ترجمه کلام وحی - مترجم: علامه سید ابراهیم بروجردى

ترجمه کلام وحی - مترجم: علامه سید ابراهیم بروجردى

پستتوسط najm111 » شنبه مارس 13, 2021 5:12 am

.
najm111
Site Admin
 
پست ها : 1988
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

Re: ترجمه کلام وحی - مترجم: علامه سید ابراهیم بروجردى

پستتوسط najm111 » شنبه مارس 13, 2021 5:27 am

ترجمه به نقل از
تفسير جامع
تفسير جامع
تالیف آیت الله حاج سید ابراهیم بروجردی رضوان الله علیه
این کتاب از تفاسیر روایی به زبان فارسی که که جمع آوری و ترجمه فارسی روایات تفسیری کتب معتبری مانند تفسیر عیاشی، تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام، تفسیر قمی، کافی، بصائر الدرجات و ... است.

ایشان در همان مقدمه می‌نویسند: «کتابهای زیادی به نام تفسیر به زبان عربی و فارسی از طرف خاصه و عامه نگاشته شده، لیکن در حقیقت بیشتر آنها را نمی‌توان تفسیر نامید. زیرا اکثر آنها تفسیر به رای بوده و تفسیر به رای حرام است چنانچه بعد از این شرح داده خواهد شد، در قرآن کریم خداوند عظیم فرموده،تاویل قرآن را نمی‌داند کسی غیر از خدا و راسخون در علم که ائمه اطهار علیهم‌السّلام می‌باشند و تفسیر منحصرا بیان ائمه و روایات رسیده از آنهاست و اینگونه تفسیر معدود و آنهم بیش از چند تفسیر نیست و در بعضی از آنها هم به ذکر ادبیات و اعراب قرآن پرداخته و از معانی صرفنظر شده و در اطراف قشر دور زده و از لب قرآن دور گشته‌اند.» [۲]

این تفسیر به زبان فارسی و در هفت جلد، عهده دار تفسیر تمامی قرآن به روش ترتیبی می‌باشد. از تفاسیر روایی معاصر که از زاویه حدیث به تفسیر نگریسته محسوب می‌گردد، همواره معانی آیات را با جستجو در روایات دنبال کرده است، از این روی، نقش و روش این تفسیر، گردآوری روایات اهل بیتعصمت علیه‌السّلام و گزینش آن بوده است. بنابراین هر جا موضوع و سخنی مربوط به آیه و سوره‌ای از قرآن بوده به روایات استشهاد کرده است.
ایشان در مقدمه می‌نویسند: «ما به خواست خداوند آنچه را اهل نزول و خاندان وحی و تنزیل بیان و تفسیر فرموده‌اند، عینا نقل بمعنی نمائیم و به زبان فارسی بیان کنیم و از هر گونه اظهار نظر (چون به نص روایات متواتره حرام است) خودداری می‌نماییم». در مقدمه کوتاه خود بر جلد دوم تفسیر پس از ذکر روش خود با استناد به آیات و روایات سعی می‌نماید که اظهار نظر در تفسیر آیات را حرام و کفر بنمایاند و برای اجتناب از این حرام می‌نویسد: «از این جهت ما در این تفسیر از نقل آراء فاسده مردمان و بیانات فلاسفه و عرفاء و از سخنان ابو حنیفه و قتاده و عضدی مسلکان دوری جسته و صرف نظر نمودیم و هرگز بیان نخواهیم کرد، چه این عمل تجاوز کردن از امر و دستور خداوند و ائمه باشد.»

Image

دانلود پی دی اف = 7 جلد
https://archive.org/details/TafsireJame ... 8%AC%DB%B1

دسترسی به قسمت ترحمه با نرم افزار
https://www.noorshop.ir/fa/product/1263 ... 88%d8%b1-3
najm111
Site Admin
 
پست ها : 1988
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

Re: ترجمه کلام وحی - مترجم: علامه سید ابراهیم بروجردى

پستتوسط najm111 » دوشنبه سپتامبر 26, 2022 1:53 pm

بسم الله الرحمان الرحیم
ترجمه کلام وحی
علامه سید ابراهیم بروجرودی
برگرفته از تفسیر جامع


سوره حمد

بنام خداوند بخشنده مهربان (1)
ستايش خداى را كه پروردگار دو جهان و آفريننده عالميان است (2)
بخشنده و مهربانست (3)
پادشاه روز جزا و كيفر است (4)
تو را ميپرستيم و از تو يارى ميجوئيم (5)
ما را براه راست راهنمايى فرما (6)
راه آنان كه بايشان نعمت دادى نه راه كسانى كه بر آنان خشم نمودى و نه راه گمراهان (7)

بقره
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
الم - اين آيه ترجمه نشده است.
اين كتاب بدون شك راهنماى پرهيزكاران است (2)
كسانى كه بامور پنهانى ايمان آورده و نماز بپا ميدارند و از آنچه بآنها روزى داديم انفاق كنند (3)
و آنان كه ايمان آورده بآنچه خداوند بر تو و پيغمبران گذشته فرستاده و آنان بعالم آخرت يقين دارند (4)
آنها از لطف پروردگار خويش براه راست رستگارانند (5)
اى پيغمبر براى كافران يكسانست چه بترسانى آنها را و يا نترسانى ايمان نخواهند آورد (6)
مهر كرده خداوند دلهاى ايشان را و پرده، بر گوش و چشمهاى آنان بنهاد و از براى آنها عذابى سخت خواهد بود (7)
گروهى از مردم منافق گويند ما بخدا و روز قيامت ايمان آورده‏ايم آنها دروغ ميگويند و ايمان نياورده‏اند (8)
ميخواهند خدا و مؤمنين را فريب دهند و فريب نميدهند جز خودشان را و آنان نميدانند (9)
دلهاى آنها مريض است و خداوند بر مرض ايشان بيفزود و از براى آنان عذاب دردناكى است بسبب آنكه دروغ ميگفتند (10)
چون بآنها گويند در روى زمين فساد نكنيد جواب دهند ما كار بصلاح كنيم (11)
آگاه باشيد اى مردم كه ايشان مفسدند ولى خودشان شعور ندارند و نمى‏فهمند (12)
خداوند آنها را مسخره و استهزاء ميكند و آنان را در گمراهى واگذارد تا حيران و سرگردان باشند (15)
ايشانند كه گمراهى را براه راست خريدند و تجارت آنها سودى ندارد و راه هدايت را نخواهند يافت (16)
مثل آنها مانند كسى است كه براى روشنايى آتشى افروخته باشد همين كه روشن شد خداوند نور او را ببرد و خاموش گرداند و آنان را در تاريكى بگذارد كه هيچ چيزى نبينند (17)
كر و كورند و از گمراهى خود برنميگردند (18)
يا مانند كسانى كه در بيابان ظلمانى باران تند بر آنها ببارد و در تاريكى ابر و رعد و برق از ترس مرگ انگشتان خود را در گوش گذارد و البته عذاب خدا كافران را احاطه نموده و فراگيرد (19)
نزديك است كه شدت روشنايى برق چشمانشان را خيره كند و همين كه در آن روشنايى قدمى بردارند فورا روشنى قطع شده و تاريك گردد ناچار بايستند و چنانچه خدا بخواهد گوش آنها را بصداى رعد و چشمشان را از نور برق كور گرداند، و خداوند بر همه چيز قادر و توانا است (20)
اى مردم خدايى را بپرستيد كه آفريننده شما و پيشينيان شماست تا پارسا و منزه باشيد (21)
اى پيغمبر بكسانى كه ايمان آورده و نيكوكارى را شيوه خود قرار داده‏اند مژده بده كه پاداش آنها بهشتى است نهرهاى آب در آن جارى و از ميوه‏هاى گوناگون آن بهره‏مند شوند، ميگويند اين ميوه‏ها همان ميوه‏هائيست كه پيش از اين در دنيا از آن برخوردار ميشديم و آنان مانند يكديگر لذت بخش ميباشند و در آن بهشت براى مؤمنين همسران پاك و پاكيزه است و پيوسته در آنجا جاويد خواهند بود (25)
و خدا را باكى نيست كه بپشه كوچك يا چيز بزرگتر مثل بزند و هر مثلى كه بخواهد بياورد، آنان كه بخدا ايمان دارند ميدانند آن مثلها از جانب خداست و كسانى كه كافرند ميگويند خدا را از اين مثل چه مقصود است، گمراه ميشوند باين مثلها بسيارى و هدايت شوند جمعى ديگر و گمراه نشوند بآنها جز فاسقين (26)
آنهايى كه عهد خدا را پس از محكم بستن ميشكنند و رشته‏اى را كه امر بپيوند آن كرده ميكسلند (مراد از عهد خدا ولايت امير المؤمنين است) و در روى زمين و ميان مردم فساد و فتنه ايجاد مينمايند بحقيقت آنها زيان‏كاران ميباشند (27)
چگونه كافر ميشويد بخدا و حال آنكه مرده بوديد و شما را زنده نمود باز بميراند و سپس در روز قيامت مجددا زنده نمايد و عاقبت بازگشت شما بسوى پروردگار خواهد بود (28)
او خدايى است كه همه موجودات زمين را براى شما خلق كرد سپس بخلقت آسمان پرداخت و هفت آسمان را بر فراز يكديگر برافراشت و آن خدا بهر چيزى داناست (29)
بياد آر هنگامى كه پروردگار بفرشتگان فرمود من ميخواهم در زمين جانشين و خليفه بگذارم گفتند فرشتگان اى پروردگار آيا كسانى خواهى گماشت كه در زمين فساد نموده و خونريزى كنند و حال آنكه ما ترا تسبيح و تقديس ميكنيم خداوند فرمود من چيزى از اسرار آفرينش بشر ميدانم كه شما نميدانيد (30)
و خداوند همه اسماء را بآدم ياد داد و آن گاه حقايق آن اسامى را در نظر فرشتگان جلوه‏گر ساخت و فرمود اگر شما بدعوى خود راستگو هستيد اسامى اينها را بيان كنيد (31)
شيطان آدم و حوا را بلغزش افكند تا از آن درخت خوردند و بدين نافرمانى آنان را از بهشت بيرون آورد گفتيم از بهشت فرود آئيد در حالى كه گروهى از شما با گروه ديگر دشمن هستيد و زمين تا روز مرگ براى شما قرارگاه و آرامگاه خواهد بود (36)
سپس آدم از خداى خود كلماتى آموخت كه سبب پذيرفتن توبه او شد و خداوند توبه پذير و مهربان است (37)
گفتيم همه از بهشت فرود آئيد تا آن گاه كه از جانب من راهنمايى براى شما آيد پس هر كس پيروى از راهنمايى من كند هرگز بيمناك و اندوهگين نخواهد گشت (38)
و آنان كه كافر شدند و تكذيب آيات ما كردند اهل دوزخند و در آن آتش هميشه معذب خواهند بود (39)
اى بنى اسرائيل بياد آريد نعمتهايى كه بشما عطا نمودم و وفاى بعهد من كنيد تا بعهد شما وفا كنم و از شكستن پيمان من بر حذر باشيد (40)
و بقرآنى كه فرستادم و تورات شما را تصديق ميكند ايمان بياوريد و اول كافر بقرآن نباشيد و آيات مرا ببهاى اندك نفروشيد و از قهر من بپرهيزيد (41)
حق را بباطل مپوشانيد كه حقيقت را پنهان كنيد در صورتى كه ميدانيد آن حق است (42)
و نماز بپا داريد و و زكاة بدهيد و تواضع كنيد براى خدا با تواضع كننده‏گان (43)
چگونه شما مردم را بنيكوكارى دستور ميدهيد و خودتان را فراموش ميكنيد و حال آنكه كتاب خدا را ميخوانند چرا انديشه و تعقل نميكنيد (44)
از خداوند براى نماز و روزه كه امر بسيار دشواريست مگر براى خضوع كنندگان يارى بجوئيد (45)
اى بنى اسرائيل بياد آوريد نعمتهايى كه بشما عطا كردم و شما را بواسطه آن نعمتها بر مردم زمانتان برترى دادم (47)
بترسيد از روزى كه ديگرى را بجاى شما مجازات نكنند و از كسى شفاعت نپذيرند و عوض قبول ننمايند و كسى را يارى نخواهند كرد (48)
و بياد آوريد هنگامى كه شما را از ستم فرعونيان كه سخت در شكنجه آنها بوديد نجات داديم بطورى كه پسرانتان را كشته دخترانتان را براى كنيزى نگاه ميداشتند و اين بلا امتحانى بود كه خداوند شما را بآنوسيله آزمايش ميفرمود (49)
و ياد كنيد وقتى كه براى نجات شما دريا را شكافتيم و فرعونيان را در آن غرق نموديم و شما هلاكت و غرق آنها را مشاهده ميكرديد (50)
و نيز بخاطر بياوريد وقتى را كه براى نزول تورات چهل شب با موسى وعده گذاشتيم و شما در مدت غيبت چهل روزه گوساله پرستى را اختيار كرده و ستمكار و بيدادگر شديد (51)
آن گاه شما را بخشيديم از اينكار زشت و از گناه شما درگذشتيم تا شايد تنبيه و سپاسگزار شويد (52)
بياد آوريد وقتى كه گفتند اى موسى ما بتو ايمان نمى‏آوريم مگر آنكه خدا را آشكارا ببينيم پس صاعقه سوزان بر شما فرود آمد و آن را بچشم خود مشاهده كرديد (55)
سپس شما را بعد از مرگ زنده نموديم شايد خدا را سپاسگزار باشيد (56)
ابر را سايبان شما ساختيم و ترنجبين و مرغ بريان را غذاى شما قرار داديم و گفتيم از اين روزيهاى پاك و پاكيزه تناول نموده و سپاس گذار باشيد علاوه بر آنكه شكر نعمت بجا نياورديد بر نفس خويش ستم كرديد (57)
و بياد آوريد وقتى كه گفتيم وارد بيت المقدس شويد و از نعمتهاى آن بهره‏مند گرديد و از در سجده‏كنان داخل شده بگوئيد خدايا از گناهان ما در گذر تا از خطاهاى شما درگذريم و بر ثواب نيكوكاران بيفزائيم (58)
اى بنى اسرائيل بياد آوريد زمانى كه از شما پيمان گرفتيم و كوه طور را بر بالاى سرتان بلند نموديم و سخت هراسان شديد و امر نموديم احكام تورات را با عقيده محكم پيروى كنيد و پيوسته آن را در نظر بگيريد شايد كه شما پرهيزكار شويد (63)
بعد از آن همه عهد و پيمان، از حق رو گردانيديد و اگر فضل و رحمت خدا شامل حال شما نميشد همانا زيانكار بوديد (64)
محققا دانسته‏ايد جمعى از شما كه عصيان نموده و حرمت روز شنبه را نگاه نداشتند آنان را مسخ كرده و گفتيم بوزينه شوند (65)
و اين مسخ را كيفر آنان و عبرت فرزندانشان و پندى براى پرهيزكاران گردانيديم (66)
و بياد بياوريد وقتى را كه موسى بقوم خود فرمود بامر خداوند گاوى را ذبح كنيد آنها گفتند ما را بمسخره گرفته‏اى (يعنى كشتن گاو با يافتن قاتل چه مناسبتى دارد) موسى گفت پناه ميبرم بخدا از آنكه گفتارى را بتمسخر گويم چه اين كار مرد نادان است (67)
گفتند از خداوند خصوصيت گاو را سؤال نما تا بيان فرمايد موسى گفت خداوند ميفرمايد گاوى باشد نه پير از كار افتاده و نه جوان كار نكرده ميانه باشد و بآنچه مأموريد عمل كنيد (68)
باز گفتند از خدا پرسش نما كه رنگ گاو را معين كند، پاسخ داد كه ميفرمايد گاو زرد رنگى باشد كه بينندگان را فرح بخشد (69)
مجددا گفتند از خدا بخواه كه چگونگى او را مشروحا بيان فرمايد تا بر ما مشتبه نشود و ما اجراى امر نموده و بخواست خدا راهنمايى را پيش گيريم (70)
گفت ميفرمايد آن گاو آن قدر رام نباشد كه زمين را شيار كند و آب بزراعت برساند و بى‏عيب و يك رنگ باشد گفتند الحال حقيقت را بيان نمودى گاوى بآن اوصاف گشتند لكن نزديك بود در اينكار هم نافرمانى كنند (71)
و بياد آوريد وقتى كه نفسى را كشتيد و يكديگر را در آن متهم كرديد و خداوند راز درونى شما را آشكار فرمود (72)
پس امر كرديم پاره‏اى از اجزاء آن گاو را ببدن مقتول بزنند تا مشاهده كنند چگونه خداوند مردگان را زنده ميگرداند و آيات خود را بشما مردم نشان ميدهد اميد است كه انديشه و تعقل كنيد (73)
سپس با اين معجزه بزرگ هم چنان دلهايشان مانند سنگ سخت بلكه سختتر از آن شد زيرا از سنگها چشمه‏ها ميجوشد و آب تراوش مينمايد و بعضى از ترس خدا فرو ريزند و درهم ميشكنند ولى بايد بدانند خداوند از اعمال آنان غافل نيست (74)
آرى هر كس اعمالى زشت نموده و بكردارهاى بد احاطه شود چنين كسى اهل دوزخ بوده و در آتش پيوسته معذب خواهد بود (81)
و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى نيك نمودند آنها اهل بهشت بوده و هميشه جاويد و در آن متنعم خواهند بود (82)
و ياد آوريد وقتى را كه از بنى اسرائيل عهد گرفتيم كه جز خداى را نپرستند و نيكى كنند درباره پدر و مادر و خويشان و يتيمان و فقيران و بزبان خوش با مردم سخن گويند و نماز را بپا دارند و زكاة بدهند و شما يهوديها آن عهد را شكسته و رو گردانيديد، و جز اندكى، از حكم و عهد خدا برگشتيد (83)
و بياد آوريد هنگامى را كه از شما عهد گرفتيم كه خون يكديگر را نريزيد و يكديگر را از خانه و ديار خود نرانيد پس بر آن پيمان و عهد اقرار كرده و گردن نهاديد و خود شما بر آن گواه ميباشيد (84)
پس با اين همه اقرار و عهد باز شما باخلاق زشت سابق خود باقى هستيد و خون يكديگر را ميريزيد و ناتوانان و بينوايان را از ديار خود ميرانيد و در بد كردارى و ستم بر ضعيفان همدست و پشتيبان يكديگريد چون اسيرانى بگيرند براى آزادى آنها فديه ميدهيد در صورتى كه بيرون كردن آنان محققا بر شما حرام شده است چرا ببعضى از احكام كه بسود شماست ايمان آورده و ببعضى ديگر كافر ميشويد آيا كيفر چنين مردم بد رفتار جز ذلت و خوارى در اين دنيا و عذاب سخت دردناك در روز قيامت چيز ديگريست بدانيد كه خداوند از كردار و رفتار شما غافل نيست (85)
ايشان كسانى هستند كه با خريدارى متاع دو روزه دنيا ملك هميشگى آخرت را فروخته‏اند و در قيامت عذاب آنها هيچوقت تخفيف نيابد و كسى هم آنان را يارى ننمايد (86)
و ما بموسى كتاب تورات را عطا كرديم و از پى او پيغمبرانى فرستاديم و عيسى فرزند مريم را بمعجزات و ادله حجتها داده و او را بكمك روح اقتدار و توانايى بخشيديم و شما با هر پيغمبرى كه حكمى بر خلاف ميلتان آورد از راه حسد و دشمنى بعضى را تكذيب و بعضى ديگر را بقتل ميرسانيد (87)
آن گروه گمراه بتمسخر بپيغمبران گفتند دلهاى ما در پرده غفلت است و چيزى از سخنان شما درك نميكنيم چنين نيست بلكه چون اتمام حجت شده فهميده و نپذيرفته‏اند خدا بر آنها لعن و غضب فرمود زيرا اكثر كافر شدند و اندكى از ايشان اهل ايمان بودند (88)
و چون كتاب آسمانى قرآن از نزد خدا براى هدايت آنها آمد و با اينكه تورات مصدق و مؤيد قرآن بود و پيش از بعثت رسول انتظار فتح و غلبه پيغمبر خاتم را بر كافران داشتند و از خدا براى آن پيغمبر طلب نصرت بر كفار را مينمودند همين كه ظهور فرمود و با علائم و مشخصات دانستند همان پيغمبر موعود است باز كافر شدند و بر نعمت وجودش ناسپاسى كردند لعنت و خشم خداوند بر گروه كافران باد (89)
بد معامله با خود كردند كه بنعمت خدا كافر شدند و از روى كبر و حسد راه ستمگرى پيش گرفتند كه چرا خدا فضل خود را مخصوص بعضى از بندگان خود گردانيد و براى كافران از طرف خدا عذاب و خوارى فراهم است (90)
و بياد آوريد وقتى كه از شما پيمان گرفتيم و كوه طور را بالاى سر شما بداشتيم تا بآنچه فرستاديم با ايمان محكم پذيرفته و سخن حق بشنويد گفتند خواهيم شنيد ولى در دل خود انديشه عصيان داشتيد و از آن روز دلهاى شما فريفته گوساله شد كه بخدا كافر بوديد بگو اى پيغمبر اين طريق ايمان داشتن شما را بكارهاى بد و كردار زشت وادار مينمايد اگر ايمان داشته باشيد (93)
بگو اى پيغمبر اگر آخرت و نعمت هاى آن فقط مختص شما يهوديان است و ديگران از آن بى‏بهره هستند پس اگر راست مى‏گوييد هميشه بايد مشتاق و آرزومند مرگ باشيد (94)
و هرگز آرزوى مرگ نخواهيد كرد زيرا بواسطه اعمال زشت خودتان عذاب سخت براى خويش فراهم كرده‏ايد و خداوند از همه ستمكاران آگاهست (95)
و بر همه آشكار است كه قوم يهود بزندگانى مادى حريصتر از همه مردم حتى مشركين بوده و هر يهودى آرزوى عمر هزار ساله را مينمايد و اگر فرضا بآرزوى خود برسد هزار سال هم او را از عذاب خدا نرهاند و خداوند بكردار ناپسند آنها آگاهست (96)
اى پيغمبر بيهوديان بگوهر كه با جبرئيل دشمن است دشمن خدا است زيرا او بفرمان خدا قرآن را بقلب پاك تو رسانيد تا كه تصديق ساير كتب آسمانى نموده و براى اهل ايمان هدايت و بشارت آورد (97)
هر كس با خدا و فرشتگان و رسولان و جبرئيل و ميكائيل دشمن است چنين شخصى محققا كافر بوده و خدا هم دشمن كافران است (98)
و ما براى اثبات نبوت آيات و دلايل روشن فرستاديم و جز كفار و اهل عناد كسى منكر آن نخواهد شد (99)
و پيروى كردند سخنانى را كه شياطين در ملك سليمان بافسون و جادوگرى مى خواندند و هرگز سليمان كافر نشد بلكه شياطين همه كافر شدند و سحر بمردم مى آموختند و آنچه كه بدو فرشته هاروت و ماروت نازل شده بود ياد ميدادند و بكسى چيزى را ياد نميدادند، مگر آنكه ميگفتند كه كار ما آزمايش است مبادا كافر شوى، و بمردم چيزهايى ياد ميدادند كه ميان زن و شوهر جدايى ميافكندند و جز بخواست خدا بكسى زيان نميرسيد و سحر و افسون آنها مؤثر نميشد و بيقين ميدانستند كه هر كس از اين كارها بنمايد در عالم آخرت بهره‏اى نخواهد داشت و اگر دانا بودند ميفهميدند كه براى وجود خويش متاع زشتى خريدارى كرده بودند (102)
و اگر آنان ايمان بياورند و پرهيزكار شوند همانا بهره‏اى كه خداوند نصيب ايشان بفرمايد بهتر از هر چيزيست اگر بدانند (103)
اى اهل ايمان برسول خدا نگوئيد ما را رعايت كن بلكه بگوئيد ناظر احوال ما باش و سخن خدا را بشنويد و بدانيد براى كافران عذاب دردناكى مهياست (104)
كافران اهل كتاب و مشركين هرگز دوست ندارند كه خبرى از جانب خداوند براى شما مسلمانان نازل شود و هر كه را خدا بخواهد بفضل خود مخصوص ميگرداند و صاحب فضل بزرگ است (105)
نسخ نكنيم آيه‏اى از آيات قرآن را مگر آنكه بهتر از آن يا مانند آن بياوريم آيا نميدانى كه خداوند بر هر چيز قادر و تواناست (106)
آيا نميدانى كه ملك آسمانها و زمين مختص خداست و جز خداوند براى شما يار و ياورى نخواهد بود (107)
آيا ميخواهيد از پيغمبر خود همان تقاضاهاى بى‏جايى كه بنى اسرائيل از موسى در زمان گذشته مينمودند درخواست كنيد آگاه باشيد هر كس ايمان را بكفر تبديل كند بى‏شك راه راست را گم كرده است (108)
بسيارى از اهل كتاب دوست دارند شما را از ايمان بكفر برگردانند براى حسدى كه بايمان شما مى ورزند و با آنكه حق بر آنان آشكار شده پس اگر از آنها بشما ستمى رسيد در گذريد و مدارا كنيد تا وقتى كه فرمان خدا در پاره ايشان فرا رسد و خداوند بر همه چيز توانايى دارد (109)
نماز بپا داريد و زكاة بدهيد و هر چه براى آخرت خود پيش بفرستيد در نزد خدا خواهيد يافت و خداوند بتمام كارهاى شما آگاهست (110)
يهوديها گفتند كسى جز يهود و نصارى داخل بهشت نميشود اى پيغمبر بگو اين آرزويى است كه شما داريد اگر راست مى‏گوييد برهانى بر صدق آن بياوريد (111)
آرى كسى كه تسليم حكم خدا شد و نيكوكارى را پيشه خود قرار داد پاداش او نزد خداست و چنين كسى ترس و اندوهى نخواهد داشت (112)
يهود ادعا كنند كه نصارى بر حق نيستند و نصارى نيز به يهود چنين گويند، و حال آنكه هر دو در تلاوت و خواندن كتاب آسمانى يكسانند و كفارى كه صاحب كتاب نيستند نيز ايندعوى را بنمايند نسبت بآنان خداوند روز قيامت حكم فرمايد ميان آنها (113)
كيست ستمكارتر از آنهايى كه مردم را از ياد خدا در مساجد منع نمايد و در خرابى مساجد كوشش كنند؟ چنين اشخاص نبايد داخل مساجد بشوند مگر آنكه از آنها ترسناك باشيد در دنيا براى آنان ذلت و خوارى است و در آخرت براى آنها سخت‏ترين عذاب خواهد بود (114)
مشرق و مغرب ملك خداست بهر طرف روى كنيد بسوى خدا متوجه شده‏ايد و خداوند بهر جا محيط و بهمه چيز داناست (115)
گفتند از براى خدا فرزنديست خداوند منزه است از آنكه فرزند داشته باشد آسمان و زمين ملك خداست و همه موجودات فرمانبردار او ميباشند (116)
خداوند ايجاد كننده آسمانها و زمين است و چون موجودى بيافريند گويد موجود باش فورا بوجود آيد (117)
بترسيد از روزى كه پاداش اعمال خود را در آن روز مشاهده مينمائيد و كسى را بجاى ديگرى مجازات نكنند و فدايى هم نپذيرند و شفاعت كسى سودى نبخشد و كسى را ياورى و كمك نباشد (123)
بياد آر وقتى كه خداوند ابراهيم را بامرى آزمايش فرمود و او بجا آورد خداوند فرمود اى ابراهيم تو را به پيشوايى خلق برگزيديم، ابراهيم عرض كرد پروردگارا اين پيشوايى را بفرزندانم نيز ارزانى ميدارى؟ خطاب رسيد اگر شايستگى آن را داشته باشند عطا كنم و هرگز عهد من بمردم ستمكار نخواهد رسيد (124)
بياد آور زمانى كه خانه كعبه را مقام امن و مرجع دين خلق قرار داديم و گفتيم مقام ابراهيم را جايگاه پرستش خود قرار دهيد و از ابراهيم و اسمعيل عهد گرفتيم كه خانه ما را از هر نجاست و پليدى پاكيزه دارند براى آنكه اهل ايمان بطواف و اعتكاف حرم بيايند و در آنجا بنماز و اطاعت حق بپردازند (125)
و چون ابراهيم عرض كرد پروردگارا خانه كعبه را محل امن و آسايش فرار بده و روزى ساكنين او را كه بخدا و روز قيامت ايمان آورده‏اند فراوان نما، خداوند دعايش را باجابت رسانيد و فرمود هر كس ناسپاسى كند اگر چه در دنيا او را اندكى بهره‏مند كنيم لكن در آخرت بآتش دوزخ كه بدترين جايگاهى است معذب بداريم (126)
وقتى ابراهيم و اسمعيل ديوار خانه را بنا كردند عرض نمودند پروردگارا اين عمل ما را قبول بفرما، اى خدايى كه شنوا و دانا هستى (127)
مردم سفيه بى‏خرد خواهند گفت سبب چه شد كه مسلمانان از قبله‏اى كه بر آن بودند (بيت المقدس) رو بر گردانيدند بكعبه، بگو اى پيغمبر مشرق و مغرب ملك خداست و هر كه را او بخواهد براه راست راهنمايى فرمايد (142)
و ما شما را امة معتدل قرار داديم تا شما گواه بر مردم باشيد و پيغمبر گواه بر شما امة بوده باشد اى پيغمبر ما قبله‏اى كه بر آن بودى تغيير نداديم مگر آنكه بيازمائيم طائفه‏اى را كه پيروى تو را مينمايند از آنهايى كه مخالفت ميكنند و اين تغيير قبله بسيار بزرگ نمود مگر در نظر هدايت يافتگان بخدا و خداوند ضايع نگرداند اجر پايدارى شما را در راه دين و ايمان و او نسبت بخلق مهربانست (143)
ما توجه تو را بآسمان بانتظار وحى و تغيير قبله بنگريم و البته روى تو را بآن قبله ايكه خوشنود شوى بگردانيم پس روى كن بطرف مسجد الحرام و شما مسلمانان نيز هر كجا هستيد در نماز بآن طرف روى كنيد و اهل كتاب بخوبى ميدانند كه اين تغيير قبله براستى از جانب خداست و خدا از كردار مردم غافل نيست (144)
اى پيغمبر هر معجزه‏اى براى اهل كتاب بياورى پيرو قبله تو نشوند و تو نيز از قبله آنان تبعيت نخواهى كرد و ملتى تابع ملت ديگر نشود و اگر شما پس از آنكه هدايت يافتيد از راه دانش تابع آنها بشويد از ستمكاران خواهيد بود (145)
يهود و نصارى كه براى آنان كتاب فرستاديم محمد را بخوبى ميشناختند چنان كه فرزندان خود را ميشناسند لكن بعضى از آنها كتمان حق مينمايند و خودشان نيز ميدانند (146)
حق همانست كه از طرف پروردگار بسوى تو آمد و نبوده باش از شك و شبهه كنندگان (147)
هر كسى را بسوى حق راهيست كه بايد بآنطرف روى آورد پس بشتابيد بكارهاى خير و نيكو و هر كجا باشيد خداوند شما را بعرصه محشر خواهد آورد و او بهمه چيز توانايى دارد (148)
در هر ديار و هر كجا باشى بطرف مسجد الحرام رو كن و اين تعيين قبله از طرف خداست و او از كار شما غافل نيست (149)
اى پيغمبر بهر كجا رفتى رو بمسجد الحرام كن و شما مسلمانان هر كجا بوديد بآنطرف رو كنيد تا مردم بمجادله زبان نگشايند بر شما مگر ستمكاران كه از آنان نبايد بيم و هراسى بخود راه دهيد، از نافرمانى من بترسيد همانا نعمتم را بشما تمام كنم تا براه راست هدايت يابيد (150)
كسى كه در راه خدا كشته شده مرده نه پنداريد بلكه زنده جاويدانى است و شما درك اين حقيقة را نكنيد (154)
همانا شما را بوسيله ترس و گرسنگى و كم كردن مال و نفس و آفات درختان و زراعات آزمايش كنيم و مژده باد بر بردباران (155)
آنهايى كه بناگواريها دچار ميشوند و ميگويند ما بفرمان خدا آمده و بسوى او باز ميگرديم (156)
رحمت و لطف خدا بر آنها باد كه آنان راهنما شدگانند (157)
سعى صفا و مروه از شعائر دين خداست هر كس حج يا عمره بجا آورد بايد سعى ميان صفا و مروه كند و هر كه براه نيكويى قدم بگذارد خداوند باو پاداش عنايت فرمايد و او بهر چيز داناست (158)
آنانى كه آيات روشن ما را كه براى راهنمايى مردم نازل نموديم پنهان ميكنند خداوند و تمام جن و انس بر آنها لعنت كنند (159)
بعضى از مردم غير خدا را مانند خدا گيرند و مثل خداوند آنها را دوست مى دارند و آنهايى كه ايمان دارند بيشتر دوست دارند خدا را و اگر ستمكاران بدانند وقتى كه عذاب خدا را مشاهده ميكنند كه قدرت و توانايى مخصوص خداست و عذاب او براى مشركان و كافران بسيار سخت است (165)
زمانى كه بيزارى جويند پيشوايان باطل و ستمكار از پيروان خود و مشاهده كنند عذاب خدا را و هر وسيله و اسباب از آنها قطع شود (166)
پيروان آن پيشوايان باطل از روى پشيمانى گويند اى كاش مجددا بدنيا بر ميگشتيم و از پيروى آنها بيزارى مى‏جستيم همانطورى كه آنان از ما بيزارى جستند و خداوند در آن حال كردار و اعمال ايشان را مايه پشيمانى آنها كرده و از عذاب جهنم هرگز خلاص نشوند (167)
اى مردم از آنچه در زمين حلال و پاكيزه است تناول كنيد و متابعت از وسوسهاى شيطان ننمائيد شيطان دشمن آشكار شما است (168)
همانا امر ميكند شما را بزشتى و بدكارى و واميدارد شما را كه از روى نادانى سخنانى بخدا نسبت بدهيد (169)
و زمانى كه بكفار گويند پيروى كنيد از آن احكامى كه خدا فرستاده است، گويند در جواب كه ما پيرو كيش پدران خود خواهيم بود آيا با بى‏عقلى و راه نيافتن پدرانشان باز هم بايد پيروى از آنها بنمايند (170)
اى مؤمنين حكم قصاص كشته شدگان بر شما واجب شد مرد آزاد در مقابل مرد آزاد و بنده را بجاى بنده زن را بزن ميتوانيد قصاص كنيد و اگر صاحب خون از قاتل كه برادر دينى اوست صرف نظر كند بدون ديه يا با ديه كاريست نيكو و قاتل بايد در كمال خوشنودى ديه را ادا كند در اين حكم تخفيف و رحمتى است از جانب خدا و هر كس از اين قانون و حكم سركشى كند از براى او عذاب دردناكى خواهد بود (178)
اى عاقلان حكم قصاص براى حفظ زندگى شماست تا از كشتن يكديگر پرهيز نمائيد (179)
دستور داده شد وقتى مرگ يكى از شما برسد اگر مالى دارد وصيت كند براى پدر و مادر و خويشان خود بچيزى و اين كار سزاوار مردمان پرهيزكار است (180)
هر گاه كسى پس از شنيدن وصيت او را تغيير بدهد گناه او بر كردن تبديل كننده است و خداوند شنوا و بهمه چيز دانا ميباشد (181)
و هر كس بترسد از وصيتى كه ستمى از آن بوارث شده و در صدد اصلاح آن بر آيد چنين كسى گناهى بر او نيست كه وصيت را تغيير بدهد همانا خداوند آمرزنده و مهربان است (182)
اى مؤمنين براى شما روزه واجب شد همانطور كه بر امتان گذشته واجب بود تا پرهيزكار باشيد (183)
روزهايى بشماره معين روزه بداريد پس هر كس از شما مريض يا مسافر باشد بتعداد ايام بيمارى يا مسافرتش از روزهاى غير رمضان روزه بگيرد و آنانى كه روزه بر ايشان دشوار و زحمت است (مانند عطشان و پير مردان و زنان شير دهنده) بجاى هر يك از روزها در عوض فدا بدهد و فقيرى را سير گرداند و هر كه نيكى كند بهتر است براى او و روزه گرفتن بهتر است براى شما مردم اگر بدانيد (184)
هر جا مشركين را بيابيد بقتل رسانيد و آنها را از شهرها بيرون كنيد همانطور كه آنان شما را از وطن خودتان آواره كردند و فتنه‏اى كه آنان ميكنند فسادش از جنگ بيشتر است، در مسجد الحرام با آنها جهاد نكنيد مگر آنكه آنان پيشى گيرند در اينصورت آنها را در حرم بقتل برسانيد اينست كيفر كافران (191)
اگر دست از شرك و ستم بردارند از آنها در گذريد و خداوند آمرزنده و مهربانست (192)
و با كفار جهاد كنيد تا فتنه و فساد از روى زمين بر طرف بشود و جزاء دادن كافران براى خداست اگر از فتنه و جنگ دست كشيدند با آنها ستم نكنيد چه ستم جز بر ظالمان روا نباشد (193)
ماههاى حرام را در مقابل ماههاى حرام قرار بدهيد اگر كفار حرمت آنها را نگاه نداشتند و با شما جنگ كنند شما نيز مجازات كنيد آنان را و هر كه ستمى بشما بنمايد بقدر آن ستم كنيد باو و از خدا بترسيد و بدانيد كه خداوند با پرهيزكاران است (194)
و انفاق كنيد در راه خدا از مال خود نه بحد اسراف تا از بى‏چيزى بخطر و مشقت بيافتيد و نيكويى كنيد، خداوند نيكوكاران را دوست ميدارد (195)
باتمام رسانيد اعمال حج و عمره را براى خدا و اگر ممنوع شديد در اثناء عمل بواسطه ترس از دشمن يا مرض بفرستيد قربانى خود را بمحل و اين كار آسان است لكن سر نتراشيد و از احرام خارج نشويد تا قربانى شما بمحل برسد و كسى كه بيمار است يا درد سر دارد سر بتراشد با فدا دادن بروزه گرفتن يا صدقه دادن يا كشتن گوسفند و پس از آنكه ترس يا مرض بر طرف شد هر كس از عمره تمتع بحج باز آيد قربانى كه مقدورش باشد ذبح كند و اگر استطاعت و تمكن قربانى ندارد سه روز در مكه و هفت روز هنگام مراجعت از مكه كه ده روز كامل است روزه بدارد، و اين عمل براى كسانى ميباشد كه از اهل مكه نباشند و بترسيد از خدا و بدانيد عذاب خداوند بسيار سخت است (196)
و هر گاه اعمال حج را بجا آورديد مانند آنكه پدرانتان را ياد ميكنيد خدا را ياد كنيد بلكه ياد نمودن شما خدا را بيشتر از ياد پدرانتان باشد بعضى از مردم فقط آرزوى متاع دنيا را از خدا مينمايند و ايشان را از نعمت آخرت بهره و نصيبى نباشد (200)
و بعضى ديگر گويند خدا يا نعمت دنيا و آخرت را نصيب ما گردان و ما را از آتش جهنم نگاه بدار (201)
براى هر يك از آن دو طايفه نتيجه و نصيب اعمالشان خواهد بود و خداوند بزودى بحساب بندگان رسيدگى ميفرمايد (202)
ياد كنيد خدا را در روزهاى معين و باكى نيست كه دو روز مقدم يا مؤخر نمايد آن كسى كه پرهيزكار است، و از خدا بترسيد و بدانيد كه بازگشت شما بسوى او خواهد بود (203)
اى پيغمبر گفتار دلفريب بعضى از مردم تو را بشگفت آورد و بدين وسيله ميخواهد بمتاع دنيا برسد و براى گفتار نادرست خود خدا را گواه گيرد چنين شخصى بدترين دشمن اسلام است (204)
و چون از حضورت برگردد كوشش كند براى فتنه و فساد انگيزى تا حاصل خلق را بباد فنا دهد و نسل انسانى را قطع كند خداوند دوست نداشته كه فساد كنند و مفسدان را دوست نميدارد (205)
آيا كفار با اين همه دلايل روشن انتظار آن دارند كه خدا با فرشتگان در پرده‏هاى ابر بر آنها نازل شود و حكم دين بپايان رسيد و كارها همه بسوى خدا باز گردد (210)
اى پيغمبر از بنى اسرائيل سؤال كن ما چقدر آيات و دلايل روشن براى آنها آورديم هر كس پس از نعمت هدايت كه خدا باو داد آن را بكفر مبدل كند بداند كه عذاب خداوند بر كافران بسيار سخت خواهد بود (211)
جلوه كرد زندگانى دنيا در نظر كافران بطورى كه اهل ايمان را مسخره كردند ولى مقام پرهيزكارى آنها روز قيامت بالاتر از مقام كافران است و خداوند بهر كه بخواهد روزى بى‏حساب مى‏بخشد (212)
مردم يك طايفه بودند خداوند فرستاد رسولانى كه بشارت دهند بنيكوكاران و بدكاران را به ترسانند و با آن رسولان كتابى فرستاد براستى و حقيقت تا در مورد نزاع و اختلاف مردم بعدالت حكم كند سپس آن مردم براى تعدى و تجاوز بيكديگر در آن كتاب شك و شبهه نمودند آن گاه خداوند بلطف خود اهل ايمان را از آن شبهات بنور خود راهنمايى فرمود و خداوند هر كرا بخواهد براه راست رهبرى فرمايد (213)
آيا گمان كرديد بهشت داخل ميشويد پيش از آنكه مانند پيشينيان خود، مورد آزمايش قرار بگيريد؛ بر آنان رنج و مشقت رسيد و پيوسته پريشان احوال بودند تا آنكه رسول و پيروانش از خدا نصرت خواسته و عرض كردند پروردگارا ما را يارى كن و از اين سختيها نجات ده خداوند فرمود كه همانا يارى خداى نزديك خواهد شد (214)
اى پيغمبر از تو سؤال كنند كه چه انفاق كنند؟ بگو هر چه از مال خود درباره پدر و مادر و خويشان و فقراء و درمانده‏گان انفاق كنيد روا است و هر كار خوبى نمائيد خداوند بر آن آگاهست (215)
زنهايى كه طلاق داده شدند بايد تا سه پاكى كه بر آنان بگذرد از شوهر كردن خوددارى كنند و حلال نيست آنچه خداوند در رحم آنها آفريده پوشيده بدارند اگر ايمان بخدا و روز قيامت دارند و شوهران آنان در زمان عده حق دارند باز بزنى خود برگردانند ايشان را اگر نيت خير و سازش دارند و زنان را بر شوهران حقوق مشروعى است چنانچه شوهران را بر زنان هست ولى مردان را بر زنان برترى است و خدا توانا و داناست بر هر چيز (228)
طلاقى كه شوهر ميتواند در آن رجوع كند دو مرتبه است پس وقتى طلاق داد يا بخوشى و سازگارى رجوع كند يا بنيكى رها كند و حلال نيست كه چيزى از مهر آنان بجور بگيرند مگر آنكه بترسند كه حدود و احكام خدا را رعايت نكنند در چنين صورت زن هر چه از مهر خود بشوهر براى طلاق ببخشد بر آنان روا باشد اين احكام و حدود خداست از آن تجاوز نكنيد و هر كس تجاوز كند از حدود خدا در حقيقت بر خود ستم نموده و از ستمكاران است (229)
اگر زن را طلاق سوم داد حلال نيست آن زن بشوهر رجوع كند مگر آنكه زن شوهر ديگرى اختيار كند اگر شوهر دوم آن زن را طلاق داد ميتواند بشوهر اول باز گردد اگر گمان كنند كه ميتوانند حدود خدا را نسبت بازدواج نگاه دارند اينست احكام خدا كه براى مردم دانا بيان ميشود (230)
اگر زنان را طلاق داديد و مدت عده آنها بپايان رسيد پس آنان را يا بخوشى و سازگارى نگاه داريد و يا بخوبى رها سازيد و نبايد ايشان را برنج و آزار نگهداشت تا بر آنها ستمى شود هر كس چنين كند همانا بر نفس خود ستم نموده و آيات خدا را بسخريه نگيريد و ياد آوريد نعمتهايى كه خداوند بشما مرحمت فرموده خصوصا نعمت كتاب آسمانى و حكمت الهى را كه بر شما نازل نموده و بآن پند ميدهد شما را و از خدا بترسيد و بدانيد كه او بهر چيز دانا ميباشد (231)
و زمانى كه زنان را طلاق داديد و مدت وعده آنها بپايان رسيد نبايد آنها را از شوهر كردن منع كنيد هر گاه بروش مشروع با ازدواج بمردى راضى شوند باين دستورها پند ميگيرد كسانى كه از شما بخدا و روز قيامت ايمان آورده اين دستور براى پاكيزگى شما بهتر است خدا ميداند چيزى را كه شما نميدانيد (232)
مادران بايد دو سال تمام فرزندان خود را شير دهند اگر بخواهند شير تمام بدهند، و بر عهده پدر است كه خوراك و پوشاك مادر را بطريق متعارف بدهد، هيچ كس را تكليف نكنند جز بمقدار طاقتش مادر در نگهبانى طفل بزيان نيفتد و همچنين پدر بيش از حد معمول براى فرزندش متضرر نشود و اگر كودك پدر نداشت ورثه بجاى پدر قيام كند و هر گاه زن و شوهر برضايت يكديگر و مشورت با هم بجدايى سبقت كنند باكى نيست بر آنها از جهة جدايى و اگر بخواهند در اين صورت مادران شير دهند فرزندان خود را آنهم روا باشد اگر بمادر حقوقى متعارف به پردازد و از خدا بترسيد و بدانيد كه او بكردار شما آگاهست (233)
محافظت كنيد باوقات نمازها خصوصا نماز وسطى و باطاعت خدا قيام نمائيد (238)
اگر از دشمن بترسيد بهر حالى كه ممكن است پياده و يا سواره نماز بجا آوريد و زمانى كه ايمنى يافتيد خدا را ياد كنيد چنانچه شما را بآنچه نميدانستيد دانا كرد (239)
مردانى كه بميرند زنانشان زنده بمانند بايد وصيت كنند تا يك سال نفقه آنها را بدهند و از خانه شوهر بيرون نكنند اگر خود زنها خارج شدند بر شما حرجى نيست از آنچه درباره خودشان در حدود شرع انجام ميدهند و خداوند بهر كار توانا و دانا ميباشد (240)
مردانى كه زنانى را طلاق ميدهند بچيزى بهره‏مند كنند اين كار شايسته مردمان پرهيزكار است (241)
خدا آيات را همين طور براى شما بيان ميفرمايد تا خردمند باشيد (242)
آيا نديدى آنهايى را كه از ترس مرگ از خانهاى خود بيرون رفتند و ايشان هزارها نفر بودند خدا فرمود بميريد همه مردند سپس آنها را زنده گردانيد چه خدا به بندگانش كرم و بخشايش دارد ولى بيشتر مردم سپاس گزار نيستند (243)
پيغمبر آنها گفت خدا طالوت را بپادشاهى شما برانگيخت گفتند از كجا او را بر ما پادشاهى رواست و حال آنكه ما بپادشاهى شايسته‏تر از آنيم و او ثروت ندارد؟
پيغمبرشان گفت نشانه پادشاهى او اينست كه تابوتى كه در آن سكينه خدا و الواح باقيمانده از خانواده موسى و هارونست و فرشتگان آن را بسويش ميبرند براى شما خواهد آورد كه در آن براى شما حجتى روشن باشد اگر اهل ايمان باشيد (248)
پس زمانى كه طالوت لشگر كشيد گفت بجنود خود خداوند شما را بنهر آبى آزمايش ميكند هر كه از آن آب بياشامد از من و آئين من نمى‏باشد و هر كس هيچ نياشامد و يا كفى بيش بر نگيرد از آئين من بوده باشد پس بجز عده كمى همه سپاه آشاميدند بدين سبب همين كه طالوت و سپاهش با دشمن مواجه شدند لشگريان بيمناك گشته و گفتند ما را تاب مقاومت جالوت و سپاهيانش نباشد اما آنهايى كه برحمت خداوند و ثواب آخرت معتقد بودند ثابت قدم مانده و گفتند چه بسيار اوقات بوده كه بيارى خدا عده اندكى بر جمعيت بيشمارى غالب آمده و خدا يار بردباران است (249)
چون آنها بميدان مبارزه جالوت و لشگريانش آمدند از خدا خواستند كه پروردگارا بما صبر و پايدارى بخش و ما را ثابت قدم بدار و بر كفار غالب گردان (250)
پس بيارى خدا كافران را شكست دادند و داود امير آنها جالوت را بكشت و خدا پادشاهى باو عطا فرمود و آنچه ميخواست باو بياموخت و اگر خدا بعضى از مردم را بتوسط بعض ديگر دفع نمينمود فساد روى زمين را فرا ميگرفت ولى خدا صاحب فضل و كرم است بر تمام جهانيان (251)
اين آيات خداست كه براستى بر تو ميخوانيم و تو از پيغمبران مرسل هستى (252)
يا مانند آنكه بديارى گذر كرد كه ويرانه و خراب بود گفت بحيرتم كه خدا چگونه اهل اين ديار را زنده كند بعد از مردن آنها پس خدا او را صد سال ميرانيد سپس زنده كرد و باو گفت چه مدت درنگ كردى؟ جواب داد يك روز يا اندكى خداوند فرمود بلكه صد سال بود كه بخواب مرگ رفتى به طعام و شراب خود نظر كن هنوز تغيير نكرده و الاغ خود را نيز بنگر تا حال بر تو هويدا شود و ما تو را حجت براى خلق قرار داديم باستخوانهاى متلاشى شده الاغ نظر كن كه چگونه بهم پيوسته و بر آن گوشت ميپوشانيم و چون آنكار بر او آشكار شد گفت همانا بحقيقت يقين دارم كه خداوند بر هر چيز قادر و تواناست (259)
و چون ابراهيم گفت پروردگارا بمن بنما كه چگونه مردگان را زنده خواهى كرد گفت مگر يقين ندارى؟ گفت چرا ولى ميخواهم دلم آرام گيرد، خداوند فرمود چهار مرغ بگير و گوشت آنها را در هم بكوب و بياميز و منقارهاى آنها را در دست خود نگاهدار آن گوشتهاى درهم كوبيده را بالاى چند نقطه از كوه بگذار سپس مرغان را بخوان تا بشتاب نزد تو پرواز كنند، آن وقت بدان كه خداوند بر هر چيز توانا و بحقايق امور داناست (260)
مثل آنهايى كه مالشان را در راه خدا انفاق ميكنند مانند دانه‏ايست كه از او هفت خوشه برويد و در هر خوشه صد دانه باشد و خداوند بهر كه خواهد بيفزايد و او وسعت دهنده دانايى است (261)
كسانى كه مالشان را در راه خدا انفاق كنند و بعد از آن منتى ننهاده و آزارى نرسانند آنان در نزد پروردگار پاداش نيكى خواهند داشت و از چيزى نميترسند و هرگز اندوهناك نخواهند بود (262)
سائل را بزبان خوش و طلب آمرزش رد كردن بهتر است تا صدقه بدهند و از پى آن آزار نمايند خداوند از اطاعت خلق بى‏نياز و بر عصيان آنان بردبار است (263)
اى اهل ايمان صدقات خود را بمنت و آزار باطل نكنيد مانند كسى كه مال خود را از روى ريا انفاق مينمايد تا مردم را بخود متوجه سازد و ايمان بخدا و روز قيامت ندارد، مثل چنين كسى كه رياكار است بدان ماند كه خاك را روى تخته سنگى بريزد پس باران تند آن را بشويد و اثرى از آن باقى نگذارد كه حاصلى بدست آورد خداوند طائفه كافران را راهنمايى نخواهد كرد (264)
اگر آشكارا انفاق كنيد خوبست و اگر در پنهانى بفقراء صدقه دهيد بهتر است از براى شما كه او كفاره گناهانتان ميشود و خدا بآنچه ميكنيد آگاهست (272)
اى پيغمبر نيست بر تو هدايت مردم (بلكه دعوت كن آنها را) هر كرا خدا بخواهد هدايت فرمايد و آنچه انفاق كنيد درباره خود نموده‏ايد مبادا جز در راه خدا انفاق كنيد و آنچه انفاق كنيد پاداش كامل بشما ميرسد و هرگز ستمى بشما نخواهد شد (273)
صدقات مخصوص بى‏نوايانيست كه در راه خدا درمانده شده‏اند و نميتوانند كارى پيش گيرند و از فرط عفت حالشان بمردم مشتبه شده نادانان خيال كنند كه اينان بينيازند شما از چهره و سيمايشان به فقر آنها پى ببريد كه هرگز آنان چيزى طلب نكنند و هر چه از خير انفاق كنيد همانا خدا بر آن آگاهست (274)
آنانى كه مال خود را در شب و روز و در پنهان و آشكار انفاق ميكنند نزد پروردگارشان پاداش خوبى خواهند داشت و هرگز بيمناك و اندوهگين نخواهند بود (275)
آنانى كه ربا خوارند بر نخيزند مگر مانند آنكه بفريب شيطان ديوانه شده، و گويند بين ربا و خريد و فروش فرقى نيست و حال آنكه خداوند داد و ستد را حلال و ربا را حرام نموده هر كس پس از نصيحتى كه از طرف خدا باو ميرسد از ربا دست بكشد، خداوند از گذشته او درگذرد و عاقبت كارش با خدا باشد و آنهايى كه دست بر ندارند اهل دوزخ و در آنجا جاويد بمانند (276)
خداوند سود ربا را نابود گرداند و صدقات را فزونى بخشد و خدا دوست ندارد هيچ گنه پيشه ربا خوار را (277)
نيست خدايى مگر آن خداى زنده و پاينده (2)
بر تو نازل فرمود قرآن را براستى و حقيقت در حالى كه گواه كتب پيشينيان ميباشد و نازل كرد كتاب تورية و انجيل را (3)
پيش از قرآن براى راهنمايى خلق و نازل كرد كتابى كه جدا كننده حق از باطل است همانا آنانى كه بآيات خدا كافر شدند برايشان عذاب سختى خواهد بود و خداى مقتدر كيفر دهنده ستمكاران است (4)
هيچ چيزى در آسمان و زمين از خدا پنهان نيست (5)
اوست كه در رحم مادران نقش ميكند هر طور كه بخواهد نيست خدايى جز آن خداى توانا و دانا (6)
خدا قرآن را بر تو فرستاد كه بعضى از آيات آن محكم و آنها اصل كتابند و بعضى ديگر از آيات متشابه است پس آن طايفه‏اى كه در دل شك دارند در دنبال متشابه رفته و بتاويل كردن او در دين شبهه و فتنه پديد آرند و حال آنكه تاويل متشابهات را نداند كسى جز خدا و راسخون در دانش (كه ائمه باشند) و گويند ما بآنچه از نزد پروردگار آمده ايمان داريم و پند نگيرند باين آيات مگر خردمندان (7)
بگو اى پيغمبر آيا بشما خبر بدهم بهترين از اينها كه براى پرهيزكاران نزد خدا آماده است همان باغهاى بهشتى باشد كه زير درختانش نهرها جاريست و در آنجا جاويد با زنان و هم جفت پاكيزه متنعم بمانند و از همه بهتر خوشنودى خداست از آنها و او بحال بندگان خود آگاهست (15)
آنانى كه بدرگاه خدا عرضه ميدارند پروردگارا ما ايمان آورديم گناهانمان را ببخش و بيامرز و ما را از آتش جهنم نگاهدار (16)
آنها همان بردباران و راستگويان و فرمانبرداران و انفاق كنندگان و استغفار گويان در سحرگاهانند (17)
گواهى دهد خدا بيكتايى خود كه جز ذات مقدسش خدايى نيست و فرشتگان و دانشمندان نيز بيكتايى او گواهى دهند قائم بعدل و درستى است نيست جز او خدايى توانا و دانا (18)
همانا دين پسنديده نزد خدا آئين اسلام است و مخالفت ننمودند يهود و نصارى در آن مگر آنكه بحقانيت اسلام آگاه بودند و خلاف نكردند مگر از جهة بخل و حسد و هر كسى بآيات خدا كافر شود همانا بداند كه خدا بزودى بحساب او خواهد رسيد (19)
اگر اى پيغمبر با تو اهل كتاب احتجاج بباطل كنند بگو من و پيروانم تسليم امر خدا خدا هستيم و باميين اهل كتاب بگو اينك كه حق هويداست آيا ايمان ميآوريد؟ اگر ايمان آورند هدايت يافته‏اند و اگر از حق رو بگردانند بر تو جز رسانيدن دين خدا چيزى نيست و خدا بحال بندگانش آگاهست (20)
بگو اى پيغمبر بآنها هر چه در دل پنهان داشته و يا آشكار كنيد ميداند همه آنها را خداوند و بهر چه در آسمان و زمين است آگاه هست و بر هر چيز توانايى دارد (29)
روزى را بيابيد هر كه كار نيكى كرده پيش روى خود حاضر بيند و آنچه بدى كرده آرزو كند اى كاش ميان او و كارهايش مسافت بسيارى جدايى افتد و خدا شما را از عقاب خود ميترساند و او در حق بندگانش مهربانست (30)
بگو اى پيغمبر اگر خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد تا شما را خدا دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد و خدا آمرزنده مهربانى است (31)
بگو اطاعت كنيد امر خدا و رسول را و اگر رو بگردانيد و كافر شويد همانا خدا كافران را دوست نخواهد داشت (32)
خداوند برگزيد آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر جهانيان (33)
فرزندانى هستند بعضى از نسل بعض ديگر و خداوند شنوا و داناست بهر امورى (34)
زكريا عرض كرد پروردگارا چگونه مرا پسرى خواهد بود و حال آنكه پيرى مرا فرا رسيده و اهل من عجوز و نازا باشد؟! گفت چنين است كار خدا هر چه بخواهد بجا ميآورد (40)
عرض كرد پروردگارا براى من علامتى مقرر فرما فرمود آيه اين باشد كه تا سه روز با مردم سخن نگويى جز برمز و پيوسته بياد خدا باش و او را شبانگاه و صبح تسبيح گو (41)
و آن گاه فرشتگان گفتند بمريم خدا ترا برگزيد و پاكيزه گردانيد و بر زنان زمان خود برترى بخشيد (42)
اى مريم فرمانبردار خدا باش و نماز و ركوع و سجود را با اهل طاعت و ركوع كنندگان بجا آور (43)
اين قصه مريم و زكريا از اخبار غيب است كه بتو وحى نموديم و نبودى آن زمان كه براى نگهبانى مريم قرعه ميزدند و بر سر آن به نزاع ميكشيد (44)
چون فرشتگان بمريم گفتند خدا ترا بشارت ميدهد بكلمه كه نامش مسيح است و او در دنيا و آخرت آبرومند و از مقربان درگاه است (45)
و او را به پيغمبرى بسوى بنى اسرائيل ميفرستد تا بآنها بگويد من آمده‏ام بجانب شما از طرف پروردگار و از گل صورت پرنده‏اى ميسازم و بر آن ميدمم تا باذن خدا پرنده‏اى گردد و كور مادر زاد و مبتلاى به برص و پيسى را شفا مى‏بخشم و مردگان باذن خدا زنده كنم و خبر ميدهم بآنچه در خانهاى خود خورده‏ايد و آنچه ذخيره ميكنيد همانا در اين معجزات براى شما حجتى باشد اگر اهل ايمان هستيد (49)
و گواهى دهم كتاب تورات شما را و بعضى چيزها را كه حرام بود حلال گردانم و آورده‏ام معجزاتى از طرف پروردگارتان اى بنى اسرائيل از خدا بترسيد و مرا اطاعت و پيروى كنيد (50)
همانا خداوند پروردگار من و شماست او را پرستش كنيد كه راه راست همين است (51)
چون عيسى دريافت كه ايشان كافرند و ايمان نخواهند آورد گفت كيست كه با من دين خدا را يارى كند حواريون گفتند ما يارى‏كنندگان دين خدائيم و باو ايمان داريم گواه باش كه ما تسليم فرمان خدا هستيم (52)
پروردگارا ايمان آورده بآنچه نازل نمودى و از پيغمبر تو پيروى كنيم نام ما را در صحيفه اهل يقين ثبت فرما (53)
يهود مكر و خدعه نمودند با خدا و خدا هم با آنها مكر كرد و خدا بهتر از هر كس ميتواند مكر نمايد (54)
مثل آفرينش عيسى مانند خلقت آدم است كه او را از خاك آفريد سپس فرمود باو موجود باش همان دم آنچه اراده فرمود بوجود آمد (59)
حق همانست كه از جانب پروردگار تو رسيده نبادا از شك كنندگان باشى (60)
هر كس در باره عيسى با تو بمجادله بر آيد بعد از آنكه باحوال او كه از طرف خدا بسويت آمد آگاه شدى بگو بيائيد ما و شما و فرزندان و زنان خود با هم بنفرين به پردازيم تا دروغگو را بلعن و عذاب خدا گرفتار سازيم (61)
اين قصه داستان حق است و نيست خدايى جز خداى يكتا و او بر همه چيز توانا و دانا ميباشد (62)
اگر از حق روى بگردانند بدانند كه خداوند بكردار مفسدان آگاهست (63)
بگو اى اهل كتاب بيائيد بطرف كلمه‏اى كه ميان ما و شما يكسان است و او اينست كه نپرستيم چيزى را جز خداى يكتا و براى او شريك قرار ندهيم و بعضى بعض ديگر را بجاى پروردگار نگيريم پس اگر از حق روى بگردانند بگوئيد شما گواه باشيد كه ما تسليم امر خدائيم (64)
نزديكترين مردم بابراهيم كسانى هستند كه از او پيروى مينمايند و اين پيغمبر و آنهايى باشند كه باو ايمان آورده‏اند و خداوند يار و دوستدار مؤمنين است (68)
دوست دارند بعضى از اهل كتاب كه شما را گمراه كنند و گمراه نميكنند مگر خود را و اين معنى را نمى‏فهمند (69)
اى اهل كتاب چرا بآيات خدا كافر ميشويد و حال آنكه بحقانيت او گواهى ميدهيد (70)
اى اهل كتاب چرا حق را بباطل ميپوشيد و پنهان مينمائيد حق را و حال آنكه ميدانيد و آگاهيد (71)
طايفه‏اى از اهل كتاب گفتند به دين و قرآنى كه براى مسلمانان نازل شده اول روز ايمان آوريد و آخر روز كافر شويد شايد باين حيله آنها نيز از اسلام باز كردند (72)
و گفتند ايمان نياوريد مگر بكسى كه پيرو آئين شما باشد بگو اى پيغمبر بآنها راه سعادت راهى است كه خدا نماياند بآنانى كه مانند شما كتاب و شريعتى عطا فرمود تا با شما نزد پروردگار احتجاج كنند بگو فضل و رحمت بدست خداست بهر كه بخواهد عطا بفرمايد و خدا را رحمت بى‏پايان است (73)
همانا طايفه‏اى از اهل كتاب قرائت كتاب آسمانى را تغيير دهند و از پيش خود خوانده و ميگويند اينگونه است از طرف خدا و هرگز آنچه تبديل شده از كتاب خدا نخواهد بود و بخدا نسبت دروغ داده‏اند و آنها ميدانند كه دروغ ميگويند و بخدا نسبت ميدهند (78)
و بهيچ بشرى كه خدا او را به پيغمبرى برگزيده و باو كتاب و حكمت نازل كرده نرسد كه بمردم بگويد مرا بجاى خدا بپرستيد بلكه بمردم ميگويند خداشناس و خدا پرست باشيد و بآنچه از كتاب او ميخوانيد بديگران بياموزيد (79)
و امر نميكند خدا بشما كه فرشتگان و پيغمبران را خداى خود، بگيريد چگونه ممكن است شما را بكفر امر كند پس از آنكه بخداى يكتا تسليم و ايمان آورده‏ايد (80)
هنگامى كه خداوند از پيغمبران پيمان تبليغ رسالت گرفت آن گاه بشما كتاب حكمت عطا فرمود سپس رسولى از جانب خدا آمد كه براستى كتاب شما گواهى ميداد تا باو ايمان آورده و از او يارى كنيد خداوند فرمود آيا برسول من و بآنچه در قرآن فرستادم اقرار داشته و از پيمان من پيروى ميكنيد؟ همه گفتند اقرار داريم خدا فرمود پس گواه باشيد من هم با شما بر آنان گواه خواهم بود (81)
پس آنانى كه از حق روى بگردانند بعد از آمدن چنين پيغمبرى محققا آنها فاسق خواهند بود (82)
آيا كافران بغير دين خدا دينى طلب ميكنند و حال آنكه هر كه در آسمان و زمين است بطور رضايت يا نارضايتى مطيع و فرمان بردار خداست و همه بسوى او بازگشت خواهند كرد (83)
كسانى كه بعد از بيان حجت، بر خدا دروغ بندند آنان ستمكاران مى‏باشند (94)
اى پيغمبر بگو خدا راست ميگويد پس از آئين ابراهيم پيروى كنيد و ابراهيم هرگز نبوده از زمره آنان كه شرك بخدا آوردند (95)
خدا اولين عبادتگاهى كه براى مردم قرار داد مكه بود كه بسيار مبارك و نشانه راهنمايى جهانيان ميباشد (96)
در او آيات خدا و مقام حضرت ابراهيم هويداست و هر كس داخل آن شود در امان باشد و زيارت خانه خدا بر مردم واجب شد همان كسانى كه قدرت و توانايى رسيدن را داشته باشند و هر آنكه ترك كند زيارت حج را كافر است و خداوند بينياز است از جهانيان (97)
بگو اى اهل كتاب چگونه بآيات خدا كافر ميشويد همانا او آگاه است بآنچه عمل ميكنيد (98)
اى اهل كتاب چرا مى‏بنديد راه خدا را و چرا كسانى كه ايمان بخدا دارند ميخواهيد آنان را براه باطل ببريد آگاه باشيد خداوند از كردار زشت شما بندگان غافل نيست (99)
اينها آيات خداست بدرستى براى تو ميخوانيم و هرگز خدا اراده ستم بكسى نخواهد كرد (108)
هر چه در آسمانها و زمين است همه ملك خداست و بسوى او بازگشت ميكند كارها (109)
شما بهترين ائمه هستيد كه قيام نموديد براى اصلاح بشر امر بنيكوكارى كنيد و از كارهاى بد باز داريد و ايمان بخدا آوريد اگر اهل كتاب ايمان ميآوردند براى آنها بهتر بود بعضى از آنان ايمان آورند و بيشتر ايشان بدكار و فاسق ميباشند (110)
هرگز دشمنان بشما زيان نرسانند مگر آنكه بسخنان شما را آزار بدهند و اگر بكار زار شما آيند از جنگ خواهند گريخت پس از آن فاتح نخواهند شد (111)
يهودان محكوم بخوارى هستند بهر كجا توسل جويند مگر آنكه توسل جويند بخدا و مؤمنين و آنان پيوسته اسير بدبختى و ذلت شدند براى آنكه بآيات خدا كافر شده و پيغمبران را بنا حق كشتند و بدين سبب عصيان نموده و هميشه ستمگرى را پيشه خود قرار دادند (112)
اهل كتاب همه يكسان نيستند طايفه از آنها در دل شب بتلاوت آيات خدا و نماز و سجود مشغولند (113)
ايمان بخدا و روز قيامت آورند و امر به نيكويى و نهى از بدى ميكنند و در كار نيكو مى‏شتابند آنان از جمله نيكوكارانند (114)
بياد آر اى پيغمبر صبحگاهى را كه براى جهاد و صف آرايى لشكر بيرون شدى تا ميدان نبرد را معين كنى خدا بهمه گفتار و كردار تو شنوا و دانا بود (121)
هنگامى كه در اثر ترس دو طايفه از شما تصميم بفرار از جنگ گرفتند و خدا يار آنها بود و آنان را نصرت عطا فرمود بايد اهل ايمان بخدا توكل كنند (122)
خدا شما را در جنگ بدر يارى فرمود و حال آنكه از هر جهت نسبت بدشمن ضعيف بوديد پس از خدا به پرهيزيد و شكر نعمت او بجا آوريد (123)
آن گاه كه بمؤمنين گفتى آيا خداوند شما را كمك نفرمود و و سه هزار فرشته بيارى شما نفرستاد (124)
بلى اگر شما در جهاد صبر و استقامت داشته باشيد و پيوسته كار زار كنيد همين كه كفار بشتاب بسر شما بريزند خداوند براى يارى شما پنجهزار فرشته با پرچمى كه نشان مخصوص اسلام است بكمك شما ميفرستد (125)
اى اهل ايمان ربا نخوريد بخيال اينكه بسرمايه خود چند برابر بيفزائيد از خدا بترسيد تا رستگار شويد (130)
بپرهيزيد از آتشى كه مهيا شده براى كفار (131)
و پيروى كنيد از اوامر خدا و رسولش تا برحمت خدا نائل شويد (132)
بشتابيد بسوى آمرزش پروردگار و بسوى بهشتى كه پهناى آن همه آسمان و زمين را فرا گرفته و براى پرهيز كاران آماده است (133)
آنانى كه در حال وسعت و تنگدستى انفاق ميكنند و خشم خود را فرو ميبرند و از بدى مردم در گذرند اينان از نيكوكارانند كه خداوند آنها را دوست ميدارد (134)
آنانى كه كار ناشايسته كنند يا ستمى بنفس خود نمايند سپس خدا را بياد آورده و از گناه خود توبه كنند و ميدانند كه جز خدا كسى نتواند گناه خلق را بيامرزد و اصرار بگناه هم نكنند ايشان از نيكان هستند (135)
اگر بشما در جنگ احد آسيبى رسيد بدشمنان شما نيز در جنگ بدر شكست و آسيب سخت رسيد اين روزگار را باختلاف احوال ميان خلايق ميگردانيم تا مقام اهل ايمان بآزمايش معلوم گردد و آنهايى كه در دين ثابت قدم‏ترند گواه ديگران كند و خداوند ستمكاران را دوست ندارد (140)
تا آنكه باختلاف روزگار مؤمنين را پاك گرداند و كافرين را محو و نابود سازد (141)
آيا گمان كرده‏ايد بدون آنكه خدا شما را آزمايش كند به بهشت داخل ميشويد و تا كسانى را كه در راه جهاد و در سختى صبر و مقاومت نموده مقامشان را معلوم گرداند (142)
شما كسانى بوديد كه پيش از حكم جهاد با كمال اشتياق آرزوى كشته شدن در راه دين ميكرديد پس چگونه امروز كه مأمور بجهاد شده‏ايد سخت از مرگ گريزان ميباشيد (143)
محمد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم نيست مگر پيغمبرى از طرف خدا كه پيش از او نيز پيغمبرانى بودند و از اين جهان در گذشتند اگر او نيز بمرگ يا كشته شدن در گذرد باز شما بدين جاهليت خود بازگشت خواهيد كرد و هر كه مرتد شود ضررى بخدا نميرساند زيان او بخودش باشد و هر كه سپاس گذار و در دين اسلام پايدار بماند خداوند جزاى عمل نيك بشكر عطا خواهد كرد (144)
هيچ نفسى نميرد جز بفرمان خدا و اجل هر كس در لوح محفوظ در وقت معين ثبت است هر كس كوشش كند براى متاع دنيا بهرمندش كنيم و اگر براى ثواب آخرت سعى نمايد از نعمت آخرت برخوردار شود و ما بزودى سپاسگزاران را پاداش دهيم (145)
چه بسيار جمعيت زيادى با پيغمبران در جهاد كشته شدند با اينحال اهل ايمان با سختيهايى كه در راه خدا بآنها رسيده مقاومت كردند و ابدا بيمناك نبوده و سر زير بار دشمن نياورده و راه بردبارى را پيش گرفتند و خدا بردباران را دوست ميدارد (146)
پس از آن غم خداوند بشما ايمنى عطا فرمود و خواب آسايش طايفه‏اى از شما را فرا گرفت و جمعى ديگر كه يارى خدا را گمان نميكردند در غم خود بودند و از روى انكار ميگفتند آيا ممكن است ما را قدرت و فرمانى بدست آيد بگو اى پيغمبر تمام كارها بدست خداست و منافقين از ترس مؤمنان خيالات باطل خود را بتو ابراز نكنند و پيش نفس خود ميگويند اگر كار ما بوحى خدا بود شكست نمى خورديم و جمعى در اين جنگ كشته نميشديم بگو اى پيغمبر بآنها اگر در خانهاى خود هم بوديد همانا آنهايى كه سر نوشتشان كشته شدن بود از خانه به قتلگاه بپاى خود بيرون ميآمدند تا خدا آنچه در دل پنهان دارند بيازمايد و خالص گرداند دل آنان را و او داناست بآنچه مردم در دل پنهان ميدارند (154)
آنان كه فرار نمودند و پشت كردند در جنگ احد شيطان آنها را بجهت نافرمانى بلغزش افكند و خدا از آنها در گذشت و او آمرزنده بردباريست (155)
اى اهل ايمان شما مانند كافران نباشيد كه گفتند اگر برادران ما بجنگ حاضر نميشدند ما بچنگال مرگ نمى‏افتاديم اين آرزوهاى باطل را خدا حسرت دلهاى آنان خواهد كرد خداست كه زنده ميكند و ميميراند و بهر چه كنيد آگاهست (156)
اگر در راه خدا بميرد يا كشته شويد همانا برحمت ايزدى پيوسته‏ايد و رحمت او بهتر است از آنچه ذخيره ميكنيد (157)
و اگر بميريد يا كشته شويد بسوى خدا محشور خواهيد شد (158)
رحمت خدا ترا با مردم مهربان گردانيد و اگر تندخو و سخت دل بودى مردم از اطراف پراكنده ميشدند از مردم در گذر و از خدا طلب آمرزش براى آنها كن و براى دلجويى آنها در كار جنگ با آنان مشورت كن ولى آنچه خود تصميم گرفتى با توكل خدا انجام بده خدا توكل كنندگان را دوست ميدارد (159)
آنچه در جنگ احد بشما رسيد باذن خدا بود تا آنكه مؤمنين را بيازمايد (166)
و تا بدانند آنهايى كه نفاق ميكنند و چون گفته شود بيائيد در راه خدا جهاد كنيد گويند اگر ما بفنون جنگ آشنا بوديم از شما پيروى مينموديم آنان بكفر نزديكترند تا بايمان ميگويند بزبان چيزى را كه در دل خلاف او را پنهان داشته‏اند و خدا داناست بآنچه در دل پنهان كرده‏اند (167)
آنان كه گفتند اگر خويشان و برادران ما هم سخن ما را شنيده و بجنگ احد نرفته بودند كشته نميشدند اى پيغمبر بچنين مردم منافق بگو شما اگر راست مى‏گوييد مرگ را از خود دور كنيد (168)
گمان نكنيد آنها كه در راه خدا شهيد شده‏اند مرده‏اند بلكه زنده هستند و در نزد خدا متنعم ميباشند (169)
آنان بآنچه خدا نصيبشان كرده شادند و بمؤمنينى كه هنوز بانها ملحق نشدند مژده دهند كه از مرگ نترسيد و غم نخوريد (170)
آنها را بفضل و نعمت خدا بشارت دهند و گويند خداوند اجر ايمان را ضايع نگرداند (171)
اين عذاب را بدست خود پيش فرستادند و خداوند هرگز در حق بندگان ستمى نخواهد كرد (182)
آنهايى كه گفتند خدا از ما عهد گرفته ايمان نياوريم بهيچ پيغمبرى تا آنكه بياورد بسوى ما قربانى كه آتش او را بسوزاند بگو اى پيغمبر پيش از من پيغمبرانى آمده و اين معجزه را آوردند پس چرا آنها را كشتيد اگر راست مى‏گوييد (183)
اى پيغمبر اگر ترا تكذيب كردند پيغمبران پيش از تو را كه معجزات و كتابهاى روشن آسمانى براى آنها آوردند نيز تكذيب نمودند (184)
هر نفسى شربت مرگ را خواهد چشيد و در روز قيامت شما بپاداش اعمال خود خواهيد رسيد هر كه خود را از آتش جهنم خلاص نمود و ببهشت در آمد فيروزى و سعادت هميشه يافته است و بدانيد زندگانى دنيا جز متاعى فريبنده نخواهد بود (185)
همانا شما را بمال و جان آزمايش خواهند كرد و از زبان آنهايى كه پيش از شما كتاب آسمانى بآنان نازل شده و از اشخاصى كه مشرك بخدا هستند آزار بسيار خواهيد كشيد و اگر بردبارى كنيد و پرهيزكار شويد همانا بردبارى و پرهيز كارى سبب قوه اراده در كارها است (186)
هنگامى كه خدا عهد گرفت از اهل كتاب كه حقايق كتب آسمانى را بمردم بيان كرده و از آنها پوشيده ندارند آنان پيمان خدا را پشت سر انداخته و آيات او را به بهايى اندك فروختند و چه بد معامله‏اى كردند (187)
گمان نكن آنهايى كه بكردار زشت خود شادند و دوست دارند كه مردم باوصاف پسنديده كه هيچ در آنها وجود ندارد آنان را ستايش كنند از عذاب خدا رها شوند و براى ايشان عذاب دردناكى خواهد بود (188)
پس خداوند دعاى ايشان را اجابت نمود و فرمود من عمل هيچ مرد و زنى را باطل نگردانم و بى‏مزد نگذارم و آنان كه از وطن خود مهاجرت كرده و از ديار خويش خارج شدند و در راه من آزار و اذيت ميكشند و كارزار كرده و كشته ميشوند همانا بديهاى آنان را از بين ببريم و به بهشتى كه در زير درختانش نهرها جاريست داخل گردانيم اين پاداش از جانب خداست و نزد خداوند پاداش بسيار نيكويى خواهد بود (195)
مغرور نكند تو را چون بينى كفار گردش در شهرها ميكنند و در تحت تصرف بيرون ميآورند (196)
دنيا متاع اندكى است و عاقبت جايگاه آنان دوزخ است و چه بسيار بد منزل گاهى است (197)
ولى آنهايى كه خدا ترس و پرهيزكار شدند براى ايشان بهشتهايى است كه زير درختانش نهرها جارى بوده و هميشه در آنجا جاويد بمانند بآنچه از طرف خدا نازل شود بهره‏مند گردند و چيزى كه در نزد خداست براى نيكان از هر چيز بهتر است (198)
اگر بترسيد كه درباره يتيمان عدالت نكنيد از ازدواج با آنها صرف نظر كنيد و آن كس از زنانى را كه پاكيزه و مورد پسند شما باشد دو يا سه يا چهار بازدواج خود درآوريد و اگر بترسيد از آنكه نتوانيد بعدالت با آنها رفتار كنيد پس يك زن اختيار كنيد يا بكنيزى كه داريد اكتفاء كنيد كه بعدالت نزديكتر است (3)
و مهر زنانى را بآنها بپردازيد و اگر چيزى از مهر خود را بشما از راه خوشنودى به بخشند بر شما حلال و گوارا باشد (4)

بسفيهان اموال خود را كه قوام زندگانى شما ميباشد ندهيد و بمقدار خوراك و پوشاك متعارف بآنها داده و بگفتار خوشى آنان را خوشنود گردانيد (5)
آزمايش كنيد يتيمان را هنگامى كه بالغ شده و بسن ازدواج برسند اگر درك كنيد رشد و عقل آنها را پس اموالشان را بآنان رد كنيد و ببهانه آنكه هنوز بالغ و رشد پيدا نكردند باسراف مال آنها را نخوريد و اگر سرپرست يتيم غنى و دارا باشد در مقابل نگاهدارى مال يتيم اجرتى دريافت نكند و چنانچه فقير است باندازه متعارف از مال يتيم دريافت دارد و زمانى كه مال آنها را رد كرديد گواه و شاهد بگيريد و خداوند براى گواهى خلق كافى است (6)
براى مردان بخشى از تركه ابوين و خويشان باشد و براى زنان هم سهمى است چه مال اندك باشد يا بسيار نصيب هر كس معين گرديده (7)
و هر گاه هنگام تقسيم ارث از خويشان ميت و يتيمان و فقراء و بينوايان حاضر باشند از آن مال آنها را بهرمند سازيد و بآنان گفتار نيكو و دل پسند بگوئيد (8)
و بايد بترسند و با يتيمان مردم خوش رفتارى كنند كسانى كه ميترسند كودكان ناتوان از آنها بجا بمانند و زير دست مردم شوند و از خدا بترسيد و سخن باصلاح و درستى بگوئيد (9)
آنان كه مال يتيمان را بستمگرى ميخورند بحقيقت در شكم خود آتش جهنم بريزند و بزودى در آتش سوزان خواهند در افتاد (10)
خدا توبه آنهايى را مى‏پذيرد كه از روى نادانى مرتكب عمل زشتى شدند و پس از آنكه ببدى آن عمل دانا شدند بزودى توبه كنند پس خدا هم آنان را ببخشد و او بمصالح امور دانا و آگاهست (17)
و نيست توبه براى كسانى كه تمام عمر خود را بزشتى گذرانده و در موقع مرك اظهار پشيمانى كنند و نه آنهايى كه بحال كفر ميميرند براى اين دو طايفه عذاب دردناكى مهيا باشد (18)
اى اهل ايمان حلال نيست براى شما باكراه زنان را بارث بگيريد و بر آنها بهانه جويى كنيد تا بخشى از مهر آنان را بجور و ستم بگيريد مگر آنكه عمل زشتى از ايشان سر بزند و با آنها خوش رفتارى كنيد چنانچه دل پسند شما نباشند اظهار كراهت نكنيد چه بسا ناپسندهائيست كه خدا براى شما در آن خير زيادى قرار داده است (19)
اگر خواستيد زنى را رها كنيد و ديگرى را بجاى او اختيار كنيد و مال بسيارى باو داده‏ايد مبادا چيزى از او بگيريد آيا ميخواهيد بوسيله تهمت چيزى از عيال خود باز ستانيد در اينكار گناهى آشكار خواهد بود (20)
و چگونه مهر او را خواهيد گرفت و حال آنكه هر كس بمباشرت و حق خود رسيده و آن مهر را در مقابل زوجيت و عهد محكم خدا از شما گرفته‏اند (21)
و نكاح نكنيد زنان پدر خود را مكر آنچه در زمان جاهليت گذشته چه اين كار زشت و قبيح و مبغوض خداوند است (22)
حرام شد بر شما ازدواج با مادر و خواهر و دختر و عمه و خاله و دختر برادر و دختر خواهر و مادران و خواهران رضاعى و مادر زن و دختران زن كه در دامن شما تربيت شده‏اند بشرط آنكه با مادر مباشرت كرده باشيد و اگر نكرده باشيد و طلاق دهيد باكى نيست با دختر او ازدواج كنيد و نيز حرام است زن فرزند صلبى و جمع ميان دو خواهر مگر آنچه پيش از نزول اين حكم واقع شده خداوند بخشنده و مهربانست (23)
و خداوند ميخواهد بر شما آسان گرداند چه انسان ناتوان و ضعيف آفريده شده است (28)
اى اهل ايمان مال يكديگر را بباطل و ناحق نخوريد مگر بوسيله تجارتى كه از روى رضا و رغبت باشد و خود كشى نكنيد همانا خداوند بشما مهربانست (29)
و هر كس اين اعمال را بجا آورد از روى دشمنى و ستم بزودى او را در آتش دوزخ بريم و بردن بسوى دوزخ براى خدا آسانست (30)
اگر از گناهان بزرگ كه منع كردند شما را دورى بجوئيد ما از گناهان ديگر درگذريم و بمقامى نيكوتر برسانيم شما را (31)
آرزو نكنيد در آن فضيلت و برترى كه خداوند بعضى را به بعض ديگر داده براى مردان از آنچه كسب نمودند بهره‏اى باشد و نيز براى زنان و درخواست كنيد از فضل خداوند همانا خدا بهر چيز توانا است (32)
ما براى هر يك از ورثه حقى قرار داديم از آنچه پدر و مادر و خويشان جاى گذاشته‏اند و با هر كه پيمان بسته‏ايد بهره او را بدهيد همانا خداوند بر هر چيزى گواه است (33)
آنهايى كه اموال خود را از روى ريا و خودنمايى انفاق ميكنند و بخدا و روز قيامت ايمان ندارند آنها يار شيطانند و هر كه را شيطان يار باشد يار بدى خواهد داشت (38)
و چه زيانى بآنان ميرسد اگر بخدا و روز قيامت ايمان آورده و از آنچه خداوند روزى ايشان كرده انفاق مينمودند خداوند باحوال آنها داناست (39)
همانا خداوند بكسى بقدر ذره ستم نكند و هر عمل نيكى را زياد گرداند و از جانب خود بنيكو كاران پاداش بزرگ مرحمت فرمايد (40)
چگونه باشد حال مردمان در روز قيامت هنگامى كه امامان را بر آنها گواه آوريم و ترا اى پيغمبر بر اين امامان بگواهى خوانيم (41)
در آن روز آنانى كه كافر شدند و نافرمانى رسول كردند دوست دارند كه با خاك زمين يكسان بودند در آن روزى كه كتمان حق نمودند (غصب خلافت أمير المؤمنين نميكردند) و پنهان نيست كردار و گفتار آنها نزد خداوند (42)
اى اهل ايمان در حال مستى نزديك نماز نيائيد تا آنكه بدانيد چه مى‏گوييد و نه در حال جنابت مگر آنكه مسافر باشيد تا وقتى كه غسل كنيد و اگر بيماريد و نميتوانيد غسل كنيد يا در سفر هستيد يا قضاء حاجتى دست داده يا با زنان نزديكى نموده‏ايد و آب نيافتيد در اينصورت با خاك پاك تيمم كنيد دست ها و صورت را بآن مسح كنيد همانا خداوند بخشنده و آمرزنده است (43)
آيا نديدى حال آنهايى كه بهره‏اى از كتاب عطا شد بآنان خريدند گمراهى را و ميخواهند شما مسلمانان را از راه راست گمراه گردانند (44)
خداوند داناتر است بدشمنان شما و كفايت كند دوستى خدا شما را و يارى خدا شما را كفايت كند (45)
بعضى از يهود تغيير دهند كلمات خدا را از جاى خود و ميگويند او امر خدا را شنيده و نافرمانى ميكنيم و بزبان جسارت گويند بشنو اى كاش ناشنوا بودى و گويند ما را رعايت كن و گفتارشان تمسخر و زبان بازى در دين است و اگر ميگفتند كه ما فرمان حق را شنيده و ترا فرمانبرداريم و تو سخن ما را بشنو و بحال ما بنگر همانا براى آنها بهتر و نزديكتر بصواب بود ولى خداوند بواسطه كافر شدن آنها را لعنت كرد و بجز اندكى ايمان نخواهند آورد (46)
اين طايفه را خداوند لعنت كرده و هر كه را خدا لعنت كند هرگز يار و ياورى نخواهد يافت (52)
آيا كسانى كه بخل ميورزند بهره‏اى از ملك و سلطنت خواهند يافت (53)
آيا حسد ميورزند بعضى بر آن اشخاصى كه خدا آنها را بفضل خود برخوردار نموده پس ما بآل ابراهيم (مراد پيغمبر و آل اوست) كتاب و حكمت عطا نموديم و بآنها ملك و سلطنت بزرگى بخشيديم (54)
بعضى بآنها ايمان آوردند و بعضى راه دين بستند و مانع شدند و كفايت كند آتش دوزخ براى كيفر آنها (55)
كسانى كه بآيات ما كافر شدند بزودى در آتش دوزخ آنها را در افكنيم و هر چه پوست بدنشان بسوزد بپوست ديگر مبدل كنيم تا سختى عذاب را بچشند همانا خداوند بزرگ است و كارش از روى حكمت باشد (56)
آنانى كه ايمان آورده و عمل نيك بجا آورند بزودى آنها را داخل بهشتى كنيم كه زير درختانش نهرها جاريست در آنجا جاويد بمانند و براى آنان همسران پاكيزه است و بسايه رحمت خويش در آوريم ايشان را (57)
خدا امر ميكند شما را كه امانت را بصاحبش رد كنيد و هر گاه در ميان مردم حكومت گرديد بعدالت داورى كنيد همانا خداوند نيكو پند ميدهد شما را و خداوند بر هر گفتارى شنوا و بهر چيزى بيناست (58)
اى اهل ايمان فرمان خدا و رسول و فرمان صاحبان امر (ائمه معصومين) را اطاعت كنيد و اگر در چيزى نزاع كرديد بحكم خدا و رسول برگرديد اگر بخدا و روز قيامت ايمان داريد و بر كشتن بحكم خدا و رسول از هر چيز نيكوتر و عاقبتش بهتر خواهد بود (59)
در آن وقت ما آنها را بپاداش اطاعت مزدى بزرگ عطا ميكرديم (67)
و آنان را براه راست راهنمايى مينموديم (68)
كسانى كه خدا و رسول را اطاعت كنند با آنهايى كه خدا لطف و عنايت كامل عطا فرموده از پيغمبران و صديقان و شهيدان و نيكوكاران محشور خواهند بود و اينان چقدر رفيقان خوبى هستند (69)
اين فضيلت از طرف خداست و كفايت كند خدا از جهت دانايى (70)
اى اهل ايمان سلاح جنگ برگيريد و آن گاه دسته دسته يا همه بيكدفعه براى جهاد و كارزار بيرون رويد (71)
بعضى شما را بخبرهاى دروغ و وحشتناك از جهاد باز ميدارند و اگر حادثه ناگوارى بشما روى دهد گويند خدا ما را مورد لطف خود قرار داد و ما را از كشتن محفوظ داشت (72)
هر چه از نيكويى بتو رسد از جانب خدا است و هر بدى كه ميرسد از نفس خودت ميباشد اى پيغمبر ما تو را برسالت براى راهنمايى مردم فرستاديم و گواهى خدا بجهت رسالت تو كافى باشد (79)
هر كه فرمان رسول را برد فرمان خدا برده و هر كه رو برگرداند ما تو را براى نگهبانى آنها نفرستاديم (80)
منافقين نزد تو اظهار ايمان و اطاعت كنند و چون از حضورت دور شوند خلاف گفته تو را در دل گيرند و خدا انديشه شبانه آنها را خواهد نوشت پس اى پيغمبر از آنها روى برگردان و بخدا توكل نما تنها خدا براى يار و معين تو كافى خواهد بود (81)
آيا در قرآن فكر و تامل نميكنند تا بر آنان ثابت شود كه اگر از جانب غير خدا بود همانا مى‏يافتند در آن اختلاف بسيارى را (82)
هر گاه امرى كه باعث ايمنى يا ترس مسلمانان است و بايد پنهان داشت منتشر ميسازند تا دشمنان آگاه شوند اگر رجوع مينمودند برسول و صاحبان امر از خودشان همانا ميدانستند او را آنانى كه اهل دانشند و اگر نه اين بود كه فضل خدا شامل حالتان بود بجز اندكى هم شيطان را پيروى ميكرديد (83)
اى پيغمبر جهاد كن در راه خدا و تكليف نكن جز نفس خود را و مؤمنين را ترغيب كن اميد است كه خدا آسيب كافران را از شما بازدارد و قدرت خدا از يارى مردم فزون‏تر و انتقامش سخت‏تر خواهد بود (84)
بزودى مييابيد طايفه‏اى را كه ميخواهند از شما باظهار اسلام و از قوم خود با تظاهر بكفر ايمنى يابند و هر گاه راه فتنه و شرك بر آنها باز شود بكفر خود باز گردند پس از نفاق با شما كناره دورى نجسته و تسليم نشدند و از آزار دست نكشيدند در اينحال هر كجا آنها را يافتيد بگيريد و بقتل برسانيد ما بر جان و مال آنها شما را تسلط آشكارى بخشيديم (91)
هيچ مؤمنى نبايد كه مؤمن ديگر را بقتل رساند مگر آنكه باشتباه خطا رفته در اينحال بايد به كفاره اين خطا بنده مومنى را آزاد كند و ديه آن را بصاحب خون تسليم نمايد مگر آنكه ورثه او را بقاتل ببخشد و اگر اين مقتول از كسانى است كه با شما دشمن و محاربند در اينصورت ديه ندهد لكن بر اوست كه بنده مؤمنى آزاد كند و اگر مقتول از آنهايى است كه بين شما و آنها عهدى برقرار است پس بايد ديه را بپردازد و بنده نيز آزاد كند و اگر بنده نيابد دو ماه متوالى روزه بگيرد اين توبه است كه از جانب خدا معين شده و خدا باعمال مردم دانا و آگاه است (92)
هر كس عمدا مؤمنى را بكشد كيفرش آتش جهنم است كه در آن هميشه معذب خواهد بود و غضب و خشم خدا بر او باشد و عذابى بسيار بزرگ برايش آماده سازد (93)
اى اهل ايمان هر گاه بيرون رويد در راه خدا تحقيق و تجسس كنيد و نسبت كفر بكسى كه اظهار اسلام نمايد و تسليم شما باشد ندهيد تا مال او را كه متاع ناچيز دنياست بغنيمت ببريد و غنيمت بيشمار نزد خداست و اسلام شما هم از اول همين اظهار بود تا وقتى كه خدا بر شما منت گذاشت و بنور ايمان موفق شديد پس بايد تحقيق كنيد كه خدا بر هر چه كه ميكنيد آگاهست (94)
هرگز كسانى كه از مؤمنين بدون عذر و مرض از جهاد باز نشينند با آنهايى كه بمال و و جان كوشش و جهاد كنند يكسان نخواهند بود خدا جهاد كنندگان بمال و جان را بر بازنشستگان از حيث درجه برترى داده و همه اهل ايمان را وعده نيكو فرموده و مجاهدان را بر قاعدين باجر و ثواب بزرگ برترى داده است (95)
اين درجات و برترى رحمت اوست و خدا درباره بندگان آمرزنده و مهربانست (96)
آنهايى كه ظالم و ستمگر بودند وقتى فرشتگان آنان را قبض روح كنند از ايشان پرسش كنند كه در چكار بوديد؟
مگر آنانى كه از مردان و زنان و فرزندان كه در حقيقت ناتوان بودند و چاره و گريزى نداشته و راهى بنجات خود نمى‏يافتند (98)
بفرض كه شما خود از طرف آنها براى زندگانى دنيا بتوانيد دفاع كنيد كيست كه روز قيامت طرفدارى آنان بنمايد و يا چه كسى بكفالت ايشان تواند برخاست (109)
هر كس عمل زشتى كرده و يا بخود ستم نموده پس از آن از خدا طلب آمرزش كند خدا را بخشنده و مهربان خواهد يافت (110)
و هر كس گناهى كند بخود زيان رسانيده و خداوند دانا و از عمل مردم آگاهست (111)
هر كه گناهى مرتكب شده و يا خطايى كرده و بديگرى تهمت بزند همانا مرتكب گناهى بزرگ و آشكار شده است (112)
و اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نبود طايفه‏اى از آنها كه دشمن اسلامند تصميم گرفته بودند كه تو را از راه صواب گمراه كنند آنان خود را از راه حق دور ساخته‏اند و بتو هيچ زيانى نرسانند خداوند بر تو قرآن و حكمت نازل فرموده و آنچه را كه نميدانستى بتو آموخته و لطف و عنايت بزرگ خود را بر تو خداوند عطا نموده است (113)
نيست خيرى در بيشتر سخنان سرى آنها مگر آنكه كسى در صدقه دادن و نيكويى و اصلاح ميان مردم سخن سرى گويد و هر كه چنين كارى براى رضامندى خدا كند بزودى باو اجر بزرگ كرامت فرمايد (114)
و همانا گمراه كنم بندگان را و بآرزوهاى باطل دور و دراز در افكنم و بآنها دستور دهم تا گوش حيوانات را قطع كنند تا علامت باشد كه اين حيوانات نصيب بتها است و امر كنم كه خلقت خدايى را تغيير دهند و احكام را بدلخواه خود تبديل كنند و هر كس شيطان را دوست خود بگيرد در عوض خدا، پس او زيانى برده كه بر هر كس آشكار است (119)
شيطان بسيار وعده دهد و آرزومند و اميد وار كند اما وعده شيطان بجز غرور و فريب چيزى نيست (120)
منزلگاه آنها جهنم است و از آنجا گريزى نخواهند يافت (121)
كسانى كه ايمان بخدا آورده و عمل نيكو بجا آورند بزودى آنها را به بهشتى كه زير درختانش نهرها جاريست و در آنجا جاويد بمانند داخل كنيم وعده خدا بر حق است و كيست كه در گفتار راستگوتر از خدا باشد (122)
كارها بآرزوى شما مسلمانان و يهود و نصارى درست نميشود هر كه كار بد كند كيفر آن را خواهد ديد و بجز خدا كسى را يار و ياور خود نتواند يافت (123)
و هر زن و مردى كه كار شايسته كنند و بخدا ايمان داشته باشند به بهشت داخل ميشوند و مقدار رشته خرمايى باو ستم نكنند (124)
هر چه در آسمان و زمين است ملك خداست و ما سفارش نموديم بشما و بكسانى كه پيش از شما بآنان كتاب فرستاديم كه پرهيزكار و خدا ترس باشيد و اگر همه كافر شويد همانا خدا را كه ملك آسمان و زمين براى اوست از طاعت شما بى نياز باشد و او ستوده صفاتست (131)
و از براى خداست آنچه در آسمانها و زمين است و تنها خدا براى خلق و نگهبانى آنها كافى است (132)
اگر خدا بخواهد شما مردم را بكلى از دنيا ميبرد و طايفه ديگر ميآورد و البته خدا بر اين كار قدرت و توانايى دارد (133)
اگر كسى خير و ثواب دنيا را بخواهد بداند كه نزد خدا خير دنيا و آخرتست و او دعاى مردم را ميشنود و باحوالشان بيناست (134)
اى اهل ايمان نگهدار عدالت باشيد و براى خاطر خدا گواهى دهيد هر چند بضرر خود يا پدر و مادر و خويشان شما باشد و هر چه شهادت براى فقير يا توانگر باشد از هيچكس طرفدارى ننموده و از حق بر نگرديد كه خدا برعايت حقوق آنها اولى است پس در حكم و شهادت پيروى نفس نكنيد تا عدالت بر قرار باشد و اگر زبان را در شهادت بگردانيد و از بيان حق خود دارى كنيد همانا خدا حاضر و بهر چه كنيد آگاهست (135)
اى كسانى كه بزبان ايمان آورده‏ايد از راه خلوص دل بخدا و رسول و بقرآنى كه فرستاده و كتابهايى كه پيش از اين فرستاده شده ايمان، آوريد و هر كه بخدا و فرشتگان و كتابهاى آسمانى و رسولان و روز قيامت كافر شود سخت در گمراهى فرو رفته و از سعادت دور باشد (136)
آنان كه ايمان آورده سپس كافر شدند باز ايمان آوردند پس از آن كافر شدند و بر كفر خود افزودند آنها را خدا نخواهد آمرزيد و براهى راهنمايى نخواهد فرمود (137)
بمنافقين بشارت بده كه براى آنها عذابى سخت و دردناك خواهد بود (138)
آنهايى كه كفار را بجاى مؤمنين بدوستى ميگيرند آيا طلب ميكنند عزت و سعادت را در نزد كافرين؟ همانا تمام عزتها نزد خداست (139)
دوست ندارد خداوند كه كسى بگفتار زشت صداى خود را بعيب مردم بلند كند مگر آنكه ستمى باو رسيده باشد در اينصورت اگر از دست ظالمى فرياد كند رواست و خدا شنوا و داناست (148)
اگر نسبت بمردم آشكارا يا پنهانى نيكى كنيد يا از بدى آنها را درگ‏ذريد اينكار خوشنودى خداست و او هميشه از بديها در گذرد با آنكه در كيفر بآنها توانايى دارد (149)
آنهايى كه بخدا و رسولش كافر شدند و ميخواهند كه ميان خدا و پيغمبرانش جدايى افكنند و ميگويند با بعضى از گفتار پيغمبران ايمان آورده و بپاره ايمان نياورده‏ايم ميخواهند ميان كفر و ايمان راهى از روى هوا و هوس اختيار كنند (150)
آنان بحقيقت كافرند و ما براى كفار عذابى خوار كننده مهيا ساخته‏ايم (151)
آنانى كه بخدا و رسولانش ايمان آورده‏اند و بين خدا و پيغمبرانش جدايى نيفكنده‏اند آنها را بزودى خدا پاداش عطا كند و خدا هميشه آمرزنده و مهربانست (152)
اى پيغمبر اهل كتاب از تو در خواست كنند كه از آسمان يك دفعه كتابى براى آنها فرود آورى همانا از موسى بالاتر از اين درخواست كردند و گفتند خدا را بديدگان ما آشكارا جلوه گر ساز براى اين تقاضاى بيجا آنان را صاعقه سوزانى بگرفت سپس با آن همه معجزات گوساله پرستى را اختيار نمودند پس از آن ما از ايشان در گذشتيم و بموسى حجت و برهان آشكار عطا نموديم (153)
پس بجهة ستمى كه يهود نمودند و مردم را از راه خدا باز داشتند ما نعمتهايى كه بر آنان حلال بود حرام نموديم (160)
و بواسطه آنكه آنها ربا ميگرفتند و اموال مردم را بباطل ميخوردند و حال آنكه از آن نهى شده بودند عذابى دردناك و حال آنكه از آن نهى شده بودند عذابى دردناك براى آنان مهيا ساختم (161)
ولى كسانى كه از آنها در دانش قدمى ثابت دارند مؤمنين آنان بآنچه بتو و پيغمبران گذشته نازل شده ايمان ميآورند و آنهايى كه نماز بپا ميدارند و زكاة ميدهند و بخدا و روز قيامت ايمان دارند بزودى پاداش و ثواب بزرگى بآنان عطا كنيم (162)
ما بر تو وحى فرستاديم چنان كه بنوح و پيغمبران بعد از آن و بابراهيم و اسمعيل و اسحق و يعقوب و اسباط و عيسى و ايوب و يونس و هارون و سليمان فرستاديم و بداود كتاب زبور عطا كرديم (163)
پيغمبرانى كه حال آنها را براى تو بيان نموديم و آنهايى كه حكايت حالشان ننموديم بهمه وحى فرستاديم و خدا با موسى در كوه طور سخن گفت (164)
رسولانى فرستاد تا بخوبان بشارت دهند و بدان را بترسانند تا پس از فرستادن اين پيغمبران مردم حجتى بر خدا نداشته باشند و خداوند توانا و كارهايش از روى مصلحت است (165)
اى اهل كتاب در دين خود غلو نكنيد و درباره خدا جز براستى سخن نگوئيد و نيست عيسى بن مريم مگر رسول خدا و كلمه او كه از عالم الوهيت بمريم القا شده پس بخدا و پيغمبرانش ايمان بياوريد و نگوئيد خدا سه تاست (اب ابن روح القدس) از اين گفتار شرك باز بايستيد براى شما بهتر است همانا نيست خداى شما جز خداى يكتا منزه و برتر است از آنكه برايش فرزندى باشد هر چه در آسمان و زمين است همه ملك خداست و او براى نگهبانى همه مخلوقات كفايت كند (171)
هرگز مسيح از بنده بودن خدا انكار نكند و فرشتگان مقرب نيز از بندگى خدا استنكاف ندارند و هر كس از بندگى خدا انكار كند و سرپيچد پس زود باشد كه خداوند همه را بسوى خود محشور گرداند (172)
و هر كه ايمان آورده و عمل نيكو بجا آورد پاداش او را بطور كامل عطا كند و بفضل خود بران بيافزايد و هر كه سركشى كند و تكبر ورزد او را بعذابى دردناك معذب كند و براى نجات خود يار و ياورى نخواهد يافت (173)
اى مردم براى شما از جانب خدا رسولى با آيات و معجزات فرستاده شده و نازل نموديم بسوى شما نور تابان امير المؤمنين و فرزندانش را آشكارا (174)
پس كسانى كه ايمان بخدا آورند و بريسمان محكم او (امير المؤمنين) چنگ زده و متوسل شوند بزودى آنها را در فضل و رحمت خود داخل كرده‏اند و آنان را براه راست راهنمايى فرمايد (175)
اى پيغمبر از تو درباره كلاله سؤال كنند (برادر و خواهر مادرى است) بگو خدا چنين ميفرمايد هر گاه كسى بميرد و فرزند نداشته باشد و او را خواهرى جا مانده نصف تركه براى اوست و او نيز از خواهر ارث ميبرد اگر خواهر فرزندى نداشته باشد و اگر دو خواهر دارد دو ثلث تركه سهم آنهاست و اگر چندين برادر و خواهر دارد در اينصورت ذكور دو برابر اناث ارث ميبرد خدا اين احكام را براى هدايت شما بيان ميفرمايد تا گمراه نشويد همانا خداوند بهر چيز دانا ميباشد (176)
حرام شد بر شما مؤمنين گوشت مردار و خون و گوشت خوك و آن حيوانى كه بنام غير خدا ذبح كرده باشند و هر حيوانى كه خفه كنند يا چوب بزنند و يا از بلندى انداخته‏اند يا بشاخ زدن كشتند و نيم خورده درندگان جز آنچه پيش از آن تذكيه كرده باشند و آنچه براى بتان ميكشند يا با تيرهاى قرعه كشى قسمت ميكنند و خوردن همه آنها كار زشتى است امروز كفار از آنكه بدين شما دستبرد زنند و اخلال كنند مأيوسند پس شما از آنان بيمناك نشويد و از من بترسيد امروز دين شما را بحد كمال رسانيدم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و دين آئين اسلام را برايتان برگزيدم و اگر كسى در حال اضطرار نه بقصد گناه مرتكب يكى از محرمات شود همانا خداوند بخشنده و مهربانست (3)
اى پيغمبر از تو سؤال كنند بر آنها چه چيز حلال شده؟ بگو هر چه پاكيزه است حلال ميباشد و صيدى كه بوسيله سگهاى تربيت شده گرفته‏ايد بروشى كه خداوند بشما ياد داده و از آن صيدى كه نگاه ميدارد حلال است بخوريد و نام خدا بر ان صيد ياد كنيد و از خدا بترسيد كه زود بحساب خلق ميرسد (4)
امروز هر چيز پاكيزه و طعام اهل كتاب بر شما حلال شده و طعام شما بر آنها نيز حلال است و ازدواج با زنان پارساى مؤمنه و اهل كتاب در صورتى كه اجرت و مهر آنان را بپردازيد و ايشان هم زناكار و رفيق باز نباشند بر شما حلال شد و هر كس كافر شود بدين اسلام عمل خويش را تباه كرده و در آخرت از زيانكاران خواهد بود (5)
اى اهل ايمان چون براى نماز برخيزيد صورت و دستها را تا آرنج بشوئيد و سر و پاها را تا برآمدگى مسح كنيد و اگر جنب هستيد غسل كنيد چنانچه بيمار يا مسافر باشيد يا قضاء حاجتى بشما رخ داده و يا با زنان مباشرت كرده‏ايد و آب نيابيد در اينصورت بخاك پاك تيمم كنيد و بآن خاك صورت و دستها را مسح كنيد خدا بر شما در دين سختى قرار نداده ولى ميخواهد كه شما پاكيزه شويد و نعمت خود را تمام كند شايد شكر گذار باشيد (6)
و ياد كنيد نعمت خدا را كه بشما عطا نموده و عهد او را كه با شما محكم كرده آن گاه كه گفتيد امر تو را شنيديم و اطاعت نموديم از خدا بترسيد همانا به نيات درونى شما داناست (7)
يهود و نصارى گفتند ما پسران و دوست خدا هستيم اى پيغمبر بگو پس چرا شما را خداوند بگناهانتان عذاب ميكند بلكه شما بشر و يكى از مخلوقات خدا هستيد هر كرا بخواهد بيامرزد و آنكه را خواسته باشد عذاب ميكند و از براى خداست ملك آسمانها و زمين و آنچه بين آنهاست و بازگشت همه بسوى اوست (18)
اى اهل كتاب رسول ما آمد تا بيان كند احكام را براى شما در روزگارى كه پيغمبرى نبود تا نگوئيد رسولى كه بشارت بثواب و بيم بعقاب دهد براى ما نيامد تا هدايت يابيم پس آن رسول بشارت دهنده و ترساننده بسوى شما آمد و خدا بر هر چيز توانايى دارد (19)
گفتند در آن زمين طايفه ستمكاران مقتدر هستند تا آنها بيرون نروند ما هرگز داخل نشويم وقتى رفتند ما وارد ميشويم (22)
دو نفر مرد خدا ترس كه مورد نعمت و لطف خدا بودند به بنى اسرائيل گفتند از آن درى كه خدا امر فرموده چون وارد شويد بر آنها غالب خواهيد شد و بخدا توكل كنيد اگر ايمان داريد (23)
باز گفتند اى موسى هرگز ما داخل نشويم در زمين مقدس تا وقتى كه جباران در آنجا هستند، تو به همراهى پروردگارت برو و با آنها جنگ كن ما هم در اينجا خواهيم نشست (24)
موسى گفت پروردگارا من جز بر خود و برادرم فرمانروا نيستم خدايا ميان ما و اينقوم فاسق جدايى افكن (25)
فرمود خداوند چون ايشان مخالفت امر مرا كردند ورود بر زمين مقدس را بر آنان حرام كردم و تا چهل سال بايستى در بيابان حيران و سرگردان بمانند پس تو اى موسى بر اين طايفه فاسق متاسف مباش (26)
و بخوان بر آنها براستى قصه دو پسر آدم هابيل و قابيل را كه تقرب جستند بخدا بوسيله قربانى، از يكى قبول شد و از آن ديگرى پذيرفته نشد قابيل به برادرش گفت البته من ترا خواهم كشت، هابيل گفت مرا گناهى نيست همانا خداوند قربانى را از پرهيزكاران خواهم پذيرفت (27)
خداوند كلاغى را فرستاد تا زمين را بچنگال خود حفر كند و باو بنماياند كه چگونه بدن مرده برادر را در زير خاك پنهان سازد قابيل گفت واى بر من كه ناتوان تر از كلاغى هستم و نميدانستم جسد برادر را زير خاك پنهان نمايم پس برادر خود را بخاك سپرد و صبح كرد در حالى كه از جمله پشيمان شدگان گرديد (31)
بدين سبب بر بنى اسرائيل چنين حكم كرديم كه هر كسى نفسى را بدون حق، و فساد كردن در روى زمين بكشد مانند آنست كه همه مردم را كشته و اگر كسى نفسى را حيات بخشد مثل آن بود كه بهمه مردم زندگانى بخشيده همانا رسولان ما بسوى خلق با ادله و معجزات آمدند سپس بسيارى از مردم باز در روى زمين فساد و سركشى كنند (32)
كيفر آنهايى كه با خدا و رسولش جنگ مى‏كنند و در روى زمين فساد و اخلالگرى كنند آنست كه آنان را بقتل رسانند يا بدار كشيده و يا دست پايشان را بخلاف يكديگر جدا سازند (يعنى دست راست و پاى چپ) و يا تبعيد نموده از ديارشان و اين ذلت خوارى دنيوى آنهاست و در آخرت عذابى بسيار بزرگ خواهند داشت (33)
جز كسانى كه توبه كنند پيش از كيفرشان و دستگيرى و بدانيد خداوند بخشنده و مهربانست (34)
اى اهل ايمان از خدا بترسيد و طلب كنيد وسيله تقرب باو را و جهاد كنيد در راه خدا تا رستگار باشيد (35)
كسانى كه كافر شدند اگر دو برابر آنچه ثروت در روى زمين است فدا آرند تا بآن خود را از عذاب روز قيامت برهانند هرگز از آنها قبول نشود و براى ايشان عذاب دردناك خواهد بود (36)
اى پيغمبر غمگين مباش از گروهى كه مى‏شتابند بسوى كفر و بزبان اظهار ايمان كنند و بدل ايمان نياورند و و نيز از يهوديانى كه جاسوسى و فتنه‏انگيزى نموده و به آن قومى كه از روى تكبر نزد تو نيامدند ميرسانند، كلمات حقى كه تغيير دادند از محل خودش و مى‏گويند اگر حكم قرآن اينطور كه ما ميخواهيم از جانب خدا آورده شود بپذيريد و گرنه دورى كنيد و هر كرا خداوند بآزمايش و رسوايى افكند هرگز تو او را از قهر خدا نتوانى رهانيد آنها كسانى هستند كه خدا نخواسته دلهايشان را از پليدى كفر و نادانى پاك گرداند نصيب ايشان در دنيا ذلت و خوارى و در آخرت عذاب بسيار بزرگى است كه فراهم شده براى آنان (41)
آن جاسوسان دروغگو خورندگان مال حرامند اگر بنزد تو آيند ميان آنها داورى كن يا روى از آنان بگردان و اگر روى از آنها گردانيدى هرگز بتو زيان نتوانند رسانيد و اگر حكم كردى ميان ايشان بعدالت حكم كن خدا دوست ميدارد آنانى را كه بعدالت حكم ميكنند (42)
چگونه تو را حكم ميكنند و حال آنكه تورات نزد آنهاست و در آن حكم خدا مذكور است و از آن روى گردانيده‏اند و چنانچه پس از تورات حكم كنى باو راضى نشوند، و آنها بخدا ايمان نياورده‏اند (43)
ما فرستاديم تورات را كه در آن هدايت و روشنايى دلهاست تا پيغمبرانى كه تسليم امر خدا هستند بآن كتاب بر يهوديان حكم كنند و دانشمندانى كه مأمور نگهبانى احكام كتاب خدا هستند بر صدق او گواهى دهند و نترسيد از مردم و از من بترسيد و آيات مرا ببهاى اندك نفروشيد و هر كس بخلاف آنچه خدا فرستاده حكم كند چنين كسى از كافرانست (44)
و حكم كرديم در تورات بر بنى اسرائيل كه در قبال نفس نفسى، و بجاى چشم چشمى، و در عوض بينى بينى، و گوش را بگوش، و دندان را بدندان قصاص كنند، و براى هر زخمى هم قصاصى خواهد بود، و هر كس بجاى قصاص بصدقه و ديه راضى شود نيكى كرده و كفاره گناه او خواهد بود، و هر كه خلاف آنچه خدا فرستاده حكم كند او از ستمكاران خواهد بود (45)
پس از آن رسولان، عيسى فرزند مريم را فرستاديم و تصديق توراتى كه در دست بود مينمود و عطا كرديم باو انجيل را كه در آن راهنمايى و پند بود براى اشخاص پرهيزكار (46)
مشاهده ميكنى آنهايى كه در دلهايشان بيماريست در راه دوستى با آنان ميشتابند و ميگويند ميترسيم از ايشان بما آسيبى برسد اميد است كه خدا براى مسلمين فتح و پيروزى پيش آورد يا امرى از طرف خود ظاهر سازد كه سبب شوكت و عزت مسلمانان گرديده صبح كنند در حالتى كه از آنچه در دل پنهان داشته بودند پشيمان شوند (52)
و اهل ايمان ميگويند آيا اينها هستند كه با جديت بسيار بخدا سوگند ياد ميكردند كه ما از شما هستيم اكنون چگونه ريا كارى آنها پديدار شد و اعمالشان باطل گرديد پس صبح نمودند در حالتى كه زيانكار بودند (53)
اى اهل ايمان هر كس از شما از دين خود مرتد شود خداوند بزودى قومى را كه بسيار دوست دارد و آنها هم خدا را دوست دارند و نسبت بمؤمنين فروتن و بكافرين سر افراز و مقتدرند برميانگيزد كه در راه خدا جهاد كنند و از نكوهش ملامت كننده نترسند و فضل خدا اين است كه بهر كه بخواهد عطا كند و خدا وسعت دهنده و باحوال مردم داناست (54)
ولىّ امر شما، خدا و رسول و آن كسى است كه نماز بپا داشته و در حال ركوع زكاة بفقيران داده است (باتفاق عامه و خاصه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام بوده كه در حال نماز انگشترى بفقير عطا نمود و اين آيه در شأن آن جناب نازل شد (55)
و هر كسى ولى او خدا و رسول و آن كسى باشد كه ايمان آورده آن شخص از حزب خداست و حزب خدا غالب خواهد بود (56)
اى اهل ايمان با كافران و اهل كتاب كه دين شما را ببازيچه و مسخره گرفته‏اند دوستى نكنيد و از خدا بترسيد اگر ايمان داريد (57)
يهود گفتند دست خدا بسته است و ديگر در خلقت تغييرى نميدهد بواسطه اين گفتار بلعنت خدا گرفتار شدند بلكه دست قدرت خدا باز است و بهر راهى بخواهد انفاق مى‏كند همانا بسيارى از آنها در اثر قرآنى كه بتو نازل شده بكفر و طغيان خود افزودند و ما بكيفر آن تا قيامت آتش جنگ و دشمنى ميان آنها برافروختيم هر گاه براى جنگ با مسلمانان آتشى برافروزند خدا آن آتش را خاموش سازد و آنها در روى زمين بفساد كوشش ميكنند و خدا هرگز مردمان مفسد را دوست ندارد (64)
اگر اهل كتاب ايمان آورند و پرهيزكار شوند همانا گناهان آنها را پنهان سازيم و داخل كنيم آنها را در بهشتى كه پر نعمت است (65)
و اگر بدستورات تورات و انجيل و قرآنى كه بتو نازل كرديم قيام كنند همانا از بالاى سر و زير پا بنعمت ما برخوردار ميشوند بعضى از آنها مردمى معتدل و ميانه رو و بسيارى ديگر بد عمل هستند (66)
اى پيغمبر آنچه از جانب پروردگار درباره على بتو نازل شده بمردم برسان و اگر نرسانى تبليغ رسالت نكرده‏اى و خدا تو را از شر و آزار مردمان حفظ خواهد نمود همانا خداوند راهنمايى نكند طايفه كفار را (67)
اى پيغمبر به يهود و نصارى بگو كه شما ارزشى نداريد تا آنكه بدستور تورات و انجيل و قرآنى كه بشما از طرف پروردگار فرستاده شده قيام كنيد همانا بسيارى از آنها در اثر قرآنى كه بشما مسلمانان نازل شده بر كفر و سركشى خود افزودند پس اى پيغمبر بر حال طايفه كافران نبايد تأسف خورى (68)
همانا اهل ايمان و يهودان و ستاره پرستان و نصارى اگر بخدا و روز قيامت ايمان آورده و عمل نيكو بجا آورند براى آنها ترس و اندوهى نخواهد بود (69)
اگر يهود و نصارى بخدا و پيغمبر و كتابى كه بر او نازل شده ايمان آورده بودند البته كافران را دوست خود نمى‏گرفتند لكن بسيارى از آنها فاسق بدكار خواهند بود (81)
همانا خواهى يافت كه دشمن‏ترين مردم نسبت بمسلمانان يهود و مشركانند و بامحبت‏ترين با اهل ايمان كسانيست كه گويند ما نصارى هستيم و اين دوستى از اين جهت است كه بعضى از آنها پارسايان و دانشمند بوده و گردنكشى و تكبر نميكنند (82)
و چون آياتى كه برسول فرستاده شده گوش دهند اشك از ديده آنها جارى شود چه ايشان حقانيت آن را شناخته و گويند پروردگارا ما ايمان آورديم ما را در زمره گواهان صدق او بنويس (83)
و گويند چرا ما بخدا و كتاب ايمان نياورديم تا اميد آن را داشته باشيم كه خداوند ما را داخل در طايفه نيكوكاران گرداند (84)
پس خدا براى گفتارشان پاداش نيكو بآنها داد و آن بهشتى است كه زير درختانش نهرها جاريست و در آن بهشت زندگانى هميشگى خواهند داشت و اين است پاداش نيكوكاران (85)
و كسانى كه كافر شدند و آيات خدا را تكذيب نمودند اهل دوزخ خواهند بود (86)
اى اهل ايمان همانا خداوند شما را بچيزى از صيد ميآزمايد كه در دسترس شما و يا نيزهاى شما بيايند تا بداند كه كداميك از شما در باطن از خدا ميترسيد پس هر كس بعد از اين از حدود خدا تجاوز نمايد او را سخت عذاب دردناكى خواهد بود (94)
اى اهل ايمان در حال احرام صيد را نكشيد و هر كه عمدا بكشد مثل آن صيد را كه مانند او را دو مؤمن عادل حكم كنند بعنوان هدى بكعبه رساند يا چند نفر مسكين را طعام دهد يا روزه بگيرد تا عقوبت مخالفتش را بچشد خداوند از گذشته پيشين شما درگذرد ولى هر كس تكرار كند خدا از او انتقام كشد و خداوند مقتدر و صاحب انتقام است (95)
صيد دريا و خوردن آن بر شما حلال شد تا شما و كاروانان از آن بهره‏مند شويد و صيد بيابانى تا زمانى كه محرم هستيد بر شما حرام است و بترسيد از خدايى كه بسوى او بازگشت ميكنيد (96)
خداوند قرار داد كعبه را خانه محترم بجهت قوام مردمان و ماه حرام و قربانى نشاندار و بى‏نشان از براى آنست كه بدانيد كه خدا بهر چه در آسمان و زمين است آگاه و بهمه چيز داناست (97)
بدانيد كه كيفر خداوند سخت و او آمرزنده و مهربانست (98)
نيست بر رسول جز تبليغ احكام و خدا ميداند هر چه پنهان يا آشكار كنيد (99)
اى اهل ايمان شما ايمان خود را محكم نگاهداريد و اگر همه عالم گمراه شوند و شما براه هدايت باشيد زيانى از آنها بشما نخواهد رسيد بسوى خدا است باز گشت همه و بآنچه كرديد آگاه خواهند كرد شما را (105)
اى اهل ايمان چون يكى از شما را اجل در رسد براى وصيت خود دو شاهد عادل از خودتان يا غير خودتان گواه بگيريد و اگر در سفر، مرگ بشما در رسد آن دو شاهد را نگاه دارند اگر از آنها بد گمان باشند تا بعد از نماز آنان را سوگند دهند كه بحق شهادت ميدهيم و براى شهادت خود هرگز بهايى نميخواهيم هر چند شهادت بر عليه خويشانمان باشد و گواهى خود را براى خدا كتمان نخواهيم كرد و اگر كتمان شهادت كنيم البته از گناهكاران خواهيم بود (106)
اگر بر احوال اين دو شاهد اطلاعى حاصل شود كه مرتكب گناهى شده‏اند دو شاهد ديگر كه سزاوار باولياء ميت و شهادت باشند بجاى آنها قيام كنند بخدا سوگند ياد نمايند كه شهادت ما راست تر از شهادت آن دو شاهد پيشين است و ما اصلا از حق تجاوز نكرديم و اگر تجاوز نمائيم در اينصورت از ستمكاران باشيم (107)
اين نحو نزديكتر است بآنكه شهادت را بر وجه خود ادا كنند و از اينكه اوصياء بر ورثه قسم را رد كنند بيمناك نباشيد و از خدا بترسيد و سخن حق را بشنويد كه خدا مردم فاسق را راهنمايى نخواهد كرد (108)
روزى كه خدا همه پيغمبران را جمع كند و آن گاه بآنها بگويد چگونه امتها از دعوت شما اجابت كردند گويند پروردگارا ما نميدانيم، تويى كه بباطنهاى مردم آگاه هستى (109)
اى پيغمبر بياد بياور وقتى كه خداوند فرمود بعيسى پسر مريم بياد آور نعمتى را كه بتو و مادرت عطا كرديم در آن زمانى كه ترا بروح القدس تأييد داديم كه در گهواره با مردم سخن گفتى و بتو تعليم كتاب و حكمت و تورات و انجيل داده و آن گاه باذن من از گل شكل پرنده ساخته و در آن دميدى و كور مادر زاد و پيس را بامر من شفا دادى و مردگان را بامر من از قبرها بيرون آوردى و دست ستم بنى اسرائيل را، از سر تو كوتاه كردم و تو با معجزات روشن بهدايت آنها آمدى و گفتند آنهايى كه كافر شدند اين معجزات نيست جز سحرى آشكار (110)
فرمود خدا من براى شما مائده ميفرستم چنانچه بعد از نزول آن هر كه كافر شود او را عذابى كنم كه هيچيك از جهانيان را چنان عذاب نكرده باشم (115)
و ياد كن وقتى كه خدا بعيسى گفت آيا تو بمردم گفتى كه من و مادرم را دو خداى ديگر غير از خداى عالم اختيار كنيد عيسى گفت خدايا تو منزهى از داشتن شريك هرگز مرا نرسد كه چنين سخنى بنا حق بگويم اگر من گفته بودم تو ميدانستى چه، از اسرار درونى من آگاهى ولى من از سر تو بى‏خبرم تو هستى كه به اسرار نهانى مردم آگاهى دارى (116)
چيزى بآنها نگفتم جز آنچه تو مرا بآن امر نمودى و گفتم خدايى را بپرستيد كه پروردگار من و شماست و تا زمانى كه ميان آنها بودم خودت بر آن مردم گواه بوده و چون روح مرا قبض نمودى باز خود نگهبان احوال آنها بودى و بر همه چيز گواه و آگاه هستى (117)
اگر آنها را عذاب كنى بندگان تواند و اگر از گناه ايشان در گذرى تويى توانا و دانا بمصلحت امور (118)
فرمود خداوند اين روز قيامت روزيست كه صادقان از راستى خود بهره‏مند ميشوند و براى آنها بهشتهاييست كه زير درختانش نهرها جاريست و در آن هميشه متنعم خواهند بود و خداوند از آنها خشنود و آنها هم از خدا خشنود و فيروزى و سعادت بزرگ همين است (119)
آسمانها و زمين و هر چه در آنها است همه ملك خدا بوده و او بر هر چيز توانايى دارد (120)
اوست خداى آسمان و زمين با خبر است از نهان و آشكار شما و و بهر چه كسب كنيد دانا است (3)
نيامد بسوى آنها آيتى از آيات الهى مگر آنكه از روى عناد دورى جسته و روى بگردانيدند (4)
حق كه بر آنها آمد (پيغمبر و قرآن) تكذيب كردند و بزودى خبر اشخاصى كه حق را به سخريه و و استهزاء گرفتند بشما ميرسد كه چه روزگار بدى خواهند داشت (5)
آيا نديدند پيش از ايشان چه بسيار مردمى كه هلاك نموديم و حال آنكه توانايى بآنها در روى زمين داده بوديم كه بشما آن توانايى را نداديم و از آسمان بر آنها باران ظاهرى و باطنى پيوسته فرو فرستاديم و در روى زمين نهرها بر ايشان جارى ساختيم پس آنها را بواسطه نافرمانى و معصيت هلاك نموديم و سپس طايفه ديگرى بر انگيختيم (6)
اگر كتابى در كاغذى براى تو بفرستيم تا بدست خود آن را مس كنند باز كافران گويند نيست مگر سحرى آشكارا (7)
گفتند چرا بر محمد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرشته نازل نميشود؟ اگر ما فرشته بفرستيم كار تمام است و لحظه‏اى مهلت نخواهند يافت (8)
و اگر فرشته برسالت بفرستيم او را بصورت بشرى لباسى كه مردمان بپوشند بپوشانيم (9)
اى پيغمبر پيش از تو هم امم گذشته پيغمبران خود را استهزاء و مسخره ميكردند پس كيفر اين عمل دامنگيرشان شد (10)
بگو اى پيغمبر چه گواهى بزرگتر از خداست و خدا ميان من و شما گواه است و بمن اين قرآن را وحى نموده است تا بان شما و هر كس كه خبر اين قرآن باو رسد بترسانم آيا شما گواهى ميدهيد كه با خداى يكتا خداى ديگرى وجود دارد؟ من گواهى نمى دهم و جز خداى يكتا خدايى نيست و من بيزارم از آنچه شريك خدا قرار ميدهيد (19)
آنهايى كه كتاب تورات و انجيل را بآنها فرستاديم مى‏شناسند محمد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را مانند شناختن فرزندان خود و با اينوصف خود را بزيان انداخته و از روى حسد باو ايمان نميآورند (20)
كيست ستمكارتر از آنكه بخدا دروغ به بندد و يا آيات او را تكذيب كند؟ هرگز ستمكاران رستگار نخواهند بود (21)
روزى كه همه را جمع كنيم گوئيم كجايند آنها كه بعقيده شما شريك خدا بودند؟! (22)
سپس با آن همه فريفتگى در پيشگاه پروردگار عذرى نيابند و ناچار از بتها بيزارى جسته و گويند ما هرگز بخدا شرك نياورديم (23)
بنگر چگونه خود را تكذيب كردند و آنچه شريك خدا قرار دادند همه نابود شد (24)
اگر انكار آنها بر تو سخت مى‏آيد ميتوانى سوراخى در زمين بساز يا نردبانى بر آسمان بر افراز تا آيتى براى آنها آورى و اگر خدا ميخواست همه را راهنمايى ميكرد و از نادانهايى مباش كه راضى بمشيت خدا نيستند (35)
خدا دعاى آنهايى را اجابت كند كه نصيحت بشنوند و مردگان را برمى‏انگيزد سپس تمام خلايق بسوى او باز گشت كنند (36)
كافران گفتند چرا بر محمد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم معجزه و حجتى از خدا فرود نيامد اى پيغمبر بگو خدا توانايى دارد كه آيتى بفرستد و لكن بيشتر مردم نميدانند (37)
نيست جنبنده در روى زمين و نه پرنده كه با دو بال پرواز ميكند جز آنكه آنها هم مانند شما نوعى از موجودات هستند مادر كتاب، بيان هر چيزى را كرده و فرو گذار نكرديم آن گاه بسوى پروردگار خود محشور ميشوند (38)
كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند كر و گنگ در تاريكى نادانى بسر برند و خدا هر كه را بخواهد بحالت گمراهى گذارد و هر كه را خواهد براه راست رهنمايى كند (39)
اى پيغمبر بكافران بگو اگر عذاب خدايا ساعت مرگ شما فرا رسد چه خواهيد كرد؟ آيا غير خدا را در آن وقت ميخوانيد اگر راست مى‏گوييد؟ (40)
بگو اى پيغمبر بكفار اگر خدا گوش و چشم شما را بگيرد و بر دلهايتان مهر بزند تا كور و كر و نادان شويد آيا خدايى غير از خداوند عالم ميباشد كه اين نعمتها را بشما باز گرداند؟ متوجه شو چگونه ما آيات را روشن مينمائيم و چگونه آنها از حق دورى ميجويند (46)
بگو اگر عذاب خدا بطور ناگهانى يا آشكار بشما رسد چه خواهيد كرد؟ آيا كسى جز طايفه ستمكاران هلاك خواهد شد؟ (47)
ما پيغمبران را نفرستاديم مگر مژده دهند و ترسانند، پس هر كه ايمان آورده و عمل نيك بجا آورد هرگز نترسد و اندوهگين نخواهد بود (48)
آنهايى كه آيات ما را تكذيب كردند در اثر زيان كارى مبتلا بعذاب خواهند شد (49)
بگو من بشما نميگويم كه گنجهاى خدا نزد من است و نه از غيب آگاهم و نميگويم فرشته‏ام پيروى نميكنم جز آنچه بمن وحى ميرسد بگو آيا كور و بينا مساوى هستند؟ چرا انديشه و تعقل نميكنيد (50)
آنهايى كه از خدا ترس دارند بترسان كه جز خدا براى آنان ياور و شفيعى نباشد شايد كه پرهيز كار شوند (51)
اوست خدايى كه شما را ميميراند در شب و كارهاى روزانه شما را ميداند و سپس بر ميانگيزاند تا باجلى كه در قضا و قدر اوست برسيد باز بسوى او بر ميكرديد تا بنتيجه آنچه كه كرده‏ايد شما را آگاه گرداند (60)
او خدايى است كه قدرتش فوق قدرت بندگان است و براى نگهبانى شما فرشتگانى را ميفرستد تا وقتى كه موعد مرگ هر يكى از شما فرا رسد رسولان ما او را ميميرانند و آنها در قبض ارواح هيچ تقصيرى نخواهند كرد (61)
سپس بسوى خدا كه مولاى حق است باز ميگردند همانا از براى اوست حكم فرمايى و زودتر از هر حسابگرى بحساب خلق رسيدگى كند (62)
بگو كيست كه شما را از تاريكى‏هاى بيابان و دريا نجات دهد؟ بخوانيد او را با تضرع و زارى و در پنهانى و بگوئيد اگر ما را از اين مهلكه نجات داد پيوسته از سپاس‏گذاران ميباشيم (63)
بگو خداست كه شما را از اين مهلكه نجات ميدهد و از هر غم ميرهاند باز هم باو شرك ميآوريد!! (64)
بگو خدا تواناست كه بر شما از آسمان و يا زمين عذاب بفرستد و يا شما را باختلاف كلمه و پراكندگى در افكند و بعضى را بعذاب بعض ديگر گرفتار كند بنگر چگونه ما آيات خود را بيان ميكنيم شايد مردم بفهمند (65)
واگذار آنهايى كه دين خود را بازيچه و هوسرانى ساخته‏اند دنيا آنان را فريب داده تذكر بده بايشان كه هر كس عاقبت گرفتار نتيجه عمل خود ميشود و جز خدا دوست و شفيعى نخواهد بود و هر چه براى رهايى خود از عذاب خدا فدا بدهد از او نپذيرند آنها كسانى هستند كه عاقبت بكيفر كفر خود بعذابى دردناك و بشرابى از حميم جهنم خواهند رسيد (70)
بگو اى پيغمبر آيا ما چيزى را بخدايى بخوانيم كه قادر بسود زيان نيست و بر گرديم بعادت جاهليت پيشينيان پس از آنكه خداوند ما را هدايت فرموده تا مانند كسى كه فريب شيطان او را در زمين سرگردان ساخته بشويم شيطان توانايى ندارد كه شخصى را بسوى خود هدايت كند بگو راهنمايى خدا بس هدايت است و ما مأموريم كه تسليم فرمان پروردگار جهانيان باشيم (71)
و بخلق بگو نماز بپا داريد و از خدا بترسيد كه بسوى او بازگشت خواهيد كرد (72)
او خدائيست كه آسمان و زمين را بحق آفريد و روزى كه بفرمايد موجود باش موجود ميشود سخن او حق است و پادشاهى روزى كه در صور بدمند تنها براى اوست به نهانى و آشكار خلق دانا است و بتدبير خلق بينا و بر همه چيز آگاهست (73)
بياد آور هنگامى كه ابراهيم به پدر تربيتى خود آزر گفت آيا بتها را بخدايى اختيار كرده‏اى؟ من تو و پيروانت را در گمراهى آشكارى مى‏بينم (74)
و همچنين ما بابراهيم ملكوت و باطن آسمانها و زمين را ارائه داديم تا بمقام اهل يقين رسد (75)
آنان كه بخدا ايمان آورده و ايمان خود را بستم و ظلم نپوشيده‏اند براى آنها ايمنى است و ايشان راهنمايى يافته‏اند (82)
اين است حجتى كه عطا كرديم بابراهيم بر قومش و مقام هر كه را بخواهيم بلند گردانيم همانا پروردگار تو بر صلاح جهانيان بينا و دانا است (83)
و ما بابراهيم اسحق و يعقوب را داديم و همه را راهنمايى كرديم و نوح را پيش ابراهيم و فرزندانش داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون هدايت نموديم و همچنين نيكوكاران را پاداش خواهيم داد (84)
و زكريا و يحيى و عيسى و الياس همه از نيكوكارانند (85)
و اسمعيل و يسع و يونس و لوط همه از شايستگان هستند و ما همه پيغمبران را بر جهانيان برترى داديم (86)
و نيز بعضى از پدران و فرزندان و برادران آنها را بر ديگران برترى و فضيلت داده و آنها را برگزيده و براه راست هدايت نموديم (87)
پيغمبران اشخاصى بودند كه خدا آنها را هدايت نمود تو نيز از راه ايشان پيروى كن و بامت بگو من از شما مزد رسالت نميخواهم مگر آنكه ميخواهم اهل عالم متذكر خدا بشوند (90)
آن مردم خدا را نشناختند و گفتند بر هيچيك از افراد بشر كتابى نفرستاده، اى پيغمبر بآنها بگو كتاب توراتى كه در آن نور علم، و هدايت خلق بود كى براى موسى فرستاد كه شما بعضى از آيات آن را بروى كاغذ آورده و آشكار نموديد و بسيارى را پنهان داشتيد و آنچه شما و پدرانتان نمى‏دانستيد از آن آموختيد؟ بگو آنكه كتاب و رسول فرستاد خدا است، پس از اتمام حجت آنها را بگذار تا ببازيچه خود و غرور دنيا فرو روند (91)
و اين قرآن كتابى است مبارك كه ما فرستاديم تا گواه راستى كتب آسمانى كه در دست است باشد و تا مردم مكه و اطرافش را باندرزهاى خود متنبه سازد و آنهايى كه بروز قيامت ايمان دارند بآن قرآن ايمان آورده و بنمازهاى خود محافظت نمايند (92)
كيست ستمكارتر از آنكه بر خدا افترا و دروغ مى‏بندد و ميگويد بمن وحى رسيد و چيزى وحى باو نرسيده و بدروغ گويد بزودى خداوند همانطورى كه بر محمد وحى نازل كرده بما هم وحى خواهد نمود اگر حال ستمكاران را در سكرات مرگ ببينى كه چگونه فرشتگان دست قدرت بر آنها دراز كنند و گويند جان از تن بدر كنيد امروز كيفر عذاب و خوارى ميكشيد بسبب سخن ناحقى كه ميگفتيد و از حكم خدا و آيات او گردنكشى گرده و تكبر مينموديد (93)
و همانطور كه شما را اول بيافريديم يكا يك براى حساب بسوى ما باز آئيد و هر چه از مال و جاه بشما داده بوديم همه را به پشت سر افكنيد و آنهايى كه بخيال خود شفيع ميدانستيد همه نابود شوند و ميان شما و آنها جدايى ميافتد (94)
همانا خداست كه در دل خاك هسته و دانه را ميشكافد و او زنده را از مرده و مرده را از زنده پديد آورد و كسى كه چنين قدرتى دارد فقط خداست پس چرا شما بدروغ نسبت خدايى بديگران ميدهيد (95)
اوست خدايى كه از آسمان باران فرود آرد تا هر گياهى بآن بروياند و سبزه را از زمين بيرون آوريم و در آن دانه‏هايى روى هم چيده شده پديدار ساخته و از درخت خرما خوشه هاى بهم پيوسته و نيز باغهاى انگور و زيتون و انار كه بعضى شبيه به هم و بعضى شباهت بيكديگر ندارند خلق كنيم شما هنگامى كه ميوه باغها پديدار شود نظر كنيد و با چشم فكرت و تعقل بنگريد كه در آنها آيات و نشانه‏هاى قدرت خدا بر اهل ايمان هويدا است (99)
طايفه‏اى از كفار شريكانى از جنس جن براى خدا قرار دادند و جمعى ديگر فرشتگان را پسران و دختران خدا پندارند بدون دانشى و خداوند از تمام اين نسبتها برتر و منزه است (100)
اوست پديد آورنده آسمانها و زمين چگونه براى او فرزندى باشد و حال آنكه همسرى ندارد و آفريننده هر چيزيست و بهمه چيزها داناست (101)
اينست پروردگار شما كه جز او خدايى نيست و آفريننده هر چيزى اوست او را پرستش كنيد كه نگهبان همه موجودات است (102)
ديدگان او را درك نكنند و او همه ديدگان را مشاهده كند و خداوند لطيف و بهمه چيز آگاهست (103)
آمد بسوى شما آيات الهى كه سبب بصيرت و بينائيست پس هر كس بينايى يافت بسود خودش باشد و هر آنكه كور دل بماند بزيان خود اقدام نموده و من نگهبان شما از عذاب خدا نميباشم (104)
و همچنين مكرر ميآوريم آيات قرآن را تا نگويند درس خوانده است و تا آنكه بيان كنيم آنها را براى اهل دانش (105)
اى پيغمبر آنچه را ما بتو وحى ميكنيم پيروى كن نيست خدايى جز آن ذات يكتا و از مشركين روى بگردان (106)
و اگر پيروى كنى از بيشتر مردم روى زمين ترا از راه حق گمراه كنند چه آنها پيروى نميكنند مگر از گمان خود و نيست پيروى آنها مگر از چيز باطل و دروغ (116)
اين آيه ترجمه نشده است.
از آنچه نام خدا بران ياد شده بخوريد اگر بآيات پروردگار ايمان آورده‏ايد (118)
چرا از آنچه نام خدا بر ان ياد شده نميخوريد در صورتى كه آنچه خدا بر شما حرام كرده بتفصيل بيان فرموده و از آنها هم در حال اضطرار ميتوانيد بخوريد همانا بسيارى از مردم پيروى از هواى نفس خود ميكنند و از جهة نادانى گمراه ميشوند و خداوند دانا تر است از همه به تجاوز كنندگان (119)
رها كنيد هر گناه ظاهر و باطن را، همانا آنهايى كه مرتكب ميشوند بزودى بكيفر خواهند رسيد (120)
نخوريد از هر چه نام خدا بران گفته نشده چه خوردن او فسق و كار زشتى است همانا شياطين بدوستان خود سخنانى گويند تا با شما در مقام جدال و نزاع بر آيند و اگر شما نيز پيرو آنها شويد مانند ايشان مشرك خواهيد شد (121)
هر كه را خدا بخواهد هدايت كند، دلش را بنور اسلام روشن و منشرح گرداند، و هر كه را بخواهد بحال گمراهى واگذارد، دل او را از پذيرفتن ايمان تنك و سخت سازد كه گويى ميخواهد از زمين بر فراز آسمان رود، خداوند آنان را كه بحق بر نمى گردند مردود و پليد ميگرداند (125)
اين راه راست خداى تست و ما آيات خود را براى طايفه‏اى از بندگان شايسته كه بآن پند ميگيرند بخوبى روشن ساختيم (126)
براى آنها در پيشگاه خداوند خانه آسايش و سلامت بوده و خداوند آنان را دوست ميدارد براى آنكه نيكوكار هستند (127)
بياد بياوريد آن روزى كه همه خلايق محشور ميشوند و بشياطين گفته ميشود شما بر انسان فزونى يافتيد در آن حال بشرهايى كه دوستداران شياطين هستند گويند پروردگارا ما بعضى از بعض ديگر بهره‏مند شده و و باجلى كه مقرر فرموده‏اى رسيديم خطاب رسد بآنها كه: آتش منزل و مكان شماست و هميشه در آن خواهيد بود جز آنكه خدا بخواهد همانا پروردگار تو حكيم و بهمه چيز داناست (128)
و همچنين ما بعضى از ستمكاران را مقابل بعضى ديگر قرار داديم بسبب آنچه بر آزار يكديگر كسب كردند (129)
اى طايفه جن و انس آيا براى راهنمايى شما از جنس خودتان پيغمبرانى نيامد تا آيات مرا حكايت نموده و شما را ترساند از چنين روزى كه ملاقات ميكنيد با من آنها با نهايت پشيمانى جواب گويند بر بدى خود گواهى دهيم و زندگانى دنيا آنان را مغرور و فريفته ساخت و در روز قيامت بر خود گواهى دهند كه براه كفر ميرفتند (130)
فرستادن پيغمبران براى آنست كه خداوند اهل ديارى را تا اتمام حجت نكرده و غافل باشند بستم هلاك نگرداند (131)
براى هر يكى از بندگان رتبه خواهد بود در عوض عملى كه از او سر زده و پروردگار تو غافل نيست از آنچه عمل ميكنند (132)
كسانى كه از روى سفاهت و نادانى فرزندان خود را گشتند زيانكارند و از آنچه خدا نصيبشان كرده بى‏بهره و محروم ميباشند و چون بخدا افترا بسته‏اند گمراه شده و راهنمايى نمى‏يابند (140)
آن خدايى است كه براى شما باغ و بستان‏هاى دار بست و بدون دار بست و آزاد و درختهاى خرما و زراعتهاى گوناگون و زيتون و انار و ميوه‏هاى شبيه بهم و ناشبيه بيافريد بخوريد از آن ميوه‏ها و در وقت جمع آورى و چيدن حق فقرا را بدهيد و اسراف نكنيد چه خدا مسرفان را دوست نميدارد (141)
و از بعضى چهارپايان استفاده باربرى و سوارى كنيد و از آنچه خدا روزى شما كرده تناول كنيد و پيروى از لغزشهاى شيطان نكنيد همانا شيطان دشمن آشكار شماست (142)
هشت جفت از چهار پايان حلالست: از نوع گوسفند دو صنف نر و ماده، و از جنس بز نيز نر و ماده حلالست بگو آيا از اين دو جنس (نر و ماده) يا بچه‏هايى كه در شكم مادر است كدام يك بحكم خدا حرام است اگر شما راستگو هستيد بمن دليل قطعى نشان بدهيد (143)
و از جنس شتر دو نوع نر و ماده و از نوع گاو نر و ماده آنها حلال است، بآن‏ها بگو آيا از اين نر و ماده‏ها يا بچه‏اى كه در شكم مادرهاست كدام حرام ميباشد؟ آيا شما شاهد و حاضر بوديد كه خداوند بر حرمت اين‏ها سفارش كرده؟
بگو در آنچه بمن وحى شده چيزى را كه براى خورندگان طعام حرام باشد نمى‏يابم جز آنكه حيوان مرده يا خون ريخته شده يا گوشت خوك كه نجس است و يا حيوانى كه بدون نام خدا از روى فسق ذبح كرده باشند و در محرمات هم اگر كسى از روى اضطرار آنها را بخورد بدون ستم و تعدى از فرمان خدا، باز خدا خواهد بخشيد چه او بخشنده و مهربان است (145)
بگو گواهان خود را بياوريد تا شهادت دهند خداوند اين و آن را حرام كرده و اگر گواهى دهند تو بانها گواهى مده و پيروى از هواى آنها نكن ايشان تكذيب كردند آيات ما را و بقيامت ايمان نميآورند و از خداى خود بسوى بتان بر ميكردند (150)
بگو بيائيد تا آنچه را خدا بر شما حرام كرده همه را بيان كنم و شرك بخدا نياوريد و درباره پدر و مادر احسان كنيد و فرزندان خود را از ترس فقر نكشيد ما شما و آنها را روزى ميدهيم و بكارهاى زشت چه آشكارا يا پنهانى نزديك نشويد و نفس محترمى كه خداوند حرام كرده جز بحق نكشيد شما را خداوند باينها سفارش كرده شايد تعقل كنيد (151)
و هرگز بمال يتيم نزديك نشويد مگر براه نيكويى تا آنكه بحد رشد و بلوغ برسد وكيل و وزن را تمام بدهيد ما كسى را جز بقدر توانايى او تكليف نكنيم و چون سخنى گوئيد رعايت عدالت كنيد هر چند درباره خويشان خود باشد و بعهد خدا وفا كنيد اينست سفارش خدا بشما تا متذكر بشويد (152)
اينست راه راست من از آن پيروى كنيد و از راه‏هايى كه سبب تفرقه شما از راه خدا خدا ميشود متابعت نكنيد اينست سفارش خدا بشما شايد كه پرهيزكار باشيد (153)
سپس بموسى كتاب داديم براى تكميل نيكو كاران و در آن بيان حكم هر چيزى بجهة رحمت مردم بود تا شايد بديدار پروردگارشان ايمان آورند (154)
و اين قرآن مبارك را نازل كرديم پيروى از آن بكنيد و پرهيزكار شويد شايد مشمول رحمت خدا گرديد (155)
اى پيغمبر بگو كه خدا مرا براه راست راهنمايى كرده و بدين پاك حضرت ابراهيم كه از هر لوث شرك و عقايد باطل مشركين منزه است رهبرى فرموده (161)
بگو اى پيغمبر همانا نماز و طاعات و حيات و ممات من از براى پروردگار جهانيان است (162)
شريكى براى او نيست و باين اخلاص كامل مرا فرمان داده و من نخستين كسى هستم كه مطيع و تسليم امر خدا ميباشم (163)
بگو آيا من غير خدا را بخدايى اختيار كنم؟ در صورتى كه او پروردگار هر چيزيست و كسى چيزى طلب نكند مگر براى نفس خود و هيچ نفسى بار ديگرى را بدوش نميگيرد و بازگشت همه بسوى خداست سپس او شما را بآنچه در آن اختلاف كرده‏ايد آگاه خواهد ساخت (164)
او خدايى است كه شما را جانشين گذشتگان قرار داده و مرتبه بعضى را نسبت به بعضى ديگر بالاتر مقرر فرموده تا شما را آزمايش كند باين تفاوت، همانا پروردگار تو زود كيفر و عقاب مينمايد و بسيار بخشنده و مهربانست (165)

آل عمران

بنام خداوند بخشنده مهربان‏
و چون عذاب ما بآنها رسيد جز اين دعوى نميكردند كه خود ستمكار و مستحق عذاب بوديم (5)
البته ما هم از اعمال امم و هم از پيغمبران آنها پرسش خواهيم كرد (6)
و بر آنان شرح حالشان را بعلم و دانش بيان كنيم تا بدانند كه از كردار آنان غافل نيستيم (7)
روز محشر حقا روز سنجيدن اعمالست آنان كه در ميزان حق سنگين و داراى اعمال نيكو باشند البته رستگار خواهند شد (8)
و آنان كه در ميزان عدالت سبك وزن باشند كسانى هستند كه بآيات و پيغمبران خدا ستم كرده و به نفس خود زيان رسانيده‏اند (9)
فرزندان آدم را در زمين اقتدار داديم و براى معاش و روزى آنها از هر گونه نعمت مقرر كرديم لكن اندكى از شما شكر نعمت خدا را بجا ميآوريد (10)
شيطان گفت مرا تا بروزى كه برانگيخته شوند مهلت ده (14)
خداوند فرمود تو از مهلت دادگانى (15)
شيطان گفت چون تو مرا گمراه كردى من نيز بندگانت را از راه راست كه شرع و آئين تست گمراه گردانم (16)
آن گاه از پيش روى و از پشت سر و طرف راست و چپ آنان در ميآيم تا بيشتر آنها را نيابى سپاسگزار (17)
خداوند به شيطان فرمود بيرون برو كه تو رانده درگاه مايى هر كه از فرزندان آدم ترا پيروى نمايد جهنم را از تو و آنان بيقين پر خواهم كرد (18)
اى آدم تو با جفت خود در بهشت منزل كرده و از هر چه بخواهيد بخوريد اما نزديك اين درخت نرويد كه بر خودتان ستم خواهيد كرد (19)
خدا گفت از بهشت فرود آئيد كه بعضى با بعضى ديگر مخالف و دشمن هستيد و زمين تا وقت معين يعنى وقت مرگ و قيامت جايگاه شماست (24)
فرمود در روى زمين زندگى كنيد و در آن ميميريد و هم از آن برانگيخته ميشويد (25)
اى فرزندان آدم ما لباسى كه ستر عورت شما كند و جامه‏هاى زيبا و نرم براى شما فرستاديم ولى لباس تقوى بهترين جامه‏ها است اين سخنان همه از آيات خدا است كه براى شما فرستاديم تا خدا را بياد آوريد (26)
اى فرزندان آدم مبادا شيطان شما را فريب دهد چنان كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون كرده و جامه عزت از تن آنان بر كنده و قبايح آنها را در نظرشان پديدار نمود همانا او و بستگانش شما را مى‏بينند در صورتى كه شما آنها را نمى‏بينيد ما شياطين را دوستداران كسانى قرار داده‏ايم كه ايمان نميآورند (27)
آنها وقتى كه كار زشتى مرتكب شوند ميگويند ما پدران خود را نيز باين كار يافته‏ايم و خدا ما را بر آن امر نموده بگو اى پيغمبر هرگز خدا باعمال زشت امر نميكند مگر آنكه آنچه از نادانى خود ميكنيد بخدا ميبنديد (28)
بگو اى پيغمبر پروردگار من بعدل و درستى امر كرده و فرموده در عبادت روى بحضرت او آوريد و خدا را از سر اخلاص بخوانيد چنانچه شما را اول بار بيافريد همانطور هم بسويش باز آئيد (29)
بگو اى پيغمبر چه كسى زينت‏هاى خدا را كه براى بندگان خود آفريده حرام كرده و از رزق حلال و پاكيزه منع نموده بگو اين نعمتهاى موجوده دنيا براى خاص اهل ايمانست ما آيات خود را براى اهل دانش روشن بيان ميكنيم (32)
بگو اى پيغمبر، خداى من هر گونه اعمال زشت را چه آشكارا و چه پنهان، و گناهكارى و ستم بناحق و شرك بخدا كه بر آن هيچ دليلى ندارد، و اينكه چيزى را بخدا نسبت دهيد كه نميدانيد همه را حرام كرده (33)
هر قومى را اجل معينى است كه چون فرا رسد لحظه مقدم و مؤخر نتوانند كرد (34)
اى فرزندان آدم چون پيغمبرانى از خود شما بيايد و آيات مرا براى شما بيان كند پس هر كه تقوى پيشه كرده و بكار شايسته شتافت هيچ ترس و اندوهى بر او نخواهد بود (35)
آنهايى كه آيات خدا را تكذيب كردند و از اطاعت او سركشى و تكبر نمودند اهل دوزخند و در آن هميشه معذب خواهند بود (36)
كيست ستمكارتر از آن كس كه بر خدا دروغ بندد يا آيات او را تكذيب كند؟ آنان بكيفر خويش خواهند رسيد تا هنگامى كه فرشتگان قبض روح او برسد و روح او را قبض كنند گويند چه شدند آنهايى كه بخدايى ميخوانديد پاسخ ميدهند كه همه از نظر ما ناپديد شدند و ايشان بر زيان خويش گواهى دهند كه كافر بوده و راه هدايت نپيموده‏اند (37)

و آنان كه ايمان آورده و بقدر توانايى خود كار نيك كردند چه ما كسى را بيش از وسع و قدرتش تكليف نميكنيم آنان اهل بهشت بوده و هميشه در آن متنعمند (42)
و ما كينه و حسد را از دل آنان ببريم و در بهشت زير قصرهاى آنها نهرها جاريست و گويند خدا را شكر كه ما را باين مقام رهبرى نمود و اگر هدايت او نبود در اين مقام راه نمى‏يافتيم همانا رسولان خدا ما را بحق رهبرى كردند آن گاه باهل بهشت ندا كنند كه اين است بهشتى كه از اعمال نيكوى خود بارث يافتيد (43)
سپس بهشتيان دوزخيان را صدا زنند كه آنچه پيغمبران بما وعده دادند بحق دريافتيم آيا شما نيز بآنچه وعده داده بودند بحقيقت رسيديد گويند بلى آن گاه منادى ندا كند كه لعنت خدا بر ستمكاران باد (44)
آنان كه بندگان را از راه خدا باز ميدارند و راه كج را ميطلبند بقيامت ايمان ندارند (45)
ميان طايفه بهشتيان و دوزخيان پرده ايست و بر اعراف مردانى هستند كه بسيمايشان شناخته شوند صدا زنند درود بر شما اهل بهشت باد و هنوز داخل بهشت نشدند لكن ايشان در انتظار هستند (46)
و چون نظر اعرافيان بر اهل دوزخ افتد گويند پروردگارا ما را با اين ستمكاران بيك جاى قرار مده (47)
كافران ديگر در انتظار چه ميباشند؟ جز آنكه تأويل آيات و عاقبت اعمال آنها به آنان برسد و روزى كه عاقبت كار را مشاهده كنند كسانى كه اين روز را فراموش كرده بودند با حال تاسف خواهند گفت افسوس كه رسولان خدا بسوى ما بحق آمدند اى كاش مخالفت نميكرديم تا بشفاعت ما بر ميخاستند يا بدنيا باز ميگشتيم تا باعمال صالحى ميپرداختيم در آن هنگام آن كافران خود را در زيان سخت ديده و آنچه ميبافتند همه نابود شده است (53)
پروردگار شما خدايى است كه آسمان و زمين را در شش روز خلق كرد سپس عرش را بر قرار نمود و روز را به شب پوشانيد كه با شتاب در پى آن طى كند و خورشيد و ماه و ستارگان مسخر امر او گرديده آگاه باشيد كه ملك آفرينش مخصوص خداست و در حكم نافذ و فرمان اوست، منزه و بلند مرتبه و آفريننده عالميان است (54)
خدا را به تضرع و زارى آهسته بخوانيد و او هرگز ستمكاران را دوست ندارد (55)
در زمين پس از اصلاح بفساد برنخيزيد و خدا را از روى بيم و اميد بخوانيد كه رحمت خدا به نيكوكاران نزديك است (56)
اوست خدايى كه بادها را به بشارت باران رحمت خويش در پيش فرستد تا ابرهاى سنگين را بر دارند ما آنها را بشهر و ديارى كه از بى آبى مرده است برانيم و بآن سبب باران فرستيم و هر گونه ثمر و حاصل بر آوريم و مانند اين زمين مردگان را هم از خاك بر انگيزيم شايد كه متذكر شويد (57)
زمين پاك و نيكو گياهش باذن خدا نيكو بر آيد و زمين بدو ناپاك بيرون نياورد جز گياه بد و بى ثمر و اينطور آيات خود را بيان كنيم براى قومى كه شكر خدا را بجا آورند (58)
پيغام خدا را بشما ميرسانم و نصيحت ميكنم و از خدا بوحى او بامورى مانند قيام و حساب و كيفر اعمال آگاهم كه شما آگاه نيستيد (62)
آيا تعجب داريد كه مردى از جانب خدا براى ياد آورى شما فرستاده شده تا شما را از عذاب قيامت بترساند كه پرهيزكار شويد تا شايد مورد لطف خدا واقع گرديد (63)
چون نوح آمد او را تكذيب كردند ما هم او و پيروانش را نجات داديم و آنهايى كه آيات خدا را تكذيب كردند غرق كرديم كه مردمى نادان و كور دل بودند (64)
و بقوم عاد برادرشان هود را فرستاديم بآنها گفت اى قوم خدا را بپرستيد كه جز او خدايى نيست آيا پند نگرفته و پرهيزكار نمى‏شويد (65)
آنهايى كه از قومش كافر شدند گفتند ما تو را سفيه و بى‏خرد مى‏يابيم و گمان ميكنيم كه از دروغگويان باشى (66)
گفت اى قوم مرا سفاهتى نيست لكن من رسول خدا هستم (67)
هود فرمود غضب خدا بر شما حتم شده آيا با من مجادله ميكنيد و باسامى بى‏مسمايى كه پدرانتان بر بتها نهاده با حق بخصومت بر ميخيزيد و خدا در آن بتها هيچ برهانى ننهاده در انتظار عذاب خدا باشيد من نيز انتظار عذاب را بر شما دارم (71)
هود و پيروانش را برحمت خود نجات داديم و آنان كه تكذيب آيات نموده و ايمان نياوردند همه را هلاك كرديم (72)
و براى قوم ثمود صالح برادرشان را فرستاديم گفت خداى را بپرستيد كه جز او خدايى نيست و اكنون معجزه روشن و واضح از طرف خدا آمد اين ناقه خداى براى شما آيه و معجزه‏اى است او را واگذاريد تا در زمين خدا چرا كند و درباره او قصد سويى نكنيد كه بعذابى دردناك گرفتار خواهيد شد (73)
و بياد آوريد خدا شما را پس از هلاك قوم عاد جانشين آنها قرار داد و در آن سرزمين منزل نموديد تا در اراضى هموار قصور عالى بنا نموده و در كوه‏ها بتراشيدن سنگها منزلهاى محكم بنا كنيد و نعمتهاى خدا را ياد نموده و در زمين بفساد كارى برنخيزيد (74)
رؤساء و گردنكشان قوم صالح با ضعفايى كه باو ايمان آورده بودند به تمسخر گفتند آيا شما ميدانيد كه صالح را خدا برسالت فرستاده؟ مؤمنان جواب دادند بلى ما بآنچه براى او فرستاده شده ايمان داشته و مطمئن بوده و شكى نداريم كه آئين او از طرف خداست (75)
منكران گفتند ما هم بيشك بآنچه شما ايمان داريد كافريم (76)
ما هم لوط و اهل بيتش را نجات داديم مگر زنش را كه او از بازماندگان در عذاب بود (83)
و بر آنها بارانى از سنگريزه فرو باريديم بنگر كه عاقبت بد كاران چيست؟! (84)
و بسوى مردم مدين برادر آنها شعيب را فرستاديم گفت اى قوم خدا را بپرستيد جز او خدايى نيست اكنون كه از جانب پروردگار بر شما برهانى روشن آمده كم فروشى را ترك كنيد و در سنجش كيل و وزن با مردم درستى پيشه كرده و كم نفروشيد و در روى زمين بفساد اقدام نكنيد پس از آنكه با قوانين آسمانى بخير و اصلاح در آمديد و اين رويه براى شما بهتر است اگر ايمان داريد (85)
و بهر طريق در كمين گمراه كردن خلق و ترسانيدن و باز داشتن مردم از راه خدا برنيائيد تا هر كه بخدا ايمان آورده براه ضلالت اندازيد و بياد آوريد زمانى كه شما اندك بوديد در مقابل دشمنان بسيار و خداوند بر عده شما افزود و بر دشمنان غلبه داد و بنگريد چگونه است حال مفسدان كه عاقبت دچار عذاب و هلاكت شدند (86)
اگر جمعى از شما بآنچه من از طرف خدا مامور بتبليغ آن شدم ايمان آورده و طايفه ايمان نياورند و بخصومت پرداخته شما مؤمنين كه ايمان آورده‏ايد صبر پيشه كنيد تا خدا ميان ما و آنها داورى كند كه او بهترين داور است (87)
طايفه از قوم شعيب كه از حكم خدا سركشى كردند به شعيب گفتند ما تو و پيروانت را از شهر خود بيرون كنيم مگر آنكه به كيش ما برگرديد شعيب گفت با اين نفرتى كه از آئين شما داريم رجوع بآن محال است (88)
اگر ما بدين شما برگرديم با وجود آنكه خدا ما را از آن نجات داده همانا بخدا دروغ بسته‏ايم و هرگز ما بآئين باطل شما رجوع نكنيم مگر آنكه مشيت خدا قرار گيرد چه پروردگار ما، بمصالح ما آگاهست و ما باو توكل نموده و از او فتح و فيروزى طلبيم پروردگارا تو ميان ما و آنها بحق فيروزى ده چه تو بهترين فيروزى دهنده ميباشى (89)
شعيب از آن مردم بى‏ايمان روى گردانيد و گفت اى قوم من رسالت خدا را بشما ابلاغ كرده و براى اتمام حجت شما را نصيحت نمودم، اكنون كه كافر شديد من چرا بر هلاك كافران غمگين شوم (93)
ما هيچ پيغمبرى را بديارى نفرستاديم مگر آنكه اهلش را بشدائد و محن مبتلا ساختيم تا شايد بدرگاه خدا تضرع و زارى كنند (94)
سپس آن سختى‏ها را بآسايش و خوشى مبدل كرديم تا بكلى خود را فراموش كرده و گفتند آن رنج و محنت‏ها به پدران ما رسيد، ما هم ناگهان آنان را بكيفر اعمالشان عقاب كرديم در حالى كه از توجه بآن عقاب غافل بودند (95)
و اگر مردم مكه ايمان آورده و پرهيزكار ميشدند همانا درهاى بركات آسمان و زمين را بروى آنها ميگشوديم ولى چون تكذيب آيات و پيغمبر را نمودند ما نيز آنان را بكيفر كردار زشت رسانيديم (96)
آيا اهل ديار از آن ايمنند كه شبانگاه و در موقعى كه در خواب هستند عذاب ما آنها را فرا گيرد (97)
و يا اهل ديار كه از ياد خدا غافل شده‏اند امين هستند كه در روز و موقعى كه سرگرم بازى و غفلت دنيا ميباشند عذاب ما بآنان نرسد (98)
و ما نيافتيم بيشتر مردم را در عهد خود استوار بلكه اكثر آنها را عهد شكن و بدكار يافتيم (102)
بعد از آن پيغمبران موسى را با آيات و ادله بسوى فرعون و قومش فرستاديم آنها هم با آن آيات مخالفت و سركشى كردند بنگر كه چگونه بود عاقبت كار، آن تبه كاران (103)
موسى گفت اى فرعون محقق بدان كه من فرستاده خداى جهانيان هستم (104)
سزاوار آنم كه از طرف خدا چيزى جز حق بخلق نگويم و دليل روشنى از جانب پروردگار عالم براى شما آوردم بنى اسرائيل را بهمراه من بفرست (105)
فرعون گفت اگر تو راست مى‏گويى دلائل خود را بياور (106)
موسى عصاى خود را بيفكند و اژدهايى پديدار گرديد (107)
گفتند موسى و برادرش هارون را مدتى مهلت داده و كسانى را بشهرها بفرست (111)
تا ساحران زبردست را بحضورت بياورند (112)
فرعون براى جمع آورى ساحران فرستاد و همين كه آمدند بفرعون گفتند آيا چنانچه ما بر موسى غلبه كنيم اجر و مزد شايان خواهيم داشت (113)
فرعون پاسخ داد بلى علاوه بر آن از مقربان دربار خواهيد گشت (114)
ساحران بموسى گفتند تو مختارى كه اول عصاى خود را بيفكنى يا آنكه ما بساط سحر خويش را بيفكنيم (115)
موسى گفت شما بيفكنيد و همين كه بساط خود را گستردند بجادوگرى چشم مردم را بسته و آنها بسختى هراسان شده و سحرى بزرگ و هول انگيز برانگيختند (116)
و گفتند ايمان آورديم بخداى جهانيان (121)
خداى موسى و هارون (122)
فرعون گفت ايمان آورديد پيش از آنكه من بشما اجازه بدهم همانا اين كيدى است كه شما انديشيده بوديد تا كه مردم اين شهر را بيرون كنيد بزودى خواهيد دانست كه شما را چگونه كيفر دهم (123)
دست و پاى شما را بكيفر اين مخالفت بريده و همه را بدار خواهم آويخت (124)
گفتند ما از مرگ نميترسيم زيرا كه بسوى خداى خود باز ميگرديم (125)
و تو از ما كينه كشى نمى‏نمايى مگر آنكه ما بآيات پروردگارمان ايمان آورده‏ايم خدايا بما صبر عنايت فرما و ما را بآئين اسلام بميران (126)
بر آنها طوفان و ملخ و شپشك و قورباغه و خون شدن آب فرستاديم ولى باز طريق گردنكشى پيش گرفته و قومى گناهكار شدند (133)
و چون بلا بر آنها مسلط شد بموسى گفتند كه از خدا بخواه تا اين بلا را از ما دور كند باين شرط اگر رفع بلا شود البته بتو ايمان آورده و بنى اسرائيل را بهمراهى تو ميفرستيم (134)
چون بلا را از سر آنها رفع كرديم تا مدتى كه متعهد شده بودند ايمان آوردند و همين كه مدت بپايان رسيد پيمان خود را شكستند (135)
ما هم از آنها انتقام كشيده و آنها را در دريا غرق كرديم چون كه آيات ما را تكذيب و از آن غفلت نمودند (136)
و ما پس از زوال فرعون مردمى را كه آنها ذليل و ناتوان بودند وارث مشرق و مغرب زمين با بركت مصر و شام نموديم و احسان خدا بر بنى اسرائيل بحد كمال رسيد به پاداش آن صبرى كه نمودند و فرعون و قومش را با آن صنايع و عمارات نابود و هلاك نموديم (137)
و بنى اسرائيل را از دريا عبور داديم بقومى كه به پرستش بتان پاى بند بودند برخوردند و گفتند اى موسى براى ما خدايى مانند خدايان بت پرستان قرار بده موسى گفت شما مردم نادانى هستيد (138)
چون با موسى هفتاد نفر بوعده گاه ما آمد و خدايش با وى سخن گفت موسى بتقاضاى قوم خود عرض كرد خدايا خود را آشكارا بمن بنما كه ترا مشاهده كنيم خدا گفت كه مرا ابدا نخواهى ديد ليكن بكوه بنگر اگر كوه با آن همه سختى هنگام تجلى بجاى خود برقرار تواند ماند پس تو هم مرا خواهى ديد همين كه نور خدا بر كوه جلوه كرد كوه مندك شده و متلاشى گرديد و موسى بيهوش افتاد و چون بهوش آمد گفت خدايا تو منزه و برترى كه بچشم ديده شوى بدرگاه تو توبه نموده و من اول كسى هستم كه بتو ايمان دارم (143)
خدا فرمود اى موسى من ترا براى آنكه پيغامهايم را بخلق برسانى برگزيده و براى هم صحبتى خود انتخاب كردم پس آنچه را كه بتو فرستادم كاملا فرا گيرد و شكر و سپاس مرا بجا آور (144)
و در الواح تورات از هر موضوعى در نصيحت و پند و علم و معرفت براى موسى نوشتيم و دستور داديم كه حقايق و احكام آن را بقوت عقل ايمان فرا گرفته و قومت را دستور بده كه نيكوتر مطالب آن را اخذ كنند و از طعن فاسقان انديشه بخود راه ندهند چه پستى مقام و منزلت فاسقان را بزودى بشما نشان خواهيم داد (145)
من آنان را كه در زمين بناحق و از روى تكبر دعوى بزرگى كنند از آيات رحمتم روگردانم زيرا هر چه از آيات مشاهده كنند ايمان نياورده و اگر راه هدايت ور شد و صلاح به بينند آن راه را نمى‏پيمايند و اگر راه ضلالت و گمراهى يابند پيش گيرند باين جهت آيات خدا را تكذيب كرده و از فهم آن غافل و دورند (146)
و آنان كه آيات خداوند و لقاء عالم آخرت را تكذيب كردند اعمالشان تباه و باطل شد آيا در محكمه عدل الهى جز آنچه كردند كيفر آنها خواهد بود؟ (147)
قوم موسى بعد از او از طلا و زيور خود گوساله ساختند و آن را پرستيدند آيا نمى‏ديدند كه آن گوساله بى‏روح با آنها سخنى نميگويد و براهى هدايت نميكند و باز پى آن گوساله را گرفتند و مردمى سخت دل و ستمكار بودند (148)
كسانى كه مرتكب اعمال زشت شده و پس از آن توبه مينمايند و ايمان ميآورند خداوند توبه آنها را قبول نموده و بخشنده و مهربانست (153)
و چون غضب موسى تسكين يافت الواح را برداشت و در صحيفه آنها هدايت و رحمت بود براى آنهايى كه از خداى خود ميترسيدند (154)
و موسى هفتاد نفر از مردان قوم را براى حضور در وعده‏گاه خدا انتخاب كرد ولى آنها را صاعقه زد و هلاك شدند موسى گفت پروردگارا اگر مشيت تو تعلق گرفته بود كه همه آنها را هلاك نمايى پيش از حضور در وعده‏گاه ميكردى آيا ما را به فعل سفيهان هلاك خواهى كرد؟
و در دنيا و آخرت براى ما نيكى و ثواب مقرر فرما كه بسوى تو هدايت و رهبرى يافته‏ايم خداوند فرمود عذاب من بكسانى ميرسد كه بخواهم، اما رحمت من بتمام موجودات ميرسد و البته براى آنهايى كه راه تقوى پيش گرفته و زكاة مال بدهند و بآيات ما بگروند رحمت خود را بر آنها حتم و لازم خواهيم كرد (156)
كسانى كه از رسول امى كه در تورات و انجيل كه در دست آنهاست اوصاف و نامش نگاشته شده پيروى ميكنند آن رسول آنها را به نيكويى امر و از زشتى‏ها نهى خواهد كرد و بر آنها هر طعام پاكيزه را حلال و هر پليدى را حرام ميگرداند و احكام پر رنج و مشقتى كه چون زنجير بگردن نهاده‏اند همه را بر ميدارد پس آنان كه باو گرويده و او را معزز داشته و يارى نموده و از نورى كه باو نازل شده پيروى كنند آنها بحقيقت رستگاران عالمند (157)
بگو اى پيغمبر من از طرف خدا بر همه شما رسول ميباشم آن خدايى كه آسمانها و زمين ملك اوست و جزا خدايى نيست و زندگى بخشيده و ميميراند پس اى مردم ايمان بياوريد بخدا و بر رسولش كه نبى امى است و بخدا و سخنان او ايمان دارد و از او پيروى كنيد تا هدايت يابيد (158)
وقتى كه سركشى و تكبر كرده و از آنچه نهى شده بود مرتكب شدند ما هم آنها را مسخ كرده و گفتيم بشكل بوزينه شويد و از رحمت خداوند دور بمانيد (166)
و هنگامى كه امر نافذ خدا بر اين قرار گرفت كه تا روز قيامت كسى را بعقوبت و عذاب سخت بر آنها بر انگيزد و پروردگار تو زود كيفر دهنده ستمكاران و نسبت بخلق بسيار بخشنده و مهربانست و بنى اسرائيل را در روى زمين به شعبى متفرق ساختيم بعضى از آنها صالح و درستكار و بعضى خيانت پيشه‏اند و آنها را بخوبى‏ها و بدى‏ها بيازموديم تا بحكم خدا باز گردند (167)
و بازماندگان آنها كه وارث كتاب آسمانى شدند متاع پست دنيا را برگزيدند و ميگفتند ما بخشيده خواهيم شد چنانچه متاع ديگرى مانند آن متاع كه يافتند باز بيابند برگيرند آيا از آنان پيمان كتاب آسمانى گرفته نشده كه بخدا جز حق و سخن راست نسبت ندهند؟ و آنچه در كتاب است درس بگيرند و خانه آخرت و نعمت‏هاى بهشتى هميشگى براى مردم پرهيزكار بهتر از متاع فانى دنياست آيا تعقل نميكنيد؟ (168)
آنان كه بكتاب آسمانى تمسك جسته و نماز بر پا داشتند ما اجر درستكاران را ضايع نخواهيم گذارد (169)
يهوديان بياد بياورند وقتى كه كوه طور را چون سايبان بالاى سر اجدادشان بر افراشتيم كه پنداشتند بر سرشان فرود آيد و امر كرديم كه دستوراتى كه بوسيله تو را داده شده با قره ايمان و عقيده محكم بگيرند و بآنچه در آن كتاب درج شده متذكر باشند و پرهيزكار شوند (170)
اى رسول ما بياد بياور وقتى كه خداى تو از پشت فرزندان آدم ذريه آنها را برگرفت و ايشان را بر خود گواه ساخت كه آيا من پروردگار شما نيستم؟ همه گفتند بلى ما بخدايى تو گواهى دهيم، تا ديگر در روز قيامت نگويند غافل بوديم (171)
اى رسول ما بر قوم يهود حكايت بلعم باعور را بخوان كه ما آيات خود را باو عطا كرديم ولى از آن آيات سرپيچى نمود و آيات از او گرفته شده و شيطان او را تعقيب كرده و از گمراهان عالم گرديد (174)
و اگر ما ميخواستيم او را مقام بلندى ميبخشيديم ليكن او بزمين فرو ماند و پيرو هواى نفس خود گرديد در اينصورت حكايت او مانند سگى است كه اگر او را تعقيب كنى و يا بحال خود واگذارى در هر حال عوعو كند اى رسول ما اينست مثل مردمى كه آيات خدا را بعد از علم بآن تكذيب كردند اين حكايت را بمردم بيان كن تا شايد بكفر آيند (175)
كسانى كه از روى عناد آيات ما را تكذيب كنند بوضع بدى گرفتار شوند و آنها جز بخويش ستم روا نميدارند (176)
آنكه را خداوند هدايت بفرمايد بهدايت راه يافته و كسانى را كه رها نموده و بحال خود واگذارد زيانكار ميباشند (177)
بسيارى از بشر و جن را براى جهنم خلق كرديم چه آنها دلهايى دارند بدون معرفت و ادراك و ديده‏هايى بى نور و بصيرت و گوشهايى ناشنوا و در حقيقت چون بهائم بلكه گمراه‏تر از آنها هستند و آنها مردمانى باشند كه از خدا غافل هستند (178)
و براى خدا نامهاى پسنديده و نيكويى است بآنها خدا را بخوانيد و كسانى كه در نامهاى او كفر و عناد ميورزند بخود واگذاريد كه بزودى جزاى كردار خود را خواهند ديد (179)
اى پيغمبر از تو ميپرسند كه قيامت چه وقت بر پا ميشود؟ جواب بده كه علم آن نزد پروردگار من است و كسى بجز او نميداند و او سنگين است در آسمانها و زمين و نيايد بر شما مگر ناگهانى (186)
باز از تو سؤال ميكنند كه تو كاملا بآن آگاهى؟ بگو علم آن ساعت محققا نزد خداست لكن بسيارى از مردم بر آن آگاه نيستند (187)
اى پيغمبر بمردم بگو كه من مالك نفع و ضرر خود نيستم جز آنكه خدا بخواهد و اگر من از غيب جز آنچه بوحى ميدانم آگاه بودم بر خير و نفع خود هميشه ميافزودم و زيان و ضررى بمن نميرسيد و من نيستم مگر رسولى ترسانده و بشارت دهنده گروهى كه اهل ايمان هستند (188)
اوست خدايى كه شما را از يك تن بيافريد و از آن جفت او را هم مقرر داشت تا باو انس و آرام بگيرد و چون با او خلوت و نزديكى نمود بار سبك برداشت و پس از چندى سنگين شد پدر و مادر در آن موقع خدا را خواندند كه اى پروردگار اگر بما فرزندى نيكو عطا فرمايى البته از شكرگذاران خواهيم بود (189)
و چون فرزند صالح بآنها عطا كرديم در آن مولود نصيبى براى شيطان قرار دادند و او را شريك در فرزند نمودند و خدا منزه است از آنچه مشركين بر او ميگويند (190)
آيا چيزى كه نميتواند موجودى را خلق كند و خود مخلوق است (191)
غير خدا كسانى را كه شما بخدايى ميخوانيد همه مانند شما بندگانى هستند اگر در دعوى خود راستگو هستيد از آنها بخواهيد تا مشكلات شما را رفع و حوائج شما را بر آورند (194)
آيا اين بت‏ها پايى دارند كه بتوانند راهى بروند و يا دستى كه از آستين قدرت بيرون آورند و يا چشمى دارند كه ببينند و آيا گوشى شنوا دارند اى پيغمبر بآنها بگو كه شركاى باطل خود را بخوانيد و هر حيله كه ميتوانيد بكار بريد تا مرا مغلوب كنيد بدون آنكه هيچ مهلتى بمن بدهيد (195)
دوست من آن خدايى است كه اين قرآن را فرستاده و او يار و ياور نيكوكاران است (196)
آنهايى را كه غير از خدا ميخوانيد هيچكدام قدرت يارى شما بلكه يارى خود ندارند (197)
و اگر آنها را براه هدايت بخوانيد نمى‏شنوند مى‏بينى كه آنها در تو مينگرند و نمى‏بينند (198)
اى پيغمبر طريقه عفو و بخشش پيش گير و امر به نيكو كارى كن و از مردم نادان روى بگردان (199)
و شياطين انس و جن برادرانشان را براه ضلالت و گمراهى ميكشند و در گمراه نمودن هيچ تقصير نميكنند (202)
و هر وقت اى رسول آيتى براى مخالفين نياورى بر تو اعتراض كنند كه چرا آيتى فراهم نساختى بگو من پيروى بغير از آنچه از خدايم بوحى رسد نخواهم كرد اين آيات قرآن سبب بينائيست از جانب پروردگار و هدايت و رحمت است براى كسانى كه ايمان بياورند (203)
چون قرآن تلاوت شود همه گوش بآن فرا دهيد و سكوت كنيد تا مورد لطف و رحمت حق شويد (204)
خداى خود را با تضرع و در پنهانى و بى‏آواز در دل خود هر صبح و شام ياد كن و از غافلان مباش (205)
فرشتگانى كه در حضور پروردگار تو هستند از بندگى خدا سركشى نكنند و پيوسته به تسبيح و تنزيه ذات احديت و بسجده او مشغول ميباشند (206)


النساء

بنام خداوند بخشنده مهربان‏
بياد بياوريد هنگامى را كه استغاثه و زارى ميكرديد تا خداوند شما را بر دشمن غلبه دهد پس اجابت فرمود و وعده داد كه من سپاهى منظم از هزار فرشته بكمك شما ميفرستم (9)
و خداوند اين فرشتگان را نفرستاد مگر براى آنكه مژده و بشارت فتح بوده و دلهاى شما را بوعده پروردگار مطمئن ساخته و تا بدانيد كه نصرت و فيروزى نيست جز از جانب خدا و او توانا و حكيم است (10)
و بياد آوريد هنگامى را كه خواب راحت شما را فرا گرفت تا آنكه از جانب خداوند ايمنى يافتيد و آبى از آسمان نازل فرمود و شما را پاك و طاهر نموده و وسوسه شيطان را از شما دور ساخته و دلهايتان را برابطه ايمان بهم متحد ساخت تا در كار دين ثابت و استوار باشيد. (11)
و ياد بياور اى رسول ما آن وقتى را كه پروردگارت بفرشتگان وحى كرد كه من با شما هستم ثابت قدم باشيد كه همانا بزودى در دل كافران ترسى بيفكنيم تا گردن آنها را بزنيد و همه انگشت‏هاى ايشان را قطع كنيد. (12)
اين كيفر كافران براى آن است كه شديدا با خدا و رسولش ضديت و مخالفت نمودند و كسانى كه با خدا و رسول راه خلاف پيمايند بايد بترسند كه عقاب خدا بسيار سخت است (13)
. اين عذاب مختصر دنيا را كه قتل و غارت است بچشيد و بدانيد كه براى كافران در قيامت آتش دوزخ آماده و مهيا است (14)
. اين پيروزى بخواست خدا نصيب شما شد و بدانيد كه خداوند مكر كافران را سست نموده و آن را بى اثر ميسازد (18)
. اى مردم كافر اگر از خدا فتح و پيروزى مى‏طلبيد اينك فتح كامل شما رسيد اگر از كفر و عناد با حق دست برداريد براى شما بهتر است و اگر بار ديگر بجنگ و دشمنى با اهل ايمان برخيزيد ما هم باز شما را كيفر و عذاب ميكنيم و هرگز اگر جمعيت سپاهيان شما هم بسيار باشد نميتوانند شما را از قهر و غلبه خدا نجات بخشند و البته خدا با اهل ايمانست (19)
اى اهل ايمان خدا و رسولش را اطاعت كنيد و از فرمان او سرپيچى ننمائيد همانا شما سخنان حق و آيات خدا را از او مى‏شنويد (20)
و مانند آنهايى نباشيد كه گفتند شنيديم و در حقيقت نشنيدند (21)
بدترين جنبندگان آنهايى هستند كه از شنيدن و گفتن حرف حق لال و كر بوده و اصولا در آيات خدا تعقل و انديشه نكنند (22)
اگر خداوند بعلم ازلى خود خير و صلاحى در آنها ميديد آنان را بكلام حق شنوا ميكرد و اگر هم شنوا كنند باز از آن رد گردانيده و اعتراض كنند (23)
اى مومنان بياد آوريد زمانى را كه شما عده كمى بوديد در ميان دشمنان بسيار و در زمين مكه شما را خوار و ضعيف مى‏شمردند و ميترسيديد كه مشركين بشما حمله و هجوم كنند و خداوند شما را در پناه خود جاى داده و بيارى خويش نيرومندى و نصرت بشما عطا فرمود و از بهترين غنائم بهره‏مند كرد تا شايد نعمتش را سپاسگزار شويد (26)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد در كار دين و دنيا با خدا و رسول و در كارهاى دنيوى با يكديگر خيانت نكنيد در صورتى كه زشتى خيانت را بخوبى مى‏دانيد (27)
و بدانيد اموال و اولاد شما براى شما وسيله آزمايش و فتنه‏اى هستند اما در نزد خداوند اجر بزرگى دارد (28)
اى اهل ايمان اگر خدا ترس و پرهيزكار شويد بشما فرقان بخشنده يعنى چشم بصيرتى كه بين حق و باطل را تميز دهد بدهند و گناهتان را پوشانيده و شما را بيامرزد چه خداوند صاحب فضل و كرم بى انتهاست (29)
اى رسول بياد بياور آن زمانى را كه كفار با تو مكر ميكردند تا ترا از مقصد و هدف عالى خويش كه ابلاغ رسالت بود مانع گشته يا اقدام بقتل تو نموده و يا از شهر خارج كنند آنها با تو مكر كردند خدا هم بآنها مكر نمود خداوند از هر كسى بهتر ميتواند مكر كند (30)
چون آيات ما را بر كسانى كه منكر قرآن هستند تلاوت كنند ميگويند ما اين سخنان را شنيده‏ايم و اگر بخواهيم مانند آن را مى‏گوييم چه آن جز افسانه پيشينيان چيزى نيست. (31)
و نمازى كه در خانه كعبه و پيرامون آن بجا آورند جز دست افشانى و پايكوبى نيست و خلق را از تقرب بخانه مانع ميشوند پس بجرم آنكه كافر شده‏اند بايد عذاب را بچشند (35)
كسانى كه كافر شدند اموال خود را انفاق و بذل مينمايند تا راه خدا را بروى بندگان مسدود كنند بزودى اموال خود را بر سر اين خيال باطل از دست داده حسرت آن بر دلهايشان بماند و مغلوب نيز خواهند شد (36)
و آنانى كه كافر شده‏اند بسوى جهنم رهسپار و محشور ميشوند. تا پليد را خداوند از پاك و طاهر جدا سازد و گروهى از پليدان را با گروه ديگر در آميزد و همه را بآتش دوزخ افكند زيرا آنها زيانكاران عالم هستند (37).
اى پيغمبر باين كافران بگو اگر از كفر خود دست برداشته و بايمان بگرويد آنچه بيش از اين كرده‏ايد بخشيده ميشود و اگر بكفر و طغيان خود بازگرديد سنت الهى بر آنست كه مؤمن را عزيز و بهشتى و كافر را ذليل و دوزخى بنمايد (38)
. اى مؤمنين با كفار مبارزه و جهاد كنيد تا در روى زمين فتنه و فسادى نمانده و همه بر آئين حق و دين خدا بگروند و اگر از كفر دست كشيدند خداوند باعمال ايشان بينا و آگاهست (39)
. و اگر كفار پشت بدين اسلام نمايند شما غم مخوريد و بدانيد كه خداوند يار شماست و او بهترين يار و ياور است (40).
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد همين كه با گروهى از دشمنان تصادف و برخورد نموديد پايدارى و استقامت ورزيده و بسيار بياد خدا باشيد تا شايد فاتح و پيروز شويد (45)
. و خدا و رسولش را اطاعت نموده و با يكديگر اختلاف و نزاع نكنيد كه بر اثر آن زبون و ضعيف شده و قدرت و عظمت شما از ميان برود و در راه دين حق پايدار و صابر باشيد كه خداوند با صابران است (46)
و شما مؤمنين چون منافقين نباشيد كه از شهرهاى خود براى تفاخر و غرور و يا براى تظاهر و ريا خارج شده و خلق را از راه خدا باز ميدارند و بايد بدانند كه علم خداوند بهر آنچه ميكنند احاطه دارد (47)
. و ياد بياور هنگامى را كه شيطان كردار زشت قريش را زيبا جلوه‏گر ساخت و گفت امروز ديگر كسى از مسلمانان تاب مقاومت شما را ندارد و احدى بر شما غلبه نخواهد كرد و من هنگام سختى و شدت پشت و پناه شما خواهم بود ولى همين كه دو سپاه اسلام و كفر روبرو شدن شيطان عقب نشينى نموده و فرار اختيار نمود و گفت من از شما بيزارم و من آنچه شما نمى‏بينيد مى‏بينم (مراد فرشتگان ميباشد) و من از خداوند ميترسم و عقاب و كيفر خدا بسيار سخت است‏
و ياد بياور وقتى را كه منافقان و كسانى كه در دل خود بيمارى دارند ميگفتند كه اين مسلمين بدين خود مغرور شده‏اند و عاقبت شكست خورده و نابود ميشوند و حال آنكه هر كس بخدا توكل كند و در دين حق استوار باشد خداوند يار او خواهد بود و او غالب و مقتدر و بر هر چه خواهد تواناست (49)
. و اگر به بينى سختى جان كندن كافران را در موقعى كه فرشتگان آنها را قبض روح مينمايند و بچهره و پشت آنها مى زنند و ميگويند بچشيد طعم عذاب سوزان را (50)
و اگر از خيانت گروهى از معاهدين در هراسى تو نيز با حفظ عدالت معامله بمثل بنما و نقض كن كه خدا خيانتكاران را دوست نميدارد (58)
كسانى كه كافر شدند نبايد تصور كنند كه پيشى گرفته و جلو افتاده‏اند زيرا آنها همواره زبون و خوار بوده و نميتوانند خداوند را زبون سازند (59)
. براى مبارزه با دشمنان بسيج كنيد و تا آنجايى كه بتوانيد از ادوات جنگى و آذوقه و مركب سوارى مهيا و آماده كنيد چه براى پيكار با دشمنانى كه مى‏شناسيد و چه براى كسانى كه از دشمنى آنها بى‏خبر هستيد (60)
. و اگر دشمنان متمايل بصلح شدند تو نيز موافقت بصلح بنما و كار خود را بخدا واگذار كن چه خداوند شنوا و بمصالح خلق دانا ميباشد (61)
و اگر دشمنان قصد فريب داشته باشند مطمئن باش كه خداوند ترا كفايت ميفرمايد و اوست كه به نصرت خود و يارى مؤمنين ترا تأييد و موفق ساخته (62)
و دلهاى مؤمنين را بهم مهربان نموده و الفت داده زيرا اگر تو با انفاق و بخشش تمام ثروت روى زمين مى خواستى قلوب آنها را بهم الفت بدهى ميسر نميشد و امكان نداشت اما خداوند بين آنها اتحاد و انفاق و الفتى ايجاد نمود و او در هر كارى بصير و بمصالح امور دانا و تواناست (63)
پس از غنائمى كه بحلال گرفته بخوريد و گواراى بر شما باد ولى از خدا بترسيد و پرهيزكار باشيد و خداوند بخشنده و مهربان است (69)
اى پيغمبر باسيرانى كه در قيد اسارت مسلمين هستند بگو كه اگر خداوند در دلهاى شما خير و هدايتى مشاهده كند بهتر از آنچه كه از شما گرفته شده عطا ميفرمايد و از خطاهاى شما ميگذرد زيرا خداوند گناهان را ميآمرزد و بر خلايق مهربان و رءوف است (70)
و چنانچه با اظهار اسلام خود قصد خيانت ترا داشته باشند غمگين مباش و بدان كه پيش از اين هم با خدا غدر و خيانت نموده‏اند خدا ترا بر آنها تسلط و برترى ميدهد و او خدايى دانا و حكيم است (71)
كسانى كه بخدا ايمان آورده و از وطن خود مهاجرت نموده و با مال و جانشان فدا كارى كردند و همچنين آنهايى كه بمهاجرين منزل و ماوى داده و ايشان را يارى نمودند دوستدار يكديگرند و آنان كه ايمان آورده ولى مهاجرت نكردند نبايد مورد محبت و طرفدارى شما باشند تا آنكه اقدام به هجرت نمايند اما اگر از شما اسمتداد و كمك خواستند بايد آنها را يارى كنيد مگر آنكه بخواهند با كسانى كه شما با آنها عهد و پيمان بسته‏ايد به خصومت و جدال برخيزند و بدانيد خداوند بتمام كارهاى زشت و زيباى شما بصير و آگاهست (72)
و كسانى كه كافر شده‏اند بعضى از آنها با برخى ديگر دوست و پشتيبان يكديگر بوده و چنانچه شما مسلمين بدستورهاى خداوند عمل ننمائيد فتنه و فساد شديدى روى زمين را فرا خواهد گرفت (73)
كسانى كه ايمان آورده و مهاجرت نموده و در راه خدا كوشش و جانفشانى نمودند و هم آنهايى كه ايشان را منزل داده و يارى نموده‏اند بحقيقت اهل ايمان بوده و بخشايش خداوند و روزى بهشتى بآنها اختصاص دارد (74)
و اگر يكى از مشركين بتو پناه آورد او را پناه ده تا از دين آگاه شود و سخن حق را بشنود و سپس در كمال امنيت و بدون خوف و ترس بمأمن و منزلش برسان چه اين مشركين مردم نادانى هستند (6)
چگونه براى مشركين عهد شكن نزد خدا و رسولش عهد و پيمانى هست فقط كسانى كه در مسجد الحرام معاهده بسته و بعهد خود پاى بند بوده مادامى كه بعهد خود پايدار باشند شما هم پيمان آنها را رعايت كنيد و خدا پرهيزكاران را دوست ميدارد (7)
. چطور ممكن است با اين مشركين توافق نمود اگر بر شما ظفر يافته و غلبه كنند هيچگونه رعايت خويشاوندى و هم عهدى با شما را نكنند و بزبان بازى شما را راضى نگاه ميدارند ولى در دل بجز كينه و دشمنى شما ندارند و بيشتر ايشان فاسق و بد كردارند (8)
آنها (مشركين) آيات خدا را ناچيز دانسته و راه خدا را (عزيمت بمكه) بروى مردم و مسلمين بستند ايشان بايد از كيفر اعمال خود بيمناك باشند كه كار بسيار بدى كرده اند (9)
آنان درباره اهل ايمان و مسلمين هيچ حق خويشى و پيوند و يا عهد و پيمان را نخواهند كرد و آنها مردم متجاوز و ستمكارند (10)
اگر از كارهاى بد خود نادم شده توبه كنند و نماز را بپاداشته و زكاة بدهند در اينصورت برادران دينى شما هستند و ما آيات خود را براى مردم دانا بيان خواهيم نمود (11)
همانا مساجد خدا بدست كسانى ساخته ميشود كه بخدا و روز قيامت ايمان داشته و نماز را بپا دارند و زكاة بدهند و نترسند جز از خدا و اميدوار باشند كه از هدايت يافتگان هستند (18)
آيا كسانى كه بحاجيان آب دهند و يا اقدام بتعمير مسجد الحرام مينمايند هم رديف و در مرتبه آن كسى هستند كه بخدا و روز قيامت ايمان آورده و در راه خدا جهاد كرده‏اند هرگز نزد خدا يكسان نيست و خداوند مردم ظالم را رهبرى نخواهد كرد (19)
كسانى كه ايمان آورده و از وطن خود هجرت كرده و با مال و جان خويش در راه خدا جهاد نموده‏اند در پيشگاه خداوند مقام شامخى داشته و آنها رستگاران هر دو جهان هستند (20)
پروردگار برحمت بى‏منتهاى خود و رضا و خشنودى و بهشتهايى كه نعمت جاودانى و اقامتگاه آنان است ايشان را مژده و بشارت ميدهد (21)
و براى هميشه در آن بهشت‏ها منعم خواهند بود زيرا اطاعت خداوند در نزد پروردگار پاداش بزرگ در بردارد (22)
اى اهل ايمان اگر پدران و برادران شما دوستدار كفر بوده و از ايمان اعراض نمايند نبايد مورد محبت و دوستى شما قرار بگيرند پس هر كس آنها را دوست بدارد بى‏شك از ستمكاران است (23)
پس از واقعه جنگ حنين از تقصير مؤمنينى كه فرار كرده بودند در گذشت چه خداوند آمرزنده و مهربانست (27)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد مشركين نجس هستند و بعد از اين سال نبايد بمسجد الحرام نزديك شوند (قدم بمسجد الحرام بگذارند) و اگر از فقر و از دست رفتن تجارت و معامله با آنها ميترسيد بدانيد بزودى خداوند از فضل و كرمش شما را بى نياز خواهد كرد و او در كمال دانايى و حكمت است (28)
مبارزه و قتال كنيد با كسانى كه نه بخدا ايمان مياورند و نه بروز باز پسين و حرام نميدانند آنچه را كه خدا و رسولش حرام كرده‏اند و متدين بدين حق نميشوند از صاحبان كتاب (چون يهوديان و نصارى) تا آنكه بدست خود جزيه بمسلمين بدهند در حال خوارى و ذلت (29)
يهوديان گفتند عزير فرزند خداست و نصارى ميگفتند عيسى پسر او است اين اظهارات و بيانات آنها را بگفتار مشركينى كه قبل از ايشان عقيده بشرك داشته‏اند نزديك و مشابه ميسازد خداوند آنها را بكشد از اين نسبت دروغى كه بخدا ميدهند (30)
جز خدا دانشمندان و رهبانان را بخدايى خويش گرفته و عيسى بن مريم را هم خدا شناختند و حال آنكه مامور نبودند مگر آنكه پرستش كنند خدايى را كه جز او خداى يكتايى نيست و او منزه و برتر از آنست كه شريك داشته باشد (31)
قصد آن دارند كه با گفتار بى‏جاى خويش نور خدا را خاموش كنند خداوند نميگذارد چنين عملى صورت پذير شود بلكه پيوسته نور حق در مراحل كمال و تماميت سير مينمايد و لو آنكه كفار ناراضى و مخالف باشند (32)
روزى ميرسد كه آن طلا و نقره را در آتش دوزخ سرخ و گرم نموده و پيشانى و پهلوهاى ايشان را با آن داغ ميكنند و ميگويند اين همان سيم و زر است كه در دنيا براى خود ذخيره كرده‏ايد و اينك عذاب اندوخته‏هاى خويش را بچشيد (35)
همانا تعداد ماههاى سال در نزد خداوند دوازده است و اين عده ماهها در علم حق از روزى كه آسمان و زمين را خلق فرموده گذشته است و چهار ماه آن را در دين قيم حرام فرموده كه در آن چهار ماه به نفس خود و به يكديگر ستم روا مداريد و متفقا بر عليه مشركين كه بخصومت و جنگ با شما بر ميخيزند قتال نمائيد و بدانيد كه خداوند با اهل تقوى است (36)
نسى بمعنى تغير دادن ماهى بماه ديگر است ميفرمايد تغيير ماه حرام از ماه بماهى ديگر افزايش در كفر است كه كفار را بجهل و گمراهى ميكشاند در يك سال ماهى را حرام و در سالى بعد يك ماه ديگر را حلال مى‏شمرند تا با اين عمل خود ماههاى حرام را كه خداوند مقرر داشته پايمال كنند اعمال بدشان را زيبا بنظر آورند ولى خداوند هرگز مردم كافر را هدايت نخواهد كرد (37)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد چرا وقتى بشما امر ميشود براى جهاد در راه دين خدا بيدرنگ خارج شويد بزمين پاى بند شده و دل بستگى ابراز ميداريد آيا زندگى دو روزه دنيا را بحيوة جاويد آخرت ترجيح ميدهيد؟ بدانيد كه زخرف دنيا در برابر نعيم ابدى آخرت بسيار ناچيز و كم است (38)
چنانچه براى جهاد عزيمت نكنيد خداوند شما را بعذاب دردناكى مبتلا ساخته و مردم ديگرى را بجاى شما براى جهاد انتخاب ميفرمايد و به هيچ وجه شما زيانى بخدا نميتوانيد بزنيد و خداوند قادر بر هر چيزيست (39)
اگر شما دين خدا را نصرت ندهيد خدا آن را يارى خواهد كرد همانطورى كه وقتى كفار تصميم به بيرون كردن پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم گرفته و از مكه اخراج نمايند حضرتش را خداوند او را يارى فرموده و بر مدخل غار پرده‏اى از تار عنكبوت تنيده شده تا از شر دشمنان كه در تعقيب او بودند محفوظ بماند و پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بمصاحب و همسفر خود (ابو بكر) فرمود غصه مخور خدا با ماست و خداوند آرامشى بر او فرستاد و با سپاهيان نامرئى خود ايشان را تأييد و تقويت فرمود و كسى آن لشگريان را بچشم نديد و كلمه كفر را پست و نداى خدا و اسلام را بلند و برتر كرد زيرا خداوند بر هر چيزى كمال قدرت و توانايى دارد. (40)
. اى پيغمبر خداوند ترا ببخشايد چرا از روى شفقت قبل از آنكه راستگويان را از دروغگويان تشخيص بدهى بآنها اجازه و رخصت دادى (43)
بهتر آن بود كه اجازه ترك جهاد نميداديد تا دروغ از راست مشخص ميشد كسانى كه بخدا و روز قيامت ايمان دارند با مال و جان خود جهاد ميكنند و خداوند باحوال پرهيزكاران واقف است (44)
فقط آنهايى كه بخدا و روز رستاخيز ايمان ندارند تقاضاى معافيت از جنگ مينمايند و دلهاى ايشان متزلزل بوده و پيوسته در شك و ترديد و دو دلى هستند (45)
. چنانچه آنها تصميم بخروج و سفر جهاد ميگرفتند آماده و مهيا ميشدند ولى خداوند بانديشه ناپاك آنها واقف بود و ايشان را از توفيق در جهاد باز داشت و بشما هم گفتند با كسانى كه معذورند و بجنگ نميروند بنشينيد (46)
. اگر اين منافقين با شما براى جهاد بيرون ميآمدند براى شما جز وزر و وبال و خيانت در سپاه چيزى نميافزودند و تا ميتوانستند در كارها اخلال نموده و فتنه انگيزى مينمودند و در بين شما هم از آن مردم منافق جاسوسانى وجود دارد ولى خداوند بحال ستمكاران داناست (47)
همانا در جنگ‏هاى پيش نيز آنان در صدد فتنه‏جويى و اخلال برآمدند و كارها را بعكس جلوه ميدادند تا وقتى كه حق در رسيد و امر خدا آشكار گرديد و با اينكه آنها ناراضى بودند فتح نصيب شما شد (48)
اى پيغمبر بآنها بگو جز آنچه كه خداوند براى ما نوشته و مشيت او تعلق گرفته بما نميرسد و او مولاى ما است و كسانى كه ايمان آورده‏اند فقط بخدا توكل ميكنند (51)
بگو اى پيغمبر مگر غير از دو نيكويى كه يا بهشت و يا فتح و پيروزى بانتظار ما چيز ديگرى است ولى ما انتظار آن را داريم كه خداوند بشما منافقين از عذاب سخت خود برساند و يا آنكه بدست ما هلاك شويد شما منتظر باشيد ما هم با شما بانتظار امر خدا هستيم (52)
بمنافقين بگو چه برضا و رغبت و يا آنكه باكراه و بى ميلى هر چه انفاق نمائيد خداوند قبول نمينمايد چه شما مردمى فاسق و بد عمل هستيد (53)
. و هيچ چيز مانع قبولى انفاق آنها نبود مگر آنكه ايشان بخدا و رسولش كافر بوده و نماز را بپا نميداشتند مگر با بى ميلى و كسالت و انفاقى نميكردند جز از روى اكراه (54)
از اموال و اولاد منافقين در شگفت مباش خدا ميخواهد آنها را بدينوسيله معذب بسازد در دنيا و در موقع واپسين جان آنها را بستاند در حالى كه از دنيا كافر بروند (55)
و پيوسته سوگند ميخورند كه ما با شما مؤمنين هستيم و البته دروغ ميگويند نه با شما و نه هم عقيده با شما نيستند بلكه آنها از اسلام و مسلمين ميترسند (56)
بهتر آن بود كه آنچه خدا و رسولش بآنها مرحمت ميكردند راضى بوده و مى گفتند كه لطف خدا براى ما كافى است زود باشد كه خدا و رسول از كرم بيدريغ خود بما همه چيز عطا كنند و ما مشتاق بخدا هستيم (59)
صدقات اختصاص دارد بينوايان و عاجزها و جمع آورى كنندگان و براى جلب قلوب بيگانگان بدين اسلام و آزادى بندگان و بردگان و اداى دين قرضداران و براى رضاى خدا و پيشرفت دين و درماندگان و مسافرين آبرومندى كه در بين راه معطل و درمانده شده‏اند و اين مصارف فرض و حكم خداوند است و خداوند دانا و حكيم است (60)
بعضى از منافقين پيغمبر را ميآزارند و ميگويند او شخص زود باوريست اى پيغمبر بگو زود باور براى شما بهتر است او بخدا ايمان آورده و بمؤمنين هم اعتماد و اطمينان دارد. و براى مؤمنين مايه رحمت پروردگار بوده و براى كسانى كه رسول خدا را آزار ميدهند عذاب دردناكى است (61)
. براى جلب رضايت و خشنودى شما بخدا سوگند ميخورند اگر آنها مؤمن بخدا باشند جلب خشنودى و رضايت حقتعالى مقدم و سزاوارتر است (62)
. آيا نميدانند كسانى كه بعداوت خدا و رسولش قيام مينمايند آتش دوزخ جايگاه هميشگى آنها بوده و اين در حقيقت بدبختى و ذلت بزرگى است (63)
. منافقين ميترسند از آن روزى كه خداوند سوره نازل نمايد تا آنچه در دل دارند آشكار شود اى پيغمبر بآنها بگو مسخره كنيد همانا خدا آنچه شما از آن ميترسيد ظاهر گرداند (64)
خداوند بمردان و زنان مؤمن وعده فرموده بهشت خلد و ابدى را كه زير درختانش نهرها جارى است و در عمارات نيكو و پاكيزه در بهشت عدن منزل و مأوى دهد و بالاتر از آن مقام رضا و خشنودى خداوند است كه پيروزى درخشانى است. (72)
اى پيغمبر با كفار و منافقين جهاد كن و با شدت هر چه تمامتر آنها را زير سيطره و فشار خود قرار بده و بدان كه جايگاه آنها جهنم است كه بد منزلى ميباشد (73)
بنام خدا قسم ميخورند كه چيزى نگفته‏اند و حال آنكه سخنان كفر آميز بزبان آورده و پس از اسلام آوردن كافر شده و تصميم و جديت در كشتن پيغمبر گرفتند و بقصد شوم خود نائل نشدند و در صدد انتقام و كينه توزى برآمدند در صورتى كه بى‏نيازى نصيب آنها شده و خدا و رسولش آنها را مستغنى فرموده است و چنانچه توبه كنند براى آنها خيلى بهتر است و اگر پشت بخدا كنند خداوند در دنيا و آخرت آنها را بعذاب‏هاى دردناك معذب خواهد فرمود و در روى زمين يك نفر دوستدار و ياورى براى خود نخواهند يافت. (74)
بعضى از ايشان چنين با خدا عهد كردند كه اگر نعمت و رحمتى نصيب ما بشود البته پيغمبر را تصديق كرده و از نيكان خواهيم شد. (75)
و همين كه از نعمت و فضل خدا بهره‏مند شدند باز بر آن بخل ورزيده و پشت بدين كرده و از خدا اعراض كنند (76)
و بر اثر اين نقض عهد و دروغ خداوند در دلهاى ايشان ظلمت نفاق افكند تا روزى كه بكيفر خلف عهد برسند و نتيجه دروغ اعمال زشت خود را به بينند (77)
خوشحالند كه از حكم جهاد در ركاب رسول خدا سرپيچى نموده و بى‏ميل هستند كه با مال و جان خود در راه خدا جهاد نموده و بمؤمنين هم ميگفتند كه در اين هواى گرم سوزان از وطن خود خارج نشويد بآنها بگو آتش دوزخ بسيار سوزاننده‏تر از اين هواست اگر توجه نموده و بفهميد (81)
پس اكنون بايد كمتر خنديده و بيشتر گريه كنيد كه بكيفر آنچه نموده‏ايد خواهيد رسيد (82)
چنانچه خداوند ترا بمدينه نزد عده‏اى كه تخلف نموده برگردانيد و آنها بملاقات تو آمده و اجازه بخواهند كه جهاد بروند بآنها بگو اجازه نميدهم و شما ابدا نبايد همراه من خارج شده با من بجنگ با دشمنان بيائيد شما كسانى هستيد كه راضى شديد در بدو امر در خانه‏هاى خود مانده و در جهاد شركت نكنيد اينك هم با ساير مخالفين و آنهايى كه تن به پيكار جهاد نداده‏اند بنشينيد (83)
و بر مرده آنان نماز مگذار و بر سر قبرشان بدعا نايست چه آنها به خدا و رسولش كافر شده و در حالتى كه فاسق و بدكار بوده‏اند مرده‏اند (84)
از مال و اولاد بسيار دشمنان در شگفت مباش زيرا خدا ميخواهد با آن اموال و اولاد آنها را در دنيا معذب نموده و جانشان را در حال كفر قبض نمايد (85)
و چون سوره‏اى نازل شود كه بخدا ايمان آورده و با رسولش در راه خدا جهاد نمائيد ثروتمندان و متمكنين منافق از حضور تو تقاضاى معذوريت و معافى از جهاد كرده و گويند موافقت نما كه با معاف شدگان بمانيم. (86)
جمعى از اعراب باديه نشين مى‏آيند و عذر ميآورند كه بجهاد حاضر نشوند و گروهى هم از كسانى كه خدا و رسولش را تكذيب نموده از جهاد خوددارى و سرباز زده‏اند كافرين از دو گروه بزودى بعذابى دردناك ميرسند. (90)
بر مردم ناتوان و ضعيف و بيماران و كسانى كه فقير بوده و خرج سفر خود و نفقه عائله خويش را ندارند تكليف جهاد نشده و حرجى بر ايشان نيست اگر به نيكوكاران و ساير مومنين براى رضا خدا و پيغمبر نصيحت نموده و آنها را تشويق و هدايت نمايند بر اين نيكويى و خداوند بخشنده و مهربانست (91)
. و همچنين بر آن مومنين كه نزد تو ميآيند تا موجبات عزيمت آنها را بجهاد فراهم سازى و مى‏گويى من مالى كه بتوانم شما را با آن تجهيز نموده و مساعدت كنم ندارم از شدت تأثر و تأسف اشك ميريزند و مراجعت مينمايند كه چرا چيزى ندارند تا در راه خدا انفاق كنند برايشان نيز گناهى بر ترك جهاد نيست (92)
. مسئوليت و عقوبت بر كسانى است كه با وجود تمكن مالى و قدرت نزد تو ميآيند و تقاضا دارند كه آنها را از جهاد معاف نمايى و بآن راضى هستند كه چون مخالفين و يا زنان و كودكان در خانه نشسته و بجهاد نروند خداوند بر دل آنها مهر كفر و ظلمت زده و آنها مردم نادانى هستند كه درك حقايق نميكنند (93)
هنگامى كه شما فاتحانه از جنگ مراجعت مينمائيد آنها بعذرهاى بيجا ميپردازند بآنها بگو عذر نياوريد ما هرگز بگفته‏هاى شما ايمان نياوريم خداوند حقيقت حال و اخبار شما را بما اطلاع داده و زود است كه خدا و رسولش كردار شما را بديده‏ها آشكار سازد تا نزد مومنين رسوا شويد و سپس بسوى خدايى كه داناى غيب و شهود است برميگرديد تا باعمالى كه نموده‏ايد شما را بينا كند و بكيفر كردارتان برسيد (94)
چون بسوى آنها بازگردى قسم‏هاى مؤكد بخدا ياد ميكنند كه از مخالفت و تمرد آنها چشم بپوشى هر گاه بسوى آنها برگشتى از آنها اعراض و دورى‏كن زيرا كه آنها مردمى پليدند و بموجب كردارهاى زشت خود در جهنم ساكن خواهند شد (95)
كسانى كه اول سبقت باسلام و ايمان گرفتند از مهاجر و انصار و آنهايى كه از ساير افراد پيروى از ايشان نمودند خداوند از آنها خشنود و آنها هم از خداوند راضى هستند و خداوند براى آنها بهشتى كه از زير درختانش نهرها جارى است آماده و مهيا ساخته كه تا ابد در آن متنعم و برخوردار شوند و اين سعادت بزرگى است (100)
. گروهى از اعراب پيرامون شهر مدينه و جمعى هم از خود اهل مدينه منافقند و در نفاق و دورويى خود استوار و پا برجا بوده ولى شما اطلاع نداريد و ما بر سريرت ناپاك آنها آگاهيم و بزودى دو بار يكى قبل از مرگ و يك مرتبه بعد از مرگ آنها را عذاب كنيم و عاقبت هم بعذاب سخت ابدى دوزخ بازگشت مينمايند (101)
. و جمعى ديگر اعتراف بگناهان خود نمودند كه كارهاى زشت و زيبا هر دو را مرتكب شده و بجا آورده‏اند اميد است خداوند توبه آنها را بپذيرد همانا خداوند آمرزنده و مهربانست (102)
. اى رسول، تو از اموال مؤمنين صدقات را بگير تا بآن صدقات آنها را از پليدى و حب دنيا پاك و پاكيزه بسازى و بآنها دعاى خير كن چون كه دعاى تو در حق آنان سبب آرامش خاطر و تسلى ايشان خواهد شد همانا خداوند شنوا و دانا است (103)
آيا مؤمنين نميدانند كه خداوند توبه بندگان را ميپذيرد و صدقات آنها را دريافت مينمايد خداوند بسيار توبه پذير و مهربانست (104)
. اى پيغمبر بآنها بگو هر چه مى خواهند بكنند ولى بايد بدانند بزودى خدا عمل آنها را بشما مينماياند و هم رسول و هم ساير مؤمنين بر كرده‏هاى ايشان آگاه ميشوند و بزودى بسوى عالم غيب و قيامت بازگشت خواهيد نمود و شما را بآنچه نموده‏ايد مطلع سازند (105)
. خداوند جان و مال مؤمنين را در قبال بهشت خريدارى كرده و آنها در راه خدا بجنگ و كارزار ميپردازند تا دشمنان دين را بكشند و يا خود كشته شوند و اين وعده قطعى و بر عهده خداوند است و در تورات و انجيل و قرآن بدان تصريح شده و باوفاتر از خدا در انجام پيمان و عهود كيست؟ اى اهل ايمان شما در اين معامله‏اى كه نموده‏ايد بخود مژده و بشارت دهيد كه اين معامله و معاهده با خدا سعادت و فيروزى بزرگى است (111)
اى پيغمبر به توبه كنندگان و خداپرستان و شكرگذاران و روزه داران و نمازگذارانى كه با خشوع كامل راكع و ساجد هستند و كسانى كه امر بمعروف و نهى از منكر نموده و حدود الهى را پاس ميدارند بشارت بده كه بثواب و سعادت ابدى خواهند رسيد (112)
. نبايد پيغمبر و كسانى كه ايمان آورده‏اند براى مشركين از خداوند طلب مغفرت و آمرزش نمايند هر چند كه از نزديكان و خويشانشان باشند پس از آنكه براى آنها مسلم و ثابت شود كه آن منسوبين و خويشان از دشمنان خدا و اهل جهنم و آتش هستند (113)
. و اگر ابراهيم براى آزر پدر تربيتى خود از خداوند طلب مغفرت كرده براى آن بود كه وعده داده بود ايمان آورده و از شرك بپرهيزد و چون دانست كه او دشمن خدا است از او بيزارى جست چون كه ابراهيم شخصى بود بسيار بردبار و خدا ترس (114)
پس از آنكه خداوند قومى را هدايت فرمود ديگر گمراه نخواهد ساخت تا بر آنها روشن سازد كه از چه چيزهايى بايد بپرهيزند و خداوند بهر چيزى داناست (115)
و آن خداوندى است كه مالك آسمانها و زمين بوده و زنده ميكند و ميميراند و جز خدا براى شما دوست و ياورى وجود ندارد (116)
. اهالى مدينه و باديه نشينان اطراف آن نبايد از فرمان پيغمبر هرگز تخلف ورزيده و در مقابل ميل او از خود ميلى ابراز و اظهار كنند تا در عوض اين فرمانبردارى و اطاعت هيچ رنج تشنگى و گرسنگى و خستگى در راه خدا نكشند و قدمى كه خشم كفار را برانگيزد بر ندارند و رنجى از دشمنان دين نبينند مگر در برابر آن آلام و رنج‏ها عمل صالحى در نامه اعمالشان نوشته شود و خداوند پاداش نيكوكاران را ضايع نخواهد كرد (120)
و هيچ مال كم و يا زيادى را در راه خداوند انفاق نميكنند و هيچ راه و وادى را طى نمى نمايند مگر آنكه در نامه اعمالشان نوشته ميشود تا خداوند به بهتر از آنچه كرده‏اند بايشان اجر و جزا مرحمت فرمايد (121)
. مؤمنين نبايد همگى بيرون رفته و رسول خدا را تنها بگذارند و بايد از هر قبيله و طائفه‏اى جمعى براى جنگ و جهاد و گروهى هم براى آموختن علم و تحكيم مبانى دين نزد رسول مهيا باشند و پس از بازگشت دانشى را كه فرا گرفته‏اند بقوم خود بياموزند تا شايد آنها نيز خدا شناس و پرهيزكار شده و از نافرمانى حذر كنند (122)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد با كافران از هر كه با شما نزديك‏تر است بجهاد و كارزار پرداخته و آنها را مرعوب خود سازيد تا خشونت و نيرومندى شما كفار را از لشگر اسلام بيمناك سازد و بايد بدانيد كه خداوند همواره يار و مددكار پرهيزكارانست (123)
. و چون سوره‏اى نازل شود كسانى هستند كه از روى شك و بد دلى ميگويند نزول اين سوره بر مراتب ايمان كه افزوده و حال آنكه براى كسانى كه ايمان آورده‏اند هم مايه افزايش ايمان است و هم آنكه سبب وجد و سرور و بشارت ميشود (124)
. و اما آنهايى كه در دلهايشان بيمارى شك و نفاق وجود دارد پليدى آنها بر پليدى بيفزايد و در حال كفر بميرند (125)
. همانا رسولى چون خود شما براى رهبرى و هدايت خلق آمد كه از روى كمال مرحمت و لطف خود جهل و فقر و پريشانى شما بر او بسيار ناگوار و سخت بوده و بنهايت مشتاق نجات و راحتى شما ميباشد و نسبت بمؤمنين رءوف و مهربانست (128)
. اى رسول ما چنانچه مردم از تو رو گردان شده و مقام ترا نشناسند بگو خدا براى من بس است و جز او خدايى نيست من باو توكل ميكنم و او پروردگار و خداى جهان و صاحب عرش بزرگ است (129)
بنام خداوند بخشنده و مهربان‏
اين است آيات كتاب محكم الهى كه بحق و راستى گوياست (1)
آيا اين امر مايه تعجب مردم شده است كه ما بيكى از مردان آنها وحى كرديم و او را برسالت خود برگزيديم تا مردم را از عذاب قيامت بترساند و كسانى را كه ايمان ميآورند بشارت بدهد كه براستى مقامشان نزد خدا بلند است و آن گاه كفار در مقام انكار بر آمده و بگويند كه اين شخص ساحرى تواناست (2)
همانا پروردگار شما كسى است كه آسمانها و زمين را در شش روز بيافريد سپس توجه كامل بر آفرينش عرش نمود و تدبير امور فرمود و كسى بدون اجازه و رخصتش شفيع و واسطه نشود و اين است پروردگار شما او را بيگانگى بپرستيد چرا متذكر نميشويد و بياد خدا نيستيد (3)
عاقبت آنها در اثر آنچه بدست خود فراهم نموده‏اند در آتش دوزخ جايگزين خواهند شد (8)
ولى كسانى كه بخدا ايمان آورده و كارهاى نيكو نموده‏اند خداوند بوسيله همان ايمان آنها را رهبرى و هدايت به بهشتى ميفرمايد كه از زير درختانش نهرها جارى است و در آن متنعم خواهند بود (9)
گفتارشان در بهشت ذكر و تسبيح خداوند و تحيت آنها بر يكديگر سلام ميباشد و آخرين سخنان آنها شكر گذارى و حمد پروردگار عالميان است (10)
اگر خداوند دعاى شرى كه مردم درباره خود مينمايند مانند كارهاى خير تعجيل روا ميداشت همه محكوم بمرگ و هلاك ميشدند و ما كسانى را كه اميدوار بلقاء ما نيستند در همان حالت كفر و طغيان رها نموده و باز ميگذاريم تا در گمراهى خود سرگردان باشند (11)
و چون انسان دچار گرفتارى و رنجى شود در هر حالى كه باشد چه نشسته و يا بپهلو افتاده و يا ايستاده فورا بدعا برآيد و از ما دفع خطر خواسته و يارى ميجويد ولى همين كه زيانش برطرف گرديد مجددا بغفلت اوليه خود باز ميگردد چنانچه گويى هيچ ما را براى رفع ضرر و زيان خود بيارى نخوانده و همين ترتيب اعمال زشت اسراف كنندگان و تبه كاران در نظرشان زيبا جلوه‏گر ميشود (12)
و ما پيش از شما مللى را كه ظلم مينمودند بسختى كيفر نموده و هلاك نموديم زيرا با آنكه پيغمبرانى با آيات و دلائل كافى براى آنها آمد باز ايمان نياوردند و ما اين چنين مردم تبه‏كار و مجرم را جزا و كيفر ميدهيم (13)
بشر از نظر فطرت آفرينش بيش از يك ملت نبوده‏اند و بعدها گرفتار اختلاف و تفرقه شده‏اند و اگر كلمه‏اى كه در ازل از حق سبقت صدور يافته كه مردم و ملتها براى آزمايش مهلت داشته باشند نبود البته باين تفرقه و اختلاف پايان داده ميشد و كفار محكوم بفنا و هلاك ميگرديدند (19)
منكرين ميگويند چرا آيه‏اى و يا معجزه‏اى از طرف خداوند نازل نميشود اى پيغمبر بآنها بگو كه داناى بر امور پنهانى و غيب خداست شما منتظر عذاب خدا باشيد منهم با شما منتظر نصرت او ميباشيم (20)
چنانچه بر اين مردم پس از شدائد و سختى ها رحمتى بچشانيم آيا براى محو آيات ما و خدمات رسولان مكر و خدعه بكار برند؟ اى پيغمبر بگو مكر الهى كامل و سريع‏تر است و رسولان ما آنچه شما مى‏انديشيد و حيله‏گرى و مكر مينمائيد بزيان شما ثبت نموده و خواهند نوشت (21)
او آن خداوندى است كه شما را در خشگى و دريا سير ميدهد و اگر در كشتى باشيد باد موافقى بوزد شاد و مسرور و خوشوقت ميشويد و چون باد سختى بوزد و كشتى را دستخوش امواج خروشان قرار دهد و خويشتن را در معرض هلاك و مرگ مشاهده كنيد آن گاه از روى فطرت توحيد خدا را باخلاص بخوانيد كه بار خدايا ما را از اين ورطه خطرناك نجات بخشى ديگر از كفر و عناد دست برداشته سپاس‏گزار تو خواهيم بود (22)
و همين كه ايشان را از مهلكه نجات بخشيديم باز بر خلاف حق و عدالت در روى زمين شروع بفساد و ظلم ميكنند اى مردم! اين ظلم و فساد شما بر عليه خودتان است در راه بدست آوردن متاع دنيا اينقدر بر خود ستم روا مداريد چون كه بازگشت همه شما بسوى ما است و آن وقت بشما مى‏گوييم و آگاه ميسازيم كه چه‏ها مينموده‏ايد (23)
همانا اين دنيا فى المثل بآبى ميماند كه ما از آسمان نازل مينمائيم و با آن تمام روئيدنيهاى زمين چه آنهايى كه حيوانات ميچرند و يا آنچه كه انسان ميخورد مشروب شده و بهره ميبرند و از سرسبزى و خرمى روى زمين زيور و آرايش ميگيرد و مردم تصور ميكنند كه آنها قدرت پيرايش گلها و خرمى بوستان و صحرا را دارند كه يك مرتبه امر شبانه و در يك روز ميرسد و تمام آن سبزه و رياحين و زيورها را بصورت علف و گياه خشكيده در آورد مثل آنكه ديشب گذشته چنين چيزى وجود نداشته است و خداوند براى مردمى كه تفكر ميكنند آيات خود را چنين تفصيل و تشريح مينمايد تا آنكه عبرت گيرند (24)
در آن روز هر كس بكيفر و جزاى اعمال نيك و بدى كه پيش از آن كرده خواهد رسيد و همه بسوى مولا و معبود حقيقى خود برميگردند و آنچه كه بدروغ مورد پرستش قرار گرفته بود نابود شده و از بين ميرود (30)
اى پيغمبر به اين مشركين بگو كيست كه شما را از آسمان و زمين روزى ميدهد و مالك گوش و چشم‏هاى شما كيست و چه كسى از مرده زنده و از زنده مرده برآورد و تدبير امور و نظم آفرينش با كيست؟ آن گاه همه اعتراف كرده و ميگويند اين امور منحصرا در دست تواناى خداوند يكتاست پس اى پيغمبر بآنها بگو چرا تقوى پيشه ننموده و پرهيزكار نميشوند (31)
پس اينچنين است خداوند بر حق كه پروردگار يكتاى شما است و بعد از حق جز گمراهى چيز ديگرى نيست پس بكجا ميرويد (32)
همچنين حكم نافذ و بر حق پروردگار بر مردم فاسق و تبه‏كار جارى ميگردد كه استحقاق كيفر و عذاب دارند و باز ايمان نميآورند. (33)
اى رسول ما بمشركان بگو از اين بتها و معبودهاى شما كدام يك ميتوانند از بدو آفرينش خلايق را خلق نموده و باز بسوى مبدأ اوليه بازگشت دهند؟ بگو اى پيغمبر فقط آن خداوند يكتا است كه در اول ابداع و ايجاد نموده و بعد بر ميگرداند چگونه بر اين خداى قادر توانا بدروغ شريك قائل ميشويد (34)
بگو اى پيغمبر آيا هيچ كدام از شركاء شما توانسته‏اند كسى را براه حق رهبرى كنند؟ بگو فقط خداست كه ميتواند خلايق را براه راست و طريق سعادت هدايت و رهبرى نمايد آيا ذات مقدسى كه خلق را براه حق هدايت ميفرمايد سزاوارتر بپيروى است يا آنكه ديگرى شما را چه ميشود چنين قضاوت بيجايى را درباره شركاء و بتهاى خود ميكنيد (35)
خداوند به هيچ كس ستم نميفرمايد اين مردم هستند كه درباره خود ظلم و ستم روا ميدارند (44)
در روز رستاخيز و قيامت كه تمام مردم در عرصه محشر جمع شوند مثل آنست كه چند ساعتى از روز را در دنيا درنگ نموده‏اند و در آن روز يكديگر را كاملا مى‏شناسند و محققا آنهايى كه لقاى پروردگار خود را تكذيب مينمودند بسيار زيانكار بوده و هدايت و رهبرى نخواهند يافت و بسر منزل سعادت نميرسند (45)
و اگر بعضى از آنچه وعده نموده‏ايم كه منكران را عذاب مينمائيم در حيات دنيا بتو نشان دهيم يا بتاخير اندازيم و قبض روح از تو بنمائيم بهر صورت بازگشت همه آنان در روز قيامت بسوى ماست و آن روز هم خداوند شاهد بر اعمال آنها است و از كردار آنان آگاهست (46)
براى هر امتى رسولى است همين كه رسول آنها بيايد حجت تمام ميشود و بعدالت در بين آنها حكم ميكند و هرگز ستمى بآنها نخواهد شد (47)
كفار ميگويند اى رسول اگر راست مى‏گوييد اين وعده قيامت كى خواهد رسيد (48)
اى پيغمبر بآنها بگو من جز خواست خدا هيچ قدرتى براى نفع و ضرر خود ندارم و براى هر ملت و امتى موعد و اجل معينى است كه چون فرا رسد ساعتى دير و زود نگردد (49)
آنها مردمى با ايمان و پرهيزكار و متقى ميباشند (63)
بآنها پيوسته از جانب پروردگار بشارت و مژده ميرسد چه در زندگانى دنيا و چه در آخرت به نعمتهاى بهشت و بوجود ائمه دين و هيچگونه تغييرى راه ندارد و اين خود فيروزى بزرگى است براى دوستان خدا (64)
اى پيغمبر بگفتار ياوه منكران و مخالفين متأثر و غمگين مشو كليه اقتدار و عزت جاه مختص ذات پروردگارى است كه بگفتار تمام خلايق شنوا و باحوال همگى دانا و آگاه است (65)
بدان و آگاه باش هر آنچه در آسمانها و زمين است ملك خداست و هر چه مشركين جز خدا پيروى و بندگى ميكنند فقط وهم و پندارى بيش نيست و دروغ و افترا بخدا مى بندند (66)
او خدايى است كه شب را براى آسايش شما مقرر داشته و روز را روشن ساخته تا كسب معاش نمائيد و تمام اينها آيت و دليلى براى اثبات صانع و خداى واحد است براى مردمى كه گوش شنوا داشته و كلام حق را بپذيرند (67)
كفار ميگويند خداوند براى خود فرزندى اتخاذ كرده او غنى و بى نياز از آنست و منزه ميباشد هر چه در آسمانها و زمين است متعلق باوست آيا بر اين گفتار بيمورد دليلى داريد؟ چرا از روى نادانى و بدون دليل چيزى كه نميدانيد درباره خدا مى‏گوييد! (68)
اى رسول گرامى بكسانى كه افترا زده و نسبت دروغ بخدا ميدهند بگو كه رستگارى نخواهند داشت (69)
اين قبيل سخنان براى جلب متاع دنيا و از روى طمع زده ميشود و چون مرگ فرا رسد همه بسوى ما بازگشت نموده آن گاه بكيفر اعمالشان عذابى سخت ميچشانيم (70)
پس از آن پيغمبران موسى و هارون را بسوى فرعون و قومش برانگيختيم با آيات و بينات محكم ولى آنها هم تكبر نموده و مردمى تبه كارى بودند (75)
همين كه رسول بر حق با معجزات و آيات از طرف ما نزد آنها آمد تمام خوارق عادات و معجزات را ناچيز انگاشته و رسول ما را تكذيب نموده گفتند اينها سحرى آشكار است (76)
موسى به بآنان گفت آيا برسول و آيات حق كه براى هدايت و رهبرى شما آمده نسبت سحر و جادوگرى ميدهيد و حال آنكه هرگز ساحران پيروز نخواهند شد (77)
باز بموسى گفتند كه آيا تو آمده‏اى تا ما را از آنچه از پدران خود دريافته‏ايم و پدرانمان بر آن عقيده بوده‏اند منصرف و منحرف ساخته و تو و برادرت براى خود دستگاه بزرگى و رياست فراهم نمائيد ما هرگز بشما دو نفر ايمان نميآوريم (78)
فرعون امر نمود تا هر چه ساحر ماهر و جادوگر دانا هست در محضر او جمع نموده و حاضر كنند (79)
و همين كه ساحران حضور يافتند موسى بآنها گفت آنچه در چنته داريد بيفكنيد و بساط سحر خود را بيندازيد و هر مهارتى كه داريد بكار بريد (80)
در پاسخ گفتند ما توكل بخدا كرده‏ايم- پروردگارا ما را مورد آزمايش قرار مده و مردم ستمكار را بر ما مسلط مفرما (85)
و بفضل و رحمت خود ما مؤمنان را از شر كفار نجات و رهايى بخش (86)
و ما بموسى و برادرش وحى كرديم كه براى قوم خود در مصر منزل بگيريد و خانه‏هاى خودتان را معبد و قبله قرار داده و نماز بپا داريد و تو هم اى پيغمبر بمؤمنان مژده فتح و پيروزى بده (87)
موسى در مقام مناجات عرض كرد پروردگارا تو بفرعون و پيروانش در اين زندگانى دنيا ثروت و تجمل و زيور بسيار عطا فرمودى تا از طريق هدايت و صراط مستقيم منحرف شده و گمراه شوند پروردگارا اموال ايشان را نابود و دلهايشان را سخت بفرما زيرا تا اين مردم گمراه عذاب را بچشم خود نبينند ممكن نيست ايمان بياورند (88)
خداوند بموسى و هارون فرمود دعاى شما را مستجاب نمودم شما براه مستقيم بوده و از نادانان پيروى ننمائيد (89)
ما بنى اسرائيل را از نيل گذرانيديم و لشگريان فرعون ظالمانه آنها را بسر سختى تعقيب كردند تا زمانى كه در وادى نيل قدم گذاردند و آب آنها را احاطه نموده و موقع غرق و فناى آنها رسيد آن گاه فرعون گفت ايمان آوردم و تصديق ميكنم كه جز آن خدايى كه مورد پرستش بنى اسرائل است خدايى نيست و من هم تسليم فرمان او هستم (90)
همانا ما بنى اسرائيل را جايگاهى بصدق منزل و مسكن داديم كه در كمال آسايش و روزى‏هاى پاكيزه تنعم نموده و همواره در مورد رسول خاتم اتفاق كلمه داشتند همين كه آن رسول با قرآن آسمانى برهبرى و هدايت آنها مبعوث شد آغاز اختلاف نمودند اى رسول ما در روز قيامت خداوند ميان تو و آنها و آنچه اختلاف كردند قضاوت و حكومت خواهد نمود (93)
اگر درباره آنچه براى تو نازل نموده‏ايم شكى در دل داشته باشيد از پيشينيان خودت كه كتابهاى آسمانى را خوانده‏اند و علماء اهل كتاب هستند سؤال كن مطمئنا كتاب بر حق آسمانى از طرف پروردگارت آمده و هيچگونه در حقانيت آن نبايد ترديد داشته باشى و شك نمايى (94)
و از كسانى نباشى كه آيات حق را تكذيب نموده‏اند و از زيانكاران محسوب شوى (95)
البته كسانى كه حكم عذاب خدا بر آنها حتم و محقق است ايمان نميآورند (96)
و اگر هر گونه معجزه و آيتى از جانب پروردگار براى آنها بيايد باز ايمان نخواهند آورد تا وقتى كه عذاب دردناك را بچشم خود مشاهده كنند (97)
مردم هيچ قريه و شهرى ايمانشان مفيد و سودمند نبود مگر قوم يونس عليه السّلام كه پس از آنكه ايمان آوردند ما عذاب بد دنيا و آخرت را از آنها برداشتيم و تا موعد مقرر در علم خدا آنها را بهره‏مند و كامياب ساختيم (98)
پس اين مردم كوردل انتظار نزول بلائى دارند كه مانند پيشينيان عذاب را بچشم خود مشاهده كنند اى رسول ما باين طاغيان بگو شما چشم براه و منتظر نزول باشيد و ما هم بانتظار و فتح و پيروزى و نصرت خدا ميباشيم (102)
پس از آن ما رسولان و كسانى را كه ايمان آورده بودند رهايى بخشيديم و بهمين ترتيب بر خود فرض و واجب كرده‏ايم كه مؤمنان را نجات دهيم (103)
اى پيغمبر باين مردم بگو اگر شما از دين و آئين من در شك و ترديد هستيد يقين بدانيد من هرگز خدايان باطل شما را نميپرستم و خدايى را ستايش ميكنم كه مرگ و زندگى شما بامر اوست و من مأمورم كه از اهل ايمان باشم (104)
و خداوند امر و مقرر فرموده بود كه روى بجانب دين حنيف اسلام و آئين پاك توحيد آورده و هرگز هم آهنگ مشركين نباشم (105)
و نيز خداوند بمن امر كرده كه جز خداى يكتا بهيچ چيزى كه نفع و ضررى بحال تو ندارند بخدايى نخوان اگر نپذيرى در آن صورت از ستمكاران خواهى بود (106)
اگر خداوند براى تو ضررى خواسته باشد هيچكس نميتواند آن را مرتفع نمايد جز ذات يگانه او و چنانچه تصميم بعمل خيرى درباره‏ات بگيرد احدى قادر بجلوگيرى و رد آن نخواهد بود زيرا فضل و رحمت پروردگار بهر كس از بندگان كه خواسته باشد ميرسد و آن خداوندى بخشنده و مهربانست (107)

المائدة

بنام خداوند بخشنده مهربان‏
الر اين قرآن كتابى است كه با دلايل متين و محكم از جانب پروردگار حكيم و دانا براى روشن نمودن حقايق بسيارى نازل گرديده (1)
تا بشما بگويد كه جز خداى يگانه چيز ديگرى پرستش ننمائيد و من رسول برگزيده اويم كه براى هدايت و رهبرى و بشارت خلق آمده‏ام (2)
و اينكه طلب مغفرت و بخشايش از خداى خود نموده و بسوى او باز گرديد كه تا روز موعود و اجل محتوم شما را ببهترين وجهى از نعمت خود بهره‏مند سازد و در حق هر صاحب كرمى در خور فضل و كرمش عطائى مرحمت ميفرمايد و من از عذاب روز رستاخيز و قيامت كبرى بر شما بيمناكم (3)
بازگشت همه شما بسوى خدا بوده و او بهر چيز و امرى قادر و تواناست (4)
آگاه باش بعضى از مردم روى دلهاى بر ميگردانند تا اينكه مگر خود را از نظر حق پنهان بدارند همان موقع كه خود را در لباس خود پيچيده و پنهان ميكنيد تمام رازهاى نهانى و اعمال آشكار شما را ميداند او جل جلاله باسرار نهانى و آنچه در دلها نهفته‏اند محققا دانا ميباشد (5)
و اگر بشر را از فضل و كرم خود برخوردار كرده و در دنيا بنعمتى مقرون ساختيم تا سپاسگزار و شاكر شود همين كه آن نعمت را سلب نموده و باز گرفتيم سخت نااميد و ناسپاس شده و كفران نعمت مينمايد (9)
و همين كه آدمى را پس از تنگى و عسرت نعمتى بچشانيم ميگويد شدائد و محنت من بپايان رسيده و مغرورانه شادى مينمايد و بتفاخر بين ديگران سرگرم ميشود (10)
مگر كسانى كه صبر و بردبارى نموده و اعمال پسنديده پيشه خود سازند براى آنها مغفرت و آمرزش مزد بزرگى است (11)
اى پيغمبر مبادا برخى از آنچه كه بتو وحى مينمائيم بمردم نرسانى و از گفتار منافقين دلتنگ شوى كه ميگويند اگر اين شخص پيغمبر است چرا از خداوند تمناى گنج و مالى نميكند و يا آنكه چرا فرشته آسمانى همراه او نيست وظيفه شما نصيحت و اندرز خلق است و خدايت حاكم و نگهبان همه اشياء ميباشد (12)
آيا منافقين و كفار افترى و تهمت ميزنند و مدعى هستند كه اين قرآن از طرف خدا نيست و خود آن را ترتيب داده‏اى بآنها بگو اگر راست مى‏گوييد شما و ياران و بزرگان عرب دست بدست هم داده و ده سوره مانند اين قرآن بياوريد (13)
اگر كفار پاسخ شما را ندانند شما بايد بدانيد اين قرآن بعلم ازلى خداوند نازل شده آن خدايى كه جز او خدايى نيست آيا شما مردم تسليم حكم حق ميشويد؟ (14)
كسى كه طالب لذات زندگانى دنيا و زينت و شهوات آن باشد ما مزد اعمالش را در همين دنيا كاملا ميدهيم و هيچ از اجر آن كم نخواهيم كرد (15)

آنها در روى زمين هيچ مفرى از قهر الهى ندارند و جز خدايى كه عذاب ايشان را دو برابر و مضاعف خواهد كرد پشتيبان و دوست ندارند كه آنها را تقويت و يارى نمايد حتى نيروى شنوايى گوش و بينايى چشم براى آنها مفيد نخواهد بود (20)
اينها كسانى هستند كه بنفس خويشتن زيان وارد ساخته و دروغهايى كه ميگفتند و پندارهاى ناروايى كه داشتند آنها را گمراه ساخته (21)
آنها ناچار در روز جزا زيانكارترين مردم هستند (22)
اما مردمى كه بخداوند يكتا ايمان آورده و بكارهاى خوب ميپردازند و در پيشگاه عز ربوبى متواضع و خاشع هستند آنها اهل بهشت بوده و براى هميشه متنعم خواهند بود (23)
حال اين دو دسته از مردم فى المثل چون حالت شخص كور و گنگ و بينا و شنوا است آيا مردم كور و بينا و يا گنگ و شنوا بيك حال هستند؟ چرا پند نميگيريد و آگاه نميشويد؟! (24)
و ما نوح نبى را براى هدايت و رهبرى قومش برسالت فرستاديم و او بقوم خود گفت كه من با بيان روشن براى نصيحت و ارشاد شما آمده‏ام (25)
تا بشما بگويم كه جز خداى يگانه را پرستش ننمائيد من از عذاب روز دردناك رستاخيز بر شما ميترسم (26)
كسانى كه كافر بودند بنوح گفتند ما ترا چون خود بشرى بيش نميدانيم و در بادى نظر نمى‏بينيم كه غير از مردم پست و بيقدر از تو پيروى كنند و ما هيچ برترى و مزيتى براى تو نسبت بخود احساس نميكنيم بلكه تصور ميكنيم كه تو از دروغگويان هستى (27)
گفتند اى نوح همانا تو با ما جدال بسيار و گفتگوى بى‏اندازه نمودى چنانچه راستگو هستى و بر مدعاى خود اطمينان دارى بوعده خود وفا نموده و براى ما طلب عذاب كن (32)
نوح بآنها جواب داد اگر خدا بخواهد وعده حق حتما بشما ميرسد و شما نميتوانيد از آن بگريزيد (33)
چنانچه من بخواهم شما را نصيحت كنم نصيحت و پند من بشما سودى نخواهد رسانيد اگر مشيت پروردگار بر گمراهى و ضلالت شما باشد خداى شما اوست و همه شما بسوى او بازگشت مينمائيد (34)
آيا ميگويند من دروغ و افترا ميزنم نسبت بوحى پروردگارم بگو اگر من دروغ بگويم عقوبت آن گناه بر من است و من از اعمال تبه‏كارانه شما بيزارم (35)
بنوح وحى شد كه جز عده‏اى كه از قوم تو ايمان آورده‏اند ديگر كسى ايمان نخواهد آورد تو بر كفر و عصيان مردم بدبين و غمگين مباش (36)
فرزندش گفت بزودى بكوهستان پناه ميبرم تا از شر غرق شدن در آب خلاص شده و در امان باشم نوح باو گفت امروز از قهر الهى بجز بلطف او كسى پناهى ندارد و در اينحال موجى ميان آنها حائل شده و فرزند نوح با ديگر از كافرين دستخوش غرق و فنا گشتند (43)
بزمين گفته شد آب را فرو بر و بآسمان امر شد بفرو ريختن آب خاتمه بده و در كمترين وقتى آب خشك شده و كشتى بر كوه جودى فرار گرفت و گفته شد كه از شر كفار بدور مانده و نجات يافتيد (44)
نوح در مقام مناجات با خدا بر آمده و عرض كرد پروردگارا فرزندم از اهل بيت من است و وعده تو حتمى و بر حق بوده و عادلترين و قادرترين حكمرانان ميباشى بلطف خود فرزندم را نجات بده (45)
خداوند بنوح خطاب كرده فرمود فرزندت اهليت ترا ندارد و كارهاى ناشايسته مرتكب ميشود از چيزى كه بيخبرى مپرس من بتو اندرز و پند ميدهم نصيحت بپذير و از نادانان مباش (46)
نوح عرض كرد پروردگارا من بتو پناه ميبرم تا بعد از اين چيزى كه نميدانم از تو نخواهم و چنانچه اينك مرا مورد عفو و بخشش خود قرار ندهى و ترحم نفرمايى من از زيانكاران خواهم بود (47)
بنوح گفته شد كه از كشتى پياده شو سلام و خير و بركت ما توشه راه تو و ياران و پيروان تو باد بدان ما پس از اينكه ستمكاران را از نعمت‏هاى موقت دنيا بهره‏مند بسازيم بكيفر و مجازات سختى عذاب خواهيم داد (48)
مردم به هود گفتند براى ما دليل روشنى مشعر برسالت خود نياورده‏اى و ما بگفته تو معبودهاى خود را ترك ننموده و بتو ايمان نخواهيم آورد (53)
فقط مى گوئيم بعضى از خدايان ما آسيبى بتو رسانيده‏اند (كه باين علت ترك الهه ما نموده‏اى) هود گفت خدا را بشهادت ميگيرم و شما هم گواه باشيد كه من از آنچه شماها ميپرستيد بيزارم (54)
غير از خداى يگانه هر چه مى‏پرستيد مورد نفرت من است شما هم هر كيد و مكرى را كه درباره من خواسته باشيد اعمال كنيد و ابدا تأمل و ترديد روا مداريد (55)
من بخدايى كه پروردگار من و شما است توكل كرده‏ام و اختيار تمام جنبندگان بدست مشيت و اراده اوست و البته خداوند من براه راست همه را هدايت و رهبرى ميفرمايد (56)
و چنانچه از روى عناد و سرپيچى روى از حق برتابيد من نسبت بوظيفه تبليغ رسالت خود درباره شما رفتار كرده‏ام و اتمام حجت نموده‏ام و البته خداى من پس از هلاكت شما قوم ديگرى را جانشين شما خواهد كرد و به هود هم هيچ ضررى نخواهيد زد زيرا پروردگار من نگهبان و حافظ هر چيزى است (57)
و چون فرمان هلاكت قوم سركش در رسيد و هود و پيروانش را از نظر رحمت و شفقت نجات بخشيده و ايشان را از عذاب بسيار سخت رهايى داديم (58)
و در پيرو بيانات خود خطاب بقوم كرده گفت اين ناقه يكى از آيات الهى و معجزه‏اى براى اتمام حجت پروردگار است او را آزاد بگذاريد تا در زمين خدا بچرد و باو آزارى نرسانيد چنانچه در صدد آزار او بر آئيد خداوند بزودى شما را بعذاب گرفتار خواهد ساخت (64)
بنصايح صالح گوش نداده و ناقه را پى كردند صالح بآنها گفت تا سه روز در منازل خود از زندگى لذت ببريد و پس از آن هلاك خواهيد شد و اين وعده‏اى است كاملا درست و راست (65)
و چون فرمان قهر و خشم ما در رسيد صالح و پيروان معدودش را برحمت و شفقت خود از هلاكت و عذاب نجات بخشيديم چون كه خداى تو قادر و تواناست (66)
هنگام شب صيحه آسمانى آن مردم ستمكار را بگرفت و همين كه صبح در رسيد در جايگاههاى خود بيحس و براى هميشه خاموش شده و هلاك گرديدند (67)
چنان نابود و هلاك شدند مثل آنكه اصولا آنها در آن ديار زنده نبودند بدانيد و آگاه باشيد كه قوم ثمود چون نسبت بخالق و خداى يكتا كافر شدند از رحمت هميشگى خداوند دور و جدا گشتند (68)
آن گاه فرستادگان ما بابراهيم خليل بشارت داده و باو سلام و تحيت گفته و او هم بايشان سلام گفت و بيدرنگ گوساله بريانى براى آنها آورد (69)
چون ابراهيم ديد مهمانان دست بسوى طعام دراز نميكنند از آنها نگران شده و در دل خويش متوحش گشته و ترسى بر او مستولى گرديد گفتند از ما نترس خداوند ما را براى عذاب قوم لوط فرستاده است (70)
در گفتگوى ابراهيم و مهمانانش ساره عيال او حاضر بود و از فرط شوق و حسرت بخنديد و بر اثر فرح و نشاط حايض گرديد و ما باو مژده تولد اسحق و بعد از اسحق يعقوب را باو داديم (71)
و چون فرستادگان ما نزد لوط آمدند سخت پريشان خاطر و محزون شد و گفت اين روز بسيار سختى است (77)
فرشتگان بصورت جوانان خوشرو و زيبا بخانه لوط وارد شدند قوم لوط شتابان بخانه او ريخته و براى ارتكاب عمل زشت با آنها مهيا شدند لوط بآن مردم گفت دختران من براى شما نيكوتر و پاكيزه‏ترند از خدا بترسيد و مرا نزد مهمانانم با عمل زشت خود خوار و شرمسار مسازيد آيا در ميان شما جوانمرد رشيدى نيست كه مانع كار زشت شما شود (78)
قوم گفتند ميدانى كه ما نظرى بدختران و زنان نداريم و تو ميدانى ما چه ميخواهيم (79)
لوط گفت اى كاش من قدرتى ميداشتم كه مانع شما ميشدم اينك كه قادر نيستم از شر شما بمأمن و پناهگاه محكمى مأوى ميگزينم (80)
فرشتگان گفتند ما رسولان پروردگار تو هستيم و دست بدكاران قوم بتو نميرسد تو با خانواده خود هنگام شب از اين ديار بيرون برو و از بستگانت كسى را جز آن زن بدكارت كه آنهم بايد هلاك شود وامگذار كه وعده عذاب قوم صبح است و البته صبح هم خيلى نزديك ميباشد (81)
همين كه فرمان خشم و قهر ما رسيد ديار آن قوم را زير و رو نموده و بر سر مردمش از آسمان سنگهاى بلا و هلاكت بباريد (82)
قوم بمسخره بشعيب گفتند آيا نماز تو بتو امر ميكند كه ما را از پرستش معبودهاى پدرانمان باز داشته و يا مانع شود كه ما بدلخواه خود تصرف در اموال خود نكنيم حقا تو مرد بردبار و رشيدى (يعنى تو سفيه و نادانى) (87)
شعيب گفت اى مردم شما چه عقيده‏اى درباره من داريد اگر من از طرف پروردگار خود داراى دليل و برهان روشن بوده و از پيشگاه حضرت احديت روزى پاك و پاكيزه برايم ميرسد نظر مخالفت با شما ندارم و اينكه شما را از بت پرستى و كم فروشى نهى ميكنم قصد و نيتم آنست كه تا حدود ميسور و آنچه توانايى دارم وضع شما را اصلاح نمايم و موفقيت من در اين مقصد عالى با خداست كه من باو توكل كرده و بدرگاه او پناه ميبرم (88)
شعيب مجددا قوم را نصيحت نموده و گفت مخالفت و ضديت با من شما را بآنجا نكشاند كه همان بلائى كه بر سر قوم نوح و هود و صالح و مخصوصا همين قوم لوط كه دورانشان از شما دور نيست بر شما هم نازل شود (89)
از خداى خود طلب مغفرت و آمرزش نموده بسوى او باز گرديد زيرا كه پروردگار من بسيار مشفق و مهربانست (90)
مردم گفتند اى شعيب بيشتر از سخنان تو براى ما مفهومى ندارد و ترا در بين خود شخصى ناتوان و بى ارج مى‏بينيم اگر احترام و ملاحظه طايفه و كسانت نبود ما ترا سنگسار ميكرديم زيرا كه تو بر ما برترى و عزتى ندارى (91)
شعيب گفت آيا طايفه و كسان من در نزد شما از خداى من عزيزتر ميباشند كه چنين خدا را پشت سر گذاشته و فراموش كرده‏ايد بدانيد خداوند و پروردگار من بآنچه شماها ميكنيد احاطه دارد و آگاهست (92)
و پس از آن موسى را با آيات و دلايل روشن و متينى برسالت نزد فرعون و پيروانش فرستاديم (96)
ولى مردم از اوامر فرعون كه فاقد هر گونه رشد و حكمت بود پيروى نمودند (97)
فرعون قوم خود را بدوزخ درافكند كه بسيار بد منزلگاهى است (98)
فرعونيان در اين دنيا براى خود لعنتى باقى گذاشتند و براى روز واپسين و قيامت بد ذخيره‏اى فرستادند (99)
اى پيغمبر گرامى اين اخبار قراء و شهرهايى است كه برايت حكايت كرديم بعضى از آنها هنوز برپا و معموره است و برخى را هم مرگ مردمش را بديار عدم و نيستى فرستاده و از بين رفته‏اند (100)
و ما بر آن مردم ستمكار جفا ننموديم بلكه خود آنها بر خويشتن ستم روا داشتند و خدايان باطلى كه مى‏پرستيدند براى آنها مفيد واقع نگشته و رفع خطر از ايشان ننمودند وقتى كه امر قهر ما بر نابودى و هلاك آنها رسيد جز بر مراتب حسرتشان نيفزود (101)
آن روز كه ميرسد كسى جز باجازه خداوند سخن نميگويد و در آن روز خلايق يا تيره بخت و شقى هستند يا آنكه سعادتمند و خوشوقت خواهند بود (105)
اما تيره‏روزان شقى را در آتش دوزخ درافكنند در حالى كه ناله و آه حسرت از دل برون كنند (106)
و در آن آتش ابدى و جاويد هستند تا وقتى كه آسمانها و زمين باقى مى‏باشند مگر آنكه اراده حق بر نجاتشان تعلق بگيرد زيرا خداوند هر چه بخواهد ميكند (107)
اما نيك‏بختان و سعادتمندان در بهشت جاويدان هستند تا وقتى كه آسمانها و زمين باقى است مگر آنكه پروردگار عطاى خويش را قطع ناشدنى و هميشگى بفرمايد (108)
اى رسول ما بدون شك و شبهه بدان آنچه كه آنان به پيروى پدران خود ميپرستند باطل است و ما عذاب و كيفر مشركان را بحد كمال ميرسانيم (109)
و ما براى موسى كتاب تورات را فرستاديم و درباره آن كتاب آسمانى هم اختلاف نموده و تصديق نكردند.
مگر آنكه خداوند ترحم بفرمايد و هدايت شوند و براى همين منظور هم آفريده شده‏اند و كلمه قهر خداوندى بلزوم و حتميت پيوسته است كه فرموده دوزخ را از كفار جن و انس پر خواهم كرد (119)
ما تمام اخبار مربوط بانبياء سلف را برايت حكايت ميكنيم تا قلبت محكم و استوار شود و حقايق و طريقه صحيح و راه صواب بر تو روشن گردد و براى مؤمنين پند و اندرز و عبرتى باشد (120)
اى پيغمبر بآن كسانى كه ايمان نميآورند بگو شماها بكارهاى زشت و معاصى خود ادامه بدهيد و ما هم بكار طاعت و بندگى خود مشغول هستيم (121)
شما منتظر جزاى اعمال و كرده‏هاى خود باشيد ما هم در انتظار پاداش و ثواب اعمال خويشتنيم (122)
امور نهانى آسمانها و زمين بر خداوند واضح و آشكار است و تمام كارهاى عالم راجع بخداست پس او را بندگى و پرستش نموده و باو توكل كنيد و بدانيد كه خداوند هرگز از كرده‏هاى خلق غافل نميماند (123)

الأنعام

بنام خداوند بخشنده مهربان‏
در داستان يوسف و برادرانش براى سؤال كنندگان حكمت و عبرت بسيارى است (7)
وقتى برادرانش بيكديگر گفتند كه يوسف و برادرش (بن يامين) پيش پدرمان عزيزتر از ما هستند در صورتى كه ما عده‏اى بيشتر و متحد هستيم و معلوم است كه پدر با اين محبت خود بآنها در ضلالت و اشتباه آشكارى افتاده (8)
يوسف را بكشيد و يا او را در سرزمينى طرد كنيد تا روى پدر بسوى شما منعطف شده و از آن پس مردمى درستكار شويد (9)
يكى از برادران گفت او را نكشيد بلكه در سر راه كاروانيان بچاهى بيفكنيد تا كاروانيان او را يافته با خود ببرند (10)
پس از آن بپدر خود گفتند چرا يوسف را بهمراه ما نميفرستى و از او ايمن نميباشى با اينكه ميدانى ما علاقمند و خيرخواه او هستيم (11)
فردا او را با ما بفرست تا در دشت و صحرا بگردد و بازى كند و ما او را نگهبانى و حفاظت خواهيم كرد (12)
شب هنگام گريه‏كنان نزد پدر بازگشتند (16)
گفتند اى پدر ما در صحرا براى مسابقه رفته و يوسف را بر سر اسباب و متاع خود گذارده بوديم چون بازگشتيم او را گرگ خورده بود با اينكه ما راست مى‏گوييم گمان داريم از ما باور نخواهى نمود (17)
پيراهن يوسف را كه بخون دروغى آغشته بودند بپدر ارائه دادند يعقوب گفت اين عمل زشت و كار قبيح بود كه در نظر شما زيبا جلوه نمود در اين پيش آمد صبر جميل خواهم كرد و از خداوند يارى ميجويم در اين مصيبتى كه شما توصيف مى‏نمائيد (18)
كاروانى آمد و سقاى خود را براى تهيه آب فرستاده همين كه دلو را بچاه سرازير نمود بجاى آب يوسف را درآورد و مژده و بشارت داد كه اين زيبا پسرى است او را پنهان كردند كه سرمايه‏اى قرار دهند و خداوند بآنچه ميكنند داناست (19)
برادرانش رسيده و او را به بهاى ناچيزى فروخته و از او اعراض كردند (20)
عزيز مصر كه يوسف را خريده بود بزنش گفت مقام اين پسر را گرامى دار شايد براى ما سودمند شده و او را بفرزندى بگيريم و ما چنين بمقام و مكانت يوسف افزوده و علم تعبير و تاويل خواب باو ياد داده و براى مقام نبوت انتخاب كرديم و خداوند بر كارهاى خود تسلط و غلبه دارد اما بيشتر مردم نميدانند و بر اين حقيقت آگاه نيستند (21)
هر دو بجانب در دويدند (يوسف براى فرار از دست زن و زن براى دست يافتن باو) و پيراهن يوسف از عقب چاك خورد و در همين لحظه آقاى آن زن درب منزل رسيد زن پيش دستى نموده گفت سزاى كسى كه بناموس تو سوء قصد داشته باشد جز زندانى شدن و يا كيفر سخت چيز ديگرى است؟ (25)
يوسف گفت اين زن خود با من قصد مراوده داشته و يكى از بستگان آن زن شهادت بر اين داده و گفت چنانچه پيراهن يوسف از جلو و پيش‏رو دريده شده زن راست ميگويد و يوسف دروغگو است (26)
و اگر پيراهنش از پشت سر دريده شده باشد زن دروغگو بوده و يوسف از جمله راستگويانست (27)
چون عزيز ديد پيراهن يوسف از قفا دريده شده گفت اين از مكر شما است چه مكر و حيله زنها بسيار بزرگ و حيرت انگيز است (28)
شوهر زن بيوسف گفت از زليخا اعراض كن و اين قضيه را پنهان دار و بزليخا گفت از خطاى خود طلب آمرزش كن كه براستى از گناه كاران شده‏اى (29)
زنان در شهر گفتند زن عزيز بغلام دلبستگى پيدا نموده و دلش از محبت او لبريز و مى‏بينيم كه بگمراهى افتاده است (30)
يوسف گفت پروردگارا زندان بر من خوشتر از آن چيزى است كه زنها مرا بآن ميخوانند و دعوت ميكنند و اگر مكر و حيله آنها را از من دور نكنى بايشان ميل ميكنم و از نادانان خواهم شد (33)
خداوند دعايش را اجابت فرموده و مكر و فريب آنها را از او دور نمود زيرا كه او دانا و شنوا است (34)
و با آنكه دلائل پاكدامنى و عصمت يوسف را ديدند باز چنين صلاح ديدند كه او را براى مدتى زندانى كنند (35)
بهمراهى يوسف دو جوان ديگر هم بزندان افتادند بيوسف گفتند يكى از ما خواب ديده كه براى شراب انگور مى‏افشرم و ديگرى ديده است كه طبقى از نان روى سرم ميبرم و مرغهاى هوا از آن نان‏ها ميخورند چون ترا از نيكوكاران و دانشمندان مى‏بينيم از تعبير اين خوابها ما را آگاه كن (36)
يوسف گفت پيش از آنكه غذاى شما را بياورند و تناول كنيد شما را از تعبير خوابتان آگاه ميسازم از آن رو كه خداوند اين علم را بمن آموخته است و من آئين مردمى را كه بخدا ايمان نياورده و بآخرت هم عقيده ندارند ترك كرده‏ام (37)
و از مليت و آئين پدرانم ابراهيم و اسحق و يعقوب پيروى ميكنم كه نبايد هيچيك از ما چيزى را با خدا شريك كنيم و اين خود از فضل و كرم خداوند است بر ما و همه مردم ولى بيشتر مردم ناسپاس بوده و شكر اين نعمت و فضيلت را نميگذارند (38)
اى دو رفيق زندان من اكنون تعبير خواب‏هاى خود را بشنويد يكى از شماها ساقى شراب شاه شده و ديگرى را بدار مجازات ميزنند و آن قدر بر چوبه دار ميماند كه مرغهاى هوا مغز سرش را خواهند خورد اين است قضاى الهى در آنچه كه تعبير آن را سؤال كرده‏ايد (41)
يوسف بآن ساقى شاه كه گمان خلاصى و نجاتش را داشت گفت در محضر شاه مرا بياد بياور (از شاه تقاضاى نجات مرا بنما) ولى شيطان ياد خدا را فراموش كرد و چند سالى يوسف در زندان بماند (42)
روزى پادشاه (با بزرگان و دانشمندان دربارى خود) گفت من در خواب ديدم كه هفت گاو فربه را هفت گاو لاغر خوردند و هفت خوشه سبز را هفت خوشه خشك شده نابود كردند اى بزرگان اين خواب و رؤياى مرا تعبير كنيد اگر در تعبير خواب استاد بوده و اين علم را داريد (43)
حاضرين گفتند اين خواب پريشانى بيش نيست و ما تعبير و تأويل خوابهاى پريشان را نميدانيم (44)
آن زندانى كه رهايى يافته بود پس از سالها بياد يوسف افتاده گفت مرا نزد يوسف بفرستيد تا از تعبير خواب پادشاه شما را آگاه سازم (45)
نزد يوسف رفته گفت اى راستگوى درست گفتار تعبير اين خواب چيست كه هفت گاو فربه را هفت گاو لاغر بخورند و هفت خوشه سبز را هفت خوشه خشك از بين برده تعبير آن را بيان كن تا من نزد مردم رفته و شاه و ديگران را از تعبير خواب و مقام تو اطلاع دهم (46)
من خويشتن را تبرئه نميكنم چون كه نفس آماره و سركش شخص را بكارهاى زشت رهبرى مينمايد مگر آنكه خداوند از نظر شفقت شخص را نگهدارى كند چون كه پروردگار من بخشنده و مهربانست (53)
شاه گفت يوسف را بياوريد تا براى ملازمت خودم او را آزاد بسازم چون شاه با يوسف مذاكره و گفتگو نمود (او را شايسته و لايق ديد) و گفت از امروز تو در نزد ما داراى منزلت بوده و امين ما هستى (54)
(وقتى كه شاه بيوسف گفت هر حاجتى دارى از من بخواه) يوسف گفت مرا خزانه‏دار و ضابط محصول و دارايى كشور كن چون كه من در حفظ آنها و طرز مصرف خواربار با مردم بصير و دانا هستم (55)
اين چنين يوسف را داراى مقام و منزلت نموديم (يوسف بسلطنت مصر رسيد) كه در روى زمين بهر طريق كه بخواهد فرمانروايى كند و ما بعنايت و لطف خود بهر كه هر چه بخواهيم عطا ميكنيم و مزد نيكوكاران را ضايع نميسازيم (56)
ولى اين نكته را بايد توجه داشت كه پاداش آخرت براى مؤمنين و پرهيزكاران خيلى بهتر از اجرا و مقام دنيا ميباشد (57)
(چون قحطى بشدت رسيد و آل يعقوب در مضيقه افتادند براى تهيه گندم و آذوقه) برادران يوسف بمصر رفته و نزد برادر رفتند يوسف آنها را شناخت ولى آنها يوسف را نشناختند (58)
يوسف بگماشتگان خود دستور داد آنچه كه برادرانش آورده بودند پنهانى در بارهاى آنها بگذارند تا همين كه بمنزل برسند بفهمند كه ما غله را برايگان بآنها داده‏ايم تا بار ديگر بمصر بيايند (62)
چون بكنعان نزد پدر رسيدند گفتند خواربار زيادى بما داده نشده برادرمان (بن يامين) را با ما بفرست كه گندم بيشترى دريافت كنيم و البته ما حافظ و نگهبان او خواهيم بود (63)
يعقوب گفت درباره اين پسر همانطور مطمئن باشم كه نسبت بيوسف پيش از اين اطمينان داده بوديد من او را ميفرستم زيرا خداوند بهترين نگهبان است و او از هر مهربانى مهربانتر است (64)
چون بارهاى خود را باز كردند ديدند آنچه كه در مقابل گندم داده بودند بايشان برگردانيده‏اند گفتند اى پدر ما ديگر چه ميخواهيم اين است متاع ما كه بما رد نموده‏اند (با همين سرمايه مجددا بمصر ميرويم) و براى خانواده خود آذوقه تهيه مينمائيم و از برادرمان هم نگهدارى كرده و يك بار شتر بر اين غله كمى كه آورده‏ايم ميافزائيم (65)
يعقوب گفت بن يامين را همراه شما نميفرستم مگر آنكه بخداوند قسم ياد نموده و تعهد كنيد كه او را بمن برگردانيد يا آنكه باجل خدايى از بين برويد چون فرزندان قسم ياد نمودند و گفتند خداوند بر گفته و قول ما وكيل و گواهست يعقوب بن يامين را فرستاد (66)
يعقوب بفرزندانش گفت چون بمصر رسيديد همه از يك دروازه داخل شهر نشويد بلكه از دروازه‏هاى مختلفه وارد شده و اين مطلب را در نظر داشته باشيد كه هيچ چيزى شما را از خدا بى‏نياز نمينمايد و حكومت جز براى خدا نيست و من بخدا توكل كرده‏ام و هر مؤمن و توكل كننده بغير از ذات پروردگار توكل نخواهد كرد (67)
و چون فرزندان يعقوب بطورى كه بايشان دستور داده بود وارد شهر مصر شدند چيزى ايشان را از خدا بى‏نياز نكرد جز آنكه مقصود يعقوب را انجام دهند چه يعقوب دانشمندى بود كه ما او را تعليم داده و علم آموختيم اما بيشتر مردم نميدانند (68)
وقتى كه برادران بحضور يوسف رسيدند يوسف برادرش بن يامين را نزد خود جاى داد و باو گفت من برادرت هستم و ديگر بآنچه برادرانم نسبت بمن روا داشته‏اند محزون مباش (69)
مامورين شاه گفتند اگر معلوم شد شما دروغ گفته‏ايد مجازات خائن و دزد چه خواهد بود؟ (74)
گفتند كيفر آن كسى كه جام و پيمانه شاه در بار او كشف شود خود اوست كه ببندگان ملك درآيد و ما اين چنين ستمكاران را كيفر و مجازات مى‏كنيم (75)
آن گاه شروع به تفتيش بارهاى برادران نمودند پيش از آنكه به بار بن يامين دست بزنند و سرانجام جام و پيمانه را از بار بن يامين خارج ساختند و اين تدبيرى بود كه ما بيوسف آموختيم تا بتواند برادر خود را بگروگان نگهدارى كند و امر را به برادران خود مشتبه سازد كه بدون اين تدبير شاه نميتوانست او را نزد خود بعنوان بازداشت نگهدارد و خدا اين را ميخواست و مقام و مرتبه هر كه را بخواهد بالا ميبرد و بالاتر از هر دانشمندى دانشمند ديگرى وجود دارد (76)
در حضور يوسف گفتند اگر اين جوان سرقت نموده برادرى هم داشت كه سابقا مرتكب دزدى شده يوسف بروى خود نياورد و خشم خود را پنهان ساخت و خود را معرفى نكرده و حقيقت را آشكار نساخت و گفت شما بد مردمى هستيد و خدا از آنچه وصف مينمائيد بهتر آگاه ميباشد (77)
برادران گفتند اى عزيز مصر اين جوان پدر پيرى دارد كه بشدت علاقمند باو است ما تقاضا داريم يكى از ما را بجاى او بازداشت نمائيد و ما شما را از نيكوكاران ميدانيم (78)
يوسف گفت معاذ اللَّه كه ما غير از آن كسى كه مال خود را نزد او يافته‏ايم ديگرى را بگيريم اگر چنين كنيم از ستمكاران خواهيم بود (79)
فرزندانش بملامت گفتند بخدا سوگند آن قدر دايم ياد يوسف كنى تا از غصه فراقش مريض شوى و يا خود را بدست هلاك سپارى (85)
يعقوب بفرزندان گفت من با خدا غم دل گويم و از لطف بيحساب خدا چيزى دانم كه شما نميدانيد (86)
اى فرزندان برويد بمصر و از حال يوسف و برادرش جويا شويد و نااميد نشويد از رحمت خدا همانا نوميد نميشود از رحمت پروردگار جز طايفه كافران (87)
چون فرزندان يعقوب بامر پدر بمصر وارد شدند حضور شاه رفته و گفتند اى عزيز مصر، ما و خانواده ما گرفتار سختى معيشت و قحط و فقر شده‏ايم با متاعى بيمقدار و پست آمده‏ايم تا از كرم خود خواربار بما عطا نموده و صدقه بدهى و البته خداوند بكسانى كه صدقه ميدهند جزاى خير و پاداش نيك خواهد داد (88)
يوسف به برادرانش گفت كه با برادر خود يوسف از روى نادانى چه كرده‏ايد؟ (89)
برادران گفتند آيا واقعا تو همان يوسفى؟ گفت بلى من يوسفم و اين بنيامين برادرم ميباشد كه خداوند بفضل خويش بر ما منت نهاده و البته هر كس پرهيزكارى و صبر پيشه كند خداوند مزد نيكوكاران را ضايع نميكند (90)
گفتند اى پدر ما درباره يوسف بد كرده و خطا نموديم از خداوند براى ما طلب مغفرت و آمرزش نما (97)
پدر بفرزندانش گفت همين كه بديدار يوسف بزودى برسيم از خداوند براى شما آمرزش ميطلبم زيرا كه پروردگار بسيار بخشنده و مهربانست (98)
چون يعقوب و اهل بيت از كنعان بمصر رسيدند و بر يوسف وارد شدند يوسف پدر و مادر را در آغوش گرفت و از جايى كه باستقبال رفته بود گفت بشهر مصر درآئيد كه انشاء اللَّه در امان خواهيد بود (از شر فراعنه) (99)
يوسف پدر و مادر خود را بر تخت نشانيد و فرزندانش بشكرانه ديدار خدا را سجده نمودند يوسف در آن حال گفت اى پدر تعبير خوابى است كه ديده بودم و خداوند آن را محقق ساخت و بمن نيكى نمود كه از زندان نجاتم بخشيد و شما را بمن رساند پس از آنكه شيطان بين من و برادرانم جدايى افكند زيرا خداوند بهر كس كه بخواهد لطف مينمايد و او حكيم و داناست (100)
پروردگارا تو هستى كه بمن سلطنت عطا فرمودى و تعبير خوابها آموختى تو ايجاد كننده آسمان و زمين هستى و تو محبوب دنيا و آخرت منى بارالها مرا بتسليم و رضاى خود بميران و به نيكو كاران و صالحان ملحق بفرما (101)
اين حكايت يوسف از اخبار غيب است كه ترا بر آن واقف و مطلع ساختيم البته تو در كنار برادران يوسف نبودى كه آن بلا را بر سرش وارد نمودند و بر او حيله و مكر كردند (102)
آيا اين مشركين ايمن از آنند كه عذابى از قهر و خشم خدايى ناگهان ايشان را احاطه كند؟ و يا آنكه ساعت مرگشان بناگاه فرا رسد و حال آنكه آنها در حال غفلت و نادانى بسر برند؟ (107)
اى پيغمبر باين امت بگو راه و رسم من و پيروانم اين است كه با بينايى و بصيرت خلق را بسوى خداوند دعوت نموده و او را منزه و بى‏شريك بدانم و هرگز از كسانى كه بخدا شرك ميآورند نباشم (108)
و پيش از تو اى پيغمبر ما مردانى را از اهل قرى و شهرهاى دنيا برسالت فرستاديم و بآنها وحى نموده‏ايم آيا اين مردم هيچ در روى زمين سير نكرده‏اند تا باحوال پيشينيان خود توجه و نظر كنند كه عاقبت و مآل كار آنها چه بوده است البته براى مردم پرهيزكار و اهل تقوى سراى آخرت بهتر از حيات دنيا ميباشد آيا تعقل و انديشه نمينمايند؟! (109)
آن قدر مردم نادان با انبياء مخالفت و ضديت نمودند تا اينكه رسولان ما نااميد و مأيوس گشته و گمان ميكردند كه وعده نصرت و يارى ما دروغ و خلاف بوده و در چنين مواقعى ما ايشان را يارى نموده هر كه را ميخواستيم نجات ميداديم و قهر و انتقام ما از تبه كاران دور نميشد (110)
همانا در حكايات انبياء سلف براى عقلا و خردمندان درس عبرت است و اينها قصه و حكايات مجعول و بى‏اساس و گزافه نيست و ليكن اين قرآن تصديق كننده ساير كتب آسمانى و مؤيد آنها ميباشد و هر چيزى كه مايه سعادت دنيا و آخرت خلايق است به تفصيل بيان ميكند و براى مؤمنين وسيله رهبرى و هدايت و رحمت ميباشد (111)

الأعراف
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
اى پيغمبر كافران از روى استهزاء بجاى طلب عفو و آمرزش از خداوند تقاضاى تسريع و تعجيل در عذاب مينمايند و حال آنكه در امت‏هاى گذشته عقوبت‏هاى بسيار شديدى رسيده خداوند در برابر ظلم و ستم مردم صاحب گذشت و بخشايش و صاحب قهر و انتقام سخت و شديد ميباشد (6)
و كسانى كه كافر بوده بطعنه ميگويند كه چرا خداوند بر او آيتى نفرستاده؟ اى پيغمبر تكليف و وظيفه تو ترسانيدن مردم نافرمان است و هر قومى از طرف پروردگار راهنما و رهبرى دارد (7)
نوع جنين زنان آبستن را فقط خدا ميداند و خداست كه نقصان و افزايش رحم‏ها را مى‏شناسد و هر چيزى مقدار معينى در علم ازلى پروردگار مقرر گشته (8)
اوست كه عالم بغيب و شهود است و بزرگ است و از وصف و انديشه و ادراك برتر است (9)
در پيش خدا يكسان است چه شما پنهانى حرفى بزنيد و يا آشكارا سخن گوئيد در ظلمت و تاريكى شب باشد يا روز روشن خداوند از تمام آنها آگاهست (10)
براى هر چيز از روبرو و پشت سر مستحفظين و پاسبانها است كه بفرمان خدا آن را نگهبانى ميكنند و خداوند وضع و حال هيچ قومى را تغيير نميدهد مادامى كه آن قوم حال خود را عوض نكنند و اگر خداوند قومى را بعلت بدى اعمالشان بخواهد مجازات و به كيفر برساند هيچ راه فرارى ندارند و كسى آنها را يارى نميكند جز خداى تعالى (11)
دعوت خداوند و رسولانش بحق و حقيقت است ولى دعوت غير خدا همه دروغ و بى‏اساس بوده و هيچگونه منشأ اثر نباشد چون كسى كه دو كف دست خود را بالاى چاه آبى بگشايد تا از آن بياشامد و البته دستش بآب نرسد و دعوت كفار جز گمراهى و ضلالت نتيجه‏اى نخواهد داشت (14)
آنچه در آسمانها و زمين است خواه برضا و رغبت يا بجبر و اكراه شب و روز به سجده و تسبيح خداوند مشغول ميباشند (15)
اى پيغمبر ما، باين مشركين بگو خداى آسمانها و زمين كيست؟ بآنها بگو خدا است كه خالق آسمانها و زمين است چگونه شما بغير از خدا چيزهاى ديگرى را بدوستى و يارى خود برگزيده‏ايد كه براى خودشان هم هيچگونه سود و زيانى ندارد از آنها بپرس آيا حتما نابيناى جاهل و ديده روشن دانا برابر است؟ و آيا تاريكى جهل و بت پرستى با نور معرفت خدا شناسى يكسان و مساوى است؟ و آيا آنها براى خدا شركائى پيدا كرده‏اند كه مانند خداوند ايجاد خلقى نموده و مخلوقات آنها برايشان مشتبه گرديده؟ باين مشركين كوردل بگو خالق همه اشياء و هستى‏ها فقط ذات پروردگار يكتاى قادرى است كه همه چيز مقهور اراده اوست (16)
خداوند از آسمان آبى نازل كرد پس وادى‏ها را سيل فرا گرفت و بر روى سيل كفى ايجاد شد يا مثل آنكه براى تهيه زيورها و يا اثاثيه و لوازم فلزات را در بوته‏هايى نهاده و بروى آتش بگذارند روى فلزات گداخته قشرى چون كف پديد آيد خداوند براى ارائه حق و باطل چنين مثل ميزند كه آن كف‏هاى آب و كف روى فلز ذوب شده بزودى از بين ميرد و آنچه كه براى مردم نافع و مفيد است باقى ميماند در روى زمين، براى روشن شدن اذهان مردم و در خور فهم آنها خداوند مثل‏هايى باين روشنى بيان ميفرمايد (17)
كسانى كه دعوت پروردگار را پذيرفته‏اند پاداش نيك و جزاى خير داده ميشوند و آنها كه قبول دعوت ننموده و ايمان نياورده‏اند چنانچه هستى روى زمين و همانند آن را فدا دهند كه از عذاب برهند عاقبت گرفتار حساب سخت و عذاب شده و جهنم جايگاه آنها خواهد بود كه بد آرامگاهى است (18)
آيا كسانى كه ميدانند كه قرآن نازل شده بر تو از جانب پروردگار و بر حق است مانند آن مردم نابينايى كه ايمان ندارند ميباشند اين حقايق را فقط مردمان عاقل متذكر ميشوند (19)
و كسانى كه كافر شده‏اند ميگويند: چرا فرو فرستاده نشد بر او آيتى از پروردگارش تا ما ايمان آوريم؟ اى پيغمبر بآنها بگو خداوند است كه هر كس را بخواهد گمراه نموده و كسانى را كه بدرگاه او تضرع و انابه كنند هدايت ميفرمايد (27)
آنها كسانى هستند كه ايمان آورده و با ياد خدا آرامش دل پيدا كرده‏اند بدانيد و آگاه باشيد كه فقط بذكر پروردگار و ياد خدا بودن دلها آرامش ميپذيرد
و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته و اعمال نيكو دارند خوشا بحال ايشان و مقام نيكوى ايشان (29)
اى پيغمبر ما ترا اين چنين برسالت قوم و امتى فرستاديم كه قبل از آن هم امتهاى ديگرى بجاى ايشان بوده تا بر آنها آنچه از آيات ما بوحى بر تو رسد بخوانى ولى آنها بخداى مهربان خود كافر ميشوند اى پيغمبر بآنها بگو اوست خداى من خدايى كه جز او خدايى نيست بر او توكل و اعتماد كرده و اميدم فقط بسوى او است (30)
همين قرآنست كه ميتواند كوه‏ها را برفتار وادارد و اراضى را بپيمايد و يا آنكه مرده‏ها را بسخن در آورد بلكه همه فرمان و امر مختص بذات پروردگار است و كسانى كه ايمان آورده‏اند هرگز نااميد نبايد بشوند زيرا اگر خداوند خواسته باشد جمله عالم و همه مردم را هدايت ميفرمايد و پيوسته مردمى كه كافر شده‏اند بكيفر آنچه كه كرده‏اند بايد سركوبى شوند يا آنكه بزودى مصيبتى بر ديار و خانه‏هاى ايشان فرود آيد تا وعده هلاك آنها از طرف خداوند برسد و محققا خداوند خلف وعده نميفرمايد (31)
پيغمبران پيش از ترا هم اين مردم استهزاء ميكردند و ما بآن كافران فرصت و مهلتى ميداديم سپس آنها را بعقوبت ميگرفتيم آنها چه عقوبت بسيار سخت (32)
بهشتى كه به پرهيزكاران وعده داده شده است از زير درختانش نهرهاى آب جارى است و ميوه و سايه آن هميشگى بوده و اين بهشت سرانجام مردم پرهيزكار و با تقوى است و آتش قرارگاه مردم كافر است (35)
و اهل كتاب بآنچه بر تو نازل كرده‏ايم شاد و مسرورند و بعضى قسمتى از آن را انكار مينمايند اى پيغمبر بگو كه من مامورم كه خدا را بپرستم و باو شرك نياورم و خلق را بسوى او دعوت نموده و بگويم كه بازگشت همه ما بسوى اوست (36)
چنين قرآنى با حكمت و فصاحت لغت عرب براى تو فرستاديم اگر پس از آنكه اين علم و دانش را از ما گرفتى باز پيرو هوى و هوس و ميل جاهلانه كفار شوى ديگر از طرف خدا انتظار مدد و يارى نداشته باش و نگهبان و حافظى نخواهى داشت (37)
پيش از تو نيز رسولانى فرستاده‏ايم كه براى همه زن و فرزند مقرر نموده و هيچ رسول و پيغمبرى نبوده كه بدون اجازه پروردگار خود معجزه‏اى بياورد چه براى هر چيزى در كتاب علم ازلى حق وقت و موعد معينى است (38)
خداوند هر چه را بخواهد محو مينمايد و اثبات ميفرمايد و كتاب سرنوشت هستى‏ها در نزد او و بمشيت پروردگار ميباشد (39)
چه ما بعضى از مواعيدى كه براى كيفر منافقين و كافرين بتو داده‏ايم در زمان حيات و زندگانيت بتو ارائه دهيم يا آنكه پيش از آن ترا بدار آخرت بريم در هر صورت وظيفه تو تبليغ رسالت است و حساب خلق هم بعهده ما است (40)
الر، اين حروف سرى است از اسرار خداوند اين قرآن كتابى است كه بر تو نازل كرديم تا بامر خدا مردم را از تاريكى جهل بروشنايى و نور معرفت بكشانى و آنها را براه خداى مقتدر و ستوده صفات رهبرى و هدايت نمايى (1)
آن خدايى كه هر چه در آسمانها و زمين است مال اوست و بدا بحال كافرين از عذاب سخت و خشم شديد پروردگار (2)
آن كسانى كه زندگانى دنيا را بيشتر از حيات جاويد آخرت دوست داشته و مردم را از طريق مستقيم خداشناسى منحرف نموده و راه راست را با الغاء شبهه و ايجاد شك و ترديد كج مى‏كنند و حقا اين چنين مردم در گمراهى بسيار دورى هستند (3)
و ما هيچ رسولى و پيغمبرى نفرستاديم مگر بزبان قوم خود تا حقايق را بمردم با بيان روشنى برساند و خداست كه هر كه را بخواهد گمراه نموده و هر كه را خواسته باشد هدايت ميفرمايد و او خداى مقتدر و حكيم است (4)
ما موسى بن عمران را با آيات خود فرستاديم و گفتيم كه قوم خود را از تاريكى شرك و جهل خارج و بنور توحيد هدايت و رهبرى نموده و روزهاى خدا را بيادشان بياورد كه در اين تذكر و يادآورى دلائل روشنى است براى مردم بردبار و صبور و شكر گذار (5)
اى پيغمبر بياد آور وقتى را كه موسى بقوم خود گفت بياد آوريد نعمتى را كه خداوند بشما ارزانى داشته و شما را از ظلم و بيداد فرعونيان نجات بخشيده و شكنجه‏هاى سخت كه پسرانتان را كشته و دخترانتان را بذلت و بدبختى باقى ميگذاشتند و اين خود بزرگترين آزمايش و ابتلايى از جانب پروردگار شما بود (6)
و ما نميتوانيم كارى بكنيم مگر آنكه بخدا توكل داشته باشيم كه ما را براه مستقيم رهبرى فرموده و بآزار و اذيت شما صبر و بردبارى نمائيم زيرا مؤمن در همه جا بخدا توكل مينمايد (12)
باز كسانى كه كافر بودند بانبياء مى‏گفتند ما يا شما را از شهر و ديار خود خارج ميكنيم يا آنكه دوباره بمليت ما بر گذشته و پيرو رسوم و آئين ما شويد پس خداوند برسولان وحى فرمود كه ما مردم ستمكار را هلاك خواهيم نمود (13)
و پس از ايشان شما را در زمين مسكن خواهيم داد و اين براى كسانى است كه از مقام من و وعده‏هاى عذاب من بترسند (14)
طلب پيروزى و نصرت نمودند ولى هر سركش معاند نااميد گرديد (15)
و از دنبال و عقب هر گردنكش عنودى آتش دوزخ و از آب‏هاى چركين نوشانيده خواهد شد (16)
پيوسته آن آب‏هاى آلوده را بنوشد ولى رفع عطش نكنند و مرگ از هر طرفى باو روى آور ميشود و نمى‏ميرد تا عذاب و دردهاى شديد و سخت را احساس كند (17)
و تمام خلايق از قبرها برانگيخته شده و در محضر قرب پروردگار حاضر ميشوند آن گاه مردم ضعيف به گردنكشان متكبر ميگويند ما در دنيا پيرو شما بوديم و از شما تمكين ميگرديم آيا شما ميتوانيد امروز چيزى از عذاب ما را بى‏نياز كنيد ميگويند اگر خداوند ما را هدايت فرموده بود ما هم شما را بسعادت رهبرى مينموديم اما امروز چه آنكه تضرع و زارى نموده و يا آنكه بردبارى و صبر پيشه سازيم هيچگونه راه فرارى از عذاب پروردگار نخواهيم داشت (21)
چون قضاوت و حكم خداوند جارى و صادر شود شيطان ميگويد خداوند شما را دعوت نمود دعوتى بحق و راستى، و من شما را دعوت كردم و بخلاف حق و حقيقت خواندنى و هيچگونه حجت و دليل قاطع بر دعوتم نداشتم من شما را دعوت ميكردم مى‏پذيرفتيد پس چرا مرا ملامت ميكنيد خودتان را ملامت نمائيد نه من بفرياد شما ميرسم و نه آنكه شما فرياد درس من خواهيد شد من بآنچه شما شرك آورده‏ايد كافرم و عقيده ندارم و بايد بدانيد كه امروز براى ستمكاران كيفر و عذاب دردناكى خواهد بود (22)
كسانى كه بخدا ايمان آورده‏اند و كارهاى خوب و شايسته ميكردند داخل بهشتهايى ميشوند كه از زير درختانش نهرهايى جارى است و بامر پروردگار با تحيت و سلام و احترام در آن بهشت مخلد جاويد هستند (23)
اى رسول آيا توجه نمى‏نمايى كه چگونه خداوند كلمه پاكيزه را بدرخت زيبايى مثل زده كه ريشه و ساقه آن برقرار باشد و شاخه‏اش بآسمان بر شود (24)
و آن درخت پيوسته بامر پروردگار ميوه‏هاى خوردنى و خوب ميدهد و خداوند اين مثل‏هاى واضح را براى مردم ميزند تا شايد متذكر شوند و بياد خدا باشند (25)
و مثل كلمه پليد و كفر چون درخت پليدى است كه ريشه آن بزمين فرو نرفته باشد و روى زمين بدون استقرار و ثبات واقع شده و هيچ بقايى ندارد (26)
آن خدايى است كه آسمانها و زمين را بيافريد و از آسمان باران را فرو باريد تا بوسيله آب انواع روئيدنى و موجبات براى خوراك و روزى شما فراهم گردد و كشتى را بامر خود مسخر شما كرد تا درياها را در نورديد و از روى رودخانه با آن كشتيها عبور كنيد (32)
آفتاب و ماه و شب و روز را مسخر شما نمود تا در خدمت شما باشند (33)
و هر آن نعمتى كه از خداوند درخواست نموديد بشما عطا فرمود بطورى كه اگر بخواهيد نعمتهاى بيكران پروردگار را شماره نمائيد از عهده برنيامده و هرگز حساب آن را نميتوانيد بكنيد و محققا بشر ستمگر و ناسپاس است (34)
اى رسول ما بياد آور آن زمانى را كه ابراهيم عرض كرد پروردگار اين شهر (مكه) را محل امن و امان قرار داده و مرا و فرزندانم را از بت پرستيدن و پرستش اصنام دور بدار (35)
بار خدايا اين بتها خيلى از مردم ساده دل بيخرد را گمراه ساخته‏اند كسانى كه پيرو من هستند از من بوده و هر كس نسبت بمن عصيان و سرپيچى نمايد تو خود دانى كه تو خداوند بخشنده و مهربانى (36)
پروردگارا من فرزند خود و اهل بيتم را در يك وادى بى‏آب و علف و بدون كشت و زرع در نزديكى بيت الحرام تو مسكن و ماوى دادم تا آنكه نماز را بپا دارند اى خداوند دلهاى مردم را متوجه آنها ساخته و آنها را از انواع ميوه‏جات روزى بده شايد شكر- گزار نعمتهاى تو شوند (37)
و تصور نكنيد كه خداوند از كردار ستمكاران بيخبر است كه هم چنان گستاخ ظلم و تعدى مينمايند و كيفر نميبينند خداوند مجازات آنها را بتأخير انداخته براى آن روزى كه تمام چشمها نگران و حيرانست (42)
در آن روز آن ستمكاران شتابان و حيران سرها را ببالا كرده و چشمهايشان بيحركت و واله مانده و دلهاى مضطرب و نگرانى دارند (43)
اى پيغمبر مردم را از شدت عذاب آن روزى كه بايد بكيفر اعمال خود برسند بيم ده و بترسان و بآنها بگو كه ستمكاران در آن روز ميگويند خداوندا رسيدگى بحساب و مجازات ما را بتأخير افكن تا دعوتت را پذيرفته و از رسولانت پيروى كنيم و ترك ظلم و عناد نمائيم، بايشان بگو آيا شما قسم نميخوريد كه ما هرگز دچار زوال و نابودى نميشويم؟ (44)
شما مردمى ظالم بوديد كه در منزلهاى ستمگران پيش از خود مسكن نموده و با آنكه ديده بوديد كه ما بدست قدرت و خشم چه معامله‏اى با آنها كرده و سرگذشت آنها را بعنوان نمونه و مثل بشما يادآور شديم (45)
كه چگونه حيله- گرى و مكر و سياست مينمودند ولى مكر ايشان در برابر خداوند هيچ و بى‏اثر بود هر چند بنيرنگ خويش كوه‏ها را از جاى برميكندند (46)
گمان مكن كه خداوند وعده رسولانش را تخلف نموده و انجام ندهد زيرا البته خداوند قادر بانجام هر كارى است و از ستمكاران انتقام خواهد گرفت (47)
تن پوش آنها از قطران آهن يا مس ذوب شده بود و چهره ايشان در شعله آتش پنهانست (50)
تا خدا هر كسى را بكيفر آنچه كه كسب نموده و عمل كرده‏اند برساند و محققا خدا بحسابهاى خلايق زود ميرسد (51)
اين قرآن حجت بالغه پروردگار است بر مردم تا مردم از آن پند گرفته و خداترس شده و بدانند كه خداوند يكتا و يگانه است و خردمندان صاحب عقل متذكر پروردگار بوده و همواره بياد خداوند بزرگ باشند (52)

الأنفال
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
الر يكى از حروف مرموز قرآنست اين است آيات كتاب خدا و قرآنى كه حق را از باطل روشن مينمايد (1)
چه بسا كافران كه ميل و آرزو ميكنند كه اى كاش مسلمان شده بودند (2)
اگر در اين دعوى خود راستگو هستى چرا در حضور ما ملائكه و فرشتگان نميآيند (7)
اى رسول ما در جواب آنها بگو ما جز بنا بمصالح و حكمت و ضرورت فرشتگان را نميفرستيم و اگر بفرستيم ديگر براى كفار و هلاك ايشان مهلتى قائل نخواهيم شد (8)
ما خود قرآن را بتو نازل كرديم و خود ما آن را نگهبانى و حفاظت خواهيم كرد (9)
ما پيش از تو نيز براى ملتهاى گذشته رسولانى فرستاديم (10)
و نبود رسول و پيغمبرى كه بقومى بفرستيم و مورد استهزاء و تمسخر مردم نادان واقع نشود (11)
باين ترتيب ما قرآن را در دل تبهكاران كافر داخل نموديم (12)
ما در آسمانها برج‏ها و قلاعى ترتيب و براى بينندگان بزيورها و زينت ها بياراستيم (16)
و ما او را از هر شيطان مردودى حفظ كرديم (17)
و هر شيطانى كه براى استراق سمع نزديك ميشد گرفتار تير شهاب ميگرديد (18)
زمين را بگسترديم و در آن كوه‏هاى بلند ايجاد كرده و از تمام رستنى‏ها و گياهها بطور متناسب و بر وفق حكمت رويانيديم (19)
و براى معاش شما و آنچه كه شما قادر بارتزاق آنها نيستيد (از قبيل پرندگان و چرندگان و غيره) وسيله فراهم آورديم (20)
هيچ چيزى نيست مگر آنكه خزينه‏ها و انبارهاى آن پيش ما است ولى ما بقدر مورد لزوم و مطابق مصلحت بخلق ميرسانيم (21)
و پيش از آن از آتش گداخته شده بنى جان را خلق كرده بوديم (27)
روزى پروردگارت بفرشتگان فرمود كه من از گل و لاى قديمى تغيير يافته انسان را خلق خواهم كرد (28)
چون آن موجود معتدل را بوجود آوردم و از روح خود در او دميدم تمام شما بايد بر او سجده كنيد (29)
تمام فرشتگان بطاعت پروردگار بسجده درآمدند (30)
مگر ابليس كه از امر خداوند سرپيچيده و از سجده كنندگان نبود (31)
خداوند بشيطان فرمود چه چيز ترا بر آن داشت كه بآدم سجده نكردى؟ (32)
خداوند فرمود بتو مهلت داديم (37)
تا روز معين و وقت معلوم (38)
شيطان گفت خداوندا اكنون كه مرا گمراه نمودى من نيز در روى زمين بشر را بزيبايى‏ها بفريبم و همه را آنها را گمراه كنم (39)
مگر بندگان خاصت را (40)
خداوند فرمود همين اخلاص و درستى راه مستقيم و وصول بقرب من است (41)
اين آيه ترجمه نشده است.
اين آيه ترجمه نشده است.
اين آيه ترجمه نشده است.
اين آيه ترجمه نشده است.
اين آيه ترجمه نشده است.
اين آيه ترجمه نشده است.
كه چون بر او وارد شده و سلام كردند ابراهيم بايشان گفت من از ورود نابهنگام شما خائف و ترسانم (52)
مگر خانواده و بستگان خود لوط كه همگى آنها را نجات خواهيم داد (59)
جز عيالش كه مقرر است با هلاك شوندگان باشد (60)
اين آيه ترجمه نشده است.
اين آيه ترجمه نشده است.
اين آيه ترجمه نشده است.
اين آيه ترجمه نشده است.
اين آيه ترجمه نشده است.
اين آيه ترجمه نشده است.
اين آيه ترجمه نشده است.
اين آيه ترجمه نشده است.
اين آيه ترجمه نشده است.
اين آيه ترجمه نشده است.
اين آيه ترجمه نشده است.
اين آيه ترجمه نشده است.
از آيات و نشانى‏هايى كه براى آنها ميفرستاديم اعراض و دورى مينمودند (81)
آنها در دل كوه خانه‏هايى مى‏ساختند كه از خطر در امان باشند (82)
ولى در سپيده دم يك روزى عذاب آسمانى آنها را هلاك نمود (83)
اين آيه ترجمه نشده است.
همانطور كه بر كسانى كه آيات خدا را تجزيه و تقسيم كرده‏اند عذاب نازل كرديم (90)
آنهايى كه قرآن را تجزيه كرده جزئى را تكذيب نمودند (91)
سوگند به پروردگارت كه از همه آنها مؤاخذه مينمائيم (92)
و از كارهايى كه كرده‏اند بازپرسى خواهد شد (93)
بآنچه مأمورى قيام نموده و بخلق برسان و از مشركان روى بگردان (94)
و ما ترا از شر مسخره كنندگان حفظ مينمائيم (95)
آسمانها و زمين را آفريده است و او برتر و بزرگتر از آنست كه مشركان شرك ميآورند (3)
بشر را از آب گنديده نطفه بيافريده آن گاه دشمن سرسخت شد (4)
حيوانات را براى انتفاع شما خلق فرموده تا از پشم و كرك آنها لباس تهيه و از شير و گوشت آنها تغذيه كنيد (5)
همين كه شب از چرا برميگردند و يا موقع صبح بصحرا ميروند از ديدن دام‏ها و حشم خود مسرور شده و از آنها بهره بردارى نمائيد (6)
اين حيوانات بارهاى شما را از شهرى بشهرى ميبرند و اگر نبودند شما نميتوانستيد جز با رنج فراوان آنها را حمل و نقل كنيد خداوند شما چقدر مهربان و رءوف است (7)
اسب و قاطر و الاغ براى سوارى شما و اسباب تجمل و تفاخر بوده و نيز براى سوارى شما چيزهاى ديگرى كه اكنون نميدانيد ايجاد ميفرمايد (8)
او خدايى است كه دريا را مسخر فرموده تا از گوشت تازه و لطيف ماهى‏هاى حلال آن بخوريد و از مرواريدها و مرجان دريا براى خود زيورها فراهم بسازيد و كشتى‏ها را مى‏بينيد دل آب را شكافته و با استفاده از كشتى رانى بتجارت پرداخته و از فضل خداوند بهره‏ور گشته تا بلكه شكرگزار نعمتهاى پروردگار باشيد (14)
خداوند در روى زمين كوه‏ها را ايجاد و برقرار ساخت تا از حيرت شما جلوگيرى كند و رودخانه‏ها و جاده‏ها را براى شما فراهم نمود تا شايد شما هدايت شويد (15)
براى راهنمايى شما در شب ستاره ها را بيافريد كه برهبرى آنها بمسافرت خود ادامه داده و راه را گم نكنيد (16)
آيا خدايى كه آفريننده تمام هستى ها است با چيزى كه قدرت آفرينش ندارد يكسان است؟ آيا متذكر نميشويد و هشيار نميگرديد (17)
اگر نعمتهاى پروردگار را بخواهيد بشماريد از عهده برنيائيد و بدانيد كه خداوند آمرزنده و مهربانست (18)
هر چه را كه شما در پنهان و يا آشكار كنيد خداوند همه را ميداند (19)
خداى شما خداى يكتا و يگانه است و كسانى كه بآخرت ايمان و اعتقاد ندارند دلهاى ايشان منكر مبدء و معاد بوده و مردمى متكبر و بحكم خدا تمكين نكرده و سرپيچى از فرمان حق مينمايند (22)
بهر حال خداوند بظاهر و باطن و آشكار و پنهان ايشان واقف و داناست و هرگز خداوند مردم متكبر را دوست ندارد (23)
و چون باين مردم متكبر گفته شود كه خداوند چه آياتى نازل فرموده ميگويند اينها افسانه‏هاى پيشينيان ميباشد (24)
تا آنجايى كه بار سنگين تكذيب خود را روز قيامت با بار كسانى كه آنها را گمراه كرده‏اند بدوش خود بار كنند از روى نادانى و جهالت آگاه باشيد كه بار بسيار بدى بدوش خود گرفته‏اند (25)
پيشينيان هم مانند اينها حيله‏ها مى‏انديشيدند و براى از بين بردن حق مكرها ميكردند ولى خداوند ساخته‏ها و پرداخته‏هاى ايشان را از پايه و اساس منهدم و ويران ميكرد و سقف بناى فريب و ريا را بر سرشان فرو ميريخت و از جايى كه هيچ نمى‏فهميدند عذاب آنها را احاطه نمود (26)
آنها را فرشتگان در حال پاكى و پاكيزگى از اوساخ شرك قبض روح كرده و ميگويند سلام بر شما باد و بپاداش اعمال خود داخل بهشت شويد (32)
اين مردم كافر آيا جز اين انتظار دارند كه فرشتگان غضب خداوندى بر ايشان وارد شوند و يا فرمان هلاكت آنها از جانب پروردگار صادر گردد همانطور كه در مورد پيشينيان آنها رفتار شده بود خداوند بر آنها ستم روا نداشته بلكه خود ايشان بنفس خود ستم كرده بودند (33)
نتيجه زشتى اعمال خودشان بآنها رسيد و همان عذابهايى كه مورد تمسخر و استهزاء ايشان بود آنها را احاطه كرد (34)
مشركين ميگفتند اگر خدا ميخواست نه ما و نه پدرانمان جز خداى يگانه را پرستش نميكرديم و چيزى را غير از پروردگار مورد احترام و تكريم قرار نميداديم رفتار و كردار مردم گذشته هم همين بوده در اينصورت آيا انبياء جز تبليغ رسالت و اتمام حجت وظيفه و تكليفى بر عهده داشته‏اند؟ (35)
آنهايى كه پس از تحمل رنج بسيار از موطن خود مهاجرت كردند ما در دنيا بايشان مقام و منزلتى بس نيكو خواهيم داد و بدانيد كه اجر و ثواب آخرت آنها بسيار بزرگتر و نيكوتر خواهد بود (41)
كسانى كه صبر و بردبارى پيشه كرده و بخداوند توكل مينمودند پاداش نيك و جزاى خير عطا خواهد شد (42)
اى پيغمبر ما پيش از تو نيز جز مردان را برسالت نفرستاديم اگر نفرستاديم اگر نميدانند از دانشمندان اين موضوع را بپرسند و تحقيق كنند (43)
هر رسولى را با آيات و كتب آسمانى فرستاديم و براى تو هم قرآن را نازل كرديم تا آنچه براى آنها فرستاده شده بيان كنى شايد كه عقل و فكر خود را بكار بسته و بآيات پروردگار خود انديشه نمايند (44)
آيا كسانى كه با بدى‏هاى خود حيله و مكر مى‏انديشند خاطر جمع هستند كه خداوند زمين را در زير پايشان باز ننموده و همه را فرو برد يا از جايى كه نفهمند عذابى بر آنها بفرستد (45)
يا آنكه در حين رفت و آمد آنها را مورد غضب و مؤاخذه خود قرار دهد و البته نميتوانند بر قدرت پروردگار برترى جويند (46)
فرمود خداوند كه از دو تا پرستى بپرهيزيد او خدايى يگانه است و بايد از من بترسيد (51)
آنچه در آسمان‏ها و زمين است ملك خداست و دين و پيروى از حق مختص ذات پروردگار است آيا جز خداوند كسى شايسته تبعيت و تقوى و پرهيزكارى هست (52)
هر نعمت كه بشما ميرسد از عنايات خداوند است زيانى كه بشما روى دهد بسوى خدا پناه ميبريد (53)
و چون رفع زيان و دفع بلا شد جمعى از شما بخداى خود شرك آورده و كفران نعمت مينمائيد (54)
بآنچه بايشان عطا نموده‏ايم كفران ميورزيد الحال باين حيات عاريتى و كامرانى موقت دنيا سرخوش باشيد تا بزودى مرگ فرا رسد و بكيفر اعمال خود واقف و آگاه شويد (55)
از آنچه بايشان عنايت نموده‏ايم براى بت‏هاى خود بهره و نصيبى مقرر ميدارند بخدا قسم از اين عقايد باطله و دروغهايى كه مى‏بافند بازخواست خواهند شد (56)
اگر خداوند مردم را بكيفر جور و ظلمى كه مينمايند انتقام بكشد هيچ جنبنده‏اى باقى نخواهد ماند اما آنها را براى موعد معين مهلت ميدهد و چون روز موعود و اجل محتوم برسد ساعتى دير و زود نخواهد شد (61)
مشركين آنچه بر خود روا نميدارند بر خدا نسبت داده و زبانشان بدروغ پردازى عادت نموده و البته تصور مينمايند كه باز هم عاقبت نيك خواهند داشت محققا آنها بدوزخ افتاده و بشتاب بدرك واصل ميشوند (62)
بخدا قسم ما براى امت‏هاى پيش از شما هم رسولانى فرستاديم ولى شيطان اعمال زشت ايشان را زيبا جلوه داده امروز شيطان دوست و ياورشان بوده و بشديدترين عذابى گرفتار خواهند شد (63)
و ما اين قرآن را بر شما نفرستاديم مگر براى آنكه در موارد اختلاف مردم با يكديگر با بيان قرآنى حقيقت را روشن نموده و بوسيله آن مؤمنين را هدايت و رهبرى نمايى (64)
خداست كه از آسمان باران رحمت ميفرستد تا زمين را پس از مرگ زنده كند و قدرت نمو نباتات را بآن ببخشد و اين امر براى مردمان پندپذير كه گوش شنوا دارند وسيله عبرت و انتباه بزرگى است (65)
و مطالعه حال چهار پايان و اغنام و احشام عبرت‏آور است مشاهده كنيد چگونه از ميان خون و سرگين بشما شير تميز و گوارا مى‏نوشند كه نوشيدن آن لذت بخش ميباشد (66)
خداوند بعضى از شما را در مورد رزق و روزى بديگران فزونى و برترى بخشيده است و كسانى كه داراى وسعت رزق هستند از ما زاد خود بديگران كه در عسرت ميباشند چيزى را از زيادى‏ها نمى‏بخشند تا تساوى برقرار شود و با هم يكسان باشند آيا نعمت خدا قابل انكار است (71)
خداوند از جنس خودتان براى شما جفت آفريد و از جفت‏هاى شما برايتان فرزندان پسر و دختر و نوادگان بوجود آورد و از نعمتهاى پاكيزه بشما روزى داده آيا باز هم پيروى باطل نموده و بنعمت هاى خداوند كافر شده و ناسپاسى مينمائيد (72)
و اين مردم ناسپاس و مشرك بجاى پرستش خداوند چيزهايى ميپرستند كه در آسمانها و زمين هيچگونه وسيله‏اى براى رزق مشركان نداشته و بطور كلى فاقد توانايى و قدرت ميباشند (73)
بت‏ها را براى خداوند نمونه و مثل نزنيد چه خدا داناست ولى شما نادان و بى‏اطلاع هستيد (74)
خداوند مثل زده است آيا بنده زر خريدى كه قادر بانجام كارى نباشد با آزاد مردى كه ما باو نعمت فراوان داده‏ايم تا پنهان و آشكار هر چه بخواهد انفاق و بخشش كند اين دو نفر برابر و يكسان هستند، خدا را شكر كه بيشتر مردم نميدانند (75)
خداوند مثل ديگرى ميزند دو مرد هستند يكى از آنها بنده‏اى گنگ و عاجز كه فاقد توانايى است و سربار آقا و مولاى خود بوده و ديگرى مرد آزاد و توانا كه قدرت بر هر كارى داشته و در راه مستقيم و صحيح و بدرستى و عدالت سير مينمايد و بمردم از روى انصاف حكم ميكند آيا اين شخص با چنين رويه و شيوه با آن مملوك بينوا يكسان و برابر ميباشد (76)
با توجه بمراتب لطف پروردگار اگر چنانچه باز اين مردم از خدا روى بگردانند اى پيغمبر بر تو غير از تبليغ رسالت تكليفى نيست (82)
اين مردم نعمت‏هاى خداوند را با اينكه ميشناسند انكار ميكنند و بيشتر آنها كافر هستند (83)
اى رسول ما بياد اين مردم بياور روزى را كه از هر امتى رسول و شاهدى برانگيزيم و در آن موقع بكفار اجازه سخن داده نميشود و توبه و استغفار و عذرخواهى ايشان پذيرفته نخواهد شد (84)
و همين كه ستمگران بچشم خويش عذاب خداوند را به بينند ديگر نه تخفيف در عذاب ايشان داده ميشود و نه آنكه مهلت آسايش خواهند يافت (85)

و زمانى كه روز قيامت مشركين معبودهاى مورد شرك خود را مشاهده كنند ميگويند پروردگارا اينها بودند كه بجز حضرتت مورد ستايش و پرستش ما بودند شركاى مزبور بصدا در آمده و جواب ميدهند كه شما دروغگو هستيد (86)
آن گاه تمام مشركين و كفار بفرمان الهى سر تسليم فرود آورده و آنچه بدروغ مى‏پرستيدند از نظرشان محو ميشود (87)
وقتى پيمانى بستيد بآن وفا كنيد و چون با قيد قسم متعهد بانجام امرى شويد نقض عهد ننمائيد زيرا كه شما خدا را شاهد و كفيل عهد و ميثاق خود گرفته‏ايد و البته خداوند بآنچه ميكنيد آگاه و داناست (91)
مانند زنانى كه رشته‏هاى تابيده خود را دوباره پنبه ميكنند نباشيد و سوگند براى جلب نفع خود نخوريد تا گروهى بر گروه ديگر تسلط و برترى جوييد خداوند شما را براى انجام تعهد و سوگندهايى كه ياد مينمائيد مورد آزمايش قرار خواهد داد و در روز قيامت خلاف كارهاى شما را آشكار و جلوه‏گر ميسازد (92)
اگر خدا ميخواست شما مردم را يك امت مينمود اما هر كه را بخواهد گمراه كند و هر كه را خواسته باشد رهبرى و هدايت خواهد كرد همانا از آنچه كرده و بجا آورده‏ايد سؤال كرده شويد (93)
نبايد سوگند و پيمان خود را وسيله فريب و اغواى ديگران ساخته و كسانى كه ثابت قدم در معتقدات خود هستند دچار تزلزل كنيد آنهايى كه راه خدا را بر روى مردم مسدود مينمايند بسختى مبتلا شده و براى آنها عذاب بزرگ و هولناكى خواهد بود (94)
پيمانى كه با خدا بسته‏ايد ببهاى ناچيزى نفروشيد و عهد شكنى نكنيد اگر مردم دانايى باشد ميفهميد آنچه كه در نزد خداوند ذخيره ميشود بهتر است براى شما (95)
هر چه در پيش شما باشد تمام ميشود ولى آنچه در نزد خدا است پايدار و ماندنى است و پاداش بردباران بهتر و نيكوتر از عمل ايشان داده خواهد شد (96)
چه شيطان بر كسانى كه مؤمن بوده و بخداى خود توكل دارند تسلط و سيطره ندارد (99)
تسلط شيطان بر مردمانى است كه او را دوست داشته و بتحريك او بخداى خود شرك آورده‏اند (100)
و چون از روى مصلحت يكى از آيات قرآن را نسخ نموده و بآيه ديگرى تبديل كنيم اعتراض نموده و ميگويند تو هميشه افترا مى‏بندى اينطور نيست بيشتر آنها نادان هستند (101)
اى پيغمبر بايشان بگو اين آيات را روح القدس از طرف خداوند ميآورد تا مؤمنين در دين خود ثابت قدم شده و براى مسلمانان مژدگانى و مايه هدايت شود (102)
ما بخوبى ميدانيم كه كفار ميگويند شخصى كه اين قرآن را به پيغمبر ميآموزد اعجمى و غير فصيح است و حال آنكه قرآن بزبان عربى فصيح آورده شده (103)
كسانى كه بآيات پروردگار ايمان نميآورند از طرف خداوند هدايت نميشوند و عذاب دردناكى براى آنها آماده است (104)
اين كافران آنهايى هستند كه خداوند بر دلها و چشمهايشان مهر زده و همان مردم غافل ميباشند اين كافران آنهايى هستند كه خداوند بر دلها و ديدگانشان مهر زده و همان مردم غافل ميباشند (108)
اين مردم غافل كافر در آخرت زيانكار بوده و دچار خسران ميشوند (109)
اما خدا يار و ياور كسانى است كه پس از كشمكش با كفار ناگزير بمهاجرت گشته و از شهر و ديار خود خارج شده كوشش و صبر پيشه خود ساخته‏اند از آن ببعد خداوند نسبت بايشان بخشنده و مهربان خواهد بود (110)
بياد آوريد آن روزى را كه هر كس براى رهايى و نجات خود در تلاش و جدال است كه خويشتن را نجات دهد و هر كس پاداش خود را كاملا دريافت مينمايد و بكسى ظلم و ستم نميشود (111)
خداوند مثل حال مردمى را بيان ميفرمايد كه در شهر خود با امنيت و اطمينان تمام زندگانى ميكردند و ارزاق مورد نياز آنها بفراوانى از هر طرف ميرسيد و بجاى سپاسگزارى و شكر نعمت كفران نعمت خدا را نمودند و بكيفر اين ناسپاسى خداوند طعم تلخ گرسنگى ناامنى را بايشان چشانيد (112)
ما از خودشان پيغمبر و رسولى بر انگيختيم او را هم تكذيب كردند و چون ستمكار بودند عذاب ايشان را فرا گرفت (113)
و بايد دانست كسانى كه از روى نادانى كارهاى بدى كرده و بعد نادم و پشيمان شده و از اعمال خود توبه كنند و باعمال نيك پرداخته و خطاهاى خود را جبران نمايند پس از توبه و بازگشت خداوند آمرزنده و مهربانست (119)
همانا ابراهيم از مردم مطيع و فرمانبردار خدا بوده و هرگز از زمره مشركين نبود (120)
بنعمت‏هاى پروردگار خود سپاسگزار بود و او را برگزيده و براه راست هدايت و رهبرى فرمود (121)
در دنيا باو نيكويى نموده و در آخرت هم از صالحان و پاكان خواهد بود (122)
سپس بتو وحى و ابلاغ كرديم كه از ملت حنيف ابراهيم پيروى و تبعيت نموده و بخداى خود شرك نياوريد و از مشركين نباشى (123)
براى قوم روز شنبه را مقرر داشتيم و راه خلاف پيمودند و خداى تو در روز قيامت در مورد آنچه كه اختلاف و نزاع كرده‏اند حكومت خواهد نمود و حكم عادله ميفرمايد (124)

التوبة
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
منزه است از هر عيب خدايى كه شبانه بنده خود را از مسجد الحرام بمسجد اقصى برد آن مسجدى كه ما آن را بركت داديم تا آيات صنع ما را مشاهده نمايد همانا او خدايى است شنوا و بينا (1)
ما بموسى كتاب تورات داديم و او را براى بنى اسرائيل رهبر و راهنما قرار داديم تا بغير از ما براى خود وكيلى نشناسند (2)
فرزندان آن كسانى كه بهمراهى نوح نبى در كشتى حمل نموديم و البته نوح از بندگان شكر گذار بود (3)
و در آن كتاب ببنى اسرائيل اعلام نموديم كه شما در روى زمين دو مرتبه فساد ميكنيد و همانا برترى يابيد برترى بزرگ (4)
عذاب برسد مردمى قوى و سخت برمى‏انگيزيم كه در ميان شهر و ديار شما درآيند و البته اين وعده شدنى و انجام پذير است (5)
و براى كسانى كه بروز جزا و قيامت ايمان نياورده‏اند عذاب دردناكى مهيا و آماده ساخته‏ايم (10)
و دعا ميكند انسان دعاى بد بزيان و ضرر خود چنانچه دعا كند دعاى خير و پيوسته انسان شتابزده و عجول است (11)
ما شب و روز را دو آيت و نشانى از نمونه قدرت خود قرار داديم آن گاه از آيت شب كاسته و فروزندگى و روشنايى روز را افزوديم تا آنكه شما براى كسب روزى حلال از فضل پروردگارتان اقدام نموده و با بازگشت شب و روز شماره ايام سال و ماه و حساب آن را بدانيد و براى فهم شما هر چيزى را بتفصيل بيان كرده‏ايم (12)
نامه اعمال هر يك از افراد بشر را چون طوقى بگردن آنها بسته‏ايم و چون قيامت برپا شود نامه عمل هر كس چنان در برابرش گشوده شود كه بآسانى تمام مندرجات آن را يك مرتبه از نظر بگذارند (13)
باو امر ميشود كه تو شخصا نامه عمل خود را بخوان كه خودت براى رسيدگى بحساب خويش شايسته و كافى هستى (14)
هر كه هدايت يافت بنفع خود هدايت شده و آنكه بضلالت و گمراهى افتاده خود را دچار خسران و شقاوت نموده و هيچكس بار عمل ديگرى را بدوش خود بار نمى‏نمايد و ما هيچ قومى را مورد بازخواست قرار نداده و عذاب نمى‏كنيم مگر آنكه براى هدايت آن قوم رسولى بفرستيم (15)
هر دو دسته كه براى دنيا و آخرت تلاش مينمايند از لطف ما مدد خواهند يافت زيرا از لطف و عطاى پروردگار تو كسى محروم نخواهد شد (20)
اى پيغمبر گرامى توجه كن چگونه درجات و مراتب اشخاص در دنيا بعضى نسبت ببعض ديگر برترى دارد مراتب و درجات آخرت هم بيشتر و بزرگتر از درجات دنياست (21)
براى پروردگار و خداى يكتا شريكى مياور و گرنه بنكوهش و خوارى هميشگى دچار و مبتلا خواهى شد (22)
پروردگار حكم فرموده كه جز او را پرستش نكنى و بپدر و مادر نيكويى نمايى و اگر يكى يا هر دو ايشان پير و سالخورده شوند بآنها سخنى ناروا كه موجب رنج خاطرشان شود نگوئيد و ايشان را از خود ميازاريد و جز باحترام و لطف با ايشان گفتگو مكنيد (23)
و هميشه از روى تواضع و احترام در برابر والدين خود پر و بال فروتنى بگسترانيد و در مقام دعا و مناجات در پيشگاه پروردگار بگو خداوندا همانطورى كه پدر و مادر مرا از كودكى با مهربانى و لطف پرورش داده و بزرگ نموده‏اند تو نيز بر آنها شفقت و مهربانى فرما (24)
پروردگار بآنچه شما در دل داريد داناتر از شماست اگر در راه نيكى و صلاح باشيد (25)
و اگر بعلت تهيدستى از فقرا و صاحبان حق روگردان شده و اعراض مى‏نمايى و نميتوانى مساعدت و كمك كنى باميد لطف پروردگار و آتيه بهتر بوده و با گفتار خوش و بيان شيرين آنها را از خود دلشاد بنما (29)
نه دست خود را بسته‏دار كه خيرت بكسى نرسد و نه آنكه هر چه در دست دارى بفقرا و ارباب استحقاق ببخش كه تهيدست شوى كه آن موجب حسرت و ندامت خواهد بود (30)
پروردگارت روزى هر كه را بخواهد توسعه داده و هر كه را خواهد تنگ روزى بنمايد چه او نسبت بوضع بندگان خود آگاه و بينا است (31)
از ترس فقر و بى‏چيزى فرزندان خود را زنده بگور ننمائيد ما آنها و شما را روزى ميدهيم كشتن اطفال از گناهان كبيره و معاصى بزرگ است (32)
هرگز بزنا نزديك نشويد كه اين كار بسيار بد و راه ناپسندى است (33)
هرگز نفس محترم را نكشيد خداوند قتل را حرام نموده و هر كه مظلوم كشته شود ما ولى او را بر قاتل تسلط داديم كه انتقام مقتول را بگيرد (34)
تمام اين انديشه‏هاى ناپسند و كارهاى بد در پيشگاه پروردگار زشت است (40)
اين است آنچه از طرف پروردگار از روى حكمت بسوى تو وحى و الهام ميشود و هرگز با خداوند يگانه و يكتا خداى ديگرى را مورد ستايش قرار مده اگر چنين كنى ملامت زده و مردود بدوزخ ميافتى (41)
آيا پروردگار شما شما را بفرزندان پسر برگزيده و فرشتگان را بدخترى خويش برداشته است؟!! اين چه گفتار عجيب و بهتان نابجا و گناه بزرگى است (42)
ما در اين قرآن انواع سخنان فصيح و نيكو و بليغ براى متذكر شدن و پند گرفتن شما بيان نموده‏ايم اما در مردم به غير از شقاوت و نفرت حاصلى نداد (43)
اى پيغمبر گرامى بمشركين بگو اگر چنانچه شما مى‏گوييد با خداوند يگانه و يكتا خدايان ديگرى بودند آن خدايان بر خداى عرش راه ميگرفتند (44)
خداوند منزه و بزرگتر از آنست كه ميگويند (45)
ما بخيالات باطلى كه كفار در موقع شنيدن قرآن در دل خويش مينمايند از خود ايشان داناتريم و آن ستمكاران بگوش يكديگر ميگويند كه مسلمانان جز مرد مفتون و مسحورى را پيشواى خود نساخته‏اند (50)
نگاه كن چگونه از روى نادانى و جهل نسبت‏هاى ناروايى بتو ميدهند اينها از گمراهى راه نجاتى نخواهند يافت (51)
و كفار گفتند آيا وقتى كه استخوانهاى ما پوسيده و خاك شد دوباره و مجددا زنده و برانگيخته خواهيم شد؟! (52)
اى رسول ما بمشركين بگو اگر سنگ و يا آهن باشيد يا موجودى سخت‏تر از آنچه كه در دل خود مى‏انديشيد باز خداوند شما را زنده ميكند اينكه ميگويند چه كسى ما را بحيات مجدد برميگرداند؟ بگو همان خدايى كه در دفعه اول شما را ايجاد نمود چون اين سخن از تو بشنوند سر بزير افكنده و ميپرسند اين امر چه وقت صورت پذير شود؟ اى محمد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم جواب بده كه اين امر از حوادث نزديك باشد (53)
آن روزى كه شما را بخوانند بسرعت و با حمد و ستايش او را اجابت نموده و گمان كنيد كه در گور خود كمى درنگ و توقف داشته‏ايد (54)
اى پيغمبر مكرم بمؤمنين و بندگان من بگو در گفتار خود بهترين كلمات را بكار بنديد چون كه شيطان بر اثر گفتار زشت ما بين شما را بهم ميزند و دشمنى پديد ميآورد چون كه شيطان دشمن سر سخت انسان است (55)
و بياد آور وقتى را كه بفرشتگان امر نموديم كه آدم را سجده كنند همه سجده كردند مگر شيطان كه گفت آيا من بايد بآدمى كه از خاك آفريده شده سجده كنم؟ (63)
شيطان گفت اينك كه آدم را بر من فضيلت و برترى بخشيدى اگر اجل مرا تا روز رستاخيز بتأخير افكنى تمام فرزندان و اعقاب آدم را گمراه نموده و بهلاكت مى‏كشانم جز اندكى از ايشان را (64)
خداوند بشيطان گفت برو كه تو و هر يك از اولاد آدم كه از تو پيروى كند بدوزخ كه كافى‏ترين و كامل‏ترين مجازات است كيفر خواهيد شد (65)
هر كه را توانستى با صداى خود نزد خود بخوان بافراد پياده و سواره خود ايشان را جلب كن و در اموال و اولاد آنها شريك شده و بوعده هاى پوچ بفريب و البته وعده شيطان جز غرور چيزى نيست (66)
و البته تو بر بندگان خاص من تسلط و غلبه‏اى نخواهى داشت و نگهبانى و محافظت خداى تو ايشان را كفايت مينمايد (67)
پروردگار همانست كه در دريا كشتى را براى شما رهبرى و بحركت در ميآورد تا بتوانيد از فضل و كرم او روزى بدست آوريد و ذات پاك پروردگار نسبت بشما مهربانست (68)
و يا آنكه ايمن هستيد بار دگر شما را بدريا برگردانيده و تند بادى بفرستد و بكيفر اعمالتان همه شما را غرق نمايد و از قهر و خشم ما نتوانيد دادخواهى كرده و فريادرسى پيدا كنيد (71)
ما فرزندان آدم را گرامى داشته و در خشكى و دريا مركب براى رفت و آمدش فراهم ساختيم و از غذاهاى پاكيزه و لطيف بايشان روزى داده و از بسيارى از مخلوقات خود او را برترى و فضيلت بخشيده‏ايم (72)
روزى ميرسد كه تمام مردم را با پيشوايان و رهبران خود احضار نموده و بمحكمه عدل خويش دعوت نمائيم هر كس كه نامه عملش را بدست راست بدهند نامه خود را ميخواند و كوچكترين ستم بر آنها وارد نخواهد شد (73)
هر كس در اين دار دنيا نابيناى كفر و ضلالت باشد در قيامت هم كور و نابينا بلكه گمراه‏تر خواهد بود (74)
اى پيغمبر نزديك بود مشركين تو را فريب داده و وادار كنند كه بغير از آنچه بتو وحى داده‏ايم بما نسبت داده تا مورد محبت و دوستى ايشان قرار بگيرى (75)
و اگر ما ترا ثابت قدم و پابرجا نميكرديم نزديك بود مختصر تمايلى بمشركين پيدا نموده و بآنها اعتماد كنى (76)
اى پيغمبر از خدا بخواه كه پروردگارا مرا بقدم راستى داخل نموده و با قدم راستى بيرون و صدق برو در پيشگاه ربوبى خود براى من بصيرت و حجت روشنى كه پيوسته يار و مددكارم باشد عطا فرما (82)
و بامت بگو كه دين حق و رسول آمد و باطل نابود شد و نابودى شايسته و سزاوار باطل بوده و هست (83)
هر چه از قرآن نازل كنيم براى مؤمنين موجب رحمت و شفاى دل بوده و بستمكاران جز زيان چيزى افزوده نشود (84)
هر وقت بانسان نعمتى عطا كرديم رو بگردانيد و از ما دورى جست و چون بدبختى و مصيبتى باو برسد از خداوند مأيوس و نااميد ميگردد (85)
اى پيغمبر گرامى بمردم بگو تمام شما بر حسب ذات و طبيعت خود مصدر كارهايى ميشويد و خداى شما بكسانى كه راه هدايت يافته‏اند داناتر است (86)
از تو ميپرسند حقيقت روح چيست؟ بگو كه روح بفرمان خداست و بشما مختصرى بيش از دانش نبخشيده‏اند (87)
مشركين گفتند ما بتو ايمان نميآوريم مگر آنكه براى ما از زمين چشمه آبى باعجاز بيرون بياورى (92)
يا آنكه تو داراى باغى از خرما و انگور باشى كه در اطراف آن جويبار و چشمه‏هايى جارى باشد (93)
يا آنكه آسمان بنا بوعده تو بر سر ما فرود آيد يا خدا و فرشته‏ها برابر چشم ما حضور پيدا نمايند (94)
يا آنكه خانه‏اى از طلا داشته باشى و يا بآسمان صعود كنى معذالك ابدا بآسمان رفتن تو ايمان نميآوريم تا اينكه كتابى بر ما نازل كنى كه آن را بخوانيم اى پيغمبر بگو خدا منزه از آنست كه در برابر شما تجسم پيدا نمايد و آيا من چون شما جز بشرى هستم كه برسالت آمده‏ام (95)
وقتى كه قرآن نازل شد هيچ چيز مردم را از هدايت و ايمان باز نداشت مگر آنكه گفتند آيا هيچوقت خداوند بشرى را برسالت ميفرستد؟ (96)
اى پيغمبر باين مردم بگو اگر در روى زمين فرشتگان مسكن داشتند و محل رفت و آمد آنها بود ما هم از آسمان فرشته‏اى را برسالت آنها ميفرستاديم (97)
نه معجزه صريح و روشن بموسى عطا كرديم از بنى اسرائيل كه نزد تو ميآيند بپرس ولى فرعون بموسى گفت چنين پندارم كه تو ساحرى و سحر ميدانى (103)
موسى بفرعون گفت تو بخوبى ميدانى كه معجزات را خداوند براى هدايت مردم بمن عطا فرموده و من تصور ميكنم اى فرعون تو در خور هلاك ميباشى (104)
فرعون براى نابودى موسى و قومش تصميم گرفت اما او و تمام پيروانش را در دريا غرق نموديم (105)
آن گاه به بنى اسرائيل فرمان داديم كه در آن سرزمين ساكن شوند و چون روز رستاخيز فرا رسد همه شما را برانگيزيم ما اين آيات را بحق فرستاده‏ايم و براى راستى و حقيقت نازل شده است و ما ترا براى آنكه بمؤمنين بشارت و مژده رحمت داده و كافران را از عذاب بترسانى مبعوث برسالت نموده‏ايم (106)
اين قرآن را جزء بجزء بر تو نازل كرديم كه بتدريج براى مردم قرائت نمايى و اين قرآن از تنزيلات بسيار بزرگ ما ميباشد (107)
اى رسول گرامى بمردم بگو چه شما باين قرآن ايمان بياوريد و يا استنكاف كنيد براى من يكسانست كسانى كه داراى دانشى باشند و پيش از آن بمقام علم رسيده‏اند چون اين آيات برايشان قرائت شود صورت بخاك نهاده و در كمال خضوع ميگويند خداى ما منزه است و البته وعده‏هاى پروردگار ما واقع شده و صورت‏پذير ميگردد (108)
خدايى را سپاس مينمايم كه اين قرآن را بر بنده خاص خود محمد نازل فرمود كه در آن هيچ نقص و كجى وجود ندارد (1)
اين قرآن استوار از عذاب سخت خدا مردم بر حذر داشته و مؤمنين خيرانديش را مژده دهد كه پاداش كارهاى شايسته ايشان بهشتى است كه براى هميشه در آن مخلد و جاويد خواهند بود (2)
و كسانى را كه گفتند خداوند براى خود فرزند اختيار نموده بترساند (3)
آنهايى كه چنين پندارى دارند نه خود و نه پدرانشان علم و دانشى دارند و بسيار كلام ناروايى از دهان ايشان خارج ميشود و گفته‏هاى اين مردم جز دروغ و افترا چيزى نيست (4)
اى پيغمبر نزديك است بر اثر جهالت قوم كه ايمان نميآورند و از شدت تأسف و تأثر جان عزيز خود را از دست بدهى (5)
ما تمام آنچه روى زمين است زيور و زينت دنيا قرار داديم تا بوسيله آنها مردم را آزمايش كنيم تا كدام يك آنها نيكوكارتر خواهند بود (6)
اينها مردم قوم ما ميباشند كه غير از خداى يگانه خداى ديگرى را بدون آنكه دليل روشنى داشته باشند بخدايى برگزيده‏اند اين ظلم فاحش و دروغى است كه بخدا بسته‏اند (14)
اصحاب كهف چون جز خداى يكتا خدايى ديگر پرستش نمينمودند براى ايمنى از شر مشركين بغار كوهى گريخته و پنهان شدند تا خداوند از رحمت خويش گشايشى در كارشان ايجاد و محل نجات و آسايشى فراهم سازد (15)
مشاهده مى‏نمايى كه خورشيد موقع طلوع از سمت چپ اصحاب كهف سر برآورد و موقع غروب كردن از طرف راست ايشان ميگذرد و از حرارت و روشنايى مطبوع آفتاب بهره‏مند ميشوند و در كمال آسايش ميباشند اين داستان جوانمردان كهف يكى از آيات الهى است تا معلوم شود هر كه را خداوند هدايت و رهبرى فرمايد در حقيقت هدايت يافته و راهنمايى شده و كسى را كه خداوند گمراه كند هرگز دوستدار و راهنمايى برايش پيدا نخواهد شد (16)
گمان ميكردى كه آنها بيدار هستند و حال آنكه خفته بودند و ما آنها را از اين دنده بآن دنده بچپ و راست ميگردانيديم و سگ ايشان دو دست خود را در آستانه غار گسترده بود و اگر از حقيقت حال آنها مطلع ميشدى رو بفرار ميگذاشتى و تمام وجودت را ترس فرا ميگرفت (17)
باين طريق ما ايشان را از آن خواب گران برانگيختيم تا از يكديگر پرسش كنند گوينده از ايشان سؤال كرد چه مدت درنگ نموده‏ايم؟ گفتند يا يك روز تمام و يا چند ساعتى از روز گفتند خدا بهتر ميداند كه ما چه مدت در غار خفته بوديم يكى را با اين درهم‏ها بشهر بفرستيد و هر خوراك پاكيزه‏اى كه مشاهده نمايد تهيه كند تا روزى خود سازيم و كسى كه ميرود نرمى و حسن سلوك از خود نشان دهد تا كسى متوجه حال ما نشده و بر سر ما واقف نگردد (18)
زيرا اگر بر شما تسلط يافته و دسترسى پيدا كنند يا شما را سنگسار ميكنند يا بآئين و كيش خود برميگردانند و هرگز روى رستگارى و نجات نخواهيد يافت (19)
اى پيغمبر بگو خداوند مدت توقف ايشان را در غار بهتر ميداند چه او جل جلاله باسرار آسمانها و زمين احاطه كامل داشته بينا و شنوا بوده جز او كسى نگهبان خلايق نيست و در حكمش كسى شريك نميباشد (25)
هر چه از كتاب خدا بر تو وحى شده براى مردم بخوان و اين را بدان كه كسى نميتواند كلمات خدا را تغيير و تبديل دهد و جز در پيشگاه خداوند پناهگاهى نخواهى يافت (26)
پيوسته در كمال بردبارى با كسانى كه صبح و شام خدا را ميخوانند و رضاى او را مى‏طلبند هماهنگ باش و يك لحظه از آن مردم فقير چشم مپوش كه توجه بزينت‏هاى دنيا نمايى و هيچوقت با آنهايى كه دلهايشان را از ذكر و ياد خدا غافل كرده و پيرو هواى نفس خود شده و براه افراط افتاده و تبه‏كارى پيشه خود ساخته‏اند متابعت منما (27)
و بگو اين حق همانست كه از طرف خداوند رسيده هر كه مايل است ايمان ميآورد و هر كه نميخواهد در كفر خود پايدار بماند و كافر شود ما براى ستمكاران آتشى آماده و مهيا نموده‏ايم (28)
كه شعله‏هاى آتش پيرامون آنها را گرفته و اگر تقاضاى آبى براى رفع عطش خود كنند از آب سوزانى چون مس گداخته كه صورت را بسوزاند بآنها دهند كه بسيار شربت بدى است و آن دوزخ آسايشگاه خوبى نميباشد (29)
كسانى كه بخداى يگانه ايمان آورده و كارهاى نيك مينمايند بايد بدانند كه ما پاداش نيكوكاران را تضييع نمينمائيم (30)
صاحب اين باغها و ميوه برفيقش تفاخركنان ميگفت كه من از لحاظ مال فراوان و جمعيت و افراد زياد بر تو برترى دارم (34)
روزى داخل باغ خود شده در دل خويش چنين انديشه ناروا نموده و گفت گمان نميكنم كه هرگز اين باغ و ثروت من تباه شده و نابود شود (35)
و تصور نميكنم كه قيامتى بر پا شود و بر فرض آنكه قيامتى هم بشود من بسوى خداى خود بازگشت نموده و بهتر از اين باغ كه در دنيا دارم بدست ميآورم (36)
دوست مؤمن فقيرش با او به نصيحت پرداخت و گفت آيا بآن خدايى كه بدوا از خاك و سپس از نطفه ترا آفريد و بعد از اين مردى در كمال آراستگى نمود كافر شدى (37)
ولى پروردگار من همان خداى يگانه است بر او شرك نياورم (38)
اى دوست عزيز چرا هر وقت بباغ خود داخل ميشدى نميگفتى جز قدرت خداوندى هيچ قوه و قدرتى وجود ندارد و اگر تو مشاهده ميكنى من از نظر مال و منال و فرزند از تو كمترم مغرور مباش (39)
كسى غير از خدا نميتواند بداد او برسد و از خشم و غضب الهى او را حمايت و يارى نمايد (43)
اينجاست كه حكومت و فرمانفرمايى مطلق مخصوص ذات پروردگار يگانه است كه بهترين پاداش نيكوكاران و كيفر بدكاران را خواهد داد (44)
اى پيغمبر براى امت خود بگو كه زندگانى دنيا مانند آب باران است كه از آسمان باريده و زمين را آبيارى نموده و نباتات گوناگون بروياند و درختها خرم شود بناگاه تند باد حوادث همه را در هم شكسته و خشك و نابود شده از بين برود و البته خداوند در انجام هر كارى قادر و توانا است (45)
دارايى و فرزندان زينت زندگانى دنياست ولى كارهاى نيكو كه تا قيامت اثر آنها باقى است خيلى در پيشگاه خداوند بهتر و عاقبت آنها نيكوتر است (46)
اى پيغمبر ياد كن آن روزى را كه ما كوه‏ها را بحركت درآورده و زمين را بدون پستى و بلندى آشكار ساخته و جميع خلايق را در محشر از قبرها خارج كرده و كسى را فروگذار نكنيم (47)
تمام خلايق را در يك صفى بر خداوند عرضه كرده و بكفار ميگويند همانطور كه شما را آفريديم اكنون در پيشگاه ما امروز آمده‏ايد و روز معادى را كه تصور مينموديد وجود نخواهد داشت بچشم خويش مشاهده مينمائيد (48)
اى پيغمبر ياد بياور آن روزى را كه خداوند بمشركين بگويد آنهايى را كه تصور ميكرديد شريك من هستند بخوانيد و آنها هم ميخواندند ولى جوابى بايشان داده نميشد و در ميان ايشان قرار گاهى مهلك ايجاد ميكرديم (52)
در آن حال مردم تبهكار آتش جهنم را بچشم خويش ديده و ميدانند كه در آن سرنگون شده و هرگز راه گريز و بازگشت از آن را ندارند (53)
ما در اين قرآن از هر چيزى نمونه و بيان كرده‏ايم اما بشر بيشتر از هر چيز با بيان حق بجدال و خصومت برخيزيد (54)
همين كه بوسيله قرآن موجبات هدايت و رهبرى خلق فراهم شد چه چيزى مانع پذيرش و ايمان آوردن و طلب آمرزش مردم شد جز اينكه مايل بودند روش گذشتگان خود را پيروى نموده و يا با مجازات و عذاب خداوند روبرو شوند (55)
ارسال رسل و بعثت انبياء نيست مگر براى مژده دادن بمراحم يزدان و ترسانيدن از عذاب خداى سبحان ولى كفار با جدل خويش در صدد پايمال كردن حق برآمده و آيات و نشانه‏هاى ما و آنچه را كه براى بيم و انذار ايشان است تمسخر و استهزاء مينمايند (56)
ستمكارتر از كسانى كه آيات پروردگار را بخاطر آورده و باز از آن روى برگردانيده‏اند كيست؟ كه كرده‏هاى زشت خود را فراموش نموده‏اند ما بر قلب‏هاى آنها پرده‏اى بيفكنيم كه از درك حقايق عاجز شده و در گوش ايشان سنگينى ايجاد نمائيم تا كلمات حق را نشنوند بطورى كه اگر آنها را براه راست دعوت نمايى هرگز هدايت نشوند (57)
و چون موسى و يوشع بمقصد رسيدند ماهى را كه براى خوراك خود تهيه كرده بودند فراموش نموده و ماهى نيز رو بدريا نهاده و ناپديد شد (61)
همين كه مقدارى طى طريق نمودند موسى بهمسفر خود گفت چاشت ما را حاضر كن كه از اين مسافرت بتعب و رنج افتاديم (62)
يوشع جواب داد آيا نديدى وقتى كه بر فراز ان سنگ منزل كرده بوديم ماهى را فراموش كرده و بر نداشتم و البته شيطان مرا بنسيان واداشت و مانع از آن شد كه متذكر آن شوم و تعجب دارم كه چگونه ماهى مزبور رو بدريا رهسپار شد (63)
موسى گفت مقصد ما همانجا بود و از همان راه كه رفته بودند مراجعت كردند (64)
چون بآن مكان رسيدند يكى از بندگان خاص ما را يافتند كه از مراحم ما بهره‏مند شده و باو از علوم و اسرار غيبيه تعليم كرده بوديم (65)
موسى بآن مرد دانشمند گفت اگر من در خدمت تو باشم و پيروى از تو كنم از دانش خود مرا تعليم خواهى كرد (66)
موسى گفت بخواست خداوند خواهى ديد كه من صبر خواهم كرد و فرمان ترا سرپيچى نمى‏نمائيم (69)
آن شخص (خضر) گفت اگر همراه من بيايى بايد از هر چه من ميكنم پرسش ننمايى تا آنكه خودم براى تو بگويم (70)
با هم روانه شدند تا آنكه سوار يك كشتى شدند و آن دانشمند كشتى را سوراخ نمود و بگل نشست موسى باو گفت كشتى را خراب كردى تا مسافرين آن را غرق كنى چه بسيار كار ناروا و زشتى نمودى (71)
بموسى گفت آيا من بتو نگفتم كه تو نميتوانى شكيبا باشى (72)
موسى گفت نسبت بآنچه فراموش كردم مرا بازخواست مكن و تكليف سخت و طاقت فرسا بمن منما (73)
مجددا براه افتادند تا بكودكى برخورد كردند بيدرنگ آن پسر را بقتل رساند موسى برآشفت و گفت چرا نفس محترمى را بدون آنكه كسى را كشته باشد كشتى حقيقة مرتكب امر عجيبى شدى (74)
آن عالم گفت ديگر رفاقت ما قطع ميشود و از هم جدا ميشويم و هم اكنون پرده از روى اسرار كارهايى كه نموده‏ام برميدارم تا بدانى كارهايى كه صبر و شكيبايى از مهم نتايج آن نداشتى چه حكمت‏هايى داشته است (78)
اول كشتى كه معيوب نمودم متعلق بمردم فقيرى بود كه با آن در دريا كسب و كار مينمودند و روزى اهل و عيال خود را فراهم ميساختند و من مخصوصا آن را شكستم چون از پشت سر آنها پادشاهى ميآمد كه كشتى‏ها را بسخره و بيگارى مى‏گرفت بعلت خرابى آن از تصرف كشتى چشم بپوشيد (79)
و آن پسرى كه كشته شد پدر و مادرش مؤمن بوده ولى او كافر شده ترسيدم كه پدر و مادر خود را بسركشى و كفر درآورد (80)
و خواستم كه خداوند بجاى آن فرزندى صالح و پاكدل بايشان عطا فرمايد (81)
اما آن ديوارى كه تعمير كردم زير آن ديوار گنجى بود كه بدو طفل يتيمى كه پدرشان مرد نيكوكارى بود تعلق داشت پروردگار ميخواست كه تا اطفال بحد رشد و بلوغ برسند و از لطف پروردگار دفينه خود را خارج نموده و تصرف كنند و من اين كارها را پيش خود نميكردم بلكه بفرمان حق انجام ميدادم اين بود تعبير و شرح كارهايى كه تو نتوانستى تا پايان آن شكيبايى و تأمل كنى (82)
و اى پيغمبر از تو مى‏پرسند كه ذو القرنين كيست بايشان بگو بزودى شرح حال او را براى شما بيان خواهم كرد (83)
آن گاه از سبب پيروى نمود و بمسافرت با همان اسباب و وسائل ادامه داد (89)
تا بجايى رسيد كه آفتاب از آنجا طلوع ميكرد و آفتاب بر قومى ميتافت كه جز آفتاب پوششى براى آنها قرار نداده بودم (90)
اين چنين بود و ما باحوال ايشان با احاطه كامل خبر داشتيم (91)
و باز بسير خود ادامه داد (92)
تا آنكه بمحلى رسيد كه دو سد ما بين دو كوه ايجاد شده و در آنجا مردمى بودند كه گفتار و سخن ايشان را نمى فهميدند (93)
بذو القرنين گفتند پشت اين كوه دو قبيله ياجوج و مأجوج هستند كه فساد و خونريزى مينمايند آيا اگر ما عهده‏دار مخارج شويم بين ما و ايشان سدى خواهى ساخت (94)
آيا گمان دارند كه مشركين غير از من براى خود معبودى بگيرند ما براى اين چنين مردم جهنم و دوزخ را قرارگاه ساخته‏ايم (102)
بامتت بگو آيا ميخواهيد بزيانكارترين مردم شما را آگاه سازم (103)
آنها كسانى هستند كه نيروى خود را در راه شهوات دنيا تلف نموده و مى‏پندارند كه كارهاى خوبى ميكنند (104)
اين مردم بآيات پروردگار خود كافر شده و از رحمت خدا دور مانده و كارهاى آنها بى‏نتيجه و اثر بوده و در روز قيامت ارزشى براى آنها نخواهد داشت و ارجى براى ايشان قائل نيستيم (105)
از اين جهت دوزخ قرارگاه آنها است كه كافر شده و بآيات من و فرستادگان و انبياء از روى مسخرگى و استهزاء مى نگريستند (106)
ولى مردمى كه بخداوند ايمان آورده و نيكوكار ميباشند در فردوس وارد ميشوند (107)

يونس
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
اين آيه ترجمه نشده است.
يادآورى از بخشايش پروردگارت بر بنده خود كه زكريا باشد (2)
وقتى كه در نهان از روى كمال اخلاص خداى خود را خواند (3)
گفت اى پروردگار من پيرى در من اثر كرده استخوانهايم را سست نموده و از سر و رويم پيرى هويدا گرديده و هيچگاه از دعاى بدرگاه تو مايوس و نااميد از عطاياى تو نبوده‏ام (4)
و من از اين وارثان پس از مرگم بيمناكم كه مبادا صالح نباشند و عيالم ديگر نميزايد اى خداى من از لطف و كرامت خود فرزند صالح و جانشين شايسته‏اى بمن مرحمت كن (5)
زكريا پس از شنيدن آن مژده گفت چگونه ممكن است من داراى پسر شوم كه هم زنم ناز او هم آنكه خودم در كمال پيرى و فرتوتى هستم (8)
منادى گفت خدايت چنين فرموده كه انجام آن براى من بسيار سهل و آسان است همانطور كه خودت را پيش از آنكه وجود داشته باشى از عدم بوجود آورده و آفريديم (9)
زكريا در مقام مناجات برآمد و عرض كرد پروردگارا بر اين مژده نشانه و حجتى براى من مقرر بداريد گفت نشانه تو آن باشد كه سه شبانه روز با مردم سخن و گفتگو نمى‏نمايى مگر با اشاره (10)
آن گاه زكريا از محراب عبادت خود بسوى قوم رفته پس باو الهام نموديم كه صبح و شام به تنزيه و تقديس خدا قيام كند (11)
اى يحيى كتاب (آسمانى) را با كمال قدرت و قوت بگير كه در سن كودكى ترا مقام نبوت عطا نموديم (12)
از لطف خاص ما برخوردار شده و پرهيزكار بود (13)
از تمام خويشان خود كناره گرفته و پنهان شده و آن گاه ما روح خود را بر او چون انسانى جلوه‏گر ساختيم (17)
مريم باو گفت من بخداى رحمن پناه ميبرم كه تو پرهيزكار بوده و نظر بدى بمن نداشته باشى (18)
آن روح مجسم گفت من از طرف خدا مامورم كه پسر پاكيزه و پاك سيرت بتو ببخشم (19)
مريم با شگفتى گفت چگونه ممكن است من داراى پسرى شوم كه دست هيچكس بمن نرسيده و مرتكب خطايى هم نشده‏ام. (20)
فرشته گفت فرموده خدا چنين است اين كار بسيار سهل و آسانى است و ميخواهد اين پسر آيت بزرگ و رحمت واسعه پروردگار در نزد خلق بوده و قضاى كردگار بر انجام اين امر جارى گشته (21)
بالاخره مريم آبستن پسرى گرديد و از حضور مردم دورى جسته و بمكان خلوتى ماوى گرفت (22)
اى خواهر هارون نه پدرت مرد بدى بوده و نه آنكه مادرت زنى بد عمل بود (28)
مريم در مقابل سؤال قوم فقط بسوى طفل خود اشاره نمود و آنها گفتند چگونه با طفلى كه در گهواره است سخن بگوئيم (29)
عيسى بامر پروردگار لب بسخن گشود و گفت من يكى از بندگان خدايم كه مورد عنايت و لطف خاص واقع شده و صاحب كتاب آسمانى و مقام نبوت گرديده‏ام (30)
و از لطف پروردگار هر كجا باشم وجود مايه بركت ميباشد و تا زنده‏ام براى نماز و زكاة بمن سفارش و تاكيد شده (31)
و نيكويى بمادرم را توصيه و سفارش نموده و مرا ستمكار و شقاوت پيشه نكرده است (32)
درود خدا بر من باد روزى كه بدنيا آمدم و روزى كه از دنيا ميروم و آن روزى كه مجددا در قيامت زنده شوم (33)
در آن روز چقدر بينا و شنوا ميشوند كه در حضور ما ميآيند اما اين مردم ستمكار امروز در گمراهى مسلم هستند (38)
اى پيغمبر مكرم امت را از آن روز پر حسرت و پشيمانى كه ديگر كار از كار گذشته بترسان زيرا بيشتر مردم از قيامت غافل بوده و ايمان نمى‏آورند (39)
زمين و هر چه در آنست براى ما ميماند و خلايق جملگى بسوى ما بازگشت مينمايند (40)
اى رسول گرامى در قرآن شرح حال ابراهيم را بيان كن كه او پيغمبرى راستگو و بزرگ بود (41)
روزى بآذر پدر مادرى خود گفت چرا چيزى كه نمى شنود و نه آنكه مى‏بيند و هيچگونه نفع و فائده‏اى براى تو ندارد پرستش ميكنى (42)
اى پدر مرا دانشى مرحمت و عطا كرده‏اند كه تو فاقد آنى مرا پيروى و تبعيت كن تا ترا براه راست هدايت و رهبرى كنم (43)
من از شما و آنچه كه مى پرستيد دورى جسته و پروردگار خود را ميخوانم و اميدوارم كه خداوند مرا شقى و بد عاقبت نفرموده و از لطف خود محروم ننمايد (48)
همين كه از آن مردم و معبودشان دورى نمود ما هم از راه لطف و كرم خود اسحق و يعقوب را باو بخشيده و همه آنها را نبوت عطا كرديم (49)
و از مراتب لطف خود ايشان را بهره‏مند ساخته و بايشان زبانى راستگو داديم كه بلند مرتبه و عاليقدر شدند (50)
و نيز در كتاب خود شرح حال موسى را بيان كن كه يكى از بندگان مخلص بوده و برسالت و نبوت بر مردم برگزيده شده (51)
و از وادى طور كه مكانى امن و مقدس بود براى تقرب در نزد خود و استماع كلام خويش او را فرا خوانديم (52)
برادرش هارون را هم از نظر مرحمت و لطف خود نبوت داديم (53)
بهشت‏هاى عدنى كه خداوند در غيب اين جهان وعده فرموده و محققا وعده پروردگار شدنى ميباشد (61)
همان بهشتهايى كه جز سلامتى و گفتار پسنديده در آن وجود ندارد و روزى مقرر ايشان در صبح و شام بدون هيچ رنجى ميرسد (62)
اين بهشت‏هاى عدن همان‏هايى است كه ما بر بندگان پرهيزكار و پاك ارث مقرر داشته‏ايم (63)
ما فرشتگان جز بفرمان پروردگار تو از آسمانها بزمين فرود نميآئيم و آن خدايى است كه مالك عوالم گذشته و آينده و فيما بين آنها و هر چه در آنست ميباشد و بر تمام آن عوالم احاطه كليه داشته و هرگز فراموشكار نمى باشد (64)
اوست خداوند آسمانها و زمين و آنچه ما بين زمين و آسمانست بايد او را پرستش و ستايش نموده و در طريق بندگى شكيبا و بردبار باشى آيا غير از چنين خدا ديگرى را شايسته پرستش و عبادت ميدانى؟ (65)
انسان پيش خود ميگويد وقتى كه من مردم و در گور دفن شده و نابود شدم آيا ممكن است بزودى از قبر خارج شده و دوباره زنده شوم؟! (66)
آن گاه هر كدام كه بيشتر نسبت بخداى مهربان نافرمانى و سرپيچى كرده‏اند از بين آنها جدا سازيم (69)
و البته ما بهتر ميدانيم كدام دسته و فرقه از ايشان مستوجب كيفر و عذاب جهنم ميباشند (70)
هيچيك از شما ممكن نيست كه وارد دوزخ نشود و اين حكم مسلم و حتمى پروردگار تو است (71)
پس از آنكه همه بدوزخ وارد شدند مردم پاكدامن و پرهيزكار بسلامت نجات خواهند يافت و ستمكاران را ميگذاريم كه تا در آتش دوزخ بزانو در افتند (72)
وقتى كه آيات واضحه و آشكار ما را در فضيلت مؤمن بر كافر خوانده ميشود كافران سركش و متمول بمؤمنين ميگويند كدام يك از ما داراى مقام و منزلت بسيار عالى‏تر هستيم؟ (73)
در صورتى كه پيش از اين هم چه بسا مردم سركش كه متمول‏تر و ثروتمندتر و خوشگذران‏تر را ما هلاك و نابود كرده‏ايم (74)
مشركين پيش خود مى‏گفتند كه خداى مهربان براى خود فرزندى گرفته است (88)
اى كافران شما گفتار زشت و بسيار منكر آورديد (89)
نزديك است از اين اتهام زشت و ناروايى اين مردم جاهل و كور دل آسمانها فرو ريزد و زمين از هم بشكافد و تمام كوه‏ها متلاشى گردد (90)
زيرا كه اين كافران عزيز و مسيح را فرزندان خدا مى‏پنداشتند (91)
و براى ذات مقدس پروردگار و خداى مهربان شايسته و سزاوار نيست كه فرزند داشته باشد (92)
و حال آنكه هر چه در آسمانها و زمين است براى خداوند مهربان جز بنده مطيع و فرمانبردار نميباشد (93)
ما قبل از اين مردم اقوام و ملل معاند و لجوج بسيارى را هلاك و نابود كرده‏ايم كه اكنون هيچ اثرى از آنها باقى نيست آيا هيچ اثرى از ايشان احساس مى‏نمايى و يا آنكه هرگز او از آن مردم بگوش تو رسيده است؟ (98)


هود
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
اى طه و اى رسول گرامى ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه تو خود را برنج و مشقت در افكنى (1)
غرض ما اين بود كه مردم خدا ترس را متنبه و آگاه سازى (2)
اين قرآن فرستاده كسى است كه زمين و آسمانهاى مرتفع و بلند را خلق كرده است (3)
آن خدايى كه مهربانست و بر عرش عالم وجود و تمام هستى‏ها بعلم و قدرت بالغه خويش محيط است (4)
شايد بتوانم مختصرى از آن آتش براى شما بياورم و يا آنكه در پرتو آن آتش راه بجايى ببرم (10)
چون موسى نزديك آتش رسيد بانگى بر آمد كه اى موسى (11)
من پروردگار تو هستم كفش‏هاى خود را از پاى بيرون كن كه اكنون در مكان مقدسى رسيده‏اى (12)
و من ترا برسالت خود برگزيدم بآنچه بتو وحى ميشود گوش كن (13)
منم خداى يگانه كه جز من خدايى نيست و براى آنكه پيوسته بياد من باشى نماز بپادار (14)
و بدان محققا روز قيامت ميآيد و ما موعد آن را پنهان نگاهداشته‏ايم (15)
گفت اين عصاى من است كه بآن تكيه ميكنم و بوسيله آن براى گوسفندانم برگ از درختان ميريزم و حوائجى ديگر با آن انجام ميدهم (19)
خداوند فرمود عصا را بيفكن (20)
چون موسى عصا را بزمين افكند ناگاه مارى شد كه بهر سو مى‏شتافت (21)
خداوند فرمود بگير آن را و نترس ما دوباره آن را بصورت اوليه برميگردانيم (22)
مجددا فرمود اى موسى دست خود را بگريبان خود فرو ببر بدون آنكه آسيبى بدان برسد نورانى و درخشان بيرون آيد و اين هم معجزه ديگر تو ميباشد (23)
تا باز هم آيات بزرگتر خود را بتو نشان دهم (24)
هارون را وزيرم كن (31)
و باو پشت مرا محكم كن (32)
او را در كار من شريك بساز (33)
تا پيوسته بتقديس تو پرداخته و بسيار بياد تو باشم (34)
زيرا تو باحوال ما بينا هستى (35)
خداوند فرمود اى موسى خاسته‏هاى ترا عطا كرديم (36)
وقتى كه خواهرت در تكاپوى يافتن تو بود و ترا نزد فرعون ديد گفت ميخواهيد كسى را كه عهده‏دار تربيت و كفالت اين طفل شود بشما معرفى كنم باين ترتيب ترا بمادرت برگردانيديم تا چشمش بديدارت روشن شده و اندوه بخود راه ندهد يك مرتبه هم يكى را كشتى و ما تو را از مهلكه رهانيده و از غم آزاد ساخته و بامتحانهاى سخت ترا مورد ابتلا و آزمايش قرار داديم تا بمقام پيغمبرى و رسالت رسيدى (41)
و چند سالى در ميان مردم مداين زيستى و با قدرت و توانا شدى (42)
و ترا بمقام رسالت خود بياراستيم (43)
اكنون تو و برادرت با معجزات و خوارق عادتى كه بشما داده‏ام و در ذكر من سستى روا مداريد (44)
بسوى فرعون كه عنصرى طاغى و كافر شده رهسپار شويد (45)
و با او بنرمى و مدارا سخن گوئيد شايد تنبيه شود و يا آنكه از خدا بترسد (46)
بما چنين وحى و الهام شده كه عذاب خداوند بر كسى نازل ميشود كه ما را تكذيب نموده و از ما روى بگرداند (50)
فرعون گفت اى موسى خداى شما كيست (51)
موسى گفت پروردگار ما همان كسى است كه هر چيزى را لباس هستى پوشانيده و بوجود آورده و آن را بسوى كمال رهبرى و هدايت فرموده است (52)
فرعون گفت پس حال مردم قرون گذشته كه خداپرست نبودند چگونه است (53)
موسى گفت حال آنها در علم ازلى خداوند و در كتاب و لوح محفوظ ثبت و روشن است و پروردگار ما نه گمراه ميشود و نه آنكه فراموشى باو دست خواهد داد (54)
آن خدايى است كه زمين را مهد آسايش شما قرار داده و در روى آن ايجاد راه ها براى ارتباط شما نموده و از آسمان باران رحمت خود را فرو فرستاد و از آب آن ما انواع روئيدنى‏ها و گياهان مختلف بيرون آورديم (55)
فرعون بموسى گفت تو با اين جادوى خود آمده‏اى كه ما را از سرزمين خود بيرون كنى (59)
ما هم در برابر سحر و جادوى تو دست بسحر و جادو خواهيم زد وقتى را معين كن كه هيچيك از ما خلف وعده نكنيم و در ميدانى وسيع و مسطح حاضر شويم (60)
موسى گفت ميعاد ما روز زينت باشد كه عيد قبطيان و هنگام ظهر همه از شهر خارج ميشوند (61)
فرعون پشت بموسى نموده و براى جمع‏آورى جادوگران و سحره اقدام نمود و سپس بمحل موعود حاضر شد (62)
موسى بايشان گفت واى بر شما بدروغ بر خدا افترا و تهمت نزنيد (63)
زيرا بنياد شما را بر باد هلاك خواهد بست و هر كس بخدا افترا بندد بشدت زيانكار خواهد شد (64)
آنها در كار خود بجدال و گفتگو پرداخته ولى راز خود را پنهان داشتند (65)
گفتند اين دو نفر موسى و هارون قصد آن دارند كه شما را با سحر خويش از سر زمينتان بيرون برده و از رويه عالى و طريقت نيكوى خودتان خارج كنند (66)
و بهشت عدن كه از پاى درختانش آبهاى جارى روانست و واردين بآن جاويدان هستند پاداش كسانى است كه خود را در اين دنيا پاك و پاكيزه نموده‏اند (78)
ما بموسى وحى نموديم كه شب هنگام بنى اسرائيل را از شهر مصر بيرون ببرد و در دريا راهى خشك و قابل عبور براى آنها پديدار خواهد شد (79)
نه از تعقيب فرعونيان و نه از غرق شدن خوف و ترس نداشته باش (80)
فرعون با سپاهيان خود به تعقيب بنى اسرائيل شكافت و امواج دريا ايشان را فرو برد و چنان غرق شدند كه اثرى از آنها باقى نماند و بدين ترتيب فرعون قوم خود را گمراه ساخته و نتوانست ايشان را هدايت نمايد (81)
پيش از مراجعت موسى هارون گفت اى قوم بدانيد و آگاه باشيد كه شما باين گوساله مورد آزمايش قرار گرفته‏ايد پروردگار شما خداوند بخشنده و مهربان است از من پيروى نموده و فرمانبردار من باشيد (92)
قوم گفتند ما از پرستش گوساله دست بر نميداريم تا موسى مراجعت كند (93)
وقتى كه موسى برگشت بهرون گفت موقعى كه ديدى مردم گمراه شدند چه چيز مانع تو شد كه دنبال من نيامدى و از فرمان من سرپيچى كردى (94)
هارون گفت اى پسر مادرم (اى برادرم) ريش و سر مرا مگير من ترسيدم كه بيايى و بگويى چرا بين بنى اسرائيل تفرقه انداخته و بگفته‏هاى تو وقعى نگذارده‏ام (95)
اى رسول گرامى ما اين چنين اخبار گذشتگان را براى تو حكايت خواهيم كرد و از نزد خود براى يادآورى قرآن را بتو عطا نموديم (99)
هر كه از قرآن روى بگرداند روز قيامت بار سنگينى بدوش خواهد كشيد (100)
بكيفر كارهاى زشت در آتش مخلد بوده و براى روز قيامت بد بارى بدوش ميكشند (101)
آن روزى كه در صور دميده ميشود و گناهكاران با چشم‏هاى كبود كه معرف ايشانست محشور ميشوند (102)
پنهانى و آهسته بيكديگر ميگويند ما در دنيا ده روزى درنگ كرديم (103)
ما بآنچه ميگويند داناتريم وقتى كه كاملترين بد كاران ميگويد ما بيش از يك روز در دنيا درنگ نكرده‏ايم (104)
و در آن روز شفاعت كسى سودمند نميشود مگر آنكه خداوند مهربان باو رخصت داده و از گفتار او خوشنود و راضى باشد (108)
خداوند بعلم ازلى خود گذشته و آينده را ميداند و كسى باو احاطه نخواهد داشت (109)
و در آن روز تمام چهره‏هاى خلايق در پيشگاه خداوند قادر توانا خاضع و ذليل بوده و كسانى كه بار ستم و ظلم بدوش دارند زبون و زيانكار ميباشند (110)
ولى كسانى كه كارهاى پسنديده كرده و ايمان دارند نه بيم از ستم داشته و نه آنكه درهم شكسته ميشوند (111)
و ما اين چنين قرآن را با لغت عرب و در كمال فصاحت براى تو فرستاده و در آن از مواعيد و احوال قيامت تذكر داديم تا شايد مردم پرهيزكار شده يا آنكه قرآن براى ايشان پندى ايجاد نمايد (112)
چه بلند مرتبه خدايى كه براستى و حق پادشاه ملك هستى است و تو اى رسول ما پيش از ابلاغ وحى شتاب در تلاوت قرآن مكن و پيوسته بگو پروردگارا دانش مرا افزون كن (113)
و نه تشنه ميشويد و نه از آفتاب در زحمت ميباشيد (117)
ولى شيطان آدم را وسوسه نمود و گفت اى آدم آيا ميخواهى ترا بدرخت جاويدان رهنمايى كنم كه ملك و پادشاهى آن فنا ناپذير باشد (118)
بر اثر وسوسه شيطان آدم و حوا از شجره ممنوعه خوردند و فورا پوشش بهشتى از بدنشان دور شده عورت آنها مكشوف گرديده و با برگ درختان بهشتى براى خود ساترى تهيه نمودند بدين ترتيب آدم نافرمانى نموده و گمراه شد (119)
آن گاه خداوند او را برسالت برگزيده توبه‏اش را پذيرفته و هدايتش فرمود (120)
از مقام ربوبيت فرمان رسيد كه آدم و حوا و شيطان از بهشت بزمين فرود آيند كه بعضى از شما دشمن بعض ديگر هستيد تا از طرف ما براى هدايت شما راهنمايى برسد (121)
و هر كس پيرو رهنمايان من شود ديگر نه گمراه ميشود و نه بمشقت و سختى ميرسد (122)
و گويد پروردگارا چرا مرا كور محشور نمودى و حال آنكه من در دنيا بينا بودم (125)
خداوند ميفرمايد همانطورى كه آيات ما را كه براى هدايت تو رسيده بود فراموش كردى اينك تو هم فراموش ميشوى (126)
و اين چنين كسانى كه ظلم و اسراف كنند كيفر دهيم و البته مجازات آن دنيا سخت‏تر و پايدارتر است (127)
آيا اين كفار قريش از وضع نابودى و هلاكت گذشتگان عبرت نگرفته و هدايت نشده‏اند اكنون كه بجاى ايشان قدم گذار بوده‏اند خود اين از بين رفتن اقوام گذشته و آمدن نسل‏هاى بعد بهترين درس عبرت خردمندان است (128)
اگر مشيت پروردگار بر اين تعلق نگرفته بود كه اين امت را در قيامت بكيفر برساند حتما عذاب و مجازات ايشان در اين دنيا الزامى بود (129)
پس اى رسول گرامى تو بر گفته‏هاى دشمنان شكيبا باش و بتقديس و شكر پروردگارت پيش از برآمدن آفتاب و پيش از غروب و در ساعاتى از شب و در ميان روز مشغول باش تا باشد كه بمقام شامخ شفاعت راضى و خشنود شوى (130)

يوسف

بنام خداوند بخشنده مهربان‏
روز رسيدگى بحساب مردم نزديك است اما آنها از ياد آن هم غافل بوده و روگردان ميباشند (1)
آنچه از طرف پروردگارشان براى تنبه و هشيارى ايشان برسد شنيده و نشنيده گرفته و بلهو و لعب و بازى عمر ميگذرانند (2)
دلهاى ايشان ببازى سرگرم بوده و ستمكاران آنها در خفا و پنهانى ميگويند مگر اين شخص كه سخن از قيامت ميگويد غير از شما بشرى است چگونه سحر و جادوى او را كه مى‏بينيد معجزه ميشماريد (3)
پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بمشركين فرمود خداى من آنچه در آسمانها و زمين گفته شود ميداند و داناست (4)
اما منافقين بين خود ميگفتند رؤياى صادقه و فرمايشات قرآنيه پيغمبر را خواب و خيال پنداشته بلكه پايه افتراى خود را بالاتر برده و آن نبى مكرم را شاعر سخن پرداز ميناميدند و ميخواستند مانند انبياء پيشين معجزات و آياتى بياورد (5)
آن گاه ما بوعده‏اى كه داده بوديم وفا كرده آنها و هر كه را ميخواستيم رستگار نموده و نجات داديم و ستمكاران مسرف را هلاك كرديم (9)
ما براى شما قرآن كه كتابى هدايت كننده و راهنما و مايه سعادت است فرستاده‏ايم آيا تعقل و انديشه نميكنيد تا از حقايق آن بهره‏مند شويد (10)
چه بسا مردم ستمكارى كه در شهر و ديار خود بوده و ما بكيفر اعمال زشت ايشان را در هم شكسته و نابود نموده و بجاى آنها اقوام ديگرى ايجاد كرديم (11)
و آن ستمگران چون قدرت ما را بچشم ديده و احساس مينمودند از شهر و ديار خود ميگريختند (12)
فرار نكنيد و بسوى خانه‏ها و منازل خود برگشته و تلافى گذشته را كه شايد مورد بازخواست واقع شويد بنمائيد و جبران كنيد (13)
با كمال ندامت و حسرت گفتند واى بر ما كه مردمى ظالم و ستمكار بوديم (14)
ما هميشه حق را بر باطل چيره ساخته و آن را نابود و محو كرده‏ايم و واى بر شما كه خدا را متصف بكارهاى لغو و بازيچه نموده‏ايد (18)
آنچه در آسمان‏ها و زمين است همه ملك خدا ميباشند و مقربان درگاه حضرتش هرگز از عبادت و بندگى او سرپيچى نكرده و ضعف و ناتوانى بآنها راه ندارد (19)
شب و روز بتقديس پروردگار مشغول بوده و سستى نمى‏كنند (20)
اين مشركين از روى همين زمين براى خود خدايانى جعل نموده و آن را آفريدگار ميپندارند (21)
اگر در آسمان و زمين جز خداى يكتا خداى ديگرى بود تباهى و فساد ايجاد ميشد خداوند منزه از آنست كه مردم ناتوان توصيف ميكنند (22)
او جل جلاله مورد پرسش واقع نشود و خلايق از آنچه كرده‏اند مسئول ميباشند (23)
اعمال گذشته و آينده را ميدانند و از كسى شفاعت نمى‏نمايند (28)
مگر آنكه خدا از او راضى باشد و پيوسته از ترس خداوند بيمناك و هراسان هستند (29)
اگر كسى مدعى شده بگويد من غير از آن خدا خداى عالم هستم كيفر اين ادعاى او جهنم و دوزخ است و ما اين چنين ستمكاران را كيفر و مجازات ميكنيم (30)
آيا كسانى كه كافر شده‏اند نديده بودند كه اين آسمان‏ها و زمين بسته بود و ما آنها را شكافتيم و زندگانى هر چيزى را از آب تامين نموده‏ايم آيا باز هم ايمان بخدا نميآورند (31)
ما براى استقرار زمين كوه‏ها را قرار داديم و در كوه‏ها و زمين راه‏ها و جاده هايى ايجاد نموديم تا مردم هدايت شوند (32)
آسمان را سقف محفوظى كرده‏ايم ولى اين كافران از مشاهده عظمت آن روگردان ميباشند (33)
اى رسول گرامى وقتى كه كافران تو را مى‏بينند بنظر تمسخر بيك ديگر ميگويند اين همان كسى است كه بخدايان و بت‏هاى شما اهانت مينمايد البته اين مشركين بخداى رحمان و كتاب آسمانى او كافر هستند (37)
بشر فطرتا شتاب كار است اگر عجله نكنند بزودى آيات پروردگار را بايشان مينمايانيم (38)
كافران ميگويند اگر شما راستگو هستيد پس آن روز موعود و رستاخيز بزرگ چه وقت ميرسد (39)
اگر كسانى كه كافر شده‏اند ميدانستند وقتى كه آتش دوزخ از پيش رو و پشت سر ايشان را احاطه كند نميتوانند از خود دفاع كنند و نه آنكه كسى بايشان مدد و يارى خواهد كرد (40)
بلكه آن روز موعود ناگهانى ميرسد و همه را مبهوت و گيج ميكند كه نه توانايى برگشت آن را دارند و نه ميتوانند مهلت گرفته و بتاخير اندازند (41)
اى پيغمبر انبياء پيش از تو هم مورد استهزاء و تمسخر جهال و نادانان كافر كيش قرار گرفته‏اند ولى سرانجام كيفر و مجازات آن مسخرگى كه عذاب شديد خدا بود ايشان را احاطه نموده (42)
بلكه ما ايشان و پدران آنها را از نعمت‏هاى خود بهره‏مند ساختيم تا عمر طولانى كردند آيا آنها نمى‏بينند ما چنان قدرتى داريم كه اگر بخواهيم زمين و اهلش را از اطراف و جوانب ميكاهيم آيا آنها با عجز و ناتوانى خود ممكن است بر ما چيره شد و غلبه كنند (45)
بآنها بگو من بوحى پروردگار شما را از عذاب روز جزا ميترسانم اما گوش مردم كر پند پذير نبوده و نميترسند (46)
و چون مختصرى از عقوبت پروردگارت بايشان برسد خواهند گفت واى بر ما كه مردم ستمكارى بوديم (47)
ما در روز قيامت ترازوهاى عدالت را ميگذاريم و هرگز ستم روا نداريم و اگر دانه خردلى از شخصى سرزده باشد بحساب بياوريم و علم ما براى رسيدگى بحساب همه كافى است (48)
ما بموسى و هارون كتاب تورات را كه فرق بين حق و باطل مينمود عطا كرديم كه روشنى بخش دلها و مايه تذكر و تنبه پرهيزكاران بود (49)
پرهيز كاران كسانى هستند كه در پنهانى و آشكار از خداوند خويش ترسيده و از روز موعود و ساعت قيامت بيمناك ميباشند (50)
مردم بابراهيم گفتند آيا تو بر عليه خدايان ما سخن بر حق و دليل روشنى دارى يا آنكه ما را ببازى گرفته‏اى (56)
ابراهيم گفت خداى شما آن پروردگارى است كه آسمانها و زمين را ايجاد كرده و من براى سخن حق گواهى ميدهم (57)
بخدا قسم همين كه شما از بت‏ها و بتخانه غافل شويد من آنها را درهم ميشكنم (58)
و غير از بت بزرگ همه را در هم شكست و آن را گذاشت تا شايد نزد او رجوع نمايند (59)
چون قوم بت‏ها را واژگون و خرد شده ديدند گفتند كدام ستمكارى اين عمل را با خدايان ما نموده است؟ (60)
جمعى گفتند ما شنيده‏ايم جوانى ابراهيم نام از بت‏هاى ما ببدى ياد ميكرد (61)
در ضمير خود انديشه كرده و پيش خود ميگفتند شما كه ستايش اين بت‏ها ميكنيد ستمكارى ميباشد (65)
همگى سرها بزير افكنده و بابراهيم گفتند تو ميدانى كه اين بت‏ها قدرت گويايى ندارند و حرف نميزنند (66)
ابراهيم بايشان گفت آيا چيزى را پرستش ميكنيد كه نه فايده‏اى براى شما دارد و نه بتواند زيانى بشما برساند اف بر شما و بآنچه كه ميپرستيد مگر شما عقل نداريد و فكر نميكنيد؟ (67)
مردم گفتند ابراهيم را با آتش بسوزانيد و با اين عمل خود خدايانتان را يارى كنيد (68)
ما بآتش امر كرديم كه براى ابراهيم سرد و سالم باش (69)
آنها ميخواستند بابراهيم كينه توزى نموده و آسيب برسانند ولى ما خودشان را دچار زيان و خسارت نموديم (70)
همچنين ما لوط را دانش و قدرت فرمانروايى داده و او را از شهرى كه مردمش كارهاى پليد و زشت ميكنند رهايى بخشيديم كه آن مردم بد عمل و بسيار زشت كردار بودند (74)
ما لوط را مشمول مرحمت و لطف خود كرديم زيرا كه از نيكوكاران صالح بود (75)
اى پيغمبر ياد كن از نوح نبى كه پيش از اين برسالت برگزيده بوديم و امت و قومش او را تكذيب نموده و از ما درخواست كرد كه او و بستگانش را از بدبختى بزرگى نجات داده و رهايى بخشيم (76)
ما او را در مقابل مردمى كه آيات ما را تكذيب كرده بودند يارى نموده و چون مردم بدى بودند همگى را غرق كرديم (77)
و نيز اى رسول گرامى ياد كن از داود و سليمان آن وقتى را كه آنها درباره گوسفندان بى‏شبان مردم كه زراعت مزرعه‏اى را تباه كرده بودند داورى ميكردند و ما گواه قضاوت و داورى آنها بوديم (78)
و ما آن را بسليمان بوحى آموختيم و بهر يك مقام حكم فرمايى و دانش عطا كرديم و كوه‏ها و مرغان را مسخر داود گردانيديم و با او تسبيح ميگفتند و ما اين معجزات را از او پديدار آورديم (79)
و نيز بياد آور يونس را وقتى كه از قوم خود برآشفت و غضبناك از ميان ايشان بيرون رفت و گمان كرد كه ما او را دچار عسرت و سختى نميكنيم ولى در تاريكى شكم ماهى بمناجات و دعا پرداخته گفت نيست خدايى جز تو اى خداى يگانه تو منزه از هر عيبى و من بر نفس خويش ستم كرده‏ام (87)
ما دعايش را اجابت كرده و او را از غصه رهايى داده و اين چنين مردم مؤمن را نجات ميبخشيم (88)
و ياد بياور وقتى را كه ذكريا پروردگار خود را خواند و گفت اى پروردگار مرا تنها و بلا عقب مگذار تو بهترين وارث اهل عالم هستى (89)
ما دعاى زكريا را اجابت نموده و يحيى را باو بخشيده و زنش را شايسته و قابل باردارى نموديم چون كه آنها در كارهاى خير و نيكو سريع و شتاب كرده و ما را هم در مواقع ترس و نااميدى و هم از روى ميل و اخلاص ميخواندند و در برابر ما خاشع و خاضع و فروتن بودند (90)
و نيز از مريم طاهره ياد كن كه رحم خود را پاكيزه محفوظ نگاهداشت و ما از روح خود در آن دميده و پسرش را از معجزات و آيات بزرگ اهل عالم گردانيديم (91)
آن وقت وعده حق بسيار نزديك شده و كافران با ديده حيرت بار فرياد بركشند واى بر ما كه از چنين روزى غافل بوده بلكه بر خويشتن ظلم و ستم روا داشته‏ايم (97)
هر چه را غير از خدا پرستش ميكرديد آتش افروز جهنم كرده و خود شما هم بدوزخ وارد ميشويد (98)
در صورتى كه اگر آنها خدا بودند داخل آتش نميشدند و اكنون تمام آن بت‏ها در آتش ابدى جايگزين هستند (99)
آن كافران در دوزخ ناله‏هاى دردناك مى كشند و هيچ سخنى بگوش آنها نخواهد رسيد (100)
و البته كسانى كه ايمان آورده و از پيشگاه خداوند وعده نيكى بايشان داده شده از دوزخ و آتش آن دور ميباشند (101)
هيچ صدايى از دوزخ بگوششان نميرسد و بآنچه دلخواه آنها باشد در بهشت جاويد متنعم هستند (102)
رنج و مشقت بزرگ روز قيامت آنها را غمناك و محزون نساخته و فرشتگان رحمت ايشان را ملاقات كرده و ميگويند اين همان روز مسعودى است كه بشما وعده داده شده بود (103)
روزى ميرسد كه ما آسمانها را چون طومارى بهم پيچيده و بصورتى كه اول آفريده‏ايم برميگردانيم و اين قولى است كه بر عهده گرفته و حتما بصورت فعل در مياوريم (104)
پيغمبر گفت پروردگارا تو بحق و عدالت داورى فرما پروردگار ما همان خداى مهربانى است كه پيوسته در تمام كارها از او مدد مى‏طلبم زيرا مددكار و ياور ما است (112)

الرعد

بنام خداوند بخشنده مهربان‏
اى مردم از خدا بترسيد و پرهيزكار شويد و بدانيد كه زلزله روز قيامت حادثه بسيار بزرگ و عظيمى است (1)
در آن رستاخيز خواهيد ديد كه زن و بچه شير ده از شدت ترس فرزند خود را فراموش مينمايد و هر زن باردارى حمل خود را سقط نموده و بيفكند و مردم را نگاه ميكنى كه مست و بى اراده‏اند در صورتى كه مست نبوده و بر اثر سختى عذاب پروردگار اعتدال خود را از دست داده اند (2)
بعضى از مردم هستند كه از روى نادانى و جهالت در كار خداوند جدال را اقامه نموده و از هر شيطانى پيروى و تبعيت ميكنيد (3)
در كتاب تقدير چنين درج است كه هر كس شيطان را دوست بدارد و از او پيروى نمايد گمراه شد و بدوزخ رهبرى و هدايت شود (4)
بعضى از مردم جاهل بدون هيچ كتاب و دليل روشنى در امر خدا حال ميكند (8)
روگردان از حق شده و مردم را از راه مستقيم خداشناسى گمراه مينمايد و براى چنين شخصى در دنيا پستى و خوارى و در آخرت هم عذاب سخت سوزانى خواهيم چشانيد (9)
اين عذاب سخت حاصل آن اعمال زشتى است كه مرتكب ميشدى و خداوند هرگز بر بندگان خود ستم روا نميدارد (10)
از افراد مردم خدا را بزبان پرستش مينمايند اگر خير و خوشى بايشان برسد آرامش خاطر بدست آورند چنانچه مبتلا بسختى و آفتى شوند از خدا روگردان شده و پشت بدين ميكنند و اين چنين مردمى در دنيا و آخرت زيانكار بوده و خود زيان مسلم و روشنى است (11)
بجاى پرستش خداى يكتا چيزى را ستايش ميكند كه كوچكترين سود و زيانى ندارد و اين گمراهى دور از سعادت است (12)
بيچاره چيزى را عبادت نموده و بخدايى خويش ميخواند كه زيان آن نزديكتر از نفع و سودش ميباشد چه آقايى براى خود انتخاب و چه بد جليس و انيسى دارد (13)
خداوند در روز قيامت بين كسانى كه ايمان آورده‏اند و آنهايى كه مشرك بوده و يا ستاره پرست و يا گبر و يا يهودى و نصرانى بوده‏اند جدايى مى‏افكند و خداوند گواه حال تمام موجودات است (17)
آيا توجه و مشاهده نميكنى كه براى نيايش و سجده پروردگار آنچه در آسمانها و زمين و آفتاب و ماه و ستارگان و كوه‏ها و درختان و بهائم و بيشتر افراد بشر سر تعظيم فرود آورده و سجده ميكنند و گروه بسيارى هم مستوجب كيفر و و عذاب خدا شده و كافر كيش و مشرك ميباشند هر كه را خداوند خوار و ذليل كند ديگر كسى او را گرامى نخواهد داشت و خداوند هر چه را خواسته باشد خواهد كرد (18)
اين دو دسته مؤمن و كافر كه درباره پروردگار و دين حق با هم مجادله ميكنند با يكديگر مخالف و دشمن هستند براى كفار لباسى از آتش بريده بر سرشان از آب حميم سوزان جهنم خواهند ريخت (19)
تا پوست اندرون آنها از آن آب سوزان گداخته شود (20)
و پتك آهنين بر سر ايشان بكوبند (21)
هر وقت خواسته باشند كه از دوزخ خارج شده و از غصه و غم رهايى يابند دوباره ايشان را برگردانيده و ميگويند از اين شكنجه سوزان بايد بچشيد (22)
تا در حج شاهد و گواه منافع اجتماع بزرگ خود بوده و در آن روزهاى معين نام خدا را ياد كنند و از روزى مقرر در حج و قربانى‏هاى بهائم شتر و گاو و گوسفند برخوردار شده و بخورند و هم مستمندان بى‏چيز و فقير را اطعام كنند (28)
و پس از انجام قربانى سر خود را تراشيده و تقصير كرده و بنذرهايى كه در حج كرده‏اند وفا نموده پس شروع بطواف دور خانه كعبه نمايند (29)
اينست احكام حج و هر كس بآنچه خداوند مقرر فرموده احترام گذارد و اوامر پروردگار را بزرگ بشمارد در نزد خداوند بهتر و نيكوتر است و چهارپايان از گاو و گوسفند و شتر و غير از آنچه كه براى شما خوانده ميشود باقى حلال است و بر شما باد كه از شرك و بت‏پرستى دورى نموده و نيز از شهادت ناروا و دروغ و همچنين غنا و لهو و لعب بپرهيزيد (30)
خداوند را بدون آنكه شريكى برايش تصور كنيد صادقانه پرسش نمائيد چه هر كس بخدا شرك بياورد مثل آنست كه از فراز آسمان سرنگون شده و مرغها بدنش را با منقار و چنگال قطعه قطعه كنند و يا آنكه باد او را بنقطه دور دستى پرتاب نمايد (31)
اين سخن حق است و هر كس شعائر الهى را محترم و گرامى بدارد، شايسته تكريم بوده و از كمال پاكدلى و خداشناسى است (32)
و رعايت مناسك براى شما مفيد بوده و تا وقت معين بايد مراقبت شود و جاى هدى و قربانى و اعمال حج در مسجد الحرام و خانه كعبه باشد (33)
اين نكته را بدانيد كه گوشت و خون قربانى شما مقبول درگاه خدا نميشود فقط تقوى و پرهيزكارى شماست كه مورد نظر ميباشد و اين چنين بهائم را براى شما مسخر فرمود تا به تكبير و تقديس خداوندى شما را رهبرى و هدايت كرده مشغول شويد و تو اى پيغمبر نيكوكاران را مژده سعادت ده (37)
خداوند از كسانى كه ايمان آورده‏اند دفاع ميفرمايد و مردم خيانت پيشه و ناسپاس را دوست ندارد (38)
خداوند بكسانى كه ستم كشيده‏اند اذن قتال و جهاد داد و البته بر نصرت و يارى ايشان نيز قادر و تواناست (39)
كسانى كه بدون گناه و ناروا از شهر و ديار خود اخراج شده‏اند فقط جرمشان اين بود كه ميگفتند خداوند يكتا پروردگار ماست و اگر امر خداوند براى جهاد و جنگ بر عليه كفار نبود و برخى از مردم دفع شر از برخى ديگر نميكردند بيشتر مساجد و كنايس و ديرها و صومعه‏ها كه محل ذكر خداست منهدم و ويران ميشد و البته هر كه اين خدا را يارى كند مورد نصرت و يارى خدا واقع ميشود و خداوند داراى كمال قدرت و توانايى است (40)
كسانى كه مورد تأييد خداوند بوده و در روى زمين داراى قدرت و نفوذى شده‏اند و اقامه نماز نموده و زكاة ميدهند و امر بمعروف و نهى از منكر مينمايند و عقيده دارند كه پايان تمام كارها بدست خداست (41)
اى پيغمبر گرامى اگر كفار ترا تكذيب ميكنند غمگين مباش امت‏هاى گذشته نيز چون قوم نوح و عاد و ثمود (42)
آيا اين مردم منافق بسير و سياحت نميروند تا با ديدن آثار گذشتگان چشم و دل روشن و گوش شنوا پيدا نمايند ايشان كور نيستند ولى دلى كه در سينه دارند تاريك و كور است و درك حقايق نمى‏كنند (46)
اى رسول گرامى منافقين بطعنه و استهزاء ميگويند تسريع در عذاب ما بفرمائيد و حال آنكه هرگز وعده خداوند خلاف ندارد و اما هر روز نزد پروردگار مثل هزار سال است كه مردم ميشمارند و بحساب ميآورند (47)
بسا مردم شهر و ديارى را با آن كه ستمكار و ظالم بودند در كيفر و مجازات مهلت داديم و بالاخره آنها را بشدت عقوبت نموديم و البته بازگشت تمام خلايق بسوى ما است (48)
اى رسول گرامى بامت بگو من فقط يك بيم دهنده آشكار و ترساننده مهربان هستم (49)
كسانى كه ايمان آورده و نيكوكار شوند مشمول بخشايش شده و از روزى با كرامت خداوند برخوردار ميشوند (50)
ولى آنهايى كه در تكذيب آيات ما كوشا بوده و پندپذير نيستند اهل دوزخ و جهنم هستند (51)
منافقين كافر كيش پيوسته در شك و ترديد هستند كه آيا اين قرآن از طرف خدا نازل شده است تا وقتى كه نابهنگام مرك را بچشم ديده يا عذاب روز رستاخيز بر سرشان فرود آيد (55)
حكومت و سلطنت در آن روز با خدا است كه بين خلايق حكم مينمايد و كسانى كه ايمان آورده كارهايى نيكو كرده‏اند در بهشتهاى پر نعمت مخلد خواهند بود (56)
اما كسانى كه كفر ورزيده و آيات ما را تكذيب نموده‏اند گرفتار ذلت و خوارى شده و عذاب سخت خواهند ديد (57)
اشخاصى كه براى رضاى خدا ترك ديار و يا هجرت كرده و در اين راه شربت شهادت چشيده و يا مرده‏اند خداوند بايشان روزى خوبى عطا خواهد فرمود چون كه خداوند بهترين روزى دهندگانست (58)
و خداوند باين مردم پاكدين مكانى در بهشت عنايت ميفرمايد كه مورد خشنودى و رضاى آنها باشد زيرا خداوند شكيبا و داناست (59)
حق اين است كه اگر بكسى ستم و ظلمى شود در حدود آن بايد در صدد انتقام برآيد و چنانچه باز مورد تجاوز و تعدى واقع شود خداوند او را يارى و مدد ميفرمايد و البته خداوند داراى گذشت و بخشايش است (60)
آنچه در آسمانها و زمين است ملك خداست و خداوند از تمام خلق بى‏نياز و بهمه كمالات آراسته است (64)
اى بشر نديده‏اى كه چگونه موجودات روى زمين بامر خداوند در اختيار تو قرار گرفته و چطور كشتى باذن پروردگار در دريا حركت ميكند و آسمان را نگهداشته است كه روى زمين نيافتد تمام اينها نشانى از كمال رأفت و لطف خداست بمردم (65)
خداوند است كه شما را از نيستى لباس هستى بخشيده سپس ميميراند و باز بعد از مردن زنده ميكند اما بشر ناسپاس و كافر كيش است. (66)
ما براى هر امتى روشى مقرر نموده كه با پيروى از آن رويه بخدا شناسى بگروند اى پيغمبر گرامى نبايد مردم با تو مجادله و منازعه كنند و چون تو خود براه راست و مستقيم هدايت كامل يافته‏اى مردم را بسوى خدا بخوان و دعوت نما (67)
و چون كافران با تو مجادله كنند بايشان بگو خداوند بآنچه ميكنند داناتر است (68)
خداوند در روز قيامت در آنچه كه خلاف و نزاع ميكنند حكميت فرموده و قضاوت ميفرمايد (69)
چون آيات ما را براى قوم منافق بخوانند از چهره برافروخته و غضبناك ايشان را ميشناسند كه از شدت خشم ميخواهند بمؤمنين حمله‏ور شوند بگو اى محمد آيا خبر دهم شما را ببدتر از اين؟ آن آتشى است كه خداوند وعده فرموده و البته پايان كار كافران دوزخ و جايگاه بسيارى بدى است (72)
اى مردم مثلى براى شما ميزنم بدان گوش كنيد اين منافقين كوردل كه بخدايانى جز خداى يكتا عقيده داشته و پرستش مينمايند خدايان مورد ستايش ايشان اگر دست بدست هم بدهند قدرت آن را ندارند كه مگسى خلق بكنند و اگر مگس چيزى از آنها بربايد نميتوانند باز ستانند هم عابد و هم معبود بيچاره و ناتوان هستند (73)
اين مردم مشرك عظمت مقام خداوند را درك نكرده و چنانچه شايسته ذات اقدس حق ميباشد نمى‏انديشند كه خداوند توانا و ذاتى است بيهمتا (74)
خداوند از ميان فرشتگان و بنى نوع انسان رسولان و پيغمبرانى بر ميگزيند و خداوند بينا و شنوا است (75)
خداوند كارهاى آشكار و پنهان را ميداند و بازگشت تمام كارها بسوى خدا ميباشد (76)
اى مسلمانان كه ايمان آورده‏ايد در مقابل عظمت پروردگار ركوع و سجود نموده و همواره به ستايش خداوند پرداخته و كارهاى خوب كنيد شايد رستگار شويد (77)
و آنان كه از ياوه گويى و هرزه درآيى دورى ميجويند (3)
و آن كسانى كه اقدام باداى زكاة مال خود ميكنند (4)
و آن مردم با عفتى كه تمام روح و جسم خويش را از اعمال ناشايست و حرام نگاهدارى و محافظت مى نمايند (5)
مگر آنكه با جفت و همسر و كنيزان خود كه در مباشرت با آنها ملامت نميشوند (6)
و هر كس كه جز اين رفتار كند و با غير زن حلال خود مباشرت كند متعدى و متجاوز و سركش است (7)
و كسانى كه رعايت امانت نموده و به پيمان خود وفا ميكنند (8)
پس از آن همه شما ميميريد (15)
پس از آن دوباره روز قيامت از قبرها برانگيخته خواهيد شد (16)
و ما بالاى سر شما هفت آسمان آفريديم و ما از آفرينش بى‏خبر و غير آگاه نبوده‏ايم (17)
ما از آسمان در حدود اندازه معين باران رحمت بزمين ميفرستيم و براى از بين بردن آن هم تواناييم (18)
آن گاه ما با آن آب براى شما باغ و نخلستان‏ها و تاكستانها و انواع ميوه‏هاى بيشمار ايجاد ميكنيم كه از آن ميوه‏ها صرف نموده و تناول ميكنند و مورد انتفاع شما است (19)
و در طور سينا درخت زيتون را پرورش داده‏ايم كه هم از روغن آن مى‏خورند و بهره‏مند ميشوند (20)
ما هم باو وحى نموديم كه شروع بساختن كشتى كند در حضور ما و بدستور ما تا وقتى كه فرمان ما برسد و براى طوفان آب از تنور فوران كند پس در كشتى از هر نوع حيوانات و بهائم يك جفت نر و ماده آنها را جاى بده و اهل بيت خودت را غير از آنكه در مشيت و علم ازلى ما غرق شدن او گذشته بكشتى بياور و درباره كسانى كه ستمكار بوده و بايد غرق شوند با من گفتگو منما (27)
چون خود و همراهانت در كشتى مستقر شديد بگو خدا را شكر كه ما را از مردم ستمكار رهايى بخشيد (28)
و بگو پروردگارا ما را بمنزل مبارك و نيكخويى فرود آور زيرا تو بهترين كسى هستى كه ما را بسعادت و خير و رهبرى ميكنى (29)
همين نجات نوح بوسيله كشتى يكى از آيات و علائم عظمت خداوند است و با اين ترتيب موجبات آزمايش و امتحان را فراهم ميآوريم (30)
و پس از هلاك قوم نوح گروه ديگرى را خلق نموديم (31)
آن گاه از خود ايشان رسولى براى هدايت فرستاديم تا بگويد خداى يگانه را پرستش و عبادت كنيد كه بغير از ذات قدس او خدايى براى شما وجود ندارد آيا شما خداترس و با تقوى نميشويد (32)
اين شخص مردى است كه بخدا دروغ و افتراى مى‏بندد و ما باو ايمان نمى آوريم (38)
آن پيغمبر هم عرض كرد پروردگارا مرا بر اين مردمى كه تكذب مرا كرده‏اند يارى و نصرت ده (39)
خطاب رسيد اى رسول ديرى نميگذرد كه اين مردم از تكذيب خود پشيمان خواهند شد (40)
از روى حق و عدالت آن مردم گرفتار صيحه آسمانى شده و چون خاشاك و علف خشكيده محو و نابود شدند و البته رحمت خدا از مردم ستمگر دور ميباشد (41)
باز پس از آن قوم گروه ديگرى آفريديم (42)
براى هر امتى اجل محترم و موعد مقررى است كه هرگز پيش و پس نخواهد شد (43)
اى فرستادگان و رسولان از نعمت‏هاى حلال و غذاهاى پاك تناول نموده و كارهاى نيكو كنيد من بآنچه شما ميكنيد آگاهم (51)
اين مردم همه پيرو يك كيش و خداى يگانه را مى‏پرستند و منم پروردگار شما پس پرهيزكار شويد و بترسيد (52)
با تمام كيدهايى كه درباره وحدت و يگانگى شده باز كار دين را مهمل گذاشته و هر دسته مذهب خاصى پيش گرفته‏اند و بآنچه ساخته و پرداخته خودشان هست خوشحالند (53)
بگذار كه اين مردم غافل در نادانى خود بمانند تا وقت معين كه مرگ ايشان باشد برسد (54)
آيا اين كافران تصور ميكنند كه ما ايشان را با ثروت و مال و فرزندان مدد و يارى ميكنيم (55)
ما براى آنكه در دنيا بكارهاى خير بپردازند در مساعدت ايشان تسريع ميكنيم و اين كوردلها نمى‏فهمند (56)
اين چنين مردمى در كارهاى خير تسريع و تعجيل كرده و نسبت بيكديگر سبقت و پيشى مى‏جويند (61)
و ما كسى را بيش از توانايى و قدرتش تكليف نميدهيم و در نزد ما كتابى است كه بر طبق آن بدرستى و عدالت رفتار ميشود و بكسى ستم نخواهد شد (62)
بلكه دلهاى كافران غير از مردم مؤمن تاريك و كدر است و بجهل نادانى خود عمل مى‏نمايند (63)
و همين كه مردم متنعم و ثروتمند را بكيفر اعمالشان برسانيم فرياد خدا خداى آنها بلند ميشود (64)
بى جهت امروز فرياد و استغاثه نكنيد كه شما از ما مساعدت و يارى نخواهيد يافت (65)
آيات مرا بر شما ميخواندند ولى شما بوضع گذشته خود برمى‏گشتيد (66)
بآيات من تكبر ورزيده و سرگرم هذيان و افسانهاى كهن بوده و از حقيقت دورى مى‏جستيد (67)
آيا در بيان الهى و قرآن عظيم تدبر و تفكر نمى‏كنند و آيا اين مردم چنين تصور مى‏نمايند فقط براى ايشان رسول و كتاب آمده و پدرانشان فاقد رهبر و پيغمبر بوده‏اند (68)
و چنانچه با ايشان ترحم نموده و بدبختيهاى آنها را از بين ببريم در سركشى و عناد خود بيشتر اصرار ورزيده و طغيان ميكنند (75)
و با آنكه بكيفر كارهاى زشت ايشان را عذاب نموديم باز رو بدرگاه خدا نياورده و استرحام نكردند (76)
تا وقتى كه ما از هر طرف بلاهاى سخت بروى ايشان گشوديم و نااميد شدند (77)
اوست آن خدايى كه براى شما چشم و گوش و دل ايجاد نموده و معدودى از شما سپاس‏گزار هستيد (78)
و او آن خدايى است كه شما را از خاك آفريده و همگى بسويش محشور ميشويد. (79)
اوست آن خدايى كه جان بخشد و بميراند و تفاوت شب و روز بامر خداست اى مؤمنين آيا انديشه و تفكر نميكنيد؟ (80)
اى پيغمبر تو از اين مردم سؤال كن زمين و آنچه كه در آنست اگر دانشمند و اهل اطلاع هستيد ملك كيست و بكه تعلق دارد؟ (84)
فورا خواهند گفت متعلق بخدا است بگو پس چرا بياد خدا نيستند (85)
باز از ايشان بپرس خداى آسمانهاى هفتگانه و پروردگار عرش بزرگ كيست؟ (86)
البته جواب ميدهند خداى يگانه‏اى پيغمبر بگو با اين حال باز از خداى نمى‏ترسيد (87)
اى پيغمبر بايشان بگو ملكوت اشياء و هستى‏ها در دست كيست؟ و آن كيست كه همه را در پناه خود امان ميدهد و خودش تحت حمايت و پناه كسى قرار نميگيرد. (88)
و باز ميگويند آن خداست پس بايشان بگو چگونه با اين علم و اطلاع باز فريب خورده و ايمان نميآوريد (89)
بگو اى پروردگار مرا با مردم ستمكار قرار مده (94)
و ما ميتوانيم عذابى را كه بكافران وعده داده‏ايم بتو نشان دهيم (95)
اى پيغمبر تو بدى‏هاى ايشان را ببهترين وجهى دفع كن ما جزاى رفتار و كردار آنها را ميدانيم چگونه بدهيم (96)
و تو اى رسول گرامى بگو پروردگارا از وساوس شيطانى بذات اقدس تو پناه ميبرم (97)
و نيز بتو پناه ميبرم از اينكه شياطين در پيرامون من حضور يافته و مرا از ياد تو غافل كنند (98)
كافران در غفلت و عناد باقى هستند تا آنكه موقع مرگ هر يك از ايشان فرا رسد و گويد خدايا مرا برگردان بدنيا (99)
هر كس كفه اعمال نيك او سنگين باشد رستگار است (102)
و كسانى كه ترازوى اعمالشان سبك باشد زيان بنفس خويش كرده‏اند و در دوزخ هميشگى گرفتار خواهند بود (103)
آتش دوزخ چهره‏هاى ايشان را ميسوزاند و با صورتى زشت در آن ميمانند (104)
بدوزخيان خطاب كنيم كه آيا آيات من براى شما خوانده نميشد و شما با گستاخى آن را تكذيب مينموديد (105)
در جواب ميگويند پروردگارا سرسختى و شقاوت بر ما چيره شده و ما مردم گمراهى گشتيم (106)
خداوندا ما را از اين دوزخ بيرون كن اگر دوباره عصيان كنيم از ستمكارانيم (107)
خطاب بكافران ميشود بحساب سال و ماه چه مدتى در روى زمين درنگ كرده بوديد (112)
ميگويند يك روز يا جزئى از يك روز مانده‏ايم و بخوبى نميدانيم از فرشتگان كه حساب توقف ما را داشتند سؤال كنيد (113)
خداوند ميفرمايد اگر از حال خود مطلع و آگاه بوديد ميدانستيد چه مدتى در دنيا بوده‏ايد (114)
آيا شما گمان ميكنيد كه ما شما را عبث و بيهوده خلق كرده و ديگر بسوى ما بازگشت نداريد؟ (115)
خداوند برتر از آنست كه كار لغو بيهوده‏اى بكند و جز آن خداى بخشنده عرش خدايى نيست (116)
و هر كه با خداى يكتا ديگرى را بخدايى بخواند دليل و مدركى بر گفتار بى‏پاى خود ندارد و نتيجه رسيدگى بحساب او با خداست و محققا كافران رستگار نميشوند (117)
مردان زناكار و زنان زانيه را بايد بدون شفقت و ترحم صد تازيانه بزنيد و شما كه ايمان داريد در دين خدا در اجراى حدود مسامحه نكنيد و بايد موقع زدن حد گروهى از مؤمنين ناظر بوده و بتماشاى بيايند (2)
مرد زناكار جز با زنان زانيه و يا مشرك نكاح نميكند و زنهاى زانيه را غير از مردهاى مشرك و زناكار تزويج نمينمايند و براى مردم مؤمن حرام و غير جائز ميباشد (3)
كسانى كه بزنان شوهردار و پاكدامن نسبت زنا داده و براى صحت قول خود چهار شاهد عادل معرفى نكنند بايد هشتاد تازيانه بزنيد و ديگر از آن شخص شهادت قبول نكنيد زيرا با تهامى كه روا داشته خود را بنادرستى و فسق جلوه داده است (4)
مگر آنهايى كه پس از آن توبه كرده و نيكوكارى پيشه ساخته باشند در اينصورت خداوند بخشنده و آمرزنده است (5)
اگر مردى بزن خود نسبت زنا دهد و جز خودش كسى گواه نباشد اگر مرد راستگو و درست است بايد چهار دفعه خدا را شاهد گرفته و قسم ياد كند كه آنچه ميگويد راست و بر طبق واقع و حقيقت است (6)
مرتبه پنجم بگويد لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگويان است (7)
آن طايفه منافقين كه بدروغ و بهتان بشما مسلمين اهانت روا داشتند تصور نكنيد كه براى شما بد و تباهى بار آورند بلكه عمل دروغ و افتراى آنها بنفع شما تمام خواهد شد و هر يك از ايشان بكيفر گناهى كه مرتكب شده‏اند ميرسند ولى بزرگ و سر دسته آنها مجازات سختى خواهد ديد (11)
همين كه شما از منافقين و بد خواهان شنيديد كه بهتان دروغى بافته‏اند بهتر آن بود كه حسن ظن بيشترى بيكديگر حاصل نموده و مى‏گفتيد اين شايعات دروغ مسلم و صرف بهتانست كه براى ايجاد اختلاف و تفرقه بين مسلمين بكار بسته‏اند (12)
چرا براى صحت ادعاى خود چهار شاهد نياورده اينك كه از معرفى شاهد عاجز شد در پيشگاه خداوند از زمره دروغگويان ميباشد (13)
اگر لطف و احسان خداوند شامل حال شما در دنيا و آخرت نمى‏بود بر اثر اختلاف و نفاقى كه دچار شده بوديد بعذاب شديدى ميرسيديد (14)
زيرا دروغ منافقين را از زبان يكديگر فرض كرده و چيز هايى مى‏گفتيد كه اطلاعى از آن نداشتيد و تصور ميكرديد كه اين عمل ساده و كوچكى است در صورتى كه در محضر ذات خداوند بسيار بزرگ و گناهى غير قابل بخشايش است (15)
چرا وقتى كه بيانات منافقين را شنيديد نگفتيد كه جايز نيست ما بچنين سخنانى لب بگشائيم منزه است ذات اقدس خداوند و اين دروغ بزرگى است خداوند بشما تأكيد نموده و اندرز ميدهد اگر ايمان واقعى آورده‏ايد ديگر پيرامون آن سخنان نگشته (16)
اى مردمى كه قبول ايمان نموده‏ايد از گامهاى شيطان پيروى نكنيد و قدم بجاى قدم او نگذاريد اگر بدنبال شيطان رهسپار شود او را بزشتى و پليدى فرمان ميدهد و اگر فضل و بخشايش خداوند نباشد هيچكس پاكدامن نخواهد ماند اما خداوند چون شنوا و دانا باحوال مردم است كسانى را كه بخواهد و شايستگى داشته باشند از كيد شيطان حفظ ميفرمايد و از گناهان دور ميدارد (21)
براى مردم ثروتمند و صاحب كرم شايسته نيست كه از بذل مال درباره خويشان فقير خود و بينوايان و كسانى كه در راه اطاعت امر خدا قبول مهاجرت نموده‏اند خوددارى كند و راضى باشد كه آنها در عسرت و تنگدستى باشند بلكه بايد بخشايش و گذشت داشته باشد و تا ممكن است از آنها دلجويى و دستگيرى كنند آيا با اينكه ميدانيد خداوند بخشنده و مهربانست دوست نداريد كه با عمل نيك خود مورد مغفرت و بخشايش پروردگار واقع شويد (22)
كسانى كه بزنان پاكدامن و مؤمن و بى‏خبر از هر كارى تهمت بدروغ بزنند در دنيا و آخرت ملعون و عذاب سختى در انتظارشان خواهد بود (23)
و بايد بترسند از آن روزى كه بامر پروردگار زبان و دستها و پاهاى اشخاص آنچه را كه كرده‏اند گواهى ميدهند (24)
در آن هنگام خداوند خلايق را بكيفرى كه استحقاق دارند ميرساند و البته ذات اقدس پروردگار بدرستى و روشنى حكومت و قضاوت مينمايد (25)
زنهاى بدكاره شايسته مردان بد عمل هستند و همين طور مردان زشت و پليد در خور زنان ناپاك ميباشند و زنهاى پاكدامن و عفيف لايق مردهاى پاك و منزه بوده و مردان پاك سيرت همسر زنان عفيفه و پاكيزه ميباشند و اين زنان و مردان پاك از گفتار منافقين بد سيرت بيزار بوده و در پيشگاه خداوند مورد بخشايش واقع گرديده و روزى فراوان دارند (26)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد نبايد بدون اجازه بخانه‏اى غير از خانه خود داخل شويد و چون پس از اذن وارد شديد باهل خانه سلام كنيد و اگر متذكر شويد اين رويه براى شما خيلى بهتر است (27)
و اگر كسى را در خانه‏اى نيافتيد داخل آن نشويد مگر وقتى كه اجازه تحصيل نمائيد و اگر موافقت ننموده و گويند برگرديد فورا مراجعت كنيد و اين براى شما شايسته تر است و خداوند بآنچه مى‏كنيد داناست (28)
اما كسى كه دسترس به ازدواج و نكاح ندارد بايد عفت ورزيده و بمانند تا خداوند از كرم خود موجبات و وسائل آنها را فراهم ساخته و بى‏نيازشان بدارد و كسانى كه با مكاتبه از مولاى خود تقاضا ميكنند كه خود را باز خريد كنند اگر درخواست آنان را بخير و صلاحشان ميدانيد قبول نموده و از بيت المال و صدقات بايشان كمك نمائيد و آزادى بخشيد و كنيزانى كه در حفظ عفت خود پاى‏بند هستند براى خاطر مال دنيا مجبور بفحشا و زنا نكنيد ولى كسانى كه بعنف و جبر تن باعمال ناشايسته داده‏اند چون باختيار نبوده‏اند مورد عفو و بخشايش خداوند كه آمرزنده و مهربانست واقع ميشوند (33)
ما براى اندرز و عبرت پرهيزكاران با تقوى آيات روشنى فرستاده و از شرح حال پيشينيان شما داستانهايى بيان كرده‏ايم (34)
خداوند روشنايى و نور آسمانها و زمين است و كيفيت آن نور بآن مشكاتى ميماند كه چراغى در درونش افروخته و آن فروزش به شيشه‏اى تابد كه تابش و تشعشع آن چون ستاره فروزان جلوه‏گر بوده كه از درخت مبارك زيتون اخگرش مشتعل باشد در صورتى كه نه شرقى و نه غربى است درخشش آن شرق و غرب گيتى را روشن و منور ساخته با آنكه ابدا آتشى بدان نرسيده نور بالاى نور واقع گشته و خداوند بنور حقيقت خود هر كه را بخواهد هدايت ميفرمايد و اينگونه مثل‏ها را براى مردم عاقل جهان ميزند تا بحقايق امور پى‏ببرند و بدانند كه خداوند باسرار هستى‏ها وقوف كامل دارد (35)
در خانه‏هايى كه خداوند اجازه فرموده كه برفعت و بزرگى نامش در آنجا ياد شده و هر صبح و شام بتقديس و تنزيه ذات پاكش بپردازند (36)
بسا مردانى هستند كه كسب و كار و خريد و فروش آنها مانع از ذكر خداى يگانه و بپاداشتن نماز و زكاة مال نشده و از روزى كه تمام دل و ديده خلايق نگران و مضطرب است بيمناك و ترسان هستند (37)
تا آنكه در مقابل كارى نيكو پاداش خوب عطا فرموده و از فضل خود بر درجات آنها بيفزايد چه خداوند روزى بى‏حساب و فراوان مرحمت كند (38)
اين خداوند است كه شب را بروز و روز را بشب برميگرداند تا صاحبان خرد و و بصيرت از آن عبرت گرفته و تفكر كنند (44)
اين خداوند است كه تمام بهائم و جنبندگان را از آب ناچيز ايجاد فرموده ولى دسته‏اى از آنها روى شكم خزيده و برخى با دو پا راه ميروند وعده‏اى بوسيله چهار دست و پاى خود حركت مينمايند و چون خداوند بر آفرينش هر چيزى قادر و تواناست هر چه بخواهد و اراده كند ايجاد و خلق خواهد كرد (45)
همانا ما آيات و احكام روشن فرستاده‏ايم و خداوند هر كه را بخواهد براه راست هدايت و رهبرى ميفرمايد جمعى ميگويند ما بخدا و رسولش ايمان آورده و تمكين و پيروى ميكنيم اما عده‏اى از ايشان روگردان شده و بعد از تمام اين اعترافات و اقارير دست از ايمان برميدارند البته اين قبيل اشخاص منافق ايمان ندارند (46)
وقتى كه آنها را در پيشگاه خدا و پيغمبر دعوت مينمايند كه در باره موضوع و امرى قضاوت و حكم كنند بعضى از ايشان اعراض و سرپيچى مينمايند (47)
اگر در ادعاى خود صادق بوده و خود را ذيحق ميدانستند البته سر بحكم خدا فرود ميآوردند و اعتراف مينمودند (48)
آيا در دلهاى ايشان بيمارى و تزلزلى است يا هنوز شك دارند و يا آنكه مى‏ترسند كه خدا و رسولش بر ايشان ستم و ظلمى روا دارند البته خود اين قبيل مردم ظالم و ستمكار ميباشند (49)
منافقين سخت‏ترين قسم‏ها را بنام خدا بر زبان جارى ميسازند كه اگر براى جهاد بايشان فرمان دهى همه بيرون خواهند رفت اى پيغمبر بايشان بگو بى جهت قسم ياد نكنند اطاعت زبانى مخصوص شما است و خداوند بآنچه ميكنند خبير است (52)
اى رسول بايشان بگو از خدا و پيغمبر اطاعت و پيروى كنيد و اگر رو گردان شده و سر باز زنيد بر آنها بار تكليف خود و بر شما بار تكليف خودتان است و چنانچه تمكين و اطاعت كنيد هدايت يافته و بسعادت ميرسيد و بر رسول جز ابلاغ رسالت تكليف ديگرى نيست (53)
خداوند بكسانى از شما بندگان كه بخداوند و حجت عصر ايمان آورده و نيكوكارى پيشه خود نموده‏ايد وعده فرموده كه در موقع ظهور امام زمان در روى زمين خلافت دهد همانطور كه امتهاى صالح انبياء پيشين جانشين پيشينيان خود شدند و علاوه بر خلافت دين پسنديده آنان كه اسلام است بر همه اديان برترى و تسلط مرحمت كند و همه مؤمنين را پس از خوف و هراس از دشمنان ايمنى و آرامشى كامل عطا فرمايد زيرا كه مرا ستايش و پرستش نموده و هيچ شرك و ريايى در ستايش من نداشته‏اند و پس از اين اگر كسى كافر شود بحقيقت همان فاسقان تبه كارند (54)
اى مسلمانان و اهل ايمان نماز را بپا داشته و زكاة مال خود را بمستحقين بدهيد و از فرمايشات پيغمبر اطاعت كنيد تا مشمول رحمت و مورد لطف پروردگار واقع شويد (55)
اى رسول گرامى هرگز گمان مدار كسانى كه كفر ميورزند در روى زمين صاحب قدرت و شوكتى شوند اين مردم سرسخت عاقبت در آتش مقام خواهند گرفت و بدترين منزل و مأوا را دارند (56)
اى كسانى كه بخداوند ايمان آورده‏ايد بايد تمام بندگان خريداريهاى شما و اطفالى كه بحد بلوغ و رشد نرسيده‏اند در شبانه‏روز سه مرتبه يك بار پيش از نماز صبح و يكى بعد از ظهر كه لباس از تن بيرون ميآورند و يك مرتبه هم بعد از نماز عشا و شب در اين سه مرتبه كه موقع خلوت و عورت شماست اگر بخواهند بشما وارد شوند و داخل اطاق گردند رخصت بخواهند و بدون اجازه و سرزده شما را برهنه و عريان نه بينند در غير اين موقع عيبى ندارد كه پيرامون شما بگردند و دور هم جمع شوند و بشما مراجعه كنند خداوند اين چنين آيات و احكام خود را براى شما بروشنى بيان ميفرمايد چه او بكارهاى خلايق وقوف كامل داشته و حكيم و دانا است (57)
ولى چون خواسته باشيد وارد خانه‏اى شويد نخست بر خود سلام كنيد كه اين درود و سلام از طرف پروردگار براى شما بركت و خير پيش ميآورد و اگر انديشه كنيد خواهيد فهميد تا خداوند چگونه با اين تعاليم عاليه آيات خود را بروشنى براى شما بيان فرموده است كه سعادت‏مند و مرفه شويد (61)
مؤمنين حقيقى كسانى هستند كه از روى كمال اخلاص بخدا و رسولش ايمان آورده باشند و چون براى كارى در حضور پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم اجتماع مينمايند بدون رخصت و اجازه حضرتش متفرق نشده و نميروند و اى رسول گرامى آنهايى كه از شما اجازه و رخصت مى‏طلبند كسانى هستند كه واقعا بخدا و پيغمبرش ايمان آورده‏اند و اگر بعضى‏ها براى پاره كارهاى شخصى خود مرخصى ميخواهند بهر كس كه ميخواهى و صلاح بدانى اجازه بده و براى آنها از خدا طلب آمرزش و مغفرت بنما زيرا خداوند بخشنده و مهربانست (62)
شما مؤمنين نبايد آن طوريكه بيكديگر خطاب ميكنيد پيغمبر اكرم را مخاطب قرار داده و ندا كنيد بلكه بايد رعايت ادب نموده او را رسول اللَّه يا نبى اللَّه بناميد و كسانى كه خود را پنهان نموده و از نظر پيغمبر مخفى ميشوند بايد بدانند كه خدا اعمال آنها را ميداند و بايد از سرپيچى و نافرمانى از فرمان و امر پيغمبر بپرهيزيد زيرا بر اثر اين نافرمانى ممكن است گرفتار بلا و فتنه و ظلم شده و يا گرفتار عذابهاى شديد بشويد (63)
بدانيد و آگاه باشيد آنچه در آسمانها و زمين است همه ملك خداست و هر چه ميكنند و بهر جا كه باشند خداوند مطلع و دانا است و روزى كه بسويش بازگشت ميكنيد يعنى پس از مرگ و روز قيامت بهر چه كرده‏اند آگاهشان مينمايد و خداوند بتمام اوضاع مردم و احوال و اعمال آنها واقف و آگاه ميباشد (64)

إبراهيم

بنام خداوند بخشنده مهربان‏
بزرگوار است آن خداوندى كه قرآن را بر بنده خود نازل فرمود تا جهانيان را بترساند (1)
اى پيغمبر گرامى بايشان بگو اين قرآن را خداوندى فرستاده كه تمام اسرار نهانى آسمانها و زمين را ميداند و او بخشنده و مهربان است (6)
دسته‏اى از كفار مى گفتند اين چه پيغمبرى است كه غذا ميخورد و در بازار راه ميرود چرا فرشته و ملائكه بطور محسوس بر او نازل نميشود كه گواه راستگويى او باشد و بيم كننده مردم شود (7)
يا چرا گنجى بدست او نيفتد يا آنكه باغى داشته باشد كه از ميوه‏اش بخورد و مردم ستمگر ميگفتند شما پيروى از مردى ميكنيد كه تحت تأثير سحر و شعبده واقع و از راه مستقيم منحرف شده (8)
اى پيغمبر بنگر كه چگونه براى تو داستانها و مثل زده و گمراه شده‏اند بطورى كه راه نجاتى بدست نميآورند (9)
بزرگوار آن خدايى است كه اگر بخواهد بهتر از آنچه بدخواهانت ميگويند بتو خواهد داد و آن باغهاى بهشت است كه از زير آن نهرها جارى است و براى تو قصرها و كاخ‏هاى مخصوص مقرر ميفرمايد (10)
علاوه بر آنچه بباطل عقيده دارند اين مردم كافر تكذيب روز قيامت مينمايند و ما هم براى كسانى كه ساعت و روز رستاخيز را تكذيب كنند آتش سوزان را مهيا ساخته‏ايم (11)
آن آتش سوزانى كه چون كافران را بيند از دور خشمگين بخروشد و آنها جوش و خروش آن را ميشنوند (12)
و چون آن كافران را با غل و زنجير در جاى تنگى بيفكنند فرياد و ناله و واويلا بركشند (13)
در آن بهشت هر چه بخواهند و آرزو كنند براى هميشه مهيا و آماده است كه مردم مؤمن از خداوند درخواست و مسئلت نموده و خداوند هم اجابت فرموده است (16)
روز قيامت كافران را با هر آنچه معبودشان بوده بعرصه قيامت محشور كنند و بآن معبودها ميگويند آيا شما بندگان مرا گمراه كرده بوديد يا آنكه خود طريق ضلالت و گمراهى را انتخاب كردند؟ (17)
آنها گويند منزه و پاك است ذات مقدس تو بر ما روا نيست و سزاوار نبود جز تو معبودى را محبوب خود قرار دهيم اما تو آنها و پدرانشان را بنعمت‏هاى فانى دنيا متمتع و بهره‏مند كردى تا از ذكر و ياد تو غافل شده و مردمى شقى و تبه كار گرديدند (18)
گفتار شما را در مورد خدا و قيامت تكذيب نموده و اينك نه قدرت آن را داريد كه عذاب را از ايشان برطرف نموده و نه آنكه آنها را كمك و يارى نمائيد هر كس از شما ستم‏پيشه و جفاكار شود بكيفر بسيار شديدى گرفتار خواهيم نمود (19)
در آن روز سلطنت حقيقى با خداوند بخشنده و رحمانست و براى كافران روز بسيار سختى است (26)
و آن روزى است كه مردم ستمگر دست حيرت و ندامت بدندان گزيده و ميگويند اى كاش بسوى پيغمبر اكرم راهى ميداشتم و دوستى و پيروى او را مى‏پذيرفتم (27)
و اين چنين ما براى هر پيغمبر و رسولى دشمن و بدخواهى از تبهكاران قوم خودش قرار داديم و براى هدايت و يارى تو فقط پروردگارت كفايت خواهد نمود (31)
بعضى از كافران بد انديش گفتند چرا اين قرآن يك مرتبه بر پيغمبر نازل نشده و ما براى آرامش قلب تو آيات قرآن را بطور مرتب و روشنى فرستاديم (32)
اين كافران براى تو مثلى نميآورند مگر آنكه ما بهترين سخن حق را براى تو ميآوريم (33)
اين مردم كافر روز قيامت با چهره و صورت بدوزخ درافتند و آنها بد جايى دارند و گمراه شده‏اند (34)
و ما هم بموسى كتاب تورات را عطا نموده و هارون برادرش را وزيرش قرار داديم (35)
آن گاه بموسى و هارون گفتيم بسوى آن مردمى كه آيات ما را تكذيب مينمايند برويد و مشاهده كنيد چگونه آنها را بشدت نابود و هلاك ميكنيم (36)
و نيز قوم نوح چون رسولان حق را تكذيب كردند در طوفانى غرق نموده و آنها را عبرت مردم ساخته و براى ستمگران عذابى دردناك مهيا و آماده ساختيم (37)
همچنين قبايل عاد و ثمود و اصحاب رس و طوايف بسيار ديگرى كه در بين آنها ميزيستند بكيفر كردار و اعمال زشتشان هلاك كرديم (38)
ما براى آن طوايف و قبايل مثلها زديم و چون مؤثر واقع نشد همگى را بسختى كيفر داده و بهلاكت رسانيديم (39)
اين كافران آمدند و قريه‏اى را كه باران عذاب بر ايشان باريديم ديدند كه چگونه اهالى قريه نابود شدند ولى با وجود اين از روز رستاخيز و قيامت بى‏خبرند و اميدى بمعاد و محشر ندارند (40)
اى پيغمبر غمگين مباش از رفتار و گفتار اين مردم كافر كه چون ترا ميبينند به تمسخر پرداخته و ميگويند اين همان كسى است كه مدعى است خداوند او را برسالت برانگيخته (41)
اگر بردبارى و استقامت ما نبود بزودى ما را از خدايان خودمان دور و گمراه ميساخت بزودى وقتى كه عذاب و كيفر ما را ديدند ميفهمند از آنها گمراه‏تر در اين جهان نيست (42)
اى پيغمبر آيا ديدى كسى كه دلخواه‏ها و هواى نفس خود را خداى خويش نموده چگونه هلاك شد؟ آيا تو ميتوانستى مانع نابودى و فناى او شوى؟ (43)
آيا گمان دارى بيشتر اين كافران شنوايى داشته و يا قدرت تعقل و انديشه‏اى دارند؟ اين چنين نيست بلكه آنها در نادانى مانند چهارپايان و يا بدتر از حيوان ميباشند (44)
آيا نميبينى خداوند چگونه سايه را بگسترانيد و اگر ميخواست آن را ساكن و متوقف مينمود پس آن گاه آفتاب را بر آن دليلى قرار داديم (45)
آن گاه آن را بتدريج بسوى خودمان قبض ميكنيم (46)
او آن خدايى است كه شب را پوششى براى شما مقرر فرموده و خواب را وسيله آرامش و آسايش شما ساخته و روز را براى حركت و فعاليت و كار قرار داد است (47)
و او آن خدايى است كه بادهاى بشارت دهنده رحمتش را ميفرستد و از آسمان آب پاك و طاهر نازل مينمايد (48)
تا زمين خشكيده و مرده را با آن آب زنده نموده و چهارپايان و مردم بسيارى را كه خلق نموده‏ايم سيراب كنيم (49)
ما تغييرات و تحول باد و باران را وسيله براى انسان و پند و عبرت ايشان نموديم ولى بيشتر مردم سرپيچى و استنكاف كرده و كفران ميورزند (50)
و اگر ميخواستيم و اراده ميكرديم براى هدايت مردم هر دهكده و قريه‏اى پيغمبرى ميفرستاديم تا آنها را از عذاب ما بترسانند (51)
تو اى رسول گرامى هرگز از كفار پيروى منما و با ايشان در كمال سرسختى مبارزه و جهاد كن (52)
و او خدايى است كه دو درياى شيرين و تلخ را بهم درآميخت و ميان آن دو آب شيرين و تلخ واسطه و برزخى قرار داد كه هميشه از يكديگر جدا و منفصل باشند (53)
و هم اوست آن خدايى كه از آب نطفه، آدمى را بيافريد و آنها را بوسيله ازدواج با يكديگر قرابت و بستگى و خويشى داد و البته پروردگار تو بر انجام هر عملى تواناست (54)
با اين حال مشركين غير از خدا چيزهايى را پرستش و ستايش ميكنند كه هيچگونه سود و زيانى براى ايشان ندارد و از خداى توانا رو برگردانيده‏اند (55)
اى پيغمبر، ما ترا نفرستاديم برسالت مگر آنكه خلايق را برحمت ما مژده داده و از قهر و خشم ما بترسانى (56)
و بامت بگويى من از شما مزد رسالت نميخواهم فقط اجر من آنست كه هر كس مايل باشد راهى بسوى خداى خود يافته، از من پيروى نمايد (57)
اى پيغمبر پيوسته بخداى زنده‏اى كه نميميرد توكل كن و در شكرگزارى بر نعم او تسبيح و تنزيه بگو و او بگناهان بندگانش وقوف كامل دارد (58)
آن خدايى است كه آسمانها و زمين و آنچه در بين آنها است در شش روز بيافريد آن گاه عرش رحمانى خود را بياراست و براى آنكه باسرار خلقت آگاه شوى از حقيقت جويا شو (59)
و هر وقت بآن مردم بگويى كه خداوند رحمن را سجده كنيد اعتراض نموده و ميگويند خداى رحمن چيست؟ آيا ما بايد بآنچه تو فرمان ميدهى تمكين نموده و سجده كنيم و اين دعوت تو بيشتر باعث تنفر و بيزارى آنها ميشد (60)
بزرگوار آن خدايى كه آسمانها را با برجهايى منظم و خورشيد تابان و ماه درخشان بياراست (61)
و او خدايى است كه شب و روز را در پى يكديگر قرار داد تا وسيله يادآورى و يا شكر گذارى خدا شود (62)
بندگان شايسته خدا كسانى هستند كه در روى زمين بتواضع حركت نموده و چون مورد خطاب و پرسش مردم نادان شوند با كمال ملايمت و سلامت نفس پاسخ ميدهند (63)
و كسانى هستند كه تمام شب را بسجده پروردگار و عبادت خداوند بروز ميرسانند (64)
و نيز آنهايى ميباشند كه در مقام مناجات و نيايش با خداى خود ميگويند پروردگارا عذاب جهنم را از ما دور كن چه عذاب دوزخ هلاك كننده و هميشگى است (65)
و بسيار منزل بدو جايگاه خوفناكى است (66)
باز از علامت مؤمن آنست كه چون بخواهند بخششى كنند نه اسراف و زياده روى كرده و نه بخل ميورزند و حد اعتدال را رعايت مينمايند (67)
و مؤمنين كسانى هستند با خداى يكتا ديگرى را پرستش نمى‏كنند و نفس محترمى را كه كشتن او حرام است مگر براستى و عدالت بقتل نميرسانند و هرگز زنا نمى‏كنند و هر كس مرتكب اين اعمال شود البته بكيفر آن گرفتار خواهد شد (68)
روز قيامت عذابش دو چندان شده و در نهايت حوارى و پستى در دوزخ مخلد و ابدى خواهد افتاد (69)
مگر آنكه شخص مرتكب، از گناه خود توبه نموده و بجبران گناهان خود اعمال صالحه بجاى آورد تا خداوند بديهاى او را با نيكى جبران كند همانا خداوند آمرزنده و توبه پذير است (70)
چون كسى توبه كند و عمل نيكو بجا آورد البته خداوند توبه او را مى‏پذيرد (71)
يكى ديگر از نشانه مردم خدا شناس و مؤمن آنست كه شهادت ناروا ندهند و چون بكار لغو و ياوه‏اى برخورد كنند با كمال بزرگوارى از آن بگذرند (72)
ديگر آنكه چون آيات خداوندى را بياد بياورند بتفكر پرداخته و مطالعه مينمايند و كر و كور نمى‏مانند (73)
مردان خاص خدا كسانى هستند كه در مقام دعا عرض ميكنند پروردگارا از جفت‏هاى ما فرزندانى بما عطا كن كه موجب روشنى چشم ما شود و از پرهيزكاران با تقوى پيشوا و امامى براى ما قرار بده (74)
اين چنين مؤمنين و بندگانى كه در آيات پيش گفته و وصف نموديم بپاداش صبرى كه در عبادت پروردگار خود بعمل آورده‏اند در غرفه‏هاى بهشتى جاى گزين شده و در آنجا يكديگر را با درود و سلام ملاقات مينمايند (75)
و در آن بهشتى كه نيكوترين جايگاه است جاويدان خواهند بود (76)
اى رسول گرامى بامت بگو اگر دعا و تضرع و نيايش شما نبود خداوند چه توجه و اعتنايى بشما داشت و كافرانى كه آيات حق را تكذيب كردند بزودى بكيفر آن گرفتار ميشوند. (77)
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
طسم (1)
اين قرآن از آيات روشن كتاب خدا است (2)
اى رسول گرامى تو چنان در انديشه هدايت مردمى كه نزديك است از غم آنكه مردم ايمان نمياورند خود را هلاك كنى (3)
چنانچه ما بخواهيم از آسمان آيتى بر ايشان نازل كنيم كه خواه ناخواه گردن زير بار ايمان فرو برده و تمكين كنند (4)
نشد كه آيات و ذكرى از خداى رحمان باين كافران برسد مگر آنكه از آن اعراض نموده و رو گردان شوند (5)
آنها آيات پروردگار را تكذيب نمودند بزودى اخبار آنچه را كه مسخره كردند بايشان خواهد رسيد (6)
آيا بزمين نظر نمى‏افكنند كه ما چقدر نباتات مفيد از آن رويانيده‏ايم (7)
اى رسول ما بخاطر بياور آن وقتى را كه پروردگارت بموسى امر نمود كه بسوى ستمكار روى آورد (10)
و بقوم فرعون و پيروانش بگويد آيا وقت آن نرسيده پرهيزكار شويد (11)
و من از كفر و عناد فرعونيان دلتنگ ميشوم و طلاقت لسان هم ندارم برادرم هارون را نيز با من بفرست (13)
و من مرتكب قتلى شده‏ام ميترسم مرا بكيفر آن گناه بكشند (14)
خداوند فرمود غير ممكن است با اين نشانه‏ها و آيات برويد من همواره با شما هستم و گفتار شما را ميشنوم (15)
نزد فرعون رفته و بگوئيد ما رسول و فرستادگان خداوند جهانيان ميباشيم (16)
بايد بنى اسرائيل را بهمراه ما بفرستى (17)
فرعون بموسى گفت تو همان كودكى نيستى كه پرورش يافته ما بودى و چندين سال عمر خودت را در نزد ما گذرانيدى؟ (18)
و كردى آنكار كه كردى (يعنى قتل نفس نمودى) و تو كافر كيش بوده و كفران نعمت ما كردى (19)
و چون از شما ترسيدم از نزدتان گريختم آن گاه خداوند بمن حكمت و دانش مرحمت فرموده و از پيغمبران قرار داد (21)
آيا اينكه بنى اسرائيل را برده و بنده خود ساخته‏اى آن را لطفى بحساب آورده و بر من منت مينهى (22)
فرعون بموسى گفت اين رب العالمين چيست كه از آن بحث ميكنى (23)
موسى جواب داد او خداوند و پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ما بين آنهاست ميباشد اگر يقين كنيد (24)
فرعون باطرافيان خود گفت آيا نميشنويد چه ميگويد؟ (25)
موسى در تأييد آنچه گفته بود گفت خداوند شما و پروردگار پدران پيش از شما را ميگويم (26)
فرعون بحضار مجلس خود بطعنه و تمسخر گفت اين رسولى كه نزد شما فرستاده شده البته ديوانه است (27)
گفت: پروردگار مشرق و مغرب و آنچه بين آن دو است، اگر شما بقدرت و عظمت آن تفكر و تعقل روا داريد تصديق مينمائيد (28)
فرعون گفت اگر جز من خداى ديگرى را پرستش كنى ترا زندانى خواهم كرد (29)
موسى گفت اگر بر صدق گفتار خودم حجت و دليلى ارائه نمايم باز مرا زندانى مى‏نمايى (30)
موسى عصاى خود را انداخت و اژدهاى بزرگى شد (32)
و دست خود را از گريبان بيرون كشيد بناگاه در مقابل تماشاچيان بدرخشيد (33)
فرعون بجمعيتى كه پيرامونش بودند گفت حقا كه اين مرد جادوگر دانايى است (34)
بفرعون گفتند او و برادرش را معطل كنيد و اشخاصى را باطراف شهرها بفرستيد (36)
تا آنكه تمام جادوگران و ساحران دانا را حضورت بياورند (37)
پس عده بيشمارى ساحر و جادوگر جمع شدند تا در روز معينى كه با موسى قرار داده بودند حاضر شوند (38)
و بمردم شهر گفتند شما هم در آن روز جمع شويد تا شاهد كارهاى موسى و مدعيان باشيد (39)
همين كه ساحران حضور فرعون رسيدند گفتند اگر ما تفوق يافته و غلبه نموديم پاداش و جائزه‏اى خواهيم داشت (41)
فرعون گفت آرى اگر شما غالب شويد از مقربين درگاه ما خواهيد شد (42)
موسى بجادوگران گفت آنچه كه ميخواهيد بيفكنيد بياندازيد (43)

آن گاه موسى عصايش را انداخت و هر چه آنها با شعبده و سحر باطل خود ساخته بودند بكام اژدها فرو رفت (45)
با مشاهده آن حال تمام جادوگران بسجده در افتادند (46)
و گفتند ما بپروردگار عالميان ايمان آورديم (47)
همان خداوند و پروردگار موسى و هارون (48)
فرعون غضبناك شده گفت پيش از آنكه از من اجازه بگيريد ايمان آورديد حتما او استاد و بزرگتر شما است كه بشما تعليم سحر نموده بزودى ميدانيد چگونه شما را بكيفر ميرسانم از اين خلافى كه از شما سر زد دست و پاى شما را قطع نموده و همه را بدار مجازات مصلوب ميكنم (49)
ما اول كسانى هستيم كه بخدا ايمان آورده‏ايم اميد آن را داريم پروردگار ما از گناهان ما بلطف خويش بگذرد (51)
آن گاه بموسى وحى كرديم كه شبانه بندگان مرا از مصر بيرون ببر تا شما را فرعونيان تعقيب نمايند (52)
فرعون پس از خروج بنى اسرائيل كسانى را فرستاد تا لشگريان را از شهرها جمع آورى كنند (53)
و ميگفت بنى اسرائيل جمع قليلى ميباشند (54)
و ما نسبت بايشان خشمگين و غضبناك هستيم (55)
و تمام ما مسلح ميباشيم (56)
ما آنها را از باغها و چشمه‏ها بيرون رانده و بسوى درياى هلاك روان ساختيم (57)
و از ثروت و گنج و مناصب و مقامات عاليه محرومشان نموديم (58)
و اين چنين ما بنى اسرائيل را وارث آن شهر و ديار و ثروت و مقام كرديم (59)
در موقع بر آمدن آفتاب فرعونيان بنى اسرائيل را تعقيب نمودند (60)
همين كه طرفين يكديگر را مشاهده كردند ياران موسى (بنى اسرائيل) گفتند اكنون گرفتار فرعونيان ميشويم (61)
موسى گفت خاطر جمع باشيد خداى من با منست و مرا هدايت و رهبرى ميفرمايد (62)
و بموسى وحى نموديم كه عصاى خود را بدريا بزند و چون عصاى خود را بآب زد آب دريا شكافته شد و مانند كوه‏هاى بلند روى هم جمع گرديدند (63)
و بدنبال بنى اسرائيل ديگران را بسوى دريا آورديم (64)
پس از آنكه موسى و تمام همراهانش را از غرق شدن رهانيديم (65)
تعقيب كنندگان را در آب غرق نموديم (66)
و اين حادثه نجات بنى اسرائيل، و غرق فرعونيان آيت بزرگى بود ولى بيشتر مردم ايمان نميآورند (67)
در حالى كه پروردگار تو مقتدر و مهربانست (68)
اى پيغمبر داستان ابراهيم را بر امت بيان كن (69)
وقتى كه بپدر و مادر و قوم خود گفت شما چه چيزى را پرستش مى‏كنيد (70)
گفتند ما بت‏هايى را پرستش مينمائيم و در عقيده خود استوار و ثابت بوده و هستيم (71)
ابراهيم سؤال كرد اگر اين بت‏هاى خود را صدا بزنيد مى‏شنوند (72)
و آيا وجود اين اصنام براى شما سود و زيانى دارند (73)
گفتند ما پدران خود را بر پرستش اين بتان يافته‏ايم (74)
ابراهيم گفت هيچ ميدانيد آنچه را كه شما معبود خود قرار داده‏ايد (75)
شما و پدران شما كه از قديم پرستش مينموده‏اند (76)
تمام آن بت‏ها مورد نفرت و عداوت من است مگر خداوند يكتاى جهانيان (77)
آن خدايى كه مرا بيافريد و هم او كه مرا رهبرى فرمود (78)
و آن خدايى كه مرا خوردنى و آشاميدنى مرحمت ميفرمايد (79)
و همان خدايى كه چون بيمار شوم مرا شفا داده و دردم را علاج مينمايد (80)
اوست كه مرا ميميراند و پس از مرگ زنده ميكند و حيات جاويد مى‏بخشد (81)
او آن خدايى است كه من اميدوارم در روز قيامت گناهان مرا بيامرزد (82)
پروردگارا مرا بر اين قوم مشرك حاكم گردان و به بندگان صالح خود ملحق نما (83)
و مرا بزبان آيندگان خوشنام گردان (84)
و مرا از وارثان بهشت پر نعمت خود قرار داده (85)
اين آيه ترجمه نشده است.
روزى كه مرا از گور برمى‏انگيزانى رسوا و خوار مفرما (87)
همان روز و انفسا كه مال و اولاد مفيد واقع نميشود (88)
كسى سود نميبرد مگر آنكه با دلى پاك رو بخدا رفته باشد (89)
در آن روز بهشت را براى پرهيزكاران نزديك نمايند (90)
و در آن روز بكافران گفته ميشود آنچه ستايش ميكرديد كجا هستند؟ (92)
آنهايى را كه بجاى خدا پرستش ميكرديد آيا امروز ميتوانند بشما كمك نموده و از شما دفاع كنند (93)
آنها و معبودهاى ايشان برو در آتش مى‏افتند (94)
همانطور لشگريان شيطان نيز بدوزخ ميروند (95)
و در جهنم با يكديگر بمخاصمه و جدال پرداخته و ميگويند (96)
بخدا قسم ما در يك گمراهى روشنى بوديم (97)
وقتى كه ما شما را برابر با پروردگار عالم مورد پرستش قرار داديم (98)
و ما را مردم گمراه و تبهكار از راه منحرف نموده بضلالت انداختند (99)
و ما در اين روز بدبختى نه شفيعى داريم (100)
و نه دوست و رفيقى داريم كه از ما حمايت و پشتيبانى نمايند (101)
پس اى كاش باز هم ما بدنيا برميگشتيم تا از مؤمنان باشيم (102)
در اين ندامت و پشيمانى گمراهان آيت و عبرتى است و ليكن بيشتر مردم باز هم ايمان نميآورند (103)
و البته پروردگار تو مقتدر و مهربان و رءوفست (104)
قوم نوح نيز رسولان حق را تكذيب كردند (105)
آن وقتى كه برادرشان نوح گفت آيا وقت آن نرسيده كه پرهيز كار شويد (106)
از خدا بترسيد و پرهيزكار شده و از خدا پيروى كنيد (108)
و من از شما مزد رسالت نميخواهم زيرا چشم اميد و پاداش فقط بخداى عالم دوخته‏ام (109)
از خدا ترسيده و راه اطاعت حضرتش را پيش بگيريد (110)
قوم بنوح گفتند آيا با اين پيروان اندك و فرومايه‏اى كه تو دارى ما با تو بگرويم (111)
نوح گفت من از آنچه پيروانم انجام ميدهند اطلاعى ندارم و لزومى ندارد كه بدانم (112)
چه ايشان اگر شعور داشته باشند ميدانند كه سر و كار آنها فقط با خداست (113)
و من مؤمنين را از پيرامون خود طرد نمينمايم (114)
و من وظيفه دارم كه مؤمنين را از خدا بترسانم (115)
قوم دوباره بنوح گفتند اگر ترك اين سخنان خود نكنى ترا سنگسار خواهيم نمود (116)
نوح در مقام مناجات عرض كرد پروردگارا قوم من مرا تكذيب ميكنند (117)
نوح و همراهانش را كه در كشتى قرار داشتند نجات داده و بساحل سلامت رسانيديم (119)
سپس بقيه آن قوم سركش را غرق و نابود نموديم (120)
اين حادثه نوح و قوم او خود آيت بزرگ و وسيله عبرت است اما باز بيشتر مردم ايمان نميآورند (121)
و خداى تو بسيار توانا و مهربانست (122)
قوم عاد هم رسولان پروردگار را تكذيب كردند (123)
من براى شما پيغمبرى خيرخواه و امين هستم (125)
از خدا بترسيد و از اوامر پروردگار پيروى و اطاعت كنيد (126)
و من براى رسالت خودم از شما مزدى نميخواهم و پاداش از پروردگار جهانيان مى‏گيرم (127)
آيا شما اين كاخ‏هاى سر بر فلك كشيده را بنا مى‏كنيد كه خود را مشغول ساخته و از ياد خدا غافل بمانيد (128)
و ساختمانها و بناهاى محكم ميسازيد تا شايد در آنها جاويدان زندگانى كنيد (129)
پس از خدا بترسيد و از من پيروى نمائيد (131)
بترسيد از آن خدايى كه بآنچه ميدانيد شما را مدد مينمايد (132)
شما را بوسيله چهارپايان و فرزندانتان يارى فرمود (133)
و بشما باغهاى سرسبز و چشمه‏هاى آب مرحمت نمود (134)
من بر شما از عذاب روز قيامت بيم دارم (135)
قوم جاهل گفتند براى ما يكسانست كه ما را نصيحت بكنى يا نكنى (136)
اين مرگ و زندگانى براى تمام مردم گذشته بوده (137)
و ما پس از مردن هرگز كيفر و عقابى نداريم (138)
وقتى كه برادرشان صالح بآنها گفت آيا باز هم از خدا نمى‏ترسيد و پرهيزكار نميشويد (142)
من براى شما رسولى خيرخواه و امينم (143)
پس بيائيد از خدا بترسيد و از من پيروى كنيد (144)
و من از شما پاداش رسالت نميخواهم و جز بخداى عالم چشم پاداش بكسى ندارم (145)
تصور مى‏كنيد هميشه در اينجا و با اين ناز و نعمت شما را باقى ميگذارند (146)
در اين باغ‏ها و چشمه سارها هميشه و جاويدان خواهيد بود (147)
و از اين مزارع و نخلستانها پيوسته بهره‏مند شده و تنعم مينمائيد (148)
و در اين خانه‏هايى كه در دل كوه ساخته و پرداخته‏ايد در كمال رفاه و آسايش زندگى مى‏كنيد (149)
و از رويه مردم مسرف و ستمكار پيروى ننمائيد (151)
زيرا اين ستمگران در روى زمين همه گونه فساد بر پا داشته و هرگز باصلاح حال خلق نمى‏پردازند (152)
قوم صالح باو گفتند تو مسحور شده و ترا سحر نموده‏اند (153)
تو هم مانند ما بشرى بيش نيستى و اگر در ادعاى رسالت خود صادقى آيتى و معجزه‏اى بياور (154)
صالح گفت اين ناقه معجزه من است آب نهر را يك روز او مينوشد و روز ديگر شما استفاده كنيد تا وقت معين (155)
و در پى آزار و گزند او نباشيد چه اگر آن را بيازاريد و بكشيد گرفتار عذاب شديد خواهيد شد (156)
ولى قوم نادان ناقه را پى نموده و از كرده خود بسيار نادم و پشيمان شدند (157)
و بر اثر عمل خود بعذاب موعود گرفتار گشته و نابود شدند و در حال قوم صالح براى ديگران مايه عبرت بود اما بيشتر مردم بخدا ايمان نياوردند (158)
و همانا خداى تو بسيار مقتدر و مهربانست (159)
قوم لوط نيز رسول خدا را تكذيب كردند (160)
وقتى كه برادرشان لوط بآنها گفت وقت آن نرسيده كه پرهيزكار شده و از خدا بترسيد (161)
من براى شما رسولى خيرخواه و امينم (162)
بيائيد از خدا بترسيد و از من پيروى كنيد (163)
و من از شما مزد رسالت نميخواهم زيرا چشم اميد پاداش بخداوند عالميان دوخته‏ام (164)
آيا شما با مردان درآميخته (165)
و زنانى كه پروردگار براى تمتع شما آفريده رها مى‏كنيد چه مردم متجاوز و نابكارى هستيد (166)
مردم بلوط گفتند اگر دست از اين امر و نهى خود باز ندارى ترا از شهر اخراج و بيرون مينمائيم (167)
لوط بقوم خود گفت من دشمن اين كارهاى زشت شما هستم (168)
پروردگار مرا و بستگانم را از كيفر عمل زشت اين مردم نادان رهايى بخش (169)
آن گاه او و كسانش را تماما نجات داديم (170)
مگر پير زنى كه با اهل عذاب باقى ماند (171)
و در هلاكت و نابودى قوم لوط هم آيات عبرتى بود اما بيشتر مردم بخدا ايمان نميآورند (174)
و همانا پروردگار تو بسيار مقتدر و مهربانست (175)
اصحاب ايكه نيز رسولان حق را تكذيب نمودند (176)
وقتى كه شعيب پيغمبر بآنها گفت آيا باز از خدا نمى‏ترسيد (177)
من براى شما پيغمبرى امين ميباشم (178)
پس بيائيد از خدا بترسيد و از اوامر من پيروى كنيد (179)
اى مردم در كيل و وزن اشياء دقت نموده و كم فروشى ننمائيد (181)
با ترازوى صحيح و درست اجناس را بكشيد (182)
چيزهايى كه بمردم ميفروشيد از نظر وزن و كيل و پيمانه كم نگذاريد و در روى زمين ايجاد فتنه و تباهى نكنيد (183)
از خدايى كه شما و طبايع پيشينيان شما را خلق و ايجاد فرموده بترسيد (184)
تو نيز مانند ما بشرى بيش نيستى و تصور مينمائيم در گفته‏هاى خود صادق نبوده و از جمله دروغگويانى (186)
اگر در ادعاى رسالت خود راست مى‏گويى قطعه از آسمان را بر سر ما فرود آور (187)
عاقبت قوم او را تكذيب نمودند و در روز سايه‏بان، آنها را دچار عذاب نموديم و عذاب آن روز بسيار شديد و سخت بود (189)
و در هلاكت قوم شعيب نيز موجبات عبرت فراهم بود اما بيشتر مردم بخدا ايمان نياوردند (190)
و همانا پروردگار تو بسيار توانا و مهربانست (191)
و آن را جبرئيل روح الامين نازل نموده است (193)
و آن را بقلب تو اى پيغمبر نازل نموده تا با بيان حقايق اين كتاب آسمانى مردم را از عذاب خداوند بترسانى (194)
كه در كتب آسمانى پيش بدان اشاره شده (196)
و آيا اين خود از آيات بزرگ نيست كه دانشمندان و علماى بنى اسرائيل از كتابهاى آسمانى پيغمبران سلف از آمدن قرآن واقف بودند (197)
و اگر اين قرآن را بزبان عجم‏ها نازل ميكرديم (198)
و بمردم عرب زبان مى‏خواندند بآن ايمان نميآوردند (199)
ما اين قرآن را اين چنين بدل تبه‏كاران گذرانيديم (200)
ولى تا بچشم خود شاهد عذاب خدا نشوند ايمان نياورند (201)
سپس با عذابى كه بايشان وعده داده شده بود يكسر هلاك شوند (206)
و آنچه در دنيا بهره‏مند شده بودند براى نجاتشان مفيد نباشد (207)
و ما هيچ شهر و ديارى را نابود نكرديم مگر آنكه رسولانى براى هدايت و نجات مردم آن فرستاديم (208)
و سزاوار و شايسته آنها نيست و توانايى و قدرت بر چنين كار مهمى ندارند (211)
و گروه شياطين از شنيدن وحى پروردگار بر كنار و محروم هستند (212)
اى رسول گرامى جز خداى يكتا كسى را بخدايى نخوان و گر نه از اهل عذاب خواهى شد (213)
و خويشاوندان نزديك خودت را دعوت كن و از خدا بترسان (214)
و بمؤمنينى كه از تو پيروى مى‏كنند تواضع نما (215)
و آن خدايى كه منتقل فرمود تو را از صلب سجده كننده‏گان (219)
و آن خدايى كه دانا و شنواست (220)
اى پيغمبر بكافران بگو آيا شما را مطلع سازم كه شيطان بر چه كسانى نازل ميشود (221)
شيطان بر آن دروغگويان گناهكار و زشت كردار نازل ميشود (222)
گوش فرا ميدهند و گفته‏هاى مؤمنين را باتباع خود ميرسانند و بيشتر هم دروغ ميگويند (223)
آيا نمى‏بينى كه ايشان در هر وادى سرگشته و حيرانند (225)
و آنها چيزهايى ميگويند كه بدان عمل نمينمايند (226)
مگر شاعرانى كه ايمان آورده و كارهاى پسنديده كرده و بسيار بياد خدا هستند از ظلم و ستمى كه بايشان شده يارى ميخواهند و بزودى خواهى دانست كه كسانى كه ستم كرده‏اند بچه كيفر و عذابى كشيده شده و چگونه مورد انتقام و سخط پروردگار قرار ميگيرند (227)
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
اين است آيات قرآن و كتاب روشن پروردگار (1)
كه مايه رهبرى و هدايت و مژده براى اهل ايمانست (2)
و چون موسى نزديك آتش رسيد ندايى شنيد كه مقدم كسى كه در آتش است و يا پيرامون آن ميگردد مبارك باد پاك و منزه است خداوندى كه آفريننده جهانيان است (8)
از آن آتش ندايى شنيد كه اى موسى منم خداى مقتدر و داناى درستكار (9)
اى موسى عصائى كه در دست دارى بزمين بيفكن و چون افكند عصا بجنبش و حركت درآمد مثل آنكه اژدهايى هولناك باشد موسى از آن بترسيد بعقب برگشت و رو بفرار گذارد خطاب رسيد اى موسى نترس در پيشگاه ما پيغمبران از چيزى نبايد بترسند (10)
مگر كسانى كه ستمكار باشند آن گاه بدى‏ها را بخوبى و نيكى جبران كنند همانا من آمرزنده و مهربانم (11)
اى موسى دستت را داخل گريبان خود كن بدون آنكه گزندى بدستت برسد روشن و درخشان گردد با اين نه معجزه بسوى فرعون و قومش كه مردم فاسق و گناهكار هستند برسالت روان شو (12)
چون موسى با آن معجزات روشن و آشكار نزد آنها رفت آنها گفتند آن معجزات سحر بزرگ و آشكار است (13)
و از روى كبر و عناد معجزات را منكر شده و بخويشتن ظلم و ستم روا داشتند پس بنگر كه پايان كار تبهكاران و مفسدين چگونه بوده است (14)
ما بداود و سليمان مقام علم و دانش عطا نموديم و ايشان در مقام شكر گذارى برآمده گفتند خداى را سپاسگزاريم كه ما را از بيشتر بندگان مؤمن خود برترى و فضيلت بخشيده (15)
تا وقتى كه سليمان و سپاهيانش از وادى مورچه‏گان ميگذشتند بزرگ موران فرياد زد كه اى مورچگان فورا بخانه‏هاى خود داخل شويد تا مبادا سليمان و سپاهيانش ندانسته شما را پايمال كنند (18)
سليمان از شنيدن گفته آن مور خندان شد و گفت پروردگارا مرا بر اين نعمتى كه بخودم و پدرم عطا فرموده‏اى توانايى شكر گذارى بده و مرا موفق بدار كه اعمال صالح مقبول در درگاهت بنمايم و از لطف و كرم خود مرا در سلك بندگان صالح و شايسته‏ات داخل گردان (19)
سليمان متذكر مرغها شده و گفت چطور است كه هدهد را نمى‏بينم مثل آنست كه غايب ميباشد (20)
اگر براى غيبت خود عذر موجه نداشته باشد او را بسختى مجازات نمايم و يا آنكه سر از تنش جدا سازم (21)
طولى نكشيد هدهد حاضر شد و گفت از چيزى اطلاع يافته‏ام كه تو از آن بى‏خبرى و من از شهر سبا خبر صحيح و قابل اعتماد برايت آورده‏ام (22)
من ديدم در مملكت سبا زنى پادشاهى ميكند و در امور دنيوى داراى همه چيز است و علاوه بر آن تخت پادشاهى با شكوه و جلالى دارد (23)
مردم آن سامان بجاى پرستش خداوند يكتا آفتاب مى‏پرستند و بخورشيد سجده مينمايند و شيطان آنها را اغوا نموده و اعمالشان را در نظر آنها زيبا جلوه‏گر ساخته و از راه مستقيم و طريقه خداشناسى منحرف ساخته و هدايت نمى‏شوند (24)
چرا خدايى را كه نور جلالش تمام نهانى آسمانها و زمين را آشكار ساخته و تمام اعمال آشكار و پنهان خلايق را ميداند پرستش نكرده (25)
سليمان بهدهد گفت بزودى مى‏بينيم كه راست مى‏گويى يا آنكه از دروغگويانى (27)
اين نامه مرا ميبرى نزد ايشان و برميگردى تا معلوم شود چه جواب خواهند داد (28)
چون هدهد نامه را بدامن بلقيس افكند تعجب نموده پس از قرائت و اطلاع از مضمون آن بزرگان قوم را احضار نموده گفت نامه مهم و بزرگى بمن رسيده است (29)
اين نامه از طرف سليمان رسيده و سرلوحه آن نام خداوند بخشنده مهربان ميباشد (30)
به بلقيس گفت ما مردمى سلحشور و قومى جنگجو هستيم ولى فرمان تراست براى جنگ و يا تسليم راى خود را ابلاغ كنيد (33)
بلقيس گفت پادشاهان چون بكشورى لشگر كشى كنند فساد و تباهى بسيار و خرابى و ويرانى بيشمار بار آورده و عزيزان آن ديار را خوار و ذليل مينمايند و رويه سلاطين چنين بوده (34)
اكنون من هدايا و تحفى نزد سليمان ميفرستم و منتظر ميشوم تا به بينم سليمان با سفير اعزامى من چگونه برخورد خواهد كرد (35)
همين كه فرستادگان بلقيس حضور سليمان رسيده پيشكشى‏هاى بلقيس را عرضه داشتند سليمان اعتنايى بهدايا نكرده گفت شما ميخواهيد مرا بمال دنيا فريب داده و جلب نظرم كنيد آنچه خداوند بمن مال و ثروت عطا فرموده بمراتب از هداياى شما بهتر و عالى‏تر است شمائيد كه بهداياى خود مسرور و شاد ميشويد (36)
بسوى ايشان مراجعت كن پس البته لشگرى جرار كه غير قابل مقاومت باشد بكشور شما گسيل مينمايم تا با خوارى و ذلت هر چه تمامتر آنها را بيرون كنند (37)
سليمان خطاب بحاضرين نموده گفت كدام يك از شما ميتوانيد قبل از آنكه تسليم امر شوند تخت بلقيس را بحضور من بياوريد (38)
عفريتى از طايفه بنى جان عرض كرد كه من ميتوانم با قدرتى كه دارم پيش از آنكه از جايگاه خود برخيزيد تخت را بحضور بياورم (39)
سليمان دستور داد تخت بلقيس را تغيير شكل دادند كه تشخيص آن در بدو نظر مشكل باشد و ببينند كه او تخت را خواهد شناخت يا خير (41)
چون بلقيس حاضر شد از او پرسيدند آيا تخت تو اين است؟ گفت تصور ميكنم همين باشد و ما قبلا باين آمر آشنا بوده و تسليم امر پروردگار بوديم (42)
بلقيس معبودى جز خداى يكتا داشت و از فرقه كفار محسوب ميشد (43)
و ما براى هدايت قوم ثمود برادرشان صالح را برسالت فرستاديم تا بآنها ستايش خداوند يكتا را ابلاغ كند ولى قوم دو دسته شده و با هم بجدال و مخاصمه پرداختند (45)
صالح بقوم خود گفت چرا بعوض نيكى و اعمال صالحه شتابان رو ببدى و فساد ميرويد چنانچه از خداوند طلب مغفرت نموده و از كارهاى ناپسند توبه كنيد ممكن است مورد لطف و بخشايش پروردگار واقع شويد (46)
مردم بصالح گفتند ما بتو و پيروانت فال بد زده و حسن نظر نداريم صالح گفت تفأل بد شما در پيشگاه خدا ارزشى ندارد و شما مردمى هستيد كه مورد ابتلا و آزمايش قرار گرفته‏ايد (47)
سران مفسد بقوم گفتند بيائيد هم پيمان شده و قسم بخدا بخوريد كه شب هنگام صالح و پيروان و بستگانش را بقتل برسانيد بعد بورثه و بازماندگان آنها بگوئيم كه ما از چگونگى قتل بى‏خبريم و در گفتار خود صادق ميباشيم (49)
آنها بخدعه و فريب بر عليه صالح اقدام كردند و ما هم از طريقى كه هيچ نفهميدند ايشان را شديدا مجازات نموديم (50)
نظر كن كه آخر كار كسانى كه براى قتل صالح حيله و مكر بكار بردند چه شد ما تمام آنها و بستگان ايشان را هلاك و نابود ساختيم (51)
و اين است خانه‏هاى ايشان كه بر اثر ظلم و ستمى كه نموده‏اند ويران گشته و خود براى مردم دانا وسيله عبرتى است (52)
و كسانى كه ايمان آورده و پرهيزكار بودند نجات داده شدند (53)
و لوط پيغمبر بقوم گفت با آنكه شما كار زشت خود را مى‏بينيد باز مرتكب عمل زشت ميشويد (54)
چه مردم نادان و بى‏خرد هستيد كه بجاى تمتع از زنان با مردها شهوت رانى ميكنيد (55)
و ما لوط و بستگانش را بجز عيالش كه از اهل عذاب بوده و در شهر باقيماند همه را نجات داديم (57)
آن گاه بر سر مردم شهر باران خود را كه بسيار بد و موجب هلاكت آنها بود باريديم (58)
اى پيغمبر بمردم بگو سپاس و ستايش مخصوص خداست و سلام بر بندگان برگزيده او ميباشد آيا خداوند بهتر است يا آنچه براى خدا شريك ميآوريد (59)
آيا آن كيست كه آسمان‏ها و زمين را آفريده و از آسمان باران رحمت خود را ميفرستد تا با آب آن درخت‏ها و سبزه‏ها برويد و باغ‏ها و بوستان‏ها سبز و خرم ايجاد شود شما چگونه ميتوانيد پيش خود درختى برويانيد آيا با اين علائم و نشانى قدرت پروردگار باز خداى ديگرى جز خداى يكتا وجود دارد اما اين مشركين تيره‏روز از خدا رو گردان هستند (60)
آيا چه كسى زمين را قرارگاه شما قرار داده و در آن نهرهاى آب جارى ساخته و كوه‏هاى بلند برافراشته و بين دو دريا حائل برپا نموده غير از خدا؟ آيا باز با اين خداى بزرگ خداى ديگرى است لكن بيشتر مردم نادان و حقايق را نميدانند (61)
آيا آن كيست كه دعاى مردم بيچاره و مضطر را اجابت نموده و بدى‏ها را از بين ميبرد و شما را جانشين و وارث مردم روى زمين ميكند آيا غير از خداى يكتا خداى ديگرى ممكن است وجود داشته باشد چقدر اندكند مردمى كه متذكر اين معانى و حقايق ميشوند (62)
بلى روز قيامت خواهند دانست اما اين كوردلها در قيامت هم شك و ترديد دارند (66)
مردم كافر كيش گفتند آيا وقتى كه ما مرديم و خاك شديم و همچنين پدران ما دوباره از گورها بيرون مى‏آييم (67)
همانا اين وعده بما و پدران ما پيش از اين داده شده و اين سخنان جز افسانه‏هاى پيشينيان چيز ديگرى نيست (68)
و تو اى پيغمبر بر ايشان و آنچه مكر مينمايند متأثر و غمگين مشو (70)
اين كافران ميگويند شما پيغمبران و انبياء اگر راستگو هستيد بگوئيد وعده قيامت چه وقت هست (71)
اين آيه ترجمه نشده است.
و محققا پروردگار تو صاحب فضل و كرم و رأفت است اما بيشتر مردم ناسپاس ميباشند (73)
و پروردگار تو بآنچه كه مردم در دلهاى خود پنهان ميدارند و يا تظاهر نموده و آشكار ميكنند دانا و عالم است (74)
همانا در اين قرآن بيشتر احكامى كه بنى اسرائيل در آن اختلاف دارند براى ايشان بيان خواهد شد (76)
و اين قرآن براى مردم با ايمان مايه رحمت و وسيله هدايت ميباشد (77)
پس تو اى پيغمبر بر خدا توكل كن زيرا تو بر حقى و حقانيت تو بر همه هويدا و آشكار است (79)
تو نميتوانى مردگان را سخنى بياموزى و بشنوانى و يا آن كسانى را كه كر و گنگ هستند چون ترا مى‏بينند اعراض نموده و رو گردان ميشوند بگفتار خود شنوا سازى (80)
و تو اى پيغمبر نميتوانى مردم كوردل را از گمراهى نجات داده و هدايت كنى زيرا سخن حق را كسى ميشنود كه بآيات ما ايمان آورده و تسليم امر پروردگار خود باشد (81)
و همين كه موعد عذاب كافران فرا رسد جنبنده‏اى را روى زمين برمى‏انگيزيم كه با ايشان سخن بگويد همانا مردم بآيات ما يقين نداشته و باور ندارند (82)
روزى ميرسد كه ما از هر قوم و ملتى كه آيات ما را تكذيب مينمودند گروهى را رجعت داده و برانگيزانيم و آنها بازداشته خواهند شد (83)
چون همگى آمده و حضور يافتند بايشان گفته ميشود شما كه آيات مرا تكذيب نموديد و احاطه علمى بآن حاصل ننموديد اينك كيفر عصيان و خلاف آنچه كه كرده‏ايد مى‏بينيد (84)
آن گاه فرمان عذاب ايشان در آنچه كه ستم روا داشته‏اند ميرسد و قدرت گفتار ندارند (85)
روزى ميرسد كه نفخه صور دميده ميشود تمام ساكنين آسمانها و زمين جز آنكه خدا بخواهد هراسان و ترسان شوند و تماما منقاد و ذليل بمحشر آيند (87)
در آن روز كوه‏ها را مى‏بينى كه ظاهرا ثابت و بى‏حركت ميباشند و حال آنكه چون ابر در حركت بوده و اين از كمال صنع خدا است كه هر چيزى را در نهايت استحكام بنا نموده و بآنچه را كه مردم ميكنند اطلاع و وقوف كامل دارد (88)
هر كه خوبى كند و عمل نيكو بجا آورد پاداش بهتر از آن ميگيرد مردم نيكوكار از خوف و وحشت روز محشر در امان خواهند بود (89)
و نيز مأمورم قرآن را تلاوت كنم پس هر كس هدايت يافت بنفع خودش بوده و هر كه در گمراهى و ضلالت باقى بماند بگو فقط وظيفه من آنست كه از عواقب سخت كفر و شرك خلق را بترسانم (92)
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
اين آيه ترجمه نشده است.
اين است آيات كتاب روشن كننده (2)
اى رسول گرامى ما براى اطلاع تو از خبر موسى و فرعون بدرستى حكايتى بيان مى‏كنيم تا براى مردم مؤمن مفيد واقع گردد (3)
فرعون در روى زمين گردنكشى و طغيان نمود و بين مردم كشورش تفرقه و اختلاف انداخت و گروهى از ايشان را خوار و ذليل نموده پسران آنها را مى‏كشت و زنان آنها را زنده نگاه ميداشت و فرعون از جمله تبهكاران و مفسدين بود (4)
ما خواستيم بآن مردم ضعيف منتى گذارده و ايشان را پيشوايان خلق نموده و وارث روى زمين كنيم (5)
بمادر موسى وحى كرديم كه فرزندت را خودت شير بده و چنانچه از فرعون ترس دارى بدون آنكه بيمى و اندوهى بخود راه دهى او را بدرياى نيل بيفكن مطمئن باش ما او را بتو برميگردانيم و از پيغمبران و رسولان گردانيم (7)
زن فرعون گفت اين طفل را كه نور چشم من و تو ميباشد نكشيد شايد براى ما مفيد واقع شود يا آنكه بفرزندى خود برگيريم چه آنها نميفهميدند كه آن طفل كيست (9)
مادر موسى شب را با فراغت خاطر بروز آورد اگر دلش را ما نگاه نميداشتيم تا از جمله مؤمنان باشد ممكن بود راز دلش را آشكار سازد (10)
بدين ترتيب موسى را بمادرش برگردانيديم تا چشمش روشن و غم و اندوهش مرتفع گشته و بداند كه وعده خداوند حق است اما بيشتر مردم نميدانند (13)
و چون موسى بحد رشد و كمال رسيد باو علم و حكمت عطا نموديم و شايسته مقام رسالت كرديم و ما اين چنين نيكوكاران را پاداش ميدهيم (14)
روزى موسى بى‏خبر و نابهنگام داخل شهر (مصر) شد ديد دو نفر مرد بمنازعه و مقاتله مشغول هستند يكى از آنها از محبين و شيعيان او و ديگرى از مخالفين و دشمنان موسى بودند آنكه از شيعيان بود چون موسى را بديد از او درخواست پشتيبانى و كمك نمود موسى خشمناك بر دشمن مشتى زد و او را از پاى درآورد و كشته شد موسى گفت اين كار از وسوسه شيطان بود كه دشمن سرسخت انسان است (15)
موسى گفت پروردگارا من بخويشتن ستم نمودم بر من ببخشاى خداوند هم او را عفو نمود زيرا او بخشنده و مهربانست (16)
سپس عرض كرد خداوندا بشكرانه نعمتى كه بمن ارزانى داشتى از اين پس هرگز تبهكاران را يارى نخواهم كرد (17)
موسى در مصر در حالى كه بيمناك بوده مراقب حوادث گرديده ناگاه آن كسى كه روز گذشته از او طلب يارى كرده بود از او كمك خواسته و دادخواهى نمود موسى باو گفت تو سخت گمراه شده‏اى (18)
و همين كه خواست بطرفدارى شيعه خود بآن قبطى حمله كند او گفت تصور ميكنم تو ميخواهى در روى زمين دست بجور و ستم بيالايى و همانطور كه ديروز شخصى را كشتى مرا هم بقتل برسانى و اصولا قصد ندارى از مردمان خيرانديش و مصلح شوى (19)
در اين هنگام مرد مؤمنى از دورترين نقطه شهر خدمت موسى رسيد گفت اى موسى فرعونيان براى قتل و نابودى تو مجلس شورايى تشكيل داده و تصميم خود را ميخواهند اجرا سازند من چون خيرخواه و ناصح تو هستم عقيده دارم هر چه زودتر از اين شهر خارج شوى (20)
موسى با كمال وحشت و ترس و با دقت هر چه تمامتر از شهر خارج شده و در مقام مناجات برآمده گفت پروردگارا مرا از شر مردم ستمكار رهايى بخش (21)
و چون بجانب شهر مدين رهسپار گرديد گفت شايد خداى من مرا براه راست رهبرى و هدايت فرمايد (22)
چون نزديك چاه آب شهر مدين رسيد جماعتى يافت كه مشغول آب دادن گوسفندهاى خود بودند در كنار آن جمعيت دو زن را مشاهده كرد كه گوسفند خود را از آب ميرانند موسى از ايشان پرسيد شما اينجا چه ميكنيد گفتند ما منتظريم ديگران گوسفندان خود را سيراب نموده آن گاه بگوسفندهاى خود آب بدهيم و پدر ما مرد سالخورده پيرى است (23)
موسى گوسفندهاى آن دو زن را سيراب كرد سپس در پناه سايه‏اى آرميده و پيش خود گفت پروردگارا من نيازمند لطف و خير تو هستم (24)
ناگاه يكى از آن دو زن با كمال وقار و حيا بطرف موسى آمده گفت پدرم ترا دعوت نموده كه اجرت زحمتى كه كشيده و گوسفند هاى ما را آب داده‏اى بتو بدهد همين كه موسى نزد پدر آن زنها رسيد و شرح حال خود را حكايت نمود شعب بموسى گفت ديگر ترس و وحشت نداشته باش كه از شر مردم ستمكار رهايى يافته‏اى (25)
يكى از آن دو دختر بپدرش گفت اى پدر چون اين شخص نيرومند و امين است او را اجير نما كه بهترين شخص براى خدمت است (26)
شعيب گفت اگر تو تعهد هشت سال خدمت نزد ما كنى و يا بميل خودت ده سال پيش ما باشى من در قبال اين خدمت يكى از دختران خودم را بحباله نكاح تو در مى آورم و من براى تو ايجاد رنج و زحمت نميكنم و انشاء اللَّه مرا از نيكوكاران و مردم صالح و شايسته خواهى يافت (27)
موسى گفت هر يك از دو مدت (8 سال و 10 سال) را كه من انجام دهم تحميلى بر من نخواهد شد و من با اين امر راضى بوده و بآنچه مى‏گوييم خداوند را شاهد و گواه ميگيرم (28)
همين كه مدت خدمت موسى پايان پذيرفت بهمراهى عيالش از نزد شعيب بقصد عزيمت بمصر حركت كرد ناگاه از طرف كوه طور آتشى نظرش را جلب نمود باهل بيت خود گفت كمى در اين مكان درنگ كنيد من از دور آتشى مى‏بينم شايد از آنجا خبرى بياورم يا آنكه مختصر آتشى براى گرم شدن شما فراهم سازم (29)
چون موسى نزديك آتش رسيد از طرف وادى ايمن و آن بقعه و بارگاه مقدس بانگى شنيد كه اى موسى منم خداى يگانه و پروردگار جهانيان (30)
و نيز دست را بگريبان فرو برده و بيرون بياور بدون آنكه آسيبى ديده باشى روشن و نورانى گردد براى آنكه رفع دهشت و نگرانى تو شود دوباره دست بگريبانت كن اين عصا و دست روشن دو دليل قاطع بر رسالت تو بسوى فرعون و پيروانش ميباشد كه مردم گناهكار و فاسقى شده‏اند (32)
موسى گفت پروردگارا من يك نفر از فرعونيان را كشته‏ام مى‏ترسم مرا بكشند (33)
و برادرم هارون از من فصيح‏تر و رساتر سخن ميگويد او را در اين رسالت شريك و ياور من قرار بده تا گواهى بر رسالت من بدهد من بيم آن دارم كه فرعونيان مرا تكذيب نموده و رسالتم را قبول ننمايند (34)
خداوند بموسى وحى نمود با يارى برادرت تو را پشتيبانى و حمايت كرده و براى شما سلطنتى مقرر خواهم ساخت كه كسى بمقام شما نرسد با آيات و معجزاتى كه عطا كرده‏ام شما و پيروانتان بر دشمن و مخالفين غالب ميشويد (35)
چون موسى با معجزات خود نزد فرعونيان آمد گفتند اين جز سحر و جادويى بيش نيست و ما چنين چيزى از پدران خود نشنيده‏ايم (36)
موسى گفت پروردگار من باحوال كسى كه از جانب او برسالت آمده داناتر است و ميدانيد چه كسى حسن عاقبت در قيامت خواهد داشت و آنچه محقق است اين است كه ستمكاران رستگار نخواهند شد (37)
فرعون به پيروانش گفت من غير از شخص خودم براى شما خدايى نميدانم و بهامان دستور داد تا بوسيله آتش از خشت‏ها آجر تهيه نموده و قرارگاه بلند پايه بنا كند تا بتواند بر فراز آن قصر و بنا بر چگونگى خداى موسى وقوف حاصل كند با آنكه تصور ميكنم موسى از دروغگويانست (38)
فرعون و سپاهيانش بنا حق در روى زمين تكبر نموده و از فرمان خداوند سرپيچى كرده و گمان ميكردند كه ديگر بسوى ما بازگشت نخواهند داشت (39)
ما هم بكيفر آن طغيان و سركشى او و لشگريانش را مؤاخذه و مجازات كرده و در دريا غرق و هلاك ساختيم اى رسول ما در عاقبت و پايان كار ستمكاران بدقت توجه و مطالعه كن (40)
ما آن مردم گمراه را پيشوايان دعوت كننده بسوى آتش دوزخ و تباهى قرار داديم و در روز رستاخيز كمكى بايشان نميشود و بعذاب ابدى گرفتار خواهند بود (41)
ما آن مردم كافر را هم در اين دنيا بلعن هميشگى مبتلا ساختيم و هم آنكه ايشان در آخرت و قيامت از زمره زشت رويان و مردودين خواهند بود (42)
اى رسول ما وقتى كه موسى را برسالت برگزيديم تو در طرف غربى كوه طور نبوده و اصولا در آن زمان حضور نداشتى (44)
اما ما امت‏هاى بسيار و قبايل چندى كه عمر طولانى كردند ايجاد نموده و بيافريديم و اى رسول ما در ميان مردم مدين نبودى كه آيات ما را برايشان بخوانى لكن ما برسالت رسولى بسوى آنان فرستاديم و حكايت آنها را بر تو بيان ميسازيم (45)
تو اى پيغمبر وقتى كه ما بموسى در كوه طور وحى نموده و ندا داديم نبودى اما اكنون از راه بخشايش و لطف ترا براى رهبرى و هدايت و ترسانيدن قومى فرستاديم كه پيش از تو پيغمبرى كه آنها را بترساند نزد ايشان فرستاده نشده و شايد متنبه و متذكر خدا شوند (46)
تا اگر بكيفر كارهاى زشت خود بلا و صدمه‏اى بايشان رسد نگويند پروردگارا اگر پيغمبر و رسولى براى ما ميفرستادى ما از آنها پيروى نموده و ايمان ميآورديم (47)
و همين كه رسول بر حق از جانب ما نزد ايشان آمد گفتند چرا مانند موسى معجزاتى ندارد مگر وقتى كه موسى آيات و معجزات را آورد نگفتند اينها سحر و جادو است كه موسى و هارون ظاهر ساخته‏اند و بتمام آنها عقيده نداشته و كافر شدند (48)
اى پيغمبر بگو اگر شما مردم راستگويى هستيد كتابى كه بهتر از اين دو كتاب (تورات و انجيل) بشر را هدايت نمايد از طرف خدا بياوريد تا من از آن پيروى كنم (49)
و چنانچه نتوانستند اجابت اين درخواست ترا بكنند پس بدان كه آنها پيرو هواى نفس خود ميباشند و گمراه تر از مردمى كه تبعيت از دلخواه‏ها نموده و پيروى از راه خدا نكنند كسى نيست و البته خداوند مردم ستمكار را هدايت نميفرمايد (50)
ما براى آنكه شايد مردم متذكر فرمان خدا شوند اين قرآن و كتاب آسمانى را براى تو آورديم (51)
و كسانى كه بكتب آسمانى پيش از اين كتاب ايمان آورده‏اند البته بقرآن ايمان خواهند آورد (52)
آنها را در قبال پايدارى و صبرى كه نموده‏اند دو مرتبه پاداش خير و جزاى نيكو دهند زيرا بدى‏ها را با خوبى دفع نمودند و از آنچه بايشان روزى داده‏ايم انفاق كنند (54)
و چون گفتار لغو بشنوند از گوينده اعراض نموده و ميگويند ما بكار خود و شما هم بكردار خود مشغول باشيد و بسلامت پى كار خود برويد و ما هرگز از نادانان هرزه دراى اميد نداريم (55)
اى پيغمبر تو نميتوانى هر كه را دوست دارى هدايت كنى آنكه را خدا بخواهد هدايت ميشود خداوند بحال هدايت شوندگان واقف و عالم است (56)
منافقين گفتند اگر ما پيرو راه هدايت اسلام و رهبرى تو شويم ميترسيم كه ما را از منازل خود برانند آيا ما حريم مكه را سرزمين امن و آسايش قرار نداده‏ايم كه از انواع ميوه‏ها و نعمت‏ها مردمش بهره‏مند ميشوند اما بيشتر اين مردم نادان ميباشند (57)
بسا شهر و ديارى كه مردم آن بر اثر شهوترانى و خوشگذرانى هلاك و نابود شده و خانه‏هاى آنها خالى و متروك و جز عده ناچيزى كسى در آن سكونت نداشته و ما وارث آنها بوديم (58)
اى پيغمبر پروردگار تو شهر و ديارى را ويران و مردمش را هلاك نميسازد مگر پيغمبر و رسولى براى ارشاد و هدايت آنها بفرستد و آيات حق را براى ايشان بخواند و هلاك نميكنيم مردم شهر و ديارى را مگر آنكه مردمش ستمكار و بيدادگر شوند (59)
آن گاه بمشركين گفته ميشود خدايان باطل خود را بخوانيد و چون ميخوانند جوابى نميشنوند و معبودهاى ساختگى خود را نمى‏يابند و همين كه عذاب را بچشم خود مى‏بينند با حسرت و اندوه آرزو ميكنند كه اى كاش آنها هم راه راست را انتخاب نموده و هدايت مييافتند (64)
در آن روزى كه از خلايق بازجويى نموده و بگويند شما با انبياء و رسولان چه معامله كرديد آيا دعوت ايشان را پذيرفته و ايمان آورديد و يا آنكه تكذيب رسالت آنها را نموديد (65)
پس در آن روز راه هر گونه بهانه و عذرى بر مردم پوشيده شده و قدرت پاسخ دادن را نخواهند داشت (66)
ولى كسانى كه از بدى‏ها توبه نموده و بدين حق ايمان آورده و كارهاى شايسته و نيكو كرده باشند اميد است كه از رستگاران باشند (67)
و پروردگار تو هر چه را بخواهد بيافريند و برگزيند و بر غير خدا چنين قدرت و اختيار روا نيست منزه و پاك است خداوند و برتر از آنست كه براى او شريك بياورند (68)
اين آيه ترجمه نشده است.
و او آن خدايى است كه جز ذات پاك او خدايى نيست و او شايسته و سزاوار شكرگزارى در اول و آخر عالم است و حكم و فرمان مختص او است و باز گشت تمام جهانيان بسوى او است (70)
اى پيغمبر باين كافران بگو چه گمان داريد اگر خداوند ظلمت شب را تا قيامت پاينده بدارد چه كسى جز خدا ميتواند روشنايى روز بشما ببخشد آيا گوش شنوا ندارند؟ (71)
و بر عكس اگر خداوند تمام دوران گيتى را روز كند تا بقيامت جز ذات مقدس خدا كيست كه براى شما شبى پديد آورد تا در سايه شب بآسايش بپردازيد آيا ديده بصيرت نميگشائيد (72)
يكى از آثار رحمت پروردگار همين گردش شب و روز است كه روز را براى كسب فضايل و دانش و تحصيل معاش و شب را براى غنودن و استراحت كردن مقرر داشته تا خلايق از نعمت بزرگ او برخوردار شده و سپاس‏گزار خداوند شوند (73)
روزى را بياد بياور كه بمشركين ندا ميدهند و ميگويند كجا هستند خدايانى كه بباطل گمان ميكرديد شريك ما هستند (74)
اما داستان قارون اين شخص يكى از افراد بنى اسرائيل و امت موسى بود و ما آن قدر باو گنج و مال داده بوديم كه حمل كليدهاى آن بر دوش مردان زورمند مشكل و خسته كننده بود ولى قارون بمردم ظلم و ستم روا ميداشت بطورى كه باو گفتند اين چنين تفاخر و نشاط از خود نشان مده زيرا خداوند مردم مغرور و سرمست را دوست نميدارد (76)
كوشش و جهدى كن كه از ثروت خداداد براى آخرت خود توشه‏اى بدست آورى و البته بهره دنياى خود را هم فراموش مكن و همانطور كه خداوند بتو نيكى فرموده تو نيز بمردم نيكى و احسان بنما و در روى زمين فتنه انگيزى را شعار خود قرار نده و بدانكه خداوند مردم فتنه جو و آشوب طلب را دوست ندارد (77)
قارون گفت من بدانش و تدبير خود اين ثروت و مال را بدست آورده‏ام آيا او نميدانست پيش از او چه بسيار اقوام و ملت‏هايى كه نيرومندتر و با ثروت بيشتر و جمعيت و عدد زيادتر از او داشتند هلاك و نابود شده و از بين رفته‏اند و در روز قيامت از تبهكاران پرسشى بعمل نيامده و يكسر بدوزخ خواهند رفت (78)
روزى قارون با موكب مجلل خود از قصر بيرون آمده و در برابر ديدگان آرزومند قوم عبور نمود مردم دنيا طلب گفتند اى كاش ما هم مانند آنچه قارون دارد ميداشتيم كه او بهره وافرى از مال دنيا دارد. (79)
مردم دانشمند خدا شناس گفتند واى بر شما چه آرزوى خامى در سر مى‏پرورانيد پاداشى كه خداوند بمردم مؤمن و نيكوكار عطا فرمايد بهتر از مال و ثروت دنيا است ولى جز مردم بردبار و استوار بآن اجر و پاداش نميرسند (80)
چون صبح شد آن كسانى كه روز گذشته آرزو ميكردند مثل قارون باشند گفتند اى واى محققا خدا است كه توسعه رزق و روزى ميدهد بهر كه بخواهد و هر كه را خواسته باشد دچار عسرت و تنگدستى كند اگر منت خدا بر ما نبود ما هم بسرنوشت قارون دچار شده و در زير زمين رفته بوديم واى واى كه مردم كافركيش رستگار نميشوند (82)
ما آن خانه‏هاى آخرت و بهشت جاويدان را براى كسانى كه در روى زمين سركشى و فساد نميكنند اختصاص داده‏ايم و عاقبت بخيرى و نعيم جاويد ويژه پرهيزكارانست (83)
هر كس كار خوب بكند پاداش بهتر از آن خواهد داشت و كسى كه بدى و پليدى داشته باشد البته بكيفر كار بدى كه كرده است ميرسد (84)
اى پيغمبر اين را بدان كسى كه قرآن را بر تو واجب نموده محققا ترا بموطن خود (مكه) برميگرداند و بمشركين بگو پروردگار من بهتر ميداند كه چه كسانى براه هدايت آمده‏اند و چه مردمى در بدبختى، گمراهى و ضلالت آشكار باقى هستند (85)
و تو اى پيغمبر هرگز اميد آن را نداشتى كه چنين كتاب آسمانى بر تو ابلاغ و نازل شود جز آنكه مشمول رحمت پروردگار خود شده و برسالت مبعوث گشتى پس هيچوقت پشتيبان كافران مباش (86)
اى پيغمبر پس از نزول وحى و قرآن بر تو مبادا كافران تو را از تبليغ رسالت باز دارند پيوسته مردم را بسوى خداوند يكتا بخوان و هرگز از مشركين و كفار پيروى منما و با آنها مباش (87)
و هيچگاه با خداى واحد يكتا خداى ديگرى را بربوبيت و خدايى نخوان و بدان جز ذات يگانه او خدايى نيست تمام هستى‏ها نابود شده و از بين ميرود جز ذات مقدس او كه فرمانفرمايى و پادشاهى جهان با اوست و بازگشت همه مردم بسوى او خواهد بود. (88)
اين آيه ترجمه نشده است.
آيا مردم تصور ميكنند همين كه اظهار ايمان نمودند آنها را رها نموده و مورد آزمايش قرار داده نميشوند (2)
و حال آنكه پيشينيان آنها را امتحان نموديم تا خداوند راستگويان را از دروغگويان كاملا معلوم و مشخص سازد (3)
و آيا كسانى كه مرتكب كارهاى زشت ميشوند گمان دارند كه از ما سبقت ميگيرند چه قضاوت نابجا و بدى مينمايند (4)
هر كس كه اميد بلقاء پروردگار داشته باشد همانا وعده خداوند ميرسد و او بكردار خلق دانا و بگفتارشان شنوا است (5)
هر كس در راه كسب فضائل دين كوشش كند بنفع خود تلاش و جديت مينمايد و مسلم است كه خداوند از اطاعت و عبادت جهانيان بى‏نياز است (6)
مردمانى كه بخدا ايمان آورده و كارهاى شايسته و نيكو بكنند گناهان و زشتى‏هاى ايشان را محو نموده و ميپوشانيم و بهتر از آنچه كه كرده‏اند پاداش و جزا بآنها ميدهيم (7)
و كسانى كه بخدا ايمان آورده و اعمال شايسته و نيكو بجا آورند ما ايشان را در جرگه نيكوكاران و مردمان صالح داخل كنيم (9)
بعضى از مردم هستند كه ميگويند ما بخدا ايمان آورديم و چون در راه دين از طرف دشمنان صدمه و آزارى برسد فتنه و عذاب مردم را با بلاى آسمانى برابر سازند و چون از جانب پروردگار بمؤمنين نصرت و يارى رسد ميگويند ما با شما هستيم آيا خداوند بآنچه در دلهاى مردم جهان ميگذرد داناتر نيست (10)
خداوند هم واقف بحال مؤمنين بوده و هم از حالات منافقين بخوبى آگاه است (11)
كسانى كه كافر شده‏اند بمؤمنين ميگويند شما از طريقه ما پيروى كنيد و چنانچه خطا رفته انحرافى در بين باشد ما بار گناهان و خطاهاى شما را بدوش مى‏كشيم ولى آنها دروغ ميگويند و هرگز بار گناهان آنها را بدوش نمى‏گيرند (12)
و ما نوح نبى را برسالت قوم خود فرستاديم و مدت نهصد و پنجاه سال در ميان امت به تبليغ رسالت پرداخت چون مردم ستمكارى بوده و هدايت نيافتند بطوفان قهر خداوند هلاك و نابود شدند (14)
اما نوح و آنچه كه در كشتى بودند از غرقاب هلاكت نجات داده و آنها را مايه عبرت و آيت قدرت و رحمت خود نموديم (15)
و بياد آر ابراهيم را وقتى كه بقوم خود گفت خدا را ستايش كنيد و پرهيزكار شويد اين طريقه خدا پرستى براى شما بهتر است اگر بدانيد (16)
شما جز خدا بت‏هايى را ستايش ميكنيد كه خود بدروغ اختراع نموده‏ايد اين را بدانيد چيزهايى كه غير خدا ميپرستيد قادر نيستند كه رزق شما را تأمين كنند شما بايد روزى خود را از پيشگاه خدا طلب كنيد و او را پرستش كرده و شكر گذار او باشيد و بدانيد كه بسوى او بازگشت خواهيد نمود (17)
اى پيغمبر اگر مردم تو را تكذيب نمايند نگران مباش ملت‏هاى گذشته نيز رسولان خود را تكذيب نموده‏اند و بر تو جز ابلاغ رسالت آشكارا تكليفى نيست (18)
آيا مردم نديدند كه خداوند چگونه ابتداء خلقى را ميآفريند و دوباره باصل خود برميگرداند و اين امر براى خدا بسيار سهل و آسانست (19)
اى پيغمبر بامت بگو كه بسير و سياحت روى زمين پرداخته و به بيند كه چگونه خداوند هستى را آفريده سپس خداوند نشات اخرت را ايجاد ميفرمايد و محققا خداوند بر انجام هر چيزى توانا است (20)
كسانى كه بآيات قدرت خدا كافر شده و اميد بلقاء حضرت حق ندارند از بخشايش و لطف خدا نااميد و مأيوس شده و براى ايشان عذاب دردناك آماده و مهيا است (23)
چيزى در جواب ابراهيم نگفتند جز آنكه گفتند او را بكشيد و در آتش بسوزانيد ولى خداوند او را از آتش رهايى داده و در اين فرو نشستن آتش بر ابراهيم از براى مردم با ايمان آيت بزرگ خدا پديدار است (24)
ابراهيم بقوم خود گفت اين بت‏هايى كه غير خدا شما بخدايى گرفته و پرستش ميكنيد روى عشق بزندگانى دنيا و علاقه خودتان است اما روز قيامت گروهى از شما گروه ديگر را تكفير نموده و دسته دسته ديگر را لعن و نفرين خواهيد كرد و جايگاه تمام شما آتش دوزخ بوده و ياور و معينى نداريد (25)
لوط بابراهيم ايمان آورد و ابراهيم باو گفت من از اين محيط آلوده بشرك بسوى پروردگارم هجرت ميكنم كه او خداى مقتدر و حكيم است (26)
ما اسحق و يعقوب را بابراهيم بخشيديم و در خاندانش پيغمبرى و كتاب آسمانى را برقرار ساخته و پاداش او را در دنيا داده و در آخرت هم از پاكان و صالحان نموديم (27)
بياد بياور داستان لوط را وقتى كه بقوم خود گفت شما مرتكب فحشايى ميشويد كه احدى پيش از شما در تمام عالم بدان اقدام نكرده شما با مردان درآميخته و طريقه زناشويى را بهم زده‏ايد و در مجامع خود بفسق و فجور ميپردازيده (28)
جوابى ندادند جز آنكه گفتند اگر راست مى‏گويى از خدا براى مجازات ما درخواست عذاب كن (29)
لوط در مقام مناجات بر آمده گفت پروردگارا مرا در كيفر و مجازات اين مردم مفسد و تبهكار يارى فرما (30)
چون رسولان ما آمدند بابراهيم مژده دادند و گفتند ما مردم اين قريه را كه ستمكار و ظالم ميباشند هلاك خواهيم كرد (31)
چون فرشتگان بر لوط وارد شدند لوط دلتنگ و اندوهگين شده و مضطرب گرديد فرشتگان گفتند ترس نداشته باش و غصه مخور ما تو و كسانت را غير از عيال كافرت كه بايد در ميان اهل عذاب باشد نجات ميدهيم (33)
ما بر سر مردم اين ديار بكيفر پليدى‏ها و عمل زشتى كه مرتكب شدند بلائى از آسمان نازل كرديم (34)
و ما از شهر قوم لوط آثارى براى عبرت مردم متفكر و عاقل باقى گذارديم (35)
و براى هدايت اهالى مدين برادرشان شعيب را برسالت فرستاديم و او بمردم گفت خدا را ستايش كرده و بروز رستاخيز و قيامت اميدوار باشيد و در روى زمين مرتكب فساد و تباهى نشويد (36)
اما مردم شعيب را تكذيب نمودند و بكيفر آن يك شب دچار زلزله شديدى شده و سپيده دم در خانه و مساكن خود بآغوش مرگ رفته بودند (37)
و قوم عاد و ثمود كه خانه‏هاى ويران آنها در پيش چشم شما آشكار است شيطان كارهاى زشت آنان را در نظرشان زيبا جلوه داده و از طريق مستقيم و هدايت بازداشته و منحرف كرده و همگى هلاك و نابود شده‏اند (38)
و فرعون و هامان و قارون هم با آنكه موسى با معجزات باهره و روشن براى هدايتشان آمده بود سركشى و طغيان نموده و در روى زمين بفساد پرداخته نتوانستند بر قهر خداوندى سبقت گرفته و راه نجاتى بدست نياوردند (39)
تمام اين امم گذشته را كه گناهكار بودند بكيفر گناهان خود مورد مؤاخذه قرار داده و هر قومى را بطرقى هلاك نموديم جمعى را با سنگ قهر خود و گروهى را با صيحه آسمانى و قومى را بفرو بردن در دل خاك و ملتى را در قعر آب دريا غرق و مدفون ساختيم و البته اين مجازات از روى كمال عدالت صورت گرفته و باحدى ظلم نشده و خود مردم بودند كه بنفس خود ستم روا داشته بودند (40)
كسانى كه غير خدا را بدوستى برميگزينند بنياد دوستى آنها مانند خانه سست بنياد عنكبوت است و اگر خرد و عقل داشته و بدانند ميفهمند خانه‏اى كه عنكبوت ميتند بى‏پاترين خانه‏ها است (41)
خداوند ميداند كه چه چيزهايى را مشركين خدا ميخوانند و او قادر و دانا است (42)
خداوند اين آسمانها و زمين را بدرستى و بر پايه حق آفريده آفرينش آنها براى مؤمنين يكى از آيات و نشانه‏هاى عظمت قدرت پروردگار است (44)
اى پيغمبر آنچه از قرآن بتو وحى ميشود براى مردم بخوان و نماز را بپا دار كه اقامه نماز از فحشا و فساد جلوگيرى مينمايد همانا يادآورى خدا بزرگتر است و بآنچه مردم ميكنند خداوند دانا و آگاه ميباشد (45)
شما مسلمين با ملتهاى صاحب كتاب جدال و بحث نكنيد مگر ببهترين طريقه ممكنه جز آن كسانى كه ستمكار باشند و بايشان بگويند ما بكتاب آسمانى خود قرآن و كتابهايى كه بر شما نازل شده ايمان آورده‏ايم خداى ما و شما يكى است و تمام ما در پيشگاه حضرتش سر تسليم فرود آورده‏ايم (46)
اى رسول گرامى همانطورى كه براى تو قرآن نازل كرديم بر پيغمبران سلف هم كتابهاى آسمانى نازل نموديم و ملت‏هاى اهل كتاب بقرآن نيز ايمان خواهد آورد و اين مردم مكه هم گروهى ايمان آورده و از تو پيروى خواهند كرد و جز كسانى كه گمراه و كافر هستند اين آيات و كتاب آسمانى را انكار و تكذيب نخواهند نمود (47)
براى آنكه مردم منكر و تكذيب كننده به نبوت تو و كتاب آسمانى قرآن شكى بدل راه ندهند پيش از بعثت و رسالت تو نه خواندن ميدانستى و نه آنكه با دستت كتابت و نگارش خط مينمودى (48)
بلكه همين نزول قرآن بر تو يكى از آيات و نشانى روشن خداوند است كه در سينه مردم خردمند و دانا پرتو افكن ميشود و غير از ستمكاران ظالم كسى آيات ما را منكر نميشود (49)
منافقين و منكرين ميگفتند چرا از طرف پروردگارش نشانه و آيتى بر پيغمبر نازل نشده اى پيغمبر بايشان بگو آيات و نشانى‏ها از نزد خداست و من بيم‏كننده كه مردم را از سخط غضب پروردگار بطور روشن و آشكار بر حذر ميسازم بيش نيستم (50)
آيا براى مردم همين بس نيست كه بر تو قرآن نازل كرده‏ايم كه بايشان بخوانى و در آن كتاب براى ملت با ايمان رحمت و لطف خداوند و موجبات هدايت فراهم است (51)
اين مردم منافق و مشرك از براى كيفر و عذاب درخواست تعجيل ميكنند در حالتى كه جهنم مردم كافر را احاطه نموده است (54)
روزى ميرسد كه از بالاى سر و زير پا عذاب آنها را ميپوشاند و بايشان گفته ميشود ثمره تلخ آنچه كه كرده‏ايد اكنون بچشيد (55)
اى بندگانى كه بوحدانيت من ايمان آورده‏ايد بدانيد كه زمين من بسيار وسيع است در هر كجا باشيد به نيايش و پرستش من قيام كنيد (56)
هر كسى طعم ناگوار مرگ را بايد بچشد سپس بسوى ما بازگشت ميكنند (57)
آنهايى كه ايمان آورده و نيكوكار باشند در بهشت بآنها غرفه‏هايى ميدهيم كه زير درختانش نهرها جارى بوده و در آن منازل كه بهترين پاداش نيكوكاران است مخلد و جاويدان خواهند بود (58)
و اگر از آن مردم مشرك سؤال كنند اين زمين مرده و خشك را چه كسى با آب رحمت باران زنده كرد محققا ميگويند خدا بگو خدا را شكر كه سپاس ويژه اوست اما بيشتر مردم اين حقايق را فكر نميكنند (63)
اين زندگانى دنيا بازيچه‏اى بيش نيست و همانا مردم دانا و عاقل ميفهمند كه حقيقت حيات و زندگى در نشاه آخرتست (64)
همين مردم مشرك اگر سوار كشتى شوند و دستخوش طوفان و امواج خروشان گردند خدا را از صميم قلب بيارى مى‏طلبند و همين كه خداوند خطر را از آنها دور كرد و بسلامت قدم بخشگى گذاردند باز نسبت بخداوند شرك ميآورند (65)
همين طور هر نعمتى كه بايشان عطا كنيم ناسپاسى نموده و كفر ورزند بگذاريد در همان حال باشند بزودى خواهند فهميد كه اشتباه بزرگى كرده‏اند (66)
آيا ستمگرتر از كسى كه بخداوند بدروغ نسبت افترا ميدهد و تكذيب پيغمبر خدا را ميكند كسى يافت ميشود آيا جهنم جايگاه هميشگى كافران نبايد باشد (68)
كسانى كه با جان و مال خود در اعتلاى نام ما كوشش و فداكارى ميكنند همانا آنها را براه مستقيم هدايت و رهبرى نموده و خداوند يار و ياور نيكوكارانست (69)
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
اين آيه ترجمه نشده است.
روميان شكست خوردند (2)
در مدت كمتر از ده سال اين پيروزى حاصل ميشود ولى بايد دانست شكست گذشته و پيروزى آينده تماما بدست خدا است و موقع پيروزى مؤمنين مسرور و خوشحال خواهند گشت (4)
يارى خدا است كه هر كه را بخواهد پيروز كند و او قادر حكيم و مهربانست (5)
اين وعده خداست و هيچوقت وعده خدا خلاف نميشود و ليكن بيشتر مردم نميدانند (6)
اكثر مردم بظاهر امور زندگانى دنيا مختصر اطلاعى داشته و بكلى از عالم آخرت غافل و بى‏خبرند (7)
آيا در پيش خود انديشه و فكر نميكنند كه خداوند اين آسمانها و زمين و آنچه را كه در بين آنها است تمام را بحق و نظام كامل آفريده و براى هر كدام سررسيد معينى مقرر داشته است با وجود اين بيشتر مردم بقيامت و شهود و بقاى پروردگار كافر بوده و عقيده ندارند (8)
آيا اين مردم غافل بسير و سياحت اقطار عالم نمى‏پردازند تا با مشاهده آثار گذشتگان به بينند پايان كار مردمان پيشين كه نيرومندتر و قوى‏تر از آنها بوده و منشأ آثار بزرگ و شگرف شده بيشتر از ايشان عمران و آبادى نموده و انبيايى با معجزات و آيات براى رهبرى و هدايت آنها آمده‏اند چگونه است كه اكنون اثرى از آنها باقى نمانده البته خداوند بامم گذشته ستم روا نداشته و آن خود مردم بودند كه بخويشتن ستم مينمودند (9)
پايان بد بدكاران بعلت آن بود كه آيات و معجزات را تكذيب نمودند و پيوسته بآن آيات خداوندى نيشخند زده و تمسخر مينمودند (10)
خداوند است كه هستى را از نيستى آفريده آن گاه مى‏ميراند سپس در روز قيامت بسوى او بازگشت مينمايند (11)
روزى كه رستاخيز برپا شود تبه‏كاران شرمنده شده و محزون ميگردند (12)
آن بت‏هايى كه شريك خدا ساخته بودند شفيع و ياور آنها نبوده و خود ايشان نسبت بآن معبودهاى باطله كافر خواهند شد (13)
و كسانى كه بخداى يگانه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردند در باغهاى بهشت با كمال سرور منزل بگيرند (15)
و كسانى كه آيات ما را تكذيب نموده و كافر شده و برخورد روز جزا را قائل نبودند براى كيفر و عذاب دوزخ خود را حاضر نمايند (16)
پس خدا را در شام و صبح تنزيه و تسبيح بگوئيد (17)
در آسمانها و زمين حمد و سپاس شايسته خداوند است پس موقع خفتن و همچنين برآمدن روز بشكر گذارى پروردگار بشتابيد (18)
آن خدايى كه زنده را از مرده و مرده را از زنده بيرون آورد و زمين را پس از مرگ و خشكى دوباره سرسبز و زنده نمايد آن چنان شما را هم پس از مرگ دوباره از قبرها بيرون ميآورد (19)
و از شگفتى هاى خدا اين است كه از جنس خودتان براى شما جفتى آفريده كه كنارش آرميده و لطف و دوستى بين شما برقرار كرده كه براى مردم متفكر خود از آيات بزرگ محسوب ميشود (21)
و باز از آيات خداوند اين آفرينش آسمانها و زمين و گوناگون بودن زبانها و رنگ پوست بدن شما است كه براى جهانيان خود مايه عبرت و قابل دقت و تأمل است (22)
و همين خواب شما در شب و روز و كوشش و تلاش روزى از فضل پروردگار براى مردمى كه گوش شنوا داشته باشند باز از آيات واضحات عظمت پروردگار است (23)
ديگر از آيات خداوندى همين رؤيت رعد و برق است كه گاه شما را مى‏ترساند و زمانى اميدوار ميسازد و از آسمان رحمت خود بارانى ميفرستد كه بوسيله آن آب زمين پس از خشكيدن و مردن دوباره سبز و زنده ميشود و اين امور در نظر مردمى كه تعقل و انديشه كنند از آيات بزرگ الهى ميباشد (24)
و يكى ديگر از آيات عظمت خداوندى اين است كه آسمان و زمين بفرمانش برپا شده و چون شما را پس از مرگ و فنا به پيشگاه حضرتش احضار و دعوت كنند يك مرتبه از دل زمين و اعماق قبرها خارج ميشويد (25)
و او آن خدايى است كه اول خلايق را از كتم عدم بعرصه وجود آورده و آن گاه بعالم معاد بر ميگرداند و اين امر در پيشگاه حضرتش بسى سهل و آسانست و براى وجود مقدس خداوندى در آسمان و زمين مثال عالى و برتر از حد توصيف است و او خداى مقتدر و حكيم و واقف بحقايق امور ميباشد (27)
بسوى خدا توبه و انابه كنيد و از خدا بترسيد و پرهيزكار شده و نماز را بپا داريد و از مشركين نباشيد (31)
از آن مردمى كه در دين خدا كه دين فطرت است رخنه نموده و تفرقه انداخته و دسته دسته و پراكنده شده و هر گروهى بآنچه كه ساخته و پرداخته خودشان است دلخوش كرده‏اند پيروى نكنيد (32)
رويه مردم بر آنست كه چون آسيبى بايشان برسد بسوى پروردگار خود توجه نموده و تقاضاى يارى كنند و چون مشمول لطف و بخشايش حق شده و از مصيبت رهايى يابند باز دسته‏اى از آنها بخداوند شرك ميآورند (33)
تا بعطايايى كه بايشان داده‏ايم ناسپاسى كنند اينك بهره‏بردارى نمائيد بزودى نتيجه اين كفران و ناسپاسى را ميدانيد (34)
آيا ما براى اين مردم رسولانى فرستاديم كه بهمان معتقدات كفر آميز خودشان با ايشان سخن گويند (35)
اگر مردم را از روى لطف خود سرورى بچشانيم خوشحال و خرم ميشوند و چون گزندى بايشان از نتايج بد اعمالشان برسد از رحمت پروردگار مأيوس ميگردند (36)
اى پيغمبر تو و تمام مؤمنين بايد مراقبت نمائيد كه حق ارحام و خويشان و فقرا و درماندگان را برسانيد زيرا همين كمك و مساعدت بهترين عملى است كه مشتاقان لقاى خدا بدان مبادرت مينمايند و در حقيقت همين مردم در زمره رستگاران ميباشند (38)
كسانى كه از معاملات ربوى ميخواهند با اموال مردم سودى بدست بياورند اشتباه ميكنند رباخوارى در پيشگاه خداوند مردود و موجب نابودى مال و ثروت ميشود ولى آنهايى كه براى رضاى خدا زكاة مال خود را با رباب استحقاق و فقرا ميدهند ثروت خود را چند برابر ميافزايند (39)
خداوند آن ذات مقدسى است كه شما را آفريده و روزى ميدهد آن گاه مى‏ميراند سپس مجددا زنده مينمايد آيا كسانى را كه شريك خدا ميدانيد چيزى از اين امور را انجام ميدهند خداوند منزه و والاتر از آنست كه براى او شريك ميآورند (40)
بسبب اعمالى كه مردم بدست خود انجام داده‏اند فساد و تباهى در خشگى و دريا پديدار شده تا بكيفر آن مختصرى عذاب بچشند شايد نادم و پشيمان شده و توبه نمايند (41)
اى رسول گرامى بامت بگو باكناف گيتى سفر كرده و عاقبت پيشينيانى كه بيشترشان مشرك بوده‏اند مشاهده نموده و عبرت بگيريد (42)
اى پيغمبر تو و پيروانت بدين اسلام و يكتا پرستى روى بياوريد پيش از آنكه روزى فرا رسد كه نتواند هيچكس خلاف امر خدا كند و در آن روز تمام خلايق دسته دسته و فرقه فرقه شده گروهى بهشتى و جمعى جهنمى خواهند شد (43)
هر كه كفران ورزد و بال و نكبت كفرش عايد خود او شود هر كس كه نيكويى كند نتيجه آن بخودش ميرسد و پاداش خوبى براى خويش فراهم ميسازد (44)
تا بكسانى كه ايمان آورده و كارهاى پسنديده كرده‏اند از راه لطف و كرم پاداش و جزاى خير داده شود همانا كافران مورد محبت و احسان قرار نخواهند گرفت (45)
اى رسول گرامى ما پيش از تو براى اقوام و ملت‏هاى ديگر نيز انبيايى با معجزات روشن فرستاديم آن گاه از مردم تبهكار انتقام گرفته بكيفر رسانيديم و يارى آنهايى را كه ايمان آورده بودند بر عهده گرفتيم (47)
خدا آن قادر توانايى است كه از روى حكمت بادهايى برانگيزد و ابرهاى بارانى را در آسمان و فضا بپراكند گاهى متفرق و از هم جدا و گاهى پيوسته و متراكم ساخته و چون مشيت حضرتش تعلق بگيرد از خلال آن ابرها باران رحمتش بكشتزارها و بساتين ببارد و بندگان مؤمن را مسرور و خوشحال سازد (48)
و چه بسا پيش از آنكه باران رحمت حق نازل شود بر اثر خشك سالى و بى آبى از محصول خود نااميد و مأيوس بودند (49)
پس با چشم بصيرت بآثار لطف خداوند نظر كرده و ببين زمين مرده و خشكيده را چگونه با باران رحمت خود زنده ميكند اين نمونه‏اى است از زنده شدن مردگان و ذات مقدس پروردگار بانجام هر كارى قادر و توانا است (50)
و چون دوباره بكشتزارها بادى بوزيم و پس از سر سبزى و خرمى به‏بينيد كه مزارع زرد شده و خزان ديده و پژمرده گشته‏اند ناسپاسى نموده و كفران ورزند (51)
اى پيغمبر گرامى تو هر چه تلاش كنى نميتوانى اين مردم دل مرده و كرها كه فاقد شنوايى هستند بسخن حق آشنا نمايى و آنها از روى غرور و تكبر پشت بتو نموده و رو گردان ميشوند (52)
تو نميتوانى اين كور دل‏ها را از گمراهى نجات داده و هدايت كنى چون كه سخن حق را كسى ميشنود كه تسليم امر ما شده و ايمان آورد (53)
او آن خداى قادرى است كه شما را از نطفه ناچيز و ضعيفى بيافريد آن گاه نيرو و توان بشما بخشيده سپس بضعف و پيرى برگردانيده و هر چه بخواهد خلق ميكند چه حضرتش دانا و توانا است (54)
و چون روز رستاخيز و قيامت فرا رسد تبهكاران سوگند ياد ميكنند كه ما در دنيا و ساير عوالم قبر و برزخ بيش از ساعتى درنگ و توقف نكرديم و اين چنين دروغ پردازى نموده و خلاف واقع سخن پردازى كنند (55)
ديگر در اين روز عذر كسانى كه ستم نموده‏اند پذيرفته نميشود و از پشيمانى و ندامت سودى نميبرند (57)
ما در اين قرآن براى عبرت مردم همه گونه مثل زده‏ايم و چون دليل بارز و معجزه بياوريم باز آن مردم منافق كافر كيش بشما ميگويند كه شما و پيغمبرتان راه باطل مى‏پوئيد (58)
اين چنين خداوند دلهاى مردم نادان را مهر ميزند كه از روى سرسختى و عناد هيچ سخن حق را گوش ندهند (59)
پس تو اى نبى مكرم شكيبا و بردبار باش و وعده پروردگار بر حق است و مراقب باش تا مبادا كسانى كه فاقد نيروى يقين و ايمان هستند ترا از مقام حلم و بردبارى و وقار به سبكى و خفت بكشانند (60)
اين آيات قرآن كتاب آسمانى است كه از طرف خداوند حكيم نازل شده (2)

رهبر و بخشايش خداوند است براى مردم نيكوكار (3)
آن مردمى كه نماز را بپا داشته و زكاة مال خود را بارباب استحقاق داده و بروز رستاخيز يقين دارند (4)
آن چنان مردم پاكدين از طرف پروردگار هدايت يافته و از زمره رستگاران ميباشند (5)
اينها كسانى هستند كه چون براى آنها آيات قرآن ما را بخوانند از روى نخوت و غرور رو برگردانيده و مثل آنكه چيزى نشنيده‏اند و گوششان سنگين است ميروند اى رسول گرامى آنها را بعذاب و كيفر شديد و دردناك مژده بده (7)
ولى بهشت پر نعمت و جاويدان ويژه كسانى است كه بخداوند يگانه ايمان آورده و كار هاى پسنديده ميكنند (8)
در بهشت براى هميشه و جاويد خواهند بود و اين وعده حتمى و بر حق خدايى است كه مقتدر و حكيم ميباشد (9)
آن خدايى كه آسمانها را بطورى كه مى‏بينيد ايجاد كرده بدون آنكه ستونى بآن زده باشد و براى استقرار و آرامش شما در روى زمين كوه‏هاى سر بفلك كشيده را بنيان گذارده و از هر نوع جنبنده پراكنده و منتشر نموده و از آسمان باران را فرو فرستاديم كه از انواع گياهان و رستنى‏هاى مفيد رويانيديم (10)
آنچه كه گفتيم آفريده‏هاى خداست پس شما بما نشان دهيد چيزهايى كه ديگران بباطل مورد ستايش شما هستند خلق كرده‏اند البته اين مشركين ستمكار در گمراهى آشكار افتاده‏اند (11)
اى رسول گرامى بياد آور وقتى را كه لقمان از روى پند و نصيحت بفرزندش گفت اى پسر عزيزم براى خدا قائل بشرك مباش زيرا شرك بخدا ظلم بسيار بزرگ و گناه غير قابل بخشايش است (13)
ما بانسان درباره پدر و مادر تاكيد بليغ نموديم مخصوصا مادر كه بار حمل او را برداشته و مدت باردارى و تولد و شير دادن دو ساله پى در پى رنج و زحمت توان فرسا را متحمل گرديده كه بعد از شكر و ثناى من از پدر و مادر خود شكر گذارى نموده و بدانند كه بازگشت همه آنها بسوى من خواهد بود (14)
با اين مقامى كه پدر و مادر دارند اگر كوشش كنند كه ترا منحرف ساخته و مشرك سازند و بآنچه را كه نميدانى وادار كنند گوش بحرف آنها مده و اطاعت دستور آنها را منما ولى در دنيا با آنها نيكى و حسن سلوك داشته و از راه كسانى كه رو بدرگاه ما ميآورند پيروى كن زيرا بازگشت همه شما بسوى من است و من در روز رستاخيز از آنچه كه كرده‏ايد شما را با خبر و مطلع خواهم ساخت (15)
اى پسرم بدان و آگاه باش اگر خير و شر مردم و لو بمقدار خردلى باشد چه در دل سنگ‏هاى عظيم و يا بر فراز آسمان پهناور يا در اعماق زمين هر كجا است همه را بحساب خواهد آورد زيرا خداوند توانا و دانا است (16)
اى پسرم نماز بخوان و امر بمعروف و نهى از منكر كن و در حوادثى كه برايت رخ ميدهد شكيبا و بردبار باش كه صبر در بلا و مصيبت دليل بر همت بلند و از عزم ثابت شخص است (17)
تو اى فرزند خود را در برابر مردم زبون و پست منما و در روى زمين بنخوت و غرور راه مرو زيرا خداوند مردم متكبر و خود پسند را دوست ندارد (18)
در كارهاى خود رعايت اعتدال كن و چون سخن گويى صداى خود را آهسته نما و فرياد نزد و بدان كه زشت ترين صداها عرعر خرانست (19)
آيا مردم نمى‏بينند كه خداوند تمام هستى‏هايى را كه در آسمانها و زمين است مسخر شما نموده و نعمت‏هاى پيدا و نهان را بفراوانى در دسترس شما قرار داده است معذالك گروهى از مردم نادان و بى‏خبر از كتاب روشن خداوند در دين خدا مجادله و بحث مينمايند (20)
و چون باين مردم گمراه گفته شود بيائيد بآنچه كه خداوند مقرر فرموده تبعيت و پيروى كنيد ميگويند ما از روش آباء و اجداد خود دست برنميداريم اى پيغمبر بآنها بگو اگر بدانيد و بفهميد كه شيطان پدران شما را بآتش دوزخ رهبرى و دعوت نموده است باز هم پيروى از پدران خود مى‏كنيد (21)
هر كسى كه روى تسليم و رضا بسوى خدا كند و نيكوكارى را پيشه خود سازد محققا دست برشته محكم پروردگار زده پايان تمام كارها بسوى خدا منتهى خواهد شد (22)
اى پيغمبر گرامى تو از كفر مردمى كه كافر ميشوند متأثر و غمگين مباش چه آنها بسوى ما بازگشت مينمايند و ما ايشان را از آنچه كرده بوده‏اند مطلع ساخته و بكيفر ميرسانيم زيرا خداوند باسرار دل مردم واقف و داناست (23)
ما در دنيا مختصرى آن مردم كافر كيش را بلذات زندگى متنعم ميسازيم ولى بناچار بكيفر اعمال زشت و ناپسند آنها را گرفتار عذاب سخت مينمائيم (24)
اگر تمام درخت‏هاى زمين را قلم و دريايى را مركب كنيم تا كلمات خدا را برشته تحرير درآوريم آن دريا خشك شود هفت درياى ديگر مركب اضافه نمائيم باز از تحرير و نگارش آن عاجز مانده و كلمات حق ناتمام خواهد ماند زيرا قدرت و حكمت خداوند بى‏پايانست (27)
خلقت و حشر تمام خلايق در حكم يك تن است و البته خداوند بينا و شنواى اعمال و گفتار خلق است (28)
آيا نمى‏بينيد كه خداوند چگونه شب را از روز و روز را از دل شب پديد ميآورد و چگونه آفتاب و ماه را مسخر ساخته و هر كدام براى مدت محدود و معينى مدار و مسير خود را طى ميكنند همانا خداوند بهر آنچه مردم مى‏كنند واقف و آگاه است (29)
اين قدرت كامله خداوندى از آن جهت است كه فقط ذات مقدس پروردگار بر حق بوده و آنچه را كه مشركين جزا و بخدايى بخوانند باطل است و تنها آن خداوند با عظمت و بلند مرتبه و شايسته پرستش ميباشد (30)
اگر دريا طوفانى شده و امواجى چون كوه كشتى آنها را تهديد بغرق شدن كند تمام مسافرين كشتى صميمانه خدا را بيارى ميخوانند تا آنها را از خطر برهاند و چون بساحل نجات برسند عده‏اى از آنها سپاسگزار لطف خدا بوده و جمعى فراموش كنند اما آيات لطف ما را كسى جز مردم كافر كيش منكر نميشود (32)
اى مردم از پروردگار خود بترسيد و در نظر بياوريد آن روزى را كه هيچ پدرى را بجاى فرزند و هيچ فرزندى را بعوض پدر پاداش و مجازات نكنند و بدانيد كه وعده خداوند حتمى و حقيقت مطلق است و نبايد زندگى موقت دنيا شما را بفريبد و غرور و تكبر شما را از راه راست منحرف نسازد (33)
همانا خدا ميداند روز قيامت چه وقت است و ابرى كه در آسمان ديده ميشود كجا خواهد باريد و اوست كه ميداند طفل در شكم مادر پسر و يا دختر است و كسى جز خدا نميداند فردا چه ميكند و كسى نميتواند بفهمد در كجا و كدام نقطه روى زمين خواهد مرد همانا خدا دانا و آگاه بر اسرار است (34)
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
اين آيه ترجمه نشده است.
اين كتاب آسمانى بدون شك از طرف خداوند عالميان نازل گرديده است (2)
آيا كافران منافق ميگويند محمد (ص) آن را از پيش خود ترتيب داده در صورتى كه آن براستى و حقيقت از طرف خداوند تو نازل شده تا بترسانى بآن قوم و ملتى را كه پيش از تو رسول و بيم كننده‏اى بسوى ايشان نيامده تا آنكه هدايت يافته و سعادتمند شوند (3)
خدا آن ذات مقدسى است كه آسمانها و زمين و آنچه بين آنهاست در مدت شش روز آفريد آن گاه به آفرينش عرش پرداخت همان خدايى كه غير از او دوست و شفيع نداريد آيا متذكر اين حقيقت هستيد (4)
تدبير امور آسمانها و زمين در دست قدرت او است آن گاه در روزى كه بحساب شما هزار سال ميباشد بسويش بالا برده ميشوند (5)
سپس نسل بشر را از آب بى‏مقدار (منى) مقرر داشت (8)
بعد آن نطفه را نيكو بياراست و از روح خود بر آن بدميد و براى شما گوش و چشم‏ها و قلب قرار داد ولى كمتر مردمى سپاسگزار مراحم و الطاف خدا هستند (9)
كفار ميگويند ما وقتى كه در روى زمين فانى و نابود شديم آيا دوباره زنده شده و بازگشت مينمائيم بلى اين كافر كيش‏ها بشهود و لقاى پروردگار خود اعتقاد ندارند (10)
اى پيغمبر بآنها بگو آن فرشته موكل بر شما قبض روح شما را نموده و پس از مرگ دوباره بسوى خداوند برميگردانيده ميشويد (11)
اى رسول گرامى اگر تبه‏كاران را در قيامت مشاهده كنى خواهى ديد كه چگونه سر بزير افكنده و شرمنده در پيشگاه ربوبيت عرضه ميدارند پروردگارا ما عذاب روز قيامت را بچشم ديديم و نتيجه رسالت انبياء را بگوش شنيديم اگر ما را بدنيا برگردانى ما جز كارهاى شايسته و پسنديده كار ديگرى نميكنيم و بروز بازپسين ايمان كامل و يقين حاصل نموده‏ايم (12)
اگر ما ميخواستيم هر كسى را بكمال هدايتش رهبرى مينموديم (بجبر و الزام) اما اين گفتار بر حق از طرف من صادر شده كه گفته‏ام جهنم را از كافران جن و انس پر خواهم كرد (13)
شما كه روز قيامت و لقاء ما را فراموش كرده‏ايد اينك طعم عذاب را بچشيد ما هم شما را فراموش ميكنيم تا بكيفر آنچه كه كرده‏ايد براى ابد و هميشه گرفتار عذاب هولناك باشيد (14)
همانا كسانى بآيات ما ايمان ميآورند كه چون بياد آيات ما ميافتند جبين بر خاك نهاده و سجده حق را بجا آورده و بدون نخوت و غرور به تسبيح و ثناى خداى خويش ميپردازند (15)
شبها كه همه مردم بخواب رفته‏اند از بستر استراحت برخاسته و در آن دل شب از ترس عذاب خدا ناله نموده و اميد مغفرت و نجات داشته و براى تقرب بذات اقدس پروردگار از آنچه كه بايشان روزى داده شده انفاق مينمايند (16)
هيچ كسى نميداند بپاداش عمل نيكويى كه بجا آورده چه لذات فرح بخش و روشن كننده چشم براى او در پس پرده غيب ذخيره و آماده شده است (17)
مردمى كه بخداى يكتا ايمان آورده و كارهاى شايسته و نيكو ميكنند بپاداش آنچه كه كرده‏اند وارد بهشت شده و در آنجا منزل ميكنند (19)
اما آنان كه عصيان ورزيده و كافر شدند قرارگاهشان آتش دوزخ است و هر وقت قصد خروج از آتش كنند دوباره آنها را برگردانيده و ميگويند كيفر عذاب آتشى را كه در دنيا قبول نداشتيد و وجودش را تكذيب ميكرديد اكنون بچشيد (20)
ما براى آنكه شايد كفار براه حق برگردند ابتدا بآنها عذاب كوچكترى غير از آن عذاب شديد و بزرگ خواهيم چشانيد (21)
چه كسى ستمكارتر از آن شخص است كه آيات خدا را برايش بگويند و تذكر دهند سپس رو گردانيده و بى‏اعتنا بماند البته ما از تبه كاران بشدت انتقام خواهيم گرفت (22)
ما كتاب تورات را براى هدايت بنى اسرائيل بموسى عطا نموديم و تو اى رسول گرامى از لقاء موسى انديشه ناروا مكن و هيچ شكى بدل راه مده (23)
و ما گروهى از بنى اسرائيل را بمناسبت آنكه در راه پيشرفت امر ما شكيبا بوده و استقامت ورزيده و بآيات ما يقين داشتند مقام پيشوايى و رهبرى عطا نموديم تا بهدايت قوم بپردازند (24)
و البته در روز قيامت فقط پروردگار تو در آنچه كه آنها با هم اختلاف داشته‏اند قضاوت نموده و حق را از باطل جدا ميسازد (25)
اى رسول گرامى بايشان بگو آن روز فتح و فلاح بكسانى كه كافر شده و ايمان نياورده‏اند سودى نميبخشد و در آن روز آنها مورد نظر عنايت ما واقع نميشوند (29)
اى پيغمبر مكرم تو هم از اين مردم اعراض نموده و بانتظار روز فتح و فيروزى باش همانطورى كه آنها منتظر هستند.- (30)
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
اى پيغمبر مكرم خدا ترس و پرهيزكار باش و از كفار و مردم منافق پيروى و اطاعت منما بدان كه خداوند دانا و حكيم است (1)
و بآنچه از طرف پروردگارت بتو وحى ميشود پيروى نما همانا خداوند بهر چه ميكنيد بينا و آگاه است (2)
در تمام امور بخدا توكل و اعتماد داشته باش و او تنها براى كارها كفايت ميكند (3)
خداوند در درون هيچ مردى دو قلب قرار نداده و زنهايى را كه با آنها ظهار كرده‏ايد و پسر خوانده‏هايى را كه اسما فرزند خود ميدانيد مادر و فرزند شما قرار نداده است اين گفتار زبانى شما است و خداوند حقايق را ميگويد و براه راست رهبرى ميفرمايد (4)
شما آن پسر خوانده‏ها را بپدرانشان نسبت دهيد كه در پيش خدا بعدالت نزديكتر است و اگر پدران آنها را نشناسيد پس برادران دينى و دوستان شما محسوب ميشوند اگر اشتباها مرتكب خطا و گناهى شويد بر شما بحثى نيست و لكن اگر با اراده قلبى و تصميم قبلى كار زشتى از شما سر بزند مسئول بوده و بازخواست و مجازات خواهيد شد اما چنانچه باز هم توبه و استغفار كنيد خداوند بسيار مهربان و آمرزنده است (5)
اى پيغمبر ياد بياور زمانى را كه ما از انبياء عهد و پيمان گرفتيم هم از تو و هم از نوح و ابراهيم و موسى و عيسى بن مريم از همه آنها تعهد شديدى اخذ نموديم كه رسالت ما را بمردم برسانند (7)
تا آنكه راستگويان را از راستى و صدق گفتارشان بازپرسى نمايند و براى كفارى كه تكذيب رسالت انبياء كرده‏اند مجازات سخت و دردناك مهيا و فراهم سازند (8)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد بخاطر بياوريد نعمتى كه خداوند بشما ارزانى داشت وقتى كه لشگريان مهاجم بسوى شما ميآمدند ما باد را بسوى آنها فرستاده و سپاهى كه شما نمى‏ديديد از خيل فرشتگان بيارى و امداد شما گسيل داشتيم و البته خداوند بآنچه كه شما ميكرديد بينا بود (9)
بياد آوريد وقتى كه دشمنان از بالا و پائين بشما حمله نموده و چشم‏هاى شما حيران و نفس‏ها بگلو رسيده و نسبت بمواعيد پروردگار گمان‏هاى گوناگون برديد (10)
در چنين موقعيتى مؤمنين را آزمايش نموده و كسانى كه ضعيف بودند متزلزل و پريشان گشتند (11)
و نيز در آن موقع منافقين و كسانى كه در دل شك داشتند بيكديگر مى‏گفتند آنچه خدا و رسولش بما وعده داده‏اند جز فريب و دروغ چيزى نبوده است (12)
و باز در همان اوان جمعى از كفار خطاب بمردم يثرب (مدينه) گفتند فورا بشهر برگرديد كه ديگر جايى براى شما باقى نخواهد ماند جمعى از آنها براى كسب اجازه حضور پيغمبر رفته و عرض كردند خانه‏هاى ما بى‏حفاظ است و بيم آن داريم كه مورد دستبرد واقع شود در صورتى كه آن طور نبود و آنها از بيان آن جز فرار از ميدان جنگ نظرى نداشتند (13)
در صورتى كه اين منافقان قبلا با خدا عهد كرده بودند كه پشت بميدان كارزار نكنند و آنها در برابر عهد و پيمان خدا مسئول خواهند بود (15)
اى رسول گرامى بمنافقين بگو اگر فرار كنيد اين گريز شما را از مرگ و كشتن نجات نبخشد و سودى بشما نرساند زيرا بر خود شما از زندگى و حيات جز اندك مدتى نمى‏پايد (16)
اگر خداوند قصد خير و يا شرى براى شما بكند كدام قدرت ميتواند از شما حمايت و پشتيبانى كند زيرا براى بشر غير از خدا يار و ياورى وجود ندارد (17)
خداوند احوال كسانى را كه مسلمين را تهديد نموده و از جنگ مى‏ترسانند و يا به برادران و اقوام خود ميگويند بسوى ما بيائيد و از همكارى خود دارى كنيد بخوبى ميداند و البته اين قبيل مردم جز مدت كوتاهى پايدارى و ثبات در جنگ از خود نشان نميدهند (18)
آنها بر شما بخل ميورزند و چون خطر و حادثه‏اى پيش بيايد آنها را خواهى ديد كه از شدت ترس چشمهايشان از حدقه بدوران افتاده مانند كسى كه مرگ بر سرش سايه افكنده و در عالم بيهوشى دست و پا ميزند همين كه آرامش برقرار و موجبات ترس از بين رفت با گفتار خشن و زبان تيز و تند شما را برنجانند و بخل بر نيكى و خير و غنيمت نموده اين چنين مردم در واقع ايمان نياورده‏اند و اعمالى كه ميكنند خداوند نابود كند و خداوند بآسانى كارهاى آنها را در هم مى‏شكند (19)
منافقين گمان ميكنند كه سپاه احزاب از اطراف مدينه نرفته و چنانچه دوباره بجنگ مسلمانان لشكر كشيده و بيايند دوست دارند كه در ميان اعراب باديه آسوده از هياهوى جنگ بر كنار مانده و از اخبار جنگى شما پرسش و تحقيق كنند و اگر هم در ميان جنگجويان باشند فقط براى مدت كوتاهى در كارزار پايدارى و درنگ خواهند كرد (20)
براى كسانى كه اميدوار بلطف خدا و روز جزا هستند پيروى از پيغمبر اكرم (ص) سعادت و خير در برداشته و اين قبيل مؤمنين بسيار بخدا توجه داشته و متذكر ميباشند (21)
تا آنكه خداوند پاداش خير راستگويان را بدهد و چنانچه بخواهد منافقين را بكيفر رسانيده و يا توبه آنها را بپذيرد زيرا خداوند بسيار مهربان و آمرزنده است (24)
خداوند كفار را با آن غيظى كه نسبت بمؤمنين داشتند بى‏بهره و نصيب برگردانيد و مؤمنين را با لشكرى از فرشتگان يارى فرمود زيرا خداوند مقتدر و توانا است (25)
و كسانى كه پشينيان مشركين بودند از اهل كتاب از سنگرهايشان فرود آورده و ترس شما را در دل آنها انداخت گروهى از دشمنان شما كشته و جمعى اسير شدند (26)
و سرزمين و مال و منال آنها را بدون آنكه شما قدم در خاك آنها بگذاريد بارث نصيب شما كرديم زيرا كه خداوند در انجام هر كارى توانا است (27)
اى پيغمبر گرامى بزنهاى خود بگو اگر شما زندگى دنيا و زر و زيور آن را دوست داريد بيائيد بخوبى و خوشى مهريه خود را دريافت نموده و رهايى و طلاق شما را بدهم (28)
اى زنان پيغمبر اگر هر يك از شما مرتكب عمل ناروايى شود خداوند دو برابر ديگران او را كيفر و مجازات ميفرمايد و اين براى خدا بسيار سهل و آسان ميباشد (30)
و اگر كسى از شما زنهاى پيغمبر مطيع و فرمانبردار خدا و رسولش باشد و نيكوكارى پيشه سازد پاداش و اجر مضاعف باو داده ميشود و در روز قيامت روزى بسيار نيكويى برايش فراهم است (31)
اى بانوان پيغمبر شما مانند زنان عادى و معمولى نيستيد اگر خدا ترس و با تقوى و پرهيزكار ميباشيد در موقع سخن گفتن صداى خود را نرم و ملايم نكنيد تا در دل مردى كه بيمارى سوداى زنان است ايجاد طمع و هوس ننمايد و سخن بطريق معمول و صحيح بگوئيد (32)
و در خانه‏هاى خود قرار بگيريد و برسم زنان جاهليت زينت و آرايش نكنيد نماز را بپا داشته و زكاة بدهيد و بفرمان خدا و اطاعت رسولش باشيد همانا خداوند چنين اراده فرموده كه هر گونه پليدى را از شما خانواده رسالت دور نموده و شما را پاك و پاكيزه و از هر عيبى منزه گرداند (33)
پيوسته بذكر آيات الهى و حكمت‏هايى كه در خانه‏هاى شما خوانده ميشود بوده و بدانيد كه ذات اقدس پروردگار نسبت بخلق خود مهربان بوده و از حال تمام آنها آگاه است (34)
همانا مردان مسلمان و زنهاى مسلمان و مردان با ايمان و بانوان مؤمنه و مردان و زنان فرمانبردار و مطيع و مردان و زنان راستگو و مردها و زنهاى شكيبا و بردبار و مردان و زنان متواضع و خاشع و مردان و زنان خير خواه مسكين نواز و مردان و زنان روزه دار و مردها و زنهايى كه در برابر تمايلات جنسى و غريزه شهوانى خوددار بوده و از حرام دورى ميجويند و مردان و زنانى كه همواره خداوند و اوامر الهى را در نظر دارند و متذكر احكام دين هستند مورد عنايت پروردگار بوده و پاداش بزرگ و آمرزش حق براى آنان آماده و مهيا است (35)
در احكامى كه خداوند واجب ميفرمايد بر نبى و پيغمبر حرج و گناهى نيست در امت‏هاى سابقه هم سنت پروردگار چنين بوده و اوامر الهى نافذ و حتمى الاجراء بوده و خواهد بود (38)
اين سيره و رويه كسانى است كه تبليغ رسالت خداوند نموده و از او مى‏ترسند و از احدى جز خدا ترس ندارند و خداوند براى رسيدگى بحساب خلايق كافى است (39)
محمد (ص) پدر هيچيك از مردان شما نبوده اما او رسول و فرستاده خدا و خاتم انبياء است البته خداوند بحقيقت تمام اشياء دانا است (40)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد همواره خدا را بياد بياوريد و متذكر حق باشيد (41)
روزى كه مؤمنين بلقاى حق ميرسند تحفه و هديه ايشان سلام و از طرف پروردگار براى آنها پاداش با كرامت و شرافت مهيا و آماده است (44)
اى رسول گرامى ما ترا برسالت بر خلق فرستاديم تا بر اعمال خوب و بد ايشان گواه بوده و نيكوكاران را برحمت حق مژده داده و تبه‏كاران را از كيفر و عذاب روز جزا بترسانى (45)
و با اجازه خداوند مردم را بسوى يكتاپرستى و خداشناسى دعوت كرده و چون چراغ فروزانى باشى (46)
و بمؤمنين مژده بده كه براى آنها در پيشگاه خداوند مرتبتى بزرگ و درجه عالى است (47)
و هرگز از كفار و مردم منافق پيروى و تمكين منما و از اذيت و آزارى كه بوجودت ميرسانند در گذر و پيوسته بخداوند اعتماد كن زيرا خداوند براى كارسازى امور خلق كفايت مينمايد (48)
اى مردانى كه ايمان آورده‏ايد اگر بانوى مؤمنه را بحباله نكاح درآورديد و پيش از آنكه با آنها هم بستر شده و نزديكى كنيد طلاق داديد ديگر شما حقى نداريد كه آنها را وادار كنيد كه عده نگهدارى كنند و شايسته آنست كه آنها را بچيزى بهره‏مند ساخته و بخوشى و خوبى رها كنيد (49)
اى پيغمبر گرامى ما زنهايى را كه مهريه آنها را داده‏اى بر تو حلال كرديم و همچنين كنيزانى كه پس از جنگها بغنيمت نصيب تو شده و بملكيت تو درآمده‏اند و نيز دختر عموها و دختر خاله‏هايى كه با تو از وطن مهاجرت كرده‏اند و زنهاى مؤمنه‏اى كه خود را بتو بخشيده‏اند و تو هم بنكاح با آنها راضى باشى فقط در مورد شخص خودت مجاز و حلال نموديم غير از ديگر مؤمنين، ما احكام و فرايض زنان عقدى و كنيزان خريدارى و ملكى شما را بعلم خود براى شما بيان كرديم تا بر تو زحمت و حرجى نباشد و خداوند همواره نسبت به بندگان مهربان و آمرزنده است (50)
تو اى پيغمبر گرامى ميتوانى نوبت هر يك از زنان خود را مقدم و يا مؤخر بدارى و هر كدام را كه مايلى بپذيرى و آن را كه از خود رانده و دور كرده‏اى مجددا و دوباره بلطف و مهربانى بسوى خود جلب كنى و اين خودمختارى و آزادى عمل شما بايد بر حسب شادمانى دل و روشنايى چشم آنها باشد و هرگز نبايد هيچ يك از آنها متأثر و غمگين شوند بلكه بآنچه كه بايشان عطا كرده‏اى شاد و خشنود باشند خداوند بآنچه كه در دل شما ميگذرد واقف است و خداوند دانا و بردبار ميباشد (51)
اى پيغمبر ما، بعد از اين زنهايى كه دارى عقد هيچ زنى بر تو حلال نيست و نه آنكه تبديل ايشان جايز است اگر چه زيبايى و حسن آنها تو را بشگفتى و اعجاب وادار كند مگر آنكه كنيزى را مالك شوى و اين را بدان خداوند مراقب تمام چيزها است (52)
خدا و خيل فرشتگانش بروان پاك اين نبى مكرم درود ميفرستند شما هم اى مؤمنين بر آن پيغمبر درود بفرستيد و با تكريم و تجليل بحضرتش سلام گفته و تسليم فرمانش شويد (56)
كسانى كه با اعمال بى‏رويه خود خدا و رسولش را ميآزارند در دنيا و آخرت بلعنت پروردگار گرفتار شده و براى مجازات و كيفر آنها عذاب خوار كننده‏اى آماده و مهيا است (57)
و آنهايى كه مردان و زنان با ايمان را بى‏گناه و علتى رنجانيده و آزار دهند دانسته و بعمد مرتكب گناه و تهمت بزرگى ميشوند (58)
اى پيغمبر گرامى بزنها و دخترانت و همچنين به بانوان مسلمان و مؤمن بگو خويشتن را بحجاب و چادر بپوشانند اين پوشش و مستورى براى آنها بهتر است كه بعفت و پاكدامنى شناخته شوند و گرفتار آزار مردان هوسباز نشوند و بايد بدانند كه خداوند آمرزنده و مهربانست (59)
اگر پس از اين منافقين و كسانى كه در دل ايشان بيمارى و ناپاكى ريشه دوانيده و آنهايى كه در مدينه موجبات نگرانى و ترس مردم را فراهم ميسازند دست از كردار زشت و اعمال نارواى خود برندارند ما ترا بقتال با ايشان بر انگيزانيم و بر جان و مال ايشان مسلط نمائيم كه جز مدت كوتاهى نتوانند در جوار تو زندگانى كنند (60)
اين مردم پليد و بد عمل رانده درگاه خدا بوده و هر كجا يافت شوند بايد بازداشت شوند (61)
اين سنت و رويه‏اى بر حق و طريقه‏اى است كه پيش از اينهم در امت‏هاى گذشته جارى بوده و هرگز در سنت الهى تغيير و تبديلى راه نمى‏يابد (62)
اى رسول گرامى از تو مى‏پرسند روز قيامت چه وقت بر پا خواهد شد بايشان بگو اين موضوع را خدا ميداند و تو اى رسول چه ميدانى شايد موعد و ساعت قيامت نزديك باشد (63)
خداوند كافران را لعن فرموده و براى كيفر آنها آتش دوزخ را مهيا ساخته است (64)
كه در آن آتش براى هميشه و جاويدان معذب بوده و هيچ دوست و ياورى نمى‏يابند (65)
در آن روزى كه آنها را در آتش زير و رو مى‏كنند ميگويند اى كاش ما خدا و رسولش را اطاعت ميكرديم (66)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد شما مانند آنهايى نباشيد كه پيغمبر خود موسى را بيازردند سپس خداوند دامن او را منزه ساخته و تبرئه فرمود از آن تهمت‏ها و افترايى كه باو نسبت دادند و او در پيشگاه خداوند پيغمبرى مقرب و آبرومند بود (69)
اى مؤمنين از خدا بترسيد و همواره سخن بدرستى و حق بگوئيد (70)
تا آنكه خداوند اعمال شما را اصلاح فرموده و گناهانتان را بيامرزد و اين را بدانيد هر كس از فرمان خدا و رسولش پيروى كند على التحقيق رستگار شده و به فيروزى بزرگى نائل خواهد شد (71)
ما بتمام آسمانها و كوه‏ها و زمين عرض امانت كرده‏ايم و آنها از قبول و حمل آن سرباز زدند و از تحمل آن شانه خالى كردند ولى انسان چون ناتوان و نادان بود آن را پذيرفت (72)
و اين عرض امانت براى آن بود كه زنان و مردان منافق و همچنين مردان و زنان مشرك را بقهر و عذاب خود گرفتار بسازد و از مردان و زنهاى مؤمن برحمت خود در گذرد چه خداوند بسيار آمرزنده و مهربانست (73)
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
حمد و سپاس شايسته خداوندى است كه آنچه در آسمان‏ها و زمين است باو تعلق داشته و در عالم آخرت نيز ستايش و شكرگزارى مخصوص او ميباشد و او بنظام آفرينش حكيم و بتمام امور واقف و خبير است (1)
تمام آنچه را كه بزمين فرو برود و يا از دل خاك سر زند و آنچه از آسمان بزمين فرود آيد و هر چه كه بآسمان بالا ميرود او ميداند و او خدايى است مهربان و آمرزنده (2)
كسانى كه بخداى يگانه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند پاداش داده و آمرزش خدا و روزى و رزق بهشتى نصيب آنها است (4)
و كسانى كه كوشش بسيار در تخريب آيات ما نموده‏اند تا مگر رسول ما را بستوه و عجز بياورند براى ايشان عذاب و شكنجه بسيار سخت آماده است (5)
و مردمى كه از دانش بهره دارند مى‏بينند كه قرآن فرستاده شده بسوى تو محققا از جانب پروردگار بر حق بوده و اين كتاب آسمانى بهترين وسيله هدايت مردم است تا براه راست خداى ستوده صفات رهبرى شوند (6)
آنهايى كه در كفر و نفاق خود پايدار هستند بطعنه گفتند آيا ميخواهيد شما را بمردى راهنمايى و دلالت كنيم كه مدعى است هنگامى كه بدنهاى شما در گور متلاشى و تبديل بخاك شده دوباره زنده و بصورت تازه‏اى از قبر خارج خواهيد شد (7)
آيا اين محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلّم بدروغ افترى بخدا بسته و يا جنون او را باين قبيل گفتار وادار ساخته است بلى كسانى كه ايمان نمى‏آورند در اين دنيا گمراه و در آخرت هم بعذاب دردناك گرفتار خواهند بود (8)
آيا اين كوردلها نمى‏بينند كه چگونه آسمان و زمين آنها را احاطه كرده و اگر ما خواسته باشيم آنها را بكام زمين فرو مى‏بريم و يا قطعه‏اى از آسمان را بر سرشان مى‏كوبيم و در همين زمين و آسمان براى بندگان خداشناس و مخلص آيات قدرت و عظمت ما آشكار است (9)
و باو دستور داديم كه از آهن زره ساخته و حلقه‏هاى زره را يكسان و بشكل هم درآورد و بمردم تاكيد نمايد كه نيكوكار شوند زيرا خدا بآنچه ايشان ميكنند بينا است (11)
و بر سليمان منت گذارديم و باد را در اختيار و فرمانش گذارديم كه بساط او را در هر صبح و عصر يك ماه راه حمل و نقل نمايد و چشمه مس گداخته را براى او جارى ساختيم و باجازه خود ديوان و جن را بخدمت او گمارديم هر كس از فرمان ما سرپيچى كند او را بكيفر سخت و عذاب آتش جهنم مى‏چشانيم (12)
آن ديوها كه در تحت امر سليمان هستند هر چه بخواهد از معابد و عمارات عالى و تمثالها و ظروف بزرگى مانند حوض‏ها و ديگهاى عظيمى كه بر روى پايه‏هاى بلند كار گذاشته ميشود مى‏ساختند و بشكرانه اين موفقيت‏ها اى اولاد داود در مقام شكر گذارى خداوند برآئيد گر چه همواره عده بسيار كمى از مردم و بندگان من سپاس‏گزار و شاكر هستند (13)
و چون مرگ سليمان را مقرر فرموديم كسى را از مرگش آگاه ننموديم مگر موريانه كه عصايش را خورد و چون بدن سليمان بر زمين افتاد و مرگش بر همه معلوم گرديد ديوان گفتند اگر غيب ميدانستيم اين مدت را در عذاب و خوارى نمى‏مانديم (14)
ولى مردم ناسپاسى نموده و از پيشگاه پروردگار خود اعراض كردند ما هم سيل بنيان كن عرم را بر آنها مسلط كرديم تا آن دو بوستان سرسبز و خرم را بخارستان شوره زارى تبديل كرد كه جز مختصرى سدر درختى در آنها ديده نميشد (16)
اين سلب نعمت بعلت آن بود كه ناسپاسى نمودند و ما مگر جز مردم ناسپاس را مجازات خواهيم نمود (17)
ما در فاصله بين شهر سبا قرايى پر بركت قرار داده و قريه‏هايى پديدار نموديم با مسافت‏هاى معين و كوتاه و بمردم آن گفتيم كه شما در تمام روز و شب با اطمينان خاطر بسير و سفر خود ادامه دهيد (18)
مردم آن قراء گفتند سفرهاى ما را دورتر گردان و با اين درخواست بيمورد بر خود ستم نمودند و ما هم آنها را ضرب المثل ديگران قرار داده و بطور كلى ايشان را پراكنده و متفرق ساختيم و خود اين پراكندگى جمعيت مزبور براى مردمان شاكر و بردبار آيات عبرت حق است (19)
شيطان گمان باطل خود را بصورت حقيقت و واقع جلوه داده و غير از عده قليلى از مردم با ايمان بقيه از شيطان پيروى نمودند (20)
اى رسول ما بمشركين بگو جز خدا كيست كه شما را از نعمت‏هاى آسمان و زمين بهره‏مند ساخته و روزى ميدهد و بزودى معلوم ميشود كه از ما و شما كدام يك در راه هدايت و يا در گمراهى و ضلالتيم اى پيغمبر بآنها
بگو نه از شما درباره جرائم ما بازخواست مينمايند و نه ما را بآنچه شما ميكنيد مورد مؤاخذه و پرسش قرار ميدهند (25)
دوباره بآنها بگو بزودى خداوند ما و شما را جمع نموده و مجلس داورى و رسيدگى بحق را افتتاح ميفرمايد او گشاينده تمام درهاى بسته و حلال مشكلات و داناى باسرار است (26)
باز بمشركين بگو آنهايى را كه بعنوان شريك خدا بخدا ملحق كرده بوديد بمن نشان دهيد هرگز نميشود فقط ذات اقدس خداوند است كه دانا و با علم و حكمت هستى‏ها را ايجاد مينمايد (27)
و ما ترا نفرستاديم مگر آنكه تمام بشر را برحمت خدا بشارت داده و از قهر و عذابش بترسانى اما بيشتر مردم اين حقيقت را نميدانند (28)
كافران ميگفتند پس وعده روز قيامت چه وقت ميرسد اگر شما راستگو هستيد (29)
اى پيغمبر بايشان بگو وعده شما روزى است كه ميرسد و حتى يك ساعت دير و زود نخواهد شد (30)
و ما بهر ديارى كه رسول و پيغمبرى فرستاديم ثروتمندان آن مى‏گفتند ما بآنچه شما مى‏گوييد ايمان نداريم و برسالت شما كافريم (34)
و مى‏گفتند ما كه داراى ثروت بيكران و اولاد بسيارى ميباشيم در آخرت دچار شكنجه و عذاب نخواهيم شد (35)
اى پيغمبر بمردم بگو فقط پروردگار من است كه هر كسى را بخواهد روزى بسيار مرحمت ميفرمايد و هر كه را خواسته باشد در عسرت و مضيقه قرار ميدهد اما بيشتر مردم اين حقيقت را نميدانند (36)
اين مال و منال دنيا و يا فرزند و عشيره شما چيزى نيست كه در پيشگاه ما تقرب حاصل كنيد فقط هر كه عمل شايسته و نيكو داشته باشد ميتواند مقرب گردد و پاداش كارهاى خوب آنها دو برابر شده و در غرفه‏هاى بهشتى با آرامش و اطمينان خاطر جاويدان ميباشد (37)
و كسانى كه كوشش و تلاش ميكنند كه آيات ما را محو و نابود ساخته و پيغمبران را بستوه درآوردند آنها براى كيفر و عذاب حاضر خواهند شد (38)
اى رسول ما بمؤمنين بگو كه آن پروردگار منست كه توسعه رزق بر بندگان خود ميدهد و يا هر كه را بخواهد تنگ روزى مينمايد لكن هر چه شما از اموال خود در راه خدا انفاق كنيد در نزد خداوند محفوظ بوده و عوض مى‏بخشد و او جل جلاله بهترين روزى دهندگانست (39)
روزى ميرسد كه تمام مردم بعرصه محشر جمع آن گاه بفرشتگان گويد آيا اين طايفه‏اند كه شما را معبود خود ميدانستند (40)
فرشتگان زبان به تسبيح گشوده و عرضه ميدارند تو منزه و پاكى از هر شرك و نقص جز تو براى ما خدا و معبودى نيست اينها جن و شياطين را ستايش ميكردند و بيشتر اين مردم بآنها ايمان آورده بودند (41)
در آن روز رستاخيز هيچكس مالك نفع و ضرر ديگرى نيست و ما بستمكاران مى‏گوييم اينك عذاب آتشى را كه تصديق نمى‏كرديد بچشيد (42)
هر وقت پيغمبر و رسولى آيات روشن ما را براى مردم قرائت مينمود كافران مى‏گفتند اينكه ادعاى رسالت مى‏كند مردى است كه ميخواهد شما را از آنچه پدرانتان مى‏پرستيدند بازدارد و در مورد نبى اكرم (ص) مى‏گفتند اين قرآنى كه خود بافته بدروغ بخدا نسبت ميدهد و كافرانى كه آيات حق براى هدايت ايشان آمده بود گفتند اين‏ها جز سحر مسلم و آشكار چيز ديگرى نيست (43)
اى رسول گرامى بامتت بگو من با يك سخن شما را نصيحت و موعظه ميكنم و آن اينست كه شما دو نفر دو نفر يا تك تك درباره امر خدا و دين خود قيام نموده تفكر كنيد كه من مصاحب و راهنماى شما هستم عاقلم و جنونى ندارم فقط رسولى هستم كه شما را از عذاب سختى كه در پيش داريد بر حذر ساخته و مى‏ترسانم (46)
اى پيغمبر بامتت بگو من از شما مزد رسالت نخواسته‏ام زيرا اجر و مزد مرا خداوند خواهد داد و آنچه از شما خواسته‏ام براى شما و بسود شما است و خدا شاهد و ناظر تمام هستى‏ها ميباشد (47)
و باز اى پيغمبر بايشان بگو پروردگار منست كه حقايق را از طريق وحى بمن القا مينمايد و او بتمام اسرار نهانى واقف بوده و آگاه است (48)
اى رسول گرامى بگو اينك حقيقت و حق آمد و خداوند باطل خلق نكرده و نمى‏كند و غير حق هر چه باشد محو و نابود شده و اعاده نخواهد گشت (49)
اى پيغمبر بمنافقين و كفار بگو اگر بگمان شما من گمراه شده‏ام زيان گمراهى آن بخود من ميرسد ولى اگر بوحى پروردگارم بطريق هدايت باشم سعادت جاويد يافته‏ام و پروردگار من شنوا و بقلوب بندگانش نزديك است (50)
اگر تو اى پيغمبر سختى عذاب كافران را به‏بينى كه چگونه هراسان و نگران هستند و هيچيك از آنها نميتوانند از كيفر و مجازات بگريزند و از نزديكترين محل دستگير و بدوزخ خواهند رفت (51)
همين كه دوزخ و عذاب را ديدند ميگويند ما بخداى يكتا ايمان آورديم اما با اين دورى از مقام خداشناسى چگونه ممكن است بساحت قرب خداوند نزديك شوند (52)
زيرا پيش از اين در دنيا برسول حق كافر بوده و او را تكذيب نموده و نسبت جنون ميدادند و راه طولانى تا مقام او فاصله داشتند (53)
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
سپاس خدايى را كه آسمانها و زمين را بوجود آورده و فرشتگانى كه بعضى داراى دو بال و برخى سه و يا چهار بال قدرت ميباشند و در آفرينش آنها هر چه بخواهد ميافزايد رسولان خود گردانيده و آن خداى بزرگ بانجام هر چيزى قادر و توانا است (1)
اگر از راه لطف و مرحمت درى بروى خلق بگشايد هيچ قدرتى آن را نمى‏تواند بست و اگر از روى حكمت درى بربندد جز او هيچكس نميتواند آن در بسته را باز كند و او ذات مقدس قادر و حكيم است (2)
اى مردم نعمت‏هايى را كه خداوند بشما ارزانى فرموده بياد بياوريد و فكر كنيد غير از خدا چه كسى ميتواند شما را از آسمان و زمين روزى دهد و از نعمت‏هاى بى‏كران بهره‏مند سازد محققا جز ذات اقدس يگانه او خدايى نيست و مشركان چگونه بخدايان باطل ميگريند و ستايش بت‏ها مى‏كنند؟ (3)
اى رسول گرامى اگر مى‏بينى كه مردم نادان رسالت تو را تكذيب ميكنند غمگين مشو زيرا با انبياء پيشين هم همين رفتار را كرده‏اند همانا بازگشت تمام كارها بسوى خداست (4)
اى مردم بدانيد وعده قيامت خداوند حتمى و بر حق است و اين زندگى دنياى فانى شما را مغرور نبايد بكند و توجه داشته باشيد كه غرور و نادانى و جهالت و اغواى شيطانى شما را فريفته نسازد (5)
دشمن بزرگ شما شيطانست شما هم بايد او را دشمن خود بدانيد شيطان و دارودسته‏اش شما را بحزب خود دعوت مينمايند تا مانند خودشان از اهل آتش و جهنم شويد (6)
كيفر كسانى كه كافر شده‏اند جز عذاب سخت نبايد باشد اما پاداش آنهايى كه بخداوند ايمان آورده و كارهاى نيكو ميكنند مغفرت و بخشايش پروردگار و اجر بزرگ است (7)
آيا ديده‏ايد بعضى از مردم كارهاى زشت خود را نيك تصور كرده و از روى خود- خواهى خود را خوب مى‏بينند در صورتى كه خداست كه هر كه را خواسته باشد گمراه ساخته و هر كه را بخواهد هدايت ميفرمايد پس تو اى پيغمبر مكرم براى گمراهى مردم جاهل خود را به تعجب و رنج مينداز زيرا خداوند بهر چه آن مردم ميكنند دانا و آگاه است (8)
خداست كه بادها را ميفرستد تا ابرهاى بارانى را برانگيزد و زمينهاى مرده و خشك را سيراب نمايد و پس از مرگ خزانى دوباره اراضى را سبز و خرم و حيات تازه ببخشد حشر و نشر خلايق هم در روز قيامت همين طور است (9)
كسى كه جوياى عزت است بايد بداند كه تمام عزت و سعادت مختص خداست و كلمه طيبه توحيد و كارهاى شايسته بسوى خدا بالا ميرود و آنهايى كه بدى و پليدى را پيشه ساخته‏اند بعذاب سخت كيفر خواهند ديد و مكر و حيله آنان نابود و بى‏اثر ميشود (10)
خداست كه شب را در دل روز و روز را از درون پرده شب آشكار ساخته و خورشيد و ماه را مسخر نموده كه هر كدام بمدت معين و مدار خاص گردش نمايند و اوست آن خدايى كه پروردگار و آفريننده شما و همه ملك هستى از اوست آنهايى را كه جزا و بخدايى ميخوانيد فاقد هر چيز بوده و مالك پوست دور هسته خرمايى نيستند (13)
اگر آن خدايان باطل را بخوانيد دعوت شما را نشنوند بفرض آنكه بشنوند جواب شما را نميدهند و روز قيامت از شرك شما كه آنها را بخدايى گرفته‏ايد ابراز انزجار و تنفر و بيزارى جويند و هيچكس مانند خداى دانا و توانا ترا بحقيقت آگاه نگرداند (14)
اى مردم تمام شما نيازمند و بخدا محتاج ميباشيد و تنها خداست كه بى‏نياز و غنى بالذات و ستوده صفات است (15)
اگر بخواهد و اراده نمايد شما را بديار نيستى فرستد و خلقى نوين بعرصه روزگار درآورد (16)
و انجام اين امر براى خداوند دشوار نيست (17)
هيچ كس بار گناه ديگرى را بدوش نگيرد و اگر شخص سنگين بارى كسى را براى كمك و يارى بخواند اگر چه وابسته و خويش او باشد هيچ بارى از دوش او برندارد و تو اى رسول تنها كسانى كه در خلوت و پنهانى از خدا ترسيده و نماز را بپا ميدارند ميتوانى بترسانى و پرهيزكار گردانى هر كس خود را تزكيه و پاك و منزه نمود بسود خويش اقدام نموده و سعادت عايد خود او ميشود و بازگشت همه بسوى خداست (18)
هيچوقت بينا و كور يكسان نيست (19)
و ظلمت و روشنايى مساوى نخواهد بود (20)
و آفتاب و سايه يكسان و برابر يكديگر نيستند (21)
و هرگز زنده و مرده مثل هم نيستند و خدا هر كه را بخواهد شنوا ميسازد و تو اى رسول نميتوانى كه نداى خود را بگوش آنهايى كه در اعماق گور فرو رفته‏اند برسانى (22)
و تو فقط مأمور آن هستى كه مردم را از عواقب وخيم بدكارى بترسانى (23)
اى پيغمبر ما ترا بحق و راستى برسالت برگزيديم تا خوبان را به بهشت وعده داده و بدان را بدوزخ بترسانى و هيچ قوم و ملتى نبوده مگر آنكه در ميان آنها بيم كننده و راهنمايى مقرر داشته بوديم (24)
سپس آنهايى كه كافر شده بودند بشدت مؤاخذه كرديم و چقدر قهر و عذاب ما بر آنها سخت بود (26)
آيا نديده‏اى كه خداوند آب باران را از آسمان فرود آورد و بوسيله آبيارى آن ميوه‏هاى گوناگون و رنگارنگ پديد آمد و از كوه‏ها جاده‏ها و راه‏هاى برنگهاى سفيد و سرخ و سياه ايجاد فرمود (27)
و از اصناف مردم و انواع جنبندگان و چهارپايان هم با رنگ‏هاى مختلف بيافريد با تمام اين اختلاف ظاهر و صورت كه در بين خلايق وجود دارد فقط مردم دانشمند و دانا و پرهيزكار از خدا مى‏ترسند و خداوند قادر و آمرزنده است (28)
كسانى كه بقرائت و تلاوت كتاب خدا مشغول بوده و نماز بپا ميدارند و از آنچه روزى ايشان نموده‏ايم در پنهان و آشكار بفقرا انفاق مى‏كنند اميدوارند كه تجارت آنها هرگز زيان و زوال نخواهد داشت (29)
تا خداوند پاداش شايسته و كافى بآنها عطا فرموده و از فضل و كرم خود بر ثوابشان بيفزايد و خداوند بسيار آمرزنده و بشكرگذاران احسان فراوان كند (30)
هر آنچه از قرآن بطريق وحى بتو فرستاديم حق است و كتابهاى آسمانى تورات و انجيل كه پيش از تو فرستاديم مصدق و مؤيد قرآن است و خداوند باعمال بندگانش بينا و آگاه است (31)
سپس ما كتاب را بارث بكسى داده‏ايم كه از بين خلايق برگزيده‏ايم ولى بعضى از مردم بخويشتن ظلم كردند و بعضى حد اعتدال را رعايت و جمعى هم بدستور پروردگار در هر كار خيرى پيشقدم و سبقت گرفتند كه اين مرتبه در حقيقت همان فضل بزرگ خداوند است كه شامل حال اين مردم سعادتمند شده است (32)
و بسپاس آن همه نعمت زبان بستايش خدا گشوده و ميگويند خدا را شكر كه غم و اندوه ما را از بين برد و خداى ما بسيار آمرزنده و پاداش دهنده شكر است (34)
خدايى را ستايش كنيم كه از لطف و كرم خود ما را بمنزل دائمى و بهشت جاويد وارد كرد كه در اينجا هيچ رنج و المى بما نميرسد و هرگز سستى و خستگى نخواهيم يافت (35)
و كسانى كه كافر شدند بآتش دوزخ گرفتار شوند كه نه بپايان رسد تا بميرند و نه تخفيف يابد تا آسوده شوند و ما كافران لجوج را اين چنين بكيفر و مجازات ميرسانيم (36)
و آن كفار در آتش سوزان دست استغاثه دراز نموده و با تضرع و ناله ميگويند پروردگارا ما را از اين دوزخ بيرون بياور تا كارهاى شايسته نموده و بر خلاف گذشته باعمال نيك بپردازيم خطاب ميرسد كه آيا ما بشما عمرى مهلت نداديم و رسولانى براى هدايت شما نفرستاديم تا هر كه قابل تذكر و پند شنيدن است متذكر شود پس اكنون عذاب دوزخ را بچشيد كه ستمكاران را هيچگونه يار و ياورى نيست (37)
خداوند كاملا اسرار آسمانها و زمين را مطلع و بر افكار و انديشه و ما فى الضمير خلايق واقف و آگاه است (38)
او آن خدايى است كه شما را روى زمين جانشين امت‏هاى گذشته قرار داده و اگر كسى كافر شود زيان كفر عايد خود او شود و در پيشگاه پروردگار كفر آنها ايجاد خشم نمايد و بر خود كافران آن كفر و ارتداد جز خسارت و زيان اضافه كردن سودى نبخشد (39)
اى رسول گرامى بمشركين بگو شما كه خداى يگانه را رها نموده و بت‏هايى را بجاى خدا ستايش مى‏كنيد و آنان را خدا مى‏خوانيد بمن نشان بدهيد كه اين معبودهاى شما در زمين چيزى آفريده‏اند و يا در آسمانها شركتى در ايجاد و آفرينش كيهان دارند و يا آنكه كتابى بر آنها آمده كه بر عقيده شرك خود برهانى بياورند بلكه ستمكاران مشرك جز وعده‏هاى دروغ كه با آن يكديگر را مى‏فريبند حجت و دليلى در دست ندارند (40)
مشركين عرب بنام خدا سوگندهاى محكم ياد ميكردند كه اگر رسول و بيم‏كننده‏اى از جانب خدا براى هدايت ايشان بيايد از هر يك امت‏هاى يهود و نصارى زودتر و بهتر قبول ايمان نموده و هدايت مى‏يابند ولى همين كه رسول آمد بر آنها جز تنفر و انزجار چيزى نيفزود (42)
و در روى زمين تكبر و گردنكشى نموده و مكر انديشند و مكر و فريب و بدكارى جز صاحبش احدى را هلاك نخواهد كرد و آيا اينان جز آنكه بطريقه امت‏هاى گذشته هلاك شوند انتظارى دارند و هرگز نيابى تغييرى در طريقه خدا و طريقه حق و سنت الهى قابل عوض و تغييرپذير نيست (43)
آيا اين مردم بسير و سياحت روى زمين نمى‏پردازند تا عاقبت و پايان كار ستمكارانى كه پيش از اينها بوده و نيرو و اقتدارشان بيشتر از ايشان بوده بديده عبرت بنگرند و بدانند كه هيچ موجودى در آسمانها و زمين نميتواند از قدرت خدا بكاهد زيرا خدا دانا و تواناست (44)
اگر خدا بخواهد مردم را بكيفر آنچه مينمايند مؤاخذه كند در پشت زمين هيچ جنبنده‏اى باقى نگذارد اما مجازات و كيفر بدكاران را بتأخير مى‏افكند تا وقت محتوم داخل و موعد آن برسد و چون موعد و اجل مردمى فرا رسد ديگر تأخيرى روى نخواهد داد و خداوند باحوال بندگان خود كاملا آگاهست (45)
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
اى سيد رسولان و انسان كامل (1)
قسم بقرآن حكمت بيان (2)
كه تو اى محمد صلى اللَّه عليه و آله البته در زمره انبياء و رسولانى (3)
ترا خداوند براه راست فرستاده (4)
و اين قرآن تو كتابى است كه از جانب خداوند مقتدر و مهربان نازل شده است (5)
تا بترسانى با اين قرآن قوم و مردمى را از آنچه كه پدران ايشان را از آن بترسانيدند زيرا كه اين مردم سخت غافل ميباشند (6)
البته وعده عذاب ما بر بيشتر اين مردم چون ايمان نميآورند حتمى و لازم گرديد (7)
ما هم بگردن آنها غل و زنجير افكنديم كه تا زنخ در رنج و عذاب بودند و چشمها بسته و نمى توانستند سر بلند كنند (8)
ما از پيش و پس بر آنها سد طريق كرده و بر چشمهايشان پرده‏اى افكنديم كه راه حق را تشخيص ندهند (9)
چه آنها را بترسانى و يا نترسانى براى آنها يكسانست و هرگز ايمان نميآورند (10)
تو كسانى را ميتوانى بترسانى كه پيرو قرآن شده و در خلوت و نهان از خداوند مهربان ترسان و خائف هستند تو اينان را بآمرزش پروردگار و لطف و كرم خدا بشارت و مژده بده (11)
ما مردگان را دوباره زنده ميكنيم و كردار گذشته و آينده آنها را در نامه عملشان ثبت خواهيم كرد و هر چيزى را در لوح محفوظ و قلب امام آشكارا بشماره آورديم (12)
رسولان گفتند خداى ما دانا و گواه است كه ما فرستاده او هستيم (16)
و ما جز آنكه صريحا و بطور روشن بشما ابلاغ رسالت كنيم وظيفه ديگرى نداريم (17)
باز مردم بآنها گفتند ما وجود شما را براى خود بفال بد گرفته‏ايم اگر دست از ادعاى خود برنداريد شما را سنگسار نموده و از ما بشما رنج و شكنجه سختى خواهد رسيد (18)
رسولان گفتند اگر شما مردم متذكر و هشيارى باشيد ميدانيد كه تفال بد مربوط بخود شما است و شما مردم مسرف و هوا پرستى ميباشيد (19)
و در اين اثناء مردى از راه دور با شتاب هر چه تمامتر بانطاكيه رسيد و گفت اى مردم از رسولان خدا پيروى كنيد (20)
از كسانى كه هيچ مزد و پاداشى از شما درخواست ندارند و برهبرى شما علاقمند هستند اطاعت و تمكين نمائيد (21)
آيا شايسته است من بجز خداى آفريننده معبودى را ستايش كنم كه اگر خداوند قصد كند زيانى بمن برساند شفاعت آنها هيچ از من دفع ضرر ننموده و مرا نجات ندهد (23)
اگر چنين كنم محققا در گمراهى بوده و زيانكار هستم (24)
اى رسولان شما بشنويد و گواه باشيد كه من بخداى شما ايمان آوردم (25)
اسفا بر اين بندگانى كه هيچ رسولى براى هدايت آنها نيامد مگر آنكه استهزاء نموده و تمسخر كردند (30)
آيا آنها نديدند كه پيش از ايشان چه بسيارى اقوام و ملت‏ها را هلاك كرديم كه ديگر هرگز بخانه‏هاى خود مراجعت ننمودند (31)
و هيچكس نيست مگر آنكه روز قيامت همه در پيشگاه ما حاضر خواهند شد (32)
يكى از دلايل زنده شدن مردگان همين زمين‏هاى مرده و خشك است كه ما دوباره آنها را سرسبز و زنده نموده و از آن دانه‏ها خارج ميسازيم كه بمصرف غذاى خلق ميرسد (33)
و روى زمين باغهاى انگور و نخلستانها ايجاد نموده و چشمه‏هاى آب از دل خاك جارى سازيم (34)
تا از آن ميوه‏ها و غذاهايى كه بدست خويش تهيه مى‏كنند سد جوع نمايند آيا باز سپاس‏گزارى نميكنند (35)
پاك و منزه است آن خدايى كه همه چيز را جفت بيافريد و غير از آن چيزهايى كه نميدانيد خلق فرموده (36)
يكى ديگر از دلايل وجود شب است كه چون ما پرده روز را از آن برگيريم همه را ظلمت و تاريكى فرا گيرد (37)
و نيز خورشيد تابان كه پيوسته بدون هيچ اختلافى مدار مشخص و معين خود را دور ميزند و اين خود نشانه قدرت و عظمت پروردگار است (38)
گردش مرتب ماه نيز در مدار و منازل مقرر يكى ديگر از دلايل اقتدار حق است كه از صورت بدر كامل مانند شاخه زرد خرما بسر منزل اول خود باز ميگردد (39)
يكى ديگر از دلايل آنست كه ما نژاد بشر را در كشتى پربار سوار كرده و بساحل نجات رسانيديم (41)
و مانند كشتى نيز چيزهايى براى سوارى مردم خلق نموديم (42)
و اگر بخواهيم همه را در دريا غرق كنيم كه هيچ فرياد رسى نداشته و راه نجاتى نيابند (43)
مگر باز لطف و مرحمت ما آنها را نجات دهد تا وقت معينى بزندگى ادامه دهند (44)
بايشان گفته شود كه مراقب گذشته و آينده خود بوده و تقوى داشته باشيد تا مورد ترحم و عنايت خدا واقع شويد (45)
و هيچ آيتى از آيات حق بايشان نرسيد مگر آنكه از روى نادانى اعراض نموده و توجهى بآن نكردند (46)
و هر وقت بآنها مى‏گفتند از آنچه خدا بشما روزى داده بفقرا و درماندگان انفاق نمائيد آن مردمان كافر كيش جواب مى‏دادند آيا بكسى دستگيرى و انفاق كنيم كه اگر خدا ميخواست آنها را هم چون ما از نعمت‏هاى خود بهره‏مند ميساخت محققا شما مردم گمراهى هستيد (47)
در آن لحظه مرگ نه قدرت سفارش و توصيه مؤثر شود و نه آنكه ميتوانند بسوى زن و بچه خودشان رجوع كنند (50)
و همين كه در صور بدمند بناگاه همگى از قبرهاى خود بسوى خداوند كشانيده ميشوند (51)
آن وقت چون از قبرها بيرون آيند گويند واى بر ما چه كسى ما را از آرامگاه‏هايمان برانگيخت اين همانست كه خداوند بما وعده داده بود و انبياء و رسولان راست گفته بودند (52)
فقط با يك ندا و صيحه آسمانى تمام افراد بشر در پيشگاه ما حاضر شوند (53)
در آن روز كوچكترين ستم و بيداد بكسى نميشود و جزا و كيفر نميدهند مگر برابر آنچه كه كرده‏اند (54)
در آن روز اهل بهشت بوجد و نشاط مشغول ميباشند (55)
آنها و زنهاى ايشان در سايه درختهاى بهشت بر تخت‏هاى عزت تكيه كرده‏اند (56)
براى آنها ميوه‏هاى گوناگون و آنچه دلخواه ايشان باشد مهيا و آماده است (57)
و از مصدر پروردگار مهربان باهل بهشت تحيت و سلام ابلاغ ميشود (58)
آن گاه خطاب ميرسد اى فرزند آدم مگر با شما پيمان نبسته بودم كه پيروى از شيطان نكنيد او دشمن مسلم و بدخواه شما است (60)
و مرا پرستش كنيد كه راه مستقيم منحصر بهمين طريق ميباشد (61)
اين شيطان جمعيت هاى بسيارى از شما مردم را گمراه نموده آيا هنوز هم عقل و فكرت بكار نمى‏بنديد (62)
اين همان دوزخى است كه بشما وعده داده ميشد (63)
امروز بكيفر كفرتان داخل آن شويد (64)
امروز ما دهان شما را مهر ميزنيم دست‏هاى شما با ما سخن گويند و پاهاى شما بآنچه كه كرده‏ايد گواهى و شهادت ميدهند (65)
و اگر خواسته باشيم در همان مكانى كه هستند صورتشان را مسخ ميكنيم كه نه توانايى تغيير وضع داشته و نه آنكه بصورت اوليه بازگشت كنند (67)
هر كه را ما عمر بيشترى دهيم از خلقت و نيروى جسمانى او بكاهيم آيا فكر نميكنيد (68)
ما به پيغمبر شعر ياد نداديم و نه شاعرى شايسته مقام او است و اين قرآن جز ذكر روشن خدا چيزى نيست (69)
تا آنكه زنده‏دلان را وسيله پند و اندرز باشد و كافران را بوعده عذاب خدا ترسانيده و اتمام حجت كند (70)
آيا نمى‏بينند كه ما براى آنها بدست خود چهارپايانى خلق نموديم كه بر آنها تملك كنند (71)
و آن حيوانات را مطيع و مسخر آنها كرده‏ايم كه از بعضى آنها سوارى گرفته و برخى ديگر بمصرف غذاى ايشان برسد و از گوشت آنها خود را سير كنند (72)
و از آن اغنام و احشام فوايد بيشمارى از پوست و پشم و كرك و نيز نوشيدنى‏هاى فراوانى چون شير و ماست و روغن و غيره پديد آورديم آيا نبايد شكر گذار اين نعمت‏ها باشند (73)
و حال آنكه آن بت‏ها هرگز قدرت بر يارى ايشان نداشته و آنها چون سپاهى حاضر خدمت معبودهاى خود ميباشند (75)
اى رسول گرامى گفته‏هاى اين مردم ترا غمگين و محزون نسازد و ما باسرار و گفته‏هاى پنهانى ايشان واقف بوده و همه را ميدانيم (76)
آيا اين افراد انسانى نمى‏بينند كه ما ايشان را از نطفه بى‏مقدارى خلق كرديم اينك بجاى سپاسگزارى دشمن آشكار ما گرديده‏اند (77)
براى ما مثل جاهلانه زده و گفت چه كسى اين استخوانها را كه پوسيده دوباره زنده مى‏كند (78)
اى پيغمبر بگو آن كسى كه اول مرتبه آن را بوجود آورده زنده‏اش ميكند و او براى آفرينش هر چيزى دانا و قادر است (79)
همان كسى كه از درخت سبز آتش فروزان پديد آورد تا هر وقت شما بخواهيد از آن برافروزيد (80)
آيا آن خدايى كه آسمانها و زمين را آفريده قادر نيست كه مثل آنها را خلق كند بلى البته كه ميتواند و او آفريننده‏اى دانا و توانا است (81)
فرمان نافذ پروردگار موقعى كه ايجاد چيزى را خواسته باشد چنين است كه ميگويد باش بيدرنگ آن چيز موجود شده و هستى پيدا مى‏كند (82)
پس پاك و منزه است آن خدايى كه ملكوت هر چيزى بدست قدرت او و بازگشت تمام خلايق بسوى اوست (83)
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
قسم بصف كشيدگانى كه صف آرايى نموده‏اند (1)
و بحق منع و زجركنندگان از اعمال گنهكاران (2)
و قسم بقاريان قرآن و خوانندگان كتب آسمانى (3)
كه محققا خداى شما يگانه و يكتا است (4)
همان خدايى كه پروردگار آسمانها و زمين و آنچه فيما بين آنها است و خدايى كه آفريننده مشرق‏ها است (5)
ما آسمان دنيا را بزيور ستارگان مزين ساخته‏ايم (6)
و از شيطان سركش و گمراه حفظ نموده‏ايم (7)
شياطين از وحى و سخنان ساكنان ملا اعلى و كروبيان بالا چيزى نشنوند و از هر طرف بقهر رانده شوند (8)
و بعذاب دائم و هميشگى گرفتار باشند (9)
مگر آن شيطانى كه بخواهد از عالم بالا چيزى بربايد كه با تير شهاب فروزان تعقيب ميشود (10)
بلى تو تعجب كردى و آنها هم مسخرگى كردند (12)
و اگر آنها را پند و اندرز دهند از نادانى هيچ متذكر نشوند (13)
و چون معجزه و آيتى را به بينند تمسخر كنند (14)
و ميگويند اين جز افسون و سحر نيست (15)
آيا وقتى كه ما مرديم و استخوانهايمان خاك شده دوباره برانگيخته و زنده خواهيم شد؟ (16)
آيا پدران پيشين ما هم زنده ميشوند؟ (17)
اى پيغمبر باين مشركين بگو شما و پدرانتان زنده شده و بخوارى بمحشر حاضر خواهيد شد (18)
و ميگويند واى بر ما اين است روز جزا و محشر (20)
اين روز همان روز رسيدگى بحساب و تفكيك مردم خوب و بد است كه باور نداشته و تكذيب ميكرديد (21)
خطاب ميشود كه ستمكاران و همسران ايشان و آنچه را كه مى‏پرستيدند حاضر نمايند (22)
و آنچه را كه غير از خدا ستايش و پرستش ميكردند بسوى دوزخ بكشانند (23)
اين تبه‏كاران را بازداشت كنيد كه بسيار مسئول ميباشند (24)
بچه علت شما يكديگر را يارى نميكرديد (25)
ميگويند شما بوديد كه از طرف راست براى فريب ما ميآمديد (28)
آنها جواب ميگويند شما بوديد كه بخدا ايمان نميآورديد (29)
و ما بر شما تسلط و قدرت نداشتيم و شما مردمى گردنكش و طاغى بوديد (30)
و اينك فرموده پروردگار بر ما محقق گشته و بايد طعم عذاب را بچشيم (31)
و چون خود ما گمراه و فريب خورده بوديم شما را از راه مستقيم منحرف ساختيم (32)
و در روز جزا همه آنها در عذاب و كيفر شريك هم ميباشند (33)
و ما اين چنين با خطاكاران رفتار ميكنيم (34)
چنين نيست كه مشركين پنداشته‏اند بلكه پيغمبر خاتم با برهان روشن و حق آمده و معجزاتش مصدق پيغمبران پيشين است (37)
شما كه رسالت او را تكذيب كرده‏ايد عذاب دردناكى خواهيد چشيد (38)
و البته جزاى آنچه كه كرده‏ايد مى‏بينيد (39)
غير از بندگان پاك و با اخلاص خدا بقيه همه مسئول ميباشند (40)
و آن بندگان مخلص در بهشت داراى روزى معين هستند (41)
از ميوه‏هاى بهشتى برخوردار بوده و مورد تكريم و احترام واقع ميگردند (42)
در بهشت‏هاى پر نعمت (43)
بر تخت‏هايى روبروى يكديگر آرميده‏اند (44)
شرابى روشن و سفيد كه براى نوشندگان لذتبخش است (46)
از نوشيدن آن نه سردرد عارض ميشود و نه مستى و بيهوشى دست دهد (47)
در كنار ايشان حور العين‏هاى زيبا چشمانى هستند (48)
كه مانند تخم شتر مرغى است كه در غايت سفيدى بوده و در پرده پنهان شده باشد (49)
در آنجا بعضى از مؤمنين با بعض ديگر روبرو شده بگفتگو مى‏پردازند (50)
آيا وقتى كه ما مرديم و استخوانهاى ما خاك شد دوباره زنده شده و بكيفر اعمال خود ميرسيم؟ (53)
گوينده برفقاى خود ميگويد آيا ميل داريد از حال او واقف شويد (54)
چون نظر افكنيد او را در دوزخ خواهيد ديد (55)
باو بگويد نزديك بود مرا هم مانند خود هلاك كنى (56)
و اگر بخشايش پروردگارم نبود من هم اكنون در آتش جهنم حاضر بودم (57)
آيا ديگر براى ما مرگ و فنايى هست؟ (58)
جز همان مرگى كه در دنيا ديديم و آيا ديگر هيچ رنج و عذابى داريم؟ (59)
اين همان سعادت و رستگارى بزرگ است كه انتظار داشتيم (60)
براى نيل بچنين سعادت مردم كار آمد بذل جهد و كوشش مينمايند (61)
آيا اين قرارگاه عالى بهتر است يا درخت زقوم جهنم (62)
دوزخيان از ميوه‏هاى زقوم ميخورند و شكم خويش را پر ميسازند (66)
پس از خوردن آن ميوه‏ها آبى از حميم سوزان جهنم مينوشند (67)
و دوباره بازگشت ايشان بدوزخ است (68)
زيرا كه آنها پدران خود را نيز در ضلالت و گمراهى يافتند (69)
و با سرعت بدنبال آثار پدران خود قدم برميداشتند (70)
پيش از آنها هم بيشتر پيشينيان در گمراهى و ضلالت بوده‏اند (71)
و ما براى هدايت و ترسانيدن آنها رسولانى فرستاديم (72)
غير از بندگان با اخلاص خداوند (74)
سلام و تحيت بر نوح باد در هر دو جهان (79)
ما اين چنين به نيكوكاران پاداش ميدهيم (80)
زيرا او از بندگان مؤمن ما بود (81)
آن گاه بقيه قوم را در درياى قهر خود غرق نموديم (82)
و يكى از شيعيان واقعى على بن ابى طالب عليه السّلام حضرت ابراهيم است (83)
كه با قلبى پاك و بى‏آلايش از شرك براى هدايت خلق از جانب خدا مبعوث گرديد (84)
هنگامى كه بپدر مادرى و به قومش گفت شما چه چيزى مى‏پرستيد (85)
آيا شايسته است بدروغ و باطل خدايانى جز خدايى يكتا براى خود برگزينيد (86)
شما درباره خداوند جهانيان چه گمان ميكنيد (87)
و بعد بقوم خود گفت من بيمارم (89)
مردم از او دست كشيده و رفتند (90)
ابراهيم با فراغت خاطر به بتخانه رفته و به بت‏ها گفت آيا شما غذا نميخوريد (91)
شما را چه شده كه حرف نميزنيد و سخن نميگوئيد (92)
سپس با تبرى تمام بت‏ها را غير از بت بزرگ در هم شكست (93)
چون قوم از عيدگاه مراجعت نموده و بتها را آن چنان ديدند بسوى ابراهيم شتابان رفتند (94)
و حال آنكه شما و آنچه را كه شما مى‏سازيد خداوند آفريده است (96)
مردم بگفتار ابراهيم وقعى ننهاده گفتند آتشگاهى بنا كنيد و او را در ميان آتش افكنده بسوزانيد (97)
آنها مصمم شدند كه او را زجر داده و بسوزانند ولى ما ايشان را زبون و پست نموديم (98)
ابراهيم گفت من بسوى پروردگارم ميروم و زود باشد كه هدايت يابم (99)
ابراهيم عرضه داشت خداوندا فرزند شايسته و صالحى بمن ببخشا (100)
و ما او را بوجود پسر بردبارى مژده داده‏ايم (101)
و چون بسن رشد و بلوغ رسيد با پدرش در تكاپو افتاد ابراهيم گفت پسرم من خواب ديدم كه تو را در راه خدا قربانى ميكنم در اين باره نظر تو چيست؟ گفت اى پدر بآنچه مامورى قيام كن و بخواست خداوند مرا بردبار خواهى يافت (102)
و واگذاشتيم او را بر آيندگان از فرزندان ابراهيم (108)
و سلام و درود بر دودمان ابراهيم باد (109)
ما اين چنين نيكوكاران را پاداش ميدهيم (110)
و آن ابراهيم از بندگان مؤمن ما است (111)
و او را بفرزندش اسحق كه پيغمبرى شايسته و صالح بود مژده داديم (112)
و ما بر ابراهيم و اسحق بركت و خير بسيارى عطا كرديم و از نسل ايشان و نوع مردم بودند جمعى نيكوكار و عده‏اى ديگر بخويشتن ستم كردند (113)
و ما بر موسى و برادرش هارون منت نهاديم (114)
و آن دو و قوم آنها را از بدبختى بزرگ رهانيديم (115)
و آنها را مدد و يارى كرديم تا غالب شدند (116)
و بآنها كتاب روشن بيان تورات را عطا كرديم (117)
و هر دو را براه راست هدايت و رهبرى نموديم (118)
و نام نيك آنها را براى آيندگان باقى گذارديم (119)
سلام و درود بر موسى و هارون باد (120)
ما اين چنين به نيكوكاران پاداش ميدهيم (121)
آن دو از بندگان مؤمن ما بودند (122)
همين طور الياس يكى از پيغمبران خدا بود (123)
وقتى كه بقوم خود گفت آيا وقت آن نرسيده تقوى پيشه كنيد و از خدا بترسيد (124)
آيا شما بعل را مى‏پرستيد و خداوندى كه بهترين آفريننده است رها مى‏كنيد؟ (125)
خدا پروردگار شما و پروردگار پدران پيشين شما است (126)
قوم او را تكذيب نموده و ايشان را براى كيفر در عرصه محشر حاضر كنند (127)
مگر آن عده از بندگان با اخلاص و ايمان (128)
و نام نيك الياس را براى اقوام بعد باقى گذاشتيم (129)
الياس نيز از بندگان با ايمان بود (132)
لوط هم يكى از رسولان و پيغمبران خدا بود (133)
وقتى كه ما او و تمام بستگانش را نجات داديم (134)
مگر پيرزالى كه در ميان قوم هلاك شد (135)
و باقى آن قوم بدكار را نابود نموديم (136)
و شما اينك بديار قوم لوط ميگذريد و ويرانه‏هاى آنها را در صبح بچشم مى‏بينيد (137)
و همين طور در شب آثار آن قوم ديده ميشود آيا تفكر نمى‏كنيد و عبرت نمى‏گيريد (138)
و نيز يونس از پيمبرانست (139)
وقتى كه بسوى كشتى پر جمعيتى فرار كرد و سوار شد (140)
و چنانچه يونس مشغول ذكر حق و تسبيح خدا نبود (143)
تا روز قيامت در شكم نهنگ باقى ميماند (144)
ما يونس را از شكم ماهى بصحراى خشكى افكنديم در حالى كه بيمار بود (145)
و در آن صحرا براى او درخت كدويى رويانيديم (146)
سپس او را برهبرى و رسالت صد هزار نفر يا بيشتر فرستاديم (147)
آن قوم هم باو ايمان آوردند و ما نيز تا وقت معينى آنها را از زندگانى بهره‏مند ساختيم (148)
يا وقتى كه ما فرشتگان را بتصور ايشان بصورت دختر خلق كرديم آنها شاهد و ناظر بودند (150)
بدان كه اين مردم بدروغ چيزى ميگويند (151)
خداوند فرزند داشته باشد! چه دروغ گو مردى هستند (152)
خداوند دختران را بر پسران ترجيح داد و برگزيد (153)
شما را چه ميشود؟ چگونه قضاوت مى‏كنيد (154)
آيا باز هم متنبه نميشويد (155)
يا آنكه بر گفتار نارواى خود دليل و برهان روشنى داريد (156)
اگر راست مى‏گوييد كتاب و دليل خود را بياوريد (157)
اين مردم نادان بين خدا و جن نسبتى برقرار كرده‏اند در صورتى كه جنيان هم ميدانند براى عقيده فاسد آنها را در آتش حاضر ميكنند (158)
ذات پاك خداوند از اين صفاتى كه باو نسبت ميدهند منزه است (159)
مگر بندگان با اخلاص ما (160)
مگر كسى كه بايد بدوزخ و آتش در افتد (163)
اى رسول گرامى بمشركين بگو كه فرشتگان ميگويند كه هيچيك از ما نيست جز آنكه او را در بندگى خداوند مقامى معين است (164)
و تمامى ما در بندگى و فرمان خدا صف آراسته‏ايم (165)
و همگى پيوسته به تسبيح و ستايش حق مشغوليم (166)
و همانا كافران ميگويند (167)
اين مردم مشرك بقرآن كافر شده و بزودى كيفر خود را خواهند دانست (170)
در صورتى كه ما نسبت به بندگانى كه برسالت فرستاده‏ايم پيش از اين پيمان استوار ساخته‏ايم (171)
البته آنها بر كافران غلبه كرده و پيروز ميشوند (172)
و هميشه سپاه ما بر دشمن چيره خواهد شد (173)
تو هم اى رسول گرامى تا روز معين از ايشان روى بتاب (174)
تو آنها را بديده تيزبين خود بنگر و زود باشد كه آنها هم كاميابى و توفيق ترا خواهند ديد (175)
آيا كفار طعنه عذاب ما را بتعجيل مى‏طلبند (176)
همين كه عذاب ما بر پيرامون آنها نازل گردد ميفهمند كه روز و صبح ايشان چگونه بد و تاريك است (177)

پس تو اى رسول ما تا روز مقرر از ايشان روى بگردان (178)
آن گاه عذاب و خوارى آنها را ببين آنها هم فتح و فيروزى تو را بزودى خواهند ديد (179)
پاك و منزه است پروردگار تو و خداوند عزت مقتدر و توانا و از توصيف جاهلانه خلق مبرا است (180)
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
ص از رمزهاى خدا و رسول او است قسم بقرآن صاحب مقام ذكر و پندآموز عالميان (1)
همانا كفار در مقام سركشى و غرور و دشمنى با خدا بوده و در كفر خود فرو رفته‏اند (2)
پيش از اينها ملت‏ها و اقوام بسيارى را هلاك نموده‏ايم و هنگام نزول بلا فريادها كرده و راه فرارى از عذاب براى آنها نبود (3)
مشركين مكه تعجب كردند كه پيغمبرى از خودشان براى هدايت و پند آنان آمده بجاى آنكه ايمان بياورند آن مردم كافر گفتند اين شخص ساحر و جادوگرى دروغگو است (4)
آيا خدايان متعدد ما را منحصر بيك خدا كرده و اين بسى جاى شگفتى و حيرت است (5)
گروهى از سران قوم عقيده دارند كه براهى تا كنون رفته‏اند ادامه داده و شكيبايى داشته و ثابت‏قدم باشند اين روش دلخواه و مورد علاقه همه است (6)
اين ادعاى يكتا پرستى محمد (ص) در آخرين ملت گذشته هم شنيده نشده زيرا ملت مسيح نيز باقانيم سه‏گانه اب و ابن و روح القدس معتقد بوده‏اند (7)
آيا فقط بر محمد قرآن نازل شده است بلكه اين كافران در وحى قرآن باو در شك و ريب بوده شايد هنوز طعم عذاب را نچشيده‏اند (8)
آيا گنجينه‏هاى رحمت خداوند بخشنده و مقتدر و توانا در دست ايشان است (9)
آيا سلطنت آسمانها و زمين و آنچه فيما بين آنست در دست اين كافرانست اگر چنين است با هر وسيله باشد بر آسمانها بالا روند (10)
و آنها جز تكذيب انبيا فكرى و كارى نداشتند و بهمين سبب كيفر و عذاب آنها بر ما حتم و واجب گرديد (14)
آن ملت‏ها انتظارى جز يك خروش آسمانى نداشتند كه با آن صيحه همه هلاك شده و ديگر بازگشت بدنيا براى آنها ميسر نيست (15)
آن كافران بشوخى ميگفتند پروردگارا نامه اعمال ما را زودتر و قبل از روز حساب رسيدگى بنما (16)
اى پيغمبر مكرم اكنون تو بآنچه كافران ميگويند بردبارى نموده و بياد بنده ما داود باش كه در اجراى فرمان ما نيرومند بود و همواره توبه و استغفار مينمود (17)
ما كوه‏ها را با او مسخر كرديم تا شب تار و روز روشن به تسبيح و تقديس ما مشغول باشند (18)
و نيز پرندگان و مرغان را باو مأنوس ساختيم كه همه در پيرامونش مجتمع شده و از هر گوشه و كنارى باطراف او حاضر شوند (19)
ما سلطنت او را تقويت نموده و باو حكمتى عطا كرديم كه درك حقايق نموده و حق را از باطل تميز دهد (20)
همين كه نابهنگام بر داود وارد شدند سخت هراسان شد و آن دو باو گفتند بيم مدار ما دو نفر با يكديگر دعوايى داريم و بهم ستم نموده‏ايم بحكومت پيش تو آمده‏ايم ميان ما بحق حكم كن و طرفدارى از ما منما و ما را براه راست هدايت فرما (22)
اين برادر من نود و نه ميش دارد و من يكى او ميخواهد اين يك ميش را هم از من بگيرد و با خشم و خشونت با من گفتگو و خطاب ميكند (23)
داود گفت البته درباره تو ظلم كرده كه ميخواسته يك ميش ترا ببرد و بسيارى از شركاء درباره يكديگر ستم ميكنند مگر آنكه اهل ايمان بوده و كارهاى پسنديده مينمايند و عده ايشان هم بسيار كم است داود دانست كه ما او را امتحان كرديم پس بركوع افتاده با تضرع و فروتنى از پيشگاه خداوند طلب آمرزش نموده و توبه كرده بدرگاه خدا بازگشت (24)
خدا نيز از تقصير او درگذشت و او را عفو نمود زيرا داود در نزد ما بسيار مقرب و نيكو منزلت است (25)
اى داود ما تو را در روى زمين خليفه خود قرار داديم تا ميان خلق بعدالت حكم كنى و هرگز پيرو هواى نفس نشوى كه تا از راه خدا گمراه گردى چه كسانى كه از راه حق منحرف و گمراه باشند بسختى كيفر بينند و از اينكه روز حساب را فراموش كرده‏اند شديدا مجازات خواهند شد (26)
ما آسمانها و زمين و آنچه در بين آنها است بيهوده و عبث خلق نكرده‏ايم و اين تصور نارواى كافرانست و واى بر كافران از عذاب سخت آتش دوزخ (27)
آيا ما كسانى را كه بخدا ايمان آورده و باعمال نيكو پرداخته‏اند همرديف مردم بى‏ايمان مفسد در روى زمين قرار ميدهيم و آيا ممكن است مردم با تقوى و خدا ترس را مانند افراد بى‏عفت و فاسق و بدكار يكسان جزا و پاداش دهيم (28)
اين قرآن بزرگ كتابى مبارك و عظيم الشأن است كه بر تو نازل كرديم تا امت در آياتش تفكر كند و صاحبان مقام عقل متذكر حقايق آن شوند (29)
ما بداود سليمان را بخشيديم و او بنده‏اى نيكو بوده و بدرگاه خدا بسيار با تضرع و زارى رجوع ميكرد (30)
اى رسول ما بياد بياور وقتى را كه هنگام مغرب اسبهاى بسيار تندرو و زيبا بر سليمان عرضه دادند (31)
ما سليمان را آزمايش كرده و جسدى را بر تخت او افكنديم سپس بدرگاه خدا توبه و انابه كرد (34)
گفت پروردگارا مرا بيامرز و پادشاهى بمن عطا فرما كه پس از من كسى شايسته آن نباشد و تو خدايى بخشنده هستى (35)
ما هم باد را مسخر كرديم كه بفرمانش هر جا كه ميخواست بآرامى حركت ميكرد (36)
و شياطين را كه عده‏اى بنا و گروهى غواص بوده و از درياها نفايس بسيارى ميآوردند تحت فرمانش قرار داديم (37)
آن دسته از شياطين را كه در پى گمراهى خلق بودند بدست او در غل و زنجير مقيد نموديم (38)
اين نعمت پادشاهى و قدرت بخشيدن ما است اينك بى‏حساب بهر كه ميخواهى عطا كن و از هر كه خواهى منع نما (39)
سليمان نزد ما بسيار مقرب و نيكو منزلت است (40)
اى رسول ما ياد كن از بنده ما ايوب آن وقتى كه به پروردگار خود عرض كرد شيطان مرا سخت در رنج و عذاب قرار داده نجاتم بخش (41)
گفتيم كه پاى بزمين بزن چشمه آبى ظاهر شود كه خنك و گوارا است از آن بياشام و شستشو كن تا از هر درد و رنجى بيرون آيى (42)
ما عيال و اولادش را كه مرده بودند و برابر آنها را باو عطا كرديم تا در حق او لطف و رحمتى كنيم و براى مردمان خردمند صاحب عقل وسيله تذكر و عبرت شود و نتيجه صبر در بلا را درك كنند (43)
و بايوب گفتيم دسته‏اى از چوب نازك خرما بدست گرفته و در اجراى قسم خود بر تن زنت بزن تا هم بعهد و قسمى كه ياد كرده بودى وفا نموده و هم زن را بى‏گناه نيازارى و ما ايوب را بنده‏اى شكيبا و بردبار يافتيم ايوب بنده‏اى نيكو بود كه پيوسته بدرگاه ما رجوع و توجه مينمود (44)
اى رسول ما ياد كن از بندگان خاص ما ابراهيم و اسحق و يعقوب كه در رسالت صاحب قدرت و بصيرت بودند (45)
ما آنها را پاك و خالص براى تذكر سراى آخرت گردانيديم (46)
آنها در پيشگاه ما از خوبان برگزيده بودند (47)
و نيز از اسمعيل و يسع و ذو الكفل كه همه از خوبان بودند ياد نما (48)
اين يادآورى از نيكان است و همواره مردم با تقوى و پرهيزگار داراى منزلت و مقام خوبى هستند (49)
و آن باغهاى بهشت جاويدان است كه درهايش بروى نيكمردان باز ميباشد (50)
اين نعمت‏ها همانست كه براى روز حساب وعده داده شده (53)
اين همان رزق بى‏منتهايى است كه تمام نميشود و نابود نميگردد (54)
حقيقت حال اين است و اهل كفر و طغيان را منزلگاهى بد در پيش خواهد بود (55)
آنان بدوزخ درآيند كه بسيار بد آرامگاهى است (56)
اين است عذاب آنها در انجا بايد از آب گرم متعفن حميم و غساق بچشند (57)
و از اين قبيل عذابهاى گوناگون (58)
اين فوج و دسته‏اى هستند كه با شما بدوزخ درآمدند بدا بحال ايشان كه بدوزخ و آتش فروزان شتافتند (59)
دوباره بدرگاه خدا توجه نموده گفتند پروردگارا كسانى كه اين عذاب را براى ما فراهم نموده‏اند عذابشان را در آتش دو چندان كن (61)
دوزخيان با يكديگر ميگفتند چه شده است كه ما آنهايى را كه از اشرار محسوب ميكرديم در دوزخ نمى‏بينيم (62)
آن كسانى را كه ما در دنيا مسخره ميكرديم اينجا نيستند يا آنكه آنها بچشم ما ديده نميشوند (63)
اى اهل ايمان بدانيد كه اين مخاصمه و منازعه اهل دوزخ حتمى و محقق است (64)
اى پيغمبر ما بمردم بگو من رسولى بيم دهنده و راهنمايى بيش نيستم و جز خداى يگانه قهار خدايى نيست (65)
پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ما بين آنهاست همان خداوند مقتدر آمرزنده (66)
اى رسول گرامى بامت بگو على امير المؤمنين (ع) همان خبر بزرگست (67)
و بمن وحى نميرسد مگر آنكه من با بيان روشن خلق را از عذاب بترسانم (70)
بياد بياور آن وقتى كه پروردگارت بفرشتگان فرمود من بشرى از گل خلق ميكنم (71)
و چون خلقت او كامل شد و از روح خود بر او دميدم بفرمان من در برابر او بسجده درافتيد (72)
پس بفرمان خدا تمام فرشتگان سجده كردند (73)
مگر شيطان (ابليس) كه مغرور شده و تكبر ورزيد و از كافران گرديد (74)
خداوند فرمود اى ابليس چه چيزى مانع تو شد كه بموجودى كه با دو دست علم و قدرت خود آفريدم سجده نكنى آيا تكبر و غرور ترا گرفته يا داراى علو مرتبه و مقام شامخ هستى (75)
شيطان در جواب گفت من از او بهترم مرا از آتش خلق كرده‏اى و او را از گل آفريدى (76)
خدا فرمود اكنون از پيشگاه ما بيرون رو كه تو مردود و رانده درگاه ما شدى (77)
و بر تو لعنت و غضب من تا روز قيامت حتمى و محقق است (78)
شيطان عرضه داشت پروردگارا پس تا روز قيامت بمن مهلت بده تا زنده بمانم (79)
خداوند فرمود ما تو را از مهلت يافتگان قرار داديم (80)
شيطان گفت بعزت و جلال تو قسم كه تمام بنى آدم را گمراه ميكنم (82)
مگر خاصان بندگانت كه براى تو داراى خلوص كامل ميباشند (83)
خداوند بشيطان فرمود بحقيقت سوگند و كلام من تمام حق و حقيقت است (84)
جهنم را از تو و پيروانت پر ميكنم (85)
اى رسول ما بامت بگو من از شما پاداش رسالت نميخواهم و من بدون حجت و برهان خدا مقام وحى و رسالت را بر خود نمى‏بندم (86)
اين قرآن چيزى جز وسيله پند و اندرز جهانيان نيست (87)
ما اين كتاب را بر تو بحق فرستاديم بشكرانه آن خدا را ستايش كن و دين را براى او خالص گردان (2)
اى مردم بدانيد و آگاه باشيد كه دين خالص براى خداست. و كسانى كه دوستى غير خدا را برگرفته و ميگويند ما معبودهاى خود را ستايش نمى‏كنيم مگر براى تقرب و نزديكى بخدا، ولى البته خدا در آنچه خلاف گويى ميكنند حكم مينمايد، و هرگز خداوند مردم كافر و دروغگو را هدايت نميكند (3)
اگر خدا ميخواست فرزندى براى خود اختيار كند همانا هر كه را از مخلوقاتش مى‏پسنديد بر ميگزيد اما آن خداى قهار يكتا پاك و منزه است (4)
آسمانها و زمين را بحق و راستى آفريد و شب را در روز و روز را بشب بپوشانيد و خورشيد و ماه را مسخر فرمود تا هر كدام بر مدار معين و وقت مقرر بگردش بپردازند بدانيد و آگاه باشيد كه او خداوند مقتدر و آمرزنده است (5)
اوست كه شما را از يك تن بشر اوليه بيافريد و حوا را جفت او قرار داد و براى استفاده شما هشت قسم از چهارپايان را مقرر داشت و شما را در رحم مادرانتان در سه تاريكى شكم و زهدان و رحم با تحولات گوناگون باين خلقت زيبا بيافريد، اين خدا پروردگار شماست كه پادشاه و ملك وجود است و جز او خداى ديگر نيست، پس از پيشگاه او بكجا ميرويد (6)
اگر همه شما كافر شويد ذات اقدس پروردگار از طاعت شما بى‏نياز است ولى او از بندگانش كفر را نمى‏پسندد اما چنانچه شكرگزار باشيد مورد رضايت و پسند خاطر حضرتش خواهيد شد و اين را بدانيد كه بار گناه كسى را ديگرى بدوش نخواهد گرفت و پس از اين زندگانى ناچيز دنيا بازگشت همه بسوى خدا است و او شما را از آنچه در دنيا كرده‏ايد آگاه ميسازد زيرا خداوند از اسرار درونى مردم بخوبى واقف ميباشد (7)
همين كه بشر در رنج و مصيبتى گرفتار شود دست بدعا برداشته و بدرگاه خدا رو كرده توبه و انابه مينمايد و چون نعمت و ثروت باو عطا شده و رفع آلام و مصائب از او شود آنچه پيش از آن ميخواند بكلى فراموش ساخته و براى خدا شركائى قرار ميدهد تا باعث گمراهى او شود، اى پيغمبر باين قبيل مردم بگو كمى در اين كفر خود راحت و آسايش بجو كه تو عاقبت از اهل آتش و دوزخى و بعذاب ابدى گرفتار خواهى بود (8)
آيا كسى كه در دل شب بطاعت خدا و بسجود و قيام مشغول بوده و از عذاب آخرت ترسان و برحمت پروردگار اميدوار است با كسى كه بعصيان و كفر زندگى ميكند يكسان ميباشد اى رسول گرامى بگو آيا مردم خردمند و دانا با نادان و غافل برابر هستند البته فقط كسانى كه عقل سليم دارند متذكر اين حقيقت شده و عبرت خواهند گرفت (9)
اى پيغمبر بگو كه بمن فرمان داده شده فقط خداى يكتا را ستايش نموده و دينم را براى او خالص كنم (11)
و نيز مأمورم كه در اسلام داراى مقام اول باشم (12)
و نيز بامت بگو اگر من نافرمانى نمايم البته از عذاب روز قيامت وحشت و ترس دارم (13)
و همچنين يادآور شده و بگو كه من خداى يگانه را پرستيده و از غير او بيزارم و دينم را فقط براى او خالص مينمايم (14)
شما هر چه را ميخواهيد غير از خدا بپرستيد ولى بايشان بگو زيانكاران كسانى هستند كه بخود و اهل و عيال خود روز قيامت ضرر دائم ميرسانند و آگاه باشيد كه اين ضرر و زيان بسيار روشن و آشكار است (15)
براى آنها از بالاى سر و پائين پايشان آتش سايه افكن شود و اين تهديدى است كه خداوند بندگان خود را بآن ميترساند و ميفرمايد اى بندگان از آتش قهر و خشم من بترسيد (16)
اما آنهايى را كه از طاغوت و پرستش آن دورى و اجتناب نموده و بسوى خدا توبه و انابه مينمايند بشارت و مژده باد (17)
پس مژده بده بآن بندگانى كه چون سخنى بشنوند از گفتارهاى پسنديده پيروى و تبعيت مينمايند اين مردم كسانى هستند كه خداوند آنها را هدايت فرموده و گروه خردمند و صاحب عقل ميباشند (18)
آيا كسى كه وعده عذاب پروردگار درباره‏اش حتمى و محقق است تو اى پيغمبر ميتوانى او را از آتش برهانى (19)
ولى آنهايى كه از پروردگار ترسيده و متقى و پرهيزگار شدند براى آنها در بهشت كاخ‏ها و غرفه‏هايى است كه بالاى يكديگر قرار گرفته و از زير آن كاخها نهرها جارى است و اين وعده خداست و هرگز خداوند خلف وعده ننمايد. (20)
آيا نمى‏بينى كه خداوند از آسمان باران رحمت نازل فرموده و از آن در روى زمين چشمه‏هايى جارى گشته و بر اثر آن نباتات گوناگون و رنگارنگ رويانيده و پس از چندى رو بزردى و خزان گذارده و خشك گرداند و در اين تحول نباتات براى مردم عاقل و خردمند موجبات يادآورى قدرت پروردگار آماده است (21)
خداوند قرآن را كه بهترين حديث است نازل فرمود و آن كتابى است كه آياتش همه در كمال فصاحت و بلاغت و اعجاز با هم شباهت دارد و در آن مكرر در مكرر ثناى پروردگار شده بر اثر قرائت آن از خوف خدا لرزه بر اندام مردم متقى و خدا ترس مى‏افتد و دوباره در آرامش و سكون بذكر خدا مشغول شده و با تلاوت آيات آن دلها نورانى گردد اين كتاب آسمانى همان رحمت خداست كه هر كه را بخواهد با آن هدايت و رهبرى كند و آن كسى را كه خداوند گمراه سازد ديگر هيچ هدايت كننده‏اى نخواهد يافت (23)
آيا آن كسى كه روز قيامت براى پرهيز از سختى عذاب صورتش را در مقابل آتش سپر ميسازد مانند كسى است كه از عذاب ايمن ميباشد در آن روز بمردم ستمكار گفته ميشود كه كيفر اعمال خود را بچشيد (24)
امت‏هاى پيشين نيز پيغمبران را تكذيب كرده و از جايى كه گمان نمى‏كردند عذاب قهر الهى بر آنها فرود ميآمد (25)
خداوند نيز عذاب ذلت و خوارى را بآنها چشانيد در صورتى كه اگر ميدانستند مى‏فهميدند كه عذاب آخرت آنها بسيار شديدتر و بزرگتر است (26)
و ما در اين قرآن براى هدايت مردم مثل‏هاى گوناگون زده‏ايم تا مگر آنها متذكر حقايق شده و عبرت بگيرند (27)
قرآنى بزبان عربى بدون كوچكترين ناراستى و در كمال فصاحت نازل شده تا شايد مردم از آن پند گرفته و پرهيزگار شوند. (28)
خداوند براى شناسايى كفر و ايمان مثلى زده است ميفرمايد آيا حال كسى كه داراى چند ارباب و رئيس مخالف با يكديگر بوده و شخص ديگرى كه فقط مطيع امر و دستور يك نفر است يكسان و برابر ميباشد شكر و سپاس ويژه پروردگار يكتاست لكن بيشتر مردم اين حقايق را درك نمى‏كنند (29)
اى رسول گرامى تو و تمام مردم البته خواهيد مرد و از دنيا ميرويد (30)
آن گاه در روز قيامت همه در پيشگاه عدل پروردگار خويش دادخواهى ميكنيد (31)
پس در آن روز ستمكارتر از كسى كه بر خدا دروغ بسته و وعده راست پيغمبران را تكذيب نموده هرگز يافت نميشود آيا منزل و جايگاه كافران جز آتش دوزخ نيست؟! (32)
و براى ايشان هر چه بخواهند نزد پروردگارشان مهياست و اين خود پاداش نيكوكاران عالم است (34)
تا خداوند زشت‏ترين گناهان آنها را مستور و محو كند و بهتر از كارهاى خوبى كه كرده‏اند پاداش و جزا مرحمت فرمايد (35)
آيا خداوند براى بندگانش كافى نيست كه مردم ترا (اى پيغمبر) از غير خدا ميترسانند البته هر كه را خداوند در گمراهى خود يله و رها سازد ديگر هيچكس نميتواند او را هدايت كند (36)
كسى را كه خداوند هدايت كند ديگرى نميتواند او را گمراه سازد آيا خداوند مقتدر غالب و منتقم نيست؟ (37)
اى پيغمبر اگر از اين مشركان سؤال نمايى كه اين آسمانها و زمين را كى خلق نموده ميگويند خداوند آنها را آفريده بايشان بگو اگر خدا خواسته باشد رنجى بمن برسد آيا بت‏هاى معبودى كه بجز خدا آنها را پرستش مينمائيد ميتوانند رفع آن ضرر و رنج نمايند يا چنانچه خداوند بخواهد مرا مشمول مرحمت و عنايت خود قرار دهد آنها قدرت دارند جلوگيرى نموده و سد آن رحمت شوند؟ پس بآنها بگو خداى من مرا كافى است و تمام مردمى كه داراى نيروى ايمان و توكل هستند بذات اقدس پروردگار توكل مينمايند (38)
و باين مردم معاند و لجوج بگو شما هر چه ميخواهيد بكنيد و من نيز طريقه حقه خود را مى‏پويم بزودى بشما معلوم خواهد شد كه راه شما خطا و طريقت من بر حق است (39)
اى رسول گرامى ما قرآن را بحق براى هدايت مردم بر تو نازل كرديم هر كس هدايت يافت بنفع خودش ميباشد و هر كس طريق ضلالت و گمراهى را انتخاب نمود و بال آن بخودش عايد شود و تو ديگر وكيل و نگهبان مردم نيستى (41)
آن خداست كه هنگام مرگ ارواح خلايق را ميگيرد و آن كس كه مرگش نرسيده باز موقع خواب روحش را قبض ميفرمايد اگر حكم بمرگش داده باشد ديگر روح ببدن برنميگردد و آنكه اجلش نرسيده روحش ببدن ملحق ميشود تا موعد مقرر، و در اين مرگ و خواب و گرفتن و باز گردانيدن روح آيت عبرتى است براى مردم متفكر (42)
آيا اين مردم مشرك غير از خداوند بت‏هايى را كه مالك چيزى نبوده و فاقد عقل و ادراك هستند شفيع خود برگرفته‏اند؟ (43)
اى پيغمبر گرامى بايشان بگو شفاعت تمام خلايق منحصر و مختص خداوندى است كه پادشاهى آسمانها و زمين را دارد و بازگشت همه مردم بسوى اوست (44)
اما همين كه ذكر خداى يكتا شود كسانى كه بروز جزا ايمان نياورده‏اند سخت ملول و دلتنگ شده و چون از غير خدا بحث شود مسرور و شادمان ميگردند (45)
اگر فى المثل مردم ستمكار و ظالم مالك آنچه در روى زمين است و مانند آن باشند و براى نجات خود از عذاب روز قيامت فديه بدهند موفق نشده و عذاب سختى كه تصور آن را نميكردند از جانب خداوند بر آنها ظاهر خواهد شد (47)
زشتى كارهايى كه ميكردند بر آنها ظاهر شده و عواقب بدى كه باستهزاء تلقى ميكردند ايشان را احاطه مينمايد (48)
آرى همين كه آسيب و رنجى بآدمى روى كند ما را بخواند و همين كه باو نعمت و دولت عطا كرديم ميگويد ابن نعمت دانسته و باستحقاق نصيب من گرديده است و حال آنكه ادبار و اقبال افراد آزمايشى ميباشد اما بيشتر مردم از سر آن بى‏خبرند و نميدانند (49)
اقوام و مللى كه پيش از اينها بودند نيز مى‏گفتند ما ثروت و مال را بتدبير و اقتدار خود بدست آورديم اما موقع مرگ آن مال و منال آنها را بى‏نياز ننمود و ثروتى كه اندوخته بودند بفريادشان نرسيد (50)
نتيجه بد كارهاى زشتى كه مرتكب شده بودند عايدشان گرديد و هرگز از قهر و عذاب پروردگار توانا رهايى نمى‏يابند (51)
آيا آنها نميدانند كه خداست كه هر كه را بخواهد روزى وسيع دهد و هر كه را خواسته باشد گرفتار عسرت و مضيقه كند و اين اختلاف روزى افراد براى مردم مؤمن و خداشناس خود دليلى بر قدرت خداوند است (52)
اى رسول اكرم بگو اى بندگان من كه بر نفس خود اسراف نموده و كارهاى ناروا كرده‏ايد از رحمت خدا مأيوس نشويد زيرا كه خداوند تمام گناهان را مى- آمرزد و او آمرزنده و مهربانست (53)
در آن موقع هر كسى از خواب غفلت بيدار شده و فرياد واحسرتا بركشد و بگويد چگونه راه افراط پيمودم و در پيشگاه پروردگار عصيان ورزيده و وعده عذاب الهى را استهزاء و مسخره ميكردم (56)
يا آنكه از شدت پشيمانى بگويد اگر خداوند مرا بلطف خويش راهنمايى ميفرمود من از پرهيزگاران ميشدم (57)
يا آنكه موقع مشاهده عذاب ميگويد اگر بار ديگر بدنيا بازمى‏گشتم از نيكوكاران ميشدم (58)
آرى همين كه آيات قرآن من براى هدايت تو آمد آن را تكذيب نموده سركشى و تكبر پيشه خود كردى و از جمله كافران شدى (59)
روز قيامت خواهى ديد كسانى كه بر خدا دروغ بسته‏اند روسياه ميباشند آيا نه اينست كه براى مردم سركش و متكبر در جهنم قرارگاه و منزلى است؟ (60)
البته خداوند مردم پرهيزگار و با تقوى را در نتيجه اعمال صالحه و حسنات و پيروى از فرمان پروردگار از عذاب نجات مى‏بخشد نه بايشان رنج و المى ميرسد و نه آنكه غمگين و اندوهناك شوند (61)
خداوند آفريننده تمام هستى‏هاست و ذات اقدس او نگهبان و حافظ هر چيزى است (62)
كليدهاى خزائن آسمانها و زمين دريد قدرت اوست و كسانى كه بآيات خداوند كافر شده‏اند البته از زيان‏كاران هستند (63)
و حال آنكه بتو و برسولان پيش از تو وحى شده است كه اگر بخداى خود شرك بورزى اعمالت محو و نابود ميشود و در زمره زيانكاران خواهى شد (65)
بلكه پيوسته خدا را پرستش نموده و از سپاسگزاران باش (66)
اين مشركين كه غير خدا را مى‏پرستند چنانچه شايد و بايد عظمت پروردگار را نشناخته و ندانستند كه روز قيامت زمين در قبضه قدرت او و آسمانهاى بهم درپيچيده بدست ذات اقدس و منزه اوست، آن خداى پاك كه منزه و مبرا از شرك مشركانست (67)
در صور اسرافيل دميده شود و هر آنكه در آسمانها و زمين است جز آنكه خداوند بقاى او را خواسته همه يكسر مدهوش مرگ شوند آن گاه نفخه ديگرى در آن دميده شده تمام خلايق برمى‏خيزند و بواقعه محشر نظر ميكنند (68)
در آن موقع زمين بنور پروردگار روشن شده و نامه و دفتر اعمال مردم گذارده ميشود و پيغمبران و شهود براى گواهى حاضر گشته و ميان خلق بحق حكم كنند و بهيچ كس تعدى و ستم نخواهد شد (69)
و پاداش اعمال مردم بحد كافى داده ميشود و خداوند از هر كسى به نيك و بد افعال آنها داناتر است (70)
آن گاه كسانى كه كافر شدند دسته دسته و فوج فوج بجهنم رانده ميشوند و چون بآنجا برسند درهاى جهنم بروى آنها گشوده شده خازنان جهنم بايشان ميگويند و مى‏پرسند كه آيا براى شما انبياء و پيغمبرانى نيامدند تا از آيات كتب پروردگار شما برايتان بخوانند و شما را از ملاقات امروزتان آگاه ساخته و بترسانند جواب ميدهند آرى انبياء براى هدايت ما آمدند اما وعده عذاب براى كافران محقق و حتمى گرديد (71)
بكافران خطاب شده و ميگويند از درهاى دوزخ وارد شده و براى هميشه در آن قرار بگيريد و براى مردم متكبر و طاغى دوزخ بسيار بد منزلگاهى است (72)
اى رسول گرامى در آن روز خواهى ديد كه فرشتگان رحمت پيرامون عرش با عظمت پروردگار به تسبيح و تنزيه خدا مشغول و ميان اهل بهشت و دوزخ بحق حكم داده شده و ميگويند سپاس و ستايش ويژه و خاص خداوند جهانيان است. (75)
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
حم رمز و سرى است ميان خدا و رسولش (1)
اين قرآن و كتاب آسمانى از طرف خداوند مقتدر و دانا نازل شده است (2)
آن خدايى كه بخشنده گناهان و پذيرنده توبه بندگان با ايمان و انتقام كشنده از مردم ظالم بى‏ايمان ميباشد خداوند رحيمى كه صاحب نعمت است و جز ذات اقدسش خدايى نيست و بازگشت همه بسوى او است (3)
تو اى رسول گرامى بدان كه در آيات خداوند كسى جز مردم كافر كيش بجدال و انكار برنمى‏خيزد و از پيشرفت و موفقيت‏هاى كافران در شهرها و ديار فريب مخور (زيرا پيوسته حق غالب است) (4)
اگر اين مردم ترا تكذيب مى‏كنند غمگين مشو پيش از اين هم قوم نوح و بعد از ايشان طوايف ديگر نيز انبياء و رسولان را تكذيب كرده و هر قومى براى نابودى و هلاكت رسول و پيغمبر خود كوشش مينمودند تا او را گرفته و دستگير سازند و با جدل و گفتار باطل برهان حق را پايمال كنند ولى ما ايشان را كيفر نموده و بعقوبت شديدى مجازات نموديم (5)
بهمين ترتيب وعده پروردگار تو بر عقاب و كيفر كافران محقق و حتمى است و البته همه ايشان اهل دوزخ ميباشند (6)
فرشتگانى كه حامل عرش با عظمت پروردگار ميباشند و آنهايى كه پيرامون عرش بستايش و تسبيح پروردگار مشغول هستند هم خود بخدا ايمان دارند و هم آنكه براى كسانى كه ايمان آورده‏اند طلب مغفرت نموده و ميگويند اى خدايى كه دانش و رحمتت همه عالم را فرا گرفته است بلطف و كرم خود گناه كسانى را كه توبه كرده و راه رضاى تو را پيموده‏اند ببخشاى و ايشان را از عذاب دوزخ محفوظ بدار. (7)
و تو اى خداوند آن مردم با ايمان را از زشتى‏ها و ارتكاب اعمال نگاه دار چه هر كه را تو از پليدى‏ها مصون و محفوظ بدارى در حق او رحمت و عنايت بسيارى فرموده‏اى و اين در حقيقت بزرگترين رستگارى محسوب ميشود (9)
بكسانى كه كافر شده‏اند خطاب ميرسد كه خشم خداوند بزرگتر از خشم خود شما بر خودتان است چون كه شما را براه نجات و ايمان دعوت كردند ولى نپذيرفته و كافر شده‏ايد (10)
كافران ميگويند پروردگارا براى آنكه ما بگناهان خود اعتراف كنيم دو بار ما را مرده و باز زنده فرمودى آيا جهة بيرون رفتن از اين عذاب براى ما راهى و وسيله‏اى هست؟ (11)
با ايشان گفته ميشود اين عذاب بكيفر معتقدات نارواى شماست كه چون در نزد شما خدا را به يكتايى و يگانگى ياد ميكردند اظهار كفر و شرك نموده و چون براى حضرتش شريكى قائل ميشدند قبول نموده و ايمان ميآورديد اكنون قضاوت و حكومت با خداوند متعال و بزرگ است (12)
آن خدايى كه آيات عظمت خود را بر شما آشكار ساخت و از آسمان براى شما روزى فرستاد و البته كسى متذكر اين لطف ميشود كه همواره روى بدرگاه خدا برده باشد (13)
پس خدا را از روى كمال اخلاص بخوانيد و اگر چه بر خلاف ميل كافران باشد (14)
و آن روزى است كه حقيقت خوب و بد همه آشكار شود و هيچيك از اعمال خلق بر خدا پنهان نماند در آن روز سلطنت عالم با كيست؟ البته با خداى يكتاى منتقم و قاهر است (16)
در آن روز هر كس پاداش و كيفر آنچه كه كرده است ميگيرد و بر كسى ستم نميشود و ذات اقدس پروردگار حساب خلايق را بسرعت هر چه تمامتر ميرسد (17)
اى پيغمبر گرامى مردم را از سختى و شدائد قيامت بترسان كه از هول و ترس جانها بگلو رسيده و خشم و غصه خود را فرو ميبرند در آن روز نه دوستى براى ستمكاران وجود دارد و نه آنكه كسى كه شفاعتش پذيرفته شود يافت شود (18)
پروردگار تمام حركات حتى نگاه‏هاى پنهانى چشم را ميداند و از آنچه در دلهاى ايشان ميگذرد آگاه ميباشد (19)
خداست كه در آن روز قضاوت بر حق و عدل مينمايد و غير از خدا نميتوانند كوچكترين قضاوتى نموده و كمترين اثرى در جهان داشته باشند خدا است كه شنوا بوده و از احوال بندگان آگاهست (20)
آيا اين مردم با كناف جهان و اقطار زمين سير و سفر نميكنند تا پايان كار گذشتگان را كه بسيار از ايشان نيرومندتر و قوى‏تر بوده و اكنون اثرى از آنها باقى نمانده و خداوند بكيفر گناهانشان همه را هلاك نموده به‏بينند و عبرت بگيرند و بدانند كه كسى نتوانست آنها را از خشم و غضب پروردگار نگهدارى كند (21)
اين نابودى و هلاكت اقوام گذشته باين سبب بود كه پيغمبران با آيات و دلايل روشن و محكم براى هدايت ايشان ميآمدند ولى آنها زير بار رسالت انبياء نرفته و كافر شدند و خداوند هم آنها را بعقوبت گرفت زيرا پروردگار مقتدر و سخت كيفر است (22)
و چون ديدند موسى بحقيقت از جانب ما آمده فرعون فرمان داد و گفت پسران آنهايى را كه بموسى ايمان آورده‏اند بكشيد و زنهاى ايشان را زنده نگاهداريد آرى مكر و حيله كافران جز در راه ضلالت و خسران بكار نميآيد (25)
فرعون باطرافيانش گفت بگذاريد تا من موسى را بكشم و او خداى خود را بيارى خويش بخواند من از آن مى‏ترسم كه دين شما را تغيير دهد و يا آنكه در روى زمين فتنه و فسادى برانگيزد (26)
و چون موسى از تصميم فرعون آگاه شد گفت من بآفريننده خودم و شما؛ از شر هر كافر گردنكش كه بروز قيامت ايمان ندارد پناه ميبرم (27)
مؤمن آل فرعون كه ايمانش را پنهان ميداشت بفرعونيان گفت آيا شما ميخواهيد مردى را بجرم آنكه ميگويد آفريننده من خداى يكتاست بكشيد و حال آنكه او براى اثبات رسالتش دلائل روشنى بر شما عرضه ميدارد او را بحال خود بگذاريد اگر او در ادعايى كه مينمايد دروغگو باشد گناهش بر عهده خود اوست ولى چنانچه راست بگويد و رسول خدا باشد ممكن است بعضى از آنچه كه وعده ميدهد بشما برسد و موجب هلاكت و نابودى شما گردد زيرا هرگز خداوند مردم دروغگوى ستمكار را هدايت و يارى نميفرمايد (28)
مؤمن آل فرعون در تعقيب بيانات خود گفت اى مردم امروز پادشاهى و ملك و حكومت سرزمين مصر در دست شماست اما اگر قهر و خشم خداوندى متوجه ما شود كيست كه ما را يارى نموده و از غصب پروردگار نجات دهد فرعون گفت من جز آنكه رأى بقتل موسى دادم رأى ديگر نميدهم و شما را راهنمايى و رهبرى نميكنم مگر براه نجات و صواب (29)
همان مرد مؤمن گفت اى مردم من ميترسم بر شما همان برسد كه بر مردم احزاب رسيد (30)
مانند روزگار ناگوار قوم نوح و عاد و ثمود و امت‏هاى بعد از ايشان كه همه بكيفر عصيان هلاك شدند در صورتى كه خداوند براى بندگانش هرگز اراده ظلم و بدى نميفرمايد (31)
باز گفت اى قوم من بر شما از عذاب روز قيامت كه خلق از سختى آن بفرياد مى‏آيند بيمناكم (32)
آنهايى كه بدون دليل و برهان در آيات خدا بجدال و انكار بر مى‏خيزند در پيشگاه پروردگار و مؤمنين بسيار ناپسند و سخت است و خشم خدا را برمى‏انگيزانند بلى خداوند قلب اينگونه مردم ستمگر و سركش را مهر ميزند تا با سعادت خود دشمنى كنند (35)
و فرعون بوزيرش هامان گفت كه كاخى بلند پايه براى من بنا كن تا شايد وسيله‏اى فراهم گردد (36)
تا بدرهاى آسمان راه يافته و از خداى موسى كسب اطلاعى بنمايم من هنوز گمان دارم موسى دروغگويى بيش نيست اين چنين پندار و رفتار زشت فرعون در نظرش زيبا مينمود و از راه حق و خداپرستى دور ميشد و انديشه‏هاى ناروا و مكر و تدبيرش جز بر زيان و هلاكتش بكار نيامد (37)
همان مؤمن آل فرعون گفت اى مردم بيائيد از من پيروى كنيد تا شما را براه حق و صواب رهبرى كنم (38)
اى قوم بدانيد و آگاه باشيد زندگانى چند روزه دنيا متاع ناچيزى بيش نيست و حال آنكه سراى آخرت قرارگاه هميشگى شما ميباشد (39)
و اين را بدانيد هر كس كار بدى كند بكيفرى مانند آن مجازات شود و هر مرد و زنى كه كار شايسته و عمل صالح كند مشروط بر آنكه مؤمن باشد بپاداش آن اعمال صالحه وارد بهشت شده و در آنجا بروزى بيحساب و رزق نيكو ميرسد (40)
اى مردم شما را چه ميشود مرا كه شما را براه نجات ميخوانم بسوى آتش دوزخ دعوت ميكنيد (41)
شما مرا دعوت ميكنيد كه بخداى خود كافر شده و بچيزى كه در جهان مؤثر نيست باو شرك آورم در صورتى كه من شما را بسوى پروردگار بسيار مقتدر و آمرزنده ميخوانم (42)
بزودى خواهيد فهميد كه من چه ميگويم و من كار خودم را بخدا واميگذارم زيرا كه او كاملا بر احوال بندگان واقف و بيناست (44)
خداوند نيز او را از شر مكر و بديهاى فرعونيان حفظ نمود و عذاب سخت بر آل فرعون رسيد (45)
اكنون هر صبح و شام آتش دوزخ را بر آنها عرضه ميدارند و همين كه روز قيامت شود خطاب ميرسد كه فرعونيان را بشديدترين عذاب جهنم داخل كنيد (46)
و چون در آتش دوزخ با هم بجدال و بحث پردازند ضعفاى قوم به گردنكش‏هايى كه پيشواى آنها بودند ميگويند پيروى ما از شما باعث اين گمراهى و عذاب ما شده آيا شما امروز ميتوانيد در عوض قسمتى از عذاب ما را كاسته و بر خود بيفزائيد (47)
آن پيشوايان گردنكش و متكبر جواب ميدهند كه ما و شما بايد در آتش دوزخ باشيم و البته خداوند بعدالت ميان بندگانش حكم فرموده است (48)
و اهل جهنم كه گرفتار عذاب آتش هستند بخازنان دوزخ ميگويند از پروردگارتان بخواهيد كه روزى عذاب ما را تخفيف دهد (49)
ايشان در جواب ميگويند آيا براى هدايت شما انبيا و پيغمبران با دلائل و معجزه‏هاى روشن نيامدند پاسخ ميدهند چرا آمدند آن گاه خازنان جهنم ميگويند پس اكنون هر چه ميخواهيد دعا و ناله كنيد كه دعاى كافران جز بر زيان و گمراهى نخواهد بود (50)
ما البته فرستادگان و رسولان خود و كسانى كه ايمان آورده‏اند هم در دنيا يارى و نصرت دهيم و هم در روز قيامت كه گواهان بشهادت قيام مينمايند (51)
در آن روز عذرخواهى ستمكاران سود نمى‏بخشد و هم آنكه لعن و خشم پروردگار متوجه آنهاست و هم منزلگاه بد دوزخ براى ايشان آماده ميباشد (52)
تا هدايت يافته و خردمندان پند بگيرند (54)
پس تو اى رسول گرامى بر آزار امت بردبارى بنما و البته خدا حق است و از خداوند طلب آمرزش نموده و هر صبح و شام به تسبيح و نيايش پروردگار خود مشغول باش (55)
كسانى كه بدون حجت و برهان در آيات خدا احتجاج و جدال ميكنند جز تكبر و نخوت چيزى در دل خود ندارند و البته بآرزوى دل خود هم نميرسند پس تو از شر فتنه آنها بدرگاه خداوند پناه ببر چون كه ذات اقدسش شنوا و بيناست (56)
اگر بديده بصيرت بنگرند محققا آفرينش آسمانها و زمين از پيدايش و ايجاد بشر بزرگتر و مهمتر است اما اكثريت مردم نميدانند و اين معنى را درك نمى‏كنند (57)
مسلم است كه داناى بينا و نادان كور مساوى يكديگر نيستند و همچنين كسانى كه بخداى يكتا ايمان آورده و منشأ اعمال نيكو ميشوند با مردم فاسق بد عمل از لحاظ اجرا خروى در يك پايه و مقام نميباشند ولى كمتر مردم متوجه درك اين حقيقت ميشوند (58)
بدون شك روز قيامت خواهد رسيد و ساعت رستاخيز فرا ميرسد لكن بيشتر مردم از نادانى و بى‏خبرى تا موقع مرگ بآن ايمان نميآورند (59)
و پروردگار شما فرموده مرا از روى خلوص بخوانيد تا دعاى شما را اجابت كنم و آنهايى كه از نيايش و دعاى در پيشگاه ما اعراض و سركشى ميكنند بزودى با ذلت و خوارى بدوزخ وارد شوند (60)
او آن خدايى است كه شب را براى آرامش و راحتى شما مقرر فرموده و روز روشن را براى تلاش در معاش ايجاد كرده زيرا نظر بخشايش و احسانش بر بندگان ميباشد اما بيشتر مردم ناسپاس هستند (61)
او آن خدايى است كه زمين را جايگاه شما قرار داده و آسمان را بر فراز شما بر افراشته و شما را به نيكوترين صورتها آفريده و از ارزاق پاكيزه بشما روزى عطا فرموده اين است پروردگار و خداى شما منزه و پاك باد چنين پروردگار جهانيان (64)
اوست زنده جاويدان و جز او خدايى نيست فقط او را بخوانيد و با اخلاص بندگى و پرستش كنيد كه سپاس و ستايش ويژه پروردگار عالميانست (65)
اى رسول گرامى بمشركين و بت‏پرستان بگو مرا از ستايش آنچه غير خداست منع نموده‏اند زيرا از پيشگاه پروردگارم آيات بيشمار و دلائل روشن بسيارى بمن رسيده است و من مأمورم كه تسليم فرمان پروردگار و خداى جهانيان باشم. (66)
او آن خدايى است كه شما را از خاك آفريد آن گاه از قطره آب نطفه و بعد بخون بسته شده تبديل فرموده سپس شما را بصورت طفلى از رحم مادر بيرون آورد تا بسر حد رشد و كمال رسيده و باز پير سالخورده‏اى ميشويد و ممكن است بعضى از شما پيش از آنكه بسن پيرى برسيد وفات كنيد يا آنكه باجل مقرر رسيده و عمر طبيعى را به‏بينيد شايد بقدرت و عظمت پروردگار پى‏ببريد (67)
او آن خدايى است كه زنده ميكند و مى‏ميراند و چون خواسته باشد چيزى وجود پيدا كند بمشيت و اراده ذات اقدسش ميفرمايد بشو فورا بوجود آمده و هستى مى‏يابد (68)
اى رسول گرامى آيا نديدى كسانى كه در آيات ما احتجاج و جدال مى‏كنند دچار چه سرنوشت بد و سوء عاقبت ميشوند (69)
آنهايى كه كتاب آسمانى را تكذيب نموده و بآنچه رسولان خود را امر بابلاغ آنها نموديم تسليم نشده‏اند بزودى بكيفر اين عناد و لجاج خود خواهند رسيد (70)
سپس بدوزخيان گفته شود معبودانى كه غير از خدا ستايش ميكرديد چه شده و بكجا رفته‏اند (73)
جواب ميدهند از نظر ما پنهان شده‏اند و مثل اينكه ما در دنيا چيزى را بخدايى نمى‏پرستيديم آرى خداوند آن چنان كافران را گمراه ميگرداند (74)
اين قهر و عذاب شما كافران براى آنست كه در دنيا بر خلاف حق رفتار نموده و پيوسته بلهب و لعب و شهوت‏پرستى سرگرم و مشغول بوده‏ايد (75)
اكنون از درهاى دوزخ داخل شده و براى هميشه در آن معذب باشيد و آنجا چه بسيار جاى بدى است براى مردم گردنكش و متكبر (76)
اى پيغمبر مكرم تو بردبار و صبور باش زيرا وعده ثواب و عقاب پروردگار حق است گرچه برخى از منافقين و كافران را مى‏بينى كه در دنيا و در برابر چشم تو بكيفر مختصرى از اعمال بدشان ميرسانيم ولى پس از مرگ بسوى ما بازگشته و بعذاب ابدى مجازات خواهند شد (77)
اى رسول گرامى، ما پيش از تو رسولانى فرستاده‏ايم كه شرح حال بعضى از آنها را برايت گفته‏ايم و بعضى را حكايت نكرده‏ايم و هيچ پيغمبر و رسولى بدون امر و فرمان ما معجزه‏اى نداشته است و همين كه فرمان خدا برسد بر همه بحق حكم ميكنند و در آن موقع كسانى كه راه باطل پيش گرفته بوده‏اند زيانكار شوند (78)
خداست كه براى راحتى و سوارى شما چهارپايان را بيافريد و شما از بعضى ديگر آنها تغذيه مينمائيد (79)
آيا با قطار عالم سير و سفر نميكنند تا عاقبت حال ملت و اقوامى كه بيشتر از آنها مؤثر در روى زمين بوده و قومى برتر از ايشان بودند بچشم خود مشاهده كنند و بدانند تمام آنچه كه بدست آورده و اندوخته بودند مانع از هلاكت مرگشان نشده و از آنها حفاظت و حمايت ننمود (82)
و همين كه رسولان و فرستادگان ما با دلائل و آيات روشن بسوى آنها ميآمدند آنها با اتكاء بدانش باطل خود اظهار خوشوقتى و شادى مينمودند تا روزى كه وعده عذابى كه بنظر استهزاء بدان مى‏نگريستند ايشان را احاطه نموده و بسوى فنا روانه نمود (83)
و چون شدت قهر و خشم ما را ديدند گفتند ما بخداوند يكتا ايمان آورده و بتمام آنچه كه شريك خدا قرار ميداديم كافر شده و تبرى ميجوئيم (84)
اما ايمانى كه پس از مشاهده مرگ و عذاب اظهار ميدارند كمترين سودى نداشته و نتيجه‏اى براى آنها ندارد سنت پروردگار در ميان بندگان بر آنست كه براى هدايت مردم و بذل لطف و اعطاى ثواب مؤمنين و خشم و قهر و كيفر مشركين رسولان و انبيايى بفرستد تا مردم باطاعت و معصيت شناخته شوند و البته در اين مقام كافران زيانكار مى‏باشند (85)
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
حم رمزى است ميان خدا و رسول اكرم (ص) (1)
اين قرآن از جانب خداوند بخشنده و مهربان نازل شده (2)
اين قرآن كتاب جامعى است كه آيات آن بزبان فصيح عربى براى دانشمندان و مردم دانا تدوين گرديده (3)
اين كتاب آسمانى مردم صالح و مؤمن را مژده نجات و بهشت ميدهد و بدكاران را از عذاب خدا بر حذر ساخته و ميترساند لكن بيشتر مردم از آن سرپيچى و اعراض نموده و نصايح آن را نميشنوند (4)
اى رسول گرامى بامت خود بگو كه من هم چون شما انسانى هستم مگر آنكه بمن وحى ميرسد كه خداى شما خدايى يكتا و بى‏همتاست پس همگى مستقيما بسوى او بشتابيد و بدين حق بگرويد و از او طلب آمرزش كنيد و بدانيد كه مشركين عاقبتى بد داشته و واى بر احوال آنهاست (6)
آنهايى كه هرگز زكاة مال خود را نميدهند و منكر قيامت و عالم آخرت ميباشند (7)
هر آينه براى كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح كردند پاداش بسيار و بدون منت است (8)
اى پيغمبر (ص) بمشركين بگو آيا شما بآن خدايى كه زمين را دو روزه خلق نموده كافر ميشويد و براى خدا شريك و مانند فرض ميكنيد؟! در صورتى كه ذات مقدس پروردگار خداى جهانيان است (9)
او خدايى است كه در روى زمين كوه‏هاى سر بر فلك كشيده برافراشت و انواع بركات و نعمت‏هاى فراوان در آن ايجاد فرمود و در چهار روز ارزاق و قوت مردم روى زمين را مقدر و معين فرمود و روزى طلبان را در كسب معاش يكسان و برابر قرار داد (10)
سپس در دو روز نظم آسمانها و افلاك را استوار فرمود و در هر آسمانى فرمان بنظم داده و آسمان دنيا را با چراغهاى ستارگان درخشان زينت داديم و اين نظام متقن و دقيق آسمان و زمين معرف قدرت خداوند تواناى داناست (12)
اگر مردم كافر كيش با توجه بعظمت آفرينش آسمانها و زمين باز از خداشناسى و يكتاپرستى سرپيچى كردند بآنها بگو من شما را از نزول صاعقه‏اى چون صاعقه هلاك كننده اقوام عاد و ثمود بر حذر ميدارم (13)
زيرا وقتى كه از هر طرف رسولان براى هدايت ايشان آمده و گفتند جز خداوند يگانه را پرستش نكنيد گفتند اگر خدا ميخواست فرشتگان را براى رهبرى ما ميفرستاد و ما رسالت شما را نمى‏پذيريم و بآن كافريم (14)
اما قوم عاد در زمين بناروا سركشى نموده و تكبر ورزيدند و ميگفتند در جهان از ما نيرومندترى وجود ندارد آيا آنها نميديدند خدايى كه ايشان را خلق كرده نيرومندتر و قوى‏تر از ايشانست؟ و با مشاهده قدرت و آيات عظمت ما باز بر انكار خود اصرار داشته و در گمراهى پايدار بودند (15)
ما نيز براى هلاك قوم عاد در روزهاى نحس و شوم باد تند و سختى فرستاديم تا در دنيا ايشان را طعم ذلت و عذاب را بچشانيم و بعسرت و خوارى گرفتار شوند و حال آنكه كيفر و عذاب آن جهان بيش از دنياست و هرگز كسى بايشان كمك و يارى نخواهد كرد (16)
و اما قوم ثمود را ما با ارسال رسولان هدايت نموديم ولى ايشان كورى گمراهى را بر هدايت ترجيح داده و بر اثر ضلالت و بدكارى و اعمال ناروايى كه از ايشان سر ميزد دچار صاعقه عذاب شده و هلاك شدند (17)
ولى از همان قوم كسانى را كه ايمان آورده و با تقوى بودند از نيستى و هلاكت رهايى بخشيديم (18)
ميرسد آن روزى كه دشمنان خدا را بسوى آتش دوزخ كشانيده و همه را محشور و حاضر سازند (19)
و چون همه حاضر گشتند گوش و چشم و پوست بدن آنها بتمام كارهايى كه در دنيا نموده‏اند گواهى و شهادت دهند (20)
آنها بپوست و ساير اعضاء بدن خود ميگويند چرا بر عليه ما شهادت داديد در جواب گويند خدايى كه شما را و كليه هستى را آفريده ما را بسخن آورد همانطورى كه همه موجودات را گويا فرمود اوست كه شما را از اول خلق فرموده و چون بميريد بسوى او بازگشت خواهيد نمود (21)
ولى همين خيال باطل شما درباره خدا سبب عصيان و كفر شما گشته و هلاك شديد و امروز نيز از جمله زيانكاران هستيد (23)
اكنون اگر بردبارى و صبر پيشه سازند آتش دوزخ منزلگاه ايشان است و چنانچه فرياد و بى‏تابى كنند فريادرس و داد خواهى براى ايشان پيدا نخواهد شد (24)
ما براى ايشان قرين و يارانى برگماشتيم تا آنچه پيش روى آنهاست در نظرشان زيبا جلوه دهند و آنچه از عقب دارند فراموش نموده و غافلشان كنند و همانطور كه بر اقوام و ملت‏هاى پيش از ايشان اعم از جن و انس عذاب و هلاكت را واجب نموديم بر ايشان نيز وعده عذاب الهى حتم و لازم گرديد زيرا آنها مردمى زبون و زيانكار بودند (25)
كسانى كه ايمان نياورده و كافر بودند بمردم مى‏گفتند باين قرآن كه محمد (ص) ميخواند گوش ندهيد و از سخنان لغو و بيهوده در آن القا كنيد تا شايد بر او غالب شويد (26)
و البته بكيفر اين ياوه سرايى و سخنان ناروا ما اين كافران را عذاب سختى مى‏چشانيم و ببدتر از آنچه كه ميكردند ايشان را مجازات خواهيم نمود (27)
اينست كيفر دشمنان خدا، آتش ايشانراست در آن سراى جاودانى، اين پاداشى است بر آنچه آيات ما را انكار ميكردند (28)
و كافران ميگويند پروردگارا كسانى كه از جن و انس باعث گمراهى ما شده بودند بما نشان بده تا ايشان را زير پاى خويش لگدمال كنيم و از پست‏ترين و ذليلترين مردم شوند (29)
ولى آنهايى كه ايمان به يكتايى خدا آورده و گفتند پروردگار ما ذات اقدس الهى است و در اين گفتار خود راسخ بوده و پايدار و استوار ماندند فرشتگان رحمت بر ايشان نازل گشته و آنها را مژده ميدهند كه بيم بر خود راه مدهيد و غمگين نبوده و بر گذشته خود نگران و خائف مباشيد و اكنون بهشت جاويدان كه بشما وعده داده شده بود در انتظار شماست و بورود بآن بشما بشارت ميدهيم (30)
چه كسى نيكو گفتارتر از آنست كه در زندگانى خود مردم را بسوى خدا دعوت نموده و شخصا نيز نيكوكار و درست كردار بوده و بگويد من تسليم امر خداوندم (33)
هرگز در اين جهان نيكى و بدى يكسان نبوده و نيست و تو اى رسول گرامى پيوسته بر آن باش كه بديهاى مردم را به بهترين وجهى كه ميسر شود پاداش نيك دهى تا آنهايى كه گويى با تو سر دشمنى و جدال دارند شيفته احسان و نيكى تو گشته و دوست و پيوند تو شوند (34)
ولى باين مقام بلند نميرسند مگر آنان كه در راه دين حق پايدارى و استقامت ورزيده و بر اثر صبر و متانت صاحب بهره و حظ شايسته و بزرگ شدند (35)
و چون از وسوسه شيطان بر تو رنجى برسد بخدا پناه ببر كه خداوند بدعاى بندگان شنوا و داناست (36)
و از آيات عظمت پروردگار گردش شب و روز و خورشيد و ماه است كه بدست قدرت خود آنها را آفريده و نبايد هرگز در مقابل خورشيد و ماه سجده كنيد بلكه خدايى را كه موجد و آفريننده آنهاست بايد ستايش و سجده نمائيد (37)
و اگر مشاهده كنيد كه كافران از نيايش پروردگار رو گردان هستند بدانيد فرشتگانى كه در قرب جوار خدا ميباشند بدون هيچ خستگى و ملال روز و شب به تسبيح و تقديس و طاعت حق اشتغال دارند (38)
و ديگر از آيات قدرت پروردگار زمين است كه چون بخوبى بنگرى ميفهمى كه چگونه مطيع و آماده اجراى فرمان خداست همين كه ما آب باران را بر آن نازل كنيم آثار حيات بر آن جلوه‏گر شده سبزى و خرمى را از سرگيرد آن خدايى كه زمين خشك را زنده ميكند مردگان را نيز دوباره زنده مينمايد و او قدرت انجام هر كارى را دارد (39)
كسانى كه در آيات قدرت ما راه كفر و الحاد را مى‏پيمايند هرگز از نظر ما پنهان و مستور نمى‏مانند آيا آنهايى كه در قيامت بكيفر نافرمانى بآتش دوزخ مى‏افتند بهتر هستند يا كسانى كه با آرامش خاطر و ايمن از عذاب خدا بعرصه محشر حاضر ميشوند اينك شما بدلخواه خود هر چه ميخواهيد در اين دنيا بكنيد ولى اين را بدانيد كه خداوند بتمام اعمال شما بينا و آگاه ميباشد (40)
كسانى كه باين قرآن سر تكريم فرو نياورده و با آن كفر ميورزند با آنكه ميدانند كتابى گرانمايه و صاحب عزت و عظمت است (41)
و هرگز اين كتاب آسمانى بر اثر حوادث گذشته و آينده جهان از بين رفتنى نخواهد بود چون فرستاده خداوند حكيم و مقتدر و ستوده صفات است (42)
اى رسول مكرم چيزى بتو گفته نميشود جز آنكه بانبياء و رسولان پيشين گفته شده كه پروردگار تو داراى بخشايش و لطف بوده و نيز صاحب قهر و مجازات سخت و دردناك ميباشد (43)
بايد دانست هر كس كار خوب ميكند بنفع خود اقدام مينمايد و آنكه بدى را پيشه ميسازد بزيان خود گام برميدارد و محققا پروردگار تو بر بندگانش ستمى روا نميدارد (46)
فقط خدا ميداند كه ساعت قيامت چه وقت فرا ميرسد و ميوه‏ها چه وقت از پوست و گل خود خارج ميشوند و هيچ باردارى نزايد و باردار نميشود مگر بمشيت و علم ازلى پروردگار و تو اى رسول گرامى بياد آر روز محشر را كه خداوند بمشركين ميفرمايد آن معبودانى كه بباطل شريك من مى‏پنداشتيد كجا هستند كه براى نجات شما حاضر نميشوند؟ آنها در جواب عرضه ميدارند پروردگارا ما امروز جز تو كسى را ناجى خود نميدانيم و هيچ دادرس و گواهى نداريم (47)
و آن معبودان باطل كه در دنيا پرستش ميكردند همه از نظر مشركين محو و نابود شده و آن وقت مى‏فهمند كه از آتش قهر الهى راه نجات و مفرى ندارند (48)
بشر پيوسته از خداوند طلب رحمت و دعاى خير مى‏كند و از اينكار هرگز سير نميشود اما اگر پيش آمد بدى كند زود از رحمت خدا مأيوس و نااميد ميگردد (49)
اگر ما پس از رنج و ضررى كه بانسان رسيده رحمت و نعمتى نصيب او كنيم خواهد گفت كه اين نعمت‏ها بر اثر شايستگى و لياقتم عايد شده و گمان نميكنم كه قيامتى هم خواهد بود و بفرض آنكه قيامتى هم باشد و ما بسوى خدا برگرديم از بهترين نعمت‏ها بهره‏مند ميشويم. اما ما كافران را بكيفر آنچه كه كرده‏اند عذاب بسيار سختى مى‏چشانيم (50)
ما چون بآدمى نعمتى عطا كنيم كفران ورزيده و سركشى كند و از خدا دورى جويد و همين كه گرفتار بليه و آسيبى شود رو بسوى خدا كرده و پيوسته زبان بدعا گشايد (51)
اى رسول گرامى بكافران بگو اگر شما مى‏بينيد كه اين كتاب آسمانى و قرآن از جانب خداست و با علم باين معنى بآن كفر ميورزيد آيا در جهان كسى چون شما كه بكفر و شقاق از سعادت دور شده وجود دارد؟ (52)
ما بزودى آيات خود را در آفاق جهان و نفوس بندگان كاملا هويدا و مشهود ميسازيم تا بخوبى دانسته شود كه آيات عظمت حق و قيامت و رسالات رسولان نيز همه بر حق است اى پيغمبر مكرم آيا همين حقيقت كه خدا بر تمام هستى‏ها و موجودات ظاهر و هويدا و گواه است برهانى مسلم و كافى بر اثبات آن نيست؟ (53)
حم (1)
عسق (2)
اين چنين خداى مقتدر و دانا بسوى تو و رسولان پيش از تو وحى ميكند (3)
هر آنچه در آسمانها و زمين است همه متعلق باوست و او خدايى بزرگ و بلند مرتبه است (4)
عنقريب است كه آسمانها بر فراز شكافته شود و درهاى آن بوحى رسولان بازگردد و فرشتگان رحمت بستايش پروردگار خويش تسبيح گفته و براى ساكنين روى زمين از خدا طلب مغفرت و آمرزش نموده و بمردم ندا دهند كه اى بندگان خداى شما بسيار آمرزنده و نسبت بخلق مهربانست (5)
و كسانى كه غير خدا را ستايش نموده و بدوستى گرفته‏اند خداوند حافظ و نگهبان اعمال آنهاست و تو مسئول و وكيل كردار آنان نميباشى (6)
ما اين چنين قرآن فصيح عربى را بتو وحى كرديم تا مردم شهر مكه و اطراف آن را از خشم خدا بترسانى و از سختى و شدت روز قيامت كه بدون شك همه آن روز محشور شده و جمع آيند آنها را بر حذر ساخته و بگويى كه گروهى در بهشت جاويدان و فرقه‏اى در آتش دوزخ جايگزين خواهند شد (7)
چنانچه خداوند ميخواست و اراده ميفرمود تمام افراد بشر را يك ملت مؤمن و موحد ميساخت ولى نظر بمصالح بندگان چنين نكرده تا هر كه را خواسته باشد داخل رحمت كند و براى ستمكاران هيچگونه يار و ياورى نيست (8)
آيا مشركين غير ذات اقدس پروردگار ديگرى را بدوستى برگزيده‏اند؟ و حال آنكه فقط او لايق دوست داشتن است و اوست كه زندگانى و مرگ بدست او بوده و بر انجام هر كارى توانا و قادر است (9)
شما مسلمانان در هر چيزى كه اختلاف نظر پيدا كنيد بايد به‏بينيد فرمان خدا در آن امر چيست و بحكم خداوند رجوع كنيد آن خداوندى كه پروردگار من است و من همواره باو توكل ميكنم و بدرگاه حضرتش روى ميآورم (10)
خداوندى كه موجد و آفريننده آسمانها و زمين است از جنس خودتان براى شما جفت‏هايى مقرر داشت همانطورى كه براى ساير حيوانات نيز جفت‏هايى خلق نموده تا نسل‏ها زياد شود آن خدايى كه شبيه و مانندى ندارد و ذات اقدسش شنوا و بيناست (11)
كليد خزانه‏هاى آسمانها و زمين در دست قدرت اوست بهر كه بخواهد توسعه رزق ميدهد و هر كه را خواسته باشد در عسرت و تنگدستى ميگذارد و او همه چيز ميداند (12)
براى شما مسلمانان آئين و شريعتى مقرر فرمود كه پيش از اين بنوح نبى همانها را توصيه و سفارش داده بود و بتو اى پيغمبر همان احكامى را وحى و ابلاغ نموديم كه قبلا بابراهيم و موسى و عيسى نيز وحى و سفارش كرده بوديم كه دين حق را بپا داشته و هرگز در صدد تفرقه و اختلاف و تشتت مباشيد و همين امر بر مشركان سخت و گران ميآمد هر كه روبخدا كند و او را بخواند در پرتو عنايت پروردگار قرار ميگيرد و خداوند هر كه را خواسته باشد بسوى خود برميگزيند و جلب ميفرمايد و كسانى را كه بدرگاه او تضرع نموده و انابه كنند هدايت خواهد نمود (13)
مردم از دين حق راه تفرقه و اختلاف نه‏پيمودند مگر آنكه با علم و برهان براستى و درستى آن معترف بوده و دانسته و فهميده تعدى و ظلم نمودند و اگر كلمه رحمت از لطف خدا سبقت نگرفته بود كه تا روز قيامت و موعد مقرر در عذاب اين ستمگران تعجيل بعذاب نفرمايد البته در بين ايشان فرمان هلاكت و نابودى داده ميشد و كسانى كه وارثان كتب آسمانى بودند مانند يهوديان و نصارى در مورد تورات و انجيل سخت در شك و ترديد مانده و ايمان حقيقى نياوردند (14)
پس بنا بر اين تو اى رسول گرامى مردم را بدين حق دعوت نموده و استقامت و پايدارى كن همانطور كه مأمور هستى و از هوى و هوس مردم پيروى منما و بايشان بگو كه من بكتاب فرستاده خدا ايمان آورده و مأمورم كه ميان شما بعدل و داد حكم كنم خداوند يكتا پروردگار ما و شماست و پاداش كارهاى ما بخود ما و نتيجه رفتار و كردار شما عايد خود شما خواهد شد ديگر هيچگونه گفتگو و حجت فيما بين ما و شما نيست و خداوند در روز باز پسين بين ما و شما حكومت ميفرمايد و بازگشت همه ما بسوى اوست (15)
خداست آن ذات مقدسى كه قرآن را بحق نازل فرموده تا بر طبق احكام آن و بر ميزان آيات و كلماتش اجراى عدالت شود و تو اى رسول مكرم چه ميدانى شايد ساعت قيامت و روز رستاخيز بسيار نزديك باشد (17)
مردم بى‏ايمان از روى استهزاء تقاضاى تعجيل در ظهور روز قيامت دارند و مؤمنين كه معتقد بروز رستاخيز و قيامت هستند علاقمند بوقوع روز قيامت بوده و ميدانند كه ساعت قيامت بر حق است و محققا آن روز فرا ميرسد اى مردم بدانيد كسانى كه درباره قيامت ترديد و شك مينمايند بسختى گمراه ميباشند (18)
خداوند نسبت به بندگان خود كمال لطف و شفقت را دارد و هر كه را خواسته باشد روزى ميدهد و ذات اقدس پروردگار نيرومند و توانا و غالب است (19)
هر كس بهره بردارى از كشت آخرت را بخواهد ما بمحصول آنچه كه كاشته است بيفزائيم و آن كسى كه علاقه‏مند به نعيم دنيوى است خواسته‏اش را برآوريم ولى از آخرت و نعيم جاويدش بهره‏اى ندارد (20)
آيا مشركين براى تشريع احكام و دين كه خودسرانه و بدون اجازه خدا راه باطل را انتخاب نموده‏اند شركائى دارند؟ اگر كلمه فصل نبود درباره آنها حكم بهلاكت داده ميشد و البته براى مردم ستمكار عذاب دردناك مهيا خواهد بود (21)
در روز قيامت كه كيفر بدكاران داده ميشود خواهى ديد كه ستمكاران از نتيجه اعمالى كه نموده و ظلم و جورى كه روا داشته‏اند سخت ترسان و هراسان هستند و البته بكيفر هم ميرسند ولى مردمى كه بخداوند يگانه و يكتا ايمان آورده و قبول اسلام كرده و كارهاى شايسته از ايشان سر زده در باغهاى بهشت منزل كرده و در پيشگاه پروردگار خود از هر آنچه خواسته باشند برخوردار ميشوند و اين مرتبه و جايگاه همان فضل و رحمت بى‏پايان خداست كه اهل ايمان از آن بهره‏مند ميگردند (22)
اين همان بهشت موعودى است كه خداوند مژده ورود بآن را به بندگان مؤمن نيكوكار داده است تو اى رسول گرامى بامت بگو من از شما مزد رسالت طلب نمى‏كنم مگر آنكه دوستى و محبت مرا در حق اهل بيت و ذريه‏ام منظور داشته و دوستدار و علاقه‏مند بآل عصمت باشيد كه اين نيز بنفع خود شماست زيرا وسيله هدايت يافتن شماست و هر كس كار نيكى كند ما خوبى و خيرى بر آن بيفزائيم زيرا خداوند آمرزنده گناهان و پذيرنده شكر و سپاس بندگانست (23)
شايد بدخواهان بگويند محمد (ص) بر خدا افترا بسته و بدروغ دوستى اهل بيت خود را بامت فرض و واجب ساخته اگر خدا بخواهد بر قلب تو مهر ميزند و با كلمات و وحى بر حق خود سخن باطل را محو نموده و حق را استوار ميسازد و خداوند كاملا بر اسرار دلهاى مردم واقف و آگاه ميباشد (24)
آن ذات اقدس خداوندى است كه توبه بندگانش را پذيرفته و بديهاى آنان را مى‏بخشد و بآنچه كه مى‏كنيد مطلع و داناست (25)
خداوند دعاى كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى خوب مى‏كنند اجابت ميفرمايد و از روى كرم و فضل خويش بحسنات آنها ميافزايد ولى براى مشركان و كافران عذاب بسيار شديد و سخت آماده و مهياست (26)
چنانچه خداوند بدون استحقاق روزى مردم را توسعه دهد فساد و تباهى در روى زمين بسيار شود و ظلم و طغيان فراوان روى دهد اما خداوند چون باستعدادهاى خلايق بصير و آگاهست روزى ايشان را باندازه‏اى كه بخواهد و صلاح باشد نازل ميفرمايد (27)
و يكى از آيات عظمت و قدرت پروردگار آفرينش و خلقت آسمانها و زمين و تمام آنچه از انواع جنبندگان در روى آن پراكنده هستند ميباشد و اوست كه اگر بخواهد ميتواند تمام آن جنبندگان پراكنده را جمع و متمركز بسازد (29)
هر مصيبت و رنجى كه بشما ميرسد نتيجه رفتار و كردار ناشايسته خود شماست در صورتى كه بسيارى از خطاهاى شما را خداوند بكرم خود اغماض فرموده مى‏بخشد (30)
شما در روى زمين نميتوانيد اعمال قدرت نمائيد و باقواى عالم برنمى‏آئيد و مغلوب ميشويد و دوست و يار و ياورى جز خدا نخواهيد داشت (31)
و ديگر از آيات قدرت خداوند حركت و گردش كشتى‏ها بر روى آب درياهاست كه مانند قصرى در سير و حركت هستند (32)
اگر خدا بخواهد باد را از جنبش باز ميدارد و قدرت سير و حركت را از كشتى سلب مينمايد و بر سطح آب متوقف و سرگردان ميسازد و در اين حركت و سكون براى مردم بردبار و سپاسگزار آثار قدرت پروردگار كاملا محسوس و نمودار است (33)
و يا اينكه بجرم كارهاى زشتى كه مرتكب شده‏ايد در قعر دريا غرق نمايد و حال آنكه بسيارى از گناهان شما را مى‏بخشد (34)
و كسانى كه در آيات قدرت ما جدال و عناد مى‏نمايند ميدانند كه از خشم و قهر ما راه فرار و نجاتى ندارند (35)
آنچه كه از هستى‏هاى دنيا بهره و نصيب شماست ناچيز و فانى شدنى است و هر چه در نزد خداست بهتر و پايدار خواهد بود ولى آن مخصوص مردم با ايمان است كه در كارهاى خود بخدا توكل ميكنند (36)
و كسانى كه از معاصى كبيره و فحشاء پرهيز و دورى مى‏كنند و چون بر كسى خشم و غيظ كنند فورا بر او مى‏بخشند (37)
و همچنين آنهايى كه فرمان خدا را پذيرفته و نماز بپاميدارند و در كارهاى خود بمشورت با يكديگر پرداخته و از آنچه خداوند روزى آنها نموده است بمستمندان و بينوايان انفاق ميكنند (38)
و آن قوم و ملتى كه چون مورد ستم و ظلمى قرار بگيرند از مؤمنان طلب يارى مينمايند (39)
اگر كسى پس از آنكه مورد جور و ستم واقع گرديد يارى بطلبد و براى رفع ظلم اقدام كند هيچ ملامت نشود و مؤاخذه‏اى بر او نيست (41)
فقط راه مؤاخذه و مجازات بر كسانى باز است كه بمردم ستم نموده و در روى زمين بناروا فساد و شرارت برمى‏انگيزند كه البته مستوجب كيفر و عذاب سخت و دردناك ميباشند (42)
اگر كسى در ظلمى كه باو شده با آنكه قدرت مقاومت و تلافى دارد بردبارى نموده و اغماض كند از كارهاى شايسته و بزرگ و در خور تكريم انجام داده است (43)
هر كه را خداوند گمراه كند ديگر پس از آن يار و ياورى نخواهد يافت. ستمكاران را ميبينى كه در روز قيامت چون عذاب را بچشم مى‏بينند با تأثر و حسرت ميگويند آيا راهى براى بازگشت بدنيا هست تا جبران كارهاى نارواى خود را بنمايند. (44)
روز قيامت ستمكاران را مى‏بينى كه چون دوزخ را برابر خود مى‏بينند با ذلت و وحشت از گوشه چشم بر آتش نظر مى‏افكنند در آن حال مؤمنين ميگويند البته مردم زيانكار كسانى هستند كه خود و خانواده خود را دچار عذاب و زيان نموده‏اند اى مردم دانسته و آگاه باشيد كه ستمكاران بعذاب هميشگى و ابدى گرفتارند (45)
اين مردم ستمكار، كسى كه بتواند ايشان را يارى كند جز خدا ندارند و احدى نميتواند آنها را كمك نمايد و كسى را كه خداوند گمراه كند ديگر راه چاره و نجاتى نخواهد يافت (46)
اى بندگان خدا پيش از آنكه روزى برسد كه نه از قهر خدا در امان بوده و نه ملجأ و پناهى داشته و نه آنكه كسى بتواند از شما دفاع نمايد؛ دعوت پروردگار خود را بپذيريد و نيكوكار و مؤمن شويد (47)
اى رسول گرامى تو باين مردم آيات و اخبار روز قيامت را بيان كن اگر پس از آن باز هم اعراض نموده و پذيراى نداى حق نشوند متأثر و محزون مشو ما ترا نگهبان مردم ننموده‏ايم و فقط وظيفه‏اى كه دارى آنست كه تبليغ رسالت نموده و ايشان را به يكتاپرستى و اسلام دعوت كنى، عادت مردم اين است كه اگر ما بايشان از فضل و رحمت خود بهره‏اى بچشانيم شاد و مسرور شوند و اگر بر اثر اعمال ناشايسته و بد خود بكيفر رسيده و عذابى بايشان برسد ناراحت شده و كفران ورزند (48)
پادشاهى و حكومت آسمانها و زمين ويژه خداوند است هر چه بخواهد خلق ميكند بهر كه خواسته باشد دختر و بآنكه بخواهد پسر مى‏بخشد (49)
يا آنكه توأمان و دوقلو از يك رحم دو پسر و دو دختر عطا ميفرمايد و اگر مشيت و اراده‏اش تعلق بگيرد شخصى را سترون و نازا مينمايد چون كه خداوند دانا و تواناست (50)
و هرگز هيچ انسانى اعم از پيغمبر و نبى و غيره ياراى گفتگوى با خدا را ندارد مگر بطريق وحى و يا از پشت پرده غيب يا آنكه رسولى بفرستد و با اجازه ذات اقدسش آنچه را بخواهد الهام و وحى برساند چون كه ذات يكتاى خداوند بلند مرتبه و حكيم است (51)
اى پيغمبر ما اين چنين بفرمان خود جبرئيل را بسوى تو فرستاده و وحى نموديم و اگر اين وحى و الهام نبود تو نميدانستى كتاب چيست و ايمان كدام است ولى ما به نيروى وحى روشنايى براى تو قرار داديم همان نورى كه با آن هر كه را بخواهيم هدايت و رهبرى مينمائيم و تو نيز خلايق را براه راست و طريق مستقيم هدايت خواهى نمود (52)
آن راه راست و طريق مستقيم خداوندى كه تمام هستى آسمانها و زمين در تحت حكومت و قدرت اوست و بازگشت تمام كارها بسوى اوست و همه امور بخدا منتهى ميشود. (53)
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
«حم» سريست ميان خدا و رسولش (1)
سوگند به قرآن روشن بيان (2)
كه ما قرآن را بزبان عربى فصيح مقرر داشتيم تا شما بندگان در آن انديشه و عقل كار بنديد و منتفع شويد (3)
همانا اين كتاب نزد ما در لوح محفوظ كه اصل كتابهاى آسمانى است بسى بلند مرتبه و محكم اساس است (4)
ما هم قويترين آنها را بسختى هلاك نموديم و داستان ايشان براى عبرت مردم گذشت و بيان شد (8)
اگر از اين كافران بپرسى آسمانها و زمين را كى آفريد؟ گويند خدايى كه مقتدر و داناست (9)
همان خدايى كه زمين را مهد آسايش شما قرار داد و در آن راه‏ها پديد آورد تا بمقصود معاش و معاد خود برسيد (10)
و همان خدايى كه از آسمان باندازه حاجت باران فرود آورد و بآن بيابان و زمين مرده را زنده گردانيديم و شما را همچنين زنده كند (11)
آن خدايى كه همه موجودات را جفت آفريد و براى سوارى شما كشتيها و چهارپايان مقرر داشت (12)
تا بر پشت آنها نشينيد و متذكر نعمت خدا شويد و بشكرانه آن گوئيد پاك و منزه است خدايى كه اين مركوبات را مسخر ما گردانيد و گرنه هرگز ما قادر بر آن نبوديم (13)
و بازگشت ما بسوى خداى خود خواهد بود (14)
مشركين چيزى را كه بنده و مخلوق خداست جزء وجود او قرار دادند و كفران نعمت و ناسپاسى انسان آشكار است (15)
آيا خداوند از مخلوقات خود براى خويش دختران را برگزيد و شما را به پسران امتياز داد؟ (16)
مشركين فرشتگانى كه بندگان خدا هستند دختران او قرار دادند آيا در وقت خلقت آنها حاضر بودند و گواهى ميدهند بزودى شهادت ايشان در نامه عملشان نوشته شود و بر آن سخت مؤاخذه ميشوند (19)
مشركان گفتند اگر خدا ميخواست ما فرشتگان و بتها را نمى‏پرستيديم آنها جز دروغ نميگويند و از روى دانش سخنى نگويند (20)
آيا پيش از اين كتابى بر آنها فرستاديم تا در اين عقيده باطل خود بآن تمسك جويند (21)
بلكه گفتند ما پدران خود را بر آئينى يافتيم و ما بر اثر آنها پيروى ميكنيم (22)
همچنين پيش از اين نفرستاديم رسولى در هيچ شهر و ديارى مگر آنكه ثروتمندان و مترفين آن گفتند ما پدران خود را بر آئينى يافتيم و البته از آنها پيروى ميكنيم (23)
آن رسول بآنها گفت اگر من بآئينى بهتر از دين باطل پدرانتان شما را رهبرى كنم باز هم پدران را تقليد ميكنيد؟ جواب دادند ما برسالت شما و آنچه آورده‏ايد كافريم (24)
ما هم از آنها انتقام كشيديم. بنگر عاقبت حال كافران تكذيب كننده بكجا كشيد (25)
اى رسول ما بياد آور وقتى كه ابراهيم بپدر مادرى و قوم خود گفت من از معبودان شما سخت بيزارم (26)
و جز آن خدايى كه مرا آفريده و رهبرى ميكند نمى‏پرستم (27)
و چون رسول حق بر آنها آمد او را تكذيب كردند و گفتند اين قرآن سحر است و ما باين پيغمبر ايمان نداريم (30)
و گفتند چرا اين قرآن بر دو مرد بزرگ شهر مكه و طايف نازل نشد (31)
آيا ايشان فضل و رحمت پروردگار ترا بايد قسمت كنند و حال آنكه ما روزى آنها را در دنيا تقسيم كرده‏ايم و بعضى را بر بعض ديگر برترى داديم تا بعضى از مردم بعضى ديگر را مسخر خدمت كنند و رحمت پروردگار تو بهتر است از آنچه اين كافران از مال دنيا جمع ميكنند (32)
و اگر نه اين بود كه مردم همه يك امت شوند همانا از پستى دنيا آنان كه بخدا كافر ميشوند خانه‏هاى ايشان را از نقره خام قرار ميداديم و قصرهايى از نقره بر ايشان مهيا ميكرديم كه بر آنها بالا روند (33)
و نيز از براى منزلهايشان درهاى زرنگار و تختهايى از زر و سيم قرار ميداديم كه بر آن تكيه كنند (34)
و قصرهايشان را بزر و زيور ميآراستيم اينها همه متاع دنياست و آخرت هميشگى نزد خدا ويژه پرهيزگاران است (35)
و هر كه از ذكر خدا برگردد شيطانى بر او برانگيزيم تا يار و همنشين دائم او باشد (36)
و آن شياطين بازميدارند كافران را از راه ايمان و خدا پرستى و گمان ميكنند كه براه راست راهنمايى شده‏اند (37)
پس تو بقرآنى كه وحى ميشود بر حضرتت تمسك جو، تو براه راست و طريق حق هستى (43)
همانا قرآن براى تو و مؤمنين قومت شرف و يادبودى است و بزودى بازپرسى ميكنند از شما درباره قرآن (44)
اى رسول ما از پيغمبرانى كه پيش از تو فرستاديم سؤال كن آيا ما جز خداى يكتاى مهربان خدايان ديگرى را هم معبود مردم قرار داده‏ايم (45)
ما موسى را با آيات و معجزات بسوى فرعون و قومش فرستاديم موسى بآنها گفت من رسول پروردگار دو جهانم (46)
پس چون آيات ما را بر آنها آورد او را مسخره كرده و بر او خنديدند (47)
ما هيچ معجزاتى بآنها ننموديم مگر آنكه از آيات ديگر بزرگتر بود همه را تكذيب كردند ما هم ايشان را بعذاب و بلايا گرفتار كرديم تا بسوى ما باز آيند (48)
و بموسى گفتند اى ساحر بزرگ از خداى خود بخواه بآن عهدى كه با تو دارد تا عذاب را از ما برطرف سازد و ما با اين شرط راهنمايى ميشويم (49)
چون ما عذاب را از آنها برداشتيم باز ايشان نقض عهد كردند و ايمان نياوردند (50)
فرعون در ميان قومش فرياد زد اى مردم آيا كشور مصر از من نيست و چنين نهرها از زير قصر من جارى نيست آيا عزت و جلالت مرا بچشم مشاهده نميكنيد (51)
و اگر موسى رسول خداست چرا طوق زرين بر دست ندارد و چرا فرشتگان آسمان همراه او نيستند (53)
فرعون قومش را ذليل و زبون داشت تا همه مطيع و فرمان‏بردار او شدند و آنها مردمى تبه‏كار بودند (54)
چون فرعونيان ما را بخشم آوردند ما هم از ايشان انتقام كشيديم و همه را در دريا غرق نموديم (55)
و هلاك آنها را مايه عبرت آيندگان قرار داديم (56)
و چون (على را) بر عيسى فرزند مريم مثل زديم قوم تو از آن برگشتند (57)
و گفتند آيا خدايان ما بهترند يا كسى كه او را بعيسى مثل زد و اين سخن را با تو جز بجدل و انكار نگفتند و آنها قومى جدال كننده‏اند (58)
و اگر بخواهيم بجاى شما آدميان فرشتگان را در روى زمين جانشين ميگردانيم (60)
همانا او نشانه و علامت قيامت است و در آن شك روا مداريد و پيروى كنيد مرا كه اين راه راست سعادت است (61)
مبادا شيطان باز دارد شما را از راه من همانا شيطان دشمن آشكار شماست (62)
و چون عيسى با دليل و معجزات آمد و گفت من آمده‏ام با حكمت و برهان تا شما را هدايت كنم و بعض احكامى كه در آن اختلاف داريد بيان سازم از خدا بترسيد و مرا اطاعت كنيد (63)
همانا خداى يكتا پروردگار من و شماست تنها او را پرستش كنيد همين است راه راست (64)
آيا ساعتى انتظار خواهند داشت جز آنكه قيامت ناگهان بر آنها فرا رسد و ايشان غافل و بى‏خبرند (66)
در آن روز دوستان همه با يكديگر دشمنند بجز پرهيزگاران (67)
اى بندگان صالح من امروز شما را هيچ ترس و اندوهى نخواهد بود (68)
آنان كه بآيات ما ايمان آورده‏اند و تسليم امر ما شدند (69)
بايشان گفته شود با همسرانتان مسرور و شادمان در بهشت جاويد وارد شويد (70)
بر آنها كاسهاى زرين و كوزه‏هاى بلورين پر از انواع طعام و شراب طهور دور زنند و در آنجا هر چه ميل دارند و چشمها را شوق و لذت است مهيا باشد و شما مؤمنين در آن بهشت جاويدان خواهيد بود (71)
بدكاران هم در عذاب دوزخ جاويد بمانند (74)
و از عذابشان كاسته نشود و اميد نجات و خلاصى ندارند (75)
ما بآنها ستم نكرديم، خود ايشان مردمى ستمكار بودند (76)
دوزخيان مالك دوزخ را صدا زنند اى مالك از خدا بخواه كه ما را بميراند تا از اين عذاب برهيم جواب دهد در اين عذاب هميشه خواهيد بود (77)
ما راه خدا و آئين حق را براى شما آورديم لكن بسيارى از شما كراهت داشته و از حق دورى جستيد (78)
كفار بر كفر و عصيان خود تصميم گرفتند ما هم بر كيفر و انتقام ايشان تصميم گرفتيم (79)
اى رسول ما واگذار اين كافران را تا در شهوات دنيا فرو روند و ببازيچه دنيا سرگرم باشند تا روزى كه بآنها وعده داده شده به‏بينند و بكيفر خود برسند (83)
آن ذات يگانه خداست كه در آسمان و زمين پروردگار است و بنظام كامل آفرينش بحقيقت داناست (84)
بزرگوار خدايى كه آسمانها و زمين و هر چه بين آنهاست همه ملك اوست و علم قيامت نزد اوست و همه خلايق بسوى او بازميگردند (85)
و غير خدا كسانى را كه بخدايى ميخوانند مالك شفاعت نيستند مگر آن كسى كه بحق گواهى بدهد مانند عزير و عيسى و فرشتگان و آنها هم شفاعت اهل حق كنند و خود مشركين ميدانند كه شفاعت مخصوص خداست (86)
و اگر از مشركين سؤال كنى كه آنها را آفريده است؟ بيقين خواهد گفت خدا آفريده پس چرا از خدايان باطل خود بسوى خداى حق بازنميگردند (87)
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
قسم بحميد و نام مقدس الهى (1)
قسم بكتاب روشن (2)
ما اين قرآن را در شب مبارك قدر فرستاديم تا مردم را از عذاب قيامت بترسانيم (3)
در شب قدر هر امرى با حكمت و تدبير نظام معين و جدا گردد (4)
از لطف و مرحمت پروردگار تو آنست كه شنواست دعاى بندگان را و باحوال آنها آگاهست (6)
همان پروردگارى كه آسمانها و زمين و هر چه ميان آنهاست آفريد اگر يقين داريد (7)
نيست خدايى جز او زنده ميكند و ميميراند و آفريننده شما و پدران پيشينيان شماست (8)
كفار و منافقين شك و شبهه دارند در آنچه ما گفتيم و ببازيچه دنيا مشغولند (9)
اى رسول ما منتظر باش روزى را كه بر عذاب كافران آسمان دودى آشكارا پديد آورد (10)
آن دود كه عذاب دردناك است مردم را احاطه كند (11)
چگونه متذكر شده و ايمان ميآورند در صورتى كه رسول ما بسوى آنها با آيات روشن آمد؟! (13)
پس از او اعراض كردند و گفتند شخص ديوانه‏ايست كه مردم باو قرآن آموخته‏اند (14)
اندك زمانى عذاب را از ايشان برداريم باز بكفر خود بازميگردند (15)
آن رسول گفت اى فرعونيان امر بندگان خدا را بمن واگذاريد من رسول امين پروردگارم (18)
بر خدا تكبر و طغيان مجوئيد كه من بر شما حجت آشكار آورده‏ام‏
و من بخداى خود و شما پناه ميبرم اگر قصد اذيت و آزار و سنگسار من كنيد (20)
و اگر برسالت من ايمان نمى‏آوريد از من دورى بجويد (21)
پس دعا كرد كه اى پروردگار اينان مردمى مجرم و بدكارند (22)
پروردگار امر فرمود تو بندگان با ايمان مرا شبانه از شهر بيرون بر تا فرعونيان شما را دنبال كنند (23)
آن گاه از دريا بگذر تا فرعون و لشكريانش تمام بدريا غرق شوند (24)
چه بسيار مردمى در دنيا بودند كه باغ و بوستانها و چشمه آب (25)
و زراعات و مقام و منزلها و قصور عالى را رها كردند و رفتند (26)
و ما آن ناز و نعمت را از قوم گذشته ارث بقوم ديگر داديم (28)
و بر آن گذشتگان آسمان و زمين گريه نكرد و بر هلاكشان مهلت ندادند (29)
ما بنى اسرائيل را از عذاب ذلت و خوارى نجات داديم (30)
و از شر فرعون كه متكبر و ستمكار بود آسوده ساختيم (31)
و آنها را بر دانايان زمان خود برگزيديم (32)
و آياتى بآنها عطا كرديم تا در آن كاملا آزمايش شوند (33)
شما كه بزندگى پس از مرگ قائليد پدران ما را بياوريد اگر راست مى‏گوييد (36)
بگو بايشان آيا آنها بهترند يا قوم تبع و پيشينيان از آنها را كه چون مردم مجرم و گناه‏كار بودند هلاك نموديم (37)
ما آسمان و زمين و آنچه بين آنهاست عبث و بازيچه خلق نكرديم (38)
نيافريديم آنها را مگر بحق و از روى حكمت ولى بسيارى از مردم آگاه نيستند (39)
روز قيامت روز جدايى مؤمن و كافر و وعده‏گاه تمام خلايق است (40)
روزيست كه هيچ حمايت خويش و يار و ياورى كسى را از عذاب نرهاند واحدى را يارى نكنند (41)
مگر آنكه خدا باو رحم كند و او تنها بر خلق مقتدر و مهربانست (42)
قوت و غذاى بدكاران است در دوزخ (44)

و آن غذا در شكمشان چون مس گداخته ميجوشد (45)
آن طور كه آب بروى آتش جوشانست (46)
خطاب رسد كه بدكاران را بگيريد و در دوزخ افكنيد (47)
و گوئيد باو بچش عذاب دوزخ را كه تو بسيار نزد خود عزيز و گرامى بودى (49)
اين همان عذابى است كه انكار مينمودى (50)
آن روز سخت پرهيزگاران در بهشت مقام امن و امان يافته‏اند (51)
و در باغها و كنار نهرها آرميده‏اند (52)
و بر تن لباسى از سندس و استبرق بياراسته و روبروى هم بر تختها تكيه زده‏اند (53)
و با حوريان زيبا چشمان آنها را همسر قرار داده‏ايم (54)
و در آن بهشت از هر نوع ميوه كه بخواهند حاضر و آماده است و از هر درد و رنج و زحمت آسوده‏اند (55)
ما اين قرآن را بزبان تو آسان كرديم تا خلايق متذكر حقايق آن شوند (58)
پس از تلاوت اين آيات و اتمام حجت بر كافران منتظر عذاب آنها باش چنانچه آنها هم بر تو انتظار روزگار بد را دارند (59)
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
حم (1)
فرو فرستادن اين قرآن بزرگ از جانب خداى مقتدر حكيم است (2)
همانا در خلقت آسمانها و زمين براى اهل ايمان آيات و دلائل قدرت پروردگار پديدار است (3)
و در خلقت شما آدميان و انواع بيشمار حيوان كه در روى زمين پراكنده است نيز آيات و برهان حق براى اهل يقين آشكار است (4)
و در تردد شب و روز و آنچه خداوند از آسمان براى روزى خلق ميفرستد و پس از مرگ خزان بار ديگر زمين را زنده ميسازد و در وزش بادها براى خردمندان جهان آيات قدرت صنع پروردگار هويداست (5)
اينها همه آيات خداوند است كه ما بر تو بحق تلاوت ميكنيم اين مردم پس از خدا و آيات روشن او ديگر بچه حديث و برهان ايمان ميآورند؟ (6)
واى بر مردم دروغگوى بدكار (7)
و چون چيزى از آيات ما بداند آن را وسيله سخريه و استهزاء قرار دهد براى چنين اشخاصى عذاب ذلت و خوارى مهياست (9)
آتش دوزخ پيشگاه آنهاست و هر چه كسب كرده‏اند بى‏نياز نگرداند آنان را و نجات ندهد و آنچه غير خدا بدوستى گرفته‏اند بكارشان نيايد و كيفر ايشان عذاب بزرگى است (10)
اين قرآن وسيله هدايت خلق است و آنان كه بآيات خداى خود كافر شدند براى آنها عذاب دردناك دوزخ است (11)
خداست آنكه براى شما دريا را مسخر نمود تا كشتى بامر او در روى آب جارى شود و تا شما از فضل خدا روزى طلبيد و شكر نعمتش را بجا آوريد (12)
آنچه در آسمانها و زمين است براى شما مسخر كرد و در اين كار براى مردم با فكر آيات قدرت پديدار است (13)
اى رسول ما بكسانى كه ايمان آورده‏اند بگو از جور مردمى كه اميدوار نيستند بروزهاى خدا درگذرند تا جزا دهد هر قومى را بآنچه كسب و عمل ميكردند (14)
هر كه كار شايسته كند بسود اوست و هر كس بد كرد بزيان خود كرده است پس از آن بسوى پروردگار خود باز ميگرديد (15)
ما به بنى اسرائيل كتاب و حكم و نبوت عطا كرديم و روزى داديم آنها را رزق پاكيزه و حلال و آنان را برترى داديم بر اهل زمان خود (16)
و نيز بآنها آيات و معجزات روشن در امر دين عطا نموديم و اختلاف نكردند ايشان با يكديگر مگر پس از آنكه آمد آنها را دانش براى ظلم و تعدى بحقوق يكديگر همانا پروردگار تو حكم ميفرمايد ميان آنها روز قيامت در آنچه اختلاف كرده‏اند (17)
پس ما تو را اى محمد بر شريعت كامل در امر دين قرار داديم آن را پيروى كن و هيچ پيرو هواى نفس مردم مشرك نادان مباش (18)
اين قرآن براى مردم سبب بصيرت و بينايى و از براى اهل يقين موجب هدايت و رحمت پروردگار است (20)
آيا كسانى كه مرتكب اعمال زشت و تبه‏كارى شدند گمان ميكنند رتبه آنها را مانند اشخاصى كه بخدا ايمان آورده و نيكوكار شدند قرار ميدهيم تا در مرگ و زندگانى هم يكسان باشند هرگز چنين نيست حكم و انديشه آنها باطل و جاهلانه است (21)
خدا آسمانها و زمين را بحق آفريده است و هر نفسى بدون هيچ ستمى پاداش هر عملى كه انجام داده است خواهد يافت (22)
اى رسول ما آيا مى‏بينى كسى كه هواى نفسش را خداى خود قرار داده پروردگار او را براه گمراهى وا گذاشته و مهر قهر بر گوش و دل او نهاده و بر چشم وى پرده ظلمت كشيده پس بعد از خدا چه كسى او را هدايت خواهد كرد آيا متذكر نميشوند اين مردم كه جز راه خداپرستى ديگر همه گمراهى است (23)
كفار گفتند كه زندگى ما جز همين زندگانى دنيا نيست و جز طبيعت ما را نمى‏ميراند و زنده نميكند اين سخن را نه از روى علم و دليل بلكه از روى وهم و خيال ميگويند (24)
و چون آيات روشن ما بر آن كفار تلاوت شود ديگر حجت و عذرى ندارند جز آنكه گويند اگر راست مى‏گوييد پدران ما را زنده كنيد (25)
اى رسول ما در جواب آنها بگو خدا مى‏ميراند و باز زنده كند سپس تمام شما را جمع مى‏كند در آن روزى كه بدون شك و ريب خواهد آمد ولى بسيارى از مردم نميدانند (26)
آسمانها و زمين همه ملك خداست و روزى كه قيامت برپا شود آن روز اهل باطل و منكران معاد زيانكارانند (27)
در آن روز هر طايفه‏اى را بنگرى كه بزانو درآمده و هر فرقه‏اى بسوى كتاب و نامه عمل خود خوانده شود و صدا زنند كه امروز همه بپاداش عمل خود ميرسيد (28)
اين كتاب و قرآن ما بحق بر شما سخن ميگويد و ما هر چه در دنيا كرده‏ايد همه را درست نوشته‏ايم (29)
پس آنان كه بخدا ايمان آورده و نيكوكار شدند خداوند ايشان را در رحمت خود داخل سازد و آن سعادت و فيروزى آشكارى است (30)
و آنهايى كه بخدا كافر شدند بآنها گوئيم آيا بر شما آيات ما را تلاوت نكردند و شما تكبر و عصيان نموديد و مردمى بدكار و مجرم بوديد (31)
چون بشما گفته شد كه وعده خدا حق است و در قيامت هيچ شكى نيست گفتيد ما نميدانيم قيامت چيست و از آن خيالى بيش نزد خود نميكنيم و بآن هيچ يقين نداريم (32)
در آن هنگام نتيجه بد اعمالشان بر آنها پديدار شود و عذابى كه بآن تمسخر ميكردند بر آنان احاطه كند (33)
بقهر و عتاب خطاب شود بآنها كه امروز ما از رحمت خود فراموش ميكنيم شما را چنانچه شما در دنيا اين روز سخت را فراموش كرديد اينك منزل شما آتش دوزخ است و بر نجات خود هيچ يار و ياورى نداريد (34)
اين عذاب كيفر آنست كه بآيات خدا تمسخر كرديد و مغرور زندگانى دنيا شديد پس امروز از آتش دوزخ هيچ رهايى نداريد و عذر و توبه ايشان پذيرفته نخواهد شد (35)
و مقام جلال و كبريايى در آسمانها و زمين ويژه اوست و او مقتدر و غالب و داناست (37)
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
حم (1)
تنزيل قرآن از جانب خداى مقتدر حكيم است (2)
ما آسمانها و زمين و آنچه بين آنهاست جز بحق و در وقت نام برده نيافريديم و كسانى كه كافر شدند از آنچه پند و اندرزشان دهند روگردانند (3)
اى رسول ما بمشركين بگو آنچه غير خدا كه بخدايى ميخوانيد بمن نشان دهيد كه آيا در روى زمين چيزى آفريده‏اند يا شركتى در خلقت آسمانها با خدا دارند، از كتب پيشينيان يا از دانش آنها بياوريد مرا اگر راستگو هستيد (4)
كيست گمراه‏تر از آن كه جز خدا كسى را بپرستد كه تا قيامت او را هيچ كس حوائج اجابت نكند و از هر چه بخوانندش بيخبر باشد (5)
و چون خلايق در قيامت محشور شوند معبودان باطل با آنها دشمنى كنند و از پرستيدن آنان اينان را بيزارى جويند (6)
چون آيات روشن ما را بر آن مردم تلاوت كنند كسانى كه كافر بحق شدند گويند اين آيات سحر آشكاريست (7)
آيا كافران ميگويند محمد (ص) خود اين آيات قرآن را فرا بافته اى رسول ما در جواب آنها بگو اگر من از خود اين قرآن را بافته‏ام خدا مرا عذاب ميكند و شما قدرت بر نجات من از قهر خدا نداريد و او بآنچه در آن فرو ميرويد داناتر است و گواه او ميان من و شما كافى است و او پروردگار آمرزنده و مهربان است (8)
اى رسول ما بمردم بگو من اول پيغمبرى نيستم كه تازه در جهان آوازه رسالت بلند كرده باشم و نميدانم عاقبت بمن و شما چه ميكنند و جز آنچه وحى ميشود بر من پيروى نكنم و نيستم من جز ترساننده خلق با بيانى روشن (9)
اى رسول ما بمنكران بگو چه تصور ميكنيد اگر اين قرآن از جانب خدا باشد و شما بآن كافر شويد در صورتى كه شاهدى گواهى داد بر مانند قرآن و ايمان آورد و شما تكبر ورزيديد همانا مردم ستمكار را خداوند هدايت نخواهد كرد (10)
و پيش از قرآن كتاب تورات را بر موسى كه امام و پيشواى خلق بود نازل كرديم و اين قرآن تصديق كننده كتب آسمانى پيشين بزبان عربى نازل شده تا ستمكاران را از عذاب خدا بترساند و نيكوكاران را برحمت حق بشارت بدهد (12)
كسانى كه گفتند پروردگار ما خداست و بر اين سخن ثابت و برقرار ماندند هيچ ترس و بيمى بر آنها نخواهد بود (13)
اينان اهل بهشت هستند و بپاداش اعمالى كه بجا آورده‏اند در بهشت مخلد خواهند بود (14)
و ما انسان را نسبت بپدر و مادر باحسان سفارش كرديم مادر با رنج و زحمت بار حمل كشيد و با درد و مشقت وضع حمل نمود و سى ماه تمام مدت حمل و شيرخوارگى بود تا وقتى كه طفل بحد رشد رسيد آن گاه سزد كه عرض كند پروردگارا مرا بر نعمتى كه بمن و پدر و مادرم عطا فرمودى شكر بياموز و بكار شايسته‏اى كه رضا و خشنودى تو در آن است موفق دار و فرزندان مرا صالح گردان خدايا من بدرگاه تو بدعا بازآمده‏ام و تسليم و فرمان بردار تو هستم (15)
چنين بندگان اعمال نيكوى آنها مقبول درگاه ما شده و از گناهشان درگذريم و داخل اهل بهشت ميگردانيم اين وعده صدقى است كه ما بايشان در قرآن بشارت داده‏ايم (16)
و چقدر ناخلف است فرزندى كه بپدر و مادرش گفت اف بر شما باد كه بمن وعده ميدهيد پس از مرگ مرا زنده كرده و از قبر بيرون ميآورند در صورتى كه پيش از من طوايف بسيارى رفتند و يكى باز نيامد آن گاه پدر و مادر استغاثه كنند و باو گويند واى بر تو بخدا ايمان بياور البته وعده خدا بر حق است باز آن نااهل فرزند گويد اين سخنان جز افسانه و اوهام پيشينيان نيست (17)
اينان كسانى هستند كه عذاب بر ايشان حتم شد در ميان طوايف جن و انس كه پيش از اين بكفر مردند و گذشتند و آنها بحقيقت زيانكاران بودند (18)
و براى هر يك از مؤمن و كافر بمقتضاى اعمالشان درجات معينى است و همه بجزاى عمل خود ميرسند و هيچ ستمى بآنها نخواهد شد (19)
و روزى كه كافران را بر آتش دوزخ عرضه كنند فرشتگان بآنها گويند شما لذات و خوشگذرانى خود را در دنيا بشهوت‏رانى و عصيان برديد و برخوردار شديد پس امروز بعذاب ذلت و خوارى مجازات ميشويد بخاطر آنكه در زمين بنا حق تكبر كرديد و راه فسق و تبه‏كارى را پيش گرفتيد (20)
بياد آور اى رسول ما حال هود و قوم عاد را آن هنگام كه در زمين احقاف امتش را از خدا بترسانيد و پيش از او و بعد از او هم پيغمبرانى براى اندرز و انذار خلق آمدند هود بقومش گفت جز خدا كسى را نپرستيد كه من بر شما از عذاب روز بزرگ قيامت ميترسم (21)
هود در پاسخ آنها گفت من آگاه نيستم كه وعده عذاب چه وقت خواهد بود و علم آن نزد خداست آنچه من بر آن رسالت داشتم بشما ابلاغ كردم ولى شما را قومى بسيار نادان مى‏بينم (23)
و چون عذاب را بشكل ابرى ديدند كه بر رودخانه‏هايشان روى آورده شاد شدند و گفتند اين ابريست كه بر ما باران ميبارد هود گفت نه چنين است بلكه اين اثر عذابى است كه بتعجيل آن خواستگار بوديد اين باد سختى است كه در آن شما را عذاب دردناكى خواهد بود (24)
اين باديست كه هر چيز را بامر خدا نابود و هلاك ميسازد پس صبح كردند در حالتى كه جز خانه‏هاى ويرانه ايشان اثرى از آنها باقى نمانده بود ما قوم تبه‏كار را چنين مجازات ميدهيم (25)
و بآنها قوت و قدرتى داديم كه چنان نيرويى بشما نداديم و بايشان چشم و گوش و دل داديم و اين قواى مدركه آنها را از عذاب خدا بى‏نياز نگردانيد چه آيات الهى را انكار كردند و آنچه را كه بسخريه و استهزاء ميگرفتند بايشان رسيد (26)
و چه بسيار شهر و ديارى را كه در اطراف شما اهل مكه بودند همه را هلاك كرديم و سبب عبرت براى مردم قرار داديم تا بدرگاه خدا بازگردند (27)
پس چرا جز خدا معبودانى كه بآنها تقرب ميجوئيد شما را يارى نكردند بلكه از نظرشان محو و نابود شدند و خدايى آن بتها گفتار بى‏حقيقت و دروغى بود كه خود ميبافتند (28)
و گفتند اى طايفه جنيان ما آيات كتابى را شنيديم كه پس از موسى نازل شده بود در حالتى كه كتب آسمانى تورات و انجيل را كه در مقابل او بود براستى تصديق ميكرد و خلق را بسوى حق و راه راست هدايت مينمود (30)
اى طايفه شما هم مانند ما دعوت خدا را اجابت كنيد و باو ايمان آوريد تا خدا از گناهانتان در گذرد و شما را از عذاب دردناك قيامت نگاه دارد (31)
و هر كه داعى حق محمد (ص) را اجابت نكند در زمين پناهى از قهر خدا نتواند يافت و جز او يار ياورى نخواهد داشت و چنين كسانى دانسته در گمراهى آشكارى هستند (32)
آيا كافران نمى‏بينند كه خدا آسمانها و زمين را آفريد و هيچ فرو نماند در خلقت آنها همان خدا قادر است بر آنكه مردگان را باز زنده كند و او بر هر چيز قادر است (33)
و روزى كه كافران را بر آتش دوزخ عرضه كنند بآنها گويند آيا اين وعده دوزخ حق نبود؟ جواب دهند بلى پروردگارا حق بود خداوند فرمايد پس امروز بكيفر كفرتان عذاب سخت دوزخ را بچشيد (34)
اى رسول ما تو هم مانند پيغمبران اولو العزم بردبار باش و بر عذاب امت تعجيل مكن تا روزى كه آنچه وعده داده شده به چشم خود به‏بينند و گمان كنند كه در دنيا بجز ساعتى از روز درنگ نكردند آيا جز مردم فاسق كسى هلاك خواهد شد؟ (35)
آنان كه بخدا كافر شدند و راه دين خدا را بر خلق بستند (1)
و آنان كه بخدا گرويدند و نيكوكار شدند و بقرآنى كه بر محمد (ص) نازل شد و البته او بر حق و از جانب خداست ايمان آوردند خدا از گناهان آنها درگذشت و امر دنيا و آخرتشان را اصلاح فرمود (2)
اين است كه كافران پيرو عقايد باطل گرديدند و اهل ايمان پيرو قرآنى كه از جانب خدا بايشان نازل گرديد شدند، اينگونه خداوند مثالها ميزند و حال مردم را بيان ميكند (3)
شما مؤمنان چون در جنگ با كافران روبرو شديد بايد آنها را گردن بزنيد تا آن گاه كه از خون‏ريزى دشمن را از پا درآوريد پس از آن اسيران جنگ را محكم ببند كشيد تا بعدا او را آزاد گردانيد يا فدا گيريد تا در نتيجه جنگ سختيهاى خود را فرو گذارد اين حكم فعلى است و اگر خدا ميخواست خود از كافران انتقام ميكشيد و همه را بيزحمت جنگ شما هلاك ميكرد و لكن اين جنگ كفر و ايمان براى امتحان خلق بيكديگر است و آنان كه در راه خدا كشته شدند خدا هرگز رنج و اعمالشان را ضايع نگرداند (4)
و آنها را البته براه سعادت هدايت كند و امورشان را اصلاح فرمايد (5)
و در بهشتى كه قبلا همه را بمنزل و مقاماتشان شناسا كرده وارد كند (6)
اى اهل ايمان شما اگر خدا را يارى كنيد خدا شما را يارى كند و ثابت قدم گرداند (7)
و آنان كه بخدا كافر شدند نابود و هلاك شوند و خدا اعمالشان را ضايع و باطل گرداند (8)
اين بآن سبب است كه آنها از قرآنى كه خدا نازل فرمود اعراض كردند پس خدا اعمالشان را محو و نابود فرمود (9)
اين فتح ايمان و محو كفر براى اينست كه خدا يار و مولاى مؤمنانست و كافران را هيچ مولا و ياورى نخواهد بود (11)
البته خدا آنان را كه ايمان آورده و نيكوكار شدند در بهشتى كه زير درختانش نهرها جاريست داخل گرداند و آنان كه براه كفر شتافتند بشهوت رانى و شكم‏پرستى مانند حيوانات پرداختند و عاقبت منزل آنها آتش دوزخ خواهد بود (12)
چه شهرهاى بسيار كه از شهر مكه وطن تو كه از آن كفار خارجت كردند محكم بنيان‏تر بود ما اهلش را هلاك كرديم و بر نجاتشان هيچ ياورى نداشتند (13)
آيا آن كس كه از خداى خود حجت و برهانى مانند قرآن در دست دارد مانند كسانيست كه عمل زشتشان در نظر زيبا جلوه كرده و پيرو هواى نفسانى خود شدند؟ (14)
داستان بهشتى كه بمتقيان در دنيا وعده داده‏اند اينست كه در آن باغ بهشت نهرهايى از آب زلال گواراست و نهرهايى از شير بى‏آنكه هرگز طعمش تغيير كند و نهرهايى از شراب ناب كه نوشندگان را بحد كمال لذت بخشد و نهرها از عسل مصفى و تمام انواع ميوه‏ها براى آنان مهيا و بالاتر از آنها مغفرت پروردگار است آيا حال آنكه در اين بهشت ابد است مانند كسى است كه در آتش مخلد است؟ و آب جوشنده جهنم نوشند تا اندرون آنها را پاره‏پاره گرداند (15)
و بعضى از مردم منافق بگفتارى گوش ميدهند تا وقتى كه از حضورت خارج شوند با اهل علم بتمسخر و اهانت ميگويند پيغمبر باز از سر نو چه گفت ما كه از گفتارش چيزى نفهميديم اينان هستند كه خدا بر دلهايشان مهر قهر نهاد و پيرو هواى نفس خود گرديدند (16)
و آنان كه بگفتارت هدايت يافتند خدا بر هدايت و ايمانشان بيفزود و پاداش تقواى آنها را عطا فرمود (17)
و مؤمنان ميگويند چه شده كه سوره‏اى در حكم جهاد كفار نازل نشده در صورتى كه چون سوره‏اى محكم و صريح آمد و در آن ذكر جنگ باشد حال آنان را كه دلهاشان مريض و پر از نفاق است بنگرى كه مانند كسى كه از ترس مرگ حال بيهوشى بر او دست داده در تو نگاه ميكنند آرى مرگ و هلاك بر آنها سزاوارتر است (20)
راه سعادت طاعت خدا و گفتار نيكوست و پس از آنكه امر بلزوم و عزم پيوست اگر منافقين كلام خدا را تصديق كنند براى آنها در كار دين و دنيا بهتر خواهد بود (21)
و شما منافقان اگر از فرمان خدا و اطاعت قرآن رو مى‏بگردانيد يا در زمين فساد و قطع رحم كنيد باز هم اميد نجات داريد؟ (22)
همين منافقانند كه خدا آنها را لعن كرده و گوش و چشمشان را كر و كور گردانيد (23)
آيا منافقان در آيات قرآن تفكر نميكنند يا بر دلهايشان خود قفلها زدند (24)
آنان كه پس از بيان شدن راه هدايت بر آنها باز بدين پشت كرده و مرتد شدند شيطان كفر را در نظرشان جلوه‏گر ساخت و بآمال و آرزوهاى دراز فريبشان داد (25)
اين برگشتن از دين براى آن بود كه بدشمنان قرآن پنهانى گفتند ما البته با شما بر مخالفت پيغمبر تا بتوانيم موافقت ميكنيم و خدا بر اسرار نهانى آنها آگاهست (26)
پس با چه حال سختى روبرو شوند هنگامى كه فرشتگان عذاب جانشان بگيرند و بر روى و پشت آنها تازيانه قهر بزنند (27)
بدين سبب كه از پى راهى كه موجب خشم خداست رفتند و راه رضا و خشنودى او نه‏پيمودند خدا هم اعمالشان را محو و نابود گردانيد (28)
آنان كه در دل مرض نفاق پنهان دارند پندارند كه خدا كينه درونى آنها را بر اهل ايمان آشكار نميسازد (29)
اگر ميخواستيم حقيقت را بوحى بر تو آشكار ميساختيم تا بباطن آنها از سيماى ظاهرشان پى برده و در طى سخن كاملا بشناسايى آنها پى ببرى و خدا از همه كارهاى شما بندگان آگاهست (30)
و البته ما شما را در مقام امتحان ميآوريم تا آنكه معلوم كنيم در راه خدا كدام مجاهده و كوشش داريد و در رنج آن صبر ميكنيد و اظهارات شما را هم بيازمائيم (31)
آنان كه بخدا كافر شدند و راه خدا را بروى خلق بستند و با رسول او پس از آنكه راه هدايت بر آنها روشن شد باز مخالفت كردند بدانند كه بخدا ضررى نميرسانند و اعمال آنها را خدا البته محو و نابود ميگرداند (32)
اى اهل ايمان خدا را اطاعت كنيد و رسول او را هم اطاعت كنيد و اعمال خود را ضايع و باطل نگردانيد (33)
آنان كه بخدا كافر شده و راه خدا را بروى خلق بستند و بحال كفر مردند ديگر ابدا خدا آنها را نخواهد بخشيد (34)
پس شما اى اهل ايمان در كار دين سستى روا مداريد و از راه ترس كافران را بصلح دعوت مكنيد كه شما بر كفار غالب و بلند مقام‏تر خواهيد بود. (35)
و بدانيد كه زندگانى دنيا جز بازيچه و هوسرانى نيست و اگر بخدا ايمان آوريد و پرهيزگار شويد پاداش اعمال شما را خواهد داد و از اموال شما چيزى نخواهد (36)
و اگر از مال شما خدا چيزى باصرار هم بخواهد باز بخل ميورزيد و آن كينه درونى شما را آشكار ميسازد (37)
آرى شما همان مردميد كه براى انفاق در راه دين خدا دعوت ميشويد باز بعضى از شما بخل ميورزد و هر كه در انفاق بخل كند بر ضرر خود اوست و خدا از خلق بى‏نياز است و شما فقير و نيازمنديد و اگر شما روى از دين حق بگردانيد خدا قومى غير از شما كه مانند شما بخيل نيستند بجاى شما پديد آرد (38)
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
ما گشوديم براى تو گشودنى آشكارا (1)
تا خداوند از گناه گذشته و آينده امتت در گذرد و نعمت خود را بر تو بحد كمال رساند و تو را براه راست هدايت كند (2)
و خدا تو را بنصرتى با عزت و كرامت يارى خواهد كرد (3)
اوست خدايى كه فرستاد سكينه و وقار را بر دلهاى مؤمنين تا بر يقين و ايمانشان بيفزايد و از براى خداست سپاه و قواى آسمانها و زمين و خداوند بحكمت نظام آفرينش داناست (4)
اين فزودن ايمان براى آن بود كه خداوند ميخواست مردان و زنان مؤمن را تا ابد در بهشتهايى كه زير درختانش نهرها جاريست داخل گرداند و گناهانشان را ببخشد و اين معنى بحقيقت نزد خدا فيروزى بزرگ و سعادت جاودانى است (5)
و نيز خدا خواست تا همه منافقين و منافقات و مشركين و مشركات را بعذاب برساند چه آنها بخداوند بدگمان بودند و روزگار بد و هلاكت بر خود آنها بود و خدا بر آنان خشم گيرد و لعنت كند آنها را و جهنم را كه بد جايگاهيست براى ايشان مهيا و آماده كرد (6)
سپاه آسمانها و زمين مخصوص خداست و خداوند مقتدر و بتدبير نظام عالم داناست (7)
اى رسول مؤمنانى كه با تو بيعت كردند و بحقيقت با خدا بيعت كردند چون دست تو دست خداست بالاى دست آنها پس از آن هر كه نقض عهد كند بر زيان و هلاك خويش بحقيقت اقدام كرده و هر كه با عهدى كه با خدا بسته است وفا كند بزودى خدا باو پاداش بزرگ عطا خواهد كرد (10)
زود باشد كه آن اعراب باديه كه از حضورت در جنگها و در سفر فتح مكه تخلف ورزيدند خواهند گفت بتو كه ما را محافظت اهل بيت و اموالمان از آمدن در ركابت بازداشت اينك از خدا بر گناه ما آمرزش طلب اين مردم منافق چيزى كه هيچ بدل عقيده ندارند بر زبان ميآورند بآنها بگو اگر خدا اراده كند كه ضرر يا نفعى بشما رساند آن كيست كه خلاف و انكارى تواند كرد بلكه او بهر چه ميكنيد آگاهست (11)
بلكه شما پنداشتيد كه رسول و مؤمنان با او بسوى وطن و اهل بيت خود ديگر هرگز نخواهند برگشت اين خيال در دل شما بخطا جلوه كرد و بسيار گمان بد و انديشه باطلى كرديد و مردمى در خور قهر و هلاكت بوديد (12)
و هر كه از كفر و عناد، بخدا و رسول او ايمان نياورد ما هم براى آن كافران عذاب و آتش دوزخ را مهيا ساختيم (13)
و ملك آسمانها و زمين هم خاص خداست او هر كه را ميخواهد ميبخشد و هر كه را ميخواهد عذاب ميكند و خدا در حق بندگان بسيار آمرزنده و مهربان است (14)
براى شخص نابينا و مريض و لنگ در تخلف از جنگ حرج و گناهى نيست و هر كه خدا و رسول او را فرمان برد او را بباغهاى بهشتى داخل كنند كه زير درختانش نهرها جاريست و هر كه مخالفت كند بعذابى دردناك معذب ميشود (17)
خدا از مؤمنانى كه زير درخت حديبيه با تو بيعت كردند بحقيقت خشنود گشت و از وفا و خلوص قلبى آنها آگاه بود كه وقار و اطمينان كامل بر ايشان نازل فرمود و آنها را بفتحى نزديك كه فتح خيبر باشد پاداش داد (18)
و نيز بگرفتن غنيمتهاى فراوان از خيبريان موفق داشت و خدا بر همه امور عالم مقتدر و داناست (19)
خدا بشما لشكر اسلام وعده گرفتن غنيمتهاى بسيار داده كه اين غنيمت خيبر را براى شما تعجيل در انجام آن فرموده و دست شر مردم كافر را از سر شما كوتاه كرد تا آيت و دليل اهل ايمان بر صدق وعده خدا باشد و خدا شما را براه راست هدايت فرمايد (20)
و خدا بشما باز وعده غنيمتهاى ديگرى فرمود كه هنوز بر آن قادر نيستيد و نميدانيد علم خدا محيط بر آن است و او بر هر چيز تواناست (21)
و اگر كافران با شما مسلمين بجنگ برخيزند از قتال شما پشت گردانيده و فرار كنند و ديگر هيچ ناصر و ياورى براى خود نيابند (22)
سنت الهى بر اين بود كه حق بر باطل غالب شود و ابدا در اين سنت خدا تغييرى نخواهى يافت (23)
و او خدائيست كه دست شر كفار را از سر شما و دست شما را هم بزمين مكه پس از فيروزيتان از سر آنها كوتاه كرد و خدا بهر چه ميكنيد آگاهست (24)
همانها بودند كه بخدا كافر شدند و راه مسجد الحرام را بر شما بستند و قربانى شما را از رسيدن بمحل خود (منى) منع كردند و اگر مردان مؤمن و زنان مؤمنه‏اى كه شما اكنون آنان را نميشناسيد در مكه وجود نداشت كه اگر حمله كنيد آنها را ندانسته پامال هلاك ميساختيد و ديه و غرامت خون آن مؤمنان بگردن شما ميماند بشما اجازه حمله بمكه داده ميشد و لكن اين اجازه بتأخير افتاد تا خدا هر كه را خواهد در رحمت خود داخل كند اگر صاحبان كفر و ايمان از يكديگر جدا ميشدند همانا آنان كه كافرند بعذاب دردناك معذب ميساختيم (25)
چون كافران در دلها ناموس و حميت جاهليت پروردند پس خداوند برسول خود و بر مؤمنان وقار و اطمينان خاطر نازل كرد و آنان را بكلمه اخلاص و مقام تقوى ملازم كرد كه آنها سزاوارتر از ديگران بر اين مقام بودند و اهليت آن داشتند و خدا بهمه امور عالم داناست (26)
البته خدا صدق و حقيقت خواب رسولش را آشكار و محقق ساخت كه شما مؤمنان انشاء اللَّه بمسجد الحرام با دل امن وارد شويد و بعد از انجام عمل حج سرها بتراشيد و اعمال تقصير و احرام بى‏ترس و هراس بجاى آريد و خدا آنچه را شما نميدانستيد ميدانست و قبل از آنكه فتح مكه كند فتح نزديك حديبيه و خيبر را مقرر داشت (27)
او خدائيست كه رسول خود محمد (ص) را با قرآن و دين حق بعالم فرستاد تا او را بر همه اديان دنيا غالب گرداند و بر حقيقت اين سخن گواهى خدا كافيست (28)
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
اى كسانى كه بخدا ايمان آورده‏ايد در هيچ كار بر خدا و رسول تقدم مجوئيد و از خدا بترسيد كه خدا بگفتار شما شنوا و داناست (1)
اى اهل ايمان بالاى صوت پيغمبر صدا بلند مكنيد و با او مانند يكديگر بفرياد بلند خطاب مكنيد كه اعمال نيكتان بر اثر بى‏ادبى محو و باطل شود و شما فهم مكنيد (2)
آنان كه نزد رسول خدا بصداى آرام و آهسته سخن گويند آنهايى هستند كه در حقيقت خدا دلهايشان را براى مقام رفيع تقوا آزموده و آمرزش و اجر بزرگ نصيب ايشان فرموده است (3)
بحقيقت مردمى كه ترا از پشت حجره‏ات بصداى بلند ميخوانند اكثرا مردم بيعقل و بى‏شعورى هستند (4)
و اگر آنها صبر ميكردند تا وقتى كه تو بر ايشان خارج شوى بسيار بر آنها بهتر بود و ثوابش بيشتر، بازهم توبه كنند كه خدا آمرزنده و مهربانست (5)
اينمقام بر آنان بفضل خدا و نعمت اللهى حاصل گرديد و خدا دانا و بصلاح نظام عالم آگاهست (8)
و اگر دو طايفه از اهل ايمان با هم بقتال و دشمنى برخيزند البته شما مؤمنان بين آنها صلح دهيد و اگر يك قوم بر ديگرى ظلم كرد با آن طايفه ظالم قتال كنيد تا بفرمان خدا بازآيند و ترك ظلم كنند پس هر گاه بحكم برگشت بحفظ عدالت ميان آنها را صلح دهيد و هميشه عدالت كنيد كه خدا بسيار اهل عدل و داد را دوست ميدارد (9)
بحقيقت مؤمنان همه برادر يكديگرند پس هميشه بين برادران ايمانى خود چون نزاعى شود صلح دهيد و خدا ترس و پرهيزگار باشيد شايد مورد لطف و مرحمت الهى گرديد (10)
اى اهل ايمان هرگز نبايد قومى مؤمنان قومى ديگر را مسخره و استهزاء كنند شايد آن قومى كه مسخره ميكنيد بهترين مؤمنين باشند و نيز بين زنان با ايمان قومى ديگر را سخريه نكنند كه بسا آن قوم بهترين آن زنانند و هرگز عيبجويى از همدينان خود مكنيد و بنام و لقبهاى زشت يكديگر را مخوانيد كه پس از ايمان بخدا نام فسق بر مؤمن نهند بسيار زشت است و هر كه از فسق و گناه بدرگاه خدا توبه نكند بسيار ظالم و ستمكار است (11)
اى اهل ايمان اجتناب كنيد از بسيارى گمانها كه بعضى از ظن و گمانها معصيت است و نيز هرگز از حال درونى هم تجسس مكنيد و غيبت يكديگر را روا مداريد آيا شما دوست ميداريد گوشت برادر مرده خود را بخوريد البته كراهت و نفرت از آن داريد و از خدا بترسيد و توبه كنيد كه خدا بسيار توبه‏پذير و مهربانست (12)
اى مردم ما همه شما را از مرد و زن آفريديم و شعبه و فرق مختلف گردانيديم تا يكديگر را بشناسيد گرامى‏ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست و خدا بر نيك و بد شما كاملا آگاهست (13)
منحصرا مؤمنان حقيقى آن كسانند كه بخدا و رسول او ايمان آوردند و بعدا هيچگاه شك و ريبى راه بدل نداده‏اند و در راه خدا بمال و جانشان جهاد كردند اينان بحقيقت راستگو هستند (15)
اى رسول با مردم ريايى بگو كه شما ميخواهيد خدا را بدين خود آگاه سازيد و حال آنكه خدا آنچه در آسمانها و زمين است همه را ميداند و بكليه امور عالم آگاهست (16)
آنها بر تو بمسلمان شدن منت ميگذارند بگو شما باسلام خود بر من منت منهيد بلكه اگر راست مى‏گوييد خدا بر شما منت دارد كه شما را بسوى ايمان هدايت فرموده است (17)
خدا اسرار غيب زمين و آسمانها را ميداند و بآنچه شما بندگان ميكنيد از نيك و بد يا ريا و خلوص آگاهست (18)
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
كه منكران از آمدن رسولى كه آنها را اندرز دهد بشگفت آمده و كفار نادان گفتند اين دعوى رسالت و خبر دادن بقيامت بسيار چيز عجيبى است (2)
آيا پس از آنكه مرديم و يكسره خاك شديم باز زنده ميشويم اين بازگشت بسيار بعيد است (3)
تعجب نكنند كه ما بآنچه زمين از آنها بكاهد كاملا آگاهيم و كتاب لوح محفوظ نزد ماست (4)
بلكه كافران چون رسول آمد بجاى ايمان او را تكذيب كردند و در كار بزرگ مضطرب و سرگردان ماندند (5)
آيا منكران آسمان را فراز خود نمينگرند كه ما چگونه بناى محكم اساس نهاده‏ايم و آن را بزيور ستارگان رخشان آراسته‏ايم و هيچ شكافى و خللى در آن راه ندارد (6)
اين دلائل قدرت در آسمانها و زمين سبب بصيرت و تذكر براى هر بنده‏ايست كه بتوبه از گناه و غفلت رو بدرگاه خدا آرد (8)
و ما از آسمان آب باران با بركت نازل كرديم و باغهاى ميوه و خرمنها از كشت حبوبات برويانيديم (9)
و نيز نخلهاى بلند خرما كه ميوه آن منظم روى هم چيده شده است برانگيختيم (10)
اينها را رزق بندگان قرار داديم و بباران زمين مرده را زنده ساختيم تا خلق بدانند كه چنين پس از مرگ سر از خاك بيرون ميكنند (11)
اى رسول از تكذيب امت غمگين مباش كه پيش از اين هم قوم نوح و اصحاب رس و قوم ثمود پيغمبران خود را تكذيب كردند (12)
و قوم عاد و قوم لوط و فرعون (13)
و اصحاب ايكه و قوم تبع پادشاه يمن، همه رسولان حق را تكذيب كردند تا وعده عذاب حق بر آنها حتم و واجب گرديد (14)
آيا ما در اول بار كه آفرينش را از نيستى صرف بهستى آورديم هيچ درمانديم پس در خلقت معاد ديگر باز هم عاجز نيستيم بلكه اين منكران در شك از خلقت نو و معاد هستند (15)
چون دو فرشته رقيب و عتيد مأموران نوشتن اعمال خير و شر از طرف راست و چپ مراقب او بنشسته‏اند (17)
سخنى بزبان نياورده جز آنكه همان دم رقيب و عتيد بر نوشتن آن آماده‏اند (18)
و هنگام بيهوشى و سختى مرگ بحق و حقيقت فرا رسيد آرى همان مرگى بود كه از او دورى ميجستيد (19)
و آن گاه در صور بدمند و بدون شك صدا كنند كه اينست روز وعده‏گاه خلق (20)
و هر نفسى را فرشته‏اى براى حساب بمحشر كشاند و فرشته‏اى بر نيك و بدش گواهى دهد (21)
و خطاب رسد بمحمد (ص) و على امروز هر كافر معاند را در دوزخ بيفكنيد (24)
همان كافرى كه در دنيا از هر كار خير مانع ميگشت و بحق امير المؤمنين ستم ميكرد و در كار خدا و قيامت در شك بود (25)
آن كافر مشرك كه با خداى يكتا خداى ديگرى جعل كرد او را امروز در عذاب سخت جهنم در افكنيد (26)
آن گاه قرين او شيطان گويد خدايا من او را بطغيان و عصيان نكشيدم بلكه او خود در ضلالت دور از اطاعت و سعادت افتاد (27)
آن گاه خدا بعتاب گويد در حضور من خصومت مكنيد كه من وعده عذاب شما را در كتاب خود براى اتمام حجت پيش فرستادم (28)
و ديگر وعده عذاب من مبدل نخواهد شد و هيچ ستمى ببندگان نخواهم كرد (29)
روزى كه جهنم را گوئيم آيا امروز مملو از وجود كافران شدى و او گويد آيا دوزخيان بيش از اينهم هستند (30)
و امروز بهشت را براى اهل تقوى نزديك آرند تا هيچ دورازان نباشند (31)
اين بهشت همانست كه وعده شده بر همه بندگانى كه بدرگاه خدا پناه برده و نفس را از حرام نگه داشتند (32)
آن كس كه از خداى مهربان در باطن ترسيد و با قلب خاشع و نالان بدرگاه او باز آمد (33)
به اين گونه بندگان خطاب شود كه در آن بهشت با تحيت و سلام حق درآئيد كه اين روز دخول هميشگى در بهشت جاودانيست (34)
براى آن بندگان در آنجا هر چه بخواهند مهياست و باز افزونتر از آن نعمتهاى بهشتى نزد ما خواهد بود (35)
و چقدر طوايفى را پيش از اينان ما هلاك كرديم كه با قهر و قوت ترا از اينان بودند و در ديار راه جستند آيا با همه نيرومندى ايشان هيچ راه نجاتى از قهر حق بر خود يافتند (36)
و ما زمين و آسمانها و آنچه بين آنهاست همه را در شش روز آفريديم و هيچ رنج و خستگى بما نرسيد (38)
پس تو اى رسول بر آزار آنها صبر كن و بحمد و ستايش خدا تسبيح گو پيش از طلوع خورشيد بنماز صبح و پيش از غروب آن بنماز عصر (39)
و باز بعضى از شب را بنماز مغرب و عشا و هم در عقب سجده‏ها به تسبيح خدا پرداز (40)
و بصداى روزى كه منادى حق اسرافيل از مكان نزديك مردگان را براى زنده شدن صدا كند گوش فرا دار (41)
روزى كه خلق آن صيحه اسرافيل را بحق بشنوند آن روز هنگام خروج از قبرهاست (42)
ما بگفتار مردم مغرض نادان داناتر از تو و خود آنها هستيم و تو بر آن مردم جبار ستمكار مسلط نيستى تو رسول حقى پس آن كس را كه از وعده عذاب قيامت ترسانست او را بآيات قرآن متذكر قيامت ساز (45)
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
قسم به نفس بادهاى عالم كه بامر حق تخم‏نشانى كنند و تخم نباتات را بهر جا نيكو پراكنده كنند (1)
قسم بابرها كه بار سنگين را بامر حق بدوش گيرند (2)
قسم بكشتى‏ها كه آسان بروى آب روان شوند (3)
قسم بفرشتگان كه كار جهانيان را باذن خدا قسمت كنند (4)
قسم باينان كه آنچه شما را رسولان حق وعده دادند همه راست و حقيقت است (5)
و البته جزاى اعمال روزى واقع خواهد گرديد (6)
قسم بآسمان علم رسالت كه در آن راههاى بسيار و معارف بيشمار است (7)
كه شما مردم نادان در اختلاف سخن بازمانديد و در ولايت سخن بيهوده گوئيد (8)
آنان كه در ضلالت و گمراهى و غفلت زيستند (11)
و از روى انكار ميپرسند كه پس روز جزا كى خواهد بود (12)
بآنها جواب ده آن روز خواهد بود كه آنها را بآتش دوزخ اندازند (13)
و خطاب قهر كنند كه اينك بچشيد اين همان عذابيست كه خود بتعجيل آن را مى‏خواستيد (14)
آن روز متقيان همه در بهشت و بر لب چشمه‏هاى آب ايستاده‏اند (15)
نعمتهايى كه بآنها داده‏اند بگيرند زيرا در دنيا مردمى نيكوكار بودند (16)
و از شب اندكى را خواب ميكردند (17)
و سحرگاهان از درگاه خدا طلب آمرزش و مغفرت ميكنند (18)
و در اموال خود بر فقير و محروم حقى منظور دارند (19)
و در روى زمين براى اهل يقين ادله قدرت الهى آشكار است (20)
و هم در نفوس خود شما مردم، آيا در خود بچشم بصيرت نمى‏نگريد (21)
و روزى شما در آسمان معين است و بشما هم وعده او را دادند (22)
پس بخداى آسمان و زمين كه اين وعده روزى معين؛ بمانند تكلمى كه با يكديگر ميكنيد حق و حقيقت است (23)
اى رسول ما حكايت مهمانان گرامى ابراهيم و فرشتگان بتو رسيده است (24)
غذا را نزد آنها گذاشت ابراهيم گفت براى چه غذا تناول نميكنيد (27)
آن گاه از اينكه بى‏اجازه بر او وارد شدند و غذا هم نخوردند سخت از آنها ترسيد آن فرشتگان كه ابراهيم را هراسان ديدند گفتند مترس و او را به پسرى دانا بشارت دادند (28)
در آن حال زن ابراهيم ساره با فرياد شادمانى روى بآنها كرد و از شوق سيلى بصورت زد و گفت اى عجب من زنى پير و نازا هستم چگونه پسرى توانم زائيد (29)
فرشتگان گفتند خداى تو چنين فرموده و او بمصالح خلق آگاه و بحال بندگان داناست (30)
ابراهيم گفت اى رسولان حق بازگوئيد كه شما بر چه كار مأموريد (31)
آنان گفتند ما بر هلاك قوم بدكارى يعنى قوم لوط فرستاده شديم (32)
تا بر سر آنها و ديارشان از گل سنگ باران كنيم (33)
كه آن سنگها نزد پروردگار معين و نشاندار براى ستمكارانست (34)
و از اهل ايمان هر كه بود از آن ديار خارج كرديم (35)
و نيز در رسالت موسى آيت عبرت است كه با معجزه و حجت روشن بسوى فرعونيانش فرستاديم (38)
و فرعون بغرور در ملك و قدرت سر از اطاعت حق كشيد و گفت كه موسى ساحر يا ديوانه است (39)
ما هم او را با همه سپاهش بقهر گرفتيم و بدريا انداختيم و او در خور هر نكوهش و ملامت بود (40)
و نيز در قوم عاد كه بر هلاكشان تندباد خزان فرستاديم عبرت خلق است (41)
كه آن باد هلاك بچيزى نميگذشت جز آنكه او را مانند استخوان پوسيده ميگردانيد (42)
و هم در قوم ثمود بر خلق عبرتيست كه بآنان گفته شد اينك گرم تعيش و لذت باشيد تا هنگام معين كه وعده عذاب رسد (43)
آنها هم از فرمان خداى خود سر كشيدند پس آنان را صاعقه آتش درگرفت و هلاك خويش را بچشم مشاهده كردند (44)
در حالى كه نه توانايى برخاستن و گريختن داشتند و نه هيچ يار و مددكارى يافتند (45)
و پيش از اين اقوام هم قوم نوح مردمى فاسق و نابكار بودند (46)
و كاخ عظيم آسمان را ما بقدرت خود برافراشتيم و مائيم كه هر كار عالم متقدريم (47)
و از هر چيز دو نوع نر و ماده بيافريديم تا شايد متذكر حكمت خدا شويد (49)
اى بندگان خدا بدرگاه خدا گريزيد و بلطف او پناه بريد كه من از جانب او با بيانى روشن شما را ميترسانم (50)
و هرگز با خداى يكتا خدايى ديگر نپرستيد كه من از قهر او با بيان روشن شما را ميترسانم (51)
هم چنان كه تو را تكذيب كردند هيچ رسولى بر امتان پيشين نيامد جز آنكه او را تكذيب كرده و گفتند او ساحر يا ديوانه است (52)
آيا بر اين تكذيب زمان گذشته بيكديگر سفارش كردند يا نه بلكه، اين مردم همه بالذات سركش و نافرمانند (53)
تو هم اى رسول ما از اين مردم كافر روى بگردان كه ديگر هيچ درخور نكوهش و ملامت نيستى (54)
و امت را تذكر و پند ده كه پند و تذكر مؤمنانرا سودمند افتد (55)
و ما جن و انس را نيافريديم مگر براى اينكه مرا بيكتايى پرستش كنند (56)
و ما از خلقتشان رزق و طعام بر خود نخواستيم (57)
پس اين ستمكاران را هم گناهى مانند اصحاب و امثال ايشان خواهد بود عجله نكنند كه بكيفرشان خواهند رسيد (59)
آن گاه كه زمان كيفر فرا رسد واى بر آنان كه كافر شدند از آن روز سختى كه بآنها وعده ميدهند (60)
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
قسم بطور سينا (1)
قسم بطاق بلند آسمان (5)
قسم بدرياى آتش فروزان (6)
كه البته عذاب خدا بر كافران واقع خواهد شد (7)
و هيچكس دفع كننده آن نخواهد بود (8)
روزى كه آسمان چون درياى پر موج سخت بجنبد (9)
و كوه‏ها چون ابر بهار تند بگردش آيد (10)
آن روز كه آنها را سخت بآتش دوزخ درافكند (13)
و بآنها خطاب كنند كه اين همان آتشى است كه تكذيب آن مى‏كرديد (14)
آيا اين آتش دوزخ هم مانند معجزه پيغمبران بنظرتان سحر است يا آنكه هنوز چشم بصيرت باز نميكنيد (15)
الحال بدوزخ برويد كه صبر و بى‏صبرى بحالتان يكسانست و آنچه در دنيا كرديد امروز همان را جزا يابيد (16)
متقيان هم امروز در باغهاى بهشت پر نعمتند (17)
آنان به نعمتى كه خدا نصيبشان فرموده دلشادند و خدا از عذاب دوزخ محفوظشان داشته است (18)
و خطاب شود كه از هر نعمت خواهيد بخوريد و بياشاميد شما را گوارا باد كه اين پاداش اعمال نيكيست كه در دنيا انجام داديد (19)
در حالى كه نزديك هم بر تخت تكيه زده‏اند و ما حور العين را هم جفت آنان گردانيديم (20)
و آنان كه بخدا ايمان آوردند و فرزندانشان در ايمان پيرو ايشان شدند ما آن فرزندان را بآنها برسانيم و از پاداش عمل فرزندان هيچ نكاهيم و بدانيد كه هر نفسى در گروى عمليست كه براى خود اندوخته است (21)
آنها در بهشت جام شراب گوارا را چنان بزودى از دست هم بگيرند كه گويا منازعه ميكنند در صورتى كه آنجا كار لغو و باطل و خلاف و بزه‏كارى هيچ نيست (23)
و پسرانى مانند لؤلؤ مكنون گردشان بخدمت ميگردند (24)
و در بهشت آنها با هم بصحبت رو كرده و از سر گذشت يكديگر پرسش كنند (25)
و با هم گويند خدا را شكر كه ما از پيش در دنيا ميان اهل و قبيله خود خدا ترس بوديم (26)
خدا هم بر ما منت نهاد و ما را از عذاب سوزان دوزخ محفوظ داشت (27)
زيرا ما از اين پيش در دنيا خدا را بحقيقت پرستش كرديم كه او خود بر بندگانش بسيار نيكخواه و مهربانست (28)
يا كافران گويند محمد (ص) شاعر ماهريست و ما حادثه مرگ او را انتظار داريم (30)
اى رسول بگو شما از نادانى و حسد بانتظار مرگ من باشيد كه منهم از منتظران مرگ و هلاك شما هستم (31)
آيا عقل و خيالات باطلشان آنها را بر اين وا ميدارد كه تكذيب تو كنند يا كه آنان قومى سركش و نافرمانند (32)
پس اگر راست ميگويند كه قرآن وحى خدا نيست آنها هم كلامى مانند قرآن بياورند (34)
آيا اين خلقت بدون خالقى از صرف نيستى بوجود آمده يا خويشتن را خود خلق كردند (35)
يا آنكه آسمانها و زمين را اين مردم آفريدند، هرگز نيافريدند بلكه بيقين خدا را نشناختند (36)
آيا گنجهاى رحمت پروردگار نزد آنهاست يا هيچ قدرت و سلطنتى دارند (37)
يا نردبانى دارند كه بآسمان بروند و سخن وحى فرشتگان بشنوند اگر چنين است آنچه بوحى شنيدند با حجت روشن بياورند (38)
آيا خدا را دختران و شما را پسران خواهد بود (39)
آيا تو اى رسول از آنها اجر رسالت خواهى كه زير بار سنگين غرامت بمانند (40)
آيا علم غيب با آنهاست تا از آن عالم خبرى نگارند (41)
يا كه ميخواهند با تو مكر و تزويرى بكار برند و كافران خود بمكر و انتقام حق گرفتار باشند (42)
اين كافران هم اگر قطعه‏اى از آسمان را بچشم ببينند كه ساقط شده باز خواهند گفت اين پاره‏اى ابر متراكم است (44)
اى رسول ما اينان را بجهل خود رها كن تا بروز سختشان كه آن روز يكسره هلاك ميشوند برسند (45)
آن روزى كه مكر و تدبيرشان بكار نيايد و كسى ياريشان نكند (46)
و براى ستمكاران عذابى پيش از آن جهنم خواهد بود و لكن بيشترشان نميدانند (47)
اى رسول بر حكم صبر كن كه تو منظور نظر مايى و چون برخيزى براى هر كارى بستايش خداى خود تسبيح گو (48)
و از شبانگاه هم پاره‏اى به تسبيح خداوند پرداز و هنگام فرو رفتن ستارگان هم بنماز صبح تسبيح خدا بگو (49)
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
كه صاحب شما محمد (ص) هيچگاه در ضلالت و گمراهى نبوده است (2)
و هرگز بهواى نفس خود سخن نميگويد (3)
سخن او غير وحى خدا نيست (4)
او را جبرئيل فرشته بسيار توانا بوحى خدا علم آموخته (5)
همان فرشته مقتدرى كه بخلقت كامل و صورت ملكوتى بر رسول جلوه كرد (6)
و آن رسول در افق اعلاى كمال بود (7)
آن گاه نزديك آمد و بر او بوحى حق نازل گرديد (8)
بآن نزديكى كه بقدر دو كمان يا نزديكتر از آن شد (9)
پس خدا به بنده خود وحى فرمود آنچه را كه هيچكس درك آن نتواند كرد (10)
آنچه در عالم غيب ديد دلش هم آن را حقيقت يافت و كذب و خيال نپنداشت (11)
آيا كافران بر آنچه رسول در شب معراج بچشم مشاهده كرد انكار ميكنند (12)
و يك بار ديگر هم رسول او را يعنى جبرئيل را بصورت ملكوتى مشاهده كرد (13)
بهشتى كه مسكن متقيانست در همانجايگاه سدره است (15)
چون سدره ميپوشاند از نور عظمت آنچه را كه احدى از آن آگاه نيست (16)
چشم محمد (ص) از حقايق آن عالم آنچه را بايد بنگرد بى‏هيچ كم و بيش مشاهده كرد (17)
آنجا از بزرگترين آيات حيرت‏انگيز پروردگار را بحقيقت ديد (18)
اى مشركان آيا دو بت بزرگ لات و عزاى خود را ديده‏ايد كه چه بى‏اثر است (19)
و سومين بت ديگر منات را دانستيد كه بى‏نفع و ضرر است (20)
اگر فرضا چنين بود باز هم آن تقسيمى نادرست بود (22)
اى مشركان اين بتها جز نامى كه شما و پدرانتان بر آنها نهاده‏ايد چيز ديگرى نيستند و خدا هيچ دليلى بر معبوديت آنها نازل نفرموده و مشركان چيزى غير گمان باطل و هواى نفس فاسد خود را در بت‏پرستى پيروى نميكنند و از جانب خدايشان راهنما براى آنها آمد ولى آنان در گمراهى و ضلالت باقى ماندند (23)
آيا براى آدمى هر چه آرزو كند حاصل ميشود؟ (24)
در صورتى كه دنيا و آخرت هم ملك خداست (25)
آنان كه بآخرت ايمان ندارند فرشتگان را نام دختران خدا نهادند (27)
و حال آنكه هيچ علم بآن ندارند و جز در پى گمان نميروند و ظن و گمان هم در فهم حق و حقيقت هيچ سودى ندارد و بى‏نياز نگرداند آنان را (28)
تو هم اى رسول از هر كس كه از ياد ما رو گردانيد و جز زندگانى دنيا را نخواست بكلى اعراض كن و دورى بجو (29)
منتهاى دانش و فهم اين مردم تا همين مقدار است همانا خدا بحال آنكه از راه حق گمراه شد و آنكه هدايت يافت كاملا آگاهست (30)
و آنچه در آسمانها و زمين است همه ملك خداست و او بدكاران را بكيفر ميرساند و نيكوكاران را پاداش نيكو عطا ميكند (31)
آنان كه از گناهان بزرگ و اعمال زشت دورى كنند مگر گناهان كوچكى كه از آنها سر زند، همانا آمرزش پروردگار بسيار وسيع است و او بحال شما بندگان آگاه‏تر است زيرا او شما را از خاك زمين آفريده، و هنگامى كه در رحم مادرها بوديد ياد آوريد و خودستايى مكنيد او داناتر است بحال پرهيزگاران (32)
اى رسول ديدى آن كس را كه روى از جنگ احد بگردانيد (33)
آيا علم غيب نزد اوست و او بيناست (35)
يا كه خبر ندارد بآنچه در تورات موسى عمرانست (36)
و در آنچه در صحف ابراهيم خليل وفادار است (37)
كه هيچكس بار گناه ديگرى را بدوش نخواهد گرفت (38)
و همانا آدمى جز آنكه بسعى و عمل خود انجام داده پاداشى نخواهد داشت (39)
و البته انسان پاداش سعى و عمل خود را بزودى خواهد ديد (40)
سپس در آخرت بپاداش كاملترى خواهد رسيد (41)
و كار خلق عالم بسوى خدا منتهى ميشود (42)
و هم او خلق را بميراند و باز زنده گرداند (44)
و او خلق را براى انس با هم جفت نر و ماده آفريده است (45)
از نطفه‏اى آفريده كه از مردان برحم زنان ميريزد (46)
و هم او ايجاد نشانه آخرت خواهد كرد (47)
و هم او بندگان را بى‏نياز كند و سرمايه بخشد (48)
و هم او آفريننده ستاره شعرى است (49)
و هم او قوم عاد را اول هلاك ساخت (50)
و قوم ثمود را و هيچ باقى نگذاشت (51)
و پيش از اينان او قوم نوح را كه ظالم و سركش‏تر بودند هلاك گردانيد (52)
و هم او قوم لوط و شهرهايشان را واژگون ساخت (53)
تا آنكه بر آنها عذابى بسيار سخت احاطه كرد (54)
پس اى انسان بكدام يك از نعمتهاى پروردگارت جدل و انكار خواهى كرد و بچه دليل خصومت ميكنى (55)
اين رسول هم مانند رسولان پيشين ترساننده خلق از عذاب خداست (56)
روز قيامت بسيار نزديك شده (57)
هيچكس غير خدا آن روز را آشكار نتواند ساخت (58)
آيا از اين سخن كافران تعجب ميكنند (59)
و بمسخره بر آن ميخندند و بروزگار سخت خود نميگريند (60)
و اى مردم نادان شما سخت غافليد (61)
بعد از اين بسجده و عبادت خدا پردازيد (62)
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
اگر كافران آيت بزرگ و معجزه‏اى چون شكافتن ماه به‏بيند باز اعراض كرده و گويند كه اين سحرى كامل است (2)
و آنها رسول خدا را تكذيب كرده و پيرو هواى نفس باطل شدند و هر امرى را عاقبت مقرى خواهد بود (3)
و در آيات قرآن از اخبارى كه كيفر كفر پيشينيان كه مايه عبرت و انزجار از معصيت است كاملا بمردم رسيد (4)
قرآن حكمت بالغه خداست و از اين بيش اندرز و پند سودى نخواهد بخشيد (5)
پس اى رسول روى از كافران بگردان تا روزى كه ندا كننده‏اى خلق را بعالمى حيرت آور و قيامتى هول‏انگيز دعوت كند (6)
كه از ترس آن كافران بخوارى چشم برهم نهند سر از قبرها برآورده و مانند ملخ بعرصه محشر منتشر شوند (7)
در آن حال منادى محشر را بسرعت اجابت كنند و كافران با هم گويند اين روز همان روز سختى است كه ما آن را انكار مى‏كرديم (8)
پيش از اينان هم قوم نوح او را تكذيب كردند و گفتند مردى ديوانه است و او زجر و ستم از آنها بسيار كشيد (9)
تا آنكه بدرگاه خدا دعا كرد كه خدايا من سخت مغلوب قوم شده‏ام تو مرا يارى فرما (10)
ما هم درهاى آسمان را گشوديم و سيلابى از آسمان فرو ريختيم (11)
و در زمين چشمه‏هايى جارى ساختيم تا آب آسمان و زمين با هم بطوفانى كه مقدر و حتمى بود اجتماع يافت (12)
اين آيه ترجمه نشده است.
كه آن كشتى را محفوظ داشتيم تا آيت عبرت خلق شود آيا كيست كه از آن پند گيرد (15)
پس اى بدكاران عالم بنگريد سختى عذاب ما چگونه بود (16)
و ما قرآن را براى وعظ و اندرز بفهم آسان كرديم آيا كيست كه از آن پند گيرد (17)
قوم عاد نيز پيغمبرشان هود را تكذيب كردند پس بنگريد عذاب ما چگونه سخت بود (18)
ما بر هلاك آنها تند بادى در روز نحس پايدارى فرستاديم (19)
كه آن باد مردم را از جا برميكند چنان كه ساقه درخت خرما را از ريشه افكند (20)
پس باز بنگريد عذاب و تنبيه ما چگونه سخت بود (21)
و گفتند آيا سزاوار است كه ما يك بشرى مانند خودمان را پيروى كنيم در اينصورت بگمراهى و ضلالت سخت درافتاديم (24)
اى عجب آيا بين ما افراد بشر بر او تنها وحى رسيد بلكه او مرد دروغگويى است (25)
اين منكران بزودى فرداى قيامت كاملا معلومشان شود كه دروغگو و بى‏باك كيست (26)
ما براى امتحان آنها ناقه صالح را بيرون فرستاديم و صالح را گفتيم مراقب حالشان باش و بر آزارشان صبر پيشه گير (27)
و بآنها خبر ده كه آب چشمه بين شما و ناقه تقسيم شده يك روز سهم ناقه و روزى براى شماست (28)
آن قوم شقى صاحب و رئيس خود را خواندند تا مجهز شوند و ناقه را پى كردند (29)
پس باز بنگريد كه عذاب ما چگونه سخت بود (30)
ما بر هلاك آنها يك صيحه عذاب آسمانى فرستاديم و همه مانند گياه خشك شدند (31)
و قرآن را براى وعظ و پند بر فهم آسان كرديم آيا كسى هست كه از آن پند گيرد (32)
قوم لوط نيز كتاب و رسول خدا را تكذيب كردند (33)
ما هم جز خانواده لوط همه آنان را سنگباران هلاك و نابود كرديم (34)
لوط آن قوم را از قهر و مؤاخذه ما ترسانيد باز آنها در آيات ما شك كردند و انكار نمودند (36)
و قوم از او مهمانانش را كه فرشتگانى زيبا بودند بر سوء قصد طلبيدند ما هم چشم آنها را بى‏نور و نابينا كرديم و گفتيم كه اينك عذاب قهر و انتقام ما را بچشيد (37)
و شبى بصبحگاه رسيد كه بعذاب دوزخ دايم گرفتار شدند (38)
و گفتيم اينك عذاب قهر و انتقام ما را بجرم بدكارى بچشيد (39)
و ما قرآن را براى وعظ بفهم آسان كرديم آيا كسى هست كه از آن پند گيرد (40)
و براى ارشاد فرعونيان هم رسولى با آيات الهى آمد (41)
آنها هم آيات ما را تكذيب كردند ما هم بقهر و اقتدار خود از آنها سخت مؤاخذه كرديم (42)
آيا كفار شما اهل مكه بهتر و قويتر از آن امتهاى گذشته‏اند يا شما را برائت و امانى در كتب آسمانى از عذاب خدا هست (43)
يا آنكه ميگويند چون ما با هم مجتمعيم البته منصوريم (44)
و نميدانند كه بزودى آن جماعت در بدر شكست خورده و بجنگ پشت كرده و بكلى مغلوب شوند (45)
روزى آنها را فرشتگان عذاب بر وى در آتش دوزخ كشند و گويند اينك بچشيد درد و الم جهنم را (48)
ما هر چه آفريديم باندازه آفريديم (49)
و فرمان ما در عالم يكيست و در سرعت بمانند چشم بهم زدنى انجام يابد (50)
و ما بسيار از پيشينيان مانند شما كافران را هلاك كرديم آيا كسى هست كه از آن عبرت و پند گيرد (51)
و هر عملى كردند در نامه عملشان ثبت شد (52)
و هر امر كوچك و بزرگ آنجا نگاشته شده است (53)
محققا اهل تقوى در باغها و كنار نهرهاى بهشت منزل گرفتند (54)
در منزلگاه صدق و حقيقت نزد خداوند عزت و سلطنت جاودانى متنعمند (55)
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
خداى مهربان (1)
و انسان را آفريد (3)
نطق و بيان باو تعليم نمود (4)
خورشيد و ماه با حساب معين در گردشند (5)
گياه و درختان او را سجده ميكنند (6)
برافراشت آسمان را و ترازوى عدل را در عالم نهاد (7)
تا تجاوز و نافرمانى نكنيد در ميزان عدل (8)
و هر چيزى را بترازوى عدل و انصاف بسنجيد و در ميزان كم نكنيد (9)
و زمين را براى زندگانى خلق مقرر فرمود (10)
و در آن ميوه‏هاى گوناگون و درخت خرماى با پوشش و غلاف است (11)
انسان را خداوند از گلى مانند گل كوزه گران آفريد (14)
و جنيان را از شعله آتش متحرك خلق كرد (15)
اى انسان و جن كدام يك از نعمت پروردگارتان را انكار ميكنيد؟ (16)
آن خدايى كه آفريننده دو مشرق و دو مغربست (17)
اى جن و انس كدام يك از نعمتهاى پروردگار را انكار ميكنيد؟ (18)
او است كه دو دريا را بهم درآميخت (19)
اى جن و انس كدام يك از نعمتهاى پروردگار را انكار ميكنيد؟
از آن دو دريا لؤلؤ و مرجان بيرون آورد (22)
اى جن و انس كدام يك از نعمت‏هاى پروردگار را انكار ميكنيد؟ (23)
و از براى او است كشتيهاى بزرگ مانند كوه كه بدريا در گردشند (24)
اى جن و انس كدام يك از نعمتهاى پروردگار را انكار ميكنيد؟ (25)
هر چه در روى زمين است دستخوش مرگ و فنا است (26)
و باقى و زنده هميشگى ذات با جلال و عظمت خداوند است (27)
اى جن و انس كدام يك از نعمتهاى پروردگار را انكار ميكنيد؟ (28)
هر كه در آسمان و زمين است همه از او حوائج خود را ميطلبند و در هر روز بشأن و كارى پردازد (29)
اى جن و انس كدام يك از نعمتهاى پروردگار را انكار ميكنيد؟
اى طايفه جن و انس بزودى بحساب كار شما خواهم پرداخت (31)
اى جن و انس كدام يك از نعمت‏هاى پروردگار را انكار ميكنيد؟ (32)
خدا بر سر شما شراره هاى آتش و مس گداخته فرود آرد تا هيچ نصرت و نجاتى نيابيد (35)
اى جن و انس كدام يك از نعمتهاى پروردگار را انكار ميكنيد؟ (36)
هنگامى كه آسمان شكافته شود مانند گل سرخ گون و چون روغن روان گردد (37)
اى جن و انس كدام يك از نعمتهاى پروردگار را انكار ميكنيد؟ (38)
در آن روز هيچ از گناه إنس و جن نپرسند (39)
اى جن و انس كدام يك از نعمتهاى پروردگار را انكار ميكنيد؟ (40)
اى جن و انس كدام يك از نعمتهاى پروردگار را انكار ميكنيد؟ (42)
در آن روز گويند اين همان دوزخست كه بدكاران تكذيب آن ميكردند (43)
اينك كافران ميان آن دوزخ و در آتش سوزان آن ميگردند (44)

اى جن و انس كدام يك از نعمتهاى پروردگار را انكار ميكنيد؟ (47)
در آن دو باغ انواع گوناگون ميوه‏ها و نعمتها است (48)
اى جن و انس كدام يك از نعمتهاى پروردگار را انكار ميكنيد (49)
در آن دو بهشت دو چشمه آب تسنيم و سلسبيل روانست (50)
اى جن و انس كدام يك از نعمتهاى پروردگار را انكار ميكنيد؟ (51)
در آن دو بهشت از هر ميوه‏اى دو نوع موجود است (52)
اى جن و انس كدام يك از نعمتهاى پروردگار را انكار ميكنيد؟ (53)
در آنها بهشتيان بر بسترهايى كه از حرير و استبرق است تكيه كرده و ميوه‏هاى درختانش در همان تكيه گاه در دسترس آنها است (54)
اى جن و انس كدام يك از نعمتهاى پروردگار را انكار ميكنيد؟ (55)
در آن بهشتها زنان زيباى با حيائيست كه دست هيچك از انس و جن (پيش از شوهران) بآنها نرسيده است (56)
اى جن و انس كدام يك از نعمتهاى پروردگار را انكار ميكنيد؟ (57)
آن حوريان گويا در لطافت و صفا مانند ياقوت و مرجانند (58)
اى جن و انس كدام يك از نعمتهاى پروردگار را انكار ميكنيد (59)
آيا پاداش نيكويى و احسان جز نيكويى و احسان است؟ (60)
اى جن و انس كدام يك از نعمتهاى پروردگار را انكار ميكنيد؟ (61)
ما دون آن دو بهشت دو بهشت ديگر است (62)
اى جن و انس كدام يك از نعمتهاى پروردگار را انكار ميكنيد؟ (63)
درختان آن دو بهشت در منتهاى سبزى و خرمى است (64)
اى جن و انس كدام يك از نعمتهاى پروردگار را انكار ميكنيد؟ (65)
در آن بهشت ديگر هم دو چشمه آب ميجوشد و زير درختانش جاريست (66)
اى جن و انس كدام يك از نعمتهاى پروردگار را انكار ميكنيد؟ (67)
در آن بهشت نيز هر گونه ميوه و خرما و انار بسيار است (68)
اى جن و انس كدام يك از نعمتهاى پروردگار را انكار ميكنيد (69)
در آن دو بهشتان زنان نيكو و با حسن و جمال بسيارند (70)
اى جن و انس كدام يك از نعمتهاى پروردگار را انكار ميكنيد؟ (71)
حوريانى كه در سرا پرده‏هاى خود پوشيده‏اند (72)
اى جن و انس كدام يك از نعمتهاى پروردگار را انكار ميكنيد؟ (73)
پيش از شوهران دست هيچ كس بدان زنان نرسيده است (74)
اى جن و انس كدام يك از نعمتهاى پروردگار را انكار ميكنيد؟ (75)
بهشتيان با حور العين بر تخت و بساط زيبا تكيه زده‏اند (76)
اى جن و انس كدام يك از نعمتهاى پروردگار را انكار ميكنيد؟ (77)
بزرگوار و مبارك نام پروردگار تست كه خداوند جلال و عزت و احسان و كرامت است (78)
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
چون واقعه بزرگ قيامت بپا گردد (1)
و در وقوعش هيچ دروغ و شك نيست (2)
آن روز قومى را خوار و ذليل كند و قوم ديگر را عزيز و بلند گرداند (3)
آن گاه كه زمين بلرزه در آيد (4)
و كوه‏ها متلاشى و زير و زبر شود (5)
و مانند ذرات گرد هوا پراكنده گردد (6)
در آن روز شما سه طايفه باشيد: (7)
اصحاب دست راست چقدر حالشان نيكو است (8)
و اصحاب دست چپ چقدر روزگارشان بد است (9)
و كسانى كه در ايمان بر همه پيشى گرفتند (10)
آنها مقربان درگاهند (11)
در بهشت‏هاى پر نعمت پيوسته متنعمند (12)
جمع بسيارى از امتهاى پيشين (13)
و اندكى از مردم آخر زمان (14)
آنها در بهشت با عزت بر سريرهاى زربافت مرصع تكيه زنند (15)
و با ياران روبروى يكديگر بر آن تختها مى‏نشينند (16)
و پسران زيبا كه حسن و جوانيشان هميشگى است در خدمت آنها دور ميزنند (17)
با كوزه‏ها و مشربه‏ها و جامهاى پر از شراب ناب (18)
هر چه بنوشند نه درد سرى يابند و نه مستى عقل و رنج خمار كشند (19)
و ميوه‏ها از آنچه بر گزينند (20)
و گوشت مرغ از آنچه بخواهند (21)
و زنان سيه چشم زيبا كه در لطافت چون مرواريد پوشيده شده، براى آنها مهيا است‏
و زنان سيه چشم زيبا كه در لطافت چون مرواريد پوشيده شده، براى آنها مهيا است (23)
اين پاداش اعمالى است كه بهشتيان بجا آوردند (24)
در آن بهشت هيچ سخن لغوى نميشنوند و بيكديگر گناهى نه بندند (25)
جز سلام و تحيت هيچ چيز نشنوند و نگويند (26)
و اصحاب راست چه خوش روزگارى دارند (27)
در سايه درختان سدر بى خار (28)
و درختان پر برگ و سايه دار (29)
در سايه بلند درختان (30)
و در طرف آبهاى زلال (31)
و ميوه‏هاى بسيار (32)
كه هيچوقت قطع نشود و كسى از آنها منع نكند (33)
و زنان زيبا (34)
كه آنها را ما بيافريديم (35)
آنان را براى هميشه باكره گردانيديم (36)
شيفتگان شوهران جوان و همسال (37)
اين نعمتهاى بهشتى ويژه اصحاب راست است (38)
كه جمعى از پيشينيان (39)
و جمعى از مردم آخر زمان هستند (40)
و اصحاب چپ چه قدر در شقاوتند (41)
آنها در عذاب باد سموم و آب گرم باشند (42)
و سايبانشان دود و آتش جهنم است (43)
هرگز بر آنها سرد نشود و نسيمى نوزد (44)
اين كيفر براى آنست كه در دنيا مغرور بودند (45)
و بر گناه اصرار ميكردند (46)
و ميگفتند آيا ما چون مرديم و استخوانمان خاك شد باز هم زنده مى‏شويم (47)
يا پدران گذشته ما زنده خواهند شد (48)
اى رسول ما بگو البته تمام خلق اولين و آخرين زنده ميشوند (49)
و همه در وعده‏گاه روز معين جمع ميگردند (50)
آن گاه شما اى گمراهان منكر قيامت (51)
از درخت زقوم دوزخ البته خواهيد خورد (52)
و شكم‏ها را از آن پر مى‏سازيد (53)
و از آب گرم جهنم مى‏آشاميد (54)
بطريقى كه شتران تشنه آب مى‏آشامند (55)
اين طعام و شراب ويژه كافرانست در روز جزا (56)
ما خود شما را آفريديم پس چرا آفريننده خود را تصديق نميكنيد (57)
آيا نديديد كه از اول شما نطفه‏اى بوديد (58)
آيا خود شما آن نطفه را بصورت انسان آفريديد يا ما آفريده‏ايم؟! (59)
مائيم كه مرگ را بر همه خلق مقدر ساختيم و كسى بر قدرت ما پيشى نميگيرد (60)
اگر بخواهيم شما را نابود كرده و مخلوقات ديگرى مانند شما بيافرينيم و شما را بصورتى كه اكنون از آن بى‏خبريد برانگيزيم (61)
شما از ايجاد و پيدايش اولى خود آگاه شديد پس چرا پند نميگيريد (62)
آيا آن تخمى را كه در زمين ميكاريد ديده‏ايد (63)
آن تخم را شما ميرويانيد يا ما ميرويانيم (64)
اگر بخواهيم كشته شما را خشك و نابود سازيم آن گاه با حسرت و تعجب (65)
گوئيد ما سخت در زيان و ضرر افتاديم (66)
بلكه از روزى خود بكلى محروم شديم (67)
آيا آبى را كه مينوشيد متوجه‏ايد (68)
آيا شما آن آب را از ابر فرو ميريزيد يا ما فرود ميآوريم (69)
اگر ميخواستيم آن آب را تلخ مى‏گردانيديم پس چرا سپاس گذارى نمى‏كنيد (70)
آيا آتشى را كه روشن ميكنيد مينگريد (71)
آيا شما درخت آن را آفريديد يا ما آفريديم (72)
ما آن آتش را مايه پند مسافران كوه و بيابان گردانيديم تا بكار برند (73)
پس اى رسول ما بنام بزرگ خداى خود تسبيح گو (74)
سوگند ياد نميكنم باوقات نزول ستارگان (75)
و اين سوگند اگر بدانيد بسيار سوگند بزرگى است (76)
اين قرآن بسيار بزرگوار است (77)
در لوح محفوظ سرّ حق (78)
كه جز پاكان دست كسى بدان نرسد (79)
اين قرآن فرود آمده از نزد پروردگار عالم (80)
اى كافران آيا با اين سخن باز انكار ميكنيد (81)
و قرار داده روزى شما را و شما بهره خود را تكذيب ميكنيد (82)
پس چگونه خواهد بود هنگامى كه جانشان بگلو رسد (83)
و شما هنگام مرگ بر بالين آن محتضر حاضريد و مى‏نگريد (84)
و ما باو از شما نزديكتريم و لكن نمى‏بينيد (85)
اگر چنانست كه شما مى‏گوييد خدا آفريننده نيست (86)
پس روح را دوباره ببدن مرده باز گردانيد اگر راست مى‏گوييد (87)
اگر مرده از مقربان درگاه خدا است (88)
در آسايش و نعمت بهشت جاودانى است (89)
و اگر از اصحاب دست راست است (90)
او را بشارت بدهيد كه تو را سلامتى است از ياران دست راست (91)
و اما اگر از تكذيب كنندگان و و گمراهانست (92)
نصيبش آب جوش جهنم (93)
و جايگاهش آتش دوزخ است (94)
اين وعده‏ها البته يقين و حق است (95)
اى رسول ما تو بنام بزرگ خداى خود تسبيح بگو و هميشه بياد خدا باش (96)
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
هر چه در آسمانها و زمين است همه به تسبيح و ستايش خداوند مشغولند و او است پروردگار مقتدر و قاهر (1)
آن خدايى كه آسمانها و زمين ملك او است و خلق را زنده مى‏كند و مى‏ميراند و بر هر چيز قادر است (2)
اول هر چيز و آخر هر چيز و اوست ظاهر و باطن، و پنهان اوست و بهمه امور عالم داناست (3)
آن خدايى است كه آسمانها و زمين را در شش روز بيافريد پس از آن بتدبير عرش پرداخت هر چه در زمين فرو رود و آنچه بر آيد و هر چيزى كه از آن فرود آيد و بالا رود همه را مى‏داند و هر كجا باشيد او با شما است و بآنچه كنيد خدا آگاه است (4)
پادشاهى آسمان و زمين متعلق او است و بازگشت كارها بسوى او است (5)
شب را در روز نهان كند و روز را در شب پنهان سازد و اوست كه باسرار درونى خلق آگاهست (6)
بخدا و رسول او ايمان آوريد و از آنچه شما را وارث گذشتگان گردانيده است انفاق كنيد. زيرا كسانى كه ايمان آورده‏اند و انفاق مى‏كنند پاداش بزرگ خواهند داشت (7)
چه شده است كه بخدا و رسولش ايمان نمى‏آوريد و حال آنكه رسول حق شما را براه ايمان دعوت مى‏كند و خدا هم از شما در عالم ذر پيمان گرفته است اگر باور داريد (8)
اوست خدايى كه بر بنده خود محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم آيات قرآن را نازل كرد تا شما بندگان را از تاريكى جهل و گمراهى بيرون آورد و بنور دانش و ايمان رهبرى كند خداوند بسيار نسبت بشما مهربان است (9)
چرا در راه خدا انفاق نمى‏كنيد و حال آنكه وارث تمام اهل آسمانها و زمين خدا است مسلمانانى كه پيش از فتح مكه در راه خدا انفاق و جهاد كردند با آنهايى كه نكردند يكسان نيستند آنها اجر و مقامشان بزرگتر است از كسانى كه بعد از فتح و قدرت اسلام انفاق و جهاد كردند خداوند بهمه وعده نيكو و پاداش داده و او بهر چه كنيد آگاهست (10)
كيست كه بخدا قرض نيكو دهد تا خداوند پاداش او را چندين برابر گرداند و جزاى نيك باو عطا فرمايد (11)
اى رسول ما بياد آور روزى را كه مردان و زنان مؤمن نور ايمانشان پيش رو و سمت راست آنها بشتابد و مژده دهد آنان را به بهشتى كه زير درختانش نهرهاى آب جاريست و در آن جاودان خواهند بود، اين است رستگارى و فيروزى بزرگ (12)
در آن روز مردان و زنان منافق باهل ايمان گويند شتاب مكنيد و بنگريد ما را تا از نور و روشنايى شما ما هم بر گيريم در جواب آنها گفته شود باز گرديد بعقب سر خود و از آنجا نور را طلبيد در آن وقت پرده‏اى ميان آنها زده شود كه آن را درى است درونش رحمت است و برونش شكنجه و عذاب (13)
منافقان مؤمنين را ندا كنند و مى‏گويند آيا ما با شما نبوديم گويند آرى و لكن شما خودتان را در بلا افكنديد و انتظار هلاكت مؤمنان را داشتيد و در كار دين شك كرديد و مغرور كرد شما را آرزوهاى دنيا تا آنكه امر خدا فرا رسيد و شيطان شما را از خدا غافل نموده سخت بخداى تعالى مغرورتان ساخت (14)
پس امروز فدا و عوضى از شما گرفته نشود و نه از كسانى كه كافر شدند و جايگاه شما آتش دوزخ است و شما سزاواريد بآن و چه بد منزل و باز گشتى است جهنم (15)
آيا وقت آن نرسيده تا كسانى كه ايمان آورده‏اند دلهايشان بياد خدا ترسان گردند و بآنچه از حق فرود آمده متوجه شوند و مانند كسانى باشند كه پيش از اين كتاب بر ايشان نازل شد و دوران طولانى بر آنها گذشت و دلهايشان زنگ قساوت گرفت و بسيارى از آنها تباه كار زيان و كار شدند (16)
بدانيد اى مردم كه زمين را خداوند پس از مرگ خزان زنده مى‏گرداند ما آيات و دلايل قدرت خود را براى شما بيان كرديم تا متنبه شده و انديشه كنيد (17)
مردان و زنانى كه در راه خدا صدقه و احسان كنند و بخدا قرض نيكو دهند خدا آنها را چندين برابر سازد و از لطف خود بايشان پاداش عطا فرمايد (18)
كسانى كه بخدا و رسولانش ايمان آوردند آنها بحقيقت راستگويان عالمند و براى ايشان نزد خدا اجر شهيدان است پاداش اعمال و نور ايمانشان را مى‏يابند و آنان كه كافر شده و آيات ما را تكذيب كردند ايشان اهل دوزخند (19)
بدانيد كه زندگانى دنيا بحقيقت بازيچه ايست بيهوده و لهو و آرايش زنانه و فخر و خود ستايى با يكديگر و حرص و افزودن مال و فرزندان در مثل مانند بارانى است كه بموقع ببارد و گياه از زمين برويد و برزگران را بشگفت آرد سپس بنگرى كه زرد و خشك و پوسيده شود و در آخرت دنيا طلبان را عذاب سخت باشد.
اى بندگان سبقت بگيريد بسوى آمرزش پروردگار و به بهشتى كه عرضش مقدار پهناى آسمان و زمين است و آماده شده براى كسانى كه بخدا و رسولش ايمان آوردند اين فضل خدا است بهر كس بخواهد عطا ميكند و خداوند صاحب فضل و كرم بزرگ است (21)
هر رنج و مصيبتى كه در زمين يا از جهت نفس خودتان بشما مى‏رسد همه در كتاب لوح محفوظ است، پيش از آنكه آن را ايجاد كنيم و حفظ آن بر خدا آسان است (22)
تا اندوهگين و دلتنگ نشويد بر آنچه از دست شما رفته است. و بآنچه بشما داده شده دلشاد نگرديد. خداوند دوست نمى‏دارد هيچ متكبر خود ستايى را (23)
كسانى كه بخل ميورزند و مردم را هم به بخل وا ميدارند. هر كه روى بگرداند از حق بدانيد خداوند از طاعت خلق بى‏نياز و ستوده صفاتست (24)
ما پيغمبران خود را با معجزات بسوى خلق فرستاديم و با آنها كتاب و ميزان نازل كرديم تا قوام حيات بعدالت و راستى بنا شده و آهن را فرستاديم كه در آن منفعتهاى بسياريست براى مردم تا معلوم شود كه خدا رسولش را در پنهانى يارى مى‏كند خداوند بسيار قوى و مقتدر است (25)
ما نوح و ابراهيم را فرستاديم و در فرزندانشان نبوت و كتاب آسمانى قرار داديم از آنها بعضى هدايت يافته و بسيارى تبه كار شدند (26)
و از پى نوح و ابراهيم رسولانى ديگر فرستاديم سپس عيسى فرزند مريم را مبعوث كرده و باو كتاب انجيل عطا نموديم و در دل پيروان او رأفت و مهربانى نهاديم ولى آنها رهبانيت را از پيش خود اختراع كردند ما بر آنها جز رضا و خوشنودى خود چيزى ننوشتيم اما آنها آن طور كه بايد و شايد آن را رعايت نكردند به آنهايى كه ايمان آوردند پاداش عطا كرديم بسيارى از ايشان راه فسق و تبه كارى را پيش گرفتند (27)
اى كسانى كه بحق ايمان آورديد خدا ترس و پرهيزگار باشيد و برسول او ايمان آوريد تا خدا شما را از رحمتش دو نصيب مرحمت فرمايد و نورى بشما عطا كند تا بآن نور راه پيماييد و از گناهانتان در گذرد. خداوند بسيار آمرزنده و مهربانست (28)
تا اهل كتاب بدانند كه آنها بهيچ چيز از فضل و رحمت خدا قادر نيستند و هر فضل و نعمتى بدست خداست بهر كه بخواهد ميبخشد و خداوند صاحب فضل و رحمت بى‏پايانست (29)
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
اى رسول ما خداوند سخن آن زن را كه در باره شوهرش با تو مجادله كرد و شكوه او را بخدا ميبرد شنيد و گفتگوهاى شما را نيز ميشنود و البته خدا بسخنان بندگان شنوا و باحوال ايشان بينا است (1)
كسانى كه از شما با زنان خود ظهار كنند (يعنى بزن خود گويند تو بر من چون پشت مادرم هستى) آن زنان مادر حقيقى شوهران خود نخواهند بود بلكه مادرشان همان زنهايى هستند كه آنها را زائيده‏اند. و اين مردم سخن ناپسند و باطل ميگويند. البته خداوند آمرزنده و عفو كننده است (2)
كسانى كه با زنان خود ظهار ميكنند و سپس باز ميگردند از گفته خود بايد پيش از نزديكى بنده‏اى را آزاد كنند با اين حكم شما پند داده ميشويد. و خدا بكردار شما آگاهست (3)
و هر كس بنده‏اى نيافت بايد پيش از نزديكى دو ماه متصل روزه بگيرد و اگر نميتواند شصت فقير را طعام دهد اين حكم براى آنست كه شما بخدا و رسولش ايمان آوريد. اين دستورات حدود خدا است و براى كافران عذاب دردناكى خواهد بود (4)
آنان كه با خدا و رسولش مخالفت ميكنند آنها هم مانند كافران پيش، برو در آتش دوزخ افتند ما آيات روشن را نازل كرديم و از براى كفار عذاب خوارى و ذلت مهيا است (5)
بياد آور روزى كه خدا تمام خلايق را براى حساب برانگيزد تا آنان را به نتيجه كردارشان كه تمام آنها را خداوند بشماره ضبط فرموده و ايشان فراموش كرده‏اند آگاه سازد. و خدا بر همه چيز گواهست (6)
آيا نديدى كه آنچه در آسمانها و زمين است خدا بر آن آگاهست هيچ رازى را سه كس با هم نگويند جز آنكه خدا چهارم آنها است و نه پنج كس مگر آنكه خدا ششم آنها است و نه كمتر و نه بيشتر جز آنكه خدا با ايشان است هر كجا باشند، روز قيامت همه را به نتيجه نيك و بد اعمالشان آگاه خواهد ساخت. خداوند بهمه امور دانا است (7)
اى رسول ما آيا آنان را كه از نجوى و راز گفتن با هم ممنوع شدند نديدى كه اعتنا به نهى خدا نكردند و باز با يكديگر بگناه و دشمنى و مخالفت با رسول نجوى را از سر گرفتند و هر گاه حضور تو آيند از مكر و خدعه بتو سلام و تحيتى گويند كه خدا اينگونه دستور نفرموده است و پيش خود ميگويند چرا خدا ما را براى اين سلام تمسخر آميز عذاب نميكند. بدانند كه عذاب دوزخ آنها را كافيست تا در آنجا كه بسيار بد منزلگاهى است پيوسته معذّب بمانند (8)
اى كسانى كه ايمان آورديد چون راز گوئيد با هم هرگز بگناه و دشمنى و نافرمانى پيغمبر راز نگوئيد بلكه بر نيكويى و تقوى راز بگوئيد و از خدايى كه پس از مرگ بسوى او باز ميگرديد بترسيد و پرهيز كار شويد (9)
زيرا نجوى از عمل شيطان است كه ميخواهد مؤمنين را محزون گرداند و حال آنكه هيچ زيانى بآنها نميرساند مگر بفرمان خدا و مؤمنين هم بايد پيوسته بر خدا توكل كنند (10)
اى اهل ايمان هر گاه بشما گفتند كه در مجالس جاى را بر يكديگر فراخ كنيد، جاى باز كنيد تا خدا بر توسعه و منزلت شما بيفزايد و هر گاه گفتند از جاى خود بر خيزيد حكم خدا را اطاعت كنيد كه خدا مقام اهل ايمان و دانشمندان را در دو جهان بلند ميگرداند و البته خدا بهر چه كنيد آگاهست (11)
اى اهل ايمان هر گاه بخواهيد با رسول سخن سرى گوئيد پيش از آن بايد صدقه دهيد كه اين صدقه براى شما بهتر و پاكيزه‏تر است و اگر از فقر چيزى نيابيد در اينصورت خدا آمرزنده و مهربانست (12)
آيا از اينكه پيش از راز گفتن با رسول صدقه دهيد از فقر ترسيديد؟ پس حال كه اداء صدقه نكرديد باز هم خدا شما را بخشيد اينك نماز بپا داريد و زكاة بدهيد و فرمان خدا و رسولش را بريد و بدانيد كه خدا بهر چه كنيد آگاهست (13)
اى رسول ما آيا آن مردم را نديدى كه با كسانى كه خداوند بر آنها غضب كرده است دوستى نمودند اينان نه از شما مسلمين هستند و نه از فرقه يهود و بدروغ سوگند ياد ميكنند و خود ميدانند كه دروغ ميگويند (14)
خدا براى آنها عذاب سختى مهيا كرده و ايشان بسيار زشت كردارند (15)
آن منافقين سوگندهاى خود را براى حفظ خود قرار دادند و خلق را از راه خدا باز داشتند براى آنها عذاب ذلت و خوارى خواهد بود (16)
هرگز مال و فرزند، ايشان را از عذاب خدا رها نكند آنها اهل دوزخند و در آن هميشه معذب خواهند بود (17)
روزى كه خداوند همه آنها را بر انگيزد آن گاه سوگند ياد كنند براى خدا بدروغ آن چنان كه براى شما قسم ياد ميكنند و گمان دارند داراى چيزى ميباشند اى مردم بدانيد اين منافقين دروغگو هستند (18)
شيطان بر آنها غالب شده و ذكر خدا را از ياد ايشان برده است اينان حزب شيطانند اى اهل ايمان بدانيد كه حزب شيطان بحقيقت زيان كارانند (19)
كسانى كه با خدا و رسولش دشمنى و مخالفت ميكنند خوار و ذليل‏ترين مردم هستند (20)
خداوند اين مطلب را ختم گردانيده است كه من و رسولانم بر دشمنان غالب شويم محققا خداوند بسيار قوى و مقتدر است (21)
اى رسول ما هرگز چنين نخواهى يافت مردمى كه بخدا و روز قيامت ايمان آورده‏اند با دشمنان خدا و رسول دوستى كنند هر چند آن دشمنان پدران يا فرزندان يا برادران يا خويشان ايشان باشند اين مردم پايدارند كه خدا بر دل آنان نور ايمان نگاشته است و بروح قدس الهى آنها را مؤيد و منصور گردانيده و روز قيامت آنها را به بهشتى داخل كند كه زير درختانش نهرها جاريست پيوسته در آنجا جاويد بمانند خدا از ايشان خوشنود و آنها از خدا خوشنودند اينان حزب خدا هستند آگاه باشيد كه تنها حزب خدا رستگاران عالمند (22)


بنام خداوند بخشنده مهربان‏
هر چه در آسمانها و زمين است همه به تسبيح و ستايش خداى مقتدر حكيم مشغولند (1)
خدايى كه كافران اهل كتاب را براى نخستين مرتبه از ديارشان بيرون كرد شما مسلمين گمان نمى‏كرديد و آنها هم حصار محكم خود را نگهبان و مانع از عذاب و شكنجه خدا مى‏پنداشتند ولى خدا آنها را از آنجا كه گمان نمى‏كردند عذاب كرد و در دل آنان ترس را افكند تا بدست خود و بدست مؤمنين خانه و ديار خود را خراب نمودند. اى هوشياران از اين داستان پند و عبرت بگيريد (2)
اگر خدا بر آنها حكم جلاء وطن ننوشته بود بطور حتم آنها را در دنيا عذاب مى‏كرد و آتش دوزخ در آخرت براى آنها خواهد بود (3)
اين جلاء وطن براى آن بود كه آنها با خدا و رسول دشمنى و مخالفت كردند و كسانى كه با خدا دشمنى كنند بدانند كه عذاب خدا بسيار سخت است (4)
آنچه از درختان خرما بريديد و آنچه را بر جاى گذاشتيد همه بامر خدا و براى خوارى يهوديان فاسق نابكار بود (5)
و آنچه را خدا از مال آنها بغنيمت باز داد متعلق برسول است زيرا شما سپاهيان هيچ اسب و استرى نتاختيد بلكه خدا مسلط مى‏گرداند پيغمبران خود را بر هر كس كه بخواهد و او بر هر چيز قدرت دارد (6)
آنچه خدا از اموال كافران برسولش غنيمت داد مخصوص خدا و رسول او و خويشان رسول و يتيمان و فقيران و راهگذران از آل رسول است و براى آنست كه اين اموال و غنايم سبب افزايش ثروت توانگران نگردد و آنچه رسول حق بشما دستور داد بگيريد و هر چه را نهى نمود واگذاريد و از خدا بترسيد كه عذاب او بسيار سخت است (7)
غنايم مخصوص فقراء مهاجر است كه از وطن و اموالشان بديار غربت رانده شده در طلب فضل و خشنودى خدا مى‏كوشند و خدا و رسولش را يارى مى‏كنند ايشان بحقيقت راستگويانند (8)
و كسانى كه پيش از مهاجرين در خانه و ايمان جاى گرفتند و آنهايى را كه هجرت كردند بسوى ايشان دوست مى‏دارند و در دل خود هيچ حاجتى و حسد و بخلى نسبت بآنها نمى‏يابند و هر چند خود نيازمند باشند باز مهاجرين را بر خود مقدم مى‏دارند و كسانى كه خود را از بخل بر حذر مى‏دارند ايشان رستگارانند (9)
و آنان كه بعد از مهاجر و انصار آمدند و دايم در دعا بدرگاه خدا عرضه ميدارند پروردگارا ما و برادران ما را كه در ايمان بر ما پيشى گرفتند ببخش و بيامرز و در دل ما هيچگونه كينه‏اى از مؤمنين قرار مده پروردگارا تو رءوف و مهربانى (10)
اى رسول ما آيا نمى‏بينى كسانى كه نفاق ورزيدند و ببرادران خود كه از اهل كتاب‏اند و كافرند ميگويند اگر شما از ديارتان اخراج شديد ما هم با شما خارج شده و در راه حمايت شما از كسى فرمان نخواهيم برد و اگر با شما كارزار كردند ما شما را يارى مى‏كنيم خدا گواهى مى‏دهد كه اينان دروغ ميگويند (11)
اگر آنها از مدينه اخراج شدند هرگز منافقين با آنها خارج نخواهند شد و اگر مسلمين با ايشان كارزار كنند ايشان ياريشان نمى‏كنند و اگر هم بياريشان بروند پشت بجنگ كنند و نصرت نخواهند يافت (12)
اين مردم منافق در دلشان از شما ترس بسيار دارند تا از خدا چه آنها مردمانى هستند كه هيچ فهم و شعور ندارند (13)
آنها با شما بطور جمع كارزار نمى‏كنند مگر در قريه‏هاى محكم حصار دار يا از پس ديوار، ميان خودشان اختلاف و نزاع زياد است و شما گمان مى‏كنيد آنها با هم متفق‏اند ولى حقيقت اين نيست بلكه دلهاشان متفرق است زيرا اين گروه داراى عقل و فهم نيستند (14)
حال آنها مانند كافران پيشين است كه در دنيا زود بكيفر كردارشان رسيدند و در آخرت هم عذاب دردناكى براى آنها فراهم است (15)
اين منافقين در مثل مانند شيطانند كه بانسان گفت بخدا كافر شو پس از آنكه آدم بفرمان او كافر شد باو گفت من از تو بى‏زارم چه از عقاب پروردگار جهانيان مى‏ترسم (16)
پس عاقبت شيطان و آدمى كه بامر او كافر شده آنست كه هر دو در آتش دوزخ مخلدند و آن دوزخ كيفر ستمكاران است (17)
اى اهل ايمان از خدا بترسيد و هر كدام از شما خوب بنگرد كه چه عملى براى فرداى قيامت خود پيش مى‏فرستد و از خدا بپرهيزيد كه او بآنچه مى‏كنيد آگاهست (18)
هرگز روز قيامت خويشان و فرزندان شما سودى برايتان ندارند آن روز ميان شما جدايى ميافكند و خدا بهر چه كنيد آگاهست (3)
براى شما مؤمنين بسيار پسنديده است كه بابراهيم و پيروانش اقتدا كنيد چه آنها بقوم مشرك خود گفتند ما از شما و بتهايى كه بجاى خدا مى‏پرستيد بيزاريم. نگرويديم بشما و هميشه ميان ما و شما كينه و دشمنى خواهد بود تا آنكه بخداى يگانه ايمان آريد، مگر نه آنكه ابراهيم بپدر مادرى خود گفت اگر ايمان آورى من براى تو از خدا آمرزش ميطلبم و بر نجات تو از عذاب خدا هيچ كارى نتوانم كرد. پروردگارا بر تو توكل كرديم و بسوى تو باز گشت نموديم و باز گشت تمام خلق بسوى تست (4)
پروردگارا ما را سبب آزمايش كافران مگردان ما را بيامرز پروردگارا تنها تو هستى درستكار و مقتدر (5)
براى شما مؤمنين هر كه بخدا و ثواب روز آخرت اميدوار است پيروى كردن بابراهيم و يارانش نيكو است و هر كه روى از خدا بگرداند خدا بى‏نياز و ستوده است (6)
اميد است كه خدا دوستى ميان شما و دشمنان بر قرار گرداند چه خدا بر هر كارى توانايى دارد و آمرزنده و مهربانست (7)
اى رسول ما بياد آور زمانى را كه موسى بقوم خود گفت براى چه مرا رنج و آزار مى‏دهيد و حال آنكه من فرستاده خدا بسوى شما هستم پس چون از حق روى گردانيدند خدا هم دلهاى آنها را بگردانيد و خدا طايفه بد كاران را هدايت نميكند (5)
بياد آور هنگامى كه عيسى فرزند مريم به بنى اسرائيل گفت من فرستاده خدا هستم بسوى شما و كتاب تورية كه مقابل من است تصديق ميكنم و شما را مژده ميدهم كه بعد از من پيغمبرى كه نامش احمد است مى‏آيد چون آن پيغمبر ما با آيات و معجزات بسوى آنها آمد گفتند اين معجزات و قرآن سحريست آشكار (6)
كيست ستمكارتر از آنكه بخدا دروغ و افترا مى‏بندد و او را براه اسلام ميخوانند خدا هرگز قوم ستمكار را هدايت نخواهد كرد (7)
كفار مى‏خواهند نور خدا را بگفتار باطل خود خاموش كنند و خدا نور خود را تمام و محفوظ خواهد داشت هر چند كافران كراهت داشته و خوش ندارند (8)
اوست خدايى كه رسولش را براهنمايى خلق و دين حق فرستاد تا بر همه دين‏ها غالب گرداند اگر چه مشركين كراهت دارند (9)
اى اهل ايمان آيا شما را بتجارتى سودمند كه از عذاب دردناك آخرت برهاند دلالت كنم (10)

تحریم
سوگندهاى دروغ خود را سپر جان خويش قرار داده‏اند تا به اين وسيله راه خدا را بروى مردم ببندند. آنچه عمل ميكنند بسيار بد است (2)
چه آنها پس از ايمان آوردن بدل كافر شدند خدا هم مهر بر دلهاى ايشان زد پس آنها چيزى نمى‏فهمند (3)
اى رسول ما چون آن منافقين را مشاهده كنى آراستگى ظاهر آنها تو را بشگفت آورد و اگر سخن گويند بسخنانشان گوش فرا خواهى داد ولى درون آنان مانند چوب خشكى است كه بر ديوار نهاده‏اند هر صدايى بشنوند بر زيان خويش گمان كنند ايشان دشمنند بر حذر باش از منافقين، خدا آنها را بكشد.
هر گاه بآنها گفته شود بيائيد تا رسول خدا براى شما طلب آمرزش كند آنها سرپيچى ميكنند و بنگرى كه با تكبر و نخوت روى ميگردانند (5)
اگر طلب آمرزش كنى از براى آنها يا نكنى بحالشان يكسان است خدا هرگز ايشان را نمى‏آمرزد و خداوند قوم بد كار را براه هدايت راهنمايى نخواهد كرد (6)
آنها همان كسانى هستند كه ميگويند بر اصحاب رسول انفاق مال نكنيد از اطراف او پراكنده شويد بدانند كه خداوند صاحب گنجهاى آسمان و زمين است و لكن منافقين نمى‏فهمند كه روزى بدست خدا است (7)
ميگويند اگر بمدينه باز گشت كنيم بايد عزيزترين ما خوار و ذليل‏ترين را بيرون كنند اما عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنين است منافقين نمى‏دانند (8)
اى اهل ايمان مبادا مشغول سازد شما را مال و فرزندانتان از ياد خدا كسانى كه مال و فرزندانشان آنان را از ياد خدا باز دارند زيان كارانند (9)
آنان كه كافر شده و آيات ما را تكذيب كردند اهل دوزخند و در آنجا هميشه بمانند و بد منزلگاه و بازگشتى است آتش دوزخ (10)
هيچ رنج و مصيبتى نرسد مگر بفرمان خدا و هر كس بخدا ايمان آورد خدا دل او را راهنمايى كند و او بهر چيزى دانا است (11)
فرمان خدا و پيغمبر را اطاعت كنيد و اگر روى بگردانيد برسول ما جز رسانيدن احكام با بيان روشن تكليفى نخواهد بود (12)
او است خداى يكتايى كه جز او خدايى نيست و بايد اهل ايمان در تمام امور باو توكل كنند (13)
اى اهل ايمان بدانيد بعضى از زنان و فرزندانتان دشمن شما هستند پس حذر كنيد از آنها و اگر در گذريد و چشم بپوشيد و عفو كنيد از آنان خدا هم آمرزنده و مهربان است (14)
همانا اموال و فرزندان شما سبب آزمايش شما هستند و نزد خدا اجر و پاداش بزرگ خواهد داشت (15)
پس آنچه ميتوانيد از خدا بترسيد و بشنويد و فرمان بريد و انفاق كردن در راه خدا براى شما بهتر است و هر كس از بخل و لئامت نفس خود را نگاه داشت چنين اشخاص از جمله رستگارانند (16)
اگر بخدا قرض نيكو دهيد خدا آن را براى شما چندين برابر گرداند و از گناهانتان در گذرد و خدا جزا دهنده و سپاس پذير و بردبار است (17)
خدا داناى نهان و آشكار و غالب و درستكار است (18)
زنانى كه از حيض ديدن نوميدند اگر شك داريد عده آنها سه ماه است و چنين است زنانى كه هنوز حيض نديدند و زنان باردار عده ايشان نهادن حملشان ميباشد و هر كس از خدا بترسد و پرهيزكار باشد خدا كار او را آسان ميگرداند (4)
اين احكام فرمان خدا است براى شما فرو فرستاده و هر كس از خدا بترسد خدا گناهانش را بپوشد و پاداش بزرگى باو عطا كند (5)
زنانى كه طلاق داديد در منزل خود مطابق وسع خويش جاى دهيد و زيان بآنها نرسانيد تا در مضيقه و رنج در افكنيد و اگر باردار باشند تا وقت نهادن حمل بايشان نفقه دهيد سپس اگر فرزند شما را شير دهند اجرتشان را با قرار داد متعارف بين خود به پردازيد و اگر سخت گيرى كنيد ديگرى را براى شير دادن طلب كنيد (6)
و بايد مرد ثروتمند بوسعت و فراوانى انفاق كند بشير دهنده و آنكه تنگ دست است بمقدار وسع خود انفاق كند (7)
و چه بسا مردم شهرهايى كه نافرمانى كردند امر پروردگار خود و رسولان او را و ما آنها را بحساب سخت مؤاخذه كرديم و بعذاب بسيار شديد شكنجه داديم (8)
تا چشيدند كيفر كردار خود را و عاقبت كارشان زيانكارى و حسرت گرديد (9)
و خدا براى آنها عذاب سخت جهنم را مهيا ساخت پس اى خردمندانى كه ايمان آورده‏ايد از خدا بترسيد خدا براى هدايت مؤمنين قرآن را فرستاد (10)

ملک
و چون پيغمبر با بعضى از زنان خود راز گفت و او خيانت كرد و ديگرى را آگاه ساخت و خدا برسولش خبر داد پيغمبر بر آن زن شناساند بعضى را و بعضى ديگر را اظهار نكرد آن زن گفت اى پيغمبر تو را كه اطلاع داد كه من رازت را فاش كردم فرمود خداوند خبير و دانا مرا خبر داد (3)
اى حفصه و عايشه اگر بدرگاه خدا توبه كنيد روا است چه دلهاى شما بر گشته و چنان كه با هم بر آزار و اذيت پيغمبر اتفاق كنيد همانا خداوند يار و نگهبان او است و جبرئيل امين و مرد نيكو كارى از مؤمنين و فرشتگان بعد از اين مددكار اويند (4)
اگر پيغمبر طلاق بدهد شما را شايد پروردگار او زنانى بهتر از شما عوض دهد او را كه آنها فرمانبردار و با ايمان و خضوع و اهل عبادت و توبه كنندگان و رهسپار، از دوشيزگان و زنان ثيبه مى‏باشند (5)
اى اهل ايمان خود خانواده خويش را از آتش دوزخ كه هيزمش مردمان و سنگهاى كبريتى است نگاه داريد بر آن دوزخ فرشتگانى دل سخت و درشت سخن مأمورند كه هرگز نافرمانى خدا نكنند و آنچه بآنها امر شود انجام دهد (6)
اى كفار روز قيامت عذر مياوريد جز اين نيست كه آنچه بجا آورده‏ايد جزا داده شويد (7)
اى اهل ايمان بسوى خدا باز گرديد و توبه كنيد توبه خالص تا گناهان شما را پروردگارتان محو كند و بپوشاند و در باغهاى بهشتى كه زير درختانش نهرها جاريست داخل كند در آن روزى كه خدا پيغمبر و آنها كه ايمان آوردند با پيغمبرش ذليل و خوار نسازد و نور آنها در پيش رو و سمت راست ايشان مى‏رود و ميگويند پروردگارا تو نور ما را بحد كمال رسان و بيامرز ما را تو بر هر چيزى توانايى دارى (8)
اى پيغمبر با كفار و منافقين جهاد كن و بر آنها سخت گير جايگاه ايشان دوزخ است و بد منزلگاه و باز گشتى است آنها را (9)
خدا براى كفار زن نوح و لوط را مثل زد كه زير فرمان دو بنده نيكوى ما بودند بآنها خيانت كردند و آن دو پيغمبر دفع نكردند از آنها چيزى از عذاب خدا را و گفته شد بآن دو زن با دوزخيان در آتش جهنم وارد شويد (10)
دوزخ از خشم كافران نزديك است شكافته و پاره شود. هر طايفه‏اى را كه بآتش در افكنند خازنان دوزخ بآنها گويند آيا پيغمبر بيم كننده‏اى بسوى شما نيامد (8)
در جواب گويند بلى رسول حق آمد ولى ما او را تكذيب كرديم و گفتيم خداوند چيزى نفرستاده و شما رسولان نيستيد مگر در گمراهى بزرگ (9)
آن گاه گويند اگر ما در دنيا سخن پيغمبران را شنيده و ميفهميديم امروز از دوزخيان نبوديم (10)
پس اعتراف كنند بگناه خود و خطاب رسد كه اهل آتش را از رحمت خدا دورى باد (11)
كسانى كه از خداى خود در پنهانى ميترسند براى آنها آمرزش و پاداش بزرگ خواهد بود (12)
شما سخن پنهان گوئيد يا آشكار خدا باسرار دلها آگاهست (13)
آگاه باش خدايى كه خلق را آفريده ميداند اسرار آنها را و او بباطن امور بينا است (14)
او آن خدايى است كه زمين را براى شما رام و هموار كرد تا در اطراف آن حركت كنيد و از روزى او بخوريد و بازگشت خلق بسوى او است (15)
آيا از خدايى كه در آسمان مقتدر و حكم فرما است ايمنيد كه شما را بزمين فرو برد آن گاه چون دريا موج زند (16)
يا ايمنيد از آنكه تند بادى بفرستد و بر سر شما سنگ ببارد پس بزودى بدانيد كه وعده عذاب چگونه است (17)
آيا كيست سپاه و لشگر و يارى كننده شما جز خداى مهربان. كافران نيستند مگر در غرور مذهب و اعتقاد (20)
آيا آن كيست كه بتواند بشما روزى دهد اگر خداوند روزى را نگاه بدارد. كفار هم انكار نكنند بلكه لجاجت كرده‏اند در سر كشى و عصيان (21)
آيا آن كس كه سرنگون و بر وى ميرود بهدايت و راه راست اولى و سزاوارتر است يا آنكه براه راست و مستقيم ميرود (22)
اى رسول ما بگو آن خدا است كه شما را آفريد و گوش و چشم و دل براى شما قرار داد با اين وصف شكر و سپاس او را اندك بجا ميآوريد (23)
او است خدايى كه آفريد شما را در زمين و بسوى او باز ميگرديد (24)
كافران ميگويند اين وعده قيامت كى خواهد بود اگر شما پيغمبران راست مى‏گوييد (25)
بگو علم آن تنها نزد خدا است وظيفه من جز اين نيست كه شما را از عذاب روشن بترسانم (26)
و چون آن عذاب را از نزديك مشاهده كنند رخسار آنها از ترس زشت و سياه شود، بآنان گفته شود اين همان عذابيست كه درخواست ميكرديد (27)

قلم
نيستى تو بنعمت پروردگارت ديوانه (2)
و تو را پاداشى است نامحدود (3)
و تو بر خوى بزرگ آراسته‏اى (4)
و بزودى تو و مخالفانت مشاهده ميكنيد (5)
كه از شما كدام يك ديوانه‏اند (6)
همانا پروردگار تو داناتر است بكسى كه از راه او گمراه شده و آگاه‏تر است بهدايت يافته‏گان (7)
پس اى رسول ما از مردم كافرى كه تكذيب آيات ما ميكنند پيروى مكن (8)
كفار دوست دارند كه تو با آنها نرمى و مدارا كنى تا آنها هم با تو مدارا كنند (9)
پيروى مكن از كسى كه دايم سوگند دروغ ميخورد و خوار پست است (10)
و دايم عيب جويى و سخن چينى ميكند (11)
براى آنكه مال و فرزندان بسيار دارند (14)
چون آيات ما را بر او تلاوت كنند گويد اين آيات افسانه‏هاى گذشتگان است (15)
بزودى بر بينش داغ شمشير نهيم (16)
ما كافران را بقحط و سختى مبتلا كنيم چنان كه صاحبان باغ را مبتلا نموديم چون سوگند ياد نمودند كه صبحگاه ميوه‏هاى باغ را ببرند (17)
و هيچ استثنا نكردند (18)
هنوز خواب بودند كه از طرف پروردگار تو آتشى بر آنها آمد (19)
و سحرگاه آن بستان و باغ را چون خاكسترى سياه كرد (20)
صبحگاه يكديگر را صدا كردند (21)
بر خيزيد اگر ميوه بستان را ميخواهيد بچينيد به نخلستان برويم (22)
آنها سوى بستان روانه شده و آهسته سخن ميگفتند (23)
چنين است عذاب دنيا و عذاب آخرت سخت‏تر است اگر مردم بدانند (33)
همانا پرهيزكاران براى ايشان نزد پروردگار بهشت پر نعمت خواهد بود (34)
آيا مسلمين را با كافرين بدكار يكسان قرار ميدهيم (35)
چگونه شما حكم ميكنيد (36)
آيا شما را كتابيست آسمانى در آن اين حكم را ميخوانيد (37)
و در آن كتاب هر چه بخواهيد بهواى نفس نگاشته‏اند (38)
يا شما را بر ما عهد و سوگند دائمى است تا روز قيامت كه چنين حكمى بسود خود ميكنيد (39)
از آنها بپرس كدام در گروى اين پيمانند (40)
يا آنها گواهانى بر دعوى خود دارند اگر راست ميگويند آن گواهان را حاضر كنند (41)
بياد آورند روزى را كه دامن از ساق برداشته شود و بسجده خداوند خوانده شوند و نتوانند سجده كنند (42)
چشمانشان فرو رفته خوارى و ذلت آنها را فرا گرفته پيش از اين آنان را با تن سالم بسوى اطاعت و سجده خدا خواندند اجابت نكردند (43)
اى رسول ما تو كيفر تكذيب كنندگان اين قرآن را بمن واگذار تا آنها را از آنجا كه گمان ندارند بعذاب سخت در افكنيم (44)

حاقه
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
روز قيامت چه روزيست (1)
دورى بجوئيد از عذاب قيامت (2)
چه آگاه كرد تو را كه اين روز قيامت چه روزيست (3)
قوم عاد و ثمود تكذيب كردند عذاب روز قيامت را (4)
اما قوم ثمود بسبب طغيان هلاك شدند (5)
قوم عاد بباد تند و سركش بهلاكت رسيدند (6)
و آن باد تند را خداوند هفت شب و هشت روز پى در پى بر آنها مسلط كرد كه ديدى گويا آن مردم مانند ساقه خشك درخت خرما بودند و بخاك در افتادند (7)
آيا هيچ بينى كه بروزگار از آنها اثرى باقى باشد (8)
تا سبب پند و عبرت شما مردم قرار دهيم ولى نگاهدارد اين پند را گوش شنواى هوشمندان (12)
چون دميده شود در صور يك بار دميدنى (13)
و زمين و كوه‏ها برداشته شود و در هم شكسته و متلاشى گردد يك مرتبه (14)
پس در آن روز واقعه بزرگ قيامت بر پا شود (15)
و آسمان شكافته و سست شود در آن روز (16)
و فرشتگان بر اطراف آسمان باشند و عرش و پروردگارت را در آن روز هشت فرشته بر گيرند (17)
آن روز كه در پيشگاه حساب شما را حاضر كنند هيچ كار از اسرار پنهانى شما پنهان نخواهد ماند (18)
در بهشت عالى مرتبه (22)
كه ميوه‏هاى آن هميشه در دسترس است (23)
بآنها گويند از طعام و شرابهاى بهشتى هر چه خواهيد تناول كنيد گوارا باد شما را كه اين پاداش اعمال گذشته است كه براى امروز خود پيش فرستاده‏ايد (24)
و اما آن كس كه نامه اعمالش را بدست چپ دهند با كمال شرمندگى گويد اى كاش نامه مرا بمن نميدادند (25)
و نميدانستم حساب من چيست (26)
اى كاش مرگ مرا از اين غصه و عذاب نجات ميداد (27)
مال و ثروت من امروز بفرياد من نرسد (28)
همه قدرت و شوكتم نابود گرديد (29)
خطاب رسيد او را بگيريد و در غل و زنجير كشيد (30)
پس در آتش افكنيد (31)
و آن طعام را جز اهل دوزخ كسى نميخورد (37)
سوگند ياد نميكنم بآنچه مى‏بينيد (38)
و آنچه نمى‏بينيد (39)
همانا اين قرآن وحى و گفتار رسول بزرگوار است (40)
و قرآن نيست سخن شاعرى اگر چه اندكى مردم بآن ايمان مى‏آورند (41)
و نيست قرآن گفتار كاهن اگر چه اندكى از مردم متذكر آن ميشوند (42)
اين قرآن نازل شده از طرف پروردگار جهانيان (43)
و اگر محمّد سخنانى دروغ بما ميبست (44)
و ما ميدانيم بعضى از شما آن را تكذيب ميكنيد (49)
و تكذيبش عاقبت مايه حسرت كافرين است (50)
و اين قرآن حق و حقيقت خالص است (51)
پس تو اى رسول گرامى نام خداى بزرگوار خود را بر اين نعمت عظيم بستايش ياد كن (52)

معارج
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
سائلى از عذاب قيامت كه وقوعش حتمى است و درخواست نمود (1)
آن عذاب را از كافران نتوانند كسى دفع كند (2)
آن عذاب از طرف خداوند صاحب درجات است (3)
فرشتگان و روح الامين براى گرفتن فرمان بسوى او بالا ميروند در روزى كه اندازه آن پنجاه هزار سال است (4)
پس تو اى رسول ما بردبار باش و صبر نيكو در در پيش گير (5)
اين كافران روز قيامت را دور مى‏بينند (6)
و ما نزديك مى‏بينيم (7)
روزى كه آسمان چون فلزى گداخته شود (8)
و كوه‏ها مانند پشم زده متلاشى گردند (9)
و كسى از خويش و رحم خود نپرسد (10)
و حقيقت حال بآنها نمودار شود آن روز گنه كار آرزو كند اى كاش بتواند فرزندان خود را فدا بدهد و از عذاب برهد (11)
و زن خود و برادرانش (12)
و هم خويشاوندان و قبيله‏اش كه هميشه حمايت ميكردند از او (13)
و هر كه روى زمين است همه را فداى خود گرداند تا از عذاب نجات يابد (14)
چنين نيست كه بفدا نجات يابد آتش دوزخ بر او زبانه كشد (15)
تا سر و صورت و اندامش را بسوزاند (16)
دوزخ كسى را ميخواند كه از خدا روى گردانيده و با او مخالفت كرده (17)
و مال دنيا را جمع و ذخيره نموده (18)
انسان طبيعتا حريص آفريده شده (19)
چون زيانى باو رسد بى‏قرارى نمايد (20)
و چون مال و دولتى باو رو كند بخل ورزد و منع احسان نمايد (21)
مگر نمازگزاران (22)
همان كسانى كه هميشه در نمازند (23)
و آنهايى كه در مال خود بهره‏اى معين كرده‏اند (24)
تا بفقيران آبرومند محروم رسانند (25)
و آنان كه روز قيامت و جزا را تصديق ميكنند (26)
و كسانى كه از عذاب پروردگار خود ترسانند (27)
همانا از عذاب پروردگار كسى ايمن نيست (28)
و آنهايى كه اندام خود را از شهوت نگاه ميدارند (29)
مگر بر زنان حلال و كنيزان ملكى خود كه در شهوت رانى با آنها هيچ ملامتى برايشان نيست (30)
و هر كس جز اين جويد ستمكار است (31)
و كسانى كه امانت و عهد و پيمان را رعايت ميكند (32)
و آنهايى كه براى شهادت بحق قيام كنند (33)
و آنهايى كه بر نماز محافظت مينمايند (34)
اين طوايف در باغهاى بهشت با عزت و احترام متنعمند (35)
اى رسول ما چه سبب شده كه كافران بجانب تو مى‏شتابند (36)
و از راست و چپ پراكنده ميشوند (37)
آيا طمع دارند كه هر مردى از آنها در بهشت پر نعمت داخل شوند (38)
چنين نيست ما آفريديم آنها را از آنچه ميدانند (39)
چنين نيست سوگند بخداى مشرق و مغرب‏هاى جهان كه ما تواناييم (40)
آنها را هلاك سازيم و بجاى ايشان مخلوق بهترى بيافرينيم و كسى در قدرت بر ما پيشى نخواهد يافت (41)
پس تو اى رسول آنها را بكفر و گمراهى خود واگذار كه ببازيچه دنيا مشغول شوند تا روزى كه ملاقات كنند آن عذابى كه بآنها وعده داده شده (42)
آن روز بشتاب سر از قبرها بر آورده و گويا بسوى بت‏هايى كه بجاى خدا مى‏پرستيدند شتابان روند (43)
در حالى كه ديده‏هايشان فرو رفته و ذلت و خوارى آنها را احاطه كرده اين همان روزيست كه رسولان حق بايشان وعده دادند (44)

نوح
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
ما نوح را بسوى قومش فرستاديم تا آنها را بترساند پيش از آنكه برايشان عذاب دردناك فرا رسد (1)
نوح گفت اى قوم من شما را با بيانى روشن از عذاب خدا ميترسانم (2)
خدا را بيكتايى بپرستيد و پرهيز كار شويد و مرا فرمان بريد (3)
تا خدا از گناهان شما در گذرد و عمرتان را تا مدت معين بتأخير اندازد و عذاب الهى چون وقتش فرا رسد مؤخر نشود اگر بدانيد (4)
نوح گفت پروردگارا من شب و روز، قوم را دعوت ميكنم (5)
جز بر فرار و دورى نيفزود آنها را (6)
و هر چه آنان را خواندم تا بيامرزى ايشان را انگشتهاى خود را بر گوشها نهادند و جامه برخسار كشيدند و بر كفر و سركشى اصرار كردند و راه كبر و نخوت پيمودند (7)
باز هم آنها را به آواز بلند خواندم (8)
پس از آن آشكارا و در خلوت دعوت نمودم (9)
و گفتم از خداى خود طلب آمرزش كنيد او آمرزنده است (10)
ميفرستد بر شما از آسمان ابر بسيار بارنده (11)
و شما را بمال و فرزندان كمك كند و نهرها جارى نمايد براى شما (12)

چرا شما مردم خدا را ببزرگى ياد نميكنيد و باو اميدوار نيستيد (13)
همانا خدا شما را از نطفه گوناگون آفريد (14)
آيا نديديد چگونه خداوند هفت آسمان را بطبقاتى منظم آفريد (15)
و در آن آسمانها ماه شب را فروغى تابان و خورشيد روز را چراغى فروزان ساخت (16)
و خدا شما را مانند نباتات از زمين رويانيد (17)
سپس باز ميگرداند شما را در آن زمين و بار ديگر از زمين برانگيزد (18)
و خدا زمين را براى شما چون بستر بگسترانيد (19)
تا در آن راههاى مختلف براى تحصيل معاش و معاد به پيماييد (20)
نوح گفت پروردگارا اين قوم مرا نافرمانى كردند و پيروى نمودند از كسى كه مال و فرزند او جز بزيانش نيفزود (21)
و مكر و حيله بزرگ بكار بردند (22)
و گفتند هرگز خدايان خود را رها نكنيد و دست از پرستش بتهاى ود- و سواع- و يغوث- و يعوق و نسر باز نداريد (23)
آنها بسيارى از خلق را گمراه كردند نوح گفت پروردگارا جز بگمراهى ستمكاران چيزى نيفزا (24)
آن قوم از زيادى گناهانشان غرق شدند و بآتش دوزخ در افتادند و جز خدا براى خود هيچ يار و ياورى نيافتند (25)
نوح گفت پروردگارا تو در روى زمين هيچكس از اين كافرين را باقى مگذار (26)
اگر از آنها باقى بگذارى بندگانت را گمراه كنند و جز بد كار و كافر فرزندى نزايند (27)
آن گاه نوح گفت پروردگارا من و پدر و مادرم و هر كس داخل خانه من شود با ايمان و مردان و زنان و مؤمنين و مؤمنات را ببخش و بيامرز و ستمكاران را جز بر هلاك و عذابشان ميفزاى (28)

جن
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
اى رسول ما بگو وحى شد بسوى من كه چند نفر از جنيان شنيدند آيات قرآن را پس گفتند كه ما شنيديم قرآنى شگفت آور (1)
اين قرآن هدايت ميكند بسوى رشد و صلاح پس ما بآن ايمان آورده و هرگز كسى را شريك و انباز با پروردگار خود قرار ندهيم (2)
همانا بلند مرتبه است پروردگار ما و هرگز همدم و فرزندى نگرفته است (3)
و البته بيخردان ما بخدا دروغ بستند (4)
و ما چنين گمان ميكرديم كه هرگز آدمى و جن بر خدا دروغ نگويند (5)
همانا مردانى از نوع بشر بمردانى از جن پناه ميبردند پس آنها را افزوده سركشى (6)
و جنيان مانند شما آدميان مى‏پنداشتند كه هرگز بر نينگيزد در قيامت خدا كسى را (7)
و جنيان گفتند ما دريافتيم كه آسمان پر شده از نگهبانان سخت و توانا و تير شهاب آتشبار (8)
و ما پيش از نزول قرآن در كمين مى‏نشستيم براى شنيدن سخنان آسمانى اينك هر كس بخواهد گوش بدهد تير شهاب آتشبار در كمينگاه او است (9)
و ما نميدانيم كه آيا بدى خواسته شده براى آنهايى كه در زمين هستند يا آنكه پروردگار اراده فرموده ايشان را براه خير رستگار فرمايد (10)
همانا بعضى از ما صالح و شايسته‏اند و بعض ديگر ناشايسته و ما طوايف مختلف و متفرق هستيم (11)
و ما چنين پنداشتيم كه هرگز خدا را در زمين عاجز نكنيم و نتوانيم بر او غالب شويم و از محيط اقتدارش بيرون رفته و فرار كنيم (12)
و ما چون شنيديم قرآن را ايمان آورديم بآن و هر كه بخداى خود ايمان آورد ديگر نترسد از نقصان خير و ثواب و از رنج و عذاب (13)
و از ما بعضى مسلمان و بى آزار و بعضى ديگر كافر و ستمكارند و كسانى كه اسلام آورده و تسليم امر پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم شدند براه رشد و ثواب شتافتند (14)
و كسانى كه ستمكارند هيزم آتش دوزخند (15)
و اگر بر طريقه ايمان پايدار بمانند بنوشانيم آنها را آب گوارا و بسيار (16)
تا بآن نعمت آنها را بيازمائيم و هر كس از ياد پروردگار خود رو بگرداند بعذاب و شكنجه سخت در آورد او را (17)
مساجد و محل سجدگان مخصوص خدا است پس نبايد با خدا كسى را بخوانيد (18)
و چون بنده خاص خدا براى آنكه او را بخواند قيام نمود نزديك بود كفار بر او حمله كنند (19)
اى رسول بخلق بگو من خداى خود را بيگانگى ميپرستم و هرگز كسى را با او شريك قرار نميدهم (20)
و بگو من نميتوانم بشما خير و شرى برسانم و مالك آنها نيستم (21)
و بگو هرگز كسى مرا از قهر خدا در پناه خود نتواند گرفت و بجز او پناهگاهى نخواهم يافت (22)
تنها محل امن و پناه من رسانيدن احكام و پيغام خدا است و هر كه نافرمانى خدا و رسولش كند آتش دوزخ كه هميشه جاويد در آن بماند براى او آماده شده (23)
تا روزى كه عذاب موعود خود را بچشم به بينند، پس بزودى بدانيد كيست كه يارانش ناتوان‏تر و سپاهش كمتر است (24)
اى رسول بگو نميدانم عذاب موعود شما نزديك است يا خدا مدت بسيارى براى آن قرار داده است (25)
داناى غيب خدا است و كسى را بر علم غيب خود آگاه نكرده (26)
مگر آن كس را كه از رسولان برگزيده است و بر محافظت او از پيش رو و پشت سر نگهبانى ميفرستد (27)
تا بدانند كه آن رسولان پيغامهاى پروردگار خود را بخلق رسانيدند و خدا بآنچه نزد رسولانست احاطه كامل دارد و بشماره هر چيز دانا است (28)

مزمل
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
اى رسولى كه بر خود جامه پيچيده‏اى (1)
شب را برخيز مگر اندكى (2)
نيمه شب را يا كم كن اندكى از آن (3)
يا چيزى بر نيمه آن بيفزا و شمرده تلاوت كن قرآن را با توجه كامل (4)
ما كلام بسيار سنگين را بر تو القاء ميكنيم (5)
همانا برخاستن شب بهترين صدق گفتار و قويترين اخلاص است (6)
تو را روز روشن در طلب روزى فرصت وسيعى است (7)
و دايم ياد كن نام پروردگارت را و از غير او علاقه خود را منقطع كن و باو پرداز (8)
همان پروردگار مشرق و مغرب كه جز او خدايى نيست پس او را وكيل و نگهبان خود قرار بده (9)
و شكيبا باش بر گفتار تكذيب كنندگان و بطرز نيكو از آنها دورى كن (10)
و كار تكذيب كنندگان مغرور در نعمت و مال را بمن واگذار و اندكى بآنها مهلت ده (11)
نزد ما غل و زنجير آتش سخت براى كافران مهيا است (12)
و طعامى كه از فرط اندوه گلو گير است و عذاب دردناك براى آنها آماده است (13)
آن روزى كه زمين و كوه‏ها بلرزه در آيد و تل ريگى شود و چون موج روان گردد (14)
ما بسوى شما رسولى فرستاديم تا گواه باشد بر شما چنان كه بر فرعون هم رسول فرستاديم (15)
پس فرعون نافرمانى رسول كرد ما هم او را بقهر و انتقام سخت بگرفتيم (16)
پس اگر كافر شويد چگونه از عذاب پرهيز ميكنيد روزى كه كودك از ترس آن پير ميشود (17)
و آسمان از وحشت آن شكافته شود و وعده ثواب و عقاب خدا وقوع يابد (18)
اين است ياد آورى تا هر كه بخواهد راهى بسوى خدا پيش گيرد (19)
خدا بحال تو آگاهست كه تو و جمعى كه با تو هستند نزديك دو ثلث يا نصف يا ثلث شب را هميشه بر ميخيزى براى طاعت و خدا گردش روز و شب را مقدر ميكند و او ميداند كه شما هرگز تمام شب را ضبط نخواهيد كرد پس در گذشت از شما و تلاوت كنيد قرآن را آنچه ميسر ميشود خدا ميداند كه بزودى بعضى از شما مريض و ناتوان ميشويد و بعضى در سفر براى تجارت از فضل و كرم خدا روزى ميطلبيد و بعضى در راه خدا بجهاد مشغوليد پس آنچه توانيد تلاوت كنيد قرآن را و نماز بپا داريد و زكاة بدهيد و براى خدا بمحتاجان قرض نيكو دهيد و هر چه براى آخرت خود پيش فرستيد پاداش آن را نزد خدا بيابيد و آن پاداش بسى بهتر و بزرگتر است و دايم از خدا طلب آمرزش كنيد همانا خداوند آمرزنده و مهربانست (20)

مدثر
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
اى رسولى كه لباس بخود پيچيده‏اى (1)
برخيز و خلق را بترسان (2)
و پروردگار خود را به بزرگى ياد كن (3)
و لباس خود را پاكيزه بدار (4)
و از گناه و پليدى دور شو (5)
و احسان مكن بكسى تا بيش از آن عوض بستانى (6)
و براى پروردگار صبر و بردبارى پيش گير (7)
و چون در صور بدمند (8)
آن روز روز بسيار سختى است (9)
براى كافران هيچ راحت و آسانى نيست (10)
اى رسول بمن واگذار آن كسى كه او را تنها آفريدم (11)
و باو مال و ثروت فراوان دادم (12)
و پسران حاضر بخدمت نصيب او كردم (13)
و اقتدار و تمكن و عزت دادم (14)
پس طمع دارد آنكه زياد كنم آنها را (15)
هرگز بر نعمتش نيفزايم چه او با آيات ما ستيزه و دشمنى ميكرد (16)
بزودى او را بآتش دوزخ در افكنيم (17)
او فكر و انديشه بد ميكرد (18)
پس كشته شود چگونه انديشه و تقدير نمود (19)
باز هم كشته شود چگونه فكر خطايى كرد (20)
آن گاه انديشه كرد (21)
و روى ترش كرد و چهره درهم كشيد (22)
پس از آن روى گردانيد و سركشى كرد (23)
و گفت اين قرآن بجز سحر كه آموخته شود چيز ديگرى نيست (24)
نيست اين قرآن مگر گفتار بشر (25)
بزودى اين كافر تكذيب كننده را بآتش دوزخ در افكنيم (26)
و چه ميدانى كه چيست دوزخ (27)
شراره آن دوزخ باقى نگذارد و باز ندارد كسى را (28)
آن آتش بر آدميان رو نمايد (29)
بر آن آتش نوزده فرشته موكلند (30)
و ما خازنان دوزخ را غير فرشتگان عذاب قرار نداديم و عدد آنها را جز براى آزمايش و محنت كفار نگردانيدم و تا آنكه اهل كتاب يقين كنند البته بوحى خدا است و بر يقين مؤمنان بيفزايد و ديگر در دل اهل كتاب و مومنين هيچ شكى نماند و تا آنهايى كه دلهايشان مريض است و كافران بگويند خدا از اين مثل چه خواسته و منظورش چه بوده همچنين خدا بحالت گمراهى وا ميگذارد هر كرا بخواهد و رهبرى ميكند كسى را كه مشيتش تعلق بگيرد و كسى نميداند سپاه پروردگارت را مگر او و نيست اين آيات مگر پند و تذكرى براى بشر (31)
چنين نيست سوگند بماه تابان (32)
و قسم بشب تار چون باز گردد (33)
و سوگند بصبح چون روشن شود (34)
همانا آن دوزخ يكى از بزرگترين بلاها است (35)
بيم كننده هر آدمى است (36)
تا از شما بشر هر كه بخواهد در ايمان پيش رود يا باز ماند (37)
و هر نفسى در گرو عمليست كه انجام داده است (38)
مگر اهل ايمان كه اصحاب راستند (39)
آنها در بهشت سؤال مى‏كنند (40)
از احوال گناهكاران (41)
چه عمل شما را بدوزخ افكند (42)
گويند ما از نماز گزاران نبوديم (43)
و نه فقيرى را طعام داديم (44)
و با اهل باطل مصاحبت ميكرديم (45)
و روز قيامت را منكر بوديم (46)
تا آمد ما را مرگ (47)
پس در آن روز شفاعت شفيعان در حق آنها پذيرفته نيست (48)
پس چرا ايشان از ياد قرآن دورى ميجويند (49)
گويا آنها الاغهاى وحشى هستند (50)
كه از شير درنده فرار ميكنند (51)
بلكه هر يك از آنها ميخواهند كه نامه سرگشاده‏اى از آسمان بر ايشان نازل شود (52)
چنين نيست كه گمان كرده‏اند بلكه از عذاب آخرت نميترسند (53)
چنين نيست كه آنها گمان كرده‏اند قرآن همه پند و اندرز است (54)
پس هر كه ميخواهد بآن پند بگيرد (55)
و نميخواهند جز آنكه خدا بخواهد او سزاوار است از براى ترسيدن، او است اهل تقوى و او است آمرزنده گناهان (56)

قیامت
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
چنين نيست كه گمان كردند سوگند بروز قيامت (1)
و قسم بنفس علامت كننده (2)
آيا آدمى ميپندارد كه ما جمع نخواهيم كرد استخوانهاى پوسيده او را (3)
آرى ما توانايى داريم كه راست كنيم سر انگشتان او را (4)
بلكه انسان ميخواهد آنچه از عمرش در پيش است همه را بفسق و فجور گذراند (5)
مى‏پرسند كى خواهد بود روز قيامت (6)
بگو آن روز كه خيره شود از ترس ديدگان مردم (7)
و تيره و تاريك شود ماه تابان (8)
و ميان خورشيد و ماه جمع گردد (9)
در آن روز آدمى گويد كجا است محل فرار و گريختن (10)
هرگز راه فرار نيست (11)
آن روز جز بدرگاه خدا قرار گاهى نيست (12)
در آن روز آدمى خبر داده شود بآنچه پيش فرستاد و عقب انداخت (13)
بلكه آدمى بنفس خود بينا است (14)
اگر چه پرده‏هاى عذر بر چشم خود بيفكند (15)
اى رسول ما با شتاب و عجله زبان بقرائت قرآن مگشاى تا تعجيل كنى به آن (16)
همانا بر ماست جمع كردن و قرائت آن (17)
پس چون بر تو خوانديم پيروى كن خواندن آن را (18)
پس از آن بر ما است كه حقايق آن را بر تو بيان كنيم (19)
نه چنين است كه كافران گمان كردند بلكه دوست دارند دنياى حاضر و شتابنده را (20)
و ميگذارند و رها ميكنند آخرت را (21)
آن روز رخسار طايفه‏اى با طراوت و نورانيست (22)
و بسوى پروردگار خود نظر كنند (23)
و رخسار طايفه ديگر عبوس و غمگين است (24)
و گمان دارند كه حادثه ناگوارى در پيش است و پشت آنها را ميشكند (25)
چنين نيست كه منكران قيامت گمان كرده‏اند چون روح برسد باستخوانهاى بالاى سينه (26)
و گفته شود كى چاره درد اين بيمار كند (27)
و بيمار يقين كند كه وقت مفارقت و جدايى است (28)
و ساقهاى پاى او پيچيده شود (29)
در آن روز او را بسوى پروردگار خود خواهند راند (30)
پس واى بر آن كس كه تصديق نكرد و نماز بجا نياورد (31)
بلكه تكذيب كرد خدا را و روى گردانيد (32)
و آن گاه با تكبر و نخوت بسوى اهلش روى آورد (33)
واى بر اين زندگى صد واى بر مرگ تو (34)
. پس از مرگ واى بر برزخ و صد واى بروز محشر تو (35)
آيا آدمى گمان ميكند كه او را مهمل و باطل وا ميگذارند و از او سؤال نميكنند (36)
آيا در اول قطره آب منى نبود كه ريخته شد در رحم (37)
پس از آن خون بسته و آن گاه باين صورت زيبا آفريده و آراسته گرديد (38)
پس از آن از دو صنف نر و ماده پديد آورد (39)
آيا چنين پروردگار با قدرت نميتواند پس از مرگش باز زنده گرداند (40)

انسان
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
آيا بر انسان روزگارى نگذشت كه چيزى لايق ذكر نبود (1)
ما آدمى را از آب نطفه مختلط بحرارت و برودت آفريديم و بيازمائيم او را و گردانيم او را شنوا و بينا (2)
ما راه حق و باطل را بانسان نموديم حال ميخواهد شكر گذار و يا ناسپاسى كند (3)
ما براى كافران غل و زنجيرها و آتش سوزان آماده كرديم (4)
همانا نيكو كاران در بهشت مى‏آشامند از شرابى كه طبع آن از كافور است (5)
از چشمه گوارايى آن بندگان خاص خدا مينوشند و باختيارشان جاريست هر كجا كه بخواهند (6)
آنها وفا ميكنند بنذر و ميترسند از روزى كه سختيش همه اهل محشر را فرا گيرد (7)
و بخاطر دوستى با خدا بفقير و اسير و يتيم طعام ميدهند (8)
و ميگويند ما فقط براى رضاى خدا بشما طعام ميدهيم و از شما هيچ پاداش و سپاس گزارى نميطلبيم (9)
ما از پروردگار خود ميترسيم آن روزى كه رخسار خلق درهم و غمگين است (10)
خدا هم از شر فتنه آن روز آنها را نگاهداشت و بايشان روى خندان و دل شادمان عطا نمود (11)
و پاداش آنان بسبب آنچه صبر كردند بهشت و لباس حرير است (12)
در آن بهشت بر تخت‏ها تكيه زنند و در آن، آفتاب سوزان و سرما نبينند (13)
و سايه درختان بهشتى بر سر ايشان گسترده شده و ميوه‏هايش در دسترس و باختيار آنها است (14)
و ساقيان زيبا با جامهاى سيمين و كوزه‏هاى بلورين بر آنها دور ميزنند (15)
و آن بلورين كوزه‏ها مانند نقره خام و باندازه و تناسب اهلش مقدر كرده‏اند (16)
و در آنجا شرابى كه طبعش چون زنجبيل و عطر آلوده است بآنها بنوشانند (17)
و آنجا چشمه‏ايست كه سلسبيلش نامند (18)
و دور ميزنند بر آن بهشتيان پسرانى زيبا كه هميشه جوانند و خوش سيما، هر گاه بينى آنها را پندارى از فرط صفا چون لؤلؤ و مرواريد پراكنده‏اند (19)
چون آنجايگاه را مشاهده كنى جهانى پر نعمت و كشورى بزرگ خواهى يافت (20)
بر بالاى بهشتيان ديباى سبز و ابريشم است و آراسته شوند بدستبندهاى نقره خام و سيراب گرداند آنها را پروردگارشان از شراب پاكيزه و گوارا (21)
اينها همه پاداش شما است و سعيتان در راه خدا پسنديده و مقبول است (22)
اى رسول، ما اين قرآن عظيم الشأن را بر تو فرستاديم (23)
پس بر اطاعت حكم پروردگار صبور و بردبار باش و از مردم گناهكار و و ناسپاس فرمان مبر (24)
و نام خدا را هر صبح و شام ببزرگى ياد كن (25)
و بعضى از شب را در نماز بسجده خدا پرداز و شبهاى دراز را به تسبيح و ستايش او صبح گردان (26)
اين مردم غافل دوست ميدارند دنياى شتابنده را و ميگذارند پشت سر خود آن روز سخت و سنگين قيامت را (27)
ما آنها را آفريديم و محكم بنيان ساختيم و اگر بخواهيم همه را نابود كرده و طايفه ديگرى مانند ايشان خلق ميكنيم (28)
اين آيات پند و تذكريست تا هر كه بخواهد راهى بسوى پروردگار خود پيش گيرد (29)
و نميخواهيد شما مگر آنكه خدا بخواهد، همانا خداوند دانا و درست كردار است (30)
هر كرا بخواهد در بهشت و رحمت خود داخل ميكند و براى ستمكاران عذاب دردناكى آماده كرده است (31)

مرسلات
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
قسم برسولانى كه از پى هم به نيكى فرستاده شدند (1)
و سوگند بفرشتگانى كه بسرعت باد در انجام حكم خدا ميشتابند (2)
قسم به آنانكه وحى خدا را در عالم نشر ميدهند (3)
و بحق آنهايى كه بين حق و باطل را جدا ميكنند (4)
و به فرشتگانى كه وحى خدا را به پيغمبران ميرسانند (5)
تا عذر مؤمنين و ترس بدان شود (6)
سوگند بهمه اينها آنچه از ثواب و عقاب آخرت بشما وعده داده‏اند البته واقع خواهد شد (7)
آن گاه كه ستارگان همه بى نور و محو شوند (8)
و آسمان شكافته شود (9)
و كوه‏ها پراكنده شوند (10)
آن گاه كه برسولان اعلان كنند وقت ثواب و عقاب را (11)
براى كدام روز معين (12)
براى روز جدا كردن حق از باطل (13)
و چگونه ميتوانى تصور كنى بزرگى آن روز را (14)
در آن روز واى بحال منكرين و تكذيب كنندگان روز قيامت (15)
آيا ما پيشينيان را هلاك نكرديم (16)
از پى آنها هم طايفه ديگر را هلاك ميكنيم (17)
بد كاران را چنين هلاك ميكنيم (18)
در آن روز واى بحال تكذيب كنندگان (19)
آيا شما را از آب بيقدر نيافريديم (20)
و ما آن را بقرارگاه رحم استوار گردانيديم (21)
تا مدت معين و دانسته شده (22)
و ما توانايى داشتيم بر تعيين مدت و نيكو تقدير كرديم باقيماندن در رحم را (23)
واى در آن روز بحال تكذيب كنندگان (24)
آيا زمين را نگردانيديم جمع كننده (25)
براى زنده‏ها و مرده‏ها (26)
و ما قرار داديم در آن زمين كوه‏هاى بلند و آب داديم شما را آب شيرين خوشگوار (27)
واى در آن روز بحال تكذيب كنندگان (28)
گفته شود بآنها برويد امروز بسوى آن دوزخى كه تكذيب ميكرديد آن را (29)
برويد زير سايه‏هاى دودهاى آتش سه شاخه (30)
نه آنجا سايه خواهد بود و نه از شراره آتش نجات خواهيد يافت (31)
آن آتش هر شراره‏اى بيفكند مانند قصريست (32)
گويا آن شراره‏هاى آتش، شتران زردند (33)
واى در آن روز بحال تكذيب كنندگان (34)
اين روزيست كه كافران سخن نگويند (35)
و بآنها رخصت عذر خواهى نخواهند داد (36)
واى در آن روز بحال تكذيب كنندگان (37)
اين روز حكم جدايى نيك و بد است و روزيست كه شما را با گذشتگان بعرصه محشر جمع كنيم (38)
پس اگر مكر و حيله‏اى ميتوانيد بكنيد انجام دهيد (39)
واى بحال تكذيب كنندگان در آن روز (40)
آن روز پرهيزكاران در سايه درختان و كنار چشمه‏هاى بهشت متنعمند (41)
به آنها گفته شود از هر نوع ميوه كه ميخواهيد مهيا است (42)
بخوريد و بياشاميد گوارا باد شما را، اينها پاداش اعماليست كه بجا آورديد (43)
نيكوكاران را اينچنين پاداش ميدهيم (44)
واى در آن روز بحال تكذيب كنندگان (45)
اى كافران شما هم بخوريد و لذت ببريد لذت اندكى، همانا شما بدكاريد (46)
واى در آن روز بحال تكذيب كنندگان (47)
چون بآنها گفته شود ركوع كنيد ركوع نكنند (48)
واى در آن روز بحال تكذيب كنندگان (49)
پس بكدام سخن بعد از تكذيب قرآن ايمان مى‏آوريد (50)

نبا
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
از چه چيز مى‏پرسند (1)
از خبر بزرگ قيامت (2)
كه در آن با هم اختلاف ميكنند (3)
چنين نيست بزودى خواهند دانست (4)
پس بزودى به خطاى خود آگاه ميشوند (5)
آيا ما زمين را محل آسايش نگردانيديم (6)
و كوه‏ها را ميخ و ستون زمين نساختيم (7)
ما شما را جفت آفريديم (8)
و خواب را براى شما مايه قوام و استراحت قرار داديم (9)
و شب را لباس و پوشش گردانيديم (10)
و روز را براى تحصيل معاش مقرر داشتيم (11)
و بر فراز شما هفت آسمان محكم بنا كرديم (12)
و چراغى چون خورشيد درخشان بر افروختيم (13)
و از فشار و تراكم ابرها آب ريزان فرو ريختيم (14)
تا بآن دانه و گياه رويانيديم (15)
و بوستان بهم پيچيده پديد آورديم (16)
همانا روز قيامت كه روز فصل خصومت است وعده گاه خلق ميباشد (17)
آن روز كه در صور دميده شود مردگان زنده شوند و فوج فوج بمحشر در آيند (18)
و گشوده شود آسمان و پديد آيد درهاى مختلف (19)
و كوه‏ها مانند سراب روان گردد (20)
همانا دوزخ در انتظار بدكاران است (21)
آن دوزخ جايگاه مردم سركش و ستمكار است (22)
در آن دوزخ قرنها درنگ كنند (23)
و هرگز آب سرد و شراب پاكيزه‏اى نچشند (24)
مگر آب جوشان و چرك و ريم (25)
كه با كيفر كردار آنها موافق است (26)
چه آنان اميد بروز حساب نداشتند (27)
و آيات ما را تكذيب كردند (28)
و ما هر چيزى از كردار آنها را در لوح محفوظ شمرديم (29)
پس بچشيد عذاب را و هرگز جز شكنجه و عذاب بر شما نيفزائيم (30)
همانا براى پرهيزكاران رستگاريست (31)
باغها و بوستان است (32)
و دختران زيبا و دلربا كه همه مانند يكديگرند (33)
و جامهاى پر از شراب طهور (34)
هرگز سخن بيهوده و دروغ نشنوند (35)
اين نعمتها پاداش و عطاى پروردگار است (36)
همان پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آنها است خداى بخشنده كه از قهر و سطوتش با او لب بگفتگو نتوانند گشود (37)
روزى كه روح و فرشتگان صف زده و بنظم بايستند. كسى سخن نگويد جز آنكه خدا رخصت دهد و سخن بصواب گويد (38)
اين روز حق و راست است، پس هر كه ميخواهد نزد خداى خود منزلتى يابد در راه اطاعت بكوشد (39)
ما شما را از عذابى كه نزديك است ميترسانيم روزى كه آدمى بنگرد آنچه كرده و در پيش روى خود حاضر بيند. كافران در آن روز از فرط عذاب آرزو كنند اى كاش خاك بودند و بچنين عذابى گرفتار نميشدند (40)

نازعات
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
قسم به فرشتگانى كه جان كافران را بسختى بگيرند (1)
و به فرشتگانى كه جان اهل ايمان را بآسايش و نشاط ببرند (2)
و به فرشتگانى كه با سرعت فرمان حق را انجام دهند (3)
و قسم به پيشى گيرندگان و شتابنده‏ها (4)
و قسم بتدبير كنندگان كار (5)
روزى كه زمين بلرزه در آيد و شكافته شده و اهلش بيرون آيند (6)
و از پى آن بمحشر حاضر شوند (7)
در آن روز دلها هراسان و ترسان شود (8)
مردم چشمها بزير افكنند (9)
گويند آيا ما پس از مرگ باز ميگرديم بحال زندگانى (10)
چگونه زنده شويم و حال آنكه استخوان ما پوسيده شده (11)
گويند اين باز گشتن بسى زيانكار خواهيم بود (12)
جز اين نيست كه يك نداء است (13)
پس آن گاه همه از خاك بسوى محشر رهسپار شوند (14)
آيا داستان موسى بتو رسيده (15)
هنگامى كه خدا او را در وادى مقدس صدا كرد (16)
برو بسوى فرعون كه او سركشى نموده (17)
پس بگو باو آيا ميل دارى كه از پليدى پاكيزه شوى (18)
و تو را راهنمايى كنم بسوى پروردگارت پس بترسى و فروتن شوى (19)
پس موسى آيه و معجزه‏اى بر او نمود (20)
فرعون تكذيب و نافرمانى كرد (21)
پس از آن روى بگردانيد و ميشتافت (22)
پس جمع كرد و صدا زد مردان دربار خود را (23)
و بآنها گفت منم خداى بزرگ شما (24)
خدا هم او را بعقاب دنيا و آخرت گرفتار كرد (25)
همانا هلاكت فرعون عبرتيست براى كسى كه از خدا ميترسد (26)
آيا خلقت شما آدميان استوارتر است يا بناى آسمان بلند (27)
برداشت آسمان را سقفى بلند و استوار ساخت آن را (28)
و شبش را تاريك و روزش را روشن گردانيد (29)
و زمين را پس از آن بگسترانيد (30)
و بيرون آورد از آن آب و گياه را (31)
و كوه‏ها را ستون آن ساخت (32)
تا از آن آب و گياه قوت شما و چهار پايانتان برآيد (33)
پس چون واقعه بزرگ قيامت پديد آيد (34)
آن روز آدمى هر چه از خير و شر كرده بياد آورد (35)
و دوزخ براى بينندگان آشكار شود (36)
پس هر كس طغيان و سركشى كرده (37)
و زندگى دنيا را بر گزيده (38)
دوزخ جايگاه اوست (39)
و اما آن كس كه ترسيد از حضور در پيشگاه خدا و باز داشت نفس خود را از خواهش‏ها (40)
همانا بهشت منزلگاه او است (41)
اى رسول ما از تو سؤال ميكنند كه قيامت چه وقت بر پا ميشود (42)
تو را چكار افتاد كه از آن بياد آرى (43)
بسوى پروردگار است نهايت آن (44)
جز اين نيست كه تو بيم كننده‏اى آن كسى كه از قيامت ميترسد (45)
گويا آن روز را كه مردم بينند درنگ ننمودند مگر در شبانگاه يا چاشتگاهى (46)

عبس
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
رو ترش كرد و روى گردانيد (1)
چون آن مرد نابينا آمد (2)
چه چيز دانا كرد تو را شايد او مردى پارسا و پاكيزه باشد (3)
يا پند گيرد و سرد دهد او را پند (4)
اما كسى كه بى‏نيازى جست (5)
چرا تو يار و ياور او هستى و باو توجه ميكنى (6)
و او اگر از كفر پاكيزه نشود بر تو تكليفى نيست (7)
اما كسى كه بسوى تو ميشتابد (8)
و او از خدا ميترسد (9)
پس تو از او مشغول ميشوى (10)
نه چنين است همانا قرآن پنديست (11)
پس هر كه بخواهد پند گيرد (12)
آيات قرآن در صفحات مكرم نگاشته شده است (13)
آنها بلند مرتبه و پاكيزه‏اند (14)
بدست نويسندگان سپرده شده است (15)
و آنان گرامى و مقرب و نيكوكارند (16)
كشته باد آدمى چرا تا اين حد كفر ميورزد (17)
او از چه چيز آفريده شده است (18)
از آب نطفه بيقدر آفريد او را پس اندازه كرد او را (19)
سپس آسان كرد بر او راه را (20)
آن گاه او را بميراند و بخاك قبر سپرد (21)
پس چون خواست زنده كند و باز گرداند او را (22)
نه چنين است هنوز بجا نياورده آنچه را خدا امر فرموده او را (23)
بايد آدمى بطعام و غذاى خود بچشم خرد بنگرد (24)
ما آب باران را از ابر فرو ريختيم (25)
آن گاه زمين را شكافتيم (26)
و دانه‏ها از او رويانيديم (27)
و انگور و ميوه‏ها (28)
و درخت زيتون و نخل خرما برويانيديم (29)
و باغها پر از درختان (30)
و ميوه‏هاى تر و تازه و چراگاه (31)
تا شما و حيوانات از آن بهره‏مند شويد (32)
آن گاه كه صداى بلند قيامت بگوش رسد (33)
در آن روز مرد از برادرش گريزد (34)
بلكه از مادر و پدرش (35)
و زن و فرزندش ميگريزد (36)
در آن روز هر كس گرفتار كار خود است مشغول كند او را و بكسى نتواند پرداخت (37)
در آن روز طايفه‏اى رخسارشان روشن و درخشانست (38)
خندان شاد و شادانند (39)
و رخسار طايفه ديگر غبار نشسته (40)
آنها را تاريكى فرو گرفته (41)
آنان كافران و بد كارند (42)

تکویر
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
هنگامى كه آفتاب در هم پيچيده شود (1)
و ستارگان تيره شوند (2)
و كوه‏ها برفتار آيند (3)
و شتران شيردار رها شوند (4)
و زمانى كه جانوران محشور شوند (5)
و درياها چون آتش شعله‏ور شود (6)
و هنگامى كه نفوس خلايق با همجنس خود جفت شوند (7)
و از دختران زنده بگور پرسيده شود (8)
كه بكدام جرم و گناه كشته شدند (9)
و زمانى كه نامه اعمال مردم گشوده شود (10)
و آسمان پراكنده شود (11)
و زمانى كه دوزخ افروخته شود (12)
و بهشت باهلش نزديك گردد (13)
در آن هنگام هر نفسى آنچه آماده كرده همه را بداند (14)
چنين نيست سوگند به ستارگان باز گردننده‏
و روندگان پنهان شده (16)
و قسم بشب چون تاريك شود (17)
و سوگند بصبح روشن وقتى كه دم زند (18)
همانا قرآن گفتار فرستاده شده بزرگوار است (19)
صاحب قوت و قدرتست نزد خداى مقتدر عرش با جاه و منزلت است (20)
و فرمانده و امين وحى خدا است (21)
و رسول شما هرگز ديوانه نيست (22)
و او امين وحى، جبرئيل را در افق اعلى مشاهده كرد (23)
و اين رسول شما بر وحى از عالم غيب بخل نميورزد (24)
و قرآن او هرگز كلام شيطان مردود نيست (25)
پس شما مردم بكجا ميرويد (26)
قرآن نيست مگر پندى براى جهانيان (27)
تا هر كه بخواهد از شما راه راست پيش گيرد (28)
و شما كافران راه حق نميخواهيد مگر آنكه خدا پروردگار جهانيان بخواهد (29)

انفطار
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
هنگامى كه آسمان شكافته شود (1)
و ستاره‏ها فرو ريزد (2)
و زمانى كه درياها روان شود (3)
و هنگامى كه خلايق از قبرها برانگيخته شوند (4)
هر شخصى آنچه پيش فرستاد و آنچه پس گذاشته همه را بداند (5)
اى انسان غافل چه سبب شد كه بخداى كريم بزرگوار خود مغرور گشتى (6)
آن خدايى كه تو را آفريد و بصورت تمام بياراست و به تناسب اندام برگزيد (7)
و در هر صورتى كه خواست آفريد (8)
نه چنين است بلكه روز قيامت و جزا را تكذيب ميكنند (9)
همانا نگهبانان بر مراقبت احوال شما مأمورند (10)
و آنها نويسندگان اعمال شما و مقربان درگاه پروردگارند (11)
شما هر چه كنيد همه را ميدانند (12)
همانا نيكوكاران در بهشت پر نعمتند (13)
و بدكاران در آتش دوزخ معذبند (14)
روز جزا بآن دوزخ در افتند (15)
و هيچ از آن آتش دور نتوانند بود (16)
و تو چگونه بروز جزا آگاه توانى شد (17)
و بزرگى آن روز را چگونه توانى دانست (18)
آن روز هيچكس براى كسى قادر بر هيچ چيز نيست و تنها حكم و فرمان در آن روز با خداست (19)

مطففین
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
واى بحال كم فروشان (1)
آنهايى كه چون بكيل چيزى از مردم بستانند تمام مى‏ستانند (2)
و چون چيزى بدهند در كيل يا وزن كم ميدهند (3)
آيا آنها نميدانند كه پس از مرگ براى مجازات بر انگيخته شوند (4)
براى روز بزرگ (5)
و آن روزيست كه مردم در حضور پروردگار جهانيان براى حساب ميايستند (6)
نه چنين است كه پنداشته‏اند همانا نامه اعمال بدكاران در سجين است (7)
و چه ميدانى تو كه سجين چيست (8)
كتابيست نوشته شده (9)
واى در آن روز بحال دروغگويان (10)
كسانى كه روز جزا را تكذيب ميكنند (11)
و آن روز را كسى تكذيب نميكند مگر هر تجاوز كننده گناه كار (12)
هنگامى كه آيات ما بر آنها تلاوت ميشود گويند اينها افسانه پيشينيان است (13)
نه چنين است بلكه تاريكى بر دلهاى آنها غلبه كرده بسبب آنچه از عمل زشت بجا آوردند (14)
نه چنين است بلكه آنها از معرفت پروردگارشان در پرده نادانى مستورند (15)
سپس آنان را بآتش دوزخ در افكنند (16)
و بآنها گويند اين همان دوزخى است كه تكذيب آن ميكرديد (17)
نه چنين است همانا نامه اعمال نيكو كاران در بهشت عليين است (18)
تو چه ميدانى عليين چيست (19)
كتابى است نوشته شده (20)
و فرشتگان مقرب بر آن گواهى دهند (21)
همانا نيكو كاران در بهشتند (22)
بر تختها تكيه زده و مينگرند (23)
و از رخسارشان نشاط و تازگى نعمت بهشت را ميشناسى (24)
و ساقيان بآنها شراب ناب خالص مهر شده بنوشانند (25)
كه بمشك مهر شده و بر اين نعمت و شادمانى بايد بميل و رغبت بكوشند (26)
و تركيب طبع آن شراب از عالم بالا است (27)
چشمه‏اى كه مقربان خدا از آن مينوشند (28)
بدكاران بر اهل ايمان ميخندند (29)
و چون از نزد مؤمنين بگذرند بچشم طعن و استهزاء بآنها بنگرند (30)
و چون باز گردند بسوى كسان خود بنكوهش مؤمنين با يكديگر تفريح و مزاح كنند (31)
و چون مؤمنين را مشاهده كنند گويند اينها مردم گمراهى هستند (32)
ما آن بدكاران را موكل و نگهبان مؤمنين نگردانيديم (33)
پس امروز كه روز جزا است مؤمنين بكفار ميخندند (34)
و بر تختها تكيه زده و دوزخيان را مشاهده ميكنند (35)
آيا جزايى كه بكافران ميدهند جز آن عملى است كه در دنيا مرتكب شدند (36)

انشقاق
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
هنگامى كه آسمان شكافته شود (1)
و بشنود و اطاعت كند فرمان پروردگار خود را و سزاوار است كه فرمان او پذيرد (2)
و زمانى كه پست و بلنديهاى زمين هموار شود (3)
و هر چه در درون دارد بيرون افكند و خالى شود (4)
و بفرمان خدا گوش دهد و سزاوار است كه فرمان بردار باشد (5)
اى انسان تو كار كن در راه طاعت حق و كوشش نما تا حضور پروردگار برسى پس نائل بملاقات او شوى (6)
پس هر كه نامه اعمال او بدست راستش برسد (7)
پس حساب كرده شود زود حساب آسان (8)
و باز گردد او بسوى اهلش خوشحال و شادمان (9)
و اما كسى كه نامه اعمال او را بدست چپ و از پشت سرش بدهند (10)
او بر هلاك خود فرياد و حسرت بسيار كند (11)
و بآتش سوزان دوزخ در افتد (12)
و آن شخص در دنيا ميان اهلش مغرور و خوشحال بود (13)
و گمان ميكرد كه هرگز بسوى خدا باز نخواهد گشت (14)
بلى پروردگار او باحوال و اعمالش بينا است (15)
نه چنين است سوگند بسرخى بعد از غروب آفتاب (16)
و قسم بشب و آنچه در آن پوشيده شود (17)
و سوگند بماه تابان هنگامى كه تمام فروزان شود (18)
همانا شما احوال گوناگون و حوادث رنگارنگ خواهيد يافت (19)
پس براى چه آنها بخدا ايمان نمى‏آورند (20)
و هر گاه آيات قرآن بر آنها تلاوت شود سجده نمى‏كنند (21)
بلكه آن مردم كافر تكذيب خدا و قرآن ميكنند (22)
و خدا بآنچه در دل پنهان دارند داناتر است (23)
اى پيغمبر آنها را بعذاب دردناك بشارت بده (24)
مگر كسانى كه ايمان آوردند و عمل نيكو بجا ميآورند براى آنان اجر و پاداش بى‏منت و غير مقطوع خواهد بود (25)

بروج
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
سوگند بآسمان صاحب برجها (1)
و قسم بروز قيامت (2)
و قسم بمحمد و امت او (3)
كشته و هلاك شدند ياران اخدود (4)
همان كسانى كه آتش سخت بجان خلق بر افروختند (5)
و بيرحمانه بر كنار آن آتش نشستند (6)
و سوختن مؤمنانى كه بآتش افكندند مشاهده ميكردند (7)
و بآن مؤمنانى كه بسوختند عداوتى نداشتند جز آنكه آنها بخداى مقتدر غالب و ستوده ايمان آورده بودند (8)

آن خدايى كه مالك آسمان و زمين است و بر هر چيز گواه است (9)
آنهايى كه مردان و زنان مؤمنين را بفتنه انداخته و بآتش سوزان سوختند و توبه و بازگشت نكردند براى آنها عذاب دوزخ و عذاب آتش سوزان آماده است (10)
كسانى كه بخدا ايمان آورده و نيكوكار شدند براى آنها باغهائيست در بهشت كه زير درختانش نهرها جاريست اين پاداش رستگارى بزرگى است (11)
اى رسول ما بگو بمردم كه مؤاخذه و انتقام خدا بسيار سخت است (12)
آن خداوند خلق را بيافريد و پس از مرگ باز زنده گرداند و عود ميدهد (13)
و او بسيار آمرزنده و مهربانست (14)
و صاحب عرش بزرگ و عزت است (15)
و هر چه بخواهد در كمال قدرت و اختيار انجام ميدهد (16)
اى رسول آيا احوال لشگرهاى كفار بر تو حكايت شده (17)
و داستان فرعون و قوم ثمود بتو رسيده (18)
بلكه آنهايى كه كافرند بتكذيب تو مى‏پردازند (19)
و خدا بر احوال آنها احاطه دارد (20)
بلكه اين قرآن بزرگوار است (21)
در لوح محفوظ نگاشته و نگاهداشته شده است (22)

طارق
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
سوگند بآسمان و ستاره‏هاى پيدا شونده در شب (1)
و چه ميدانى چيست طارق (2)
همان ستاره درخشان كه نورش فرو رود (3)
نيست شخصى مگر آنكه براى او نگهبانى است (4)
بايد آدمى نظر كند كه از چه چيز آفريده شده است (5)
از آب نطفه جهنده خلق شده (6)
كه از ميان پشت پدر و استخوان سينه مادران بيرون مى‏آيد (7)
همانا خداوند بر زنده كردن و بر گردانيدنش توانايى دارد (8)
روزى كه ظاهر شود نهانيها (9)
در آن روز قوتى و ياورى بر نجات خود نيابد (10)
سوگند بآسمان فرو ريزنده باران (11)
و قسم بزمين شكافنده و گياه روينده (12)
همانا قرآن سخن جدا كننده حق و باطل است (13)
و هرگز سخن بيهوده و بازيچه نيست (14)
آن دشمنان هر چه بتوانند كيد و مكر كنند (15)
و ما هم در جزا و مقابل آنها مكر خواهيم كرد (16)
پس اى رسول ما اندكى مهلت ده و فرو گذار كافران را تا بسزاى خود برسند (17)

اعلی
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
نام پروردگار خود را كه برتر از وصف است تنزيه كن (1)
آن خدايى كه آفريد مخلوقات را و بحد كمال خود رسانيده (2)
آن خدايى كه هر چيز را قدر و اندازه‏اى داد و براه كمال رهبرى نمود (3)
آن خدايى كه گياه را از زمين برويانيد (4)
و آن گاه خشك و سياه گردانيد (5)
و ما آيات قرآن را بزودى بر تو قرائت ميكنيم پس فراموش مكن (6)
مگر آنچه خدا بخواهد همانا او بامور پنهان و آشكار دانا است (7)
ما تو را بر شريعت سهل و آسان موفق ميداريم (8)
پس بآيات قرآن خلق را پند ده و متذكر ساز اگر سودمند افتد (9)
بزودى پند ميگيرد هر كه خدا ترس باشد (10)
و آنكه شقى است و بدبخت از پند دورى بجويد (11)
آن كس عاقبت بآتش سخت دوزخ در افتد (12)
و در آن دوزخ نه بميرد و نه زنده ميشود (13)
بحقيقت رستگار شد آن كسى كه پاك شد (14)
و ياد كرد نام پروردگار خود را پس بنماز پرداخت (15)
آن كفار زندگانى دنيا را بر آخرت بر گزيده‏اند (16)
و آخرت بهتر و پاينده‏تر است (17)
اين گفتار در كتب پيغمبران پيشين بيان شده است (18)
بخصوص در صحف ابراهيم و تورات موسى (19)

غاشیه
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
اى رسول ما آيا حديث هولناك قيامت بر تو حكايت شده است (1)
در آن روز رخسار طايفه‏اى ترسناك است (2)
و همه كارشان رنج و مشقت است (3)
و پيوسته در آتش فروزان دوزخ معذبند (4)
و از چشمه آب گرم جهنم نوشند (5)
نيست براى آنها طعامى جز خار (6)
نه فربه كند كسى را و نه سير گرداند (7)
طايفه ديگر در آن روز رخسارشان شاد و خندانند (8)
و از سعى و كوشش خود در عمل خوشنودند (9)
و در بهشت عالى مرتبه‏اند (10)
و سخن لغو و بيهوده نشنوند (11)
در آن بهشت چشمه‏ها جاريست (12)
و در آن تختهاى بلند مرتبه است (13)
و قدحها نهاده شده (14)
و بالشهاى لطيف روى يكديگر نهاده‏اند (15)
و فرشهاى فاخر گسترده‏اند (16)
آيا بيشتر نمينگرند كه چگونه آفريده شده است (17)
و در خلقت آسمان فكر نميكنند كه پديدار و بلند است (18)
و كوه‏ها را نميبينند كه چگونه بر زمين بر افراشته شده است (19)
و بر زمين نظر نميكنند چگونه پهن شده (20)
اى رسول ما تو پند ده كه وظيفه تو جز اين نيست (21)
و تو نگهبان بر آنها نيستى (22)
مگر هر كس روى گردانيد و كافر شد (23)
خدا او را بعذاب بزرگ معذب كند (24)
همانا بازگشت ايشان بسوى ما است (25)
آن گاه حساب و جزاى اعمالشان بر ما خواهد بود (26)

فجر
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
قسم بصبحگاه (1)
و بده شب (2)
و سوگند بجفت و فرد (3)
و بشب چون بروز مبدل شود (4)
آيا اين امور كه قسم بآنها ياد شد نزد اهل خرد لياقت سوگند نيست (5)
آيا نديدى پروردگار تو با عاد و قوم هود چه كرد (6)
و يا ارم كه صاحب قدرت و عظمت بودند چگونه رفتار نمود (7)
و حال آنكه مانند شهرهاى آنها از حيث بزرگى و زيبايى آفريده نشده بود (8)
و نيز با قوم ثمود آنان كه بريده بودند سنگها را براى مسكن مأوى خود (9)
و با فرعونيان صاحبان ميخ و قدرت (10)
آنهايى كه در روى زمين و شهرها طغيان و سركشى كردند (11)
پس بسيار فتنه و فساد كردند در شهرها (12)
تا آنكه پروردگار تو بر آنها تازيانه عذاب فرود آورد (13)
همانا پروردگار تو در كمينگاه ستمكاران است (14)
اما آدمى را چون خداوند بخواهد آزمايش كند گرامى بدارد او را و از كرم خود نعمتى باو عطا كند پس ميگويد خدا مرا عزيز و گرامى داشت (15)
و چون باز براى آزمودن او را اندك روزى دهد و فقير گرداند گويد خدا مرا خوار گردانيده (16)
چنين نيست بلكه يتيم نوازى نميكنند (17)
و فقير را بر سفره طعام تحريص و ترغيب نميكنند (18)
و ميراث را بتمام ميخورند و مراعات بينوايان نميكنند (19)
و مال دنيا را بسيار دوست ميدارند (20)
نه چنين است روزى كه از زلزله پى در پى زمين متلاشى شود (21)
و امر كند پروردگار تو فرشتگان صف در صف بمحشر آيند (22)
و آن روز جهنم را بياورند در آن روز آدمى گناه خود را بياد آورد و آن ياد آورى بحال او چه سودى بخشد (23)
و با حسرت ميگويد اى كاش در دنيا براى زندگانى هميشگى امروز خود كار خيرى پيش ميفرستادم (24)
آن روز كسى را مانند آن عذاب نكنند (25)
و كسى را مانند آن بند نكنند (26)
در آن هنگام خطاب رسد بمؤمنين اى نفس مطمئن و دل آرام (27)
باز آى و در صف بندگان خاص من در آى (29)
و در بهشت من داخل بشو (30)

البلد
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
سوگند باين شهر مكه (1)
و حال آنكه تو فرود آمده اى باين شهر (2)
و قسم به پدر و فرزندان او (3)
ما انسان را در سختى و رنج آفريديم (4)
آيا ميپندارد كه كسى بر او توانايى ندارد (5)
و ميگويد من مال بسيار تلف كردم (6)
آيا گمان ميكند كه كسى او را نميبيند (7)
آيا ما دو چشم باو عطا نكرديم (8)
و زبان و دو لب باو نداديم (9)
و راه خير و شر باو ننموديم (10)
باز هم اطاعت نكرد و بعقبه تكليف تن در نداد (11)
و تو چه ميدانى عقبه چيست (12)
آن رها كردن گردن است از عذاب (13)
و طعام دادن در روز قحطى و گرسنگى است (14)
و به يتيم خويشاوند خود احسان كردن است (15)
و آنهايى كه بآيات ما كافر شدند اصحاب دست چپ و اهل شقاوتند (19)
براى ايشان آتش سر پوشيده خواهد بود (20)

شمس
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
قسم بآفتاب و تابش آن در وسط روز (1)
و بماه چون پيروى كند آفتاب را (2)
و سوگند بروز هنگامى كه جهان را روشن كند (3)
و بشب چون بپوشاند روز را (4)
و سوگند بآسمان و كسى كه بنا كرد آن را (5)
و بزمين و آنكه آن را بگسترده (6)
و بنفس ناطقه و آنكه او را بحد كمال بيافريد (7)
و باو شر و خير الهام كرد (8)
هر كه پاك كرد نفس خود را همانا رستگار شد (9)
و آن كس كه و پليد كرد نفس خود را زيانكار و بى‏بهره ماند (10)
و بگفتار نيكو تصديق كرد (6)
بزودى كار او را سهل و آسان ميگردانيم (7)
و كسى كه بخل ورزيد و بينيازى جست (8)
و گفتار نيكو را تكذيب كرد (9)
بزودى كار او را سخت و دشوار كنيم (10)
و دارايى او بى‏نياز نكند او را چون هلاك شود (11)
همانا بر ما است كه خلق را هدايت و رهنمايى كنيم (12)
و ملك دنيا و آخرت مخصوص ما است (13)
و من شما را از آتشى كه زبانه كشد ميترسانم (14)
و در آن آتش نيفتد جز شقى‏ترين خلق (15)

الضحى
همانا آخرت براى تو بهتر است از دنيا (4)
بزودى پروردگارت بتو چندان عطا كند كه راضى و خوشنود شوى (5)
آيا خدا تو را يتيم نيافت پس در پناه خود جا داد (6)
و تو را گم كرده و حيران يافت پس راهنمايى نمود (7)
و تو را فقير يافت پس بى‏نياز كرد (8)
پس تو هم يتيمان را مران (9)
و فقير و سائل را زجر مكن و ميازار (10)
و حديث كن نعمت پروردگارت را بر مردم (11)

شرح
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
اى رسول گرامى آيا ما سينه تو را گشاده نكرديم (1)
و بار سنگين را از پشت تو بر نداشتيم (2)
باريكه ممكن بود پشت تو را گران دارد (3)
و بسوى پروردگار خود هميشه مشتاق باش و عبادت كن (8)

تین
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
سوگند بانجير و زيتون (1)
و قسم بطور سينا (2)
و سوگند باين شهرى كه امان است (3)
همانا ما آدمى را به نيكوترين صورت بيافريديم (4)
سپس به پائين‏ترين مرتبه بر گردانيم (5)

عصر

مگر آنهايى كه بخدا ايمان آورده و عمل شايسته بجا آورند پس براى ايشان پاداش بدون منت خواهد بود (6)


پس اى انسان چه تو را واداشت كه تكذيب كنى روز جزا را پس از ظاهر و هويدا بودن آن (7)
آيا خدا عادل و حاكم‏ترين حكم كنندگان نيست (8)

العلق
و آنچه نميدانست باو تعليم نمود (5)
چرا انسان اين قدر طغيان و سركشى ميكند (6)
چون خود را غنى و بى‏نياز مى‏بيند (7)
همانا بسوى پروردگار خود باز خواهد گشت (8)
آيا نمى‏بينى آن كس را كه باز ميدارد (9)
آن بنده را كه نماز ميگذارد (10)
آيا چه مى‏بينى اگر آن بنده نماز گذار براه هدايت و راست باشد (11)
و مردم را به پرهيزكارى امر ميكند (12)
نه چنين است اگر باز نايستد موى پيشانى او را بگيريم (15)
و آن پيشانى دروغ زن خطا پيشه را (16)
آن گاه هر كس را از عشيره خود ميخواهد بخواند تا از هلاكش برهانند (17)
و ما هم فرشتگان عذاب را بخوانيم كه زبانه دوزخ را برگيرند و او را بسوى آتش بكشند (18)
چنين نيست كه كافران گمان كرده‏اند تو فرمان آنها مبر و به سجده خدا پرداز و بحق نزديك شو (19)


قدر

بنام خداوند بخشنده مهربان‏
ما اين قرآن را در شب قدر فرستاديم (1)
تو را چه چيز دانا كرد كه شب قدر چيست (2)


بینه

آنان كه كافر شدند از اهل كتاب و مشركين از كفر و عصيان جدا نبودند تا آنكه برهان روشن بر آنها آمد (1)
از جانب خدا رسولى فرستاده شد تا كتابهاى پاك و منزه را بر آنها تلاوت كند (2)
و در آن كتابها نامهاى حقيقت و راستى مسطور و نوشته شده است (3)
و اهل كتاب در حق اين رسول راه تفرقه و خلاف نه پيمودند مگر پس از آمدن حجت روشن بر آنها (4)
و امر نشدند مگر آنكه خدا را از روى اخلاص و بى‏ريا پرستش كنند و از براى او است دين اسلام و نماز بپا دارند و زكاة بدهند اين است دين درست و راه راست و سعادت (5)
آنان كه از اهل كتاب كافر شدند و مشركين هميشه در آتش دوزخ معذبند و آنها بدترين مردم‏اند (6)
و كسانى كه ايمان آورده و نيكوكار شدند بهترين آفريدگانند (7)
پاداش آنها نزد خداوند بهشت‏هاى جاويدان است كه نهرها از زير درختانش جاريست و هميشه از آنجا بمانند و خدا از آنها خشنود و آنها نيز از خدا راضى هستند و اين پاداش مخصوص كسى است كه از خدا بترسد (8)

رلزال
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
چون زمين بسخت‏ترين زلزله خود جنبانده شود (1)
در آن هنگام زمين خبرهاى خود را از آنچه مردم روى آن انجام دادند بگويد و آگاه سازد (4)
اين آيه ترجمه نشده است.
در آن روز مردم از قبرها پراكنده بيرون آيند تا كردارشان را به بينند (6)
پس هر كس بقدر ذره‏اى كار نيكى كرده پاداش آن را خواهد ديد (7)
و آنكه بقدر ذره‏اى كار زشتى مرتكب شده كيفر آن را خواهد ديد (8)

عادیات
بسم اللَّه الرحمن الرحيم‏
قسم باسبانى كه تاختند تا جايى كه نفسشان بشماره افتاد (1)
و در تاختن از سم ستوران بر سنگ آتش افروختند (2)
و بر دشمن شبيخون زدند تا صبحگاه آنها را بغارت گرفتند (3)
و گرد و غبار از ديار كفار بر انگيختند (4)
و سپاه دشمن را همه در ميان گرفتند (5)
و آنچه در سينه‏ها پنهان است پديدار ميشود (10)
همانا پروردگارشان در آن روز بحال آنها آگاه است (11)

قارعة
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
قارعه چيست روز سخت قيامت (1)
همان روز وحشت و اضطراب (2)
تو چه دانى كه آن روز سخت چيست (3)
روزيست كه مردم مانند پروانه و ملخ پراكنده شوند (4)
و كوه‏ها مانند پشم زده شده متلاشى گردد (5)
و اما آنكه عملش سبك وزن است (8)
پس جايگاهش در هاويه دوزخ است (9)
و چه دانى كه هاويه چيست (10)
هاويه همان آتش سوزنده و گدازنده است (11)

تکاثر
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
شما مردم را بسيارى اموال و فرزند و قبيله مشغول كرده و از ياد خدا و مرگ غافل داشته است (1)
نه چنين است اگر بطور يقين ميدانستيد (5)
همانا دوزخ را مشاهده خواهيد كرد (6)
سپس بچشم يقين آن را مى‏بينيد (7)
آن گاه از نعمتهاى بزرگ در آن روز شما را باز مى‏پرسند (8)

عصر
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
سوگند بزمان نورانى رسول (1)
كه انسان در زيانكاريست (2)
مگر آنان كه ايمان آورده و نيكوكار شدند و سفارش كردند بامر حق و وصيت كردند يكديگر را بصبر و بردبارى و شكيبايى (3)

الهمزة
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
واى بر هر عيب جوى هرزه زبان كه طعنه بمردم ميزنند (1)
آن آتش را خشم خدا افروخته است (6)
شراره آن بر دلهاى ناپاك كافران شعله‏ور است (7)
آتشى كه بر آنها از هر طرف احاطه كرده است (8)
و مانند ستونهاى بلند زبانه كشيده است (9)

فيل
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
آيا حيله و تدبير آنها را تباه نكرد (2)
و بر هلاك ايشان مرغان ابابيل فرستاد (3)
تا آن سپاه را بسنگهاى سجيل سنگباران كردند (4)
و اجساد آنها را مانند گياه زير دندان حيوان خورد گردانيدند (5)

قريش
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
خدا با اصحاب فيل چنان كرد تا آنكه قريش با هم الفت و انس گيرند (1)
الفتيكه در سفرهاى زمستان و تابستان ثابت و برقرار بماند (2)
پس بشكرانه اين نعمت بايد پروردگار اين خانه كعبه را ستايش و پرستش كنيد (3)
آن خدايى كه هنگام گرسنگى طعام داد و از ترس و خطرات ايشان را ايمن ساخت (4)

ماعون
بسم اللَّه الرحمن الرحيم‏
اى رسول، ما تو را عطاى بسيار بخشيديم (1)
پس آن كس يتيم را از در خود ميراند (2)
و ترغيب و تحريص نميكند مردم را بر طعام دادن به فقير (3)
پس واى بر آن نماز گزاران رياكار (4)
همان كسانى كه از نماز سهو كنند و دل از ياد خدا غافل دارند (5)
آنانى كه ريا ميكنند (6)
و زكاة يا هر احسانى را منع ميكنند (7)


کافرون
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
اى رسول ما بكافران بگو (1)
من آن بتان را كه شما بخدايى مى‏پرستيد هرگز نمى‏پرستم (2)
و شما هم آن خداى يكتايى كه من پرستش ميكنم پرستش نمى‏كنيد (3)
نه من خدايان باطل شما را ستايش ميكنم (4)
و نه شما يكتا خداى معبود مرا پرستش خواهيد كرد (5)
پس دين شرك شما براى خودتان و دين توحيد و خدا پرستى من هم براى خودم باشد (6)
در آن روز مردم را بنگرى كه فوج فوج بدين خدا داخل ميشوند (2)
پس ستايش كن و پاك و منزه دان پروردگار خود را و از او مغفرت و آمرزش طلب كه او توبه پذير است (3)

لهب
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
بريده باد دو دست ابى لهب و قطع گردد (1)
مال و ثروتى كه اندوخت بينيازش نگرداند و از هلاكش نرهاند (2)
زود باشد كه بدوزخ در آتشى شعله‏ور در افتد (3)
و همسرش هيزم آتش افروز دوزخ است (4)
در گردن او ريسمانى است از ليف خرما (5)

اخلاص
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
اى رسول ما بگو او خداى يكتا است (1)
خدايى است كه از همه بى‏نياز و همه مخلوقات باو نيازمندند (2)
زائيده نشده و كسى فرزند او نيست (3)
و نميباشد كسى مثل و همتاى او (4)
و از شر حسود بدخواه چون آتش رشك و حسد بر فروزد (5)

الناس
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
اى رسول ما بگو پناه ميبرم به پروردگار مردم (1)
پادشاه آدميان (2)
يكتا معبود آدميان (3)
از شر ديو وسوسه كننده كه خناس است (4)
آن شيطانى كه وسوسه و انديشه بد افكند در دل مردمان (5)
چه آن شيطان از جنس جنيان باشد و يا از نوع آدميان
najm111
Site Admin
 
پست ها : 1988
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am


بازگشت به ترجمه هاى برگرفته از كلام خازنان وحي عليهم السلام


cron
Aelaa.Net