مجله حیات طیبه – شماره مسلسل 615 – رسانه حیات اعلی 188

مجله حيات طيبه، شروع انتشار مجله حيات طيبه از تاريخ اول ماه مبارك رمضان 1427 هـ.ق

مجله حیات طیبه – شماره مسلسل 615 – رسانه حیات اعلی 188

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه ژانويه 12, 2019 12:27 pm

بهروز افخمی: صادق هدایت یک همجنس‌گرای منفعل بود


Image
کل عالم داستان‌هایی که هدایت به خاطر آن‌ها تحسین شده، می‌سازد عالم نفرت‌انگیز رقت‌انگیز ،آلوده و مهاجمی است.
سرویس فرهنگ و هنر مشرق - چیزهایی در مورد صادق هدایت هست که کم و بیش همه می‌دانند ولی در در مورد صادق هدایت بوسیله روشنفکران و کسانی که هوادارش هستند، سانسور شده است و به هیچ وجه به آن اشاره نمی‌شود در حالیکه در نقد ادبی و بررسی داستان‌هایش قاعدتا باید جایی داشته باشد و توجهی به آن بشود. این مسئله، تمایلات همنجس‌خواهانه یا همنجنسگرایانه یا هر چیزی است که در حال حاضر عنوان دگرباشی را برایش برگزیدند.

افخمی در ادامه اشاره می‌کند: وقتی ما چنین مسئله‌ای را در مورد صادق هدایت بدانیم، نگاهمان به داستان‌ها کلا تغییر کند و متوجه خیلی چیزها شویم که اگر این ندانیم، معنایش را نمی‌فهمیم. مثلا چرا اینکه در داستان‌های هدایت زنان یا نفرت‌انگیز هستند یا رقت‌انگیزند ویا اثیری هستندیعنی موجوداتی خیالی هستند. مثل موجودی که فقط در خواب‌ها وجود دارد و در عالم واقعیت نمی‌تواند وجود داشته باشد. چرا در داستان‌های هدایت، زن نداریم به معنای یک کاراکتر واقعی با خصوصیات مختلف و با وجوهی که مجموعا می‌تواند یک آدم را واقعا نشان بدهد و بانثر خوب یک شخصیت داستانی درست کند که زنی باشد. چرا اینجوری نیست؟

کارگردان شوکران می‌افزاید: البته این کم و بیش به همه داستان قابل گسترش هست. این جنبه که گفتم یعنی جنبه همجنسخواهی منفعل که در صادق هدایت بوده نه تنها باعث نفرت از زن می‌شود و یا باعث نگاه رقت‌انگیز به زن می‌شود؛ یا تصوری از زنی که در خیال می‌تواند وجود داشته باشد و بی‌نقص و خیلی خیال‌انگیز است، ولی واقعا ما می‌دانیم که در عالم واقعی نیست. این انفعال فقط در مورد زنان باعث نشده ما شخصیت زن را در هیچکدام از داستان‌هایش نداشته باشیم. یا آن داستان‌هایی که مشهور است که به خاطرش تحسین می‌شود، نداشته باشیم. بلکه در مورد مردان و شخصیت‌هایی دیگر هم همینطور است. کل عالم داستان‌هایی که هدایت به خاطر آن‌ها تحسین شده، می‌سازد عالم نفرت‌انگیز رقت‌انگیز ،آلوده و مهاجمی است.

پیشنهاد خودکشی صادق هدایت به نیما و شهریار
Image
ابوالفضل علی محمدی از دوستان نزدیک محمدحسین شهریار در مراسم گرامیداشت وی و روز ملی شعر و ادب فارسی گفت: شهریار در دوران حیاتش از صادق هدایت یاد می‌کرد و زمانی که در تهران خانه داشت با نیما یوشیج به منزل او رفت و آمد داشت و حتی یک بار گفت که هدایت به او و نیما پیشنهاد انتحار (خودکشی) داد و این دو به او تنها گفته بودند ان‌الله مع الصابرین.
به گزارش گروه فرهنگی مشرق به نقل از مهر، مراسم گرامیداشت روز ملی شعر و ادب فارسی و بزرگداشت استاد محمد حسین شهریار و رونمایی از کتاب «سلام بر حیدربابا» شب گذشته دوشنبه 25 شهریور در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد.

در این مراسم پس از سخنرانی محسن مومنی، علیرضا قزوه و محسن چینی‌فروشان، ابوالفضل علی‌محمدی استاد ادبیات دانشکده هنر تبریز در سخنانی به ذکر چند خاطره از استاد شهریار پرداخت و گفت: شهریار در دوران حیاتش از صادق هدایت یاد می‌کرد و زمانی که در تهران خانه داشت با نیما یوشیج به منزل او رفت و آمد داشت و حتی یک بار گفت که هدایت به او و نیما پیشنهاد انتحار (خودکشی) داد و این دو به او تنها گفته بودند ان الله مع الصابرین.

وی ادامه داد: شهریار در دوران حیاتش می‌گفت چندین بار خواسته است حیدربابا را خودش به فارسی ترجمه کند اما موفق به این کار نشده و به قول خودش آرزویش همواره همراه او بوده است.

علی محمدی افزود: شهریار می‌گفت که در مجلسی در منزل ملک الشعرای بهار صادق هدایت تازه «بوف کور» را نوشته بود و برای حاضرین خواند و به خاطر متن آن کتاب جمعیت حاضر در آن مراسم به نوعی در هم رفته و ناراحت شدند. بهار رو به شهریار کرد و به او گفته شهریار چیزی بخوان و او نیز بخشی از هذیان دل را خوانده است که منجر شده در مقابل بوف کور یک انبساط روانی در مجلس حاکم شود.

گرمارودی:خداوندا صادق‌هدایت را لعنت کن
در مراسم رونمایی از رمان «سه کاهن» مجید قیصری، علی موسوی گرمارودی، صادق هدایت نویسنده «توپ مرواری» را لعنت کرد.
به گزارش مشرق به نقل از ایسنا، سید علی موسوی گرمارودی در مراسم رونمایی از کتاب «سه کاهن» مجید قیصری که شنبه (27 آبان ماه) در بنیاد ادبیات داستانی برگزار شد، گفت: شرم می‌کردم از خودم اگر بر صادق هدایت لعنت نمی‌فرستادم. خداوندا صادق هدایت را لعنت کن.
او با بیان اینکه نویسنده‌ی «توپ مرواری» (صادق هدایت) توهین‌های زشتی به امام حسین (ع) کرده است، تصریح کرد: وظیفه‌ی هر قلم به دستِ اهل قبله می‌دانم که حداقل به جوانان این کشور بفهماند که چه بی‌شرف‌هایی در این کشور قلم زدند که از امویان هم بدتر بودند؛ اسمشان هم صادق بود و هدایت مردم را بر عهده داشتند

به بهانه سالروز مرگ صادق هدايت/
سرشار: صادق هدايت فارسي بلد نبود
هدايت نويسنده‌اي است که شايد بتوان براي او تعبير «نويسنده گلخانه‌اي» را به کار برد. يعني عناصر غيرادبي مختلفي جمع شدند تا هدايت را هدايت کنند.
به گزارش مشرق ، صادق هدايت نويسنده مشهوري در ايران است و عمده شهرت آن نيز به خاطر کتاب «بوف کور» است. البته اين نويسنده در خارج از ايران نيز کاملا شناخته شده است و متاسفانه در برخي از اوقات ادبيات ايران را کاملا با اين نويسنده مي‌شناسند.
با اين حال مناقشه بر سر اين نويسنده ايراني زياد است؛ از شيفتگاني که هيچ نقدي بر آثار اين نويسنده را بر نمي‌تابند و عده‌اي ديگر همانند محمدرضا سرشار معتقدند هدايت يک نويسنده کاملا معمولي و حتي ضعيف است و بر اثر اتفاقاتي غيرمعمولي اين چنين بزرگ! و مشهور شده است.

متن زير بخشي از مصاحبه بخشي از مصاحبه طولاني محمد رضا سرشار نويسنده و منتقد ادبي با ماهنامه تخصصي «فرهنگ عمومي» است که با عنوان «بازخواني انتقادي ادبيات داستاني معاصر ايران» منتشر شده است که بخش مربوط به صادق هدايت به دليل سالگرد خودکشي وي در فرانسه در 190فروردين 1330شمسي با اندکي تلخصي در پي مي‌آيد. ضمن اين که در روزهاي آينده نيز مطالبي در خصوص نقد آثار هدايت منتشر خواهد شد.

** داستان‌هاي هدايت تقليدي ناقص و دست و پا شکسته از داستان‌هاي غربي است
سئوال: اگر اجازه بفرمائيد سؤالي را در مورد هدايت مطرح کنيم از آن جهت که شما به طور ويژه روي صادق هدايت کار کرديد و مي‌توان گفت چه در قالب کتاب و چه در هيئت بحث‌هاي شفاهي در قالب ميزگرد و نقدهاي شفاهي، گمان مي‌کنم آثار اصلي هدايت را بطور مشخص نقادي کرديد. معروف‌ترينش «حقيقت بوف کور» است که کتابي حجيم‌تر از خود کتاب هدايت است، هدايت از نظر ادبي و از نظر فکري چه جايگاهي دارد و اگر جوانان ما سراغ هدايت بروند چه آفاتي گريبانگر آنان خواهد شد؟ و اگر سراغ او نروند چه چيزي را از دست مي‌دهند؟
محمدرضا سرشار: نويسندگان از دو جنبه قابل بررسي هستند: يکي از نظر زمانه‌اي که در آن زندگي مي‌کردند و در قياس با همکاران خودشان؛ و يکي نسبت به ادبيات امروز و نويسندگان امروزي. هدايت در ارتباط با زمانه خودش که، اصلاً اين شأن و جايگاهي را که امروزه برايش تبليغ مي‌شود، ندارد. من باب مثال، سعي کرده‌اند در همه چيز براي او سابقه پيشکسوتي جعل کنند. مثلاً به عنوان پدر داستان‌نويسي جديد معاصر. خوب اگر به ادعاي خودتان جمالزاده پدر و آغازگر اين نوع داستان هست، پس هدايت چيست؟ يک جريان که چند تا پدر نمي‌تواند داشته باشد! از قضا کار جمالزاده، بعضاً تلفيقي از قصه‌نويسي قديم ايراني با داستان‌نويسي امروز غربي است. در حالي که در مورد هدايت تقليدي کاملاً ناقص و دست و پا شکسته از داستان غربي مي‌شود. يعني همان يک مقداري هم که -به تعبير شما- اميد به اين بود که ما دوران گذاري را در ادبيات شروع کنيم و کم‌کم به يک ادبيات داستاني کاملاً بومي برسيم، براي هميشه از بين برد. براي اينکه هدايت با ادبيات داستاني گذشته ايران آشنايي نداشت. يعني نسبت به ادبيات داستاني کهن ايران، بي‌سواد بود. همان‌طور که در ارتباط با زبان فارسي، حتي به عنوان يک فارسي‌زبان عامي هم نمي‌تواند درست بنويسد. يعني نوشته‌هاي او پراز غلط هاي آشکار است.

** نويسنده‌اي که فارسي بلد نبود اما پدر داستان‌نويسي ايران بود
سئوال: يعني اين درست است که هدايت بلد نبوده فارسي بنويسد؟
محمدرضا سرشار: واقعاً هدايت فارسي‌اش فوق‌العاده ضعيف و غلط و ابتدايي است. يعني اگر اين متون او را يک دانش‌آموز دبيرستاني بدون ادعاي نويسندگي مي‌نوشت، بهتر از هدايت مي‌نوشت. (اتفاقاً در گذشته دانش‌آموزان مدارس ما در زبان و ادبيات فارسي قوي بودند با بوستان و گلستان و ديگر متون کهن ادبي شروع مي‌کردند. تا آنجا که يکي از تفاخرهايي که پدران ما نسبت به فرزندان خودشان مي‌کردند در همين زمينه بود.) مشکل هدايت کم‌استعدادي او در خيلي چيزها است. در رياضي و علوم تجربي که کاملاً ضعيف است. ضمن اينکه در علوم انساني هم ما استعداد خاصي از او نديده‌ايم. اين حکايت زبان فارسي هدايت است. در داستان هاي کوتاه، شما صادق هدايت را مثلاً با صادق چوبک مقايسه کنيد؛ که تقريباً برخي از کارهايشان هم‌زمان منتشر شده است. در اين مقايسه چوبک قويتر از هدايت است با اينکه هر دو غرب‌زده و لامذهب هستند. کمي بعد، با اندک فاصله‌اي، آل‌احمد را داريم. در کارهاي او داستان‌هاي کوتاه خيلي بهتري نسبت به داستان‌هاي کوتاه هدايت پيدا مي‌شود.

بنابراين اگر بنا باشد به صرف اينکه نويسنده‌اي مثل هدايت با فاصله زماني ده ساله از جمالزاده [اولين کار هدايت حدود ده سال بعد از اولين کار جمالزاده منتشر شد] به صرف اينکه داستان کوتاه و بلند ايراني متأثر از غرب را، که با جمالزاده شروع شد، قدري غرب‌زده‌تر کرده است، براي او هم فضل پيشکسوتي و شأن پدري در اين موضوع قائل شويم، طبيعتاً بايد براي صادق چوبک هم فضل پيشکسوتي و پدري ديگري قائل شويم. براي آل احمد فضل پيشکسوتي ديگري. همين جور با هر نويسنده قدري متفاوتي، بايد يک پدر براي ادبيات داستاني معاصر کشور جديد درست کنيم! درحاليکه نه عقلاً و نه در هيچ جاي دنياي متمدن، اين گونه نيست. لذا اينکه عده‌اي هدايت را پدر داستان‌نويسي جديد ايران مي‌دانند، کاملاً نادرست و جعلي است.
يک وجه پيشکسوتي ديگر مي‌خواستند براي او در مورد آغازکننده اهتمام به گردآوري فرهنگ و ادبيات عاميانه قائل شوند. که آن هم کذب محض است. سال‌ها قبل از هدايت ادبيات عاميانه ايران توسط غربي‌ها شروع شد. و حاصلش منتشر هم شده بود. يعني کاري نبود که ايراني‌ها شروع کرده باشند. بعد از غربي‌ها و همزمان با هدايت، کسي چون کوهي کرماني هست که در اين زمينه کار و آثاري منتشرکرده، که خيلي هم قابل توجه است. حالا اينکه بيايند بگويند صادق هدايت چون مثلاً در اين کار از حروف فنوتيک استفاده کرده و آن ديگري نکرده بود پس فضل پيشکسوتي در اين امر هم متعلق به او است که نمي‌شود! لذا اين مورد هم کذب است. از همين موارد است که هر فضلي براي هدايت قائل شده‌اند دروغ است. اما اگر ترجمه آثار به زبان‌هاي ديگر ملاک باشد، سال 1316 «پيامبر» زين‌العابدين رهنما منتشر شده است. همان زمان، اين اثر به زبان‌هاي فرانسه، عربي، انگليسي در همان زمان ترجمه و چاپ شد. اتفاقاً چاپ اول اين کتاب به زبان عربي در دمشق است. و اين کتاب تا پيروزي انقلاب ده‌ها بار چاپ شد. در حالي که اولين اثر هدايت، بعد از مرگ او در سال 1332 (شانزده سال بعد)، آن هم تحت تأثير عوامل کاملاً غير ادبي، به زبان فرانسه چاپ شد. شما به لحاظ زبان، به لحاظ توصيف، به لحاظ ساختار و به لحاظ حجم اين رمان را با «بوف کور» هدايت مقايسه کنيد که مثلا يک داستان بلند 140 صفحه‌اي است. اصلاً توانايي اين دو نويسنده در داستان‌نويسي، غيرقابل‌مقايسه است. در واقع مي‌توان گفت به اين لحاظ، زين العابدين رهنما در مقام استادي هدايت است. لذا اين ادعا که او نسبت به نويسندگان همزمان خود، يک سروگردن يا بيشتر بلندتر است هم، درست نيست؛ و ادعايي بيش نيست! در واقع هدايت نويسنده‌اي است که شايد بتوان براي او تعبير «نويسنده گلخانه‌اي» را به کار برد يعني عناصر غيرادبي مختلفي جمع شدند تا هدايت را هدايت کنند. که اولين آن‌ها همان راديو بي بي سي و دوستان او مينوي و فرزاد در اين راديوي استعماري بودند. اين غرب‌زدگي روشنفکران و اهالي ادبيات ما هم باعث شد، که چون بي بي سي ازهدايت و آثار او تعريف کرده بود، يکدفعه به اين فکر افتادند اين کيست که ما تا حالا نشناختيمش؟! در خاطرات کسي مثل فرزانه هم هست؛ که مي‌گويد: صبح روز بعد از انتشار موضوع از بي بي سي، ما راه افتاديم که ببينيم اين صادق هدايت چه کسي است که تا آن روز متوجه او نشده بوديم!

** آثار هدايت فاقد ارزش خواندن است و به درد موزه‌ها مي‌خورد
در مورد قسمت دوم سؤال شما هم، بايد بگويم: در حال حاضر آثار هدايت موجود است. داستان‌هاي کوتاه هدايت جمعاً سي‌وچهارتاست، اما به غير از سه چهارتاي آنها که آن‌ها هم به دلايل غير داستاني و غير ادبي بعضاً و گهگاه در ميان محافل شبه‌روشنفکري دانشگاهي مطرح است، بقيه اين داستان‌ها، عمدتاً حتي فاقد ارزش خواندن است. نه اينکه ضعيف باشد؛ اصلاً فاقد ارزش خواندن است. ما با حضور برخي دوستان در جمع‌هايي آن‌ها را نقد کرديم و آن نقد هم إن‌شاءالله امسال منتشر مي‌شود. بخوانند تا دلايل اين حرف مرا ببينند.
جوان امروز ما بايد ببيند براي چه به سراغ اين آثار مي‌رود؟ اگر مي‌خواهد از آن‌ها داستان‌نويسي بياموزد، بداند که چيزي دستگير او نمي‌شود. ضمن اينکه برايش، غلط يا بد آموزي فني هم دارد. يعني با خواندن اين‌ها ممکن است تصور کند داستان‌نويسي به همين آساني است. بعد مي‌نويسد و مي‌بيند هيچ کس از آثار او استقبال نمي‌کند و در حيرت فرو مي‌رود که چطور هدايت که ضعيف‌تر از او نوشت، از آثارش آن همه استقبال شد؛ اما من مي‌نويسم کسي حاضر نيست حتي در يک مجله آن را چاپ کند؟! در نتيجه، اين باعث سرخوردگي جوانان ما مي‌شود.
يک وقت است که کسي به عنوان آشنايي با تاريخ ادبيات به سراغ آثار هدايت مي‌رود؛ که آن بحث ديگري است. اگر کسي رشته او ادبيات است و مي‌خواهد ببيند سير داستان‌نويسي ما چگونه بوده است، عيبي ندارد آثار هدايت را مطالعه کند. به همان تعبيري که امام(ره) راجع به کمونيسم به کار بردند، خيلي از آثار داستاني از مشروطه به اين طرف ما، الان فقط به درد موزه‌هاي ادبي مي‌خورند؛ تا اهالي ادبيات، به عنوان آثار باستاني به آن‌ها نگاه کنند و ببينند درگذشته‌اي نه چندان دور، مردم ما چگونه داستان مي‌نوشتند. در آن صورت، هم خوشحال مي‌شوند که الان ما اين قدر پيش رفته‌ايم، واز کجا شروع کرده‌ايم و به کجا رسيده‌ايم.

** «داش آکل» در آثار هدايت استثنا است اما داراي اشکالات اساسي است
آن سه چهار داستان کوتاه هدايت هم که اشاره شد، عمدتاً به علت ناقص بودن نوشته، ابهام مخل، استفاده از نمادهاي کاملاً شخصي و بازيهاي بي‌منطق با عناصر داستان است که در حال حاضر، گهگاه در معدودي از محافل ادبي شبه‌روشنفکري بعضاً مطرح مي‌شود. بعد هم اين نقص و ضعف‌ها را دال بر قوي و عميق بودن اثر تلقي مي‌کنند! همين داستان‌هاي «سه قطره خون» ، «تاريکخانه» و «زنده به گور».
«داش آکل» در کارهاي صادق هدايت، از جهاتي استثنا است و به نظر مي‌رسد قصه آن را در جايي شنيده و بعد براساس آن، اين را نوشته است. اما آن هم از نظر ساختاري اشکالات اساسي دارد. ولي قصه‌ي جالبي دارد. يعني نه زوايه ديد درست و حسابي دارد، نه پرداخت شخصيت درست و حسابي دارد، نه پيرنگ معقول و سنجيده‌اي دارد... .
با وجود اين در مورد هدايت، تب و موجي درست کرده‌اند که متأسفانه از طرف بعضي اساتيد يا بيسواد يا مغرض، مدام طوري به دانشجويان القا مي‌شود که تصور کنند مثلاً اگر کارهاي هدايت را نخوانده باشند چيزي کم دارند. در نتيجه، اغلب، آثارش را مي‌خرند يا اصلاً نمي‌خوانند يا يکي دوتاي آنها را که مي‌خوانند مي‌بينند ارزش خواندن ندارد. يا مي‌خوانند و لذتي نمي‌برند و استفاده‌اي نمي‌کنند؛ منتها روي آن را ندارند که اين را به ديگران بگويند. مي‌ترسند متهم به بي‌سوادي شوند! من فکر مي‌کنم هيچ شخصي که اندک آشنايي با ادبيات داستاني اصيل داشته باشد وجود ندارد که امروز از خواندن آثار هدايت حظّ ادبي ببرد.

** نقدهاي هدايت به مذهب روش افراد بي‌سواد است
سئوال: بي‌ترديد علاوه بر اين فوايد اخلاقي و فکري هم ندارد.
محمدرضا سرشار: من خواستم فعلاً بحث محتوايي نکنم. به لحاظ محتوايي که اصلاً بسياري از اين کارها مبتذل است. يعني انسان حيرت مي‌کند مثلاً کسي با ادعاي روشنفکري، اين قدر نسبت به مسائل اعتقادي و فکري جاهل باشد که مثلاً حتي وقتي بخواهد مذهب را بکوبد، اين جورعوامانه بکوبد. يعني روش او در اين موارد، روش آدم‌هاي بي‌سواد و عوام براي کوبيدن مذهب است. به علاوه اينکه، هيچ درونمايه عميقي، هيچ حرف نويي، يک محتواي ارزشمند، در اين آثار نمي‌بينيم. براي اينکه خود نويسنده از اين عوالم بري و کاملاً دور بوده است.
سئوال: آيا شما نقد دکتر شميسا [نقد که حالا چه عرض کنيم] و آن چيزي که تحت عنوان «داستان يک روح» نوشته است را ملاحظه کرده‌ايد؟
محمدرضا سرشار: اولين نکته‌اي که خيلي تو ذوق من زد اين بود که ديدم ايشان دنبال بهانه‌اي بوده که براي تجديد چاپ «بوف کور» مجوزي شبه قانوني پيدا کند. من نه نشنيده و نه خوانده‌ام، که در هيچ نقدي در هيچ جاي دنيا، بيايند تمام آن داستان مورد نقد را در خلال نقد آن بياورند. آقاي شميسا، متأسفانه اين کار را کرده است. بعد، مثل معلم‌هاي دبيرستان که مثلاً شعري را براي دانش‌آموزانش مي‌خواند و معني مي‌کند، يک بخش از کتاب را مي‌آورد، و راجع به آن، توضيح مي‌دهد. بخش ديگري را مي‌آورد. به همين ترتيب، کاملاً پيوسته و دنبال هم، داستان را ادامه مي‌دهد.
به همين دليل مي‌خواهم عرض کنم که با وجود اين کتاب به اصطلاح نقد آقاي شميسا، هرگز «بوف کور» هدايت در ايران عملاً ممنوع چاپ نبوده است. چون موقعي که خود کتاب اجازه نداشته آقاي شميسا با اين ترفند کتاب را چاپ مي‌کرده است.
بعد از آن هم، به نظر من، کار ايشان نقد نيست و بيشتر يک تفسير شخصي اغلب فاقد پشتوانه واقعي از متن اثر است. چون من نديدم که ايشان به معني واقعي وارد نقد عناصر ساختاري اثر شود. عمده‌ي کار او معني کردن و تفسير کردن اين اثر؛ آن هم عمدتاً متأثر از نقدهاي ماقبل خودش است. همان تعابير شبه روانشناختي و انطباق اينها روي اثر و اينگونه بحث‌ها.
در واقع عمده نقدهايي که بنده در مورد بوف کور ديدم، نقدهاي ادبي نيستند. يعني در بهترين شکل آن‌ها، تفاسير شبه روانشناختي‌اند، من کلاً آقاي شميسا را اگر بخواهيم با اين نقد درباره‌اش قضاوت کنيم منتقد ادبي نمي‌دانم.

سئوال: شما فرموديد شميسا اصلاً بحث ساختاري نکرده است، آيا به لحاظ محتوا فکر مي‌کنيد حرف‌هايي که او زده واقعيت نفس الامري دراثر صادق هدايت دارد يا کاملاً تفسير به رأي شخصي است؟

** خانلري مي‌گفت هدايت را بت نکنيم
محمدرضا سرشار: عرض کردم، خود هدايت هم جلو جلو پيش‌بيني کرده بود که بعدها چنين چهره اسطوره‌اي از او درست و چنان تفاسير عجيب و غريبي از برخي آثارش بکنند. خانلري هم در همان زمان خوب گفته است که سعي نکنيم از هدايت يک بت بي‌نقص درست کنيم. با اينکه او به تعبيري خود رفيق هدايت بوده است.
نه. اين چيزهايي که آقاي شميسا به اين اثر نسبت مي‌دهد اغلب فاقد پشتوانه استدلالي و متني -از خود «بوف کور»- است. بخش اعظم نقد بنده بر «بوف کور»، نقد نوشته‌هايي است که به اسم نقد درمورد اين اثر نوشته شده؛ و از جمله -اگر اسم هم نبردم- بخشي از آن، نقد همين نوشته ايشان بوده است. خوشبختانه آن کتابي که آقاي فرزانه به عنوان خاطراتش منتشرکرد چون واقعياتي را در آنجا آورده است، دانسته و ندانسته پته خيلي از نقدواره‌ها و تفاسير نوشته شده بر «بوف کور» را روي آب ريخته است.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

مجله حیات طیبه – شماره مسلسل 615 – رسانه حیات اعلی 188

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه ژانويه 12, 2019 12:29 pm

سردار نقدی: کوروش جایگاهی نداشته و عددی نبوده؛ شاهی بوده که با یهودی‌ها ساخته
اسم کوروش را هیچ کجا پیدا نمی‌کنیم
خیانت کردند و چندین هزار سال تاریخ ایران را بریدند و دور ریختند


افتخار ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی، یزید، هارون، مامون و متوکل عباسی است. این افراد ۶۰۰ سال پادشاهان ما بودند و مغول نیز ۳۰۰ سال بر ما حکومت کرد. شاهان مردم ما را به بند کشیده و آزادی را از آن‌ها سلب کردند.

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
معاون فرهنگی -‌ اجتماعی سپاه گفت: تاریخ ما را تقطیع کردند به این دلیل که به اجبار کوروش را در تاریخ قرار دهند چون با یهود خوب بوده و ایران نیز باید با اسرائیل خوب باشد.
به گزارش «انتخاب»، سردار محمدرضا نقدی امروز در نشست تبیین و گفتمان‌سازی چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی عنوان کرد: یک فقره این است که انقلاب ما را از رژیم‌های پادشاهی و ستم‌شاهی چند هزار ساله نجات داد. ملت ایران ۲۵۰۰ ساله نیست بلکه ۷ تا ۱۰ هزار سال تاریخ دارد. تاریخ ما را تقطیع کردند به این دلیل که به اجبار کوروش را در تاریخ قرار دهند چون با یهود خوب بوده و ایران نیز باید با اسرائیل خوب باشد. شاهنامه فردوسی نیز نامی از کوروش نبرده است.

معاون فرهنگی-‌اجتماعی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اضافه کرد: کوروش جایگاهی نداشته و عددی نبوده بلکه شاهی بوده که با یهودی‌ها رابطه خوبی داشت. شاهی بوده که با یهودی‌ها ساخته پس ما هم باید با آن‌ها بسازیم؟ کوروش ساخته و پرداخته پهلوی است. اسم کوروش را هیچ کجا پیدا نمی‌کنیم مكر در كتاب يهوديان، او را برای پیوند مردم ایران با یهود علم کردند. خیانت کردند و چندین هزار سال تاریخ ایران را بریدند و دور ریختند. برآیند حکومت هخامنشیان و ساسانیان این بود که مردم زیر پای پابرهنه‌ها له شدند.
وی تصریح کرد: برخی بیان می‌کنند که ما آریایی هستیم و عرب نمی‌پرستیم و می‌گویند که پیغمبر شما عرب است. حداقل ما خوشگل آن را انتخاب کردیم اما شما کریه‌المنظر آن را انتخاب کردید. ۶۰۰ سال امویان، عباسیان و ساسانیان در ایران حکومت کردند که شما به آن‌ها افتخار می‌کنید. افتخار ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی، یزید، هارون، مامون و متوکل عباسی است. این افراد ۶۰۰ سال پادشاهان ما بودند و مغول نیز ۳۰۰ سال بر ما حکومت کرد. شاهان مردم ما را به بند کشیده و آزادی را از آن‌ها سلب کردند.

نقدی گفت: محمدرضا پهلوی از نظر فساد جنسی به گونه‎ای است که اگر کسی در فاحشه‌خانه به دنیا بیاید، بزرگ شود و بمیرد و حرام‌زاده باشد، از محمدرضا پهلوی بهتر است. انقلاب ایران را از شر این اشرار، خاندان و مفسدان نجات داد و به انسانیت و اوج رساند. باید ببینیم که از کجا به کجا رسیدیم. جهشی و شگفت‌انگیز پیش رفتیم و با وجود اینکه چهل سال تحت فشار و توطئه بودیم، به هر جا که نگاه کنیم پر از افتخار است. نباید در چهل سالگی ساکت بنشینیم و باید بیان کنیم که مملکت چه داشته و اکنون کجاست. باید عظمت‌هایی را که انقلاب ایجاد کرده، بیان کنیم.
معاون فرهنگی-‌اجتماعی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تصریح کرد: ما در اقتصاد مشکل داریم به این دلیل که به سراغ فرمول انقلاب نرفتیم. دست‌های ما خالی بوده، با این وجود غلبه کردیم. همه چیز دست شاه بود و تمام کشورها او را پشتیبانی می‌کردند، در جنگ‎ها و مشکلاتی که برای ما پیش آمد نیز با دست‌های خالی غلبه کردیم. در جنگ اقتصادی دست ما پر و دست دشمن خالی است اما غلبه نمی‌کنیم زیرا فرمول انقلاب را پیاده نکرده و به جای اجرای اقتصاد مقاومتی (نسخه هاى غربي اقتصادي كه براى سلطه استعماركران طراحي شده است را عمل مي كنيم) برای فروش نفت التماس می‌کنیم.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

مجله حیات طیبه – شماره مسلسل 615 – رسانه حیات اعلی 188

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه ژانويه 12, 2019 12:33 pm

دولت روحانی، شعار محیط زیست با تيم و تصميمات ناموافق


سپهر قاسمی روزنامه نگار
بهار سال ۱۳۹۲ امیدها برای گذر از بحران‌های زیست‌محیطی در ایران بیشتر از هر زمان دیگری بود. حسن روحانی تنها نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری بود که به روشنی از توجه به محیط زیست صحبت می‌کرد و قرار بود کلیدش قفل بسته معضلات زیست‌محیطی ایران را باز کند. روحانی مدعی بود دولت او زیست‌محیطی‌ترین دولت تاریخ ایران خواهد بود اما حالا کارنامه محیط زیستی دولت او زیر سوال است.

از مهم‌ترین شعارهای محیط زیستی روحانی احیای دریاچه ارومیه، کاهش آلودگی هوا، بازبینی در پروژه‌های انتقال آب و محدودشدن سدسازی در کشور بود. حالا پنج سال از آن روزها گذشته و دریاچه ارومیه به دست ابرها سپرده شده، آلودگی هوا به دست باد، مدیریت آب به دست مافیای سدسازی، جنگل‌های شمال به دست جنگل‌خواران، جنگل‌های زاگرس به دست آتش، آشوراده به دست هتل‌سازان، سرنوشت یوز آسیای به دست تقدیر، خراسان به دست خشکسالی، سیستان و بلوچستان به دست طوفان و خوزستان به دست آلودگی‌های نفتی و ریزگردها.

انتخاب یک تیم ناهماهنگ با پروژه‌های زیست محیطی، کوتاه‌آمدن مقابل فشارها و بازگذاشتن دست فعالان اقتصادی در عرصه طبیعت نشان می‌دهد هم روحانی و دولتمردانش و هم بازیگران قدرتمند خارج از دولت می‌دانستند که کلید او برای بازکردن قفل مشکلات زیست‌محیطی ایران تقلبی است و این در همچنان بر همان پاشنه قدیم خواهد چرخید. هرچند توانستند با تدبیری که به کار بردند، امیدی دیگر را ناامید کنند

واگذاری مرجعیت کنوانسیون تنوع زیستی به وزارت جهاد کشاورزی و دفاع تمام‌قد عیسی کلانتری، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست ایران از آن، یکی از آخرین نمونه‌هایی است که نشان می‌دهد دیگر کسی در دولت برای محیط زیست همیتی نمی دهد.. وضعیت دریاچه ارومیه هم نشان دیگری از این بی‌تفاوتی دولت به محیط زیست است. وزارت نیرو آب سدها را برای احیای دریاچه رهاسازی نمی‌کند و کلانتری که همزمان رئیس ستاد احیای دریاچه ارومیه است گفته چون بودجه‌های مورد نیاز از طرف دولت تامین نمی‌شود «دریاچه هم طبق برنامه در ‌سال ١٤٠٢ احیا نخواهد شد.»
اما چرا دولت روحانی موفق به تحقق شعارهایش نشد؟ چه موانعی باعث شد تا در این دولت نگرانی‌ها برای محیط زیست بیشتر از پیش شود؟ آیا روحانی از اساس به شعارهای انتخاباتیش اعتقاد داشت یا این شعارها تاکتیکی برای رای‌ جمع‌کردن بود؟ بیایید به برخی از علل موفق‌نشدن دولت در تحقق شعارهایش نگاهی بیاندازیم.

نفوذ تکنوکرات‌های توسعه‌گرا: چیدمان دولت روحانی از همان روز اول با شعار محیط زیستی‌ترین دولت تاریخ تناقض زیادی داشت. دولت او از تکنوکرات‌هایی تشکیل شده که محیط زیست را قربانی محتوم توسعه می‌دانند و در بیشتر از یک سوم از چهار دهه گذشته در مسند امور بود‌ه‌اند و سرنوشت امروز کشور نتیجه تصمیم‌های آنان است.
برای مثال وزیران نیرو و کشاورزی و حتی رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست این دولت سابقه طولانی در کمک به تخریب محیط زیست دارند. حمید چیت‌چیان، وزیر نیروی دولت اول روحانی معتقد بود مخالفان سدسازی دیدگاهی صحیح نسبت به مسائل واقعی جامعه ندارند و دیدگاه آنها «رمانتیک» است.

روحانی در دولت دوم پا را فراتر گذاشت و حبیب‌الله بیطرف را به عنوان وزیر پیشنهادی نیرو به مجلس معرفی کرد. او که پیشتر در دولت محمد خاتمی وزیر نیرو بود با خاطره پروژه‌های انتقال آب از فلات غربی ایران به استان‌های یزد و کرمان و همچنین موافقت با ساخت سد گتوند در یادها مانده است. انتخاب او نشان می‌داد دولت دوم روحانی از شعارهای زیست‌محیطی‌اش فاصله بیشتری گرفته است، هرچند در نهایت مجلس به او رای اعتماد نداد.
رضا اردکانیان وزیر فعلی نیرو هم در کارنامه خود سدهای بسیاری ساخته است. او که پیشتر در فاصله سال‌های ۷۷ تا ۸۴ به عنوان قائم‌مقام وزیر و بعدتر در مقام معاون امور آب با بیطرف همکاری داشته، اغلب با همان ایده‌های رئیس سابق خود همراه است. اضافه بر این‌ها نشستن محمود حجتی بر صندلی وزارت جهاد کشاورزی که او هم سابقه مدیریت اجرایی در ساخت سد کرخه را دارد جمع سدسازان در دولت را جمع کرده است.
در کنار آنها وزیران صنعت و معدن، نفت و راه و شهرسازی هم که سابقه طولانی در ساختار مدیریت ایران دارند اغلب حفاظت از محیط زیست را مانعی بر سر راه پیشرفت قلمداد می‌کنند. جمع‌شدن این افراد در کنار هم با شعار زیست‌محیطی‌ترین دولت تاریخ تناقض عجیبی ایجاد کرده که ثمره آن امروز قابل لمس و مشاهده است.

فشار بازیگران اقتصادی صاحب قدرت و سلاح: فصل مشترک اغلب وزیرانی که از آنها نام برده شد، شروع فعالیت آنها از سپاه پاسداران و رابطه خوب آنها با این دستگاه نظامی است. انحصار سدسازی سال‌هاست که در اختیار قرارگاه خاتم‌الانبیاء سپاه پاسداران است. در ایران برای مدیریت ۷۹ میلیارد مترمکعب آب سد ساخته شده در حالیکه مجموع روان‌آب‌های کشور حدود ۴۶ میلیارد مترمکعب است. در همین حال ۱۱۰ سد در ایران در حال ساخت است که هزینه ساخت آنها به گفته محمد درویش، فعال محیط زیست و از مدیران سابق سازمان حفاظت محیط زیست ۱۵۰هزار میلیارد تومان است. سود این حجم عظیم از سرمایه‌گذاری در سدها و پروژه‌های انتقال آب به صورت مستقیم و غیرمستقیم به حساب قرارگاه خاتم‌الانبیا و شرکت‌های زیرمجموعه سپاه پاسداران واریز می‌شود.
علاوه بر این‌ها عیسی کلانتری کمتر از سه ماه پیش اقرار کرده بود که وزارت جهاد کشاورزی در تصمیم‌گیری‌هایش عملا «تحت تاثیر ارگان‌های نظامی ا‌ست». آستان‌های قدس و بنیادهای مختلف هم زمین‌های بسیاری دارند که به صورت صنعتی به کشاورزی مشغولند.

سود سرشار این منابع باعث شده تا سپاه و دیگر بازیگران قدرتمند این عرصه از نفوذ سیاسی و اقتصادی و اطلاعاتی خود برای سرکوب مخالفان تفکر سازه‌ای در مدیریت محیط زیست استفاده کنند. در حال حاضر بازداشت فعالان محیط زیست که ۱۰ ماه است در زندان به سر می‌برند هزینه فعالیت زیست‌محیطی در ایران را به قدری بالا برده که اغلب فعالان دیگر جرات مخالفت با تصمیم‌های ضدمحیط زیستی را ندارند.

فساد و انواع مافیاهای اقتصادی: در بخش محیط زیست هم مانند هرجای دیگری از ساختار سیاسی و اقتصادی ایران نمی‌توان از فساد گسترده و سیستماتیک چشم‌پوشی کرد. این فقط سپاه پاسداران نیست که از سدسازی و کشاورزی و برداشت از منابع طبیعی منتفع می‌شود. تعداد زیادی از بازیگران سیاسی فعلی و سابق ایران در شرکت‌های مهندسی و فنی سهم دارند و می‌توانند از نفوذ سیاسی خود برای رسیدن به منافع اقتصادی بهره بگیرند. این گروه‌های ذی‌نفوذ سال‌هاست که با عنوان مافیای سدسازی، مافیای چوب، مافیای دریا، مافیای کوه‌خواری و جنگل‌خواری و انواع اقسام مافیاهای دیگر شناخته می‌شوند و قدرت آنها ورای مهار دولت‌هاست.

ناتوانی سازمان محیط زیست و ناهماهنگی در دولت: بسیاری از فعالان محیط زیست یکی از نشانه‌های فاصله‌گیری دولت روحانی از سیاست‌های محیط زیستی را انتخاب عیسی کلانتری به عنوان رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست می‌دانند. کلانتری در دولت اکبر هاشمی رفسنجانی و سه سال اول دولت محمد خاتمی وزیر کشاورزی بود. وزارتخانه‌ای که ردپایش در بسیاری از تصمیم‌های ضدمحیط زیستی دیده می‌شود.

کلانتری حالا از منتقدان سرسخت بهره‌برداری بی‌رویه از طبیعت است، با این‌حال دستورهای عجیبی هم صادر می‌کند. دستور انتقال آب کارون به استان کرمان، موافقت با ساخت سد در شمال کشور، موافقت با ساخت هتل در آشوراده، دستور ساخت شهرک ویلایی در منطقه حفاظت‌شده تنگ‌تکاب در خوزستان و موافقت با آب ونک ـ سولگان به دشت‌های رفسنجان بخشی از این تصمیم‌های جنجال‌برانگیز کلانتری است. او با اینکه ایران را «ورشکسته آبی» می‌داند و معتقد است ایران از لحاظ زیست‌محیطی از «کشورهای سرافکنده» جهان است اما با این پروژه‌ها موافقت کرده.

کلانتری این کارها را «معامله» می‌نامد و خودش را «واقعگرا». مثلا درباره سدسازی در جنگل‌های شمال گفته یک میلیون و ۲۰۰هزار مترمربع از جنگل‌های شمال تخریب شده، می توان «در قالب معامله‌ای با وزارت نیرو» در ازای صدور مجوز ساخت سد، از آنها خواسته شود جنگل‌های نابودشده را احیا کنند. به اعتقاد کلانتری اگر سازمان محیط زیست زیاد پاپیچ صنعت شود و بخواهد «تمام قد در برابر اقدامات ضد محیط زیستی بایستد، قطعا قربانی خواهد شد.»
این حرف‌های کلانتری نشان‌دهنده تضاد منافع بزرگی است که دولت و حاکمیت و صاحبان بنگاه‌های بزرگ اقتصادی با محیط زیست دارند و سازمان حفاظت محیط زیست هم حتی اگر در مواردی اراده‌ای برای جلوگیری از تخریب‌ها داشته باشد در برابر قدرت آنها شکست می‌خورد.
علاوه بر این‌ها عیسی کلانتری کمتر از سه ماه پیش اقرار کرده بود که وزارت جهاد کشاورزی در تصمیم‌گیری‌هایش عملا «تحت تاثیر ارگان‌های نظامی ا‌ست». آستان‌های قدس و بنیادهای مختلف هم زمین‌های بسیاری دارند که به صورت صنعتی به کشاورزی مشغولند.
تحریم‌ها و محدودیت منابع
آغاز تحریم‌های دوباره ایالات متحده امریکا علیه ایران برای هرکسی ناراحت‌کننده باشد برای کسانی که به دنبال بهره‌برداری بیشتر از منابع طبیعی کشورند یک نعمت است و بهترین بهانه برای دست‌درازی به منابع طبیعی.

کشاورزی بی‌رمق و ناکارآمد کشور حالا با تحریم‌ها منابع آب بیشتری را خواهد بلعید، صنایع آب‌بری مانند فولاد بیشتر از پیش مورد توجه قرار خواهند گرفت، سدسازی برای بالابردن میزان رشد اقتصادی و کم‌کردن از معضل بیکاری راهکار مناسبی به نظر می‌رسد و استفاده از جنگل‌ها و مراتع کشور در «برهه حساس کنونی» به یک راهکار ناگزیر تبدیل می‌شود.

تحریم‌ها موضع مخالفان معاهده پاریس را هم تقویت می‌کند چراکه این معاهده را نوعی توطئه برای کاهش رشد اقتصادی ایران تعبیر می‌کنند. مخالفانی که در میان تندروهای ایران از حامیان بیشتری برخوردارند و البته منافع اقتصادی بیشتری هم از بی‌توجهی به طبیعت به دست می‌آورند.

در این میان بیکاری، وضعیت نگران‌کننده معیشت مردم، دسترسی‌نداشتن به بازارهای جهانی و کاهش رشد اقتصادی هم به صورت خودکار حفاظت از محیط زیست را از اولویت‌های دولت و حکومت ایران خارج می‌کند. هرچند هرگز چنین اولویتی وجود نداشته است.

کارنامه دولت روحانی در نهایت نشان می‌دهد او و مشاورانش با وجود آگاهی از محدودیت‌ّها و موانع سرراهشان، به خوبی نبض خواسته جامعه را در دو انتخابات گذشته در دست داشتند. آنها می‌دانستند که بحران خشکسالی و محدودیت منابع آب و نگرانی از وضعیت جنگل‌ها و مراتع و دریاچه ارومیه به یک نگرانی عمومی تبدیل شده است، بنابراین به خوبی از این نگرانی در تبلیغات انتخاباتی استفاده کردند و نه یک بار که دوبار پیروز انتخابات شدند.
انتخاب یک تیم ناهماهنگ با پروژه‌های زیست محیطی، کوتاه‌آمدن مقابل فشارها و بازگذاشتن دست فعالان اقتصادی در عرصه طبیعت نشان می‌دهد هم روحانی و دولتمردانش و هم بازیگران قدرتمند خارج از دولت می‌دانستند که کلید او برای بازکردن قفل مشکلات زیست‌محیطی ایران تقلبی است و این در همچنان بر همان پاشنه قدیم خواهد چرخید. هرچند توانستند با تدبیری که به کار بردند، امیدی دیگر را ناامید کنند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

مجله حیات طیبه – شماره مسلسل 615 – رسانه حیات اعلی 188

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه ژانويه 12, 2019 12:46 pm

نقاشي هواپيما موجب افزايش 500 كيلويي وزن و هزينه سوخت و گرماى داخل كابين


هواپیماها به رنگ سفید ساخته می‌شوند تا با جذب کمتر نور خورشید گرمای کمتری به فضای داخل هواپیما تحمیل شود. درعین‌حال رنگ با وجود لایه نازکی در سطح بدنه هواپیما باعث افزایش وزن کلی هواپیما می‌شود. همین لایه نازک می‌تواند از ۲۵۰ تا حدود ۵۵۰ کیلوگرم به‌ وزن هواپیما اضافه کند، در نتیجه هزینه‌های سوخت افزایش خواهند داشت و با وجود هزینه‌های سنگین پرواز اگر شرکت‌ها می‌توانستند بدنه‌هایی بدون رنگ تولید می‌کردند. اتفاقی که در بخشی از ساخت بدنه شاتل فضایی رخ داد. در نظر بگیرید که بخش‌هایی از بدنه هواپیما از مواد ترکیبی پلاستیکی یا کامپوزیت‌ها ساخته می‌شوند که خود مانع جذب گرما هستند.


Image

یکی دیگر از مزیت‌های رنگ سفید تشخیص آن از فاصله دور است، به‌ویژه هنگامی که نمایش برجسته یک آرم روی آن مطرح باشد. همچنین تشخیص هواپیمای سفید برای پرندگان در حال پرواز راحت‌تر است و البته زمان جستجو هواپیمای سقوط کرده جستجو آن در اکثر مناطق دنیا با رنگ سفید آسان‌تر است.

این شرکت‌ها با صرف هزینه زیاد دست به نقاشی بدنه هواپیما می‌زنند که گاهی تا دو هفته طول می‌کشد. در بعضی از این هواپیماها تجیهزات و مبلمان داخلی هواپیما نیز از این رنگ‌آمیز الهام می‌گیرند.

صنعت هواپیمایی در ژاپن از اهمیت خاصی برخودار است و ژاپنی‌ها با قوه خلاقه خود در دهه نود میلادی تصمیم گرفتند با نقاشی چند هواپیما با کاراکترهای انیمه پوکمون روی هواپیماهای بویینگ جز اولین شرکت‌های هواپیمایی باشند که به اجرای این سبک از تبلیغات دست می‌زنند.

Image

جمبوجت‌ها به اندازه کافی جذاب هستند ولی این هواپیما با ترسیم چهره ببر سیبری به روی دماغه خود نموده است. در سال ۲۰۱۵ شرکت هواپیمایی روسی با نام ترانسایرو (Transaero) با درک اهمیت حفاظت از گونه‌های حیوانات در حال انقراض دست به این طراحی زد.
Image

هواپیمای زیبای دیگری که با اجرای نقاشی برگرفته شده از فیلم منجمد (Frozen) شرکت دیزنی که به ملکه برفی هم مشهور است، بیش از ۱۷۰ گالن رنگ صرف شد تا این هواپیما در فورت وورث (Fort Worth) تگزاس به این صورت درآمد.!!

Image

سرانجام تکاور فضایی باز لایت یر (Buzz Lightyear) توانست طعم یک پروزا واقعی را بچشد. این کاراکتر محبوب فیلم به یاد ماندنی داستان اسباب بازی که محصول شرکت پیکسار بود، توسط شرکت هواپیمایی شرقی چین (China Eastern Airlines) به روی هواپیمایی که در سال ۲۰۱۸ از شانگهای به پکن پرواز میکرد، تصویر سازی شد. كويا سرويس كودكستان است!!
Image
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

مجله حیات طیبه – شماره مسلسل 615 – رسانه حیات اعلی 188

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه ژانويه 12, 2019 12:57 pm

حمله پلیس نیجریه به راهپیمایی شیعیان در کادونا


منبع : ابنا

نیروهای پلیس با شلیک گلوله و گاز اشک آور راهپیمایان را در شهر کادونا متفرق کردند.

‌ به گزارش خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ نیروهای پلیس نیجریه با یورش به راهپیمایی مسالمت آمیز شیعیان در کادونا شرکت کنندگان را متفرق کردند.

در این راهپیمایی که به دعوت جنبش اسلامی نیجریه و در اعلام همبستگی با شیخ ابراهیم زکزکی رهبر جنبش اسلامی برگزار شد نیروهای پلیس با شلیک گلوله و گاز اشک آور راهپیمایان را متفرق کردند.

گزارشی از مجروح شدن فردی در این راهپیمایی منتشر نشده است.

شیخ زکزکی یکی از مشهور ترین شخصیت های اسلامی در نیجریه است که از سال 2015 در بازداشت به سر می برد و با وجود بیماری همچنان در بند است و تلاش ها برای آزادی او همچنان بی نتیجه مانده است.

Image
Image
Image Image Image
Image Image Image

در روز 22 آذر 1394 (13 دسامبر 2015) بر اثر حمله ارتش نیجریه به حسینیه بقیة الله ، بیش از 350 نفر از شیعیان این کشور به شهادت رسیده و صدها تن دیگر زخمی شدند و ارتش نیجریه، شیخ زکزکی و همسرش را بازداشت کرد.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

قبلي

بازگشت به مجله حيات طيّبه


Aelaa.Net