دروغهاى علوم

شناخت دروغ بودن برخى از مطالبي كه در دانش جديد به عنوان مسلمات علمي معرفي و تبليغ مي شود

مديران انجمن: najm134, najm134, najm134

دروغهاى علوم

پستتوسط najm134 » شنبه فبريه 27, 2010 9:03 am

بسم الله الرحمان الرحيم

محتواي اين غرفه دروغ هاي علوم است
كه طي سالهاي مختلف به عنوان واقعيت علمي از طرف نظام سلطه و صاحبان قدرت به جهانيان عرضه شده و مي شود
و در اصل نه تنها واقعيت نداشته، بلكه در واقع نوعي گمراه كردن مردم و الغاء دروغ به مردم به عنوان واقعيت علمي مي باشد
از آنجا كه دخالت نظام سلطه در موضوعات سياسي و اقتصادي و اجتماعي و نظامي ووو وتحريف واقع و پنهان كردن حقايق امور بر بيشتر مردم آشكار شده بطوريكه نهضتهاي بسياري عليه نظام سلطه و دست نشانده هايشان در سرتاسرجهان به راه افتاده است
اما در عين حال همين مردم دائره امور علمي و قواعد و فرضيات اعلام شده اين بخش را از دخالت و تحريف نظام سلطه مبرا داسته و آنجنان به فرضيات و نتايج علمي منتشره متعبد هستند؛ كويي كه وحي منزل آسماني است
اين غفلت عمومي ضرورت اطلاع رساني در اين زمينه را آشكار مي نمايد

ما ابتدا از گزارشهاي ساده نتايج علمي كه واقعيت نداشته شروع نموده و بعدا به معرفي برخي فرضيات و قواعد مسلم علمي كه واقعيت ندارند مي بردازيم



عناوين گزارشاتي كه تا كنون در اين باره منتشر شده است: آپاندیس زائده روده است؟ يا برای بدن مفید است.- صحيح نبودن تاثيرآنتي بيوتيکها روي عفونت سينوسها - نمك يددار و خطر تشعشع بعد از سالها تبليغ و توصيه مراكز علمي رايج 0 نقاط ناشناخته زمین که هنوز انسان های اولیه آنجا زندگی می کنند - دروغ‌هاى كزارشهاي علمي جهاني
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

دروغ بودن زيادي و بي فايدگي آپاندیس

پستتوسط najm134 » دوشنبه مارس 29, 2010 9:12 pm

دروغ بودن زيادي و بي فايدگي آپاندیس

تاكنون دانشمندان طب رايج معتقد بوده اند كه وظیفه اصلی آپاندیس را كه ظاهرا زایده‌ای پردردسر و بی‌مصرف است، اين نظريه دهها سال تبليغ و تدريس مي شده است، اخيرا برخي دانشمندان كشف كرده‌اند. كه نه تنها آپاندیس زائده روده و غير مفيد نبوده بلكه برای روده، میكروب‌های خوب تولید و از آنها محافظت می‌كند.
ده ها سال مردم، آپاندیس را عضوی زائد و زیادی تلقی كرده‌اند. پزشكان تصور می‌كردند كه آپاندیس هیچ فایده‌ای ندارد و جراحان مرتب آنها را درمی‌آوردند و مردم هم بدون آپاندیس مشكلی نداشتند. تصوير
آپاندیس زمانی كه عفونی و ملتهب می‌شود(آپاندیسیت(، می‌تواند باعث مرگ انسان شود. در این مواقع آپاندیس به سرعت ملتهب می‌شود و اگر به موقع بیرون آورده نشود، برخی افراد را می‌كشد(تصویر بالا برداشتن آپاندیس را نشان می دهد(.
طبق اعلام "مراكز كنترل و پیشگیری از بیماری"، دو سال پیش، ‪ 321هزار نفر در آمریكا به دلیل آپاندیسیت در بیمارستان بستری شدند.
طبق این مطالعه كه در مجله "زیست شناسی نظری" منتشر شده است، به نظر می‌رسد كه عملكرد آپاندیس با میزان زیاد باكتری‌هایی كه در دستگاه هاضمه انسان قرار دارند، ارتباط داشته باشد.
در بدن، تعداد باكتری‌ها از تعداد سلول‌های انسانی بیشتر است. بیشتر باكتری‌ها خوب هستند و به هضم غذا كمك می‌كنند.
اما برخی اوقات باكتری‌های روده‌ می‌میرند یا از آن خارج می‌شوند. تصوير
بیماری‌هایی مانند وبا روده را از وجود باكتری‌های مفید پاك می‌سازد. در این مورد كار آپاندیس به راه انداختن دوباره دستگاه گوارش است.
"بیل پاركر" پروفسور جراحی دانشگاه دوك كه در نوشتن این مطالعه همكاری داشت، گفت، آپاندیس مانند "یك خانه امن و خوب برای باكتری ها" عمل می‌كند.
وی گفت، توجه به محلی كه آپاندیس در آن واقع شده است، از این نظریه حمایت می‌كند.
آپاندیس به شكل یك كوچه بن بست می‌باشد.
همچنین این زایده كرمی شكل، مانند یك كارخانه تولید باكتری است كه میكروب‌های خوب را پرورش می‌دهد .
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

دروغ بودن تاثيرآنتي بيوتيکها روي عفونت سينوسها

پستتوسط najm134 » دوشنبه مارس 29, 2010 9:15 pm

دروغ بودن تاثيرآنتي بيوتيکها روي عفونت سينوسها

خبرگزاري آريا- به گفته محققان ، تجويز آنتي بيوتيکها براي عفونتهاي ويروسي سينوسها و شرايط مشابه آن ، اشتباهي شايع است که سبب بهبود بيماران نمي شود.
به گزارش سرويس علمي خبرگزاري آريا به نقل از رويتر، باکتريها از عوامل ايجاد سينوزيت هستند ولي ويروسهايي همچون ويروس سرما خوردگي از عوامل شايع اين نوع عفونتهاست بنابراين تجويز آنتي بيوتيک تاثيري بر روند بيماري ندارد.
محققان توصيه مي کنند ، بهتر است جاي تجويز آنتي بيوتيک و مصرف آن بدون نظر پزشک ، به صورتي علمي با بيماريهاي ويروسي برخورد کرد.
اين درحالي است که محققان به تازگي در شماره اخير نشريه لانست ازافزايش ميزان مصرف بي رويه آنتي بيوتيک در مبتلايان به سينوزيتهاي ويروسي ، ابراز نگراني کرده اند.
مجله حيات اعلى:
1- بعد از اينكه در طول دهها سال درباره تاثير آنتي بيوتيکها بلكه به عنوان تنها داروي عفونتهاى سينوسي، در جهان تبليغ شده است، و ميلونها ميليارد دلار از اين تجارت و سوداي با سلامتي بشر انجام كرفته است، اعلام مي شود كه اصلا روي عفونتهاى سينوسي تاثيري ندارد!!!
2- البته اين نظريه اكر امروز در رسانه ها شايع شده است ولى سالهاست(30 سال) كه برخي بزشكان بيرون از حلقه طب تجاري اين نظريه را اعلام كرده اند، كه عوام و بازار طب تجاري به آن توجهي نمي كردند.
3- مي دانيد جرا امروزه اين نظريه در سطح جهاني مطرح مي شود؟ جون منفعت كارخانجات طب تجاري از طريق آنتي بيوتيکها به مخاطره افتاده است!!! جون تجويز مستمر آنتي بيوتيکها سبب شده است كه ميكروبها در مقابل قويترين آنتي بيوتيکها نيز مقاومت نشان دهند، اين اتفاق به معني بي فايده شدن مطلق هر نوع آنتي بيوتيک و تعطيل شدن خط توليد آنتي بيوتيکها و از دست رفتن اين منبع درآمد براى قارونها تاجر سلامتي بشر، از اين رو نظريات بزشكان غيرتجاري را (كه سالهاست بايكوت مي شود) از آرشيو بيرون آورده و تبليغ مي نمايند، مطالب اخير مضمون مصاحبه يا سران توليد كننده آنتي بيوتيکها در جهان است. كليه تبليغات مرتبي كه براى برهيز از افراط در مصرف دارو يا ترديد در مصرف آنتي بيتوتيكها مي شود، به اين خاطر است، نه بخاطر حفظ سلامتي بشر يا اصلاح رويه تجارت با سلامتي بشر يا توجه تحقيقات دانشمندان آزاده و غير وابسته به سلطه.

najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

دروغ بودن سالم بودن نمک های ید دار صنعتی

پستتوسط najm134 » دوشنبه مارس 29, 2010 9:17 pm

دروغ بودن سالم بودن نمک های ید دار صنعتی

سالهاست كه در تمام رسانه ها تبليغ مي شود لازم است نمك مصرفي يددار باشد و اصلا عمده مشكل سلامتي ايرانيان و... عدم مصرف نمك يددار است
بعد از دهسال تبليغ و بمباران افكار عمومي و تغيير برنامه و عادت غذايي كشور در مصرف نمك و تبديل نمك طعام معمولي به نمك يددار بسته بندي شده در كيسه هاى زرد ......
به يكباره كشف مي شود كه نمك يددار آلودكي تشعشع راديواكتيو در سطح بالا داشته و آغشته به آرسنيك و سرب و ديكر فلزات سمي بوده است
و بهتر است مردم نمك يددار ديكر مصرف نكرده و نمك تصفيه شده معمولي مصرف كنند!!!
با اين اعلام و منع رسمي وزارت بهداشت يكي از دروغهاى شاخدار علمي دانش جديد آشكار شده و به ثبت مي رسد،

شرح اين كزارش در بخش آلودكي تشعشع درج شد.


viewtopic.php?f=13&t=132#p3186
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

دروغ بودن كشف همه نقاط زمين براي بشر مدرن

پستتوسط najm134 » دوشنبه مارس 29, 2010 9:29 pm

دروغ بودن كشف همه نقاط زمين براي بشر مدرن

توضيح: جند دهه قبل سردمداران دانش سلطه جهاني؛ با تبليغات كسترده در اذهان جا انداخته بودند كه "بشر مدرن هيج جاي ناديده و ناشناخته در روي كره زمين باقي نكذاشته و عصر اكتشاف فضا و دستيابي كرات ديكر را شروع كرده است"، در سالهاى اخير كزارشهاى بسياري ارائه شده است كه هنوز همه جاي كره زمين براى بشر مدرن اكتشاف نكرديده و موضوع فراغت از اكتشاف زمين تنها يك حركت تبليغاتي و دروغ علمي بوده است. تصوير
مجله علمی “نیوساینتیست” فهرستی از “آخرین محلهای” دنیا تهیه کرده که مربوط به مکانهایی از زمین است که پای انسان متمدن تاکنون به آنها نرسیده است. در واقع پایان دنیا اینجاست! به گزارش هفت تیر، در مدت یک قرن گذشته جمعیت انسانهای زمین از یک میلیارد نفر به شش میلیارد نفر رسیده است.به طوری که اعتقاد بر این است دنیا هرگز به این شلوغی نبوده و در هیچ زمانی به اندازه امروز نقاط مختلف آن شناخته نشده بوده است. تصوير
اما اکنون مجله علمی “نیوساینتست” در طبقه بندی که به تازگی انجام داده است نشان داد که روی کره زمین مناطق زیادی وجود دارند که به “آخرین محلها” معروف هستند که دست انسان هنوز به آنها نرسیده و بنابراین هنوز روی نقشه های جغرافیایی نامی از آنها برده نشده است. در این مناطق مردمی زندگی می کنند که وارد زندگی متمدن امروزی نشده اند و همچنان به شیوه بدوی زندگی می کنند.
براساس تحقیقات Survival International در حال حاضر بیش از ۱۰۰ قبیله و در مجموع حدود ۴۰ هزار نفر وجود دارند که هنوز با بقیه دنیا تماس برقرار نکرده اند. در طبقه بندی “نیوساینتیست” Gangkar Puensum واقع در بوتان با ۷ هزار و ۵۴۱ متر ارتفاع، اولین محل در آخر دنیا و بلندترین مکانی است که دست انسان تاکنون به آن نرسیده است. کوهنوردان سه بار برای رسیدن به قله این کوه تلاش کرده اند اما از سال ۱۹۹۴ دولت این کشور آسیایی به منظور احترام گذاشتن به مذاهب سنتی جمعیتهای محلی تلاشهای جدید را ممنوع اعلام کرد.
دومین رتبه این طبقه بندی متعلق به کوههای Nyainqentangla شرقی است که از ۱۶۴ قله این کوههای تبتی هنوز هیچ انسانی قدم به ۱۵۹ قله آن که همگی در ارتفاع بالای ۶ هزار متر واقع شده اند، نگذاشته است.

رتبه سوم طبقه بندی مجله “نیوساینتیست” مربوط به مناطق دست نیافته ای است که در “گرینلند” و قطب جنوب واقع شده اند.
در رتبه چهارم “آخرین محلهای” زمین در زیر زمین واقع شده است. این محل، بزرگترین غار انگلیس است که با نام “تیتان” شناخته می شود و در “دربی شایر” واقع شده است. این غار در سال ۱۹۹۹ کشف شد و از آن زمان تاکنون غارنوردان هنوز راهی برای رسیدن به اعماق آن پیدا نکرده اند. این غار در زمانی کشف شد که تصور بر این بود هیچ حفره ناشناخته ای در روی زمین وجود ندارد.
در رتبه پنجم آخرین محل زمین بیابانی به مساحت ۵۰ هزار کیلومتر مربع در نزدیکی دریای آرال است. در حقیقت این بیابان تاکنون در هیچ نقشه جغرافیایی مشخص نشده است و تنها یک تصویر ماهواره ای از آن وجود دارد.
در رتبه بعدی این رده بندی، منطقه ای در پاراگوئه قرار گرفته است. در این کشور منطقه ای در آخر دنیا وجود دارد که محلی در حدود ۱۰۰ کیلومتر است و در آن گروهی از انسانها زندگی می کنند که تا قبل از سوم مارس ۲۰۰۴ هرگز کسی آنها را ندیده بود. در این سال دانشمندان تصمیم گرفتند برای شناسایی اعماق جنگلهای پاراگوئه وارد این منطقه شوند و در کمال شگفتی گروهی از انسانها را شناسایی کردند که هرگز با مناطق متمدن زمین هیچ تماسی برقرار نکرده بودند. روش زندكَي در آن مناطق مانند انسانهاى نخستين مي باشد.
تصوير
كزارش ديكري در اين زمينه يافتيم كه از جهات متعددي كاملتر بود؛ اين كزارش را نيز در اينجا ذكر مي كنيم:
سرزمين‌هاي ناشناخته در كره زمين: تحقيقات دانشمندان و زمين‌شناسان در بررسي كره زمين نشان مي‌دهد كه عليرغم ادعاهاى كذشته؛ هنوز مناطقي بر روي اين كره خاكي وجود دارد كه پاي انسان به آنجا نرسيده است.
در واقع سرزمين‌هاي كشف نشده‌اي كه قبيله‌هاي بدوي در آنجا زندگي مي‌كنند و به دور از هياهوي زندگي مدرن، مشغول كار و فعاليت هستند
براساس تحقيقات زمين‌شناسان و با استفاده از نرم‌افزار Google earth بيش از 100 قبيله كه حدود 40هزار نفر مي‌شوند در جاهايي از كره زمين زندگي‌ مي‌كنند كه هنوز آن مكان‌ها ناشناخته هستند و نامي از آنها روي نقشه جغرافيا وجود ندارد و مردمان اين مناطق با دنياي بيرون خود ارتباطي برقرار نكرده و بي‌خبر از هرگونه پيشرفت و تكنولوژي به زندگي خود ادامه مي‌دهند.
آنچه مي‌خوانيد اطلاعاتي در مورد مناطق ناشناخته كره‌زمين است كه به هيچ عنوان اثري از آن در جغرافياي جهان نيست.
1- كاسابولي، واقع در شمال هند با جنگلي مملو از درختان سر به فلك كشيده مي‌باشد. اين جنگل بر روي يك تپه واقع شده است. درختان بلوط، كاج و سرو اين جنگل را پوشانده است. در اين جنگل دورافتاده قبيله‌اي 1200 نفري زندگي مي‌كنند كه همچون انسان‌هاي نخستين همه لوازم و ابزار خود را از استخوان حيوانات از جمله اسب وحشي تهيه مي‌كنند.
2- كي‌لانگ، واقع در شمال‌شرقي هند و مرز بين هند و تبت است. به تصور هنديها، در اين منطقه كوهستاني كسي ساكن نبوده و اين منطقه متعلق به خدايان است اما اخيرا با بررسي زمين‌شناسان، گروهي از مردم بدوي در اين كوه زندگي مي‌كنند كه به جاي لباس پوشيدن بدن خود را رنگ مي‌كنند.
3- كوفري واقع در شمال هند، منطقه‌اي مملو از برف است و داراي كوهها و تپه‌هايي است كه براي اسكي بسيار مناسب مي‌باشد. در اين منطقه عده‌اي به صورت اسكيمو زندگي مي‌كنند كه با لباس‌هايي از پوست حيوانات و در خانه‌هاي برفي زندگي مي‌كنند.
4- بارو، شمالي‌ترين منطقه آلاسكاست، در اين منطقه حتي خاك هم يخ زده است. بارو در كنار ساحل اقيانوس منجمدشمالي واقع است. در اين منطقه هيچ گياهي نمي‌رويد و سرما به 60 تا 70 درجه زير صفر مي‌رسد، اما قبيله‌اي مشتمل بر صد نفر در اين منطقه پوشيده از يخ و برف زندگي‌ مي‌كنند كه تاكنون جز خودشان انساني ديگر را نديده‌اند.
5- گرينلند، در اين منطقه كوهي به نام گون‌يبورن وجود دارد كه در بالاترين نقطه كوه كه تصور نمي‌رود زندگي در آنجا جريان داشته باشد گروهي از انسان‌هاي اسكيمو زندگي مي‌كنند.
6- ماري، منطقه‌اي در قطب‌جنوب است كه درجه هواي آنجا به قدري پايين است كه محققان تاكنون تصور مي‌كردند هيچ موجود زنده‌اي در آنجا زندگي نمي‌كند،‌ اما گروهي از انسان‌ها هستند كه به دور از تمدن امروزي در آنجا سكني گزيده‌اند.
7- كينايور، منطقه‌اي در كوه‌هاي مرتفع هيمالياست. در اين منطقه زيبا كه مملو از درختان سوزني، گل‌هاي وحشي، اركيده وحشي و ناياب مي‌باشد، مردماني از تيره تبتي و هندي‌ زندگي مي‌كنند. اين منطقه بكر و دست نخورده‌ تاكنون كشف نشده بود.
8- بيابان قزاقستان، بياباني به مساحت 50 هزاركيلومتر مربع در جمهوري قزاقستان در نزديكي درياي آرال واقع شده. اين بيابان روي نقشه‌ جغرافيا وجود ندارد و تنها توانسته‌اند از طريق Google earth يك تصوير ماهواره‌اي از آن دريافت كنند
9- غار تيتان، در دربي‌شاير انگليس است. اين غار 142 متر بلندي دارد و در اول ژانويه سال 1999 توسط يك غارنورد انگليسي كشف شد. البته او و غارنوردان هنوز نتوانسته‌اند راهي براي رسيدن به اعماق اين غار پيدا كنند. تصوير
10- منطقه گرم، در جنگل‌هاي پاراگوئه در آمريكاي جنوبي منطقه‌اي در حدود 100 كيلومتر وجود دارد كه در آن انسان‌هايي زندگي مي‌كنند كه تا قبل از سال 2004 ميلادي هرگز كسي آنها را نديده بود زماني‌كه دانشمندان سعي در يافتن مكان‌هاي جديد گياهان و گونه‌هاي جانوري جديد در دل جنگل‌هاي پاراگوئه كرده بودند به اين گروه از انسان‌ها برخورد كردند. اين منطقه درست در قلب آمريكاي‌جنوبي و در مرز برزيل واقع شده است. اين منطقه بسيار گرم مي‌باشد و همه انسان‌هاي ساكن اين منطقه، برهنه زندگي مي‌كنند.
11- گنگ‌ خارپينسوم، مرتفع‌ترين كوه با 7 هزار و 541 متر مي‌باشد، بلندترين مكاني كه دست انسان تاكنون به آن نرسيده و اين منطقه در رتبه اول ليست مناطق ناشناخته قرار گرفته است. كوهنوردان زيادي سعي در فتح اين كوه داشتند اما نتوانستند، از سويي دولت به منظور حفظ آداب و سنت‌هاي محلي، فتح اين قله را ممنوع كرده است
12- كوه نياينكن تانگا، از 164 قله‌ تشكيل شده و تاكنون پاي هيچ انساني به آنجا نرسيده است. ارتفاع اين قلل 6 هزار متر به بالاست. در شمال اين كوه يك درياچه به نام «سالت» قرار دارد و درياچه ديگري به نام «تام‌كو» كه بلندترين درياچه در جهان مي‌باشد و ارتفاعش از زمين 4 كيلومتر و 176 متر است، وجود دارد
13- بيابان داناكيل، در شمال شرقي اتيوپي و در جنوب اريتره در محدوده جنوب درياي سرخ واقع شده است. اين منطقه 100 متر از سطح دريا پايين‌تر است و زمين‌هايش نمكي مي‌باشد و هيچ گياهي در آنجا نمي‌رويد. اما با تحقيقات دانشمندان، مشخص شد كه گروهي از مردم بدوي در آنجا ساكن هستند
14- زاكاما، محلي در جنوب چاد قرار دارد. اين منطقه 3000 كيلومتر مربع وسعت دارد كه بخش كوچكي از آن ناشناخته مانده بود. در اينجا عده‌اي از مردم بدوي مشغول زندگي هستند.
15- خاجيار، شمالي‌ترين منطقه در مرز هند و كوه‌هاي هيمالياست و هميشه مملو از برف مي‌باشد. اين منطقه بر روي يك تپه برفي با دماي 50 درجه زيرصفر واقع است!
16- قره‌قوم، شنزاري سياه در تركمنستان كه منطقه‌اي بياباني است، البته در جاهايي كه گياه روييده باشد و آب وجود داشته باشد روستاهاي متعددي به چشم مي‌خورد، اما در قسمت كويري كه هيچ گياهي وجود ندارد انسان‌هاي بدوي زندگي مي‌كنند كه تاكنون از چشم همگان پنهان مانده بودند.
آنچه خوانديد فهرستي از مكان‌هايي در زمين مي‌باشد كه پاي انسان متمدن تاكنون به آن نرسيده است،‌ در واقع پايان دنيا اين مكان‌هاست!
بر اساس تحقيقات اخير كه در محله علمي «نيوساينتيست» به چاپ رسيده، نشان مي‌دهد كه درحال حاضر بيش از صد قبيله و در مجموع حدود 40 هزار نفر آدم در مكان‌هايي زندگي مي‌كنند كه هنوز با بقيه دنيا تماس برقرار نكرده‌اند. تصاوير ماهواره‌اي نشان مي‌دهد كه در اين مكان‌هاي ناشناخته، بشر زندگي مي‌كند.
توضيح: در دو سال اخير كشف دو منطقه ناشناخته در ايران نيز در رسانه ها اعلام شد، يكي در منطقه ايلام و دوم در ناحيه كرمان، افراد ناحيه ايلام مانند انسانهاى نخستين زندكي مي كردند، و افراد ناحيه كرمان بسيار عقب مانده و از ضرورترين نيازها بي بهره بوده و از برهنكَي و كرسنكي ناشي از فقر رنج مي بردند، هر جند طبق معمول اين موارد از سوي متصديان محلي تكذيب شد، ولي خبر امدادرساني كروههاى مردمي داوطلبانه در رسانه ها منتشر كرديد.
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

دروغهاى علمي

پستتوسط najm134 » دوشنبه مارس 29, 2010 9:36 pm

دروغ‌هاى گزارشهاي علمي جهاني

حکومت‌هاى کشورهاى صنعتى موسوم به (جى 7) و سازمان‌هاى جهانى شامل “آي- ام- اف”، بانک جهانى و سازمان تجارت جهانى عمدا منکر اين هستند که رشد فقر در اقصى نقاط روبه افزايش نهاده، واقعيت‌هاى اجتماعى از چشم‌ها به دور مانده، آمارهاى رسمى دستکارى شده و برداشت‌هاى اقتصادى زير و رو شده است.در مقابل، افکار عمومى در رسانه‌هاى جمعى با تصورات آتشين رشد جهانى و کاميابى بمباران مى‌شود. گفته مى‌شود که اقتصاد جهان تحت عزم و انگيزه‌هاى “اصلاحات بازار آزاد” شکوفايى خيره‌کننده‌اى پيدا کرده است:
“روزهاى خوشبختى مجددا خود را نشان مى‌دهد... يک فرصت طلايى براى حفظ و سرعت بخشيدن به رشد اقتصادى در انتظار است. (15) “بدون بحث و جدل”، “سياست‌هاى اقتصاد کلان” به مثابه کليدى براى موفقيت‌هاى اقتصادى پيش قراولى مى‌‌کند (به معناى وسعت‌بخشى اقدامات، بى‌قانونى و خصوصى سازي.) همچنين بحث حاکميت اقتصادي، موضع خود را در درون سازمان پژوهشى و آکادميک سراسر دنيا محکم‌تر کرده است. تحليل‌هاى انتقادى قويا دلسرد کننده مى‌نمايد؛ واقعيت اجتماعى و اقتصادى تنها از طريق يک مجراى روابط اقتصادى موهوم و جعلى که در خدمت اهداف پنهان نظام اقتصاد جهانى است، به چشم مى‌خورد. تئورى اقتصادى حاکم بر جريان عمومي، نظريه‌اى بدون پايه و واقعيت (صرفا تئوري) را در فضاى اقتصادهاى کاربردى عملى مى‌کند. عقايد متعصب اقتصاد حاکم هيچ نوع نمونه تضمينى (پارادگم) در رابطه با تئورى اصلى را نه ارائه مى‌کند و نه به بحث مى‌گذارد.
اساس اصلى جهانى شدن عبارت است از: تربيت نسلى وفادار و اقتصاددانان قابل اعتماد که مايل به آشکار ساختن بنيادهاى اقتصاد بازار جهانى نيستند. به همين صورت، روشنفکران جهان سوم به سرعت به صف حاميان پارادگمى‌هاى نئوليبرال و بين‌المللى کردن “علم” اقتصاد در مسير رويکرد جهانى بازسازى اقتصادى مى‌پيوندند. اين تعصب خشک نئوليبرال “رسمي”، همچنين “ضد - پارادگم” خود را که مجسم کننده قدرت استدلالى عميقا اخلاقى و آيينى است به وجود مى‌آورد. يعنى از يک طرف بر توسعه پايدار و فرو نشاندن فقر تاکيد مى‌ورزد در حالى که از سوى ديگر اغلب سياست‌ها و موضوعات وابسته به فقر، حفظ محيط زيست و حقوق اجتماعى زنان را تحريف مى‌کند. اين ايدئولوژي، مخالف، به ندرت نسخه‌هاى سياست نئوليبرال را به چالش مى‌کشاند و بيشتر هماهنگى و هم گامى ايجاد مى‌کند تا اينکه با تعصبات رسمى نئوليبراليسم مخالفت بورزد. اساتيد توسعه (بدون ذکر سازمان‌هاى غير دولتي) در چارچوب همين ايدئولوژى مخالف” (که سخاوتمندانه از سوى موسسه پژوهشى بنياد شده) روزنه اميدى پيدا مى‌کنند. نقش آنها ايجاد يک شبه مباحث انتقادى (درون همين بحث‌هاى مخالف) بدون ذکر و برخورد با اساس اجتماعى نظام بازار جهانى است. در اين خصوص، بانک جهانى در حمايت از تحقيقى در مورد “فرونشاندن فقر” و “ابعاد اجتماعى تعديل”، نقش کليدى ايفا مى‌کند. تمرکز اخلاقى و طبقات متضمن (مانند: فرونشاندن فقر، مسائل زنان، برابرى و مساوات و غيره) نوعى “چهره انساني” را به سازمان‌هاى “برتون وودز” (16) و يک شبه تعهد تغيير اجتماعى از خود نشان مى‌دهد. به هر جهت، تا جايى که اين تحليل عملا از درک اصلاحات اصلى اقتصاد کلان جدا شده است، به ندرت توان ايجاد تهديد نسبت به خواستگاه اقتصاد نئوليبرال را دارا است.
دستکارى هدفمند در آمار و ارقام فقر جهانى مشروعيت اصلاحات “بازار آزاد” بر مبناى توهمى استوار است که: “جهانى سازى به شکوفايى درازمدت منجر مى‌شود.” توهم مذکور از طريق دستکارى رسواى آمار اقتصادى و اجتماعى شامل ارقام مربوط به فقر ادامه مى‌يابد. بانک جهانى تخمين مى‌زند که 18 درصد از مردم جهان سوم “بى‌نهايت فقير” و 33 درصد “فقير” اند. در مطالعه رسمى بانک جهانى در مورد فقر جهاني، “خط بالاى فقر” بالاجبار بر مبناى درآمد روزانه يک دلار براى هر نفر يا به عبارت ديگردرآمد سالانه 370دلار تعيين مى‌شوند.(17) گروه‌هاى مردم در کشورهاى‌مختلف با درآمد روزانه يک دلار “غيرفقير”‌به حساب مى‌آيند. دستکارى و اعمال نظر بسيار وسيع در آمار درآمدهاى کشورها و ارقام بانک جهانى با هدف پنهان کردن فقر در اين کشورها و خدمت‌به اقليتى محدود صورت مى‌گيرد. بانک جهاني، مستبدانه يک “آستانه فقر” بر مبناى يک دلار درآمد تعيين مى‌کند و جمعيت‌ها را با درآمد بيشتر از يک دلار در روز به لقب “غيرفقير” مفتخر مى‌سازد. براى مثال بانک جهانى “تخمين مى‌زند” که در آمريکاى لاتين و کارائيب تنها 19 درصد از مردم “فقير‌” اند که تحريفى است بزرگ، زيرا ما به واقعيت مى‌دانيم که در ايالات متحده (با يک درآمد سرانه بيش از 25000 دلار در سال) يک نفر از هر هفت نفر آمريکايى (طبق آمار اداره سرشماري) در زير خط فقر به‌سر مى‌برند (مراجعه شود به جدول شماره 2(.)18)
اظهارات ذهنى و جانبدارانه کاملا غيرمسئولانه درباره شرايط واقعى در سطح کشور بيان مى‌شود. با آزادسازى بازارهاى کالا، قيمت‌هاى داخلى مواد غذايى در کشورهاى در حال توسعه به سطح قيمت‌هاى بازار جهانى رسيده است. درآمد روزى يک دلار بى‌شک هيچ مبناى عقلانى ندارد، جمعيت‌هاى مختلف در کشورهاى در حال رشد با درآمدى روزانه 2، 3 و يا حتى 5 دلار هنوز در زير خط فقر زندگى مى‌کنند (براى نمونه آنها حتى قادر به تهيه مواد غذايى پايه‌اي، لباس، مسکن، بهداشت و درمان و بالاخره آموزش نيستند.)
تعريف فقير بر مبناى “درآمد روزانه يک دلار” مادامى که معيار “روزانه يک دلار”‌براى تعيين خط فقر رسميت دارد، تخمين سطح فقر ملى و بين‌المللى به صورت تمرينى مستبدانه در مى‌آيد. تعيين‌کنندگان خط فقر به سبک و سياق مکانيکي، فرضيه “روزانه يک دلار” را محاسبه مى‌کنند.آنگاه آمار و ارقام در جداول خوش‌نما تنظيم و با پايين آوردن سطوح فقر در جهان در آستانه قرن بيست و يکم به معرض ديد همگان گذاشته مى‌شود. اين‌گونه پيش بينى نسبت به فقر، برمبناى درآمد سرانه کاملا تخمينى و تلاشى براى پايين نشان دادن سطوح فقر در جهان است. براى مثال طبق محاسبات بانک جهاني، موضوع فقر در چين از 20 درصد در سال 1985 به 2/9 درصد در سال 2000 تقليل يافته است.(19) همچنين در مورد هندوستان (جايى که طبق آمارهاى رسمى بيش از 80 درصد جمعيت، درآمدى زير يک دلار در روز دارند) بانک جهانى با متدولوژى “يک دلار در روز” وانمود مى‌کند سطوح فقر از 55 درصد در سال 1985 به 25 درصد در سال 2000 پايين آمده است.
کل ماجراى “روزانه يک دلار” از آزمون اوضاع واقعى زندگى به‌طور کل برچيده شده است. هيچ نيازى به تحليل و بررسى هزينه‌هاى هر خانواده براى مواد غذايي، مسکن و خدمات اجتماعى نيست. احتياجى به مشاهده دقيق شرايط در دهکده‌هاى ويران شده و يا حلبى‌آباد‌هاى شهرها نمى‌بينيم. در چارچوب افکار و اقدامات بانک جهانى تخمين بيانگرى‌هاى فقر به صورت يک بازى رياضى درآمده است که به‌طور معمول براى پنهان نگه داشتن واقعيت فقر جهانى از آن بهره بردارى مى‌شود.
آمار سازمان ملل در خصوص فقر سازمان ملل متحد دروغ‌هاى بانک جهانى را انعکاس مى‌دهد. برنامه توسعه سازمان ملل )UNDP( گروه رشد انساني، بدون ارائه مدرک ادعا مى‌کند که پيشرفت در راستاى تقليل فقر طى قرن بيستم قابل ملاحظه و بى‌مانند است... علائم کليدى رشد انسانى در اين قرن به‌طور عمده پيشرفت کرده است. برنامه توسعه سازمان ملل متحد، )UNDP( يک جدول از”فقر انساني” )HPI( برمبناى عمده‌ترين پايه‌هاى ابعاد محروميت ارائه کرده بود: يک زندگى با ظرفيت کوتاه، فقدان آموزش پايه‌اى و عدم دسترسى به منابع شخصى و دولتي.برمبناى همين معيارها، گروه رشد انسانى برنامه توسعه سازمان ملل با تخمين‌هايى روبرو مى‌شود که فقر انسانى در رابطه با سطح کشورى کاملا متناقض‌اند. براى نمونه فقر انسانى در کلمبيا، مکزيک و تايلند در حدود 11-10 درصد است (جدول شماره 1 ملاحظه شود.) واقعيت‌هاى اجتماعى در سطح کشورى دستکارى شده است: آمارها‌ى ارائه شده از سوى UNDP به دستاوردهايى در حيطه کاهش فقر در آفريقا، خاورميانه و هندوستان اشاره مى‌کند. در حالى‌‌که درست برخلاف واقعيت‌هاى آمارى همان کشور در زمينه نفوذ فقر است. در واقع ،حدسيات ارائه شده در مورد فقر انسانى توسط UNDP حتى تصوير مضحک و الگوهاى گمراه‌کننده‌ترى از آمار بانک جهانى را ترسيم مى‌کند. براى مثال به گفته UNDP، تنها 10/9 درصد از جمعيت مکزيک در رده‌بندى “فقر” قرار مى‌گيرند که اين تخمين با وضعيت ملاحظه شده در مکزيک در 20 سال گذشته کاملا در تضاد است: حجم عظيم بيکاري، انهدام خدمات اجتماعي، از بين رفتن کشاورزى خرده‌پا و کاهش بى‌اندازه درآمدهاى حقيقى ناشى از تنزل پى در پى ارزش پول.
دوگانگى در سنجش “علمي” فقر دوگانگى در اندازه‌گيرى فقر بسيار مشهود است. براى نمونه معيار “يک دلار در روز”‌بانک جهانى فقط در کشورهاى در حال توسعه به اجرا گذاشته مى‌شود. بانک جهانى و )UNDP( هر دو از تائيد و پذيرش حاکميت عينى فقر در اروپاى غربى و آمريکاى شمالى طفره مى‌روند. افزون بر اينها استاندارد “يک دلار در روز” حتى با متدولوژى‌هاى رايجى که مورداستفاده حکومت‌هاى غربى براى تعريف فقر در کشورهايشان است، در تضاد است. در غرب، روش‌هاى اندازه‌گيرى چارچوب فقر بر مبناى حداقل هزينه يک خانواده براى رفع نيازهاى اساسى براى غذا، لباس، مسکن، بهداشت و آموزش تعيين مى‌شود. در ايالات متحده براى مثال اداره بيمه‌هاى اجتماعى در سال 1960 مرزى را براى فقر تعيين کرد که حداقل “هزينه‌ يک خانواده سه نفرى براى تامين غذا” بود. اين معيار برمبناى يک سرشمارى وسيع در درون دولت آمريکا اتخاذ شده بود. طبق همين برآورد دولتى خط فقر تعيين شده براى يک خانواده چهارنفره (2 بزرگسال و 2 کودک) در سال 1996 عبارت بود از مبلغ 16036 دلار در سال. اين رقم وقتى به درآمد سرانه تبديل مى‌شود برابر روزانه 11 دلار مى‌شود. حال مقايسه شود با معيار “روزى يک دلار” بانک جهانى که براى کشورهاى در حال رشد استفاده مى‌شود. در آمريکا، 13/57 مردم آن کشور در کل و 19/6 درصد مردم شهرهاى مرکزى و بزرگ زيرخط فقر قرار مى‌گيرند.(20) نه بانک جهانى و نه برنامه توسعه سازمان ملل )UNDP(‌بررسى تطبيقى فقر بين کشورهاى “توسعه يافته” و “در حال توسعه” را انجام نداده است. مقايسه طبيعت اين عمل بدون شک نمى‌تواند ماخذ علمى داشته باشد زيرا که معيارهاى ارائه شده براى ماهيت فقر توسط هر دو سازمان مذکور در مورد کشورهاى جهان سوم در اصل پايين‌تر از سطوح رسمى فقر در آمريکا، کانادا و اتحاديه اروپاست. در کانادا که طبق طبقه‌بندى سازمان ملل جزء ملل رديف اول دنيا به حساب مى‌آيد، 17/4 درصد از مردم آن زير خط فقر به‌سر مى‌برند و به گفته HPI و UNDP اين رقم در مکزيک10/9درصد، در ترينيداد و توباگو(21) 4/1درصد است.(22)برعکس اگر روش اداره سرشمارى آمريکا (متکى بر هزينه حداقل مواد غذايي) در مورد کشورهاى در حال توسعه مورد اجرا قرار مى‌گرفت، اکثريت قريب به اتفاق مردم آن کشورها مى‌بايستى در زير خطر فقر قرار بگيرند. بانک جهاني، بدون شک مى‌تواند چنين بحث کند که بهره‌گيرى از “مفاهيم و معيارهاى غربي”‌براى توصيف فقر براى کشورهاى در حال رشد قابل اجرا نيست. ما يقين داريم که قيمت‌هاى خرده‌فروشى مايحتاج روزانه مردم در اين کشورها به هيچ‌وجه پايين‌تر از آمريکا و اروپاى غربى نيست. در اصل با عدم تعديل و “تجارت‌ آزاد” سطح هزينه‌ها در اکثر شهرهاى جهان سوم از آمريکاى شمالى بالاتر است. علاوه بر اين، بررسى‌هاى متعدد درباره بودجه خانواده‌ها در چندين کشور آمريکاى لاتين نشان مى‌دهد که حداقل 60 درصد جمعيت اين مناطق به حداقل پروتئين و کالرى موردنياز دسترسى ندارند. براى نمونه در کشور پرو- در نتيجه اصلاحات صندوق بين‌المللى پول -)IMF( 83 درصد از جمعيت اين کشور طبق آمار سرشمارى از خانواده‌ها، موفق به دريافت حداقل پروتئين و کالرى روزانه خويش نبودند. اين بحران در آفريقا و آسياى جنوبى بيشتر حکومت مى‌کند و اکثريت مردم اين مناطق از سوءهاضمه و کمبود موادغذايى رنج مى‌برند. بررسى‌هاى انجام گرفته توسط بانک جهانى و سازمان ملل متحد عمدتاتمرينات پشت ميزى در واشنگتن و نيويورک است که با فقدان آگاهى از واقعيت‌هاى محلى ارائه مى‌شود. براى مثال گزارش سازمان ملل درباره “فقر” کاهش نرخ از يکسو به يک دوم را در مورد مرگ و مير اطفال و کودکان در آفريقا نشان مى‌دهد، جايى که فقر طغيان کرده و برنامه‌هاى بهداشت ودرمان درهم ريخته است. آنچه که گزارش مذکور از ذکر آن عاجز است تعطيلى کلينيک‌هاى درمان و بيرون راندن پرسنل مراکز درمانى باقيمانده که اغلب با داوطلبان کم‌سواد جايگزين مى‌شوند، مسئول مستقيم بالا رفتن نرخ مرگ و مير در ميان مردم است و اين وضعيت منجر به کاهش آمار مرگ‌هاى ثبت شده مى‌شود.
پنهان کردن واقعيت‌هاى جهاني در ميان واقعيت‌ها حقايقى نهفته است که تعمدا از سوى بررسى‌هاى بانک جهانى و سازمان ملل متحد از ديده‌ها دور مانده است. معيارهاى فقر و اوضاع کشورها و همچنين جديت فقر جهانى را به عمد تحريف مى‌کنند. آنها تصويرى از جهان ارائه مى‌دهند که گويى فقر تنها اقليتى در حدود 20 درصد از مردم جهان را گرفتار کرده است. تقليل ميزان فقر به صورت مذکور، که شامل روند آينده‌نگرى‌هاى بعدى نيز مى‌شود توجيه سياست‌هاى “بازار آزاد” و تائيدى از “وفاق واشنگتن” بر اصلاحات اقتصاد کلان است. نظام “بازار آزاد” به منزله موثرترين وسيله فرونشاندن فقر معرفى مى‌شود در حالى که تاثيرات اصلاحات اقتصاد کلان به باد فراموشى سپرده شده است. هر دو سازمان‌هاى ياد شده به منافع انقلاب فناورى و آورده‌هاى مثبت سرمايه‌گذارى خارجى و آزادسازى تجارت مى‌پردازند بدون اشاره کوچک به اينکه انقلاب و رويکردهاى جهاني، چگونه سطح فقر را در سراسر جهان سريعا وسعت مى‌بخشد.
نقل از روزنامه رسالت با ويرايش و تكميل
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

دروغ‌ بودن نسبت اختراع واكسيناسيون به غربيها و ادوراد جنر

پستتوسط إشراف » پنج شنبه سپتامبر 05, 2013 9:38 pm

دروغ‌ بودن نسبت اختراع واكسيناسيون به غربيها و ادوراد جنر

نسبت دادن واکسیناسیون به غربیها و "ادوارد جنر" کذب است
نويسنده : دکتر رضا منتظر
كشف اين حقيقت علمى كه واكسيناسيون مى‏تواند موجب تقويت سيستم ايمنى و در نتيجه پيشگيرى از ابتلا به بيمارى‏هاى عفونى شود را به ادوارد جنر نسبت داده او را كاشف واكسن آبله دانسته‏اند.

اين پزشك انگليسى در سال 1749 متولد شد و ابداع واكسن آبله توسط او مربوط به سال 1798 ميباشد

حال آنكه بر اساس شواهد تاريخى، علم ايمنى‏شناسى در قرن 16 و 17 در ممالك اسلامى كاملاً شناخته شده بود.

در آن زمان به سبب اين كه بيمارى آبله در جهان شيوع فراوان و خطرناكى داشت، براى ايجاد مصونيت در برابر آن، پوسته‏هاى خشك شده‏ى ضايعات آبله را به صورت پودر درآورده و افراد سالم را در معرض آن قرار می دادند و بدين ترتيب ايمنى در برابر بیماری ايجاد مى شد.

حال ان که در دنياى غرب با وجود كشتار وحشتناك و شيوع زياد اين بيمارى هيچ گونه اقدامى جهت پيشگيرى به عمل نمى‏آمد و در برخى كشورها به ويژه انگلستان، شيوع و وخامت حال بيماران بيش از ساير كشورها بود.

همسر سفير انگلستان در دربار امپراطورى عثمانى كه مونتِگيو (Lady Mary Montagu) نام داشت، براى معرفى روش مسلمانان برای ایجاد مصونيت در برابر آبله به يكى از دوستانش در انگلستان نامه‏اى نوشته است

شما اگر عبارت "Lady Mary Montagu" را جستجو کنید متوجه می شوید که بسیاری از سایتهای خارجی ضمن درج زندگینامه این خانم، به بیان این واقعه تاریخی پرداخته اند

در اینجا ترجمه بخشى از اين نامه را که سند افتخار مسلمانان و نشانه این است که آن‏ها قبل از متولد شدن ادوارد جنر نسبت به واكسيناسيون آبله اطلاع داشتند در اينجا مى‏آوريم :

«...بيمارى آبله كه در انگلستان آن قدر شايع و كشنده است در اين جا (سرزمین عثمانی) به طور كلى بيمارى بى خطرى است.
مردم اين ديار كه پى مى‏برند يكى از افراد خانواده در معرض خطر بيمارى آبله است عده‏اى از افراد فاميل را دور هم جمع مى‏كنند (معمولا 15 تا16 نفر)،
سپس مسن‏ترين زن فاميل در حالى كه ظرفى از ماده ضد آبله در دست دارد، تمايل فرد مبتلا را براى گشودن يكى از وريدهايش جويا مى‏شود
آنگاه با سوزنى درشت كه درد ناشى از فرو كردن آن به اندازه‏ى ايجاد يك خراش بيش نيست و به مقدار گنجايش سوزن ماده‏ى ضد آبله درون وريد تزريق مى‏شود.
هنوز كسى را سراغ ندارم كه به علت عارضه‏ى اين روش مرده باشد،
باور كنيد از اين آزمايش بى‏خطر بسيار خشنود هستم
به ويژه از زمانى كه اين روش پيشگيرى را در مورد پسر عزيزم كه در معرض بيمارى آبله بود به كار برده و او را نجات دادند.
به پاس اين فداكارى و ميهن‏پرستى و با همه‏ى مشكلاتى كه دارد اميد است روزى بتوانم اين اختراع بسيار مفيد مسلمانان را براى به كارگيرى به انگلستان بياورم...»

سال بعد يعنى در مارس 1718 اين خانم به انگلستان برگشت، پسر و دختر او نخستين افراد انگليسى بودند كه در برابر بيمارى آبله ايمنى كامل داشتند.
تا اين كه در سال 1721 جامعه‏ى سلطنتى پزشكان با رفت و آمدهاى متعددى كه به كشورهاى اسلامى و چين داشتند متوجه شدند كه
شيوع اين بيمارى وحشتناك در اين كشورها به مراتب كمتر و پيش‏آگهى آن نسبت به آنچه در انگلستان ديده مى‏شود بسيار بهتر است.
إشراف
Site Admin
 
پست ها : 52
تاريخ عضويت: دوشنبه ژانويه 25, 2010 11:00 am

دروغ بودن كشف جاذبه توسط نيوتن با داستان افتادن سيب

پستتوسط aelaa.net » جمعه نوامبر 29, 2013 7:22 am

دروغ بودن كشف جاذبه توسط نيوتن با داستان افتادن سيب

این داستان را همیشه در مدرسه ها می شنیدیم که
نیوتن عزیز زیر درخت سیب نشسته بوده و سیبی که در همان اثنا روی سرش می افتد او را به فکر می اندازد و نهایتا قانون جاذبه توسط او کشف می شود.

تصوير

اما واقعیت این است که خود نیوتن هیچگاه این داستان را مطرح نکرده است
و این داستان چندین دهه پس از کشف قانون نیوتن و بعد از مرگ وی بر سر زبانها افتاد.
شاید این داستان را باید بزرگترین دروغی که در مدرسه ها به ما گفته اند نام گذاشت.
aelaa.net
Site Admin
 
پست ها : 908
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:21 am

دروغ بودن دشمنى هيتلر با يهوديان

پستتوسط najm134 » جمعه مارس 07, 2014 7:11 am

دروغ بودن دشمنى هيتلر با يهوديان

جامعه يهودي و صهيونيست‌ها دوست ندارند پرده از همکاري آنها با نازي‌ها برداشته شود چرا که اين با هولوکاستي که مردم را وادار به پذيرش آن کرده‌اند، تعارضي جدي دارد. مقامات نازي بالاترين نشان‌هاي نظامي (نشان شواليه) را حتي به نظاميان يهودي خالص که از پدر و مادري يهودي متولد شده‌اند نيز داده‌اند، در حالي که از يهودي بودن اين افراد کاملا آگاه بوده‌اند.

گروه گزارش ویژه مشرق- جامعه يهودي و صهيونيست‌ها دوست ندارند که پرده از همکاري آنها با نازي‌ها برداشته شود چرا که اين با هولوکاستي که مردم را وادار به پذيرش آن کرده‌اند، تعارضي جدي دارد.

از جمله نيرنگ هاي اساسي موجود در گفتمان تحليلي غرب اين است که پديده‌اي را از شکل و شمايل انساني و فرهنگي آن تهي و در مقابل آن را صرفا به نوعي حادثه يا امري بديهي تبديل مي‌کنند در نتيجه جهان غرب قادر است هر گونه معنايي را که خود بخواهد بر اين پديده مترتب ساخته آن را آنطور که خود مي‌خواهد تفسير نمايد.

امروزه با پديده‌اي نظير فساد در حکومت‌هاي جهان سوم بويژه در آفريقا و جهان عرب، اين چنين برخورد مي شود. لذا در روبه رو شدن با اين پديده و بررسي آن، نقش عناصر ديگر نظير حمايت جهان غرب از اکثر اين حکومت‌ها و همچنين رشوه‌هايي که جهان غرب و شرکت هاي بزرگ وابسته به غرب به سران برجسته حاکم در کشورهاي جهان سوم پرداخت مي‌کند، به کلي از جانب غربي ها ناديده گرفته مي شود. فساد که در اصل پديده اي اجتماعي ،سياسي است و تا حد زيادي محصول تمدن غرب است، به دروغ از جانب غربي‌ها، تلقين مي‌شود که

اين پديده از طرف جهان سومي‌ها برخاسته و ارتباطي ناگسستني با آن دارد؛ چرا که از منظر غربي‌ها، جهان سومي‌ها به ارزش هاي دموکراسي غربي چندان پايبند نبوده و اين باعث بوجود آمدن فساد در ميان آنان شده است!!

از ديگر پديده‌هايي که مي توان از نيرنگ‌هاي غرب دانست چيزي به نام "تروريسم اسلامي" است. غربي‌ها تروريسم را به دين اسلام نسبت مي‌دهند در حالي که پديده تروريسم نيز محصول خود غربي‌هاست. فتنه و آشوب نيروهاي آمريکايي در عراق و افغانستان؛ حمايت روز افزون از برخي حکومت‌هاي فاسد عربي؛ حمايت بي‌دريغ از رژيم اشغالگر صهيونيستي و ظلم و ستم مداوم بر مردم مظلوم فلسطين؛ تنها اندكي از دخالت‌هاي غرب در خاورميانه است.

سپس تعريف خود از تروريسم را گسترش داده و مقاومت قانوني مردم - فرق نمي‌کند در کجا باشد فلسطين، عراق، افغانستان يا هر جاي ديگر- در برابر نفوذ استعماري امريکا درمسائل مربوط به جهان عرب را بر نمي‌تابد و با همكاري حكومت‌هاي فاسد عربي و ديگر هم پيمانان خود، به بهانه مقابله با تروريسم -ببينيد مقاومت مردم را تروريسم مي دانند- به سرکوب مقاومت مردم مي‌پردازند.

جهان غرب پديده "کشتار يهوديان " اروپا بدست نازي‌ها را که از آن به "هولوکاست" تعبير مي‌کند، دست مایه چنین رفتاری قرار می‌دهد. به جاي اينکه به بررسي صحت اين پديده در چارچوب تمدني غرب بپردازند، مردم را به اعتقاد قلبي داشتن به اين پديده وادار کرده و آن را به باور غير قابل تغييري تبديل کرده‌اند كه كسي جرأت بررسي موشكافانه و دقيق آن را نداشته باشد.

Image
افسران يهودي ارتش هيتلر، هولوكاست را به يك افسانه مبدل مي‌سازد تا واقعيت

اگر هم جهان غرب بخواهد به بررسي صحت کشتار يهوديان به دست نازي‌ها بپردازد نبايد کشتار ميليون‌ها انسان به دست تمدن غربي را فراموش كند.

(از جمله مي توان به کشتار ساکنان اصلي امريکاي شمالي، استراليا و نيوزلند، کشتار ميليون‌ها آفريقايي طي روند به بردگي كشيدن ميلون‌ها نفر از آنها، کشتار ساکنان اصلي کونگو به دست استعمارگران بلژيکي، کشتار ميليون ها جزائري بدست استعمار فرانسي كه تنها اندكي از جنايات تمدن غرب عليه بشريت است، اشاره كرد)

ادعاي کشتار آلمان نازي عليه يهود دورنگ متضاد به خود گرفته است: سياه و سفيد. نازي‌هاي آدم کش و يهوديان قرباني!! براي اين کشتار ادعايي، قداستي بزرگ جعل كرده‌اند؛ گويي که حق مطلقي است که هيچ باطلي به آن راه ندارد و قابل مقايسه با هيچ پديده‌ي ديگري نيست. گويي که هيچ کشتار ديگري – اگر واقعيت داشته باشد كه ندارد- مثل اين از ابتداي تاريخ به وقوع نپيوسته است و تنها همين يك كشتار وجود دارد و آن هم عليه يهود است. اينجا است که قوانين سختي عليه کساني که در کشتار يهوديان ترديد ايجاد مي‌كنند، وضع شده است.– اين در حالي است که هيچ قانون مشابهي براي مجازات کساني که در وجود خدا يا حتي ارزش‌هاي ثابت و مطلق اخلاقي شک مي‌کنند و همجنس‌بازي و سقط جنين را مشروع جلوه مي‌دهند، وجود ندارد-

به نظر مي‌رسد بايد اين رويکرد تنگ‌نظرانه به قضيه کشتار يهوديان که به کسي اجازه تحقيق وبررسي در اين موضوع را نمي‌دهد، کنار زد و آن را در چارچوب سياسي و تمدني غرب مطرح نمود؛ قداست را از آن برداشته و اين مساله‌ي انساني – تاريخي را آشكارا تبيين نمود. لذا نبايد تفاوتي بين اين پديده با پديده‌هاي مشابه ديگر قائل شد و نبايد تک بعدي - يکي قاتل و ديگري مقتول - به اين مساله نگاه کرد.

ارتش يهودي هيتلر؛ واقعيتي كه هولوكاست را زير سؤال مي‌برد
از مهمترين کارها در اين زمينه تبيين ميزان همکاري صهيونيست‌ها و يهوديان با نازي‌هاست. جالب اينجاست كه اين همکاري‌ها در عين ناباوري در تمامي سطوح چه فردي وجمعي و چه علني و پنهاني وجود داشته است.

روزنامه‌ انگليسي "ديلي تلگراف" در دسامبر 1996 مقاله‌اي تحت عنوان "کشف ابعاد پنهاني ويژه ارتش يهودي هيتلر!!" منتشر کرد. عبارت «ارتش يهودي هيتلر» گفتمان حاکم بر غرب، درباره کشتار يهوديان بوسيله نازي‌ها را از ريشه ويران مي‌کند؛ چراکه میزان و چگونگي ارتباط بين نازي‌ها از يک طرف و صهيونيست ها و يهوديان از طرفي ديگر را برملا مي‌سازد.

لذا مساله روشنايي و تاریکی محض، داستان قاتل و مقتول (نازي هاي قاتل و يهوديان مقتول) را از اساس زير سوال مي برد.

Image
سربازان در حال اعلام وفاداري به هيتلر (پنج نفر از آنان يهودي هستند)

اطلاعات تکان دهنده‌ي اين مقاله، از قبيل جار و جنجال‌هاي روزنامه‌اي نيست بلکه اين مقاله حاصل پژوهشي است که يک محقق و استاد تاريخ در دانشگاه اکسفورد به نام برايان ريگ به آن مبادرت ورزيده است.

اين مقاله – كه بعدها ريگ آن را در قالب يك كتاب ارزشمند منتشر نمود- بيان مي‌دارد با آغاز حکومت نازی‌ها درسال 1935، اعطاي تابعيت به يهوديان نژادهاي ديگر - غير از آريايي‌ها – ممنوع بود. اين هم ازهمان نقاط تاريک و روشني است که گفتمان تحليلي صهيونيستي- غربي در ترويج آن مي‌کوشد اما واقعيت، اين رويکرد محدودنگر را به چالش مي‌کشد.

این مقاله چنین می‌گوید: به يهودياني که به خدمت ارتش در آمده بودند، اجازه داده شد تا در ارتش بمانند و به درجات ماقبل افسري ارتقا يابند اما به اين قانون پايبندي چندانی نشان داده نشده است. دفتر امور کارگران ارتش آلمان، از وجود 77 افسر عالي رتبه نظامي که يا داراي نژاد مختلط يهودي بوده‌اند و يا با زنان يهودي ازداوج کرده‌اند، خبر مي‌دهد که همگي در ارتش نازي‌ها موسوم به فيرماخت خدمت مي‌کرده‌اند.

همچنین اين گزارش از وجود هزاران "نیمه يهودي" - کساني که نسب آنها با غير يهوديان پيوند خورده است- که در ارتش نازي خدمت کرده‌اند، پرده برمي‌دارد. نتايجي که ريگ به آنها دست يافته داراي حالت‌هاي گوناگوني است. بعضي از اين يهوديان -که در ارتش نازي ها - خدمت کرده‌اند از يهوديان متدين هستند. برخي ديگر خود را يهودي به شمار نمي‌آوردند اما از منظر قانون يهودي محسوب مي‌شدند. عده‌اي نيز نسب اصلي خود را مخفي نگه مي‌داشتند برخي ديگر نيز قادر به پنهان کردن نسب اصلي خود نبودند.

Image
كتاب سربازان يهودي هيتلر نوشته برايان ريگ

ريگ توانست نزديک به 30 هزار مدرک درباره افسراني که داراي نژاد يهودي بودند جمع‌آوري کند. وي با بررسی ارتش هیتلر دست‌كم به یهودی بودن ۱۲۰۰ نفر از درجه‌داران عالی‌رتبه‌اش هیتلر پی برده است.

اين اسناد نشان مي‌داد که از افسران يهودي نازي، 2 نفر از آنها ارتشبد، 10نفر ژنرال، 14 نفر سرهنگ و 30 نفر سرگرد بوده‌اند. مطابق تقسیمات نظامی این افراد فرماندهی بیش از صدهزار نفر از سربازان ارتش را برعهده داشته‌اند.

اين اسناد از حوادثی تاريخي پرده بر مي‌دارد که برخي از آنها در نهايت شگفتي است. به عنوان مثال مي‌توان به قضيه ملاقات يکي از افسران ارشد نازي يهودي با پدرش که در يکي از اردوگاه‌های یهودیان در آلمان نازي به سر مي‌برده، اشاره کرد. اين افبسر يهودي با لباس رسمي نظامي و نشان جنگي که بيانگر حضور او در ميدانهاي جنگ بود و همچنين صليب آهني که به علت درخشش او در انجام وظيفه در جنگ به او داده شده بود، به ديدار پدرش آمده بود. ممکن است اين براي ما کمي عجيب باشد اما به نظر مي‌رسد مسائلي از اين دست در آلمان نازي کاملا مرسوم بوده است. اين قضيه در حالي به وقوع مي پيوندد که فرماندهان نظامي آلمان شناخت کاملي از افسران يهودي خود داشته‌اند.

علاوه بر این تحقیقات نشان می‌دهد كه از میان نظامیان آلمانی كه عالی‌ترین نشان ارتش آلمان یعنی صلیب شوالیه‌ها را دریافت داشته‌اند حداقل بیست‌نفر آنها به طور قطع یهودی بوده‌اند.

بریان ریگ خاطر نشان می‌كند كه در زمان تحقیق او یك نفر از یهودیان دریافت‌كننده نشان، در ۸۲ سالگی هنوز ساكن شمال آلمان بوده است و خود اعتراف نموده است كه حتی در زمان جنگ و در ارتش آلمان مناسك دینی یهودی خود را به جا می‌آورده است.

Image
كتاب ديگر ريگ درباره زندگي سربازان ارتش هيتلر

تحقیقات ریگ نشان می‌دهد كه ورنر گولدبرگ ، سرباز مشهور آلمانی كه در دوره جنگ تصویر او به عنوان سرباز ایده‌آل ارتش آلمان منتشر و تكثیر می‌شد، یك یهودی اصیل بوده است.

علاوه بر او آرتور پیسك از رهبران نظامی مشهور آلمان، فرمانده نظامی پال‌آشر كه چندین نشان نظامی از شخص هیتلر دریافت كرده بود و نیز دكتر الكه شرویتز از رهبران اس‌اس كه اردوگاه مجتمع‌سازی یهودیان در لنتاكایسروالد تحت نظارت او بود، همگی یهودی بوده‌اند.
Image

ورنر گولدبرگ، سرباز ايده‌آل ارتش آلمان يك يهودي بود

ویلیام مونتالبانو نيز در مقاله‌ای با عنوان یهودیان در ارتش هیتلر، نشان می‌دهد كه وجود یهودیان بی‌شمار در ارتش آلمان حاكی از نادرستی ادعای تلاش هیتلر برای كشتار یهودیان است.

از میان فیلدمارشال‌های یهودی ارتش آلمان می‌توان به ارهارد میخ جانشین فرمانده نیروی هوایی و هرمن گورینگ اشاره كرد. حتی در دهه ۱۹۳۰ نیز یهودی بودن میخ به طور گسترده در ارتش آلمان مطرح بود. از جمله موارد ديگر ميتوان به ارتشبد ارهارد ميخ اشاره نمود. وي در سال 1892 از پدري يهودي متولد شد. او دوست صميمي هرمن گورينگ -فرمانده نيروهاي نظامي آلمان و يکي از کاندیداهای احتمالي جانشيني هيتلر- به شمار مي رفت.

ميخ، رئيس شرکت لافتهانزا است که در پيشرفت آن نقش بسزايي داشت. همچنين وي رئيس سازمان هواپيمايي بود و بنابر تعريف نازي‌ها وي "نیمه يهودي "به شمار مي رفت. اما هيتلر و گورينگ تصميم مي‌گيرند تا مانعي را که سبب مي‌شد تا ارهارد ميخ يهودي محسوب شود، کنار بزنند. تصميم آنها از اين قرار بود که "بايد دايي مادر اين ارتشبد پدر واقعي او محسوب شود و درنتيجه وي از نژاد پاک آلماني به شمار آيد."

اين ارتشبد نازي نيمه يهودي، در منصب خود باقي ماند و برطرفداري از رژيم نازي پافشاري کرد تا اينکه در محاکمه‌هاي بعد از جنگ دادگاه نورنبرگ، جنايتکار جنگي محسوب شد. مدت 10 سال (1945-1955) را در زندان سپري کرد و سرانجام در سال 1972 از دنيا رفت.
Image

گاترد هنريخ از فرماندهان يهودي نازي در كنار هيتلر

نمونه‌هاي فراوان ديگري از این قبیل را می توان در اين پژوهش يافت که می توان به برخی از آنها اشاره مختصری کرد.

ادگار جاکوبس، او کسي است که همواره سعي داشت نام واقعي خود را پنهان نگه دارد. بنابر تعريف نازي‌ها وي فردي کاملا يهودي است. هر چند که وی به عبادت هاي يهوديان پايبند نبود و با دختري غير يهودي ازدواج کرد؛ بنابر تعريف نازي ها وي يک يهودي خالص است. ادگار، ابتدا کارگردان فيلم بود، سپس در سال1941 در دفتر رسانه اي نازي ها در پاريس مشغول به کار شد و سپس موفق به اخذ "صليب آهني" شد.

در سال 1941 زمانی که خواهرش با لباس يهودي سعي داشت در کنفرانس نازي ها شرکت کند، نازي ها مانع از ورود او شدند. وي نيز به نازي ها اعتراض کرد که چرا مانع ورودم مي شويد در حالي که برادرم سرگرد ارتش نازي هاست.

هلموت ويلبرگ ، مهندس "حملات رعد آسا " در ارتش نازي. او کسي است که در جنگ جهاني اول براي حمايت بيشتر از توپخانه ارتش آلمان، از هواپيماها استفاده کرد. مادرش يهودي است. اسناد موجود در پرونده اش حاکي از اينست که وي در تاريخ 30 آوريل 1940، اقدام به بررسي نسب اصلي خود کرد تا اينکه در کمال ناباوری فهمید که يهودي نيست!! وي در سال 1941 با سقوط هواپيمايش در جنگ مرد.
Image

هلموت ويبلرگ مهندس حملات رعد آساي ارتش نازي يك يهودي بود

کلنل والتر هولايندر فرد ديگري بود كه در سال 1933 به ارتش جمهوري ويمار پيوست. مادرش يهودي است. پرونده وی در"دفتر امور افسران ارتش "به اين مطلب اشاره دارد که مرکز فرماندهي افسران در برلين، در سال 1934 نامه‌اي فرستاده است که در اين نامه چنين آمده است: «او آريايي نيست.» وی فرد خوش شانسي است چرا که در سال‌های 1923 و 1924 عليه کمونیست ها جنگيده بود. بنابراين دفتر امور افسران نازی دستور مي‌دهد که او مي بايست در ارتش باقي بماند و حتي هيتلر در سال1936 و سپس در 1939 به او مدال افتخاري اعطا کرد.

هاليندر در خدمت نظامي در کشور لهستان در بخش " بمب گذارها " انجام وظیفه می‌کرد. وي صليب برجسته" پرتاب نارنجک " را بدست آورد . همچنين در ماه مه 1943 با فرماندهي گروه «قهرمان» توانست در درگيري «کيوسک»، 21 تانک روسي را از پا در آورد به همين جهت به پاس خدمات فراوان به ارتش نازي‌ها به وي"صليب آهني" اعطا گرديد. سرانجام در اکتبر 1944 به دست نيروهاي روسي، اسير شد و 12 سال را در زندان هاي روسيه سپري نمود.
Image

والتر هولايندر

هيلموت ويلبرگ، وی از دیگر یهودیانی بود که در جنگ جهاني اول براي پشتيباني نيروهاي زميني آلمان، از هواپيما استفاده کرد. وي دسته‌اي از هواپيماهاي آلماني را که در سال 1936 براي حمايت از «فرانکو» به اسپانيا حمله برد، رهبري مي کرد.

به پاس خدماتش نشان "قهرمان" به وي داده شد. وي همچنین مديريت دانشکده هواپيمايي را نیز به عهده داشت. وي مراحل پيشرفت را پله پله طي کرد و حتي به درجه ژنرالي نيز نائل آمد. مادر وی يهودي بود.
Image

برخي از افسران يهودي ارتش نازي

مقامات نازي بالاترين نشان‌هاي نظامي (نشان شواليه) را حتي به نظاميان يهودي خالص که از پدر و مادري يهودي متولد شده‌اند نيز داده‌اند در حالي که از يهودي بودن اين افراد کاملا آگاه بوده‌اند. به عنوان مثال سرگرد بورخارت در سال 1934 از مقام نظامي‌اش برکنار شد زيرا او نيمه يهودي بود اما در همان سال سند نژادي او مبني بر اينکه وي فردي آلماني - نه يهودي- است از جانب هيتلر صادر شد!!

لذا وي به چين فرستاده شد تا به ارتش کمک کند ودر سال 1941 فرماندهي «دسته تانک ها» را بر عهده گرفت. در اگوست همان سال به پاس قدرداني از حسن انجام وظيفه درجنگ با روسيه، به نشان کيان کاي چک نائل آمد. سپس به يگان "اروميل" منتقل و در درگيري "العلمين" به اسارت گرفته شد و در پايان 1944 آزاد شد. درسال 1946 به آلمان بازگشت تا بنا به گفته همسرش، در ساخت دوباره کشورش سهيم باشد.

در سال 1983 قبل از وفاتش در زادگاه خود آلمان، به دانشجويان خود چنين گفت: بسياري از يهوديان آلمان و يهوديان مختلطي که در جنگ جهاني اول و جنگ جهاني دوم شرکت کردند، بر اين باور بودند که بايد به سرزمين پدري خود – آلمان- احترام بگذارند و اين ميسر نبود جز شرکت وهمکاري با نازي‌ها در جنگ. به عبارت ديگر وي همچنان بصورت کامل بر همبستگي با سرزمين خود يعني آلمان تکيه مي‌کرد.
Image

هديه جوزف والد سرباز يهودي به هيتلر كه بر روي آن
به عبري نوشته است: «تقديم به هيتلر»، 1944


بر اساس تحقیقات گسترده‌تر ریگ كه در كتابی با عنوان سربازان یهودی هیتلر منتشر شد، در ارتش چندین میلیونی هیتلر در مجموع بیش از ۱۵۰ هزار یهودی شركت داشته‌اند كه در زمان جنگ نیز برای ارتش آلمان جنگیده‌اند. از میان رهبران ارتش آلمان افراد زیر یهودی بوده‌اند:

▪ ژنرال ژوهانس زوكرتورت :
دریافت كننده نشان نظامی از شخص هیتلر.


ژنرال ژوهانس زوكرتورت


▪ ژنرال هلموت ویلبرگ:
دریافت كننده بالاترین نشان نظامی و دو نشان دیگر
Image
▪ كلنل والتر هالیندر:
دریافت كننده نشان از شخص هیتلر و پنج نشان نظامی دیگر.

▪ هورست گیتنر:
دریافت كننده نشان شجاعت

▪ آدمیرال برنهارد روگ :
دریافت كننده نشان از شخص هیتلر و پنج نشان نظامی دیگر.

Image
برنهارد روگ

همكاري اسحاق شامير با ارتش هيتلر
مطلب تكان‌دهنده ديگر همكاري اسحاق شامير نخست وزير اسرائيل با ارتش نازي است. اسحاق شامیر نخست وزیر اسرائیل را باید یكی از مهم‌ترین رهبران یهودی دانست زیرا به یكی از بزرگ‌ترین مناصب حكومتی یهودیان و صهیونیستها دست یافت.

اما سابقه زندگی او نشان می‌دهد كه این یهودی سرشناس نه تنها حامی هیتلر بوده، در زمان حكومت هیتلر بر آلمان از او حمایت كامل می‌كرده است، بلكه در زمان جنگ و در همان دوره‌ای كه حامیان هولوكاست مدعی كشتار برنامه‌ریزی شده یهودیان توسط رایش سوم بودند، او دوشادوش ارتش آلمان علیه متفقین می‌جنگید.

Image
اسحاق شامير نخست وزير رژيم صهيونيستي: رهبران صهيونيستي با ارتش نازي همكاري داشته‌اند

حضور شامير در ارتش هیتلر نشانه‌ای آشكار بر حمایت و همكاری سطح بالای جامعه یهودیان و صهیونیستها با نازیهاست. اما همین فرد سالها بعد وقتی كه در اسرائیل به نخست‌وزیری رسید از دولت آلمان پس از جنگ برای كشتار یهودیان به دست ارتش آلمان غرامت می‌گرفت؛ درحالی كه خود در زمان جنگ در ارتش آلمان خدمت می‌كرد. يهودی شناخته شده دیگر آوراهام اشترن معروف به اشترن گانگستر (رهبر جنبش آزادی اسرائیل) است كه در زمان جنگ دوم جهانی پیشنهاد رسمی حمایت از ارتش آلمان در برابر متفقین را مطرح ساخته بود. او نقش و جایگاه والایی نزد یهودیان داشت و اسحاق شامیر سالها جانشین او در جنبش مذكور بوده است.

حضور این دو رهبر یهودی در ارتش آلمان و حمایت آنها از نازیها در اوج جریانات فرضیه كشتار جمعی یهودیان توسط هیتلر و نظام هیتلری را دستخوش تردید جدی می‌كند. چرا كه در صورت پذیرش این فرض باید این رهبران مورد احترام صهیونیستها و یهودیان را خائنانی به یهود دانست كه رسماً از كشنده یهودیان اعلام حمایت كرده‌اند.

رهبران یهودی حامی هیتلر به این دو نفر منحصر نمی‌شود.امیل موریس، از دوستان نزدیك هیتلر، نیز از یهودیان سرشناس بود. موریس كه در دوره‌ای به همراه هیتلر در زندان به سر برده بود، بعدها در هنگام رهبری هیتلر در حزب نازی، نفر دوم اس‌اس (SS) شد. او در میان اس‌اس‌ها پس از هیتلر قدرت‌مندترین شخص شناخته می‌شد.

علاوه بر همه اینها، برخی از رهبران یهودی آلمان همچون هلموت اشمیت كه از ۱۹۷۴ تا ۱۹۸۲ صدراعظمی آلمان را برعهده داشتند در زمان جنگ جهانی دوم در ارتش آلمان به فعالیت مشغول بوده‌اند.

ترديد جدي در هولوكاست
تظاهر به ناداني يهوديان و صهيونيست‌ها درقبال مساله ي حضور افسران يهودي در ارتش نازي را مي‌توان چنين تفسير كرد: جامعه يهودي دوست ندارد که پرده از همکاري آنها با نازي‌ها برداشته شود چرا که اين با هولوکاستي که مردم را وادار به پذيرش آن کرده‌اند، تعارضي جدي دارد.

بعضا پذیرش این ادعای حامیان هولوكاست كه آلمان هیتلری در طول سالهای جنگ، میلیونها یهودی را كشته و این كشتارهای برنامه‌ریزی شده با هدف از میان بردن كلیه یهودیان صورت گرفته است، در این صورت باید ارتش آلمان نازی را عامل اجرایی اصلی این جنایت معرفی كرد. حامیان هولوكاست نیز معتقدند كه افسران اس‌اس و نظامیان ارتش آلمان مجریان سیاست نابودی یهودیان بوده‌‌اند.

با این فرض باید توقع داشت كه سیاست پاكسازی نژادی از خود ارتش آغاز شده باشد. به عبارت دیگر اگر قرار بود ارتش آلمان شش میلیون یهودی را بكشد، اولین گام آن بود كه در ارتش آلمان هیچ یهودی‌ای وجود نداشته باشد.

اگر به تحقیق دریابیم كه ارتش آلمان هیچ‌گاه از یهودیان پاكسازی نشده، حتی در دوران جنگ جهانی دوم نیز یهودیان در مناصب مختلف این ارتش و با درجات متفاوت درحال كار بوده‌اند، در این صورت فرض وجود هولوكاست كاملا غیرمنطقی است.

نمونه‌هايي که ذکر آنها گذشت، ادعاي غربي‌ها و صهيونيست‌ها درباره هولوكاست را زير سؤال مي‌برد چرا كه خود صهيونيست‌ها و افسران يهودي از همكاران نازي‌ها بوده‌اند پس چگونه مي‌توان مظلوم نمايي يهوديان را باور كرد كه مدعي‌اند هيتلر شش ميليون نفر از آنان را كشته است.

اگر قرار به كشتن بود چرا اين افسران را نه تنها نكشت، بلكه درجه‌هاي نظامي آنان را ارتقا بخشيد؟ و اساساً چه توجيهي دارد وقتي افسران يهودي مي‌ديدند هيتلر پدر و مادر يهودي آنان را مي‌كشد و به هم‌كيشان يهودي‌شان رحم نمي‌كند، با هيتلر همكاري كنند؟ حال آنكه مي‌توانستند از ارتش نازي جدا شده و به صف مخالفان هيلتر پيوسته و عليه وي اعلام جنگ نمايند.


منابع:

http://www. Adolfthegreat. Com/ Trivia/trivia- JewsFor Hitler. Html.

http://www.revisionisthistory. org/jewishnazi.html

http://mtq.ir/pdf/oj213180174.pdf

http://www.elmessiri.com/articles_view.php?id=32

http://www.kansaspress.ku.edu/righitpix.html
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

زنده نماندن بدون آب و غذا بيشتر از سه روز

پستتوسط pejuhesh232 » يکشنبه جولاي 13, 2014 11:58 am

زنده نماندن بدون آب و غذا بيشتر از سه روز

مرد هندی با 82 سال سن مدعی است که 65 سال است بدون آب و غذا زندگی می کند!!

پراهلاد جانی Prahlad Jani معروف به میتاجی در اصطلاح هندی به سادهو یا شادهو شناخته می شود که در زبان هندی این را برای افرادی که صوفی هستند و یا در یوگا مشغول هستند و با راهب هستند بکار می برند. او در 13 ماه اوت سال 1929 در میهسانا یکی از ایالات هند بدنیا آمد.

Image

او مدعی است که از سال 1940 (چنگ جهانی دوم) و نزدیک 65 سال بدون خوردنی و آشامیدنی زندگی می کند او معتقد است که تحت حمایت یک رب النوع قرار دارد.

Image

پزشکان یکبار در سال 2003 و مرتبه دوم در سال 2010 شرایط او را مورد بررسی و کنترل قرار دادند. پروفسور سودهیر پزشک بیمارستان ستیرلنج در احمداباد هند و متخصص امور ماوراء الطبیعیه، توانایی این مرد را برای زندگی بدون اب و غذا تائید می کند اما نتایج نهایی مخفی مانده و اعلام نشده است.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

بعدي

بازگشت به دروغهای علوم


cron
Aelaa.Net