درسهايي از معارف الهيه زيارات سامراء
چاه سرداب مقدس:1- يك نكته بسيار بسيار مهم درباره
اشتباه خطير جهال و نگرش انحرافي شايع درميان ناصبيان
كه متاسفانه جهال ناحيه سامراء
و عوام شيعه هم بدون فكركردن؛ تكرار مي كنند
و برخلاف همه آنچه در منابع تاريخي و احاديث شريفه و حتى گزارش و اعتراف مخالفين ثبت است
و با اينكه اين مطلب حتى در دسترس ترين كتب معتبر؛ مطرح است و حتى در سطح دوم عمومي معرفت الهي هم بيان شده است
و در اين مراسلات مفصله (چندجلدي) زيارت معاهده هم توضيح شده و حسينيه ها هم مكررا آنرا براى زائران بيان كرده اند
اما نمي دانم چطور با حرف يك عامي؛ همه آن مطالب مستند و صحيح را دور ريخته؛ و به حرف واهي يك عامي التفات كرده؛ و آنرا پذيرفته؛ و برايش اشك ريخته اند!!!!2- چاه غيبت يعني جه؟ كه حضرت در آن غائب شده اند؟؟!!!
اصلش دروغ است، و ديگر نوبت نمي رسد به اصلي و غير اصليش
اين موضوع دورغ پوسيده مكرر نخ نمايي است كه ناصبيان آنرا ساختند
و امروزه هم وهابيان تكرارمي كنند براى تشنيع به شيعه
3- اصل واقعه اين بوده است كه:بعد از وفات و شهادت حضرت امام حسن عسكري (عليه السلام) در سال 260 هجري
حضرت صاحب الامر(منه السلام) غالبا در سامراء و خانه پدريشان ساكن بودند
هر چند از انظار عامه پنهان بودند،
محل عبادتشان روزها غالبا در سرداب خانه شان بود (كه امروزه به سرداب مقدس معروف است)
تا رفت و آمد اتفاقي كسي به خانه حضرت؛ سبب آشكاري محل حضرتش بر عامه ناس نشود
ارتباط شيعيان و خواص توسط وكلاء و سفراء با سامراء و ناحيه مقدسه حضرتش برقرار بود
و بعضا هم به زيارت حضرتش مشرف مي شدند
جواسيس حكومت طاغوت عباسي گزارش رفت و آمد شيعيان را مي دادند
و (عليرغم انتقال پايتخت از سامراء) اين رفت و آمدهاي مردم براى حكومت سنگين بود
بخاطر گسترش رفت و آمد به سامراء؛ در سال 280 هجري قمري؛ حكومت طاغوت عباسي لشكري را فرستاد؛ تا خانه حضرت را محاصره و اشغال و مسدود كرده و حضرت را دستگير كنند
و اگر حضرت را نتوانستند بگيرند؛ اما خانه حضرت امام هادي (عليه السلام) {كه زيارتگاه امامين عسكريين (عليهما السلام) شده بود} و نيز خانه امام حسن عسكري (عليه السلام) را {كه محل سكونت حضرت مهدي (عليه السلام) گزارش شده بود را} ببندند
لشكر طاغوت عباسي از بغداد به سامراء آامد
و خانه ها را محاصره كرد و حرم عسكريين (عليهما السلام) را بستند
و خادمش را كه خادم حضرات (عليهم السلام) بود را بيرون كردند
و شيعيان را از زيارت آن حرم شريف منع كردند،
و ريختند به خانه امام عسكري (عليه السلام) كه آنوقت خانه امام زمان (عليه السلام) بود، {و امروزه با گنبدي لاجوردي بالاي سرداب مقدس واقع است}
سراغ حضرت (عليه السلام) را گرفتند؛ مطلع شدند كه حضرتش در سرداب مشغول عبادت هستند
سربازان ريختند به سرداب؛ ديدند حضرتش مشغول نماز در صفه آخر سرداب هستند
تا خواستند جلو بروند؛ آبي از زير صفه ظاهر شد و به صورت دريايي بالا آمد به سمت سربازان
و ديدند يكباره آب آنقدر عميق شد مثل دريا؛
بطوريكه آنها از ترس غرق شدن عقب نشيني كرده و ناچار شدند از سرداب بيرون بيايند و درب سرداب منتظر بمانند
و گفتند اين آب كه مي جوشيد و بالا مي آمد يا حضرتش را غرق مي كند
و يا اگر بيرون بيايند؛ ما درب سرداب او را دستگير مي كنيم!
اما حضرتش بعد از فراغ از عبادت؛ به بيرون سرداب تشريف آوردند
با وجود لشگريان دشمن؛ حضرت از سرداب محاصره شده؛ جلوي چشم سربازان و فرمانده شان بيرون آمدند
و آنها با اينكه بيدار بودند و مي ديدند جلويشان را؛ اما مثل اينكه نمي ديدند!!!
{شبيه واقعه هجرت حضرت رسول الله (صلى الله عليه وآله) و بيرون آمدن از خانه برابر چشم مشركين محاصره كننده و نديدن مشركين حضرتش را}
وقتي سربازان به خود آمدند؛ يكي از انها خبر داد كه حضرتش از سرداب بيرون آمده و به بيرون خانه رفتند
سربازان بيرون دويدند كسي نبود، ريختند داخل سرداب، ديگر آبي و دريايي هم نبود، حضرت هم تشريف نداشتند
بعد از آن؛ حضرت صاحب الأمر (عليه السلام) از سامراء تشريف بردند
و ديدارهاي محدود قبلي هم كمتر شد؛
بطوريكه مقدمه غيبت وسيعتر حضرت فراهم شد
{در اين نقل؛ واقعه اعجاز سرداب بطور خلاصه نقل شده، و همه جزئيات واقعه نيامده است}
و جون بعد از آن كسي از عموم مردم؛ حضرت را نديد
و بعد از واقعه سرداب؛ از انظار عامه ناس بكلي غائب شدند،
اين محل (سرداب) كه آخرين موضع ديده شدن حضرت توسط عامه ناس بود،
فلذا به "سرداب قبل ازغيبت" معروف شد،
و واقعه هجمه به سرداب و غيبت از ميان عامه ناس به "غيبت بعد از سرداب" شناخته شد
اما بسيار واضح است كه اين واقعه "غيبت در سرداب" نيست
4- در وسط اين سرداب حوضي بوده؛
كه حضرات (عليهم السلام) در وقت اقامت و استراحت؛ از آب آن براى وضو استفاده مي كردند = محل اين چاه در فاصله چند متري صفه عبادت (و فعلا ضريح) واقع بوده است.
بعد از زيارتگاه شدن سرداب مقدس؛ شيعيان آب حوض را براى تبرك مي بردند
و اين تبرك؛ به دليل كثرت زوار؛ بقدري وسعت يافت؛ كه آبش خشكيد (فرصت نمي كرد بجوشد و پر شود)
و بعد از آن گـِل ها و خاكهايش برده مي شد؛
بقدري كه تدريجا تبديل به گودال عميق؛ و سپس جاهي شد.
و معروف شد به چاه سرداب مقدس {محل تبرك به مكان وضوي حضرات(عليهم السلام)}
5- واقعه حمله به سرداب مقدس و ناكامي حكومت طاغوت؛ مثل بمبي در ميان افكار عمومي منفجر شد،
و عقايد پوسيده منكران را متزلزل؛ و متوجه حضرتش و مذهب اهل بيت (عليهم السلام) كرد
6- وقتي منكران ديدند كرامت و اعجاز مهدوي (عليه السلام) در سال280 مربوط به واقعه حمله به سرداب؛ تاثير درمردم گذاشته و دسته دسته ايمان مي آورند، آمدند دست به تحريفات و جعل دروغهايي زدند؛ براى مهندسي افكار عمومي و براي مبارزه با مذهب حق:
6-1- ابتدا خبر گزارش مشهور واقعه حمله به سرداب قبل از غيبت را مخفي و حذف و سپس موارد نشر شده را تحريف كردند و عنوان {اعجاز مهدوي (عليه السلام) در سرداب مقدس، و ناتواني حكومت در تعرض به حضرت (عليه السلام) ، و غيبت بعد از سرداب} را تحريف كردند به
= دروغ و تحريف = سرداب غيبت6-2- و نام و وجه تسميه {چاه سرداب مقدس} را نيز تحريف كردند به = دروغ و تحريف = چاه غيبت
6-3- و عقيده شيعه به {غائب بودن حضرت مهدي (عليه السلام) و غيبت حضرتش بعد از واقعه حمله به سرداب} را نيز تحريف كردند به
= دورغ و جعل = غائب شدن حضرت امام شيعه در سرداب6-4- برنامه هاى توسل و ندبه شيعيان براى فراق حضرت مهدي (عليه السلام) و دعا براى تعجيل در فرج حضرتش؛ و اعلام آمادگي رزمي با وسيله (مركب وشمشير) در روزهاى عصر جمعه را تحريف كردند به = تحريف و دروغ
= آمدن شيعه در جمعه ها با مركب و پرچم و شمشير به لب چاه غيبت!!! و صدا زدن امام مهدي (عليه السلام) براى بيرون آمدن از چاه غيبت جهت ظهور!!!!6-5- با آميختن اين چند تحريف به هم؛ دروغ مُركبي را جعل و نشر كردند = دروغ و جعل = دشمنان گفتند: شيعه معتقد است كه امامش در چاهي در سرداب غائب شده است!!! و تا وقت ظهور در آن چاه است!!! و شيعيان مرتبا هر عصر جمعه مي آيند؛ با آوردن اسب و پرچم و شمشير درب سرداب؛ گريه مي كنند كه امامشان از چاه غيبت بيرون بيايد و ظهور كند!!!!(استغفرالله)7- ناصبيان مرتبا در كتابها و منابرشان آن چند تحريف و دروغ؛ و اين دروغ مركب را نشر داده و هنوز هم ترويج مي كنند
در حاليكه بر همه اهل بصيرت و حتى مخالفان معلوم بود كه: اصل وقايع چه بوده؟ و چطور تحريف شده؟ و در هيچ كتاب و منبع شيعه چنين مطلبي ثبت نشده؟ و هيج عالمي با هيچ مسلكي از شيعه؛ به چنين امر واهي معتقد نيست، بلكه هيچ عامي چنين عقيده و برنامه اى را ندارد.
8- سودجويان محلي كه از سنيان بودند؛ تا قبل از آزادسازي حرم مهدوي (عليه السلام)؛
هر روز صبح؛ مي آمدند با لباس خدام حرم؛ آنجا مي نشستند در صفه عبادت سرداب مقدس؛
و در گودال كوچكي كه در آنجا كنده بودند؛ خاك دستي ريخته
و هر زائري مي آمد به دروغ مي گفتند:
اينجا چاه غيبت و محل غائب شدن امام زمان (عليه السلام) (استغفرالله) است!!! زيارت كنيد
و با گرفتن وجه نقد از زائر جاهل؛ مشتي خاك از آن سوراخ بيرون آورده؛ و به زائر عامي و جاهل قالب مي كردند،
9- و در اين زمان و طبق گزارش فوق هم؛ همان رويه نشر اهانت و مجعولات ناصبيان ادامه دارد؛
با بردن آن خادمه و مثل او؛ زائران عامي و بيسواد و جاهل را؛ به محل چاه يا گودال يا سوراخي؛
و نشان دادن اينكه اينجا چاه غيبت است!!! و اصلي اين است!!! و آن يكي اصلي نيست!!! وووو
همه اينها؛ در ادامه آن تحريفها و تشنيعها و اهانتها به مذهب اهل بيت و حضرتش (عليهم السلام) است، (اجلّهم الله)
10- اصل عنوان و مفهوم {چاه غيبت يا چاه امام زمان (عليه السلام)} امري مجعول و توهين به حضرتش است (اجلّه الله)
اهانتي كه بدتر از ذكر يك دشنام به حضرتش است (اجلّه الله)
پس بحث و فكر و بررسي كه كدام اصلي است و كدام فرعي است غلط اندر غلط است
و جزو همان اهانت به حضرتش است (استغفرالله)
11- و آنقدر اين تحريف را در صدد اشاعه بوده اند
كه هر جا مكاني منتسب به حضرت (عليه السلام) است
و چاه آب معمولي براى استفاده شرب و طهارت داشته مثل هر خانه و ساختماني
يا اينكه چاهي براى انداختن {رقعه استغاثه} بود
اما آنرا به اسم {چاه امام زمان (عليه السلام)} و بعضا به اسم {چاه غيبت} ذكر مي كنند (استغفرالله)
12- و هركسي در اين راستا به تقويت اهانت و مجعولات دشمن تن دهد؛
و تحريف دشمن را در ذهن بپذيرد و آنرا نقل كند (ولو نادانسته)؛ بداند كه در خط دشمنان و منكران و ناصبيان عمل كرده؛
و بر ضد مذهب حق و مسير الهي و در جهت اهانت به حضرت صاحب الامر و العضر و الزمان ابوالقاسم محمد بن الحسن المهدي القائم بامر الله (منه السلام) قدم برداشته است.
13- چنين نگرش باطل و نيز بكاربردن چنين تعبيري اهانت آميز؛ به حكم {جنابت باطني} است
حتى اگر از روي بي دقتي باشد
بي دقتي در اين زمينه ها؛ مستوجب لعن ونكبت است، پس دقت كنيد،
و هر كه (ولو نادانسته) چنين توهمي يا تقولي يا نقلي را مرتكب شده، در حكم شخص جُنُب باطني است،
14- پس برود ابتدا غسل توبه كند،
بعد ختم كبير استغفار (سي هزار) بردارد
و بعد از آن بچسبد به تحصيل دروس معرفت الهي (تعلما و مباحثتا و تعليما)،
15- و به هر كسي كه اين چنين حرف باطل را نقل كرده؛
بايد برود و او را از اشتباه خود آگاه كند،
و واقعيت را دقيق و مشروح بيان نموده و رفع اشتباه او كند،
تا اينكه مورد عفو و مغفرت الهي قرار گيرد
16- كليه حسينيه ها و اموزشكده ها و حوزه هاي شهرها و خادمان مشاهد الهي؛
نسبت به اين نحو مطالب مهم و اساسي؛ خصوصا كه ضديت با دين حق است؛
احساس مسؤوليت كرده، و غيرت نشان داده؛ و پيگير دفع و رفع موضوع باشند.
17- ابتدا شروع كنند از اصل واقعه، و بطور مطلق آنرا تبيين كنند،
بعد تحريفها را آشكار و تشريح كنند،
و بعد هشدارها بدهند براى عدم انفعال در مقابل اين اوهام و حرف و اقدام منكرين؛
بطوريكه هم معرفت صحيح پيدا كنند؛
و هم در برابر اين ويروسهاى خطير و آلودگيهاي شديد فكري و روحى و اهانت اميز واكسينه شوند،
18- و آنقدر هشيار و محكم و جدي و غيور باشند؛ كه با مواجه شدن با چنين انحرافاتي ابتدا او را آگاه كنند،
و محكم بايستند تا انحراف برطرف شود ان شاء الله
19- اگر هر موردي از اين نادانيها؛
در شهري و محلي و حسينيه و حوزه اى اتفاق بيافتد؛
بجز اقدامات فوق مسؤولان خودشان را سرزنش و تنبيه كنند
20- وقتي با آن همه تلاشها براى نشر معارف صحيح؛ و آزمونهاى تفصيلي و جلسات توجيهي مكرر براى زائران؛ و آن مراسله هاى مكرر مفصل و تكرار تذكر در اين باره؛ مكرر در مكرر؛
باز هم مي بينيم؛ چنين آلودگيهايي خطير؛ در سفر زيارت اتفاق مي افتد؛
بلكه بدتر از آن؛ به عنوان تحفه و سوغات انرا بوطن مي آورند
فلذا ديگر چه جاي سستي و اهمال است
اعاذنا الله جميعا من هواجس الشياطين و تحريفات الابالسة و الناصبين،
و ثبتنا الله على صراطه المستقيم بحق محمد وآله الطاهرين
و بجاه الله العلي العظيم.
آمين رب العالمين
===================
شدت مصائب و ابتلاءات حضرتین علیهما السلام در سامراء: در چند فقرات زیارت حضرت امام هادی علیه السلام، از جمله
"...الْمَبْلُوِّ
بِالْفِتَنِ، وَالْمُخْتَبَرِ بِالْمِحَنِ، وَالْمُمْتَحَنِ بِحُسْنِ الْبَلْوَىٰ،
وَصَبْرِ الشَّكْوَىٰ..." به شدت مصائب و ابتلاءات حضرتین علیهما السلام
در سامراء اشاره شده است.
چقدر خوب است آنها كه بلدند مرثیه خوانى را
با مطالعه، مصائب سامراء را، در آخر زیارت لیست اين مصائب را یاداوری كنند و
عزاداری شود، بخاطر اينكه كمتر توجه و ياد مى شود.
خصوصاً كه در سامراء به وضوح دیده می شود که انواع فتنه ها هنوز در جریان است.
لذا این مصائب خاص حضرتین علیهما السلام خوبه یاد آوری شوند و نیز لیست مفصل موارد
امروزی از دشمنی و تقصیر معرفتها ذکر شود (كه دیشب در آخر اتصال با دوسه كلمه به
خوبی اشاره شد).
بلکه قطعا در سامراء این برائت از اضداد بیشتر از همه جاها لازم است.
در دعا بعد از زیارت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام، در آخر دعا، سطرهای طولانی
آمده است با لعن ابلیس و جنودش (لعنت الله علیهم اجمعین) که در هر زمان بندگانی را
گمراه و آیین حق را فاسد نمودند
و در ادامه دعا آنها مفصلا لعن می شوند:
...اللّٰهُمَّ وَ إِنَّ إِبْلِيسَ الْمُتَمَرِّدَ اللَّعِينَ قَدِ اسْتَنْظَرَكَ
لِإِغْواءِ خَلْقِكَ فَأَ نْظَرْتَهُ، وَاسْتَمْهَلَكَ لِإِضْلالِ عَبِيدِكَ
فَأَمْهَلْتَهُ بِسابِقِ عِلْمِكَ فِيهِ وَقَدْ عَشَّشَ، وَكَثُرَتْ جُنُودُهُ،.....
وَاجْعَلْ دائِرَةَ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ، وَابْسُطْ عَدْلَكَ، وَأَظْهِرْ
دِينَكَ، وَقَوِّ أَوْلِياءَكَ، وَأَوْهِنْ أَعْداءَكَ، وَأَوْرِثْ دِيارَ
إِبْلِيسَ وَدِيارَ أَوْلِيائِهِ أَوْلِياءَكَ....اين نفرین و برائت از ابلیس لعین و جنود شيطان لعین در هر جا و هر زمان لازم است و لااقل در
اماكن زيارتىخلاصه: چنان که در کلام معصومین علیهم السلام
در متون زيارت جامعه كبيره كامله كه سلام به حضرات علیهم السلام هست، نحوه ابراز
معرفت و ولايت و تسليم تعليم شده
و در زيارت ناحيه مقدسه ذكر مصائب اشاره شده و در زيارت عاشورا تامه تبری تفصيلی تعليم شده
به خواندن متون اكتفا نكنيم
و اين متون تعالیم وحی فقط تبديل به زيارتنامه نشوند
و هرجا معرفتی دریافت کردیم در هر جا که جایش هست، آن را عملی کنیم:
هم ابراز معرفت، هم ذکر مصائب، هم برائت ولعن ابليس و طواغيت تا به امروز
و مثل كه در زیارت سامراء براى نفرین بر ابلیس و لشكریانش مفصلا تعلیم شده در
هر زيارتی انجام دهيم
و نگوییم آن مال كربلا و عاشورا بود... اين مال سامراء...
هر معرفت از هر زیارت بدست آوردیم در هر جا کاربردش هست عملى کنیم ان شاء
الله.
ترجمه قسمت دعای نفرین بر ابلیس لعین و لشکریان شیطان (لعنت الله علیهم اجمعین) جهت تامل بیشتر:
"...خدایا
ابلیس سرکش ملعون از تو برای گمراه کردن آفریدگانت فرصت خواست و تو فرصتش دادی و از
تو برای بدر بردن بندگانت از راه، مهلت خواست، تو از روی علمت که از پیش درباره او
گذشته بود مهلتش دادی، به تحقیق او آشیانه کرده و سپاهش فزونی یافته و لشگریانش
انبوه گشته و دعوتکنندگان به سوی او در اطراف زمین پخش شده، در نتیجه بندگانت را
گمراه کردند، و آیینت را فاسد نمودند و واقعیتها را از جایگاهش منحرف کردند و
بندگانت را گروهگروه پراکنده کردند و دستههای سرکش قرار دادند، در حالیکه درهم
شکستن بنیانش و از هم پاشیدن شأنش را وعده دادی، پس فرزندان و لشگریانش را نابود
کن و کشورها را از بدعتها و اختلافاتش پاک فرما و بندگانت را از روشها و سنجشهای
غلط او راحت کن؛ . و گردش ناروای روزگار را برضدّ آنان قرار ده و عدالتت را
بگستران و دینت را نمایان کن و اولیایت را نیرومند ساز و دشمنانت را ناتوان کن و
سرزمینهای ابلیس و دوستانش را به اولیایت واگذار فرما و ابلیس و پیروانش را در
دوزخ ابدی کن و به آنان از عذاب دردناکت بچشان و لعنتهای به ودیعت گذاشته در
مراکز نحس آفرینش و مناظر زشت طبیعت را، گردش کننده و گماشته بر آنان قرار ده، درحالیکه
آن لعنتها هر صبح و شام و هر صبح و عصر، بر آنان جریان داشته باشد، پروردگارا در
دنیا و آخرت، به ما حسنه عطا کن و ما را به مهربانیات از شکنجه آتش نگاه دار، ای
مهربانترین مهربانان."
(ترجمه شیخ انصاریان)
-----------------------------
فقرات دعای بعد از زیارت امام حسن عسکری (علیه السلام) برای ترقیات و عاليترين حاجات براى معرفت و تقرب الهى:
اين فقره از دعاى بعد از زيارت حضرت امام حسن عسكرى (عليه السلام) در حرم سامرا:
عاليترين حاجات براى معرفت و تقرب الهى ذكرشده است:يا ذَا الْقُدْرَةِ الْجامِعَةِ، وَالرَّحْمَةِ الْواسِعَةِ، وَالْمِنَنِ الْمُتَتابِعَةِ، وَالاْلاءِ الْمُتَواتِرَةِ، وَالاَيادِى الْجَليلَةِ، وَالْمَواهِبِ الْجَزيلَةِ،
صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد الصّادِقينَ،
وَاَعْطِني سُؤْلي وَاجْمَعْ شَمْلي وَلُمَّ شَعْثي وَزَكِّ عَمَلي، وَلا تُزِ غْ قَلْبي بَعْدَ اِذْ هَدَيْتَني، وَلا تُزِلَّ قَدَمي، وَلا تَكِلْني اِلى نَفْسي طَرْفَةَ عَيْن اَبَداً، وَلا تُخَيِّبْ طَمَعي، وَلا تُبْدِ عَوْرَتي، وَلا تَهْتِكْ سِتْري، وَلا تُوحِشْني وَلا تُؤْيِسْني، وَكُنْ بى رَؤوفاً رَحيماً،
وَاهْدِني وَزَكِّني وَطَهِّرْني وَصَفِّني وَاصْطَفِني وَخَلِّصْني وَاسْتَخْلِصْني وَاصْنَعْني وَاصْطَنِعْني، وَقَرِّبْني اِلَيْكَ وَلا تُباعِدْني مِنْكَ،
وَالْطُفْ بي وَلا تَجْفُني، وَاَكْرِمْني وَلا تُهِنّي، وَمآ اَسْاَلُكَ فَلا تَحْرِمْني، وَما لا اَسْاَلُكَ فَاجْمَعْهُ لي بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ،كه البته كل فقره دعاى جليلي است با مقدمات مناجات و قسم به اسماءالهي و صلوات و دعاهايى كه عموما همه به ان نياز داريم اما فقره اخر كه رنگی شده حاجات خاص براى خواص و افراد عالي همت مي باشد
فقره رنگی دعای فوق از دعای بعد زیارت امام حسن عسکری (علیه السلام)
براى ترقيات و مراحل عاليه است:
{هدايت و تزكيه و طهارت و تصفيه و زبده شدن و برگزيده شدن و خالص سازي و شدت خلوص و براى حق ساخته شدن و مخصوص خداشدن و مقرب شدن و بعد از قرب الهى دورنشدن}
= و در اين فقره همه مراحل ترقي زائر ذكر شده است،
تعليم اين دعا به زائر از تحفه هاي زيارت حرم سامراء
و مهمترين دعاي درباره ترقيات خود شخص است
كه در اينجا و همه جا كه زائر بخواهد براى خودش دعا كند
اين فقره را با توجه بخواند و بخواهد
---------------------------------------------
رفع فتنه ها و آشوبها و انحرافات شايع اين ايام و حفظ خود و خانواده و بلاد اهل ايمان:براى رفع فتنه ها و اشوبها و انحرافات شايع اين ايام -و حفظ خود و خانواده و بلاد اهل ايمان
اين فقرات از دعاى بعد زيارت حضرت امام حسن عسكري (عليه السلام) را بخوانيد
در زيارت و قنوت و تعقيب نمازها:اَللّـهُمَّ وَاِنَّ اِبْليسَ الْمُتَمَرِّدَ الّلَّعينَ قَد اسْتَنْظَرَكَ لاِغْواءِ خَلْقِكَ فَاَنْظَرْتَهُ، وَاسْتَمْهَلَكَ لاِضْلالِ عَبيدِكَ فَامْهَلْتَهُ، بِسابِقِ عِلْمِكَ فيهِ، وَقَدْ عَشَّشَ وَكَثُرَتْ جُنُودُهُ، وَازْدَحَمَتْ جُيُوشُهُ، وَانْتَشَرَتْ دُعاتُهُ في اَقْطارِ الاَرْضِ، فَاَضَلُّوا عِبادَكَ وَاَفْسَدُوا دينَكَ، وَحَرَّفُوا الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ، وَجَعَلُوا عِبادَكَ شِيَعًا مُتَفَرِّقينَ وَاَحْزابًا مُتَمَرِّدينَ،
وَقَدْ وَعَدْتَ نَقْضَ بُنْيانِهِ وَتَمْزيقَ شَأنِهِ، فَاَهْلِكْ اَوْلادَهُ وَجُيُوشَهُ، وَطَهِّرْ بِلادَكَ مِنِ اخْتِراعاتِهِ وَاخْتِلافاتِهِ، وَاَرِحْ عِبادَكَ مِنْ مَذاهِبِهِ وَقِياساتِهِ، وَاجْعَلْ دائِرَةَ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ، وَابْسُطْ عَدْلَكَ وَاَظْهِرْ دينَكَ،
وَقَوِّ اَوْلِيآءَكَ، وَاَوْهِنْ اَعْدآءَكَ، وَاَوْرِثْ دِيارَ اِبْليسَ وَدِيارَ اَوْلِيائِهِ؛ اَوْلِياءَكَ، وَخَلِّدْهُمْ (وَخَلِّدْ اِبْليسَ َواَوْلِيائِهِ) فِي الْجَحيمِ وَاَذِقْهُمْ مِنْ الْعَذابِ الاَليمِ، وَاجْعَلْ لَعائِنَكَ الْمُسْتَوْدَعَةَ في مَناحِسِ الْخِلْقَةِ وَمَشاويهِ الْفِطْرَةِ دائِرَةً عَلَيْهِمْ وَمُوَكَّلَةً بِهِمْ وَجارِيَةً فيهِمْ كُلَّ صَباح وَمَسآء وَغُدُوّ وَرَواح،
رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَفِي الاْخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنا بِرَحْمَتِكَ عَذابَ النّارِ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ.------------------------------
آموزه های معرفتی درباره حضرت صاحب الامر (منه السلام):با همت دو معاهد حاضردر سامراء و تحملشان براى ارائه دوربين بيشتر از معمول
الحمدلله به هفت نوع زيارت منتشره در غرفه سامراء توفيق زيارت شد
+ تجديد بيعت
+ برائت
+ سلامهاى مختصر بر حضرات مدفونين ضريح حرم عسكريين
+ زيارت حضرت نرجس
جايزه اش يكدرس معرفتي در زيارت خاصه حضرت امام حسن عسكرى از حضرت بقية الله اينطورياد شده است:
الاِمامِ الْمُنْتَظَرِ، الظّاهِرَةِ لِلْعاقِلِ حُجَّتُهُ، وَالثّابِتَةِ فِي الْيَقينِ مَعْرِفَتُهُ، الُْمحْتَجَبِ عَنْ اَعْيُنِ الظّالِمينَ، وَالْمُغَيِّبِ عَنْ دَوْلَةِ الْفاسِقينَ، وَالْمُعيدِ رَبُّنا بِهِ الاِسْلامَ جَديدًا بَعْدَ الاْنْطِماسِ، وَالْقُرْآنَ غَضّاً بَعْدَ الاْنْدِراسِ،يعنى
آن امام منتَظر كه
حجتش براى شخص عاقل ظاهر است
و معرفتش در علم يقين ثابت است
آنكه از چشمان ظالمان پوشيده و در پرده است
و از دولت فاسقان پنهان شده است
آنكه پروردگارمان بوسيله او اسلام را جديد و نو و تازه برگرداند بعد از آنكه كهنه شده است
و قرآن را بوسيله او تر و تازه برگرداند بعد از آنكه مندرس شده استچند آموزه معرفتى دراين فقرات است از جمله:1- حضرت از همه عالم و همه بشر پوشيده و در پرده و پنهان نيست
فقط از ظالمان و دولت فاسقان پوشيده و در پرده و پنهان است
2- بنابراين غيبت كلي و قهري نيست
و مشروط به اوصاف و شرايط است
3- اگر حكومتي هست و حضرت را آن حكومت و كارگزارانش نمي بينند يعني كه از دولتهاى فاسقند
4- همه آنها كه دوست دارند در وضعيت ديدار حضرتش قرار گيرند
بايد از وضعيت وصفت ظالمان بيرون آيند
چه ظلم به نفس
چه ظلم به ديگران
چه ظلم به حق و كوتاهي در مسير حق
واگر رعايت كنند در وضعيت ملاقات و زيارت كنندگان قرار مي گيرند
نه آن زيارت و تشرفات ندرتا و به شفاعت حضرت
بلكه وضعيت زيارت و تشرف و ديدن حضرت در هر جا كه او و حضرت باشند5- نسبت به اصل اسلام = اسلامى كه الان رايج هست (ولو ميان شيعه صحيح المذهب چه برسد سایر مسلمين ناصحيح المذهب) در وضعيت كهنه شده و خيلي از جاهايش رنگ و رو رفته و ناپيداست =
نسبت به اصل قرآن = قرآنى كه الان رايج است كهنه و مندرس است
و اينها بوسيله حضرتش نو و تر و تازه مي شود
چه در قبل از ظهور جهانى براى آنها كه در وضعيت ظالمان نيستند
و چه بعد از ظهور و غلبه جهانى حضرت جهت عموم بشر
اعاذنا الله عن الظلم والفسق و الانحراف و ثبتنا على حجته ومعرفته باليقين
و من الله علينا بشرف الإتصال به و زيارته على الدوام
آمين رب العالمين
=================
از معارف جليله در زيارات سامراء در زیارت حضرت نرجس (سلام الله علیها)1- قبلا بيان شدكه در زيارات سامراء فقرات در سطح فوق برجسته در لابلاي متون وارده از حضرات هست
2- البته همان فقرات كه در غالب زيارات تكرار ميشود هم معاني عميق و وسيع دارد، كه بزرگان بعضا گوشه هايي را شرح و بيان كرده اند
3- اما بعد از حضرت مولا (عليه السلام) كه باب علوم ومعارف بوده اند وكلماتي در سطح خاص هم از ايشان نقل شده
وآنچه از همه ائمه براى خواص نقل شده
در ميان حضرات ائمه سه امام اخير مطالبي مهم در لابلاي مطالب براى عموم ذكر شده است؛ كه خوب است اهل معرفت آنها را بولد كرده
از معارف جليله در زيارات سامراء و در آن تمركز كنند
مهمترين متن از زيارات وارده از سه امام اخير همان زيارت جامعه كبيره كامله است
و زيارات دو امام 10 و11كه غالبا از حضرت وارد شده است
در برخي از جلسات زيارت سامراء به مناسبت معرفتجويي برخي حضار يا متصلان فقراتي را نشان و اشاره كرديم
در اين جلسه در اين فقره از زيارت حضرت نرجس تمركز مي كنيم
اَشْهَدُ اَنَّكِ اَحْسَنْتِ الْكَفالَةَ، وَاَدَّيْتِ الاَمانَةَ، وَاجْتَهَدْتِ في مَرْضاتِ اللهِ، وَصَبَرْتِ في ذاتِ اللهِ، وَحَفِظْتِ سِرَّ اللهِ، وَحَمَلْتِ وَلِىَّ اللهِ، وَبالَغْتِ في حِفْظِ حُجَّةِ اللهِ، وَرَغِبْتِ في وُصْلَةِ اَبْناءِ رَسُولِ اللهِ، عارِفَةً بِحَقِّهِمْ، مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِمْ، مُعْتَرِفَةً بِمَنْزِلَتِهِمْ، مُسْتَبْصِرَةً بِاَمْرِهِمْ، مُشْفِقَةً عَلَيْهِمْ،==
مُؤْثِرَةً هَواهُمْ، ===
دركلمات اخير اين فقره
در اين فقره مطالب متعددي را از فضايل حضرت نرجس بيان ميكند كه هر كدام اهميتي خاص دارد
تا مي رسد به كلمات اخير فقره كه راهنماي عملي براى همه ما است
وبسياردر زندگي كاربرد دارد؛ خصوصا براى اهل خير و خدمت و احسان به ديگران
بعد از شمردن خدمات جليله اى كه حضرت نرجس براى اين خاندان و امام زمان فرزندشان بذل فرموده؛ آخرش اين موارد ر ا ختم مي كند به اين دو كلمه:
مُؤْثِرَةً هَواهُمْ،
مؤثرة يعني ايثار كننده، ترجيح دهنده
اي بانويي كه در خدمتت براى حضرات و حضرت فرزندت هواي آنها و ميل آنها و آنچه آنها مي خواهند را ترجيح مي داديخيلي از ماها چه بسيار خدمات و احسان را موفق ميشويم، چه براى خانواده يا بزرگان يا در مسير دين
اما غالب افرادي كه به كاري موفق مي شوند اكثرا مي خواهند آنطور دلشان مي خواهند انجام دهند
و تا بنا مي شود كه طبق برنامه اى كار كنند؛ متكبرين كه بهشان برمي خورد ومنصرف يا منقطع مي شوند، معملويهاشان شل مي شوند وبعد ديگر درست مثل قبل كار نمي كنند
تمام اينها براى اين بوده كه شخص اگر چه براى خدا كار ميكرده، يا براى احسان به كسي؛ اما هرچه بوده در چهارچوب ميل خودش بوده، و نفس از اين لذت به ميل خودش عمل كردن منتفع مي شده، و مانع او نمي شده؛ ولي تا بنا ميشود طبق برنامه اى يا نظري برخلاف سليقه اش عمل شود؛ ديگر سست ميشود؛ چون نفسش ديگر حظ و لذت نمي برد ولذا منصرف ميشود
ولذا به عنوان فضيلتهاى حضرت نرجس، و درنهايت و اوج فضيلتها اين بيان شده است
اي بانويي كه هواي آنها (حضرات) را بر نظر، سليقه، ميل و راي (ولو ارزشمند وخوب بوده) ترجيح ميدادياگر در همين نكته تامل شود صدها موارد روزانه مصداق برخورد ميشود
و شخص اگر در همين قدر بر اين مواظبت كند كه مدار كارش ميل و نظر خودش نباشد كه تا بنا بشود تغيير بدهند منصرف شود = آنوقت دربهايي از معارف براى او گشوده ميشود.
به مناسبت موضوع ونكته بحث فوق
و حال رايج ميان افراد غير فرهيخته كه خدمت ميكنند بدون ملاحظه مقصد و براساس ميل شخصي خودشان و حتى اگر برمصلحت مقصد نباشد
قصه اى را نقل ميكنم:
شخصی بود عيالش مرحومه شد؛ طبق روال شايع كه دختران غير فرهيخته دارند و خودشان مي خواهند بجاى مادرشان خدمت كنند = مبادا نياز حضور زن ديگري براى پدرشان بشود = بجاى اينكه بروند زن مناسب او برايش بگيرند
خودشان نوبت ميگذارند هر هفته يكيشان مي آمد و خانه پدرشان را مرتب ميكرد
نه مرتب كردن براساس آنچه بود و پدرشان مناسب ميداند وميخواهد دم دستش باشد يا يادش هست
هر كدامشان مي آمد شست ورفت و مرتب ميكرد و آنها را مطابق سليقه اش مي چيد برحسب سليقه اش
آن پيرمرد ميگفت هرچه ميگفتم جاى چيزها را تغيير ندهيد من در زحمت مي افتم براى پيدا كردنش ووو
چشم مي گفتند؛ اما هربار همان رويه مرتب كردن برحسب سليقه شخصي خودشان
اين مطلب موضوع ساده اى بود، فهمش سخت نبود؛ اما بخاطر فرهيختگي على رغم وضوح يا تذكر گويا نمي شنيدند و هي تكرار مي شد
حالا آن دخترها خدمت ميكردند به پدرشان اما براساس سليقه و هواي خودشان
واز اين قبيل اعمال سليقه ها در افرادي كه خدمت مي كنند فراوان است
و بخاطراينكه كاري كرده خودش را ذي حق ميداند
و آنقدر بعضا مصر هستند كه اگر بنا باشد طبق سليقه و راي شان نباشد يا اصلا آن كار را انجام نمي دهند، يا ديگر با رغبت و خوبي و خوشي قبل انجام نمي دهند
در حاليكه خودش معترف است كه براى خدمت او آمده، وهمت و وقت صرف كرده؛ پس ملاك مصلحت ونظر مخدوم بايد باشد
واين در مسير هم خيلي موارد مصداق پيدا ميكند
البته ممكن است از اول سليقه خودش هم در جهاتي مطابق باشد و رعايت كند
بحث سر مواردي است كه سليقه ونظرش متفاوت است
آيا باهمان سرعت و شوق و ذوق كه مطابق سليقه اش هست انجام مي دهد؟
مؤثرة هواهموالحمدلله رب العالمین