شکست کامل «فشار حداکثری» ترامپ علیه ایران: گزارش سایت آمریکایی «اسلیت»
شفقنا آینده- در روزهای اخیر رسانههای آمریکایی از درخواست دونالد ترامپ برای بمباران تأسیسات هستهای ایران خبر دادند. درخواستی که به گفته این رسانهها حکایت از شکست کامل سیاست فشار حداکثری ترامپ علیه جمهوری اسلامی ایران میکند. این رسانهها بر این باورند که دونالد ترامپ با اتخاذ سیاست فشار حداکثری دنبال دستاورد خاصی در زمینه هستهای نبود، بلکه تنها هدف او سرنگونی رژیم ایران بود و حالا که به این هدف دست نیافته، هیچ راهکار دیگری جز حمله نظامی به ذهنش نمیرسد.
به گزارش سرویس ترجمه شفقنا از اسلیت؛ حمله به تاسیسات هستهای ایران- که نیویورک تایمز ادعا کرده رئیس جمهور آمریکا در هفته گذشته خواهان آن بود و بعد از مخالفت مشاورانش از این خواسته دست کشید، آخرین میخ بر تابوت سیاست «فشار حداکثری» ترامپ جمهوری اسلامی بود. یک فاجعه بینتیجه که عایدی خاصی برای ایالات متحده آمریکا نداشت.
جمهوری اسلامی ایران از زمان امضای توافق هستهای سال ۲۰۱۵ موسوم به برجام تا ماهها بعد از خروج ترامپ از این توافق در اواسط سال ۲۰۱۸ به تعهدات خود در این توافق پایبند بود. حتی بعد از خروج ترامپ از توافق و اعلام تحریمهای جدید علیه جمهوری اسلامی ایران (و همکاری اجباری دیگر طرفین برجام با این تحریمها) باز هم جمهوری اسلامی ایران تا حدود یک سال و نیم دیگر به برجام پایبند ماند.
ترامپ تصمیم خروج از توافق برجام را با این منطق اتخاذ کرد که تهران زیر فشار تحریمها تسلیم خواهد شد و با آمریکا پای میز مذاکرهای جدید خواهد نشست. مایک پومپئو، وزیر خارجه آمریکا نیز بارها در سخنرانیهایش گفته که هدف واقعی اتخاذ سیاست فشار حداکثری، سرنگونی رژیم تهران بوده است.
دو هدف مهم؛ که البته تاکنون آمریکا در نیل به هیچ کدام از آنها موفق نبوده. در حقیقت نه تنها اتفاقی برای رژیم جمهوری اسلامی ایران رخ نداده، که از زمان خروج ترامپ از برجام ذخایر اورانیوم غنیشده ایران نیز هشت برابر بیشتر شده و از سوی دیگر این کشور راههایی نیز برای صدور و فروش مقادیر قابل توجهی نفت پیدا کرده است.
حالا در شرایطی که ایران حتی بعد از روی کار آمدن دولت بایدن نیز بعید است بدون دستیابی به یک سری امتیازات چشمگیر برجام را دوباره مورد قبول قرار دهد؛ ترامپ، آگاه و عصبی از عدم تسلیم جمهوری اسلامی ایران در مقابل سیاست فشار حداکثری، پیش از خروج از کاخ سفید، از مشاورانش نظرخواهی کرده که آیا آمریکا توانایی حمله به ایران را دارد یا نه. ظاهرا تمام این مشاورین- شامل پومپئو، مایک پنس و کریستوفر میلر که به تازگی به طور موقت وزیر دفاع ترامپ شده است- به ترامپ هشدار دادند و گفتند که این اقدام احتمالا به جنگی گسترده منجر خواهد شد. جنگی که به نظر میرسد حتی کسی مثل ترامپ هم علاقهای به آن ندارد.
دونالد ترامپ البته درباره کره شمالی روشی کاملا متفاوت اتخاذ کرده و سعی کرده به رهبر این کشور نزدیک شود. پس در دورهای با “کیم جونگ اون” نامههای “عاشقانه” رد و بدل کرد و در قبال آزمایش و تولید اورانیوم غنیشده و موشکهای بالستیک کرهشمالی هم که برد برخیشان حتی تا آمریکا میرسد، جز تحریمهای عادی و همیشگی این کشور و مخالفت با پیشنهاد “اون” برای انعقاد پیمان بین آمریکا و کره شمالی، مخالفت جدی نشان نداد.
نتیجه این مسایل این که دیپلماسی دونالد ترامپ موثر نبوده است: او که سختترین مواضع را در قبال جمهوری اسلامی ایران اتخاذ می کند، در شرایطی مشابه در قبال کره شمالی نرم برخورد میکند؛ و البته مهم این که در هر دو مورد به نتیجه نمیرسد. در این میان برخی عقیده دارند که این گزاره که دیپلماسی ترامپ در قبال این دو کشور اشتباه بوده، اشتباه است. بلکه واقعیت این است که نه مواضع سخت او علیه ایران و نه نرمی او در مواجهه با کره شمالی هیچ کدام ارتباطی به دیپلماسی ندارد.
در حقیقت اشتباه ترامپ در این بوده که نتوانست انگیزهای برای جمهوری اسلامی ایران برای آمدن پای میز مذاکره ایجاد کند (که یعنی مذاکره درباره توافق هستهای چه منافعی نصیب تهران خواهد کرد)؛ همچنانکه درباره کره شمالی هم نتوانست نشان دهد که سرکشی این کشور چه مجازاتهایی در پی خواهد داشت. دلیل این ناکامیها هم فقط یک چیز است و آن هم چیزی نیست مگر این که ترامپ در اصل قصدی برای مذاکره درباره توافق هستهای نداشت، بلکه خواسته او سقوط رژیم جمهوری اسلامی بود و وقتی در رسیدن به هدفش ناتوان ماند، نتوانست هیچ طرح جایگزینی نداشت و انگار حتی یک نفر هم در دولت آمریکا ذرهای اطلاعات درباره ایران نداشت که بهش بگوید جمهوری اسلامی ایران سقوط نخواهد کرد.
در مورد کره شمالی هم به همین شکل؛ ترامپ قصد تنبیه رهبر این کشور را نداشت، بلکه نیت اصلیاش دوستی با او بود، تا او را به یک رهبر غربی تبدیل کند و در ضمن اگر توانست یک هتل یا کازینو هم در سواحل کره شمالی بسازد. در این مورد هم وقتی در رسیدن به هدفش ناتوان ماند، نتوانست طرح جایگزینی ارائه دهد- و انگار علاوه بر ایران، درباره کره شمالی هم ذرهای اطلاعات در کابینه ترامپ وجود ندارد- که بهش بفهماند کیم علاقهای به دوستی با او ندارد.
همه اینها به این معنی است که ترامپ برخلاف آنچه معروف است، اطلاعی از هنر معامله ندارد و نمیداند معامله سیاسی با چانهزنی با پیمانکاران و روسای بانکها فرق دارد. ترامپ چه در مورد ایران و چه در مورد کره شمالی بدون تاکتیک و استراتژی منطقی و معقول عمل کرد، انگار که جز منافع شخصی خود آگاهی و دانشی از منافع کشورش نداشت و حتی دانش و آگاهی خاصی درباره سوابق رفتاری کشورش و سیاستهای موفق یا شکستخورده قبلی درباره این کشورها نیز نداشت.
در واقع دلیل شکست سیاست فشار حداکثری علیه جمهوری اسلامی ایران و سیاست عکاسی از دست دادن ترامپ با کیم این بود که درک و شناختی از دنیا ندارد و در این چهار سال هم این درک را به دست نیاورده است.