next page

fehrest page

back page

مجلس بيست و هفتم ؛ مجلس آن حضرت در خيمه ؛ امام حسين عليه السلام شب عاشورا اصحابش را در خيمه اى جمع كرد و براى آنها سخنرانى نمود و در طى آن براى خود و همه اصحابش مرثيه خواند؛ آنگاه به آنها اذن داد؛ سپس آنها در اين مجلس با آن حضرت دوباره بيعت كردند كه در راه آن حضرت به شهادت برسند.
آرى ، يكى از آنها با حضرت چنين بيعت كرد كه اگر هزار بار او را بكشند و جسدش را بسوزانند و به خاكستر تبديل كنند، دست از ايشان بر ندارد. او گفت : اگر دنيا باقى باشد من همان راه را بر مى گزينم .

مجلس بيست و هشتم ؛ مجلس آن حضرت در ميان خيمه ها و مقتل . در اين مجلس ‍ امام حسين عليه السلام براى دختر كوچكش سكينه با اشعارى مرثيه سرايى كرد كه برخى از آن اشعار چنين است : دخترم سكينه جان ! بعد از من ، آنگاه كه پيكرم پايمال سم اسبان مى شود، تو زياد گريه خواهى كرد. پس تا وقتى كه جان در بدن دارم با اشك هاى حسرت بارت قلب مرا نسوزان .

مجلس بيست و نهم ؛ مجلس مرثيه سرايى آن حضرت در قتلگاه ؛ در اين مجلس امام گاهى براى يكى از اصحاب ، گاهى براى برادر، زمانى براى فرزند، گاهى براى پسر برادر و زمانى هم براى همه آنها و زمانى هم براى اهل بيت خود مرثيه سرايى مى كرد.

مجلس سى ام ؛ مجلسى در سحرگاه عاشورا؛ امام حسين عليه السلام در خيمه و در اين مجلس درباره خودش مرثيه اى خواند، كه در همان وقت رسول خدا صلى الله عليه وآله ، درباره او خواند. در كتاب مناقب آمده است كه چون وقت سحر شد؛ امام حسين عليه السلام كمى به خواب رفت و سپس بيدار شد و فرمود: مى دانيد همين الان در خواب چه ديدم ؟ پرسيدند اى پسر رسول خدا چه ديدى ؟ فرمود: ديدم اينكه سگ هايى بر من حمله ور شدند تا مرا گاز بگيرند، در ميان آنها سگى بود كه دچار مرض پيسى بود و از همه بيشتر بر من حمله مى كرد. من گمان مى كنم كه ماءمور كشتن من است ، از ميان اين قوم كسى باشد كه دچار ابرص (پيسى ) باشد. سپس جدم پيامبر خدا صلى الله عليه وآله را ديدم كه گروهى از اصحاب به همراهش بودند. او به من فرمود: اى پسرم ! تو شهيد آل محمدى . اهل آسمان ها به تو بشارت داده اند. افطار تو امشب نزد من بايد باشد.
بشتاب و تاءخير نكن . اين فرشته اى است كه از آسمان نازل شده تا خون تو را در شيشه سبز رنگى بگيرد. امام فرمود: اين خوابى بود كه ديدم و ديگر امر محكم شد و زمان رفتن نزديك گرديد و در آن شكى نيست .

خاتمه اين مجلس ها
اين مجلس از نظر مرثيه سرايى و حالت و دردناك بودن ، منحصر به فرد است . شنونده اين مجلس خداوند رب العالمين بود كه اين مرثيه را شنيد، و آن عبارت از مجلسى بود كه امام در ميان قتلگاه با بدن پاره پاره افتاده بود و نفس هاى آن حضرت رو به خاموشى بود و كم كم از هوش مى رفت . در آن شرايط امام درباره حال خود و اهل بيتش مرثيه خواند و پروردگارش را مخاطب قرار داد و گفت : خدايا! شاءن و عظمت تو والاست ، عظيم الجبروت و شديدالكبريايى ؛ من عترت پيامبر تو و فرزند حبيب محمد مصطفى صلى الله عليه وآله هستم . آنها ما را بى يار و ياور گذاشتند، ما را طرد كردند و به ما نيرنگ زدند و ما را كشتند... تا آخر حديث .

نوع چهارم ، مجلسى كه بعد از شهادت امام حسين عليه السلام برپا شد:

مجلس اول ؛ مجلس رسول خدا صلى الله عليه وآله در مدينه است كه آن حضرت به شيوه خاصى مرثيه خوان بودند و شنونده ام سلمه بود. اين مطلب در روايتى از ابن عباس آمده است . ابن عباس گفته است : من در خانه ام در حال استراحت بودم كه صداى ناله و فرياد بلندى را از خانه ام سلمه همسر پيامبر صلى الله عليه وآله شنيدم . خارج شدم و كسى مرا به خانه او راهنمايى كرد. مرد و زن اهل مدينه هم رو به سوى آن خانه آوردند. وقتى به آنجا رسيدم ، گفتم : با ام المؤ منين ! چه شده است ، چرا ناله و استغاثه مى كنى ؟ جواب مرا نداد. به طرف زنان بنى هاشم رفت و گفت : اى دختران عبدالمطلب ! جمع شويد به همراه من گريه كنيد. به خدا سوگند سيد و سرور شما و سيد جوانان اهل بهشت كشته شد. به خدا سوگند سبط پيامبر خدا و ريحانه او، حسين عليه السلام كشته شد.
گفتم : يا ام المؤ منين ! از كجا دانستى ؟ گفت : همين الان پيامبر خدا صلى الله عليه وآله را در خواب ديدم و سر مباركشان خاك آلود مى باشد. در اين باره از او سؤ ال كردم . فرمود: فرزندم حسين و اهل بيت او امروز كشته شدند و من آنها را دفن كردم و همين الان از اين كار فارغ شدم .
در روايت ديگرى آمده است كه ام سلمه گفت : پيامبر خدا را ديدم كه اثر خاك بر سر و محاسنش وجود داشت . پرسيدم ، چه شده است ؟ فرمود: مردم بر فرزندم هجوم بردند و او را كشتند. من خودم او را ديدم كه كشته شد. ام سلمه گفت : بدنم به لرزه افتاد، برخاستم و به داخل آن خانه رفتم ، نمى توانستم فكر كنم . چشمم به تربت حسين عليه السلام افتاد كه جبرئيل عليه السلام آن را از كربلا آورد و گفت : وقتى اين تربت به خون تبديل شد، فرزند تو كشته است و پيامبر آن را به من داد و فرمود اين تربت را در يك شيشه قرار بده و پيش خودت نگه دار و چون به خون تبديل شد، حسين كشته شده است . الان آن شيشه را ديدم كه به خون تبديل شده و مى جوشد. ابن عباس گفت : ام سلمه از آن خون برداشت و بر صورتش ماليد و آن روز را روز نوحه سرايى و سوگوارى براى حسين عليه السلام قرار داد. سپس سوار خبر آن حضرت را آوردند كه وى در آن روز كشته شد.

مجلس دوم ؛ مجلسى عمومى است كه شامل همه عالم است . يعنى همه چيز و همه مخلوقات در جميع مكان ها و خود مكان ، اهل زمان و خود زمان ، هر آنچه ديده مى شود و يا ديده نمى شود را در بر مى گيرد. و آن مجلسى است از ما سوى الله كه شامل انواع مخلوقات از آنچه در حجاب ها و ساكنان آن است و عرش عظيم و حاملان عرش ، آسمان هاى هفتگانه ، ملائكه آسمانى ، ستارگان ، سيارات و هر آنچه در آنها، ميان آنها و در تحت آنهاست ، عناصر، زمين ها و آنچه از آن مى رويد، بهشت ، رضوان و ساكنان آن ، حورها و قصرها و درختان و رودها و ميوه هاى آن ، جهنم ، مالك و خزانه داران آن و هر آنكه منقلب در آتش است ، مى باشد و ايجاد تاءثير در هر چيزى بستگى به حال و شرايط آن دارد. مثلا از چشم ها اشك مى بارد، آسمان به موج مى افتد و خون گريه مى كند و سرخ مى شود. خورشيد مى گيرد و تيره مى شود. ملائكه صفوفشان به هم مى ريزد و از عبادت باز مى مانند، از درختان خون مى جهد، هوا تاريك مى شود؛ زمين به لرزه مى افتد، كوه ها به حركت در مى آيند و مضطرب مى شوند، پرندگان سقوط مى كنند، ماهيان از آب بيرون مى افتند، درياها مى شكافند و در هم فرو مى روند، جن نوحه سرايى مى كند، انس احوالش مضطرب مى گردد.
چنين مجلسى هم عام و هم خاص است . چنين مجلسى در زمان خاصى منعقد شده است ، كما اينكه امام صادق عليه السلام از آن چنين تعبير كرده اند كه آن زمانى بود كه حسين عليه السلام ضربت شمشير خورد و قاتل به سوى ايشان آمد تا سر مباركشان را از بدن جدا كند.
شرح مطالب چنين است كه امام حسين عليه السلام در سه حالت مورد اصابت شمشير قرار گرفت . وقتى سوار بر ذوالجناح بود، يك ضربت شمشير به ايشان زدند، وقتى نشسته بود مورد اصابت ضربه هاى فراوان شمشير قرار گرفت و هنگامى كه بر روى زمين افتاد با يك شمشير بارها بر گلوى آن حضرت زدند، سپس در صدد برآمدند كه سر مبارك امام را از تن جدا كنند كه نداهايى برخاست و صيحه هايى در هم آميخت . امام حسين عليه السلام نيز ندا داد كه آيا مرا تشنه لب مى كشيد در حالى كه جد من پيامبر خدا محمد مصطفى است ؟! در آن حال ملكى در بطن عرش به امر خدا ندا داد: اى امت متحير گمراه ! شما موفق به عيد فطر و قربان نمى شويد. ملكى از ملائكه فردوس اعلى در حالى كه بال هاى خود را بر درياها گسترده بود، فرياد زد: اى اهل درياها! لباس ماتم بر تن كنيد كه فرزند رسول خدا را سر بريدند. جبرئيل عليه السلام فرياد زد حسين در كربلا كشته شد و ملائكه به يكباره گريه و زارى سر دادند كه اى خدا و اى مولاى ما! با حسين صفى تو و فرزند پيامبر تو اين چنين كردند. زينب سلام الله عليها از خيمه ها رو به سوى قتلگاه آورد و فرياد يا اخا يا سيدا سر داد: ذوالجناح از مقتل به سوى خيمه ها رفت و فرياد مصيبتا از ظلم امتى سر داد كه فرزند دختر پيامبرشان را كشتند. هنگام برخاستن اين فريادها و در هم آميختن آنها در جهان انقلاب صورت گرفت و در تمام اجزاى موجودات تاءثير گذاشت . آيا احوال شما، هنگام بيان اين موضوع دچار نوعى انقلاب و دگرگونى نمى شود؟
ابوذر پس از بيان گوشه هايى از اين مطالب گفت : اگر بدانيد كه چه بر اهل عالم وارد مى شود، در اين صورت آنقدر گريه مى كنيد تا جان به جان آفرين تسليم كنيد.
پس اگر روح از بدن جدا نمى شود و فرياد و ضجه اى هم در كار نيست ؟ آيا اشكى در چشم جمع نمى شود، آيا قلبى متاءثر نمى شود، آيا آنكه سنگ دل شده است ، حالت تباكى برايش حاصل نمى شود؟! خدايا! از قلبى كه خاشع نمى شود و از چشمى كه در اين مجالس عام و خاص نمى گريد، به تو پناه مى بريم .

مجلس سوم ، مجلسى است كه در قتلگاه برپا شد، در اين مجلس مرثيه خوان زينب دختر على عليه السلام بود و گريه كنندگان اهل بيت ، سپاه و سربازان .

مجلس چهارم ، مجلس پرندگان كه در آن ، مرثيه خوان پرنده سفيد رنگى بود.

مجلس پنجم ، مجلس وحوش در شب يازدهم . در اين مجلس آنها گردن هاى خود را به طرف جسد آن حضرت دراز كردند و تا صبح براى او مرثيه سرايى نمودند.

مجلس ششم ، مجلس اجنه در گرد جسد شريف امام عليه السلام .

مجلس هفتم ، مجلس زنان اجنه پيرامون جسد مبارك امام عليه السلام .

مجلس هشتم ، مجلس يك جن در اطراف قريه شاهى كه شنونده آن پنج تن از اهل كوفه بودند كه براى يارى امام حسين عليه السلام آمده بودند، اما به ايشان ملحق نشدند.

مجلس نهم ، مجلس تمام جنيان در هر مكانى و در همه اماكن كه مرثيه مخصوصى مى خواندند كه تفصيل هر يك از آنها در جاى خود مى آيد.

مجلس دهم ، مجلس محله كوفه در اطراف سرهاى بريده شده و اسيران ، در اين مجلس ذاكران مصيبت وارده ، چهار تن ، يعنى زينب ، ام كلثوم ، فاطمه صغرى و امام سجاد عليهم السلام بودند و گريه كنندگان همه اهل كوفه ، شامل زن و مرد. كوفيان ناله و فرياد سر دادند، بر سر و سينه مى زدند و خاك بر سر مى پاشيدند و زنان آنها موى خود را مى كندند. گفته شده است هرگز ديده نشده بود اين همه مرد و زن براى حسين عليه السلام گريه كنند. آيا قلب متاءثر نمى شود، آيا آنكه قسى القلب است حالت تباكى برايش حاصل نمى شود؟ خدايا از قلبى كه خاشع نمى شود و از چشمى كه در اين مجالس ‍ عام و خاص نمى گريد، به تو پناه مى بريم .

مجلس يازدهم ، مجلس همه اهل بيت حسين عليه السلام ، در هر زمانى و در همه اماكن ؛ از كربلا تا شام و از آنجا تا كربلا و از كربلا تا مدينه و در مدينه در تمام دوران حياتشان ؛ و همچنين امام سجاد عليه السلام در طول چهل سال . امام در طى اين مدت هميشه گريان بود و اشك مى ريخت . هر گاه غذايى تناول مى كرد، مى فرمود: فرزند رسول خدا گرسنه كشته شد و هر گاه آبى مى نوشيد؛ مى گفت : پسر پيامبر خدا تشنه به شهادت رسيد.

مجلس دوازدهم ، مجلس يزيد براى رثاى حسين عليه السلام ؛ در اين مجلس مرثيه سرا خود آن ملعون بود و شنونده همه فرماندهان لشكر. او به همسرش هند گفت : اى هند! براى حسين فرزند فاطمه گريه و زارى كن كه حسين فريادرس قريش است ؛ ابن زياد در كشتن او شتاب كرد؛ خدا او را لعنت كند.

مجلس سيزدهم ، مجلسى در مسجد اموى در شام كه مرثيه سرا حضرت سيدالساجدين عليه السلام بود. در اين مجلس كه يزيد و همه سران بنى اميه و اهل شام حضور داشتند، امام سجاد عليه السلام اجازه گرفت و بر بالاى منبر رفت و طى سخنانى ابتدا حمد و ستايش خدا را گفت ، سپس از پيامبر صلى الله عليه وآله ياد كرد و آن حضرت را توصيف نمود و بر او حمد و ثنا فرستاد. بعد به ذكر فضايل جدش على بن ابى طالب عليه السلام پرداخت ، آنگاه شروع كرد به مرثيه سرايى براى پدر مظلومش و بيان آنچه بر آن حضرت گذشت ، و وقتى امام سجاد گفت كه من فرزند كسى هستم كه سرش را از قفا بريدند و عمامه و رداء را از تنش بيرون آوردند، همه اهل شام و بنى اميه ضجه زدند، تا اينكه به دستور يزيد مؤ ذن با اذان آنها را از گريه بازداشت .
وقتى اهل شام مى شنوند كه حسين عليه السلام را از قفا سر بريدند و عمامه را از سرش و رداء را از پيكرش ربودند، ضجه مى زنند، بنابراين شايسته است شيعيان آن حضرت هر گاه اين مصائب را شنيدند و يا تصور نمودند كه چگونه عمامه را از سر آن حضرت ربودند، در هر حالت و در هر زمانى ضجه بزنند و فرياد و ناله سر كنند.

مجلس چهاردهم ، مجلس زنان در خانه يزيد؛ بعد از آنكه يزيد اجازه داد؛ مرثيه سرايان و نوحه خوانان اين مجلس ، زينب ، ام كلثوم و دختران امام حسين عليه السلام و گريه و زارى كنندگان ، همسر يزيد، دختران او و دختران بنى اميه بودند. چنين مجلس سوگوارى مدت هفت روز برپا بود.

مجلس پانزدهم ،مجلسى در بيابان نزديك مدينه در چادرى كه براى امام سجاد عليه السلام برپا شده بود. امام سجاد عليه السلام بر روى صندلى نشسته و اشك هايشان جارى بود و با پارچه اى كه در دست داشت آنها را پاك مى كرد، ايشان جلودار اشك هايشان نبود. اهالى مدينه از زن و مرد كه براى استقبال به بيرون از مدينه آمده بودند، وقتى امام را ديدند، به يكباره ضجه كشيدند، گويى كه نگاه به امام ، خودش مرثيه بود. مردم در هر جايى به هم تعزيت مى گفتند.
تمام مردم در آن نقطه بشدت گريه مى كردند. امام عليه السلام اشاره كرد كه ساكت بشوند. فورا ساكت شدند. امام گفت : الحمدالله رب العالمين مالك يوم الدين ، خدايى كه خالق همه مخلوقات است ، خدايى كه مقامش در آسمان ها رفيع است ، اما در عين حال نزديك است كه شاهد و گواه سرى ترين سخنان و نجواهاست . خدا را بر امور عظيم و فجايع زمانه و بزرگى مصيبت حمد و سپاس مى گوييم . اى مردم ! خداوند -  كه حمد و سپاس مخصوص اوست -  ما را به مصيبت هاى بزرگى امتحان كرد. شهادت ابا عبدالله و عترت او و اسارت زنان و دخترانش و چرخاندن سر او در شهرها، در حالى كه بر بالاى نيزه هاست ، شكاف بزرگى امتحان كرد. شهادت ابا عبدالله و عترت او و اسارت زنان و دخترانش و چرخاندن سر او در شهرها، در حالى كه بر بالاى نيزه هاست ، شكاف بزرگى در اسلام است و مصيبتى است كه نمونه اى ندارد.
اى مردم ! بعد از شهادت آن حضرت كدام يك از شما خوشحال هستيد، يا كدام چشم از گريه كردن خوددارى مى كند، در حالى كه آسمان ها با اركانشان ، درياها با امواجشان ، زمين با اطراف خود و درختان با شاخه هايشان ، ماهيان و عمق درياها، ملائكه مقرب و اهل آسمان ها و همه و همه بر اين مصيبت گريانند.
اى مردم ! كدام قلب به خاطر شهادت او شكافته نمى شود و كدام دل است كه براى او نمى سوزد، و يا كدام گوش است كه صداى اين شكاف را كه در اسلام ايجاد شد، نشنود.
اى مردم ! ما را بدون اينكه جرمى مرتكب شده باشيم يا كار ناپسندى از ما سرزده باشد يا نقصى به اسلام وارد كرده باشيم ، از شهرها و بلاد راندند و آواره و در به در نمودند. ما نشنيديم كه با پدرمان چنين كرده باشند. چنين رفتارى ساختگى و جعلى است . به خدا سوگند كه اگر پيامبر صلى الله عليه وآله -  همچنان كه سفارش ما را به آنها فرمود -  به آنها توصيه مى كرد كه با ما بجنگد، بيش از اين ، اين كارى نمى كردند.
انا الله و انا اليه راجعون از مصيبتى كه چه بزرگ ، دردناك ، فجيع ، شاق ، تلخ و جانكاه است !!
ما اين مصيبت را و آنچه بر سر ما پيش خدا مى بريم ، همانا كه او عزيز و صاحب انتقام است .

مجلس شانزدهم ،مجلسى نزديك مدينه ، وقتى سياهى شهر از دور براى ام كلثوم پيدا شد. در اين مجلس ام كلثوم به نظم مرثيه خواند و شنونده اين مجلس ‍ امام سجاد سلام الله عليه و بقيه اهل بيت و كودكان بودند. ام كلثوم در اين مرثيه ابتدا اهل مدينه ، بعد پيامبر خدا صلى الله عليه وآله ، سپس زهراء سلام الله عليها و بعد امام حسن مجتبى عليه السلام را مخاطب قرار داد؛ كه شرح آن بعدا خواهد آمد.

مجلس هفدهم ،مجلس ملائكه در كنار قبر آن حضرت كه هر روز تا قيامت برپا مى شود. كيفيت اين مجالس در عنوان مربوط به ملائكه خواهد آمد.

مجلس هيجدهم ،مجلس فاطمه زهراء سلام الله عليها در آسمان ها كه هر روز تا قيامت برپاست . در اين مجلس ، مرثيه سرايى ، گريه ، ناله و فرياد برپاست . از اين مجلس استنباط مى شود كه هر روز ايام سال براى برپايى مجلس عزاى حسين عليه السلام مناسب است و در اين ميان عيد و مناسبت هاى ديگر مطرح نيست .
كيفيت اين مجلس اجمالا اين گونه است ، كه آن حضرت هر روز به قتلگاه حسين عليه السلام مى نگرد و آنچنان فريادى مى كشد كه اركان موجودات آسمان ها و زمين و درياها و ملائكه مضطرب مى شوند، تا اينكه پيامبر صلى الله عليه وآله مى آيند و ايشان را ساكت مى كنند، و بعد از آن زائران فرزندش را دعا مى كند.

مجلس نوزدهم ،مجالس ائمه عليه السلام كه تعداد آنها بسيار است . از جمله اين مجالس ، مجالسى است كه امام صادق عليه السلام برپا مى كرد. در يكى از اين مجالس ، مرثيه سرا جعفربن عفان بود كه به نظم مرثيه خواند و طى ابياتى گفت : بر آن كسى كه براى اسلام گريان است لبيك ، احكام آن را ضايع كردند و حرامش را حلال نمودند. سر حسين بر نيزه ها مصيبت بزرگى است ، شمشيرها از خون او سيراب شدند. در مجلس ديگرى كه امام صادق عليه السلام برپا نمود، نوحه سراى آن عبدالله بن غالب بود كه در قسمتى از ابياتش گفت : باد بر جسد مبارك آن حضرت گرد و غبار مى پاشد. در مجلس ‍ ديگرى ابو هارون مكفوف مرثيه سرا بود.
امام صادق عليه السلام به او فرمود: مرثيه بخوان . او ابياتى خواند. امام به گريه افتاد و ابو هارون ساكت شد. امام فرمود: تكرار كن . دوباره خواند. امام فرمود: بيشتر بخوان . آنگاه ابو هارون طى قصيده اى گفت : يا مريم برخيز و براى مولايت گريه و زارى كن ؛ با گريه بر حسين توفيق يار تو باشد. آنگاه امام صادق عليه السلام گريه كرد و حرم آن حضرت مضطرب شد و فرياد يا ابتا سر دادند.
مجلس ديگر، مجلس امام رضا عليه السلام مى باشد كه مرثيه سرا و قصيده گوى او دعبل خزاعى است . امام رضا عليه السلام اين مجلس را خودشان ترتيب دادند.
ايشان از جايشان برخاستند و پرده اى كشيدند و به زنان فرمودند، پشت پرده بنشينند و به دعبل فرمود كه مرثيه بخواند. امام رضا عليه السلام خودشان فضيلت اين كار را تبيين فرمودند و گفتند: هر كس بر مصيبت هاى جدم گريه كند، خداوند او را در روز قيامت با ما و در زمره ما محشور مى كند. وقتى دعبل در رثاى حسين قصيده اش را مى خواند امام رضا عليه السلام گريه مى كرد و صداى زنان به گريه و زارى بلند بود.

مجلس بيستم ،مجلس ملائكه ، كه هر روز به شيوه خاصى برپا مى شود و در عنوان مربوط به ملائكه خواهد آمد.

مجلس بيست ويكم ،مجالس شيعيان آن حضرت كه براى عزادارى او برپا مى شود. چنين مجالسى تا روز قيامت هميشه برپاست و از خصوصيات اين مجالس ‍ آن است كه خستگى و ملال در آنها نيست و هر سال بر تعداد اين گونه مجالس افزوده مى شود و عزت و ارزش آنها بيشتر مى شود و اين از عجايب است كه حتى هيچ سرزمينى از سرزمين هاى نفاق ، كفر و مخالفين اسلام يافت نمى شود، مگر اينكه در آنها مجلس عزاى حسين عليه السلام برپا مى شود. حتى در طى سال هاى اخير برپايى اين گونه مجالس در بغداد، قسطنطنيه ، مصر و شام به طور آشكار، رواج پيدا كرده است .

نوع پنجم
مجلس اهل محشر در روز قيامت ، كه حضرت زهراء سلام الله عليها پيراهن حسين عليه السلام را در دست دارند و مرثيه سرايى مى كنند و پيامبر خدا و همه ملائكه ، پيامبران ، و همه مؤ منان از اول تا آخر، گريه و زارى مى كنند. تفصيل اين مطلب بعدا خواهد آمد.

مقصد پنجم
اين مقصد درباره صحيفه هاى رثاء و كتاب هايى است كه در آنها رثاى حسين عليه السلام ، قبل از شهادت و هنگام شهادت آن حضرت ، به رشته تحرير در آمده است و تعداد آنها ده عدد مى باشد كه عبارتند از:
1
-  لوح محفوظ. هنگامى كه قلم به حكم خداوند جبار بر آن رفت و آنچه براى حسين عليه السلام مقدر بود، بر اين لوح ثبت شد -  آن طور كه در روايت آمده -  قلم قبل از آنكه اذن پيدا كند، به لعن قاتلان آن حضرت جارى شد.
2
-  قرآن مجيد. در قرآن در اين باره آياتى است كه در عنوان قرآن ذكر خواهد شد.
3
-  تورات . در يكى از اسفار آن مطالبى در اين باره وجود دارد.
4
-  كتاب ارميا. در اين كتاب آمده است كى ذبح لدوناى الوهيم صواووث بارض صافون ال نهرپرات يعنى در قسمت شمال زمين ، در كنار شط فرات شخص جليل القدرى براى خداى رب العالمين قربانى مى شود.
5
-  كتاب لخمان .
6
-  مصحف شيث ؛ در اين دو كتاب اشاراتى به واقعه كربلا شده است .
7
-  صحيفه اى كه مخصوص او نوشته شده است و در آن آمده : اى حسين ! جان خود را براى خدا بفروش و با گروهى كه تنها در كنار تو شهادت نصيبشان مى شود خارج شو، و بجنگ تا كشته شوى .
8
-  كنيسه نصارى ، در اين كيسه نوشته اى وجود دارد كه تاريخ آن به سيصد سال قبل از بعثت بر مى گردد و در آن آمده است : آيا امتى كه حسين را كشتند، اميد به شفاعت جدش در روز حساب دارند؟ هرگز، به خدا سوگند كه آنها شفيعى ندارند و در روز قيامت معذب هستند. همچنين ، بر ديوارى ديرى در راه شام هنگامى كه راءس را نصب كردند و دور آن جمع شدند، چنان نوشته شد.
9
-  دارالنثار، كه در مسجد كوفه پيدا شد و در آن نوشته شده است : من درى از آسمان هستم كه در روز ازدواج پدر سبطين مرا نثار كردند. از نظر سفيدى ، سفيدتر و مصفى تر از كف دهن شتر بودم ، خون گلوى حسين مرا رنگين كرد. همچنين ريگ هايى در نقاط مختلف وجود دارد كه در آنها، در رثاى حسين عليه السلام رنگ ، چون خون يافت شده است .
10
-  قلب عاشقان آن حضرت و شيعيان خالص او؛ زيرا همان طور كه در قلب هاى آنها ايمان ثبت شده است ، غم و اندوه نيز ثبت شده و گويى كه عمق قلب لوحى است كه در آن مصائب و قضاياى حسين عليه السلام نقش ‍ بسته شده است ، به همين خاطر است كه به محض ذكر نام آن حضرت و يا شنيدن نام او دل ها غمگين مى شود.

مقصد ششم
اين مقصد درباره خواص مجالس مرثيه خوانى و گريه بر حسين عليه السلام است كه در اين باره هشت مطلب وجود دارد:
*
آن حضرت فرموده است هر كس در مجلسى بنشيند كه در آن امر ما احياء مى شود، در روزى كه قلب ها مى ميرند، قلب او نمى ميرد.
*
چنين مجلسى محل صعود حمد و ثناى خداست ، چرا كه نفس هاى كسى كه براى او مغموم است ، تسبيح است .
*
چنين مجالسى مورد علاقه و عنايت امام صادق عليه السلام است . آن حضرت فرموده است كه چنين مجالسى را دوست دارم و اين مجالس مورد علاقه پيامبر خدا صلى الله عليه وآله و بالاتر از اينها مورد پسند خداوند است .
*
چنين مجلسى مورد عنايت حسين عليه السلام است ، چرا كه آن حضرت از يمين عرش به سه چيز مى نگرد، اردوگاهش و كسانى كه در آنجا به شهادت رسيدند، زائرانش و آنان كه بر او گريه مى كنند.
*
چنين مجالسى مشهد ملائكه مقرب درگاه خداست . چنانچه روايت شده است كه جعفربن عفان بر امام صادق عليه السلام وارد شد، امام او را به خود نزديك گردانيد و نزد خود نشاند. سپس گفت : اى جعفر! جعفر گفت : بله ، خدا مرا فداى تو گرداند. امام فرمود: تو درباره حسين عليه السلام به زيبايى قصيده مى سرايى . جعفر گفت : بله ؛ خدا مرا فداى شما گرداند. امام فرمود: بگو، آنگاه جعفر اشعارش را خواند. امام صادق عليه السلام و اطرافيانش گريه كردند، به نحوى كه اشك بر چهره آن حضرت جارى شد. سپس امام فرمود: اى جعفر! به خدا سوگند، ملائكه مقرب درگاه خداوند در اينجا حاضر شدند، آنها هم سخنان تو درباره حسين عليه السلام را مى شنيدند و همانند ما يا بيشتر از ما گريه كردند. جعفر گفت : آنگاه امام فرمود: هر كس درباره حسين عليه السلام مطلبى بگويد و گريه كند يا بگرياند، خداوند بهشت را بر او واجب مى كند و او را مى آمرزد.
*
مجلس عزاى حسين ، بارگاه حسين است . زيرا كه بارگاه حسين عليه السلام ، مختص به بناى خاصى نيست ، بلكه بارگاه او همان خضوع و خشوع است . بنابراين هر مجلس خضوعى ، بويژه كه براى ذكر حسين عليه السلام باشد، بارگاه آن حضرت است . لذا يكى از عرفا گفته است : در هر سرزمينى قبر او ديده مى شود و كربلا در هر مكانى است كه ديده شود، پس در آن تاءثير بارگاه حسين عليه السلام در اجابت دعا وجود دارد.
*
مجلس حسين معراج گريه كننده است . چنين مجلسى محل نزول صلوات و رحمت خاص خداوند است و موجب بخشش گناهان و ارتقاى درجات است .
حتى اگر اين مساءله براى يك نفر از اهل مجلس كه به گريه مى اندازد، يا گريه مى كند يا تباكى مى كند، محقق شود، اميد سرايت آن را به ديگران هم داريم ، از آنجا كه با اهل مجلس به يك نوع معامله مى شود.
*
فرمود: اين نوع مجالس ، مجالس شريفى است كه هيچ مجلسى مقدم تر، پرافتخارتر و عزيزتر، عظيم تر و اخص از آن وجود ندارد.

مقصد هفتم
اين مقصد درباره خواص گريه از باب صفات است كه در اين باره هشت نكته وجود دارد:
1
-  گريه بر حسين عليه السلام ، صله رسول خدا صلى الله عليه وآله مى باشد.
2
-  گريه بر آن حضرت موجب خرسندى زهراء سلام الله عليها مى شود، چرا كه آن حضرت ، هر روز بر حسين عليه السلام گريان است . امام صادق عليه السلام فرمود: آيا دوست ندارى از كسانى باشى كه فاطمه عليهاالسلام را خرسند مى سازند.
3
-  اين كار اداى حق پيامبر صلى الله عليه وآله و ائمه عليهم السلام است . زيرا در روايت آمده است كه گريه كننده حق ما را ادا كرده است .
4
-  اين عمل ، يارى و نصرت حسين عليه السلام است ، چرا كه يارى كردن در هر زمانى بر حسب آن زمان مى باشد.
5
-  گريه بر حسين عليه السلام پيروى از اسوه حسنه اى است كه از پيامبران عليهم السلام ، ملائكه و همه بندگان مخلص خداوند بر جاى مانده است .
6
-  اين كار اجر و مزد رسالت است و از جمله مودت درباره نزديكان است .
7
-  ترك اين كار جفا به حسين عليه السلام است .
8
-  گريه بر حسين ، تسلى بخش گريه بر هر نوع مصيبتى است كه بر هر كسى وارد شده باشد. امام رضا عليه السلام فرمود: اى پسر شبيب اگر به خاطر چيزى گريان شدى ، براى حسين بن على بن ابى طالب عليهم السلام گريه كن ، چرا كه او را چون گوسفند سر بريدند و به همراهش 18 تن از اهل بيتش ‍ را كه در روى زمين مانندى ندارند، كشتند. در اين حديث آنجا كه حضرت ، از امام به ذبح و از اهل بيتش به قتل تعبير كرده است نكته اى وجود دارد و آن نكته اين است كه آنها به واسطه زخمى شدن و وارد آمدن ضربات به شهادت رسيدند و پس از افتادن بر زمين به سبب زخم هايى كه برداشتند، جان سپردند. امام حسين عليه السلام نيز زخم هايى برداشت و بر زمين افتاد و همين زخم ها به اندازه اى كارى بود كه آن حضرت جانش را فدا كند، اما دشمن به اين مقدار بسنده نكرد، بلكه او را چون گوسفند سر بريد.

مقصد هشتم
اين مقصد درباره فضايل گريه بر حسين عليه السلام است كه در آن پنج نكته وجود دارد:
1
-  مى توان به كسى كه بر حسين عليه السلام گريه مى كند؛ گفت : صلوات و سلام خداوند بر تو. چون در روايت نبوى آمده است كه فرمود: درود و سلام خداوند بر كسانى باد كه از روى ترحم و شفقت بر حسين گريانند. اين عبارت مى تواند هم مفهوم دعا داشته باشد و هم خبر باشد، كه در هر صورت ، مطلوب ثابت است .
2
-  فضيلت اين كار ممكن است در حد فضيلت دشوارترين و تلخ ‌ترين اعمال باشد كه همان ذبح كردن فرزند به عنوان قربانى خداوند تعالى مى باشد. اين نكته از روايت منقول از امام رضا عليه السلام استنباط مى شود. از آن حضرت نقل شده است : وقتى ابراهيم عليه السلام گوسفند را به عنوان هديه قربانى كرد، آرزو نمود كه اى كاش فرزدش را ذبح مى كرد تا به عالى ترين درجات نائل شود. آنگاه واقعه حسين در كربلا به او وحى شد و ابراهيم عليه السلام شروع به گريه و زارى كرد.
سپس خداوند تعالى به ابراهيم وحى كرد كه گريه و زارى تو بر حسين و قتل او را فداى گريه و زارى تو بر فرزندت اسماعيل -  در صورتى كه آن را ذبح مى كردى -  نموديم و براى تو عالى ترين درجات اهل ثواب بر مصيبت ها را مقرر نموديم .
مفهوم اين عبارت كه ممكن است در حد فضيلت ... برسد به خاطر اين است كه هر كسى به اين طريق ، به اين مقام و مرتبه عظيم نمى رسد، بلكه كسى به اين منزلت مى رسد كه حسين عليه السلام آنچنان برايش عزيز باشد كه براى ابراهيم عليه السلام عزيز بود.
علت وجود اين قيد آن است كه در همين روايت آمده است : بعد از آنكه ابراهيم عليه السلام آن آرزو را مطرح كرد، خداوند به او وحى نمود كه اى ابراهيم ! كدام مخلوق نزد تو محبوب تر است ؟ گفت : اى خدا! مخلوقى محبوب تر براى من از حبيب محمد مصطفى صلى الله عليه وآله نيافريدى . خداوند وحى فرمود: اى ابراهيم ! او را بيشتر دوست دارى يا خودت را؟ عرض كرد: او را از خودم بيشتر دوست دارم .
خداوند فرمود: فرزند او را بيشتر دوست دارى يا فرزند خودت را؟ عرض ‍ كرد: فرزند او را. خداوند گفت : بريدن سر فرزند او به طور ظالمانه به دست دشمنانش قلب تو را بيشتر به درد مى آورد يا ذبح فرزندت به دست خودت در راه اطاعت از من ؟ ابراهيم گفت : ذبح مظلومانه فرزند او به دست دشمنانش قلب مرا بيشتر به درد مى آورد. آنگاه خداوند واقعه كربلا را به او وحى نمود و ابراهيم به اين خاطر گريه و زارى كرد. بعد از آن كه ميزان عزيز بودن حسين عليه السلام در نزد ابراهيم مشخص شد خداوند به او وحى فرمود كه گريه و زارى تو بر حسين و قتل او را، فداى گريه و زارى تو بر فرزندت اسماعيل نمودم .
پس ، اى كسانى كه حسين عليه السلام برايتان عزيزتر از فرزندانتان است و بريدن سر او دردآورتر ذبح عزيزترين فرزندانتان در راه خدا مى باشد!، بشارت باد شما را كه هر گاه براى حسين عليه السلام گريه و زارى مى كنيد، در هر نوبت ، ثواب ذبح فرزندى در راه خدا را براى شما مى نويسند.
3
-  گريه بر امام حسين عليه السلام از نظر اندك بودن ، محدوديت ندارد، در حالى كه هر عملى حداقلى دارد كه بدون آن ، عمل تحقق پيدا نمى كند و همچنين گريه بر امام از نظر كثرت حدى براى ثوابش متصور نيست .
4
-  اين از شگفتى هاست كه گريه بر حسين عليه السلام اگر صورت ظاهر پيدا نكند و تشبه به آن حاصل شود، ثواب آن نصيب شخص مى گردد. يعنى اگر گريه تحقق پيدا نكند و تباكى صورت گيرد، يعنى شخص حالت خود را شبيه كسى كند كه گريه مى نمايد و سرش را پائين اندازد و صداى گريه در آورد و علايم رقت و تاءثر در او ظاهر شود، ثواب گريه براى او مقدر مى گردد؛ به اين معنا كه براى خدا تباكى كند، نه براى تظاهر به مردم ؛ زيرا تباكى عملى است كه اخلاص شرط آن مى باشد.
5
-  گريه بر حسين عليه السلام بر همه اقسام ايمان و اعمال نيكو، بنا به دلايل عديده اى ، برترى دارد.

مقصد نهم
اين مقصد درباره خواص گريه از نظر اجر و ثواب است كه انواعى دارد:
*
نوع اول ؛ مربوط به نجات از عقاب و اهوال است . تفصيل اين مطلب در چند نكته نهفته است كه عبارتند از:
الف : خروج روح از بدن گرفتارى بزرگ ، هول شديد و عذاب دردناكى است .
على عليه السلام در اين باره فرموده است : مرگ ، جان كندن سختى دارد كه وحشت انگيزتر از آن است كه توصيف شود و يا در انديشه هاى اهل اين دنيا درك بشود. در حالى كه گريه بر حسين عليه السلام ، انسان را از آن نجات مى دهد. امام صادق عليه السلام به مسمع بن عبدالملك فرمود: اى مسمع ! تو از اهالى عراق هستى ، آيا قبر حسين عليه السلام را زيارت مى كنى ؟ گفت : نه ، زيرا دشمنان ناصبى زيادى دارم ، مى ترسم نزد والى سعايت مرا كنند و مجازات شوم . امام فرمود: آيا به گريه و زارى مى افتى ؟ گفت : بله ، به خدا گريه مى كنم و خانواده ام اثر آن را در من مى بينند و حتى از طعام امتناع مى كنم . امام صادق فرمود: هنگام مرگ خواهى ديد كه پدران من بر بالين تو حاضر مى شوند و به ملك الموت سفارش تو را مى كنند، به نحوى كه چشمت روشن مى شود.
ب : مشاهده ملك الموت ، بخصوص براى اهل معصيت ، هول شديد و گرفتارى عظيم و وحشت انگيز است ؛ اما گريه بر حسين عليه السلام موجب نجات از اين امر مى شود. امام صادق عليه السلام پس از آن فرمايش ، به مسمع گفت : ملك الموت به تو مهربان تر از مادر مهربان به فرزندش است . آيا ديدن مادر مهربان وحشتناك است ؟
ج : فرود آمدن در قبر، عذاب دردناك و مصيبت بزرگ و گرفتارى هولناكى است ، به همين خاطر مستحب است كه ميت در سه مرحله به قبر منتقل شود تا ترسش ريخته شود؛ اما گريه بر حسين عليه السلام موجب نجات از اين گرفتارى است . در روايت هاى زيادى وارد شده است ، سرورى كه خداوند آن را در قبر مؤ من وارد مى كند، از آن صورت نيكويى را خلق مى نمايد: تا قبل از شخص وارد قبر شود و شخص مؤ من را ملاقات كند و به او مى گويد: اى دوستدار خداوند! تو را بشارت به كرامت خداوند و رضوان او باد، و با او انس مى گيرد و به او اطمينان مى دهد تا وقتى كه حساب به پايان مى رسد. وقتى كه ما قلب پيامبر صلى الله عليه وآله ، اميرالمؤ منين عليه السلام ، قلب فاطمه زهراء سلام الله عليها و قلب حسن مجتبى و سيدالشهداء عليهماالسلام را با گريه بر حسين شاد كنيم ، و به اين ترتيب آن بزرگواران را مسرور نماييم ، آنها مى فرمايند كه آن كار صله و احسانى از طرف شما براى ما است . پس چگونه خواهد بود زيبايى صورت مثالى كه از سرور آنها خلق مى شود و چگونه خواهد بود جمال صورتى كه از صفات آنها خلق شده است و هنگام ورود به قبر با ما ملاقات مى كند و با ما انس ‍ مى گيرد!!
4
-  باقى ماندن در قبر و برزخ عذابى دردناك و مصيبت بزرگ و گرفتارى هولناكى است . آيا فرمايش اميرالمؤ منين عليه السلام را كه به زبان حال اهل قبور است شنيده اى ؟ آنها هر آن پيام مى دهند كه تنگى قبر براى ما سخت و دشوار است ، ... و اقامتمان در منازل وحشت طولانى گرديد. در حالى كه گريه بر حسين عليه السلام در اين باره سودمند است ؛ در حالى كه درباره گريه كننده بر حسين آمده است كه اين شخص به هنگام مرگ چنان شاد مى شود كه تا روز قيامت اين شادى در قلب او باقى مى ماند.
5
-  خروج از قبر مصيبتى بزرگ و وحشتى عظيم و گرفتارى هولناكى است كه حضرت سجاد عليه السلام را به گريه واداشت . آن حضرت گريه مى كرد و مى فرمود: گريه من براى خارج شدنم از قبرم در حالى است كه عريان و ذليل هستم و بر پشت خود بارم را حمل مى كنم ، يك بار به طرف راست و بار ديگر به سمت چپم مى نگرم و مى بينم كه خلايق هر يك به كارى غير از كار من مشغول هستند. در آن روز، چهره هايى فروزان و خندان و شادمان است و رخسارهايى غبارآلود است كه دود تاريكى آن را فراگرفته است . اما گريه بر حسين عليه السلام موجب عزت و پوشيده شدن گناهان و سبك شدن بارى است كه بر پشت انسان است . بنابراين اگر اين خوف و ترس ‍ وجود دارد كه در آن روز چهره غبارآلود باشد و بر آن غبار تيرگى و ذلت نشسته باشد، اما درباره گريه كننده بر حسين عليه السلام آمده است كه او در حالى از قبرش بيرون مى آيد كه شادى بر چهره دارد و ملائكه با او ملاقات مى كنند و به او بشارت مى دهند كه خداوند براى او چه چيزهايى را تدارك ديده است .
6
-  زلزله قيامت قضيه بزرگى است كه همان مصيبت اين زلزله داراى مواطن و مواقفى است و حالت ها و سختى هايى دارد؛ و بر حسب حالت هايى كه در آن وجود دارد، داراى اسامى متعددى است . مثلا به اعتبار حالتى ، قيامت و به اعتبار حالت هاى ديگر غاشيه ، ساعت ، زلزله ، حاقه ، قارعة ، يوم الفصل ، يوم الدين ، يوم الفزع الاكبر، يوم العرض الاكبر، يوم الحساب ، الطامة الكبرى ، الصاخة ، الواقعة ، يوم الفرار، يوم البكاء، يوم التناد، يوم التغابن ، يوم الازفة ، يوم يكون الناس كالفراش المبثوث و يوم لا يسئل حميم حميما، ناميده شده است .
نجات يافتن از هر موطن و موقف اين زلزله ، نياز به اعمال ، صفات ، احوال ، اخلاق ، مجاهدت هاى دشوار، بذل جان و اموال ، شب زنده دارى ها، عبادت ها، ترك راحتى ها و دورى جستن از دنيا دارد؛ اما گريه بر حسين عليه السلام به جاى همه اينها مى آيد، چرا كه پيامبر خدا صلى الله عليه وآله به فاطمه سلام الله عليها -  وقتى از پدرش سؤ ال كرد كه چه كسى عزاى فرزندم حسين را برپا مى دارد -  فرمود: وقتى روز قيامت برپا شود، هر كس ‍ بر مصيبت هاى حسين گريه كرده باشد، ما دست او را مى گيريم و وارد بهشت مى گردانيم .
رسول خدا صلى الله عليه وآله دست هر كس را بگيرد، القارعة او را در هم نمى كوبد و مصيبت عظيمى او را در بر نمى گيرد و هيچ يك از آن صفات بر او جارى نمى شود، بلكه خندان است و روز قيامت برايش روز گريه نيست . همچنين روز قيامت روز غم و اندوه او نيست ، چون او راحت است . روز تغابن هم براى او نيست ، چرا كه او در مجمع حسين عليه السلام است و حسين از حال او مى پرسد و اين حامى مهربان است كه احوال گريه كنندگان بر خود را جويا مى شود.
7
-  موقع حسابرسى و خواندن نامه عمل ، انسان هول عظيمى دارد؛ چرا كه امام متقيان و سرور صديقان ، هنگام تصور چنين حالتى گريه مى كرد. آن حضرت نيمه هاى شب به بيابان مى رفت و به اين خاطر نوحه سر مى داد و مى گفت : آه از آن زمانى كه در نامه اعمالم گناهانى را مى بينم كه من آنها را فراموش كرده بودم ، اما تو آنها را نوشته بودى ، پس مى گويى بگيريد او را. واى بر حال اين گرفتار كه عشيره اش نمى تواند او را نجات دهد. آنگاه آن حضرت گريه مى كرد و مانند مار گزيده بر خود مى پيچيد تا اينكه غش ‍ مى كرد و مانند چوب خشك مى شد. اما گريه بر حسين عليه السلام به هنگام خواندن نامه اعمال و آن زمان كه پيام مى رسد كه نامه ات را بخوان ، سودمند است . چرا كه گريه كنندگان بر آن حضرت ، در سايه عرش به سخنان حسين عليه السلام گوش فرا مى دهند، در حالى كه باقى مردم در حال پس دادن حساب هستند.
8
-  عبور از صراط وحشتناك است و حتما هم بايد از آن گذشت و از امور حتمى است كه خداوند آن را مقرر فرموده است ، اما مردم به طور متفاوت از آن عبور مى كنند، برخى چون برق مى گذرند، تعدادى مانند كودكان چهار دست و پا مى روند؛ تعدادى هنگام عبور از آن مانند ساس به داخل آتش ‍ مى افتند؛ و اين در حالى است كه پيامبر صلى الله عليه وآله ايستاده اند و به درگاه خداوند استغاثه مى كنند و مى گويند: اى خدا! تو خودت حفظ كن ؛ اما آن طور كه در روايت هاى معتبر آمده است : پيامبر دست گريه كننده بر حسين عليه السلام را مى گيرد و او را از صراط عبور مى دهد.
9
-  بردن به سوى جهنم اعظم اهوال و شديدترين نوع مجازات است كه همان فزع اكبر باشد؛ اما گريه بر حسين عليه السلام اثراتى دارد كه اين عذاب را دفع مى كند.
10
-  افتادن در آتش ، از اعظم بليات است و عذابى است كه زمين و آسمان ها طاقت تحمل آن را ندارند، ولى گريه بر حسين عليه السلام موجب نجات از آن مى شود و آن طور كه در روايت آمده است قطره هايى از آن اشك ، آتش جهنم را خاموش مى گرداند، و اين كنايه از آن است كه گريه كننده بر حسين عليه السلام -  در صورتى كه مجازاتش وقوع در آتش جهنم باشد -  از آن به واسطه اين گريه خارج مى شود.
نوع دوم ؛ مربوط به پوشاندن گناهان و خطاهاست ؛ در روايت ها آمده است كه يك قطره اشك چشم براى امام حسين عليه السلام خطاها و گناهان را -  اگر چه به اندازه درياها و ستارگان باشد -  مى پوشاند.
نوع سوم ؛ مربوط به حسن حالت ها مى باشد؛ و حالتى نيكوتر از آن نيست كه دعاى پيامبر صلى الله عليه وآله و اميرالمؤ منين و زهراء و حسن عليهم السلام شامل حال تو گردد؛ و اين امر با درخواست حسين عليه السلام از آن بزرگواران براى دعاى بر تو صورت مى پذيرد و اين حالت با گريه بر حسين عليه السلام حاصل مى شود.
نوع چهارم ؛ مربوط به كسب ثواب و رسيدن به جنات است . در روايت آمده است كه اجر هر قطره اشكى كه براى حسين عليه السلام ريخته مى شود آن است كه خداوند صاحب آن اشك را براى مدتى در بهشت جاى مى دهد. كه منظور از اين روايت دوام و جاودانگى گريه كننده در بهشت است .
نوع پنجم ؛ مربوط به ارتقاى درجات است ؛ و هيچ درجه اى عالى تر از درجه افضل مخلوقات صلى الله عليه وآله و اهل بيت ايشان ، ائمه هدى عليهم السلام نيست . در حالى كه در روايت وارد شده است كه گريه كننده بر حسين عليه السلام درجاتى مانند آن بزرگواران دارد.

مقصد دهم ؛ خواص چشم گريان
اين مقصد درباره خواص چشم گريان است كه اشك از آن جارى مى شود؛ و در اين باره چند نكته وجود دارد:
1
-  چنين چشمى ، محبوب ترين چشم در پيشگاه خداوند تعالى است .
2
-  در روز قيامت هر چشمى به خاطر عذاب و شدايد گريان است ، بجز آن چشمى كه بر حسين عليه السلام گريان بوده است . صاحب چنين چشمى خندان مى باشد و او را به نعمت هاى بهشت بشارت مى دهند.
3
-  چنين چشمى با نگاه بر كوثر متنعم مى شود؛ يعنى نگاه او به كوثر، نگاه تنعم و بهره مند شدن از آن است ، وگرنه همه به كوثر نگاه مى كنند.
4
-  ملائكه چنين چشمى را مس مى كنند، چرا كه آنها اشك را از آن چشم ها پاك مى نمايند.

مقصد يازدهم ، خواص اشكى كه در عزاى حسين عليه السلام جارى مى شود
از روايت هايى كه در اين باره وارد شده است ، پنج نكته دريافت مى شود:
1
-  آن اشك ، محبوب ترين قطرات در نزد خداوند است .
2
-  اگر قطره اى از اين اشك در جهنم افتد او را سرد و خاموش مى گرداند.
3
-  ملائكه اين اشك ها را مى گيرند و در شيشه اى نگهدارى مى كنند.
4
-  چنين اشكى به خزانه داران بهشت داده مى شود تا آنها، آن را با آب حيوان كه در بهشت وجود دارد، در هم مى آميزند و در نتيجه هزار برابر به گوارايى افزوده مى شود.
5
-  قدر و ارزش ثواب چنين اشكى را نمى توان سنجيد؛ هر چيزى ارزش ‍ مشخصى دارد، جز اجر و پاداش گريه بر حسين عليه السلام .

next page

fehrest page

back page