بقعه شيخ ابوالخير:شيخ أقطع:امامزاده سيدمحمد:پیربن آب: بن أُو

مديران انجمن: مزارات, مزارات, مزارات

بقعه شيخ ابوالخير:شيخ أقطع:امامزاده سيدمحمد:پیربن آب: بن أُو

پستتوسط aelaa.net » شنبه ژانويه 22, 2011 3:11 pm

بسم الله الرحمان الرحيم

نشاني و موقعيت جغرافيائي بقعه:



مختصات:
طول جغرافيائي 52 درجه و 27 دقيقه و 55.99 ثانيه شرقي
عرض جغرافيائي 29 درجه و 31 دقيقه و 9.38 ثانيه شمالي

نشاني:
آسيا - خاورميانه - ايران - استان فارس - شيراز - 15 كيلومتري جنوب غربي شهر.

كوهسار جنوبي شيراز معروف به كوهبايه سبزبوشان كه از شرق به غرب امتداد دارد
اين كوه در جنوب غربي شيراز واقع شده و از اين رو به (كوه قبله) نيز مشهور است
بقعه پیر بُن آب در ضلع شمالي اين كوه و سمت شهر شيراز قرار دارد
در اين بقعه یكی از امامزادگان و اولياي الهي مدفون است
همجنين در فاصله چهار كیلومتری پیربنو؛ غاری زیبا در این كوه وجود دارد كه بقعه متبركه یكی از امامزادگان (سيد اسحاق) را در دل خود جای داده است.

بقعه پیربنو در 15 كيلومتري شيراز و جنب روستايي به همين نام (پیر بُن أُوْ) در سينه كوه قرار دارد

aelaa.net
Site Admin
 
پست ها : 908
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:21 am

نشان صاحب بقعه

پستتوسط aelaa.net » شنبه ژانويه 22, 2011 3:14 pm

از بقاع اولياي الهي شيراز:
بقعه ولي الهي: امامزاده سيد محمد = شيخ ابوالخير مغربي تيناتي = شيخ أقطع = بابا زنبيلباف = پیربنان = بَنُو = BANOW

نامها و شهرتها:
= امامزاده سيد محمد
= شيخ ابوالخير
= شيخ ابوالخير مغربي تيناتي
= شيخ أقطع
= پیر بنان
= پیر بُن آب
= پیر بُناب
= پیر بُن اُوْ =>پیر بَنُو = BANOW
= بابا زنبيلباف


سبب نامها:

سيد محمد: نام اصلي اوست

امامزاده: بخاطر نسبت سيادتش
نام صاحب بقعه و امامزاده بودن بيربناب در سازمان ميراث فرهنكي استان فارس به ثبت رسيده، و در سايت اين سازمان در معرفي بقعه نيز جنين منتشر شده است:
مقبره شيخ اقطع يا بقعه پيربناب : بقعه پير بناب در كوهسار جنوبي شيراز واقع شده است . نام واقعي شخص مدفون در بقعه سيد محمد است كه در غاري در همان محل سكونت داشته و پس از مرگش، او را در همان جا به خاك سپرده و بقعه اي كوچك نيز بر سر آن بنا كرده اند .
http://www.ichto.ir/Default.aspx?tabid=462

شيخ: بخاطر اينكه از پیران و بزركان راه خدا بوده است

ابوالخير: كنيه او، و هم لقب اوست، بخاطر اينكه صاحب خيرات و بركات در حيات و ممات خود بوده است

مغربي تيناتي: نسبت به وطن و زادكاه اوست كه كشور مغرب (مراكش) است، و نسبت به محل سكونت او شهر تينات در ساحل مديترانه (تركيه امروز) است.
تينات جمع تينة، نام آباديهايي كه باغستانهاى انجير در آن فراوان بوده است،

أقطع: بخاطر بريده شدن دستهاى اوست

پیر بنان: به سبب معيشت او از طريق سرانكشتان خود كه با آن زنبيل بافي مي نمود

پیر بُن آب: به دليل جشمه بزركي كه در زير و بن بقعه او جاري است

پیر بُناب: تسهيل كويش همان است

پیر بُن اُوْ: كويش محلي همان نام به لهجه شيرازي است
كه به مرور زمان تغيير بيدا كرده و امروز در لسان عوام كفته مي شود =>پیر بَنُو = BANOW

بابا زنبيلباف: بخاطر شغل و حرفه اوست

عنوان ديني:
امامزاده سيد محمد كه در غار نزديك بقعه مسكن داشته، بس از وفات در همانجا مدفون شده است
افزون بر شرف نسبت سيادت
از اولياي الهي نامدار و از اصحاب كرامات
كه شأنش را مولانا جلال الدين رومي نيز در مثنوي معنوي اشارت فرموده
و برخي احوالات و كراماتش را نيز بيان نموده است
aelaa.net
Site Admin
 
پست ها : 908
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:21 am

احوالات شيخ ابوالخير = امامزاده سيد محمد

پستتوسط aelaa.net » شنبه ژانويه 22, 2011 3:25 pm

شأن و مرتبه معنوي:
افزون بر جلالت نسبت سيادت و امامزاده بودن
از اولياي مستور و بنهان الهي در زمان خويش بوده است

ظاهر دنيوي:
به صورت ظاهر شخصي زنبيل باف بوده است، از اين رو به "بابا زنبيل باف" نيز مشهور بوده است

اماكن اعتكاف:
فرصت الدوله شيرازي در آثار العجم نوشته است كه:
فقير مؤلف از شخصي ثقة مورخ شنيدم:
سيد مذكور در اوايل حال در كوه تودج فارس به عبادت مي كذرانيده،
سبس در اين كوه كه مدفن اوست آمده و تاريخ فوتش معلوم نشده است

تاريخ زمان او:
با توجه به نقل احوال او در مثنوي مولانا؛ و نحوه نقل او؛
قاعدتا زمان او بايد بسيار قبل از مولانا بوده باشد،
شايد حدود هزار سال قبل

اشتغال او:
وي در كلبه محقري كه به مانند سايباني بيش نبوده
در دل اين كوه زندكي مي كرده و بر عبادت معتكف بوده است

ابتلاي عظيم:
در زمان خود مورد ابتلا و امتحان الهي واقع كرديد
و بر اثر دشمني جاهلان و منكران معارف الهيه مورد سوء قصد واقع شد
به تهمت ناروا او را دزد ناميدند و وي را كه در كلبه خود خوابيده بود دستهايش را قطع نمودند
بريدن دستها تاوان دزدهاي بسيار شرور بوده است

شيخ وقتي بيدار شد دستهاي خود را از كتف بريده ديد

آنها به كمان اينكه هم او را بدنام كرده اند و با قطع دستها هم به دزدي نشان نموده اند
و ديكر اين ولي الهي از همه جا رانده خواهد شد
و از آنجا كه معيشتش از راه زنبيل بافي است، و ركن و ابزار بافتن زنبيل دو دست است
مي توانند با قطع دستهاي او، افزون بر بدنامي و مهجوري خلق او را نيز به فلاكت و سختي در معيشت بياندازند

برخي از مطلعين احوالات معنوي شيخ نيز با اين واقعه منكر شدند
و با خود كفتند كه اكر اين شيخ روشش درست بود متهم و مبتلا نمي شد
بس حتما راه و روش او نيز صحيح نبوده است

شيخ دانست كه آزمون الهي است
افزون بر تحمل رنج بريده شدن دستها و جراحات آن
همجنين از اين اتفاق؛ بد دل و بي تاب نشده
و انكار و اعتراض در دل بر اراده حق ننموده و صبر نمود
به وقت و ساعت زنبيل بافتن هر روز ديد كه با اينكه دستهايش بريده شده
اما مثل اينكه حضور و حركت و توان آنها را به مانند قبل حس مي كند
آزمايش نمود و ديد كه به مانند كذشته توان باقتن زنبيل را دارد

و به لطف حق و عليرغم قطع دست همجنان به بافتن زنبيل ادامه مي داد
و در كلبه اش درب را بسته و در خلوت خود مانند سابق زنبيل مي بافت

استمرار توليد زنبيل و فروختن روزانه آن سبب تعجب خلق كرديده
او را مراقبت مي كردند و جيزي متوجه نمي شدند
تا اينكه شخصي بصيرت بيدا كرده و متوجه كرديد كه اين امر جيزي كرامت خداوند نبايد باشد

از روي اعتقاد و ازدياد بصيرت بر احوال شيخ مراقبت نمود
تا اينكه در نوبتي توانست از روزنه درب ببيند كه
خداوند ببركت آن ابتلاي سخت؛ دستي نابيدا به او عطا فرموده است
و همين سبب دوام بافتن زنبيل عليرغم بريده شدن دست او از كتف است

از شدت تعجب مرد وارد جایگاه او می شود و می بیند که شیخ با دو دست مشغول بافتن زنبیل است .

شيخ خشمگین شده و می گوید :
ای دشمن جان خویش ، چرا بدون اطلاع من به درون کلبه من آمدی ؟
‌مرد پاسخ داد :‌از زیادی شوق و اشتیاقی که به دیدار تو داشتم .
شيخ لبخندی زد و گفت : حال که از روی محبت آمده ای بیا تو ، ولی این راز را پوشیده بدار .

گروه دیگری نیز از از روزنه و كلبه او زنبیل بافتن با دو دست او را دیده بودند .

- وقتي شيخ از اطلاع ايشان نيز مطلع شد گفت :‌
خدایا! حکمت شگفت انگیزی است که من می خواهم این راز عجیب را پنهان بدارم و تو فاش می سازی .

به شيخ الهام شد که : عده ای از مردم در بریده شدن دستهایت به تو اتهاماتی وارد می ساختند
و می گفتند :‌یقینا این مرد در طریق حقیقت سالوس بود که خدا رسوایش کرد .

و من (اراده خداوند) نخواستم که این مردم با اين تصور باطلشان کفر بورزند و از گمراهی بدگمان شوند .
بدین جهت این کرامت ها را كه به تو دادم بر ايشان آشكار كردم، تا آن بیچارگان بدگمان؛ از ترقی و اعتلا به عالم بالا نا توان نشوند .

و در اصل اين كرامت را براى اين به تو عطا نمودم تا آنها از راه نجات و عالم ملكوت و آسمان محروم نشوند
و الا تو كسي هستي كه از اين امور (نكراني از دست دادن اعضاء و مردن و جدا شدن سر و دست) كذشته اى و نياز به آن نداري

اشاره اى به اين ماجرا در كتاب شريف مثنوي معنوي آمده است:

ذكر شيخ ابوالخير أقطع در دفتر سوم مثنوي معنوي مولانا جلال الدين بلخي جنين آمده است:


در عریش او را یکی زایر بیافت = کو بهر دو دست می زنبیل بافت

گفت او را ای عدو جان خویش = در عریشم آمده سر کرده پیش

این چراکردی شتاب اندر سباق = گفت از افراط مهر و اشتیاق

پس تبسم کرد و گفت اکنون بیا = لیک مخفی دار این را ای کیا

تا نمیرم من مگو این با کسی = نه قرینی نه حبیبی نه خسی

بعد از آن قومی دگر از روزنش = مطلع گشتند بر بافیدنش

گفت حکمت را تو دانی کردگار = من کنم پنهان تو کردی آشکار

آمد الهامش که یکچندی بدند = که درین غم بر تو منکر می‌شدند

که مگر سالوس بود او در طریق = که خدا رسواش کرد اندر فریق

من نخواهم کان رمه کافر شوند = در ضلالت در گمان بد روند

این کرامت را بکردیم آشکار = که دهیمت دست اندر وقت کار

تا که آن بیچارگان بد گمان = رد نگردند از جناب آسمان

من ترا بی این کرامتها ز پیش = خود تسلی دادمی از ذات خویش

این کرامت بهر ایشان دادمت = وین چراغ از بهر آن بنهادمت

تو از آن بگذشته‌ای کز مرگ تن = ترسی وز تفریق اجزای بدن

وهم تفریق سر و پا از تو رفت = دفع وهم اسپر رسیدت نیک زفت
aelaa.net
Site Admin
 
پست ها : 908
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:21 am

معرفي قدمت و بناي بقعه

پستتوسط aelaa.net » شنبه ژانويه 22, 2011 4:56 pm

اصل بناي بقعه:
به روزكَار خود شيخ و بعد وفات او بر مي كردد

اما اين بقعه در طي قرون و حوادث ويرانكَر واقعه در منطقه آسيب بسيار ديده است
و تنها بقعه كوجكي از آن باقي بود

بازسازي عصر صفوي:
امامقلي خان، حاکم فارس در زمان شاه عباس اوّل صفوي، در اين مکان باغي زيبا احداث نمود که بقاياي چنارهاي آن باقي است.

مرمت و توسعه عصر قاجار:
در سال 1266 هجري قمري يعني حدود صد و شصت و بنج سال قبل
این بقعه مورد احياء و تعمير و تجديد بنا شده،
و بخشهاي تكيه (محل بيتوته و عبادت) و ميهمانسراى زائرين (و طلاب معرفت) آن بازسازي شد
این تكیه از تالاری تشكیل شده بود كه بر دو ستون سنگی یكپارچه تكیه داشته و سطح تالار، پایین تر از بقعه بوده است.
همجنين اتاقهايي براى اقامت زائرين كه از نواحي دوردست مي آيند ساخته شد

اين اقدام به وصيت محمد علی خان؛ دومين ایلخانی قشقایی (متوفي 1268 ق.)، پسر جاني خان؛ اوّلين ايلخاني قشقايي، انجام مي شود.
براى اينكه سطح كارهاي خاندان ايلخان قشقايي در زمينه احداث بنا و باغ معلوم شود؛ بايد بدانيم كه ايشان بنیان گذار باغ ارم در شیراز و 16باغ دیگر در فارس بودند، باغ ارم محل اقامت ايلخان در شيراز بود تا اينكه در عهد ناصرالدين شاه قاجار توسط دولت خريداري شد.

سبب اين اقدام (مرمت و بازسازي بقعه) توسلي بوده است كه وي در امر مهمي به صاحب بقعه بيدا كرده است:
در اين باره فرصت الدوله شيرازي در آثار العجم نقل نموده كه:
او را مهمي عظيم روي داده؛
و از آن راه مي كذشته؛
به قبر شيخ مذكور ملتجي مي شود،
از آن مهلكه خلاصي مي يابد
محمدعلي خان بقعه شيخ اقطع را مرمت
و وصيت مي نمايد كه جون اجلش سر رسد
در جوار شيخ دفنش كنند
در سنه يكهزار و دويست و شصت و شش هجري قمري
كه از جهان مي كذرد؛ جسدش را حمل نموده
و طبق وصيتش در همين مکان به خاك مي سبارند.

و بناي تكيه مي نمايند
و تالاري كه بواسطه دو ستون از سنك يكبارجه قائم است بنياد مي كنند
و سنك بسيار بزركي بر قبرش مي افكنند

اشعاري به بحر تقارب
مرحوم داوري ابن وصال (شاعرشيرازي) كفته، بر آن نقش مي نمايند
و آن در تالار مذكور است
بطرف دست جب شيخ قدس سره
بطوري واقع شده كه مزار شيخ در اعلا؛ و قبر ايلخاني در اسفل است
زيرا كه مزار مذكور در بلندي بوده
جون جلوي آنرا تالار بربا نموده اند
لذا فضاي تالار دو طبقه مي نمايد
و قبر ايلخاني در طبقه بائين است
و در آن تكيه جند اتاق ديكر هست
و باغجه اى هم دارد

و آن تالارها و بناها به مرور و دهور رو به خرابي نهاده بود
كه در اين ازمنه حاجي نصر الله ايلخاني قشقايي به مرمت آنجا برداخته است
به سركاري جناب ميرزا عليخان بواناتي ملقب به انواري
كه از جمله سلاك است
و مجاهدي است صاحب حال و سالكي حميده خصال

اين بقعه و تكيه او در سالهاي جهالت بار برخي ويرانكران آثار باستاني تخريب و مورد غارت واقع شد
امروز تنها مخروبه اى بمانند آثار باقيه از حمله جنكيز بجا مانده است

عليرغم تجاوزات و تخريبهاي جاهلان؛ و باقي نماندن و قابل استفاده نبودن بناي بقعه
ولي همجنان بقعه نام برده يكی از زيارتگاه هاي مردم شيراز است.
aelaa.net
Site Admin
 
پست ها : 908
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:21 am

جاذبه هاي معنوي بقعه شيخ ابوالخير

پستتوسط aelaa.net » شنبه ژانويه 22, 2011 5:01 pm

از جاذبه هاي معنوي بقعه شيخ ابوالخير:

شخصيت والاي اين ولي الهي است

كرامات وي در حيات و بعد ممات وي مي باشد

مزار خواص اهل دل در طول قرنها

مأواي اهل بصيرت در شريعت كه براى نيل به مدارج عاليه معرفت در جوار بقعه معتكف مي شده اند
aelaa.net
Site Admin
 
پست ها : 908
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:21 am

جاذبه طبيعي محيط بقعه شيخ ابوالخير

پستتوسط aelaa.net » شنبه ژانويه 22, 2011 5:25 pm

كوهسار:
اين بقعه در دامنه و دل كوهساري خرم واقع است

چشمه:
همجنين چشمه بسیار بزرگی به صاحب اين بقعه منسوب است
كه در كنار بقعه وجود دارد

فرصت الدوله شيرازي در كتاب آثار العجم، و و ميزرا حسن حسيني فسايي در فارسنامه ناصري آورده اند:
بقعه پیربناب: جون جشمه اى كه جندين قريه و مزرعه را آب دهد از زير اين عمارت درآيد، او را پیربناب كويند
در شيراز مشهور است كه شيخ اقطع كه قصه آن در كتاب مثنوي قطب العارفين مولوي رومي مرقوم است؛ همين پیربناب است،
در جانب قبله شهر شيراز به مسافت دو فرسخ افتاده است

تا اواخر سال‌های دهه ۱۳۶۰ هنوز چشمه پیربناب فوران می‌کرد
و به‌ویژه در روزهای تعطیل پذیرای صدها نفر از مردم شیراز بود
که برای دیدن این جاذبه کم‌نظیر طبیعی به حاشیه کوه سبزپوشان می‌رفتند
و روزی را تا شب به فراغ‌بال به زيارت و سياحت می‌گذرانیدند.

حفر بي رويه و غير مجاز حلقات چاه آهکی (فروعميق)؛ موجب شد که چشمه تاریخی پیربناب خشک شود
(چشمه پیربناب در حاشیه شمالی کوه سبزپوشان و چاه‌های آهکی فوق در حاشیه جنوبی کوه فوق قرار دارد)
چاه آهکی نوعی از چاه است که از لایه‌های بسیار پائین زمین تغذیه می‌کند، از نظر قانونی حفر چاه آهکی فقط برای آب آشامیدنی مناطق پرجمعیت مجاز است زیرا تخلیه وسیع آب‌های جمع شده در لایه‌های بالاتر را موجب می‌شود.

باغستان:
در اطراف این چشمه محیط با صفایی با درختان چنار بسيار بود كه دشت برابر خود را سیراب می كرد.

دامنه خرم:
حاجي ميرزا احمد نقيب الممالك ،
هم از شعراء اواخر قرن سيزدهم ( متوفي 1302هـ. ق)
از سه درهء نزهت انگيز و دامنهء جبال اطراف شيراز،
كه هرسه شكارگاهي عالي و نظر اندازي ممتاز دارند ،
در قصائد بديع و متكلف در مدح شاهزادهء ممدوح خود تغزل كرده
و در دو قافيه و بحر مشكل با صنعت اعنات رنج بسيار برده و استادانه دري شاهوار سفته است .
در سوميين قصيده در وصف كوه « پير بن آب» آورده است كه :
چشمه ساري است به دو فرسخي جنوب شرقي شيراز
و گويند مدفن شيخ اقطع ( مذكور در مثنوي مولوي) در آنجاست ،
و آن را به لهجهء شيرازي « پير بنو» گويند (1).

نقيب گويد:
موكب ظل همايون ، ميرود پيربنو = دشت پر نخجير شد ، تازي بگير ، آهو بدو
در ركابش اي قمر تابنده يي، تابنده باش = زير رانش اي فرس ، تازنده يي تازنده شو
...

(1) – ضمن صفحات 81 و82 كتاب دربارهء مقبرهء شيخ اقطع يا پير بناب توضيحاتي ذكر شده است .
aelaa.net
Site Admin
 
پست ها : 908
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:21 am

ذكر شيخ ابوالخير أقطع در

پستتوسط aelaa.net » شنبه ژانويه 22, 2011 5:55 pm

ادامه دارد

ان شاء الله تعالى
aelaa.net
Site Admin
 
پست ها : 908
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:21 am


بازگشت به استان فارس


Aelaa.Net