پانزدهم ماه جمادى الأخرى

پانزدهم ماه جمادى الأخرى

پستتوسط najm152 » سه شنبه مارس 16, 2010 12:22 pm

هو الله العلي الأعلى
بسم الله الرّحمان الرّحيم
najm152
 
پست ها : 2010
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:26 am

مرسولات منتشره

پستتوسط najm152 » پنج شنبه مه 13, 2010 12:07 pm

روزنامه گاه شناسى : تقويم نجومي جامع

15 جمادى الأخرى 1429
http://www.4shared.com/file/51970738/af ... a1429.html

15 جمادى الاخرى 1430
http://www.4shared.com/file/110614337/d ... -1430.html

15 جمادى الأخرى 1431
Ersaal/3/jaamea/1431/6/15Jomaadaa2-1431.pdf
najm152
 
پست ها : 2010
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:26 am

فضيلت اين روز

پستتوسط najm152 » پنج شنبه مه 13, 2010 12:10 pm

پانزدهم ماه جمادى الأخرى

روز : بنابرنقلي شهادت حضرت زهرا (صلوات الله عليها)

روز :بنابرنقلي ولادت حضرت امام سجاد (صلوات الله عليه) سال 38 هجرت.

روز : هلاك عبدالله ابن زبير (لعنهما الله)
بنابر قول شيخين و كفعمى، در اين روز، سنه 73، عبدالله بن زبير بقتل رسيد.
فقير گويد كه مناسب در اينجا، بمختصرى از حال ابن زبير اشاره شود. بدانكه عبدالله پدرش زبير ابن عوام بن خويلد اسدى است كه مادرش صفيه عمه پيغمبر و پدرش برادر حضرت خديجه است و حضرت امير (عليه السلام) در حق او فرموده: ما زال الزبير رجلا منا اهل البيت حتى نشا ابنه المشؤوم عبدالله. يعني زبير از ما (همراه) اهل بيت بود تا اينكه فرزند شوم او عبد الله رشد كرد و بزرگ شد.
مادر عبدالله، اسماء ذات النطاقين دختر ابوبكر است و او در سال اول هجرت بدنيا آمد، او اولى طفلى است از مهاجرين كه بدنيا آمده و مسلمانان از ولادت او بسيار شاد شدند، چه آنكه يهود گفته بودند كه ما سحر كرده ايم كه از مسلمانان فرزندى نيايد، و در واقعه جمل در ركاب خاله اش عائشه حاضر بود. و او پدرش زبير را به همراهي فتنه جمل همواره تشويق مي كرد.
بالجمله، عبدالله بن زبير مردى بخيل و لئيم و بد خلق و حسود بوده و با امير المومنين (عليه السلام) نهايت عدوات داشت و چهل روز خطبه خواند و صلوات بر سول خدا را كه در خطبه بايد ذكر شود، ترك كرد و گاه گاهى در خطبه هاى خود سب امير المومنين (عليه السلام) مينمود، عائشه او را بسيار دوست ميداشت بحديكه گفته اند بعد از ابوبكر هيچكس را مثل او دوست نميداشت و باسم او خود را كنيه داده بود: ام عبدالله.
در سنه 60 كه معاويه هلاك شد و يزيد بجاى وى نشست چند نفر از بيعت او امتناع كردند از جمله عبدالله بن زبير بود كه سر از بيعت او بر تافت و بجانب مكه شتافت.
يزيد بعد از فراغت از فاجعه كربلا و فاجعه مدينه (حره)، مسلم بن عقبه را بجهت دفع او به مكه فرستاد و در اياميكه لشكر يزيد با ابن زبير مقاتلت ميكردند و خانه كعبه از آسيب ايشان خراب شده بود كه خبر مرگ يزيد رسيد و در اين وقت ابن زبير در مكه بلا مزاحم شد، پس دعوى خلافت كرد، جمله اى از مردم با وى بعيت كردند و چون فى الجمله خلافت بر او مستقر شد، شروع كرد در بناء بيت الله الحرام در اين هنگام هفتاد نفر از شيوخ شهادت دادند كه اين خانه را وقتى كه قريش بنا كردند چون اموالشان كفايت نميكرد: هفت ذرع از سعه اساس اصلى آن كه ابراهيم و اسماعيل بنا نهاده بودند، كم كردند، ابن زبير آن مقدار كاسته را بر خانه افزود و از براى خانه دو در قرار داد؛ يكى براى دخول، ديگرى براى خروج و مكه را براى اقامت خود قرار داد و پيوسته اظهار زهد و عبادت ميكرد و خود را عائذبيت الله (پناهنده خانه خدا) ميگفت و حرص بسيار بر خلافت داشت و بنى هاشم را بسيار اذيت ميكرد.
مسعودى در مروج الذهب نقل كرده كه جماعت بنى هشام را كه در مكه بودند كه از جمله ايشان محمد حنفيه بود در شعب محصور كرد، و هيزم بسيارى جمع كرد و خواست ايشان را بسوازند كه ناگاه از جانب كوفه جماعتى كه مختار ايشان را فرستاد بود، بيامدند و هاشميين را خلاص كردند و خواستند عبدالله را بكشند كه او خود را بمسجد الحرام رسانيد و برده كعبه را گرفت و گفت: انا عائذ الله، من به خدا بناه آورده ام.
مسعودى روايت كرده از عروة ابن زبير كه او عذر ميخواست از اين كار برادرش و ميگفت كه برادرم عبدالله اراده كرده بود كه ايشان را بترساند تا در اطاعت او داخل شوند، همچنانكه ترسانيدند بنى هاشم را و جمع كردند از براى ايشان هيزم براى سوازنيدن ايشان در وقتى كه ايشان از بيعت امتناع كردند در زمان سلف يعنى از بيعت ابى بكر تخلف كردند در زمانى كه خليفه گشت.
پس مسعودى گفته كه اين خبرى است كه ذكرش در اينجا شايسته نيست و ما در كتاب حدائق الاذهان كه در مناقب اهل بيت و اخيار ايشان است، اين مطلب را شرح داده ايم.
و بالجمله عبدالله در سنه 67، برادرش مصعب را بدفع مختار به كوفه فرستاد. مصعب، مختار را بكشت و كوفه را تسخير نمود و در سنه 72، بدفع عبدالملك مروان بجانب شام حركت كرد و در اراضى مسكن با جنود عبدالملك ملاقات نمود و جنگ كرد تا كشته گشت، پس عبدالملك به كوفه آمد و مردم را به بيعت خود در آورد، چنانچه هر يك در مقام خود ذكر شده است.
عبدالملك، حجاج ثقفى را براى قتل عبدالله زبير به مكه فرستاد و خود با بقيه لشكر به جانب شام مراجعت كرد و حجاج با جنود و عساكر خويش به جانب حجاز شد و چند ماهى در طائف بماند، آنگاه وارد مكه شد و او نيز مثل حصين نمير، ابن زبير را محاصره كرد و منجنيق بر كوه ابو قبيس نصب كرد، و با پرتاب سنگ و آتش خانه كعبه را با آن ويران كرده و سوزانيد. و پنجاه روز مدت محاصره او و بقولى مدت چهار ماه طول كشيد، تا بر عبدالله زبير ظفر يافتند و بضرب سنگ او را از پا در آوردند و سرش را ببريدند. حجاج سرش را براى عبدالملك فرستاد و بدنش را واژگونه بدار كشيد و گفت: او را از دار فرود نمياورم تا وقتيكه مادرش اسماء دختر ابى بكر شفاعت او كند.
گويند: مدت يك سال بر دار آويخته بود و مرغ در سينه او آشيانه كرده بود، وقتى مادرش بر او عبور كرد و گفت: وقت آن شده كه اين راكب را از مركوبش پياده كنند، پس او را از دار بزير آوردند و دفن نمودند و سن او هفتاد و سه و مدت امارت او نه سال و ده شب بوده.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) در اخبار غيبيه خود اشاره به مآل و عاقبت نافرجام كار او فرموده در آنجا كه فرمود: خب صب يروم امرا و لا يدركه ينصب حبالة الدين لاصطياد الدنيا و هو بعد مصلوب قريش.
پس عبدالملك، حجاج را مكتوب كرد كه عروة بن الزبير برادر عبدالله را متعرض نشود و بناى خانه كعبه را كه عبدالله بنا كرده بود، منهدم سازد و بهمان طريق كه قريش در جاهليت بنا كرده بودند، بنا كند و از براى خانه يك در قرار دهد. حجاج چنان كرد كه عبدالملك گفته بود.

روز : هلاك وليد بن عبدالملك (لعنهما الله) سال 126 هجرت

روز : بنابرنقلي ولادت حضرت امام هادي (صلوات الله عليه) سال 212 هجرت
najm152
 
پست ها : 2010
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:26 am

آئين هنگام

پستتوسط najm152 » پنج شنبه مه 13, 2010 12:12 pm

آئين هنگام
najm152
 
پست ها : 2010
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:26 am


بازگشت به ماه جمادى الأخرى


Aelaa.Net