مرور بر تاريخ حكام افغانستان بعد از برينتانيا
از شاه امانالله تا ملا هیبتالله، افغانستان به استقلال واقعی دست نیافت ۲۸ مرداد، یکصدوسومین سالروز استقلال افغانستان از بریتانیا است. امارت اسلامی طالبان که خود را بانی استقلال جدید این کشور از چنگ آمریکا میداند، به مناسبت این روز بیانیهای صادر و سعی کرد سلطه بر افغانستان را پایان یک اشغال دیگر نشان دهد و قدرت گرفتن خود را به مثابه استقلال دوباره افغانستان به افکار عمومی تزریق کند. اما واقعیت این است که علیرغم اعلام استقلال امیر امانالله خان از بریتانیا هم افغانستان همچنان به قدرتهای بزرگ وابسته ماند و امروز نیز طالبان در حالی بر طبل مستقل بودن امارت اسلامی میکوبند که سیاستهای داخلی و خارجیشان تابع خواستههای پاکستان است.
امیر امانالله خان دوم اسفند سال ۱۲۹۷ شمسی در کابل اعلان پادشاهی کرد و گفت که افغانستان پس از این به صورت یک کشور مستقل در امور داخلی و خارجی خود عمل میکند. این اعلان استقلال هرچند با نامه به اطلاع مقامهای «هند بریتانیا» [یا راج بریتانیا؛ حکومت بریتانیا بر شبه قاره هند طی سالهای ۱۸۵۸ تا ۱۹۴۷] رسانده شد، با واکنشی روبرو نشد و حتی به آن جواب هم ندادند.
امانالله خان بار دیگر در فروردین ۱۲۹۸ شمسی در کابل طی خطابهای آتشین، اعلام استقلال کرد و به بریتانیا هشدار داد که دخالت این کشور در امور افغانستان را نخواهد پذیرفت. این خطابه نیز هیچ واکنشی در پی نداشت. در همین حال، در ۱۳ آوریل ۱۹۱۹(۲۳ فروردین ۱۲۹۸) در ایالت پنجاب، شورش امرتسر رخ داد و بریتانیاییها در منطقه جالیان والاباغ صدها هندو را به رگبار بستند. پس از آنکه امانالله خان از آن واقعه آگاهی یافت، با برگزاری یک لویه جرگه، علیه بریتانیاییها اعلام جهاد کرد.
پس از این اعلام جهاد، بریتانیاها کمی تکان خوردند و نامه نایبالسلطنه هند بریتانیا به دست امانالله خان رسید. در این نامه، بدون اشاره به استقلال افغانستان، مسئله تداوم پیمان افغانستان و هند بریتانیا که میان امیر عبدالرحمنخان و به دنبال آن امیر حبیبالله خان امضا شده بود، مطرح شد و اینجا بود که امانالله خان فرمان بسیج نیرو به سمت مرزهای هند بریتانیا را صادر کرد.
در دوم مه ۱۹۱۹ (۱۱ اردیبهشت ۱۲۹۸) جنگ میان نیروهای هند بریتانیا و افغانها آغاز شد. افغانها از سه جبهه به انگلیسیها حمله کردند؛ جبهه قندهار، پکتیا و جلالآباد. نیروهای افغان در آغاز پیشرویهای زیادی داشتند اما حملات هوایی بریتانیا به جلالآباد و کابل و ترس مقامهای دربار امانالله خان به ترک جنگ منجر شد و پس از آن، در نشست راولپندی که ۸ اوت ۱۹۱۹ (۱۶ مرداد ۱۲۹۸) برگزار شد، معاهده راولپندی به امضا رسید و استقلال افغانستان به رسمیت شناخته شد. این معاهده سپس در نوامبر ۱۹۲۱ (آبان ۱۳۰۰) در کابل هم رسما امضا شد و افغانستان استقلالش را به دست آورد.
با این حال به گواهی تاریخ، استقلال افغانستان هیچ دستاوردی برای افغانها به همراه نیاورد؛ زیرا نه سرزمینهای ازدسترفته خود را پس گرفتند و نه امتیاز دیگری نصیبشان شد. تنها چیزی که برای افغانها ماند، روزی برای افتخار کردن به نام استقلال بود.
امانالله خان پس از کسب استقلال، به خصوص پس از سفر شش ماهه امانالله خان به ایران ترکیه و کشورهای اروپایی و مشاهده کشف حجاب خانواده او، شروع به اقدامهایی در جهت تغيير التزامات ديني و تبعيت از غرب افتاد. اما این اقدامات خیلی سریع با واکنش تند روحانیون و مردم مذهبي روبرو شد.
علما رسما امانالله خان را به کافر شدن نسبت کردند. پس از آن، شورشها یکی پس از دیگری رخ دادند
و سرانجام امانالله خان مجبور شد افغانستان را ترک کند.
امیر حبیبالله کلکانی به کمک همین روحانیون قدرت را به دست آورد و خود را امیرالمومنین خواند.
عملکرد و دیدگاه حبیبالله کلکانی با آنچه طالبان امروز انجام میدهند، تفاوت چندانی نداشت؛ او نیز مدارس دخترانه را بست، حجاب را رسمي کرد و اجرای شریعت را به سختترین شکل آن رواج داد.
اما مخالفت
پشتونها با وي شروع شد
مخالفتها با حبیبالله کلکانی فقط جنبه قومی داشت؛
زیرا پشتونها برای اولین بار پس از ۱۰۰ سال میدیدند که یک
تاجیک به قدرت رسیده است.
بنابراین نادرخان با پشتوانه قومی پشتونهای جنوب و شرق افغانستان حبیبالله را کنار زد و به قدرت رسید.
تا این زمان، مسئله استقلال تقریبا از یاد مردم رفته بود
و نادر خان برای دوام قدرتش ناگزیر شد به هند بریتانیایی کرنش کند. او تا زمان مرگ به انگلستان وفادار ماند. با کشته شدن نادر خان، محمد ظاهر، فرزند ۱۸ ساله او به قدرت رسید؛ اما در عمل این دو عموی او یعنی سردار شاه محمود خان و سردار هاشم خان بودند که قدرت را در اختیار داشتند. آنان تا زمانی که محمد ظاهر شاه توانست قدرت خود را باز یابد، بر سیاست خارجی افغانستان هم تاثیر داشتند و تلاش کردند مانند برادرشان نادر خان، با بریتانیا رابطه خوبی داشته باشند.
اما محمدظاهرشاه تلاش کرد دوره حکمرواییاش در بی طرفی کامل در عرصه معاملات جهانی بگذرد و تا حد زیادی هم موفق شد.
تا اينكه كودتا بر عليه ظاهرشاه شد و محمد داوودخان حاكم شد و
در دوران حکمروایی او (۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷) بود که نفوذ روسها بر افغانستان روزبهروز بیشتر شد.
محمد داوود خان بالاخره وضعیت را درک کرد و خواست اوضاع را تغییر دهد اما کودتای افسران كمونيست هفتم اردیبهشت 1358 رخ داد و او و تمام خاندانش از دم تیغ گذرانده شدند.
دوره ۱۴ ساله حاکمیت مارکسیستها در افغانستان را میتوان دوره افول استقلال افغانستان دانست.
حکومت حزب دموکراتیک خلق افغانستان دهه نیمه اول دهه ۶۰ را کاملا تحت سیطره روسها گذراند.
روسها در همه مراکز قدرت صاحب نفوذ بودند و هیچچیز بیاجازه آنان قابل اجرا نبود.
تنها اواخر دهه ۶۰ بود که دکتر نجیبالله تلاش کرد خود را یک رهبر مستقل نشان دهد؛ اما دیگر باور عموم به دولت او از بین رفته بود.
با شورش مجاهدين از همه قوميتها و مذاهب (بشتونها و تاجيكها و هزاره ها ووو) سقوط دولت دکتر نجیبالله، افغانستان به بخشهای متعدد تقسیم شد؛
هرچند همه خود را زیر پرچم دولت اسلامی افغانستان میدانستند، در عمل در جغرافیای تحت تسلط خود خودمختار و آزاد بودند.
تنشهای حزبی و جناحی زمینه را برای ظهور طالبان میسر کرد.
این گروه با حمایت مستقیم پاکستان، بخش اعظم افغانستان را به تصرف درآورد و تقریبا ۷۰ سال پس از امارت حبیبالله کلکانی، دوباره امارتی اسلامی در افغانستان شکل گرفت و ملا عمر امیرالمومنین شد.
در این دوره هم، تنها چیزی که مطرح نبود، استقلال افغانستان بود؛ طالبان هم کاملا تحت نفوذ پاکستان قرار داشتند.
سقوط طالبان به دست ناتو، دولت جمهوری را در افغانستان به وجود آورد اما واقعیت این بود که دولتی به نام جمهوری اسلامی افغانستان، بیش از به حد جهان خارج وابسته بود؛ تا حدی که با اعلام خروج نیروهای نظامی ناتو از افغانستان و حتی پیش از خروج کامل آنها، از هم پاشید.
حالا در حالی که یک سال از قدرت گرفتن طالبان در افغانستان میگذرد، امارت اسلامی میخواهد خود را نخستین دولت مستقل، آزاد و حامی استقلال افغانستان بداند. این در حالی است که رهبرانش هر روز در حال گدایی کردن مشروعیت برای خودند.
فعاليت داعش خراسان در ايام حكومت طالبان در حالی که یک سال پیش طالبان کابل را تصرف کردند،
تهدید شاخه خراسان گروه داعش در این مدت عمدتاً در شرق افغانستان متمرکز بوده است. جایی که از سطح بالای حمایت جامعه سلفی برخوردار است. طالبان متعاقباً، شبکههای داعش و اشخاص مظنون به این گروه را سرکوب کردند. منابع درون جامعه سلفی از کشته شدن تا ٢٠٠ نفر غیرنظامی در نتیجه دادگاههای صحرایی طالبان، خبر دادهاند. برای مهار خشونت، مقامات طالبان مجبور به مداخله شدند وهمچنین به علمای سلفی پیشنهاد مذاکره دادند.
ارزیابی تأثیر واقعی این اقدامات طالبان علیه داعش آسان نیست، زیرا زمان کافی سپری نشده است تا بدانیم اینکه آیا داعش شاخه خراسان متحمل آسیب بنیادی شده است یا نه.
با این حال، سطح فعالیتهای آن، دستکم در ننگرهار، به میزان قابل توجهی کاهش یافته است و گزارشهایی از پیوستن افراد داعش به طالبان نیز وجود دارد.
داعش از آن زمان تاکنون تلاشهای خود را به سمت شمال سوق داده است و این میتواند نمایانگر آن باشد که شرق افغانستان پتانسیل خود را به عنوان بستر اصلی و پایگاه داعش، کم کم از دست میدهد.
یکی از روشهای طالبان برای سرکوب داعش، ندادن فضای تبلیغاتی در رسانهها برای این گروه است. داعش البته سالهاست روش استفاده از رسانهها را برای پوشش دادن فعالیتهای خشن خود مطابق حال افغانستان تنظیم کرده است. دقیقاٌ کاری که در دیگر نقاط نیز انجام داده است. هیاهوی رسانهای از نظر جذب نیرو و جمعآوری پول به «دولت اسلامی» کمک کرده است. طالبان، گرچه در گذشته به اندازه داعش، رسانهمحور نبودند، اما نقش رسانهها را به خوبی میدانند و از همین رو، پوشش خبری فعالیتهای داعش را محدود کردهاند.
حملات موشکی از خاک افغانستان به آسیای مرکزی یکی از راههای بوده است که داعش سعی در دور زدن محاصره رسانهای طالبان کرده است. از سوی دیگر، حملات کورکورانه با تلفات جمعی برای داعش تازگی ندارد و توانسته است محدودیتهای وضع شده طالبان را خنثی کند.
سرکوب و در عین حال تلاش برای باصطلاح کنارآمدن با علمای سلفی، دو محور مبارزه طالبان علیه داعش در افغانستان است.
با توجه به اینکه استراتژی داعش در گذشته روی تاثیر در شرق افغانستان به عنوان پایگاه اصلی سربازگیری متمرکز بود و همچنین برای به چالش کشیدن کنترل طالبان بر شهرها حملات تروریستی شهری، را راهاندازی میکرد، میتوان گفت که این رویکرد طالبان نسبتاٌ درست بود. حملات شهری در زمستان سالهای ٢٠٢١-٢٠٢٢ به اوج خود رسید.
جلالآباد در جنگ شهرها جایگاه دوم را پس از کابل دارد. موج حملات داعش به دلیل سرکوب گری طالبان در این شهر کُند شده است.
در
کابل نیز داعش خسارات قابل توجهی را متحمل شده است، اما به خاطر نیروهای تازه نفس و احتمالاً به دلیل نیروهای کمکی که از جاهای دیگر فرستاده شده است، توانسته است به حملات خود ادامه دهد.
به نظر می رسد که این کارزار داعش عمدتاً خودجوش بوده و فاقد پایه اطلاعاتی مرکزی دقیق است. همچنین،
عمدتاً بر روی اهداف بسیار نرم، مانند معابد و مکانهای مذهبی، مدارس و غیره متمرکز شده است و نتوانسته ساختار فرماندهی طالبان را هدف قرار دهد.
این کارزار در شهرهای دیگر نیز ادامه یافت و حملات بیشتر ولی کوچکتر در
مزار شریف، هرات، فیض آباد و قندهار انجام شد.
با شروع سال ٢٠٢٢ روشن بود که استراتژی فوق باعث فروپاشی نظام «امارت اسلامی»، نامی که طالبان برای خود بکار میبرد، نخواهد شد.
با یک تغییر رویکرد، داعش به سمت افزایش حملات در مناطق روستایی، به ویژه مناطقی که قبلاً در آنها فعال نبود، مانند
بلخ و هرات، روی آورد. همانطور که قبلاً ذکر شد، داعش همچنین تلاش کرده است تا با انجام حملات راکتی به
ازبکستان و تاجیکستان، باعث شرمساری طالبان شود.
منابع درون این سازمان
اخیراً گفتهاند که مرکز داعش شاخه خراسان از ننگرهار و کنر به عنوان بستر سنتی خود فاصله گرفته و روی بسترسازی در شمال و شمال شرق تمرکز کرده است. داعش، شمال و شمال شرق را به عنوان زمینههای امیدوار کننده سربازگیری میداند و در حال سرمایهگذاری بالای ایجاد مراکز آموزشی در آنجا است. بنابر گزارشها شماری از این مرکزها در
بدخشان، قندوز و جوزجان باز شدهاند و دستکم یک مرکز دیگر برای
بلخ در نظر گرفته شده است.
داعش شاخه خراسان همچنین قصد دارد برنامه متزلزل «جهاد» خود را در آسیای مرکزی از سر بگیرد و مدعی است پس از یک وقفه طولانی، سربازگیری در آنجا را آغاز کرده است.
داعش همچنین به تلاشهای خود برای
جذب دانشجویان دانشگاههای افغانستان، بهویژه دانشجویان دانشکدههای شرعیات ادامه میدهد که در آینده از آنها به عنوان دعوتگران و مبلغین استفاده خواهد کرد.
در مقابل، تلاشهای اولیه برای جذب سربازان پیشین نظام جمهوریت بسیار زود با تصمیم شورای رهبری متوقف شد و دستور اخراج افرادی که قبلاً جذب شده بودند همراه با فرماندهانی که آنها را جذب کرده بودند، صادر شد.
برآوردهای منابع داخلی داعش شاخه خراسان نشان میدهد که شمار تازه واردان، بالغ به ١٥٠ تا ٢٠٠ نفر در ماه میگردد. البته نیروی حمایتی غیر جنگی هم شامل این رقم میگردد. گفته میشود که این یک پیشرفت قابل توجه در مقایسه با ماههای اولیه پس از تغییر رژیم در کابل است.
با این حال، تحول خاصی وجود ندارد که بتواند به «داعش» اجازه دهد تا به سرعت به یک چالش بزرگ برای طالبان تبدیل شود.
همچنین باید اضافه کرد که داعش خراسان تلفاتی نیز میدهد و شماری از افراد این گروه نیز به طالبان پیوستهاند.
بنابراین در حالی که ممکن است اکنون پس از چند ماه افول، رشد داشته باشد، اما هنوز نمیتوان گفت که با سرعت زیادی در حال گسترش است.
برآوردهای منابع داخلی داعش شاخه خراسان نشان میدهد که
شمار تازه واردان، بالغ به ١٥٠ تا ٢٠٠ نفر در ماه میگردد. البته نیروی حمایتی غیر جنگی هم شامل این رقم میگردد. گفته میشود که این یک پیشرفت قابل توجه در مقایسه با ماههای اولیه پس از تغییر رژیم در کابل است.
با این حال، تحول خاصی وجود ندارد که بتواند به «داعش» اجازه دهد تا به سرعت به یک چالش بزرگ برای طالبان تبدیل شود.
همچنین باید اضافه کرد که داعش خراسان تلفاتی نیز میدهد و شماری از افراد این گروه نیز به طالبان پیوستهاند.
بنابراین در حالی که ممکن است اکنون پس از چند ماه افول، رشد داشته باشد، اما هنوز نمیتوان گفت که با سرعت زیادی در حال گسترش است.
اینکه داعش با سرعت رشد نمیکند، توسط ارقام عضویت به این گروه نیز به عبارتی قابل تأیید است.
منابع تخمین میزنند که این سازمان بین «پنج تا هشت هزار» عضو در داخل افغانستان به شمول عناصر حمایتی خود دارد.
این در واقع کمتر از آن چیزی است که آنها در اواخر سال ٢٠٢١ تا اوایل سال ٢٠٢٢ ادعا میکردند، اگرچه باید در نظر گرفت که این رقم پس از انتقال صدها عضو پاکستانی این گروه به سوی دیگر مرز جنوبی بوده است.
شمار جنگجویان حدود «چهار تا پنجهزار» نفر گزارش شده است که از این تعداد شاید دو تا دو و نیم هزار نفر به عبارتی به صورت تمام وقت فعال هستند و بقیه نیروهای محلی هستند که هر از گاهی به عملیاتهای این گروه میپیوندند. بقیه نیز از واعظان، سازندگان بمب، رهبری و مدیریت، تیمهای رسانههای اجتماعی و غیره تشکیل شده است.
منابع داعش شاخه خراسان ادعا میکنند که تاکنون دستکم «پنج فرمانده» در کنر، «سه فرمانده» در ننگرهار و «یک» نفر در خوست و همچنین چندین تن دیگر در شمال که عمدتاً ازبک هستند، از طالبان بریده و به آنها پیوستهاند. اینها همه فرماندهان نسبتاً کوچکی هستند و با توجه به اینکه بریدن از یک گروه و پیوستن به گروه دیگر به کرات و دستکم در هر ماهی یک بار صورت میگیرد، زیاد قابل ملاحظه نیست.
داعش البته امیدوار است که سرعت پیوستن افراد طالبان به این گروه تُندتر شود، اما این به عوامل متعددی بستگی دارد که بیشتر به انسجام داخلی طالبان و توانایی آنها برای تامین منابع دولت و سازمانشان مربوط میشود.
گروههای متعدد مقاومت در شمال گزینههای بدیل برای ابراز نارضایتی در برابر طالبانند.
تاجیکانی که تمایلات سلفی ندارند علاقهی برای پیوستن گروهی به داعش ندارند و برای ابراز ناضایتی خود ممکن است به این گروهها بپیوندند.
ولی برای ازبیکها/ازبکها که گزینه بدیل برای ابراز نارضایتی خود ممکن است نداشته باشند، شاخه خراسان داعش، شاید جذاب باشد.
نقشه ولايات (استانهاى) افغانستان
براى اطلاع از نامهاى شهرها و مناطق در كزارش فوق و ساير موارد مفيد استتعليقات بر كزارش فوق:
اطلاعاتي براكنده داشت
اما نكات مهمي را در تحليل و استنتاج در نظر نكرفته بود:
1- اختلاف طالبان و داعش خراسان؛ فراتر از جهات سياسي و برنامه شان است كه يكي دنبال استقرار است و ديكري دنبال آشوب
اولين اختلاف مربوطبه جهت فكري است
طالبان حنفي بريلوي معتقد به زيارت مزارات (ولااقل غيرمخالف) و ملتزم به تصوف (ولااقل رواج تصوف ميان آنهاست)
اما
داعش وهابي سلفي مخالف مذاهب اسلامي مثل حنفي ووو هستند
دشمن مزارات و تصوف هستند
2- اكثريت مطلق نواحي افغانستان با هر مذهبي باشند هم مزارات فراون است و هم تصوف رايج ولذا جايكاه تاريخي و ريشه اى فكر داعش سلفي وهابي ندارد مكر مناطقي اخيرا سلفيها و وهابيها رخنه كرده باشند كه هنوز در مردم ريشه ندوانيده اند
مثلا همان كُنر كه مي كويد مركز داعش است اين نه بخاطر اينكه بافت فكري منطقه و مردمش با داعش موافق است بلكه بخاطر اين است كه جون نواحي دوردست افغانستان و متصل به باكستان است هم مردم منقطع از سلطه حكومت مركز و حمايت و حفاظتش هستند هم داعش فورا به كوههاى باكستان فرار مي كند و الا مثلا تصوف در كنر انقدررايج است كه ويدوي زير يكي از مجالس ذكر تصوف مردم انجاست كه مي بينيد جقدر شلوغ و بر رونق است
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%D9 ... 9%86%D8%B1ولايت كنر زادكاه سيدجمال الين اسدابادي است
براى اطلاع تضادهاى ديني ومردمي غالب نواحي افغانستان با وهابيت وسلفيت كزارش زير مفيد است و اينكه از كيوهابيت در ان نواحي رخنه كرده استhttps://8am.af/saudi-arabia-wahhabism-risk-afghanistan/طريقتهاى مختلف تصوف در افغانستانرايج است از جشتيه و قادريه و نقشبنديه و نوربخشيه ووووhttps://www.youtube.com/watch?v=mbmvclS1ztcنمونه جلسه ذكر نقشبنديه در تريكهhttps://www.youtube.com/watch?v=DoHgRhpI9nw
اين وسعت التزامات تصوفي مانع نفوذ وهابيت است3- موضوع بيكاري و فقر شديدو نيازبه لقمه نان براى خانواده است كه بخاطر عدم استقرار افغانستان و شرايط سخت زمينه را براى جذب جوانان بهكروههاى مسلح بخاطر تامين مايحتاج مي كشاند = اين بارامتر مهم در تحليل فوق در نظر كرفته نشده است - جه در جذب به طالبان يا جذب به داعش و يا حتى جابجائيها ميان طالبان و داعش كه با مزايده حقوق و مزد افراد را جذب خود مي كنند
4- جابجايي نواحي فعاليت داعش از شرق به شمال و يا نواحي ديكر
بارامتر ديكر ميزان تسلط طالبان در ولايات افغانستان است
مثلا در شرق افغانستان اخيرا طالبان متمركز شده جون داعش انجا فعال بوده ولذا داعش ناجار به جايجايي از شرق شده است
رفتن به نواحي شمال هم بخاطر نفوذ كم طالبان در اين نواحي است و هم كوهستاني بودن و امكان سرعت فرار و اختفاء ووو
5- براى رصد دقيق عوامل مختلف مؤثر در فعاليت و عدم فعاليت داعش را بايد در نظر كرفت
اما جون داعش نقض جودي طالبان است جه به لحاظ اعتقادي جه به لحاظ سياسي و حاكميت برافغانستان و جه مقبوليت بين المللي ولااقل كشورهاى همسايه فلذا طالبان با انها دركير است هر جند ميان انها بده بستانهايي باشد و در برخي وارد كارهايي را ميدان بدهند كه داعش انجام بدهد
لعنة الله عليهما وكفى الله المسلمين شرهما