مشهد اثر مهدوى؛ در مسجد شعياى نبي؛ كنار امامزاده اسماعيل عليهم السلام
شيخ على ميرخلف زاده كربلايى نقل كرده است:
يكى از رفقا
از يكى از مداحان خوب و امام زمانى اصفهان (كه بنده سالهاست او را مى شناسم) و هيئتى به نام يابن الحسن عليه السلام، و كاروانهايى با رفقايش درست كرده، و آنها را هر هفته به سوى جمكران مى برد، براى من نقل كرد:
سه حاجت داشتم كه يكى از آنها زيات روى خود امام زمان (عليه السلام) بود
از اين رو تصميم گرفتم چهل شب چهار شنبه به مسجد جمكران بروم
و به ساحت مقدسش توسل كنم تا حضرت بذل عنايت فرمايد و توجه نمايد.
به هر وضعى كه بود چهل شب چهار شنبه به مسجد جمكران مشرف شدم، ولى متاءسفانه خبرى نشد!.
شب چهار شنبه چهلم تا صبح آنجا ماندم، ولى كسى را نديدم دل شكسته برگشتم!.
هفته چهل و يكم خبرى نشد!.
هفته چهل و دوم نيز خبرى نشد!.
هفته چهل و سوم نيز خبرى نشد!.
هفته چهل و چهارم بود كه خيلى ناراحت و پريشان بودم
داخل مسجد شدم
خطاب به امام زمان (عجل اللّه تعالى فرجه) عرض كردم:
آقا! شما پسر حضرت زهرا (سلام اللّه عليها) هستيد!، من پسر كيستم ؟!
شما درِ خانه خدا آبرو داريد (اما) من ندارم،
اصلا من چه هستم؟ كه چنين انتظارى از تو حجّت خدا دارم!
اى آقا! ببخشيد،
مرا اين آخوندها به طمع انداختند كه: هركس چهل شب چهار شنبه مسجد جمكران برود امام زمان (عليه السلام) را مى بيند!
اين بود كه اِسائه ادب كردم و خواستم شما را ببينم!
حال كه لياقت چنين فيضى را ندارم ديگر نمى آيم.
سوار اتوبوس شدم و به طرف اصفهان برگشتم،
هنوز اذان صبح نشده بود كه راننده به پليس راه اصفهان رسيد
و خواست دفترچه اش را ساعت بزند كه من بيدار شدم
و متوجّه شدم كه خداوند متعال حاجتم را روا كرده!!
حالتى برايم پيش آمد (كه تاكنون چنين نشده بودم) ديدم
از همان اتوبوس، با شخصى به نام رحمان در سبزه ميدان اصفهان پياده شديم
و به طراف امام زاده اسماعيل (عليه السلام) به راه افتاديم، وارد حياط امام زاده شديم
ديدم يك روحانى سيد جليل القدرى بالاى منبر نشسته و عده اى مردم دور او نشسته اند، آنها را موعظه مى كند
احتمالا منظورش مرحوم حاج آقا سيد محمد فقيه احمدآبادى.(فرزند صاحب مكيال المكارم) بودند؛
كه در سالهاى سلامتى و قوت مزاج؛ آنجا نماز صبح مى خواندند و بعد نماز صبح هم منبر مي رفتند
با خود گفتم: من ديگر گوش به حرف اين آخوندها نمى دهم و پاى منبرشان نمى روم .
خواستم از در دوم (درب شرقى) امام زاده خارج شوم و دنبال كار خويش بروم كه ناگهان احساس كردم روى پشت بام امام زاده هستم!!!
يكى از پيامبران (شعياى نبي عليه السلام) آنجا (دربقعه اى كنار امامزاده اسماعيل) به خاك سپرده شده كه پنجره بقعه او به پشت بام راه داشت از پنجره وارد (مسجد شعيا) شدم
و آنجا ايوانى (طاقجه بلندى) داشت (مرتفع از زمين نزديك سقف) تا خواستم بپرم به طرف پايين كه يك وقت ديدم بين زمين و آسمان ايستاده ام و اصلا وزنى ندارم و مثل پركاه سبك هستم.
متحير ماندم چه كنم؟!،
ديدم كنار ايوان بالاى بقعه (طاقجه بلند بسيار مرتفع از كف) سيد بسيار نورانى و جليل القدرى با كمال وقار و متانت نشسته و دست مباركش را روى زانو گذاشته و تسبيح در دست دارد و مشغول ذكر است .
من نگاه تندى به او كردم!!! (بر همان سوء ظن كه به روحانيان بيدا كرده بوده) ولى ديدم او با مهربانى به من نگاه مى كند
بعد دست مباركش را به طرف من اشاره نمود و با تندى فرمود: اين حرفها يعنى چه؟!! (آخوندها...)
هركس ختم مادر ما حضرت فاطمه زهرا (سلام اللّه عليها) را يك مرتبه بردارد
(سه فرسخ) 20 كيلومتر؛ وارد بهشت مى شود (يعنى در اين عمق از بهشت). در ضمن آن آقا رحمان هم به آقا گفت : آقا جواز، جواز! (صاحب واقعه توضيح نداده مقصود رحمان جواز كسب يا جواز زيارت عتبات يا جواز بهشت است).
آقا سر مبارك را به علامت اينكه درست مى شود پايين انداخت.
از آن حالت كه نه خواب بود و نه بيدارى؛ به هوش آمدم و شروع به گريه كردم .
تا به حال به آن امام زاده (و مرقد و مسجد شعياى نبى) نرفته بودم كه وقتى اين (حالت بالاتر از) خواب را ديدم بعد (از ان حالت وقتى) كه رفتم (داخل امامزاده و بقعه و مسجد شعيا را) مشاهده كردم؛
ديدم هرچه در آن عالم (فراتر از حس مادى) ديدم؛ درست است.
و (بعد از اين واقعه من) مدّتها مى گشتم كه خدايا! اين ختم بى بى زهرا (سلام اللّه عليها) چيست؟ كه آن را انجام دهم ؟
(اما) پيدا نكردم تا اينكه يكى از روحانيون اصفهان به نام (مرحوم) حاج آقا منصور زاده (از منبريهاى معروف) را ديدم و جريان را نقل كردم،
فرمود: اين ختم دو ركعت نماز است و (بعدش به عدد نام فاطمة ف=80، ا=1، ط=9، م=40، ة=400)
530 مرتبه بگو:
{اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى فاطِمَةَ وَ اَبيها وَبَعْلِهاوَ بَنيها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُك}
گفتم : آقاى منصور زاده ! از كجا مطئمن شوم كه اين همان ختم است؟
ايشان فرمود: چون شخصى از تهران 40 سال شبهاى چهار شنبه به مسجد جمكران؛ مشرف مى شد، و خود امام زمان عليه السلام به او اين ختم را تعليم فرمود است.
توضيح: 1- صاحب واقعه معاصر است، و در وقت واقعه ميانسال بوده، و احتمالا هنوززنده باشد، درصورت فراهم شدن ديدار او جه بسا جزئيات ديكرى واقعه داشته كه در اين نقل نيامده است.
2- سؤال از اختلاف نسخه هاى صلوات فاطميه شده است:
جواب: بله اختلاف نسخه هايى در نقل ختم اين صلوات ذكر شده است؛
ولى جون نقل فوق الذكر (مبتنى بر انتساب به حضرت صاحب الامر منه السلام) مبتنى بود بر نقل مزبور به همان اكتفا كرديم
اختلاف نسخه هاى ديكر:
كلمه
عدد بجاى
بعدد{اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى فاطِمَةَ وَ اَبيها وَبَعْلِهاوَ بَنيها
عَدَدَ ما اَحاطَ بِه عِلْمُك}
داشتن يكفقره بيشتر:
{اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى فاطِمَةَ وَ اَبيها وَبَعْلِهاوَ بَنيها
والسرّ المستودع فيها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُك}
داشتن دو فقره بيشتر:
{اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى فاطِمَةَ وَ اَبيها وَبَعْلِهاوَ بَنيها
والسرّ المستودع فيها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُك
وأحصاه كتابُك}
مثل قبلى يك كلمه {ما} بيشتر
{اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى فاطِمَةَ وَ اَبيها وَبَعْلِهاوَ بَنيها
والسرّ المستودع فيها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُك و
ما احصاه كتابك}
3- برخى تصاويرصحن و داخل و بشت بام اين مجموعه (مرقد امامزاده اسماعيل - مرقد شعياى نبى - مسجدشعيا عليهما السلام)
https://www.imna.ir/photo/315839/
موقعیت امامزاده اسماعیل : اصفهان - خیابان هاتف
تصوير موضع تشرف = بنجره ارتباط بشت بام به مسجد و بقعه شعياى نبى عليه السلام و ايوان (طاقجه بالا) داخل بقعه