آلودگي رسانه اى

مديران انجمن: najm134, najm134, najm134

در ایران بازیگران زن متاهل هیچ پیشنهادی برای کار ندارند

پستتوسط najm134 » جمعه مارس 02, 2018 4:00 pm

در ایران بازیگران زن متاهل هیچ پیشنهادی برای کار ندارند


بازیگر فیلم بچه‌های جسور گفت: اتفاق تاسف باری که این روزها بسیار دیده می شود این است که بازیگران زنی که شوهر دارند پیشنهادات بسیار کمی به آنها می شود و اگر شما مجرد باشید به راحتی برای نقش ها دعوت می شوید.

لیلا بوشهری بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون در گفت‌وگو با خبرگزاری میزان، در خصوص فعالیت‌های خود در عرصه بازیگری گفت: به تازگی بازی در فیلم سینمایی با موضوع کودکان را به کارگردانی "علی پویان" به پایان رسانده ام اما این روزها بیشتر به فکر این هستم که خودم وارد عرصه کارگردانی و ساخت اثر شوم. پیش از این سابقه کارگردانی تئاتر را داشته ام اما این نخستین تجربه تصویری من خواهد بود.

وی در رابطه با کم کاری خود در سینما افزود: این روزها وضعیت بازیگری در سینما اصلاً خوب نیست و هر شخصی که پول داشته باشد به هر چه که می‌خواهد می رسد. بارها به من پیشنهاد بازی داده شده و وقتی به دفتر سینمایی می‌روم می‌گویند چقدر پول داری. این روزها شما بدون حتی اندکی تجربه می‌توانید با فراهم آوردن پول نقش اول را بازی کنید.
بازیگر فیلم "بچه‌های جسور" با اشاره به لابی بازی در سینما تاکید کرد: روابط در سینمای ایران بیداد می‌کند. شما باید برای حضور مداوم رابطه داشته باشید و اگر نه سالها باید در انتظار پیشنهادات خوب بمانید. وضعیت سینما سالهاست که این چنین شده و کاری نمی توان کرد اما من همیشه گلیم خود را از آب بیرون کشیده ام.

وی از وجود روابط نادرست در سینما پرده برداشت و ادامه داد: اتفاق تاسف باری که این روزها بسیار دیده می شود این است که برخی از بازیگران زنی که متاهل هستند پیشنهادات بسیار کمی به آنها می شود ولی اگر مجرد بودند به راحتی برای نقش ها دعوت می شدند. این اتفاق به شدت در سینما رایج شده است. این بازیگران مجرد به سینما وارد شده و با خودشان سرمایه هم می آورند و تبعاً به نقش های بسیار بزرگ نیز خواهند رسید.

بوشهری سینما را اسیر پول خواند و خاطرنشان کرد: همه چیز در سینمای ایران پول است و پول. شما پول داشته باشید یک روزه بازیگر و کارگردان می شوید. این روزها تهیه کنندگانی حضور دارند که فیلمشان را با پول بازیگران تولید می‌کنند. اینها لیستی را جلوی بازیگر می‌‎گذارند که برای هر نقش قیمت مشخصی را اعلام می کنند.
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

پشت پرده تبلیغ یک واکسن وارداتی در برنامه ماه عسل چیست؟

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه ژوئن 15, 2018 7:06 pm

واکسنی که شما را فلج می‌کند و می‌کُشد


بجز عوارض واكسنها بطور عموم
و عوارض خطير اين نوع واكسن
اصل ترويج اين واكسن بار ضداخلاقي دارد
چون اين بيماري ناشي از ولنگاري جنسي است
و ترويج اين واكسن يعني ولنگاري جنسي مشكلي نيست فقط واكسنش را بزن
انوقت در يك برنامه زنده شوي تلويزيون ترويج كنند كه هركسي بزند شركت در برنامه مي كند!!!!!


شواهد نشان می‌دهد واکسن HPV که «ماه عسل» آن را تبلیغ کرد، در کشورهای دیگر عامل بروز اختلالات خودایمنی، فلج و مرگ شده است.

سرویس جامعه مشرق - برنامه «ماه عسل» روز سه‌شنبه ۸ خرداد با دعوت از «یاسمن اشکی» و تعریف داستان زندگی وی، موضوع ویروس HPV را به طور عمومی مطرح کرد و از آن‌جایی که این برنامه مخاطبان زیادی دارد، موجب شد تا مسئله بیماری‌هایی که نتیجه عفونت با HPV هستند به موضوع بحث و جنجال زیادی در کشور تبدیل شود. جنجال‌برانگیزتر، طرح موضوع واکسن HPV و ادعای نیاز مبرم برای تولید ملی این واکسن با طرح ادعاهایی ناصحیح و کاملاً اغراق‌آمیز درباره بروز قریب‌الوقوع یک «سونامی HPV» بود.

مشرق پیش از این در گزارش‌های مفصلی به قسمت جنجالی برنامه ماه عسل پرداخته (از این‌جا بخوانید) و همین‌طور ویروس HPV و بیماری مرتبط با آن در انسان را نیز خدمت مخاطبان محترم معرفی کرده است (از این‌جا بخوانید) (خواندن این دو گزارش به درک بهتر گزارش حاضر کمک خواهد کرد). در گزارش پیش رو بیش‌تر درباره واکسن HPV و واکنش کشورهای مختلف به این واکسن توضیح داده خواهد شد و سپس نکاتی ساده و مبتنی بر «عقل سلیم» یادآوری خواهد شد که به نظر می‌رسد مغفول مانده‌اند.


واکسن HPV چیست و چه کار می‌کند؟

بنا به گزارش‌های سازمان سلامت جهانی (که در ادامه بیش‌تر درباره آن خواهید خواند) اولین نمونه از واکسن HPV در سال ۲۰۰۶ تولید شد[۱] و از آن سال تا کنون، تنها دو واکسن مختلف برای HPV به طور گسترده در دنیا تأیید شده و استفاده می‌شود[۲]: «گارداسیل[۳]» (ساخت شرکت «مِرک» آمریکا) و «سرواریکس[۴]» (ساخت شرکت «گلاکسو-اسمیت-کلاین» انگلیس) که البته از گارداسیل، دو نمونه تولید می‌شود. هرکدام از این واکسن‌ها (از جمله نمونه‌های مختلف گارداسیل) برای پیش‌گیری از ابتلا به دو یا چند نوع HPV تولید شده‌اند، اما تمام آن‌ها مدعی‌اند که دست‌کم از آلودگی به دو نوع ۱۶ و ۱۸ از ویروس HPV پیش‌گیری می‌کنند. این دو نوع، عامل بیش‌ترین میزان ابتلا به سرطان گردن رحم در دنیا هستند.

در عین حال، «مؤسسه ملی سرطان» آمریکا که یکی از حامیان اصلی واکسن HPV است، توصیه می‌کند که حتی زنانی هم که واکسن HPV را دریافت می‌کنند، باید مرتباً آزمایش‌های غربالگری سرطان گردن رحم را طبق روال قبل ادامه دهند، چراکه واکسن‌های HPV از آلودگی به تمام HPVهایی جلوگیری نمی‌کنند که می‌توانند منجر به سرطان شوند[۵]. روی هم رفته، حدود ۳۰ درصد از سرطان‌های گردن رحم با تزریق هیچ‌یک از واکسن‌های HPV قابل‌پیش‌گیری نیستند. در مواردی که ادعا می‌شود واکسن HPV می‌تواند مانع از سرطان گردن رحم شود، تأثیر این واکسن را دست‌کم ۵ تا ۱۰ سال و نهایتاً ۱۵ سال تخمین می‌زنند.

طبق دستورالعمل، حتی در صورت تزریق واکسن نیز نباید اقدامات دیگر پیش‌گیری از سرطان گردن رحم را رها کرد.
از آن‌جایی که به گزارش خود مؤسسه ملی سرطان آمریکا، آزمایش‌های پاپ اسمیر می‌توانند اکثر سلول‌های غیرطبیعی را پیش از تبدیل شدن به سلول‌های سرطانی تشخیص بدهند[۶]، بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که دست‌کم بیش از ۵۰ درصد از سرطان‌های گردن رحم با آزمایش‌های مرتب پاپ اسمیر قابل‌تشخیص و پیش‌گیری هستند. از طرف دیگر، چنان‌که گفته شد، ۳۰ درصد از این سرطان‌ها نیز با تزریق واکسن HPV قابل‌پیش‌گیری نیستند. بنابراین واکسن HPV تنها می‌تواند در پیش‌گیری از چیزی حدود ۲۰ درصد از سرطان‌های گردن رحم منحصراً نقش داشته باشد. البته با خواندن ادامه این گزارش به این نتیجه خواهید رسید که بهتر است عطای همین ۲۰ درصد و واکسن HPV را نیز به لقای آن ببخشیم.

Image
«گارداسیل» رایج‌ترین واکسنی است که برای پیش‌گیری از سرطان گردن رحم تجویز و تزریق می‌شود

پشت پرده تأیید واکسن HPV

اولین نکته‌ای که باید در مورد واکسن HPV در نظر داشت این است که انحصار تولید این واکسن در اختیار آمریکا و انگلیس است. این واکسن را آن دسته از نهادهای رسمی آمریکا تأیید کرده‌اند که هرکدام به نوعی در پرونده صنایع داروسازی این کشور متهم هستند. موضوع کمپانی‌های غول‌پیکر در صنایع داروسازی آمریکا و سودهای هنگفت آن‌ها از تولید داروهای مختلف و سپس تبلیغ و ترویج آن‌ها صرفاً با اهداف تجاری، موضوع بسیار باسابقه و مفصلی در فضای داخلی آمریکاست که قطعاً از حوصله این گزارش خارج است. با این وجود، یادآوری برخی اطلاعات در این زمینه برای تفسیر بحث کنونی، لازم به نظر می‌رسد.

شرکت گلاکسو-اسمیت-کلاین انگلیس (تولیدکننده واکسن سرواریکس) به نوبه خود سال ۲۰۱۲ به جرم کوتاهی در ارائه اطلاعات کافی به مصرف‌کننده، دادن رشوه به پزشکان و ارائه اطلاعات نادرست و گم‌راه‌کننده درباره ایمنی استفاده از یکی از داروهایش در آمریکا و برخی جرائم دیگر (نه لزوماً درباره واکسن HPV) مجبور شد مبلغ سرسام‌آور ۳ میلیارد دلار را (در پرهزینه‌ترین پرونده پزشکی در این حوزه) به وزارت دادگستری آمریکا پرداخت کند[۷]. با این حال، موضوع اصلی این گزارش واکسن گارداسیل است که هم رواج بیش‌تری در دنیا دارد و هم نهادهای آمریکایی به شدت پشت آن ایستاده‌اند.

«مِرک» سازنده «گارداسیل»، سابقه پنهان‌کاری درباره عوارض احتمالی داروهایش را دارد.
شرکت مرک آمریکا (تولیدکننده واکسن گارداسیل) سال ۲۰۰۸ مجبور شد بیش از ۶۵۰ میلیون دلار بابت کلاه‌برداری بیمه‌ای و هم‌چنین پرداخت رشوه در خصوص سه داروی تولیدی‌اش (که شامل گارداسیل نمی‌شد) به وزارت دادگستری آمریکا جریمه پرداخت کند[۸]. سه سال قبل از آن نیز، «ریموند گیلمارتین» پس از ۱۱ سال مدیریت شرکت مرک، روزی که محققان کنگره آمریکا سِیلی از اسناد مختلف را درباره اقدام این شرکت به ادامه تبلیغات گسترده با وجود اطلاع از نگرانی‌های جدی درباره یکی از داروهایش منتشر کردند، استعفا داده بود[۹]. با این وجود، نباید این درگیری‌های گاه و بی‌گاه میان کمپانی‌های بزرگ دارویی در آمریکا و جهان با وزارت‌خانه‌ها و یا کنگره این کشور را نشانی از وجود یک رویه متقن یا استاندارد مشخص یا مثلاً «عزم جدی دولت آمریکا برای تأمین و تضمین سلامت مردم در داخل و خارج از این کشور» تلقی کرد.

تحقیقات نشان داده که این واکسن موجب اوتیسم می‌شود، اما «لایحه ملی آسیب از واکسن کودکی» هم‌چنان از داروسازان مقابل مردم حمایت می‌کند

شواهد نشان می‌دهد که این پرونده‌های حقوقی که عمدتاً با پرداخت جریمه (یعنی واریز مبلغی به حساب دولت) بسته می‌شوند و کسی پیگیر جبران خسارت‌های وارده به مردم نمی‌شود، صرفاً بخشی از تجارت دارویی بدون در نظر گرفتن جان مردم است، واقعیتی که تنها یکی از اسناد آن، اعتراف مقامات آموزشی آمریکا به تأمین بودجه بیش از ۷۰۰ میلیون دلاری تحصیلات پزشکی در این کشور توسط کمپانی‌های تولیدکننده دارو است[۱۰]. به عبارت دیگر، وقتی تولیدکنندگان دارو، تجویزکنندگان دارو را تربیت می‌کنند، نتیجه کاملاً مشخص است.

قدرت لابی دارو در آمریکا گاهاً حتی از لابی اسلحه نیز پیشی گرفته است.
البته کار تنها به مؤسسات آموزشی هم ختم نمی‌شود. یکی از آمارهای عجیب و غریب در آمریکا، رتبه اول لابی‌های دارو در صرف هزینه در کنگره برای تنظیم و تعیین مقررات مربوط به حوزه تولید و توزیع دارو در این کشور طی سال‌های ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۵ است[۱۱]. لابی‌های دارو در این مدت بیش از ۸۰۰ میلیون دلار صرف لابیگری فدرال کرده‌اند و از این منظر از لابی‌های قدرتمندی مانند لابی اسلحه نیز پیشی گرفته‌اند. البته این هزینه‌ها برای لابی دارو کاملاً توجیه‌پذیر است، چراکه به عنوان نمونه، کمپانی آمریکایی «فایزر[۱۲]» یکی از بزرگ‌ترین کمپانی‌های داروسازی در دنیا به تنهایی در سال ۲۰۱۷ درآمد خالصی بیش از ۲۱/۳ میلیارد دلار داشته است[۱۳].

فایزر همان کمپانی‌ای است که بارها به جرائم مختلف توسط وزارت دادگستری آمریکا جریمه شده است؛ از جمله حدود دو هفته پیش، زمانی که تلاش کرد تا با استفاده از یک نهاد به ظاهر خیرخواهانه، قیمت داروی بیماری‌های قلبی خود را افزایش دهد[۱۴]، یا سال ۲۰۰۹ زمانی که به جرم تبلیغات غیرقانونی و پرداخت رشوه در مورد چهار عدد از داروهایش، بزرگ‌ترین جریمه تاریخ پرونده‌های کلاه‌برداری بیمه‌ای (تا پیش از جریمه ۳ میلیارد دلاری گلاکسو-اسمیت-کلاین) را به مبلغ ۲/۳ میلیارد دلار پرداخت کرد[۱۵].

کمپانی‌های داروساز آمریکایی بارها به خاطر دادن رشوه به پزشکان برای تجویز داروهایشان مجرم شناخته شده‌اند.
اگرچه تا کنون کمپانی‌های متعددی در آمریکا به جرم پرداخت رشوه به پزشکان با هدف تجویز بیش‌تر داروهایشان، و در نتیجه افزایش درآمد، جریمه شده‌اند[۱۶] که نشان می‌دهد سلامت عموم مردم به هیچ عنوان اولویت اول کمپانی‌های بزرگ داروسازی نیست، اما چنان‌که گفته شد، نباید باز و بسته شدن این پرونده‌ها را به معنای اهمیت دادن دولت و کنگره آمریکا به سلامت مردم تلقی کرد. دلایل مختلفی وجود دارد که اثبات می‌کنند، دولت آمریکا نیز از روابطش با شرکت‌های داروساز، به دنبال چیزی جز تیغ زدن این شرکت‌ها نیست. لابیگری کمپانی‌های دارویی در کنگره و مهر تأیید نهادهای دولتی آمریکا مانند «مرکز درمان و پیش‌گیری از بیماری[۱۷]» (آژانس فدرال دولت آمریکا و زیرمجموعه وزارت بهداشت و خدمات انسانی این کشور) و «سازمان غذا و دارو[۱۸]» (نهادی مشابه مرکز درمان و پیش‌گیری از بیماری) بر داروهایی که این کمپانی‌ها بارها و بارها به خاطر خطرآفرین بودن آن‌ها جریمه شده‌اند، نشان می‌دهد که داد و ستد میان واشینگتن و کمپانی‌های داروساز، تجارتی کاملاً پرسود برای هر دو طرف، اگرچه به قیمت تهدید سلامتی مردم، است.

Image

اوتیسم، افسردگی و فلج تنها بخشی از عوارض احتمالی «گارداسیل» هستند

«دیوید گراهام» از افشاگران سازمان غذا و داروی آمریکا معتقد است که داروی «وایوکس[۱۹]» تولید شرکت مرک (دارویی که مرک بیش از پنج سال اطلاعات درباره خطرات آن را مخفی کرده بود)، تا پیش از رسوایی بزرگ سال ۲۰۰۴ و جمع‌آوری این دارو از تمام بازارهای جهانی، منجر به بروز حملات قلبی در چیزی حدود ۱۴۰ هزار نفر تنها از مردم آمریکا و کشته شدن حدود ۵۵ هزار نفر در این کشور شده بود[۲۰]. جالب است بدانید، «جولی گربردینگ[۲۱]» از اعضا و سهام‌داران شرکت مرک، بین سال‌های ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۹، همان دوره‌ای که گارداسیل در آمریکا تأیید شد، مدیریت مرکز درمان و پیش‌گیری از بیماری دولت آمریکا را به عهده داشت.

«سازمان سلامت جهانی» که «گارداسیل» را تأیید کرده، به داشتن انگیزه‌های سیاسی و ملاحظات فراتر از سلامت عمومی عادت دارد.
در این میان، نهادهای بین‌المللی نیز تفاوتی با نهادهای دولتی آمریکایی ندارند. به عنوان نمونه، یکی از سازمان‌هایی که واکسن HPV را تأیید و برای تمام کشورهای جهان نیز تجویز کرده، «سازمان سلامت جهانی[۲۲]» (زیرمجموعه سازمان ملل و مسئول امور سلامت عمومی) است[۲۳]. سازمان سلامت جهانی، خود، موضوع جنجال‌های متعددی بوده که از جمله آن‌ها واکنش‌های ناکافی مقابل گسترش ویروس ابولا در غرب آفریقا[۲۴]، خودداری از تأیید عضویت تایوان تحت فشارهای سیاسی چین[۲۵]، و صرف هزینه‌ای معادل ۲۰۰ میلیون دلار در سال برای سفر اعضایش (یعنی بیش از هزینه‌ای که مجموعاً صرف مقابله با اچ‌آی‌وی/ایدز، مشکلات روانی، سل و مالاریا می‌شود) است، اما صرف‌نظر از این رویه‌های جنجالی، نکته قابل‌توجه درباره موضوع سرطان، برخی از جنجال‌هایی است که «آژانس بین‌المللی تحقیقات درباره سرطان[۲۶]» (زیرمجموعه سازمان سلامت جهانی) تا کنون به پا کرده است.

سال ۲۰۰۲ «لورنزو توماتیس» مدیر سابق آژانس بین‌المللی تحقیقات درباره سرطان (بین سال‌های ۱۹۸۲ تا ۱۹۹۳) مقاله‌ای نوشت و در آن این آژانس را به کوچک‌نمایی خطرات مواد شیمیایی صنعتی متهم کرد[۲۷]، اتفاقی که موجب شد تا یک سال بعد، از ورود توماتیس به ساختمان آژانس جلوگیری به عمل بیاید[۲۸]. همان سال، ۳۰ دانشمند حوزه سلامت عمومی نامه‌ای را امضا و از تضاد منافع (آژانس در تأمین سلامت عمومی مردم و هم‌زمان، همکاری با صنایع بزرگ) و عدم وجود شفافیت در آژانس شکایت کردند. آژانس بین‌المللی تحقیقات درباره سرطان در موارد دیگری نیز مورد انتقاد بوده[۲۹] که از جمله آن‌ها، انتخاب جهت‌دار تحقیقات برای انتشار گزارش‌ها و حذف هدفمند اطلاعات برای تأمین منافع خاص است[۳۰].

آیا واکسن گارداسیل ایمن است؟

بر خلاف نهادهای دولتی آمریکا که گارداسیل را رسماً تأیید و حمایت می‌کنند و بر خلاف سازمان بهداشت جهانی که این واکسن را «بسیار ایمن» توصیف می‌کند، شواهد و قرائن خبر از اتفاقات ناگواری می‌دهد که تصور می‌شود بر اثر تزریق واکسن HPV برای دریافت‌کنندگان این واکسن رخ داده‌اند. پیش از بررسی بخشی از این موارد، ارائه توضیحاتی تکمیلی درباره واکسن گارداسیل ضرورت دارد:

چنان‌که درباره بسیاری از یافته‌های علمی (نه تمام آن‌ها) صادق است، اثبات یا رد یک فرضیه در حوزه علمی و به خصوص پزشکی، گاهاً با قاطعیت ممکن نیست و نظراتی که در این‌باره اظهار می‌شود، بر مطالعاتی استوار است که در بهترین شرایط، یک «شبه‌واقعیت» را به دست داده‌اند.

به عنوان نمونه، بسیاری از کارشناسان پزشکی در دنیا (از جمله «دایان هارپر» یکی از دست‌اندرکاران تحقیقات[۳۱] درباره واکسن HPV که معتقد است درباره گارداسیل تحقیقات کافی انجام نشده[۳۲]) برای رد تأثیرگذاری گارداسیل به بیان این مطلب متوسل می‌شوند که «واکسن گارداسیل تا امروز حتی جلوی یک مورد ابتلا به سرطان گردن رحم را هم نگرفته است.» اگرچه ممکن است در ابتدا به نظر برسد که چنین تناقضی میان ادعاهای شرکت‌های سازنده واکسن HPV و نظرات دیگر کارشناسان حوزه پزشکی، بزرگ‌تر از آن است که باورپذیر باشد، اما اندکی دقت می‌تواند به حل این تناقض کمک کند.

کارشناسان می‌گویند تأثیر «گارداسیل» در پیش‌گیری از سرطان گردن رحم حتی در یک مورد هم تا کنون اثبات نشده است.
تزریق واکسن به منظور جلوگیری از ابتلا به یک بیماری انجام می‌گیرد، اما واقعیت این است که فردی که واکسن می‌زند، ممکن است در صورت عدم تزریق واکسن هم هیچ‌گاه به آن بیماری مبتلا نشود. این در حالی است که تحقیقات روی افرادی که واکسن را زده‌اند، صرفاً بر این موضوع تمرکز می‌کنند که «فرد، واکسن زده و به بیماری مبتلا نشده است» در حالی که ممکن است هیچ رابطه علت و معلولی‌ای در این میان وجود نداشته باشد. به عبارت دیگر، عدم ابتلای فرد به بیماری، لزوماً تأثیرگذاری واکسن را اثبات نمی‌کند. این خلأ اطلاعاتی، همان موردی است که کارشناسان به آن اشاره می‌کنند و معتقدند تحقیقات بیش‌تری باید انجام شود تا این اطمینان به وجود بیاید که عدم ابتلای یک فرد به یک بیماری (به خصوص بیماری غیرشایعی مانند سرطان گردن رحم) نتیجه مستقیم تزریق واکسن توسط وی بوده است.

در آن سوی سکه، مواردی هم که در ادامه به آن‌ها اشاره می‌شود، ممکن است تماماً و مستقیماً با تزریق واکسن HPV در ارتباط نباشند، اما به هر حال، تعداد زیاد این موارد و واقع شدن آن‌ها در کشورهای متعدد، قطعاً علامت سؤال بزرگی را به وجود می‌آورد که احتیاط در مورد تزریق واکسن HPV را ضروری می‌کند. در عین حال، باید توجه داشت که در این دعوای دوطرفه، قطعاً طرفی که ثروتمندتر و قدرتمندتر است (کمپانی‌های داروسازی) به راحتی می‌تواند از ابزار رسانه و تبلیغات بهره‌مند شود و روایت خود را بازگو کند و حرف خود را به کرسی بنشاند؛ طرف دیگر نیز مطابق معمول به تئوری توطئه متهم می‌شود (درباره «تئوری توطئه» این گزارش را بخوانید).

Image
برخی از قربانیان عوارض «گارداسیل»

آن‌چه در ادامه می‌آید، نام تنها برخی از کشورهایی است که در آن‌ها مواردی از عوارض جدی احتمالی واکسن گارداسیل گزارش شده است. اگرچه این فهرست تمام کشورهای درگیر و تمام موارد رخ داده در این کشورها را شامل نمی‌شود، اما برای طرح این سؤال کافی است که «آیا باید عجولانه و بدون تحقیق، واکسن HPV را برای عموم مردم تجویز کرد یا نه» :

آمریکا: اواسط سال ۲۰۱۳، وزارت بهداشت و خدمات انسانی آمریکا با پرداخت بیش از ۵/۸ میلیون دلار غرامت به ۴۹ قربانی تزریق گارداسیل موافقت کرد[۳۳]. فقط از سپتامبر سال ۲۰۱۰ تا سپتامبر سال ۲۰۱۱ در آمریکا، ۲۶ مورد مرگ بر اثر تزریق گارداسیل گزارش شد. سایر عوارض گزارش‌شده عبارت بود از سکته، فلج، نابینایی، التهاب لوزالمعده، مشکلات گفتاری، از دست رفتن حافظه کوتاه‌مدت، و «سندرم گیلن-باره[۳۴]» (نارسایی حاد عصبی-عضلانی).

انگلیس: بین سال‌های ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۵ گزارش‌ها حاکی از بروز بیش از ۸۲۰۰ مورد عوارض واکسن HPV بود که از این تعداد، بیش از ۲۵۰۰ مورد، با در نظر گرفتن معیارهایی مانند بستری شدن و داشتن خطر جانی، «جدی» توصیف شده بودند[۳۵]. خانواده‌های قربانیان موارد این‌چنینی در انگلیس کمپینی تحت عنوان «انجمن دختران آسیب‌دیده از واکسن HPV» را تأسیس کرده‌اند[۳۶].

فرانسه: اواخر سال ۲۰۱۳، طبق شکایت‌نامه‌ای که تنها در یک مورد صادر شد، دست‌کم ۱۰ دختر فرانسوی بعد از تزریق گارداسیل دچار اختلالات سیستم خودایمنی، از جمله لوپوس[۳۷]، سندرم گیلن-باره، ADEM (التهاب مغزی و نخاعی[۳۸])، «ایدیوپاتیک هایپرسامنیا» («بیش‌خوابی ناشناخته[۳۹]») و ام‌اس شدند[۴۰].

اسپانیا: بعد از بارها شکایت درباره عوارض گارداسیل در اسپانیا، اواسط سال ۲۰۱۴ بالأخره پرونده‌ای در این کشور شکل گرفت و مرک و برخی مقامات داخلی اسپانیا در این پرونده به دست‌کم ۱۰ جرم متهم شدند که شامل ارائه اطلاعات ناقص یا خلاف واقع درباره خطرات گارداسیل، بی‌توجهی به قربانیان عوارض این واکسن و در نظر نگرفتن شواهد موجود درباره این عوارض احتمالی می‌شد[۴۱]. این پرونده در نتیجه ابتلای دختری ۱۳ ساله در اسپانیا به عوارضی مانند سرگیجه، خستگی مفرط و تشنج پس از تزریق گارداسیل بود که زندگی وی را کاملاً مختل کرده بودند.

در کنار این کشورها، آلمان، سوئد، هلند، ایرلند[۴۲]، اتریش[۴۳]، دانمارک[۴۴]، ژاپن[۴۵]، هند[۴۶]، کلمبیا، مکزیک و پرو نیز از جمله کشورهایی هستند که تزریق گارداسیل را ممنوع یا دست‌کم محدود کرده‌اند. جالب است بدانید رژیم صهیونیستی نیز به عنوان رژیمی که نگرانی‌های جمعیتی برایش در اولویت بسیار بالایی از اهمیت قرار دارند، سال ۲۰۱۳ تحت فشارهای ساکنان سرزمین‌های اشغالی[۴۷] و در نتیجه عوارض گارداسیل[۴۸]، به فکر توقف تزریق این واکسن به دختران و زنان افتاد[۴۹].

آیا «تولید ملی» واکسن HPV ضرورت دارد؟

روحیه تولید داخلی روحیه خوبی است، اما باید ملاحظات دیگر را نیز در نظر داشت. اولاً سلامت عمومی جامعه موضوعی صرفاً درمانی و پزشکی نیست، بلکه بدون هیچ واسطه‌ای به امنیت ملی کشور مرتبط است، بنابراین هرگونه تصمیمی در این‌باره باید با نهایت دقت اتخاذ شود. علاوه بر این‌که تبلیغ برای یک «واکسن» جدید و ناشناخته (و نه مثلاً یک کرم آفتاب) در یک برنامه تلویزیونی، عجیب و سؤال‌برانگیز است، تشویق و ترغیب به واکسیناسیون عمومی مردم با آن واکسن حتی می‌تواند دلیلی برای تحقیق و برخورد جنایی با فرد تبلیغ‌کننده و بلکه برنامه‌ای باشد که با سهل‌انگاری موجب فراهم شدن زمینه این تبلیغ شده است.

چرا باید واکسنی گران‌قیمت و پرعارضه برای پیش‌گیری از بیماری‌ای تولید شود که همین الآن راه‌های ساده و بی‌خطری برای پیش‌گیری از آن وجود دارد؟
از این گذشته، شکی نیست که تولید واکسن یکی از اختراعات سودآور و تحسین‌برانگیز بشر بوده و تزریق واکسن برای بیماری‌های شایع و خطرناکی مانند فلج اطفال نیز (به شرط اطمینان از سلامت و تأثیرگذاری واکسن) کاری منطقی است، اما واکسیناسیون عمومی مردم برای برخورد با بیماری‌ای که با استانداردهای پزشکی، «نادر» محسوب می‌شود و پیشاپیش هم راه‌های مطمئن و بی‌عارضه‌ای مانند غربالگری و آزمایش پاپ اسمیر برای پیش‌گیری و درمان آن وجود دارد، واقعاً چه اندازه قابل تجویز است؟

چنان‌که با استفاده از عقل سلیم برمی‌آید، درباره برنامه «ماه عسل» و مهمانش و طرح موضوع واکسن HPV، این نکات تذکر است:

شکی نیست که برنامه زنده، حساسیت‌ها و دشواری‌های خودش را دارد، اما اتفاقاً به خاطر همین حساسیت‌هاست که باید قبل از دعوت از یک مهمان، تحقیقات کافی درباره وی و موضوعی که قرار است به آن پرداخته شود، انجام گیرد. این واقعیت درباره برنامه‌ای مانند «ماه عسل» که مخاطبان بی‌شماری دارد، طبیعتاً چند برابر مهم است و از مجری‌ای مانند «احسان علی‌خانی» که مهارت مجریگری خود را اثبات کرده نیز نهایت انتظار می‌رود.

اگر واکسن HPV برای پیش‌گیری از یک بیماری نادر است (چنان‌که مهمان برنامه درباره بیماری خودش ادعا می‌کند)، طبیعتاً نیازی به واکسیناسیون عمومی مردم نیست؛ و اگر این بیماری، رایج است (که نیست)، طبیعتاً باید تا کنون درباره آن هشدار داده می‌شد و این‌که یک نفر غیرمتخصص به شکلی «غیب‌گویانه» و با کلمات پُرباری مانند «سونامی HPV» درباره این مسئله اظهارنظر کند، قطعاً قابل‌باور نیست.

با توجه به شواهدی که در این گزارش ارائه شد (و تحقیقاتی که خانم «اشکی» و دست‌اندرکاران «ماه عسل» باید انجام می‌دادند) مشخص است که واکسن HPV با واکسن‌های عادی دیگری که امروزه کاملاً رایج و اثبات‌شده هستند، تفاوت زیادی دارد و بنابراین در خوش‌بینانه‌ترین حالت می‌توان این واکسن را «در مرحله آزمایشی» توصیف کرد. این یعنی تا پیش از انجام تحقیقات کافی، تحت هیچ شرایطی نباید عموم مردم را به استفاده از این واکسن تشویق کرد.

با توجه به شواهد بالا موضوع واردات واکسن HPV به هیچ عنوان نباید مطرح گردد. با این حال، اگر موضوعِ تولید داخلی این واکسن مطرح باشد، باید تحقیقات کامل و جامع در این‌باره صورت گیرد و همه جوانب مسئله با انجام آزمایش‌های کافی در نظر گرفته شود. در این صورت نیز، درخواست کمک از مردم برای تأمین بودجه این فعالیت تحقیقاتی کاری عجیب است، اما حتی اگر با این موضوع هم کنار بیاییم، بهتر است یک مقام رسمی و با بیان دلایل متقن و مستند، این درخواست را از مردم بکند، نه این‌که فردی با تعریف کردن داستان زندگی خود، یک‌باره یک شماره حساب بدهد و از مردم پول بگیرد.

با در نظر گرفتن این‌که هر واکسن HPV در آمریکا بیش از ۲۰۰ دلار هزینه دارد، اهداف تجاری پشت «گارداسیل» روشن‌تر می‌شود.
بار دیگر یادآوری می‌شود که تأیید یک دارو در آمریکا به معنای اثبات تأثیرگذاری یا بی‌عارضه بودن آن دارو نیست، چنان‌که قبلاً در موارد متعددی از جمله وایوکس که در بالا به آن اشاره شد، اثبات شده است. بنابراین نباید رواج استفاده از یک واکسن در آمریکا را مبنایی برای تشویق کشورهای دیگر به استفاده از همان واکسن قرار داد، چنان‌که بسیاری از کشورها اکنون از تجربه گارداسیل پشیمان هستند.

به نظر می‌رسد، حوزه فعالیت یاسمن اشکی عمدتاً مسئله آموزش جنسی باشد و نه پزشکی. می‌توان پذیرفت که مسئله آموزش جنسی در ایران مغفول مانده است، اما برای حل این مشکل نباید مشکلات جدیدی را اضافه و مردم را با توصیف یک «سونامی خطرناک» نگران کرد. ترساندن خانواده‌ها از یک بیماری نادر که آن هم عموماً (صرف‌نظر از برخی استثنائات) بر اثر بی‌احتیاطی یا سهل‌انگاری جنسی رخ می‌دهد و سپس تجویز واکسنی با عوارض معلوم و فواید نامعلوم برای حل مشکل، اگر زمینه‌ساز افزایش ولنگاری جنسی نباشد، ایجاد تشنج بی‌مورد در جامعه و به خطر انداختن سلامت عمومی مردم است.

هزینه تزریق هر دوره واکسن در آمریکا (دو یا سه دوز) بیش از ۲۰۰ دلار است که این خود اهداف تجاری از تولید گارداسیل را روشن‌تر می‌کند. با این حال، نکته بحث‌برانگیزتر این است که اوایل سال ۲۰۱۳ دو کمپانی مرک و گلاکسو-اسمیت-کلاین اعلام کردند هر دوز از واکسن‌هایشان را در کشورهای فقیر، با قیمتی کم‌تر از ۵ دلار (هر دوره کم‌تر از ۱۵ دلار) به فروش خواهند رساند[۵۰]. آیا واقعاً آمریکا و انگلیس نگران سلامت زنان و دختران در کشورهای فقیر هستند؟

در نهایت، در بسیاری از برنامه‌های تلویزیونی، انسان‌هایی معرفی می‌شوند که خودشان معتقدند در نتیجه یک معجزه، زندگی دوباره پیدا کرده‌اند. این افراد (با فرض این‌که ماجرای زندگی‌شان واقعی باشد) از نظر صنعت رسانه و سرگرمی، جذابیت دارند و گاهاً با اهداف متفاوت پزشکی، اجتماعی، رسانه‌ای، یا حتی دینی دعوت می‌شوند تا داستان زندگی‌شان را برای همه مردم تعریف کنند. با این وجود، طرح درخواست از عموم مردم برای کمک به تولید یک واکسن به طور خاص به قصد تجویز عمومی آن برای کودکان و نوجوانان، موضوعی است که بدون شک از حوزه اختیار چنین افرادی خارج است و این اشخاص نباید با کمک امکانات عمومی کشور، فرصت پیدا کنند تا معضلی خارجی را مطرح یا برند خود را تبلیغ نمایند.

[۱] The Immunological Basis for Immunization Series Download

[۲] HPV vaccines Link

[۳] Gardasil Link

[۴] Cervarix Link

[۵] Human Papillomavirus (HPV) Vaccines Link

[۶] Pap and HPV Testing Link

[۷] GlaxoSmithKline to Plead Guilty and Pay $۳ Billion to Resolve Fraud Allegations and Failure to Report Safety Data Link

[۸] Merck to Pay More than $۶۵۰ Million to Resolve Claims of Fraudulent Price Reporting and Kickbacks Link

[۹] Merck CEO Resigns as Drug Probe Continues Link

[۱۰] Drug company sponsorship of education could be replaced at a fraction of its cost Link

[۱۱] Drug lobby second to none Link

[۱۲] Pfizer Link

[۱۳] Pfizer Reports Fourth-Quarter and Full-Year ۲۰۱۷ Results Provides ۲۰۱۸ Financial Guidance Download

[۱۴] Pfizer Used Charity to Mask Heart Drug Price Hikes, U.S. Says Link

[۱۵] Justice Department Announces Largest Health Care Fraud Settlement in its History Download

[۱۶] List of largest pharmaceutical settlements Link

[۱۷] Centers for Disease Control and Prevention Link

[۱۸] Food and Drug Administration Link

[۱۹] Rofecoxib Link

[۲۰] FDA: A shell of its former self Link

[۲۱] Julie Gerberding Link

[۲۲] World Health Organization Link

[۲۳] Human papillomavirus vaccines: WHO position paper, May ۲۰۱۷ Link

[۲۴] Split WHO in two: strengthening political decision-making and securing independent scientific advice Link

[۲۵] China Warns Taiwan of Continued Lockout From WHO Assembly Link

[۲۶] International Agency for Research on Cancer Link

[۲۷] The IARC Monographs Program: Changing Attitudes towards Public Health Link

[۲۸] Lashed by Critics, WHO's Cancer Agency Begins a New Regime Link

[۲۹] Beefing With the World Health Organization's Cancer Warnings Link

[۳۰] WHO cancer agency “left out key findings” in benzene review Link

[۳۱] Lead Developer Of HPV Vaccines Comes Clean To Warn Parents & Young Girls Link

[۳۲] HPV Vaccine Researcher Blasts Mandatory Marketing Link

[۳۳] U.S. court pays $۶ million to Gardasil victims Link

[۳۴] Guillain–Barré syndrome Link

[۳۵] Thousands of Teenage Girls Report Feeling Seriously Ill After Routine School Cancer Vaccination Link

[۳۶] UK Association of HPV Vaccine Injured Daughters (AHVID) Link

[۳۷] Systemic lupus erythematosus Link

[۳۸] Acute disseminated encephalomyelitis Link

[۳۹] Idiopathic hypersomnia Link

[۴۰] Gardasil: The Carnage Continues in France Link

[۴۱] Gardasil: Criminal complaint filed in Spain Link

[۴۲] Court told of ‘horrendous adverse effects’ of HPV vaccine Link

[۴۳] UK Media Publishes Truth About HPV Vaccine Destroying the Lives of “Thousands” of Girls Link

[۴۴] HPV Vaccines: A Danish Documentary Link

[۴۵] HPV Vaccines Exposed: Subterfuge in a Syringe? Link

[۴۶] HPV Vaccine Trials in India: Is Merck above the law? Link

[۴۷] Israel: Citizens Request Ban of HPV Vaccines Link

[۴۸] HPV Vaccine: Israel Health Ministry Considers Canceling Vaccination Due to Side Effects Link

[۴۹] Health Risks Push Ministry to Reconsider HPV Vaccine for Teen Girls Link

[۵۰] Cancer Vaccines Get a Price Cut in Poor Nations Link

پشت پرده تبلیغ یک واکسن وارداتی چیست؟

چند روزی است که موضوع واکسن HPV به سوژه اصلی فضای مجازی تبدیل شده است، یک تبلیغ هوشمندانه که منجر به یک موج رسانه‌ای شدید شد، اما واقعیت و پشت پرده این هیاهوی پیش آمده چیست؟

به گزارش مشرق، چند روز قبل بود که دختر جوانی با نام یاسی‌ اشکی با شرکت در برنامه ماه عسل از سونامی یک بیماری خبر داد.

فارغ از اینکه یک فرد غیرپزشک و متخصص نباید در یک برنامه زنده تلویزیونی شرکت و مسائل تخصصی و فوق تخصصی را مطرح کند موضوع معرفی و تبلیغ یک واکسن وارداتی هم در نوع خودش جای تعجب داشت.

بماند از اینکه چه کسی تأیید می‌کند که سونامی بیماری در راه است و کدام فرد از وزارت بهداشت مسئول ایجاد این اضطراب و تشویش صورت گرفته در جامعه است.

البته مسأله اصلی اینجا شخص یاسی اشکی و یا هر فرد غیرکارشناس دیگر نیست و اینکه این شخص چه کسی است و در این جریان چه نقشی دارد هم برای ما مهم نیست. حتی موضوع تناقض گفته‌های وی در مصاحبه‌های سال‌های گذشته‌اش هم در درجه دوم اهمیت قرار دارد.

هرچند که بسیاری از متخصصان معتقدند که درباره این بیماری و همه‌گیری آن بزرگنمایی شده و البته این واکسن هم به اندازه تبلیغی که می‌شود موثر نیست و این مورد در اولویت چندم سلامت قرار دارد.

پلان یک/ طرح سناریو در برنامه زنده تلویزیونی

نکته اول که باید به آن پرداخت موضوع مهم‌تری است. در ابتدا پس از دیدن برنامه آنچه به ذهن مخاطب هوشمند خطور می‌کند یک سناریو از پیش تعیین شده برای معرفی یک واکسن است.

برای اینکه به واقعیت این ماجرا پی ببریم لازم بود با دست‌اندرکاران برنامه ماه عسل صحبت کنیم. بعد از تماس همان طور که انتظار می‌رفت توپ به زمین وزارت بهداشت افتاد. مسئولان این برنامه اظهار کردند اشکی را وزارت بهداشت تأیید و به ماه عسل فرستاده است.

برای پیگیری ادامه ماجرا به سراغ وزارت بهداشت رفتیم، یکی از مسئولان وزارتخانه با تأیید این موضوع عنوان کرد که این یک تفاهم برای تولید واکسن است که بین وزارت بهداشت و انجمنی که خانم یاسی اشکی عضو آن است صورت گرفته و قرار است با کمک‌های مالی این انجمن واکسن HPV تولید شود.

جزئیات تولید واکسن HPV در ایران

این فرد مطلع مطلب را هم افزود که هر مبلغی این فرد جمع کند همان اندازه هم وزارت بهداشت پرداخت خواهد کرد تا واکسن HPV به مرحله تولید برسد.

این مسئول وزارت بهداشت سخنرانی طولانی هم از ضرورت استفاده این واکسن برای 10 درصد از زنان جامعه داشت همچنین در سخنانش اذعان کرد که این مورد برای کسانی که رابطه‌های پرخطر جنسی داشته‌اند بیشتر لازم است.

پلان دوم/ سناریوی جمع‌آوری پول‌های مردم

پس از صحبت با این مقام مسئول چند سوال در ذهن ایجاد شد که با توجه به پروپاگاندای به وجود آمده در مورد این واکسن و موج ایجاد شده لازم هست که در اینجا به آن بپردازیم.

اول اینکه بنا به اذعان مسئولان وزارت بهداشت برای این واکسن رقمی معادل 150 میلیارد تومان نیاز است که بنا بر توافق انجام شده 75میلیارد تومان آن قرار است از طرف انجمن جمع‌آوری شود.

آقایان را ارجاع می‌دهیم به قصه کرمانشاه و در بهترین حالت که فضای احساسی جامعه درگیر و تحت تأثیر این حادثه غمبار بود؛ تمامی شماره حساب‌ها و همت جمعی سلیبریتی‌ها توان جمع‌آوری 20 میلیارد تومان را داشت؛ در این موضوع هم در خوش‌بینانه‌ترین حالت رقم جمع‌آوری شده توسط مردم به همین عدد خواهد رسید.

وزارت بهداشت پاسخ دهد که مابقی 55 میلیارد تومان را چه کسی پرداخت خواهد کرد.

این سؤال دو پاسخ خواهد داشت:

اول اینکه پروژه به صورت نیمه‌کاره رها خواهد شد، یعنی 20 میلیارد تومان پرداخت شده از سوی مردم هم به سرنوشت خیلی از پول‌های سرگردان در حساب سلیبریتی‌ها دچار می‌شود

اما در حالت دوم اینکه وزارت بهداشت بگوید 55 میلیارد تومان را هم خودمان خواهیم داد و آن وقت این سؤال پیش می‌آید که وقتی 130 میلیارد تومان را خود دولت می‌خواهد پرداخت کند آیا برای جمع آوری تنها 20 میلیارد تومان این همه سر و صدا و هیاهوی موج رسانه‌ای ایجاد کردید؟

پلان سوم/ سناریوی تبلیغ واکسن در فضای مجازی

اما دومین نکته اینکه وزارت بهداشت که چندین جلسه برای ضرورت استفاده از واکسن HPV گذاشته و مرتب در فضای مجازی در حال تبلیغ برای این واکسن است. آیا نمی‌توانست پیش از این هزینه 150 میلیارد تومانی تولید واکسن را خود تقبل کند و مردم را از مرگ «آن طور که خودشان می‌گویند» نجات دهد؟ مگر وظیفه ذاتی وزارت بهداشت محافظت از جان مردم نیست و آیا جان مردم 150 میلیارد تومان هم ارزش ندارد؟

اما سوال دیگری وجود دارد که اگر مردم با توجه به پیشینه جمع اوری پول از طریق شبکه های مجازی و بی اعتمادی های ایجاد شده پیش قدم نشوند چه؟

مسئولان وزارت بهداشت که اغلب دنیا دیده بوده باید پاسخ این سوال را هم بدهند که آیا در همه دنیا مردم هزینه تولید واکسن را که یک امر حاکمیتی است می‌پردازند؟

نکته سوم اینکه بر فرض آنکه 150 میلیارد تومان هم جمع شد؛ آیا با وجود تحریم‌های ظالمانه دولتهای متخاصم توانایی خرید و واردات تکنولوژی این واکسن را داریم؟ و اگر نداریم چند سال طول می‌کشد تا به ‌آن دست یابیم؟

البته این سؤال را هم مسئولان وزارت بهداشت پاسخ دادند و گفتند 5 سال طول می‌کشد تا به فناوری تولید واکسن HPV دست یابیم و باز هم دو سوال پیش‌روی مخاطبان قرار می‌گیرد:

اول اینکه این واکسن سال 2006 در آمریکا تولید شده و چرا آقایان در این 12 سال به فکر سلامت مردم نیفتادند؟ و تا امروز نمی‌توانستند این فناوری را وارد یا تولید کنند؟

و سؤال دوم اینکه تکلیف مردم در 5 سالی که باید منتظر بمانند تا واکسن HPV تولید شود چیست؟ مگر نه اینکه در تبلیغات مجازی این چند روز از بروز سونامی بزرگی یاد شده است!

پلان چهارم/ سناریوی فروش واکسن وارداتی تا 5 سال آینده

طبیعی است که با وجود موج ایجاد شده و اطلاع‌رسانی‌های نادرستی که پیش آمده تقاضای استفاده از واکسن HPV چندین برابر خواهد شد.

معاون اجتماعی وزارت بهداشت هم دیروز با چندین تن از فعالان فضای مجازی برای معرفی این واکسن دیدار و گفت‌وگویی داشته و از آنها خواسته تا در این راه این وزارتخانه را حمایت کنند.

فارغ از اینکه همین بار روانی ایجاد شده در جامعه باعث هجوم مردم به مراکز درمانی برای تزریق واکسن خواهد شد.

نتیجه اینکه وقتی پنج سال تا تولید ملی این واکسن فاصله داریم، باید واردات آن را افزایش دهیم و مردم هم باید به صورت آزاد هزینه‌های میلیونی برای تزریق آن را بپردازند و قطعا سود سرشاری نصیب واردکنندگان و هلدینگ‌های دارویی خواهد شد.

پلان آخر/ بیمه سلامت hpv را پوشش دهد

در اینجا تنها یک راه باقی می‌ماند و آن هم اینکه وزارت بهداشت که نگران سلامتی مردم است در پنج سال باقیمانده تا تولید این واکسن، نوع وارداتی آن را بیمه کند تا از جان مردم حفاظت شود.

مسئولان وزارت بهداشت همانطور که خود اذعان کردند باید تزریق این واکسن همه‌گیر شود و برای اینکه فرقی بین غنی و فقیر جامعه قائل نشویم پیشنهاد می‌شود مسئولان بیمه سلامت برای حفاظت از جان فقرا و کسانی که تمکن مالی ندارند این دارو را به لیست حمایت‌های بیمه‌ای خود اضافه کنند.

ان‌شاءالله که روند تولید واکسن هم به خوبی پیش خواهد رفت و در پنج سال آینده به این فناوری دست خواهیم یافت.

افشای اسناد جدید در کذب بودن ادعاهای یاسمن اشکی

یک فوق تخصص ژنتیک ضمن ارائه اسناد جدید علمی در کذب بودن ادعاهای "یاسمن اشکی"، عوارض واکسن HPV و ممنوعیت تزریق آن در بسیاری از کشورها را تشریح کرد.

به گزارش مشرق، برنامه "ماه عسل" در برنامه هشتم خرداد خود، فردی به نام "یاسمن اشکی" را به برنامه دعوت کرد که مدعی ابتلا به بیماری ناشناخته با علائمی مشابه ایدز بود!

اشکی در این برنامه مدعی شده بود در 17 سالگی به بیماری "ژنتیکی" مبتلا شده که علائمش شبیه ایدز بوده و از 140 بیمار مشابه در یک کلینیک آمریکایی، تنها او زنده مانده(؟!!) و به دلیل تشابه بیماری‌اش با ایدز، "نذر" کرده تا زنده است «مردم ایران» را از خطرات «ایدز» و بیماری‌های مقاربتی آگاه کند!

وی در این برنامه مدعی در پیش بودن سونامی سرطان دهانه رحم شده و از مردم خواستار تزریق واکسن HPV شده بود.

برای بررسی بیشتر صحت و سقم ادعای این خانم درباره سونامی سرطان دهانه رحم و لزوم تزریق واکسن HPV، با دکتر سهیلا آسوده؛ فوق تخصص ژنتیک و عضو باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان گفت‌وگو کردیم که در ادامه متن این گفت‌وگو تقدیم مخاطبان ارجمند شده است:

اخیراً خانمی به نام "یاسمن اشکی" با حضور در برنامه ماه‌ عسل مدعی شدند به بیماری ناشناخته‌ای مبتلا است و در نهایت از مردم خواست برای تزریق واکسن HPV اقدام و عجله کنند؛ چنین درخواستی از سوی یک فرد غیرمتخصص چه مبنای علمی دارد؟

این خانم مدعی شد که به بیماری ژنتیکی مشابه ایدز مبتلاست که در جهان ناشناخته است! همچنین مدعی شد که در بیمارستان "استنفورد" بستری و تحت درمان پزشکان بودند و پزشکان به دلیل عدم شناسایی بیماری وی، یک تیم تحقیقاتی برای وی و 144 نفر دیگر تشکیل دادند که بیماری خانم اشکی را بررسی کنند که در نهایت 144 نفر فوت کردند و فقط خانم اشکی زنده ماند و به طریقی معجزه برای وی رخ داد!

برای بنده که دارای دکتری ژنتیک هستم و طی 10 سال اخیر در حال مطالعات گسترده در حوزه ژنتیک بوده‌ام، جای سؤال دارد که اسم این بیماری چیست که این فرد در برنامه زنده تلویزیون حتی نامی از آن نمی‌برد و چرا تا به امروز ما در منابع مختلف علمی دنیا به چنین موردی برنخورده‌ایم!

یعنی اصلاً چنین بیماری که خانم اشکی مدعی ابتلا به آن است، در جهان وجود ندارد؟

چنین بیماری وجود خارجی ندارد و ادعای این خانم از اساس کذب است؛ برای من سؤال بود که بدانم خانم اشکی به چه بیماری مبتلا است؛ به همین دلیل اسناد بیمارستان استنفورد امریکا و مرکز تحقیقاتی این بیمارستان را از طریق سایت آنها بررسی کردم و تمامی مقالات 15 سال اخیر را جست‌وجو کردم تا متوجه شوم که تاکنون تحقیقی مبنی بر ادعای خانم اشکی وجود داشته یا خیر.

پس از جست‌وجو در بخش ژنتیک و در بخش سرطان متوجه شدم، هیچ تحقیقی در استنفورد بر روی بیماری مورد ادعای خانم اشکی وجود خارجی ندارد.

معمولاً هر بیماری که گزارش و تحقیق روی آن انجام می‌شود، در سایت دانشگاه و حتی به‌صورت مقاله‌ای علمی منتشر می‌شود که به طور مثال بر روی 145 نفر تحقیق شده اما نتوانسته‌اند نوع بیماری را کشف کنند و 144 نفر از این افراد فوت کرده‌اند؛ هیچ مقاله‌ای و گزارشی در دنیا وجود ندارد که عنوان کند 145 نفر به چنین بیماری مبتلا بوده‌اند که 144 نفر از آنها فوت کرده‌اند؛ اصلاً چنین تحقیقی وجود ندارد و اساس این ادعای اشکی، کذب است.

درباره ادعای خانم اشکی مبنی بر در پیش بودن سونامی سرطان دهانه رحم چه توضحی دارید؟

درباره ادعای خانم اشکی مبنی بر در پیش بودن سونامی سرطان دهانه رحم در ایران،‌ این سؤال مطرح می‌شود که خانم اشکی به‌عنوانن یک فرد غیرمتخصص و بی‌سواد در این حوزه بر اساس چه مدارک و مستنداتی مدعی در پیش بودن چنین سرطانی در ایران شده است؟!

مطلب دیگر اینکه HPV یک "پاپیلو ویروس" است که ممکن است برخی خانمها را درگیر کند اما خانم اشکی گفت که همه باید از واکسن HPV استفاده کنند!

با توجه به اظهارات خانم اشکی در اعلام هماهنگی با وزیر بهداشت و انسیتو پاستور، جای این سؤال وجود دارد که انسیتو پاستور و وزارت بهداشت با کدام مجوز و توجیه منطقی، یک فرد غیرعلمی و غیرپزشک را به یک برنامه زنده پرمخاطب فرستاده‌اند تا چنین فردی، خبر از در پیش بودن سونامی سرطان دهد و از مردم درخواست کمک نقدی برای ساخت واکسن HPV کند!

اگر قصدِ تولید واکسن دارند، یک فرد علمی و متخصص با مجوز در برنامه تلویزیونی باید به‌صورت رسمی آن را اعلام کند مضاف بر اینکه هیچ مستندی مبنی بر در پیش بودن سونامی سرطان دهانه رحم وجود ندارد؛ درست است که سرطان در ایران زیاد شده اما کشور ما نسبت به آمار جهانی حتی جزو 20 کشور نخست دنیا در فراوانی سرطان هم نیست.

واکسن وارداتی HPV اکنون در کشور وجود دارد و سال گذشته با قیمت حدود 260 تا 290 هزار تومان فروخته می‌شد.

این خانم در برنامه ماه عسل و با علم به این موضوع که این برنامه مخاطبان بسیار گسترده‌ای را دارد، از مردم خواستار تزریق واکسن HPV می‌شود؛ آیا در دنیا واکسن HPV به عنوان یک واکسن ضروری و موثر شناخته می‌شود یا تزریق و استفاده از آن به دلیل عوارض مختلف از سوی بسیاری از کشورها ممنوع شده است؟

در آمریکا، انگلیس و اسرائیل و برخی کشورهای اروپایی استفاده از واکسن HPV به دلیل عوارض متعدد آن، ممنوع شده است و تزریق آن فقط در موارد خیلی خاص صورت می‌گیرد؛ متاسفانه پس از این برنامه و به‌دلیل اطلاعات دروغی که توسط این خانم در برنامه زنده به مردم داده شد، فروش این واکسن وارداتی چندین برابر شده است.

دوستانم در آزمایشگاه‌های تخصصی به بنده اطلاع دادند که قبلا اگر به طور مثال در یک هفته، هفت نفر اقدام به تزریق این واکسن وارداتی می‌کردند، اکنون به قدری مردم ترسیده‌اند که در یک روز بین هفت تا 10 نفر به آزمایشگاه مراجعه کرده و تقاضای تزریق این واکسن پرعارضه را کرده‌اند! حالا طوری شده که حتی اقوام و بستگان نیز هر روز با من تماس می‌گیرند و برای تزریق این نوع واسکن مشاوره می‌گیرند.

آیا شما به عنوان متخصص ژنتیک، تزریق واکسن HPV را توصیه می‌کنید؟

خیر! اصلاً کسی نباید بدون دلیل چنین واکسنی را تزریق کند.

تزریق این واکسن چه عوارضی دارد؟

این واکسن، سیستم ایمنی بدن انسان را مختل می‌کند و با خود تب و لرز به همراه دارد و بسته به هر فرد، عوارض متفاوتی را نشان می‌دهد.

باید این موضوع را درنظر داشته باشیم که در حال حاضر کشورهای غربی و آمریکایی در زمینه‌ "پزشکی شخصی" پیشرفت کرده‌اند؛ به طور مثال اگر در فصل زمستان دو نفر از اعضای یک خانواده دچار سرماخوردگی شوند و به پزشک مراجعه کنند، پزشک به هیچ عنوان برای هر دو فرد، یک داردو تجویز نمی‌کند و تجویزها متفاوت است چون می‌گویند سیستم ایمنی بدن این دو نفر با اینکه هر دو از اعضای یک خانواده هستند، متفاوت است و باید به هر شخص، داروی متفاوتی داد و به این موضوع، پزشکی شخصی می‌گویند؛ به همین دلیل در حال حاضر بسیاری از داروها و واکسن‌ها مانند HPV در بسیاری از کشورهای پیشرفته دنیا ممنوع شده است.

معمولاً سرطان دهانه رحم، خانم‌هایی با رنج سنی 40 تا 45 سال به بالا را درگیر می‌کند و واکسن HPV در برخی موارد خاص برای دختران بین 9 تا 13 سال تجویز می‌شود نه اینکه به طور مثال این واکسن را برای خانمی با سن 25 تا 30 سال تجویز کنند چرا که اساسا در این سنین، واکسن کارایی ندارد.

پس در حالت طبیعی، نیازی به تزریق واکسن HPV نیست؟

خیر؛ تزریق این واکسن به‌هیچ عنوان برای افرادی که زندگی معمولی خود را دارند و مشکلی ندارند، توصیه نمی‌شود چون بدن به طور مثال طی 20 یا 25 سال با یک سیستم ایمنی خودش زندگی کرده، تقسیم سلولی انجام می‌دهد، سیستم ایمنی در برابر هر عفونت، سرماخوردگی، مواد خارجی و ... واکنش نشان می‌دهد، آن وقت اگر مواد غریبه بدون هیچ علت وارد بدن شود، بدن واکنش لازم را نشان می‌دهد.

جمع‌بندی شما از حضور چنین افرادی در برنامه‌های زنده تلویزیونی و طرح مطالب کذب چیست؟

نکته حائز اهمیت این است که چرا برای حضور چنین افردای در رسانه ملی، فیلترهای سخت گیرانه اعمال نمی‌شود و تحقیق لازم صورت نمی‌گیرد؛ تنها مطلبی که باعث شد من درباره ادعاهای خانم اشکی تحقیق کنم این بود که مردم ایران، مردم بسیار دلسوز و مهربانی هستند و حس نوع‌دوستی قویی دارند و دوست دارند سریعاً کاری انجام دهند به همین دلیل در ساعت اولیه برنامه ماه‌ عسل پس از مطالب کذب این خانم، 600 میلیون تومان پول جمع‌آوری شد! مردم نباید هر ادعایی را از هر فردی باور کنند.


«ماه عسل» چگونه با ادعاهای «اشکی» از مردم کلاهبرداری کرد

سرویس سیاست مشرق - در روز سه‌شنبه ۸ خرداد، در دوازدهمین روز از ماه مبارک رمضان، برنامه بسیار پربیننده «ماه‌عسل» با اجرای احسان علیخانی، از فردی به نام «یاسمن اشکی» با سابقه یک دهه بیماری ناشناخته با علائمی مشابه ایدز دعوت کرد که به‌تازگی و بعد از کنترل بیماری بسیار نادر و ناشناخته‌اش (که کنترل آن به تعبیر پزشک آمریکایی چیزی شبیه «معجزه» بود) به کشور بازگشته است

میهمان برنامه مدعی می‌شود در ۱۷ سالگی به بیماری «ژنتیکی» مبتلا شده که علائمش شبیه ایدز بوده و از ۱۴۶ بیمار مشابه در یک کلینیک آمریکایی، تنها او زنده مانده و به دلیل تشابه بیماری‌اش با ایدز، «نذر» کرده تا زنده است «مردم ایران» را از خطرات «ایدز و بیماری‌های مقاربتی آگاه کند!

او در ادامه از خطر بیماری‌های دستگاه تناسلی می‌گوید که بعضی از انواعش عامل سرطان است و مدعی می‌شود یک سونامی خطرناک طی ۱۰ سال آینده زنان و مادران ایرانی را تهدید می‌کند لذا باید کودکان ایرانی واکسن پیشگیری از ویروس این بیماری را دریافت کنند. به همین منظور و با همراهی برنامه ماه‌عسل، به‌عنوان یک سلبریتی در حوزه آسیب‌های اجتماعی معرفی و از مردم تقاضای کمک مالی می‌کند

چنین «پرونده‌ای» در دنیای پزشکی که از بین ۱۴۶ نفر در یک مرکز تحقیقات پزشکی، به تنهایی زنده بیرون آمده و به قول خودش مشمول یک «معجزه» پزشکی شده است، دست‌کم باید نامش در چندین نشریه و وب‌سایت محلی آمریکایی که به‌شدت دنبال چنین داستان‌هایی هستند، انتشار پیدا می‌کرد و اصولاً چنین مورد خاصی باید چندین مقاله را در ژورنال‌ها و مجلات پزشکی به خود اختصاص می‌داد. نام خانم اشکی چه با نام کوچک «yasi» چه «Yasaman» و چه حتی «Jasmin» یا «Yasmin» در هیچ خبر و گزارش پزشکی به زبان انگلیسی نیامده و حتی مشخصات پروفایلی کاملی هم از این بیمار نادر و درمان «معجزه» آسای او در فضای گسترده سایبر و اینترنت موجود نیست.

نکته اینجاست که همه آنچه درباره او به زبان انگلیسی وجود دارد، درباره «یاسی اشکی»، دختر جوانی است که به همراه دوستانش یک موسسه و وب‌سایت «آموزش سلامت جنسی» را اداره می‌کنند و کلامی از «معجزه» ای که برای او اتفاق افتاده صحبت نمی‌شود.

خود او حتی در مصاحبه‌ای که سال گذشته با روزنامه «شرق» به تاریخ ۳ خرداد ۹۵ داشت، هیچ اشاره‌ای به داستان «بیماری» اش نمی‌کند و شیوه ورودش را به ماجرای «آموزش جنسی» چنین توضیح می‌دهد:

"وقتی که به آمریکا آمدم دو مسئله توجهم را جلب کرد؛ یکی اینکه آمریکایی‌ها به‌شدت بدلباس بودند و دیگر اینکه اطلاعات بالایی درباره بیماری‌های مقاربتی داشتند. ماجرا این بود که یک هفته قبل از شروع کلاس‌ها در دانشگاه جشنی برپا کرده بودند و برای ما تور دانشگاه گردی گذاشتند. من در لابی کلینیک دانشگاه با یک ظرف بزرگ پر از کاندوم مواجه شدم که بالایش بروشورهایی آویزان کرده بودند که عنوانش این بود: بروشور بیماری‌های آمیزشی! و من فقط می‌توانستم کلمه ایدز را بخوانم و نمی‌دانستم بیماری آمیزشی دیگری جز ایدز وجود دارد. این اولین شوک بزرگ من بود. تمام بروشورها را برداشتم و به خانه بردم با خواهرم سه روز داشتیم این بروشورها را می‌خواندیم. مدام به خودم نهیب می‌زدم که چرا زنان ایرانی درباره این بیماری‌ها چیزی نمی‌دانند و بعد فهمیدم این مسئله درباره مردان هم صدق می‌کند. آن موقع بود که فهمیدم باید کار کرد... من در سیلیکون ولی (Silicon Valley) زندگی کرده‌ام و کسی که آنجا باشد همه زندگی‌اش می‌شود تکنولوژی! از طرفی ما از ایران دور بودیم و البته هم می‌دیدیم که تکنولوژی چه تأثیر عظیمی روی جوامع مختلف گذاشته است. برای همین فکر کردم درباره موضوعی که در کشورم تابو است، می‌شود از تکنولوژی استفاده کرد؛ چون به وسیله آن نیازی به مکالمه رودررو نیست..."

یاسی در ادامه می‌گوید انجام این کار به تنهایی ممکن به نظر نمی‌رسید و من نیاز به کمک داشتم. برای همین با گروهی از دوستانم و «نرگس دره التاج» صحبت کردم و نرگس با اشتیاق به گروهی پیوست که حالا کنترل اس (Ctrl+s) نام دارد. تیم کنترل اس از حدود ۴۰ پزشک، دانشمند، پرستار و هنرمند تشکیل شده است. آن‌ها داوطلبانه و با انرژی زیاد به صورت شبانه روزی به رشد کنترل اس می‌پردازند."[۱]

در این توضیحات، هیچ صحبتی از «بیماری نادر» خانم اشکی نیست.

وب‌سایت «pri.org» در گزارشی به قلم «شیرین جعفری» به تاریخ ۱۰ ژانویه ۲۰۱۸، عین همین داستان را درباره اشکی و دوستش «نرگس دُرّه التاج» می‌نویسد و باز هیچ اشاره‌ای به بیماری شخص او نیست. [۲]

Image

متن گزارش این وب‌سایت این گونه است:

" یاسی اشکی «۷» سال قبل ایران را ترک کرد و به آمریکا آمد تا درس بخواند. وقتی اولین بار به دانشگاه ایندیانا رفت، متوجه دو چیز شد"همه لباس خواب و دمپایی ابری تنشان می‌کردند (بدسلیقه بودند)... در کلینیک بهداشت، " یک جعبه پر از کاندوم و (...) و پر از جزوه درباره بیماری‌های مقاربتی بود.

اشکی چند جزوه درباره بیماری‌های مقاربتی برداشت. در چند روز آینده و بعد از این‌که او هم لباس خواب خود را پوشید، به سراغ جزوه‌ها رفت، «من فکر می‌کردم همه چیز را می‌دانم... ولی خیلی کم می‌دانستم»."

در گزارشی به تاریخ ۲۷ آوریل ۲۰۱۸ در روزنامه آمریکایی «دیلی بیست» به قلم «لارن شارکی»، باز همین سابقه را برای ایشان ذکر می‌کند، با این تفاوت که خانم لارن شارکی از «شگفت زده» شدن خانم اشکی از «باز» بودن محیط دانشکده‌اش در آمریکا می‌گوید و این‌که همین منبع الهام این خانم برای فعالیت در زمینه آموزش جنسی و بیماری مقاربتی بود. [۳]

Image

اما نکته بسیار جالب‌تر این‌که همین خانم «یاسی اشکی» در تاریخ ۱۳ خرداد ۹۱ در گفتگو با وبسایت «رادیو زمانه» خود را به نوعی جانباز جنگی معرفی می‌کند. به متن گزارش رادیو زمانه دقت کنید:

"مدتی است که گروهی از دانشجویان ایرانی‌تبار کالیفرنیا در فیس‌بوک یک کمپین ضد جنگ به نام "چهار دقیقه" برای جلوگیری از جنگ علیه ایران و یا چهار دقیقه برای صلح راه‌اندازی کرده‌اند.

هدف آن‌ها تشویق مردم جهان برای نوشتن نامه به میشل اوباما، بانوی اول ایالات‌متحده است و خواهان پادرمیانی او برای دست نگه‌داشتن دولت آمریکا از جنگ با ایران شده‌اند...

درباره این کمپین و دامنه گسترش آن با یاسمن اشکی، یکی از بنیان‌گذاران این کمپین گفت‌وگو کرده‌ام. یاسمن خود یکی از آسیب‌دیدگان جنگ ایران و عراق است و درعین‌حال در آمریکا دوره شیمی‌درمانی خود را می‌گذراند.

وی در گفت‌وگو با رادیو زمانه اظهار دشت، فعالیت‌های ضد جنگ او به تجربه‌های شخصی او برمی‌گردد و این‌که در کودکی هنگام حمله نیروهای هوای عراق به تهران خون او آلوده به مواد شیمیایی می‌شود. در اثر این آلودگی سیستم امینی بدن او نظم معمولی خود را از دست می‌دهد.

گفته‌شده است که این نوع بیماری‌ها تنها در جوامع جنگ‌زده به چشم می‌خورد و درمان آن بسیار سخت و گاهی هم ناممکن است. "[۴]

تناقض بزرگی که در این مصاحبه گفته شد این‌که عراق طی جنگ ۸ ساله تحمیلی، هیچ‌گاه تهران را بمباران شیمیایی نکرد، بلکه تهران موشک‌باران شد و استفاده از سلاح شیمیایی در مناطق مسکونی، مربوط به مناطقی در غرب کشور چون «سردشت» بود. در همین برنامه ماه‌عسل، اشکی ابتدا می‌گوید که دچار یک نقص ژنتیکی خود-ایمنی است. یک جستجوی ساده اینترنتی از سوی دست اندرکاران برنامه به راحتی اظهارات خلاف واقع و متناقض خانم اشکی را آشکار می‌ساخت.

نحوه انتقال بیماری HPV طبق منابع علمی به قرار زیر است:

" بیماری HPV از طریق تماس جنسی، اغلب طی تماس جنسی واژینال و مقعدی، منتقل می‌شود. این ویروس همچنین از طریق تماس جنسی دهانی نیز منتقل می‌شود. اچ پی وی هم در افراد دارای روابط جنسی نرمال و هم در هم‌جنس‌گرایان قابل‌انتقال است، حتی زمانی که طرف مقابل هیچ‌گونه علامتی ندارد و فقط ناقل است."[۵]

خانم اشکی «ادعا» می‌کند تا زمان افشای راز بیماری‌اش در ماه‌عسل، حتی پدر و مادرش هم از این بیماری سخت، صعب العلاج با دوره‌های درمانی طولانی و آثار بدنی و روانی که شرح آن از زبان خود ایشان در این برنامه شنیده شد، خبر نداشتند! او همه این داستان‌های احساسی و غیرقابل اثبات را می‌گوید تا همه را به‌ضرورت واکسینه کردن علیه این بیماری و تزریق واکسن HPV به همه دختران نوجوان ۹ تا ۱۱ سال و همچنین جمع آوری کمک مالی برای پروژه تولید واکسن در داخل کشور، قانع سازد. این در حالی است که واکسن HPV با نام‌های تجاری «Gardasil ۹» «Gardasil» و «Cervarix» از زمان اولین عرضه خود در ۲۰۰۶ تاکنون یکی از جنجالی‌ترین داروها بوده است، چرا که آثار جانبی استفاده از این واکسن، باعث شده که در بسیاری از نقاط دنیا این واکسن را برنامه‌های واکسیناسیون خود کنار بگذارند و یا آن را یک داروی ممنوعه اعلام کنند.

با این حال ایشان مدعی است که به یک بیماری «خود-ایمنی» دچار بوده است که هیچ ویروس بیرونی عامل آن نبوده است. این‌که یک بیماری «خود-ایمنی» که ویروس هم عامل آن نبوده، چه ربطی به بیماری ویروسی مقاربتی به نام ایدز یا HPV دارد که این خانم «نذر» می‌کند درباره آن به تک‌تک ایرانی‌ها اطلاع‌رسانی کند، سؤالی است که احسان علیخانی و مسوولان شبکه سوم سیما که این فرد را به رسانه ملی دعوت کرده‌اند، پاسخ دهند. قضیه وقتی جالب می‌شود که بدانیم که در کنار سایت فیلترشده «کنترل اس» که مربوط به اطلاع‌رسانی درباره بیماری‌های مقاربتی است، وب‌سایت دیگر این خانم و دوستانش با عنوان «قایم باشک»، اصولاً بر محور آموزش جنسی به کودکان و نوجوانان با هدف جلوگیری از کودک‌آزاری است.

خانم اشکی در این برنامه خود می‌گوید که در ایران به دنیا آمده، در ایران به مدرسه، راهنمایی و دبیرستان رفته است و طبق گزارش وب‌سایت pri.org او ۷ سال پیش از ایران خارج شده است؛ اما لهجه خانم اشکی شبیه کسی است که از کودکی در یک محیط بیگانه بزرگ شده و زبان فارسی را به عنوان زبان دوم یاد گرفته است. او خود در این برنامه می‌گوید که در اوایل ۲۰ سالگی به همراه پدر و مادرش از ایران به آمریکا رفته است. با در نظر گرفتن آن ۷ سال، خانم اشکی اکنون باید چیزی در حدود ۲۷-۲۸ سال داشته باشد. این‌که او چگونه سنش به بمباران شیمیایی دوران جنگ (که در برخی شهرهای غرب کشور رخ داد) در سال‌ها میانی دهه ۶۰ قد می‌دهد (آن طور که در گفتگو با رادیو زمانه ادعا کرده) معمای دیگری است که اشکی و میزبانش احسان علیخانی باید توضیح بدهند.

Image

تصویر یکی از کلاس‌هایی که به گفته خانم اشکی، به نوجوانان مسائل جنسی آموزش داده می‌شود.
مشخص نیست در این کلاس با سنین مختلف از خردسال تا نوجوان و حضور همزمان دختران و پسران، بر چه مبنایی آموزش می‌بینند؟!

ادعای دیگرش این بوده که از ۱۷ سالگی دچار عفونت‌های پی در پی شده و آن قدر مریض بوده که به مدت ۸ سال تب او قطع نشده بود! با این حال چون بیماری‌اش «تدریجی» بوده، هیچ‌کدام از نزدیکانش متوجه بیماری او نشده‌اند!؟ از سوی دیگر ادعا می‌کند که به واسطه تأثیرات بیماری ناشناس خود، توان راه رفتن، تکلم و حتی غذا خوردن را از دست می‌داده تا بدان حد که آرزو می‌کرد لااقل «ایدز» می‌داشت تا تکلیفش روشن می‌شد! باوجوداین علائم، هیچ‌کدام از نزدیکان خانم اشکی از این بیماری او خبر نداشتند. این در حالی است که ایشان مدعی است که زمانی که به خانه پدر و مادرش در آمریکا بازگشته بود، روزی ۲۰ ساعت می‌خوابیده و توان بیرون آمدن از تخت را نداشته است.

اما گاف بزرگ این خانم وقتی است که می‌گوید بعد از آن که پزشکان متعددی در طی سال‌ها در ایران و آمریکا او را دیدند و هیچ بیماری را در او تشخیص ندادند، یک روز یک پزشک اورژانس به او توصیه کرد که «شیمی‌درمانی» انجام دهد (بدون این‌که هیچ علامتی از سرطان داشته باشد!) تا سیستم دفاعی بدن او که کار نمی‌کرد، «غیرتی» و «بیدار» شود!؟ او فراموش کرده که چند دقیقه پیش‌تر گفته بود که بیماری مادرزادی «خود-ایمنی» دارد که در آن سیستم دفاعی از کار نیافتاده، بلکه بسیار هم فعال است، لیکن بر علیه سلول‌های خود بدن عمل می‌کند. او این را هم توضیح نمی‌دهد که اگر بیماری او در همه آن سال‌ها تشخیص داده نمی‌شد، چطور او فهمیده بود که بیماری‌اش یک بیماری ژنتیکی «خود-ایمنی» است؟

Image

اما نقطه اوج ادعاهای متعدد خانم اشکی آن جا بود که گفت در یک مرکزی تحت شیمی‌درمانی، به مدت سه سال و نیم، قرار گرفت که در نوبت اول ۶۰ نفر و در نوبت دوم ۸۵ نفر که تحت همان شیمی‌درمانی بودند، مردند و فقط او زنده ماند! آنگاه این سؤال مبهم بدون جواب می‌ماند که آن «پزشک اورژانس» چطور به ۱۴۵ بیمار برای کار «پژوهشی و تحقیقاتی» دسترسی داشته که از اتفاق بیماری نادر و ناشناسی مثل یاسی اشکی داشتند (کار پژوهشی-درمانی با این حجم از بیمار ناشناخته و نادر، کار یک تیم از دانشمندان پزشکی در یک پروژه ملی است، نه یک پزشک اورژانس) و چه طور این پزشک، باوجوداین ناشناختگی برای همه آن‌ها «شیمی‌درمانی» لوکمیا (سرطان خون)، یعنی سخت‌ترین و سنگین‌ترین نوع شیمی‌درمانی را تجویز کرده بود. در شیمی‌درمانی، هدف اصلی از بین بردن یا دست‌کم کوچک‌سازی تومورهای سرطانی است و داروهای شیمی‌درمانی روی توده سرطانی اثر می‌گذارند. وقتی هیچ توده سرطانی در فردی تشخیص داده نشده است، دقیقاً با چه هدفی داروهای شیمی‌درمانی به او تزریق می‌شود؟ این هم سؤال دیگری است که متخصصان باید درباره آن بیشتر توضیح بدهند.

Image
تصویر دیگری کلاس های خانم اشکی با حضور همزمان دختران و پسران و البته حضور رده های سنی مختلف

همان طور که در ابتدای این گزارش گفته شد، به فرض که اصولاً خانم یاسی اشکی به چنینی بیماری ناشناخته‌ای دچار بود و در بین ۱۴۶ نفر، تنها فرد زنده مانده بود، نام او به عنوان یک «معجزه» پزشکی باید در رفرنس‌های علمی و پزشکی دنیا و ایران می‌پیچید و او به یک چهره معروف تبدیل می‌شد، اما دریغ از یک برگ سند برای اثبات این ادعا...

او بابت بیماری عجیب‌وغریب خود که «ایدز» نیست، «نذر» می‌کند که در خانه تک‌تک ایرانی‌ها را بزند و بگوید "تو رو خدا از خودتون محافظت کنید تا ایدز نگیرید، وگرنه به سرنوشت من دچار می‌شوید. " بگذریم از این‌که هیچ عکس، فیلم، سند، شرح یا گزارشی هم از دوران ابتلای خانم اشکی به این بیماری «وحشتناک»، «کشنده» و «نادر» در برنامه ارائه نمی‌شود که پشتوانه ادعاهای خانم اشکی باشد؛ و قابل تأمل این‌که که سیر «داستان» خانم یاسی اشکی از ادعای ابتلا به یک بیماری با علائم ایدز آغاز می‌شود، با نذر برای آگاه‌سازی تک‌تک ایرانیان درباره «ایدز» ادامه می‌باید و به تبلیغ مشارکت مردمی در ساخت واکسن «HPV» ختم می‌شود، در حالی که کار اصلی خانم اشکی در بیرون استودیو آموزش «سلامت جنسی» و جلوگیری از «کودک آزاری» است. جالب آنکه در همین مدت کوتاه برنامه ماه عسل با اختصاص یک شماره حساب، مبلغ 600 میلیون تومان از مردم برای آنچه خانم اشکی ادعا کرده است، جمع آوری می‌شود:

شاید جالب باشد که بدانید که رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۱۳ به واسطه اثرات جانبی این واکسن، استفاده از آن را در این رژیم موردبازنگری قرارداد:
Image

گزارش روزنامه صهیونیستی هاآرتز از بازنژگری در برنامه واکسن HPV

یا دولت ژاپن در همین سال ۲۰۱۸ از پروژه تولید واکسن HPV کنار کشید:
Image

وزارت بهداشت هند هم در ژانویه ۲۰۱۸، واکسن HPV را از برنامه ایمن‌سازی عمومی خود حذف کرد:
Image

و این‌ها تنها چند نمونه از دولت‌هایی بودند که در مواجهه با این واکسن، موضع مخالف گرفتند و جلوی اجرای واکسیناسیون را گرفتند.

نکته آخر این‌که به فرض که واکسن موردنظر واکسن بسیار ایمن، کارآمد و ثابت‌شده باشد، چرا باید یک شخص غیرمتخصص که (ظاهراً) رشته او مدیریت مالی است، به مردم ایران لزوم زدن این واکسن را یاد بدهد و برای این ماجرا تبلیغ نماید و پول جمع کند؟ چرا بهترین وقت آنتن، دریکی از پربیننده‌ترین برنامه‌های تلویزیون در ساعتی که بخش عمده خانواده‌های ایرانی آماده نشستن پای سفره افطار هستند، باید صرف مطرح کردن فردی با سوابق مبهم، با داستانی قابل تشکیک و فعالیت‌هایی قابل بحث (که در صلاحیت او نیست) شود و چنین فردی به‌یک‌باره، با یک داستان پرتناقض به یک «برند» در حوزه بهداشت و درمان تبدیل شود؟ حتی دوست و شریک کاری خانم اشکی، یعنی خانم «نرگس دُره التاج» که پزشک معرفی شده، تنها کارشناسی ارشد بهداشت عمومی یا MPH دارد که یک مدرک کلینیکی نیست.

Image
نرگس دره التاج دوست و شریک کاری خانم اشکی

Image
صفحه نخست سایت «قایم باشک»

Image
Image

به گزارش مشرق، برنامه "ماه عسل" در برنامه هشتم خرداد خود، فردی به نام "یاسمن اشکی" را به برنامه دعوت کرد که مدعی ابتلا به بیماری ناشناخته با علائمی مشابه ایدز بود که به تازگی و بعد از کنترل حداقلی بیماری به کشور بازگشته است!

اشکی در این برنامه مدعی شده بود در ۱۷ سالگی به بیماری "ژنتیکی" مبتلا شده که علائمش شبیه ایدز بوده و از ۱۴۰ بیمار مشابه در یک کلینیک آمریکایی، تنها او زنده مانده(؟) و به دلیل تشابه بیماری‌اش با ایدز، "نذر" کرده تا زنده است «مردم ایران» را از خطرات «ایدز» و بیماری‌های مقاربتی آگاه کند!

ین فرد در ادامه از خطر بیماری دستگاه تناسلی می‌گوید که بعضی از انواعش عامل سرطان است و مدعی می‌شود یک سونامی خطرناک طی ۱۰ سال آینده زنان و مادران ایرانی را تهدید می‌کند لذا باید کودکان ایرانی واکسن پیشگیری از ویروس آن بیماری تناسلی را دریافت کنند!!

اما درباره ادعاهای متعدد خلاف واقع این فرد سؤالات و ابهامات جدی وجود دارد که در ادامه به برخی از آنها اشاره شده است:


1-نام بیماری ژنتیکی که بقول ایشان شبه ایدز است، چیست؟

2-بیمارستان و پزشک معالج این فرد(اشکی) چه کسی بوده و پرونده سوابق ایشان کجاست؟

3-علت تناقض اشکار اظهارات اخیر یاسمین اشکی با اظهارات این فرد در مصاحبه خود با "رادیو زمانه" در ۱۳ خرداد سال ۹۱ چیست؟ وی در آن مصاحبه مدعی شده بود به مواد شیمیایی جنگی در حمله عراق به تهران آلوده شده و سیستم ایمنی او صدمه دیده!! (البته تهران هرگز بمباران شیمیایی نشد!)این حمله شیمیایی کی، کجا و چگونه بوده؟ ایشان چند ساله بوده و سوابق و مستندات پزشکی این بیماری کجاست؟

4-نام پزشک معالج، بیمارستان و پرونده وی در امریکا چیست!؟

5-پزشک اورژانسی که گفتند بیماری را اتفاقی در امریکا تشخیص داده کیست؟

6-پزشک پروژه‌ای که در آن ۱۴۶ نفر شیمی درمانی شدند و همه فوت کردند و فقط ایشان زنده ماند کیست و پرونده و مستندات آن کجاست!؟

7-علت چرخش و تناقض آشکار ادعاهای اخیر یاسمین اشکی با اظهارات سال ۹۱ این فرد در مصاحبه با رادیو زمانه چیست؟

8-آیا بنیادهای سه گانه راه، قایم باشک، کنترل S مورد تایید مراجع ذیصلاح است؟

9-چرا رسانه‌های آمریکایی اینقدر علاقمند به این پروژه هستند؟

10- ارتباط یاسمین اشکی با برخی مراکز آمریکایی‌ها چگونه است؟

11-آیا این فرد از جای خاصی هدایت می شود و یک سناریو مانند ۲۰۳۰ در مهد کودک‌ها و مدارس و سازمان‌های ما را اجرا می‌کند؟

12-چگونه وی و همکارانشان همه جا نفوذ دارند و به راحتی وزیر را می‌بینند و همه جا آموزش‌های خاص مدنظر خود را می‌دهند!؟

13-آیا با وجود هزاران متخصص و استاد در کشور چنین افرادی با چنین سوابق و روابطی باید مجری آموزش جنسی و مقابله با بیماری‌های STD و آزار جنسی باشند!؟

14-چرا صدا و سیما در دعوت مهمانان دقت لازم را ندارد؟ چرا یک کارشناس متخصص در برنامه دعوت نشده بود تا اینهمه تناقض و اشتباه علمی از آنتن زنده پخش نشود؟

15-آیا مسئله واکسن در کشورمان متولی ندارد که در برنامه ماه عسل برای ساخت واکسن، فردی که هیچ تخصصی در آن حوزه ندارد کمک مال جمع کند؟ آیا این روش درستی است!؟

16-وقتی ما در ساخت واکسن‌های اصلی نوزادان مشکل داریم، باید برای واکسن اختیاری HPV باید از مردم پول جمع کنیم!؟

17-این واکسن تحت نظر پزشکان و فقط به افراد با رفتارهای پرخطر باید تجویز شود نه همه دختران و پسران ۹ سال به بالا؛ چه کسی مسئول موج ترس ایجاد شده به واسطه آمار دروغ ارائه شده توسط این فرد است!؟

18- اگر آموزش جنسی سبب کاهش آزار جنسی می‌شود، پس چرا در غرب شاهد بالاترین میزان آزار جنسی هستیم!؟

در نهایت باید گفت که ابهامات جدی در پشت اهداف این گروه وجود دارد و ضروری است متولیان امر به طور جدی ابعاد مختلف، سوابق ارتباطات و فعالیت‌های آنها را بررسی و اعلام عمومی کنند.

به نظر می‌رسد یک سناریو پشت همه این ماجرا نهفته است چرا که این فرد در سال ۹۱ که موضوع مقابله با جنگ بوده، مدعی آلودگی شیمیایی جنگی می‌شود یعنی اشکی آسیب‌دیده جنگ است! اما در پروژه جدید که موضوع آموزش مقابله با آسیب‌های جنسی بوده، ناگهان نوع بیماری او عوض و به بیماری ژنتیکی شبه ایدز مبتلا می‌شود!!

این هماهنگ‌سازی‌ها و ادبیات جاذب، احساسی، عاطفی و هنرمندانه مهمان، نشان از یگ پروژه و برنامه حساب شده و منسجم و هدفمند با آموزش دقیق و حساب‌شده برای جذب مخاطب و اثرگذاری و اجرای ماموریتی دارد که باید این موارد به طور جدی بررسی شوند.

قطعا آموزش فرهنگ‌سازی در همه این موارد باید صورت گیرد اما توسط افراد متخصص متعهد و با رعایت فرهنگ و سبک زندگی مردم ایران.

لازم به یادآوریست، خبرگزاری اسرائیلی هاارتص در تاریخ ۳ سپتامبر ۲۰۱۳ اعلام کرد: "واکسیناسیون HPV برای ۵۲۰۰۰ دختر حدود ۸ ساله متوقف شده به دلیل خطرات ناشی از عوارض این واکسن! نیمی از زنان اسرائیلی می‌میرند در حالی که از این واکسن استفاده کرده بودند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

Re: آلودگي رسانه اى

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه ژانويه 21, 2019 10:19 pm

پروانه سلحشوری در گفتگو با «انتخاب»:
چرا صداوسیما انقدر به برنامه های سلبریتی محور روی آورده؟ / از پخش این برنامه ها حیرت کرده ام / بعنوان نماینده در مورد صداوسیما کاری از دستم برنمی آید؛ مجلس هم اقدامی در این باره نکرده / ظاهرا صداوسیما می خواهد در این وانفسا جذب مخاطب کند


پروانه سلحشوری عضو کمیسیون فرهنگی مجلس به برخی از برنامه های صداوسیما که تعدادی از چهره های فرهنگی از آن به عنوان «قمارخانه» یاد کرده اند، انتقاد کرد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

Image

پروانه سلحشوری عضو کمیسیون فرهنگی مجلس به برخی از برنامه های صداوسیما که تعدادی از چهره های فرهنگی از آن به عنوان «قمارخانه» یاد کرده اند، انتقاد کرد.

سلحشوری در گفتگو با «انتخاب» در با اشاره به انتقاد برخی از چهره های فرهنگی نسبت به برنامه های اخیر صداوسیما اظهار داشت: ماهیت صدا و سیما به گونه ای است که نظارت بردار نیست. مجلس دو نماینده در شورای نظارت بر صدا و سیما دارد که معمولا آن ها باید منعکس کننده ی صحبت های نمایندگان و اعتراضات به روند هایی باشد که در تلویزیون انجام میشود.

وی تاکید کرد: با این حال، آن جا هم این دو نماینده اختیار چندانی ندارند.

سلحشوری اضافه کرد: نمی دانم اسم این برنامه ها و نظرسنجی های صداوسیما که با محوریت سلبریتی ها در صداوسیما اجرا می شود را «شرط بندی» بگذاریم یا نه، اما هرآنچه است این نوع برنامه ها پیشتر ممنوع بود، حالا چگونه این ها موجه شدند خودش جای سوال دارد.

وی اداد: من شخصا وقتی یکبار در حال تماشای تلویزیون بودم، باخودم گفتم چرا انقدر صداوسیما به این نوع برنامه ها روی آورده. نکته ی دیگر آنکه، در برخی گزارش ها که البته صحت و سقمش را نمی دانم، گفته شده بود که مثلا در برنامه ای در دو روز متوالی یک نفر برنده شده. خب این ها تخلف هم هست، ولی من بعنوان نماینده کاری از دستم بر نمیاید.

وی با بیان اینکه اقدامات جدید صداوسیما در جهت جذب مخاطب است، گفت: تلویزیون که متاسفانه نتوانسته جایگاه واقعی خودش را در بین مردم داشته باشد، شاید در این وانفسا، احساس می کند که با نمایش چنین برنامه هایی و با استفاده از سلبریتی ها بتواند مخاطب به خود جذب کند.

سلحشوری ادامه داد: احتمالا صداوسیما از طریق نظرسنجی به نتیجه رسیده. بنابراین مسئله این است به نظرم آنها این کار را انجام دادند که شاید مخاطب بیشتری داشته باشند.

وی در پایان گفت: مجلس و کمیسیون فرهنگی تاکنون اقدام خاصی در این باره انجام نداده است. من شخصا از منتقدان صداوسیما هستم و از برنامه هایی که این اواخر پخش شده، حیرت کردم.


صداوسیما و این همه سلبریتی در قامت مجری؛ چرا؟!

امان الله قرایی مقدم، استاد دانشگاه و جامعه شناس می گوید: تلویزیون افرادی را که فحش و ناسزا می گویند، می آورد و در معرض نمایش قرار می دهد؛ این موضوع بدآموزی دارد و زیان این بدآموزی به جوانان می رسد. به قول جامعه‌شناسان شهری فحش و ناسزا از طریق یادگیری صورت می گیرد. مثلا در یک محله که همه فحش می‌دهند، بچه ها هم همانگونه یاد میگیرند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

Image

امان الله قرایی مقدم، استاد دانشگاه و جامعه شناس می گوید: تلویزیون افرادی را که فحش و ناسزا می گویند، می آورد و در معرض نمایش قرار می دهد؛ این موضوع بدآموزی دارد و زیان این بدآموزی به جوانان می رسد. به قول جامعه‌شناسان شهری فحش و ناسزا از طریق یادگیری صورت می گیرد. مثلا در یک محله که همه فحش می‌دهند، بچه ها هم همانگونه یاد میگیرند.

قرایی مقدم در گفت و گو با خبرنگار «انتخاب»، درباره حضور تعداد فراوانی از سلبریتی ها به عنوان مجری در تلویزیون، بابیان اینکه سلبریتی ها را از چند زاویه باید نگاه کنیم، گفت: اول اینکه باید دید این سلبریتی ها از چه نوع خانواده و محیطی هستند و با چه خصوصیات خانوادگی از لحاظ تحصیلات، وضعیت اقتصادی، محیط زندگی، بستگان و اطرافیان و دوستان و ... در ارتباطند. اصولاً شما وقتی از ورزشکاران صحبت می کنید، عمدتا شرایط زندگی خاصی داشته اند؛ چه در برزیل، چه در ایران و چه در اروپا. البته استثناء هم دارد. اما مثلا خود مرحوم تختی از کجاست؟

Image

او با اشاره به سلبریتی هایی که «خالکوبی می‌کنند، موی هدهدی درست می‌کنند، پوشش های خاصی دارند، بد دهنی می‌کنند، لات بازی در می آورند و با ادا و اطوار خودشان را به معرض نمایش می گذارند»، ادامه داد: مسئله دیگر این است که متاسفانه از این سلبریتی ها استفاده تبلیغاتی می شود. تلویزیون در حال استفاده از این مسئله است.

او با بیان اینکه از سلبریتی ها در تمام دنیا استفاده تبلیغاتی می شود، گفت: از این افراد برای تلقین وجهه استفاده می شود؛ منظور از تلقین وجهه در روانشناسی اجتماعی یا جامعه شناسی آن است که از وجهه آنها برای مقاصد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی استفاده می کنند.

این جامعه شناس با بیان اینکه از نظر روانشناسی اجتماعی تلقین با تقلید فرق می کند افزود: تلقین عملی نیندیشیده است که افراد تحت تاثیر آن قرار می گیرند؛ مثلا آقای رضازاده قهرمان سیاسی و قهرمان روزنامه نگاری هم می شود. یا آقای دایی و دیگران هم همینطور.

او با اشاره به اینکه صدا و سیما تلقین وجهه می‌کند و از وجهه سلبریتی ها بهره‌برداری تجاری، اقتصادی و سیاسی می‌کند گفت: مثلا گاهی بهره‌برداری سیاسی می کنند؛ وقتی می‌خواهند کالایی را در معرض فروش قرار دهند، بهره‌برداری اقتصادی و وقتی می‌خواهند کاری خیریه انجام دهند، بهره برداری اجتماعی می کنند.

او بابیان اینکه هرچه مردم ناآگاهانه تر عمل کنند و احساسی تر باشند، بیشتر تحت تأثیر قرار میگیرند گفت: قشر جوان بیش از بقیه تحت تاثیر قرار می گیرد. مثلا اگر استاد دانشگاه در زمینه ای نظر دهد، جوانان می گویند درست می گوید حتی اگر سواد ان موضوع را نداشته باشند.

او ادامه داد: تلویزیون برای این تلقین وجهه کسانی را که فحش و ناسزا می گویند، می آورد و در معرض نمایش قرار می دهد؛ این موضوع بدآموزی دارد و زیان این بدآموزی به جوانان می رسد. به قول جامعه‌شناسان شهری فحش و ناسزا از طریق یادگیری صورت می گیرد. مثلا در یک محله که همه فحش می‌دهند، بچه ها هم همانگونه یاد میگیرند. به نظر من تلویزیون هرچه زود تر باید از این دست کارها دست بکشد.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

فضای موجود سینمای ایران، فضای مسمومی است

پستتوسط najm134 » يکشنبه اکتبر 18, 2020 9:57 am


فضای موجود سینمای ایران، فضای مسمومی است/با پول کثیف نمی‌شود در سینما کار خوب کرد/سلبریتی‌ها با پول کثیف رشد کردند

چقدر سواد پشت آثار سلبریتی‌ها هست؟ جز متلک، جز عقده‌گشایی که در آثارشان متبلور است باید چه کار کرد؟ از پول من از جیب من، خرج می‌کنند میلیاردی، آشغال تحویل می‌دهند، باید نازشان کنم؟!
Image
سرویس فرهنگ و هنر مشرق - مسعود فراستی شب گذشته وارد استودیو دورهمی شد و به حاضران سلام کرد اما پاسخی نشنید مهران مدیری در اقدام به این واکنش حاضران اشاره کرد و گفت: می‌ترسند و ناگهان سالن دورهمی از شدت خنده حضار منفجر شد. در ادامه فراستی با اشاره به میکروفن خود گفت: من با این ناراحت نیستم و مهران مدیری پاسخ داد: " من غلط کردم" ... ، به من ببخش...، من چه کنم؟! فردا می‌گویم از مدل‌های دیگری بخرند و بفرستند درب خانه، یک امشب را تحمل کن. این سخنان مدیری با خنده حاضران توام بود اما شوخی‌های ابتدایی برنامه ابتکاری برای آرام کردن فضای برنامه بود، تا یکی از گفت‌وگوهای متفاوت مسعود فراستی در چند سال اخیر در دورهمی نمود پیدا کند. بخشی از این گفت و گو بدین شرح است:

مدیری: خیلی‌ها منتقدند نسبت به خودت، به خاطر بیان گزنده‌ای که داری و نقد بی‌رحمانه‌ای که در مورد سینما یا هر هنر دیگری که انجام می‌دهی و الان به نظرم خیلی جالب است و در این برنامه روشن شد که چرا مثلا ۹۰ درصد آثار سینمایی خوب نیستند. من این را فهمیدم چون وقتی متر در موسیقی باخ، موتزارت، چایکوفسکی و در ادبیات، رومن رولان، چخوف، داسایوفسکی باشند در سینما کوروساوا و فلینی و غیره ، معلوم است که نود درصد آثار ما اصلا به درد نمی‌خورد وقتی متر اینها هستند، پس چه باید کرد با نقد فیلم‌های امروزی؟ وقتی این مقایسه را انجام می‌دهیم چیزی به نظرمان نمی‌آید و این طبیعی است. ولی با فیلم‌های امروز باید چه کرد؟

Image

فراستی: اول در مورد فیلم‌های فرنگی و بعد درباره فیلم‌های ایرانی خواهم گفت. من اصلا به فیلم‌ها گارد ندارم.من اخیرا فیلم آخر کلینت ایستوود را دیدم ریچارد جوئل، اگر ندیدی توهم ببین. فیلم خوبی است. یک فیلم خیلی معمولی دیدم فورد علیه فراری. یک فیلم سرپا سرگرم کننده است. من اولا سینما را به عنوان سرگرمی قبول دارم و سینما را به عنوان هنر هم قبول دارم، مستقل از هم. یعنی می‌توانم یک فیلم را ببینم و سرگرم بشوم، خیلی هم سرگرم بشوم. اخیرا دو انیمیشن ندیده بودم که دیدم با عنوان رالف خرابکار، کیف کردم. یعنی فکر کردم چقدر این انیمیشن‌ها درست هستند، چقدر فضا دارد و چقدر شخصیت دارد. یعنی با سینمای امروز هم قهر نیستم اما واقعا سالی یکی دوتا فیلم بیشتر پیدا نمی‌کنم. در سینمای ایران وضعیت بدتر است. در دهه شصت و هفتاد همچنان فیلم‌هایی پیدا می‌کردی که می‌توانستی ازشان دفاع کنی.

یک پرانتز بازکنم من گاهی از اولین‌ نفراتی هستم که از یک فیلم خوب دفاع می‌کنم. اخیرا از سرخپوست من دفاع کردم. اولین نفر در شب اول هفت گفتم که تحلیل‌هایتان را بهم می‌زنم و یک فیلم خوب دیدم. برای اینکه می‌دانم مخاطب منتظر فیلم بدی است که من بزنم.

همیشه همینطور بوده، در مورد میرکریمی همینطور بوده، در مورد مجیدی همینطور بود، راجع به هر فیلمسازی ایرانی همینطور بوده، فیلم خوبشان را اولین نفر من تعریف کردم و گفتم چرا خوب است و از این تعریف خوشحال می‌شوم.

از نقد نکردن فیلم بد اذیت می‌شوم، فکر می‌کنم اذیتی که آدم‌ها از فیلم بد می‌شوند را نمی‌گویند من موظف هستم که بگویم. حالا بناست که تلورانس برقرار شود، یعنی لذت نبردن از یک اثر با لذت بردن از نقد جبران می‌شود.

یکی از این کارگردان‌های قدیمی گفته بود فراستی بیمار است، مازوخیست است، سادیست است، حالا معانی این عبارات و بیماری‌ها را نمی‌دانست. گفته بود:" چرا می‌رود فیلم می‌بیند و خودش را آزار می‌دهد و با آن نقد مارا هم آزار می‌دهد." به او پیغام دادم که فیلمی بدی که تو می‌سازی مرا آزار می‌دهد و من این آزارم را اعلام می‌کنم. در لابلای صحبت‌های تو این بود که خشن بی رحم و غیره. من فکر می‌کنم خشونت، بی‌رحمی، خشم بخشی از ویژگی ‌های انسان است و اگر من خشونت و خشمم را از مواجه با یک اثر اعلام نکنم، نقدم آکادمیک شده و من آکادمیسین نیستم.
Image
فراستی: یکی از این کارگردان‌های قدیمی گفته بود فراستی بیمار است، مازوخیست است، سادیست است.حالا معنانی این عبارات و بیماری‌ها را نمی‌دانست.
من انسان هستم و سوادش را هم دارم وبلدم نقد کنم. خشم من هم وارد نقد می‌شود و جلوی آنرا نخواهم نگرفت. برای اینکه این خشم خشم آدمی است که توقع کار خوب دارد و دلش می‌تپد برای اینکه این مدیوم(سینما) رشد کند.

همه فکر می‌کنند من خوشحال می‌شوم از اینکه فیلم‌ها بد هستند و من آن‌ها را نقد می‌کنم. من خیلی از فیلم‌ها را نقد نمی‌کنم و تو می‌دانی. فیلم‌هایی که واقعا ۵ دقیقه تحمل کردنش مشکل است. من دیشب یک فیلم دیدم به خاطر شاگردانم و همه می‌گفتند که فلانی بگو نظرت راجع به فلان فیلم چیست؟ فیلمی به نام پلات فرم، یک فیلم اسپانیایی که خیلی امروز مد شده. خیلی بخواهم مودب باشم در مقابل شما، فیلم شنیع بود. خیلی مودبانه گفتم.

مدیری: ما خودمان ترجمه‌اش می‌کنیم. واقعا امروز کشف شد که چرا به نظرت خیلی‌ از فیلم‌ها بد هستند. چون متر و معیار جای دیگری هست و با این متر طبیعی است که این اتفاق بیفتد. اما یک نکته‌ای که یا سوء تفاهم دیگران است یا نمی‌دانم اسمش چیست را مطرح می‌کنم. چون من در جامعه می‌چرخم و می‌شنوم که آدم‌ها چه چیزی می‌گویند. نظر خیلی‌ها این است که مسعود فراستی از یک جایی اینگونه نقد کرد ، شروع کرد، تند شد و خیلی زیاد تند شد و با این شکل به یک شهرت در جامعه رسید و چون این شهرت لذت بخش بود این کار را دارد ادامه می‌دهد و گسترش داد و بزرگترش کرد. این نگاهی است که خیلی فاصله دارد با چیزی که از دلت گفتی راجع به مترهایی که برای نقد وجود دارد.

فراستی:نقدی در سال ۱۳۶۸ دارم مربوط به سی سال پیش، نقدی که منجر به آشنایی من و مرتضی آوینی شد،نقد راجع به هامون است. چهل صفحه نقد است، یکی از تندترین نقدهایی است که نوشته‌ام، آن زمان که تلویزیونی نبودم.یک کتاب کوچک درآورده بودم ده فیلم ده نقد. در واقع داستان از آنجا شروع شد. من واقعا یک دهم نقدهای مکتوبم را در نقدهای شفاهی مطرح نمی‌کنم، نمی‌کِشند.

Image

در ضمن من اثر را نقد می‌کنم کاری به صاحب اثر ندارم . سعی کردم این را جابیندازم که من منتقد جدی آثار هستم اما ترور شخصیت نه. یک واژه‌ای را در برنامه هفت گفتم راجع به یک فیلمی از یک فیلمساز قدیمی معتبر که همچنان فکر می‌کنم یکی دو فیلم خوب دارد.

خیلی به ایشان برخورد اما واقعیت این است که من به دقت گفتم این فیلم مصداق این است. ما در نقد لوس هستیم یعنی فرهنگ نقد نداریم. فرهنگ تعارف داریم و یک مقداری ایرانی بودنمان، در این فرهنگ تاثیر دارد من از این زاویه ایرونی نیستم، با اینکه من خیلی ایرونی هستم اما لوس بار نیامدم، سعی هم می‌کنم آدم‌ها را لوس نکنم. نه شاگردانمان را نه خودم را و نه مدیومی که با آن کار دارم. صریح هستم و این صراحت ادای خود را درآوردن نیست. این روش نقد در برنامه سوم یا چهارم هفت با جیرانی گرفت. نه او چنین تصوری داشت نه من و برنامه به شکل عجیب و غریبی گرفت. من اگر ادای یک نوشته خوبم را هم دربیاورم کارم تمام است. اگر من امسال از پارسال بهتر نقد نکنم یعنی بهتر نفهمیده باشم، یعنی وضع من خیلی خراب است، اول پیش خودم.

مدیری: مگر آثار هنری مثل آدم‌ها نیستند که مجموعه‌ای هستند از ضعف‌ها و قوت‌ها هستند، اگر مقایسه کنیم، ما آیا با آدم‌ها هم به همین تندی باید مثل آثار هنری برخورد کنیم؟من خصوصیات خوب دارم، خصوصیات بد هم دارم. آیا نباید در نقد تند گفته شود، فقط باید ضعف‌ها دیده شود؟

فراستی: من برایم نقد، لیوان آبی که کمی از آن خالی است و من باید هردوی آن‌ها را ببینم نیست. ممکن است که این لیوان آب یک سانت از آن خالی باشد اما آب مسموم باشد. ممکن است فیلمی یکی دو عیب اساسی داشته باشد و بقیه آن را قابل تامل بدانند، نمی‌شود.یک بیسی (مبنایی) وجود دارد، بیس که خراب باشد، تو نمی‌توانی بگویی این فیلمبردار همانی است که از او دفاع کردی. کارش خوب نیست.

فضای موجود سینمای ایران، فضای مسمومی است

من از فیلمبرداری سر یکی دو فیلم دفاع کردم، فیلمبردار درخشانی است، از او کار بد دیدم. چرا کار بد دیدم؟ چون کارگردان نمی‌تواند از او کار درخشان بگیرد و دیگر فیلمبردار آن نورپردازی و حرکت دوربین را ندارد. اثر خوب تصادفی درنمی‌آید، از یک روح خوب درمی‌آید. من کمی تند بشوم. فضای موجود سینمای ایران، فضای مسمومی است. به خصوص این چیزهایی که به آن کمدی می‌گویند، اصلا کمدی نیستند. چون کمدی یکی از مهمترین ژانرهای سینماست و من عاشق بیلی وایلدرم، عاشق لورل هاردی هستم. این آشغال هایی که ما می‌بینیم لغت آشغال درباره‌اشان فحش نیست. آشغال دارند تحویل من می‌دهند، از پول من از جیب من ، خرج می‌کنند میلیاردی، آشغال تحویل می‌دهند، باید نازشان کنم؟! بعد باید بگویم اِ... تو چه بچه خوبی هستی؟

این دوستان ما، حداقل یک دهه سینمای ایران را تبدیل کردند به یک سینمای اسپانسرزده فیلمفارسی عقب مردم. شما سن‌هایتان نمی‌کشد مهران باید بداند چون همسن من است. من راجع به هزارپا، رحمان ۱۴۰۰، راجع به مطرب حرف نزنم؟ به آن‌ها برمی‌خورد؟! با فیلمشان به خیلی‌ها برخورده است، این هزینه و این فروش بیمارگونه، که هیچ تعادلی در آن نیست. اگر فیلم فرنگی می‌فروشد، واقعا فیلمنامه نویسش خوب کار کرده و پول خوب هم گرفته است. اینجا به فیلمنامه‌نویس پول درست نمی‌دهند. بازیگر بازیگر خوبی بوده، کارگردانی، کارگردان بلد بوده و اینا با هم جمع شده، تبدیل به یک محصول قابل تحمل شده و حداقل به مخاطب بی‌احترامی نکرده اند. من مسئله‌ام این است که فیلم‌ها تماما بی احترامی به مخاطب‌اند. این که می‌گویم تماما، همه فیلم‌ها را نمی‌گویم، آن دسته از فیلم‌هایی است که با آنها دعوای اساسی دارم و با آن‌ها شوخی‌ هم ندارم.

Image

مدیری: چیکارشان باید کرد؟

فراستی: دو راه دارد. در ابتدا بگویم پیوند آدم‌های فیلمساز با مردم کات( قطع) است. تو این را می‌دانی و با تجربه‌ات‌ می‌دانی. سوژه‌ها از دل جامعه درنمی‌آید، از تخیل بیمارگون محفلی دوستان درمیاد و یا کپی از فیلم‌های قبل از انقلاب یا فیلم‌های خارجی. تا وقتی این پیوند نیست، داستان همین است. با پول کثیف نمی‌شود کار خوب کرد، مذهبی حرف نمی‌زنم. با پول پولشویی با پول ناسالم. یک آدمی پولدار است زندگی درستی هم داشته است، مخلصم. اما وضعیت این نیست، الان تهیه کنندگانی وارد سینما شدند که در سینما پولشویی می‌کنند و کارشان هم چیز دیگری است.دغدغه‌اشان هم فرهنگ نیست، دوست دارند یک عکس یادگاری با مهران مدیری بگیرند، اگر با فراستی بگیرند بروند پز بدهند که این فراستی منتقد فلان... .

این فضا سالم نیست و اینهایی که به خودشان می‌گویند سلبریتی و چه خوب که من نیستم، این‌ها چی هستند؟ این‌ها در دنیای مجازی سلبریتی‌ شدند، با این جور پول‌ها رشد کردند/ به آن‌ها می‌گویی این پول‌ها نمی‌دهد کار سالم، این جدایی از مردم نمی‌دهدکار سالم، این بی‌سوادی نمی‌دهد کار سالم. فیلم ببین، رمان بخوان.چند درصدشان اینطوری هستند؟ چقدر سواد پشت آثارشان هست؟ جز متلک، جز عقده‌گشایی که در آثارشان متبلور است باید چه کار کرد؟ من طرفدار سانسور هستم، نه این کاری که این آقایان می‌کنند، چه در سینما چه در تلویزیون، این سانسور نیست، سانسور هنری.سانسور واقعی این است می‌گویم، به منافع ملی من لطمه نزد، این مهمترین سانسور در کل جهان است. آمریکایی‌ها می‌گویند پرچم مرا حق نداری بزنی، آقای کوبریک که اینهمه اسم داری به پرچم من که رسیدی ساکت؛کوبریک هم ساکت می‌شود. این منافع ملی است. به اخلاقیات و ارزش‌های این جامعه توهین نشود. با این نگاه حاکم فعلی این سینما درست نمی‌شود. اصلا راستش را بخواهی به نظر من ، سینمای دولتی درست بشو نیست. برای اینکه دارد سفارش می‌دهد، هر دولتی،دولت خوب، دولت بد، دولت مردمی، دولت غیرمردمی. آدم فیلمساز که سفارش بگیر بشود کارش تمام است.

مدیری: آخه سینمای خصوصی هم باز به قول خودت... .مسئله ناسالم بودن پشت قرار دارد.

فراستی:بله، من طرفدار فیلم های کوچولو هستم. کم خرج اما مسئله دار . معلوم است که فیلمساز مسئله ای دارد که می‌گوید. فیلم پرخرج سی الی چهل میلیاردی که مسئله‌ای در آن باشد. خودکشی مسئله فیلمساز باشد. کاش آن روندی که من در آن اثر می‌بینم، یک ذره‌اش به فیلمساز مربوط باشد. یک ذره‌اش درمی‌آید. بخش مهمی از مسئله تکنیک است که دوستان باید بروند تکنیک یاد بگیرند که ابدا اهل تکنیک نیستند. جای دوربینشان درست نیست، کات‌هایشان درست نیست، معلوم است که فیلم درنمی‌آید. فیلمساز محترمی بود که می‌گفت این چیزهایی که فراستی می‌گوید یعنی چی؟ آدم شش ماه می‌رود به یکی از این کلاس‌ها می‌رود و یاد می‌گیرد، مثل کلاس خیاطی و گلدوزی. برایش نوشتم پس چرا به یکی از این کلاس‌ها مراجعه نمی‌کنی؟ کی شما نیاز پیدا می‌کنید که یاد بگیرید؟

مدیری: مسئله عرضه و تقاضا هم هست؟

فراستی: همین است.

مدیری: یعنی ما مشکل فرهنگی داریم و فیلمی که به قول تو شنیع است ۶۰ میلیارد تومان می‌فروشد.

فراستی: من به نظرم یکسری از آدم‌ها توانسته‌اند خودشان را حفظ کنند، یا کار نمی‌کنند یا کم کار هستند یا هرچی، ولی در این موج فعلی سینما نباید رفت. ته این موج سقوط آزاد است. یعنی مگر می‌شود؟! شغل تو سینماگری است، شغل من منتقدی است، خب این شغل را باید درست انجام بدهیم. شغل را باید تا تهش یاد بگیریم. چون هر کدام از این مشاغل اساسا مخاطب دارد، مخاطب عام هم دارد. یک آشپز باید به بهترین شکل آشپزی کند، یک قهوه‌چی باید قهوه‌ خوب به مردم بدهد. من کافه داشتم و این حرف را می‌فهمم و قهوه خوب به مردم می‌دادم. یک فیلمساز باید یک فیلم خوب به مردم بدهد. حق ندارد فیلم بد به مردم تحویل بدهند.

Image

مدیری: عده‌ای از مدیران اعتقاد دارند برای سلائق مختلف، فیلم‌های مختلف ساخت. یه چیزی به نام بدنه سینما آمد و از همان مقطع گفتند این فیلم هم برای جامعه نیاز است برای همین شصت میلیارد هم می‌فروشد. اگر یک سخت‌گیری بیشتری هم باشد، نمی‌دونم... .

فراستی: دستشان تو جیبشان نیست، وقتی تهیه کننده فیلمی دستش توی جیب خودش نیست یا جیب ماست(جیب دولت) یا تو جیب این اسپانسرهای قلابی است، خب دلیلی ندارد که او با این مخاطب ارتباط داشته باشد.اصلا فروش هم برایش مهم نیست. تنها سینمایی که برگشت مالی برایش اهمیت مهم نیست، سینمای ایران است.

سود در تولید کسب می‌شود،نه در اکران. این مسئله بسیار عجیب است که شما فیلم ساختی و تمام شد، سودش را بردی، این یعنی یک سینمای بیمار. اولین قدم این است که مردم نبینند و به خودشان احترام بگذارند. سئوال می‌کنند آقای فراستی می خواهیم تفریح کنیم، چی ببینیم؟ من می‌گویم مخلص شما هستیم، بروید بیلی‌وایلدر ببیند، بروید ده بار آپارتمان را ببیند و خسته نخواهید شد. اصلا حرف سختی نمی‌زنم، از بیلی وایلدر ایرما خوشگله را ببیند. باستر کیتون ببیند، جری لوئیس ببیند، فیلم‌های خوب کمدی تاریخ سینما را ببیند، سرحالتان می‌آورد و یک ذره هم شما را به انسانیتان نزدیکتر هم می‌کند.

سینمای ایران هیچکدام از این کارها را نمی‌کند گویی که اینجا دکان سه نبش است و آمدند با سریال‌های و فیلم‌های سینمای بچاپند و بروند، مردم هم آخ نگویند، یک منتقدی هم پیدا می‌شود که صدایش می‌رسد و نه می‌گوید، جیغشان درمی‌آید.چه کسانی جیغشان درمی‌آید؟ مردم جیغشان درنمی‌آید. من پیاده زیاد می‌روم و می‌آیم و خرید خانه را هم من می‌کنم. محله‌امان هم شمال شهر نیست. همه مغازه‌هایی که من از آن‌ها خرید می‌کنم همه‌اشان با من سلام علیک دارند.
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

ساخت و نمايش فيلم سينمايي عليه حضرت مريم در ايران

پستتوسط najm134 » چهارشنبه دسامبر 16, 2020 12:50 am

رمزگشایی از فیلم تازه بهرام بهرامیان؛
ساخت و نمايش فيلم سينمايي عليه حضرت مريم (علیهاالسلام) در ايران


فیلم پریناز، ایدۀ خود را از تلمود یهودیان گرفته که حضرت عیسی(ع) را فرزندی نامشروع معرفی می‌کند. یکی از فصل‌های تلمود، «تولد یشوع» نام دارد که حکایت جعلی زندگی حضرت مریم(س) در آن روایت شده است.

Image

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - فیلم پریناز (۱۳۹۰) که دومین ساخته بهرام بهرامیان محسوب می‌شود بعد از شش سال توقیف، از چهارشنبه اول شهریور در گروه هنر و تجربه اکران شده است. بنا بر شنیده‌ها، آنچه باعث توقیف این فیلم گشت تصویر اغرق‌آمیز فاطمه معتمدآریا از یک زن مسلمان بود. اما چیزی را که هیچکس ندانست، وجهه تمثیلی و تمسخرآمیز فیلم است که داستانی از انبیاء را به صورت تحریف‌شده در دنیای مدرن امروز حکایت می‌کند.

*******
Image

یهودیان حضرت عیسی را به پیامبری قبول ندارند. و لذا در هالیوود که تحت مالکیت آنها است، فیلم‌های فراوانی علیه آن حضرت و مادر مکرمه‌اش ساخته‌اند. به دلیل کثرت مسیحیان در امریکا و جهان، این فیلم‌ها عمدتاً قصۀ خود را به طور نمادین حکایت می‌کنند. راقم که به طور همزمان در سینما و ادیان ابراهیمی مطالعه کرده و قلم می‌زند، تاکنون بیش از هشتاد فیلم سینمایی را احصاء نموده که قصۀ حضرت عیسی در آنها به طور سمبولیک مطرح شده است. در اینجا برای تقریب به ذهن ناچاریم برخی از این فیلم‌ها را نام ببریم.

۱. سه پدرخوانده/ جان فورد (۱۹۴۸) ـ ماجرای سه کابوی فراری که سرپرستی نوزادی را بر عهده گرفته و با دلالت ستاره‌ای که در روز هم می‌درخشد، او را به نئو جروزالم (اورشلیم جدید) وارد می‌کنند

۲. پرواز بر فراز آشیانۀ فاخته/ میلوش فورمن (۱۹۷۵) ـ شورش یک مرد ظاهراً دیوانه در تیمارستان بر علیه نظم حاکم که در نهایت به مرگ او منجر می‌شود

۳. حضور/ هال اشبی (۱۹۷۹) ـ مردی احمق به طور اشتباهی خیلی باهوش فرض می‌شود و جملات سادۀ او بسیار حکمت‌آمیز جلوه می‌کند. او در انتها بر روی آب راه می‌رود (یکی از معجزات خاص حضرت عیسی).

۴. ئی.تی/ اسپیلبرگ (۱۹۸۲) ـ یک موجود فرازمینی، عده‌ای کودک را به خود جلب می‌کند. می‌میرد و سپس زنده می‌شود و در نهایت به آسمان باز می‌گردد.

۵. بزرگ/ پنی مارشال (۱۹۸۸) ـ پسر بچه‌ای به نام یشوعا در یک شب، از سن ۱۲ سالگی به ۳۰ سالگی ارتقاء می‌یابد. پس از موفقیت‌هایی که در یک شرکت تولید اسباب‌بازی پیدا می‌کند، ناپدید می‌شود.

۶. آخرین گام‌های یک محکوم به مرگ/ تیم رابینز (۱۹۹۵) ـ مجرمی که جنایت خود را انکار می‌کند و به وقت اعدام در زندان که به شکل چلیپاگونه است، صحنۀ قتل در ذهن او بازنمایی می‌شود و مخاطب، آن را می‌بیند.

۷. دالان سبز/ فرانک دارابانت (۱۹۹۹) ـ روایت اعدام کردن عیسای معجزه‌گر از منظر پیلاطس (تام هنکس) در دنیای مدرن امروزی.

۸. کودک را تبرّک کن/ چاک راسل (۲۰۰۰) ـ دختری که شباهت‌هایی به مسیح دارد.

۹. رستاخیز قهرمان/ راد لوری (۲۰۰۷) ـ یک قهرمان بوکس که همه فکر می‌کنند که مرده است (ساموئل ال. جکسون)، توجه یک روزنامه‌نگار را جلب می‌کند. او مقاله‌ای می‌نویسد و از زنده بودن این قهرمان بوکس خبر می‌دهد که الان کارتن‌خواب است. وارثان متوفی شکایت می‌کنند و می‌فهمیم که آن مرد، دروغ گفته است. قصه‌ای نمادین در انکار رستاخیز عیسی بعد از تصلیب، که مسیحیان بر آن اصرار دارند.

۱۰. یشوعا/ جورج راتلیف (۲۰۰۷) ـ شرارت یک پسر بچۀ ۹ ساله به نام یشوعا، پدر و مادر او را به زندان و دیوانه‌خانه می‌فرستد.

در بعضی از این فیلم‌های فوق مانند «بزرگ» و «یشوعا»، از نام عبرانی حضرت عیسی(ع) برای نامگذاری شخصیت استفاده شده است (یشوعا/ جاشوآ). تا آنجا که راقم خبر دارد، کلیسای کاتولیک، علیه دو عنوان از اینگونه فیلم‌های سمبولیک، بیانیه داده است. یک بار بر ضد فیلم "آخرین گام‌های یک محکوم به مرگ" که شان پن در انتها همچون عیسای مسیحیان، به شکل صلیب در زندان اعدام شد. و قبل از آن، علیه فیلم "زنده‌باد مریم" (۱۹۸۳) ساختۀ ژان لوک گدار؛ فیلمسازی که اصالتاً یهودی است. اعتراض کلیسای کاتولیک به فیلم گدار، به دلیل استفاده از نام مریم برای نامیدن شخصیت اصلی بود. مخصوصاً که روایت فیلم، به قرائت یهودیان از ماجرای حضرت مریم(س) و عیسی(ع) شبیه است.

*****
اما چگونه می‌توان کسی باور کرد که در جمهوری اسلامی نیز یکی از این گونه فیلم‌ها تولید شود؟ فیلم پریناز ساختۀ بهرام بهرامیان یکی از همین فیلم‌های نمادین است که در تمسخر حضرت عیسی و مادر مکرمه‌اش ساخته شده. آنطور که از تیتراژ پایانی برمی‌آید طرح فیلمنامه از جناب کارگردان است. اما فیلمنامه را بابک کایدان نوشته و امیر پوریا و صادق عاشورپور نیز در این خصوص مشورت‌هایی به آنها داده‌اند.

Image

خلاصۀ داستان

زنی (شبنم قلی‌خانی) در خانه‌اش در ابتدای فیلم مورد تجاوز صاحبخانه قرار می‌گیرد. او سپس با حال نزار از پشت بام سقوط می‌کند و می‌میرد. پریناز دختر هفت سالۀ او، شاهد مرگ مادر است. الباقی قصه از زبان فرخنده خواهر متوفی (فاطمه معتمد آریا)، روایت می‌شود. او خبر می‌دهد که خواهرش آنقدر گناهکار بود که حتی خاک هم جسد او را نمی‌پذیرفت. صدای تلقین‌کننده به گوش می‌رسد که او را خورشید بنت عبدالله خطاب می‌کند.

افسر زن همسایه (مژگان بیات) با لباس‌های جلف قرمز رنگ، پریناز را به خانۀ فرخنده می‌آورد. اما خاله، از قبول خواهرزاده‌اش استنکاف دارد. هرچند که نهایتاً مجبور می‌شود دختر را به خانه‌اش بیاورد، به این امید که چاره‌ای برای او بیاندیشد. فرخنده یک پیردختر وسواسی است که مشکل‌گشای امورات مذهبی اهالی محله است. ما وسواس‌های او را می‌بینیم که اجازه نمی‌دهد که پریناز بر فرش خانه‌اش پا بگذارد. زیرا اعتقاد دارد که او حرامزاده و نجس است.

صبح فردا، سالار پسربچۀ همسایه که لکنت زبان داشت بعد از بازی با پریناز، بهبود می‌یابد. زن‌ها هجوم می‌آورند تا پریناز را ببینند اما فرخنده او را بر سر راه گذاشته است. از قضا مردی به نام زکریا (حمید فرخ‌نژاد) که دوچرخه‌فروشی دارد و بدنام محله است، پریناز را می‌یابد و به او محبت فوق العاده نشان می‌دهد. آقا قدرت (حسن نجاریان) دکه‌دار محله، که پریناز را صبح همان روز با فرخنده دیده بود، دخترک را از چنگ زکریا درمی‌آورد و به خاله‌اش تحویل می‌دهد.

Image

حالا دیگر مردم به پریناز اعتقاد پیدا کرده‌اند. مخصوصاً وقتی می‌بینند که آرزوی بچه‌ها برآورده شده و یک تاب آهنی برای بازی بچه‌ها در محله نصب شده است. فرخنده برای رد درخواست‌های مردم، به زن‌های همسایه خبر می‌دهد که پریناز، فرزند نامشروع خواهر اوست. اما آوازۀ پریناز در شهر پیچیده و مردم از اماکن دور، بیماران خود را به درب خانۀ فرخنده می‌آورند. افسر برای تصاحب پریناز برمی‌گردد. فرخنده او را متهم می‌کند که خواهرش را به مفسده کشانده است. زن خبر می‌دهد که پریناز، پدر دارد. در انتهای فیلم می‌بینیم که او برادر دیوانه‌اش به نام داود (مصطفی زمانی) را که سندرم داون دارد، به عنوان پدر پریناز معرفی می‌کند!

نقد و نظر

فیلم پریناز، ایدۀ خود را از تلمود یهودیان گرفته که حضرت عیسی(ع) را فرزندی نامشروع معرفی می‌کند. یکی از فصل‌های تلمود، «تولد یشوع» (Toledot Yeshu) نام دارد که حکایت جعلی زندگی حضرت مریم(س) در آن روایت شده است. طبق این داستان، میریام در حالیکه نامزد یوحنان بود با مردی به نام یوسف ارتباط گرفت و عیسی به دنیا آمد. جعل چنین متن‌هایی از کاهنان یهود که به سبب نقشۀ قتل حضرت عیسی، بی‌آبرو شده‌اند، عجیب نمی‌نماید. چنانکه کاهنان و کاتبان این قوم در قرون قبل‌تر نیز برای همۀ انبیاء پاک خدا، گناه‌هایی جعل کردند و در توراتشان مکتوب نمودند تا ساحت قدیسان را بیالایند.

Image
در منابع اسلامی و برخی اناجیل غیررسمی آمده است که یوسف، پسر خالۀ حضرت مریم(س) بود که همسر و فرزندانی هم داشت. حضرت مریم(س) به الهام خداوند دانست که یوسف در آینده، شوهرش خواهد شد و باید او را به عنوان کفیل خود برگزیند. بعد از قبول کفالت، یوسف، متوجه بارداری مریم شد. پس اراده کرد که او را ترک کند. اما فرشتۀ خدا در خواب به یوسف فهماند که مریم(س) گناهی نکرده است. ماجرای خواب یوسف، در نخستین انجیل مسیحیان نیز مذکور است (متی ۱/ ۱۸ تا ۲۱).

این فیلم به منابع اسلامی یا حتی قرائت مسیحی از عیسی، کاری ندارد و فقط به روایت دروغین تلمود اشاره می‌کند. برای این مقصود، جناب فیلمساز از سابقۀ شبنم قلی‌خانی که در اولین و معروف‌ترین بازی‌اش در نقش مریم مقدس(س) ظاهر شده، سوء استفاده کرده است؛ و همچنین از مصطفی زمانی که همگان او را به خاطر بازی در نقش «یوسف» می‌شناسند. افسر زن بدنام همسایه، به فرخنده می‌گوید پریناز، پدر دارد و من او را خواهم آورد. اما مردی که او با خود می‌آورد، یک دیوانه است که در پشت دیوار مدرسه به خورشید تجاوز کرده و بدین سبب پریناز به دنیا آمده است! جالب توجه اینکه نام قبلی فیلم، «سبب من» بود. این نام، مخاطب را به سبب تولد پریناز توجه می‌دهد.

Image

شخصیت نمادین دیگر، حمید فرخ‌نژاد است که در نقش زکریا ظاهر شده و دوچرخه‌ساز محله است. زکریا برای مدتی کفیل پریناز می‌شود و فیلمساز، قصد سوء او را به مخاطب القاء می‌کند. وقتی پریناز به نزد خاله‌اش برمی‌گردد اثراتی از دست‌های روغنی او بر موهای پریناز دیده می‌شود! زکریای این فیلم، از طریق دوچرخه که از علایق کودکان است به آنها نزدیک می‌شود. همسر قدرت در انتهای فیلم، خبر می‌دهد که زکریا دوچرخه‌ای دارد که آن را به سقف خانه‌اش آویزان کرده است. آن دوچرخه مربوط به بچۀ او بوده که بعداً کشته شده. و می‌دانیم که حضرت یحیی، فرزند زکریا بود که به امر هیرود بدکار به شهادت رسید. به این ترتیب جناب فیلمساز، شخصیت‌های مریم و زکریا و یوسف را که در تولد حضرت عیسی در انجیل‌های متی و لوقا و در قرآن مجید (بدون اشاره به یوسف)، نقش اساسی ایفا می‌کنند، با دقت انتخاب کرده است؛ چه به لحاظ فیلمنامه و چه به سبب انتخاب هنرپیشه و چه به لحاظ اجرا.

تنها چیزی که در این میانه درست به نظر نمی‌رسد، دختر بودن آن کودک است. اما اگر پریناز، یک پسربچه انتخاب می‌شد شاید خیلی‌ها می‌توانستند دست کارگردان را به راحتی بخوانند. و این چیزی نبود که کارگردان بخواهد. به هر حال پریناز، در نظر مردم، توانایی شفابخشی دارد. اما فیلمساز که قصدش توهین به پیامبران خدا است مردم را تمسخر می‌کند تا از این طریق راهی برای مضحکه دین و انکار معجزات بگشاید. در فیلم کودک را دعا کن (۲۰۰۰) ساختۀ چاک راسل نیز منجی، یک دختربچه انتخاب شده است.

یکی از معجزاتی که قرآن کریم برای حضرت عیسی(ع) برشمرده این است که آن حضرت، از گِل پرنده‌ای می‌ساخت و در آن می‌دمید، که به اذن خدا زنده می‌شد و پرواز می‌کرد. این معجزه، گرچه در اناجیل رسمی دیده نمی‌شود اما در یکی از اناجیل غیررسمی به نام انجیل کودکی آمده است. حضرت عیسی در دوران طفولیت، در زمانی که با مادرش و یوسف در مصر به سر می‌بردند در ساحل دریا از شن، پرنده می‌ساخت و آنها را پرواز می‌داد. برخی معجزات دیگر نیز از عیسای کودک در منابع اسلامی دیده می‌شوند. از جمله، معجزۀ خم رنگرزی که عیسی از یک داخل یک دیگ رنگرزی، نخ‌ها را به هر رنگی که استاد رنگرز نیاز داشت بیرون می‌آورد (علامه مجلسی، حیوة القلوب).

بنابراین، معجزات حضرت عیسی(ع) مختص به دوران پیامبری او نیست. چنانکه در قرآن هم نقل شده است که خداوند حکیم، حضرت عیسی(ع) را در بدو تولد به سخن درآورد تا مادر مکرمه‌اش را از تهمت‌های مردم مبرّا کند. و اینچنین دهان بدخواهان در آن زمان بسته شد. هرچند که کاهنان یهود بعد از آنکه قصد جان عیسی(ع) را کردند و رسوا شدند، سعی کردند به واسطۀ یک نفوذی به نام پولس در میان پیروان آن حضرت دشمنی بیاندازند و بعدها که تلمود را می‌نوشتند این فصل را برای حضرت عیسی(ع) و مریم پاک(س) تماماً جعل کردند.

Image

فیلمساز در این فیلم، با دین خدا و انبیاء حقیقی عداوت ورزیده است. نام محله‌ای که فیلم در آن اتفاق می‌افتد، «اسلام‌آباد» است. هرچند که نمای کلوزآپ تابلوی محله، از نسخۀ کنونی حذف شده است اما در نمای دور می‌توان آن را دید (در دقیقۀ ۲۴ از فیلم/ سکانس مکالمۀ قدرت و فرخنده). همچنین دقت کنید که در این اسلام‌آباد، هیچ شخصیت مثبتی وجود ندارد. آقا قدرت (حسن نجاریان) بهترین شخصیت فیلم است که عملاً یک خرافاتی است و به پا قدم افراد و سعد و نحس روزگار اعتقاد دارد. او عاشق قناری‌ها است و بعد از مرگ هر کدام از قناری‌هایش، یک مجلس ختم برای آنها ترتیب می‌دهد. قدرت، فرخنده را «حاج خانم» صدا می‌زند.

ما گرچه با فرخنده نزدیکی بیشتری می‌یابیم اما او نیز وجهۀ تمسخرگونه دارد. مخصوصاً که گریم خانم معتمدآریا با آن ابروهای پرپشت، وجه سخریه‌آمیز فیلم را شدت می‌بخشد. موسیقی تیتراژ پایانی، شباهت انکار ناپذیری به آلبوم نی‌نوا از حسین علیزاده دارد. بعید نیست که جناب کارگردان این شباهت را به محمدرضا درویشی آهنگساز فیلم سفارش داده باشد. به این قصد که ذهن‌ها را به سمت بنیانگذار جمهوری اسلامی بکشاند. چنانکه برای بسیاری از مردم، شنیدن این موسیقی یادآور ایام رحلت حضرت امام(ره) در خرداد ۱۳۶۸ است که این موسیقی مکرراً از تلویزیون پخش می‌شد.

سخن آخر

برخی اخبار پشت صحنۀ فیلم حکایت دارند که جناب کارگردان قصد داشت بعد از ساخت پریناز از ایران مهاجرت کند. و این فیلم در واقع هدیۀ خوش‌خدمتی جناب کارگردان به صهیونیست‌ها بود که بخش اعظمی از دنیای امروز را اداره می‌کنند. اما توقیف شدن فیلم در سال ۱۳۹۰، نقشه‌های کارگردان را بر باد داد.

Image

اخبار دیگر، حکایت دارند که چند فیلمنامه‌نویس قبل از بابک کایدان برای نگارش فیلمنامه دعوت شدند. اما هیچکدام قبول نکردند که طرح جناب بهرامیان را به فیلمنامه تبدیل کنند. اما در نهایت بابک کایدان بود که این همراهی را سبب شد. و قاعدتاً این دو نفر، فیلمنامه را به صورت یک راز مکتوم نوشتند و از محتوای پشت پردۀ فیلم سخنی نگفتند. هرچند که نمی‌توان مطمئن بود که برخی از بازیگران از نیت کارگردان بی‌خبر بوده باشند. مخصوصاً افرادی همچون شبنم قلی‌خانی و حمید فرخ‌نژاد (بازیگران نقش‌های نمادین مریم و زکریا). البته به نظر می‌رسد که محمد نجیبی تهیه کنندۀ فیلم از هرگونه اتهام وارده مبرّا باشد زیرا که پریناز، نخستین فیلم تهیه شدۀ اوست و ایشان تجربۀ چندانی در سینما ندارد.

ساخت این فیلم و مجوز گرفتن آن از وزارت ارشاد برای کارگردانی همچون بهرام بهرامیان که فیلم آینه و شمعدان (۱۳۹۱) از او فقط چند روز مانده به پایان فیلمبرداری، توقیف شد از غفلت مسئولان وزارت ارشاد حکایت دارد. مخصوصاً که جناب بهرامیان در همین روزها مشغول فیلمبرداری سریالی به نام «از یادها رفته» است که قرار است از شبکۀ پنجم سیما پخش شود.

**امیر اهوارکی
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

۵۸۳ میلیارد تومان برای یک ماه تبلیغات در تلویزیون ؟

پستتوسط najm134 » شنبه آپريل 17, 2021 5:11 pm


۵۸۳ میلیارد تومان برای یک ماه تبلیغات در تلویزیون؟

به گزارش اسپوتنیک، آگهی تبلیغاتی یک استارت‌آپ جدید طی یک ماه اخیر از ۹ شبکه تلویزیونی ایران، شامل شبکه یک، دو، سه، شبکه تهران، آی‌فیلم، ورزش، نمایش، نسیم و تماشا پخش‌شده است.
تکرار این تبلیغات بصورت گسترده و مکرر با حضور بازیگر سینما و تلویزیون، سیامک انصاری سبب شده تا برای کاربران این سئوال مطرح شود که چقدر هزینه برای آنان در بر دارد؟
کاربران شبکه های اجتماعی معتقدند که پخش ۳۲۴۰ ثانیه آگهی این استارت‌آپ در روز، معادل روزانه ۱۹ میلیارد و ۴۴۰ میلیون تومان برای مالکان آن آب می‌خورد. این مبلغ در ماه تقریبا برابر با ۵۸۳ میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان خواهد شد.
عده‌ای از کاربران معتقدند که این دسته از استارت‌آپ‌ها با تلویزیون هماهنگ هستند و پولی را برای تبلیغات به تلویزیون نمی‌دهند.
در مقابل عده‌ای دیگر از کاربران از این عدد بالا برای تبلیغات متحیر شده‌اند و معتقدند که با هزینه نصف این پول‌ می‌توان به مردم سیستان بلوچستان و استان‌های جنوبی کشور ایران، کمک شایانی کرد. گروهی از کاربران نیز معتقدند که از تکرار مکرر این تبلیغ خسته شده و دیگر دوست ندارند که سیامک انصاری را در تلویزیون و برای این تبلیغ ببینند.
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

قبلي

بازگشت به آلوده شناسى


cron
Aelaa.Net