مشهد آثار مهدوی منه السلام قم شهرضا حومه اصفهان

مدير انجمن: مزارات

مشهد آثار مهدوی منه السلام قم شهرضا حومه اصفهان

پستتوسط najm155 » يکشنبه جولاي 21, 2024 12:05 am

مشهد اثر مهدوى (عليه السلام) در يك واقعه اما با دومكان
با مبدا پل آهنچی قم و منتها در مدخل بيرون شهر از سمت اصفهان به شهرضا


- مختصات مشهداثر مهدوى در پل آهنچی قم
34.64296898318455, 50.87627436226385

- نقشه محدوده اين مكان (در پل آهنچی قم)
https://www.google.com/maps/dir/34.6428 ... ?entry=ttu

مختصات مشهد اثرمهدوى عليه السلام در مدخل شهرضا
32.038975, 51.881738
32.0389754, 51.8817377

نقشه محدوده مشهد اثرمهدوى عليه السلام در مدخل شهرضا
https://www.google.com/maps/place/%D8%B ... ?entry=ttu

راوي واقعه مرحوم آيت الله سيدحسن موسوى خراساني است مي كويد:

- تفصيل واقعه
مردی که در صداقتش تردید ندارم
و در شیراز به شغل رانندگی اشتغال دارد
و اسمش آقای «عبدالله پور» است می گفت:
قصد داشتم از قم به شیراز بیایم،
سر پل آهنچی در شهر قم چند دقیقه ای منتظر مسافر شدم، ناگهان سید بزرگواری نزد من آمد و به من فرمود: من می خواهم به شیراز بروم، کرایه ماشینت دربست تا شیراز چقدر است؟
گفتم: سیصد تومان.
فرمود: مانعی ندارد، در را باز کرد و در صندلی عقب ماشین من نشست.
من از طرفی خوشحال بودم، که یک نفر پول چند مسافر که می خواسته مدّتها منتظرشان باشم داده است،
ولی از طرف دیگر می ترسیدم که او در راه و بیابان به من حمله کند
و ماشین و پولهایم را بگیرد و مرا در بیابان بیاندازد و برود.
لذا وقتی حرکت کردم آینه ماشین را طوری تنظیم نمودم که کاملاً به این وسیله مراقب او باشم.
امّا همین که وارد بیابان شدیم وضع عجیبی شد،
من دیگر جادّه را نمی دیدم،
کیفیت حرکت را درک نمی کردم،
فقط آن آقا چند جمله ای از وضع زندگی من پرسیدند،
من بی اختیار گرفتایهایم را برای او شرح دادم،
از حال شما (سيد حسمخراسانى) پرسیدند
من جواب دادم،
بعد مشغول قرآن خواندن شدند.
در این موقع که من به خاطر سکوتی که در ماشین مستقرّ شد به خود آمدم
و متوجّه جادّه شدم، احساس کردم که نزدیک «شهرضا» هستم.!!!
امّا باور کردنی نبود،
ما چگونه در این مدّت کوتاه راه بین قم و اصفهان و بعد از آن اصفهان تا شهرضا را طی کرده ایم؟ علاوه بر این ما به کلّی شهر اصفهان که در راه بوده است ندیده ایم، تنها گذشتن از میان شهر اصفهان یک ساعت طول می کشید!!
در همین افکار بودم که دکه سیگار فروشی در کنار جادّه توجّه مرا جلب کرد،
من هوس سیگار کردم
به آقا عرض کردم: اجازه می فرمائید من یک پاکت سیگار بگیرم و خدمت برسم؟،
چیزی نفرمود
ولی من سکوتش را موجب رضا دانستم و ماشین را کنار جادّه نگه داشتم
و به دکه سیگار فروشی رفتم و یک پاکت سیگار خریدم،
ولی وقتی به سوی ماشین برگشتم دیدم آن آقا در ماشین تشریف ندارند،
با خودم فکر می کردم که شاید او هم برای توالت رفته و برمی گردد
و حال آنکه آنجا بیابان بود و برای این کار محلّی وجود نداشت.
هر طور بود سیگاری آتش زدم و پشت فرمان نشستم
و آن سیگار را کشیدم
باز هم او نیامد،
چند مرتبه بوقهای ممتد زدم،
باز هم از او خبر نشد،
از ماشین پیاده شدم هر چه اطرافم را گردش کردم،
کسی در آنجا نبود،
وقتی روی صندلی عقب ماشین را نگاه کردم
دیدم، سیصد تومان پول که بنا بود در شیراز به من بدهد روی صندلی گذاشته و غائب شده است.

سيد خراسانى نوشته:
و من گمان می کنم، که علّت رفتن آن حضرت
مبادرت نمودن آقای عبدالله پور به سیگار خریدن و سیگار کشیدن
که لااقلّ عمل لغوی بوده
و بوی دودش موجب اذیت دیگران است
و قطعا آن حضرت این عمل را برای دوستانش نمی پسندد، بوده است.

در قضیه دیگری نقل شده که حضرت ولی عصر (علیه السّلام) وارد مجلسی که دوستانشان جمع بودند می شوند
و با همه معانقه می کنند
ولی از معانقه با دو نفر خودداری می فرمایند.
شخصی که مقرّبتر بوده؛ از آن حضرت سؤال می کند که:
چرا شما با آن دو نفر معانقه نفرمودید،
آن حضرت می فرمایند:
به خاطر آنکه آن یکی سیگار می کشد و دهانش بوی سیگار می دهد
و آن دیگری شاربهایش بلند است.
توضیحات تکمیلی: حضرت مولا منه السلام بعد از این واقعه به زیارت امامزاده شاهرضا تشریف برده اند.
najm155
 
پست ها : 40
تاريخ عضويت: چهارشنبه ژوئن 08, 2016 4:54 am

بازگشت به شهر قم و حومه


Aelaa.Net