علویون الجزایر
اَلجَزایر (به عربی: الجزائر) کشوری است در شمال قاره آفریقا، میان مراکش و تونس. پایتختش الجزیره نام دارد. مردم الجزایر عرب و بربر هستند، و دین رسمیشان اسلام و مذهبشان سنی است. مساحت آن ۲/۳۸۱/۷۴۱ کیلومتر مربع و در آمار سال ۲۰۰۹ (میلادی) جمعیت آن ۳۵/۳۶۹/۰۰۰ نفر بودهاست. زبان رسمی الجزایر عربی است ولی به زبان فرانسوی و بربر نیز صحبت میکنند.
در ژوئیه سال ۱۹۶۲ الجزایر پس از ۱۳۲ سال، استقلال خود را اعلام کرد و از استعمار فرانسه رها شد. پیشدرآمد این رهایی هشت سال جنگ بود با صدها هزار کشته. سایه این گذشته بر مناسبات فرانسه و الجزایر همچنان سنگینی میکند.
الجزایر تحت تأثیر ناآرامیهای سیاسی موسوم به بهار عربی که بخشهایی از خاورمیانه و شمال آفریقا را فرا گرفت، واقع نشد و عمدتاً از آن مصون ماند. ناظران معتقدند علت عدم سرایت بهار عربی به الجزایر، تجربه تلخی بود که مردم این کشور از کشتارهای خونین دهه ۱۹۹۰ داشتند
از جمعیت 40 میلیون نفری الجزایر، نزدیک به 98/1 درصد شیعه هستند. روزنامه" الشروق الیومی" چاپ الجزیره درباره فرهنگ شیعی مردم الجزایر نوشته است:" مردم الجزایر بسیار به اهل بیت (ع) عشق می ورزند و امام علی بن ابی طالب (ع) برترین اسطوره در حافظه تاریخی ملت الجزایر است.
جمعیت الجزایر ۳۵/۳۶۹/۰۰۰ نفر (۲۰۰۹) است که ۸۵۰۰۰۰ نفر فرانسوی و اسپانیایی و ایتالیایی مالتی و بقیه الجزایری هستند ۹۹/۸٪ جمعیت آن عرب-بربر بوده و کمتر از ۱٪ اروپایی هستند.
زبان رسمی کشور عربی است و زبانهای فرانسوی و بربری نیز کاربرد دارند. ۹۹/۱٪ جمعیت مسلمانان سنی مذهب و۰/۶اباضیه هستند و بقیه عمدتاً مسیحی و کلیمی.
که دین اسلام (مذهب اهل سنت مالکی) دارند و عرب زبانند و به زبان محلی آمازیغی و فرانسه نیز صحبت میکنند، هر سال نزدیک به ۳۰۰٬۰۰۰ نفر بر آنها اضافه میشود.
از شهرهای بزرگ الجزایر، الجزیره پایتخت کشور، و وهران و قسنطینه و عنابه و باتنه را باید نام برد.
الجزایر دومین کشور بزرگ در آفریقا به لحاظ مساحت میباشد. مساحت این کشور ۲ میلیون و ۳۸۱ هزار و ۷۴۰ کیلومتر مربع است، قسمت اعظم مناطق ساحلی الجزایر کوهستانی است و بنادر طبیعی اندکی دارد. منطقهای که از ساحل شروع میشود و تا تل اطلس امتداد مییابد، حاصلخیز میباشد. در جنوب تل اطلس استپهایی وجود دارند که تا اطلس صحرایی امتداد پیدا میکنند، صحرا در مناطق جنوبیتر قرار دارد. جبال هقار منطقهای مرتفع در مرکز صحرا و در جنوب الجزایر است. شهرهای مهم الجزایر، الجزیره، آوران، قسطنطینه و عنابه میباشند. شمال الجزایر آب و هوای معتدل مدیترانهای دارد. در تل اطلس، دمای هوا در تابستان بین ۲۱ تا ۲۴ درجه سانتیگراد و در زمستان بین ۱۰ تا ۱۲ درجه سانتیگراد میباشد و رطوبت هوا زیاد است. در شرق الجزایر هوا اندکی سردتر است. از مشخصههای آب و هوایی الجزایر، بروز طوفانهای شن میباشد. در الجزایر تنها بخشی از صحرا که در مدار رأسالسرطان قرار میگیرد بسیار گرم است. میزان بارندگی در طول سواحل زیاد بوده و سالانه بین ۴۰۰ تا ۶۷۰ میلیمتر برآورد میشود. بیشترین بارندگی در بخش مالی شرق الجزایر وجود دارد که به ۱۰۰۰ میلیمتر در سال میرسد.
الجزایری ها از میان نام های یاران پیامبر (ص)، بیش از همه به گذاشتن نام "سید علی" بر روی پسرانشان علاقه نشان می دهند. این عشق به حدی رسیده است که حتی درباره شخصیت این امام، داستان هایی نیز گفته شده است. برای نمونه، قدمگاهی در کوه " مغرس" در ناحیه "سطیف" وجود دارد که گفته می شود جای پای اسب امام (ع) بر روی آن دیده می شود و مردم برای زیارت و تبرک، به این مکان می شتابند. در غرب الجزایر اسم حسن و حسین نیز خیلی زیاد وجود دارد و اگر فرزند اول خانواده دختر باشد، اسمش را فاطمه یا زهرا می گذارند.
الشروق الیومی سپس به برگزاری پرشور سوگواری امام حسین (ع) در روز عاشورا در الجزایر اشاره می کند و می نویسد: مردم شهر قسطنطنیه درست همانند شیعیان عراق در روز عاشورا اقدام به برگزاری سوگواری عاشورا کرده، مراسمی با نام " الشایب" برگزار می کنند که در آن تمثال ها، با شمایل و علامت دست را که در سوگواری ها مورد استفاده قرار می گیرد، به دوش می کشند که نمونه آن در ایران و عراق نیز یافت می شود. این گزارش می افزاید: مردم الجزایر باور ژرفی به اهل بیت (ع) دارند و بسیاری از سخنرانان در الجزایر بر خلاف بسیاری از کشورهایی که اهل سنت، اکثریت آن را تشکیل می دهند، به فرستادن صلوات بر پیامبر (ص) و خاندان ایشان (ع) اهمیت ویژه ای می دهند.
از میان گروه های شیعه، مبلغان عراقی در الجزایر بیشترین فعالان شیعیان در این کشور بودند. علامه شیخ زاوی محمد، امام مسجد عمر بن الخطاب در تلمسان، از جمله این مبلغان بود. محمد التیجانی نیز که مقلد آیت الله خوئی است، در این کشور فعالیت های تبلیغی کرده است. سید عامر الحلو که کتاب های چندی نگاشته است و دکتر محمد المغلی- عمو زاده مالک بن نبی، اندیشمند نامی الجزایری- صاحب کتاب " الظاهره القرآنیه " از شیعیان برجسته الجزایری هستند. محمد المغلی، استاد علوم اجتماعی دانشگاه بروکسل بلژیک است.
شیعیان تقریباً از هر قشری هستند: از دانشجویان، استادان، بازاریان، تجار و سایر اقشار؛ ولی دانشجویان قشر بارز شیعیان را تشکیل می دهند.
دولت الجزایر به دلیل لائیک بودن دخالت چندانی در امور شیعیان نمی کند. شیعه یا مارکسیست بودن فرقی ندارد، فقط نباید در سیاست دخالت کنند. دولت به دلیل احساس خطری که دارد، مجوز ساخت مسجد یا حسینیه به شیعیان نمی دهد؛ ولی مانعی برای کار فرهنگی ایجاد نمی کند؛ البته مؤسسه فرهنگی، نه مؤسسه شیعی.
الجزایر همانند مصر یکی از اصلی ترین مناطق فعالیت سلفیان و وهابیان است؛ به طوری که روزنامه های الجزایری مکرراً به شیعیان حمله و نوشته های نادرستی درباره باورهای آنها درج می کنند. برای نمونه، در هنگام اعتراض قرضاوی به فعالیت های شیعیان، نشریات این کشور بازتاب های وسیعی از سخنان ضد شیعی به عمل آورند. ادعای گسترش برنامه ریزی شده تشیع در الجزایر و سایر قلمروهای مسلمین، از جمله مسائلی است که نشریات بسیاری درباره آن بحث می کنند. برای مثال، در روزنامه "الشروق" چاپ الجزایر، شیعیان و ایرانیان بارها با الفاظ تند و زشت به القابی چون کافر، مجوس، بدتر از یهود و ... توصیف شده اند.
باور به آیین تشیع در الجزایر به دلیل فشارهای رسمی و غیر رسمی، پنهان نگه داشته می شود، اما تأثیر معنوی پیروزی های حزب الله لبنان و نیز ایستادگی ایران در برابر فشار غرب، به گرایش بیشتر مردم الجزایر به شناخت تشیع، گرویدن به آن یا دست کم، احساس نوعی همبستگی و همراهی با شیعیان در سال های اخیر انجامیده است. در گزارشی که مرکز پژوهش ها و داده های بنیادین سازمان ملل تهیه کرده، مسئله گرایش اهل سنت در الجزایر به تشیع بررسی شده است و با توجه به استناداتی که به نوشته های روزنامه ها و کانون های خبررسانی و پژوهشی می شود، به نظر می رسد که این امر حساسیت نهادها و بزرگان اهل سنت را برانگیخته است.
هواداران قوم گرایی عربی، حزب بعث عراق و گروه های سلفی و وهابی سه جریان نیرومند ضد شیعی در الجزایر هستند که در رسانه های این کشور نفوذ فراوانی دارند.
مناطق شیعه نشین الجزایر عبارتند از: در این منطقه علاوه بر برخی از شیعیان، افراد زیادی از اهل سنت نیز زندگی می کنند که از محبان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام هستند. این منطقه زمینه بسیار مساعدی برای استبصار اهل سنت دارد؛ به طوری که اولین حرکت استبصار در الجزایر از این منطقه و در سال 1979 آغاز شد. مردم این منطقه علاقه ای خاص به انقلاب اسلامی ایران دارند اما متاسفانه به علت نبود مراکز مذهبی برای شیعه، به خصوص حسینیه و مسجد، فعالیت چشمگیری در این منطقه صورت نگرفته است و حتی شیعیان این منطقه به صورت پراکنده و غیر منسجم هستند. این در حالی است که وهابیون در این منطقه فعالیت زیادی را اغاز کرده اند.
منطقه وهران: این منطقه در 600 کیلومتری عاصمه قرار دارد و عده زیادی از شیعیان و محبان اهل بیت علیهم السلام در این منطقه سکنی دارند. این منطقه نیز مثل عاصمه عاری از هرگونه مرکز اسلامی و مذهبی برای شیعیان است.
منطقه باتنه: این منطقه در شرق الجزایر واقع است. تشیع در سال 1980 به این منطقه وارد شد. این منطقه در الجزایر به عاصمه التشیع معروف است. زمینه بسیار مناسبی برای گسترش تشیع در این منطقه وجود دارد. این منطقه تنها منطقه ای است که فضلای تربیت شده در شهر مقدس قم در آن حضور دارند و به تبلیغ مکتب اهل بیت می پردازند. جالب اینکه در این منطقه هیچ فعالیت چشمگیری از وهابیون و سایر فرق منحرف به چشم نمی خورد، لذا زمینه مساعدی برای گسترش فعالیت های تبلیغی دارد.
منطقه باتنه: این منطقه در شرق الجزایر واقع است. تشیع در سال 1980 به این منطقه وارد شد. این منطقه در الجزایر به عاصمه التشیع معروف است. زمینه بسیار مناسبی برای گسترش تشیع در این منطقه وجود دارد. این منطقه تنها منطقه ای است که فضلای تربیت شده در شهر مقدس قم در آن حضور دارند و به تبلیغ مکتب اهل بیت می پردازند. جالب اینکه در این منطقه هیچ فعالیت چشمگیری از وهابیون و سایر فرق منحرف به چشم نمی خورد، لذا زمینه مساعدی برای گسترش فعالیت های تبلیغی دارد.
تشیع پنهانی و حقوق ضایع شده در الجزایرتشیع در الجزایر از زمان صدر اسلام در اسلام منتشر شد و تا زمان حاضر ادامه دارد اما اطلاع درستی از تعداد واقعی آنها وجود ندارد، زیرا شیعیان این کشور حق انجام آموزه های دینی خود را ندارند. به گزارش سرویس ترجمه شفقنا، الجزایری هایی که به تشیع روی آوردند تاکید کردند که در سال های اخیر میزان گرایش به تشیع در این کشور با وجود محدودیت های فراوان برای شیعیان روز به روز افزایش می یابد. دلیل چنین گرایش هایی ورود مدرسان و کارمندانی است که برای اشتغال و تحصیل از کشورهای عراق، سوریه و لبنان وارد این کشور شدند.
«فرید مسعودی» یکی از محققان الجزایری گفت: موانع انتشار تشیع در الجزایر در درجه اول ذاتی است زیرا ابزارهای آن بر انتشار سری تکیه می کنند و دلیل آن موانع فکری است که اطراف این تفکر را فرا گرفته است، با این احوال انتشار تشیع در این کشور به دلیل این موانع از حد یک پدیده اجتماعی فراتر نمی رود. در ماه محرم سال جاری شیعیان الجزایری از برپایی آموزه های دینی خود در عاشورا و عزاداری و خروج به خیابان ها، سینه زنی و زنجیر زنی محروم بودند آنها تنها به پوشیدن لباس مشکی و اندوه اکتفا کردند. بسیاری از الجزایری های شیعی تاکید کردند که گروه بزرگی از شیعیان مراسم عزاداری را دور از دید سایر الجزایری ها بر پا می کنند، و دلیل آن این است که دین رسمی الجزایر با مذهب این گروه در تضاد است. مسلمانان الجزایری اعتقادات شیعیان را نمی پذیرند به همین دلیل بسیاری از شیعیانی که در مناطق مختلف زندگی می کنند از انجام آموزه های دینی و عزادارای ها و مراسم آن محروم هستند. بر اساس گزارش پایگاه الجزایری الحدث، گروهی از شیعیان تاکید کردند که در اغلب اوقات شیعیان در خانه هایی گردهم می آیند و در غم شهادت امام حسین(ع) و سایر ائمه نوحه می کنند. به دلیل این که شیعیان اغلب مذهب و اعتقادات خود را مخفی می کنند نمی توان آمار درستی از تعداد واقعی آنها به دست آورد، آنها تشیع خود را رازی می دانند که به هیچ کس اعلام نمی کنند. شیعیان در الجزایر به طور رسمی فعالیتی اعم از اجتماعی و یا فرهنگی خاص ندارند، که بتوان از طریق آن دیدگاه ها و نظرات خود در مورد مسایل ملی را بیان کنند. آنها روزنامه ای ندارند تا بیانگر نظرات آنها باشد، همچنین مسجد و یا حسینیه ای نیز برای آنها احداث نشده است.
عاشورا در الجزایرشیعیان الجزایر که یک اقلیت به شمار می روند در عاشورا در اطراف قبور تجمع می کنند و مراسم خود را برگزار می نمایند. آنها به دلیل هزینه بسیار بالای سفر به کربلای معلی از زیارت امام حسین (ع) محروم هستند، زیارت کربلا را به مثابه زیارت خانه خدا تلقی می کنند. عشق به اهل بیت پیامبر اسلام در نزد الجزایری ها کمتر از عشق آنان به صحابه پیامبر نیست. یک پژوهش که در سال 1958 صورت گرفت نشان داد که پس از نام محمد، نام های علی، حسن و حسین در میان مردان و نام "فاطمه الزهراء"در میان زنان الجزایری از دیگر نام ها بیشتر است. بسیاری از الجزایری ها در روز عاشورا به اماکن مقدس و زیارتگاه ها همچون مرقد"سیدی الهواری" و "سیدی الحسنی" در شهر وهران می روند ودر این اماکن به تضرع و درخواست شفاعت می پردازند. در کوه منقاس در شهر سطیف نیز مکانی به نام محل رد پای امام علی (ع) وجود دارد که شیعیان در روز عاشورا در آنجا گردهم می آیند، گر چه هیچ سندی دال بر حضور امام علی(ع)در طول تاریخ در این منطقه وجود ندارد. شیعیان الجزایر بدلیل اطلاعات و اخبار نادرستی که از آنها از سوی مخالفان منتشر میشود و همچنین مخالفت های برخی افراطیون سلفی، امکان انجام فعالیتهای مذهبی خود را ندارند و بیشتر مناسبت های مذهبی خود از جمله عزاداری ماه محرم و روز عاشورا را به صورت محدود و در محافل مخفیانه و دور از چشم دیگران انجام می دهند. حرکت های افراطی برخی گروه های سلفی در این کشور و فرافکنی آنها بر علیه آئین های شیعی بخصوص عزاداری حسینی از مهمترین مشکلات شیعیان این کشور به شمار می رود. در این کشور تنها تشکل و یا مجموعه منتسب به شیعیان که به صورت علنی فعالیت دارد، جمعی از شیعیان استان "تبسه" هستند که فعالیت آنان صرفا به انتشار مجله اینترنتی "شیعه تبسه" در زمینه تبلیغ تشیع، محدود می شود. این نشریه که بخشی مهمی از فعالیت خود را به تبلیغ کتب مختلف دینی و مذهبی اختصاص داده است، به یکی از مهم ترین منابع شیعیان و علاقمندان به شناختن مذهب تشیع درمنطقه تبدیل شده است. براساس آمار موجود، روزانه هزاران نفر از کاربران الجزایری و شیعیان دیگر کشورهای اسلامی به ویژه در شمال آفریقا به این پایگاه اینترنتی مراجعه می کنند. آنان در بخش کتابخانه این سایت، به دنبال کتاب هایی می گردند که به پرسش ها و شبهات آنان پاسخ گوید. دست اندرکاران این نشریه می گویند: کتاب هایی با محوریت حضرت مهدی (عج) و ظهور، بیشترین مراجعه کننده را دارد.
درباره شمار شیعیان الجزایر آمار و ارقام رسمی وجود ندارد. صاحب نظران بر این باورند که حضور شیعیان در این کشور حالت غیر رسمی دارد و اغلب آنان در شهرها وایالت هایی مانند الجزیره پایتخت این کشور و باتنه، تبسه، خنشله، تیارت و سیدی بلعباس مستقر هستند. با توجه به اندیشه سیاسی و دینی حاکم بر الجزایر و دشمنی برخی گروه های افراطی با تفکر شیعی، شیعیان الجزایر در شرایط کنونی امکان حضور فعال در جامعه را ندارند و تنها مراسم علنی ویژه محرم و روز عاشورا در الجزایر را ایرانیان مقیم این کشور و آن هم در محل سفارت جمهوری اسلامی برگزار می کنند. ایرانیان از شب اول محرم تا شب سوم شهادت امام و همچنین روز عاشورای حسینی با برپایی نماز ظهر عاشورا به مرثیه خوانی و عزاداری برای سالار شهیدان می پردازند.
روزنامه عرب زبان و پرتیراژ الشروق، در یک اقدام شیطنت آمیز به استناد یک اطلاعیه نوشت: هواداران سلفی استان عین تموشنت با پخش شبنامه و اطلاعیه مردم را از پیوستن به مذهب تشیع برحذر داشتند. این روزنامه در مناسبت های مختلف، گزارش ها و اخبار جهت داری بر علیه تشیع با چاپ تصاویری از قمه زنی در برخی از کشورها و انتساب آن به ایران منتشر می کند. براساس گزارش همین روزنامه، استان عین تموشنت الجزایر( 500 کیلومتری شمال غرب پایتخت ) گروه زیادی از شیعیان الجزایری و محبان اهل بیت علیهم السلام را در خود جای داده است.
شيعیان الجزایر در گفت و گو با شیخ فضیل الریالمن در سال 1371 به ایران آمدم و در حوزه علمیه قم مشغول تحصیل شدم. تقریباً 16 سال و اندى مشغول درس و تدریس و تحقیق بودم و الان هم مشغول درس و تدریس هستم. هم تدریس و تحقیق و ترجمه دارم و هم کار ضبط تلویزیونى. همچنین در مؤسسه پژوهشگاه امام یک دانشگاه مجازى درست کردهاند که من به زبان عربى درس مىدهم.
ـ دروس حوزوى؟بله دروس حوزوى؛ التوحید فى القرآن.
ـ لطفاً از حضور اسلام و تشیع در الجزایر بگویید.زمان عثمان خلیفه سوم بود که اسلام وارد سرزمین ما (شمال آفریقا) شد. عمروعاص که فرمانده لشکر و والى تونس بود، بعداً در دوره اموىها (یزید و معاویه) وارد کشور ما شد. یکى از سران لشکر عربها مىگویم عربها، نمىگویم مسلمانان؛ چون اسلامى که به الجزایر آمد اسلام اموى بود، نه اسلام محمدى ـ که به الجزایر آمده بود، فردى به نام کوسانا را که از نژاد بربر بود به قتل رساند.
ـ چه زمانى؟دقیقاً زمان شهادت امام حسین(ع.) قبرش در شرق الجزایر است. یک نظریه وجود دارد که ایشان شیعه و از طرفداران اهل بیت(ع) بوده است. نمىدانم این نظریه درست است یا نه، اما فکر مىکنم به واقعیت نزدیک باشد؛ چون وى طرفدار اهلبیت(ع) بود و به خاطر انتقام از دشمنان اهلبیت(ع) کشته شد. این ماجرا تقریباً مربوط به اواخر حکومت عثمان و اوایل حکومت بنىامیه مىباشد.
ـ یعنى زمانى که دولت اسلامى، کشورگشایى مىکرد به همین معنا که شما گفتید و شمال آفریقا را تصرف کرد، از همان زمان اسلام به الجزایر آمد؟بله، از همان زمان؛ چون دولت به دست اموىها بود، حتماً اسلام که تا آنجا رفت اموى بود. من یک دلیل دارم: وقتى که پول خراج از تونس و الجزایر گرفتند، مردم بومى این منطقه، عربها نبودند. اسلام ابتدا در زمان عثمان به آنجا وارد شد، بعداً کمکم به مراکش رفت. بعداً فکر مىکنم امام صادق(ع) مبلغانى به الجزایر فرستاد؛ دو تا از مبلغان که من اسمشان را نمىدانم، ولى در تاریخ هست. فکر مىکنم که امام صادق(ع) مىدانست که این مردم از طرفداران اهلبیت(ع) هستند و عربها را قبول نمىکنند؛ یعنى امویان را قبول ندارند. توسط این دو مبلغ مکتب تشیع آنجا پخش شد. این یک نکته.
نکته دوم اینکه، تقریباً بعد از قرن سوم، شخصى به نام ابوعبدالله که شیعه بود به حج رفت. ایشان یک دانشمند خیلى قوى بود. بعضى مىگویند وى اسماعیلى بود و برخى مىگویند امامى بود. من هم فکر مىکنم امامى بود؛ چون اسماعیلىها باور به امام مهدى ندارند، حال آنکه وى باور به امام داشت. ایشان خیلى کار کرد و یک دولت تشکیل داد به نام دولت الفاطمیه. غالب مردم هم شیعه بودند. از آن طرف، مهدى فاطمى اسماعیلى در سوریه به طور مخفیانه، براى اسماعیلیه کار مىکرد. ابوعبدالله از وى دعوت کرد به الجزایر بیاىد. او آمد و تشکیل دولت داد به نام مهدى الفاطمه. بعد انشعابى بین امامیه و اسماعیلیه صورت گرفت. مهدى فاطمى پایتخت خود را در تونس تشکیل داد و اسمش را مهدیه گذاشت؛ پایتخت دول الاسماعیلیه. مردم آنجا شیعه امامى بودند ولى حکومت اسماعیلى بود. وقتى که ابوعبدالله شیعى متوجه شد مهدى فاطمى، امامى نیست و باور به امام مهدى ندارد و دروغ مىگوید؛ اسمش مهدى الفاطمه است، اما صاحب الزمان نیست، به مخالت با او برخاست. مهدى فاطمى نیز در نهایت ابوعبدالله شیعى را به قتل رساند و به مصر رفت و در قاهره، که الان پایتخت است، تشکیل یک دولت خیلى قوى داد به نام دولة الفاطمیة. این دولت بیش از سه قرن پابرجا بود، اما متأسفانه سمت و سوى این حکومت از امامیه به اسماعىلیه رفت. تشیع اولین بار در الجزایر، مراکش و اندلس جنبه سیاسى داشت، اما بعداً مکتبى شد؛ بعد از اینکه امام صادق(ع) دو طلبه براى تبلیغ به آنجا فرستاد. بعدها امامیه یک حکومت در آنجا تشکیل دادند. شیعیان الجزایر مانند شیعیان ایران پیش از دولت صفویه پراکنده بودند. اما پس از انقلاب اسلامى ایران، شیعیان کمکم با فکر امام خمینى(ره) و اسلام ناب محمدى آشنا شدند، جان تازهاى گرفتند و تقریباً 30 سال است که فعال شدهاند. اگر آنجا شیعیان فعال هستند به برکت خود شخص امام است؛ رس الانقلاب؛ یعنى انقلاب و جمهورى اسلامى هم به واسطه وجود شخص امام شکل گرفت.
ـ پس پراکندگى جمعیت شیعى در الجزایر وجود داشته است؟پراکندگى وجود داشت، ولى از لحاظ علمى شاید خیلى قابل اثبات نباشد؛ یعنى یک نفر مىتواند شیعه معتقد باشد، ولى در فروع و عبادات سنى باشد. این یک حقیقتى است که در آنجا وجود دارد. من یک دوستى دارم به نام آقاى عنایت که در پاریس زندگى مىکند؛ هم در آنجا درس مىخواند و هم تجارت مىکند. ایشان مىگفت شیعیان الجزایر سنى اثناعشرى هستند! آنجا سنى اثناعشرى خیلى زیاد است. متوجه شدید! یعنى قلبش شیعه است، ولى عبادتش سنى.
ـ آیا در الجزایر شعائر شیعى وجود دارد که نشانه وجود شیعیان باشد؟بله. براى مثال، در غرب الجزایر اسم حسن و حسین خیلى زیاد وجود دارد. اگر فرزند اول خانواده دختر باشد، اسمش فاطمه و زهرا است. اینها خیلى مشخص است.
ـ آیا پیش از انقلاب اسلامى ایران هم این حالت وجود داشته است؟بله، این در تاریخ بوده. این رفتار و اعتقادشان به اهلبیت(ع) را در مشرق ندیدم. من در تابستان قبل، یعنى تقریباً یک سال و نیم پیش در الجزایر بودم. همسر و مادرم هم بودند. مادرم بىسواد است. همسرم از قبیله ما و از خویشاوندان ما نیست، خیلى دور است. تقریباً 3040 سال پیش در قبیله ما عرف بود که در روز عاشورا بچههاى 4 تا 10 ساله را مىآوردند و به آنها تیغ (قمه) مىزدند. زمانى که مادرم از این مسئله صحبت کرد، همسرم تعجب کرد و گفت: این تطبیر است. گفتم بله، تطبیر است ولى رسم صفویه نیست. مادرم متوجه نبود که دلیل این کار چیست. چون اجدادش این کار را مىکردند، او هم همین کار را مىکرد.
با این کار، بچهها از 4 سالگى متوجه مىشوند که این روز، روز خون است؛ خون امام حسین(ع.) یعنى در ذهنشان مىماند که این روز، روز عاشوراست. این رفتار شیعى است یا سنى؟ مسلماً رفتار شیعى است.
در همین زمینه، نکتهاى دیگر را بگویم. مادرم تعریف مىکرد: من تازه با پدرت ازدواج کرده بودم. در یک روز عاشورا تشت را پر از آب و صابون کردم و شروع کردم به شستن لباس. در همین لحظه مادربزرگت آمد و با عصبانیت زیاد تشت را کنار زد و تقریباً سه متر دورتر آب آن را ریخت و به من گفت: من به شما اجازه نمىدهم از روز عاشورا تا سه روز بعد از آن لباس بشویى، فقط بعد از چهار روز حق دارى لباس بشویى؛ چون این نشانه حزن است. روز اول، دوم و سوم روز حزن است این یک حقیقتى است، که در ذهن من وجود دارد.
بد نیست در اینجا به نمونهاى دیگر هم اشاره کنم. من نوجوانى 1314 ساله بودم. آن زمان امام خمينى هنوز در نجف بودند و انقلاب ايران شکل نگرفته بود که بگوىيم فرهنگ شيعيان در همه جا پخش شده است. به فوتبال خيلى علاقه داشتم. مسابقات فوتبال تيمهاى آلمان و انگلستان را از تلويزيون سياه و سفيد نگاه مىکردم. شايد فقط يک کانال تلوىزيونى در کشورمان داشتيم؛ يک روز مشغول تماشاى فوتبال از تلويزيون بودم که پدرم آمد. خيلى عصبانى بود. به من گفت: تلويزيون را خاموش کن. من هم تلويزيون را خاموش کردم. يکبار، دوبار و سهبار اين مسئله تکرار شد. از کار پدرم تعجب کردم. به پدرم گفتم: اينکه فيلم کثيفى نيست، فوتبال است. گفت: نه، من اجازه نمىدهم با سر امام حسين(ع) بازى کنى! اين نشانه سر امام حسين(ع) است؛ چگونه يزيد با چوب خيزران به سر شريف آن حضرت جسارت مىکرد؟ اين توپ رمز اين سر شريف است و پايى که به آن مىزنند رمز چوب خيزران. پدرم با عصبانيت گفت: ين اهانت به امام حسين(ع) است. قبلاً فوتبال و توپ در عرف مردم ما اينگونه بود. آيا اين فرهنگ شيعه است يا سنى؟ صدرصد فرهنگ شيعه است. از اين چيزها خيلى دارند، ليکن متأسفانه فرهنگ علمى نيست.
ـ يعنى مىفرماييد در ادبيات عامه کشور شما نشانههاى شيعى زياد به چشم مىخورد؟بله، خيلى زياد. عميقاً اعتقاد و باور دارند. وقتى که انقلاب شد و امام آمد، بسيارى از روشنفکران که مىفهميدند امام چه مىگويد، و بعد هم در اين زمينه تبليغ شد، مردم متوجه شدند که اين فرهنگ ماست؛ يعنى غريب نيست، از بيرون نيست، از خود ماست. من شنيدهام که مؤسسه شما يا مؤسسه ديگرى، يک آمارى از شيعيان الجزاير داده و اعلام کرده که يک ميليون و پانصد هزار شيعه در الجزاير زندگى مىکنند. من وقتى اين را شنيدم تعجب کردم. احساس کردم خيلى مبالغه است. از اينرو، با برخى طلاب الجزايرى تشکيل جلسه دادم و به آنها گفتم: نمىدانم مؤسسه شيعهشناسى يا مؤسسه ديگرى در ايران، گفته که شيعيان الجزاير يک و نيم ميليون نفر مىباشند، به نظر مىرسد اين آمار مبالغهآميز باشد، بايد تحقيقى در اين زمينه صورت بدهيم. گفتم: جمعيت الجزاير چند نفر است؟ گفتند: سى ميليون نفر. گفتم اگر هر خانواده را 5 نفر در نظر بگيرىم و از هر دو خانواده، يک نفر شيعه باشد، تعداد شيعيان چند نفر مىشود؟ حساب کردم يک ميليون و سيصد هزار نفر؛ يعنى خيلى نزديک است به آنچه که اين مؤسسه گفته. پس خيلى مبالغه نيست. اين آمار شيعيان بعد از انقلاب است.
ـ آيا بين شيعيان الجزاير قبل و بعد از انقلاب ايران تفاوتهاى رفتارى و اعتقادى وجود دارد؟اين سؤال شما را با يک شوخى جواب مىدهم. شيعيان در الجزاير مثل يک هيولا هستند، شکل مشخصى ندارند؛ چون هر روز در حال گسترش مىباشند، هر روز اضافه مىشوند و هر روز يک شکل دارند. مثلاً در دهه اول انقلاب، يعنى از 1980 تا 1990 ميلادى، شيعه در الجزاير سياسى محض است؛ طرفداران امام خمينى. از 1990 تا 2000، شيعه اعتقادى است؛ يعنى بحث تقليد است، مرجع تقليد کيست و ... . از سال 2000 تا الان، قضيه فرق کرده است؛ الان تشيع خيلى قوى شده و شيعيان فعال هستند. ما تقريباً هر 5 سال که براى تبليغ به آنجا مىرويم، اين مسئله را به وضوح مشاهده مىکنيم.
ـ آيا دولت محدوديت ايجاد نمىکند؟دولت آنجا لاييک است، ولى وسوسه پول عربستان را دارد. خود قرضاوى گفت: شيعيان الجزاير خيلى فعال هستند، بايد دولت دخالت کند و آنها را سرکوب نمايد. ولى چون دولت ما لاييک است، مىگويد: شما دخالت نکن در سياست، شيعه باش، مارکسيست باش، فرقى نمىکند. الحمدلله ما تبليغ مىکنيم و محدوديتى در اين زمينه نداريم.
ـ آيا دولت مجوز ساخت مسجد و يا حسينيه خاص شيعيان را مىدهد؟دولت مجوزى به عنوان مسجد و يا حسينيه شيعيان نمىدهد؛ چون يک مقدار برايشان خطرناک است، ولى اگر مثلاً شما کار فرهنگى بکنيد، اجازه مىدهد؛ البته مؤسسه فرهنگى، نه مؤسسه شيعى. ما درس مىدهيم و تبليغ مىکنيم، ولى در مسائل سياسى دخالت نمىکنيم.
ـ طبق سخنان شما، شيعيان فعلى الجزاير در دهه سوم انقلاب اسلامى ايران يک مقدار حال و هواى شيعيان ايران را پيدا کردهاند، تقليد مىکنند، عزادارى دارند، مراسم اعياد و وفيات ائمه را برپا مىکنند و ... . آيا همينطور است؟بله، چون الان محورهاى زيادى در اين زمينه داريم؛ محور کوثر، محور انوار، محور فرات و محورهاى ديگر. بحمدالله بسيارى از مردم الجزاير که شيعه شدند به واسطه همين محورها بوده است. فتوا هم هست، ياد مىگيرند، مبلّغين هم کار مىکنند.
ـ چند طلبه الجزايرى در حوزه علميه قم مشغول به تحصيل هستند؟فکر مىکنم حدود 24 ـ 25 نفر.
ـ آيا همه اينها ايام تبليغ به کشورشان برمىگردند يا نه؟همه نمىروند تبليغ، بايد مقدارى تحصيل کرد و بعد به تبليغ رفت؛ يعنى هر تابستان تقريباً 4 ـ 5 نفر مىروند تبليغ و برمىگردند.
ـ شما براى تبليغ، در خود الجزيره مستقر مىشويد يا اينکه جاهاى ديگر هم مىرويد و شيعيان ديگر را هم پوشش مىدهيد؟بله، جاهاى ديگر هم مىروم، همين امسال به دو منطقه خيلى دور از پايتخت رفتم.
ـ با همين لباس و قيافه روحانى؟نه، فقط با دشداشه.
ـ آيا اين به خاطر محدويت است يا فکر مىکنيد با اين کار ديگران تحريک مىشوند؟بله، اين کار حساسيت ايجاد مىکند، اما محدوديت ندارد.
ـ آيا توزيع و نشر کتب و مجلات شيعى آزاد است؟کتاب قبلا آزاد بود، اما الان يک مقدار محدوديت وجود دارد.
ـ آيا رسالههاى عمليه هم در آنجا هست؟بله، رساله عمليه هست؛ از جمله رساله مقام معظم رهبرى.
ـ صحيفه سجاديه و يا نهج البلاغه چطور؟بله، هست. مفاتيحالجنان هست، المراجعات هست و کتابهاى ديگر. هر تابستان يک نمايشگاه کتابى داريم. کتابها را مردم مىخرند و مىخوانند.
ـ آيا مراسم خاصى مثل ماه مبارک رمضان وجود دارد؟بله، تابستان گذشته که آنجا بودم خيلى فعاليت داشتيم. از روز اول ماه مبارک رمضان تا عيد فطر، هم نماز داشتيم و هم افطارى مىداديم. امسال در مراسم افطارى که در يک رستوران متعلق به يکى از شيعيان برگزار شد، تقريباً 45 نفر شيعه بودند و 3 نفر از سنيان. سنىها خيلى به ما نزديک هستند. آنها هوادار ما هستند، اما از وهابيت نفرت دارند. يکى مسئول يکى از سازمانهاى دولتى، صوفى است. يکى از استادان دانشگاه هم خيلى به مانزديک است؛ يعنى نصفش شيعه است و نصفش سنى!!
ـ شيعيان از نظر شغل و درآمد، يعنى منزلت اجتماعى، چه جايگاهى در کشور الجزاير دارند؟ آيا شيعيانى هستند که استاد دانشگاه، فرمانده ارتش، قاضى و يا معلم باشند؟شيعيان تقريباً از هر قشرى هستند؛ از دانشجويان، اساتيد، بازاريان، تجار، و ديگر اقشار. ولى قشر بارز دانشجويان هستند؛ چون درسخوانده و تحصيلکردهاند.
ـ در الجزاير چند مؤسسه فرهنگى وابسته به شيعيان وجود دارد؟هنوز نداريم؛ چون دولت ما يک دولتى است که با اصولگراها مشکل دارد و يک مقدار به اين چيزها حساس است.
ـ سايت، مجله و يا روزنامه چطور؟سايت داريم. من خودم مديريت سايت الجزاير اهلالبيت را به عهده دارم. يک سايت هم به زبان فرانسه دارم. يکى از دوستانم در پايتخت (الجزيره)، سايتى به نام شيعه ارگ راهاندازى نموده است. يک سايت ديگرى هم هست که صاحبش در لبنان است. فکر مىکنم 3 يا 4 سايت شيعى فعال داريم که به نوعى به الجزايرىها منتسب است.
ـ آيا در ميان الجزايرىهاى مقيم فرانسه هم شيعه وجود دارد؟بله، زياد هستند. برخى از آنها براى زيارت به ايران مىآيند. در همين ماه سه نفر از آنها از پاريس به ايران آمدند براى زيارت امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س.)
ـ در واقع اينها شيعيان الجزايرى هستند که در فرانسه زندگى مىکنند؟بله.
ـ آيا نماد و بارگاهى از آثار شيعه در الجزاير هست؛ مثلاً مقبرهاى از امامزادگان و يا اولياى خدا؟مىگويند هست، ولى من دنبالش نرفتم؛ چون الان وقتش نيست، الان وقت تبليغ است. مردم مسئله تقليد را نمىدانند، وضو و نماز را نمىدانند، مسئلهاى که اولويت دارد همينهاست.
ـ آيا دانشآموزان در مدارس فقط تعاليم مالکى را مىآموزند؟نه، دولت خيلى به اين چيزها اهميت نمىدهد. دولت تقريباً از لحاظ تربيتى لاييک است؛ يعنى خيلى فشار نمىآورد. در دبستان، راهنمايي و دبيرستان، فرهنگ خيلى غليظى حاکم نيست. مىگويند: اگر مىخواهى درس آخوندى بخوانى، مساجد هست. اين مسائل در دبيرستان و راهنمايى و دبستان راه ندارد. يک حوزه دارند براى علاقهمندان به دروس حوزوى.
ـ الان بيشترين تهديد براى شيعيان خطر وهابيت است يا لاييک؟لاييک از لحاظ فرهنگى خطر است، اما از لحاظ تعامل نه. آنها با ما خيلى خوبند. وهابيت خيلى خطرناک است. آنها ما را تکفير مىکنند.
ـ آيا در الجزاير زمينه ايجاد حوزه علميه وجود دارد که شما بتوانيد افکارتان را بسط بدهيد؛ يعنى يک مرکز فرهنگى که بتواند بلندگويى باشد براى صداى شيعه در الجزاير؟در حال حاضر به اين شکل نه، ولى در آينده، يعنى در 40 يا 50 سال ديگر شايد بتوان اين کار را کرد. مسئله خيلى آسان نيست.
ـ آيا در ايام تبليغ نماز جماعت برگزار مىشود؟بله، نماز جماعت مىخوانيم.
ـ در خانه يا در مسجد؟در خانه.
ـ اگر دولت متوجه شود ممانعتى نمىکند؟اگر شما در سياست و امنيت دخالت نکنيد، ممانعت نمىکند. الان يک حسينيه درست کردهايم و براى تبليغ آنجا مىرويم. اگر دولت دخالت کرد، مىگوييم: ما شيعه هستيم بايد يک فعالىت دينى داشته باشيم. اگر گفت اجازه نمىدهيم، مىگوييم: ما که تروريست نيستيم و در سياست دخالتى نمىکنيم، ما براى اخلاق مردم کار مىکنيم. من فکر مىکنم اگر در سياست دخالت نکنيم سياست از لحاظ امنيتى نه از لحاظ فعاليت سياسى دولت کارى به ما ندارد.
ـ ائمه جمعه و جماعت سنى الجزاير به شما حساس نيستند؟ائمه جمعه دو سنخ هستند: وهابىها و سنىهاى عادى. وهابيت خيلى حساساند و نسبت به ما خيلى سرسخت مىباشند. اما ديگران که سنى هستند، اگر مصلحت سياسى اقتضا کند فشار وارد مىکنند. مثلاً وقتى که صدام اعدام شد، خيلى عليه ما صحبت کردند، چون مصلحت سياسى در ميان بود. يعنى يکى از سران حزب بعث کشته شده بود و شيعيان در الجزاير تحت فشار شديد بودند. در آن زمان من ايران بودم. وقتى که به الجزاير رفتم گفتند: تقريباً شش ماه ما تحت فشار شديد بوديم. بعداً کمکم صدام فراموش شد و الان بحمدالله وضعيت خوب شده است.
ـ الجزاير چند درصد مسيحى دارد؟تقريباً هيچ. البته کليسا هست، مسيحيان هم فعاليت دارند، کار مىکنند، تبليغ مىکنند، ولى يک درصدى که معنادار باشد، نداريم. شايد در مجموع 200 300 نفر باشند. آنها براى گردش و کار به اروپا مىروند. افرادى هم که مسيحى مىشوند، براى مسائل اقتصادى است، نه براى خود مکتب مسيحيت؛ براى اقامت در اروپا، درس خواندن در دانشگاهها و اين قبيل تسهيلات .
ـ صوفيان الجزاير چقدر فعال هستند و مشى و مرام آنها چگونه است؟صوفيان محب اهلبيت(ع) هستند؛ يعنى از لحاظ مکتب با ما هستند، ولى از لحاظ سياسى نه.
ـ جمعيتشان چقدر است؟همه کشور در دست صوفيان است. تقريباً 80 درصد مردم الجزاير صوفىاند؛ يا صوفى بالذات يا بالطبع. صوفىها از لحاظ مکتبى خيلى نزديک به ما هستند و وهابيت را دوست ندارند. خيلى از وهابيت متنفر هستند؛ مثل ما يا شديدتر از ما. اشان مىگويند: وهابيت مىخواهد در همه جاى الجزاير پخش شود. آنها نگران اين نيستند که برخى از مردم الجزاير شيعه مىشوند؛ حداکثر ممکن است يک ميليون نفر شيعه شوند، بيشتر از اين نمىشود؛ اما وهابيت، دارد کار مىکند که همه کشور وهابى شوند. اين مسئله خيلى خيلى برايشان خطرناک است و به وهابيت خيلى حساس هستند. اين يک نقطه اشتراک است که با صوفيان داريم؛ يعنى يک دشمن مشترک به نام وهابيت. نقطه اشتراک ديگر، محبت اهلبيت(ع) است. آنها از نظر اعتقادى و در باطن، شيعهاند، ولى از نظر ظاهرى سنىاند. صوفيان انصافاً خيلى به ما نزديکند، هم آراماند و هم تروريست نيستند. آنها خشن نيستند؛ يعنى مىتوان با گفتوگو خيلى راحت به آنها نزديک شد. مثلاً من در تابستان گذشته به يک مسئول صوفى برخورد کردم، گفت: من يک مقاله مىنويسم بر عليه قرضاوى، و مىگويم اين حرفى که شما زديد ضد حرمت تدين است. اين خوب است.
ـ به نظر شما ما چه وظيفهاى در قبال شيعيان الجزاير داريم تا فرهنگ اهلبيت(ع) در آنجا گسترش پيدا کند؟ما نبايد خيلى به سياست تکيه کنيم، اين کار هيچ فايدهاى ندارد. به قول امام بايد با مردم کار فرهنگى کرد. سياست با دولت است و مکانيزم خاصى دارد. سياسيون اين مکانيزمها را مىدانند. ما بايد فرهنگ اهلبيت(ع) را در آنجا پخش کنيم. مردم هم قبول مىکنند، حتى خود سنىها قبول مىکنند. ولى بايد حکيمانه کار کنيم، نه مثل وهابىت که به مردم فشار مىآورند. بايد با گفتوگو و محبت اين کار را انجام داد. راه دوم اين است که الجزايرىها به ايران بيايند، ببينند که جمهورى اسلامى تروريست نيست، ايران يک فرهنگ خيلى بالايى دارد. بسيارى از الجزايريهاى سنى که به ايران آمده بودند خيلى تعجب کردند. گفتند: ايران کشور کثيف و وحشى نيست، برخلاف تبليغات برخى کشورهاى عربى، در ايران آزادى هست، پيشرفت اقتصادى هست، پيشرفت فرهنگى هست. آنها وقتى به الجزاير برگشتند اين حرف را در راديو و تلويزيون زدند و گفتند: ايران آنگونه که کشورهاى عربى مىگويند، نيست. اين آمد و رفتها خيلى مفيد است. حتى يک لاييک بيايد، چه اشکالى دارد؟ خيلى لاييکها که نماز مىخوانند، اگر يک هفته به ايران بيايند، دانشگاههاى ايران را ببينند، متوجه مىشوند که در ايران هم علم هست، هم اقتصاد و هم آزادى. مىبينند که ما هولا نيستيم. اين خيلى مهم است. امسال در سمينار مهدويت که هر سال برگزار مىشود يک خانم سنى داراى کارشناسى ارشد فلسفه از الجزاير آمده بود که خيلى خوشحال شد. اين خيلى خوب است که افراد بلا شرط در اينگونه سمينارها شرکت کنند، چه شيعه و چه سنى. پنج نفر از سران سودان، از جمله يک روزنامهنگار، يک مستشار و يک وزير، به ايران آمده بودند و تقريباً دو هفته يا يک ماه اينجا ماندند، به شهرهاى تهران، اصفهان و قم سفر کردند. وقتى برگشتند سودان، غوغا کردند؛ خيلى سخنرانى کردند، گفتند: در ايران فرهنگ هست، علم هست. خود مردم سودان تعجب کردند. اين، هم به نفع مکتب است و هم به نفع جمهورى اسلامى. پنج نفر نوشتند که جمهورى اسلامى تروريست نيست، ايران خيلى پيشرفت کرده، در علم و صنعت و هنر. اين خيلى مهم است. فيلم هايى که شما ايرانىها درست مىکنيد؛ مثلاً اصحاف کهف، حضرت يوسف، امام رضا(ع) و... خيلى تأثير دارد؛ ترجمه و دوبلاژ آنها به زبان عربى خيلى تأثير دارد. خود سنىها از ديدن آنها تعجب کردند، گفتند: اگر شيعيان مسلمان نيستند چرا و چگونه اين فيلمها را درست مىکنند، اگر زنديق و کافر بودند فيلم اباهى درست مىکردند، نه فيلم ابراهيم پيامبر، يوسف و مانند آن.
ـ آيا مؤسسهاى هست که شما از آنجا نيرو بياوريد تا به مهمانان خارجى آموزش بدهند؟بله، هست، حتى براى لاييکها. چندى پيش در جامعةالمصطفى جلسهاى داشتيم که گروهى از لاييکهاى تاجيکستانى که نماز نمىخوانند، آمده بودند. خيلى از خانمها آمده بودند؛ تقريباً 20 30 نفر آنها نماز نمىخوانند و روزه نمىگيرند. من با مسئول آنجا صحبت کردم، گفت: اگر ابنها به ابنجا بيايند بهتر از اين است که به اسرائيل يا آمريکا بروند. اگر اينجا بيايند شايد برگردند و نمازخوان بشوند. يک ميليون دلار مشکل نيست، فداى امام حسين(ع)
ـ با تشکر از شما که در اين گفتوگو شرکت کرديد
منبع: اخبار شیعیان اسفند 1387 شماره 40علل گسترش تشیع در الجزایر الجزایریهایی که در سالهای اخیر به مذهب تشیّع گرویدهاند، بر این نکته تأکید دارند که این مذهب به طور گسترده و به گونهای سری و غیرعلنی در بخشهای مختلف رو به انتشار و گسترش است. آنان معتقدند این امر، پس از مهاجرت شمار فراوانی از عراقیها، سوریها و لبنانیها به این کشور و مشغول شدن آنان در محیطهای آموزشی به طور چشمگیری رو به افزایش است. این دسته از الجزایریها معتقدند که دولت هیچگونه مخالفتی با فعالیتهای شیعیان مقیم نشان نمیدهد که خود میتواند عامل مهمی در گرایش روزافزون آنان به تشیع به شمار آید. این در حالی است که پژوهشگران معتقدند، با گسترش تشیع که به گونهای متفاوت در کشورهای شمال آفریقا (تونس، الجزایر و مراکش) آغاز شده است، خلا معنوی و نقصان پیامهای دینی و مذهبی متکی بر عقلانیت به نوعی بازمیگردد.
هرچند حضور شیعیان در کشور مراکش بهصورتی شفاف و از سوی سه مؤسسه فرهنگی شیعی با نامهای الغدیر، البصائر و التواصل به رسمیت شناخته شده است، ناظران معتقدند هنوز در کشورهای شمال آفریقا به ویژه الجزایر، این مسئله حالتی پنهان دارد و این پدیده را تنها میتوانیم در برخی از استانها و شهرها همچون الجزایر (پایتخت)، باتنه، سطیف، تیارت و سیدی بلعباس ملاحظه کنیم.
فرید مسعودی، پژوهشگر الجزایری معتقد است: بازدارندههایی در مقابل گسترش مذهب تشیع در الجزایر، در درجهء اول به صورت ذاتی وجود دارند; زیرا ابزارهای تبلیغیای که بهکار گرفته میشوند، سرّی و غیرعلنیاند. این امر به دلیل موانع موجه و منطقیای است که به میزان قابلیت پذیرش محیط بستگی دارد; یعنی تا چه میزان این نوع افکار را پذیرا باشند. چنان که ممکن است شیعهگرایی تا مدتها نتواند به منزلهء یک پدیدهء اجتماعی عرض اندام کند.
مسعودی معتقد است: شاید از مهمترین عواملی که در حال حاضر مانع توسعهء این امر میشود، حالت بسته و خشک تشکیلاتیای است که جنبشهای اسلامی موجود در صحنه، در درون خود دارند و بدون توقف، به انتقاد کورکورانه و حتی خرافاتی از شیعیان میپردازند. عامل بازدارندهء دیگری که در مقابل جذب و عضوگیری این محافل سرّی و غیرعلنی سربرافراشته است، پدیدهء سیاسی ایران است; پدیدهای که تا چندی پیش، خود از عوامل جذب و گرایش به شیعه بهشمار میرفت، اما امروزه نهتنها اینگونه نیست، بلکه حالت عکس به خود گرفته است. این امر در سایهء معادلات اخیر بینالمللی و نقش ایران در عرصهء سیاسی و اجتماعی عراق رخ داده است. به گونهای که باعث شده تا بسیاری به خود آیند و با نگاهی به گذشته، وضعیت موجود خود را بازنگری کنند.
انتشار در سراسر الجزایررئیس پایگاه اینترنتی شیعه الجزایر، محمد عامری (30 ساله)، در گفتوگو با پایگاه خبری العربیه اظهار داشت: شیعهگرایی در الجزایر به شکر خداوند استمرار دارد و این گرایش نه به گونهای انتشارگونه، بلکه باید بگوییم انفجارگونه در حال گسترش است و در تمام سرزمین الجزایر و بین همه طبقات اجتماعی شیوع پیدا کرده است. در گذشته این امر تنها بین جوانان متداول بود، اما اکنون به برکت وجود صاحب عصر و زمان(ع) خانوادههای بسیاری بهطور کامل شیعه شدهاند.
گفته میشود بزرگسالترین شخصی که به مذهب شیعه گرویده است، 69 سال سن دارد.
محمد عامری در ادامه گفتوگو هیچ آماری از شمار شیعیان الجزایر ارائه نکرد و گفت: در این بین، هیچ آمار جدیدی در دست نیست. حتی اگر چنین آماری موجود باشد، به دلایل مختلفی که در این سخن کوتاه مجال شرح آنها نیست، نمیتوان آن را بازگو کرد. برادران عراقی، سوری و لبنانیای که در الجزایر در مقام استاد و مدرس انجام وظیفه میکردند، تأثیر بسزایی در امر تبلیغ داشتند و میتوان آنان را آمادهسازان پذیرش اندیشهء پیروی از حضرت محمد(ص) و اهلبیت(ع) خواند. همچنین با آغاز انقلاب مبارک اسلامی ایران، خط و راه امام خمینی(ره) زمینه مساعد و آمادهای برای فعالیت در سرزمین انقلابی الجزایر به وجود آورد.
تسامح دولت در مقابل گسترش تشیّعمسئول پایگاه اینترنتی شیعه الجزایر گفت: بهطور کلی، دولت الجزایر تاکنون از گسترش تشیع جلوگیری نکرده و به مادهء 61 قانون اساسی این کشور که به آزادیهای فردی تمام آحاد ملت در انتخاب اعتقاد و تدین خود اشاره دارد، عمل میکند. در مقابل شیعیان نیز هیچ مادهای از قانون اساسی را زیر پا نمیگذارند و به هیچیک از شخصیتهای سیاسی دولت تعدی و تجاوز نمیکنند. البته برخی افراد که خود را بالاتر از قانون میپندارند، فشارهایی به شیعیان میآورند که نه تنها هیچ تأثیر منفیای ندارد، بلکه ناخودآگاه موجب گسترش شیعهگرایی میشود.
عامری در پاسخ به پرسش پایگاه خبری العربیه مبنی بر سبب انتخاب شیعه گفت: من در محله و منطقهای رشد کردم و تربیت شدم که در پایتخت به پایگاه شیعیان مشهور است. بدون شک عامل محیط در هدایت من از گمراهی نقش بسزایی را ایفا کرده است. افزون بر آن، همنشینی با برادرانی که شیعه شده بودند، بهویژه کسانی که در بین اقوام و خانوادهام بودند، در انتخاب من بیتأثیر نبود.
نخستین بار در محیط دانشگاه با مشکلاتی روبهرو شدم. در آن زمان، من گرفتار استادانی متعصب که تفکر محدود، نشانه آنها و عقبماندگی اندیشه شعارشان بود شدم و ظلمهای بسیاری از آنان دیدم. تا آنجا که از تصحیح اوراق امتحانی من سرباز میزدند; به این بهانه که من همیشه از موضوع امتحان خارج میشوم و به منابع غیرموثق و نپذیرفتنی تکیه میکنم و از برنامههای تدوین شده و تحمیلی وزارت آموزش عالی سرپیچی میکنم. از جمله استادانی که با آنها سروکار داشتم، دکتر خالی استاد تاریخ اسلامی دانشگاه برزیعه بود. او مرا به این نتیجه رساند که ممکن است از استادی همچون او موضوعی را آموزش دید، اما وی قادر نخواهد بود اندیشهای مفید را به تو منتقل کند. البته این به معنای آن نیست که تمام استادانی که نزد آنها آموزش دیدم، اینگونه بودهاند. در این دوره از محضر استاد جربال دحوا نیز بهره جستم که از نوع اندیشه، شخصیت و منطق او در بحث و تحلیل مسائل بهرهمند شدم و برای او احترام خاصی قائلم; هر چند در افکار و مبانی شخصیتی به دلیل اینکه وی استادی لائیک به شمار میآمد و دین را راه حل رهایی انسان نمیدانست اختلاف ریشهای داشتم; زیرا من اسلام را عقیده و مرام خود میدانستم.
نفی تروریست سلفیخانم وداد از ساکنان پایتخت است و در ماه رمضان سال 2003 به مذهب شیعه گرویده است. او دلیل ترک مذهب مالکی (مذهب اغلب مردم الجزایر) را خشونت گروههای سلفی و تندرو خواند که سالها گریبانگیر کشورش بود; گروههایی در این مدت فجایع بسیاری را در حق بیگناهان مرتکب شدند.
او داستان شیعهشدن خود را بر روی پایگاه اینترنتی شیعه الجزایر چنین بازگو کرده است: فشارهای مذهبی موجود در الجزایر که به دلیل عملکرد سلفیها ایجاد شده بود، باعث شد مدتی دین را، نه به مفهوم کفر ورزیدن، بلکه به معنای دور شدن و عمل نکردن به عبادات ترک کنم; تا اینکه بهطور اتفاقی، یک هفته پیش از ماه رمضان با جوانی شیعه از اهالی عراق روبهرو شدم و نمیدانم چه شد که از او پرسیدم: آیا شیعه است یا سنی. گویا نیرویی مرا جهت طرح این پرسش هدایت کرد. آن جوان دربارهء مذهب شیعه، اهلبیت(ع)، امامت و اینکه آنها کشتی نجات و هدایت هستند و در طول تاریخ به ایشان ظلم شده با من صحبت کرد. از همان آغاز، عشق و محبت اهلبیت(ع) در دل من جای گرفت و از همین راه به شناخت اسلام و اهمیت آن موفق شدم.
نقش رسانههاآیا برخی از خبرهای پخش شده از رسانهها دربارهء ارتکاب جرایم از سوی گروههای مسلح شیعی علیه اهل سنت عراق بر وضعیت شیعیان الجزایر تأثیر منفی گذاشته است یا خیر؟ در پاسخ این پرسش، محمد عامری مدیر شبکه اینترنتی شیعه الجزایر میگوید: ما ملت بیدار و آگاهی هستیم و در سختیها و مشکلات از تجارب گذشته استفاده میکنیم. در چند دهه، آنچه که بر ما گذشته است اثبات کرده که اخبار منتشر شده از سوی رسانهها اغلب به نفع ظالم بوده، روشهای آنان در خدمت صهیونیسم جهانی و مقابله با اهل حق بوده و هست. حتی مطبوعات عربی فاقد نیروهای تحلیلگر است و روزنامهنگاران آنان هیچ منطقی را برای نقل اخبار دنبال نمیکنند; چه رسد به اینکه دارای فرهنگ اسلامی و علوم مرتبط به آن باشند که از ضروریات این حرفه به شمار میرود.
عامری در ادامه افزود: اغلب الجزایریها میدانند که شیعیان عراق، خود قربانی خشونت، قتل و هتک حرمتها هستند; چنان که تاکنون چند اتومبیل منفجر شده و بسیاری از مردم بیدفاع و مستضعف را قربانی کرده است یا چند مسجد بر سر نمازگزاران شیعه آن، اعم از پیران و کودکان فرو ریخته است، اما تحلیلگران شبکههای ماهوارهای چنین القا میکنند که این حوادث به دلیل وجود کینههای طایفهای به وقوع پیوسته است. آنان پیروان سید مقتدا صدر را که با نیروهای آمریکایی درگیر شدند، کشته قلمداد کردند; در حالی که کسانی که با منفجر ساختن خود باعث کشتهشدن بیگناهان میشدند، شهادتطلب مینامند.
آمازیغها و شیعهگراییخانم جیرواس، یکی از اعضای پایگاه شیعه الجزایر معتقد است: به فضل خداوند و برکت اهلبیت(ع)، در میان آمازیغها نیز مذهب تشیع رواج پیدا کرده است. البته به سبب فشارهایی که وهابیون در گوشه و کنار کشور اعمال میکنند و گرویدگان به مذهب شیعه را مرتد میخوانند، بسیاری از آنان تقیه میکنند. آمازیغها در اصل شیعه بودهاند و نخستین مردمانی به شمار میآیند که درهای منازل خود را به روی فاطمیون گشودند و شانه به شانه آنها و در صف مقدم به جنگ پرداختند. از این روی، هیچ هراسی از پیروی اهلبیت به دل راه نمیدهند.
خانم جیرواس برای اثبات این ادعای خود (شیعه بودن آمازیغها) مثالهای زیرا را یادآور شد:
در برخی از مناطق آمازیغها گوشت خرگوش را بدون اینکه دلیل آن را بدانند، نمیخورند. (خوردن گوشت خرگوش نزد ما شیعیان حرام است.)
در روز عاشورا، آمازیغها از کار دست میکشند و معتقدند کار کردن در چنین روزی نحس و نامبارک و هر درآمدی بیبرکت است. در روز عاشورا آمازیغها مرغ و یا پرندهای قربانی میکنند و قربانی کردن نزد آنان کار مهمی به شمار میآید. آنان این کار را مبارک میدانند; بدون اینکه بدانند خون این قربانی یادآور خون حسین(ع) و اصحاب ایشان است که در کربلا به شهادت رسیدند. نزد آمازیغها هیچیک از نامهای ابوبکر، عمر یا عایشه را نمیتوان یافت، اما بسیاری از آنان نامهای سیدعلی و سیداحمد را بر فرزندان خود مینهند و به این دو اسم عنوان سید را نیز میافزایند.
آمازیغها نام فاطمه را همراه با لل (حضرت فاطمه) استفاده میکنند. در حالی که هیچگاه با نام عایشه این پیشوند را بهکار نمیبرند.
دلایل دیگر شیعهگرایی :مسعودی میافزاید: از خلال این تحقیق دریافتم که مذهب شیعه در حال حاضر بالاترین مراحل رشد خود را در الجزایر طی میکند. برادران ما در کانال ماهوارهای المنار، وابسته به حزباللّه لبنان، در امر جذب و هدایت تشنگان، نوآوریهای چشمگیری نشان دادهاند که نمیتوان آنها را نادیده گرفت.
وی در گفتوگو با چند بازرگان الجزایری به این نتیجه رسیده که یکی از دلایل شیعه شدن آنان امانتدار یافتن همتایان شیعهشان در کشورهای سوریه و لبنان از دیگر بازرگانان بوده است.
ملاحظات
آنچه در این گزارش خواندید، بدون شک بررسی کاملی از وضعیت مذهب تشیع در کشور الجزایر نیست. اینگونه گزارشهای کانالهای ماهوارهای کشورهای عربی اهداف غیرسلیمی را بهطور پنهان و گاه آشکار دنبال میکنند. اما در مجموع پرداختن به چنین موضوعی حائز اهمیت است و بر این نکته تأکید میکند که صاحبنظران و آگاهان سیاسی و اجتماعی در سالهای اخیر توجه خاصی به شیعیان و نحوهء تعامل با آنان داشتهاند. به ویژه پس از آنچه در کشور عراق رخ داده است، بسیاری به این نتیجه رسیدهاند که مسلمانان شیعه در تعامل با مسائل رویدادهای منطقه و جهان از منطق و درایت بیشتری برخوردارند و طبع مسالمتآمیزتری در مقابل همتایان دارند.
در کشور الجزایر نیز، به ویژه پس از رفراندوم طرح وفاق ملی که از سوی آقای بوتفلیقه، رئیس جمهور این کشور مطرح شد و رأی اکثریت را به دست آورد، شیعیان بهگونهای قابل توجه توانستهاند در صحنهء اجتماع عرض اندام کنند. در این بین، با توجه به سطح روابط نسبتاً خوب دو کشور جمهوری اسلامی ایران و الجزایر، به ویژه پس از سفر بوتفلیقه به تهران و اعلام موافقت ضمنی دربارهء داشتن نمایندهء فرهنگی در آن کشور، شایسته است دستاندرکاران سازمان متبوع بهطور جدیتر این امر را در اولویت کارهای آتی خود قرار دهند و از فرصت موجود نهایت استفاده را کنند. اهمیت این منطقه (شمال آفریقا) و مغرب عربی بر مسئولان فرهنگی ما پوشیده نبوده و نیست. از اینروی، امید است با نصبالعین قرار دادن این اهمیت، انتخاب، اعزام و بازگشایی نمایندگی فرهنگی را تسریع را سازند.