آلودگي رسانه اى

مديران انجمن: najm134, najm134, najm134

هیولاسازی از اسلام ناب در سینمای غرب

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه مارس 16, 2016 11:14 am

هیولاسازی از اسلام ناب در سینمای غرب


به گزارش مشرق، سینما که دراواخر قرن نوزدهم اختراع شد، اهمیت به‌سزایی در بازنمایی ذهنی غربی‌ها از اسلام دارد و باید مورد بررسی قرار گیرد. در این مقال مروری اجمالی از این موضوع خواهیم داشت.

سینمای آمریکا که امروزه منبع تغذیه فکر جهانیان است، در ابتدا در کرانه شرقی ایالات غصب شده از دست سرخ‍پوستان، توسط مسیحیانی چون ادیسون اختراع شد؛ ولی یهودیان با دلایل متعددی، فعالیت منسجم خویش را در کرانه‌های اشغالی شرقی قاره جدید، در کنار شهر لس‌آنجلس در منطقه هالیوود، آغاز کردند. هالیوود، طبق اسناد تاریخ سینما، یهودی متولد شد و البته توسط یهودیان روسیِ صهیونیست‌مآب و کابالیست‌مسلک نه اقلیتِ یهودیانِ متدین و منصف.

پنج مرحله پیچیده سینمای غرب در مصاف با اسلام راستین

در مرحله اول، این صهیونیست‌ها مسلماً به نفع خود نمی‌دیدند که رقیب قدرتمند فکری‌شان ، یعنی اسلام در جهان به رشد سریع خویش ادامه دهد و بنابراین اسلام ستیزی از ابتدا همزاد سینمای غرب متولد شد؛ اسلام‌ستیزی‌ای که در قالب زامبی‌نمایی از مسلمانان و شیطان‌شناسی همسو با اسلام‌شناسیِ مستشرقانِ غربزده، از سال‌ها قبل در هالیوود با آثاری چون «جن‌گیر» آغاز شده بود و هنوز هم در قابل فیلم‌های بسیار زیادی همچون «یونایتد93»، «سی دقیقه پس از نیمه شب/2012»، «فتنه» و «تسلیم» ادامه دارد.

در مرحله دوم، با شروع حرکت‌ رهایی بخش روحانیت شیعه و مردم مسلمان ایران و سپس پیروزی انقلاب اسلامی، اسلام ستیزی با ایران ستیزی و شیعه هراسی همراه شد و به وجوه مختلفی، مسلمانان و ایرانیان و شیعیان تحقیر شدند. فیلم‌های متنوعی چون «300» و «آرگو» و فیلم‌های قدیمی‌تری چون «پاسداران آیت‌الله» و «بدون دخترم هرگز» و «ارباب آرزوها» شواهدی بر این ادعا هستند. در این آثار متعدد و چند لایه، به ترتیب برای تخریب اسلام و ایران و هراس از انقلاب اسلامی این موارد مراعات شده‌اند که همگی بر روی هم دکترین «آنفلونزای نیویورکی» را می‌سازند:

- در برخی از این فیلم‌ها و داستان‌ها و رمان‌ها، به مبانی فکر اسلامی ـ شیعی حمله‌شده‌است.

- در بعضی از این سلسله محصولات، از کنار تشیع گذشته است ولی تشیعِ ایرانی را بد نشان‌داده‌است.

- در شماری از خروجی‌های برنامه‌دارِ سینمای غرب، از تشیع گذر کرده ولی انقلاب‌اسلامی را بد نشان‌داده‌است.

- در گروه سوم این تولیدات جهت دار، مردم شیعه اسیر در چنگ دروغ‌ها وریاکاریِ روحانیونِ سوء استفاده‌گرند.

- در برخی از این آثار، مردم شیعه ایرانی، در بند مسئولین و نظامیان زورگوی ایران وسپاه هستند.

- در برخی از این فیلم‌ها، تشیع و انقلاب را رهاکرده ولی مردم ایران را فاسد یا تنبل یا فریبکار جلوه‌داده است.

- در برخی آثار هم خواسته است مردم مسلمان ایران را به فساد و همجنس‌گرایی و گرایش به سبک‌زندگی کثیف غربی تشویق کند.

- در برخی از این آثار نیز مردم ایران را خسته از اسلام وایران و انقلاب نشان داده و آنان را تشویق به رفتن به بهشت غرب می‌کند.

لازم است توجه جدی به دنباله‌های سینمایی وادبیِ داخلیِ این جریان برنامه‌ریزی شده در غرب، صورت پذیرد. همچنین باید سینمای ایرانیان فراری و جاسوسان سازمان‌های فرهنگی ـ جاسوسی غرب مانند مسعود بهنود، بهمن قبادی و محسن مخملباف را نیز مدًنظر قرار داد. دیگر آن که باید در نظر داشت که برخی محصولات سینماهای وابسته به وهابیت و بهائیت مانند «سنگسار ثریا »، «سریال عمر» و «سریال حسن و حسین» نیز در همین مسیرند. همه این زنجیره، باهم تلاش می‌کنند تا انواع گسست های اجتماعی و حکومتی و روانی را در جامعه شیعی ایران و جبهه مقاومت منطقه غرب آسیا، به وجود آورند و نخ تسبیح وحدت اقشار مختلف در ایران را بگسلند تا بتوانند با نابودیِ امً‌القرای مقاومت، جهان را در بند استعمار و استثمار خویش قرار دهند.

در مرحله سوم، شاید بتوان گفت پس از عدم موفقیت لازم در دو مرحله قبل، مرحله جدیدی نیز شروع شده است‌که در آن، شاهد فیلم‌هایی نیز بوده‌ایم که تلاش کرده‌اند بین ایرانیان مطلوب اربابان سینما ورسانه‌های غربی، یعنی آنانی که با سبک زندگی آمریکایی خو گرفته و به دنیاطلبی و میگساری می‌پردازند، با ایرانیانی که دل در گرو عرفان و دین دارند، تفاوت بگذارند. فیلم «شاهزاده ایرانی» نمونه کامل این جریان ظریف و دقیقِ شیطانی بود و نکته مهم‌تر اینکه ایرانیان مثبت در این فیلم، مشرک و معتقد به اساطیر هندو-ایرانی و چند خداگرایانه بودند و نام رهبر شیاطین ایرانی در این فیلم، «حسنین» بود با لباسی سر تا پا سیاه و عمامه‌ای شبیه عرب‌های داعشی! در انتها نیز پادشاه تازه ایران فهمید که حق با ایرانیان مشرک و اسطوره‌زده است نه ارادتمندان به عرفان اسلامی ایرانی و سیاه‌پوشان جادوگر ایرانی.

در مرحله چهارم، اخیراً تحقیر حرکت‌های آزادی بخشی که به خط مقاومت انقلاب اسلامی در برابر صهیونیسم و استکبار نزدیک هستند نیز به خط حمله غربی‎ها در سینما و رسانه اضافه شده است و شامل جنبش حماس، حزب الله لبنان و حتی مقاومت‌های ضدآمریکایی مسلمانان افغانستان، هند، ترکیه و پاکستان نیز شده است. چندین اثر از سینمای اسرائیل غاصب و آثار کلیشه‌ای از سینمای آمریکا و فرانسه نیز به تروریست نشان دادن این جنبش‌ها پرداخته‌اند. به عنوان نمونه می‌توان اشاره‌ای به فیلم «خودی» محصول 1999 کرد که مایک والاس تهیه کننده آمریکایی، با چشمانی بسته روبروی دبیرکل حزب الله لبنان نشسته است و همزمان صدای آنونس و پارس سگ وبوق ماشین‌ها در خیابان به همراه آهنگی دلهره‌آور گوش مخاطب را آزار می‌دهد.

در مرحله پنجم، در فیلم‌های متنوعی که مروج عرفان و معنویت منهای وجود حقیقت اسلام و خدا هستند نیز این تضاد بین حماسه و عرفان به وضوح به چشم می‌خورد و تلاش شده است که معنویت نوین جهانی یا همان معنویت عصرنوین که مروج معنویت اومانیستی و سکولار و سبک زندگی آمریکایی هست، ترویج شود. آثاری چون «اسم من خان است» و «پنج مناره در نیویورک» در کنار «انیماتریکس» و «آواتار» از سینمای هند و ترکیه و آمریکا مروج چنین ایده‌ای هستند. در آثاری که در این راستا ساخته می‌شوند، چهره مسلمانانی که به دنبال اسلامِ بی‌طرف و خنثی و عرفان متکثر هستند و واجد غربزدگی و تسامح دینی هستند، مثبت نمایش داده می‌شوند ولی مسلمانان طرفدار انقلاب اسلامی و شریعت‌محور و توحیدباور، افراطی معرفی می‌شوند!

جالب است که جریانات غرب گرا در داخل کشورهای اسلامی مانند طرفداران «عبدالکریم سروش»، «محمدآرکون»، «نصرحامد ابوزید» و «ملکیان» و مبلغانِ عرفان‌های کاذب و اومانیستی و سکولار نیز در همین راستای اسلام غربی و صوفیانه تبلیغ می‌کنند و جریانات شریعت‌محور و انقلابی و استکبارستیز و منتقدان هولوکاست وصهیونیسم را افراطی جلوه می‌دهند. خط تبلیغی رادیو آمریکا و بی. بی. سی نیز دقیقا به همین سمت متمایل می‌باشند. برخی رسانه‌های مکتوب و تصویریِ داخل کشور و هنرمندنمایان غرب زده و همرهان غرب‌نشین آنها نیز این خط را دنبال می‌کنند. داعش‌سازی از مسلمانان توسط سازمان‌های جاسوسی غرب نیز در راستای یکی دانستن اسلامِ ناب و تندروی سلفی‌ وهابی به شمار می‌آید.

شگردهای اسلام هراسی سینمایِ توهم‌زده و اسلام‌ستیز غرب و غرب زدگان پشتیبان آن‌ها

با توجه به مقال و مجال اندک، به صورت گذرا به برخی از سرفصل‌های موجود در مورد این شگردها اشاره می‌شود که لازم است در مقالات علمی و با روش کمَی و با دسته بندی دقیق‌تری مورد بازبینی قرار گیرند:

- تروریست دانستن مسلمانان، شیعیان و ایرانیان.

- فاسد الاخلاق دانستن مسلمانان، شیعیان و ایرانیان.

- تنبل و بی‌خاصیت دانستن مسلمانان، شیعیان و ایرانیان.

- تمسخر و تحقیر و تخفیف سنت‌های اسلامی، شیعی و ایرانی.

- روشنفکر جلوه دادن غرب زده‌ها در ممالک اسلامی.

- پیشرفته معرفی کردن غرب و منزه دانستن آن از هر گونه رنج و فقر و فساد.

- روش تداعی معانی و شرطی سازی برای القای صفات و اندیشه های شیطانی نسبت به اسلام،ایران و تشیع.

- استفاده از تکنیک‌های بصری وصوتی برای القای ناکارآمدی اسلام،انقلاب، مسئولینِ همراهِ جبهه مقاومت.

- معرفی مساجد به عنوان کانون فتنه و خشونت و ترور که پروژه امنیتیِ داعش و النصره نیز در همین راستا می‌باشد.

- تاثیرگذاری جدی بر ضمیر ناخودآگاه مخاطبان و دور زدن ذهن مخاطبان با مغالطه‌های متعدد منطقی و سینمایی.

- استفاده از شعائر اسلامی و اندیشه های انقلابی و صوت اذان و تکبیر هنگامِ نمایش شروران و صحنه‌های ناگوار.

- یکی دانستن جهاد و انتحار و تروریسم و فرق نگذاشتن بین گروه‌های مدافع حق و تروریست‌های وهابی وسلفی.

- تلاش جهت گسترش هر گونه گسست خانوادگی، اجتماعی، سیاسی و فکری و بر هم زدن وحدت بین مسلمانان.

- محق دانستن فرقه‌های غرب گرایی چون بهائیت و قادیانیه و محکوم کردن اسلام ناب خصوصاً قرائت امام خمینی.

- مظلومیت نمایی برای قاتلین و آدمکشان مخالف حکومت‌های اسلامی و تبرئه ابرقهرمانان غربی و غرب زده.

- شخصیت سازی و الگوسازی از برخی افراد و سازمان‌های همراه با غرب در میان مسلمانان و حتی غیرمسلمانان.

- تخطئه نمادها و نشانه‌ها وشخصیت‌های مسلمان و در مقابل، تقویت و ترویج نمادها ونشانه‌ها واساطیر غربی.

- ترویج‌مکاتب‌مادی‌چون:فمینیسم،لیبرالیسم،کمونیسم، سکولاریسم، نسبی‌گرایی، علم‌زدگی، فیزیکالیسم و. . . .

- ترویج سبک زندگی و کارآمدی فرهنگ غربی در تمام ساحات زندگی و ناکارآیی فرهنگ و تمدن اسلامی.

- ترویج خط شیعه انگلیسی و سنی آمریکایی و وهابیت.

نتایج اسلام‌هراسی و ایران‌ستیزی و شیعه‌گریزی در رسانه‌های غربی و وظیفه ما

با توجه به نظرسنجی‌های موجود در مطبوعات غربی، به نظر می‌رسد که این موج ضداسلامی سه نوع تاثیر در جهان غرب و حتی در میان جوانان کشورهای اسلامی داشته است:

نوع اول: ضدیت سطحی و سریع با اسلام، ایران وتشیع در میان جوان‌ترها و آنانی را که از نظام رسانه‌ای غرب تاثیر می‌پذیرند.

نوع دوم: ایجاد پرسش و تحقیق و جستجوی بیشتر مخاطبین رسانه‌های غربی درباره اسلام وانقلاب اسلامی و مسئولین و نهادهای انقلابی جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت.

نوع سوم:‌ ایجاد برائت عمیق از غرب مدرن و شناخت عمیق‌تر از ماهیت استکباری تمدن منحرف اومانیستی و صهیونیستی در کسانی که متوجه این سیل حملات ناجوانمردانه نسبت به تشیع و ایران بوده‌اند.

راهکارهایی که برای این تاثیرات باید در نظر گرفت نیز متعدد هستند که اجمالاً برخی را در ذیل برمی‌شماریم:

- نظرسنجی جهت تحصیل برآورد دقیق و راهبردی از عرصه میدانی مبارزه جبهه حق وباطل در میدان‌گاهِ رسانه.

- شناخت دقیق جبهه خودی و رقیب رسانه‌ای با مبانی علمی‌- ‌قرآنی شناخت غرب و رسانه و دشمن.

- شناخت جدید تهدیدها وشبهات رسانه‌ای برای استفاده از فرصتِ آماده شده‌ی تبلیغات غربی‌ها برای ترویج اسلام از طریق پاسخگویی فعالانه به شبهات رسانه‌های جبهه استکبار و صهیونیسم.

- گسترش اسلام شناسی و دشمن شناسی و غرب شناسی در میان دانشکده‌های هنری و سینمایی ورسانه‌ای همسو.

- آسیب‌شناسی و بهینه سازی محصولات و تولیدات جبهه همسو با انقلاب در داخل و خارج.

- تلاش برای تاسیس نظام تعلیم وتربیت اسلامی خصوصاً در عرصه سینما، هنر و رسانه و حکمت هنر دینی.

- راه اندازی «نهضت ‌تقویت ‌سواد رسانه‌ای» در رسانه‌های سنتی و نوین و در میان همه اقشار و سنین.

- گسترش «نهضت تقویت سواد رسانه‌ای»در سطح منطق و جهان اسلام و بعد از آن در سایر کشورها با استفاده از پتانسیل طلاب و محصلین ایرانی خارج از کشور و طلاب و دانشجویان و زائران و مسافران غیرایرانی داخل کشور.

- تقویت رسانه های همسو و تاکید بر بازار فیلم جهان اسلام و کشورهای غیرمتعهد.

- تاسیس رسانه به زبان‌هایی چون اردو،چینی، سواحیلی، مالایی و ساهو که رسانه‌های کمتری همسو با انقلاب اسلامی در آن مناطق یافت می‌شوند و تربیت نیروهای رسانه‎‌‌ای متعهد و تبلیغ چهره به چهره و جمعی درآن مناطق.

- ترجمه، دوبله و یا حداقل زیرنویس کردن محصولات فیلم وسریال و مستند جبهه مقاومت و گسترش ارزان آنها در محیط‌های قابل دسترسی راحت و آزاد برای افرادی که ورای مرزهای ایران به سر می‌برند.

- جهت دار کردن جشنواره‌های رسانه‌ای و سینمایی در راستای خط اسلام و انقلاب و گسترش مخاطبین بین‌المللی.

- مسحور نشدن نسبت به شبکه های اجتماعی غربی و تولید شبکه های اجتماعی با هندسه اسلامی.

- استفاده از ظرفیت رسانه‌های تعاملی و مجازی و گذر از آنها برای گرفتن ارتباطات حقیقی.

- ایجاد شک و تردید نسبت به رسانه های غربی در ذهن مخاطبان فریب خورده.

- ایجاد علم صحیح و تکرار پیام‌های جبهه مقاومت در ذهن افراد مردد.

- گسترش سطح مخاطبانِ پیام انقلاب ، تا سنین پیش دبستانی و مناطق دور از دسترس.

- تاکید بر فطرت و عقل و حقیقت‌جویی و انسانیت اسلام و نیفتادن در دام خشونت وسکس وتوهم وجادو.

- تقویت جدی خط حقیقت و وحدت و اصولگرایی اسلامی در کنار تضعیف بی‌امانِ سکولاریسم و غرب زدگی و شیعه انگلیسی و سنی‌آمریکایی در رسانه‌های خوبی که هم اکنون در اختیار جبهه مقاومت هست.

منابع:

- گابلر، نیل(1393). دایره‌المعارف مصورامپراطوری هالیوود، مروری بر زندگی خالقان یهودی سینما. ترجمه الهام شوشتری‌زاده. تهران: عابد و سایان.

- مظاهری سیف، حمیدرضا (1391). به سوی یک دین جهانی، گزارش تحلیلی پنجمین اجلاس پارلمان ادیان جهان در ملبورن استرالیا. تهیه در موسسه بهداشت معنوی. قم: صهبای یقین.

مقالات

- اسماعیلی، رفیع الدین (1392). هالیوود و بازنمایی ایران‌هراسی در تحلیل واقعه 13 آبان، تحلیل فیلم آرگو. مجله علمی-پژوهشی معرفت فرهنگی اجتماعی، موسسه امام خمینی(ره) قم، ش16، پائیز 1392، ص 125-150.

- شرف الدین، سیدحسین و سید مهدی گنجیانی (1392). هالیوود و توطئه اسلام هراسی با نفوذ در ناخودآگاه. مجله علمی- پژوهشی معرفت فرهنگی اجتماعی، موسسه امام خمینی(ره) قم، ش16، پائیز 1392، ص99-124.

- عباسی، حسن (1390). آنفولانزای نیویورکی. سایت اندیشکده یقین و سایت سینمای استراتژیک.

‌- فرج‌نژاد، محمدحسین، 1390، معنویت عصر نوین راهی برای کنترل بیداری اسلامی جهانی، مجله پویا، ش 21، ص 90 81.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

انحراف تلويزيون دولتي ايران

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه آپريل 11, 2016 2:47 pm

انحراف تلويزيون دولتي ايران


کپی برداری ناشیانه و تمام عیار برنامه های تلویزیون، آنقدر عجیب و غریب شده که معلوم نیست آیا مدیران رسانه ملی اصلا میل و اراده ای برای کنترل و یا تغییر رویه دارند یا خیر؟

اگر بپذیریم که جمهوری اسلامی و رهبر انقلاب به عنوان مسئول مستقیم صداوسیما، روی عنصر موسیقی به عنوان یک رشته دانشگاهی نظر دارند و نه یک ابزار صرفا سرگرمی با هدف گسترش و ترویج آن در جامعه، پارادوکس برنامه های جدید رسانه ملی را به هیچوجه نمی توان هضم کرد.

شاید فراموش نکرده باشید جنجال جمع کردن برنامه های موسیقی از فرهنگسراهای تهران و پاسخ روشن شهاب مرادی نسبت به نظر مقام معظم رهبری در خصوص موسیقی. حالا و در مقیاسی ملی – فراملی، تمام شبکه های تلویزیون و البته رادیو، به «استیج» هایی پرشور تبدیل شدند تا جوانان کشور را جلوی دوربین و یا پشت میز صدا بیاورند و تست موسیقی و شوی اجرای کنسرت بگیرند!

شاید تا اینجا عبور از خط قرمز نظام، زیاد آزار دهنده نباشد اما زمانی که برنامه های تصویری، بدون لحاظ کردن جغرافیای پخش، کپی نعل به نعل از شبکه های ماهواره ای می شود، یک سوال بزرگ و بدون پاسخ اذهان عمومی را درگیر می کند: اینجا تلویزیون جمهوری اسلامی است یا دیسکوی لاس وگاس که ایرانی شده؟

برای مثال، برنامه «شب کوک» کپی مضحک و ضعیف از یکی دو برنامه پربیننده شبکه های فارسی زبان ماهواره ای، که هیچ بخش خود را هم با استفاده از ایده مستقل طراحی و تولید نکرده، دکوری شبیه به دیسکوهای معروف و یا نایت کلاب های مشهور در اروپا یا امریکا دارد!

خواننده مورد نظر روی صحنه حاضر می شود، نورپردازی خاص اینگونه از اماکن مخصوص فعال می شود، مردم هم جیغ و دست و هورا!

واقعا این تصاویر از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران پخش می شود؟ آیا ناظر پخشی که تماشاگران از خود بیخود شده را سانسور می کند و بعضا به جای تصویر جوانک جوگیر در سودای خوانندگی، در و دیوار را نشان می دهد، متوجه این نا همخوانی نمی شود؟!

آیا کسی در صداوسیما ناظر این بخشهای سخیف و مبتذل نیست زمانی که همه چیز شبیه یک مکان خاص مجالس ابتذال و یا حتی مجالس قبل از انقلاب در همین کشور است، اما خروجی نهایی آن چیز اصلی نیست!!

یعنی دکور، طراحی فضای شب گونه، ایجاد رقص نور خاص رقص و سکس، حرکات حضار و موسیقی و...همه و همه یادآور یک چیز است و ناگهان خروجی ایرانی می شود!!

اگر این برنامه های خارجی مورد دار است، چرا از آنها کپی می شود و اگر موردی ندارد چه ضرورت و الزامی است که مردم نسخه کپی شده بدون جنس زن را ببینند؟ خب هرکسی نسخه اصل را بیشتر می پسندد؟

باید به مدیران صداوسیما بویژه جناب پورمحمدی که این روزها سکان رسانه ملی در دست اوست، تسلیت گفت بابت این کوچاندن دسته جمعی ملت به سمت ماهواره!
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

اشتباه تلويزيون حكومتي ايران در ساعات بخش برنامه ها

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه مه 10, 2016 6:55 pm

اشتباه تلويزيون حكومتي ايران در ساعات بخش برنامه هاي مفيد و غير مفيد


انتقاد آيت الله نوري همداني از صداوسیما

آيت الله حسين نوري همداني از مراجع تقليد از كم توجهي صدا و سيما به سخنراني هاي مذهبي و پخش در ساعات نامناسب از رسانه ملي انتقاد كرد.

به گزارش ايرنا از مركز خبر حوزه، وي روز پنجشنبه در ديدار تعدادي از مبلغان حوزه علميه قم افزود: متاسفانه صحبت هاي ارزنده از علمايي كه با انقلاب همراه هستند كه حاصل سال ها كسب علمشان است در پاسي از شب در شبكه هاي تلويزيون پخش مي شود كه عموم مردم در حال استراحت مي باشند، ولي فيلم هايي كه هيچ محتوايي براي مخاطب ندارند را در ساعاتي پخش مي كنند كه بيننده زيادي دارند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

رسانه ملی را به یک رسانه حزبی تنزل داده اند

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه مه 17, 2016 10:24 am

سخنگوی دولت:
رسانه ملی را به یک رسانه حزبی تنزل داده اند


صداوسیما بارها ثابت کرده که تلاش می‌کند تا یک مشکل و یا یک بهانه را پیدا کند و بعد آن را برجسته کرده و به دولت نسبت دهد و این رفتار زیبنده یک رسانه که به رسانه ملی اشتهار دارد، نیست.

سخنگوی دولت در واکنش به پخش نشدن مصاحبه وزیر امور خارجه تصریح کرد: برخی ها جایگاه صداوسیما را از یک رسانه ملی و فراگیر به یک رسانه حزبی تنزل داده اند.

به گزارش ایسنا، دکتر محمدباقر نوبخت در شورای اداری استان سمنان که با حضور نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه سمنان، استاندار سمنان، نماینده مردم شهرستان‌های سمنان،مهدیشهر، سرخه و دامغان برگزار شد، به ذکر خاطره‌ای از سفر خود و رئیس‌جمهور به شهرری پرداخت و با اشاره به عدم پخش مصاحبه دکتر ظریف از صداوسیما، گفت: در حاشیه یک مراسم در شهرری یک زن شهرری اصرار داشت که با من صحبت کند.

وی اظهار کرد: این زن در پایان برنامه نزد من آمد و گفت"سلام ما را به دکتر ظریف برسانید و به او بگویید که اگر چه رسانه به اصطلاح ملی اجازه نداد که مصاحبه شما پخش شود اما دل‌های همه ما، رسانه شما است.

نوبخت با بیان اینکه مردم خود همه چیز را می‌بینند و تحلیل می‌کنند، به انتقاد از برخورد حذفی و جناحی صداوسیما پرداخت و افزود: متاسفانه برخی‌ها جایگاه این رسانه را از جایگاه رفیع یک رسانه ملی به یک رسانه جناحی تقلیل می‌دهند.

وی با بیان اینکه صداوسیما از دکتر ظریف دعوت کرده بود، تصریح کرد: این گفت‌وگو قرار بود از رسانه ملی پخش شود.

سخنگوی دولت با بیان اینکه منتقدان دولت باید از دولت انتقاد کنند، تصریح کرد: البته صداوسیما منتقد دولت نیست بلکه رسانه ملی و از آن همه ملت است.

وی ادامه داد: متاسفانه صداوسیما بارها ثابت کرده که تلاش می‌کند تا یک مشکل و یا یک بهانه را پیدا کند و بعد آن را برجسته کرده و به دولت نسبت دهد و این رفتار زیبنده یک رسانه که به رسانه ملی اشتهار دارد، نیست.

نوبخت، به برخوردهای جناحی و جانبدارنه برخی از برنامه‌سازان صداوسیما اشاره و خاطرنشان کرد: گاهی در رسانه به اصطلاح ملی، حرف‌هایی زده می‌شود که نه حرف یک رسانه ملی که حرف یک جناح سیاسی خاص است در صورتی که صداوسیما از بیت المال ارتزاق می‌کند و باید رسانه‌ای برای همه ملت باشد.

وی با بیان اینکه این رفتارهای حذفی در همه بخش های صداوسیما وجود ندارد، اضافه کرد: البته انسان های فرهیخته و منصف زیادی هم در این رسانه هستند، اما برخی ها جایگاه صداوسیما را از یک رسانه ملی و فراگیر به یک رسانه حزبی تنزل داده اند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

صداوسیما از ظرفیت‌های خود برای ایجاد شکاف استفاده می‌کند

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه ژوئن 01, 2016 10:29 pm

صداوسیما از ظرفیت‌های خود برای ایجاد شکاف استفاده می‌کند


رئیس انجمن جامعه‌شناسی ایران در نشست «دولت، ملت و رسانه» گفت: متأسفانه صداوسیما از ظرفیت‌های خود برای طرد اجتماعی و ایجاد شکاف استفاده می‌کند. رسانه باید با نمایش گروه‌های مرجع الگوی جامعه‌پذیری برای جوانان را ارائه کند ولی گروه‌های مرجع جایی در رسانه‌ی ملی ندارند و بازنمایی نمی‌شوند.

رسانه‌ها کارکرد مصرفی و اقتصادی پیدا کرده‌اند

به گزارش شفقنا رسانه، محمدامین قانعی‌راد در این نشست گفت: رسانه‌ها کارکردهای مختلفی دارند ولی امروز بیشتر کارکرد آنها در بحث اقتصادی خلاصه شده است. رسانه‌ی امروز با مجموعه‌ای از تبلیغات و برنامه‌هایی برای اوقات فراغت شهروندان به نوعی در خدمت بازار مصرف قرار گرفته است. رسانه‌ها به عنصر ضروری در مصرف تبدیل شده‌اند.

قانعی‌راد گفت: کارکرد دیگر رسانه‌ها تحت‌الشعاع قرار گرفته است که یکی از از این کارکردها ساخت دولت- ملت یا ملت دولت است. ساخت دولت- ملت کارکردی سیاسی است که دارای ابعاد اجتماعی- فرهنگی نیز است و می‌توان در پرتوی جامعه شناسی سیاسی نیز مورد بررسی قرار داد. عده‌ای معتقدند رسانه‌ها در خدمت پروپاگاندای دولتی است و پیام‌های دولتی را برای تحکیم قدرت منتقل می‌کند و بررسی تاریخ تلگراف، رادیو و تلویزیون نیز این را نشان می‌دهد که این رسانه‌ها برای ساختن مردمی مطیع و تحکیم قدرت‌ها ایجاد شده بودند. از طرف دیگر روزنامه‌ها راداریم که بیشتر روشنفکری، به نوعی مردمی و کانالی برای نفس کشیدن جامعه مدنی بوده است.

ساخت دولت – ملت کارکرد رسانه است

او ادامه داد: رسانه سه کارکرد مهم دارد که عبارتند از ساخت و شکل دادن به دولت، ساخت و شکل دادن به ملت و کارکرد سوم ساخت و شکل دادن به دولت- ملت است. رسانه از طریق کارکرد میانجی‌گری و برقراری ارتباط می‌تواند کارکرد خود در قبال ساخت دولت را انجام دهد. رسانه باید گروه‌ها و عناصر مختلف نظام را به هم متصل و مرتبط کند. ولی مشکل این است که رسانه با دولت چندگانه مواجه است. ما هستار (=موجود entity) کلی به نام دولت نداریم و دولت دچار نوعی چندپارگی و شکاف و گسستگی شده است و فاقد سازمان ارگانیک است.

در ایران شاهد دولت چندپاره هستیم

به گزارش شفقنا رسانه، قانعی‌راد اظهار کرد: بنابراین دولت ایران به عنوان یک واقعیت اندام وار وجود ندارد و مهمترین نشانه آن جدا بودن و عدم همبستگی و ارتباط سه قوه است. هرچند تفکیک و استقلال قوا طبیعی است ولی در عین حال وجود مجموعه‌ای از ارتباطات لازم است و ما متأسفانه نداریم. از طرف دیگر گسستگی کلی دیگری نیز ما را تهدید می‌کند و ان گسستگی بین حاکمیت و دولت است یعنی بین نهادهای حاکمیتی و نهادهای دولتی گسستگی وجود دارد. ایجاد ارتباط بین قوا وظیفه قانون است ولی وظیفه رسانه نشان دادن این شکاف‌ها است. رسانه با ورود به این شکاف‌ها و رفع آنها می‌تواند به رفع وضعیت ملوک‌الطوایفی سازمانی و بوروکراتیکی که به وجود آمده کمک کند.

رسانه‌ها باید بر شکاف‌ها فائق آیند

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران تصریح کرد: منظور از ساخت ملت، ایجاد یک اجتماع ملی است و برای این امر رسانه باید بر شکاف‌های زبانی، قومی، مذهبی و جنسیتی فائق آید و شکاف‌ها را به تفاوت‌هایی تبدیل کنند که مردم از آنها لذت ببرند. بنابراین رسانه باید بتواند ملت متعامل با هم را ایجاد کند و تنوع زبانی، قومی، مذهبی، فکری ، هنری و روشنفکری را بازنمایی کند که همه این ها ظرفیت های ملی محسوب می‌شوند. رسانه‌ها باید ملت را به عنوان واقعیت متنوع و متعامل بسازند و طرد اجتماعی در رسانه صورت نگیرد. البته منظور رسانه ملی است چون ظرفیتی که صداوسیما دارد هیچ رسانه‌ی دیگری ندارد و در مقیاسی قرار دارد که می‌تواند دولت – ملت بسازد.

رسانه‌ای می‌خواهیم که ظرفیت‌های ملی را بازنمایی کند

قانعی‌راد گفت: متأسفانه صداوسیما از ظرفیت‌های خود برای طرد اجتماعی و ایجاد شکاف استفاده می‌کند. رسانه باید با نمایش گروه‌های مرجع الگوی جامعه‌پذیری برای جوانان را ارائه کند ولی گروه‌های مرجع جایی در رسانه‌ی ملی ندارند و بازنمایی نمی‌شوند. بنابراین جوان ایرانی هم الگوی خود را از منابع دیگر و رسانه‌های خارجی دریافت می‌کند و رسانه‌هایی مثل ماهواره این خلاء را پر می‌کنند. ما به رسانه‌ای نیاز داریم که ظرفیت‌های ملی را بازنمایی کند. صداوسیما چه‌قدر به بازنمایی روشنفکران و اندیشمندان می‌پردازد؟ اگر هم پرداخته باشد کاملاً یک طرفه بوده که در نتیجه به طرد اجتماعی منجر شده است و بدون شک بدترین نوع خشونت همین طرد اجتماعی است.

صداوسیما تبدیل به نهاد جریانی شده است

او ادامه داد: رسانه‌ی ملی اگر صدای دولت را به ملت برساند و برعکس صدای ملت را به دولت انتقال دهد، می‌تواند به فرآیند دولت – ملت سازی منجر شود ولی اکنون شاهد این امر نیستیم. صدایی که اکنون از طریق رسانه از دولت به ملت می‌رسد منجر به همدلی نمی‌شود. همچنین رسانه از طریق فضای بی‌طرفی در مواقع انتخاباتی و از طریق فراهم کردن فضای نقد و انتقاد و تقویت حیات سیاسی جامعه می‌تواند دولت ملت بسازد که اکنون شاهد این امر هم نیستیم. صداوسیمای ما تبدیل به نهاد جریانی و یک طرفه شده است و چیزی به نام رسانه ملی نداریم در حالی که برای تحقق دولت ملت در وهله‌ی اول به رسانه‌ی ملی نیاز داریم.

پلیس نمی‌تواند دولت – ملت بسازد

قانعی راد تأکید کرد: رسانه و پلیس دو ابزار مهم برای کنترل مردم هستند و از هر کدام می‌توان استفاده کرد. اما وقتی کسی رسانه‌ی ملی را نمی‌بیند و از ظرفیت‌های آن استفاده نمی‌کند، کنترل به سمت ابزارهای دیگر کشیده می‌شود. رسانه مهمترین دستگاه ایدئولوژیک دولت است که در برابر قوه‌ی قهریه قرار می‌گیرد. در ایران دستگاه‌های ایدئولوژیک از کار افتاده‌اند و کارکرد خود را از دست داده‌اند. رسانه باید به کارکرد خود برگردد و بدون تردید نمی‌توان با پلیس دولت – ملت ساخت در حالی که با رسانه می‌توان این امر را محقق کرد.

نشست «دولت، ملت و رسانه» از نشست‌های تخصصی دومین روز از اولین همایش «بررسی نظری و عملی روابط دولت و ملت: گذشته، حال و آینده» بود که عصر چهارشنبه در دانشکده مدیریت و حسابداری دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد. در این نشست محمدمهدی فرقانی، هادی خانیکی، و محمدجواد غلامرضا کاشی اعضای هیئت علمی دانشگاه علامه‌طباطبایی و محمدامین قانعی راد رئیس انجمن جامعه‌شناسی ایران به سخنرانی پرداختند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

نارضايتي افغانيها از ابتذال روش تبليغي شركتهاى ايراني

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه ژوئن 29, 2016 7:00 pm

نارضايتي افغانيها از ابتذال روش تبليغي شركتهاى ايراني


شفقنا افغانستان-ایرانی ها به جای اینکه فرهنگ غنی و بزرگ خود را در داخل افغانستان که مردم ما با آنها در بسیاری جهات مشترک هستند، احیا نمایند، به سمت تبلیغات غربی رفته و یک دختر نیمه برهنه که بر خلاف تمام قوانین و سنتهای ایرانی است، بر روی ستیژ می رقصد تا کالاهای ایرانی را در افغانستان تبلیغ کند!

Image

به گزارش خبرگزاری شفقنا افغانستان؛ در فضای اقتصادی و بازرگانی مساله‌ی تبلیغ واقعیتی است که هر فعال اقتصادی به آن نیاز دارد و نمی‌توان به فعال اقتصادی خرده گرفت که چرا کالای خود را تبلیغ می‌کند.

امروزه رسانه‌‌های ارتباط‎جمعی نقش بی‌‌بدیلی در معرفی و تعیین سبک زندگی مخاطبان خود بازی می‌‌کنند و تاثیر انکاری‎ناپذیری در ایجاد، تقویت و حتی تغییر نگرش مخاطبان خود در مقوله‎های فکری، سیاسی و تبلیغات بازرگانی دارند. استفاده از عناصر متنوع محتوایی برای جذب مخاطب و افزایش تاثیر آگهی‌‌های تلویزیونی، دغدغه اصلی برنامه‌‌ریزان و مبلغان تجاری در رسانه است.

برای این که یک کارخانه یا یک شرکت کالای مورد نظر خود را بفروشد نیازمند بازاریابی و معرفی کالا به جامعه می باشد. پخش آگهی بازرگانی در رسانه های تصویری تبلیغات کارخانه جات و شرکتها برای معرفی و فروش کالای خود می باشد.

به بیان دیگر هر کشوری که کالا به افغانستان صادر می کند، به نوعی فرهنگ خود را هم همراه با آنها کالاها صادر می نماید. اگر نگاهی به اتوبوس های پاکستانی صادر شده به افغانستان بیندازید به وضوح می بینید که فرهنگ زبانی و سنتی پاکستان همراه با این اتوبوس ها وارد کشور ما شده است. حتی در تبلیغات تلویزیونی کالاهای پاکستانی نیز سعی شده یک شخص اردو زبان با لباس محلی پاکستان، ولی با لهجه و گویش فارسی آن تبلیغ را اجرا نماید تا باز هم معرف فرهنگ پاکستان باشد. درباره کالاهای ترک هم همین موضوع صدق می کند.

تنها کشوری که در این میان رنگ فرهنگ خود را باخته، ایران است. توقعی که از تجار و مسوولین فرهنگی ایران می رفت این بود که آنها فرهنگ قدیم و اصیل خراسان قدیم را که مردم ما نیز در آن سهیم می باشند، همراه با تبلیغات کالاهای تجاری خود در داخل افغانستان احیا نمایند، ولی دقیقا این کار برعکس انجام شد و تبلیغات ایرانی رنگ و بوی تبلیغات غربی گرفت.

ایرانی ها به جای اینکه فرهنگ غنی و بزرگ خود را در داخل افغانستان که مردم ما با آنها در بسیاری جهات مشترک هستند، احیا نمایند، به سمت تبلیغات غربی رفته و یک دختر نیمه برهنه که بر خلاف تمام قوانین و سنتهای ایرانی است، بر روی ستیژ می رقصد تا کالاهای ایرانی را در افغانستان تبلیغ کند! دختری که معلوم نیست اهل کدام کشور است چون نه ایرانی است و نه افغانستانی برای تبلیغ فرهنگ ایران در افغانستان می رقصد!!! و یک شرکت دیگر ایرانی (رب تایماز) برنامه فاسد ستاره افغان را اسپانسر (حمایت کننده ی مالی) می شود.

در حالیکه پاکستان و ترکیه که ادعای صدور انقلاب و فرهنگ به دیگر کشورها در قالب کالاهای تجاری را ندارند، به گونه ای دیگر عمل می کنند ولی کشوری مثل ایران با این همه فرهنگ و تمدن مشترک، اینگونه در افغانستان رنگ و بوی غربی گرفته است.

از طرف دیگر استفاده ابزاری از زن به‎عنوان یکی از عناصر مهم مورد استفاده برای اثربخشی تبلیغات تجاری در دنیا، همواره مورد انتقاد بسیاری از اندیشمندان، نخبگان فرهنگی و دینی قرار گرفته است هرچند آمارهای به‎دست‎آمده در نهایت نشان می‌‌دهد استفاده از زنان در آگهی‌‌ها برای فروش بهتر کالا و خدمات، باعث پررنگ‌‌تر نشان داده شدن نقش کلیشه‌‌ای وی ـ‎ کار در منزل و مکمل نقش مرد ‎ـ شده است.

همچنین مسوولین فرهنگی ایران و افغانستان باید بدانند در جامعه اسلامی که موسیقی و طرب غنا دار حرام است، استفاده ابزاری از زنان و نمایش زنان بزک کرده و لباس هایی که جلب توجه می کند جایز نیست؟ آیا اگر زن چادری باشد کالا را نمی توان معرفی کرد و یا اگر مرد محاسن داشته باشد و ...؟؟

بگذریم که سخن بسیار است و ...
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

حذف برنامه بخش مراسم شبهاي قدر مرقد امام خميني از تلويزيون ا

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه جولاي 08, 2016 12:44 am

حذف برنامه بخش مراسم شبهاي قدر مرقد امام خميني از تلويزيون دولتي ايران


Image

شفقنا- روزنامه جمهوری اسلامی در ستون جهت اطلاع نوشت: تعدادی از شهروندان تهرانی، دیروز طی تماس با روزنامه جمهوری اسلامی، به خودداری تلویزیون از پخش مراسم احیاء در حرم امام خمینی، اعتراض کردند.

آنها می‌پرسیدند دست‌اندرکاران صدا و سیما چه مشکلی با حرم امام خمینی دارند که مراسم احیاء آن را پخش نمی‌کنند درحالی که حتی مراسم بعضی شهرستان‌ها را پخش می‌کنند!
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

نمايش شكنجه در تلويزيون دولتي ايران

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه سپتامبر 10, 2016 2:08 pm

نمايش شكنجه در تلويزيون دولتي ايران


به گزارش سرویس فرهنگی مشرق به نقل از سینماپرس، در پخش فیلم هایی با تصاویر دلخراش و آزاردهنده از شکنجه و خشونت نیاز به تعیین رده بندی سنی برای این آثار دارد. این روزها حتی شبکه های ماهواره ای فارسی زبان نیز در ابتدای برخی از برنامه های خود اعلام می کنند که تماشای این برنامه مناسب گروه های سنی خاصی همچون کودکان نیست اما متاسفانه این ضرورت درصدا و سیما با بی توجهی کامل مواجه می شود و خانواده هایی که به این رسانه اعتماد کرده و امکان تماشای تمام برنامه های آن را برای اعضای خانواده خود فراهم می کنند، گاه با تصاویری به شدت تکان دهنده مواجهه می شوند که مناسب کودکان نیست.

Image

سریال پلیسی جنایی «هوش سیاه2» از شبکه سه بدون در نظر گرفتن ریتینگ سنی در حال پخش است. به نظر می رسد تماشای خشونت در فیلم «هوش سیاه2» امری مجاز در تلویزیون برای هر شخص از هر سنی باشد، خشونتی از کشیدن دندان با انبردست و وصل برق به سَر آدم های خلافکار گرفته تا بستن به درخت برای گرفتن اعتراف و سیخ در گردن فرو بردن و شلیک مستقیم گلوله به مغز یک نفر.این ها همگی تصاویری است که بیننده بعد از خستگی های روزانه، در زمان استراحت شب و در جمع خانواده و گاهی حتی هنگام صرف شام به تماشای آن می نشینند.

برخی سریال های ایرانی از تیغ سانسور جان به در برده و اکنون نیاز به رده بندی سنی دارند

سانسور چيزی است كه در نقطه مقابل ريتينگ يا همان رده‌ بندی سنی و فكری قرار دارد. در كشور ما همان‌ طور كه به وفور ديده می شود، سانسور، صرفا صحنه‌های غيراخلاقی و نه خشن را از فيلم حذف می كند ولی رده‌ بندی فيلم‌ها امر ديگری است كه نبايد از آن غفلت كرد.

جذاب ساختن به چه بهایی؟
محمدرضا دژکام روانشناس در گفتگو با خبرنگار تلویزیون سینماپرس درباره تاثیر تماشای خشونت روی بینندگان سیما می گوید: نمایش خشونت و فیلم های ترسناک بدون در نظر گرفتن رده سنی درست نیست و آثار مخربی در ذهن بیننده می گذارد. نوجوانی که این فیلم ها را می بیند دچار اضطراب و تنش می شود و بعدها ممکن است فرد در خواب دچار کابوس و وحشت شود و با کسی که شکنجه شده همزات پنداری کند. این نوع فیلم ها نیاز به ممیزی دارند، اتفاقات خشونت آمیز واقعیتی است که در جامعه وجود دارد و نمی توان آن را کتمان کرد ولی یک سری خشونت ها آثار تخریبی در بیننده می گذارد. کارگردانی که سراغ ساخت این گونه آثار می رود باید با یک جرم شناس، آسیب شناس و روانشناس گفتگو کند و بعد از ساخت نیز این طور فیلم ها باید رده بندی سنی شوند. آثار خشونت سکانس های یک فیلم جنایی یک سری بار منفی دارد. در روانشناسی نظریه ایی هست به نام یادگیری مشاهده ایی که شخص هرچیزی را که می بیند انجام می دهد تا شبیه قهرمان قصه شود در فیلمی که قهرمان آن شخص شرور است احتمال وقوع این مسئله زیاد است. صدمه تماشای صحنه های همراه با خشونت در همان لحظه رخ نمی دهد گاها بعد از گذشت زمانی از فیلم آن صحنه ها که در ضمیر ناخودآگاه باقی مانده به صورت رفتارهای نابه هنجار بروز می کند و برای مداوای این تاثیرات مخرب نیاز به ماه ها تحت درمان قرار گرفتن هست. گاهی بد نیست از خود بپرسیم جذاب ساختن به چه بهایی؟

درجه بندی بین المللی فیلم های سینمایی:
در دنیا برنامه های تلویزیونی رده بندی های مختلفی دارند که متاسفانه مورد بی توجهی دست اندرکاران تلویزیون است. این رده بندی ها در ادامه مطلب ذکر می شود تا شاید مسوولان تلویزیون برای تولیدات بعدی به فکر استفاده از آنها باشند:


G : مخفف General Audience به معنی تماشگران عمومی است كه همه سنین قادر به تماشای این فیلم‌ها می‌باشند، و به این معنی است كه فیلم چیزی را شامل نمی‌شود و حتی خطری برای بچه‌های جوان هم ندارد.

PG : مخفف Parental Guidance Suggested به معنی تصمیم گیری با والدین است كه ممكن است مواردی برای بچه‌ها مناسب نباشد، و به این معنی است كه والدین ممكن است دوست نداشته باشند بچه‌های جوانشان این سری فیلم‌ها را ببینند و ممكن است مسئله‌ای هم نداشته باشد.

PG-13 : مخفف Parents Strongly Cautioned به معنی تذكر قاطع به والدین است كه بعضی موارد برای بچه‌های زیر 13 سال نامناسب است و والدین باید برای اجازه دادن به بچه‌های جوان‌ترشان به دیدن این فیلم‌ها دقت نمایند. این فیلم‌ها حاوی خشونت و برهنگی نیستند؛ فقط حاوی مقداری صحنه عشقی و مواد مخدر می‌باشند.

R :مخفف Restricted-Under 17 به معنی بچه‌های زیر 17 سال باید با والدین همراه باشند و یا شخص بزرگتری سرپرست آنها باشد و به این معنی است كه هیئت تشخیص داده است كه موارد این فیلم‌ها برای بزرگسالان است و والدین بیشتر از فرزندانشان ترغیب می‌شوند كه این فیلم‌ها را ببینند. همچنین ممكن است رتبه R به معنی‌های دیگری باشد، فیلم حاوی كلمات ركیك، خشونت، برهنگی و نمایش استعمال مواد مخدر است.

NC-17 : مخفف No One 17 and Under Admitted به معنی هیچ شخص 17 سال و زیر 17 سال قادر به تماشای این نوع فیلم‌ها نمی‌باشد، ممكن است فیلم حاوی مناظر واضح برهنگی و یا كلمات ناخوشایند و یا خشونت زیاد و یا تمام موارد باشد. درجه NC-17 بر این دلالت ندارد كه فیلم مستهجن و ضد اخلاقی است.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

به بهانه اکران لانتوری؛ تصویر برهنه خشونت بر پرده سینما

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه اکتبر 21, 2016 9:07 pm

به بهانه اکران لانتوری؛تصویر برهنه خشونت بر پرده سینما

چگونه دلسوزان آسیب‌های اجتماعی که دلواپس نقش قصاص در تکمیل خشونت شده‌اند، نقش توحش برهنه‌ «لانتوری» در دامن زدن به خشونت در جامعه را در نظر نمی‌گیرند و وزیر محترم ارشاد نیز، این فیلم را قرآنی می‌خواند؟
سرویس فرهنگ و هنر مشرق - «لانتوري» فيلمي كه در نظر وزير محترم ارشاد «فيلمي قرآني» مي‌نمود، حالا چند روزي است كه از دهان بازيگرانش با عبارت «چرخه خشونت» تفسير مي شود. «لانتوري»، فيلمي كه خشونت از لحظه‌‌لحظه‌اش مي‌بارد و هر مخاطبي را با بغض و نفرت از هر كس و هر چيز از سينما خارج مي‌كند، حالا مانيفست افرادی شده كه حتی قادر نیستند چرخه‌ی یک نقد سالم سینمایی را بدون استفاده از خشونت کلامی کامل کنند. آن قدر خشن‌اند كه حتي در مقابل حرف بزرگتر از دهانِ «قصاص» به عنوان حلقه‌ی تکمیل چرخه‌ی خشونت»، تحمل نقد يك متخصص مسائل اجتماعي را هم ندارند اما حق اعتراض به نص صریح قرآن را همچنان براي خود محفوظ داشته‌اند.


آن‌ها كه تا با فيلم‌شان بر اساس قوانين مصوب اين كشور برخورد كوچك نظارتي مي‌شود، در برلين و كن، پيش چشم آقاهاي غربي‌شان، فرياد برمي‌آورند كه آزادي از ما سلب شده و تيغ سانسور، زبان‌مان را بريده است. حال آن‌كه فيلم‌شان را ساخته‌اند و اكران كرده‌اند و خودشان خوب مي‌دانند كه اولين‌هاي اين جريان تند و خشن و فحاش نيستند، در داخل به دور زدن سیستم‌های نظارتی و‌ این که وزیر ارشاد را در تشخیص قرآنی یا ضدقصاص بودن فیلم‌شان، به گمراهی انداخته‌اند، می‌بالند و اما خارج از کشور همواره از محدودیت‌های سانسور نالانند.

لانتوري‌ها كه براي تز عدالت‌ اجتماعي مدنظر خودشان مرثيه‌اي خشونت‌بار مي‌سازند و از مرتكبين توحش و بدویتی در حد روسپي‌گري و حيله‌گري و زورگيري و اسيدپاشي در خيابان‌هاي شهر، قهرمان مي‌سازند، حالا عَلَم «چرخه خشونت» را به دست گرفته‌اند و در دانشگاه و روزنامه دوره افتاده‌اند كه قانون خدا، مسبب دامن زدن به آسيب‌هاي اجتماعي است و بازیگر نقش يك فعال به اصطلاح حقوق بشري، بيش از خدا مي‌فهمد كه دارد «چرخه خشونت را با كاري كه مي‌كند نابود مي كند و حركتش يك حركت انساني است».


آن هم انساني كه در جهان فيلم، چيزي بيش از يك لانتوري قابل ترحم اما قهرمان نيست؛ يك وحشي افتاده به جان اجتماع كه اول با روسپي‌گري و فريب، هر كسي كه يك ماشين مدل بالا سوار است، او را به دام مي‌اندازد، بعد خيلي‌انساني، عاشق مي‌شود و بعد هم در اوج انسانيت عشقش را با اسيدپاشي ابراز مي‌كند. او را بايد بخشيد البته نه چون بخشيدن، ايثاري بزرگوارانه و خدايي است كه اصلا خدايي در فيلم وجود ندارد؛ بلكه چون قصاص، «چرخه خشونت» را تكميل مي‌كند! اصولا آدم بايد يك انسان منطقي باشد و مثل انسان‌های جهان پيشنهادي فيلم، اول به جان شهروندان ديگر بيفتد و خونشان را با زورگيري و وحشي‌گري بمكد بعد هم مثل هر آدم منطقي ديگري عشقش را خيلي سالم (!) ابراز كند، بعد هم چون همه‌ی آدم‌هاي جهان لانتوري همين قدر منطقي هستند، چرخه خشونت‌هاي او را تكميل نخواهند كرد و مي‌گذارند برود در اتاقش بنشيند و كمي به كارهاي بدش فكر كند.

«نظر شخصي من اين است كه خشونت نبايد در دور تسلسل بيفتد. نبايد جواب توحش را با توحش داد. بايد نوك پيكان را به سمت قانون مملكت گرفت كه راهي بهتر از قصاص پيش پاي ما نمي‌گذارد.» و اين را كسي مي‌گويد كه در برابر انتقادي ساده به خشونت وحشيانه‌ی فيلم، تاب شنيدن ندارد و جلسه را ترك مي‌كند. اين را كسي مي‌گويد كه اگر فيلمش مطابق قانون توقيف شود يا اصلاحاتي براي آن لازم باشد، احتمالا به قانون تمكين نمي‌كند و اگر كساني، با استفاده از سكوت قانون (و نه ضدیت با آن)، با اكران فيلمش همراهي نكنند، فرياد قانون‌مداري بلند مي‌كند.

حقيقت آن است كه این رفتار تبدیل به اخلاق متداولي در ميان گروهی شده كه حق اعتراض به هر چيزي را از جمله قانون‌خدا باور دارند اما هيچ انتقادي را برنمي‌تابند. اسيد مي‌پاشند و توقع بخشش دارند. قانون تا وقتي كه با آن‌ها همراه باشد خوب است و از جايي كه مزاحم آزادي‌هاي خارج از اندازه قانونی ایشان شود، بايد نوك پيكان را به سمتش گرفت.

«قانون سابق که در صدر مشروطیت تصویب شده بود به وسیله ملت، و متمم قانون را، با جدیت مرحوم شیخ فضل الله نوری، به آن ضم کردند و ملت به او رأی دادند، شما بیایید به آن قانونی که سابق بود و حالا برای او می‌خواهید سینه بزنید، و رفیق شفیق شما آن وقت که می‌خواست آشوب کند و در ایران بود، قبل از فرارش، می‌گفت بیایید به قانون عمل کنید! خوب، شما هم به این قانون عمل کنید. این قانون می‌گوید که: هر قانونی که بر خلاف اسلام است قانون‌ نیست. پس قوانین باید قوانین اسلامی باشد. شما آن را هم که قبول ندارید! می‌گویید که قصاص، این قانون واضح اسلام، این قانون ضروری اسلام، این قانونی که قرآن به آن تصریح کرده است، این قانونی که مصلحت و امنیت کشور را تأمین می‌کند، شما این را یک قانون «غیر انسانی» می‌دانید. شما از ریشه‌هایتان خراب بودید! ولی حالا من نظرم با این جمعیتی است که اینها را تأیید می‌کنند. یک قدر اصلاح کنید خودتان را آقا! چرا برای دنیا این قدر دست و پا می‌زنید؟ انسان این قدر برای دنیا دست و پا بزند که یک جمعیتی که قرآن را سبّ می‌کنند و یک جمعیتی که کمونیستها را دعوت می‌کنند برای ضدیت با اسلام، شما تأییدشان بکنید. شما ناهی از منکر! مفسر قرآن خوب، بیایید در مقابل اینها بایستید. در مقابل اینها بگویید این امری که گفتند اینها کفر است. اینکه کسی بگوید حکم خدا «غیر انسانی» است، اسلام غیر انسانی است، این کافر است.» سخنرانی امام خمینی (ره) درباره‌ی اخطار شدید به مخالفان لایحه قصاص و اعلام ارتداد مخالفین احکام ضروری اسلام، 25 خرداد 60

كاش مي شد به ياد بياوريم كه فرياد عقلانيت و قانون‌مداري برخی، خشونت را به كف خيابان برد اما حالا لانتوري‌ترين قهرمان فيلم در پریشان‌گویی‌هاي شبه‌عاشقانه‌اش مدام به خود تلقين مي‌كند كه «عقلتو بكش» و تازه، بعد از اكران متوجه مي‌شويم كه پایبندی به قانون، شامل قانون قصاص نمي‌شده است!

«آقایان در هرچه صحبت می‌کنند و در هرچه اعلامیه می‌دهند، یکی از مطالبشان این است که قانون. از اول هم قانون باید به آن عمل بشود. این سال هم «سال قانون» اسم گذاشته شد؛ یعنی اجرای قانون. آقایان این همه بساطی که الآن به حسب قانون در ایران بر پا است. مجلس شورای اسلامی یک مجلسی است که قانون او را تأیید کرده است، و شورای نگهبان آنی است که قانون تعیین کرده، و دولت هم آنی است که مجلس شورا تعیین کرده، این هم دولت قانونی، قوه قضائیه هم این است که قانون تعیین کرده؛ خوب، شما اگر واقعاً به قانون می‌خواهید عمل بکنید، و ما هم می‌خواهیم که همه شماها بیایید به قانون عمل کنید» سخنرانی امام خمینی (ره) درباره‌ی اخطار شدید به مخالفان لایحه قصاص و اعلام ارتداد مخالفین احکام ضروری اسلام، 25 خرداد 60=

اما سال‌هاست كه قانون مسئله‌ اين جماعت نيست. اصرار به نمایش هرج‌و‌مرج‌طلبي و تبليغ ونداليسم در آثار سینمایی و تصویری این جماعت، نمونه‌‌ای از تعلق خاطراين گروه به بي‌قانوني است. حالا اما با این اوصاف و با توجه به رفتارهای این گروه میشود حدس زد که در نظر ایشان، چيزي كه بيش از همه مانع است، ايدئولوژي الهي‌ایست (كه جمهوري اسلامي بر آن بنا شده) و به زعم آقايان موجب آبروريزي در جامعه جهاني است؟

«آقایان تمام تکلیفها را به جا آوردند و عمل کردند، فقط یک تکلیف مانده و آن جمهوری اسلامی را به هم زدن؟! تمام تکلیفهایی که برما و شما متوجه است، چه از قشر نویسندگان و روشنفکران و جبهه‌ها و نهضتها و سایرین، تمام تکالیف فقط منحصر به این شده است که این جمهوری اسلامی را در خارج از کشور، طور دیگری که هست نمایش بدهید، ومردم را دعوت کنید که بر خلاف جمهوری اسلامی شورش کنند؟! دیگر همه چیز درست شده است، فقط این یکی مانده؟! در وقتی که سرتاسر ایران آشوبگران مشغول آشوب هستند، منافقان مشغول فعالیت هستند، و ابتلا به جنگ با قدرتهای بزرگ داریم، و مملکت ما آنجا مبتلا به جنگ است و در داخل مبتلا به این دستجات مختلفی است که به بهانه اسم شماها در خیابانها می‌ریزند و جوانان ما را زخمی می‌کنند و گاهی هم می‌کشند، اینها نهی از منکر نمی‌خواهد؟ اینها را دعوت به شورش می‌کنید این امر به منکر نیست؟ این امر به فساد نیست؟[...] فقط نهی از منکرتان این است که بعضی از علمای اسلام را شما هی تضعیف کنید، بعضی از نهادهای اسلامی را تضعیف کنید. این نهی از منکر همه‌اش خلاصه شده است در همین هرچه اعلامیه می‌دهند آقایان و هرچه صحبت می‌کنند و هرجا می‌روند صحبت می‌کنند، همّ و غمّشان این است که این جمهوری اسلامی به درد نمی‌خورد! ما حتماً باید یا در آغوش امریکا باشیم تا بتوانیم زندگی کنیم؛ [...] بیایید با هم برادر بشوید، این مملکت را به پیش ببرید. هی ننشینید و بگویید که این مملکت را دارند خراب می‌کنند. آخرکجا، کی دارد خراب می‌کند جز شماها؟ کی دارد مملکت را خراب می‌کند؟ حساب کنید آخر! ملت بنشینند حساب کنند این دولتی که با تمام توانش دارد زحمت می‌کشد و دارد راهسازی می‌کند و دارد به جنگزدگان کمک می‌کند و دارد به جبهه‌ها کمک می‌کند، و عیبش فقط این است که می‌گوید من مسلمانم! من به غیر اسلام هیچ فکر نمی‌کنم، شما این یک عیب را صرفنظر بکنید!» سخنرانی امام خمینی (ره) درباره‌ی اخطار شدید به مخالفان لایحه قصاص و اعلام ارتداد مخالفین احکام ضروری اسلام، 25 خرداد 60

حالا فيلمي كه از اسمش هم خشونت مي‌بارد، و كارگردان آن با بغض و عصبانيت، روي ردكارپت فستيوال‌هاي خارجي قدم مي‌زند، بايد براي ايران نسخه خروج از چرخه خشونت را ترسيم كند. عامل ترويج خشونت و دامن زدن به توحش، را اصلا نبايد شهوت و نفسانيت افسارگسيخته‌ عده‌اي براي مطرح شدن در جشنواره‌هاي جهاني حتي به قيمت تصوير كردن برهنه‌ خشونت –كه در همه جاي دنیا يكي از مهمترين موارد نظام‌هاي ريتينگ براي اكران فيلم‌هاست- دانست بلكه همان طور كه خودشان مي‌گويند قانون الهي قصاص، افتادن در دور تسلسل توحش است!

«در یک کشور اسلامی این‌طور سبّ بر قرآن و سبّ بر اسلام در مرئی‌ و منظر مسلمین بشود، و فلان مقام هم تأیید کند و دعوت به شورش! در مقابل چه؟ در مقابل نص صریح قرآن؟! امروز، دو بعد از ظهر دعوت به راهپیمایی است. به حسب چیزی که در اعلامیه‌شان ثبت شده است، دعوت به راهپیمایی است در مقابل این حکم «غیر انسانی» اسلام! [...] لکن بسیار غفلت می‌خواهد و بسیار ساده اندیشی می‌خواهد که [...] مسلمانها هم همین بنشینند تماشا کنند که به ضد اسلام مقاله بنویسند و سبّ اسلام بکنند و حکم ضروری اسلام را «غیر انسانی» بخوانند!» سخنرانی امام خمینی (ره) درباره‌ی اخطار شدید به مخالفان لایحه قصاص و اعلام ارتداد مخالفین احکام ضروری اسلام، 25 خرداد 60

چگونه است که دلسوزان آسیب‌های اجتماعی و داعیه‌داران به تصویر کشیدن دردهای جامعه بر پرده‌ی سینما که دلواپس نقش قصاص در تکمیل خشونت شده‌اند، نقش این توحش برهنه‌ی فیلم در دامن زدن به خشونت را در جامعه در نظر نمی‌گیرند؟ اما بعد از همه‌ این‌ها عجیب‌تر از همه آن است که چنین اشتباهات فرهنگی غیرقابل باوری رخ دهد و وزیر محترم ارشاد آن را قرآنی بخواند و باقی ماجرا مسکوت بماند. عوامل فیلم تلاش دارند تا مدیران فرهنگی و مخاطبان‌شان را به صراحت از آدرس اشتباهی که رفته‌اند بازگردانند و افکار عمومی را متوجه معنای اصلی فیلم کنند اما افتخار نشان عالی «فیلم قرآنی» از آن‌ها پس گرفته نمی‌شود.

«اما شمایی که مسلمان هستید و هیچ گاه نمی‌خواهید به ضد اسلام قیام کنید چرا این قدر هواهای نفسانیه زیاد شده است که نمی‌فهمید دارید چه می‌کنید؟ چرا این قدر شیطان در نفس ماها سلطنت پیدا کرده است که چشمهای ما را کور کرده است و قلبهای ما را وارونه کرده است؟ بیایید حساب خودتان را جدا کنید. آیا [...] آن‌ها هم قبول دارند که این حکم - حکم قصاص - که در قرآن کریم و ضروری بین همه مسلمین است، «غیر انسانی» است؟ آیا این نماز شب خوان‌ها این را قبول دارند یا نه؟ شک ندارم که قبول ندارند. خوب، اعلام کنید. چرا ساکت نشسته‌اید. مگرنهی از منکر فقط باید من را نهی کنید؟» سخنرانی امام خمینی (ره) درباره‌ی اخطار شدید به مخالفان لایحه قصاص و اعلام ارتداد مخالفین احکام ضروری اسلام، 25 خرداد 60

Image Image Image
Image
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

فیلم‌های تبلیغاتی القاعده را پنتاگون می‌ساخت؛ آیا فیلم‌های د

پستتوسط najm111 » دوشنبه نوامبر 14, 2016 8:54 am

فیلم‌های تبلیغاتی القاعده را پنتاگون می‌ساخت؛ آیا فیلم‌های داعش را آمریکایی‌‌ها می‌سازند؟


پنتاگون به شرکت «بل پاتینجر» انگلیس بیش از نیم میلیارد دلار پرداخت کرده تا این شرکت فیلم‌های پروپاگاندایی بسازد و به نام القاعده بوده در سراسر دنیا منتشر کند.

سرویس جنگ نرم مشرق- یک سازمان خبری انگلیسی اخیراً واقعیتی را فاش کرد که اگرچه از نظر آمریکاشناسان مسئله عجیب یا تازه‌ای نبود، اما آشکارا و رسماً مطرح شدن آن با شواهد و اسنادی که بتواند آن را ثابت کند، اتفاقی ضروری بود که دیر یا زود باید رخ می‌داد. «اداره خبرنگاران تحقیقی» مستقر در لندن اوایل ماه جاری میلادی (2 اکتبر 2016) گزارشی مفصل منتشر و در آن ثابت کرد پنتاگون به یک شرکت روابط عمومی انگلیسی که اتفاقاً سابقه‌ای جنجالی و بحث‌برانگیز هم دارد، بیش از نیم میلیارد دلار پرداخت کرده تا این شرکت یک برنامه گسترده پروپاگاندا را، البته محرمانه، در عراق پیاده کند[1]. ماهیت این برنامه و اهداف آن‌چه بوده است؟ برای گرفتن پاسخ این سؤال ادامه این گزارش را حتماً بخوانید.

Image

انتشار تصاویر سر بریدن «جیمز فولی» خبرنگار آمریکایی، یکی از اولین مواردی بود که تردید درباره واقعی بودن برخی از ویدیوهای منتسب به داعش را مطرح کرد

قصه «جیمز فولی» و تکرار 11 سپتامبر

19 آگوست 2014، انتشار تصاویر سر بریدن «جیمز فولی» خبرنگار آمریکایی به دست تروریست‌های داعشی موجب شد تا واشینگتن رسماً خود را مستحق دخالت در جنگ سوریه به هر شکل مطلوب خودش معرفی کند. فولی اولین شهروند آمریکایی بود که به دست تروریست‌ها در سوریه کشته می‌شد و خبر کشته شدنش باید به دراماتیک‌ترین شکل ممکن به تمام دنیا مخابره می‌شد.

همین بود که طولی نکشید افشا شود بر خلاف ادعای شورای امنیت ملی آمریکا که فیلم منتشرشده در اینترنت را «واقعی» دانسته بود[2]، این فیلم در یک استودیو و به طور حرفه‌ای گرفته شده و با اهداف خاص در اینترنت منتشر شده است[3]. فیلم «پیامی به آمریکا» به وضوح دارای نشانه‌های یک عملیات روانی بود.

عملیات سر بریدن «جیمز فولی» یک پیام کاملاً خاص داشت که توسط یک تروریست در خود فیلم قرائت می‌شد: این قتل برای نشان دادن اعتراض به عملیات نظامی و بمباران آمریکا در عراق انجام می‌شود. این پیام به سرعت و از طریق ده‌ها رسانه تحت امر آمریکا به تمام دنیا مخابره شد. اما آیا این پیام اولین و آخرین باری بود که به گوش مردم دنیا می‌رسید؟

«تروریست»های بی‌شماری تا کنون دست به «اقدامات تروریستی» به خصوص علیه اهداف آمریکایی زده‌اند تا به دنیا نشان دهند که آمریکا فرشته است و به خاطر فرشته بودنش هدف اقدامات تروریست‌هایی قرار می‌گیرد که شیطان‌صفت هستند. اگر یادتان باشد، همین چند ماه پیش وقتی «عمر متین» مرگ‌بارترین حادثه تیراندازی تاریخ آمریکا را رقم زد، با مقامات اضطراری آمریکا تماس گرفت و گفت[4] یادتان باشد؛ نکند کار من را اشتباه تفسیر کنید؛ دلیل این کار من «بمباران آمریکا» در سوریه و عراق است.

روش اوبامایی برای توجیه جنگ و غارتگری

مسلماً بزرگ‌ترین عملیات تاریخ آمریکا برای توجیه یک جنگ خارجی (یا به عبارت دقیق‌تر چندین جنگ خارجی) همان 11 سپتامبر بود، اما به نظر می‌رسد روش دولت اوباما برای ورود به سوریه اندکی با روش بوش برای حمله به افغانستان و عراق، متفاوت است. اوباما ترجیح می‌دهد از حادثه‌های کوچک‌تر، اما به همان اندازه «احساساتی» استفاده کند. چنان‌که کم‌تر از یک ماه بعد از فولی، فیلم دیگری منتشر شد که نشان می‌دهد داعش یک خبرنگار دیگر آمریکایی به نام «استیون جوئل سوتلوف» را نیز ظاهراً سر بریده است[5].

این‌که به طور خاص فیلم‌های بریدن سر این دو خبرنگار آمریکایی، واقعی بوده یا نه، موضوع این گزارش نیست. آن‌چه در این‌جا باید مورد تأکید قرار بگیرد این است: همان‌طور که 11 سپتامبر یک عملیات پرچم دروغین برای توجیه لشکرکشی گسترده به خاورمیانه بود، بسیاری از این فیلم‌ها هم می‌تواند ترفندی برای آماده‌سازی افکار عمومی آمریکا برای آغاز عملیاتی به خطرناکی جنگ‌های افغانستان و عراق، این‌بار در سوریه باشد.

تولید ویدیوهای دروغین از القاعده، یکی از ابزارهای آمریکا برای رسیدن به منافعش در عراق است

واقعیتی که این گزارش تلاش می‌کند ثابت کند این است که آمریکایی‌ها از هیچ اقدامی برای پیش‌برد منافع استکباری خود ابایی ندارند؛ خواه کشتن سه هزار آمریکایی در خاک این کشور، خواه به راه انداختن کمپینی چند صد میلیون دلاری برای فریب مردم جهان. هدف از همه این عملیات‌ها یکی است: قربانی نشان دادن آمریکا و توجیه اقدامات این کشور در سراسر دنیا به بهانه‌هایی مانند جنگ علیه تروریسم.

دست آمریکایی‌ها به دامن بزرگ‌ترین شرکت روابط عمومی انگلیس

«بل پاتینجر پرایوت[6]» بزرگ‌ترین شرکت بین‌المللی روابط عمومی و بازاریابی در انگلیس است. این شرکت سفارش دریافت کرده بود تا یک سری ویدیوهای کوتاه تلویزیونی به سبک شبکه‌های خبری عربی و ویدیوهای تولیدی معارضان در سوریه تولید کند. قرار بود از این ویدیوها برای ردیابی افرادی استفاده شود که آن‌ها را تماشا می‌کردند. کارمندان «بل پاتینجر» در کنار افسران نظامی عالی‌رتبه آمریکایی در مقر خود واقع در «کمپ ویکتوری» در بغداد مشغول انجام این عملیات بودند.

«تیموتی بل» رئیس سابق «بل پاتینجر» تأیید می‌کند که سازمانش در قالب یک عملیات «مخفیانه» نظامی و «تحت توافقات مختلف محرمانه» کار کرده است. شرکت «بل پاتینجر» موظف بود تا درباره عملیات‌هایش در عراق به پنتاگون، سیا و شورای امنیت ملی آمریکا گزارش دهد.

«بل» و کمپانی‌اش به هیچ عنوان در انگلیس و بلکه در دنیا بی‌نام و نشان نبودند. وی یکی از موفق‌ترین مدیران روابط عمومی در انگلیس بود، تا جایی که او را عامل ارائه تصویر پولادین از «مارگارت تاچر» (نخست‌وزیر سابق انگلیس) و کمک به حزب محافظه‌کار برای پیروزی در سه دوره انتخابات در این کشور دانسته‌اند. همان‌طور که گفته شد، شرکت «بل پاتینجر» ابعاد بین‌المللی هم دارد و این ابعاد شامل حمایت از چندین حکومت استبدادی و سرکوبگر از جمله در خاورمیانه می‌شود.

آن‌چه درباره هم‌کاری «بل پاتینجر» با ارتش آمریکا در عراق تا این‌جا گفته شد و جزئیاتی که در ادامه می‌آید، از اسناد قراردادهای ارتش آمریکا، مدارک مربوط به خریدها و گزارش‌های دفتر نظارت وزارت دفاع این کشور و همین‌طور پرونده‌ها و گزارش‌های تخصصی شرکت «بل پاتینجر» درباره پروپاگاندای نظامی جمع‌آوری شده است.

هم‌چنین در این‌باره با چندین نفر از مقامات سابق و پیمان‌کاران دیگری نیز مصاحبه شده که در عملیات‌های اطلاعاتی در عراق دست داشته‌اند. همه این اسناد نشان می‌دهند «بل پاتینجر» ویدیوهایی برای پنتاگون می‌ساخته که قطعاً خارج از حوزه عادی ارتباطات و روابط عمومی تعریف می‌شده‌اند.

سفید، خاکستری، سیاه؛ از راست تا دروغ

«مارتین ولز» تدوینگر سابق شرکت «بل پاتینجر» در مورد کار برای ارتش آمریکا در عراق می‌گوید که عملیات این شرکت در کمپ ویکتوری «شوکه‌کننده» و موجب «باز شدن چشم‌ها و تغییر زندگی»اش شده است. وی توضیح می‌دهد که محصولات «بل پاتینجر» باید به تأیید نهایی «دیوید پترائوس» ژنرال سابق آمریکایی و فرمانده وقت نیروهای ائتلاف در عراق می‌رسید. گاهی هم این ویدیوها را خود کاخ سفید تأیید می‌کرد.

Image

«دیوید پترائوس» فرمانده وقت نیروهای ائتلاف در عراق یکی از افرادی بود که پای ویدیوهای ساختگی را امضا می‌کرد؛ وی بعدها رئیس سیا شد، ولی به دلیل افشای رابطه نامشروعش با یک خبرنگار از سمتش استعفا کرد

اظهارات یکی از پیمانکاران نشان می‌دهد عموماً سه نوع عملیات رسانه‌ای در عراق انجام می‌شده است: «سفید یعنی مشخص است این ویدیو را چه کسی ساخته است: همان کسی که نامش روی برچسب تولید نوشته شده است. خاکستری یعنی مشخص نیست چه کسی آن را ساخته است. و سیاه یعنی سازنده آن به دروغ نوشته شده است. این نوع «عملیات‌های سیاه» (مخفی) برای ردیابی این‌که کدام افراد یک ویدیوی خاص را تماشا می‌کنند، ابزاری بسیار عادی در صنعت [جاسوسی] بودند.»

آن‌چه «بل پاتینجر» در عراق انجام می‌داد یک عملیات گسترده رسانه‌ای بود که به طور متوسط سالانه بیش از 100 میلیون دلار هزینه دربرداشت. برخی اسناد افشاشده از این عملیات نشان می‌دهد این شرکت انگلیسی در یک مقطع حدود 300 کارمند را از انگلیس و عراق در استخدام خود داشته است.

اسناد موجود، امضای قراردادهایی به ارزش دست‌کم 540 میلیون دلار میان پنتاگون و «بل پاتینجر» برای عملیات‌های اطلاعاتی و روانی بین ماه می سال 2007 تا ماه دسامبر سال 2011 را نشان می‌دهند. شنیده‌ها حاکی است، سال 2006 نیز قراردادی مشابه میان دو طرف با حدود همان نرخ سالیانه (120 میلیون دلار) وجود داشته است.

اخباری که آمریکا درباره القاعده می‌سازد

چنان‌که مارتین ولز توضیح می‌دهد دست‌کم سه نوع ویدیو به سفارش آمریکایی‌ها باید ساخته می‌شد. اول، تبلیغات تلویزیونی‌ای بود که القاعده را منفی به تصویر می‌کشید. دوم، ویدیوهای خبری‌ای بود که باید به گونه‌ای ساخته می‌شد تا به نظر برسد توسط شبکه‌های تلویزیونی عربی ساخته شده است.

«بل پاتینجر» تیم‌هایی را می‌فرستاد تا از بمب‌گذاری‌های القاعده فیلم‌های ویدیویی با کیفیت پایین بگیرند؛ سپس آن‌ها را مانند فیلم‌های خبری ویرایش می‌کرد. این فیلم‌ها به زبان عربی صداگذاری و سپس به شبکه‌های تلویزیونی سراسر منطقه فرستاده می‌شدند.

طبیعتاً باید مخفی می‌ماند که مبدأ این فیلم‌ها و گزارش‌های به اصطلاح خبری، آمریکایی‌ها هستند. با این حال، سال 2005 افشا شد که یک پیمان‌کار روابط عمومی به نام «لینکلن گروپ» نیز به پنتاگون کمک کرده تا مقالاتی را در روزنامه‌های عراقی به چاپ برساند.

سی‌دی‌های مرموزی که در صحنه جرم آمریکایی‌ها باقی می‌ماند

سومین و حساس‌ترین عملیاتی که «بل پاتینجر» باید در عراق انجام می‌داد، ساخت فیلم‌های پروپاگاندایی بود که باید به دروغ به القاعده نسبت داده می‌شدند. ولز می‌گوید برای ساخت این ویدیوها دستورات کاملاً مشخص و دقیقی دریافت می‌کرده است: «باید به این سبک خاص ساخته شود و از فیلم‌های القاعده هم استفاده شود. باید 10 دقیقه باشد، به این فرمت ساخته شود و به این روش هم اینکد شود.»

تفنگ‌داران دریایی آمریکا سی‌دی این فیلم‌ها را با خود سر پست‌های گشتی می‌بردند و وقتی به جایی حمله می‌کردند، آن‌ها را در آن محل رها می‌نمودند. به گفته ولز مثلاً «وقتی به یک خانه حمله می‌کردند و به دنبال چیزی، همه خانه را به هم می‌ریختند، یک سی‌دی عجیب و غریب هم آن‌جا می‌انداختند.»

سی‌دی‌ها به گونه‌ای برنامه‌ریزی شده بودند تا از برنامه «ریل پلیر» (از برنامه‌های محبوب که برای اجرا باید به اینترنت وصل شود) استفاده کنند؛ اما این تمام ماجرا نبود. درون سی‌دی کدی تعبیه شده بود که به یک حساب «گوگل آنالتیکس» وصل می‌شد و لیستی از آی‌پی‌هایی را به منابع آمریکایی ارسال می‌کرد که محتوای آن سی‌دی را اجرا کرده بودند. این اطلاعات تنها در اختیار دو نفر قرار می‌گرفت: مارتین ولز و یکی از فرماندهان نظامی آمریکایی.

ایران یکی از نقاط ردیابی

اما اهمیت این اطلاعات چه بود؟ ولز توضیح می‌دهد: «اگر یکی از این سی‌دی‌ها وسط بغداد تماشا می‌شد، می‌فهمیدیم که یک هدف آن‌جا وجود دارد. اگر 48 ساعت یا یک هفته بعد، یکی از این سی‌دی‌ها جای دیگری در دنیا تماشا می‌شد، موضوع جالب‌تر می‌شد، و این چیزی بود بیش‌تر به دنبالش بودیم، چون یک ردپا را به ما نشان می‌داد.» این سی‌دی‌ها در نقاط جالبی تماشا می‌شدند، از جمله ایران، سوریه، و حتی خود آمریکا.

پنتاگون تأیید کرده که «بل پاتینجر» به عنوان پیمان‌کار در عراق برای ارتش آمریکا و در قالب «کارگروه عملیات‌های اطلاعاتی[7]» کار کرده و محصولاتی را ساخته که بخشی از آن‌ها علناً به نیروهای ائتلاف نسبت داده شده و بخشی از آن نیز این‌گونه نبوده است. البته پنتاگون تأکید دارد که همه آن‌چه «کارگروه عملیات‌های اطلاعاتی» منتشر کرده، «واقعیت داشته» است.

با این وجود، «کارگروه عملیات‌های اطلاعاتی» تنها عملیاتی نبود که «بل پاتینجر» در آن شرکت داشت. بخشی از عملیات‌های این شرکت انگلیسی تحت «کارگروه مشترک عملیات روانی[8]» انجام شده‌اند و یک مقام وزارت دفاع آمریکا نیز بدون اشاره به جزئیات، این مسئله را تأیید کرده است.

لاش‌خورهای غربی سر سفره‌ای به نام عراق

اعطای چنین قرارداد بزرگی به یک شرکت انگلیسی، خشم بسیاری از شرکت‌های ارتباطاتی آمریکایی را برانگیخته بود، چرا که این شرکت‌ها اولاً خود را به اندازه «بل پاتینجر» توانا می‌دانستند و دوماً به شدت به دنبال «فرصت‌های کاری» در عراق بودند.

جنگ عراق فرصتی طلایی برای بسیاری از شرکت‌های فعال در عرصه ارتباطات و روابط عمومی بود. شواهد موجود نشان می‌دهد بین سال‌های 2006 تا 2008 بیش از 40 شرکت مجزا به ازای ارائه خدمات تلویزیونی و رادیویی، تولید ویدیو، طراحی بیلبورد، تبلیغات و اجرای نظرسنجی در عراق از آمریکایی‌ها بودجه دریافت می‌کرده‌اند. این شرکت‌ها شامل شرکت‌های آمریکایی و عراقی نیز می‌شده است. با این حال، به نظر می‌رسد بیش‌ترین میزان بودجه را «بل پاتینجر» از آمریکایی‌ها می‌گرفته است.

Image

تبلیغات به سود آمریکا، یکی از عملیات‌های ارتش این کشور در عراق بود که پیمان‌کاران بخش عمده آن را به عهده داشتند

دلیل استفاده ارتش آمریکا از پیمان‌کاران اولاً این بود که تخصص لازم برای اجرای این عملیات‌های روابط عمومی در درون ارتش وجود نداشت و دوماً این‌که عملیات‌های ارتش آمریکا در عراق از نظر قانونی وضعیتی «خاکستری» و خطرناک داشته‌اند.

عملیات‌های «بل پاتینجر» به نیابت از پنتاگون در عراق، سال 2011 هم‌زمان با عقب‌نشینی نیروهای آمریکایی از این کشور، متوقف شد. یگانی هم که مسئولیت این عملیات‌ها را به عهده داشت، اکنون منحل شده است. آیا این عملیات‌ها نهایتاً به اهداف خود رسیدند؟ هیچ‌کس هنوز جوابی قطعی برای این سؤال ندارد.

آن‌چه در این گزارش توصیف کردیم، مربوط به گذشته است، اما مهم این‌جاست که از آن یک درس مهم گرفته شود: آمریکایی که برای رسیدن به اهداف خود در عراق از القاعده استفاده می‌کند، قطعاً می‌تواند در سوریه هم از داعش برای تأمین منافع خود استفاده کند. در این میان، هر کس اظهارات و تبلیغات آمریکایی‌ها را باور کند، اشتباهی جبران‌ناپذیر مرتکب شده است.

[1] How the Pentagon paid a British PR firm $500 million for top secret Iraq propaganda Link

[2] Video of U.S. journalists is authentic – NSC Link

[3] Foley video with Briton was staged, experts say Link

[4] READ: FBI Releases Unredacted Transcript of Omar Mateen 911 Calls Link

[5] ISIS video shows beheading of American journalist Steven Sotloff Link

[6] Bell Pottinger Link

[7] Information Operations Task Force Link

[8] Joint psychological operations task force Link
najm111
Site Admin
 
پست ها : 1988
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

قبليبعدي

بازگشت به آلوده شناسى


cron
Aelaa.Net