكى و حرارت در دماغ باشد يك حب تا دو حب و سه حب بدفعات پى هم در يك روز باب كشنيز تر سائيده سعوط نمايند و اكر علامت اهوه نيز ظاهر باشد باب كوكنار يا باب خالص كه در آن تمر هندى خيسانيده باشند سائيده سعوط نمايند و اكر علامت اهوه نيز ظاهر باشد باب كوكنار يا باب خالص برطرف كردد
دهن الكافور
صنعت آن‏

بكيرند روغن كنجد سفيد تازه و هر مقدار كافور كه خواهند در آن اندازند و يك شب بكذارند روز ديكر براورده در شيشه مطين كرده و بطريق مقرر بقرع و انبيق روغن كشند و در شيشه كرده سران را محكم نمايند و عند الحاجت بكار برند
[دهن الكافور منقول از طب براكلسوس فرنگى‏]
دهن الكافور منقول از طب براكلسوس فرنكى جهة حميات محرقه و وبائيه و طاعون با ادويه مناسبه آن علت و استعمال كرده ميشود بر قروح خبيثه با دهن عرعر
صنعت آن‏
بكيرند كافور را و در آب كرم بخيسانند و بقرع و انبيق تقطير نمايند و دهن را از آب جدا نمايند و در شيشه كرده سر آن را محكم بندند و عند الحاجت بكار برند
فصل در ذكر نسخ عرقهاى كافوري‏
[عرق كافور از اقتراح حضرت علامى والد ماجد فقير]
عرق كافور قلمى فرموده‏اند كه از اقتراح حضرت علامى قدوة الاطبّاء و الحكماء سيّد السّند مير محمد هادى قدس سره والد ماجد فقير است نافع از براى سوى مزاج حار و حمى دو و حميات محرقه حاده‏
صنعت آن‏
كل نيلوفر يك اوقيه تبريزى برك كاهو كنب بيد كاسنى تازه جو مقشر از هريك نيمن صندل سفيد سى مثقال كدوى تازه باقلاى تازه از هريك يك اوقيه كل سرخ دو من تخم خرفه سه و نيم من طباشير سفيد كثيرا از هريك ده مثقال عرق بيدمشك عرق نيلوفر عرق بيد انجير از هريك يكمن كلاب دو من بدستور مقرر عرق كشند و در وقت عرق كشيدن بيست مثقال كافور قيصورى اول سوده در ته طاسى كه عرق در آن ميچكد بپاشند تا عرق بران بچكد
عرق كافور بنسخه ديكر نيز قلمى فرموده‏اند كه از اقتراح بندكان حضرت معزى اليه قدس سره است و همان منافع دارد
صنعت آن‏

كل نيلوفر كل بيد غنچه كل سرخ شاهتره كل كاوزبان با كل بيدمشك باقلاى تازه از هريك يك اوقيه برك كاهو كنب بيد جو مقشر رازيانه كدوى تازه سيب شيرين به شيرين امرود شيرين از هريك نيمن صندل سفيد صندل سرخ تخم كاسنى مغز تخم كدو مغز تخم خيارين تخم كاهو مقشر مغز تخم خربزه كل بنفشه از هريك ده مثقال كافور قيصورى اعلا بيست مثقال با كلاب و عرق بيدمشك و عرق كاسنى عرق بيد از هريك دو من آب بقدر ضرور بدستور مقرر عرق كشند
عرق كافورى به نسخه ديكر كه فى الجمله تفاوتى با نسخه قبل دارد
صنعت آن‏

بكيرند كل سرخ شاه‏تره كل كاوزبان بيدمشك تازه باقلاى تازه از هريك يك چهار يكمن تبريز برك كاهو كنب بيد جو مقشر تراشه كدوى تازه رازيانه سيب شيرين شاه امرود از هريك يكمن تبريز كشنيز كل بنفشه صندل سفيد صندل سرخ تخم كاسنى مقشر مغز تخم كدو مغز تخم هندوانه مغز تخم خيارين تخم خرفه مقشر تخم كاهو مقشر طباشير سفيد از هريك ده مثقال كافور قيصورى چهل مثقال ادويه را كوفته سواى كافور و همه را در ديك كلاب كشى نموده كلاب چهار من تبريز عرق بيد شش من تبريز عرق بيدمشك چهار من عرق كاسنى چهار من عرق كاوزبان عرق نيلوفر از هريك يكمن آب بقدر ضرور بر روى آن كرده كافور را سوده در پارچه كتان نازكى بسته بدهان نيچه نصب كرده بطريق كلاب عرق كشند و در شيشهاى كوچك نكاه دارند
[عرق كافور نيز از اقتراح بندگان معزى اليه‏]
عرق كافور نيز از اقتراح بندكان معزى اليه قدس سرّه كه يكى از تلامذه حضرت معزى اليه قدس سرّه نقل باوزان هندى نموده با اندك تصرفى در اصل نسخه‏
صنعت آن‏
كل نيلوفر كاوزبان با باقلاى تازه غنچه كل سرخ شاه‏تره از هريك بيست و پنج توله برك كاهو تازه برك بيد تازه سيب شيرين به شيرين امرود برك كاسنى تازه جراده كدو جراده بادرنك جو مقشر از هريك يك سير و سه ربع يك سير كشنيز خشك مغز تخم كدو صندل سرخ صندل سفيد تخم كاسنى مقشر مغز تخم خيارين باديان تخم كاهو مقشر تخم خرفه مقشر كل بنفشه طباشير سفيد از هريك سه توله و نه ماشه كافور قيصورى هفت توله و نيم برك نارمشك تازه يك و نيم ربع سير بيخ كيله يك و نيم ربع سير تخم نارمشك كل سفيد از هريك سه توله و نه ماشه عرق بيدمشك عرق كاسنى عرق نيلوفر كاوزبان از هريك يك سير كلاب هفت سير آب خالص دوازده سير بدستور مقرّر عرق كشند
فصل در ذكر نسخ اقراص كافوري‏
[قرص كافور از اقتراح شيخ الرئيس‏]
قرص كافور از اقتراح شيخ الرئيس قدس سره مى‏باشد مطفى التهاب معده و كبد وصل ورق و فرو مينشاند عطش و كرب را نافع است از براى نفث الدّم و قى‏ء الدّم و اسهال خون‏
صنعت آن‏
تخم كاسنى مقشر تخم كاهو مقشر تخم خرفه مقشر تخم خرفه مقشر از هريك دو درم مغز تخم كدوى شيرين مغز تخم خيارين از هريك دو درم و ثلث درمى آب كدر اكر يافت نشود بدل آن صندل سفيد مقاصرى سه درم سرطان مشوى رب السّوس زعفران كافور از هريك يك درم كل سرخ منزوع الاقماع چهار درم كوفته و بيخته بدستور مقرر اقراص سازند شربتى يك مثقال صاحب ميزان الطبايع كفته كه بعض اطبّا طباشير سفيد سه درم تخم خشخاش دو درم بر اجزاى اين قرص افزوده‏اند و اين صواب است و مزاج اين قرص سرد است در يك درجه و سه ربع درجه و خشك است در اخر درجه دويم‏
[قرص كافور ايضا از شيخ رئيس مطفى لهيب معده است‏]
قرص كافور از شيخ رئيس ابو على بن سينا مطفى لهيب معده است و عطش را زايل كند و درد معده و كبد و طحال را مفيد است و قاطع نفث الدّم و قئ الدّم و مسكن التهاب حميات است و از براى حميات حاده و سل و دق نافع‏
صنعت آن‏
طباشير سفيد چهار درم ورق كل سرخ هفت درم تخم خرفه مقشر مغز تخم خيار مغز تخم كدوى شيرين ناردين صمغ عربى ربّ السوس عود قمارى خام قاقله از هريك سه درم زعفران دو درم نبات سفيد ترنجبين از هريك هفت درم كافور قيصورى يك درم و نيم كوفته و بيخته بلعاب بزرقطونا سرشته اقراص سازند و در سايه خشك نمايند شربتى يك مثقال و مولانا سديد در شرح قانون بجاى ناردين كثيرا اورده است‏
[قرص كافور بنسخه ديگر از شيخ الرئيس‏]
قرص كافور بنسخه ديكر از شيخ الرئيس كفته كه اين قرص مجربست از براى التهاب معده و كبد و انداختن خون بقى و نفث الدم و از براى عطش و حميات حاره و سل و دق‏
صنعت آن‏
طباشير سفيد چهار درم ورق كل سرخ ده درم عود قمارى خام قاقله ربّ السّوس از هريك سه درم نبات سفيد ترنجبين مغز تخم خيارين از هريك دو درم زعفران كافور قيصورى از هريك يك درم ادويه كوفته و بيخته بلعاب بزرقطونا سرشته اقراص سازند هر قرصى يك درم و در سايه خشك نمايند شربتى تا دو درم‏
قرص كافور بنسخه ابن جزله در منهاج الادويه‏
صنعت آن‏

طباشير سفيد چهار درم ورق كل سرخ هفت درم تخم خرفه مقشّر مغز تخم خيارين مغز تخم كدوى شيرين از هريك چهار درم عود قمارى خام صمغ عربى كثيرا از هريك دو درم اصل السوس مقشر صندل مقاصرى ترنجبين پاك كرده نشاسته قند سفيد از هريك سه درم كافور قيصورى زعفران از هريك يك درم كوفته و بيخته بلعاب بزرقطونا سرشته اقراص سازند شربتى از يك درم تا يك مثقال و قوت اين قرص تا شش ماه باقى ميماند
قرص كافور بنسخه سيّد اسمعيل در ذخيره‏
صنعت آن‏

طباشير سفيد كل سرخ منزوع الاقماع مغز تخم خيار مغز تخم كدوى شيرين تخم خرفه مقشر از هريك پنج درم كثيرا چهار درم سنبل الطيب سنبل رومى عود هندى قاقله رب السوس صندل سفيد از هريك دو درم كافور قيصورى يك مثقال تخم كاهو سه درم كوفته و بيخته بلعاب بهدانه سرشته اقراص سازند شربتى يك مثقال با كلاب بياشامند
[قرص كافور منقول از سيّد اسمعيل جرجانى‏]
قرص كافور منقول از سيّد اسمعيل جرجانى نافع از براى حرارت كبد و قلب و حميات حاره ورق و ذبول و سل‏
صنعت آن‏

مغز تخم كدو مغز تخم خيار مغز
تخم بادرنك تخم خرفه مقشر مغز بهدانه از هريك پنج درم ورق كل سرخ سه درم صمغ عربى صندل نشاسته كثيرا از هريك دو درم رب السّوس طباشير سفيد از هريك سه درم تخم كاهو يك درم كافور قيصورى نيم درم كوفته و بيخته بلعاب بهدانه سرشته اقراص سازند شربتى دو درم‏
قرص كافور ديكر كه همين منافع دارد
صنعت آن‏
تخم كاهو مقشر هفت درم ورق كل سرخ ده درم طباشير سفيد مغز تخم خيار مغز تخم خيار بادرنك از هريك دو درم تخم خرفه مقشر هشت درم مغز تخم كدوى شيرين چهار درم ربّ السوس سه درم ترنجبين ده درم كافور قيصورى نيم درم كوفته و بيخته بلعاب بزرقطونا سرشته اقراص سازند شربتى يك مثقال تا دو مثقال با ماء الشعير بياشامند
[قرص كافورى منقول از ذخيره سيّد اسمعيل جرجانى‏]
قرص كافورى منقول از ذخيره سيّد اسمعيل جرجانى نافع از براى سوى مزاج حار كبد و حميات صفراويه‏
صنعت آن‏
ورق كل سرخ طباشير سفيد صندل سفيد از هريك سه درم تخم كاسنى تخم خرفه مقشر مغز تخم كدوى شيرين تخم كاهو مقشر از هريك دو درم كافور قيصورى دو دانك تا نيم مثقال اقراص سازند هر قرصى دو درم شربتى يك قرص با دوغ بنوشند
[قرص كافورى تاليف حكيم على گيلانى‏]
قرص كافورى تاليف حكيم على كيلانى قرص كافورى منقول از ذخيره سيّد اسمعيل جرجانى در رساله مجربات خود قلمى نموده كه اين قرص خاصه ما است‏
صنعت آن‏
كافور قيصورى چهار مثقال زعفران سه مثقال مغز تخم كدو مغز تخم خيارين از هريك دو مثقال عسل چهار مثقال ادويه را نرم صلايه نموده با عسل و اندكى آب قرص سازند هر قرصى نيم مثقال‏
[قرص كافورى ديگر كه همين منفعت دارد]
قرص كافورى ديكر كه همين منفعت دارد استعمال كرده ميشود زمانى كه طبع نرم باشد اكر اراده قبض باشد
صنعت آن‏
لك مغسول فوفل از هريك هفت درم زعفران سه درم ريوند چينى پنج درم مصطكى رومى طين قبرسى پرسياوشان از هريك سه درم كافور قيصورى دو درم و نيم كوفته و بيخته باب عنب الثّعلب و آب كاسنى تازه سرشته اقراص سازند شربتى يك مثقال باب كاكنج با آب كاسنى تازه بنوشند
قرص كافورى منقول از كامل الصناعة نافع از براى امراض حارّه و تب دق و غيره‏
صنعت آن‏
مغز تخم كدوى شيرين مغز تخم خيارين اصل السّوس تخم خرفه مقشر از هريك هشت درم كل سرخ شش درم صمغ عربى چهار درم نشاسته سه درم زعفران دو درم كافور قيصورى نيم مثقال كوفته و بيخته بلعاب بزرقطونا سرشته اقراص سازند و با آب بنوشند
قرص كافورى منقول از قرابادين قانون شيخ نافع از براى حميات حاده و تفتيح سدهاى قوى كبد
صنعت آن‏

كل بنفشه كل نيلوفر از هريك سه درم ريوند چينى لك مغسول از هريك يك درم صمغ عربى كثيرا رب السّوس از هريك دو درم كافور قيصورى يك مثقال ترنجبين شكر سفيد از هريك يك درم ترنجبين و شكر را بكلاب حل كرده مصفى نموده باقى ادويه را كوفته و بيخته بان بسرشند و اقراص سازند شربتى يك مثقال با سكنجبين بياشامند
[قرص كافورى منقول از كامل الصّناعة]
قرص كافورى منقول از كامل الصّناعة نافع از براى حرارت قلب و كبد و خفقان حار و حميات حاده و تب دق و غيره‏
صنعت آن‏
مغز تخم كدوى شيرين مغز تخم خربزه مغز بهدانه از هريك پنج درم ورق كل سرخ سه درم باديان يك درم كافور قيصورى نيم مثقال كوفته و بيخته بلعاب اسبغول سرشته اقراص سازند
[قرص كافورى منقول از قرابادين كوتوالى‏]
قرص كافورى منقول از قرابادين كوتوالى شاهى سوى مزاج را كه از كرمى و صفرا باشد سود دارد و تب دق و تب غب را نيكو بود
صنعت آن‏
مغز تخم خيارين مغز تخم كدوى شيرين كل سرخ از هريك سه درم تخم خرفه مقشر خشخاش سفيد تخم كاهو مقشر صمغ عربى از هريك يك درم و نيم كافور قيصورى نيم درم همه را كوفته و بيخته اقراص سازند شربتى از يك مثقال تا دو درم‏
قرص كافورى منقول از كتاب مذكور كه همين منفعت دارد
صنعت آن‏

مغز تخم خيارين مغز تخم كدوى شيرين ورق كل سرخ از هريك سه درم تخم خرفه مقشر تخم خشخاش سفيد طباشير سفيد صمغ عربى صندل از هريك دو درم ريوند چينى يك درم و نيم كافور قيصورى يك دانك و نيم كوفته و بيخته بلعاب بزرقطونا سرشته اقراص سازند اطفال را يك درم و ميانه را دو درم و قوى را سه درم با شراب كاسنى بدهند
قرص كافورى منقول از ذخيره سيد اسمعيل جرجانى‏
صنعت آن‏

كل بنفشه خشك كل نيلوفر خشك ورق كل سرخ از هريك سه درم مغز تخم خيارين طباشير سفيد زعفران ريوند چينى لك مغسول ربّ السّوس از هريك دو درم كثيرا يك درم كافور قيصورى نيم مثقال ترنجبين خراسانى ده درم بدستور اقراص سازند شربتى يك مثقال با سكنجبين ساذج بياشامند
[قرص كافورى منقول از شرح مولانا سديد بر موجز قرشى‏]
قرص كافورى منقول از شرح مولانا سديد بر موجز قرشى نافع از براى حميات حاره و محترقه و دق و سعال و رافع تشنكى و خفقان حار و كرمى جكر و قلب‏
صنعت آن‏
كل سرخ منزوع الاقماع طباشير سفيد مغز تخم خيارين تخم كاسنى تخم كاهو مقشر تخم خرفه مقشر از هريك سه درم كافور قيصورى نيم مثقال زعفران سدس مثقال كوفته و بيخته با آب به شيرين سرشته اقراص سازند اقراص نازك در سايه خشك كنند و احتياط كنند كه در وقت خشك كردن فاسد و متكرج نكردد يعنى بر پشت غربال پهن كنند و مكرر روبرو كنند تا زمانى كه خشك شود صاحب اختيارات اين قرص را باسم قرص طباشير كافورى ذكر كرده و در نسخه صاحب اختيارات زعفران داخل نيست و وزن كافور يك درم است و باقى اجزا از هريك چهار درم است و كفته كه ادويه كوفته و بيخته بلعاب بزرقطونا سرشته اقراص سازند شربتى يك مثقال قوتش تا شش ماه باقيست و محمود بن الياس اين نسخه را در حاوى صغير اورده و اختلافى كه با نسخه صاحب اختيارات دارد آنست كه وزن كافور يك دانك وزن باقى اجزا از هريك يك مثقال است و اين نسخه اشهر است و مسيحى اين قرص را در ماده خفقان حار اورده و بعوض تخم كاهو تخم كاسنى داخل است و زعفران داخل ندارد و كفته كه در هر يك مثقال از اجزاى اين قرص يك طسوج كافور قيصورى داخل نمايند و تا هفته صاحب خفقان حار هر روز يك مثقال از اين قرص بخورد و كاهى اضافه كرده ميشود بر اجزاى اين قرص يك مثقال مرواريد ناسفته و در اين حالت اين را قرص طباشير لولوى كافورى نامند
[قرص كافورى منقول از بياض ميرزا محمّد باقر حكيم باشى‏]
قرص كافورى منقول از بياض ميرزا محمّد باقر حكيم باشى كه از مجربات خود آنجا قلمى نموده‏اند و كفته‏اند كه اين قرص نافعست از براى التهاب كبد و يرقان غليانى و حميات حاده‏
صنعت آن‏
كل سرخ منزوع الاقماع طباشير سفيد صندل سفيد از هريك سه درم تخم كاسنى مقشر تخم خرفه مقشر مغز تخم كدوى شيرين تخم كاهو از هريك دو درم كثيرا يك درم كافور قيصورى يك قيراط كوفته و بيخته بلعاب بزرقطونا سرشته اقراص سازند شربتى دو درم با سكنجبين ساذج و كلاب بنوشند
قرص كافورى يرقان و تب كرم را نافع باشد
صنعت آن‏

زرشك منقى طباشير سفيد كل سرخ از هريك هفت درم تخم خرفه تخم كاهو تخم كاسنى كثيرا از هريك سه درم مغز تخم خربزه مغز تخم كدو از هريك پنج درم صندل سفيد رب السوس از هريك دو درم و در نسخه ديكر از هريك سه درم كافور يك درم كوفته و بيخته بلعاب بزرقطونا سرشته اقراص سازند شربتى دو درم با سكنجبين‏
قرص كافورى بنسخه ديكر دق و تب محرقه را نافع بود و تشنكى بنشاند
صنعت آن‏

طباشير تخم خرفه تخم كاهو از هريك پنج درم تخم كاسنى صندل سفيد رب السّوس از هريك سه درم مغز تخم خربزه مغز تخم كدو از هريك هفت درم ترنجبين ده درم كافور نيم مثقال بلعاب بزرقطونا سرشته اقراص سازند
قرص كافور بنسخه ديكر تب دق و محرقه مطبقه را نافع باشد و تشنكى بنشاند
صنعت آن‏
طباشير تخم كاهو تخم خرفه از هريك پنج درم تخم كاسنى رب السّوس صندل سفيد از هريك سه درم كافور نيم درم كوفته و بيخته بلعاب بزرقطونا بسرشند
قرص كافور اسهال مرارى بازدارد و تشنكى بنشاند و تبهاى كرم را نافع باشد
صنعت آن‏
تخم حمّاض بريان كرده كل مختوم صمغ عربى مور دانه طباشير سفيد كل سرخ از هريك بيست درم كوفته و بيخته با كلاب قرص سازند.کتاب قرابادین کبیر ص 1144-1145
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

تحقيقات و تجربيات براي نتايج كاربرد درماني

پستتوسط pejuhesh237 » شنبه آگوست 24, 2013 1:20 pm

.
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

بعدي

بازگشت به ک


Aelaa.Net