روز یکشنبه: زیارت حرم رضوی علیه السلام و نجف اشرف

روز یکشنبه: زیارت حرم رضوی علیه السلام و نجف اشرف

پستتوسط Najm00158 » يکشنبه جولاي 31, 2022 9:15 am

بسم الله الرحمان الرحیم

کتاب مناسک دیدار حق
جلد دوم: آیین حج و زیارت
مشتمل بر شرح بر نامه ها و احكام و اعمال و آداب زیارت مشاهد الهی

Image

برای دریافت کتاب به این ادرس مراجعه نمایید:
viewtopic.php?f=264&t=10169#p49153

مراحل زيارت مشهد عظيم الهى حضرت امام رضا عليه السلام:
1- منزل و قتلگاه و غسلگاه رضوى = از مشاهد آثارحجج الهى عليهم السلام
2- قدمگاه علوى عليه السلام = از مشاهد آثارحجج الهى عليهم السلام
3- قدمگاه جوادي عليه السلام = از مشاهد آثارحجج الهى عليهم السلام
4- قبرستان قتلگاه = شامل مراقد پنج امامزاده و 12 مرقد محترمين از اولياء و عارفان و عالمان و مؤمنان
5- صحن و رواق پشت سر مبارك = شامل 8مشهد آثار مهدوى و 1 مشهد آثار رضوى = مجموعا 9 مشهد آثارحجج الهى عليهم السلام + 5 مرقد محترمين از اولياء و عارفان و عالمان و مؤمنان
6- صحن و رواقهاى پائين پاى مبارك = شامل 5 مشهد آثار مهدوى عليه السلام + 7 مرقد محترمين از اولياء و عارفان و عالمان و مؤمنان)
7- صحن و رواق پيش روى مبارك (مسجد گوهرشاد) = شامل 11 مشهد آثار مهدوى عليه السلام
8- روضه منوره رضوى عليه السلام = شامل زيارت مشهد عظيم الهى رضوى (عليه السلام) + 7 مشهد آثار مهدوى عليه السلام و 2 مشهد آثار حجج الهی (قدمگاه خضر نبی و ذوالقرنین) = مجموعا 9 مشهد اثار حجج الهی علیهم السلام
زيارت محضر رضوى عليه السلام تحت قبه مباركه:
(زيارات - ادعيه - تجديد بيعت- برائت از طواغيت - توسل مختص قرآن سرگرفتن - نماز زيارت - دعاى بعد نماز زيارت - ختومات رضويه عليه السلام)
9- مسجد و رواقهاى بالاسر مبارك شامل مسجد بالاسر - رواق دار اٌخلاص - رواق دار السيادة - قبرستان صحن بالاسر (جمهورى) = شامل 2 مشهد اثر مهدوی علیه السلام و قدمگاه و مصلی خضرنبی علیه السلام = مجموعا 3 مشهد آثار حجج الهی + 4 مرقد محترمين از اولياء و عارفان و عالمان و مؤمنان
10- مزارات و مراقد اطراف حرم رضوى عليه السلام


Image
Image

زیارت: اظهار معرفت و عبودیت و تسلیم در حضور وجه الله


در حديث شريف از ائمه اطهار (عليهم السلام) آمده است:
[color=#FF00BF]ملائک از خداوند برای زیارت امام رضا(عليه السلام) اجازه می‌گیرند و به زمین می‌آیند
که هر یک از آنها فقط يكبار برای زیارت امام رضا (عليه السلام) آمده و تا قیامت دیگر نوبت زیارت را پیدا نمی‌کنند.


مرحوم «آیت‌الله سید حسین فقيه سبزواری» مدفون به باغ رضوان مشهد مقدس؛ حدود نیم قرن افتخار کلیدداری ضریح مطهر امام رضا (عليه السلام) را بر عهده داشت؛ درباره مشاهده نزول ملائكه و فرشتگان براى زيارت اينطوربيان كرده بودند:
در یکی از شب‌های سرد زمستانی که مشهد از برف سفید پوش بود و مرحوم آیت‌الله سبزواری مانند شب‌های گذشته یک ساعت مانده به اذان صبح خود را به برای زیارت و اقامه نماز صبح به حرم امام رضا(علیه السلام) رسانده و خود را برای زیارت امام رضا(عليه السلام) آماده کرده بودند که:
در این هنگام چشمشان به قسمت داخلی گنبد گره می‌خورد و در این لحظات نورانی؛
چندین پرنده زیبا که شبیه طاووس بودند را مشاهده می‌کنند که
از بالا به ضریح حضرت چشم دوخته
و برخی از آنها به دور ضریح می‌گردند و سپس دور می‌شوند.
دیدن این پرنده‌های زیبا و بى مانند برای «آیت‌الله سبزواری» در آن موقع شب؛ بسیار شگفت‌آور و عجیب بود
و گاهی چشمان خود را باز و گاهی بسته می‌کرد
که از وجود این پرندگان در اطراف ضریح و داخل گنبد مطهر اطمینان پیدا کند.
با توجه به اینکه در آنوقت حرم مطهر چندان شلوغ نبود
«آیت‌الله سبزواری» از خادمی که در کنار ایشان امام رضا (عليه السلام) را زیارت می‌کرد پرسیدند که
شما در اطراف ضریح و گنبد چیزی مشاهده می‌کنید؟
که با پاسخ منفی خادم روبه‌رو شد.
«آیت‌الله سبزواری» در این لحظه بسیار منقلب شده
و از اینکه در حرم امام رضا (عليه السلام) لایق شده بود
آنچه که دیگران نمی‌توانستند ببیند را مشاهده کند بسیار سوزناک گریسته
و زمانی که خادمین آستان قدس رضوی از ایشان دلیل این حالت را جویا شدند
پاسخ داد
محرم حرم یار شدن لیاقت می‌خواهد
و سپس زیر لب زیارت جوادیه امام رضا (عليه السلام) را نجوا می‌کرد.
سلام عليه وعلى ملائكته الهابطين لزيارته
و رضوان الله على زائريه وطائفيه والعارفين بحق معرفته

توفيق زيارت بخصوص در شبها وسحرهاى سرد در اين ماه مبارك رجب را غنيمت بدانيد
و براى فرج همه مضطرين موالى آل محمد دعا كنيد

آمين رب العالمين

اهميت شناختن و زيارت مشاهد آثار حجج الهى بخصوص مشاهد آثار مهدوى عليهم السلام

اماكن حضور حضرت صاحب الامر منه السلام در هرحا
و بخصوص در مشاهد عظيمه الهى از جمله حرم رضوي علیه السلام بركات بسيارى دارد:

1- زيارت وجه الله در نواحى زمين مانندزيارت الله در عرش است
2- حجج الهى (انبياءو اوصياء الهى) وجه الله دوران خوي بوده و هستند
3- شفيع و واسطه مقبوليت اعمال طاعات و خيرات در حضرت الهى هستند براى نيازهاى دنيوى و اخروى
4- موجب بركات دنيوى و ثواب اخروى و انس و مساحبت دنيوى و اخروى است.
5- شاخت هرجه بيشتر اماكن حضور حضرت بقية اللهى و زيارت با توجه آنجا وعرض سلام
و دعا نمودن براى كشايش آنى و خاتمه يافتن فورى دوران ستر و غيبت و ظهور و غليه جهانى سريع حضرتش
سبب خشنودى حضرتش شده
و تدريجا برحسب شدت انقطاع و جديت در زيارت و الحاج و تضرع در دعا
سبب مفتوح شدن ابواب ستر و بنهانيت رفع مانع ديدار براى شخص كرديده
تا بعد تكرار زيارتها و ملاقاتها به ارتباط بيوسته غير حضورى يا حضورى منجر مى كردد بفضل الهى
از اين رو در برنامه زيارت مشاهد الهى حضورى و غيرحضورى اونلاين جزو برنامه زيارتى هر روز هفته مى باشد

اين اماكن منحصر به مواضع معرفى شده نبوده و در جايجاى حرم شريف مي تواند باشد،
اما موارد ثبت شده بطور خاص نقل و معرفي شده تا براى مشتاقان ارتباط حضرتش علیه السلام
برخي مسيرها براى بهره مندي و توسل استفاده شود،.
اگر كسي با تامل در مطالب مبحث اثبات اولويت حضرت امام زمان علیه السلام
و لزوم اثبات صدق در محبت حضرت علیه السلام ؛
در صدد بهره برداري از مواضع حضور حضرت علیه السلام و مشاهد آثار مهدويه علیه السلام برآمد.
سلام الله على مولانا صاحب الأمر والعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
و قطع الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم و وفقنا الله للإتصال بحضرته و صُحبته مع رضايته، ونُصرته وخدمته



بيان حكمت و بركات زيارت مراقد اولياء الهى و عارفان و عالمان در مسير رفتن به زيارت حضرات معصومين عليهم السلام و بعد از زيارت

توجه دادن به بحث معرفی مدفونین در جوار امام رضا علیه السلام و وجه امتیازشان و علت چنین معرفی و برنامه ای برای معرفی
علمامانند ستاره هستند كه نورشان از خورشيد است و با طالع بودن خورشيد نور انها ديده نمي شود و تنها در بيابان براى راهنمايي مسافر نافع است ولذا در وقت زيارت محضر امام علیه السلام عمده توجه مان به زيارت حضرت علیه السلام بايد باشد؛ هرچند در فرصتها از زيارت علما نيز استفاده مي شود: 1.چه براى پند بردن و 2.چه براى كمك گرفتن جهت شفاعت نزد حضرات علیهم السلام و 3.چه براى ترويح روح ايشان باخاطر خدماتشان به دين شريف
سر قبور اين علما و اولیای الهی كه مي رويد وقتي مي نشينيد اين مطالب را با حوصله مذاكره مي كنيد
اول اینکه بهترين خيرات است براى انها و سبب ارتباط با انها مي شود
و بعد در مذاكره انها مي شود تقويت عزم و توجه كرد در افراد و لابلاي انها مطالب این نکات را دریافت و بیان کرد
شما كه راهنماي توريستي نيستي نيستيد كه فقط جا و تيتر و تاريخش را بگويد و رد شود و عكس بگيرند
لذا ما مي خواهيم ارتباط برقرار شود
براى همين است كه هر روزي يكی دوسه تا بقدري كه وقت هست حقش ادا شود برويد و معرفي و مذاکره داشته باشید

در مطالعه كتب احوال اهل معرفت و ولايت به سه دسته مطلب بر مي خوريم
يكي: بيوگرافي عمومي ايشان
دوم: احوالاتي كه شرح تلاشها و استقامتها و نگرشهاي ايشان است كه آموزندگي عمومي داشته و مي تواند مشوق و راهنماي رهروان مسير حق باشد
سوم: آيات الهي كه بوسيله ايشان ظاهر شده و كرامت و تكريم الهي براى ايشان است

مهمترين مطالب قسم دوم است و عمده توجه رهروان بايد به آنها معطوف شده و بر آنها متمركز شود
كه اينها نيز دو قسم است
يكي حالتها و نگرشهاى عمومي كه براى همه مفيد و قابل عمل و تبعيت است
ديگري حالتها و نگرشهاي خاص كه بايد با اشراف لازم مورد پذيرش و تبعيت قرار گيرد
چه اينكه عليرغم موفقيتهاى فروان اولياي صغار؛ اما چونكه معصوم و اكمل بشر نيستند
فلذا ممكن است در مواردي به سطح خودشان نارسايي داشته باشند
پس همه موارد قابل پيگيري نيست و آن مشرف رهرو است كه راهنمايي مي كند كه كدام موارد مناسب هر شخص است

اما دسته سوم كه بايد درباره مطالعه آنها دقت شود:به اين نكات؛
كه در درسهاى سطح ششم معرفت الهی تبيين شده است

1- اين كرامات را كرامت خداوند بدانند كه بدست ان شخص ظاهر شده است و بر ان جهت ظهور ايت الهي انرا متمركز شوند نه وسيله بروز كرامت
همچنانكه بزرگترين سوره قرآن بقره است كه مربوط به واقعه گاو بني اسرائيل است كه با دم لاشه مرده آن؛ جوان كشته شده زنده گرديد به اذن الهي
و اين تذكر است كه خداوند از هرجا بخواهد ايت و اعجاز خود را ظاهر مي كند چه سنگ كعبه باشد يا اتش كوه طور يا دم گاو مرده
و اگر كسي خواست مدعي بشود با دم گاو مرده همقدر شده است نه بيشتر
ولذا خود اولياء الهي مدعي نيستند و آنرا چيز نمي بينند

2- هدف از اظهار اين آيات الهي توسط خداوند؛ توجه خلق به خداوند است
نه مشغول شدن به مخلوق؛
هرچند حرمت و احترام او لازم است

3- اين آيات الهي براى زمان يا مكان يا شخصي كه بر دست او ظاهر شده؛
كرامت و تكريمي از جانب خداوند محسوب مي شود

4- همه كمالات منحصر در اشخاصي كه كرامات بر دست انها ظاهر شده نيست
چه اينكه تمام تشكيلات كارگزاران ناحيه مقدسه در هر زمان هستند و حضور داشته و فعالند
و امور عالم بر دستشان اجرا مي شود
اما اينها غالبشان مستور و پنهان هستند و كسي انها را نمي شناسد يا به اين عناوين نمي شناسد

و عدد ايشان در هر زمان (برخلاف تصور شايع) معدود نبوده بلكه بسيار است
و ايشان چند طبقه اند
طبقه اول: كارگزاران خاص = 313 نفر
كه خود ايشان نيز چند مرتبه اند
مرتبه 300 نفر رجال الغيب كه (از طرف مولا منه السلام) كارگزاران ماموريتهاى مختلف هستند
مرتبه بالاتر 7 نفر معروف به ابدال سبعه كه (از طرف مولا منه السلام) متصدي امور هفت اقليم زمين هستند
مرتبه بالاتر 4 نفر معروف به اوتاد اربعه كه (از طرف مولا منه السلام) متولي جهات اربعه عالم هستند
مرتبه بالاتر 2 نفر كه (از طرف مولا منه السلام) ناظر به بُعد نزديك و بُعد دور جهان هستي مي باشند
طبقه دوم: كارگزاران عام = ده هزار نفر
طبقه سوم: كارگزاران هر نقطه = جناب محيي الدين عربي نقل كرده است در هر شهر و هر موضع مسكوني زمين (چه اهلش مؤمن بوده چه كافر)
يكنفر بطور پنهان دران حضور دارد كه خداوند بوسيله او رحمت و نعمت خود را به اهل انجا مي رساند و به او زنده اند و هر گاه برود از ميانشان همه هلاك مي شوند
مگر مواضع خاصه شياطين كه خالي از رحمت الهي است و بقاء اهلش از روي انطار (انظرني الى يوم الوقت المعلوم) است
5- با اين نگاه اجمالي
مي توان حدس زد كه چقدر خداوند مظهر آيات الهي دارد
و غالب ايشان مستورند و كسي به آن عناوين ايشان را نمي شناسد مگر بعضي و آن بعد وفاتشان
و هركه حقيقتا جزو اهل كرامت باشد؛ با ظاهر شدن امر او يا مهلت عمرش سر مي آيد، يا آن توفيقات در او كاسته و يا مفقود مي شود، و يا او را از توفيقات بيشتر محروم مي كند
فلذا كسي (به فرض كه واقعا شناخته باشد) با اظهار بي وقت به آنها لطمه مي زند
6- و براي اينكه سطح طبقات بالاتر را كمي حدس بزنيد
نمونه اى مي گويم
كه مثل مرحوم نخودكي و مرحوم مجتهدي با همه توفيقات عظيمه (كه كتابهاى منتشره مقدار ناچيزي از انست) اما با اين حال از طبقه سوم بوده اند
تو خود بخوان حديث مفصل از اين مجمل (درباره طبقه دوم و سوم)
فلذا مراتب عظمت الهي بسيار فراتر از آنجه تصور مي شود مي باشد
و ميدان توفيقات الهي بسيار بسيار وسيعتر از حد تصور عوام بلكه خواص مي باشد
7- و هر كه ناشناخته تر بماند و باشد رِندتر است و اين همان رندي است كه اهل معرفت در اشعارشان اشاره كرده اند
كه بسيار باشد كه نه تنها عامه ناس انها را معمولي و از امور ساده عاجز مي دانند و خاطره دارند
بلكه حتى نزديكانشان انهارا چنين مي شناسند و امرشان بر آنها هم مكتوم است
في الأرض مجهولون و في السماء معروفون
8- و اينها تازه شمه اى از احوال بندگان درگاه حضرت ولايت كبرى منه السلام است
و مرتبت حضرتش فوق تصور است
و آنجه در مثل كتابهاي معتبر (مدينة المعاجز - اثبات الهداة - تفسير امام عسكري علیه السلام - الهداية الكبرى - مشارق الأنوار - صحيفة الأبرار وووو) بيان شده است
با همه عظمت اطراف و ابعادش
اما ذره بيمقداري است از خورشيد نورانيت آنها
و انجه در احاديث از وقايع شرح شده غالبا ايات الهي است كه به لحاظ وجود منكري و يا مترددي براى رفع انكار و ترديدش ظاهر شده است
و كو تا برسد به آن ايات الهي كه به لحاظ اهل معرفت و كملين ظاهر شده است
9- و همه اينها جلوه اى از جلوات عظمت الهي است
و هيچگاه نبايد اين مجالي عظيمه (حضرات عليهم السلام) در عرض يا اينكه محدوده حقتعالى تصور شوند
كه فوق درك و تصور است
10- بنابراين
عليرغم اينكه اين كتابها مشحون است با شرح كرامات و موجب توجه مطالعه كننده مي شود
اما اهل معرفت به اين وقايع مشغول نبايد بشوند
چه برسد به اينكه تصور اشتباه كنند كه {رسيدن به كرامات كمال است}
و بخواهد نفسشان به طمع اين امور بيافتد
و از حظوظ مادي بسوي حظوظ نفساني غير مادي برود
چون ان ولي الهي بعد فناي نفس خودبخود مورد عنايت واقع شده بي آنكه دنبال كند ولو كرامات از او ظاهر شده
اما اين شخص به شوق كرامات و مورد توجه بودنش و اعجاب نفس به داشتن كرامات؛ به فكر افتاده صاحب كرامت شود
خداوند توفيقات همه ما را مستمر فرموده و از توقف و انكار و تقصير و قصور و كمي همت و غفلت مصون بدارد
كليات اين مطالب براى عموم همراهان مفيد است
اما تفاصيل جزئيات برحسب افراد متفاوت است و در بيان و تعليم آنها بايد دقت شود

ارتباط طبقات به تقسيم بندي جغرافيايي:
1- تقسيم بندي بسيار جزئي: نقاط معموره كره زمين
2- تقسيم بندي جزئي: اقاليم سبعه جغرافيايي (كه در كتب جغرافياي قديم مناطقش معين است)
3- تقسيم بندي كلي: سمت هاى چهارگانه جنوب شرق غرب شمال كره زمين
4- تقسيم بندي بسيار كلي: مربوط به ابعاد فرو زميني و فرا زميني هستي كه شامل همه مراتب فروماده مثل ذره و اتم و ووو شده همچنين شامل همه كهكشانها و عوالم نزديك و دور هستي مي گردد، تمام اينها در دو كلمه و دو عنوان ادنى (نزديك) و اقصى (دور) خلاصه شده و حاوي اجمالى ترين و وسيع ترين تقسيم بندي هستي مي باشد

دقت شود:
آنچه در بيان مطالب قبلي آمد بطور مثال كه مرحوم نخودكي و مجتهدي از طبقه سوم و دوم هستند وهن شخصيت آنها نيست
چه اينكه شخصيت آنها فراتر از محتويات كتابهاى منتشره در احوالات ايشان است و آنها كه درست شناخته بودند آنها را احوالاتي از ايشان سراغ دارند كه در آن كتابها ذكر نشده و چندين برابر بزرگترين كرامات و حالات منتشره است

و كمک مثال به ايشان توجه دادن عقول متحمله به وسعت مراتب كمال است

كه فكر نكند اگر شخصي توانست ناگهان ظاهر يا غايب شود يا مرده زنده كند پس اين امام زمان علیه السلام است و يا اين مراتب را مخصوص انبياء الوالعزم علیهم السلام بداند
اين از غربت آنهاست كه اين كرامات تبديل به مشخصات مرتبه آنها شده است
و صرفا به اين مثالها اشاره شد براى توجه به عظمت مراتب ناشناخته
نه اينكه مراتب عاليه ايشان ناچيز پنداشته شود
هرچند از مشخصات عقول ضعيفه و محدود؛ قفل كردن روي اشخاص به عنوان بالاترين است
پس اگر بنا شد كسي بالاترين نباشد و مرتبه بالاتري تصور شود پس ديگر او مهم نيست يا چيزي نيست يا معمولي است
و نگاهش عوض مي شود
براى همين است كه در تدبير نفوس به همين اكتفا مي شود كه
هر مطلبي را براى هر كسي نگويند و با نگفتن و كتمان هم ذهن او را از تحير و هم عقل او را از اشتباه و تقصير معرفت و رعايت حرمت حفظ مي كنند
اعاذنا الله جميعا من التقصير و الجهل و الإنكار و الجحود

علت وجود مراقد علمای لبنانی در شهرهای مختلف ایران و خصوصا مشهد رضوی علیه السلام و اصفهان و قزوین و...
در مراقدعلمايي كه لبناني هستند مثل شيخ بهايي - شيخ حر عاملي و....
در شهرهاى مختلف ايران و خصوصا مشهد مقدس و اصفهان و قزوين و.... = به اين مطلب توجه و مذاكره شود:
با قيام صفويه توسط مرحوم شاه اسماعيل به همراهى قبايل قزلباس و تركمان شمال عراق و شمال و مركز و جنوب ايران و اتباع عارفان شيخ جنيد و صفي الدين اردبيلي ووو
كه موفق شدند به رفع سلطه جابرانه عمريان (به مدت 900 سال) بر بلاد وسيع ايران (از هند تا قفقاز و عراق)
و نجات يافتن علويان اين بلاد از شرايط ظلم و ستم و تقيه سخت و به آزادي رسيدن در ابراز عقيده و التزامات ديني
فلذا شرايط آماده شد تا ساير مسلمين ايران هم كه استعداد هدايت داشتند
بتوانند حقايق ديني را ازادانه بشنوند و جمع بسياري از مستعدين هدايت ايمان به اسلام راستين اوردند و معرفت به اهل بيت علیهم السلام پيدا كردند
از اين رو نياز به عالمان و مبلغان عميق در معرفت ديني بيشتر از قبل شد
بجز نيازهاى حكومتي براى شناخت احكام ديني و قضايي و حكومت ووو
فلذا سلاطين صفويه دست نياز و استمداد به مهمترين مركز شيعه آنروز (لبنان و بحرين) دراز كردند
و علماى بسياري به ايران امدند و شخصيتهايي علمي ممتاز درايران مشغول انجام وظيفه ديني شدند
كه امثال شيخ بهايي و شيخ حرعاملي تنها دو نمونه هستند كه عامه مردم امروز مي شناسند
و براى شناخت ايشان به كتب تراجم علماي شيعه بايد مراجعه نمود
و مجموع اين شخصيتها و خاندانها خودش يك كتاب مي شود
از ميان آنها چند خاندان مشهورتر بودند:
خانواده عبدالعلى ها از روستاى (کرَک نِوح),
خانواده عبدالصمدها از (جُبَع),
خانواده شهیدى ها (نوادگان محمد بن حسن بن شهید ثانى) از (جُبَع)
و خانواده حُرّ از (مشقره).
هدف از اين تذكر اين بود كه هم دانسته شود
اصالت لبناني اين علما
و هم نقش بزرگ انها در تامين نياز كشور ايران در آغاز دوره علوي بودنش
و اگر اين سالها ايران از لبنان پشتيباني مي كند؛ ضمن انجام وظيفه ديني؛ وام پانصدساله گذشته خودرا ادا مي نمايد



هر گاه چشم زائر به قبه منوره يا ضريح انور افتاد در هر جا
(بيرون شهر - داخل شهر - بيرون صحن - درب صحن - داخل صحن- داخل رواق)
بگويد

السلام علیک یا أبا الحسن یا علی بن موسی الرضا ورحمة الله و برکاته

Image
Najm00158
 
پست ها : 169
تاريخ عضويت: سه شنبه نوامبر 13, 2018 11:26 am

منزل، قتلگاه، غسلگاه رضوی، قدمگاه هاى علوى، جوادى علیهم ال

پستتوسط Najm00158 » يکشنبه جولاي 31, 2022 10:24 am

.
.
{مشهد آثار حجج الهى = منزل، قتلگاه، غسلگاه (حضرت امام رضا) عليه السلام}

معرفي محل اقامت چندروزه و قتلگاه و مغتسل حضرت اباالحسن علي بن موسي الرضا علیهما السلام و قدمگاه علوي و رضوي و تقوي عليهم السلام
به لطف و هدایت الهی قصد داریم به معرفی و مشخص کردن محل اقامت چنده روزه و قتلگاه و مغتسل حضرت امام ابالحسن علي بن موسي الرضاعلیهما السلام بپردازیم

سرزمین خراسان = اصلش "خورآسا" بوده كه به معناي محل طلوع خورشيد به زبان فارسي قديم كه ترجمه اى از نامگذاري اسكندر ذوالقرنين است
و اين نامگذاري از اسكندرذوالقرنين مربوط است به وقتي كه از اين ناحيه (مرقد شریف) با لشكرش مي گذشت و اردو زد و در خواب ديد كه خورشيد از اين ناحيه (موضع قبر شريف) طلوع مي كند از معبرين تعبیر رویایش را پرسيد نتوانستند تعبیری بگذارند و جواب بدهند تا اينكه خضر علیه السلام (كه همراهش بود) به او تعليم كرد كه اينجا كسي دفن مي شود كه نور او همچو خورشيد به عالم مي تابد
فلذا اسكندر دستور داد بناي بزرگ سنگي روي اين موضع ساختند
بنابراين محل روضه منوه رضوى قدمكاه اسكندر ذوالقرنين و خضر نبي عليهما السلام است

و اين بنا تا زمان عبور هارون لعنة الله علیه باقي مانده بود و هارون لعنة الله علیه از ان پرسيد همين شرح برايش گفته شد، پس هارون لعنة الله علیه وصيت كرد اگر من در اين نواحي فوت شدم مرا در اينجا دفن كنيد؛ به گمان اينكه با دفن خودش تعبير رؤياي اسكندر را به نفع خودش مصادره كند اما بالاخره حضرت امام اباالحسن الرضا علیه السلام در ان دفن گرديدند و تعبير رؤياي اسكندر محقق شد

شرح تاریخي منزل و قتلگاه و غسلگاه رضوى و قدمگاه جوادي و علوى عليهم السلام؛ مختصرا
سفر اسارت حضرت امام ابالحسن علی بن موسی الرضا علیهما السلام
سفر تحمیلی مامون لعنة الله علیه، بر حضرت امام ابالحسن الرضا علیه السلام (واقعا) اسارت و ظاهرا (ولايت عهدي) رضوي علیه السلام می باشد و به غلط به عنوان {هجرت} مطرح مي كنند،
بعلت آنكه اینقدر بيسوادسالاري حاكم است كه نه معناي لغوي هجرت را ملاك قرار داده اند نه معناي اصطلاحي هجرت،
هجرت در لغت(به معنای): تصميم به ترك مكاني گرفتن براى اقامت است، كه در سفر مرو اصلا واقعيت ندارد و حضرتش علیه السلام چنين تصميمي نداشته اند و به جبر برده شده اند
هجرت در اصطلاح : همانند هجرت نبوي صلی الله علیه و آله و سلّم كه حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم بخاطر رويكرد اهل مكه ان شهر را براى هميشه ترك و اعراض كردند و به مدينه تشريف بردند و مدینه را مركز خود و اسلام قرار دادند، و آنقدر اين اعراض محكم بود كه حتى بعد فتح مكه و در ايام تشرف براى حج ووو همان مقدار اقامتِ بعدِ اعمال را در بيرون مكه، در خيمه اى بودند با اينكه خانه خودشان و خويشانشان هم در داخل مکه بود
و در سفر مرو چنين تصميم و رويكردي نيز نبوده است
در مسير سفر اسارت حضرت امام ابالحسن الرضا علیه السلام به مرو؛ پس از طی شهرهای مدینه و مکه در سرزمین حجاز و سپس بصره و بغداد در عراق و استان و مرز شرقي عراق به ايران و ورود به ایران از خوزستان و مسیر میان ایران، استانهاى كهكيلويه و يزد و اصفهان و قم و سمنان تا خراسان رضوي علیه السلام به ناحیه طوس و به قتلگاه در مشهد مقدس رضوی علیه السلام می رسند.

شرح مالکیت حضرت امام اباالحسن الرضا علیه السلام
لذا مکانی که محل شهادت و دفن امام رضا علیه السلام است و بزرگترش یک باغ بسیار وسیعی بوده اسکندر ذوالقرنین اینجا را برپا کرده و توسط او موقوفات و امکاناتی داشته
بعدا حکام طوس اینجا را تصرف کردند هر کسی هم که حاکم می شده اینجا دستش بوده و ملک شخصی نبوده
در زمان حضرت امام ابالحسن الرضا عليه السلام اينجا (مشهد مقدس رضوی علیه السلام) شهر نبوده و در محل فعلي شهر مشهد مقدس رضوی علیه السلام دو قريه معروف بوده است: قريه سناباد - قريه نوغان
(امروزه نام دو محله شهر فعلي مشهد مقدس رضوی علیه السلام است
از ميدان توحيد و خ سنائي و خ آبكوه تا انتهاي محله خ سناباد
و قريه نوغان از فلكه طبرسي و كوچه نوغان و محله اش تا چهار راه مقدم)
بين نوغان و سناباد قصر بزرگي بوده (به ابعاد يك ميل در يك ميل = مساحتي بيشتر از فلكه امروزي حرم و منسوب به حميد قحطبه
حميد قحطبه كه قصر و باغ او در محل فعلي فلكه حرم بوده والي خراسان در زمان هارون و مامون لعنة الله علیهما بوده است و پدرش قحطبة طائي از فرماندهان سپاه ابومسلم خراساني و دعوت كنندگان براى حكومت رسيدن بني العباس بوده است
در زمان مامون لعنة الله علیه حضرت امام رضا علیه السلام در سفر خراسان که از راه سناباد به مرو وارد سناباد شدند، در این محل باغی ییلاقی که بزرگترین آبادترین و مجهزیترین باغ مسکونی آنجا بشمار می رفت و همان باغی بود که قصر اسکندر ذوالقرنین و مقبره هارون پدر مامون عباسی لعنة الله علیهما هم انجا قرار داشت چند روزی سکنا گزیده و پذیرایی شدند.
حمید قحطبه لعنة الله علیه حاکم طوس ساکن این باغ ییلاقی بود. بوستان بسیار بزرگی مخصوص پذیرایی از رجال که از بزرگان و مسافران رسمی و مهم در این باغ پذیرایی می شد به همین جهت از امام رضا علیه السلام نیز در این باغ پذیرایی شد
زمانی که حضرت امام ابوالحسن علی بن موسی الرضا علیهما السلام وارد شدند در قصر حمید بن قحطبه لباس خود را برای شستشو به کنیزی دادند که کنیز حمید بن قحطبه بود . طولی نکشید کنیز با رقعه ای در دست بازگشت و اظهار داشت این رقعه در گریبان یا جیب لباس حضرت امام رضا علیه السلام بود و آن را به حمید قحطبه لعنة الله علیه داد حمید به امام رضا علیه السلام عرض کردم فدایت شوم این رقعه چیست؟ حضرت علیه السلام فرمودند این حرز یا قرآنی است که هیچ وقت از خود جدا نمی کنم حمید بن قحطبه خواستار آن حرز یا قرآن شد درخواست خرید انرا از حضرت امام ابالحسن رضا علیه السلام کرد
امام علیه السلام فرمود این حرز یا قرآن به قیمت همین باغ
حمید قبول کرد و باغ را داد و حرز یا قرآن را تحویل گرفت؛ سپس حضرت امام رضا علیه السلام در همان شب دستور دادند که درخت های باغ قطع شود و تصرف مالکانه نمودند.
طبق قوانین شرعی اگر معامله ای انجام شود خریدار تصرفی مالکانه بکند (یعنی ان را تحویل گرفته و در ید تصرف اوست و در انچه خریداری شده تصرف نموده)، فروشنده دیگر نمی تواند معامله را به هم بزند
صبح روز بعد حمید از معامله خود منصرف و پشیمان شده بود. وقتی به حضرت امام ابالحسن الرضا علیه السلام عرض کرد،
حضرت علیه السلام فرمودند:
اگر باغ به صورت اول است باغ از ان تو.
وقتی حمید به باغ رفت با درختان قطع شده مواجه شد.
امام علیه السلام فرمودند من این باغ را به تو بر می گردانم به یک شرط؛
اینکه از زوّار من پذیرایی کنی
حرز یا آن قرآن را به حمید بن قحطبه بخشید
و باغ هم در اختیارش گذاشت.
حمید هم شرط امام علیه السلام را قبول کرد.

پس اینجا در واقع مِلک امام اباالحسن الرضا علیه السلام است و زمین این محل توسط حضرت امام ابوالحسن الرضا علیه السلام قبل از شهادتشان توسط ایشان علیه السلام خریداری شده است و آنرا وقف بر زائران خویش فرمودند تا اگر زوار مجاور یا مسافر را اجل در رسید در آنجا دفن نمایند مجانا
(حالا در نظر بگیرید قبر فروشيهاى مسلطين برآستان قدس؛ جه نسبتى با وقف حضرت امام رضا عليه السلام دارد)

پس از آن امام علیه السلام از سناباد به طرف مرو حرکت کردند و مدت حدودا دو سال در مرو (ترکمنستان امروزی) سکونت داشتند
تا مأمون لعنة الله علیه در سال ۲۰۲ق برای تسلط بیشتر بر قلمرو حکومتش از مرو رهسپار بغداد شد
و در این سفر حضرت امام رضاعلیه السلام و وزیرش فضل بن سهل ذوالریاستین را همراه خود نمود.
چون به طوس رسیدند، امام رضاعلیه السلام را در قریه‌ای که به آن نوغان‌ گفته می‌شود در همان باغ که از حمید بن قحطبه خریداری نمودند،
(در اول سال ۲۰۳ قمری به دلیل اینکه محبوبیتشان نزد مردم بالا رفته بود ) به شهادت رساند.

مقتل امام رضا علیه السلام
شهادت حضرت امام ابالحسن الرضا علیه السلام بدین نحو بود که مامون لعین، عبدالله بن بشیر را امر کرد که ناخن‌هایش را نگیرد تا درازتر از حد معمول شود و سپس چیزی شبیه تمر هندی بدو داده تا با دستانش خمیر کند. آنگاه مأمون لعنة الله علیه غلامی فرستاده و حضرت امام رضاعلیه السلام را احضار کرد و عبدالله را صدا زده و از او خواسته است که با دستانش آب انار بگیرد و سپس آن را به امام رضاعلیه السلام نوشانید و این سبب شهادت حضرت علیه السلام پس از دو روز شده است
در زیارت خاصه رضویه علیه السلام می خوانیم
السَّلَامُ عَلَیْکَ مِنْ إِمَامٍ عَصِیبٍ … ،
امام عصیب امامي است كه داراى عُصبه و طوايف معتقد و قوي و حامي وووو است
(از همان معناي و نحن عُصبة كه در سوره يوسف برادران يوسف ادعايش مي كنند)
كه اين امام عليرغم اين ظرفتيها اما در شرايط مظلوميت و غربت ووو قرار گرفته است
همچنین در تشریح بیشتر معنای امام عصیب در اين فقره زيارت (و با اين تعبير) اشاره به مصيبت قطعه قطعه شدن روده هاى حضرتش علیه السلام در اثر مسموميت است
سلام بر شما اي امامي که (ستمگران اسير)بواسطه زهري که به شما دادند روده هايتان قطعه قطعه شد
السَّلَامُ عَلَى مَنْ أَمَرَ أَوْلَادَهُ وَ عِیَالَهُ بِالنِّیَاحَةِ عَلَیْهِ قَبْلَ وُصُولِ الْقَتْلِ إِلَیْهِ
سلام بر امام بزرگواری که فرزندان و خانواده ی خود را امر فرمودند در ناله و شیون و گریستن بر ایشان پیش از رسیدن شهادتشان
پس شهادت غریبانه حضرت امام ابالحسن الرضا علیه السلام را در مکانی که خودشان از قبل به اصحاب خود از جمله اباصلت هروی معرفی نمودند در پیش روی قبر هارون لعنة الله علیه، به خاک سپردند که امروزه مرقد مطهر و حرم و بارگاه رضوی علیه السلام در مشهد مقدس می باشد
و طبق فرمایش حضرت امام رضا علیه السلام زیارتگاه و محل آمد و شد شیعیانشان از سرتاسر جهان می باشد.
همانطور که فرمودند خداوند این مکان را محل زیارتگاه و آمد و شد شیعیان من و دوستانم قرار خواهد داد و به خدا سوگند هر زائری که مرا زیارت کند و هر سلام دهنده ای که بر من سلام فرستد آمرزش و رحمت خداوند متعال به شفاعت و وساطت ما اهل بیت علیهم السلام نصیب او می گردد.

همانطور که در احادیث شریفه مربوط به شرح مقتل امام رضا علیه السلام آمده است و همه بارها شنیده ایم
حضرت امام ابالحسن الرضا علیه السلام پس از مسموم شدن به دست مامون لعنة الله علیه به منزل و محل اقامت خود مراجعت نموده و در همان مکان به شهادت رسیدند
لذا جای اقامت حضرت علیه السلام قبل از شهادت
و محل شهادتشان
و محل غسل بدن مطهرشان
همه در همین مکان مقدس بوده است
و در حقیقت اینجا قتلگاه امام رضا علیه السلام است


و نكته قابل توجه اينكه موضع قتلگاه و خانه و غسلگاه حضرت رضا علیه السلام را بكتاشيها تكيه كرده و معمور نگهداشته بودند
همانند تكيه شان در نجف اشرف كه پشت مسجدالراس ساخته و انجا را محل اربعينات و توسلات معنوي قرار داده بودند
از دوره صفوی تا پهلوی، در قبرستان قتلگاه این تکیه برقرار بوده
و تعدادی از سلسله ی بکتاشی در آنجا زندگی می کردند و از آستان قدس مستمری می گرفتند.

{مشهد آثار حجج الهى = اثررضوى (حضرت امام رضا) عليه السلام}

اين اثر رضوى عليه السلام بجز منزل وقتلگاه و غسلگاه

3- و سنگی دیگر در آنجا است که هریک از دو طرفش بر روی سنگ گذاشته است. مثل دیگی که بر سر بار باشد.
می‌گویند این سنگی که حضرت رضا علیه السلام شکم مبارک بر آن مالیده‌اند،

این خانه و تکیه، همان خانه حمید بن قحطبه و محل سکونت حضرت امام رضا علیه السلام بوده است.
درون حجره این بنا، سنگ سبزی قرار داشته که به باور عامه ، حضرت امام رضا علیه السلام شکم مبارک خود را هنگام مسمومیت بر آن می مالیده اند.
نیز اثر پای مبارک امام رضا علیه السلام بر سنگ سفید دیوار آن به قدمگاه شهرت داشته است

دو نقل تاریخی هم در این باره بیان می کنیم:
اعتمادالسلطنه وزیر ناصرالدین‌شاه قاجار، در حدود سال ۱۳۰۰ ق (143 سال پیش)می‌نویسد:
«در وسط قبرستان (قتلگاه مشهد)، خانه‌ای است معروف به تکیه بکتاشی‌ها و می‌گویند که آنجا همان خانه (حضرت در باغ) حمیدبن‌قحطبه بوده است که حضرت‌رضا علیه السلام هم در آنجا منزل داشته‌اند.
در آن حجره‌ای نیز هست که داخل آن سنگ سفیدی بر دیوار آن حجره نصب است که جای پایی در آن ترسیم شده است. این هر ۲ سنگ، زیارتگاه است».
نمونه نقل تاریخی دیگر درباره
......

عمل اينجا = اشاره به واقعه + سلام به حضرت امام رضا عليه السلام + دعاى براى حق معرفت و زيارت و مجاورت و شفاعت حضرتش

سلام الله على مولانا أبي الحسن علي الرضا المرتضى
ورزقنا الله حق معرفته وزيارته ومجاورته وشفاعته


{مشهد آثار حجج الهى = قدمگاه جوادى (حضرت امام جواد) عليه السلام}

همچنین این مکان طبق مقاتل قدمگاه امام جواد علیه السلام نیز می باشد
که قبل از به شهادت رسیدن حضرت امام ابالحسن الرضا علیه السلام بر بالین پدر گرانقدر خود حاضر شدند
و نیز متکفل غسل و تکفین و تدفین بدن مطهر حضرتش علیه السلام بودند؛
از این رو برای اهل معرفت بعد از حرم مطهر رضوی علیه السلام این محل شرافت عظیمی دارد.

عمل اينجا = اشاره به واقعه + سلام به حضرت امام جواد عليه السلام + دعاى براى حق معرفت و زيارت و مجاورت و شفاعت حضرتش

سلام الله على مولانا أبي جعغر محمد التقي الجواد
ورزقنا الله حق معرفته وزيارته ومجاورته وشفاعته


{مشهد آثار حجج الهى = قدمگاه علوى (حضرت امام على) عليه السلام}

قدمگاه علوي علیه السلام
(موجود تا125 سال قبل) در قتلگاه مشهد مقدس:
نقل از سفرنامه حاج میرزا حسن موسوی از علمای اصفهان كه در سال 1315 ق = 1276ش از اصفهان به مشهد رفته،
از آنجا به استانبول، از استانبول به حرمین حجاز، از آنجا به عتبات عراق، و در نهایت از عتبات به اصفهان بازگشته است
توصيف مزار قدمگاه علوي علیه السلام در قتلگاه رضوي علیه السلام مشهدمقدس:
پس از اشاره به قتلگاه و قبرستانش
درباره دو زيارتگاهي ديگر در آنجا نوشته است:
«بعد از این قبرها مکانی و خانه‌ای است که مشهور به قدمگاه است.

2- آنجا در اطاقی، سنگی نصب است که جاپا دارد. می‌گویند جاپای حضرت امیرالمؤمنين علي عليه السلام است.

عمل اينجا = اشاره به واقعه + سلام به حضرت مولا على عليه السلام + دعاى براى حق معرفت و زيارت و مجاورت و شفاعت حضرتش

سلام الله على مولانا أبي الحسن علي المرتضى أمير المؤمنين
ورزقنا الله حق معرفته وزيارته ومجاورته وشفاعته


تحقيق ميدانى و تطبيق نقشه هاو تصاوير هوايي روى زمين؛ و تغييرات طواغيت
ابتدا از روی این نقشه راهنما و ماکت که نشان دهنده ورودی حرم مطهر رضوی علیه السلام از دوربرگردان طبرسی تا حرم مطهر رضوی علیه السلام است؛
مکان و منطقه اصلی قتلگاه رضوی علیه السلام؛ که محل اقامت چند روزه حضرت امام اباالحسن الرضا علیه السلام در بازگشت از سفر تحمیلی و اسارت ایشان از مرو (ترکمنستان امروزی) است و در همین محل نیز به شهادت رسیدند و بدن مطهرشان غسل داده شده را؛ مشخص می کنیم تا موقعیت محل دقیقا معلوم شود.
خانه و قتلگاه و غسلگاه حضرت امام رضا علیه السلام در این محدوده و منطقه قرار داشته است

تصویر=محدوده روی نقشه
.....
یعنی وقتی از خیابان طبرسی به سمت حرم مطهر رضوی علیه السلام بیاییم
قتلگاه رضوی علیه السلام سمت راست خیابان و دور برگردان طبرسی؛ در ابتدای خیابان طبرسی به سمت داخل خیابان واقع در این محدوده می شود.
در اینجا محل غسل بدن مطهر امام رضا علیه السلام که به نام مسجد امام رضا علیه السلام معروف بوده؛ واقع شده است
که زمین این محل توسط حضرت امام رضا علیه السلام قبل از شهادتشان خریداری شده و وقف بر زائرین خویش فرمودند تا اگر زوار مجاور یا مسافر را اجل در رسید در آنجا دفن نمایند مجانا. که در زمان ملعون پهلوی اول دفن اموات در این قبرستان را تعطیل و مسجد امام رضا علیه السلام که محل منزل و قتلگاه و غسل بدن مطهرشان بوده تخریب و قبور را تسطیح و در قبرها درخت کاشتند
این منطقه، موضعِ قديم قبر طبرسي یعنی محل اولیه قبر مرحوم شیخ طبرسي، قبلِ انتقال به محلِ فعلی نیز می باشد. و به همین دلیل اسم این خیابان را طبرسی گذاشتند؛ چون قبر قدیمی مرحوم شیخ طبرسی در مجاورت این خیابان که پشت سر مبارک حضرت امام ابالحسن الرضا علیه السلام می شود؛ بوده است.
محل اولیه قبر مرحوم طبرسي، قبلِ انتقال به محلِ فعلی، تنها نشانه باقيمانده از قبرستان مقدس (خانه و قتلگاه و غسلگاه) مى باشد و دلیل اینکه مرحوم طبرسی؛ علیرغم امكان دفن شدن در حرم مطهر و صحن حرم مطهر امام رضا علیه السلام، در اين قبرستان دفن شده اند: بخاطر مجاورت مكانِ (خانه و قتلگاه و غسلگاه) حضرت امام رضا علیه السلام بوده، و لذا بعيد نيست كه سابقا شيخ طبرسي در خودِ مكانِ (خانه و قتلگاه و غسلگاه) حضرت امام رضا علیه السلام دفن شده بودند همانطور که هنوز بر سنگ نوشته قبر فعلی ایشان حک شده که ایشان در مغتسل الرضا علیه السلام دفن بودند (دُفِنَ فی المغتسل الرضا...)
Image

و سپس در سال 1412 ه.ق به این مکان فعلی که مجاور مرقد سابق است ( یعنی محل فعلی بقعه شیخ طبرسی در باغ رضوان) منتقل شده اند
مرقد سابق شیخ طبرسی در ابتدای خیابان طبرسی دارای بقعه و بارگاهی بوده که مورد استقبال مردم قرار داشت و تا سال ۵۳ شمسی دارای بارگاه بود.

ولی بعدها که به اسم توسعه فلکه حرم مطهر این منطقه تخریب شد فقط صورت قبری باقی ماند
و چون بعدها در تخریب بعدی به اسم اجرای طرح زیرگذر فلکه بایستی به کلی از بین می رفت
لذا در سال ۱۳۷۰ با آغار طرح‌های جامع توسعه حرم مطهر، قبر شیخ طبرسی که در محدوده طرح قرار می‌گرفت، به‌ناچار جابه‌جا می‌شود.
به این ترتیب که با خالی‌کردن اطراف قبر شیخ و تزریق بتن، این قبر را چند ده متر به حرم مطهر نزدیک می‌کنند.
بنابراين قبر طبرسي از موضع اصلي آن 20 متر به سمت غرب و چند ده متر به جنوب جابجا شده است
نتيجتا موضعِ قديم قبر طبرسي كه خانه و قتلگاه و غسلگاه حضرت امام رضا علیه السلام بوده
چند ده متر دورتر از حرم به طرف شمال
و 20 متر به سمت شرق ونزديك به وسط خیابان
در این محدوده که نشان داده می شود؛ قرار داشته است
تصوير موقعيت
.....
تطبیق محدوده قتلگاه روي واقعيت بيروني
همانطور که بر روی نقشه نیز توضیح داده شد
این منطقه که با هاله سبز رنگ نشان داده می شود محل قتلگاه رضوی علیه السلام است
و موضعِ قديم قبر طبرسي كه خانه و قتلگاه و غسلگاه حضرت امام رضا علیه السلام بوده در این محدوده که نشان داده می شود؛ قرار داشته است.

قبرستان قتلگاه رضوى عليه السلام
ناحيه منزل و مقتل و غسلكاه رضوى تا روضه منوره مدفن رضوى عليه السلام = قبرستان عاشقان حضرتش كرديد
و در طول قرنها برقرار بود تا نهايت دوره سلاطين قاجار
Image
Image
Image
Image

تخریبات و تغییرات در دوران طاغوت و ماغوت
تا ابتدای دوره پهلوی در محل فعلی دوربرگردان طبرسی و قسمتی از آن در کنار بازارچه حاج آقاجان (شهید آستانه پرست) و باغ رضوان امروزی قبرستانی معروف به قبرستان قتلگاه قرار داشت که یکی از قبرستان‌های عمومی مشهد به شمار می‌رفت و اموات را در آن دفن می کردند.
اما در زمان ملعون پهلوی اول؛
دفن اموات در این قبرستان را تعطیل و آن مسجد امام رضا علیه السلام (که محل منزل و قتلگاه و غسل بدن مطهرشان بوده) تخریب و قبور را تسطیح و در قبرها درخت کاشتند و با ساخت دیواری آن را به صورت باغ در آوردند که به باغ رضوان معروف شد. بخشی از این قبرستان هم کلا تخریب و در فلکه اطراف حرم داخل کردند
قبرستان قتلگاه رضوي علیه السلام در 1309 شمسي قبل از تخريب اول
Image

در آخرین سال‌های حکومت طاغوت پهلوی اول و نخستین سال حکومت طاغوت پهلوی دوم،
وقتی طرح نوسازی بافت‌های تاریخی اطراف حرم آغاز می‌شود با مسطح‌شدن قبرستان قتلگاه، بخشی از آن در اختیار بازار قرار می‌گیرد
و بخشی از آن که قبر سابق شیخ طبرسي هم در آن قرار داشته است، در محدوده حرم مطهر واقع می‌شود
و بعد‌ها با ایجاد مدرسه و قبرستان توسط مرحوم سبزواري به «باغ رضوان» شهرت می‌یابد.
در سالهای 1340 ه.ش مرحوم آیت الله فقیه سبزواری این قبرستان را مجدد احیا نمود
و طرح بزرگی مانند صحن کهنه (صحن پشت سر مبارک حضرت علیه السلام) تهیه شد به نام صحن رضوان
که طبقه اول غرفه هایی برای دفن اموات
و طبقه دوم نیز حجرات برای طلاب علوم دینی ساخته شد
و چهار طرف ایوانهای بلندی مانند صحن کهنه ساخته شد
و در وسط صحن و حياط هم قبور چند طبقه جهت اموات اهل ایمان
تصوير باغ رضوان كه مرحوم سبزواري ساخته بودند = طبقات فوقاني مدرسه علميه و طبقه سرداب قبرستان
و محل اقامت مرحوم مجتهدي در ابتداي بازگشت از عتبات و اقامت در مشهد
ولی الهی مرحوم آقای شیخ جعفر مجتهدی رحمة الله علیه بعد از بازگشت از عتبات و ورود به ایران و مشهد مقدس
برای اقامت؛ مدتی در این محل سکنی گزیده و بیتوته می نمودند.
Image
Image

این قبرستان پس از احداث میدان پیرامون حرم (فلکه حضرت، در سال‌های ۱۳۰۸ تا ۱۳۱۲ ش) و خیابان طبرسی، تسطیح
و در سال ۱۳۳۲ ش در اراضی باقی‌مانده آن مدرسه و قبرستان باغ رضوان احداث می‌شود
که در زمان ملعون پهلوی دوم؛ در طرح توسعه حرم حضرت‌رضا (عليه السلام)
در سال ۱۳۵۳، این صحن و تمامی طبقات آن و حجره‌ها و غرفه‌های مدرسه علميه گورستان هم تخریب
و بخش عمده آن داخل فلکه اطراف حرم شد
بخشی از آن تبدیل به پاساژ تجاری شد که بعدا به بازار شهید آستانه پرست نامیده شد
و بخشی هم به فضای سبز تبدیل می‌شود.

تصوير قبل تخريب پهلوي دوم
خط زرد گوشه اي از ناحيه قتلگاه رضوي علیه السلام است كه ساختمان باغ رضوان هم بخشى از آنست
Image

بعد از تخريب طاغوت پهلوي دوم
خيابان و كليه كمربند سبز چمنكاري مناطق تخريب شده است،
بجز قبرستان چند مدرسه و مسجد تاريخي هم جزو مناطق تخريب شده بود

موقعيت قتلگاه رضوي علیه السلام
- قبرستان باغ رضوان
- بقعه پنج امامزاده و سيدفخرالدين با گنبد وو كه تخريب نكرده اند
- حتى طاغوت دوم بقعه پنج امامزاده را تخريب نكرد

لعنة الله على الطاغوت والماغوت
Image

طاغوت اگرچه با تخريبهايش اهانت به مراقد مسلمين و اماكن متبركه قدمكاهها علوى و رضوى و جوادي عليهم السلام نموده و جنايت فرهنگي كرد
ولي يك منطقه وسيع دایري باقي گذاشت
كه بنا بود صحن دائري عظيمي ساخته شود
و صحنهاى قديم به ناحيه حرم افزوده
و ديوارهاى صحنها غرفه هايش راه باز باشد به صحن دايري
كه زائر هرجاي صحن دائرى بنشيند قبه منوره پيدا باشد و هم طواف آسان فراهم باشد
اما در دوره ماغوت مشرفانِ مُتُسَنِن
براى اينكه منطقه دائري قبله دلها بودن حرم رصوى عليه السلام
و مَطاف جانها بودن حرم را القاء مي كرد
با طراحي معمارانِ بدطرح،
آن فضاي يكدست عظيمِ شَكيل، از آسمان و زمين را
شقه شقه كردند
و به مربعها و غير مربعها تبيدل و هركدام را نامهاييى نهادند صحن ملت - صحن دمكراسى - ...

شروع تغييرات ماغوت
در تغییرات چند ساله اخیر بخش دیگر از این قبرستان تخریب و در خیابان و دوربرگردان طبرسی واقع شد
و قبرهای محترم بسیاری تخریب شده و لودرها و کامیون ها مانند یک زمین معمولی قبرها را زیر و رو و جا به جا می کردند.
از میان خاکهایی که لودر ها داخل کامیون ها می ریختند استخوانهای مدفونین در منظر عابرین آشکار بود
و همچون نخاله ساختمانی با آنها رفتار شد
برخی قبرها داخلش شکافته و تا مدتها مکشوف بود
در حاليكه مي شد در وقت خاكبرداري، آنها را در كف عمق طبقه زرين تدفين كنند
چه انها كه در زيرگذر مَدفَنشان بود
و چه انها كه در روگذر و سطح موجود امروز مدفنشان بود؛
زير همين سطح امروز تدفين شوند

در این تصویر منطقه قتلگاه و باغ رضوان كه هنوز چمنكاري مانده است پيداست.
Image
اين شقه شقه هاى مربع
و قطعه قطعه و همينطور به اسم صحن و اشپزخانه و كتابخانه ووو از هم جدا كردند
تا شد وضعيت امروز
كه نه منظره هوايي زيبا دارد
و نه روي زمين فضاي كافي براى زائرين در حرم
نه زائران بيرون حرم جايي دارند كه به هم پيوسته باشد
هي بايد از اين چهارديواري بيرون بيايند بروند به ان چهارديواري
Image
و امروزه تنها بخش کوچکی از این محل که قبر مرحوم طبرسی در آن است بازسازی شده
و بقیه نیز در راهرو و فضاهای اطراف داخل شده
و هیچ نشان و تذکری از این محل محترم (مسجد امام رضا علیه السلام)
که محل منزل و قتلگاه و غسل بدن مطهرشان بوده باقی نگذاشتند .


(ه- مدفونين قبرستان از آنها که آثارش باقيمانده و يا نمانده)
همانطور که بیان شد این منطقه باغ بزرگی بوده
که زمین آن توسط امام رضا علیه السلام خریداری شده و وقف بر زائرینشان کردند
تا اگر زوار مجاور یا مسافر اجل فرا رسید در اینجا مجانا دفن شوند
و تا قبل تخریبهای دوره طاغوت وماغوت
اینجا قبرستان بزرگی بوده مشهور به قبرستان قتلگاه و امامزادگان و اولیا و عرفا و بزرگان بسیاری در این قبرستان مدفون بودند از جمله:

پنج امامزاده
امامزاده سید فخرالدین از نوادگان امام سجاد علیه السلام که پس از تخريب قبرستان قتلگاه، مقبره سيد‌فخرالدين علیه السلام باقي ماند و بناي جديدي بر روي آن به اهتمام آیت الله فقیه سبزواری احداث گرديد، كه تا سال 1381 شمسی در حاشيه بازارچه حاج‌آقاجان قرار داشت و زيارتگاه عموم مردم بود، امّا بعد توسط آستان قدس تخريب و روي سنگ قبر پوشيده شد
Image
از امامزادگان دیگر مدفون در قبرستان قتلگاه
امامزاده سید احمد و سه تن از نوادگان حضرت امام موسی بن جعفر علیهم السلام هستند
اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ

از مدفونین دیگر :
فضل بن حسن بن فضل طبرسی معروف به شیخ طبرسی
از علما و مفسرین بزرگ شیعه در قرن ششم هجری می باشند که در جوانی در مشهد اقامت نموده و به تحصیل پرداخته و به کمال رسیدند و سپس به سبزوار که مرکز علم در آن زمان بود رفتند ایشان صاحب تفسیر مجمع البیان هستند و پس از وفات به مشهد رضوی علیه السلام منتقل شده اند.
اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ

مرحوم آیت الله محمدتقی آملی
که از مراجع تقلید و از شاگردان مرحوم آیت الله قاضی رحمة الله علیه بودند و از اصحاب استجاره می باشند که در کتاب شریف عمل استجاره شرح آن آمده و نکات آموزنده مهمی دارد همچنین در کتاب شریف کلام خوانی نیز در ارتباط با احترام به کلام وحی قران کریم از استاد بزرگوارشان آیت الله قاضی مطالبی را نقل می کنند و حاوی نکات مهم و عبرت آموزی است دوستان به این دو اثر شریف برای دریافت شرح آن می توانند مراجعه کنند.
Image
اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ

مرحوم آیت الله فقیه سبزواری
که به اهتمام ایشان پس از تخریب اول دوره طاغوت یکبار دیگر قبرستان قتلگاه تجدید شد
Image
اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ

همچنین از علمای مدفون این قبرستان که نشان قبرشان از بین رفته و تخریب شده:
ملا نظام الدین عبدالعلی بن محمد بیرجندی
از مشاهیر علما و متبحر در فنون ریاضی نجوم و تنجیم،

فاضل بسطامی

و از عرفای مدفون در اینجا:

سید محمد تقی رضوی میرشاهی،

آقا میرعلی مشهدی،

ملا محمد اسماعیل ازغدی از مشاهیر علمای اهل سلوک و عرفان،

مولانا اسحاق بن اسماعیل از عباد و زهاد صاحب کرامت،

مولانا اسماعیل موذن،

مولانا حاج محمد حسن بیات نیشابوری از علما و حکما و اهل ریاضات معنوی

و مولانا حاج محمد

که برای ترویح روح همه این بزرگان فاتحه قرائت می کنیم
اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ

براى ادامه زيارت به بست عليا (بست بالا - بست شيخ طوسى) مى رويم
آخرين ويرايش توسط Najm00158 on يکشنبه جولاي 31, 2022 3:35 pm, ويرايش شده در 5.
Najm00158
 
پست ها : 169
تاريخ عضويت: سه شنبه نوامبر 13, 2018 11:26 am

زيارت صحن عتيق و رواقهاى = پشت سر مبارک رضوی عليه السلام

پستتوسط Najm00158 » يکشنبه جولاي 31, 2022 1:34 pm

بعد از زيارت قبرستان قتلگاه به بست بالا (بست عليا = بست شيخ طوسى) مى رسيم
و از اين بست و درب ساعت مى خواهيم وارد صحن شريف عتيق(كهنه - سقاخانه) بشويم

Image

اولين اذن دخول را در كنار مدخل درب ساعت مى خوانيم



Image

از امتيازات اين صحن شريف اتحاد و يكى بودن قبله ظاهر و قبله باطن است


توضیح:
صحن های مبارکه که محیط بر حرم منور رضوی علیه السلام متصل به آنست؛ چهار صحن می باشد:
اول: صحن قبله یا صحن پشت سر مبارک: که افضل اماکن و جامع قبله ظاهر و باطن است
در اینجا وقتی برای دعا رو به قبله می کنیم رویمان به ضریح مطهر است و برای رو به قبله بودن پشت به حضرت امام رضا علیه السلام و خلاف ادب نمی کنیم
ولذا برای بيتوته جهت زیارات و عبادات بسیار مناسب است
از این رو در طول تاریخ این صحن محل بیتوته و اعتکاف اولیای الهی بوده است نامهای دیگر این صحن : کهنه؛ عتیق؛ سقاخانه؛ نقاره خانه؛ و "انقلاب" می باشد.

دوم: صحن پایین پای مبارک: که طبق آداب زیارت؛ افضل مسیرها برای تشرف به حرم مطهر برای زیارت است. شهرت دیگر این صحن؛ آزادی است.

سوم: صحن پیش روی مبارک : که مختص انابه و تضرع و عرض حال بوده برای توقفی مختصر؛ با رعایت آداب؛ و بطور ایستاده، این صحن به "گوهرشاد" نیز شهرت دارد.

چهارم: صحن بالاسر مبارک : که مختص دعا نمودن بوده برای توقفی ایستاده و بسیار کوتاه با رعایت آداب می باشد. ین صحن به "جمهوری اسلامی" نیز شهرت دارد.

هر گاه چشم زائر به قبه منوره يا ضريح انور
افتاد در هر جا (بيرون شهر - داخل شهر - بيرون صحن - درب صحن - داخل صحن- داخل رواق)
بگويد:

السلام علیک یا أبا الحسن یا علی بن موسی الرضا ورحمة الله و برکاته

وقتى وارد صحن عتيق شديم
اين دعاى حمد و شكر براى تشرف را مى خوانيم

Image
Image

[u]بعد از ورود به صحن عتيق
يكى از مشاهد آثار مهدوی منه السلام در سمت راست گوشه (ضلع غربى) صحن واقع است



{مشهد آثار مهدوى عليه السلام = سمت راست گوشه (ضلع غربى) صحن عتيق}

محل ملاقات سفیر ناحیه مقدسه با شیخ حسن کاظمینی
مشهد آثار مهدوی منه السلام اولين تشرف کاظمینی در کاظمین است
البته محل ملاقات او با فرستاده ناحيه مقدسه منه السلام در صحن رضوي علیه السلام است
اما دقيقا ذكر نشده كه در كدام صحن و كجايش بوده است
ولي محتمل است در صحن پشت سرمبارك (سقاخانه بوده) باشد
چون او در بازار متصل به حرم كه به رواق دارالولايه فعلي منتهي مي شده كسب مي كرده است
همان بازاربزرگ قديم كه ادامه بازارفرش مقابل سرشور بوده كه تا درب حرم متصل بوده است
و صحن جمهوري و قدس انوقت احداث نشده بوده است
و گوهرشاد هم صحن تعبير نمي شود و مسجد تعبير مي شود
و اين بازار محل كسب؛
از جلوي مدرسه هاى پريزاد و دو درب (كه هنوز هست يكي مدرسه است و يكي دار المصاحف شده)
و مدرسه بالاسر (كه فعلا شده دارالولاية) مي گذشته
و به صحن پشت سرمبارك (عتيق) منتهي مي شده است
نزديكترين گوشه صحن به نقطه ملاقات با سفير ناحيه؛ گوشه راست صحن عتيق؛ وقتي از درب ساعت به صحن عتيق وارد مي شويم است كه در نقشه زير مسير بازار با رنگ خردلي و گوشه صحن (محل ملاقات) با نشانه سبز مشخص شده است
تصوير
....

عمل اينجا = اشاره به واقعه + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الأمر والعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
و قطع الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم و وفقنا الله للإتصال بحضرته و صُحبته مع رضايته، ونُصرته وخدمته



وقتى وارد صحن عتيق شديم
مشهد آثار مهدوی منه السلام در ميانه فاصله درب ساعت تا سقاخانه واقع است

تصوير
.....

{مشهد آثار مهدوى عليه السلام = در نقطه میانی صحن پشت سر مبارک}

مشهد آثار مهدوي عليه السلام در تشرف آيت الله دامغانى
در نقطه میانی صحن پشت سر مبارک ( عتیق - کهنه) حضرت رضا علیه السلام نزدیک درب بست بالای سر (شیرازی) تا سقاخانه

به نقل از آیت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی از شاگردان برجسته مرحوم آیت الله میرزا مهدی اصفهانی:
آيت الله آقای سید محمد باقر دامغانی، ساکن مشهد، از علما و شاگردان مرحوم آیت الله آقا میرزامهدی غروی اصفهانی قدس سره بود
و زیاد به خدمت آن بزرگوار می‌رسید.
ایشان سال‌ها به مرض سل مبتلا بود و بسیار ضعیف و نحیف شده بود.
در آن زمان این بیماری غیر قابل علاج بود و همه از مداوای ایشان مایوس شده بودند.
روزی دیدم ایشان بسیار سر حال، سالم و بانشاط و بدون هیچ کسالتی نزد ما آمد.
همه‌ی ما تعجب کردیم و از علت شفا یافتنش پرسیدیم.
گفت: یک روز که خون زیادی از حلقم آمد و دکترها مأیوسم کرده بودند، خدمت استادم، آقا میرزامهدی اصفهانی، رفتم
و به ایشان شرح حالم را گفتم.
معظم له دو زانو نشست و با قاطعیت عجیبی به من گفت:
تو مگر سید نیستی؟
چرا از اجدادت رفع کسالت خود را نمی‌خواهی؟
چرا به محضر حضرت بقیة الله الاعظم علیه السلام نمی‌روی و از آن حضرت، طلب حاجت نمی‌کنی؟
مگر نمی‌دانی آنها اسمای حسنای پروردگارند ؟
آیا در دعای کمیل نخوانده‌ای که فرموده یا من اسمه دواء و ذکره شفاء؟
تو اگر مسلمان باشی، اگر سید باشی، اگر شیعه باشی،
باید شفایت را همین امروز از حضرت بقیه الله، ارواحنا فداه، بگیری!
و خلاصه، آن‌قدر سخنان محرک و تشویق کننده به من گفت که من گریه ام گرفت
و از جا بلند شدم، مثل آن که می‌خواهم به محضر بقیه الله عجل الله فرجه بروم.
لذا، بدون آن‌که متوجه باشم، اشک می‌ریختم و با خود زمزمه می‌کردم و می‌گفتم:
یا حجة بن الحسن العسکري ادرکني!
و به طرف صحن مقدس حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام می‌رفتم.
وقتی به صحن کهنه ( پشت سر مبارک) رسیدم،
آن جا را طوری دیگر دیدم. 
صحن بسیار خلوت بود و تنها جمعیتی که در آن دیده می‌شدند، چند نفری بودند که با هم می‌رفتند.
و پیشاپیش آنان، سیدی بود که من فهمیدم، حضرت ولي عصر علیه السلام هستند.
با خود گفتم: چون ممکن است آنها بروند و من به ایشان نرسم، خوب است که آقا را صدابزنم و از ایشان شفای مرض خود را بگیرم.
همین که این خطور از دلم گذشت، دیدم آن حضرت برگشتند و نگاهی با گوشه چشم به من کردند و عرق سردی بر بدن من نشست
ناگهان، صحن مقدس را به حال عادی دیدم.
دیگر از آن چند نفر خبری نبود و مردم به طور عادی در صحن رفت و آمد می‌کردند.
من بهت‌زده شدم.
در این بین متوجه شدم که آثار کسالت سل در من نیست.
به خانه برگشتم و پرهیز را شکستم و آن‌چنان حالم خوب شده است که هرچه می‌خواهم سرفه کنم، نمی‌توانم و سرفه‌ام نمی‌آید.

مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی، در این جا، به گریه افتادند و فرمودند:
بلی؛ این بود قضیه‌ی آقای سید محمدباقر دامغانی.
و من بعد از سال‌ها که او را می‌دیدم، حالش بسیار خوب بود و حتی فربه شده بود.


عمل اينجا = اشاره به واقعه + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الأمر والعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
و قطع الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم و وفقنا الله للإتصال بحضرته و صُحبته مع رضايته، ونُصرته وخدمته



{مشاهد آثار مهدوی عليه السلام (صحن عتيق - مابين سقاخانه تا ايوان طلا) مربوط به واقعه تشرف علامه سید محمد تقی مشیری}

در اين واقعه حضرت و همراهان (از جمله خضر نبى عليهما السلام) را در چند موضع زيارت شده و يا از حضور حضرت در آنها مطلع مى شود:
1- درب پيش روى مبارك در راهرو كه با پله ها وارد به دار الزهد و رواق پيش روى مبارك مى شويم
2- در ابتداى رواق پيش روى مبارك (دار الحفاظ) بعد پله هاست
3- طول مسير تا درب ورودي پيش روي مبارک به روضه منوره
4- داخل روضه منوره پيش روي مبارك براى زيارت
5- داخل روضه منوره نزد سرمبارك (از پشت سر مبارك) از بالاسر بشت سر تا پائين پاى بشت سر موضع نماز حضرت امام زمان عليه السلام بوده و يك نوبت ديگر از مشاهدآثار مهدوى عليه السلام دراين محدوده بالاسر و پشت سر تا پائين پاى بشت سر
در بيرون رفتن
6- مسجد بالا سر مبارک = محل عبور
7- قسمت شمالى رواق دار السيادة (قسمت محاذي سر مبارك) = امروز = رواق دارالاخلاص
8- رواق دار الشرف
9- ايوان طلا در صحن پشت سرمبارك (عتيق)
10- صحن پشت سرمبارك (عتيق) مابين سقاخانه و ايوان طلا


مرحوم ايت الله حاج شيخ على اکبر نهاوندي نقل کرده است که
مرحوم سيد محمد تقي مشيري از سادات زهاد مشهد مقدس است که ايشان خيلي با ورع و تقوا بود
در علم جفر مهارت و اطلاعات کامل داشت.
مجهولاتي را (براى علما و مردم) بوسيله آن (مهارت در محاسبه با جفر) معلوم
و گمشده هايي را پيدا مي نمود.
وي نقل مي کرد:
زماني مبتلا به کسالت پادرد شدم به طوري که راه رفتن برايم مشکل بود و هر چه توانستم، معالجه کردم، بهتر نشد،
تا جايي که گاهي مرا به دوش کشيده و مي بردند و اغلب با کمک عصا به زحمت راه مي رفتم.
چاره آن را منحصر به تشرف خدمت حضرت ولي عصر عجل الله فرجه الشريف ديدم
و راه تشرف را از طريق جفر يافته بودم.
پس حساب کردم چه وقت آن حضرت به زيارت جدش حضرت رضا صلوات الله عليه مشرف مي شود؟
جفر معلوم کرد = در روز عاشورا موقع ظهر.
باز حساب کردم با چه لباسي و با چند نفر؟
جفر معلوم کرد = با لباس اعراب و سه نفر رفيق.
و اين حساب من در ذي القعده بود.
انتظار کشيدم تا ذي قعده تمام شد و ذي حجه گذشت و محرم فرا رسيده و روز عاشورا شد.
پس غسل زيارت کرده و به زحمت فراوان مشرف شده
و زيارت مخصوص (امام رضا عليه السلام) و جامعه و عاشورا را خوانده
و در مقابل درب پيش روي، که ورود آن حضرت را آن حساب، از آنجا تعيين کرده بود (ورودي اقايان) نشسته
و انتظار ظهر را مي کشيدم تا اينکه موقع زوال ظهر شد.
ديدم
چهار نفر شخص نوراني شبيه به هم به يک قيافه و يک لباس وارد شده
و هر کدام به يک طرفي رفته و مشغول زيارت شدند
و من يکي از آنها را که مجذوب او شده بودم و يقين داشتم که حضرت صاحب الزمان عجل الله فرجه الشريف است؛ تعقيب نمودم.
او در مسجد بالا سر مشغول نماز شد
و من در مقابلش نشستم، تا سلام نمازش را داد
و من خواستم عرض ارادت و حاجت کنم،
آن جناب مهلت نداده برق آسا پس از سلام نماز برخاست و نماز ديگر را شروع کرد.
من با خود گفتم: اگر تا شب هم بنشينم نماز خواهد خواند.
پس دقت مي کنم که تا سلام نماز را گفت بلادرنگ من هم به آن حضرت سلام مي کنم. وقتي جواب مرا داد، عرض حاجت مي کنم
ولي در اين مرتبه هنوز سلام نداده بود که يکي از آن سه نفر که در حرم مطهر بودند آمدند وگفت:
((يا خضر تعال راح المهدي)) .اي خضر بيا مهدي رفت.
توضيح: مسجد بالاسر در صفوف متقدم (غير مقدم بر سرمبارك) مشهد آثار حجج الهى مصلاى خضر نبى عليه السلام

آن شخص که من يقين داشتم که حضرت صاحب الامر منه السلام و اليه التسليم است ولي حضرت خضر نبي عليه السلام بود،
فوراً حرکت کرد و به آن سه نفر ديگر ملحق و از حرم بيرون رفتند
توضيح: حضرت امام زمان عليه السلام در اين مدت نماز حضر؛ در حرم مانده اند و همانجا نماز خوانده اند
پس از بالاسر بشت سر تا پائين پای پشت سر موضع نماز حضرت امام زمان عليه السلام بوده و يك نوبت ديگر از مشاهد آثار مهدوى عليه السلام دراين محدوده بالاسر و پشت سر تاپائين پاى پشت سر


و من در عقب سر آنها مي دويدم که شايد آنها را درک کنم و به خدمت حضرت ولي عصر عجل الله فرجه برسم. ولي ممکن نشد
و مي ديدم آنان را که
از دار السياده خارج
(منظور نيمه شمالى و ادامه رواق بالاسر بسمت غرب كه امروزه دار الإخلاص ناميده مى شود)
و با عبور از دارالشرف
(كه قبلا اين ها به هم راه داشته و امروزه جدا كرده اند ولى به ايوان طلا و صحن عتيق راه داشته و دارد (و فعلا در اختيار بانوان است)
و در ميان انبوه و ازدحام مردم که در صحن مطهر پشت سر مبارک عتيق مشغول به عزاداري بودند
از نظرم غايب شدند

مشهد آثار مهدوی منه السلام در صحن پشت سرمبارك (عتيق) ناحيه ما بين سقاخانه و ايوان طلا
= محل حضور حضرت در بيرون آمدن از حرم = واقعه علامه مشيرى


{مشهد آثار مهدوى عليه السلام = صحن عتيق، ناحيه ما بين سقاخانه و ايوان طلا}

تصوير

اين مكان در واقعه مرحوم علامه مشيرى فوفا معرفى شده است كه شرحش فوقا بيان شد

عمل اينجا = بيان واقعه + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الأمر والعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
و قطع الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم و وفقنا الله للإتصال بحضرته و صُحبته مع رضايته، ونُصرته وخدمته


{مشهد آثار مهدوى عليه السلام = صحن عتيق، ايوان طلا}

مشهد آثار مهدوی منه السلام در ايوان طلا (صحن عتيق)
= محل حضور حضرت در بيرون آمدن از حرم = واقعه علامه مشيرى


عمل اينجا = بيان واقعه + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الأمر والعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
و قطع الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم و وفقنا الله للإتصال بحضرته و صُحبته مع رضايته، ونُصرته وخدمته


{مشهد آثار مهدوى عليه السلام = دار الشرف منتهي به ايوان طلا}

مشهد آثار مهدوی منه السلام در دار الشرف كه به ايوان طلا (صحن عتيق) منتهى مى شود (فعلا در اختيار بانوان ولذا در اينجا روبروى رواق دارالشرف ياد نموديم)
= محل حضور حضرت در بيرون آمدن از حرم = واقعه علامه مشيرى


عمل اينجا = بيان واقعه + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى
اين مكان در واقعه مرحوم علامه مشيرى فوقا معرفى شده است كه شرحش فوقا بيان شد

سلام الله على مولانا صاحب الأمر والعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
و قطع الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم و وفقنا الله للإتصال بحضرته و صُحبته مع رضايته، ونُصرته وخدمته


از مراقد محترمين مدفون درصحن عتيق رضوى عليه السلام
*مرقد مرحوم آيت الله مرجع سید محمد هادى ميلانى
از اصحاب استجاره به مسجدسهله و كوفه و صاحب تشرف
مرجع كربلا و مشهد و آذربايجان
وی در ۲۹ رجب ۱۳۹۵ق برابر با ۱۷ مرداد سال ۱۳۵۴ش در ۸۲ سالگی در مشهد درگذشت و در رواق دار الشُكر حرم امام رضا(علیه السلام) به خاک سپرده شد.[۳]
دار الشكر به ايوان طلا راه دارد و در اختيار بانوان است
اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ


از مراقد محترمين مدفون درصحن عتيق رضوى عليه السلام
*مرقد مرحوم آيت الله حاج شیخ حسنعلی اصفهانى نخودکی
در ابتداى وودى راهرو كنارى به صحن پشت سر مبارک حضرت اباالحسن الرضا علیه السلام (عتیق /سقاخانه)از سمت شمال:

مرحوم نخودكى از اصحاب استجاره بوده اند
آبت الله شیخ حسنعلی اصفهانی (مقدادی اصفهانی) که به خاطر سکونت سالهای پایانی عمر در روستایی بنام نخودک در نزدیکی مشهد، مشهور به شیخ حسنعلی نخودکی بود،
(زاده: ۱۲۴۱ اصفهان - درگذشت: ۷ شهریور ۱۳۲۱هجری شمسی، مشهد)
فقیه، فیلسوف و از عرفا و اخلاقیون بزرگ شیعه در قرن چهاردهم هجری است.
شیخ حسنعلی مقدادی اصفهانی (نخودکی) فرزند علی اکبر فرزند رجبعلی مقدادی اصفهانی، در خانواده‌ای مذهبی متولد شد.
خاندان وی به قولی از نسل مقداد از اصحاب اسرار خاندان وحى عليهم السلام است از این رو فامیل مقدادی در این خاندان به کار گرفته می شود
و بنابر قولی از فرزندش علی مقدادی اصفهانی در کتاب نشان از بی نشانها برای شیخ حسنعلی اصفهانی از راه مکاشفات باطنی ثابت شده بود که (با نسب مادرى اجدادش) از نسل فاطمهٔ زهرا است.
پدر وی مرحوم ملاّ علی اکبر از راه کسب، روزی خود و خانواده را تحصیل می‌کرد
و آنچه عاید او می‌شد، نیمی را صرف خویش و خانواده می‌کرد و نیم دیگر را به سادات و نسل فاطمه زهرا اختصاص می‌داد

تولد:
حسنعلی در سال ۱۲۷۹ قمری در اصفهان متولد شد و بر اثر برخوردی با محمد صادق تخت فولادی وارد عالم عرفان شد.
خود حسنعلی اصفهانی نقل کرد: «بیش از هفت سال نداشتم که نزدیک غروب آفتاب یکی از روزهای ماه رمضان که با تابستانی گرم مصادف شده بود، به اتفاق پدرم، به خدمت استاد حاجی محمد صادق، مشرّف شدم. در این اثناء کسی نباتی را برای تبرک به دست حاجی داد. استاد نبات را تبرک و به صاحبش رد فرمود و مقداری خرده نبات که کف دستش مانده بود، به من داد و فرمود بخور، من بیدرنگ خوردم. پدرم عرض کرد: حسنعلی روزه بود. حاجی به من فرمود: مگر نمی‌دانستی که روزه ات با خوردن نبات باطل می‌گردد. عرض کردم: آری، فرمود: پس چرا خوردی؟ عرضه داشتم: اطاعت امر شما را کردم. استاد دست مبارک خود را بر شانه من زد و فرمود: با این اطاعت بهر کجا که باید می‌رسیدی رسیدی.»

تحصیلات
حسنعلی اصفهانی از آغاز نوجوانی خود، به کسب دانش و تحصیل علوم مختلف مشغول شد، خواندن و نوشتن و همچنین زبان و ادبیات عرب را در اصفهان فرا گرفت و در همین شهر، نزد استادان بزرگ زمان، به اکتساب فقه و اصول و منطق و فلسفه و حِکم پرداخت.
وی فقه و فلسفه را از آخوند ملا محمد کاشانی آموخت. همچنین فلسفه و حکمت را از جهانگیرخان و تفسیر قرآن مجید را از محضر درس حاجی سید سینا پسر سید جعفر کشفی و چند تن دیگر از علماء عصر آموخت. سپس برای تکمیل معارف به نجف اشرف و به کنار مرقد علی بن ابی‌طالب رفت. در این شهر، از جلسات درس حاجی سید محمد فشارکی و حاجی سید مرتضی کشمیری و ملا اسماعیل قره باغی استفاده می‌کرد. او علاوه بر علوم معارفی و عرفانی در اصفهان و نجف دروس فقه، اصول و فلسفه را از افرادی چون جهانگیر خان قشقایی، آخوند خراسانی و سید محمد فشارکی فراگرفت.
شیخ حسنعلی نخودکی در نجف هم حجره‌ای سید حسن مدرس بود. از دوستان او می‌توان به شیخ محمد بهاری و سید حسین طباطبایی بروجردی اشاره کرد.

فرزند
شیخ علی مقدادی اصفهانی از نویسندگان شیعی معاصر در اسفند سال ۱۳۸۸ در تهران درگذشت و در خراسان دفن شد. شیخ علی مقدادی اصفهانی شرح‌حال پدرش را در کتاب نشان از بی نشان‌ها آورده‌است.

دوران تدریس:
نخودکی اصفهانی بر علوم غریبه احاطه داشت و شاگردانی مانند سید عبدالاعلی سبزواری و شيخ محمود ذاكرزاده تولائى را در این رشته تربیت کرد
او در سال ۱۳۲۱ هجری شمسی درگذشت و در مشهد در صحن عتيق حرم علی بن موسی‌الرضا دفن گردید.
مشهور است که او زمان وفات و محل دفن خویش را قبل از مرگ به نزدیکانش اعلام نموده بود.

درگذشت :
وی در ۱۷ شعبان سال ۱۳۲۱ شمسی از دنیا رفت و در مشهد در حرم مطهر رضوی علیه السلام صحن پشت سر مبارک دفن شد.

=قبر مرحوم آشيخ حسنعلي اصفهاني نخودكي در موضع جلوي راهرو ورودى شمالي وقتي كه از دالان پاي روي كف صحن مي گذاريم است
= و بعد از تلاشهاى بسيار ماموران استانه در دوران داعش؛ كه زائران سرقبر شيخ نروند،
و ماموران انها را دور مي كردند، و به انحاء مختلفه نتوانستند مانع شوند
براى تحريف و به روش وهابيان در حجاز كه هر وقتي نتوانند نشاني را از بين ببرند جايش را تحريف مي كنند
اينها آمدند يك سنگ در درگاه بزرگ پشت به ديوار نصب كردند به بهانه اينكه راه بندان نشود
اما كساني كه مجاور بودند و سالها مي ديدند ماموران حتى در سحرها و شبهاى خلوت متعرض زائران مي شدند كه
براى چي اينجا مي ايستيد وووو
اين رويكردها نيات اصلي داعشيان محلي حاكم را معلوم مي كند
=حتى وقتي زيرصحن را تخليه مي كردند كه سالن بسازند
و قبر جديد چند ده مليوني سه طبقه بسازند و بفروشند اين بدتر از وهابيان
= چون وهابيان اگر چه زيارت و ساختن قبور را منع مي كنند اما منعي از فاتحه خواني و دعاي قبرستان ندارند
و هر گونه تخريب قبور را منع مي كنند بطوريكه قبرستانهاى قديم مكه لابلاي برجهاى عظيم مكه دست نخورده همينطور متروكه افتاده
و شهرداري انجا عليرغم گراني املاك جندمليون دلاري
به اسم توسعه ووو عليرغم گذشت هزارسال از آن ان قبور
نه تخريب كرده نه تخليه و نه جابجا كرده است
اما اين داعشيان محلي گوربگورشده ان همه اموات محترم مدفون در صحنهاى مباركه را
مثل نخاله ساختماني خاكبرداري و بردند بيرون شهر در ناكجاي نامعلومي تخليه كردند
و اين هتك مردگان و تخليه بقاياي ايشان را ما خودمان با چشم خودمان مي ديديم
هر روز كه مشرف مي شديم در ايامي كه قبرستان باغ رضوان و همين صحنها را تخليه مي كردند
كاميونها تخليه خاك رد مي شدند استخوانها از خاكها بيرون زده بود
= در حاليكه حتى با قصد بناي جديد رواقهاى زير زميني؛
اگر بقدر وهابيان عربستان هم دين نداشتند؛
مي توانستند محتويات قبور را در صندوقهاى شماره گذاري شده با مشخص بودن رديف وو
تخليه كنند و در پايين ترين سطح؛ زير قبوري كه مي خواهند بفروشند
هر ميتي را بجاى خودش دفن مي كردند
تا هم مردگان در دولت به اسم دين؛ هتك حرمت نشوند، و هم به فروش قبرشان برسند

= و صحن عتيق مملو از قبور اولياي الهي بوده است
يكي از آنها مرحوم دوايي
و يا آنكه از مرتبطين با ناحيه در پشت پنجره فولاد بوده است مي باشد؛
امثال ايشان در اين صحن بخصوص؛ بسيار دفن بوده اند

و اين دوقبر (نخودكى و دوائى) كه ياد و زيارت مي شود گفته مي شود در قسمتي واقع شده كه تخليه نشده است
غرض اينكه چنان عمل شنيعي نسبت به چنين شخصيتهايي هتك حرمت مضاعفي دارد
و تنها جند قبر مثل مرحوم حاج شيخ مجتبى قزويني را تخليه نكردند
و يا به جاى محفوظ همان پايين منتقل كردند
آن هم چون در بيوگرافيهاى برخي اصحاب حكومت؛ ذكر نامشان بود
و تخليه قبور انها برايشان بسيار پر هزينه مي شد

مرحوم حاج شيخ حسنعلي نخودكي چون در مكاشفه مي بيند كه حضرت رضا عليه السلام در همين موضع (كه بعدا قبرش شد) ايستاده اند و به زائرانشان عنايت مي فرمايند
= شرح واقعه دركتاب احوالاتشان درج شده است از آنجا نقل كنيد
وصيت مي كند كه او را در اينجا دفن كنند و گويا ازطريق مشاهده وبصيرت؛ مطلع شده بوده است كه در آينده اين صحن راتخليه مي كنند فلذاوصيت كرده كه وقتي حفر مي كنند براى دفن؛ طبق معمول فقط بقدر قامت گود نباشد و چندين متر پايين بروند و در عمق او را دفن كنند
در تخليه قبور صحن عتيق داعشيان متولي مي خواسته اند قبر ايشان را هم تخليه كنند
چون در خاكبرداري زير صحن عميقتر از مقدار مزبور بوده است برخي كه متدين بوده اند پيشنهاد مي كنند كه
چون قبر فقط نيم متر جلوتر از دالان است و زير دانال هم بنانيست تخليه شود
چه اشكالي دارد كه اين موضع قبر شيخ خاكهايش تا بالا تخليه نشود و بشود جزو ستون و ديوار اين قسمت
اما منكرين داعشي مصرّ بودند كه تخليه كنند
و مجري هم مهندسي بوده كه با دريدگي اصرار مي ورزيده
كه ناگهان از ارتفاعي كه مشرف بر كارگاه تخليه صحن بوده پايش مي لغزد
و مي افتد با اينكه مسافت هفت هشت ده متري بيشتر نبوده اما ضربه مغزي مي گردد و در كوما مي رود
كه نمي دانم سرانجامش جه شد هلاك شد يا برگشت = اعاذنا الله من سخطه و سخط اوليائه
خلاصه با اين واقعه و انتشارش ميان كاركران و خادمان كه سبب فضاحت بيشتري براى داعشيان متولي مي گردد؛
به ناجار همان پيشنهاد عدم تخليه موضع قبر و جزو ديوار قرار دادن را عمل مي كنند
و قبر ايشان در جاى خودش در ادامه دالان و زير اولين لوح صحن سنك حفظ مي گردد
= ابتدا لوح قبر را عوض كردند جون رويش نوشته بود تربت كيميا اثر مقتداي اهل نظر
= آن هم براى كسي كه هفتاد سال از وفاتش مي گذشت
و زائرينش نه فقط عوام بلكه بزرگان علماء بودند
يكي از كساني كه با دستور العمل ايشان به مكنت دنيايي رسيد
امام خميني بود كه دستورالعملش در رساله تعقيبات نماز آمده است
و شرح دستور كرفتنشان را هم مرجع معاصر آيت الله شبيرى نقل كرده اند

=تصوير لوح اصلي قبر در محل اصلي هنگام ورود به صحن
Image

اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ

{مشهد آثار حجج الهى (حضرت امام رضا) عليهم السلام = محل مرقد مرحوم نخودكى}

مشهد آثار حجج الهى = حضرت امام رضا عليهم السلام = محل مرقد مرحوم نخودكى
محل مشاهده ايشان حضرت رضا عليه السلام را كه بر كرسى ايستاده
و به جمعيت زائران براى نجات اخروى عنايت فرمود و حواله هاى نقد كردن حوائج مرحمت مى فرمايند

عمل اينجا = بيان احوالات + سلام به حضرت امام رضا عليه السلام
سلام الله على مولانا أبي الحسن علي الرضا المرتضى
ورزقنا الله حق معرفته وزيارته ومجاورته وشفاعته


= بعد كلا سنگ قبر اصلي را برداشتند و يك لوح كوچكي حاوي نام و تاريخ وفات به ديوار داخل ايوان بزرگ كه دو ورودي كوچك در ان است نصب كردند
و ماموران هي مردم را بطرف ان سوق مي دادند ولى بجز روي افراد غريب و غير مطلع
اين كارشان تاثيري نداشت و غالب مردم نمي رفتند پاي ان سنگ بي قبر زيارت كنند
و روي كف صحن با اينكه نوشته اي نداشت دست مي گذاشتند و فاتحه مي خواندند
و هر كه مي خواست هم تلاوت مفصلي و ختمي بردارد در دالان يا دو طرف راه مي نشست

= و موضوع انكار متصديان تسلط يافته بر استانه و رفتارهاى داعشيان
امري نبود كه فقط از رويكرد عملجاتشان احساس شود
بلكه صريحا توسط متصديان هم علنا ابراز مي شد
يادم است حدود 15-16 سال قبل يكي از فضلاي قم به ديدن آمده بود
و به مناسبتي همين بحث پيش آمده بود
و من با حرارت اين موضوع را بيان مي كردم
ولي مي ديدم به آن عميقي مخاطب مطلب را گويا باور نمي كند كه خداوند مدد فرمود
و ناگهان از درب يكي ديگر از فضلاي قم به ديدن آمد
و ضمن اينكه كي رسيده و بايد برود و عجله دارد گفت
چون مسؤول فرهنگي دانشگاه آزاد ... است
همراه با كاروان دانشجويان آمده
و دنبال تهيه كوپن غذاي اشپزخانه حضرتي بوده
و رفته صحن پائين پاي مبارك دفتر متصدي حراست يا چيزي شبيه اين
كه گفته بودند اگر اين تلفن بزند به همه دانشجويان غذاي اشپزخانه حضرتي مي دهند
و اين روحاني شروع كرده كه ما كاروان اورده ايم و چنانند و مي خواهيم كار فرهنگي بشود
و اگر غذا جور بشود خيلي تاثير مثبت دارد وووو
آن متصدي هم ازايشان كه خوش سيما هم هست و خوش زبان ووو خوشش مي ايد و مي گويد
كار شما ارزش دارد و اين كارها بايد بشود
و چيست اين جمع شدن مردم سر قبر نخودکي و ما جمعش كرديم!!!
و حالا اخيرا (چون جديدا مرحوم مجتهدي را دفن كرده بودند)
اين جعفر مجتهدي!!! دورش شلوغ مي شود ووو
مقداري جسارت كرده بود
و بايد جمعش كنيم ووو!!!
ان روحاني هم براي اينكه كوپن غذاي دانشجويان را بگيرد سكوت كرده بود
= غرض اينكه شاهد غيبي رسيد و نص صريح متصديان هم بدون اطلاع قبلي رسيد
و آن مخاطب مستمع هم كه در باور كردن عمدي بودن اين امور ترديد داشت
از اينكه چنين شاهدي ناگهان رسيد وموضوع را مستند كرد
بسيار متعجب و معتقد شد و بنده هم شاكر خداوند كريم

ولذا رفتارهايي مثل تخريب پنج امامزاده و قتلگاه و مغتسل رضوي علیه السلام با عمد و برنامه بوده است
و منع ماموران هم برنامه ريزي شده آمرينشان است

= حالا كه صحبت خانواده مرحوم حاج شيخ اصفهاني شد
صحبتي هم از تنها فرزند پسر ايشان بشود كه شرح احوالات پدر را جمع آوري و نشر نمود شیخ علی مقدادی اصفهانی
با ذكر يك خاطره در سفري كه شايد سي سال قبل به طهران داشتم
بر منزل پسر عمه مان آقاي دكتر احمد يزدي داماد دوم مرحوم شهيد مطهري وارد شده بودم
و بخاطر اظهار علاقه خانواده مرحوم شهيد مطهري و فرزندان به ديدن
و اينكه برادر بزرگ مرحوم شهيد مطهري هم به طهران آمده و در خانه شهيد مطهري هستنذ
دعوت شديم كه جند قدم فاصله داشت
بعد از ديدنيها و صرف ناهار
برادر بزرگ مرحوم شهيد مطهري كه خيلي شبيه ايشان بود گويا مرحوم مطهري با لباس غير روحاني
و ايشان در اول تحصيل با شهيد مطهري با هم به قم آمده بودند و مدتي هم تحصيل كرده بود
گفت ما ديروز كه به طهران رسيديم ماشين مان را دزد برد
و تويوتاي سواري بود و رفته ايم كلانتري و اگاهي وووو چيزي معلوم نشده
و مي گويند اوراقش مي كنند و ديگر دستت به ان نمي رسد
شما نشاني از فرزند مرحوم شيخ حسنعلي داريد؟
گفتم بله نزديك شماست و ادرس دادم رفتند
فردايش ايشان آمد به ديدن ما و گفت
ما رفتيم به ديدن ايشان و اضطرار خودمان گفتيم
و ايشان هم ما را شناخت و محبت كرد و نوشته اي داد گفت
اين را بگذاريد زير يك چيز سنگين مثل كمد پر از وسايل ووو = ان شاء الله ماشين شما بر مي گردد
ما هم نوشته ايشان را كه بسته بود گذارديم زير كمد سنگيني
شب به ما پليس خبر داد كه بياييد ماشينتان را ببريد!!!
رفتيم تحويل گرفتيم همه چيز دست نخورده و سالم!!
و هيچ باز نكرده و نبرده اند
حتى وسايلي داخل ماشين بود
پليس هم گفت خيلي عجيب است
و امروزه كمترين كاري كه مي كنند اوراق كردن و فروختن قطعات ماشين است
خصوصا ماشين شما كه خارجي است و ارزشمند
و گويا تاثير ان عمل اين بود كه سارق را چنان در فشار گذاشته
كه نه تنها ماشين را رها كرده از وحشت و فشار
بلكه از وسايل داخلش هم چيزي نبرده بود

مرحوم شیخ علی مقدادی اصفهانی در 27 اسفند ماه 1388 فوت كرد
و چون مي دانست كه اين مقابر شهري مرتبا در حال دست اندازي و تخليه و چندساله و اهك ريختن ووو
وصيت كرد كه او در مقبره ابو علی فارمدی از عرفا در روستای فارمد از توابع مشهد مقدس دفن كنند

در سده اخير در روستاي فارمد يك كارخانه سيمان احداث شده است
و به همين خاطر جاده آسفالته ويژه‌اي از مشهد به كارخانه مزبور و روستاي فارمد متصل شده است.
جاده سيمان از طريق خيابان طبرسي، حاشيه سيلوي گندم و ميدان بار نوغان به كشف‌رود می‌رسد
و با عبور از روي پلي كه يكي از اهل فارمد به نام حاج رجبعلي در سده اخير احداث كرده است،
به سوي شمال شهر مشهد پيش می‌رود تا به روستاي فارمد و كارخانه سيمان برسد.
ادرس مشهد میدان بار نوغان (رسالت) انتهای جاده سیمان بعداز جاده شهرک مهرگان و قرقی۳ کیلومتری رد می شوید
مراتع کشاوزي یه روستای فارمد وارد خواهید شد.
از انتهای خیابان طبرسی به سمت رسالت، سیس آباد و قرقی
و بعد هم روستای فارمد حدوداً کیلومتر ۲۰ جاده سیمان محسوب میشود
وقتی به روستای فارمد رسیدید فارمد ۲ مسیر خاکی است حدود ۳۰۰ متر ادامه دهید به مزار ابوعلی فارمدی خواهید رسید

سپس مى آئيم به ايوان علويان
(كه از افضل اماكن براى بيتوته به عبادت است)
و محل تطابق قبلتين ظاهره و باطنه
در اينجا رو به قبله و كعبه و گنبد مطهر و ضريح اقدس مى ايستيم
و به حضرت وجه الله توجه مى كنيم
و به حضور شمس الشموس و انيس النفوس سلام عرض مى كنيم

[size_2=22.5pt]السلام علیک یا أبا الحسن یا علی بن موسی الرضا ورحمة الله و برکاته


بعد جلو مى رويم تا به پنجر ه فولاد برسيم

از مراقد محترمين مدفون درصحن عتيق رضوى عليه السلام
* مرقد مرحوم غلامحسين طهراني تبریزی از موفقين به تشرف و زيارت حضرت صاحب الامر منه السلام
ولی الهی غلامحسین تبریزی مدفون در صحن پشت سر مبارک نزدیک پنجره فولاد
برای معرفی ایشان از یاد مولا 94 بهره می بریم
لینک دانلود یاد مولا 94
http://aelaa.net/110.aspx?id=1033

اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ

سند واقعه:
جمعي از اهل معرفت و صالحين از جمله مرحوم آيت الله عارف شهيد سيد عبد الحسين دستغيب شيرازي رضوان الله عليه، و نيز آقا شيخ محمد على شفيعى كه از اهل علم و مقيم سامرا بودند، بدون واسطه از صاحب واقعه نقل مي نمودند.

صاحب واقعه:
مرحوم حاج عباسعلي شيرازي معروف به "حاج مؤمن" از اخيار و صلحاي شيراز و از افراد مستجاب الدعوه، كه توفيق تشرف به زيارت حضرت صاحب الأمر مكررا نصيبش شده بود، كه مرحوم شهيد دستغيب با همه جهات علمي و معنوي؛ و توفيق مصاحبت با بزر گان معرفت؛ حاج مؤمن را اينطور توصيف مي كردند: صاحب مقام يقين، مرحوم عباسعلى مشهور به"حاج مؤمن" كه داراى مكاشفات و كرامات بسيارى بوده و تقريبا مدت سى سال نعمت مصاحبت با آن مرحوم در حضر و سفر نصيب بنده بود!

شرح واقعه:
مرحوم حاج مؤمن گفته بود: من در اوايل جواني، محبت و شوق زيادي به زيارت و ملاقات حضرت ولىّ عصر (صلوات الله عليه) پيدا كرده بودم كه مرا بى قرار نمود لحظه اى قرار و آرام نداشتم، به هر كاري براي رسيدن به اين مقصود دست مى زدم.
تا اينكه يك روز تصميم گرفتم؛ اعتصاب غذا كنم و خوردن و آشاميدن را بر خودم حرام نمايم؛ تا آنكه آقا را ببينم، با خود عهد كردم؛ آنقدر از خوردن و آشاميدن خوددارى خواهم كرد؛ تا تشرف خدمت امام (عليه السلام) برايم حاصل شود؛ يا آنكه بميرم. (كه طبيعي است اين تصميم از روي ناداني و شدّت اشتياق به آن حضرت بود) در مسجد سردزك (كه در شيراز معروف است) كه افتخار خدمتگزارى آن مسجد را داشتم (متحصن و متوسل شدم).
بالأخره دو شبانه روز هيچ چيز نخوردم. شب سوّم كه مقداري اضطراراً آب خوردم؛ از ضعف حالت غشوه عارضم شد، مانند كسي كه غش كند (در مسجد سردزك) بي حال بيهوش افتاده بودم. كه ناگاه صداى دلنواز روح بخشى با عظمت، كه پر از لطف و عنايت بود به گوشم رسيد: ديدم حضرت بقيّة الله (صلوات الله عليه) تشريف آوردند، و به من اعتراض كردند و فرمودند: چرا چنين مى كنى و خودت را به هلاكت مى اندازي؟ مگر نمى دانى اين عملى را كه انجام دادى درشرع مطهر اسلام حرام است؟ بعداً از اين قبيل كارهاى غير مشروع بپرهيزيد، برايت طعام مى فرستم، بخور.
به مجرد شنيدن اين صدا قدرت و قوه اى در من پيدا شد؛ بى اختيار برخاستم و نشستم. صورتى نورانى ديدم، من با ملاقات آن حضرت و شنيدن كلام دلربايش به حال آمدم. ديدم ثلث از شب گذشته و ديدم مسجد (مسجد سردزك ) خاليست و در مسجد كسي نيست.
ناگهان متوجّه شدم كسي درب مسجد را مى زند. رفتم در را باز كردم. ديدم شخصي عبا بر سر كشيده، به طوري كه شناخته نمى شود. از زير عبا ظرف پر از غذايي به من داد، و به من مكرّر اين جمله را گفت: بخور و به كسي از اين غذا نده و ظرف آن را زير منبر بگذار. (اين را گفت) و رفت.
من غذا را بردم داخل مسجد آمدم باز كردم. ديدم پلو با مرغ بريان است. از آن غذا خوردم و لذّتي چشيدم كه قابل وصف نيست. تا آن وقت چنين غذايى با آن لذت نخورده بودم. غذا را كه خوردم قدرت عجيبى در خود احساس كردم. برخاستم و به كارهاى روزانه مسجد مشغول شدم.
فرداي آن روز پيش از غروب آفتاب، مرحوم آقا ميرزا محمّد باقر؛ كه از اخيار و ابرار آن زمان بود، نزد من آمد. اوّل مطالبه ظرفها را كرد و گفت: ظرفهاي غذا را به من بده. و بعد مقداري پول كه در كيسه اى كرده بود، به من داد و گفت: تو را امر به مسافرت كرده اند، اين پول را بگير و به اتفاق جناب آقا سيد هاشم (يزدي) پيشنماز مسجد سردزك كه عازم مشهد مقدّس است، به زيارت حضرت عليّ بن موسى الرّضا (صلوات الله عليه) برو، و ضمناً بدان كه در راه مشهد در قم شخص بزرگي برخورد و ملاقات مى كنى كه از او بهره هايي خواهي برد به دستور او رفتار كنيد.
حاجى مؤمن گفت: من (پيغام و پول را) قبول كردم ظهر شد و آقاى سيد هاشم جهت نماز آمدند. بعد از نماز ظهر و عصر به ايشان گفتم: شما مشهد مى رويد من هم با شما مى آيم. آقاى سيد هاشم فرمودند: چه كسى به شما گفته من مشهد مى روم، من حتى از خانواده خودم مخفى داشتم. چون اصرار نمود؛ داستان را براى ايشان گفتم؛ ولى موضوع ملاقات آن مرد را در قم نگفتم.
ايشان به من گفتند: «آن پولها را به من بدهيد چند برابرش را به شما مى دهم» من نپذيرفتم.
تا اينكه ايشان چند روزى بعد با خانواده شان حركت نمودند من هم در خدمتشان بودم و با همان پول، با جناب آقاي سيّد هاشم، امام جماعت مسجد مذكور، از شيراز به طرف مشهد رفتم.
تا به قم وارد شديم و چند روزى توقف داشتيم. روزى در حرم مطهر حضرت معصومه(سلام الله عليها) مشرف بودم ناگهان ديدم دستى به شانه من رسيد. شخصى را ديدم قبا و عباى نائينى پوشيده كلاهى از پشم كه معمول آن زمان بود از جنس نمد بر سر داشت. فرمودند: حاج مؤمن! در صحن، انتظار شما را دارم بعد از خاتمه زيارتتان بياييد شما را ملاقات كنم. فوراً زيارت را تمام كردم و رفتم. بسيار مرد نورانى و روحانى ولى بسيار عادى بود. فرمود: «من مسافرتى در پيش دارم، بايد بروم پدر و مادرم را در شهر تبريز ملاقات و توديع كنم. شما در تهران ده روز توقف خواهيد داشت، و روز حركت در دروازه تهران شما را ملاقات خواهم نمود. در تهران براى شما يك گرفتارى پيش مى آيد؛ ولكن مرتفع مى‌شود. حاج مؤمن گفت: آن مرد خداحافظى كرد و رفت.
ما هم چند روزى بعد به تهران رفتيم، در تهران ده روز توقف داشتيم. براى گرفتن جواز حركت كه در آن وقت لازم بود؛ به كلانترى مراجعه كرديم، مرا گرفتند و بردند. جماعت بسيارى آنجا بودند. هر كس را كه مى آوردند لباسش را از تنش بيرون مى آوردند، و كت و شلوار به او مى پوشاندند و كلاه پهلوى سرش مى گذاشتند، ولى وقتى مرا بردند لباس مرا نكندند؛ فقط كت و شلوار و كلاهى به من دادند، و مرا مرخص كردند. وقتى بيرون آمدم كت و شلوار را به فقيرى دادم و كلاه را هم به دور افكندم.
بعد از ده روز توقف (در تهران) حركت كرديم. آقاى سيد هاشم يك ماشين دربست اجاره كردند؛ كه خانواده شان در زحمت نباشند. و وقتى كه از تهران بيرون آمديم، درب دروازه تهران كه ماشين براى رسيدگى به جوازات توقف كرده بود؛ ديدم از خارج ماشين كسى مرا صدا مى زند. وقتى نگاه كردم؛ آن مرد محترم را ديدم. پيرمرد روشن ضميري اشاره كرد. اتومبيل ايستاد، فرمود: به اين آقا بفرماييد: شخصى است مى خواهد با ما به مشهد بيايد؛ اجازه مى دهيد؟ او قبول مى كند. آمدم به آقا سيد هاشم گفتم، و ايشان قبول كردند. و چون اتومبيل دربست به اجاره آقاي سيّد هاشم بود، حق داشتيم كه آن پيرمرد را در اتومبيل سوار كنيم. پس با اجازه مرحوم آقا سيد هاشم؛ سوار شد، آن مرد آمد و پهلوى من در ماشين نشست؛ و فرمود: «در اين چند روزى كه با هم هستيم؛ هر چه مى گويم بايد بشنويد و تخلف نكنيد. اولاً شما ديگر حق نداريد از غذاى اين آقا و ديگرى بخوريد مگر آنچه من آورده ام» و (همواره) مرا از خوردن طعام قهوه خانه ها نهى مى فرمود خودش غذاي شبهه ناك در ضمن راه نمى خورد، و به من هم مى گفت كه: غذاي شبهه ناك نخور. لقمه شبهه ناك براى قلب ضرر دارد، قبول نمودم.
ظهر شد در محلى به نام «شاه آباد» براى نماز و صرف نهار توقف نمودند. آقا سيد هاشم مشغول خوردن غذايى كه (در آن قهوه خانه) تهيه نموده بودند شدند، به من هم تعارف كردند؛ ولى من قبول نكردم، اصرار كردند؛ خجالت كشيدم (قبول كردم). لقمه اول را كه برداشتم؛ ديدم آن شخص محترم از در قهوه خانه وارد شد، مرا صدا زد و گفت: مگر من نگفتم از غذاى كسى نخوريد؟ گفتم: خيلى اصرار نمودند و من خجالت كشيدم و ناچار شدم. فرمود: «حالا برويد اگر مى توانيد بخوريد». وقتى من رفتم ديدم: در ظرفها تمام چرك و خون است؛ حالم تغيير نمود. برگشتم و مختصر غذايى در سفره داشتند؛ با ايشان خورديم، و چه بسيار لذيذ و خوش طعم بود.
همان گونه كه آقاي ميرزا باقر از طرف مولايم دستور آورده بود و خبر داده بود كه: در راه مشهد به بزرگي برخورد مى كنى كه از او بهره هايي خواهي برد؛ اين پيرمرد در ضمن سفر اثناى راه ، اندرزها، مطالب بسيار ارزنده و دستور العملهاي بسيار خوب به من تعليم داد، و حتّى پيشامدهاي زندگي مرا تا آخر عمر به من خبر داد؛ و به من مى فرمود كه: خير تو در چيست؟ و چه كاري بايد انجام دهي؟ و نيز آنچه خير من در آن بود برايم گزارش مى داد، و آنچه خبر داده بود به تمامش رسيدم، سفره اى با او بود؛ با آنكه من نمى ديدم او ناني تهيّه كند، هروقت ميل به طعام مى كرد؛ هميشه از ميان آن سفره نان تازه اى بيرون مى آورد، و به من مى داد، و گاهى كشمش سبز بيرون مى آورد و به من مى داد، و من مى خوردم، و بالأخره در راه، كه در آن زمان با نبودن آسفالت و ماشينهاي غير سريع السّير؛ كه طبعاً چند روزي طول مى كشيد، خوب مرا تربيت كرد، و تذكّرات لازم را براي تزكيه نفس به من گفت، و عجيب اين است كه تا به امروز، همه آنچه را كه از زندگي و آينده من گفته، دقيقاً اتّفاق افتاده است.
تا چند روزى كه با آن مرد بزرگ بوديم، فقط با ايشان هم غذا بودم، و هر شب (كه توقف مي كرديم) وقت مغرب دست مرا مى گرفت و مى برد، مثل اينكه زمين مى چرخد؛ بعد از چند قدم به صحرايى مى رسيديم؛ نورانى و چراغهاى فراوان، خيمه هاى بسيار برپا و صفوف جماعت برقرار. مرا در صف آخر مى نشاند، و خودش مى رفت در صف اول، و بعد از اتمام نماز مى آمد؛ و مانند اول دست مرا مى گرفت؛ بعد از چند قدم به محل خود مى رسيديم.
تا روز آخر كه به مشهد وارد مى شديم؛ رسيديم به قدمگاه حضرت عليّ بن موسى الرّضا (صلوات الله عليه)، در آنجا مرا به كناري كشيد، به من فرمود: «حاج مؤمن! اجل من نزديك است، و من حتّى به مشهد نمى رسم و از دنيا مى روم، امروز روز آخر عمر من است، و من امروز مى ميرم، ولى از تو مى خواهم كه وقتى مُردم، مرا با كفنى كه همراهم هست كفن كني، و پولى مبلغ دوازده تومان دارم كه در جيبم مى باشد، با آن وسيله تدفين مرا در صحن مقدّس حضرت ثامن الحجج (صلوات الله عليه) مهيّا كن، و امر تجهيزم باجناب آقا سيد هاشم است، و به آقاي سيّد هاشم بگو: ايشان تجهيز مرا به عهده بگيرند، و نماز بر جنازه ام بخوانند. و تمام اين ملاقاتها و مقدمات براى امروز بوده كه: شما متكفل دفن من شويد، و آقاى سيد هاشم هم با شما شركت كند، و اين كفن من است، و اين مبلغ هم براى حمل جنازه و غسل، و دفن مرا نزديك پنجره فولاد دفن كنيد، و هيچ كس حق دخالت در اين كار ندارد، و همين مقدار از پول كافى است». من از شنيدن اين مطالب، بسيار به وحشت افتادم و مضطرب شدم. فرمود: آرام باش و تا وقتى كه اجل من نرسيده؛ به كسي چيزي نگو، و به آنچه خدا خواسته راضي باش. من به ايشان گفتم «تكليف من (براى برنامه مسيرم در آينده) چيست؟» فرمود: «سيدى از اهل شيراز كه تحصيلاتش در نجف انجام شده و به شيراز برمى گردد با او مجالست و مصاحبت داشته باش، براى تو بسيار نافع است، و علامتش آن است كه آن سيد؛ مسجد جامع (عتيق) شيراز را كه زير خاك پوشيده است، خاكهاى آن را برمى‌دارد و به كمك مردم؛ مسجد را مى سازد و احيا مى كند. آقاى حاج مؤمن فرموده است كه اين مرد بزرگ در خاتمه فرمودند: «بدان كه شما قبل از آن سيد خواهيد مرد، و آن سيد متكفل غسل و كفن و دفن شما مى شود و آن سيد را شهيد مى كنند.
حاج مؤمن مي گويد: و بعدها كه آقاى دستغيب از نجف آمدند؛ و با نشانه اى كه داده بودند كه مسجد را احيا مى كنند؛ مسجد را ساختند، و من توفيق مجالست و مصاحبت ايشان را يافتم.
مرحوم حاج مؤمن ادامه دادند: وقتى به كوه طُرُق (سابقا راه زوار از آن بود) يك فرسخى مشهد؛ كه جوازات را مى نوشتند؛ و به تپه سلام، يعنى محلّي كه گنبد مطهّر حضرت عليّ بن موسى الرّضا (صلوات الله عليه) ديده مى شود، رسيديم، اتومبيل ايستاد. همراهان و مسافرين پياده شدند، و مشغول سلام كردن به حضرت رضا عليه السلام و زيارت گرديدند. هر يك شوري از شوق ملاقات به سر داشتند. و شاگرد راننده سرگرم مطالبه گنبدنما از زائرين شد، ولى ديدم اين مرد بزرگ پيرمرد روشن ضمير محترم كه نامش غلامحسين بود به گوشه اى رفت و متوجّه گنبد مطهّر حضرت رضا (صلوات الله عليه) شد. پس از سلام و زيارت و گريه زياد، گفت: آقا بيش از اين لياقت نداشتم كه به قبر شريفت نزديك شوم. سپس رفت در محلى؛ رو به قبله و پا به قبله خوابيد، و عبايش را به سرش كشيد، وقتى خواستيم سوار شويم؛ او را صدا زديم (پاسخي نداد)، پس از لحظه اى به بالينش رفتم، عبا را پس زدم؛ ديديم از دنيا رفته است.
من مشغول گريه و ناله شدم. من فرياد مى زدم و گريه مى كردم و داستان را براى آقا سيد هاشم گفتم، ايشان به من اعتراض نمودند: چرا زودتر نگفتى؟ گفتم: اجازه نداشتم، و آقا سيد هاشم نزديك آمدند و عبا را كنار زدند، و صورت نورانى آن مرد را ديدند؛ بى حال شدند، و تا چهار سال بعد كه زنده بودند؛ از گريه در منبر و منزل براى آن مرد بزرگ خوددارى نمى نمودند.
از ناله و گريه ام مسافرين جمع شدند، وقتى مسافرين جمع شدند، من قدري از شرح حالش را و حالاتش را كه ديده بودم براي آنها گفتم. همه منقلب شدند و گريان شدند و گريه زيادي كردند، و جنازه شريفش را با آن ماشين به مشهد آورديم.
خلاصه همان طورى كه فرموده بودند؛ بدون كم و زياد؛ همان مقدار از پول را كه داده بودند مصرف شد، و در صحن مطهّر پشت پنجره فولاد دفن كرديم، خدا او را رحمت كند.

قبور محترمين مدفون در صحن عتيق در وضعيت فعلي احداث دارالحجة،
در نقطه محاذي آن در رواق مزبور مي باشد

ولذا قبر مرحوم غلامحسين طهراني تبريزي؛ بجز نشان در صحن پشت پنجره فولاد؛ همچنين در رواق دارالحجة در طبقه زيرين
و پشت ديوار نزديكترين نقطه به مرقد رضوي علیه السلام هم نشان داشته و قابل زيارت است

- از مواردي كه حضرت امام زمان منه السلام شخصا در وقت فوت و تشييع و تدفين و يا بر قبرشان حاضر مي شوند،
همين موفقين به شرف صحبت و ارتباط و زيارت حضرت صاحب الامر منه السلام مي باشد،
ولذا همه اين موارد قبورشان بنحوي از مشاهد آثار مهدوي منه السلام است،
اما در كتاب و شرح مشاهد آثار مهدوي منه السلام اين موارد را صريحا نام نبرده ايم
مگر مواردي كه واقعه حضور حضرتش علیه السلام ثبت شده باشد، و الا از نظر واقعيت مصداقيت دارد

برخي از نكات توجه نشده در واقعه غلامحسين طهراني تبريزي به روايت حاج مؤمن شيرازي:
اول:
وضعيت لباس مرحوم غلامحسين تبريزي مرتبط با ناحيه مقدسه؛ كه عليرغم شرايط سخت ان دوران براى الزام مردم به لباسهاى كفار (كت وشلوار) و بگير و به بندها و حبس و زجرها؛ معذلك از لباس رايج متشبه به كفار پرهيز داشته و ملتزم به لباس متدينين بوده اند، و گرفتاري چند دقيقه اى و لباس كت و شلوار دادن را ابتلاء تعبير كرده اند، و حاج مؤمن هم كه اهل عبرت و التزام بوده فورا ملتزم شده، نه اينكه مثلا اين قصه ها را نقل كنند اما خودشان همواره لباس (تنگ و باسن نماي) كفار بپوشند
و يا حاضر نشوند لااقل در ايام زيارت و شرفيابي حضور معصوم (ولااقل در محدوده حرم) لباس متدينين را بپوشند.
پوشيدن عباي معمولي (سياه و قهوه اى) حفاظ خوبي است براى جمع بين التزام و نيز در چشم نبودن (براى آنكه محذوري دارد) و الا در عتبات كه از سلطه اينها بيرون است و محيط هم لباسهاى بلند رايج است بي عبا هم راحت مي شود ملتزم شد.

دوم:
اينكه طعام طيب يا متبرك ناحيه عليرغم سادگيش طعم و عطر فوق العاده داشته، اين اوصاف بر مردم عادي مكشوف نيست
و فقط آنكه رخصت يابد بخاطر عنايت باز شدن ادراكات آنرا مي فهمد،
و اين جايزه آن كسي است كه حاضر مي شود غذاي چرب و نرم ظاهري معمولي را رها كند و قناعت به غذاي طيب ولو ساده بنمايد،
يعني اول جلوي شكم و هوس آنرا گرفته؛ تا به اين عنايت رسيده
و الا اگر بدون اين باشد كه همه افراد عادي هم چرب و شيرين معمولي را رها مي كنند؛ و اين غذاي ساده و مطبوع فوق العاده را بر مي گزينند،
و اين ديگر فضيلتي نبود و ترجيح خوشمزتر بر خوشمزه است،
و اما كسي كه شكم محور است؛ وقتي مي گويند فلان محصول الكل يا ژلاتين خوك يا اجزاي حرام يا ميته دارد؛
بروي خودش نمي اورد يا در مقام توجيه برآمده يا عزا مي گيرد كه چطور انرا ترك كند و يا مي گويد ان شاء الله بز است و مي خورد وووو
چنين شخصي به اين توفيقات راه نمي يابد. و اين توفيقات مال كساني است كه به دنبال طيبات و لااقل پرهيز از خبائث باشند.

سوم:
وصيت به دفن پشت پنجره فولاد بخاطر رعايت ادب حتى بعد از وفات است كه شخص مدفون پشت سر حضرت علیه السلام و رو به قبله ظاهر و باطن است.

ايشان در همين مشهد ساكن بود و در شبستان شرق دالان گوهرشاد نماز جماعت مي خواند،

نکات تعلیقی
يكي از نكاتي كه همه همراهان التفات و التزام داشته باشند
عدم تبليغ عملي براى محصولاتي است كه با اصول پاكزيستي يا طيبات سازگار نبوده و يا شرعا جزو مكروهات
وقتي ما ان همه مطالب درباره شكرسفيد يا افزودنيهاى صنعتي رايج در در محصولات غذايي بازار منتشر كرده ايم
و مرتبا رسانه حيات اعلى گزارشهايي به مناسبتهاى مختلف هر هفته منتشر مي كند
طبيعي اهل مسير معرفت و اگاهي بودن خواندن و تامل اينها
كنارگذاشتن از چرخه مصرف است
حالا اگر بخاطر ضعف اعتقاد يا سستي اراده كسي ملتزم نيست يا افتان و خيزان عمل مي كند
اما در منظر ديگران يا به عنوان خيرات يا هديه انها را بكار نبرد كه اين امر تبليغ عملي بر خلاف اموخته هاست
اگر جلوي نفس مان را نمي توانيم بگيريم كه مصرف نكنيم
مي توانيم كه با نخريدن براى هديه و خيرات و هديه نكردن عقيده پاكزيستي را ابطال نكنيم

آنچه ديده مي شود عليرغم همه اگاهيها
افراد گز اصفهان يا هر شيريني صنعتي ديگري را مي خرند و مصرف كنند
اين به سستي و عدم جديت مربوط مي شود
اما اينكه ان را بخرند و ببرند هديه كنند
اين جاي هيچ بهانه و عذري به اسم سستي اراده نيست
و فقط مخالفت و اظهار بي اعتقادي به معارف پاكزيستي است ولو بدون قصد انجام گرفته باشد
بله اگر يكوقتي گز اصفهان يا شيريني هر محل ديگر با مواد كاملا طبيعي و سالم و بدون افزودنيها جايي پيدا شد
انوقت هديه ببريد با توضيح اينكه خالي از غيرطبيعي و ناسالم است = اين خوب است
اما محصول رايج در بازار ولو نوع گرانقيمت و مارك مرغوبش وقتي مخلوط باشد با يكي از اجزاء مشكلدار به عنوان هديه و خيرات نبريد
نمي گويم در جايي ميهمان بوديد معركه بگيريد من نمي خورم
مي توانيد برداريد و بعدا بخوريد يا به ديگري ملتزم نيست انفاق كنيد
يا در وضعيت خاص قرار گرفتيد و ضعفتان گرفت يا فشارتان پايين افتاد مصرف هم بكنيد
مي توانيد بجاي اينها از مغزجات با كيفيت يا محصولات خشكبار طبيعي
كه بحمدالله در بازار متنوعش هست
بجاي شيرينينهاى صنعتي هديه كنيد

و نيز همه تان مي دانيد كه غذاي بازار مكروه است
خصوصا از اجناس سطح عمومي و فاقد كيفيت خاص اگر باشد
مثلا آش خريدن يا حليم و خوراكهاى ديگر بازار خريدن وجهي ندارد
مشكلات كيفيت اينها يكطرف كراهت ان هم يكطرف
خودتان يكوقتي در جايي مضطر شديد خريديد يا ميهمان بوديد و اتفاقا غذايي جز اين نبود بحث ديگري است
نمي گويم معركه بگيريد كه من نمي خورم اما در برنامه هايي كه همه اشنايند و مرتبا تكرار مي شود
ان مورد اتفاقي را تعميم ندهيد و هر هفته تكرار كنيد
خصوصا كه افراد در برنامه اي به اسم بصيرت الهي يا سفر معاهده يا هر برنامه اى كه همراهان هستند
و ما اهل اگاهي و معرفتشان مي دانيم
مناسب نيست كه تهيه و عرضه شود
كار شماها تاييد صحت اين كار محسوب مي شود
ضمن اينكه اهمال توصيه شرع است

گز اصفهان يا اش سبزي شيراز يا شله مشهدي يا اش شولي يزد يك مثال است
و ساير موارد مشابه در همه شهرها از همين قبيل است

- براى برنامه خوراك در سفرهاي جمعي مثل اردوهاي بصيرت
اگر باني تهيه غذاي خانگي طيب ندارد
مي توانيد نوع غذا را معين كنيد و بگوييد همه همين نوع غذا را كه براى همه تهيه آن ساده است بياورند
و انجا همه با هم بخورند
مثل اوردن نان و ارده شيره طبيعي براى صبح يا طبخ كتلت خانگي براى ظهر

صبحانه نان و و ارده شيره باشد = غذاي كم حجم بسيار مقوي و پرانرژي و وزنا هم سبك است
نه گرم كردن دارد و نه وسيله لازم دارد و نه وزني ووو

ناهار هم مثل اين مي شود تدارك ديد
غذاهايي چون حمص و فول و متبل بامجان ووو كه در تالار غذاهاي حكيمانه معرفي شده است
و در بيابان و هم راحت مي شود درست كرد
چاره اش نيم كيلو بادمجان براى هر نفر و مقداري ارده و ليموست
و انجا با هيزم مي شود اتش درست كرد و طبخ نمود و خيلي ساده و سريع اماده مي شود نه وسيله و ابزار لازم دارد نه تخصص نه زحمت دارد

و هكذا مثل اينها از غذهاي ساده ديگر براى شام

[/size_2]
از مراقد محترمين مدفون درصحن عتيق رضوى عليه السلام
*علامه و محدث كبير شيخ حر عامِلی
محمد بن حسن بن على بن محمد بن حسین، معروف به شیخ حر عامِلى در شب جمعه 8 رجب سال 1033 هجرى در خانواده‏اى اهل علم و علاقه‏مند به خاندان رسول خدا صلى الله علیهم اجمعین در روستاى مشغره در منطقه جبل عامل لبنان دیده به جهان گشود.
«شیخ حرعاملِی علامه و استاد و رهبر، محقق دقیق، عالمی جلیل‌القدر و دارای منزلتی والا و فاضل و كامل است و در علوم مختلف تبحر و تخصص دارد.
منطقه جبل عامِل به دست ابوذر غفارى شیعه شد و توسط آن سردار بزرگ اسلام با اهل بیت رسول خدا صلى الله علیهم اجمعین آشنا گشت
نسب محمدبن حسن ‌ معروف به حر عاملی مشغری با 36 واسطه به حربن یزید ریاحی شهید و آزادمرد حادثه كربلا می‌رسد.

اساتید
شیخ حُر عاملى در وطن خود جبل عامل در طول زندگی خود نزد اساتید بزرگى به فراگیرى علوم آل محمد صلى الله علیهم اجمعین پرداخت و از آنان بهره‏هاى فراوانى برد كه اثر مهمى در رشد و نمو او داشت و او را آماده ساخت تا عالمى بزرگ و مجتهدى نام آور گردد.

از جمله:
1. پدرش حسن بن على (درگذشت 1062 هجرى).
2. عمویش شیخ محمد بن على حُر (درگذشت 1081 هجرى)
3. جد مادریش شیخ عبد السلام بن محمد حُر.
4. شیخ زین الدین، صاحب معالم و فرزند شهید ثانى.
5. سید حسن حسینى عاملى.
6. مولى محمد طاهر بن محمد حسین شیرازى نجفى قمى.
7. شیخ على نوه شهید ثانى‏
8. استاد محقق آقا حسین خوانسارى‏
شیخ حُر عاملى داراى تألیفات ارزشمند و گران‏بهایى است. وى عمر شریف خود را وقف خدمت به شریعت مقدس اسلام و مذهب حق اهل بیت عصمت و طهارت نمود و با وجود مشاغل فراوان مانند شیخ الإسلامى و اشتغال به درس و تربیت علما، تألیفات فراوانى نیز از خود به یادگار نهاده كه یكى از آنها كتاب ارزشمند «وسائل الشیعة» است كه از زمان نگارش تا این زمان پیوسته مورد توجه و عنایت فقهاى اهل بیت و مجتهدین شیعه قرار گرفته است.
از جمله دیگر تألیفات ایشان می توان به الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیه، الصحیفة الثانیة من أدعیة علی بن الحسین علیه‏السلام، تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة، هدایة الأمة إلى أحكام الأئمة علیهم‏السلام، من لا یحضره الإمام، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، رسالة فی الرد على الصوفیة، و بسیاری کتاب ارزشمند دیگر اشاره نمود.
وسائل الشیعه
این کتاب مجموعه ‌ای از روایات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام درباره احکام شرعی در تمام ابواب فقه است که طی بیست سال به نگارش درآمده.
... دارای كتب زیادی است؛ از آن جمله كتاب بزرگ وسائل‌الشیعه...»
او صاحب «وسائل» است كه جامع و كامل است و دريايى است كه ساحلی ندارد؛ و با تالیف آن بر مسلمانان منت نهاد.»

شیخ حر عاملی تشرف به زيارت حضرات معصومين و امام زمان عليهم السلام هم داشته است
در همان لبنان قبل از مهاجرت به ایران

آن بزرگوار در کتاب « اثباة الهداة » یکی از خاطرات دوران کودکی خود را در ردیف معجزاتی آورده که به چشم خود دیده است . وی می نویسند :
در کودکی – حدود ده سالگی – به مرض بسیار سختی دچار شدم که بستگانم گرد من جمع شدند و در حال گریه زاری مهیای عزا شدند و یقین داشتند که من همان شب از دنیا خواهم رفت .
در همان حال بین خواب و بیداری ، پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و امامان دوازدهگانه علیهم السلام را دیدم .
به آنها عرض سلام نمودم و با یک یک آنها مصافحه کردم ، بخصوص با امام جعفر صادق علیه السلام گفتگو نمودم که مضمون آن الان در خاطرم نیست ، جز اینکه می دانم در حق من دعا کردند .
چون به امام زمان علیه السلام سلام کردم و با ایشان مصافحه نمودم ، گریستم و عرض کردم : مولای من؛ می ترسم در این مرض بمیرم در صورتی که هنوز بهره خویش را از علم و عمل نگرفته ام .امام زمان علیه السلام فرمود : نترس که در این بیماری نمی میری بلکه خداوند تو را شفا می دهد و عمر درازی خواهی کرد .
سپس کاسه ای که در دست داشت به من داد . من نیز نوشیدم و در همان لحظه خوب شدم و بیماری ام به کلی برطرف شد و نشستم . بستگانم از این حال شگفت زده شدند و من هم تا چند روز قضیه را برای آنها نقل نکردم .

واقعه ديگرى هم در ساحل درياى مديترانه جنوب لبنان

وفات‏
شیخ حر عاملی به نقل از کتاب «الدر المسلوك» نوشته برادر شیخ در روز 21 رمضان سال 1104 هجرى در سن 72 سالگی در مشهد رضوی علیه السلام دیده از جهان فرو بست. برادرش در مسجد زیر گنبد در کنار منبر بر او نماز خواند و بدن مطهرش را در صحن پشت سر مبارک (عتیق-سقاخانه) در كنار مدرسه میرزا جعفر دفن نمود

اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ

{مشهد آثار مهدوى عليه السلام = رواق الله ورديخان متصل به صحن عتيق}

مشهد آثار مهدوی منه السلام در رواق الله ورديخان (گنبد مسى) متصل به صحن عتيق واقع است

از مشاهد آثار مهدوي علیه السلام آنچه در مكان واقعه تشرف مرحوم آقانجفى اصفهاني

در كتاب استجاره به مسجد سهله و اصحاب استجاره به مسجد سهله ص 178 معرفي شد مي باشد
شرح واقعه تشرف در حرم مطهر رضوی علیه السلام برگرفته از کتاب شریف استجاره به مسجد سهله و اصحاب استجاره به مسجد سهله ص 178

.....مرحوم آقای نجفی واقعه تشرف دیگری را (که بعد از عمل استجاره و توسلات در مسجد سهله عنایت شده ) به اجمال و اشاره می نویسد:
شبی با کمال پریشانی احوال، مابین مسجد سهله و کوفه مشغول توجه و تضرع بودم و پریشان احوال متذکر آیات عذاب بودم.
از آن سمت راه را گم کردم و در زمین پس و بلندی می افتادم
(ناگاه) شخصی از بزرگان دین را دیدم دست مرا گرفت و به نزدیک مسجد صعصعه رسانید
و در آن جا به قدر یک ساعت نصایح بالغه فرمود...
مجملا چون خواست غایب شود، ظرفی به من داد که در آن شربتی مثل پالوده بود.
چون آشامیدم، دانستم آن چه را که دانستم.
دیگر آن شخص را ندیدم تا (اینکه) در سفر مشهد مقدس در شب اربعین؛ در " توظیف خانه" او را دیدم،
و آنچه باید بفرماید شنیدم،
و به درگاه الهی شاکر شدم.


نکته: طبق این واقعه؛ این مکان از مشاهد آثار مهدوی منه السلام محسوب می گردد.
اما در میان اماکن حرم شریف رضوی علیه السلام محلی به نام "توظیف خانه" موجود نمی باشد،
ظاهرا نسخه تصحیفی دارد، در وجه صحیح آن سه احتمال مطرح می باشد:
اول: اگر متن اصلی " توظیف خانه" باشد؛ مقصود محل بکار گماردن و مدیریت موظفین(اداره خادمان و کارمندان) حرم رضوی علیه السلام است.
دوم: اگر متن " مضیف خانه" باشد؛ مقصود مهمانسرای رضوی علیه السلام بوده؛ که در آن زمان (دوره ناصری) موقعیتش در ضلع جنوبی بست بالا (غرب مدرسه دو درب) محل امروز صحن بالاسر مبارک (صحن جمهوری اسلامی) می باشد.
سوم: اگر متن اصلی "توحید خانه" باشد؛ مقصود یکی از رواقهای شمالی حرم مطهر رضوی علیه السلام در پشت پای مبارک و متصل به روضه منوره و جلوی پنجره فولاد؛ در صحن عتیق می باشد. توحید خانه ها از بناهای دوره صفوی؛ و برای اجتماع جهت برگزاری حلقه های "ذکر گفتن" ساخته شده است.
چهارم: اگر همچنانكه ترجيح دارد مقصود ضيافت خانه رضوي باشد
ضيافتخانه رضوي علیه السلام در زمان واقعه در محل رواق گنبد الله ورديخان بوده است
فلذا موضع تشرف اقانجفي اصفهاني در گنبد الله وردى خان بوده است:

بناى مشهور به گنبد الله وردى خان را سردار مشهور شاه عباس صفوى
در شمال شرق گنبد حاتم خانى و شرق توحيد خانه احداث كرده
و از رواقهاى بسيار هنرى و ارزشمند حرم حضرت رضا عليه السلام است.
ساختمان بنا در سال درگذشت الله وردى خان 1022 ق به پايان رسيده
و خان برحسيب وصيتش در آن مدفون شده است.
اين رواق بنايى هشت گوش با هشت صفّه است. كمترين فاصله اضلاع رو به رو 57/8 و بيشترين آنها 30/12 است.
ارتفاع گنبد از كف 9/16 متر مىباشد. ديوارهاى گنبد الله وردى خان با كاشيهاى نفيس رنگارنگى پوشيده شده است. اين رواق در سالهاى 1340 تا 1347 خورشيدى مرمّت و رويه بيرونى گنبد آن با مس پوشانده شده است؛
از گنبد الله وردى خان در دوره صفوى و نادرى عموماً به عنوان ضيافت خانه و محل صرف شربت استفاده مىشده است به جاى دارالضيافه.

ارتباط الله ورديخان (سبهسالار ارتش شاه عباس) با حرم رضوى عليه السلام
در زمان شاه عباس صفوی ، وی در رابطه با موضوعی نذر می کند كه با پای پیاده از اصفهان تا مشهد را طی می کند
وقتی نذرش را اذا كرده و به مشهد می رسد از سمت بست شیخ طبرسی کنونی که در حال ورود به حرم بود ؛
با شخصی نابینا که در آنجا گدایی می کرد، روبه رو شد
و به او گفت : چه مدت است که در این جا گدایی می کنی ؟
آن مرد پاسخ داد که از وقتی به دنیا آمدم کارم همین است .
شاه عباس به او گفت در سفر بعدی اگر تو را در اینجا ببینم که در حال گدایی هستی دستور می دهم که گردنت را بزنند.
بعد از این ماجرا آن مرد نابینا دست دعا برای شفای خود برمی دارد و از امام رضا (عليه السلام) کمک می خواهد
و در نهایت چشمانش بینا می شود و شفا می یابد.
شاه عباس صفوی که دوباره برای زیارت به مشهد می آید می بیند که آن گدای نابینا، شفا گرفته است
در برگشت به اصفهان او را با خود می برد و به مرور آن شخص یکی از سرداران سپاه تا فرمانده كل قواى شاه عباس می شود .
نام او (الله وردی خان) بود .
وى رواق الله ورديخان ر ا ساخت
الله وردی خان وصیت کرده بود که او را در همين رواق حرم امام رضا (عليه السلام) به خاک بسپارند
و اکنون در پشت كنار پنجره فولاد و در زیر یک گنبد مسی پیکر وی مدفون است.

عمل اينجا = بيان واقعه + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الأمر والعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
و قطع الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم و وفقنا الله للإتصال بحضرته و صُحبته مع رضايته، ونُصرته وخدمته


از مراقد محترمين مدفون درصحن عتيق رضوى عليه السلام
*مرقد مرحوم دوایی از کارگزاران ناحيه مقدسه
مدفون در صحن پشت سر مبارک حضرت اباالحسن الرضا علیه السلام (عتیق /سقاخانه)
در ابتداى صحن و ورودى كنارى و جنوبى زيرنقاره خانه


مرحوم دوائي از تجار نبودند اما سفرهاى دور با كشتيهاى تجارتى خارجى داشته اند
و ايشان طبابت مي كردند
و داروخانه داروهاى رايج داشتند
اما به هر دو روش قديم و جديد طبابت مى كردند (طب جامع)

اشاره به برخي احوالات ايشان در دروس معرفت الهي سطح ششم شده است
نكته هاى ناگفته واقعه مرحوم دوائي:

وقتي كشتي به غرق شدن افتاد كه ظاهرا اسبابي و علتي ظاهري در كار نبود
يعني بدون اينكه هوا طوفاني باشد دريا به تلاطم افتاد و كشتي شروع به غرق شدن كرد
و مرحوم دوائي از طريق توسل علت را بدست آورده كه به دخترى تعرض شده و او شكايت يه خداوند برده
دكتر سراغ ان دختر رفت و او را ذر كوشه انبار زيرين كشتي بيدا كرد
و با ضمانت براى جبران اسيبها و تامين زندگي او
وي را راضي كرد تا كشتي در حال غرق نجات يافت
مطلب مفيد واقعه: ارتباط آن مرحوم با ناحيه مقدسه
و اينكه ظلم به يك مظلوم مي تواند كشتي را غرق كند
كما اينكه جبران ظلم و رضايتش مي تواند افراد را از مهلكه قطعي نجات ده

دو واقعه دیگر از مرحوم دوائى:
1- در زمان آیت الله بروجردی مطرح شده بود که
ما احادیثی داریم که : علماء أمتي أفضل من انبیاء بنی اسرائیل.
اگر مقصود از علماء را ائمه علیهم السلام بگیریم که مصداق تام ان هستند که همین هم هست درست است
ولی اگر بخواهیم بگوییم افرادی غيرمعصومين مثل سلمان را شامل می شود بحث چگونه می شود؟!
فکر ایشان (مرجع بروجردي) را این موضوع مشغول کرده بود،
بعد اقای دوایی که در صحن کهنه مشهد دفن هستند به قم رفته بود
و بر ایشان وارد شده بود و همراه ایشان شده بود و گفته بود
شما در این زمینه... فکرتان مشغول شده است......
ایت الله بروجردی با تعجب می گویند: چطور؟
اقای دوایی می گوید به درشکه چی بگویید که به قبرستان برویم......
و خلاصه در آنجا مرده ای را برای ایشان زنده کرده بود
و گفته بود عیسی علیه السلام می گفته: إحياء الموتى باذن الله و من می گویم: بإذني!!
و این بأذني یعنی صاحب آن یک مرتبه در فنا جلوترند
چونكه مذهب حضرت ختمی مرتبت مذهب اکمل است. و اينها تابع حضرت اكمل هستند
خصوصیت اولیاء کُمّل این است که : لا یسبقونه بالقول و هم بامره یفعلون.
سبقت در قول نمی گیرند و تا به آنها دستور نرسیده است کاری نمی کنند
حتی کرامات تا دستور حق نرسیده تصرف نمی کنند
و این غیر از رويه افراد ضعیف است که مثلا تا حرزی يا دعايي داشته باشند بخواهند زود استفاده کنند.
افراد کمل به غیر از اذن حقتعالی کاری نمی کنند
حتی در اجابت دعوات و شفاعت کردن،
چون آنها فانی در اراده حقتعالی هستند
و اگر باذنی هم بگویند این غلط نیست
و تجری (برحق) نیست
زیرا او فانی در اراده حق است
و در مقام ادعا در مقابل خدا نیست.

2 - در قضیه دیگری به او گفته بودند که
از مشهد بیرون بزند ان هم از راه کوه و ميانبر نه از جاده
و این کار را کرده بود
و گفت رسیدم به روستایی که در ان باغی بود و چراغی در ان روشن بود
و رفتیم دیدیم پیرمردی ناله می کند و دیدیم همه جا روشن و معطر است
و فهمیدم که ممکن است حضرت صاحب الامر منه السلام تشریف داشته باشند.
وقتی من را دید گفت دکتر آمد.
گفتم از کجا می دانید من دکتر هستم؟
گفت قبل از اینکه بیایی حضرت مولا صاحب الامر منه السلام اینجا تشریف داشتند و گفتند ما برایت دکتر می فرستیم.
بنده هم او را معالجه کردم و برگشتم. ظاهر اقای دوایی هم به گونه ای بود که ادم های مذهبی ممکن است او را ادم حسابی ندانند.
جون ظاهر مرحوم دوائي تيب مذهبيها را نداشته بخاطر ماموريت بنهانى كه داشته
و اين شرايط بعضا با اجازه ممكن است بيش بيايد
و از نظر افراد ظاهربين غالبا مستور مي مانده است

اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ

بس از اتمام زيارت صحن عتيق
از درب زير نقاره خانه بيرون رفته به بست شيخ حر عاملى وارد مى شويم
تا به صحن پائين پاى مبارك (صجن نو) برسيم
در همين بست شيخ حرعاملى يك مشهدآثار مهدوى منه السلام وجوددارد
در سمت چپ و بعد از ميهمانخانه حضرتى
مدرسه علميه خيرات خان است


{مشهدآثارمهدوى عليه السلام=مدرسه علميه خيرات خان، بست شيخ حرعاملى بين صحن عتيق و صحن نو}

مشهد آثار مهدوی منه السلام در مدرسه علميه خيرات خان، بست شيخ حرعاملى بين صحن عتيق و صحن نو واقع است

تاريخجه و موقعیت مکان آن
مدرسه علميه خیرات خان در سال1057ق. همزمان با حکومت شاه عباس دوم توسط یکی از اشراف و بزرگان آن روزگار به نام خیرات خان احداث شده است. این مدرسه اکنون جزو مجموعه زيارتى حرم امام رضا علیه السلام و بين دو صحن عتيق و صحن نو در بست شيخ حرعاملى در مجاورت مهمانسرای حضرت قرار دارد و پس از بازسازی، به عنوان بخشی از دانشگاه علوم اسلامی رضوی قرار گرفت، اخيرا (1446 ق) با تدبير متصديان و توليت آستان قدس به تابلو {حسينيه كودک} مزين شده است!!!.

واقعه تشرف
این قضیه توسط دانشمند محترم جناب آقای سید محمد باقر موسوی نقل شده است:
در سال ۱۳۳۷ یا ۱۳۳۸ شمسی بود که در مشهد مقدس کنار قبر حضرت رضا علیه‌السّلام با شخصی برخورد نمودم که در زی‌‌ اهل علم بود و حدود پنجاه سال از عمرش گذشته بود.
با یکدیگر مشغول صحبت شدیم. او را آدم بسیار متواضع، ساده، دور از دروغ و ریا یافتم و یک چشمش معیوب بود که از علتش پرسیدم و او داستان زیر را برایم تعریف کرد:
فرمود:
من رفیقی داشتم در مدرسه خیرات خان که حجره داشت.
شب جمعه‌ای بود که این دوست من به آبادی خودش مسافرت کرد،
قبل از رفتن به من گفت: شب بیا و در حجرهٔ من بخواب که حجره تنها نباشد. (آن زمانها مدرسه آنقدرها معموره نبود) قبول کردم.
اوایل شب به حرم حضرت رضا علیه‌السّلام مشرف شدم، مشغول زیارت و قرائت قرآن و خواندن دعا شدم.
خیلی طول کشید تا از حرم بیرون آمدم،
وقتی بیرون آمدم یادم آمد که قول داده‌ام امشب بروم در حجرهٔ این دوستم بخوابم ولی فراموش کرده بودم و الآن هم از شب خیلی گذشته و حتماً درب مدرسه بسته است.
مأیوسانه به طرف مدرسه رفتم،
اما وقتی به درب مدرسه رسیدم و دست گذاشتم دیدم درب باز شد!!.
خوشحال شدم و تعجب کردم که سابقه ندارد در این موقع شب، درب مدرسه باز باشد.
وارد شدم و با خود گفتم: حتماً خادم مدرسه فراموش کرده که درب را ببندد. خوشحال شدم
و تعجب کردم که سابقه ندارد در این موقع شب، درب مدرسه باز باشد. وارد شدم و با خود گفتم:
حتماً خادم مدرسه فراموش کرده که درب را ببندد.
در نزدیکی حوض کوچک مدرسه، دیدم دو نفر ایستاده‌اند، یکی پیرمرد و دیگری جوان.
گفتم: اینها کیستند؟ و به تماشای آنها ایستادم.
متوجه شدم که از محاسن آن جوان، نوری ساطع و لامع است و فضای مدرسه را که تاریک بود روشن کرده، بیشتر تعجب کردم،
ناگاه صدای آقای جوان بلند شد و نام مرا برد و فرمود: فلانی (به اسم) چطوری؟
عرض کردم: خوبم (حالت عجیبی به من دست داده بود).
فرمود: حاجتی داری؟ بگو!
چند نوبت تکرار کردند و با تبسم با من صحبت می‌کرد،
من متحیر و سرگردان و چنان خود را گم کرده بودم که یاد هیچ یک از حاجت‌هایم نیفتادم.
عرض کردم: کاری ندارم، ممنونم!
قادر به حرکت نبودم، من میخ‌کوب به جای خود مانده بودم که هر دو به طرف درب مدرسه حرکت کردند.
از راهی که در دالان مدرسه بود و دو سکو در آنجا قرار داشت و مقداری راه ضیق بود،
اما برای آنها وسیع شد و به راحتی بیرون شدند.
موقعی که می‌خواستند از کنار من بیرون بروند، پیرمرد به من گفت: این آقا را شناختی؟
گفتم: نه خدمت ایشان نرسیده‌ام.
گفت: این آقا امام زمان عليه السلام است، حاجت داری بگو!
باز هم عقلم کار نکرد و نتوانستم از وجود شریفش حاجتی بخواهم.
وقتی از مدرسه بیرون شدند، عقلم به جا آمد
و دویدم به طرف درب مدرسه چون به درب مدرسه رسیدم، دیدم درب بسته است و پشت درب هم افتاده،
درب را باز کردم و بیرون را نگاه کردم، دیدم احدی پیدا نیست.
آنقدر ناراحت شدم، به مدرسه برگشتم و از فرط ناراحتی به سر و صورتم می‌زدم که
آقا را دیدم و نشناختم و تا صبح قرار نداشتم
و بعد متوجه شدم در اثر ضرباتی که بر سر و چشمم وارد می‌آورده‌ام، این چشمم معیوب شده است.
و من (سید محمد باقر موسوی) [بعد] از این ، در طول سال‌های متمادی او (صاحب واقعه تشرف = اهل علم 55 ساله = واحد العين) را می‌دیدم و با او مأنوس بودم

توضيحات:
1- مدرسه خيرات خان دربش كه مسير عموم است و قابل زيارت
2- و حتى داخلش هم مي شود رفت؛ چه در ايام عزادارى كه در اختيار بانوان است
وچه از طريق آشنا شدن يا يكي از دانشجويان
و يا ملاقات متصدي مدرسه چه به عنوان سؤال از كاري در دانشگاه
و حتى اگر مطمئن بوديد كه فضاى فكرى متصدى مناسب است؛ واقعه تشرف مطرح شود
و پيشنهاد اينكه مسير تابلويي نصب شود، هم ايجاد فضاى معنوي براى دانشجويان مي كند، هم احياء اثر حضرت است ووو
البته چنين فضاي مناسبى براى بيان واقعه تشرف دير احراز مى شود بلكه با فضاى غالب محيطهاى حكومتى
نه تنها عدم استقبال از پيشنهاد غالب است، بلكه چه بسا برعكس موجب حساسيت و منع مراجعه معمولى افراد هم بشود
3- و با توجه به اينكه ايام محرم هم برنامه هاى عمومى در مدرسه خيرات خان برقرار است
فلذا رفتن داخلش براى بانوان بايد در اوقاتي ميسرباشد

4-تصاويرى از داخل مدرسه خيرات خان و درب داخلى و حوض مذكور در واقعه كه توسعه يافته
سردرب ورودى مدرسه:
https://blog.nasimrezvan.com/wp-content ... 2-jpg.webp

درب بيرونى مدرسه:
https://archilearn.net/wp-content/uploa ... %D9%86.jpg
https://www.eneshat.com/images/2015/10/ ... khan-2.jpg

منظره داخلى مدرسه شامل درب داخلى و صحن حوض و مسير حوض
https://www.razavi.ir/sites/default/fil ... r4vyrn.jpg

درب داخلى وحوض و صحن مدرسه
https://www.razavi.ir/sites/default/fil ... k=oWRhndX9
https://archilearn.net/wp-content/uploa ... /10/01.jpg

مسير مهدوى از حوض تا درب داخلى مدرسه
https://archilearn.net/wp-content/uploa ... %D8%AF.jpg

صحن مدرسه:
https://archilearn.net/wp-content/uploa ... %D8%AF.jpg

بهترين تصوير از مشاهد آثار مهدوى داخل مدرسه
https://archilearn.net/wp-content/uploa ... %D8%A7.jpg

ان شاء الله زائران تصاوير بهترى تهيه كنند

5- و از حوض تا دالان و درب داخلى و خارجى مدرسه و جلوى درب مدرسه = همه از مشاهد آثارمهدوى منه السلام
و لااقل قسمت بيرون درب مدرسه براى همه زائران (اعم از زن و مرد) در هر وقت از شبانه روز ؛ قابل زيارت است

سلام الله على مولانا صاحب الأمر والعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
و قطع الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم و وفقنا الله للإتصال بحضرته و صُحبته مع رضايته، ونُصرته وخدمته



پس از اتمام زيارت مشهدآثار مهدوى منه السلام در مدرسه علميه خيرات خان به صحن پائين پاى مبارك (صحن نو) وارد مى شويم
آخرين ويرايش توسط Najm00158 on سه شنبه آگوست 09, 2022 4:55 pm, ويرايش شده در 4.
Najm00158
 
پست ها : 169
تاريخ عضويت: سه شنبه نوامبر 13, 2018 11:26 am

زيارت صحن و رواقهاى پایین پای مبارک رضوى عليه السلام

پستتوسط Najm00158 » يکشنبه جولاي 31, 2022 3:25 pm

از امتيازات اين صحن پایین پای مبارک (صحن نو) اينكه ورود از آن براى زيارت؛ استحباب خاصى دارد


آداب و اعمال تشرف به حریم وجه اللهی:

براى ورود به صحن پایین پای مبارک (صحن نو) بيرون درب ايستاده و اذن دخول دوم را درخواست مى كنيم

براي طلب رخصت و اجازه ورود بگويد:
* اَللَّهُمَّ إِنَّ هَذِهِ بُقْعَةٌ طَهَّرْتَهَا * وَ عَقْوَةٌ شَرَّفْتَهَا * وَ مَعَالِمُ زَكَّيْتَهَا * حَيْثُ أَظْهَرْتَ فِيهَا أَدِلَّةَ التَّوْحِيدِ وَ أَشْبَاحَ الْعَرْشِ الْمَجِيدِ * الَّذِينَ اصْطَفَيْتَهُمْ مُلُوكًا لِحِفْظِ النِّظَامِ * وَ اخْتَرْتَهُمْ رُؤَسَاءَ لِجَمِيعِ اْلأَنَامِ * وَ بَعَثْتَهُمْ لِقِيَامِ الْقِسْطِ في ابْتِدَاءِ الْوُجُودِ إِلىَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ * ثُمَّ مَنَنْتَ عَلَيْهِمْ بِاسْتِنَابَةِ أَنبِيَائِكَ * لِحِفْظِ شَرَايِعِكَ وَ أَحْكَامِكَ * فَأَكْمَلْتَ بِاسْتِخْلَافِهِمْ رِسَالَةَ الْمُنْذِرِينَ * كَمَا أَوْجَبْتَ رِيَاسَتَهُمْ في فِطَرِ الْمُكَلَّفِينَ * فَسُبْحَانَكَ مِنْ إِلَهٍ مَا أَرْأَفَكَ * وَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ مِنْ مَلِكٍ مَا أَعْدَلَكَ * حَيْثُ طَابَقَ صُنْعُكَ مَا فَطَرْتَ عَلَيْهِ الْعُقُولَ * وَ وَافَقَ حُكْمُكَ مَا قَرَّرْتَهُ في الْمَعْقُولِ وَ الْمَنْقُولِ * فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَى تَقْدِيرِكَ الْحَسَنِ الْجَمِيلِ * وَ لَكَ الشُّكْرُ عَلَى قَضَائِكَ الْمُعَلَّلِ بِأَكْمَلِ التَّعْلِيلِ * فَسُبْحَانَ مَنْ لَا يُسْئَلُ عَنْ فِعْلِهِ * وَ لَا يُنَازَعُ في أَمْرِهِ * وَ سُبْحَانَ مَنْ كَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ قَبْلَ ابْتِدَاءِ خَلْقِهِ * وَ الْحَمْدُ للهِ الَّذِي مَنَّ عَلَيْنَا بِحُكَّامٍ يَقُومُونَ مَقَامَهُ لَوْ كَانَ حَاضِرًا في الْمَكَانِ * وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ الَّذِي شَرَّفَنَا بِأَوْصِيَاءَ يَحْفَظُونَ الشَّرَايِعَ في كُلِّ اْلأَزْمَانِ * وَ اللهُ أَكْبَرُ الَّذِي أَظْهَرَهُمْ لَنَا بِمُعْجِزَاتٍ يَعْجُزُ عَنْهَا الثَّقَلَانِ * لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ * اَلَّذِي أَجْرَانَا عَلَى عَوَائِدِهِ الْجَمِيلَةِ في الأُمَمِ السَّالِفِينَ * اَللَّهُمَّ فَلَكَ الْحَمْدُ وَ الثَّنَاءُ الْعَلِيُّ * كَمَا وَجَبَ لِوَجْهِكَ الْبَقَاءُ السَّرْمَدِيُّ * وَ كَمَا جَعَلْتَ نَبِيَّنَا خَيْرَ النَّبِيِّينَ وَ مُلُوكَنَا أَفْضَلَ الْمَخْلُوقِينَ * وَ اخْتَرْتَهُمْ عَلَى عِلْمٍ عَلَى الْعَالَمِينَ * وَفِّقْنَا لِلسَّعْيِ إِلىَ أَبْوَابِهِمُ الْعَامِرَةِ إِلىَ يَوْمِ الدِّينِ * وَ اجْعَلْ أَرْوَاحَنَا تَحِنُّ إِلىَ مَوْطِئِ أَقْدَامِهِمْ * وَ نُفُوسَنَا تَهْوِي النَّظَرَ إِلىَ مَجَالِسِهِمْ وَ عَرَصَاتِهِمْ * حَتَّى كَأَنَّنَا نُخَاطِبُهُمْ في حُضُورِ أَشْخَاصِهِمْ * فَصَلَّى اللهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سَادَة ٍغَائِبِينَ * وَ مِنْ سُلَالَةٍ طَاهِرِينَ * وَ مِنْ أَئِمَّةٍ مَعْصُومِينَ * اَللَّهُمَّ فَأْذَنْ لَنَا بِدُخُولِ هَذِهِ الْعَرَصَاتِ * الَّتيِ اسْتَعْبَدَتَ بِزِيَارَتِهَا أَهْلَ الأَرَضِينَ وَ السَّمَاوَاتِ * وَ أَرْسِلْ دُمُوعَنَا بِخُشُوعِ الْمَهَابَةِ * وَ ذَلِّلْ جَوَارِحَنَا بِذُلِّ الْعُبُودِيَّةِ وَ فَرْضِ الطَّاعَةِ * حَتَّى نُقِرَّ بِمَا يَجِبُ لَهُمْ مِنْ اْلأَوْصَافِ * وَ نَعْتَرِفَ بِأَنَّهُمْ شُفَعَاءُ الْخَلَائِقِ إِذَا نُصِبَتِ الْمَوَازِينُ في يَوْمِ اْلأَعْرَافِ * وَ الْحَمْدُ للهِ وَ سَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى * مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ *


و به صحن وارد مى شويم

هر گاه چشم زائر به [b]قبه منوره يا ضريح انور افتاد در هر جا
(بيرون شهر - داخل شهر - بيرون صحن - درب صحن - داخل صحن- داخل رواق)
بگويد[/b]


السلام علیک یا أبا الحسن یا علی بن موسی الرضا ورحمة الله و برکاته

Image

بعد از ورود و در صحنها و در رواق و در فواصل تا رسیدن به روضه منوره این اذکار گفته شود:

بسم الله و بالله، وفي سبيل الله، و على ملة رسول الله،
الله اكبر الله اكبر، الله اكبر كبيرا، و الحمدلله كثيرا، و سبحان الله بكرة واصيلا،
الحمدلله على هدايته لدينه، والتوفيق لمادعا اليه من سبيله


مشاهد آثار مهدوی (علیه السلام) در صحن و رواق پایین پای مبارک
*از مشاهد آثار مهدوی منه السلام که در صحن و ايوان طلا و رواق پايين پاي مبارک حضرت عليه السلام است
1- صحن پايين پاي مبارک مسير تا كفشدارى
2- کفشداري سمت راست ايوان طلا
3- ايوان طلا (در صحن پائين پاى مبارك)
4- درب طلا از ايوان به رواق دارالسعادة پائين پاى مبارك
5- از ورودى رواق پائين پاى مبارك (دارالسعادة) تمام مسير تا برسد به رواق حاتم خانى و تمام مسير تا برسد نهايتا به ضريح منور
همه جايش از مشاهد آثار مهدوي عليه السلام مي شود.
اين صحن و كفشدارى و ايوان طلا و درب و رواق تا ضريح = جا به جاي آن موضع اقدام شريف حضرت مهدي عليه السلام است.

توضيح واقعه مشهد آثار مهدوی منه السلام بودن اين پنج مكان
در زمانهايى حدود شصت هفتاد سال قبل
مشاهده شده حضرت براى زيارت مرتبا از اينجا مى روند داخل ايوان و حرم
و آن زمان از درب ايوان طلا تا ضريح اين مسير منور براى مردان هم باز بود
و الان كه براى مردان مانع هست احتمالا حضرت هم از اين مسير نروند
اما بطوري كلى بسته بودن فعليش و ممنوعيت براي مردان؛ براي مردم عادي است
براي امام علیه السلام اين امر مانع نيست
و مانعي سر راهشان نيست و هميشه مفتوح است اگر بخواهند از پايين پا بروند
زائران بانوان زماني که از پايين پای مبارک حضرت علیه السلام مشرف مي شوند
براي آنها بسيار عالي است که هم طبق آداب زیارت از پايين پای مبارک مشرف مي شود
و هم از مسيرى که امام زمان عجل الله تعالي فرجه وارد شده اند وارد مى شود

{مشهد آثار مهدوى عليه السلام = صحن پايين پاي مبارک مسير درب صحن تا كفشدارى}

اعمال دراينجا = بيان واقعه + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى: خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الامروالعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته


{مشهد آثار مهدوى عليه السلام = صحن پايين پاي مبارک، كفشداري سمت راست ايوان طلا}

اعمال دراينجا = بيان واقعه + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى: خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الامروالعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته



از مراقد محترمين مدفون به كفشدارى6=4 امروز
* مرقد مرحوم آيت الله حاج شيخ حسن مولوى قندهارى

شمه اى از احوال
آيت الله حاج شيخ حسن مولوى قندهارى. (1319 ـ 1419هـ. ق.) از شاكردان آيات:
1. میرزا محمد حسین نائینى2. حاج آقاضیاء عراقى3. میرزا على آقا قاضى4. شیخ محمدحسین کاشف الغطا5. سید ابوالحسن اصفهانى6. سید ابراهیم اصطهباناتى7. سید عبدالهادى شیرازى8. سید محمود شاهرودى9. سید عبداللّه شیرازى10. سید حسین حمامى و...
صاحب مكاشفات و تشرفات تاليفات متعدد داشته از جمله در مزارات قندهار و عراق و اردن و نيز در علوم غريبه و مجموعه هاى منظوم وووو
ین مرد نورانى در ۲۱ مرداد ۱۳۷۷ رحلت کرد. مزار ایشان در ورودی کفش داری شش، واقع در صحن آزادی (ورودی قسمت زنانه امروز) به حرم مطهر امام رضا صلوات الله علیه قرار دارد.
سبب دفن مرحوم ايت الله قندهاري در كفشداري بخاطر همين مشهد مهدوي بودن كفشداري است

اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ


{مشهد آثار مهدوى عليه السلام = صحن پايين پاي مبارک = ايوان طلا}

اعمال دراينجا = بيان واقعه + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى: خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الامروالعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته


از مراقد محترمين مدفون به ايوان طلا (صحن پائين پاى مبارك)
* مرقد علامه حاج سيد حسن دُرافشان رحمة الله علیه
بسرعموى آيت الله مرجع سيدعلى سيستاني، قاري و مُقرئ قرآن كريم با اسانيد اجازه قرائت، استاد قرائت و تجويد و تفسير، متبحر در علوم غريبه، نائل به تشرف و ديدار حضرت؛ در مدينة الحاج جده، مدفون به ايوان طلا
اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ


{مشهد آثار مهدوى عليه السلام = ورودى درب ايوان طلا به رواق پائين باى مبارك = دارالسعادة}

اعمال دراينجا = بيان واقعه + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى: خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الامروالعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته


{مشهد آثار مهدوى عليه السلام = از ورودى رواق پائين پاى مبارك (دارالسعادة) تمام مسير تا برسد به رواق حاتم خانى و تمام مسير تا برسد نهايتا به ضريح منور }

اعمال دراينجا = بيان واقعه + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى: خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الامروالعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته


از مراقد محترمين مدفون به رواق دار السعاده كه از صحن پایین پای مبارک رضوى عليه السلام و ايوان طلا راه دارد
*مرقد مرحوم شیخ حسن کاظمینی مدفون در رواق پایین پای مبارک دار السعاده :
واقعه شيخ حسن كاظميني مشرف به زيارت مهدوى منه السلام و داراى ارتباط با ناحيه مقدسه منه السلام و مدفون به دار السعاده رضوي علیه السلام (از ايوان طلا صحن پايين پاي مبارك = ازادي، وارد شويم رواق اول دارالسعاده است و در دسترس بانوان) = نشر در يادمولا = واقعه و نكات واقعه مورد مذاكره واقع شود
مرسولات ياد مولا منه السّلام89
شرح ديدن جناب آقا شيخ حسن كاظميني (كه جد مادري نواده پسری سيد بحر العلوم است) آن حضرت را
و نشناختنش و مقرون بودن اين ديدنش به اعجازي از آن حضرت
یا این آدرس:
.........

اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ

از مراقد محترمين مدفون به رواق حاتم خانى (پائين پاى مبارك) متصل به روضه منوره (پشب درب ورودى سمت چپ روضه منوه)
در پائين پاي مبارك كه از طريق دار السعادة به صحن پایین پای مبارک رضوى عليه السلام راه دارد

* مرقد علامه حاج شيخ علی اکبر نهاوندی رحمة الله علیه
ایشان از اصحاب استجاره هستند
مرحوم علامه علی اکبر نهاوندی صاحب كتب عديده و از آنها عبقري الحسان
كه مدفون در انتهاي رواق پائين پاي مبارك متصل به درب ايوان طلاست
آیت الله حاج شیخ علی اكبر نهاوندی در سال ۱۲۷۸ هـ . ق. در شهرستان نهاوند دیده به جهان گشود.
او كودكی را در دامن خانواده‌ای مذهبی پشت سر گذاشت
و در نوجوانی وارد حوزه علمیه نهاوند شد.
وی دروس مقدماتی را نزد شیخ جعفر بروجردی و حاج ملا محمد سره‌بندی آموخت،
سپس به بروجرد هجرت نمود و دروس سطح را نزد شیخ آقا حسین شیخ الاسلام، آقا ابراهیم بن مولی حسن تویسركانی، سید ابوطالب و دیگران فرا گرفت.
وی مدتی نیز برای كسب‌ دانش در اصفهان به سر برد،
سپس به حوزه علمیه تهران رفت و در مجلس درس حاج میرزا حسن آشتیانی، میرزا عبدالرحیم نهاوندی و میرزا محمد اندرمانی حضور یافت.
او در حوزه علمیه تهران، فلسفه و علوم معقول را نزد میرزا محمدرضا قمشه‌ای، میرزا ابوالحسن جلوه و حیدرخان نهاوندی آموخت.
سپس به عتبات عالیات هجرت نمود و در سامرا، در درس میرزا محمدحسن شیرازی شركت كرد.
او در سال 1308 هـ.ق به حوزه علمیه نجف عزیمت كرد و در درس سید محمدكاظم طباطبایی یزدی، آخوند خراسانی، شیخ محمد طه نجف، میرزا حبیب الله رشتی، شیخ الشریعه اصفهانی، شیخ محمدحسن مامقانی، مولی لطف الله مازندرانی و حاجی نوری (صاحب مستدرك) شركت كرد.
آیت الله نهاوندی برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه مشهد مقدس راه یافت و در درس شیخ عبدالرحیم بروجردی، آقا میرزا سید علی حائری یزدی و حاج شیخ محمدتقی بجنوردی مشهدی شركت كرد.
آیت الله مرجع مرعشی نجفی در مورد آیت الله نهاوندی چنین فرموده است: او مهارت ویژه‌ای در علم حدیث و مقدمات آن مانند علم رجال و علم درایه داشت. وی فقیهی اصولی و متكلمی مفسر بود. ایشان هم درس پدرم، علامه آیت الله سید شمس الدین محمود حسینی مرعشی نجفی (متوفی: 1338 هـ.ق) بود، و در درس بسیاری از بزرگان شركت می‌كرد
شیخ علی اكبر نهاوندی در اواخر ماه ذی القعده سال 1317 هـ.ق، به سبب مریضی، به ایران بازگشت
و یك ماه و نیم در تبریز ماند،
سپس به نهاوند رفت و تا نیمه ماه ذی الحجه سال 1322 هـ.ق، در آن جا ماند؛
سپس در ابتدای محرم سال 1323 هـ.ق، به تهران رفت و 6 سال در تهران اقامت كرد.
او در سال 1328 هـ.ق، به مشهد رفت. وی در مسجد گوهرشاد نماز می‌خواند و هر شب، ‌بعد از نماز منبر می‌رفت. سخنان ایشان تأثیر بسزایی بر مردم می‌گذاشت. او بیشتر عمرش را به نگارش كتاب سپری نمود

سخت كوشی در راه تحصیل علم
آیت الله نهاوندی می‌نویسد: خواجه عبدالله انصاری در «نفحات الانس» می‌گوید: «من سیصد هزار حدیث یاد دارم با هزار هزار اسناد. آن چه من در طلب حدیث حضرت مصطفی صلی الله علیه و آله كشیم هرگز از احدی نكشیده،
یك منزل از نیشابور تا دیزباد باران می‌آمد و من برای آن كه جزوه‌های حدیث خیس نشود در حال ركوع راه می‌رفتم و آن ها را در زیر شكم نهاده بودم.
شب در نور چراغ، حدیث می‌نوشتم
و فراغت نان خوردن را نداشتم، مادرم نان پاره و لقمه می‌كرد و در دهان من می‌نهاد.
مرحوم نهاوندى كفته: نظیر حالت خواجه از برای خود حقیر نیز اتفاق افتاد.
در سال 1318 هـ.ق كه از نجف اشرف بیرون آمده و به جانب بلاد عجم می‌آمدم،
آب طغیان نمود و سد كاظمین و بغداد را خراب نمود و از حدود بغداد تا حدود سرای خاكستری را آب گرفته بود.
قُفّه[بلم دائرى شكل] در میان آب انداخته و زوّار و عابرین را عبور می‌دادند.
حقیر در میان قفّه به پا ایستاده و مؤلفات فقه و اصول خود را در ساروقی[۵] بسته و بالای سرخود نگه داشته بودم كه اگر فرضاً غرق شدم، اول خود غرق شوم بعد از آن نوبت به آن مؤلفات برسد و تا به حال كه این مقام را تحریر می‌نمایم و مقارن ظهر روز یكشنبه بیست و یكم ماه شعبان المعظم سال 1341 هـ.ق است، اگر مدعی شوم كه در منزل خود از بدو تحصیل تا حال غذایی با فراغت بال صرف ننموده، به جهت اشتغال به مطالعه كتب و نوشتجات،
همانا ادعایی قریب به صدق نموده‌ام. از خداوند توفیق آن چه را دوست دارد و مورد رضایت اوست مسئلت دارم
تألیفات
البنیان الرفیع (اخلاق ربیعی): این كتاب در قطع وزیری و در یك مجلد به صورت چاپ سنگی و در 324 صفحه به چاپ رسیده است
این كتاب در شرح احوال ربیع بن خثیم معروف به خواجه ربیع است و متشكل از یك مقدمه و هشت باب و یك خاتمه است.
جنّهُ العالیه و جعبهُ الغالیه:
جنّتان مدهامّتان:. این كتاب در مورد مسائل مختلفی از عقاید و اخلاق و عرفان و... است.
راحة الرّوح یا كشتی نجات:
خزینه الجواهر فی زینه المنابر: این كتاب در سه بخش؛ اصول دین، فروع دین و اخلاق، نگارش یافته
گلزار اكبری و لاله زار منبری: این كتاب در 114 فصل ـ به عدد سوره‌های قرآن ـ تنظیم شده و هر فصل آن به«گلشن» نام‌گذاری گردیده است.
انوار المواهب
العبقری الحسان فی تواریخ صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه شریف: در شرح احوال حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه شریف است.
جواهر الكلمات (جواهر الزواهر فی شوارد النوادر
وسیله النجات و عناوین الجمعات فی شرح دعاء السمات: این اثر شرحی است بر دعای سمات و دارای مقدمه‌ای است در مورد دعا و اهمیت آن.
انهار النوائب فی اسرار المصائب
حاشیه فرائد الاصول علی المبحث البراءه
رساله الحقیقه والمجاز
وسائل العبید الی مراحل التوحید

وفات
وی عاقبت در روز سه شنبه نوزدهم ربیع الثانی سال 1369 هـ.ق در 91 سالگی چشم از جهان فروبست.
با اعلام وفات این بزرگمرد از مأذنه مساجد و حرم رضوی علیه السلام،
مردم دسته دسته به كوچه‌ها و خیابان‌ها ریختند و بدن مطهر این عالم ربانی را با اندوه و ماتم فراوان تشییع نمودند.
پیكر پاك ایشان در انتهاى رواق حاتم خانی سمت چپ درب طلا ورودی به روضه منوره» در جوار مرقد مطهر امام رضا علیه السلام نزدیك قبر شیخ مرتضی آشتیانی، طرف پایین پای مبارك حضرت رضا علیه السلام ، متصل به درب حرم مطهر به خاك سپرده شد.

عنایت رضوی علیه السلام به زائرشان به برکت توسل به حضرت فاطمه سلام الله علیها:
صاحب واقعه: علامه نهاوندی

مقدمتا درباره علامه نهاوندی:
1- مرحوم علامه نهاوندي درعلوم مختلف متبحر و محقق بود
از جمله كتب شريف ايشان كتاب عظيم = عبقرى الحسان است كه مربوط به تشرفات است كتابهاى ديگر ايشان همه پرفايده است

2- ايشان در موضوع (قبل از حوادث مطلع شدن) حكايات متعددى دارد كه در حضور جمع بوده و به بركت ان خود ايشان و همه همراهان محفوظ مانده اند:
سالی که آیت الله نهاوندی از نجف اشرف به ایران بازگشت، پس از چندی جهت به جای آوردن صله رحم و دیدار با مؤمنین شهر و ارشاد آنان، به نهاوند تشریف آوردند. با ورود ایشان طبق معمول جلسات موعظه ایشان سروصدایی به پا کرد و مؤمنین دسته دسته خود را به جلسات ایشان می رساندند.
روزی پس از جلسه تصمیم بر این شد که کسانی که تمایل دارند به اتفاق ایشان به زیارت مرقد شریف مرحوم میرزا آقا (رحمه الله) بروند
ایشان پیشاپیش جمعیت حرکت می کنند.
وقتی که در «راسته میرزا آقا» به مدرسه علمیه می رسند ایشان توقف می کنند
و می گویند این مدرسه به گردن ما حق دارد و سپس راه را کج کرده و از کوچه «آقانور» به مسیر ادامه می دهند.
برخی اظهار می کنند آقا از این مسیر راه طولانی می شود.
ایشان جوابی نمی دهد
ولی چیزی نمی گذرد که دیوار مدرسه که ارتفاع بلندی داشت با صدای مهیبی فرو می ریزد
و مردم از این حادثه وحشتناک جان سالم به در می برند.

داستان زلزله مشهد و فروریختن دیوارها و سقف یکی از شبستان های مسجد گوهرشاد:
روزی حاج شیخ علی اکبر نهاوندی (رحمه الله) با جماعت بسیاری در یکی از شبستان های مسجد گوهرشاد مشغول اقامه نماز جماعت بود،
بعد از اتمام نماز ظهر شیخ علی اکبر نهاوندی (رحمه الله) برخلاف معمول هر روزه مکان نمازعصر را تغییر می دهد و به شبستان دیگری می رود
و جماعت نمازگزار هم به دنبال ایشان به شبستان دیگر می روند.
بعد از لحظاتی در کمال ناباوری شبستان قبلی به واسطه زلزله فرو می ریزد
و همه مردم نمازگزار را در بهت و حیرت فرو می برد
و از آن به بعد این شبستان به شبستان نهاوندی معروف می گردد


حكايت حج نصيب مرحوم نهاوندى شدن دردعاى شب 23 درحرم مشهد بعد توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
بركات اين نوع توسل در حرم رضوى علیه السلام

گزارش مختصری را که ایشان در ضمن رساله «الید البیضاء فی نکت اخبار مناقب الزهراء صلوات الله علیها» از سفر حج خود آورده، نقل کنیم:

اتمام لطالب طریق التّوسّل کالمعرّف فی انعام لفاطمه و عنایتها بالمؤلّف:
بدان که این ناچیز، در این مقام عزیز که ذکر توسّل به صدیقه کبری و بیان تشبّث به ذیل عنایت آن مخدره عظمی شد، خوش دارم که یکی از موارد توسّل خود را به آن ملیکه انبیا بنگارم، و برادران ایمانی را از اثر آنی دیدنم از این توسّل مستحضر دارم و آن این است که:
در اوقات تشرّفم به سُدّه سَنیّه مرتضویّه- (حرم نجف) علی مشرّفها الف الف سلام و تحیّه-
در شب های تار و اوقات اسحار، چه در هنگام تشرف به حرم مطهر، و چه در بالای پشت بام های منازل مستأجره ای که در آن بلد منوّر داشتم،
استغاثه ای به حلّال مشکلات نموده و از جنابش مسألت می نمودم که در نزد باری تعالی شفاعت فرموده که اسباب تشرّف به بیت الله و زیارت قبر حضرت حبیب الله و زیارت قبور ائمّه بقیع را از جهت این روسیاه فراهم آورده، بدون این که از مخلوقی مثل خود نائب در این عمل باشم،
چه نیابت را طبعا کاره و به توصیه ای از والد مرحوم طارح بودم،
و قلّت ذات الیدهم، مانع از تشرّف به نحو استطاعت بود؛
تا آن که از آن مکان شریف هجرت نموده، و دو سه سالی بر حسب تقدیر، در بلده نهاوند- که مسقط الرّأس داعی است- توقف نموده،
و قریب به پنج سال هم، در دارالخلافه تهران متوقّف، و مقیم آن سامان بودم.
و در خلال این اوقات، دو مرتبه حجّ نیابتی از زید و عمرو، با وجهی که به حسب المرسوم و المتعارف، زیاده از اجرت این عمل بود، به قریب ضعف میسّر شد.
و این حقیر اقدام ننمودم،
تا آن که منتقل به مشهد مقدس رضویّه- علی مشرّفه الف الف سلام و تحیّه- شدم.
و قریب چهار سال از مجاورتم در آن زمین جنّت قرین گذشت.
و چون از تاریخی که از نجف اشرف منتقل به بلاد عجم شده ام، همه ساله یک اربعین را صعود به منبر،
از برای موعظه نفس سرکش خود و تذکّر برادران ایمانی می نمودم،
تا چند سال قبل از نوشتن این مقام؛ و چند سال است که به واسطه عارضه مزاجی، این توفیق از داعی سلب گردیده،
و آن اربعین عبارت از ماه صیام و دهه اوّل محرّم الحرام هرعام بود.

پس در سال هزار و سیصد و سی و یک قمرى، در ماه رمضان، حسب المرسوم به منبر صعود نموده،
و در لیالی قدر- به واسطه ازدحام جمعیت در مسجد جامع معروف به مسجد گوهرشاد- وظایف لیالی قدر را در صحن جدید- که از بناهای خاقان مغفور فتحلی شاه قاجار است- به جای می آوردیم.
و در شب بیست و سوّم- که در نزد طایفه شیعه، لیله قدر بودنش، ارجح و اثبت است-
بعد از ادای وظایف آن لیله از نماز و غیره، به منبر صعود نموده، و بالمناسبه سوره قدر را عنوان کرده.
و چون در اخبار آن عصمت (علیهم السلام) لیله القدر، تأویل به وجود مقدّس فاطمیّه شده است،
پس در مقام ذکر مصیبت در خاتمه بیان منبریّه، ذکری از مصایب آن مخدّره گردیده، و منبر به اسم سامی و نامی گرامی آن ملیکه انبیا اتمام یافت.

و در مقام دعا، از جمله چیزهایی که در آن حال بر قلبم القا شد که از برای حصول آن دعا نمایم،
زیارت عتبات عالیات (حجاز) بود، پس از برای انجاح این مقصود دعا نموده، و مؤمنین آمّین گفتند.
و در این دعا، توسّل تامّه را به حضرت بی بی قرار داده؛
پس جالسین مجلس از برای تناول سحور متفرّق شده، به منازل خود رفتند.
و تقریبا مدت ده ماه از آن تاریخ گذشت. و در خلال آن مدّت، استجابت بعضی از دعوات آن لیله نمایان شد
و لیکن از دعا تشرّف به عتبات عالیات (حجاز) اثری هویدا نشد؛
تا آن که در روز مبعث سال هزار و سیصد و سی و دو- تقریبا دو ساعت از روز گذشته-
سیّد جلیلی که از اخیار و از جمله کسبه بازار، و شغل او علاقه بندی بود در منزل داعی آمد،
و اظهار داشت که شما را یاد می آید که در سحر شب بیست و سیّم از ماه رمضان سال گذشته در منبر- متوسّلا بالصّدیّقه الطّاهره- از برای تشرّف به زیارت عتبات عالیات دعا نمودید؟
داعی عرض کردم: بلی نظرم می آید، و لیکن تاکنون اثری از استجابت آن دعا ظاهر نشده است.
آن سیّد جلیل فرمودند: آن دعا در همان وقت به هدف اجابت مقرون شد.
نهایت آن که: الامور مرهونه باوقاتها. و وقت فعلیّت آن، این اوقات است.
پس فرمودند که: من در روز بیست و دوّم آن ماه، که شبش در میان جالسین مجلس شما بودم،
با تاجر معروف حاج یوسف وهّاب اوف اردبیلی، در معامله نخ فرنگی که تقریبا ده دوازده هزار تومان وجه آن می شد، مقاوله می نمودم، و معامله ما سرنگرفت.
پس در آن شب که شما آن دعا را نمودید، عهد کردم که اگر این معامله ما انجام پذیر شود، و ششصد تومان ربح نماید، من در خدمت بوده با شما مشرّف به بیت الله الحرام گردیدم، و شما در این حجّ نایب از جدّه ام صدّیقه طاهره باشید.
و اگر سیصد تومان ربح کرد، فقط شما نائبا عن الصدّیقه مشرف شوید،
چه من در چندسال قبل، عن استطاعه به حج مشرّف شده، و حجّ واجب خود را به جای آورده ام.
و اگر این مرتبه در خدمت شما موفق به حجّ گردم، حجّ مستحبّی است.
و اکنون آن معامله انجام گرفته و نخ ها را از ایشان ابتیاع نمودم و فروختم، و خداوند ششصد تومان ربح مرحمت فرمود.
و این وجه، به این ترتیب که ذکر شد، مصرف سفر مکّه معظّمه است.
آیا شما حاضر هستید از برای نیابت از جدّه ام، رفتن به حجّ را؟
داعی عرض کردم: البتّه حاضرم.
و این نیابتی است که از صد هزاران اصالت، اشرف است.
مختصرا آن که تهیّه سفر را آماده کرده، و روز غرّه ماه رمضان المبارک سی و دو(قمرى) از مشهد مقدس به عزم نیابت آن ملیکه دو سرا در حج بیت الله با آن سیّد جلیل، با یک نفر دیگر از سادات انجاب بیرون آمدیم.
و وجه مصروف را در مشهد مقدّس، به تاجری که ظاهرا خود حاج یوسف مزبور بود، آن سیّد جلیل داده، و برات بادکوبه(باكو فعلى بايتخت اذربايجان قفقاز) گرفت.
و روز هفتم رمضان وارد بادکوبه شدیم،
و غافل از این بودیم که دول کفریّه با یکدیگر، و دولت انگریز با دولت اسلامیّه عثمانیّه اعلان محاربه ای داده، و جنگ بین الدّول و الملل شروع شده،
و به این واسطه تمام وسایل و مراکب سیر و حرکت- از جهاز (ماشين) و شِمِندُفِر (قطار) و غیرها- از بردن مسافر به حجّ ممنوع،
و ممحّض از برای سوق عساکر در حال محاربه اند. و از جمله آن دول هم، دولت روسیّه است، و سیر مسافر در آن بلاد ممنوع است.
پس از ورود به بادکوبه، آن تاجری که وجه برات ما را باید تأدیه نماید، خبردار شده به دیدن آمد.
ولدی الورود، زبان را به نکوهش و توبیخ ما گشود و عباراتی ناهنجار گفت.
داعی گفتم: چه شده است که شما این نحوه از عبارات را می گویید؟
در جواب گفت: مگر شما در مشهد مقدس نشنیده اید که جنگ بین الملل شروع شده، و مسافر بردن ممنوع است؟
داعی عرض کردم: ما به هیچ وجه در مشهد مقدّس، و در بین راه تا این جا که وارد شده ایم، این مطلب را از کسی نشنیده ایم، و الحال آن را از شما می شنویم. و اگر در مشهد مقدس یا در بین راه این مطلب را شنیده بودیم، تا بادکوبه نمی آمدیم.
پس آن تاجر گفت: چاره ای جز معاودت به مشهد مقدس ندارید،
چه قریب به دو هزار نفر دیگر از ایرانی ها، که به عزم تشرف به بیت الله در این جا آمده اند،
چند روز است که روزی سه چهار مرتبه به ماشین خانه رفته،
و گاهی به داد و فریاد، و گاهی به الحاح و فروتنی، مسئلت بلیط ماشین می کنند،
که به ادسا و اسلامبول (در تركيه)بروند.
و احدی به گفته آن ها اعتنا نمی کند. و حال شما هم، مثل آن ها است، و چاره ای به غیراز معاودت نیست.
(= درقديم مسير فعلي تركيه بخاطر كردها و شورش ارمنيها نا امن بود و از بادكوبه به نخجوان و تركيه مي رفتند)
و بالجمله، هفت روز در بادکوبه معطّل شده، و سه نفر رفیق داعی- که دوتای آن ها، همان دو سیّد جلیل بودند، که با داعی از مشهد مقدس بیرون آمده بودند. و یک نفر دیگر، میرزا ابو القاسم نامی بود که در دو منزلی مشهد با ما ملاقات نموده، و عازم به رفتن مکّاره (نمايشگاههاى تجارى = بازار مكاره) از برای تجارت دنیویّه بود. و اظهار داشت که چندسال است که عزم تشرّف به حجّ را دارم، و لیکن موفق نمی شوم، تا این که شما را دیده در قلبم گذشت که با شما در این سفر همراه باشم، امّا چه کنم که عازم مکّاره ام؟
داعی گفتم: الف و راء مکّاره را که اسقاط کنی، مکّه می شود. و تجارت هم اعمّ است از تجارت دنیویّه و اخرویّه. امساله را، تجارت را تجارت اخرویّه قرار دهید.
پس با ما همراه شد،
و به واسطه کثرت آمدوشدش در مملکت روسیه به جهت تجارت، مسلّط بر فهم و تکلّم به لغت روس بود.
در این چند روزه، روزی چندین مرتبه از منزل بیرون آمده، و از وسایط امور شمندفر تفتیش کامل می کردند که شاید طریقی از برای حرکت نمودن ما میسّر نشد.
تا آن عصر روز هفتم از ورود، عزم را بر معاودت به مشهد مقدس جزم کرده و رفقا از برای تهیّه وسایل معاودت بیرون رفتند و داعی، تنها، با دل شکسته و حال پریشان در منزل ماندم. و در این حال تنهایی متذکّر شدم که چرا نباید متوسّل به صدّیقه کبری (علیها السلام)- که منوب عنهای من است- بشوم؟
پس اشکم جاری شد و عرض کردم: ای خاتون دو سرا، خود شما می دانید که دو مرتبه اسباب حجّ بیت الله به نیابت از زید و عمرو، از برای داعی به احسن وجه و اکمل اجرت میسّر شد، و داعی قبول ننمودم.
و به این وجه قلیل محض نایب بودنم در این عمل، از آن سلاله خلیل راضی شدم، در حالتی که آقایان حجج اسلامیّه مشهد مقدس مثل مرحوم حجه الاسلام آقای حاج سیّد علی سیستانی - اعلی الله مقامه- (جد مرجع و سيد علي سيستاني فعلى) و مثل مرحوم ثقه الاسلام حاج سیّد علی شوشتری و مثل مرحوم ثقه الاسلام آقا شیخ حسن کاظمینی- نور الله مرقدهما- که همگی در آن تاریخ در قید حیات بودند، و با داعی محبّت و صداقت کامله داشتند، داعی را از تقبّل این امر ممانعت فرمودند که اوّلا این وجه، مکفی این سفر از برای شما نیست،
و ثانیا همین وجه را خودتان اخذ کنید، و به دست آن آقا نگذارید، زیرا که حرف نوع مردم را اعتباری نیست.
چه آن که داعی وجه سیصد تومان را از آن سیّد جلیل نگرفتم.
و به ایشان عرض کردم که این وجه از جدّه شما است، و من مهمان آن مخدّره ام، و شما وکیل خرجید، از جانب ایشان. معادل آن چه را که برای خودت در این مسافرت از گراوات (كرايه ها) و مخارج اکل و شرب مصرف می کنید، از برای داعی هم مصرف نمایید.
و وقتی که وجه تمام شد، بگو من از وکیل خرجی جدّه ام خارج شدم، درآن وقت من می دانم و صاحب کارم.
و بالجمله عرض کردم: بی بی، داعی با این خصوصیّات، به اسم نیابت از حضرتت در حجّ بیت الله، از مشهد مقدس بیرون آمده ام.
شما بر خود مپسند که داعی خائبا (مايوسا) از این جا معاودت به مشهد مقدّس کنم.
علم الله، چند دقیقه بعد از این عرایض به سدّه سنیّه آن مخدّره؛ بیش طولی نکشید که آن تاجری که طرف برات ما بود و ما را در روز اوّل ورود به بادکوبه چقدر مذمّت و نکوهش کرد در جلو، و سه نفر رفیق داعی از عقب او وارد شدند.
ولدی الورود، آن تاجر از عوض سلام و تحیّت گفت: آقا، البشاره.
داعی در جوابش گفتم: بشرّک الله بالجنّه، چه بشارت داری؟ آیا غدقن از نبردن مسافرین برداشته شده است؟
گفت: نه، و لکن مادام و خانمی که رئیس ماشین خانه و شِمِندُفِر (قطار) بود
- چنان که رسم طایفه روسیه است،
بلکه رسم تمام ملّت نصاری است که زنان را مثل مردان دخالت در امور مهمّه دولتی و تجارتی می دهند- معزول شد،
و خانم دیگری که با من آشنا و طرف حساب است، به ریاست شمندفر منصوب گردیده.
و اگر شما مایل باشید که در شمندفر، با سالدات ها (سربازان روسي)همنشین باشید، من می توانم که از برای شما تحصیل بلیط شمندفر بنمایم.
داعی عرض کردم: البتّه تحصیل کنید.
پس،
فردای آن روز که روز هشتم ورود ما به بادکوبه بود، قبل از ظهر چهار بلیط شمندفر آورده، به ما داد، و گفت:
مهیّا باشید که عصر شمندفر حرکت می کند به جانب اودسا (تركيه).
من حمّال آورده شما را با اسباب و لوازمتان، به ماشین خانه برده و به ماشین نشانیده تا بروید.
و گفت: همین قدر که ماشین از برای سیر به حرکت افتاد، دیگر کسی را قدرت نیست که متعرّض شما بشود.
پس در وقت عصر با حمّال آمده، و ما را حرکت داده و به ماشین خانه برد. و ما را با اسباب های ما در یکی از خان های ماشین جای داده، و ما را در عقب اسباب ها نشانیده که به مرائی و منظر نباشیم.
و در آن وقت، قریب دو هزار نفر از ایرانی ها که عزم بیت الله داشتند و در بادکوبه آمده بودند،
در جلوی ماشین خانه حاضر بودند، و تماما با چشم گریان و حال پریشان تقاضای بلیط ماشین می کردند، و احدی به آن ها اعتنا نمی کرد.
خدا می داند که در آن وقت بر داعی چه گذشت. و نمونه مَلَکی را که نیمی از آن از برف و نیمی دیگر از آتش است- چنان که در اخبار وارد شده-
در خود دیدم که به یک چشم خندان، از این موهبتی که حضرت بی بی درباره ما فرمود از تسبّب اسباب حرکت؛
و به یک چشم گریان، از دیدن حال برادران ایمانی ایرانی خود.
پس ماشین به حرکت آمده، و ما از بادکوبه بیرون آمدیم، به جانب اودسا و اسلامبول.

و این نبود مگر از توسّل به ذیل عنایت حضرت صدّیقه (علیها السلام).
و چقدر از مواهب و عنایات که در آن سفر میمنت اثر، از پرتو توجه آن خاتون دنیا و آخرت، شامل حال این کلب آستانشان گردید،
که اگر نوشته شود کتابی حجیم و دفتری عظیم گردند.

از جمله، آن که
اغلب حجّاج، یک مرتبه در سفر حجّشان به مدینه منوّره مشرف می شوند، و آن هم چند روزی که غالبا به عشره نمی رسد.
و این روسیاه را- از عنایات آن مخدّره- در یک سفر، دو مرتبه توفیق تشرّف به مدینه منوّره حاصل گردید:
یک مرتبه قبل الحج که چهارده روز مشرّف بودم.
و دفعه ثانیه بعد الحج که روز هشتم ماه محرّم الحرام هزار و سیصد و سی و سه وارد مدینه شده، و تا شانزدهم محرّم مشرف بودم.

و بعد از آن به شمندفر که دولت عثمانیّه میان مدینه و شام احداث کرده بودند، نشسته و به شام آمدم.

و از جمله آن که توفیق درک میقات طایف- که قرن المنازل است- مرزوق گردید،
چه قبل از حجّ، از بادکوبه به اسلامبول، و از آن جا به بیروت، و از آن جا به شام، و از آن جا به مدینه طیّبه مشرف شده، از راه شمندفر.
و از آن راه که رفته، معاودت به شام نموده، و به بیروت و اسکندریّه و سوئیس رفته، و از سوئیس (شهر كانال سوئز درسيناى مصر) به جده رفتیم.
و قهرا احرام از این طریق، محاذات میقات است، نه از خود میقات.
و بسیار مایل بودم که درک یکی از مواقیت را نموده باشم،
تا آن که من حیث لا احتسب، درک میقات طایف- که قرن المنازل است- مرزوق گردید.

و از جمله، آن که چون اوّل محاربه بین الدّول بود که ما در بادکوبه وارد شدیم؛
و هنوز غالبیّت و مغلوبیّت دولتی معلوم نبود،
پس پول های هردولت از نقود و کاغذ، به همان قیمت خود باقی بود.
و وجه سیصد تومان داعی را مثل سایر وجوه همراهان منات کاغذ (اسكناس روسي) )دادند،
که هر صد مناتی آن در آن وقت شصت و دو تومان ایرانی قیمت داشت.
و چون به اسلامبول رسیدیم و مغلوبیّت دولت روسیه مشهود و مشهور گردید،
پول های رواج مملکتش تنزّل نموده،
و بعضی از صد مناتی ها را در اسلامبول به بیست و پنج تومان ایرانی دادیم.
و چون در شام رسیدیم، صد مناتی به پانزده تومان رسیده بود.

و بالجمله این وجه سیصد تومان، همین قدر شد که داعی را بعد از حجّ به مدینه طیّبه رساند.
و مع ذالک، چهارصد تومان دیگر علاوه بر آن سیصد تومان مخسوره مصرف داعی شد،
تا ورود به مشهد که روز هیجدهم ماه شعبان هزار و سیصد و سی و سه بود.
و مع ذالک در حین ورود به مشهد مقدس، تمام قروض داعی تأدیه شده،
و مقداری هم مصرف سوغات نموده، من حیث لا احتسب.

و از جمله آن که نوع حاجیان در آن سال، از تشرّف به عتبات عالیات محروم شدند؛
چه از طریق بحر و از ساحل جدّه مراجعت نمودند
به خیال این که به بصره، و از آن جا به بغداد رفته، مشرّف به آن اعتاب مقدّسه گردند.
و چون میانه دولت انگریز و عثمانی، در بین بصره و بغداد محاربه بود،
پس راهی به تشرّف پیدا نکرده، و جمعی از بوشهر و جمعی از بصره و جمعی از بندر ناصری به عجم معاودت نمودند.
و داعی- بحمد الله و المنّه- چون از راه بین الحرمین معاودت نمودم، و به شام رفتم،
پس از آن جا به حلب و از حلب به دیر و از دیر به شختور (كشتى كوجك) نشسته،
و در شطّ فرات سیر نموده، تا وارد مسیّب شده و از آن جا از نهر حسینی وارد کربلای معلّی شدم.
و چون ورودم مصادف با وقت زمستان بود، تقریبا چهار ماه در آن اعتاب مقدّسه مشرّف بودم.
و بعد از عید نوروز، حرکت به سمت عجم نمودم.
و نبود تمامت این ها، مگر از اثر توسّلم به حضرت صدّیقه کبری صلوات الله علیها.
و از آن تاریخ تاکنون- که یوم هیجدهم از ماه رجب الاصبّ سال هزار و سیصد و چهل و هشت هجری است،
و مشغول کتابت این مقام هستم- هروقت که در ورطه ای و بلیّه ای مبتلا شده ام، متوسّل به آن خاتون دنیا و آخرت شده،
و ایشان را به آن انظار عنایتانه ای که در آن سفر درباره این روسیاه داشته، قسم داده ام.
و فی الفور، از آن ورطه و بلیّه، از برایم خلاصی حاصل شده است. و امید است که از ورطه های برزخ و قیامت هم، داعی را نجات دهد.
============
توضیح: شمندُفر واژه ای قدیمی است که در کتب و سفرنامه‌های دوران قاجار به جای واژه قطار استفاده شده‌است. در فرانسه به راه آهن شمندفر (Chemin de fer) می‌گویند.
====================
وفات علامه نهاوندی (رحمه الله):
شیخ بزرگوار ما در ۱۹ ربیع الثانی سال ۱۳۶۹ ق/ ۱۳۲۹ ش در ۹۰ سالگی در مشهد درگذشت جسد پاک علامه نهاوندی در رواق دارالسعاده در پایین پای هشتمین امام پاکان و در کنار قبر شیخ مرتضی آشتیانی دفن گردید و روح بلندش به عالم بالا عروج کرد.

اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ

از مراقد محترمين مدفون درصحن پایین پای مبارک رضوى عليه السلام
مرقد شیخ جعفر مجتهدی رحمة الله علیه از كارگزاران ناحيه مقدسه
در صحن نو (پائين پاى مبارك) اتاق 169
در کتاب عمل استجاره به عنوان اصحاب استجاره شناخته مي شود
نزديک 8 سال در مسجد سهله ذکر فقط مي گفته و با کسي حرف نمي زدند
*ایشان 16 مرتبه توفیق تشرف پیاده به مشهد رضوی علیه السلام از مسافات بعیده مثل تبریز و عتبات و قم و...را داشتند
غالبا تصور مي كنند پياده مشهد يعني از نيشابور ايشان رفته در حاليكه پياده مشهد مرحوم مجتهدي از مسافات بعيده مثل پياده از تبريز يا پياده از عتبات يا پياده از قم وووو بوده است
خود ایشان مي گويد پدرم اهل بيتي بود
و متمول و وضع خوب در تبريز داشت
کاروان مي برد کربلا دو شير تربيت کرده بود يکي جلوي کاروان و يکي عقب کاروان براى منعمهاجمان و جيوانات درنده
وقتی پدرم فوت کرد ما کوچک بوديم و تحت سر پرستي مادرم قرار گرفتيم
مادرم خيلي توسل به حضرات معصومين عليهم السلام مخصوصا حضرت زهرا عليها السلام داشت
از همان سنين نوجواني علاقه عجيبي به تزکيه نفس داشتم و شروع به تهذيب نفس و خودسازي و تقويت اراده نمودم
چون بسيار دوست داشتم به بينوايان و مستمندان كمك كرده و زندگي آنها را از فقر و تنگدستي نجات بخشم،
سعي و تلاش بسياري مي‌نمودم تا معماي لاينحل كيميا به دست من حل گردد،
لذا قسمتي از سرمايه پدري را در اين راه صرف نمودم ولي به نتيجه‌اي نرسيدم،
اما چون اين كوشش من همراه با توسلات شديد بود،
يك روز ناگهان هاتف غيبي به من ندا در داد:
جعفر؛ كيميا، محبت ما اهل بيت عصمت و طهارت علیهم السلام است،
اگر کيمياي واقعي مي خواهي بسم الله اين راه و اين شما .
با شنيدن آن نداي غيبي هدف و مسير زندگيم بكلي دگرگون شده
و بر آن شدم تا به جاي اكتساب كيميا به دنبال حقيقت هميشه جاويد و پاينده، يعني محبت و دوستي ائمه اطهار (عليهم‌السلام) بروم.
بي‌قراري عجيبي سراسر وجودم را فرا گرفت و آن چنان بي‌تاب و حيران اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم‌السلام) شدم كه لحظه‌اي نمي‌توانستم در منزل و شهر خود باقي بمانم ، لذا صبح روز بعد از تبريز به قصد كربلاي معلي بياده حركت كرده و از مرز خسروي وارد خاك عراق شدم.
در اولين ايستگاه بازرسي، مأموران حكومتي عراق به خاطر نداشتن جواز ورود، مرا به عنوان جاسوس دستگير و به زندان انداختند.
چندين ماه در زندان بودم.
و در آن جا شور و حالي كه نسبت به ائمه اطهار (عليهم‌السلام) داشتم را ادامه داده ودائماً در حال توسل بودم
و استخلاص خود را از حضرت امير و آقا امام حسين (عليهما السلام) تقاضا مي‌كردم
البته از همان روز اول تا آخر ، دائماً و در تمام حالات نظر آقا حضرت اباالفضل العباس (عليه‌السلام) بر من بود
كم‌كم در اثر آن توسلات و رياضتهاي اجباري كه در زندان بر من وارد مي‌شد، روحم صفاي خاصي به خود گرفت، بطوري كه رؤياهاي صادقه مي‌ديدم
و فوراً به وقوع مي‌پيوست
كه باعث قوت روح و اميدواري در من مي‌گشت.

ايشان در مورد نجوه رسبدن و اقامتشان در نجف مي فرمودند :
شبي در خواب خدمت حضرت مولا علي (عليه‌السلام) مشرف شدم، ايشان فرمودند:
جعفر؛ فردا بي‌گناهي تو ثابت گشته و آزاد خواهي شد،
بايدبه نجف اشرف بيايي
و با دست مباركشان به محلي اشاره كرده و فرمودند:
در اين محل و نزد اين پيرمرد كفاش به پينه‌دوزي مي‌پردازي
از دستمزدي که مي گيري قسمتي را هزينه خود ساز
(کسی که متمول وضع خوب خودش هم اين همه امکانات دارد بايد بياد پينه دوز شود)
و مابقي را در پايان هفته نان و خرما بخر و در مسجد سهله در ميان معتکفان تقسيم کن .
صبح روز بعد مأموران زندان مرا آزاد كرده و اجازه ورود به خاك عراق را دادند
و بدين ترتيب راهي نجف اشرف شدم و در همان محلي كه حضرت علیه السلام اشاره فرموده بودند؛ نزد آن پيرمرد پاره دوز شروع به كار نمودم
تا تمام انّيت‌ها و آرزوهاي نفساني كه ناشي از خود فراموشي و تجملات زندگي بود از بين برود،
بعد از گذشته حدود يك سال اقامت در نجف روزي نامه‌اي از طرف برادرم كه در تبريز بود توسط شخصي به دستم رسيد كه در آن نوشته شده ‌بود
از زماني كه شما به نجف رفته‌ايد اموال شما (كه عبارت بود از چندين باب مغازه در بهترين نقطه شهر تبريز و مستغلات ديگري كه از پدرم به ارث رسيده‌بود)
در دست مستأجران مي‌باشد و آنها از پرداخت حق الإجاره خودداري مي‌نمايند و مي‌گويند: بايداز طرف شخص مالك وكالت داشته باشيد تا حق الإجاره را به شما تحويل دهيم .
با توجه به اينكه شما دور از وطن مي‌باشيد و نياز به پول داريد وكالتي براي من بفرستيد تا مال الاجاره‌ها را جمع نموده و برايتان بفرستم.
در اين هنگام متوجه شدم كه مورد امتحان بزرگي قرار گرفته‌ام؛ متحير ماندم كه چه كنم؟
آيا با اين اندك ناني كه از پينه‌دوزي به دست مي‌آورم ارتزاق كنم
يا مجدداً به زندگي مرفه خود كه از ارث مرحوم پدرم بود و از نظر شرعي هم بلامانع و حلال بود برگردم؟
با خود در جنگ و ستيز بودم و شيطان مرا وسوسه مي‌كرد،
تا اينكه تصميم خود را گرفته و در پشت همان نامه براي برادرم نوشتم: عنايات حضرت اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) در نجف شامل حالم بوده
و از سفره پرفيض ايشان بهره‌مند مي‌باشم و ايشان هزينه زندگيم را كفايت كرده‌اند.
كساني كه در تبريز مستأجر من مي‌باشند، اگر توان مالي داشتند در محل استيجاري به سر نمي‌بردند.
لذا به موجب همين دست خط وكالت داريد تمام املاك متعلق به من را به نام مستأجران و در تملك ايشان درآوريد و خداي من هم بزرگ است.
و بدين ترتيب در يك لحظه تمام ثروت و دارائي خود را بخشيدم،
چرا كه اعتقاد بر اين داشتم كه حضرت مولا علي (عليه‌السلام) مرا تنها نخواهند گذاشت
و همانطور كه در اين مدت چه از نظر معنوي و چه از نظر مادي پذيرايي شاياني از من نموده‌اند در آينده هم همين گونه رفتار خواهند كرد.
اين يک امتحان از امتحانات ديگر
در نجف به دستور حضرت مولا علي (عليه‌السلام) راهي مسجد سهله شده
و مدت هشت سال به طور مداوم، در آنجا معتكف گرديدم و به جز تجديد وضو و تطهير از مسجد خارج نمي‌شدم.
در پايان اين مدت از طرف حضرت امير (عليه‌السلام) و آقا امام زمان (روحي فداه) عنايت زيادي به من شد.

ايشان در وقايع بسيارى جزو کارگزاران حضرت منه السلام و اليه التسليم بودند
در مورد شخصيت شيخ جعفر مجتهدي مطالب بسيارى در كتابهاى "لاله اي از ملكوت" و "در محضر لاهوتيان" و... آمده است

تشرفات مرحوم مجتهدي فراوان بوده وعليرغم بسيار تفصيلي از احوالات ايشان اما تعدادش را نداريم
برخي را تفصيلش را داريم كه بعضا به مناسب در كتاب استجاره به مسجد سهله درج شده است
اما جلسات ارتباطات پيغامي باناحيه مقدسه
كه مطلبي از ناحيه مقدسه رسيده باشد
وفرماني بوده باشد
و يا پاسخي باشد براى سؤالي
يا ايصال پيامي به ديگران
يا انجام كاري و...
= اينها تعدادش لاتُعَدُ ولاتُحصى وبيشمار است

اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ

بعد از آن به مقبره شيخ بهايي مى رويم

از مراقد محترمين مدفون در رواق صحن پایین پای مبارک رضوى عليه السلام
مرقد حكيم و عارف الهى فقيه و علامه ذوالفنون شيخ بهاء الدين محمد عاملي (شيخ بهائى)

محمد بن حسین بن عبدالصمد حارثى (953-1030ق)، معروف به شیخ بهایى،
فقیه، شاعر، عارف، حکیم، منجم، ریاضی‌دان، ادیب، مورخ بزرگ شیعه است.
در دوره صفویه مقام «شیخ‌الاسلامی» ریاست علماى شیعه را بر عهده گرفت.
در علوم مختلف فقه، اصول، تفسیر، حدیث، رجال، درایه، ادبیات، ریاضیات، جبر، هندسه، اسطرلاب، هیئت، جفر و... آثار فراوانی به زبان‌هاى فارسى و عربى نوشت.

ولادت
ایشان در 17 ذى‌حجه 953ق، در روستاى «جبع» (زادگاه شهید ثانى در لبنان) متولد شد.

نسب
نسب شیخ، به حارث همدانى، صحابى جلیل‌القدر امیرالمؤمنین(عليه السلام) مى‌رسد. حارث همدانى در جنگ صفین و جمل از یاوران استوار امیرالمؤمنین(ع) بود و تا پایان جنگ ایستادگى نمود.

درسلطه عثمانى پس از شهادت شهید ثانى (966ق)، جبل عامل براى شیعیان و علماى شیعى ناامن شده بود
و از آن‌سو حکومت نوپاى صفوى با به رسمیت شناختن مذهب شیعه در ایران، بستر مهاجرت علماى شیعه از سراسر دنیا به آنجا را فراهم نمود؛ بنابراین پدر شیخ بهایى عازم ایران شد.

تحصیلات
وى مقدارى از تحصیلات خود را در وطن فراگرفته بود که به اصفهان وارد شد و در آنجا نیز با جدیت تمام به تحصیل علوم مختلف پرداخت. شیخ ظرف مدت کوتاهى مقبولیت عام یافت و از سوى شاه عباس صفوى نهایت احترام براى او رعایت مى‌شد.

شیخ بهایى مدت‌ها شیخ‌الاسلام هرات و در آن دیار پاسخ‌گوى احکام شرعى مردم بود. وى پس از مدتى از این سمت کناره گرفت و به سفرهاى علمى و تحقیقى پرداخت.

مسافرت‌ها
شیخ بهایى 30 سال در سفر بود. به مصر، سوریه، حجاز، عراق، فلسطین، افغانستان و... رفت و با علما و مردم آن مناطق به گفتگو پرداخت. او مبلغ نستوه مذهب حق بود و رنج سفر را به جان خرید و براى زنده‌نگه‌داشتن فرهنگ اهل بيت عليهم السلام زحمات فراوانى را متحمل شد.

این عالم وارسته در سفرها با علماى اهل سنت به گفتگو مى‌نشست و فقیهان بلندپایه اهل سنت را گرامى مى‌داشت، نزدشان زانوى ادب به زمین مى‌زد و از دانش آنها بهره مى‌جست. در بيت المقدس با «ابن ابى‌لطیف مقدسى»، در دمشق با «حافظ حسین کربلایى» و «حسن بورینى» و در حلب با «شیخ عمر عرضى» دیدار کرد.

شیخ بهایى پس از سال 1006ق، شیخ‌الاسلام اصفهان شد. اصفهان، در سال 1006ق، از سوى شاه عباس کبیر پایتخت ایران شد. با انتخاب اصفهان به پایتختى، مهاجرت علماى شیعه از سراسر جهان اسلام به این شهر رونق گرفت. مدت زمانى بعد، شیخ از مقام شیخ‌الاسلامى استعفا داد و از سال 1012ق، تا سال 1019ق، به سفر رفت، سپس به اصفهان برگشت و تا آخر عمر در آن شهر ماند و به‌عنوان «شیخ‌الاسلام» ریاست علماى شیعه را بر عهده گرفت.

شیخ بهایى از شاعران نامدار صفویه است. شعرهاى او، به‌ویژه شعرهایى که به سبک عراقى سروده، بسیار زیباست. وى در اشعارش به «بهایى» تخلّص مى‌کرد. از وى اشعار بسیارى به زبان‌هاى فارسى و عربى به یادگار مانده است.

اساتید
وى نزد استادان فرزانه‌اى به فراگیرى منطق، فلسفه، ریاضیات، طب، نجوم و... پرداخت.

استادان او عبارتند از
عزّالدین حسین جبل عاملى، پدر بزرگوار شیخ؛
ملا عبداللّه بن شهاب‌الدین مدرّس یزدى (شیخ بهایى نزد این استاد وارسته به یادگیرى منطق، فلسفه و کلام پرداخت)؛
ملا على مذهّب (شیخ بهایى دروس حساب، هندسه، جبر و مقابله و هیئت را نزد وى فراگرفت)؛
مولانا افضل قاضى (شیخ بهایى نزد وى به فراگیرى ریاضیات پرداخت)؛
حکیم‌الدین (اعتمادالدین) محمود (شیخ بهایى کتاب «قانون» نوشته بوعلى سینا را که درباره طب است، از او فراگرفت)؛
محمدباقر یزدى؛
احمد کچایى.

شاگردان
شیخ بهایى سال‌هاى دراز به تدریس اشتغال داشت. اندیشه‌وران بسیارى در محفل درس او تربیت یافتند که نام برخى از آنان به قرار زیر است:
ملا صدرا شيرازى؛
ملا محسن فيض كاشانى؛
فيّاض لاهيجى؛
نظام‌الدين بن حسين ساوجى؛
سيد حسين بن حيدر كركى؛
سيد ماجد بحرانى؛
فاضل جواد بغدادى؛
ملا خليل غازى قزوينى؛
ميرزا رفيع‌الدين طباطبايى نائينى؛
شيخ زين‌الدين عاملى، نوه شهيد ثانى؛
شرف‌الدين محمد رويدشتى؛
شيخ محمد بن على عاملى تبنينى؛
مظفرالدين على، كه كتابى درباره زندگى شيخ بهايى نوشته است؛
محمدتقى مجلسى، پدر علامه محمدباقر مجلسى؛
شيخ محمود بن حسام‌الدين جزائرى؛
محقق سبزوارى؛
ملا عزالدين فرهانى، مشهور به على‌نقى كمره‌اى، شاعر معروف؛
عنايت‌اللّه على كوهپايه‌اى، معروف به قهپايى، نویسنده «مجمع الرجال»؛
هاشم بن احمد بن عصام‌الدين اتكانى؛
شيخ نجيب‌الدين على بن محمد بن مكّى عاملى جيبلى جبعى؛
محمدصالح بن احمد مازندرانى؛
حسنعلى بن عبداللّه شوشترى؛
شيخ زين‌الدين على بن سليمان بن درويش بن حاتم قدمى بحرانى؛
سلطان‌العلما سيد حسين حسينى مرعشى، نویسنده حاشيه بر روضه و حاشيه بر معالم.

آثار
شیخ بهایى در علوم مختلف فقه، اصول، تفسیر، حدیث، رجال، درایه، ادبیات، ریاضیات، جبر، هندسه، اسطرلاب، هیئت، جفر و... آثار فراوانى را به زبان‌هاى فارسى و عربى نوشت.

آثارش عبارتند از
إثبات الأنوار الإلهية؛
الاثنا عشريات الخمس في الطهارة و الصلاة و الزكوة و الصوم و الحج؛
الاثنا عشرية في الحج؛
الاثنا عشرية في الزكوة و الخمس؛
الاثنا عشرية في الصلوة؛
الاثنا عشرية في الصوم؛
الاثنا عشرية في الطهارة؛
أسرار البلاغة؛
الأسطرلاب (به زبان عربی)؛
اسطرلاب يا «تحفه حاتميه» يا «هفتاد باب»، به فارسى؛
بحر الحساب؛
التحفة في تحديد الكر وزنا و مساحتا يا «رسالة الكر» (با «مشرق الشمسين» چاپ شد)؛
تشريح الأفلاك؛
تضاريس الأرض؛
توشيح المقاصد يا توضيح المقاصد؛
التهذيب يا تهذيب البيان؛
جامع عباسي؛
جواب ثلاث مسائل عجيبة؛
جواب المسائل الشيخ صالح الجزائري؛
جواب المسائل المدنيات؛
جهة القبلة؛
حاشية اثني عشرية صاحب معالم؛
حاشية تشريح الأفلاك؛
حاشيه تفسير بيضاوى؛
حاشيه تكمله خفرى؛
حاشيه بر «خلاصة الأقوال» علامه؛
حاشيه بر «خلاصة الحساب»؛
حاشيه بر كتاب ذكرى از شهيد اول؛
حاشيه رجال نجاشى؛
حاشيه بر «زبدة الأصول»؛
حاشيه بر «شرح عضدى بر مختصر الأصول»؛
حاشيه فهرست شيخ منتجب‌الدين؛
حاشيه بر «القواعد الكلية الأصولية و الفرعیة» نوشته شهيد اول؛
حاشيه تفسير كشاف زمخشرى؛
حاشيه مختلف علامه؛
حاشيه مطول؛
حاشية معالم العلماء؛
حاشية من‌ لايحضره‌ الفقيه؛
الحبل المتين في أحكام الدين؛
حدائق الصالحين في شرح صحيفة سيد الساجدين(عليه السلام) (از اين كتاب فقط بخش كوچكى به نام «الحديقة الهلالية» كه شرح دعاى رويت هلال است، موجود است كه به‌همراه شرح صحيفه سيد نعمت‌اللّه جزايرى، در تهران چاپ شده است)؛
الحريرية؛
حواشي شرح التذكرة؛
خلاصة الحساب؛
دراية الحديث يا «الوجيزة في الدراية»؛
رسالة أحكام سجود التلاوة؛
رسالة في استحباب السورة في الرد على بعض معاصريه؛
رسالة في أنّ أنوار سائر الكواكب مستفادة من الشمس؛
رسالة في حلّ إشكالي عطارد و القمر؛
رسالة في ذبائح أهل الكتاب؛
رسالة في الزكوة عجيبة؛
رسالة في الصوم عجيبة؛
رسالة في قصر الصلوة في الأماكن الأربعة يا «في القصر و التخيير في السفر»؛
رسالة في معرفة القبلة؛
رسالة في المواريث؛
رسالة في نسبة أعظم الجبال إلى قطر الأرض؛
رسالة القبلة؛
زبدة الأصول يا «الزبدة في أصول الفقه»؛
سوانح الحجاز يا «سوانح سفر الحجاز» يا «نان و حلوا»؛
شرح اثني عشرية صاحب معالم؛
شرح الأربعين يا «أربعون حديثا» يا «اربعين بهایی»؛
شرح دعاى صباح صحيفه سجاديه؛
شرح «شرح چغمينى» قاضى‌زاده رومى؛
شرح «الفرائض النصيرية» خواجه نصيرالدين طوسى؛
الصراط المستقيم؛
صمديه يا «الفوائد الصمدية»؛
العروة الوثقى، در تفسير سوره حمد؛
عين الحيات، تفسير؛
كشكول؛
المخلاة؛
مشرق الشمسين و إکسیر السعادتين؛
مفتاح الفلاح في عمل اليوم و الليلة؛
ملخص الهيئة؛
وسيلة الفوز و الأمان في مدح صاحب الزمان(عج)، شعر؛
شرح تفسير بيضاوى؛
حلّ حروف القرآن؛
شرح من‌ لايحضره‌ الفقيه؛
ترجمه رساله اماميه به فارسى (رساله اماميه نامه امام رضا(ع) به مأمون است)؛
حاشيه بر «شرح تهذيب الأصول» نوشته عميدى؛
مختصر اصول؛
جبر و مقابله؛
رساله در حساب؛
فال‌نامه؛
رساله در كرويت زمين؛
رساله «جوهر فرد».
تأليف اربعين از سوي محدثان و عالمان شيعي بر اساس حديث معروفي است که از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نقل شده‌است. علامه مجلسي در بحار الانوار نقل کرده است که پيامبر اسلام صلّي الله عليه و آله و سلّم فرمود: “هرکس چهل حديث براي امت من حفظ کند، تا از آن بهره ببرند، خداوند روز قيامت او را در شمار فقيهان و عالمان برمي‌انگيزد".شيخ بهايي نيز به پيروي از اين سنت معمول، به تأليف اربعين حديث پرداخت،
مبناي حديثي دارد.بسياري از علماي ما چهل حديث دارند مثل کتاب چهل حديث امام خميني

روحيات و منش فكرى
زاده لبنان و در نوجوانى همراه خانواده به ايران آمد و درايران رشد و نمو علمى نمود
شیخ بهائی فقیه شیعی معتدلی بوده و به شیوه قدما، به اقوال و آثار عامّه نظر داشته است؛
برای نمونه، بر کشاف زمخشری حاشیه نوشته و حاشیه‌اش بر تفسیر بیضاوی علی‌رغم ناتمام ماندن، از بهترین حواشی این تفسیر شمرده شده است.
از سوی دیگر، شيخ بهائی از نظر ظاهرى دركسوت علماى زمانش نبوده و در کسوت فقراى معنوى و عرفان بوده
و علی‌رغم آمد و شد به دربار صفوی كه در ىن دوره علماى ظاهر غالب بر دربار بودند، اما وى مشرب عرفان داشته و به همین خاطر مورد توجه منابع اهل عرفان قرار گرفته است . معصوم علیشاه،شيخ بهائی را همراه با بسیاری از بزرگان شیعه چون میرداماد، میرفندرسکی، ملا صدرا، مجلسی اول و فیض کاشانی، به سلسله نوربخشیه منتسب کرده است. و او را خلیفه شیخ محمد مؤمن سبزواری، از خلفای نوربخشیّه، دانسته است.
آنچه بیش از هر چیز عرفان شيخ بهائی را قوت بخشیده، کلمات و اشعار خود اوست. او در آثار خود از محیی الدین ابن عربی با عباراتی مانند جمال العارفین، شیخ جلیل، کامل، عارف و واصل صمدانی تجلیل کرده است.
شيخ بهائی بیش از سایر علما و فقهای معروف امامیه تمایل به عرفان داشته است.
به گفته علامه مجلسی، وی اهل چله‌نشینی و ریاضات شرعی بوده و به شاگرد خود علامه محمدتقی مجلسی تعلیم ذکر داده است با این همه، در بعضی منابع به بیزاری شيخ بهائی از تظاهر صوفیان و دراویش زمان خود و آداب و عقاید ایشان اشاره شده است.
خود شيخ بهائی نیز در داستانِ منظوم رمزیِ گربه و موش از همه اصناف (علما و فقها و فلاسفه و صوفيان بسنده كنندهبه اصطلاحات و بى عمل؛ انتقاد شدیدی کرده است. هم چنین از برخی سروده‌های او نقد جدی به فیلسوفانی چون ارسطو و بوعلی و بسنده کردن به فقه و اصول خالی از عشق و معرفت مشهود است. در ابیاتی از نان وحلوایش می‌گوید:
چند و چند از حکمت یونانیان؟ - حکمت ایمانیان را هم بدان
چند زین فقه و کلام بی‌اصول - مغز را خالی کنی، ای بوالفضول
صرف شد عمرت به بحث نحو و صرف - از اصول عشق هم خوان یک دو حرف
دل منوّر کن به انوار جَلیّْ - چند باشی کاسه لیس بوعلی؟
سروَر عالم، شه دنیا و دین - سُؤْر مؤمن را شفا گفت ای حزین
سؤر رسطالیس و سؤر بوعلی - کی شفا گفته نبیِّ منجلی؟
سینهٔ خود را برو صد چاک کن - دل از این آلودگی‌ها پاک کن
كه مقصود نفى تعلم و تعليم و علوم مختلف نبوده و هدفش عدم اكتفا به ظاهر علوم و توجه به مقاصدعاليه آن علوم بوده است
به گفته علامه مجلسی، وی اهل چله نشینی و ریاضات شرعی بوده و به شاگرد خود محمدتقی مجلسی تعلیم ذکر داده است. اگر تصوّف را به معنای ترک تعلّقات دنیوی و مجاهده بانفس و کسب کمالات روحانی بدانیم، شيخ بهائی سهم وافری از آن داشته است.
وی در مراقبه و تزکیه نفس کم نظیر بوده و کراماتی نیز بدو منسوب است؛
مزار او نیز مورد استشفا و توسل و توجه است.

از نظر مقام علمی سرآمد زمان بوده
شیخ بهایی در تمام علوم رسمی زمان خود دست داشت
و در شماری از آنها منحصر به فرد بود.
او در حوزه معارف دینی و علوم اسلامی استاد بود.
در سلسله اجازات روایی، از محدثان امامی برجسته قرن یازدهم به شمار می‌رود
و طرق بسیاری از اجازات محدّثین در قرون اخیر به او و از او به پدرش و شهید ثانی منتهی می‌شود.

علامه شهيد مطهری براین باور است که شیخ بهایی واقعا فوق‌العاده بوده و در همه رشته‌ها ( ادبیات، تفسیر، ریاضی، فقه، حکمت و فلسفه) سری داشته و در همه این رشته‌ها کتاب نوشته،
وی از ۲۵ سالگی در تفسیر قرآن به خوض و تدقیق پرداخته و آن را اشرف علوم دانسته است.
مهمترین کوشش شيخ بهائی، ارائه توجیه و تعلیلی در مورد وضع معانی جدید برای تقسیم‌بندی احادیث از سوی متأخران است.
به گفته وی، وقوع فاصله زمانی بین متأخرین و سلف صالح و احتمال از میان رفتن کتب اصول (اوليه) اخبار، و اشتباه بین احادیث مورد اعتماد قدما با غیر آن،
و به‌طور خلاصه انسداد طرق تشخیص احادیث مورد وثوق قدما،
باعث شد تا متأخران به وضع معانی جدید برای اصطلاحاتی چون صحیح، حَسَن و موثّق دست یازند و ملاک جدیدی برای تمیز اخبار ارائه دهند.
وی همچنین به ریشه‌های تقسیم‌بندی قدما و تعریف آنان از صحیح و حسن و موثق اشاره می‌کند.
و خلاصتا نظر او قبولغالب احاديث رسيده از قدما بوده و تقسيمات متاخرين را روا نمى دانسته است

گذشته از علوم و معارف اسلامی، مهم‌ترین حوزه فعالیت علمی شيخ بهائی، علوم ریاضی و سپس معماری و مهندسی بوده و در جغرافیا و نجوم نیز تبحر داشته است.

آثار مکتوب
او یکی از پرکارترین علمای جهان اسلام از نظر تألیف و تنوع در آن بوده است.
تعداد تألیفات او را با توجه به رساله‌ها و تحشیه‌ها و تعلیقه‌ها، ۱۲۳ عنوان دانسته‌اند. كه 84 عدد از آنها فوقا ياد شد

با توجه به گستره دانش شیخ بهایی، آثار او در زمینه‌های متنوعی هستند و از فقه، علوم قرآنی، ادعیه و مناجات، اصول اعتقادات گرفته تا حکمت و فلسفه و حتی ریاضیات و علوم غریبه را شامل می‌شوند.
از جمله آثار مشهور او می‌توان به جامع عباسی اشاره کرد که او این کتاب را به درخواست شاه عباس اول، درباره احکام فقهی و به زبان فارسی نگاشت.
این اثر ابتکاری نو در نگارش متون فقهی به شمار می‌رود و برخی از صاحب‌نظران از آن به عنوان اولین دوره فقه غیراستدلالی به زبان فارسی یاد می‌کنند که به صورت رساله عملیه نوشته شده است‏.
کشکول شیخ بهایی نیز ازآثار مشهور اوست.
اينها به صورت اجمال اشنايي مي دهد که اين شخصيت چه شخصيتي بوده و تيترهاي معرفي است

آثار ادبی
شیخ بهایی اشعار بسیاری به فارسی و عربی سروده است که بیشتر آنها در کتاب کشکول آمده است
و مضامینی عرفانی دارد.
کلیات اشعار فارسی او شامل غزلیات، مثنویات (نان و حلوا، شیر و شکر، نان و پنیر)، قطعات، رباعیات، مُستَزاد و مُخَمَّس توسط سعید نفیسی در ۱۰۳ صفحه، اولین بار در ۱۳۱۶ش به چاپ رسید.
این کلیات ناقص بوده و شامل کلیه اشعار فارسی نبوده، اشعار عربی را ندارد
گفته شده اشعار شيخ بهایی شباهت بسیاری به مثنوی جلال الدین بلخی دارد.

شيخ بهاءالدین عاملی در مثنوی فارسی شیر و شکر برای اولین بار در شعر فارسی، بحر «خَبَب»، رایج در اشعار عربی و ناآشنا در فارسی را به کار برده است.
مخمس معروف «تمنای وصال» با مطلع «تا کی به تمنای وصال تو یگانه» از اشعار او درباره حضرت صاحب الزمان عليه السلام است.

اشعار عربی وی را نخستین بار شیخ محمدرضا فرزند شیخ حر عاملی جمع‌آوری کرده و بعدها به صورت کامل چاپ شده است.
مشهورترین شعر عربی بهایی قصیده‌ای با عنوان «وسیلة الفوز و الامان فی مدح صاحب الزمان» در ۶۳ بیت است. آغاز قصیده این است:
سَرَي البَرقُ مِن نَجدٍ فَجَدّدَ تَذکاري - عُهُودا بِحُزْوي وَالعُذَيبِ وَذي قارِ
وَهَيَّجَ مِن اَشواقِنا کُلَّ کامِنٍ - وَاَجَّجَ في اَحشائِنا لاعِجَ النّارِ
خليفةِ ربِّ العالَمينَ فَظِلُّهُ - علي ساکِنِ الغَبراءِ مِن کُلِّ دَيّارِ
هُوَ العُروةُ الوُثقَي الَّذي مَن بِذَيلهِ - تَمَسَّکَ لا يَخشي عَظائِمَ اَوزارِ
ترجمه:
شباهنگام، از کرانه‌ی افقِ نَجْد، برقی درخشیدن گرفت و خاطرات دوستان (حُزوي) و (عُذيب) و (ذي قار) را به يادآورد.
- درخشيد و شوق‌های نهفته‌ی ما را برانگیخت و آتش بر افروخته‌ی عشق را برافروخته‌تر ساخت. (مهدی)، خلیفه‌ی پروردگار جهانیان است، که همواره سایه‌ی او بر همه‌ی ساکنان گیتی دامن گسترده است.
- او محکم‌ترین دستاویز است که هر کس چنگ در دامن او زند از بارهای سنگین شداید و گناهان بیم نخواهد داشت. [۵۸]

اشعار و آثار منظوم شيخ بهائي
https://ganjoor.net/bahaee

شيخ بهایی آثاری نیز در نثر فارسی دارد که مهم‌ترین آنها به زبان فارسی کتاب «پند اهل دانش و هوش به زبان گربه و موش» است.
شیخ در این اثر بعضی موضوعات و مسائل عرفانی را به شیو ه رمز و تمثیل آورده است.
موش و گربه در واقع شامل انتقادات شيخ بهایی به عرفان شهرتى دروغین و صوفی نمایان است.
کتاب شيخ بهایی از یک سو شبيه موش و گربه منظوم عبید زاکانی و از سوی دیگر تأثیرگذار در رساله منثور جواهر العقول علامه‏ محمد باقر مجلسی (چاپ ۱۳۲۴ق) است.

آثار علمى مهندسى و ابداعات او عمارت و معمارى
1- ساخت مدرسه چهارباغ روی لجنزار
از دیگر اختراعات شیخ بهایی و ابتکار عمل های وی بنای مسجد مشهور چهارباغ است که چون در مسیر یکی از کانال های آب زاینده رود قرار داشت و امکان نداشت که روی آن همه لجن و آب ، ساختمان عظیم و سنگی ساخته شود و ساختمان ، با خطر ریزش مواجه می شد ،
شیخ بهایی دست به ابتکار جالبی زد. او برای انجام این کار دستور داده که نخست، مقدار زیادی زغال چوب به ضخامت 2 متر در سرتاسر پی ساختمان پخش کنند و پس از کوبیدن زغال در کف پی ها روی آن را با ساروج و شفته پر کرده و پی های ساختمان را روی ساروج و شفته ، قرار دهند.
اين روش كه عبارت است از استفاده از زغال چوب براي پي ساختمان هاي روي مرداب و لجن زار بعدها مورد توجه اروپاييان قرار گرفت و پي و شالوده ساختمان هاي عظيم خود را بدين طريق ساختند. و هنوز هم در بعضي از نقاط به همين روش عمل مي كنند
.ضمنا چون بايد ملات گل ساختمان بهم درآميخته و با پا و ساير وسايل به خوبي مخلوط شود و از آنجا كه هر چه ملات بيشتر پا بخورد چسبندگي گل بهتر شده و خوب عمل مي آيد از اين رو به دستور شيخ بهايي ابتكاري براي هرچه بيشتر پا زدن گل ها بكار برده شد كه ملات بناي مدرسه هر روز زير پاي مردم و حتى نوجوانان اهل اصفهان بلا وقفه پا بخورد و به هم مخلوط و آميخته گردد.
ابتكار شيخ بهايي براى اين كار اين بود كه دستور داد هر روز صبح چند سكه طلا را در داخل ملات ها بريزند و سپس به مردم اطلاع دهند كه سكه طلا در اينجا ريخته شده بيايند و با بازدن كه ملاتها زيرو رو مى شود سكه ها را براي خود بيابند. مردم گروه گروه ملات ها را از صبح لگد مال كرده و تا غروب آنروز تعدادي سكه براي خود مي جستند و بدين ترتيب ملاتها كاملا به هم آميخته و به قول معمارها عمل مي امد .امروزه اين بنا به مدرسه چهار باغ مشهور است. امروزه ، این بنا به مدرسه چهارباغ ، مشهور است.
https://isnahan.com/wp-content/uploads/ ... %D8%BA.jpg
https://essch.ir/wp-content/uploads/202 ... 8x576.webp
2- طراحی گنبد مسجد امام اصفهان
3- معماري مسجد امام که اوقات شبانه روز را با ساعتهاي افتابي که در مسجد ابجاد كرد = طراحی و ساخت شاخص ظهر شرعی در مغرب مسجد امام اصفهان
4- تعیین دقیق قبله مسجد امام اصفهان (برخلاف ساختمان آن) = سمت قبله که چهل درجه انحراف جنوبي داشته را اصلاح نمود.
5- طراحی گنبد مسجد امام اصفهان که صدا را ۷ مرتبه منعکس می‌کند كه در بناى آن اعمال شد
6- حمّام معروف شیخ بهائی در اصفهان که بنايش هنوز در اصفهان مانده و به حمام شيخ بهائي يا حمام شيخ معروف است و آن حمام در ميان مسجد جامع و هارونيه در بازار کهنه نزديک بقعه معروف به درب امام واقع است و مردم اصفهان از دير باز همواره عقيده داشته اند که گلخن آن گرمابه را شيخ بهائي چنان ساخته که با شمعي گرم مي شد و در زير پاتيل گلخن فضاي تهي تعبيه کرده و شمعي افروخته در ميان آن گذاشته و آن فضا را بسته بود و شمع تا مدتهاي مديدهمچنان مي سوخت و آب حمام بدان وسيله گرم مي شد و خود گفته بود که اگر روزي آن فضا را بشکافند، شمع خاموش خواهد شد و گلخن از کار مي افتد و چون پس از مدتي به تعمير گرمابه پرداختند و آن محوطه را شکافتند، (و بنابر مشهور بخاطر كنجكاوى خارجيان قبل قرن اخير) فوراً شمع خاموش شد و ديگر از آن پس نتوانستند بسازند.
7- ساختن منارجنبان اصفهان = طراحي منار جنبان اصفهان که (هم با حركت دست مردم عادى بجنبد هم به مناره آسيب نخورد) هم اکنون نيز پا برجاست به او نسبت داده مي‌شود.
8- مهندسی تقسیم آب زاینده‌رود برای ۷ ناحیه از نواحی اصفهان تا آب در محلات و روستاهاي مجاور رودخانه،تقسيم کرده که خصوصیات آن به تفصیل در سندی که به طومار شیخ بهائی شهرت دارد آمده است.
9- ساختن ماديها از جمله مادي نياصرم و نهرها
10- طراحی کاریز نجف آباد اصفهان معروف به قنات زرین‌کمر است (يکي از بزرگترين کاريزهاي ايران)
11- طراحی صحن و سرای حرم مشهد مقدس به صورت یک ۶ ضلعی (براى كل اماكن حرم رضوى عليه السلام) كه اين طرح اجرا نشد
12- طرح دیواری در صحن حرم حضرت علی(عليه السلام) در نجف به قسمی که زوال شمس را در تمام ایام سال مشخص می‌کند
13- طراحی نقشه حصار نجف
14- اختراع نوعى سفیدآب که در اصفهان به سفیدآب شیخ معروف است
15- ساختن ساعتی که نیاز به کوک کردن نداشت.

از ابداعات خوراكى (به تاثر از اطعمه لبنان و مديترانه و سرزمين اصلى) كه در ايران رواج داد

1- گزاصفهان (رايج در بلاد مديترانه) در تركيه نوغا و در كشورهاى عربى به من وسلوى تعبيرقرآنى اشاره به شيريني برگرفته از عنايت الهى به بني اسرائيل بعد نجات از فرعون

2- غذاي برياني قديم اصفهان كه البته با برياني (تنزل يافته) امروز بسيارمتفاوت بوده
و تاصدسال قبل نمونه اصلى در اصفهان رواج داشته است
اين غذا عبارت از آويختن قطعات لاشه كوسفند در جاهى با عمق سه چهار متري
كه كف آن آتش بى شعله (مثل آتش درون كرسى)
رويش ديگ گذارده
و بالايش در طول عمق چاه قطعات گوشت نهاده شده
و دربش را شب بسته
و صبح باز ميكنند
اين گوشتها با حرارت ملايم به تعريق و تقطير عصاره رسيده درآن ديك جمع مي شده
بعد گوشتها و آب را جداكانه به رستورانها توزيع مي كردند
رستورانها گوشتها را جرخ كرده همراه نان مرطوب شده با عصاره گوشت به همراه سبزى و پياز و سماق به مشترى عرضه مى كردند،
سه شغل در ارائه برياني بود
طبخ كننده گوشت - توزيع كننده گوشت و آب، عرصه كننده برياني
اين نحو تهيه خوراك مطبوخ گوشت چه براى ارائه با نان چه به صورت پلوگوشت
درسرتاسر بلاد عربى تا يمن رايج بوده و تا به امروز هم رايج است

3- نان سنگک
بنا به روایتی نان سنگک را نيز از اختراعات شیخ بهایی می دانند.
در تقویم سالنمایی که توسط کمیته نانوایان تهران که در 19 اردیبهشت سال 1326 شمسی در تهران چاپ شده در رابطه با تاریخچه و چگونگی پیدایش نانوایی و نان سنگک این گونه آمده است :
"شاه عباس برای رفاه حال طبقات تهی دست و لشگریان خود که غالبا در سفر احتیاج به نان و خورش موقت و فوری داشتند و لازم بود به هر شهری می رسند نانواهایی باشند که بتوانند به قدر مصرف سربازان نان تهیه نمایند و غذایی باشد که خورش نان قرار دهند ،
درصدد چاره برآمد. وی حل این مشکل را از "شیخ بهایی" که از اجله علما و دانشمندان ایران بود خواست.
شیخ بهایی با تفکر و تعمق تنور سنگکی را ابداع نمود.
این اختراع که با دقت و هوشیاری طرح و عملی شده است به قدری کامل و دقیق است که پس از گذشت چند صد سال هنوز به همان صورت اولیه مورد استفاده شده
و نانی که از تنور سنگکی بدست می آید ، مأکول ترین نان است.
در اجرای این کار دستور داده می شود که روی توری مقداری ریگ و سنگ ریزه بریزند
و در زیر آن آتش پرحجمی روشن نمایند تا ریگها کاملا داغ گردند و
آنگاه خمیر نان را با دست در روی تخته ای پهن کرده و در روی سنگ های داغ قرار دهند تا بپزد.
تنور سنگکی بركرفته از فرهاى خانكى مردم لبنان و سواحل مديترانه است
و هيج خانه اى سنتي از آن خالى است
در اين فرها كه وسعت دومترى داشته و كنج آشبزخانه هر منزل ساخته مى شود
ضمن طبخ انواع اطعمه و شيرينيحات؛
با آتش ملايم در آتشدان محفوظ؛
مانع خطرات اجاقهاى خانكي رايج در ايران
كه از علل مهم و رايج آتش سوزى بود مى باشد

شیخ بهائی از دیدگاه علامه مجلسی اول
علامه محمدتقی مجلسی، که خود فقیه و محدث بلندآوازه‌ای است، برای شیخ بهائی مقامی قدسی قائل بوده و اقدام به نگارش شرح من لایحضره الفقیه به نام روضة المتّقین را براساس رؤیایی که نقل می‌کند، از برکات استادش دانسته و معتقد بوده است که به امر او این شرح را نگاشته است.

آشنایی ایشان با علوم ختومات و غریبه
همچنین، آگاهی او بر علوم غریبه را غیر اکتسابی و مرهون تصفیه باطن دانسته اند.
علامه محمدتقی مجلسی اول؛ نیز شرحی در اطلاّع وسیع سخ بهائی از علم جَفر به طریق غیرعادی، آورده است.
کتاب التحضیر شیخ بهایی درباره علوم غریبه است.

برخي از اذكار مورد نجربه و توصيه شيخ بهائي
1- دعایی درباره رفع فقر منسوب به شیخ است؛
شیخ صدوق نقل کرده است که امام علی(عله السلام) از قرض داشتن نزد پیامبر شکوه کرد و او فرمود این دعا را بخوان: {اللهم اغننی بحلالک عن حرامک و بفضلک عن من سواک}. شیخ بهایی در مورد این آورده است که یک وقتی قرض و بدهی من زیاد شد و از هزار و ۵۰۰ مثقال طلا تجاوز کرد و صاحبان آن را می‌خواستند تا اینکه چند روز بعد از نماز صبح این دعا را خواندم و خدا اسباب ادای قرض را برای من گشود.

2- ختم مجرب 10 روزه:
در جواهر مکنونه اورده انکه از شبخ بهایی منقول است که هر که 100بار (مجموعا طي 10روز) این دعا را بخواند با شرایط ، = تا ده روز و هر روز ده بار = و ابتداء از روز چهارشنبه کند اگر مطلب او روا نشد با من مخاصمه کند : {بسم الله الرحمن الرحیم یا مُفَتِّحَ الاَبواب،یا مُقَلِّبَ القُلوبِ وَالاَبصار،یادَلیلَ المُتَحَیِّرین، یا غِیاثَ المُستَغیثین،تَوَکَّلتُ عَلَیک یا رَبِّ اِقضِ حاجَتی وَلاحَولَ وَلاقُوَّةَ اِلّآ بِاللهِ العَلِیِّ العَظیم،وَصَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ اَجمَعین.
در نقلى هم گفته شده از روز جمعه باید شروع بشود تا ده روز بعدش آخرش یعنی یکشنبه تمام شود.

3- دستور شیخ بهایی برای حاجت و شفا:
از شیخ بهایی نقل است که هر کس این دعا را بخواند در حالیکه دلش صاف باشد واعتقاداتش نیز صحیح باشد چنانچه به هدف شرعی خویش نرسد در روز قیامت بر علیه من شکایت کند . این دعا علاوه بر براوردن حاجات ، برای شفای بیماران نیز تجویز می شود مكر اجل حتمى باشد و کاری نتوان کرد .خواندن این دعا در مسجد بهتر است . آن دعا این است: هفتاد مرتبه بگوید: {لااِلهَ اِلَّا اللهُ بِعِزَّتِکَ وَقُدرَتِک،لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ بِعَوْنِکَ وَ قُدْرَتِکَ لااِلهَ اِلَّا اللهُ بِحَقِّ حَقِّکَ وَحُرمَتِکَ، لااِلهَ اِلَّا اللهُ فَرِّج فَرَجاً ِبرَحمَتِک. وفَرَجَنی مِنْ اَمْری فَرَجاً وَ مَخْرَجاً رَبَنّا یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ}

4-- در کتاب نقش سلیمانی صفحه 21 باب پنجم در بیان عملیات تعویذات فصل اول شیخ بهائی فرموده که:
هر وقت حاجتی داشتی وقت نماز عشا 70 بار این ذكر {یا حی و یا قیوم بحق لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین} را بخوانی و بعد از هر بار حاجت بخواهد:.

5- برای کفایت امر مهم؛ عملی تجربه شده؛
از شیخ بهاء الدین محمد عاملی منقول است که : انسان برای حاجت مهم ، شب جمعه نیت روزه نماید و بعد از نماز صبح ، ششصد مرتبه بگوید: «ما شاءالله لا قوة الا بالله» (= هر چه خدا بخواهد هیچ نیرویی نیست مگر به خدا)...بلا شک امر مهم او کفایت شود . ومن در امور کلی این عمل را تجربه نمودم. منبع : سرالمستتر مرحوم سقازاده از ناموران علوم غريبه در عصراخير

با همه اينها هر مطلب منسوب به شيخ بهايي را نبذيريد
كه بعضا براثر جهل به خواندن كتابت عربى شايع شده است
https://www.asriran.com/fa/news/942960/

هشدار پايان مهلت دنيا
روزي شيخ بهايي با جمعي رفته تخت فولاد بر سر مزار بابا رکن‌الدين شيرازى رفته بودند
ناگهان شيخ بهايي را تغيير حالت داده و به حاضران گفت: آيا شما هم صدايي را که من شنيدم شنيديد؟ همگي اظهار بي اطلاعي کردند.
وى با حالتي پريشان به خانه بازگشت و تا چند روز در محافل حاضر نشد
مدتي درس و بحث را تعطيل کرد
و کمتر از 6 ماه بعد بيمار شد و بيماري او يک هفته طول کشيد و در پي ان در يازدهم شوال 1030 دار فاني را وداع گفت.
بعدها به شاگردانش گفته بود صدايي از قبر بابا رکن الدين شنيده شد. به او گفته بود: اي شيخ به فکر خود باش
نقل مشابه ديگر:
شبخ بهاءالدین عاملی (6ماه) قبل از مرگ با جمعی از همراهان و شاگردان خود به زیارت قبر بابا رکن الدین شیرازی، به اصفهان رفت و مکاشفه‌ای برایش روی داد که از آن نزدیک بودن مرگش را استنباط کرد. علامه محمدتقی مجلسی، که خود از همراهان شیخ بوده، این مکاشفه را گزارش کرده است.شيخ بهائی از آن پس خلوت گزید و بعد از (6 ماه) و ۷ روز بیماری، در اصفهان از دنیا رفت

وفات:
اسکندر منشی، وقایع‌نگار روزانه شاه عباس، و نیز مظفر بن محمدقاسم گنابادی، منجم معروف آن عصر، در تنبیهات المنجمین که چند ماه پس از مرگ بهائی نوشته، سال وفات شیخ بهایی را ۱۰۳۰ق ذکر کرده‌اند.

در دوازدهم شوال 1030ق (یا 1031ق)، مرگ به پیشواز شیخ بهایى آمد. او نیز سبک بال به‌سوى معبود پر کشید. بیش از پنجاه هزار نفر مردم اصفهان در تشییع جنازه او شرکت داشتند.

ملا محمدتقى مجلسى بر وى نماز گزارد و سپس پیکرش را به مشهد مقدس بردند
و بنا بر وصیتش او را در خانه‌ و مدرس او (در ايام اقامت در مشهد) كه مجاور حرم و پایین پای امام رضا (عليه السلام) قرار داشت، به خاک سپردند.

مدفن:
زماني که شاه عباس پياده به مشهد امد شيخ بهايي هم همراهش بود اينجا محل تدريسش بوده که دفنش مي کنند
دروغي که مکرر در سريال شيخ بهايي امده و تکرار شده که وى براي خودش مقبره ساخته ووو
در حاليكه مدفن شيخ صرفا رواقي است معمولي جزو رواقهاي ملحق به حرم
و اينه کاري و تزيينات و .. مثل ساير رواقها بلکه کمتر است
علت دفن او در اينجا اين است كه مدرس شيخ بهايي بوده كه در ايام زيارت و توقفش در مشهد تدريس مى كرده است
وى در اصفهان فوت کرد برخلاف القاات سريال كه كويا در مشهد فوت كره است
آنكه از اطرافيان شاه عباس رواق مزين بسيار باشكوه براى حرت امام رضا عليه السلام ساخت الله وردي خان بود که طبق وصيتش بعد از وفات هم در آن دفن شد كه شرح ماجراى ساخت آن قبلا بيان شد
نام بانى رواق باشكوه كه بانيش در آن دفن شد را حذف کردند و به شيخ بهايي بستند
خدا لعنت کند برنامه ريزان نحريف كننده برنامه هاي ديني و تلويزيون حكومتي ايران را که از اين دست تحريفات بسيار کرده و مي کنند که علاوهبر تحربفات تاريخي مردم را دچار شبهات فكرى مي کنند
و تكرار اين تحريفات بخاطر بي سواد سالاري در مراکز فرهنگي کشور بعد از رحلت امام خميني است كه دهها سال است از اين دسته تحريفات در برنامه هاي ديني مرتب توسط رسانه هاي دولتي جعل و ترويج مي شود
ان سال که شاه عباس پياده امد تا مشهد شيخ بهايي همراهش بود.
براى اقامت خانه اى جنب حرم كرفت كه مَدرَس شيخ هم بود و بعدا هممقبره وى شد
مقبره وى در گوشه جنوب غربى صحن نو آزادى و شرق حرم مطهر حضرت رضا عليه السلام واقع است.
بناى فعلى مقبره در سالهاى 4 ـ 1323 خورشيدى احداث شده و شرح حال نسبتاً مفصل شيخ بر روى سنگ قبر نفيس وى و هم ديوارهاى مقبره او تحرير و حك شده است.
ابعاد فعلى مقبره شيخ بهايى 10 در 30/10 متر و ديوارهاى آن آيينه كارى است.
درِ مقبره هم از چوب گردوى منبّت كارى شده ارزشمندى است كه همزمان با احداث بناى جديد (1324 ش) ساخته شده است

اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ


و از آنجا به رواق مجاور (دار الزهد) كه در همين سمت پائين پاى مبارك است مي رويم

از مراقد محترمين مدفون رواق دار الزهد در سمت پائين پاى مبارك رضوى عليه السلام
مرقد آيت الله سيد احمد فهرى زنجانى از اصحاب استجاره و شاگردان آيت الله قاضى و آيت الله انصارى همدانى
1- آیت الله فهری صاحب مراتب علمي و فقهي كه در شرح احوالات ايشان مسطور و معروف است و در اينترنت قابل دسترسي است:
2- همجنين ايشان از جهت معرفتي شاگرد مرحوم آيت الله قاضي و بعد از وفاتشان مرحوم آيت الله انصاري همداني بوده اند
توضيح:
مرحوم قاضى صاحب مرتبه دادن اجازه و داشتن اختيار فراهم كردن تشرف به زيارت حضرت جهت افراد كه وقايع بسيارى ثبت شده است
مرحوم انصاري همداني بنابرآنچه در دفترچه يادداشت خط خودشان ديدم؛ يكبار در خواب مشرف به زيارت حضرت امام زمان علیه السلام شده بودند.

3- تمام آثار عرفاني امام خميني بوسيله ايشان شرح و ترجمه و احيا و نشر شده است
آنچه مهم و حداقل معرفي ايشان است همان سطور فوق است

4- تكميل: با همه مراتب علمي و معرفتي و كهولت سن فراتر از هشتاد اما پيوسته دنبال كسب معرفت بود
و مرتبا ازسوريه به مشهد مشرف مي شد و ساعتها به پرسيدن سؤالات معرفتي و علمي مي گذرانيد
و مي گفت من براى ديدار و پرسيدن و استفاده علمي آمده ام
و اتفاق افتاده بود بي خبر مشرف شده بود و در انوقت در سفر بودند
برگشته بودند طهران و مجددا يكهفته بعد براى ديدار و پرسشها برگشته بود
با اينكه محل مراجعه اش نصف او سن داشت
ولي با همه مراتب علمي و عناوين اجتماعي از چنين مراجعه اى ابا نداشت و بر آن شائق بود

5- همت بلند ایشان در تاسیس حوزه علمیه در کشور غریب سوریه با چند هزار طلبه از کشورهای مختلف
و ما یک حوزه هم در محله خودمان نمی توانیم تاسیس کنیم با چند نفر
نماینده امام بودن در سوریه و استفاده از امکانات سوریه و مثلا از کتابخانه اصلی آنها برای قرار دادن کتب شیعه در آن کتابخانه
در آبادانی مراقد مختلف مانند حضرت رقیه سلام الله علیها و حضرت زینب صغری سلام الله علیها و مزار اویس قرن و بقیه شهدای صفین به هدایت بزرگان در سوریه تلاش و کوشش کرده اند

6- تاسیس قرض الحسنه و همچین دستگیری از ایتام در قالب موسسه فعالیت داشته اند
شیعیان مقلد امام خمینی در کشورهای دیگر وجوهات را به ایشان می داده اند تا به امام برسد

7- کتابهای مختلفی تالیف نموده اند و بعضی از کتب امام را ترجمه نموده اند

8- وی فلسفه و فقه را در حوزه نجف خوانده بود، بسیار متهجد بود و در کار عبادی مواظبت زیادی می‌کرد.
اساتید
آیت‌الله محسن حکیم، آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری، آیت‌الله میرزا باقر زنجانی، آیت‌الله خویی،
در سن سی سالگی به افتخار درجه اجتهاد از سوی سید ابوالحسن اصفهانی نائل آمد.

9- تدریس
آیت‌الله فهری ‌زنجانی، مؤسس حوزه علمیه زينبيه دمشق (به نام امام خمينى) بوده و در طول حیاتش ۴ هزار طلبه در اقصی‌نقاط کشورهای اسلامی و حوزه علمیه امام خمینی دمشق از محضر آن مرحوم درس گرفته‌اند.

10- فعالیتها
علاوه بر تاسیس حوزه علمیه در دمشق، بازسازی و نوسازی حرم حضرت رقیه (سلام الله علیها) و ساخت بیمارستان امام خمینی(ره) در دمشق نیز از جمله فعالیت های فرهنگی و اجتماعی آن مرحوم عنوان شده است.
آیت‌الله سید احمد فهری که از سال ۱۳۶۰ به نمایندگی حضرت امام در سوریه و لبنان جهت ساماندهی امور مذهبی و زیارتی منصوب شد، وی در طول این‌سال‌ها به ترویج اسلام و مذهب جعفری اقدام کرده و اقامهٔ نماز و ایراد سخنرانی در سالیان متمادی در حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) در دمشق، تدریس در حوزه‌های علمیه دمشق، برپایی جلسات درس برای تربیت شاگردان و طلبه‌های علوم اسلامی از اقصی نقاط جهان از جمله فعالیتهای علمی – فرهنگی وی است.
آیت‌الله فهری روزانه سه وعده نماز در حرم حضرت زینب سلام الله علیها می‌خواند و در توسعه حرم حضرت رقیه نقش اساسی داشت و زائران ایرانی و عربی در سوریه از سخنرانی‌ها و نشست‌های روزانه این عالم فرزانه بهره می‌گرفتند.
عشق به قران و تفسیر آن در ایشان کم‌نظیر بود و از جمله شاگردان علامه طباطبایی به شمار می‌رفت که خاطرات ایشان از علامه طباطبایی شامل یک مجموعه دستور‌العمل برای اهل معرفت و عرفا است که مجموعه بسیار نفیسی است، همچنین منتشر کردند که بسیار مورد استقبال و استفاده حوزه‌های علمیه قرار گرفت.

11- آثار علمى:
ترجمه مقتل لهوف = «آهی سوزان بر مزار شهیدان؛ اللهوف علی قتلی الطفوف»
«رساله لقاء الله به ضمیمه مقاله منتشر نشده در لقاءالله از روح‌الله خمینی»
«تعلیم و تربیت از نگاه شهید ثانی و روح‌الله خمینی»[۳]
آداب الصلاه
صلاه العارفین
مصباح الهدایه
صلاه الخاشعین
رساله طب
سالار شهیدان
ترجمه خصال شیخ صدوق
ترجمه کتاب الغیبه نعمانی
تقریرات اصولی از درسهاى امام روح‌الله خمینی به نام طلب و اراده
اسرار حج

12- مرحوم آيت الله سيد احمد فهرى زنجاني شاگرد مرحوم آقاى قاضي، و مرحوم آيت الله انصارى همدانى در معرفت الهى بود
اما صديق رفيق، و متعلم معارف الهي حتى در سن بالاي هشتاد سالگي،
كه عليرغم مراتب عاليه علمى و عملى
روحيه طلب معرفت حتى در سالمندى نيز داشتند
چقدر اساتید و داشته اما خودشان این روحیه را داشتند
هر دفعه که می آمدند تواضعشان چقدر بالا بود چون می خواست مطلب یاد بگیرد ساعتها مى نشست و مى برسيد و مى نوشت
و به اشاره و توصيه ايشان؛ مرحوم فهرى حرم مجلل و بزرك و وسيع شهداى صفين در شهر رقه سوريه را درست کرده بود ند
شامل مراقد اویس قرن و عمار ياسر و جمعى كثير از صحابه راستين نبوى و علوى عليهما السلام

وفات:
و بعد از فوت مرحوم آيت الله فهرى، آیت الله مرجع بهجت نماز بر ایشان خواندند و در این مکان دفن شد

آخرين خبر از ايشان:
آن مرحوم امروز صبح از شما و همكاران و زائران معاهد دوام حضور كه مستمرا به زيارتشان مى روند
و سبب شادابي و نشاطشان مى شوند
بسيار مسرور و سپاسگزار بودند
خلاصه اينكه اين زيارات به ايشان مى رسد
= به دوستان ابلاغ كنيد = رضوان الله عليه وارضاه الله عنا وعن الجميع

اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ

و از آنجا به مكان مجاور (صحن گوهرشاد) = صحن پيش روى مبارك مي رويم
آخرين ويرايش توسط Najm00158 on دوشنبه اکتبر 17, 2022 12:50 am, ويرايش شده در 5.
Najm00158
 
پست ها : 169
تاريخ عضويت: سه شنبه نوامبر 13, 2018 11:26 am

زيارت صحن و رواق پیش روی مبارک (مسجدگوهرشاد+دار الحفاظ)

پستتوسط Najm00158 » يکشنبه جولاي 31, 2022 3:26 pm

معرفی مشاهد آثار مهدوی منه السلام پیش روی مبارک رضوى عليه السلام
در صحن و مسجد پیش روی مبارک (گوهرشاد) 4 مشهد آثار مهدوى عليه السلام
در رواق پیش روی مبارک (دارالحفاظ) 6 مشهد آثار مهدوى عليه السلام
در روضه منوره حرم مطهر رضوی علیه السلام پیش روی مبارک = 2 مشهد آثارمهدوى عليه السلام


مسجد گوهرشاد
این مسجد به دستور بانو گوهرشاد، دختر امیر غیاث الدین ترخان، از امرای جغتایی، همسر شاهرخ تیموری در سال 821 قمری توسط معمار معروف ایرانی، قوام الدین شیرازی، با به‌کارگیری سبک معماری دوران تیموری ساخته شد.
امرا و مردمان دوره تيمورى اكرجه از سنيان بوده اما معتثد به 12 امام اهل بيتعليهم السلام) بوده اند
از اين رو حرم رضوى عليه السلام را بازسازى و توسعه داده و رواقهاى دار الحفاظ و دار السيادة را به حرم افزودند و اين مسجد عظيم كوهرشاد را نيز دربيش روى مبارك ساختند
و مدرسه هاى علميه (بريزاد و دو درب و بالاسر) و كاروانسراهاى براى زائران و,,, ساخته و موقوفات بسيار هم براى عمران آنها قرار داده اند
(از جمله موقوفات نصف بيشتر شهر مشهد كه فعلا مسكونى و تجارى است) و قصبات و روستاها و املاك بُردرآمد بسيارى است.

ایوان جنوبی (سمت قبله) كه زير گنبد مسجد گوهرشاد است، ایوان مقصوره نام دارد

محراب و منبر صاحب الزمان عليه السلام
منبر صاحب الزمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف) واقع در کنار محراب ایوان مقصوره، از لحاظ قدمت چهارصدساله (دوره تيمورى) حائز اهمیت است.

تصوير

صرف نظر از تاريخچه ساخت و ابعاد نفاست و ارزش هنرى آن؛
منسوب و ناميده شدن اين منبر و محراب به حضرت صاحب الزمان عليه السلام؛ به زيارت و حضور حضرتش توسط سعادتمندان در اين مكان مى باشد
اشهرت عاميانه باطل و برخلاف نصوص؛ نسبت دادن وجه تسميه آن به عنوانى غير صحيح (اين منبر براى حضرت ساخته شده تا در وقت ظهور روى آن اعلام ظهور و خطابه بخوانند) است.
اولا: حضرت قائم آل محمد (عليه السلام) از مكه و كنار كعبه ظهور نموده و اعلام حكومت جهانى مى فرمايند
ثانيا: براى منبر حضرت صاحب الزمان عليه السلام در وقت ظهور دركلام خازنان وحى عليهم السلام مكان مشخصى اعلام شده است كه در وادى السلام نجف اشرف است و امروزه به عنوان مقام حضرت مشهور است و خود حضرات به زيارت آن مى رفته و قرنهاست مورد زيارت مؤمنان است.

{مشهد آثار مهدوى = محراب و منبر صاحب الزمان (عليه السلام) زير گنبد گوهرشاد}

عمل اينجا = اشاره واقعه + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الامروالعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته



{مشهد آثار مهدوى (علیه السلام)= تشرف شهید علی حیدری تهرانى زير گنبد گوهرشاد}
از وقايع تشرفات اين مكان شريف
تشرف شهید علی حیدری كرمانشاهى تهرانى بيان شد

او از كودكى به توفيقات بسيارى از جمله رؤياهاى نورانى نائل شده بود
از توفيقات كودكى او = برادر بزرگش نقلكرده است:
علی به سه امام معصوم علاقه خاص داشت،امام حسین، امام رضا و حضرت حجت. ائمه(عليهم السلام) هم از همان اول که بچه چهار ساله بود عنایت خاصی به این بچه داشتند.
ما در کرمانشاه بودیم که علی چهار ساله داشت. این قضیه فکر می کنم به سال 1348برمی گردد. یک شب سراسیمه،علی از خواب بلند شد. (اون موقع خانه ها کوچک و بچه ها نزدیک به هم می خوابیدند.) با سروصدای علی، من و پدرم هم یکدفعه سراسیمه از خواب بلند شدیم و پدرم با نگرانی گفت: علی علی چه شده؟!
دیدیم علی با چهره برافروخته و هیجان زده می گوید: آقا نگاه کن همه معصومین و دوازده امام (عليهم السلام) اینجا نشسته اند، حضرت محمد(صلى عليه وآله) هم آنجا است و قرآن می خوانند. درحالیکه علی همینطور گریه می کرد، او را در آغوش گرفتیم و سعی می کردیم آرامش کنیم.

و در جوانى با اخلاق حسنه و صفات حميده و محاهدتها و توسلات به توفيقات عاليه متعدده نيز نائل شده بود

1- وى اهل مراقبه بود و دفترچه ای داشت که به حسابرسی از اعمال خود می پرداخت و با امتیازهای منفی و مثبتی که برای خود در نظر می گرفت، اعمالش را تحت نظر داشت و از این طریق به خودش هر شب تذکر می داد. او نام اين دفتر را «طریق پرواز» گذاشته بود.
Image

2-باور کنید آنقدر با توجه نماز و دعا می خواند که در آن لحظه انگار هجرت می کرد به آن دنیا و همه را می دید.

3- از توفيقات معنوى او رؤيت ارواح شهدا درحالت بيدارى
یک روز دعای کمیل بود ومن هم شرکت کردم. یک مقدار دیرتر رسیدم، وسط دعا بود. شروع به خواندن دعا کرده بودم که یکدفعه متوجه شدم صدای کسی از وسط مسجد آمد، داد و فریاد میزد، افتاده بود روی زمین و اسم شهدا رو می برد، اصغر، ناصر و... . نگران شدم و جلو رفتم،علی بود. وقتی دوستان علی، مرا دیدند گفتند: محمدآقا شما ناراحت نباش این اتفاقات در مورد علی خیلی عادی است و ما هر بار این اتفاقات را می بینیم. سپس به او آب دادند و حالش بهتر شد ولی همچنان در حالت خودش بود. (ظاهرا درميانه دعاارواح شهدا بر او ظاهر شده بوةدند كه بى تاب شده و نامشان مى برده است)

4- از توفيقات معنوى او = عطرآكين كردن فضا باذكر امام حسين عليه السلام
این مطلب در وصیت نامه شهید کاملا نمایان است که در گوشه ای از وصیت نامه مینویسد ((من کمتر عطر خریده ام زیرا هر وقت بوی عطرمیخواستم یک یاحسین از ته دل میکشیدم و آن وقت فضا معطر میگشت))..

5- علی در اواخر عمر و نزدیک به شهادتش اصلاً رنگ به رخسارش نداشت. رنگش زرد و ضعیف شده بود. خیلی در خوراکش کنترل داشت و به عبادتهای طولانی می پرداخت، طوری شده بود که چهره ملکوتی پیدا کرده بود.همه می دانستند علی جزء بچه هایی نیست که دیگر در این دنیا جایی داشته باشد و با یک دنیای بسیار بزرگتری آشنا شده بود که نمی توانست به این دنیا دل بدهد.

6- برادرش محمد گفته: از زمانیکه من به سربازی رفتم رابطه علی با بنده کم شد.
قبل از آن، یک بار علی به من گفت: محمد بیا من یک چیزی برایت تعریف کنم، گفتم چیه؟(این قضیه برمی گردد به سال 62) گفت: محمد، امام رضا(عليه السلام) به خوابم آمد و گفت که سال آینده اسفندماه میای پیش ما.
من راستش به خاطره ایمان ضعیفم آن را باور نکردم و گفتم، علی نگران نباش فکر نمی کنم این اتفاق بیافتد. به هر حال هیچ کس تاریخ مرگ خودش را نمی داند. گفت: حالا من به شما گفتم که بدانی امام رضا را به خواب دیدم و با همدیگر خیلی صحبت کردیم.
دقیقاً همین اتفاق افتاد.اسفند سال بعد، علی به شهادت رسید.

7- شركت در جبهه و زمان و مكان شهادت على حيدرى
شهید خوشنويس بود در نوجوانى و سال آخر دبیرستان بود که به جبهه رفت و در آنجا به کارهای خطاطى و هنری پرداخت و بعد از مدتی دیگر در گردان تخریب آموزش دیدو برای انجام وظیه به همرزمان خود راهی خط مقدم شد و مقدار زیادی از مینهای دشمن بعثی را که سد راه رزمندگان اسلام بود پاکسازی کرد و راه را برای عبور دیگر همرزمانش برای انجام عملیات بدر گشود٬ پس از پایان کار و جهت استراحت به سنگربر میگردد٬ساعاتی بعد رژیم بعثی به بمبهای شیطانی شیمیایی را نزدیک سنگر علی و همرزمانش میزند ٬علی دیگر مهلت هیچ کاری را نداشته و در نهایت مظلومانه در ۲۲ اسفند ۱۳۶۳ به دیا معشوق میشتابد و در تهران بهشت زهرا (عليهاالسلام) قطعه ۲۷ ردیف ۱۳۶ شماره ۱۰ آرام میگیرد.

8- از وصيت نامه شهيد:
چیزی که من در این جبهه ها مشاهده کردم این بود که وقتی که انسان با رزمندگان رو به رو میشود از فاصله چند قدمی و با یک محوطه خاصی بوی عطر دل انگیزی که همان بوی رزمندگان و بوی ایثار و همان بوی حسین است را حس میکند

9- ساير احوالات شهيد
تصوير او و كتابى كه درباره او نوشته شده است:
Image
https://www.gisoom.com/book/11764835/
اين كه در جلسه برگزارى اين مشهد اثرمهدوى عليه السلام؛ اول شرح حال توفيقات معنوى او را بيان كرديم تا صاحب واقعه و موجبات توفيقش قدرى شناخته شود؛ بعد واقعه تشرفش را بيان كرده باشيم:

10 - واقعه تشرف:
على حيدرى یک بار با بچه های مسجد جامع خزانه بخارایی (تهران) به مشهد رفته بودند. علی به اتفاق بچه ها به مسجد جامع گوهرشاد می رود.
علی برای برادرش نقل کرده است که مشغول دعای کمیل که می شوند یک دفعه امام زمان(عليه السلام) را می بیند که آمدند و با علی از نزدیک صحبت کردند و به او گفتند: علی به بچه ها بگو من الان این جا هستم و اگر چیزی می خواهند، از من بگیرند. علی به فرد کناری خود که مشغول خواندن دعا بود، گفت: الان امام زمان(عليه السلام) اینجاست و به من می گویند از بچه ها بخواهید اگر خواسته ای دارند برایشان برآورده کنم. این را که به بجه ها گفت، مجلس دگرگون شد.
نكته از نحوه نقل واقعه تشرف توسط شهيد؛ بنظر مى رسدحضرت را قبلا و در تشرفاتى شناخته است و اين تشرف مسبوق به سابقه بوده است

خلاصه بيوگرافى:
نام:علی
نام خانوادگی: حیدری
تاریخ ولادت: 1344
تاریخ شهادت: 22/12/1363
محل شهادت: جزایر مجنون
مزار پاك شهید: تهران بهشت زهرا (عليها السلام) قطعه 27 ردیف 136 شماره 10
رضوان الله عليه

عمل اينجا = اشاره واقعه + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الامروالعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته



ديگر مشاهد آثار مهدوى عليه السلام در مسجد گوهرشاد = از ابتداى راهرو كنار مناره شرقى تا ادامه در صحن مسجد گوهرشاد و تا پیش روی مبارک در روضه منوره = در واقعه مرحوم خراسانى

مرحوم آيت الله سيد حسن موسوى خراسانى نقل كرده است:
یکی از اولیاء خدا مرا راهنمائی کرده بود، که برای حوائجت
زیارت سلام اللّهِ الْکامِل التّام را بخوان
توضيح: زيارت سلام الله الكامل التام جزو اعمال مقام حضرت صاحب الزمان عليه السلام در مسجد سهله است، و در كتاب استجاره به مسجد سهله متن تصحيح شده آن منتشر شده است، كه آنرا در اينجا نقل مى كنيم:
* سَلامُ اللهِ الْكَامِلُ التَّامُّ الشَّامِلُ الْعَامُّ * وَ صَلَواتُهُ الدَّائِمَةُ * وَ بَرَكَاتُهُ الْقَائِمَةُ التَّامَّةُ * عَلى حُجَّةِ اللهِ وَ وَلِيِّهِ في أَرْضِهِ وَ بِلادِهِ * وَ خَلِيفَتِهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ عِبَادِهِ * وَ سُلَالَةِ النُّبُوَّةِ وَ بَقِيَّةِ الْعِتْرَةِ وَ الصَّفْوَةِ * صَاحِبِ الزَّمَانِ وَ مُظْهِرِ الْإِيمَانِ * وَ مُلَقِّنِ أَحْكَامِ الْقُرْآنِ * وَ مُطَهِّرِ الْأَرْضِ * وَ نَاشِرِ الْعَدْلِ فِي الطُّولِ وَ الْعَرْضِ * وَ الْحُجَّةِ الْقَائِمِ الْمَهْدِيِّ * الْإِمَامِ الْمُنْتَظَرِ الْمَرْضِيِّ * وَ ابْنِ الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرينَ * الْوَصِيِّ ابْنِ الأَوْصِيَاءِ الْمَرْضِيِّينَ * الْهَادِيِ الْمَعْصُومِ؛ ابْنِ الْأَئِمَّةِ الْهُدَاةِ الْمَعْصُومِينَ * اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِينَ الْمُسْتَضْعَفِينَ * اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مُذِلَّ الْكَافِرِينَ الْمُتَكَبِّرِينَ الظَّالِمِينَ * اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلَايَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ * اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ * اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ أَميرِ الْمُؤْمِنِينَ * اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ * اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ الْأَئِمَّةِ الْحُجَجِ الْمَعْصُومِينَ * وَ الْإِمَامِ عَلَى الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ * اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلَايَ * سَلَامَ مُخْلِصٍ لَكَ فِي الْوِلَايَةِ * أَشْهَدُ أَنَّكَ الْإِمَامُ الْمَهْدِيُّ قَوْلًا وَ فِعْلًا * وَ أَنْتَ الَّذِي تَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطًا وَ عَدْلًا * بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْمًا وَ جَوْرًا * فَعَجَّلَ اللهُ فَرَجَكَ * وَ سَهَّلَ مَخْرَجَكَ * وَ قَرَّبَ زَمانَكَ * وَ كَثَّرَ أَنْصارَكَ وَ أَعْوانَكَ * وَ أَنْجَزَ لَكَ ما وَعَدَكَ * فَهُوَ أَصْدَقُ الْقَائِلِينَ * وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ * وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً * وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ * يَا مَوْلَايَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ، حَاجَتِي... و حاجتش را ذكر كند * فَاشْفَعْ لِي فِي نَجَاحِهَا * فَقَدْ تَوَجَّهْتُ إِلَيْكَ بِحَاجَتِي * لِعِلْمِيَ أَنَّ لَكَ عِنْدَ اللهِ شَفَاعَةً مَقْبُولَةً وَ مَقَامًا مَحْمُودًا * فَبِحَقِّ مَنِ اخْتَصَّكُمْ بِأَمْرِهِ * وَ ارْتَضَاكُمْ لِسِرِّهِ * وَ بِالشَّأنِ الَّذي لَكُمْ عِنْدَ اللهِ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُ * سَلِ اللهَ تَعَالَى * فِي نُجْحِ طَلِبَتِي وَ إِجَابَةِ دَعْوَتِي وَ كَشْفِ كُرْبَتِي *

ادامه كلام مرحوم موسوى خراسانى:
و من آن وقتها حاجتی جز تشرف به محضر مولایم حضرت « بقیة اللّه » ارواحنا لتراب مقدمه الفداء نداشتم
لذا شبها زیر آسمان به خصوص نیمه های شب؛ این زیارت را که در مفاتیح به عنوان استغاثه به امام زمان (علیه السّلام) ذکر کرده
با جمیع آدابش می خواندم، و وقتی به آخر زیارت که می فرماید: یا مولای یا صاحِب الزّمانِ یابْن رسولِ اللّهِ حاجتِی کذا و کذا ، و به جای کذا و کذا حاجت خود را ذکر کن، من می گفتم حاجتی روْیتک و صحْبتک (یعنی حاجت من ملاقات با تو و دیدن تو و مصاحبت با تو است)
و همچنین وقتی در آخر زیارت هم می گوید: حاجتت را بخواه.... باز همین حاجت را طلب می کردم .
تا آنکه شب جمعه ای بود در حدود ساعت ۱۲ نیمه شب، وسط مسجد گوهرشاد در مشهد مقدّس زیر آسمان مشغول این زیارت بودم ،
شاید بدون مبالغه در آن ساعت حتّی یک نفر غیر از من در صحن مسجد نبود، چند عدد چراغی که فقط حیاط مسجد را روشن کرده بود وجود داشت
من با حال توجّهی که آن وقتها داشتم این زیارت را بعد از نماز استغاثه می خواندم ، تا رسیدم به کلمه یا موْلای یا صاحِب الزّمان یابْن رسولِ اللّهِ حاجتی روْیتک و صحْبتک، به مجرد اینکه این کلمه را گفتم :
دیدم ، سیدی بسیار خوش صورت و نورانی به لباس اهل علم؛ از درب قبله راه کنار گنبد طرف دست راست (راهرو شرقى) وارد مسجد شد
من به مجرد آنکه او را دیدم تقریباً یقین کردم که او حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه است
و لذا بقیه زیارتم را ترک کردم و به او نزدیک شدم، او هم بدون آنکه متوجّه من شود سرش را پائین انداخته بود و به طرف حرم مقدّس می رفت،ابهتش مرا مانع می شد که با او حرف بزنم، لذا من هم عقب سر او به حرم رفتم
با خودم می گفتم،
من از کجا بدانم که او حضرت بقیة اللّه روحی له الفداء است!!!
بالاخره در پیش روی مبارک (داخل روضه منوره) ایستاد و مشغول زیارت شد
ولی من به خاطر غفلتی که در چند لحظه پیدا کردم دیگر او را ندیدم .

نتيجه:
از واقعه مرحوم سيد حسن موسوى خراسانى
چندين مشهد آثار مهدوى عليه السلام شناخته مى شود
1- داخل دالان مجاور مناره شرقى
2- از مناره شرقى در صحن گوهرشاد تا ميان صحن و تا ورودي به حرم
3- ورودى دالان بين گوهرشاد و رواق دار الحفاظ
4- دالان بين گوهرشاد و رواق دار الحفاظ
5- درب بيش روى مبارك قبل بله ها
6- تمام مسير از ابتداى دارالحفاظ تا ورودي بيش روى مبارك به روضه منوره
7- بيش روى مبارك در روضه منوره


توضيحات:
1- در اين مسير (راهرو كنار مناره شرقى مسجدگوهرشاد) تشرفات متعددى حاصل شده است.

2- مرحوم سيد محمد مشراقى نقل مى كردند
بنده بدون اطلاع از وقايع تشرفات اين مسير؛ ملهم شدم كه اين مسيررفتن حضرت صاحب الامر عليه السلام به حرم مظهر است
و سالهاى سال كه به مشهد مشرف مى شدم براى تشرف به زيارت؛ از اين مسير مى رفتم

3- صاحب واقعه مذكور؛ عمل توسل مزبور را مدتها انجام مى داده از جمله در ميانه صحن گوهرشاد كه مسقف نيست؛ به نيت زيارت مولا صاحب الامر منه السلام.

4- مقصود از ميان مسجد = ميانه با محاسبه هندسى نبوده، خصوصا كه از سال 1326ش (شامل سال واقعه) وسط حقيقى صحن را حوض ساخته اند؛
http://fna.ir/4a47h
و مقصود از ميانه بطور نسبى است = ميانه از صحن كه مسقف نيست؛
هرجه ميانه تر و از اطراف صحن دورتر (كه بيشتر معبر مردم است و مزاحم راه نباشد).

6- اگر چه موضوعيت واهميتى ندارد محل نماز صاحب تشرف؛
و آن محل نماز او در شب تشرف در ميانه صحن گوهرشاد بوده
و الا شبهاي قبلى كه مدتها اين عمل انجام مى داده لزوما در صحن گوهرشاد نبوده است
اما براى تكميل توضيحات واقعه؛
بايد در جايى از ميانه بوده باشد كه شخص در حال نماز بدون انصراف از قبله؛ محل ورود حضرت از گذرسمت راست گنبد را ديده باشد، هم پشتش به ضريح نباشد = مابين محاذى محراب زير گنبد گوهرشاد؛ بقدر ممكن نزديكتر به ميانه هندسى. و حوض ميانه مسجد

{مشهد آثار مهدوى عليه السلام در مسجد گوهرشاد = تمام داخل راهرو كنار مناره شرقى}
Image
Image
Image

عمل اينجا = بيان واقعه مرحوم خراسانى + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الامروالعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته


{مشهد آثار مهدوى عليه السلام = از انتهاى راهرو كنار مناره شرقى تا داخل صحن گوهرشاد و تا ورودى راهرو به داخل حرم}
Image
Image

عمل اينجا = اشاره به واقعه مرحوم خراسانى+ سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الامروالعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته


بعد از فراغت از زيارت صحن پیش روی مبارک (گوهرشاد)

براى ورود به رواق پیش روی مبارک (دارالحفاظ) از حضرتش رخصت مى طلبيم
و چون به اين درب رسيد بايستد و بگويد:
* اَلسَّلَامُ عَلَى رَسُولِ اللهِ أَمِينِ اللهِ عَلَى وَحْيِهِ وَ عَزَائِمِ أَمْرِهِ اَلخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ وَ الْفَاتِحِ لِمَا اسْتُقْبِلْ وَ الْمُهَيْمِنِ عَلَى ذَلِكَ كُلِّهِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُهُ * اَلسَّلَامُ عَلَى صَاحِبِ السَّكِينَةِ * اَلسَّلَامُ عَلَى الْمَدْفُونِ بِالْمَدِينَةِ * اَلسَّلَامُ عَلَى الْمَنْصُورِ الْمُؤَيَّدِ* اَلسَّلَامُ عَلَى أَبِي الْقَاسِمِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللهِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُهُ * اَلسَّلَامُ عَلَى حجة اللهِ عَلَى خلقه * أبي الحسن علي بن موسى الرضا المرتضى * المدفون بأرض طوس في هذه البقعة المباركة وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُهُ *

در اينجا دربى براى ورود به يك راهروى هست كه بين مسجد گوهرشاد و رواق دارالحفاظ در بيش روى مبارك است كه هر دو از مشاهد آثار مهدوى عليه السلام در واقعه هاى مرحومان موسوى خراسانى و علامه مشيرى است

{مشهد آثار مهدوى عليه السلام = درب ورودى راهرو بين صحن گوهرشاد و رواق دار الحفاظ}

عمل اينجا = = اشاره به واقعه مرحوم خراسانى + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الامروالعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته


{مشهد آثار مهدوى عليه السلام = راهرو بين صحن گوهرشاد و رواق دار الحفاظ}

عمل اينجا = اشاره به واقعه مرحوم خراسانى + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الامروالعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته


مسير اين راهرو را طى مى كنيد تا برسيد به درب ورودى رواق دارالحفاظ (پیش روی مبارک)
در فاصله رسیدن به درب ورودى رواق دارالحفاظ (پیش روی مبارک) این اذکار گفته شود:
بسم الله و بالله، وفي سبيل الله، و على ملة رسول الله،
الله اكبر الله اكبر، الله اكبر كبيرا، و الحمدلله كثيرا، و سبحان الله بكرة واصيلا،
الحمدلله على هدايته لدينه، والتوفيق لمادعا اليه من سبيله،


{مشهد آثار مهدوى عليه السلام = درب ورودى رواق دار الحفاظ و پیش روی مبارک}

عمل اينجا = اشاره به واقعه مرحومان خراسانى و مشيرى + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الامروالعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته


براى ورود به رواق دارالحفاظ (پیش روی مبارک رضوى عليه السلام) از حضرتش براى تشرف اين چنين اجازه بگيرد:

* اَللَّهُمَّ إِنِّي وَقَفْتُ عَلَى بَابٍ مِنْ أَبوَابِ بُيُوتِ نَبِيِّكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ * وَ قَدْ مَنَعْتَ النَّاسَ أَنْ يَدْخُلُوا إِلَّا بِإِذْنِهِ * فَقُلْتَ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ * اَللَّهُمَّ إِنِّي أَعْتَقِدُ حُرْمَةَ صَاحِبِ هَذَا الْمَشْهَدِ الشَّرِيفِ في غَيْبَتِهِ كَمَا أَعْتَقِدُهَا في حَضْرَتِهِ * وَ أَعْلَمُ أَنَّ رَسُولَكَ وَ خُلَفَاءَكَ (عليهم السلام) أَحْيَاءٌ عِنْدَكَ يُرْزَقُونَ * يَرَوْنَ مَقَامِي * وَ يَسْمَعُونَ كَلَامِي * وَ يَرُدُّونَ سَلَامِي * وَ أَنَّكَ حَجَبْتَ عَنْ سَمْعِي كَلَامَهُمْ * وَ فَتَحْتَ بَابَ فَهْمِي بِلَذِيذِ مُنَاجَاتِهِمْ * وَ إِنِّي أَسْتَأْذِنُكَ يَا رَبِّ أَوَّلًا * وَ أَسْتَأْذِنُ رَسُولَكَ (صلى الله عليه وآله) ثَانِيًا * وَ أَسْتَأْذِنُ خَلِيفَتَكَ اْلإِمَامَ الْمَفْرُوضَ عَلَيَّ طَاعَتُهُ {أبا الحسن عليّ بن موسى الرضا المرتضى} وَ الْمَلَائِكَةَ الْمُوَكَّلِينَ بِهَذِهِ الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ ثَالِثًا * ءَأَدْخُلُ يَا اَللهِ * ءَأَدْخُلُ يَا رَسُولَ اللهِ * ءَأَدخُلُ يَا حُجَّةَ اللهِ * ءَأَدْخُلُ يَا مَلَائِكَةَ اللهِ الْمُقَرَّبِينَ الْمُقِيمِينَ فِي هَذَا الْمَشْهَدِ * فَأْذَنْ ليِ يَا مَوْلَايَ في الدُّخُولِ أَفْضَلَ مَا أَذِنْتَ ِلأَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ * فَإِنْ لَمْ أَكُنْ أَهْلًا لِذَلِكَ فَأَنْتَ أَهْلٌ لِذَلِكَ *

سبس از يله هاى ورودى رواق دارالحفاظ (پیش روی مبارک) به آرامى بائين رفته و به رواق وارد شده و این اذکار گفته شود:
بسم الله و بالله، وفي سبيل الله، و على ملة رسول الله، الله اكبر الله اكبر، الله اكبر كبيرا، و الحمدلله كثيرا، و سبحان الله بكرة واصيلا،
الحمدلله على هدايته لدينه، والتوفيق لمادعا اليه من سبيله،


چون به رواق دارالحفاظ (پیش روی مبارک رضوى عليه السلام) وارد شديد در پائين پله ها ايستاده
چون در همنيجا يكي ديگر از مشاهد آثار مهدوى عليه السلام است، ابتدا واقعه (تشرف علامه مشيرى) را مرور مى كنيم كه در صحن عتيق بيان شد


نقل وقايع تشرفات به محضر مولا صاحب الامر منه السلام و اليه التسليم در پيش روي مبارک حضرت رضا عليه السلام
سه واقعه تشرف درباره مشاهد مهدوى عليه السلام اين ناحيه تا كنون به ثبت رسيده است:
1- واقعه مرحوم موسوى خراسانى (كه در صحن گوهرشاد بيان شد) حاوى پنج موضع در رواق و روضه ناحيه پيش روى مبارك
2- واقعه تشرف مرحوم علامه مشيرى (كه درصحن عتيق بيان شد و در اينجا مواضع مشاهد اين واقعه مرور مى شود = حاوى پنج موضع در رواق و روضه ناحيه پيش روى مبارك
3 واقعه تشرف مرحوم آيت الله بهجت (كه متعاقبا بيان مى شود) = حاوى دو موضع در رواق و روضه ناحيه پيش روى مبارك
همگى حاوى شناخت مشاهد آثار مهدوى عليه السلام اين ناحيه است


مشاهد آثار مهدوی عليه السلام مربوط به واقعه تشرف علامه سید محمد تقی مشیری
در اين واقعه حضرت و همراهان (از جمله خضر نبى عليهما السلام) را در چند موضع زيارت مى كند و يا از حضورحضرت در آنها مطلع مى شود:
1- درب پيش روى مبارك در راهرو كه با پله ها وارد به دار الزهد و رواق پيش روى مبارك مى شويم = محل عبور حضرت
2- در ابتداى رواق پيش روى مبارك (دار الحفاظ) بعد پله ها = محل عبور حضرت
3- ميانه دار الحفاظ طول مسير تا درب ورودي پيش روي مبارک به روضه منوره = محل عبور حضرت
4- داخل روضه منوره پيش روي مبارك براى زيارت = محل عبور حضرت
5- داخل روضه منوره نزد سرمبارك (از پشت سر مبارك) از بالاسر پشت سر تا پائين پاى پشت سر موضع نماز حضرت امام زمان عليه السلام بوده = محل عبور حضرت
و يك نوبت ديگر از مشاهد مهدوى عليه السلام در اين محدوده بالاسر و بشت سر تا پائين پاى پشت سر در داخل روضه منوره است = محل زيارت و نماز حضرت صاحب الامر منه السلام
6- مسجد بالا سر مبارک = محل عبور حضرت
7- قسمت شمالى رواق دار السيادة (قسمت محاذي سر مبارك) = امروز موسوم به رواق دارالاخلاص = محل عبور حضرت
8- رواق دار الشرف= محل عبور حضرت
9- ايوان طلا در صحن پشت سرمبارك (عتيق) = محل عبور حضرت
10- صحن پشت سرمبارك (عتيق) مابين سقاخانه و ايوان طلا= محل عبور حضرت


{مشهد آثار مهدوى عليه السلام = در ابتداى رواق پيش روي مبارک (دار الحفاظ) بعد پله ها}

عمل اينجا = اشاره به واقعه مرحوم مشيرى + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الامروالعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته


{مشهد آثار مهدوى عليه السلام = ميانه دار الحفاظ؛ طول مسير تا درب ورودي پيش روي مبارک به روضه منوره}

عمل اينجا = اشاره به واقعه هاى مرحومان خراسانى و مشيرى + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الامروالعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته


{مشهد آثار مهدوى عليه السلام = درب بزرگ رواق دار الحفاظ و پیش روی مبارک به روضه منوره}

عمل اينجا = اشاره به واقعه هاى مرحومان خراسانى و مشيرى + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الامروالعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته


انتهاى دار الحفاظ؛ روضه منوره است
اينجا يک درب بزرگ هست + دو درب کوچک
كه هر سه درب؛ وروديهاى دار الحفاظ به روضه منوره است
يک درب کوچک سمت راست
كه اين درب کوچک سمت چپ هم از مشاهد آثار مهدوى منه السلام است


{مشهد آثار مهدوى عليه السلام = درب کوچک سمت چپ رواق دار الحفاظ و پیش روی مبارک به روضه منوره}

عمل اينجا = بيان واقعه + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الامروالعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته


براى ورود به روضه منوره از سمت رواق پیش روی مبارک (دارالحفاظ) از حضرتش رخصت مى طلبيم
* أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ * وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ * جَاءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِهِ وَ صَدَّقَ الْمُرْسَلِينَ * اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللهِ * اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حَبِيبَ اللهِ وَ خِيَرَتَهُ مِنْ خَلْقِهِ * اَلسَّلَامُ عَلَى إِمَامِ الْمُؤْمِنِينِ عَبْدِ اللهِ وَ ابْنِ أَخِي رَسُولِ اللهِ {أبي الحسن عليّ بن موسى الرضا المرتضى} * يَا مَوْلَايَ يَا إِمَامَ الْمُؤْمِنِينَ * عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدِكَ وَ ابْنُ أَمَتِكَ جَاءَكَ مُسْتَجِيرًا بِذِمَّتِكَ * قَاصِدًا إِلىَ حَرَمِكَ * مُتَوَجِّهًا إِلىَ مَقَامِكَ * مُتَوَسِّلًا إِلىَ اللهِ تَعَالىَ بِكَ * ءَأَدْخُلُ يَا مَوْلَايَ * ءَأَدْخُلُ يَا إِمَامَ الْمُؤْمِنِينَ * ءَأَدْخُلُ يَا حُجَّةَ اللهِ * ءَأَدْخُلُ يَا أَمِينَ اللهِ * ءَأَدْخُلُ يَا مَلَائِكَةَ اللهِ الْمُقَرَّبِينَ الْمُقِيمِينَ في هَذَا الْمَشْهَدِ* يَا مَوْلَايَ أَتَأْذَنُ ليِ بِالدُّخُولِ أَفْضَلَ مَا أَذِنْتَ لأَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ * فَإِنْ لَمْ أَكُنْ لَهُ أَهْلًا فَأَنْتَ أَهْلٌ لِذَلكَ *

و مبادا بدون يافتن رخصت؛ در روضه مباركه وارد شود. پس اگر دلش خاشع و ديده اش گريان شد؛ بداند كه آن نشانه اجازت است، سپس درگاه را بوسيده (اگر ميسر شود)،

براى ورود به روضه منوره از درب بزرگ؛ عتبه بوسي و سجده شكر (براى رؤيت ضريح انور) انجام مى شود

مرحوم آيت الله مرجع آقاي بهجت در حال سجده شكر و بوسيدن عتبه مباركه
تصوير

و به آدابي كه قبلا گذشت داخل شود، و پاى راست را بر پاى چپ مقدّم بدارد، و در هنگام ورود بگويد:
* بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ في سَبِيلِ اللهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللهِ صلى الله عليه وآله * أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ * وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ * وَ أَنَّ عَلِيًّا وَليُّ اللهِ * اَللَّهُمَّ اغْفِرْ ليِ وَ ارْحَمْنِي وَ تُبْ عَلَيَّ * إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ *
آخرين ويرايش توسط Najm00158 on دوشنبه نوامبر 06, 2023 1:31 pm, ويرايش شده در 5.
Najm00158
 
پست ها : 169
تاريخ عضويت: سه شنبه نوامبر 13, 2018 11:26 am

زیارات داخل روضه منوره حضرت امام رضا علیه السلام

پستتوسط Najm00158 » يکشنبه جولاي 31, 2022 3:27 pm

وقتى از سمت رواق پيش روى مبارك (دارالحفاظ) از درب كوچك (سمت چپ) يا از درب بزرگ ميانى وارد روضه منوره شديم
بين ورودى كوچك چپ؛ و ورودى بزرگ ميانى ديوارى است كه محاذى صورت شريف حضرت امام رضا عليه السلام در ضريح مقدس و مرقد اقدس است) ايستاده
براى انجام زيارت اگر ازدحام جمعيت است و ماموران مانع از انجام زيارت نزد ضريح هستند
اينجا زيارت مى خوانيم
اينجا هم از مشاهد آثار مهدوي منه السلام است

و اگر حرم خلوت بود و ماموران مانع كنار ضريح زيارت نمودن نبودند
تا ضريح جلو رفته و نزديك ضريح مى ايستياده
و حضرت امام رضا عليه السلام را برحسب توفيق زمانى و حالى زيارت مى كنيم


زیارت: اظهار معرفت و عبودیت و تسلیم در حضور وجه الله
با زیارات جامعه و زیارات خاصه

نسخه هاى (زیارت جامعه کبیره کامله) و زیارت جامعه صغیره (امین الله کامله) و زيارت خاصه رضويه (جواديه) در کتاب مناسک دیدار حق منتشر شده است كه در اسنجا نقل مى كنيم


زيارت جامعه كبيره كامله
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image

زیارت جامعه صغيره و امین الله كامله
Image
Image
Image

زیارت خاصه رضویه (جواديه) علیهما السلام:
Image
Image
Image
Image
Image


تجدید بیعت
اگر ميسوراست و مى شود به آرامى از ميان جمعيت به ضريح مطهر نزديك شد آرام جلو رفته و به نرمى خود را به ضريح انور رسانده
و دست را به نحو مخصوص بيعت} قرار داده و ضريح را گرفته؛ با اين الفاظ بيعت مى كنيم
و اگر شدت جمعيت و ماموران مانع مى شوند
از محل زيارت اشاره (به نحو بيعت) نموده و عرض مى كنيم
Image
Image
Image
Image

برائت مختصر از دشمنان و اضداد حضرت امام رضا (علیه السلام)
صلى الله عليك يا مولاي يا ابالحسن يا ابا محمد يا ابا الجواد يا ابا التقي يا علي بن موسى الرضا
لعن الله من انكر شأنك و حسدك و ظلمك و آذاك و عاداك و هجَّرك من بلادك  وسَمَّك وقتلك
اللهم العن اضداده وطاغوتي عصره هارون ومأمون العباسييَّيْن ومن عاونهما واتبعهما لعنا و بيلا



{مشهد آثار مهدوى عليه السلام = داخل روضه منوره بين درب کوچک سمت چپ و درب بزرگ ميانى}
موضع: بين ورودى كوچك چپ؛ و ورودى بزرگ ميانى ديوارى است كه محاذى صورت شريف حضرت امام رضا عليه السلام در ضريح مقدس و مرقد اقدس است)

واقعه تشرف مرحوم ايت الله مرجع آقاى بهجت كه در اين باره نقل مي کردند
کسي وارد حرم حضرت امام رضا عليه السلام شد؛
متوجه شد سيدي نوراني در جلو او مشغول خواندن زيارت نامه مي باشد
نزديک او شد متوجه شد ايشان اسامي حضرات معصومين عليهم السلام را يک به يک با سلام ذکر مي فرمايد
اما هنگامي که به نام مبارک امام زمان عجل الله تعالي فرجه شريف رسيدند سکوت کردند
ان شخص متوجه شد آن سيد بزرگوار خود مولايمان امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف است
ظاهرا واقعه فوق مربوط به تشرف خود مرحوم بهجت بوده است به عنوان كسى.... نقل نموده اند

عمل اينجا = اشاره به واقعه مرحوم آيت الله بهجت + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الامروالعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته


{مشهد آثار مهدوى عليه السلام = داخل روضه منوره پيش روى مبارك}

عمل اينجا = اشاره به وقايع مرحومان موسوى خراسانى و علامه مشيرى+ سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الامروالعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته



{مشهد آثار مهدوى عليه السلام = داخل روضه منوره پيش روى مبارك نزد پائين پاى مبارك}

از واقعه (صديق الأطباء) 2 موضع براى حضور حضرت عليه السلام استفاده مى شود؛
يكى: موضع بالاسر داخل روضه منوره كه فوقا بيان شد
ديگرى: سوى ديگر ضريح (كه در نظر ناظر حاضر در بالاسر ديده نمى شود)
كه اين مكان منحصر به ناحيه پيش روى مبارك نزديك قسمت پائين پاى مبارك است
كه محل توجه و سلامش در اينجا در مبحث بيش روى مبارك قبل از رفتن به بلاى سر مبارك است

عمل اينجا = اشاره به واقعه مرحوم صديق الأطباء + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الامروالعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته




نماز و دعای بعد از زیارت:

زائر از بيش روى مبارك به سمت بالاسردر داخل روضه منوره مى رود
اگر جمعيت و ماموران مانع انجام نماز زيارت و دعا و اعمال بعد آن؛ در روضه منوره نبودند كه در همينجا انجام مى دهد = مثل موضع انتهاى شيشه حايل بين زنان و مردان و ستون بالاسر
و الا به رواق و مسجد بالاسر (مجاور روضه منوره) رفته
و هرچه نزديكتر به روضه منوره اما صفوف قبل از مجاذي راس شريف انجام دهد

Image
Image
Image
Image

نماز و اذكارى که امام رضا علیه السلام براى رفع مشكلات عظيم تعليم فرموده اند:

امام رضا علیه السلام مي فرمایند:
هرگاه اتفاقي براي شما رخ داد دو رکعت نماز بجاي آور،
در رکعت اول فاتحة و آیة الکرسي در رکعت دوم فاتحة و سوره قدر را بخوان. سپس قرآن را بردار و آن را بالاي سرت بگیر(قرآن را باز كرده رو به آسمان شبیه قرآن بسرگرفتن شب قدر) و بگو
«أَللَّهُمَّ بِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ إِلى خَلْقِكَ، وَ بِحَقِّ کُلِّ ایَةٍ فیهِ، وَ بِحَقِّ کُلِّ مَنْ‌ مَدَحْتَهُ فیهِ عَلَیْكَ، وَ بِحَقِّكَ عَلَیْهِ، وَ لا نَعْرِفُ أَحَداً أَعْرَفَ بِحَقِّكَ مِنْكَ»
سپس مي گویي:
«یا سَیِّدی یا اَللَّهُ» «10 بار»
«بِحَقِّ مُحَمَّدٍ»«10 بار»
«بِحَقِّ عَلِیٍّ»«10 بار»
«بِحَقِّ فاطِمَةَ»«10 بار»
«بِحَقِّ الْحَسَنِ»«10 بار»
«بِحَقِّ الْحُسَیْنِ»«10 بار»
«بِحَقِّ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ»«10 بار»
«بِحَقِّ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الباقر»«10 بار»
«بِحَقِّ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ »«10 بار»
«بِحَقِّ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ »«10 بار»
«بِحَقِّ عَلِیّ ‌بْنِ مُوسى »«10 بار»
«بِحَقِّ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الجواد»«10بار»
«بِحَقِّ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الهادی»«10 بار»
«بِحَقِّ حَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ العسکري»«10بار»
امام رضا علیه السلام می فرمایند تا اینکه به امام زمانت می رسی.
که برخيز و بایست و بگو
«بِحَقِّ محمد المهدي»«10 بار»
به راستي‌ که از جای خود بر نمي خیزي مگر اینکه خداوند حاجت تو را برآورده می سازد.


توضیح:
اين توسل؛ محدود به حرم امام رضا عليه السلام نيست
اما در حرم شريف فراموش نشود
و براى كسى كه فرصتش كم است
مي شود نماز زيارت را به همين نحو بخواند
و بعدش اذكار را بگوید
و هديه حضرت كند
كه هم نماز زيارت است هم توسل و طلب حاجت


ديگر مشاهد آثار مهدوی علیه السلام در داخل روضه منوره

وقايع ديگرى هم هست كه در مواضع بالاسر و پائين باى مبارك داخل روضه منوره نقل مى شود

از آنجا كه امروزه روضه منوره دو قسمت شده، و پيش رو و بالاسر در اختيار مردان
و پشت سر و پائين پاى مبارك در اختيار زنان است
فلذا مشاهد آثار مهدوى (عليه السلام) در بالاسر وپائين باى مبارك را به دنبال هم در اينجا معرفى مي كنيم
مردان قسمت پيش رو و بالاسر را حضورا مشرف شده و زيارت كنند،
و مشاهد واقعه درقسمت زنانه را از همان بالاسر كنار شيشه حايل با اشاره توجه و زيارت نمايند
زنان هم مشاهذ در قسمت پشت سر و پائين باى مبارك را حضورا زيارت كرده
و مشاهد واقع در قسمت مردانه را مى توانند از همان بالاسر كنار شيشه حايل و شيشه حايل درپائين پاى مبارك، با اشاره توجه و زيارت نمايند

معرفی مشاهد آثار مهدوی منه السلام = در روضه منوره قسمت بالا سر مبارک
حضرتش جواب حضورى و شفاهى به عريضه كتبى داده اند



{مشهد آثار مهدوى عليه السلام = داخل روضه منوره بالاسر مبارك = واقعه صديق الأطباء}

ناقل واقعه (غلامعلی سالک طهرانی، الشّهیر بفخر الاُدباء) از راوى واقعه (میرزا مسیح صدیق الأطبّاء) از صاحب واقعه نشرف (حاج میرزا حسن حکیم باشی اشرف= شهرآستانه اشرفيه امروز) كه حامل جواب شفاهى حضرت (منه السلام) براى عريضه آيت الله حاجی ملاّ محمّد اشرفی مازندرانى (از اصحاب استجاره به مسجدين سهله و كوفه و از موفقين به زيارت حضرت امام زمان عليه السلام در مكه مكرمه)

تشرف به زيارت حضرت صاحب الامر و گرفتن جواب عريضه (به صورت حضورى و شفاهى) در حرم مطهّر حضرت ثامن الأئمّه علیهم السّلام
واقعه‌ایست که در حرم مطهّر حضرت ثامن الائمّه علیهم السّلام برای شخصيتی از اطباى ايران در حدود 150 سال قبل روی داده،
و تفصیل آن از روی خط خودِ صاحب واقعه (صديق الاطباء) بیان می‌شود.
این قضیّه به طور مسلّم مطابق واقع بوده و از روی نسخه‌ای که خود نگارنده صاحب واقعه نوشته تهیّه شده
و مرحوم آیة الله میلانی آنرا در اوّل کتاب دارالسّلام قرار داده‌اند كه از روى آن حکایت می‌شود
(حکایت از روی عین نسخه نويسنده صاحب واقعه = غلامعلی سالک طهرانی، الشّهیر بفخر الاُدباء):

در سال بیستم ولادت این بنده (صاحب واقعه) يعنى در ١٣٢٢ هجری قمری
به مصاحبت مرحوم میرزا مسیح صدیق الأطبّاء
حامل جنازۀ مرحوم ساعد الدّولة تنکابنی ((بوديم)
به ارض اقدس مشرّف گردیده؛
در مراجعت جناب صدیق الأطبّاء‌ به استرآباد (گرگان امروز) رفته
تا کیفیّت توقیر (تكريم و مراسم) از جنازه و انجام خدمت خود را به ‌عرض حضور سپهسالار برسانند.
این بنده با سایر همراهان به طهران آمده،
بعد از یک سال که مرحوم صدیق الأطبّاء از استرآباد و مسافرت به مازندران و توقّف در تنکابن به ‌طهران آمده به دیدنشان رفتم؛
در ضمن مذاکرات نقل این حکایت نمودند که:
حاجی میرزا حسن؛، طبیبی است در اشرف (شهرآستانه اشرفيه)،
و سابقۀ همدرسی بود فیما بین من و ایشان در مدرسه مروی،
تا پس از تحصیلات مقدّماتی هر دو وارد در طبّ گردیده،
من طبیب فوجِ ساعد الدّوله شدم و [با] حاج میرزا حسن حکیم باشی اشرف(شهرآستانه اشرفيه)؛
چند سالی هم مخابرات و مراسلاتی فیما بین بوده
تا به سبب مسافرتهای متوالی من، در حدود و ثغور (مرزهاى) مملکت
قطع مکاتبه گردیده ابداً اطلاعی از یکدیگر نداشتیم.
چون در این سفر از استراباد به اشرف رسیده متذکّر شدم (به ياد ايشان افتادم)
ولی نظر به اینکه جناب ایشان اکبرُ سنّاً بودند از من،
ظنّ غالب داشتم بر وفات ایشان،

(خود مرحوم صدیق الأطبّاء، زمان نقل این حکایت، سنّ مبارکشان تقریباً در حدود هفتاد هشتاد می‌نمود)
(چون باور نمى كردم زنده باشد) خواستم از کسان ایشان تفقّدی نمایم
گفتند خود حکیم باشی حیات دارند!
شرفیاب شده دیدم شیخوخیّت و پیری اندامشان را درهم شکسته،
با کمال ضعف و ناتوانی بسر می‌برند.
 بعد از آنکه خود را معرّفی و شرح مسافرتم را بیان کردم
جناب ایشان به مناسبت فرمودند که:
من در سنۀ فلان..... عازم به أرض اقدس شده،
قبلاً برای تسویۀ امور و تنظیم وصیّت‌نامه خدمت مرحوم حجة الاسلام آقای حاج ملاّ محمّد ـ طاب مَضجَعُه ـ معروف به حاجی اشرفی شرفیاب شدم،
پاکتی به من دادند و فرمودند:
این عریضه را لَدَی الوُرود تقدیم حضور حضرت ثامن الحجج علیه و علی آبائه المعصومین و ابنائه الطّاهرین آلاف التّحیّة و الثّناء نموده،
در مراجعت جوابش را بیاور! !.؟
شنیدن چنین عبارتی از مثل مرحوم حاجی بر من ناپسند آمد،
عقاید و ارادتی که نسبت به مقامات آن بزرگوار داشتم به کلّی از دل کاستم
و این تکلیف را عامیانه پنداشتم،
ولی ابّهت ایشان مانع شد از اینکه ایرادی نمایم؛
 در نهایت بی‌ارادتی از ایشان وداع نموده،

به آن آستان ملائک پاسبان مشرّف و عریضه را بر حسب اسقاط تکلیف روی ضریح منوّر گذاردم.
مدّت چند ماه برای تکمیل زیارت؛ مجاورت گزیده،
بالمرّة به موضوع (حاجی اشرفی و عریضه و جواب بیاور)، از نظرم محو گشته،
 
تا شبی که سحر آن (شب) را قصد مراجعت داشتم
وقت مغرب برای زیارت وداع مشرّف شده
پس از ادای فریضه قیام به نوافل نموده
در اثناء نمازِ زیارت دیدم
خدمۀ آن عتبۀ‌ عرش درجه، همگی باش‌گویان (دورباش... ندايى كه براى بيرون كردن بكار مى بردند)
مشغول بیرون کردن زائرین از حرم مطهّر می‌باشند؛
من متحیّر بودم که اوّل شب چه موقع خلوت کردن و در بستن حرم است؟!
 تا نماز من به آخر رسید (ديگر) احدی در حرم و رواقها باقی نمانده،
من هم می‌خواستم از جای خود برخیزم و بیرون روم
در حین حرکت بزرگواری را دیدم در نهایت عظمت و جلالت
از (سمت) بالای سر (مبارك و) ضریح منوّر با کمال وقار می‌خرامیدند،
چون موازات من رسیدند فرمودند:
حاج میرزا حسن؛ وقتی رفتی به اشرف،
سلام ما را به حاجی اشرفی برسان و به ایشان عرض کن:
آئینه شو؛ جمال پری طلعتان طلب = جاروب زن به خانه؛ و پس میهمان طلب
چون آن فرمایش را فرمودند از محاذات من گذشتند
و به جانب دیگر ضریح منوّر (رفته) از نظرم غائب شدند.

من متفکّر بودم که این شخص عظیم الشّأن جلیل القدر کیست
که مرا بِإسمه مخاطب و چنین پیغامی برای حاجی اشرفی داده‌اند؟!
هرچه گردن کشیدم کسی را ندیدم، از جای خود برخاسته در اطراف حرم گردیدم احدی را نیافتم،
همین‌طور که مشغول تفحّص بودم
ملتفت شدم که اوضاع حرم ابداً تغییری نکرده،
هرکس در هرجا ایستاده یا نشسته بوده به همان حال باقیست!
مدّتی از خود بی‌خود گشته حالت ضعف و اِغمائی دست داده، خیلی پریشان شدم؛
چون قدری به ‌خود آمدم از هرکس پرسیدم این وقت چه حادثه‌ای در حرم محترم روی داده
از دهشت و سؤال من تعجّب می‌کردند

زائداً علی ما کان؛
بر عظمت و علوّ مقام آقای حاجی عقیده‌مند؛ و از بی‌قَدری خود متأثّر شدم.
 
سحر همان شب حرکت نموده
بی‌قاصد و خبر؛ پس از چند روز وارد اشرف (آستانه اشرفيه)شده
مستقیماً رفتم درب بیت اشرف حضرت حجة الاسلام آیة الله اشرفی
تا جواب کاغذ و پیغام حضرت را به جانبش برسانم.

به محض آنکه دقّ الباب کردم صدای مبارک آقای حاجی از میان خانه بلند شد،
با نداشتن هیچ سابقه از ورود من؛
به طریق اخبار بر غیب فرمودند: (چون كسي قبلا اطلاع نداده بود كه ايشان مى آيد و الان هم پشت درب است)
حاج میرزا حسن آمدی؟ قبول باشد
بلی:
آئینه شو جمال پری طلعتان طلب = جاروب زن به خانه و پس میهمان طلب
افسوس که عمر را گذرانیدیم به نحوی که باید تجلیۀ‌ باطن ننمودیم!

و بعضی فرمایشات دیگر هم قریب به همین مضامین حاجی ‌اشرفی به حاجی میرزا حسن فرمودند
و مرحوم صدیق الاطباء نیز بیان کردند
ولی بنده فراموش نموده‌ام عین آن کلمات را.

که باریافتگان حضور پادشهند = نظر به ناز و تکبّر؛ به اهل راز مکن

راوي از صاحب واقعه تشرف مي گويد:
پس از فوات رَیْعانِ شباب و اتلاف اوان جوانی و بلوغ به خمسین،
و حرمان از نتایج زندگانی و تهی‌دستی از فوائد عوائد، و خسران در این سرای فانی،
و تضییع عمر گرانبها به متابعت هواهای نفسانی،
و تهاجم عساکر مرگ با ضعف قوای روحانی،
هرچه در خود نگریستم متاعی نیافتم،
و سوای ظلم به نفس؛ عملی نداشتم؛
در نهایتِ مسکنت و نیازمندی متمسّک شدم بدین عنایتِ بزرگانِ دین، و هُداةِ راشدین،
و اساطین از علماء عاملین، و مُذعِنین به مقامات و شئون معصومین،
و مروّجین شریعت غرّای خیر المرسلین،
و حُماة از امناء امامیّه، و مقلّدین حضرات اثنا عشریّین ـ رضوان الله علیهم اجمعین ـ

مِن جمله این حکایت را که حقیقتاً دلیل بر کمال حاجی‌ اشرفی ـ اَنارَ الله بُرهانَه ـ می‌باشد؛
به کلّی مستور بوده
نشر آن را به شرح مسطور،
وسیله مهمّی برای خود قرار داده
و تذکِرة‌ً بر سبیل یادگار تقدیم حضور محترم خوانندگان از اخوان مؤمنین خود نموده،
و حفظ این ورقه را از محو یا پاره شدن مسئلت می‌نمایم!
و انا العبد الذلیل المذنب العاصی، غلامعلی سالک طهرانی، الشّهیر بفخر الاُدباء،
غُفِرَ ذنوبُه و سُتِرَ عیوبُه!
ربّنا فَاغفِر لنا ذنوبَنا و کَفِّر عنّا سَیّئاتِنا و تَوفَّنا مع الأبرار!
محل دو امضای نگارنده

توضيحات:
1- صاحب واقعه (صديق الأطباء) كه از شخصيتهاى نامدار طبابت كشور و متدين هم بوده
اما بلحاظ فضاى كشور در دوران غليان غربزدگى مشروطيت و شيوع تبليغات مسموم بابيگرى (دشمن امام زمانعليه السلام)  
موضوع "امام زمان زنده حاضر ناظر بر امور كه پاسخ عريضه بدهد" را باور نداشته و موهوم مى دانسته!!!
ولذا وقتى حاجى اشرفي كه از علماى آستانه اشرفيه بوده
به او مى گويد جواب عريضه را بياور
= بكلى عقيده اش را به ايشان از دست مى دهد
كه چطور يك عالم و دانشمند بزرگ چنين تفكري دارد = عدم اعتقاد به امام حاضر غائب فعال وووو
با اينكه صاحب واقعه شخصى خيلي متدين بوده
و وقتي رفته خداحافظي؛ وصيت نامه تنظيم كرده نزد عالم بزرك
و زيارت امام رضا علیه السلام هم رفته
چندماه اضافه مانده هم در مشهد براى تكميل زيارت
ولى وجه ان رويكردش جهتي است كه توضيح داديم

2- واجدين اين عقيده
كه امام زمان عليه السلام را زنده و حاضر و پاسخگوي مستقيم درخواستها عريضه ها ووو بدانند
در ميان شيعيان ديروز و امروز = خيلي كم هستند = كه قلبا معتقد و عملا ملتزم باشند

خصوصا انوقت اواخر قاجار و در ادامه پهلوي كه جو غربزدگي وبابيگري رايج شده بوده
با همه اينها؛ لياقت تشرف و دريافت باسخ عرسضه بطور حضورى و شفاهى را پيدا كرده
و به عنوان ذخيره اخرتش اقدام به نوشتن و نشر اين واقعه نموده است
ز با اينكه موقعيت اجتماعي مشهور داشته عليرغم جو منفى هم قطاران غربزده اقدام به نوشتن شح واقعه و نشر اين مطالب نموده است
 اعاذنا الله عن الإنكار و الغفلة، و ثبتنا الله على حق معرفة مولانا صاحب الزمان وخدمته والإتصال بحضرته

3- واقعه فوق را علماى بسيارى نقل كرده اند؛ كه نقل فوق كاملتر است.

4- آيت الله حاجی ملاّ محمّد اشرفی مازندرانى = 1220 - 1315 ق
* از شاكردان بزركانى همجون سيد شفتى و شيخ انصارى و صاحب جواهر بوده است.
* و از فقها و مجتهدين، نامدار ديار و عصرخويش
* قبل از ميرزاى شيرازى در سامراء حوزه علمى ايجاد كرده و تدريس نمود
* و از اهل رياضات و عبادات و صاحب كرامات
* از اهل سير و سلوك و عرفان بود
* و از اصحاب استجاره به مسجدين سهله و كوفه
* و از موفقين تشرفات به زيارت حضرت امام زمان عليه السلام بوده است از جمله: در سفری که برای فریضه حج داشتند،
* همجنين با رجال الغيب و ابدال هم ملاقات داشته است

عمل اينجا = اشاره به واقعه مرحوم صديق الأطباء + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

توجه:
از اين واقعه (صديق الأطباء) 2 موضع براى حضور حضرت عليه السلام استفاده مى شود؛
يكى موضع بالاسر داخل روضه منوره كه فوقا بيان شد
ديگرى سوى ديگر ضريح (كه در نظر ناظر حاضر در بالاسر ديده نمى شود)
كه اين مكان منحصر به پيش روى مبارك در قسمت پائين پاى مبارك است
كه در مبحث پيش روى مبارك ياد شده است

سلام الله على مولانا صاحب الامروالعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته



{مشهد آثار مهدوى عليه السلام = داخل روضه منوره بالاى سر مبارك = تشرفات متعدد مرحوم شيخ اسماعيل نمازى}

* مرحوم شیخ اسماعیل نمازی در بالاسر حرم امام رضا علیه السلام (دوسه بار) تشرف به دیدار حضرت امام عصر علیه السلام (بنا به برداشت خودش) داشته؛ به صورت همان دو سید قمی (که قبلا شبهای جمعه کربلا و نیز در مکه) نائل شده بود. (بر گرفته از رساله نفیسه یاد مولا حضرت صاحب الامر منه السلام و علینا سلامه و الیه التسلیم شماره 496)
شرح وقايع در رساله تشرفات مرحوم آيت الله حاج شيخ اسماعيل نمازى شاهرودى
دانلود
.....

عمل اينجا = اشاره به واقعه مرحوم آيت الله نمازى شاهرودى + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الامروالعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته



{مشهد آثار مهدوى عليه السلام = داخل روضه منوره پشت پائين پاى مبارك}
مشهد آثار مهدوی (علیه السلام) در داخل روضه منوره حرم مطهر رضوى عليه السلام در پشت پائين پاى مبارك

شرح واقعه
مرحوم علامه شیخ علی‌اکبر نهاوندی از جناب آقا میرزا هادی – ایده الله تعالی – از شیخ جلیل فاضل نبیل، شیخ علی‌اکبر روضه‌خوان تبریزی حکایت کرد که گفت:
من دو مرتبه خدمت حضرت ولی‌عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشرف شدم.
یک بار در مسجد کوفه در شمال مقام امام صادق عليه السلام
(كه در برنامه جمعه مسجدكوفه معرفى و در راهنماى زيارتشنقل شد)
و مرتبه دیگر در حرم مطهر حضرت ثامن‌الحجج – علیه و علیهم افضل الصلاه و السلام ما هَبَط مَلَک و عَرَج
داخل روضه منوره در طرف پایین پا،
متحیرانه ایستاده بودم (
(در آن زمان حرم را تقسيم بندي زنانه و مردانه نكرده بودند)
و انتظار (محل فارغ و جایی خالى) می‌کشیدم.
ناگاه دیدم بزرگواری، عمامه سیاه بر سر، ردای عزت در بر،
در نهایت جلالت و بزرگی،
یک سر و گردن از سایر مردم رشیدتر و افزون‌تر
(نشانه حضرت علیه السلام اگربه صورت خودشان ظاهر شوند)؛
از محل خود (در همان پشت پائين پاى مبارك داخل روضه منوره ) حرکت فرمود
و خطاب مرحمت به من نمود که
بیا این جا!
من از اشتیاق فراهم شدن جا؛ که مبادا دیگری سبقت بگیرد،
به آن بزرگوار ملتفت نشدم (نگاه نكردم)
با آن‌که از پهلوی من گذشت
و شاید لباس آن سرور به این احقر برخورد کرده باشد.
التفات نکردم (توجه نكردم) که این قرب و نزديكى را غنیمت عظمی شمارم.
گفتم؛ اول خود را به جا برسانم، قدم فرو گذارم
و سپس آن بزرگوار علیه السلام را نظر کنم.
(اول پايم را جاى محلى كه ايشان بوده اند بكذارم تا اينكه كسى ديگر نگيرد
در يك آن؛ كه نظرم به ايشان نبود؛ ناگهان از نظرم غايب شد)
نظر کردم ولی او را ندیدم.
(با اينكه قاعدتا بايد از ميان جمعيت عبور كند و بيرون برود به رواق تا به بيرون حرم برسد
اما در لحظه در همان جا غايب شد)
آن وقت ملتفت شدم كه شخص حضرت (منه السلام) بايد بوده باشند.
به سرعت در عقب آن سرور دویدم.
از این طرف به آن طرف،
واله و حیران. به این و آن تنه می‌زدم و می‌دویدم.
اصلا و ابدا کسی را نیافتم که به آن سرور شباهت داشته باشد.

آن شب را به تحیر، سرگردانی و ناامیدی گذراندم و از همه اعمال بازماندم.

جانمائى مشهد آثار مهدوى منه السلام
در داخل روضه منوره حرم مطهر رضوى عليه السلام در پشت پائين پاى مبارك
تصوير

تصوير

تصوير

تصوير
عمل اينجا = اشاره به واقعه مرحوم حاج شيخ على اكبر تبريزى + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الامروالعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته



{مشهد آثار حجج الهى = قدمگاه ذى القرنين و خضر النبي در روضه منوره رضوى عليهم السلام}

سرزمین خراسان = اصلش "خورآسا" بوده كه به معناي محل طلوع خورشيد به زبان فارسي قديم است
كه ترجمه اى از نامگذاري اسكندر ذوالقرنين است

و اين نامگذاري از اسكندر ذوالقرنين مربوط است به وقتي كه از اين ناحيه (مرقد شریف) با لشكرش مي گذشت و اردو زد
و در خواب ديد كه خورشيد از اين ناحيه (موضع قبر شريف) طلوع مي كند
از معبرين تعبیر رویایش را پرسيد نتوانستند تعبیری بگذارند و جواب بدهند
تا اينكه خضر نبى علیه السلام (كه همراهش بود) به او تعليم كرد كه
اينجا كسي دفن مي شود كه نور او همچو خورشيد به عالم مي تابد
فلذا اسكندر دستور داد بناي بزرگ سنگي روي اين موضع ساختند
بنابراين محل روضه منوه رضوى قدمگاه اسكندر ذوالقرنين و خضر نبي عليهم السلام است

السلام على ذي القرنين الذي قَالَ الله تعالى فيه: "إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِن كُلِّ شَيْءٍ سَبَباً" فَمَلَّكهُ الله مشارق الأرض ومغاربها وجاء به الى طوس، فأراه الله مدفنَ شمس الشموس، عليَ بن موسى الرضا أنيسِ النفوس، السلام على خضر النبي؛ الذي فَسَّر رؤيا ذي القرنين، فبنى له قبة يُعرَفُ بِمَطلَعِ الشمس، السلام عليهم جميعا و رحمة الله وبركاته
Najm00158
 
پست ها : 169
تاريخ عضويت: سه شنبه نوامبر 13, 2018 11:26 am

مسجد و رواقها و صحن بالاسر مبارك رضوى عليه السلام

پستتوسط Najm00158 » يکشنبه جولاي 31, 2022 3:28 pm

مسجد بالاسر مبارك رضوى عليه السلام
رواقهاى بالاسر مبارك رضوى عليه السلام = دار الاخلاص - دارالسيادة - دار الولاية
صحن بالاسر مبارك رضوى عليه السلام = صحن جمهورى

{مشهد آثار مهدوى عليه السلام = مسجد بالاسر = محل عبور حضرت امام زمان عليه السلام}


عمل اينجا = اشاره به واقعه مرحوم علامه مشيرى + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الامر والعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته



{مشهد آثار حجج الهى = مصلاى خضر النبي (عليه السلام) در مسجد بالاسر}

توضيح: مكان نماز جناب خضر در مسجد بالاسر در صف متقدم (اما قبل محاذى سر مبارك)

اين مكان در واقعه تشرف مرحوم علامه مشيرى معرفى شده است كه شرحش قبلا بيان شد

عمل اينجا = اشاره به واقعه + سلام به حضرت خضر النبي عليه السلام + دعاى براى توفيق به حق معرفت و ملاقات و ظرفيت مصاحبت و تعلم علوم و امداد و اغاثه حضرتش

سلام الله على سيدنا أبي العباس (أبي محمد) الخضر حيّ الدارين
ورزقنا الله حق معرفته ولقائه وتعلم علومه وصُحبته وامداده واغاثته



مشهد آثار مهدوی منه السلام در قسمت شمالى رواق دار السيادة (محاذي سر مبارك) = امروز = رواق دارالاخلاص
= محل حضور حضرت در بيرون آمدن از حرم = واقعه علامه مشيرى


{مشهد آثار مهدوى عليه السلام = قسمت شمالى رواق دار السيادة (محاذي سر مبارك) = امروز = رواق دارالاخلاص}

اين مكان در واقعه مرحوم علامه مشيرى فوفا معرفى شده است كه شرحش فوقا بيان شد

عمل اينجا = بيان واقعه + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الامروالعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته



از مراقد محترمين مدفون به ناحيه بالاسر مبارك (راهرو خالصى بين رواق دار الولايه و دارالسيادة)
* مرقد مرحوم آيت الله حاج شيخ محمد كوهستانی
از علماى بزرگ خطه شمال و از اصحاب تشرفات مهدوى عليه السلام
اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ

از مراقد محترمين مدفون به ناحيه بالاسر مبارك قبرستان زير صحن بالاسر = جمهورى = بهشت ثامن الأئمة عليهم السلام
* مرقدمرحوم علامه حاج شيخ محمدباقر ساعدی

* معرفی شخصیت معرفتی و علمی آیت الله محمدباقر ساعدی[/b]
مرحوم آیت الله محمدباقر ساعدى خراسانى:
مرحوم ساعدي يك آيت الله بحق علامه ذوالفنون حكيم و عارف و فقيه و محقق عاليقدر و رجالي بزرگ و مورخ بزرگ بود
ایشان دانشگاه تهران هم رفت و درسهای دانشگاهی هم گذراند لیسانس علوم تربیتی از دانشگاه الهیات
و تدريس به عنوان دبير در دبيرستانها و سرو كله زدن با جوانهاي .... مشهد
از تواضع ايشان بود و حلم و صبر و حوصله و اهتمام به جوانها
كجا علامه و حكيم وووو عالم بزرگي برود در دبيرستاني درس بدهد
البته كار ايشان نيست كه اگر كسي نكند اشكالي به او باشد
اما اقدام متمادي چند ده ساله ايشان نشاني از بزرگواري ايشان بود
دارای اخلاق بسیار خوبی بود خیلی تحمل بالایی داشت صبرش زیاد بود بواسطه همین تدریسش خیلی از دانش اموزان را از راه اشتباه نجات داد و راه صحیح را جلوی پایشان گذاشت خیلی قابل احترام است ایشان
چرا اسمش را گذاشتند محمد باقر چون روز تولد امام محمدباقر علیه السلام متولد شد
پدرش ایشان را در حوزه گذاشت استادهای خیلی خوبی دیدند
چقدر کتاب ترجمه کرده و چقدر کتاب نوشته خیلی زیاد كسي هستند كه دهها جلد اثر علمي دارد
وقتی از خودش می پرسیدند (پنجاه و خرده ای) به خاطر تواضعی که داشتند می گفتند تعدادی و در واقع یعنی خودشان اینها را چیزی نمی شمردند
از کتابهایی که ترجمه کردند راجع به امام رضا علیه السلام اخلاق حسنه هست از فیض کاشانی ترجمه الارشاد شیخ مفید ترجمه تفسیر صافی فیض کاشانی ترجمه حقایق فیض کاشانی ترجمه روضات الجنات سید محمد باقر خوانساری ترجمه عیون اخبار الرضا شیخ صدوق است ترجمه کششکول شیخ بهایی است ترجمه مشارق الانوار ترجمه مصباح الشریعه که از امام صادق علیه السلام است ترجمه مناقب شیخ محی الدین عربی
چقدر کتب عالیه ای را ترجمه نموده
کار ترجمه کار ساده ای نیست
ان هم وقتي كتاب حديث باشد يا كتب بزرگان و ان هم چندين جلد نه ترجمه يكي دوصفحه
کتاب نوشته اند راجع به خواجه ربیع و دیگر کتابها
در مجالس مرکز اموزش نیز ایشان حضور داشت
خداوند روحش را با انبیا و اوصیا محشور بفرماید
سعادتعلى نام پدر مرحوم ساعدى نيست پدر مرحوم ساعدي نامشان شيخ حسين مقدس بود و از جهت معنوى طوري بود كه هر وقت مرحوم نخودكي از نخودك به مشهد مى آمد خانه شيخ حسين مقدس پدر مرحوم ساعدي وارد مي شد سعادتعلى نام طريقتي مرحوم ساعدي است كه استاد طريقتي ايشان مرحوم ساعدى را بدان ناميده است = بنابر رويه مشايخ طريقت كه در وقت تشرف و ورود هر سالك به طريقت براى او نامى معين مى كنند و در خطابات و ارتباطات و مجامع و مجالس طريقتى هم با همين نام او را مخاطب قرار مى دهند

آثار
پسر بختگان = پیشوای هشتم شیعیان= ترجمه ارشاد شیخ مفید= تفسیر صافی فیض کاشانی. = ترجمه حقایق فیض کاشانی.= ترجمه شمس المعارف بونی.
اخلاق حسنه از قیض کاشانی.= ترجمه المجلی فی الکلام و المنازل العرفانیه و سیر‌ها. ترجمه فوائح الجمال و فواتح الجلال نجم الدین کبری.

ترجمه تحفه البرره فی مسائل العشره مجد الدین بغدادی. ترجمه منظوم منظومه حاج ملاهادی سبزواری
ترجمه التحصین ابن فهد حلی. ترجمه مشارق الانوار
ترجمه مصباح الشریعه / ترجمه ریاض العلماء ملاعبدالله افندی اصفها نی.
ترجمه فضائل الخمسه سید مرتضی فیروز آبادی/ ترجمه مناقب شیخ محی الدین عربی /ترجمه روضات الجنات سید محمدباقر خوانساری.
ترجمه عصمه الحجج سید علی اکبر میبدی کرمانشاهی./ ترج مه عیون اخبار الرضا شیخ صدوق. ترجمه کشکول شیخ بهایی
رجال معاصر شیخ طوسی / شرح مخمس حیدر آقا معجزه / شرح حال شیخ انصاری / کشکول ساعد
شرح وجیزه علامه مجلسی (رجال شرح مخمس صفی شرح حال خواجه ربیع ماده و خدا
مجمع الزیارات کشف المفازات عن الطرق و الاجازات شرح منظومه تحفه الحکیم محمدحسین کمپانی
شهید راه حق عیون التواریخ شرح حال محقق حلی نهمین پیشوا
لطائف صفی منهاج السالکین
محمد باقر ساعدی خراسانی در سال ۱۳۸۲ش و پس از ۷۶ سال عمر درگذشت
اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ


از مراقد محترمين مدفون به قبرستان زير صحن بالاسر = جمهورى = بهشت ثامن الأئمة عليهم السلام
* مرقد مرحوم آیت الله حاج شیخ اسماعیل نمازی شاهرودی

* آیت الله حاج شیخ اسماعیل نمازی شاهرودی
مرحوم آیت الله حاج شیخ اسماعیل نمازی سعد آبادی شاهرودی (1336 تا 1425 ه.ق) صاحب توفیقات متعدده زیارت حضرت صاحب الامر منه السلام و الیه التسلیم و کارگزاران ناحیه مقدسه از جمله تشرف و مصاحبت 9 ساعته با حضرتش.
وی برادر مرحوم آیت الله حاج شیخ علی نمازی شاهرودی (1333 تا 1405 ه.ق) معروف به علامه مجلسی زمان و صاحب آثار عدیده نفیسه علمی از جمله کتاب مستدرک سفینة البحار (10 جلد) و کتاب مستدرک رجال الحدیث (10 جلد) مدفون به غرفه ضلع شمال ضرقی صحن پایین پای مبارک (معروف به نو- آزادی) است.
و هردو فرزندان مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد نمازی شاهرودی (1294 تا 1384 ه.ق) بوده که بیش از 40 بار از شاهرود پیاده به مشهد مقدس برای زیارت حضرت امام رضا علیه السلام مشرف شده و مدفون به شاهرود است.
و همگی فارغ التحصیلان حوزه علمیه نجف اشرف و از علماء اخیار شاهرود و از مفاخر خراسان بوده اند.
مرحوم شیخ اسماعیل نمازی شاهرودی بعد از تحصیل در شاهرود و سپس در مشهد مقدس در سال 1362 ه.ق به اولین سفر حج موفق شد و بعد از حج برای زیارت و تحصیل علوم دینی به نجف اشرف مشرف شده و به درس مرجع مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی راه یافته و از شاگردان ایشان گردید.
حاج شیخ اسماعیل نمازی با دختر آیت الله سید محمدرضا بروجردی (1314 تا 1404 ق) از فقها کربلا و قم و مشهد ازدواج کرد و بعد از 18 سال اقامت در نجف اشرف در سال 1380 ق به وطن ببازگشته و در شاهرود ( و بخصوص در قریه سعد آباد حومه شهر) مقیم شد و سپس در مشهد مقدس تا آخر عمر ساکن و مجاور بوده و در تاریخ 9 ذیقعده 1425 ه.ق =1 دی 1383 ه.ش وفات یافته و در قبرستان بهشت ثامن در زیر صحن بالاسر مبارک (معروف به جمهوری اسلامی) در بلوک 263 مدفون شده است. اگر از درب آسانسور حرکت کرده و به سمت راست 14 ردیف بشماریم یا از راه پله به سمت راست 9 ردیف بشماریم به بلوک شماره 250 می رسیم بعد به سمت چپ در راستای خط عمود چرخیده و این ردیف را به اندازه 78 قبر جلو برویم می رسیم به مرقد ایشان که در بلوک 263 واقع است.
شرح تشرفات مرحوم آیت الله حاج شیخ اسماعیل نمازی شاهرودی بالاخص شرح تفصیلی حاوی نکات بسیار در رساله نفیسه یاد مولا 496 منتشر شده است
لینک دریافت رساله:
http://www.aelaa.net/Ersaal/2/Yaade-Mawlaa496-4.pdf

ديدار و مصاحبت 9 ساعته با حضرت صاحب الزمان عليه السلام
حاوى فهرست و برخى مطالب تكميلى واقعه
https://drive.google.com/file/d/1NoYZ4Z ... share_link
از صدها نكته بيان شده در رساله ديدارومصاحبت 9 ساعت آيت الله شيخ اسماعيل نمازي با حضرت صاحب الأمر منه السلام اين نكته است كه:
در فتح ابواب توفيقات خاصه براى ايشان؛ آن مرحوم بيان مي كنند:
Image

غرض اين نكته اين است كه
حضرت امام رضا عليه السلام از زائران كه در زيارت به حضرت سلام مى كنند
برخى را جواب مي دهند
و برخي را جواب نمي دهند!!!


سعى كنيم و نيز تضرع كنيم از زائرانى باشيم كه حضرت سلامشان را جواب مي دهند

سؤال:
جه جهاتى در جواب سلام گرفتن از حضرت عليه السلام و رد شدن سلام دخيل است؟
جواب:
1- هيچ گونه انكار در معرفت نداشتن
= كه قصور و انكار در معرفت سبب اعراض حضرت مى كردد

2- سفر زيارت سفر طاعت باشد
و در آن غفلت و معصيت و اين نوع برنامه ها (به اسم تفريح وتعطيلات) نباشد

3- ظلم به و بدرفتاري به اهل خود و ساير زائران نداشته باشيم = لااقل در ايام سفر زيارت

4- در تشرف به زيارت ترك آداب نكنيم
بخصوص حواس برتي و در نخ ديگران بودن و يا بدبني به ساير زوار ووو

5- درساير اوقات (غير زيارت) ايام زيارت مراقبت كنيم
افكارو احوال و رفتار و كفتارهاى در معارضت با مسير حضرات عليهم السلام نداشته باشيم

اللهم وفقنا لزيارة المعصومين بآدابها دائمة مقبولة مرضية
آمين رب العالمين
اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ


از مراقد محترمين مدفون به قبرستان زير صحن بالاسر = جمهورى = بهشت ثامن الائمه عليهم السلام
* مرقد مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالحسین واعظ زاده خراسانی


* مرحوم ایت الله حاج شيخ عبدالحسین واعظ زاده خراسانی = صحن جمهوری = بهشت ثامن الائمه :


مجله حیات اعلی :در شب جمعه اول ماه شعبان 1430در جوار حرم رضوی علیه السلام آیت الله حاج شیخ عبدالحسین خراسانی در اثر عمل جراحی در سن هشتاد و پنج سالگی رحلت نمود
این فقید سعید در اکثر ایام احزان آل محمد در مجالس علویان منبر رفته و ضمن نشر معارف الهی در رثای اهل بیت علیهم السلام روضه خوانی می نمودند افزون بر جنبه علمی ایشان در فن منبر و مرثیه فوق العاده و ممتاز بودند مجالس گرم و روضه های جانسوزشان از یاد نرفتنی است در ایام عزای معصومین علیهم السلام مرسولات الکترونیکی بنیاد حیات اعلی طی سالهای گذشته حاوی فایلهای صوتی وویدیوئی ایشان بوده بلکه اولین و شاید تنها ناشر انهابوده است
این عالم بزرگوار که در زندگی اش می گوید فررزندان پدر و مادرم فوت می کردند
مادرم خیلی خواب ائمه علیهم السلام را می دید خواب حضرت زهرا علیها السلام را دید فرموده بودند این بچه ات می ماند اسمش را بگذار عبد الحسین
می گوید در سختی و مشکلات خیلی بودیم و در زندگی دچار خیلی سختی ها می شدیم که لطف اهل بیت علیهم السلام شامل حالمان شد به واسطه عنایاتی که حضرات معصومین علیهم السلام داشتند. با اینکه جنبه های علمی هم خیلی بوده منبر می رفته و در رسای اهل بیت روضه می خوانده نجف کربلا قم مشهد منازل علمای عالیقدر از ایشان دعوت می شده در مجالس مرکز اموزش هم دعوت می شدند که مجلس بیاید
ایشان علاوه بر جنبه های در جنبه منبر و مرثیه فوق العاده بودند و در حزن محمد و آل محمد علیهم السلام خیلی متبحر بودند و بی نظیر بودند که محرم فایلهای صوتی شان را منتشر می کنند که کسانی که خودشان می خواهند مجلس اداره کنند و یا مداحند استفاده از این مجالس چقدر پر بار و خوب هست
تنها جایی که مرسولاتش را منتشر کرده و پیگیری کردند بنیاد حیات اعلی است
تصحیح یک نکته :

فقره زير كه در السنه مداحان و برخي منبريان به اسم حديث نقل مي شود
از كلمات علماء است وحديث نيست
این حدیث شریف را بسیار تکرار می کردند: «کلنا سفن النجاه و لکن سفینة الحسین اسرع».
و مرحوم خراساني در وقت نقل اين جمله به اين امر تذكر مي دادند
:
عبارت «اهل بيت عليهم السلام ، همه كشتى نجات اند ؛ امّا كشتى حسين عليه السلام ، وسيع تر و پُر سرعت تر است» ، مأثور از اهل بيت عليهم السلام نيست . اين مطلب ، تحليلى از مرحوم شيخ جعفر شوشترى رحمه الله (متوفاي 1335 هـ.ق) در باره عظمت عاشورا و شخصيت ابا عبداللّه الحسين عليه السلام در جهت هدايت و نجات انسان هاست . كلام ايشان در كتاب الخصائص الحسينية ، چنين است : «فرأيت في الحسين عليه السلام خصوصية فى الوسيلة إلى اللّه اتّصف بسببها بانّه بالخصوص، باب من أبواب الجنة و سفينة للنجاة و مصباح للهدى، فالنبى و الأئمة عليهم السلام كلّهم أبواب الجنان ؛ لكنّ باب الحسين أوسع ، و كلّهم سفن النجاة؛ لكنّ سفينة الحسين مجراها فى اللجج الغامرة أسرع و مرساها على السواحل المنجية أيسر ، و كلّهم مصابيح الهدى؛ لكنّ الاستضاءة بنور الحسين أكثر و أوسع ، و كلّهم كهوف حصينة؛ لكنّ منهاج كهف الحسين أسمح و أسهل . در حسين عليه السلام براى وسيله تقرّب به خدا بودن، ويژگى اى ديدم كه او ، به سبب آن ويژگى است كه اين گونه توصيف شده است : درى از درهاى بهشت ، كشتى نجات و چراغ هدايت !پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمّه عليهم السلام همگى درهاى بهشت اند ؛ امّا درِ حسين عليه السلام گشوده تر است . همگى كشتى نجات اند ؛ امّا كشتى حسين عليه السلام در ميان امواج توفان هاى شديد، پُرشتاب تر، و پهلو گرفتنش در ساحل هاى نجات، آسان تر است . همگى ، چراغ هدايت اند ؛ امّا پرتو گرفتن از نور حسين عليه السلام ، بيشتر و وسيع تر است . همگى ، پناهگاه هاى مستحكم اند؛ امّا راه رسيدن به پناهگاه حسين عليه السلام ، هموارتر و آسان تر است» (الخصائص الحسينية : ص 14) .
پيگيري اين برنامه لازمه اش مداح بودن يا نداشتن سبك نيست

اگر جلسه حسينيه به برنامه و استفاده از مجالس خراساني در مجالس حسنيه توجه داشته باشد و اهميتش را بداند
و در جلسه هم از نوارهايش استفاده شود
و همه حاضران همراه مرحوم خراساني و به سبك او زمزمه و همراهي كنند
هر كسي حتى فرد فرد حضار هم مي توانند نتيجه بگيرند

اول قدم براى موفق شدن باور كردن مطلب است دقيقا
نه صرف پذيرفتن و تسلیم بدون اعتقاد به عملي بودن ان باشد
اگر باور داشته و عزم و جديت باشد
حتى اشعار فصيح عربي بلكه اشعار و مرثيه لهجه محلي عراقي را هم به سهولت ياد مي گيرند
زمزمه كنند به همان لحن و صدا و سبك خواندن آيت الله خراساني

نمي شود مؤمنين با همت؛
كمتر از افرادلاابالي باشند كه ترانه هاى خارجي كه دوست دارند با چند بار گوش دادن حفظ مي شوند
و مانند خواننده خارجي دقيقا ان اشعار را و سبك خارجي را مي خوانند چون دوست دارند كه انطور بخوانند
ولو مفهوم ان اشعار را هم ندانند و معنيش را نتوانند بفهمند
آنوقت همخواني و سبك روضه خواني محدث خراساني كه مانوس اذهان و اسماع حاضران حسينيه هاست
و بسياري از كلماتش را هم مفهوم است را نتوانند و كار شاقي بنظربرسد
به صرف اينكه مثل مداحهاي تلويزيوني نيست!!!

دوم قدم تمرين و استمرار پيوسته لااقل در طول روز ايام محرم است
خصوصا كه نوارها دسترس است
هم قبل جلسه مي شود امادگي ايجاد شود با گوشيهاى موبايل همراهشان بشنوند و همراهي و زمزمه بر همان سبك كنند
و هم بعد جلسات ادامه دهند
و با تكرار قويتر و دقيقتر بتوانند مثلش همراهي و حتى مستقلا بخوانند
ان شاء الله تعالى

==========
سبك مجالس و مرثيه خواني مرحوم آيت الله خراساني
يك نمونه مانند ساير نمونه هاى صحيح نيست
كه معمولي تلقي شود و صرفا به عنوان خالي از تحريف مثال زده شود
سبك ايشان ممتاز است
اگرچه در سبك ايشان غالب منبريها و روضه خوانهاى قديم ايران و هنوز هم عراق مي خوانند
اما امتيازات متعددي مجالس ايشان داشت
اولا : شخص مجتهد و صاحب بحث ودرس خارج فقه و اشتغالات علمي عميق و سطح و كلاس منبر و روضه او را بالا مي برد
روضه خواني مجتهد و عالم سطح ديگري دارد

: و چون به منابع معتبر اشنا و تسلط داشتند؛ ثانيا
انقدر دانش دارد كه با همان مطالب معتبره و قوه بيان بتواند عظمت مصائب را اشكار نمايد
و مثل افراد بيسواد و كم سواد نياز نداشته باشد در حد ذهن محدود خودش از خودش مطالبي بتراشد

بخاطر سطح علمي و دانش او؛ ثالثا:
طبيعتا فهم او حتى در مطالب مصائب و مرثيه ها را بالاتر مي برد
و قطعا بهره اش هم در درك مصائب بيشتر از افراد معمولي است
و در اظهار و بيان و تجسيم ان مصائب دقيقتر و تواناتر است

: رابعا ايشان در خانواده علم و منبر و روضه خواني بدنيا امده و پرورش يافته است
پدر ايشان از علما و واعظ براى مراجع بود و بيش از 120 سال عمر كرد
و چون مرحوم خراساني در اواخر حيات پدرشان بدنيا امده بود
و عمده مراحل تربيتي و اموزشي دوران كودكي و نوجوانيشان توسط والده شان كه خودش فاضله و معلم قرآن و روضه خوان بوده است
ولذا در داخل و بيرون خانه پيوسته از ابتداى كودكي بر سبك اصيل تربيت يافتند
ولذا بجز حال شخصي ايشان سوزناكي مضاعف از دو جهت به ايشان منتقل شده بود

: خامسا موزون خواندن ايشان به نحو اكمل و مطلوب بود

بدون اينكه از فضاي روضه و مرثيه خواني بيرون رفته و به فضاي آوازخواني وارد و مشوب شود
سادسا
: دهها سال در عتبات و محاضر معصومين علیهم السلام منبر و روضه خواني داشته
و آثار و عناياتي كه اين توفيق به حال و صدا و خواندن ايشان منتقل كرده بود

سابعا:
دهها سال پاي منبر و روضه ايشان بزرگان و علماء و مراجع و اهل روضه عميق گريسته بودند
و همانطور كه اثار توفيقات معنوي طولاني مدت به مكان منتقل مي شود و آن مكان نورانيت و توفيق ممتازي مي آورد
همينطورآثار روضه خوانيهاى اصيل و گريه ها و اشكهاي طولاني مدت به خواندن آن منبري منتقل شده و تاثير و بركت روضه او را در هر ملجس ديگر كه برگزار كند مي افزايد

ثامنا: چون در عتبات بيشتر مدت و دوران منبرشان طي شده بود
و در ايران هم براى مجالس مراجع و علماء و نيز حسينيه هاى نجفيها مي خواندند
فلذا هم مرثيه و اشعار و مطالب عربي و هم فارسي مي خواندند
و ان دقايق و رقايق كه در اشعار و مرثيه هاى عربي هست نيز افزون بر فارسي در مجالس ايشان بود

تاسعا: ما از كودكي با مجالس ايشان اشنا شديم
در محيط عتبات
گاهي ايام محرم از اول افتاب همراه ايشان مجالس شان را مي رفتيم تا ظهر؛ از مجلسي به مجلس ديگر
در وقتي كه مجالس علماء و منبريهاى عالم و اصيل فراواني بود و همه هم بر اين سبك بودند و
در عراق هنوزهم بيشتري همين سبك را ادامه مي دهند
و تنها برخي مداحان جديد به تقليد از تلويزيون ايران الوده و از سبك اصيل فاصله گرفته اند
و ما پنجاه سال قبل از ميان ان همه منبري و روضه خوان اصيل ايشان را جامعتر يافتيم
و هرچه زمان گذشت و منبريهاى ديگر ديديم به اين انتخاب و برتري ايشان معتقد شديم

البته ندرتا برخي منبريها و روضه خوانها هم بوده اند و ديده ايم كه مانند ايشان اصيل بوده اند
يا در تاريخ روضه خواني ذكرشان شده اما كمتر مجموعه آثار صوتيشان بدست مي آيد
اما بخاطر جامعيت و امتيازات ايشان و دسترس بودن گنجينه سيصد مجلس از ايشان (تاكنون) به معرفي اين نمونه پرداختيم

--------------
فلذا اگر كسي توجه ندارد و اهميت و امتيازش را نيافته
بخاطر انس و عادت ذائقه شنيداريش به بازار رايج است
مثل كسي كه ساندويچ سوسيس را بر چلوقيمه يا چلوگوشت تعزيه و يا مضيف و موكب ترجيح مي دهد
و او هم بايد توجيه شود و توجه داده شود تا از سطح خودش ترقي كند

ازين رو حضار ضمن التزام خودشان به همراهي و زمزمه روضه از ابتداى (صلى الله عليك) همراه با مرحوم خراساني
و با تقدير از مداحانشان اگر بطور جدي از آنها بخواهند كه تا مي توانند به اين سبك بخوانند
آنها هم ملاحظه مستمعشان را نموده و مثل تلاششان براى رايج؛ به اين اصيل ممتاز هم اهتمام ورزيده و فورا بروز مي شوند
قطعا اگر مجلس خودش ملتزم باشد مداح هم عقب نمي افتد از عامه حضار
اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ و آله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ
Najm00158
 
پست ها : 169
تاريخ عضويت: سه شنبه نوامبر 13, 2018 11:26 am

مشاهد و مزارات و مراقد در اطراف حرم و داخل شهر مشهد مقدس

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه مه 27, 2023 9:45 pm

معرفی مشاهد و مزارات و مراقد در اطراف حرم رضوی علیه السلام و داخل شهر مشهد مقدس


{مشهد آثار مهدوى عليه السلام = مدرسه بهزاديه (حسنخان)}
...


{مشهد آثار مهدوى عليه السلام = مسير از درب مدرسه نواب تا مسجد مقبره}

مشهد آثار مهدوی (منه السلام) در مسير خيابان بالاسر مبارک (آيت الله شيرازی؛ مشهد مقدس) درب مدرسه نواب تا مسجد مقبره
تصاویر از (خلاصه واقعه هشتم) صفحات 26 تا 28 ؛ رساله دیدار و مصاحبت 9 ساعته شیخ اسماعیل نمازی با حضرت صاحب الزمان منه السلام معرفی گردیده است.

Image
Image
Image

* مرحوم شیخ اسماعیل در مشهد مقدس عازم تشرف به حرم رضوی علیه السلم بوده که جلوی درب مدرسه علمیه نواب (اول خیابان شیرازی) با حضرت قائم آل محمد علیه السلام (که بعدا متوجه می شود) تلاقی نموده است.
وی در این دیدار؛ حضرتش علیه السلام را به صورت سید قمی که ررفیقشان در مشهد بوده؛ و با هم مصاحبت داشته اند (جز آن دو سید قمی در کربلا و مکه) زیارت کرده است. از اینکه مرحوم شیخ اسماعیل؛ این واقعه را در سالمندی و کسالت؛ با تعبیر " چندی قبل " نقل کرده اند؛ به نظر می رسد این تشرف از نظر ترتیب زمانی متاخر بر وقایع سابق الذکر بوده است
هنگام تشرف با دعوت حضرتش علیه السلام به مصاحبت؛ و تبعیت در همراهی ایشان علیه السلام؛ در مسافت مسیر درب مدرسه نواب تا مسجد مقبره (بعد از باغ نادری واقع در خیابان شیرازی بعد از فرعی هفدهم) به شرف صحبت حضرتش علیه السلام نائل می شود.
این مسیر جزو مشاهد آثار مهدوی منه السلام در مشهد مقدس است(نقل از رساله نفیسه یاد مولا حضرت صاحب الامر منه السلام و علینا سلامه و الیه التسلیم شماره 496)

لینک فايل ويديويی واقعه
https://drive.google.com/file/d/1TTm2LP ... sp=sharing

لينک موقعیت مسیر تشرف
https://maps.app.goo.gl/4DmM1Re7YFtuYsL28

نکات تکمیلی:
در فایل ویدیویی؛ از باغ نادری که قبل از مسجد مقبره است نام برده شد=
باغ نادری اسم دوره طاغوت آن مکان است
و الا اسم اصلی آن مقبره نادرشاه بوده است
و آنجا قبرستان عمومی بوده است.
و انتهاى قبرستان هم، این مسجد بوده است كه معروف به مسجد مقبره است
بعداٌ دردوره طاغوت آنرا تبديل به پارک و مقبره سيماني نادر؛ با مجسمه نادرشاه كردند.

عمل اينجا = اشاره به واقعه مرحوم نمازى شاهرودى + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الامر والعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته



{مشهد آثار مهدوى عليه السلام = مسجد حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام = مسجد تركها}

*مسجد ترکها(حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام) از مشاهد آثار مهدوی منه السلام و الیه التسلیم

Image

در ایام طاغوت پهلوی دوم؛ وقتی شاه به مشهد آمده، و مردم به تماشا در مسیر او رفته بودند، و یکنفر در مسجد نبوده که رحوم آیت الله حاج شیخ اسماعیل نمازی شاهرودی نماز جماعت را برگزار کند، و این امر را به خدا شکایت نموده، در این وقتحضرت صاحب الزمان علیه السلام وارد مسجد شده و از او می خواهند با ایشان نماز را به جماعت بخواند، در نماز می بیند که همه اجزای مسجد با حضرت علیه السلام متذکر بوده و مسجد به لرزه در آمده؛ گویا زلزله آمده است. در این تشرف شمایل حضرت علیه السلام را ندیده و یک قطعه نور فقط می بیند. این واقعه در مسجد ترکها(شهرت قدیم) یا مسجد موسی بن جعفر علیهما السلام (شهرت امروزی) در مشهد خیابان آیت الله بهجت فرعی واقع شده است. (نقل از رساله نفیسه یاد مولا حضرت صاحب الامر منه السلام و علینا سلامه و الیه التسلیم شماره 496 )

فایل صوتی تشرف از بیان شیخ اسماعیل نمازی
https://drive.google.com/file/d/1VkFK7Y ... sp=sharing

لینک موقعیت مسجد
https://maps.app.goo.gl/H6za7TbZhgjD4Jcj6
نکات تکمیلی فایل صوتی تشرف مرحوم نمازی در مسجد ترکها:
۱- این واقعه را مرحوم نمازی مکرراً توضیح داده اند، هم صوتی؛ هم ویدیوی آن هست.
صوتی مال میانسالی است.
ویدیویی مال اواخر سالمندی است.
دلیل اینکه فایلهای صوتی ایشان ترجیح داده شده است،
در رساله دیدار و مصاحبت ۹ ساعته با حضرت صاحب الزمان علیه السلام، آمده است.

۲- منظور از مرحوم فلسفی که در فایل صوتی اشاره شد= مرحوم آیت الله میرزا علی فلسفی، استاد حوزه علمیه مشهد و درس خارج فقه و اصول بودند= ایشان برادر مرحوم فلسفی خطیب مشهور؛ بودند.

۳ - ضبط کننده؛ با نوار کاست قدیمی بوده و ظاهرا می خواسته در یکساعت نوار ؛ همه وقایع تشرفات ایشان را ضبط کند و برای اینکه وقت کم نیاید پیگیر بوده که گوینده تند و خلاصه بگوید.
و لذا گوینده حالت عجله ای دارد‌

عمل اينجا = اشاره به واقعه مرحوم نمازى شاهرودى + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الامروالعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته



==============
{مشهد آثار حجج الهى (قدمگاه رضوى) عليهم السلام = محل شهادت 60 تن از علویون، بقعه شيخ محمد مؤمن (حکیم مومن مشهدی)}

شیخ مؤمن در مقبره گنبد سبز:
مقبره شیخ محمد مؤمن، معروف به گنبد سبز است.
بنایی که به صورت میدانی در خیابان آخوند خراسانی (خاکی) درآمده شیخ مومن از علمای بزرگ شیعه و هم عصر عالم جلیل القدر شیخ حر عاملی، صاحب کتاب وسائل الشیعه بوده است.
ایشان از علمایی است که بیشتر عمر خود را به تعلیم و تعلم روایات و سخنان معصومین (علیهم السلام) و عبادت و خدمت به مردم گذرانید.
صرف 36 سال از عمر این عالم بزرگ در تطبیق و بررسی روایات کتب اربعه شیعه، ارادت و تقید ایشان را به تبعیت از معصومین (علیهم السلام) به اثبات می رساند.
شیخ مومن از علمایی بود که سخت معتقد به تبعیت کامل از معصومین (علیهم السلام) و رعایت دستورات شرع مقدس اسلام و تشیع بود تا جایی که تفسیر قرآن خود را نیز « مقتبس الانوار من الائمه (علیهم السلام)» نام گذاری کردو در روش خود برای تفسیر قرآن تاکید فراوان به لزوم تفسیر کردن قرآن تنها با استفاده از سخن معصومین (علیهم السلام) و تبعیت خود از این دستور نموده است.
حتی شیخ بر بسیاری از مفسران شیعه خرده گرفته که چرا با وجود ذخائر غنی احادیث شیعه فقط به مآخذ و منابع اهل سنت استناد می نمایند . شیخ مؤمن در مقدمه تفسیر خود که به صورت کتابی مستقل ترجمه و چاپ شده است به مباحث گوناگون قرآنی پرداخته و تنها راه نجات را تمسک به قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) دانسته است.
مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی
عصر هر پنجشنبه زیارت گنبد سبز را ترک نمی کرد و می فرمود: در کتابی خطی که مولف آن سید بزرگواری از اهل قزوین و نواده دختری مرحوم شیخ بهاء الدین عاملی رحمه الله علیه بوده و در شرح حال جد خود نگاشته است خواندم که:
چون جدم شیخ بهایی به مشهد مشرف می شود پس از سه شب پیامبر اکرم صل الله علیه و اله را در عالم رویا زیارت می کنند که با عتاب به وی می فرمایند: چرا تاکنون به دیدار گل ما شیخ مؤمن نرفته ای؟
بامداد همان شب شیخ بهایی برای زیارت شیخ مؤمن از خانه بیرون می رود و در راه دو تن از اهل علم را می بیند و خواب خود را برای ایشان نقل می کند آن دو نفر نیز به عزم زیارت شیخ مؤمن همراه می گردند و برای آزمایش عظمت شیخ هر یک نیتی می کنند یکی از آنان عمامه و دیگری انار و سومی شیر برنج را در خاطر می گذراند.
چون به خدمت شیخ تشرف حال می کنند شیخ اظهار می دارد: تا پیامبر دستور نفرمود به دیدار من نیامدی؟ میخواهی بگویم که در رویا به تو چه فرموده اند؟ حال خود بگو
شیخ بهایی رویای خود را نقل می کند و شیخ مؤمن هم می گوید: معلوم می شود ما هنوز ثمره نشده ایم که پیامبر ما را گل تعبیر کرده است پس از آن ، شیخ مؤمن برخاسته و از گنجه خود عمامه و بشقابی انار و ظرفی شیربرنج به ترتیب پیش روی صاحبان نیت قرار می دهد
شیخ حسنعلی نخودکی.
و نیز از همان کتاب روایت کردند که:
وقتی حاکمی از اصفهان همراه سه تن از کارمندان خود مأمور شهر بلخ یا مرو می شود در نیشابور حاکم را حالت جذبه عارض می شود و سر به بیابان می گذارد و آن سه تن به جانب حوزه مأموریت خود روانه می شوند و ماجرا را به دربار اصفهان گزارش می دهند.
باری حاکم مدت یکماه در کوههای اطراف نیشابور سر گردان میماند: تا آنکه شبی که صبح فردای آن به مشهد وارد می شود، در خواب می بیند فیلی قصد هلاک کردن او را دارد.
در این هنگامه پیری فرا رسیده سیلی سختی بصورت پیل می نوازد. حیوان در اثر آن لطمه می افتد و هلاک می شود.
بامداد همان شب حاکم مزبور وارد مشهد می شود و معبّری جستجو میکند.
شیخ مؤمن را به وی معرفی میکنند، چون بصورت شیخ می نگرد در میابد که وی همان پیری است که دوش در رویا آفت پیل را از او دفع کرده است، آنگاه شیخ پیش از آنکه حاکم خواب خود را بیان کند این رباعی را می خواند:
آنیم که پیل برنتابد لت ما / بر عرش برین زنند هر شب کت ما
گر مورچه ای درآید اندر صف ما / آن مورچه شیر گردد از همت ما
پس از آن شیخ رحمة الله حاکم را از آن حال خارج و با دستوری او را به سوی مأموریت خود روانه می فرماید
کرامات دیگری از شیخ
پاکروان استاندارخراسان بوده و نایب التولیه استان قدس بوده در سال 1314 تا 1320 در همان زمان شیخ حسنعلی نخودکی
دچار یک بی خوابی می شود و عاجز می شوند دوستانش و می گویند خوبست به خدمت شیخ حسنعلی بروی و از نزدیکان یک چیزی بخواهی شیخ حسنعلی هم یک کاسه چینی و دعا می نویسد و به او دستور می دهد که این کاسه چینی را طبق این دستور که نوشته بشورد و بخورد
می خورد و خوب می شود.
یکبار دیگر دچار یک مریضی می شود این مریضی اش خیلی سخت بوده و خیلی بد که نمی توانسته دستشویی برود
گفتند خوبست دوباره برویم نزد شیخ و یک دستوری بگیریم شیخ هم یک دستور می دهد و می گوید دستت را بگذار روی شکمت و بگو برگرد
تا اینکار را می کند خوب می شود
خلاصه این پاکروان ارادت پیدا می کند به شیخ حسنعلی
به شیخ پیغام می دهد بیا به دیدن ما
شیخ حسنعلی می گوید این شیخ مومن این را مریض کرد چرا؟ چون استاندار قصد خراب کردن اینجا را داشت
بدین جهت خراب نکنید بلکه تعمیر نمایید
برای این اینها به من مراجعه می کردند تا به ایشان بگویم قبر شیخ را خراب نکنید
بعد از گذشت چندماه بعدش نامه ای از وزارت کشور آمد خطاب به همین پاکروان
با لاک و مهر که رضاشاه در وزارت کشور دستور داده اینجا را خراب کنید
او هم نامه را می دهد و می گوید ببرید به شیخ حسنعلی این نامه را نشان دهید
می گوید تا نامه را می اورند به شیخ حسنعلی نشان می دهند شیخ حسنعلی می گوید این نامه را دست نگذار تا چند وقت دیگر نه رضا شاه هست و نه تو!
گذشت و شهریور 1320 شد و رضا شاه را تبعید کردند و استاندار هم مرد و قبر شیخ مومن ماند

اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ


عمل اينجا = اشاره به واقعه + سلام به حضرت امام رضا عليه السلام + دعاى براى حق معرفت و زيارت و مجاورت و شفاعت حضرتش

سلام الله على مولانا أبي الحسن علي الرضا المرتضى
ورزقنا الله حق معرفته وزيارته ومجاورته وشفاعته



بقعه شيخ محمد عارف معروف به پيرپالاندوز و ابونصر سراج طوسی در اول خيابان پايين پاي مبارك
شیخ محمد عباسی از عارفان صاحب کرامت و هم‌دوره شیخ بهایی در قرن دهم هجری بود که در روستای کارنده، یکی از روستاهای اطراف شهر مشهد متولد شده بود. شیخ محمد عارف گرچه شخصیت معنوی و علمی بزرگی بوده است، اما همانند مردمان عادی برای گذران زندگی به شغل پالان دوزی (پاره دوزی) مشغول بود
امرار معاش با کفش دوزی که آنزمان پاره دوزی هم می گفتند داشته به مرور به پالان دوز تغییر نام یافته
از معاصرین شیخ بهایی و ارتباط با ایشان داشته همچنین جناب شیخ مومن

و این گونه بود که به پیر پالان دوز شهرت یافت. پیر پالان دوز علاوه بر آن که عارفی والا مقام بود، در خطاطی و کیمیاگری تبحر داشت. شیخ محمد در خط ثلث استاد بوده و هفت سوره از قرآن نگاشته شده به خط خوش ایشان موجود است

با اینکه دارای موقعیت خیلی عالی و دارای مکنت و مال بوده اما همه را رها کرد و پشت به تعلقات دنیوی با زهد و تقوا و از راه کفش دوزی زندگی اش را می گذرانده امرار معاش با کفش دوزی که آنزمان پاره دوزی هم می گفتند داشته به مرور به پالان دوز تغییر نام یافته


تصحيح يك تعير و برداشت
در احوالات پيربالاندوز تقرير نوشته شده:
ایشان با اینکه صاحب موقعیت بودند بدون کوشش می توانست زندگی خود را
داشته باشد ولی از راه کفش دوزی زندگی خود را طی می کرد .

تصحيح و توضيح
1- ايشان موقعيتشان هم مثل شغلشان بالاندوزي بوده
منصب تدريس واشتغالات علمي كه اوقاتشان را تماموقت مصروف كند يا محل مراجعه باشند نداشته اند
2- شغلشان پالاندوزي بوده اما از نظر احوال شخصي صاحبمعرفت بوده وخواص فقط ايشان را شناخته اند
3- اما انكه مي تونسته اند بدون شغل پالاندوزي معيشتشان اداره شود نه بلحاظ موقعيت اجتماعي بوده
بلكه بخاطر داشتن علم كيميا و طلا كردن آني فلزات و غيرفلزات بوده
كه نه فقط بى زحمت اعاشه كرده
بلكه ثروتمند با مكنت باشند
اما از كيميايشان ارتزاق نمي كردند

4- واين عدم بكار بردن امكانات فراعادي در امورزندگي
نه بخاطر زرنگ نبودن بوده است

5- بلكه اين توانائيها يك مشكله اى دارد براى صاحب قدرت الهي
كه اگر بطورشخصي يا سليقه اى (بدون دستور الهى بكاربرده شود)
يا موجب نقصان حظ اخروي است
يا موجب ابتلاءات مضاعف در زندكي براى عامل آن مى كردد
فلذا مي بينيم
حضرات معصومين و حجج الهي عليهم السلام
چه برسد به اولياى صغار
تا برسد به مؤمنان با كرامت
عليرغم بهره مندي از مراتب تصرفات تكويني
ووجود مضطران ومبتلايان
اما غاليا بكار نمي بردند
حتى در حد دعاى مستجاب
مگر در موارد خاصي كه دستوري برسد
وآن كسانى كه به غير اين روش عمل كرده اند
يا مبتلا به گرفتاريهاى سخت شده اند
يااخركارپشميان كرديده اند

6- حالا كسي نگويد چرا؟
تقديرو تدبيرالهى "چرا" ندارد
خداوند قادر قدير متعال؛ سناريو و تقديرى نوشته براى اين عالم و عالميان
كه مايل نيست فيلمنامه اش را زياد تغيير بدهد
مگر استثناء و به مصلحتى يا رحمتى برا ثر تضرعى و توسلى يا....
واهل عبوديت هم به اين قانون بايد ملتزم باشند
و الا گرفتار مي شوند بلكه گرفتارتر از ابتلاءات مقدرشان

و حتى اگر خداوند در مواردي به حكمتى تغيير دهد
مثل نجات اسماعيل از قربانى شدن با فدىه بهشتى و...
اما آخرش بنحوى آن واقعه در كربلا و عاشورا بطور مفصلتر از يكنفر و.... رخ داد
و در اين درسها نكات قابل تامل براى افراد جيز فهم است

7- وهمه اينها بخاطر اين است كه:
اين عالم دنيا (كه كذركاه آخرت است) محكوم به ابتلاءات است
چون بندگان حق؛ امكانات آن عالم آخرت را فقط از طريق ابتلاءات به سهولت بدست مى آورند
و الا اگر به غير اين باشد؛ هزاران سال عبادت وتلاش لازم دارد؛
تا آن امكانات بيحد و حصر آخرت را بدست آورد
فلذا اين چند روزه دنيارا منتظر راحتى و آب خنك از گلو پايين رفتن نبايد بود
وروبه آخرت سريع از اين تنگه دويد و عبور كرد و مشغول مناظر مسير نشد
ذلك تقدير العزيز العليم

ابونصر سراج طوسی
از عرفای برزگ بودند
در قرن سوم متولد و در قرن چهارم در حالت سجده فوت می کنند. شغل ایشان دوختن زین اسب بوده به همین خاطر به ایشان سرّاج مي گفتند
کتابهای متعددی دارند معروف ترین آنها اللمع است. بسیاری از عرفا از شاگردان ایشان بودند
اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ و آله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ


امامزاده سید غیاث الدین محمد از نوادگان حضرت موسی بن جعفر علیهمالسلام
امامزاده معروف به گنبد خشتي واقع در خيابان طبرسي داخل كوچه قبل فلكه طبرسي = پياده مي شود رفت :
«گنبد خشتی» در میدان طبرسی به نام چهار سوق نوغان قرار دارد. این بنا مدفن «سلطان غیاث‌الدین محمد» از سادات مشهور موسوی شهر مشهد است که نسب شریفش با هفده واسطه به امام موسی بن جعفر(علیه السلام) می‌رسد. .
جایگاه اجداد وی بسیار متعالی و اشخاص ذی نفوذی بوده‌اند به نحوی که در سده پنجم تا نهم هجری اداره اصلی حرم حضرت رضا(علیه السلام) را به عهده داشتند به همین علت نام آن‌ها بر روی اغلب اشیای تاریخی آستان قدس رضوی علیه السلام مانند کاشی‌های سنجری، سنگاب خوارزمشاهی و در مسجد بالا سر کتیبه شده است. ایشان در قرون هفتم تا نهم هجری نقیب سادات شهر مشهد و در سده نهم تا یازدهم هجری از جمله بزرگان این شهر بوده اند. . قدیمی‌ترین بنای مشهد پس از حرم مطهر بر جای مانده از سادات موسوی است. وجه تسمیه بنا به «گنبد خشتی» نیز به دلیل آجری یا خشتی بودن آن بوده است.
اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ
===============


{مشهد آثار مهدوى = مسجد صاحب الزمان در فلكه صاحب الزمان عليه السلام}

مشهد آثار مهدوى در مسجد صاحب الزمان در فلكه صاحب الزمان عليه السلام مشهدمقدس

1- اين مسجد در ضلع جنوب غربى فلكه صاحب الزمان (واقع در ميانه خيابان سنائى شمالى و جنوبى و خيابان صاحب الزمان شرقى و غربى) قرار دارد
از حرم به خ شيرزاى و ميدان شهداء رفته واز گوشه جنوب غربى ميدان وارد خ دانشگاه شده و اولين فرعى خيابان صاحبالزمان شرقى است كه به فلكه صاحب الزمان مي رسد
https://www.google.com/maps/place/Saheb ... ?entry=ttu

2- اين محله را قديم به ان سعد آباد مي گفتند
هنوز هم فلكه بعدي بطرف غرب كه برويم
نام قديم ومشهور فعلى آن سعداباد است
و اين محله از نواحي اعياني مشهد است
از 70 سال قبل بهائيها در اين محله براي سكونت تجمع كرده بودند
و حدود 150 خانواده بهائى آنجا ساكن شده بودند و هدفشان هم دريك شهرمقدس و به آن نزيكى حرم مطهر
ضديت با امام زمان عليه السلام و ترويج بى دينى وبى بندوبارى ووو

3- مرحوم سيد حسن خراساني بيان كرده است:
حدود سال ۱۳۴۲ که دوره تحصیلات فقه و اصولم را به پایان رسانده بودم
و می خواستم طبق دستور قرآن مجید که می فرماید: ( ولِینْذِروا قوْمهمْ اِذارجعوا اِلیهِمْ) ـ سورة توبه آیة ۱۲۳.
برای مردم مشهد خدمت ارزنده ای کرده باشم
به نظرم رسید که در محلّة سعدآباد مشهد مقدّس كه بهائیها اجتماع کرده
و لااقل حدود صد و پنجاه خانواده گرد هم در یک جا زندگی می کنند.
لذا در آنجا با همیاری مردم خیر مشهد و سائر شهرهای ایران
مسجدی به نام مسجد « صاحب الزّمان » (علیه السّلام) ساخته شد
و تالاری هم به نام "کانون بحث و انتقاد دینی" که در آن پاسخ سؤالات مذهبی و اعتقادی داده می شد، تشکیل گردید
(سخنكَوى آن مرحوم آيت الله شهيد هاشمى نزاد بود و ساير شخصيتهاى علمي مانند شهيد بهشتي ووو هم شركت مي كردند براى سخنراني و باسخ به سؤالات
https://www.hasanabtahi.com/wp-content/ ... 2/0015.jpg
و بحمداللّه ظرف مدت کوتاهی خدمات ارزنده ای به پیشگاه حضرت « بقیة اللّه » اروحنا فداه تقدیم شد،
بگذریم نمی خواهم شرح فعّالیتهای آن مسجد و آن کانون و کتابخانه را در اینجا ذکر کنم
ولی این قدر لازم است که بگویم : پس از ده سال فعّالیت؛ محلّة بهائیها به دارالمؤمنینی تبدیل شد،
و در زمانى كه در تمام ایران در رژیم شاهنشاهی خیابانی به نام خیابان صاحب الزّمان نبود
ولی ما میدان و خیابان مقابل مسجد و کانون را به نام صاحب الزّمان و خیابان صاحب الزّمان اسم گذاری و ثبت کرده بودیم
و اين فعالبتها سبب شد کم کم اثری از بهائیت در آن محلّه دیده نشود،
حتّی نوشابه ای که آن زمان امتیازش متعلّق بـه بهائیها بـود بـه نـام «پیپسی کولا»
و در همـه جای مشهد به فروش می رسید، در آن محل مردم نمی خوردند و مصرف نمی کردند.
(اين تحريم پپسي كولا در زمان طاغوت جزو التزامات پرهيزى افراد بسيار متدين ايران محسوب مي شد)
و از اين مطلب معلوم مى شود چقدر اين نوع التزاماات نسبت به دشمنان دين و حضرت صاحب الامر عليه السلام
مورد نظر حضرتش بوده و برعكس معارضين و متساهلين مردود هستند

3- یک روز دوستان و همکارانم در «کانون بحث و انتقاد دینی » به من خبر دادند، که
از طرف بهائیها در میان گاری دستی به وسیله یک فرد مفلوک
در کنار میدان « صاحب الزّمان » (علیه السّلام) «پیپسی » می فروشند
و ما رفته ایم به او اعتراض کرده ایم ،
یکی از کسبه محل گفته است به او چه کار دارید و به ما تعرض نموده است ،
من از آنها سؤال کردم بالاخره چه شد؟
گفتند: هر طور بود ما او را از آنجا دور کردیم
ولی این مرد کاسب ما را خیلی ناراحت کرد.
من گفتم : مهمّ نیست در راه خدمت به « امام عصر » (علیه السّلام) هر چه ناراحتی بکشید اهمیتی ندارد

فردای آن روز شخصی نزد من آمد و گفت :
دیشب فلان مرد کاسب (كه از فروشنده ببسي حمايت كرده و به متدينين تعرضكرده بود) سکته قلبی کرده
و صبح به هوش آمده و هنوز نزد طبیب و دکتری نرفته ،
ولی مایل است با شما ملاقات کند،
جون حالش خوب نيست و بستري است
اگر ممکن باشد به منزل او بروید تا شما را ببیند،
(من متوجّه شدم که این شخص همان کسی است که دیروز به دوستان من تعرّض کرده
و به کمک بهائیها اصرار داشته که در میدان « صاحب الزّمان » (علیه السّلام) پیپسی کولا ترويج و خريداري و مصرف شود)
به او گفتم : بسیار خوب الان می روم و او را می بینم
و لذا فوراً لباس پوشیدم و به منزل او رفتم ،
حالش خراب بود کنار بسترش نشستم و از او عیادت کردم .

او به من گفت : دیشب وقتی به منزل آمدم و غذا خوردم ، به اطاق خواب رفتم ،
خوشحال بودم که به کمک یک نفر مفلوک (فروشنده ببسي) امروز رفته ام ،
که ناگاه دیدم ! حضرت « بقیة اللّه » ارواحنا فداه تشریف آوردند
و به من نهیب زدند و مرا تنبیه کردند و فرمودند
اگر از این کار یعنی کمک به دشمنان من پشیمان نشوی از بین می روی
و(اگر پشيمان و نادم شوي) شفا خواهی یافت ،

من بیهوش روی زمین افتادم و دیگر نفهمیدم چه شد
صبح که به هوش آمدم تصمیم گرفتم از آن اعمال توبه کنم
و لذا از شما تقاضا کردم که به منزل ما بیائید
و شاهد باشید که من توبه کرده ام و می دانم شفا می یابم
و حتی احتیاجی به طبیب و پزشک ندارم .
همینطور هم شد
او خوب شد و سالها است که زنده است و از آن کسالت در وجود او خبری نیست .
(اگراز اصحاب قديم اين مسجد و دوستان رواي واقعه
كسى پيدا بشود و آن مرد متعرض (هدايت و شفايافته) و خانه اش نزديك مسجد را بشناسد؛ خود آن خانه هم به عنوان مكان متبرك معرفى شود)

4- شبهای احیاء ماه رمضان در مسجد « صاحب الزّمان »
در مدت پانزده سالی که من موفّق به خدمتگذاری در آنجا بودم ، غوغائی بود!.
مردم حاجت هایشان را می گرفتند، تشرّفاتی داشتند و فوق العاده اثرات مطلوبی عایدشان می شد.
اين عنايات به بركت دفاع از حضرت و فعاليتهاى مؤمنين براى نفي بهائيت بود
در آن مدت چون بنا بود تجمع فرقه بهائیه که در آن محل شكونت کرده بودند، از بین برود
و به این کمکها این هدف نیاز مبرمی داشت
لذا حضرت «بقیة اللّه » ارواحنا فداه این محبّتها را به آن مسجد و کسانی که با اخلاص در آن قدم می گذاشتند، داشتند
و در مقابل؛ بعدها کسانی که بنای ضایع کردن این نام مقدّس را گذاشتند
و در آن به فرزند عزیز «زهراء» (علیها السّلام) جسارت کردند بدبخت و بیچاره شدند.
به هر حال در اکثر شبهای احیاء ماه رمضان؛
تشرّفات و معجزات فراوانی از عنايات حضرت برای مردمی که در آن مجالس شرکت می کردند، اتّفاق افتاد
و چون در آن زمانها، به فکر جمع آوری آن قضایا نبودم ،
حالا (در وقت نوشتن اين مطالب) نمی توانم خصوصیات تشرّفاتی که مؤمنان مکرّر برایم نقل کرده اند؛ را الان بعد (كذشت دهها سال) توضیح دهم

5- ولی در شب بیست و سوم ماه رمضان سال ۱۳۵۳
تشرفی برای چند نفر از زن و مرد که در اين مجلس بودند اتفاق افتاد که بسیار جالب بود.
یکی از آنها خانم سیده زهرا هاشمی نژاد اشرفى خواهر آيت الله شهيد سيد عبدالكريم هاشمی‌نژاد (اهلبیت خود من) بود که قضیه را این چنین نقل کرد.
او می گفت : در شب احیاء (مذکور) وقتی چراغها را خاموش کرده بودید و قرآن سر گرفته بودید،
و به نام مقدّس حضرت «علی بن موسی الرّضا» (علیه السّلام) رسیده بودید،
دیدم حضرت «حجّة بن الحسن » (علیه السّلام) وارد مسجد شدند و دمِ درِ مسجد میان جمعیت نشستند!
من (سیده زهرا هاشمی نژاد) در قسمت زنانه مسجد بودم ،
آهسته بطوری که معمولاً صدایم به آقا نمی رسید
ولی معتقد بودم که آقا می شنوند، گفتم : آقا چرا آنجا نشسته اید!
چرا به میان جمعیت نمی آئید! تا شما را مردم ببینند. ؟
حضرت از جا حرکت کردند و به میان جمعیت آمدند و تا کنار محراب رفتند.

گفتم : آقا چه می شود؟ که در میان زنها هم ، تشریف بیاورید؟!
حضرت «ولی عصر» (علیه السّلام) با آنکه جای زنها در قسمت بالای مسجد بود از پلّه ها نیامدند!
بلکه مثل کسی که پرواز کند، صاف بدون حرکت بلند شدند و در کنار ما که مشغول قرآن سر گرفتن بودیم ، قرار گرفتند
و باز دوباره به محلّ اوّل برگشتند
و تا آخر مجلس در مسجد تشریف داشتند و دعائی که می شد «آمین » می گفتند.

6- معمولاً وقتی من در مسجد «صاحب الزمان» مشهد نماز مغرب و عشاء را می خواندم به منبر می رفتم
و چند جمله از اعتقادات و یا اخلاقیات از قرآن و احادیث برای مردم می گفتم.
آن شب اتفاقا از مسائل معنوی و روحی سخن به میان آمده بود و من گرم حرف زدن بودم،
که ناگاه شخصی (که راضی نیست اسمش را در کتاب ببرم) پای منبرم فریادی زد
و گفت آقا کجا رفتند؟
من که روی منبر نشسته بودم و بهتر از دیگران متوجه می شدم اگر کسی از میان جمعیت بیرون می رفت
گفتم: کسی از مسجد بیرون نرفته!! شما چه کسی را می گوئید که کجا رفته است؟
گفت: همین الآن اینجا (پهلویش که جای خالی ای بود نشان داد) بودند ولی حالا نیستند.
گفتم: ممکن است جریان را بگوئید؟

گفت: من اهل دورترین محله های مشهد نسبت به مسجد «صاحب الزمان» (علیه السلام) (کوی رضائیه) هستم
و تا به حال به این مسجد نیامده بودم
و سه سال است که مبتلا به دل درد کهنه هستم و به هیچ وجه علاج نمی شوم.
امشب که برای انجام کاری به این محل آمده ام؛ وقتی کارم تمام شد اذان نماز مغرب و عشاء را می گفتند،
با خودم گفتم: خوب است از نماز اول وقت غفلت نکنم در همین مسجد بروم و نماز را بخوانم
و چون شما را می شناختم از جهت شناخت امام جماعت و جماعت خواندن مانعی نداشتم.

ولی وقتی نماز عشاء را سلام دادم و نگاه به طرف راستم کردم دیدم آقائی پهلوی من نشسته
و او اول به من سلام کرد من جواب دادم
به من فرمود: درد دلت خوب شده یا نه؟
من اول خیال کردم که او از ساکنین محله ی ما است و به همین جهت از درد شکم من خبر دارد، ولی من او را نمی شناسم.
گفتم: نه آقا هنوز مبتلا هستم،
دستش را به روی شکم من گذاشت و فشار داد مثل آبی که روی آتش بریزند دلم فورا خوب شد!

ولی از طرف دیگر می ترسیدم که پای منبر شما اگر حرف بزنم بی ادبی باشد،
همانطور که به شما نگاه می کردم زیر لب از او سؤال کردم شما اینجا چه کار می کنید؟
گفت: مگر اینجا مسجد «صاحب الزمان» نیست؟
گفتم: چرا.
گفت: پس اینجا متعلق به من است.

من متوجه نشدم که منظورش چیست و به شما نگاه می کردم

ولی یک دفعه به فکر درد شکمم و سخنی که فرمود (پس متعلق به من است) افتادم
و با خودم گفتم شاید او حضرت «بقیه الله» ارواحنا فداه باشد؟
لذا به طرف راستم نگاه کردم دیدم جایش خالی است و او نیست.

این مرد بعدها با ما آشنا شد و سالها بر او گذشت
الحمدلله از آن شب دیگر اثری از شکم دردش ندیده است.


{مشهد آثار مهدوى = در بالاى کوهسنگی}

معرفی مشاهد آثار مهدوی علیه السلام در بالاى کوهسنگی
کوهسنگی: از مشاهد اثار مهدوی علیه السلام
يك مورد ديگر مشاهد اثار مهدوی علیه السلام در كوه سنگي
كه شرح واقعه آن در فايل صوتي جزو مرسولات ياد مولا منتشر شده است.
و كوه سنگي قبلا بسته بود و اخيرا باز است و براى زائران ميسر است كه در اوقات فراغت و غير زيارت رضوي؛ بروند و انجا ان نوار را با توجه گوش كنند.
مرسولات ياد مولا (منه السّلام) = 58
شرح واقعه به روايت آيت الله ذاكر زاده تولائب در ان فايل صوتي ارسالي مقطعي از اصل نوار آنست كه در اصفهان منبر رفته اند
و اصل بحث و كامل نوار خيلي مفيد است
ذرباره اولويت حضرت بر همه چيز و همه كس و حتى خودمان
و اثبات اينكه ما عموم شيعه محبت لازم به حضرت علیه السلام را نداريم حتى به اندازه يكي از وسايل با ارزش زندگي ما و يا فرزند ما ووو
و بحث شيريني است
و تكاندهنده
تصوير هفتاد سال قبل كوه سنگي = در همان سالهاى رخداد واقعه
https://newsmedia.tasnimnews.com/Tasnim ... 215884.jpg
تصوير امروز
http://www.manishen.com/media/estate/106794/5.jpg?20

با.چیچ اونلاين در كوهسنگي
http://www.irantour360.com/project/2-%D ... %87%D8%AF/

قبلا تذكر شد كه مطلبي كه در واقعه تشرف و زيارت ديدارگاه مهدوي علیه السلام در كوه سنگي مورد نظر است؛
فراتر از توفيق تشرف و استفاده معنوي از حضور مولا علیه السلام در كوه سنگي مي باشد
و اگر نوار كامل واقعه خصوصا دو قسمت اول آن با دقت و توجه گوش داده شود به آن هدف و موضوع اصلي توجه پيدا مي شود
نوار كامل به اين دليل در سه قسمت در مرسولات ياد مولا منتشر شده است كه: به سه موضوع مهم در سه بخش آن نوار؛ خوب توجه شود و همينطوري فله اى گوش داده نشود

موضوع اول:
اولویت حضرت (منه السلام) بر خود ما در همه جهات و اينكه در همه امور حضرتش علیه السلام را بر خودمان ترجيح بدهيم
و اين معنا به حرف نيست و عملا هم بايد صادق باشيم

موضوع دوم
يكي از شروط صدق عملي اولويت و ترجيح دادن حضرت علیه السلام آنست كه حضرتش علیه السلام را بايد بيش از خودما و عزيزانمان دوست بداريم
و مثالهايي بيان مي شود و ثابت مي شود كه
همانطور كه جناب سيدبن طاووس هم اشاره كرده است
غالب ما مردم دروغ مي گوييم كه حضرت علیه السلام را دوست مي داريم
آنوقت مثالي مي زند و با تطبيق مثال بر شنونده اين امر را ثابت مي كند
تكميل مطالب منبر مرحوم ذاكرزاده تولايي ايشان مثالي كه سيدبن طاووس زده است را نقل نمي كند
اما چون شب ولادت حضرت امام حسن عسكري عليه السلام و عيد بوده
و مخاطبين هم اصفهانيها منبر در مسجدجامع اصفهان سال 1346 شمسي
گوينده هم اهل شوخي و به مناسبت شب عيد مثالي بنحو مطايبه مي گويد
كه توجه مردم جمع شود
بعد مثال اصليش را مي گويد
نيامدن فرزند از مدرسه است كه چقدر والدين را براشفته و مضطرب مي كند
و خودش و چند نفر را دنبال بيداكردن ان مي فرستد ووو
و اين منبر ايشان و دستورالعملي كه مي گويد سبب تجربه مجرب بسياري شده است
و توفيقات و تشرفاتي براى افراد متعددي نصيب شده است
وفقنا الله جميعا لحق معرفته واداء حقه

موضوع سوم:
ذكر بيان واقعه انقلاب احوال و توجه جوان عطار مشهدي كه در اثر آن به محبت حقيقي مي رسد
و نهايتا تشرف هم نصيبش مي شود ك
ه محل آن در كوه سنگي بوده است
زيارت كوه سنگي به اين جهات است

و شنيدن اين واقعه بايد با آن دو موضوع اصلي مقدماتي باشد

برای استماع کامل نوار منبری که قطعه ای از آن تشرف در کوه سنگی است
کاملش در یاد مولا نیز منتشر شده است در سه قطعه
یاد مولا 56 - 57 - 58
http://aelaa.net/Fa/viewtopic.php?f=7&t ... rt=50#p531


اولویت حضرت منه السلام بر خود ما و مال و جان و عزيزان ما
http://aelaa.net/110.aspx?id=1059
19 دقیقه

لزوم صدق در محبّت حضرت منه السلام و اينكه غالبا صادق نيستند
http://aelaa.net/110.aspx?id=1109
21 دقیقه

توجه جوان عطار مشهدي به مبحث اولويت و محبت و تحول او به محبت حقيقي
و بيقراري براى حضرت علیه السلام
و انقطاع از خلق و دنيا و توجه در امر حضرت علیه السلام
و نهايتا تشرف در كوه سنگي مشهد
http://aelaa.net/110.aspx?id=1110
23 دقیقه


{مشهد آثار حجج الهى (قدمگاه رضوى) عليهم السلام = در پاى كوهسنگى}

قدمگاه امام رضا علیه السلام در پاى کوهسنگی

مقام و قدمگاه رضوی علیه السلام
یکی از منابع قدیمی که از این کوه صحبت کرده، «عیون الاخبار» نوشته شیخ صدوق است. شیخ صدوق از چهار شیخ بزرگ شیعیان به شمار می رود. او در سال 352 هجری قمری از آل بویه اجازه گرفت تا هم برای زیارت حرم علی بن موسی الرضا(علیهما السلام و آلهما) و هم به منظور جمع آوری اطلاعاتی درباره آن حضرت علیه السلام، سفری به خراسان و مشهد برود. شیخ صدوق در این کتاب گفته است: «زمانی که حضرت رضا(علیه السلام) از مدینه به سمت مرو حرکت کردند، پس از عبور از نیشابور و زمانی که قصد عزیمت به نوغان را داشتند، در حال عبور از کنار کوهسنگی به آن تکیه دادند.» در کتاب شیخ صدوق گفته شده که از سنگ پشت کوهسنگی برای حضرت رضا(علیه السلام) ظرفی ساختند و برای ایشان در آن، غذایی طبخ شد و حضرت(علیه السلام) پس از اینکه غذا را تناول کردند، آن را لذیذ دیدند و بر کوهسنگی و معدن پشت آن دعا کردند و گفتند: «خدا تو را همیشه سلامت و برپا بدارد!» امام رضا(علیه السلام) در کوهسنگی به صخرهای تکیه زدند و فرمودند: ... خدایا! این کوه را برای مردم سودمند گردان و به آنچه که از این کوه می تراشند و به آنچه که در ظرفهای تراشیده از این کوه می ریزند، برکت ده!

درباره ديگ سنگي تهيه كردن و نحوه انتخاب و نيز استفاده آن سؤال شده است

اولا بايد بدانيد كه فعلا اجازه برداشت سنگ از كوه داده نمي شود و اين ظروف و سايل سنگي از كوه سنگي مورد تبرك حضرت رضوي علیه السلام نيست،
ثانيا اگر بخواهد از كوه سنگي مزبور تهيه شود بايد ديگ سنگي مال هفتاد تا پنجاه سال قديمي تهيه كند
ثالثا: اين موارد را از سمساريهاي مشهد كه وسايل كهنه و مستعمل مي فروشند (نه عتيقه فروشي) تهيه كند چون اينها ارزش تجاري ندارد و قدمت پنجاه هفتاد ساله انهارا عتيقه نمي كند مگر اينكه چنان طوري ناشيانه بپرسد كه فروشنده را به طمع بياندازد كه هم اطلاعات غير دقيق بدهد و مال همين دوره ممنوعيت را به او قالب كند و هم گران بفروشد
رابعا: اگر درست بخرد قيمت ظروف مستعمل داشته و كمتر از نوي آن مي باشد
خامسا: ديگ سنگي كه جديد است و خريداري مي شود بايد دقت شود و بسيار دقيق وارسي شود در وقت خريد كه :
1- هيچ رگ و درزز ولو مويي نداشته باشد
2- رگه سفيد هم روي سنگ نباشد كه آهكي است و بعدا باز مي شود ضمن اينكه در طبخ حل مي شود تدريجا
3- اگر ديگ بزرگ چند نفره با اوصاف مزبور پيدا نكردند، از ديگهاى كوچك تكنفره كه استوانه شكل است به تعداد لازم تهيه شود و مواد را در وقت طبخ برحسب افراد در انها تقسيم كرده و كنار هم روي صفحه فلزي روي اتش ملايم مي گذارند و هر نفر جدا پخته مي شود
4- قبل از اولين بار مصرف آنرا بشويد، و سپس داخل و بيرون آن با دنبه كاملا چرب شود، و بعد آب و مواد آبگوشت در ان گذارده شود
5- و اولين بار طبخ؛ غذاي پرچربي در آن طبخ شود ولو چربيهاي اضافي جدا و مصرف نشود
6- بايد روي شعله پخش كن و صفحه فلزي بگذارند نه شعله مستقيم اجاق گاز و شعله كم استفاده كنند
7- و معمولا غذاي ظهر را از سحر بار مي گذارند با اتش كم تا ظهر فردا اماده شود
8- ديگ سنگي مخصوص غذاى مايع مثل ابگوشت است يا هر خوراكي كه اين مقدار اب داشته باشد در غذاى خشك اسيب مي بيند مگر روي شعله نباشد و مثلا در فر باشد بدون شعله زير يا با حرارت كم با دوسه صفحه فلزي
9- در هنگام شستن به ارامي شسته مي شود و بدون فشار مثل ظروف تفلون چون سنگ نرمي است و ساييدن سب باز شدن مويرگهاى سنگ و شكستن آن شده ولذا ابتداى مصرف با چربي تقويت مي شود كه ان روزنه ها پر شود.


عمل اينجا = اشاره به واقعه + سلام به حضرت امام رضا عليه السلام + دعاى براى حق معرفت و زيارت و مجاورت و شفاعت حضرتش

سلام الله على مولانا أبي الحسن علي الرضا المرتضى
ورزقنا الله حق معرفته وزيارته ومجاورته وشفاعته



مزار سادات رضويه
*معرفی اجمالی مزار سادات رضویه؛ مقبره میرزا ابراهیم رضوی
مزار سادات رضویه؛ مقبره میرزا ابراهیم رضوی
ناحيه مقام رضوي محل تبرك كردن حضرت رضا عليه السلام كوه سنگي را كه از آن سفارش تراشيدن ديك سنگي بشود
(در مفاتيح اشاره شده) اولين قسمت سنگي پشت مقبره سادات رضوي است و اصلا سادات رضوي قرنهاى اخير به همين ملاحظه و نيز آباء خود از ذريه رضوي توصيه به دفن در اينجا نموده اند،
اینجا بقعه سادات رضوی هست و سادات رضوی به امام جواد علیه السلام به فرزندان امام جواد علیه السلام برمی گردد و امام جوادعلیه السلام دو پسر داشتند که یکی از اینها امام هادی علیه السلام هستند و فرزند بعدی امام جواد علیه السلام که در قم هست موسی مبرقع.. علیه السلام
موسی مُبَرْقَعْ (متوفای ۲۹۶ق) فرزند امام جواد(علیهما السلام) و برادر کوچک‌تر امام هادی(علیه السلام) است. وی اهل علم بوده و روایاتی را از امام جواد(علیه السلام) نقل کرده است. مدفن وی در قم می‌باشد. اول به قم می اید البته برخی از اهالی شهر به جهت عدم شناخت، او را اخراج کردند و او به کاشان رفت، و در آنجا مورد تکریم عبدالعزیز بن ابی دلف قرار گرفته و به وی خلعت و مَرکَب بخشید و حقوق سالیانه برای وی مشخص نمود بعد از مدتی مردم قم از این عمل خود پشیمان گشته و خواستار بازگشت موسی علیه السلام به قم شدند. وی در ۲۲ ربیع‌الثانی سال ۲۹۶ هجری در شهر قم رحلت کرد در محلی که هم اکنون در خیابان آذر محله چهل اختران معروف است به خاک سپرده شد.
موسی مبرقع علیه السلام، جد سادات رضوی است.
وی به صورتش روبنده (برقع) می‌انداخته برای همین لقب «مبرقع» (روبنده‌پوش) را به او داده‌اند.
برخی گفته‌اند رخساره‌اش بسیار زیبا بوده‌است و برای این‌که در کوچه به او ننگرند روبنده می‌انداخته‌اند. گروهی نیز گفته‌اند روی را می‌پوشانده تا در قم او را نشناسند،.
که فرزندان ایشان را رضوی می گویند که از کشورهای مختلف هستند در مصر عراق و شام هستند
میرزا ابراهیم که اینجا هست با 22 نسل می رسد به امام جواد علیه السلام و حدود500 سال تولیت حرم مطهر امام رضا علیه السلام را داشتند و آستان قدس کتاب (سادات رضوی در مشهد از آغاز تا پایان قاجار) را از ایشان منتشر کرده است. ایشان مهر داشتند و تولیت داشتند و عکس های سرکرده هایشان هم هست و اینها نقیب بودند در هر عصری هم شاخص بودند و خیلی خدمات کردند.
و هم اکنون این محل حالت اداری است و ساعات اداری کار می کنند و روزهای تعطیل هم بسته است و سیر شجره نامه ایشان نیز در محوطه بیرون روی تابلوی سبز رنگ نوشته اند که به امام جواد علیه السلام برمی گردد خدمات شایانی هم کردند و برخوردشان با مردم خیلی خوب بوده این خیلی نکته مهمی است ومردم هم با اینها بودند و با مردم تافته جدا بافته نبودند و دلیل پایداریشان هم همین بوده چون بین مردم بودند و به فکر مردم هم بودند و کمک مردم هم می کردند
اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ



بقعه امامزادگان یاسر و ناصر
*معرفی اجمالی امامزادگان یاسر و ناصر علیهما السلام
امامزادگان یاسر و ناصر :
در انتهاى بلوار وكيل آباد 4 کیلومتری شهر طرقبه آستان متبرکه امام‌زادگان سید ناصر و سید یاسر (علیهما السلام) قرار دارند.
این امام زادگان از نوادگان و منسوبین به امام موسی بن جعفر (علیهماالسلام) می‌باشند. یادگارهایی از سلاله پاک رسول‌الله(صلی الله علیه و اله و سلّم) که پس از عزیمت آن امام همام علیه السلام به خراسان به همراه انصار و برادران خود به این سرزمین به ویژه توس هجرت نمودند.
اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ



{مشهد آثار مهدوى عليه السلام = در بيمارستان مسلولين}

مشهد آثارمهدوى (منه السلام) در بيمارستان مسلولين مشهد مقدس

1- اينجا بيمارستان قديم مسلولين مشهد در انتهاى بلواروكيل آباد است
https://www.google.com/maps/place/Dr.+A ... &entry=ttu
2- نامش امروزه مسلولين نيست و اختصاص به مسلولين ندارد
اما بخش مسلولين دارد كه در محل شرقي بيمارستان به نام بخش ريوي ( سل ) تجديد بنا شده و محل واقعه عنايت حضرت عليه السلام در پنجاه سال قبل است
امروزه اين بيمارستان به نام بيمارستان دكتر شريعتى تابلو دارد

3- خلاصه واقعه:
بيمار مسلول (مبتلا به مرض سل شديد) به حدي كه اطباء آنوقت او را جواب كرده بودند كه شفا نمي يابد و تا زنده است با آن وضعيت سخت مي ماند) حدود پنجاه سال قبل اينجا در ساختمان قديم اين بيمارستان بسترى بوده
و آن بيمار روزهاى آخر حياتش را (به نظر دكترها) مي گذرانده است
اما در اثر مطالعه وقايع مربوط به عنايات حضرت بقية الله عليه السلام
منقلب شده
و توسلى عميق به حضرت پيدا كرده
و در آخر توسلش
مورد عنايت امام زمان واقع شده و كاملا شفايافته است

4- البته در روايت واقعه شرحى از تشريف فرمايي حضرتش ذكر نشده
هرچند در بسيارى از تشرفات و عنايات
حضرتش تشريف آورده اند و شخص متوجه نشده
و يا بخاطر مشغوليت به حال خودش؛ متوجه حضور شخص حضرت نشده
يا چون صحبتى رد و بدل نشده و ابراز حضور نفرموده اند؛ صاحب واقعه ذكرى نكرده است

اما به هر حال اصل وقوع عنايت حضرت و اعجاز الهى (شفاى بيمارمسلول شديد بدحال لاعلاج دم موت) در اينجا واقع شده
از اين رو
براى توجه و سلام بر حضرت به اين محل عنايت و توجه حضرت آمديم
و در برنامه مشهد آثارمهدوى منه السلام از اين واقعه ياد مى نماييم

5- مقدمه توضيحي درباره ثبت اين نوع وقايع تشرفات توسط راوى واقعه:
مرحوم سيد حسن موسوى خراسانى در آثارش نوشته است
كه بعد از تحصيلات ديني در قم حدود سال 1340 هـ.ق براى فعاليتهاى ديني در مشهد مقدس مستقر مى شود
و در اثر توسلات و فعاليتهاى مربوط به ترويج و دفاع از امام زمان عليه السلام
نتايج فراواني خودش و ديگران از عنايات و تشرفات دريافت مي كنند
اما ايشان آن وقايع را همان وقت ثبت نمي كرده است
تا دهسال برهمين منوال مي گذرد
بعد از دهسال به نظرش مى رسد: خواندن اين وقايع براى تذكر و افزايش معرفت مفيد است
فلذا شروع مى كند آنها را با استذار از حافظه و مراجعه به اشخاص صاحب واقعه
و بكار بردن وسواس زياد در انتخاب موارد يك به يك مورد بررسي صحت و سقم قرار داده
و وقتى مطمئن مي شده؛ ثبت مي نموده است

6- ادامه توصيحات مرحوم موسوى خراسانى درمقدمه بيان اين وقعه؛
درباره حكمت و دليل ثبت و نشر اين وقايع
آن مرحوم نوشته است
چرا این ملاقاتها را می نویسم
گاهی دوستانی دوستانه از من می پرسند که:
چرا سرگذشتهای متشرفین به محضر حضرت ولی عصر (علیه السلام) را می نویسی و پخش می کنی؟
من علاوه بر آنکه فکر می کنم این عمل بهترین وسیله برای مبارزه با منکرین آن حضرت (در برابر بهائيها)
و بهترین دلیل بر اثبات وجود مقدس آن حضرت
و بهترین چیزی است که به وسیله ی آن انسان متوجه به مقام مقدس آن حضرت می شود.
همجنين
بسیار دیده شده که افرادی با صرف مطالعه ی این گونه کتابها، (و توجه وتوسل به حضرت) به فیوضات عالیه ای رسیده اند،
که من خودم بسیاری از آنها را ناظر بوده ام
و من خودم دیده ام که با خواندن این کتابها
مریضهائی که مبتلاء به امراض صعب العلاج بوده اند
و بلکه همه ی اطباء آنها را مأیوس کرده بودند،
دست توسل به دامن امام زمان (علیه السلام) زده اند و شفا یافته اند.

7- در سالهای ۱۳۵۵ ـ ۱۳۵۱ به قدری این موضوع جلب توجه مرا کرده بود که
هر هفته با به دست گرفتن جزوه ای به نام «پیک امید»
(که در آن یک مقدمه کوتاه و یک معجزه (از امام زمان عليه السلام) و چند سطر به عنوان نتیجه نوشته بودم)
با جمعی از دوستان و اعضاء «کانون بحث و انتقاد دینی» به بیمارستانها می رفتم
و آن را به بیمارها می دادم.
هدفم از این عمل این بود که با خود فکر می کردم که این بیمارها با خواندن این حکایات
اگر مصلحت در خوب شدنشان باشد
طبعا از نیروی معنوی و روحی (توجه به امام زمان عليه السلام) کمک می گیرند و زودتر خوب می شوند،
و اگر مصلحتشان در مردن باشد
باز با یاد خاندان عصمت و طهارت و امام زمان (علیهم السلام) و اعتقاد محکم به آنها از دنیا می روند
هم آنها به اين نتيجه مهم و عالى (اعتقاد محكم و توسل) رسيده
و بالأخره برای من و دوستانم اجر و ثواب فراوانی خواهد داشت.

لذا چند سال مرتب جزواتی به نام «پیک امید» می نوشتم
و در بیمارستانها پخش می کردم.

8- پس از مدت کوتاهی به چشم خودم دیدم دهها نفر که مبتلاء به امراض مختلفی بودند
و آن جزوات را در بیمارستانها مطالعه کرده بودند، شفا یافتند
و نزد من آمدند و به قول خودشان می گفتند:
شفای ما نه مربوط به دارو و نه دکتر و نه بیمارستان بوده،
بلکه مرهون خواندن آن جزوه که شما به ما دادید
و نتيجتا توسلى كه به حضرت صاحب الزمان عليه السلام بيداكرده بودييم
و مورد عنايت و امداد حضرت امام زمان واقع شديم بوده است.
از جمله اين موارد:

9- یک روز در بیمارستان مسلولین در مشهد جوانی را عیادت کردم
که فوق العاده وضعش بد بود
وقتی که کنار بسترش رفتم، چشمش را باز کرد به من گفت:
آقا برای من دعاء کنید، مرا دکترها مأیوس کرده اند
آنها می گویند: «تو خوب نمی شوی باید با این مرض تا آخر عمر بسوزی و بسازی».

من به او گفتم: دکترها هر چه می گویند، روی جریانات طبیعی و برحسب علمشان می گویند
ولی من برای تو «پیک امید» آورده ام،
از این به بعد نباید مأیوس باشی این جزوه را بخوان ان شاءالله خوب می شوی.

10- پس از چند ماه
یک روز آن جوان را در یکی از خیابانهای مشهد صحیح و سالم دیدم،
من اول او را نشناختم!
او جلو آمد و سلام کرد و می خواست دست و پای مرا ببوسد
و با حال گریه می گفت: آقا شما وسیله شدید که مرا شفا دادند.

من اجمالاً متوجه شدم که آن جوان جزء کسانی است که در بیمارستان آن جزوات را خوانده و به وسیله آن شفا یافته است.

گفتم: برادر ممکن است بفرمائید که من شما را کجا دیده ام؟

گفت: در بیمارستان مسلولین آن روز که به من گفتید مأیوس نباش من برای تو «پیک امید» آورده ام ....
من فورا آن عیادت و آن منظره را به یاد آوردم،
زیرا این جوان بیمار به قدری آن روز حالش بد بود که من تا چند روز او را فراموش نمی کردم.

به هر حال گفتم: ممکن است جریان شفا یافتنت را برای من نقل کنی؟

گفت: اگر فراموش نکرده باشید
بعد از ظهر روز پنجشنبه ای بود که شما به بیمارستان به عیادت من آمدید
و آن جزوه ی «پیک امید» را به من دادید،
من همان لحظه آن را باز کردم و مقداری مطالعه نمودم،
دیدم حیف است که آن را حالا بخوانم چون رفت و آمد (عيادت كنندكان) است و نمی گذارند حالم دوام داشته باشد،
لذا در آخر شب آن را خواندم
و متوسل به حضرت بقیه الله ارواحنا فداه شدم
گفتم: آقا من با آن کسی که در این جزوه از او نامی برده شده و شفا یافته چه فرقی دارم،
و بالأخره آن قدر گریه کردم تا یا خوابم برد و یا بی حال افتاده بودم
و (در آن حال) خوابهائی هم می دیدم که فراموش کرده ام
ولی صبح با آن کسالت عجیبی که شما دیده بودید که من مبتلا بودم
متوجه شدم که ابدا ناراحتی ندارم و خوب شده ام،

دکتر بیمارستان
(كه برحسب فضاى رايج آن زمان عدم اعتقاد به خدا و توسلات؛ موارد قطعى غير عادى را سعى مي كردند به خود شخص نسبت بدهند) به من گفت:
روح تو با نیروی ایمانی که در اثر خواندن آن کتاب به دست آورده ای؛ تو را معالجه کرده است!!!.

ولی من خودم معتقدم که نیروی دیگری که طبعا مربوط به خاندان عصمت و امام زمان (علیهم السلام) است مرا معالجه کرده است.

تصويرساختمان مسلولين كه بازسازى شده است
Image

عمل اينجا = اشاره به واقعه + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الامروالعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته



از مراقد محترمين مدفون به قبرستانهاى داخل شهر مشهد مقدس

{مشهد آثار حجج الهى (قدمگاه رضوى) عليهم السلام = بقعه و مرقد خواجه ربیع}

*شرح مطالب مربوط به شناخت شخصیت معرفتی و علمی خواجه ربیع و معرفی قدمگاه حضرت امام رضا علیه السلام
بقعه خواجه ربيع در انتهاى خياباني به همين نام = اتوبوس آن قبلا چهار راه شهدا اکنون میدان شهدا می باشد:
ربیع بن خثیم اسدی ثوری تمیمی کوفی مکنی به ابو زید که ادیب بوده خطیب بوده مفسر بوده متعبد بوده متنسک بوده و از 8 نفری است که در صدر اسلام به تقوا و زهد معروف بوده نظرات او را در تفسیر و اقوال علما بیان کردند همچون در مجمع البیان نقل شده به عنوان امام متقدم و متبحر و شیخ متقدم تعبیر می نماید و نیز روایت کشی یکی از چهار تن اتقیا و ممدوحین زهاد ثمانیه می باشد.
شیخ بهایی در جواب سوال شاه عباس اول صفوی که اورا پرسید راجع به خواجه ربیع پاسخ داد از اصحاب بسیار مقرب امیرالمومنین علیه السلام بوده که به همراه لشکر اسلام به خراسان امد
همچنین خواجه ربیع در زمان حضرت علی علیه السلام در نواحی ری ریاست داشت
موقعی که حضرت علیه السلام می خواستند به جنگ صفین بروند ایشان را آخرین فرمانداری بود که به حضرت علیه السلام با چهار هزار نیرو ملحق شد
خواجه به حضرت علیه السلام گفت چون نگهداری مرزهای اسلام واجب است من حاضرم به جای جنگ با سپاهیان شام از مرزهای اسلامی حراست نمایم لذا حضرت علی علیه السلام او را به فرمانداری قزوین که در آن زمان مرز اسلام و زرتشتیان طبرستان بود فرستاد
مقام زهد علمی اش: در پارسایی شهرت داشته – بیشتر وقتها بواسطه همین عبادتش از مردم گرفته سجده های طولانی می رفت مثل جامه ای که بر زمین پهن بی حرکت که حتی پرندگان رویش می نشستند و با این حال همیشه سعی داشت عبادت خود را از مردم پنهان نگهدارد حتی موقعی که قران می خواند کسی رد می شد قران را می پوشاند که کسی متوجه نشود مبادا مبتلا به عجب و ریا شود
با اینکه سکته کرده بود و نیمه بدنش فلج بود اما همه کارهایش را خودش انجام می داد از قبیل هیزم اوردن ووو
از لحاظ علمی هم در تفسیر و حدیث و یک کتابی هست به نام مصباح الشریعه از امام صادق علیه السلام انجا مکرر به کلام خواجه ربیع استشهاد شده
در سفرش که امده اینجا اقامت پیدا کرده شیخ بهایی به شاه عباس می گوید وقتی لشکر اسلام به خراسان رسید همراه لشکر امد اینجا و اینجا فوت کرد
قاضی نور الله شوشتری در کتاب مجالس المومنین می فرماید که حضرت امام رضا علیه السلام در طوس که بود به زیارت خواجه می رفتند پس اینجا قدمگاه امام رضا علیه السلام است
امام رضا علیه السلام هنگامی سکونت در خراسان می فرمود از این مسافرت زیارت خواجه ربیع صحابی جدم امیرالمومنین علیه السلام نصیبم خواهد شد
بقعه ای که ساختند به دستور شاه عباس است و وقتی امد مشهد صحن عتیق را گسترش داد و دستور داد که ارامگاه خواجه ربیع هم یک بقعه ای بسازند

سلام الله على مولانا أبي الحسن علي الرضا المرتضى
ورزقنا الله حق معرفته وزيارته ومجاورته وشفاعته


* قبرستان و مرقد خواجه ربيع

مرقد مرحوم شيخ احمد كافى
استماع واقعه تشرف علامه بحر العلوم بر سر مرقد مطهر مرحوم کافی

*از کتاب آخر روز جمعه ( از صفحات 120 تا 126)مطالب در مورد مرحوم شهید حاج شیخ احمد ضیافتی
کافی یزدی خراسانی خطیب شهیر ایران بیان می شود
اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ

مرقد عارف حضرت وجه اللهی و اهل ختومات مرحوم سيدهادي ميرزايى نظام التوليه
مقبره اختصاصى در قبرستان خواجه ربيع
......
اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ

مرقد پزشک جراح بلژیکی عبدالله (پرفسور بولون)
*شرح مطالب راجع به هدایت پزشک جراح عبدالله (پرفسور بولون)
مرحوم مرجع آیت الله میلانی ( 1313-1395 ه-ق) همواره به طلاب می گفت :
مرحوم آیت الله سید محمد هادی میلانی (ره) دچار بیماری معده شده بودند،
پروفسور بولون را از اروپا برای جراحی ایشان آوردند، جراح حاذق پس از یک عمل سه ساعته زمانی که آن مرجع تقلید در حال به هوش آمدن بودند،
به مترجم دستور داد تمام کلماتی که ایشان در حین به هوش آمدن می گویند را برایش ترجمه کند.
مرحوم آیت الله میلانی در آن لحظات فرازهایی از دعای ابوحمزه ثمالی را قرائت می کردند،
پس از این مساله پروفسور برلون گفت: شهادتین را به من بیاموزید،
از این لحظه می خواهم مسلمان شوم و پیرو مکتب این روحانی باشم،
وقتی دلیل این کار را پرسیدند،
پروفسور بولون گفت: تنها زمانی که انسان شاکله وجودی خود را بدون این که بتواند برای دیگران نقش بازی کند، نشان می دهد،
در حالت به هوش آمدن بعد از عمل است
و من دیدم این آقا، تمام وجودش محو خدا بود،
در آن لحظه به یاد اسقف کلیسای کانتربری افتادم که چندی پیش در همین حالت و پس از عمل در کنارش ایستاده بودم،
دیدم او ترانه های کوچه بازاری جوانان آن روزگار را زمزمه می کند،
در آن لحظه بود که فهمیدم حقیقت، نزد کدام مکتب است
و بعد از آن هم وصیت کرد وی را در شهری که مرحوم میلانی را در آن دفن کرده اند به خاک بسپارند
و اینچنین شد که مزار این پروفسور مسیحی، مسلمان شده در خواجه ربیع،
محل مراجعه مردم و افرادی است که حقیقت اسلام را باور کرده اند قرار دارد.
خاطره‌ای از حجت‌الاسلام جواد مروی

اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ

تصحیح چند گزارش مربوطه توسط مرکز آموزش:
يكي از زائران در تقرير هدايت پروفسور از احوال مرحوم آيت الله ميلاني بعد جراحى و هنگام بهوش آمدن:
نوشته است:

به مترجم خود می گوید کلمات ایشان را برایم ترجمه کن. زیرا میخواهم روی به اسلام بیاورم و پیرو مکتب این روحانی باشم
تصحيح:
او فقط سپرده كه ترجمه كن و بعد چون جملات را شنيده به اسلام هدايت شده است
نه اينكه از اول برنامه مسلمان شدن داشته و در وقت توصيه به ترجمه و قبل شنيدن جملات چنان تصميمي نداشته و اين فقره را آنوقت نگفته {زیرا میخواهم روی به اسلام بیاورم و پیرو مکتب این روحانی باشم} اين فقره را وقتي گفته است كه از شنيدن ترجمه جملات ناخودآگاه هنگام بهوش آمدن شنيده است
لذا دقت شود و قاطي كردن اين زائر توجه شود تكرار نشود براى او و ديگران
با مخلوط كردن و بي دقتي بجز وهن مطالب و تحريف انها براى مستمع از شما معاني و مطالب تضعيف و سست مي گردد

=======
درباره تعصب
زائري نوشته:
....تعصب هم روی آیین کفرش نداشته تا حق را دیده انکار هم نکرده و پذیرفته....
توضيح و تصحيح:
درباره كلمه تعصب كاربردهاى غير صحيح و بالتبع برداشتهاي غلطي وجود دارد:
تعصب يعني تمسك به عصبيت و حمايت التزام قبيله در منازعات و حمايت افراد قبيله از هم قبيله در هر شرايطي
و اين كلمه معمولا در حمايت بي ملاحظه و بدون چون و چرا از كسي يا جمعي يا عقيده اى بكار مي رود
بايد دقت شود كه اين كلمه دو بعد دارد يكي شدت التزام و حمايت و دفاع بي دريغ و در هر شرايط، يكي موضوع تعصب و حمايت
توجه شود كه نفس وجود چنين حالت و التزام و رويكردي عيب و نقص و منفي نيست بلكه ارزشمند است
ولذا جريانهاى تهاجم فرهنگي غربي و فاسد وقتي مي خواهند افراد و جوامع مؤمن را مورد هجوم و تسخير قرار دهند براى اينكه انها مقاومتي نكنند و تحت تاثيرقرار گيرند به وفور كليت تعصب را مورد هجوم قرار مي دهند و براى مؤمنان ملتزم به عنوان منفي بكار مي برند كه متعصبند و تعصب دارند و توصيه مي كنند نبايد تعصب داشت ووو اين كاربرد غلط و تحريفي است
فلذا اصل داشتن تعصب مثل غيرت و اراده مي ماند كه در موارد صحيح و لازم نه تنها عيب نيست بلكه علامت سلامت روان و عقل و اراده است و امتياز و درجه شرافت است
بله اگر در موارد باطل و عادات غلط و خرافات محلي و قومي باشد يا تعصب براى حمايت از خلاف حق و ظالم باشد باطل و مردود است، و اين منفي بودنش بخاطر موضوع آنست و كاربرد بيجاى آنست
بخاطر اين كاربرد بيجا در باطل؛ در هرموردي كه شخصي بافشاري بكند بدون درنگ و بي تامل هم كلمه تعصب را بكار مي برند
و مهاجمين فرهنگي به اسم اينكه آدم نبايد تعصب داشته باشد وووو سعي بر سست كردن او دارند
بايد مؤمنان بدانند كه تعصب بر حق و دين الهي و تعاليمش خوب و واجب است حتى اگر تفاصيلش را نشناخته باشد اما سربسته محكم از آن حمايت و دفاع كند
ولذا نهايتا طبق تعاليم الهي توصيه مي شود كه:
بر دين خداوند و آموخته ها و تعاليم ديني و التزام برآنها تعصب داشته باشيد
و از سرزنش شدن به اسم تعصب واهمه نداشته باشيد


*معرفی قبرستان تخریب شده گلشور
طبق نقشه قديمي مشهد قبل از صدسال؛ چند قبرستان داخل مشهد بوده است :
1- قبرستان پائين خيابان (شرق حرم) در شرق كوچه حاج ابراهيم كه هنوز هم اين كوچه هست
2- قبرستان قتلگاه (شمال حرم) بين صحن عتيق (سقاخانه) و نوغان
3- قبرستان حوض لقمان (غرب حرم) در بالاخيابان كه امروزه كوچه اى در همان نواحي هست
4- قبرستان سراب جنوب غربي حرم( بين شاهين فر تا خسروي)
5-قبرستان ميرحوا 48= امامزاده جنوب حرم) دو طرف بازار سرشور)
6- قبرستان عيدگاه جنوب شرق حرم(اطراف هتل اترك و فلكه آب)

حدود قبرستان گلشور
شرق: از اول مرز زمينهاي زراعي سمت راست و شرق مجموعه ورزشي پارك گلشور
شمال: خيابان شمالي و بالاي پارك بانوان
غرب: خيابان سمت چپ و غرب نهضت
جنوب: بلوار مفتح و جنوب آن از زمينهايي كه مسكوني قديمي نبوده و جديدا تغييرداده شده و مثل زمينهاى فوق تبديل به پاركها
و سوله ها و مجموعه هايي كه با زمين مفت توسط شهرداري احداث شده و اينها در اطراف مشخص است
شهر مشهد در گذشته دارای چند قبرستان بوده است که هر کدام از آن ها در نقطه ای خاص از شهر قرار داشته اند و به عنوان یکی از نشانه های آن منطقه در نزد مردم شناخته می شده اند.
این قبرستان ها که در آن زمان در محلات حاشیه ای شهر مکانیت می یافتند، پذیرای متوفیان گروه ها و اقشار گوناگون مردم بودند، به گونه ای که محلات بزرگ و اصلی خود دارای یک قبرستان مجزا بودند. اهالی محلات مختلف در نزدیکترین قبرستان به محله خویش متوفی خود را دفن می کردند. البته در کنار این قبرستان ها، یک قبرستان عمومی نیز وجود داشت که به نام قبرستان گلشور معروف بود. این قبرستان پیش از بهره برداری از آرامستان بهشت رضا (در سال ۱۳۵۵) قبرستان عمومی شهر مشهد بوده است.
قبرستان گلشور بین محله نوغان و خواجه ربیع در روستای حسین آباد در کوی طلاب قرار داشته که در آن زمان در محدوده خارج از شهر به حساب می آمده است. با گسترش شهر مشهد این آرامستان اندک اندک به میانه شهر کشیده شد و اکنون در انتهای خیابان شهید مفتح یا سی متری طلاب واقع شده است. پس از جایگزینی آرامستان بهشت رضا این قبرستان به تدریج متروکه گردید. در حال حاضر اگر بخواهید به محدوده این قبرستان قدم بگذارید، باید سراغ پارکی به نام « امت» را بگیرید، چرا که قبرستان دیروز، به فضای سبز امروز تبدیل شده است.
و اما چرا به این آرامستان گلشور می گفته اند؟ وجه تسمیه این قبرستان از آن سو است که در آن زمان، در کنار قبرستان، غسالخانه ای وجود داشته که مردگان را در آن می شستند. مردم به جای آنکه به آن «مرده شوی خانه» بگویند، مرده را به «گل» و شستن را به «شو» یا « شور» مخفف کرده اند و به جای مرده شورخانه یا غسالخانه، «گلشو» یا «گلشور» در زبان اهالی افتاد و قبرستان مجاور آن را نیز «قبرستان گلشور» خواندند. همین نام تا سال های سال دهان به دهان چرخید و بر روی این آرامستان ماند.
قبری به جا مانده در ۲۷ رجب ۱۳۵۶ ه . ق مطابق با ۱۳۱۶ ه . ش آیت الله معصومی اشکوری در یکی از قراء اشکور; قریه «شوئیل » دارفانی را وداع گفت و در همان روستا به رسم امانت به خاک سپرده شد و پس از اطلاع وصی خاص او و فراهم نمودن زمینه مساعد در سال ۱۳۱۹ ه . ش پس از سه سال، قبر ایشان نبش گردید و بدن تر و تازه ایشان به مشهد مقدس حمل شد و در قبرستان گلشور حسین آباد مشهد (انتهای خیابان ۳۰ متری طلاب) که همان زمان، واقف آن قبرستان نیت کرده بود که اولین میت باید یک نفر عالم روحانی باشد، دفن گردید . مقبره وی در ضلع شمال غربی قبرستان مذکور قرار دارد .
در حدود سال ۱۳۷۴ ه . ش شهرداری مشهد این قبرستان متروک را مبدل به پارک کرد . در خلال خراب کردن، مسئولان مربوطه متوجه جسد سالم و تر و تازه ای می شوند و بعد از خواندن لوح مزار متوجه می شوند که این جسد سالم متعلق به این عالم ربانی است . هم اکنون غیر از قبر این بزرگوار اثری از قبرستان نیست ومزار این سید جلیل القدر بعد از آن واقعه، مورد توجه عموم مردم قرار گرفت وهم اکنون علاقه مندان و حاجت مندان برای برآورده شدن حاجات، نذورات و هدایایی به این مقبره نورانی اهداء می نمایند . بر روی سنگ قبر معظم له چنین نوشته شده است:
«هوالباقی، مرقد مطهر منور عالم ربانی آیت الله آقا سید محمد تقی معصومی اشکوری طاب الله ثراه – ، تاریخ فوت، ۲۷ رجب ۱۳۵۶ ه . ق، مطابق با ۱۳۱۶ شمسی .»
جمع زیادی از مردم ناحیه اشکور که برای زیارت امام هشتم علیه السلام به مشهد مقدس سفر می کنند، خود را مقید می دانند که ضمن زیارت حضرت امام رضا علیه السلام بر سر مزار مرحوم سید هم بروند .

مرقد آيت الله معصومى اشكورى
*معرفی شخصیت معرفتی و علمی آیت الله اشکوری و نقل برخی کرامات وی
آیت الله سید محمد تقی معصومی اشکوری کیست؟
قبرستان گلشور و مزار آیت الله سید محمد تقی معصومی اشکوری :
نکته جالبی که در مورد شخصیت «آیت الله سید محمد تقی معصومی اشکوری» وجود دارد این است
که در دو موضع مختلف برای ایشان «معجزه طراوت »گزارش شده است. یکی در روستایی به نام شوئیل در استان گیلان و دیگری در مشهد مقدس.

آیت الله سید محمدتقی معصومی اشکوری به سال ۱۳۱۲ ه . ق در قریه «کیارمش » از دهستان اشکور بالا (استان گیلان) در میان خاندان سیادت و فضیلت دیده به جهان گشود .
پدر و اجدادش همگی از سادات عظام و از علماء موجه منطقه اشکورات به شمار می روند و در زمانهای سابق مردم آن منطقه در هنگام بروز حوادث و بلایای عمومی، همانند طاعون، به این خاندان جلیل القدر پناهنده می شدند ودر حقیقت، این خاندان ماوا و پناهگاه مردم این سامان به شمار می رفتند .
آیت الله سید محمدتقی معصومی اشکوری رحمه الله در دوران کودکی مبتلا به لکنت زبان گردید که با توسل به امامزادگان اشکور این مرض از وی برطرف شد . وی در این باره می نویسد:
«و اتفاقا در طفولیت زبانم لکنت زیادی داشته است که خودم یاد دارم; برای ادای حرفی از حروف قرآنی در اوقات تعلم قرآن در نزد یک زن معلمه، ناچار بودم وقت زیادی صرف کنم تا آن حرف را ادا کنم . اتفاقا برای ادای یک حرف کاف یادم می آید حدود پنج دقیقه معطل شدم . چون مادرم از زنان نیک و صالحه بود، متوسل گردید به مزار امامزادگان و بقاع متبرکه قراء اشکور . در قریه لسبو و دلیجان اشکور در آستانه متبرکه مرا خوابانید و این مرض از برکت آنها در همان سن صغارت برطرف گردید .«الیس الله بکاف عبده »

تحصیلات
مرحوم آیت الله معصومی اشکوری رحمه الله بعد از فراگیری قرآن در سال ۱۳۲۳ ه . ق دیار اشکورات را ترک و برای تحصیل علوم دینی رهسپار حوزه های علمیه گردید . مرحوم اشکوری در سه حوزه علمیه بزرگ به فراگیری علم و دانش و معنویت همت گماشت:

الف) حوزه علمیه قزوین: آیت الله معصومی اشکوری بعد از توقف کوتاه در حوزه علمیه رشت به حوزه علمیه قزوین که دارای مرکزیت علمی خاصی بود، وارد گردید واز محضر عالم عارف مرحوم آیت الله حاج سید موسی زرآبادی قزوینی (۱۲۹۴ – ۱۳۵۳ ه . ق) بهره مند شد .

در حقیقت آیت الله معصومی از شاگردان خاص و تربیت یافتگان محضر این عارف واصل بوده است .

مرحوم آیت الله اشکوری هیچگاه ارتباط خویش را با این استاد فرزانه قطع نکرد وهمواره از محضر علمی وعرفانی این مرد الهی بهره می برد .

ب) نجف اشرف: ایشان بعد از قزوین وارد نجف اشرف گردیده و در این حوزه بزرگ و کهنسال در نزد اساتید مبرز مشغول فراگیری منقول و معقول شده، از برکت الطاف الهیه حائز رتبه اجتهاد گردید
ج) مشهد مقدس: مرحوم آیت الله معصومی اشکوری مدتی از عمر شریف خویش را در مشهد مقدس سپری ساخته ودر مدرسه بالاسر مشهد مقدس در نزد آیات عظام: حاج آقا حسین قمی، میرزا مهدی اصفهانی، حاج میرزا محمد آقازاده خراسانی – رحمهم الله – تلمذ کرده و موفق به اخذ اجازاتی از این بزرگواران گردیده است . همچنین در این حوزه علمیه با بزرگانی چون آیت الله حاج شیخ حسنعلی اصفهانی، آیت الله حاج شیخ علی اکبر مازندرانی، آیت الله سیدمحمد طالب الهدی اصفهانی، آیت الله حاج شیخ عباس محدث قمی محشور بوده و از این بزرگان از باب تبرک و تیمن اجازاتی دریافت داشته است .
مراجعت به وطن
آیت الله معصومی اشکوری در سال ۱۳۴۸ه . ق بعد از اتمام تحصیلات و کسب مراحل و مدارج عالیه علمی به وطن بازگشت .

وی از سال ۱۳۳۷ و ۱۳۳۸ ه . ق وارد عرصه منبر گردید; به جهت اینکه در عالم رؤیا از طرف اجداد خود، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام مامور گردید که به منبر برود و به مواعظ و بیانات منبری مشغول گردد .
معظم له در این باره می نویسد:
«و از سنه هزار و سیصد و سی و هفت و هشت قمری مقتضی شد وارد ترویجات منبری نیز گردیدم و به مواعظ و نصایح برادران دینی خود به تفرقه اوقات پرداختم و اشتغال به نصایح و مواعظ نه از نقطه نظر رفع احتیاجات دنیوی بوده است، بلکه ابتدائا برای تعلیمات برادران و خواهران دینی و افاضه و افاده معلومات خودم اقدام در بیانات منبری [نمودم] و در عالم رؤیا از طرف اجداد طاهرین خود از حضرت امیرالمؤمنین – علیه الصلاة والسلام – و نیز از حضرت ابی عبدالله الحسین المظلوم علیه السلام اشاره گردید که بروم به مواعظ و بیانات منبری افاضات نمایم، بالخصوص حضرت سیدالشهداء علیه السلام بازویم را گرفته، روانه ام به طرف مجلس مواعظ و خدمت گزاری نمودند و اتفاقا از راه غیرعادی روانه ام فرمود و اثر این خواب را خودم می دانم و بس . لنا:

اجداد وبنی اعمام آیت الله اشکوری، اکثر بقاع و مزارات اشکور را به خود اختصاص داده اند ومردم برای رفع حوائج و برآورده شدن حاجات خویش از اطراف واکناف به زیارت قبور متبرکه آنان مشرف می شوند .

از منابر و مواعظ جان سوز آیت الله معصومی اشکوری هنوز هم مردم متدین رحیم آباد، رودسر و اشکورات خاطره های فراوانی دارند و کم محفل و مجلسی را در این ناحیه می توان نام برد که در آن مردم از خاطرات و کرامات این عالم جلیل القدر سخنی نگویند .

حالات روحانی
مرحوم آیت الله معصومی اشکوری مردی بزرگ وصاحب کشف و شهود بود و آن گونه که مشهور است و خود آن جناب در کتاب (دو چوب و یک سنگ » ذکر کرده است، اسم اعظم را می دانست و دارای کراماتی عجیب و غریب بوده و عارف به معارف شیعه، عالم به علوم ادب و فقه و اصول و منطق و کلام و علوم غریبه بوده و آن گونه که مشهور است، دارای طی الارض بوده است .

حضرت آیت الله سید محمد مهدی مرتضوی لنگرودی – دامت برکاته – در تقریظی بر کتاب دو چوب و یک سنگ این گونه نوشته اند:

«چند نفر از علماء بزرگ ومورد وثوق که از بردن نام شریفشان معذورم، برایم نقل نمودند که ما شبی با آیت الله معصومی در یک خانه واقع در گیلان مهمان بودیم . راه دور بود، بنابراین شد که شب را در خانه به روز آوریم . پس از صرف شام میزبان برای ما در یک اطاق نسبتا بزرگی جا انداخت . هر کس به بستر خود رفت . همین که نیمه شب شد، بر اثر سرفه زیاد وشدید یکی از ما، چند نفر بیدار شدند، از آن جمله ما بودیم .

ناقلین واقعه سه نفر از علماء مورد وثوق بودند که برای نگارنده واقعه را در سه نوبت، در سه جلسه خصوصی نقل نمودند که نقل هر سه نفر بدون کم و زیاد مطابق هم بود وآن اینکه آنان اظهار داشتند: فصل زمستان بود و هوا بسیار سرد، درب بسته و بخاری روشن بود، همین که به بستر آقای معصومی نظر کردیم، دیدیم آقای معصومی در بستر نیست . با خود گفتیم حتما به دست شویی رفته اند، پس از چندی خواهند آمد، ولی انتظار به طول انجامید . درب اطاق را باز کرده، دست شویی و اطراف سالن و هال هرچه جستجو کردیم، معظم له را نیافتیم . در این اثناء که سر و صدا شد، میزبان از اتاق خود بیرون آمد و گفت: آقایان چیزی لازم دارند؟ در جواب گفتیم: خیر، جناب آقای معصومی نزد شما نیامدند و اکنون در اتاق شما نیستند؟ وی در جواب گفت: خیر، مگر در اتاق شما استراحت نکرده اند؟! گفتیم: خیر، چون در اتاق نبودند به جستجوی ایشان مشغول هستیم . میزبان هم با حالت تعجب همه جای خانه را مورد جستجو قرار داد، ولی حضرت آقای معصومی رحمه الله را نیافت . خلاصه اینکه همه ما پس از جستجوی زیاد به اتاق خود برگشتیم ومیزبان هم به اتاق خود رفت . درب اتاق را بستیم وبا هم می گفتیم: آخر معلوم نشد جناب آقای معصومی رحمه الله در کجا هستند؟! درست در حدود یک ساعت درباره ایشان صحبت می کردیم که ناگهان دیدیم حضرت آقای معصومی رحمه الله در بستر خود نشسته اند ومشغول ذکر گفتن هستند . به معظم له گفتیم: شما کجا تشریف داشتید؟ ما در حدود دوساعت بلکه بیشتر است که در جستجوی شما به سر می بریم . ایشان در جواب فرمودند: اکنون که می بینید در اینجا هستم . از معظم له بیش از اندازه تقاضا شد که جهت وعلت غیبت خود را بیان نمایند، ولی ایشان از گفتن خودداری می فرمود، اما ما ست بردار نبودیم تا اینکه حضرت آقا فرمودند: من علت را بیان می نمایم به شرط اینکه تعهد شرعی بدهید که تا بعد از مرگ من این واقعه را بر کسی نقل نکنید .

تعهد شرعی از جانب همگی داده شد . حضرت آقای معصومی رحمه الله فرمودند: من در حدود سه ساعت است که در مدینه طیبه، اول خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و بعد در نزد مادرم حضرت زهرا علیها السلام و بعد به خدمت ائمه بقیع علیهم السلام و بعد به نجف به خدمت مولا امیرالمؤمنین علیه السلام وبعد به کربلا و بعد به کاظمین و بعد به سامراء رفته، همه را از نزدیک زیارت کردم و بعد به اینجا آمدم .»
عارف الهی، حضرت آیت الله العظمی آقای بهجت – دامت برکاته فرمودند:
«سالی در گیلان ما، برداشت محصول برنج مصادف شد با بارندگی شدید; طوری که بارش باران به طور متوالی وپی درپی ۱۲روز ادامه داشت و همین امر باعث نابودی محصول می گردید و به دنبال آن ناراحتی شدید کشاورزان شالیکار را به دنبال داشت; زیرا با چشم خود شاهد نابودی محصول و به هدر رفتن زحمات یک ساله خود بودند تا اینکه به فکر برخی از افراد متدین منطقه می رسد که برای حل این مشکل به خدمت عالم ربانی آیة الحق آقای معصومی اشکوری برسند .

وقتی به حضور ایشان رسیده، جریان را به عرض ایشان می رسانند، معظم له قدری تامل فرمود وقلم را برداشت و روی تکه کاغذی چیزی را نوشت و فرمود: آن را داخل باران بیندازید . به محض انداختن، باران قطع شد، ابرها کنار رفت وآفتاب همه جا را روشن ساخت . کشاورزان با خوشحالی در حالی که سر از پا نمی شناختند، رفتند تا از فرصت به دست آمده برای برداشت محصول اقدام نمایند و کم کم این قضیه دهان به دهان به گوش همه مردم رسید .

برخی از افراد که عقیده چندانی به این گونه امور نداشتند، در صدد برآمدند تا آن کاغذ را پیدا کرده و از مندرجات آن آگاهی یابند . وقتی کاغذ را پیدا کردند، دیدند فقط این عبارت کوتاه آمده است: «باران بند بیا!»
این گونه کرامتها نشانه قدرت روحی و معنوی این مرد بزرگ است .»
تالیف کتاب «دو چوب و یک سنگ »
آیت الله معصومی اشکوری در سال ۱۳۵۳ ه . ق کتابی به نام «دو چوب و یک سنگ » تالیف نموده که به صورت کشکولی از معارف دینی و مطالب علمی و ادبی است . درباره وجه تسمیه این کتاب گفته اند: به نام مقدس علی علیه السلام مسمی می باشد; چون دو چوب اگر به طور عمودی گذاشته شود، با یک سنگ بدین صورت نوشته می شود: «۱۱۰» و عدد ۱۱۰ مطابق با عدد نام مقدس حضرت علی علیه السلام است . البته، برخی از بزرگان از جمله مرحوم آیت الله سیدمحمود مجتهد سیستانی از علماء حوزه مشهد فرمودند: این نام «دو چوب و یک سنگ » نمادی از مطالب دیگر است که ماذون در بیان نیستیم .

مرحوم آیت الله معصومی اشکوری درباره کتابش در وصیت نامه ای که در آخر کتاب ایشان ذکر شده است، این گونه می نویسد:

«و بعد چون سزاوار نیست که شخصی از دنیا برود ووصیت نکرده باشد، لذا وراثم بدانند که من مال زیاد ندارم و برای آنها ترکه از مال دنیا زیاد نگذاشته ام; یعنی دسترسی نداشتم . هرگاه اولادم کافی می شدند از ذکور و اناث برای آنها علم ارث می گذاشتم به شیوه اجداد طاهرینم . ولی افسوس که مرگ شاید مجال ندهد آنها را لایق ببینم ولکن ارث بزرگ را در عبارات کتابم دفن کرده ام . بندگی وعبادت لازم است تا گنج را پیدا نمایند .»

کتاب دوچوب ویک سنگ تقریبا چهل سال بعد از رحلت مؤلف در جمادی الآخر ۱۳۸۲ ه . ق در چاپخانه علمیه قم به طبع رسید و با استقبال بسیار زیادی روبرو گردید; به طوری که به علت نایاب بودن، علاقه مندان نسخه ای از آن را به صورت زیراکس با قیمت گران تهیه می نمودند . و در سال ۱۴۱۶ ه . ق این کتاب به همراه ضمائم جلد دوم و شمه ای از حالات مؤلف با تقریظ آیت الله سید محمد مهدی مرتضوی لنگرودی از علماء قم – سلمه الله – توسط نشر سایه در ۱۹۲ صفحه به طبع رسیده است .

مرحوم آیت الله معصومی اشکوری علاوه بر کتاب فوق، رسالات دیگری که مجموعا ۶۰۰ صفحه دست نوشت می باشد، در ابواب فقه واصول تالیف نموده اند که هیچ کدام از آنها تاکنون به طبع نرسیده است .
شرح واقعه
در ۲۷ رجب ۱۳۵۶ ه . ق مطابق با ۱۳۱۶ ه . ش آیت الله معصومی اشکوری در یکی از قراء اشکور; قریه «شوئیل » دارفانی را وداع گفت و در همان روستا به رسم امانت به خاک سپرده شد و پس از اطلاع وصی خاص او و فراهم نمودن زمینه مساعد در سال ۱۳۱۹ ه . ش پس از سه سال، قبر ایشان نبش گردید و بدن تر و تازه ایشان به مشهد مقدس حمل شد و در قبرستان گلشور حسین آباد مشهد (انتهای خیابان ۳۰ متری طلاب) که همان زمان، واقف آن قبرستان نیت کرده بود که اولین میت باید یک نفر عالم روحانی باشد، دفن گردید . مقبره وی در ضلع شمال غربی قبرستان مذکور قرار دارد .

در عهد ج.ا.ا در حدود سال ۱۳۷۴ هـ. ش شهرداری مشهد این قبرستان متروک را مبدل به پارک کرد . در خلال خراب کردن، مسئولان مربوطه متوجه جسد سالم و تر و تازه ای می شوند و بعد از خواندن لوح مزار متوجه می شوند که این جسد سالم متعلق به این عالم ربانی است . هم اکنون غیر از قبر این بزرگوار اثری از قبرستان نیست ومزار این سید جلیل القدر بعد از آن واقعه، مورد توجه عموم مردم قرار گرفت وهم اکنون علاقه مندان و حاجت مندان برای برآورده شدن حاجات، نذورات و هدایایی به این مقبره نورانی اهداء می نمایند . بر روی سنگ قبر معظم له چنین نوشته شده است:

«هوالباقی، مرقد مطهر منور عالم ربانی آیت الله آقا سید محمد تقی معصومی اشکوری طاب الله ثراه – ، تاریخ فوت، ۲۷ رجب ۱۳۵۶ ه . ق، مطابق با ۱۳۱۶ شمسی .»
ارتباط با مردم
مرحوم معصومی اشکوری در محیط زندگی خویش سعی وافری در بهسازی اخلاق و رفتار و تربیت مردم داشت و معلم نمونه ای در این رهگذر بود .
اگر وجهی از عائدات خود و یا وجوهات شرعی به دست می آورد، به فتوای خود و اجازاتی که از مراجع عظام وقت داشت به مصارف شرعیه می رساند
و صرف فقراء و مستحقین و مستمندان واقعی می نمود و در نهایت قناعت زندگی می کرد و از تجملات و تظاهرات پرهیز داشت .

در زمان فوتش خانه او شامل دو اتاق بالا و پایین و یک ایوان ساخته شده از چوب و گل بود و به همین سبک خانه ای هم در ییلاق داشت
که مفروش به حصیرهای بافت محلی بود و در همین مکانها از مراجعین پذیرایی می کرد وخود به تنهایی امور خویش را سر و سامان می داد
و حتی جهت سوخت منزل به جنگل می رفت و با داس و تبر از درختان خشک شده، هیزم تهیه می کرد و به منزل می برد . او در گفتار وعمل پدر روحانی مردم زمان خود بود .
اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ


مرقد آيت الله دوزدوزانى
*معرفی اجمالی آیت الله دوزدوزانی
در سمت دیگر قبرستان گلشور مرقد مطهر آیت الله میرزا محمود دوزدوزانی استاد علامه امینی صاحب کتاب الغدیر رحمة الله علیهما می باشد
تولد : 1312 ق
تخصص : فقه اصولي
آيت الله محمود دوزدوزاني در دوزدوزان از توابع سراب به دنیا آمد و در تبریز از محضر آقا میرزا محمدصادق آقا استفاده برد و سپس به نجف رفت و مدت دوازده سال در خدمت شیخ احمد كاشف الغطاء و شیخ على‏اصغر ختائى و شیخ مهدى مازندرانى به تكمیل تحصیلات خویش پرداخت، و از آیت‏اللَّه آقا سید ابوالحسن اصفهانى و آیت‏ اللَّه حاج شیخ عبدالكریم حایرى و آیت‏ اللَّه آقا شیخ احمد كاشف الغطاء اجازه اجتهاد گرفت و به موطن خویش بازگشت و به انجام وظایف دینى پرداخت.
از آثار وى: «لب الاصول»، در مباحث الفاظ و اصول علمیه؛ «كتاب الطهاره»؛ «منجزات المریض»؛ حاشیه بر «العروه» .
اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ


جنوب مشهد

بقعه خواجه اباصلت
* معرفی خواجه اباصلت هروی
بقعه خواجه اباصلت در بيرون شهر نزديك و متصل به شهر = اتوبوس آن قبلا فلكه آب (بيت المقدس) بود:
به استناد بعضی از روایات و منابع معتبر تاریخ اسلام، عبدالسلام بن صالح بن سلیمان ایوب بن میسره مشهور به «خواجه اباصلت هروی» از دانشمندان، محدثین، متکلمین و راویان به نام عصر خود بوده که به نقل از مجالس‌المؤمنین ولادت وی حدود 160ه.ق یا نیمه دوم سده دوم هجری در مدینه روی داده و بدین سبب که اجدادش از هرات بوده‌اند به «اباصلت هروی» معروف گردیده است. وی پس از ورود امام رضا علیه السلام به خراسان به این ناحیه آمد و در سفر و حضر ملازم و همراه حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام و راوی صریح چگونگی شهادت آن حضرت علیه السلام به دست مأمون عباسی بود. وی با توجه به رخدادهای سیاسی دوران عباسیان تا هنگام وفاتش به دور از انظار زندگی می‌کرد. بنا به قول سمعانی اباصلت در سال 232ق و بنابر نقل «خطیب بغدادی» در تاریخ بغداد و «ابن تغری بردی» در آخر شوال 236ه.ق در زمان حکومت طاهر بن عبد الله بن طاهر در خراسان، دارفانی را وداع گفت.
هر مرتبه دو حدیث از کتاب مسند اباصلت نیز خوانده می شود
اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ


بقعه «خواجه مراد»
* معرفی ابوحبیب هرثمه بن اعین مشهور به «خواجه مراد»
بقعه خواجه مراد در بيرون شهر نزديك به شهر = اتوبوس آن قبلا فلكه آب (بيت المقدس) بود.
بنای آرامگاه منسوب به ابوحبیب هرثمه بن اعین مشهور به «خواجه مراد» از اصحاب حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام در 12 کیلومتری شرق مشهد از سمت راست جاده فریمان در دامنه کوه واقع گردیده است. با استناد به کتب معتبر شیعه نظیر معاجن الائمه (باب هشتم)، تحفه المجالس، تحفه الاحباب، سفینه البحار ، نور الابصار و... چنین استنباط می‌گردد، هرثمه بن اعین از محبت کامل و اخلاص شایسته‌ای نسبت به امام هشتم علیه السلام برخوردار بوده است، همچنین علامه مامقانی مولف تنقیح المقال فی علم الرجال می‌نویسد: به رغم این که وی راوی چگونگی شهادت حضرت رضا علیه السلام بود، در زمره شیعیان پاکباخته آن امام بزرگوار علیه السلام به شمار می‌آمد که با همین اعتقاد و تفکر شیعی جان خود را از دست داد و در سال 210 ه.ق به شهادت رسید. او پس از شهادت آن امام علیه السلام اقدام به افشاگری علیه مأمون نمود.

در اینجا مقتل امام علیه السلام از روایت و بیان هرثمة بن اعین خوانده می شود از کتاب شریف عیون الاخبار الرضا علیه السلام برای معاهدین بیان می گردد.
اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ

سلام الله على مولانا صاحب الزمان
و رحم الله جميع من زاره وأحبه ووقف نفسه على خدمته واحياء كلمته
pejuhesh232
 
پست ها : 8783
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

مشاهد و مزارات و مراقد در اطراف و حومه بيرون شهر مشهد مقدذس

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه مه 27, 2023 10:13 pm

.
.
{مشهد آثار حجج الهى (قدمگاه رضوى) عليهم السلام = زندان هارون ، محل شهادت 60 تن از علویون}

شرح مکان طابران طوس و شرح بنای خانقاه هارونیه و رفع شبهات
در این قسمت ابتدا با استفاده از شماره 9 جوابیه موضع و مکان که در اصل چه بوده شرح داده می شود و سپس بندهای مربوط به ساختمان خانقاه هارونیه
این بار درباره ساختمان هارونية در شهر طوس سؤالاتي شده است كه آيا اين بقعه قديمي چه نسبتي به هارون عباسي دارد؟ و اينكه محليها مي گويند زندان هارون بوده است؛ راست است؟ ايا اينكه در مركز طوس قرار دارد و بقعه هارونية تعبير مي شود؛ با قبر هارون ملعون ارتباطي دارد؟

جواب:
9- اگرچه نسبت هاروني اين ساختمان (خانقاه) ربطي به هارون عباسي نداشته
اما آنچه ميان عوام و مردم بومى به عنوان "زندان هارون" معروف است
اگرچه به اين ساختمان فعلا گفته مي شود
اما اين دليل اين نيست كه اصل انتساب اين موضع به عنوان "زندان هارون" براى اين ساختمان باشد كه بر همگان واضح و معلوم است كه شكل ساختمان هيچ تناسبي با زندان ندارد و با توجه به اينكه دانسته هاى عامه مردم اموري است كه غالبا سينه به سينه از اجدادشان به انها رسيده است و انتساب اين مكان بلحاظ موضع ان به هارون عباسي ممكن است صحت داشته باشد نه بلحاظ ساختمان بلكه بلحاظ مكان آن در زمان هارون كه چه بسا زندان هم بوده است، و از آنجا زندان هارون زندانيانش غالبا علويان و امامزادگان اهل بيت بوده اند، فلذا با وقايعي كه در ماجراهاي قتل عام علويان اسير در برخي احاديث و روايات امده است موافقت دارد مثل واقعه كشتار شصت نفر از امامزادگان به فرمان هارون لعين و بدست حميد بن قحطبه كه شرحش ذيلا مي ايد.
بنابراين شهرت مردم بومي اين مكان كه در قرن ششم خانقاه ساخته شده قبلش زندان هارون براى علويان بوده و چه بسا در همانجا شهيد شده اند و بعدا نزد خواص محل زيارت بوده و در دوران شيخ هاروني براى تبرك و حفظ اثر خانقاهي در انجا ساخته و اين بنا تا به امروز مانده باشد.
بعدا مردم محلي به لحاظ گنبد خانقاه كه بر مرقد ان امامزادگان بوده كلمه گنبد را با كلمه هارون به لحاظ باني خانقاه و نيز نشان از زندان هارون تركيب كرده و بر اثر آن نام «گنبد هارون» هم بعدها به کار برده شد، و در دوره اى هم محل استقرار اردوگاه سلاطين بوده به لحاظ مهم ترين ساختمان ان ناحيه و چون اردوگاه سلاطين همراه با گروه نقاره زن بوده و بر بالاي ان ساختمان رفته و نقاره مي زدند، فلذا شهرت به نقاره خانه نيز داشته است.
10- از آنجا كه طابران طوس مركز و بر سر راه مرو بوده است بعيد نيست كه جزو مسير سفر حضرت رضا عليه السلام بوده باشد
و اگر اين موضع مدفن امامازادگان شهيد بوده باشد،
بسيار محتمل است كه حضرت رضا عليه السلام در عبورشان برمزارشان توقف نموده
و قبور آنها را زيارت فرموده و براى ارواح طيبه شان طلب رحمت نموده باشند
همانطور كه در عبورشان از نيشابور بر سر مرقد امامزاده محروق تشريف فرما شده اند
و اگر اين امر محقق شده باشد؛ اين مقام بجز مزار آن امازادگان شهيد؛ قدمگاه رضوي علیه السلام نيز محسوب مي گردد.
سلام الله على مولانا أبي الحسن علي الرضا المرتضى
ورزقنا الله حق معرفته وزيارته ومجاورته وشفاعته


1- در جوابيه قبلي مربوط به طوس توضيحات كافي ارسال شد، كه در ذيل همين نامه هم امده است را مطالعه دقيق بنماييد.
2- ترديدي در موقعيت فعلي حرم و مرقد رضوي علیه السلام نبوده و از ابتدا موقعيتش معروف و مرتبا حفظ و زيارت مستمر و پيوسته تا به امروز شود در ضريح مطهر حرم رضوي علیه السلام مرقد شريف حضرت ثامن الحجج علي بن موسى الرضا علیهما السلام و آلهما قرار دارد و پشت سر حضرت علیه السلام و بيرون ضريح و سمت پايين پاى مبارك قبر هارون لعين است كه محاذي انتهاي ضريح در بيرون ضريح است و در قسمت بانوان حرم قرار دارد
اين موضع در قبه اسكندري در محدوده كاخ حميد قحطبه بين نوغان و سناباد طوس بوده است
اما ساختمان هارونية مورد سؤال در طابران طوس با فاصله چهار فرسخي حرم مطهر در مركز شهر طوس فعلي است
3- اگرچه شكل و طرح و نقشه اين ساختمان (در طوس) به هيج با ساختمان زندان تناسبي نداشته و به صورت بناهاي {خانقاه} كه شامل صحن و محراب و گنبد و رواق و ايوان و غرفه هاى طلاب و زائران ووو مي باشد
که امروزه مركز ساختمان شامل گنبد و زير قبه و ايوان باقي مانده و بقيه ساختمان از غرفه ها وو ازبين رفته است
https://static.panoramio.com.storage.go ... 503139.jpg

از آنجا که در قسمت شمالى بنا، یک ردیف اتاق دیده مى شود، این سؤال در بیننده ایجاد مى شود که این مکان باید محل تدریس و مکان علمى باشد، با این فرضیه مى توانیم ارتباط اثر را با امام محمد غزالى دریابیم چرا که امام محمد غزالى پس از آن که تدریس در نظامیه بغداد را نپذیرفت در طوس ماند و همان جا خانقاهى براى طلاب معرفت و مدرسه اى براى طلاب فقه دایر کرد و شبانه روز خویش را به عبادت خدا و خدمت به خلق مى گذراند. هنگامى که سرگرم این کار بود ناگهان اجلش فرا رسید و در طابران طوس که موطن وى بود بدرود زندگى گفت و در همان جا مدفون گشت. پس از اتمام مرمت ساختمان سازمان حفاظت آثار باستانى سنگ مقبره اى به عنوان یادبود امام محمد در جلو آن نصب کرده است
4- نام اصلي اين ساختمان "خانقاه هارونيه" بوده كه بخاطر نگرشهاى سطحي حكام محلي در دهه هاى اخير؛ و حذف و منع هرگونه نام و اثر و عنوان با گرايش و برخي عناوين اهل معرفت از جمله خانقاه؛ ديگر پيشوند نام كه معرف ماهيت ساختمان مي باشد ذكر نشده و بجايش "بقعه" بكار برده اند كه اصطلاح دقيقي نيست چون براى مرقد كسي ساخته نشده هرچند بعدا محل دفن و مرقد بزرگاني بوده است.
5- نسبت هاروني اين ساختمان (خانقاه) ربطي به هارون عباسي نداشته و ساختمان این خانقاه منسوب به پدر يكي از مشايخ عرفان (خواجه عثمان ابن هارون معروف به خواجه هاروني) بوده است كه وي شيخ و مربي شيخ معین الدین چشتى (از سلسله مشايخ طريقتي مرحوم نخودكي اصفهاني) مي باشد
كه او اين خانقاه را به نام پدرش (شيخ هارون) بنا كرده است و بعدها محل درس و بحث و طلب معرفت شخصيتهاى بسياري از جمله احمد و محمد غزالي بوده است
6- اين بنا را با توجه به شکل معمارى، از دوره ایلخانى (قرن هشتم هجرى) مى دانند که بخش هایى در دوره تیمورى به آن الحاق شده است. كه نشانه تجديد بنا و توسعه آن در اين دوره مي باشد از طرف دیگر به دلیل تشابه سبک معمارى بنا به معمارى رازى، بسیاری این بنا را مربوط به قرن ششم هجرى مى دانند. و با دوران صاحب و باني آن اين ساختمان خواجه ابن هارون استاد شيخ معین الدین چشتى سازگار است. البته موضع اين ساختمان در دوره هاى قبل از تاسيس خانقاه هارونيه نيز محل عبادت بوده است همچنانكه در حفاری هاى که به سال 1354 در این بنا صورت گرفت، ضمن پیدا شدن سفال هاى مربوط به دوران سلجوقى، تیمورى و صفوى، جرز بسیار قطورى از سنگ و ملات ساروج مشاهده شد و نتایج آثار بدست آمده حاکى است که پى این بنا سابقه اى خیلى پیش از قرن ششم هجري داشته است
7- بناى هارونیه کلا آجرى است و هیچ گونه تزئین کاشى در آن به کار نرفته است، این بنا به صورت چهار ضلعى است که ابعاد آن در اضلاع مختلف به علت وجود قناسى نابرابر است. ابعاد آن به ترتیب ضلع شمالى 5/19 متر، ضلع جنوبى 20 متر، ضلع شرقى 28 متر، ضلع غربى 29 متر است. ارتفاع گنبد از کف بنا 26 متر، ارتفاع ایوان 21 متر، ارتفاع گنبد کوچک قسمت شمالى 11 متر، طول و عرض گنبدخانه 12×12 متر و ارتفاع کمر پوش بنا از کف 9 متر است. داراى یک ورودى در سمت جنوب با سردر فوق العاده رفیع بدون تزئینات کاشى و تماماً آجر است و گنبدخانه اى که در سطح وسیعى پوشیده است. چهار پلکان مارپیچ در گوشه ها و سه اطاق فرعى در ضلع شمالى مى باشد. درون گنبد ساده است مقرنس کاریهایى مربوط به دوره تیمورى در رواق وسطى پشت ضلع شمالى گنبدخانه دیده مى شود.
8- بررسى وضع موجود: گرچه هارونیه پس از اقدامات مرمتى و حفاظتى که بر روى آن انجام شده بنایى نسبتا سالم و یکدست مى نماید و با مقایسه تصاویر آن در قبل و بعد از مرمت درمى یابیم که ساخت و ساز مجدد بخشهاى فروریخته و تخریب شده هارونیه موفقیت آمیز بوده است، اما با نگرشى فنى و علمى، مى توان اشکالاتى بر این مرمت گرفته اند
9- عدم تشخیص بخشهاى بازسازى شده و قدیمى بنا از یکدیگر، از معایب این مرمت به شمار مى رود. با توجه به مصالح بکار رفته در این بنا استفاده از آسفالت براى پوشش بام و جلوگیرى از نفوذ رطوبت ناهنجار به نظر مى آید. معماران مرمت کار مى بایستى از پوشش مناسب و متناسب با مصالح موجود (از جمله ساروج یا قیر چارو) استفاده مى نمودند
10- آبروهاى تعبیه شده در بامهاى آسفالت پوش و انتقال آب از بام بلندتر به بام کوتاهتر، موجب نفوذ رطوبت به دیواره هاى فوقانى بنا گردیده است به طورى که در بعضى نقاط پوششى از جلبک بر سطح دیواره ها به چشم مى خورد. -
11-شواهدى که در دست است حاکى از آن است که هارونیه داراى درب ورودى عظیمى بوده است. آنچه از این درب باقى مانده، پاشنه اى است که در محل یافت شده است. در حالى که بعد از مرمت و به جهت حفاظت داخل بنا درب چوبى ساده اى براى ورودى آن تعبیه شده، که فاقد هویت است و هیچ گونه سازگاریى با روح بنا ندارد. در تمامى دیواره ها از سطح زمین تا ارتفاع تقریبى 5/1 متر آثار نم مشاهده مى شود –
12طبعا این رطوبت در دراز مدت موجب سست شدن تدریجى دیواره ها و در نهایت تخریب مصالح آن مى گردد. از دیگر آثار تخریب در بنا ترکهاى متعددى است که در سطوح مختلف دیده مى گردد. بسیارى از این ترکها سطحى است، که در اثر رطوبت پشت بام و یا متفاوت بودن نوع مصالح است. تنها ترکى که جدى به نظر مى آید در دهلیز فوقانى و کنار درب ورودى است که به احتمال قوى در اثر رانش نیروها در گنبد ایجاد و باعث گسستگى یکى از طاقها شده است
-مقرنس ها و تزئینات داخلى بنا از بین رفته و آنچه که از مقرنس و گچبرى در داخل ساختمان وجود دارد همگى مرمت شده است. تنها نمونه مقرنسى که از اصل بنا بجاى مانده (و به گفته یکى از مرمت کاران بخشى از مقرنس هاى داخلى از روى آن بازسازى شده) مقرنس داخل محراب جبهه شمالى (خارج بنا) است که در مرمت قبلى پوششى شیشه اى براى محافظت آن در نظر گرفته شده که مفید واقع نشده. (در حال حاضر این پوشش وجود ندارد.
آثار رطوبتهاي ناشي از تعميرات غير صحيح با سيمان و ايزوگام و آسفالت وووو (از بالا ) و چمن كاري و اب دهي روزانه (از پائين) در سرتاسر ساختمان مشهود است
خداوند به متصديان عقل و دانش لازم را كرامت فرمايد



سیّد شهاب الدین عبدالله بُرزِش آباد
در ایام معاهده در روزهای پایانی پیشنهاد به زیارت
سيد عبدالله كه از اعقاب امام سجاد عليه السلام و نسل بيستم وى بوده عمده عمرش را در قريه بُرزش آباد مشهد گذرانيده
و به سال 872 قمرى درگذشته و در همان روستا مدفون و عمدةً روى به تشيّع نهاده ششمين قطب سلسله ذهبيه پس از سيد عبدالله برزش آبادى
همين شيخ محمد كارندهى بوده است، چنان كه در اين باره گفته اند:. از زمان سيد عبدالله به بعد پيروان وى
خصوصاً به ذَهَبيه شهرت يافته و عمدةً روى به تشيّع نهاده اند.
اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ


حاج شيخ علي مقدادي
= حالا كه صحبت خانواده مرحوم حاج شيخ اصفهاني شد صحبتي هم از تنها فرزند پسر ايشان بشود كه شرح احوالات پدر را جمع آوري و نشر نمود شیخ علی مقدادی اصفهانی با ذكر يك خاطره در سفري كه شايد سي سال قبل به طهران داشتم بر منزل پسر عمه مان آقاي دكتر احمد يزدي داماد دوم مرحوم شهيد مطهري وارد شده بودم و بخاطر اظهار علاقه خانواده مرحوم شهيد مطهري و فرزندان به ديدن و اينكه برادر بزرگ مرحوم شهيد مطهري هم به طهران آمده و در خانه شهيد مطهري هستنذ دعوت شديم كه جند قدم فاصله داشت بعد از ديدنيها و صرف ناهار برادر بزرگ مرحوم شهيد مطهري كه خيلي شبيه ايشان بود گويا مرحوم مطهري با لباس غير روحاني و ايشان در اول تحصيل با شهيد مطهري با هم به قم آمده بودند و مدتي هم تحصيل كرده بود گفت ما ديروز كه به طهران رسيديم ماشين مان را دزد برد و تويوتاي سواري بود و رفته ايم كلانتري و اگاهي وووو چيزي معلوم نشده و مي گويند اوراقش مي كنند و ديگر دستت به ان نمي رسد شما نشاني از فرزند مرحوم شيخ حسنعلي داريد گفتم بله نزديك شماست و ادرس دادم رفتند
فردايش ايشان آمد به ديدن ما و گفت ما رفتيم به ديدن ايشان و اضطرار خودمان گفتيم و ايشان هم ما را شناخت و محبت كرد و نوشته اي داد گفت اين را بگذاريد زير يك چيز سنگين مثل كمد پر از وسايل ووو = ان شاء الله ماشين شما بر مي گردد
ما هم نوشته ايشان را كه بسته بود گذارديم زير كمد سنگيني
شب به ما پليس خبر داد كه بياييد ماشينتان را ببريد
رفتيم تحويل گرفتيم همه چيز دست نخورده و سالم
و هيچ باز نكرده و نبرده اند حتى وسايلي داخل ماشين بود پليس هم گفت خيلي عجيب است و امروزه كمترين كاري كه مي كنند اوراق كردن و فروختن قطعات ماشين است خصوصا ماشين شما كه خارجي است و ارزشمند
و گويا تاثير ان عمل اين بود كه سارق را چنان در فشار گذاشته كه نه تنها ماشين را رها كرده از وحشت و فشار بلكه از وسايل داخلش هم چيزي نبرده بود
مرحوم شیخ علی مقدادی اصفهانی در 27 اسفند ماه 1388 فوت كرد و چون مي دانست كه اين مقابر شهري مرتبا در حال دست اندازي و تخليه و چندساله و اهك ريختن ووو وصيت كرد كه او در مقبره ابو علی فارمدی از عرفا در روستای فارمد از توابع مشهد مقدس دفن كنند

تصوير حاج شيخ علي مقدادي
در سده اخير در روستاي فارمد يك كارخانه سيمان احداث شده است و به همين خاطر جاده آسفالته ويژه‌اي از مشهد به كارخانه مزبور و روستاي فارمد متصل شده است. جاده سيمان از طريق خيابان طبرسي، حاشيه سيلوي گندم و ميدان بار نوغان به كشف‌رود می‌رسد و با عبور از روي پلي كه يكي از اهل فارمد به نام حاج رجبعلي در سده اخير احداث كرده است، به سوي شمال شهر مشهد پيش می‌رود تا به روستاي فارمد و كارخانه سيمان برسد.
ادرس مشهد میدان بار نوغان (رسالت) انتهای جاده سیمان بعداز جاده شهرک مهرگان و قرقی۳ کیلومتری رد می شوید مراتع کشاوزي یه روستای فارمد وارد خواهید شد. از انتهای خیابان طبرسی به سمت رسالت، سیس آباد و قرقی و بعد هم روستای فارمد حدوداً کیلومتر ۲۰ جاده سیمان محسوب میشود وقتی به روستای فارمد رسیدید –فارمد ۲ مسیر خاکی است حدود ۳۰۰ متر ادامه دهید به مزار ابوعلی فارمدی خواهید رسید
اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ
=========================

{مشاهد آثار مهدوی (منه السلام) در 4 مكان طرقبه مشهد}
1- مسجد بزرگ مركزى طرقبه مشهد (مسجدصاحب الزمان = مسجد جامع = مسجد پاچنار) = محل نماز مغرب و عشاء حضرت
2- كوچه پاچنار كنار مسجد فوق = مسير رفتن حضرت و بردن صاحب واقعه به كنار رودخانه
3- محدوده اتراق و خيمه حضرت در حاشيه رودخانه از كوچه پاچنار تا كوچه آسياب
4- مسجد خوردو (كوچك) نزديك رودخانه طرقبه و داخل كوچه آسياب



2- راوى واقعه:
مرحوم حاج سیدحسن بن سیدعبدالرسول مهاجر پیشوایی اصفهانی (محسن آبادى بُرخوارى)
از مبلغين قديمى معاصر اصفهان است که در ۶ مردادماه سال ۱۳۰۸ ه.ش در روستای محسن‌آباد از توابع شهرستان بُرخوار اصفهان متولد شد
https://drive.google.com/file/d/1dT5ZRw ... sp=sharing
و از محضر علمایی در اصفهان همچون حضرات آيات سیدحسین خادمی، میرزا عبدالحسین طیب، میرزا علی آقا شیرازی، صدر کوپایی، محمدرضا جرقویه ای، کهنگی و تویسرکانی بهره برده، سپس برای ادامه‌ تحصیل به قم رفته و از حضرات آیات عظام بروجردی، حجت کوه کمره ای، گلپایگانی، مرعشی نجفی و… بهره برد. وی در سال ۱۳۳۱ پس از اخذ جواز مدرسی از حوزه‌، همراه با شهید محمد مفتح به دانشگاه تهران رفت و پس از سه سال موفق به اخذ مدرک لیسانس الهیات (منقول) از این دانشگاه شد و درحوزه علميه مشهد از محضر آیت الله میلانی و مرحوم شيخ هاشم قزويني و شیخ احمد کفایی نیز بهره برده است. بعد به نجف مشرّف شده. در نجف، نزد آيات استاد مدرس افغانی، آیت الله اراکی و آقای حجازی و نزد آیت الله سیّد محمّد مدرّس، مرحوم شیخ احمد معصومی، آیت الله خویی و حضرت امام دروس خارج را خواندم.

وفات:
آیت‌الله سید حسن مهاجر استاد برجسته حوزه علمیه اصفهان و مبلغ دین شامگاه سه‌شنبه در تاریخ ۱۰ دی ماه ۱۳۹۸ پس از طی یک دوره بیماری و بستری در بیمارستان در سن 90 سالگی دعوت حق را لبیک گفت.

محل دفن:
اصفهان خیابان شیخ طوسی غربی مسجد قبا


3- واقعه تشرف
مرحوم حاج سیدحسن مهاجر اصفهاني (محسن آبادى برخوارى) نقل كرده است:
در ايام طلبگي در حوزه عليميه مشهد روزي جهت جبران عقب ماندگي مطالعات خود، تصميم گرفتم با زن و فرزندانم به دهکده اي به نام طرقبه رفته و به علت شلوغي مردم در آن جا، به جاغَرْق (روستایی ییلاقی در ۷ کیلومتری جنوب غربی طرقبه واقع شده‌است. رفتم.
گوشه اي بساط نشستن را پهن کرده و مشغول مطالعه شدم، چيزي نگذشت که عده اي زن با سر و وضع بسيار ناهنجار به همراهي مرداني فاسدتر از خود به آنجا آمده و عمدا کنار جايگاه ما، بساط خويش را پهن کرده و با روشن کردن گرامافون بسيار مستهجني عمدا من و خانواده ام را به آزار و اذيت گرفتند تا عيششان کامل شود!
پس به ناچار ما بساط خويش را جمع کرده و آماده بازگشت به طرقبه شديم تا از دست آنان خلاص شويم، به مجرد آن که وسايل مان را جمع کردم، ناگهان پايم لغزيد و به درون رودخانه افتادم، آنان نيز به شدت مرا مسخره کرده و عذاب روحي خود را به نهايت رساندند.
باري! با دلي شکسته و پايي ورم کرده و بلکه شکسته با هر زحمتي بود آنجا را ترک کرده و به طرقبه بازگشتم.
نزديک غروب بود، در مسجد طرقبه (مسجدجامع = مسجدباجنار) نماز گذاردم، ولي درد پا امانم نمي داد.
ناگهان سيد بسيار با وقاري را که عمامه اي سبز به سر داشت در مقابلم ديدم او با لطف فراوان فرمود:
سيد حسن! امشب را مي خواهي ميهمان من باشي؟
بدون توجه به ورم شديد پايم و درد مهلک آن ، با خوشحالي دعوتش را پذيرفتم.
او ما را از آنجايي که امروزه مسجد (جامع) طرقبه بود(احتمالا ازمسير كوجه باجنار= نزديكترين مسير) به گوشه اي ديگر نزديک رودخانه طرقبه برد
آنگاه با ديزي پذيرائي مان فرمود
سپس چادري را نشانم داد و فرمود که او خود در آن چادر است
من نيز با خانواده و فرزندانم در خيمه اي ديگر اطراق کرديم.
نيمه هاي شب او مرا براي تهجد بيدار کرد،
سپس با يکديگر به مسجد کوچکي که در پايين رودخانه (داخل كوجه آسياب) قرار داشت رفتيم
و به نماز و تهجد پرداختيم.
با طلوع فجر، نماز صبح را به امامت او خواندم،
آنگاه او با ابراز محبت فراوان از من خداحافظي کرده و رفت.
عجيب آن بود که در آن ملاقات ها، از درد پايم خبري نبود و من نيز نه تنها به درد پا توجه نداشتم بلکه از حوادثي که در اطرافم نيز مي گذشت غفلت کامل داشتم.
فردا صبح وقتي آن بزرگوار رفت، ناگهان به خود آمده که آن سيد باوقار خوش سيما چه کسي بود و او از کجا مرا به اسم مي شناخت؟
وقتي از مردمان آن منطقه سراغ آن مسجد کوچک نزديک رودخانه را گرفتم، برخي به من طعنه زده و خوابنمايم خواندند!
عجيب تر آن که نه تنها از درد پايم خبري نبود، بلکه کوچکترين آثاري از جراحت در آن يافت نمي شد در حالي که روز قبل پايم به سختي مجروح شده بود.

4- زمان واقعه:
حدود هفتاد سال قبل بوده است

5- اماكن مباركه اين واقعه:
در اين واقعه 4 مكان منور به حضور حضرت صاحب الزمان (منه السلام) با سيدى از ناحيه مقدسه شده (عليها السلام) شده است.
اول مسجدى كه در مركز قريه طرقبه در هفتاد سال قبل بوده و هنوز هم برقرار است
كه همان مسجدجامع طرقبه (مشهور به باجنار) و امروزه هم برقرار است
اين مسجد قديمى به مسجد صاحب الزمان موسوم است و نيز معروف به مسجد باجنار است و نزديك خيابان اصلى طرقبه (صاحب الزمان) وميدان اصلى طرقبه و است
مسجد صاحب الزمان (جامع = پاچنار)
https://maps.app.goo.gl/4BACknEjPazwMBN48
سلام الله على مولانا صاحب الامر والعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته


دوم: مسيررفتن به كناررودخانه
كه همان كوجه كنر مسجدصاحب الزمان يا جامع ياباجنار است وموسوم كوجه باجنار كهسرازيري مي رود تا رودخانه
سلام الله على مولانا صاحب الامروالعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته

سوم: محل اتراق و خيمه حضرت در كناررودخانه طرقبه
اگرچه نشان و اثرى نداشته
اما از اينكه از خيمه محل استراحت به مسجدكوجك رفته اند پس بايد جايي كناررودخانه و نزديك مسجد كوچك باشد كه در كوچه آسياب است
و نهايتا در حاشيه رودخانه بوده است
در فاصله اين كوچه آسياب تا كوچه كنار مسجد پاچنار كه منتهى به رودخانه است
و قديم هم افرادي كه از بيرون طرقيه براى تفرج در كناررودخانه مي آمدند از اين كوچه به كناررودخانه مي رفتند
فلذا قاعدتا بايد محل اتراق و خيمه در كناررودخانه و محدوده انتهاى كوچه آسياب تا نهايتا انتهاى اين كوچه پاچنار كه به رودخانه منتهى است بايد بوده باشد
سلام الله على مولانا صاحب الامر والعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته


چهارم: مسجد خوردو (كوچك) داخل کوچه آسياب و نزديك رودخانه محل تهجد و نافله شب و نماز نافله فريضه صبح حضرت
چنين مسجدى هنوزوجود دارد
هرچند افراد محلي كه آنروز سيد ملاقات كرده سيد او را به خوابنما شدن نسبت داده اند
و از نحو جواب محليها معلوم مى شود كه كل واقعه ويا موضوع غيرمتعارف ديدن سيد ووو را به آنها گفته باشد كه چنين جوابي به او داده باشند
و الا بطور معمولى اگركسي صرفا سراغ مسجدي كوچك را از كسي بپرسد
اگر وجود نداشته باشد به او نمي گويند خوابنما شدي
مي گويند نزديك رودخانه مسجد نبست
ويا اينكه مسجد اينجا چنتا جا هست و فلانجا و فلانجا ووو
فلذا محل فعلى مسجد كوچك نزديك رودخانه كه امروز هم هست موردقبول است
كه محليها به او نشان نداده اند
يا بخاطر مطالب غيرعادي همراهش گفتن؛ مورد انكار محليها واقع شده
اين مسجد را محليها به لهجه خراساني مسجد خردو(کوچک) مى گويند
و مسجد قدیمی بوده (كه هفتادسال قبل هم بوده)
در نزدیکی رودخانه (حدود چهل پنجاه متری رودخانه) در کوچه آسیاب (از محله های قدیمی طرقبه) است
البته ساختمان قديمى این مسجد هم تخریب شده و در محلش یک مسجد کوچک ساخته اند.
مسجد خردو(کوچک)
https://maps.app.goo.gl/knAbX34cuMS8nEXE8
سلام الله على مولانا صاحب الامر والعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته


Image

6- همچنين مزار عارف معروف اهل اين شهر در هزار سال قبل رفته
و اين شرح حال بيان شد:
ابوعبدالله محمد تروغبدی
(متوفای بعد از ۳۵۰ ق)، از عرفا و بزرگان مشایخ طوس در قرن چهارم قمری است. «تروغبد» همان طرقبه‌ى امروزى در خراسان است.
ابوعبدالله تروغبدی معاصر منصور حلاج و از دوستداران او بوده
و با ابوعثمان حیرى عارف دوستى داشته است.
او در طریقت، یگانه و داراى کرامات ظاهر بود.
عطار نیشابوری در «تذکرة الاولیاء» بابى به نام او باز كرده:
در «ذکر عبدالله تروغبدی قدس الله روحه العزیز»
و می گوید:
«آن پاک باز ولایت، آن شاه باز هدایت، آن سالک بادیه تجرید، آن سابق راه تفرید، آن برکندهٔ بیخ خودی، شیخ عبدالله تروغبدی رحمةالله علیه،
یگانه ى عهد بود و نشانهٔ وقت بود و از جمله مشایخ طوس و از کبار اصحاب و در ورع و تجرید کامل بود و او را کرامات و ریاضات شگرف است.
صحبت بوعثمان حیری یافته بود و بسی مشایخ دیده.
و ابتداء حال او چنان بود که در طوس قحطی افتاد که آدمی می‌خوردند
و یک روز به خانه درآمد؛ مگر دو من گندم یافت در خمره
آتش درو افتاد و گفت: این شفقت بود بر مسلمانان؟
که ایشان از گرسنگی می‌میرند و تو گندم در خمره نهاده ای؟.
شوری بدو درآمدی،
روی به صحرا نهاد و ریاضت و مجاهده پیش گرفت.
یک بار به اصحاب خویش به سفره نشسته بود به نان خوردن،
منصور حلاج از کشمیر می‌آمد
قبائی سیاه پوشیده و دو سگ سیاه در دست.
شیخ اصحاب را گفت: جوانی بدين صفت می‌آید و به استقبال می‌باید رفت که کار او عظیم است.
اصحاب برفتند و او را دیدندی می‌آمد و دو سگ سیاه بر دست.
هم چنان روی به شیخ نهاد
شیخ چون او را بدید جای خویش بدوداد تا درآمد
و سگان را با خود در سفره نشاند
چون اصحاب دیدند که استقبال او فرمود و جای خویش بدو داد؛ هیچ نتوانستند گفتن
شیخ نظارهٔ او می‌کرد تا او نان می‌خورد و به سگان می‌داد
و اصحاب انکار می‌کردند.
پس چون نان بخورد و برفت شیخ بوداع او برخاست.
چون باز گردید اصحاب گفتند شیخا این چه حالت بود؟
که سگ را بر جای بنشانیدی؟
و ما را باستقبال چنین کسی فرستادی؟
که جمله سفره از نماز ببرد؟
شیخ گفت: این سگ، نفس او بود از پی او می‌دوید؛ از بیرون مانده،
و سگ ما در درون مانده است و ما از پی او می‌دویم،
پس فرق بود از کسی که متابع سگ بود
تا کسی که سگ متابع وی بود.
سگ او ظاهر می‌توانست دیدن
و برِ شما پوشیده است
این بتر از آن هزار بار.
پس گفت: این ساعت در آفرینش؛ پادشاه او خواهد بود
اگر سگ دارد و اگر ندارد
کار روی بدوخواهد داشت.»
عطار سپس جملات حکیمانه ای را از او نقل می کند:
«... و گفت: حق تعالی هر بنده را از معرفت خویش به قدر کاری بخشیده است تا معرفت او یاری دهندهٔ او بود بر بلا...
و گفت: هرکه خدمت کند در جمله عمر خویش؛ یک روز جوانمردی را؛ برکت یک روزه خدمت؛ به او رسد پس حال کسی؛ چگونه بود؟ که جملهٔ عمر در خدمت ایشان صرف کند...
و گفت: هیچ انس نیست در اجتماع برادران؛ به سبب وحشت فراق
و هیچ کس را وسیلتی نبود به خدای جز خدای وسیلت نیست....
و گفت: هر که دنیا را ترک کند از برای دنیا؛ از غایت حب دنیا بود،
رحمةالله علیه.»
https://maps.app.goo.gl/F7nFdCXqrSdVHHPv7
توضيح:
نام با تلفظ طُرْقَبِه مربوط به دوران اخير است اما نام اصلى اين قربه تُروغََبَد بوده است، و شخصيت فوق الذكراز روي نسبت به اين مكان درتلفظ عربى و فارسي دري مي شود: تُروغَبَذي
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ
https://www.google.com/maps/place/Tomb+ ... ?entry=ttu
Image

فایل ویدویی معرفی مشاهد آثار مهدوي منه السلام در طرقبه
https://drive.google.com/file/d/1nGxoYJ ... sp=sharing

والحمدلله رب العالمين

==========================
{مشهد آثار مهدوى عليه السلام = مسير روستاى حصار تا روستاى مايون بالا}

واقعه اغاثه و امداد مهدوى و تشرف حاصله و معرفي مشهد اثر مهدوى و مسير منور مهدوي عليه السلام
= مشهد آثار مهدوى عليه السلام در حومه مشهد مقدس
بعد از روستاى حصار جاده بطرف مايون بالا
مسير متبرك از دو راهى (مايون بايين) جدا شده در فرعى بسمت مايون بالا
اما نه روي جاده هاى اسفالت
بلكه كنار رودخانه بسمت مايون بالا نه روي جاده جديد بوده است
Image

عمل اينجا = اشاره به واقعه مرحوم خراسانى + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الامر والعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته


======================

{مشهد آثار مهدوى عليه السلام = در راه مشهد به شهرستانهاى خراسان رضوى}

تشرف راننده در استان خراسان رضوی (در راه مشهد به یکی از شهرستانها) خدمت حضرت مولا صاحب الامر منه السلام
حاج شيخ احمد قاضی زاهدی گلپایگانی نقل كرده است: یکی از دلباختگان مکتب ولایت و ساحت قدس حضرت ولیّ عصر - ارواحنا لتراب مقدمه الفداء - و از سلاله حضرت سلمان فارسی، جناب آقای حاج ابوالحسن شریفی که بیش از سی سال است از شهرهای مختلف با پیمودن فرسنگها راه، در مسجد مقدّس جمکران سرزمین فرود فرشتگان و تجلّی نور ولایت، حضور می یابند شاید که روزی به دیدار کعبه موعود و قبله مقصود مفتخر گردند.
سالها قبل قضایای جالب و دلنشینی پیرامون دلباختگان قلب عالم امکان، یوسف زهرا - سلام اللَّه علیهما - از او شنیده بودم.
در روز خجسته میلاد ولایت، عید غدیر سال هزار و چهارده ه .ق در منزل برادر ارجمند جناب آقای حاذق فر، مسئول انتشارات حاذق که خود از دلدادگان مکتب امامت و شیفتگان خورشید فروزان ولایت، حضرت بقیّة اللَّه الاعظم (جعلنا اللَّه من کلّ مکروه فداه) می باشند دیدار او نصیب ما گردید و بصورت مفصّل آن قضایا را بیان نمودند که اینک برای خوانندگان گرامی و پویندگان راه حق و حقیقت نقل می کنیم.

حدود سی سال قبل، سرمای سختی در مشهد شد که تا آن زمان، سابقه نداشت و ندارد، چون در یک شب، چهارصد کنتور آب در اثر شدّت سرما منفجر شد و عبور و مرور ماشینها قطع و چند نفر در آن سال تلف شدند و ... .
به هر حال در همان سال سرما، من موفّق به زیارت قبر امام هشتم - علیه السّلام - شدم و در موقع رفتن هم رفقای کوپه قطارمان با ما هماهنگ نبودند و از جمله زن بی حجابی بود که خیلی باعث ناراحتی من و همراهان بود و بحمدللَّه ارشاد شد و به برکت امام رضا - علیه السّلام - توسّط من قانع شد و بعد هم از من تشکّر کرد.
دو روز قبل از بازگشتم از مشهد، شبی در «مسجد گوهرشاد» می رفتم، دیدم جمعیّت کثیری در آن سرما، داخل صحن و مسجد جمع شده و بلندگو مطلبی را پخش می کند. یکی از رفقای من به نام «حاج عبّاس آقا» که الآن هم در کرج ساکنند، از بین جمعیّت مرا صدا زد و گفت: «توجّه به بلندگو داشته باش.»
من متوجّه شدم که شخصی از آقایان (وعاظ مشهد) منبر رفته و در ارتباط با آقا امام زمان - علیه السّلام - صحبت می کند و معجزه ای را در رابطه با راننده ای که مشمول عنایت حضرت ولیّ عصر - علیه السّلام - قرار گرفته است شرح می دهد و آن مطلب بسیار جالبی بود که به ذهن سپرده و الآن عین داستان را که راننده در اختیار آن واعظ قرار داده بود، می گویم.

نقل از راننده ای که در استان خراسان رضوي (در راه مشهد به يكي از شهرستانها) خدمت امام زمان (علیه السّلام) مشرّف شد
راننده اظهار داشته بود: موقعی که من بار زده و از مشهد به قصد یکی از شهرها خارج شدم، در بین راه، هوا طوفانی شد و برف زیادی آمد که راه بسته شد و من در برف ماندم. موتور ماشین هم خاموش و از کار افتاد، هر چه کوشش کردم، نتوانستم ماشین را روشن کنم، در اثر شدّت سرما، مرگ خود را مجسّم دیدم، به فکر فرو رفتم که: «خدایا ! راه چاره چیست؟»
یادم آمد سالهای قبل، واعظی که در منزل ما منبر می رفت، بالای منبر گفت: «مردم هر وقت در تنگنا قرار گرفتید و از همه جا مأیوس شدید، متوسّل به آقا امام زمان - علیه السّلام - شوید که ان شاءاللَّه حضرت کمک می کند.»
بی اختیار متوسّل به آقا امام زمان - علیه السّلام - شدم و از ماشین پایین آمدم و باز هم موتور را بررسی کردم، شاید روشن شود، لکن موفّق نشدم و دو مرتبه به ماشین برگشته و پشت فرمان نشستم در حالی که غم و غصّه تمام وجودم را فرا گرفته بود.
ناگاه شیطان مرا فریب داده و به گوشم گفت: «متوسّل به کسی شدی که وجود خارجی ندارد.» فهمیدم وسوسه شیطان است که لحظات آخر عمر برای فریب من آمده، ناراحتیم زیادتر شد و باز هم از ماشین پیاده شدم و از خداوند مرگ یا نجات را طلب کردم و با خداوند تعهّد کردم که: «اگر من از این مهلکه نجات پیدا کنم و دوباره زن و فرزندم را ببینم، از گناهانی که تا آن روز آلوده به آن بودم، فاصله بگیرم و نمازهایم را هم اوّل وقت بخوانم.» چون تا آن زمان من به نماز اهمیّتی نمی دادم چون گاهی می خواندم و گاه قضا می شد و گاه آخر وقت می خواندم و مرتّب نبود. این دو عهد را با خدا بستم که در صورت نجات از این مهلکه، این دو برنامه را انجام دهم.
یک وقت متوجّه شدم، دیدم یک نفر داخل برفها دارد به طرف من می آید، حسّ کردم کمک راننده ای است، چون مقداری آچار به دست داشت، به من سلام کرد و فرمود: «چرا سرگردانی؟» من شروع کردم ماجرای طوفان و برف و خاموشی ماشین را به طور مفصّل برای او نقل کردم و گفتم: «حدود سه، چهار ساعت است که من طفره زده ام و ماشین روشن نمی شود.» آن شخص فرمود: «من ماشین را راه می اندازم.» و به من فرمود: «برو، پشت فرمان بنشین و استارت بزن.» کاپوت ماشین را بالا زدند و ندیدم دست ایشان به موتور خورد یا نه، سوئیچ ماشین را زدم، موتور روشن شد و فرمودند: «حرکت کن، برو!» گفتم: «الآن می روم جلوتر می مانم، راه بسته است.» فرمود: «ماشین شما در راه نمی ماند، حرکت کن!» گفتم: «ماشین شما کجاست، می خواهید من به شما کمکی بدهم؟» فرمودند: «من به کمک شما احتیاج ندارم.» تصمیم گرفتم مقدار پولی که داشتم به ایشان بدهم، شیشه پائین بود و من هم پشت فرمان و آقا هم پایین، گفتم: «اجازه بده مقداری پول به شما بدهم.» فرمود: «من به پول شما احتیاج ندارم.» پرسیدم: «عیب ماشین من چه بود؟» فرمود: «هر چه بود، رفع شد.» گفتم: «ممکن است دوباره دچار نقص شود.» فرمود: «نه! این ماشین شما دیگر در راه نمی ماند.» گفتم: «آخر این که نشد، شما به پول و کمک من احتیاج ندارید و از نظر استادی هم که مهارت فوق العادّه ای نشان دادید، من از اینجا حرکت نمی کنم تا خدمتی به شما بنمایم، چون من راننده جوانمردم که باید زحمت شما را از راهی جبران کنم.» تبسّمی فرمود و گفتند: «تفاوت راننده جوانمرد و ناجوانمرد چیست؟» گفتم: «شما خودت کمک راننده ای، می دانی، شوفر ناجوانمرد اگر از کسی خدمتی و نیکی ببیند نادیده می گیرد و می گوید وظیفه اش را انجام داده، ولی شوفر جوانمرد از کسی که نیکی و خدمتی ببیند تا پاسخگوی نیکویی او نباشد، وجدانش راحت نمی شود، و من نمی گویم جوانمردم ولی ناجوانمرد هم نیستم تا به شما خدمتی نکنم، وجدانم ناراحت است و نمی توانم حرکت کنم.» ایشان فرمودند: «خیلی خوب! حالا اگر می خواهی به ما خدمت کنی، تعهّدی را که با خدا بستی، عمل کن، که این خدمت به ما است.» گفتم: «من چه تعهّدی بستم؟»
فرمود: «یکی اینکه از گناه فاصله بگیری و دوّم اینکه نمازهایت را در اوّل وقت بخوانی.» وقتی این مطلب را شنیدم، تعجّب کردم که این مطلبی است که من وقتی دست از جان شستم با خدا در دل بیان کردم و این از کجا فهمیده و به ضمیر من آگاه شده، درب ماشین را باز کردم و آمدم پایین که این شخص را از نزدیک ببینم، وقتی خواستم آقا را بغل کنم، دیدم کسی نیست، فهمیدم همان توسّلی که به آقا و مولایم صاحب الزّمان - علیه السّلام - پیدا کردم اثر گذاشت و این وجود مبارک آقا بود که نجاتم داد.
جای پای آقا را هم در جادّه ندیدم و چون با یاد امام زمان - علیه السّلام - سوار شدم دیدم کامیون من بدون هیچ توقّفی روی برفها می رود و جایی نماند. چون به مقصد رسیدم، زن و فرزندان را دور خود جمع نموده، موضوع مسافرت را با آنها در میان گذاشتم و گفتم: «از این به بعد، وضع زندگی ما کاملاً مذهبی است و در اوّل وقت همگی باید نماز بخوانیم.» حتّی به همسرم گفتم: «اگر نمی توانی اینگونه که گفتم رفتار کنی و با خویشانی که بی بند و بارند و نماز نمی خوانند یا حجاب ندارند قطع رابطه کنی، می توانی طلاق بگیری.» ایشان گفت: «شما این چنین بودی که ما عادت کردیم، یعنی شما نماز نمی خواندی ما هم نمی خواندیم، شما این افراد ناجور را می پذیرفتی و ما تابع شما بودیم، از امروز ما مطیع شما هستیم.» یک آقای روحانی را به منزل دعوت کردم مرتّب بیاید و احکام اسلام را بگوید تا همه ما به وظایف آشنا باشیم و در مسافرتهایم هم اوّل وقت نماز می خواندم.
روزی در یکی از گاراژها، منتظر خالی کردن بار بودم که ظهر شد، راننده های دیگر گفتند: «برویم برای غذا و با هم باشیم.» گفتم: «اوّل نماز بخوانم بعد غذا.»
همگی به هم نگاه کردند و گفتند: «این دیوانه شده، می خواهد نماز بخواند.» و مرا شدیداً مورد تمسخر قرار دادند، من تا آن زمان مایل نبودم خاطرات سفر مشهد را بگویم، لکن چون اینها اینگونه به نماز توهین کرده و مسخره نمودند، مجبور شدم سرگذشتم را برای تمام آنها بگویم. چنان برای آنها اثر کرد که تماماً دست مرا بوسیدند و از من عذرخواهی کردند و حمّالها و راننده ها همه به نماز ایستادند و معلوم بود که تصمیم گرفتند از گناه فاصله بگیرند. از اموال بعضی در حین بار بردن، مالهایی را حیف و میل کرده بودم که به دستور آقای اهل علم می بایست رضایت صاحبان آنها را جلب کنم، با شرمندگی نزد اوّلی رفتم و گفتم خیلی خوشحال شد و مرا تشویق کرد که حالا که حقیقت را گفتی من بخشیدم و چیزی از من نگرفت. دوّمی و سوّمی نیز همین طور و فقط یک نفر از من طلبش را گرفت و بحمدللّه از این مظلمه نیز به برکت حضرت بقیةاللَّه - علیه السّلام - نجات پیدا کردم.

من (ابوالحسن شريفي) این داستان را که از آن عالم واعظ در مسجد گوهرشاد شنیدم، بهترین سوغاتی دانستم و برای رفقا تعریف می کردم، لکن مدّتها این داستان را تکرار کرده بودم.
شبی در عالم رؤیا دیدم، مرا به منزلی دعوت کردند، وارد شدم. پیرمردی در یک طرف کرسی و دو جوان در اطراف کرسی بودند، من هم طرفی نشستم. پیرمرد از من خواستند که: «خاطره مشهدت را برای من بگو!» گفتم: «کدام خاطره را و در کدام سفرهایم؟» فرمودند: «خاطره ای را که در سال سرمای مشهد در مسجد گوهرشاد شنیدی، داستان راننده کامیون که امام زمان - علیه السّلام - را دیده بود.» من خواستم فشرده، مطلب را تمام کنم، کوتاه، قصّه را بیان کردم، لکن پیرمرد خوش سیما بنده را مخاطب قرار داد و فرمود: «خاطره ای را که مربوط به امام زمان - علیه السّلام - است، چرا اینگونه بی توجّه و دست و پا شکسته، بیان می کنی؟!» و از بنده خواستند که بایستم و جلسه رسمی باشد و من اوّل تا آخر داستان را بگویم، گفتم: «من گوینده و مدّاح نیستم و بیان ندارم.» گفتند: «من می خواهم که این مطلب را رسمی بیان کنید.» قبول کردم، خطبه ای خواندم خیلی مفصّل و مهمّ (که در بیداری در هیچ کتابی ندیده و از هیچ واعظی نشنیده بودم و بعد از خواب هم فراموش کردم). شروع به گفتن خاطره کردم، مقداری که گفتم پیرمرد گفتند: «صبر کن!» ضبط صوت مخصوصی که در بیداری ندیده ام، آوردند و فرمودند: «از اوّل بیان کن که ضبط کنیم و برای دیگران بفرستیم.» دو مرتبه گفتم و ایشان تشکّر کردند. بعد از خاتمه داستان به من فرمود: «چرا این داستان را ترک کردی؟ مگر نمی دانی جاهایی که این مطلب را گفتی، افرادی که شنیده اند علاقمند شدند و از گناه فاصله گرفته، به نماز اهمیّت داده اند، چرا شما از نقل داستان کوتاهی می کنی؟» اینجانب وقتی از خواب بیدار شدم، تشویق شدم که قضایای مربوط به امام زمان - علیه السّلام - را به تناسب برای مردم بگویم، مخصوصاً این خاطره را.
خوب است مذاكره اين واقعه در راه مشهد و يا در مسجد گوهرشاد
و نكات مهم آن:
1- توسلات با اعتقاد قطعي به حضور و عنايت حضرتش علیه السلام به نتيجه مي رسد
2- توسلات با عزم تحول و ايجاد تغييرات و التزام به نتايج عاليه مي رسد
3- وقايع تشرفات و عنايات بايد مرتبا بازگو و نقل شود به مناسبتهاى خودش و اين خودش نوعي ياد حضرت علیه السلام و سبب عنايت حضرت علیه السلام است
4- نقل وقايع تشرفات و عنايات با كيفيت مناسب و بليغ و با توجه؛ شايسته است
5- ثبت و ضبط وقايع تشرفات بسيار بجا و ارزشمند است

عمل اينجا = اشاره به واقعه مرحوم علامه مشيرى + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الامر والعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته
pejuhesh232
 
پست ها : 8783
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

مشاهد،مزارات،مراقدمسير سفر رضوى عليه السلام(طوس تامرو)

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه مه 27, 2023 10:51 pm

مشاهد و مزارات و مراقد در مسير سفر رضوى عليه السلام (از طوس تا مرو)


مسیر زیارت رضوی از یزد تا مرز سرخس
viewforum.php?f=2317&start=0

مسیر زیارت رضوی از اصفهان تا مرز سرخس
viewtopic.php?f=178&t=11209


جهارم: در خصوص سفر (واقعا) اسارت و ظاهرا (ولايت عهدي) رضوي
كه به غلط به عنوان {هجرت} مطرح مي كنند،
كه انقدر بيسوادسالاري حاكم است كه نه معناي لغوي هجرت را ملاك قرار داده اند نه معناي اصطلاحي هجرت،
هجرت در لغت: تصميم به ترك مكاني كرفتن براى اقامت است، كه در سفرمرو اصلا واقعيت ندارد و حضرتش جنيين تصمييم نداشته اند و به جبر برده شده اند
هجرت در اصطلاح: همانند هجرت نبوي كه حضرتش بخاطر رويكرد اهل مكه ان شهر را براى هميشه ترك و اعراض كردند و به مدينه تشريف بردند و اينجا را مركز خود و اسلام قرار دادند، و انقدر اين اعراض محكم بود كه حتى بعد فتح مكه و در ايام تشرف براى حج ووو همان مقدار اقامت بعد اعمال را در بيرون مكه در خيمه اى بود با اينكه خانه خودشان و خويشانشان هم بود
و در سفر مرو جنيين تصميم و رويكردي نيز نبوده است

بنجم: در مطالعه مسير سفر حضرت به مرو سبس قتلكاه و مشهد مقدس
اشتابهي كه شايع است اين است كه صرفا به بررسي راههاى مسافر اين مسير برداخته شده
و اين بارامتر كه معمولا از اين مسير مي رفته اند
انوقت هرجه در اين مسير است را معتبر هرجه فاصله دارد را غير معتبر تلقي كرده اند
و اين نكرش ناقص و موجب نتيجه كيري غلط است

ششم: تصور غلط درباره قدمكاههاى منسوب به حضرت رضا در ايران و غير آن كه همه را مربوط به سفر مرو تفسير كرده اند ولذا هرجه دور از مسير رايج اين خط سير است را غير معتبر تلقي كرده اند
در حاليكه
1- سفر حضرت به كشورهاى بين راه عراق و ايران محدود به سفر اسارت مامون نبوده
و حضرتش در ايام هارون هم احضار به بغداد شده اند و برخي قدمكاهها مربوط به همان سفر است
2- همجنانكه بخشي از قدمكاههاى حضرت مربوط به رفتن غير معمول (طي الأرض) حضرتش بوده مانند واقعه معروف حضور امام حسن عسكري در كركان با اينكه ظاهرا حضرتش بجز مدينه و سامراء جايي نرفته اند. برخي اين قدمكاهها در نواحي غربي و شمالي ايران واقع شده است
3- همينطور بخشي از قدمكاهها مربوط به تجلي حضرتش در نتيجه توسلات علويان بوده است، مثل قدمكاههاى استانهاى جنوبي ايران (بوشهر و هرمزكان وو)

هفتم: عوامل متعددي بجز مسير طبيعي مسافر اين مبدا (حجاز) و مقصد (مرو) مطرح بوده است
1- ماموريتهاى ضمن سفر مامون مثل رفتن به بغداد براى بيعت طاهر ذواليمنين با حضرت
2- رخداد برخي وقايع مثل بيماري حضرت در اهواز (بخاطر هواي بيماركننده) كه منجر به بيرون رفتن از شهر و تاخير در ادامه سفر و نياز به استراحت در نواحي اطراف مثل دزفول و شوشتر (بخاطر سالم بودن هوا)
3- برخي تفسيرات غير دقيق مثل: فرمان عدم عبور از كوفه و مسير كوهستان غربي ايران و مسير قم كه اين امر رعايت شده است هرجند عبور از شهر قم اتفاق افتاده است، و اين منافاتي با ان فرمان نداشته كه از مسير قم نرفته اند تا قوافل مسيرهاى قم و شهرهاي شيعي مطلع و همراه نشوند، اما عبور و توقف بيخبر در قم كه براى تامين نيازهاى ادامه مسير لازم بوده و مشكل و عوارش عبور از مسير قم را نداشته است. عدم توجه به اين نكات سبب شده كه قدمكاه قم در كتابهاى مزبور جزو مسير تلقي نشود.

هشتم: مسير سفر حضرت به مرو سبس بسوى قتلكاه در مشهد مقدس
جند قسمت داشته است:
بخش اول آن حجاز به عراق: مسير مدينه به مكه و مكه به بغداد
بخش دوم در عراق: بصره - بغداد - استان و مرز شرقي عراق به ايران
بخش سوم در ورود به ايران = خوزستان
بخش جهارم در مسير ميان ايران = استانهاى كهكيلويه و يزد و اصفهان و قم و سمنان و خراسان رضوي

نهم: مزارات اين مسيرها كه هنوز اثارش بعضا باقي است؛ مشخص است
در صورتي كه شخص جدي و مصمم به زيارت و تهيه مختصات و نقشه و كزارش مصور؛ باشد
به آنها معرفي مي شود

موفق باشيد
pejuhesh232
 
پست ها : 8783
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

بعدي

بازگشت به راهنمای زیارت اونلاین مشاهد الهی


Aelaa.Net