عملیات والفجر مقدماتی:
در حالی که عدم موفقیت در عملیات رمضان، دورنمای پیشروی در شرق بصره را دور از دسترس نشان می داد، پیروزی در عملیات محرم و تسلط بر زمین های تخت استان میسان، دستیابی به شهر العماره عراق – که به عنوان تهدید هم زمان علیه دو شهر بصره و بغداد محسوب می شد – را امکان پذیر کرده بود. به همین منظور و نیز از آن جایی که فرماندهان جنگ ناگزیر بودند در مقابل تجهیزات برتر عراق، زمین سخت را گزینش کرده و درگیری در وضعیت دشوار را به دشمن تحمل کنند، منطقه رملی غرب ارتفاعات میشداغ – حدفاصل فکه تا چزابه – برای انجام عملیات سرنوشت ساز والفجر انتخاب گردید.
هدف عملیات والفجر مقدماتی، تسخیر شهر عماره، در غرب فکه بود. نیروهای ایرانی در این عملیات ۶ لشکر پیاده، شامل ۲ لشکر پشتیبانی از نیروی زمینی ارتش و لشکرهای تازه تأسیس از نیروهای داوطلب پاسدار و بسیجی، تشکیل میشد. هدف اصلی نیروهای ایرانی از انجام عملیات والفجر مقدماتی، تصرف زمینی به وسعت ۱۲۰ مایل مربع، از اراضی عراق بود. مهندسی موانع در این منطقه که توسط عراقیها انجام شده بود، به همراهی وضعیت خاص جغرافیایی منطقه، به شکست عملیات والفجر مقدماتی انجامید. ارتش عراق ۳ شیار بزرگ در این منطقه حفر نموده بود، که از تپهها تا لبه نیزارهای این منطقه، ادامه داشت، که به شکل یک نیمدایره، دور تا دور منطقه عماره ترسیم شده بود. به این ترتیب برای نیروهای مسلح ایران در این نبرد، چارهای جز حمله از سرزمینهای آبی یا حمله از ارتفاعات پست و عبور از یک منطقه نسبتاً باز، باقی نمانده بود.
اهداف عملیاتنیروهای ایرانی در طرح عملیاتی والفجر مقدماتی، دو هدف را دنبال میکردند، نخستین هدف تصرف پل غزیله بود و چنانچه این مرحله از عملیات با موفقیت انجام میشد، تصرف شهر العماره به عنوان دومین هدف در این عملیات، در دستور کار نیروهای ایرانی قرار میگرفت.
موقعیت منطقهمنطقه عملیاتی از شمال به میشداغ و برقازه از جنوب به هورالهویزه از شرق به چزابه و شهر بستان و از غرب به شهر العماره عراق و رودخانه دجله منتهی می شد. در منطقه مزبور رودخانه های متعددی وجود دارد، از جمله: رودخانه دویرج که از کوه های شمالی منطقه سرچشمه گرفته و به هورالسناف می ریزد و رودخانه میمه که سرچشمه آن ارتفاعات ایلام است و به طرف هور بن عمران (جنوب هورالسناف) منتهی می شود.
استعداد دشمنمسئولیت پدافند از منطقه عملیاتی (از چیلات تا هورالعظیم) به عهده سپاه چهارم عراق بود. لشکرهای سازمانی این سپاه نیز عبارت بودند از:
الف-لشکر 14 پیاده ؛ شامل:
تیپ 421 پیاده
تیپ 422 پیاده
تیپ 18 پیاده کوهستانی
تیپ گردان تانک سیف سعد
منطقه گسترش لشکر 14 از شیب تا پاسگاه دویرج و مقر فرماندهی آن نیز در غرب تقاطع جاده چزابه غزیله با جاده صفریه بود.
ب - لشکر 1 مکانیزه؛ شامل:
تیپ 108 پیاده
تیپ 501 پیاده
تیپ 1 مکانیزه
تیپ های 92، 93 و 94 پیاده، 34 زرهی و 27 مکانیزه (به عنوان احتیاط) منطقه گسترش این لشکر از پاسگاه دویرج تا پاسگاه پیچ انگیزه و مقر فرماندهی آن نیز در جنوب منطقه بزرگان بود.
ج -لشکر 10 زرهی؛ شامل:
تیپ 17 زرهی
تیپ 42 زرهی
تیپ 34 زرهی
تیپ 24 مکانیزه
تیپ 412 پیاده
منطقه گسترش این لشکر از پیچ انگیزه (شیار به جلیه) تا جنوب غربی دهلران (چیلات) بود.
د - نیروهای احتیاط؛ شامل:
لشکر 3 زرهی، در منطقه شرق هورالسناف جنوبی
تیپ 30 زرهی از لشکر 6 زرهی، در منطقه جنوب زبیدات
تیپ 16 زرهی از لشکر 6 زرهی، در منطقه العماره
تیپ 25 مکانیزه از لشکر 6 زرهی، در منطقه شرق هورالسناف
تیپ 37 زرهی از لشکر 12 زرهی، در منطقه بزرگان
تیپ 101 پیاده گارد مرزی، در منطقه العماره
تیپ 10 زرهی وابسته به ستاد کل، احتمالا در شمال العماره
تیپ های 48 پیاده و 49 زرهی ار لشکر 11، در منطقه العماره
تیپ 51 زرهی مختلط، در منطقه فکه
گارد ریاست جمهوری، در منطقه بزرگان
تیپ 704 پیاده در منطقه صفریه تا رشیده
قوای خودیبعد از عملیات محرم، سپاه پاسداران در صدد گسترش سازمان رزم خودی برآمد. بر همین اساس لشکر فتح به سپاه 3 صاحب الزمان علیه السلام تبدیل شد و سازمان تمامی تیپ های تابع آن به جز تیپ 44 قمر بنی هاشم علیه السلام نیز به لشکر تغییر یافت. لشکر ظفر نیز سپاه 11 قدر را تشکیل داد و در نتیجه دو تیپ 27 و 31 آن به لشکر تبدیل شدند و سه تیپ جوادالائمه علیه السلام، امام رضا علیه السلام و امام صادق علیه السلام نیز لشکر نصر5 را به وجود آوردند. هم چنین، یک تیپ مستقل به نام تیپ 10 سید الشهدا علیه السلام تشکیل شده و تحت امر این سپاه در آمد.
لشکر فجر هم با تیپ های المهدی علیه السلام، امام سجاد علیه السلام و ثارالله به سپاه هفتم حدید تبدیل شد. در این میان لشکر فجر با همان سازمان لشکر باقی ماند تیپ ثارالله نیز که به لشکر تبدیل شده بود، به اتفاق لشکر قدس (شامل: لشکر 7 ولی عصر و تیپ 15 امام حسن) و لشکر 8 نجف تحت امر سپاه هفتم قرار گرفتند. به این ترتیب با گسترش سازمان رزم سپاه پاسداران و ایجاد سه سپاه عملیاتی، قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و سلم جهت انجام این عملیات استعداد زیر را در نظر گرفت:
قرارگاه کربلا هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت:
سپاه 3 صاحب الزمان علیه السلام
لشکر 14 امام حسین علیه السلام با استعداد 8 گردان
لشکر 25 کربلا به استعداد 11 گردان.
لشکر 17 علی بن ابی طالب علیه السلام با استعداد 14 گردان
تیپ مستقل 44 قمربنی هاشم علیه السلام با استعداد 5 گردان
سپاه 7 حدید
قرارگاه قدس هدایت نیروهای زیر را عهده داشت:
لشکر 7 ولی عصر علیه السلام با استعداد12 گردان
تیپ 15 امام حسین علیه السلام با استعداد 10 گردان
لشکر 8 نجف اشرف با استعداد 14 گردان
لشکر 41 ثارالله علیه السلام با استعداد 11 گردان
لشکر 19 فجر با استعداد 24 گردان
قرارگاه نجف هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت:
سپاه 11قدر
لشکر 27 محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم با استعداد 24 گردان
لشکر 31 عاشورا با استعداد 13 گردان
تیپ مستقل 10 سیدالشهدا علیه السلام با استعداد 7 گردان
ضمنا، از ارتش نیز یگان های زیر تحت امر فرماندهی این عملیات بودند:
لشکر 16 زرهی با استعداد 6 گردان تانک و 6 گردان مکانیزه
تیپ 84 خردم آباد با استعداد 4 گردان پیاده و 1 گردان تانک
هم چنین استعداد توپخانه شرکت کننده در این عملیات عبارت بودند از :
ارتش : 16 گردان
سپاه: 7 گردان
طرح عملیاتدر طراحی عملیات مقرر شد قوای دو قرارگاه کربلا و نجف به طرف العماره تک نمایند. در مرحله اول، قوای قرارگاه نجف در محور طاووسیه تا رشیده، حد فاصل خط تا کانال های آخر را تصرف کرده و در مرحله دوم و در ادامه تک، جناح راست تا حاشیه جنوبی دویرج(پشت جاده آسفالت فکه و در غرب بزرگراه و سرپل حلفائیه) را تصرف نمایند. نیروهای قرارگاه کربلا نیز می بایست با استفاده از معابر وصولی جای پای تصرف شده توسط قرارگاه نجف را تا چزابه ادامه داده و در پشت کانال پدافند نمایند. در مرحله دوم منطقه شرق غزیله و شمال هورالهویزه پاکسازی شده و سرپل غزیله تامین گردد. هم چنین با احداث خاکریز، جناح قوای کربلا می بایست تامین شود تا چنانچه ماموریت قوای نجف در رسیدن به جاده با مشکل مواجه شد، جناح قوای کربلا از تعرض و آسیب دشمن مصون بماند.
در صورتی که اهداف مراحل اول و دوم عملیات تحقق می یافت، چنین پیش بینی شده بود که با بازسازی یگان ها و ایجاد شرایط مناسب و نیز با توجه به وضعیت دشمن، عملیات در مرحله سوم به سمت العماره ادامه یابد. هم چنین مقرر شد در منطقه چیلات و طیب تک فریب انجام شود. لشکر 14 امام حسین علیه السلام نیز ماموریت داشت تا در منطقه فاو عملیات فریب انجام دهد.
شرح عملیاتدر ساعت 21:30 روز 17/11/1361 پس از اعلام رمز مبارک یاالله، یاالله، یاالله عملیات از پنج محور شمال و جنوب رشیده، صفریه و ارتفاعات چرمر و خاک آغاز شد و نیروها در تاریکی مطلق شب به منظور پاکسازی میادین مین و شکستن خطوط دفاعی دشمن و رخنه در این خطوط پیشروی کردند. وسعت و عمق موانع و استحکامات دشمن و وجود کانال های متعدد که دشمن برای ایجاد آن ها تلاش بسیاری متحمل شده بود، سرعت لازم را از نیروها گرفت. در نتیجه، اگر چه خط اول دشمن شکسته شده بود، لیکن به دلیل عدم پاکسازی منطقه – در حالی که تاریکی شب رو به پایان بود – طبیعی به نظر می رسید که امکان استقرار کامل وجود نداشته باشد. در واقع تاریکی مطلق شب، عدم الحاق نیروها و پاکسازی منطقه، عمق و وسعت زیاد میادین مین، هوشیاری و اطلاع قبلی دشمن نسبت به وقوع عملیات، عوامل بازدارنده ای بودند که به عدم تامین کامل اهداف مرحله اول عملیات منجر شدند.
به رغم وضعیت موجود به خاطر موقعیت خاصی که به تبع آغاز عملیات در میان مردم ایجاد شده بود و از طرفی به دلیل امیدواری مسئولین و نیز تبلیغات سوء دشمن و ... مرحله دوم عملیات در ساعت 21 روز 20/11/1361 به منظور انهدام نیرو و تجهیزات دشمن آغاز گردید. اما این بار نیز عدم هماهنگی در نیروهای عمل کننده و هم چنین هوشیاری دشمن و احاطه او بر راه کارهای خودی، مانع از پیشرفت رزمندگان گردید.
بررسی عملیاتاز ابتدای پیشروی نیروهای خودی از نقطه رهایی تا رسیدن به خط دوم دشمن بیش از 16 نوع مانع از سوی دشمن تعبیه و ایجاد شده بود و یا به صورت عارضه طبیعی منطقه وجود داشت. دشمن با این اقدامات در واقع آن چه را به صورت تجربه از عملیات های گذشته به دست آورده بود، تقریبا به صورت کامل در منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی اجرا کرد. ارتش عراق سعی داشت با موانع یاد شده تا حد امکان در پیشروی نیروهای ایرانی تاخیر بیاندازد. از این رو، موانع مزبور به منزله زنگ خطر و عامل هشدار دهنده محسوب می شد. و از طرفی به طور طبیعی توان نیروها را جهت تامین اهداف در شب می گرفت، علاوه بر این، گرفتن جناح و به کارگیری نیروی احتیاط دو موضوع قابل توجه بود که در تاکتیک های دشمن در عملیات والفجر مقدماتی مشاهده گردید.
موضوع دیگر این که در گذشته نیروهای هجومی و اصلی دشمن در خطوط حضور داشتند و به طور طبیعی در معرض آسیب پذیری نیروهای مهاجم بودند؛ لیکن در این عملیات نظر به این که دشمن شکستن خط را برای خود مفروض می دانست، نیروهای هجومی اش را در احتیاط قرار داد و با گذاردن نیروهای پدافندی در خط و عمق بخشیدن به میادین مین و ایجاد موانع دیگر عملا سعی بر این داشت که پس از گرفتن توان نیروهای مهاجم با وارد کردن نیروهای اصلی خود مناطق تصرف شده را باز پس گیرد.
نتایج عملیاتبا این عملیات طراحان نظامی خودی دریافتند که عملیات های بعدی باید در مناطق عاری از نقاط قوت دشمن ( موانع، آتش توپخانه و ...) انجام شود. از سوی دیگر، مناطق انتخابی باید به گونه ای باشند که ضعف های خودی در آن کم تر بوده و جنگ متکی به نیروهای انسانی در آن مناطق عملی باشد. مضافا به این که فرماندهان سپاه پاسداران به این نتیجه رسیدند که باید ضمن پرهیز از انتخاب مناطق با عمق زیاد، این انتخاب متناسب با قوای خودی باشد. ضمناً در این عملیات علاوه بر انهدام قابل توجه تیپ های 905 و 704 و یک گردان از نیروهای سودانی تعداد 113 تن از نیروهای دشمن اسیر شدند.
در آستانه اين عمليات غلامحسين افشردي معروف به حسن باقري فرمانده اطلاعات و عمليات قرارگاه خاتم الانبياء و فرمانده نيروي زميني سپاه و چند تن ديگر از جمله مجيد بقايي فرمانده قرارگاه كربلا در حين شناسايي در كمين نيروهاي عراقي گرفتار شده و به شهادت رسيدند .
در این عملیات علاوه بر انهدام قابل توجه تیپ های 905 و 704 و یك گردان از نیروهای سودانی، تعداد 113 تن از نیروهای دشمن اسیر شدند.دشمن در این عملیات 2500 كشته و زخمی و 113 اسیر برجای گذاشت.
بر اساس گزارش های متعدد مراكز نظامی و استراتژیك ، با این عملیات طراحان نظامی كشورمان دریافتند كه عملیات های بعدی باید در مناطق عاری از نقاط قوت دشمن (موانع، آتش توپخانه و...) انجام شود. از سوی دیگر، مناطق انتخابی باید به گونه ای باشند كه ضعف های خودی در آن كم تر بوده و جنگ متكی به نیروهای انسانی در آن مناطق عملی باشد. مضافا به اینكه فرماندهان سپاه پاسداران به این نتیجه رسیدند كه باید ضمن پرهیز از انتخاب مناطق با عمق زیاد، این انتخاب متناسب با قوای خودی باشد.
سردار قاسمی فرمانده وقت اطلاعات وعملیات لشگر حضرت رسول درعملیات والفجر مقدماتی درجمع دانشجویان با اشاره به هوشیاری دشمن قبل از انجام این عملیات، گفت: « سردار شهید حسن باقری قبل از عملیات و در جلسات گوناگون، مخالفت خود را با طرح این عملیات اعلام كرده بود. پس از آگاهی عراق از انجام عملیات نیروهای جمهوری اسلامی در فكه و اطلاع از محورها و اهداف آن كه فتح شهر مهم و استراتژیك 'العماره' بود، در مدت كوتاهی تمام زمین رمل ( خاك نرم ) فكه به طور بی سابقه ای با همكاری كشورهای غربی مسلح شد.
این موانع عریض و طویل شامل ؛ میدانهای مین عظیم،كانالهای آب و خشك و حجم وسیعی از سیم خاردارهای حلقوی و حتی به توصیه كارشناسان نظامی غرب، خاكریزی در منطقه ایجاد نشد و استدلال آنها این بود كه اگر خاكریزی ایجاد شود، نیروهای ایران پس از تصرف آن، به عنوان جان پناه و سدی پدافندی در مقابل پاتك های سنگین عراق تبدیل خواهد شد و این تجربه ای بود كه در عملیات های گذشته ایران داشتند.
در چنین شرایطی،شهید حسن باقری فرمانده وقت عملیات سپاه، منطقه فكه را جهت انجام عملیات، بسته اعلام نمود و آن سردار متفكر و نابغه جنگ ، توجهش را جهت طراحی جدید، به سمت شمال فكه برد ولی متاسفانه در حین جمع آوری اطلاعات برای طراحی عملیات در شمال فكه، در یكی از محل دیدها در خطوط اول رزم،در روز نهم بهمن ماه 1361 به شهادت رسید. سپس در شامگاه 17 بهمن ماه سال 61، علیرغم نظر آن شهید، عملیات والفجر مقدماتی در همان جبهه میانی فكه انجام شد و با وجود ایثار و از خودگذشتگی های بسیار و عبور از موانع متعددی قریب به شانزده رده دفاعی درنهایت، بدون دست آوردی برای جمهوری اسلامی به پایان رسید».
قاسمی افزود: در آخر باید یادی كنیم از پاسدار شهید محمد حسین حیدری،فرمانده یكی از گروهانهای گردان محبین تیپ 15 امام حسن مجتبی علیه السلام كه در آن شب عملیات مفقود شد و تاكنون پیكرمطهرش رخ ننمود و یاد و خاطره آن بسیجی های مظلوم و بی نام و نشان، كه غریبانه سربر كویر گرم فكه و هرجایی از جبهه نهادند،هماره در دل و جان و كردارمان، ماندگار و جاوید باد و شادی ارواح پاك شان، نجوا می كنیم فاتحه ای از سر اخلاص و ارادت كه كمترین حق شناسی است از نیك مردانی كه هرچه داریم و به آن مفتخریم، از بركت خونهای پاكشان است.
خلاصه گزارش عملیات:نام عمليات: والفجر مقدماتي
زمان اجرا: 11/18 /1361
تلفات دشمن:4620 (كشته، زخمي و اسير)
رمز عمليات: يا الله - يا الله - يا الله
مكان اجرا: منطقه عمومي فكه
ارگانهاي عملكننده: رزمندگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي
اهداف عمليات: تصرف پل غزيله و پيشروي به سوي شهر العماره عراق
===
عملیات والفجر مقدماتی:عملیات والفجر مقدماتی عملیات تهاجمی گسترده نیروهای مسلح ایران در جنگ ایران و عراق بود، که به مدت ۳ روز در بهمنماه ۱۳۶۱ به فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و مشارکت نیروی زمینی ارتش، در منطقه عماره، عراق انجام شد. در این عملیات نیروهای ایرانی برای نفوذ از یورش موج انسانی در مقابل نیروهای ارتش عراق استفاده کردند، که پشتیبانی ضعیف هوایی، تلفات زیادی به نیروهای ایرانی وارد کرد و در نهایت این عملیات با ناکامی نیروهای ایرانی، در ۲۱ بهمن ۱۳۶۱ به پایان رسید.
عملیات مقدماتی والفجر بخشی از جنگ ایران و عراق در تاریخ 17 بهمن ۱۳۶۱ تا ۲۱ بهمن ۱۳۶۱
موقعیت : میدان فکه، عماره
نتایج: بنبست استراتژیک - ناکامی ایران در تصرف شهر العماره - دفاع موفق عراق
تغییرات: قلمرو - تصرف بخش کوچکی از خاک عراق
طرفهای درگیر: عراق و ایران
فرماندهان و رهبران: صدام حسین - هشام فخری - عدنان خیرالله - ماهر عبدالرشید - محسن رضایی - سیدیحیی رحیمصفوی - حسین خرازی - مهدی زینالدین
قوا: ۶۰٫۰۰۰ نفر ۲۰۰٫۰۰۰ نفر
تلفات و ضایعات: ۲٫۰۰۰ نفر کشته ۶٫۰۰۰ نفر کشته
نبردعملیات مقدماتی والفجر در ششم فوریه ۱۹۸۳ آغاز شد و نشان داد که ایرانیها تمرکز خود را از جنوب به جبهههای مرکزی و شمالی تغییر دادهاند. ایران با استفاده از ۲۰۰٫۰۰۰ نفر از آخرین نیروهای ذخیره داوطلب خود در جبههای به طول ۴۰ کیلومتر، عملیات خود را در اطراف عماره آغاز نمود. یک لشکر زرهی از ارتش ایران، به سمت سومار در جبهه مرکزی پیشروی کرد، تا ۷ لشکر پیاده، که از جنوب به شهر دزفول منتقل شده بودند را پشتیبانی نماید. عراقیها از این تحرکات ایرانیها و تمرکز قوای ایران در جبهه مرکزی و احتمال یورش موج انسانی نیروهای داوطلب ایرانی در جبهه مرکزی آگاهی داشتند، با این حال عملیات در بهمن ماه سال ۱۳۶۱ آغاز شد. این عملیاتی بود که ایران میخواست به واسطه آن جنگ را به داخل خاک عراق بکشاند و مدتها آن را به تعویق انداخته بود. ایران میخواست دو شهر عماره و شبیب را تصرف کند و به بزرگراه بغداد و بصره برسد، تا ارتباط بصره را با باقی شهرهای عراق، قطع نماید. در جنوب ۲ لشکر پیادهنظام و ۲ لشکر زرهی، ۲ هنگ مرزی، یک هنگ چترباز و یک لشکر از نیروهای بسیج، با پشتیبانی یک گردان توپخانه، سعی در جدا نمودن خاک بصره، از سایر عراق را داشت.
در برابر نیروهای مسلح ایران، سپاه چهارم عراق قرار داشت، که از ۲ لشکر پیاده، یک لشکر مکانیزه و ۲ لشکر زرهی تشکیل شده بود. حمله به شهر شبیب، در ۶۰ کیلومتری پرتگاههای تپهای متوقف شد، جنگلها و جریان شدید رودخانه نیز مسیر شهر عماره را مسدود نمود. هنگامی که سرانجام ایرانیها به نزدیکی شهر عماره رسیدند، نیروی هوایی عراق اقدام به مسدود کردن پشتیبانی هوایی نزدیک نیروهای ایرانی که از هلیکوپتر استفاده میکردند، نمود. با این حال پاتک نیروهای عراقی نیز توسط ایرانیها زمینگیر شد. حملات متعدد و پاتکها به سیر قهقرایی حمله به سنگرها و در نهایت به جنگ تن به تن انجامید. ایرانیها خود را در مقابل خطوط مقدم زمینگیر نمودند با این حال پاتک عراقیها به برتری تاکتیکی عراق نیانجامید چرا که هزاران نیروی ایرانی در این زمان حملات توپخانهای را متوجه بصره، خانقین و مندلی کردند.
در اواسط این عملیات، رادیو دولتی ایران، خبر آزادی ۱۲۰ کیلومتر مربع از اراضی ایران را اعلام کرد. ولی واقعیت بسیار غمانگیز بود، چرا که همچنان سپاه پاسداران از نیروهای داوطلب بسیجی در یورش موج انسانی، برای عبور از منطقه ممنوعه استفاده میکرد، که این یورشها، با اجرای آتش فرسایشی عراقیها همراه میشد. سربازان ایرانی که با تجهیزاتی ناچیز مجهز شده بودند و از پشتیبانی مناسبی نیز برخوردار نبودند، با یورش به خطوط مقدم ارتش عراق، سعی در نفوذ داشتند. خطوطی که در آنها، پیادهنظام عراقیها در شیارها سنگر گرفته بودند و از سنگرهای خود به راحتی نیروهای داوطلب ایرانی را مورد هدف قرار میدادند. در این میان صدها سرباز نوجوان ایرانی کشته شدند و بسیاری پس از مجروح شدن، به اسارت درآمدند. عملیات والفجر مقدماتی را میتوان نخستین شکست تهاجمی گسترده ایران در خاک عراق دانست، که به اهداف خود نیز نائل نشد. هر چند عملیات رمضان نیز با وجود پیشروی گسترده ایران در خاک عراق به اهداف خود نرسید.
تهران - ایرنا -عملیات والفجر مقدماتی باهدف تصرف پل غزیله و تصرف شهر استراتژیك« العماره» عراق در روز 17 بهمن ماه سال 1361 در منطقه عملیاتی فكه با حضور رزمندگان اسلام با استعداد نیروهای بسیج ، سپاه و ارتش جمهوری اسلامی ایران صورت گرفت.
«فكه روایت سرزمینی است كه رملهای آن پیكرخونین بسیاری از عزیزان این سرزمین را كفن كرده است ، فكه حكایت آن وادی خشك و سوزان بقیع است؛ فكه، تجلی كربلا و صد ها تن صنوبر پرپر شده بوستان ولایت و تجلی گران حماسه “ارواح التی حلت بفناك” است؛ ولی عجبا كه چه زیبا عطش سربازان مطیع مطلق «مهدی موعود» فرو نشست و چه عاشقانه در میان رمل های داغ و سوزان فكه ، جام می از دست ساقی نوشیدند و سیراب شدند و بالهای خسته خویش را گشودند و رفتند و رفتند و رفتند تا اوج پركشیدند و صدای هلهله كروبیان آن هنگام كه بال در بال یكدیگر گشوده بودند و عروج بی قرارانه فرزندان زهرا را جشن می گرفتند ، در ملكوت اعلی طنین افكنده بود، به راستی كه مقام قرب الهی گوارای وجودشان باد».
====
شرح كامل عمليات والفجر مقدماتي // ستون پنجم دشمن مهمترين عامل شكستهمزماني عمليات « والفجر مقدماتي» با سالروز پيروزي انقلاب اسلامي و همچنين برگزاری اجلاس سران كشورهاي غير متعهد و عدم موفقيت كامل عمليات بهانهای بدست رسانه هاي گروهي مخالف انقلاب داد تا با زير سئوال بردن اصل جنگ تا حد امكان به تقويت مواضع رژيم بعثي اقدام نمايند. به گزارش گروه دفاع مقدس خبرگزاري مهر، به نقل از مركز تحقيقات جنگ ، هجدهم بهمن ماه سالروز عمليات « والفجر مقدماتي» است. اين عمليات كه ابتدا با نام «والفجر نهايي» طراحي شده بود ، به دليل عدم هماهنگي نيروهاي عمل كننده و همچنين جاسوسي عاملان رژيم عراق با شكست مواجه شد و نام « والفجر مقدماتي» را به خود گرفت .
جايگاه عمليات در استراتژي نظامي ايراناز ديدگاه فرماندهان نظامي ، بغداد و بصره، دو هدف استراتژيك، به شمار مي رفتند؛ در اين ميان بغداد هدف غايي و بلند مدت و بصره، هدف ميان مدت و قابل دسترس محسوب مي شد.بر اساس همين نگرش، مناطق مورد نظر براي عمليات والفجر مقدماتي، زمينه ساز تصرف بصره انتخاب شدند. به طور كلي در انجام عمليات ، دستيابي به بصره به طور مستقيم مورد توجه قرار داشت و سعي مي شد اين هدف، با انجام دو يا سه عمليات تأمين شود، اما تصرف بغداد با انجام چند عمليات واسط امكان پذير بود و به زمان بيشتر و رشد سازمان رزم و اصلي شدن جنگ در تمام ابعاد نياز داشت. يكي از مناطقي كه امكان انجام عمليات در آن در راستاي هدف تصرف بغداد وجود داشت، منطقه كوت تا عماره بود كه در نگرشي بلند مدت و كلان، مورد توجه تصميم گيرندگان نظامي بود. در سطح خرد نيز، انهدام دشمن، گشودن جبهه جديد و دست يافتن به زمين هاي مهم، دلايل اصلي در انتخاب منطقه فكه براي عمليات والفجر مقدماتي محسوب گرديد. ضمن آنكه، اين منطقه عملياتي، جناح شمالي هور را نيز در بر مي گرفت، جايي كه در سالهاي بعد (1362 و 1363) عمليات هاي بزرگ خيبر و بدر در آن انجام شد.
دلايل انتخاب منطقه عملياتدر جبهه جنوب غربي، منطقه فكه به دليل وجود ارتفاعات حمرين و جاده ارتباطي بصره - عماره به سمت كوت، از اهميت ويژه اي برخوردار بود؛ به ويژه آن كه مركز فرماندهي سپاه چهارم و يگان هاي تابعه آن در شهر عماره قرار داشتند. اين منطقه، پس از آن كه عمليات محرم انجام شد و طي آن رزمندگان توانستند جبال حمرين را تصرف كنند، به همين دليل بيشتر مورد توجه قرار گرفت.
موقعيت منطقهمنطقه داراي دو ارتفاع اصلي يعني « ارتفاعات حمرين» كه طول مرز ايران و عراق، از جنوب شرقي دهلران تا شمال فكه از يك سو، و از سوي ديگر، ارتفاع جبل فوقي كه در جنوب غربي حمرين و در شمال منطقه عملياتي والفجر مقدماتي نيز« ارتفاع ميشداغ» قرار دارد، كه سه تنگه طبيعي مهم با نام 1- تنگه صعد 2- تنگه ذليجان 3- تنگه رقابيه در آن مشاهده مي شود. ارتفاع شمالي - جنوبي رقابيه، عارضه ديگري است كه از جنوب به تنگه رقابيه و از شمال به تنگه برقازه محدود مي شود. مهمترين رود منطقه ، رودخانه مرزي «دويرج» است كه از كوههاي شمال (جاده عين خوش به دهلران) شروع مي شود و تا منطقه غرب فكه ادامه يافته و به «هورالسناف» مي ريزد.
وضعيت دشمنعراق به دليل حملات پي در پي و موفق ايران در عمليات هاي دوره نخست جنگ، به طور گسترده اي از نيروي جيش الشعبي استفاده كرد و با تشكيل تيپ هاي سه رقمي، سازمان رزم ارتش را بسيار گسترش داد. اين تيپ ها در آرايش نظامي عراق در منطقه عملياتي والفجر مقدماتي، در خط اول قرار داشتند. اين اقدام از يك سو موجب حفظ نيروهاي اصلي ارتش آن كشور مي شد و از سوي ديگر، توان نيروهاي مهاجم را به شدت كاهش مي داد، به گونه اي كه با توجه به درگيري رزمندگان با نيروهاي در خط و موانع گوناگون، يگان هاي اصلي عراق بهتر مي توانستند به دفاع حمله بپردازند.
سپاه چهارم عراق مسئوليت منطقه عملياتي از چيلات تا هورالعظيم را به عهده داشت و داراي چهار لشكر بود:
1- لشكر 14 پياده شامل سه تيپ 421، 422 و 18 و يك گردان تانك به نام« سيف سعد» كه در محور چزابه و شمال هورالهويزه قرار داشت. از سه تيپ اين يگان ، يك تيپ شامل نيروهاي جيش الشعبي و دو تيپ ديگر از نيروهاي اصلي ارتش عراق بودند.
2- لشكر 1 مكانيزه شامل تيپ 108 گارد مرزي، تيپ 501 پياده ، تيپ 1 مكانيزه كه در محور « دويرج» تا پاسگاه پيچ انگيزه مستقر بود. همچنين ، تيپ هاي 92، 93 و 66 احتياط كلي منطقه فكه تا پاسگاه دويرج بودند. افزون بر اين ، تيپ هاي سازماني 34 زرهي، 27 مكانيزه از لشكر 1 در احتياط منطقه عملياتي والفجر مقدماتي قرار داشتند.
3- لشكر 10 زرهي شامل سه تيپ، كه از محور پيچ انگيزه تا جنوب غربي چيلات (دهلران) آرايش داشت.
4- لشكر 3 زرهي (علاوه بر تيپ هايي كه به لشكر 14 مامور كرده بود) با تيپ هاي 16 ، 12 زرهي، 8 مكانيزه و 53 مختلط، در شرق هورالسناف گسترش داشت و در احتياط بود.
يگان هاي ديگري كه جزو سازمان رزم منطقه عملياتي سپاه چهارم عراق بوده و در احتياط قرار داشتند، عبارت بودند از : تيپ 30 زرهي از لشكر 6 ، تيپ 37از لشكر 12 ، تيپ 16 از لشكر 6، تيپ 101 پياده گارد مرزي ، تيپ 10 زرهي وابسته به ستاد كل ، تيپ 49 زرهي از لشكر 11 ، تيپ 18 پياده ، تيپ 48 پياده از لشكر 11 ، تيپ 25 مكانيزه از لشكر 6 ، تيپ 51 مختلط و تيپ گارد جمهوري.
طرح مانوردر طرح ريزي عمليات ، مقرر شد، قرارگاه خاتم الانبياء(ص) با نيروهاي قرارگاه كربلا و قرارگاه نجف اشرف به سوي عماره تك كند.
در مرحله اول، يگانهاي قراردگاه نجف اشرف مي بايست در محور طاوسيه تا چزابه، حد فاصل خط تا كانال هاي آخر را تصرف كرده و در مرحله دوم و در ادامه تك، جناح راست تا حاشيه جنوبي دويرج (پشت جاده آسفالت فكه و در غرب جاده اتوبان) و سرپل حلفائيه را تصرف كنند.
نيروهاي قرارگاه كربلا نيز مي بايست با استفاده از معابر وصولي، جا پاي تصرف شده به وسيله نيروهاي رزمي قرارگاه نجف تا چزابه و پدافند پشت كانال را به انجام مي رساندند.
در مرحله دوم، نيروهاي خودي مي بايست شرق غزيله و شمال هورالهويزه را پاكسازي كرده و سرپل غزيله را تامين كنند . بر اساس طرح عملياتي ، جناح نيروهاي كربلا بايستي با حداث خاكريز تامين مي شد تا در صورت بروز مشكل براي ماموريت نيروهاي نجف، جناح يگانهاي قرارگاه كربلا از تعرض و آسيب دشمن مصون بماند. در طرح مانور اين گونه پيش بيني شده بود كه پس از آن كه اهداف مرحله اول و دوم عمليات تحقق يافت ، با بازسازي يگان ها و ايجاد شرايط مناسب و نيز با توجه به وضعيت دشمن، در مرحله سوم ، تك به سمت عماره ادامه يابد.
در اين طرح، عمليات فريب در منطقه چيلات(دهلران) و طيب نيز پيش بيني شده بود و لشگر 14 امام حسين(ع) نيز ماموريت داشت ، در منطقه فاو، عمليات فريب ديگري را انجام دهد، مسئله قابل ملاحظه در اين عمليات، استفاده از توان زرهي بود كه به دليل بعد مسافت و عمق منطقه عملياتي مورد توجه قرار گرفت.
در اين عمليات ، قرارگاه خاتم الانبياء(ص) (مشترك سپاه و ارتش) به همراه دو قرارگاه نجف اشرف و كربلا، مراحل طرح ريزي و اجراي عمليات را به عهده داشتند.
تركيب قرارگاه كربلا به اين ترتيب بود:
1- سپاه سوم صاحب الزمان(عج) ، شامل لشكر 14 امام حسين(ع) با هشت گردان پياده، لشگر 25 كربلا با 11 گردان پياده ، لشكر 17 علي بن ابيطالب با 14 گردان پياده و تيپ مستقل قمر بني هاشم با پنج گردان پياده.
2- سپاه هفتم جديد متشكل از قرارگاه قدس شامل لشكر 7 ولي عصر(عج) با 12 گردان و تيپ 15 امام حسن(ع) با 10 گردان؛ همچنين ، لشكر 8 نجف با 14 گردان ، لشكر 41 ثارالله با 11 گردان و لشكر 19 فجر با 24 گردان.
قرارگاه نجف نيز متشكل از سپاه 11 قدر، شامل لشكر 27 حضرت رسول (س) با 24 گردان، لشكر 31 عاشورا با 13 گردان و تيپ 10 مستقل سيدالشهدا(ع) با هفت گردان و همچنين لشكر 5 نصر شامل سه تيپ با 33 گردان، از ارتش جمهوري اسلامي نيز لشكر 21 حمزه، تيپ 84 خرم آباد و تيپ 58 ذوالفقار در عمليات شركت داشتند . در مجموع ، سپاه پاسداران با 13 يگان (176 گردان) و ارتش جمهوري اسلامي با سه يگان (15 گردان) بايستي اين عمليات را انجام مي دادند.
شرح عملياتبا تاريك شدن هوا، يگان ها از نقطه رهايي به سوي مواضع دشمن حركت كردند. اين اقدام به اين دليل بود كه خط خودي با مواضع دشمن چهار تا پنج كيلومتر فاصله داشت. از اين رو، لازم بود نيروها، پياده روي خود را آغاز كنند تا بتوانند در ساعت مقرر به مواضع دشمن يورش برند. با حركت نيروها، در قرارگاه نيز جنب و جوش و اضطراب خاصي به چشم مي خورد و همه براي موفقيت رزمندگان دعا مي كردند، به همين منظور مراسم زيارت عاشورا در سنگر (عمومي) قرارگاه خاتم برگزار شد . از سوي ديگر، به دليل اهميت عمليات، آقاي ميرحسين موسوي؛ نخست وزير وقت، آيت الله موسي اردبيلي؛ رئيس ديوان عالي كشور، آيت الله طاهري خرم آبادي و حجت الاسلام والمسلمين فاكر، نمايندگان حضرت امام در سپاه در سنگر فرماندهي حضور داشتند.
بدين ترتيب، در ساعت 21:30 روز 17 بهمن 1361 رمز عمليات به شرح زير قرائت شد:
"بسم الله الرحمن الرحيم، و لاحول و لا قوه الا بالله العلي العظيم، اللهم اياك نعبد و اياك نستعين ، قد تري ما انا فيه ففرج عنا يا كريم، يا الله ، يا الله ، يا الله. به مظلوميت علي اصغر و به ذولفقار برنده ولي المومنين و قهاريت رب العالمين به پيش"
با اعلام رمز عمليات، حمله رزمندگان آغاز شد. گرچه يگان ها ساعاتي قبل حركت كرده بودند، ولي نتوانستند همزمان، عمليات شكستن خط را آغاز كنند، لذا بعضي از نيروها در كمين متوقف شده، برخي هم درگيري را آغاز كردند و گروهي نيز نرسيده هنوز درگير نشده بودند . از اين رو فرماندهان سپاه تلاش زيادي به عمل آوردند تا اين مشكل رفع شود و بالاخره در پي اين تلاش، نيروها توانستند به سختي از برخي موانع عبور كرده و به كانال اول برسند. در اين هنگام، دشمن به نيروهاي در خط خود دستور داد، به پشت جاده آسفالت عقب نشيني كرده و در آنجا خط تشكيل دهند. اين اقدام دشمن ناشي از تجربه قبلي در عمليات هاي گذشته بود. فرماندهان عراقي دريافته بودند كه نبايد در برابر سيل خروشان نيروهاي بسيج مقاومت كرده و تلفات بدهند. آنها نمي خواستند مانع نفوذ نيروهاي ايراني شوند، زيرا قصد داشتند با دور زدن آنها از دو جناح، آنان را منهدم كنند. با وجود اين تدبير دشمن، نيروهاي خودي در برخي محورها پيشروي كردند ، ولي در محورهاي ديگر موفق نشدند از موانع عبور كنند. اين وضع موجب شد آنها زمان را از دست بدهند. بر اين اساس، فرماندهان در تدبيري مناسب، اجازه ندادند يگان هايي كه عمليات شكستن خط را به اتمام رسانده بودند به پيشروي خود ادامه دهند. اين يگان ها موظف شدند در مواضع به دست آمده متوقف شده و با احداث خاكريز، به حفظ آن بپردازند.
ويژگي هاي عملياتيكي از ويژگي هاي شاخص عمليات والفجر مقدماتي اين بود كه دشمن با توجه به تجربيات قبلي و پس از فتح خرمشهر و در يك مقطعي عقب نشيني با فرصت، موانع سمياري را در جلوي لجمن (خط پدافندي) خودش ايجاد كرد و لذا قبل از نبرد با قواي دشمن، نبرد رزمندگان اسلام با ميدان موانع دشمن بود كه نقش به سزايي در ناكام ماندن عمليات داشت. به گونه اي كه تمام توان نيروها صرف عبور از آنها شد و اين موضوع در عمليات هاي قبلي اين چنين سابقه اي نداشت. زيرا از ابتداي پيشروي نيروهاي خودي، از نقطه رهائي تا رسيدن به خط دوم دشمن، بيش از 16 نوع مانع از سوي دشمن تعبيه و ايجاد شده بود و يا بصورت عارضه طبيعي منطقه، وجود داشت كه به ترتيب و با وجود تعدد و تكرار نوع آن عبارت بودند از:
1- حدود 8 الي 10 كيلومتر رمل
2- يك سري ميادين مين كه از قبل تعبيه شده بود
3- سيم خاردار حلقوي با 6 حلقه در عرض
4- مواضع و سنگرهاي كمين در امتداد موانع
5- سيم خاردار معمولي
6- ميدان مين با عمق زياد
7- سيم خاردار حلقوي
8- كانال به عرض 3 الي 4 متر كه در بعضي جاها تا 9 متر نيز مي رسيد
9- سيم خاردارحلقوي
10- ميدان مين با عمق زياد
11- سيم خاردار حلقوي
12- كانال دوم با مشخصات كانال رديف اول (بند8)
13- سيم خاردار حلقوي
14- ميدان مين
15- خط اول دشمن كه از سنگرهاي متعدد و تعبيه كانال در زمين (مشابه شرق بصره) تشكيل شده بود، بسيار مستحكم بود.
16- خط دوم دشمن (پس از خط دوم) مجددا 3 كانال ديگر وجود داشت. كه اين هم سختي نبرد را تشديد مي كرد.
با اين وجود و به دليل جو خاصي كه ضرورت انجام اين عمليات در كشور ايجاد كرده بود و نيز اميدواري مسئولان سياسي كشور و جنگ رواني دشمن، مرحله دوم عمليات نيز در 19 بهمن 1361 انجام شد. اما اين بار نيز به دليل عدم هماهنگي ميان نيروهاي عمل كننده، هوشياري دشمن و تسلط او بر راهكارهاي خودي و همچنين با توجه به لو رفتن عمليات و وجود استحكامات پيچيده و فراوان دشمن كه موجب عدم كندي پيشروي نيروهاي خودي شده، قرارگاه خاتم الانبياء صلی الله علیه و آله و سلم را واداشت تا به منظور كاهش تلفات خودي، پايان عمليات را اعلام نمايد. در اين عمليات بيش از 2500 نفر از نيروهاي دشمن كشته و زخمي و 113 نفر اسير گرديدند ، همچنين 501 تن از نيروهاي خودي شهيد، 7313 تن زخمي و 3116 تن مفقود شدند.
در اين عمليات بيش از ۲۵۰۰ نفر از نيروهاي دشمن كشته و زخمي و ۱۱۳ نفر اسير گرديدند ، همچنين ۵۰۱ تن از نيروهاي خودي شهيد، ۷۳۱۳ تن زخمي و ۳۱۱۶ تن مفقود شدند. چند روز بعد از اتمام عملیات والفجر مقدماتی و شهادت بچه های گردان کمیل رژیم بعث عراق داخل کانال را پر میکند و شهدا در آن کانال مدفون میشوند. استخوانهای پیدا شده از پیکرهای شهدا در جریان تفحص دارای آسیب دیدگی شدید بوده که نشان از شکستگی بر اثر تانک و لودر عراقیها برای پر کردن کانال و عبور از روی پیکرها دارد.
رژیم بعث عراق، حماسه بچهها در این عملیات را با مدفون کردن شهدای کانال کمیل و حنظله، مخفی کرده بود. زمانی که شهید «محمودوند» تصمیم گرفت به همراه گروه تفحص، شهدا را بیرون بیاورد، یک ماه در آن هوای گرم، منطقه فکه را مثل دیوانهها میگشتند ولی پیکر شهدا را پیدا نمیکردند که درنهایت اتفاقاتی افتاد و این شهدا پیدا شدند.
جهان و عمليات والفجر مقدماتيهمزماني عمليات « والفجر مقدماتي» با سالروز پيروزي انقلاب اسلامي و همچنين برگزاري اجلاس سران كشورهاي غير متعهد (كه قرار بود در بغداد برگزار شود، ولي به دليل فشار جمهوري اسلامي ايران مكان برگزاري اجلاس به هند تغيير يافت) و عدم موفقيت كامل عمليات بهانه اي بدست رسانه هاي گروهي مخالفين انقلاب اسلامي داد تا در محورهاي تبليغاتي و تحليل هاي خود با زير سئوال بردن اصل جنگ تا حد امكان به تقويت مواضع رژيم بعثي اقدام نمايند. انعكاس پي در پي اطلاعيه هاي نظامي عراق و اعلام حمايت سران كشورهاي عربي و غربي از رژيم صدام و جوسازي هاي سنگين تبليغاتي، از جمله مواردي مي باشد كه در جنگ رواني تاثير گذار بود و دشمن از آن بي نهايت استفاده كرد. در مجموع، سعي تمام رسانه هاي بيگانه به فشار جمهوري اسلامي ايران به منظور تجديد نظر در مواضع جمهوري اسلامي ايران و موافقت با پيشنهادات رژيم بعثي در خصوص صلح و آتش بس بود.
===
بازخوانی دلاوریهای رزمندگان در سالگرد عملیات والفجرمقدماتی؛علت شکست سنگین در عملیات والفجر مقدماتی چه بود؟
این عملیات نشان داد که دروضیعت جدید جنگ، مقدورات، ابتکارات و عوامل جدیدی باید وارد عرصه شود تا بتوان موانع مستحکم دشمن را پشت سر گذاشت. دراین عملیات رزمندگان توانستند با شکستن خطوط پی درپی ارتش عراق، به عمق مواضع آن نفوذ، امّا براثر مقاومت شدید دشمن، در محور عملیاتی ناهماهنگی به وجود آمد ونیروهای خودی به مواضع قبلی بازگشتند. این عملیات نشان داد که دروضیعت جدید جنگ، مقدورات، ابتکارات و عوامل جدیدی باید وارد عرصه شود تا بتوان موانع مستحکم دشمن را پشت سر گذاشت.
همچنین پس از این عملیات تشکیلات جدید سپاه ارزیابی و بهینه شد هم زمانی این عملیات با ایام دهه فجر سبب شد که نام "والفجر"برای آن درنظر گرفته شود. پیش بینی میشد که این عملیات وضعیت تعیین کنندهای درسرنوشت جنگ داشته باشد. لیکن چنین نشد وبه همین دلیل، پسوند "مقدماتی" به کلمه "والفجر" افزوده شد و "والفجر مقدماتی" نام گرفت.
شرح عملیاترزمندگان اسلام که نیمهشب گذشته (۱۷ بهمن ۱۳۶۱) موفق به عبور از اولین کانال خطوط عراقی شده بودند، در غرب این کانال با ردههای گوناگون موانع شامل میدانهای مختلف مین و انواع سیمخاردار مواجه شدند و شروع به پاکسازی کردند. مواجه شدن با این موانع موجب کاهش سرعت پیشروی نیروها شد. دشمن که به نظر میرسید تا آن زمان متوجه مسیر اصلی هجوم نشده، بیشترین حساسیت را در منطقهی زبیدات به خرج داده و بر اساس اطلاعات رسیده، به نیروها و توپخانههای آن منطقه آمادهباش داده بود، اما پس از حدود ۳ ساعت از آغاز عملیات، عراقیها متوجه محور اصلی تک عملیات والفجر مقدماتی شدند و در اولین اقدام برای پرهیز از دادن تلفات به یگانهای در خط خود دستور عقبنشینی تا جادهی آسفالت غرب مرز و تشکیل یک خط در این منطقه را دادند. *
با عبور نیروها از کانال دوم (بین مرز و جادهی آسفالت غرب مرز) و نزدیک شدن به جادهی آسفالت، به دلیل حضور دشمن و شدت یافتن درگیریها پیشروی نیروها کند و به مرور متوقف شد. این وضعیت تا حدود ساعت ۳ صبح ادامه داشت. بدین ترتیب عبور یگانها از موانع پیچیده و پرحجم دشمن و عبور از دو کانال اولیهی عراقیها بیش از ۴ ساعت طول کشید.
موقعیت یگانها در ساعت ۳ بامداد چنین بود:
نیروهای دو یگان جناح چپ عملیات (تیپ ۳۵ امام حسن علیه السلام ** و لشکر نجف اشرف) با عبور از کانال دوم و پاکسازی جناحین خود به جادهی آسفالت مرزی (عراق) رسیده، اما به دلیل تجمع نیروهای عراقی در این نقطه و شدت یافتن درگیری موفق به عبور از جاده نشدند؛ بنابراین در صدد آماده و وارد کردن گردانهای بعدی برای پاکسازی دشمن و عبور از جاده شدند. تیپ ۱ لشکر عاشورا پس از پاکسازی سنگرهای کمین عراقیها، زمان زیادی را در پاکسازی موانع متعدد و پیچیدهی دشمن از دست داد و به سختی توانست از این موانع عبور کرده و خود را به کانال اول برساند، اما در میدانهای مین بین کانال اول و دوم گیر کرد. در قسمت میانی، تیپ عمار (از لشکر ۲۷ حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم) بخشی از نیروهای خود (در حد یک گردان منها) را از کانال دوم عبور داد و این نیروها بدون الحاق با یگانهای چپ و راست به طرف جادهی آسفالت پیشروی کردند، ولی بیشتر نیروهای این تیپ در پشت میدان مین قبل از کانال دوم متوقف شده و با وجود تلاش فراوان موفق به باز کردن معبر نشدند و به همین دلیل از یگان همجوار سمت چپ خود (لشکر نجف) خواستند که با متمایل کردن نیروهایش به سمت راست و باز کردن میدان مین مقابل خود به این یگان کمک کند. *** بنابراین، در محور میانی کندی حرکت محسوس بود. در شمالیترین محور عملیات نیز تیپ جوادالائمه علیه السلام (از لشکر ۵ نصر) پس از عبور از کمینهای اولیه و انهدام آنها، برای تأمین جناح راست عملیات اقدام به احداث خاکریز در حد فاصل تپههای رملی تا کانال اول کرد.
کندی پیشروی یگانها تا حدود ساعت ۳ بامداد وضعیتی را پیش آورد که رسیدن به هدف این مرحله از عملیات یعنی (کانال کشاورزی) را با تردید مواجه ساخت، زیرا این هدف در محدودهی برخی یگانها به ویژه در جناح میانی و راست عملیات از جادهی آسفالت غرب مرز حدود ۶ کیلومتر فاصله داشت، لذا با تدبیر فرماندهی مقرر شد که منطقهی تصرفشده (تا جادهی آسفالت) تثبیت شود. محسن رضایی در این باره به رحیم صفوی گفت: «از ساعت ۳ [صبح]به بعد همه باید به فکر الحاق و زدن خاکریز باشند.» با ابلاغ کردن نظر فرمانده کل سپاه به یگانها، رسیدن به جادهی آسفالت غرب مرز و احداث خاکریز و پدافند در آنجا، محور تلاش یگانها قرار گرفت.
این تلاش تا ساعت ۶ صبح ادامه یافت. در این مدت لشکر ۸ نجف که ساعت ۳:۳۰ بامداد دستگاههای مهندسی خود را وارد منطقه کرده بود، اقدام به احداث خاکریز کرد. این یگان حدود ۱/۵ کیلومتر خاکریز در شرق جادهی آسفالت مرزی (بین کانال اول و جادهی آسفالت مرزی عراق) و یک کیلومتر خاکریز نیز در غرب جادهی آسفالت (در حد فاصل جاده و کانال دوم) احداث کرد، اما در جنوب منطقهی عملیات به دلیل پاکسازی نشدن منطقه از پاسگاه صفریه به سمت جنوب، موفق به احداث خاکریز نشد. کل منطقهیی که لشکر نجف و تیپ امام حسن (ع) در آن پشت جاده مستقر شدند ۶ کیلومتر بود. در همین حال، جناح راست لشکر ۸ نجف به دلیل حضور نداشتن تیپ عمار چندان تأمین نبود. در جبههی میانی نیز به دلیل پیشروی نکردن نیروهای تیپ ۱ لشکر ۳۱ عاشورا و عقب ماندن نیروهای تیپ عمار که تلاش آنان با وجود درخواست کمک از نیروهای لشکر ۸ نجف بینتیجه مانده بود، نیروهای این تیپ پس از الحاق با نیروهای لشکر عاشورا، پشت جادهی شنی شرق کانال اقدام به احداث خاکریز کردند و جناح راست را هم تیپ جوادالائمه با تکمیل خاکریز تأمین کرد.
پاتکهای دشمناز حدود ساعت ۶ صبح، تحرکات نیروهای عراقی با هدف اجرای پاتک آغاز شد. نیروهای دشمن در جناح راست از فکه به سمت جنوب و در محدودهی عملیات لشکر عاشورا، تیپ عمار و تیپ جوادالائمه علیه السلام فشار آوردند و با اجرای آتش پرحجم و آرایش دادن به یک گردان تانک در مقابل نیروهای لشکر ۳۱ عاشورا و تیپ عمار پاتک سنگینی را اجرا کردند. بر اثر تداوم فشار، الحاق بین نیروهای لشکر عاشورا و تیپ عمار از بین رفته و این نیروها موفق به تکمیل خاکریز در مقابل نیروهای خود نشدند، ضمن آنکه تیپ جوادالائمه نیز امکان تشکیل یک خط پدافندی مستحکم در جناح راست را با استفاده از خاکریز احداثی پیدا نکرد. بنابراین، نیروهای تیپ جواد الائمه علیه السلام به ناچار چند کیلومتر عقبتر (به طرف شرق) رفته و با استقرار روی تپههای رملی شرق رشیده ـ. طاوسیه، جناح راست پدافند را چومو قرار دادند.
در جناح چپ عملیات در محدودهی استقرار نیروهای تیپ امام حسن علیه السلام و لشکر ۸ نجف نیز دشمن آتش سنگینی اجرا کرد و در نتیجه به رغم مقاومت نیروها، به دلیل افزایش حجم آتش و فشار زرهی و نیز عدم موفقیت نیروهای این دو یگان در احداث خاکریزهای جناحین خود به طور کامل، این یگانها برای جلوگیری از تلفات بیشتر تا جادهی شنی ـ. که در شرق مرز و به موازات آن قرار داشت ـ. (حد فاصل پاسگاه رشیده ـ. پاسگاه صفریه) عقب آمدند و از ساعت ۷ صبح در پشت این جاده شروع به احداث خاکریز کردند و جناح چپ خود را به تپههای رملی شرق پاسگاه صفریه دادند. این در حالی بود که جناح راست این دو یگان به دلیل الحاق نشدن با نیروهای تیپ عمار همچنان تهدید میشد.
در این میان، نیروهای لشکر ۸ نجف کوشیدند با احداث خاکریز هلالیشکل، سرپلی را در غرب کانالهای اول و دوم حفظ کرده و مانع تشکیل خط در این منطقه به وسیلهی نیروهای عراقی شوند. بر اثر فشار پیوستهی عراق و پاتکهای متعدد، ناگزیر نیروها به داخل کانال دوم (شرق جادهی آسفالتِ غرب مرز) آمده و در داخل کانال مقاومت کردند. دشمن با پی بردن به محل این نیروها از دو طرف وارد کانال شده و به آنان هجوم برد. مقاومت رزمندگان به حدی شدید و حماسی بود که دشمن تصور کرد خط پدافندی نیروهای ایرانی درون کانال است. و در نهایت عراقیها با اجرای چند پاتک که تلفات بسیاری برای آنها در پی داشت، این منطقه را تصرف کردند.
در محدودهی تیپ عمار (از لشکر ۲۷) نیز پس از ابلاغ تشکیل خط دفاعی، تعدادی از نیروهای این یگان که از کانال دوم عبور کرده بودند در درون این کانال مستقر شدند و با توجه به نبود امکان تخلیهی مجروحان و نداشتن آب و غذا و در حالی که تنها از طریق بیسیم با فرماندهی یگان ارتباط داشتند، همچنان سلحشورانه در مقابل فشار شدید و حجم بالای آتش دشمن مقاومت میکردند. ***** سرانجام خط پدافندی تشکیل شده و یگانها به این شکل تأمین شدند:
تیپ ۳۵ امام حسن (ع) و لشکر ۸ نجف: پشت جادهی شنی در حد فاصل پاسگاه رشیده تا پاسگاه صفریه.
تیپ ۱ لشکر ۳۱ عاشورا، تیپ عمار و تیپ جوادالائمه: از شمال پاسگاه رشیده و روی تپههای شمالی این پاسگاه (تپه دوقلو) و تپههای خال و چومو و جناح راست نیز روی تپههای چومو قرار داشت.
بدین ترتیب با وجود تدبیر فرماندهان و تلاش یگانهای شرکتکننده در عملیات، تنها بخشهایی از اهداف تعیینشده تصرف شد. در واقع تقریباً هیچ یک از یگانها به دلایل متعددی موفق به تأمین هدفهای خود در مرحلهی اول عملیات نشدند. با روشن شدن هوا، حفظ مناطق تصرفشده و اصلاح و تقویت خطوط پدافندی برای مقابله با پاتکهای قریبالوقوع دشمن در رأس کار یگانها قرار گرفت.
راوی لشکر ۸ نجف در گزارش عملیات این یگان، ماجرا را چنین شرح داده است:هنگامی [حدود ساعت ۵:۳۰ تا ۶ صبح]که نیروها به جادهی آسفالت مرزی رسیدند، برادر محمدی فرمانده تیپ و برادر قدیری مسئول محور از احمد کاظمی فرمانده سپاه هفتم و فرمانده لشکر ۸ نجف در مورد وضعیت یگانهای چپ و راست خود سؤال کردند، ولی برادر احمد جواب مشخصی نداد و در بررسیها مشخص شد که یگانهای چپ و راست این تیپ موفق عمل نکردهاند و جناحین تأمین نیست. این نیروها تا ساعت ۷ صبح در کنار جادهی آسفالت [مرزی]مستقر بودند و فرمانده تیپ برای دفع پاتکهای احتمالی دشمن درخواست کمک نیرو کرد، ولی علیرغم جواب مساعد احمد کاظمی، ارسال کمک مقدور نشد.
ساعت ۷:۳۰، برادر شرویی فرمانده گردان ثارالله اعلام میکند که از طرف دشمن در حال تهدید شدن هستیم و به نظر میرسد دشمن قصد دور زدن و محاصرهی ما را دارد و فرمانده تیپ نیز دستور عقبنشینی صادر میکند.متأسفانه این اقدام قدری دیر انجام شد، در حدی که تانکهای عراقی به نیروهای ما نزدیک شده بودند و به سمت این نیروها شلیک کردند که تعدادی از آنها شهید و مجروح شدند و چند نفر نیز از جمله برادر قدیری مسئول محور و حدود ۶۰ تا ۷۰ نفر در آنجا مفقود شدند.
در این شرایط مهندسی لشکر حدود ۲۰۰ متر جلوتر از کانال دوم غرب مرز، یک خاکریز به طول ۲۰۰ متر احداث نمود و نیروها خود را به پشت خاکریز رسانده و در آنجا به دفاع پرداختند و یک تانک، ۲ دستگاه تفنگ ۱۰۶ و چند نفربر و چند قبضه خمپاره به خط برده شد و این نیروها تا ساعت ۱۲ ظهر در آنجا مقاومت سلحشورانهیی کردند.
ساعت ۱۲، همزمان با پخش غذا بین نیروها، عراق با بهرهبرداری از تعداد قابل توجهی تانک و اجرای آتش پرحجم، پاتک بسیار سنگینی را علیه این نیروها آغاز کرد که به دلیل محدود بودن طول خاکریز و تراکم بالای آتش توپخانه، ادوات و تانکهای دشمن، در همان لحظات اولیه تانک و یکی از قبضههای [تفنگ]۱۰۶ در خط منهدم شد و نیروهای پشت خاکریز نیز مقاومت سرسختانهیی انجام دادند و تعداد کمی از آنها موفق شدند تا پشت جادهی شنی مرز عقب بیایند، ولی تعدادی از شهدا و مجروحین در منطقه باقی ماندند.
از عوامل مهم ناکامی نیروها در دستیابی به هدفهای عملیات در شب اول:موانع متعدد و پیچیده که در برخی محورها بالغ بر ۱۸ ردیف میشد و به گفتهی فرماندهان در طول جنگ، تا آن زمان، بیسابقه بود. درگیری نیروها با موانع در عمل موجب شد تا نیروها نتوانند قبل از آغاز روشنی هوا پیشروی مورد انتظار را داشته باشند. در واقع به دلیل وجود استحکامات و موانع فراوان نیروها پس از عبور از کمینهای اولیهی دشمن تا نیمهشب درگیر عبور از موانع بودند. برای مثال در یک مورد نیروهای تیپ عمار (از لشکر حضرت رسول (ص)) بیش از دو ساعت پشت یک میدان مین بین کانال اول و دوم معطل ماندند. فراوانی موانع در چند مورد نیز موجب از دست رفتن زمان شد و علاوه بر این مسیر عبور نیروها را به کلی سد کرد، در حدی که آنها مجبور به استفاده از معابر یگانهای همجوار شدند.
تاریکی مطلق هوا نیز در کیفیت کار نیروها در عبور از موانع، پاکسازی سنگرهای دشمن، پیدا کردن مسیر و معابر تأثیر عمدهیی داشت، از جمله در یک مورد نیروهای تیپ امام حسن علیه السلام حدود یک ساعت از وقت حساس خود را در جست و جوی پل دشمن روی کانال اول، از دست داد. بنابراین، مسائلی مانند گم کردن مسیر؛ تشخیص ندادن موانع و عوارض؛ برخورد خودروها؛ زرهی و وسایل موتوری با یکدیگر در معابر؛ افتادن در کانالها؛ رفتن روی مین؛ کامل نشدن پاکسازیها و پنهان شدن نیروهای پراکندهی دشمن در سنگرها هم مزید بر علت شده بود.
محدود بودن تعداد و عرض معابر و جادههای عقبه موجب درهم تنیده شدن و انبوهی نیروها و ترافیک بسیار شدید خوردها در این نقاط و در نتیجه بالا رفتن تعداد تصادفات شده بود. افزون بر این، حجم آتش دشمن نیز تلفات و ضایعات یگانهای خودی را افزایش میداد.
دشمن در عملیات والفجر به نکات زیر توجه داشت:علاوه بر موارد یادشده، پارهیی تدابیر دشمن در مواجهه با نیروهای خودی که با بهرهگیری از تجارب عملیاتهای گذشته صورت پذیرفت، مشکلات را تشدید کرد. در بخشی از گزارش شنود قرارگاه خاتم صلی الله علیه و آله و سلم در بررسی عملیات در شب اول آمده است:
در ساعت اولیهی درگیری به نیروهای زرهی خود دستور عقبنشینی داد و پس از مشخص شدن فلش حملهی نیروهای ایرانی، با آرایش دادن به تانکهای خود از ساعت ۶ صبح پاتکهای خود را آغاز کرد.
با درک درست از نحوهی عمل زرهی ایران به نیروهای زرهی خود گفته بود که از تانکهای ایرانی نترسید، چون آنها نمیتوانند خوب مانور کنند.
عقبههای خود را از دسترس ما دور نگهداشته است.
به جای احداث خاکریز (که بعداً ما از آن به عنوان پدافند استفاده خواهیم کرد) بیشتر از کانال استفاده کرده بود، زیرا تجربه به او ثابت کرده که بهترین مواضع پدافندی برای ما خاکریز است.
تجارب ضد پیادهی خود را از طریق ایجاد موانع عمیق و گسترده؛ استقرار تیربارهای زیاد در مواضع اولیه و استقرار و بهکارگیری نیروهای تأمین و کمین در جلوتر از خط اصلی بالا برده است.
ضمناً مواردی مانند ضعف در هماهنگی بین یگانهای همجوار در حین پیشروی که موجب تفاوت در سرعت پیشروی یگانها از یکدیگر و در نتیجه، خالی ماندن جناحین یگانها میشد؛ عدم استفادهی صحیح از زرهی؛ نبود طرح مانور مشخص زرهی که شاید ناشی از کمی تجربه در بهرهبرداری از زرهی به ویژه در شب میشد؛ کشف صحبت کردن در بیسیم خصوصاً پس از برخورد با مشکل تشدید میشد و در عمل باعث بهرهبرداری دشمن در شناخت محور هجوم و وضعیت نیروهای ایرانی میشد و... مجموعاً در عدم موفقیت نیروها در شب اول تأثیرگذار بود.
فرماندهی عراق به دو دلیل دستور عقبنشینی و پرهیز از درگیری با نیروهای ایرانی را صادر کرد. اول، کاهش تلفات در خط و ایجاد موقعیت برای پیشروی نیروهای ایرانی به صورت ستونی در عمق منطقهی عملیات (این شیوهی نفوذ معمولاً بدون الحاق با یگانهای همجوار انجام میشد)؛ دوم، دشمن ضمن امکان اجرای آتش پرحجم روی نیروهای ایرانی در طول شب، میتوانست در ساعات اولیه نیز از پهلو نیروهای خودی را تحت فشار قرار دهد.
نیروهای تیپ امام حسن علیه السلام در مسیر پیشروی خود با یک واحد توپخانهی دشمن مواجه شدند که به دلیل کندی در عمل فقط موفق به انهدام تعدادی از تجهیزات و ادوات این واحد شدند و نیروهای عراقی موفق به عقب بردن سایر قبضهها شدند. درخواست کمک نیروهای تیپ عمار از لشکر ۸ نجف به این دلیل بود که یگان همجوار این تیپ (لشکر عاشورا) در ردههای موانع بین کانال اول و دوم درگیر بود و نتوانسته بود هم پای این تیپ پیشروی کند؛ بنابراین، در آن ساعات به طور طبیعی لشکر ۸ نجف، یگان همجوار این تیپ به حساب میآمد. گزارشهای شنود از گفت و گوهای نیروهای عراقی حاکی از مقاومت سرسختانهی نیروهای لشکر ۸ نجف در کانال بود. مقاومت این نیروها در طول روز اول ادامه یافت و اغلب این افراد به شهادت رسیدند.
======
عملیات والفجر مقدماتی با هدف تصرف شهر العماره عراق/روزشمار دفاع مقدس، ۱۷ بهمن ۱۳۶۱روزشمار دفاع مقدس، ۱۷ بهمن ۱۳۶۱؛
عملیات والفجر مقدماتی با هدف تصرف شهر العماره عراق:
عملیات والفجر مقدماتی باهدف تصرف پل غزیله و تصرف شهر استراتژیک« العماره» عراق در روز ۱۷ بهمن ماه سال ۱۳۶۱ در منطقه عملیاتی فکه با حضور رزمندگان اسلام با استعداد نیروهای بسیج ، سپاه و ارتش جمهوری اسلامی ایران صورت گرفت. «فکه روایت سرزمینی است که رملهای آن پیکرخونین بسیاری از عزیزان این سرزمین را کفن کرده است ، فکه حکایت آن وادی خشک و سوزان بقیع است؛
فکه، تجلی کربلا و صد ها تن صنوبر پرپر شده بوستان ولایت و تجلی گران حماسه “ارواح التی حلت بفناک” است؛
ولی عجبا که چه زیبا عطش سربازان مطیع مطلق «مهدی موعود» فرو نشست و چه عاشقانه در میان رمل های داغ و سوزان فکه ، جام می از دست ساقی نوشیدند و سیراب شدند و بالهای خسته خویش را گشودند و رفتند و رفتند و رفتند تا اوج پرکشیدند و صدای هلهله کروبیان آن هنگام که بال در بال یکدیگر گشوده بودند و عروج بی قرارانه فرزندان زهرا را جشن می گرفتند ، در ملکوت اعلی طنین افکنده بود، به راستی که مقام قرب الهی گوارای وجودشان باد»…
همزماني عمليات « والفجر مقدماتي» با سالروز پيروزي انقلاب اسلامي و همچنين برگزاري اجلاس سران كشورهاي غير متعهد و عدم موفقيت كامل عمليات بهانهاي بدست رسانه هاي گروهي مخالف انقلاب داد تا با زير سئوال بردن اصل جنگ تا حد امكان به تقويت مواضع رژيم بعثي اقدام نمايند به گزارش گروه دفاع مقدس خبرگزاري مهر، به نقل از مركز تحقيقات جنگ، هجدهم بهمن ماه سالروز عمليات « والفجر مقدماتي» است. اين عمليات كه ابتدا با نام «والفجر نهايي» طراحي شده بود ، به دليل عدم هماهنگي نيروهاي عمل كننده و همچنين جاسوسي عاملان رژيم عراق با شكست مواجه شد و نام «والفجر مقدماتي» را به خود گرفت
جايگاه عمليات در استراتژي نظامي ايراناز ديدگاه فرماندهان نظامي ، بغداد و بصره، دو هدف استراتژيك، به شمار مي رفتند؛ در اين ميان بغداد هدف غايي و بلند مدت و بصره، هدف ميان مدت و قابل دسترس محسوب مي شد. بر اساس همين نگرش، مناطق مورد نظر براي عمليات والفجر مقدماتي، زمينه ساز تصرف بصره انتخاب شدند. به طور كلي در انجام عمليات ، دستيابي به بصره به طور مستقيم مورد توجه قرار داشت و سعي مي شد اين هدف، با انجام دو يا سه عمليات تأمين شود، اما تصرف بغداد با انجام چند عمليات واسط امكان پذير بود و به زمان بيشتر و رشد سازمان رزم و اصلي شدن جنگ در تمام ابعاد نياز داشت.
يكي از مناطقي كه امكان انجام عمليات در آن در راستاي هدف تصرف بغداد وجود داشت، منطقه كوت تا عماره بود كه در نگرشي بلند مدت و كلان، مورد توجه تصميم گيرندگان نظامي بود. در سطح خرد نيز، انهدام دشمن، گشودن جبهه جديد و دست يافتن به زمين هاي مهم، دلايل اصلي در انتخاب منطقه فكه براي عمليات والفجر مقدماتي محسوب گرديد. ضمن آنكه، اين منطقه عملياتي، جناح شمالي هور را نيز در بر مي گرفت، جايي كه در سالهاي بعد (۱۳۶۲ و ۱۳۶۳) عمليات هاي بزرگ خيبر و بدر در آن انجام شد.
دلايل انتخاب منطقه عمليات در جبهه جنوب غربي، منطقه فكه به دليل وجود ارتفاعات حمرين و جاده ارتباطي بصره – عماره به سمت كوت، از اهميت ويژه اي برخوردار بود؛ به ويژه آن كه مركز فرماندهي سپاه چهارم و يگان هاي تابعه آن در شهر عماره قرار داشتند. اين منطقه، پس از آن كه عمليات محرم انجام شد و طي آن رزمندگان توانستند جبال حمرين را تصرف كنند، به همين دليل بيشتر مورد توجه قرار گرفت.
موقعيت منطقه:
منطقه داراي دو ارتفاع اصلي يعني «ارتفاعات حمرين» كه طول مرز ايران و عراق، از جنوب شرقي دهلران تا شمال فكه از يك سو، و از سوي ديگر، ارتفاع جبل فوقي كه در جنوب غربي حمرين و در شمال منطقه عملياتي والفجر مقدماتي نيز« ارتفاع ميشداغ» قرار دارد، كه سه تنگه طبيعي مهم با نام:
۱- تنگه صعد ۲- تنگه ذليجان ۳- تنگه رقابيه در آن مشاهده مي شود. ارتفاع شمالي – جنوبي رقابيه، عارضه ديگري است كه از جنوب به تنگه رقابيه و از شمال به تنگه برقازه محدود مي شود. مهمترين رود منطقه ، رودخانه مرزي «دويرج» است كه از كوههاي شمال (جاده عين خوش به دهلران) شروع مي شود و تا منطقه غرب فكه ادامه يافته و به «هورالسناف» مي ريزد.
وضعيت دشمن:
عراق به دليل حملات پي در پي و موفق ايران در عمليات هاي دوره نخست جنگ، به طور گسترده اي از نيروي جيش الشعبي استفاده كرد و با تشكيل تيپ هاي سه رقمي، سازمان رزم ارتش را بسيار گسترش داد. اين تيپ ها در آرايش نظامي عراق در منطقه عملياتي والفجر مقدماتي، در خط اول قرار داشتند. اين اقدام از يك سو موجب حفظ نيروهاي اصلي ارتش آن كشور مي شد و از سوي ديگر، توان نيروهاي مهاجم را به شدت كاهش مي داد، به گونه اي كه با توجه به درگيري رزمندگان با نيروهاي در خط و موانع گوناگون، يگان هاي اصلي عراق بهتر مي توانستند به دفاع حمله بپردازند.
سپاه چهارم عراق مسئوليت منطقه عملياتي از چيلات تا هورالعظيم را به عهده داشت و داراي چهار لشكر بود:
۱- لشكر ۱۴ پياده شامل سه تيپ ۴۲۱، ۴۲۲ و ۱۸ و يك گردان تانك به نام« سيف سعد» كه در محور چزابه و شمال هورالهويزه قرار داشت. از سه تيپ اين يگان ، يك تيپ شامل نيروهاي جيش الشعبي و دو تيپ ديگر از نيروهاي اصلي ارتش عراق بودند.
۲- لشكر ۱ مكانيزه شامل تيپ ۱۰۸ گارد مرزي، تيپ ۵۰۱ پياده ، تيپ ۱ مكانيزه كه در محور « دويرج» تا پاسگاه پيچ انگيزه مستقر بود. همچنين ، تيپ هاي ۹۲، ۹۳ و ۶۶ احتياط كلي منطقه فكه تا پاسگاه دويرج بودند. افزون بر اين ، تيپ هاي سازماني ۳۴ زرهي، ۲۷ مكانيزه از لشكر ۱ در احتياط منطقه عملياتي والفجر مقدماتي قرار داشتند.
۳- لشكر ۱۰ زرهي شامل سه تيپ، كه از محور پيچ انگيزه تا جنوب غربي چيلات (ده لران) آرايش داشت.
۴- لشكر ۳ زرهي (علاوه بر تيپ هايي كه به لشكر ۱۴ مامور كرده بود) با تيپ هاي ۱۶ ، ۱۲ زرهي، ۸ مكانيزه و ۵۳ مختلط، در شرق هورالسناف گسترش داشت و در احتياط بود.
يگان هاي ديگري كه جزو سازمان رزم منطقه عملياتي سپاه چهارم عراق بوده و در احتياط قرار داشتند، عبارت بودند از : تيپ ۳۰ زرهي از لشكر ۶ ، تيپ ۳۷از لشكر ۱۲ ، تيپ ۱۶ از لشكر ۶، تيپ ۱۰۱ پياده گارد مرزي ، تيپ ۱۰ زرهي وابسته به ستاد كل ، تيپ ۴۹ زرهي از لشكر ۱۱ ، تيپ ۱۸ پياده ، تيپ ۴۸ پياده از لشكر ۱۱ ، تيپ ۲۵ مكانيزه از لشكر ۶ ، تيپ ۵۱ مختلط و تيپ گارد جمهوري…
طرح مانور:
در طرح ريزي عمليات ، مقرر شد، قرارگاه خاتم الانبياء(ص) با نيروهاي قرارگاه كربلا و قرارگاه نجف اشرف به سوي عماره تك كند.
در مرحله اول، يگانهاي قراردگاه نجف اشرف مي بايست در محور طاوسيه تا چزابه، حد فاصل خط تا كانال هاي آخر را تصرف كرده و در مرحله دوم و در ادامه تك، جناح راست تا حاشيه جنوبي دويرج (پشت جاده آسفالت فكه و در غرب جاده اتوبان) و سرپل حلفائيه را تصرف كنند. نيروهاي قرارگاه كربلا نيز مي بايست با استفاده از معابر وصولي، جا پاي تصرف شده به وسيله نيروهاي رزمي قرارگاه نجف تا چزابه و پدافند پشت كانال را به انجام مي رساندند.
در مرحله دوم، نيروهاي خودي مي بايست شرق غزيله و شمال هورالهويزه را پاكسازي كرده و سرپل غزيله را تامين كنند بر اساس طرح عملياتي ، جناح نيروهاي كربلا بايستي با حداث خاكريز تامين مي شد تا در صورت بروز مشكل براي ماموريت نيروهاي نجف، جناح يگانهاي قرارگاه كربلا از تعرض و آسيب دشمن مصون بماند. در طرح مانور اين گونه پيش بيني شده بود كه پس از آن كه اهداف مرحله اول و دوم عمليات تحقق يافت ، با بازسازي يگان ها و ايجاد شرايط مناسب و نيز با توجه به وضعيت دشمن، در مرحله سوم ، تك به سمت عماره ادامه يابد.
در اين طرح، عمليات فريب در منطقه چيلات(دهلران) و طيب نيز پيش بيني شده بود و لشگر ۱۴ امام حسينعلیه السلام نيز ماموريت داشت ، در منطقه فاو، عمليات فريب ديگري را انجام دهد، مسئله قابل ملاحظه دراين عمليات، استفاده از توان زرهي بود كه به دليل بعد مسافت و عمق منطقه عملياتي مورد توجه قرار گرفت. در اين عمليات ، قرارگاه خاتم الانبياء صلی الله علیه و آله و سلم (مشترك سپاه و ارتش) به همراه دو قرارگاه نجف اشرف و كربلا، مراحل طرح ريزي و اجراي عمليات را به عهده داشتند.
تركيب قرارگاه كربلا به اين ترتيب بود:
۱- سپاه سوم صاحب الزمان علیه السلام ، شامل لشكر ۱۴ امام حسين علیه السلام با هشت گردان پياده، لشگر ۲۵ كربلا با ۱۱ گردان پياده ، لشكر ۱۷ علي بن ابيطالب با ۱۴ گردان پياده و تيپ مستقل قمر بني هاشم با پنج گردان پياده.
۲- سپاه هفتم جديد متشكل از قرارگاه قدس شامل لشكر ۷ ولي عصرعلیه السلام با ۱۲ گردان و تيپ ۱۵ امام حسن علیه السلام با ۱۰ گردان؛ همچنين ، لشكر ۸ نجف با ۱۴ گردان ، لشكر ۴۱ ثارالله با ۱۱ گردان و لشكر ۱۹ فجر با ۲۴ گردان.
۳- قرارگاه نجف نيز متشكل از سپاه ۱۱ قدر، شامل لشكر ۲۷ حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم با ۲۴ گردان، لشكر ۳۱ عاشورا با ۱۳ گردان و تيپ ۱۰ مستقل سيدالشهداعلیه السلام با هفت گردان و همچنين لشكر ۵ نصر شامل سه تيپ با ۳۳ گردان، از ارتش جمهوري اسلامي نيز لشكر ۲۱ حمزه، تيپ ۸۴ خرم آباد و تيپ ۵۸ ذوالفقار در عمليات شركت داشتند . در مجموع ، سپاه پاسداران با ۱۳ يگان (۱۷۶ گردان) و ارتش جمهوري اسلامي با سه يگان (۱۵ گردان) بايستي اين عمليات را انجام مي دادند…
شرح عمليات:با تاريك شدن هوا، يگان ها از نقطه رهايي به سوي مواضع دشمن حركت كردند. اين اقدام به اين دليل بود كه خط خودي با مواضع دشمن چهار تا پنج كيلومتر فاصله داشت. از اين رو، لازم بود نيروها، پياده روي خود را آغاز كنند تا بتوانند در ساعت مقرر به مواضع دشمن يورش برند. با حركت نيروها، در قرارگاه نيز جنب و جوش و اضطراب خاصي به چشم مي خورد و همه براي موفقيت رزمندگان دعا مي كردند، به همين منظور مراسم زيارت عاشورا در سنگر (عمومي) قرارگاه خاتم برگزار شد .
از سوي ديگر، به دليل اهميت عمليات، آقاي ميرحسين موسوي؛ نخست وزير وقت، آيت الله موسي اردبيلي؛ رئيس ديوان عالي كشور، آيت الله طاهري خرم آبادي و حجت الاسلام والمسلمين فاكر، نمايندگان حضرت امام در سپاه در سنگر فرماندهي حضور داشتند.
بدين ترتيب، در ساعت ۲۱:۳۰ روز ۱۷ بهمن ۱۳۶۱ رمز عمليات به شرح زير قرائت شد:
“بسم الله الرحمن الرحيم، و لاحول و لا قوه الا بالله العلي العظيم، اللهم اياك نعبد و اياك نستعين ، قد تري ما انا فيه ففرج عنا يا كريم، يا الله ، يا الله ، يا الله. به مظلوميت علي اصغر و به ذولفقار برنده ولي المومنين و قهاريت رب العالمين به پيش” با اعلام رمز عمليات، حمله رزمندگان آغاز شد.
گرچه يگان ها ساعاتي قبل حركت كرده بودند، ولي نتوانستند همزمان، عمليات شكستن خط را آغاز كنند، لذا بعضي از نيروها در كمين متوقف شده، برخي هم درگيري را آغاز كردند و گروهي نيز نرسيده هنوز درگير نشده بودند از اين رو فرماندهان سپاه تلاش زيادي به عمل آوردند تا اين مشكل رفع شود و بالاخره در پي اين تلاش، نيروها توانستند به سختي از برخي موانع عبور كرده و به كانال اول برسند. در اين هنگام، دشمن به نيروهاي در خط خود دستور داد، به پشت جاده آسفالت عقب نشيني كرده و در آنجا خط تشكيل دهند. اين اقدام دشمن ناشي از تجربه قبلي در عمليات هاي گذشته بود.
فرماندهان عراقي دريافته بودند كه نبايد در برابر سيل خروشان نيروهاي بسيج مقاومت كرده و تلفات بدهند. آنها نمي خواستند مانع نفوذ نيروهاي ايراني شوند، زيرا قصد داشتند با دور زدن آنها از دو جناح، آنان را منهدم كنند. با وجود اين تدبير دشمن، نيروهاي خودي در برخي محورها پيشروي كردند ، ولي در محورهاي ديگر موفق نشدند از موانع عبور كنند. اين وضع موجب شد آنها زمان را از دست بدهند. بر اين اساس، فرماندهان در تدبيري مناسب، اجازه ندادند يگان هايي كه عمليات شكستن خط را به اتمام رسانده بودند به پيشروي خود ادامه دهند. اين يگان ها موظف شدند در مواضع به دست آمده متوقف شده و با احداث خاكريز، به حفظ آن بپردازند.
چرا «والفجر مقدماتی» به «قتلگاه فکه» تبدیل شد؟شهدای عملیات والفجر مقدماتی پیش از آنکه به دست رژیم بعث عراق به شهادت برسند، قربانی خیانت بنی صدر و منافقین شدند.
بنی صدر یعنی کسی که حاضر شد طبق اسناد به دست آمده جان رزمندگان بی شماری را در ازای پول فراوان بفروشد. سی و شش سال پس از شکست هولناک عملیات والفجر مقدماتی و پنج ماه پس از سرنگونی رژیم صدام در کشور عراق در تلکس خبری منتشره توسط خبرگزاریها پیرامون این واقعه آمده است: ” اسناد همکاری بنی صدر و مجاهدین خلق با رژیم صدام کشف شد…بر اساس اسناد به دست آمده از مرکز سری استخبارات رژیم صدام در مرکز آندلس بغداد، آخرین بخش از اطلاعات نظامی مهم ایران، پیش از آغاز عملیات بزرگ نیروهای ایرانی در منطقه مرزی فکه-العماره (والفجر مقدماتی) در زمستان ۱۳۶۱ توسط بنی صدر، با واسطه گری اعضای گروهک مجاهدین خلق، به منابع اطلاعاتی سفارت رژیم عراق در کشور بلغارستان تحویل داده شده است. اسناد مالی و رسیدهای بانکی موجود در مرکز آندلس استخبارات بغداد، نشان میدهد رئیس جمهور مخلوع ایران، در قبال ارائه این اطلاعات، طی شش نوبت و از طریق بانکهای شهر موناکو فرانسه، از رژیم بعث عراق، پول دریافت کرده است.”
تمام نیروهای یگانها اعلام کرده بودند که تقریبا همه محورهای عملیات، لو رفته است. بنیصدر حتی در جبهههای جنگ و خط مقدم هم آمده بود و اوایل هم مایل نبود که همان چند عملیاتی که انجام شده بود به شکست منجر شود، ولی چند عامل وجود داشت که با منافقین و دشمنان خارج از کشور همکاری کند.
اول اینکه حرف امام را گوش نمیکرد، در واقع پیرو ولیفقیه نبود.
دوم، عدم به کارگیری مردم در جنگ با آن گستردگی بود و معتقد بود که فقط ارتش در جنگ شرکت کند.
سردار قاسمی فرمانده وقت اطلاعات و عملیات لشگر حضرت رسول درعملیات والفجر مقدماتی درجمع دانشجویان با اشاره به هوشیاری دشمن قبل از انجام این عملیات، گفت: « سردار شهید حسن باقری قبل از عملیات و در جلسات گوناگون، مخالفت خود را با طرح این عملیات اعلام کرده بود. پس از آگاهی عراق از انجام عملیات نیروهای جمهوری اسلامی در فکه و اطلاع از محورها و اهداف آن که فتح شهر مهم و استراتژیک ‘العماره’ بود، در مدت کوتاهی تمام زمین رمل ( خاک نرم ) فکه به طور بی سابقه ای با همکاری کشورهای غربی مسلح شد.
این موانع عریض و طویل شامل ؛ میدانهای مین عظیم،کانالهای آب و خشک و حجم وسیعی از سیم خاردارهای حلقوی و حتی به توصیه کارشناسان نظامی غرب، خاکریزی در منطقه ایجاد نشد و استدلال آنها این بود که اگر خاکریزی ایجاد شود، نیروهای ایران پس از تصرف آن، به عنوان جان پناه و سدی پدافندی در مقابل پاتک های سنگین عراق تبدیل خواهد شد و این تجربه ای بود که در عملیات های گذشته ایران داشتند. در چنین شرایطی،شهید حسن باقری فرمانده وقت عملیات سپاه، منطقه فکه را جهت انجام عملیات، بسته اعلام نمود و آن سردار متفکر و نابغه جنگ ، توجهش را جهت طراحی جدید، به سمت شمال فکه برد ولی متاسفانه در حین جمع آوری اطلاعات برای طراحی عملیات در شمال فکه، در یکی از محل دیدها در خطوط اول رزم،در روز نهم بهمن ماه ۱۳۶۱ به شهادت رسید.
=======
گلایههای همت از شیوه نبرد در والفجر مقدماتی/چندنوع پاسدار داریم؟شهیدهمت با انتقاد از شیوه جنگ در والفجرهای مقدماتی و یک گفت اینجنگیدن آنهم با دشمنی که تاکتیکی شده و روشهای پیشرفته رزم را اجرا میکند، درست نیست. پس نباید با دیوار گوشتی با او روبرو شد. خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه _ صادق وفایی: بررسی آثار مستند مربوط به حضور لشکر ۲۷ محمدرسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در دوران دفاع مقدس، یکی از پروندههایی بود که سال ۹۷ با نام «جنگ بیتعارف» در سرویس فرهنگ خبرگزاری مهر باز شد و تا امروز ادامه داشته است. در این پرونده، بهترتیب کتابهای «شرارههای خورشید» و «ضربت متقابل» را بررسی کردیم تا اینکه سال گذشته نوبت به کتاب «همپای صاعقه» رسید.
در واقع مسیری که در این پرونده طی شد، از انتها به ابتدا بود. یعنی کتابهای یادشده که کارنامههای عملیاتی لشکر ۲۷ در عملیاتهای مختلف دوران جنگ را شامل میشدند، از آخر به اول، مورد بررسی قرار گرفتند. در این زمینه کتاب «شرارههای خورشید» که کارنامه عملیاتی لشکر ۲۷ در عملیات آبیخاکی خیبر را شامل میشد، با ۲ مقاله و یکمیزگرد ۳ قسمتی مورد بررسی قرار گرفت که مقالات به این ترتیب: «تکرار "آمریکن استانچ" در دهه ۹۰/ سابقه تاریخی تهدید تنگه هرمز» و «چرا شهیدهمت سیدالشهدای جنگ شد؟ / روایت آه کشیدنهای خیبر» و میزگرد نیز با این ترتیب منتشر شد: «نوبت اعلام واقعیات جنگ است / نگوییم، "جام زهر"ها با تحریف میگویند» و «بانی باقیات صالحات جنگ ناشناس است / ماجرای درگیری همت و اکبر گنجی» و «همه تیرهای بلا به شهید همت خورد / تجربه مواجهه مستقیم با مرگ».
قدم بعدی در پرونده، بررسی کتاب «ضربت متقابل» بود که کارنامه عملیاتی لشکر ۲۷ در عملیات برونمرزی رمضان را در بر میگرفت. تا این جای کار با مسیر آخر به اولی که طی کردیم، کارنامه عملیاتی این لشکر در سالهای ۶۲ و ۶۱ و زمان فرماندهی شهید محمدابراهیم همت مورد بررسی قرار گرفتند. در زمینه کتاب «ضربت متقابل» هم ۲ مقاله «بررسی"ضربت متقابل"و نبرد رمضان / چرا جنگ پس از فتح خرمشهر تمام نشد؟» و «عرفان و تدبیرجنگی در هدایت نیروها / سپاه فرماندهی باشد یا شورایی؟» در قالب پرونده «جنگ بیتعارف» منتشر شدند و سپس میزگرد بررسی این کتاب در قالب ۳ قسمت «"صلح بعد از خرمشهر"، هدیه دادن ۱۰۰۰ کیلومتر از کشور به دشمن بود» و «دسیسه اسرائیل پس از فتح خرمشهر / عتاب همت به فرماندهی گردان حبیب» و «مشکل صفوی و همت شخصی نبود / صیاد شیرازی از بسیجیها بسیجیتر بود» در اختیار مخاطبان قرار گرفت.
پیش از بازکردن فصلهای «شرارههای خورشید» و «ضربت متقابل» که سال ۹۷ انجام شد، سال ۹۶ میزگرد بررسی نشر ۲۷ بعثت (وابسته به لشکر ۲۷) را در خبرگزاری مهر برگزار کردیم که مطالبش در قالب ۲ قسمت «چاپ تاریخ شفاهی فرماندهان از دغدغهها و توصیههای رهبرانقلاب بود» و «روایتهایی از عاشوراییان لشکر ۲۷/ پیکر "همت" چگونه کشف شد؟» منتشر شدند. با رسیدن نوبت به کتاب «همپای صاعقه» یعنی اولینکتاب کارنامه عملیات لشکر ۲۷، اولینمقاله را درباره این کتاب، بهمنماه ۹۸ در قالب ششمینمطلب پرونده «قاتل سردار سلیمانی را بهتر بشناسیم» در خبرگزاری مهر منتشر کردیم و سپس مطالب دوم و سوم را بهترتیب در سیزدهم و بیست و چهارم اسفند ۹۸ روی خروجی قرار دادیم. بهاینترتیب ۳ مقالهای که درباره «همپای صاعقه» منتشر شدند، به این ترتیباند:
رویکردتاریخی آمریکا درباره شکست / وقتی نزدیک بود صدام اسیر ایرانیها شود
تیپ ۲۷ چگونه با هیچ ساخته شد / ماجرای پرواز محسن رضایی با F5
جنگ نفر با تانک برای فتح خرمشهر / وقتی موشک آرپیجی ۴ هزار تومان بود
طبق روالی که برای بررسی دو کتاب «شرارههای خورشید» و «ضربت متقابل» در پیش گرفتیم، درباره «همپای صاعقه» هم ابتدا مقالات و نوشتههای تحلیلی را منتشر کردیم و سپس گفتگو با گلعلی بابایی نویسنده و گردآورنده، جعفر جهروتیزاده یکی از فرماندهان دوران جنگ و راویان امروز و حجتالاسلام والمسلمین حمیدرضا دانایی از راویان و مبلغان دفاع مقدس را در دستور کار قرار دادیم. برگزاری میزگرد سوم با محوریت «همپای صاعقه» از زمان شیوع کرونا، تا روز شنبه ۱۲ مهر ۹۹ به تعویق میافتاد. اما در نهایت این جلسه نیز برگزار و گفتگو درباره «همپای صاعقه» انجام شد. اما پیش از برگزاری این جلسه، ۲ عنوان دیگر از مطالب پرونده «جنگ بدون تعارف» منتشر شدند که درباره حضور حاجقاسم سلیمانی در سالهای دفاع مقدس و پس از آن، و همچنین جنگهای دریایی ایران و آمریکا در خلیج فارس بودند:
وقتی حاج قاسم به یک پاسدار ظلم کرد / کربلای ۴ شکست نبود
وقتی ایران کشتی و هلیکوپتر آمریکایی را زد / نبرد رو در رو با شیطان
کتاب «کوهستان آتش» پنجمینعنوان از مجموعه حماسه ۲۷ و کارنامه عملیاتی لشکر ۲۷ محمدرسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در سالهای دفاع مقدس است که آبانماه سال ۹۹ منتشر شد. همزمان با آبانماه امسال و فرارسیدن روزهای سالگرد عملیات والفجر ۴ قصد داریم پرونده مربوط به این کتاب را هم در قالب «جنگ بیتعارف» باز کنیم.
«کوهستان آتش» دربرگیرنده کارنامه عملیاتی لشکر ۲۷ محمدرسول الله در ماموریت شناسایی محور بمو-دربندیخان و نبردهای والفجر۳ و والفجر ۴ _ اردیبهشت تا آذر ۶۲ است و اتفاقاتش را میتوان در این عناوین خلاصه کرد: مقطع عزیمت لشکر ۲۷ از پادگان دوکوهه به جبهه کوهستانی غرب پس از تجربه تلخ شکست نبرد والفجر ۱ و همچنین تلاشهای شبانهروزی چندماهه واحد اطلاعات عملیات این یگان برای فراهم کردن زمینهای مناسبت برای به اجرا درآوردن عملیات لغوشده والفجر ۵ در محور بمو_دربندیخان، عملیات پیروزمند والفجر ۳ در بلندیهای مرزی مهران و سرانجام پیکار خونین کوهستانی والفجر ۴ در ارتفاعات شرقی استان سلیمانیه عراق.
شکست در والفجر یک، صلحطلبشدن صدام و بررسی دلیل ناکامیهاپس از عدم موفقیت ایران در عملیات والفجر ۱، صدام حسین به تعبیر گلعلی بابایی نویسنده کتاب، ژست صلحطلبی و اسلامپناهی گرفت. او روز شنبه ۲۷ فروردین ۶۲ در محل برگزاری اجلاس کنفرانس خلقهای اسلامی در بغداد حضور پیدا کرد و خواستار اعلام آتشبس شد و گفت عراق صلح میخواهد. صدام در این اجلاس به رهبران کشورهای عضو کنفرانس اسلامی پیشنهاد حکمیت داد و گفت این جنگ توسط بمباران مناطق غیرنظامی عراق توسط ایران آغاز شد. همچنین گفت با وجود همه تجاوزگریهای ایران، وقتی مسلمانان جهان، عقبنشینی عراق از خاک ایران را خواستار شدند، به این خواسته جامه عمل پوشانده است.
طبق نوشتههای آیتالله هاشمیرفسنجانی در خاطرات دوشنبه ۲۹ فروردین، عراق در عملیات والفجر ۱، سی و هفتمرتبه پاتک کرد و حدود یکمیلیون و ۵۰۰ هزار گلوله توپ و خمپاره روی سر مواضع ایران ریختفردای سخنرانی صدام در اجلاس کشورهای کنفرانس اسلامی، یعنی روز یکشنبه ۲۸ فروردین ۶۲ فرماندهان قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا و قرارگاههای عملیاتی کربلا و نجف در محل قرارگاه خاتمالانبیا تشکیل جلسه داده و دلایل ناکامی در عملیات والفجر ۱ را بررسی کردند. یکی از سخنان تاریخی در این جلسه، مربوط به سرهنگ علی صیاد شیرازی فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش است که گفت نیروهای ایرانی پس از عملیات رمضان، به مرور طعم شکست را چشیدهاند و این مساله را ناشی از لطف خدا دانست که شکست را باعث شناخت نقاط ضعف نیروهای خودی قرار داده است. ازجمله اتفاقات مهم آن برهه تاریخی، این است که آیتالله هاشمی رفسنجانی هم در خاطراتش از ۲۸ فروردین ۶۲ در یادداشتهای روزانه خود، به بیاعتمادی مردم نسبت به اخبار رسانههای نظام در صورت نگفتن واقعیتهای نتایج والفجر ۱ و نگرانی از این مساله نوشته است. او در این بخش از خاطرات خود نوشته است: «از اول سعی داشتهایم که حتیالمقدور واقعیتهای جبهه را به مردم بگوییم، ولی دشمن معمولاً به شیوههای جنگ روانی متوسل میشود و با امکانات فراوان حامیان شرقی و غربی و مرتجعین منطقه، حقایق را به نفع خودش، وارونه جلوه میدهد…» طبق نوشتههای آیتالله هاشمیرفسنجانی در خاطرات دوشنبه ۲۹ فروردین، عراق در عملیات والفجر ۱، سی و هفتمرتبه پاتک کرد و حدود یکمیلیون و ۵۰۰ هزار گلوله توپ و خمپاره روی سر مواضع ایران ریخت.
پس از عملیات والفجر۱ و برگزاری جلسه بررسی دلایل ناکامی این عملیات در قرارگاه خاتمالانبیا، سمینار فرماندهان مناطق ۱۱ گانه کشوری سپاه طی روزهای ۳۰ و ۳۱ فروردین ۶۲ در تهران برگزار شد که در پایان روز دومش، فرماندهان با آیتالله خامنهای رئیسجمهور و رئیس شورای عالی دفاع در نهاد ریاستجمهوری در خیابان پاستور دیدار کردند. رحیم صفوی که آن زمان، مسئول طرح و عملیات ستاد مرکزی سپاه بود، در سخنرانی خود در سمینار مورد اشاره به تحلیل اتفاقات جبهه پس از فتح خرمشهر پرداخت و گفت دشمن شیوه خود را تغییر داده و جناحهای یگانهای خود را از دسترس ما دور کرده است. صفوی کار دیگر دشمن را هم تغییر شیوه سیاسی و شعارهای تبلیغاتی عنوان کرد و گفت دشمن یکشبه طالب صلح شده است. او همچنین به سخنان مقامات آمریکا و شوروی هم اشاره کرد که ورود ایران به خاک عراق را برنتابیده و برای جلوگیری ازشکست صدام در جنگ، همه توان خود را به کار گرفته بودند. صفوی در آن جلسه گفت دشمن دیگر فهمیده نباید در خط مقدم خود خاکریز بزند و دیگر تانک و نفربرهایش را به خط اول درگیری نمیآورد.
خلاصه و جان کلام رحیم صفوی در جلسهای مذکور، این بود که دشمن از نظر توان نظامی از ایران قویتر است و کلیه عوامل شکست و پیروزی را توسط محققین نظامی بررسی و تجزیه و تحلیل میکند. همچنین عراق، بهجز ۱۲ لشکری که دارد، حداقل ۳ لشکر دیگر هم به وجود آورده و در مجموع، قدرت آتش یگانهای عراق، حداقل ۲۰ برابر ایران استدر سمینار فرماندهان مناطق ۱۱ گانه سپاه، به آمار و گزارشهای حمایت قدرتهای غرب و شرق از صدام هم اشاره شد؛ بهعنوان مثال ۴۰۰ دستگاه تانک T۵۴ که لهستان به عراق داد یاموشکهای هوا به زمین، هوابههوا و زمینبهزمین زیادی که فرانسه و شوروی به عراق دادند. خلاصه و جان کلام رحیم صفوی در جلسهای مذکور، این بود که دشمن از نظر توان نظامی از ایران قویتر است و کلیه عوامل شکست و پیروزی را توسط محققین نظامی بررسی و تجزیه و تحلیل میکند. همچنین عراق، بهجز ۱۲ لشکری که دارد، حداقل ۳ لشکر دیگر هم به وجود آورده و در مجموع، قدرت آتش یگانهای عراق، حداقل ۲۰ برابر ایران است. عراق در آن برهه قدرت تحرک بالاتری هم نسبت به ایران داشت که گوشه کوچکی از آن بهخاطر تریلرهای تانکبر آلمانی «فاون» بود که باعث میشد تانکها و نیروهای زرهی عراق، در مدت کوتاهی بتوانند تعویض موقعیت کرده و به خط درگیری نبرد منتقل شوند. تجهیزات مخابراتی تیپ مستقل ۱۰ زرهی عراق هم در آن برهه توسط کمپانی تلهکام در فرانسه تامین میشد. مشکل دیگری که در بحث و گفتگوی فرماندهان سپاه مطرح شد، این بود که اکثر اطلاعات نظامی ایران، توسط منافقین به عراق میرسد و در چنینشرایطی کادر فرماندهی یگانهای سپاه، شهیدان زیادی داده و ظرفیت پرورش فرمانده نظامیاش بسیار کم است. اولینکمبود سپاه در این جلسه، فرمانده آموزشدیده عنوان شد که بهطور همزمان با طرح این اشکال در سمینار فرماندهان سپاه، قرار بود مناطق استانی سپاه، تعداد بیشتری پاسدار به لشکرهای خود در جبهه اعزام کنند.
در سمیناری که به آن اشاره کردیم، پس از سخنرانی رحیم صفوی، شهید محمدابراهیم همت فرمانده وقت لشکر ۲۷ هم سخنرانی کرد و بهخاطر بیتوجهیها و باریبههرجهت گذرانیدن امور تامین نیروی انسانی مجرب و کارآمد یگانش از طرف شماری از مسئولین سپاه منطقه ۱۰ تهران، گلایه کرد. او در سخنرانیاش به معرفی آفاتی که دستگاههای متولی پشتیبانی و تامین نیروی انسانی یگانهای رزم سپاه را تهدید میکردند، پرداخت. شهید همت در این سمینار به «طرح ۴۰ درصد» یا «طرح والعادیات» اشاره کرد که پس از عملیات والفجر ۱ به اجرا گذاشته شد و طبق آن بنا بود ۴۰ درصد از استعداد نیروی انسانی هر یک از مناطق کشوری سپاه، به یگان رزم آن در جبهه منتقل شوند. اما شهید همت در سخنرانی خود گفت تنها ۱۴ درصد از میزان ۴۰ درصد این طرح اجرا شده است. همت در سخنرانی خود به این مساله اشاره کرد که جنگ به اینزودیها تمامشدنی نیست و بزرگترین ایراد کل سیستم کشور را کمبود عناصر مدیریتی دانست. معضل بعدی را هم رویکردهای مقطعی در قبال مسائل مبرم اجرایی عنوان کرد و گفت پس از سهسال از شروع جنگ، یکی از عیوب بزرگ این است که پس از انجام هر عملیات، سازمان رزمی یگانهای سپاه از هم میپاشند. همت همچنین گفت در گذر زمان، حضور ضربتی در میادین بحران، تبدیل به برگزاری جلسات در ستادها شده و سپاه به مرضِ جلسه مبتلاست. فرمانده لشکر ۲۷ در همینسخنرانی خود گفت طرحهایی مثل طرح والعادیات دارند لوث میشوند و پیشتر به فرماندهان پایگاههای چهارگانه ابوذر، مالک، مقداد و شهید بهشتی سپاه منطقه ۱۰ تهران گفته که همه در خون شهدا شریک هستند و نفر به نفر فرماندهان باید در آخرت جوابگوی خون شهدا باشند. همت گفت فرماندهان سپاه نیروی بالقوه مناطق روستایی را رها کردهاند و به شهرها فشار میآورند. جالب است که او در آن برهه، روش کار نیروهای پذیرش را بهخاطر مصاحبهها و فرمپرکردنها با سوالهای سفت و سخت و به تعبیر خودش غیرشرعی و وحشتناک، به باد انتقاد گرفت و کار پذیرش را شرمآور خواند. همت در سخنان خود در این سمینار گفت: «حالا شاید الان بعد از پیام امام در مورد ضرورت تجدیدنظر اساسی در عملکرد غلط و بعضاً خلاف شرع مسئولین دوایر جذب و پذیرش نیروی انسانی در ادارات دولتی و نهادهای انقلابی کشور، یک مقدار شیوه عمل اینها بهتر شده باشد…»
همت گفت فرماندهان سپاه نیروی بالقوه مناطق روستایی را رها کردهاند و به شهرها فشار میآورند. جالب است که او در آن برهه، روش کار نیروهای پذیرش را بهخاطر مصاحبهها و فرمپرکردنها با سوالهای سفت و سخت و به تعبیر خودش غیرشرعی و وحشتناک، به باد انتقاد گرفت و کار پذیرش را شرمآور خواندکلیدواژهای که همت در این سخنرانی خود به کار برده، «مدیریت منابع انسانی مناطق سپاه» است و در توضیح و تشریح مشکلات مربوط به این کلیدواژه گفت خودمان را گول نزنیم. اینکه بیاییم دفتر جنگ درست کنیم و به آن جنبه ظاهرسازی و چیدن میز و زدن کاغذ دیواری بدهیم، این به درد نمیخورد. همت خطاب به فرماندهان حاضر در آن سمینار گفت: «بینی و بینالله، خداوکیلی، حضرت عباسی کار کنید.» در فصل سوم کتاب «کوهستان آتش» با عنوان «تجدیدسازمان در قلاجه» هم نقلقولی از حسن زمانی فرمانده گردان حمزه سیدالشهدای لشکر ۲۷ وجود دارد که مربوط به زمان انتقال لشکر ۲۷ به اردوگاه شهید بروجردی در قلاجه است. زمانی گفته «متاسفانه تعدادی از پاسدارانی که براساس طرح والعادیات، یعنی اعزام دوپنجم عناصر دفتری سپاه، از تهران به منطقه اعزام میشوند، به دلیل وابستگیهایی که به زندگی راحت شهری در پشت جبهه پیدا کردهاند، نمیتوانند خودشان را با فضای عملیاتی لشکر وفق بدهند.» (صفحه ۱۲۳) زمانی در مصاحبهای که ۲۸ آبان ۶۲ در شرق پنجوین با اسدالله توفیقی راوی لشگ ۲۷ داشته گفته: «اگر مسئولین سپاه تهران میخواهند به لشکر ما نیرو بدهند؛ از میان همین پاسدارانی بدهند که تازه از دوره آموزشی پادگان امام حسین ترخیص میشوند و رخت سپاهی به تن میکنند.» (صفحه ۱۲۴) درهمانزمان وقتی گردان سلمان فارسی در تیپ ۲ سلمان در حال بازسازی بود، حسین اسکندرلو فرمانده وقت این گردان درمصاحبه با مرتضی تفرشی راد راوی لشکر ۲۷ مخالفت خود را با اجرای طرح والعادیات اعلام کرد و علت این مخالفت را اینچنین بیان کرد: «چون پاسداری که او را به زور از ستاد سپاه در شهر به منطقه بیاورند، اصلاً قابل کنترل و مسئولیتپذیر نیست. هر مسئولیتی را هم که میخواهی به او واگذار کنی، نمیپذیرد و میگوید میخواهم تفنگدار ساده باشم.» (صفحه ۱۳۱)
سخنرانی همت در سمینار فرماندهان مناطق ۱۱ گانه سپاه؛ «جنگ تمامشدنی نیست…»همت هم در همانبرهه در جلسه با مسئولین پرسنلی لشکر ۲۷ گفته بود در حالی که ۲ سال و نیم از جنگ میگذرد، سهچهارگونه پاسدار در سپاه وجود دارد که همگی در لفظ پاسدار با هم اشتراک دارند. اما تنها درصد کم و بسیار محدودی از آنها مدتهای بیوقفه در جبهه ماندهاند. او با کنایه گفت غیرت و شرف این پاسدارها اجازه نداده به تهران برگردند و خانههایشان را تبدیل به شعبه غیررسمی واحد تعاون سپاه یا خانه شهید کنند. همت دسته دوم پاسداران را آنهایی معرفی کرد که یکبار به جبهه آمدهاند و سپس با برگشت به شهر و دیارشان، مشغول به کار شدند که درصد زیادی از گونه پاسدار را تشکیل میدهند. او گفت دسته سوم هم که متاسفانه تعدادشان خیلی زیاد است، کسانی هستند که با شرایط زندگی در محیط راحت و امن پشت جبهه خو گرفتهاند. فرازی از حقایق بیتعارفی که همت در این سخنرانی خود تذکرش را لازم دیده، از این قرار است: «در مجموعه تشکیلات سپاه، نه فقط سازمان آن متناسب با استعداد نیروهایش رشد نکرد، نهتنها سازمان موجود سپاه نمیدانست که به اتکا چنین نیرویی بنا دارد به چه نقطه هدفی برسد و ایده و مرام و استراتژی آیندهاش چیست، بلکه حتی طرحهای سازمانی موجود در سپاه هم، به صورت برههای و براساس فرمول بیخاصیت "آزمون و خطا" ترسیم، بهکارگیری و بعد هم کنار گذاشته میشدند.» (صفحه ۱۳۲) همت در فراز دیگری از این سخنان، به بیشترشدن کنجکاوی و پیگیری امام خمینی نسبت به اتقافات جبهه پس از ناکامی والفجر مقدماتی اشاره کرد و گفت: «حالا شاید برای یکتعداد آدم بیتفاوت و برای کسانی که سرشان توی امورات همین زندگی دنیوی چندروزه است و سنگینی بار مسئولیت بر دوششان نیست، شنیدن خبر نوشتن وصیتنامه توسط امام، یکخبر وحشتانگیز و به منزله نهیبی به آنها برای ایجاد یک دگرگونی روحی و نفسانی تلقی نشود. لیکن برای آنانی که شان و جایگاه معنوی حضرت امام را درک کردهاند، وضع فرق میکند.»
همت هم در همانبرهه در جلسه با مسئولین پرسنلی لشکر ۲۷ گفته بود در حالی که ۲ سال و نیم از جنگ میگذرد، سهچهارگونه پاسدار در سپاه وجود دارد که همگی در لفظ پاسدار با هم اشتراک دارند. اما تنها درصد کم و بسیار محدودی از آنها مدتهای بیوقفه در جبهه ماندهاند. او با کنایه گفت غیرت و شرف این پاسدارها اجازه نداده به تهران برگردند و خانههایشان را تبدیل به شعبه غیررسمی واحد تعاون سپاه یا خانه شهید کننددر بخشی از فصل اول کتاب «کوهستان آتش» که مربوط به روزهای پس از والفجر یک است و «تلاش برای برونرفت از بنبست» عنوان دارد، به کتاب «درسهای جنگ مدرن» بهعنوان تنها اثری اشاره شده که با ادبیاتی نیشوکنایهدار از لفظ امواج انسانی استفاده کرده و ایران را به استفاده از تاکتیک غیرانسانیِ امواج انسانی متهم کرده است. توضیحاتی که گلعلی بابایی درباره سمینار فرماندهان سپاه و پیادهکردن سخنرانی شهید همت در فصل اول «کوهستان آتش» آورده، در حکم پاسخ به ادعاهای آنتونی کوردزمن و آبراهام واگنر نویسندگان آمریکایی کتاب «درسهای جنگ مدرن» در اینباره هستند. چون این دو نویسنده در پی بررسی دلایل ناکامیهای نظامی ایران از عملیات رمضان به بعد تا شروع عملیات خیبر بودهاند. بههرحال این دو نویسنده خارجی درباره مقطع زمانی مورد اشاره گفتهاند عراق پس از آزادسازی خرمشهر، برای حفظ خاک خود مقابل ایران میجنگید و هنوز از نظر نیروی هوایی، از برتری ۴ به ۱، در زمینه نیروی زرهی و توپخانه عملیاتی از برتری ۳ به ۱ و در کل، از برتری جنگافزار و مهمات پیاده برخوردار بود.
در همانزمانهای که ایندومحقق آمریکایی از آن صحبت کردهاند، فرماندهان ارشد سپاه و نیروی زمینی ارتش معتقد بودند پس از فتح خرمشهر، عمدهترین چالش نیروهای نظامی ایران، اختلاف دیدگاه مبنایی فرماندهان ارتش و سپاه بر سر مساله وحدت فرماندهی است. در آن مناقشه، سپاه طرفدار روش فرماندهی مشترک عملیاتی بود اما فرمانده نزاجا، خواستار اجرای اصل وحدت فرماندهی با محوریت ارتش بود. در آستانه زمستان ۶۱ با تصویب شورای عالی دفاع، اصل فرماندهی مورد توجه سران کشور قرار گرفت و امام خمینی (ره) فرمان تعیین رئیس شورای عالی دفاع را بهعنوان مسئول ارشد سیستم دفاعی کشور صادر کرد که آیتالله خامنهای برای اینسِمت انتخاب شد و تصمیم گرفت فرماندهی عملیات بزرگ زمستانی ایران (والفجر مقدماتی) در جنوب فکه_شرق میسان را به فرماندهی کل سپاه واگذار کنند. در ادامه هم، باحضور یکی از عناصر نفوذی منافقین در واحد اطلاعات و عملیات سپاه ۱۱ که بهعنوان بسیجی در این واحد خدمت میکرد، اطلاعات محرمانه زیادی از نیروهای ایرانی عملکننده در والفجر مقدماتی بهدست فرماندهان سپاه چهارم عراق رسید و رزمندگان زیادی در والفجر مقدماتی در قتلگاه فکه به شهادت رسیدند. آن عنصر نفوذی پیش از شروع عملیات مورد اشاره، خود را از محور طاووسیه به عراق رساند و پناهنده شد. احمد استادباقر یکی از سرتیمهای اطلاعات عملیات لشکر ۲۷ هم در خاطرات خود که در کتاب «خاطرات شناسایی منطقه قصر شیرین و ذهاب» چاپ شدهاند و در فصل پنجم کتاب «کوهستان آتش» به آنها اشاره شده، گفته در جریان شناسایی پاسگاه طاووسیه در منطقه والفجر مقدماتی، یکی از بچهها گم شد. آن شخص محسن سرواهرابی عنصر نفوذی مجاهدین خلق بود که اطلاعات باارزشی را به ارتش عراق رساند و عملیات را لو داد. در نتیجه چنیناتفاقاتی بود که محسن رضایی فرمانده وقت سپاه، به فرماندهان لشکرهای سپاه دستور داد نباید از عناصر غیرسپاهی در واحد اطلاعات عملیات استفاده کنند. همینمساله هم باعث دلخوری یکی از نیروهای مهم اطلاعات عملیات لشکر ۲۷ بهنام مجید زادبود شد که یک بسیجی بود و علاقهای به فعالیت در قالب کادر سپاه نداشت.
بههرحال با شکست عملیات والفجر مقدماتی، نظر آیتالله خامنهای و دیگر اعضای شورای عالی دفاع همچنان بر اصل وحدت فرماندهی بود اما برای عملیات بعدی، یعنی والفجر ۱، محوریت فرماندهی به نیروی زمینی ارتش واگذار شد که این عملیات هم به ناکامی انجامید. پس از ناکامی در والفجر ۱، امام خمینی دستور داد ماموریت فرماندهی ادامه سریعملیاتهای والفجر به آیتالله هاشمی رفسنجانی واگذار شود. به این ترتیب از اردیبهشت تا بهمنماه ۶۲ با رعایت هماناصل وحدت فرماندهی، عملیاتهای والفجر ۲، والفجر۳ و والفجر۴ در کوهستانهای غرب و شمال غرب کشور در دستور کار قرار گرفتند. اما بحران انتخاب بهترین شیوه مدیریت عالی دفاع در جبهه ایران علیه عراق، تا ۳۰ بهمن ۶۲ یعنی سهروز پیش از اجرای عملیات خیبر ادامه داشت که در نهایت در همانروز با دستور امام خمینی، آیتالله هاشمی رفسنجانی بهطور رسمی بهسمت فرمانده عالی جنگ منصوب شد. اما مشکلی که تا پیش از این انتصاب وجود داشت، گسترش ناگهانی ظرفیت کمّی سازمان رزم سپاه بود که خود را از آذرماه سال ۶۱ به بعد، بهویژه با تشکیل سپاههای سوم صاحبالزمان، هفتم فجر و یازدهم قدر نشان داد. شهید همت که در برهه اجرای عملیات والفجر مقدماتی فرمانده سپاه ۱۱ قدر بود، پس از پایان این عملیات سخنرانی جالبی داشته که دربخشی از آن گفته پس از گفتگوی محسن رضایی با میرحسین موسوی خامنه نخستوزیر وقت و مطلعشدن موسوی از اینکه سپاه در آن مقطع ۱۲ لشکر رزمی دارد، تازه موضع دولتمردان کشور نسبت به سپاه نرم شده و برای اولینبار از زمان شروع جنگ، بودجه نظامی سپاه به سطح بودجه مصوب ارتش رسیده است.
به این ترتیب، با دستور محسن رضایی، از اواخر بهمن ۶۱، مقرر شد فرماندهان سپاههای سهگانه سوم صاحبالزمان، هفتم فجر و یازدهم قدر، فرماندهی لشکرهای اصلی این سپاهها یعنی لشکر ۲۷، لشکر ۱۴ و لشکر ۸ را هم بهطور همزمان به عهده داشته باشند. این تدبیر در عملیات والفجر ۱ به کار گرفته شد و در نهایت اوایل اردیبهشت ۶۲ بود که با دستور رضایی، اینسهسپاه در سازمان رزم نیروی زمینی سپاه ادغام شده و فرماندهانشان نیز به سمت پیشین خود یعنی فرماندهی لشکرهای ۲۷ محمدرسولالله، ۱۴ امام حسین و ۸ نجف اشرف برگشتند.
تدبیر همت برای تغییر جبهه از جنوب به غرب و گلایه از شیوه رزم در والفجرهای مقدماتی و یکبا انحلال تشکیلات سپاه ۱۱ قدر، شهید همت دستور داد عمده کادرهای ستادی قرارگاه سپاه ۱۱ قدر، دوباره به ستاد فرماندهی لشکر ۲۷ برگردند. حسین اللهکرم یکی از همینچهرههاست که از اوایل شهریور ۶۱ به لشکر ۲۷ پیوسته و با تشکیل سپاه ۱۱ قدر و سپس انحلالش در اواخر فروردین ۶۲، معاون اطلاعات و شناسایی سپاه ۱۱ بود. او تا اواسط مهر آن سال مسئول واحد طرح و شناسایی لشکر ۲۷ بود. در همین زمان بود که پس از شکستهای والفجر مقدماتی و والفجر یک، در بهمن ۶۱ و فروردین ۶۲ در عقبه سازمانی لشکر ۲۷ یعنی سپاه منطقه ۱۰ تهران جبههای علیه فرماندهانی چون همت شکل گرفت که او در محاورات خود از این جبهه با عنوان خط سوم یا خوارج جدید یاد میکرد و ماجرای درگیری لفظیاش با اکبر گنجی در مقر سپاه تهران مربوط به همینجبههگیریهاست. گلعلی بابایی هم در کتاب «کوهستان آتش» ضمن اشاره به ماجرای درگیری همت و گنجی، از لفظ فیلدمارشالهای جبههندیده تهراننشین برای اشاره به اعضای این جبهه اشاره کرده است.
همت بدون اینکه دستوری از عزیز جعفری گرفته باشد، به نیروهای اطلاعات عملیات خود گفته بود حالا که قرار است لشکر ۲۷ را در مناطق عملیاتی جنوب خرج کنند تا عملیاتهای ناموفقی مثل والفجرهای مقدماتی و یک را انجام دهد، بهتر است نیروهای طلاعات عملیات را به جبهه میانی ببریم و در محورهایی که دارای عوارض طبیعی بسیار خوب و قابل شناسایی هستند مستقر کنیم. بهخاطر همینتفکر بود که همت یکروزپس از پایان والفجر یک، به نیروهای اطلاعات عملیات لشکر خود گفت زمین جنوب، زمینی قفل شده است و باید به غرب فکر کردبههرحال پس از ناکامیهای والفجر مقدماتی و والفجر یک و جلساتی که همت در تهران در اینباره داشت، به پادگان دوکوهه برگشت و با برگزاری یکنشست ضربتی با سهمدیر ارشد اطلاعات عملیات لشکر ۲۷ یعنی سعید قاسمی، مجید زادبود و حمید میرزایی اعلام کرد ماندن بیشتر در جبهه خوزستان به صلاح نیست و باید لشکر را برای عملیات به غرب بود. به این ترتیب بود که روند جابهجایی عظیم لشکر ۲۷ به جبهه غرب آغاز شد که البته فعالیتهای مقدماتی نیروهای اطلاعات عملیات این لشکر در زمینهای غرب پیشتر و از روز ۱۴ اردیبهشت ۶۲ با دستور همت شروع شده بود. شهید همت آنزمان، بهعنوان فرمانده لشکر ۲۷ تابع قرارگاه نجف اشرف با فرماندهی عزیز جعفری و (به گفته سعید قاسمی) دارای تیم اطلاعات عملیات بسیار قویای بود. همت بدون اینکه دستوری از عزیز جعفری گرفته باشد، به نیروهای اطلاعات عملیات خود گفته بود حالا که قرار است لشکر ۲۷ را در مناطق عملیاتی جنوب خرج کنند تا عملیاتهای ناموفقی مثل والفجرهای مقدماتی و یک را انجام دهد، بهتر است نیروهای طلاعات عملیات را به جبهه میانی ببریم و در محورهایی که دارای عوارض طبیعی بسیار خوب و قابل شناسایی هستند مستقر کنیم. بهخاطر همینتفکر بود که همت یکروزپس از پایان والفجر یک، به نیروهای اطلاعات عملیات لشکر خود گفت زمین جنوب، زمینی قفل شده است و باید به غرب فکر کرد. علت این موضعش هم این بود که عملیات در جبهه میانی ایران و عراق، مربوط به مناطق تحت کنترل سپاه دوم نیروی زمینی عراق در نوار مرزی شرق استان دیاله عراق با منطقه کوهستانی مرزی مهران در خاک ایران و رو به شمال بود. بهاینترتیب با عمل در این مناطق میشد شهرهای بعقوبه، مندلی و در نتیجه بغداد را تهدید کرد. ضمن اینکه همت معتقد بود جنگیدن در مناطق غرب و شمالغرب، از دادن تلفات زیادی که ایران در جبهه جنوب میداد، جلوگیری میکند. گلعلی بابایی مستندات مربوط به آن دوره را در فصل دوم کتاب «کوهستان آتش» آورده که عنوانش «جنوب قفل شد؛ به غرب فکر کنید» است.
حسین اللهکرم که آن زمان مسئول واحد و شناسایی لشکر ۲۷ بوده، گفته آن زمان جبهه غرب نسبت به جبهه شمال غرب حساسیت بیشتری داشت چون نیروهای ایرانی میتوانستند از سهمحور به دروازههای شرقی بغداد برسند. ایران ششماه پیش از آن در عملیات مسلمبنعقیل در محور میانی عمل کرده و به نتایج مطلوبی هم رسیده بود. این بار هم هدفش از عمل در غرب، اهداف اقتصادی جبهه جنوب نبود. چون در جنوب بحث حمله به مراکز نظامی و اقتصادی عراق مطرح بود. این بار فرماندهان ایرانی، برای رفتن به جبهه غرب و شمال غرب، اهداف نظامی و سیاسی را در نظر داشتند. در جبهه غرب، جنگ نفر با نفر مطرح بود که صدام از آن پرهیز داشت. برتری ایران در این زمینه این بود که نیروی بیشمار مردمی را درلباسهای گوناگون داشت که صدام نداشت. همانطور که میدانیم برتری صدام از نظر تسلیحات و امکانات بود که پس از فتح خرمشهر، ۱۵ میلیارد دلار سلاح خریده و خط پدافندی خود را در جبهه جنوب محکم کرده بود.
زمین رملی قتلگاه فکه و شهدایی که پس از سالها، تفحص و شناسایی شدندوقتی همت، سعید قاسمی را با وسایل و تدارکات ضروری از پادگان دوکوهه به یکمدرسه متروکه در شهر سرپلذهاب فرستاد تا شناساییهای مناطق غرب را هدایت کند، با معضل فقدان شدید کادرهای عملیاتی روبرو بود که برای رفع این مشکل، با گردآوری کادرهای عملیاتی لشکر ۲۷ در پادگان دوکوهه و برگزاری سلسلهنشستهای تحلیلی تلاش کرد روحیه تهاجمی لطمهخورده این کادرها را ترمیم و تجربیات فرماندهی خود و عبرتهای والفجر مقدماتی و والفجر یک را به آنها منتقل کند. او در پی جایگزینی ضربتی کادرهای بااستعداد و نخبه در ردههای دسته، گروهان و گردان بود. شهید همت در یکی از همینجلسات که روز سهشنبه ۳۰ فروردین ۶۲ برگزار و فیلمبرداریاش توسط ابراهیم حاتمیکیا انجام شده، خطاب به کادرها گفت کارش را از رده تکتیرانداز و مسئول دسته شروع کرده است. او با انتقاد از شیوه جنگ در عملیاتهای والفجر مقدماتی و یک گفت این شیوه جنگیدن با دشمن، درست نیست؛ آنهم دشمنی که تاکتیکی شده و عیناً دارد روشهای پیشرفته رزم زمینی دانشکدههای جنگ را برای ما روی تپه ۱۴۳ فکه شمالی اجرا میکند. همت در سخنان خود، توجه مخاطبانش را به این نکته جلب کرد که دشمن با مدرنترین متدهای تاکتیکی نبرد میجنگد پس نباید با دیوار گوشتی با او روبرو شد. او گفت سخنش با فرماندهان ارشد سپاه این است که نمیتواند این مسائل و مسئولیت ناشی از آنها را بپذیرد.
همت با انتقاد از شیوه جنگ در والفجرهای مقدماتی و یک گفت این شیوه جنگیدن با دشمن، درست نیست؛ آنهم دشمنی که تاکتیکی شده و عیناً دارد روشهای پیشرفته رزم زمینی دانشکدههای جنگ را برای ما روی تپه ۱۴۳ فکه شمالی اجرا میکند. دشمن با مدرنترین متدهای تاکتیکی نبرد میجنگد پس نباید با دیوار گوشتی با او روبرو شدشهید همت این مساله را به اطلاع نیروهایش رساند که برای بهبود وضعیت، معیارهایی برای واحد پرسنلی لشکر ۲۷ تعیین شده تا سابقه و تجربه نیروها مشخص شود. تهیه شناسنامه عملیاتی از نیروها برای مشخصشدن کیفیتشان و کار کردن با آنها براساس همینکیفیت، مسالهای بود که او در این سخنرانیها آن را مطرح و بر آن تاکید کرده است. او خطاب به فرماندهان و کادرهای لشکر ۲۷ گفت باید کادرسازی کنند. در مراکز آموزشی مانند پادگان امام علی و پادگان امام حسین تهران دو دوره کلاس آموزشی فرماندهی گردان برگزار شده که بازده خوبی داشتهاند و در نتیجه آنها حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ فرمانده گردان تربیت شدهاند. او به مخاطبان خود گفت میتوان دوره به دوره و رده به رده در همین دوکوهه کلاس برگزار کرد و فرمانده گروهان تربیت کرد اما متاسفانه این کار انجام نمیشود. وقتی هم یکی از حاضران گفت چنینکاری نیاز به پیگیری دارد، همت عدم این پیگیری را متوجه سپاه منطقه ۱۰ تهران دانست.
در ادامه این اتفاقات، همت خود در روزهای اردیبهشت ۶۲ کادرهای فرماندهی لشکر ۲۷ را در پادگان دوکوهه گردآوری و برای آنها دوره ۲۰ روزه آموزشی برگزار کرد. برگزاری برخی از جلسات این دورهها، گاهی به عهده علی فضلی که آن زمان معاون لشکر ۲۷ بود، گذاشته میشد. پس از این دوره آموزشی و اتمام مباحث نظری، مانوری هم در منطقه چناره خرمآباد انجام شد و در حاشیه آن، حوادث عملیات بیتالمقدس و چگونگی مانور و نحوه درگیری گردانهای لشکر ۲۷ در آن عملیات توسط اکبر حاجیپور تشریح شد.
جستجوی همت برای اردوگاه مناسب و رسیدن به قلّاجهمحمدابراهیم همت، برای رفتن به غرب، در جستجوی منطقهای مناسب بود تا لشکر ۲۷ را با استعداد ۱۷ رده ستادی، ۳ تیپ پیاده و ۱ تیپ مکانیزه در آن اسکان دهد. شرح اینجستجو و تلاشها در فصل سوم کتاب «کوهستان آتش» با عنوان «تجدید سازمان در قلّاجه» روایت شده است. در خاطرهای که مجتبی عسکری جانشین وقت بهداری لشکر تعریف کرده، در همانبرهه برای پیداکردن نقطه مناسب با همت همراه میشود که همت در این خاطره حرفهای جدید نسبتاً شنیده نشدهای درباره زندگی خصوصی خود دارد؛ از جمله اینکه برای بله گرفتن از همسرش چه مصیبتها که نکشیده و پس از خدا و امام خمینی، در دنیا، احدی را به اندازه او دوست ندارد. بههرحال با رسیدن به منطقه کوهستانی قلاجه، همت به عسکری میگوید: «دامنههای اینجا تا دلت بخواهد برای زدن چادرهای گردانها، ظرفیت دارند. کلی شیار در هر طرف هست که در صورت حمله هوایی، بسیجیهای ما میتوانند عین خرگوش، بروند لابهلای آنها جانپناه بگیرند، درست برعکس آن اردوگاه مزخرف ما در سومار، که پاییز پارسال بمبارانهای هوایی دشمن در آنجا کلی از ما تلفات گرفت و روحیه بسیجیها را داغان کرده بود. پوشش گیاهی بسیار خوبی هم دارد، فاصلهاش هم از جاده اسلامآباد غرب، نه خیلی زیاد است، نه خیلی کم.» (صفحه ۸۷) عمق این اردوگاه کوهستانی، ۱۰ کیلومتر برآورد شد.
بروجردی عادت داشت هروقت وارد سنندج میشد، به زندانیهای کومله، دموکرات و چریکهای فدایی خلق که در بازداشتگاه بودند، سر بزند و ساعتها با آنها بحث کند. بروجردی گاهی تا دیروقت نزد آنها میماند. در نتیجه گاهی از خستگی ناشی از بحث و گفتگو با این زندانیها در همانبازداشتگاه نزد آنها میخوابید و استراحت میکرد. در نتیجه زندانیان به او عادت کرده و وقتی یکبار به واسطه سانحه تصادف موفق نشد به بازداشتگاه سر بزند، زندانیها بنای گلایه گذاشته و گفتند اگر بروجردی به سنندج آمده بود، حتماً به ما سر میزندهمزمان با نهاییشدن روند انتخاب محل احداث اردوگاه کوهستانی لشکر ۲۷، همت تصمیم گرفت اردوگاه را با نام «شهید محمد بروجردی» که ۳۱ خرداد ۶۲ به شهادت رسیده بود و همت، او را استاد خود میدانست، نامگذاری کند. او خود تعریف کرده بروجردی عادت داشت هروقت وارد سنندج میشد، به زندانیهای کومله، دموکرات و چریکهای فدایی خلق که در بازداشتگاه بودند، سر بزند و ساعتها با آنها بحث کند. بروجردی علت فعالیتهای این افراد را جویا میشد و گاهی تا دیروقت نزد آنها میماند. در نتیجه گاهی از خستگی ناشی از بحث و گفتگو با این زندانیها در همانبازداشتگاه نزد آنها میخوابید و استراحت میکرد. در نتیجه زندانیان به او عادت کرده و وقتی یکبار به واسطه سانحه تصادف موفق نشد به بازداشتگاه سر بزند، زندانیها بنای گلایه گذاشته و گفتند اگر بروجردی به سنندج آمده بود، حتماً به ما سر میزند. این خاطرهای است که همت از بروجردی تعریف کرده و جالب است که همت درباره این شخصیت، جملهای شبیه جملات سردار سلیمانی درباره شهادت دارد: «بروجردی؛ پیش از شهادتش، شهید شده بود. اصلاً هر روز زندگی این مرد، شهادت بود.» (صفحه ۹۰) همت گفته چهار روز پیش از شهادت بروجردی وقتی محسن رضایی به کردستان سفر کرد، به او گفته در صورت باقیماندن بروجردی در کردستان، به احتمال قوی شهید میشود و چنینمردی حیف است. چهار روز بعد رضایی در حضور همت به معاون خود علی شمعخانی تلفن کرد و گفت به بروجردی بگویید به تهران بیاید. اما وقتی با کردستان تماس گرفته شد تا دستور رضایی ابلاغ شود، خبر دادند بروجردی ساعتی پیش شهید شده است.
بههرحال با ارادتی که همت به بروجردی داشت و معتقد بود شخصیتش شناخته نشده باقی مانده، تصمیم گرفت نام اردوگاه قلاجه را، اردوگاه شهید بروجردی بگذارد و به سازماندهی گردانها و تیپهای لشکرش در این اردوگاه بپردازد؛ به این ترتیب فرماندهی تیپ ۱ عمار به اکبر حاجیپور، تیپ ۲ سلمان به عباس کریمی و تیپ ۳ ابوذر به سیدمحمدرضا دستوار واگذار شد. تذکر این نکته نیز بیلطف نیست که تا سال پیش از این وقایع یعنی تا اواخر آذر ۶۱ به تیپهای لشکر ۲۷، محور میگفتند و با پیشنهاد عباس کریمی به همت، بنا شد عنوان محور کنار گذاشته و از عنوان تیپ برای این یگانها استفاده شود. با توجه به اتفاقات عملیاتهای والفجر مقدماتی و والفجر یک، شیرازه این سهتیپ لشکر ۲۷ از هم پاشید و موجودیتشان به حالت تعلیق درآمد که با راهاندازی و تاسیس اردوگاه شهید بروجردی، دوباره سازماندهی و بازسازی شدند. بد نیست این نکته را نیز یادآوری کنیم که تیپ ۲۷ در پاییز ۶۱ تبدیل به لشکر شد و پس از خاتمه والفجر یک تغییرات زیادی در کادرهای تیپها انجام شد.
در آن مقطع که فرماندهان لشکر ۲۷ در پی گردآوری نیروها و امکانات برای انتقال به قلاجه بودند، مساله محدودیتهای تدارکات و وسایل نقلیه و ترابری مطرح بود که البته این مشکل حل شد. اما به گفته رزمندگان وقت لشکر ۲۷، ترابری آن زمان لشکر و کلیت بضاعت و وسایل نقلیه موتوری این یگان، به اندازه یکگردان ارتش بود. مشکل دیگر هم این بود که خودروهای سازمانی از مزیت تامین قطعات یدکی و لاستیک سهمیهبندیشده برخوردار بودند اما خودروهای غنیمتی نه. در آن زمان یگانهای رزمی ارتش چنینوضعیتی نداشته و برای تردد جمعی نیروهای گردانشان به مشکل برنمیخوردند. این مساله با تدابیر همت و فرماندهان لشکرش حل شد.
سید محمد جعفر آلآقا معاون گروهان دوم گردان حبیب در همینزمینه خاطره یکی از سخنرانیهای همت را در گردانشان تعریف کرده و گفته وقتی بنا بود پیش از سخنرانی همت، قرآن قرائت کند، فرمانده لشکر خود میکروفن بلندگو را مقابل دهان او گرفته تا آیات قرآن را تلاوت کند و سپس با حضور در چادر فرماندهی گردان حبیب به فرماندهان این گردان گفته «مبادا به بسیجیان به عنوان تنبیه بگویید که بدو بالای تپه و دستت را به آنجا بزن و برگرد. این بسیجیان، امانتهای مردم در دست ما هستند، نباید آنها را اذیت کنیم.»مشکل دیگر برای استقرار در اردوگاه شهید بروجردی، در بیان همت، وجود جاسوسها و نیروهای زیاد ستون پنجم در غرب کشور بود؛ همچنین این مشکل که آسمان غرب کشور، خلاف آسمان جنوب که توسط پدافندهای موشکی و ضدهوایی محافظت میشد، از این حد امکانات برخوردار نبود. در نتیجه همت در روزهای پیش از انتقال نیروها به قلاجه، با فرماندهان اتمام حجت کرد و گفت چادرهایی که از بالا در دیدرس هواپیماهای دشمن باشند، باید جمعآوری و در مناطق مناسب با استتار مکفی برپا شوند. همت تهدید کرد هرچادری که چنینوضعیتی داشته باشد و برچیده نشود، از گردان موردنظر گرفته خواهد شد. همت گفت «هر چیز سفیدی که از بالا امکان دید هوایی روی آن وجود دارد، رویش را بپوشانید. برای رضا خدا هم این کار را بکنید.» (صفحه ۱۱۳) او ضمن اینکه به فرماندهانش گوشزد کرد جبهه غرب مظلوم است و مثل جبهه جنوب، پدافند موشک هاوک یا توپ ارولیکن ندارد، گفت نیروها باید از الان به کمبود آب در این جبهه عادت کنند. او در جملات خود چنینفرازهایی دارد: «اصلا ما این بسیجی را به غرب آوردهایم، که قدری راه برود، تا عضلات پای او ورزیده بشوند. تانکر آب را دو کیلومتر بالاتر از محل چادرها بگذارید، طوری که بسیجی شما، ناچار بشود قدری پیاده راه برود.» (صفحه ۱۱۱) البته همینشخصیت، پس از ورود به اردوگاه شهید بروجردی قلاجه فرماندهان را به مدارا و مهربانی با نیروهای بسیجی تشویق میکرد. سید محمد جعفر آلآقا معاون گروهان دوم گردان حبیب در همینزمینه خاطره یکی از سخنرانیهای همت را در گردانشان تعریف کرده و گفته وقتی بنا بود پیش از سخنرانی همت، قرآن قرائت کند، فرمانده لشکر خود میکروفن بلندگو را مقابل دهان او گرفته تا آیات قرآن را تلاوت کند و سپس با حضور در چادر فرماندهی گردان حبیب به فرماندهان این گردان گفته «مبادا به بسیجیان به عنوان تنبیه بگویید که بدو بالای تپه و دستت را به آنجا بزن و برگرد. این بسیجیان، امانتهای مردم در دست ما هستند، نباید آنها را اذیت کنیم.» (صفحه ۱۵۶)
همت به نیروهای لشکرش گفت معطل بلدوزر نمانند و با دست خالی زمین اردوگاه را هموار کنند. برای حفظ مسائل امنیتی و جلوگیری از جاسوسی هم هشدار داد اجازه داده نشود حتی یک چوپان محلی وارد منطقه اردوگاه شود اما اضافه کرد متاسفانه باز هم در اطراف اردوگاه افراد چوپان دیده شدهاند. براساس دستور همت به کلیه رزمندگان لشکر ۲۷، تاکید شد در جریان تردد به شهرستان اسلامآباد غرب و گفتگو با افراد غیرنظامی، از اعلام رده سازمانی گردان و لشکر خود و همراهانشان اکیداً پرهیز کنند. همچنین هیچ تابلو یا عنوانی که حاوی نام لشکر ۲۷ باشد بر سر در اردوگاه قرار نگیرد. یکی از دلایل این احتیاطات، ضرباتی بود که لشکر ۲۷ در عملیاتهای رمضان، مسلم بن عقیل، والفجر مقدماتی و والفجر یک از ستون پنجم دشمن خورده بود.
یکانتصاب و بروز اختلافات بین ضلع مریوان و ضلع پاوهدر روزهای تجدیدسازمان لشکر ۲۷ برای انتقال به اردوگاه شهید بروجردی در قلاجه، همت اکبر زجاجی مسئول واحد طرح و عملیات لشکر را بهعنوان قائم مقام فرماندهی لشکر منصوب کرد که این انتصاب باعث بروز اختلافها و تنشهایی در این لشکر شد. گلعلی بابایی البته این تذکر را هم در صفحه ۱۱۶ «کوهستان آتش» آورده که از تیر سال ۶۱ که همت مسئولیت فرماندهی یگان ۲۷ را به عهده گرفت، اصطحکاکهایی بین دو جریان اصلی این یگان یعنی ضع مریوان و ضلع پاوه به وجود آمد. ضلع مریوان مربوط به رزمندگانی است که در مریوان همراه حاج احمد متوسلیان بودند و ضلع پاوه نیز مربوط به کسانی بود که از پاوه با همت به لشکر ۲۷ آمدند. همت پس از شهادت اسماعیل قهرمانی در عملیات رمضان، برای حفظ اتحاد و فرونشاندن اعتراض ضلع مریوان، معاون خود را از میان نیروهای این ضلع انتخاب کرد که این انتخاب، رضا چراغی بود. پس از شهادت رضا چراغی در عملیات والفجر ۱ هم، همت اکبر زجاجی را بهعنوان قائم مقام لشکر انتخاب کرد که این انتخاب نهتنها ضلع مریوان، که ضلع پاوه را نیز غافلگیر کرد. چون زجاجی از بنیانگذاران لشکر ۲۷ نبود. بابایی در اینباره در «کوهستان آتش» نوشته اعتراض پنهانی به انتصاب زجاجی، در میان شماری از نفرات قدیمی ضلع مریوان باقی ماند و چون آتش زیر خاکستر تا مدتها بعد یعنی یکماه مانده به شهادت همت در عملیات خیبر ادامه پیدا کرد. محسن کاظمینی هم از کادرهای قدیمی ضلع مریوان در خاطرات خود گفته بدون استثنا اکثر مسئولین قدیمی لشکر با این انتصاب مخالف بودند. همت هم که از صدای اعتراضها خسته شده بوده روزی به کاظمینی گفت دنبال کسی از جنس رضا چراغی میگشته که زجاجی را به این سمت منصوب کرده است. او در گلایههای خود به کاظمینی جمله جالبی دارد: «خاطرجمع باش؛ فلز جنس مخالفخوانهای داخل لشکرمان را میشناختم، که اکبر را به تمام آنها ترجیح دادم.» (صفحه ۱۱۷) بههرحال همت پس از معرفی اکبر زجاجی، تمام تمرکز خود را روی تجدیدساختار تیپها و گردانهایشان معطوف کرد.
سازماندهی گردانها و اختلاف نظر همت با قرارگاه نجف درباره تیپ ذوالفقاردر همینبرهه همت، وظیفه سازماندهی دوباره گردان حبیب را به عمران پستی سپرد. در نتیجه قرار شد این گردان که نیروهایش از فردای خاتمه والفجر مقدماتی در گردان یاسر، ادغام و تحت دستور این گردان به عملیات والفجر ۱ رفتند، بار دیگر با هویت مستقل گردان حبیب تحت امر تیپ ۲ پیاده سلمان قرار بگیرد. به این ترتیب گردان حبیب بن مظاهر، از اول تیر ۶۲ در سهنوبت و در هرمرتبه ۱۰۰ نفر نیروی بسیجی تحویل گرفت و سامان گرفت. همت همچنین با بیان اینکه جمعشدن تعداد زیادی کادر باتجربه و جبههدیده در گردان مقداد به صلاح نیست، به تعدادی از آنها گفت از مقداد جدا شده و گردان مالک را دوباره تشکیل دهند. با دست ردی که برخی از کادرهای گردان مالک به سینه کادرهای جداشده از گردان مقداد زده و آنها را به گردان راه ندادند، همت با حضور در ساختمان گردان مالک، خطاب به این افراد گفت: «اینبرادران؛ فرماندهان جدید گردان مالک هستند و همه شما هم شرعا تکلیف دارید که از آنها تبعیت کنید. اگر هم کسی نمیتواند خودش را با این تیم جدید هماهنگ کند، بهتر است بیمعطلی به واحد پرسنلی لشکر برود تا آنجا تعیین تکلیف بشود.» (صفحه ۱۲۸) پس از این صحبتها چندنفر از پاسداران کادر گردان مالک، تسویهحساب گرفته و از این گردان رفتند اما بیشتر نیروهای گردان باقی ماندند. قابل ذکر است که گلعلی بابایی نویسنده کتاب «کوهستان آتش» در آن برهه مسئول واحد پرسنلی لشکر ۲۷ بوده است. در این مقطع زمانی گردان تخریب لشکر ۲۷ هم که از ابتدای تاسیس تیپ ۲۷ در زمستان ۶۰ تحت فرماندهی جعفر جهروتیزاده قرار داشت، پس از عملیات والفجر ۱ در تابستان ۶۲ بازسازی شد.
همت و عمران پستی در چادر فرماندهی گردان حبیب در اردوگاه قلاجهبا دست ردی که برخی از کادرهای گردان مالک به سینه کادرهای جداشده از گردان مقداد زده و آنها را به گردان راه ندادند، همت با حضور در ساختمان گردان مالک، خطاب به این افراد گفت: «اینبرادران؛ فرماندهان جدید گردان مالک هستند و همه شما هم شرعا تکلیف دارید که از آنها تبعیت کنید. اگر هم کسی نمیتواند خودش را با این تیم جدید هماهنگ کند، بهتر است بیمعطلی به واحد پرسنلی لشکر برود تا آنجا تعیین تکلیف بشود.» (صفحه ۱۲۸) پس از این صحبتها چندنفر از پاسداران کادر گردان مالک، تسویهحساب گرفته و از این گردان رفتند اما بیشتر نیروهای گردان باقی ماندنداز دیگر گردانهایی که در همانزمان در لشکر ۲۷ تشکیل شدند، باید به گردان کمیلبنزیاد در تیپ ۱ عمار اشاره کرد. تیپ ۴ مکانیزه ذوالفقار هم دیگر زیرمجموعه لشکر ۲۷ بود که با فعالیتهای مهندسی معکوس، توانسته بود به پیشرفتهای نظامی خوبی در زمینه استفاده از تانکهای مختلف و سلاحهای موشکانداز مانند تاو برسد. اما جالب است که در مقطعی، بین همت و مسئولان قرارگاه نجف، بهخاطر ادامه فعالیت یا انحلال این تیپ اختلافنظر وجود داشت. عباس برقی که آن زمان معاون این تیپ بود گفته در آن برهه یعنی زمان انتقال لشکر ۲۷ به قلاجه، در ذهنیت فرماندهان قرارگاه نجف، ضرورت ادامه موجودیت تیپ ذوالفقار در چارت لشکر ۲۷ جا نیافتاده بود. درنتیجه میزان پشتیبانی قرارگاه نجف از این تیپ در حد یکگردان ادوات سایر لشکرهای سپاه بود. نیروهای این تیپ تمام تانکهای خود را در حملات پیشین غنیمت گرفته بودند و امور تعمیر و نگهداریشان را خود انجام میدادند. وقتی هم که لشکر ۲۷ به قلاجه منتقل شد، قرارگاه نجف چندمرتبه پیام داد باید تانکهای تیپ ذوالفقار به تیپ زرهی رمضان تحویل داده شوند. پاسخ همت به قرارگاه نجف اینگونه بود: «حتی خدا هم به بندگانش تکلیف مالایطاق نمیکند. شما هم اینقدر اشتباه روی اشتباه تلنبار نکنید. به یگانی که از حیث استعداد، سازمان و توان رزمی در حد یکتیپ است، میگویید بیش از یکگردان سهمیه اختصاص نمیدهیم. از آنطرف میخواهید تانکهایی را که شما به آنها نداده بودید، از آنها بگیرید؟» (صفحه ۱۳۸)
مشکل عقیدتی سیاسی و حضور شیخحسین انصاریان در لشکر ۲۷یکی از مشکلات لشکر ۲۷ در آن مقطع زمانی، مسئول واحد تبلیغات بود که بهخاطر برخوردهای تند و بد مسئول این واحد، باعث شد انتقاداتی درباره فعالیتهای عقیدتی سیاسی لشکر مطرح شود. یکی از انتقادات در این زمینه توسط محمدرضا کارور فرمانده گردان مالک اشتر اینگونه در مصاحبه با اسدالله توفیقی در ۱۱ آذر ۶۲ مطرح شده این فرمانده در آن میگوید بچههای رزمنده توجیه نیستند اگر به شهادت برسند، بناست در چه اقلیمی پا بگذارند. کارور در این مصاحبه میگوید منظورش ضرورت طرح مباحثی تازه، ناشنیده و یا کمترشنیدهشده در کلاسهای عقیدتی است. برای حلشدن این مشکلات، تدابیری اندیشیده شد. بهعنوان مثال شیخ حسین انصاریان در محل اردوگاه شهید بروجردی حضور پیدا کرده و طبق خاطراتی که در فصل چهارم کتاب «کوهستان آتش» از وی نقل شده، آن زمان که حدوداً ۳۵ ساله بوده، منابر زیادی بین نیروهای این لشکر رفته است. بیشتر منابر شیخحسین انصاریان در جبهه در پادگان دوکوهه، پادگان ابوذر یا اردوگاه قلاجه بودند. هنگام حضور این خطیب در اردوگاه شهید بروجردی هم، شهید همت با او جلسهای انفرادی گذاشت و درباره موارد و موضوعاتی که نیاز بود برای هرگردان ارائه کند، با وی رایزنی کرد. شیخحسین انصاریان میگوید در آن ایام چون اجازه حضور در خط مقدم را نداشت، گاهی پنهانی و دور از چشم فرماندهان لشکر ۲۷ به خط مقدم میرفته است. در نتیجه همت و عباس کریمی با آگاهی از این به خط رفتنها، با قاطعیت و البته به قول خود انصاریان، خیلی با ادب به او تذکر دادند برای تغذیه روحی نیروهای لشکر، به وجود او نیاز است و امام خمینی هم راضی نیست اشخاصی مثل شیخ حسین که برای هدایت معنوی رزمندهها به جبهه میروند، در خط مقدم حضور پیدا کنند.
شیخ حسین انصاریان و شهید همتشیخ حسین انصاریان، سالها بعد در سال ۸۴ گفت فرماندهان جوان ما مثل همت، حاجیپور، کریمی و رضا دستواره، ۳ ویژگی مهم داشتند که مساله کمسنوسالی آنها را حل وفصل میکرد: اول باورشان به خدا و قیامت، دوم اخلاص و سوم تعبدشان نسبت به دستورات امام خمینی.
مشکلات مختلف و اخلاق خوب همتبههرحال، مشکل بزرگ انتقال نیروهای لشکر ۲۷ از دوکوهه به قلاجه، کمبود شدید وسایل نقلیه سنگین بود؛ مشکلی که تا آخرین روزهای جنگ درباره یگانهای رزم سپاه، بهطور کامل رفع نشد. اما عمده امکانات ترابری موجود یگانهای سپاه در آن برهه، کامیونهای غنیمتی نیمهسنگین ششچرخ آیفا بودند که از آنجا که در جدول خودروهای سازمانی یگانهای رزم قرار نداشتند، همیشه بهخاطر تامین راننده سازمانی و قطعات یدکی با مشکل روبرو بودند. در نتیجه واحد ترابری سنگین ستاد مرکزی سپاه ناچار بود تعدادی کامیون غیرنظامی را با رانندههای شخصیشان برای ماموریتهای ۴۵ روزه تا سهماهه در اختیار بگیرد.
به گفته رسول توکلی اخلاق خوب همت باعث شده بود فرماندهگردانهای لشکر خجالت بکشند برای طرح مشکل یا بیان درخواست اجازه مرخصی، شخصاً به او مراجعه کنند. در نتیجه به مسئولان ستاد لشکر مراجعه کرده و میگفتند «حاجهمت اینقدر دوستداشتنی و نازنین است که خجالت میکشیم برویم چند دقیقه از وقت ارزشمند او را برای طرح مسائل شخصیمان بگیریم.»پس از شروع روند اعزام نیروهای بسیجی از تهران به اردوگاه لشکر ۲۷ در قلاجه تا زمان شروع عملیات والفجر ۳، تعداد کل نیروهای انسانی این لشکر به حدود ۸ هزار نفر رسید که در ۳تیپ عمار، سلمان و ابوذر در قالب ۱۲ گردان پیاده و یکگردان تخریب قرار میگرفتند. تیپ ۴ مکانیزه ذوالفقار هم واحدهای خود را داشت. در آن زمان کادرهای عملیاتی لشکر مذکور حدود ۸۰۰ نفر بودند. رسول توکلی مسئول وقت واحد پرسنلی لشکر ۲۷ گفته از طرفی نمیشد اضافه بر ۱۲ گردان سازمانی لشکر، گردانهای جدیدی به آن اضافه کرد و از طرف دیگر سپاه منطقه ۱۰ تهران، بهطور مرتب نیروی بسیجی به قلاجه میفرستاد. نه میشد این نیروهای اضافی را به تهران برگرداند و نه آنها را در قالب گردانهای جدید سامان داد. در نتیجه به آمار نفرات بعضی از گردانها مانند گردان مسلم بن عقیل یا سلمان فارسی افزوده شد و تعداد نفرات برخی از این گردانها به ۴۵۰ تا ۵۰۰ نفر هم رسید. اما پس از چندروز با دستور همت، نیروهای اضافه از این گردانها گرفته شده و ساختارشان تعدیل شد. توکلی گفته شهیدهمت همزمان با مدیریت روزمره یگان و صدها مشغله ریز و درشتی که داشت، بهطور دائم در حال بررسی و کنترل عملکرد تکبهتک واحدهای ستادی و عملیاتی لشکر بود.
توکلی درباره شخصیت همت گفته بدون آنکه تحصیلکرده رشته روانشناسی بوده باشد، استاد روانشناسی آدمها بود. او بزرگترین حسن همت را در زمینه نحوه برخورد و ارتباطگیری با دیگران، در رعایت ادب و عدم برخورد از موضع بالا و زیردست ندیدن آدمها، همچنین تلاش ظریف برای ایجاد تفاهم با دیگران عنوان کرده است. او گفته موارد زیادی را سراغ دارد که کادرهای تازهوارد اعزامی از سپاه تهران، در اولینبرخورد با همت، رعایتهای لازمه را در جریان صحبت با او نمیکردند؛ طوری که اگر خودش جای همت بود، با آنها برخورد محکمی میکرد! اما همت با حلم عجیبی که خدا به او داده و حجب و حیایی که داشت، به شکلی با طرف برخورد میکرد که او از نحوه نامناسب صحبت یا رفتار خودش، شرمنده میشد و خودش را اصلاح میکرد. به گفته رسول توکلی اخلاق خوب همت باعث شده بود فرماندهگردانهای لشکر خجالت بکشند برای طرح مشکل یا بیان درخواست اجازه مرخصی، شخصاً به او مراجعه کنند. در نتیجه به مسئولان ستاد لشکر مراجعه کرده و میگفتند «حاجهمت اینقدر دوستداشتنی و نازنین است که خجالت میکشیم برویم چند دقیقه از وقت ارزشمند او را برای طرح مسائل شخصیمان بگیریم.»
====================
تصاویر دیدهنشده از عملیات والفجر مقدماتیعملیات گستردۀ والفجر مقدماتی، در تاریخ 17 بهمن 1361، با رمز یا الله، به همت سپاه پاسداران و ارتش و به فرماندهی سپاه در شمال چزابه با هدف تصرف پل غزيله و پیشروی به سوی العماره و تهدید آن به اجرا درآمد و تا 21 بهمن نیز ادامه داشت. این عملیات باعث انهدام نیرو و تجهیزات دشمن شد و در نتیجۀ آن 2500 عراقی کشته و زخمی شده و 113 عراقی نیز به اسارت درآمدند. همچنین تیپهای 905 و 704 و یک گردان از نیروهای سودانی انهدام قابل توجهی پیدا کردند.
1. به سمت خط مقدم - شرح: گروهي از نيروهاي رزمنده مسلح و با تجهيزات در دو ستون در حال حرکت به سمت خط مقدم. - تاریخ تصویربرداری: 20 بهمن 1361
2. هليکوپتر شنوک - شرح: تعدادي رزمنده در حال انتقال رزمندگان مجروح به سمت هليکوپتر شنوک جهت انتقال به پشت جبهه. - تاریخ تصویربرداری: 20 بهمن 1361
3. انتقال شهدا - شرح: تعداد زيادي مجروح، شهيد و تجهيزات باقي مانده در صبح روز عمليات در منطقه وسيعي از دشت که تعدادي نيروي رزمنده در حال جمع آوري وانتقال شهدا و مجروحين ميباشند. - تاریخ تصویربرداری: 18 بهمن 1361
4. سجده بىپايان - شرح: يک رزمنده با تجهيزات و مسلح در وسط ميدان مين درحاليکه به صورت سجده روي زمين افتاده با صورتي کاملاً خونين به شهادت رسيده است. - تاریخ تصویربرداری: 17 بهمن 1361
5. کانال آب - شرح: منطقه عمليات و کانال آب منشعب از آبگرفتگي چزابه. - تاریخ تصویربرداری: 20 بهمن 1361
6. غروب آفتاب - شرح: يک قبضه ضدهوايي تک لول 5/14 م.م مستقر در کنار آبگرفتگي چزابه درحاليکه خدمه آن هنگام غروب آفتاب پشت قبضه قرار گرفته است. - تاریخ تصویربرداری: 17 بهمن 1361
=====
همين سمت چپ جاده اى كه پياده می رويد لشكرهاى امام حسين علیه السلام مال اصفهان و امام علی علیه السلام مال قم ووو عمل كردند در این عملیات نیروهای ایرانی برای نفوذ از یورش موج انسانی در مقابل نیروهای ارتش عراق استفاده کردند، که پشتیبانی ضعیف هوایی، تلفات زیادی به نیروهای ایرانی وارد کرد و در نهایت این عملیات با ناکامی نیروهای ایرانی، در ۲۱ بهمن ۱۳۶۱ به پایان رسید. در عملیات والفجر مقدماتی، ۳ قرارگاه عملیاتی بنامهای قرارگاه کربلا، قرارگاه قدس و قرارگاه نجف، تحت فرماندهی قرارگاه مرکزی خاتمالانبیاء قرار داشت:
قرارگاه کربلا:
لشکر ۱۴ امام حسین با ۸ گردان
لشکر ۲۵ کربلا با ۱۱ گردان
لشکر ۱۷ علیبنابیطالب با ۱۴ گردان
تیپ ۴۴ قمربنیهاشم با ۵ گردان
قرارگاه قدس:
لشکر ۷ ولیعصر با ۱۲ گردان
تیپ ۱۵ امامحسن با ۱۰ گردان
لشکر ۸ نجف با ۱۴ گردان
لشکر ۴۱ ثارالله با ۱۱ گردان
لشکر ۱۹ فجر با ۲۴ گردان
قرارگاه نجف:
لشکر ۲۷ محمد رسولالله با ۲۴ گردان
لشکر ۳۱ عاشورا با ۱۳ گردان
تیپ ۱۰ سیدالشهدا با ۷ گردان
لشکر ۱۶ زرهی قزوین (از ارتش) با ۶ گردان تانک و ۶ گردان مکانیزه
تیپ ۸۴ پیاده لرستان (از ارتش) با ۴ گردان پیاده و ۱ گردان تانک
استعداد توپخانه شرکتکننده در عملیات والفجر مقدماتی:
توپخانه ارتش: ۱۶ گردان
توپخانه سپاه: ۷ گردان
ایران با استفاده از ۲۰۰٫۰۰۰ نفر از آخرین نیروهای ذخیره داوطلب خود در جبههای به طول ۴۰ کیلومتر، عملیات خود را در اطراف عماره آغاز نمود. اين عمليات دومين علميات كسترده ايران بود كه بعد عمليات رمضان با شكست مواجه شد.
فرمانده لشکر ۲۷ شهيد همت همچنین گفت در گذر زمان، حضور ضربتی در میادین بحران، تبدیل به برگزاری جلسات در ستادها شده و سپاه به مرضِ جلسه مبتلاست. در همینسخنرانی خود گفت طرحهایی مثل طرح والعادیات دارند لوث میشوند و پیشتر به فرماندهان پایگاههای چهارگانه ابوذر، مالک، مقداد و شهید بهشتی سپاه منطقه ۱۰ تهران گفته که همه در خون شهدا شریک هستند و نفر به نفر فرماندهان باید در آخرت جوابگوی خون شهدا باشند. عراق پس از آزادسازی خرمشهر، برای حفظ خاک خود مقابل ایران میجنگید و هنوز از نظر نیروی هوایی، از برتری ۴ به ۱، در زمینه نیروی زرهی و توپخانه عملیاتی از برتری ۳ به ۱ و در کل، از برتری جنگافزار و مهمات پیاده برخوردار بود.
اين علميات قبل شروع لو رفته بود بحدی كه در آستانه اين عمليات سردارغلامحسين افشردي معروف به حسن باقری فرمانده اطلاعات و عمليات قرارگاه خاتم الانبياء و فرمانده نيروی زمينی سپاه و چند تن ديگر از جمله مجيد بقايی فرمانده قرارگاه كربلا در حين شناسايی در كمين نيروهای عراقی گرفتار شده و به شهادت رسيدند. در این سال 1361 تعداد شهدای ایران دو برابر شد و به بیش از ۳۲ هزار نفر افزایش پیدا کرد. در سالهای ۵۹ و ۶۰ تعداد شهدا کمتر از ۱۵ هزار نفر است. در دو سال بعد این تعداد به بیش از ۲۵ هزار نفر افزایش پیدا میکند. در واقع، در دو مقطع زمانی تعداد شهدای ایران بیشتر از سایر سالهای جنگ بوده است. مقطع اول سال ۶۱ و ۶۲ است (بیش از ۲۵ هزار نفر در هر یک از این دو سال). رحمت الله عليهم=================
لینک مطالب:
https://www.aviny.com/occasion/enghelab ... mode=printhttps://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9 ... C#top-pagehttps://www.irna.ir/news/82822291/%D8%B ... 8%A7%D9%82https://www.mehrnews.com/amp/283368/%E2%80%8Fhttps://snn.ir/fa/news/665872/%D8%B9%D9 ... 9%88%D8%AFhttps://naserkaveh.com/%D8%B9%D9%85%D9% ... %AA%DB%8C/https://www.mehrnews.com/news/5339019/% ... B%8C%D9%85