اروپا

اروپا

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه فبريه 12, 2020 11:54 pm

.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

Re: اروپا

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه فبريه 13, 2020 12:00 am

وايكينگها = در شمال اروپا (اسكانديناوي - دانمارک فنلاند هلند نروژ و سوئد) (793-1066م / 176- 458 هـ)


كشف انگشتر مزين به لفظ جلاله «الله» در مقبره يك وايكينگ


به گزارش سرويس ديني جام نيوز، کشف نوشته اسلامی بر یک انگشتری که از داخل تابوت یک وایکینگ بدست آمده، گفته های قدیمی مبنی بر وجود ارتباط مابین اسکاندیناوی های دوره وایکینگ و جهان اسلام را تایید کرد.

ديسكاوري نيوز در اين باره نوشت: این انگشتر نقره از یک تابوت چوبی بدست آمده که متعلق به زنی است که در حدود سال 850 میلادی دفن شده و نخستین بار در طی کاوش های باستان شناسی مقبره های دوران وایکینگ مابین سال های 1872 و 1895 در جزیره بیرکا در نزدیکی استکهلم، پایتخت سوئد، کشف شده است.

اما دانشمندان به تازگی با استفاده از یک میکروسکوپ الکترونی موفق شده اند دریابند که نوشته نگین این انگشتری به خط کوفی عربی و کلمه «ان شاءالله» است.

سباستین وارملاندر، بیوفیزیکدان دانشگاه استکهلم دراین باره گفته است: «این تنها انگشتری دارای نوشته به زبان عربی است که در اسکاندیناوی کشف شده است. ما چندین انگشتری دیگر نیز به سبک عربی داریم اما آنها بدون نوشته هستند».

وارملاندر و همکارانش پس از این کشف در ماه فوریه در "مجله اسکنینگ" نوشتند: «تجزیه و تحلیل های ما نشان می دهد که انگشتر مورد مطالعه شامل آلیاژ نقره با کیفیت بسیار بالاست (94.5 درصد) که با یک سنگ شیشه ای رنگی که دارای نوشته ای به زبان عربی شامل کلمه «الله» می باشد، تزیین شده است.»

Image

پژوهشگران سوئدی نوشته روی این سنگ صورتی رنگ را «الی الله» خوانده اند که به معنی «برای خدا» می باشد. با این حال تعابیر جایگزینی نیز برای این نوشته گفته شده به طوری که برخی آن را «ان شاءالله» به معنی «اگر خدا بخواهد» خوانده اند.

در عصر جدید کشورهای اسکاندیناوی به پذیرش دشوار مهاجرانی از کشورهای عرب و مسلمان شناخته می‌شوند. اما تاریخ در پس این رابطه به زمانی دورتر از حد تصور شما باز می‌گردد. حلقه انگشتری جالبی در گورستان وایکینگ‌ها در بیرکا، مرکز تجاری تاریخی در مرزهای کنونی سوئد، کشف شده است. گورِ زنی که در سده نهم میلادی درگذشته، نزدیک به هزار سال بعد توسط هیالمار استولپه، باستان‌شناس مشهور سوئدی در محوطه گورستان بیرکا کشف شده است. این حلقه انگشتری نقره منحصربفرد دارای سنگی است که با خط کوفی بر روی آن نوشته شده «برای الله». خط کوفی، خطی عربی است که در سده‌های 8 تا 10 میلادی رواج داشته است. این تنها انگشتری یافت شده در اسکاندیناوی و متعلق به زمان وایکینگ‌ها است که بر روی ان به خط عربی نوشته شده است. نحوه رسیدن این انگشتری به دست این زن مشخص نیست اما وی در حالی پیدا شده که لباس اسکاندیناویایی برتن داشته است.

به همین روی به نظر می‌رسد که انگشتری از طریق بازرگانان به این منطقه وارد شده باشد. اینک تحقیقات تازه سباستین وارملاندر، زیست‌-فیزیک شناس از دانشگاه استکهلم و همکارانش بر منحصربفرد بودن این انگشتری صحه گذاشته است. تحقیقات وی با بهره‌گیری از میکروسکوپ الکترونی درباره منشا ساخت این انگشتری اطلاعات جالبی بدست می‌دهد. این گروه دریافته که سنگ روی این انگشتری که از جنس شیشه‌ رنگ شده است که برای مدت هزاران سال در خاورمیانه ساخته می‌شده، در آن زمان برای وایکینگ‌ها ماده‌ای مرموز به شمار می‌رفته است. جالب‌تر اینکه سالم بودن این انگشتری گواهی بر آنست که بی‌واسطه از سازنده به دست خریدار رسیده است. وارملاندر و همکارانش معتقدند که این امر نشان دهنده ارتیاط میان جامعه وایکینگ‌ها و خلافت عباسی است. در آن زمان خلفای عباسی بر بخش‌های وسیعی از خاورمیانه و شمال‌ آفریقا تسلط داشتند. يكي از محققين اسلامي كه به اروباي قديم سفر كرده احمد ابن فضلان، فرستاده خلیفه عباسی است كه درباره بهداشت مردمان كشورهاى اروباي شمالي و وایکینگ‌ها در قرن دهم میلادی نوشته است: «آنها کثیف‌ترین موجودات خداوند هستند. آنها بعد از قضای حاجت طهارت نمی‌کنند و حتی در هنگام انجام مراسم مذهبی نیز و بعد از صرف غذا نیز دست و روی خود را نمی‌شویند.»

Image

شفقنا در ادامه به نقل از منبع ياد شده افزود: بنابر نظر محققان این کشف شاهدی است بر وجود ارتباط مستقیم مابین وایکینگ ها و کشورهای اسلامی. به گفته وارملاندر حماسه های وایکینگ ها و تاریخچه ها مبین آنست که آنها به مناطق دریای سیاه، دریای خزر و ماورای آن سفر کرده اند اما هنوز نمی دانیم چه حقیقت و افسانه ای در پس این داستان است. با این حال شرایط ضرب حلقه این انگشتری وجود ارتباط مستقیم بین اسکاندیناوی های عصر وایکینگ و جهان اسلام را تصدیق می کند.

این انگشتری در حال حاضر در موزه تاریخ سوئد در استکهلم نگهداری می شود.

===========

در دوران باستان: ساكنان اصلي اروبا (وایکینگ‌ها) شيعه بوده اند = انگشتر و كفن وایکینگ‌ها نقش 'الله' و "علي" داشت


Image
پژوهشگران سوئدی بر روی پارچه‌های باقیمانده از لباس وایکینگ ها کلمات عربی پیدا کرده‌اند.
بر روی باقیمانده بعضی از لباس های ابریشمی وایکینگ ها که با آن به خاک سپرده شده‌اند، نام های "الله و علی" با نخ های ابریشمی و نقره ای دوخته شده است.
کشف این کلمات پرسش های تازه ای را در مورد تاثیر اسلام بر کشورهای اسکاندیناوی مطرح کرده است.
لباس های ابریشمی که وایکینگ ها با آن به خاک سپرده می شدند بیش از ۱۰۰ سال به عنوان پوشش معمولی خاک سپاری آن ها نگهداری می شد اما پژوهشگران سوئدی با مطالعات بیشتر روی تکه پارچه های باقیمانده از این لباس ها موفق به کشف شواهد جدیدی از رابطه وایکینگ ها با مسلمانان در قرن‌های ۹ و۱۰ میلادی شده اند.
آنیکا لارسن، پژوهشگر نساجی باستانی از دانشگاه "اوپسالا" در سوئد هنگامی که باقیمانده لباس زنان و مردان وایکینگ را بررسی می کرد موفق به این کشف جدید شده است.
در اکتشاف باستانشناسی مقبره وایکینگ ها که اواخر قرن ۱۹و اواسط قرن ۲۰ در مناطق "بیرکا و گاملا" در اوپسالا انجام شد، باقیمانده لباس های ابریشمی یافت شد که وایکینگ ها با آن به خاک سپرده می شدند.

Image

آنیکا لارسن پس از پی بردن به این که پارچه این لباس ها از آسیای میانه، ایران و چین وارد اسکاندیناوی شده بود، تصمیم به انجام پژوهش های جدید به روی آنها گرفت.
به گفته آنیکا لارسن اشکال هندسی به اندازه ۱.۵ سانتیمتر که روی این پارچه ها دوخته شده بود با نقش های دیگر در اکتشافات باستانشناسی اسکاندیناوی تفاوت داشت اما در پارچه های متعلق به مسلمانان اسپانیا شبیه آن را دیده بود.

حل معما


آنیکا لارسن بعد از بررسی های زیاد پی برد که نام های "الله و علی" به خط کوفی روی این پارچه ها دوخته شده است و این دو نام همیشه کنار هم قرار دارند

این پژوهشگر می‌گوید بعضی از این قبرها ممکن است متعلق به مسلمانان باشد: "اما به احتمال زیاد این کشفیات نشان می دهد که وایکینگ ها تحت تاثیر اندیشه اسلامی از جمله زندگی ابدی در بهشت (كفن) این لباس ها را تن مرده های خود می کردند."
تحقیقات آنیکا لارسن از این جهت جالب است که برای اولین بار شواهد تاریخی با ذکر نام "علی" در اسکاندیناوی یافت شده است.

ارتباط وایکینگ ها با جهان اسلام به خصوص شيعيان مدت هاست که با شواهد تاریخی از جمله وجود سکه های اسلامی در نیمکره شمالی به اثبات رسیده است.
دوسال پیش پژوهشگران سوئدی انگشتری را از مقبره یک زن وایکینگ در منطقه "بیرکا" یافتند که روی آن کلمه "برای الله" به خط کوفی حک شده بود.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

Re: اروپا

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه فبريه 13, 2020 12:19 am

امارة بني كلب = در جنوب اروپا - ايتاليا - سیسیل (336هـ/948م إلى 444 هـ/ 1053م) = اسماعيلية


پرچم
Image
Image
بخش سبز رنگ در نقشه.

امارت سیسیل یا امارت صقلیه به دوران حکومت مسلمانان شیعه در جزیره سیسیل گفته می‌شود که طی سالهای ۹۶۵ تا ۱۰۷۲ به مرکزیت بلرم (پالرمو) ادامه داشت.

تاریخچه حضور مسلمانان
حضور مسلمانان در جزیره بطور متناوب از قرن ششم میلادی و سالهای اول اسلام آغاز گردید. در دوران خلافت اسماعیل منصور از رهبران اسماعیلی فاطمیان، وی حسن الکلبی را بعنوان امیر منطقه سیسیل منصوب کرد. وی توانست بخوبی شورش‌های بیزانسی‌ها را کنترل و سلسله کالبیدها را بنیان نهد.

اقدامات و آثار
اصلاحات صورت گرفته توسط مسلمانان در این منطقه به افزایش بهره‌وری در زمین‌های زراعی انجامید. آنان همچنین سیستم آبیاری مزارع را بهبود بخشیدند. بهترین توصیف دربارهٔ وضعیت سیسیل در این دوران در آثار ابن حوقل جغرافیدان مسلمان که از جزیره بازدید داشته‌است، آمده.

-------------
إمارة بني كلب (صقلية)

بني كلب هم سلالة حكام لجزيرة صقلية، واسسها حسن الكلبي عام 336 هـ/ 948م، كانوا قد عينهم الفاطميين، ثم استقلوا بالجزيرة عنهم. وقد دامت فترة حكمهم من 336هـ/948م إلى 444 هـ/ 1053م.

المقدمة

في عام 212 هـ/827 م، وفي عز الخلافات الداخلية البيزنطية، وصل جيش للأغالبة تعداده 10,000 جندي وسبعمئة خيال ب100 سفينة أقلتهم من أفريقية إلى مارسالا بصقلية، تحت إمرة القائد أسد بن الفرات. واحتلت باليرمو عام 831 واضحت العاصمة الجديدة للجزيرة إلى اليوم. سقطت سراقوسة عام 878 وسقطت آخر معاقل البيزنطيين وهي تاورمينا عام 902. وقد استمرت غارات المسلمين على جنوب إيطاليا وظهرت دويلات صغيرة مثل إمارة باري وتارانتو. وخلال تلك المدة ظهرت قوة إسلامية جديدة أسمها الفاطميين.

الحكم
بعد أن اخمد الفاطميين ثورة اشتعلت بالجزيرة. عين المنصور بالله الفاطمي الحسن بن علي بن أبي الحسين الكلبي أميرا لصقلية سنة 336 هـ/ 948م قبل أنتقال عاصمة ملكهم من أفريقية إلى القاهرة عام 359 هـ/ 969 م. وكانت هذه الأسرة من أخلص أعوان الفاطميين، ولأفرادها مواقف جليلة في خدمة الدولة الفاطمية أثناء ثورة أبي يزيد، وتقديراً لخدمات الحسن بن علي فقد كافأه المنصور الفاطمي بولاية صقلية، وتلقته بلرم كما كانت تتلقى من قبله من الولاة، إذ كانت أطماع الرؤساء المحليين لا تزال مصدراً للقلق في المدينة. وكان آل الطبري هم زعماء المقاومة فيها. ولم يكن مع الحسن حينما نزل صقلية جيش يعتمد عليه في مقاومة المشاغبين، ولكنه استطاع بدهاء فذ أن يفسد خططهم. ووجد في بلرم جماعة قد سئموا كثرة التقلب ورغبوا في السلامة فانضموا إلى الوالي الجديد وانحاز إليه أصحاب الدواوين وكل من يريد العافية. ولما ثبتت قدمه في المدينة قبض على أهل الفتنة وصادر أموالهم. واستمر الحسن بن علي يغزو ويتوسع في جزيرة صقلية، حتى عزله المعز بعد ولاية استمرت خمس سنين ونيف، وولى إبنه أحمد بن الحسن مكانه. واستمر أحمد واليا عليها مدة ست عشرة سنة حتى تم عزله وتعيين أخوه أبا القاسم علي بن الحسن، الذي وصلها في منتصف شعبان سنة 359 هـ. وفي عام 372 هـ/ 982م دخل أبو القاسم الأراضي الإيطالية وقابل بجيشه جيش أوتو الثاني الألماني بمعركة ستيلو في كروتوني بولاية كالابريا، وهزمهم ولكنه قتل بتلك المعركة

.
فترة الضعف
تولى الأمر بعد أبو القاسم ابنه جابر بن أبي القاسم حتى وصل صقلية جعفر بن محمد بن الحسين بن علي بن أبي الحسين أميراً عليها من العزيز الفاطمي وكان جعفر المذكور مواظباً للعزيز خليفة مصر قريباً إِليه جداً فلما استشهد أبو القاسم أرسله العزيز إِليها فسار جعفر إِلى صقلية وبقي واليا عليها حتى مات في سنة 375 هـ فولى أخوه عبد الله بن محمد حتى توفي في سنة 379 هـ/ 990 م وتولى بعده ابنه أبو الفتح يوسف بن عبد الله الملقب بثقة الدولة (379-388 هـ/ 990-998 م) وأتاه سجل من العزيز من مصر بذلك، وأحسن السيرة فضبط الجزيرة وأحسن إلى الرعايا وأرسى بجلائله وفضائله كل من كان قبله نم بني أبي الحسين. وكانت أيام الناس بصقلية في مدته على أفضل ما يشتهون. وقد ضبط البلد ضبطاً عظيماً واستقامت له الأمور، وظهر من كرمه وجوده على سائر الناس ما لا يحيط به وصف. وكان بلاطه في بلرم مقصد العلماء والأدباء وظل قائماً بالأمر خير قيام حتى أصابه فالج عطل نصفه الأيسر في سنة 388 هـ/998م

، فتنازل لابنه جعفر الذي لقب بتاج الدولة فبقي مدة ثم أحدث على أهل صقلية مظالم فخرجوا عن طاعته وحصروا جعفر المذكور في القصر فخرج إِليهم والده يوسف وهو مفلوج في محفة ورد الناس وشرط لهم عزل جعفر فعزله وولى موضعه أخاه تأييد الدولة أحمد الأكحل بن يوسف وتولى الأكحل في المحرم سنة 410 هـ/1017م وبقي الأكحل حتى خرج عليه أهل صقلية وقتلوه في سنة 427 هـ/1037م ولما قتلوا الأكحل ولوا أخاه الحسن صمصام الدولة فجرى في أيامه اختلاف بين أهل الجزيرة وتغلبت الخوارج عليه. وانقسمت الجزيرة إلى دويلات صغيرة. حتى مات عام 1053 وبموته انقطعت السلالة الكلبية. وبعدها بسنوات قلائل عام 1061م دخل النورمان الجزيرة بقيادة روجر الأول.

الآثار الباقية
يكفي أن نذكر بأن باليرمو عاصمة بني كلب بشكل خاص وصقلية بشكل عام، كانت من المراكز الصناعية لمنطقة حوض البحر المتوسط. فقد جلبوا إليها الليمون والبرتقال وقصب السكر والقطن وأشجار التوت لتربية دودة القز. وبنوا نظام ري للزراعة، وصقلية تعتبر محور مهم للتجارة ما بين الشرق الأدنى وشمال أفريقيا مع الدويلات الإيطالية البحرية مثل بيزا وجنوة وأمالفي.

أمراء بني كلب
الحسن بن علي بن أبي الحسين الكلبي (336-341 هـ) (948-952 م)
أحمد بن الحسن (341-359 هـ) (952-969)
أبو القاسم علي بن الحسن (359-372 هـ) (969-982 م)
جابر بن أبي القاسم (372-373 هـ) (982-983 م)
جعفر بن محمد بن الحسين بن علي بن أبي الحسين (373-375 هـ) (983-985 م)
عبد الله بن محمد (375-379 هـ) (985-990 م)
أبو الفتح يوسف بن عبد الله (379-388 هـ) (990-998 م)
جعفر بن يوسف (998-1017 م)
أحمد الأكحل بن يوسف (1017-1037 م)
حسن الصمصام (1040-1053 م)

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9 ... B%8C%D9%84
https://ar.wikipedia.org/wiki/%D8%A5%D9 ... 9%8A%D8%A9)
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

Re: اروپا

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه فبريه 13, 2020 12:28 am

امارة بني حمود = در جنوب غرب اروبا - اسپانیا (۱۰۱۶–۱۰۷۳م / 406 – 465 هـ) = زيديه


حمودیان سلسله‌ای شیعه مذهب در اندلس بود که توسط علی بن حمود در سال ۴۰۷ با استفاده از شرایط آشفته دستگاه خلافت اموی و قتل سلیمان بن حکم، خلیفه اموی، تأسیس شد و به مدت ۴۰ سال بر بخش‌هایی از اندلس حکومت کرد تا سرانجام در عهد محمد بن ادریس دوم، امویان توانستند بار دیگر خلافت را به دست بگیرند و به عمر حکومت طایفه حمودی پایان دهند.[۱]

Image
طایفه آل‌حمود ساکن در شهر ملاقه در سال ۱۰۳۷

تأسیس حکومت و خلفای حمودی

علی بن حمود
در اوایل قرن ۵ قمری بود که سلیمان بن حکم حکومت ولایات سبته و طنجه را به فردی به نام علی بن حمود که نسب وی به ادریسان مغرب می‌رسید، واگذار کرد و همچنین قسمت‌های جنوبی اندلس، جزیره خضرا، را نیز به بردار علی یعنی قاسم بن حمود اعطا کرد.[۲] در این زمان که دستگاه خلافت از آشفتگی فراوانی رنج می‌برد، علی با به تحریک فردی به نام خیران که از سرداران بربر بود علیه سلیمان شورید[۳] و توانست وی را شکست و قرطبه را فتح کند. پس از تصرف قرطبه سلیمان و پدرش جکم به دستور علی به قتل رسیدند و خود علی نیز با لقت متوکل علی‌الله به مسند خلافت رسید.[۴] وی پس از چندی حکومت شرایط سختی را برای مردم قرطبه به وجود آورد که سبب شورش علیه وی شد که وی به خشونت همگی را سرکوب کرد و همچنین رفتار بد وی موجب رنجش بربرها علی‌الخصوص خیران شد.[۵] در همین حال فردی به نام عبدالرحمن توانست به کمک خیران و امیران سرقسطه، شاطبه و والنسیا شورش بزرگی را علیه علی بن حمود به راه بیندازد و علی نیز دست به اقدام متقابل زد و آماده نبرد شد اما توانست ۳ تا از غلامان خود کشته شد.[۶]

قاسم بن حمود
پس از علی، برادرش قاسم با لقب مأمون[۷] به جای بردار نشست و تا سال ۴۱۳ حکومت قرطبه را برعهده داشت. در همین سال بود که بردار زاده‌اش، یحیی بن علی علیه وی شورید و مدعی خلافت شد[۸] و به قرطبه حمله برد و چون قاسم تاب مقاومت نداشت از مقابله با وی گریخت و به اشبیلیه رفت اما بار دیگر توانست با جمع‌آوری نیرو به پایتخت آمده و حکومت بازپس بگیرد. اما یحیی آرام ننشست و بار دیگر قرطبه را متصرف شد و اینبار قاسم را به زندان افکند. قاسم تا عهد ادریس بن علی در زندان بود و سرانجام به دستور وی به قتل رسید.[۹][۱۰]

یحیی بن علی
یحیی پس از به دست گرفتن قدرت با لقب معتلی به تخت خلافت رسید. در عهد وی، قرطبه به شخصی به نام عبدالرحمن بن عطلف یفرنی واگذار شد و خود مقر حکومت را به مالقه منتقل کرد. اما در غیبت وی اهالی قرطبه درصدد شورش برآمدند و با عبدالرحمن ناصر با لقب معتمد بیعت کردند[۱۱] اما اقدامات آنها محقق نشد تا اینکه توسط یحیی سرکوب شدند.[۱۲]

جانشینان یحیی
پس از یحیی، بردارش ادریس بن علی که ولایت طنجه و سبته را برعهده داشت با لقب متاید الله به مسند خلافت اندلس رسید.[۱۳] ادریس پایتخت را مالقه انتخاب کرد که محل و مقر اصلی طایفه حمودی بود. دوران حکومت ادریس نسبتاً طولانی بودو تا سال ۴۳۱ پایدار ماند.[۱۴]

پس از وی، پسرش محمد بن ادریس به حکومت رسید که حکومت وی نیز دوامی نداشت هم چنان‌که در دوران حسن بن یحیی حمودی، جانشین محمد، چندان نپایید و در سال ۴۳۴ درگذشت.[۱۵]

زوال حمودیان
پس از آن بربرها با ادریس دوم با لقب عالی بیعت کردند و او را به مسند رساندند. با توجه به شخصیت هنری و ادبی وی، مملکت از امور سیاسی عقب ماند و در نتیجه باعث بروز تمرد یاغیان و جسورتر شدن آنها شد که توانستند در سال ۴۳۸ وی از حکومت برکنار[۱۶] و با محمد بن قاسم با لقب مهدی بیعت کنند.[۱۷] وی برعکس ادریس دوم، شخصی جسور و قدرتمند بود که باعث نگرانی گروه‌ها به خصوص بربرها شود. پس وی از سلطنت خلع و محمد بن ادریس دوم با لقب مستعلی به حکومت رساندند.[۱۸] در دوران وی نیز به مانند اسلافش، هرج و مرج و شورش در سراسر حکومت بیداد می‌کرد و موجب رنجش بیش از پیش اهالی اندلس شده بود تا اینکه در سال ۴۴۶ شخصی به نام بادیس بن حبوس بر مالقه دست یافت و محمد را دستگیر و به افریقیه فرستاد. بدین ترتیب حکومت حمودیان پس از ۴۰ سال برافتاد و باردیگر خاندان اموی توانستند قدرت را به دست بگیرند.[۱۹]

تشیع در دوره حمودی
یکی از ویژگی‌های خلافت حمودی آن است که توانست فضای بسته فرهنگی و اجتماعی عهد اموی را بشکند و محیط نسبتاً آزادی برای انتشار و تبلیغ افکار گروه‌های مختلف به وجود بیاورد. از مهم‌ترین پیامدهای این فضای باز، گسترش اندیشه‌های شرقی در اسپانیای اسلامی از طریق آثار علمی بود در این بین به دلیل حمایت حمودیان از مذهب تشیع، تفکرات و اندیشه‌های گسترش چشمگیری یافت و بسیاری از بدگویی‌هایی که بر اثر تبلیغات گسترده امویان بر این مذهب بود، تعدیل شد و تا حدودی از بین رفت. با این حال حمودیان بر مذهب خود تعصب چندانی نداشته و سعی بر گسترش آن با هر ابزاری نبودند در واقع می‌توان گفت که آنها شیعیان معتدلی بودند که اعتقادات خود را بر باورهای کلی از این مذهب ساخته بودند. از این رو تفاوت زیادی با فاطمیان یا آل‌بویه که از تفکرات کلامی مدون برخوردار بودند، داشتند. آنان برخی از مبانی عمومی شیعه را باور داشتند و معتقد بودند که دین جز با امامت تمام نمی‌شود. براساس باورهای مذهبی این خاندان، امامانی همچون علی بن ابی طالب و حسین بن علی تنها افراد شایسته روزگار خود برای خلافت بوده و دیگران غاصبان آن هستند؛ بنابراین شناخت امام زمان خود بر هر مسلمانی واجب است تا غصبی خلافت ایجاد نشود. با این همه می‌توان گفت که شیعه حمودیان ظاهری و بدون مبانی عمیق اعتقادی و فلسفی است و اساس کار و عمل آنها نیز مبتنی بر رفتارهای مذهبی خلفای فاطمی است.[۲۰]

--------------
بنو حمود
بنو حمود هي أسرة من الأدارسة

نازعت الأمويين على خلافة المسلمين في الأندلس في فترة فتنة الأندلس، وبعد أن أقصيت عن الخلافة نهائيًا عام 417 هـ، أسس يحيى المعتلي بالله طائفة مالقة إحدى ممالك الطوائف التي تكونت في تلك الفترة. وفي عام 427 هـ، استقل محمد بن القاسم المهدي بالله طائفة الجزيرة الخضراء التي انفصل بها عن طائفة مالقة.

ظلت الطائفتان في صراع متواصل مع الممالك المجاورة، إلى أن استولى باديس بن حبوس حاكم طائفة غرناطة على مالقة عام 446 هـ، واستولى المعتضد بن عباد على الجزيرة الخضراء عام 449 هـ.

تاريخهم
عبورهم إلى الأندلس
بعد أن سيطر الحاجب المنصور على الدولة الأموية في الأندلس في عهد الخليفة هشام المؤيد بالله، انتهج سياسة الاستقواء بالبربر على العرب والصقالبة الذين كانوا يسيطرون على المناصب في الجيوش الأموية.

شجع ذلك عددًا من القبائل البربرية على العبور إلى الأندلس، والدخول في طاعة العامريين، والانتظام في جيوشهم.

كان الأدارسة قد فقدوا حكمهم في المغرب على يد جيوش الحاجب المنصور،
إلا أنهم كانت لهم منزلتهم بين البربر. عبر بنو حمود مع القبائل البربرية الداخلة إلى الأندلس. وحين دخلت الأندلس فترة الفتنة، بعد أن خلع محمد المهدي بالله هشامًا المويد بالله عام 399 هـ، أساء المهدي معاملة البربر الذين كانوا عماد جيش العامريين، نظرًا لما كان يكنه من كراهية للعامريين المتسببين في مقتل والده. تسببت تلك المعاملة السيئة في التفاف البربر حول سليمان المستعين بالله المطالب بعرش الأندلس، واستطاعوا مساعدته على انتزاع العرش عام 403 هـ. أراد سليمان أن يبعد البربر عن قاعدة حكمه في قرطبة لما رأى اشتداد شوكتهم، ففرّقهم على كور الأندلس، فأقطع كل زعيم منهم إحدى تلك الكور، فكان من نصيب علي بن حمود حكم سبتة وأحوازها، فيما أقطع سليمان القاسم بن حمود حكم الجزيرة الخضراء.

انتزاعهم الخلافة
لم تمض فترة طويلة حتى اتفق علي بن حمود مع أخيه القاسم على أن يتبادلا ولايتاهما، ثم ادعى علي أن هشام المؤيد بالله، كتب له بولاية عهده، وجمع جيشًا هزم به سليمان، وقتله وأعلن نفسه خليفة على المسلمين في الأندلس عام 407 هـ. حاول خيران الصقلبي حاكم ألمرية والمنذر بن يحيى التجيبي حاكم سرقسطة خلع علي، بأن جمعوا جيشهم ونادوا بخلافة أمير أموي يدعى عبد الرحمن المرتضى. وبينما كان علي يُعد لقتالهم، اغتاله بعض غلمان قصره في ذي الحجة 408 هـ، فخلفه أخوه القاسم.سار جيش المرتضى إلى قرطبة، إلا أنهم اشتبكوا قرب غرناطة مع قوات صنهاجة بقيادة زاوي بن زيري حاكم غرناطة في معركة قُتل فيها عبد الرحمن وفرّ خيران والمنذر. وفي ربيع الآخر 412 هـ، فر القاسم من قرطبة قبل دخول ابن أخيه يحيى المعتلي بالله الذي أعلن نفسه خليفة على قرطبة. ثم أعاد البربر القاسم في ذي القعدة 413 هـ. لكنه خلع مجددًا هذه المرة بعد ثورة أهل قرطبة على البربر في جمادى الآخرة 414 هـ، وولوا مكانه عبد الرحمن المستظهر بالله لكنه اغتيل بعد أيام، فخلفه محمد المستكفي بالله، الذي نجح يحيى المعتلي بالله في خلعه في رمضان 416 هـ عندما زحف على قرطبة بجيشه، قبل أن يخلعه أهل قرطبة مجددًا في ربيع الأول 417 هـ،

ليؤسس يحيى طائفة مالقة.
طائفتي مالقة والجزيرة الخضراء
ظل يحيى في صراع مع أبي القاسم بن عباد حاكم إشبيلية قرب قرمونة عام 427 هـ، فخلفه أخوه إدريس المتأيد بالله. شهد بداية حكمه انفصال الجزيرة الخضراء عن طائفة مالقة، ذلك لأنه لما قُتل يحيى المعتلي بالله، قام رجل من البربر يدعى بأبي الحجاج كان موكلاً إليه التحفظ على محمد والحسن ابني عمه القاسم بن حمود في الجزيرة الخضراء، منذ أن اعتقلهما يحيى مع أبيهما عام 414 هـ حين هاجم شريش، بإطلاق سراح محمد والحسن، ودعا البربر والعبيد السود إلى طاعة محمد بن القاسم، لتتأسس بذلك طائفة الجزيرة الخضراء. توفي إدريس في المحرم 431 هـ، وبويع من بعده ولده يحيى القائم بأمر الله. لم يرض الحسن بن يحيى المعتلي بالله بمبايعة يحيى حيث كان إدريس قد ولاه العهد، وجعله واليًا على سبتة وطنجة وأعمالهما، وبعث معه الحاجب نجاء الصقلبي لمعاونته. أعد الحسن ونجاء جيشًا عبرا به إلى مالقة، وحاصراها برًا وبحرًا، حتى استسلم يحيى وتنازل عن عرشه في جمادى الثاني 431 هـ، وسار إلى قمارش، وأقام بها، إلى أن دس عليه الحسن من قتله بالسم في ربيع الثاني سنة 434 هـ. ثم قتلته زوجته أخت يحيى انتقامًا لأخيها بالسم في جمادى الأولى 434 هـ. استغل نجاء الفرصة، وأعلن نفسه حاكمًا على مالقة بعد أن سجن إدريس بن يحيى شقيق الحسن. ثم غزا بجيشه الجزيرة الخضراء، لينزعها من يد محمد بن القاسم بن حمود. ففشل وغادر عائدًا إلى مالقة. وفي الطريق اغتاله بعض جنوده من البربر، وأخرجوا إدريس بن يحيى من سجنه، وبايعوه في 6 جمادى الثانية 434 هـ.وفي شعبان 438 هـ، فانقلب عليه ابن عمه محمد بن إدريس، ففر إدريس إلى ببشتر، وحاول استعادة مالقة بمعاونة من باديس بن حبوس صاحب غرناطة، لكنهما فشلا. انتقل إدريس إلى سبتة، ثم إلى رندة عند حاكمها أبي النور بن أبي قرة اليفرني.حاول زعماء البربر خلع محمد بن إدريس ومبايعة محمد بن القاسم المهدي بالله صاحب الجزيرة الخضراء، الذي فشل في هزيمة قوات محمد بن إدريس ودخول إلى مالقة، ومات بعد فترة قصيرة عام 440 هـ، وخلفه ابنه القاسم الواثق بالله. أما زعماء البربر، فدسوا على محمد بن إدريس من قتله بالسم في أواخر سنة 444 هـ، وبايعوا من بعده ابن أخيه إدريس بن يحيى السامي بالله، الذي أصابته لوثة، وغادر مالقة هائمًا على وجهه في صفة تاجر، وعبر إلى المغرب، وهناك قُتل في عام 444 هـ. فعاد إدريس العالي بالله إلى مالقة، واستمر في الحكم حتى توفي عام 446 هـ بعد أن عهد بالحكم لابنه محمد، الذي لم يدم حكمه طويلاً، حيث خلعه باديس بن حبوس عام 449 هـ، وضم مالقة إلى غرناطة. غادر المستعلي بالله إلى ألمرية، وعبر منها إلى مليلة التي قبل به أهلها كحاكم عليهم حتى وفاته عام 456 هـ لينتهي بذلك حكم بني حمود في مالقة.أما القاسم الواثق بالله، فغزاه المعتضد بن عباد عام 446 هـ برًا وبحرًا، ففر القاسم وأهله إلى سبتة. ثم رحل إلى ألمرية والتجأ إلى صاحبها المعتصم بن صمادح، وبقي بألمرية حتى وفاته عام 450 هـ لينتهي حكم بني حمود نهائيًا في الأندلس.
-----------------
The dynasty is named after their ancestor, Hammud, a descendant of Idris ibn Abdallah, whose ancestors had established themselves among the Berber tribes of northern Morocco.[5] When Sulayman ibn al-Hakam carved out Andalusian land for his Berber allies, two members of the Hammudid family were given the governorship of Algeciras, Ceuta and Tangier. The Hammudids thus gained control of the traffic across the Straits of Gibraltar, suddenly becoming a powerful force. Claiming to act on behalf of the dethroned Hicham II, the Hammudi governor of Ceuta Ali ibn Hammud al-Nasir marched upon Córdoba in the year 1016, where he was crowned Caliph.

In 1056, the last Hammudid Caliph was dethroned, losing Malaga to the Zirids of Granada,[6] who had previously been the Hammudids' most important supporters. The Hammudi family was then forced to settle in Ceuta.

https://en.wikipedia.org/wiki/Hammudid_dynasty
https://ar.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9 ... 9%88%D8%AF
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm


بازگشت به حكومتهاي علويان


Aelaa.Net