آلودگی فرهنگی

مديران انجمن: najm134, najm134, najm134

ایران در سرعت پیرشدن جمعیت رتبه سوم جهان را دارد

پستتوسط najm134 » شنبه اکتبر 28, 2017 7:25 am

ایران در سرعت پیرشدن جمعیت رتبه سوم جهان را دارد


نماینده مردم زنجان و طارم در مجلس شورای اسلامی گفت: ایران به لحاظ سرعت پیر شدن جمعیت در رتبه سوم کشورهای جهان قرار دارد.

فریدون احمدی در حاشیه بازدید از هفت باغ مهربانی (خانه سالمندان زنجان) در جمع خبرنگاران، با بیان اینکه خوشبختانه امروز خانه سالمندان زنجان با سال‌های گذشته تفاوت‌های اساسی دارد، اظهار کرد: کاری که برای رضای خدا باشد همیشه بهترین پاسخ را دریافت می‌کند و امور به درستی انجام می‌شود. این در حالی است که حدود ۳۰ سال دیگر، جمعیت کشور سالمندی خواهد بود و به ازای هر دو نفر بازنشسته یک نفر شاغل خواهیم داشت.

وی با اشاره به وضعیت زاد و ولد و فرزندآوری و اینکه تمایل به زندگی مجردی افزایش پیدا کرده است، ادامه داد: باید از همین امروز به فکر زیرساخت‌هایی برای نگه‌داری معلولان و سالمندان باشیم؛ این در حالی است که به هیچ وجه اماکن درخور شأنی برای نگهداری سالمندان طی ۳۰ سال آینده نداریم.

احمدی با اشاره به اینکه باید لایحه‌ای از سوی دولت برای بررسی وضعیت سالمندان ارائه شود، خاطرنشان کرد: تاکنون با وجود اینکه مسئولان در جریان پیر شدن جمعیت قرار دارند، طرح خاصی در این خصوص ارائه نشده است و متاسفانه برنامه‌ریزی جدی برای توجه به زیرساخت‌های مربوط به سالمندان صورت نگرفته است. البته باید در نظر بگیریم که دستگاه‌ها با محدودیت اعتبار مواجه اند و خیریه‌ها نیز تا حدی امکان حمایت دارند.

نماینده مردم زنجان و طارم در مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه دولت باید از محل اعتبارات دولت، سرمایه‌گذاری‌های جدی در این بخش انجام دهد، یادآور شد: سیل جمعیت کشور رو به پیری است و تنها تکیه به خیریه‌ها جواب نخواهد داد. این در حالی است که سالمندان نیاز دارند که از زندگی لذت ببرند و اگر زیرساخت‌های لازم فراهم شود به صورت طبیعی می‌توان برنامه‌های جانبی را برگزار کرد.

وی با بیان اینکه کشور باید برای سالمندان برنامه داشته باشد و متاسفانه خلاء جدی در این بخش وجود دارد، تاکید کرد: ایران روزی جوان‌ترین کشور دنیا بود و کسی هنوز خطر سالمند شدن جمعیت و اینکه نسل جوان دیروز به سنین بالاتر قدم گذاشته‌اند را باور نکرده است.
منبع: ایسنا
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

قطار شيوع تجاوز در قاره سردمداري فمينسم

پستتوسط najm134 » يکشنبه دسامبر 10, 2017 6:38 pm

براى آنها كه برهنگي زن غربي علامت بيشرفتگي جوامع غربي مي دانند
قطار شيوع تجاوز در قاره سردمداري فمينسم کمپین "من هم" برای افشای آزارجنسی زنان/ از بازیگران هالیوود تا وزیر خارجه سوئد

این تهیه کننده سینمای هالیوود وجود هر گونه ارتباط جنسی با این بازیگران را رد کرده است.
کمپینی در جهان به راه افتاده است با عنوان #metoo ( من هم).
خانم ها در این کمپین، ضمن اعتراف به اینکه مورد آزار جنسی قرار گرفته اند تجربه آزار جنسی خود را مطرح می کنند.

Image
هدف از این کمپین رسوا کردن آزاردهندگان جنسی و انتقاد از سکوت جامعه در این باره است.
این کمپین با این عبارت آغاز شد: من هم ... اگر همه خانم هایی که مورد آزار جنسی قرار می گیرند یا مورد تجاوز قرار گرفته اند می نوشتند «من هم» در این صورت درباره حجم مشکل، به مردم یک تصور می دهیم.

این هشتگ بعد از آن گسترش یافت که الیسا میلانو بازیگر مشهور سینمای آمریکا در توئیتری خواستار اعلام تجربیات دیگران درباره آزار یا تجاوز جنسی شد. این توئیتر 40 هزار بار تایید شد و 60 هزار نظر دریافت کرد
این هشتگ بیش از یک میلیون بار در سراسر جهان مورد استفاده قرار گرفت و بارها از سوی افراد مختلف استفاده شد.
وزیر خارجه سوئد
خانم "مارگوت والستروم" وزیر خارجه سوئد هم با پیوستن به این کمپین "من هم" گفت: من هم در عالی ترین سطح سیاسی، مورد آزار جنسی قرار گرفته ام. در بالاترین سطح سیاسی هم آزار جنسی خانم ها وجود دارد. او از بیان تجربه آزار جنسی خود خودداری کرده است.
تهیه کننده هالیوود: یک تهیه کننده مشهور هالیوود به نام "واینستین " از هیات مدیره شرکتش استعفا کرد. تعدادی از بازیگران مشهور هالیوود این تهیه کننده سینما را به آزار و تجاوز جنسی آنها در سه دهه اخیر متهم کرده بودند. این تهیه کننده سینما وجود هر گونه ارتباط جنسی با این بازیگران را رد کرده است. همزمان شرکت ژاپنی تویوتا نیز اعلام کرد درباره شراکت و همکاری با شرکت آمریکایی واینستین تجدیدنظر می کند. تویوتا اسپانسر یکی از برنامه های تولیدی این شرکت است.
شمار دیگری از زنان معروف هالیوود نیز با عضویت در این کمپین ، تجربه هایی از آزارجنسی خود را مطرح کرده اند.
Image
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

عدم تجديد ازدواج زنان و مردان + عدم همزيستي و عدم تعدد زوجات

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه ژانويه 02, 2018 12:28 pm

عوارض فرهنگ غلط:
عدم تجديد ازدواج زنان و مردان + عدم همزيستي و عدم تعدد زوجات


با رشد اشکال تنهاتر خانواده در غرب، این مفهوم دیگر معنای گذشته خود را در این بخش‌های جهان ندارد. خانواده در گذشته جمعی برای آرامش و تامین نیازهای روحی، روانی و محلی برای شادی بود.
سرویس جهان مشرق - خانواده به‌عنوان کانون اصلی پرورش و تربیت انسان از دوران کودکی تا بزرگ‌سالی نقشی بی‌بدیل در ساخت جامعه بازی می‌کند و کلید دست‌یابی به این کانون مقوله ازدواج است، این در حالی است که در دهه‌های اخیر ازدواج در جوامع مدرن به طرق مختلف به چالش کشیده شده است. جوامع مدرن با کنار گذاشتن مقوله ازدواج به‌عنوان یک اصل دینی و اجتماعی با مشکلات زیادی روبه‌رو شده‌اند. یکی از اصلی‌ترین تبعات از بین رفتن شکل سنتی خانواده، ظهور خانواده‌های تک نفره و رواج انواع خاصی از خانواده‌های تک والدینی است که هر کدام اثرات ویژۀ خود را دارند.
دلایل اصلی به وجود آمدن خانواده‌های تک والدینی درگذشته مرگ یکی از والدین براثر بیماری، جنگ، مرگ مادران و تصادفات بوده است. اما در سال‌های اخیر آمار مرگ‌ومیرهای ناشی از دلایل فوق کاهش پیدا کرده است اما شاخص‌های فرهنگی- اقتصادی به‌عنوان دلایل اصلی به وجود آمدن خانواده‌های تک والدینی افزایش‌یافته است. در این میان طلاق، جدایی و ترک خانواده امروزه دلایل اصلی در جهان برای خانواده‌های تک‌نفره هستند. علاوه بر این بارداری بدون برنامه‌ریزی، بارداری دوران نامزدی و گرفتن فرزند توسط افرادی که ازدواج‌نکرده‌اند و بدون خانواده هستند از مهم‌ترین دلایل تشکیل خانواده‌های تک والدینی در بیشتر جوامع غربی می‌باشند.

Image
درصد افزایش خانواده¬‌های تک والدینی در کشورهای توسعه‌یافته از سال 1980 تا 2005

Image

آمارها حاکی از آن است که در بین سال‌های 1980 تا 2005 درصد خانواده‌های تک والدینی در کشورهای توسعه‌یافته و صنعتی مانند کشورهای فرانسه، ژاپن، سوئد، انگلیس و آمریکا دو برابر شده است.

Image
نمودار نشان‌دهنده درصد کودکان در ایالات‌متحده در خانواده‌های تک والدینی بر اساس قومیت‌ها و جنسیت والدین

جالب آن است که خانواده¬‌های تک والدینی که اغلب متشکل از فرزند و مادر می¬‌باشند، 80 درصد از خانواده‌های تک والدینی را تشکیل می‌دهند. لازم به ذکر است که ارزیابی‌های فوق بر اساس منابع آماری بین‌المللی شامل اتحادیه اروپا، یونیسف، بانک جهانی، سازمان همکاری و توسعه اقتصادی و وزارت امنیت ملی آمریکا می‌باشند. از سوی دیگر علاوه بر مادران، پدرهای مجرد در آمریکا نیز در حال افزایش می‌باشند، به‌طوری‌که آن‌ها 8 درصد از خانواده‌های آمریکایی را تشکیل می‌دهند. آمار نیز گویای آن است که در سال 2011، 2.6 میلیون خانواده تک والدینی پدر در ایالات‌متحده وجود داشته است، درحالی‌که این میزان در سال 1960 فقط 300 هزار خانواده بوده است.

طبق آخرین آمار مرکز سرشماری آمریکا، 63 درصد کودکان با هر دو والدین خود زندگی می‌کنند و23 درصد کودکان در خانواده‌های تک والدینی رشد پیدا می‌کنند. در طی سال‌های 1980 تا 2016 درصد کودکانی که با مادرهای خود به‌تنهایی زندگی می‌کنند سه برابر شده است و این در حالی است ‌که تعداد افراد خانواده‌ها به صورت میانگین از 3.3 نفر در هر خانواده به 2.5 نفر رسیده است.

Image
آمار کودکان زیر 18 سال در خانواده‌های تک والدینی و دو والدینی

برای مثال در سال 2016 اروپا دارای 220 میلیون خانواده بود که 33 درصد از این خانواده‌ها در دسته خانواده تک‌نفره، 25 درصد خانواده‌های متشکل از یک زوج بدون فرزند، 20 درصد زوج‌های دارای فرزند، 4 درصد خانواده‌هایی متشکل از یک فرزند و یک مادر یا پدر و 18 درصد باقی‌مانده شامل دیگر خانواده‌ها مانند چندهمسری و غیره بوده است.

Image
نمودار درصد خانواده‌های تک‌نفره در کشورهای مختلف اروپا در سال 2016

در همین باب، مدیرعامل موسسه ملی پیشگامان پدری این روند( افزایش خانواده‌های تک والدینی) بیمارگونۀ بیشتر جوامع را ملامت کرد و افزود راه مقابله با فقر، مصرف مواد مخدر، جرائم و دیگر مسائل فرهنگی درگرو تقویت خانواده‌های دو نفره می‌باشد.

تأثیرات خانواده تک والدینی
تا به اینجا دریافتیم که این معضل اجتماعی یک اپیدمی است که در سراسر جهان غرب گسترش پیدا کرده است و بدیهی است که هر نوع اپیدمی با خود معضلاتی را به همراه آورد و به جامعه و افراد که بنیان اصلی جوامع هستند آسیب‌های جدی را وارد می‌نماید. لذا از تأثیرات مخرب فراوانی که کاهش ازدواج و شیوع خانواده‌های تک والدینی به موارد زیر که اهم این عوامل می‌باشند اشاره‌کنیم:

Image
اینفوگرافی تأثیرات خانواده‌های تک والدینی بر روی کودکان و نوجوانان

فقر
در گزارشی که توسط اداره سرشماری ایالات‌متحده منتشر شد 62 درصد از مادران جدید که دارای سن تقریباً 20 سال می‌باشند، ازدواج‌نکرده‌اند. همچنین آمار مادرانی که ازدواج‌نکرده‌اند از 31 درصد در سال 2005 به 36 درصد در سال 2011 رسیده است. و این در حالی است که مادران مجرد از آسیب‌پذیرترین و محروم‌ترین اقشار جامعه امریکا می‌باشند به‌طوری‌که تقریباً 30 درصد از خانواده‌های آن‌ها زیرخط فقر زندگی می‌کنند. نکته حائز اهمیت درباره معضل فقر مادران در خانواده‌های تک والدینی آن است که فقر مالی در تأمین هزینه‌های فرزند و خود مادر علاوه بر تأثیراتی که در کیفیت رفاهی خانواده می‌گذارد، از لحاظ روانشناسی نیز دارای تأثیراتی مخرب می‌باشد. که این تأثیرات را می‌توان در مواردی که در ادامه اشاره ‌شده است به‌وضوح مشاهده کرد.

Image
90 درصد بچه‌های بی‌خانمان و فراری در خانواده‌های بدون پدر زندگی می‌کرده‌اند
مادران مجرد نسبت به مادرانی که ازدواج‌ کرده‌اند بیشتر در معرض فقر قرار دارند. نرخ فقر برای مادران مجرد در سال 2015، 36.5 درصد بوده درحالی‌که این عدد برای خانواده‌های متشکل از یک زوج 7.5 درصد بوده است. 51.9 درصد از مادران در فقر مطلق با درآمد کمتر از نصف نرخ مصوب دولت زندگی می‌کنند.

Image
آمار کودکان فقیر در خانواده‌های تک والدینی و دو والدینی

در پژوهش نیروی کار، درآمد و خانواده در استرالیا، که هرساله توسط دانشگاه ملبورن صورت می‌گیرد، نشان داده‌شده که میزان فقر کودکانی که در خانواده ¬های تک والدینی از سال 2001 تا امروز 15 درصد بیشتر شده است. در دهه 1960 تنها 5 میلیون کودک زیر 18 سال با مادرهایشان زندگی می‌کردند. در دهه 1980 این عدد به بیش از دو برابر تبدیل شد. اکنون بر اساس آمار Annie E. Casey Foundation 19 میلیون کودک با مادر خود زندگی می‌کنند و این در حالی است که این عدد در سال 2000، 17 میلیون بوده است.

Image
فقر در میان مادران سرپرست خانوار در آمریکا 5 برابر بیشتر از خانواده‌های دو والدینی است.

25 میلیون کودک در حال رشد در خانه‌هایی بدون وجود پدر می‌باشند. این عدد نشان‌دهنده 40 درصد کودکان امریکا است. طبق گزارش مرکز کودک و خانواده:
 40 درصد تولدها در امریکا توسط مادران مجرد صورت می‌¬گیرد.
 70 درصد اعضای باندهای تبهکاری، دانش¬آموزان ترک تحصیلی، خودکشی نوجوانان، بارداری¬های نوجوانان و مصرف¬ کنندگان نوجوان مواد مخدر از خانواده‌¬های تک مادری می‌¬باشند.
 90 درصد دریافت‌کنندگان خدمات رفاهی، مادران مجرد می‌باشند.

Image
بیش از 45 درصد مادران سرپرست خانوار در آمریکا کمک‌های غذایی دریافت می‌کنند

پرخاشگری
در یک مطالعه صورت گرفته بر روی 1197 دانش‌آموز مقطع چهارم، محققین دریافتند پسرانی که در خانواده‌های تک والدینی متشکل از مادر و پسر زندگی می‌کنند، سطح بیشتری از پرخاشگری را نسبت به پسرانی که در خانواده‌های دو والدینی را از خود بروز می‌دهند.

اعمال مجرمانه
این احتمال وجود دارد که جوانانی که در خانواده‌های تک والدینی بزرگ می‌شوند دو برابر بیشتر در فعالیت‌های مجرمانه دخیل شوند و همچنین این تمایل می‌تواند در اثر زندگی در مکانی که خانواده‌های تک والدینی حضور دارند تا سه برابر نیز افزایش یابد. ایالاتی که نرخ خانواده‌های تک والدینی در آن‌ها پایین‌تر است دارای نرخ پایین جرائم مرتبط با نوجوانان نیز می‌باشند. در پردازش شهر به شهر نیز مشخص‌شده است که افزایش 10 درصدی در شمار خانواده‌های تک والدینی منجر به افزایش 17 درصدی جرائم مرتبط با نوجوانان می‌شود.

کودکان 10 تا 17 ساله‌ای که با پدر و مادر خونی و یا به‌عنوان فرزندخوانده زندگی می‌کنند به‌طور قابل‌توجهی کمتر به تجربه تجاوز جنسی، خشونت جنسی علیه کودکان و دیگر خشونت‌های رایج نسبت به کودکان در رنج سنی مشابه خود که در خانواده‌های تک والدینی زندگی می‌کنند را دارند.

در مطالعه‌ای بر روی نوجوانانی که در دادگاه بزرگ‌سالان محکوم ‌به اعدام بوده‌اند، مشخص شد که 42.9 درصد از پدر و مادرهای مجرمان اصلاً ازدواج نکرده بودند، 29.5 درصد فرزند طلاق بوده‌اند، 8.9 درصد پدر مادرشان از هم دیگر جداشده بودند و کمتر از 20 درصد فقط فرزند خانواده‌های کامل بودند.

مصرف مواد مخدر
در مطالعه‌ای که توسط وزارت بهداشت و خدمات انسانی انجام گرفت، به این نتیجه رسیدند که کودکان بدون پدر به‌طور چشمگیری درخطر مصرف الکل و مواد مخدر هستند.

Image
کودکان بدون پدر 10 برابر بیشتر در معرض سو مصرف مواد مخدر و الکل هستند

معضلات تحصیلی
71 درصد دانش آموزان ترک تحصیلی یتیم (بدون پدر) هستند. کودکان یتیم از لحاظ آموزشی، نمرات درسی، مهارت‌های فکری دچار مشکلات بیشتری می‌باشند. این کودکان بیشتر در سن 16 سالگی تمایل به ترک مدرسه را دارند و کمتر به گرفتن مدارک آکادمیک و سطوح بالا تمایل می‌یابند.
از دیگر آمارهای هولناک از تأثیرات خانواده‌های تک والدینی می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
 90 درصداز کودکان بی‌خانمان و فراری از خانواده‌های تک والدینی می‌باشند.
 85 درصد از کودکانی که اختلال‌های رفتاری را از خود بروز می‌دهند از خانواده‌ای تک والدینی می‌باشند.

Image
70 درصد بارداری نوجوانان در خانواده‌های بدون پدر رخ می‌دهد

همچنین بر اساس آمار «بنیاد موفقیت خانواده تک والدینی» که یک سازمان غیرانتفاعی ملی است که فرصت‌های آموزشی برای خانواده‌های تک والدینی را توسعه می‌دهد:
63 درصد از خودکشی‌ها توسط افرادی در خانواده‌های تک والدینی پرورش پیداکرده‌اند، صورت می‌گیرد.
• 75 درصد کودکانی در بیمارستان‌های وابسته به داروهای شیمیایی بستری هستند در خانواده‌های تک والدینی رشد پیدا کردند.

• بیش از نیمی از جوانان زندانی در ایالات‌متحده از خانواده‌های تک والدینی می‌باشند.

آنچه در بررسی خانواده در جامعه غربی با آن روبه‌رو می‌شویم با آنچه از خانواده در جوامع دینی از آن نام‌برده می‌شود فاصله زیادی دارد. در نبود هرگونه باور به مسئولیت‌پذیری، تعهد، حفظ حدود اخلاقی و دیگر شاخص‌های دینی مقوله خانواده و ازدواج امروزه تبدیل به معضلی اساسی در جهان غرب شده است.

منابع:
OECD
DHS
National Fatherhood Initiative
SINGLE MOTHERS
Household, Income and Labour Dynamics in Australia
http://www.globalissues.org/news/2016/10/15/22568
http://www.globalissues.org/news/2016/10/15/22568
http://www.globalissues.org/news/2016/10/15/22568
https://www.livescience.com/37918-recor ... -dads.html
https://www.census.gov/newsroom/press-r ... 6-192.html
http://ec.europa.eu/eurostat/web/produc ... urostat%2F
https://www.lifesitenews.com/news/the-n ... doubled-in
http://lib.post.ca.gov/Publications/Bui ... Harbor.pdf
https://www.livescience.com/37918-recor ... -dads.html
https://singlemotherguide.com/single-mother-statistics/
https://www.theguardian.com/world/2013/ ... rent-homes
http://lib.post.ca.gov/Publications/Bui ... Harbor.pdf
http://lib.post.ca.gov/Publications/Bui ... Harbor.pdf
N. Vaden-Kierman, N. Ialongo, J. Pearson, and S. Kellam, "Household Family Structure and Children's Aggressive Behavior: A Longitudinal Study of Urban Elementary School Children," Journal of Abnormal Child Psychology 23, no. 5 (1995).
A. Anne Hill, June O'Neill, Underclass Behaviors in the United States, CUNY, Baruch College. 1993
Patrick Fagan, The Real Root Causes of Violent Crime: The Breakdown of Marriage, Family, and Community, The Heritage Foundation, Backgrounder #1026, March 17, 1995.
Heather A. Turner, “The Effect of Lifetime Victimization on the Mental Health of Children and Adolescents,” Social Science & Medicine, Vol. 62, No. 1, (January 2006), pp. 13-27.
Patrick Darby, Wesley Allan, Javad Kashani, Kenneth Hartke and John Reid, “Analysis of 112 Juveniles Who Committed Homicide: Characteristics and a Closer Look at Family Abuse,” Journal of Family Violence 13 (1998): 365-374.
U.S. Department of Health and Human Services. National Center for Health Statistics. Survey on Child Health. Washington, DC, 1993
http://www.psychologytoday.com/blog/co- ... her-hunger
Center for Disease Control
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

كورش تمدني كورش سياسي

پستتوسط najm134 » چهارشنبه ژانويه 03, 2018 8:11 am

كورش تمدني كورش سياسي



Image
دکتر عبد‌الله گنجی
فضاي چند روز گذشته زمينه‌اي شد تا موضوع باستان‌گرايي به رسانه‌ها کشيده شود. از آنجا که در رساله دکتري‌ام به رابطه اسلام و ناسيونالسيم (ملي‌گرايي) در ايران پرداخته‌ام، فراتر از ژورناليسم رسانه‌اي چکيده‌اي از آنچه يافته‌ام را تقديم خوانندگان محترم مي‌نمايم.
در آن رساله به اين موضوع پرداخته‌ام که اسلام و ناسيوناليسم (ناسيوناليسم به معني ايدئولوژي حکومت نه يک دستگاه معرفتي) در ايران معاصر چگونه با هم مواجه شدند و تأثير اين مواجهه بر منافع ملي چه بوده است؟
سه الگوي رابطه اسلام و ناسيوناليسم در ايران معاصر داشته‌ايم که عبارتند از:

1- غلبه ناسيوناليسم بر اسلام ۱۳۲۰- ۱۲۸۵
2- تفکيک اسلام و ناسيوناليسم ۱۳۵۷- ۱۳۲۰
3- سازگاري اسلام و ناسيوناليسم پس از انقلاب اسلامي.
سؤال اساسي اين است که کدام الگو و در کدام زمان منافع ملي ما را تأمين نموده است؟
الگوي اول باعث شد در دو جنگ جهاني تسليم و نابود شويم و قحطي ۱۰ ميليون ايراني را نابود کرد. کودتا روش تغيير حاکميت شد و ارتش ملي پهلوي اول در شهريور ۱۳۲۰ طي سه روز فرو پاشيد و... .
در زمان حاكميت الگوي دوم کودتاي ۱۳۳۲ اتفاق افتاد؛ ملي‌گرايي مصدق و ناسيوناليسم باستان‌گراي پهلوي با هم سازگار نشدند، بحرين از ايران جدا شد و مستشاران امريکايي تا سقف ۴۳ هزار نفر ايران را قبضه کرده بودند.
در ۲۵ سال حکومت پساکودتا، ايران عملاً مستعمره و ژاندارم بود و تا مرز کاپيتولاسيون پيش رفت.
پس نتيجه اينکه ناسيوناليسم باستان‌گرا ظرفيت و قدرت حفظ منافع ملي ايرانيان را نداشت. بدون ترديد حملات غربگراها و ناسيوناليست‌ها به اسلام که اندکي قبل از مشروطه شروع شد و تا انقلاب اسلامي ادامه داشت با واکنش ايرانيان مواجه شد و انقلاب اسلامي - بدون ترديد- اعتراض به ناسيوناليسم افراطي و غربگرايي وابسته در ايران بود.
اما در الگوي سوم، جمهوري اسلامي، مليت و ملي‌گرايي مثبت را در اکثر حوزه‌ها به رسميت شناخت و تعامل اسلام و ناسيوناليسم، منافع ملي را به صورت حداکثري تأمين نمود.
تعامل اسلام و ناسيوناليسم در ايران در حوزه‌هاي زير قدرتمندانه عمل نموده و اسلام عناصر مثبت ملي را در صدر نشانده است.
1- جنگ تحميلي، ۲- صداوسيما (مستندهاي آثار تمدني و تاريخي ايران و فرهنگ اقوام و ...)، ۳- مسئله خليج فارس، ۴- انرژي هسته‌اي، ۵- ورزش، ۶-گراميداشت مفاخر ملي و تاريخي ايران از جمله ميدان‌هاي همسويي ملي‌گرايي و اسلام‌گرايي است.
انرژي هسته‌اي، ورزش و خليج فارس به خودي خود مسئله ملي هستند، اما دين نيز با آن همسو شد و اين الگو نه تنها باعث حفظ و حراست از تماميت ارضي ايران شد بلکه ايران را در تراز قدرت‌هاي برتر جهان قرار داد. قدرت‌هايي که در شهريور ۱۳۲۰ با حضور در تهران مشغول تقسيم ايران بين خود بودند، امروز همگي در مقابل ايران به جلسه مي‌نشينند و به معامله و مذاکره روي مي‌آورند و تحکم را بي‌فايده مي‌دانند. پس نشان مي‌دهد اسلام عناصر مثبت ملي‌گرايي در ايران را تقويت کرد.
در اسلام وطن‌دوستي بسيار محترم است، اما با وطن‌پرستي متفاوت است. ريشه تاريخي، موجب افتخار است اما نژادپرستي و برتري‌طلبي نژادي بسيار مذموم است.
جالب اين است که نفي نژادپرستي و وطن‌پرستي که در انديشه ديني پررنگ است در غرب جديد هم پررنگ است و هر جا نژادپرستان غربي (مثل آلمان) ظهور مي‌کنند، اروپا يکپارچه عليه آنان موضع مي‌گيرد.
در ايران هيچ‌کس مخالف کورش نيست، آثار تمدني عصر کورش از نگاه مقام معظم رهبري «قابل تحسين» و «موجب افتخار» است، اما کورش نه زيارتگاه است، نه شفا مي‌دهد، نه معنويت تزريق مي‌کند و نه مانند سعدي و حافظ تفريحگاه است و نه اصلاً آنجا مقبره كورش است.
آنچه امروز و در دو، سه سال اخير مي‌بينيم يک حرکت اجتماعي يا واگرايي هويتي نيست، بلکه يک رفتار سياسي است که سلطنت‌طلبان به كمك شبكه‌هاي اجتماعي عليه نظام جمهوري اسلامي سامان داده‌اند، به همين دليل است که حکومت و دولتي که براي کورش گراميداشت برگزار کرد و حتي به شکل افراطي بر گردن آن چفيه مي‌انداخت، چنين مراسمي را قبول ندارند.
بزرگ‌ترين ظلم به کورش اين است که سلطنت‌طلبان پشت وي مخفي شوند و بخواهند اين ميراث ملي را با ناکامي‌هاي خود به كامروايي تبديل کنند.
درگير کردن هويت ملي با هويت ديني و برعکس، بازي باخت- باخت به هويت غربي است که سامان‌دهندگان اين درگيري از آبشخور غرب تغذيه مي‌شوند؛ البته ملي‌گراها در ۱۵۰ ساله گذشته از مباني معرفتي غرب سيراب شده‌اند نه مباني معرفتي ايراني- اسلامي...
آنچه قطعي و حتمي است و بر سر آن اختلاف وجود ندارد، اين است که تاريخ باستان ايران در همين ۲۰۰ سال اخير به دست مستشرقين و پشتيباني پارسيان هند (جرياني که حاضر به پذيرش اسلام نشدند و از ايران به هند مهاجرت و دين و زبان خود را حفظ كردند) نوشته شد و مستشرقين با زيركي عناصري ملي - باستاني را که مي‌توانست به انشقاق هويتي ايران و اسلام منجر شود، در آن نهادينه کرده‌اند، بنابراين تاريخ کورش 2 هزار و ۳۰۰ سال بعد از تحقق آن ثبت شده است و قابل استناد قطعي نیست، به همين دليل هر کس از کورش صحبت مي‌کند واژه «احتمالاً» را از نظر دور نمي‌دارد.
منبع: روزنامه جوان
توضيح:ناميده شدن اين مكان به كوروش در دوران بهلوي ها و تا قبل از آن و در طول تاريخ نام اين مكان به مقبره مادر سليمان نبي معروف بود سياحتنامه هاى جهانگردان خارجي سند گويايي بر اين نام كهن است
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

استارت آپ «girlsup» در ایران چه می‌کند؟

پستتوسط najm134 » دوشنبه آپريل 23, 2018 6:42 am

استارت آپ «girlsup» در ایران چه می‌کند؟


Image


متأسفانه وادادگی و غرب-شیفتگی خطرناک در بخشی از بدنه دستگاه‌های مسوول در جمهوری اسلامی، راه را برای اجرای این سناریو گشوده و طراحان سناریوی استحاله و نفوذ» را به پیشبرد این برنامه امیدوار کرده است.
سرویس سیاست مشرق - چند سالی است که در سایه سهل گیری و سهل‌انگاری برخی دستگاه‌های نظارتی جریان خزنده‌ای در سایه بعضی از «استارت‌آپ‌»‌ها و در قالب کارآفرینی و بهبود وضعیت جوانان و زنان، ذیل سناریویی با نام «پروژه تغییر» در کشور با شدت پیگیری می‌شود.[1]
اخیرا اطلاعیه‌ای درباره برگزاری یک «رویداد استارتاپی ویژه بانوان» در دانشگاه صنعتی شریفمنتشر شده که از ۱۷ تا ۲۳ بهمن برای حضور در آن از میان دختران جوان ثبت نام صورت می گیرد. نام این استارتاپ «girlsup» است و در پای این اطلاعیه نام «وزارت کار،تعاون و رفاه اجتماعی» و «معاونت علم و فناوری ریاست جمهوری» هم به عنوان حامی رویداد درج شده است. اما «گرلزآپ» چیست؟
Image
تد ترنر؛ حامی اصلی بنیاد سازمان ملل

Image
گرلزآپ (girlsup) یکی از پروژه‌های کلان «بنیاد ملل متحد» (United Nations Fundation)، از موسسات وابسته به سازمان ملل است. گرچه بنیاد سازمان ملل ظاهرا وابسته و زیرمجموعه سازمان ملل است، اما این موسسه در سال ۱۹۹۸، با عطیه‌ی ۱ میلیارد دلاری «تد ترنر» غول رسانه‌ای آمریکا و صاحب کمپانی «تایم وارنر» و شبکه «CNN» و از حامیان اصلی صهیونیزم جهانی تشکیل شد تا اهداف مورد نظر نظام سلطه را در بعد فرهنگی، آموزشی و اعتقادی به پیش ببرد. ترنر هنوز هم مهم‌ترین چهره و حامی بنیاد سازمان ملل است.
بنیاد سازمان ملل، یکی از ابزارهای تاثیرگذاری نظام سلطه بر جهان است که از طریق جذب، آموزش، شبکه‌سازی و هدایت فکری و در یک کلام «مغزشویی» زنان، جوانان و نوجوانان کشورهای در حال توسعه، مدیران و رهبرانی هماهنگ و طراز با معیارها و منافع نظام سلطه(صهیونیزم جهانی) تربیت می کند. بنیان و کانون اهداف و برنامه‌های چنین موسسات و نهادهایی با برد و نفوذ بین المللی، تغییر نقش و جایگاه جنسیت‌ها تحت لوای «برابری جنسیتی» و پیشبرد نوعی «فمینیسم تهاجمی و مردستیز» و در نهایت از بین بردن محوریت «خانواده» است، چرا که بنیان خانواده بر تعریف نقش زن به عنوان همسر و مادر است و هر گونه تغییر در این تعریف مبنایی(با پاکسازی تفاوت‌های ماهوی زن و مرد) در شکل نهایی خود موجب فرریختن ستون خانواده به عنوان دیرپاترین نهاد بشری خواهد شد. به بیان دیگر، این نهادها در عین تظاهر به سکولاریزم و ضدیت با ایدئولوژی‌ها، برنامه‌هایی به شدت ایدئولوژیک و جزمی را پیش می برند و زنان را به شورش علیه همه نقش‌ها، تعاریف و الگوهای زیستی سنتی فرا می خوانند.
Image Image
Image

مانیفست «girlsup»
سالانه صدها دختر جوان از کشورهای در حال توسعه در اکناف دنیا گلچین می شوند تا در همایش سالانه این پروژه شرکت کنند و آخرین ورکشاپ‌ها و دوره‌های آموزشی را برای آن که تبدیل به «لیدر» شوند، ببینند. جالب این جاست که در سرفصل برنامه‌های همایش سال ۲۰۱۸ «girlsup»برنامه بازدید از کنگره و تعامل این دختران با اعضای کنگره آمریکا هم دیده می شود.
Image Image

دیدار و تعامل با اعضای کنگره امریکا در برنامه همایش ۲۰۱۸

در بین اسپانسرهای مالی اصلی «girlsup»، نام کمپانی «گلدمن ساکز»، غول بزرگ عرصه سرمایه‌گذاری، امور مالی، بانکداری و تجارت آمریکا و از بزرگ‌ترین حامیان مالی صهیونیزم جهانی دیده می شود.
Image
نام «گلدمن ساکز» و «اکسون موبیل» به عنوان اسپانسرهای اصلی این پروژه
Image
«یهودیان افراطی پشت پرده بانک گلدمن ساکز
Image
«ترامپ به یکی دیگر از یهودیان گلدمن ساکز پست داد»
Image
«چرا گلدمن ساکز به یهودیان شهرک نشین خشن و نژادپرست در هبرون (الخلیل) کمک مالی می‌کند؟»
Image
فهرست بانک‌های خصوصی صهیونیست؛ گلدمن در ردیف ۷ دیده می شود
دیگر اسپانسر بزرگ این برنامه، شرکت نفت و گار «Exxon mobil»، ششمین شرکت بزرگ نفتی جهان، است. درباره نفوذ و تاثیرگذاری این شرکت در ایالات متحده همین بس که بسیاری از تحلیل‌گران، اکسون موبیل را خط‌دهنده اصلی سیاست خارجی آمریکا می دانند. شایان ذکر است که «رکس تیلرسن»، وزیر خارجه فعلی ایالات متحده از ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۶، مدیر شرکت اکسون موبیل بوده است.
Image
پروژه «girlsup»، در وبسایت خود کمپانی سینمایی «دیزنی» را به عنوان یکی از دو شریک استراتژیک خود معرفی کرده است. دیزنی همان امپراطوری سینمایی-تبلیغاتی است که ماموریت پیچیده و حیاتی «مغزشویی» کودکان جهان را برای نظام سلطه به پیش می برد. محصولات این کمپانی عظیم در روندی خزنده، نامحسوس و ناخودآگاه ذهنیت کودکان دنیا را مطابق با خطوط و سرفصل‌های نظام سلطه شکل می دهند و سبک زندگی «آمریکایی» را به عنوان یک سبک زندگی معیار، در تار و پود فکری کودکان معصوم جاگیر می کنند.
Image
به عنوان مثال، انیمیشن به شدت پرفروش و معروف این کمپانی در سال ۲۰۱۳ با نام «منجمد» (Frozen) صریحا و آشکار گرایش به «همجنس بازی» را پیش چشم کودکان معصوم به نمایش می‌گذارد و این مساله‌ای است که اتفاقا خود مطبوعات غربی به آن پرداخته‌اند:

Image Image
Image
مجله معروف «آتلانتیک» می گوید: فقط کارتون «منجمد» نیست؛ بیشتر محصولات دیزنی طرفدار همجنس‌بازی هستند
به نظر می رسد که در غفلت یا ناآگاهی برخی دستگاه‌های مسوول، پروژه خزنده «نفوذ و استحاله» با تمام توان در حال اجراست. در حالی که اجرای سند «۲۰۳۰» ظاهرا و به صورت رسمی، با دستور مقامات دولتی متوقف شده، شاهدیم که شاخه‌ها و پیوست‌های آن به صورت چراغ خاموش در کشور در حال اجراست. مقابله فعال و آگاهانه با این تحرکات، به عنوان کانون اصلی خطر پیش روی جوانان و زنان و کودکان این جامعه، امری حیاتی به نظر می رسد.
________________________________________

[1] - در سه چهار سال گذشته، انواع و اقسام همایش‌ها، سمینارها و ورکشاپ‌ها در داخل و خارج از کشور، با هدف «آموزش»، «شبکه‌سازی» و «نفوذ» بعضاً با حمایت و حتی پول نهادهای حکومتی جمهوری اسلامی برگزار می‌شود تا با جزوات آموزشی و متون تهیه‌شده در مراکز و نهادهای خارجی و «کارشناسانی» وابسته به بنیادها و نهادهای مشکوک، ذهنیت و جهان‌بینی اقشار بانفوذ و اثرگذار در آیندهٔ کشور، به ویژه نسل جوان طبقه متوسط، تغییر یابد. این تغییر در وهله نخست، در راستای «ایدئولوژی زدایی» در گام نخست و جاگیر کردن یک نوع تفکر «جهان-وطن» و غرب-شیفته در گام بعدی صورت می‌گیرد تا نسلی از رهبران جوان در کشورهای درحال‌توسعه شکل بگیرد که عمدتاً بدون آن‌که خود به‌خوبی بدانند تا مغز استخوان غرب-گرا و غرب-اندیش شده‌اند و ازاین‌رو، در آینده که در کشورهای خود در مصادر امور قرار گرفتند، خودآگاه یا ناخودآگاه سیاست‌های کشور خود را هم‌جهت و همگام با منافع نظام سلطه تنظیم می‌کنند.
واقعیت آن است که بعد شکست فاز «سیاسی» راهبرد براندازی از سوی آمریکا و عوامل و اذناب داخلی آن در فتنه ۸۸، شاهد تغییر رویکرد در این راهبرد، از فاز سیاسی به فاز فرهنگی و اقتصادی هستیم. به‌بیان‌دیگر، سرویس‌های اطلاعاتی غربی وقتی متوجه شدند که براندازی از طریق «اردوکشی خیابانی» و مقابله سخت سیاسی با جمهوری اسلامی از داخل پروژه‌ای است که هم توجه مردم حامی نظام و هم دستگاه‌های اطلاعاتی را حساس و آماده به مقابله می‌کند، روند تقابل غیرمستقیم را در پیش گرفته‌اند. در فاز اقتصادی، شاهد آن هستیم سناریویی با عنوان «فتنه اقتصادی» از سوی اتاق‌های فکر غربی طراحی و توسط ایادی داخلی به اجرا گذاشته می‌شود که اغتشاشات چندروزه در برخی شهرهای ایران در دی‌ماه امسال، نمودی از این طرح بود.
در فاز فرهنگی، بحث «استحاله و نفوذ» چند سالی است که با قوت در دستور کار معاندین جمهوری اسلامی قرارگرفته است، چرا که یک کار خزنده، عمقی و آرام است که به سان فاز سیاسی حساسیت‌برانگیز نیست و با حداقل هزینه برای کشورهای طراحی کننده به اجرا می‌رسد. متأسفانه وادادگی، انفعال و همان غرب-شیفتگی خطرناک در بخشی از بدنه دستگاه‌های مسئول در جمهوری اسلامی، راه را برای اجرای این سناریو گشوده و طراحان را به پیشبرد این برنامه امیدوار کرده است.
یکی از مبادی و معابر اجرای این سناریو، با تأسف، دانشگاه‌ها و مراکز علمی کشور است که به‌واسطه سالیان سال سلطه اساتید سکولار و پارادایم‌های تفکر و زیست غربی در فضای دانشگاه، عملاً بستر مناسبی برای پیشبرد پروژه استحاله و نفوذ به وجود آمده است. بسیاری از برنامه‌ها، رویدادها و سمینارهای آموزشی که در سالیان اخیر در لوای شعارهای جذاب و فریبنده وعلی الظاهر بی‌ضرر به لحاظ سیاسی و اعتقادی چون برابری جنسیتی، رفع تبعیض، ارتقای زنان، کارآفرینی، ایده‌های نو، توانمندسازی زنان و جوانان و... در حقیقت ذیل «جنگ نرمی» که نظام سلطه علیه کشورمان تعریف کرده، دارای تبعات سیاسی، اعتقادی و امنیتی عمیق و دامنه‌داری هستند که متأسفانه خواسته و ناخواسته از جانب دستگاه‌های مسئول به آن توجه نمی‌شود و مع‌الأسف شاهدیم که به بهانه «ارتباط با دنیا» و همکاری با «نهادهای بین‌المللی» نهادهای دولتی و حاکمیتی خود بانی برگزاری آن‌ها می‌شوند و عملاً در پازل برنامه دشمن قرار می‌گیرند.
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

پوشش نا مناسب نیمی از زنان و مردان

پستتوسط najm134 » يکشنبه آپريل 29, 2018 11:28 pm

ناظمی‌اردکانی در گفت‌وگوی مشروح با فارس:
طبق آمار شورای فرهنگ عمومی نیمی از زنان و مردان آرایش و پوشش مناسبی ندارند

دبیر کارگروه مدیریت کلان دستگ[/size_2]اه‌های فرهنگی شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: شورای فرهنگ عمومی وضعیت پوشش و ‌آرایش را از سال 1386 تا سال 1392 سنجیده است که بر اساس آن بیش از ۵۰ درصد مردان و زنان آرایش و پوشش مناسبی ندارند.

Image
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، فرهنگ عمومی، فرهنگ محسوس و ملموس جامعه است. فرهنگ اسلامی و فرهنگ آرمانی و فرهنگ ملی، خودشان را در شرایط زمان و مکان و در قالب «فرهنگ عمومی» متجلی ساخته و ظهور و بروز پیدا می‌کند. حال اگر این شرایط زمان و مکان مساعد و مناسب باشند، مؤلفه‌های شکل‌دهنده فرهنگ عمومی از مؤلفه‌های فرهنگ آرمانی اسلامی ـ ایرانی بهتر و بیشتر تأثیر می‌پذیرند وگرنه مؤلفه‌های فرهنگ عمومی از فرهنگ‌های ناسازگار دیگر تأثیر پذیرفته و فضای عینی جامعه به گونه‌ای نامساعد برای حیات انسانی شکل می‌گیرد.
مؤلفه لباس و پوشش و حجاب یکی از مؤلفه‌های عینی و مؤثر فرهنگ عمومی به حساب می‌آید. این مؤلفه باید کاملاً مورد توجه و تأمل قرار گیرد و نمی‌توان موضوع آن را موضوعی فرعی پنداشت.
در ادامه مباحثی که با مهدی ناظمی اردکانی دبیر کارگروه مدیریت کلان دستگاه‌های فرهنگی شورای عالی انقلاب فرهنگی و مسئول گروه اندیشه و مطالعات فرهنگی دانشگاه امام حسین(ع) داشتیم چگونگی مدیریت حجاب و پوشش را مورد بررسی و ارزیابی قرار دادیم.


سؤال ابتدایی این است که آیا در دوره‌های کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکتری مدیریت فرهنگی به موضوع مدیریت حجاب و پوشش پرداخته می‌شود؟

یکی از ضعف‌های جدی که در مدیریت فرهنگ و مدیریت دستگاه‌های فرهنگی وجود دارد این است که دوره‌های آموزشی دانشگاهی برای تربیت کارشناس و مدیر فرهنگی به صورت کامل و متناسب با شرایط و مقتضیات فرهنگی جامعه‌مان طراحی نشده و به اجرا درنمی‌آید. اثربخشی برگزاری این چنین دوره‌های تحصیلات تکمیلی جای ابهام و تردید جدی دارد. در حال حاضر بخش زیادی از کارشناسان و مدیران دستگاه‌های فرهنگی کشور، تحصیلات لازم و مرتبط با مدیریت فرهنگی ندارند و عمدتاً به موجب تجربه و استمرار تلاش و فعالیت در حوزه فرهنگی، توانایی‌های لازم را کسب کرده‌اند و با سعی و خطای فراوان، وظایف و مسئولیت‌های محوله را انجام می‌دهند. در عین حال، تعداد قابل توجهی از فارغ‌التحصیلان رشته‌های مدیریت فرهنگی دانشگاه‌ها در مشاغل دیگر به انجام وظیفه مشغول هستند.
دلیل جدی و عمده در این است که دوره‌های آموزشی موجود مدیریت فرهنگی کفایت لازم را برای پاسخگویی به دستگاه‌ها و واحدهای فرهنگی را ندارند. متأسفانه ارزیابی کامل و درستی نیز از برگزاری این دوره‌های آموزشی صورت نگرفته تا با انجام بازبینی‌های لازم بتوان نیروی کارشناس و مدیر برای دستگاه‌های فرهنگی کشور را به خوبی تأمین کرد.
به عنوان مثال، موضوع پوشش و حجاب در رشته آموزشی دانشگاهی مدیریت فرهنگی کمترین عنایت و اشاره‌ای وجود ندارد، نه تنها درسی وجود ندارد بلکه مبحث جدی و کامل، مبتنی بر فرهنگ و ارزش‌های اسلامی در طرح و برنامه درسی مصوب این رشته وجود ندارد. در رشته‌های آموزشی دیگر فرهنگی نیز وضع به همین صورت است. چه بسا مباحثی هم که وجود دارد در تقابل با جایگاه پوشش و حجاب در فرهنگ و ارزش‌های اسلامی است. حال چه توقعی داریم که فارغ‌التحصیلان چنین رشته‌هایی که با هزینه بیت‌المال مسلمین در دانشگاه‌های مختلف آموزش می‌بینند و تربیت می‌شوند بتوانند در نظام فرهنگی کشور و با عهده‌دار شدن مسئولیت در دستگاه‌های فرهنگی و مسائل و مشکلات پوشش و حجاب را حل کنند.
عده زیادی از مدیران دستگاه‌های فرهنگی کشور دارای تحصیلات لازم و مرتبط با مدیریت فرهنگی نیستند
در یکی از مطالعات انجام‌شده مشخص شد که مباحث و برنامه درسی رشته‌های کارشناسی ارشد، مدیریت فرهنگی مصوب با مسائل و نیازهای حوزه فرهنگ کشور تناسب چندانی ندارد. پایان‌نامه‌های دانشجویان با مسائل این حوزه پیوند نخورده است، به همین دلیل بخش عمده‌ای از فارغ‌التحصیلات این رشته پس از اخذ مدرک در مشاغل دیگری به کار گرفته شده‌اند.
جا دارد به صورت جدی و کامل و جامع بازبینی این رشته‌ها در دستورکار مراجع مربوطه و به خصوص شورایعالی انقلاب فرهنگی قرار گیرد و تدبیر ویژه‌ای سنجیده شود، وگرنه اجرای نقشه مهندسی فرهنگی کشور و تحقق اهداف فرهنگی بدون وجود نیروی انسانی سالم و ماهر و متعهد در دستگاه‌های کشور به خصوص دستگاه‌های فرهنگی کشور امکان‌پذیر نخواهد بود.
آیا برای مدیریت پوشش و حجاب هم باید نسبت به طراحی رشته آموزشی اقدام کرد؟
اگر به صراحت نخواهیم بگوییم که باید چنین رشته آموزشی داشته باشیم، قطعاً جای بررسی و تأمل جدی دارد. دستگاه‌های فرهنگی باید درخواست‌کننده طراحی و برگزاری چنین رشته آموزشی باشند تا با آموزش و تربیت نیروی لازم بتوانند با بکارگیری آنها در دستگاه‌های خود از عهده انجام مسئولیت و وظایف محوله در باب ایجاد اصلاح و تحول در وضعیت پوشش و حجاب جامعه برآیند.
آیا وزارت علوم و دانشگاه‌های کشور از عهده انجام چنین کاری برمی‌آیند؟
- تجربه نشان داده است که تاکنون فارغ‌التحصیلان رشته‌های مرتبط و یا رشته‌های نزدیک به حوزه فرهنگ در کشور به موجب آنکه دانش و مهارتی که فرا گرفته‌اند برخاسته از بوم و از فرهنگ و سنت‌ها و ارزش‌های اسلامی - ایرانی نبوده است و رویکردهایی ناسازگار با شرایط و مقتضیات ایران اسلامی و انقلاب اسلامی داشته است. آن گونه که باید و شاید موفق در مدیریت فرهنگی جامعه نبوده‌اند و چه بسا خود موجبات ایجاد چالش‌های فرهنگی شده‌اند. بنابراین در صورتی که بخواهد چنین کاری انجام شود باید ملاحظات خاصی منظور شود. شورایعالی انقلاب فرهنگی مرجعی است که باید چنین ملاحظاتی را رصد کند و کاستی‌های موجود را به خوبی بشناسد و برای آن تدبیر کند.
آیا در مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی در خصوص «حجاب و عفاف» چنین ملاحظات دیده نشده است؟
می‌توان به صراحت گفت که چنین ملاحظاتی به صورت روشن و کاربردی در این مصوبه وجود ندارد اگر چنین دقتی شده بود سرنوشت اجرای این مصوبه در کشور در طول نزدیک به یک دهه با این همه مناقشه همراه نبود.
مصوبه نسبتاً مفصل و در نوع خود مصوبه کامل و قابل توجه نیست به سایر مصوبات شورایعالی انقلاب فرهنگی که جای تشکر و تقدیر از دست‌اندرکاران تدوین و تصویب این مصوبه دارد، دارای صنف‌هایی است که برای اجرایی شدن آن باید به آن پرداخت. تجربه این سالها، تجربه‌ای گرانقدر است و هزینه زیادی مردم مسلمان و متدین کشورمان در این باب پرداخته‌اند. بنابراین باید از این تجربه بهره گرفت و نسبت به اصلاح و تکمیل این مصوبه اقدام کرد. به خصوص اینکه در پیوست حکم انتصاب اعضای شورایعالی انقلاب فرهنگی در دوره اخیر از طرف مقام معظم رهبری مدظله‌العالی، خواسته شده که بیشتر به اجرایی کردن مصوبات این شورا و سندهای تولید شده بپردازند.
نقص و ضعفی که تاکنون در رابطه با قرارگاه فرهنگی کشور وجود داشته این بوده که مصوبات نورانی و کلی و زیربنایی داشته است، ولی در صحنه عمل کشور این مصوبات جایگاه خوبی پیدا نمی‌کرده‌اند. این مصوبات به گونه‌ای بوده که مجریان کشور و به خصوص مجریان دستگاه‌های دولتی اعم از فرهنگی و غیرفرهنگی می‌توانسته‌اند همان روال گذشته را ادامه داده و در قبال اجرای این مصوبه پاسخگو نباشند.
مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی جایگاه خوبی در صحنه عمل پیدا نکرده‌اند
در مصوبه «حجاب و عفاف» اقدامات و الزامات و یا راهبردها و سیاست‌هایی مشخص شده و دستگاه‌های مختلفی عهده‌دار وظایفی هسند، ولی جایگاه مدیریت کلان موضوع حجاب و عفاف مشخص نشده است.
لازمه مدیریت کلان این است که هدفگذاری صورت گیرد و در نهایت ارزیابی انجام پذیرد و تعیین شود که آیا در مجموع به اهداف تعیین شده رسیدیم یا خیر؟ این نکته یکی از ملاحظات اساسی است که باید مدنظر قرار می‌گرفت. البته ملاحظات ارزشی سازگار با فرهنگ اسلامی ـ ایرانی در این مصوبه مورد توجه بوده است، ولی مهم این است که این ملاحظات به همراه ملاحظات مدیریتی و سازمانی و اداری می‌بود تا در سازوکارهای اجرایی دستگاه‌های مختلف کشور و در زندگی عموم افراد جامعه، اجرای مصوبه موضوعیت پیدا کند.
چگونه است که این ملاحظات مدیریتی و سازمانی در اجرای مصوبه «حجاب و عفاف» مورد توجه قرار نگرفته است؟
مصوبه شورایعالی انقلاب فرهنگی در موضوع «حجاب و عفاف» که در نوع خود مصوبه‌ای در خور توجه است خود نشانگر آن است که موضوع مدیریت پوشش و حجاب در حوزه فرهنگ عمومی جامعه، موضوعی مهم و اساسی بوده و پرداختن به آن از اهمیت و ضرورت بالایی برخوردار است. تاکنون یکی از مصوبات شورایعالی انقلاب فرهنگی که به صورت نسبتاً گسترده مورد توجه و بحث و بررسی صاحبنظرن و مردم مسلمان و متعهد جامعه قرار گرفته و در محافل و مجامع و رسانه‌های مختلف به آن پرداخته شد، همین مصوبه است و این بیانگر آن است که این شورا به عنوان قرارگاه فرهنگی باید به موضوعاتی که در جامعه چالش‌برانگیز بوده و در تهاجم فرهنگی دشمن یکی از عرصه‌های مؤثر است، با حساسیت و شناخت کامل بپردازد. به علاوه اینکه در رابطه با چنین موضوعات، نظامات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی کشور را برانگیخته و مجموعه مقدورات و اختیارات و مسئولیت آنها را در راستای اصلاح و تحول فرهنگی جهت داده و سامان بخشد.
ملاحظات مدیریتی و سازمانی در رابطه با مصوبه «حجاب و عفاف» از این مقوله است. بدین ترتیب که در رابطه با چنین مصوبه‌ای باید هدف‌گذاری صورت گیرد. وقتی مصوبه‌ای قید زمان و قید میزان و مقدار در آن نباشد آنگاه مقدورات و اختیارات و مسئولیت‌های سازمانی را برای تحقق این مصوبه در قالب برنامه‌های پنج‌ ساله و سالانه نمی‌توان ساماندهی و بسیج و هدایت و راهبری نمود.
باید برای مدیریت پوشش و حجاب در فرهنگ عمومی کشور هدفگذاری شود
فرضاً در رابطه با مصوبه «حجاب و عفاف» باید متخصص شد که در زمان تصویب این مصوبه وضعیت حجاب و پوشش در کشور چگونه است؟ این چگونه بودن را نمی‌توان در قالب یک توصیف کلی انجام داد به گونه‌ای که هر فردی و هر مجموعه‌ای و هر جریان فرهنگی و سیاسی، تعبیر و تفسیر و ارزیابی خاص و متفاوت داشته باشد؛ یکی بگوید که وضعیت خیلی نامناسب است. دیگری بگوید وضعیت قابل تحمل است و آن دیگری بگوید نه تنها وضعیت نامناسب نیست بلکه همین وضعیت مناسب است. این تعبیر و تفسیرهای متفاوت نتیجه‌اش عدم اجرای مصوبه خواهد بود.
بنابراین یکی از ملاحظات اساسی این است که باید برای مدیریت پوشش و حجاب در فرهنگ عمومی کشور هدفگذاری صورت پذیرد. مشخص شود که امروز نرخ و میزان رعایت پوشش و حجاب سازگار با فرهنگ اسلامی - ایرانی در کل جامعه بر اساس شاخص‌های معتبر، برحسب درصد چگونه است و در افق زمانی مشخص پنج سال یا ده سال و یا بیست سال باید به کدام نرخ یا میزان رسید.
سپس تعیین شود که برای تحقق چنین هدفی هر یک از دستگاه‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و هر یک از مناطق کشوری اعم از شهرها و استان‌ها و هر یک از اقشار اعم از کارمندان دولت، قوه قضاییه، دانش‌آموزان، دانشجویان، معلمان، هنرمندان، ورزشکاران، چه میزان باید پوشش و حجاب مطلوب را خود رعایت نموده و در جهت توسعه پوشش و حجاب مطلوب در سایر قشرها و جامعه چه مسئولیت و وظیفه‌ای بر عهده دارند.
آیا تاکنون چنین کاری انجام شده است؟ اگر انجام نشده دلایل عدم انجام آن کدام است؟
نمی‌توان گفت کاری در این رابطه انجام نشده است. کارهای پراکنده‌ای انجام شده ولی این کارها از کفایت لازم برخوردار نیست. درست است که کار حساس و نسبتاً پیچیده‌ای است و مراکز و پژوهشگران مختلف بدان پرداخته‌اند ولی زمانی می‌توان گفت این کار از کفایت لازم برخوردار است که بر اساس شاخص‌ها و روش سنجش متناسب و معتبر، نرخ رعایت پوشش و حجاب سازگار با فرهنگ و ارزش‌های اسلامی در جامعه هم در سطح ملی و هم در سطح منطقه‌ای و هم در سطح سازمانی و دستگاهی و هم در سطح قشری و صنفی آن هم زیرنظر جایگاهی فراقوه‌ای و فرادستگاهی چون شورای عالی انقلاب فرهنگی که قرارگاه فرهنگی کشور محسوب می‌شود انجام شود تا در نتایج آن به عنوان یک سند جای تردید نباشد و منشا تصمیمات و اقدامات اجرایی شود.
همچنین مشخص می‌شد که نرخ مطلوب در افق زمانی معین کدام است؟ چنین کاری با این کیفیت انجام نشده است این کار، مقدم‌ترین کاری است که در مدیریت پوشش و حجاب باید انجام گیرد و تا انجام نگیرد، تلاش‌های فراوانی که در جامعه و به خصوص توسط نهادهای فرهنگی دینی در حال انجام بوده و هست به نتیجه مورد رضایت نمی‌رسد و عملاً حاکمیت اسلامی در کشور، قادر نمی‌شود که همه اختیارات و امکانات خود را برای ترویج این نماد از فرهنگ ارزش‌های اسلامی بسیج نماید.
شاخص‌های مناسبی برای سنجش وضعیت موجود حجاب و تعیین وضعیت مطلوب نداریم
اینکه چرا این کار انجام نشده است، دلایل متعددی می‌تواند داشته باشد یکی از دلایل اصلی این است که هنوز در خصوص مؤلفه‌های مختلف فرهنگی، شاخص‌های متناسب برای سنجش وضعیت موجود و تعیین وضعیت مطلوب باشد، داده نشده است. این هم کاری نیست که با نشست و برخاست جمعی از صاحب‌نظران در کمیسیون‌های متعدد شورایعالی انقلاب فرهنگی قابل انجام باشد.
لازم است مطالعات دقیق و کامل انجام شود. در حوزه اقتصادی و اجتماعی چنین شاخص‌هایی وجود دارد و بر اساس آن شاخص‌ها، مدیریت کلان اقتصادی جامعه شکل می‌گیرد. در نظام فرهنگی که مقولات کیفی هستند و تغییر و تحولات فرهنگی از پویایی و سرعت بالایی برخوردار است رسیدن به چنین شاخص‌هایی و روش مناسب برای سنجش آنان به تأمل و دقت و بررسی زیادی نیازمند است.
متأسفانه دانش موجود در حوزه مدیریت فرهنگی، پاسخگوی انجام چنین کاری نیست. شورایعالی انقلاب فرهنگی که مسئولیت اصلی و خطیری در این رابطه بر عهده داشته و دارد ارزش و توجه بایسته‌ای در این خصوص نکرده و نمی‌کند. در برنامه سوم و چهارم توسعه کشور در ماده 162 مقرر شده بود که شاخص‌های ارزیابی فرهنگ و ارزش‌های اسلامی در جامعه تهیه و پس از تصویب شورایعالی انقلاب فرهنگی، وضعیت فرهنگی کشور مورد ارزیابی و سنجش قرار گیرد. متأسفانه این کار به صورت کامل انجام نشد و گزارش مستند و قابل اتکایی برای هدفگذاری و برنامه‌ریزی فرهنگی کشور که مورد استناد مجموعه‌های حاکمیتی قرار گیرد، ارائه نشد.
البته گزارش‌های ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان ارائه شد، ولی هرگز نمی‌توان آنها را به عنوان اطلاعات استراتژیک فرهنگی مورد استناد و اتکا قرار داد. بدین ترتیب شورایعالی انقلاب فرهنگی که عهده‌دار مدیریت راهبردی فرهنگی کشور می‌باشد از داشتن چنین اطلاعات استراتژیکی محروم بوده و نمی‌تواند به درستی هدفگذاری نماید.
دانش موجود در حوزه مدیریت فرهنگی، پاسخگو نیست
در سند مهندس فرهنگی کشور هم که حاصل تلاش چندین ساله این شورا است ارزیابی از وضعیت موجود فرهنگی کشور ارائه نشده است و بیان نشده است که با اجرای این سند، وضعیت مطلوب فرهنگی کشور چه خواهد بود و این همین نقص عمده است ارائه سیاست‌ها و راهبردهای و اقدامات بدون مشخص بودن هدف که باید به آن رسید نمی‌تواند اثربخش باشد.
در خصوص وضعیت «پوشش و حجاب» ارزیابی‌های مختلفی ارائه می‌شود و گاهاً وضعیت را خیلی نامساعد گزارش می‌کنند. در بعضی مناطق شهری تهران و دیگر شهرهای بزرگ کشور و فروشگاه‌های لباس، صحنه‌هایی مشاهده می‌شود که به هیچ وجه با فرهنگ و ارزش‌های اسلامی سازگاری ندارد. دشمنان انقلاب اسلامی از دیدن این صحنه‌ها خوشحال شده و امیدوار می‌شوند و در مقابل مردم مؤمن و انقلابی از وجود این صحنه‌ها به شدت می‌رنجند و از دست‌اندرکاران امور کشور توقع و انتظار رسیدگی دارند، چه باید کرد؟
نتایج پژوهش‌هایی که در کتاب «توسعه و تضاد» دکتر رفیع‌پور نقل شده، گویای آن است که در سال 1365، 86.2 درصد پاسخ‌گویان به حجاب گرایش داشته و در سال 1371 این گزارش به 41.5 درصد کاهش یافته است.
شورای فرهنگ عمومی وضعیت پوشش و ‌آرایش را بر اساس شاخص‌هایی، در میان مردان و زنان از سال 1386 تا سال 1392 در دو فصل تابستان و زمستان سنجیده و گزارش کرده است. این پیمایش گویای آن است که 50 درصد تا 65 درصد مردان دارای پوشش و آرایشی هستند که از نظر عرفی و شرعی مورد تأیید نیست.
از این تعداد حداکثر 56 درصد مردانی هستند که پوشش و آرایش آنها از نظر عرفی مشکل داشته و برخورد انتظامی با آنها باید صورت گیرد و مابقی مردانی هستند که از نظر شرعی وضعیت آنها مورد تأیید نیست ولی مورد پذیرش عرف جامعه است در مقابل 35 تا 50 درصد مردان دارای پوشش و آرایش ناسازگار یا سازگار با عرف و شرع اسلامی هستند.
بیش از 52 درصد زنان از نظر عرف و شرع دارای آرایش و پوشش مناسب نیستند
وضعیت پوشش در تابستان با زمستان تغییر دارد ولی در مجموع درصد آنهایی که پوشش و آرایش آنها آسیب‌دار بوده است از سال 1386 تا 1392 نزدیک به 10درصد رشد داشته‌اند زنان از نظر عرف و شرع دارای آرایش و پوشش مناسب نبوده و 52 تا 68 درصد زنان از نظر عرف و شرع دارای آرایش و پوشش مناسب نبوده و حداکثر 10 درصد آنها کسانی هستند که باید برخورد انتظامی صورت گیرد و 24 درصد تا 45 درصد دارای آرایش و پوشش مناسب در سال‌های مختلف از سال 1386 تا سال 1392 در زمستان یا تابستان بوده‌اند. نکته حائز اهمیت این است که روند تغییر وضعیت پوشش زنان در این 6 سال تغییری حدود نیم درصد داشته است.
اگر فرض بگیریم که پژوهش‌های انجام شده کامل و جامع باشد و نتایج آن قابلیت تعمیم داشته باشد حال باید دید چگونه این وضعیت را باید ارزیابی کرد؟ آیا با توجه به شرایط و مقتضیات کشور از نظر فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و موقعیت فرهنگی و اجتماعی جهان، آیا می‌بایستی وضعیت پوشش و لباس در مردان و زنان جامعه همین وضعیت باشد؟ یا باید وضعیت دیگری بر جامعه حاکم می‌بود؟ بدین معنا که انتظار این بود مثلاً در پایان سال 1392 چه درصدی از مردان و چه درصدی از زنان در کل کشور کاملاً موازین شرعی و عرفی را در پوشش و آراش رعایت می‌کردند؟
تا این وضعیت مورد انتظار یا هدف مشخص نباشد نمی‌توان گفت که وضعیت کنونی قابل قبول است یا خیر. مسلماً انتظار از نظام اسلامی این است که اصلاً در آن منکری نباشد و همه انسان‌های جامعه عامل به ارزش‌های اسلامی باشند ولی این وضعیت آرمانی را که نمی‌توان امروز انتظار داشت.
بنابراین از امروز باید وضعیت هدف یا مورد انتظار سال 1400 را فرضا، مشخص کرد و برنامه‌ریزی‌ها و اقدامات لازم را برای رسیدن به این وضعیت انجام داد.
یعنی چه اقداماتی را باید انجام داد؟
- اولاً باید بدانیم که هر یک از مؤلفه‌های فرهنگی چه فرهنگ‌‌سازمانی و چه فرهنگ عمومی به یک باره و با سرعت و سهولت قابل تغییر نیستند بنابراین مؤلفه حجاب و پوشش را هم نمی‌توان در کوتاه‌مدت اصلاح کرد و بهبود بخشید. بنابراین اگر امروز نیمی از مردان و کمتر از نیمی از زنان جامعه دارای حجاب و پوشش مناسب نیستند نمی‌توان انتظار داشت که در 6 سال آینده درصدی که انتظار است رعایت کنند 80 درصد باشد بلکه به موجب روندی که در سال‌های گذشته بوده و شرایط و مقتضیات فرهنگی که پیش‌بینی می‌شود باید هدف‌گذاری کرد و فرضاً‌ در نظر گرفت که درصد آنانی که لباس و پوشش مناسب داشته باشند را به 70 درصد در مردان و 60 درصد در زنان رساند.
برای بهبود وضعیت پوشش و حجاب، عموم مردم متدین و انقلابی جامعه وظیفه امر به معروف و نهی از منکر و آگاهی بخشی و هدایت و مساعدت نسبت به دیگران که دارای آگاهی لازم نبوده و یا بی‌توجهی می‌کنند، دارند. ولی پشتوانه انجام این مهم توسط عموم مردم، اقدامات مهم و مؤثر حاکمیت است. هر یک از دستگاه‌های نظام اسلامی وظیفه دارند که نسبت به افراد تحت پوشش خود آگاهی بخشی نموده و الزامات رعایت پوشش و حجاب را میان آنان فراهم سازند.
مهمترین عوامل بدحجابی؛ هنجارمند شدن بدحجابی، انگیزه‌های روانی و سیاسی، عدم آگاهی و غفلت
همچنین دستگاه‌های آموزشی کشور با خیل عظیم دانش‌آموزان و دانشجویان تحت پوشش خود وظیفه دارند که آگاهی‌بخشی نموده و الزامات رعایت پوشش و حجاب را فراهم سازند. بخش عمده‌ای از عوامل بدحجابی و بدپوششی علاوه بر عوامل رسانه، تهاجم فرهنگی دشمن عبارتند از: عدم آگاهی و غفلت تجاهل و عناد و ستیز، هنجارمند شدن بدحجابی، انگیزه‌های روانی و عدم اراضاء میل جنسی، انگیزه‌های سیاسی.
باید برای مقابله با این عوامل راهبردهای مناسب اتخاذ نمود و هر یک از بخش‌های نظام اداری کشورمان در اعمال دین راهبردها و اجرای برنامه‌های معوطف به مأموریت محموله به آنان، دارای سهم و نقش مؤثری شوند در این صورت است که عموم مردم هم به صحنه آمده و نسبت به انجام وظیفه خود در رفع ناهنجاری‌های فرهنگی و اخلاقی اقدام خواهند کرد.
راهبردهای مؤثر بر مقابله با آسیب‌های پوشش و حجاب کدام است؟
- هر اقدام فرهنگی که می‌خواهد در هر جامعه‌ای صورت پذیرد دو مخاطب دارد دسته اول مخاطبان، عموم مردم جامعه هستند این دسته در پی افزایش آگاهی خود و یافتن عقاید و باورها و ارزش‌ها و شیوه‌ زندگی مناسب هستند لذا آگاهی پذیر بوده و در صورتی که به یافته‌های فرهنگی کامل‌تر و مناسب‌تر برسند آن را پذیرفته و به کار می‌گیرند در جامعه خودمان اکثریت افراد در این دسته‌ جای می‌گیرند راهبرد اقناعی در ترویج فرهنگ پوشش و حجاب، راهبرد مؤثر برخورد با این دسته است.
در مقابل مخاطبان عام، دسته دومی وجود دارند که مخاطب خاص بوده اینها به دنبال یافتن ارزش و راه و روش درست زندگی نیستند بلکه به دنبال ترویج پلشتی‌ها، بدحجابی و نا درستی‌اند با این دسته باید از راهبرد تحمیلی بهره گرفت.
با مخاطبان خاصی که به دنبال ترویج بدحجابی هستند باید از راهبرد تحمیلی بهره گرفت
در راهبرد اقتاعی، هدف شکل دهی و یا تغییر نگرش و باورهای تمامی افراد جامعه متناسب با فرهنگ و ارزش‌های اسلامی-ایرانی با بهره‌گیری از تعقل و احساس است. این راهبرد در خصوص لباس و پوشش شامل اطلاعات زیر خواهد بود: اقدامات شناختی افزایش آگاهی، مصداق سازی برای حجاب و پوشش (تعیین پوشش حداقلی و حداکثری)، اقدامات برای ایجاد احساس مثبت،‌اقدامات حمایتی از تولیدکنندگان پوشاک.
انجام هر یک از اقدامات ذکر شده مستلزم در نظر گرفتن طرح‌ها و برنامه‌هایی متناسب با افراد مختلف جامعه از جنسیت‌های مختلف،‌از سنین و اقشار و اقوام مختلف است. نماد‌ها و دستگاه‌های اجرایی و رسانه‌های مختلف هر یک به سهم خود باید عهده دار انجام این وظیفه شوند به گونه ای که عموم افراد جامعه دارای آگاهی لازم در مورد محسنات پوشش و حجاب مناسب و آسیب‌های پوشش نامناسب شوند. اقدامات شناختی هم شامل آموزش مستقیم و هم آموزش غیر مستقیم است؛ در آموزش غیرمستقیم باید از داستان، بازی‌ها و اسباب‌بازی‌های عروسکی و فیلم و مسابقه و انیمیشن و نظایر آن بهره گرفت.
راهبرد اقناعی نیازمند مصداق سازی و طراحی الگوهای مناسب پوشش و حجاب است
بدیهی است آموزش غیرمستقیم دارای تاثیرگذاری به مراتب بیشتر از آموزش مستقیم بوده و دستگاه‌های تبلیغی فرهنگی کشور بخصوص سازمان صدا و سیما وظیفه عمده و سنگینی را برعهده خواهد داشت.
مصداق سازی و طراحی الگوهای مناسب پوشش و حجاب از اقدامات لازم دیگری است که در راهبرد اقناعی باید به آن پرداخت. در سال 1384 مقام معظم رهبری در دیدار با اعضاء شورای عالی انقلاب فرهنگی در خصوص همین مصداق سازی می فرمایند که در سالهای گذشته از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی خواسته بودند که برای مردان، لباس ایرانی- اسلامی طراحی کنند و آن را برای عرضه به جامعه در موزه قرار دهند. اقدام کاملاً موثری که کمتر انجام گرفته است.
حجاب به معنای پوشش اسلامی دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است. بُعد ایجابی آن پوشش بدن و بعد سلبی آن حرام بودن خودنمایی در مقابل نامحرم است. تعریف مصداق‌های نامناسب حجاب الزامی است. برترین حجاب،‌چادر است ولی تنها مصداق حجاب، چادر نیست.
بنابراین می‌توان مصداق‌هایی سازگار با موازین شرع و عرف و شرایط مقتضیات صنفی و قومی و سنی ارائه نمود و موجبات پذیرش گسترده آن را فراهم کرد.
علاوه بر آموزش و مصداق سازی، ایجاد احساس مثبت در افراد جامعه برای بهره‌گیری از پوشش و حجاب مناسب کاملاً لازم و ضروری است. پرهیز از تحمیل و اجباری کردن الگوهای ثابت از پوشش،‌ استفاده از شیوه‌های مناسب در آموزش، الگوسازی برای نسل جوان موجب ایجاد احساس مثبت خواهد شد.
راهبرد تحمیلی با راهبرد اقناعی چه تفاوتی با هم دارند؟
- اصلی‌ترین تفاوت این راهبرد در مخاطبان آنهاست. در راهبرد تحمیلی، مخاطبان افراد بدحجاب و پوشش بوده که در پی ترویج بدحجابی و کج رفتاری هستند. بر این اساس اقدامی هم که در این راهبرد باید مورد توجه قرار گیرد کاملاً متفاوت خواهد بود.
هدف اصلی در این راهبرد، ایجاد الزام برای تغییر رفتار بدحجابان و مروجان بدحجابی
ایجاد احساس مثبت در افراد جامعه برای بهره‌گیری از پوشش و حجاب مناسب کاملاً ضروری است
است. اینها درصد خیلی کمی(حدود نیم‌درصد) را ممکن است شامل شوند.
اولین اقدام لازم، ایجاد ضمانت‌های حقوقی و قانونی لازم برای ایجاد الزام در تغییر رفتار آنهاست؛ باید قوانینی وجود داشته باشد که با صراحت کامل زمینه‌های لازم برای اعمال اقدامات قضایی و انتظامی را فراهم سازد.
در صورت اعمال این راهبرد، افراد حجاب‌ستیز نباید امکان هرگونه اقدامی را داشته باشند. چه عرضه کنندگان پوشاک و محصولات سمعی- بصری نابهنجار اعم از داخلی و وارداتی،‌ چه اماکن عمومی خدمات دهنده به افراد حجاب‌ستیز و چه فضای عمومی جامعه به موجب راهبرد تحمیلی باید با محدودیت‌های مشخص روبرو شده و اجازه نیابند که حتی راهبرد اقناعی و اقدامات انجام شده در آن باب را نیز بی‌اثر سازند. با این دسته نمی‌توان و نباید با راهبرد اقناعی برخورد کرد که نتیجه بالعکس خواهد داشت.
کدامیک از این راهبردها در ترویج حجاب و پوشش مناسب مؤثرترند؟
این دو راهبرد نمی‌تواند جایگزین یکدیگر شوند. هر دو راهبرد کاملاً موثرند وقتی که در جای خود و نسبت به مخاطب حاضر خود اعمال شوند. مسلم است که بخش اعظم افراد جامعه، مخاطب راهبرد اول هستند ولی نباید دچار این اشتباه استراتژیک شد، همانگونه که بعضی افراد و جریان‌ها شده‌اند و آن اینکه با مطلق افراد جامعه در خصوص رعایت حجاب و پوشش مناسب با راهبرد اقناعی برخورد شود. همین نگاه و راهبرد تاکنون خسارت‌های فراوانی در فضای فرهنگی و اجتماعی جامعه به جاگذاشته است. در عین حال که متأسفانه همان راهبرد اقناعی هم توسط این افراد و جریان‌ها به جدیت دنبال نشده و به گونه‌ای با ولنگاری و سهل‌انگاری برخورد شده است.
برخورد دستگاه‌های قضایی با پدیده حجاب‌ستیزی پشتوانه‌ای برای راهبرد اقناعی است
قطعا دستگاه‌های فرهنگی و آموزشی کشور در اعمال راهبرد اقناعی وظیفه‌ای سنگین و اصلی را بر عهده دارند و باید تلاش بسیار معمول دارند ولی در همین دستگاه‌ها هم ممکن است افراد حجاب‌ستیز باشند که با شناخت درست از شرایط آنها باید با راهبرد تحمیلی با آنها برخورد کرد.
دستگاه‌های انتظامی و قضایی وظیفه دارند که با راهبرد تحمیلی با پدیده «حجاب ستیزی» مقابله کنند و اعمال وظیفه آنها پشتوانه‌ای خواهد بود برای اینکه راهبرد اقناعی به خوبی به نتیجه برسد، همانگونه که راهبرد اقناعی پشتوانه‌ای است برای اثربخش شدن اعمال راهبرد تحمیلی.
بنابراین اعمال هر دو راهبرد لازم و ملزوم یکدیگرند و مهم آن است که هرکدام از راهبردها با شناخت دقیق مخاطبان آن، به درستی اعمال شود.
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

کاهش ارتباط کلامی خانواده های ایرانی از2 ساعت به 20دقیقه در

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه مه 16, 2018 1:02 pm

کاهش ارتباط کلامی خانواده های ایرانی از2 ساعت به 20دقیقه در روز


میزان ارتباط و صحبت کردن در خانواده ها از 2 ساعت به 20 دقیقه در روز رسیده است.
آفتاب‌‌نیوز :

دبیر کارگروه خانواده سالم معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری گفت: میزان ارتباط و صحبت کردن در خانواده ها از 2 ساعت به 20 دقیقه در روز رسیده است و فضای مجازی هم آتش بیار خانواده ها شده است.

دبیر کارگروه خانواده سالم معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری گفت: میزان ارتباط و صحبت کردن در خانواده ها از 2 ساعت به 20 دقیقه در روز رسیده است و فضای مجازی هم آتش بیار خانواده ها شده است.

عالیه شکربیگی افزود: این وضعیت به نوعی تفرد گرایی را در خانواده ها شکل داده است و اعضای خانواده در فضای مجازی فقط کنار هم هستند اما در عالم دیگری از گوشی های همراه خود استفاده می کنند و این در کاهش ارتباطات عاطفی بین زوجین هم تاثیر دارد.

در حال حاضر به دلیل کاهش ارتباط میان اعضای خانواده ها، نیازمند اجرای گفت و گوی ملی و ارتباط بین نسلی در میان خانواده ها هستیم.

وی گفت: بحث اصلی ما درباره گفت و گوی ملی و ارتباط بین نسلی است تا بتوانیم مدت زمان ارتباط خانواده ها با هم و حتی اعضای آنها را افزایش دهیم چون ارتباط میان خانواده ها به شدت کم شده است.

وی با بیان اینکه دغدغه و تلاش ما رفع مشکلات حوزه خانواده است؛ اضافه کرد: نهاد خانواده یکی از پایدارترین و در واقع بهترین و پراهمیت ترین نهادی است که همه ما در هر گروه سنی چه در دوران نوزادی، کودکی، نوجوانی، جوانی نقشی را به عنوان مادر، دختر و همسر ایفا می کنیم ولی متاسفانه این نهاد در حوزه علم کنار رفته است و در حوزه مسایل اجتماعی نیز توجهی چندانی به آن نشده است.

وی تصریح کرد: براساس نتایج تحقیقاتی که داریم خانواده، بارهای زیادی بر دوش خود دارد و حمل آن برای خانواده بسیار سخت و دشوار است که نمونه بارز آن مساله ای مانند طلاق است که درصد آن در همه استان ها رو به رشد است.

این جامعه شناس، بحث اشتغال زنان را از دیگر مشکلات در این حوزه بیان کرد و اظهار داشت: موضوع زنان سرپرست خانوار نیز بسیار حایز اهمیت است و براساس آخرین آمار اکنون سه میلیون زن سرپرست خانوار در کشور وجود دارد.

شکربیگی ادامه داد: همچنین بحث دختران با تجرد قطعی نیز به عنوان یک مساله قابل بحث است اما ما چگونه باید این مسائل را حل کنیم، مورد بحث همه کارشناسان است و اینکه خانواده باید محل آرامش و صلح، صفا، دوستی، اعتماد، مشارکت و همدلی جامعه باشد چرا که اگر خانواده سالم باشد جامعه سالم است.

مدیر گروه علمی تخصصی خانواده در انجمن جامعه شناسی ایران گفت: برای اینکه به موضوع خانواده سالم برسیم نیازمند یک جریان سازی هستیم و نظر همگان را باید به مباجث خانواده جمع کنیم البته بحث اصلی و اساسی و قابل طرح درون، شکاف بین نسلی است.

وی ابراز امیدواری کرد: یک گفت و ملی را باید در تمام استان ها اجرا کنیم و نقاط اشتراک مباحث ملی خانواده را استخراج کنیم به عنوان مثال اگر طلاق مطرح است آیا یک مساله ملی است؟ آیا زن سرپرست خانوار هم یک مشکل ملی است یا برخی از استان ها در این موضوع غرق شده اند.

منبع: ایرنا
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

۳۰ میلیون سالمند ایرانی در راه است

پستتوسط najm134 » سه شنبه مه 29, 2018 8:59 am

۳۰ میلیون سالمند ایرانی در راه است


رقم خبر برای «رد نشدن» از کنار ارقام موجود در خبرهاست.گاهی ارقامی وجود دارد که با چند لحظه فکر کردن به آن به موضوعات جدیدی پی خواهیم برد.

Image
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

موفقيت مسؤولين جمهوري اسلامى در اجراى طرحهاى امريكايي قطع نس

پستتوسط najm134 » يکشنبه آگوست 19, 2018 5:49 pm

موفقيت مسؤولين جمهوري اسلامى در اجراى طرحهاى امريكايي قطع نسل مسلمانان ايران؛ جهار برابر بيشتر از مسؤولان حكومت شاه بوده است!!!


Image

در واقع این تحلیل اشتباه که علت اصلی حرکت جمعیت کشور به سوی مرزهای سالمندی را افزایش امید زندگی می‌داند، سبب می‌شود که تصمیم‌گیران عرصه سلامت به مصیبت سالخوردگی جمعیت به عنوان توفیقی بزرگ نگاه کنند.
به گزارش مشرق، از دهم تا شانزدهم ماه جاری «هفته سالمند» نامیده شده بود و وزارت بهداشت در این هفته، برنامه‌هایی را برای گرامیداشت سالمندان تدارک دیده بود. وزیر بهداشت هم پیش از آغاز این هفته در یادداشتی به مسئله سالمند و سالمندی پرداخت. در قسمتی از این یادداشت آمده بود: «پیامد طبیعی برنامه‌های توسعه و پیشرفت نظام‌های سلامت، سالخوردگی ساکنان کره خاکی است. از جمله تخمین زده می‌شود تا ۲۰ سال آینده بیش از ۱۵درصد جمعیت کشور ما را سالمندان تشکیل دهند.»
همان روز، دکتر مطلق، مدیرکل دفتر سلامت جمعیت وزارت بهداشت نیز در مصاحبه‌ای بر این گزاره تاکید می‌کند که پیامد طبیعی پیشرفت نظام سلامت، افزایش طول عمر و امید زندگی مردم خواهد بود که منجر به سالخوردگی جمعیت می‌شود.
در نقد این اظهارنظر باید گفت که اگرچه افزایش سن امید زندگی می‌تواند سهمی در سالخورده شدن جمعیت یک کشور داشته باشد، اما معمولا آن علت اصلی که کشورها را به سالخوردگی جمعیت مبتلا می‌کند، کاهش فرزندآوری خانواده‌ها است، نه افزایش سن امید زندگی؛ مسئله‌ای که برای شرایط جمعیتی کشورمان نیز کاملا صادق است.
در این مجال برخی از اظهارات جالب توجه کارشناسان مطرح را، پیرامون علت بحران جمعیت ایران از نظر می‌گذرانیم.
«فیلیپ لانگمن» (Philip Longman) جمعیت شناس آمریکایی در کتاب معروفش با عنوان «گهواره‌های خالی» می‌نویسد: «اکنون کشورهای در حال توسعه نیز با سرعتی بیشتر از کشورهای توسعه یافته، با مسئله سالخوردگی دست و پنجه نرم می‌کنند؛ چنان‌که جمعیت مکزیک با سرعتی پنج برابر بیشتر از ایالات متحده سالخورده می‌شود که این امر اساسا ناشی از کاهش چشمگیر نرخ باروری است. در ایران نیز پس از انقلاب، تقریبا دو سوم از نرخ باروری کاهش یافته است و بدین ترتیب تا سال 2030، تعداد سالخوردگان از کودکان بیشتر خواهد شد.»
همچنین دکتر «نیکولاس ابرشتات» (Nicholas Eberstadt) از محققان انستیتو انترپرایز آمریکا در مقاله‌ای با عنوان «کاهش باروری در جهان اسلام: تغییری فاحش که در کمال تعجب کسی متوجه آن نشده است» می‌نویسد: «کاهش نرخ باروری در ایران طی 30 سال گذشته حیرت‌انگیز و معادل 70 درصد بوده است. این میزان یکی از سریع‌ترین و چشمگیرترین آمارهای کاهش باروری در تاریخ بشر بوده است! با توجه به آمار اداره سرشماری آمریکا، تا سال 2040، درصد افراد سالمند بالای 65 سال در 10 کشوری که بیشترین جمعیت مسلمان را دارند، از جمله اندونزی، ایران، الجزایر و مراکش، از درصد سالمندان حال حاضر آمریکا بیشتر خواهد بود. با توجه به درآمد نسبتا پائین این کشورها، چگونگی مواجهه با نیازهای فزاینده پیش روی سالمندان یکی از چالش‌های جدی کشورهای مسلمان خواهد بود.»

دکتر محمدجواد محمودی، رئیس کمیته مطالعات و پایش سیاست‌های جمعیتی شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز در مقاله «سالخوردگی جمعیت؛ یک مسئله اجتماعی جمعیتی» می‌نویسد: «در ایران، کاهش چشمگیر نرخ باروری در دهه هفتاد و تداوم و تشدید آن در دهه هشتاد، ترکیب سنی جمعیت را در آینده نزدیک سالخورده می‌کند. سرعت و شدت زیاد کاهش باروری در ایران با شیب تندتری از سایر کشورها مشاهده می‌شود. در ایران، در سال 1394 حدود 10 درصد جمعیت بالای 60 سال سن داشته اند. در 35 سال آینده یعنی سال 1429 (در صورت ادامه یافتن روند کاهش رشد جمعیت)، درصد سالخوردگی جمعیت ایران به 33 درصد افزایش خواهد یافت.»

Image

به عنوان یک نمونه دیگر، فرزانه رودی، دانش‌آموخته جمعیت‌شناسی از دانشگاه جورج تاون و مدیر سابق برنامه خاورمیانه و شمال آفریقای دفتر مرجع جمعیتی آمریکا (The Population Reference Bureau) در مصاحبه‌ای با هافیگتون پست گفته است: «ایران، جهان را شگفت‌زده کرد؛ هنگامی که نتایج سرشماری سال 1996، نشان داد که بیش از نیمی از سطح باروری، صرفا ظرف 10 سال کاهش یافته است. کاهش از 6.2 تولد به ازای هر زن در سال 1986 به 2.5 فرزند به ازای هر زن در سال 1996، یعنی سریعترین کاهش باروری که برای همیشه توسط کشوری تجربه شده است... پس از تنها یک نسل، سه چهارم از نرخ باروری در مناطق روستایی کاسته شد و از 8.1 تولد به ازای هر زن در نیمه دهه 1970، به 2.1 تولد به ازای هر زن در سال 2006 رسید، در حالی که برای کشورهای اروپایی، حدود 300 سال طول کشید تا چنین کاهشی را تجربه کنند!»
Image
در واقع سقوط باروری در ایران چنان سهمگین بوده است که می‌توان در تحلیل علل سالخوردگی قریب‌الوقوع جمعیت کشور، مولفه «افزایش سن امید زندگی» را در مقابل آن نادیده گرفت و دقیقا همین کاهش حیرت‌انگیز نرخ باروری در ایران بوده است که سبب سرعت فوق‌العاده کشور در حرکت به سمت مرزهای سالخوردگی شده است، چنان که دکتر ناظمی ‌اردکانی، رئیس سابق سازمان ثبت احوال کشور می‌گوید: «ایران در سرعت رسیدن به مرزهای سالمندی، رتبه‌ سوم جهان را دارد!»

در واقع این تحلیل اشتباه که علت اصلی حرکت جمعیت کشور به سوی مرزهای سالمندی را افزایش امید زندگی می‌داند، سبب می‌شود که تصمیم‌گیران عرصه سلامت به مصیبت سالخوردگی جمعیت به عنوان توفیقی بزرگ نگاه کنند که ناشی از پیشرفت‌های نظام سلامت بوده است. به دنبال این تحلیل راه حل بحران جمعیت نیز مشخص خواهد شد: اگر بخواهیم مانع سالخوردگی جمعیت شویم، باید جلوی بهبود شاخص امید زندگی گرفته شود، که البته معقول نیست. پس ناچار باید به پیر شدن جمعیت، به عنوان آینده‌ای محتوم تن داد و برای مدیریت جمعیت سالخورده آینده آماده شده، نهایتا ساختارها را فراهم کنیم تا سالمندان آینده، دوران پیری سالم و فعالی داشته باشند!
دکتر مهین عظیمی، رئیس اداره سلامت سالمندان ‌(زیرمجموعه دفتر سلامت جمعیت) دقیقا همین تلقی اشتباه را در همایش طب سالمندان مورخ 13/7/1396، بیان می‌کند که: «سالخوردگی جمعیت، یک موفقیت است!! و با توجه به اینکه هر سال امید زندگی افزایش و مرگ و میر کاهش می‌یابد، روند سالخوردگی جمعیت برگشت‌پذیر نیست!»

Image
تصویری از ارائه دکتر عظیمی در همایش طب سالمندان که نشان می دهد وزارت بهداشت سالخوردگی جمعیت را موفقیت، فرصت و البته غیرقابل برگشت می داند!!


Image
این اظهارنظر در تطابق کامل با اظهارات دکتر عباسی شوازی، برنده جایزه جمعیت سازمان ملل و رئیس موسسه مطالعات جمعیتی ایران است که روز قبل از این همایش در یک روزنامه منتشر شده بود. دکتر عباسی در آنجا با مغالطه‌ای آشکار در اثبات این ادعا که «سیاست افزایش جمعیت، روش مناسبی برای مقابله با سالخوردگی نیست» می‌گوید: «باید توجه داشت که به دلیل افزایش امید زندگی، حتی با افزایش باروری و فرزندآوری، تعداد افرادی که سالخورده می‌شوند، در ساختار جمعیتی باقی خواهند ماند و بایستی برای آنان برنامه‌ریزی شود»
یعنی این استاد تمام جمعیت‌شناسی دانشگاه تهران، به این بهانه که تعداد سالخوردگان آینده کشور زیاد خواهد بود، «مدیریت جمعیت سالمندان» را به عنوان جایگزینی برای «پیشگیری از سالخوردگی جمعیت» مطرح می‌کند. این شیطنت کارشناسی در حالی مطرح می‌شود که «سالخوردگی جمعیت» به مفهوم افزایش نسبت و درصد سالخورده‌ها در یک جمعیت است و افزایش نرخ باروری و فرزندآوری خانواده‌ها اگرچه مشخصا از جمعیت آینده سالمندان نخواهد کاست، ولی تنها راهی به شمار می‌آید که می‌تواند جلوی افزایش درصد افراد سالخورده در یک جامعه را گرفته و از این طریق مانع سالخوردگی جمعیت شود. یعنی اگر نرخ باروری به میزان کافی افزایش یابد، جمعیت کشور سالخورده نخواهد شد و جمعیت زیاد سالمندان آینده کشور، تعداد زیادی جوان را به عنوان پشتوانه خواهند داشت تا هم در امور فردی سالمندی، مشکلاتشان کاهش یابد و هم کشور بتواند فارغ از هزینه‌های بالای سالمندان، با سرعت بالا در مسیر پیشرفت گام بردارد.
اما این تحلیل غرض‌ورزانه و عجیب که بحران جمعیت را موفقیتی محتوم و غیرقابل برگشت توصیف می‌کند، با چه هدفی ارائه می‌شود؟ چه کسانی دستگاه محاسباتی مسئولان را در موضوع استراتژیک جمعیت نشانه رفته‌اند؟ پیش از این، اطلاعات غلط چه افرادی باعث شده بود که دکتر هاشمی، وزیر بهداشت در سخنرانی خود این ادعای خلاف واقع را مطرح کند که: «مشکل زاد و ولد با تأکیدات رهبر معظم انقلاب و به شهادت مرکز ملی آمار و ثبت احوال، در مسیر رسیدن به تعادل است». کدام تحلیل باعث شده بود که وزیر بهداشت در اظهارنظری عجیب بگوید: «در زمینه افزایش جمعیت، وزارت بهداشت کمترین نقش را دارد». چگونه است که برای کاهش جمعیت، وزارت بهداشت هرچه در توان داشت در حیطه‌های مرتبط و غیرمرتبط با بحث سلامت انجام داد، ولی اکنون در حیطه‌های مرتبط با سلامت نیز اقدامی در جهت تشویق خانواده‌ها به فرزندآوری بیشتر انجام نمی‌دهد؟
به عنوان نمونه ترویج فرهنگ فرزندآوری بیشتر می‌تواند تا حد زیادی مانع ارتکاب جنایت سقط جنین شود، چرا که بسیاری از موارد سقط جنین، ناشی از این مسئله است که خانواده‌ها، بیش از یک یا دو فرزند نمی‌خواهند. حال در شرایطی که سقط جنین، سلامت مادر را به شدت به خطر می‌اندازد و مسئولین دفتر سلامت جمعیت نیز آمار سقط جنین غیرقانونی را سالانه تا 350 هزار مورد برآورد کرده‌اند، وزارت بهداشت چه دستورالعمل و برنامه‌ای برای کاهش آمار این جنایت دارد؟ یا در حالی که افزایش سن نخستین بارداری زن، یکی از عوامل مهم ناباروری در زنان است، چرا همچنان وزارت بهداشت در لفافه به زوجین توصیه می‌کند که در ابتدای ازدواج، فرزندآوری را به تاخیر بیندازند؟ سوءعملکردهای متعدد وزارت بهداشت در بحث جمعیت که بارها با واکنش مقام معظم رهبری و مراجع عظام تقلید روبرو شده زیر سر چه کسانی است؟
قسمت مهمی از علت این سوءعملکردها را می‌توان در مسئولان دفتر سلامت جمعیت وزارت بهداشت پیدا کرد. حلقه‌ای بسته از مدیران میانی وزارت بهداشت که خود، از علل وقوع بحران جمعیت هستند و اکنون از طریق اتصالشان به صندوق جمعیت سازمان ملل و تعدادی جمعیت‌شناس مسئله‌دار، به صورت کاملا حساب شده در مسیر اجرای سیاست‌های جمعیتی سنگ‌اندازی می‌کنند. (کیهان در یادداشت‌های بعدی به سوءعملکردها و خیانت‌های این افراد بیشتر خواهد پرداخت)
البته که تکلیف جمعیت شناس‌های تربیت شده غرب نیز در این جریان کاملا مشخص است. کسانی که بابت کاهش شدید و سریع نرخ باروری اعلام خطر نکردند، در سه دهه گذشته به کاهش روزافزون نرخ باروری کمک نمودند و از دلارها و جوایز بین‌المللی بهره‌مند شدند. گروهی از جمعیت‌شناسان که از هر وسیله ممکن برای ایجاد اختلال در دستگاه محاسباتی مسئولین استفاده کرده و استفاده می‌کنند.
از یک سو بحران جمعیت را نفی می‌کنند، مانند دکتر عباسی شوازی که می‌گوید: «ما واقعا در شرایط بحرانی قرار نداریم؛ بلکه در شرایط استثنایی و دارای جمعیتی رشد کرده هستیم!» یا دکتر میرزایی، رئیس سابق انجمن جمعیت‌شناسی که در اظهارنظری عجیب می‌گوید: «ما از نقطه نظر کلان (جمعیت) واقعا وضعیت مطلوبی داریم!»
از سوی دیگر آمارهای جمعیتی را دستکاری می‌کنند، که نمونه مشهور آن آمار جعلی دکتر عباسی شوازی از نرخ باروری کشور است که در سال 2012 و به منظور عادی جلوه دادن وضعیت جمعیتی کشور در اختیار سازمان ملل قرار گرفت.
نکته جالب توجه در مورد این جمعیت‌شناسان این است که نه تنها بعد از تغییر سیاست‌های جمعیتی نظام اسلامی، کمترین همراهی را با این سیاست‌ها نداشته‌اند، بلکه روز به روز بر دشمنی خود با این سیاست‌ها افزوده‌اند؛ طوری که به عنوان نمونه دکتر میرزایی در تاریخ 31/5/1391 در پاسخ به سوال خبرنگاری که می‌پرسد: (آیا) با رشد جمعیت... کمبود آب پیدا نمی‌کنیم؟ می‌گوید: «کمبود آب که همیشه مطرح بوده است و نمی‌توان به خاطر کمبود آب، مثلا اجازه باروری ندهیم» اما همین ایشان چندی بعد (18/6/1393) در مصاحبه‌ای می‌گوید: «در حال حاضر با بحران آب مواجه هستیم که اگر این روند ادامه یابد، یک یا دو دهه دیگر دچار کم‌آبی می‌شویم. نمی‌گویم که همه این موارد فقط مربوط به جمعیت است، اما به جمعیت هم مرتبط است» سیر دگرگونی عقاید دکتر میرزایی طی می‌شود و وی در تاریخ 16/3/1394 ضمن مصاحبه‌ای مدعی می‌شود که خشک شدن دریاچه ارومیه و زاینده رود به دلیل رشد انفجاری جمعیت بوده است!
این گروه از جمعیت‌شناسان معتقدند که سالخوردگی جمعیت کشور غیرقابل اجتناب است و اساسا نیازی نیست که با آن مقابله کنیم، چون به قول دکتر میرزایی؛ سالخوردگی جمعیت، شاید یک فرصت باشد تا تهدید!! برخی دیگر از افراد این جریان نیز هستند که حتی آماده شدن برای مدیریت جمعیت سالخورده آینده را نیز لازم نمی‌دانند؛ به عنوان نمونه یک جمعیت شناس دیگر در اظهارنظری شگفت می‌گوید: «از الآن لازم نیست برویم سراغ اینکه کشور ما در حال پیر شدن است و برای سالمندی برنامه‌ریزی کنیم و فکر کنیم که 30 تا 40 سال دیگر کشورمان پیر می‌شود چه کار کنیم!»
متاسفانه این گروه از جمعیت‌شناس‌ها که در سال‌های اخیر، با آبروی جمعیت‌شناسان متعهد کشور بازی کرده‌اند، در سطوح بالای مدیریتی کشور نفوذ کرده‌اند تا جایی که گزارش جهت‌دار و مغرضانه آنها در جلسه هیئت دولت نیز ارائه شده و سبب شده است که رئیس‌جمهور بر خلاف شواهد و مستندات آماری فراوانی که وضعیت بحرانی جمعیت را اثبات می‌کند، بگوید: «گزارش امروز برخی از نگرانی‌ها را کاهش می‌دهد!»
به هر حال نفوذ این افراد، هوشیاری بیشتر مسئولان کشور را می‌طلبد و مسئولین مختلف؛ به خصوص وزیر محترم بهداشت، بایستی با پالایش مجموعه‌های تحت امر خود از «رسوب‌های دوران تنظیم خانواده»، امکان اجرای سیاست‌های جمعیتی نظام اسلامی را فراهم آورند. امید است که مسئولین دلسوز کشور، هرچه زودتر و پیش از آنکه کار از کار بگذرد، متوجه شوند که در مورد سالخوردگی جمعیت نیز، پیشگیری بهتر از درمان است.
*حسین مروتی
طرح NSSM هنری کیسینجر چه می‎گوید؟
آمریکا چگونه اجرای عقیم سازی در کشورهای جهان را به راه انداخت
اهمیت استراتژیک موضوع «جمعیت» و کاهش یا افزایش آن بیش از گذشته مورد توجه کشورهای سلطه طلبی همچون آمریکا قرار داشته و جایگاه بسیار مهمی در عرصه برنامه‌ریزی‌های کلان داخلی و بین‌المللی داشته است.
به گزارش مشرق، اهمیت استراتژیک موضوع «جمعیت» و کاهش یا افزایش آن بیش از گذشته مورد توجه کشورهای سلطه طلبی همچون آمریکا قرار داشته و جایگاه بسیار مهمی در عرصه برنامه‌ریزی‌های کلان داخلی و بین‌المللی این کشورها داشته است و آمریکا افزایش جمعیت در جهان و به خصوص در آفریقا را در تضاد با منافع خود می‌دید که در راستای حفظ دسترسی خود به این منابع طرح‌های مختلفی از دهه‌های گذشته به کار گرفته که یکی از این طرح‌ها «NSSM» است که سال ۱۹۷۴ از سوی «هنری کیسینجر» تهیه و تنظیم شده است.

۶۵ حقیقت باورنکردنی درباره جامعه آمریکا


Image
طرح آمریکا برای عقیم سازی کشورهای مختلف جهان
طرح «مطالعه امنیتی شماره ۲۰۰» (NSSM)
۲۴ آوریل سال ۱۹۷۴ یعنی حدود ۱۸ ماه پس از انتخاب مجدد «رییچارد نیکسون»، وی از مشاور امنیت ملی خود درخواست کرد تا «رشد جمعیت جهان و تأثیر آن بر امنیت و منافع خارجی آمریکا» را مورد مطالعه قرار دهد بنابراین طرح «مطالعه امنیتی شماره ۲۰۰» از سوی «هنری کیسینجر»، مشاور امنیت ملی وقت آمریکا و دستیاران او تنظیم شد؛ طرحی که تا سال ۱۹۸۹ محرمانه ماند و کیسینجر در آن طرح‌های زیادی برای کاهش چشمگیر جمعیت ارائه داده است.


Image
کشورهای جهان متوجه این طرح مخفیانه شدند که بر اساس آن آمریکا به دنبال کاهش جمعیت کشورهای مختلف جهان است: ۱۳ کشور جهان به طور خاص هدف این طرح بودند: هند، بنگلادش، پاکستان، نیجریه، مکزیک، اندونزی، برزیل، فیلیپین، تایلند، مصر، ترکیه، اتیوپی و کلمبیا.
این طرح سقط جنین را به عنوان یک اقدام کنترل جمعیت تعیین کرد و کمک‌های خارجی آمریکا را به تمایل کشور برای شرکت در برنامه‌های کنترل جمعیت اختصاص داد.


Image
کیسینجر در این طرح می‌نویسد: اکنون جهان غرب، به واردات- صادرات مواد معدنی از کشورهای در حال توسعه وابسته است. اگر رشد جمعیت این کشورها بخواهد مانع توسعه اقتصادی ما و پیشرفت‌های اجتماعی بشود، این بی‌ثباتی به این معنی است که تولیدات آتی و ذخایر معدنی این کشورها نیز با رکود مواجه خواهند شد.
هنری کیسینجر و طرح کاهش جمعیت جهان
مبتکر طرح مطالعه امنیتی شماره ۲۰۰ بر این عقیده است که برای سرعت بخشیدن به تثبیت اقتصاد آمریکا باید ۱۳ کشور در حال توسعه را انتخاب و به آن‌ها توجه کرد.


Image
بر اساس این طرح آمریکا باید برای اینکه به منابع و سرمایه‌های زیرزمینی این کشورها دست یابد جمعیت آن‌ها را به طور چشمگیری کاهش دهد.
کیسینجر در این طرح رشد جمعیت در کشورهای کمتر توسعه یافته را موضوعی «با اهمیت حداکثری» توصیف کرده و می‌گوید که چنین وضعیتی دسترسی آمریکا به مواد معدنی و دیگر مواد خام در این کشورها را به خطر می‌اندازد و این امر تهدید برای امنیت سیاسی و اقتصادی این کشور است.
راه حل این سیاستمدار آمریکایی برای این موضوع «کاهش شدید جمعیت» در این کشورها بود؛ چنین سیاستی در حال حاضر نیز به وسیله «کمک» بین‌المللی آمریکا که اساسا از سوی بانک جهانی مطرح می‌شود در برخی کشورها به کار گرفته می‌شود.


Image
هدف اصلی در این طرح کاهش جمعیت، حفظ دسترسی آمریکا به منابع طبیعی کشورهای کمتر توسعه یافته است.
تاریخچه عقیم سازی در کشورهای مختلف از سوی آمریکا
بر اساس این طرح کشور آمریکا کمک‌های بین‌المللی غذایی و دارویی به کشورهای فقیر به خصوص در آفریقا را منوط به اجرای این برنامه کنترل جمعیت از سوی این کشورها کرده است.

Image
در فاصله سال‌های ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۷ حدود ۵ هزار زن در کشور «پرو» به صورت اجباری عقیم‌سازی شدند و بسیاری از زنان در صورت مخالفت با این «برنامه دولت برای کنترل جمعیت» از مزایای اجتماعی گوناگون در پرو محروم می‌شدند.
در سال‌های اخیر گزارش‌هایی از وقایع مشابه در کشور «بولیوی» نیز مشاهده شده است.

در سال ۲۰۱۴ در هند نیز برنامه دولت این کشور برای عقیم‌سازی اجباری در حالی افشا شد که ده‌ها زن در کمپ‌های عقیم‌سازی جان خود را از دست داده بودند، این زنان در ازای دریافت مزایای اجتماعی اقدام به این کار کرده بودند؛ طرحی که از سوی «صندوق جمعیت سازمان ملل»، دولت‌های آلمان، نروژ، انگلیس و بسیاری از سازمان‌های آمریکایی سرمایه‌گذاری شده بود.

Image
این روش‌ها که امروزه نیز می‌توان آن‌ها را در برخی کشورها مشاهده کرد در طرح کیسینجر به طور کامل ارائه شده در ۳ بخش کلی دسته‌بندی شده‌اند:
ترویج قانونی سقط جنین و انگیزه‌های مالی برای کشورهایی که میزان سقط جنین، عقیم سازی و استفاده از روش‌های پیشگیری از بارداری را افزایش می‌دهند.
تسهیل تعلیم کودکان و افزایش مشارکت زنان در بازار کار.
اعمال فشار در کشورهای در حال توسعه برای اجرای برنامه‌های کنترل زایمان (برای مثال، تهیه کمک‌های بشردوستانه در موارد بلایای طبیعی).


Image
شاید بکارگیری برخی از موارد ذکر شده فوق مانند استفاده از زنان در بازار کار یا تعلیم کودکان به خودی خود بحث‌برانگیز نباشد، اما موضوع مورد بحث استفاده از این ابزار در بافتی مشخص موضوعی سؤال برانگیز است؛ (NSSM) آمریکا به طور فعال کنترل تولد و کنترل جمعیت را برای تضمین زنجیره تامین منابع طبیعی کشورهای در حال توسعه ترویج می‌دهد.
منبع: میزان
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

سردار نقدی: کوروش جایگاهی نداشته و عددی نبوده

پستتوسط najm134 » يکشنبه ژانويه 13, 2019 11:46 am

سردار نقدی: کوروش جایگاهی نداشته و عددی نبوده؛ شاهی بوده که با یهودی‌ها ساخته
اسم کوروش را هیچ کجا پیدا نمی‌کنیم
خیانت کردند و چندین هزار سال تاریخ ایران را بریدند و دور ریختند


افتخار ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی، یزید، هارون، مامون و متوکل عباسی است. این افراد ۶۰۰ سال پادشاهان ما بودند و مغول نیز ۳۰۰ سال بر ما حکومت کرد. شاهان مردم ما را به بند کشیده و آزادی را از آن‌ها سلب کردند.

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
معاون فرهنگی -‌ اجتماعی سپاه گفت: تاریخ ما را تقطیع کردند به این دلیل که به اجبار کوروش را در تاریخ قرار دهند چون با یهود خوب بوده و ایران نیز باید با اسرائیل خوب باشد.
به گزارش «انتخاب»، سردار محمدرضا نقدی امروز در نشست تبیین و گفتمان‌سازی چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی عنوان کرد: یک فقره این است که انقلاب ما را از رژیم‌های پادشاهی و ستم‌شاهی چند هزار ساله نجات داد. ملت ایران ۲۵۰۰ ساله نیست بلکه ۷ تا ۱۰ هزار سال تاریخ دارد. تاریخ ما را تقطیع کردند به این دلیل که به اجبار کوروش را در تاریخ قرار دهند چون با یهود خوب بوده و ایران نیز باید با اسرائیل خوب باشد. شاهنامه فردوسی نیز نامی از کوروش نبرده است.

معاون فرهنگی-‌اجتماعی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اضافه کرد: کوروش جایگاهی نداشته و عددی نبوده بلکه شاهی بوده که با یهودی‌ها رابطه خوبی داشت. شاهی بوده که با یهودی‌ها ساخته پس ما هم باید با آن‌ها بسازیم؟ کوروش ساخته و پرداخته پهلوی است. اسم کوروش را هیچ کجا پیدا نمی‌کنیم مكر در كتاب يهوديان، او را برای پیوند مردم ایران با یهود علم کردند. خیانت کردند و چندین هزار سال تاریخ ایران را بریدند و دور ریختند. برآیند حکومت هخامنشیان و ساسانیان این بود که مردم زیر پای پابرهنه‌ها له شدند.
وی تصریح کرد: برخی بیان می‌کنند که ما آریایی هستیم و عرب نمی‌پرستیم و می‌گویند که پیغمبر شما عرب است. حداقل ما خوشگل آن را انتخاب کردیم اما شما کریه‌المنظر آن را انتخاب کردید. ۶۰۰ سال امویان، عباسیان و ساسانیان در ایران حکومت کردند که شما به آن‌ها افتخار می‌کنید. افتخار ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی، یزید، هارون، مامون و متوکل عباسی است. این افراد ۶۰۰ سال پادشاهان ما بودند و مغول نیز ۳۰۰ سال بر ما حکومت کرد. شاهان مردم ما را به بند کشیده و آزادی را از آن‌ها سلب کردند.

نقدی گفت: محمدرضا پهلوی از نظر فساد جنسی به گونه‎ای است که اگر کسی در فاحشه‌خانه به دنیا بیاید، بزرگ شود و بمیرد و حرام‌زاده باشد، از محمدرضا پهلوی بهتر است. انقلاب ایران را از شر این اشرار، خاندان و مفسدان نجات داد و به انسانیت و اوج رساند. باید ببینیم که از کجا به کجا رسیدیم. جهشی و شگفت‌انگیز پیش رفتیم و با وجود اینکه چهل سال تحت فشار و توطئه بودیم، به هر جا که نگاه کنیم پر از افتخار است. نباید در چهل سالگی ساکت بنشینیم و باید بیان کنیم که مملکت چه داشته و اکنون کجاست. باید عظمت‌هایی را که انقلاب ایجاد کرده، بیان کنیم.
معاون فرهنگی-‌اجتماعی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تصریح کرد: ما در اقتصاد مشکل داریم به این دلیل که به سراغ فرمول انقلاب نرفتیم. دست‌های ما خالی بوده، با این وجود غلبه کردیم. همه چیز دست شاه بود و تمام کشورها او را پشتیبانی می‌کردند، در جنگ‎ها و مشکلاتی که برای ما پیش آمد نیز با دست‌های خالی غلبه کردیم. در جنگ اقتصادی دست ما پر و دست دشمن خالی است اما غلبه نمی‌کنیم زیرا فرمول انقلاب را پیاده نکرده و به جای اجرای اقتصاد مقاومتی (نسخه هاى غربي اقتصادي كه براى سلطه استعماركران طراحي شده است را عمل مي كنيم) برای فروش نفت التماس می‌کنیم.
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

قبليبعدي

بازگشت به آلوده شناسى


Aelaa.Net