شهر قم

مديران انجمن: مزارات, مزارات, مزارات

مرقد جناب زکریا بن ادریس اشعری قمی

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 1:06 pm

29- مرقد جناب زکریا بن ادریس اشعری قمی

توضیحات:
زکریا بن ادریس اشعری قمی از اصحاب و راویان امام جعفر صادق علیه السلام، امام کاظم علیه السلام، امام رضاعلیه السلام و امام جوادعلیه السلام بودند.
«زکریا بن ادریس اشعری» استاد محدثین و از اصحاب امام صادق علیه السلام ، امام کاظم علیه السلام و امام رضا علیه السلام به شمار می‌رود؛ وی پسرعموی زکریا بن آدم
و ملقب به ابوجریر قمی است.

نسب:
زکریا بن ادریس از خاندان اشعریون است. پدر او ادریس بن عبدالله است که نجاشی او را فردی ثقه خوانده و برای او کتابی برشمرده است.

شخصیت حدیثی:
شیخ طوسی در رجال خود او را از اصحاب امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام و امام رضا علیه السلام شمرده است. او چندین حدیث از ایشان روایت کرده است. همچنین مکاتبه‌ای از او با امام کاظم علیه السلام درباره مسئله‌ای فقهی نقل شده است.

او پس از شهادت امام کاظم علیه السلام و پیدایش جریان واقفیه، برای تحقیق درباره امر امامت، نزد امام رضا علیه السلام رفت تا از امامت ایشان اطمینان پیدا کند. ایشان از رهبران شیعه در مبارزه با جریان انحرافی واقفه و از حامیان ولایت امام رضا علیه السلام در قم به شمار می رود. بنابر نقل نجاشی، او یک کتاب (حدیثی) داشته است.

وفات:
تاریخ وفات او معلوم نیست. نقل شده است وقتی امام رضا علیه السلام از وفات او آگاه شد، بر او رحمت فرستاد. قبر او در قبرستان شیخان در قم در نزدیکی حرم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها است.

تصوير

آدرس: خیابان ارم – ضلع شرقی حرم مطهر

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4130511/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on پنج شنبه ژانويه 30, 2020 9:32 am, ويرايش شده در 2.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد جناب آدم بن اسحاق اشعری قمی

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 1:13 pm

30- مرقد جناب آدم بن اسحاق اشعری قمی

توضیحات:
آدم بن اسحاق بن آدم بن عبدالله بن سعد اشعری قمی از راویان شیعه قرن سوم هجری و مورد اعتماد رجال‌شناسان است. شیخ عباس قمی وی را از اصحاب امام جواد علیه السلام دانسته‌ است. آدم بن اسحاق قمی کتابی به نام «کتاب الحدیث» دارد. احمد بن محمد بن عیسی، محمد بن خالد برقی و ابراهیم بن هاشم از او روایت نقل کرده‌اند. مقبره او در قبرستان شیخان قم است.
ایشان از محدثان جلیل‌القدر عصر امام هادی علیه السلام در قرن سوم هجری بودند.

خاندان و نسب ایشان:
آدم بن اسحاق، از مشاهیر خاندان اشعریون قم که در اواخر قرن سوم هجری زندگی می‌کردند. به گزارش کتاب أعیان الشیعه، خاندان وی پس از فتوحات اسلامی در ایران ساکن شدند. از تاریخ تولد، وفات، شیوه زندگی، استادان و شاگردان او گزارشی در دست نیست. پدر آم بن اسحاق، اسحاق بن آدم هم‌ عصر امام رضا علیه السلام بوده و از او روایت نقل کرده است. جدش نیز، آدم بن عبدالله از یاران امام صادق علیه السلام بوده است. همچنین عموی وی، زکریا بن آدم است که از راویان امام رضا علیه السلام و امام جواد علیه السلام محسوب می‌شود.

جایگاه روایی:
شیخ عباس قمی آدم بن اسحاق را جزو اصحاب امام جواد علیه السلام دانسته است. شیخ طوسی و آقا بزرگ تهرانی وی را از مؤلفان شیعه و نام کتابش را «کتاب الحدیث» می‌دانند. به باور برخی وی در عصر امام کاظم علیه السلام، امام رضا علیه السلام و امام جواد علیه السلام می‌زیست.
آیت الله خویی روایاتی که از آدم بن اسحاق نقل شده را ذکر کرده است. این روایات در موضوعاتی همچون عقاید، اخلاق، تفسیر و فقه است.

به گفته مامقانی رجال‌نویس شیعه، رجال‌شناسان شیعه مانند نجاشی، شیخ طوسی و علامه حلی، آدم بن اسحاق را ثقه معرفی کرده‌اند. ابن حجر عسقلانی رجال‌نویس اهل سنت، به نقل از احمد بن محمد بن خالد برقی آدم بن اسحاق را زاهد و فروتن توصیف نموده و ابن داود حلی وی را جزو کسانی دانسته که علیه او مطلبی بیان نشده است. ایشان کتابی دارند که احمد بن خالد برقی آن را نقل کرده است.

تصوير

آدرس: خیابان ارم – ضلع شرقی حرم مطهر

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4130511/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on پنج شنبه ژانويه 30, 2020 2:26 pm, ويرايش شده در 2.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد جناب میرزا ابوالقاسم قمی

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 1:17 pm

31- مرقد جناب میرزا ابوالقاسم قمی معروف به میرزای قمی

توضیحات:
میرزا ابوالقاسم گیلانی معروف به میرزای قمی و صاحب قوانین از مشهورترین فقها و برترین اصولی (عالِم علم اصول) قرن دوازدهم هجری قمری است. ایشان انسانی بسیار وارسته و پارسا بودند.
و از بزرگترین علمای شیعه در زمان فتحعلی شاه قاجار بودند.

زندگی‌نامه:
میرزا ابوالقاسم بن حسن معروف به «میرزای قمی» در سال 1151هجری قمری در «جاپَلَق» ازنا (دری باغ _ ملاطالب‌رشیدی) به دنیا آمد. اصالتا اهل شفت گیلان، ولی بزرگ شده جاپلق است و به خاطر سكونتش در قم، در میان توده مردم به میرزای قمی معروف شده است.

شروع تحصیل:
او مقدمات تحصیل را نزد پدر آموخت. بعدها برای ادامه تحصیل به خوانسار رهسپار شد و از آقا سید حسین خوانساری، فرزند آیت‌الله سید ابوالقاسم خوانساری (میرکبیر) بهره برد و در همان شهر با خواهر استادش (سید حسین خوانساری) ازدواج کرد. سرانجام، برای تکمیل تحصیلات خود در سال ۱۱۷۴ هجری قمری رهسپار عراق شد و از محضر آیت‌الله وحید بهبهانی بهره برد و از وی اجازه اجتهاد و نقل روایت دریافت کرد. میرزای قمی، پس از سال‌ها تحصیل در حوزه کربلا راهی زادگاه خود شد و مدتی در آن نواحی به تبلیغ و تدریس مشغول شد.

مهاجرت به قم:
میرزا مدتی در نواحی زادگاه خود به تبلیغ و تدریس مشغول بود، اما چون آن‌جا طالب علم و محصل چندانی نداشت، به شهر قم مهاجرت کردند و در آن‌جا در اندک زمانی رشد و ترقی فراوانی کردند و شهرت عالم‌گیر پیدا کردند و ریاست مرجعیت شیعه به او رسید. بدین شکل به کار تدریس و تصنیف و تبلیغ و ترویج دین پرداخت.

او پس از آن به کار تالیف و تصنیف ، تدریس و صدور فتوا، و تبلیغ و ترویج دین پرداخت، مسجد جامع شهر را برای اقامه نماز جمعه و جماعت برگزید. و بدین گونه رفته رفته آن شهر علم و دین که پس از فتنه افغانها از عالم تهی گشته بود رونق پیشین خود را باز یافت و در شمار مراکز مهم علمی شیعه درآمد.

در نتیجه حوزه علمیه قم حوزه اصفهان را - که در آن زمان حوزه فعال و پرتحرک و دارای مدرسان بزرگ شیعه بود - تحت شعاع خود قرار داد و توجه مسلمانان را به سوی خویش جلب کرد.
فتحعلی شاه قاجار در این ایام بود که در نخستین سفرش به قم به فضایل اخلاقی و کمالات نفسانی و مراتب فضل میرزا پی برد و برای زیارت او به مسجد جامع شهر آمد و در شمار مامومین وی قرار گرفت و نماز ظهر و عصر را به آن بزرگوار اقتدا کرد و در نخستین ملاقات حلقه ارادت و محبت آن جناب را به گردن افکند.

شاگردان مشهور:
از شاگردان مشهور میرزای قمی می‌توان به اشخاص زیر اشاره کرد:
1- آقا سید محمدباقر شَفتی
2- علامه محمد ابراهیم کلباسی
3- آقا محمدعلی هزارجریبی
4- سید محمدمهدی موسوی خوانساری (صاحب رساله ابی‌بصیر)
5- سید علی موسوی خوانساری
6- آقا احمد کرمانشاهی
7- میراز ابوطالب قمی
8- حاج سید اسماعیل قمی
9- میرزا علی‌رضا قمی
10- شیخ حسین قمی
11- حاج ملا اسدالله بروجردی
12- حاج ملا محمد کزازی
13- ملاغلامرضا آرانی

آثار:
1- قوانین‌الاصول: مهم‌ترین و مشهورترین تصنیف میرزا همین کتاب بوده که به زبان عربی نوشته شده و نویسنده در سال ۱۲۰۵ هجری قمری از نوشتن آن فراغت یافته‌است.
این کتاب یک دوره کامل علم اصول است که جلد اول آن شامل مباحث الفاظ و جلد دوم آن حاوی مباحث عقلی است.
2- حاشیه بر قوانین: این کتاب در علم اصول است، و در آن به ایرادهای وارد بر قوانین‌الاصول پاسخ داده شده‌است.
3- حاشیه بر زبده‌الاصول شیخ بهایی
4- حاشیه بر تهذیب‌الاصول علامه حِلّی
5- حاشیه بر شرح مختصر ابن‌حاجب عضدی (این سه کتاب در علم اصول تألیف شده‌اند)
6- جامع‌الشِّتات یا اَجوِبَه‌المسائل (در سه جلد) حاوی یک دوره فقه از بحث طهارت تا مبحث بیان دیه‌ها به‌صورت سؤال و جواب، بعلاوه برخی از سوال‌های متفرقه و عقاید دینی و مسایل کلامی، ازجمله رد بر صوفیه در آخر کتاب ذکر شده‌است.
7- مناهج‌الاحکام (در فقه)
8- غنائم الایام فیما یَتَعَلَّق بالحلالِ و الحرام: (فقه استدلالی)
9- مُعین‌الخواص: (در فقه؛ بخش عبادات)
10- مرشدالعوام: (رساله عملیه به زبان فارسی)
11- منظومه‌ای در علم بدیع (در ۱۴۰ بیت) و منظومه‌ای در علم بیان
12- فتحیه (در علم کلام)
13- دیوان شعر (۵٬۰۰۰ بیت شعر فارسی و عربی)
14- رساله‌ای در اصول‌الدین (به زبان فارسی)
15- رساله‌ای پیرامون موضوع و حکم غناء
16- رساله‌ای در عمومیت حرمت ربا در تمام معاوضات
17- مجموعه‌ای از نصایح و مواعظ (نامه مفصل به فتحعلی‌شاه قاجار)
18- رساله‌ای در رد صوفیه و غُلات.

وفات:
ایشان در سال ۱۲۳۱ هجری قمری درگذشتند. و مقبره‌ ایشان در قبرستان شیخان قم قرار دارد.

تصوير

آدرس: خیابان ارم – ضلع شرقی حرم مطهر

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4130511/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on جمعه ژانويه 31, 2020 12:23 am, ويرايش شده در 2.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد جناب میرزا جواد آقا ملکی تبریزی

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 1:21 pm

32- مرقد جناب میرزا جواد آقا ملکی تبریزی

تصوير

توضیحات:
میرزا جواد آقا ملکی تبریز(۱۲۷۴ هجری قمری تبریز –۱۳۴۳ هجری قمری قم) از علمای معاصر فقه و اصول و اخلاق و حکمت و عرفان اسلامی بوده‌است.
جواد ملکی تبریزی فرزند میرزاشفیع بود، در تبریز متولد و به دلیل نسبتش با خانواده ملک التجار تبریزی به ملکی معروف شد.

تحصیلات:
مرحوم ملکی تبریزی در تبریز زاده می شود، کودکی و نوجوانی را همان جا سپری می کند پس از گذران تحصیل مقدماتی و آموختن سطوح به نجف اشرف (که در آن روزگاران قبله طالبان علم و عرفان است) سفر می کند و در آنجا نزد عالمان بزرگی چون آخوند خراسانی و حاج آقا رضا همدانی و محدث نوری فقه و اصول و درایه را به خوبی می آموزد و در این فنون پایگاه بلند می یابد.

و در این روزگاران با عارف کامل واصل جمال السالکین آخوند ملاحسین قلی همدانی (که در علم و عرفان و اخلاق و سلوک از سرآمدان و بی بدیلان است) آشنا می شود و حدود چهارده سال
ملازم محضر ایشان می گردد و راه و رسم سلوک و آداب و آیین اخلاق و عرفان را از او می آموزد، و در این وادی به پایگاهی بس بلند و متعالی دست می یابد تا آنجا که حکیم و فقیه بزرگ و بلند مرتبه ایی چون شیخ محمد حسین اصفهانی معروف به کمپانی (که خود در علم و عمل از سرآمدان است) در نامه ایی از ایشان دستور العمل اخلاقی و عرفانی درخواست می کند.

مرحوم ملکی تبریزی در سال 1320 یا 1321 هجری قمری به زادگاه خود تبریز باز می گردد و در همان جا سکنی می گزیند، اما چند سال بعد در سال 1329 که انقلاب مشروطه، اوضاع تبریز را آشفته می سازد به قم مهاجرت می کند و در زمانی که عبدالکریم حائری به قم آمد و حوزه علمیه قم را تأسیس کرد، میرزا جواد مکتب اخلاقی و تهذیب نفس را تشکیل داد که شاگردان زیادی زیر نظرش تربیت شدند. با به پا کردن درس فقهی بر پایه کتاب مفاتیح فیض کاشانی و دو درس اخلاق یکی در مدرسه فیضیه برای عموم و دیگری در منزل برای خواص به تدریس
و تعلیم و تهذیب می پردازد و همزمان با تدریس و تعلیم، تالیف را نیز از یاد نمی برد و آثار گرانبهایی از خویش به یادگار می گذارد. او در زمینه اخلاق و عرفان از بهترین شاگردان مکتب آخوند ملا حسینقلی همدانی بود.

- علامه حسن زاده آملی:
راقم این سطور پس از آن که از مرحوم حاج میرزا جواد آقاى ملکى آگاهى یافت، تا مدت مدیدى مى پنداشت که قبر آن جناب در نجف اشرف است، تا این که در شبى از نیمه دوم رجب هزار و سیصد و هشتاد و هشت هجرى قمرى در حدود سه ساعت از شب رفته، با جناب آیه الله آقا سید حسین قاضى طباطبایى تبریزى برادرزاده مرحوم آقاى حاج سید على آقاى قاضى سابق الذکر، در کنار خیابان ملاقات اتفاق افتاد.

با جناب ایشان در اثناى راه از مرحوم حاج میرزا جواد آقاى ملکى سخن به میان آوردم و سؤال از تربتشان کردم، فرمودند: قبر ایشان همین شیخان قم نزدیکى قبر مرحوم میرزاى قمى صاحب قوانین است و لوح قبر دارد. من به محض شنیدن این که لوح قبر دارد از ایشان نپرسیدم که در کدام سمت قبر میرزاى قمى و، چون با جناب آقاى آسید حسین قاضى خداحافظى کردم شتابان به سوى شیخان قم رفتم که مبادا در را ببندند، رفتم به شیخان و بسیارى از الواح قبر را نگاه کردم که بعضى را تا حدى تشخیص دادم و بعضى را، چون شب بود و برق هاى آن جا هم ضعیف بود تشخیص دادن بسیار دشوار بود؛ با خود گفتم حالا که شب است و تاریک است باشد تا فردا، آهسته داشتم از شیخان به در مى آمدم ولى آهسته آهسته که باز هم نظرم به الواح قبور بود که دیدم شخصى ناشناس از درب شرقى شیخان وارد قبرستان شده است و مستقیم به سوى من مى آید تا به من رسیده گفت: آقا قبر میرزا جواد آقاى ملکى را مى خواهید؟ و مرا در کنار قبر آن مرحوم برد و از من جدا شد و به سرعت به سوى درب غربى شیخان رهسپار شد که از قبرستان به در رود، من بى اختیار تکانى خوردم و مضطرب شدم و ایشان را بدین عبارت صدا زدم گفتم: آقا من که قبر ایشان را مى خواستم، اما شما از کجا مى دانستید؟

آن شخص در همان حال که به سرعت به سوى درب غربى شیخان مى رفت، صورت خود را برگردانید و نیم رخ به سوى من نموده گفت:: ما مشترى هاى خود را مى شناسیم.‎

- مرحوم عالم ربّانی حضرت آیت الله وجدانی فخر نقل فرمودند:
در یکی از سال‌ها بعد از ظهر عاشورا، به قبرستان نوِ قم برای قرائت فاتحه رفتم. بعد از قرائت فاتحه متوجه حضور حضرت علامه سیّد محمد حسین طباطبایی در گوشه‌ای از گورستان شدم؛ لذا حضور معظم له شرفیاب شده و عرض ادب نمودم. آن بزرگوار چند بار با سوز و گداز به من فرمودند:آقای وجدانی امروز چه روزی است؟
عرض کردم روز عاشورا می‌باشد. فرمودند: آیا می‌بینی که تمام موجودات، چون آسمان و زمین و جمادات همه در حال گریستن به سید الشهدا (ع) هستند؟
من از این گفته اش تعجب نموده و مبهوت ماندم و فهمیدم که او خبر از حقایق هستی می‌دهد. در همین حال آن بزرگوار خم شد و سنگی را از روی زمین برداشت و آن را با دست مانند سیب از وسط شکافت و میانش را به من نشان داد. ناگهان با این چشمان خودم خون را در میان سنگ دیدم و تا ساعتی با بهت و حیرت غرق در تماشای آن بودم وقتی به خود آمدم متوجه شدم که حضرت علامه از قبرستان رفته بودند و من در تنهائی به نظاره آن سنگ خون آلود مشغولم.‎

تصوير

- دستور العمل سلوکی ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى‌ به جناب آية الله حاج شيخ محمد حسين اصفهانی:
دستور العملى كه سالك ربانى حاج ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى به جناب آية الله حاج شيخ محمد حسين كمپانى (رضوان الله تعالى عليهما) ارسال داشت. به شرح زیر است.

بسم اللّه الرحمن الرحيم
فدايت شوم ...
در باب اعراض از جدّ و جهد رسميّات و عدم وصول به واقعيات كه مرقوم شده و از اين مفلس استعلام مقدمه موصله فرموده‌ايد بى‌رسميت بنده حقيقت آنچه كه براى سير اين عوالم ياد گرفته و بعضى نتائجش را مفصّلا در خدمت شريف ابتداء خود صحبت كرده‌ام و از كثرت شوق آنكه با رفقا در همه عوالم همرنگ بشوم، أسّ و مخّ آنچه از لوازم اين سير مى‌دانستم بى‌مضايقه عرضه داشتم. حالا هم اجمال آن را به طريقه‌اى كه ياد گرفته‌ام مجدّدا اظهار مى‌دارم:

طريق مطلوب را براى راه معرفت نفس گفتند: چون نفس انسانى تا از عالم مثال خود نگذشته به عالم عقلى نخواهد رسيد، و تا به عالم عقلى نرسيده حقيقت معرفت حاصل نبوده و به مطلوب نخواهد رسيد لذا به جهت اتمام اين مقصود مرحوم مغفور (جزاه الله عنّا خير جزاء المعلّمين) مى‌فرمودند كه:

بايد انسان يك مقدار زياده بر معمول تقليل غذا و استراحت بكند تا جنبه حيوانيت كمتر، و روحانيّت قوّت بگيرد؛ و ميزان آن را هم چنين مى‌فرمود: كه انسان
اوّلا روز و شب زياده از دو مرتبه غذا نخورد حتى تنقّل مابين الغذائين نكند.
ثانيا هر وقت غذا مى‌خورد بايد مثلا يك ساعت بعد از گرسنگى بخورد، و آن‌قدر بخورد كه تمام سير نشود. اين در كمّ غذا؛
و أما كيفش بايد غير از آداب معروفه، گوشت زياد نخورد، به اين معنى كه شب و روز هر دو نخورد، و در هر هفته دو سه دفعه هر دو را يعنى هم روز و هم شب را ترك كند؛
و يكى هم اگر بتواند للتكيّف نخورد،
و لا محالة آجيل‌خور نباشد اگر أحيانا وقتى نفسش زياد مطالبه آجيل كرد استخاره كند.
و اگر بتواند روزه‌هاى سه روز هر ماه را ترك نكند.
و اما تقليل خواب مى‌فرمودند شبانه‌روز شش ساعت بخوابد.
و البته در حفظ لسان و مجانبت اهل غفلت اهتمام زياد نمايد. اينها در تقليل حيوانيت كفايت مى‌كند.


و أما تقويت روحانيت:
اولا دائما بايد همّ و حزن قلبى به جهت عدم وصول به مطلوب داشته باشد.
ثانيا تا مى‌تواند ذكر و فكر را ترك نكند كه اين دو جناح سير آسمان معرفت است.‎
در ذكر عمده سفارش اذكار صبح و شام اهمّ آنها كه در اخبار وارد شده.
و اهمّ تعقيبات صلوات و عمده‌تر ذكر وقت خواب كه در اخبار مأثور است،
لا سيّما متطهّرا در حال ذكر به خواب رود.
و شب‌خيزى مى‌فرمودند زمستانها سه ساعت، تابستانها يك ساعت و نيم.
و مى‌فرمودند كه من در سجده ذكر يونسيّه‌ (يعنى در مداومت آن كه شبانه‌روزى ترك نشود، هرچه زيادتر توانست كردن اثرش زيادتر، اقلّ اقلّ آن چهارصد مرتبه است) خيلى اثرها ديده‌ام بنده خود هم تجربه كرده‌ام چند نفر هم مدّعى تجربه‌اند.
يكى هم قرآن كه خوانده مى‌شود به قصد هديه حضرت ختمى مرتبت (صلوات الله عليه و آله) خوانده شود.


و اما فكر براى مبتدى مى‌فرمودند: در مرگ فكر بكن تا آن وقتى كه از حالش مى‌فهميدند كه از مداومت اين مراتب گيج شده فى الجمله استعدادى پيدا كرده آن وقت به عالم خيالش ملتفت مى‌كردند يا آنكه خود ملتفت مى‌شد چند روزى همه روز و شب فكر در اين مى‌كند كه بفهمد كه هرچه خيال مى‌كند و مى‌بيند خودش است و از خودش خارج نيست. اگر اين را ملكه مى‌كرد خودش را در عالم مثال مى‌ديد يعنى حقيقت عالم مثالش را مى‌فهميد و اين معنى را ملكه مى‌كرد. آن وقت مى‌فرمودند كه بايد فكر را تغيّر داد و همه صورتها و موهومات را محو كرد و فكر در عدم كرد، و اگر انسان اين را ملكه نمايد لا بدّ تجلّى سلطان معرفت خواهد شد. يعنى تجلّى حقيقت خود را به نورانيت و بى‌صورت و حدّ با كمال بهاء فائز آيد، و اگر در حال جذبه ببيند بهتر است بعد از آنكه راه ترقيات عوالم عاليه را پيدا كرد هرقدر سير بكند اثرش را حاضر خواهد يافت.

به جهت ترتيب اين عوالم كه بايد انسان از اين عوالم طبيعت اول ترقى به عالم مثال نمايد، بعد به عالم ارواح و انوار حقيقيه البته براهين علميّه را خودتان احضر هستيد. عجب است كه تصريحى به اين مراتب در سجده دعاى شب نيمه شعبان كه اوان وصول مراسله است شده است كه مى‌فرمايد: «سجد لك سوادي و خيالي و بياضي». اصل معرفت آن‌وقت است كه هر سه فانى بشود كه حقيقت سجده عبارت از فناء است كه عند الفناء عن النفس بمراتبها يحصل البقاء بالله (رزقنا الله و جميع اخواننا بمحمد و آله الطاهرين).
بارى بنده فى الجمله از عوالم دعاگوئى اخوان الحمد لله بى‌بهره نيستم و دعاى وجود شريف و جمعى از اخوان را براى خود ورد شبانه قرار داده‌ام.

قطعه‌اى از نامه مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى به مرحوم حاج محمد حسين كمپانى اين بود تمام آن نسخه كه بدون زياده و نقصان آن را استنساخ كرده‌ايم. و چون براى تقديم داشتن نسخه اصل به مرحوم استاد علامه طباطبائى به حضور شريفش مشرّف شدم، عرض كردم حاجى آقا در ذيل اين نامه نوشته است «قطعه‌اى از نامه مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى به مرحوم حاج محمد حسين كمپانى» بقيه نامه و اصل آن را چگونه بايد تحصيل كرد؟ فرمودند كه من اصل آن را ديده‌ام آنچه كه دستور العمل بود همين‌قدر است كه استنساخ كرديد باقى احوال‌پرسى و سلام و عليك بود.

سپس از مرحوم استاد علامه طباطبائى در بيان نامه مرحوم آميرزا جواد آقا كه فرمود: «آن‌وقت به عالم خيالش ملتفت مى‌كردند» يعنى چه؟
فرمود:
آقا انسان بدانچه علم پيدا مى‌كند همه در صنع نفس او است، و همه عالم مثال علم او است. و هرچه كه مى‌بينى (يعنى ادراك مى‌كنى) همه خودتى و از تو خارج نيست.
و مراد اينكه آقاى ملكى فرمود: «بايد فكر را تغيير دهد و همه صورتها و موهومات را محو كرد و فكر در عدم كرد» اين است كه همه اينها را مظاهر و مجالى حق داند و حق را در اين مظاهر ببيند و براى آنها استقلال وجودى ننگرد كه مراد عدم اين است.

چه ظهور بدون مظهر و جلوه بدون مجلى معنى ندارد و تحقق پيدا نمى‌كند پس همه را حق بيند و عارف همان را در آخر مى‌يابد كه در اول يافته بود. و عامّه مردم در حال مى‌يابند جز اينكه نحوه يافتن تفاوت دارد؛ و در اين حال به عالم نور و بياض و عيان رسيده است.

اين بود گفتار استاد علامه طباطبائى در بيان دو جمله فوق‌ و بدانكه مراد مرحوم آقاى ملكى از «مرحوم مغفور جزاه الله عنا خير جزاء المعلمين» جناب آخوند ملا حسينقلى همدانى است.
و آنكه فرمود: در سجده دعاى شب نيمه شعبان مى‌فرمايد: «سجد لك سوادي و خيالي و بياضي» اشاره است به سجده رسول الله (صلّى اللّه عليه و آله) در شب نيمه شعبان كه در سجده مى‌فرمود: «سجد لك سوادي و خيالي و آمن بك فؤادي» كه به جاى «بياضي» در نسخه ياد شده «فؤادي» آمده است، تفصيل آن در مفاتيح الجنان مرحوم محدث قمى مذكور است و اصل آن در مصباح المتهجد شيخ الطائفه شيخ طوسى مسطور است (ص ۵۸۵، چاپ سنگى).‎

- آشنایی علامه حسن‌زاده با میرزا جواد آقا:
آشنائى من با جناب آقا ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى از اينجا آغاز شد كه نخستين بار رساله اسرار الصلاة او را به چاپ اوّل سربى در كتابفروشیی نظر بدان افتاد و دل مائل گرديد و ابتياع شد و سرگرم به مطالعه آن شدم. كتاب بسيار نوشته شد تا صاحب كتاب چه كسى بوده باشد. بعد از آن رساله مراقباتش روزى ما شد و در اين دو كتاب چيزها از آقا عائد ما شده است، أمّا هنوز ميرزا جواد آقا رادرست نمى‌شناسم.

در يكى از اين دو كتاب ديده‌ام مؤلف بزرگوار آن مى‌فرمايد: ما را در سحر بيدار مى‌كنند كه برخيز وقت ملاقات و مناجات است. فهميدم كه تنها گفتار نيست بلكه صاحب اين كتابها را كردار است و كسى است. تا شنيدم آن جناب را رساله‌اى در لقاء الله است براى تحصيل آن بسيار اين در و آن در زدم تا به حكم اين كه عاقبت جوينده يابنده بود آن را تحصيل كرده با شراشر جان و دلم آن را مطالعه كردم و در حدّ وسع خودم از او حظ و لذت برده‌ام.

و در ابتداى شرح حال آن كتاب، ناشر آن مرقوم داشت كه اين كتاب نسخه‌اى از آن در نزد جناب آقاى حاج آقا سيد حسين فاطمى قمى بود. از اين بزرگوار تفحص كردم زيرا كسى كه نسخه لقاء الله را داشته باشد بايد على القاعده مرد حال و صاحبدل و اهل طريق باشد، تا از ايشان مطلع شدم كه گفتند يكى از شاگردان مرحوم ميرزا جواد آقاى ملكى است و پيرمردى است كه حيات دارد ولى افتاده است و بيرون نمى‌آيد و در شبهاى جمعه در منزلش جلسه وعظ اخلاقى دارد و منزلشان در نزديكى تكيه آسيد حسن است.

ميرزا جواد آقا ملکی در کلام حاج سيد حسين فاطمى قمى:
كلماتى چند از مرحوم حاج سيد حسين فاطمى قمى شاگرد حاج ميرزا جواد آقا در بيان احوال آن جناب (رضوان الله تعالى عليهما):
عصر روز پنجشنبه پانزدهم شعبان هزار و سيصد و هشتاد و هشت هجرى قمرى مطابق ۱۶/ ۸/ ۱۳۴۷ ه ش در قم خدمت جناب سيّد فاضل حجة الاسلام والمسلمين حاج آقا سيد حسين فاطمى قمى مشرف شدم تا آن روز او را نديده بودم. پيرمردى بود در حدود صد سال. پس از اداء آداب ورود از مرحوم آميرزا جواد آقا سخن به‌ميان آوردم به عنوان تشويق اينجانب در جواب به من فرمود:
آقا كسى كه در اين اوضاع، از من در اين گوشه خبر بگيرد و دنبال احوال و آداب آقا ميرزا جواد آقاى ملكى (رحمة الله عليه) باشد معلوم است كه در او چيزى است.‎ از جنابش اجازه خواستم غزلى را كه در همان روز گفتم برايش قرائت كنم، غزلى كه مطلعش اين است:

بلبلان را آرزوئى جز گل و گلزار نيست‌ عاشقان را لذّتى جز لذّت ديدار نيست‌

اجازه داد و گوش فراداشت و تحسين فرمود. عرض كردم از مرحوم آقاى ملكى دستور العملى به ما مرحمت بفرمائيد. گفت او خودش دستور العمل بود، شب كه مى‌شد ديوانه مى‌شد و در صحن خانه ديوانه‌وار قدم مى‌زد و مترنم بود كه:

گر بشكافند سراپاى من‌ جز تو نيابند در اعضاى من‌

آخرين حرفش در بيماريش اين بود كه گفت: «الله اكبر»، و جان تسليم كرد. بعد از آن مرحوم آقاى فاطمى فرمود:
پدر مرحوم حاج ميرزا جواد آقاى ملكى، به نام حاج ميرزا شفيع، از اهل علم نبود ولى آدم باكمالى بود. و از مرحوم حاج ميرزا جواد آقا پسرى نماند چون دو پسر داشت يكى به نام على بود كه از اهل علم بود و در حيات خود آن بزرگوار وفات كرد، و ديگرى به نام حسينقلى كه از اهل علم نبود و بعد از وفات پدر بزرگوارش وفات كرد.

تمثالى از مرحوم حاج ميرزا جواد آقاى ملكى، قاب گرفته بر ديوار اتاق مرحوم آقاى فاطمى، زده بود كه در حال قنوت نمازش از او عكس گرفتند، مرحوم آقاى فاطمى فرمودند:
آن جناب اجازه نمى‌فرمود كه از او عكس بگيرند و بعضى از دوستان و ارادتمندانش اين نقشه را طرح كردند كه در حال نماز از او عكس بگيرند كه نتواند مانع بشود و درحالى‌كه از عكس گرفتنش بى‌خبر بود از او عكس در حال قنوت نماز گرفتند.

اين عكس خيلى جالب است. از جناب آقاى فاطمى خواستم كه اگر اجازه مى‌فرمائيد من از روى آن عكسى بگيرم و اصل را به شما برگردانم، بى‌دريغ وبدون حرف و هيچ قيد و شرط با نهايت بزرگوارى كريمانه قاب عكس را از صفحه ديوار برداشت و در نزدم گذاشت من فرداى همان روز آن را دادم بزرگ كردند و اصل را به جناب حاج حسين آقاى فاطمى برگرداندم كه ازجمله عكسهاى اوليائى كه به زيارت تمثال مباركشان افتخار دارم همين عكس مرحوم آقاى ملكى است.

باز در اثناى همان هفته به خدمتش رسيدم ولى سخت مريض و افتاده بود كه انصاف نديدم در چنان حال مصدع شوم و در همان بيمارى نداى حق را لبيك گفت. تربت او در شيخان قم است و تربت حاج ميرزا جواد آقاى ملكى نيز در همان شيخان است. راقم گويد: اين بود كلماتى كه از مرحوم آقاى حاج سيد حسين فاطمى شنيده‌ام و استفاده كرده‌ام.‎

تصوير

فرزندان میرزا جواد آقا ملکی تبریزی:
آنكه درباره دو فرزندش على و حسينقلى فرموده‌اند: از آقاى ديگرى شنيده‌ام كه به من فرمود:
مرحوم ميرزا جواد آقا از كثرت علاقه به استادش مرحوم آخوند ملا حسينقلى، فرزندش را به نام آن جناب ناميده است. امّا على همان است كه مرحوم آقا ميرزا جواد آقا در مراقبات محرم از كتاب مراقبات به پيشگاه مبارك حضرت سيد الشهداء روحى لتربته الفداء عرض مى‌كند:
يا سيّدى يا ليتني كنت فداء لك من جميع هذه البلايا و جلّ هذه الرزايا. فياليت اهلى و اولادى كانوا مكان اهلك و اولادك مقتولين مأسورين، و يا ليت سهم حرملة (لعنة الله عليه) ذبح رضيعي. و يا ليت ولدي عليا قطع عوض ولدك اربا اربا، و يا ليت كبدى تفتّت من شدة العطش الخ.‎

فضایل و کرامات میرزا جواد آقا ملکی تبریزی:
فضائل و كرامات مرحوم حاج ميرزا جواد آقا بيشتر از آن است كه در اينجا بتوان آورد. درباره اخلاق و زهد و تقوى و عشق و عرفان او شاگردانش كه از علماى معروف حاضرند داستانهائى گفته، و حتى او را در رديف بكائين آخر الزمان آورده‌اند. نماز جماعتش در مسجد بالاى سر مطهر، و گاهى در مدرسه فيضيه و درس گفتنش در آن شاهد اين مدعى است.

ارتباط و مراوده‌اش با اعلي حضرت بقية الله (ارواحنا له الفداء) بسيار، ملازمتش به تقوى و ورع بى‌اندازه، مراقبتش به نوافل و حضور و توجه دائمى آنى غافل نبود، و لحظه‌اى از ياد خدا بيرون نمى‌رفت.

حكايت كرد براى ما جناب حجة الاسلام حاج سيد جعفر شاهرودى كه از علماى عصر حاضر طهران است دو مكاشفه را كه مفصّل است مجمل آن را براى يافتن مقام و منزلت صاحب ترجمه مى‌نگارم:
فرمود شبى در شاهرود خواب ديدم كه در صحرائى حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالى له الفرج) با جماعتى تشريف دارند و گويا به نماز جماعت ايستاده‌اند، جلو رفتم كه جمالش را زيارت و دستش را بوسه دهم، چون نزديك شدم شيخ بزرگوارى را ديدم كه متصل به آن حضرت ايستاده و آثار جمال و وقار و بزرگوارى از سيمايش پيداست، چون بيدار شدم در اطراف آن شيخ فكر كردم كه كيست تا اين حدّ نزديك و مربوط به مولاى ما امام زمان است، از پى يافتن او به مشهد رفتم نيافتم، در طهران آمدم نديدم، به قم مشرف شدم او را در حجره‌اى از حجرات مدرسه فيضيه مشغول به تدريس ديدم، پرسيدم كيست؟ گفتند عالم ربانى آقاى حاج ميرزا جواد آقاى تبريزى است؛ خدمتش مشرف شدم تفقد زيادى كردند و فرمودندكى آمدى گويا مرا ديده و شناخته از قضيه آگاهند. پس ملازمتش را اختيار نمودم و چنان يافتم او را ديده بودم و مى‌خواستم.

تا شبى كه نزديك سحر در بين خواب و بيدارى ديدم درهاى آسمان به روى من گشوده و حجابها مرتفع گشته تا زير عرش عظيم الهى را مى‌بينم پس مرحوم استاد حاج ميرزا جواد آقا را ديدم كه ايستاده و دست به قنوت گرفته و مشغول تضرع و مناجات است به او مى‌نگريستم و تعجب از مقام او مى‌نمودم كه صداى كوبيدن در خانه را شنيده و متنبه گشته برخاستم در خانه رفتم، يكى از ملازمين ايشان را ديدم كه گفت بيا منزل آقا گفتم چه خبر است گفت سرت سلامت خدا صبرت دهد آقا از دنيا رفت.‎

- از مرحوم حجه الاسلام سید محمود یزدی که از نزدیکان مرحوم ملکی بودند نقل شده است که مرحوم ملکی شبها که برای تهجد و عبادت بر می خواستند، ضمن به جا آوردن آداب از خواب برخواستن مانند سجده و دعا، مدتی در رختخواب گریه می کردند، سپس به صحن منزل می آمدند و به اطراف آسمان نگاه می کردند و آیه «ان فی خلق السموات و الارض ...» را می خواندند
و سر به دیوار می گذاشتند و می گریستند.

آنگاه برای وضو کنار حوض می نشستند و باز می گریستند، وضو می ساختند و چون به مصلا کی رسید سخت منقلب می شد و بسیار می گریستند. در نمازها و قنوتها نیز بسیار می گریستند.
از این رو ایشان را یکی از «بکائین» به شمار آورده اند.

تاريخ حكما و عرفا (ص ۱۳۳، ط ۱) تأليف جناب آقاى صدوقى سها:
از بعضى از اهل سكول منقول است كه آقا ميرزا جواد آقا بعد از دو سال خدمت آقا (سركار آخوند مولى حسينقلى همدانى) عرض مى‌كند من در سير خود به جائى نرسيدم.
آقا در جواب از اسم و رسمش سؤال مى‌كند او تعجب كرده مى‌گويد: مرا نمى‌شناسيد؟ من جواد تبريزى ملكى هستم. ايشان مى‌گويند شما با فلان ملكى‌ها بستگى داريد؟ آقا ميرزا جواد آقا چون آنها را خوب و شايسته نمى‌دانسته از آنان انتقاد مى‌كند. آخوند ملا حسينقلى در جواب مى‌فرمايند: هروقت توانستى كفش آنها را كه بد مى‌دانى پيش پايشان جفت كنى من خود به سراغ تو خواهم آمد.

آقا ميرزا جواد آقا فردا كه به درس مى‌رود خود را حاضر مى‌كند كه در محلى پائين‌تر از بقيه شاگردان بنشيند تا رفته‌رفته طلبه‌هايى كه از آن فاميل در نجف بودند و ايشان آنها را خوب نمى‌دانسته مورد محبت خود قرار مى‌دهد تا جايى كه كفششان را پيش پاى آنها جفت مى‌كند. چون اين خبر به آن طايفه كه در تبريز ساكن هستند مى‌رسد رفع كدورت فاميلى مى‌شود. بعدا آخوند او را ملاقات مى‌كند و مى‌فرمايد:

دستور تازه‌اى نيست، تو بايد حالت اصلاح شود تا از همين دستورات شرعى‌ بهره‌مند شوى. ضمنا يادآورى مى‌كند كه كتاب مفتاح الفلاح شيخ بهائى براى عمل كردن خوب است.
راقم گويد: آنكه از جناب آخوند نقل شده است كه مفتاح الفلاح شيخ بهائى براى عمل كردن خوب است، اين كمترين در بعضى از مقالاتش گفته است:
اميد آنكه در حوزه‌هاى علميه، صحف ادعيه و اذكار كه از ائمه اطهار ما صادر شده است و بيانگر مقامات و مدارج و معارج انسان است از متون كتب درسى قرار گيرند، و در محضر كسانى كه زبان فهم و اهل دعا و سير و سلوكند و راه‌يافته‌اند و راه نمايند، درس خوانده شوند. مثلا به ترتيب اول مفتاح الفلاح شيخ بهائى، و پس از آن عدة الداعي ابن فهد، و بعد از آن قوت القلوب ابو طالب مكى، و سپس اقبال سيد بن طاوس؛ و در آخر انجيل اهل بيت و زبور آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم صحيفه سجاديه، در عداد كتب درسى درآيند كه نقش خوبى در احياى معارف اصيل اسلامى است.‎

استادان:
آخوند ملا حسینقلی همدانی، میرزا حسین نوری، آقا رضا همدانی، آخوند خراسانی

شاگردان:
حسین فاطمی قمی، آخوند ملا علی همدانی، سید جعفر حسینی شاهرودی، میرزا خلیل کمره‌ای
بر خلاف اینکه مشهور است سید روح‌الله خمینی هم شاگرد وی بوده، او به جز دو جلسه از درس ملکی تبریزی استفاده نکرده‌است. سید روح‌الله خمینی به وی ارادت خاص داشته و علاقه‌مندان به تهذیب و وارستگی را به مطالعه کتابهای او راهنمایی می‌کرده‌است از جمله در کتاب «چهل حدیث» خود، مطالعه «رساله لقاءالله» ملکی تبریزی را توصیه می‌کند.

اقوام:
ملک التجار تبریزی، علی اصغر ملکی تبریزی، حبیب‌الله ملکی تبریزی

تالیفات:
اسرار الصلواة
المراقبات فی اعمال السنه
رساله لقاءالله
کتابی در فقه
رساله‌ای در حج
حاشیه فارسی بر غایة القصوی

درگذشت:
میرزا جواد ملکی تبریزی روز یازدهم ذیحجه سال ۱۳۴۳ هجری قمری (۱۱ تیر ۱۳۰۴ شمسی) درگذشت. آرامگاهشان در قبرستان شیخان شهر قم قرار دارد.

تصوير

تصوير

آدرس: خیابان ارم – ضلع شرقی حرم مطهر

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4130511/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on شنبه فبريه 01, 2020 7:51 am, ويرايش شده در 8.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد جناب حاج میرزا علی آقا شیرازی

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 1:38 pm

33- مرقد جناب حاج میرزا علی آقا شیرازی

تصوير

توضیحات:
میرزا علی آقا شیرازی از علمای اصفهان و شیعه، فقیه، عارف و مدرس نهج البلاغه و قانون بوعلی سینا بود.
میرزا علی آقا از همان دوران کودکی به فراگیری قرآن مشغول شد و گام‌های مقدماتی تحصیلات را تحت نظر والد خود به نحو استوارتری برداشت در ۱۳۱۶ قمری تحصیلاتش را در اصفهان ادامه داد و در تکوین حالات معنوی و تقویت بنیه علمی تحت تأثیر سید محمدباقر درچه‌ای قرار گرفت و مدتی در نجف دروس خود را تکمیل کرد و در سال ۱۳۲۳ق به اصفهان برگشت و تا آخر عمر در اصفهان اقامت داشت. در مدرسه صدر بازار قانون بوعلی سینا و نهج البلاغه را در حد بسیار عالی تدریس می‌کرد.

مرتضی مطهری وی را «نهج البلاغه مسلم» می‌دانست؛ و می‌گفت با آشنایی با او انقلاب بزرگی در من پدید آمد و عاشق کتاب نهج البلاغه شدم.مرتضی مطهری زمانی که به سبب گرمای هوا رهسپار اصفهان شده بود توانست از درس های میرزا علی آقا شیرازی استفاده کند.مطهری از وی به عنوان "عالم ربانی" یاد کرده است و همچنین تاثیر زیادی از وی گرفته است. از نظر مطهری، میرزا علی آقا به عنوان نهج البلاغه مجسم بوده است و مواعظ نهج البلاغه بسیار در رفتار وی تاثیر گذاشته بوده و هنگامی که مطالبی از نهج البلاغه نقل می کرده است اشک از دیدگانش جاری می شده است.

اساتید:
از محضر درس اساتید بزرگواری چون آخوند کاشی در حکمت صدرایی، جهانگیرخان قشقایی در حکمت صدرایی و شرح نهج البلاغه، سید محمد باقر درچه ایی در علوم شرعی و از
مهمترین تاثیر گذاران معنوی بر وی، آخوند خراسانی در علوم شرعی، سید محمد کاظم یزدی در علوم شرعی، آیت الله بروجردی در علوم شرعی، شیخ الشریعه اصفهانی در علوم
شرعی، سید حسن مدرس در علوم شرعی و نهج البلاغه بهره برده است.

تصوير

شاگردان:
مرتضی مطهری، سید جلال الدین همایی، سید اسماعیل هاشمی، آقا رحیم ارباب، حسین شفیعی

درگذشت:
ایشان در ۱۷ هفدهم دیماه سال ۱۳۳۴ هجری شمسی مطابق با ۲۴ جمادی الاول ۱۳۷۵ هجری قمری درگذشت و پیکرش را با احترام فراوان از اصفهان به قم انتقال داده و بنابر وصیتشان در قبرستان شیخان قم، ضلع جنوب شرقی دفن کردند.

آدرس: خیابان ارم – ضلع شرقی حرم مطهر

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 4130511/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on شنبه فبريه 01, 2020 7:35 am, ويرايش شده در 2.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد جناب میرزا حسن لاهیجی گیلانی قمی

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 1:40 pm

34- مرقد جناب میرزا حسن لاهیجی گیلانی قمی (نوه ملاصدرا)

توضیحات:
يكي از عالمان و حكيمان متشرع عصر صفوی، ميرزا حسن لاهيجی گيلانی قمی فرزند ملا عبدالرزاق لاهيجی است.

پدر:
او خلف صالح حكيم عارف، متكلم محقق، مولی عبدالرزاق بن علی بن حسين لاهيجی مشهور به فياض است. عبدالرزاق يكی از فلاسفه بزرگ شيعه و از متكلمين سرشناس اماميه می باشد. زادگاه ایشان در لاهيجان از شهرهای گيلان بوده و اقامت و وفاتش در قم صورت گرفته است.

فياض از شاگردان مبرّزا حكيم مشهور صدر المتألهين ملا صدرای شيرازی و داماد آن جناب بوده است. او حكيمي متشرع و در فقه و اصول و فلسفه و كلام و عرفان، صاحب نظر بوده است. گوياترين شاهد اين مدعا، اشاراتی است كه خود آن بزرگوار در ديوان اشعارش به مناسبتی پيرامون تحصيلات خود می‏نمايد؛ بدين عبارت:

بسی دانش آموختم ز اوستاد
بسی نكته‏ ها را گرفتم به ياد
بسی بوده‏ ام با كتاب و دعا
بسی زهدور بودم و پارسا
بسی در بغل جزوه دان داشتم
اگر رندیی بد نهان داشتم
گهی در فروغ و گهی در اصول
شدم پنجه فرسای هر بُلفضول
چه شبها كه در حجره خوابم نبود
كه جا داشت نانم كه آبم نبود
زفقه و حديث و اصول و كلام
زتفسير و آداب و حكمت تمام
پی جمله یک عمر بشتافتم
زهر یک نصيب گران يافتم
گهی نيز در شعر پرداختم
زسحر بيان معجزی ساختم


تأليفات آن دانشمند گرانمايه پر از تحقيقات و ژرف نگريهای فلسفی و كلامی است كه اهم آنها عبارتند از:

شرح تجريد الاعتقاد خواجه نصير الدين طوسی، فياض دو شرح بر اين كتاب نگاشته، يكي مبسوط به نام «شوارق الالهام» و ديگري مختصر به نام «مشارق الالهام»، شرح اول در دو جلد به چاپ رسيده ولي نسخه‏اي از شرح دوم تاكنون شناسايي نشده است.

گوهر مرا، به فارسی، كه در آن یک دوره مسائل كلامی را بر مبنای مذهب شيعه اثنی عشريه، به صورت شيوا و روان و مختصر بيان كرده است. اين كتاب بارها به طبع رسيده و نسخ خطی آن فراوان است.

سرمايه ايمان، به فارسی، یک دوره كلام است ولي كوتاهتر از رساله سابق، اين كتاب نيز به چاپ رسيده است.

حاشيه بر حاشيه خفری بر شرح تجريد الاعتقاد فاضل قوشچی.

ديوان اشعار، او در اشعارش، «فياض» تخلص می كرد و دارای طبعی رسا و موزون بود و قصايد و غزلياتی به مناسبتهای مختلف سروده، ديوانش مكرر به طبع رسيده است.
فياض لاهيجی عاقبت در سال 1072 هجری قمری در شهر قم دار فانی را وداع كرده و در جوار بارگاه ملكوتی حضرت معصومه سلام الله علیها مدفون گرديد. او داماد بزرگ ملاصدرا بوده و سه فرزند داشته، بدين اسامی: ميرزا حسن، ملا محمد باقر كه در سال 1083در هند بوده و اطلاع ديگری از وی در دست نيست، ميرزا ابراهيم كه مؤلف كتاب القواعد الحكميه و الكلاميه است.

در بيست و سوم و بيست و چهارم تير ماه سال 1372 هجری شمسی، كنگره‏ای در بزرگداشت اين حكيم عالی مقام در زادگاه ایشان در لاهيجان برگزار شد.

مادر:
همان گونه كه ذكر گرديد، مادر ميرزا حسن، دختر ملاصدرای شيرازی است. اين زن فاضل و دانشمند، نامش «بدريه» بوده كه در 18ماه رمضان 1019چشم به جهان گشوده است.
وي ملقب به «ام كلثوم» بوده و از زنان عالم و فاضل عصر خود به شمار می رفت. تحصيلاتش را نزد پدرش انجام داده و در حدود سال 1034به ازدواج فياض لاهيجی درآمد ونزد ایشان به تكميل تحصيلات پرداخت و در اغلب علوم استاد شد.

می‏گويند كه وی با علما جلسات علمی برگزار و بافصاحت و بلاغت با آنها بحث می‏كرد. وفات وی در سال 1090 هجری قمری صورت گرفته است. او خواهر «صدريه» و «زبيده» است.
ميرزا حسن لاهيجی در نزد چنان پدری و چنين مادری پرورش يافت و مراتب رشد و كمال را پيمود.

تاريخ و محل تولد:
تاريخ دقيق تولد وی در دست نيست. شيخ آقا بزرگ تهرانی احتمال داده اند كه تولد وی در سال 1045صورت گرفته است. اما درباره محل تولد وی، چون پدرش عبدالرزاق ساكن قم بود و در همين شهر با دختر ملاصدرا ازدواج كرده، به گمان قريب به يقين، تولد ميرزا حسن در شهر قم اتفاق افتاده است. چنان كه صاحب رياض العلماء به اين مطلب اشاره كرده و تأكيد دارد.

تحصيلات و استادان:
ميرزا حسن، تحصيلات خود را نزد پدر آغاز و چندين سال از محضر وی استفاده كرد اما از ساير اساتيد وی در كتابهای تذكره و شرح، چيزی ذكر نشده و از آثار وی نيز مطلبی در اين زمينه به دست نمی‏ آيد. اما اينكه قزوينی در «تتميم امل الآمل» عنوان نموده كه ميرزا حسن هنگام فوت پدرش در سال 1072هجری قمری عاری از فضل و كمال بوده، و بعد از آن توسط شاگردان پدرش تربيت شدم. طلبی است كه چندان علمی و تحقيقی به نظر نمی‏رسد. زيرا چند اثر علمی و تحقيقی از ميرزا حسن در دست است كه قبل از فوت پدرش (سال 1072) تأليف نموده است. مانند مجمع البحرين و حاشيه وافی فيض كاشانی و ديگر آثار، كه در بخش آثار بدان ها اشاره خواهد شد.

البته اين را نيز نبايد ناديده گرفت كه ميرزا حسن لابد مدتهایی را بعد از پدر نزد شاگردان وی تلمّذ نموده و به ظن قوی نزد حكيم قاضی سعيد قمی و همچنين شوهر خاله خود، فيض كاشانی تحصيل نموده است. قزويني همچنين ذكر مي‏كند كه او مدتي براي تحصيل به عتبات عاليات (نجف اشرف و كربلا و سامرا) سفر نموده است. و در فقه و اصول در آن سرزمين نزد استادان عصر، شاگردی كرده است.

شاگردان:
ميرزا حسن لاهيجی پس از آنكه مدتی را در عتبات عاليات بسر برد و در نزد اساتيد بزرگ حوزه‏های علميه نجف و كربلا استفاده شايان نمود و به مراحل والایی از علم و حكمت دست يافت، آنگاه به شهر مقدس قم بازگشت و به مطالعه، تحقيق، تأليف و تصنيف كتب ارزشمند پرداخت و نيز با تكيه بر كرسی تدريس همانند پدر، در مدرسه معصوميه قم، شاگردان فاضلی را تربيت نمود. در اينجا تنها به ذكر چند تن از اين شاگردان كه در كتب تراجم نامی از آنها برده شد، بسنده می گردد:

1- مير عبدالرحمن فرزند سيد كمال الدين (نصر آبادی در كتاب خود وی را از شاگردان ميرزا حسن لاهيجی به شمار آورده و نوشته است كه وی از سادات نجيب قم است.)

2- مرتضی فرزند روح الامين حسينی (به احتمال قوی او از شاگردان ميرزا حسن لاهیجی است؛ چنان كه بر دو كتاب استادش به نامهای: مصابيح الهدی و مفاتيح المنی حاشيه زده است و اين حواشی در سال 1115نگاشته شده است.)

3- محمد فرزند صفي الدين سيد محمد حسينی (وی رساله «مجمع البحرين في تطبيق العالمين» ميرزا حسن لاهيجی را نسخه برداری كرده و در آخر محرم 1104 آن را به اتمام رسانده است و در نهايت از ميرزا حسن لاهيجی به عنوان استاد خويش نام برده و از وی تجليل نموده است.)

4- ميرزا محمد تقی شريف رضوی قمی (اين شخصيت، نوه پسری ملاصدرا، صاحب اسفار اربعه و پسر دائی ميرزا حسن لاهيجی است كه در شهر قم نزد پسر عمه خويش، علم حكمت و حديث آموخته است و از ميرزا حسن، اجازه نقل روايت نيز دارد.)

آثار علمی:
ميرزا حسن مانند پدر خود در كلام، فلسفه، حديث و فقه و عرفان صاحب نظر بوده و در هر كدام از اين علوم آثار گرانقدری از خود به يادگار گذاشته است. فهرست آثار لاهيجی به ترتيب موضوعی چنين است:

الف: كلام يا اصول دين لاهيجی در اين موضوع چند اثر قابل توجه دارد كه عبارتند از:

1- شمع يقين يا آينه دين: شامل اصول پنجگانه اعتقادی به صورت مفصل در پنج باب، كه باب امامت شرح و بسط بيشتری نسبت به ساير بابها دارد. اين اثر در سال 1303 هجری شمسی در تهران به چاپ رسيده و نسخ خطی آن فراوان است. اين اثر مهمترين اثر كلامی و اعتقادی لاهيجی به شمار می‏رود.

2- اصول دين يا اصول خمسه: اين كتاب در حقيقت تلخيصی از شمع يقين مؤلف است و لاهيجی در آن، اصول پنج گانه اعتقادی را توضيح داده است.

3- سرّ مخزون يا اثبات الرجعة: بحث مفصلی است پيرامون موضوع «رجعت» بر مبنای عقيده شيعه و با استناد به آيات و روايات آن را اثبات كرده است.

4- دُرّ مكنون يا جواب الاعتراض: لاهيجی در اين اثر، اعتراض اهل سنت را بر شيعيان، مبنی بر اينكه: چرا حضرت علی علیه السلام به جهت نداشتن انصار قيام نكرد لكن امام حسين علیه السلام با اينكه يار نداشت، قيام نمود؟ پاسخ داده است.

5- حاشيه بر شوارق الالهام پدرش: اين حواشی در هامش شوارق الالهام به چاپ رسيده است.

ب: فقه: لاهيجی در اين موضوع چند اثر نگاشته است. بدين اسامی:

6- رسالة الزكية الزكاتية: در بيان احكام زكات و مسايل آن.

7- هدية المسافر: در بيان احكام شخص مسافر از قبيل حكم سفر، نماز و روزه به صورت فتوایی و از اينجا معلوم می‏شود كه او قوه اجتهاد و استنباط احكام فقهی را داشته است.

8- رسالة في الغيبة: در موضوع غيبت و احكام و مسايل آن.

9- تزكية الصحبة يا تأليف المحبة: ترجمه ايست از كتاب «كشف الريبة في احكام الغيبة» شهيد ثانی با افزودگيهایی از خود لاهيجی.

ج: دعا. لاهيجی سه اثر در دعا از خود بر جای گذارده است. با این عنوان:

10- جمال الصالحين: در دعا و زيارت نظير زادالمعاد ملامحمد باقر مجلسی، شامل ديباچه‏ای و دوازده باب و هر باب در چند فصل، تماماً در صد و سی و دو فصل، لاهيجی اين اثر را در سال 1073 هجری قمری تأليف نموده و در ماده تاريخ تأليف آن، اين مصرع را سروده است:
جمال الصالحين مجموعه شد آداب ايمان را
اين اثر به طبع رسيده و نسخ خطي آن فراوان است.

11- شرح صحيفه سجاديه، شرح مفصلی است بر صحيفه سجاديه در سه جلد بزرگ،(13) كه جلد سوم آن در كتابخانه آستان قدس رضوی موجود است.

12- تحفة المسافر: گزيده ايست از جمال الصالحين كه در آن دعاهایی كه به سفر و مسافرت مربوط است، درج نموده است.

د: فلسفه. لاهيجی چند اثر مهم در فلسفه از خود بر جای نهاده، كه نمايانگر انديشه‏های فلسفی وی است.

13- زواهر الحكم: در بيان مسائل فلسفه به صورت استدلالی در یک مقدمه در سه مقصد و سه باب هر كدام در چند مطلب، اين رساله در ضمن منتخباتی از آثار حكمای ايران جلد سوم به چاپ رسيده است.

14- روايع الكلم و بدايع الحكم: در سه باب هر كدام در چند مقصد و هر مقصد در چند مشكوة. شاگرد لاهيجی، سيد مرتضی بن امير روح الامين حسينی مختاری، تعليقاتی بر اين اثر نگاشته است.

15- مصابيح الهدي و مفاتيح المني: مسائل فلسفه را در یک مقدمه و سه باب با عناوين «مصباح - مصباح» به صورت استدلالی بيان نموده است.

16- مصباح الدرايه: ميرزا حسن در كتاب مصابيح الهدی به اين كتاب حواله داده، لكن تاكنون نسخه‏ای از آن شناسایی نشده است.

17- مجمع البحرين: رساله كوتاهی است در بيان مسائل فلسفه به طرز بديع و با عناوين ظريف. تأليف آن در سال 1070به پايان رسيده است.

18- الشجرة المنهية: رساله كوتاهی است در اثبات واجب الوجود، سبک اين رساله شبيه مجمع البحرين و عناوين آن «حبة، فاكهة» است.

19- ابطال التناسخ بثلاثة براهين: رساله مختصری است كه مؤلف در آن با سه برهان، تناسخ را رد نموده است. شيخ آقا بزرگ گفته كه نسخه‏ای از اين رساله در ضمن كتابهای شيخ جعفر سلطان العلماء موجود است.

20- حقيقة النفس يا رساله در تجرد نفس ناطقه: در ردّ گفتار كسانی كه تجرد نفس انسان را نفی می کنند و ردّ ادله آنها و اثبات تجرد نفس.

ه: آشتی ميان فلسفه و كلام، ميرزا حسن در رفع اختلاف بين فلاسفه و متكلمين و ايجاد وحدت بين آنها، دو رساله در اين موضوع نگاشته است كه یکی به فارسی و ديگر به عربی با اين عناوين:

21- آينه حكمت: به فارسی، در سه باب هر یک در چند فصل، عنوان بابها چنين است:
اول: تعريف و حقيقت حكمت و بيان فضيلت آن، در سه فصل.
دوم: در ذكر مسائلی كه بر سر آنها نزاع كنند، در ده فصل.
سوم: در ذكر بعضی اخبار و ذكر اقوال و احوال جمعی از علماء كه صريح يا مشعر است به فضل و مدح حكمت و حكما، در دو فصل.

22- الفة الفرقة: به عربی در دوازده فصل كه به منزله ترجمه عربی آينه حكمت است.

ز: حديث.

23- حاشية الوافي: ميرزا حسن، كتاب وافی فيض كاشانی را استنساخ نموده و حاشيه هایی بر آن نگاشته است، نسخه آن كه از كتاب الصوم تا كفاره يمين بوده در كتابخانه حسينيه شوشتريهای نجف، موجود است.

24- فهرس ابواب قطعة من الوافي: فهرستی است كه لاهيجی بر ابواب كتاب وافی فيض كاشانی نگاشته است.

آثار منسوب:
علاوه بر اين آثار، رساله‏های ديگری در فهارس به نام ميرزا حسن لاهيجی معرفی شده كه كتاب مستقلی نيستند بلكه اغلب يا نام ديگري از همين رساله‏ها هستند يا قطعه‏ای از آنها می‏باشند. اين رساله‏ها عبارتند از:

25- تقيه: حزين لاهيجی در سوانح خود در ضمن تأليفات ميرزا حسن آن را نام برده ولی ما نسخه‏ای از آن را سراغ نداريم و گويا منظور وی همان كتاب «درّ مكنون» بوده كه در وجه تقيه حضرت علی علیه السلام نگاشته است.

26- الخوف و الرجاء: به همان رساله اصول دين است كه در فهرست دانشگاه با اين نام معرفی شده است.

27- ربط الحكمة بالتصوف: شيخ آقا بزرگ در الذريعه 242/10ذكر نموده، ولی به اعتقاد نگارنده نام ديگری از الفة الفرقة مؤلف است.

28- سؤالات يورد البطلان الحكمة و جوابات شافية اوردها اهل الحكمة: به فارسی، در فهرست دانشگاه (23) از آن ياد شده، ولی به نظر می رسد كه بخشی از كتاب آينه حكمت باشد.

29- قدم و حدوث عالم: در فهرست دانشكده الهيات (24) از آن ياد شده و شيخ آقا بزرگ نيز به نقل از آن در الذريعه (25)، آن را كتاب مستقلی برای ميرزا حسن معرفی كرده است، ولی اين بخش موجود در آن كتابخانه، فصل پنجم كتاب آينه حكمت است.

از نگاه بزرگان:
شخصيتهای برجسته تاريخ كه در كتابهای خود به شرح حال ميرزا حسن لاهيجی پرداخته‏اند، از وی تجليل و تكريم كرده‏اند. در اين بخش برای اين كه جايگاه والای اين عالم توانا در ميان علمای شيعه برای خوانندگان بيش از پيش روشن گردد، به ترجمه و تلخيص عبارتهای چند تن از اين شخصيتها مرور می‏شود:

محمد علی حزين فرزند ابوطالب ( 1180 - 1103ق) معروف به «حزين لاهيجی» كه از همشهريان ميرزا حسن لاهيجی و از شخصيتهای مشهور شعر و ادب به شمار می‏آيد، چنان كه در كودكی همراه پدر به شهر قم آمده و از نزدیک با ميرزا حسن لاهيجی ديدار كرده است. او در سفرنامه خود به اين خاطر اشاره داشته و از ميرزا حسن چنين توصيف می کند:

«يكي از افاضل و اعلامی كه در اين سفر با وی ديدار شد، فاضل محقق ميرزا حسن فرزند مرحوم مولانا عبدالرزاق لاهيجی بود و اين سعادت در حالی نصيب ما شد كه وی دوران سالخوردگی و اواخر عمر خويش را در شهر دارالمؤمنين قم پشت سر می‏گذاشت. او در علم و تقوا يكی از آيات بود. تأليفاتی دارد مانند: «شمع يقين» در عقايد، «جمال الصالحين» در اعمال و «رساله تقيه» و..»

مولی عبداللّه افندی كه از دانشمندان معاصر ميرزا حسن لاهيجی است، در كتاب ارزشمند خود از وی چنين ياد می کند:

«مولی حسن فرزند عبدالرزاق فرزند علی فرزند حسين كه اصلش لاهيجی است ولی در شهر قم تولد يافته و در اين شهر ساكن شده است، یکی از شخصيتهای فاضل، عالم، حكيم، و صوفی دوران معاصر می‏باشد. من در شهر قم از محضر پدرش تلمذ نموده‏ام.» سپس عبداللّه افندی به شمارش تأليفات وی پرداخته و تاريخ رحلت ميرزا حسن را بيان مي‏دارد.

عبدالخالق دماوندی فرزند محمود كه رساله موسوم به «آينه حكمت» ميرزا حسن لاهيجی را در سال 1070هجری قمری تحرير نموده است، در پايان علاوه بر توصيف كتاب كه آن را آيينه تمام نمای جهان هستی و حقيقت آن قلمداد نموده است، در توصيف مؤلف نيز چنين می نويسد:

«اين رساله به اشاره یک شخصيتی تأليف يافته است که قطب فلک سعادت، احاطه كننده اكوان فضايل و سير كننده در فضای لاهوتی است. او پناهگاه اهل دقت و تأمل، تكيه گاه اصحاب نقل و ارباب تعقل بوده و افضل اولين و آخرين در ميان حكمای اشراق می‏باشد»
اين عبارت با توجه به تاريخ نگارش آن كه در ايام كمتر از سی سالگی ميرزا حسن لاهيجی نوشته شده است، به خوبی از ميزان فضل و شهرت علمی وی حكايت می‏كند.

شيخ عبد النبی قزوينی از علماي برجسته قرن دوازدهم هجری در يكی از آثار خود از اين شخصيت به طور مفصل ياد می‏كند كه چكيده آن چنين است:
«ميرزا حسن فرزند مولانا عبدالرزاق لاهيجی یکی از عالمان كم نظير زمانها و نادر دهرهاست. شخصيت فاضلی كه از قدرت قلمش در ارائه مطالب محكم، همه به تعجب افتاده و تسليم او شده‏اند. او در اعماق اقيانوسهای علم و حكمت فرو رفته و از آنجا اشياء نافع به ارمغان آورده است وقتی برای تعليم معارف جلوس می‏كند، به خاطر طرح مسائل دقيق همه را نسبت به خود نرم و خاشع می سازد، كلام دقيق و ظريف وی را نمی‏فهمد مگر كسی كه خداوند او را از جهالت و گمراهی نجات داده باشد. او فروع احكام و حكمت را از اعماق اصول اسلامی در می‏آورد، همانند شيری كه از پستانها دوشيده می شود، اعتقاد من اين است كه وی از پدرش نيز افضل بود.»

ميرزا محمد حسن زنوری خوئی در اثر ارزشمند خود، از اين شخصيت بزرگ نام برده و ميرزا حسن لاهيجی را با عناوينی مانند عالم، فاضل، محقق، مدقق، عارف، حكيم و متبحر می‏ستايد.

ميرزا محمد علی مدرس تبريزی در كتاب خود، در ذيل شرح حال ملا عبدالرزاق لاهيجی چنين می نويسد:
«فياض پسری داشت ميرزا حسن نام، فاضلی بوده صالح كه در سال يكهزار و يكصد و بيست و يكم هجرت در قم وفات و قبرش در سمت شرقی قبرستان بزرگ قم نزدیک به شيخان می باشد و اين نگارنده در ماه رجب هزار و سيصد و پنجاه و دوم هجرت، موقع تشرف بدان بلده طيّبه به سر قبر شريفش رفتم و اخيراً در موقع تسطيع طرق و شوارع، ملحق به جاده شده است.»

مروری بر فضای حاكم:
دوران زندگی ميراز حسن لاهيجی ( 1121 – 1045هجری قمری) با حكومت سه تن از پادشاهان صفوی به نامهای: شاه عباس دوم (1077 - 1052) سليمان اول (1105 - 1077) و شاه سلطان حسين (1135 - 1105) مصادف شد. در اين ايام، كشور ايران آبستن رخدادهای زيادی بود ولی آنچه كه در شرح حال ميرزا حسن لاهيجی اهميت دارد، وجود روحانيونی است كه تحت عنوان «شيخ الاسلام» در حكومت صفوی حضور نافذ و چشمگير داشتند و اينها در حقيقت نقش به سزايی را در اجرای احكام و امور مذهبی در سطح كشور ايفا می‏كردند و به خاطر همين نفوذ و مقام علمی در ميان رجال سياسی و توده مردم، حكومت نيز در بسياری از موارد مجبور می‏شد از تصميمات آنان پيروی كرده و به توصيه‏های آنان توجه نمايد.

يكي از پرنفوذترين و مشهورترين آنها، مرحوم مولی محمد طاهر شيرازی قمی است. او چون مسلک ضد فلسفه و ضد عرفان داشت با علمای بزرگ و فيلسوفان عصر خود همچون: ملا محمد تقی مجلسی، ملا عبدالرزاق لاهيجی و ملا محسن فيض كاشانی به شدت درگير بود و رساله هایی را در نفی افكار و انديشه‏های عرفانی و فلسفی آنان نوشت. اما با توجه به موقعيت والایی كه اين سه شخصيت بزرگ نيز در ميان مردم داشتند، مخالفت وی نتوانست چندان مؤثر واقع شود.

پس از رحلت ملا محمد تقی مجلسی در سال 1070 و عبدالرزاق در سال 1072 عرصه بر فرزندان و در واقع پيروان فكری آن دو، حسابی تنگ گرديد چنان كه علامه محمد باقر مجلسی مجبور شد در ظاهر با ملا محمد طاهر قمی كنار بيايد و ارتباط پدرش را با عرفان و فلسفه تكذيب نمايد.
در اين ميان كه ميرزا حسن لاهيجی نيز جانشين افكار و انديشه‏های پدرش ملا عبدالرزاق به شمار می رفت، به خاطر مخالفتهای مستمر مخالفان حكمت، خود به خود در تنگنا قرار گرفت و در گوشه‏ای انزوا برگزيد.

او در زمان حيات پدر و با تكيه بر موقعيت اجتماعي وی چند رساله پيرامون فلسفه به رشته تأليف درآورد و كتابهایی مانند: مصباح الدرايه، مصابيح الهدي و روايع الكلم و زواهر الحكم را در همين باب نوشت و در دو كتاب ديگرش به نامهاي: آينه حكمت و الفة الفرقة هر چه در توان داشت تلاش كرد تا با منطق و اقامه استدلال و برهان به اشكالات مخالفين فلسفه و عرفان پاسخ گويد، اما پس از رحلت پدرش در اثر مخالفت شديد اين گروه، فرصت از دست وی خارج گشت و شرايط كاملاً دگرگون شد. از اين تاريخ ميرزا حسن لاهيجی از اهتمام به مسائل فلسفی دست برداشت و به سوی مسائل كلامی، اخلاقی، ادعيه و تأليف فقه روی آورد.

از برخی كتب تاريخی استفاده می‏شود كه گويا مخالفين وی، حكمم تكفير و اخراج او را از شهر قم صادر كردند و او نيز برای حفظ جان و دفاع از خويش با خود سلاح حمل می کرد؛ چنان كه به همين مناسبت اشاره كرده‏اند كه وی در كار تيراندازی و نشانه‏گيری هدف با تفنگ هم كمال شهرت و مهارت را داشت.

از بخشی نوشته‏های خود ميرزا حسن لاهيجی نيز چنين بر می‏آيد كه وی در اين دوران در تنگنای شديد قرار داشته و تهمت و افتراهای زيادی در حق وی شايع شده بود. او در آغاز كتاب «الفة الرفقة» چنين می نگارد:

«عجيب‏تر از همه، با اين كه من انزوا برگزيده‏ام و هيچ نام و نشانی در ميان مردم ندارم و از قدر و منزلت افتاده‏ام، باز یک عده صحبت از من می كنند و یک حرفهایی را به من استناد می‏دهند كه آن را با گوش خود از من نشنيده‏اند و یک چيزهایی را به من نسبت می‏دهند كه با چشمانشان نديده‏اند، هر طور كه دلشان می خواهد، مرا می‏خوانند و افتراهایی را به من می بندند كه هرگز من آن را به زبان نياوردم؛ پس ای خدایی كه پاک و منزه هستی! من در اين مصيبت به تو پناه می‏برم و در اين امر به تو توكل می‏كنم و تو را شاهد می‏گيرم كه تو در شهادت كفايت می‏كني و...»

ميراز حسن لاهيجی در فصل دوم از باب سوم از كتاب «آينه حكمت» خود به دفاع از حيثيت و حقانيت علمای فيلسوف و عارف، قد علم كرده و چنين می‏ نويسد:

«هر كس را اندک معرفت به احوال علما باشد، داند كه علمای اسلام هميشه در علم حكمت مختلف بوده‏اند و در هر زمانی جمعی كثير از علمای معروف كه شک و قدح در دانش و ايمام ايشان نيست و تشيع ايشان كمتر از شک در روشنی آفتاب و ماه نيست، اهل حكمت و معروف به آن بوده‏ اند، چون: خواجه نصيرالدين طوسی، علامه حلی، امير محمد باقر داماد و غير ايشان از علما «قدّس اللّه ارواحهم» كه تفصيل اسامی ايشان مؤدی به اطناب می‏شود.

اين جماعت و جماعت ديگر از متقدمين و متأخرين و معاصرين و متقاربين زمان ما كه همه معروف و مشهورند به فضل و ايمان و مدارست حكمت و رعايت آن، و از جمله علمای عظيم الشأن، سيد علی بن طاووس رحمه الله علیه در كتاب فرج المهموم كه در تحقيق علم نجوم نوشته، گفته كه: «ابرخس و بطلميوس و اكثر حكما انبيا بوده‏اند، اما چون نامهای ايشان به زبان يونانی بوده، بر مردم مشتبه گشته و ايشان را نشناخته‏اند. و شيخ بهاء الملة و الدين در كتاب «حدائق الصالحين» بعد از نقل اين كلام، گفته كه «كلام سيّد استبعادی ندارد چه هر كس تأمل و تعمق در اين علم شريف كند، توانست كه اصول مطالب آن، مستفاد از انبياء علیهم السلام است و حكم جزم به اين معنی كند به حيثيتی كه هيچ شک و ريب در آن نداشته باشد.»


مبارزه با ظلم و ظالم:
آزاد منشی و سلحشوری همواره سيره اختصاصی فقها و علمای بزرگ جهان تشيع در طول تاريخ بوده است. ميرزا حسن لاهيجی نيز از جمله آن دانشمندانی است كه از اين ويژگی افتخارآميز بی بهره نمانده است. او در مقابل عملكردهای خلاف و ظلم دست اندركاران حكومت صفوی هرگز سكوت روا نمی‏داشت و بلكه در فرصتهای مناسب به اقشا و اصلاح آنان می پرداخت. او در ضمن كتاب فقهی خود موسوم به «هدية المسافر» وقتی احكام مسافر را ذكر می‏كند، به گونه ظريف در لابلای بيان احكام به ظلم‏های جاری در جامعه آن دوران، اشاره كرده و چنين می نويسد:

«و ايضاً بايد دانست كه هر سفری كه مشتمل است بر ظلم و جور بر مسلمانان و گرفتن اموال ايشان (در مقابل) اعانت و مدد ايشان، همه داخل سفر باطل است و بسا باشد كه اين معنی متضمن گشتنها و نشستهای حرام باشد و گاه باشد كه اين جماعت گمان كنند كه حفظ اهل اسلام و سرحدها و دفع دشمنان از ايشان می كنند و از اين جهت سفرشان حق است و جواب اين شبهه اين است كه هر گاه دشمنی حركت كند يا بيم ضرری از ايشان باشد، نهايتش اين است كه به قدر آنچه در رفع آن دشمن و رفع ضرر، ضروری باشد از جماعت مسلمين به قدر نسبت احوال ايشان توان گرفت.

اما اين همه اموال زياد كه صرف زينتها و تجملات و تنعمات بلكه صرف فسق و معاصی می‏شود و به ضرب چوب و به انواع سياسات اكثر از فقرا و عجوزه و بيوه زنان و يتيمان و امثال ايشان می‏گيرند، معلوم است كه هيچكدام حق نيست و نسبت و دخلی در حفظ اسلام و مسلمين ندارد بلكه اكثر اينها بلكه همه اينها سبب خرابی بلاد و آبادانيها می‏شود و به اين سبب بسيار مسلمين مضطر به جلاء وطن و گدایی می‏شوند.

و همچنين نويسندگان كه اعانت اين كارها و ضبط دخل و خرج اين مالها می كنند و همچنين وزراء و كلانتران و داروغگان و عمله و اعوان ايشان همه از اين قبيل اند و همچنين ارباب مناصب شرعی و وقفی همه مثل ايشانند اگر چه گمان كنند كه تحصيل معيشت می ‏كنند چنانچه دانسته شد.

شعر و ادب لاهيجی:
ميرزا حسن لاهيجی همانند اكثر دانشمندان عصر صفوی، توجه ويژه‏ای به زبان فارسی و فارسی نويسی داشت؛ چنان كه اغلب آثار مكتوب اين عالم پرتلاش كه به اين زبان تأليف يافته است، نشانگر اين واقعيت می‏باشد. نوشته‏های فارسی اين شخصيت علمی بسيار روان و شيوا به رشته تحرير درآمده است. او در آثار فارسی خود سعی بيشتر داشت تا نوشته هايش برای همه مردم قابل فهم باشد، به همين سبب از معلق نويسی و آوردن اصلاحات و واژه‏های سنگين علمی و نامأنوس كه شيوه منشيان آن دوران بود، پرهيز داشت. اين موضوع مهم كه تا به حال كمتر هم مورد توجه محققان و پژوهشگران واقع شده، وی را از ساير انديشمندان اين عصر متمايز می‏سازد و نثر اين شخصيت بزرگ را در جايگاه والایی قرار می‏دهد.

ميرزا حسن همه آن موضوعاتی را كه با مردم ارتباط تنگاتنگ داشت مانند: فقه، اخلاق، عقايد، دعا و... به زبان فارسی نگاشته است و اين نشانه آن است كه اين شخصيت واقع نگر به هدايت و ارشاد مردم با زبان خودشان و به مشكلات اعتقادی و فقهی و... آنان توجه عميقی از خويش مبذول می داشت. البته تأليفات عربی اين عالم بزرگ كه برای خواص و در رشته‏های خاص به طور تخصصی نوشته شده، در عين سنگينی و استحكام مطالب و محتوای آن، از یک نوع روانی و ساده نويسی
شيوایی برخوردار است.

در مواردي از كتب و نسخ خطی، اشعاری با نام «حسن گيلانی» آمده است كه به احتمالی منظور همين دانشمند باشد. در اينجا به اين اشعار مرور می كنيم:

1- یکی از اين موارد، رباعی است كه در نسخه خطی شماره 12188 مجلس شورای اسلامی، درج شده است و به نام «حسن جيلانی» منسوب است:
ممكن بود كه هستی واجب فنا شود
وين ممتنع كه مهر تو از دل رها شود
در تنگنای عكس نقيض خيال تو
ترسم كه صورتم زهيولی جدا شود


2- در تذكره نصرآبادی، مؤلف كتاب، ضمن شرح حال «حسن گيلانی» اين اشعار را از وی چنين نقل كرده است:
نه در طلب سمور و نه اطلس باش
در ديده اعتبار خار و خس باش
خواهی كه سری برون كنی از منزل
چون جاده، تو پامال كس و ناكس باش
از كثرت داغ توام، افلاكم
وز زور لگد كوب حوادث، خاكم
باران نشاط اگر ببارد، سنگم
ور آتش غم شعله كشد، خاشاكم


اثر شناس بزرگ قرن، آقا بزرگ تهرانی در یک مورد از كتابش اين اشعار را به طور صريح به ميرزا حسن لاهيجی و در مورد ديگر به شخصيتی به نام «ميراز حسن گيلانی ديلمانی» نسبت داده است.

وفات:
وفات ميرزا حسن بنا به نقل افندی در رياض العلماء در سال 1121 هجری قمری در قم صورت گرفته است و اين قول بعد از افندی در كتب تراجم نقل گرديده و اختلافی در اين مورد يا قول ديگری نقل نشده است. بدين ترتيب او 49سال بعد از پدر خود ملا عبدالرزاق لاهيجی و 31سال بعد از مادرش زندگی نموده است.

اما پيرامون مدت عمر وی چيزی نقل نشده است و طبق احتمالی كه شيخ آقا بزرگ در تولد وی داده (يعني سال 1045) ميرزا حسن در هنگام مرگ قريب 76 سال داشته است. و نقل حزين لاهيجی كه در اواخر عمر، وی را در قم ملاقات نموده، عمر زياد وی را تأييد می كند. حزين می نويسد:

«و از افاضل و اعلام كه در آن سفر ملاقات شده، فاضل محقق ميرزا حسن خلف مرحوم عبدالرزاق لاهيجی است. در دارالمؤمنين قم كه موطنش بود، در سن كهولت و اواخر حيات، سعادت خدمت ايشان يافته‏ام.»

مدفن:
ميرزا حسن لاهيجی كه تقريباً تمام عمر خود را در شهر قم گذرانيده، وفاتش نيز در اين شهر اتفاق افتاد و در همين شهر مدفون گرديد. قبر وی در قبرستان بزرگ شیخان نزدیک حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها واقع بوده، كه در خيابان سازيهای جديد در كنار خيابان ارم در تقاطع اين خيابان با خيابان چهارمردان در ضلع جنوب شرقی واقع گرديده است.

و اخيراً توسط حضرت آيت اللّه سيد شهاب الدين مرعشی نجفی رحمه الله علیه قبر وی تعمير و سنگ قبری برايش تعبيه نموده‏اند. ولی متأسفانه در نوشته سنگ قبر دقت كافی نشده و اشتباهات فاحشی در آن روي داده است.

نوشته سنگ قبر وی چنين است:
هو الباقي. هذا مضجع العلامة الحكيم المتكلم المحدّث الفقيه الميرزا حسن الكاشفي ابن أسوة الحكماء المولي عبدالرزاق اللاهيجي صاحب الشوارق و أمّه بنت صدر المتألهين. توفّي سنة .1043
همانطور كه ملاحظه می‏شود دو اشتباه واضح در اين نوشته وجود دارد.

اوّل آنكه: لقب ميرزا حسن در هيچ كتابی كاشفی ذكر نشده است. و فقط در اينجا بدون هيچ دليلی بعد از اسم وی لقب كاشفی ذكر شده است.

دوم اينكه: تاريخ وفات ميرزا حسن سال 1121می‏باشد كه آن را افندی در رياض العلماء ذكر كرده است و متأسفانه در اينجا با 78 سال اختلاف می‏باشد. سال 1043 ذكر شده كه دو سال قبل از تولد وی می‏باشد. ان شاء الله كه در آينده قبر وی به نحو شايسته بازسازی و سنگ قبر ایشان نيز اصلاح گردد.

آثار:
آينه دين، اثبات الرجعة، جواب الاعتراض، حاشيه بر شوارق الالهام، رسالة الزكية الزكاتية، هدية المسافر، رسالة في الغيب، تأليف المحبة، جمال الصالحين، شرح صحيفه سجاديه، تحفة المسافر،
زواهر الحكم، روايع الكلم و بدايع الحكم، مصابيح الهدي و مفاتيح المني، مصباح الدرايه، مجمع البحرين، الشجرة المنهية، ابطال التناسخ بثلاثة براهين، رساله در تجرد نفس ناطقه، آينه حكمت،
الفة الفرقة، حاشية الوافي، فهرس ابواب قطعة من الوافي.

تصوير

تصوير

تصوير

تصوير

آدرس: خیابان ارم - تقريبا روبروی درب شرقی شيخان و سمت راست ورودی خيابان چهارمردان انقلاب در پياده رو روبروی ورودی پاساژ قبری سنگی به ارتفاع نیم متری هست

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... /fa&search
آخرين ويرايش توسط najm137 on شنبه فبريه 01, 2020 7:40 am, ويرايش شده در 6.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد جناب حکیم ملا محمد بن زنجانی هیدجی

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 1:42 pm

35- مرقد جناب حکیم ملا محمد بن زنجانی هیدجی

توضیحات:
محمد هیدجی از بزرگان فقه و از حکماء و مجتهدان نامدار ایران است. او در هیدج از توابع زنجان در سال ۱۲۷۰ هجری قمری به دنیا آمد. در سال ۱۳۹۶ کتابی به نام حکیمی از هیدج درباره زندگینامه ایشان توسط علی بابازاده اصل به چاپ رسید.

تحصیلات و اساتید:
حکیم هیدجی در حوزه هیدج و قزوین تحصیل کرد. او مدتی در مدرسه معصومیه درس خواند و بعد به قزوین و تهران رفت سپس برای ادامه تحصیلات به عتبات رفت و نزد میرزای شیرازی به کسب فیض پرداخت سپس به تهران بازگشت و تا آخر عمر در مدرسه منیریه تهران اقامت گزیده و تدریس می‌نمود. حکیم هیدجی جامع علوم معقول و معلوم بوده‌ است. او فقه و اصول را نزد مرحوم آشتیانی خوانده ‌است.

آثار:
از آثار او می‌توان به شرح منظومه سبزواری، رساله دخانیه، دانشنامه، کشکول هیدجی، دیوان فارسی و دیوان ترکی او اشاره نمود. دیوان ترکی وی مشهورتر است و بارها در تبریز و زنجان به چاپ رسیده‌است. در اشعار ترکی اش ابتدا مغنی تخلص می‌نمود و سپس تخلص خود را به هیدجی تغییر دارده است.

اکثر اشعارش در موضوعات عرفانی و اخلاقی و گاهی اجتماعی می‌باشند. احمد کسروی می‌گوید زمانی که در عدلیه زنجان بوده (احتمالاً در سال ۱۳۰۲)، اشعار ترکی وی در یادها و زبانها می‌بود، و آن‌ها را گرد آورده‌است.

ورود به عرفان:
علامه طهرانی درباره چگونگی ورود وی به عرفان در کتاب معادشناسی می‌نویسد: «می‌گویند مرحوم هیدجی منکر مرگ اختیاری بوده‌ است و خلع و لبس اختیاری را محال می‌دانسته، و این درجه و کمال را برای مردم ممتنع می‌پنداشته ‌است، و در بحث با شاگردان خود جدا انکار می‌نموده و رد می‌کرده‌است. یک شب در حجره خود بعد از به جا آوردن فریضه عشاء رو به قبله مشغول تعقیب بوده‌است که ناگهان پیرمردی دهاتی وارد شده، سلام کرد و عصایش را در گوشه‌ای نهاد و گفت: جناب آخوند! تو چکار داری به این کارها؟ هیدجی گفت: چه کارها؟ پیرمرد گفت: مرگ اختیاری و انکار آن؛ این حرفها به شما چه مربوط است؟ هیدجی گفت: این وظیفه ماست، بحث و نقد و تحلیل کار ماست. درس می‌دهیم، مطالعات داریم، روی این کارها زحمت کشیده‌ایم؛ سر خود نمی‌گوئیم! پیرمرد گفت: مرگ اختیاری را قبول نداری ؟! هیدجی گفت: نه. پیرمرد در مقابل دیدگان او پای خود را به قبله کشیده و به پشت خوابید و گفت: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّآ إِلَیْهِ رَ'جِعُونَ و از دنیا رحلت کرد، و گوئی هزار سال است که مرده ‌است. حکیم هیدجی مضطرب شد. خدایا این بلا بود که امشب بر ما وارد شد؟ حکومت ما را چه می‌کند؟ می‌گویند مردی را در حجره بردید، غریب بود و او را کشتید و سم دادید یا خفه کردید.

بی خودانه دویدم و طلاب را خبر کردم، آن‌ها به حجره آمدند و همه متحیر و از این حادثه نگران شدند. بالاخره بنا شد خادم مدرسه تابوتی بیاورد و شبانه او را به فضای شبستان مدرسه ببرند تا فردا برای تجهیزات او و استشهادات آماده شویم، که ناگاه پیرمرد از جا برخاست و نشست و گفت: بِسْمِ اللَهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ، و سپس رو به هیدجی کرده و لبخندی زد و گفت: حالا باور کردی؟ هیدجی گفت: آری باور کردم، به خدا باور کردم؛ اما تو امشب پدر مرا درآوردی، جان مرا گرفتی! پیرمرد گفت: آقاجان! تنها به درس خواندن نیست؛ عبادت نیمه شب هم لازم دارد، تعبد هم می‌خواهد، چه می‌خواهد، چه می‌خواهد فقط تنها بخوانید و بنویسید و بگوئید و بس، مطلب به این تمام می‌شود؟! از همان شب حکیم هیدجی رویه خود را تغییر می‌دهد، نیمی از ساعات خود را برای مطالعه کردن و نوشتن و تدریس کردن قرار می‌دهد و نیمی را برای تفکر و ذکر و عبادت خدای جل و عز.

شبها از بستر خواب پهلو تهی می‌کند و خلاصه امر به جائی می‌رسد که باید برسد. دلش به نور خدا منور و سِرّش از غیر او منزه، و در هر حال انس و الفت با خدای خود داشته ‌است؛ و از دیوان شعر فارسی و ترکی او می‌توان حالات او را دریافت. حاشیه‌ای بر شرح منظومه سبزواری دارد که بسیار مفید است.»

وفات:
وی در سال ۱۳۱۴ه‍.ش در مدرسه منیریه تهران وفات نمود و بنا به وصیتش جنازه اش به قم منتقل شده و پس از آنکه آیه الله شیخ عبدالکریم بر او نماز خواند، در سمت شمال شرقی بارگاه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها که در آن زمان قبرستان بابلان (شیخان) بود به خاک سپرده شد. قبرستان بابلان امروزه وجود ندارد ظاهراً قبر حکیم در یک مغازه نوار فروشی مذهبی باقی‌ مانده ‌است.

در آخر دیوان حکیم هیدجی که بیانگر حالات معنوی اوست وصیت‌نامه او آورده شده‌ است. او پس از حمد خداوند و شهادت و تقسیم اثاثیه و کتابهای خود چنین گفته:

«از رفقا تقاضا دارم وقتی من مُردم عمامه مرا روی عماری نگذارند، های و هوی لازم نیست، و برای مجلس ختم من موی دماغ کسی نشوند زیرا که عمر من در این جهان (مادی) ختم شده و عمل من خاتمه یافته ‌است. دوستان من خوش باشند زیرا من از زندان طبیعت (این جهان مادی) خلاص (می‌شوم) و به سوی مطلوب خود (خداوند) می‌روم و عمر جاودان می‌یابم. دوست داشتم پولی داشتم و به رفقا می‌دادم که در شب رحلت من مجلس سوری تهیه کرده و سروری فراهم آورند، زیرا که آن شب، شب وصال (و رسیدن) من (به خداوند) است.

هیدجی عارف هنگام شب وفات خود همه طلاب مدرسه منیریه، را جمع می‌کند و به آن‌ها نصیحت و اندرز می‌دهد و به اخلاق اسلامی دعوت می‌نماید. هیدجی نماز صبح خود را در اول فجر صادق می‌خواند و بعد از ساعتی در سال ۱۳۱۴ هجری شمسی در تهران در سن ۸۴ سالگی وفات می‌کند.

محل دفن:
مزار و مدفن حکیم هیدجی در شهر قم و در ابتدای خیابان چهارمردان و در کنار مزار ابن بابویه قمی و قاضی سعید قمی قرار دارد. قبلا این مکان قبرستان بوده اما در طرح توسعه و در خيابان سازيهای جديد در كنار خيابان ارم قرار دارد و قبرستان را تخریب کردند و الان در مغازه ایی قرار دارد در واقع از محل قبر ایشان به عنوان انبار مغازه استفاده می شود.

تصوير

آدرس: درسمت چپ ورودی خيابان چهار مردان (انقلاب) نرسيده به مدرسه گلپایگانی دو مقبره هست يكی كنار راست مسجد زين العابدين علیه السلام يكی هم سمت چپ چسبيده به مدرسه گلپایگانی

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 9375313/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on شنبه فبريه 01, 2020 7:50 am, ويرايش شده در 3.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد جناب قاضی محمد سعید بن محمد مفید قمی

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 1:44 pm

36- مرقد جناب قاضی محمد سعید بن محمد مفید قمی

توضیحات:
قاضى سعيد قمى، نام او محمد، فرزند محمد مفيد، مدعو به سعيد شريف قمى، معروف به قاضى سعيد، ملقب به حكيم كوچک، طبيب، عارف، فقيه، شاعر، محدث، اديب، آشنا به علوم رياضى و از علماى اماميه عصر صفوى در قرن يازدهم هجرى (صاحب تذكرة نصرآبادى، نام وى را محمدباقر ذكر كرده است).

محمد سعيد در دهم ذى‌القعده سال 1049هجری قمری در قم متولد شد. در نوجوانى علم طب را نزد پدرش فرا گرفت و در جوانى به اصفهان مهاجرت نمود. برادر بزرگتر وى، يعنى ميرزا محمد حسین صاحب تفسير كبيرى به زبان فارسى و از اطباى دربار شاه عباس دوم صفوى بود. محمد سعيد نيز در سن 28 سالگى به عنوان يكى از طبيبان مخصوص دربار برگزيده شد. پس از آن بود كه وى به قاضى سعيد معروف شد. ليكن شاه سليمان صفوى پس از جلوس، بر او غضبناک شده و وى را در قلعه الموت حبس نمود. اما بعدها مورد عفو قرار گرفت و به قم بازگشت و تا سال 1089 هجری قمری به عبادت و تدريس و نگارش مشغول بود. در اين سال دوباره به اصفهان رفت؛ و از طرف شاه سليمان به منصب قضاوت و شيخ‌ الاسلامى قم برگزيده شد.

وفات و مدفن:
در مورد تاريخ دقيق وفات وى اختلاف وجود دارد. برخى منابع سال 1100 هجری قمری و بعضى سال 1103 هجری قمری را به عنوان سال وفات وى ذكر نموده‌اند.

اساتيد و شاگردان:
در كتب تاريخى به شاگردان قاضى سعيد اشاره چندانى ‌نشده است. اما صاحب الذريعة، محمد بن حسن على كه احتمالا نوه عبدالله تسترى (م 1021 ق) بوده را نام برده است محمد كريم و مهدى نامى كه شرح توحيد را بر مصنف آن قرائت كرده نيز نامشان در كتب تاريخى به عنوان شاگردان وى ثبت شده است.

اساتيد:
حكمت را از مولى رجبعلى تبريزى (م 1080) در اصفهان و علوم دينى و عرفان را از ملا محسن فيض كاشانى (م 1091) فرا گرفت. اينكه آيا قاضى سعيد نزد ملا عبدالرزاق لاهيجى (م 1051) حكمة الاشراق را خوانده باشد، مورد اختلاف است.
افندى در رياض العلماء و به نقل از وى صاحب روضات الجنات و طرائق الحقائق، وى را شاگرد فياض به حساب آورده‌اند. هانرى كربن و استاد سيد جلال‌الدين آشتيانى، قاضى سعيد را متأثر از درس اشراق فياض دانسته‌اند.

اما از آثار قاضى سعيد به رغم تصريح بر شاگرديش در محضر رجبعلى و فيض تلمذ در محضر صاحب شوارق به دست نمى‌آيد، به علاوه ولادت قاضى تنها دو سال قبل از وفات فيض اتفاق افتاده، چگونه اين طفل دوساله به درک محضر استاد فياض، نائل آمده است؟
قاضى سعيد در فلسفه بيشتر از مولى رجبعلى متأثر است تا از فيض؛ مولى رجبعلى تبريزى متخلّص به واحد از شاگردان حكيم مير ابوالقاسم فندرسكى استرآبادى (م 1050) از حكماى نامدار عصر صفوى و مورد احترام سلاطين صفوى بوده است. وى از حكماى مشاء به حساب مى‌آيد. در محضر پرفيض او قاضى سعيد قمى، و برادرش حكيم محمد حسن قمى، مير قوام‌الدين حكيم، ملا عباس مولوى صاحب اصول الفوائد، ملا محمد تنكابنى، مير قوام‌الدين رازى و محمد رفيع پيرزاده تربيت شده‌اند. پيرزاده تقريرات استاد خود را به نام معارف الهيه ضبط كرده است. از ملا رجبعلى تبريزى رساله‌اى در اثبات واجب و كتابى به نام اصول آصفيه به جا مانده است. آثار رجبعلى و تقريرات شاگردانش از دروس وى، حاكى از احاطه وى بر آراى فلسفى است.

آثار:
از قاضى سعيد آثار فراوانى به جا مانده است. با توجه به اينكه ارباب تراجم شاگرد قابل ‌توجهى براى قاضى سعيد ذكر نكرده‌اند، ظاهرا بايد وى بيشتر به تأليف عنايت كرده باشد تا به تدريس. اكثر آثار وى در شرح احاديث است. همچنين همه آثار وى به استثناى كليد بهشت و اسرار الصنايع به زبان عربى نگاشته شده است. به فارسى و عربى شعر مى‌سروده و آثارش آكنده از آيات و روايات و كلمات عرفا، حكما، متكلمان، مفسران و محدثان است. به دست آوردن ترتيب زمانى آثار قاضى سعيد كمى دشوار است، چرا كه ظاهرا جمعى از اين آثار را در عرض هم مى‌نگاشته است.روح حاكم بر آثار او عرفانى و صوفى‌منشانه است، هر چند قالبى كه براى تأليف انتخاب كرده، غالبا قالب فلسفى است.

به نظر هانرى كربن: «قاضى سعيد از برجسته‌ترين نمايندگان عرفانى شيعى امامى است، او شيعى اشراقى بود و همه آثار او مى‌بايستى مدّتها پيش از اين منتشر مى‌شد.»
آثار قاضى سعيد را از حيث انتشار به چهار قسم مى‌توان تقسيم كرد:
1- آثارى كه با طبع حروفى منتشر شده است.
2- آنچه كه با چاپ سنگى طبع شده است.
3- آثارمخطوط.
4- آثار مفقود و نامشخّص.

اول:آثارى كه به طبع حروفى رسيده است:
1- كليد بهشت، تصحيح و تعليق سيد محمد مشكوة، تهران 1356 هجری قمری اين كتاب مختصر در مبدأ و معاد است و به زبان فارسى و نزدیک به فهم عامه، به دور از اصطلاحات و با رعايت جمع بين شريعت و فلسفه نگارش يافته است.
2- اسرار العبادات، تصحيح سيد محمدباقر سبزوارى، تهران 1356 .
3- تعليقات على اثولوجيا، با تصحيح و مقدمه سيد جلال‌الدين آشتيانى، تهران 1356.
4- اين تعليقات بر چهار ميمر(مقاله) اول از ده ميمراثولوجيا و ناظر به تعليقات شيخ الرئيس و متأثر از مبانى حكمت متعاليه است.به رغم مقدمه نافع مصحح، طبع تعليقات طبعى غير منقح از نسخه‌اى ناقص است و به تصحيحى مجدد نياز دارد.
5- شرح توحيد الصدوق، جلد اول، تصحيح و تعليق دكتر نجفقلى حبيبى، تهران 1373.
6- از قاضى سعيد دو نامه به استادش فيض كاشانى و پاسخى از فيض كاشانى منتشر شده است.قاضى سعيد در اين نامه‌ها از فيض تمناى هدايت به وادى عرفان و سلوک را كرده است.
7- مكاتبات فيض و قاضى سعيد قمى، به كوشش مدرس طباطبايى، تهران 1352.

دوم: آثارى كه با طبع حجرى منتشر شده است:
1- رسالة حقيقة الصلوة (مقالة التوحيد).اين رساله مختصر در سال 1084 در قم تأليف شده و در حاشيه شرح الهداية الاثيرية صدر المتألهين شيرازى به طبع رسيده است(تهران1313 ق).
2- چكيده رساله اين است كه حقيقت و روح صلوة، توحيد ذات و اسماء و صفات و افعال است و بس.
3- الاربعين فى شرح الاحاديث المشكله (تأليف بين سالهاى 1079 تا 1091) تصحيح عيسى على‌آبادى، با مقدمه سيد نصرالله تقوى، تهران 1315 هجری قمری اين كتاب مهمترين كتاب قاضى سعيد پس از شرح توحيد است. جميع نسخ به جا مانده از اين كتاب ناقص و شامل یک مقدمه و بيست و شش حديث است.

سوم: آثار مخطوط قاضى سعيد كه هنوز به زيور طبع آراسته نشده است:
1- الاربعينيات لكشف انوار القدسيات؛ مجموعه‌اى از ده يا يازده رساله كه قاضى سعيد قبلا آنها را مستقلا تصنيف كرد و سپس تصميم به الحاق آنها در مجموعه اربعينيات گرفت. اين مجموعه در رديف آخرين اثر قاضى محسوب مى‌شود. وى در نظر داشت در اين مجموعه چهل رساله جمع‌آورى كند كه عمرش كفاف نداد. رسائل اين مجموعه عبارتند از:
1- رساله روح الصلوة تفصيل رساله حقيقة الصلوة سابق الذكر.
2- رسالة اشارة و بشارة فى حقيقة الاختلاف الواقع فى القرآت السبع (1089 قم).
3- الفوائد الرضويه فى شرح حديث سؤال رأس الجالوت من الامام على بن موسى الرضا علیه السلام فى حقيقة الكفر و الايمان.
4- مرقاة الاسرار فى بيان ربط الحادث بالقديم و حدوث العالم (1084 قم).
5- النفحات الالهيه و الخواطر الالهاميه(1084 قم).
6- الانوار القدسيه فى تحقيق الهيولى و الصورة(1085 قم).
7- المقصود الاسنى فى تحقيق ماهية الحركة و وجودها (1088 قم).
8- الحديقة الوردية فى السوانح المعراجيه.
9- رسالة البرهان القاطع و النور الساطع.ترجمۀ رسالۀ استادش مولى رجبعلى تبريزى از فارسى به عربى.
10- الطلايع و البوارق فى تحقيق ان لكل حقيقة من الحقائق الامكانية صورة و ان احسنها الصورة الانسانية(البوارق الملكوتيه).اين رساله مفصل‌ترين رساله مجموعه اربعينات است.
11- شرح حديث الغمامة من اعجاز امیر المومنین علیه السلام (اصفهان 1099).
12- اسرار الصنايع فى فلسفة بعض العلوم، به فارسى(1080).
13- شرح حديث البساط.
14- شرح توحيد الصدوق، جلد دوم، از باب سوم، تفسير سوره توحيد تا باب 26 معنى الرضا و سخطه عز و جل.
15- شرح توحيد الصدوق، جلد سوم، كه بايد ظاهرا از باب 27 يعنى معنى قوله عز و جل و نفخت فيه من روحى آغاز شده باشد و در سال 1107 از آن فارغ شده است. اين اثر را آخرين اثر وى به حساب آورده‌اند.
16- بخشى از اشعار قاضى سعيد. افزون از دويست بيت در تذكره محمد نصير نصرت، بيست و هفت بيت در سفينه خوشگوى هندى، نه بيت در تذكره نصرآبادى، چند بيت در آتشكده آذر.

چهارم:آثار مفقود و غير مشخص:
1- حاشية شرح الاشارات.رياض العلماء، تصنيف چنين كتابى را به او نسبت مى‌دهد. تأليف چنين كتابى بعيد نيست، چه قاضى سعيد در آثار خود مكررا از اشارات شيخ و شرح محقق طوسى نقل قول كرده است.
2- شرح توحيد صدوق، جلد چهارم. شيخ آقا بزرگ، آن را در کرمانشاه ديده است و قراينى نيز بر وجود اين چهار جزء حكايت مى‌كند، اما مشخص نيست كه آيا قاضى سعيد توفيق اتمام شرح توحيد صدوق را يافته است يا نه.
3- ديوان اشعار فارسى و عربى.ميرزا صائب(م 1081) یک رباعى تقريظ بر ديوان قاضى نوشته بوده كه بيت آخرش اين است:
این نسخه هزار درد را درمانست
هر نسخه مناسب به دردی دارد
از ديوان قاضى سعيد فعلا اطلاعى در دست نيست و چنانكه گذشت نزدیک به سيصد بيت از اشعار او در تذكره‌هاى سابق الذكر نقل شده است.

تصوير

آدرس: درسمت چپ ورودی خيابان چهار مردان (انقلاب) نرسيده به مدرسه گلپایگانی دو مقبره هست يكی كنار راست مسجد زين العابدين علیه السلام يكی هم سمت چپ چسبيده به مدرسه گلپایگانی

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 9375313/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on شنبه فبريه 01, 2020 7:57 am, ويرايش شده در 2.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد جناب ابوالحسن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه قمی

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 1:47 pm

37- مرقد جناب ابوالحسن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه قمی

توضیحات:
عالم‌ فاضل‌ خبير ماهر آخوند ملاّ محمّد طاهر قمّي مولّف‌ كتاب‌ «أربعين‌» و كتاب‌ «حكمة‌ العَين‌» و غيره‌.
و مانند شيخ‌ معظّم‌ جليل‌ نبيه‌ عليّ بن‌ بابوَيه‌ قمّي‌ صَدوق‌ اوّل‌ والد بزرگوار رئيس‌ المحدّثين‌ شيخ‌ أبوجعفر محمّد كه‌ تعبير از او به‌ صدوق‌ مطلق‌ مي‌شود، و جلالت‌ و عظمت‌ شأن‌ اين‌ دو بزرگوار بر همه‌ معلوم‌ و ظاهر است‌.

و در «إحتجاج‌» طَبَرسي‌ مذكور است‌ كه‌ حضرت‌ عسكريّ عليه‌السّلام‌ نامه‌ نوشتند به‌ عليّ بن‌ بابوَيه‌؛ و در اوّل‌ آن‌ بعد از حمد و صلوة‌ چنين‌ مرقوم‌ است‌:
أَمَّا بَعْدُ! يَا شَيْخِي‌ وَ مُعْتَمَدِي‌ يَا أبَاالْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ الْقُمِّيَّ! وَفَّقَكَاللَهُ لِمَرْضَاتِهِ وَ جَعَلَ مِنْ صُلْبِكَ أَوْلَادًا صَالِحِينَ بِرَحْمَتِهِ - تا آخر توقيع‌ شريف‌ كه‌ از جمله‌ فقرات‌ آخرش‌ اينست‌:
يَا شَيْخِي‌! وَ أْمُرْ جَمِيعَ شِيعَتِي‌ بِالصَّبْرِ.

زهي‌ شرافت‌ علم‌ كه‌ صاحبش‌ را به‌ درجه‌ایی رساند كه‌ امام‌ عليه‌السّلام‌ به‌ او چنين‌ مخاطبه‌ فرمايد. قبر شريفش‌ در قبرستان‌ قم‌ معروف‌ است‌.

علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی‌ (درگذشت ۳۲۹ هجری قمری‌)، معروف به اِبْن بابَوَیه‌ْ، فقیه و محدث شیعه و مرجع دینی مردم قم و اطراف آن بوده است‌. وی پدر شیخ صدوق است و معمولاً از این پدر و پسر با عنوان صدوقین یاد می‌شود.

خاندان بابویه:
بابْوَیه یا بابُویه که نام جد بزرگ اوست، یک نام کهن ایرانی است که در روزگار پس از ظهور اسلام نیز افرادی به این نام موسوم بوده‌اند. ابن بابویه مؤسس خاندانی دانشور بوده است که افراد آن تا اواخر سده ( ۶ ق/۱۲ م) معروف بوده‌اند و منتجب الدین آخرین دانشمند این خاندان نیز همین کنیه و نام ابوالحسن علی بن بابویه را داشته است.
بحرانی شرح حال افراد این خاندان را در کتابی به نام فهرست آل بابویه و علماء البحرین گرد آورده است.

زندگی نامه:
از زندگی ابن بابویه جز مواردی معدود، اطلاعی در دست نیست‌. این موارد هم مربوط به نامه امام حسن عسکری علیه السلام خطاب به ابن بابویه‌، دیدار او با حسین بن منصور حلاج (مق ۳۰۹ق‌/ ۹۲۱م‌) و یادی از سفرهای او به بغداد است‌. نامه امام حسن عسکری علیه السلام به ابن بابویه، با توجه به تاریخ وفات امام علیه السلام‌، بر درازی عمر او دلالت دارد.
دیدار ابن بابویه با حلاج در قم بوده است. طبق این حکایت‌، حلاج خود را سفیر و خلیفه مهدی موعود و دارای کرامات می‌دانسته و در ملاقات با ابن بابویه مورد خشم وی قرار گرفته و از قم اخراج شده است‌.

سفرهای ابن بابویه:
در منابع تاریخی، سه سفر ابن بابویه به عراق ذکر شده است؛ نخستین سفر احتمالا اندکی پس از وفات محمد بن عثمان (د ۳۰۴ یا ۳۰۵ق‌/ ۹۱۶م‌) بوده است، سفر دوم در ۳۲۶ق‌/۹۳۸م که تلعکبری از او استماع حدیث کرده است، و آخرین سفر او به بغداد در ۳۲۸ق‌/۹۴۰م بوده که ابوالحسن عباس بن عمر کلوذانی معروف به ابن ابی مروان از او اجازه گرفته است‌.

وفات و مدفن:
بر اساس قول مشهور تاریخ‌نگاران، علی بن بابویه در سال ۳۲۹ هجری قمری در قم درگذشت. مزار او در کنار مزار پسرش حسین، در نزدیکی قبرستان شیخان قم است. نجاشی و چند تن دیگر، وفات او را در بغداد و در سال ۳۲۸ قمری دانسته‌اند.

جایگاه علمی و اجتماعی:
ابن ندیم می‌نویسد که علی بن حسین از فقیهان و ثقات شیعه بوده است‌. ابن بابویه علاوه بر داشتن مقام علمی‌، مردی بازرگان و صاحب مکنت نیز بوده و حجره و دفتر داشته است‌. فرزندش‌، معروف به شیخ صدوق از او به عنوان یکی از مشایخ روایات خویش یاد کرده است‌.
ابن بابویه فقیهی معتمد، جلیل‌، شیخ و پیشرو قمی‌های روزگار خویش بود. مقام او در فقه و حدیث چنان بلند بود که در مواردی که حدیث در دست نبود و یا اینکه در متن حدیث شبهه‌ای به نظر می‌رسید، علماء شیعه به فتاوی او در کتاب الشرایع (رساله‌) رجوع می‌کرده‌اند. یعنی فتاوی او را به منزلت متن روایت می‌دانستند و معتقد بودند وی علی‌القاعده‌، روایتی در اختیار داشته که مأخذ فتوایش بوده است‌.

نقل روایت:
ابن بابویه از گروهی چون عبدالله بن حسن مؤدب، علی بن موسی کمیدانی، سعد بن عبدالله، محمد بن یحیی‌، علی بن حکم روایت کرده است‌. فهرستی از نامهای مشایخ او در مدخل بحار الانوار آمده است‌.
در شمار کسانی که از او روایت کرده‌اند، علاوه بر دو فرزندش ابوجعفر محمد صدوق و ابوعبدالله حسین، از محمد بن احمد بن داوود و هارون بن موسی تلعکبری و سلامه بن محمد نیز نام برده‌اند.

تألیفات:
ابن بابویه دانشمندی پر تألیف بوده است‌. چنانکه ابن ندیم به خط شیخ صدوق دیده است که او ۱۰۰ تألیف پدر خویش را به شخصی اجازه داده بوده است‌.
نجاشی تألیفات او را چنین برشمرده است‌:
الوضوء، الصلوه ، الجنائز، الامامه و التبصره من الحیره، الاملاء، نوادر کتاب المنطق‌، الاخوان‌، النساء و الولدان‌، الشرایع که برای فرزندش فرستاده است‌، التفسیر، النکاح‌، مناسک الحج‌، قرب الاسناد، التسلیم‌، الطب‌، المواریث‌، المعراج‌، تردید در انتساب الامامه و التبصره من الحیره،
در انتساب الامامة و التبصرة من الحیرة به وی تردید کرده‌اند. آقا بزرگ تهرانی می‌نویسد که الامامه و التبصره ابن بابویه‌، غیر از کتابی است به همین نام که مجلسی در مجلدات ۱۶ و ۱۷ بحار الانوار از آن استفاده کرده‌، زیرا در آن روایاتی از راویان پس از او آمده است‌.
منزوی می‌نویسد که نسخه‌ای از این کتاب در اصفهان موجود است‌. تشابه مطالب رساله الشرایع با کتاب فقه الرضا.
به علت تشابه مطالب رساله الشرایع با کتاب فقه الرضا، برخی این دو را یکی دانسته‌اند و محدث نوری علت انتساب آن را به امام رضا علیه‌السلام تشابه نام مؤلف شرایع با نام آن امام یعنی ابوالحسن علی بن موسی‌ علیه السلام دانسته است‌.
نسخه‌ای از این کتاب در کاظمین در کتابخانه سید حسن صدر به خط محمد بن مطرف شاگرد محقق حلی موجود بوده است‌.
مقدس اردبیلی قرب الاسناد را به خط مؤلف داشته است.
نسخه‌های خطی از مناظره او با رکن‌الدوله و محاوره او با محمد بن مقاتل رازی موجود است. بحرانی نسخه‌ای از کتاب الکر و الفر منسوب به او را در اصفهان دیده‌ و افندی اصفهانی می‌نویسد که الکر و الفر همان رساله مناظره با محمد بن مقاتل رازی است و به نسخه‌ای از آن در کازرون اشاره می‌کند، اما خوانساری این انتساب را رد می‌کند و تصریح دارد که الکر و الفر از ابن ابی عقیل است‌.

فرزندان:
ابن بابویه ۳ پسر داشت‌:
محمد (صدوق‌) و حسین که از فقیهان برجسته بودند و حسن که مردی عابد و زاهد بود و با مردم ارتباط چندانی نداشت. ابوالحسن علی بن بابویه را نیز صدوق خوانده‌اند.

تصوير

آدرس: در سمت چپ ورودی خیابان چهار مردان (انقلاب) نرسیده به مدرسه گلپایگانی کنار مسجد زین العابدین علیه السلام

مختصات:

34.641903,50.885518

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.64 ... 2144384/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on شنبه فبريه 01, 2020 8:01 am, ويرايش شده در 2.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

مرقد جناب علامه سید محمد علی موحد ابطحی موسوی قدس سره

پستتوسط najm137 » يکشنبه دسامبر 08, 2019 1:50 pm

38- حسینیه و مقبره علامه سید محمد علی موحد ابطحی موسوی قدس سره

تصوير

توضیحات:
علامه سید محمد علی موحد ابطحی موسوی قدس سره ایشان از بزرگترین علماء و فقهای زمان خودشان بودند در علم رجال، علم حدیث، علم فقه و تفسیر قرآن صاحب نظر و شناخته شده در ایران و عراق و عربستان بودند و از بزرگترین مراجع تقلید ایرانی بودند. ایشان در سال ۱۳۰۹ شمسی در اصفهان متولد شدند و در ۲۹ شهریور ۱۳۸۱ در بیمارستانی در تهران وفات کردند. ایشان در زمان حیات شان با امام جماعت مسجد الحرام به نام «بن باز» مناظره ایی داشته اند.

تصوير

از سمت راست (علامه سید مرتضی موحد ابطحی قدس سره، علامه طباطبایی قدس سره، علامه سید محمد علی موحد ابطحی قدس سره)

خاندان گرامی شان:
پدر ایشان؛ علامه سید مرتضی موحد ابطحی موسوی قدس سره بودند که در اصفهان به تدریس دروس حوزوی، وعظ و خطابه و ارشاد، و طبابت طب سنتی می‌پرداختند و بیماری علامه محمدحسین طباطبایی را درمان کرده بودند. و آرامگاه ایشان در شهر اصفهان می‌باشد. مادر ایشان دختر مرحوم آیه الله سید محمد تقی موسوی اصفهانی نویسنده کتاب مشهور مکیال المکارم بودند.

برادران:بزرگوارشان:
علامه سید محمد باقر موحد ابطحی موسوی قدس سره، علامه سید علی موحد ابطحی موسوی، علامه سید محمدرضا موحد ابطحی موسوی، علامه سید حجت موحد ابطحی موسوی، علامه سید حسن موحد ابطحی موسوی (رحمه الله علیه)، علامه سید حسین موحد ابطحی موسوی.

تحصیل این بزرگوار:
ایشان در هشت سالگی به تحصیل علوم دینی روی آوردند و پس از فراگیری علوم مقدماتی، در پانزده سالگی به حوزه علمیه قم مهاجرت کردند. سپس در قم در درس‌های خارج شرکت نمودند. ایشان در سال ۱۳۳۳ و به توصیه آیت الله مرتضی حائری یزدی به نجف سفر نمودند و به شاگردی اساتید حوزه علمیه نجف و تدریس دروس خارج پرداختند. سیدموسی صدر که بعدها رهبر شیعیان لبنان شد مهم‌ترین هم‌مباحثه ایشان در سال‌های حضور در نجف بود. وی در سال ۱۳۵۳شمسی پس از بیست سال تحصیل و تدریس در نجف، به اصفهان بازگشت و در سال ۱۳۶۷ به قم سفر نمودند.

اساتید ایشان در اصفهان:
اساتید ایشان در اصفهان از سال 1355 تا 1364 هجری قمری عبارت بودند از: علامه سید مرتضی موحد ابطحی موسوی قدس سره، عباس ناصح، سید آقا جان، سید محمد طبیب زاده، شیخ محمود مفید، سید محمد باقر حسینی سدهی، شیخ هبه الله هرندی، سید عبد الحسین طیب، حاج آقا رحیم ارباب، میرزا رضا کلباسی، شیخ محمد باقر قزوینی، سید ابوالقاسم طبیب (طب)، حاج میرزا علی آقا شیرازی (طب).

اساتید ایشان در قم:
اساتید ایشان در قم از سال 1364 تا 1373 هجری قمری عبارت بودند از: سید حسین طباطبایی بروجردی، محمد حجت کوه کمری، سید محمد صادق روحانی، سید روح الله خمینی، سید احمد خوانساری، علامه محمد حسین طباطبایی، حاج میرزا رضی تبریزی، سید زین العابدین کاشانی، محقق داماد، سید محمد رضا گلپایگانی، شیخ مهدی مازندرانی، حاج میرزا علی آقا شیرازی، مهدی حائری یزدی، عبدالنبی عراقی.

علامه سید محمد علی موحد ابطحی موسوی قدس سره یکی از پنج نفری بودند که به ‌طور خصوصی و غیر رسمی به درس خارج فلسفه محمد حسین طباطبایی حاضر می‌شدند.

اساتید ایشان در نجف:
اساتید ایشان در نجف که از سال 1373 تا 1394 هجری قمری عبارت بودند از: سید محسن حکیم، سید عبدالهادی شیرازی، سید جمال الدین گلپایگانی، سید محمود شاهرودی، سید ابوالقاسم خوئی.

تصوير

در باب اجازات:
صدور اجازه: ایشان در دو صفحه به آیه الله سیدشهاب الدین مرعشی نجفی اجازه روایت داده است(کتاب المسلسلات).
دریافت اجازه: ایشان از علما و آیات عظام از جمله آیت الله بروجردی،آیت الله خمینی، آیت الله محقق داماد، آیت الله گلپایگانی، آیت الله خوانساری،آیت الله اراکی،آیت الله مرعشی نجفی، آیت الله حکیم، آیت الله شیرازی،آیت الله خوئی، آیت الله شیخ آقابزرگ تهرانی و برخی دیگراز علما،اجازه روایت یا اجازه اجتهاد داشتند.

مباحثی که این بزرگوار تدریس می نمودند:

خارج فقه: ایشان در مدرسه صدر در نجف اشرف، در مدرسه چهارباغ، در مدرسه صدر بازار اصفهان و مسجد ابوطالب در خیابان چهار مردان در قم به تدریس خارج فقه می‌پرداختند.

خارج اصول: ایشان در مدرسه صدر در نجف، در مدرسه چهارباغ، در مدرسه صدر بازار اصفهان و مسجد ابوطالب در خیابان چهارمردان قم به تدریس خارج اصول می‌پرداختند.

خارج رجال: ایشان در مدرسه صدر در نجف اشرف به تدریس قواعد علم رجال می‌پرداختند.

اخلاق: ایشان در مدرسه چهارباغ اصفهان (عصرها) و سپس مدرسه صدر بازار اصفهان (روزهای پنج شنبه) برای مدت چند سال به تدریس اخلاق می‌پرداختند.

اعتقادات: ایشان در دوران جکومت پهلوی و سال‌هایی پس از انقلاب، جمعه شبها در مسجد بقیه الله عجل الله تعالی فرجه الشریف در خیابان خواجو (اصفهان) به تدریس عقائد برای عموم می‌پرداختند.

تفسیر قرآن: ایشان روزهای جمعه هر هفته در اصفهان در خلال سال‌های جنگ ایران و عراق در منزل خود در خیابان هاتف به تفسیر قرآن برای طلاب، روحانیون، دانشگاهیان و… می‌پرداختند. این درس تفسیر معمولاً بیش از ۲ ساعت به طول می‌انجامید.
پس از بازگشت ایشان از نجف اشرف، سید حسین خادمی (که پدر ایشان سید جعفر خادم الشریعه با پدر امام موسی صدر عموزاده بودند) امامت نماز مدرسه صدر بازار (مرکز حوزه علمیه اصفهان) را به ایشان واگذار کردند و ایشان تا زمان هجرت به قم و سپس در ایامی که به اصفهان بازمی‌گشتند به اقامت نماز جماعت در آنجا می‌پرداختند.

این بزرگوار شاگردان بسیاری را هم تربیت نمودند که من جمله از شاگردان ایشان:
آیت الله محمد باقر حکیم، حجة الاسلام حسن نظام الدین، حجة الاسلام داوری، آیت الله مددی، آیت الله محمدی، شیخ نضار قطیفی، شیخ قاسم قطیفی، شیخ حسین احصاءی، حجة الاسلام جهرمی، شیخ الاسلامی، حجة الاسلام مهدی پور، سید محمد حسن موسوی آبادانی (محقق و نویسنده و از اساتید درس خارج حوزه)، حجة الاسلام مؤمنی حبادی، حجة الاسلام قائم فر، محقق کاشانی، رسولی، میردامادی، حجة الاسلام آل ایوب، حجة الاسلام بحرینی، هاشمی، امامی، حجة الاسلام نبوی، حجة الاسلام مهدی حائری قزوینی، حجة الاسلام سید علی موحد ابطحی،حجة الاسلام میرهندی ،حجة الاسلام سیدفضل الله موحد ابطحی، حجة الاسلام خبازیان ، درخشنده، حسین یوسفی، سید حجة موحد ابطحی، سید حسین موحد ابطحی، تربتی، صافی، امامی، آیت الله محزون، حجة الاسلام اشکوری، حجة الاسلام امیری لردگانی، حجة الاسلام یثربی، حجة الاسلام سلطانی، ویسی، حجة الاسلام سید احمد روضاتی، حجه الاسلام والمسلمین سيد احمد موحد ابطحی و...

آثار گرانقدرشان:
از ایشان یکصد و چهل و پنج عنوان کتاب در علوم تفسیر و فقه، اصول و رجال، حدیث، تاریخ، کلام و فلسفه و سایر مسائل اسلامی بر جای مانده و بنا به گفته فرزندان گرامی شان شماره دست‌نویس‌های ایشان به بیش از هفتصد عدد می‌رسد.

آثار منتشر شده این بزرگوار:
1- تهذیب المقال فی تنقیح کتاب الرجال: در ۵ جلد به چاپ رسیده و ۵ جلد آن هنوز چاپ نشده‌است، جلد اول و دوم آن در نجف اشرف و قبل از کتاب معجم رجال حدیث و تفصیل طبقات رواه نوشته سید ابوالقاسم خوئی در سال 1389 هجری قمری به چاپ رسیده است.
بنا بر اعتراف یکی از محققان، با نوشتن کتاب تهذیب المقال در تصحیح و شرح رجال نجاشی کاری بس عظیم و عدیم المثال عرضه شده‌است و بحث‌های جالب و ابتکاری فراوانی دارد و همه صفحات کتاب مشتمل بر تحقیقات ارزنده رجالی است که هیچ عالم رجالی خود را مستغنی از آن نخواهد یافت از منابع تاریخی و رجالی اهل سنت به خوبی و بطور گسترده استفاده شده‌است
2- رساله فی آل اعین
3- تاریخ آل زراره: درباره ابوغالب زراری و خاندان فقیه و محدث وی می‌باشد.
4- شرح وسائل الشیعه: که 2 جلد از آن پس از فوت ایشان به چاپ رسید.
5- مسائلی از فقه شیعه
6- بررسی و نقد و تحلیل پیش نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
این کتاب در ۱۳۵ صفحه در سال ۱۳۵۸ در اصفهان منتشر شد که با توجه به تاریخ انتشار این کتاب، اولین و جامعترین نقد و بررسی پیش‌نویس قانون اساسی ایران می‌باشد. مقدمه یازده صفحه‌ای آن شامل ۱۱ نکته مهم در هدف مردم از تشکیل دولت و نظام، دوام قانون و نظام، فرق قوانین تجربی و فطری، نحوه انتخاب نظام توسط مردم، نظام توحیدی و فطری، ویژگی‌های انقلاب ایران، مبنای قانون اساسی، افراد صلاحیتدار برای وضع قانون، معیار مردود شدن نظام و قانون، و سه ایراد مبنایی بر پیش‌نویس قانون اساسی می‌باشد.
متن کتاب تمامی اصول مندرج در پیش‌نویس قانون اساسی را با دلایل عقلی، روائی، قرآنی، فقهی و… تحلیل و نقد کرده، برخی از آن‌ها را صریحاً مخالف اسلام و قرآن و شرع دانسته، و برخی را نیازمند اصلاح دانسته، بعضی از آن‌ها را با یکدیگر متعارض و متنافی دانسته‌است. البته نویسنده برخی از اصول را قابل تفکیک، قابل ادغام یا قابل جایگزینی دانسته ‌است.
7- مناسک حج و عمره

تصوير

آثار منتشر نشده بسیاری هم از این بزرگوار بر جای مانده است که عبارتند از:
1- کتاب الغدیر: این کتاب توسط سید عبدالعزیز طباطبایی در کتاب خودش الغدیر فی التراث الاسلامی (دارالمورخ العربی، بیروت) معرفی شده‌است که در صفحات ۲۱۰ و ۲۱۱ به معرفی صد و بیست و پنجمین اثر نوشته شده درباره غدیر می‌پردازد و به معرفی این کتاب و نویسنده‌اش (در بخش قرن پانزدهم) می‌پردازد.
2- جامع الرواه: حاوی تمامی اسامی راویانی که نام آن‌ها در روایات و کتاب‌های گذشتگان از اصحاب ذکر شده‌است (نقل از مقدمه جلد اول تهذیب المقال).
۳- جامع الاخبار: حاوی تمام اخبار روایت شده از ائمه اطهار علیهم السلام در مدح راویان یا در ذم آن‌ها به ما رسیده ‌است (نقل از مقدمه جلد اول تهذیب المقال).
۴- الطیقات الرواه: حاوی طبقات راویان از اصحاب پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام می‌باشد. (نقل از مقدمه جلد اول تهذیب المقال).
۵- قواعدالرجال: ایشان در مقدمه ۱۴۸ صفحه‌ای از جلد اول تهذیب المقال، مکرر از کتاب دیگر خود به نام قواعد الرجال نام می‌برند یا به آن ارجاع می‌دهند. البته ایشان هنگامی که در نجف بودند، به تدریس قواعد الرجال در مدرسه صدر نجف پرداخته بودند.

در منبع بی نام این کتاب دو جلدی یاد شده‌ است. ایشان فائده سومی را از صفحات ۱۰۰ تا ۱۳۹ (مقدمه تهذیب المقال ج ۱) بیان می‌نمایند که عمدتاً از کتاب قواعد الرجال خود اقتباس کرده‌ است و این فائده سوم می‌تواند گویای این کتاب دو جلدی ارزشمند باشد که هنوز مخطوط باقی مانده‌است.
این فائده شامل سه مطلب می‌باشد:
الف) آنچه که به شناخت راویان مربوط می‌شود. این عنوان شامل عناوین فرعی زیر است:
۱) آنچه که مدح و ذم راویان به آن ثابت می‌شود، ۲) آنچه که در حجیت خبر اعتبار دارد یا ندارد، ۳) وجه حجیت گفتار اصحاب الرجال، ۴) اعتبار گفتار متاخرین از اهل الرجال، ۵) شیوه‌های نجاشی در جرح و تعدیل.
ب) توثیقات عامه. این عنوان شامل عناوین فرعی زیر است:
۱) کسی که روایت نمی‌کند مگر از ثقه، ۲) کسی که به روایتش سکون هست، ۳) کسی که چیزی بر او طعن نمی‌شود، ۴) کسی که بر جمیع روایاتش اعتماد می‌شود، ۵) کسی که از اجلّه روایت کرده یا اجلّه از او روایت کرده‌اند، ۶) مأمون در حدیث، ۷) کسی که در حدیث ثقه‌است، ۸) اصحاب اجماع، ۹) تصحیح الطرق، ۱۰) وکاله الائمه
ج) اشکال در امارات عامه برای وثاقت. این عنوان هم در چهار وجه ارائه شده‌ است.
6- وصیت‌نامه بخش‌هایی از وصیت‌نامه ایشان در اختیار عموم قرار گرفته‌است.

وصیت نامه:
دو مورد از وصیتهای ایشان که در دسترس برخی خواص قرار گرفته که بسیار ارزشمند و عبرت آموز است:
۱) قلمهایی را که اخیراً نگهداری می‌کنم، اینها قلم کار من و تألیف در معارف اسلام و نوشتن معارف قرآن کریم و تفسیر و علوم آن و در علوم حدیث و رجال حدیث و سایر فنون و در فقه آل محمد علیهم السلام به کار گرفته شده، این قلمها را بر روی سینه من در کفن بگذارید و دفن نمایید.
۲) دستمال سفیدی در لباسهای نمازم می‌باشد، با من دفن شود. چون که وقت گریه برای حضرت سیدالشهداء علیه السلام و اهل البیت علیهم السلام، با آن اشک چشم خود را پاک می‌نمودم.


درسها و عبرتها:
کسانی که با ایشان مصاحبت و همراهی داشتند می‌دانستند که ایشان به هیچ وجه تکلیف شرعی خود را به خاطر مصالح سیاسی معطل نمی‌گذارد. موارد زیر از مصادیق این روایت هستند که خود ایشان مکرراً به زبان می‌آوردند: «اذا رایتم العلماء علی ابواب الملوک فبئس العلماء و بئس الملوک و اذا رایتم الملوک علی ابواب العلماء فنعم العلماء و نعم الملوک»
حجج الاسلام احمد روضاتی،سید جواد ابطحی، و آیت الله سید فضل الله موحدابطحی درصبح آخرین روز حیات ایشان (روز تولد حضرت زینب سلام الله علیها) خدمت ایشان رسیدند و این جمله را از ایشان نقل کرده‌اند: «برای من طول عمر از خدا مسئلت نکنید. دعا کنید حقوق بازنشستگی از امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف نگیرم».

یادها و یادگاری ها:
حسینیه اصفهان: ایشان در هر شهری که بود چه برای سکونت و چه برای زیارت، به اقامه سوگواری برای معصومین علیهم السلام می‌پرداختند. منزل ایشان در اصفهان در طول سالها عده زیادی حاجت گرفته یا برای گرفتن حاجت به این مکان شریف مراجعه می‌نمایند. این مکان مقدس گواه تشرفات متعدد آن مرحوم و افرادی دیگر به محضر معصومین علیهم السلام بوده و ان شاء الله خواهد بود.
بزرگداشت حضرت ابوطالب: ایشان هر ساله مجلس سوگواری باشکوهی را در روز وفات حضرت ابوطالب علیه السلام (۲۶ رجب) انجام می‌دادند. در سالهایی که به سفر زیارت امام رضا علیه السلام نائل می‌گشتند، این مجلس را در منزل یکی از خیرین اصفهانی در مشهد مقدس (خیابان دانش شرقی) بر پا می‌نمود و اطعام همگانی نیز انجام می‌گرفت. روح بزگ شان شاد و راهشان پاینده باد.

تصوير

تصوير

تصوير

آدرس: خیابان چهار مردان (انقلاب) – کوی عشق علی - حسینیه و مقبره آیة الله محمد علی موحد ابطحی

مختصات:

34.639352,50.883860

آدرس ویکی مپیا:

http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.63 ... 8079750/fa
آخرين ويرايش توسط najm137 on شنبه فبريه 01, 2020 8:08 am, ويرايش شده در 5.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

قبليبعدي

بازگشت به شهر قم و حومه


cron
Aelaa.Net