روز دوشنبه: مزارات وادی السلام و زیارت حرم نجف

آیت الله سید اسدالله رشتی (شفتی) و سید علی خلخالی

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه آپريل 29, 2024 1:47 pm

آیت الله سید اسدالله شفتی رضوان الله علیه:
مدفن: در راهرو ورودي درب قبله صحن علوي در حجره روبروی شیخ انصاری (حجره 13)
ایشان از اولیای الهی و وکيل حضرت بودند و در واقعه باغ صاحبيه هم واسطه ناحيه مقدسه براى رساندن وجه خريد بخشي از باغ (صاحبیه) به مالكش ملاباقر بهبهاني مي باشد مطالب مربوطه در کتاب اصحاب استجاره از سید اسد الله شفتی از صفحه ۱۸۹ بیان شده است

منزل سيد شفتي (ملاقات با كارگزار ناحيه مقدسه)
منزل آیت الله سید شفتی كه بخاطر حضور كارگزار ناحيه مقدسه متبرك شده است و اين خانه قبلا خانه مرحوم آقا محمد بيدآبادي بوده است
شرح:
viewtopic.php?f=2319&t=11662&start=10#p67949

تمثالي ترسيمي از سيد شفتي

Image

السيّد أسد الله الأصفهاني
1227 ـ 1290
السيّد أسد الله بن محمّد باقر بن محمّد نقي الموسوي الرشتي الأصفهاني
عالم كبير زعيم
ولد في أصفهان سنة 1227 ونشأ بها على والده الحجة الكبرى نشأة سامية ، فتعلم مقدمات العلوم حتى أتمها ، ثمّ حضر على والده وغيره.
هاجر إلى النجف وحضر بها على الشيخ محمّد حسن صاحب الجواهر والشيخ مرتضى الأنصاري والشيخ نوح القرشي.
بعث إليه والده في سنة وفاته 1260 يأمره بالعودة إلى أصفهان ، فعاد إليها ولمّا توفي الوالد عطف الناس عليه ولاقى قبولا من الطبقات كافة ، حتى صار الرئيس المطاع والمرجع العام في سائر الأحكام والأُمور الدنيوية ، يضاف لها جلالة القدر والمكانة العالية في العلم ، والورع والصلاح والزهد والتقوى.
ومن آثاره أنّه تمم مشروع صاحب الجواهر بحفر قناة مائية إلى النجف من نهر الفرات لسقي أهل النجف فبعث المهندسين والفعلة مع الأموال الطائلة ، وجرى الماء سنة 1288 فسر أهل البلد.
مؤلفاته : (1) رسالة في التجويد. (2) رسالة في الغيبة. (3) شرح زيارة عاشوراء. (4) شرح شرائع الإسلام ـ خ ـ. (5) كتاب الرجال ـ خ ـ. (6) مناسك الحجّ. (7) منتخب مناقب الأئمّة.
توفي في كرند عازماً على زيارة مراقد الأئمّة سنة 1290 ونقل إلى النجف ودفن بالصحن الشريف بحجرة رقم 13.

اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ
--------------------
از دیگر مدفونین در این حجره:


السيّد عليّ الخلخالي
(سید علی الواعظ الموسوی الخلخالی)
از شاگردان مرحوم قاضی
1322 ـ 1393
السيّد عليّ بن محمّد بن زين العابدين بن كاظم بن مير شهاب بن مير شاه ميرزا الواعظ الموسوي الخلخالي
عالم فقيه
ولد في النجف سنة 1322 ونشأ بها على والده العالم الكبير ، فقرأ المقدّمات
العلمية والأدبية ، ثمّ حضر الأبحاث العالية على الشيخ حسين النائيني والشيخ محمّد حسين الكمباني الأصفهاني.
كان عالماً كبيراً وفقيهاً جليلا ومدرّساً تلمذ عليه لفيف من أهل العلم ، أقام الصلاة جماعة في الصحن الشريف.
مؤلفاته : (1) تقريرات الفقه وأُصوله من بحث النائيني. (2) تقريرات الفقه ـ المكاسب ـ من بحث الأصفهاني. (3) رسالة في التيمم. (4) رسالة في الدماء الثلاثة. (4) رسالة في الوقف. (5) شرح العروة الوثقى وكلّها مخطوطة.
توفي بالنجف 2 صفر سنة 1393 ودفن بالصحن الشريف بحجرة رقم 13.

اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ
Image
pejuhesh232
 
پست ها : 8783
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

آیت الله شیخ محمد طاها نجف و علامه شیخ حسین و شیخ جواد نجف

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه آپريل 29, 2024 1:49 pm

آیت الله شیخ محمد طه بن الشیخ مهدی نجف رضوان الله علیه:
مدفن: در ورودی باب قبله نزد شیخ انصاری مدفون است
ایشان مرجع و بیت ایشان از مشاهد آثار مهدوی است

اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ

از دیگر مدفونین در این حجره:
آیت الله علامه شیخ حسین نجف جد مادری آیت الله طاها نجف
شیخ جواد نجف (فرزند علامه شیخ حسین نجف و دایی و پدر زن آیت الله محمد طاها نجف)

Image
Image

تفصیل شرح حال آیت الله محمد طاها نجف و علامه شیخ حسین نجف
Image
Image

اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ

معرفى يكى از مشاهد آثار مهدوى (عليه السلام)
در نجف اشرف - بازار قبله كوچه جنب مسجد شيخ انصارى - درب هفتم سمت چپ
خانه آيت الله مرجع مرحوم حاج شيخ محمد طاها نجف


مرسوله را از آدرس زير دريافت كنيد:
http://www.aelaa.net/Ersaal/2/Yaade-Mawlaa-491.pdf
14 شعبان 1443

تفصیل و تصاویر و فیلم از مشهد آثار مهدوی بیت مجمد طاها نجف:
viewtopic.php?f=2477&t=12277&p=74101#p74100

عمل اينجا = اشاره به واقعه + سلام به حضرت صاحب الزمان عليه السلام + دعاى براى خاتمه يافتن آنى دوران ستر و غيبت و ظهور جهانى فورى

سلام الله على مولانا صاحب الامروالعصر و الزمان محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله وأنهَى الله غَيبته وسَتره بظُهوره الفَورى على طواغيت العالَم وجعلنا الله من الموفقين بِخِدمته ونُصرته والاتصال بحضرته
والحمد لله رب العالمین
pejuhesh232
 
پست ها : 8783
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

آیت الله شیخ مرتضی انصاری

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه آپريل 29, 2024 2:00 pm

آیت الله شیخ مرتضی انصاری دزفولی معروف به شیخ انصاری و شیخ اعظم ؛
(۱۲۱۴- ۱۲۸۱ ق) قرن سیزدهم؛
از مرتبطین با ناحیه مقدسه (شرح در صفحه 160 کتاب استجاره به مسجد سهله )؛ و در معنویات شاگرد آیت الله سید علی شوشتری
از اصحاب استجاره
نقل شده بخاطر دفن يكي از علماء در كنار ايشان ديوار قبر ايشان فرو ريخته و ديده اند كه هم بدن سالم است
هم ايشان كه در ورودي باب القبله دفن شده و قاعدتا پشت به حضرت در قبرش دو زانو نشسته بطرف ضريح حضرت
و این شدت تادب ایشان را می رساند.
محل دفن:در حجره در ورودی باب قبله (حجره 11)

الشيخ مرتضى الأنصاري
الشيخ مرتضى بن محمّدأمين بن مرتضى الأنصاري الدزفولي
فقيه كبير مجدد
ولد في دزفول 18ذي الحجة سنة1214 ونشأ بها على والده العالم الجليل ، فقرأ المقدّمات الأدبية والشرعية على فضلاء المدرّسين منهم عمه الشيخ حسين الأنصاري.
وفي سنة 1234 عزم مع والده زيارة أئمّة العراق فوصل كربلاء ومكث بها للدراسة والحضور على السيّد محمّد المجاهد وشريف العلماء المازندراني أربع سنين.
رجع إلى بلده مدّة سنتين ، ثمّ عاد إلى العراق ونزل النجف وحضر بها على الشيخ موسى كاشف الغطاء.
انتقل إلى كاشان وحضر بها على الشيخ أحمد النراقي ثلاث سنوات.
عاد إلى النجف وحضر بها على الشيخ عليّ كاشف الغطاء والشيخ محمّد حسن صاحب الجواهر وعليهما تخرج.
استقل بالبحث والتدريس فتخرج عليه المئات من أبطال العلم ، وصار من فقهاء ورؤساء ومراجع الإمامية في عصره ، وهو أحد الدعائم والأركان الّتي قام عليها الكيان ، وشهرته العلمية وكتبه القيمة من (الرسائل) و (المكاسب) والّتي هي مدار التدريس في الجامعات الشيعية تغنيه عن الذكر.
وكان زاهداً عابداً ورعاً تقياً صالحاً ، يوصل الحقوق إلى أهلها ويبذل على الفقراء سراً ولم يخلف مالا ولا عقاراً.
مؤلفاته : وسأذكر ما طبع منها : (1) أحكام الخلل في الصلاة. (2) رسالة في التقية. (3) رسالة في الرضاع. (4) رسالة في قاعدة من ملك. (5) رسالة في القضاء عن الميت. (6) رسالة في المصاهرة. (7) رسالة في المواسعة والمضايقة. (8) سراج العباد ـ رسالة عملية ـ. (9) صراط النجاة ـ رسالة عملية ـ. (10) فرائد الاُصول ـ الرسائل ـ. (11) كتاب الخمس. (12) كتاب الزكاة. (13) كتاب الصلاة. (14) كتاب الصوم. (15) كتاب الطهارة. (16) كتاب النكاح. (17) كتاب الوصايا. (18) المكاسب 1 ـ 8. (19) مناسك الحجّ.
توفي بالنجف 18 جمادى الآخرة سنة 1281 ودفن بالصحن الشريف بحجرة رقم 11.

اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ
==================

مطالبى معرفتي مهم بيان مي شود كه نياز به دقت و توجه دارد
يكي از شبهات كه ممكن است براى اهل معرفت پيش بيايد اين است:
سؤال:
با اينكه اهل معرفت در وقت حيات شان مراقبت مي كنند حتى جلوتر از مرقد معصوم نماز نخوانند چه برسد به اينكه بخواهند بالاسر مبارك بخوابند یا بايشان را بطر سر مبارك دراز كنند
پس جطور مي شود  قبور بزرگاني كه بالاسر يا روبروي مبارك دفن شده اند؟

و اين كار كه متوليان دفن كرده اند
در حقيقت برخلاف اعتقاد و التزام اين بزرگان در زمان حياتشان بوده است

جواب اين شبهه با وقايع كشفيات متعدده است كه بطور اتفاقي انجام شده = بخوبي داده مي شود

1- حاج عبدالعلی معمار نقل می کند:
روزی در صحن مقدس امام حسین علیه السلام نشسته بودم، یک نفر هم نزدیک من نشسته بود.
اسم او را پرسیدم، گفت: فلان... خراسانی (نامبرده اما ناقل يادش رفته).
از شغل او پرسیدم، گفت: بنا هستم.
دیدم با من هم شغل است. پرسیدم: زوار هستی یا مجاور؟
گفت: سالهاست که در این مکان شریف سرگرم بنایی هستم.
گفتم: در این مدت اگر چیز عجیبی دیده ای برای من نقل کن.
گفت: متصل به صحن شریف سمت قبله، قبری است مشهودر به قبر «دده»

توضيح:
احتمالا قبر عبدالمؤمن دده باني تكيه بكتاشيان است كه مال دويست سيصدسال قبل است
{مقصود قبر بزرگ بكتاشيان است كه به مشايخ شان مي گويند دده = در تركى اذربايجان به پدربزرگ و در تركى استانبولي يعني مربي و سرپرست و سرور)
و اينجا جزو تكيه بكتاشيان كه در ورودي درب قبله صحن حسيني بوده است بوده
و خوبست از پيرمرد هاى خدام (نه اين مامورها = آنها كشيده بر سر دارند) محل اين قبر پرسيده شود (محل قبر در اولین حجره سمت راست در صحن از وارد شونده از سمت قبله)

ادامه توضيحات بناى حرم حسيني: 
و چون نزدیک بود خراب شود چند نفر حاضر شدند آن را تعمیر کنند و به من مراجعه کردند.
من اقدام کردم و برای محکم شدن شالوده
به کارگرها دستور دادم اطراف قبر را بکنند.
قسمتی که نزدیک قبر بود هنگام کندن، فرو ریخت و جسد {دده} آشکار شد.
 به من خبر دادند.
وقتی مشاهده کردم دیدم جسد تازه است!!؛
 اما به سمت چپ خوابیده است!!!؛
یعنی صورتش به طرف قبر مطهر حضرت سیدالشهدا علیه السلام
و پشتش به طرف قبله است.
من هم به همان حالت قبر را تعمیر کردم.

2- همچنين
حاج میرزا حسین محدث نوری اعلی الله مقامه در کتاب دارالسلام چنین نقل کرده است که :
 استاد ما علامه بزرگوار شیخ عبدالحسین تهرانی - ره  برای توسعه سمت غربی صحن مطهر حضرت سیدالشهدا علیه السلام خانه هایی خرید و به صحن شریف متصل کرد.
يعني همين سمت سردابهاى محل قبور مشايخ
 
نزدیک به شصت سرداب برای دفن اموات در همان قسمت قرار دارد
و روی آنها را طاق زدند و مردم مردگان خود را در آن سرداب ها دفن می کردند.

چون مدتی گذشت دیدند که طاق سرداب ها بر اثر زیاد شدن عبور مردم، ممکن است فرو ریزد و سبب زحمت و هلاکت شود؛
از این رو شیخ امر فرمود که طاق را بردارند و از نو، با استحکام بیشتری بنا کنند

و چون جماعت بسیاری در سرداب ها دفن شده بودند امر فرمود سردابی را خراب
و بنا کنند و هر سردابی را خراب می کردند یک نفر پایین می رفت و خاک بر جسد مرده می ریخت، به مقداری که کشف نشود و هتک حرمت اموات نشود.
چون مرسوم عراق در دفن اين سردابها اين بود كه
دفن نمي كردند و كل سرداب را مثل قبر تلقي كرده و درب سرداب را گچ گرفته و در وقت دفن اموات منفذ ورودي را تخريب كرده
و جسد مرده را رو به قبله در آن مي خواباندند
و منفذ سرداب را مي بستند بصورت گچ گرفتن و بيرون مي آمدند
و براى دفن مرده ديگر باز آن منفذ را شكافته و وارد شده
و مرده تازه را كنار مرده قبل مي خواباندند
بدون ايجاد ديوار و محفظه جداگانه


پس مشغول شدند تا رسیدند به سردابی که مقابل ضریح مقدس بود.
وقتی برای پوشاندن جسدها پایین رفتند
دیدند؛ تمام جسدها سرشان به جای پای شان رو به قبر شریف قرار گرفته!!!! و پاها به سمت غرب است.!!!

توضیح مركز آموزش:
مطلب مهمي بود  مطابق معرفت براساس تعاليم وحي
دلالت بر اين بود كه اموات؛ اموات مسلوب الاراده نيستند كه جسد فاقد شعور و تكه گوشت در حال فاسد شدن باشند
بلكه اموات فقط قوت و توان بدنيشان به حدي ضعيف مي شوند كه ديگر حيات مادي براي ایشان ديگر ممكن نيست
ولذا
سؤال و جواب قبر امري واقعي است
و رحمت و نعمت و عذابش (در قبر) هم واقعي است
نه امري كه منسوب به برزخ و آخرت بشود
و نيز مسلم است كه خبر دارند چه كسي سر قبرشان مي آيد و نمي آيد و متمكنيني در برزخ حاجت آنها را شفيع مي شوند
همچنين در واقعه مكشوف شدن قبر حضرت رقيه نقل شده است كه آب به قبر حضرتش سرايت كرده بود  و حضرتش به خواب يكي از علماى شيعه شام مي آيند و خودشان را معرفي و از وضعيت بدنشان در آب و نمناكي شكايت مي كنند
تا آن روز آن قبر شناخته شده نبوده است
وقتي مي روند آنجا را مي شكافند مي بينند بله قبري است
و آب داخلش سرايت كرده
و داخل قبر بدن دختر سه ساله اي تازه و با لباس هاى مندرس و بدن داراى آثار كبودي ووو
آن وقت حضرت رقيه و مدفن ايشان را مي شناسند
و نوسازي و تعمير قبر سه روز طول كشيده و در تمام مدت روي دست علماء بوده و زمين نگذاشته اند
خوب اگر مرده جسد بي حس ووو باشد كه هيچ متوجه نمي شود آب هم به قبرش سرايت كند از نم و رطوبت اذيت نمي شود
و اين شاهد ديگري است كه جسد شخص متوفا 1400 سال قبل هنوز از سرايت رطوبت مثل وقت زنده بودن ناراحت مي شود
تفصیل این واقعه
viewtopic.php?f=167&t=375#p3828
و نظير اين وقايع كشف شده فراوان است
 
ولذا مرده هاى با معرفت اگرچه طبق آداب دفن آنها را به طرف قبله دفن كنند
اما خودشان  تغيير وضعيت داده و رعايت ادب كرده
اگر پايشان سمت مرقد معصوم است يا رويشان پشت به معصوم است ووو
وضعيت خودشان را تصحيح مي كنند برخلاف وضعيت دفن

=======
ادامه كلام محدث نوري:
خلاصه
مردم كربلا خبر شدند
جماعت بی شماری می آمدند
و این منظره عجیب را مشاهده می کردند.
یکی از آنها، جسد آقا میرزا اسماعیل اصفهانی نقاش بود که در صحن مقدس نقاشی می کرد.
وقتی پسرش جسد پدر را می بیند گواهی می دهند که من هنگام دفن پدرم حاضر بودم و بدن پدرم را که دفن کردم پاهایش رو به ضریح مقدس بود.

خلاصه بر مردم آشکار شد که این تغییر وضع جسد، تأدبی از طرف اموات و كشف اين وضعيتها موهبتي است از خداوند است که مردم راه ادب و طریقه معاشرت با ائمه علیه السلام را بشناسند.

در همان روز، فاضل صالح مقتضی حاج ملا ابوالحسن مازندرانی برای من (محدث نوري) نقل کرد:
مدتی پیش از ظهور و كشف این معجزه خوابی دیدم که در تعبیر آن حیران بودم
و امروز تعبیرش برایم آشکار شد
و آن خواب این بود:
وقتی تقیه صالحه، خاله فرزندم فوت شد
او را در همین قسمت از صحن شریف دفن کردم.
شبی او را در خواب دیدم
و از آنچه برایش پیش آمده بود پرسیدم.
گفت: خوب و سلامت هستم
غیر از این که تو مرا در مکان تنگی دفن کردی
که نمی توانم پایم را دراز کنم!! و همیشه باید سرم را به زانو گذارم.

وقتی بیدار شدم جهت آن را ندانستم
 تا این که الان دانستم دراز کردن پا به سمت قبر مطهر، بی ادبی به ساحت مقدس امام علیه السلام است. و آن خانم در محل دفن جا ندارد كه بخواهد تغيير وضعيت بدهد و ناچار به نشستن شده است
 
 كشف این معجزه در ماه صفر 1276 هجری قمری رخ داده است.

3- مركز آموزش:
[color=#FF00BF]نظير اين امر در كشف مرقد شيخ انصاري نقل شده بخاطر دفن يكي از علماء در كنار ايشان ديوار قبر ايشان فرو ريخته و ديده اند كه هم بدن سالم است
هم ايشان كه در ورودي باب القبله دفن شده و قاعدتا پشت به حضرت در قبرش دو زانو نشسته بطرف ضريح حضرت  
 

همچنين مرحوم سيد مشراقي بعد از وفات مرحوم شيخ جعفر آقاي مجتهدي مشاهده كرده بودند؛
با اينكه ايشان در پايين پاي حضرت رضا و با فاصله  رو به قبله دفن است و خلاف تادبي در وضعيت دفن ايشان وجود ندارد
اما ايشان از روي تادب و ارادت شديد؛
در قبر طوري قرار گرفته كه صورتش بطرف پائین پاي مبارك است گويا صورتش محاذي كف پاي حضرت در همين محل دفن قرار گرفته است

و اين نمونه هاى كشف براى آنها كه ابتداء اين معرفت را نداشتند
مي تواند نشان دهد كه اموات مطابق فهم رايج نيستند
بلكه مطابق تعاليم مكتب وحي هستند و حيات مادي هم دارند؛ خود اموات رعايت ادب مي كنند[/color]

علاوه بر گزارشات بسيار از بازگشتگان افراد كومايي و يا درگذشته كه زنده شده اند و شواهدشان در سرتاسر جهان و غرب و ايران نيز ثبت و پخش شده

همچنين در تحقيقات لابراتواري دانش جديد
هم شواهد و مؤيداتي بدست آورده است
مثل نصب دوربين در قبر برخي افراد كه قطعا مرده و دفن شده بودند كه مرده تا وقت تجزيه كامل بدن
حركات و رفتارهايي مثل زندگان دارد
مثل حركت دست يا چرخيدن بدن ووو
و اين موارد فيلم برداري و منتشر شده است
كه در رسانه حيات اعلى هم باز نشر گرديده است

از گزارشات رسانه: اثبات تحرك اجساد بعد مرگ تا قبل از متلاشي شدن:
viewtopic.php?f=2140&t=635&start=60#p61113


در حوابیه فوق هم جواب شبهه داده شد؛
هم واقعيت مرگ تبيين شد كه قواى مادي بشدت ضعيف مي شود كه حيات مادي غير ممكن شود نه اينكه معدوم شود؛
حتى وقتي استخوانها مي ماند يا استخوانها پودر مي شوند معدوم نمي شوند فقط صورت ميت زائل مي شود

هم به زندگان تعليم شد كه وقتي مردگان اهل معرفت چنين رعايت مي كنند؛
زندگان اهل معرفت مراقبت كنند نه پشت كنند به محضر معصوم نه حتى نماز بخوانند
و مثل اين مقصره نباشند که جلوتر از مرقد يا حتى پشت به حرم در صحن نماز مي خوانند

والحمدلله رب العالمين

Image
pejuhesh232
 
پست ها : 8783
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

(آخوند ملا فتحعلی) سلطان‌ آبادی

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه آپريل 29, 2024 2:05 pm

آدرس: در معرفيهاى مدفونين صحن فعلا مي نويسند حجره ششم اما در توضيح مرحوم محدث قمي نوشته در زاویه متصل به باب سلطاني كه مي شود چهارم

Image

Image

(آخوند ملا فتحعلی) سلطان‌ آبادی عراقی
عراق منظور همين ناحيه استان اراك كه در زمان رضاخان تبديل به اراك كردند سلطان آباد هم محل شهر اراك فعلى است
ايشان از فقهاى بزرگ و مفسري عاليقدر و از اولياى الهى بودند ايشان در ايران كه بودند از زراعت كه خودشان مي كردند امرار معاش مي كردند و زاهدانه هم زندگی مي كردند

مولى فتحعلى فرزند حسن سلطان آبادى در سال ۱۲۴۰ هـ.ق. در سلطان آباد اراک به دنیا آمد. دروس مقدماتى را در ایران فراگرفت و براى تکمیل دانش به نجف مهاجرت کرد. نخست به محضر صاحب جواهر شتافت و بعد از وفات وى از حضور شیخ مرتضى انصارى و حاج ملاعلى طبیب رازى استفاده کرد. او از مشایخ سلوک بود و از مفاخر عالم عرفان و جامع بین ظاهر و باطن شمرده مى شد. از دیگر اساتید عرفانی وی، سید محمد سلطان آبادى، از علماى عارف و اساتید اخلاق بود. آخوند از این استاد اخلاق و عرفان همواره ستایش مى کرد و از اندوخته هاى ارزشمندى که نزد آن اسوه فضیلت فراگرفته بود، سخن مى گفت. سلطان آبادى در ادامه با میرزاى شیرازى آشنا شد و اندوخته هاى علمى اش را کامل کرد.[۱] میرزاى شیرازى در سال ۱۲۸۸ هـ.ق همراه با عده اى از شاگردان ممتازش از جمله ملا فتحعلى از نجف اشرف به سامراء هجرت کرد. ملا فتحعلى در سامرا اقامت گزید و خیلى مورد توجه استاد قرار گرفت تا جایى که به نیابت از وى اقامه جماعت مى کرد و بارها استادش به او اقتداء مى نمود. بعداز رحلت میرزاى شیرازى، ملافتحعلى به کربلا آمد و تا آخر عمر در آنجا ماندگار شد.

علت رفتن به عتبات:
در مورد صبر و گذشت آن فقيه مفسر عارف الهى که از کرامتهایش نیز محسوب مى شود، آورده اند: «در هنگامى که در اراک زندگى مى کرد، در پائین شهر مزرعه اى داشت و درآمد آن را به مصرف فقرا و نیازمندان مى رسانید. یک بار یکى از ثروتمندان مغرور منطقه به نام محمدرضاخان از رسیدن آب به مزرعه آخوند جلوگیرى نمود. آخوند فردى را فرستاد تا آن خان قلدر از رسیدن آب جلوگیرى نکند اما او از جرأت آخوند خشمگین شده و با حالى آشفته و با کمال عصبانیت و بى ادبى به پیش آخوند آمد و با لگد پا آخوند را آزرد. آخوند که در مقابل آن ستمگر توان مقاومت نداشت، صبر کرد و دوسه روز بعد از این واقعه با پاى پیاده راهى نجف اشرف شد. حدود یک ماه نگذشته بود که پاى آن خان ستمگر ورم کرد و پزشکان تشخیص دادند که پا باید از پنجه بریده شود. چون بهبودى حاصل نشد، گفتند باید از پاشنه پا را ببرند. محمدرضاخان وقتى که فهمید این گرفتارى او در اثر جسارت به آخوند است، پسر خویش محمد على خان را سریعاً به حضور آخوند در نجف گسیل داشت. در طول سفر پسرِ خان به نجف براى بار سوم پاى خان را بریدند. وقتى که پسر خان به حضور آخوند رسید و شرح حال پدر را نقل کرد، آخوند سلطان آبادى فرمود: ما به او نفرین نکردیم و رنجشى هم نداریم ما از حق خود گذشتیم و حتى براى شفاى وى دعا هم مى کنیم، اما در این عالم هستند کسانى که این گونه ستم هاى ناروا را تحمل نمى کنند. بعد از این ماجرا خبر رسید که درد پاى خان آرام گردیده، بیمارى از نفوذ به بقیه پا متوقف شده است و او مى تواند با عصا راه برود. آن پسر از این حادثه عبرت گرفت و در حوزه علمیه نجف ماندگار شد و در اثر تلاش هاى بى وقفه خود به مراحل عالى کمال رسید. او همان حاج میرزا محمدعلى خان، مجتهد نامدار اراک مى باشد.»

مرحوم ملافتحعلى مورد توجه امام زمان(عج) بود. آیت الله اراکى از مراجع اخير در خاطرات خود مى گوید: «شیخ ابراهیم مازندرانى که خود از توفیق یافتگان به مراحل عالى عرفان و معنویت است، در یکى از مراحل کشف و شهود این معنى را به وضوح دریافته است. او مى گوید: در عالم مکاشفه، مجلسى را مشاهده کردم که در آن بزرگانى همانند میرزاى شیرازى، حاجى نورى و جناب آخوند ملافتحعلى در حضور حضرت حجت(علیه السلام) نشسته اند و این جلسه در بالاخانه میرزاى شیرازى بود امام به همه این بزرگمردان عنایت داشت، اما در میان این سه نفر به حاجى نورى بیش از آن دو بزرگوار توجه و عنایت داشت و تعظیم او نیز از آن حضرت بیش از دیگران بود.»
مرحوم ميرزا حسين نوري تنها عالمى است كه ميان علماى متاخر و قرن قبلي قراءات اهل بيت را جمع اوري كردند

در مهارت علم تفسير
«یکى از بزرگان مى گوید: روزى به منزل آخوند ملافتحعلى سلطان آبادى رفته بودم. آن روز علماى بزرگى همچون سید اسماعیل صدر، حاجى نورى صاحب مستدرک، سید حسن صدر نیز با من همراه بودند. آخوند آیه (واعلموا انّ فیکم رسول الله لویطیعکم فى کثیر من الامر لعنتم ولکن الله حبب الیکم الایمان...) را تلاوت کرده و آنگاه به شرح و تفسیر آن پرداخت. حاضرین گفتند قبل از توضیحات شما ما این معنى را درک نکرده بودیم. آنان روز دوم نیز در جلسه قرآن آخوند حضور یافتند و ایشان تفسیر تازه اى براى آنان بیان کرد. بزرگان حاضر باز هم از اینکه چنین تفسیرى را تا بحال نشنیده اند، تعحب کرده و شگفت زده شدند. روز سوم نیز به مجلس تفسیر آخوند آمدند و سخن تازه اى در تفسیر آیه استماع کردند. تا سى روز مى آمدند و معناى جدیدى براى آیه یاد مى گرفتند که قبلا نمى دانستند.»

مرحوم ملافتحعلى سلطان آبادي چنان جایگاهى نزد بزرگان داشت که مراجع بلند آوازه نهایت تکریم را از وى به عمل مى آوردند. آقا شیخ عبدالکریم حائرى یزدى (مؤسس حوزه علميه قم)مى گوید: «به هنگام جوانى روزى در جلسه اى با حضور عده اى از علما که در میان آنان آقا میرزا محمدتقى شیرازى و آقا شیخ فضل الله نورى نیز دیده مى شد، نشسته بودیم. در آن هنگام پیرمردى ژولیده، لاغر اندام که دستمال مانندى به سر بسته و عبائى وصله دار بر دوش گرفته بود، درنهایت سادگى به آن جلسه داخل شد. میرزا محمدتقى شیرازى فوراً بلند شده و با احترام تمام آن پیرمرد را به حضور جمع آورده و نزد خویش بنشاند. او با اشاره به آقا شیخ فضل الله، از میرزا پرسید: ایشان کیست؟ میرزا گفت: ایشان آقا شیخ فضل الله نورى است و او را کاملا معرفى کرد. پیرمرد روشن ضمیر گفت: چند سال بعد شیخ فضل الله نامى را در تهران بر دار مى کشند، او تو نباشى؟! سپس نام مرا از میرزا پرسید: میرزا گفت: او آقا شیخ عبدالکریم یزدى است و از فضلا است. مسئله اى از من پرسید و من چون پاسخ آن را خیلى واضح و پیش پا افتاده مى دانستم، نگفتم و سکوت کردم. میرزاى شیرازى دوم بر من خشم گرفت و شدیداً ناراحت شد و خودش پاسخ مسئله را گفت و اضافه کرد که علما در این باب این طور مى گویند. وقتى بیان میرزا تمام شد،آن مرد ساده پوش خود به صورت دیگر پاسخ را تقریر کرد و میرزا گفته هاى او را نوشت و به او نشان داده و پرسید: آیا همین گونه فرمودید؟! و او گفت: بلى. آنگاه به من رو کرد و گفت: چندى بعد پرچم اسلام در قم بر دوش شیخ عبدالکریم نامى به احتزاز در مى آید، او تو نباشى؟! آنگاه برخاست و میرزا محمدتقى شیرازى دوم ؛کفش پیش پاى او نهاد و او را بدرقه کرد و چون بازگشت. بر من عصبانى شد که چرا به او بى اعتنایى کردم و توضیح داد که او آخوند ملافتحعلى سلطان آبادى است.»
بعد از این واقعه شیخ عبدالکریم حائرى و حاضران جلسه از مریدان آخوند شدند. آخوند سلطان آبادى در حوزه سامرا و میان تمام اصحاب و شاگردان میرزاى شیرازى مورد توجه استاد بود و میرزاى شیرازى در نماز به وى اقتدا و مردم را به نماز با آخوند تشویق مى کرد.

آخوند ملافتحعلى نه تنها خود به سادات و فرزندان حضرت فاطمه(علیها السلام) عنایت ویژه اى داشت، دیگران را نیز با نقل خاطرات به این امر ترغیب مى کرد. آن بزرگوار مى گفت: «یکى از بستگان ما که اهل عبادت و طاعت و شخصى متدین است. مى گوید: «شبى در زمان گرانى و قحط سالى به مسجد رفتم. بعداز نماز واعظى بر بالاى منبر در موضوع اهمیت و برکات پرداخت خمس و اعانت به سادات سخن گفت و مرا شدیداً تحت تأثیر قرار داد. من پیش خود گفتم گندمى که در خانه اندوخته ام بهتر است که خمس و سهم سادات آن را الآن بپردازم و به آخر سال باقى نگذارم. من که مخارج یک سال را دارم، چه بهتر که خمس گندم موجود را بدهم و باقى را فردا بفروشم به نیازمندان و یا به عنوان قرض الحسنه پرداخت نمایم. به منزل آمدم و قبل از صرف شام سهم سادات آن را حساب کردم و سهم آن را به فقراى سادات که مى شناختم، در همان شب رساندم. فرداى آن روز در مسجد اعلام کردم که هرکس از من گندم مى خرد یا قرض مى خواهد، به منزل من بیاید. مردم در آن اوج گرانى و قحط سالى با خوشحالى تمام به خانه ام شتافتند و از من به قیمت و یا قرض تا هنگام درو بردند. هنگام ظهر بعداز نماز که به خانه برمى گشتم، جماعت اکراد آنقدر گندم آوردند که همه خریدند و آتقدر فراوان شد كه قیمت آن دوسوم کاهش یافت. و من وقتى حساب کردم، دیدم مبلغ گندم هایى که قبل از کاهش قیمت فروخته و یا قرض داده ام، به هنگام وصول اندازه قبل از پرداخت آن خواهد شد. و این از برکات اعانت به ذریّه طاهره(علیها السلام) بود.»

محدث بزرگوار شیخ عباس قمى از زبان آخوند سلطان آبادى دستورالعملى را نقل کرده که قابل توجه است. آن بزرگوار مى نویسد: «حاج ملافتحعلى سلطان آبادى نقل فرموده است که فاضل مقدس آخوند ملامحمد صادق عراقى در نهایت سختى و پریشانى و بدحالى بود و به هیچ وجه براى او گشایشى حاصل نمى شد. تا آنکه شبى در اثر توسلات مکرر در خواب دید که در یک بیابانى خیمه بزرگى با قبه اى ترتیب داده اند. پرسید: این خیمه کیست؟ گفتند: این خیمه حضرت قائم مهدى موعود(عج) است. به سرعت خود رابه محضر آن بزرگوار رسانیده و مشکل خویش را با امام عصر(عج) در میان گذاشت. او از حضرت تقاضا کرد که دعائى براى گشایش زندگى و رفع غم و غصه اش به او بیاموزد. حضرت ولى عصر(عج) او را به خیمه سیدى راهنمائى کرد. ملا محمدصادق طبق دستور حضرت به آن خیمه رفت و متوجه شد که آن سید صاحب خیمه آقا سید محمد سلطان آبادى از علماى مورد اعتماد شیعه مى باشد. آن فاضل مقدس وارد خیمه شد و سید محمد را در روى سجاده و مشغول دعا و قرائت دید سلام کرده و داستان خود را به او بیان نموده و دعاى گشایش در زندگى درخواست کرد. آقا سید محمد سلطان آبادى نیز براى حل مشکل وى و وسعت رزق و روزى براى او دعائى تعلیم داد. او از خواب بیدار شد و تمام دعا در خاطراتش نقش بسته بود. در حال بیدارى اراده کرد که به خانه سید محمد برود و از او دیدارى داشته باشد. البته قبل از این خواب او از سید محمد فاصله مى گرفت و به عللى که معلوم نشد، از سید خوشش نمى آمد. او در منزل سید به حضورش رسیده و همان طورى که در خواب دیده بود، مشاهده کرد که آقا سید محمد در مصلاى خویش روبه قبله نشسته و مشغول ذکر و استغفار است. سلام کرد و سید پاسخ سلام او را داد و تبسمى نمود: گوئیا از قضیه مطلع بود. آخوند ملا محمدصادق براى گشایش امر خویش دعائى خواست و سید همان دعائى را که در خواب به او آموخته بود، دوباره یادآور شد. آخوند آن دعا را فراگرفته و مشغول عمل شد و در مدت کوتاهى مشکلات زندگى اش برطرف شده و دنیا از هرسو به او روى آورد و از سختى زندگى و بدحالى و پریشانى نجات یافت.

محدث قمی می‌نویسد: «چند سال قبل از وفات شیخ مرحوم (میرزا حسین نوری صاحب مستدرک الوسائل) آن جناب (ملافتحعلى) در کربلای معلا به رحمت ایزدی پیوست. جنازه شریفش را به نجف اشرف حمل کردند و در روز ورود من در خدمت استادم محدث نوری به استقبال آن پیکر شریف رفتیم و جنازه آن بزرگوار را با شکوه و جلال تمام تشییع کرده و در حجره‌ای در زاویه غربی صحن مقدس امیرمؤمنان علیه‌السّلام متصل به باب سلطانی بخاک سپردند.» اكر اين ادرس دقيق باشد بايد حجره شماره 4 باشد شيخ عباس قمي: «استادم محدث نوری صبح‌ها قبل از طلوع آفتاب به کنار مقبره ایشان آمده و برایش قرآن تلاوت می‌کرد.» ] آقا میرزا محمدعلی معین الشریعه نقل می‌کند: «در شبی که خبر وفات عالم جلیل و زاهد مرحوم حاج ملافتحعلی به اصفهان رسید، من تعداد زیادی صلوات بر محمد و آل او فرستادم و ثوابش را به روح آن مرحوم هدیه کردم. در عالم خواب مشاهده نمودم که به همراه ثقة الاسلام به زیارت قبر او رفته‌ایم. آقای آخوند فرمود: آنچه خواندی ثوابش به من رسید. بعدا اجازه برگشتن خواستیم به من اجازه داد و به مرحوم ثقة الاسلام فرمود: تو اینجا بایست و نرو! تعبیر این خواب نیز یکی دو ماه بعد ظاهر شد به این ترتیب که میرزا محمدعلی ثقة الاسلام اصفهانی بعداز یکی دو ماه از دنیا رفت و در همان حجره آخوند ملافتحعلی مدفون گردید.»

آيت الله بهجت از آيت الله طباطبائي نقل کردند که «آيت الله نائيني مي‌گفت: بنده در مراقبه، هيچ کس را همتاي سيد بن طاووس و ملا فتح علي سلطان آبادي نديدم. »

آیت الله نجابت (ره) از آیت الله حاج شیخ حسن مصطفوی (ره) نقل کردند که ایشان می فرمودند: یک زمانی به نجف مشرف شدم تا آقای قاضی (ره) را زیارت کنم و از محضرش استفاده کنم ، ولی بر اثر بدگویی برخی طلاب جاهل می ترسیدم به محضر آقای قاضی(ره) بروم.
یک روز در کنار در بزرگ بازار حرم نشسته بودم و کسانی را که از در قبله سلطانی به حرم رفت و آمد می کردند می دیدم. یک لحظه در فکر فرو رفتم که اصلاً من برای چه به نجف امده ام، من برای ملاقات با آقای قاضی(ره) به این جا آمده ام ولی می ترسم. در همین اوان که نشسته بودم و در این فکر بودم دیدم یک سید بزرگواری از حرم مطهر بیرون آمد و دور تا دور بدنش را نوری احاطه کرده بود. چنان که از شش جهت اندامش نوری ساطع بود . من شیفته این آقا شدم، دیدم طرف در سلطانی حرم رفت و نزد قبر ملا فتحعلی سلطان آبادی (ره) نشست. در این لحظه دیدم آن سید نورانی به کسی چیزی گفت و او نزد من امد و گفت: آن سید می فرماید: ای کسی که اسمت حسن است، سریره ات حسن است، شکلت حسن است، شغلت حسن است چرا می ترسی؟ پیش بیا، پیش ما بیا و نترس، و ما این چنین به محضر آقای قاضی(ره) مشرف شدیم. »

مرحوم آيت الله بهجت: مرحوم آخوند [ملا فتح‌علی سلطان‌آبادی] در سامرا صاحب کرامت بود. بعد از دادن نسخه‌های طبی به افراد بیمار، می‌فرمود: یکی از این اجزا(نسخه طبي) را شرطاً او شطراً کم کنید١ و پول آن را به فقیر صدقه دهید. ان‌شاءالله خوب می‌شوید، یک روزه خوب می‌شوید. علمای بزرگ به ایشان عقیده داشتند و به دستور ایشان عمل می‌کردند و نتیجه می‌گرفتند.

مرحوم ايت الله بهجت: آقایی می‌گفت مرحوم آخوند ملا فتح‌علی هر شب در سامرا یکی دو نفر را به شام دعوت می‌کرد. یک وقت بعد از نماز مغرب و عشا به من گفت: شما هم بیایید. با ایشان به منزل رفتیم. آن مرحوم از خانواده سؤال کردند: نان گرفته‌اید؟ گفتند: خیر. در سامرا هم قریب صد سال بود که نانوایی وجود نداشت، بلکه زن‌های عرب در خانه‌هایشان نان می‌پختند و صبح و عصر می‌فروختند و شب در شهر نان نبود. درهرحال، فرمود: بفرمایید بالا، خدا می‌داند که من میهمان دارم. پس از اینکه مقداری نشستیم، دامادش آمد و پرسید: آیا نان تهیه شده است؟ آخوند گفت: نه‌خیر، ولی بیرون خانه بروید و دو سه قدم این طرف درِ خانه و دو سه قدم به طرف دیگر بروید. داماد ایشان از خانه بیرون رفت و برگشت. ناگهان دیدم دامانش پر از نان است. آن شب شام خوردیم و از هیبت آخوند رحمه‌الله نتوانستم از دامادش در این‌باره سؤال کنم؛ لذا صبح نزد داماد ایشان رفتم و گفتم: چه سرّ و رمزی میان شما و آخوند بود، بگو بدانم از کجا و از چه کسی نان گرفتی؟ گفت: ما به فرمایش آخوند متعبدیم، به همان صورت که فرمود عمل کردم و دو سه قدم این طرف رفتم و دو سه قدم به طرف دیگر، و ناگهان شخصی به من گفت: دامانت را بگیر، گرفتم، و او پر از نان کرد!
ايت الله بهجت = آیا کسی با اینکه می‌داند در خانه نان ندارد، می‌تواند بگوید: بفرمایید داخل، خدا می‌داند که میهمان دارم، و به این صورت نان تهیه کند؟!
ايت الله بهجت: مرحوم میرزای نوری در سامرا دستور فرموده بود برای دو شبِ پنجشنبه و جمعه، صد نفر از طلاب را دعوت کنند، ولی اشتباهاً همه صد نفر را برای یک شب دعوت کرده بودند، و غذا به اندازه پنجاه نفر تدارک دیده بودند؛ لذا به خانه مرحوم آخوند ملا فتح‌علی سلطان آبادی رفتند و ایشان را از ماجرا باخبر نمودند. ایشان فرموده بودند: سر دیگ غذا را بر ندارید، تا من بیایم. قبل از کشیدن غذا ایشان حاضر شد، پارچه آب نخورده‌ای را مطالبه نمود و روی دیگ گذاشت و سه مرتبه دست را روی آن به طرف چپ و راست حرکت داد و گفت: «عَلِی خَیرُ الْبَشَرِ، وَ مَنْ أَبی فَقَدْ کفَر؛ علی بهترین انسان است، هرکس این را نپذیرد، قطعاً کافر است». سپس غذای داخل دیگ را کشید و به همه صد نفر رسید!


مرحوم ملافتحعلى از آقا سید محمد سلطان آبادى که استادش نیز بوده است، همواره ستایش مى کرد و از ملاقات هایش با او و بهره هائى که برده بود، مى گفت.
اما دستورالعملى که ملافتحعلى از استادش آموخته بود و ملا محمدصادق نیز با عمل به آن نجات یافت سه مرحله دارد:
اول: بعد از نماز صبح دست بر سینه بگذارد و هفتاد مرتبه یا فتاح بگوید.
دوم: مواظبت کند دعائى را که حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) به مرد گرفتارى از یارانش که -مبتلاء به بیمارى و پریشانى بود- آموخته بود و آن مرد از برکت این دعا در مدت کوتاهیافته بودى از بیمارى و پریشان حالى نجات ، آن حضرت به آن مرد آموخته بود که در هنگام سختى و پریشان حالى بگوید: لاحول و لاقوة الا بالله توکلت على الحى الذى لایموت والحمدالله الذى لم یتخذ ولداً ولم یکن له شریک فى الملک ولم یکن له ولىٌّ من الذُّلِ وکبّرهُ تکبیرا

سوم: بعد از نمازهاى صبح دعائى را که ابن فهد حلى از حضرت رضا(علیه السلام) نقل کرد، تعقيب نماز صبح بخواند
بِسْمِ الله وَصَلّى الله عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاُفَوِّضُ أَمْرِي إِلى الله إِنَّ الله بَصِيرٌ بِالعِبادِ ، فَوَقاهُ الله سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا.
لا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ. فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَيْناهُ مِنَ الغَمِّ وَكَذلِكَ نُنْجِي المُؤْمِنِينَ.
حَسْبُنا الله وَنِعْمَ الوَكِيلُ. فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ الله وَفَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ. ما شاءَ الله لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاّ بِالله ، ماشاءَ الله لا ما شاء النَّاسُ ، ما شاءَ الله وَإِنْ كَرِهَ النَّاسُ حَسْبيَ الرَّبُّ مِنَ المَرْبُوبِينَ ، حَسْبِيَ الخالِقُ مِنَ المَخْلُوقِينَ ، حَسْبِيَ الرَّازِقُ مِنَ المَرْزُوقِينَ ، حَسْبِيَ الله رَبُّ العالَمِينَ ، حَسْبِيَ مَنْ هُوَ حَسْبِي ، حَسْبِيَ مَنْ لَمْ يَزَلْ حَسْبِي ، حَسْبِيَ مَنْ كانَ مُذْ كُنْتُ لَمْ يَزَلْ حَسْبِي ، حَسْبِيَ الله لا إِلهَ إِلاّ هُوَ ، عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ ، وَهُوَ رَبُّ العَرْشِ العَظيمِ


ترویج و تشویق مردم به زیارت امامزاده محمد عابد در دو فرسخى اراک:
آخوند ملافتحعلى سلطان آبادى به این امامزاده اعتقاد خاصى داشت و بارها به زوار امام حسین(علیه السلام) که به ایران برمى گشتند مى گفت: هر کس به نیابت من آن امامزاده واجب التعظیم را زیارت کند، من در کربلا امام حسین(علیه السلام) را به نیابت از او زیارت مى کنم. برخى گفته اند آخوند هرچه داشت از الطاف این بزرگوار بود. ترغیب آخوند به زیارت آن امامزاده موجب آبادانى و رونق آن بقعه مبارکه گردید.
= ان شاء الله در برنامه همراهان قرار گيرد و به زيارتش بروند وقتی به سمت قم و تهران و اراك سفری دارند
(در۱۲ کیلومتری شمال شهر اراک و در مجاورت روستای مشهدمیقان واقع شده‌است. این امامزاده، مرقد محمدعابد فرزند موسی کاظم است)

اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ
pejuhesh232
 
پست ها : 8783
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

مقام امام جعفر صادق (عليه السلام)

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه آپريل 29, 2024 2:29 pm

مقام امام جعفر صادق (عليه السلام)
اين مقام، نزديك مسجد الرأس و سمت چپ كسى كه از باب الفرج (درِ جنوب غربى حرم) وارد مى‌شود، قرار داشته است. اين مقام كه مساحتى حدود صد مترمربع و گنبدى سفيدرنگ داشت، تا حدود پنجاه سال گذشته، پابرجا بود. اما اكنون اثرى از آن، باقى نمانده است.
در ساختمان قديم مسجد الراس قبل از اين تجديد بنا محرابى هم بنام مقام امام صادق عليه السلام بوده است

تصوير هوائى از مقام حضرت امام صادق عليه السلام در قبله مسجدالراس
سمت چپ كنار وارد شونده بر باب الفرج
قبل از پنجاه سال
موقعيت وساختمان و گنبد كوچك سفيد = در مربع سبز
Image

موقعيت امروز مقام حضرت امام صادق عليه السلام در تغييرات ساختمانى اخير = با مربع سبز
Image

وضعيت مقام امام صادق عليه السلام (قديم) كه در ساختمان جديد
توسط متصديان حرم (لعنهم الله) تبديل به پله برقي شده است
= اين تغييرات ميزان بى اعتقادى متصديان فعلى حرم نجف را مي رساند
با اينكه مي شد راه پله برقي چندمتري غربي ترباشد و آن مقام مقدس و شريف راهرو نشود
Image
pejuhesh232
 
پست ها : 8783
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

آیت الله مقدس اردبیلی

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه آپريل 29, 2024 2:32 pm

مقدس اردبیلی:
احمد بن محمد اردبیلی نجفی، معروف به «مقدس اردبیلی و محقق اردبیلی»
از مدفونین در صحن پایین پای مبارک در زیر مناره سمت چپ (مناره جنوبی)
از اصحاب استجاره و از مرتبطین با ناحیه مقدسه بودند

الشيخ أحمد الأردبيلي
... ـ 992
الشيخ أحمد بن محمّد الأردبيلي الشهير بـ (المقدّس)
فقيه أُصولي محقق
ولد في أردبيل ، ومنها هاجر إلى النجف وقرأ على لفيف من المدرسين ، حتى اشتهر أمره وعلا صيته وصار فقيه الإمامية في عصره.
له المكانة العالية في العلوم الإسلامية ، عرف بتحقيقاته القيمة وآرائه السديدة ، فتهافت عليه طلاب العلم الشريف من كلّ حدب وصوب ، فبرز ورأس في النجف مدّة طويلة.
وكان معروفاً بالزهد والورع والعبادة ، وله كرامات مشهورة.
مؤلفاته : (1) استيناس المعنوية في علم الكلام ـ خ ـ. (2) حاشية الشرح الجديد للتجريد ـ خ ـ. (3) الخراجية ـ ط ـ. (4) زبدة البيان في أحكام القرآن ـ ط ـ. (5) مجمع الفائدة والبرهان في شرح إرشاد الأذهان للعلاّمة الحلّي ـ ط ـ. (6) مناسك الحجّ ـ خ ـ فارسي وغيرها.
توفي بالنجف شهر صفر سنة 992 ودفن بالصحن الشريف في الحجرة الملاصقة للمأذنة الجنوبية.

از کتاب منتهی الآمال ج 2 - باب چهاردهم- فصل پنجم
گفت و گوى مقدس اردبیلى با امام زمان علیه السلام
حکایت چـهاردهم ـ قصه ملاقات مقدس اردبیلى است آن حضرت را:
سید محدث جزایرى سید نعمة الله در (انوار النعمانیه) فرموده که خبر داد مرا اوثق مشایخ من در علم و عمل که از براى مولاى اردبیلى رحمه الله تلمیذى بود از اهل تفرش که نام او میر علام بود و در نهایت فضل و ورع بود و او نقل کرد که مرا حجره اى بود در مدرسه اى که محیط است به قبه شریفه پس اتفاق افتاد که من از مطالعه خود فارغ شدم و بسیارى از شب گذشته بود پـس بیرون آمدم از حجره و نظر مى کردم در اطراف حضرت شریفه و آن شب سخت تاریک بود پـیش مردى را دیدم که رو به حضرت شریفه کرده مى آید پس گفتم شاید این دزد است آمده که بدزدد چـیزى از قندیلها را
پـس از منزل خود به زیر آمدم و رفتم به نزدیکى او و او مرا نمى دید پس رفت به نزدیکى در حرم مطهر و ایستاد پس دیدم قفل را که افتاد و باز شد براى او و در دوم و سوم به همین ترتیب و مشرف شد به قبر شریف پس سلام کرد و از جانب قبر مطهر رد شد سلام بر او پـس شناختم آواز او را که سخن مى گفت با امام علیه السلام در مساءله علمیه آنگاه بیرون رفت از بلد و متوجه شد به سوى مسجد کوفه پس من از عقب او رفتم و او مرا نمى دید پس چون رسید به محراب مسجدى که امیرالمؤمنین در آن محراب شهید شده بود، شنیدم او را که سخن مى گوید با شخصى دیگر در همان مساءله پس برگشت و من از عقب او برگشتم و او مرا نمى دید.
پس چون رسید به دروازه ولایت صبح روشن شده بود پس خویش را بر او ظاهر کردم و گـفتم یا مولانا من بودم با تو از اول تا آخر پـس مرا آگـاه کن که شخص اول کى بود که در قبه شریفه با او سخن مى گـفتى و شخص دوم کى بود که با او سخن مى گفتى در کوفه؟

پس عهدها گرفت از من که خبر ندهم به سر او تا آنکه وفات کند، پس به من فرمود: اى فرزند من! مشتبه مى شود بر من بعضى از مسایل پس بسا هست بیرون مى روم در شب نزد قبر امیرالمؤمنین على علیه السلامو در آن مساءله با آن جناب تکلم مى نمایم و جواب مى شنوم و در این شب حواله فرمود مرا به سوى حضرت صاحب الزمان علیه السلام و فرمود که فرزندم مهدى علیه السلام امشب در مسجد کوفه است پس برو به نزد او و این مساءله را از او سؤال کن و این شخص مهدى علیه السلان بود.

اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ

Image
pejuhesh232
 
پست ها : 8783
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

آیت الله شیخ مقیم زنجانی

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه آپريل 29, 2024 3:07 pm

آیت الله شیخ مقیم زنجانی

از اولیای الهی و اصجاب استجاره (شرح حال کتاب اصحاب استجاره ص 253)
مدفون در سرداب زیر ایوان طلا
و از قبور دیگر نزدیکتر هست به مرقد مولا امیر المومنین علیه السلام

اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ

Image
pejuhesh232
 
پست ها : 8783
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

سید بن طاووس و آل طاووس در رواق پایین پا

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه آپريل 29, 2024 3:10 pm

السيّد عليّ ابن طاووس الأوّل
589 ـ 664
السيّد رضي الدين عليّ بن موسى بن جعفر ابن طاووس الحسني الحلّي
عالم زاهد نقيب
ولد في الحلة 15 محرم سنة 589 ونشأ بها على والده العالم المحدِّث وجده من قبل أُمه الشيخ الزاهد ورّام الحلّي فوجّهاه التوجيه الحسن وغذياه العلم كما نصّ على ذلك في مؤلفاته.
تلمذ على علماء الحلة مدّة طويلة أمثال الشيخ نجيب الدين محمّد ابن نما والسيّد صفي الدين محمّد بن معد الحلّي والشيخ سالم بن محفوظ وغيرهم كثير.
نزل بغداد خمس عشرة سنة ، وكلّف أن يكون نقيباً للطالبيين فتولاّها ثلاث سنوات ثمّ تركها وعاد إلى الحلة ، ثمّ جاور النجف ، ثمّ رجع إلى بغداد عاكفاً على التأليف والعبادة.
كان عالماً جليلا من وجوه الطائفة ، زاهداً ورعاً من أصحاب الكرامات ، تقدمت له الدنيا فرفضها ولم يفت في حياته إلاّ فتوىً واحدة يوم طلب (هولاكو) من علماء العراق كافة الجواب على سؤال : (أيهما أفضل الحاكم العادل الكافر أم الحاكم الظالم المسلم).
فأحجم الجمع عن الإفتاء بذلك ، فحينئذ أجاب السيّد المترجم بتوقيعه على السؤال : (الحاكم العادل الكافر أفضل من الحاكم المسلم الظالم) ، فوقّع بقية العلماء على ذلك.
مؤلفاته : أكثر كتبه تدور في فلك الأخلاق والزهد والدفاع عن المذهب وكيفية الزيارة والدعاء وإليك ما طبع منها :
(1) الإجازات لكشف المفازات. (2) إقبال الأعمال. (3) الأمان من أخطار الأسفار والأزمان. (4) جمال الأسبوع بكمال العمل المشروع. (5) سعد السعود في علوم القرآن. (6) الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف. (7) الطرف من الأنباء والمناقب. (8) فرج المهموم في علماء النجوم. (9) فلاح السائل. (10) كشف المحجة لثمرة المهجة. (11) المجتنى من الدعاء المجتبى. (12) محاسبة النفس. (13) مصباح الزائر. (14) الملاحم والفتن. (15) الملهوف على قتلى الطفوف. (16) مهج الدعوات. (17 ـ اليقين في إمرة أميرالمؤمنين عليه‌السلام.
توفي في بغداد 5 ذي القعدة سنة 664 ونقل إلى النجف ودفن بالصحن الشريف في الرواق المطهر مع أبيه عند رجلي الإمام.

اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ

الشيخ ورّام الحلّي
... ـ 605
الشيخ ورّام بن أبي فراس بن ورّام المالكي الحلّي
عالم زاهد عابد
ولد في الحلة ونشأ بها. تلمذ على لفيف من علمائها أمثال الشيخ محمود الحمصي وغيره.
وكان من عباد الله الصلحاء ، عالماً فقيهاً تروى له الكرامات ، وأينما يرد ذكره يرد بالاحترام والتجليل ، وهو جدّ السيّد عليّ ابن طاووس لاُمّه.
قال ابن الساعي : كان أوّلا جندياً على طريقة سوية ، فهداه الله تعالى إلى التوبة والإنابة ، فترك جميع ما كان فيه ولزم باب الله عز وجل وانعكف على الخير والعبادة ، وقراءة القرآن المجيد ومداومة الصوم وكثرة الصلاة نافلة ، فعظم في أعين الناس وصار تقصده الأكابر للتبرّك به.
مؤلفاته : تنبيه الخواطر ونزهة النواظر ـ مجموعة ورّام ـ ط.
توفي في الحلة يوم الجمعة 2 محرم سنة 605 ونقل إلى النجف ودفن بالصحن الشريف في البهو المطهّر.
اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ
pejuhesh232
 
پست ها : 8783
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

عضد الدولة از پادشاهان آل بویه

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه آپريل 29, 2024 3:15 pm

پادشاهان آل بویه
در صحن و رواق پایین پای مبارک چند تن از پادشاهان آل بویه دفن هستند
که از دوستداران اهل بیت علیهم السلام بودند و در عمران مشاهد و ترویج مذهب تشیع خدمات انجام دادند

فنا خسروعضد الدولة البويهي
324 ـ 372
أبو شجاع فناخسرو بن الحسن بن بويه البويهي الديلمي المعروف بـ (عضد الدولة)
ملك عالم شاعر
ولد بأصفهان 5 ذي القعدة سنة 324 ونشأ بها على والده ركن الدولة المعروف.
تولى ملك فارس ثمّ ملك الموصل وبلاد الجزيرة ، وخطب له على المنابر ، ودعي له بعد الخليفة.
وكان ملكاً شجاعاً كريماً ، شديد الهيبة ، وأديباً عالماً بالعربية ، وشاعراً نقّاداً.
عمّر المشهد العلوي الشريف ، وقوى أمر الشيعة بسلطنته ، وله مبرات وخيرات كثيرة أتى على ذكرها كلّ من أرخ له.
مدحه شعراء عصره ، وصنّف له العلماء الكتب النفيسة.
توفي في بغداد 8 شوال سنة 372 ونقل إلى النجف ودفن بالصحن الشريف في الرواق عند رجلي الإمام عليه‌السلام.

(العمارة الثالثة)
وهي من أجمل العمارات وأحسن ما وصل إليه فن الهندسة في ذلك العصر.
قام ببنائها (عضد الدولة البويهي ت 372 هـ) سنة 367 هـ ، فقد بذل عليها الأموال الكثيرة ، وجلب لها أمهر الفعلة والمهندسين مدّة سنة كاملة ، وكان يشرف على البناء بنفسه ، حتّى أتم العمل بها ، ووزّع الأموال الطائلة على سكان النجف (3).

اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ
Image
pejuhesh232
 
پست ها : 8783
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

علامه حلّی

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه آپريل 29, 2024 3:18 pm

علامه حلی:
حسن بن یوسف بن مطهّر حلّی (۶۴۸-۷۲۶ق) معروف به علامه حلّی،
تحت مناره شمالی (مناره سمت راست) مدفونند
او بیش از ۱۲۰ کتاب در رشته‌های مختلف علمی نگاشت

الشيخ العلاّمة الحلّي
648 ـ 726
الشيخ جمال الدين الحسن بن يوسف بن عليّ بن محمّد بن المطهر الأسدي الحلّي الشهير بـ (العلاّمة)
من مشاهير علماء الإمامية
ولد في الحلة 29 شهر رمضان سنة 648 ونشأ بها على والده العالم الكبير ، فقرأ عليه وعلى جملة من علماء عصره من الفريقين مختلف العلوم العقلية والنقلية حتى برع فيها جميعاً.
استقل بالتدريس فأخذ يحقق ويدقق ويستعرض الآراء ويشبعها بحثاً ومناقشة ، فأفاد منه العشرات بل المئات من طلاب العلوم من مختلف أصقاع الدنيا.
وانفرد بهذا اللقب العالمي (العلاّمة) منذ زمنه إلى يوم الناس هذا ، وصار زعيم الإمامية في عصره ، وقد كتبت عنه عشرات الدراسات والبحوث المنشورة.
مؤلفاته : (1) الإجازة الكبيرة. (2) إرشاد الأذهان إلى أحكام الإيمان. (3) الأسرار الخفية في العلوم العقلية. (4) الألفين الفارق بين الصدق والمين في الإمامة. (5) تبصرة المتعلمين في أحكام الدين. (6) تحرير الأحكام الشرعية على مذهب الإمامية. (7) تذكرة الفقهاء. (8) تهذيب طريق الوصول إلى علم الأُصول. (9) خلاصة الأقوال في علم الرجال. (10) قواعد الأحكام في مسائل الحلال والحرام. (11) كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد. (12) مباديء الوصول إلى علم الأُصول. (13) مختلف الشيعة في أحكام الشريعة. (14) منتهى المطلب في تحقيق المذهب. (15) نهج المسترشدين في أُصول الدين وغيرها ممّا هو مطبوع.
توفي في الحلة 21 محرم سنة 726 ونقل إلى النجف ودفن بالصحن الشريف تحت المنارة الشمالية على يمين الداخل إلى الحرم المطهر من الباب الصغير وقبره ظاهر يزار إلى اليوم.

از تشرفات علامه حلی:
مرحوم تنکابنی از آخوند ملاصفر علی لاهیجانی نقل کرده است که گفت: استادم سیّد محمد مجاهد، صاحب کتاب المناهل فی الفقه، فرزند سیّد علی طباطبایی، مؤلف کتاب ریاض، به من گفت: در حاشیه ی کتاب تهذیب الأحکام شیخ طوسی(ره)، نوشته ای را که به خط علامه حلّی(ره) بود، مشاهده کرد که در کنار حدیثی نوشته بود:
(این حدیثی است که در راه حلّه به کربلا، حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، آدرس آن را به من داد.)

مرحوم تنکابنی(ره) با سندی آورده است؛ علامه حلّی گفت: در شب جمعه ای به قصد زیارت امام حسین(علیه السلام) به سوی کربلا حرکت کردم. در حالی که تنها و سوار بر الاغ بودم و تازیانه ای برای راندن مرکب در دست داشتم.
در بین راه عربی پیاده همراه من به راه افتاد و با من هم صحبت شد. کم کم فهمیدم شخص دانشمندی است، وارد مسایل علمی شدیم و برخی از مشکلات علمی را که داشتم از او پرسیدم و پاسخ مناسب داد، تا اینکه در موضوعی سخن به میان آمد و آن عرب فتوایی داد و من منکر شدم و گفتم: این فتوا پشتوانه ی روایتی ندارد و حدیثی بر طبق آن نداریم.

آن مرد عرب گفت:
(در این موضوع شیخ طوسی در تهذیب حدیثی را آورده است. شما از اول تهذیب، فلان مقدار صفحه بزن در سطر فلان حدیث را خواهی یافت.)
متحّیر شدم که این شخص کیست؟. که این همه آمادگی علمی دارد؟. در این حال به فکرم رسید که از او بپرسم؛ آیا این امکان وجود دارد که انسان حضرت صاحب الزّمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ببیند؟.

در اینجا از شدّت لرزشی که بدنم را فراگرفت، تازیانه از دستم افتاد و آن بزرگوار خم شد و تازیانه را از زمین گرفت و در دستم گذاشت و فرمود:
(چگونه صاحب الزّمان را نمی توانی ببینی، در حالی که اکنون دست او در دست توست.)

مرحوم علامه حلی(ره) پس از شنیدن این سخن، بی اختیار خود را از روی چهارپایی که سوار بود، بر زمین انداخت تا پای امام را ببوسد، امّا از شدت شوق، بی هوش بر زمین افتاد. پس از آن که به هوش آمد، کسی را ندید.
پس از بازگشت، به کتاب تهذیب مراجعه کرد و حدیث را پیدا کرد و در حاشیه ی کتاب، در کنار حدیث نوشت: این حدیثی است که مولایم حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، خبر وجود این حدیث را در این کتاب به من داد.
نهج الحیاط/ج۱۵/ص۲۸۸

اين صلوات برايش فضيلت بسيار نقل شده است ثواب آن هر دفعه‌اش؛ معادل ده هزار بار صلوات است
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ وآله مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ

Image
pejuhesh232
 
پست ها : 8783
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

قبليبعدي

بازگشت به راهنمای زیارت اونلاین مشاهد الهی


Aelaa.Net