راهنماى زیارت مسجداعظم، مساجدمباركه کوفه بیت المقدس، عصرجمعه

راهنماى زیارت مسجداعظم، مساجدمباركه کوفه بیت المقدس، عصرجمعه

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه آپريل 18, 2024 6:04 pm

بسم الله الرحمان الرحیم


راهنماى زيارت مسجد کوفه و بیت المقدس عليهم االسلام
بيوت و مصلاهاى انبياء و اوصياء الهى، مشاهد آثار حجج الهى و مهدوى، مراقد شريفه در كوفه) عليهم السلام




براي معرفت و مطالعه مراجعه شود به
کتاب مناسک دیدار حق
جلد دوم: آیین حج و زیارت
مشتمل بر شرح بر نامه ها و احكام و اعمال و آداب زیارت مشاهد الهی


Image

برای دریافت کتاب به این ادرس مراجعه نمایید:
viewtopic.php?f=264&t=10169#p49153
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

زيارت بيت المقدس

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه آپريل 18, 2024 6:23 pm

زيارت بيت المقدس = كه با اتصال اونلاين و رؤيت بيت الله قدس شريف خوانده شود:
السلام على جبرئيل امين وحى الله، وميكائيل ملك رحمة الله، وعزرائيل قابض الخلق بإذن الله، واسرافيل سيد الملائكة، ورضوان خازن الجنة، والملائكة المقربين، والروح القدس اعظم الملائكة، وحملة العرش الكرام
السلام على آدم صفوة الله، و نوح نجيّ الله، وابراهيم خليل الله، وموسى كليم الله، و هارون وأولاده الأئمة، و يوشع و خلفائه حجج الله
السلام على داوود وسليمان وآصف وعمران ومريم و حِنّة وزكريا ويحيى وعيسى روح الله، والحواريين أنصاره الى الله
السلام على جميع الانبياء والمرسلين والأوصياء والأصفياء والصديقين والصديقات الذين زاروا بيت المقدس، و صلّوا واعتكفوا، وقُتلوا أو ماتوا ودُفِنوا فيها، و مَن بينهم وقبلهم وبعدهم ورحمة الله وبركاته
السلام على محمد المصطفى حبيب الله، الذي أسرى الله به من المسجد الحرام الى المسجد الأقصى، وعَرج به الى السماوات العُلى، ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى، فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى، دُنُوَّاً واقتراباً من العليِّ الأعلى.
السلام على وصيّه وخليفته علي المرتضى والأوصياء من ولده؛ الأئمة المعصومين الحسن والحسين وعلي ومحمد وجعفر و موسى وعلي ومحمد وعلي والحسن ومحمدالمهدي حجج الله على الخلق اجمعين
السلام عليكم جميعا ورحمة الله وبركاته


لینک های اتصال اونلاین:
https://www.earthcam.com/world/israel/j ... m%E2%80%8F

https://www.skylinewebcams.com/en/webca ... -wall.html
این آدرس امکان زوم روی گنبد طلايي بيت المقدس را ندارد

در اتصال زيارت اونلاين يا روي گنبد طلايي قدس يا گنبد سبز مسجدقِبلي دوربين را ارائه دهيد
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

برنامه زیارت مزارات کوفه

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه آپريل 18, 2024 6:24 pm

مسیر زیارت مزارات کوفه

در تصویر مسیر شرح شده
Image

1- مسیر نجف به کوفه

2-اطراف مسحد کوفه:

3- مزارات ساحل شط فرات

4- مزارات مسیر سهله


تفصیل برنامه زيارت كوفه :

براى ورود به كوفه برخى آداب از جمله غسل و دعا هست
آداب ورود به کوفه: بیرون اوردن لباس سفر + غسل قبل ورود به کوفه ، نیت غسل برای ورد به کوفه قربة الی الله

viewtopic.php?f=2505&t=12263&start=0


1- مزارات مسیر نجف به کوفه:

1- مسجد حنانه (رأس الحسين)
viewtopic.php?f=2477&t=12262&p=73757#p73757

2- مقبره ثويه و مزار كميل
زیارت مزار جناب کمیل - سایرین مدفون در بقعه و برائت از طواغیت - زیارت مقبره عبد الرهره گرعاوی
viewtopic.php?f=2477&t=12288&p=74491#p74491

3- مقام مصلوب آل محمد زيد شهيد
viewtopic.php?f=2505&t=12261&p=73755#p73755

4- مزار ابراهیم الغمر
viewtopic.php?f=2505&t=12294&p=75953#p75953

5- مسجد مبارکه جعفی
viewtopic.php?f=2505&t=12242



2- مزارات اطراف مسحد کوفه:

6- هاویه ابن ملجم
viewtopic.php?f=2505&t=12295&p=75955#p75955

7- مزار میثم تمار
viewtopic.php?f=2505&t=12291

8- مسجد بني كاهل
viewtopic.php?f=2505&t=12243

9- خانه مولا امیر المومنین
viewtopic.php?f=2505&t=12296&p=75957#p75957

10- دارالإماره
viewtopic.php?f=2505&t=12297&p=75959#p75959

11- خانه دختر نوح (علیه السلام)
viewtopic.php?f=2505&t=12298&p=75961#p75961

12- خانه حضرت نوح (علیه السلام)
viewtopic.php?f=2505&t=12299&p=75963#p75963

13- مغازه نجاری نوح (علیه السلام)
viewtopic.php?f=2505&t=12300&p=75965#p75965

14- محل ساخت کشتی نوح (علیه السلام)
viewtopic.php?f=2505&t=12301&p=75967#p75967

15- محل جوشش آب در طوفان نوح و به تعبیر قران کریم وفار التنور
viewtopic.php?f=2505&t=12302&p=75969#p75969

16- معبد حضرت ادریس (علیه السلام)
viewtopic.php?f=2505&t=12303&start=0

17- مرقد خديجه بنت علي
viewtopic.php?f=2505&t=12304&start=0

18- دكه خرما فروشي ميثم
viewtopic.php?f=2505&t=12305&start=0

19- مسجد غنی
viewtopic.php?f=2505&t=12244
--------------------

و بعد 20- برنامه مسجد اعظم كوفه
= كه خود چندين مكان زيارتي دارد
دوراول:
اعمالش با آداب وارد شده و به ترتيب اعمالش را مي گذاريد
از جمله مواضع تکمیلی داخل مسجد: مصلای حضرت ابراهیم علیه السلام در ايواني بين محراب مياني ديوار قبلي و محراب شهادت معروف و رايج مولاعلي است حدودا سه جهار متر عرضش بوده است وو

دور دوم: زیارت مشاهده وقایع مسجد کوفه و محراب حضرت امیر و مزارات مسلم و مختار و هانی و دو دختر شهید امام حسین علیه السلام (عاتکه و سکینه ثانی) در حرم مسلم علیهم السلام

دور سوم: مشاهد مهدوی

viewtopic.php?f=2505&t=12126

=================
3- مزارات ساحل شط فرات

در حاشیه رود فرات:
1- مشهد ابوالطیبات و دار الرزق
viewtopic.php?f=2505&t=12246

2- مشهد یونس و مسجد مبارکه حمراء
viewtopic.php?f=2505&t=12245

3 - مشهد آثار مهدوی کنار فرات و بستان صاحبیه
viewtopic.php?f=2505&t=12312&p=76101#p76100

فاصله بین مشهد دار الرزق تا مشهد یونس علیه السلام پیاده 5 دقیقه می باشد و از انجا تا بستان صاحبیه را سواره می توان رفت

Image


مزارات بین سهله و کوفه

امامزادگان کوفه:
امامزاده محمد بن زید - مرقد اولاد الکاظم
مرقد محمد و موسی اولاد حسن مثنی - اسماعیل بن ابراهیم مجاب - اولاد امام زین العابدین - هادی بن محمد مجاب - حلیمه و نرجس بنات حسن مثنی

ترتیب انجام:
ابتدا دو مکان دورتر یعنی امامزاده محمد بن زید و اولاد الکاظم را که در یک مسیرند زیارت کرده
و از مزارات اولاد حسن مثنی به بعد را به صورت پیاده می توان طی نمود که همه نزدیک به هم هستند چنانچه به صورت سواره نیز می توان طی کرد

Image

Image

ترتیب انجام مزارات امامزادگان:
ابتدا دو مکان دورتر یعنی امامزاده محمد بن زید و اولاد الکاطم را که در یک مسیرند رفته
و از مزارات اولاد حسن مثنی به بعد را به صورت پیاده می توان طی نمود که همه نزدیک به هم هستند چنانچه به صورت سواره نیز می توان طی کرد

سيد محمد ابن زيد ابن زين العابدين (علیه السلام)

مزار اولاد الكاظم (علیه السلام)

سید هادی بن ابراهیم مجاب بن محمد العابد بن موسی بن جعفر علیهم السلام

مزار حلیمه و نرجس بنات الحسن مثنی (مجاور مزار هادی بن ابراهیم مجاب)

مرقد جناب محمد اصغر و سیده علیه و سیده فاطمه اولاد امام سجاد علیه السلام

مرقد اسماعیل ابن ابراهیم مجاب بن محمد العابد بن موسی بن جعفر علیهم السلام

مرقد اولاد الحسن المثنی
محمد و موسی بن الحسن مثنی

viewtopic.php?f=2505&t=12311


4- مزارات مسیر سهله
مسجد سهله
viewtopic.php?f=2505&t=12249
مسجد زید
viewtopic.php?f=2505&t=12254
مسجد صعصعه
viewtopic.php?f=2505&t=12253
در مجاورت هم هستند قبل زیارت مسجد سهله دو مسجد مبارکه زید و صعصعه را می توان زیارت نمود (ساعات باز بودن این دو مسجد در شب محدود است)

Image
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

مزارات مسيرهاى منتهي به كوفه

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه آپريل 18, 2024 6:39 pm

مسجد حنانه (رأس الحسین علیه السلام)

مناسبت اين مقام مربوط به دو واقعه است:
اول: بردن جنازه مولا به نجف كه ستون مسجد (از تنه درخت خرما بوده) به احترام مولا خم شده و نيز ناله اى سر مي دهد

دوم: در بردن راس شريف (توسط خولي لعين) از جاده بيابان سريع به كوفه اورده و چون شب بوده و دروازه بسته در اينجا گذارده و توقف كرده اند تا درب را باز كنند

درآثار شريفه وارد شده كه در اين مقام نماز بگذارند
بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج ٩٧ - الصفحة ٤٥٥
28 - أمالي الطوسي: محمد بن أحمد بن الحسن بن شاذان، عن علي بن محمد القلانسي عن حمزة بن القاسم، عن سعد بن عبد الله، عن محمد بن الحسين، عن ابن أبي عمير، عن المفضل قال: جاز مولانا جعفر بن محمد الصادق عليه السلام بالقايم المايل في طريق الغري فصلى عنده ركعتين فقيل له: ما هذه الصلاة؟ قال: هذا موضع رأس جدي الحسين عليه السلام وضعوه ههنا .

29 - أمالي الطوسي: محمد بن أحمد بن شاذان، عن إبراهيم بن محمد المذاري، عن محمد ابن جعفر، عن محمد بن عيسى، عن يونس، عن ابن مسكان، عن جعفر بن محمد عليهما السلام قال: سألته عن القايم في طريق الغري فقال: نعم إنه لما جازوا بسرير أمير المؤمنين علي عليه السلام انحنى أسفا وحزنا على أمير المؤمنين عليه السلام وكذلك سرير أبرهة لما دخل عليه عبد المطلب انحنى ومال .
بيان: أقول رأيت بخط الشيخ محمد بن علي الجباعي نقلا من خط الشهيد قدس الله روحهما: ولعل موضع القائم المايل هو المسجد المعروف الآن بمسجد الحنانة قرب النجف، ولذا يصلي الناس فيه.

محل مزار
Image

مختصات
32.0045263,44.3374796

Image

Image


طریق الراس:
مسیر آوردن سر توسط خولی لعین تا حنانه و کوفه:

1- قديم مثل الآن مواكب بطور بيوسته از نجف تا كربلا نبود و فقط در ميان راه سه جا موكب و محل استراحت و پذيرايي مواكب و هيئتها بود

2- دو مسير بين نجف و كربلا بود و هست:

طريق الرأس:
راه بيابان به مسافت هشتاد كيلومتر است
كه مسير بردن رأس شريف توسط خولي لعين به كوفه است
و از مسجدالٍرأس باب السدرة شروع شده و از جاده بيابان به مسجد حنانه منتهى شده
كه جون شب بوده و دروازه كوفه بسته بود آنجا مدتي منتظر شده و شب را مانده و اول فجر كه دروازه كوفه باز شده به دارالإماره كوفه برده است

مسير جاده نجف كربلا و بيابان در قديم چهار مرحله طي مي شد
كه سه جا بين راه، استراحتگاه داشت
هر سه جا كاروانسراى شاه عباسى بود

اولي در 15 كيلومتري نجف معروف به خان رُبع (خان المصلى)
يعني كاروانسرايي كه در ربع راه است

خان المصلى
خان المصلى، العراق


https://www.google.com/maps/place/%D8%A ... 44.2727716

Image

Image

Image

دومي در ميانه راه و حدود40 كيلومتري نجف و كربلا
كه به خان نُص (خان نصف = خان حماد)
يعني كاروانسرايي كه در نصف راه است
امروزه به اسم شهرك الحيدرية معروف است.

حيدرية
حيدرية، العراق


https://www.google.com/maps/place/%D8%A ... 44.2621146

Image

Image


سومى
در ثلث دوم راه،
و حدود 16 كيلومتري كربلا.
موسوم به خان النخيلة (خان الربع = از سمت كربلا)

Image

Image

Image

=====================

طريق السبايا:

راه كنار فرات است به مسافت حدود صد كيلومتر كه مسير بردن اسراي اهل بيت عليهم السلام كه از محل تل زينبيه معروف به سمت كوفه و دارالإمارة بوده است
مسير نجف كربلا از كنار فرات هم در قديم چهار مرحله طي مي شد كه سه جا بين راه استراحتگاه داشت:
قنطرة اولى (جسر و پل اول = قنطرة السبايا)
قنطرة ثانية (جسر و پل دوم = جسر و پل در كفل)
قنطرة ثالثة (جسر و پل سوم = جسر و پل الهندية يا النخيلة)

بخاطر پياده رفتن علماء از مسير كنار شط طريق العلماء هم گفته مي شود = كه مقصود پيرمردان و مراجع بوده است
و الا مسير جاده بيابان نجف كربلا هم توسط طلاب و فضلاي جوان چه بسا بيشتر هم رايج بوده است

والحمد لله رب العالمين
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

مزارات از مقبره ثویه و مرقد کمیل تا درب مسجد كوفه

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه آپريل 18, 2024 6:41 pm

مقبره ثويه و مزار كميل
زیارت مزار جناب کمیل - سایرین مدفون در بقعه و برائت از طواغیت - زیارت مقبره عبد الرهره گرعاوی

مختصات
32.0074422,44.338751
https://www.google.com/maps/place/%D8%A ... 44.3387711
محدوده وادی السلام مطابق روایات تا مقبره ثویه می باشد و جزئی از وادی السلام است

در مقبره ثویه، علاوه بر جناب کمیل ؛ بسیاری از صحابه و بزرگان مدفونند
که در حال حاضر نشانه اى از قبور آنها نمانده است که در ذیل به برخی از آنها اشاره می‌گردد. و در زیارت بر آنها نیز سلام می شود
1 . خبّاب بن اَرَت،
از اصحاب بزرگ صدر اسلام است که جنگ بدر را درک کرده بود . همچنين وی در جنگ صفین و نهروان نيز شرکت داشت . او در سال 39ه.ق. وفات نمود و امام علی(ع) بر جنازه او نماز خواندند.

2 . جویریة بن مُسْهِر عبدی،
به دستور ابن زیاد، دست و پایش را قطع كرده و در کوفه به صلیب کشیده شد.

3 . احنف بن قیس تمیمی،
وی از یاران امام علی علیه السلام در جنگ صفین بود و در سال 67 هـ .ق. در کوفه وفات نمود.

4 . سهل بن حنیف انصاری،
والی امام علی علیه السلام در مدینه بودند، در سال 38ه.ق. در کوفه جان سپرد و امام علی بر جنازه وی نماز خواندند .

5 . عبدالله بن ابی‌اوفی،
از شاهدان بیعت رضوان و آخرین صحابی پیامبر بودند که در کوفه به سال 86ه.ق. از دنيا رفتند.

6 . عبدالله بن یقطر،
برادر رضاعی امام حسین علیه السلام كه سفیر اعزامی امام به کوفه بودند . وی توسط ابن زیاد همچون قیس بن مسهّر صیداوی، از بالای قصر به زمین پرتاب و به شهادت رسیدند.

7 . عبیدالله بن ابی‌رافع،
کاتب مخصوص امام علی .

8- جناب کمیل بن زياد
از اصجاب امیر المومنین علیه السلام تا امام سجاد علیه السلام بوده است
قبل عاشورا توسط عبید الله بن زیارد دستگیر شد و تا یک روز بعد عاشورا در زندان بود و در قیام مختار شرکت داشت
منتهی الامال: كميل بن زياد النخعى اليمانى، از خواص اصحاب امير المؤمنين عليه السلام و از اعاظم ايشان است.
عرفا او را صاحب سر امير المؤمنين عليه السلام دانسته اند و سلسله جماعتى از عرفا را به او منتهى مى‌دارند.
دعاى مشهور كه در شب نيمه شعبان و شبهاى جمعه مى‌خوانند منسوب به آن جناب است. و حديث مشهور كه امير المؤمنين عليه السلام دست او را گرفت و به صحرا برد و فرمود: يا كميل! ان هذه القلوب اوعية فخيرها اوعاه ا فاحفظ عني ما اقول لك: الناس ثلاثة الخ،(231)
در بسيارى از كتب حديث مى‌باشد و شيخ بهائى آن را يكى از احاديث (اربعين) خود قرار داده (232) و هم از كلمات امير المؤمنين عليه السلام است كه با كميل وصيت كرده، فرموده: يا كميل مر اهلك ان يروحوا في كسب المكارم ويدلجوا في حاجة من هون ائم فوالذي وسع سمعه الاصوات ما من احد اودع قلبا سرورا إ لا وخلق الله تعالى له من ذالك السرور لطفا فاذا نزلت نازلة جرى اليها كالمآء في انحداره حتى يطردها عنه كما تطرد غريبة الابل.(233)

چـندى كميل از جانب آن حضرت عامل بيت بوده
و عاقبت حجاج ثقفى او را شهيد كرد، چنانكه روايت شده كه چـون حجاج والى عراق شد خواست كميل را به دست آورد و به قتل رساند كميل از وى بگريخت، چون حجاج بدو دست نيافت عطائى كه از بيت المال به اقوام كميل برقرار بود قطع نمود، چون اين خبر به كميل رسيد گـفت: از عمر من چـندان به جاى نمانده كه سبب قطع روزى جماعتى شوم؛ برخاست وبه نزد حجاج آمد؛ حجاج گفت: اى كميل ! ترا همى جستم تا كيفر كنم. گفت: هر چـه مى‌خواهى بكن كه از عمر من جز چيز اندكى نمانده و عنقريب بازگشت من و تو به سوى خداوند است و مولاى من به من خبر داده كه قاتل من تو خواهى بود. حجاج گفت: تو در شماره قاتلان عثمانى و فرمان كرد تا سرش ‍ برگـرفتند(234). و در سنه هشتاد و سه هجرى و اين وقت نود سال داشت و فعلا قبرش در ثويه ما بين نجف و كوفه معروف است.

-------
دعای خضر علیه السلام به روایت کمیل از امیز المونین علیه السلام که مشهور می باشد:
به روایت شیخ طوسی، کمیل این دعا را از امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) در حال سجده، در شب نیمه شعبان، شنیده است
و امام (علیه‌السّلام) این دعا را به کمیل آموخته است و کمیل، خود در این‌باره می‌گوید:
همراه با گروهی از اصحاب امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) در مسجد بصره، کنار آن حضرت نشسته بودیم که بعضی از اصحاب گفتند: «معنای این سخن خداوند عزوجل که می‌فرماید: (فِیهٰا یُفْرَقُ کُلُّ اَمْرٍ حَکِیمٍ)[۱۱] چیست؟»
حضرت فرمود: «این مسئله، در شب نیمه شعبان رخ می‌دهد. سوگند به خدایی که جانم به دست اوست! هیچ بنده‌ای نیست؛ مگر آنکه همه امور او، اعم از خیر و شر، که از شب نیمه شعبان تا مثل آن، از سال آینده رخ می‌دهد، در شب نیمه شعبان قسمت و مقدر می‌گردد و هیچ بنده‌ای، آن را احیا نمی‌کند و دعای «خضر» را نمی‌خواند؛ مگر آنکه خداوند، دعای او را اجابت می‌کند.
زمانی که امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) به خانه رهسپار شد، شبانه به خدمت آن حضرت رسیدم. فرمود: «ای کمیل! چه چیز باعث شد که در این زمان، نزد من بیایی؟»
عرض کردم: «ای امیرمؤمنان! دعای خضر»! فرمود: «ای کمیل! بنشین. هرگاه این دعا را حفظ کردی، در هر شب جمعه یا در هر ماه، یک بار یا در هر سال، یک بار یا در طول عمرت، یک بار آن را بخوان که خدا تو را کفایت و یاری می‌نماید و به تو روزی عطا می‌کند و هرگز آمرزش را از دست نمی‌دهی. ‌ای کمیل! مصاحبت طولانی تو با ما موجب گردید تا آنچه را از ما درخواست نمودی، به تو عطا کنیم». سپس فرمود: بنویس:
«اللهم انّی اسالک برحمتک التی وسعت کلّ شیء...» [۱۲]

-------موضع برائت در قبرستان ثويه---------
برخی دشمنان امیر المؤمنین نیز در این قبرستان دفن شدند که از آنها برائت می چوییم
1- (ابوموسی اشعری، 2- زیاد بن ابیه، 3- مغیره بن شعبه ووو) لعنة الله علیهم


====از محبان اهل بيت عليهم السلام=======
شیخ عبد الزهراء گرعاوی
مرقد ایشان در صحن مرقد کمیل می باشد
با ورود به صجن در حجره میان صلع سمت چپ صحن (کلید مقبره گرعاوی را دفتر بقعه برای زیارت می دهد)
ایشان اهل علم و معرفت حقيقي بودند و اصحاب ايشان از علماء و فضلا و مجتهدين نجف و بعضا از مدرسين دروس خارج و تخصصي فقه و اصول بوده و بعدا هم صاحب رساله و مرجع تقليد شدند

علامه محمد حسين طهرانی كخ از اصحاب او بوده اند او را اينطور توصبف كرده اند:
دوستى داشتم به نام حاج عبد الزّهراء گرعاوى نجفى از اهالى اطراف نجف أشرف، از قبيله گرعاوى و از مُعيدی‏هاى آنجا، وليكن از طفوليّت در نجف اشرف بوده است. مردى بود بسيار باهوش و سريع الانتقال و تندذهن، و در عين حال متديّن و عاشق حضرت أبا عبد الله الحسين عليه السّلام، داراى حال بكاء و گريه‏ هاى طولانى و شوريده، و بدين جهت نيز از مكاشفات صوريّه و مثاليّه نيز برخوردار بود.
شغلش در بغداد و منزلش در كاظمين عليهما السّلام، و خود نيز داراى ماشين سوارى بود. و خودش راننده آن بود. و شبهاى جمعه براى زيارت به كربلا مشرّف ميشد، و غالباً براى صله أرحام خود و زيارت قبر مطهّر حضرت أمير المؤمنين عليه السّلام به نجف اشرف مى ‏آمد.

آیت الله شيخ علی صافی اصفهانی به نقل از مرحوم بدرشان آيت الله جاج شيخ حسن صافى نقل كرده كه درباره گرعاوی می گفتند : ایشان در قنوت نمازشان وقایع روز قبل را مثل فیلم می دیدند و بعد متوسل میشوند به امام حسین علیه السلام که اینها را نمیخواهند و فقط محبت امام حسین را میخواهم و بعدا این مکاشفات برایشان اختیاری می شده است
حال عجیبی پیدا کرده بود، گریه های عجیبی داشت ، اسم امام حسین که می آمد آتش می گرفت مثل یک گلوله آتش شده بود.

===============
مقام مصلوب آل محمد زيد شهيد
جسد جناب زید شهید در کناسه کوفه به مدت 4 سال به دار و صلیب آویخته شد

در تعيين موضع امروزين كناسة معروف كوفة بايد دانست كه

1- كناسه يعني محل خاكروبه از ماده كنس و روفتن مي باشد

2- ميدانكاهي براى ريختن زبالة بيرون محله و خانه هاى هر قبيلة بوه است

3- و بعدا در اثر توسعه محل توقف حيوانات كاروانها شده، و بعدا ميدانكاه اجتماعات انها مي شده است

4- كناسه هاى متعددي در كوفه بوده است كه مربوط به قبايل مختلف ساكن كوفه بوده است

5- كناسه معروف كوفه كناسة قبيلة اسد بوده است كه بشت خانه هاى انها در انتهاى جنوب غربي كوفة بوده است

6- بنا بر بررسيهاي انجام شده؛ نظريه شايع كه مي گويد كناسه بين سهله و كوفه بوده است صحيح نيست
چون
اولا: انجا داخل كوفة بوده است و كناسة بيرون كوفة و نيمه راه فاصله تا بيرون كوفه است آن هم در حد شمال غربي كوفه (خانه هاى بني عبدالقيس كه مسجدسهله مسجدشان بوده است)
ثانيا: اين كناسة (بين مسجدين كوفة و سهلة) در غرب كوفه است و در اين نحيه كناسة تميم بوده است
ثالثا: قبيله بنى اسد در سمت جنوب غرب كوفه ساكن بوده اند و كناسة اسد در سمت جنوب غرب كوفه بوده است
قبيله اسد در همان حدود عرض و فاصله از مركز كوفه كه مسجد اعظم است سكونت داشته است و ميدان كناسة محاذي گوشه غربي مسجد كوفه درآخر كوفه بوده است

7- محل تقريبي امروز كناسة معروف (اسد)
امروزه در جاده كوفه نجف كه مي رويم به تقاطعي مي رسيم كه نبش سمت راست مستشفى الصدر است (از سمت جسر ثورة العشرین، دومین جسر)
نام امروزين محل: حی العداله
برای زائری که از سمت نجف می رود، بعد پل بزرگ ثورة العشرین ، به پل دوم که می رسد به جای عبور از روی پل، به محل طرف سمت چپ خیابان برود
در جاده سمت چپ داخل مي رويم تا مي رسيم به محلي (كه در نقشه زير با دايره زرد رنگ مشخص شده است) كه اينجا حدود محل كناسة قديم و معروف مورد نظر بوده است

مختصات جاده سمت چپ محدوده کناسه که حدود 800 متر داحل باید رفت:
32.0201463,44.3688228

ساختمان ميان اين دايره كه در روي نقشه مشخص است مدرسة المتميزات للبنات

Image

اهميت شناختن مكان كناسه معروف:
جون اينمكان بزركترينمكان اجتماع مردم كوفه بوده است
فلذا حاكمان براى اطلاع هرجه عموميتر از اين مكان استفاده مي كردند
1-اسراى كربلا را به اينجا آوردند
2- بسيارى از اصحاب را كه قبل از واقعه كربلا شهيدكردند اينجا به دار آويختند و مصلوب كردند
مثل مسلم و هاني و..سفراى امام حسين به اهل كوفه و زيد و....


قیام زید:
عنوان پرچمداري قيام را كه به نام مهدي شناخته مي شود (توضیح = پرچمدار یعنی نشان و رهبری قیام / بنام مهدی یعنی کسی که به خونخواهی امام حسین بپا شد)
بعد از ان سرانجامها كه در عهد مولا و امام حسن و امام حسين پیدا كرد
و فاجعه شهادت امام حسین علیه السلام

بخاطر حفظ مركز مقام امامت از عوارض قيامها
استراتزي و تاكتيك خاصي پيش گرفته شد
كه در صورت اعلان امادگي مردم يكنفر از ال محمد با نظر سري امام قيام مي كرد
و يا متولي امور قيام بود
قبلا بيان شد كه جناب محمد بن حنفيه در زمان امام سجاد محور قيامهاى توابين و مختار بود
و جناب زيد محور قيام در زمان امام صادق بود
عنوان قيام دعوت به شخصي مرضي از ال محمد بود بدون تعيين شخص
ولذا امام صادق بعد قيام و شهادت زيد فرمودند در جواب انهاييكه خيال مي كردن زيد از خودش داعيه دارد
كه نه، او دعوت به مرضي ال محمد مي كرد و اكر در قيامش پيروز مي شد به وعده اش وفا مي كرد

فضایل و مقتل جناب زید:
پیامبر در مورد جناب زید فرمودند:
المقتول في الله والمصلوب في أمتي، والمظلوم من أهل بيتي
کشته شده در راه خدا و مصلوب در امت من و مظلوم از اهل بیت من

و در وقتی که بر دار بود مؤمنان خواب می دیدند که پیامبر بر کنار دار گریه می کنند
او را 4 سال برهنه و بی سر بر دار کرده بودند

Image

این مکان مصلوبيت برای زیارت مشاهده این وقایع است
بعد از اینکه ۴ سال بر دار بود و سوزاندن چسد زید در کناسه کوفه و خاکسترش را هم به فرات ریختند.
بقایایی از استخوانها را در بیرون کوفه جایی که مزار زید شهید است دفن نمودند

مقتل زید از کتاب منتهی الامال:
مقتل جناب زید از امام صادق علیه السلام
شيخ صدوق از حمزة بن حمران روايت كرده كه گـفت: داخل شدم بر حضرت امام جعفر صادق عليه السلام آن حضرت فرمود كه اى حمزه از كجا مى‌آيى؟ عرض ‍ كردم: از كوفه مى‌آيم. حضرت از شنيدن اين كلمه گريست چندان كه محاسن شريفش از اشك چـشمش تر شد،
عرضه داشتم: يابن رسول الله ! چه شد شما را كه گريه بسيار كرديد؟
فرمود: گريه ام از آن شد كه ياد كردم عمويم زيد را و آن مصائبى كه به او رسيد.
گفتم: چه چيز به خاطر مبارك درآوردى؟
فرمود: ياد كردم شهادت او را در آن هنگام كه تيرى به جبين او رسيد و از پا درآمد
پس فرزندش يحيى به سوى او آمد و خود را بر روى او افكند و گفت: اى پدر بشارت باد تو را كه اينك وارد مى‌شوى بر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و على و فاطمه و حسن و حسين عليهما السلام.
زيد گـفت: چنين است كه مى‌گويى اى پسر جان من،
پس حدادى را طلبيدند كه آن تير را بيرون آورد، همين كه تير را از پيشانى او كشيدند جان او نيز از تن بيرون شد،
پس نعش زيد را برداشتند آوردند به سوى نهر آبى كه در نزد بستان زايده جارى مى‌شد.
پس در ميان آن نهر قبرى كندند و زيد را دفن نمودند، آنگاه آب بر روى قبرش جارى كردند تا آنكه قبرش معلوم نباشد كه مبادا دشمنان، او را از قبر بيرون آورند و لكن وقتى كه او را دفن مى‌نمودند يكى از غلامان ايشان كه از اهل سند بود اين مطلب را دانست. روز ديگر خبر برد براى يوسف بن عمر و تعيين كرد براى ايشان قبر زيد را، پـس چـهار سال به دار آويخته بود،
پس از آن امر كرد او را پايين آوردند و به آتش سوزانيدند و خاكسترش را به باد دادند.
پـس حضرت فرمود: خدا لعنت كند قاتل و خاذل زيد را ؛
و به سوى خداوند شكايت مى‌كنم آنـچـه را كه بر ما اهل بيت بعد از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم از اين مردم مى‌رسد و از حق تعالى يارى مى‌جوييم بر دشمنان خود و هو خير مستعان.

نقل است که خاکسترش در فرات ریختند و شبها در ان موضع مانند شب بدر نور می داد و برای گرفتن حاجت می امدند

شهادت جناب زيد بن علي بن الحسين (عليهما السلام) در سال ١٢١ هجري واقع شد
بروايت صدوق در عيون أخبار الرضا (عليه السلام) از حضرت امام صادق (صلوات الله عليه): زيد در روز چهارشنبه اول ماه صفر قيام نمود و روز بنجشنبه را هم بود و روز جمعه شهيد گرديد.
روز سوم ماه صفر شهادت جناب زید شهید:
viewtopic.php?f=167&t=373

محل زخمی شدن جناب زید در مشهد دار الرزق بوده است
شرح مشهد دار الرزق و مکان آن:
viewtopic.php?f=2505&t=12246

منتهى الامال: ذكر زيد بن على بن الحسين عليه السلام و مقتل او
شـيـخ مفيد قدس سره فرموده كه زيد بن على بن الحسين عليه السلام بعد از حضرت امام مـحـمـدبـاقـر عـليـه السـلام از ديـگـر بـرادران خـود بـهـتـر و از هـمـگـى افضل بود و عابد و پرهيزكار و فقيه و سخى و شجاع بود و با شمشير ظهور نمود، امر بـه مـعـروف و نـهـى از مـنـكـر و طـلب خون امام حسين عليه السلام كرد،
پس روايت كرده از ابـوالجـارود و زيـاد بـن المنذر كه گفت : وارد مدينه شدم و از هركس از زيد پرسش كردم گفتند او حليف القرآن است يعنى پيوسته مشغول قرائت قرآن مجيد است .
و از خالد بن صفوان نقل كرده كه گفت : زيد از خوف خدا مى گريست چندان كه اشك چشمش بـا آب بـيـنـيـش مـخـلوط مـى گـشـت
و اعـتقاد كردند بسيارى از شيعه در حق او امامت را
و سبب حـصـول ايـن عـقـيـدت خـروج زيـد بـود بـا شمشير و دعوت فرمودن او مردمان را به سوى رضـاى از آل مـحـمد صلى اللّه عليه و آله و سلم ايشان چنان گمان كردند كه مقصود او از ايـن كـلمـه خود او است و حال آنكه اين اراده نداشت ؛ زيرا كه زيد معرفت و شناسايى داشت به استحقاق برادرش حضرت امام محمدباقر عليه السلام امامت را و به وصيت آن حضرت در هنگام وفاتش به حضرت صادق عليه السلام .(130)
مؤلف گويد: كه ظهور كمالات نفسانى و مجاهدات زيد بن على با مَرَده مروانى مستغنى از تـوصـيـف است ،
صيت فضل و شجاعت او مشهور و مآثر سيف و سنان او در السنه مذكور
اين چـنـد شـعـر كـه در وصف فضل و شجاعت او است در ( كتاب مجالس المؤ منين ) مسطور است :
فَلَمّا تَرَدّى بِالْحَمائِلِ وَانْتَهى = يَصُولُ بَاَطْرافِ اَلْقِنا الَذَّوابِلِ
تَبَيَّنَتِ اْلاَعْداءُ اَنَّ سِنانَهُ = يُطيلُ حَنينَ الاُمَّهاتِ الثَّواكِلِ
تَبَيَّنَ فيهِ مَيْسَمُ الْعِزِّ وَالتُّقى = وَليدا يُفَدّى بَيْنَ اِيْدِى الْقَوابِلِ(131)

سيد اجل سيد عليخان در ( شرح صحيفه ) فرموده كه زيد بن على بن الحسين عليه السـلام را ابـوالحـسـن كـنيت بود و مادرش امّ ولد و مناقبش اكثر ممّا يُحصَر و يُعَدّ. و آن سيد والانـسـب مـوصـوف بـه حليف القرآن بودى چه هيچگاه از قرائت كلام مجيد بر كنار نبودى .(132)

ابـونـصـر بـخارى از ابن الجارود روايت كند كه گفت : وارد مدينه شدم و از هركس از زيد پـرسـش كـردم بـه مـن گـفـتـنـد: اين حليف القرآن را مى خواهى و اين اسطوانه مسجد را مى گـويـى ؛ زيـرا كه از كثرت نماز او را چنين مى خواندند.
پس سيد كلام شيخ مفيد را كه ما نـقـل كـرديـم نـقـل كـرده
آنـگـاه فـرمـوده كـه اهـل تـاريخ گفته اند: سبب خروج زيد و روى برتافتن او از اطاعت بنى مروان آن بود كه براى شكايت از خالد بن عبدالملك بن الحرث بن الحكم امير مدينه به سوى هشام بن عبدالملك راه گرفت و هشام او را رخصت حضور نمى داد و زيـد مـطـالب خـويـش هـمـى بـه او بـرنـگـاشـت و هـشـام در اسفل مكتوب او مى نوشت به زمين خود بازگرد و زيد مى فرمود سوگند به خداى هرگز به سوى ابن الحرث باز نشوم .
بـالجـمـله ؛ بـعد از آنكه مدتى زيد در آنجا بماند هشام رخصت داد تا به حضور او درآيد، چـون زيـد در پـيـش روى هـشـام بـنشست هشام گفت : مرا رسيده است كه تو در طلب خلافت و آرزوى ايـن رتـبـت مـى باشى با آن كه تو را اين مقام و منزلت نباشد، چه فرزند كنيزى بيش نيستى؛
زيد گفت : همانا براى اين كلام تو جوابى باشد،
گفت : بگوى ،
گفت : هيچ كـس بـه خـداونـد اولى نـبـاشـد از پـيـغـمـبـرى كـه او را مـبـعـوث داشـت و او اسـمـاعـيـل بـن ابـراهـيم عليه السلام و پسر كنيز است و خداوند او را برگزيد و حضرت خـيـرالبشر صلى اللّه عليه و آله و سلم را از صلب او پديد ساخت ، پس ‍ بعضى كلمات مـابـيـن زيـد و هـشـام رد و بـدل شـد،
بـالاخـره هـشـام گـفـت دسـت ايـن گـول نـادان بـگـيـريد و بيرون بريد،
پس زيد را بيرون بردند و با چند تن به جانب مـديـنـه روان داشتند تا از حدود شامش خارج نمودند
و چون از وى جدا شدند به جانب عراق عدول فرمود و به كوفه درآمد و مردم كوفه روى به بيعت او درآوردند.(133)

مـسـعـودى در ( مـروج الذهـب آوده : سبب خروج زيد آن شد
بـر هـشام داخل شد و چون وارد مجلس او شد جايى از براى خود نـيـافـت كـه بـنشيند و هم از براى او جايى نگشودند لاجرم در پايين مجلس بنشست و روى به هشام كرد و فرمود:
لَيـْسَ اَحـَدٌ يَكْبُرُ عَنْ تَقْوَى اللّهِ وَ لايَصْغُرُ دُون تَقْوَى اللّهِ وَ اَنَا اُوصيكَ بِتَقْوَى اللّهِ فَاتَّقْهِ!
هـشـام گـفـت : سـاكـت بـاش لاامّ لك ، تـويـى آن كـس كـه بـه خـيـال خـلافـت افـتـاده اى و حـال آنـكه تو فرزند كنيزى مى باشى ، زيد گفت : از براى حرفت تو جوابى است اگر بخواهى بگويم و اگر نه ساكت باشم ؟ گفت : بگو.
فـرمـود: اِنَّ الاُمَّهـاتِ لايـُقـْعِدْنَ بِالرِّجالِ عَنِ الْغاياتِ: مادران بازدارنده فـرزنـدان از اهدافشان نـمى شوند آنگاه فـرمـود: مـادر اسـمـاعـيـل كـنـيـزى بود از براى مادر اسحاق و با آنكه مادرش كنيز بود حق تعالى او را مبعوث به نبوت فرمود و قرار داد او را پدر عرب و بيرون آورد از صلب او پـيـامـبـر خـاتـم صـلى اللّه عـليـه و آله و سـلم را، ايـنـك تو مرا به مادر طعنه مى زنى و حال آنكه من فرزند على و فاطمه عليهما السلام مى باشم . پس به پا خاست و خواند:
شَرَّدَهُ الْخَوْفُ وَ اَزْرى بِهِ = كَذاكَ مَنْ يَكْرُهُ حَرَّ الْجَلادِ
قَدْ كانَ فِى الْمَوْتِ لَهْ راحَةٌ = وَ الْمَوْتُ حَتْمٌ فِى رِقابِ الْعِبادِ
اِنْ يُحْدِثِ اللّهُ لَهُ دَوْلَةً = يَتْرُكُ آثارَ الْعِدى كَالرِّمادِ
و از نزد هشام بيرون شد و به جانب كوفه شتافت .
قـرّاء و اشـراف كـوفه با او بيعت كردند. پس زيد خروج كرد و يوسف بن عمر ثقفى كه عامل عراق بود از جانب هشام حرب او را آماده گشت ،
همين كه تنور حرب تافته شد اصحاب زيد بناى غدر نهادند، نكث بيعت كرده و فرار نمودند و باقى ماند زيد با جماعت قليلى و پـيـوسـتـه قـتـال سـخـتى كرد تا شب داخل شد و لشكريان دست از جنگ كشيدند
و زيد زخم بسيار برداشته بود و تيرى هم بر پيشانيش رسيده بود.
پس حجامى را از يكى از قراء كوفه طلبيدند تا پيكان تير را از جبهه [ پيشانى ] او بيرون كشد همين كه حجام آن تير را بـيـرون آورد جـان شـريـف زيـد از تـن بيرون آمد
آن وقت جنازه او را برداشتند و در نهر آبى دفن كردند و قبر او را از خاك و گياه پر كردند و آب بر روى آن جارى ساختند و از آن حـجـام پـيـمـان گـرفتند كه اين مطلب را آشكار نكند
همين كه صبح شد حجام نزد يوسف رفـت و موضع دفع زيد را نشان داد
يوسف قبر زيد را شكافت و جنازه او را بيرون آورد و سر نازنينش را جدا كرد و براى هشام فرستاد
و هشام او را مكتوب كرد كه زيد را برهنه و عـريـان بـر دار كـشـيد
يوسف او را در كناسه كوفه برهنه كرده بر دار آويخت
و به همين قـضـيـه اشـاره كـرده بـعـضـى شـعـراء بـنـى امـيـه و خـطـاب بـه آل ابوطالب و شيعيان ايشان نموده و گفته :
صَلَبْنا لَكُمْ زَيْدا عَلى جِذْعِ نَخْلَةٍ = وَ لَمْ اَرَمَهْدِيّا عَلَى الْجِذْعِ يُصْلَبُ
و آنـگـاه بـعـد از زمـانـى هـشـام بـراى يـوسـف نـوشـت كه جثّه زيد را به آتش بسوزاند و خاكسترش را به باد دهد.
و ذكـر كـرده ابوبكر بن عيّاش و جماعتى آنكه ، زيد پنجاه ماه برهنه بر دار آويخته بود در كـنـاسـه كـوفـه و احدى عورت او را نديد به جهت آنكه خدا او را مستور فرموده بود،
و چـون ايـام سلطنت به وليد بن يزيد بن عبدالملك رسيد و يحيى بن زيد در خراسان ظهور كـرد
وليـد نـوشـت بـه عـامـل خـود در كـوفـه كـه زيـد را با دارش بسوزانيد پس زيد را سوزانيدند و خاكسترش را در كنار فرات به باد دادند.
و نـيـز مـسـعـودى گـفـته كه حكايت كرده هَيْثَمِ بْنِ عَدِىّ طائى از عمرو بن هانى كه گفت : بـيرون شديم در زمان سفاح با على بن عبداللّه عباسى به جهت نبش كردن گورهاى بنى امـيـه ، پـس رسـيـديـم به قبر هشام
او را از گور بيرون ديديم بدنش هنوز متلاشى نشده اعـضايش صحيح مانده بود جز نرمه بينيش،
عبداللّه هشتاد تازيانه بر بدن او زد پس او را بـسـوزانـيـد،
آنـگـاه رفـتـيـم به ارض وابق ،
سليمان را از گور درآورديم چيزى از او نـمـانـده بود جز صلب و اضلاع و سرش ، او را هم سوزانيديم
و همچنين كرديم با ساير مرده هاى بنى اميه كه گورهاى ايشان در قنّسرين بود،
پس رفتيم به سوى دمشق و گور وليـد بـن عـبـدالمـلك را شـكافتيم و هيچ چيز از او نيافتيم ، پس قبر عبدالملك را شكافتيم چـيـزى از او نـديـديـم جـز شـئون سـرش ،
آنـگـاه گـور يـزيد بن معاويه را كنديم چيزى نـديـديـم جـز يـك اسـتـخـوان و در لحـدش خـطـى سـيـاه و طـولانـى ديـديـم مـثـل آنـكه در طول لحد خاكسترى ريخته باشند
پس تفتيش كرديم از قبور ايشان در ساير بلدان و سوزانيديم آنچه را كه يافتيم از ايشان .
مـسـعـودى مـى گـويد: اينكه اين خبر را ما در اين موقع ياد كرديم براى آن كردار ناستوده است كه هشام با زيد بن على عليه السلام به پاى برد و آنچه ديد به پاداش كردارش ‍بود (انتهى ).(134)
خود لحد گويد به ظالم كيستى = ظالما در بيت مظلم چيستى
ظالمان را كاش جان در تن مباد = كز حريقش آتش اندر من فتاد
نيكوان را خوفها از من بود = اى عجب ظالم زمن ايمن بود
خانه ظالم به دنيا شد خراب = من بر او پاينده تا يوم الحساب
هـمـانـا ايـن گردون گردان ، هزاران عبدالملك و مروان را از ملك و روان بى نصيب ساخته و اين روزگار خون آشام هزاران وليد و هشام را دستخوش حوادث سهام [ تيرها] و دواهى حسام [ شمشير] گردانيده ، و اين فلك سبزفام بسى جبابره و تبابعه را ناكام گردانيده است ، چـه بـسـيـار پـادشـاهـان بـا گـنـج و كـلاه را از فـراز كـاخ بـه نـشـيـب خـاك سـيـاه منزل داده و چه شهرياران فيروزبخت را از فراز تخت به تخته نابوت درافكنده :
خون دل شيرين است آن مى كه دهد رزبان (135)
زآب و گل پرويز است آن خم كه نهد دهقان
اى عـجـب چـه بسيار بديدند و بسيار شنيدند كه ستمكاران پيشين زمان چه ستمها كردند و چـه خـونـهـا بـه ناحق ريختند و چه مالها اندوختند و چه البسه حرير و ديباج دوختند و چه تـخـت و تـاج بـيـاراسـتند و چه بناهاى مشيّد و چه بنيادهاى مسدّد بساختند آخر الامر با چه وبالها باز رفتند و چه خيالها به گور بردند و از آن جمله جز نشان نگذاشتند:
گويى كه نگون كرده است ايوان فلك و شرا = حكم فلك گردان يا حكم فلك گردان

و نـيـز شـيخ صدوق از عبداللّه بن سيابه روايت كرده كه گفت : هفت نفر بوديم از كوفه بـيـرون شديم و به مدينه رفتيم چون خدمت حضرت صادق عليه السلام رسيديم حضرت فـرمـود: از عـمـوى مـن زيـد خـبـر داريـد؟ گـفـتـيـم : مـهـيـاى خـروج كـردن بـود و الحـال خـروج كـرده يـا خروج خواهد كرد، حضرت فرمود: اگر براى شما از كوفه خبرى رسـيـد مـرا اطـلاع دهـيـد. پـس گـفـتـنـد چـنـد روزى نـگـذشت نامه از كوفه آمد كه زيد روز چهارشنبه غرّه صفر خروج كرد و روز جمعه به درجه رفيعه شهادت رسيد و كشته شد با او فـلان و فـلان ، پـس ما به خدمت حضرت صادق عليه السلام رسيديم و كاغذ را به آن حـضرت داديم چون آن نامه را قرائت نمود گريست و فرمود: اِنّا للّهِ وَ اِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ از خدا مى طلبم اجر مصيبت عمويم زيد را، همانا زيد نيكو عمويى بود و از براى دنيا و آخرت مـا نـافـع بـود و بـه خـدا قـسـم كـه عـمـويم شهيد از دنيا رفت مانند شهدايى كه در خدمت حـضـرت رسـول صـلى اللّه عـليـه و آله و سـلم و عـلى و حـسـن و حـسين عليه السلام شهيد گشتند.(137)

شـيـخ مـفـيـد قـدس سره فرموده كه چون خبر شهادت زيد به حضرت صادق عليه السلام رسـيـد سـخـت غـمگين و محزون گشت به حدى كه آثار حزن بر آن حضرت ظاهر شد و هزار ديـنـار از مـال خود عطا كرد كه قسمت كنند در ميان عيالات آن كسانى كه در يارى زيد شهيد گـشـتـه بـودنـد كـه از جـمـله آنـهـا بـود عـيـال عـبـداللّه بـن زبـيـر بـرادر فـضـيـل بـن زبـيـر رسـّانـى كـه چـهـار ديـنـار به او رسيد و شهادت او در روز دوم صفر سـال صـد و بـيـسـتـم واقـع شـد و مـدت عـمـرش چـهـل و دو سال بوده .(138)

ذكـر اولاد زيـد بـن عـلى بـن الحـسـيـن عـليـه السـلام و مقتل يحيى بن زيد
هـمـانـا اولاد زيـد بـه قـول صاحب ( عمدة الطالب ) چهار پسر بود و دختر نداشت و پـسـران او يـحـيـى و حـسـيـن و عـيـسـى و مـحـمـد اسـت ، امـا يـحـيـى در اوايـل سـلطـنـت وليـد بـن يـزيـد بـن عـبـدالملك خروج كرد به جهت نهى از منكر و دفع ظلم شـايـعـه امـويـه و در پـايـان كـار كـشـتـه گـشـت

- مقاتل الطالبيين- ابو الفرج الاصفهاني ص 90 : -
* ( مقتل زيد بن علي والسبب فيه ) *
حدثني به محمد بن علي بن شاذان ، قال : حدثنا احمد بن راشد قال : حدثني عمي أبو معمر سعيد بن خيثم وحدثني علي بن العباس قال : اخبرنا محمد بن مروان قال : حدثنا زيد بن المعذل النمري قال: اخبرنا يحيى بن صالح الطيانسي وكان قد ادرك زمان زيد بن علي ، وحدثني احمد بن محمد بن سعيد قال : حدثنا المنذر ابن محمد قال : حدثنا ابي قال : حدثنا هشام بن محمد بن السائب الكلبي قال : حدثنا أبو مخنف ، واخبرني المنذر بن محمد في كتابه إلي باجازته ان ارويه عنه من حيث دخل ،
يعني حديث بعضهم في حديث الآخرين ، وذكرت الاتفاق بينهم مجملا ونسبت ما كان من خلاف في رواية إلى رواية . قالوا : كان أول أمر زيد بن علي - صلوات الله عليه - أن خالد بن عبد الله القسري ادعى مالا قبل زيد بن علي ، ومحمد بن عمر بن علي بن ابي طالب ، وداود ابن علي بن عبد الله بن عباس ، وسعد بن إبراهيم بن عبد الرحمن بن عوف ، وأيوب ابن سلمة بن عبد الله بن عباس بن الوليد بن المغيرة المخزومي . وكتب فيهم يوسف بن عمر بن محمد بن الحكم عامل هشام على العراق ، إلى هشام . وزيد بن علي ، ومحمد بن عمر يومئذ بالرصافة . وزيد يخاصم الحسن بن الحسن في صدقة رسول الله صلى الله عليه وآله . فلما قدمت كتب يوسف ، بعث إليهم فذكر ما كتب به يوسف ، فأنكروا فقال لهم هشام : فإنا باعثون بكم إليه يجمع بينكم وبينه . قال له زيد : أنشدك الله والرحم أن لا تبعث بنا إلى يوسف . قال له هشام وما الذي تخاف من يوسف ؟ قال : أخاف أن يتعدى علينا . فدعا هشام كاتبه فكتب إلى يوسف : " اما بعد ، فإذا قدم عليك زيد ، وفلان ، وفلان ، فاجمع بينهم وبينه ، فان اقروا بما ادعى عليهم فسرح بهم إلي ، وإن هم أنكروا فاسأله البينة ، فان لم يقمها فاستحلفهم بعد صلاة العصر بالله الذي لا إله إلا هو ما استودعهم وديعة ، ولا له قبلهم شئ ، ثم خل سبيلهم " . فقالوا لهشام : إنا نخاف أن يتعدى كتابك ويطول علينا . قال . كلا أنا باعث معكم رجلا من الحرس ليأخذه بذلك حتى يفرغ ويعجل . قالوا . جزاك الله عن الرحم خيرا لقد حكمت بالعدل . فسرح بهم إلى يوسف ، وهو يومئذ بالحيرة ، فاجتنبوا أيوب بن سلمة لخؤولته من هشام ولم يؤخذ بشئ من ذلك . فلما قدموا على يوسف دخلوا عليه فسلموا فأجلس زيدا قريبا منه ولاطفه في المسألة ، ثم سألهم عن المال فأنكروا ، فأخرجه يوسف إليهم وقال . هذا زيد بن علي ، ومحمد بن عمر بن علي اللذان ادعيت قبلهما ما ادعيت قال. مالي قبلهما قليل ولا كثير قال له يوسف . أفبي كنت تهزأ وبأمير المؤمنين ؟ فعذبه عذابا ظن أنه قد قتله . ثم اخرج زيدا واصحابه بعد صلاة العصر إلى المسجد فاستحلفهم ، فحلفوا فكتب يوسف إلى هشام يعلمه ذلك ، فكتب إليه هشام خل سبيلهم فخلى سبيلهم . فأقام زيد بعد خروجه من عند يوسف بالكوفة اياما ، وجعل يوسف يستحثه بالخروج فيعتل عليه بالشغل وبأشياء يبتاعها فألح عليه حتى خرج فأتى القادسية ثم إن الشيعة لقوا زيدا فقالوا له . ابن تخرج عنا - رحمك الله - ومعك مائة الف سيف من اهل الكوفة والبصرة وخراسان يضربون بني أمية بها دونك ، وليس قبلنا من اهل الشام إلا عدة يسيرة . فأبى عليهم ، فما زالوا يناشدونه حتى رجع بعد ان اعطوه العهود والمواثيق . فقال له محمد بن عمر . اذكرك الله يا ابا الحسين لما لحقت بأهلك ولم تقبل قول احد من هؤلاء الذين يدعونك ، فانهم لا يفون لك ، اليسوا اصحاب جدك الحسين بن علي ؟ قال . اجل . وابى ان يرجع واقبلت الشيعة وغيرهم يختلفون إليه ويبايعون حتى احصى ديوانه خمسة عشر- ص 92 -
الف رجل من اهل الكوفة خاصة ، سوى اهل المدائن ، والبصرة ، وواسط والموصل وخراسان ، والري ، وجرجان . واقام بالكوفة بضعة عشر شهرا ، وارسل دعاته إلى الآفاق والكور يدعون الناس إلى بيعته ، فلما دنا خروجه أمر أصحابه بالاستعداد والتهيؤ فجعل من يريد ان يفي له يستعد ، وشاع ذلك فانطلق سليمان بن سراقة البارقي إلى يوسف بن عمر وأخبره خبر زيد ، فبعث يوسف فطلب زيدا ليلا فلم يوجد عند الرجلين اللذين سعى إليه انه عندهما فأتى بهما يوسف فلما كلمهما استبان امر زيد واصحابه ، وامر بهما يوسف فضربت اعناقهما وبلغ الخبر زيدا - صلوات الله عليه - فتخوف ان يؤخذ عليه الطريق فتعجل الخروج قبل الاجل الذي بينه وبين اهل الامصار واستتب لزيد خروجه وكان قد وعد اصحابه ليلة الاربعاء اول ليلة من صفر سنة اثنين وعشرين ومائة فخرج قبل الاجل . وبلغ ذلك يوسف بن عمر فبعث الحكم بن الصلت يأمره أن يجمع اهل الكوفة في المسجد الاعظم فيحضرهم فيه فبعث الحكم إلى العرفاء والشرط والمناكب والمقاتلة فأدخلوهم المسجد ثم نادى مناديه : أيما رجل من العرب والموالي أدركناه في رحبة المسجد فقد برئت منه الذمة ائتوا المسجد الاعظم . فأتى الناس المسجد يوم الثلاثاء قبل خروج زيد . وطلبوا زيدا في دار معاوية بن إسحاق بن زيد بن حارثة الانصاري فخرج ليلا وذلك ليلة الاربعاء لسبع بقين من المحرم في ليلة شديدة البرد من دار معاوية بن إسحاق فرفعوا الهرادي فيها النيران ونادوا بشعارهم شعار رسول الله : " يا منصور أمت " فما زالوا كذلك حتى اصبحوا فلما اصبحوا بعث زيد - عليه السلام - القاسم بن عمر التبعي ورجلا آخر يناديان بشعارهما . وقال سعيد بن خيثم في رواية القاسم بن كثير بن يحيى بن صالح بن يحيى بن عزيز بن عمرو بن مالك بن خزيمة التبعي وسمي الآخر الرجل ، وذكر انه صدام . قال سعيد : وبعثني أيضا وكنت رجلا صيتا انادي بشعاره . - ص 93 -
قال : ورفع أبو الجارود زياد بن المنذر الهمداني هرديا من ميمنتهم ونادى بشعار زيد . فلما كانوا في صحارى عبد القيس لقيهما جعفر بن العباس الكندي فشدوا عليه وعلى اصحابه فقتل الرجل الذي كان مع القاسم وارثت القاسم فأتى به الحكم بن الصلت فكلمه فلم يرد عليه فأمر به فضربت عنقه على باب القصر وكان أول قتيل منهم رضوان الله عليه . قال سعيد بن خيثم : قالت بنته سكينة :
عين جودي لقاسم بن كثير * بدرور من الدموع غزير
ادركته سيوف قوم لئام * من اولي الشرك والردى والشرور
سوف أبكيك ما تغنى حمام * فوق غصن من الغصون نضير
قال أبو مخنف : وقال يوسف بن عمر وهو بالحيرة : من يأتي الكوفة فيقرب من هؤلاء فيأتينا بخبرهم ؟ قال عبد الله بن العباس المنتوف الهمداني ( 1 ) : أنا آتيك بخبرهم فركب في خمسين فارسا ثم اقبل حتى اتى جبانة سالم فاستخبر ، ثم رجع إلى
يوسف فأخبره . فلما اصبح يوسف خرج إلى تل قريب من الحيرة فنزل عليه ومعه قريش ، وأشراف الناس وامير شرطته يومئذ العباس بن سعيد المزني . قال : وبعث الريان بن سلمة البلوى في نحو من الفي فارس وثلاثمائة من القيقانية رجالة ناشبة . قال : واصبح زيد بن علي وجميع من وافاه تلك الليلة مائتان وثمانية عشر من الرجالة فقال زيد بن علي - عليه السلام - سبحان الله فأين الناس ؟ قيل : هم محصورون في المسجد فقال : لا والله ما هذا لمن بايعنا بعذر . قال : واقبل نصر بن
خزيمة إلى زيد فتلقاه عمر بن عبد الرحمن صاحب شرطة الحكم بن الصلت في خيل من جهينة عند دار الزبير بن ابي حكيمة في الطريق الذي يخرج إلى مسجد بني عدي فقال : يا منصور أمت ، فلم يرد عليه عمر شيئا ، فشد
* هامش *
( 1 ) - وفي نسخة " فقال جعفر بن العباس الكندي أنا " . ( * )
- ص 94 - نصر عليه وعلى اصحابه فقتله وانهزم من كان معه . واقبل زيد حتى انتهى إلى جبانة الصيادين وبها خمسمائة من اهل الشام فحمل عليهم زيد في اصحابه فهزمهم ثم مضى حتى انتهى إلى الكناسة فحمل على جماعة من اهل الشام فهزمهم . ثم شلهم حتى ظهر إلى المقبرة ويوسف بن عمر على التل ينظر إلى زيد واصحابه وهم يكرون ، ولو شاء زيد ان يقتل يوسف يومئذ قتله . ثم إن زيدا أخذ ذات اليمين على مصلى خالد بن عبد الله حتى دخل الكوفة فقال بعض اصحابه لبعض : الا ننطلق إلى جبانة كندة ، فما زاد الرجل ان تكلم بهذا إذ طلع اهل الشام عليهم فلما رأوهم دخلوا زقاقا ضيقا فمضوا فيه وتخلف رجل منهم فدخل المسجد فصلى فيه ركعتين ثم خرج إليهم فضاربهم بسيفه وجعلوا يضربونه بأسيافهم ، ثم نادى رجل منهم فارس مقنع بالحديد : اكشفوا المغفر عن وجهه واضربوا رأسه بالعمود ففعلوا ، فقتل الرجل وحمل اصحابه عليهم فكشفوهم عنه ، واقتطع اهل الشام رجلا منهم فذهب ذلك الرجل حتى دخل على عبد الله بن عوف ابن الاحمر فأسروه وذهبوا به إلى يوسف بن عمر فقتله . واقبل زيد بن علي فقال : يانصر بن خزيمة اتخاف اهل الكوفة ان يكونوا فعلوها حسينية ؟ قال : جعلني الله فداك اما أنا فوالله لاضربن بسيفي هذا معك حتى اموت . ثم خرج بهم زيد يقودهم نحو المسجد فخرج إليه عبيدالله بن العباس الكندي في اهل الشام فالتقوا على باب عمر بن سعد فانهزم عبيدالله بن العباس واصحابه حتى انتهوا إلى دار عمر بن حريث وتبعهم زيد عليه السلام حتى انتهوا إلى باب الفيل ، وجعل اصحاب زيد يدخلون راياتهم من فوق الابواب ويقولون : يا اهل المسجد اخرجوا وجعل نصر بن خزيمة يناديهم : يا اهل الكوفة اخرجوا من الذل إلى العز وإلى الدين والدنيا . قال : وجعل اهل الشام يرمونهم من فوق المسجد بالحجارة وكانت يومئذ - ص 95 - مناوشة بالكوفة في نواحيها . وقيل : في جبانة سالم . وبعث يوسف بن عمر الريان بن سلمة في خيل إلى دار الرزق فقاتلوا زيدا - عليه السلام - قتالا شديدا . وخرج من اهل الشام جرحى كثيرة وشلهم اصحاب زيد من دار الرزق حتى انتهوا إلى المسجد الاعظم فرجع اهل الشام مساء يوم الاربعاء وهم أسو أشئ ظنا . فلما كان غداة يوم الخميس دعى يوسف بن عمر الريان ابن سلمة فأنف به فقال له : اف لك من صاحب خيل . ودعا العباس بن سعد المري صاحب شرطته فبعثه إلى اهل الشام فسار بهم حتى انتهوا إلى زيد في دار الرزق، وخرج إليهم زيد وعلى مجنبته نصر بن خزيمة ومعاوية بن إسحاق ، فلما رآهم العباس نادى : يا اهل الشام الارض . فنزل ناس كثير . واقتتلوا قتالا شديدا في المعركة وقد كان رجل من أهل الشام من بني عبس يقال له نائل بن فروة قال ليوسف والله لئن ملات عيني من نصر بن خزيمة لاقتلنه أو ليقتلني . فقال له يوسف : خذ هذا السيف . فدفع إليه سيفا لا يمر بشئ إلا قطعه . فلما التقى اصحاب العباس بن سعد ، واصحاب زيد . أبصر نائل - لعنه الله - نصر بن خزيمة - رضوان الله عليه فضربه فقطع فخذه وضربه نصر فقتله ، ومات نصر رحمه الله . ثم إن زيدا - عليه السلام - هزمهم ، وانصرفوا يومئذ بأسوء حال فلما كان العشى عبأهم يوسف ثم سرحهم نحو زيد واقبلوا حتى التقوا فحمل عليهم زيد فكشفهم ثم تبعهم حتى اخرجهم إلى السبخة ثم شد عليهم حتى اخرجهم من بني سليم فأخذوا على المسناة ثم ظهر لهم زيد فيما بين بارق وبين دواس فقاتلهم قتالا شديدا وصاحب لوائه من بني سعد بن بكر يقال له : عبد الصمد . قال سعيد بن خيثم : وكنا مع زيد في خمسمائة واهل الشام اثنا عشر الفا - وكان بايع زيدا اكثر من اثنى عشر الفا فغدروا - إذ فصل رجل من اهل الشام من كلب على فرس رائع فلم يزل شتما لفاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه وآله فجعل زيد يبكي حتى ابتلت لحيته وجعل يقول : اما احد يغضب لفاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه وآله ؟ أما - ص 96 - احد يغضب لرسول الله صلى الله عليه وآله ؟ اما احد يغضب لله ؟ قال : ثم تحول الشامي عن فرسه فركب بغلة . قال : وكان الناس فرقتين نظارة ومقاتلة . قال سعيد : فجئت إلى مولى فأخذت منه مشملا كان معه ثم استترت من خلف النظارة حتى إذا صرت من ورائه ضربت عنقه وانا متمكن منه بالمشمل فوقع رأسه بين يدي بغلته ثم رميت جيفته عن السرج وشد أصحابه علي حتى كادوا يرهقونني ، وكبر اصحاب زيد وحملوا عليهم واستنقذوني فركبت فأتيت زيدا فجعل يقبل بين عيني ويقول : ادركت والله ثأرنا ، ادركت والله شرف الدنيا والآخرة وذخرها ، إذهب بالبغلة فقد نفلتكها . قال : وجعلت خيل اهل الشام لا تثبت لخيل زيد بن علي . فبعث العباس ابن سعد إلى يوسف بن عمر يعلمه ما يلقى من الزيدية وسأله ان يبعث إليه الناشبة فبعث إليه سليمان بن كيسان في القيقانية وهم نجارية وكانوا رماة فجعلوا يرمون أصحاب زيد . وقاتل معاوية بن إسحاق الانصاري يومئذ قتالا شديدا فقتل بين يدي زيد . وثبت زيد في اصحابه حتى إذا كان عند جنح الليل رمي زيد بسهم فأصاب جانب جبهته اليسرى فنزل السهم في الدماغ فرجع ورجع اصحابه ولا يظن اهل الشام انهم رجعوا إلا للمساء والليل .

قال أبو مخنف : فحدثني سلمة بن ثابت وكان من اصحاب زيد وكان آخر من انصرف عنه هو وغلام لمعاوية بن إسحاق ، قال : أقبلت انا واصحابي نقتفي أثر زيد فنجده قد دخل بيت حزان بن ابي كريمة في سكة البريد في دور ارحب وشاكر فدخلت عليه فقلت له جعلني الله فداك ابا الحسين وانطلق ناس من اصحابه فجاؤا بطبيب يقال له سفيان مولى لبني دواس . فقال له : إنك إن نزعته من رأسك مت قال : الموت ايسر علي مما انا فيه . قال : فأخذ الكلبتين فانتزعه فساعة انتزاعه مات صلوات الله عليه . قال القوم : اين ندفه ؟ واين نواريه ؟ فقال بعضهم نلبسه درعين ثم نلقيه - ص 97 - في الماء . وقال بعضهم : لا بل نحتز رأسه ثم نلقيه بين القتلى . قال : فقال يحيى بن زيد : لا والله لا يأكل لحم ابي السباع . وقال بعضهم نحمله إلى العباسية فندنه فيها . فقبلوا رأيي . قال : فانطلقنا فحفرنا له حفرتين وفيها يومئذ ماء كثير حتى إذا نحن مكنا له دفناه ثم اجرينا عليه الماء ومعنا عبد سندي . قال سعيد بن خيثم في حديثه : عبد حبشي كان مولى لعبد الحميد الرؤاسي وكان معمر بن خيثم قد اخذ صفقته لزيد وقال يحيى بن صالح : هو مملوك لزيد سندي وكان حضرهم .
قال أبو مخنف عن كهمس قال : كان نبطي يسقي زرعا له حين وجبت الشمس فرآهم حيث دفنوه ، فلما اصبح اتى الحكم بن الصلت فدلهم على موضع قبره فسرح إليه يوسف بن عمر ، العباس بن سعيد المري .
قال أبو مخنف : بعث الحجاج بن القاسم فاستخرجوه على بعير . قال هشام فحدثني نصر بن قابوس قال : فنظرت والله إليه حين اقبل به على جمل قد شد بالحبال وعليه قميص اصفر هروي فألقي من البعير على باب القصر فخر كأنه جبل . فأمر به فصلب بالكناسة ، وصلب معه معاوية بن إسحاق ، وزياد الهندي ونصر بن خزيمة العبسي .
قال أبو مخنف : وحدثني عبيد بن كلثوم : انه وجه برأس زيد مع زهرة بن سليم فلما كان بمضيعة ابن ام الحكم ضربه الفالج ، فانصرف واتته جائزته من عند هشام .
فحدثني الحسن بن علي الادمي قال : حدثنا أبو بكر الجبلي قال : حدثنا عبد الله بن عبد الرحمن العنبري قال : حدثنا موسى بن محمد قال : حدثنا الوليد بن محمد الموقري قال : كنت مع الزهري بالرصافة فسمع اصوات لعابين . فقال لي : ياوليد ، أنظر ما هذا فأشرفت من كوة في بيته فقلت : هذا رأس زيد بن علي فاستوى جالسا ثم قال : أهلك أهل هذا البيت العجلة . فقلت : أو يملكون ؟
قال - ص 98 - حدثني علي بن الحسين عن ابيه عن فاطمة ان رسول الله صلى الله عليه وآله قال لها : المهدي من ولدك .

قال أبو مخنف : حدثني موسى بن أبي حبيب : انه مكث مصلوبا إلى أيام الوليد ابن يزيد ، فلما ظهر يحيى بن زيد كتب الوليد إلى يوسف : " أما بعد . فإذا أتاك كتابي هذا فانظر عجل اهل العراق فاحرقه وانسفه في اليم نسفا والسلام " . فأمر به يوسف - لعنه الله - عند ذلك خراش بن حوشب . فأنزله من جذعه فأحرقه بالنار ، ثم جعله في قواصر ثم حمله في سفينة ثم ذراه في الفرات .

حدثني الحسن بن عبد الله قال : حدثنا جعفر بن يحيى الازدي قال : حدثنا محمد بن علي ابن اخت خلاد المقري ، قال : حدثنا أبو نعيم الملائي عن سماعة بن موسى الطحان قال : رأيت زيد بن علي مصلوبا بالكناسة فما رأى احد له عورة استرسل جلد من بطنه من قدامه ومن خلفه حتى ستر عورته .

حدثنا علي بن الحسين قال : حدثني الحسين بن محمد بن عفير قال : حدثنا أبو حاتم الرازي قال . حدثنا عبد الله بن ابي بكر العتكي عن جرير بن حازم قال رأيت النبي صلى الله عليه وآله في المنام وهو متساند إلى جذع زيد بن علي وهو مصلوب ، وهو يقول للناس . " أهكذا تفعلون بولدي ؟ " .

حدثنا علي بن الحسين قال . حدثني احمد بن سعيد قال . حدثنا يحيى بن الحسن بن جعفر قال . قتل زيد بن علي - عليه السلام - يوم الجمعة في صفر سنة إحدى وعشرين ومائة .

- مقاتل الطالبيين- ابو الفرج الاصفهاني ص 90 : -
* ( مقتل زيد بن علي والسبب فيه ) *
حدثني به محمد بن علي بن شاذان ، قال : حدثنا احمد بن راشد قال : حدثني عمي أبو معمر سعيد بن خيثم وحدثني علي بن العباس قال : اخبرنا محمد بن مروان قال : حدثنا زيد بن المعذل النمري قال: اخبرنا يحيى بن صالح الطيانسي وكان قد ادرك زمان زيد بن علي ، وحدثني احمد بن محمد بن سعيد قال : حدثنا المنذر ابن محمد قال : حدثنا ابي قال : حدثنا هشام بن محمد بن السائب الكلبي قال : حدثنا أبو مخنف ، واخبرني المنذر بن محمد في كتابه إلي باجازته ان ارويه عنه من حيث دخل ، يعني حديث بعضهم في حديث الآخرين ، وذكرت الاتفاق بينهم مجملا ونسبت ما كان من خلاف في رواية إلى رواية . قالوا : كان أول أمر زيد بن علي - صلوات الله عليه - أن خالد بن عبد الله القسري ادعى مالا قبل زيد بن علي ، ومحمد بن عمر بن علي بن ابي طالب ، وداود ابن علي بن عبد الله بن عباس ، وسعد بن إبراهيم بن عبد الرحمن بن عوف ، وأيوب ابن سلمة بن عبد الله بن عباس بن الوليد بن المغيرة المخزومي . وكتب فيهم يوسف بن عمر بن محمد بن الحكم عامل هشام على العراق ، إلى هشام . وزيد بن علي ، ومحمد بن عمر يومئذ بالرصافة . وزيد يخاصم الحسن بن الحسن في صدقة رسول الله صلى الله عليه وآله . فلما قدمت كتب يوسف ، بعث إليهم فذكر ما كتب به يوسف ، فأنكروا فقال لهم هشام : فإنا باعثون بكم إليه يجمع بينكم وبينه . قال له زيد : أنشدك الله والرحم أن لا تبعث بنا إلى يوسف . قال له هشام وما الذي تخاف من يوسف ؟ قال : أخاف أن يتعدى علينا . فدعا هشام كاتبه فكتب إلى يوسف : " اما بعد ، فإذا قدم عليك زيد ، وفلان ، وفلان ، فاجمع بينهم وبينه ، فان - ص 91 - اقروا بما ادعى عليهم فسرح بهم إلي ، وإن هم أنكروا فاسأله البينة ، فان لم يقمها فاستحلفهم بعد صلاة العصر بالله الذي لا إله إلا هو ما استودعهم وديعة ، ولا له قبلهم شئ ، ثم خل سبيلهم " . فقالوا لهشام : إنا نخاف أن يتعدى كتابك ويطول علينا . قال . كلا أنا باعث معكم رجلا من الحرس ليأخذه بذلك حتى يفرغ ويعجل . قالوا . جزاك الله عن الرحم خيرا لقد حكمت بالعدل . فسرح بهم إلى يوسف ، وهو يومئذ بالحيرة ، فاجتنبوا أيوب بن سلمة لخؤولته من هشام ولم يؤخذ بشئ من ذلك . فلما قدموا على يوسف دخلوا عليه فسلموا فأجلس زيدا قريبا منه ولاطفه في المسألة ، ثم سألهم عن المال فأنكروا ، فأخرجه يوسف إليهم وقال . هذا زيد بن علي ، ومحمد بن عمر بن علي اللذان ادعيت قبلهما ما ادعيت قال. مالي قبلهما قليل ولا كثير قال له يوسف . أفبي كنت تهزأ وبأمير المؤمنين ؟ فعذبه عذابا ظن أنه قد قتله . ثم اخرج زيدا واصحابه بعد صلاة العصر إلى المسجد فاستحلفهم ، فحلفوا فكتب يوسف إلى هشام يعلمه ذلك ، فكتب إليه هشام خل سبيلهم فخلى سبيلهم . فأقام زيد بعد خروجه من عند يوسف بالكوفة اياما ، وجعل يوسف يستحثه بالخروج فيعتل عليه بالشغل وبأشياء يبتاعها فألح عليه حتى خرج فأتى القادسية ثم إن الشيعة لقوا زيدا فقالوا له . ابن تخرج عنا - رحمك الله - ومعك مائة الف سيف من اهل الكوفة والبصرة وخراسان يضربون بني أمية بها دونك ، وليس قبلنا من اهل الشام إلا عدة يسيرة . فأبى عليهم ، فما زالوا يناشدونه حتى رجع بعد ان اعطوه العهود والمواثيق . فقال له محمد بن عمر . اذكرك الله يا ابا الحسين لما لحقت بأهلك ولم تقبل قول احد من هؤلاء الذين يدعونك ، فانهم لا يفون لك ، اليسوا اصحاب جدك الحسين بن علي ؟ قال . اجل . وابى ان يرجع واقبلت الشيعة وغيرهم يختلفون إليه ويبايعون حتى احصى ديوانه خمسة عشر - ص 92 - الف رجل من اهل الكوفة خاصة ، سوى اهل المدائن ، والبصرة ، وواسط والموصل وخراسان ، والري ، وجرجان . واقام بالكوفة بضعة عشر شهرا ، وارسل دعاته إلى الآفاق والكور يدعون الناس إلى بيعته ، فلما دنا خروجه أمر أصحابه بالاستعداد والتهيؤ فجعل من يريد ان يفي له يستعد ، وشاع ذلك فانطلق سليمان بن سراقة البارقي إلى يوسف بن عمر وأخبره خبر زيد ، فبعث يوسف فطلب زيدا ليلا فلم يوجد عند الرجلين اللذين سعى إليه انه عندهما فأتى بهما يوسف فلما كلمهما استبان امر زيد واصحابه ، وامر بهما يوسف فضربت اعناقهما وبلغ الخبر زيدا - صلوات الله عليه - فتخوف ان يؤخذ عليه الطريق فتعجل الخروج قبل الاجل الذي بينه وبين اهل الامصار واستتب لزيد خروجه وكان قد وعد اصحابه ليلة الاربعاء
اول ليلة من صفر سنة اثنين وعشرين ومائة فخرج قبل الاجل . وبلغ ذلك يوسف بن عمر فبعث الحكم بن الصلت يأمره أن يجمع اهل الكوفة في المسجد الاعظم فيحضرهم فيه فبعث الحكم إلى العرفاء والشرط والمناكب والمقاتلة فأدخلوهم المسجد ثم نادى مناديه : أيما رجل من العرب والموالي أدركناه في رحبة المسجد فقد برئت منه الذمة ائتوا المسجد الاعظم . فأتى الناس المسجد يوم الثلاثاء قبل خروج زيد . وطلبوا زيدا في دار معاوية بن إسحاق بن زيد بن حارثة الانصاري فخرج ليلا
وذلك ليلة الاربعاء لسبع بقين من المحرم في ليلة شديدة البرد من دار معاوية بن إسحاق فرفعوا الهرادي فيها النيران ونادوا بشعارهم شعار رسول الله : " يا منصور أمت " فما زالوا كذلك حتى اصبحوا فلما اصبحوا بعث زيد - عليه السلام - القاسم
بن عمر التبعي ورجلا آخر يناديان بشعارهما . وقال سعيد بن خيثم في رواية القاسم بن كثير بن يحيى بن صالح بن يحيى بن عزيز بن عمرو بن مالك بن خزيمة التبعي وسمي الآخر الرجل ، وذكر انه صدام . قال سعيد : وبعثني أيضا وكنت رجلا صيتا انادي بشعاره . - ص 93 - قال : ورفع أبو الجارود زياد بن المنذر الهمداني هرديا من ميمنتهم ونادى بشعار زيد . فلما كانوا في صحارى عبد القيس لقيهما جعفر بن العباس الكندي فشدوا عليه وعلى اصحابه فقتل الرجل الذي كان مع القاسم وارثت القاسم فأتى به الحكم بن الصلت فكلمه فلم يرد عليه فأمر به فضربت عنقه على باب القصر وكان أول قتيل منهم رضوان الله عليه . قال سعيد بن خيثم : قالت بنته سكينة :
عين جودي لقاسم بن كثير * بدرور من الدموع غزير
ادركته سيوف قوم لئام * من اولي الشرك والردى والشرور
سوف أبكيك ما تغنى حمام * فوق غصن من الغصون نضير

قال أبو مخنف : وقال يوسف بن عمر وهو بالحيرة : من يأتي الكوفة فيقرب من هؤلاء فيأتينا بخبرهم ؟ قال عبد الله بن العباس المنتوف الهمداني ( 1 ) : أنا آتيك بخبرهم فركب في خمسين فارسا ثم اقبل حتى اتى جبانة سالم فاستخبر ، ثم رجع إلى
يوسف فأخبره . فلما اصبح يوسف خرج إلى تل قريب من الحيرة فنزل عليه ومعه قريش ، وأشراف الناس وامير شرطته يومئذ العباس بن سعيد المزني . قال : وبعث الريان بن سلمة البلوى في نحو من الفي فارس وثلاثمائة من القيقانية رجالة ناشبة . قال : واصبح زيد بن علي وجميع من وافاه تلك الليلة مائتان وثمانية عشر من الرجالة فقال زيد بن علي - عليه السلام - سبحان الله فأين الناس ؟ قيل : هم محصورون في المسجد فقال : لا والله ما هذا لمن بايعنا بعذر . قال : واقبل نصر بن خزيمة إلى زيد فتلقاه عمر بن عبد الرحمن صاحب شرطة الحكم بن الصلت في خيل من جهينة عند دار الزبير بن ابي حكيمة في الطريق الذي يخرج إلى مسجد بني عدي فقال : يا منصور أمت ، فلم يرد عليه عمر شيئا ، فشد
* هامش * ( 1 ) - وفي نسخة " فقال جعفر بن العباس الكندي أنا " . ( * )
- ص 94 - نصر عليه وعلى اصحابه فقتله وانهزم من كان معه . واقبل زيد حتى انتهى إلى جبانة الصيادين وبها خمسمائة من اهل الشام فحمل عليهم زيد في اصحابه فهزمهم ثم مضى حتى انتهى إلى الكناسة فحمل على جماعة من اهل الشام فهزمهم . ثم شلهم حتى ظهر إلى المقبرة ويوسف بن عمر على التل ينظر إلى زيد واصحابه وهم يكرون ، ولو شاء زيد ان يقتل يوسف يومئذ قتله . ثم إن زيدا أخذ ذات اليمين على مصلى خالد بن عبد الله حتى دخل الكوفة فقال بعض اصحابه لبعض : الا ننطلق إلى جبانة كندة ، فما زاد الرجل ان تكلم بهذا إذ طلع اهل الشام عليهم فلما رأوهم دخلوا زقاقا ضيقا فمضوا فيه وتخلف رجل منهم فدخل المسجد فصلى فيه ركعتين ثم خرج إليهم فضاربهم بسيفه وجعلوا يضربونه بأسيافهم ، ثم نادى رجل منهم فارس مقنع بالحديد : اكشفوا المغفر عن وجهه واضربوا رأسه بالعمود ففعلوا ، فقتل الرجل وحمل اصحابه عليهم فكشفوهم عنه ، واقتطع اهل الشام رجلا منهم فذهب ذلك الرجل حتى دخل على عبد الله بن عوف ابن الاحمر فأسروه وذهبوا به إلى يوسف بن عمر فقتله . واقبل زيد بن علي فقال : يانصر بن خزيمة اتخاف اهل الكوفة ان يكونوا فعلوها حسينية ؟ قال : جعلني الله فداك اما أنا فوالله لاضربن بسيفي هذا معك حتى اموت . ثم خرج بهم زيد يقودهم نحو المسجد فخرج إليه عبيدالله بن العباس الكندي في اهل الشام فالتقوا على باب عمر بن سعد فانهزم عبيدالله بن العباس واصحابه حتى انتهوا إلى دار عمر بن حريث وتبعهم زيد عليه السلام حتى انتهوا إلى باب الفيل ، وجعل اصحاب زيد يدخلون راياتهم من فوق الابواب ويقولون : يا اهل المسجد خرجوا وجعل نصر بن خزيمة يناديهم : يا اهل الكوفة اخرجوا من الذل إلى العز وإلى الدين والدنيا . قال : وجعل اهل الشام يرمونهم من فوق المسجد بالحجارة وكانت يومئذ - ص 95 - مناوشة بالكوفة في نواحيها . وقيل : في جبانة سالم . وبعث يوسف بن عمر الريان بن سلمة في خيل إلى دار الرزق فقاتلوا زيدا - عليه السلام - قتالا شديدا . وخرج من اهل الشام جرحى كثيرة وشلهم اصحاب زيد من دار الرزق حتى انتهوا إلى المسجد الاعظم فرجع اهل الشام مساء يوم الاربعاء وهم أسو أشئ ظنا . فلما كان غداة يوم الخميس دعى يوسف بن عمر الريان ابن سلمة فأنف به فقال له : اف لك من صاحب خيل . ودعا العباس بن سعد المري صاحب شرطته فبعثه إلى اهل الشام فسار بهم حتى انتهوا إلى زيد في دار الرزق، وخرج إليهم زيد وعلى مجنبته نصر بن خزيمة ومعاوية بن إسحاق ، فلما رآهم العباس نادى : يا اهل الشام الارض . فنزل ناس كثير . واقتتلوا قتالا شديدا في المعركة وقد كان رجل من أهل الشام من بني عبس يقال له نائل بن فروة قال ليوسف والله لئن ملات عيني من نصر بن خزيمة لاقتلنه أو ليقتلني . فقال له يوسف : خذ هذا السيف . فدفع إليه سيفا لا يمر بشئ إلا قطعه . فلما التقى اصحاب العباس بن سعد ، واصحاب زيد . أبصر نائل - لعنه الله - نصر بن خزيمة - رضوان الله عليه فضربه فقطع فخذه وضربه نصر فقتله ، ومات نصر رحمه الله . ثم إن زيدا - عليه السلام - هزمهم ، وانصرفوا يومئذ بأسوء حال فلما كان العشى عبأهم يوسف ثم سرحهم نحو زيد واقبلوا حتى التقوا فحمل عليهم زيد فكشفهم ثم تبعهم حتى اخرجهم إلى السبخة ثم شد عليهم حتى اخرجهم من بني سليم فأخذوا على المسناة ثم ظهر لهم زيد فيما بين بارق وبين دواس فقاتلهم قتالا شديدا وصاحب لوائه من بني سعد بن بكر يقال له : عبد الصمد . قال سعيد بن خيثم : وكنا مع زيد في خمسمائة واهل الشام اثنا عشر الفا - وكان بايع زيدا اكثر من اثنى عشر الفا فغدروا - إذ فصل رجل من اهل الشام من كلب على فرس رائع فلم يزل شتما لفاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه وآله فجعل زيد يبكي حتى ابتلت لحيته وجعل يقول : اما احد يغضب لفاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه وآله ؟ أما - ص 96 - احد يغضب لرسول الله صلى الله عليه وآله ؟ اما احد يغضب لله ؟ قال : ثم تحول الشامي عن فرسه فركب بغلة . قال : وكان الناس فرقتين نظارة ومقاتلة . قال سعيد : فجئت إلى مولى فأخذت منه مشملا كان معه ثم استترت من خلف النظارة حتى إذا صرت من ورائه ضربت عنقه وانا متمكن منه بالمشمل فوقع رأسه بين يدي بغلته ثم رميت جيفته عن السرج وشد أصحابه علي حتى كادوا يرهقونني ، وكبر اصحاب زيد وحملوا عليهم واستنقذوني فركبت فأتيت زيدا فجعل يقبل بين عيني ويقول : ادركت والله ثأرنا ، ادركت والله شرف الدنيا والآخرة وذخرها ، إذهب بالبغلة فقد نفلتكها . قال : وجعلت خيل اهل الشام لا تثبت لخيل زيد بن علي . فبعث العباس ابن سعد إلى يوسف بن عمر يعلمه ما يلقى من الزيدية وسأله ان يبعث إليه الناشبة فبعث إليه سليمان بن كيسان في القيقانية وهم نجارية وكانوا رماة فجعلوا يرمون أصحاب زيد . وقاتل معاوية بن إسحاق الانصاري يومئذ قتالا شديدا فقتل بين يدي زيد . وثبت زيد في اصحابه حتى إذا كان عند جنح الليل رمي زيد بسهم فأصاب جانب جبهته اليسرى فنزل السهم في الدماغ فرجع ورجع اصحابه ولا يظن اهل الشام انهم رجعوا إلا للمساء والليل .
قال أبو مخنف : فحدثني سلمة بن ثابت وكان من اصحاب زيد وكان آخر من انصرف عنه هو وغلام لمعاوية بن إسحاق ، قال : أقبلت انا واصحابي نقتفي أثر زيد فنجده قد دخل بيت حزان بن ابي كريمة في سكة البريد في دور ارحب وشاكر

فدخلت عليه فقلت له جعلني الله فداك ابا الحسين وانطلق ناس من اصحابه فجاؤا بطبيب يقال له سفيان مولى لبني دواس . فقال له : إنك إن نزعته من رأسك مت قال : الموت ايسر علي مما انا فيه . قال : فأخذ الكلبتين فانتزعه فساعة انتزاعه مات
صلوات الله عليه . قال القوم : اين ندفه ؟ واين نواريه ؟ فقال بعضهم نلبسه درعين ثم نلقيه - ص 97 - في الماء . وقال بعضهم : لا بل نحتز رأسه ثم نلقيه بين القتلى . قال : فقال يحيى بن زيد : لا والله لا يأكل لحم ابي السباع . وقال بعضهم نحمله إلى العباسية فندنه فيها . فقبلوا رأيي . قال : فانطلقنا فحفرنا له حفرتين وفيها يومئذ ماء كثير حتى إذا نحن مكنا له دفناه ثم اجرينا عليه الماء ومعنا عبد سندي . قال سعيد بن خيثم في حديثه : عبد حبشي كان مولى لعبد الحميد الرؤاسي وكان معمر بن خيثم قد اخذ صفقته لزيد وقال يحيى بن صالح : هو مملوك لزيد سندي وكان حضرهم .
قال أبو مخنف عن كهمس قال : كان نبطي يسقي زرعا له حين وجبت الشمس فرآهم حيث دفنوه ، فلما اصبح اتى الحكم بن الصلت فدلهم على موضع قبره فسرح إليه يوسف بن عمر ، العباس بن سعيد المري .
قال أبو مخنف : بعث الحجاج بن القاسم فاستخرجوه على بعير . قال هشام فحدثني نصر بن قابوس قال : فنظرت والله إليه حين اقبل به على جمل قد شد بالحبال وعليه قميص اصفر هروي فألقي من البعير على باب القصر فخر كأنه جبل . فأمر به فصلب بالكناسة ، وصلب معه معاوية بن إسحاق ، وزياد الهندي ونصر بن خزيمة العبسي .


قال أبو مخنف : وحدثني عبيد بن كلثوم : انه وجه برأس زيد مع زهرة بن سليم فلما كان بمضيعة ابن ام الحكم ضربه الفالج ، فانصرف واتته جائزته من عند هشام .

فحدثني الحسن بن علي الادمي قال : حدثنا أبو بكر الجبلي قال : حدثنا عبد الله بن عبد الرحمن العنبري قال : حدثنا موسى بن محمد قال : حدثنا الوليد بن محمد الموقري قال : كنت مع الزهري بالرصافة فسمع اصوات لعابين . فقال لي : ياوليد ، أنظر

ما هذا فأشرفت من كوة في بيته فقلت : هذا رأس زيد بن علي فاستوى جالسا ثم قال : أهلك أهل هذا البيت العجلة . فقلت : أو يملكون ؟ قال

- ص 98 -

حدثني علي بن الحسين عن ابيه عن فاطمة ان رسول الله صلى الله عليه وآله قال لها : المهدي من ولدك .

قال أبو مخنف : حدثني موسى بن أبي حبيب : انه مكث مصلوبا إلى أيام الوليد ابن يزيد ، فلما ظهر يحيى بن زيد كتب الوليد إلى يوسف : " أما بعد . فإذا أتاك كتابي هذا فانظر عجل اهل العراق فاحرقه وانسفه في اليم نسفا والسلام " . فأمر به

يوسف - لعنه الله - عند ذلك خراش بن حوشب . فأنزله من جذعه فأحرقه بالنار ، ثم جعله في قواصر ثم حمله في سفينة ثم ذراه في الفرات .

حدثني الحسن بن عبد الله قال : حدثنا جعفر بن يحيى الازدي قال : حدثنا محمد بن علي ابن اخت خلاد المقري ، قال : حدثنا أبو نعيم الملائي عن سماعة بن موسى الطحان قال : رأيت زيد بن علي مصلوبا بالكناسة فما رأى احد له عورة استرسل جلد من بطنه من قدامه ومن خلفه حتى ستر عورته .

حدثنا علي بن الحسين قال : حدثني الحسين بن محمد بن عفير قال : حدثنا أبو حاتم الرازي قال . حدثنا عبد الله بن ابي بكر العتكي عن جرير بن حازم قال رأيت النبي صلى الله عليه وآله في المنام وهو متساند إلى جذع زيد بن علي وهو مصلوب ، وهو يقول للناس . " أهكذا تفعلون بولدي ؟ " .

حدثنا علي بن الحسين قال . حدثني احمد بن سعيد قال . حدثنا يحيى بن الحسن بن جعفر قال . قتل زيد بن علي - عليه السلام - يوم الجمعة في صفر سنة إحدى وعشرين ومائة .

زيد بن علي بن الحسین (علیهما السلام) نظرة عامة:
في بيت لم يبلغ مثله بيت على وجه الأرض، ولد زيد بن علي السجاد عليهما السلام في المدينة المنورة، وقد اختلفت الروايات في تاريخ ولادته كما اختلفت في تحديد سنة استشهاده وقد جاء هذا الاختلاف نتيجة للتعتيم الإعلامي الذي كانت مارسته السلطة الأموية اتجاه الثوار بصورة عامة، ومنهم الذين ينتمون إلى أهل البيت(ع) بصورة خاصة، وإذا علمنا أن التاريخ قد دونته أقلام مأجورة اشترتها بنو أمية لتحق الباطل وتبطل الحق وتشوش الوقائع، فما كان من المؤرخين المتأخرين المنصفين إلا أن اعتمدوا القرائن التاريخية في تحديد تلك التواريخ، يمكن القول أنه ولد(ع) سنة (66هـ) أو (67هـ) بعد طلوع الفجر هذا وقد سر الإمام زين العابدين(ع) بمولده، ينقل لنا صاحب الإمام السجاد(ع) أبو حمزة الثمالي قوله: (حججت، فأتيت علي بن الحسين فقال لي: يا أبا حمزة ألا أحدثك عن رؤيا رأيتها؟ رأيت كأني أُدخلت الجنة، فأُتيت بحوراء لم أر أحسن منها، فبينا أنا متكئ على ركبتي إذ سمعت قائلاً يقول: يا علي بن الحسين! ليهنك زيد، يا علي بن الحسين، ليهنك زيد، فليهنك زيد. قال أبو حمزة: ثم حججت بعده فأتيت علي بن الحسين(ع) فقرعت الباب، ففتح ودخلت، فإذا هو حامل زيد على يده، أو قال حاملاً غلاماً على يده، فقال لي: يا أبا حمزة (هذا تأويل رؤياي من قبل قد جعلها ربي حقاً)(1).
عاش زيد(ع) في كنف أبيه الذي رأى فيه ذلك النموذج الفريد من العبّاد حتى صار زينهم وسيدهم، وقد نمت في ذاكرة زيد(ع) فكرتان، إحداهما نهضة جده الحسين(ع)، وأخرى عبادة أبيه الإمام زين العابدين(ع)، وما أن كبر وبلغ حتى أخذ يجسدهما في ساحة الواقع، فأصبح(ع) حليفاً للسيف والقرآن كناية عن البطولة والعبادة وهاتان الخصلتان ليستا بغريبتين عن البيت الهاشمي ففي جده الإمام علي بن أبي طالب(ع) جمعتا من قبل.
أما عن عطف أبيه(ع) اتجاهه فيحدث زيد(ع) قائلاً: (كنت أجلس مع أبي على الخوان، فيلقمني البضعة السمينة ويبرد اللقمة الحارة شفقةً عليّ)(2).
أما أمه فهي من العابدات القانتات، وقد اختلفت الروايات في تسميتها وهذا الاختلاف وارده في الجواري ولكن الأكثر تداولاً بين المؤرخين أسماء ثلاث: (حوراء، جيدا، حيدا)(3)، أهداها المختار ابن عبيدة الثقفي للإمام علي بن الحسين(ع)، فتزوجها، وولدت له زيداً، وعمراً وعلياً وخديجة(4).
أما زوجته فكانت ريطة بنت أبي هاشم محمد بن عبد الله بن محمد بن الحنفية(5) فولدت له يحيى قتيل الجوزجان ثم تزوج باثنين عندما كان في الكوفة وهما ابنة عبد الله بن أبي العنبس الأسدي، وابنة يعقوب بن عبد الله السلمي، ثم تزوج بأم ولد فجاءت له بثلاثة أولاد: (عيسى، والحسين، ومحمد)، وبهذا يكون للإمام زيد أربعة أبناء وبنت واحدة(6).

أقوال النبي(ص) والأئمة عليهم السلام فيه:
1ـ عن حذيفة بن اليمان قال: نظر رسول الله(ص) إلى زيد بن حارثة فقال: (المقتول في الله والمصلوب في أمتي، والمظلوم من أهل بيتي (سميّ) هذا، وأشار بيده إلى زيد بن حارثة، فقال: أدن مني يا زيد، زادك أسمك عندي حباً، فأنت سمي الحبيب من أهل بيتي)(7).

2ـ عن الإمام الحسين(ع) قال: وضع رسول الله يده على كتفي، وقال: (يا حسين! يخرج من صلبك رجل يقال له زيد يتخطى هو وأصحابه يوم القيامة غراً محجلين)(8).

3ـ روى بن قولويه قال: (روى بعض أصحابنا، قال كنت عند الإمام علي بن الحسين(ع) فكان إذا صلى الفجر لم يتكلم حتى تطلع الشمس فجاؤه يوم ولد زيد، فبشروه به بعد صلاة الفجر، قال فالتفت إلى أصحابه وقال: (أي شيء ترون أن أسمي هذا المولود؟ فقال كل رجل منهم سمه كذا، سمه كذا، قال فقال: (يا غلام عليّ بالمصحف، فجاؤا به، فوضع على حجره ثم فتحه فنظر فإذا فيه (فضل الله المجاهدين على القاعدين أجراً عظيما) قال ثم طبقه، ثم فتحه فنظر فإذا أو الورقة (إن الله اشترى من المؤمنين أنفسهم وأموالهم… هو الفوز العظيم) (سورة التوبة/ الآية:111) ثم قال: (هو والله زيد هو والله زيد) فسمي زيداً)(9).

4ـ أما الإمام الباقر(ع) فقد نوه عن فضل أخيه زيد(ع) عدة مرات بأحاديث شتى، كلها تدل على علو مقام زيد(ع) ورفعة شأنه منها عن أبي الجارود قال: إني جالس عند أبي جعفر محمد بن علي الباقر(ع) إذ أقبل زيد فلما نظر إليه وهو مقبل، قال: (هذا سيد أهل بيته والطالب بأوتارهم، لقد أنجبت أمٌّ ولدتك يا زيد)(10).

5ـ وللإمام الصادق(ع) مع زيد(ع) وجلالة قدره أحاديث كثيرة، فقد عاصره وعاصر ثورته واستشهاده، وقد أثرت شهادة زيد(ع) في الإمام الصادق(ع) أيّما تأثير وقد روى الصدوق بالإسناد عن الصادق(ع) أنه قال: (لا تقولوا خرج زيد فإن زيداً كان عالماً وكان صدوقاً ولم يدعكم إلى نفسه إنما دعا إلى الرضا من آل محمد(ص) ولو ظفر لوفى لما دعاكم إليه إنما خرج إلى سلطان مجتمع لينقضه)(11).

6ـ أما الإمام علي بن موسى الرضا(ع) فقد دافع عن مواقف زيد بن علي(ع) بحضرة المأمون قائلاً: (إن زيد بن علي لم يدع ما ليس له بحق، وأنه كان أتقى لله من ذلك إنه قال أدعوكم إلى الرضا من آل محمد وإنما جاء ما جاء فيمن يدعي أن الله نص عليه ثم يدعو إلى غير دين الله ويضل عن سبيله بغير علم وكان زيد بن علي والله فمن خوطب بهذه الآية (وجاهدوا في الله حق جهاده))(12).

آثاره:
عاش زيد(ع) في كنف والده زين العابدين خمسة عشر عاماً أو يزيد وبعد استشهاد والده عام 95هـ، كفله أخوه الإمام الباقر(ع) فهو ربيب الباقر(ع)، عاش في رحاب عطفه وحنانه بعد استشهاد أبيه واغترف العلم والتقوى من نبعه الفياض.
وقد سار زيد(ع) على نهج والده محباً للعبادة، فعن عاصم بن عبيد الله قال: (أنا أكبر منه (أي زيد) رأيته بالمدينة وهو شاب يذكر الله عنده، فيغشى عليه حتى يقول القائل: ما يرجع من الدنيا)(13) أما أبو حنيفة النعمان فيجمل صفات زيد(ع) في حديث واحد بقوله: (شاهدت زيد بن علي كما شاهدت أهله فما رأيت في زمانه أفقه منه، ولا أعلم ولا أسرع جواباً ولا أبين قولاً، لقد كان منقطع النظير)(14).

وقد بلغ زيد درجة علمية راقية متى كان (يطوف على بعض رؤساء المذاهب والتيارات الأخرى كواصل بن عطاء، لمناقشتهم في مسائل العلم، بعد أن استوعبها من مصدرها الأصيل، ويبين لهم موقع أئمة أهل البيت عليهم السلام ودورهم في حفظ الإسلام والأمة)(15).

ثورة زيد بن علی :
لعل الواقع الذي عاشه زيد(ع) كان أهم عامل أجج فكرة الثورة والكفاح ضد الحكومة القائمة آنذاك المتمثلة بأميرها هشام بن عبد الملك الذي تولى السلطة سنة (105هـ)، حيث استشرى الظلم واستفحل الاستبداد فالرعية تعيش فقراً مدقعاً، والأسر الأموية والمروانية تعيش حياة الرفاهية والدعة، (وفي تلك الفترة الزمنية تفشى الظلم والفساد والمذابح وسياسة القمع والتجويع حتى استطاع الحاكم الأموي السيطرة على الناس وبالتالي فصل الأمة عن القيادة الشرعية. وهم أهل البيت(ع) من خلال فرض الرقابة وملاحقة الأنصار، وتعطيل الحدود، وإسقاط السنن الإلهية)(19)، في حين ذكر زيد(ع) بنفسه جانباً من الأسباب التي دعته للثورة فيقول لجابر بن عبد الله الأنصاري: (إني شهدت هشاماً ورسول الله يسب عنده ولم يُنكر ذلك، ولم يغيره، فوالله لو لم يكن إلا أنا وآخر لخرجت عليه)(20) وفي نص آخر يقول: (إنما خرجت على الذين قاتلوا جد الحسين)(21) وفي آخر يقول: (إنما خرجت على الذين أغاروا على المدينة يوم الحرة، ثم رموا بيت الله بحجر المنجنيق والنار)(22).

عموماً يمكن القول أن الأسباب التي دعت زيداً للثورة يمكن تلخيصها في نقاط: 1ـ الواقع الفاسد الذي كانت تعيشه الأمة أنذاك. 2ـ الثأر لشهداء كربلاء وعلى رأسهم أبي الضيم الحسين(ع).
3ـ مواقف هشام اتجاه زيد(ع) وما أبداه من انتقاص وتجاهل لشخصيته حينما دخل مجلسه.
ولكن التساؤل الذي يبقى في الأذهان هو كيف اعتمد زيد(ع) على وعود الكوفيين وقد بيّنت له تجربة جده الإمام الحسين(ع) أنهم ينكلون ويغدرون؟!
وهنا نجمل ذكر الواقعة، فبعد أن قدم زيد(ع) من الشام إلى الكوفة وبقي فيها فترة ثم أراد الانصراف نحو المدينة، فأقبل إليه الأشراف من أهل الكوفة وقالوا: (أين تخرج رحمك الله ومعك مائة ألف سيف من أهل الكوفة، وخراسان، ويضربون بني أمية بها دونك… وليس قِبلنا من أهل الشام إلا عِدّة)(23)، فلما رأى منهم زيد(ع) ذلك (أقام في الكوفة ثائراً وبايعه أصحابه بيعته التي يبايع عليها الناس: إنا ندعوكم إلى كتاب الله وسنة نبيه، وجهاد الظالمين والدفع عن المستضعفين وإعطاء المحرومين وقسم هذا الفيء بين أهله بالسواء، ورد المظالم، وإقفال المجمر، ونصرنا أهل البيت على من نصب لنا، وجهل حقنا، أتبايعون على ذلك فإذا قالوا نعم وضع يده على يده، ثم يقول: عليك عهد الله وميثاقه وذمته وذمة رسوله لتفين ببيعتي ولتقاتلن عدوي، ولتنصحن لي في السر والعلانية فإذا قالوا نعم مسح يده على يده، ثم قال: الله اشهد)(24) فانهالوا عليه من كل حدب وصوب بالألوف يقرون له بالطاعة ويبينون له أنهم باقون معه يفدونه بالأرواح ويمنونه بالنصرة حتى اجتمع عنده ديوان به أسماء أربعين ألف مقاتل!!
في الوقت ذاته كان والي العراق خالد بن عبد الله القسري واقعاً تحت تهديد الخليفة هشام بسبب ما يتناقل إليه من أخبار ووشايات ضد خالد، فقام بعزله وكلف مكانه رجلاً من ألد أعداء خالد القسري وهو يوسف بن عمر الثقفي الذي كان والياً على اليمن، في هذه الفترة كان يوسف بن عمر مشغولاً بمحاسبة خالد وعماله السابقين فلم تصل إليه أخبار مبايعة أهل الكوفة لزيد(ع)، حتى انتقلت الأخبار إلى هشام بن عبد الملك فأرسل ليوسف يوبخه ويعلمه بحركة زيد بن علي(ع)، فأخذ يوسف بالبحث عن زيد(ع) والتضييق عليه، وأما زيد(ع) فقد لاحظ بوادر التفكك في معسكره واختلاف الآراء فقرر الإقدام على الخروج قبل الموعد المعين له وقد وصل هذا التوقيت إلى الوالي يوسف بن عمر عن طريق جواسيسه الذين اخترقوا أصحاب زيد(ع) وقاموا بنقل الفعاليات أول بأول.
تحرك زيد(ع) يوم الأربعاء الأول من صفر سنة (122هـ) وأرسل فرسانه يعلنون الثورة وشعارهم يا منصور يا منصور، فلم يجتمع سوى ثلاثمائة وثمانية عشر رجلاً فقط لا غير من أصل أربعين ألفاً، وفي الوقت ذاته يزحف يوسف بن عمر الثقفي بجيشه وتدور رحى الحرب الغير متكافئة ورغم ذلك يصمد زيد(ع) ومن معه في القتال أمام ذلك الجيش، فلما كان يوم الخميس الثاني من صفر واصل زيد(ع) بطولاته، إلا أن الجيش رشقهم بالسهام فوقع سهم منها في جبين زيد فحمله أصحابه تحت جنح الظلام وطلبوا له طبيباً ولكنه ما أن نزع السهم من دماغه حتى مات رحمه الله فدفنه أصحابه في حفرة من الطين ثم أجروا عليها الماء حتى لا يعثر عليه أحد.
وفي قضية دفنه يذكر التاريخ (وكان ابن زيد(ع) يحيى حريصاً على أن يدفن أباه بحيث لا يعلم بقبره أحد، فدفنه بموضع من دار الجوارين في ساقية وردمها ووضع عليها النبات وقال بعضهم أن أصحابه انطلقوا به إلى العباسية، ولكن أحد الذين علموا بمكان الدفن أنبأ الأمويين، ومثلوا بصاحبها ونصبوه مصلوباً في كناسة الكوفة مع نصر بن خزيمة ومعاوية بن إسحاق الأنصاري وزياد النهدي بأمر من هشام، ثم بُعث برأسه إلى هشام بن عبد الملك فأمر به فنصب على باب دمشق ثم أُرسل إلى المدينة حيث نصب عند قبر النبي(ص) يوماً وليلة، وفي زمن الوليد بن يزيد كتب إلى يوسف بن عمر قائلاً: (إذا أتاك كتابي هذا فانظر إلى عجل أهل العراق فأحرقه وأنسفه في اليم نسفاً فأحرقوا الجثة وذروا رمادها في الفرات وقال: (والله يا أهل الكوفة لأدعنكم تأكلونه في طعامكم وتشربونه في مائكم)(25).
يقول ذاك الشاعر الأموي:
صلبنا لكم زيداً على جذع نخلة
ولم نر مهدياً على الجذع يصلب
هذا وقد وصل هذا البيت للإمام الصادق(ع) فرفع يديه وهما يرتجفان وقال: (اللهم أذقه نار الدنيا قبل نار الآخرة).
فلما ظهر يحيى بن زيد، كتب الوليد إلى يوسف بما كان من صلبه (أي زيد(ع)) فأمر به يوسف عند ذلك خراش بن حوشب فأنزله من جذعه، فأحرقه بالنار ثم جعله في قواصر ثم حمله في سفينة ثم ذراه في الفرات وروى أن رماده اجتمع في الفرات حتى صار مثل هالة القمر يضيء شديداً وموضع ذلك معروف يستشفى به)(27).

===================

مزار ابراهیم الغمر
مختصات
32.0248683,44.3870713

https://www.google.com/maps/place/The+s ... 44.3850788

مزار سیدابراهیم الغَمر حسنی‌ در شمال مرقد میثم تمار، کنار جاده‌ای که به طرف کوفه از نجف اشرف عبور می‌کند، در محله «کنده»، واقع شده است.
سیدابراهیم غَمر، فرزند حسن مثنّی، فرزند امام حسن مجتبی (علیه‌السّلام) است. مادرش، فاطمه دختر امام حسین (علیه‌السّلام) می‌باشد.
کنیه‌های او، ابواسماعیل‌،ابوالحسن‌ و ابواسحاق‌ بود و از راویان حدیث، به شمار می‌آمد.
در سال ۱۴۵ یا ۱۴۷ یا ۱۴۹ ه. ق، در سن ۶۷ سالگی، در زندان منصور به شهادت رسید
در اواخر قرن دوازدهم هجری، هنگامی که عده‌ای برای کشف سنگ‌های باستانی کوفه، اطراف منطقه حی کنده را خاکبرداری می‌کردند، سنگ بزرگی یافتند که نام ابراهیم غمر، بر آن ثبت شده بود. گزارش، به مرحوم آیت‌الله سید محمدمهدی بحرالعلوم طباطبایی رسید. ایشان پس از تایید صحت انتساب قبر به ابراهیم غَمر، دستور ساخت بارگاهی بر قبر را داد.
مرحوم آیت الله قاضی بسیار به زیارت او می آمدند گویا اجدادشان به ایشان می رسیدند
Image

=================
مسجد مبارکه جعفی
مسجد مبارکه جعفی كه در بيرون كوفه قديم و قبل از رسيدن به مرقد ميثم بوده است

در مساجد مباركة كوفة اينكه اينها مقام حضور ائمة از جمله حضرت صاحب الامر بوده است

بین ابراهیم غمر و مرقد میثم تمار از مساجد مبارکه که حضرات معصومین علیهم السلام در آن نماز خواندند جای دقیقش مشخص نیست و به نیت رجاء نماز می خوانیم

اگر آنجا مسجدي باشد که باز هم باشد مي توانيد به نيت رجاء؛ اعمال مسجد جعفي را در آن برگزار نماييد
مسجد سید مهدی السعیری بین مزار ابراهیم غمر و میثم تمار می باشد و نیم ساعت قبل نماز تا نیم ساعت بعد نماز باز است و قسمت زنانه نیز دارد
٣٢,٠٢٥٥٨٢٣,٤٤.٣٩٠٨٢١
https://www.google.com/maps/place/%D9%8 ... 44.3904103

و در ساعاتی که مسجد باز نیست به نيت آن در مرقد ابراهيم غمر كه نزديك به محدوده آنست نماز و اعمالش بجاي آوريد


اعمال مسجد جعفي:
مؤمن مشهدي حديث نقل كرده است: وحدثني الشريف الاجل عز الدين أبو المكارم حمزة بن علي بن زهرة العلوي - أدام الله عزه - املاء من لفظه ببلد الكوفة ، عند عودته من الحج في سنة أربع وسبعين وخمسمائة ، عن أبيه ، عن جده ، عن الشيخ أبي جعفر محمد بن بابويه - رضي الله عنه - قال : حدثنا الحاكم أبو علي الحسن بن أحمد البيهقي ، في داره بنيشابور سنة اثنين وخمسين وثلاثمائة ، قال : أخبرنا محمد بن يحيى الصولي قراءة ، قال : حدثني عون بن محمد الكندي ، قال : سمعت أبا الحسن علي بن ميثم ( ٣ ) ، يقول : حدثني أبي؛ ميثم ( التمار) - رضي الله عنه - قال : اصحر بي مولاي أمير المؤمنين علي بن أبي طالب - صلوات الله عليه - ليلة من الليالي فخرج من الكوفة ، وانتهى إلى مسجد جعفي فتوجه إلى القبلة وصلى أربع ركعات ، فلما سلم وسبح وبسط كفيه ، قال
اعمال: ٤ رکعت نماز + تسبیح حضرت زهرا سلام الله علیها + گشودن دو دست برای دعا و خواندن این دعا:

إِلَهِي كَيْفَ أَدْعُوكَ وَ قَدْ عَصَيْتُكَ وَ كَيْفَ لاَ أَدْعُوكَ وَ قَدْ عَرَفْتُكَ وَ حُبُّكَ فِي قَلْبِي مَكِينٌ مَدَدْتُ إِلَيْكَ يَداً بِالذُّنُوبِ مَمْلُوَّةً وَ عَيْنًا بِالرَّجَاءِ مَمْدُودَةً
إِلَهِي أَنْتَ مَالِكُ اَلْعَطَايَا وَ أَنَا أَسِيرُ اَلْخَطَايَا وَ مِنْ كَرَمِ اَلْعُظَمَاءِ اَلرِّفْقُ بِالْأُسَرَاءِ وَ أَنَا أَسِيرٌ بِجُرْمِي مُرْتَهَنٌ بِعَمَلِي إِلَهِي مَا أَضْيَقَ اَلطَّرِيقَ عَلَى مَنْ لَمْ تَكُنْ دَلِيلَهُ وَ أَوْحَشَ اَلْمَسْلَكَ عَلَى مَنْ لَمْ تَكُنْ أَنِيسَهُ
إِلَهِي لَئِنْ طَالَبْتَنِي بِذُنُوبِي لَأُطَالِبَنَّكَ بِعَفْوِكَ وَ إِنْ طَالَبْتَنِي بِسَرِيرَتِي لَأُطَالِبَنَّكَ بِكَرَمِكَ وَ إِنْ طَالَبْتَنِي بِشَرِّي لَأُطَالِبَنَّكَ بِخَيْرِكَ وَ إِنْ جَمَعْتَ بَيْنِي وَ بَيْنَ أَعْدَائِكَ فِي اَلنَّارِ لَأُخْبِرَنَّهُمْ أَنِّي كُنْتُ لَكَ مُحِبًّا وَ أَنَّنِي كُنْتُ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ
إِلَهِي هَذَا سُرُورِي بِكَ خَائِفًا فَكَيْفَ سُرُورِي بِكَ آمِنًا إِلَهِي اَلطَّاعَةُ تَسُرُّكَ وَ اَلْمَعْصِيَةُ لاَ تَضُرُّكَ فَهَبْ لِي مَا يَسُرُّكَ وَ اِغْفِرْ لِي مَا لاَ يَضُرُّكَ وَ تُبْ عَلَيَّ إِنَّكَ أَنْتَ اَلتَّوّٰابُ اَلرَّحِيمُ
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اِرْحَمْنِي إِذَا اِنْقَطَعَ مِنَ اَلدُّنْيَا أَثَرِي وَ اِمْتَحَى مِنَ اَلْمَخْلُوقِينَ ذِكْرِي وَ صِرْتُ مِنَ اَلْمَنْسِيِّينَ كَمَنْ قَدْ نُسِيَ
إِلَهِي كَبِرَ سِنِّي وَ دَقَّ عَظْمِي وَ نَالَ اَلدَّهْرُ مِنِّي وَ اِقْتَرَبَ أَجَلِي وَ نَفِدَتْ أَيَّامِي وَ ذَهَبَتْ مَحَاسِنِي وَ مَضَتْ شَهْوَتِي وَ بَقِيَتْ تَبِعَتِي وَ بَلِيَ جِسْمِي وَ تَقَطَّعَتْ أَوْصَالِي وَ تَفَرَّقَتْ أَعْضَائِي وَ بَقِيتُ مُرْتَهَناً بِعَمَلِي
إِلَهِي أَفْحَمَتْنِي ذُنُوبِي وَ اِنْقَطَعَتْ مَقَالَتِي وَ لاَ حُجَّةَ لِي إِلَهِي أَنَا اَلْمُقِرُّ بِذَنْبِي اَلْمُعْتَرِفُ بِجُرْمِي اَلْأَسِيرُ بِإِسَاءَتِي اَلْمُرْتَهَنُ بِعَمَلِي اَلْمُتَهَوِّرُ فِي خَطِيئَتِي اَلْمُتَحَيِّرِ عَنْ قَصْدِي اَلْمُنْقَطَعُ بِي فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَفَضَّلْ عَلَيَّ وَ تَجَاوَزْ عَنِّي
إِلَهِي إِنْ كَانَ صَغُرَ فِي جَنْبِ طَاعَتِكَ عَمَلِي فَقَدْ كَبُرَ فِي جَنْبِ رَجَائِكَ أَمَلِي إِلَهِي كَيْفَ أَنْقَلِبُ بِالْخَيْبَةِ مِنْ عِنْدِكَ مَحْرُومًا وَ كُلُّ ظَنِّي بِجُودِكَ أَنْ تَقْلِبَنِي بِالنَّجَاةِ مَرْحُومًا إِلَهِي لَمْ أُسَلِّطْ عَلَى حُسْنِ ظَنِّي بِكَ قُنُوطَ اَلْآيِسِينَ فَلاَ تُبْطِلْ صِدْقَ رَجَائِي مِنْ بَيْنِ اَلْآمِلِينَ
إِلَهِي عَظُمَ جُرْمِي إِذْ كُنْتَ اَلْمُطَالِبَ بِهِ وَ كَبُرَ ذَنْبِي إِذْ كُنْتَ اَلْمُبَارَزَ بِهِ إِلاَّ أَنِّي إِذَا ذَكَرْتُ كِبَرَ ذَنْبِي وَ عِظَمَ عَفْوِكَ وَ غُفْرَانِكَ وَجَدْتُ اَلْحَاصِلَ بَيْنَهُمَا لِي أَقْرَبَهُمَا إِلَى رَحْمَتِكَ وَ رِضْوَانِكَ
إِلَهِي إِنْ دَعَانِي إِلَى اَلنَّارِ مَخْشِيُّ عِقَابِكَ فَقَدْ نَادَانِي إِلَى اَلْجَنَّةِ بِالرَّجَاءِ حُسْنُ ثَوَابِكَ
إِلَهِي إِنْ أَوْحَشَتْنِي اَلْخَطَايَا عَنْ مَحَاسِنِ لُطْفِكَ فَقَدْ آنَسَنِي بِالْيَقِينِ مَكَارِمُ عَطْفِكَ إِلَهِي إِنْ أَنَامَتْنِي اَلْغَفْلَةُ عَنِ اَلاِسْتِعْدَادِ لِلِقَائِكَ فَقَدْ أَنْبَهَتْنِي اَلْمَعْرِفَةُ يَا سَيِّدِي بِكَرَمِ آلاَئِكَ إِلَهِي إِنْ عَزَبَ لُبِّي عَنْ تَقْوِيمِ مَا يُصْلِحُنِي فَمَا عَزَبَ إِيقَانِي بِنَظَرِكَ إِلَيَّ فِيمَا يَنْفَعُنِي
إِلَهِي إِنِ اِنْقَرَضَتْ بِغَيْرِ مَا أَحْبَبْتَ مِنَ اَلسَّعْيِ أَيَّامِي فَبِالْإِيمَانِ أَمْضَيْتُ اَلسَّالِفَاتِ مِنْ أَعْوَامِي إِلَهِي جِئْتُكَ مَلْهُوفًا وَ قَدْ أُلْبِسْتُ عَدَمَ فَاقَتِي وَ أَقَامَنِي مَعَ اَلْأَذِلاَّءِ بَيْنَ يَدَيْكَ ضُرُّ حَاجَتِي
إِلَهِي كَرُمْتَ فَأَكْرِمْنِي إِذْ كُنْتُ مِنْ سُؤَّالِكَ وَ جُدْتَ بِالْمَعْرُوفِ فَاخْلِطْنِي بِأَهْلِ نَوَالِكَ إِلَهِي أَصْبَحْتُ عَلَى بَابٍ مِنْ أَبْوَابِ مِنَحِكَ سَائِلًا وَ عَنِ اَلتَّعَرُّضِ لِسِوَاكَ بِالْمَسْأَلَةِ عَادِلاً وَ لَيْسَ مِنْ شَأْنِكَ رَدُّ سَائِلٍ مَلْهُوفٍ وَ مُضْطَرٍّ لاِنْتِظَارِ خَيْرٍ مِنْكَ مَأْلُوفٍ إِلَهِي أَقَمْتُ عَلَى قَنْطَرَةِ اَلْأَخْطَارِ مَبْلُوّاً بِالْأَعْمَالِ وَ اَلاِخْتِبَارِ إِنْ لَمْ تُعِنْ عَلَيْهِمَا بِتَخْفِيفِ اَلْأَثْقَالِ وَ اَلْآصَارِ
إِلَهِي أَ مِنْ أَهْلِ اَلشَّقَاءِ خَلَقْتَنِي فَأُطِيلَ بُكَائِي أَمْ مِنْ أَهْلِ اَلسَّعَادَةِ خَلَقْتَنِي فَأُبَشِّرَ رَجَائِي إِلَهِي إِنْ حَرَمْتَنِي رُؤْيَةَ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ صَرَفْتَ وَجْهَ تَأْمِيلِي بِالْخَيْبَةِ فِي ذَلِكَ اَلْمَقَامِ فَغَيْرَ ذَلِكَ مَنَّتْنِي نَفْسِي يَا ذَا اَلْجَلاَلِ وَ اَلْإِكْرَامِ وَ اَلطَّوْلِ وَ اَلْإِنْعَامِ
إِلَهِي لَوْ لَمْ تَهْدِنِي إِلَى اَلْإِسْلاَمِ مَا اِهْتَدَيْتُ وَ لَوْ لَمْ تَرْزُقْنِي اَلْإِيمَانَ بِكَ مَا آمَنْتُ وَ لَوْ لَمْ تُطْلِقْ لِسَانِي بِدُعَائِكَ مَا دَعَوْتُ وَ لَوْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حَلاَوَةَ مَعْرِفَتِكَ مَا عَرَفْتُ
إِلَهِي إِنْ أَقْعَدَنِي اَلتَّخَلُّفُ عَنِ اَلسَّبْقِ مَعَ اَلْأَبْرَارِ فَقَدْ أَقَامَتْنِي اَلثِّقَةُ بِكَ عَلَى مَدَارِجِ اَلْأَخْيَارِ إِلَهِي قَلْبٌ حَشَوْتُهُ مِنْ مَحَبَّتِكَ فِي دَارِ اَلدُّنْيَا كَيْفَ تُسَلِّطْ عَلَيْهِ نَاراً تُحْرِقُهُ فِي لَظَى
إِلَهِي كُلُّ مَكْرُوبٍ إِلَيْكَ يَلْتَجِئُ وَ كُلُّ مَحْرُومٍ لَكَ يَرْتَجِي إِلَهِي سَمِعَ اَلْعَابِدُونَ بِجَزِيلِ ثَوَابِكَ فَخَشَعُوا وَ سَمِعَ اَلْمُزِلُّونَ عَنِ اَلْقَصْدِ بِجُودِكَ فَرَجَعُوا وَ سَمِعَ اَلْمُذْنِبُونَ بِسَعَةِ رَحْمَتِكَ فَتَمَتَّعُوا وَ سَمِعَ اَلْمُجْرِمُونَ بِكَرَمِ عَفْوِكَ فَطَمِعُوا حَتَّى اِزْدَحَمَتْ عَصَائِبُ اَلْعُصَاةِ مِنْ عِبَادِكَ وَ عَجَّ إِلَيْكَ كُلٌّ مِنْهُمْ عَجِيجَ اَلضَّجِيجِ بِالدُّعَاءِ فِي بِلاَدِكَ وَ لِكُلٍّ أَمَلٌ سَاقَ صَاحِبَهُ إِلَيْكَ وَ حَاجَةٌ وَ أَنْتَ اَلْمَسْئُولُ اَلَّذِي لاَ تَسْوَدُّ عِنْدَهُ وُجُوهُ اَلْمَطَالِبِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ نَبِيِّكَ وَ آلِهِ وَ اِفْعَلْ بِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ إِنَّكَ سَمِيعُ اَلدُّعَاءِ


سپس سجده برود و صورت بر خاک بمالد و صد بار بگوید: العفو العفو
وَ أَخْفَتَ دُعَاءَهُ وَ سَجَدَ وَ عَفَّرَ وَ قَالَ اَلْعَفْوَ اَلْعَفْوَ مِائَةَ مَرَّةٍ

وَ قَامَ وَ خَرَجَ فَاتَّبَعْتُهُ حَتَّى خَرَجَ إِلَى اَلصَّحْرَاءِ وَ خَطَّ لِي خَطَّةً وَ قَالَ إِيَّاكَ أَنْ تُجَاوِزَ هَذِهِ اَلْخَطَّةَ وَ مَضَى عَنِّي وَ كَانَتْ لَيْلَةً مُدْلَهِمَّةً فَقُلْتُ يَا نَفْسِي أَسْلَمْتِ مَوْلاَكِ وَ لَهُ أَعْدَاءٌ كَثِيرَةٌ أَيُّ عُذْرٍ يَكُونُ لَكِ عِنْدَ اَللَّهِ وَ عِنْدَ رَسُولِهِ وَ اَللَّهِ لأقفن [لَأَقْفُوَنَّ] أَثَرَهُ وَ لَأَعْلَمَنَّ خَبَرَهُ وَ إِنْ كَانَ قَدْ خَالَفْتُ أَمْرَهُ وَ جَعَلْتُ أَتَّبِعُ أَثَرَهُ فَوَجَدْتُهُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مُطَّلِعاً فِي اَلْبِئْرِ إِلَى نِصْفِهِ يُخَاطِبُ اَلْبِئْرَ وَ اَلْبِئْرُ تُخَاطِبُهُ فَحَسَّ بِي وَ اِلْتَفَتَ عَلَيهِ السَّلاَمُ وَ قَالَ مَنْ قُلْتُ مِيثَمٌ - فَقَالَ يَا مِيثَمُ أَ لَمْ آمُرْكَ أَنْ لاَ تَتَجَاوَزَ اَلْخَطَّةَ قُلْتُ يَا مَوْلاَيَ خَشِيتُ عَلَيْكَ مِنَ اَلْأَعْدَاءِ فَلَمْ يَصْبِرْ لِذَلِكَ قَلْبِي فَقَالَ أَ سَمِعْتَ مِمَّا قُلْتُ شَيْئاً قُلْتُ لاَ يَا مَوْلاَيَ فَقَالَ يَا مِيثَمُ
وَ فِي اَلصَّدْرِ لُبَانَاتٌ = إِذَا ضَاقَ لَهَا صَدْرِي
نَكَتُّ اَلْأَرْضَ بِالْكَفِّ = وَ أَبْدَيْتُ لَهَا سِرِّي
فَمَهْمَا تُنْبِتُ اَلْأَرْضُ = فَذَاكَ اَلنَّبْتُ مِنْ بَذْرِي
میثم تمار می گوید: شبی از شب ها به همراه مولایم امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به بیرون از مسجد کوفه رفتیم تا به مسجد جعفی رسیدیم. امام (ع) رو به قبله نمود و چهاررکعت نماز گزارد؛ سپس شروع به تسبیحات و دعا و استغفار نمود و کمی بعد، از مسجد خارج شد و به طرف صحرا حرکت کرد. پس از فاصله ای که با هم رفتیم، حضرت خطی روی زمین کشیده و فرمود: از این خط جلوتر نیا و سپس در تاریکی ناپدید شد.
میثم می گوید: با خود گفتم: شب هولناکی است! مولایت را رها کردی، در حالی که دشمنان زیادی دارد! چه عذری در مقابل خدا و رسولش داری اگر به او گزندی برسد؟! به خدا قسم ردّ پایش را گرفته و به دنبالش می روم، هرچند نسبت به فرمان حضرت تخلف کرده باشم.
به دنبال جای پای حضرت رفته و او را یافتم، در حالی که دیدمش تا کمر در چاه خم شده بود و با چاه سخن می گفت. ایشان حضور مرا احساس کرده، پرسید کیستی؟ عرض کردم: میثم هستم. امام فرمود: به تو گفتم از آن خط جلوتر نیایی؟! عرض کردم: از جانب دشمن بر جانتان بیم داشتم و دلم طاقت نیاورد. فرمود: از آنچه می گفتم، چیزی شنیدی؟ گفتم: نه مولای من. امام فرمود: ای میثم! در سینه مطالبی دارم که هرگاه به تنگ می آید، زمین را با دست حفر کرده و با او در میان می گذارم. پس هرگاه از زمین سبزه ای می روید، نتیجة بذری است که من در دل زمین به ودیعه نهادم
بحارالانوار، ج۴١، ص٢٢٩.

{مشهد آثار مهدوى عليه السلام = مسجد مباركه جعفى}

عمل اينجا = اشاره به واقعه + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

تشرف زاهد کوفی در مسجد جعفی:
حسين بن علي بن حمزه اقساسي در خانه شريف علي بن جعفر بن علي مدايني فرمود: در كـوفـه گـازري (كـسي كه شغلش لباسشويي است ) بود كه به زهد مشهور و از اهل عبادت به حساب مي آمد.
او طالب اخبار و آثار خوب بود.
اتـفـاقا روزي در مجلسي با آن شخص ملاقات كرديم .
در آن جا او با پدرم صحبت مي كرد.
در بين صحبت گفت : شبي در مسجد جعفي ، كه از مساجد قديمي خارج كوفه بود، تنهايي خلوت كرده و عبادت مي كردم .
نـاگاه سه نفر داخل شدند.
يكي از ايشان ميان صحن مسجد نشست و دست چپ خودرا به زمين كـشـيـد.
آبـي ظاهر شد و از آن آب وضو گرفت .
به آن دو نفر اشاره كرد.

ايشان هم با آن آب وضو گرفتند.
بعد هم جلوتر از آن دو نفر ايستاد و مشغول نماز شد.
ايشان هم به او اقتداء كردند.
بـعـد از سـلام نـماز، موضوع ظاهر كردن آب به نظر من بزرگ آمد.
از يكي از آن دو نفركه طرف دست راست من نشسته بود، پرسيدم : اين مرد كيست ؟ گفت : او حضرت صاحب الامر (ع ) و پسر امام حسن عسكري (ع ) است .
همين كه اين مطلب را شنيدم ، به خدمت آن حضرت رسيده دست ايشان را بوسيدم وعرض كردم : يا بن رسول اللّه راجع به عمر بن حمزه شريف چه مي فرماييد؟ آيا او برحق است ؟ فرمود: نه ، اما هدايت مي شود و نمي ميرد، مگر آن كه قبل از فوتش مرا خواهد ديد.
راوي (حـسـين بن علي بن حمزه اقساسي ) مي گويد: اين جريان جالب و عجيب بود.
بعد از مدتي طولاني عمر بن حمزه وفات كرد، ولي نشنيديم كه آن حضرت را ديده وملاقات نموده باشد.
تا آن كـه اتـفاقا در مجلسي ، آن شيخ (گازر) را ملاقات كردم .
مجددا قضيه را از او پرسيدم .
بعد از ذكر آن ، ما انكار نموديم و گفتيم : مگر نگفته بودي كه آن حضرت فرمودند: عمر بن حمزه در آخر كار مرا خواهد ديد.
پس چرا نديد؟ گفت : تو چه مي داني كه نديده است ؟ شايد ديده و تو نفهميده باشي ؟ بـعـد از آن بـا ابـوالـمـناقب (پسر علي بن حمزه ) ملاقات كردم و راجع به حكايت پدرش گفتگو مـي كـردم .
در بـين ، قضيه فوت پدرش را گفت ، كه اواخر يك شب ، نزد پدرم نشسته بودم در آن وقـتـي كـه پدرم مريض بود و مرض هم شدت داشت ، به طوري كه قوايش تحليل رفته و صدايش ضـعـيـف شـده بـود.
درهاي خانه را هم بسته بوديم .
ناگاه مردي نزد ما حاضر شد كه از مهابت و عظمت او ترسيده و بر خود لرزيديم و از داخل شدنش از درهاي بسته تعجب كرديم .
اين حالت او، مـا را از ايـن كـه راجـع به كيفيت داخل شدنش از درهاي بسته سؤال كنيم ، غافل كرد.
قدري نزد پـدرم نشست و با اومشغول صحبت شد و پدرم گريه مي كرد.
بعد از آن برخاست و از نظر ما غايب شد.
پـدرم بـا سـنـگـيـنـي حـركت نمود و به جانب من نگريست و گفت : مرا بنشانيد.
او رانشانيديم .
چشمهايش را باز كرد و گفت : آن كسي كه نزد من بود كجا رفت ؟ گفتيم : از همان راهي كه آمده بود، رفت .
گفت : بگرديد.
شايد او را پيدا كنيد.
در اطـراف خـانـه جـسـتـجـو كرديم ، ولي درها را بسته ديديم و اصلا اثري از آن شخص نيافتيم .
برگشتيم و پدرم را از درهاي بسته و نيافتن او خبر داديم و از او پرسيديم :ايشان چه كسي بود؟ گفت : مولاي ما حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه بودند.
بعد از آن ماجرا، مرض او شدت كرد و دار فاني را وداع گفت
كمال الدين ج 2، ص 119، س 14.

توضیح:
اين واقعه از تشرفات بوده و در آن دو موضع از مشاهد مهدوي معرفي شده
يك مسجد جعفي كه از مشاهد همه ائمه ايست كه كوفه تشريف آورده اند از جمله حضرت صاحب الزمان عليهم السلام
و همه مساجد مباركه كوفه از مشاهد حضور معصومين از جمله حضرتش مي باشد

راوي روايت حسن بن علي بن حمزة اقساسي نقيب اشراف و وفات او در 593 در بغداد بوده است
بنابراين واقعه در قرن ششم اتفاق افتاده است
او و عمر بن حمزة اقساسي از سادات زيدي هستند و منسوب به روستاي اقساس در حومه كوفة كه در قرون بعد قشاقش هم ناميده مي شده است
و از عبارت راوي معلوم مي شود كه عمربن حمزة مدعي امامت بوده ميان زيدية و نهايتا هدايت شده است
و موضع خانه و مدفن امامزاده معروف به شريف عمر بن حمزة اقساسي ( اكر معلوم شود ) هم از مشاهد مهدويه است كه بايد محلش تحقيق شود در نواحي كوفة


سلام الله على مولانا صاحب الأمر والعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
و قطع الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم و وفقنا الله للإتصال بحضرته و صُحبته مع رضايته، ونُصرته وخدمته


در مساجد مباركة كوفة اينكه اينها مقام حضور ائمة از جمله حضرت صاحب الامر بوده است ذكر شود و اكر فرصتي بود بيان واقعه هم خوب است
و اين واقعه در عداد وقايعي است كه نظيرش در مناسك براى شريف مكة ذكر شد و شاهد بر اين است كه سادات اكر در مسير حق نباشند نهايتا قبل مرك بوسيله حضرت هدايت و تاب شده و مؤمن از دنيا مي روند بفضل الله و به بركت حضرت صديقه طاهره عليها السلام

سادات با لقب اقساسي از نسل حسين ذي الدمعة مدفون به حله هستند
افراد نامدار متعدد داشته اند
و قاعدتا در نواحي كوفه بزرك قديم كه تا نواحى حله بسط داشته سكونت داشته و در همان نواحي مدفون باشند

==================
معالم برائت
هاویه ابن ملجم
در زمين كنار و نبش مزار میثم هاويه ابن ملجم از معالم برائت است
محل به درک واصل شدن ابن ملجم

مختصات
32.0261555,44.3944809

كه در دايره سياه خالي نقشه زير مشخص است
Image

هفتصد سال قبل كه ابن بطوطه و صد و پنجاه سال قبلتر از آن ابن جبير كه به زيارت كوفه آماده اند در سفرنامه شان نوشته اند كه موضع هلاك ابن ملجم جاي سياهي بود در زمين سفيد
و هرساله مردم كوفه و نواحي آن به مدت هفت روز هيزم بسيار آورده و هفت روز روي آن موضع آتش روشن مي كردند و اين سياهي از اثر آن آتش بود
قاعدتا زمان سوزاندن محل هلاك او از 22 تا 28 رمضان بوده است.

اگر متصديان و مسلطين امور ديني آن سامان؛ اهل معرفت و با سواد ديني بودند نبايد محل هاويه ابن مجلم را تبديل به گلستان و بوستان كنند
شايد اطلاع ندارند از محل آن

=================
مزار ميثم تمار

موقعیت مزار:
مختصات: 32.0262317,44.3948778

https://www.google.com/maps/place/Mayth ... d44.395184

Image
Image
Image

زيارتنامه
السلام عليكَ أيّها العبدُ الصالح، يا ميثمَ بنَ يحيى التّمار، المطيعُ لله ولرسولهِ ولأميرِ المؤمنين ولفاطمةَ والحسنِ والحسين.. اشهدُ أنّكَ قد أقمتَ الصلاة، وآتيتَ الزكاة، وأمرتَ بالمعروف، ونهيتَ عن المنكر، وجاهدتَ في الله حقَّ جهادِهِ، وعملتَ بكتابهِ، مقتديًا بالصالحين، ومتَّبعًا للنبيين.
وأشهدُ أنّكَ قُتِلتَ مظلومًا شهيدًا فلعنَ اللهُ مَنْ ظلمكَ، ومَنْ إفترى عليكَ، ولعنَ اللهُ مَنْ نَصَبَ لكَ العداوةَ والبغضاءَ إلى يومِ القيامةِ، وحشى اللهُ قبورَهم ناراً وأعدَّ لهم عذابًا أليمًا.
جئتُك أيّها العبدُ الصالحُ زائرًا قبرَكَ، مقرًّا بحقّكَ، معترفًا بفضلكَ،
أسئلُ اللهَ بالشأنِ الذي لكَ عندهُ أنْ يصلّيَ على محمّدٍ وآل محمّدٍ، وأنْ يقضيَ حوائجَنا في الدنيا والآخرةِ، ويجمعَنا وإيّاكُم في زمرةِ الفائزين معَ محمّدٍ وآلهِ الطاهرين، والسلامُ عليكَ أيّها الشهيدُ ورحمةُ الله وبركاتُه.


اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ

==============
اسم وكنيه ونسب:
أبو سالم، ميثم بن يحيى النهرواني بالولادة، الأسدي بالولاء، الكوفي بالسكن،
معروف بميثم التمّار (به خاطر شغل خرما فروشی)

ولادت:
ولادتش در قرن اول هجری؛ در نهروان و اصالتا ایرانی بوده است

میثم از خواص اصحاب حضرت امیر المونین علیه السلام بود و از اصجاب امام حسن و امام حسین علیهما السلام
چنان‌که در برخی از گزارش‌ها میثم تمّار را جزو شُرطة ‌الخَمیس یاد کرده‌اند. این گروه، دلیر مردانی بودند که با حضرت علی (علیه‌السلام) پیمان بسته بودند در جنگ‌ها تا پای جان، آن حضرت را یاری و همراهی کنند.

میثم، محرم راز علی علیه السلام بود، و انیس خلوت های او و آشنا با تجلیات روح خدایی آن امام معصوم. هم در نظر آن پیشوای فرزانه و پاک، محبوب و مقرب بود و هم در چشم امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام مورد احترام بود و هم امامان دیگر از او با عظمت و تجلیل، یاد می کردند.
یک بار، میثم در مدینه «ام سلمه» - همسر پیامبر - را دید. ام سلمه به او گفت: ای میثم! حسین علیه السلام همواره تو را یاد می کرد.
امام باقر علیه السلام می فرمود: «من به میثم بسیار علاقه مندم» و امام صادق علیه السلام به میثم درود فرستاد و از شأن والا و مقام بلند او سخن گفت.
صالح - فرزند میثم - می گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: برای من حدیث بگویید. پرسید: مگر حدیث را از پدرت نیاموخته ای؟ گفتم: آن هنگام من خرد سال بودم...

روزی میثم با «ابن عباس» - مفسر قرآن و شاگرد علی علیه السلام- در مدینه دیدار کرد و به او گفت: آن چه از تفسیر قرآن می خواهی، بپرس! من تمام قرآن را نزد علی علیه السلام فرا گرفتم و آن حضرت تاویل قرآن را به من تعلیم فرمود. ابن عباس که مراتب فضل و علم و تقوای میثم را می دانست، کاغذ و دواتی طلبید تا سخنان میثم را در باره تفسیر قرآن بنویسد. میثم پیش از بیان تفسیر، گفت: ای ابن عباس! چگونه خواهی بود وقتی که من را مصلوب و به دار آویخته ببینی، نهمین نفری که چوبه دارش هم کوتاه تر از دیگران است؟... ابن عباس گفت: کاهن هم که هستی؟! و خواست که کاغذ را پاره کند.
ابن عباس از علم به آینده بی بهره بود، و چون چنین خبر و پیشگویی را از میثم شنید که از جزئیات شهادتش خبر می دهد، برایش غیر قابل هضم بود، از این جهت این گونه برخورد کرد. اما میثم گفت: آرامتر!...آن چه را از من می شنوی بنویس و نگهدار! اگر آن چه می گویم راست بود، نگاهش دار و اگر باطل بود، آن گاه پاره اش کن... و ابن عباس پذیرفت که چنان کند.[۹]

راوی حدیث در صدر اسلام:
با آن استعداد خاص و موقعیت خوبی که میثم داشت، احادیث زیادی از علی علیه السلام شنیده بود، و آن گونه که از گفته های پسرش بر می آید، حتی کتابی که مجموعه ای از احادیث بود تالیف کرده است، لیکن متاسفانه از نوشته های او چیزی باقی نماند و راویان دیگر هم به خاطر درک نکردن موقعیت و اهمیت آن به نقل از وی نپرداختند و بیشتر آن ها از دسترس دور ماند. فقط اندکی از روایات میثم در کتاب های حدیث نقل شده است. پسرانش یعقوب و صالح از نوشته های او روایت نقل می کردند.[۱۰]

عالم به علم المنایا والبلایا:
میثم، علم تفسیر قرآن را نزد علی علیه السلام فرا گرفت و از معارفی که از آن حضرت آموخته بود کتابی تدوین کرد که کتابش را پسرش از او روایت کرد. به همین جهت، میثم یکی از مؤلفان شیعه به حساب می آید. او صاحب سر امیرالمؤمنین بود و آن حضرت، وی را به طریق فهمیدن حوادثی که در آینده، اتفاق خواهد افتاد، آشنا کرده بود و میثم، گاهی برخی از آن ها را برای مردم، بازگو می کرد و مایه اعجاب دیگران می شد. این دانش و آگاهی از عاقبت افراد و پیشگویی ها در اصطلاح به «علم اجل» یا «علم منایا و بلایا» معروف است، که امامان معصوم به کسانی که آمادگی و استعداد و رازداری و ظرفیت و کشش آن را داشتند، می آموختند. میثم تمار، دست پرورده این مکتب بود. هرچند که اشخاص فرومایه و مغرض، یا جاهل و نادان او را به دروغگویی متهم می کردند.
روزی «ابو بصیر» به امام صادق علیه السلام عرض کرد: شما چرا از یاد دادن علم به من مضایقه می کنید؟! فرمود: چه علمی؟ گفت: علمی که امیرالمؤمنین علیه السلام به میثم یاد داده بود. امام فرمود: تو میثم نیستی. آیا شده است تا به حال من مطلبی به تو بگویم و تو افشا نکرده باشی؟ گفت نه یا ابن رسول الله! فرمود: پس رازدار چنان علوم نمی باشی!

روزی میثم در مجلس «بنی اسد» با حبیب بن مظاهر ملاقات کرد. مدتی با هم گفتگو کردند. در پایان این دیدار، حبیب بن مظاهر گفت: گویا پیر مرد خربزه فروشی[۱۹] را می بینم که در راه دوستی فرزندان و خاندان پیامبر، او را به دار می آویزند و بر چوبه دار، شکمش را می درند (اشاره به شهادت میثم در کوفه). میثم هم در پاسخ گفت: من هم گویا مردم سرخ رویی را می بینم و می شناسم، با دو دسته موی بر سر که برای یاری فرزند دختر پیامبرش قیام می کند و کشته می شود و سرش در کوفه گردانده می شود (اشاره به شهادت حبیب در کربلا). پس از این گفتگو از هم جدا شدند و رفتند.
اهل آن مجلس، که آن دو را به دروغ متهم می کردند، هنوز متفرق نشده بودند که «رشید هجری» یکی از یاران علی علیه السلام فرا رسید و سراغ میثم و حبیب را از آنان گرفت. گفتند: این جا بودند و شنیدیم که چنین و چنان گفتند. گفت: خدا میثم را رحمت کند! فراموش کرد این را هم به گفته اش بیفزاید که: «به آن کس که سر بریده حبیب را به کوفه می آورد، صد درهم بیشتر داده می شود» و رفت. آنان گفتند: این دیگر از آن دو هم دروغگو تر است! ولی چند روزی نگذشت که میثم را بردار آویخته دیدیم و سر حبیب را هم پس از کشتنش آوردند و هرچه را که آن دو گفته بودند به همان صورت اتفاق افتاد.

روزی که ابن زیاد، حاکم کوفه شد، هنگام ورود به شهر، پرچمش به شاخه ای از آن درخت نخل، گیر کرد و پاره شد. ابن زیاد از این پیش آمد، فال بد زد و دستور داد که آن را بریدند. نجاری آن را خرید و به چهار قسمت درآورد. میثم به فرزندش صالح گفت: نام من و پدرم را بر چوب آن نخل، حک کن! صالح می گوید: نام پدرم را آن روز بر آن چوب، نوشتم. وقتی ابن زیاد، پدرم را به دار آویخت، پس از چند روز، چوبه دار را دیدم، همان قسمتی از آن نخل بود که نام پدرم را بر آن نوشته بودم!

شهادت جناب میثم:
روزى امیرالمؤمنین علیه السّلام به او فرمود: همانا تو پس از من گرفتار خواهى شد آنگونه که به در خانه عمرو بن حریث به دار آویخته می شوى و حربه (چوب) به تو خواهند زد و وقتی سومین روز (به دار کشیدنت) شود از سوراخهاى بینى دهانت خون باز شود که ریشت را رنگین نماید. پس چشم به راه آن خضاب (رنگین شدن) باش. تو دهمین نفر هستی که در آنجا به دار آویخته می شوی و چوبی که تو را (بر آن به دار زنند) کوتاه‏تر از آنان است، و از آنان به وضوء خانه نزدیکتر خواهى بود.
سپس امیر المؤمنین درخت خرمائى که قرار بود او را به تنه آن به دار بکشند نشانش داد؛ میثم تا زنده بود به پاى آن درخت می آمد و نماز می خواند و می گفت: چه فرخنده درختى هستى، من براى تو آفریده شده‏ ام، و تو به خاطر من و همواره با آن درخت دیدار تازه می کرد تا آنکه آن را بریدند و جایی که بر آن او را در کوفه به دار زدند شناخت (یعنی بر درخت بریده دار زده شده، همان درختی که در حال حیات و رشد آن را می شناخت).

راوى می گوید: میثم گاهى که عمرو بن حریث را دیدار می کرد به او می گفت: همانا من همسایه تو خواهم شد با من حق همسایگى را خوب به جاى آور، عمرو می گفت: آیا اراده دارى خانه ابن مسعود یا خانه ابن حکیم را (که در همسایگى او بود) خریدارى کنى؟ و نمی دانست مقصود میثم چیست!
و میثم در همان سالى که او را کشتند حجّ بجا آورد، و (در مدینه) به خانه ام سلمة رضى اللَّه عنها رفت، ام سلمة به او گفت: تو کیستى؟ گفت: من میثم هستم، گفت: بخدا سوگند چه بسیار رسول خدا (ص) تو را یاد می کرد و سفارش تو را در نیمه ‏هاى شب به على علیه السّلام می فرمود: میثم از ام سلمة احوال حسین علیه السّلام را پرسید؟ گفت: در خانه ‏اش می باشد، میثم گفت: او را آگاه کن که من دوست دارم بر او سلام دهم و ما ان شاء اللَّه تعالى نزد پروردگار جهانیان یک دیگر را دیدار خواهیم کرد. پس ام سلمة عطرى طلبید و محاسن میثم را خوشبو کرد (این عمل از آداب مهمان‏ نوازى در آن زمان بوده است) و به او گفت: آگاه باش که بزودى این محاسن تو به خون رنگین خواهد شد.
پس میثم به کوفه آمد، عبید اللَّه بن زیاد دستور داد او را گرفته به نزدش آوردند، به عبید اللَّه گفتند: این مرد از نیکوکارترین مردمان (و نزدیکترین آنان) در نزد على علیه السّلام بود، گفت: واى بر شما این مرد عجمى (چنین بود)؟
گفته شد: آرى! عبید اللَّه به او گفت: خداى تو کجاست؟ میثم گفت: در کمین هر ستمکارى است و تو یکى از ستمکاران هستى، پسر زیاد گفت: تو عجمى را این جرأت رسیده که هر چه خواهى بگوئى! آقایت (على) درباره کردار من نسبت به تو چه گفته است؟ گفت: به من خبر داده که تو مرا (زنده) به دار می کشى و من دهمین نفر هستم و چوبى که مرا بر آن بدار زنى کوچکتر از همه و به وضوء خانه نزدیکتر است، ابن زیاد گفت: هر آینه ما بر خلاف گفته او عمل خواهیم کرد، گفت: چگونه با او مخالفت می کنى، به خدا سوگند آن حضرت به من خبر نداده است جز آنچه از پیغمبر (ص) شنیده و او از جبرئیل و او از خداى تعالى خبر داده، و تو چگونه می توانى مخالفت اینان را (که گفتم) بنمائى، من آن جایى که به دار کشیده می شوم در کوفه می شناسم، و من نخستین مردى هستم که در اسلام لگام بر دهانم زنند!

پس عبید اللَّه او را با مختار بن ابى عبیدة به زندان افکند، میثم (در زندان) به او گفت: همانا (بدان که) تو آزاد خواهى شد و براى انتقام خون حسین علیه السّلام خروج خواهى کرد و این مرد که اکنون‏ ما را می کشد نیز خواهى کشت، (ابن زیاد پس از اندک زمانى تصمیم به کشتن هر دوى آنها گرفت و دستور داد هر دو را نزدش حاضر کنند) وقتی تصمیم به کشتن مختار گرفت، نامه ای از یزید براى عبید اللَّه آمد که در آن نامه به او دستور داده بودند که مختار را آزاد کنید! پس عبید اللَّه مختار را آزاد کرد و دربارۀ میثم دستور داد که او را زنده به دار بیاویزند،
وقتی او را براى انجام چنین دستوری بردند، مردى در راه او را دید، به او گفت: اى میثم چیزى نبوده که تو را از این جریان بی نیاز کند (و جلو کشتن تو را بگیرد) میثم خندید و اشاره به تنه درخت خرما کرد و گفت: من براى این درخت آفریده شده‏ ام و این درخت به خاطر من خوراک خورده است،
وقتی او را بالاى آن به دار آویختند، مردم بر در خانه عمرو بن حریث جمع شدند، عمرو گفت: به خدا سوگند به من می گفت: همانا من همسایه تو خواهم بود، و چون به دارش آویختند، به کنیزش دستور داد: زیر آن را آب و جارو کند و به آن درخت بخور (چیزهای خشبو مثل عود و اسفند) بدهد. میثم نیز شروع به بیان فضائل بنی هاشم کرد، پس به ابن زیاد خبر دادند که این بنده عجمى شما را رسوا کرد. ابن زیاد گفت: لگام به دهان او بزنید (که دیگر نتواند سخن بگوید). او اولین کسى بود که در دنیاى اسلام لگام بر او زدند
و کشته شدن میثم (رحمة اللَّه) ده روز پیش از آمدن حسین بن على علیه السّلام به عراق بود. چون سه روز از به دار آویختن او گذشت حربه به میثم زدند در حالی که تکبیر میگفت. در آخر آن روز از بینى و دهانش خون سرازیر شد (و به شهادت رسید).
و این از جمله اخبار غیبى است که از امیر المؤمنین علیه السّلام رسیده و داستانش معروف و گروه بسیارى از دانشمندان نقل کرده‏ اند.

مدتی پیکر پاک و مطهر میثم پس از شهادتش بر سر دار بود. ابن زیاد برای اهانت بیشتر به میثم اجازه نداد که بدن مقدس او را فرود آورده و به خاک بسپارند؛ به علاوه می خواست با استمرار این صحنه، زهر چشم بیشتری از مردم بگیرد و به آنان بفهماند که سزای مدافعان و پیروان علی علیه السلام چنین است، ولی غافل از آن بود که شهید، حتی پس از شهادتش هم، راه نشان می دهد، الهام می بخشد، امید می آفریند و مایه ترس و تزلزل حکومت های جور و ستم است.
مرقد میثم تمار - در سمت چپ تصویر، مسجد کوفه هویداست
هفت تن از مسلمانان غیور و متعهد که از همکاران او و خرما فروش بودند، این صحنه را نتوانستند تحمل کنند که میثم شهید، هم چنان بالای دار بماند؛ با هم، هم پیمان شدند تا پیکر شهید را برداشته و به خاک بسپارند. برای غافل ساختن مامورانی که به مراقبت از جسد و دار مشغول بودند، تدبیری اندیشیدند و نقشه را به این صورت عملی ساختند که: شبانه در نزدیکی های آن محل، آتشی افروختند و تعدادی از آنان بر سر آن آتش ایستادند.
نگهبانان، برای گرم شدن به طرف آتش آمدند، در حالی که چند نفر دیگر از دوستان شهید، برای نجات پیکر مقدس «میثم» از آتش دور شده بودند. طبیعتا، ماموران که در روشنایی آتش ایستاده بودند، چشمشان صحنه تاریک محل دار را نمی دید. آن چند نفر، خود را به جسد رسانده و آن را از چوبه دار باز کردند و آن طرف تر در محل برکه آبی که خشک شده بود دفن نمودند.
صبح شد. ماموران جنازه را بر دار ندیدند؛ خبر به «ابن زیاد» رسید. ابن زیاد می دانست که مدفن او مزار هواداران علی علیه السلام خواهد شد. از این رو جمع انبوهی را برای یافتن جنازه میثم، مامور تفتیش و جستجوی وسیع منطقه ساخت، ولی آنان هرچه گشتند، اثری از جنازه نیافتند و مایوس گشتند.[۲۷]


خاندان میثم تمار
میثم تمار، علاوه بر آن که خود، مسلمانی فداکار و پاک و شیعه ای وفادار و خالص بود، خاندانش نیز از رجال و بزرگان شیعه بودند. میثم، شش پسر داشت و نوه هایی بسیار که به طور عمده، آنان هم هم چون پدر در صراط مستقیم حق و تبعیت از اهل بیت و اعتقاد به ولایت و رهبری امامان معصوم بودند و بیشتر آنان در شمار راویان احادیث ائمه یاد شده اند. ائمه شیعه هم به میثم و فرزندانش اظهار محبت و علاقه کرده و از آنان تجلیل می کردند.
پسران میثم، عبارت بودند از: عمران، شعیب، صالح، محمد، حمزه و علی.
شعیب از اصحاب امام صادق علیه السلام و صالح از اصحاب امام باقر علیه السلام و امام صادق بود. حتی امام باقر به صالح فرمود: «من به شما و پدرتان علاقه بسیار دارم.»[۲۸] عمران هم، از اصحاب امام سجاد علیه السلام و امام باقر و امام صادق علیه السلام بود. این گونه کلمات، هم میزان اعتبار این خانواده را نزد ائمه می رساند و هم پیوستگی و رابطه و محبت و تبعیت خاندان میثم و خود او را نسبت به امامان شیعه نشان می دهد.


واقعه ای در زیارت میثم:
مرحوم علامه صاحب الذريعه آقاى شیخ آقا بزرگ طهرانى نقل فرمودند (از مرحوم عموي مادريشان) آقاى آقا سید حسن که ایشان بیان کردند که:
من معمولًا پیاده از نجف براى مسجد کوفه مى‌‏رفتم
و در راه به مقام میثم تمّار که مى‌‏رسیدم = یک آیه الکرسى براى میثم مى‏‌خواندم.
یک شب از غروب گذشته بود
و من براى آنکه راه مخوف بود
براى خواندن آیه‌الکرسى معطّل نشدم
و به سرعت به راه ادامه دادم
و به مسجد کوفه رسیدم.
شب که در مسجد بیتوته نمودم
خواب دیدم که پیرمردى پیش آمد
و رو به من نموده گفت:
چرا امشب هدیه ما را نفرستادى؟
من از خواب بیدار شدم
و متوجّه شدم که پیرمرد مزبور میثم بوده
و گله از عدم قرائت آیه الکرسى نموده است.

آيت الله دستغيب نقل مي کند:
«در سال (1388هـ.ق.) هنگام تشرّف به عتبات عاليات، در نجف اشرف، روزي همراه آقاي سيد احمد نجفي خراساني به زيارت مرقد جناب ميثم مشرف شديم، در آنجا خادمي بود که خيلي به ما محبت مي کرد و چاي مي آورد. مبلغي پول به او داديم، قبول نکرد و گفت: حق خدمت را خود جناب ميثم به من مي رساند چند سال است که در اينجا خدمتکار قبر شريف ميثم هستم هر از چندي در خواب گوشه اي از زمين مخروبه کوفه را به من نشان مي دهد و من آنجا را حفر مي کنم، سکه اي مي يابم آن را مي فروشم و تا مدتي با فروش آن زندگي مي کنم. يکي از همان سکه هايي که پيدا کرده بود، به ما نشان داد. مشاهده کرديم سکه سبز رنگ و از ريال ايراني کوچکتر بود و به خط کوفي کلمه توحيد بر آن نقش بسته بود.»

========================
مسجد بني كاهل
از مساجد مباركه كوفه است
در فضاي باز (غرب خانه اميرالمؤمنين) و با فاصله كمي از درب خانه (مثلا بيست سي متري) نماز كذارده
مختصات 32.0283065,44.3995201

كه در نقشه زير با مربع سبز مشخص كرديده است
Image

Image
Image

فضيلت مسجد بني كاهل:
محمد بن جعفر المشهدي قال:
أَخْبَرَنِي اَلشَّيْخُ اَلْجَلِيلُ اَلْمُقْرِئُ مُسْلِمُ بْنُ نَجْمٍ اَلْمَعْرُوفُ بِابْنِ اَلْأُخْتِ اَلْبَزَّازُ اَلْكُوفِيُّ اَلزَّيْدِيُّ إِمْلاَءً مِنْ لَفْظِهِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو اَلْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْمُقْرِئُ ، قَالَ: حَدَّثَنِي عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ حَمْدَانَ وَ يُعْرَفُ بنميس اَلْمُعَدِّلِ ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو نُعَيْمٍ ، عَنْ حَمْزَةَ اَلزَّيَّاتِ ، عَنْ حَبِيبِ بْنِ أَبِي ثَابِتٍ ، عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ اَلْأَسْوَدِ اَلْكَاهِلِيِّ .

وحدد الميرزا القاضي عبد الله أفندي موقع هذا المسجد بجنب قبور بباب بيت أمير المؤمنين بالكوفة،
وأشار إلى أن بقايا آثار مأذنة المسجد كانت ماثلة في عصره.
وبالاسناد عن أبي عبد الله بن يحيى الكاهلي، قال: صلى بنا أبو عبد الله (الصادق) عليه السلام في مسجد بني كاهل الفجر فجهر في السورتين، وقنت قبل الركوع وسلم واحدة تجاه القبلة. ويعرف المسجد أيضا بمسجد أمير المؤمنين لصلاة الإمام علي (ع) فيه.

وَ أَخْبَرَنِي اَلْفَقِيهُ اَلْجَلِيلُ اَلْعَالِمُ عِزُّ اَلدِّينِ أَبُو اَلْمَكَارِمِ حَمْزَةُ بْنُ زُهْرَةَ اَلْحُسَيْنِيُّ اَلْحَلَبِيُّ إِمْلاَءً مِنْ لَفْظِهِ وَ أَرَانِي اَلْمَسْجِدَ وَ رَوَى لِي هَذَا اَلْخَبَرَ عَنْ رِجَالِهِ عَنِ اَلْكَاهِلِيِّ قَالَ: قَالَ لِي: أَلاَ تَذْهَبُ بِنَا إِلَى مَسْجِدِ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَنُصَلِّيَ فِيهِ، قُلْتُ: وَ أَيُّ اَلْمَسَاجِدِ هَذَا، قَالَ: مَسْجِدُ بَنِي كَاهِلٍ ، وَ إنَّهُ لَمْ يَبْقَ مِنْهُ أُسُّهُ وَ أُسُّ مِئْذَنَتِهِ ، قُلْتُ: حَدِّثْنِي بِحَدِيثِهِ، قَالَ: صَلَّى عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ بِنَا فِي مَسْجِدِ بَنِي كَاهِلٍ اَلْفَجْرَ فَقَنَتَ بِنَا، فَقَالَ:

اعمال مسجد بنی کاهل :
از مستحبات اعمال اين مسجد گذاردن نماز فريضة و نيز دور كعت تحيت كه در قنوتش بگويند:

"اَللَّهُمَّ إِنَّا نَسْتَعِينُكَ وَ نَسْتَغْفِرُكَ وَ نَسْتَهْدِيكَ، وَ نُؤْمِنُ بِكَ، وَ نَتَوَكَّلُ عَلَيْكَ، وَ نُثْنِي عَلَيْكَ اَلْخَيْرَ كُلَّهُ، نَشْكُرُكَ وَ لاَ نَكْفُرُكَ، وَ نَخْلَعُ وَ نَتْرُكُ مَنْ يُنْكِرُكَ. اَللَّهُمَّ إِيّٰاكَ نَعْبُدُ وَ لَكَ نُصَلِّي وَ نَسْجُدُ، وَ إِلَيْكَ نَسْعَى وَ نَحْفِدُ ، نَرْجُو رَحْمَتَكَ وَ نَخْشَى عَذَابَكَ، إِنَّ عَذَابَكَ بِالْكَافِرِينَ مُلْحَقٌ.
اَللَّهُمَّ اِهْدِنَا فِيمَنْ هَدَيْتَ، وَ عَافِنَا فِيمَنْ عَافَيْتَ، وَ تَوَلَّنَا فِيمَنْ تَوَلَّيْتَ، وَ بَارِكْ لَنَا فِيمَنْ أَعْطَيْتَ، وَ قِنَا شَرَّ مَا قَضَيْتَ، إِنَّك تَقْضِي وَ لاَ يُقْضَى عَلَيْكَ، إنَّهُ لاَ يَذِلُّ مَنْ وَالَيْتَ، وَ لاَ يَعِزُّ مَنْ عَادَيْتَ، تَبَارَكْتَ رَبَّنَا وَ تَعَالَيْتَ، أَسْتَغْفِرُكَ وَ أَتُوبُ إِلَيْكَ.
«رَبَّنٰا لاٰ تُؤٰاخِذْنٰا إِنْ نَسِينٰا أَوْ أَخْطَأْنٰا، رَبَّنٰا وَ لاٰ تَحْمِلْ عَلَيْنٰا إِصْرًا كَمٰا حَمَلْتَهُ عَلَى اَلَّذِينَ مِنْ قَبْلِنٰا، رَبَّنٰا وَ لاٰ تُحَمِّلْنٰا مٰا لاٰ طٰاقَةَ لَنٰا بِهِ وَ اُعْفُ عَنّٰا وَ اِغْفِرْ لَنٰا وَ اِرْحَمْنٰا أَنْتَ مَوْلاٰنٰا فَانْصُرْنٰا عَلَى اَلْقَوْمِ اَلْكٰافِرِينَ» .


==================

خانه مولا امیر المومنین (علیه السلام)

Image
كه در نقشه با مربع زرد مشخص گرديده است
در قبلي ترين نقطه اش اگر ميسر شود دو ركعت نماز به عنوان هديه محضر مولا عليه السلام بجاى آوريد
وعلامه مجلسي در ص 150 از تحفة الزائر ط طهران نوشته است: {{ أما خانه أمير المؤمنين أگرچه روايتي در نماز وزيارت در آن (به ما) وارد نشده .أما چون بشرف سكناي آن حضرة مشرف گرديده أست نماز ودعا در آن فضل عظيم خواهد داست وحديث مطلقي در تعظيم مطلق مساكن ومشاهد شريفه أيشان وارد شده أست }}

Image

و خوب است وقابع و حوادث اين خانه و مصائبش به نحو زيارت مشاهده ياد شوند
(البته به آن تقسيمات داخل خانه و تابلوهايش توجهي نكنيد كه ارتباطي با واقعيت خانه نداشته است.
و البته خانه مزبور مساحت و اطاقهايش بيش از مقدار فعلي بوده، چه اينكه در خانه حضرتش در وقت وفات حداقل از زنان 17 نفر (از زوجات و خادمات) بوده اند، بغير از اطفال و پسران غير متاهل و غلامان و خادمان مرد، فلذا مساحتى متناسب با جمعيت حدود پنجاه نفره بايد در نظر گرفته شود، و فرزنداني چون حضرت امام حسن و امام حسين و سه دختران حضرت زهرا (زينب ام كلثوم سكينة) و محمد حنفية و برخي دختران ديگر مولا عليه السلام متاهل و خانه جدا داشته اند

سلامها بر خاندان و خانواده و عائله حضرت مولا علي عليه السلام:
1- السلام على اميرالمؤمنين عليّ؛ والد ائمة الهدى (عليهم السلام) وعائلته (ابنائه وبناته وزوجاته وامهات اولاده وامائه)

2- السلام علی بنت المصطفى وقرينة المرتضى فاطمة الزهراء وذريتها: الحسن و الحسين وزینب و ام کلثوم و سُكينة، والرضيع مُحَسِّن والجنين محْسِن.

3- السلام على سائر زوجات عليّ (عليه السلام): أمامة، وأم البنين، والحنفية، وأسماء، ومحياة، وأم سعيد، وليلى،

4- السلام على أمهات أولاد عليّ (عليه السلام) وسائر حليلاته: الصهباء، وأم عون الأكبر، وأم معين، وأم شعيب، وأم ميمونة، وأم أمامة، وأم فاطمة، وأم رملة الصغرى، وأم تقية، وأم جعفر الأصغر، وأم فاختة، ووالدة أم سلمة، وأم أمة الله، ووالدة أم أبيها، ووالدة أم الكرام، والورقاء، والمصطلقية، وأم عثمان الأصغر، وأم القاسم، وأم الفضل، وأم خديجة، وأم جمانة، وأم ابراهيم، وأم اسماء، وأم تميمة، وأم عتيق،

5- السلام على ساير إماء عليّ، وسريراته (عليه السلام)،

6- السلام على ساير أبناء عليّ (عليه السلام): محمد بن الحنفية وعبد الله و أَبِي الْفَضْلِ‌ الْعَبَّاسِ و جَعْفَرِ ومحَمَّدِ، وأبو بكر وعبيد الله. ومحمد الأصغر ويحيى وعون، ومحمد الأوسط وعمر الأكبر، و عمران، وعمرالأصغر، وعباس الأصغر.

7- السلام على ساير بنات علي (عليه السلام): فاطمة الكبری، و فاطمة الصغری، وأم الحسن، و أم الحسين، و رملة الکبری، ورملة الصغرى، و رقیة الکبری، و رقیة الصغری، و زینب الصغری، و خدیجة الكبرى، و خدیجة الصغری، و ام سلمة، و میمونة، و أم هاني، و نفیسة، و فاختة، و أم أبيها، و صفیة، و جمانة، و أم يُعلی، و أم الكرام، وأمامة، وأم كلثوم الصغرى، وأم جعفر، وسكينة.

8- السلام على خادميهم و خادماتهم،

السلام عليكم جميعا ورحمة الله و بركاته.


اين سلامها بر خاندان و خانواده و عائله حضرت مولا علي عليه السلام است
چه آنها كه در مدينه بوده اند يا در كوفه بوده اند

زوجه = زن دائم را مي گويند
امه و اماء كنيزان را مي گويند
اگر كنيز فرزند بياورد به او ام ولد مي گويند كه جمعش مي شود امهات اولاد

غربت غالب افراد خانواده حضرت مولاعلى عليهم السلام
بسيار شايسته است كه
اين سلامها در فرصتهاى مناسب زماني و مكاني مربوط به خانواه حضرت مولاعلى عليه السلام ياد و تكرار شود
جه اينكه عليرغم جايكاه والايشان اما غالبا حتى در ميان شيعه هم غريب هستند


===========
از معالم برائت دار الإماره

دار الاماره

در سمت شرق خانه مولا محل خرابه هاى دارالإماره است كه از اماكن برائت است
و شرح مفصلي دارد از وقت ورود مولا به كوفه كه حاضر نشدند در انجا مسكن بگيرند با اينكه خليفه مسلمين بودند و خانه خواهر زاده شان در جنب خانه مولا وارد شدند و اين خانه براى خودشان ساخته شد و ديدارها و اجتماعاتشان بيشتر در همين فضاي سمت غربي خانه يا داخل مسجد بوده است از رسيدگي به امور مردم تا ديدار مردم بلاد تا خطبه خواني ها و جمع لشكريان ووو و وقايعي كه بعد شهادتشان در دار الإماره اتفاق افتاده است از دوره امويان تا قبل عاشورا و كشتار خواص ائمه و مواليان براى منع شكل گرفتن نهضت حسيني عليه السلام تا همه سركوبها و لشكر فرستادنها به كربلا تا وقايع بعد كربلا و محل اسارت گرفتن و سربرهنه بردن اهل بيت عليهم السلام ووو

لازم به ذكر ناحيه مشخص شده امروزين در نقشه هاى گوگل به عنوان دارالإمارة بيش از ناحيه اصلي آن بوده است
ناحيه اصلي در تصاوير قديمي و بررسيهاى ميداني پنجاه سال قبل در مركز اين ناحيه است

Image
كه در نقشه با مربع خاكستري مشخص شده است
Image

Image

==================
خانه جناب دختر حضرت نوح (علیه السلام)
کنار خانه مولاعلي و متصل به آن خانه دختر نوح بوده است
و اين دختر نوح از بانوان مجلله خاندان نبوت محسوب مي كردد و در كشفيات مخطوطات چند هزارساله نوشتجاتي از ايشان هم بدست آمده است

Image

==================
خانه حضرت نوح (علیه السلام)
ان خانه نوح قبل از وقوع طوفان است
اما خانه اوليه او در ميان مسجد كوفه بوده است

خانه نوح قبل طوفان آثارش تا هزار سال قبل؛ محفوظ بود و زيارت مي شده
و در بيرون مسجد و پشت ديوار قِبلي مسجد بوده است

Image
كه در نقشه بالا با مربع آبي روشن جلوي ديوار قبله مسجد كوفه مشخص شده است

Image

=============
مغازه نجاری نوح (علیه السلام)

کنار خانه نوح علیه السلام قرار دارد

Image


=====================
محل ساختن کشتی نوح (علیه السلام)
در نقشه اول، محل آن مشخص شده است از بعد مغازه نجاری نوح و تا حدود جاده امروزی می رسیده است

Image


=========================
محل عبادت حضرت ادریس (علیه السلام)
مصلا و عبادتگاهي براى حضرت ادریس
(پشت محل فوران آب طوفان نوح در بيرون مسجد؛ خانه نوح بوده است
و كنارش محل معبد ادريس بوده است
برحسب آنچه در زمان ابن جبير در قرن ششم هجري مزار بوده است)
كه اينها را ابن بطوطه جهانگرد مسلمان زيارت و در سفرنامه اش ذكر كرده است

Image
كه در نقشه بالا با مربع كرمي جلوي ديوار قبله مسجد كوفه مشخص شده است

===============
مرقد خديجه بنت علي (علیهماالسلام)
روبروي باب الثعبان (الفيل) است
مختصات
32.0299727,44.4011556

Image
Image
Image

السلام عليكِ يا خديجة بنت اميرالمؤمنين
صلى الله عليكِ وعلى ابيكِ وأمكِ وإِخوانِكِ واَخواتكِ اجمعين


==================
مسجد غنی
در مساجد مباركة كوفة اينكه اينها مقام حضور ائمة از جمله حضرت صاحب الامر بوده است
كه در نقشه بالا با مربع سفيد روبروي باب الثعبان و شمال مسجد كوفه مشخص شده است
کنار مرقد جناب خدیجه بوده است
Image

فضيلت و اعمال مسجد غني از مساجد مبارکه
فقد ورد ان الإمام علي ( علیه السلام ) قال فيه : " وَ هُوَ مَسْجِدٌ مُبَارَكٌ وَ اَللَّهِ إِنَّ قِبْلَتَهُ لَقَاسِطَةٌ، وَ لَقَدْ أَسَّسَهُ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ، وَ إِنَّهُ لَفِي سُرَّةِ اَلْأَرْضِ، وَ إِنَّ بُقْعَتَهُ لَطَيِّبَةٌ، وَ لاَ تَذْهَبُ اَللَّيَالِي وَ اَلْأَيَّامُ حَتَّى يَنْفَجِرَ فِيهِ عَيْنٌ، وَ حَتَّى يَكُونَ عَلَى حَافَتَيْهِ جِنَانٌ وَ أَهْلُهُ مَلْعُونُونَ، وَ إِنَّهُ مَسْلُوبٌ مِنْهُمْ، "

المؤمن المشهدي: أَخْبَرَنِي اَلشَّرِيفُ اَلْأَجَلُّ اَلْعَالِمُ أَبُو اَلْمَكَارِمِ حَمْزَةُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ زُهْرَةَ أَدَامَ اَللَّهُ عِزَّهُ، عَنْ أَبِيهِ ، بِإِسْنَادٍ مُتَّصِلٍ إِلَى طَاوُوسٍ اَلْيَمَانِيِّ ، قَالَ: مَرَرْتُ بِالْحِجْرِ فِي رَجَبٍ ، وَ إِذَا أَنَا بِشَخْصٍ رَاكِعٍ وَ سَاجِدٍ، فَتَأَمَّلْتُهُ، فَإِذَا هُوَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ (عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ)، فَقُلْتُ: يَا نَفْسِي، رَجُلٌ صَالِحٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ اَلنُّبُوَّةِ، وَ اَللَّهِ لَأَغْتَنِمَنَّ دُعَاءَهُ، فَجَعَلْتُ أَرْقُبُهُ حَتَّى فَرَغَ مِنْ صَلاَتِهِ، وَ رَفَعَ بَاطِنَ كَفَّيْهِ إِلَى اَلسَّمَاءِ، وَ جَعَلَ يَقُولُ:
اعمال: نماز + بعد نماز دستها به آسمان بلند کرده و این دعا را می خواند:

سَيِّدِي سَيِّدِي، هَذِهِ يَدَايَ قَدْ مَدَدْتُهُمَا إِلَيْكَ بِالذُّنُوبِ مَمْلُوَّةً، وَ عَيْنَايَ إِلَيْكَ بِالرَّجَاءِ مَمْدُودَةً، وَ حَقٌّ لِمَنْ دَعَاكَ بِالنَّدَمِ تَذَلُّلًا أَنْ تُجِيبَهُ بِالْكَرَمِ تَفَضُّلًا،
سَيِّدِي، أَ مِنْ أَهْلِ اَلشَّقَاءِ خَلَقْتَنِي فَأُطِيلَ بُكَائِي، أَمْ مِنْ أَهْلِ اَلسَّعَادَةِ خَلَقْتَنِي فَأُبَشِّرَ رَجَائِي.
سَيِّدِي، أَ لِضَرْبِ اَلْمَقَامِعِ خَلَقْتَ أَعْضَائِي، أَمْ لِشُرْبِ اَلْحَمِيمِ خَلَقْتَ أَمْعَائِي،
سَيِّدِي، لَوْ أَنَّ عَبْداً اِسْتَطَاعَ اَلْهَرَبَ مِنْ مَوْلاَهُ لَكُنْتُ أَوَّلَ اَلْهَارِبِينَ مِنْكَ، لَكِنِّي أَعْلَمُ أَنِّي لاَ أَفُوتُكَ.
سَيِّدِي، لَوْ أَنَّ عَذَابِي يَزِيدُ فِي مُلْكِكَ لَسَئلْتُكَ اَلصَّبْرَ عَلَيْهِ، غَيْرَ أَنِّي أَعْلَمُ أَنَّهُ لاَ يَزِيدُ فِي مُلْكِكَ طَاعَةُ اَلْمُطِيعِينَ، وَ لاَ يَنْقُصُ مِنْهُ مَعْصِيَةُ اَلْعَاصِينَ،
سَيِّدِي، مَا أَنَا وَ مَا خَطَرِي ، هَبْ لِي خَطَايَايَ بِفَضْلِكَ، وَ جَلِّلْنِي بِسِتْرِكَ، وَ اُعْفُ عَنْ تَوْبِيخِي بِكَرَمِ وَجْهِكَ.
إِلَهِي وَ سَيِّدِي، اِرْحَمْنِي مَطْرُوحًا عَلَى اَلْفِرَاشِ تُقَلِّبُنِي أَيْدِي أَحِبَّتِي، وَ اِرْحَمْنِي مَطْرُوحًا عَلَى اَلْمُغْتَسَلِ يُغَسِّلُنِي صَالِحُ جِيرَتِي، وَ اِرْحَمْنِي مَحْمُولًا قَدْ تَنَاوَلَ اَلْأَقْرِبَاءُ أَطْرَافَ جِنَازَتِي، وَ اِرْحَمْ فِي ذَلِكَ اَلْبَيْتِ اَلْمُظْلِمِ وَحْشَتِي وَ غُرْبَتِي وَ وَحْدَتِي، فَمَا لِلْعَبْدِ مَنْ يَرْحَمَهُ إِلاَّ مَوْلاَهُ.


ثُمَّ سَجَدَ وَ قَالَ: سپس سجده و در سجده:
أَعُوذُ بِكَ مِنْ نَارٍ حَرُّهَا لاَ يُطْفَى، وَ جَدِيدُهَا لاَ يَبْلَى، وَ عَطْشَانُهَا لاَ يَرْوَى.

سپس گونه راست بر خاک (مهر) گذاشته: (وَ قَلَّبَ خَدَّهُ اَلْأَيْمَنَ وَ قَالَ:)
اَللَّهُمَّ لاَ تُقَلِّبْ وَجْهِي فِي اَلنَّارِ بَعْدَ تَعْفِيرِي وَ سُجُودِي لَكَ بِغَيْرِ مَنٍّ مِنِّي عَلَيْكَ، بَلْ لَكَ اَلْحَمْدُ وَ اَلْمَنُّ عَلَيَّ.

سپس گونه چپ بر خاک (مهر) گذاشته:( ثُمَّ قَلَّبَ خَدَّهُ اَلْأَيْسَرَ وَ قَالَ: )
اِرْحَمْ مَنْ أَسَاءَ وَ اِقْتَرَفَ، وَ اِسْتَكَانَ وَ اِعْتَرَفَ.

سپس سجده و در سجده: ( ثُمَّ عَادَ إِلَى اَلسُّجُودِ، وَ قَالَ: )
إِنْ كُنْتُ بِئْسَ اَلْعَبْدُ، فَأَنْتَ نِعْمَ اَلرَّبُّ،
و صد بار
اَلْعَفْوَ، اَلْعَفْوَ

قَالَ طَاوُوسٌ : فَبَكَيْتُ حَتَّى عَلاَ نَحِيبِي، فَالْتَفَتَ إِلَيَّ وَ قَالَ: مَا يُبْكِيكَ يَا يَمَانِيُّ ، أَ وَ لَيْسَ هَذَا مَقَامَ اَلْمُذْنِبِينَ، فَقُلْتُ: حَبِيبِي حَقِيقٌ عَلَى اَللَّهِ أَنْ لاَ يَرُدَّكَ وَ جَدُّكَ مُحَمَّدٌ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ). قَالَ طَاوُوسٌ : فَلَمَّا كَانَ فِي اَلْعَامِ اَلْمُقْبِلِ فِي شَهْرِ رَجَبٍ بِالْكُوفَةِ فَمَرَرْتُ بِمَسْجِدِ غَنِيٍّ ، فَرَأَيْتُهُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يُصَلِّي فِيهِ وَ يَدْعُو بِهَذَا اَلدُّعَاءِ، وَ فَعَلَ كَمَا فَعَلَ فِي اَلْحِجْرِ - تَمَامَ اَلْحَدِيثَ

==============
مقام جلوس حضرت مولاعلى در دكه خرما فروشي جناب ميثم
هم كنار مرقد جناب خدیجه بوده است كه حضرت مولا اينجا بسيار مي نشستند و با او رازها مي فرمودند

Image
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

فضایل کوفه - آداب ورود به کوفه - برنامه زیارت مزارات کوفه

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه آپريل 18, 2024 6:42 pm

فضایل کوفه - آداب ورود به کوفه - برنامه زیارت مزارات کوفه


فضایل کوفه - آداب ورود به کوفه - برنامه زیارت مزارات کوفه
1- كوفه كه در اينجا و اين مطلب را مي گوييم و در احاديث هم برحسب مبحثی مطرح است؛
كوفه به معنى شهرستان كوفه قديم است كه شامل كوفه و روستاهاى جديد و قديم آن
تا برسد به حدود حله و مقام ابراهيم و هاشميه و مراقد سادات حسنی
تا برسد به نجف و نواحي اطرافش مثل حيره و خُوَرنق و,,, مي شود است.

2- امروزه ما از مراقد پيامبران در شهرستان كوفه ونواحي آن تا حله تنها:
مراقد انبیا و اوصیاء الهی در کفل (سام، ارفخشد، یهودا، حزقاییل) و مرقد حضرت ایوب (بین کفل و حله)
و در كوفه مركزی امروز ففط مرقد يونس بنابر روايت مرقد نه فقط موضع بيرون آمدن از حوت را مي شناسيم؛
و در نجف اشرف و وادی السلام مراقد آدم و نوح و هود و صالح را فقط مي شناسيم

3- اما در حديث شريف از حضرت امام صادق (عليه السلام) آمده است كه
در كوفه، قبور 370 پيامبر و 600 وصى پيامبر قرار دارد كه دو تن از آنها، حضرت نوح و ابراهيم (عليهما السلام) هستند.
علامه «براقى» در تاريخ نجف نوشته است كه
از برخى مشايخ و فضلا شنيده است كه علامه سيد مهدى بحرالعلوم به قبرى در اطراف نجف مى‌رفت و آنجا را زيارت مى‌كرد و مى‌گفت اينجا قبر ابراهيم خليل (عليه السلام) است.
براقى مى‌افزايد كه نزديك روستايى به نام «ابوقوارير»، كنار رود فرات كه در فاصله دو منزل (حدود 16 فرسخ = 90 كيلومتر) از نجف قرار دارد، گنبد و قبرى وجود دارد كه اهالى روستا، مردگان خود را اطراف آن دفن مى‌كنند و نزد آنان، به قبر ابراهيم خليل (عليه السلام) شهرت دارد.

4- خداوند توفيق دهد همه مراقد مذكور 970 نبي و وصي نبي را بشناسم و از زيارت آنها بهره مند شويم.

5- اما در هر صورت نشان مي دهد اين نواحي كوفه و حله و نجف چه جای ارزشمندی و سرزمين نورانی است
و قطعا مساجد كوفه و سهله؛ و نجف اشرف و وادی السلام محل تردد و بيتوته و اعتكاف و عبادت ايشان بوده است
اين تذكر و توجه را اينجا مطرح كرديم كه در اين سرزمين بيشتر بهره مند شويم به فضل و عنايت الهى و شفاعت اين حضرات عليهم السلام

والحمد لله رب العالمین
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

آداب ورود به شهر كوفه

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه آپريل 18, 2024 6:48 pm

براى ورود به كوفه برخى آداب از جمله غسل و دعا هست

آداب ورود به کوفه:
بیرون اوردن لباس سفر + غسل قبل ورود به کوفه ، نیت غسل برای ورد به کوفه قربة الی الله

فَإِذَا وَرَدْتَ اَلْكُوفَةَ فَاخْلَعْ ثِيَابَ سَفَرِكَ وَ اِنْزِلْ وَ اِغْتَسِلْ قَبْلَ دُخُولِهَا،
فَإِنَّهَا حَرَمُ اَللَّهِ وَ حَرَمُ رَسُولِهِ وَ حَرَمُ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ.

وَ إِذَا أَرَدْتَ اَلْمُضِيَّ إِلَى اَلْمَشْهَدِ فَاغْتَسِلْ غُسْلَ اَلزِّيَارَةِ، وَ صِفَةُ اَلنِّيَّةِ لِهَذَا اَلْغُسْلِ أَنْ تَنْوِيَ بِقَلْبِكَ: أَغْتَسِلُ لِدُخُولِ اَلْكُوفَةِ مَنْدُوباً قُرْبَةً إِلَى اَللَّهِ تَعَالَى، وَ قُلْ وَ أَنْتَ تَغْتَسِلُ:

دعای حین غسل ورود به کوفه:
دعا + سوره قدر

بِسْمِ اَللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ طَهِّرْ قَلْبِي، وَ زَكِّ عَمَلِي، وَ نَوِّرْ بَصَرِي، وَ اِجْعَلْ غُسْلِي هَذَا طَهُوراً وَ حِرْزاً، وَ شِفَاءً مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَ سُقْمٍ، وَ آفَةٍ وَ عَاهَةٍ، وَ مِنْ شَرِّ مَا أُحَاذِرُ، إِنَّكَ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ .
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اِغْسِلْنِي مِنَ اَلذُّنُوبِ كُلِّهَا، وَ اَلْآثَامِ وَ اَلْخَطَايَا، وَ طَهِّرْ جِسْمِي وَ قَلْبِي مِنْ كُلِّ آفَةٍ يَمْحَقُ بِهَا دِينِي، وَ اِجْعَلْ عَمَلِي خَالِصًا لِوَجْهِكَ يَا اَرْحَمَ اَلرَّاحِمِينَ. اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اِجْعَلْهُ لِي شَاهِدًا يَوْمَ حَاجَتِي وَ فَقْرِي وَ فَاقَتِي إِنَّكَ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ .

وَ اِقْرَأْ: (و بخوان): «إِنّٰا أَنْزَلْنٰاهُ فِي لَيْلَةِ اَلْقَدْرِ» .


فَإِذَا فَرَغْتَ مِنَ اَلْغُسْلِ فَالْبَسْ مَا طَهُرَ مِنْ ثِيَابِكَ، وَ اِمْشِ عَلَى سَكِينَةٍ وَ وَقَارٍ، فَإِذَا دَخَلْتَ اَلْكُوفَةَ فَقُلْ:

دعای ورود به کوفه:


محدوده ورود به کوفه از کناسه کوفه (مقام مصلوب زید شهید)

بِسْمِ اَللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، اَللَّهُمَّ أَنْزِلْنِي مُنْزَلًا مُبٰارَكًا وَ أَنْتَ خَيْرُ اَلْمُنْزِلِينَ .
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

معرفى اجمالى اماكن داخل مسجد كوفه

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه آپريل 18, 2024 6:52 pm

سؤال:
در مفاتيح الجنان و كتب ادعيه در ترتيب اعمال مقامات مسجدكوفه تفاوت هست آيا ترتيب معينى دارد؟
ديده شد بعضا اعمال مقام دكة القضاء و بيت الطشت بعد مقام ابراهيم و خضر انجام مى شود و بعضا آخر مقامات؛ وجه اين تفاوت ترتيبها چيست؟
آيا همه مقامات مذكوره در احاديث و روايات در برنامه نقل شده مفاتيج الجنان وجود دارد؟
آيا چه ترتيبى ترجيح دارد؟

جواب:

1- نماز و اعمال در محرابها و مقامهاى و مواضع مختلف مسجد كوفه با يك دستور العمل و بطور يكجا همه با هم وارد نشده است.

2- انجام هر فريضه ثواب هزار نماز و انجام هر نافله ثواب پانصد نماز دارد و نشستن در مسجد بدون نماز و عبادت و تلاوت و ذكرهم ثواب عبادت دارد
و حداقل اعمال در مسجد كوفه دو ركعت نماز و در هر جاى آن مى توان بجاى آورد

3- مقام وسط مسجد كوفه كه به مقام مصلاى نبوى (صلى الله عليه وآله) در شب معراج معروف است افضل مواضع مسجد است و دو ركعت حداقل عمل را در اين مقام ترك نكند.

4- بقيه مقامات به مناسبتهاى مربوطه آنها مواضع نورانى است كه نماز و عمل مربوطه در آنها شايسته است

5- در هر روايت برخى از مقامات را نقل كرده است و هر بار يكى از حضرات عليهم السلام در برخى از آنها نماز يا عمل خاصى داشته اند كه محدثان و علماء مجموعه اين روايات را جمع آورى نموده و یكجا به عنوان اعمال مسجد كوفه نقل كرده اند

6- تقدم برخى مقامها مثل مقام ابراهيم عليه السلام نزديك باب الثعبان به مناسبت ورود غالب به مسجد از اين درب و استحباب انجام فورى نماز تحيت هر مسجد لدى الورود سبب شده كه نماز در اين مقام براى وارد شونده از اين درب چه در عمل حضرات يا در تعليم عمل به اصحاب توصيه اش وارد شود، و نظير همين رجحان در مقامات نزديك دربهاى غربى و شمالى نيز وجود دارد اگر كسى از آنها وارد شود.

7- توالى انجام اعمال در برخى از مقامات به مناسبت مجاورت يكديگر است،
مثلا كسى كه از باب ثعبان وارد شده و انجام نماز در نزديكترين مقام به ورودي مسجد يعنى مقام ابراهيم عليه السلام را بجا مى آورد بعد به مقام مجاور يعني مقام خضر عليه السلام مى رود،
و يا وقتى كه به مقامات وسط مى رسد آنها را دنبال هم بجا مى آورد، و يا به مقامات ضلع جنوبى كه مى رسد و از سمت غربى شروع مى كند يك به يك تا آخر به مقام امام صادق عليه السلام مي رود.

8- شروع از مقام ابراهيم و بعد به خضر و بعد به دكة القضاء و بيت الطشت براساس همان شروع از نزديكترين مقام به ورودي مسجد و ادامه اش خضر از باب مجاورت و هكذا دكة القضاء و بيت الطشت كه موضع بروز آيت الهى و متعاقب دكة القضاء است بعدش است
و آنها كه اين دو را آخر مى روند به ملاحظه تقديم مقامات اصلى محل عبادت حجج الهى است و اين دو مقام كه از باب ظهور آيات الهى است را بعد آنها مى روند

9- مقامات و محرابهايى هست كه در مفاتيح الجنان مطرح نيست مثل:
خانه عبادت حضرت ادريس عليه السلام كه در ضلع جنوبى است و قديم درب به بيرون داشته كه مى شود همان محاذات در داخل و ملاصق ديوار قبلى نماز خواند، چون شروع مسجد كوفه از زمان حضرت آدم عليه السلام بوده و محل توبه او در اينجا نيز مقام مشخص دارد پس ساير حجج الهى ذريه او از جمله ادريس هم در اين مسجد تشريف آورده و نماز و عبادت داشته اند همانطور كه در حديث مولا عليه السلام ذكر شده است
عن الاصبغ بن نباتة قال: بينا نحن ذات يوم حول أمير المؤمنين (عليه السلام) في مسجد الكوفة، إذ قال: يا أهل الكوفة، لقد حباكم الله عز وجل بما لم يحب به أحداً، ففضل مصلاكم، وهو بيت آدم، وبيت نوح، وبيت إدريس، ومصلّى إبراهيم الخليل، ومصلّى أخي الخضر ومصلاي (عليهم السلام)
كما اينكه مقام ابراهيم ومقام امام سجاد عليهما السلام غير از مقامهاى رايج آن نيز هست
مقام امام حسن عليه السلام
مقاماتى كه مصلاى حضرت امام مهدي عليه السلام بوده و مقام خاص مقام خاص حضرت امام مهدي عليه السلام و اينها غير از مشاهد آثار مهدوي عليه السلام در غير مقامات معروفه است
و اينها شمه اى از مواضع مباركه اين مسجد عظيم است

10- اگر اولويتى در ترتيب بخواهد رعايت شود (بدون ملاحظه نزديكترين و مجاور هم رفتن)
چه بسا ترتيب براساس شانيت و زمان حجج الهى صاحب هر مقام ترجيح داشته باشد
فلذا نتيجتا به اين ترتيب مى شود:
1- مصلاي وسط مسجد (مثل اهميت كعبه در مسجدالحرام كه مصلاى نبوى (صلى الله عليه وآله) در شب معراج نيز هست)
2- مصلاي جبرئيل
3- بيت و مصلاي آدم علیه السلام
4و5 - بيت و مصلاي ادريس علیه السلام
6تا9 - بيت و مصلا و اماكن حضرت نوح در ضلع جنوبي و وسط مسجد (مقام نوح عليه السلام و مقام بروز آيت الهى فار التنور و مقام سفینة نوح)
10و11 - بيت و مصلاهاى ابراهيم و اسماعيل در ضلع جنوبي و شمالي
12و13 - مصلاهاي خضر در ضلع جنوبي و وسط
14- مصلاي موسى علیه السلام
15- مصلاي يونس علیه السلام
16- مصلاي عيسى علیه السلام
17- مصلاي خاتم الانبياء (صلی الله علیه وآله)
18 تا 22- مصلاها و اماكن مولاعلي در وسط و ضلع جنوبي ( مصلاهاى حضرت و بعد مواضع بروز آيات الهى در دكة القضاء و بيت الطشت)
23و24- مصلاهاي امام حسن علیه السلام
25- مصلاي امام حسين علیه السلام
26و27- مصلاهاي امام سجاد علیه السلام
28- مصلاي امام صادق علیه السلام
29 تا 33 و...- مصلاها و اماكن امام مهدي علیه السلام (..برحسب مواضع در تشرفات مسجد كوفه)
صلوات الله عليهم اجمعين

و البته همانطوركه بالاتر بيان شد شروع از مقام ابراهيم عليه السلام براى وارد به مسجد از باب الثعبان
و انجام اعمال مقامات برحسب مجاورت و نزديكتر به هم بودن هم مناسب است:
مقامات شمالي سبس مقامات مياني و سپس مقامات جنوبي مسجد تا به مرقد مسلم منتهى شود.

والحمدلله رب العالمين
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

اعمال داخل مسجد كوفه

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه آپريل 18, 2024 6:53 pm

چون داخل شهر کوفه شدى بگو:

بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ وَفي سَبیلِ اللهِ، وَعَلى مِلَّةِ رَسُولِ اللهِ (صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ)،
اَللّـهُمَّ اَنْزِلْني مُنْزَلا مُبارَکًا، وَاَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلینَ


سبس تسبيحات اربعه مى كويى:
اَللهُ اَکْبَرُ، وَلا اِلهَ اِلاَّ اللهُ، وَالْحَمْدُللهِ،وَسُبْحانَ اللهِ
و بيوسته تسبيحات اربعه مى كويى تا به درب مسجد كوفه برسى:

و مى آيى تا به درب شمال غربى مسجد كوفه (باب الثعبان) برسى،
که بهتر آن است که از اين درب که در عقب مسجد است که مشهور است به باب ثعبان داخل شوی
و اگر باب الثعبان بسته بود از درب غربى كه از مشاهد آثار مهدوى (منه السلام) است
و الا درب شمالى ميانه يا از دربهاى سمت صحن مسلم وارد شو

در كنار درب قبل ورود به مسجد آنجا بایست و بگو:
اَلسَّلامُ عَلى سَیِّدِنا رَسُولِ اللهِ، مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللهِ وَآلِهِ الطّاهِرینَ،
اَلسَّلامُ عَلى مَوْلانا اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ عَلِىِّ بْنِ اَبیطالِب، وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، وَعَلى مَجالِسِهِ، وَمَشاهِدِهِ وَمَقامِ حِکْمَتِهِ، وَآثارِ آبائِهِ آدَمَ وَنُوح، وَاِبْرهیمَ وَاِسْمعیلَ، وَتِبْیانِ بَیِّناتِهِ،
اَلسَّلامُ عَلَى الاِْمامِ الْحَکیمِ الْحَکَمِ الْعَدْلِ الصِّدّیقِ الاَْکْبَرِ،
اَلْفارُوقِ بِالْقِسْطِ الَّذي فَرَّقَ اللهُ بِهِ بَیْنَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ، وَالْکُفْرِ وَالاْیمانِ، وَالشِّرْكِ وَالتَّوْحیدِ،
لِیَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَیِّنَة، وَیَحْیى مَنْ حَيَّ عَنْ بَیِّنَة،
اَشْهَدُ اَنَّكَ اَمیرُ الْمُؤْمِنینَ، وَخاصَّةُ نَفْسِ الْمُنْتَجَبینَ، وَزَیْنُ الصِّدّیقینَ، وَصابِرُ الْمُمْتَحَنینَ،
وَاَنَّكَ حَکَمُ اللهِ في اَرْضِهِ، وَقاضي اَمْرِهِ، وَبابُ حِکْمَتِهِ، وَعاقِدُ عَهْدِهِ، وَالنّاطِقُ بِوَعْدِهِ، وَالْحَبْلُ الْمَوْصُولُ بَیْنَهُ وَبَیْنَ عِبادِهِ، وَکَهْفُ النَّجاةِ، وَمِنْهاجُ التُّقى، وَالدَّرَجَةُ الْعُلْیا، وَمُهَیْمِنُ الْقاضِي الاَْعْلى،
یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ بِكَ اَتَقَرَّبُ اِلَى اللهِ زُلْفى، اَنْتَ وَلیِّي وَسَیِّدي وَوَسیلَتي فِي الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ


پس داخل مسجد می شوی و می گوئی:
"اَللهُ اَکْبَرُ اَللهُ اَکْبَرُ اَللهُ اَکْبَرُ، هذا مَقامُ الْعائِذِ بِاللهِ"
"وَبِمُحَمَّد حَبیبِ اللهِ ، وَبِوِلایَةِ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ،"
"وَالاَْئِمَّةِ الْمَهْدِیّینَ الصّادِقینَ النّاطِقینَ الرّاشِدینَ،"
"الَّذینَ اَذْهَبَ اللهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهَّرَهُمْ تَطْهیرًا،"
رَضیتُ بِهِمْ اَئِمَّةً وَهُداةً وَمَوالِيَّ،
سَلَّمْتُ لاَِمْرِ اللهِ لا اُشْرِكُ بِهِ شَیْئًا، وَلا اَتَّخِذُ مَعَ اللهِ وَلِیًّا،"
کَذِبَ الْعادِلُونَ بِاللهِ وَضَلُّوا ضَلالًا بَعیدًا، حَسْبِيَ اللهُ وَاَوْلِیآءُ اللهِ،"
اَشْهَدُ اَنْ لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ، وَحْدَهُ لا شَریكَ لَهُ،"
وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، ،"
وَاَنَّ عَلِیّاً وَالاَْئِمَّةَ الْمَهْدِیّینَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ اَوْلِیآئي وَحُجَّةُ اللهِ عَلی خَلْقِهِ.


اگر از باب الثعبان وارد شوي:
{مشاهد آثار مهدوى عليه السلام = باب الثعبان - مسير به مقام میان مسجد - و ادامه مسير تا مزار مسلم}

مشاهد آثار مهدوى عليه السلام = در دكه و سكوي داخل راهرو بعد درب ورودي، آن دكه غربي و جانب راست وارد شونده قبلا بوده + مسير از درب تا مقام میان مسجد (ستون سنگي شاخص زوال) + ادامه مسير تا برسد به مزار مسلم

تشرف شيخ حسين آل رحيم
شيخ حسين آل رحيم = آل رحيم فاميلي و نام عشيره شان است و نام شخص شيخ حسين است
مرحوم حاج شيخ عباس قمي در كتاب منتهى الآمال ج 2 ص20 در باب تشرفات غيبت كبرى نقل كرده است:
فصل پنجم : در ذكر حكايات و قصص آنان كه در غيبت كبرى خدمت امام زمان عليه السلام مشرف شده اندچه آنكه در حال شرفيابى شناختند آن جناب را يا پس از مفارقت معلوم شد از روى قرائن قطعيه كه آن جناب بود و آنانكه واقف شدند بر معجزه اى از آن جناب در بيدارى يا خواب يا بر اثرى از آثار داله بر وجود مقدس آن حضرت .

بدان كه شيخ ما (محدث نورى) در نجم الثاقب در اين باب صد حكايت ذكر كرده و ما در اين كتاب مبارك به ذكر بيست و سه حكايت از اين حكايات اكتفا مى كنيم و دو حكايت كه يكى حكايت حاج على بغدادى و ديگرى حكايت حاج سيد احمد رشتى باشد در ( مفاتيح الجنان) نقل كرديم
حكايت بيست و دوم قصه تشرف شيخ حسين آل رحيم است به لقاى آن حضرت :
شيخ عالم فاضل شيخ باقر نجفى نجل عالم عابد شيخ هادى كاظمى معروف به آل طالب نقل كرد كه مرد مؤمنى بود در نجف اشرف از خانواده معروف به آل رحيم كه او را شيخ حسين رحيم مى گفتند
و نيز خبر داد ما را از عالم فاضل و عابد كامل مصباح الاتقياء شيخ طه از آل جناب عالم جليل و زاهد عابد بى بديل شيخ حسين نجف كه حال امام جماعت است در مسجد هنديه نجف اشرف و در تقوى و صلاح و فضل مقبول خواص و عوام ، كه
شيخ حسين مزبور مردى بود پاك طينت و فطرت و از مقدسين مشتغلين مبتلا به مرض سينه و سرفه كه با آن خون بيرون مى آمد از سينه اش با اخلاط و با اين حال در نهايت فقر و پريشانى بود و مالك قوت روز نبود و غالب اوقات مى رفت نزد اعراب باديه نشين كه در حوالى نجف اشرف ساكنند به جهت تحصيل قوت هرچند كه جو باشد و با اين مرض و فقر دلش مايل شد به زنى از اهل نجف و هرچند از او خواستگارى مى كرد به جهت فقرش كسان آن زن او را اجابت نمى كردند و از اين جهت نيز در هم و غم شديدى بود، و چون مرض و فقر و مايوسى از تزويج آن زن كار را بر او سخت ساخت عزم كرد بر كردن آنچه معروف است در ميان اهل نجف كه هركه را امر سختى روى دهد چهل شب چهارشنبه مواظبت كند رفتن به مسجد كوفه را كه لامحاله حضرت حجت عليه السلام را به نحوى كه نشناسد ملاقات خواهد نمود و مقصدش به او خواهد رسيد.

مرحوم شيخ باقر نقل كرد كه شيخ حسين گفت كه
من چهل شب چهارشنبه بر اين عمل مواظبت كردم
چون شب چهارشنبه آخر شد و آن ، شب تاريكى بود از شبهاى زمستان و باد تندى مى وزيد كه با آن بود اندكى باران و من نشسته بودم در دكه اى كه داخل مسجد است و آن دكه شرقيه (از دو دكه) مقابل درب اول (درب بيرونى از باب الثعبان) است كه واقع است در طرف چپ كسى كه داخل مسجد مى شود
و متمكن از دخول در مسجد نبودم به جهت خونى كه از سينه مى آمد و چيزى نداشتم كه اخلاط سينه را در آن جمع كنم و انداختن آن هم در مسجد روا نبود
و چيزى هم نداشتم كه سرما را از من دفع كند
دلم تنگ و غم و اندوهم زياد شد و دنيا در چشمم تاريك شد
و فكر مى كردم كه شبها تمام شد و اين شب آخر است
نه كسى را ديدم و نه چيزى برايم ظاهر شد
و اين همه مشقت و رنج عظيم بردم
و بار زحمت و خوف بر دوش كشيدم كه در چهل شب از نجف (بياده) مى آيم به مسجد كوفه
و در اين حال جز ياس برايم نتيجه ندهد
و من در اين كار خود متفكر بودم
و در مسجد احدى نبود،
آتش روشن كرده بودم به جهت گرم كردن قهوه كه از نجف با خود آورده بودم و به خوردن آن عادت داشتم و بسيار كم بود،
كه ناگاه شخصى از سمت (بيرون) درب اول مسجد متوجه من شد
چون از دور او را ديدم مكدر شدم
و با خود گفتم كه اين اعرابى است از اهالى اطراف مسجد آمده نزد من كه قهوه بخورد و من امشب بى قهوه مى مانم (براى اعانت بيدارى شب به اعمال مسجد و مانع موفقيت از اعمال نشود)(سوءظن...)
و در اين شب تاريك ، هم و غمم زياد خواهد شد
در اين فكر بودم كه او به من رسيد و سلام كرد بر من و نام مرا برد
و در مقابل من نشست (در دكه غربي سمت راست وارد شونده = فلذا موضع سمت راست فورا بعد ورود ممكان متبرك مهدوى است)
تعجب كردم از دانستن او نام مرا
و گمان كردم كه او از آنهايى است كه در اطراف نجف اند و من گاهى بر ايشان وارد مى شدم .
پس پرسيدم از او كه: از كدام طايفه عرب است؟ ،
گفت: كه از بعض ايشانم....
پس اسم هر يك را از طوايف عرب كه در اطراف نجف اند بردم ،
گفت : نه از آنها نيستم .
پس مرا به غضب آورد!!!
از روى سخريه من (به سوءظن شيخ آل رحيم) تبسم كرد!!!
و گفت : بر تو حرجى نيست من از هر كجا باشم ، تو را چه محرك شده كه به اينجا آمدى؟
گفتم : به تو هم نفعى ندارد سؤال كردن از اين امور!!!،
گفت : چه ضرر دارد كه مرا خبر دهى؟
پس از حسن اخلاق و شيرينى سخن او متعجب شدم و قلبم به او مايل شد
و چنان شد كه هرچه سخن مى گفت محبتم به او زياد مى شد
پس براى او تتن سبيلى (وسيله كشيدن تنباكو) ساختم و به او دادم .
گفت : تو آن را بكش من نمى كشم .
پس براى او در فنجان قهوه ريختم و به او دادم ،
گرفت و اندكى از آن خورد آنگاه به من داد و گفت :
تو آن را بخور.
پس گرفتم و آن را خوردم و ملتفت نشدم كه تمام آن را نخورده (و فقط لب زده)
و آنا فآنا محبتم به او زياده مى شد.
پس گفتم : اى برادر امشب تو را خداوند براى من فرستاده كه مونس من باشى آيا نمى آيى با من كه برويم بنشينيم در مقبره جناب مسلم ؟
گفت : مى آيم با تو، حال؛ خبر خود را نقل كن .
گفتم : اى برادر؛ واقع را براى تو نقل مى نمايم ،
من به غايت فقير و محتاجم از آن روز كه خود را شناختم
و با اين حال چند سال است كه از سينه ام خون مى آيد علاجش را نمى دانم
و عيال هم ندارم و دلم مايل شده به زنى از اهل محله خودم در نجف اشرف
و چون در دستم چيزى نبود گرفتنش برايم ميسر نيست
و مرا اين ملائيه ملاعين [ملاهاى ملعون = طلاب نجف] مغرور كردند
و گفتند به جهت حوائج خود متوجه شو به صاحب الزمان عليه السلام و چهل شب چهارشنبه متوجه شو در مسجد كوفه بيتوته كن كه آن جناب را خواهى ديد و حاجتت را خواهد برآورد
و اين آخر شبهاى چهارشنبه است و چيزى نديدم و اين همه زحمت كشيدم در اين شبها
اين است سبب زحمت آمدن به اينجا و اين است حوائج من .

پس گفت در حالتى كه من غافل بودم و ملتفت نبودم:
اما سينه تو؛ پس عافيت يافت!
و اما آن زن؛ پس به اين زودى خواهى گرفت
و اما فقرت؛ پس به حال خود باقى است تا بميرى .
و من ملتفت نشدم به (مقصود) اين بيان و تفصيل ،
پس گفتم : نمى رويم به سوى جناب مسلم ؟
گفت : برخيز!
پس برخاستم و در پيش روى من افتاد
چون وارد زمين مسجد شديم
گفتم به او آيا دو ركعت نماز تحيت مسجد نكنيم ؟
گفت : مى كنيم ،
پس ايستاد نزديك شاخص سنگى كه در ميان مسجد است
و من در پشت سرش ايستادم به فاصله ،
پس تكبيرة الاحرام را گفتم و مشغول خواندن فاتحه شدم
كه ناگاه شنيدم قرائت فاتحه او را كه هرگز نشنيدم از احدى چنين قرائتى
پس از حسن قرائتش در نفس خود گفتن شايد او صاحب الزمان عليه السلام باشد
و شنيدم پاره اى از كلمات از او كه دلالت بر اين كرد
و آنگاه نظر كردم به سوى او
پس از خطور اين احتمال در دل
در حالتى كه آن جناب در نماز بود
ديدم كه نور عظيمى احاطه نمود به آن حضرت
به نحوى كه مانع شد مرا از تشخيص شريفش
و در اين حال مشغول نماز بود و من مى شنيدم قرائت آن جناب را و بدنم مى لرزيد
و از بيم حضرتش نتوانستم نماز را قطع كنم
پس به هر نحو بود نماز را تمام كردم
و نور از زمين بالا مى رفت
پس مشغول شدم به گريه و زارى و عذرخواهى از سوء ادبى كه در مسجد با جنابش نموده بودم
و گفتم اى آقاى من وعده جناب شما راست است
مرا وعده دادى كه با هم برويم به قبر مسلم . .....
در بين سخن گفتن بودم كه نور متوجه قبر مسلم شد
پس من نيز متابعت كردم
و آن نور داخل در قبه مسلم شد و در قضاى قبه قرار گرفت
و پيوسته چنين بود و من نيز مشغول گريه و ندبه بودم
تا آنكه فجر طالع شد و آن نور عروج كرد
چون صبح شد ملتفت شدم به كلام آن حضرت كه
اما سينه ات پس شفا يافت
ديدم سينه ام صحيح و ابدا سرفه نمى كنم
و هفته اى نكشيد كه اسباب تزويج آن دختر فراهم آمد ( مَنْ حَيْثُ لا اَحْتَسِبُ )
و فقر هم به حال خود باقى است چنانچه آن جناب فرمود ( وَالْحَمْدُللّهِ)

نكته اولي كه براى هر واقعه مهدوي به آن بايد پرداخت
تعيين موقعيت واقعه در روي زمين و ثبت مختصات انست

1- شيخ حسين در دالان ورودى مسجد از سمت باب ثعبان نشسته بوده است در دكه و سكوي داخل ورودي
آن دكه اي كه بر سمت شرق و جانب چپ وارد شونده است نشسته بوده
همان ابتداى مدخل؛ بنحوي كه هم زير باران نباشد هم بتواند خلط خوني بيرون مسجد بياندازد يا نزديك باشد برود تا دم درب و بركردد به سكوي نشستنش
2- و حضرت هم در مقابلش روى دكه و سكوى غربى كخ در سمت راست وارد شونده به دالان و مسجد كوفه است و اينجا همان موضوع متبرك به حضور شريف است
3- بنابراين محل ملاقات همان ابتداى ورودي و اوايل دالان درب اصلي باب الثعبان بوده
و مقصود از درب اول درب بيروني است و ظاهرا انوقت دو درب در اين مدخل بوده
و حضرت هم از همين درب وارد مي شوند و كنار او در دكه و سكوى داخل دالان مقابل او مي نشينند
4- ابتداي مسير حضرت داخل مسجد؛ از دالان ورودي به سمت ستون شاخص (مقام ليلة المعراج نماز حضرت محمد) بوده است
5- محل نماز تحيت توسط حضرت نزديك ستون شاخص بوده است
6- موقعيت بعدي هم مسير ادامه تا مقام ميان مسجد است
7- مقام وسط مسجد (مقام ليلة المعراج نماز حضرت محمد) نزدیک شاحص زوال
8- بعد نماز مي بيند كه حضرت از زمين بالا مي روند در ميان هاله نور به سمت مسلم
و داخل قبه مسلم شدند و تا فجر هم آنجا بودند
9- تمام مسير از درب مسجد تا مسلم
و حضرت به سمت گوشه مسجد سمت مسلم رفتند؛
آيا سمت دربى كه از مسلم به شبستان مسقف مسجد كوفه هست؟
البته اگر در تاريخ واقعه؛ مزار مسلم به شبستان مسقف مسجد كوفه راه داشته
و الا مي شود مسير به درب صحن مسلم به صحن غير مسقف مسجد كوفه
10- و آنرين موقفعيت نهايتا در خود مزار مسلم

خوب است زائران اين مواضع مشهد آثار مهدوي (علیه السلام) را توجه نمایند

نكات متن:
1- در برخي منابع نام او شيخ محمد ذكر شده با لقب حسن السريرة = خوش سريره = خوش ذات
2- شب چهلم در مسجد احدي نبوده است
3- شيخ حسين ابتدا بخاطر نشناختن و زي ناشناس حضرت؛
به ايشان بدبين بوده كه مبادا قهوه اش بخورند و بعد هم كه نمي گويند كه از كدام عشيره اند (به سوء ظن خودش) حضرت عصباني شده و حضرت با تبسم استهزاء او را مي كند، در حاليكه تبسم از روي لطف بوده و نام نبردن نام عشيره مربوطه اطراف نجف بخاطر اينكه جزو عشاير اطراف نجف نبوده اند
4- و حاجت مربوط به آن دختر را هم عرض كرده و حضرت هم در جوابشان بيان فرموده اند
5- موضوع قرائت زيباي حضرت در نماز از نكات مفيد و آموزنده است كه توصيف شده است
6- البته موضوع سؤر و نيم خورده مؤمن كه مستحب است
البته نمي خواهم بگويم چون اين حكم هست و يا اين داستان بيان شده "هر جا خوردن توصيه شود"،
اما مقصودم اين بود كه شخص با اينكه ابتدايش سوء ظن داشته به حضرت بخاطر ناشناس بودن
و بخاطر اينكه چهل شب آمده و هيچ نديده و حالش هم سخت بود از طلاب نجف تعبير "ملعون" مي كند
كه گول حرفشان خورده و او را فربب داده اند
و اين همه وقت هرهفته آمده مسجد كوفه ووو؛
اما در ادامه وقتي به او نيم خورده داده مي شود فورا مي خورد،
و اين يعني شيخ آل رحيم بر خيال خودش سرسختي نداشته
و الا امتناع مي كرد و محروم مي شد

7- نكته مهمتر از همه نكات؛ و كاربردي:
ازين واقعه استفاده مي شود كه كسي كه چهل شب چهارشنبه مسجد كوفه برود و اعمال بجاى بياورد اما مانعي در بيتوته داخل مسجد تا صبح داشته باشد
مثل شيخ حسين كه براى طهارت نمي توانسته در ميانه مسجد بيتوته كند و درب مسجد بيتوته كرده
و يا زائران امروزي كه چون دربها را قبل نيمه شب تا صبح مي بندند فلذا نمي توانند همه شب را در داخل مسجد بيتوته كنند؛
از نتيجه گرفتن عمل استجاره به مسجد كوفه ازين جهت محروم نشده و موفق مي گردند
اگر شرايط ديگرش را داشته باشند
فلذا كسي نگويد ما ازين اربعين استجاره نمی توانيم استفاده كنيم
چون دربها شبها بسته مي شود
و مي توانند از اول غروب در مسجد كوفه باشند و اعمال بجاى بياورند
و بعد بستن در بيرون درب و هرچه نزديكتر بيتوته كنند؛
ضمن اينكه چه بسا در اثر مداومت راهي هم باز شود و اجازه بيتوته تا صبح را به او بدهند

نکته:
در این تشرف حضرت با سجاده ای بر دوش توصیف شده اند
جزو زي مردان اهل حجاز:
عمامه داشتن (كه تحت الحنكش زير گلو بسته است و بدون آن و رها انداخته نيست)
و
انداختن سجاده تاكرده بر يكى از شانه هاست
ولذا كسي حرمين حجاز مشرف شود فراوان مي بيند مرداني را كه سجاده را يكي از كتف ها انداخته اند وقتي در حال حركت در بيرون هستند هم براى آماده بودن جهت نماز و نافله در هر جا و هم نشستن در جاي تميز و محفوظ
اهل يمن هم همين زي {انداختن سجاده روي شانه} را دارند
Image
البته در تصویر فوق عمامه دقيقا مطابق شمايل مذكور در واقعه نیست،
و صرفا از جهت سجاده به دوش انداختن توضيح مي دهد

حافظ شيرازي:
به روی یار بنوشیم و بانگ نوشانوش.
ز کوی میکده دوشش به دوش می‌بردند.
امام شهر که سجاده می‌کشید به دوش

مولانا در مثنوي
یا بگوید صوفیی دیدی تو دوش ** در میان خواب سجاده به دوش
http://www.masnavi.net/2/50/eng/2/3586/

از دو شاهد كلام حافظ و مولانا معلوم مي شود كه سيره زي اهل حجاز در ايران مورد تبعيت عالمان و عارفان بوده است

براى بستن نحوه عمامه حجازي ويديو زير را ببينيد
https://www.tiktok.com/@majid.shahoffic ... 7596333317
اليته صورت نهايي نمايش عمامه دقيقا مطابق شمايل مذكور در واقعه نیست،
و صرفا از نظر نحوه بستن وزير كلو بيجيده شدن آخر عمامه را نشان مي دهد


عمل اينجا = اشاره به واقعه + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الأمر والعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
و قطع الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم و وفقنا الله للإتصال بحضرته و صُحبته مع رضايته، ونُصرته وخدمته


----------------------------
{مشاهد آثار مهدوى عليه السلام = از ورودی تا مقام دکة القضاء و تا مزار مسلم }

تشرف سيد محمد قطيفى با همراهان در مسجد كوفه
عبقری الحسان ج 6 عبقریه هفتم _ یاقوت ۲۸ (سید محمد قطیفی) و کتاب نجم الثاقب محدث نوری
عالم عامل , سيد محمد قطيفى رحمه‌الله فرمود: شب جمعه اى قصد كردم به مسجد كوفه بروم.

در آن زمان راه مخوف و تردد بسياركم بود
مگر آن كـه كسى با جمعى كه مستعد باشند و بتوانند خود را از شر دزدان و قطاع الطريق رها كنند, به آن جا برود.
به همراه من يك نفر از طلاب بود.
وقتى وارد مسجد شديم كسى غير از يك مرد صالح در آن جا نبود
ما هم شروع به انجام اعمال و آداب مسجد كرديم تا آن كه نزديك غروب آفتاب شد.
در ايـن وقـت در مسجد را بستيم وپشت آن به قدرى سنگ و كلوخ و آجر ريختيم كه مطمئن شديم معمولا نمى شود آن را باز كرد.
بعد هم برگشتيم و مشغول بقيه اعمال شديم.

پس از اتمام عبادات , من و رفيقم در دكة القضاء (محلى كه اميرالمؤمنين عليه‌السلام درآن جا بين مردم قـضـاوت مـى كـرده انـد) رو به قبله نشستيم.
آن مرد صالح در دهليز, نزديك باب الفيل (باب الثعبان) با صداى حزن آورى مشغول خواندن دعاى كميل بود.
شـب صـاف و مهتابى بود.
من به طرف آسمان نگاه كردم ناگاه ديدم بوى خوشى در هوا پيچيد و فـضـا را پـر كرد عطرى بود كه از بوى مشك و عنبر خوشبوتر بود.
بعد هم شعاع نورى را ديدم كه مـثـل شـعله آتش در خلال شعاع نور ماه ظاهر شده است.
اين نور بر نور ماه غالب شد.
در اين حال صـداى آن مـؤمـن كـه به خواندن دعا بلند بود,خاموش شد
و ناگاه شخص جليلى را ديدم كه از طـرف درب بـسـتـه مـسجد وارد شد.
او درلباس اهل حجاز و بر كتف شريفش سجاده اى بود همان طورى كه معمول اهل حرمين (مكه و مدينه ) است.

آن بـزرگـوار در نـهايت آرامش و وقار و هيبت و جلال راه مى رفت
و متوجه آن درى كه به سمت مـقـبره جناب مسلم عليه‌لسلام باز مى شود, بود.
در اين جا براى ما از حواس چيزى جز چشم خيره شده , نمانده بود
و دلهايمان هم از جا كنده شده بود.

وقتى مقابل ما رسيد, سلام كرد.
رفـيقم به طور كلى مدهوش و توانايى رد سلام برايش نمانده بود,
ولى من خيلى سعى كردم تا به زحـمت جواب سلام را دادم.
وقتى وارد صحن جناب مسلم شد, به حال طبيعى خود برگشتيم
و گـفتيم : اين شخص كى بود؟ و از كجا وارد شد؟
به طرف آن شخصى كه مشغول دعا خواندن بود, رفـتـيـم
ديـديـم جامه خود را دريده و مانند مصيبت زدگان گريه مى كند.

سؤال كرديم : جريان چيست ؟
گـفـت : مـن چـهـل شب جمعه به نيت ملاقات با امام زمان عليه‌السلام به اين مسجد آمده
وامشب شب جـمـعه چهلم است
و نتيجه زحماتم به دست نيامد جز آن كه در اين جايمان طورى كه ديديد به خـواندن مشغول بودم
ناگاه ديدم كه آن حضرت بالاى سرمن ايستاده اند.
به طرف ايشان متوجه شدم فرمودند: چه مى كنى ؟ (يا چه مى خوانى ؟) من نتوانستم جوابى بدهم.
ايشان هم همان طورى كه ديديد, تشريف بردند.

دراين جا سه نفرى به طرف درب مسجد رفتيم , ولى با كمال تعجب ديديم , به همان شكل كه آن را بسته بوديم , بسته است.
با افسوس و شكرگذارى مراجعت نموديم(٤) .

مسير باب ثعبان بسوي مرقد مسلم را حضرت قدم برداشته اند
اولين جا باب مسجد
بعد دهليز و دالان مسجد تا بالاي سرشخص در موضعى كه در صحن مسجد نزديك درب نشسته بوده
بعد رفته اند از نزديك دكة القضاء رد شده اند به صحن مسلم رسيده اند
نقشه مسيرحضرت در واقعه قطيفي كه در تصوير زير با خط سبز مشخص شده
Image
عمل اينجا = اشاره به واقعه + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الأمر والعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
و قطع الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم و وفقنا الله للإتصال بحضرته و صُحبته مع رضايته، ونُصرته وخدمته


---------------
{مشهد اثر مهدوی (علیه السلام) باب غربی مسجد}

در واقعه اى حضرت از درب غربى وارد شده و درمقام وسط نماز خوانده و به سمت مرقد مسلم رفته اند

عمل اينجا = اشاره به واقعه + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الأمر والعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
و قطع الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم و وفقنا الله للإتصال بحضرته و صُحبته مع رضايته، ونُصرته وخدمته


نكته فقهى:
از وقايع آل رحيم و قطيفى و درب غربى مي توان استفاده نمود كه در كمى فرصت و عبور از مسجد كوفه حداقل اعمال دو زكعت در ميان مقام مسجد و زيارت جناب مسلم است همانطور كه در اين سه واقعه حضرت امام زمان منه السلام عمل فرموده اند

مقام ابراهیم (علیه السلام):
السلام علیک یا إبراهیم خلیل الرحمان
إشفع لنا عند الله في حاجاتنا بحق محمد وآله الطاهرین


Image

در مقام حضرت ابراهيم عليه السلام پس چهار رکعت نماز کن
دو رکعت آن را با حمد و قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ و دو رکعت ديگر را با حمد و إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ
پس چون فارغ شدی از نماز تسبيح حضرت زهرا عليها السلام را بگو و بعد از آن بگو:
السَّلامُ عَلَی عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ الرَّاشِدِينَ الَّذِينَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِيرا وَ جَعَلَهُمْ أَنْبِيَاءَ مُرْسَلِينَ وَ حُجَّةً عَلَی الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ وَ سَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلِينَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ

و هفت مرتبه بگو
سَلامٌ عَلَی نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ
پس بگو
نَحْنُ عَلَی وَصِيَّتِكَ يَا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ الَّتِي أَوْصَيْتَ بِهَا ذُرِّيَّتَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ نَحْنُ مِنْ شِيعَتِكَ وَ شِيعَةِ نَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ (صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ عَلَيْكَ وَ عَلَی جَمِيعِ الْمُرْسَلِينَ وَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الصِّدِّيقِينَ‌ وَ نَحْنُ عَلَی مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَ دِينِ مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ وَ الْأَئِمَّةِ الْمَهْدِيِّينَ وَ وِلايَةِ مَوْلانَا عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلامُ عَلَی الْبَشِيرِ النَّذِيرِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ رَحْمَتُهُ وَ رِضْوَانُهُ وَ بَرَکَاتُهُ وَ عَلَی وَصِيِّهِ وَ خَلِيفَتِهِ الشَّاهِدِ لِلَّهِ مِنْ بَعْدِهِ عَلَی خَلْقِهِ عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ الصِّدِّيقِ الْأَکْبَرِ وَ الْفَارُوقِ الْمُبِينِ الَّذِي أَخَذْتَ بَيْعَتَهُ عَلَی الْعَالَمِينَ
رَضِيتُ بِهِمْ أَوْلِيَاءَ وَ مَوَالِيَّ وَ حُکَّاما فِي نَفْسِي وَ وُلْدِي [× وَلَدِي‌] وَ أَهْلِي وَ مَالِي وَ قِسْمِي وَ حِلِّي وَ إِحْرَامِي وَ إِسْلامِي وَ دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي وَ مَحْيَايَ وَ مَمَاتِي
أَنْتُمُ الْأَئِمَّةُ فِي الْکِتَابِ، وَ فَصْلُ الْمَقَامِ وَ فَصْلُ الْخِطَابِ وَ أَعْيُنُ الْحَيِّ الَّذِي لا يَنَامُ، وَ أَنْتُمْ حُکَمَاءُ اللَّهِ، وَ بِکُمْ حَکَمَ اللَّهُ، وَ بِکُمْ عُرِفَ حَقُّ اللَّهِ، لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، أَنْتُمْ نُورُ اللَّهِ مِنْ بَيْنِ أَيْدِينَا وَ مِنْ خَلْفِنَا، أَنْتُمْ سُنَّةُ اللَّهِ الَّتِي بِهَا سَبَقَ الْقَضَاءُ، يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَنَا لَکُمْ مُسَلِّمٌ تَسْلِيما، لا أُشْرِكُ بِاللَّهِ شَيْئا وَ لا أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ وَلِيّا
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانِي بِکُمْ، وَ مَا کُنْتُ لِأَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدَانِيَ اللَّهُ، اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی مَا هَدَانَا.



مقام حضرت موسی (علیه السلام)
جهانگرد الماني كه در سال 1179 هـ ق به زيارت مسجد كوفه آمده اين مقام را ديده كه نشانه هم داشته و نقشه اش را كشيده است، و در نقشه اش از مقامات مسجد كوفه هم ثبت شده است.
مقام موسی (علیه السلام) یک صفه بعد مقام ابراهیم (علیه السلام) بوده است (هر صفه 7 ذرع حدود سه و نیم چهار متر امروز)

السلام علیک یا موسی کلیم الله، إشفع لنا عند الله في حاجاتنا بحق محمد وآله الطاهرین
تصوير
به محاذات ستون مقام ابراهیم علیه السلام در ضلع غربی مسحد دربی بوده به نام باب الانماط (انماط جمع نمط است و معرب نمد نوعی فرش) که بازار نمد فروشها به این درب منتهی می شده از این درب (الأنماط) به فاصله چهار طاق به سمت شرق مصلای ابراهیم است و مصلای بعدی آن یعنی طاق بعدی به سمت شرق مصلای موسی کلیم الله بوده است
Image
در اين مقام دو رکعت نماز می خوانیم

مقام حضرت عیسی (علیه السلام)
در كزارش همان جهانكرد آلماني و نقشه او از مقامات مسجد كوفه مقام عیسی (علیه السلام) هم ثبت شده و یک صفه بعد مقام موسی (علیه السلام) به سمت شرق بوده است

السلام علیک یا عیسی روح الله و سلام علی امه مریم عصمة الله وعلی جده عمران نبي الله، إشفعوا لنا عند الله في حاجاتنا بحق محمد وآله الطاهرین
Image
در اين مقام نيز دو رکعت نماز می خوانیم


مقام خضر (علیه السلام)
السلام علیک یا أبا محمد الخضر حي الدارَین
إشفع لنا عند الله في حاجاتنا بحق محمد وآله الطاهرین


Image

1- دو رکعت نماز اين مقام را مى توان به صورت نماز حضرت خضر خواند

نماز حضرت حضر علیه السلام:
نماز حضرت خضر که به صلاة لالف الحاجه (نماز براى هزار حاجت) نیز مشهور است
این نماز دارای برکات و آثار بسیار زیادی است که خواندن برای برآورده شدن حاجت بسیار مجرب است.
علمای زیادی هم گفته اند که با خواندن نماز حضرت خضر به بسیاری از حاجت های خود و حقایقی از حکمت الهی دست پیدا کرده ایم.
در مورد سند این نماز: سید بن طاووس در کتاب جمال الأسبوع برای شب جمعه نمازهای متعدی عنوان کرده است که از جمله‌ی آنها می توان به «نماز حضرت خضر(علیه السلام)» اشاره کرد.

طریقه خواندن نماز حضرت خضر
دو رکعت دارد و در رکعت اول: سوره حمد و 10 مرتبه سوره کافرون، و در رکعت دوم: سوره حمد و 10 مرتبه سوره توحید خوانده شود.
بعد از اتمام نماز به سجده بروید و اذكار زیر را بخوانید:
10 مرتبه : اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد
10 مرتبه : (سُبْحانَ اللَّهِ والحمدلله ولااله الاالله وَ اللَّهِ اکبر وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قَوِّهِ الابالله العلی العظیم )
10 مرتبه (رَبَّنا آتِنا فی الدنیا حَسَنَةً وَ فی الآخره حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ )
در این لحظه حاجت خود را از خدا بخواهید.

2- دعاى فرج و دعاى امان از حضرت خضر:
در هرجا منسوب به حضرت خضر است و دعایی ندارد و یا فرصت هست می توان اين دعاها را خواند

دعاي امان از حضرت خضر (علیه السلام)
بسمِ اللهِ، ما شاءَ اللهُ لا يَسوقُ الخيرَ إلا اللهُ، ولا يصرِفُ السُّوءَ إلا اللهُ، ما شاءَ اللهُ ما بِكُم من نِعمةٍ فمنَ اللهِ، ما شاءَ اللهُ لا حَولَ ولا قوَّةَ إلا باللهِ
پس کسی که این دعا را در غروب بخواند از حریق و سرقت و غرق شدن در امان می ماند تا صبح و کسیکه صبح 3 مرتبه آن را بگوید پس از اینها در امان است تا شب

دعاء فرج از خضر
اللهمَّ إني عبدُك وابنُ عبدِك وابنُ أَمَتِك ناصيتي بيدِك ماضٍ فيَّ حكمُك عَدْلٌ فيَّ قضاؤُك أسئلُك بكلِّ اسمٍ هو لك سميتَ به نفسَك أو أنزلتَه في كتابِك أو علَّمتَه أحدًا مِنْ خلقِك أو استأثرتَ به في علمِ الغيبِ عندَك . أنْ تجعلَ القرآنَ ربيعَ قلبي ونورَ صدري وجلاءَ حُزْني وذَهابَ هَمِّي.
اللَّهمَّ رَحمَتَكَ أرْجو، فلا تَكِلْني إلى نَفْسي طَرْفةَ عَيْنٍ، أصْلِحْ لي شَأْني كُلَّهُ، لا إلهَ إلَّا أنتَ.
لا إلَهَ إلَّا اللَّهُ العَظِيمُ الحَلِيمُ، لا إلَهَ إلَّا اللَّهُ رَبُّ السَّمَوَاتِ والأرْضِ، ورَبُّ العَرْشِ العَظِيمِ.
اللهُ؛ اللهُ ربي، لا أُشركُ به شيئًا


3- سلام به حضرت خضر:
در حديث شريف است كه هر كه به حضرت خضر سلام كند وى در آنجا حاضر شده و سلامش را پاسخ مي گويد فلذا اين نعمت عظيم را از دست ندهد
از بركات ارتباط با حضرت خضر حتى درحد ياد كردن
هر کجا نامـش برده شـود فـورا حاضر می گردد.
امام رضا (علیه السلام) در باره ایـن ویژگی می فرماید: «و انه لیحضر حیث ما ذکر فمـن ذکره منکـم فلیسلم علیه»؛
هر کجا از او یاد شود همانجا حاضر می شود، پـس هـر یک از شمـا به یـاد او افتـاد بـر او سلام کنـد.
و اين علامت لطف عام حضرت خضر است = حجج الهى ديگر ممكن است اكتفا به توجه به ياد كننده شان كنند ولي حاضرشدن و خودشان را رساندن به محلهايي كه يادشان مي شود و لو همزمان؛ اين لطف عام و شامل حضرت خضر به متوسلين را مي رساند
پس از اين خصوصيت ايشان استفاده كنيم
و اينقدر اين حضور خضر جدي و حتمي است كه حضرت امام رضا (علیه السلام) مي فرمايند تا نامش برديد به او سلام كنيد چون آنجا نزدتان حاضر شده است
فلذا چه در اين مقامات مرتبط با حضرت خضر و چه اينجا كه بطورخاص منزل و مسكن ايشان هم هست در هر زمان و هرجا بوديم و توسلي و ذكري از ايشان نموديم با توجه و رعايت شرايط باشد و سلام عرض كنيم
السلام عليك ياابالعباس يا ابا محمد الخضر حي الدارين وأُقسمك بوجه الله أن تشفع لنا عند الله في حاجاتنا و مهماتنا بجاه محمدوآله الطاهرين

4- در معرفت و یاد حضرت حضر علیه السلام:
امام رضا (عليه السلام) فرمـود: خضر از آب حیات نـوشید پـس او زنده است تا نفخ صور دمیده شود.
 امام صادق (عليه السلام) فرمـود: بر هیچ تخته خشکیده ای نمی نشست مگر آنکه سبز مـی گشت و بر هیچ زمینـی بـی آب و علف قرار نمی گرفت مگر آن که سرسبز مـی گشت و به همیـن جهت خضر نامیده شـد.
همچنیـن گفته شـده که هر گاه به نماز مـی ایستاد اطرافـش سـرسبز مـی گشت.

از نكات ديگر:
حضور همه ساله حضرتش در مراسم حج است. حضرت امام رضا (عليه السلام) مـی فرماید:
«و انه لیحضر المـوسـم کل سنه فیقضی جمیع المناسک و یقف بعرفه فیومـن علی دعاء المـومنیـن» ترجمه: همه سـاله در مـراسـم حج حضـور مـی یابد و تمـام مناسک حج را نیز انجام می دهد، و در عرفات در کنار سایر حجاج خانه خدا مـی ایستـد و بر دعای مومنین آمین می گوید.


محراب و مصلايي به نام امام حسن و امام حسین (علیهما السلام):
در گزارش همان جهانگرد آلماني و نقشه او از مقامات مسجد كوفه محرابي هم به عنوان مصلاي امام حسن و امام حسين (علیهماالسلام) بوده است
در فضاي ميان مسجد مطابق موقعيت در نقشه زير حدودا محاذات میان مسجد و در شمال بیت الطشت
اين مقام غير از مصلاي امام حسن براى جماعت در زمان امامتشان است كه كنار محراب جبرئيل است

السلام علیک یا أبا محمد الحسن المحتبی السلام علیک یا أبا عبد الله الحسین، إشفعا لنا عند الله في حاجاتنا بحق محمد وآله الطاهرین

تصوير
Image
Image


مقام بيت الطشت‌
که شمال دکة القضاء و متصل به آنست
السلام علیک یا امیرالمومنین صاحب الآيات البينات و المعجزات الباهرات
إشفع لنا عند الله في حاجاتنا بحق محمد وآله الطاهرین

Image

در اين مقام نماز کن دو رکعت و بعد از سلام تسبيح کن پس بگو:
اللَّهُمَّ إِنِّي ذَخَرْتُ تَوْحِيدِي إِيَّاكَ وَ مَعْرِفَتِي بِكَ وَ إِخْلاصِي لَكَ وَ إِقْرَارِي بِرُبُوبِيَّتِكَ، وَ ذَخَرْتُ وِلايَةَ مَنْ أَنْعَمْتَ عَلَيَّ بِمَعْرِفَتِهِمْ مِنْ بَرِيَّتِكَ؛ مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِمْ، لِيَوْمِ فَزَعِي إِلَيْكَ، عَاجِلا وَ آجِلا،
وَ قَدْ فَزِعْتُ إِلَيْكَ وَ إِلَيْهِمْ يَا مَوْلايَ فِي هَذَا الْيَوْمِ وَ فِي مَوْقِفِي هَذَا،
وَ سَأَلْتُكَ مَا زَکَی‌ مِنْ نِعْمَتِكَ وَ إِزَاحَةَ مَا أَخْشَاهُ مِنْ نَقِمَتِكَ، وَ الْبَرَکَةَ فِيمَا رَزَقْتَنِيهِ، وَ تَحْصِينَ صَدْرِي مِنْ کُلِّ هَمٍّ وَ جَائِحَةٍ وَ مَعْصِيَةٍ فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
[/size_2]


و نقل شده که حضرت صادق (علیه السلام) در بيت الطشت دو رکعت نماز کردند

خلاصه نكات حدیث معحزه در بیت الطشت:
كه آيات الهى متعدد از حضرتش ظاهر شده است
1- در این واقعه حضرتش هم يكنفر بي گناه را نجات داد از حد زدن به ناحق
2- و نيز از كشته شدن توسط خاندانش
3- و نيز در آن احضار برف از مسافات بعيده (كوههاى شام) بود
4 و 5- و هم ايراز دو نكته علمى ناشناخته:
در زیر پای دحتر لجن و برف قرار داده شد؛
لجن براى اخراج زالو بوده - برف هم براى قطع خونريزي
لجن و برف دو نقل نیست اما جدا روايت شده
در برخي لحن آورده شده و در برخی برف
6- و از ديكر آيات و كرامتهاى حضرتش:
در این واقعه وزن دقيق زالو را که بزرگ شده بوده قبل از اخراج معين كردند و بعد اخراج وزن شد و مطابق بود
7- هم مردم استسقاء و طلب باران نمودند و با اشاره حضرت باران باريد

حديث اعجاز علوي و ماجراى بيت الطشت
التاسع والستون: عن عيون المعجزات قال: حدثني هذا قال: حدثني هذا الشيخ- يعني أبا الحسن علي ابن محمد بن إبراهيم بن الحسن بن الطيب المصري المعروف بأبي التحف- قال : حدثني العلا بن طيب بن سعيد المغازلي البغدادي ببغداد، قال : حدثني نصر بن مسلم بن صفوان بن الجمال المكي قال : حدثني أبو هاشم المعروف بابن أخي طاهر بن زمعة، عن أصهب بن جنادة، عن بصير بن مدرك، قال : حدثني عمار بن ياسر ذو الفضل والمآثر قال :
(كنت بين يدي أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ع، وكان يوم الاثنين لسبع عشرة ليلة خلت من صفر،
وإذا بزعقة قد ملأت المسامع، وكان علي ع على دكة القضاء،
فقال : يا عمار ائت بذي الفقار - وكان وزنه سبعة أمنان وثلثا من بالمكي - فجئت به، فصاح من غمده ، وتركه
وقال : يا عمار هذا يوم أكشف فيه لأهل الكوفة جميعا الغمة، ليزداد المؤمن وفاقا، والمخالف نفاقا،
يا عمار ائت بمن على الباب،
قال عمار: فخرجت وإذا بالباب امرأة في قبة على جمل وهي تصيح: يا غياث المستغيثين، ويا غاية الطالبين، ويا كنز الراغبين، ويا ذا القوة المتين، ويا مطعم اليتيم، ويا رازق العديم، ويا محيي كل عظم رميم، ويا قديما سبق قدمه كل قديم، يا عون من لا عون له، ويا طود من لا طود له، وكنز من لا كنز له، إليك توجهت، وإليك توسلت، بيض وجهي، وفرج عني كربي،
قال: وحولها ألف فارس بسيوف مسلولة، قوم لها وقوم عليها،
فقلت: أجيبوا أمير المؤمنين ع،
فنزلت عن الجمل ونزل القوم معها ودخلوا المسجد،
فوقعت المرأة بين يدي أمير المؤمنين ع، وقالت: يا علي إياك قصدت، فاكشف ما بي، إنك ولي ذلك، والقادر عليه،
فقال أمير المؤمنين ع: يا عمار ناد في الكوفة لينظروا إلى قضاء أمير المؤمنين ع،
قال عمار : فناديت، فاجتمع الناس حتى صار القدم عليه أقدام كثيرة،

ثم قام أمير المؤمنين وقال: سلوا عما بدا لكم يا أهل الشام،
فنهض من بينهم شيخ أشيب عليه بردة أتحمية، وحلة عدنية، وعلى رأسه عمامة خز سوية،
فقال: السلام عليك يا كنز الضعفاء، ويا ملجأ اللهفاء، يا مولاي هذه الجارية ابنتي وما قربتها ببعل قط، وهي عاتق حامل، وقد فضحتني في عشيرتي، وأنا معروف بالشدة والنجدة والبأس والسطوة والشجاعة والبراعة، والنزاهة والقناعة، أنا قلمس بن غفريس وليث عسوس، ووجهه على الأعداء عبوس، لا تخمد لي نار، ولا يضام لي جار، عزيز عند العرب بأسي ونجدتي وسطواتي ، أنا من أقوام بيت آبائهم في بيت مجد في السابعة، فينا كل عبوس لا يرعوي، وكل حجاج عن الحرب لا ينتهي، وقد بقيت يا علي حائر في أمري، فاكشف هذه الغمة فهذه عظيمة لا أجد أعظم منها،

فقال أمير المؤمنين ع : ما تقولين يا جارية فيما قال أبوك؟
قالت: أما قوله إني عاتق فقد صدق فيما يقول،
وأما قوله إني حامل، فوالله ما أعلم من نفسي خيانة قط يا أمير المؤمنين، وأنت أعلم به مني، وتعلم أني ما كذبت فيما قلت ففرج عني غمي يا عالم السر وأخفى،
فصعد أمير المؤمنين ع المنبر وقال: الله أكبر ﴿جاء الحق وزهق الباطل إن الباطل كان زهوقا﴾
فقال ع: علي بداية الكوفة، فجاءت امرأة يقال لها لبنا، وكانت قابلة نساء الكوفة،
فقال: اضربي بينك وبين الناس حجابا، وانظري هذه الجارية أعاتق حامل؟
ففعلت ما أمرها أمير المؤمنين ع
وقالت : نعم يا أمير المؤمنين، عاتق حامل = باكره آبستن
فقال: يا أهل الكوفة أين الأئمة الذين ادعوا منزلتي؟ أين من يدعي في نفسه أن له مقام الحق فيكشف هذه الغمة ؟
فقال عمرو بن حريث كالمستهزئ: ما لها غيرك يا بن أبي طالب، واليوم تثبت لنا إمامتك،
فقال أمير المؤمنين ع لأبي الجارية: يا أبا الغضب، ألستم من أعمال دمشق؟
قال: بلى يا أمير المؤمنين قال: من قرية يقال لها: إسعاد طريق بانياس الجولة؟
فقال: بلى يا أمير المؤمنين،
فقال: هل فيكم من يقدر على قطعة من الثلج؟
فقال أبو الغضب: الثلج في بلادنا كثير،
قال أمير المؤمنين ع : بيننا وبين بلادكم مائتا فرسخ وخمسون فرسخا،
قال: نعم يا أمير المؤمنين،
قال عمار : فمد ع يده وهو على منبر الكوفة، وردها وفيها قطعة من الثلج تقطر ماء،
ثم قال لداية الكوفة: ضعي هذا الثلج مما يلي فرج هذه الجارية،
سترمي علقة وزنها خمس وخمسون درهما ودانقان،
قال: فأخذتها وخرجت بها من الجامع وجاءت بطشت ووضعت الثلج على الموضع منها، فرمت علقة كبيرة
فوزنتها الداية فوجدتها كما قال ع،
وكان قد أمسك المطر عن الكوفة منذ خمس سنين،
فقال أهل الكوفة: استسق لنا يا أمير المؤمنين، فأشار بيده قبل السماء فدمدم الجو وأسجم وحمل مزنا، وسال الغيث
وأقبلت الداية مع الجارية فوضعت العلقة بين يديه،
فقال: وزنتها؟
فقالت: نعم يا أمير المؤمنين وهي كما ذكرت،
فقال ع: وإن كان مثقال حبة من خردل أتينا بها وكفى بنا حاسبين،
ثم قال: يا أبا الغضب خذ ابنتك فوالله ما زنت، ولكن دخلت الموضع فدخلت فيها هذه العلقة وهي بنت عشر سنين، فربت في بطنها إلى وقتنا هذا،
فنهض أبوها وهو يقول: أشهد أنك تعلم ما في الأرحام وما في الضمائر).


مقام دکة القضا:
السلام علیک یا امیرالمومنین الإمام الحكم العدل صاحب القضيات العادلة الخارقة ورحمة الله وبركاته
إشفع لنا عند الله في حاجاتنا بحق محمد وآله الطاهرین


Image

پس برو بسوی « دکة القضاء » و در آنجا دو رکعت نماز کن به حمد و هر سوره که خواهی
و چون فارغ شدی بگو تسبيح زهرا (عليها السلام) را و بگو:

يَا مَالِکِي وَ مُمَلِّکِي وَ مُتَغَمِّدِي بِالنِّعَمِ الْجِسَامِ مِنْ غَيْرِ اسْتِحْقَاقٍ،
وَجْهِي خَاضِعٌ لِمَا تَعْلُوهُ الْأَقْدَامُ لِجَلالِ وَجْهِكَ الْکَرِيمِ، لا تَجْعَلْ هَذِهِ الشِّدَّةَ وَ لا هَذِهِ الْمِحْنَةَ مُتَّصِلَةً بِاسْتِيصَالِ الشَّأْفَةِ، وَ امْنَحْنِي مِنْ فَضْلِكَ مَا لَمْ تَمْنَحْ بِهِ أَحَدا مِنْ غَيْرِ مَسْأَلَةٍ، أَنْتَ الْقَدِيمُ الْأَوَّلُ الَّذِي لَمْ تَزَلْ وَ لا تَزَالُ، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لِي وَ ارْحَمْنِي وَ زَكِّ عَمَلِي وَ بَارِك لِي فِي أَجَلِي، وَ اجْعَلْنِي مِنْ عُتَقَائِكَ وَ طُلَقَائِكَ مِنَ النَّارِ، بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.



{مشهد آثار مهدوی (علیه السلام) در مقام دکة القضاء}

در تشرف سيد محمد قطيفى با همراهان در مسجد كوفه - در مقام دکة القضاء =ذکر شده است = شرح آن در مبحث ورود به مسجد ذکر شد.

عمل اينجا = اشاره به واقعه + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الأمر والعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله، و قطع الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم و ووفقنا الله للإتصال بحضرته و صُحبته مع رضايته، ونُصرته وخدمته
------------------------------------

مقام سفینه نوح (علیه السلام)
السلام علیک یا نوح نجي الله، صاحب السفينة الناجية؛ من ركبها نجى ومن تخلف عنها غرق،
إشفع لنا عند الله في حاجاتنا بحق محمد وآله الطاهرین
اللهم اجعلنا من الناجين بسفينة المعصومين عليهم السلام


اينجا را مي گويند نقطه شروع ساخت سفينه نوح در مسجد بوده كه امتداد داشته تا كارگاه بيرون مسجد
قبلا سردابي بود  بزرگ كه سقفش باز بود و الان به صورت دايره كوچك سنگي سفيد هست
و قبلا مسجد كوفه كوچک بوده است برحسب سطح زمانهاي سابق که حدود 4 تا 5 متر سطح مسجد پایینتر بوده است
و سيد بحرالعلوم براى محفوظيت و طهارت مسجد سطح آن را كه از سطح آن سرداب بود بالا آوردند و با خاك طاهر پر كردند كه سطح امروز از بناي سيدبحرالعلوم است
و فقط آن سرداب بزرگ مقام سفينه نوح به سطح سابق بود و در تصاوير قديمي هم معلوم است كه نرده داشت
و آن را نیز پر کردند و به سطح امروزی مسحد در آمده است به صورت آبخوری و محل وضو
این مقام محرابی در سمت قبله آن داشته است و دایره امروزی کوچکتر از قدیم است
محراب به اندازه یک صفه (حدود 3.5 متر) به سمت قبله دایره امروزی است
که آنحا نماز خوانده شود
Image

Image

Image

Image


{مشهد آثار مهدوی در مقام سفینه نوح (علیهما السلام)}
مرحوم محدث نوري در نجم الثاقب نقل فرموده است:
‌يکي از صلحاي نجف اشرف به نام «سيدمرتضي نجفي» که محضر شيخ جعفر کبير (کاشف الغطاء) را درک کرده، سالها ملازم سيدمحمدباقر قزويني بوده، و در نزد علما به تقوا و پرهيزکاري مشهور بود، گفت:‌
در مسجد کوفه با جمعي از اهل دل بوديم، وقت مغرب فرا رسيد.
درصدد بر آمديم با يکي از علماي برجسته‌اي که در آن جا حضور داشت، نماز مغرب و عشاء را به جماعت برگزار کنيم.
‌در آن ايام در وسط مسجد کوفه در محلّي که به «تنّور» معروف بود (در همان محل سفينه نوح)، (آنجا را چون آب داشت مردم آنرا باقيمانده آب جوشيده از تنور خانه نوح مى دانستندو تنور مى گفتند)
مقدار اندکي آب بود که از مجرای قنات مخروبه‌اي مي‌آمد و راه تنگي داشت که گنجايش بيش از يک نفر را نداشت.‌
براي تجديد وضو به محل تنور رفتم،
شخص جليل القدري را در آن جا ديدم که جامه‌ عربي بر تن داشت و با متانت تمام در کنار آب نشسته مشغول وضو گرفتن بود.‌
من عجله داشتم که به نماز جماعت برسم و او هم‌چنان با متانت وضو مي‌ساخت،
لذا به ايشان گفتم: آيا شما نمي‌خواهيد در نماز جماعت شرکت کنيد؟ فرمود: «نه، زيرا آن شيخ دُخُني است».
ارزن را در عربى دخنة مى گويند
‌منظور ايشان را از اين جمله متوجه نشدم، منتظر ماندم تا وضویشان تمام شد،
آن‌گاه من وضو گرفتم و با آن عالم معروف نماز خواندم.
‌بعد از پراکنده شدن مردم، جريان را به آن شيخ گفتم. حالش متغير شد، رنگ از چهره‌اش پريد و در فکر عميقي فرو رفت.‌
آن‌گاه به من گفت: تو حضرت حجت (عليه‌السّلام) را ديده‌اي ولي نشناخته‌اي.
زيرا آن حضرت از چيزي خبر داده که جز خدا، احدي از آن آگاه نبود.
‌من امسال در «رحبه» (يك منزلي كوفه)، ارزن کاشته‌ام؛
چون به نماز ايستادم به فکر آن زراعت افتادم که جايش امن نيست.
اين انديشه به کلّي فکر مرا به خود مشغول ساخت و از حالت نماز بيرون برد.
و لذا آن حضرت از اعماق دل من خبر داده است.

توضیح:
از تاريخ و شرح واقعه معلوم مي شود در همان زمان بوده كه كف مسجد بالا نياورده بودند و كف سرداب سفينة باكف بقيه مسجد هم سطح بوده است و پائين رفته نياز نداشته و در همان سطح انوقت قنات آب در دسترس بوده است
محل وضو و دریچه قنات در میان حوض امروزی می باشد

از تعميركنندگان بخش سرداب مقام سفينه نوح مرحوم آيت الله قاضي بودند:
مرحوم حاج جاسم اَعسم (از شاگردان مرحوم قاضى در ناحيه كوفه و سهله) می‌گوید:
اوائل آمدن مرحوم سید علی آقا قاضی به نجف اشرف بود که برای اعتکاف یا فراغت بال برای عبادت بسیار به مسجد کوفه و مسجد سهله تردد داشتند.
آن موقع در وسط حیاط مسجد کوفه مقام سفينه نوح سرداب بزرگی بود که بخاطر اينكه سالها بود كسى براى نماز پائين نمي رفت متروك شده و در آنجا آشغال بسیار جمع می‌شد.
ما از سید علی آقا خواستیم تا این مشکل را حل نماید و آنجا را پاکسازی ومرمت و تجديد بنا کند.

ایشان به گرمی از این پیشنهاد استقبال کردند و با همکاری جمعی آنجا را تنظيف و تعمير و مرمت كرده و بنای مناسبى در آنجا ساختند.

بعد از چند ماه تلاش آن زحمات به ثمر نشست.
كه آن مقام سفينه نوح (مقام حضور امام زمان عليه السلام هم بود) احياء شد و مى شد راحت بروند آنجا نماز و عبادت بجاى بياورند

مرحوم آيت الله سيد علی آقا قاضی روز آخر اتمام مرمت آمدند بالای سرداب که معروف به «سفینه نوح» است... ایستادند
و از همه همکاران تشکر نمودند و از بناها و معماران که در ترميم انجا و نظارت بر بنای آنجا داشتند تفقد به عمل آوردند.

هنگامی که می خواست از آنجا خارج شود ناگهان چشمشان به تابلوی سمت راست در سرداب افتاد که در آن نوشته شده بود که
این بنا به همت و مساعدت سيد علی آقا قاضی برپا شده است
با توجه به اینکه ایشان بسیار در این امر مساعدت فرموده بود و برای تهیه بودجه تلاش کرده بود
= ما این اقدام را کرده بودیم و كتيبه كاشيكارى را نصب كرده بوديم

مرحوم قاضى وقتی این كتيبه را دید رنگش متغیر شد
و ما به توجیه پرداختیم که باید این مطلب نوشته می‌شد...
ولی هر چند از این توجیهات می‌آوردیم ایشان خشمناکتر می‌شد
با اينكه كوجكترين تعميرات در مساجد و مزارات و مشاهدمشرفه كتيبه تعمير نصب مي شود به اسم ساعي و باني
و امري رايج و معمولي بود حتى به اسم افرا ناشناس و آن كتيبه جيزخاصي نبود از نظر ظاهري
اما ايشان تحمل وجود كتيبه به اسم خودش را نداشت
تا اینکه خودمرحوم قاضى کلنگ را از دست یکی از کارگران گرفت و آن کاشی را در هم شکست و به جای آن مقداری گچ مالید تا با دیوار مجاور مساوی باشد.

زمانی که این کار پایان پذیرفت دیدم مرحوم سيد علی آقا قاضی بشاش شده و آثار ناراحتی از صورت مبارکش محو گشته است و به حالت طبیعی خود برگشت و به ذکر نکته‌های لطیف پرداخت.
تاريخ واقعه حدودا 1315 ق مي باشد

عمل اينجا = اشاره به واقعه + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الأمر والعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
و قطع الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم و ووفقنا الله للإتصال بحضرته و صُحبته مع رضايته، ونُصرته وخدمته



توسل به حضرت يونس (علیه السلام)
السلام عليك يا ذا النون يونس بن متى نبي الله صاحب الحوت الذي نجاه اله بذكر لا اله الا انت سبحانك إني كنت من الظالمين
إشفع لنا عند الله في حاجاتنا بحق محمد وآله الطاهرین

حضرت يونس از حجج الهي هستند كه به مسجد كوفه آمده و نماز و توسل داشته اند
دو ركعت نماز به نيت توسل به ايشان خوب است:
در یک مصلی قبل ميانه مسجد:

Image

بعد نماز پس برو به سجده و در سجده بگو:
يَا مَنْ يَقْدِرُ عَلَی حَوَائِجِ السَّائِلِينَ وَ يَعْلَمُ مَا فِي ضَمِيرِ الصَّامِتِينَ يَا مَنْ لا يَحْتَاجُ إِلَی التَّفْسِيرِ يَا مَنْ يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ مَا تُخْفِي الصُّدُورُ يَا مَنْ أَنْزَلَ الْعَذَابَ عَلَی قَوْمِ يُونُسَ وَ هُوَ يُرِيدُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ فَدَعَوْهُ وَ تَضَرَّعُوا إِلَيْهِ فَکَشَفَ عَنْهُمُ الْعَذَابَ وَ مَتَّعَهُمْ إِلَی حِينٍ قَدْ تَرَی مَکَانِي وَ تَسْمَعُ دُعَائِي وَ تَعْلَمُ سِرِّي وَ عَلانِيَتِي وَ حَالِي صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اکْفِنِي مَا أَهَمَّنِي مِنْ أَمْرِ دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي


پس هفتاد مرتبه بگو:. يَا سَيِّدِي

پس می‌گذاری طرف راست رو را بر زمين و می‌گويی:
اللَّهُمَّ إِنَّ يُونُسَ بْنَ مَتَّی عَبْدَكَ وَ نَبِيَّكَ دَعَاكَ فِي بَطْنِ الْحُوتِ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَ أَنَا أَدْعُوكَ فَاسْتَجِبْ لِي بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍو دعا کن به آنچه می‌خواهی

پس طرف چپ را بگذار و بگو: اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَمَرْتَ بِالدُّعَاءِ وَ تَکَفَّلْتَ بِالْإِجَابَةِ وَ أَنَا أَدْعُوكَ کَمَا أَمَرْتَنِي فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْتَجِبْ لِي کَمَا وَعَدْتَنِي يَا کَرِيمُ
پس پيشانی را بر زمين گذار و بگو :. يَا مُعِزَّ کُلِّ ذَلِيلٍ وَ يَا مُذِلَّ کُلِّ عَزِيزٍ تَعْلَمُ کُرْبَتِي فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ [وَ آلِ مُحَمَّدٍ] وَ فَرِّجْ عَنِّي يَا کَرِيمُ



مقام مصلاى نبوى ليلة المعراج

السلام عليك يا ابا القاسم محمد المصطفى الذي صلى في هذا المسجد هنا ليلة المعراج فوفقه الله لعروجه الى السماوات العُلى، ثم لِقُربِه، قاب قوسين أو أدنى، حتى سدرة المنتهى دنُُوّاً وَاقترابا مِن العليّ الأعلى
إشفع لنا عند الله في حاجاتنا بحق محمد وآله الطاهرین


Image
در مقام مصلاى حضرت رسول الله صلوات الله علیه و آله و سلّم (مقام معراج) كه در وسط مسجد كوفه واقع است
دو رکعت نماز می‌کنی در رکعت اول حمد می‌خوانی با قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ و در رکعت دوم حمد و قُلْ يَا أَيُّهَا الْکَافِرُونَ
پس وقتی که سلام دادی تسبيح زهرا عليها السلام را بخوان و بگو:

اللَّهُمَّ أَنْتَ السَّلامُ وَ مِنْكَ السَّلامُ وَ إِلَيْكَ يَعُودُ السَّلامُ وَ دَارُكَ دَارُ السَّلامِ حَيِّنَا رَبَّنَا مِنْكَ بِالسَّلامِ اللَّهُمَّ إِنِّي صَلَّيْتُ هَذِهِ الصَّلاةَ ابْتِغَاءَ رَحْمَتِكَ وَ رِضْوَانِكَ وَ مَغْفِرَتِكَ وَ تَعْظِيما لِمَسْجِدِكَ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْفَعْهَا فِي عِلِّيِّينَ وَ تَقَبَّلْهَا مِنِّي يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.

حضور انبياء و اوصياء الهي در مسجد كوفه:
عن ابي عبد الله (علیه السلام)، قال: نعم المسجد مسجد الكوفة، صلى فيه ألف نبي وألف وصي ومنه فار التنور وفيه نجرت السفينة، ميمنته رضوان الله ووسطه روضة من رياض الجنة
از امام صادق علیه السلام، رسيده كه فرمود: مسجد کوفه چه نیکو مسجدی است، در آن هزار نبی و هزار وصی نماز خوانده اند؛ و از آن فوران کرد تنور (تنور نوح علیه السلام) و در آن کشتی نجاری شد، سمت راست آن رضوان الله است و وسط آن باغی از باغهای بهشت است.

ميان مسجد کوفه بهترین و با فضیلت ترین جای مسجد کوفه است (مانند کعبه در وسط بیت الله الحرام) و مصلای حضرت پیامبر (صلی الله علیه وآله) در شب معراج و بالتبع محل حضور جبرییل علیه السلام؛ و نیز محل نماز سایر انبیاء و اوصیای الهی علیهم السلام و محل توجه آنهاست
فلذا سلام می دهیم به حجج الهی علیهم السلام

سلام به انبیا و اوصیای الهی (علیهم السلام):
اللهم انت السلام ومنك السلام و اليك السلام
السلام على جبرئيل امين وحى الله، و ميكائيل ملك رحمة الله، و عزرائيل قابض الخلق بإذن الله، واسرافيل سيد الملائكة، و رضوان خازن الجنة، والملائكة المقربين، والروح القدس اعظم الملائكة، و حَمَلةِ العرش الكرام

السلام على آدم صفوة الله، السلام على هابيل؛ اول مظلوم قتيل،على مواهب الله ورضوانه
السلام على شيث هبة الله، و انوش، و قَيْنَانَ، و مهلائيل، و يَرِدْ، و اخنوخ (ادريس)، و مَتُّوشَلَح، و لَمَك، حجج الله
السلام على نوح نجيّ الله، السلام على سام وصي نوح، و اَرْفَخَشَد، و شالح، و عابر، و فالغ، و أَرغو، و ساروغ، و ناحور، و تارح، حجج الله
السلام على هود وصالح و خضر و الياس ولوط و شُعَيب و أيوب؛ انبياء الله
السلام على ابراهيم خليل الله
السلام على اسماعيل ذبيح الله، السلام على اسحاق و يعقوب، ويوسف و الأسباط،
السلام على موسى كليم الله، و هارون والأئمة من ولده، و داوود و سليمان وآصف، و اليسع و ذي الكفل و يونس و عمران و زكريا و يحيى
السلام على عيسى روح الله وأوصيائه حجج الله
السلام على الأوصياء من ذرية اسماعيل من قيدار الى هاشم وعبدالمطلب وابي طالب وعبدالله حجج الله
السلام على محمد حبيب الله سيد الأنبياء والمرسلين
السلام على سيد الأوصياء المعظمين عليّ وصي رسول الله وخليفته و اميرالمؤمنين
السلام على الأوصياء من ولده؛ الأئمة المعصومين الحسن والحسين وعلي ومحمد وجعفر و موسى وعلي ومحمد وعلي والحسن حجج الله على الخلق اجمعين
السلام على مولانا الإمام محمد المهدي القائم بامر الله خاتم الوصيين.
السلام عليكم جميعا ورحمة الله وبركاته



زیارت رجبیه
جناب ابوالقاسم حسين‌بن‌روح كه نايب خاصّ حضرت صاحب‌الامر عليه السلام است روايت كرده كه آن‌ حضرت فرمود: در ماه رجب در هر زيارتگاهي از زيارتگاه‌هاي شريف كه باشي به اين زيارت صاحبِ ‌مزار را زيارت كن:
الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِي أَشْهَدَنَا مَشْهَدَ أَوْلِيَائِهِ فِي رَجَبٍ وَ أَوْجَبَ عَلَيْنَا مِنْ حَقِّهِمْ مَا قَدْ وَجَبَ وَ صَلَّى اللهُ عَلَى مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ وَ عَلَى أَوْصِيَائِهِ الْحُجُبِ اللهُمَّ فَكَمَا أَشْهَدْتَنَا مَشْهَدَهُمْ [مَشَاهِدَهُمْ‏] فَأَنْجِزْ لَنَا مَوْعِدَهُمْ وَ أَوْرِدْنَا مَوْرِدَهُمْ غَيْرَ مُحَلَّئِينَ عَنْ وِرْدٍ فِي دَارِ الْمُقَامَةِ وَ الْخُلْدِ وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ إِنِّي [قَدْ] قَصَدْتُكُمْ وَ اعْتَمَدْتُكُمْ بِمَسْأَلَتِي وَ حَاجَتِي وَ هِيَ فَكَاكُ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ وَ الْمَقَرُّ مَعَكُمْ فِي دَارِ الْقَرَارِ مَعَ شِيعَتِكُمُ الْأَبْرَارِ وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ
أَنَا سَائِلُكُمْ وَ آمِلُكُمْ فِيمَا إِلَيْكُمُ التَّفْوِيضُ وَ عَلَيْكُمُ التَّعْوِيضُ فَبِكُمْ يُجْبَرُ الْمَهِيضُ وَ يُشْفَى الْمَرِيضُ ، وَ مَا تَزْدَادُ الْأَرْحَامُ وَ مَا تَغِيضُ إِنِّي بِسِرِّكُمْ مُؤْمِنٌ [مُؤَمِّمٌ‏] وَ لِقَوْلِكُمْ مُسَلِّمٌ وَ عَلَى اللهِ بِكُمْ مُقْسِمٌ فِي رَجْعِي بِحَوَائِجِي وَ قَضَائِهَا وَ إِمْضَائِهَا وَ إِنْجَاحِهَا وَ إِبْرَاحِهَا [إِيزَاحِهَا] وَ بِشُئُونِي لَدَيْكُمْ وَ صَلاحِهَا وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ سَلامَ مُوَدِّعٍ وَ لَكُمْ حَوَائِجَهُ مُودِعٍ [مُودِعٌ‏] يَسْئلُ اللهَ إِلَيْكُمُ الْمَرْجِعَ وَ سَعْيَهُ [سَعْيُهُ‏] إِلَيْكُمْ غَيْرَ [غَيْرُ] مُنْقَطِعٍ وَ أَنْ يَرْجِعَنِي مِنْ حَضْرَتِكُمْ خَيْرَ مَرْجِعٍ إِلَى جَنَابٍ مُمْرِعٍ وَ خَفْضِ عَيْشٍ مُوَسَّعٍ وَ دَعَةٍ وَ مَهَلٍ إِلَى حِينِ [خَيْرِ] الْأَجَلِ وَ خَيْرِ مَصِيرٍ وَ مَحَلٍّ فِي النَّعِيمِ الْأَزَلِ وَ الْعَيْشِ الْمُقْتَبَلِ وَ دَوَامِ الْأُكُلِ وَ شُرْبِ الرَّحِيقِ وَ السَّلْسَلِ [السَّلْسَبِيلِ‏] وَ عَلٍّ وَ نَهَلٍ لا سَأَمَ مِنْهُ وَ لا مَلَلَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُهُ وَ تَحِيَّاتُهُ عَلَيْكُمْ حَتَّى الْعَوْدِ إِلَى حَضْرَتِكُمْ وَ الْفَوْزِ فِي كَرَّتِكُمْ وَ الْحَشْرِ فِي زُمْرَتِكُمْ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ وَ صَلَوَاتُهُ وَ تَحِيَّاتُهُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ


نكته:
مضمون اين زيارت شكرانه توفيق زيارت اين مشهدالهى است
ولذا زائر مى تواند در هر زمان از آن بهره برده و محدود به ماه رجب نيست

{مشهد آثار مهدوی (عليه السلام) در مقام وسط مسجد كوفه = مقام نماز حضرت رسول الله (صلى الله عليه وآله) در شب معراج}

در تشرف شيخ حسين آل رحيم - در محراب ومقام میان مسجد = ذكر شده است = شرح آن در مبحث ورود به مسجد ذکر شد.
عمل اينجا = اشاره به واقعه + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الأمر والعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
و قطع الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم و ووفقنا الله للإتصال بحضرته و صُحبته مع رضايته، ونُصرته وخدمته



{مشهد آثار مهدوی (عليه السلام) در مقام وسط مسجد كوفه = مقام نماز حضرت رسول الله (صلى الله عليه وآله) در شب معراج}

در واقعه تشرف شيخ محمد كوفي شب 21 ماه مبارك رمضان
شرح واقعه در معرفى مقام بيتوته امام زمان منه السلام نقل مى شود

عمل اينجا = اشاره به واقعه + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الامر والعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته



{مشهد آثار مهدوی (علیه السلام) در مقام وسط مسجد = كه مقام نماز حضرت رسول الله (صلى الله عليه وآله) در شب معراج است}

در تشرف شيخ محمد طاهر نجفى- در دکه ای نزدیک محراب = ذکر شده است
صـالح متقى , شيخ محمد طاهر نجفى سالها است كه خادم مسجد كوفه مى باشد و باخانواده خود در هـمـان جـا مـنـزل دارد و اكثر اهل علم نجف كه به آن جا مشرف مى شوند, او را مى شناسند و تاكنون چيزى جز حسن و صلاح از او نقل نكرده اند وايشان الان از هر دو چشم نابينا است .
او مـى گفت : هفت يا هشت سال قبل , به علت نيامدن زوار و جنگ (مسلحانه) بين دو طايفه در (داخل و حومه) نجف اشرف، كـه بـاعـث قـطـع تـردد اهل علم به آن جا شد؛ (طايفه شمرتيها وطايفه ذكرتيها؛ كه هر وقت درگير مي شدند شهر نجف به صحنه جنگ تبديل مي شد؛ و ديگر كسي نمي توانست بيرون برود) زندگانى بر من تلخ گشت ,چون راه درآمد من مـنـحـصـر بـه ايـن دو دسته (زوار و اهل علم ) بود, به طورى كه اگرآنها نمى آمدند, زندگى ام نـمـى چـرخيد.
با اين حال و با كثرت عيال خود و بعضى ازايتام, كه سرپرستى آنها با من بود, شب جمعه اى هيچ غذايى نداشتيم و بچه ها ازگرسنگى ناله مى كردند.
بسيار دلتنگ شدم .
من غالبا به بعضى از اوراد و ختوم مشغول بودم .
در آن شب كه بدى حال به نهايت خود رسيده بود, رو بـه قـبـله , ميان محل سفينه (معروف به جاى تنور) و دكة القضاء (جايى كه اميرالمؤمنين (علیه السلام) براى قضاوت مى نشسته اند) نشسته بودم
و شكايت حال خود را به خداى متعال مى نمودم و اظهار مى كردم كه خدايا به همين حالت فقر وپريشانى راضى هستم .
و باز عرض كردم: چيزى بهتر از آن نيست كه چهره مبارك سيد و مولاى عزيزم را به من نشان دهى و ديگر هيچ نمى خواهم .
نـاگهان خود را سر پا ديدم كه در يك دستم سجاده اى سفيد و دست ديگرم در دست جوان جليل الـقدرى كه آثار هيبت و جلال از او ظاهر است , قرار داشت .
ايشان لباس نفيسى مايل به سياه در بر داشـت .
مـن ظـاهـربـيـن, خيال كردم كه يكى از سلاطين است, اما عمامه به سر مبارك داشت و نـزديـك او شـخص ديگرى بود كه لباس سفيدى به تن كرده بود.
با اين حالت به سمت دكه اى كه نزديك محراب است براه افتاديم وقتى به آن جا رسيديم , آن شخص جليل كه دست من در دست او بود (به من) فرمود: يا طاهر، افرش السجادة (اى طاهر سجاده را فرش كن) .
آن را پهن نمودم ديدم سفيد است و مى درخشد و با خط درخشان چيزى بر آن نوشته شده بود ولى جـنـس آن را تشخيص ندادم .
من با ملاحظه انحرافى كه در قبله مسجدبود, سجاده را رو به قبله فرش كردم .
فرمود: چطور سجاده را پهن كردى؟ من از هيبت آن جناب از خود بى خود شدم و ازشدت حواس پرتى گفتم : فرشتها بالطول و العرض (سجاده را به طول و عرض پهن نمودم .
فرمود: اين عبارت را از كجا گرفته اى ؟ گـفـتـم : ايـن كـلام از زيـارتـى اسـت كه با آن , حضرت بقية اللّه عجل اللّه تعالى فرجه الشريف را زيارت مى كنند.
در روى مـن تبسم كرد و فرمود: اندكى فهم دارى.
بعد هم بر آن سجاده ايستاد و براى نماز تكبير گفت و پيوسته نور عظمت او زياد مى شد به طورى كه نظر بر روى مبارك ايشان ممكن نبود.
آن شـخص ديگر به فاصله چهار وجب پشت سر ايشان ايستاد.
هردو نماز خواندند و من روبروى ايشان ايستاده بودم .
ناگهان در دلم راجع به او چيزى افتاد و فهميدم ايشان از آن اشخاصى كه من خيال كرده ام , نيست .
وقتى از نماز فارغ شدند, حضرتش را ديگر در آن جا نديدم اما مشاهده كردم كه آن بزرگوار روى يك كرسى حدود دومترى كه سقف هم داشت , نشسته اند و آن قدر نورانى بودند كه چـشـم را خـيـره مـى كـرد.
از هـمان جا فرمودند: اى طاهر احتمال مى دهى من كدام سلطان از اين سلاطين باشم؟
عرض كردم : مولاى من , شما سلطان سلاطينيد و سيد عالميد و از اين سلاطين معمولى نيستيد.
فرمود: اى طاهر به مقصد خود رسيدى ديگر چه مى خواهى ؟ آيا ما شما را هر روزرعايت نمى كنيم ؟ آيا اعمال شما بر ما عرضه نمى شود؟ بعد هم وعده گشايش ازتنگدستى را به من دادند.
در هـمـيـن لـحظه شخصى كه او را مى شناختم و كردار زشتى داشت از طرف صحن مسلم وارد مـسـجـد شـد.
آثـار غـضـب بر آن جناب ظاهر و روى مبارك را به طرف او كرد و رگ هاشمى در پـيـشانيش پديدار شد و فرمود: اى فلان , كجا فرار مى كنى ؟ آيا زمين و آسمان از آن ما نيست؟ و در آنها احكام و دستورات ما جارى نمى شود؟ تو چاره اى جز آن كه زيردست ما باشى ,ندارى؟
آنگاه به من توجه كرد و تبسم نمود و فرمود: اى طاهر به مراد خود رسيدى , ديگر چه مى خواهى؟
بـه خـاطـر هـيـبت آن جناب و حيرتى كه از جلال و عظمت او به من دست داد, نتوانستم سخنى بـگـويـم .
باز ايشان سخن خود را تكرار فرمودند,
اما شدت حال من به وصف نمى آمد. لذا نتوانستم جـوابـى بـدهـم و سـؤالـى از حـضرتش بنمايم .
و در اين جا به فاصله چشم برهم زدنى نگذشت كه ناگهان خود را در ميان مسجد, تنها ديدم .
به طرف مشرق نگاه كردم , ديدم فجر طلوع كرده است .
شيخ طاهر گفت: با آن كه چند سال است كه كور شده ام و بسيارى از راه هاى كسب درآمد بر من بـسته شده, كه يكى از آنها خدمت علماء و طلابى بود كه به كوفه مشرف مى شدند, اما طبق وعده حـضـرت , از آن تاريخ تا به حال الحمدللّه در امر زندگى گشايش شده و هرگز به سختى و تنگى نيافتاده ام.

نکات و بررسی واقعه:
1- در تشرف مذكور مهم نيست كه راوي كجا بوده چون او به دنبال حضرت مي رود و نهايتا در مكاني نماز مي خواند
اول كلي ميگويد محراب،
محل شروع روايت = ميان محل سفينه (معروف به جاى تنور) و دكة القضاء (جايى كه اميرالمؤمنين (علیه السلام ) براى قضاوت مى نشسته اند) نشسته بودم

با اين حالت به سمت دكه اى كه نزديك محراب است براه افتاديم وقتى به آن جا رسيديم ,
توضیح: دكه جاى بلندتر از زمين را مي گويند = سكّو
قبلا تمام مقامات ميان مسجد يك ايوان كوچک نيم متر بلندتر از زمين بود تا جالسين از آفت حشرات عقرب وو اينها محفوظ باشند
و هم محل عبور عابرين واقع نشود كه آلوده نشود؛ و مختص محل نماز و دعا و تميز باشد، و بارانهاى سيل آسايی كه مي آيد و آب راه مي افتد محل نماز و نشستن در مسير آب نباشد
بنابراين دكه محراب همان صفه اى است كه براى محراب است و يا سكويى بوده كه كنار محراب بوده براى نشستن دعاخوان و خادمان و يا واعظ ...
اما چون عنواني و قيد و وصفي براى محراب ذكر نكرده ابتداء مبهم بنطر مي رسد
ولى حضرت از ابتداى ورود قاصد اين محراب بوده اند
از اطلاق و بي قيد و وصف ذكركردن مي شود دريافت كه مقصود محراب ميان مسجد باشد
كه در تصاوير قديمي هم هست
اما آخر روايت فقره اى هست كه ديگر صريحا معين مي كند مقصود از اين محراب چيست
(در اين جا به فاصله چشم برهم زدنى نگذشت كه ناگهان خود را در ميان مسجد, تنها ديدم... .)
يعني كه در وسط مسجد بوده و محراب ميان مسجد مقصودش بوده ولذا مكان مشهد مهدوى همان محراب وسط و معراج بايد باشد

2- اشاره درگیری در نجف در واقعه: طايفه شمرتيها وطايفه ذكرتيها
كه هر وقت درگير مي شدند شهر نجف به صحنه و جنگ تبديل مي شد آن هم مسلحانه و ديگر كسي از مردم نمي توانست از خانه بيرون برود و الا كشته مى شد

3- منبع كلام شيخ طاهر فقره از دعاى معروف براى حضرت در نسخه كاملش است که شیخ طاهر اشاره کرده بود:
...تمتعه فيها طويلا طولا وعرضا
جون روايت ناقص اين دعا كه اين دو كلمه (طولا وعرضا) را ندارد دعاى ناقصى و صرفا زنده بودن و بهره شخصي را مي رساند برخلاف متن كاملش كه اشاره به سلطنت عمومى حضرت بر سرتاسر زمين دارد و جون شيخ طاهر در موضوع سجاده بهن كردن هم بكاربرده حكايت از توجه او به معناى آن داشته نه صرف خواندن در دعا كه حمل بر خواندن براساس نسخه كامل باشد

Image

عمل اينجا = اشاره به واقعه + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الأمر والعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله و قطع الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم و ووفقنا الله للإتصال بحضرته و صُحبته مع رضايته، ونُصرته وخدمته


حضرت نوح در دوجاي مسجد در دو دوره مختلف خانه شان بوده است
آنچه تا كنون به عنوان خانه نوح در زاويه جنوب غربى مسجد معرفي شده است
خانه نوح در اواخر قبل طوفان و وقت شروع طوفان بوده است

اما خانه نوح در ابتداي امر در وسط مسجد بوده است
چون حضرت نوح دوران طولانی پيامبری كرده است
كه در حديث آمده است:
فرُوی عن العالم علیه السلام قوله:
وعقد نوح فی وسط المسجد قبّة،
فأدخل إلیها أهله وولده، والمؤمنین...
فسُمّیت الکوفة قبّة الإسلام بسبب تلک القبّة.


مقام دیگر امام سجاد (علیه السلام):
مصلاى معروف امام سجاد (علیه السلام) در شبستان مسقف و قِبلى مسجد و قبل مقام نوح واقع است
اما براى حضرتش مصلای ديكرى هست بعد از ستون هفتم از درب غربى (باب الحجه) كه یک صفه در شرق مقام آدم علیه السلام واقع است

السلام علیک یا علي بن الحسین السجاد زین العابدین
إشفع لنا عند الله في حاجاتنا بحق محمد وآله الطاهرین

Image
دو رکعت نماز می خوانیم
و مى توانيم بعد از نماز يكى از دعاهاى صحيفه سجاديه را بخوانيم

مقام خانه و مصلا و محل توبه حضرت آدم (علیه السلام)
پس برو بطرف ستون هفتم از درب غربى (باب الحجه) و بايست در نزد آن و دعا و نماز كن
اينجا هم خانه و هم مصلا و هم جایی بوده که توبه حضرت آدم علیه السلام پذیرفته شد
السلام علیک یا آدم صفوة الله إشفع لنا عند الله في حاجاتنا بحق محمد وآله الطاهرین

Image
در اينجا ابتدا بايست رو به قبله و بگو:
بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ السَّلامُ عَلَی أَبِينَا آدَمَ وَ أُمِّنَا حَوَّاءَ، السَّلامُ عَلَی هَابِيلَ الْمَقْتُولِ ظُلْما وَ عُدْوَانا عَلَی مَوَاهِبِ اللَّهِ وَ رِضْوَانِهِ السَّلامُ عَلَی شَيْثٍ صَفْوَةِ اللَّهِ الْمُخْتَارِ الْأَمِينِ وَ عَلَی الصَّفْوَةِ الصَّادِقِينَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ الطَّيِّبِينَ أَوَّلِهِمْ وَ آخِرِهِمْ السَّلامُ عَلَی إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ عَلَی ذُرِّيَّتِهِمُ الْمُخْتَارِينَ
السَّلامُ عَلَی مُوسَی کَلِيمِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَی عِيسَی رُوحِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَی مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ خَاتِمِ النَّبِيِّينَ السَّلامُ عَلَی أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ ذُرِّيَّتِهِ الطَّيِّبِينَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ السَّلامُ عَلَيْکُمْ فِي الْأَوَّلِينَ السَّلامُ عَلَيْکُمْ فِي الْآخِرِينَ السَّلامُ عَلَی فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ السَّلامُ عَلَی الْأَئِمَّةِ الْهَادِينَ شُهَدَاءِ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ السَّلامُ عَلَی الرَّقِيبِ الشَّاهِدِ عَلَی الْأُمَمِ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ


پس نماز می‌کنی نزد آن ستون، چهار رکعت می‌خوانی، در رکعت اول حمد و إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ، و در رکعت دوم حمد و قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ،
و در رکعت سوم و چهارم به همين نحو
و چون فارغ شدی بگو تسبيح زهراء (عليها السلام) را‎
پس بگو:

اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتُ قَدْ عَصَيْتُكَ؛ فَإِنِّي قَدْ أَطَعْتُكَ فِي الْإِيمَانِ مِنِّي بِكَ، مَنّا مِنْكَ عَلَيَّ لا مَنّا مِنِّي بِهِ‌ عَلَيْكَ، وَ أَطَعْتُكَ فِي أَحَبِّ الْأَشْيَاءِ لَكَ [إِلَيْكَ]، لَمْ أَتَّخِذْ لَكَ وَلَدا، وَ لَمْ أَدْعُ لَكَ شَرِيکا، وَ قَدْ عَصَيْتُكَ فِي أَشْيَاءَ کَثِيرَةٍ، عَلَی غَيْرِ وَجْهِ الْمُکَابَرَةِ لَكَ، وَ لا الْخُرُوجِ عَنْ [مِنْ‌] عُبُودِيَّتِكَ، وَ لا الْجُحُودِ لِرُبُوبِيَّتِكَ، وَ لَکِنِ اتَّبَعْتُ هَوَايَ، وَ أَزَلَّنِي الشَّيْطَانُ، بَعْدَ الْحُجَّةِ عَلَيَّ وَ الْبَيَانِ، فَإِنْ تُعَذِّبْنِي فَبِذُنُوبِي، غَيْرَ ظَالِمٍ لِي، وَ إِنْ تَعْفُ عَنِّي وَ تَرْحَمْنِي فَبِجُودِكَ وَ کَرَمِكَ يَا کَرِيمُ، اللَّهُمَّ إِنَّ ذُنُوبِي لَمْ يَبْقَ لَهَا إِلا رَجَاءُ عَفْوِكَ، وَ قَدْ قَدَّمْتُ آلَةَ الْحِرْمَانِ، فَأَنَا أَسْئلك اللَّهُمَّ مَا لا أَسْتَوْجِبُهُ، وَ أَطْلُبُ مِنْكَ مَا لا أَسْتَحِقُّهُ، اللَّهُمَّ إِنْ تُعَذِّبْنِي فَبِذُنُوبِي وَ لَمْ تَظْلِمْنِي شَيْئا، وَ إِنْ تَغْفِرْ لِي فَخَيْرُ رَاحِمٍ أَنْتَ يَا سَيِّدِي، اللَّهُمَّ أَنْتَ أَنْتَ، وَ أَنَا أَنَا، أَنْتَ الْعَوَّادُ بِالْمَغْفِرَةِ، وَ أَنَا الْعَوَّادُ بِالذُّنُوبِ، وَ أَنْتَ الْمُتَفَضِّلُ بِالْحِلْمِ، وَ أَنَا الْعَوَّادُ بِالْجَهْلِ، اللَّهُمَّ فَإِنِّي أَسْئلك يَا کَنْزَ الضُّعَفَاءِ، يَا عَظِيمَ الرَّجَاءِ، يَا مُنْقِذَ الْغَرْقَی، يَا مُنْجِيَ الْهَلْکَی، يَا مُمِيتَ الْأَحْيَاءِ، يَا مُحْيِيَ الْمَوْتَی، أَنْتَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ، أَنْتَ الَّذِي سَجَدَ لَكَ شُعَاعُ الشَّمْسِ وَ دَوِيُّ الْمَاءِ وَ حَفِيفُ الشَّجَرِ وَ نُورُ الْقَمَرِ وَ ظُلْمَةُ اللَّيْلِ وَ ضَوْءُ النَّهَارِ وَ خَفَقَانُ الطَّيْرِ

پس برو به سجده و در سجده بگو:
يَا مَنْ يَقْدِرُ عَلَی حَوَائِجِ السَّائِلِينَ وَ يَعْلَمُ مَا فِي ضَمِيرِ الصَّامِتِينَ يَا مَنْ لا يَحْتَاجُ إِلَی التَّفْسِيرِ يَا مَنْ يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ مَا تُخْفِي الصُّدُورُ يَا مَنْ أَنْزَلَ الْعَذَابَ عَلَی قَوْمِ يُونُسَ وَ هُوَ يُرِيدُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ فَدَعَوْهُ وَ تَضَرَّعُوا إِلَيْهِ فَکَشَفَ عَنْهُمُ الْعَذَابَ وَ مَتَّعَهُمْ إِلَی حِينٍ قَدْ تَرَی مَکَانِي وَ تَسْمَعُ دُعَائِي وَ تَعْلَمُ سِرِّي وَ عَلانِيَتِي وَ حَالِي صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اکْفِنِي مَا أَهَمَّنِي مِنْ أَمْرِ دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي
پس هفتاد مرتبه بگو:. يَا سَيِّدِي
پس سر از سجده بردار و بگو: يَا رَبِّ أَسْئلك بَرَکَةَ هَذَا الْمَوْضِعِ، وَ بَرَکَةَ أَهْلِهِ، وَ أَسْئلك أَنْ تَرْزُقَنِي مِنْ رِزْقِكَ رِزْقا حَلالا طَيِّبا تَسُوقُهُ إِلَيَّ بِحَوْلِكَ وَ قُوَّتِكَ وَ أَنَا خَائِضٌ فِي عَافِيَةٍ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ

اينجا خانه حضرت آدم بوده است
در حديث شريف تصريح شده است
علاوه در دعاى بعد نماز و دعاى بعد سجده هم كه فوقا انجام داديم نيز اشاره شده است
پس سر از سجده بردار و بگو: يَا رَبِّ أَسْئلك بَرَکَةَ هَذَا الْمَوْضِعِ وَ بَرَکَةَ أَهْلِهِ وَ أَسْئلك أَنْ تَرْزُقَنِي مِنْ رِزْقِكَ رِزْقا حَلالا طَيِّبا تَسُوقُهُ إِلَيَّ بِحَوْلِكَ وَ قُوَّتِكَ وَ أَنَا خَائِضٌ فِي عَافِيَةٍ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
از اين مقام آدم به عنوان جاييكه خانه بوده و خانواده اي بوده اند ولذا تعبير شده است : بركت اين موضع و بركت اهل آن (تعبيري كه براى خانواده بكارميرود)


مقام جبرئیل (علیه السلام)
السلام علیک یا جبرئیل أمین وحي الله
إشفع لنا عند الله في حاجاتنا بحق محمد وآله الطاهرین


Image

دو رکعت نماز کن به حمد و هر سوره که خواهی
و چون سلام گفتی و تسبيح نمودی پس بگو:


اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْئلك بِجَمِيعِ أَسْمَائِكَ کُلِّهَا، مَا عَلِمْنَا مِنْهَا وَ مَا لا نَعْلَمُ، وَ أَسْئلك بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الْأَعْظَمِ الْکَبِيرِ الْأَکْبَرِ، الَّذِي مَنْ دَعَاكَ بِهِ أَجَبْتَهُ، وَ مَنْ سَئلَكَ بِهِ أَعْطَيْتَهُ وَ مَنِ اسْتَنْصَرَكَ بِهِ نَصَرْتَهُ ، وَ مَنِ اسْتَغْفَرَكَ بِهِ غَفَرْتَ لَهُ، وَ مَنِ اسْتَعَانَكَ بِهِ أَعَنْتَهُ، وَ مَنِ اسْتَرْزَقَكَ بِهِ رَزَقْتَهُ، وَ مَنِ اسْتَغَاثَكَ بِهِ أَغَثْتَهُ، وَ مَنِ اسْتَرْحَمَكَ بِهِ رَحِمْتَهُ، وَ مَنِ اسْتَجَارَكَ بِهِ أَجَرْتَهُ، وَ مَنْ تَوَکَّلَ عَلَيْكَ بِهِ کَفَيْتَهُ، وَ مَنِ اسْتَعْصَمَكَ بِهِ عَصَمْتَهُ، وَ مَنِ اسْتَنْقَذَكَ بِهِ مِنَ النَّارِ أَنْقَذْتَهُ، وَ مَنِ اسْتَعْطَفَكَ بِهِ تَعَطَّفْتَ لَهُ، وَ مَنْ أَمَّلَكَ بِهِ أَعْطَيْتَهُ، الَّذِي اتَّخَذْتَ بِهِ آدَمَ صَفِيّا وَ نُوحا نَجِيّا وَ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلا وَ مُوسَی کَلِيما وَ عِيسَی رُوحا وَ مُحَمَّدا حَبِيبا وَ عَلِيّا وَصِيّا وأولادهما المعصومين حُجَجًا (صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ)، أَنْ تَقْضِيَ لِي حَوَائِجِي، وَ تَعْفُوَ عَمَّا سَلَفَ مِنْ ذُنُوبِي، وَ تَتَفَضَّلَ عَلَيَّ بِمَا أَنْتَ أَهْلُهُ، وَ لِجَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ، لِلدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ، يَا مُفَرِّجَ هَمِّ الْمَهْمُومِينَ وَ يَا غِيَاثَ الْمَلْهُوفِينَ، لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ سُبْحَانَكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ.


مقام امام حسن مجتبى (علیه السلام):
السلام علیک یا أبا محمد الحسن المحتبی
إشفع لنا عند الله في حاجاتنا بحق محمد وآله الطاهرین

چهار صفه بسمت شرق بعد از باب الحجه و یک صفه قبل از مقام حبرییل می باشد
که محل نماز جماعتشان در زمان امامتشان بوده است

Image


مقام امام زین العابدین (علیه السلام)
السلام علیک یا علي بن الحسین السجاد زین العابدین
إشفع لنا عند الله في حاجاتنا بحق محمد وآله الطاهرین


Image
پس نماز کن در آنجا دو رکعت و بخوان در آن حمد و هر سوره که خواستی پس همينکه سلام دادی و تسبيح نمودی پس بگو:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اللَّهُمَّ إِنَّ ذُنُوبِي قَدْ کَثُرَتْ، وَ لَمْ يَبْقَ لَهَا إِلا رَجَاءُ عَفْوِكَ، وَ قَدْ قَدَّمْتُ آلَةَ الْحِرْمَانِ إِلَيْكَ، فَأَنَا أَسْئلك اللَّهُمَّ مَا لا أَسْتَوْجِبُهُ، وَ أَطْلُبُ مِنْكَ مَا لا أَسْتَحِقُّهُ، اللَّهُمَّ إِنْ تُعَذِّبْنِي فَبِذُنُوبِي، وَ لَمْ تَظْلِمْنِي شَيْئا، وَ إِنْ تَغْفِرْ لِي فَخَيْرُ رَاحِمٍ أَنْتَ يَا سَيِّدِي،
اللَّهُمَّ أَنْتَ أَنْتَ وَ أَنَا أَنَا، أَنْتَ الْعَوَّادُ بِالْمَغْفِرَةِ، وَ أَنَا الْعَوَّادُ بِالذُّنُوبِ، وَ أَنْتَ الْمُتَفَضِّلُ بِالْحِلْمِ، وَ أَنَا الْعَوَّادُ بِالْجَهْلِ، اللَّهُمَّ فَإِنِّي أَسْئلك يَا کَنْزَ الضُّعَفَاءِ يَا عَظِيمَ الرَّجَاءِ يَا مُنْقِذَ الْغَرْقَی يَا مُنْجِيَ الْهَلْکَی يَا مُمِيتَ الْأَحْيَاءِ يَا مُحْيِيَ الْمَوْتَی،
أَنْتَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ، أَنْتَ الَّذِي سَجَدَ لَكَ شُعَاعُ الشَّمْسِ وَ نُورُ الْقَمَرِ وَ ظُلْمَةُ اللَّيْلِ وَ ضَوْءُ النَّهَارِ وَ خَفَقَانُ الطَّيْرِ،
فَأَسْئلك اللَّهُمَّ يَا عَظِيمُ، بِحَقِّكَ يَا کَرِيمُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الصَّادِقِينَ، وَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الصَّادِقِينَ عَلَيْكَ، وَ بِحَقِّكَ عَلَی عَلِيٍّ، وَ بِحَقِّ عَلِيٍّ عَلَيْكَ، وَ بِحَقِّكَ عَلَی فَاطِمَةَ، وَ بِحَقِّ فَاطِمَةَ عَلَيْكَ، وَ بِحَقِّكَ عَلَی الْحَسَنِ، وَ بِحَقِّ الْحَسَنِ عَلَيْكَ، وَ بِحَقِّكَ عَلَی الْحُسَيْنِ، وَ بِحَقِّ الْحُسَيْنِ عَلَيْكَ، فَإِنَّ حُقُوقَهُمْ مِنْ أَفْضَلِ إِنْعَامِكَ عَلَيْهِمْ، وَ بِالشَّأْنِ الَّذِي لَكَ عِنْدَهُمْ، وَ بِالشَّأْنِ الَّذِي لَهُمْ عِنْدَكَ، صَلِّ يَا رَبِّ عَلَيْهِمْ صَلاةً دَائِمَةً مُنْتَهَی رِضَاكَ، وَ اغْفِرْ لِي بِهِمُ الذُّنُوبَ الَّتِي بَيْنِي وَ بَيْنَكَ، وَ أَتْمِمْ نِعْمَتَكَ عَلَيَّ کَمَا أَتْمَمْتَهَا عَلَی آبَائِي مِنْ قَبْلُ، يَا کاف ها يا عين صاد، اللَّهُمَّ کَمَا صَلَّيْتَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، فَاسْتَجِبْ لِي دُعَائِي فِيمَا سَئلْتُكَ.

پس برو به سجده و جانب راست رو را بر زمين گذار و بگو:
«يَا سَيِّدِي يَا سَيِّدِي يَا سَيِّدِي صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لِي وَ اغْفِرْ لِي»
و بسيار بگو اين فقره را با خشوع و گريه

پس جانب چپ رو را به زمين گذار و همین کلمات را بسيار بگو
«يَا سَيِّدِي يَا سَيِّدِي يَا سَيِّدِي صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لِي وَ اغْفِرْ لِي»
پس دعا کن به آنچه می‌خواهی.

در كوشه جنوب غربى مسجد كوفه موضع خانه نوح و تنور بوده است:

خانه حضرت نوح و تنور نوح (علیه السلام):
السلام علیک یا نوح نجي الله، إشفع لنا عند الله في حاجاتنا بحق محمد وآله الطاهرین
در شبستان مسقف امروز مسحد كوفه سمت جنوب غربی آن خانه حضرت نوح (علیه السلام) قرار داشته و تنور حضرت نوح (علیه السلام) در خانه او واقع بوده است که آب از آن جوشش کرد و به تعبیر کلام وحی: وَفَارَ التَّنُّورُ (40 هود)

اين تنور موضع بروز آیات و اعجازات الهی بوده است:
1- طبع آب سرد و مرطوب است و بروز آب (سرد و مرطوب) از ميان آتش (با طبع كرم و خشك) مخالف طبيعت آنها و عادى نيست
فلذا جوشش آب از ميان تنور روشن (آتش شعله ور) باز از ديكر خوارق عادت است
2- جوشش آب زياد از ميان تنور روشن و از ميان آتش بوده كه طبيعي اين بود كه باجوشيدن آب تنورخاموش شود و ديگر موضوع جوشيدن آب از تنور روشن و ميان آتش محقق نشود
اما جوشيدن آب از ميان آتش تنور بدون خاموش شدن آتش تنور؛ ادامه يافته و اين اعجازي الهى بوده است
3- آن جوشيدن آب مقدار بسير نبوده ولي بقدرى بوده كه سيل راه افتاده وسرتاسر عالم غرق آب شده و آن شهرها و مردمانش هلاك شده اند بلكه بقدرى آب روى كره زمين را فراكرفته كه كشتى عظيم نوح بر آن شناور كرديده و رويش در سرزمين ها سير آبى داشته است

موضع خود تنور تا قرن قبلى مقام و نشان زیارتی داشته است
و در قرن اخير با جنكهاى جهانى و هجمات بريتانيا و شيوع كمونيسم و الحاد ارزش علمى اين نشانه ها بنهانشده و آثار آن محو و شده است
و موضع تنور در گوشه جنوب غربی مسجد واقع بوده است
Image
تصوير نقش روي ديوار نشانه موضع تنورخانه نوح كه محل جوشيدن آب براى طوفان نوح عليه السلام بوده است

به سمت شرق كه برويم باب السدة واقع است:

باب السُدَّة
درب کوچکی است در مجاور و سمت راست مقام نوح علیه السلام که حضرت امام علی (علیه السلام) از این درب برای نمازهای نوافل و فریضه وارد مسجد می شدند
Image

باز به سمت شرق برويم:
مقام مصلاى حضرت نوح (علیه السلام)
السلام علیک یا نوح نجي الله، إشفع لنا عند الله في حاجاتنا بحق محمد وآله الطاهرین
Image

پس در اين مكان چهار رکعت نماز کن به حمد و هر سوره که خواستی از قرآن
و چون فارغ شدی تسبيح کن پس بگو:
اللَّهُمَّ إِنِّي حَلَلْتُ بِسَاحَتِكَ، لِعِلْمِي بِوَحْدَانِيَّتِكَ وَ صَمَدَانِيَّتِكَ، وَ أَنَّهُ لا قَادِرَ عَلَی قَضَاءِ حَاجَتِي غَيْرُكَ، وَ قَدْ عَلِمْتُ يَا رَبِّ أَنَّهُ: کُلَّمَا شَاهَدْتُ نِعْمَتَكَ عَلَيَّ اشْتَدَّتْ فَاقَتِي إِلَيْكَ، وَ قَدْ طَرَقَنِي يَا رَبِّ مِنْ مُهِمِّ أَمْرِي مَا قَدْ عَرَفْتَهُ، لِأَنَّكَ عَالِمٌ غَيْرُ مُعَلَّمٍ، وَ أَسْئلك بِالاسْمِ الَّذِي وَضَعْتَهُ عَلَی السَّمَاوَاتِ فَانْشَقَّتْ، وَ عَلَی الْأَرَضِينَ فَانْبَسَطَتْ، وَ عَلَی النُّجُومِ فَانْتَشَرَتْ (× فَانْتَثرَتْ)، وَ عَلَی الْجِبَالِ فَاسْتَقَرَّتْ، وَ أَسْئلك بِالاسْمِ الَّذِي جَعَلْتَهُ عِنْدَ مُحَمَّدٍ وَ عِنْدَ عَلِيٍّ وَ عِنْدَ الْحَسَنِ وَ عِنْدَ الْحُسَيْنِ وَ عِنْدَ الْأَئِمَّةِ کُلِّهِمْ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ)، أَنْ تُصَلِّيَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَنْ تَقْضِيَ لِي يَا رَبِّ حَاجَتِي، وَ تُيَسِّرَ عَسِيرَهَا، وَ تَکْفِيَنِي مُهِمَّهَا، وَ تَفْتَحَ لِي قُفْلَهَا، فَإِنْ فَعَلْتَ ذَلِكَ فَلَكَ الْحَمْدُ، وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَلَكَ الْحَمْدُ، غَيْرَ جَائِرٍ فِي حُکْمِكَ، وَ لا حَائِفٍ فِي عَدْلِكَ.

پس می‌گذاری طرف راست رو را بر زمين و می‌گويی:
اللَّهُمَّ إِنَّ يُونُسَ بْنَ مَتَّی عَبْدَكَ وَ نَبِيَّكَ دَعَاكَ فِي بَطْنِ الْحُوتِ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ، وَ أَنَا أَدْعُوكَ فَاسْتَجِبْ لِي بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.... و دعا کن به آنچه می‌خواهی

پس طرف چپ را بگذار و بگو:
اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَمَرْتَ بِالدُّعَاءِ وَ تَکَفَّلْتَ بِالْإِجَابَةِ، وَ أَنَا أَدْعُوكَ کَمَا أَمَرْتَنِي، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْتَجِبْ لِي کَمَا وَعَدْتَنِي يَا کَرِيمُ.

پس پيشانی را بر زمين گذار و بگو :
يَا مُعِزَّ کُلِّ ذَلِيلٍ، وَ يَا مُذِلَّ کُلِّ عَزِيزٍ، تَعْلَمُ کُرْبَتِي، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ [وَ آلِ مُحَمَّدٍ] وَ فَرِّجْ عَنِّي يَا کَرِيمُ.


ادامه مقام ها به سمت شرق كه برويم:

محراب امیر المؤمنین (علیه السلام)
السلام علیک یا أمیر المومنین یا أبا الحسن یا علي بن أبي طالب، إشفع لنا عند الله في حاجاتنا بحق محمد وآله الطاهرین

Image

اين محراب غربی مسجد از محرابهای نافله حضرت امیر المونین (علیه السلام) است
هرجند در ميان عامه به محراب شهادت شهرت دارد
اما حضرتش در سجده نماز صبح ضربت خوردند كه منتهى بهشهاتشان كرديد
و اینجا محراب نافله و محل نماز تحیت حضرت بوده است در مجاور باب السدة دربی که حضرت از خانه شان وارد مسجد می شدند؛
اما محراب نماز فریضه حضرت محراب اصلی مسجد كوفه و در میانه ضلع قبله مسجد است و همانجا محل ضربت خوردن حضرت است (كه در رایج عوام برعكس معروف به محراب نافله شده است)
همه مساجد معمولا وسط مسجد ديوار قبله شان؛ محراب جماعت را نصب مي كنند 
تا وقتي نماز جماعت برگزار مي شود صفوف از طرفين مساوي باشد؛
مسجد كوفه هم از مساجد قديمه طبق همين قاعده ساخته شده بوده است
بنابراين محراب رايج كه فعلا ضريح دارد جزو محرابهاى متعدد در نوافل حضرت است

توضيح مهم:
از آنجا كه اين مقام و محراب مجاور درب ورودي حضرت مولاعلى درغالب اوقات به مسجد بوده است
فلذا حضرت غالب نماز تحيت مسجدرا در اينجا مى خوانده اند و از آنجا كه بيش از محرايهاى ديكر نافله در آن حضرتش نماز خوانده اند فلذا بيبشتر از ديكر محرابهاى نافله حضرت مورد توجه و زيارت و نماز بوده است و همين زمينه شهرت به محراب شهادت را فراهم كرده است


اعمال محراب غربي مجاور مقام نوح
همجون در هر یک از محرابهای نافله امیر المومنین (علیه السلام) دو رکعت نماز گذارده می شود به حمد و سوره و هر گاه که سلام دادی و تسبيح کردی پس بگو:
يَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ وَ سَتَرَ الْقَبِيحَ يَا مَنْ لَمْ يُؤَاخِذْ بِالْجَرِيرَةِ وَ لَمْ يَهْتِكِ السِّتْرَ وَ السَّرِيرَةَ يَا عَظِيمَ الْعَفْوِ يَا حَسَنَ التَّجَاوُزِ يَا وَاسِعَ الْمَغْفِرَةِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالرَّحْمَةِ يَا صَاحِبَ کُلِّ نَجْوَی يَا مُنْتَهَی کُلِّ شَکْوَی يَا کَرِيمَ الصَّفْحِ يَا عَظِيمَ الرَّجَاءِ يَا سَيِّدِي صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ يَا کَرِيمُ

صلوات به حضرت و برائت مختصر از دشمنان و اضداد حضرت مولا امیرالمومنین (علیه السلام)
صلى الله عليك يامولاي يا اخارسول الله ووصيه وأميره على امته يا ابالحسن يا علي بن ابيطالب
لعن الله من أنكر شأنك وحسدك و لَمَزك وآذاك وعاداك وغصب حقك؛ ولعن الله اضدادك و طواغيت عصرك سيّما ابا جهل واباسفيان وابابكر و عمر و عثمان و معاوية وعمرو بن العاص و اصحاب السقيفة والجبابرة الثلاث عشر والطغاة الثلاثمأة ومن كان معهم و تابعهم،
ولعن الله من قاتلك سيّما المشركين والكافرين واليهود والمنافقين والخوارج اصحاب الجمل وطلحة و زبير وعائشة، واتباع معاوية عِجل الشام في صِفّين، و المارقين في النهروان، ولعن الله من قتلك سيّما ابن ملجم ومن عاونه؛ وردان و قطام، ولعن الله من ناصبك سيّما معاوية والأُمَوِيَّة، و الخوارج والإِباضِيَّة، وأمثال الحجاج الثقفي والمتوكل العباسي واتباع ابن تيمية والوهابية وسائر النواصب أعداء الشيعة، لعنهم الله جميعا و عذَّبَهُم عذابا اليما


درصورت بيتوته در اين مقام مى توانى از مناجاتهای مولا بهره مند شوى:
المناجاة المنظومة لأمير المؤمنين علي بن أبي طالب
لَكَ الْحَمْدُ يا ذَا الْجُودِ وَالْمجْدِ وَالْعُلى ** تَبارَكْتَ تُعْطي مَنْ تَشاءُ وَتَمْنَعُ
اِلـهي وَخَلاّقي وَحِرْزي وَمَوْئِلي ** اِلَيْكَ لَدى الاِْعْسارِ وَالْيُسْرِ اَفْزَعُ
اِلـهي لَئِنْ جَلَّتْ وَجَمَّتْ خَطيئَتى ** فَعَفْوُكَ عَنْ ذَنْبي اَجَلُّ وَاَوْسَعُ
اِلـهي تَرى حالي وَفَقْري وَفاقَتي ** وَاَنْتَ مُناجاتي الخَفِيَّةَ تَسْمَعُ
اِلـهي فَلا تَقْطَعْ رَجائي وَلا تُزِغْ ** فُؤادي فَلي في سَيْبِ جُودِكَ مَطْمَعٌ
اِلـهي لَئِنْ خَيَّبْتَني اَوْ طَرَدْتَني ** فَمَنْ ذَا اَّلذي اَرْجُو وَمَنْ ذا اُشَفِّعُ
اِلـهي اَجِرْني مِنْ عَذابِكَ اِنَّني ** اَسيرٌ ذَليلٌ خائِفٌ لَكَ اَخْضَعُ
اِلـهي فَآنِسْني بِتَلْقِينِ حُجَّتي ** اِذا كانَ لي في الْقَبْرِ مَثْوَىً وَمَضْجَعٌ
اِلـهي لَئِنْ عَذَّبْتَني اَلْفَ حِجَّة ** فَحَبْلُ رَجائي مِنْكَ لا يَتَقَطَّعُ
اِلـهي اَذِقْني طَعْمَ عَفْوِكَ يَوْمَ لا ** بَنُونَ وَلا مالٌ هُنا لِكَ يَنْفَعُ
اِلـهي لَئِنْ لَمْ تَرْعَني كُنْتُ ضائِعاً ** وَاِنْ كُنْتَ تَرْعاني فَلَسْتُ اُضَيَّعُ
اِلـهي إذا لَمْ تَعْفُ عَنْ غَيْرِ مُحْسِن ** فَمَنْ لِمُسيء بِالهَوى يَتَمَتَّعُ
اِلـهي لَئِنْ فَرَّطْتُ فِي طَلَبِ التُّقى ** فَها اَنَا اِثْرَ الْعَفْوِ اَقْفُو وَاَتْبَعُ
اِلـهي لَئِنْ اَخْطاْتُ جَهْلاً فَطالَما ** رَجَوْتُكَ حَتّى قيلَ ما هُوَ يَجْزَعُ
اِلـهي ذُنُوبي بَذَّتِ الطَّوْدَ وَاْعتَلَتْ ** وَصَفْحُكَ عَنْ ذَنْبي اَجَلُّ وَاَرْفَعُ
اِلـهي يُنَحّي ذِكْرُ طَوْلِكَ لَوْعَتي ** وَذِكْرُ الْخَطايَا الْعَيْنَ مِنّي يُدَمِّعُ
اِلـهي اَقِلْني عَثْرَتي وَامْحُ حَوْبَتي ** فَاِنّي مُقِرٌّ خائِفٌ مُتَضَرِّعٌ
اِلـهي اَنِلْني مِنْك رَوْحاً وَراحَةً ** فَلَسْتُ سِوى اَبْوابِ فَضْلِكَ اَقْرَعُ
اِلـهي لَئِنْ اَقْصَيْتَني اَوْ اَهَنْتَني ** فَما حيلَتي يا رَبِّ اَمْ كَيْفَ اَصْنَعُ
اِلـهي حَليفُ الْحُبِّ في اللَّيْلِ ساهِرٌ ** يُناجي وَيَدْعُو وَالْمُغَفَّلُ يَهْجَعُ
اِلـهي وَهذَا الْخَلْقُ ما بَيْنَ نائِم ** وَمُنْتَبه في لَيْلَهِ يَتَضَرَّعُ
وكُلُّهُمْ يَرجُو نَوالَكَ راجِيًا ** لِرَحْمَتِكَ الْعُظْمى وَفِي الْخُلْدِ يَطْمَعُ
اِلـهي يُمَنّيني رَجائِي سَلامَةً ** وَقُبْحُ خَطيئاتِي عَلَيَّ يُشَنِّعُ
اِلـهي فَاِنْ تَعْفُو فَعَفْوُكَ مُنْقِذي ** وَاِلاّ فَبِالذَّنْبِ الْمُدَمِّرِ اُصْرَعُ
اِلـهي بِحَقِّ الْهاشِميِّ مُحَمَّد ** وَحُرْمَةِ اَطْْهار هُمُ لَكَ خُضَّعٌ
اِلـهي بِحَقِّ الْمُصْطَفى وَابْنِ عَمِّهِ ** وَحُرْمَةِ اَبْرار هُمُ لَكَ خُشَّعٌ
اِلـهي فَاَنْشِرْني عَلى دينِ اَحْمَد ** مُنيباً تَقِيّاً قانِتاً لَكَ اَخْضَعُ
وَلا تَحْرِمْني يا اِلـهي وَسَيِّدي ** شَفاعَتَهُ الْكُبْرى فَذاكَ الْمُشَفَّعُ
وَصلِّ عَلَيْهِمْ ما دَعاكَ مُوَحِّدٌ ** وَناجاكَ اَخْيارٌ بِبابِكَ رُكَّعٌ
[/size_2]
[/font]


{مشهد آثار مهدوی در محراب امیر المؤمنین (علیهما السلام) }
تشرف مقدس اردبیلی
علامه‌ مجلسي از گروهي از اساتيد خود، از سيد فاضل «امير علاّم» شاگرد برجسته‌ مقدس اردبيلي روايت مي‌کند که گفت:
‌شبي در صحن مقدس مولاي متقيان اميرمؤ‌منان (عليه‌السّلام) بودم، مقدار زيادي از شب گذشته بود، من در صحن مطهّر قدم مي‌زدم، ناگاه ديدم که شخصي به سوي حرم مطهر در حرکت است، نزديک رفتم، ديدم استاد بزرگوارم عالم پرهيزکار، فاضل عالي مقدار، مولي احمد اردبيلي است.
من خود را مخفي کردم، تا استاد به درب حرم رسيد، درب حرم بسته بود، به مجّرد اين که استاد به درب حرم رسيد، درب به رويش باز شد.

‌او وارد حرم شد و من مي‌شنيدم که با کسي در داخل حرم گفت و گو مي‌کند. پس از دقايقي از حرم بيرون آمد، درب حرم بسته شد، ايشان حرکت کرد و من نيز به دنبال‌اش روان گشتم.
‌مقدس اردبيلي از نجف اشرف خارج شد و راه مسجد کوفه را در پيش گرفت. من نيز چون شايد به دنبال‌اش در حرکت بودم، به گونه‌اي که متوجّه من نمي‌شد. تا داخل مسجد اعظم کوفه شد و در محرابي که محلّ شهادت اميرمؤ‌منان (عليه‌السّلام) بود، قرار گرفت.
‌مدّت طولاني در آن جا توقّف نمود، آنگاه از مسجد بيرون رفت و راه نجف را در پيش گرفت.

‌تا نزديکي مسجد «حنّانه» [2] پشت سرش در حرکت بودم، آن جا مرا سرفه‌اي در گرفت، که نتوانستم خودداري کنم، پس به سوي من نگاهي کرد و در آن تاريک شب مرا شناخت و فرمود: «تو مير علاّم هستي؟». گفتم: آري. پرسيد: تو اين جا چه کار مي‌کني؟!
‌گفتم: از لحظه‌اي که شما قدم در صحن مطهر نهادي، تا الان پشت سرِ شما بودم، شما را قسم مي‌دهم به صاحب آن قبر مطهر علي (عليه‌السّلام) آنچه امشب براي تو پيش آمد، از آغاز تا فرجام برا ي من بازگوي.
‌فرمود: مي‌گويم، به شرط اين که تا من زنده هستم به احدي بازگو نکني و من تعهد کردم، هنگامي که از عهد و ميثاق من مطمئن شد فرمود: در مورد برخي از مسايل مي‌انديشيدم، برخي از آن‌ها بر من مشکل شد، به دلم گذشت که به محضر مولاي متقيان (عليه‌السّلام) برسم و مشکل خود را از محضر آن حضرت بپرسم.
چون به درب حرم رسيدم، به طوري که مشاهده کردي، درب حرم به رويم گشوده شد، وارد حرم شدم،
از خداوند منّان مسألت نمودم که اميرمؤ‌منان مشکل مرا بازگشايد. ناگهان صدايي از قبر مطهر به گوشم رسيد که:
«اِئتِ مَسِجدَ الکُوفَه وَسَل عَنِ القائِمِ (عليه‌السّلام) فَاِنهُ امامُ زَمانِکَ»:
«به مسجد کوفه برو، و مسايلت را از حضرت قائم (عليه‌السّلام) بپرس، که امام زمانت او مي‌باشد».
‌پس به مسجد کوفه آدم و در محراب مسجد پرسشهاي خود را از آن حضرت پرسيدم و پاسخ‌هاي لازم را دريافت کردم، و اينک به منزل خود باز مي‌گردم. [3] .

‌اين داستان را با اندک تغييري در تعبير، معاصر علامه‌ي مجلسي، محّدث والامقام، مرحوم سيد نعمه اللّه جزايري (متوفّاي 1112ه-.) توسّط استادش «سيدهاشم احسائي» [4] از استاد وي «مير علاّم» شاگرد برجسته‌ي مقدّس اردبيلي نقل کرده است. [5] .
‌اين داستان در منابع فراواني به نقل از علامه‌ي مجلسي [6] و در منابع ديگر به نقل از مرحوم جزايري آمده است. [7] .

عمل اينجا = اشاره به واقعه + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الأمر والعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
و قطع الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم و ووفقنا الله للإتصال بحضرته و صُحبته مع رضايته، ونُصرته وخدمته



مقام بيتوته حضرت صاحب الزمان منه السلام
مقام بیتوته حضرت = مشهد آثار مهدوی (علیه السلام) بلكه مقام خاص حضرت صاحب الامر منه السلام در مسجد کوفه
محل تشرف شیخ محمد کوفی در شب 19 ماه مبارک رمضان
(كه در محل دو طاق بعد محراب غربى نافله مولا (شهادت رایج) واقع است

جرا اينجا مقام خاص حضرت صاحب الامر (منه السلام) در مسجد کوفه است؟
[b]اكرجه جاى جاى مسجد كوفه جه بسامحل حضور و نماز و عبادت حضرت صاحب الزمان است،
و برخى از آنها را در طي مباحث فصلهاى قبلى معرفى كرديم
اما اين مقام بخاطر اينكه محل بيتوته حضرت؛ آن هم در آن شب بوده است،
فلذا خصوصيت و امتياز بيشترى در انتساب به حضرتش دارد


{مشهد آثار مهدوی علیه السلام دو طاق بعد محراب غربى نافله مولا (شهادت رایج)، مقام بیتوته حضرت}

السلام علیک یا مولانا صاحب الأمر والعصر والزمان محمد بن الحسن المهدی القائم بأمر الله، إشفع لنا عند الله في حاجاتنا بحق محمد وآله الطاهرین

شرح واقعه تشرف:
کتاب اصحاب استجاره به مسجد سهله؛ شرح تشرف شیخ محمد کوفی (ص 293)
viewtopic.php?f=264&t=10653&start=0

تصوير نود سال قبل مسجد كوفه = براى تصور دقيق از ایوانها و اندازه آنها و موقعيت مقامات سمت قبله مسجد كوفه
Image

اندازه ايوانها و حجرات مسجد کوفه (در قدیم)
Image

اعمال شايسته اين مقام
برحسب سعادت و توفيق؛ شخص هر جه بيشتر بتواند از صلوات و سلامها و زيارات و نمازها و نوسلات مربوط به حضرتش را اينجا بجاى بياورد زهى توفيق و خوشبختى است:

از آداب مكانها و مقامهاى مهدويه توسل و مناجات و استغاثه و زیارت با حضرتش می باشد
که افضل آنها نماز حضرت صاحب الامر و زیات حضرتش با زیارت آل یاسين کامله می باشد
و زیارتهای مختصره که در کتاب "مناسک دیدار حق" ذکر شده است
و لااقل دعای فرج برای حضرتش خوانده شود



خلاصه اعمال: زيارت و نماز و دعای فرج برای حضرتش ووو
viewtopic.php?f=2505&t=12126#p73103

Image
کتاب مناسک دیدار حق
http://aelaa.net/Tal/Fa/viewtopic.php?f=264&t=10169

دستور العمل جامع نماز امام زمان
http://aelaa.net/Tal/Fa/viewtopic.php?f=264&t=10191

زیارات مختصره
Image

Image

Image

استغاثه
Image

Image

دعای فرج
نسخه کامل دعا
Image

Image

تلاوت دعای فرج: 5 دقیقه
http://aelaa.net/Fa/Ersaal/3/Taqwim-ela ... niyye6.mp3

دعاي فرج كه هميشه در قنوت و براى حضرت دعا كردن
و بخصوص شبهاى رمضان و على الاخص درشبهاى قدر
و نیز در مشاهد اثار مهدوي تلاوتش خوب است

نحوه دعاى براى حضرت صاحب الامر منه السلام
كه توسط خود حضرت به خواص تعليم فرموده اند

از مرحوم آیت الله سید نصرالله مستنبط در نجف اشرف نقل شده که از مرحوم ثقه مومن، شیخ محمد کوفی شنیده اند که گفت:
امام الحجة المهدی مرا امر کرد و فرمود: این چنین برایم دعا کنید–یعنی مومنین:

متن دعاى تعليمى حضرت
اللهم إنّ هذا دينُك قد أصبح باكيا لفقد وليّك، فصلّ على محمد و آل محمد و عجّل فرج (× وآت بفرج) وليّك رحمةً لدينك.
و هذا كتابُك قد أصبح باكيا لفقد وليّك، فصلّ على محمد و آل محمد و عجّل فرج (× وآت بفرج) وليّك رحمةً لكتابِك
و هذه عيون المؤمنين قد أصبحت باكيةً لفقد وليّك، فصلّ على محمد و آل محمد و عجّل فرج (× وآت بفرج) وليّك رحمةً لعيون المؤمنين.

ترجمه
خدایا [خدایا] این دین توست که گریان شده است در فقدان ولیّت. پس بر محمد وآل محمد درود فرست و فرج ولیّت را نزدیک گردان (فرج ولیّت رابياور) از روی ترحم بر دینت.
و این کتاب (قران) توست که گریان شده است در فقدان ولیّت. پس بر محمد و آل محمد درود فرست و فرج ولیّت را نزدیک گردان (فرج ولیّت رابياور) از روی ترحم بر کتابت.
و اینها چشمان مومنین‌اند که گریان شده‌اند در فقدان ولیّت. پس بر محمد و آل محمد درود فرست و فرج ولیّت را نزدیک گردان (فرج ولیّت رابياور) از روی ترحم بر چشمان مومنین.

نكته:
دعاى فوق دعاى مختصر و بسيار عميقى است، با امتيازى كه دارد (كه خود حضرت توصيه فرموده اند به آن)
اما مى توان آخرش آن الفاظ دعاى براى ختم دوران ستر و غيبت حضرت آنًا، و غليه حضرت بر همه طواغيت جهان فورًا، رسيدن فرج مواليان آل محمد و مستضعفان سريعًا را نيز خواند

نمونه ياد و نام بردن حضرت مشتمل بر دعاى فوري و صريح
سلام الله على مولانا صاحب الامروالعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
وأنهى الله غيبته وستره بظهوره الفورى على العالم وجعلنا الله من الموفقين للاتصال بحضرته


نمونه دعاى فارسى مشتمل بر دعاى فورى و صريح:
دعاى سال 1445 = خداوندا بعد 1185 سال تاخير در فرج حضرت صاحب الزمان = ديكر دوران ستر و غيبت حضرتش را خاتمه بده آنـًا = و حضرتش را بر همه طواغيت عالم ظاهر و غالب بفرما فورا و او را سريعا به مدد ما برسان

نمونه دعاى عربى با مقدمه و مؤخره توسل:
اللّهم صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَبِحَقِّكَ عَلَيْهِمْ وَبِحَقِّهِمْ عَلَيْكَ
اَنْجِز وَعدَك في مولانا محمد القائم المهدي فَوْرًا، وآت بظهوره على العالَم آنـًـا، وانْصُرهُ على طواغيتِ الأرض سريعًا، واَخْتِم بغَيبَتِهُ عاجلًا، وأَنْهِ بِسَترَهُ مُعَجَّلًا، وأسرع بغوثنا وغياث المؤمنين قريبًا قريبًا، كلمح بالبصر أو هو أقرب من ذلك،
اللّهم إِنّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذي خَلَقْتَهُ مِنْ كُلِّكَ فَاسْتَقَرَّ فيكَ، فَلا يَخْرُجُ مِنْكَ إِلى شيء أَبَداً، أَيا كَيْنُونُ أَيا مَكْنُونُ، أَيا مُتَعالُ، أَيا مُتَقَدِّسُ، أَيا مُتَرَحِّمُ، أَيا مُتَرَئِّفُ، أَيا مُتَحَنِّنُ. إِنَّما أَمْرُكَ إِذا أَرَدْتَ شَيْئاً أَنْ تَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ.
آمين رب العالمين


محراب چوبی (از محرابهای نافله مولاعلى عليه السلام)
السلام علیک یا أمیر المومنین یا أبا الحسن یا علي بن أبي طالب، إشفع لنا عند الله في حاجاتنا بحق محمد وآله الطاهرین

دو رکعت نماز در هر یک از محرابهای امیر المومنین (علیه السلام)
در هر سه محراب نافله مولا نماز خوانده شود
Image


محراب و مصلای حضرت ابراهیم خليل(علیه السلام):
السلام علیک یا إبراهیم خلیل الرحمان
إشفع لنا عند الله في حاجاتنا بحق محمد وآله الطاهرین


در ایوانی بین محراب نافله حضرت (محراب شهادت رایج) و محراب شهادت مولا (محراب نافله رایج) ؛ محرابی بوده که مصلای حضرت ابراهیم (علیه السلام) بوده است
در محدوده آن دو ركعت نماز مي خوانيم
Image


مقام حضرت ادریس (علیه السلام):
السلام علیک یا إدریس نبي الله، إشفع لنا عند الله في حاجاتنا بحق محمد وآله الطاهرین

کنار کارگاه نوح (علیه السلام)، عبادتگاه حضرت ادریس (علیه السلام) قرار دارد
كه اينها را ابن بطوطه جهانگرد مسلمان در سفرنامه اش ذكر كرده است
كه در نقشه با مربع كرمي جلوي ديوار قبله مسجد كوفه مشخص شده است

Image
Image

در محراب و عبادتگاه ادریس
كه گفته مى شود در بيرون دوارفعلى مسجد و چسبده به ديوار قبلى بوده
ديوارها و حدود فعلى مسجد دقيق نيست
و شامل همه قسمتهاى مسجد نيست،
و بخشهاى زيادي جزو مسجد اصلى بوده، كه امروزه جزو مسجد نيست،
مثل :
ناحيه غربي بيرون مسجد (بقدر بازاري با طرفين مغازه ها) كه جزو مسجد بوده و بعدا تبدل به بازار نمدفروشان (سوق الأنماط) كرديده است
و حضرت امام صادق عليه السلام به آنجا كه رسيدند از مركبشان پياده شدند و فرمودند كه اين ناحيه (كه آنوقت بازارى بوده) جزو مسجد اصلى بوده است
فلذا مواردي مثل اماكن سمت قبلي (بيرون شبستان فعلى) هم جه بسا جزو مسجد اصلى بوده است
مثل همين عبادتگاه ادريس عليه السلام
و اين مسجد كوفه زمان ادريس مسجد بوده؛ و بر ادريس هم قاعدتا اين امر معلوم بوده،
فلذا با بودن مسجد اعظم كوفه معنا ندارد كه ادريس جايى بيرون مسجد؛ ان هم چسبيده به مسجد را عبادتگاه قراردهد،
فلذا اين قسمت مربوط به عبادتگاه ادريس عليه السلام هم جزو مسجد بوده است
و چون حدود اصلي براى سازندگان ساختمان اخير ديوار دقيقا معلوم نبوده؛ آنرا بيرون مسجد قرار داده با ساختمان مجزا معلوم كرده بودند به اسم محل عبادت ادربس اين بنا تا وقت آمدن جهانكرد آلماني و نقشه برداري وثبت اماكن مسجد كوفه بنايي مستقل و جسبيده به ديوار قِبلي داشته و مردم به زيارتش مى آمدند


مقام محراب حقيقى محل ضربت منتهى به شهادت مولا امیرالمومنین (علیه السلام)
السلام علیک یا أمیر المومنین یا أبا الحسن یا علي بن أبي طالب
إشفع لنا عند الله في حاجاتنا بحق محمد وآله الطاهرین

محراب مياني ديوار قبلي مسجد می باشد (که در رایج به محراب نافله معروف است و محراب اصلی و میانی ضلع قبله مسجد بوده است و محل نماز فریضه حضرت بوده و بقیه محرابها محراب نافله حضرت بوده اند)
Image

محراب مياني و اصلي مسجد = محل خطبه هاى حضرت غالبا در منبر كنار آن بوده است
و هكذا چون محراب اصلي مسجد بوده است؛ طواغيت مسلطين برمسجد هم اينجا مردم را جمع مي كرده اند
فلذاى اسراى اهل بيت (علیهم السلام) را از كربلا كه آوردند در كنار همين محراب بايد جاى داده باشند قاعدتا در بخش از وقتي كه در كوفه بوده اند.



زیارت و سلام مختصر به حضرت:
خلاصه برگزيده زيارت ششم و هفتم :


السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بابَ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللّٰهِ النَّاظِرَةَ، وَيَدَهُ الْباسِطَةَ، وَأُذُنَهُ الْواعِيَةَ،
السَّلامُ عَلَى الْأَصْلِ الْقَدِيمِ، وَالْفَرْعِ الْكَرِيمِ .
السَّلامُ عَلَىٰ صاحِبِ الدَّلالاتِ، وَالْآياتِ الْباهِراتِ، وَالْمُعْجِزاتِ الْقاهِراتِ ، وَالْمُنْجِي مِنَ الْهَلَكاتِ، الَّذِي ذَكَرَهُ اللّٰهُ فِي مُحْكَمِ الْآياتِ، فَقالَ تَعالىٰ: ﴿وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتٰابِ لَدَيْنٰا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ ﴾. السَّلامُ عَلَى اسْمِ اللّٰهِ الرَّضِيِّ، وَوَجْهِهِ الْمُضِيءِ، وَجَنْبِهِ الْعَلِيِّ، وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكَاتُهُ،
وَأَشْهَدُ أَنَّكَ جَنْبُ اللّٰهِ وَبابُهُ، وَأَنَّكَ حَبِيبُ اللّٰهِ وَوَجْهُهُ الَّذِي يُؤْتىٰ مِنْهُ،
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَصَلِّ عَلَىٰ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ عَبْدِكَ الْمُرْتَضىٰ، وَأَمِينِكَ الْأَوْفىٰ، وَعُرْوَتِكَ الْوُثْقىٰ، وَيَدِكَ الْعُلْيا، وَجَنْبِكَ الْأَعْلىٰ، وَكَلِمَتِكَ الْحُسْنىٰ،
السَّلامُ عَلَى اسْمِ اللّٰهِ الرَّضِيِّ، وَوَجْهِهِ الْعَلِيِّ، وَصِراطِهِ السَّوِيِّ،
السَّلامُ عَلَى الْمَوْلُودِ فِي الْكَعْبَةِ الْمُزَوَّجِ فِي السَّماءِ،
السَّلامُ عَلَى النَّبَاَ الْعَظِيمِ، السَّلامُ عَلَىٰ مَنْ أَنْزَلَ اللّٰهُ فِيهِ: ﴿وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتٰابِ لَدَيْنٰا لَعَلِيٌّ، حَكِيمٌ﴾، السَّلامُ عَلَىٰ صِراطِ اللّٰهِ الْمُسْتَقِيمِ، السَّلامُ عَلَى الْمَنْعُوتِ فِي التَّوْرةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ.


صلوات به حضرت و برائت مختصر از دشمنان و اضداد حضرت مولا امیرالمومنین (علیه السلام)
صلى الله عليك يامولاي يا اخارسول الله ووصيه وأميره على امته يا ابالحسن يا علي بن ابيطالب
لعن الله من أنكر شأنك وحسدك و لَمَزك وآذاك وعاداك وغصب حقك؛ ولعن الله اضدادك و طواغيت عصرك سيّما ابا جهل واباسفيان وابابكر و عمر و عثمان و معاوية وعمرو بن العاص و اصحاب السقيفة والجبابرة الثلاث عشر والطغاة الثلاثمأة ومن كان معهم و تابعهم،
ولعن الله من قاتلك سيّما المشركين والكافرين واليهود والمنافقين والخوارج اصحاب الجمل وطلحة و زبير وعائشة، واتباع معاوية عِجل الشام في صِفّين، و المارقين في النهروان، ولعن الله من قتلك سيّما ابن ملجم ومن عاونه؛ وردان و قطام، ولعن الله من ناصبك سيّما معاوية والأُمَوِيَّة، و الخوارج والإِباضِيَّة، وأمثال الحجاج الثقفي والمتوكل العباسي واتباع ابن تيمية والوهابية وسائر النواصب أعداء الشيعة، لعنهم الله جميعا و عذَّبَهُم عذابا اليما


پس نماز کن در مکانی که ضربت زدند در آنجا حضرت امير المؤمنين (علیه السلام) را دو رکعت به حمد و سوره و هر گاه که سلام دادی و تسبيح کردی پس بگو:

يَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ وَ سَتَرَ الْقَبِيحَ يَا مَنْ لَمْ يُؤَاخِذْ بِالْجَرِيرَةِ وَ لَمْ يَهْتِكِ السِّتْرَ وَ السَّرِيرَةَ يَا عَظِيمَ الْعَفْوِ يَا حَسَنَ التَّجَاوُزِ يَا وَاسِعَ الْمَغْفِرَةِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالرَّحْمَةِ يَا صَاحِبَ کُلِّ نَجْوَی يَا مُنْتَهَی کُلِّ شَکْوَی يَا کَرِيمَ الصَّفْحِ يَا عَظِيمَ الرَّجَاءِ يَا سَيِّدِي صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ يَا کَرِيمُ


مقام امام صادق (علیه السلام)
السلام علیک یا أبا عبد الله جعفر الصادق، إشفع لنا عند الله في حاجاتنا بحق محمد وآله الطاهرین
Image

پس برو بسوی مقام حضرت صادق (علیه السلام) و آن واقع است در نزديکی مسلم بن عقيل رضوان الله عليه و آنجا دو رکعت نماز کن و چون سلام دادی و تسبيح نمودی پس بگو :

يَا صَانِعَ کُلِّ مَصْنُوعٍ وَ يَا جَابِرَ کُلِّ کَسِيرٍ وَ يَا حَاضِرَ کُلِّ مَلَإٍ وَ يَا شَاهِدَ کُلِّ نَجْوَی وَ يَا عَالِمَ کُلِّ خَفِيَّةٍ وَ يَا شَاهِدا [شَاهِدُ] غَيْرَ غَائِبٍ وَ يَا غَالِبا [غَالِبُ‌] غَيْرَ مَغْلُوبٍ وَ يَا قَرِيبا [قَرِيبُ‌] غَيْرَ بَعِيدٍ وَ يَا مُونِسَ کُلِّ وَحِيدٍ وَ يَا حَيّا حِينَ لا حَيَّ غَيْرُهُ يَا مُحْيِيَ الْمَوْتَی وَ مُمِيتَ الْأَحْيَاءِ الْقَائِمَ عَلَی کُلِّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.
پس بخوان خداوند را براى هر چه خواهی

مقام و مصلاى مهم ناشناخته يكى از حجج الهى
{مشهد آثار مهدوی چند قدم شمال محاذي مقام امام صادق (علیهما السلام)}
موضعش چند قدم شمال محاذي مقام امام صادق
در اول فضاى صحن و قسمت غيرمسقف (قَبلى = جون قسمت مسقف امروزي وسيعتر از مسقف قديم و صحن امروز كوچكتر از صحن قديم است)

واقعه اش:
علامه شيخ على اكبر نهاوندى نقل كرده اند
جناب آقا میرزا هادی – ایده الله تعالی – از شیخ جلیل فاضل نبیل، شیخ علی‌اکبر روضه‌خوان حکایت کرد که گفت:
من دو مرتبه خدمت حضرت ولی‌عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشرف شدم.

تشرف در مسجد کوفه
مرتبه اول؛ شبی در مقام حضرت صادق (علیه‌السلام) در مسجد کوفه خسته شده بودم
و از شدت گریه، گویا پوستی به صورت کشیده بودم.
به دیوار مسجد، سمت حرم مسلم (علیه‌السلام) تکیه داده بودم.

در دل آن شب تار نظر افکندم، ناگاه چند قدم دورتر از مقام (امام صادق) در فضای مسجد،
شَبَح بزرگواری ظاهر شد که نور به زمین می‌افکند
گویی چراغی زیر عبا دارد.
هرچه نظرم را بالاتر بردم، به همین نحو نور می‌دیدم؛
گویا سرپوشی بر روی او گذارده‌اند و او را مستور کرده‌اند
لکن روشنی آن نمایان است
و هکذا تا نهایت قامت ایشان، کامل و تمام به این نحو نمایان بود.

از مشاهده آن، محو تماشا شدم
و ابدا خیالی در خاطرم خطور نمی‌کرد.
نفهمیدم مشغول عبادت بود یا صرف قیام بود.
مدتی بدین منوال بود تا آن‌که حرکت کردند
و از مد نظر به طرف پشت سر (آن زائر) رفتند.

تا برگشتم، (پشت سرم نگاه كردم) كسی را ندیدم.
برخاستم و به سمت صحن مسلم دویدم، اثری ندیدم.
بلافاصله به سمت حرم هانی دویدم، اثری ندیدم.
باز به سمت مسجد مراجعت نمودم و فریاد از نهاد برکشیدم.

از شدت ناله و افسوس من،
والده از حجره بیرون جست، مرا بغل گرفت و گفت:
تو را چه شده است؟
حکایت حال را بیان نمودم.

توضيح:
قديم؛ حجرات مسجد كوفه باز بود براى و بيتوته و استراحت زوار استفاده مي شد افراد؛ خصوصا آنها كه با خانواده مي رفتند ابتدا حجره اى را مفروش كرده، و وسايل گذارده؛ و سپس به اعمال مي پرداختند
احتمالا از حجرات شرقى مسجد بوده كه مادرش صدايش را شنيده است

نكته:
اين موضع مشهد اثر مهدوي (منه السلام) احتمالا يكي از مقامات حجج الهي (عليه السلام) است كه از اطلاع عموم مستور و بي نشان مانده است
محل سجاده در تصویر
Image

وفقنا الله لزيارة حضرته ومشاهد آثاره آمين رب العالمين

عمل اينجا = اشاره به واقعه + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى


السلام على جميع حجج الله الطاهرين من الأولين والآخرين
سلام الله على مولانا صاحب الأمر والعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله
و قطع الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم و ووفقنا الله للإتصال بحضرته و صُحبته مع رضايته، ونُصرته وخدمته
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

مراقد و مزارات مسجدكوفه

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه آپريل 18, 2024 7:02 pm

.
.
.
مراقد و مزارات مسجدكوفه

كه در بيرون مسجد اصلى و امروزه در صحن جداگانه ولى مرتبط با مسجد كوفه (صحن حضرت مسلم) مي باشد


زیارت مرقد جناب مسلم بن عقیل

Image

چون از اعمال مسجد کوفه فارغ شدی برو بسوی مزار مسلم بن عقيل رضوان الله عليه و بايست نزد او و بگو:

اين زيارتنامه براى مسلم كه فهرستوار شناسنامه مسلم را بيان مي كند
چند سطر است اما او را معرفي مي كند

السلام عليك يا مسلم بن عقيل اول ناصر و قتيل من وُلد أبي طالب وعقيل
السلام عليك يابن اخي سيدالوصيين عليّ ابوالأئمة المعصومين
السلام عليك يا صِهرَ حَيدر المرتضى و أبي احفاده من رقيّة وام كلثوم الصغرى بِنْتَيْ اميرالمؤمنين
السلام عليك يا زوج اختَيِ السبطين الإمامين الحسن والحسين
السلام عليك يا ابا الشهداء من ولد مسلم بن عقيل
السلام عليك يا اخ الشهداء من ولد عقيل
السلام عليك يا سفير الحسين الى اهل الكوفة والعراق
السلام عليك وعلى من بايعك بصدق و نصرك
لعن الله يزيد وابن زياد وابن الأشعث ولعن الله من خذلك ونكل عن نصرتك و نافقك ولعن الله من هجم عليك وحاصرك وجرحك ولعن الله من قتلك‎ وقطع راسك و القى جسدك من فوق دار الإمارة على الارض ولعن الله من هتك جسدك سَحْلًا في الاسواق، اللهم العنهم جميعا


السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ (عَلَيْهِمُ السَّلامُ) الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ [سَلامُهُ‌] عَلَی عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ السَّلامُ عَلَيْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ وَ مَغْفِرَتُهُ وَ عَلَی رُوحِكَ وَ بَدَنِكَ أَشْهَدُ أَنَّكَ مَضَيْتَ عَلَی مَا مَضَی عَلَيْهِ [بِهِ‌] الْبَدْرِيُّونَ الْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الْمُبَالِغُونَ فِي جِهَادِ أَعْدَائِهِ وَ نُصْرَةِ أَوْلِيَائِهِ فَجَزَاكَ اللَّهُ أَفْضَلَ الْجَزَاءِ وَ أَکْثَرَ الْجَزَاءِ وَ أَوْفَرَ جَزَاءِ أَحَدٍ مِمَّنْ وَفَی بِبَيْعَتِهِ وَ اسْتَجَابَ لَهُ دَعْوَتَهُ وَ أَطَاعَ وُلاةَ أَمْرِهِ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَالَغْتَ فِي النَّصِيحَةِ وَ أَعْطَيْتَ غَايَةَ الْمَجْهُودِ حَتَّی بَعَثَكَ اللَّهُ فِي الشُّهَدَاءِ وَ جَعَلَ رُوحَكَ مَعَ أَرْوَاحِ السُّعَدَاءِ وَ أَعْطَاكَ مِنْ جِنَانِهِ أَفْسَحَهَا مَنْزِلا وَ أَفْضَلَهَا غُرَفا وَ رَفَعَ ذِکْرَكَ فِي الْعِلِّيِّينَ وَ حَشَرَكَ مَعَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقا أَشْهَدُ أَنَّكَ لَمْ تَهِنْ وَ لَمْ تَنْکُلْ وَ أَنَّكَ قَدْ مَضَيْتَ عَلَی بَصِيرَةٍ مِنْ أَمْرِكَ مُقْتَدِيا بِالصَّالِحِينَ وَ مُتَّبِعا لِلنَّبِيِّينَ فَجَمَعَ اللَّهُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ رَسُولِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ فِي مَنَازِلِ الْمُخْبِتِينَ فَإِنَّهُ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ.
پس نماز کن دو رکعت در طرف سر و آن را هديه آن جناب کن

مرقد جناب حنظلة بن مَروة (مُرّة) الهَمْداني در ضريح حضرت مسلم

وقتى بدن مطهر جناب مسلم و بدن جناب هانى را هتك كرده و در كوجه ها روي زمين مي كشاندند
شخصي وارد كوفه شد كه از شيعيان حضرت مولا علي عليه السلام بود
بنام حنظلة بن مروة (مُرّة) واز اوباش كوفه درباره صاحبان جنازه ها برسيد
وقتى به او خبر دادند كه جه كسانى هستند
شمشير كشيدبرآنها و كار هتك آنها را متوقف كرد
اما با اجتماع نيروهاى ابن زياد و جنكيدن با او
آخرالامر شهيد شد
و جنازه ها دركناسة كوفه رها بود
تا نيمه شب خانم هاني بن عروة مخفيانه آمد
و آنهارا در محل فعلى مدفن مسلم دفن كرد و اينجا مدفن هر سه بزركوار بوده است

اما علت اينكه مدفن هاني در مكان جدايي فعلا هست شايداقدامى بود كه بعدا انجام كرفته
و عشيره او (بني مراد) بعدا او را انتقال داده باشند كه مدفنش جدا باشد
و به عنوان مرقد رئيس قبيله مراد از تعرض مجدد حاكمان ظالم ديكر محفوظ بماند
و حكام وقتي جدا باشد وخود را با قبيله اى (با هزاران جنكنده) مواجه ببينند تعدى نكنند

بنا بر اين مدفن شهيد حنظلة در اينجا (ضريح حضرت مسلم) است
و انطور سلام بر جناب حنظلة بن مَروة (مُرّة) نيز مي كوييم:

السلام عليك يا ناصر الحسين وانصاره في الكوفة،
السلام عليك يا من جاهد اهل الباطل والمتمردين ومن هَتَكوا جَسَدَي مسلم بن عقيل وهاني بن عروة، حتى ضَحّى بنفسه دونهما، وقُتل في منعهم عن هتكهما، السلام عليك يا حَنْظَلةِ بن مَرْوَةِ (مُرّة) الهَمْداني ورحمة الله وبركاته،
حشرك الله مع ساداتك المعصومين،
ولعن الله قوما قتلوك لعنا وبيلا.


اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است، هديه روح مختار بخوانيد
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ

زیارت دو دختر شهید امام حسین (علیه السلام)
دو دختر امام حسین (علیه السلام)، جناب سُکَینه ثانیه و عاتِکَه (رضوان الله علیهما)
که در اثر آزارها وجراحات و آلام بعد واقعه عاشورادر كربلا و در راه مصدوم و در كوفه شهيد كرديده و شرق ضریح مرقد جناب مسلم (با فاصله سه چهار متر از ضریح) مدفون شده و تا قرن قبلى مرقدشان داراى نشان و مورد زيارت بوده است.

نشانه امروز همان حائل چوبي و در قسمت زنانه قاب ورودي حرم به رواق است
Image

السلام علىكما يا عاتكة و يا سُكَينةَ الصغيرة بنتي الحسين (علیه السلام)
لعن الله امة خذلتكما واسرتكما وآذتكما؛ حتى أدّت إلى وفاتكما، أصلاهم الله جهنم وسعيرا

اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است، هديه روح مختار بخوانيد
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ

زیارت مختار ثقفی
السلام عليك يا ابا اسحاق مختار بن ابي عُبَيْدَة الثقفي ورحمة الله و برکاته
رحمك الله بما اَثْلَجِتَ صُدورَ اهلِ البيت لِأَخْذِكَ الثار من قَتَلَةِ الحسين وقَتَلَةِ أهل بيته واصحابه

Image

اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است، هديه روح مختار بخوانيد
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ

{مشهد آثار مهدوی (علیه السلام) در مزار جناب مسلم}

در تشرف شيخ حسين آل رحيم - تا مزار مسلم = ذکر شده است = شرح آن در مبحث ورود به مسجد ذکر شد.

عمل اينجا = اشاره به واقعه + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الامروالعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله، وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته

{مشهد آثار مهدوی (علیه السلام) در مزار جناب مسلم}

در تشرف سيد محمد قطيفى با همراهان در مسجد كوفه- تا مزار مسلم = ذکر شده است = شرح آن در مبحث ورود به مسجد ذکر شد.

عمل اينجا = اشاره به واقعه + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الأمر والعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله، و قطع الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم و ووفقنا الله للإتصال بحضرته و صُحبته مع رضايته، ونُصرته وخدمته

زیارت مرقد جناب هانی بن عروه

Image

سَلامُ اللَّهِ الْعَظِيمِ وَ صَلَوَاتُهُ عَلَيْكَ يَا هَانِيَ بْنَ عُرْوَةَ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ النَّاصِحُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ (عَلَيْهِمُ السَّلامُ)، أَشْهَدُ أَنَّكَ قُتِلْتَ مَظْلُوما، فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَكَ وَ اسْتَحَلَّ دَمَكَ، وَ حَشَا قُبُورَهُمْ نَارا أَشْهَدُ أَنَّكَ لَقِيتَ اللَّهَ وَ هُوَ رَاضٍ عَنْكَ بِمَا فَعَلْتَ وَ نَصَحْتَ، وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَغْتَ دَرَجَةَ الشُّهَدَاءِ وَ جُعِلَ رُوحُكَ مَعَ أَرْوَاحِ السُّعَدَاءِ بِمَا نَصَحْتَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ مُجْتَهِدا وَ بَذَلْتَ نَفْسَكَ فِي ذَاتِ اللَّهِ وَ مَرْضَاتِهِ فَرَحِمَكَ اللَّهُ وَ رَضِيَ عَنْكَ وَ حَشَرَكَ مَعَ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ وَ جَمَعَنَا وَ إِيَّاکُمْ [إِيَّاكَ] مَعَهُمْ فِي دَارِ النَّعِيمِ وَ سَلامٌ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ

لعن و برائت از دشمنان و قاتلان جناب هاني :
لعن الله يزيد وابن زياد وشُرَيح القاضي، ولعن الله من خذلك ونكل عن نصرتك و نافقك ولعن الله من هجم عليك وجرحك ولعن الله من قتلك‎ وقطع راسك و القى جسدك من فوق دار الإمارة على الارض ولعن الله من هتك جسدك سحلًا في الاسواق اللهم العنهم جميعا

اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است، هديه روح مختار بخوانيد
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

مسجد كوفه جاى انس با خداوند بواسطه مناجاتهاى مأثوره

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه آپريل 18, 2024 7:05 pm

مسجد كوفه جاى انس با خداوند بواسطه مناجاتهاى مأثوره
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

مطالعه و مذاكره حوادث ولايت و برائت در مسجد كوفه

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه آپريل 18, 2024 7:08 pm

مطالعه و مذاكره حوادث ولايت و برائت در مسجد كوفه
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

اصحاب استجاره به مسجد کوفه

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه آپريل 18, 2024 7:09 pm

اصحاب استجاره به مسجد کوفه


صالحان اصحاب حضرات معصومين عليهم السلام
........

زائران مشاهد الهى و صالحان عالمان عارفان مذهب اهل بيت عليهم السلام در دوره غيبت كبرى
.........

از زائران صالحان و عالمان و عارفان عصر اخير كه از زيارت مسجد كوفه به توفيقاتى دست يافته اند
کسانی که جرو اصحاب استجاره به مسجد سهله بوده اند؛ از اصحاب استجاره به مسجد کوفه نیز هستند
شرح اصحاب استجاره به مسجد سهله در کتاب اصجاب استجاره ذکر شده است

از اصحاب استجاره به مسجد کوفه مانند:
آیت الله مقدس اردبیلی
علامه سید هاشم بحرانی
سید قطب الدین نیریزی شیرازی
سید بحر العلوم: مشهور است که تا مدّت دوازده سال نماز عشائین را در مسجد سهله؛ یا آنکه در مسجد سهله و کوفه و نماز صبح را در نجف اشرف بجا آورده است
مرحوم شیخ محمد کوفی
مرحوم آیت الله قاضی
مرحوم شیخ محمد تقی عاملی
مرحوم حاج بهارعلي مرحوم حاج مطهر علي مرحوم حاج ميرطاهر مرحوم حاجي سرمست
مرحوم سيدعبدالكريم كشميري
مرحوم علامه موحد ابطحي
مرحوم علامه طباطبايي
مرحوم سید محمد مشراقی
شیخ جعفر مجتهدی
رضوان الله عليم اجمعین

غرفه مرحوم قاضی در مسجد کوفه:
مرحوم آیت الله قاضی نیز در مسجد کوفه حجره برای بیتوته داشتند؛ که علاوه بر شاگردان، از بزرگان نیز برای استفاده به حضورشان می رسیدند؛
در تصویر از اولین حجره از باب هانی بوده است؛ هر حجره حدودا 2 متر بوده است که اکنون این حجره ها برداشته شده اند و یک راهرو تبدیل شده اند

اولین حجره از باب هانی بن عروه
Image

Image
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

مزارات داخل (شرق و ميان) شهر كوفه

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه آپريل 18, 2024 7:10 pm

5- مراقد امامزادگان کوفه:
امامزاده محمد بن زید - مرقد اولاد الکاظم
مرقد محمد و موسی اولاد حسن مثنی - اسماعیل بن ابراهیم مجاب - اولاد امام زین العابدین - هادی بن محمد مجاب - حلیمه و نرجس بنات حسن مثنی

ترتیب انجام:
ابتدا دو مکان دورتر یعنی امامزاده محمد بن زید و اولاد الکاظم را که در یک مسیرند زیارت کرده
و از مزارات اولاد حسن مثنی به بعد را به صورت پیاده می توان طی نمود که همه نزدیک به هم هستند چنانچه به صورت سواره نیز می توان طی کرد

Image

Image

ترتیب انجام مزارات امامزادگان:
ابتدا دو مکان دورتر یعنی امامزاده محمد بن زید و اولاد الکاطم را که در یک مسیرند رفته
و از مزارات اولاد حسن مثنی به بعد را به صورت پیاده می توان طی نمود که همه نزدیک به هم هستند چنانچه به صورت سواره نیز می توان طی کرد

سيد محمد ابن زيد ابن زين العابدين (علیه السلام)
https://maps.app.goo.gl/9JHAvxn8oCJb8nWx7
در واقع با چند واسطه به زید شهید می رسد
از امامزادگان غریب کوفه است

مزار اولاد الكاظم (علیه السلام)
https://maps.app.goo.gl/LzCBQX3ss4cKqU6x8

سید هادی بن ابراهیم مجاب بن محمد العابد بن موسی بن جعفر علیهم السلام
https://goo.gl/maps/G6e8UMLU3VFkmo8n6
32.040459,44.393694
مزار حلیمه و نرجس بنات الحسن مثنی (مجاور مزار هادی بن ابراهیم مجاب)
https://goo.gl/maps/BbUsMK4vbg4Vzc5i7
32.040394,44.394114
این دو مزار فوق در کنار هم هستند

مرقد جناب محمد اصغر و سیده علیه و سیده فاطمه اولاد امام سجاد علیه السلام
https://goo.gl/maps/WULqRbs9J74ktY768
32.038313,44.392788

مرقد اسماعیل ابن ابراهیم مجاب بن محمد العابد بن موسی بن جعفر علیهم السلام
https://goo.gl/maps/4aXs9yc9tQWas57j7
32.03678943197438, 44.39521218348763

مرقد اولاد الحسن المثنی
محمد و موسی بن الحسن مثنی
https://goo.gl/maps/wtNw3zEejeg2UL3d6
32.032767,44.393847
با 6 واسطه به امام حسن علیه السلام می رسند و نقیب قوم بودند

مرقد سید ابراهیم الغمر
https://goo.gl/maps/zuUayjkng4cBsqsS6
تفصیل
viewtopic.php?f=2505&t=12294
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

مساجد مباركه و مشاهد آثار حجج الهى در ساحل شط كوفه

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه آپريل 18, 2024 7:13 pm

مشهد ابوالطیبات و دار الرزق:
معرفي دو موضع تاريخي مهم و مفيد براى معرفت ديني و زيارت مُشاهده كوفه و نهايتا زيارتي است

مشهد دار الرزق
ناحيه سواد عراق كه مركزش بين دجله و فرات يا فرات اوسط بوده است انسوي نهر فرات در كوفه بوده و تا نهروان و بالاتر را شامل مي شده است

بخش عمده اي محصول خرماي خشك و كندم و جو و غلات عراق هم در كوفه كه مركز بوده است انبار مي شده است
اين انبارها در ناحيه اى نزديك جسر كوفه در ساختماني به اسم دار الرزق بوده است
كه در سمت ساحل جنوبي و بين جسر و مقابل جسر كه امروزه به جسر قديم معروف است و غير از جسر حديدي و اهني مقابل يونس است

كه البته به لحاظ حمل و نقل توسط چهاربايان ميدانگاه بزرگي اطرافش هم بوده

فلذا بازار محصولات كشاورزي هم كنارش بوده است و مغازه خربزه فروشي جناب حبيب مظاهرهم در همين محل بوده است

اين موقعيت دارالرزق از قبل اسلام جنبه استراتژيك داشته و لذا به عنوان محل سرنوشت ساز كوفه بلكه عراق از ان حفاظت مي شده هر كسي هم مي خواسته بر عراق مستولي شود مركز هجومش اين جا بوده است

فلذا محور دفاعي و ايرانيان در برابر لشكريان عمر هنكام فتح كوفه در همين جا بوده كه اينجا دفاع مي كردند و همين ناحيه هم كشته شده بودند

در دوره ساسانيان زنجيري هم از جسر به بعد كشيده اند كه كنترل رفت و امد و گمرك را برقرار كرده بودند
بخاطر موقعيت استراژيك دارالرزق
در قيام زيد هم اولين جايي كه زيد حمله و تسخير و آزاد كرد از سلطه حكومت اموي همينجا بود
و چون براى در دوام خود و موقعيتش و ضعف دشمن تاثير داشته در نگهداري اينجا پافشاري كرده است
نهايتا هم در همينجا هم به محاصره لشكريان اموي درآمد و زخمي شديد شد

جسر قديم كوفه همانست كه امروز به جسر قديم يا جسر الاحرار معروف است
موقعيت امروزي دار الرزق در ابتداي خيابان روبروي جسر مي باشد بنام دانشكده حقوق از دانشكاه كوفه است

مشهد ابي الطيبات
مقام ديگر در اين ناحيه كنار ورودي سمت چپ جسر است مشهد ابي الطيبات است
در زمان طاغوت منصور دوانيقي و سال138 هـ.ق ابوالطيبات كه از خواض حضرت امام صادق عليه السلام بود همراه با هفتاد نفر از اخيار شيعه در مسجد كوفه قيام كردند
با گفتن اذان فجر در مسجد كوفه بر منهج اذان اهل حق و نداي لبيك يا جعفر كه مقصود امام صادق عليه السلام است (مانند همين لبيك يا حسين و ديگر موارد براى غير معصوم كه گفته مي شود بقصد اجابت فرمان يا دعوت و در عربي كه رايج است هر كسي بخاطر اجابت كند به نحو تكريم لبيك مي گويد) و به همين دار الرزق حمله كردند و ان را آزاد ساختند
بعد منصور دوانيقي كه در شهر هاشمية پايتخت اولش بود با جوسازي رسانه اي تحريف كرد كه اينها امام صادق را خدا مي دانند كه لبيك مي گويند و مردم را بسيج كرد نهضت شكست خورد و دارالرزق قتلگاه ايشان شد انها را در محل كنار ورودي جسر بدار اويختند كه ناحيه قرمز رنگ از كنار جسر تا مسافت بقدر هفتاد چوبه دار محلش مي باشد
بعد هم از دار پايين اوردند و سرهايشان را براى منصور ملعون فرستادند و ابدان شريفه شان را اتش زدند
سرهايشان هم سه روز بر دروازه بغداد آويخته بود سبس آنها را نيز آتش زدند و سوختند

مسير رفتن به اين دو مشهد:
و پیاده هم از مسجد كوفه خيابان اصلي و مركزي كوفه مستقيم مي توانيد برويد اول اين دو مكان را زيارت كنيد و بعد هم كنار شط برويد به مسجد الحمراء و مقام يونس نبي

Image

مشهد ابوالطیبات:
https://goo.gl/maps/AktzofcYRpfBbbFY8

مشهد حضرت یونس علیه السلام:

محل بیرون افتادن جناب یونس علیه السلام از شکم حوت به ساحل
و به نقلی نیز همچنین مزار او

مقام غسل امیر المومنین علیه السلام:
در کنار رود فرات روبروی مسجد حمرا و مقام یونس علیه السلام؛ مقامی بوده که محل غسل امیر المونین علیه السلام برای زیارت مسجد حمرا بوده است که تخریب شده است

مختصات مشهد یونس:
32.0400518,44.4061658
https://goo.gl/maps/uaS4Tr5g11JuHgzv6

Image

زيارت حضرتش با متن زير و نماز زيارت و نماز تحيت و دعاى استقاله:

وَ اُدْخُلْ إِلَى مَشْهَدِ يُونُسَ اَلنَّبِيِّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَزُرْهُ بِهَذِهِ اَلزِّيَارَةِ، تَقُولُ:

متن زیارت:
" اَلسَّلاَمُ عَلَى أَوْلِيَاءِ اَللَّهِ وَ أَصْفِيَائِهِ، اَلسَّلاَمُ عَلَى أُمَنَاءِ اَللَّهِ وَ أَحِبَّائِهِ، اَلسَّلاَمُ عَلَى أَنْصَارِ اَللَّهِ وَ خُلَفَائِهِ، اَلسَّلاَمُ عَلَى مَحَالِّ مَعْرِفَةِ اَللَّهِ، اَلسَّلاَمُ عَلَى عِبَادِ اَللَّهِ اَلْمُكْرَمِينَ، اَلَّذِينَ لاٰ يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ ، اَلسَّلاَمُ عَلَى مَظَاهِرِ أَمْرِ اَللَّهِ وَ نَهْيِهِ، اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْأَدِلاَّءِ عَلَى اَللَّهِ، اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْمُسْتَقِرِّينَ فِي مَرْضَاةِ اَللَّهِ، اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْمُمَحَّصِينَ فِي طَاعَةِ اَللَّهِ. اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلَّذِينَ مَنْ وَالاَهُمْ فَقَدْ وَالَى اَللَّهَ، وَ مَنْ عَادَاهُمْ فَقَدْ عَادَى اَللَّهَ، وَ مَنْ عَرَفَهُمْ فَقَدْ عَرَفَ اَللَّهَ، وَ مَنْ جَهِلَهُمْ فَقَدْ جَهِلَ اَللَّهَ، وَ مَنِ اِعْتَصَمَ بِهِمْ فَقَدِ اِعْتَصَمَ بِاللَّهِ، وَ مَنْ تَخَلَّى مِنْهُمْ فَقَدْ تَخَلَّى مِنَ اَللَّهِ.
أُشْهِدُ اَللَّهَ أَنِّي حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ، وَ سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ، مُؤْمِنٌ بِمَا آمَنْتُمْ بِهِ، كَافِرٌ بِمَا كَفَرْتُمْ بِهِ، مُحَقِّقٌ لِمَا حَقَّقْتُمْ، مُبْطِلٌ لِمَا أَبْطَلْتُمْ، مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَ عَلاَنِيَتِكُمْ، مُفَوِّضٌ فِي ذَلِكَ كُلِّهِ إِلَيْكُمْ، لَعَنَ اَللَّهُ عَدُوَّكُمْ مِنَ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ.

(ثُمَّ قَبِّلِ اَلتُّرْبَةَ وَ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ لِلزِّيَارَةِ، وَ اُدْعُ لِنَفْسِكَ وَ لِمَنْ أَحْبَبْتَ).سپس تربت را ببوس و دو رکعت نماز تحیت مسجد و دو رکعت نماز زیارت بخوان و دعا کن برای خودت و برای هر که می خواهی

(وَ يُسْتَحَبُّ أَنْ يَدْعُوَ بِالدُّعَاءِ اَلْمَرْوِيِّ اَلَّذِي دَعَا بِهِ زَيْنُ اَلْعَابِدِينَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ عِنْدَهُ، وَ يُسَمَّى دُعَاءَ اَلاِسْتِقَالَةِ، وَ هُوَ:)
و مستحب است که به دعایی که امام زین العابدین علیه السلام نزد آن دعا نمودند و نامش دعای استقاله است و آن دعا این است:

اَللَّهُمَّ يَا مَنْ بِرَحْمَتِهِ يَسْتَغِيثُ اَلْمُذْنِبُونَ، وَ يَا مَنْ إِلَى ذِكْرِ إِحْسَانِهِ يَفْزَعُ اَلْمُضْطَرُّونَ، وَ يَا مَنْ لِخِيفَتِهِ يَنْتَحِبُ اَلْخَاطِئُونَ، وَ يَا أُنْسَ كُلِّ مُسْتَوْحِشٍ غَرِيبٍ، وَ يَا فَرَجَ كُلِّ مَحْزُونٍ كَئِيبٍ ، وَ يَا غَوْثَ كُلِّ مَخْذُولٍ فَرِيدٍ، وَ يَا عَضُدَ كُلِّ مُحْتَاجٍ طَرِيدٍ.
أَنْتَ اَلَّذِي وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْمًا ، وَ أَنْتَ اَلَّذِي جَعَلْتَ لِكُلِّ مَخْلُوقٍ فِي نِعَمِكَ سَهْمًا، وَ أَنْتَ اَلَّذِي عَفْوُهُ أَعْلَى مِنْ عِقَابِهِ، وَ أَنْتَ اَلَّذِي تَسْعَى رَحْمَتُهُ أَمَامَ غَضَبِهِ، وَ أَنْتَ اَلَّذِي عَطَاؤُهُ أَكْثَرُ مِنْ مَنَعِهِ، وَ أَنْتَ اَلَّذِي اِتَّسَعَ اَلْخَلاَئِقُ كُلُّهُمْ فِي وُسْعِهِ، وَ أَنْتَ اَلَّذِي لاَ يَرْغَبُ فِي جَزَاءِ مَنْ أَعْطَاهُ، وَ أَنْتَ اَلَّذِي لاَ يُفْرِطُ‌ فِي عِقَابِ مَنْ عَصَاهُ. وَ أَنَا يَا إِلَهِي عَبْدُكَ اَلَّذِي أَمَرْتَهُ بِالدُّعَاءِ،
لَبَّيْكَ وَ سَعْدَيْكَ هَا أَنَا ذَا يَا رَبِّ مَطْرُوحٌ بَيْنَ يَدَيْكَ، أَنَا اَلَّذِي أَوْقَرَتِ اَلْخَطَايَا ظَهْرَهُ، وَ أَنَا اَلَّذِي أَفْنَتِ اَلذُّنُوبُ عُمُرَهُ، وَ أَنَا اَلَّذِي بِجَهْلِهِ عَصَاكَ، وَ لَمْ تَكُنْ أَهْلًا مِنْهُ لِذَاكَ. هَلْ أَنْتَ يَا إِلَهِي رَاحِمٌ مَنْ دَعَاكَ فَأُبْلِغَ فِي اَلدُّعَاءِ، أَمْ أَنْتَ غَافِرٌ لِمَنْ بَكَا إِلَيْكَ فَأُسْرِعَ فِي اَلْبُكَاءِ، أَمْ أَنْتَ مُتَجَاوِزٌ عَمَّنْ عَفَّرَ لَكَ وَجْهَهُ تَذَلُّلاً، أَمْ أَنْتَ مُغْنٍ مَنْ شَكَا إِلَيْكَ فَقْرَهُ تَوَكُّلاً، إِلَهِي لاَ تُخَيِّبْ مَنْ لاَ يَجِدُ مُعْطِياً غَيْرَكَ، وَ لاَ تَخْذُلْ مَنْ لاَ يَسْتَغْنِي عَنْكَ بِأَحَدٍ دُونَكَ.
إِلَهِي فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لاَ تُعْرِضْ عَنِّي وَ قَدْ أَقْبَلْتُ عَلَيْكَ، وَ لاَ تَحْرِمْنِي وَ قَدْ رَغِبْتُ إِلَيْكَ، وَ لاَ تَجْبَهْنِي بِالرَّدِّ وَ قَدِ اِنْتَصَبْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ، أَنْتَ اَلَّذِي وَصَفْتَ نَفْسَكَ بِالرَّحْمَةِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اِرْحَمْنِي، وَ أَنْتَ اَلَّذِي سَمَّيْتَ نَفْسَكَ بِالْعَفْوِ فَاعْفُ عَنِّي. قَدْ تَرَى يَا إِلَهِي فَيْضَ دَمْعِي مِنْ خِيفَتِكَ، وَ وَجِيبَ قَلْبِي مِنْ خَشْيَتِكَ، وَ اِنْتِفَاضَ جَوَارِحِي مِنْ هَيْبَتِكَ، كُلُّ ذَلِكَ حَيَاءً مِنِّي بِسُوءِ عَمَلِي، وَ لِذَلِكَ خَمَدَ صَوْتِي عَنِ اَلْجَأْرِ إِلَيْكَ، وَ كَلَّ لِسَانِي عَنْ مُنَاجَاتِكَ.
يَا إِلَهِي فَلَكَ اَلْحَمْدُ، فَكَمْ مِنْ عَائِبَةٍ سَتَرْتَهَا عَلَيَّ فَلَمْ تَفْضَحْنِي، وَ كَمْ مِنْ ذَنْبٍ غَطَّيْتَهُ عَلَيَّ فَلَمْ تَشْهَرْنِي، وَ كَمْ مِنْ شَائِبَةٍ أَلْمَمْتُ بِهَا فَلَمْ تَهْتِكْ عَنِّي سِتْرَهَا، وَ لَمْ تُقَلِّدْنِي مَكْرُوهَ شَنَارِهَا ، وَ لَمْ تُبْدِ سَوْءَاتِهَا لِمَنْ يَلْتَمِسُ مَعَايِبِي مِنْ جِيرَتِي وَ حَسَدَةِ نِعْمَتِكَ عِنْدِي، ثُمَّ لَمْ يَنْهَنِي ذَلِكَ عَنْ أَنْ جَرَيْتُ إِلَي سُوءِ مَا عَهِدْتَ مِنِّي. فَمَنْ أَجْهَلُ مِنِّي يَا إِلَهِي بِرُشْدِهِ، وَ مَنْ أَغْفَلُ مِنِّي عَنْ حَظِّهِ، وَ مَنْ أَبْعَدُ مِنِّي مِنِ اِسْتِصْلاَحِ نَفْسِهِ، حِينَ أُنْفِقُ مَا أَجْرَيْتَ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ فِيمَا نَهَيْتَنِي عَنْهُ مِنْ مَعْصِيَتِكَ، وَ مَنْ أَبْعَدُ غَوْراً فِي اَلْبَاطِلِ، وَ أَشَدُّ إِقْدَاماً عَلَى اَلسُّوءِ مِنِّي، حِينَ أَقِفُ بَيْنَ دَعْوَتِكَ وَ دَعْوَةِ اَلشَّيْطَانِ ، فَأَتَّبِعُ دَعْوَتَهُ عَلَى غَيْرِ عَمًى مِنِّي فِي مَعْرِفَةٍ بِهِ، وَ لاَ نِسْيَانٍ مِنْ حِفْظِي لَهُ، وَ أَنَا حِينَئِذٍ مُوقِنٌ بِأَنَّ مُنْتَهَى دَعْوَتِكَ إِلَى اَلْجَنَّةِ ، وَ مُنْتَهَى دَعْوَتِهِ إِلَى اَلنَّارِ .
سُبْحَانَكَ مَا أَعْجَبَ مَا أَشْهَدُ بِهِ عَلَى نَفْسِي، وَ أُعَدِّدُهُ مِنْ مَكْتُومِ أَمْرِي، وَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِكَ أَنَاتُكَ عَنِّي، وَ إِبْطَاؤُكَ عَنْ مُعَاجَلَتِي، وَ لَيْسَ ذَلِكَ مِنْ كَرَمِي عَلَيْكَ، بَلْ تَأَنِّياً مِنْكَ لِي، وَ تَفَضُّلاً مِنْكَ عَلَيَّ، لِأَنْ أَرْتَدِعَ عَنْ مَعْصِيَتِكَ اَلْمُسْخِطَةِ ، وَ أَقْلَعَ عَنْ سَيِّئَاتِيَ اَلْمُخْلِقَةِ، وَ لِأَنَّ عَفْوَكَ عَنِّي أَحَبُّ إِلَيْكَ مِنْ عُقُوبَتِي. بَلْ أَنَا يَا إِلَهِي أَكْثَرُ ذُنُوباً، وَ أَقْبَحُ آثَاراً، وَ أَشْنَعُ أَفْعَالاً، وَ أَشَدُّ فِي اَلْبَاطِلِ تَهَوُّراً ، وَ أَضْعَفُ عِنْدَ طَاعَتِكَ تَيَقُّظاً، وَ أَقَلُّ لِوَعِيدِكَ اِنْتِبَاهاً وَ اِرْتِقَاباً، مِنْ أَنْ أُحْصِىَ لَكَ عُيُوبِي، أَوْ أَقْدِرَ عَلَى ذِكْرِ ذُنُوبِي، وَ إِنَّمَا أُوَبِّخُ بِهَذَا نَفْسِي طَمَعاً فِي رَأْفَتِكَ اَلَّتِي بِهَا صَلاَحُ أَمْرِ اَلْمُذْنِبِينَ، وَ رَجَاءً لِرَحْمَتِكَ اَلَّتِي بِهَا فَكَاكُ رِقَابِ اَلْخَاطِئِينَ. اَللَّهُمَّ وَ هَذِهِ رَقَبَتِي قَدْ أَرَقَّتْهَا اَلذُّنُوبُ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ أَعْتِقْهَا بِعَفْوِكَ، وَ هَذَا ظَهْرِي قَدْ أَثْقَلَتْهُ اَلْخَطَايَا، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ خَفِّفْ عَنْهُ بِمَنِّكَ.
يَا إِلَهِي لَوْ بَكَيْتُ إِلَيْكَ حَتَّى تَسْقُطَ أَشْفَارُ عَيْنَيَّ، وَ اِنْتَحَبْتُ حَتَّى يَنْقَطِعَ صَوْتِي، وَ قُمْتُ لَكَ حَتَّى تَتَنَشَّرَ قَدَمَايَ، وَ رَكَعْتُ لَكَ حَتَّى يَنْخَلِعَ صُلْبِي، وَ سَجَدْتُ لَكَ حَتَّى تَتَفَقَّأَ حَدَقَتَايَ، وَ أَكَلْتُ تُرَابَ اَلْأَرْضِ طُولَ عُمُرِي، وَ شَرِبْتُ مَاءَ اَلرَّمَادِ آخِرَ دَهْرِي، وَ ذَكَرْتُكَ فِي خِلاَلِ ذَلِكَ حَتَّى يَكِلَّ لِسَانِي، ثُمَّ لَمْ أَرْفَعْ طَرْفِي إِلَى آفَاقِ اَلسَّمَاءِ اِسْتِحْيَاءً مِنْكَ، مَا اِسْتَوْجَبْتُ بِذَلِكَ مَحْوَ سَيِّئَةٍ وَاحِدَةٍ مِنْ سَيِّئَاتِي. وَ إِنْ كُنْتَ تَغْفِرُ لِي حِينَ أَسْتَوْجِبُ مَغْفِرَتَكَ، وَ تَعْفُو عَنِّي حِينَ أَسْتَحِقُّ عَفْوَكَ، فَإنَّ ذَلِكَ غَيْرُ وَاجِبٍ لِي بِاسْتِحْقَاقٍ، وَ لاَ أَنَا أَهْلٌ لَهُ بِاسْتِيجَابٍ، إِذْ كَانَ جَزَائِي مِنْكَ فِي أَوَّلِ مَا عَصَيْتُكَ اَلنَّارَ ، فَإِنْ تُعَذِّبْنِي فَأَنْتَ غَيْرُ ظَالِمٍ لِي. إِلَهِي فَإِذْ قَدْ تَغَمَّدْتَنِي بِسِتْرِكَ فَلَمْ تَفْضَحْنِي، وَ تَأَنَّيْتَنِي بِكَرَمِكَ فَلَمْ تُعَاجِلْنِي، وَ حَلُمْتَ عَنِّي بِتَفَضُّلِكَ فَلَمْ تُغَيِّرْ نِعْمَتَكَ عَلَيَّ، وَ لَمْ تُكَدِّرْ مَعْرُوفَكَ عِنْدِي، فَارْحَمْ طُولَ تَضَرُّعِي، وَ شِدَّةَ مَسْكَنَتِي ، وَ سُوءَ مَوْقِفِي.
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ قِنِي مِنَ اَلْمَعَاصِي، وَ اِسْتَعْمِلْنِي بِالطَّاعَةِ، وَ اُرْزُقْنِي حُسْنَ اَلْإِنَابَةِ، وَ طَهِّرْنِي بِالتَّوْبَةِ، وَ أَيِّدْنِي بِالْعِصْمَةِ، وَ اِسْتَصْلِحْنِي بِالْعَافِيَةِ، وَ أَذِقْنِي حَلاَوَةَ اَلْمَغْفِرَةِ، وَ اِجْعَلْنِي طَلِيقَ عَفْوِكَ وَ عَتِيقَ رَحْمَتِكَ، وَ اُكْتُبْ لِي أَمَاناً مِنْ سَخَطِكَ، وَ بَشِّرْنِي بِذَلِكَ فِي اَلْعَاجِلِ دُونَ اَلْآجِلِ، بُشْرَى أَعْرِفُهَا، وَ عَرِّفْنِي فِيهِ عَلاَمَةً أَتَبَيَّنُهَا. إِنَّ ذَلِكَ لاَ يَضِيقُ عَلَيْكَ فِي وُسْعِكَ، وَ لاَ يَتَكَأَّدُكَ فِي قُدْرَتِكَ، وَ لاَ يَتَصَعَّدُكَ فِي أَنَاتِكَ، وَ لاَ يَؤُودُكَ فِي جَزِيلِ هِبَاتِكَ اَلَّتِي دَلَّتْ عَلَيْهِ آيَاتُكَ، إِنَّكَ تَفْعَلُ مَا تَشَاءُ، وَ تَحْكُمُ مَا تُرِيدُ، إِنَّكَ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ . .


توسل به حضرت يونس عليه السلام
حضرت يونس از حجج الهي هستند
دو ركعت نماز به نيت توسل به ايشان خوب است:

بعد نماز پس برو به سجده و در سجده بگو:
يَا مَنْ يَقْدِرُ عَلَی حَوَائِجِ السَّائِلِينَ وَ يَعْلَمُ مَا فِي ضَمِيرِ الصَّامِتِينَ يَا مَنْ لا يَحْتَاجُ إِلَی التَّفْسِيرِ يَا مَنْ يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ مَا تُخْفِي الصُّدُورُ يَا مَنْ أَنْزَلَ الْعَذَابَ عَلَی قَوْمِ يُونُسَ وَ هُوَ يُرِيدُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ فَدَعَوْهُ وَ تَضَرَّعُوا إِلَيْهِ فَکَشَفَ عَنْهُمُ الْعَذَابَ وَ مَتَّعَهُمْ إِلَی حِينٍ قَدْ تَرَی مَکَانِي وَ تَسْمَعُ دُعَائِي وَ تَعْلَمُ سِرِّي وَ عَلانِيَتِي وَ حَالِي صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اکْفِنِي مَا أَهَمَّنِي مِنْ أَمْرِ دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي

پس هفتاد مرتبه بگو:.يَا سَيِّدِي

پس می‌گذاری طرف راست رو را بر زمين و می‌گويی:
اللَّهُمَّ إِنَّ يُونُسَ بْنَ مَتَّی عَبْدَكَ وَ نَبِيَّكَ دَعَاكَ فِي بَطْنِ الْحُوتِ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَ أَنَا أَدْعُوكَ فَاسْتَجِبْ لِي بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و دعا کن به آنچه می‌خواهی

پس طرف چپ را بگذار و بگو: اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَمَرْتَ بِالدُّعَاءِ وَ تَکَفَّلْتَ بِالْإِجَابَةِ وَ أَنَا أَدْعُوكَ کَمَا أَمَرْتَنِي فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْتَجِبْ لِي کَمَا وَعَدْتَنِي يَا کَرِيمُ
پس پيشانی را بر زمين گذار و بگو :. يَا مُعِزَّ کُلِّ ذَلِيلٍ وَ يَا مُذِلَّ کُلِّ عَزِيزٍ تَعْلَمُ کُرْبَتِي فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ [وَ آلِ مُحَمَّدٍ] وَ فَرِّجْ عَنِّي يَا کَرِيمُ

مشهد آثار مهدوی کنار فرات
به محاذات مسجد سهله در کنار رود فرات محل تشرف آقا حسن نجفی می باشد
مکان:
https://goo.gl/maps/y9cGsN3LeS8FjCbT6

کتاب اصحاب استجاره به مسجد سهله ص 176 تا 179

Image

Image
Image
Image


مسجد حمراء مبارك
در كنار محل مقام يونس است
دو رکعت نماز در آن خوانده شود
(محل نماز و زیارت حضرت امیر المومنین علیه السلام)

دقت شود دو مسجد ديگر در كوفه با نامي شبيه اين نام بوده (يكي با الف مقصوره حمرى - يكي الف ممدوده حمراء) كه انها مقصود نبوده بلكه مردودند.
مختصات:
32.0400518,44.4061658


بستان صاحبیه
از رود فرات تا مسجد سهله بستان صاحبیه می باشد که امام زمان خریداری نمودند بوسیله وکیلشان آیت الله سید اسد الله شفتی


از محدوده بستان:
https://goo.gl/maps/y9cGsN3LeS8FjCbT6
کتاب اصحاب استجاره به مسجد سهله ص 189 تا 196
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

مزارات شهرستان كوفه قديم = راه كوفه به حله امروز

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه آپريل 18, 2024 7:17 pm

مزارات شهرستان كوفه قديم = راه كوفه به حله امروز
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

راهنماى زيارت بيت المقدس و مسجد كوفه بروز شد

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه آپريل 18, 2024 7:19 pm

تصحيحات و تدقيقات و نكميلات راهنماى زيارت بيت المقدس و مسجد كوفه بروز شد
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

ت

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه آپريل 18, 2024 7:20 pm

ت
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

ت

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه آپريل 18, 2024 7:21 pm

ت
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

ت

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه آپريل 18, 2024 7:22 pm

ت
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

ت

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه آپريل 18, 2024 7:23 pm

ت
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

ت

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه آپريل 18, 2024 7:24 pm

ت
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

ت

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه آپريل 19, 2024 12:48 pm

ت
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

ت

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه آپريل 19, 2024 12:49 pm

ت
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

ت

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه آپريل 19, 2024 12:50 pm

ت
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

ت

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه آپريل 19, 2024 12:51 pm

ت
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

ت

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه آپريل 19, 2024 12:55 pm

pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

ت

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه آپريل 19, 2024 12:56 pm

ت
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

ت

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه آپريل 19, 2024 12:57 pm

ت
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

ت

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه آپريل 19, 2024 12:57 pm

ت
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

ت

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه آپريل 19, 2024 1:04 pm

ت
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

ت

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه آپريل 19, 2024 1:06 pm

ت
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

ت

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه آپريل 19, 2024 1:06 pm

ت
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm


بازگشت به راهنمای زیارت اونلاین مشاهد الهی


Aelaa.Net