آلودگی فرهنگی

مديران انجمن: najm134, najm134, najm134

لایحه حذف واژه های عربی از زبان فارسی

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه ژانويه 07, 2016 12:46 pm

لایحه حذف واژه های عربی از زبان فارسی


تصوير
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

تحقير مدافعان افغانستاني حرم در ايران

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه ژوئن 11, 2016 11:40 am

تحقير مدافعان افغانستاني حرم در ايران


گروه جهاد و مقاومت مشرق - "محمد بادپا" فرزند سردار شهید مدافع حرم "حسین بادپا" که پدرش سال گذشته در عملیات بصرالحریر به شهادت رسید و پیکرش هنوز به آغوش خانواده بازنگشته است، گفت: امید داریم که روزی پیکر پدر بزرگوارمان به وطن بازگردد و چشم انتظاری ما پایان یابد. از آنجایی که منطقه هنوز در دست دشمن است، اطلاعات دقیقی در خصوص پیکر این شهید به دست نیامده است.

Image

وی در خصوص انجام فعالیت‌های فرهنگی و برگزاری یادواره‌های شهدای مدافع حرم در استان کرمان تصریح کرد: کرمان در راه دفاع از حرم شهدای بسیاری تقدیم کرده است که افغانستانی‌های مدافع حرم هم جزو این‌ها هستند. متاسفانه تاکنون در استان مجمعی برای گرامیداشت شهدای مدافع حرم کرمان شکل نگرفته است؛ گرچه در دانشگاه‌ها و مساجد یادواره‌ها و مراسم‌های گرامیداشتی برگزار می‌شود.

بادپا در خصوص آشنایی خود با شهید مصطفی صدرزاده بیان داشت: آشنایی بنده با این شهید بزرگوار به واسطه آشنایی پدرم با ایشان بود. اولین بار ایشان را در مراسم ایام فاطمیه که هر ساله در منزل سردار قاسم سلیمانی در کرمان برگزار می‌شود، دیدم. دیدار بعدی ما در کرمان مربوط به زمانی است که پدرم در سوریه به شهادت رسید و مراسم گرامیداشتی برای وی در کرمان برگزار شد. در آن مراسم سردار قاسم سلیمانی سخنرانی کرد.

وی تصریح کرد: سردار سلیمانی در این مراسم بیان داشتند "اگر کسی را دیدیم که رفتارش مانند شهداست بدانیم که او شهید می‌شود." به نظر من اخلاص ویژگی مشترک همه شهداست؛ که ما این ویژگی را به خوبی درک نکردیم و شهدا، شهدا را خوب شناختند. و ما زمانی متوجه آن می‌شویم که دیگر از دست‌شان داده‌ایم.

بادپا اضافه کرد: شهید صدرزاده(سید ابراهیم) می‌گفت: "من با آدم‌های زیادی کار کرده‌ام. دلیل اینکه به شهید بادپا علاقه‌مند شدم بی ادعایی او بود." این دو شهید بسیار همدیگر را دوست می‌داشتند. من نیز سید ابراهیم را خیلی دوست می‌داشتم. وقتی خبر شهادت او را به ما دادند، غم‌مان تازه شد و من قدر لحظه‌های دوستی با او را ندانستم.

وی در رابطه با شهدای مدافع حرم افغانستانی بیان داشت: شهدای مدافع حرم به خصوص شهدای مدافع حرم افغانستانی بسیار مظلومند و برخی در مظلومیت و سکوت نیز تشییع می‌شوند. اگر مسئولان هر هفته به خانواده‌های شهدا سر بزنند، کارشان برکت پیدا می‌کند. مسئولان و ما مردم باید حتما به خانواده‌های شهدای فاطمیون سر بزنیم. بعضا بی‌احترامی‌هایی به این خانواده‌ها می‌شود که دل انسان را می‌رنجاند. تهمت‌هایی هم که به اینان نسبت داده می‌شود، غم‌انگیزتر است.

بادپا تصریح کرد: پدرم درباره فاطمیون می‌گفت این‌ها فوق العاده مظلوم هستند. سردار سلیمانی نیز گفت که اگر فاطمیون نبود، سوریه هم نبود. ویژگی رزمندگان فاطمیون غیرتی جنگیدن و شجاعت است. فلسفه‌ی حضور رزمندگان ایرانی مدافع حرم در سوریه این است که از حرم دفاع کنیم و نگذاریم دشمن به مرزهای کشورمان برسد؛ اما افغانستانی‌ها تنها برای اعتقادشان می‌جنگند و جان می‌دهند. پدرم افتخار می‌کرد که در کنار فاطمیون است.

توضيح:
1- جوسازي شديدي مستمرا انجام مي گيرد كه قطعا طراح و دم زننده اش استكبار جهاني است، و عواملش افراد جاهل ايراني كه با تكرار ان در رسانه هاى اينترنتي به خواسته دشمن عمل مي كنند، اين از اهداف دشمن است كه انديشه مقاومت ايران در كشورهاى ديگر و بخصوص خاورميانه منتشر نشود، فلذا به راههاى مختلف سعي مي كنند تا مانع شوند مردم كشورهاى ديكر با ايارن در جبهه مقاومت همراه شوند، هر مردمي و هر كشوري را بنحوي مثلا:

براى جدا كردن مردم عراق با الغاء جو تضاد فارسي عربي و دخالت ايران در عراق وووو با اينكه معلوم است مقدار حضور ايران به درخواست دولت و ملت عراق بوده و اگر حضور و كمكهاى بي دريغ مردم ايران نبود دشمن از راس ان امريكا تا بدنه انه اسرائيل و سعودي و خليجي و تا دم ان عوامل تروريستي و تكفيري عراق را همجون سيل برده بودند،ووو

براى جدا كردن مردم افغانستان؛ با تحقير مدافعان حرم و اينكه اينها مزد و حقوق مي گيرند ووو، در حاليكه ان ان همه جانبازيها و رشادتها كه اگر نبود سوريه از دست رفته بلكه اصلا امكان حضور مستشار ايراني در سوريه با رشادتها و ايثارگريهاي مجاهدان شيعه افغاني است، البته طبيعي است كه نان و خوراك وضروريات وو رزمنده تامين باشد همانطور كه سپاه و بسيج و ارتش ايارن و سوريه و همه مرزبانان بايد تامين شوند و تامين مي شوند، عليرغم تفاوت بسيار سطح تامين افغانيها با اقران ايراني و سوري و لبناني، اين رويكرد و تبليغات فريبكارانه مثل اين است كه كسي بخواهد زيارت روندگان با پاي پياده در وسعت دهها مليوني را با عنوان اينكه در راه براى انها سفره ها و استراحتگاهها فراهم كرده اند، بخواهد زير سؤال ببرد.

2- بدتر از رويكردهاى ضعيف و نادرست افراد جاهل فريخورده القاءات عوامل استكبار در اينترنت و رسانه هاى واسته؛ اقدام تلويزيون ايران به نشر مستندي به ظاهر در جهت توجه به مدافعان افغاني حرم؛ و رفع شبهات؛ اما با طرح سؤالاتي كه در همان تحقيرها مطرح است؛ بيشتر در جهت تضعيف عمل مي كرد تا تكريم، به نظر مي رسد مسؤولين كه دستور اين تكريم و تهيه مستند را داده اند، اما عوامل مدير و تهيه كننده ديالوگ و سؤالات و نحوه برداخت به موضوعات؛ جاهلانه يا دانسته از روي همان جو منفي و باعملكردي ناشيانه مستند را ساخته اند، اصل برنامه خوب است اما نحوه اجرايش منفي است، مثلا به اسم رفع شبهه مزد گرفتن بجاي اينكه بيايد و نشان دهد حجم رشادتها و جانبازيها و قناعت بسيار انها؛ تا خود بخود ان تبليغات دشمن باطل شود، چند رزمنده افغاني را جمع كرده در بياباني كه نه شهر است نه خطوط جبهه و انهم روي زمين دراز كشيده و با خبرنكار و گزارشگر صحبت مي كنند!!!!

و از انها عين كلمات دشمن را در قالب سؤالاتي صريحا مطرح مي كند كه رزمنده را خجل و خوار كرده و خودش با جمله بندي و كلام خودش از خودش دفاع كند!!!!! و بگويد نه اين تبليغات دروغ است!!! ايا اين روش خنثى سازي تبليغات دشمن است؟ ايا عين تحقيرهاى دشمن را به اسم سؤال و اينكه مي گويند ووو در قالب مستند دولتي با موضوع دفاع از مدافعان حرم ترويج باطل مي كنند؟ ايا با مدافع حرم را خوار كرد با اين سؤالات و دلش را شكست؟ و او خودش بخواهد بگويد كه اينها دروغ است و من مخلصم و جانبازم؟؟ به نظر مي رسد مشاغل متعدد و واگذاري كارها به فرودستان كساني كه سطح فكري و شعورشان بيشتر از مروجين ان تبليغات دشمن نيست؛ سبب مي شود كه اين مستندها با هزينه بيت المال تهيه شود و بجاى دفاع در سمت تخريب همراهان انقلاب و مقاومت اسلامي و ايران عمل كند.

3- در اينجا عمدا نام مستند و عواملش برده نشد تا متصديان متوجه اصل مشكل شده و فورا كنترل بخش را به افاد صالح بسپرند و اين جور گزارشها و مستندهاى ضعيف را متوقف و با اصلاحاتي در متن و صحنه بتوانند هم هزينه هاى به باد داده شده را احيا كنند، و هم جلوي تبلغات منفي و در راستاي اهداف دشمن را متوقف كرده بلكه انرا بر عليه دشمن بكار ببرند. و اين موضوع نمونه اى از خطر نفوذ در لايه هاى فرودستي رسانه دولتي ايران است.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

انحطاط بسياري از برنامه ها و فيلمهاي تلويزيون و سينما و تئات

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه ژوئن 13, 2016 3:38 pm

انحطاط بسياري از برنامه ها و فيلمهاي تلويزيون و سينما و تئاتر ايران در دوره بعد طاغوت


آیت‌الله جوادی آملی (براى بيان انحطاط فرهنكي در كشور) به‌جای «بی‌غیرتی» از واژۀ «دیاثت» استفاده کرد !

وضع مدیران فرهنگ در دورۀ هشت ساله اصلاحات و دولت کنونی، شبیه همان پلیس‌های فیلم «هری کثیف» است که به سمت مجرمان گرایش یافته‌اند. وطن‌فروشی و بیگانه‌پرستی و تمسخر دین، رواج فراوان یافته است.

گروه فرهنگ و هنر سايت مشرق- در آخرین قسمت از برنامه «هفت» که جمعه هفتم خرداد پخش شد، مسعود فراستی در نقد فیلم «دونده زمین» (کمال تبریزی)، واژۀ «دیاثت فرهنگی» را به کار برد، و موجب واکنش‌های بسیاری شد. مخالفان و موافقان در این باره نظر دادند. اما منظور این یادداشت در مورد عملکرد این منتقد چیز دیگری است.

*****

پرسوناژ «هری کثیف»، یکی از بازی‌های به یاد ماندنی کلینت ایستوود است. فیلمی که دان سیگل در سال 1971 ساخت (Dirty Harry). هری کالاهان، پلیس باغیرت اهل سانفرانسیسکو، مأموریت می‌یابد که یک قاتل زنجیره‌ای را به نام عقرب، بیابد. وقتی هری در ثلث پایانی فیلم، بالاخره عقرب را به چنگ می‌آورد او در اداره پلیس از خود اعاده حیثیت کرده متعاقباً آزاد می‌شود. مخاطب در این فیلم درمی‌یابد که فساد پلیس‌های مافوق باعث شده است تا آنها به سمت مجرمان تمایل یابند.

وضع مدیران فرهنگ در دوره هشت ساله اصلاحات و دولت کنونی، شبیه همان پلیس‌های فیلم هری کثیف است که به سمت مجرمان گرایش یافته‌اند. وطن‌فروشی و بیگانه‌پرستی و تمسخر دین، رواج فراوان یافته است. و اصولاً همین افراد هستند که ارج و قرب می‌یابند و بر فرش قرمزها قدم می‌گذارند. واقعاً این خودباختگی فرهنگی از کجا ناشی می‌شود؟

رایزن فرهنگی که تنها سابقه سینمایی‌اش، گرفتن چند عکس یادگاری با جمشید مشایخی بوده است چطور به‌ناگهان بر مسند مدیریت سینمایی کشور می‌نشیند؟ این انتخاب به عقل کدام جن رسیده بود؟ اگر حضرت ایشان سینما را نمی‌شناسد آیا با مقوله فرهنگ نیز بیگانه است؟ چگونه می‌شود که جناب ایوبی، شخصاً از کسانی همچون کیارستمی و فرمان‌آرا و سینایی که هیچ نسبتی با سنت‌ها و اسلامیت ما ندارند دعوت کند تا فیلم بسازند؟!

ما اگر با این مدیران یا برخی سینماگران، تفاوت فرهنگی داریم قاعدتاً دربارۀ علاقه به وطن که نباید اختلاف داشته باشیم. اما متأسفانه عده‌ای سینماچی هستند که با خیانت به وطن، کاسبی می‌کنند و علاوه بر آن، ژست روشنفکری هم می‌گیرند. با اینها چه باید کرد؟ دورۀ هشت سالۀ دولت اصلاحات، و ولنگاری فرهنگی جناب مهاجرانی، باعث وقاحت بیشتر این افراد شد تا بعدها همان رسم و آیین را مطالبه کنند. همچون طلحه و زبیر و معاویه که در دوره خلفا به نان و نوایی رسیده بودند و چون در دوره امیرالمؤمنین(ع) پول و مقامی به آنها داده نشد، به جنگ با آن حضرت شتافتند.


زمانی که جلال آل‌احمد به دامان اسلام بازگشت، یکی از منتقدان سرسخت روشنفکران شد. او کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» را نوشت که چهرۀ حقیقی این مدعیان فرهنگ را به‌خوبی نشان می‌داد. از آن پس، وقتی جلال به دیدن تئاتر یا فیلمی می‌رفت، تن کارگردان می‌لرزید که جلال در نقد او، چه خواهد نوشت. سید مرتضی آوینی جلال را اینگونه توصیف کرده است:

او بمبی بود که در قلب جامعه روشنفکری منفجر شد و آن را از درون از هم پاشید. او خودش پیش از آن، از زمره این جماعت بود و رمز آنکه اینها اکنون پس از پیروزی انقلاب، گوش شنیدن نامش را هم ندارند همین است که آل‌احمد از سرزمین روشنفکران هجرت کرده بود.
(آینه جادو، ج 3، مقالۀ «سینما مخاطب»، نشر ساقی، ص 35).

بعدها خود مرتضی آوینی که سابقاً از همین جماعت روشنفکر بود مجلۀ سوره را به پایگاهی برای نقد صریح روشنفکران تبدیل کرد، مجله‌ای که آن جماعت برای خواندن هر شماره‌اش، لحظه‌شماری می‌کردند. همان کسانی که بعد از شهادت او، ته دلشان غنج ‌رفت و در روزنامه‌هایشان تیتر زدند: جبهه‌ها هنوز هم قربانی می‌گیرد(!)

Image

کلوخ‌انداز را پاداش سنگ است

حالا افخمی و فراستی بر همان سبک و نسق، مشق می‌کنند. آنها نیز به مانند آوینی، از کوچه بن‌بست روشنفکری بازگشته‌اند. فراستی گرچه در مجله سوره، معاون آوینی بوده و سلوک او را آموخته است اما بیش از همه، وامدار صراحت جلال است و زبان و قلمش برای خائنان وطن، برنده‌تر از دیگران است. فراستی از هر چه ببرّد، از وطن نخواهد برید.

وقتی پلیس‌های مافوق، به مجرمان گرایش بیابند به افرادی مانند «هری کثیف» نیاز است تا عدالت را به شیوه‌ای همچون خود مجرمان، اجرا کنند. لذا توسل به بند و آیین‌نامه و مادۀ 608 قانون مجازات اسلامی، بهانه‌ای است برای تشفّی دل آنها. وگرنه کیست که نداند جزای خیانت به وطن از مجازات توهین کننده به یک نفر بیشتر است. تازه اگر بتوانند توهین را اثبات کنند که نمی‌توانند.

وقتی آیت‌الله جوادی آملی در ملاقات با دکتر عارف، به‌جای «بی‌غیرتی» از واژۀ «دیاثت» (= ديوث بودن) استفاده کرد خیلی‌ها کفرشان گرفت و اعتراض کردند. توضیحات دفتر معظمٌ له نشان داد که این واژه به اشتباه ادا نشده. تیر دقیقاً به هدف نشسته بود. این جماعت نوکیسه نتوانستند برای حضرت آیت‌الله جوادی، مادۀ قانونی و آیه قرآن بخوانند و زیره به کرمان ببرند. اما عقده‌ای را که از ایشان در دل گرفتند بر سر جناب فراستی و برنامه هفت، هوار کردند.

آنچه باعث برافروختگی این جماعت شده این است که آنها سابقاً فیلم‌هایی مثل «طبقه حساس» می‌ساختند که مخاطبانش صد برابر نقدهای ما بود. (بازی با غیرت دینی یا چه کسی روی قبر مریلین مونرو خوابید؟) حالا جنگ، مغلوبه شده است. آنها باز هم بی‌غیرتی‌شان را در «دوندۀ زمین» بروز داده‌اند، با این تفاوت که فیلم در گروه هنروتجربه اکران شده و مخاطبانش بعید است به ده هزار نفر هم برسد. لذا به قانون مجازات اسلامی، متوسل شده‌اند که بتوانند عقرب‌های خائن را تبرئه و هری‌های کثیف را حدّ بزنند. اما غافل از اینکه از قدیم گفته‌اند که «کلوخ‌انداز را پاداش سنگ است».

چند نمونه از فیلم‌های با مصادیق معارض ملی - میهنی ساخته شده‌اند:

برای کامل شدن این پازل، لازم است چند فقره از فیلم‌های خائنانۀ این اجانب وطنی را معرفی کنم:

1ـ کلید/ ابراهیم فروزش (1365)، با فیلمنامۀ عباس کیارستمی که ماجرای حبس دو بچه را در خانه‌شان حکایت می‌کند، خانه‌ای که به نمادی از ایران کنونی تبدیل شده است. (نقد راقم به همراه اعتراف کارگردان: «کلید»هایی که بوی وطن‌فروشی می‌دهد!)

2ـ اجاره‌نشین‌ها/ داریوش مهرجویی (1366). خانه‌ای که نمادی از ایران است در انتها ویران می‌شود.

3ـ مادر/ علی حاتمی (1368). مادر که نمادی از مام وطن است همه نوع فرزند سنتی و مدرن، پس انداخته و مرگ خود را پیشگویی می‌کند و می‌میرد. یک عرب (جمشید هاشم‌پور) نیز از راه می‌رسد و داعیه میراث دارد. او نمادی است از کشور مهاجم عراق که خوب و دوست‌داشتنی تصویر شده است.

4ـ کلوزآپ/ عباس کیارستمی (1369). فیلمساز به طور غیرواقعی سعی دارد کشورمان را یک حکومت میلیتاریستی نشان دهد. نمایش بی‌حد و اندازه سربازان و نظامیان به فیلم‌های بعدی کیارستمی نیز تسرّی یافته است: زندگی و دیگر هیچ (1370)، زیر درختان زیتون (1373)، طعم گیلاس (1376).


5ـ بانو/ داریوش مهرجویی (1371). این فیلم در دورۀ وزارت خاتمی در وزارت ارشاد توقیف شد. از بیان خیانت‌هایی که در این فیلم رفته است شرم دارم.

6ـ دایره/ جعفر پناهی (1378). این فیلم خائنانه را سیف‌الله داد در زمان دولت اصلاحات، توقیف کرد. مثلی هست که می‌گویند «آش چقدر شور بوده که خان هم فهمید». یک سیاه‌نمایی مطلق که به مذاق جشنواره‌هایی مثل ونیز خوش آمد.

7ـ ما همه خوبیم/ بیژن میرباقری (1383). در خانه‌ای که نمادی از ایران است، همه با هم در جدال هستند ولی وقتی دوربین فیلمبرداری روشن می‌شود همه لبخند می‌زنند که ما خوبیم!!

8ـ صد سال به از این سال‌ها/ سامان مقدم (1386). زنی به نام «ایران» (فاطمه معتمد آریا) نمادی از مام میهن است. او قبل از انقلاب در بندر پهلوی خیلی شاد و شنگول زندگی می‌کرد اما بعد از انقلاب، مغموم و سیاه‌پوش است (نقد راقم: یأس).

9ـ زادبوم/ ابوالحسن داوودی (1387). فیلمی در تمجید ارتش شاهنشاهی که فعلاً در توقیف است.

10ـ یک خانوادۀ محترم/ مسعود بخشی (1391). مشارکت فرانسه و سیمای جمهوری اسلامی، در ساخت فیلمی که توهین آشکار به رزمندگان اسلام است.

11ـ بهمن/ مرتضی فرشباف (1393). سقوط بهمن در این فیلم، تمثیلی از سقوط انقلاب بهمن است، آرزوهایی که قریب چهل سال است این جماعت در دل می‌پرورانند! (مصاحبه راقم با کارگردان: سقوط «بهمن» یا سقوط «انقلاب بهمن»؟!).

12ـ اژدها وارد می‌شود/ مانی حقیقی (1394). ماجرای یک تبعیدی، مأموران ساواک و بیرون آمدن اژدها در سال 1343، به شکل‌گیری نهضت امام خمینی(ره) در سال 1343 اشاره دارد. فیلم در زوایای دیگر مروّج بهائیت است، از جمله در قرائت داستان «ملکوت» نوشته بهرام صادقی که یک بهایی بود.

13ـ یک شهروند کاملاً معمولی/ مجید برزگر (1394). ماجرای پیرمردی که از حدود سی چهل سال پیش (بخوانید: بعد از انقلاب اسلامی) به آلزایمر دچار شده و زندگی عاطل و باطلی را می‌گذراند. فیلمساز حرف اصلی‌اش را در سه دقیقۀ انتهایی می‌زند و همۀ این بطالت‌ها را بر سر حکومت خراب می‌کند. (نقد راقم: سیاست‌زدگی/ یادداشت‌های روز دوم جشنوارۀ فجر).

و همچنین نمونه‌هایی از فیلم‌هایی ضددین و فرقه‌گرا:

1ـ مسافران/ بهرام بیضایی (1370)، در احیای موعود دین بهایی و وعده آمدن او پس از مرگ قطعی.

2ـ نیمه پنهان/ تهمینه میلانی (1380)، در تمجید گروه‌های مارکسیست که در واقع خاطرات خود کارگردان است.

3ـ پریناز/ بهرام بهرامیان (1390)، قصه‌ای نمادین که کودکی عیسی(ع) را در عصر کنونی حکایت کرده و او را نامشروع توصیف می‌کند (با بازی شبنم قلی‌خانی در نقش مادر کودک، حمید فرخ‌نژاد در نقش زکریا، مصطفی زمانی در نقش یوسف). فیلمی که مقرر بود پلی باشد برای رسیدن جناب کارگردان به دامان صهیونیست‌ها که علی‌القاعده دشمن حضرت عیسی(ع) هستند. این فیلم به دلایل دیگری، توقیف شد.

سخن آخر

آقای رفیع پیتز در فیلم ضد ایرانی آرگو که همگان در عداوتش با ایران و ایرانی، متفق القول هستند بازی کرده است، (در نقش کوتاه کنسول ایران در ترکیه). چه اتفاقی افتاد؟ آیا کسی به او متعرّض شد؟

برای جعفر پناهی در جشنواره برلین صندلی خالی می‌گذارند. فیلم تاکسی ساخته او، حتی صدای آدم مسامحه‌کاری چون ایوبی را هم درمی‌آورد تا برای رئیس آن جشنواره، نامه بنویسد. آیا کسی به پناهی چیزی گفت؟!

عباس کیارستمی در اغلب فیلم‌هایی که به جشنواره‌های خارجی می‌فرستد کشورمان را میلیتاریستی جلوه می‌دهد. آیا بجز حاتمی‌کیا، کسی نازک‌تر از گل به او گفت؟ وزیر بهداشت شخصاً به عیادت او رفت و حجت‌الله ایوبی هم «وزارتخانۀ ارشاد اسلامی» را به پای او قربانی کرد.
چطور جناب بیژن میرباقری که فیلم نمادین و خائنانۀ «ما همه خوبیم» را در تمجید از مهاجرت ساخته است سازنده چند تله‌فیلم و سریال تلویزیونی می‌شود؟! و عجیب‌تر از همه، او به دستیاری مجیدی در یونیت دوم فیلم محمد(ص) می‌رسد. مخصوصاً که نقش مهمی نیز در نگارش فیلمنامه داشت. اگر به دنبال مقصران شکست این فیلم می‌گردید از جناب میرباقری غافل نباشید.

دیوید هورویتس، در سال 2006 کتابی منتشر کرد به نام «101 پروفسور خطرناک». او در این کتاب به معرفی 101 استاد دانشگاه می‌پردازد که دولت امریکا را قبول ندارند. سخن او در این کتاب این است که باید این 101 استاد دانشگاه را از امریکا اخراج کرد. چون اینها افکار خود را به بچه‌های معصوم ما (!) انتقال می‌دهند. کسی نیست بپرسد که اگر یک استاد دانشگاه در طول یک سال با یکصد نفر در ارتباط است ده‌ها فیلم هالیوودیِ ضد اسلام یا مسیحیت، بر افکار میلیاردها نفر اثر می‌گذارد و جیب آنها را هم خالی می‌کند.

Image


حالا حکایت سرداران عرصۀ فرهنگ ما است که به تازگی از رهبر معظم انقلاب، نشان «ولنگاری فرهنگی» دریافت کرده‌اند. کم نیستند فیلمسازانی مانند بهرام بهرامیان که با ساخت فیلمی چون پریناز، قصد می‌کنند که گرین کارت بگیرند و در آغوش عموسام برای وفاداری به پرچم امریکا سوگند بخورند. اما خیلی کم هستند فیلمسازانی که تصویر پرچم جمهوری اسلامی را در فیلم‌هایشان نشان بدهند.


*****************************

1- رهبر معظم انقلاب در دورۀ سه ساله وزارت مهاجرانی، هیچگاه به نمایشگاه کتاب نرفت و نهایتاً در آذر 1378 انتقاد از او را علن کرد. ایشان در تاریخ 23 اذر 1378 در دیدار اعضای شورای انقلاب فرهنگی دربارۀ عملکرد وزارت ارشاد فرمود:

من از وزارت ارشاد توقّع دارم. البته آقای «مهاجرانی» - ظاهراً - نیستند و خودشان را راحت کردند از اینکه بیایند و حرف‌های ما را بشنوند! به ‌هر حال، فرق نمی‌کند؛ چه ایشان باشند، چه نباشند، من اعتراضم این است - این اعتراض را بارها هم گفته‌ام، الان هم در جمع شما می‌گویم - وزارت ارشاد در این دو سالی که ایشان در رأس این کار هستند، هیچ کار اسلامی به‌عنوان اسلامی ارائه نداد! ... من سؤالم این است که وزارت ارشاد، چند کتاب برای تقویت تفکّر اسلامی به‌وجود آورده، چند تا فیلم برای تقویت مبانی فکری اسلامی و انقلابی ساخته و چند تئاتر مناسب داشته است؟ الان مرتّب در این سالن‌های وابسته به وزارت ارشاد، نمایش و تئاترهایی اجرا می‌شود؛ بعضی‌هایش صد در صد ضدّ دین و ضدّ انقلاب است! کسانی رفتند، دیدند و آمدند به من گزارش دادند. خوب؛ حالا اگر در کنار دو، سه نمونه تئاتر از این گونه نمونه‌ها، پنج شش نمونه هم به ما نشان می‌دادند که ما این تئاتر را به‌وجود آوردیم، یا این فیلم را اجرا کردیم که مبلّغ اسلام است، من هیچ اعتراضی نمی‌کردم. می‌گفتم بالاخره: «خَلَطوا عملاً صالحاً و آخَرَ سَیّئاً، عسی الله أن یَتُوبَ علیهم» (توبه/ 102)! اما این طور نیست؛ هرچه هست، از آن طرف است! این اعتراض من است. من از رفتار وزارت ارشاد، راضی نیستم.


http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=9617


امیر اهوارکی

لازم به ذکر است بکارگیری کثیف نوعی هم وزن کردن استعاری و تمثیلی از دو شخصیت تاریخی است و به معنای ارزش گذاری شخصی نیست. نخست مسعود فراستی منتقد برجسته سینما و دومی پرسوناژ هری کثیف که در متن قصه های دان سیگل شمایلی نوین از پلیس را به نمایش درآورد.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

شرط مسؤل ايراني براى شركت در المپياد شيمي = برداشتن چادر

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه ژوئن 21, 2016 10:55 pm

شرط مسؤل ايراني براى شركت در المپياد شيمي = برداشتن چادر


پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
"برداشتن چادر؛ شرط پذیرش نفر اول المپیاد شیمی!" موضوعی که این روزها نگرانی برخی خانواده ها را به دنبال داشت و صحت و سقم آن توسط خبرگزاری مهر مورد بررسی قرار گرفت.

به گزارش تابناک ، روزهای گذشته پیامی با عنوان "برداشتن چادر؛ شرط پذیرش نفر اول المپیاد شیمی" در شبکه های اجتماعی منتشر شد. پیامی که هر خواننده ای را عصبانی می کند و مسئولان آموزش و پرورش را مستحق سرزنش.

در متن این پیام ضمن ابراز تعجب نگارنده از وقوع چنین اتفاقی آمده است: .... به فاطمه خانم زنگ زده اند که درست است شما نفر اول المپیاد شیمی استان تهران شده اید، اما برای اینکه در سطح کشوری بتوانید حضور یابید، باید چادر را بردارید؛ وگرنه نفر دوم به جای شما فرستاده می شود... فایل صوتی تماس مربوطه هم موجود است.

نگارنده در این پیام آورده است: قبل تر در مراحل شهرستان و استان هم گفته بودند نباید با چادر به آزمایشگاه بیاید؛ اما فاطمه تاکید می کند که تمام مراحل و آزمایش ها را با چادر به خوبی انجام خواهد داد و البته در تمامی مراحل هم نفر اول می شود و همین یعنی چادر محدودیت نبوده است... حالا اما می گویند اگر چادر را برندارد، معرفی اش نمی کنند؛ این شرط حضور در مسابقات کشوری است! یعنی بجای آنکه مسئولین آموزش و پرورش خشنود شوند و فخر بفروشند که دختر دانش آموزی با حجابی که از نگاه رهبران و بزرگان جمهوری اسلامی حجاب برتر است، نفر اول المپیاد شیمی استان تهران شده، سنگ پیش پای او می گذارند که اگر چادرت را برنداری، حذف شده ای! به دختری که از کودکی با تربیت اسلامی و پوشش برتر رشد یافته، حالا بگویند بین پیشرفت علمی و چادرت یکی را انتخاب کن..."

اما روایت واقعی این ماجرا چیست؟ مهمترین پرسشی که برای هر فرد با خواندن این متن پیش می آید این است که چرا یک دانش آموز با استعداد به دلیل داشتن چادر نباید در مسابقات بزرگی همچون المپیاد شرکت داده شود مگر می شود چنین موضوعی در نظام تعلیم و تربیت کشور که تربیت اسلامی جزو رسالت های اصلی آن است رخ دهد.

حضور مشروط در مسابقات شیمی آزمایشگاهی

برادر "فاطمه . ت" در توضیح خبری که منتشر شده است به خبرنگار مهر می گوید: خواهرم فاطمه در مسابقات آزمایشگاهی شیمی شرکت کرده است. ابتدا در شهر ری مقام کسب کرد و سپاس در استان تهران مقام نخست را از آن خود کرد.

وی افزود: چند روز پیش خانم "سین" که مسئول کارگروه مسابقات شیمی است با خواهرم تماس می گیرد و شرطی را برای او می گذارد که اگر می خواهد در مسابقات کشوری شرکت کند باید تنها روپوش سفید آزمایشگاه را بر تن کند و چادر بر سر نکند. وی تاکید می کند اگر این شرط را قبول نکند او را از مسابقه حذف و نفر دوم مسابقه جایگزین او می شود.

وی تاکید کرد: این درحالی است که خواهرم در مسابقات منطقه ای و استانی با روپوش سفید و چادر در آزمایشگاه حضور داشته و مقام اول را کسب کرده است.

برادر فاطمه خاطرنشان می کند: جای تاسف دارد که به جای تشویق و پرورش استعداد دانش آموزی، او را به دلیل داشتن چادر از حضور در مسابقه منع می کنند.

حضور دختران با چادر در المپیاد منتهای آرزوی آموزش و پرورش است

در این ارتباط معاون باشگاه دانش پژوهان با تقبیح چنین برخوردی به خبرنگار مهر می گوید: این موضوع مربوط به المپیادهای کشوری نیست و به اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران ارتباط دارد.

حسن ساعی دهقان تاکید می کند: ما مسئول المپیاد های علمی در هفت رشته هستیم و آنچه در این خبر آمده هیچ ارتباطی به باشگاه دانش پژوهان ندارد و ما لیست مربوط به دانش آموزانی که به مرحله کشوری المپیاد شرکت کرده اند را چک کردیم و فاطمه نامی در المپیاد شرکت نکرده است.

وی تصریح کرد: تحت عنوان مسابقات علمی صدها مسابقه برگزار می شود و باید دید این مسابقه، کدام دسته از مسابقات و تحت نظارت کدام بخش آموزش و پرورش است.

وی تاکید کرد: سال گذشته خانم فاطمه زرگرباشی از شیراز با چادر به مسابقات جهانی راه یافت و مدال اول کسب کرد که حجاب و موفقیت ایشان مورد تحسین و تقدیر وزیر آموزش و پرورش نیز قرار گرفت.

وی تصریح کرد: حضور یک دختر خانم با چادر در مسابقات بین المللی افتخار و منتهای آرزوی ما است.

معاون باشگاه دانش پژوهان خاطرنشان کرد: اگر حتی در مسابقات علمی منطقه ای هم به دانش آموزی گفته شده که بدون چادر شرکت کنند باید با آنان برخورد شود چراکه آرزوی نظام تعلیم و تربیت، موفقیت دانش آموزان دختر با حجاب است.

واکنش آموزش و پرورش به این خبر

در عین حال مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش نیز به این خبر واکنش نشان داد.

رسول پاپایی گفت: در پی انتشار خبری مبنی بر عدم معرفی دانش اموز برتر المپیاد شیمی به مسابقات به دلیل داشتن پوشش حجاب، براساس بررسی ها و گزارش همکارانمان در مرکز حراست، دانش آموز مورد اشاره از آموزش و پرورش شهرستان ری می‌باشد که در المپیاد آزمایشگاهی شیمی در سطح استان رتبه اول را کسب کرده و در مورخه هشتم خردادماه جاری به مسابقات کشوری در قزوین معرفی شده است.

وی ادامه داد: از آنجا که این دانش آموز از حجاب چادر و پوشیه برخوردار بوده توصیه شده بود که برای رعایت دستورالعمل ایمنی آزمایشگاهی از روپوش سفید در آزمایشگاه استفاده نماید که وی از این کار امتناع نموده بود لذا مسئولین برگزاری استان شرایط آزمایشگاهی مسابقات را برای وی به گونه ای آماده نمودند تا با پوشش مورد نظردر مسابقات شرکت نماید و مسایل ایمنی هم برای ایشان رعایت گردد.

معاون رسانه مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش تصریح کرد: بنابراین خبر عدم معرفی دانش آموز نادرست و فاقد اعتبار و صحت بوده و بر خلاف آنچه در فضای مجازی منتشر گردیده فقط رعایت دستورالعمل و پیشگیری از آسیب های احتمالی مورد نظر بوده است.

به هر روی؛ مسابقات چه ملی باشد چه بین الملی، چه منطقه ای باشد و چه کشوری، نباید کسی به خود اجازه دهد تا دانش آموزی را به دلیل داشتن چادر از مسابقه ای محروم کند و انتظار افکار عمومی این است که آموزش و پرورش موضع در خوری در این خصوص بگیرد و با نظارت و کنترل و برخورد با چنین اتفاقاتی مانع برخورد سلیقه ای افراد در این زمینه ها شود. نباید فراموش کنیم که در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش به داشتن نظامی اسلامی که هدف آن دستیابی به حیات طیبه است تاکید شده است.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

خطیب نماز جمعه تهران: مصلی برای نماز جمعه است نه تجارت

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه ژوئن 29, 2016 1:06 pm

خطیب نماز جمعه تهران: مصلی برای نماز جمعه است نه تجارت


آیت‌الله موحدی کرمانی با انتقاد از وضعیت کنونی نمازگزاران در مصلای تهران، گفت: من از متصدیان مصلی تقاضا می‌کنم هرچه زودتر بکوشند تا نمازگزاران از مصلی استفاده کنند، چون مصلی برای نماز جمعه است و برای تجارت نیست.

وی ادامه داد: نمازگزاران با زبان روزه در مقابل آفتاب نماز می‌گزارند و این درحالی است که این سوال ایجاد می‌‌شود که چرا مصلی در جایگاه اصلی‌اش قرار نمی‌گیرد و این در یک کلمه ظلم به نمازگزاران و روزه‌داران است و خدا از این ظلم به‌راحتی نمی‌گذرد.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

امام جمعه مشهد: بسياري از عقد ازدواجها از ابتدا باطل است

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه جولاي 08, 2016 3:06 pm

ايت الله علم الهدي امام جمعه مشهد:
بسياري از عقد ازدواجها از ابتدا باطل است


متأسفانه امروز خیلی از ازدواج‌هایی که صورت می گیرد از اصل باطل است و اصلا صیغه عقد محقق نمی‌شود چون وقتی جوانی می‌گوید «من می‌خواهم به خاطر تاریخ تولد همسرم ۱۳۷۵ سکه را مهریه او قرار دهم» در حالی که هنوز حقوق سر برج ندارد.

ظاهر چنین عقدی درست بوده و این مهریه بر ذمه اوست اما بحث روی اراده مرد در پرداخت مهریه است.
اگر مردی تصمیم به پرداخت مهریه نداشته باشد و برای آن اراده نکند، اصل عقد باطل است. در نتیجه هیچ انسان عاقلی با دست خالی زنی نمی‌گیرد که بخواهد ۱۳۷۵ سکه بهار آزادی مهرش کند.
این تصمیمات معمولا روی همان حساب «مهریه را چه کسی داده و چه کسی گرفته» اتخاذ می‌‌شود.
تهیه ۱۴ سکه برای جوانی که کار کند و اراده داشته باشد، بعید نیست اما متأسفانه پدر و مادرها به این مسئله شرعی توجه کافی ندارند که وقتی جوان ۵۰۰ سکه مهر کند، توانایی پرداخت آن را نخواهد داشت. (= پس چطور تعداد بالا سكه مهريه مي كند؛ حتما اراده پرداخت را ندارد، و اين موجب باطل بودن عقد از ابتداست) بچه انسان پاره جگر اوست و نباید او را به کسی بدهند که به این مسائل عقلانی توجه ندارد.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

چگونه برده‌های آفریقایی انگلیسی‌ها را متمدن کردند

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه سپتامبر 03, 2016 9:02 am

چگونه برده‌های آفریقایی انگلیسی‌ها را متمدن کردند


گروه بین‌الملل مشرق- خلاصه گزارش: این تصور درباره تاریخ که غربی‌ها با حضور در یک کشور یا منطقه مردم آن را متمدن می‌کردند، کاملاً اشتباه است. شواهد مختلف نشان می‌دهد اتفاقاً برده‌هایی که این کشورها از میان سیاه‌پوستان آفریقا می‌گرفتند، کشورهایی مانند انگلیس را متمدن کرده‌اند. مردم لندن تا پیش از برده‌داری، نه تنها بی‌سواد بودند، بلکه کاری که با فضولات انسانی می‌کردند، مشمئزکننده بود و هر سال تبدیل به پدیده‌ای به نام «تعفن بزرگ» می‌شد. بانک‌های انگلیسی و حتی بانک مرکزی این کشور با سودی تأسیس شد که از برده‌داری به دست آمده بود. انقلاب صنعتی در این کشور بدون وجود برده‌ها شاید هیچ‌گاه اتفاق نمی‌افتاد. پیش‌رفت‌های پزشکی انگلیسی‌ها نتیجه آزمایش آن‌ها روی برده‌هایی بود که در مسیر انتقال به کشورهای غربی، جان خود را از دست می‌دادند. الغای برده‌داری در این کشور هم صرفاً به خاطر سودی محقق شد که به برده‌داران می‌رسید، نه از روی انسانیت. همه این‌ها یعنی برده‌های آفریقایی بودند که نه تنها امپراتوری انگلیس را ساختند، بلکه مردم این کشور را متمدن کردند.

Image
برده‌های آفریقایی به زور وارد کشتی می‌شوند
تا به کشورهای غربی منتقل شوند

شاید خواندن رمان‌هایی مانند «رابینسون کروزوئه» این عقیده را در ذهن ما بپروراند که غربی‌ها با کشف و اشغال هر منطقه و جزیره‌ای، ساکنان بومی آن را پس از به بردگی گرفتن، «متمدن» کرده‌اند، اما واقعیت غیر از این است. البته مسلماً تعریف ما از «تمدن» هم در این‌باره تعیین‌کننده است. اگر تمدن را به معنای سواد خواندن و نوشتن یا پیش‌رفت صنعتی توصیف کنیم، قطعاً غربی‌ها موجب پیش‌رفت بومیان در این نوع «تمدن» شده‌اند. اما اگر جنبه‌های دیگری از تمدن را در نظر بگیریم، متوجه خواهیم شد که اتفاق دقیقاً عکس این مطلب صحت دارد: غربی‌ها به وسیله بومیانی متمدن شده‌اند که زمانی برده آن‌ها بودند

در این گزارش، به توضیح این مسئله خواهیم پرداخت که چگونه انگلیسی‌ها[1] موجودیت کشورشان را نه تنها مدیون بومیان، بلکه مدیون بردگان آفریقایی خود هستند. سبک زندگی اقتصادی انگلیس با برده‌داری ساخته شد، حول محور برده‌داری می‌چرخید، به برده‌داری وابسته بود. سال 1562 هم‌زمان با حکومت ملکه الیزابت اول، کاپیتان «جان هاوکینز» عازم اولین سفر ثبت شده در تاریخ برای انتقال برده از آفریقا به نفع انگلیسی‌ها شد.

وی طی شش سال، سه سفر انجام داد و بیش از 1200 آفریقایی را اسیر کرد و به عنوان «کالا» در مستعمره‌های اسپانیا فروخت. تعداد دقیق کل سفرهای انگلیسی‌ها برای آوردن برده از آفریقا[2] شاید هرگز مشخص نشود، اما طی 245 سال فاصله اولین سفر هاوکینز تا الغای برده‌داری، انگلیسی‌ها[3] حدود 10 هزار سفر برای این کار یعنی «تجارت برده[4]» انجام دادند.

لندن: از شهری قرون وسطایی و مشمئزکننده تا ثروتمندترین شهر دنیا

برده‌داری نه تنها انگلیس را ساخت، بلکه انگلیسی‌ها را متمدن کرد.
«پدران» انگلیس با ساخت کشتی‌های انتقال برده و یا اداره مزارع بزرگ در کارائیب، به شدت ثروتمند شدند. هنگامی که آن‌ها فوت کردند، فرزندانشان این ثروت را به ارث بردند و با آن، بانک‌هایی را ساختند که تا همین امروز هم فعال هستند، مانند بانک «بارکلیز[5]». بعدها با همین ثروت، کارخانه‌ها و ریل‌های راه‌آهن ساخته و اوراق بهادار دولتی خریده شد. و وقتی زمان اقتضا کرد، همین پول‌ها خرج ساخت کتاب‌خانه، موزه و دانشگاه شد. این یعنی، برده‌داری نه تنها انگلیس را ساخت، بلکه انگلیسی‌ها را متمدن کرد.

لندن در دوران اوج امپراتوری انگلیس، پایتخت فرهنگی و اقتصادی جهان بود و امروز هم یکی از ثروتمندترین و بانفوذترین شهرهای جهان محسوب می‌شود. با این حال، جالب است بدانید که تا پیش از آغاز تجارت برده در انگلیس، بیش از 90 درصد از جمعیت لندن، بی‌سواد بودند و در این شهر، از پیش‌رفت‌های صنعتی حدود 900 صد سال قبل رومیان، خبری نبود. تنها بی‌سوادی در لندن موج نمی‌زد. تنها مسئله این نبود که خیابان‌های این شهر، چراغ نداشتند و آسفالت نبودند. انگلیسی‌های ساکن لندن[6]، خیلی راحت زباله‌های خود و حتی فضولات انسانی را در خیابان‌ها می‌انداختند[7].

Image
بخشی از برخورد غربی‌های «متمدن» با برده‌های سیاه‌پوست؛
تیراندازی برده‌ها در «المپیک وحشی‌ها»؛ سنت‌لوئیسِ آمریکا

آمارها نشان می‌دهد بین سال‌های 1348 تا 1665، شیوع طاعون 16 بار در لندن (بیش از 30 بار در انگلیس[8]) رخ داد و گاهاً حدود یک چهارم از جمعیت این شهر را کشت[9]. اکثر خانه‌ها از چوب، گل و کود ساخته شده بودند. و نکته مهم این‌که همه این‌ها هم‌زمان با استقرار امپراتوری‌های بزرگ جهان در کشورهای سیاه‌پوست آفریقا بود، زمانی که مراکز آموزشی و فرهنگی جهان، عمدتاً آفریقایی بودند.

در حالی که اروپا یک دوره طولانی از عقب‌ماندگی فکری، اقتصادی و فرهنگی موسوم به «عصر تاریکی» را تجربه می‌کرد، عصر روشنایی در تقریباً تمام نقاط قاره آفریقا سپری می‌شد. تمدن‌های پیش‌رو در این عصر طلایی آفریقا، امپراتوری «بنین[10]»، پادشاهی «غنا[11]» و امپراتوری «مالی[12]» بودند. طی دوره اوایل قرن 16 تا اوایل قرن 19، میلیون‌ها برده از غنا، مالی و سراسر غرب آفریقا ربوده شدند.

اواسط قرن 18، انگلیس به بزرگ‌ترین کشور برده‌دار در دنیا تبدیل شده و بنادر بزرگ، شهرها و حتی آب‌راه‌های این کشور همگی با سرمایه‌ای ساخته شده بود که از راه برده‌داری به دست آمده بود. شکی نیست که تجارت برده عاملی شد تا لندن از یک شهر قرون وسطاییِ بی‌خبر از تمدن، به ثروتمندترین و مرفه‌ترین شهر جهان تبدیل شود. برده‌داری برای اقتصاد انگلیس حیاتی بود، از اقتصاد خاندان سلطنتی و حتی کلیسای انگلستان گرفته تا اقتصاد خرد میان مردم. به همین دلیل، اسقف اعظم کانتربری در مقابل خدا و سیاستمداران انگلیسی مقابل پارلمان، از برده‌داران انگلیسی دفاع می‌کردند.

انگلیس حیات و تمدن خود را مدیون برده‌های آفریقایی است

«اریک ویلیامز[13]» محقق اهل «ترینیداد و توباگو» در کتاب معروف خود «سرمایه‌داری و برده‌داری» (1944)، به خوبی نشان می‌دهد که چگونه سود برده‌داری موجب «بارور» شدن شاخه‌های زیادی از اقتصاد لندن و نهایتاً وقوع انقلاب صنعتی در انگلیس شد. از تولید محصولاتی مانند تنباکو، شکر و پنبه گرفته تا رونق اسکله‌ها، انبارها، کارخانه‌ها، تجارت‌خانه‌ها و بانک‌های انگلیس، برده‌ها در گسترش اقتصادی انگلیس نقش اساسی را داشته‌اند.

اقتصاد انگلیس رونق خود را مدیون پدیده زشت برده‌داری است

«رابرت بلک‌برن» تاریخ‌دان انگلیسی معتقد است ارزش اقتصاد انگلیس در سال 1770 معادل 4 میلیون پوند (500 میلیون پوند به پول امروز) بوده است. جالب این‌که در همین دوران، سود تجارت برده‌داری در انگلیس معادل 3.8 میلیون پوند (450 میلیون پوند امروزی) برآورد شده است.

بانک مرکزی انگلیس با سود حاصل از برده‌داری تأسیس و اداره شد.
بانک‌داری در حال حاضر بزرگ‌ترین صنعت انگلیس است، اما می‌دانیم که جدای از «برادران بارکلیز» که خود تاجر برده بودند، شماری از بانک‌دارهای دیگر انگلیس نیز از طریق برده‌داری صاحب سرمایه شده‌اند. سابقه «بارینگز» و «اچ‌اس‌بی‌سی» به خانه بانکی «توماس لیلاند» می‌رسد که برده‌دار بود. حتی تأسیس بانک مرکزی انگلیس هم گره‌ای کور به سرمایه‌های حاصل از برده‌داری خورده است. «سِر ریچارد نیو» که نیم قرن رئیس این بانک بود، از قضا، رئیس گروهی از غارتگران تحت عنوان «انجمن بازرگانان هند غربی[14]» هم بود، انجمنی که به شدت مقابل تصویب قوانین الغای برده‌داری مقاومت می‌کرد.

به همه دلایلی که ذکر شد و چندین و چند دلیل دیگر، جهان غرب که اکنون «متمدن» شده، اصل موجودیت خود را مدیون کاری دقیقاً ضدتمدن است: تجارت برده‌داری. به طور خاص، برده‌ها با پیش بردن انقلاب صنعتی و تحرک بخشیدن به اقتصاد و تجارت امپراتوری انگلیس، پایه‌های تمدن مدرن انگلیس را بنا نهادند.

افتخار انگلیسی‌ها به قرن‌ها برده‌داری

بناهای یادبود هر شهر، عمدتاً نشان‌دهنده بخش‌هایی از تاریخ است که مردم آن شهر به آن افتخار و تمدن خود را با آن توصیف می‌کنند. در لندن هم مجسمه‌ها و بناهای یادبود بزرگی را می‌بینید که دخالت عمیق انگلیس در تجارت برده را «گرامی می‌دارند.» بسیاری از نقاط دیدنی لندن هم با برده‌داری ارتباط نزدیکی دارد. به عنوان مثال، «سِر هانس اسلون» که مجسمه‌اش در میدان «اسلون» گذاشته شده، سهام‌دار اصلی یکی دیگر از سازمان‌های غارتگر انگلیس به نام «کمپانی سلطنتی آفریقا» بوده است. اسلون هم‌چنین رئیس انجمن سلطنتی و بنیان‌گذار «موزه انگلیس» بود.

Image
مجسمه «هانس اسلون» یکی از نمادهای برده‌داری،
در میدانی به همین نام در لندن

موزه انگلیس در ابتدا برای نگه‌داری غنیمت‌هایی تأسیس شد که از کشورهای آفریقایی به غارت رفته بود.
صحبت از موزه انگلیس شد: موزه‌ها هم نمادهایی عالی از تمدن مدرن هستند. اما سابقه موزه‌های انگلیس هم جالب است: قبل از دوران برده‌داری، موزه‌ها معمولاً کوچک و مخصوص قشر اشراف بودند. اما این وضعیت در دوران اوج برده‌داری در قرن 19 در انگلیس تغییر کرد و موزه‌های مدرنی که امروز می‌شناسیم، شکل گرفتند. موزه‌های مدرن هم‌زمان با هجوم اموال و سوغاتی‌های غارت شده از نقاط مختلف دنیا به درون قلمروی امپراتوری انگلیس، متولد شدند. به عنوان مثال، «موزه انگلیس» در اصل به عنوان انباری برای نگه‌داری مصنوعاتی تأسیس شد که بین قرن‌های 17 تا 19 از آفریقا غارت شده بودند.

مورخان معتقدند انگلیسی‌ها دموکراسی خود را هم مدیون برده‌هایشان هستند.
احتمالاً یکی از بزرگ‌ترین فوایدی که برده‌ها برای «تمدن» انگلیس داشتند، دادن فرصت به برده‌داران و خانواده‌های آن‌ها جهت شرکت در فعالیت‌های تحقیقاتی‌ای بود که منجر به اختراعات متعدد و حرکت رو به جلوی انقلاب صنعتی شدند. مثلاً اگر برده‌داری نبود، «جیمز وات» کجا می‌توانست اولین موتور بخارِ واقعاً کارآمد را طراحی کند و بسازد! بسیاری از مورخان حتی معتقدند برده‌داری در ایجاد دموکراسی در انگلیس هم بسیار مهم بود، چون به مردان وقت بیش‌تری برای شرکت در فعالیت‌های عمومی می‌داد.

برده‌ها یک خاصیت دیگر هم برای انگلیسی‌ها داشتند. کشتی‌های انتقال بردگان، دلیل اصلی انفجار علم پزشکی در انگلیس بودند. این کشتی ها اساساً حکم یک آزمایشگاه شناور را داشتند و به محققان پزشکی فرصت می‌دادند تا دوره ابتلای بیماری‌ها را در آزمایشگاه‌های «کنترل‌شده و قرنطینه» مطالعه کنند.

پزشکان و محققان انگلیسی، اطلاعات بی‌نهایت ارزشمندی را درباره طیف وسیعی از بیماری‌ها، از جمله مالاریا، آبله، وبا، تب زرد، اسهال، و حصبه، از جسدها یا بدن‌های در حال مرگ بردگان استخراج کردند. شرایط موجود در کشتی‌های انتقال برده آن‌قدر بد بود که «ویلیام ویلبرفورس[15]» (از رهبران جنبش الغای برده‌داری) سال 1789 طی سخنرانی خود در پارلمان انگلیس درباره تجارت برده، برآورد کرد که حدود نیمی از بردگان، یعنی شش میلیون نفر، هنگام انتقال از آفریقا و قبل از رسیدن به مقصد، جان خود را از دست داده‌اند.

Image
جای تعیین‌شده برای برده‌ها در نقشه یکی از کشتی‌های انتقال برده

سود هنگفت انگلیسی‌ها از الغای برده‌داری

برده‌داران انگلیسی از روی انسانیت نبود که با الغای برده‌داری موافقت کردند، بلکه منافع مادی‌شان این‌گونه اقتضا می‌کرد.
آن‌گونه که پروفسور «اریک ویلیامز» توضیح می‌دهد، انگلیسی‌ها نهایتاً برده‌داری را الغا کردند، اما نه به دلایل اخلاقی، بلکه صرفاً به این دلیل که الغای برده‌داری، سودآورتر از ادامه آن بود. خاک کشتزارهای شکر به خاطر یک قرن کشت شکر، دیگر توان کافی برای رشد محصول را نداشت و بنابراین دیگر سودی هم از آن‌ها به دست نمی‌آمد. این‌بار، سود صاحبان برده در فروش برده‌هایشان به دولت بود، نه ادامه استفاده از آن‌ها برای کار در مزارع.

سال 1833، دولت انگلیس معادل 17 میلیارد پوند (تقریباً 40 درصد از بودجه دولتی) را به عنوان «غرامت» به برده‌داران پرداخت کرد. اتفاقاً «سِر جیمز داف[16]» که ارتباط خانوادگی نسبتاً نزدیکی هم با «دیوید کامرون» نخست‌وزیر انگلیس دارد[17]، یکی از همین صاحبان برده بود که سهمی از این مبلغ هنگفت به جیب زد. چرا؟ به این دلیل که توانسته بود از بردگان آفریقایی کار بکشد و از آن‌ها سودجویی کند. نکته عجیب این‌که خود این بردگان مبلغی به عنوان غرامت دریافت نکردند.

گروه سازمان «کاریکام» متشکل از 15 کشور حوزه کارائیب و وابسته‌های آن‌ها، اخیراً به دیوید کامرون فشار آورد تا انگلیس رسماً به خاطر تاریخ طولانی برده‌داری خود عذرخواهی و به قربانیان، غرامت پرداخت کند. با این حال، کامرون وقتی در پارلمان جامائیکا با این مسئله مواجه شد، نه تنها حاضر به عذرخواهی نشد، بلکه به مردم این کشور گفت از این مسئله «عبور کنند.»

اما چرا کامرون از یک عذرخواهی خشک و خالی دریغ می‌کند؟ چون بعد از عذرخواهی موضوع غرامت مطرح خواهد شد و مجله «هارپرز» تخمین زده که برده‌ها بین سال‌های 1619 تا 1865 (زمانی که برده‌داری الغا شد)، 222،505،049 ساعت کار اجباری انجام داده‌اند. این تعداد ساعت با احتساب بهره مرکب و محاسبه طبق پول امروز، به معنای بدهکاری 100 تریلیارد دلاری برده‌داران به مردم و دولت‌های آفریقایی است[18]. آمار و ارقام نشان می‌دهد ثروتی که انگلیسی‌ها تنها از برده‌داری در جامائیکا به جیب زده‌اند، از سود حاصل از 13 مستعمره این کشور در آمریکا که آخرین ایالت‌های استقلال‌یافته بودند، بیش‌تر بود.

Image
الیزابت اول، هزینه یکی از اولین سفرهای انتقال برده برای
انگلیس را تأمین کرد

هر سال نمایندگان وزارت دارایی آلمان با نمایندگان بازماندگان هولوکاست در اروپا دیدار و در مورد پرداخت غرامت صحبت می‌کنند. تا کنون، آلمان 89 میلیارد دلار غرامت به قربانیان یهودی جنایات نازی‌ها پرداخت کرده است. اگر ادعای یهودی‌ها برای دریافت غرامت بجاست، قطعاً مردم کارائیب هم همین حق را دارند. مشخص نیست چرا کسی از کامرون نمی‌خواهد تا به یهودی‌ها هم بگوید به جای دریافت غرامت، از مسئله هولوکاست «عبور کنند.»

این تبعیض نژادی دولت انگلیس نشان می‌دهد هنوز هم خوی برده‌داری را فراموش نکرده است؛ وگرنه چگونه ممکن است یهودیان اروپا حق دریافت میلیاردها دلار غرامت را داشته باشند، اما آفریقایی‌ها حق نداشته باشند حتی یک عذرخواهی تحویل بگیرند. آن هم بعد از این‌که «تمدن» انگلیس را ساختند.

کشورها را نباید صرفاً با آن‌چه که از تاریخ خود در ذهنشان نگه می‌دارند شناخت، بلکه باید آن‌ها را از روی بخش‌هایی از تاریخشان شناخت که آگاهانه تلاش می‌کنند فراموششان کنند. انگلیسی‌ها هم امروز تمام تلاش خود را می‌کنند (گزارش مشرق را از این‌جا بخوانید) تا فراموششان شود[19] چگونه برده‌داری[20] بود که نه تنها انگلیس را پررونق[21]، بلکه انگلیسی‌ها را متمدن کرد.

[1] British Involvement in the Transatlantic Slave Trade Link

[2] Britain, slavery and the trade in enslaved Africans Link

[3] Britain's role in the slave trade Link

[4] The slave trade - a historical background Link

[5] Barclays admits possible link to slavery after reparation call Link

[6] Great Stink Link

[7] The Disposal of Human Waste: A Comparison Between Ancient Rome and Medieval London Link

[8] Plague in England: National Epidemics 1348-1665 Link

[9] London plagues 1348–1665 Link

[10] Benin Empire Link

[11] Ghana Empire Link

[12] Mali Empire Link

[13] Eric Williams Biography Link

[14] London Society of West India Planters and Merchants Link

[15] William Wilberforce Biography Link

[16] James Duff, 5th Earl Fife Link

[17] How do we know David Cameron has slave owners in family background? Link

[18] Did John Hope Franklin Want $100 Trillion for Blacks? Link

[19] The history of British slave ownership has been buried: now its scale can be revealed Link

[20] Slavery and the 'Scramble for Africa' Link

[21] How African Slaves Created A Prosperous New Britain Link
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

اشاره به دشمني با زبان وحي به اسم حفظ زبان پارسي

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه سپتامبر 10, 2016 1:52 pm

اشاره به دشمني با زبان وحي به اسم حفظ زبان پارسي


مهر نوشت: مدیرکل دفتر تألیف کتاب های درسی ابتدایی و متوسطه نظری وضعیت جایگزینی واژگان فارسی به جای واژگان عربی در کتاب های درسی را تشریح کرد.

محمود امانی طهرانی درباره‌ جایگزینی واژگان فارسی به جای واژگان عربی در کتاب های درسی گفت: پاره ای از واژگان عربی که در متون کهن فارسی همچون اشعار سعدی، حافظ، فردوسی و خاقانی وجود دارد، در بافت زبان فارسی شناسنامه گرفته اند و حساسیتی بر روی آنان وجود ندارد.

وی افزود: اما با واژگان جدید عربی همچون واژگان انگلیسی برخورد می شود و وارد کتاب های درسی نمی شوند، فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز برای تولید واژگان جدید از بن واژه های فارسی استفاده می کند.

مدیرکل دفتر تألیف کتاب های درسی ابتدایی و متوسطه نظری اضافه کرد: بنابراین اینگونه نیست که حساسیتی که به زبان های خارجی همچون لاتین، فرانسه و یونانی وجود دارد نسبت به زبان عربی وجود نداشته باشد، اما نمی خواهیم پیشینه غنی گنج ادبیات فارسی را از دست بدهیم.

امانی طهرانی تصریح کرد: لغات عربی که در ادبیات فارسی ما جا گرفته اند به منزله گنج حکمت فارسی است، کاری که در ترکیه با تبدیل خط انجام دادند و پیشینه خود را از دست دادند ما نمی خواهیم این اتفاق برای ما بیفتد، واژگانی که در متون قدیمی و بیهقی وجود دارند در جامعه شناسنامه گرفته اند و حتی به گونه ای جا گرفته اند که مشتقات آن نیز در عربی وجود ندارد.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

سي درصد از افراد تحت پوشش كميته امداد و بهزيستي از دهكهاى با

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه سپتامبر 24, 2016 2:56 pm

سي درصد از افراد تحت پوشش كميته امداد و بهزيستي از دهكهاى بالا (ثروتمندان)


به گزارش مشرق، احد رستمی در همایش اهمیت ارزیابی برنامه‌ها و سیاست‌های اجتماعی به موضوع ارزیابی سیاست‌های اجتماعی در ایران اشاره کرد و گفت: از سال 1383 که وزارت رفاه تشکیل شد، قرار بود بودجه رفاه از طریق وزارت رفاه توزیع شود و تعامل با سازمان مدیریت و دستگاه‌های حمایتی وجود داشت تا کار پیش برود.

وی افزود: اما چالش نخست این بود که مستندات دال بر اثرگذاری و اثربخشی اجرای طرح‌ها چیست؟ وزارت رفاه فاقد ابزارهای مناسبی برای ارزیابی برنامه‌ها بود.
مدیر کل دفتر مطالعات رفاه اجتماعی وزارت تعاون کار و رفاه اجتماعی با بیان اینکه به همین علت در معاونت رفاه اجتماعی به این نتیجه رسیدیم که باید محاسبه فقر چند بعدی را دنبال کنیم اظهار کرد: این برنامه از مدتی پیش در دستور کار ما قرار گرفت و به گزارش وضعیت مختلفی از استان‌های مختلف دست پیدا کردیم. به عنوان مثال علی رغم اینکه میانگین کشوری فقر چند بعدی شهری 5.3 و فقر چند بعدی روستایی 4 بود اما با توزیع بسیار نامتوازن آن در استان‌های مختلف روبرو هستیم.

وضعیت «فقر سلامت، آموزش و مسکن» در کشور
توزیع فقر در کشور نامتوازن است

رستمی افزود: زمانی که فقر چند بعدی را بر اساس ابعادش بررسی کردیم نیاز استانها متفاوت شد. به عنوان مثال در بعد فقر سلامت استان‌هایی چون کردستان و لرستان در بعد شهری بیشترین آسیب پذیری را دارند و در مناطق روستایی به لحاظ فقر سلامت، استان‌های البرز و هرمزگان بیشترین آسیب پذیری را دارند.

رستمی ادامه داد: یا در خصوص «فقر آموزش»، استان سیستان و بلوچستان هم در بعد شهری و هم روستایی بیشترین آسیب پذیری را نسبت به استان‌های دیگر دارد. همچنین ابعاد دیگری چون «مسکن» استانداردهای زندگی و ... بررسی شده و مشخص شد توزیع فقر کاملا در کشور متفاوت و نامتوازن است. در برخی استان‌ها با فقر بهداشت، در برخی با فقر مسکن و در برخی با فقر آموزش روبرو هستیم.

مدیر کل دفتر مطالعات رفاه اجتماعی وزارت تعاون کار و رفاه اجتماعی با بیان اینکه به عنوان مثال علی رغم آنکه در استان‌هایی چون آذربایجان شرقی و یزد درصد فقر چند بعدی شهری و روستایی پایین است، اما آسیب پذیری «زنان سرپرست خانوار» در این مناطق بیشتر است گفت: محاسبه فقر چند بعدی تلاشی بود تا بتوانیم پیوندی میان بودجه و برنامه ریزی بخش‌های مختلف ایجاد کنیم؛ به عنوان مثال این موضوع که سیستان و بلوچستان گرفتار فقر آموزش است کمک می‌کند تا تخصیص بودجه برای این مناطق بهبود پیدا کند.

دهک‌بندی 23 میلیون خانوار در ایران

وی ادامه داد: تجمیع پایگاه اطلاعاتی رفاه ایرانیان از سال 87 در وزارت رفاه سابق شروع شد اما از دو سال پیش با جدیت جمع آوری اطلاعات را شروع کردیم و موارد مختلفی اعم از نوع پوشش بیمه‌ها، نوع خودرو، شغل خانوار، اطلاعات مالیاتی، محل سکونت، اطلاعات وام‌های دریافتی خانوار و ... بر اساس روش‌های مختلف ثبت شد و توانستیم 23 میلیون خانوار در ایران را دهک بندی کنیم و به تحلیل‌هایی فراتر از حد انتظار رسیدیم.

مددجوی کمیته امداد شدن، یکی از ملاک‌های خواستگاری در برخی مناطق کشور
مدیر کل دفتر مطالعات رفاه اجتماعی وزارت تعاون کار و رفاه اجتماعی با بیان اینکه یکی دیگر از اطلاعات ما این بود که فقر را با میزان مستمری بگیران مناطق مختلف تطبیق دادیم گفت: در برخی مناطق به علت فقر بالا شمار مستمری بگیران بالا بود. در برخی مناطق فقر بالا نبود اما شمار مستمری بگیران بالا بود. جالب است که در برخی مناطق کشور تحت پوشش بودن کمیته امداد در حال تبدیل به یک فرهنگ است و یکی از ملاک‌های خواستگاری رفتن دامادها در آن مناطق تحت پوشش بودن کمیته امداد است.


لزوم خروج عده‌ای از شمول بیمه کارگران ساختمانی
وی افزود: یکی دیگر از اطلاعاتی که در سامانه رفاه ایرانیان ثبت می‌شود، مربوط به «بیمه کارگران ساختمانی» است. دولت از بیمه کارگران ساختمانی حمایت می‌کند. در ثبت اطلاعات به این نتیجه رسیدیم که برخی اعضای اصناف دیگر نیز از بیمه کارگران ساختمانی استفاده می‌کنند در حالیکه لزومی ندارد و دولت نباید به این اقشار بیمه مجانی ارائه کند و این افراد باید از بیمه کارگران ساختمانی خارج شوند.

اطلاعاتی که حاکی از پوشش دهک‌های بالای درآمدی توسط بهزیستی و کمیته امداد است

رستمی همچنین درباره پوشش نهادهای حمایتی کمیته امداد و بهزیستی گفت: هر چند دهک‌های پایین درآمدی عمدتا افرادی هستند که تحت پوشش کمیته امداد قرار دارند اما نشتی‌هایی داشتیم که نشان می‌داد دهک‌های بالای درآمدی نیز از امکانات بهزیستی و امداد استفاده می‌کنند. در سال 93 کمیته امداد بر اساس این اطلاعات حدود 30 درصد این افراد را از پوشش خود خارج کرد.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

براندازی در ایران از طریق تهاجم فرهنگی

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه آپريل 17, 2017 6:57 pm

پیشنهاد روزنامه آمریکایی به ترامپ؛
براندازی در ایران از طریق تهاجم فرهنگی/ نوروز فرصت مناسبی است!


Image

به گزارش سرویس سیاسی جام نیـوز، پس از دشمنی های آمریکا از طریق اعمال تحریم های جدید و کارشکنی در اجرای برجام، یک روزنامه آمریکایی پیشنهاد داده که ترامپ در عید نوروز برای مردم ایران پیام دوستی بفرستد.

نیویورک پست (nypost) نوشته، آمریکا باید با استفاده از فرصت عید نوروز به مردم مظلوم ایران نشان دهد که دوستی در کاخ سفید دارند!

این روزنامه به شدت از سیاست های منطقه ای دولت پیشین آمریکا انتقاد کرده و نوشته، دولت اوباما به جای حمایت از شورش های مصر و لیبی باید از ناآرامی های سال 88 در ایران حمایت می کرد.

نیویورک پست پیشنهاد تلاش برای براندازی حکومت ایران از طریق تهاجم فرهنگی را نیز ارائه داده است.

در این گزارش، از اینکه در ایران دوران شاه، "برخی در کنار ساحل برهنه می شدند و دختران و پسران با هم در خیابان ها قدم می زدند و ..." اما در جمهوری اسلامی با چنین رفتارهایی مخالفت می شود، ابراز ناراحتی شده است.

به نوشته این روزنامه آمریکایی، واشنگتن باید به کسانی که خواستار "بی حجابی، قدم زدن با دوست پسر و ..." هستند این پیام را برساند که با اهداف آنان همراه است تا بتواند چیزی شبیه بهار عربی در ایران راه انداخته و حکومتی "لیبرال و حامی غرب " را در این کشور بر سر کار بیاورد.


"بهار عربی" واژه ای است که رسانه های غربی برای "بیداری اسلامی" از آن استفاده می کنند؛ پدیده ای که به سقوط برخی حکومت های دیکتاتور حامی غرب در منطقه انجامید.

نیویورک پست ضمن بیان اینکه "پیشنهاد ما به ترامپ این است که طی پیامی نوروز را به مردم ایران تبریک بگوید" افزود: اکنون زمان آن است که اتحاد خود با مردم ایران را به نمایش بگذاریم [!] ... مردمی که در زمان اوباما دوستی در کاخ سفید نداشته اند.

Image
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

قبليبعدي

بازگشت به آلوده شناسى


Aelaa.Net