معرفت به زمان 18 ربیع الاول 1440

قال أبو جعفر محمد الباقر عليه السلام: في حكمة آل داود: ينبغي للمسلم أن يكون مالكا لنفسه، مقبلا على شأنه، عارفا بزمانه (بأهل زمانه)، فاتقوا الله ولا تذيعوا حديثنا...
1- خويشتن دارى 2- تمركز در كار و وظيفه خويش 3- عارف به زمان (به أهل زمان)
هدف؛ آگاهي از احوال زمان و انجام مسؤوليت در برابر آن است، نقل گزارشي علامت تأييد (كليات؛ چه برسد جزئيات؛ يا تعبيرات آن) نيست، و صرفا جهت اطلاع از فضا و محيط موضوع مى باشد، نشر مطالب صرفا براى آگاهى و تأمل و تفكر و شناخت محيط و افراد و امكانات و موانع بوده، و همه براى حصول انگيزه كافي جهت تلاش براى مقصد اعلى است،

مديران انجمن: نبض زمان, نبض زمان, نبض زمان

Re: معرفت به زمان 18 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » يکشنبه ژانويه 06, 2019 10:30 pm

.
احوال قوميتها، اتباع مذاهب، مسالك و اديان ديگر / زندانيان تبعيديان در ايران

.
نبض زمان
 
پست ها : 1860
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 18 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » يکشنبه ژانويه 06, 2019 10:31 pm

معلمان ایران برای دومین روز در کلاس‌های درس حاضر نشدند


دور تازه اعتصاب معلمان در ایران، امروز چهارشنبه ۲۳‌ آبان وارد دومین روز خود شد.
دومین اعتصاب سراسری معلمان ایران با فراخوان شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران از سه شنبه ۲۲ آبان ماه آغاز شد.
این شورا اعتصاب روز گذشته را "موفق" توصیف کرده است.
شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران در گزارشی گفته در روز نخست، صدها معلم در بیش از ۵۰ شهر و ده‌ها روستا به این اعتصاب پیوسته‌اند. یزد، قزوین، مریوان، اسلام‌آباد غرب، و سقز از جمله این شهرها هستند.

در این اعتصاب، معلمان از حضور در کلاس‌ها خودداری کرده‌اند و با حضور در دفاتر مدارس، پلاکاردهایی اعتراضی در دست گرفته‌اند.
شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان از معلمان معترض خواسته بود مطالبات خود، نام مدرسه و شهرشان را بر روی پلاکاردی بنویسند.
آزادی معلمان زندانی، رفع تبعیض، بهبود وضعیت معیشتی، افزایش دستمزد و توقف طرح پولی‌سازی مدارس از جمله مطالبات اصلی معلمان بود.
شورای هماهنگی خواسته‌ها و مطالبات معلمان را کاملا "بر حق" و مطابق با اصول قانون اساسی دانسته و در اطلاعیه‌ای بر روی کانال تلگرامی‌اش نوشته "قوه قضاییه در حکمی قانونی بودن تحصن را تایید کرده است".

نخستین دور اعتصاب هماهنگ معلمان در ایران روزهای ۲۲ و ۲۳ مهرماه امسال برگزار شد.
این اعتصاب هم با فراخوان و همکاری شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران برگزار شده بود.
شورای هماهنگی خود را مجموعه‌ای متشکل از نهادهای "صنفی، قانونی و مجوزدار" معرفی می‌کند.
پس از برگزاری نخستین دور اعتصاب سراسری معلمان، گزارش‌هایی درباره بازداشت و اعمال فشار بر شماری از معلمان و فعالان صنفی از سوی نهادهای امنیتی و قضایی منتشر شد.
شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران در اوسط مهرماه ۹۶ و در آستانه شروع نخستین دور اعتصاب سراسر معلمان با انتقاد از حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران گفته بود "آیا رئیس جمهوری در قبال عمل نکردن به اصول قانون اساسی نباید پاسخگو باشد".
محمد بهشتی لنگرودی، روح‌الله مردانی، محمد حبیبی، عبدالرضا قنبری‌، و اسماعیل عبدی از جمله معلمانی هستند که همچنان در بازداشت به سر می‌برند.
نبض زمان
 
پست ها : 1860
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 18 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » يکشنبه ژانويه 06, 2019 10:34 pm

معركه و بلواي سر تماشاي فوتبال توسط زنان


اين تقدس نماييها در حالي است كه تلويزيون حكومت مرتبا برنامه هاى مختلط زن و مرد و خنديدن و قهقه با هم و مصاحبه زن با مرد و مصاحبه مرد با زن وووووو را ترويج مي كند = اگر شما اينقدر مقدس و متدين هستيد كه ديدن فوتبال مردان توسط زنان را برنمي تابيد چرا ان اميختنها را را ترويج و مردم را به ان وا مي داريد = اين است نفوذ دشمن زير نقاب قلابي

روایتی از دختران پشت استادیوم آزادی؛ از ساعت‌ها صف تا تهدید به خورده شدن توسط گرگ‌ و رها شدن در اتوبان
حدود 200 زنی که مانده بودند همچنان تهدید می‌شنیدند و التماس می‌کردند.
عصر ایران، فاطمه صابری- «اگر تا چند دقیقه‌ی دیگر از اینجا نروید گرگ‌هایی که بالای محوطه جنگلی ورزشگاه آزادی هستند شما را می‌خورند!» این شاید عجیب‌ترین تهدید در نوع خود برای دور کردن زنان علاقه‌مند به فوتبال از ورزشگاه آزادی، ساعتی قبل از آغاز فینال لیگ قهرمانان آسیا بین پرسپولیس و کاشیما انتلرز ژاپن بود.
گوینده جمله یکی از ده‌ها مردی بود که وقتی با درخواست‌های ملتمسانه دختران برای کمک به باز کردن درِ ورزشگاه آزادی مواجه می‌شدند می‌گفتند سمتی ندارند و کاره‌ای نیستند اما دقایقی بعد با لحنی خشن و تحکم‌آمیز از زنان می‌خواستند که از جلوی ورزشگاه به خانه بروند.
مهربان‌ترینشان در مقابل اشک‌های مهارنشدنی دخترانی که از صبح روز شنبه ساعات طولانی مقابل درهای بلند ورزشگاه آزادی با تابلوی ایست مواجه شده بودند این بود« چند متر بروید بالاتر، سالن ایرانیان کنارهم بنشینید و بازی را به‌صورت پخش مستقیم تماشا کنید.»

از این زنان تا آن زنان
دختران طرفدار پرسپولیس که حدود 200 تَن بودند اما بنای رفتن نداشتند. 140 زن یک هفته قبل از فینال با نام و نشان رسمی از سوی کانون هواداران پرسپولیس پیگیر ورودشان به ورزشگاه آزادی بودند. آنان دل‌خوش بودند که مدیران باشگاه در جریان امور هستند و در شبکه‌های اجتماعی هم به‌صورت محدود فراخوان حضور در ورزشگاه منتشرشده بود.
Image
هرچند به دلیل ظرفیت اندک زمان ثبت‌نام کم بود. بااین‌حال آن‌ها به‌شدت معتقد بودند که تفاوت میان آن‌ها و زنانی که به «گزینشی» معروف شده‌اند از زمین تا آسمان است. چون این زنان سال‌ها با پیگیری بازی‌های پرسپولیس و با نام و نشان و حضور مقابل ورزشگاه‌ها و تمرینات تیم، خود را هوادار حرفه‌ای پرسپولیس معرفی می‌کردند و نه وابستگان سببی و نسبی مسئولان و کارمندان وزارت ورزش و فدراسیون فوتبال. این زنان فقط از تهران در ورزشگاه حضور نداشتند؛ تعدادی از آن‌ها با هزینه شخصی و به جان خریدن مشکلات فراوان از بندرعباس، فارس، اصفهان، خراسان، خوزستان، گیلان، مازندران، البرز و روستاهایی که حدود 1000 کیلومتر با ورزشگاه فاصله داشتند راهی «آزادی» شده بودند. آنها امیدوار بعد از حدود 37 سال ممنوعیت رسمی، ورزشگاه آزادی پذیرایشان باشد.
2 کیلومتر پیاده روی به امید رسیدن به یک درِ باز
کانون هواداران پرسپولیس به آن‌ها وعده داده بود برای ورودشان به ورزشگاه تلاش می‌کند و با فدراسیون فوتبال هم دراین‌باره رایزنی کرده است. هرچند که تا آخرین لحظه مجوزی برای ورود به ورزشگاه به آن‌ها نشان داده نشد؛ اما اکثر زنانی که یک هفته به شوق دیدن حساس‌ترین بازی تاریخ باشگاهشان شب را به روز رسانده بودند با هم قرار گذاشتند روز شنبه 19 آبانماه قبل از آنکه عقربه‌های ساعت به 12 ظهر برسد خود را به حوالی ورزشگاه آزادی برساندند؛ مانند مردانی که ورودشان به ورزشگاه آزادی از درِ غربی استادیوم بود حدود 2 کیلومتر پیاده‌روی کردند و با فضای عجیب محدوده‌ی ورزشگاه آشنا شدند.
صدها فروشنده سیار مواد غذایی و اقلام هواداری برای آنان که سال‌ها فیلم و عکس‌های این مکان محبوب را دیده بودند مانند ورق زدن یک آلبوم خاطرات قدیمی بود. آن‌هم در لحظاتی که شرایط ورودشان به ورزشگاه روشن نبود و آن‌ها ترس، شوق و التهاب را با هم تجربه می‌کردند. نکته‌ی امیدآفرین برایشان لبخند و حمایت مردان طرفدار پرسپولیسی هنگام دیدن زنان مضطرب بود.
بعد از چند بار تغییر مکان، اکثر زنان شانس ورود به ورزشگاه آزادی را ورودی هتل المپیک دیدند. جایی که تعدادی از همراهانشان از حوالی ساعت 9 صبح در محوطه وسیع آن جمع شده بودند.
مدیریت مردانه و تقسیم زنان به 3 گروه
ورودی هتل المپیک اما تنها شاهد حضور دخترانی با عنوان «کمیته همیار سرخ» که با مقنعه‌های قرمز از هواداران دیگر تفکیک ‌شده بود، نبود. تا عقربه‌های ساعت به 3 بعدازظهر برسد تعداد دخترانی که از طریق شبکه‌های اجتماعی تصاویر حضور زنان گزینش شده بروی سکوهای ورزشگاه آزادی را دیده و راهی آزادی شده بودند به بیش از 200 تَن رسید. این زنان که به امید باز شدن درِ ورزشگاه مقابل این مجموعه قدیمی جمع شده بودند کنار هم نبودند.

حدود نیمی از آن‌ها قبل از ساعت 12 بدون دردسر وارد محوطه هتل المپیک شده بودند و تعداد دیگر بیرون در هتل، دقایق را می‌شماردند و برای متولیانی که با لباس فرم و غیر فرم مقابلشان رژه می‌رفتند یا بروی صندلی‌هایشان نشسته بودند برای حق ورود به ورزشگاه استدلال می‌کردند؛ اما گویا قرار نبود در فلزی بزرگ برای آن‌ها باز شود.

Image
آن‌ها مامور بودند در را برای زنانی باز کنند که از قبل حضورشان هماهنگ شده بود. زنانی که از وزارتخانه‌ها و ادارات مختلف دولتی و غیردولتی صرفا با هدف نشستن برروی صندلی ورزشگاه برای «سان» دیدن رئیس فیفا و کنفدراسیون فوتبال آسیا گلچین شده بودند. عبور آسان و بدون دردسر این زنان بارها خشم زنانی که با پرچم و نمادهای هواداری ساعت‌ها بیرون ورزشگاه سرپا بودند را برانگیخت. زنانی که روز شنبه از سوی مردان تصمیم گیر به سه دسته‌ی زنان گزینشی، زنان منتخب کانون هواداران باشگاه پرسپولیس و زنانی که بدون هماهنگی و یا خرید بلیت خواستار ورود به آزادی بودند، تقسیم‌شده بودند.

در میان زنان دو دسته‌ی آخر که ساعت‌ها بیرون ورزشگاه منتظر صدور دستور ورود بودند از دختر 4 ساله تا زن 65 ساله حضور داشت. از معلم و روزنامه‌نگار تا کارگر و کتابدار و مهماندار و دانش‌آموز و زن دست‌فروش. از کسانی که با شنیدن هر تشر چند گام به عقب می‌رفتند تا دخترانی که چشم در چشم ماموران تلاش داشتند با استدلال و حتی گریه از حق ورودشان به ورزشگاه دفاع کنند و البته معدود زنانی که تلاش داشتند حقشان را با فحاشی بگیرند و مدام تاکید داشتند؛ «چیزی از مردان ورزشگاهی کم نداریم»

هر چه که بود تا 3.5 ساعت قبل از آغاز بازی فینال نیمی از زنان بیرون در اصلی ورزشگاه آزادی بودند و نیمی دیگر در محوطه در غربی که با اولین گیت فاصله‌ای نسبتا طولانی داشت.

وقتی اولین درِ ورزشگاه برروی دختران پرسپولیسی باز شد
دختران پشت میله بارها تلاش کردند با منطق و استدلال از عشق‌شان به فوتبال و پرسپولیس بگویند و هدف خود را از ورود به ورزشگاه برای افراد رودررویشان توضیح دهند. کسانی که می‌گفتند تصمیم گیر نیستند اما محکم‌ترین مانع برای ورود دختران به ورزشگاه بودند. هرکسی که پشت میله‌های بلند بود مخاطب قرار می گرفت؛ از مردی با لقب «طاهری» تا سربازان وظیفه و صاحبان ده‌ها جفت چشمی که مشغول رصد حرکات دختران علاقه‌مند به فوتبال بودند. دختران برای ورود التماس می‌کردند و از افراد پشت در که ناامید می شدند به رابط هواداران پناه می بردند. تا آنها هم چند دقیقه یک‌بار به زنان خسته از ساعت‌ها معطلی توضیح دهند؛ آرامش خود را حفظ کنید ما در حال رایزنی برای ورود هستیم.

هر ساعت بر تعداد زنان پشت در افزوده می‌شد. تا کار مردانی که از داخل مجموعه با هدفی نامشخص از دختران علاقه‌مند به ورود فیلم و عکس می‌گرفتند دشوارتر شود. البته دوربین دیگری هم برای تهیه گزارش ممنوعیت ورود به ورزشگاه کنار زنان علاقه‌مند به فوتبال وجود داشت که متعلق به شبکه تلویزیونی الجزیره قطر بود. آن‌ها مجبور شدند در مدت‌زمان استقرارشان دست‌کم مجوزشان را به 6 ارگان مختلف نشان دهند و پاسخگوی چون‌وچراهایشان باشند.
Image
شاید حضور دوربین‌های همین شبکه یا بازتاب فیلم و عکس‌های دختران پشت در مانده در برخی پایگاه‌های خبری و شبکه‌های اجتماعی و همچنین پیگیری‌های نمایندگان دختران فوتبال دوست با تصمیم گیران باعث شد که حوالی ساعت 16 در ورودی هتل المپیک برروی زنان فوتبال دوست باز شود تا آن‌ها وارد محوطه ورزشگاه آزادی شوند. اگر شنونده‌ای بی‌خبر از ماجرا فریاد شادی بیش از 200 زن فوتبال دوست را بعد از بازگشایی این در می‌شنید تصور می‌کرد که گل قهرمانی پرسپولیس در آسیا وارد دروازه کاشیما انتلرز شده است.
فریاد شادی این زنان اما دیری نپایید و بعد از حدود نیم ساعت به صف کردن زنان علاقه‌مند به فوتبال پشت نرده‌های بلند فلزی دیگر که قرار بود به اولین گیت ورودی ورزشگاه ختم شود، آنان دریافتند که مجوز ورودشان به ورزشگاه صادر نشده است.
راهکار زنان به‌جز تشکیل صف و صحبت با ماموران و افرادی که به نظر نقشی در عدم ورودشان داشتند، دمیدن در شیپور و سر دادن شعارهای کاملا مسالمت‌آمیز برای ورود به ورزشگاه بود؛ اما گذشت زمانی حدود یک ساعت و سردرگمی‌ها باعث طاق شدن طاقت تعدادی از زنان شد. آن‌ها با دمیدن در شیپور و تکان دادن نرده‌های فلزی خواستار باز شدن زنجیرهای بسته بر در ورزشگاه بودند. ماجرایی که هم ماموران را یک گام دیگر به داخل جمعیت زنان کشاند و هم یکی از زنانی که گفته می‌شد ارتباطی با وزارت ورزش دارد را به جمعشان آورد تا به دختران اطمینان دهد «اگر سکوت کنند و بی‌نظم نباشند»، آقای سلطانی فر وزیر ورزش مجوز وردشان به ورزشگاه را اخذ می‌کند. او هرگر به روشنی توضیح نداد که این مجوز قرار است از کجا و با امضای چه کسی صادر شود؛ آنهم ساعتی قبل از آغاز یک بازی بین المللی.

تنش، اعتراض و اشک‌های دختر 6 ساله
اما حدود 8 ساعت سرپا ماندن بدون آب و غذا و سرویس بهداشتی و شنیدن وعده و پرخاش و دیدن اشک و آه و لعنت و خبرهای هیجان‌انگیز داخل ورزشگاهی که با حضور حدود 80 هزار تماشاگر پرسپولیس قرمز شده بود، ماجرایی نبود که با آرامش گره بخورد. وقتی عقربه‌های ساعت از 6 عصر عبور کرد و به زمان بازی پرسپولیس نزدیک شد اشک‌ها، شعارها و شیپورها و تکانه‌های درِ زنجیر شده، کنار مذاکرات نفرات این‌سو و آن‌سوی دیوار با متولیان نامرئی اما پرقدرت، اوج گرفت.

نتیجه اما نه ورود به ورزشگاه که درخواست بی‌سیمی یکی از افسران برای حضور چند موتورسوار برای پراکنده کردن دختران از مقابل در ورودی بود.
مامورانی که البته اغلب هنگام صحبت با دختران حق را به آن‌ها می‌دادند و می‌گفتند فقط مجری دستورات هستند و نه تصمیم گیر.

آن‌ها به زنان فوتبال دوست می‌گفتند که تک سکوی حدود هزار نفری درنظر گرفته شده برای زنان با حضور خانم هایی که اغلب مهمانانی ویژه هستند پر شده است و جایی برای نشستن دختران پشت در استادیوم نیست. این موضوع البته در تماس‌های دختران علاقه‌مند با بعضی زنان هوادار داخل ورزشگاه تائید نمی‌شد و آن‌ها می‌گفتند روی سکوها جا برای حضور بیش از 100 زن دیگر هم وجود دارد.

درِ ورزشگاه اما به دلایلی که هرگز مشخص نشد تا قبل از آغاز بازی باز نشد حتی وقتی دختر 6 ساله‌ای که کلاه هواداری پرسپولیس را بر سر داشت با گریه به ماموران التماس می‌کرد که «آقا خواهش می‌کنم در را باز کنید.»

با تاریک شدن هوا ده‌ها مردی که کسی عناوین شغلی‌شان را نمی‌دانست درصدد بودند تا دختران را برای بازگشت به خارج از ورزشگاه راضی کنند. آن‌ها گاهی در جلد پدران و برادران دلسوز فرو می‌رفتند و با گفتن جملاتی مانند «دست ما نیست وگرنه مشکلی نداریم.» آغاز می‌کردند و به تهدید به بازداشت تا خورده شدن زنان توسط گرگ‌های محدوده جنگلی مجموعه آزادی با تاریک شدن هوا می‌رسیدند! هرچند گوش اکثر دختران به این صحبت‌ها بدهکار نبود و هدفی نداشتند مگر نشستن روی صندلی‌های جایگاه زنان. البته تعدادی از زنان هم دقایقی قبل از آغاز سوت بازی ناامیدانه و با چشمانی اشک‌بار محوطه آزادی را ترک کردند تا از دری که امیدوارانه عبور کرده بودند بی‌نتیجه بازگردند. دری که تعداد زیادی زن فوتبالدوست دیگر بی خبراز اتفاقات داخل مجموعه، ملتمسانه درخواست باز شدنش را برای رفتن به‌سوی ورزشگاه آزادی می‌کردند.

سوگواری برای از دست دادن حساس‌ترین بازی تاریخ پرسپولیس
حدود 200 زنی که مانده بودند همچنان تهدید می‌شنیدند و التماس می‌کردند برای وارد شدن به ورزشگاهی که از صبح متولی در ورودی‌اش را ده‌ها ارگان از دادستانی و نیروی انتظامی و حراست مجموعه و حراست وزارت ورزش و مسئولان فدراسیون و فیفا معرفی کرده بودند. با شروع شدن بازی تعداد زیادی از دختران هوادار پرسپولیس که سال‌ها منتظر رسیدن تیم موردعلاقه‌شان به فینال مهم‌ترین بازی آسیایی بودند برروی زمین نشسته و مانند عزیز ازدست‌داده‌ها سوگواری می‌کردند.

گریه‌هایی که البته از صبح گونه‌هایشان را تر کرده بود و باعث تعجب اکثر مردان درگیر با ماجرا شده بود‌. مردانی که گاه با جملاتی مانند «دختران را چه به فوتبال، به شما چی می رسه؟ به همسر و خانواده‌تان برسید» روحشان را خراش داده بودند.
Image
آخرین حقه برای پایان دادن به تجمع دختران علاقه مند به فوتبال
دختران ناامید از دیدن بازی فینال پرسپولیس با گذشت حدود 10 دقیقه از بازی شنونده صحبت‌هایی بودند که باورش برایشان دشوار بود؛ اما دقایقی بعد مشاهده کردند که 4 اتوبوس در محوطه پارک کردند و ماموران از دختران درخواست کردند که سوار اتوبوس شوند تا به گیت ورودی منتقل شوند. زنان ناباورانه و در شرایطی که بعضی‌شان با هل دادن یکدیگر باعث زمین خوردن هم و درگیری می‌شدند سواراتوبوس‌ها شدند.
3 اتوبوس بیش از ظرفیت صندلی سرنشین سوار کردند و در آخرین اتوبوس حدود 20 زن هیجان‌زده سوار شدند. دو اتوبوس طبق وعده‌ای که داده بودند به سمت گیت‌های ورود به ورزشگاه رفتند اما راننده دو اتوبوس دیگر در حرکتی ناگهانی دور زده و راه خروج از ورزشگاه را پیش گرفتند. زنان حاضر در اتوبوس با فریاد و خواهش درخواست بازگشت و یا توقف کردند اما راننده به راهش ادامه می‌داد.
صدای اعتراض و ایجاد سروصدا جوی متشنج را در اتوبوس ها به وجود آورده بود. عده‌ای تهدید به شکستن شیشه‌ی اتوبوس و پریدن به بیرون کردند و برخی بدوبیراه خود را نثار آخرین فرد حُقه زننده یعنی راننده اتوبوس کردند. دقایقی بعد دو اتوبوس با فاصله کمی از هم توقف کردند اما نه مقابل گیت داخل ورزشگاه که در حاشیه اتوبان تهران – کرج!

راننده اتوبوسی که شیپور را بر سر دختر 15 ساله خُرد کرد
حدود 80 تا 90 دختر خشمگین از ساعت‌ها التماس و گریه برای ورود به ورزشگاه مبهوت در حاشیه اتوبان رها شده بودند. بگوومگوهای برخی از دختران معترض به برخورد فیزیکی با راننده یکی از اتوبوس ها کشیده شد. راننده یکی از دو اتوبوس در مقابل شنیدن جملات اعتراضی که با فحاشی هم همراه بود با گرفتن شیپور یک زن آن را بر سر دختر 15 ساله‌ای که با لباس فرم مدرسه در ورزشگاه حاضر شده بود خُرد کرد. دختری که گوینده جملات گزنده نبود و با گذشت چند روز از ماجرا در شوک این اتفاق و رفتار زننده راننده اتوبوس با خود مانده است.

ماجرای عجیب زنانی که در حاشیه اتوبان رها شدند
دقایقی طول کشید تا دخترانی که حوالی ساعت 7 عصر پاییزی که هوا کاملا تاریک می شود به خود بیایند و متوجه معامله عجیب و دروغین با خود شوند. اکثر آن‌ها برای اولین بار در زندگی‌شان در آن مکان حضور پیدا کرده بودند، ساعت‌های طولانی انتظار باعث تمام شدن شارژ موبایل بعضی‌شان شده بود و تعدادی از آن‌ها هم دوست یا یکی از اعضای خانواده‌شان را در شلوغی‌های سوار شدن به اتوبوس‌ها گم‌ کرده بودند و نمی دانستند دقیقا باید چه تصمیمی بگیرند.

بغض و گریه و بعضا ناسزا و نفرین تنها سلاح دخترانی بود که از ساعات اولیه صبح روز شنبه 19 آبان ملتمسانه خواستار ورود به ورزشگاه بودند اما ساعت حوالی 7 عصر با دروغی بزرگ به بیرون از ورزشگاه پرت شده بودند.

تعدادی‌شان در حاشیه اتوبان نشستند و شروع به گریه کردند. برخی مسیر عکس ورزشگاه را در پیش گرفتند و برخی هم دل به دریا زدند و توانستند به خودرویی برسند و از راننده بخواهند آن‌ها را به‌جایی برساند که تلویزیون داشته باشد و حداقل بتوانند نیمه دوم بازی حساس پرسپولیس و کاشیما انتلز ژاپن را ببینند.

زنان گزینشی؛ برای دیدن کنسرت آمدیم نه فوتبال
اما دختران بی‌خبری که سوار دو اتوبوس اولی شده بودند قبل از آنکه داور سوت پایان نیمه اول را به صدا دربیاورد خوشحال از نتیجه دادن زحماتشان با فراموشی رنج‌های چندساله وارد آزادی شدند و دقایقی به ابهت ورزشگاه خیره ماندند. در میان این دختران نفراتی حضور داشتند که فیلم و عکس های اعتراضی و سراسر بغض و گریه شان پشت در ورزشگاه در شبکه های اجتماعی هزاران بار دست به دست شده بود و واکنش های زیادی را برانگیخته بود.
برخی‌ از زنان دو اتوبوس وارد شده به ورزشگاه هم بعد از تماس تلفنی با دوستان دو اتوبوسی که اجازه ورود به ورزشگاه را پیدا نکرد، شدند با چشمانی گریان از ورزشگاه بازگشتند تا رفیق نیمه راه نباشند.
زنان پرسپولیسی که وارد استادیوم شده بودند البته به دلیل عدم تجربه‌ی کافی و کم تعداد بودن زنان فوتبالی روی صندلی‌ها تا پایان بازی فرصت تشویق هماهنگ تیم پرسپولیس را پیدا نکردند و گروه گروه تماشاگر زن، شیپور خود را می‌زد و بدون ریتم خاص، هیجان‌زده شعارهایی که سالها شنیده بودند را سر می‌داد.

دختران پرسپولیسی تا قبل از سوت پایان بازی مشاهده کردند به جز تعداد معدودی از تماشاگران زن، مابقی‌ که صندلی‌های ورزشگاه را به اشغال خود درآورده بودند نسبتی با فوتبال و هواداری ندارند. در جمعشان از کارمندان و معاونان زن وزارتخانه‌ها گرفته تا بیش از 100 کارمند زن هلال‌احمر حضور داشتند. زنانی که به‌جز حضور دستوری، معترضانه چند دقیقه یک‌بار می‌گفتند وقتشان تلف‌شده است و آن‌ها به هوای کنسرت «بهنام بانی، گروه لیان و رضا صادقی» در ورزشگاه حاضر شده بودند و نه فوتبال که از نظرشان حوصله سر بَر بود.

حوصله تعدادی از آن‌ها البته آن‌قدر نکشید که تا پایان بازی در ورزشگاه بمانند. بعدازآنکه روسای فیفا و FAC از جایگاه آن‌ها سان دید و بر حضور «خودجوش زنان» در ورزشگاه صحه گذاشته شد، تعداد زیادی از آن‌ها راه خروج ورزشگاه را در پیش گرفتند تا سوار بر سرویس اداره یا اتومبیل‌های شخصی‌شان «آزادی» را ترک کنند و به اتوبان تهران-کرج برسند. جایی که ده‌ها دختر هوادار پرسپولیس سوگوارِغرور خُرد شده و «آزادی» دریغ شده سردر گریبان، بودند.

دخترانی که با گذشت یک هفته از ماجرا همچنان منتظر توضیحات مقامات مسئول درباره برخوردهای غیر قانونی با خود هستند. این که چرا در همان ساعات اول هیچ مقام مسئولی در جمعشان حاضر نشد و محترمانه درباره وضعیت ورود یا عدم ورود به ورزشگاه توضیح نداد.

اگر ادعای پر شدن سکوی ویژه زنان وجود داشت چرا با ارائه مدرک به زنان پشت در مانده تلاش نکردند محترمانه آنان را قانع کنند؟

توجیه ساعت ها معطلی و وعده دادن به زنانی که جرمشان علاقه به فوتبال است چه بود؟ اتوبوس هایی که بعد از آغاز مسابقه زنان فوتبالدوست را سوار کردند متعلق به کدام ارگان و با دستور چه کسانی درهایشان را باز کردند؟

با دستور چه ارگانی دختران علاقه مند به فوتبال با رفتاری غیر اخلاقی در حاشیه اتوبان رها شده و توسط رانندگان با الفاظ و رفتار غیراخلاقی تحقیر شدند؟
کدام نهاد هزینه‌ی تبعات سوء چنین رفتارهایی با زنانی که هدفی جز نشستن روی سکوهای ورزشگاه آزادی را نداشتند، می‌پردازد و برای عدم تکرار آن تلاش می‌کند؟
نبض زمان
 
پست ها : 1860
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 18 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » يکشنبه ژانويه 06, 2019 10:35 pm

اعتراض ۴۱ نماینده مجلس به وزیر علوم، در پی برهم زدن سخنرانی علیرضا بهشتی در دانشگاه اصفهان


چکیده : متعاقب بر هم زدن سخنرانی علیرضا بهشتی فرزند شهید آیت الله دکتر بهشتی در برنامه دانشجویی «من بهشتی هستم» در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، چهل و یک نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعتراض خود به این رفتار هنجارشکنانه را در تذکر کتبی به وزیر علوم، تحقیقات و فناوری، به هیات رییسه مجلس ارائه کردند تا در جلسه علنی روز سه شنبه در صحن مجلس شورای اسلامی قرائت شود

متعاقب بر هم زدن سخنرانی علیرضا بهشتی فرزند شهید آیت الله دکتر بهشتی در برنامه دانشجویی «من بهشتی هستم» در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، چهل و یک نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعتراض خود به این رفتار هنجارشکنانه را در تذکر کتبی به وزیر علوم، تحقیقات و فناوری، به هیات رییسه مجلس ارائه کردند تا در جلسه علنی روز سه شنبه در صحن مجلس شورای اسلامی قرائت شود.
هفته‎ی گذشته جلسه «من بهشتی هستم» با حمله گروه های فشار و بسیج دانشجویی ناتمام ماند تا علیرضا بهشتی، پسر شهید بهشتی، نتواند درباره اندیشه‌های شهید بهشتی درخصوص قانون اساسی صحبت کند. این برنامه در سه روز برگزار شد. دو روز اول، مشکلی نداشت و افرادی مانند فرشاد مؤمنی و محمدرضا بهشتی –دیگر پسر شهید بهشتی– توانستند در فضایی آرام، نقطه نظرات خود را با شنوندگان در میان بگذارند؛ اما پیش از این دو روز آرام، خط‌و‌نشان‌ها برای لغو سخنرانی علیرضا بهشتی شروع شده بود.
نبض زمان
 
پست ها : 1860
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 18 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » يکشنبه ژانويه 06, 2019 10:35 pm

دعوت دانشجویان اصولگرا از رهبر برای حضور و پاسخگوئی در دانشكاه تهران!!!


تصوير
نبض زمان
 
پست ها : 1860
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 18 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » يکشنبه ژانويه 06, 2019 10:37 pm

اقوام شناسي ج.ا.ايران = كوليها
غربتی‌های تهران از کجا آمده‌اند؟
تبعید به نوبنیاد
زندگی غربت‌ها آن سوی ریل قطار


بخشی از دارایی‌شان در اتاقی که بوی تعفن می‌دهد نگهداری می‌شود. یکجا نشین هستند اما خودشان را غربت معرفی می‌کنند. مثل همنوعان‌شان که در تهران به غربتی معروفند.
00:0006:54
کد ویدیو عصر ایران؛ زینب کریمی و حسن ظهوری ــ‌ می‌گویند قرن‌ها کار غربتی‌ها نوازندگی و دوره‌گردی بوده‌است. داستان‌های زیادی درباره این‌که چرا اکنون در ایران زندگی می‌کنند وجود دارد. مانند آنچه درباره بهرام گور می‌گویند؛ شاه ساسانی که قومی از رامشگران هندی را از کابل به ایران آورد تا سور و سات شادمانی مردمان این سرزمین شوند. هم‌او که بعدها خشم‌اش دامنگیر رامشگران شد و در بیابان‌های شیراز رهایشان کرد. کابلی، کولی و یا لولی صدایشان می‌کردند. حالا آن‌ها فقط در شیراز نیستند، از سیستان و بلوچستان تا کرمان و فارس و تهران و البته در مازندران زندگی می‌کنند. بیشترشان اما این‌جا جمع شده‌اند. شهرک نوبنیاد، در ۳ کیلومتری ساری در مرکز استان مازندران.

می‌گفتند کولی‌ها هنرمندان محبوبی بودند. امروز اما غربتی و منفور هستند. محل زندگی‌شان پشت این خطوط ریلی‌است. خط راه‌آهن تهران ساری. نه این‌که خودشان آمده باشند، سال‌ها پیش آن‌ها را از شهر ساری به این‌جا کوچ داده‌اند. به جایی که کوجی محله گفته می‌شد. یعنی محله آدم‌های دغل و خلافکار. بعدها نام‌اش نوبنیاد شد.
ساکنان این شهرک قبلا آهنگر و نوازنده بودند. ۲۰ سال پیش آن‌ها را با کوچ اجباری از ساری به اینجا آوردند و محرومیت‌ها هم آغاز شد. اعتیاد تک‌تک خانواده‌هایشان را درگیر کرد و کوجی محله مخوف‌ترین جای استان شد.

اغلب‌شان پولی ندارند. هرچند خیلی‌هایشان هنوز هم برای نوازندگی به ساری می‌روند اما محبوبیتی ندارند و اغلب گرفتار ماموران شهرداری و نیروی انتظامی می‌شوند.
نبض زمان
 
پست ها : 1860
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 18 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » يکشنبه ژانويه 06, 2019 10:38 pm

.
احوال مجلس و نگهبان و مصلحت

.
نبض زمان
 
پست ها : 1860
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 18 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » يکشنبه ژانويه 06, 2019 10:41 pm

نمایندگان و چند مُدل غذا در مجلس = كه پيگير رسيدگي به حقوقهاى نجومي مديران دولتي و محاكمه مفسدان اقتصادي خصولتي هستند!


«باورم نمی‌شود که ناهار مجلس سلف سرویس با چند نوع کباب، خورش، جوجه، کشک بادمجان (که ظاهراً دیر رسیده بودم و تقریباً تمام شده بود)، چند نوع سالاد، دلستر، دوغ و میوه باشد!»
عصر ایران؛ مصطفی داننده- شرایط کشور عادی نیست. به گفته مسؤولان در وضعیت جنگ اقتصادی قرار داریم. آمریکا کمر به تحریم ایران بسته است و تلاش می‌کند ایران را تسلیم خواست‌های خود کند. در این شرایط باید کم خورد، کم پوشید، کم مصرف کرد و القصه در بسیاری از امور زندگی صرفه جویی پیشه کرد. سعدی در گلستان آورده است:
«چو دخلت نیست خرج آهسته تر كن
كه می گویند ملاحان سرودی
اگر باران به كوهستان نبارد
به سالی دجله گردد خشك رودی»
سوالی که در این میان مطرح می‌شود این است که آیا این صرفه جویی فقط مختص مردم است یا نه مسؤولان هم از آن سهم دارند؟ قطعا به جز مردم مسؤولان هم باید سبک زندگی خود را از شرایط عادی به شرایط جنگی تغییر دهند.
بگذارید مثالی برایتان بزنم. نمایندگان مجلس وقتی پای به سالن غذاخوری پارلمان می‌گذارند با چند مدل غذا روبرو می‌شوند. از کباب‌ها بگیرید تا خورش ها و البته آش، سوپ، سالاد و ... البته نمی خواهم مانند آقای دکتر شیبانی که در طول تمام دوران نمایندگی تنها بر نوع مخارج داخل مجلس حساس بود و این که کف آن موکت است و میوه می خورند یا نه سطح موضوعات را تقلیل دهم اما به نمادها ونمایه ها نمی توان بی توجه بود.

«سید‌مهدی صدرالساداتی» روحانی‌یی که به خاطر ماجرای ده ونک و دانشگاه الزهرا مدتی بازداشت بود و گویا آزاد شده است در مورد غذا خوری مجلس نوشته بود: «ـ دیروز در مجلس شورای اسلامی ناهار دعوت بودم، هنوز نماز عصر را نخوانده بودم که وارد سالن غذاخوری شدم و میزها تقریباً پر بود و هنوز باورم نمی‌شود که ناهار مجلس سلف سرویس با چند نوع کباب، خورشت[خورش]، جوجه، کشک بادمجان (که ظاهراً دیر رسیده بودم و تقریباً تمام شده بود)، چند نوع سالاد، دلستر، دوغ و میوه باشد!»

واقعیت این است که نماینده‌ای جلوی من رد شد که بشقابش پر از کباب بدون برنج بود و سالاد، سس و مخلفات؛ من لحظه‌به‌لحظه یاد زن حاج اسماعیل می‌افتادم که هفته پیش وقتی گفتم گوشت می‌خورید؟ با خشم و تمسخر گفت: «گوشت؟!...» یعنی ما نان خالی هم نداریم...! من نمی‌دانم از چه زمانی این رویه ناهارخوری در مجلس باب شده است‌؟! نمی‌دانم که در چه ارگان‌های دیگری هم این غذا‌خوردن‌ها باب شده است؟! من از قم آمده‌ام. این چیزها برایم عادی نیست. شاید هم از بد‌سلیقگی من است که سلف سرویس مجلس و آن صحنه کباب‌خوران با پول بیت‌المال حالم را به هم زد! شاید هم فردا بگویند این بی‌تکلف‌ترین سفره مقامات است!»

در جلسات کمیسیون مجلس هم پذیرایی خوبی از نمایندگان انجام می‌شود. وقتی در صحن هستند هم مورد پذیرایی قرار می‌گیرند با شیر و کیک.
خوب، آیا وقت آن نرسیده است که نمایندگان محترم مجلس که به خوبی از شرایط کشور و وضعیت بحرانی آن آگاه هستند، دست به صرفه جویی بزنند؟ نمی‌شود یک مدل غذا بخورند یا از خانه غذا بیاورند؟ نمی‌شود در جلسات کمیسیون‌ها به خوردن چایی اکتفا کنند؟ نمی‌شود ساخت و سازهای مجلس را متوقف کنند؟
می‌شود، همانطور که بسیاری از مردم سبک زندگی خود را تغییر داده‌اند و مثلا مصرف گوشت و مرغ را در زندگی خود کم کرده‌اند. دیگر آجیل نمی‌خورند و یا خیلی به سراغ میوه و لبنیات نمی‌روند.
جدای این که صرفه جویی در همین چند قلم سر به عدد قابل توجهی می زند می‌شود و این بودجه را می‌شود صرف کارهای دیگر کرد به لحاظ نمادین و از نگاه بیرونی آثار بهتری دارد. کما این که خود این نمایندگان وقتی در دفاتر شخصی و بعد از کار و چنانچه درآمد کاملا سالم باشد در هزینه کردن مراعات می کنند و بی محابا هزینه نمی کنند.
من اگر جای مسؤولان بودم وقتی پشت میکروفون قرار می‌گرفتم که به مردم بگویم، صرفه جویی کنید؛ ابتدا می‌گفتم ما خودمان در مجلس وعده‌های ناهار را حذف کردیم. دیگر در جلسات کمیسیون میوه و شیرینی نمی‌خوریم. سعی کردیم بودجه‌های مصرفی مجلس را صرف امور دیگر کشور کنیم.
با این تصمیم‌ها قطعا مردم هم همراه می‌شوند وسعی می‌کنند، کم مصرف کنند، کم بپوشند و کم بخرند. به قول معروف مردم تن به حرف رطب خورده‌ای که منع رطب می‌کند نمی‌دهند. بحث ریاضت نیست و امیدواریم کار به آنجا نکشد. اما قدری باید ملاحظه کرد. یادشان باشد این اموال به امانت نزد آنان است و وقتی از مال خود نمی توان به گزاف هزینه کرد در امانت تکلیف روشن تر است...
این چند خط را حجت‌الاسلام سید‌مهدی صدرالساداتی نوشته!»
بعد از خواندن این مطلب خاطرم آمد که حس و حال این بنده خدا را همزمان با سفر برخی مقامات در جریان زلزله کرمانشاه در صفحه مجازی یکی از عکاسان خبری خواندم که با نوشته‌ای خطاب به همان مقام دولتی به خوی اشرافی وی در سفر به کرمانشاه و بازدید از مناطق زلزله‌زده گلایه کرد و نوشته بود: وقتی رسیدم پشت میز ایشان در حال صحبت با آشپزخانه بود و سفارش غذای ظهر را می‌دادند. وقتی گفت برای اتاق... همسر آقای... میگوی سرخ کرده با سس... سالن دور سرم چرخید. کسی که سفارش غذای همسرش در یک استان بحران زده «میگوی سرخ کرده» باشد چه انتظاری باید برای حل بدبختی مردم داشت؟!

خاطرم آمد بنده خدایی همین چند روز پیش تعریف می‌کرد، رفتم مسجد، یکی از خانم‌هایی که هر روز برای نماز شرکت می‌کند دل درد شدیدی داشت، بعد از تلاش برای پیگیری خیلی بی‌سر و صدا آمد در گوشم گفت فلانی خیلی خودتو اذیت نکن، چند روزی میشه که غذا نخوردم!
آقای فلانی... آقای نماینده و آقایان... و خانم‌ها... شمایی که از ترس جان خود خیابان که اسمش فقط «مردم» است را ابتدا می‌بندید، بعد نرده می‌کشید و بعد نرده‌ها تبدیل به دیوار بتنی می‌شود که فاصله خود را بیشتر با مردم حفظ کنید، به راستی از درد مردم هم اطلاع دارید؟ شمایی که نمایندگی خود را وامدار همین مردم هستید، باور دارید که در مناطق مختلف ایران چند میلیون خانوار شب سر گرسنه بر زمین می‌گذارند؟!
جوان: طبق اطلاعات واصله به روزنامه جوان ظاهراً چند وقتی می‌شود که حتی پیمانکار طبخ غذای سلف نمایندگان محترم و مدیران ارشد از سلف کارمندان معمولی و خبرنگاران جدا شده است و گروهی دیگر این وظیفه را به عهده گرفته‌اند، بر همین اساس روزنامه جوان از روابط عمومی مجلس شورای اسلامی مصرانه می‌خواهد تا با فراهم کردن فرصتی مناسب و تعیین وقت، شرایطی را برای بازدید خبرنگاران و عکاسان خبری از سلف مدیران ارشد و نمایندگان خانه ملت فراهم ساخته تا بلکه سوءتفاهمات در این زمینه رفع شود!
یادداشت جوان/ نیره ساری
Image
نبض زمان
 
پست ها : 1860
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 18 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » يکشنبه ژانويه 06, 2019 10:42 pm

.
احوال مسائل ديگر ايران و جهان

.
نبض زمان
 
پست ها : 1860
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

Re: معرفت به زمان 18 ربیع الاول 1440

پستتوسط نبض زمان » يکشنبه ژانويه 06, 2019 10:44 pm

کشف اجساد کودکان بدون چشم و کلیه در بیابان های تهران و فروش، اجاره یا قاچاق اعضای کودکان در ایران


روزنامه بهار طی گزارشی درباره اخبار متناقض از «قاچاق اعضای بدن کودکان»، گزارش داده که روز یک شنبه محمدعلی پورمختار، عضو کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس‌نسبت به رواج قاچاق اعضای کودکان خانواده‌های معتاد هشدار داده و گفته است: «اجاره و قاچاق اعضای کودکان به ویژه در بین خانواده‌های معتاد وجود دارد، از این رو در لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان تکلیف این افراد از حیث قانونی مشخص می‌شود.»

این نماینده مجلس دهم با تاکید براینکه «در شرایط فعلی قانون مشخص و بازدارنده‌ای در رابطه با فروش، اجاره یا قاچاق اعضای کودکان وجود ندارد»، گفته است: «در قوانین فعلی برای والدین کودک فروش‌تکالیف مبهم است و گاها مجرم شناخته نمی‌شوند اما با تصویب لایحه حمایت از کودکان مجازات فروش، اجاره و قاچاق اعضای بدن کودکان به روشنی پیش‌بینی شده، حتی والدین کودک فروش هم مجرم شناخته شده و مشمول مجازات خاص می‌شوند.»
می‌گل هشترودی گزارش نویس روزنامه بهار با اشاره به اینکه «همین چند روز پیش بود که فاطمه دانشور عضو شورای شهر در دوره چهارم در مصاحبه با برخی خبرگزاری‌ها در رابطه با نا پدید شد بچه‌ها در منطقه هرندی و باند بزرگ قاچاق اعضای بدن در این منطقه صحبت کرده بود»، از قول این عضو شورای شهر تهران نوشته است: «در بسیاری از موارد کودکان ناپدید می‌شوند و اعضای بدن آنها قاچاق می‌شود و بعد از مدت‌ها جسد برخی از آنها در بیابان‌ها بدون کلیه و چشم رها شده است. والدین به شدت مراقب کودکان خود باشند و در صورتی که کودکانشان ناپدید شدند حتماً شکایت کنند.»

این گزارش ضمن یادآوری مواردی از ربوده شدن کودکان از جمله در کرمان، آن را با قاچاق اعضای بدن مربوط دانسته و نوشته است: « قربانیان در ایران برای قاچاق اعضای بدن در همان سن کودکی و برای قاچاق دختران عموما بین ۱۴ تا ۲۵ سال هستند و از نظر اقتصادی و اجتماعی، در اکثر موارد کشمکش‌های درون خانواده، اعتیاد والدین، طلاق، فقر، مسکن نامناسب، سکونت در مناطق پرجمعیت و حاشیه‌نشینی شهرهای بزرگ موجب می‌شود تا از این خلع خانوادگی برای دزدیدن بچه‌ها و کشتن و فروش اعضای بدن آن‌ها استفاده شود یا دختران محیط نامساعد خانواده را‌ترک کرده یا پدر خانواده مجبور به فروش دختران خود می‌شود. همچنین از آنجا که اغلب قربانیان از اقشار فقیر و دختران فراری هستند، از نظر تحصیلی، در سطح راهنمایی و دبیرستان و از فقر فرهنگی و ضعف اعتقادات رنج می‌برند.»

روزنامه بهار تاکید کرده است که « قاچاق اعضای بدن در همین نزدیکی‌ها بین کودکان حاشیه نشین و کودکان کارو زباله گرد اتفاق می‌افتد. بچه‌هایی که کسی نگران حضور یا غیبتشان نیست. سخت است باور این‌که در منطقه هرندی کودکان نه در خانه از اعتیاد والدینشان آرامش داشته باشند نه در محیط خارج از خانه از قاچاق چیانی که لحظه به لحظه جانشان را تهدید می‌کنند. کودکان در هیچ جای دنیا لایق این گونه زندگی همراه با‌ترس و واهمه نیستند.»
نبض زمان
 
پست ها : 1860
تاريخ عضويت: يکشنبه دسامبر 30, 2018 2:36 pm

قبليبعدي

بازگشت به گاهنامه معرفت به زمان


Aelaa.Net