احوال مجلس، نگهبان، مصلحت، خبرگان

ارائه موضوعي شمارگان منتشره از{گاهنامه معرفت به زمان}

مدير انجمن: نبض زمان

Re: احوال مجلس، نگهبان، مصلحت، خبرگان

پستتوسط 00343179 » جمعه مارس 10, 2023 1:56 pm

   علی مطهری: سرکوب‌کردن و کنار‌‌زدن همه و باقی‌ماندن عده‌ای افراد مطیع و احیانا متملق، خطرناک است



   علی مطهری، نماینده مجلس ایران با تاکید بر اینکه «در حال انتقال از جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی هستیم»، گفته است: «عده‌ای در درون حاکمیت به طور جدی به دنبال حکومت اسلامی هستند، چرا که رأی مردم را تزئینی می‌دانند».

او که با ویژه‌نامه نوروزی روزنامه سازندگی مصاحبه کرده، می‌گوید این افراد اعتقاد دارند «مجلس یک نهاد مشورتی و نهادی است که باید منویات رهبری را اجرا کند» و «رئیس جمهور مستقیماً باید منصوب رهبری باشد».

او بر همین اساس پیشنهاد داده است که رئيس‌جمهور آینده توسط رهبر جمهوری اسلامی منصوب شود.

   این نماینده مجلس گفته است بسیاری از مشکلات کنونی ناشی از لج‌بازی بخشی از حکومت با دولت روحانی است و اگر در انتخابات سال ۹۶ ابراهیم رئيسی رای آورده بود، «شاید به مذاکره با آمریکا هم رسیده بودیم و اف‌ای‌تی‌اف هم به اینجا نمی‌رسید» و حامیان او هم می‌گفتند که «ما چرخش عزت‌مدارانه کرده‌ایم و امروز مصلحت اسلام در این است».
اشاره او به سخنان رهبر جمهوری اسلامی است که موافقت خود را با توافق هسته‌ای با عبارت «نرمش قهرمانانه» توضیح داد.
آقای مطهری همچنین با تاکید بر اینکه «شرکت در انتخابات تأثیری در سرنوشت ما ندارد»، گفته است: «نهادهای انتخابی دکوری برای دموکراسی هستند و تصمیمات در جای دیگر گرفته می‌شود».
او در توضیح این جمله گفته است که در مجلس شورای اسلامی به طور دائم گفته می‌شود «پیغامی از بیت آمد» و «آقایان لاریجانی و عارف همیشه گوش‌به‌زنگ بیت بوده‌اند».

نگاه غلطی است که نظام را یک موجود لرزان نشان می دهند


*این نگاه که عده‌ای فکر می‌کنند نظام مانند یک موجود لرزان و نهال جوانی است که با یک وزش باد جابجا می‌شود نگاه غلطی است. یک نگاه توأم با نگرانی درباره حفظ نظام در جمهوری اسلامی وجود دارد که به این دلیل فکر می‌کنند باید همیشه مخالفان را محدود کنیم و یا حتی از بین ببریم و به این وسیله نظام را حفظ کنیم. فکر می‌کنند تا به حال هم که نظام باقی مانده به دلیل کارهای آنان بوده است. در حالی که درست برعکس است. کارهای آنان نظام را تضعیف کرده است و اگر این اقدامات و برخوردها را انجام نمی‌دادند نظام حالا قویتر بود.
قتل های زنجیره ای نتیجه تعصب کور و غیرعقلایی بود

*این طرز فکر متاسفانه همیشه در جمهوری اسلامی وجود داشته است؛ کسانی که قتل‌های زنجیره‌ای را انجام دادند خودشان به صراحت گفتند ما داریوش فروهر و یا همسر ایشان را از بین بردیم برای حفظ نظام و برای اینکه بقیه روشنفکران و دگراندیشان حساب کار دستشان بیاید. این نگاه از کجا آمده؟ اسلام این اجازه را به آنها داده؟ عقل به آنها دستور می‌دهد؟ هیچ کدام از اینها نیست. بلکه تعصب کور و غیرعقلانی موجب آن شده است. نکته دردناک اینکه در دادگاه گفته بودند ما از این کارها قبلاً هم زیاد انجام داده‌ایم؛ به ما می‌گفتند سوژه فلان شخص است و می‌رفتیم و کارش را یکسره می‌کردیم؛ اما این بار نفهمیدیم چرا به دادگاه آمدیم.

اگر رئیسی رأی اورده بود شاید FATF به اینجا نمی رسید


*{در پاسخ به این سوال که واقعاً فکر می‌کنید اگر سال ۹۶ ابراهیم رییسی رأی آورده بود، الان تا این اندازه اوضاع بحرانی نبود؟}: به نظرم این همه مشکل نداشتیم. مطمئن باشید شاید به مذاکره با آمریکا هم رسیده بودیم و FATF هم به اینجا نمی رسید. یعنی خیلی از مشکلات را حل می کردند. این ها فقط از لج آقای روحانی و اصلاح‌طلبان کارشکنی می‌کنند. اما اگر کار را به دست خودشان بدهید چون دیگر مسئول تأمین گوشت و نان و معیشت مردم هستند اول از همه می‌روند سراغ احیای برجام تا تکلیف آن را روشن کنند و بعدبه فکر می‌افتند وضع روابط مالی و بانکی ما را درست کنند. در نتیجه با FATF هم کنار می‌آیند.

https://www.khabaronline.ir/news/1367647/
00343179
 
پست ها : 2920
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال مجلس، نگهبان، مصلحت، خبرگان

پستتوسط 00343179 » جمعه مارس 10, 2023 2:13 pm

اين هم مصاحبه ديكري است ومطالب مفيد بسيار دارد


 انتقال امام خمینی از مدرسه رفاه به مدرسه علوی هم کار استاد مطهری بود. ایشان می‌دانستند که در مدرسه رفاه افرادی متمایل به مجاهدین خلق حضور دارند. خانم بازرگان، مدیر مدرسه، همسر محمد حنیف‌نژاد از مؤسسان سازمان مجاهدین خلق بود. طبق نقل آقای ناطق‌نوری، شهید مطهری صبح ظاهرا ۱۴ بهمن به مدرسه رفاه آمد و امام تازه صبحانه خورده بودند. ایشان دست امام را گرفت و چیزی به ایشان گفت و هر دو سوار پیکان آقای ناطق شدند و به مدرسه علوی رفتند. امام تا این حد به شهید مطهری اطمینان داشت که با گفتن چند جمله قبول کرده بودند که به مدرسه علوی بروند. ایشان در آن ۱۰ روز ۱۲ تا ۲۲ بهمن عمدا در کنار امام بود تا رفت‌وآمدها و ارتباطات را کنترل کند و از نفوذ تیپ‌هایی مثل مجاهدین خلق و افراد التقاطی در دستگاه رهبری انقلاب جلوگیری کند.
پیش از آن شهید مطهری مسئول کمیته استقبال از امام هم بودند. در آن مقطع هم گویا مانع حضور خانواده مجاهدین خلق در مراسم می‌شوند که قرار بوده پیامی را بخوانند. حتی تهدید می‌کنند که اگر این اتفاق رخ دهد از امام جدا می‌شوند. از سوی دیگر ایشان معتقد است که همه باید بتوانند نظر خود را بدون هیچ مانعی بگویند. این اقدام با دیدگاه ایشان درباره آزادی بیان تناقض ندارد؟

 از سوی دیگر، مسئله حاکمیت دوگانه را هم باید حل کنیم. رودربایستی که نداریم. نحوه برخورد با برجام را ببینید. کل نظام یک تصمیمی می‌گیرد و برجام را امضا می‌کند. مواهب خوبی هم برای کشور داشت اما از همان ابتدا بخشی از حکومت تلاش کرد برجام اجرا نشود. این وضعیت چه معنایی دارد؟ امروز می‌بینید برجام نیمه‌جان هم به نفع کشور است چون تا مهرماه تحریم تسلیحاتی برداشته می‌شود و آمریکا در تلاش برای تمدید این تحریم است. این اتفاق به دلیل همان جنگ قدرت و نگاه سیاسی است که یک گروه معتقد است نباید اجازه داد این کار انجام شود چون به نفع گروه مقابل تمام می‌شود. در نتیجه تلاش می‌کنند آن را بر هم بزنند و افرادی مثل ترامپ هم از این فضا استفاده می‌کنند. اگر درست عمل کرده و به شرکت‌های اروپایی و آمریکایی برای سرمایه‌گذاری در ایران فرصت داده بودیم، ترامپ نمی‌توانست به‌آسانی از این توافق خارج شود. شترسواری که دولا دولا نمی‌شود. اگر توافق کرده‌‌ایم، کار را به آخر برسانیم. فرصتی پیش آمده که بتوانیم هواپیما وارد کنیم اما عده‌ای می‌گویند این کار در اولویت نیست و برنامه را به هم می‌زنند و کار خراب می‌شود. فرصت‌های خوبی داشتیم که بین شرکت‌های خارجی رقابت ایجاد کنیم. اما فقط با فرانسه و کمی هم با ژاپن معامله کردیم و آنها هم از منحصربودنشان و نبود رقابت به نفع خود بهره‌برداری می‌کنند. در چنین شرایطی واضح است که فرانسه با بالاترین قیمت قرارداد می‌بندد. نوع تصمیم‌گیری درباره لوایح چهارگانه مرتبط با FATF هم از همین قبیل است. مدام می‌خواهیم کار همدیگر را خراب کنیم. مجلس لوایح را تصویب می‌کند اما مجمع یک ایراد صوری تحت عنوان مغایرت با سیاست‌های کلی نظام می‌گیرد. بعد لوایح را معلق نگه می‌دارد که مهلت تمام شود و وارد لیست سیاه می‌شویم.


خیلی از مواقع جای بحث و گفت‌وگو وجود دارد و مشکلات می‌تواند حل ‌شود. اما رودربایستی‌ها و ملاحظات نابجا باعث می‌شود کارها به‌درستی انجام نشود. من مطمئن هستم اگر گروهی از مجلس در ارتباط با همین موضوع دخالت مجمع در کار قانون‌گذاری با رهبری صحبت کنند، مسئله حل می‌شود. در دوره‌ای که نایب‌رئیس مجلس بودم پیشنهاد دادم در جلسه‌ای با رهبری این موضوع را حل کنیم. اما همه ملاحظه می‌کنند و می‌گویند چون بر اساس آیین‌نامه‌ای است که به تأیید رهبری رسیده، سکوت می‌کنیم. در حالی که این حرف منطقی نیست. باید در موردش صحبت کنیم. اگر احساس می‌کنیم روندی شکل گرفته که به ضرر کشور است، باید با گفت‌وگو آن را حل کنیم. رویه شهید مطهری با امام چطور بود؟ ضمن اینکه خیلی امام را دوست داشت، به دلیل این دوست‌‌داشتن، در مقاطع مختلف مخالفت کرده و نظر امام را تغییر داده است. چون امام را دوست داشت و می‌خواست امام بعدا با مشکل مواجه نشود واقعیات را می‌گفت و رودربایستی نداشت. اگر کسی مثل شهید مطهری در دوران جنگ داشتیم، هیچ‌وقت سرنوشت جنگ به آن شکل رقم نمی‌خورد. در آن زمان واقعیات را نمی‌گفتند. آقای رفسنجانی اندکی از روحیه شهید مطهری را داشتند و با صراحت صحبت می‌کردند. باید خیلی طبیعی باشد که بگوییم به نظر ما این کار اشتباه است. گاهی جایی که رهبر هم می‌گوید اگر کسی نظری مخالف نظر من دارد باید آزاد باشد حرفش را بزند، عده‌ای کاسه داغ‌تر از آش اجازه اظهارنظر نمی‌دهند و می‌گویند آقا شکسته‌نفسی کرده‌اند. این کار اشتباه است. من معتقدم اگر افراد جسور بیایند، حدود ۷۰ درصد اوضاع تغییر می‌کند و درست می‌شود.
چطور؟

مثلا وجود رئیس مجلسی که واقعا از حق مجلس دفاع کند. اگر من جای آقای لاریجانی بودم، قبول نمی‌کردم که در شورای هماهنگی اقتصادی سران تصمیماتی بگیرند که مجلس باید بگیرد. از آن‌طرف مجلس نباید در کار اجرائی دخالت کند. اصلا آقای روحانی چرا باید این شورا را قبول کند و از اختیارات خود بکاهد؟ اگر آقای احمدی‌نژاد بود، اجازه نمی‌داد کسی در کارش دخالت کند. همین‌طور باید از حق مجلس دفاع کنند و نپذیرند. در قضیه گرانی بنزین چه اتفاقی افتاد؟ حق مجلس ضایع شد. دولت هم از این قاعده مستثنا نیست. آقای روحانی ابتدا که می‌خواست کابینه معرفی کند، لیست را مدام به نهادهای مختلف ارائه کرد، درحالی‌که ما یک دولت و یک مجلس داریم. رئیس‌جمهوری باید لیست را به مجلس بفرستد که تصمیم بگیرد. خیلی کارها دست خودمان است و با همین ساختار هم می‌توانیم انجام دهیم. اما این بستگی به شخصیت افراد دارد.


 قبل از انقلاب، بحث اسلام انقلابی رایج بود، بیشتر از طرف گروه‌هایی که گرایشی به مارکسیسم داشتند؛ مثلا اسلام ساکن در مقابل اسلام انقلابی. مقصودشان از اسلام انقلابی، اسلامی بود که مبارزه را اصل می‌دانست و معتقد بود که همیشه باید در حال مبارزه باشیم. اسلامی که می‌گوید هرکس که مبارز نیست مسلمان نیست. اما شهید مطهری می‌گفت اصل اسلام است و در برخی شرایط باید مبارزه کنیم. نه‌اینکه مدام مبارزه کنیم و کاری به هدف‌های اسلامی نداشته باشیم. بنابراین آن زمان این بحث مطرح بود که آیا باید اسلام را انقلابی کنیم یا انقلاب را اسلامی کنیم؟ مثلا تغییراتی در اسلام ایجاد کنیم و بگوییم اسلام هم مثل مارکسیسم علم مبارزه است و همیشه باید در حال مبارزه باشیم؛ همان حرف‌هایی که گروه فرقان و مجاهدین خلق می‌زدند.

https://fa.shafaqna.com/news/939076/
00343179
 
پست ها : 2920
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال مجلس، نگهبان، مصلحت، خبرگان

پستتوسط 00343179 » شنبه مارس 11, 2023 11:29 pm

دكتر سيد محمد غرضي:
«مردم به انتخابات مجلس پشت کردند و همه این قدرت اجتماعی را دیدند. مردم اگر احساس کنند رای‌ آن‌ها به نفع عموم مردم است در انتخابات شرکت می‌کنند ولی اگر مطمئن شوند که رای آن در جیب امتیازگران می‌رود، طبیعی است که پشت می‌کنند.»


غرضی: دعوای امتیازطلبی سیاسیون برکتی برای مردم ندارد
بدنه اصلاح‌طلبی از ستاد خود ناراضی است/طیف راست نمی‌توانند رضایت مردم را به دست بیاورند/ اصولگرایان سر قبری گریه می‌کنند که در آن هیچ مرده‌ای نیست
Image
تهران (پانا) - وزیر پست و تلگراف دولت سازندگی با بیان اینکه دعوای امتیازطلبی بین اشخاص و گروه‌های سیاسی، هیچ خیر و برکتی برای مردم ندارد، تاکید کرد نه اصولگرایان و نه اصلاح‌طلبان هیچگونه پیامی برای مردم ندارند.

سیدمحمد غرضی در گفت‌وگو با پانا با بیان اینکه امروز ملت ایران یکپارچه است و همه چیز را فدای کشور می‌کنند، گفت: «ولی مردم با سیاست‌مداران رابطه خوبی ندارند.»

این چهره سیاسی با اشاره به انتخابات ریاست‌جمهوری 1400، اظهار کرد: «مردم به انتخابات مجلس پشت کردند و همه این قدرت اجتماعی را دیدند. مردم اگر احساس کنند رای‌ آن‌ها به نفع عموم مردم است در انتخابات شرکت می‌کنند ولی اگر مطمئن شوند که رای آن در جیب امتیازگران می‌رود، طبیعی است که پشت می‌کنند.»

کاندیدای انتخابات ریاست‌جمهوری سال 92 با اشاره به فعالیت انتخاباتی برخی اشخاص از جمله رئیس دولت‌های نهم و دهم تاکید کرد: «آن چیزی که در صد سال گذشته شکست خورده است، تجمع حزبی است. در این مدت هر حزب و گروهی، برخی از امتیازهای عامه مردم را به نفع خودشان مصادره کردند. حزب جمهوری اسلامی، حزب مشارکت، حزب ایران نوین، جبهه آزادی، حزب توده همگی شکست خوردند. بنابراین این روشی که اشخاص برای جایگاه سیاسی به تشکیلات حزبی و گروهی تکیه می‌کنند، توفیقی ندارند، همانطور که نه اصولگرایان و نه اصلاح‌طلبان هیچگونه پیامی برای مردم ندارند.»

غرضی در بخش دیگری از سخنان خود به شکل‌گیری شورای وحدت و شورای ائتلاف در جبهه اصولگرایان افزود: «معمولا اصولگرایان و طیف راست نمی‌توانند رضایت مردم را به دست بیاورند، اشخاص را اسم نمی‌آورم، اما از نظر مردم انتخابات مجلس نشان داد که دعوایی داخلی بین اصولگرایان هست و این ناشی از عدم رضایت بدنه اصولگرایان است که در نهایت شکست خورد. اصولگرایان سر قبری گریه می‌کنند که در آن هیچ مرده‌ای نیست.»

نماینده اولین دوره مجلس شورای اسلامی تاکید کرد: «همینطور بدنه اصلاح‌طلبی هم از ستاد خود ناراضی است، به همین خاطر شاهد هستیم که دولت آقای روحانی امروز هیچ حمایتی از سوی اصلاح‌طلبان نمی‌شود.»

وزیر پیشین نفت درباره احتمال یکدست شدن نظام سیاسی کشور بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری 1400 افزود: «نظام سیاسی زمانی که با مردم و جامعه همراه باشد، مفید است. مثل 22 بهمن؛ اما اگر ستاد از خواسته‌ها و امتیازها و حقوق عامه مردم به سوی تعریف امتیازات برای خودش حرکت کند، بی‌نتیجه خواهد بود.»

این فعال سیاسی تاکید کرد: «افراد با هم می‌جنگند تا قدرت سیاسی را در چنگ بگیرند، در چهل سال گذشته هم برای خودشان امتیاز درست کردند. بنابراین به هیچ وجهی در این دعوای امتیازطلبی، هیچ خیر و برکتی شامل مردم نشده است.»

وی گفت: «جوانگرایی متمایل به عدالت است، جوانگرایی منتهی به حقوق عامه است، جوانگرایی یعنی امتیاز را برای مردم و عامه مردم می‌خواهد. صحبت‌های مقام معظم رهبری درباره جوانگرایی ناظر بر توجه به جامعه و فقراست.»

سیدمحمد غرضی به تحولات جهانی و رویارویی قدرت‌ها با یکدیگر نیز اشاره و تاکید کرد: «جمهوری اسلامی ایران هیچگاه تهدید را نپذیرفته است. در چهل سال گذشته همه دشمنان ایران مایوس شدند. ملت ایران تهدید نمی‌پذیرد. ملت یکپارچه است و فرصت خوبی برای رشد اجتماعی و اقتصادی فراهم است.»

http://www.pana.ir/news/1167667
00343179
 
پست ها : 2920
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال مجلس، نگهبان، مصلحت، خبرگان

پستتوسط 00343179 » پنج شنبه مارس 16, 2023 2:56 pm

معرفي دكتر علي لاريجاني = كانديداى معتدل و موجه و بساز با نظام


http://www.ensafnews.com/293421/

اكر ايشان  با دو كانديداى ديكر = دكتر مطهري و دكتر بزشكيان = متحد شوند كه آن دو نفر معاون رئيس جمهوري و دارا اختيار حرف زدن و اصلاحات باشند = تركطيب خوب و ارجح بر همه افراد مطرح براى رياستجمهوري هستند
محور بودن ايشان براى اين است 
 تا حاكميت قبول كند جنيني كانديداتوري و ريس جمهوري جه در ثبت نام جه در انتخابات و راي اوردن و جه در اجازه تشكيل دولت و انجام اصلاحات
و الا طبق قاعده مصلحت نظام فوق همه امور است = هيجي به هيجي
00343179
 
پست ها : 2920
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال مجلس، نگهبان، مصلحت، خبرگان

پستتوسط 00343179 » يکشنبه مارس 26, 2023 6:18 am


تحليلكر اصفهاني درباره سرانجام كانديداها


انتخابات 1400 / عطریانفر: رقابت نهایی انتخابات احتمالا میان جهانگیری و لاریجانی است
Image

شفقنا- عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران، گفت: انتخابات ریاست‌جمهوری قطعا به مرحله دوم کشیده می‌شود و احتمال می‌دهم شاهد دوگانه جهانگیری و لاریجانی در این مرحله باشیم.

به گزارش شفقنا، محمد عطریانفر در گفت و گو با ایرنا درباره فضای انتخابات ریاست‌جمهوری، گفت: با توجه به اینکه گروه‌های سیاسی نتوانستند از ۶ تا یک ماه قبل روی چهره‌های سیاسی متمرکز شوند، انتخاب و گزینش افراد به دقیقه ۹۰ رسید. از این جهت وضعیت کنونی به گونه ای نیست تا خیلی مطابق با برخی از پیش بینی‌های گذشته حرکت کنیم.

عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ادامه داد: با توجه به آنکه ۴۰ نفر از داوطلبان ریاست جمهوری شخصیت‌های شاخص هستند، پیش بینی می‌کنم که ۷ تا ۱۰ نامزد تایید صلاحیت شوند که از میان آنها سه نامزد چهره‌ شاخص و مهم رقابت انتخابات خواهند بود.

عطریانفر ادامه داد: رقابت اصلی انتخابات ۲۸ خرداد میان اسحاق جهانگیری، سید ابراهیم رییسی و علی لاریجانی خواهد بود و ممکن است کنار آنها چهره‌های کمکی هم حضور داشته باشد. به این معنا که مسعود پزشکیان در عرصه رقابت‌ها گفتمانش با جهانگیری و سعید جلیلی هم ممکن است گفتمانش با رییسی همسو باشد.

وی ادامه داد: جلیلی در گفت و گوها و مناظره‌ها با رییسی همسویی می‌کند و تا آخر می‌ماند اما در بزنگاه انصراف می‌دهد.

عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی، افزود: جهانگیری، محمد شریعتمداری و مسعود پزشکیان که به احتمال زیاد تایید صلاحیت می‌شوند طبق توافقی که در نهاد اجماع ساز صورت گرفته، در هفته پایانی پس از مشخص شدن نتایج نظرسنجی به نفع یک نفر کنار می‌روند.

عطریانفر افزود: جهانگیری در انتخابات پاسخگوی انتقادات به دولت است و از این فرصت برای ترویج و تبلیغ و بیان دیدگاه‌ها و جهت گیری‌های کل کشور استفاده می‌کند و بر آرای منفی خود فائق آمده و دوستان دیگر به نفع او از صحنه خارج می‌شوند.

این فعال سیاسی یادآور شد: قطعا انتخابات به مرحله دوم کشیده می‌شود و احتمال می‌دهم شاهد دوگانه جهانگیری و لاریجانی در مرحله دوم باشیم چون رییسی در دور گذشته انتخابات ریاست‌جمهوری (سال ۹۶) که مشارکت خیلی بالا و حدود ۴۰ میلیون بود حداکثر ۱۶ میلیون رای آورد. پیش بینی می‌کنم که رای او به مرز ۱۰ یا ۱۱ میلیون برسد.

وی ادامه داد: از آنجایی که پیش بینی می‌کنم مشارکت بالای ۵۵ درصد باشد رییسی نمی‌تواند در مرحله اول توفیق یابد و در مرحله دوم هم رقابت نهایی از آن لاریجانی و جهانگیری است.

این فعال سیاسی، سعید محمد، حسین دهقان و رستم قاسمی را ذیل محسن رضایی طبقه بندی کرد و گفت: اگر چه چهره جوانتری مثل محمد یا دهقان که تاحدودی خود را اصلاح‌طلب معرفی می‌کند یا رستم قاسمی خیلی حرفی برای گفتن ندارند.

انتخابات سیزدهمین دوره ریاست جمهوری همزمان با انتخابات میان‌دوره‌ای مجلس شورای اسلامی، میان‌دوره‌ای مجلس خبرگان رهبری و شوراهای اسلامی شهر و روستا ۲۸ خرداد برگزار می‌شود.

https://fa.shafaqna.com/news/1152527/
00343179
 
پست ها : 2920
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال مجلس، نگهبان، مصلحت، خبرگان

پستتوسط 00343179 » يکشنبه مارس 26, 2023 7:21 am

در خاطرات رفسنجاني: مرور بشت صحنه انتخابات 1375 (بعد 8 سال رياست رفسنجاني)، فعاليت جريانها و نحوه اقدامات حذفي جريان امنيتي و دغدغه هاى كروهها در انتخابات وووو = بسيار مفيد و آموزنده است


Image
در خاطرات سال 75 مرحوم هاشمی افشا شد؛ عامل انصراف میرحسین موسوی از حضور در انتخابات 76 /اشتباهات راهبردی جناح راست سنتی در مواجهه با خاتمی و میرحسین

اقتصادنیوز: محمد قوچانی سردبیر سازندگی در یادداشتی با عنوان« بحران جانشینی» به معرفی کتاب خاطرات سال 1375 مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی پرداخت.
به گزارش اقتصادنیوز در بخشی از این نوشته آمده است:پس از ۲۰ سال ناگفته‌های اکبر هاشمی‌رفسنجانی از انتخاب سیدمحمد خاتمی به ریاست‌جمهوری اسلامی در سال ۱۳۷۶ منتشر شد. ناگفته‌هایی که نشان می‌دهد نقش هاشمی‌رفسنجانی، حسن روحانی، حسن حبیبی و کارگزاران سازندگی در انتخاب سیدمحمد خاتمی تا چه اندازه محوری بوده است و نقشه‌ی محافظه‌کاران برای ریاست‌جمهوری علی‌اکبر ناطق نوری چگونه توسط میانه‌روها نقش بر آب شد و زمینه برای پیروزی چپ‌گرایان فراهم شد.

«سردار سازندگی» شانزدهمین جلد از روزنوشت‌های آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی از دوران حکمروایی از ریاست مجلس تا ریاست‌جمهوری است که در زمره‌ی اسناد دست اول تاریخ‌نگاری جمهوری اسلامی به حساب می‌آید. «سردار سازندگی» در برگیرنده یادداشت‌های سال ۱۳۷۵ هاشمی‌رفسنجانی است؛ یک سال قبل از انتقال دولت از هاشمی به خاتمی و اوج بحران جانشینی در نهاد ریاست‌جمهوری ایران که پس از انتخابات مجلس پنجم و در آستانه ریاست‌جمهوری هفتم یک جابه‌جایی از راست به چپ را در سیاست ایران شکل داد.

سال ۱۳۷۵ با تکمیل کرسی‌های مجلس پنجم (دوره دوم انتخابات) شروع می‌شود؛ انتخاباتی که پدیده‌ی سیاسی آن ظهور کارگزاران سازندگی ایران به عنوان یک تشکیلات سیاسی مستقل در غیاب چپ و حاکمیت راست بود.

راست سنتی یا محافظه‌کاران (که نیای اصولگرایان به حساب می‌آیند) پس از حاکمیت مطلقه بر مجلس چهارم آماده می‌شدند که ریاست‌جمهوری پس از هاشمی را نیز به دست آورند و رئیس مجلس چهارم علی‌اکبر ناطق‌نوری را به ریاست‌جمهوری برسانند.

از مجموعه جناح چپ اسلامی تنها سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران فعال بود و دو گروه مهم چپ؛ مجمع روحانیون مبارز و دفتر تحکیم وحدت (اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان) در وضعیت قهر به‌سر می‌بردند. در چنین شرایطی کارگزاران سازندگی ایران وارد صحنه شدند و کوشیدند انحصار راست را بشکنند و این برای محافظه‌کاران غیرمنتظره بود.

کارگزاران با وجود نوظهور بودن در بسیاری از شهرها و استان‌ها توانستند کرسی‌های زیادی به دست آورند. یکی از این شهرها که ائتلاف کارگزاران – چپ‌گرایان بر راست‌گرایان پیروز شد، اصفهان بود. شهری که پایگاه تندترین جریان راست و رادیکال‌ترین جریان، چپ کشور بود و بسیاری از جناح‌بندی‌های سیاسی اول در آن شکل گرفته بود. حتی در سطح روحانیت نیز دو روحانی برجسته آیت‌الله سیدجلال‌الدین طاهری از جناح چپ و آیت‌الله مظاهری از جناح راست در اصفهان به نوعی اقتدار موازی داشتند.

در دولت میرحسین موسوی استانداری اصفهان برعهده غلامحسین کرباسچی بود که با وجود وزارت کشور علی‌اکبر ناطق‌نوری و علی‌اکبر محتشمی به نوعی استاندار مستقیم امام خمینی تلقی می‌شد و پس از او نیز در دولت اکبر هاشمی‌رفسنجانی، اسحاق جهانگیری به استانداری اصفهان رسید که بعدا از سران کارگزاران شدند. به عنوان پیش‌درآمد انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۷۶ در انتخابات مجلس پنجم مردم اصفهان به صورت عجیبی علیه جناح راست به سود جناح چپ رای دادند. شورای نگهبان اما انتخابات را باطل کرد.

هاشمی در نهم فروردین‌ماه می‌‌نویسد: «آقای جهانگیری آمد از ابطال انتخابات شهر اصفهان شکایت کرد و موکدا مدعی اعمال نظرات خطی از سوی آقای [احمد] جنتی [دبیر شورای نگهبان] است.» این فقط موضع جهانگیری نبود. دو روز بعد دکتر حسن حبیبی، معاون اول رئیس‌جمهور و عضو حقوقدان شورای نگهبان به دیدار رئیس خود رفت و نگرانی جهانگیری را تکرار کرد: «آقای حبیبی... اظهار نگرانی می‌کرد. خواستم با علمای شورا صحبت کنم. همه آنها در تهران نبودند.»

دو ماه بعد در ۲۳ خرداد که هاشمی‌رفسنجانی با هاشمی‌شاهرودی از علمای شورای نگهبان دیدار کرد و نیز از دخالت بیش از حد شورا در انتخابات اظهار عدم رضایت کرد شورای نگهبان از انتخابات مجلس پنجم در مجموع راضی نبود. در ۱۹ فروردین هاشمی، شب میهمان رهبری بود: «درباره‌ی سفرهای عیدمان و انتخابات صحبت کردیم.

به شورای نگهبان که اصرار بر ابطال انتخابات شیراز دارد گفته‌اند که مصلحت نمی‌دانند.» در واقع فقط تاکید آیت‌الله خامنه‌ای سبب جلوگیری از پیشروی شورای نگهبان در ابطال انتخابات شده بود.

شورای نگهبان در رای خود چنان مصمم بود که رای به تعویض استاندار اصفهان کرد؛ تصمیمی که در ۵ تیر هاشمی با آن مخالفت کرد و در مقابل شورای نگهبان و ابطال‌های پیاپی انتخابات مقاومت کرد. اما ابطال چاره راه محافظه‌کاران نبود. حتی چهره‌های معتدل آنان باور دیگری درباره‌ی آرایش قوا در جامعه ایران داشتند.

هاشمی در ۲۸ فروردین می‌نویسد: «آقای [علی] لاریجانی [رئیس سازمان صداوسیما] تلفنی گزارش افکارسنجی را داد که نشان می‌دهد کارگزاران از [جامعه] روحانیت مبارز [تهران] علی‌رغم این همه تبلیغات صداوسیما و مایه گذاشتن از رهبری و قوه قضائیه جلوترند. افکارسنجی نهاد [ریاست‌جمهوری] هم شبیه به همین است.» مرحله دوم انتخابات مجلس پنجم در تهران هم برگزار شد و دو رقیب؛ کارگزاران سازندگی ایران و جامعه روحانیت مبارز تهران شانه به شانه هم وارد مجلس شدند. هر دو مدعی اکثریت بودند اما زخم‌ها بر جا مانده بود.

در اول اردیبهشت‌ماه: «شب دکتر [حسن] روحانی آمد. در حذف اسم او و [محمدجواد] لاریجانی از لیست ناراحت بود.» این دغدغه مشترک «حسنین» (حسن روحانی و حسن حبیبی) یاران هاشمی رفسنجانی بود که در دیدار معاون اول رئیس‌جمهور در چهارم اردیبهشت‌ماه با هاشمی هم تکرار شد. حتی وزارت اطلاعات هم معترض این وضعیت بود.

در هشتم اردیبهشت: «آقای [احمد] شفیعی از [وزارت] اطلاعات آمد گزارش وضع انتخابات و دخالت‌های غیرقانونی را داد.» با وجود این حسن روحانی با حمایت‌های کارگزاران سازندگی به مجلس راه یافته بود. کارگزاران دو چهره ارشد برای ریاست‌ مجلس داشت؛ اول عبدالله نوری که چپ معتدل بود و دوم حسن روحانی که راست معتدل تلقی می‌شد و هنگامی که ناگزیر شد بنا بر مصلحت نام ناطق نوری را در فهرست خود قرار دهد در بیشتر پوسترهای انتخاباتی و نیز در هفته‌نامه بهمن ارگان غیررسمی خود به مدیریت سیدعطاءالله مهاجرانی فهرست ۲۰نفره‌ای را منتشر می‌کرد که نام ۱۰ نامزد مشترک با جامعه روحانیت مبارز در آن غایب بود و نام عبدالله نوری و حسن روحانی به عنوان نماد اعتدال در رأس آن قرار داشت.

با وجود این شکافی در پشت‌پرده شکل گرفته بود که محمدرضا فاکر نماینده محافظه‌کار مشهد در دیدار هشتم اردیبهشت‌ماه خود با هاشمی‌رفسنجانی از «احتمال اختلاف نظر بین آقای [حسن] روحانی و آقای [ناطق] نوری اظهار نگرانی می‌کرد.» و آوردگاه بعدی ریاست مجلس جدید بود و فاکر درست حدس زده بود. در مجلس چهارم ناطق نوری رئیس مجلس بود و حسن روحانی نایب رئیس و هر دو عضو ارشد جامعه روحانیت مبارز بودند.

مجلس پنجم با پدیده‌ای به نام کارگزاران سازندگی مواجه بود که گرچه عبدالله نوری را به نیت ریاست مجلس به پارلمان فرستاده بود اما در مقابل بی‌وفایی محافظه‌کاران به حسن روحانی به نظر می‌رسید کارگزاران به ریاست او متمایل شده بودند. روحانی برای مجلس جدید رئیس مناسب‌تری هم به نظر می‌رسید. به هاشمی نزدیک‌تر بود و می‌توانست نماد تحول در پارلمانی باشد که محافظه‌کاران در آن اکثریت نداشتند یا اکثریتی شکننده تلقی می‌شدند به همین علت در ۱۹ اردیبهشت‌ماه ۷۵: «پیش از ظهر دکتر [حسن] روحانی آمد. درباره‌ی ریاست مجلس [پنجم] صحبت شد.

تردید جدی دارد. مذاکراتش با رهبری را در مورد دخالت... در انتخابات و تندروی‌های انصار حزب‌الله تعریف کرد.» این اعتراضات به حدی بود که در ۲۹ اردیبهشت غلامحسین کرباسچی شهردا تهران در دیدار با رئیس‌جمهور «از نامه اعتراضی چهارصفحه‌ای خبر داد که فرماندهان سپاه به آقای [محسن] رضایی در اعتراض» نوشته‌اند.

محسن رضایی اما در دیدار ۲۳ تیر خود با هاشمی «از رسیدگی به اتهاماتی که علیه چند تن از فرماندهان سپاه با گزارش وزارت اطلاعات مطرح است گزارشی داد. گفت که تمام گزارش‌ها دروغ است و تقاضای تعقیب گزارشگران را داشت و اظهار وفاداری سپاه و خود را نمود.» هاشمی‌ همزمان روی سناریوی دیگری هم کار می‌کرد. در ۳۱ اردیبهشت عبدالله نوری به دیدار او رفت: «در مورد ریاست مجلس و ملاقات با رهبری بحث شد.» اما شانس عبدالله نوری علیه ناطق نوری بلند نبود. نامزدی حسن روحانی می‌توانست با توجه به پایگاه او در جناح راست مجلس بیش از نامزدی عبدالله نوری که یک چپ تشکیلاتی محسوب می‌شد نتیجه‌بخش باشد.

نظر کارگزاران هم همین بود: در ۶ خرداد یک هفته قبل از انتخابات هیئت رئیسه مجلس، سیدحسین مرعشی به دیدار هاشمی‌رفسنجانی رفت. مرعشی به تازگی از ریاست دفتر رئیس‌جمهور رفته بود و نماینده کرمان شده بود: «پیشنهاد داشت کاری کنم که آقای [حسن] روحانی نامزد ریاست مجلس شود.» این پیشنهاد با توجه به مقدورات کارگزاران ممکن‌تر از نامزدی عبدالله نوری به حساب می‌آمد.

وزیر وقت کشور علی‌محمد بشارتی در نهم خرداد به هاشمی گزارش داده بود که ۶۰ درصد نمایندگان مجلس پنجم با جامعه روحانیت مبارز و ۴۰ درصد با کارگزاران سازندگی هستند. یعنی روحانی می‌توانست با یارگیری از راستگرایان میانه‌رو، راست‌گرایان سنتی را شکست دهد.

در ۱۳ خرداد در صحن مجلس جدید این عدد از روی کاغذ به واقعیت بدل شد. «آقای ناطق با ۲۷ رای از آقای عبدالله نوری پیش افتاده است. معلوم شد که جمع کارگزاران و همراهانشان ۱۰۵ رای قابل اعتماد دارند. جمعی از همراهانشان به ادله‌ای رای به جناح مقابل داده‌اند و جمعی را هم شورای نگهبان در جریان بررسی نتایج انتخابات حذف کرده و از سویی آنها نتوانسته‌اند کاندیدای مورد نظرشان را که آقای [حسن] روحانی بوده است برای ریاست معرفی کنند.» این خبر مهمی بود: روحانی نتوانست نامزد ریاست مجلس شود و کارگزاران به گزینه دوم؛ عبدالله نوری روی آوردند که در آن مجلس شانس کمتری برای شکست دادن ناطق نوری داشت.
اما آرای حسن روحانی به عنوان نایب رئیس نشان داد که او حتی از ناطق نوری هم رای بیشتری در صحن پارلمان دارد. بدین ترتیب کارگزاران در گام دوم از محافظه‌کاران شکست خوردند. در واقع در گام اول (انتخابات مجلس) آنها با انحصارشکنی به پیروزی رسیده بودند اما نامزدی روحانی می‌توانست استراتژی کارگزاران را پیروز سازد که با مصلحت‌سنجی برای عدم نامزدی روحانی این کار میسر شد. گام سوم اما مهم‌تر بود: انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۷۶ و جانشینی هاشمی‌رفسنجانی.

گرچه به نظر می‌رسید ریاست‌جمهوری علی‌اکبر ناطق‌نوری با توجه به ریاست او بر مجلس پنجم گریزناپذیر است اما پشت پرده نشان می‌داد که چنین نیست. حتی شیخ محمد یزدی، رئیس وقت قوه قضائیه در دیدار ۱۵ خرداد ۷۵ با هاشمی گزارشی از تضادها در جناح راست می‌داد: «از اشکالات قوه قضائیه گفتم، من‌جمله از عملکرد افرادی جوان که آمیزه‌ای از سیاسی‌کاری دارند که نباید قضا را به سیاست آمیخت. ایشان هم قبول دارند و گویا به خاطر ارتباطاتی که مجموعه حقانی‌ها... بین خودشان دارند.

آقای یزدی مشکلات دارند درباره‌ی انتخابات و موضع‌گیری یک‌طرفه همین‌ها و عدم توجه به تخلفات صداوسیما و... و فشار آوردن روی تخلفات شهرداری هم بحث شد که آقای یزدی هم قبول دارند و از من استمداد کرد که از طریق آیت‌الله خامنه‌ای خودسری‌های گروه انصار حزب‌الله را کنترل کنیم.» نمی‌دانیم بین هاشمی و یزدی چه گذشته است اما می‌دانیم که «ایشان پیشنهاد داشت که من‌ بعد از دوره ریاست‌جمهوری مسئولیت اداره قضائیه را بپذیرم که گفتم با روحیه من سازگار نیست.

درباره مسائل انتخابات به ایشان توضیح دادم که از اول من با شرکت کارگزاران مخالف بودم و راه‌حل را در این می‌دانستم که چند نفر از افراد مورد نظر آنها در لیست جامعه روحانیت مبارز تهران مندرج شود ولی سرانجام و با نپذیرفتن جامعه روحانیت و نیز تمایل رهبری که رقابت‌ها صحنه انتخابات را گرم کنند به این نتیجه رسیدیم.»

اشاره هاشمی به پیشنهاد کارگزاران برای قرار دادن نام عبدالله نوری، فائزه هاشمی و مصطفی معین در فهرست روحانیت مبارز بود. پیشنهادی که نپذیرفتن آن سبب شکاف شد. اما هاشمی به نکته مهمی اشاره می‌کند: «بعضی که تصور می‌کردند کارگزاران نمی‌توانند رای زیادی جمع کنند پس از مواجه شدن با استقبال جامعه از آنها با طرح مسایل آرمانی در مقابل شعار سازندگی اینها راه تضعیف‌شان را پیش گرفتند.»

هاشمی به شدت مراقب بود این شکاف به اختلاف رئیس‌جمهور و رهبری تعبیر نشود: در ۲۰ خرداد: «شب میهمان آیت‌الله خامنه‌ای بودم گفتند که از جامعه مدرسین قم پیغام داده‌اند که شنیده‌اند بین من و ایشان اختلاف است، اجازه خواسته‌اند برای رفع اختلاف به تهران بیایند. فورا تلفن آقای [ابراهیم] امینی را گرفتیم هر دو با ایشان صحبت کردیم و شایعه را تکذیب کردیم و مراتب هماهنگی را اعلان نمودیم.»

هماهنگی رهبری و ریاست‌جمهوری به‌خصوص پس از درگذشت امام خمینی در نیمه‌ی اول دهه‌ی ۷۰ دوران درخشانی را در جمهوری اسلامی رقم زده بود که توسعه کشور مهم‌ترین نماد آن بود. سابقه دوستی آیت‌الله خامنه‌ای و آیت‌الله هاشمی و همکاری ایشان منحصر به فرد بود. در سال ۱۳۷۵ اما پرسش این بود که چگونه می‌توان این همکاری حقیقی را به همکاری حقوقی بدل ساخت و در اینجا بود که جانشین هاشمی مهم می‌شد.

علی‌اکبر ناطق‌نوری گرچه از محافظه‌‌کاران معتدل به‌حساب می‌آمد اما در آن زمان چسبندگی مشخصی به راست سنتی به خصوص جمعیت موتلفه اسلامی داشت و همان تشکیلات سیاسی سنتی که ائتلاف با کارگزاران سازندگی را رد کرده بود و برای اولین‌بار در روزنامه رسالت به قلم اسدالله بادامچیان آنان را لیبرال‌های جدید بعد از لیبرال‌های سنتی (نهضت آزادی) خواند و درباره‌ی نئولیبرالیسم هشدار داده بود. در چنین شرایطی کارگزاران سازندگی هم به فکر نامزدهای دیگری بود.

اولین نامزد دکتر حسن حبیبی بود؛ عضو قدیمی نهضت آزادی ایران که در سال ۱۳۵۸ از آن استعفا داد اما نامزد این جریان سیاسی و مذهبی برای دوره اول ریاست‌جمهوری مقابل ابوالحسن بنی‌صدر بود که از سوی جامعه روحانیت مبارز حمایت می‌شد. حسن حبیبی از روشنفکران مذهبی قبل از انقلاب بود و جامعه‌شناس و حقوقدان شناخته می‌شد و پس از نامزد شدن جلال‌الدین فارسی حمایت حزب جمهوری را هم به دست آورد اما در برابر پوپولیسم و سوسیالیسم عوام‌فریبانه ابوالحسن بنی‌صدر شکست خورد.

با وجود این حبیبی از معدود روشنفکران مذهبی بود که در دهه‌ی ۶۰ همچون میرحسین موسوی در حاکمیت باقی ماند و به عنوان عضو شورای نگهبان و وزیر دادگستری به رابط سه قوه بدل شد. به‌هنگام ایجاد مقام معاونت اول ریاست‌جمهوری، حبیبی به عنوان یک روشنفکر و سیاستمدار غیرروحانی به گزینه‌ای مقبول برای این مقام بدل شد.

اعتماد به او به حدی بود که در دوره‌ی معاونت اول همچنان عضو شورای نگهبان باقی ماند؛ تجربه‌ای که هرگز تکرار نشد. حبیبی نمادی از تعامل قوا بود و می‌توانست به چهره‌ای مورد مصالحه همه قوای نظام برای جانشینی هاشمی بدل شود. پس نخستین پیشنهاد به او بود. در ۲۶ تیر «دکتر [حسن] حبیبی برای امور جاری آمد. درباره‌ی نامزد شدن ایشان برای ریاست‌جمهوری آینده صحبت شد.
هنوز به خاطر مشکلات اهرم‌های قدرت که در خارج از دولت است تردید جدی دارد.» اصلی‌ترین مشوقان حبیبی برای این کار، کارگزاران سازندگی بودند اما محافظه‌کاران همچنان از ناطق نوری حمایت می‌کردند. در ۲۵ مرداد «آقایان محمدعلی شرعی، محمدرضا فاکر، جواد لاریجانی و دکتر موسی زرگر آمدند گفتند از سوی نمایندگان جناح روحانیت مبارز در مجلس اعزام شده‌اند که نظرات من را درباره انتخابات ریاست‌جمهوری آینده بگیرند. گفتم با رهبری مشغول مذاکره و مشاوره هستیم.

مایل نیستیم قبل از به نتیجه رسیدن مذاکرات‌مان اظهارنظر داشته باشیم. فقط درباره‌ی دو راهکار صحبت کردم، یکی ایجاد رقابت جدی برای گرم بودن انتخابات و شرکت وسیع مردم که ممکن است در این فرض رئیس‌جمهور دلخواه از انتخابات بیرون نیاید و راه دیگر اینکه دنبال رقابت جدی نباشیم که در این صورت طبعا انتخابات کم‌شور است و حضور مردم وسیع نیست... باید یکی از این دو سیاست را برگزینید.» راست‌سنتی اما نگران راست رادیکال بود.

همان جریان مدرسه حقانی که در قوه قضائیه نفوذ داشت و بعدا نقش مهمی در گذار راستگرایی از محافظه‌کاری به اصولگرایی داشت و افرادی چون بنیان‌گذاران جبهه پایداری در آن زمان بدان گرایش داشتند. این جریان در آن زمان جمعیت دفاع از ارزش‌های انقلاب اسلامی را با چهره‌هایی از چپ و راست مانند احمد پورنجاتی، علی ربیعی، عباس سلیمی‌نمین، روح‌الله حسینیان، محمد شریعتمداری تاسیس کرده بودند که در راس این حزب سیاسی محمد محمدی‌نیک‌ (ری‌شهری) قرار داشت. جناح چپ این جمعیت بعداً به اصلاح‌طلبان و جناح راست آن به اصولگرایان پیوست.

در جلسه با هاشمی، محافظه‌کاران مجلس اعلام کردند: «نگرانی از نامزد شدن آقای ری‌شهری دارند که بخشی از آرای این جناح را می‌برد، برای جلوگیری از حضور رقبایی مثل آقایان علی‌اکبر ولایتی و حسن روحانی که باعث تقسیم آرای این جناح می‌شوند استمداد داشتند.» در اینجا بود که اهمیت استراتژیک حسن روحانی روشن می‌شود. همان اهمیتی که مانع از نامزدی او برای ریاست مجلس شده بود در ریاست‌جمهوری هم به‌کار گرفته شده بود.


راست رادیکال یا چپ جدید (نامی که مجاهدین انقلاب اسلامی به جریان ری‌شهری داده بود) اما جدی بود: «آقای غیوری خبر داد آقای ری‌شهری فعلا جدی است گفت در مشهد با رهبری مذاکره جدی کرده ولی ایشان حاضر نشده کسی از افراد مطرح شده را ترجیح دهد و گفت آقای محمدی‌گلپایگانی برخلاف گذشته از آقای ناطق نوری انتقاد می‌کند. خودش هم از آقای ناطق رنجیدگی دارد.»

از همین جا یک گزینه دیگر هم مطرح می‌شود: تمدید ریاست‌جمهوری هاشمی‌رفسنجانی با تغییر قانون اساسی. ظاهرا برخی افراد در خفا این پیشنهاد را به هاشمی می‌کردند و برخی افراد مانند سیدجلال‌الدین طاهری‌اصفهانی، عبدالله نوری، حسن روحانی و سیدعطاءالله مهاجرانی به صورت علنی این موضوع را مطرح می‌کنند.
در پنجم شهریورماه عبدالله نوری، مجید انصاری و حسین مرعشی به دیدار هاشمی رفتند و این پیشنهاد را به او کردند. «نپذیرفتم ولی گفتند نظرشان را اعلان خواهند کرد.» هاشمی از مخالفت خود با این موضوع سخن گفته است و رهبری نیز در یک سخنرانی عمومی با تغییر قانون اساسی مخالفت کردند و اعلام کردند برای هاشمی‌رفسنجانی جایگاه خوبی پس از ریاست‌جمهوری در نظر گرفته‌اند که همان ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام با افزایش مسئولیت‌ها در مقام مشاوران رهبری بود.

پس از تعیین تکلیف تمدید دوره هاشمی، رهبری سیاست دوم خود را هم اعلام کردند. هاشمی در سوم مهرماه می‌نویسد: «شب آیت‌الله خامنه‌ای میهمانم بودند... درباره انتخابات ریاست‌جمهوری حرف زدیم. گفتند بی‌طرف می‌مانند.» راهبرد نظام روشن شد. از دو راه پیشنهادی هاشمی، نظام راه رقابت را انتخاب کرد و مقام ریاست‌جمهوری به عنوان نماد جمهوری یک مقام رقابتی تمام‌عیار شد. این تحول بزرگی بود که در مهرماه ۱۳۷۵ در دیدار هاشمی و رهبری تثبیت شد. از آن پس دو جناح وارد رقابت جدی شدند و نامزدهای حداکثری خود را مطرح کردند.

در ۱۱ مهرماه ۱۳۷۵ «آقای حسین مرعشی نماینده کرمان آمد و خبر داد مجمع روحانیون مبارز تصمیم گرفته است در انتخابات شرکت کنند و آقای میرحسین موسوی هم احتمال نامزد شدنش منتشر شده است.» موسوی گزینه رادیکال جناح چپ بود. نقطه مقابل ناطق نوری که چه در دهه‌ی ۶۰ و چه در دهه‌های ۸۰ و ۹۰ به کانون رقابت‌های چپ و راست در ایران بدل شد. اما موسوی یک رقیب چپ‌تر داشت: «آقای ری‌شهری آمد گفت بنا دارد نامزد ریاست جمهوری شود. گزارش مذاکرات با رهبری را داد که قبلا شنیده بودم. از صداوسیما که برای آقای ناطق تبلیغ می‌کند شکایت داشت، گفت جامعه مدرسین بعید است که آقای ناطق را تایید کند. من هم گفتم در انتخابات بی‌طرفی را حفظ می‌کنم.»

هاشمی هم به رهبری پیوسته بود اما داستان در حال اوج گرفتن بود. در ۱۸ مهرماه حتی سیدجلال‌الدین طاهری از هاشمی خواست از موسوی بخواهد نامزد ریاست‌جمهوری شود. موجی برای بازگشت قدرت به چپ در حال شکل گرفتن بود. موسوی چهره‌ای نوستالژیک داشت و می‌توانست پیروز قطعی انتخابات باشد. روحانی نبود و روشنفکری انقلابی محسوب می‌شد که ساده‌زیستی رجایی را به یاد می‌آورد و از شاگردان شریعتی تلقی می‌شد. اما به علت سابقه اختلافات نخست‌وزیری و ریاست‌جمهوری در دهه‌ی ۶۰ در هماهنگی او با رهبری تردید جدی وجود داشت و این پاشنه آشیل موسوی محسوب می‌شد.

با وجود این مجمع روحانیون مبارز و مجاهدین انقلاب اسلامی میدان‌دار نامزدی موسوی بودند. در ۲۵ مهرماه سیدمحمد خاتمی که رئیس وقت کتابخانه ملی بود در دیدار با هاشمی «از به میدان آمدن مجمع روحانیون مبارز که مدت‌ها قهر کرده بودند و اصرار دارند که مهندس موسوی نامزد شود اظهار خوشحالی کرد.» روحانیون مبارز از انتخابات مجلس چهارم که هاشمی با راست متحد شده بود قهر کرده بودند و حتی حاضر نشده بودند پیشنهاد کارگزاران سازندگی برای ورود به انتخابات مجلس پنجم را بپذیرند.

همزمان جناح راست برای نامزدی ناطق نوری عجله داشت. از شیخ محمد یزدی نقل قول شده بود که در جلسه مدرسین حوزه علمیه قم گفته بود بشتابید آن سید دارد می‌آید. در همان ۲۵ مهرماه «شب شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز تهران جلسه داشت. اکثریت اصرار داشتند که برای آقای علی‌اکبر ناطق نوری به عنوان نامزد مورد حمایت در انتخابات ریاست‌جمهوری رای‌گیری شود.» آن کسی که این جلسه را بر هم زد اما رقیب جدید دوست قدیمی بود: «آقای دکتر حسن روحانی هم احتمال نامزد شدن خودش را مطرح کرد.

نگران این اختلاف و نیز رقابت آقای ری‌شهری و آقای مهندس موسوی هستند قرار شد ابتدا با جامعه مدرسین صحبت و مشورت شود و سپس در جلسه بعد رای‌گیری شود.» قبل از این جلسه، هاشمی با آیت‌الله امامی‌کاشانی از دیگر اعضای میانه‌روی جامعه روحانیت مبارز جلسه داشت: «راجع به جلسه هفته آینده جامعه روحانیت مبارز و مساله انتخاب نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری، شیوه هماهنگی با جامعه مدرسین و یا کارگزاران، زمان رای‌گیری، اعلان نامزد و نیز مذاکره با نامزدان احتمالی برای تعیین سیاست‌ها صحبت شد.»

در این زمان امامی‌کاشانی دبیر جامعه روحانیت مبارز بود. قبل از آن در جریان انتخابات مجلس پنجم آیت‌الله مهدوی‌کنی به علت نفوذ موتلفه اسلامی در جامعه روحانیت از دبیرکلی استعفا کرده بود و رسما اعلام کرده بود روحانیت مقام پدری بر جامعه دارد و نباید وارد رقابت‌های حزبی شود. سخنی که ظاهرا بر یاران ناطق‌نوری گران آمده بود.

هر چند که یک سال بعد مهدوی‌کنی از ریاست‌جمهوری سیدمحمد خاتمی احساس نگرانی کرد و روی کار آمدن او را با شکست روحانیت در مشروطیت قیاس کرد و از ناطق نوری به عنوان نامزد رسمی نظام حمایت کرد که با واکنش صریح مهدی کروبی دبیرکل مجمع روحانیون مبارز مواجه شده بود. با وجود این روشن بود که هاشمی‌رفسنجانی در جامعه روحانیت مبارز هنوز نفوذ بسیاری دارد.

نفوذ هاشمی تا جامعه مدرسین هم امتداد داشت. در نهم آبان‌ماه علی‌اکبر مسعودی‌خمینی تولیت آستان حضرت معصومه در قم با او دیدار می‌کند: «از نحوه برخورد با جامعه مدرسین برای نامزد انتخابات اظهار عدم رضایت کرد و احتمال عدم وجود ۱۴ رای لازم را می‌دهد.» فشار بر جامعه مدرسین برای حمایت از نامزدی ناطق نوری افزایش می‌یابد. در دهم آبان‌ماه امامی‌کاشانی به هاشمی خبر می‌دهد که در جلسه دیشب جامعه روحانیت مبارز آقای علی‌اکبر ناطق‌نوری به عنوان نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری انتخاب شده است.


اما روحانیت مبارز هم نگران بود: «نگران بوده‌اند که چون من حضور نداشته‌ام رای را نپذیرم، گفتم جلسه رسمی بود و رای معتبر بوده و رای معتبر است.» آیا این راز تک رای هاشمی به ناطق نوری در دوم خرداد ۱۳۷۶ بود؟ نمی‌دانیم اما می‌دانیم که هاشمی به نامزدی ناطق نوری رای نداد. گام اول برای ریاست‌جمهوری ناطق نوری در همین جلسه برداشته شد اما گام دوم با کمک ری شهری صورت گرفت. پس از یک دیدار مرموز او با میرحسین موسوی، نخست‌وزیر سابق در آبان‌ماه با صدور اطلاعیه‌ای اعلام کرد نامزد نمی‌شود و از دسترس خارج شد.

ری‌شهری وزیر اطلاعات موسوی بود اما با او هماهنگ نبود. هاشمی از قول مسیح مهاجری در ۲۰ آبان می‌نویسد: «آقای میرحسین موسوی به خاطر صحبت‌های تهدیدآمیز بعضی اعلام عدم نامزدی کرده است.» آیا ری‌شهری خود موسوی را تهدید کرد یا تنها گزارشگر و راوی برخی تهدیدات بوده است؟ باز هم نمی‌دانیم. اما می‌دانیم که یاران ری‌شهری نگران ریاست‌جمهوری ناطق‌نوری هم بوده: «آقای ابراهیم رئیسی رئیس سازمان بازرسی کل کشور آمد... از عدم رقابت جدی در انتخابات ریاست‌جمهوری اظهار نگرانی کرد.» رئیسی از حامیان جمعیت دفاع از ارزش‌ها بود.

مجمع روحانیون مبارز اما این‌بار قهر نکرد. در ۲۷ آبان هاشمی در دیدار با رهبری دریافت که این مجمع با رهبری دیدار کرده‌اند: «برای کسب نظر در حرکت جدیدشان برای حضور در میدان سیاست.»

در ۱۶ آذر سران روحانیون مبارز با هاشمی هم دیدار کردند: «آقایان موسوی خوئینی‌ها و توسلی برای کسب نظر من در مورد انتخابات و نیز نظر رهبری آمدند. گفتم هر دوی ما نظرمان این است که انتخابات در محدوده نیروهای انقلاب آزاد باشد و ترجیح می‌دهیم که رقابت جدی باشد... مثل اینکه بنای روحانیون مبارز این است که از آقای سیدمحمد خاتمی حمایت کنند.» دو روز بعد هاشمی خبر دیدار روحانیون مبارز را از رهبری می‌شنود: «ایشان خبر دادند که آقای کروبی با ایشان ملاقات داشته و اجازه گرفته که مجمع روحانیون مبارز آقای خاتمی را احتمالا نامزد کنند.»

رقیب اصلی ناطق نوری آمد. هرچند که در آن زمان این رقابت جدی قلمداد نمی‌شد و حتی رقابت محدود به ناطق – خاتمی نبود. حتی در اردوگاه راست نیز رقبای جدی وجود داشت. قبل از نامزدی موسوی و خاتمی این علی‌اکبر ولایتی بود که در ۲۰ مهرماه به هاشمی گفته بود «مایل به نامزد شدن است و معتقد است بیش از دیگران رای دارد.» کارگزاران نیز هنوز در فکر حسن حبیبی بود. اما به جز این دو تن جناح راست فکر می‌کرد باید با ایجاد نامزدهای سایه در انتخابات از آرای رقبای خود بکاهد.

سیدمحمد غرضی یکی از ایشان بود. در ۲۳ دی‌ماه غرضی به هاشمی می‌گوید: «افرادی از دوستان آقای ناطق نوری و نیز آقای ری‌شهری به او پیشنهاد کرده‌اند که نامزد ریاست‌جمهوری شود و آن را حمل بر هدف گرم کردن انتخابات توسط رقیبی کم‌خطر می‌کرد.» حدس غرضی درست بود. هنوز هیچ نامزدی حتی ناطق نوری پیروز قطعی انتخابات تلقی نمی‌شد. علی هاشمی رفسنجانی به عمویش در ۲۸ دی‌ماه گزارش می‌دهد که براساس نتیجه افکارسنجی افرادی که در معرض نامزدی ریاست‌جمهوری هستند، همه آنها کمتر از ۴۰ درصد رای دارند. یعنی انتخابات برای اولین بار به مرحله دوم کشیده می‌شد.

کارگزاران سازندگی ایران از اینجا وارد انتخابات می‌شود. پس از امتناع حسن حبیبی و تردید حسن روحانی برای اولین بار در خاطرات هاشمی این کرباسچی است که درباره‌ی حمایت از خاتمی با او سخن می‌گوید. در ۲۹ دی‌ماه ۷۵ در جریان یکی از بازدیدهای شهری رئیس‌جمهور «آقای کرباسچی برای... کمک به آقای خاتمی در جریان انتخابات استمداد کرد.» مرتضی الویری دیگر چهره میانه‌روی نزدیک به کارگزاران هم همین فکر را با هاشمی در میان می‌گذارد و در مقابل در همان روز عباس آخوندی، وزیر مسکن و شهرسازی «به محسن [هاشمی] گفته بود که نامزد شدن آقای خاتمی در انتخابات ممکن است عوارض سویی داشته باشد.»

در سی‌ام دی‌ماه سیدمحمد خاتمی هم این روند را تایید می‌کند. «آقای خاتمی برای مشورت جهت نامزدی ریاست‌جمهوری آمد گزارشی از ملاقات با رهبری داد از نتیجه ملاقات راضی است. توضیحی از افکار خودش داد که با برنامه‌های من هماهنگ است و تاکید زیادی نمود از اهمیت نقش من در گذشته و امروز و فردا گفت و گفت به دوستان جناح چپ گفته که در اختیار آنها نیست و مایل نیست در تبلیغات انتخابات متکی به آنها باشد و از من می‌خواست که کمک کنم برای اینکه کارگزاران سازندگی نامزد دیگری ندهند.»

همان شب هاشمی و رهبری در ملاقات هفتگی خود درباره این موضوع مذاکره می‌کنند. موقعیت خاتمی روزبه‌روز بهتر می‌شد تا جایی که در دیدار اول بهمن‌ماه محمدجواد لاریجانی با هاشمی‌رفسنجانی این نظریه‌پرداز محافظه‌کاران «از کاندیداتوری آقای خاتمی در صورت ائتلاف با کارگزاران اظهار نگرانی کرد.» در کارگزاران هم جریان‌هایی وجود داشت که به فکر نامزدی مستقل برای حزب بودند. محمد هاشمی در سوم بهمن نامزدی خود را با برادرش در میان می‌گذارد: «صلاح ندانستم، خودش هم صلاح نمی‌داند.» در پنجم بهمن‌ماه مهدی کروبی دبیرکل مجمع روحانیون مبارز با هاشمی تلفنی مذاکره می‌کند و تصمیم مجمع را مبنی بر نامزدی سیدمحمد خاتمی به اطلاع رئیس‌جمهور می‌رساند.

به جز درخواست برای «جلوگیری از تکرار شیوه‌های فشار و بهتان... که در انتخابات مجلس پنجم پیش آمد» خواست کروبی از هاشمی این بود که کارگزاران از خاتمی حمایت کند: «در مورد کارگزاران هم در صورت مشورت کردن آنها کمک کنم.» هاشمی در هفتم بهمن‌ماه در دیدار با محمد هاشمی تقریبا این کار را انجام داد: «امروز اخوی محمد آمد. از نحوه مطرح شدن عدم نامزدی او و نامزدی آقای خاتمی در کارگزاران گفت.» بدین ترتیب کارگزاران سازندگی ایران که در انتخابات مجلس پنجم به سیدمحمد خاتمی پیشنهاد کرده بود نامزد مجلس شود و با پاسخ منفی او مواجه شده بود اکنون دعوت به حمایت از خاتمی برای ریاست‌جمهوری می‌شد.

جناح مقابل از همین جا نگران شد. تاکتیک رقیب‌تراشی اکنون به کمک آنها می‌آمد. اگر در گذشته نگران نامزدی روحانی برای کاهش رای ناطق‌نوری بودند از ۱۴ بهمن‌ماه سران این جناح به فکر طرح نامزدی روحانی یا حبیبی برای سه قطبی کردن انتخابات و عدم حمایت کارگزاران از خاتمی افتادند. اما حتی در ۱۷ بهمن‌ماه هم حسن حبیبی به هاشمی اعلام می‌کند که نامزدی را قبول نمی‌کند. کار به جایی رسید که علی‌اکبر ولایتی به حمایت کارگزاران از خویش ابراز تمایل کرد و در هجدهم‌بهمن‌ماه محسن نوربخش این مساله را با هاشمی در میان گذاشت.

اما نوربخش خود از مدافعان جدی خاتمی بود. ناطق نوری که تا این تاریخ هیچ مشورتی با هاشمی برای ریاست‌جمهوری نکرده بود و برخلاف سیدمحمد خاتمی حاضر به بیعت با هاشمی نشده بود، در ۱۹ بهمن‌ماه از طریق دفترش از هاشمی خواست در خطبه نمازجمعه از او به عنوان سخنران قبل از خطبه ذکر خیری کند: «سال گذشته اسم نبردم ایشان گله کرد.»

حسن روحانی اما حامیان خود را داشت. در همان روز در دیدار با رئیس‌جمهور، روحانی از پیام برای نامزدی خویش می‌گوید اما روحانی باهوش‌تر از آن بود که بازی جناح راست را بخورد: «احتمال می‌دهد که با هدف جلوگیری از پیروزی جناح چپ است به جایی نرسیدیم. قرار شد بیشتر بررسی شود تا معلوم شود چه کسی و چه جناحی از ایشان حمایت می‌کند.»

نگرانی جناح راست هر روز شدیدتر می‌شد. در ۲۹ بهمن ماه «محمدباقر نویسی رئیس دفتر آقای ناطق نوری رئیس مجلس آمد و از عدم موفقیت آقای ناطق در مرحله اول انتخابات ریاست‌جمهوری اظهار نگرانی کرد و از قول آقای محمدرضا باهنر و خود آقای ناطق نقل کرد که شنیده‌اند به آقای دکتر حسن حبیبی پیغام داده شده است که نامزد شود و از من کمک خواست.»

جناح راست همزمان روی دو حسن (حبیبی و روحانی) فشار گذاشته بود. در سوم اسفندماه حسن روحانی به هاشمی خبر داد که فشار بسیار زیادی برای نامزدی او وجود دارد: رئیس سازمان صداوسیما هم در دیدار با هاشمی این درخواست را درباره حسن روحانی و حسن حبیبی تکرار کرد. حسن روحانی حتی برای مشورت در مورد نامزدی با مقام رهبری هم دیدار می‌کند اما تصمیم به نامزدی نمی‌گیرد.

حامیان سیدمحمد خاتمی هم به همان اندازه در پی ائتلاف با کارگزاران سازندگی‌اند. آقایان کروبی و توسلی با هاشمی دیدار می‌کنند: «از عدم همکاری کارگزاران با آنها نگران‌اند گرچه گفتند که با توجه به عضویت من در جامعه روحانیت مبارز توقع ندارند که من به آنها کمک کنم ولی به نحوی خواستند که مشکل کارگزاران را برای ائتلاف با آنها حل کنم. خیال می‌کنند مانع محمد اخوی است. گفتم گویا کارگزاران نگران‌اند با حمایت از جریان چپ فلسفه حضور اولیه را از دست بدهند. آقای خاتمی هم در شروع کار با آنها هماهنگ نکرده است.» مشکل کارگزاران اما محمد هاشمی نبود. حسن حبیبی و حسن روحانی بود.

سرانجام در یازدهم اسفندماه ۱۳۷۵ حسن روحانی به هاشمی‌رفسنجانی رسما اعلام می‌کند نامزد ریاست‌جمهوری نخواهد شد و راه برای حمایت کارگزاران سازندگی از خاتمی باز می‌شود. ناطق نوری البته همچنان امیدوار بود هاشمی بدون کارگزاران را پشت سر خود قرار دهد. در ۱۵ اسفند مهدی هاشمی «برای مصطفی فرزند آقای ناطق نوری وقت خواست گویا برای جلب حمایت واضح در انتخابات ریاست‌جمهوری پیش‌رو می‌آید از اینکه روابط را با من تضعیف شده می‌بیند نگران‌اند.»

اما کار از کار گذشته بود. در ۲۱ اسفندماه سیدعطاءالله مهاجرانی به هاشمی می‌گوید: «اگر دکتر حبیبی نیاید کارگزاران آقای خاتمی را تایید می‌کند.» در جلسه همان شب جامعه روحانیت مبارز، آقای ناطق نگرانی خود را بروز می‌دهد: «آقای ناطق هم نگران ائتلاف کارگزاران و روحانیون مبارز است و ترجیح می‌دهد که کارگزاران آقای دکتر حبیبی را نامزد کنند.» اما روز بعد حبیبی هم به هاشمی گزارش می‌دهد که نامزدی را قبول نکرده است و این‌گونه تیر بر سناریوی جناح راست برای پیروزی در انتخابات به سنگ می‌خورد.

کارگزاران سازندگی ایران در بیانیه‌ای رسمی از سیدمحمد خاتمی حمایت می‌کند و با ائتلاف استراتژیک چپ‌ها و میانه‌روها رویای ریاست‌جمهوری محافظه‌کاران نقش بر آب می‌شود. خاتمی در همان مرحله اول رئیس‌جمهور می‌شود و دوم خرداد به حماسه بدل می‌شود. این حماسه البته می‌توانست دوم خرداد نباشد. جامعه روحانیت مبارز درباره‌ی تاریخ انتخابات معتقد بود که «در روزهای بعد از عاشورا انتخابات برگزار شود تا با فضای پدید آمده از هیئت‌های مذهبی رای‌گیری صورت گیرد اما مجمع روحانیون مبارز به دنبال آن بود که انتخابات در ۱۶ خرداد پس از مراسم درگذشت امام خمینی برگزار شود که فضای خط امامی بر کشور حاکم شود.»
«رهبری هم گرچه به فرض ۱۶ خرداد مایلند اما نمی‌خواهند دستور بدهند... چون دستور نداده‌اند شورای نگهبان به نظر خودش عمل می‌کند.»

شورای نگهبان همسو با جامعه روحانیت مبارز تاریخ انتخابات را دوم خردادماه ۱۳۷۶ اعلام کرد اما برنده آن روز مجمع روحانیون مبارز بود و این طنز تاریخ است که چگونه جناح راست با اشتباهات استراتژیک خود مقدمه بازگشت جناح چپ به قدرت را فراهم ساخت.

https://www.eghtesadnews.com/%D8%A8%D8% ... B%8C%D9%86

https://akharinkhabar.ir/politics/5217632

اهداف غالب:
كرم كردن انتخابات
حفظ موقعيت در قله هرم قوه مجريه يا منع رقيب از آن
جيزي كه اصلا يكبار هم از قول جريانهاى مختلف مطرح نشده:
داشتن طرح و برنامه و مهارت كره كشايي و كاهش مشكلات يا بيشرفت كشور است = ظاهرا اين امور اصلي خوبخود هر كه باشد فراهم است = اصل بردن خودشان يا نبردن رقيب سياسي است 

اين ماجراى انتخابات 1376 بوده است،
و در انتخابات 1384 هم اكر بررسي شود خاطرات منتشره رفسنجاني عين همين رقابتها هست
فقط شديدتر با قدرت بيشتر امنيتي ها
و با افزودن جاشني قتلها و حذفهاي زنجيره اى
و محاكمه و زندان مخالفان
و تبديل بيطرفي حاكميت به كرايش و نظر داشتن و نداشتن به كانديدايي

مجلدات اين خاطرات منبع خوبي است براى اطلاع بشت صحنه كشور و در هر موضوع قابل بررسي است = هر جند مرحوم رفسنجاني مطالب خيلي دست بالا را روتوش كرده و موجز يا اصلا ننوشته است ولى همانقدي كه هست هم خيلي مطلب دارد

و در انتخابات 1392 هم كه خودش كلا حذف مي شود بعد از حذف تدريجي از موقعيتهاى مختلف 
بررسي موضوعي مطالب مختلف در كتابهاى خاطرات رونوشت آن مرحوم بسيار مفيد است،
بطور نمونه علاوه بر موضوع سياسي انتخابات كه فوقا ارائه شد
00343179
 
پست ها : 2920
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال مجلس، نگهبان، مصلحت، خبرگان

پستتوسط 00343179 » يکشنبه مارس 26, 2023 7:47 am

موضوع سفر مرحوم رفسنجاني به عربستان


به دعوت رسمي ملك عبد الله كه ان وقت وليعهد بوده ولى بخاطر بيماري ملك فهد همه كاره بوده است،
و به همراه خانواده و مشاوران ووو، و اقدامات شخصي در امور زيارتي و نيز تاثير عميق ان در بهبودي روابط دو كشور حتى خليج وووو و نكات مختلف كه بسيار جالب است
و ياددشتهاي اين ايام را از خاطرات ايشان اقتباس كردم
و ياددشتهاي غير مربوط سفر را نياوردم كه تخصصي در موضوع سفر عربستان باشد
 از شروع سفر تا روز بعد اتمام سفر
و مقدمات سفر و بازخوردهاى سفر در اين فايل نيست
و به كتاب هاى خاطرات ايشان بايد مراجعه شود
اما همين مختصر روزنوشت ايام سفرعربستان هم مفيد است


https://drive.google.com/file/d/1kYTw9S ... sp=sharing

آثار منتشره مرحوم رفسنجاني


https://rafsanjani.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A ... 9%87%D8%A7

https://rafsanjani.ir/family
https://rafsanjani.ir/diaries


Image
00343179
 
پست ها : 2920
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال مجلس، نگهبان، مصلحت، خبرگان

پستتوسط 00343179 » يکشنبه مارس 26, 2023 7:52 am

تصميم كرفتن اقاي رفسنجاني براى انتخابات 1360 و هشت سال رياست جمهوري رهبري فعلي

روایت هاشمی رفسنجانی از مشکلات بر سر راه کاندیداتوری آیت الله خامنه‌ای در انتخابات ریاست جمهوری
Image
مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی در کتاب عبور از بحران درباره کاندیداتوری آیت الله خامنه ای در انتخابات ریاست جمهوری نوشته است: در جامعه مدرسین قم، عده‌ای معتقدند که روحانی نباید باشد و آقای مهدوی کنی هم، احتمالاً ممکن است، نخواهند در نامزدی خود به طور جدی بمانند.


به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، مرکز اسناد آیت الله هاشمی رفسنجانی خاطره‌ای از سال ۱۳۶۰ درباره کاندیداتوری آیت الله خامنه ای در انتخابات ریاست جمهوری منتشر کرده است. در این خاطره که برگرفته از کتاب عبور از بحران است نوشته شده است:

پس از انجام کارهای متفرقه و نوشتن خاطرات روز گذشته، برای گزارش سفر به خدمت ‌امام رفتم. گزارش‌ها را دادم و امام توصیه کردند، به مردم در خصوص عدم ایمان کره شمالی به ‌مارکسیسم بگویم، که بخشی از تبلیغات غرب گراها خنثی شود.

از لحظه ورود به تهران، معلوم شد که مسأله کاندیداتوری آقای خامنه‌ای، برای ریاست [جمهوری] دچار مشکلاتی شده. در جامعه مدرسین قم، عده‌ای معتقدند که روحانی نباید باشد و آقای مهدوی کنی هم، احتمالاً ممکن است، نخواهند در نامزدی خود به طور جدی بمانند. با امام و احمد آقا در این خصوص صحبت کردم. امام گفتند با آقایان قم و آقای مهدوی [کنی] مسأله را حل کنیم که آراء، متفرق نشود و همبستگی محفوظ باشد.

سپس در منزل احمد آقا، از آیت الله [محمد] صدوقی که از یزد آمده بودند، دیدار کردم. آقای موسوی خوئینی‌ها، گزارش وضع مجلس را دادند و مخصوصاً اقدامات امنیتی و با هم به‌مجلس رفتیم. تمام روزنامه‌ها و جزوه‌های گزارشی، هفته‌ای که نبودیم را مرور کردم. حوادث مهمی نداشته‌ایم.
Image
با آقایان خامنه‌ای، مهدوی و [محمد] یزدی در خصوص انتخابات ریاست جمهوری‌ مذاکره کردم. عصر، عده‌ای از اعضاء جامعه مدرسین، آقایان [احمد] آذری [قمی]، کریمی، راستی و ابطحی آمدند و نماینده سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هم آمد. پس از مذاکره، همگی در مورد آقای خامنه‌ای توافق کردیم.

قرار بود، در یکی از جبهه‌ها، ارتش اقدام چشمگیری داشته باشد. عمل نشد. آقای موسوی ‌اردبیلی برای پیگیری به آنجا رفته بودند. تلفنی با ایشان و سرتیپ ظهیرنژاد و وزیر دفاع و...صحبت کردم. مدعی کمبودهایی بودند که نسبتاً رفع شده.

شب را در دفتر کارم ماندم. شام، نان و پنیر و خربزه داشتیم. مهمان‌های مدرسین قم هم، به‌همین شام اکتفا کردند. گله لطیفی هم داشتند: که چرا قبل از تصمیم‌گیری در موارد مهم، آن‌ها را در جریان نمی‌گذاریم و آنها در مقابل عمل انجام شده، قرار می‌گیرند. جواب هم روشن بود و هم قابل قبول: کارها به قدری فوری و مستعجل است که فرصت مشاوره نمی‌گذارد؛ شرایط استثنائی و اضطراری و خطرناک کشور و انقلاب را برایشان توضیح دادم.

https://www.khabaronline.ir/news/1434615/

صادقانه نوشتن رقيب تراشي غير جدي براى انتخابات رياست جمهوري كه خودش كانديدا بود و مخالفت نوه سه ساله اش كه لب بشت بام رفته و دعوايش كرده بود و كفته بود به رقيب بدربزركش راي مي دهد = ذكر اين قصه هم تمثيلي از رقبا و رايشان است


اعتراف هاشمی رفسنجانی به مهندسی کردن انتخابات ریاست جمهوری!

سیاست
Image
هاشمی رفسنجانی اگرچه به اذعان خودش انتخابات ریاست جمهوری ششم را مهندسی کرد اما با مشخص شدن نتیجه آرا در خاطرات خود نوشت آرائم در این انتخابات تلخ و کم بود.

خبرگزاری مهر- گروه سیاست، فاطمه کرمانی: ششمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران در حالی در سال ۷۲ برگزار شد که رئیس جمهور وقت، علی اکبر هاشمی رفسنجانی خود را تنها مرد میدان کاندیداتوری می دید و خیالش آسوده بود که حداقل ۴ سال دیگر کلیددار پاستور می ماند.

هاشمی رفسنجانی، چهارسال دولت سازندگی را ریاست کرده بود و برای چهارسال دوم خود را مهیای انتخابات می کرد تا در روز جمعه ۲۱ خرداد سال ۱۳۷۲ وارد گود رقابت شود.

هاشمی که خود را پیروز قطعی انتخابات می دانست گویا برای اینکه بردش دلچسب تر باشد، تلاش کرد تا میدان رقابت ظاهرا جدی اما در واقع مدیریت شده ای را فراهم کند و برای تحقق این امر چند نامزد که علی الظاهر خیالش از رای آور نبودن انها راحت بود، را تحریک کرد تا نامزد انتخابات شوند و رقابت را واقعی جلوه دهند.

آیت الله هاشمی در کتاب خاطرات خود در روایتی صریح به نقش خود به عنوان رئیس جمهور کشور در انتخابات زیاست جمهوری ششم پرداخته و به کسب تکلیف محمد غرضی وزیر کابینه خودش برای حضور در گود رقابت اشاره کرده است. وی در بخشی از خاطرات خود آورده است:

«یکشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۷۲

آقای محمد غرضی، وزیر پست و تلگراف و تلفن آمد و برای کاندیدا شدن در انتخابات ریاست جمهوری مشورت کرد. گفتم ما دنبال این هستیم که کسی به عنوان رقیب انتخابات در صحنه باشد؛ اگر بتواند این نقش را داشته باشد، خوب است. جهات منفی هم تذکر دادم.»

البته هاشمی در ادامه خاطراتش از گفتگویش با عبدالله جاسبی و تاکید به وی برای ثبت نام در انتخابات اشاره کرده است:

«سه‌شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۷۲

عصر شورای انقلاب فرهنگی جلسه داشت... با دکتر عبدالله جاسبی، رئیس دانشگاه آزاد اسلامی صحبت شد که در انتخابات ریاست جمهوری نامزد شود تا صحنه بی‌رقیب نباشد. دیروقت به خانه رسیدم. عفت که هم از جلسه مراسم تقدیر معلمان نمونه آمده بود، کلی تعریف کرد. آقای عبدالله نوری وزیر کشور هم تلفنی از خالی بودن صحنه از رقابت در انتخابات اظهار نگرانی کرد که گفتم، قرار شده فردا دکتر جاسبی اسم بنویسد.»

وی البته در این بخش از خاطراتش از ورود احمد توکلی به رقابت های انتخاباتی به عنوان یک رقیب جدی نیز ابراز خرسندی کرده و نوشته است:

«شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۷۲

به دفترم مراجعه کردم. ظهر به دفتر رسیدم. آقای احمد توکلی آمد. در مورد علت نامزد شدنش توضیح داد و درباره شیوه تبلیغ مشورت کرد. به خاطر کمک به جدی‌تر شدن انتخابات و امکان رقابت انتخاب تشویقش کردم.»

البته گویا از همان اوایل حضور توکلی در کوران رقابت ها، هاشمی احساس کرده است که خرسندی قبلیش خیلی هم بجا نبوده و بر خلاف سایر نامزدهای نمادین، توکلی رقیبی واقعی است:

«دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۷۲

آقای عبدالله نوری، وزیر کشور اطلاع داد که نطق آقای احمد توکلی، کاندیدای ریاست جمهوری، برای تلویزیون اشکال مقرراتی دارد و کسب تکلیف کرد؛ گفتم سعی کنند حل شود و پخش کنند.
در راه خانه از تلویزیون ماشین شنیدم که وزارت کشور اعلان کرده نطق با قانون منطبق نیست و برای اصلاح پخش نمی‌شود. به خانه آمدم. به آقای نوری گفتم که بهتر است همین امشب پخش شود که با یک ساعت تأخیر پخش شد.»

هاشمی در روایت از روز انتخابات ریاست جمهوری به رای آوری دور از انتظار رقبایش اشاره کرده و نوشته است مقدار زیادی از آراء من به دلیل رقیب تراشی از دست رفته که این امر برای جو دادن به انتخابات محتمل بود.

«جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۷۲
امروز انتخابات ریاست جمهوری داشتیم. برای دادن رأی به حسینیه جماران رفتیم. خبرنگاران زیادی جمع بودند. به چند سؤال جواب دادم.
ظهر بستگان مهمان ما بودند. عفت ولیمه حج مهدی و فرشته را می‌داد. مقداری از وقت را به تماشای برنامه‌های تلویزیون برای گزارش انتخابات گذراندم. مرتباً با ستاد انتخابات کشور و هیات اجرایی تماس داشتم. برخلاف همه انتخابات گذشته، این بار برای گرم‌تر شدن انتخابات، به دست خودمان رقیب درست کرده بودیم. به نظر می‌رسد مقدار زیادی از آراء من از دست می‌رود؛ گر چه محتمل است برای جو رقابت، رأی‌دهنده بیشتری داشته باشیم که همین جزو اهدافمان بود. محسن پس از بازدید چند حوزه نظر داد که تقریباً ۱۵ تا ۲۰ درصد از آراء را رقبا و باطله‌ها دارند. چند بار وقت انتخابات تمدید شد، برای اینکه مراجعه داشتند. آقای عبدالله نوری، آخر شب اولین گزارش قرائت آراء را داد. به نظر می‌رسد حدود سی‌وپنج درصد آراء از من نیست و رقبا بیش از حد انتظارمان رأی آورده‌اند. در مناطق کردنشین به آقای احمد توکلی رأی داده شده و لابد به خاطر مخالف‌خوانی‌های جدی است.
از خاطرات جالب امروز، اظهارات علی فرزند فاطی است که چون او را از رفتن به لب بام نهی کردم، رنجید و به مادرش گفته می‌خواهد به آقای جاسبی رأی دهد، چون باباجون با او دعوا کرده! از بچه سه‌ساله اظهارات جالبی است.»

اگرچه پس از پایان رقابت های انتخاباتی، هاشمی رفسنجانی برای بار دوم بر کرسی ریاست جمهوری نشست اما در بیان خاطراتش نوشت:

«یکشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۷۲

ساعت هشت و نیم صبح دفترم بودم. آمار قطعی انتخابات اعلان شد: ۶۳.۱ درصد من و بقیه، سه نفر دیگر؛ به نظرم آرایم کم و تلخ است.»

بیان صریح این خاطرات شاید بیش از همه گویای آن باشد که اگرچه هاشمی رفسنجانی بدرستی تلاش می کند تا انتخابات رقابتی و پرشور باشد اما دغدغه رای آوری خود در انتخابات را هم در اولویت قرار می دهد و به تعبیری بدنبال انتخاباتی است که برنده اش حتما خودش باشد. چرا که به عنوان رقیب خود ساخته انتخاباتی کسانی را به دور رقابت وارد می کند که یقین داشته باشد که بیش تر از وی رای نخواهند داشت. همین امر باعث شد که وقتی نتیجه آرا از سوی وزارت کشور اعلام شد و هاشمی با رای آوری دور از انتظار رقبایش بویژه احمد توکلی و نیز کاهش جدی رای خود مواجه شد، نتیجه آن را در خاطرات خود به عنوان نتیجه تلخ انتخاباتی یاد کند.

در این دوره از انتخابات احمد توکلی، عبدالله جاسبی و رجبعلی طاهری رقبای اکبر هاشمی رفسنجانی بودند، با این تفاوت که توکلی یک رقیب جدی بود با نطق های آتشینی در مخالفت و انتقاد از عملکرد دولت پنجم و بی عدالتی اقتصادی و اجتماعی، ناکارآمدی سیاست‌ها و مدیریت‌ها، امتیازطلبی و تجمل‌گرایی مقامات دولت، و کم‌اعتنایی آنان به مشارکت سیاسی مردم، سیاست‌های ایدئولوژی‌زدایی و رفاه طلبی دولت اول هاشمی را به چالش می کشد. اما عبدالله جاسبی تنها یک رقیب خودساخته و مورد تایید هاشمی بود که به دعوت رئیس جمهور وقت برای گرم کردن مدیریت شده تنور انتخابات به عرصه رقابت وارد شده بود.


https://www.mehrnews.com/news/3685568/

از اين رقيب هاى صوري در انتخابات قبل ان براى رقابت 1360 هم بوده است و اكر مهندسي اسمش باشد ان هم مهندسي است = يك مطلب بخاطر دو نفر دو حكم دارد = مهندسي دستكاري در اراء را مي كويند و طبيعي است با مطرح بودن كانديداهايي مثل اقايان خامنه اى و رفسنجاني رقبايي كه بودند راي نياورند
00343179
 
پست ها : 2920
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال مجلس، نگهبان، مصلحت، خبرگان

پستتوسط 00343179 » يکشنبه مارس 26, 2023 8:16 am

مصاحبه با دكتر مطهري اشنايي مرحوم رفسنجاني با شهيد مطهري و انتخابات 1388



اظهارات و خاطره‌های خواندنی علی‌مطهری از آیت‌الله هاشمی

ماجرای محکومیت 110 نفر از فرماندهان نظامی بخاطر دخالت در انتخابات 84، ناپدیدشدن پرونده احمدی‌نژاد در قوه قضائیه، وضعیت کروبی و موسوی و آشنایی آیت‌الله هاشمی با شهیدمطهری
نائب رییس مجلس شورای اسلامی گفت: در سال 92 ما خیلی اصرار داشتیم که آیت‌الله هاشمی کاندیدا شود و حتی روز آخر که ما صبح به دیدار ایشان رفتیم و بعد از ظهر ثبت نام کرد فکر کنم اصرار ما بی تأثیر نبوده است.
آفتاب‌‌نیوز :
علی مطهری در گفت‌و گویی از نحوه‌ی آشنایی آیت‌الله هاشمی با شهیدمطهری، خاطرات مشترکشان و در مورد وارد نشدن شهید مطهری در جریان جامعه روحانیت و دیگر مسائل گفت.

به گزارش آفتاب‌نیوز به نقل از جماران، در ادامه این گفت و گو را می‌خوانید؛
خاطراتی را که از رفت‌و آمدها و همکاری‌های استاد شهید مطهری و مرحوم آیت الله هاشمی(ره) در ذهن دارید، برای ما بازگو کنید.

آنچه که من به خاطر دارم مربوط به خیلی بعدتر از زمانی است که آقای هاشمی با پدرم سابقه آشنایی پیدا کرده‌اند و مربوط به حدود سال 1347 است. ما در منزل قلهک، خیابان شهید کلاهدوز فعلی (دولت) بودیم که الآن تبدیل به خانه- موزه شده و آقای هاشمی کمی آن طرف‌تر در کوچه لاجوردی نزدیک خانه ما بودند؛ یعنی پیاده چند دقیقه فاصله بود و گاهی ایشان به منزل ما می آمد.

Image

اولین بار شاید ایشان را آنجا دیدم که پشت در خانه ما آمده بودند و من در را باز کردم و البته روحانی بدون ریش کمی برایم تازگی داشت.
یک بار یادم است چیزی به منزل ایشان بردیم (شاید نامه بود). ایشان خیلی راحت در حیاط منزل نشسته بودند و ظرف میوه جلویشان بود و مشغول خوردن میوه بودند و آنجا کمی با ما احوال‌پرسی کردند.

ولی خود آقای هاشمی همان طور که می دانید سال 1327 وارد حوزه علمیه قم می شوند، در حالی که شهید مطهری سال 1316 وارد حوزه قم شده‌اند. البته استاد مطهری 15 سال از آقای هاشمی بزرگتر بودند. آقای هاشمی در مقاله «شهید مطهری آن‌گونه که من می‌شناسم» که در کتاب «سیری در زندگانی استاد مطهری» چاپ شده است می‌گویند من وقتی وارد حوزه علمیه قم شدم دیدم حجره جنوب شرقی فیضیه خیلی مورد توجه است و بزرگان به آنجا رفت و آمد می‌کنند که متوجه شدم حجره آقای مطهری است و می دیدم که طلاب خیلی از ایشان سؤال می کنند و فهمیدم از اساتید بزرگ حوزه علمیه است. ایشان نقل می کنند که خیلی دوست داشتم به طریقی به ایشان نزدیک شوم و مثل بقیه اگر سؤالی داشتم بپرسم. بالأخره به بهانه‌ای با ایشان صحبت کردم و آن سادگی و طبیعی‌بودن و بی‌تکلف بودنشان برای من خیلی جالب بود. بعد فهمیدم آقای منتظری، هم‌حجره و هم مباحثه ایشان است و اینها دو شاگرد بزرگ آیت‌الله بروجردی هستند.

آقای هاشمی می‌گویند: من توفیق اینکه در درس آقای مطهری شرکت کنم پیدا نکردم ولی چند سال بعد شنیدم که ایشان به تهران مهاجرت کرده‌اند. خیلی ناراحت شدیم که چرا ایشان رفتند. حتی این تعبیر را به کار می‌برند که در آن موقع چهره آقای منتظری از دوری آقای مطهری شبیه ایتام شده بود.

بنابراین سابقه آشنایی آقای هاشمی با شهید مطهری به سال 27 بر می گردد و ایشان خیلی غبطه می‌خورد که چرا نتوانسته از درس استاد مطهری استفاده کند. ولی بعد می‌گویند: وقتی شنیدیم ایشان در تهران فعالیت‌های خودشان را دارند و ارتباط خوبی با دانشگاهیان و روشنفکران و سخنرانی‌هایی دارند، خوشحال شدیم. بعد می‌گویند آشنایی بیشتر من با آقای مطهری به انتشارات مکتب تشیع برمی‌گردد. آقای هاشمی با همکاری دوستانشان مجله‌ای به نام «مکتب تشیع» تأسیس کرده بودند. ایشان می‌گویند از آقای مطهری هم مقالاتی می‌گرفتیم که این مقالات وزنی به مجله ما داده بود.

خودتان هم خاطراتی از ایشان دارید؟

بله، سال 57 بود که آقای هاشمی از زندان آزاد شدند. ما به دیدن ایشان در حوالی تجریش رفتیم. ایشان خیلی زود احساس کرد که مرکز ثقل انقلاب در داخل ایران از نظر هماهنگی با امام(ره) شهید مطهری و منزل ایشان است و امام به خاطر اعتماد زیادی که به شهید مطهری داشت اکثر مسائل را به ایشان ارجاع می‌‌داد و تا مورد تأیید ایشان نبود اقدام نمی‌کردند. لذا آقای هاشمی در آن فاصله زمانی تا پیروزی انقلاب خیلی به شهید مطهری نزدیک و همواره در کنار ایشان بود. مثلا در فاصله 12 تا 22 بهمن که امام در مدرسه علوی بودند معمولاً صبحها آقای هاشمی به منزل ما می‌آمد و من این دو بزرگوار را با ماشین به مدرسه علوی می‌بردم و شب دیرهنگام به سراغ آنها می‌رفتم و اول پدر را در منزل پیاده می‌کردم و بعد آقای هاشمی را به منزلشان می‌رساندم و برمی‌گشتم.

در ملاقاتی که پس از آزادی ایشان از زندان داشتید خاطرتان هست که چه حرف هایی زده شد؟

نه، زیاد یادم نیست.

مرحوم استاد مطهری از شکنجه های آقای هاشمی و مبارزاتشان چیزی بیان نمی کردند؟

حرف خاصی یادم نیست ولی در حدود سال 53 شهید مطهری یک نگرانی نسبت به آقای هاشمی داشت چون آقای هاشمی مقداری گرایش به مجاهدین خلق پیدا کرده بود و پول جمع می‌کرد و به مجاهدین خلق و مبارزان دیگر کمک می‌کرد. شهید مطهری نگران بود که بعد از آن تغییر ایدئولوژی، آیا آقای هاشمی همچنان از آنها حمایت می‌کند یا خیر.

البته انشعاب در سال 54 رخ داد.

انشعاب نبود، تغییر ایدئولوژی آنها سال 54 اعلام شد ولی نشانه‌های آن از قبل مشخص بود. این داستان را شهید مطهری در یکی از سخنرانی‌های خود بعد از پیروزی انقلاب می‌گوید، البته اسم آقای هاشمی را نمی برد، و خود آقای هاشمی هم در مراسم بزرگداشت شهید مطهری آن را بیان می‌کند.

شهید مطهری در آن سخنرانی می گویند: یکی از دوستان ما خیلی مبارز بود و همه جان و مالش را در راه مبارزه با رژیم شاه گذاشته بود و از سازمان‌های مختلف از جمله سازمان مجاهدین خلق حمایت می کرد، اما بعد از تغییر ایدئولوژی آن سازمان من نگران شدم که آیا ایشان همچنان از این سازمان حمایت می کند یا خیر. سپس می گویند در جلسه‌ای از او (آقای هاشمی) سؤالی پرسیدم و می‌خواستم موضعش در مورد مجاهدین را بدانم. او جمله‌ای گفت که خیال من راحت شد. آن جمله این بود که «ما عدالت منهای خدا را نمی‌خواهیم؛ ما عدالت را هم در سایه نام خدا و خدا‌پرستی می‌خواهیم».

خود آقای هاشمی هم این داستان را تعریف می کند که شهید مطهری از من پرسید یا از زندان به او خبر دادند و استاد مطهری گفته بود وقتی این جمله را شنیدم خیالم راحت شد.

از دهه منتهی به انقلاب که به منزل آیت الله هاشمی می رفتید خاطره ای دارید؟

از بعد از انقلاب خاطره دارم. یکی مربوط به اولین مصاحبه‌ای است که آقای هاشمی با رادیو و تلویزیون داشتند.

ایشان خاطره‌ای دارند و می گویند امام ناراحت بودند که تلویزیون در برنامه های خود قید «اسلامی» را برای انقلاب به کار نمی برد و برنامه‌های غیر اسلامی (یعنی موسیقی های آزاد قبل از انقلاب) هم پخش می کند. بعد ایشان می گویند که با شهید مطهری تاکسی گرفتیم و به صدا و سیما رفتیم.

من چنین چیزی یادم نیست. موضوع قید «اسلامی» هم مربوط به اعلام پیروزی انقلاب از رادیوست که گوینده گفت «این صدای انقلاب ایران است» و بلافاصله شهید مطهری گفت باید بگویند «انقلاب اسلامی» و امام هم این تذکر را دادند. آن قضیه هم به این شکل نبود که با تاکسی رفته باشند. من خودم شب هنگام از مدرسه علوی آنها را سوار کردم. قرار بود آقای هاشمی برود در تلویزیون حرف‌هایی بزند چون بعد از معرفی آقای بازرگان به عنوان نخست‌وزیر، آقای هاشمی به عنوان سخنگوی امام شناخته شده بود. بنا بود آقای هاشمی برود و صحبت کند. ما از آنجا به سمت جام جم حرکت کردیم. در بین راه شهید مطهری می گفت که چه چیزهایی و به چه صورت باید گفته شود و با هم مشورت می‌کردند. ما آقای هاشمی را جلوی جام جم پیاده کردیم و به خانه رفتیم و چون تلویزیون نداشتیم یک دستگاه تلویزیون، یکی از دوستان استاد داده بود و آنجا برای اولین بار از تلویزیون دیدیم که آقای هاشمی دارد صحبت می‌کند. بعد از آن مصاحبه، پدر گفتند خوب صحبت کرد و از صحبت هایشان راضی بودند.

موضوع صحبت یادتان نیست؟

دقیق یادم نیست. در مورد مسائل انقلاب بود. شاید بیست روز بعد از پیروزی انقلاب بود و لازم بود مسائلی گفته شود.

از مسیر منزل تا مدرسه علوی و صحبت هایی که احتمالا شهید مطهری در مورد آقای هاشمی می‌گفتند اگر خاطره ای دارید بفرمایید.

در راه که می رفتیم بحث‌هایی داشتند که برخی از آنها حاکی از خشنودی آنها از پیشرفت نهضت بود ولی یک موضوع را یادم هست که شهید مطهری معتقد بود روحانیون پست اجرایی دولتی نگیرند مگر اضطراراً و آقای هاشمی خیلی این حرف را قبول نداشت. می گفت یعنی امثال ما نرویم پست بگیریم و امثال داریوش فروهر پست بگیرند. این موضوع برای او قابل قبول نبود.

البته تز شهید مطهری این بود که روحانیت حتی در جمهوری اسلامی باید استقلال خود را حفظ کند و دولتی نشود چون روحانیت شیعه در طول تاریخ همیشه در کنار مردم و در مقابل دولت ها بوده. حتی در جمهوری اسلامی باید این حالت خود را حفظ کند تا نفوذ کلام و نظارت خودش را کماکان داشته باشد.

آقای هاشمی در جواب چه می گفت؟

ایشان نظرش این نبود و می خواست بگوید اگر ما نرویم از دستمان در می رود. اما استدلال شهید مطهری چیز دیگری بود و نظر امام هم همین بود اما بعدا چون تجربه آقای بازرگان و بنی صدر پیش آمد امام اجازه دادند که روحانیون هم وارد شوند.

آقای هاشمی در خاطراتشان در مورد تشکل پیدا کردن روحانیت مبارز گفته‌اند شهید مطهری مخالف نبود ولی وارد این جریان نشد. شما خاطره ای از این موضوع دارید؟

فکر می‌کنم مقصود شما حزب جمهوری اسلامی است نه روحانیت مبارز. جامعه روحانیت در سال 1355 تأسیس شد و خود شهید مطهری مؤسس و مبتکر این طرح بود ولی ایشان بعد از پیروزی انقلاب با تشکیل حزبی که مؤسسان آن صرفا روحانی باشند مخالف بود به خاطر اینکه معتقد بود حزب برای کسب قدرت است و تشکیل چنین حزبی باعث می‌شود روحانیت محدود شود و شامل بخشی از مردم خواهد شد. به دلیل تزی که داشتند که روحانیون پست اجرایی دولتی نگیرند مگر اضطراراً و از طرفی حزب طبعاً برای کسب قدرت است ایشان معتقد بودند بهتر است حزبی که مؤسسان آن صرفا روحانیون باشند تشکیل نشود ولی با تشکیل حزب به طور کلی موافق بودند. نظر امام خمینی هم همین بود ولی با اصرار آقایان بهشتی و هاشمی در نهایت مثل اینکه امام اجازه آن را دادند و شهید مطهری هم بعد از آن مخالفتی نداشت ولی خودشان عضو حزب نبودند.

احتمالا بعضی از جلسات جامعه روحانیت در منزل شما برگزار شده است. از این جلسات خاطره ای دارید؟

جلسات جاهای مختلف بوده و از محتوای آنها خبر چندانی ندارم به جز آنچه درباره راه‌پیمایی تاسوعا و عاشورای 57 بود.

در مبارزات سال 57 سفری به آبادان می روند که شهید مطهری هم عضو آن هیأت بودند ...

این طور نبود. در اعتراضات کارکنان صنعت نفت، نفت هم به خارج صادر نمی شد و هم مصرف داخلی تأمین نمی شد و مشکلاتی برای مردم پیدا شده بود. شهید مطهری طرحی را به امام پیشنهاد کرد که مصرف داخلی تأمین شود به دو جهت، هم اینکه تز مارکسیست‌ها را که می گویند انقلاب یک انفجار است و باید آنقدر جامعه سختی ببیند تا منفجر شود و انقلاب رخ دهد قبول نداشتند و هم اینکه ایشان معتقد بود چون تا آن موقع امام فقط به تخریب و نفی حکومت پرداخته‌اند، با این کار یک نقش ایجابی و اثباتی برای امام ایجاد می کنیم که نفت مردم تأمین شود و از این طریق عملاً امام رهبری حکومت را به تدریج به دست می‌گیرد. لذا ایشان پیشنهاد می دهد که هیأتی از طرف امام به خوزستان و پالایشگاه نفت آبادان برود و با کارکنان صنعت نفت صحبت کند که مصرف داخلی را تأمین کنند. اعضای هیأت را هم خود شهید مطهری به امام پیشنهاد می دهد: آقایان مهندس بازرگان، مهندس کتیرایی و حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی. امام هم پذیرفتند و اعلام کردند.

شما خاطره ای از این موضوع دارید؟

آنها که رفتند، نفت داخلی تأمین شد و خیلی کار موفقی بود. حالا که شما صحبت از خاطره می‌کنید این خاطره را هم عرض کنم که بعد از شهادت آیت‌الله مطهری، آقای هاشمی وقتی به منزل ما آمدند گفتند او کار خودش را کرد. اکنون این جمله را در باره خود ایشان هم می‌توانیم بگوییم که هاشمی کار خودش را کرد.

آقای مطهری! بخش عظیمی از مردم آقای هاشمی را به عنوان یک فرد بسیار با نفوذ که تا آخر در قدرت بود، می شناختند. فکر می‌کنید این‌گونه تحلیل قدرت محور از شخصیت ایشان چقدر کامل است؟ تحلیل شما از مشی سیاسی آقای هاشمی در طول این چهار دهه چیست؟

ایشان چون در ایجاد این انقلاب نقش داشت، واقعا دلسوز انقلاب بود و جایی که احساس می کرد لازم است وارد شود وارد می شد هرچند که مورد افتراها و تهمت ها قرار بگیرد. از ابتدای انقلاب طبیعی بود که ایشان نمی توانست خود را کنار بکشد و طبیعی بود که بعضی از مناصب را بر عهده می گرفت و همین کار را هم کرد. اولین پست ایشان سرپرستی وزارت کشور بود، بعد وارد مجلس شد و دو دوره رئیس مجلس شد و در جنگ هم نقش مهمی داشت و بعد از جنگ ایشان احساس کرد که کشور نیاز به یک حرکت بزرگ اقتصادی و سازندگی دارد و شاید این موضوع از کس دیگری غیر از ایشان بر نمی آمد. لذا برای ریاست جمهوری آمد و به نظر من نقش خودش را خوب ایفا کرد و حرکتی در اقتصاد کشور ایجاد کرد و بنیان های اقتصاد کشور را بنا نهاد و صنایع مادر مثل پتروشیمی و سیمان را به حرکت در آورد و نهضت سدسازی به وجود آورد و در مجموع کارش موفق بود.

از طرف دو دسته به ایشان انتقاد می‌شود، یکی اصلاح‌طلبان فعلی و دیگر اصولگرایان فعلی. فکر می‌کنید سیاست‌هایی که آقای هاشمی در دوره هشت‌ساله ریاست جمهوری در پیش گرفت چقدر درست بود و چقدر به این سیاست ها انتقاد وارد است؟

اینکه در دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی شاید آزادی بیان به میزان کافی نبود یک علتش همین همتی بود که ایشان برای سازندگی کشور داشت و می خواست که این سازندگی آسیب نبیند و عجله داشت که این کارها زودتر انجام شود. لذا مایل نبود که جوّ کشور سیاسی شده و این بحث ها مطرح شود و در نتیجه آهنگ عمران و آبادانی و سازندگی کند شود. شاید این نظر مورد انتقاد هم باشد چون این دو با هم قابل جمع است که آزادی بیان باشد و در عین حال سازندگی هم با سرعت خودش انجام شود.

لذا می دیدیم که ایشان خیلی میدان نمی داد که باب انتقاد باز شود. شاید این را نشانه کم تحملی ایشان تلقی می کردند ولی به نظر من علت اصلی آن این بود که نمی‌خواست کشور از سازندگی باز بماند. او احساس می‌کرد که بعد از جنگ ما باید یک شرایط جدی برای سازندگی ایجاد کنیم. اما اینکه همه سیاست های اقتصادی آن دوران درست بود یا نبود را کارشناس اقتصادی باید جواب دهد، ولی در مورد سیاست تعدیل که منجر به تورم زیادی شد بلافاصله ایشان این سیاست را اصلاح کرد؛ یعنی این شجاعت را داشت که از سرعت آن تعدیل بکاهد و تورم کاهش پیدا کند.

انتقاد دیگری که به آن دوره هست اقداماتی است که در وزارت اطلاعات آقای فلاحیان وجود داشت و درباره بعضی منتقدان برخی اقدامات خشن انجام شد. این هم مقداری مبهم است یعنی روشن نیست که آقای هاشمی در جریان این امور بوده یا نبوده است.

ایشان در مصاحبه‌ای می‌گویند که در آن اتفاقات من نقشی نداشته‌ام و دستوری نداده‌ام.

اصلا این طور کارها به روحیه ایشان نمی خورد چون ایشان آدم دلرحمی بود و اینکه این اقدامات با چه استدلال و فلسفه ای انجام می شده واقعا هنوز هم جواب قانع کننده ای داده نشده است؛ انحرافی بوده که در نظام جمهوری اسلامی ایجاد شده بود.

وقتی آیت الله هاشمی(ره) بعد از سال 84 و به خصوص 88 وارد دوره جدیدی از موضع‌گیری‌های سیاسی شدند خیلی‌ها می‌گفتند که آقای هاشمی تغییر کرده است. به نظر شما آیا واقعا هاشمی عوض شده بود یا اینکه اقتضای سیاست ورزی در این مقطع ده ساله به گونه دیگری بود؟

لااقل از نظر ایشان شرایط دوران سازندگی اقتضا می کرده که خیلی باب مسائل سیاسی باز نشود تا بیشتر به کار و فعالیت و تلاش های عمرانی خودشان برسند و البته ممکن است بعداً تغییر نگاهی هم در ایشان ایجاد شده بوده که بستن فضا و محدود کردن آزادی بیان روش درستی نیست.

به نظر من هر دو عامل با هم مؤثر بوده است و ایشان از سال 84 احساس کرد که عده ای می خواهند انقلاب را مصادره کنند و احساس خطر کرد؛ مخصوصا با ورود آقای احمدی نژاد به انتخابات ریاست جمهوری.

ایشان با شناختی که از آقای احمدی‌نژاد و گروهش داشت مخصوصا از دوره استانداری اردبیل که آقای احمدی‌نژاد استاندار خود آقای هاشمی بود، برای انقلاب احساس نگرانی و احساس خطر کرد که اگر اینها روی کار بیایند آسیب جدی به انقلاب می‌زنند؛ لذا شما می‌بینید که ایشان وارد میدان انتخابات ریاست‌ جمهوری شد.

عده‌ای این موضوع را حمل بر قدرت طلبی آقای هاشمی کردند یا می‌کنند در حالی که این طور نبود و این قضیه بیشتر به خاطر احساس خطری بود که ایشان از ورود آقای احمدی نژاد داشت. در واقع ایشان اولین فردی بود که به خطر آقای احمدی‌نژاد وقوف پیدا کرد. لذا در همان موقع هم اعلام کرد که اگر اصولگرایان روی آقای ولایتی یا آقای لاریجانی توافق کنند من نمی‌آیم؛ یعنی معلوم است که ایشان صرفا به خاطر احساس خطر از آقای احمدی‌نژاد وارد میدان شد که مبادا ایشان رئیس‌جمهور شود.

بالأخره آن اتفاقات افتاد و آقای احمدی‌نژاد هم با هوش بود و خیلی زود فهمید که تمایل بخشی از نظام این است که آقای هاشمی به حاشیه رانده شود. لذا خیلی از نیروهای انقلاب و نهادهای حکومتی هم پشت سر آقای احمدی‌نژاد قرار گرفتند و علی‌رغم اینکه ظاهر قضیه نشان می داد که آقای قالیباف می تواند برنده شود در نهایت آقای احمدی‌نژاد تقریبا در یک هفته آخر حمایت شد و به دور دوم راه یافت. آقای هاشمی در اینجا معترض بود و چندبار هم اعلام کرد و در آخر گفت به خدا واگذار کردم. معتقد بود که انتخابات 84 مهندسی شده و البته بعدا شکایت هم کرد و خود ایشان به من گفت که 110 نفر از فرماندهان نظامی در دادگاه به خاطر دخالت در انتخابات محکوم شدند و ما دیدیم اگر بخواهد حکم اجرا شود خیلی برای نظام بد می شود و گذشتیم.

در هر حال همان موقع هم ایشان معتقد بود که انتخابات سالم نبوده و در واقع اختلاف نظر آقای هاشمی با رهبری از همان موقع یعنی از ورود آقای احمدی‌ نژاد شروع شد که رهبری آقای احمدی‌نژاد را کاملا قبول داشت و از آقای احمدی‌نژاد حمایت بسیار جدی کرد ولی آقای هاشمی ایشان را یک خطر برای انقلاب می‌دانست و طبعا اینجا اختلاف‌نظر شد و بعد هم که آقای احمدی‌نژاد انتخاب شد آقای هاشمی چندان حمایت نمی کرد.

تا به سال 88 رسیدیم که آن مسائل پیش آمد. به نظر من آقای هاشمی در سال 88 هم خیلی خوب رفتار کرد؛ یعنی نامه‌ای که به رهبری داد یک اعلام خطر و هشدار بود و او به وظیفه خودش عمل کرد و گفت که اگر الآن جلوی این‌گونه رفتارها نایستید آسیب خواهیم دید و دیدید همین‌طور هم شد. واقعا خیلی از حرف‌های ایشان در آن نامه بعدا تحقق پیدا کرد. به هر حال عامل اختلاف بین این دو بزرگوار در واقع وجود آقای احمدی‌نژاد بود.

نظر شما در وقایع سال 84 چه بود؟ فکر می کنید که توصیه های آقای هاشمی در آن شرایط شنیده می شد؟

نه، کسی متوجه نبود یعنی کسی به خطر آقای احمدی‌نژاد آگاه نبود و تنها کسی که کاملا این موضوع را می شناخت و احساس خطر می‌کرد آقای هاشمی بود و من خودم شاید جزو اولین کسانی بودم که منتقد آقای احمدی نژاد شدم ولی من هم حدود یک سال بعد به اینجا رسیدم که گروه خطرناکی هستند.

شما فکر می‌کنید که آقای هاشمی به خاطر تجربه چنین درکی داشت یا اطلاعاتی داشت؟

همان دوره استانداری آقای احمدی‌نژاد را و تخلفاتی که در اردبیل کرده بود را دیده بود؛ سو‌آپ نفت کرده بودند و پولش برنگشته بود و این پرونده به قوه قضائیه رفت و به وسیله‌ای ناپدید شد و اصلا به بیرون از قوه بردند. یا رفتارهایی که ایشان در دوره شهرداری داشت و پول پخش کردن و مانند آن را دیده بود و بیش از همه احساس خطر می کرد.

مقداری هم ناشی از هوشش بود. بالأخره آقای هاشمی آدم باهوشی بود و شاید زودتر از دیگران انحرافات سیاسی را متوجه می شد. یعنی هم در عمل دیده بود و هم به خاطر هوشی که داشت زودتر از بقیه خطر این جریان را شناخت و هشدار داد و سال 88 هم ایشان مظلوم واقع شد که آقای احمدی‌نژاد آن حرف‌ها را در مناظره زد و آقای هاشمی درخواست کرد که طبق قانون چند دقیقه به ایشان وقت بدهند که صدا و سیما اجازه نداد. اگر بخواهیم ریشه های فتنه را بررسی کنیم یکی از ریشه ها همین بود. نباید ما بگوییم صرفا آقایان موسوی و کروبی مقصر و به آمریکا وصل بودند و مسأله تمام است؛ باید اینها را بررسی کنیم.

نامه‌ای که آقای هاشمی به رهبری داد واقعا یک نامه تاریخی بود و وظیفه خودش را انجام داد که حاکی از دور اندیشی و عمق نگاه سیاسی ایشان بود و خطبه‌ای هم که ایشان در سال 88 بعد از انتخابات خواند به نظر من یک سند افتخار برای ایشان است که راه حل موضوع را نشان داد ولی متأسفانه تا به امروز عمل نکرده‌اند.

مشابه نامه ایشان به رهبری را ایشان و چند نفر از بزرگان انقلاب در مورد موضوع بنی صدر به امام داشتند که برخی مخالفان ایشان آن ها را با هم مقایسه می کردند و می‌گفتند ابن دومین «نامه بدون سلام» آقای هاشمی است. خیلی جالب است که ایشان، هم با امام و هم با رهبری در عین رابطه صمیمی صریح بودند. آقای موسوی اردبیلی در خاطراتشان تعبیر جالبی دارند که می گویند تنها کسی که جرأت شوخی کردن با امام را داشت آقای هاشمی بود.

فکر می کنید دلیل این رابطه عاطفی در عین حفظ صراحت چیست؟

بستگی به روحیه افراد دارد. بعضی افراد صریح هستند و نمی‌توانند در لفافه صحبت کنند و روکشی روی حرف‌هایشان بکشند. اینها یک مقدار ذاتی است یعنی به روحیات افراد بر‌می‌گردد و امام هم از این آدم‌ها بیشتر خوشش می‌ آمد تا آدم‌های متملق و چاپلوس و کسانی که ممکن بود در حضور طوری حرف بزنند و در غیاب طور دیگر.

فکر می کنید چرا امام آنقدر به ایشان علاقه داشت؟

چون ایشان را دلسوز و خوش‌فکر می‌دانست. همان طور که شاید صریح‌تر از آقای هاشمی خود شهید مطهری بود و در جاهایی به صراحت با امام(ره) مخالفت کرد و حکم امام را برگرداند. مثلا در قضیه ریاست کمیته‌های انقلاب اسلامی امام برای آقای لاهوتی حکم نوشته بودند و شهید مطهری حکم را از آقای لاهوتی می‌گیرد و پیش امام می‌رود و می‌گوید این به صلاح نیست به خاطر اینکه آقای لاهوتی در دو سال آخر در زندان به مجاهدین خلق گرایش پیدا کرده و صلاح نیست و آقای مهدوی‌کنی را معرفی می‌کنند و آقای مهدوی می‌گوید حکم من به ریاست کمیته‌های انقلاب را به خط آقای مطهری با امضای امام دارم.

اینها دوستداران واقعی امام هستند یعنی می‌خواهند آبروی امام نرود چون فردا مشکل پیدا می شود و چون امام را دوست دارند این طور برخورد می‌کنند؛ یعنی به فکر خودش نیست، به فکر امام و انقلاب است.

از این نمونه ها درباره شهید مطهری زیاد بوده و با این حال شما می بینید که امام می‌گوید مطهری پاره تن و حاصل عمرم بود. من معتقدم بعد از شهید مطهری کسی صمیمی‌تر و صریح‌تر از آقای هاشمی با امام نداشتیم؛ یعنی بعد از اینکه شهید مطهری شهید شد شاید ایشان صمیمی ترین و صریح‌ترین یار امام بود و مسائل را خیلی راحت و روشن با ایشان مطرح می‌کرد.

شما این نقل قول از شهید مطهری را که می گوید بین ما آخوندها آقای هاشمی تنها مجتهد سیاسی است را شنیده‌اید؟

نه، خیلی معتبر نیست و من نشنیده‌ام.

از نقاط جالب در زندگی آقای هاشمی سفری است که به کشورهای مختلف آمریکایی، اروپایی و آسیایی کرده اند. مثلا در مورد مترو کشورهای زیادی را نام می برند که طی حضور در آنها تعمدا سوار مترو شدند. همان تجربه هم باعث شد که ایشان بعد از انقلاب مجموعه دولت، مجلس و... را برای راه اندازی مترو قانع کند و خطبه ای مشهور به «خطبه مترو» را در نماز جمعه خواندند.

یکی از خدمت های بزرگ ایشان همین مترو است و حاکی از دور اندیشی ایشان بود. شاید آن موقع خیلی افراد ضرورت این کار را درک نمی کردند و خیلی ها هم منتقد بودند ولی ایشان با ایستادگی خودش بالأخره این کار را به سامان رساند که یکی از کارهای بزرگش بود.

آقای مطهری! عمر سیاسی آقای هاشمی بعد از سال 84 وارد دوره تازه ای می شود؛ تحلیل شما از ایفای نقش ایشان در این دوره 10 ساله اخیر چیست؟

آقای هاشمی در هر دوره ای به اقتضای شرایط عمل کرده است. در دوره سازندگی چون بلافاصله بعد از جنگ بوده، برای اینکه سریعتر کشور ساخته شود کمتر به توسعه سیاسی اهمیت داده است، ولی از طرف دیگر ایشان وقتی خارج از قدرت بوده و شرایط جامعه را دیده احساس کرده که محدود کردن آزادی بیان به ضرر کشور است و باعث استبداد می شود یعنی شاید اهمیت موضوع را بیشتر درک کرده است.

به نظرم ایشان در 10 سال اخیر نقش خیلی خوبی ایفا کرد از این نظر که نمایندگی بخش مهمی از مردم کشور را بر عهده داشت. یعنی با روشی که بر کشور حاکم شد که یک طرفه می خواستند جلو بروند و هر منتقد و مخالفی را خیلی زود سرکوب می کردند و به حاشیه می راندند انقلاب داشت پایگاه اجتماعی خود را از دست می داد. یعنی جامعه دو بخش شد؛ عده ای که خود را انقلابی واقعی و بقیه را منحرف می دانستند و عده ای که واقعا انقلاب را دوست داشتند ولی با این روش ها مخالف بودند.

آقای هاشمی وارد انتقاد از حکومت شد و صریحا گفت که بعضی روش ها درست نیست و توانست بخش عظیمی از مردم را پشت سر انقلاب حفظ کند و اگر ایشان هم آن طرف می رفت برای انقلاب خطر بود یعنی ممکن بود حرکت های اجتماعی ایجاد شود.

در واقع آقای هاشمی از سال 84 و مخصوصا از سال 88 به این طرف بخش مهمی از جامعه را همچنان پشتیبان انقلاب و امیدوار به اصلاح امور نگه داشت و این هنری بود که ایشان نشان داد و به نظرم کار درستی کرد.

با خلأ ایشان فکر می کنید که آینده سیاسی کشور و قطب بندی های اجتماعی و سیاسی به چه سمتی می رود؟ فقدان ایشان قابل جبران است؟

بستگی به رفتار طرف مقابل دارد. اگر بخواهند روش های قبلی را ادامه دهند و سختگیری ها و محدودیت های آزادی بیان و مجازات های سنگین برای منتقدان و مخالفان داشته باشند شرایط بد می شود و چون مانعی به نام آقای هاشمی دیگر نیست ممکن است راه برای اینها بازتر هم شده باشد ولی ممکن است منجر به حرکت های اجتماعی شود و اگر عاقل باشند و درست رفتار کنند ممکن است ما به وحدت ملی نزدیک شویم. البته از یک نظر که اینها آقای هاشمی را به قول خودشان رأس فتنه می دانستند شاید احساس کنند با رفتن ایشان خطر کمتر شده و مقداری از روش‌های قبلی و سختگیری ها دست بردارند و ممکن است به همان روش ها ادامه دهند؛ ما باید منتظر رفتار آنها باشیم.

پیش‌بینی شما چیست؟
باید منتظر بمانیم و ببینیم چه اتفاقی رخ می دهد.

آقای مطهری! با توجه به محدودیت‌هایی که برای برخی شخصیت های سیاسی وجود دارد، فکر می‌کنید بعد از رحلت آقای هاشمی چه فردی یا افرادی می توانند جای خالی ایشان را پر کنند؟

اصولاً نباید دنبال فرد بگردیم. آن فرد در جریان عمل پیدا می‌شود. کسی را نداریم که بتواند نقش ایشان را ایفا کند ولی اگر همه شخصیتهای هم‌سو با آقای هاشمی با هم هماهنگ باشند ممکن است بتوانند این راه را ادامه دهند. یعنی شخصیت‌ها و جریان‌های سیاسی معتدل و طرفدار آزادی‌های اساسی و حقوق شهروندی باید با تلاش و هماهنگی خودشان این راه را ادامه دهند ولی اینکه یک رأس یا رهبر داشته باشد ضرورتی ندارد. در عمل ممکن است خود به خود کسی برجسته شود و نقش رهبری این جریان را پیدا کند اما هرکس باید به وظیفه خود عمل کند و تا حالا هم همین بوده و هر کس به عنوان وظیفه خود وارد شده و کاری را انجام داده است چون در مقابل انحرافات و ظلم ها نمی شود سکوت کرد؛ خود به خود افراد و جریان ها وارد می شوند و رشد می کنند. بالأخره این راه را باید ادامه داد و خیلی نباید این موضوع را که چه کسی هدایت این قضیه را بر عهده می گیرد جدی بگیریم.

واسطه اصلاح طلبان و اصولگرایان معتدل آقای هاشمی بود. فکر می کنید که در دوره پسا هاشمی آینده اصولگرایان معتدل چه می شود؟

این هم بستگی به رفتار خودشان دارد که چگونه عمل کنند. یک جبری وجود دارد برای این که معتدل ها اعم از اصول‌گرا و اصلاح‌طلب به هم نزدیک شوند و آن جبر مقابله با افراطها و فرصت‌طلبی‌هاست.

نقش و جایگاه ایشان مثل یک نقطه کانونی بود. در فقدان این نقطه کانونی فکر می کنید که باز هم اصلاح طلبان، اعتدال گرایان و اصولگرایان معتدل یک نقطه کانونی و فصل مشترک پیدا می کنند؟

اینها در یک جاهایی به هم نزدیک می شوند. مثلا در انتخابات سال 96 برای اینکه تندروها پیروز نشوند طبعا اینها به هم نزدیک می شوند و نیازی نیست که شخصیتی باشد و حول او به هم نزدیک شوند بلکه به خاطر نوع نگاهی که دارند و مصالحی که برای انقلاب حس می کنند خود به خود نزدیک می شوند و وقتی همه آنها از یک کاندیدا حمایت کنند این خودش به معنی اتحاد و ائتلاف است ولی ضرورتی ندارد که همه دور یک شخصیت جمع شوند.

فکر می کنید بحثی که مطرح شده مبنی بر اینکه با توجه به حضور سلیقه های مختلف در تشییع پیکر آقای هاشمی طرح آشتی ملی مطرح شود در حد یک ایده رسانه ای است یا می تواند جامه عمل بپوشد؟

می تواند فرصت و محملی برای وحدت ملی باشد ولی بعید است نهادهای حکومتی از این فرصت استفاده کنند و باز به راه خودشان ادامه می دهند. شما دیدید که در جریان تشییع جنازه آقای هاشمی بخش مهمی از مردم شعارهایی دادند که خیلی معنی دار و هشدار دهنده بود که حکومت باید این پیام ها را بگیرد ولی قرائن نشان می دهد که خیلی تأثیری نداشته و باز به راهشان ادامه می دهند.

شما سال 92 رئیس ستاد اصولگرایان آقای هاشمی بودید. چرا این تصمیم را گرفتید؟

خود ایشان به پیشنهاد بعضی‌ها این کار را کردند و حتی صبح یک جلسه هم برگزار کردیم ولی بعد از ظهر اعلام شد که ایشان رد‌صلاحیت شده است؛ یعنی این ستاد چند ساعت بیشتر دوام نداشت.

ملاقاتی هم در آن ایام با ایشان داشتید؟ دغدغه های ایشان را شنیده بودید؟

در سال 92 ما خیلی اصرار داشتیم که ایشان کاندیدا شود و حتی روز آخر که ما صبح به دیدار ایشان رفتیم و بعد از ظهر ثبت نام کرد فکر کنم اصرار ما بی تأثیر نبوده است. بحث های ما در مورد ضرورت این قضیه بود که شرایط به گونه ای است که شما باید بیایید. چون اول مردد بود و در نهایت قبول و ثبت نام کردند و آثار خوبی هم داشت و ثبت نام و نوع برخورد ایشان با رد صلاحیت، برگ زرینی برای ایشان بود و همین ها بالأخره در انتخابات 92 تأثیر گذاشت.

چند ماه بعد یک ملاقات خصوصی با ایشان داشتم که خیلی حرف ها گفت که بعضی از آنها قابل گفتن نیست.

چیزهایی که قابل گفتن است را بفرمایید.

یکی همین بود که گفتم بعد از انتخابات سال 84 ایشان معتقد بود آنجا هم مهندسی شده است. یکی هم چون آن موقع دادگاه مهدی مطرح بود ایشان خیلی خوشحال بود و می گفت نام هفت قاضی را به من نشان دادند و گفتند با هر کدام که می گویید محاکمه انجام شود و من آقای «تولیت» را انتخاب کردم. آقای تولیت پرونده را خوانده بود که بر اساس نقل آقای هاشمی، او گفته بود هیچ چیز مهمی در این پرونده نمی‌بینم و محکومیتی ندارد. پرونده را به آقای «سراج» هم داده بودند و ایشان هم گفته بود که چیز مهمی ندارد؛ از ایشان هم گرفتند و به آقای «مقیسه» دادند و ایشان هم اول گفته بود چیز مهمی ندارد. همچنین یادم هست که ایشان خیلی خوشحال بود، می‌گفت «الحمد لله مهدی در دادگاه دلایلی آورده که همه اتهامات را رد کرده و دادگاه هم جوابی نداشته» و می‌گفت اگر محکومیتی باشد شاید مدت کوتاهی زندان باشد اما بعد دیدیم که 10 سال زندان شد و طبعا ایشان ناراحت شد.

در مورد آینده چه چیزی می گفتند؟

ایشان در مورد آینده نگران بود و معتقد بود روش موجود باید عوض شود.

بعد از آقای روحانی؟

بله، دوره آقای روحانی بود یعنی به نوع برخورد با منتقدان و سختگیری هایی که می شود و محدود کردن انقلابیون که هر روز دارند دایره را تنگ می کنند، اعتراض داشت و کمی نگران اوضاع بود.

البته صحبت های ایشان در چند ماه اخیر امیدوارانه بود. می گفت بعد از برداشته شدن این مانع از سر نظام خیالم راحت شد.

بعد از انتخابات 7 اسفند سال گذشته این حرف را زدند. از نظر اینکه مردم مقداری آگاه تر شدند ایشان امیدوار بود ولی از طرف دیگر خیلی امیدوار نبود و معتقد بود که روشی که حاکم است باید تغییر کند. واقعیتی که باید بدانیم این است که ایشان با رهبری اختلاف نظر داشت و خود رهبری هم درپیامی که در پی درگذشت ایشان دادند مشخص بود که اختلاف نظرهایی داشته‌اند.

آیا فکر می‌کنید که منش و رفتار آقای هاشمی بعد از فوت ایشان تبدیل به یک گفتمان شد یا در حد یک روش باقی ماند؟ اثر ایشان بعد از فوت در صحنه سیاسی کشور چطور خواهد بود؟

همین که ایشان گفتمانی را ایجاد کرد و یکی از شخصیت های رده اول انقلاب برداشت درستی از ولایت فقیه داشت و آن جایی که احساس خطر می کرد و احساس می‌کرد نظام دارد اشتباه می کند حرف خودش را می زد، نامه می نوشت و می‌گفت؛ این یادگار و میراث خوبی از ایشان است که ولایت فقیه به این معنی نیست که کسی حرف نزند و اظهار نظر نکند و اگرچه خیلی ایشان را مورد هجوم قرار دادند ولی بالأخره این گفتمان را ایجاد کرد که در جمهوری اسلامی این طور نیست که هر کاری بخواهند انجام دهند و بقیه نباید صحبت کنند. هر جایی که انسان احساس می کند نظام دارد اشتباه می کند، به اشکال مختلف حرفش را می زند و خط قرمز فقط آشوب، شورش، اقدام مسلحانه و امثال آن است و اینکه حرف ها گفته شود خط قرمز نیست. نظر مقام رهبری هم همین است. ایشان هم گفته‌اند ممکن است کسی در موضوعی نظری مخالف نظر رهبری داشته باشد، او آزاد است که حرفش را بزند.

این خیلی مهم است یعنی اینکه یکی از شخصیت های رده اول و افراد نزدیک به امام این گفتمان را ایجاد کرد خیلی مهم است و باید ادامه پیدا کند؛ بر خلاف نظر افرادی که می خواهند فضا را ببندند و باب انتقاد و گفت و گو را ببندند. نعمتی بود که در این چند سال آقای هاشمی ایجاد کرد و حرف های خودش را می زد و در خیلی جاها هم مخالف نظر رهبری بود.

در اوج قضایای 88 آیا صحبتی با ایشان داشتید و حرف های ناگفته ای در مورد کنترل آن فضا داشتند؟

نه، در آن دوره ملاقاتی با ایشان نداشتم ولی بعدا روشن بود که ایشان از حمایت ویژه نهادهای حکومتی از آقای احمدی نژاد و اینکه کل حکومت به طرف یک کاندیدا برود و انتخابات از حالت طبیعی خودش خارج شود ناراحت بود.

اگر بخواهید یک ارزیابی کلی از شخصیت آقای هاشمی داشته باشید توصیف شما از ایشان چیست؟

به نظر من یک شخصیت دلسوز و فداکار برای انقلاب اسلامی و یک مصلح اجتماعی بود. یکی از ویژگی های یک مصلح واقعی این است که مصالح مردم را بر منافع، جایگاه اجتماعی و محبوبیت خودش ترجیح می دهد. ایشان در خیلی جاها وارد شد در حالی که می دانست مورد هجوم واقع می‌شود. آنجایی که مصلحت جامعه را تشخیص می داد وارد می شد و این برای یک مصلح اجتماعی ویژگی خیلی خوبی است؛ چه در مسائل عمرانی مثل ساختن مترو که با آن همه مخالفت، ایشان پایداری کرد و چه در مسائل سیاسی آنجایی که احساس می‌کرد دارد استبداد به خرج داده می شود و آزادی بیان محدود می شود وارد شد.

اینها نقاط مثبتی است که ایشان داشت و صبر ایشان هم واقعا قابل تحسین است. در آن دوره هشت ساله مخصوصا از سال 88 به بعد خودش و خانواده اش مورد هجوم بسیار زیادی واقع شدند ولی همچنان در فکر حفظ انقلاب و اصلاح امور بود و این نشانه تقوای زیادی است که ایشان داشت.

ارزیابی شما از نقش تاریخی آقای هاشمی در پایان جنگ چیست؟

این هم از همان مواردی است که ایشان حاضر بود موقعیت اجتماعی خودش را از دست بدهد و مورد هجوم واقع شود ولی چیزی را که به صلاح مردم است انجام دهد. ایشان خیلی مشفقانه با امام برخورد و واقعیات را بیان کرد و امام هم پذیرفت. شاید برخی نمی خواستند یا جرأت نمی‌کردند واقعیات را به درستی به امام منتقل کنند، اما ایشان این شجاعت را داشت و امام هم مطابق واقعیات این مسأله را پذیرفت و این برای ایشان افتخار است و ادامه جنگ هم به نفع ما نبود.

آقای مطهری! آقای هاشمی علی رغم مشی اعتدالی که داشت در همه دوره ها به این میزان بالا مخالفان سرسختی داشت. یکی از نمونه های بارز آن همین موضوع پایان دادن به جنگ است که هنوز هم گاهی بحثش مطرح می شود. چرا اینگونه است؟

هرکس در قدرت باشد دشمنانی دارد. به قول معروف «قدرت عداوت آور است». کسی که رئیس جمهوری، رئیس مجلس و یا رئیس قوه قضائیه شود به صرف اینکه قدرت دارد با او دشمنی می کنند.

حتی در سال هایی که در مثل دهه های قبل در قدرت نبود هم اینگونه بود.
چون تأثیرگذار بود و با هرکس که تأثیرگذار باشد دشمنی می کنند. این طبیعی است کسی که تأثیرگذار است با منافع عده ای تزاحم پیدا می کند و باعث دشمنی آنها می شود. کسی که وسط میدان اجتماع و سیاست باشد حتما دشمنانی دارد. به تعبیر شهید مطهری یک آدم مسلکی، هم جاذبه و هم دافعه قوی دارد، هم دوستان فداکار و هم دشمنان سرسخت دارد. آدم خوب کسی نیست که همه او را دوست داشته باشند. ممکن است کسی که همه او را دوست دارند منافق باشد. لذا طبیعی است که یک آدم مسلکی دشمن هم دارد.

https://aftabnews.ir/fa/news/423857/

برخي كزارشهاى تكميلي 88 =

روایت هایی از جلسات خصوصی هاشمی رفسنجانی و رهبر ایران در دوره احمدی نژاد
Image
ظهور محمود احمدی نژاد، به بحرانی در روابط رهبر و هاشمی رفسنجانی منجر شد که تاثیرات آن، تا پایان عمر رفسنجانی ادامه یافت. محتوای تعدادی از جلسات خصوصی آیت الله خامنه ای و هاشمی رفسنجانی، به تدریج مشخص شده است.

روابط اکبر هاشمی رفسنجانی و رهبر جمهوری اسلامی ایران، در طول دوران رهبری آیت الله خامنه ای فراز و نشیب های فراوانی داشت. اما بی تردید، مهم ترین نقطه عطف در روابط این دو مقام حکومتی، با ظهور محمود احمدی نژاد در عرصه سیاست ایران رقم خورد.

این ظهور، به چنان بحرانی در روابط رهبر و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام منجر شد که تاثیرات آن، تا پایان عمر هاشمی رفسنجانی ادامه یافت. در دوران محمود احمدی نژاد، این دو مقام حکومتی بارها در جلسات خصوصی به مخالفت با دیدگاه های همدیگر پرداختند که محتوای تعدادی از این جلسات، به تدریج مشخص شده است.

روایت برخی از گفتگوهای خصوصی هاشمی رفسنجانی و رهبر در این مقطع، در بخش هایی از کتاب "روایتی از زندگی و زمانه آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی" به تالیف جعفر شیرعلی نیا (انتشارات سایان) گردآوری شده است.
این کتاب به بازخوانی اتفاقات مهم زندگی هاشمی رفسنجانی از تولد تا نیمه سال ۱۳۹۴ پرداخته، اما همچون کتاب های خاطرات سالانه این سیاستمدار، از سوی دفتر او منتشر نشده است. در عین حال، پیش از انتشار به تایید او رسیده و شامل گفتگوهای اختصاصی مولف کتاب با هاشمی رفسنجانی، در مورد بخش هایی حساس از خاطرات سیاسی او و از جمله دوران محمود احمدی نژاد است.
Image
روایتی از زندگی و زمانه آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی" چند ماه قبل از درگذشت هاشمی رفسنجانی منتشر شده

اغلب اطلاعات کتاب، در طول سالیان گذشته در منابع دیگر هم مورد اشاره قرار گرفته، اما گردآوری آنها در یک مجموعه واحد و روایت های تکمیلی هاشمی رفسنجانی در مورد وقایع خاص، بازخوانی این اطلاعات را معنی‌دار می کند. به ویژه آنکه این مجموعه، آخرین کتابی است که در زمان حیات اکبر هاشمی رفسنجانی، در مورد خاطرات سیاسی او منتشر شده و تصادفا، چند ماه پیش از مرگش در دسترس عموم قرار گرفته است.
مخالفت رهبر با رقابت رفسنجانی در ۱۳۸۴
به نظر می رسد آیت الله خامنه ای، از پیش از روی کار آمدن محمود احمدی نژاد مخالف کاندیدا شدن اکبر هاشمی رفسنجانی برای پست ریاست جمهوری بوده است.

حسن روحانی که در سال ۱۳۸۴ دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران بود، حکایت می کند که در آن زمان، در جلسه ای خصوصی به آیت الله خامنه ای گفته "اگر مطمئن شوم آقای هاشمی کاندیدا نمی شود حاضرم کاندیدای ریاست جمهوری شوم." آقای خامنه ای گفته می داند اکبر هاشمی رفسنجانی کاندیدا نخواهد شد و افزوده: "اگر بخواهد به نظام کمک کند، بهتر است همین کار فعلی [ریاست مجمع تشخیص] را انجام دهد."
هاشمی رفسنجانی می گوید که حاضر بوده در صورتی که علی اکبر ولایتی کاندیدای واحد اصولگرایان شود، از حضور در انتخابات خودداری کند و حتی پیشنهاد کرده که رهبر، از بقیه اصولگرایان بخواهد از ولایتی حمایت کنند، اما آقای خامنه ای زیر بار نرفته است. نهایتا: "در آخرین قراری هم که با ایشان گذاشتیم گفتم اگر این کار را نکنید، من می آیم. تا قبل از آن واقعا نمی خواستم بیایم."
هاشمی توضیح می دهد که در روز ثبت نام برای انتخابات، آیت الله خامنه ای بر خلاف معمول او را برای دیدار هفتگی دعوت نکرده و در نتیجه، بدون مشورت نهایی با رهبر ثبت نام کرده است: "آقا از سفر کرمان برگشته بودند، ما معمولا سه شنبه به دیدار آقا می رویم اما آن سه‌شنبه ایشان دعوت نکردند. گفتم شاید معذوریت دارند یا خسته هستند. گفتم اگر پیش ایشان بروم و مساله انتخابات و حضورم را مطرح کنم، یا می گویند نیایید که من هم نمی آیم و بعد اگر در جامعه مشکلی پیش آمد به عهده رهبری می افتد که صحیح نیست یا می گویند بیایید که این از اصل ایشان که نباید در انتخابات به نفع کاندیدای خاص دخالت کنند دور می شود، یا هیچ نمی گویند و می گویند خودت می‌دانی که این هم زیبنده ارتباط ما دو نفر نیست."

آیت الله خامنه ای، بعدها پنهان نمی کند که از کاندیدا شدن هاشمی رفسنجانی راضی نبوده است. به گفته آقای هاشمی، سال بعد که او می خواسته در انتخابات مجلس خبرگان رهبری ثبت نام نکند، از جانب رهبر پیام می رسد که آن وقت که نباید می آمدی، آمدی و حالا که واجب است بیایی نمی آیی؟
اعتراض به انتخابات ۱۳۸۴
در پی اعلام نتایج نهایی انتخابات ریاست جمهوری نهم و پیروزی محمود احمدی نژاد، هاشمی رفسنجانی مدعی می شود نیروهایی با "تبلیغات، تخریب و وارد کردن گسترده نیروهای منسجم در سه استان" بر نتایج انتخابات تأثیر گذاشته اند. این ادعا، به ویژه به مرحله اول انتخابات ارتباط دارد که محمود احمدی نژاد، با فاصله اندکی از مهدی کروبی جلو افتاده و به عنوان منتخب دوم، به مرحله بعدی رای گیری رسیده بود.

اکبر هاشمی رفسنجانی در یک دیدار خصوصی می گوید: "کسانی هستند که پشیمان می شوند و توبه می کنند و از من عفو می خواهند و چیزهایی می گویند... مثلا گروهی آمدند و گفتند بچه های بسیج تصمیم گرفتند، ماده یا مرکبی پیدا کنند تا مهر انتخابات را پاک کنند. اینها از صبح تا شب بارها رفتند رأی دادند و مهرش را پاک کردند و رفتند جای دیگر رأی دادند. اگر در تهران ۱۰۰ نفر باشند مهم نیست ولی اگر تصمیم سازمانی باشد و بخواهند در سراسر کشور این کار را بکنند، رقم عجیبی است."
هاشمی می افزاید: "یا رقمی از شناسنامه های المثنی گفتند که تاسف بار است. از مدت ها پیش به بهانه های مختلف شناسنامه های المثنی درست کردند که متمرکز بود. در یک موقعیت تصمیم گرفتند از آنها استفاده کنند. یا تقلب های فراوانی که در خواندن آرا شد که اسناد فراوانی موجود است... اگر اینها را به جامعه بگویم، انقلاب را می شکنم. لذا بعد از انتخابات تصمیم گرفتم نگویم."

او به حدی از نحوه برگزاری انتخابات گلایه دارد که تصمیم می گیرد در انتخابات سال بعد مجلس خبرگان نامزد نشود. این تصمیم، به اختلاف نظری جدید میان او و آیت الله خامنه ای می انجامد: "ما دخالت سپاه رادر انتخابات سال ۸۴ دیده بودیم و به ایشان هم گفته بودیم و ایشان ادله ما را می دانستند. بعد از اینکه بحث ثبت نام پیش آمد، گفتم شرکت نمی کنم. ایشان ابتدا توسط آقای [واعظ] طبسی و دکتر روحانی به من پیغام دادند که شما باید بیایید. شما در ریاست جمهوری نبایست می آمدید که آمدید ولی اینجا که باید بیایید، نمی آیید."

هاشمی رفسنجانی به رایزنی ها ترتیب اثر نمی دهد و در نتیجه رهبر شخصا به مذاکره با او می پردازد: "استدلال ایشان این بود که اگر تودر این خبرگان نباشی و برای من حادثه ای پیش بیاید، معلوم نیست بعدش چه می شود.... اگر در جلسه بعد از رحلت امام تو نبودی، آن جلسه به خوبی تمام می شد؟ گفتم من در آن روزها خیلی موثر بودم ولی الان این گونه نیست."

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ادامه می دهد: "دلایل مرا نپذیرفتند و به من امر کردند باید ثبت نام کنید واضافه کردند که نام نویسی شما در انتخابات مجلس خبرگان یک تکلیف الهی است و واجب. گفتم من که بر خودم واجب نمی دانم. شما که واجب می دانید، تهیه مقدمات آن نیز بر شما واجب است. مقدمات مورد نظر را گفتم که ایشان پذیرفتند و عملی کردند و من هم نامزد شدم."

ظاهرا منظور هاشمی رفسنجانی از مقدمات، اجازه تشکیل "کمیته صیانت از آرا" در انتخابات مجلس خبرگان ۱۳۸۵ بوده که رهبر با آن موافقت می کند و این کمیته، به نظارت بر نحوه برگزاری انتخابات در سال ۱۳۸۵ می‌پردازد.

هرچند سه سال بعد، نهادهای زیرنظر رهبری تشکیل کمیته ای مشابه برای نظارت بر انتخابات ۱۳۸۸ را بر نمی تابند.
اشاره علنی به اختلافات با رهبر

با روی کار آمدن محمود احمدی نژاد، هاشمی رفسنجانی به منتقد سرسخت دولت او تبدیل می شود.

هاشمی در بهمن ۱۳۸۵، در پاسخ به این سوال که آیا با رهبر در مورد انتقاداتش از دولت حرف می زند یا نه می گوید: "با ایشان صحبت هایی کردم. البته مدتی است که صحبت نمی کنم... مایل نیستم ایشان احساس ناراحتی کنند."

در مهر ۱۳۸۷ رضا تقوی رئیس شورای سیاست گذاری ائمه جمعه به دیدار هاشمی رفسنجانی می آید تا از او گله کند که چرا هیچ وقت در خطبه های نماز جمعه اش از دولت تعریف نمی کند. وقتی هاشمی می گوید "اشکالات به کارهای دولت را خیلی جدی می بینم" تقوی اصرار می کند که "مثبتات را بگویید" و جواب می شنود: "مثبتاتی نمی بینم."

رئیس مجمع تشخیص نظام در آذر ۱۳۸۷، در مورد اختلاف نظرهای خود با رهبر می گوید: "یک بار درباره این موضوع بحث کردیم و نتیجه این شد در مواردی که بحث می کنیم ونظرها واحد نمی شود، طبیعتاً ایشان حجتی ندارند که بخواهند به حرفم گوش دهند... اما من نمی توانم صرفا به نظر خودم عمل کنم زیرا حجت دارم. می گویم رهبرم چنین چیزی را گفته است."

وی همچنین خبر می دهد که هنوز "هر یکی دو هفته یک بار" با هم شام می خورند (او بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ خبر می دهد که ملاقات هایش با رهبر، به ماهی یک بار کاهش یافته).

اختلافات با رهبر جمهوری اسلامی، در اسفند ۱۳۸۷ و در جریان سفر به عراق نیز موضوع گفتگویی با آیت الله علی سیستانی رهبر ایرانی الاصل شیعیان عراق قرار می گیرد که مسائل ایران را با جزئیات دنبال می کند. هاشمی رفسنجانی به آیت الله سیستانی توضیح می دهد: "اینها مهم نیست چون مباحث فکری است. آنچه مهم است این است که در عمل ما متحد عمل کنیم و به نظر رهبری عمل می شود."

با قانع نشدن آقای سیستانی از جواب های اکبر هاشمی رفسنجانی، نهایتا مسئول تشریفات آیت الله از همه حضار می خواهد وی و هاشمی را تنها بگذارند تا صحبت ها را به طور خصوصی ادامه دهند.

روایت هاشمی رفسنجانی از جلسه خصوصی این است: "توضیحاتی به ایشان دادم و برای اینکه ببینم نتیجه گرفتیم یا نه، آخرین بار از ایشان پرسیدم اگر جای ما بودید، در مورد این مسائل چه کار می کردید؟ اگر پیشنهادی دارید بگویید. ایشان گفتند با حرف هایی که شما گفتید، به نظرم اگر من هم بودم، همین کارها را می کردم."
انتخابات ۱۳۸۸
انتخابات ریاست جمهوری دهم در حالی نزدیک می شود که به روایت هاشمی رفسنجانی، نگرانی اصلی محافظه کاران کاندیداتوری محمد خاتمی است و حتی در مقایسه با خاتمی، ترجیح می دهند میرحسین موسوی نامزد شود: "شاید فکر می کردند آقای موسوی رای نمی آورد".

هاشمی نقل می کند: "یک روز رهبری به من گفتند بچه های اطراف ما می گویند شما به آقای خاتمی می گویید کنار نروید که آقای موسوی نیاید. یعنی تا این اندازه مساله شان جدی بود. من گفتم شما می دانید من هر دوی اینها را مثل هم می دانم. برای من چه فرقی می کند که این یا آن بیاید."

در نهایت، میرحسین موسوی می آید و احمدی نژاد در جریان مناظره تلویزیونی با او، به طور غیرمنتظره اتهاماتی را به اکبر هاشمی رفسنجانی و خانواده اش وارد می کند.

هاشمی رفسنجانی می گوید: "انتظار من و همه دلسوزان واقعی نظام این بود که رهبری عکس العمل نشان دهند." اما معلوم می شود که قرار نیست انتظار هاشمی برای عکس العمل رهبر، قبل از انتخابات برآورده شود. در نتیجه، تصمیم می گیرد در قالب نامه ای سرگشاده به آقای خامنه ای، به صحبت های رئیس جمهور واکنش نشان بدهد.

حکایت می کند: "نامه را تهیه کردم و در آخرین فرصت قبل از انتخابات که عصر سه شنبه بود، برای رهبری فرستادم. چون اگر سه شنبه می دادم، روزنامه چهارشنبه می نوشتند و اگر چهارشنبه می دادم، پنجشنبه کسی حق نداشت بنویسد. چون فرصت [قانونی] تبلیغات تمام می شد."

هاشمی رفسنجانی سپس، با اشاره ای مبهم به اطلاع خود از "برنامه های محافل مجریان انتخابات" می افزاید: "در همان فرصت باقیمانده نامه را برای مقام معظم رهبری فرستادم و متاسفانه در آن فاصله دو ساعت باقیمانده نامه به ایشان نرسید و چون جوابی به من نرسیده بود درآخرین لحظاتی که می خواستم خدمت ایشان بروم آن را منتشر کردم. وقتی رفتم، ایشان گفتند داشتم نامه شما را از روی کامپیوتر می خواندم. یعنی پس از اینکه پخش شده بود هم هنوز متن اصلی [نامه ارسالی] را ندیده بودند."

رئیس مجمع تشخیص، واکنش آیت الله خامنه ای به نامه خود را چنین توضیح می دهد: "ایشان گفتند واقعا هیچ ملاحظه ای روی نامه ندارم ولی اگر جای شما بودم بعد از انتخابات منتشر می کردم. گفتم خواست خدا بود که شما تا قبل از انتشار نبینید. چون اگر می خواندید و به من می گفتید، منتشر نمی کردم و این مناسب نبود."

دومین دوره احمدی نژاد
یکی از اتفاقات بعد از انتخابات که رسانه ها از آن بی خبر می مانند، این است که نمازجمعه ۲۹ خرداد را، بر حسب نوبت بندی ائمه جمعه تهران، باید هاشمی رفسنجانی می خوانده؛ اما آیت الله خامنه ای با توجه به حساسیت شرایط، شخصا تصمیم به اقامه آن می گیرد. ظاهرا طبق روال هر گاه رهبر قصد خطبه خواندن داشته باشد، به جای امامی که نوبت معمول اوست نماز را اقامه می کند و آن امام، باید در "نوبت بعدی" خطبه بخواند (در کتاب عنوان نشده که "نوبت بعدی" یعنی چند هفته دیگر، اما نوبت هاشمی چهار هفته بعد فرا می رسد).

آقای خامنه ای در خطبه های خود، اتهامات محمود احمدی نژاد به شخص هاشمی رفسنجانی را نادرست می داند و از شخص هاشمی تعریف می کند. در عین حال، به صراحت یادآور می شود که نظرش به نظر احمدی نژاد نزدیک تر است.

رئیس مجمع تشخیص می گوید که آیت الله خامنه ای بعد از خطبه ها، دردیداری خصوصی به او گفته حاضران در صف های جلوی نماز جمعه، از تعریف های رهبر از هاشمی رفسنجانی خوششان نیامده: " به من گفتند من دیدم اینهایی که پایین نشستند، از آن حرف های من که درباره شما بود اخم کردند." هاشمی می افزاید که واکنش همین حاضران، به صحبت های رهبر در مورد نزدیکی دیدگاه هایش به رئیس جمهور به کلی متفاوت بوده: "آن جمله را که گفتند یک دفعه همه زنده شدند و شروع به شعار دادن کردند."

جمعه ۲۶ تیر ۱۳۸۸ نوبت به خطبه های نماز جمعه هاشمی رفسنجانی می رسد که در آن، از جمله پیشنهاد آزادی دستگیرشدگان، دلجویی از خانواده های کشته شدگان، دادن وقت صحبت به منتقدان انتخابات در تلویزیون و لزوم "رفع تردید" در ارتباط با انتخابات را مطرح می کند. این خطبه ها، واکنش شدید منصوبان آیت الله خامنه ای را به دنبال دارد و در عمل، به آخرین خطبه های نماز جمعه هاشمی رفسنجانی درطول زندگیش تبدیل می شود.

در آستانه مراسم تنفیذ محمود احمدی نژاد در ۱۲ مرداد، رهبر در گفتگویی خصوصی، درخواست مهمی را از رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح می کند که هاشمی رفسنجانی با تصریح بر اینکه "انتخابات را قبول ندارد"، زیر بار نمی رود.

روایت هاشمی چنین است: "آقا به من گفتند در تنفیذ شما باید حکم مرا به احمدی نژاد بدهید. گفتم من انتخاب او را قبول ندارم و شما هم می دانید و من او را رئیس جمهور نمی دانم و حاضر نیستم تأیید کنم ... ایشان گفتند اگر شما ندهید چه کسی بدهد؟ به آقای خاتمی که نمی توانم بگویم بدهد. به چه کسی بگویم؟ گفتم خودتان می دانید."

نتیجه سردرگمی ایجاد شده، بروز اتفاقی بی سابقه در تاریخ مراسم تنفیذ روسای جمهور ایران است: حکم محمود احمدی نژاد را، به ناچار وحید حقانیان از مسئولان دفتر رهبری حمل می کند و به دست آیت الله خامنه ای می‌رساند تا به رئیس جمهور بدهد.

نخستین اجلاس مجلس خبرگان رهبری بعد از انتخابات ۱۳۸۸، در شهریور همان سال برگزار می شود و به اختلافی جدید میان هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس و روحانیون حامی احمدی نژاد می انجامد.

هاشمی پس از دیدن پیش نویس بیانیه پایانی مجلس خبرگان، برای تأیید آن سه شرط می گذارد: "از عنوان کودتای مخلمی در بیانیه استفاده نشود، از احمدی نژاد حمایت جدی نشود و بحث درگیری های خیابانی و محکومیتش حذف شود". احمد خاتمی دیگر عضو هیات رئیسه، که ظاهرا دست اندرکار نگارش متن بوده، با شروط هاشمی موافقت می کند. درنتیجه، متن به جای "کودتای مخلمی" به "استحاله انقلاب، ایجاد فتنه و اغتشاشات اخیر" و به جای حمایت جدی از رئیس جمهور به انتظارات خبرگان از رئیس جمهور اشاره می کند. بحث درگیری های خیابانی هم کلا حذف می شود.

با شروع مخالفت های محمود احمدی نژاد با رهبر جمهوری اسلامی در فروردین ۱۳۹۰، مدافعان او غافلگیر می شوند و هاشمی وضعیت جدید را، به معنی تحقق پیش بینی های قبلی خود در مورد خطرات رئیس جمهور وقت برای نظام می داند. به عقیده او: "احمدی نژاد دچار غرور شده بود و خیال می کرد مردم جمع می شوند و او را با سلام و صلوات می آورند."

هاشمی رفسنجانی حتی در این ارتباط، اظهاراتی را از اصغر حجازی مسئول امنیتی دفتر رهبری بازگو می کند که حکایت دارد رئیس جمهور نه تنها قدردان حمایت رهبر در انتخابات ۱۳۸۸ نبوده، که فکر می کرده بدون حمایت او می توانسته وضعیت بهتری داشته باشد. هاشمی نقل می کند: "آقای حجازی بعد از سال ۸۸ و قبل از این ماجراها به من گفت آقای احمدی نژاد در مجلسی گفته اگر آقا از من حمایت نکرده بود، من ۳۰ میلیون رأی می‌آوردم."

اکبر هاشمی رفسنجانی می گوید بعد از ماجراهای احمدی نژاد، به محمد یزدی نایب رئیس خبرگان که از حامیان سرسخت رئیس جمهور بوده به سختی انتقاد می کند: "حالا که رسوا شده، می گویی فلان کس (مشایی) باعث انحرافش شده! اصل انحراف خود اوست. اگر اشتباه کردی، صادقانه به مردم بگو اشتباه کردم. نه اینکه پشت فلان کس قایم شوی و بگویید انحراف کار او بوده."
انتخابات ۱۳۹۲
پایان دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد در شرایطی نزدیک می شود که پرونده هسته ای گره خورده و تحریم های بین المللی، به نقطه اوج خود رسیده است. در این مقطع، رایزنی های هاشمی برای انتخابات بعدی شروع می‌شود: "ابتدا به ناطق نوری پیشنهاد کاندیداتوری دادم اما او نپذیرفت و هر دو روی کاندیداتوری آقای روحانی به توافق رسیدیم."

در عین حال، خود هاشمی رفسنجانی هم به صرافت کاندیداتوری می افتد و دلیل این تصمیم را، اصرارهای هوادارنش عنوان می کند. در جلسه ای به علی مطهری و عده ای دیگر از نمایندگان که خواهان نامزد شدن او هستند می‌گوید: "باید با رهبری مشورت کنم. اگر سکوت کردند می آیم و به تکلیفم در برابر مردم و خدا عمل می کنم ولی اگر مخالفت کردند حتما نمی آیم."

در نهایت، در آخرین ساعات مهلت قانونی ثبت نام نامزدهای انتخابات، رسما کاندیدا می شود. بعدا نقل می شود که در روز کاندیداتوری سعی کرده با رهبر جمهوری اسلامی تماس بگیرد و نظرش را بپرسد اما موفق نمی شود و در نهایت، عدم واکنش او را به معنی عدم مخالفت تلقی می کند.

بعد از ثبت نام هاشمی، حسن روحانی برای ماندن یا ادامه رقابت، از او کسب تکلیف می کند. به روایت هاشمی: "گفت با آمدن شما، من انصراف بدهم؟ من گفتم نه، فعلا بمانید. در نهایت یا من می مانم یا شما."

در آخرین روز اردیبهشت ۱۳۹۲، علی لاریجانی به منزل هاشمی رفسنجانی می آید: "پیغام از شورای نگهبان آورده بود که من از حضور در صحنه انتخابات انصراف بدهم. به ایشان گفتم هرگز این کار را نمی کنم."
رئیس مجمع تشخیص تاکید می کند که اگر رهبر مایل به کناره گیری او باشد، مناسب است این تمایل صراحتا اعلام شود: "پس از بحث هایی که شد گفتم اگر رهبری به من بگویند انصراف بده در این صورت با ذکر دستور ایشان انصراف می دهم. راه دیگر این است که شورای نگهبان اعلام عدم احراز صلاحیت بکند. خب بکند. من هیچ اعتراضی نخواهم کرد."

شورای نگهبان، راه دوم را انتخاب می کند. هاشمی رفسنجانی می گوید: "قبل از اینکه [اعضای شورای نگهبان] تصمیم بگیرند که من نباشم، آقای مصلحی وزیر وقت اطلاعات با معاونینش به آنجا رفته بودند... مصلحی در جلسه به آنها گفته ما صبح و ظهر و شب به طور مرتب آرای آقای هاشمی را رصد می کنیم که ساعت به ساعت بالا می رود و الان به ۷۰ درصد رسیده است."

روایت اکبر هاشمی رفسنجانی این است که مصلحی، در مورد تبعات رئیس جمهور شدن وی به شورای نگهبان هشدار می دهد و بر همین مبنا، شورا او را رد صلاحیت می کند.

با این حال، کاندیدای مورد حمایت اکبر هاشمی رفسنجانی در انتخابات خرداد ۱۳۹۲ به ریاست جمهوری می رسد و هاشمی، انتخاب او را حاصل زمینه سازی خود می داند.

رئیس مجمع تشخیص، در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه "بعد از انتخابات دیدارها و ملاقات هایتان با رهبری به سبک سابق است یا بیشتر شده است؟" جواب می دهد: "یک وقتی بود با رهبری خیلی کار داشتیم و ایشان نیز کار داشتند و زیاد باید می رفتیم، هفتگی می رفتیم... [الان] وقتی لازم باشد گاهی با یک تلفن مساله را به ایشان می گویم و گاهی هم همین طور می روم. ولی این طوری که بنشینیم و مدتی حرف بزنیم، تقریبا ماهی یک بار اتفاق می افتد."

وی مشخص نمی کند که مشخصا از چه زمانی ملاقات هایش با رهبر از حالت "هفتگی" در آمده. البته نقل قولی از او در آذر ۱۳۸۷ موجود است که در آن می گوید او و آیت الله خامنه ای "هر یکی دو هفته یک بار یک شام با هم هستند". نقل قولی که نشان می دهد که ملاقات های این دو مقام حکومتی، در زمانی که احتمالا بعد از سال ۱۳۸۸ بوده، رو به کاهش گذاشته است.
در نهایت، به نظر می رسد که او مجموعا از نتیجه رویارویی های خود با محمود احمدی نژاد راضی است. تا جایی که در جمع عده ای از هوادارانش می گوید: "در دوره احمدی نژاد به ویژه پس از سال ۸۸ انقلاب داشت منحرف می‌شد و به سمت اختناق می‌رفت، من موفق شدم در بدترین شرایط تا حدودی این وضع را عوض کنم... اکنون دیگر می‌توانم راحت بمیرم."

اکبر هاشمی رفسنجانی، حدود ۸ ماه بعد از بیان این اظهارات، از دنیا می رود.

https://www.bbc.com/persian/iran-features-38590538
00343179
 
پست ها : 2920
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال مجلس، نگهبان، مصلحت، خبرگان

پستتوسط 00343179 » سه شنبه مارس 28, 2023 12:19 am

  متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۱۷ اردیبهشت ۱۳۷۶ که برای نخستین بار در «انتخاب» منتشر می شود، در زیر آمده است    

عصر سردار [قاسم] سليمانى از كرمان آمد. از اوضاع و دخالت سپاه در انتخابات
و خطر دودستگي اظهار نگرانى کرد و از دلسردشدن آقاى [محسن] رضايى،
[فرمانده‏ کل سپاه] ‏گفت و براى علاج كمك خواست. در جلسه هیأت دولت مصوباتى
داشتيم.   
https://www.entekhab.ir/fa/news/547305/
00343179
 
پست ها : 2920
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

قبليبعدي

بازگشت به بايگانى موضوعى گاهنامه معرفت به زمان


Aelaa.Net