خازنان وحي صاحب اشارات كلام وحي

خازنان وحي صاحب اشارات كلام وحي

پستتوسط najm111 » سه شنبه مارس 09, 2021 1:40 am

بسم الله الرحمان الرحیم
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2031
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

معرفت كلام وحي بوسیله کلام خازنان وحی

پستتوسط najm111 » سه شنبه مارس 09, 2021 1:42 am

معرفت كلام وحي بوسیله کلام خازنان وحی:

1- در اين راستا بايد بدانيم كه كلام وحي هر چند بطور آشكار و خطاب همگاني به همه بشر نازل گرديده است؛ و مستقيما همه مي توانند با آن انس داشته باشند؛ ولى از سوي ديگر اين كلام مقدس به اندازه عظمت صاحب آن يعني حق تعالى سترگ بوده؛ و از عمق و ژرفايي متناسب با عظمت و جلالت حق برخوردار است؛ لذا اين كلام يك سخن معمولي نبوده كه هر شخص با دانستن زبان عربي بگويد: من اين طور مي فهمم!

اين كلام مقدس به صورت سروش وحي نازل گرديده؛ و رازي است كه حق تعالى با محبوب خويش حضرت خاتم الأنبياء (صلى الله عليه وآله) در ميان نهاده است، بنابر اين طبيعت آن رازگونه بودن آنست،
و گشايش اين گنج الهي تنها در اختيار صاحب وحي و گنجبانان پيام الهي و خازنان وحي بوده، همانهايي كه وحي در خانه هايشان نازل گرديده و خانه هايشان مهبط نزول حضرت جبرئيل امين وحي بوده است، آنهايي كه قرآن ناطق و گوياكنندگان كتاب صامت (قرآن كريم) ناميده شده، و پيامبر اعظم (صلى الله عليه وآله) آنها را پيوند جدايي ناپذير كلام وحي شمرده، و امت خويش را به ايشان توصيه فرموده و سپرده، و بر پيرويشان تعيين و تأكيد نموده است. از اين رو ما كلام وحي را بايد از بيان خازنان وحي (عليهم السلام) فراگيريم.

2- هر چند اين روش نزد همه پيروان مذهب حق مسلم بوده و اساس عقيدة ايشان مي باشد؛ ولى در عمل به اين نحو عمل نمي شود، و دروس فهم و دريافت قرآن برگرفتة از مخلوطي ميان كلام مفسرين از بشر عادي؛ و گاهي قطعه هايي از كلام خازنان وحي (عليهم السلام) است، ولذا آميخته با آراي شخصي غير معصومين بلكه اشخاص بيرون مذهب نيز مي باشد، و بر همين منوال؛ نوع ترجمه هاى قرآني نيز چنين مشكلي را داراست، و اين جز مشكلات ترجمه و ضعف در گزينه واژه معادل مي باشد، بنابراين شخص مؤمن نمي تواند به منابع عامه مراجعه نمايد. بخاطر همين ضرورت و نياز؛ در پژوهشكده علوم كلام وحي؛ پژوهشهايي انجام گرفته كه به صورت مجالس درسي در سطوح مختلف ارائه گرديده است.


3- دروس فهم کلام وحی بوسیله کلام خازنان وحی:
نوع آموزشهاى فهم قرآن كه در ميان عموم متداول است؛ صرفنظر از عدم واجديت اصل فوق الذكر؛ از نظر زماني هم بسيار طولاني بوده؛ كه نوعا دوره هاى درس منقطع شده و ناقص باقي مي ماند، ولذا در يك دوره فشرده و محدود عموم مردم نمي توانند كل كلام وحي را و لو در سطح ابتدايي فرا بگيرند، از اين رو در پژوهشكده علوم كلام وحي؛ كل واژگان كلام وحي استخراج شده؛ و مفاهيم آن از بيان خازنان وحي (عليهم السلام) پژوهش گرديده، و طي جلساتي محدود مورد تدريس قرار گرفته است؛ بطوريكه در يكدوره ششماهه هر شخصي مي تواند تمامي واژگان كلام وحي را از بيان خازنان وحي فراگيرد.

ضمنا اين دروس فايده ديگري نيز دارد كه بدينوسيله دانشجويان معارف الهي با زبان عربي نيز در محدودة اين واژگان آشنا شده، و در مطالعه مجامع حديث و كتب كلام خازنان وحي با بيشتر مطالب آشنا مي باشند،
اين مجموعه دروس به نام: واژگان شناسي كلام وحي از بيان خازنان وحي(عليهم السلام)، شناخته مي شود.

در راستاي معرفت كلام وحي؛ مراتب درسي از مراحل ابتدايي فوق الذكر شروع شده، و همينطور طي مراحلي استمرار مي يابد، كه در توضيح اين روش به همين مقدار اكتفا شده، و براى عدم اطاله سخن از شرح ويژگيهاي آن خودداري مي شود

===================

تفسير برهان - جلد یک - باب پنچم:

علم تأویل قرآن، بلکه علم همه قرآن، نزد اهل بیت علیهم السلام است و آوردن احادیثی در این زمینه که نباید قرآن را جز از طریق ائمه علیهم السلام تفسیر کرد و نیز راه جمع بین این روایات با آیات و روایات مخالف آن و دستیابی به حقیقت در این موضوع.

بدان که در آگاه بودن پیامبر و ائمه از تمامی وجوه آیات قرآن و معانی آن چه ظاهر و چه باطن و چه تنزیل و چه تأویل آن شکی وجود ندارد. آنها تمامی علم کتاب را در اختیار دارند آن گونه که خداوند در خانه آنان آن را نازل نمود. و شکی نیست که اهل بیت به آنچه در خانه است، از دیگران آگاه ترند . اخبار متواتری وجود دارد که بر این امر دلالت دارد. علاوه بر روایت فضیل و دو روایت ابن عباس و ابن مسعود و روایت حماد و روایت زراره و خبری که بعد از آن در باب اول ذکر شد و نیز بعضی از اخبار باب دوم و صحیحه برید عجلی که در باب چهارم ذکر شد، روایات دیگری وجود دارد که بر این امر دلالت دارد، مانند روایت طلحه که در فصل دوم ذکر شد و دیگر روایاتی که وجود دارند.

از آن جمله است روایتی در کتاب بصائر با سند صحیح از ابی الصباح که گفته است به خدا سوگند جعفر بن محمد علیهما السلام فرمود که خداوند به پیامبرش صلی الله علیه و آله تنزیل و تأویل را آموخت، آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را به علی علیه السلام آموخت. سپس فرمود به خدا به ما نیز آموخت ... الخ.

و در این خصوص روایت أنس از کتاب صحیح أبی داوود را ذکر می نماییم که روایت کرده است رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای علی تو به مردم تأویل قرآن را که نمی دانند می آموزی. علی علیه السلام فرمود: چگونه رسالتت بعد از تو ای رسول خدا ابلاغ می گردد؟ فرمود: تو در زمینه تأویل قرآن و مفاد آن چه که بر مردم مشکل است را به آنان خبر می دهی.

و نیز با اسناد از یعقوب بن جعفر روایت کرد که گفت با ابوالحسن علیه السلام در مکه بودم، مردی به او گفت: تو قرآن را به گونه ای تفسیر می کنی که از پیش نشنیده ایم. ابوالحسن علیه السلام فرمود: قبل از آنکه بر مردم نازل شود بر ما نازل شد و پیش از آنکه برای مردم تفسیر شود، برای ما تفسیر شد. ما حلال و حرام و ناسخ و منسوخ و سفری و حضری آن را می شناسیم و می دانیم در چه شبی چه آیه ای نازل شده و در باره چه کسی یا چه چیزی نازل شده است... الخ.(1)

ابوخالد واسطی به نقل از زید بن علی علیه السلام روایت نمود که گفته شده که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله هرگز خواب به چشمم نمی رفت مگر آنکه از ایشان صلی الله علیه و آله آن چه را که جبرئیل در هر روز راجع به حلال و حرام و سنت و امر و نهی نازل می کرد بدانم و اینکه راجع به چه چیزی و چه کسی نازل شده است. پس با هم به جایی می رفتیم و معتزله را دیدیم و این خبر را برای آنان روایت کردیم، پاسخ دادند: این سخن بس گزافی است. این سخن چگونه ممکن است در حالی که گاهی از یکدیگر دور بودند و همدیگر را نمی دیدند. پس چگونه همه اینها را می دانست؟ ما به زید مراجعه کردیم و به او پاسخ معتزلیان را گفتیم. گفت: او تعداد روزهائی را که از پیامبر دور بود حفظ می کرد و چون بایکدیگر دیدار می کردند، پیامبر صلی الله علیه و آله به او می فرمود: ای علی در فلان روز و فلان روز و فلان روز و فلان روز بر من وحی نازل شد و روزها را تا روزی که با هم دیدار کردند شماره می کرد. ما نیز این خبر را به معتزلیان دادیم.(1)

همچنین در روایت صفار و دیگران با سندهای متعدد از تعدادی افراد مورد وثوق از اصحاب امام صادق علیه السلام آمده است که ایشان پس از اشاره به سینه خود فرمودند: به خدا سوگند، همه علم کتاب نزد ماست. و این سخن را سه بار تکرار فرمود.

در خصوص تفسیر آیه «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ»(2) [و آن کس که نزد او علم کتاب است] و تفسیر آیه «بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ»(3) [بلکه (قرآن) آیاتی روشن در سینه های کسانی است که علم (الهی) یافته اند] و آیات مشابه آن به ائمه علیهم السلام أخباری روایت شده است که در گفتار سوم خواهد آمد.

در کتاب کافی از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: جز اوصیاء هیچ کس نمی تواند ادعا کند که علم همه قرآن چه علم ظاهر و چه علم باطن نزد اوست.

در روایت دیگر از امام علیه السلام نقل شده است که فرمود: هر کس از مردم ادعا کند که همه قرآن را همان گونه که نازل شد جمع کرده است، دروغ گوست. تنها علی بن أبی طالب علیه السلام و أئمه بعد از وی آن را جمع آوری و حفظ کرده اند. از امام صادق علیه السلام همچنین روایت شده است که در گفتگو با قتاده ی مفسر گفت: ای قتاده، تنها آن کس که مورد خطاب قرآن است آن را می شناسد.

در تفسیر عیاشی از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: ما اهل بیتی هستیم که همواره خداوند در میان ما یکی را برمی انگیزد که کتابش را از اول تا آخر می داند و در روایتی دیگر آمده است: از دانش تفسیر قرآن و احکام آن که نزد ماست اگر ظرف مناسبی یا جایگاهی بیابیم آن را می گوئیم. در کتاب بشاره المصطفی با سند از اصبغ بن نباته آمده است: آنگاه که مردم با امیرالمؤمنین علیه السلام برای خلافت بیعت کردند به مسجد رفت و فرمود: از من پرسش کنید قبل از

آنکه مرا از دست بدهید. به خدا سوگند من از هر مدعی علم قرآن به قرآن و تأویل آن آگاه ترم. سوگند به آن کس که دانه را شکافت و آدمیان را آفرید اگر از من راجع به آیه ای سؤال کنید، شما را از وقت نزول آن و شأن نزول آن آگاه می سازم... الخ. در کتاب قوت القلوب آمده است که علی علیه السلام فرمود: اگر می خواستم در تفسیر فاتحه الکتاب به اندازه هفتاد بار شتر سخن می گفتم.

در کتاب بصائر به نقل از أصبغ بن نباته آمده است: علی علیه السلام فرمود: اگر فرصتی به من داده شود میان پیروان تورات با کتابشان و میان پیروان انجیل با انجیل و میان پیروان زبور با کتاب آنها و میان پیروان قرآن با قرآن قضاوت می کردم و حکمی صادر می کردم که درخشان و شکوفا به سوی خداوند بالا رود. هر آیه ای در کتاب خداوند چه در روز نازل شده باشد یا در شب، من از شأن نزول آن آگاهم. و هر یک از افراد بالغ قریش که در باره اش یک یا دو آیه نازل شده باشد، خواه او را به جهنم رهنمون شود خواه به سوی بهشت می شناسم... الخ.

مؤلف می گوید: اخبار و روایات در این باب افزون از شمار است. اما افراد دیگر به غیر از ائمه علیهم السلام شکی نیست که علم آنها ناقص و عقل آنها از درک ظواهر قرآن ناتوان است، چه رسد به باطن و تأویل آنان بدون ارشاد ائمه که عالمان حقیقی اند و بدون عنایت خداوند جهانیان که در خبرهای سابق متن آن ذکر شد. بویژه در دو خبر منقول از کافی و کلام امام علی علیه السلام که فرمود: فقط آن کس که مورد خطاب قرآن است آن را می فهمد و نیز روایات جابر و فضیل و دیگر روایات که در دو باب اول و دوم آمده است. همچنین خبر صحیح برید العجلی که ذکر شد.
به علاوه سخن امام علیه السلام در علل الشرائع در پاسخ به سؤال ابی حنیفه که از او پرسید: آیا کتاب خدا را به خوبی می شناسی و ناسخ و منسوخ آن را می دانی؟ گفت: بلی، پس فرمود: ای ابوحنیفه وای بر تو، ادعای علمی را کرده ای که خداوند تنها آن را نزد اهل آن که بر آنان کتاب را نازل کرد قرارداده است. وای بر تو این علم تنها نزد خواص از فرزندان پیامبر ما صلی الله علیه و آله وسلم وجود دارد و من معتقدم که تو حرفی از کتابش را نمی دانی... الخ. علاوه بر این خبرهای فراوان دیگری نیز وجود دارد. از این رو در روایات آمده است که بدون دریافت علم قرآن از آنان تفسیر قرآن ممنوع است.

در کافی از قول امام باقر علیه السلام به قتاده مفسر آمده است که فرمود: وای بر تو ای قتاده اگر قرآن را به رأی خود تفسیر کنی، خود هلاک می گردی و دیگران را هلاک می کنی. و اگر علم آن را از دیگران آموخته باشی خود هلاک می گردی و دیگران را هلاک می کنی.

کلینی و عیاشی از امام صادق از پدرانشان علیهم السلام نقل کرده اند که فرمود: هر کس قرآن را با یکدیگر درآمیزد و تفسیر کند کافر است. ظاهراً مراد از این سخن تأویل متشابهات با دیگر آیات بر اساس رأی شخصی و هوای نفس بدون شنیدن آن از اهل آن و بدون نوری از هدایت الهی است.

همچنین عیاشی از امام صادق علیه السلام نقل کرد که فرمود: هر کس قرآن را تفسیر به رای کند، اگر درست باشد أجری ندارد و اگر اشتباه کند دورتر از آسمان خواهد بود.(1)

از ائمه علیهم السلام روایت شده که تفسیر قرآن جز با روایت صحیح و نص صریح جایز نیست و از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده است که فرمود: هر که قرآن را تفسیر به رای کند جایگاهی از آتش را برای خود برگزیده است. در روایتی دیگر از ایشان آمده است: هر که قرآن را تفسیر به رای کند بر خداوند افترا بسته است.(2)

در تفسیر امام عسگری علیه السلام آمده است: آیا می دانید چه کسی متمسک به قرآن است و دارای شرف بزرگی است؟ کسی که قرآن و تأویلش را از ما اهل بیت یا از واسطه های ما که سفیران ما به نزد شیعیان ما هستند می آموزد، نه کسی که از آرای جدل کنندگان و یا قیاس فاسقان می گیرد. و هر که قرآن را تفسیر به رأی کند و اتفاقاً درست باشد، به خاطر استناد به غیر اهل قرآن جهالت ورزیده است و اگر کسی که قرآن را تفسیر به رأی می کند، اشتباهی مرتکب شود، جایگاهش آتش جهنم است.

در کتاب محاسن برقی به نقل از امام ابی عبدالله الصادق علیه السلام در نامه ای از ایشان آمده است: و قرآن الگویی است برای آنان که از دیگران داناترند و آن را به درستی تلاوت می کنند و آنان کسانی هستند که به قرآن ایمان آورده اند و آن را می شناسند اما دیگران به شدت مورد اشکال قرآن هستند و قرآن از راه و روش دل هایشان به شدّت دور است و از این رو رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: تفسیر قرآن کار مردم نیست و قصد خداوند از این کار این بوده است که به راه و درگاهش روی آورند و آنان را بازگرداند تا از طریق قرآن و سخنگویان به فرمان او به طاعت خدا برسند و آن چه را که نیاز دارند از آنان استنباط کنند و از خود سخنی نگویند. خداوند عز و جل فرمود: «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ»(1) [و اگر آن را به پیامبر و اولیای امر خود ارجاع کنند، قطعاً از میان آنان کسانی اند که (می توانند درست و نادرست) آن را دریابند] ولی دیگران هرگز این چیزها را نمی دانند. پس هرگز قرآن را با تفسیر به رأی خود تلاوت نکن، چرا که مردم آن گونه که در دیگر امور با یکدیگر مشترک هستند در علم قرآن مشترک نیستند. کما این که قدرت تفسیر آن را ندارند مگر از حد و راه آن که خداوند تعیین کرده است.
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2031
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

روش محك زدن ترجمه های فارسی

پستتوسط najm111 » سه شنبه مارس 09, 2021 1:46 am

در ترجمه هاي قرآن
ترجمه اى كه تفسير روايي را در ترجمه اش بياورد خوب است و اين مهم است

مثلا از مسلمات است كه النبا العظيم يعني حضرت مولا علي عليه السلام
حتى سنيها روايت كرده اند
اما مي بينيم دهها ترجمه حتى شيعه و از معنونين هر چيزي اورده اند به عنوان معناى النبا العظيم الا اسم حضرت
مثلا همين مورد را مي شود وسيله ترجمه صحيح و قابل معرفي قرار داد = كدام ترجمه ذكر نام مولا كرده ولو داخل پرانتز = همان از بيان حقيقت ابا ندارد

حتى تفاسير مثل تفسیر راهنما از هاشمی رفسنجاني = برخي اصلا در جزو چندين تفسير هم اشاره نكرده اند
برخي خجولانه و آخر تفسيرهاى مختلف مي گويند آن هم هست
برخي ضمن تفسيرها
برخي اول تفسيرها
ولي اگر تفسیر به زبان فارسي باشد يا ترجمه باشد ذكر نمي كنند
در حاليكه درج اين شأن نزول و تفسير با يك كلمه ميسر است

عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ (1) عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ (2) الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ (3)

ترجمه صحيح :
(اي پيامبر) از چه همديگر را مي برسند * از همان سترگ ترين پيام (كه از جانب خداوند آورده اى) {على عليه السلام و خلافت و وصابت و سرپرستي او}. همانكه در آن اختلاف ورزنده هستند (اختلاف دارند).


روایات نبا عظیم:
‌از‌ حافظ ابو بکر ‌محمّد‌ ‌بن‌ مؤمن‌ شيرازي‌ ‌از‌ ‌رسول‌ اللّه‌‌-‌ ‌صلي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌‌-‌ ‌در‌ تفسير ‌اينکه‌ ‌آيه‌ روايت‌ ‌شده‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌گفت‌: «مراد ولايت‌ ‌علي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌در‌ قبر سؤال‌ مي‌شود».«1»‌از‌ امام‌ صادق‌‌-‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌‌-‌ روايت‌ ‌شده‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌گفت‌: «خبر بزرگ‌ همان‌ ولايت‌ ‌است‌».«2»

امام‌ ‌علي‌ ‌بن‌ موسي‌ الرضا‌-‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌‌-‌ ‌گفت‌: «امير المؤمنين‌‌-‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌‌-‌ ‌گفت‌: ‌خدا‌ ‌را‌ بزرگتر ‌از‌ ‌من‌ خبري‌ نيست‌، و ‌او‌ ‌را‌ نشانه‌ و آيتي‌ عظيم‌تر ‌از‌ ‌من‌ وجود ندارد».«3»

‌از‌ امام‌ حسين‌ ‌بن‌ ‌علي‌‌-‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌‌-‌ روايت‌ ‌شده‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌گفت‌:
«‌رسول‌ اللّه‌‌-‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌‌-‌ ‌به‌ ‌علي‌‌-‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌‌-‌ ‌گفت‌: اي‌ ‌علي‌؟ تو حجت‌ خدايي‌، و تو ‌در‌ خدايي‌، و تو راه‌ ‌به‌ سوي‌ خدايي‌، و تو نبأ عظيمي‌ (خبر بزرگ‌)، و تو راه‌ راستي‌، و تو برترين‌ نمونه‌ و مثل‌».

... اللهم بلي شهدنا بمنّک و للطفک بانک انت الله لا اله الا انت ربنا و محمد عبدک و رسولک نبينا و علي اميرالمومنين و الحجه¬العظمي و آيتک الکبري و النباء العظيم الذي هم فيه مختلفون
خدايا ، به منت و لطف تو گواهي مي دهيم که تو الله ، که خدايي جز تو نيست ، خداي ما هستي و محمد بنده و رسول تو ، پيامبر ما و علي امير المؤمنين و حجت عظمي و آيت کبراي تو « نبأ عظيم » است که در آن اختلاف کرده¬اند .

« نبأ عظيم » در شعر شاعران :

عوني گويد :
يا ايها النبأ العظيم کفاک ان
سماک ربک في القرآن عظيما
اني لاعلم ان من والاکم
والي اله الواحد القيوما
اي « نبأ عظيم » براي تو کافي است که خداي تو ، تو را در قرآن عظيم بنامد .
من مي دانم که يقيناً هر کس که ولايت شما را بپذيرد ، ولايت خداي قيّوم را پذيرفته است

ابن العاص در قصيد? معروفش به نام جلجليه خطاب به معاويه مي گويد :
نصرناک من جهلنا يا ابن هند
علي النباء الأعظم الأفضل
اي پسر هند ! ما تو را از روي ناداني خود در برابر « نبأ عظيم » گرامي ياري کرديم .

از امام صادق ( ع ) درباره آيه « عمّ يتسائلون عن النبأ العظيم » روايت شده است که حضرت فرمود : نبأ عظيم ولايت است .

شأن نزول
علي بن ابي طالب ( علیه السلام ) گويد : صخر بن حرب نزد رسول خدا ( صلوات الله علیه ) آمد و گفت : امارت ولايتي که تو داري ، بعد از تو از آن کيست ؟
پيامبر گفت : از آن کسي که او نسبت به من چون هارون نسبت به موسي است .
در اين هنگام خداوند آيه « عم يتسائلون » را نازل کرد . يعني اهل مکه از تو درباره خلافت علي مي پرسند .« عن النبأ العظيم الذي هم فيه مختلفون » برخي از آنها ولايت او را تصديق خواهند کرد و برخي تکذيب « کلا سيعلمون ثم کلا سيعلمون » و اين ردي است بر آن¬ها ، خلافت او را خواهند شناخت و آن را حق خواهند يافت ، زيرا که در قبرهايشان از آن¬ها سؤال مي شود و هيچ مرده اي از آن ها در شرق و غرب جهان در دريا و خشکي نخواهد بود که نکير و منکر از او مي پرسند و به او مي گويند : خداي تو کيست ؟ دين تو چيست ؟ و امام تو کيست ؟

نبأ عظيم در احد
روايت شده است : در روز جنگ احد چون مردم گريختند علي ( ع ) در جلو شمشير مي¬زد و جبرييل در سمت راست او و پيامبر و ميکاييل در سمت چپ او بودند ، در اين هنگام نازل شد که : بگو « نبأ عظيم » است و مردم از او دوري مي کنند

نبأ عظيم در جنگ صفين
علقمه گويد : در جنگ صفين روزي مردي از سپاه شام غرق در سلاح بيرون آمد و بر سرش قرآني بود و اين آيه را مي خواند : « عم يتساعلون عن النبأ العظيم » خواستم به پيکار او بروم ، علي ( ع ) به من گفت : بايست ، و خود پيش رفت و به آن مرد گفت : آيا « نبأ عظيم » را که در آن اختلاف کرده اند مي شناسي ؟ آن مرد گفت : نه . علي ( ع ) گفت : به خدا سوگند من « نبأ عظيم » هستم درباره من اختلاف کرديد و بر ولايت من منازعه مي کنيد و از او ولايت من ، بعد از آن که پذيرفته بوديد بازگشتيد بعد از آن که با شمشير من هدايت شديد با اين عصيان خود هلاک گشتيد ، روز غدير دانستيد و روز قيامت خواهيد دانست آنچه را که دانسته بودند ، آنگاه او را با شمشير بلند کرد و دست و سرش را قطع نمود

نبا عظیم در روایت امام علی علیه السلام
علي بن دراع اسدي در مسجد کوفه نزد امير المؤمنين آمد و قابل او ايستاد ، حضرت به او فرمود : تمام شب را به بيداري سپري کرده اي . ابن دراع گفت : يا امير المومنين شما از کجا بي خوابي مرا مي دانيد ؟ حضرت فرمود : به خدا سوگند تو در بي‌خوابيت مرا ياد کردي اگر بخوابي به تو خبر مي¬دهم .
ابن دراع گفت : بله يا اميرالمؤمنين درباره آن برايم بگوييد ، علي ( ع ) فرمود : تو در شب گذشته آيه « عم يتساعلون عن النبأ العظيم الذي هم فيه مختلفون » را ياد کردي و درباره آن انديشيدي و تمام شب را بي خواب بودي ، به خدا سوگند آن من هستم و اين مردم اختلاف نکرده اند مگر درباره من و خداوند نبايي بزرگ¬تر از من ندارد

توصيف « نبأ عظيم » از زبان پيامبر ( صلوات الله علیه )
امام رضا ( ع ) از پدران خود و از امام حسين ( ع ) نقل مي¬کند که رسول خدا ( ص ) به علي ( ع ) گفت : يا علي ، تو « حجت الله » هستي و تو « باب الله » هستي و تو « الطريق الي الله » هستي و تو « النبأ العظيم » هستي ، تو « الصراط المستقيم » هستي ، تو « المثل الاعلي » هستي يا علي تو « امام المسلمين » و « امير المؤمنين » و « خير الوصيين » و « سيد الصديقين » هستي ، يا علي تو « الفارق الاعظم » و تو « الصدق الاکبر » هستي ، يا علي تو خليفه من بر امت هستي و اين تو هستي که ديون مرا پرداخت مي کني و وعده هاي مرا انجام مي¬دهي ، يا علي تو بعد از من مظلوم خواهي بود ، يا علي تو را بعد از من کنار مي¬نهند ، يا علي تو بعد از من مهجور مي¬شوي خداي تعالي را و آنچه را که از امتم حاضر هستند گواه مي¬گيرم که حزب تو حزب من و حزب من حزب خداست و حزب دشمنان تو حزب شيطان است

« نبأ عظيم » در خطبه وسيله
اميرالمؤمنين ( ع ) در فرازي خطبه طولاني « وسيله » که در آن وسايل تقرب الهي را بر مي شمارند چنين مي گويد : ... اي مردم بدانيد که من در ميان شما همانند هارون در آل فرعون و باب حطّه در بني اسرائيل و کشتي نوح در ميان قوم نوح هستم و من « نبأ عظيم » و صديق اکبر هستم و به زودي آنچه را که وعده داده شده ايد خواهيد دانست

« نبا » عظيم در قيامت
در روايت اصبغ بن نباته آمده است : علي ( علیه السلام ) فرمود : به خدا سوگند من « نبا عظيم » هستم که در آن اختلاف مي¬کنند ، چنين نيست ، خواهند دانست ، باز هم چنين نيست خواهند دانست ، هنگامي که بين بهشت و دوزخ بايستم و بگويم اين شخص از آن من و اين يکي از آن تو ( اي دوزخ
سخني ديگر از اميرالمؤمنين در توصيف خود به نبأ عظيم عباراتي دارد که در کتب بسياري و با سندهاي متفاوتي ذکر شده است . حتي ائمه ( عليهم السلام ) نيز روايت سخن امير المؤمنين را از او نقل کرده¬اند ، برخي از نقل هاي اين روايت :
اميرالمؤمنين فرمود : خداوند بنأيي اعظم از من و آيتي اکبر از من ندارد و فضيلت من بر امت¬هاي گذشته با وجود اختلاف زبان‌هايشان عرضه است و آن ها به فضل من اقرار نکردند

محمد بن فضيل گويد : از امام صادق ( ع ) درباره سخن خدا : « عم يتسائلون عن النبأ العظيم الذي هم فيه مختلفون » پرسيدم حضرت فرمود : او امير المؤمنين ( ع ) است که مي¬فرمود : براي خداوند نبأئي اعظم از من نيست و فضل من براي امت هاي گذشته با وجود اختلاف زبان هايشان عرضه شده بود

دو روايت از امام باقر ( علیه السلام )
ابوحمزه ثمالي مي¬گويد ک به امام باقر ( علیه السلام ) گفتم : فداي تو شوم ، شيعيان از تفسير « عم يتسائلون عن النبأ العظيم » از شما مي پرسند 000 حضرت فرمود : مراد اميرالمؤمنين ( علیه السلام ) است که آن حضرت مي فرمود : خداوند آيتي اکبر از من و نبائي اعظم از من ندارد
ابان بن تغلب گويد : از امام ( علیه السلام ) درباره سخن خدا : « عم يتسائلون عن النباء العظيم الذي هم فيه مختلفون » پرسيدم ، حضرت فرمود : او علي ( علیه السلام ) است ، چرا که در مورد رسول خدا ( ص ) هيچ اختلافي نيست .

« نبأ عظيم » در دعاي غدير
يکي از اعمال روز غدير نماز و دعاي بعد از آن است . در جاي جاي اين دعا بسياري از مباني اعتقادي مشاهده مي شود


پژوهشکده علوم کلام وحی:

اين همه احاديث و ان همه خطابها در زيارتها ووو
اما نبذيرفته و در تفسيرش نياورده يا با لحن ضعيف آخر همه حرفها
و مهمتر كه در ترجمه قرآن نمي آورد

مانند اين تفسیر که صحیح نیست:
‌پس‌ ‌اينکه‌ خبر بزرگ‌ چيست‌! آيا خلاصه‌ حقايق‌ بزرگي‌ همچون‌ توحيد و رسالتها و رستاخيز و جزا ‌است‌، آيا روز فصلي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌در‌ ضمن‌ آيات‌ ‌از‌ ‌آن‌ سخن‌ ‌به‌ ميان‌ خواهد آمد، ‌ يا ‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ ولايت‌ امام‌ ‌علي‌ (ع‌) ‌است‌‌-‌ بنا ‌بر‌ آنچه‌ ‌در‌ روايت‌ نقل‌ ‌شده‌ ‌از‌ پيامبر اکرم‌‌-‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌‌-‌ روايت‌ ‌شده‌ ‌است‌‌-‌!
‌اينکه‌ همه‌ محتمل‌ ‌است‌، مخصوصا ‌از‌ ‌آن‌ جهت‌ ‌که‌ آگاهي‌ داريم‌ ‌که‌ سخن‌ گفتن‌ ‌از‌ موضوعهاي‌ رسالت‌ ‌با‌ يکديگر پيوسته‌ ‌است‌، ‌پس‌ ‌هر‌ کس‌ ‌از‌ يوم الفصل‌ پرسش‌ کند، بدان‌ سبب‌ ‌به‌ ‌اينکه‌ پرسش‌ پرداخته‌ ‌است‌ ‌که‌ مي‌خواهد بداند ‌که‌ آيا فرمان‌ تسليم‌ شدن‌ ‌او‌ ‌به‌ پيامبر بيم‌ دهنده‌ و ‌هر‌ کس‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌به‌ پيروي‌ ‌از‌ وي‌ دستور داده‌، مي‌بايستي‌ اطاعت‌ شود ‌ يا ‌ نه‌.
چون‌ گريز ‌از‌ مسئوليت‌ انگيزه‌ انکار يوم الفصل‌ ‌است‌، ‌پس‌ بزرگترين‌ مسئوليتها تسليم‌ شدن‌ ‌به‌ رهبري‌ شرعي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ ولايت‌ امامان‌ راهنما و ‌در‌ صدر ‌ايشان‌ امام‌ ‌علي‌‌-‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌‌-‌ قرار گرفته‌ ‌است‌.
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2031
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am


بازگشت به ترجمه هاى برگرفته از كلام خازنان وحي عليهم السلام


Aelaa.Net