آلودگي رسانه اى

مدير انجمن: najm134

آلودگي رسانه اى

پستتوسط najm134 » شنبه مارس 27, 2010 12:16 pm

عناوين گزارشاتي كه تا كنون در اين باره منتشر شده است: كودكان و خشونت در تلویزیون - آموزش روش ساخت شراب و شرابخواري براى كودكان! - رسانه انحراف ملي؟ - عيب برنامه‌ها‌ی صدا و سیما
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

رسانه سالم / رسانه ناسالم

پستتوسط najm134 » سه شنبه آپريل 13, 2010 7:14 am

كودكان و خشونت در تلویزیون
تلویزیون می تواند عامل مؤثری در رشد و تحول سیستمهای ارزشی ، و شكل دهنده رفتار باشد ؛ ولی متأسفانه بسیاری از برنامه های تلویزیون مروّج خشونت هستند. با تحقیق در مورد تأثیر برنامه های خشونت آمیز تلویزیون بر كودكان و نوجوانان ، معلوم شده است كه آنها :
1- ترس از خشونت ندارند؛
2- به تدریج می پذیرند كه خشونت راهی برای حل مشكل است ؛
3- به تقلید خشونت می پردازند؛
4- ناخودآگاه با شخصیت های خاصی چه قربانیان و چه قربانی كنندگان همانند سازی می كنند. لازم به ذكر است كه همانند سازی ، ناآگاهانه و بسیار خطرناك است ولی الگو برداری آگاهانه است . تصوير
مشاهده خشونت در برنامه های تلویزیونی باعث پرخاشگری در كودكان می شود. گاهی اوقات حتی دیدن یك برنامه خشونت آمیز می تواند پرخاشگری را افزایش دهد. كودكانی كه مكرراً نمایشهایی پر از خشونت را تماشا می كنند و ازاین كار منع هم نمی شوند، به احتمال زیاد ، به تقلید آنچه می بینند می پردازند.
اثر خشونت تلویزیونی ممكن است فوراً در رفتار یا گفتار كودك نمودار شود و یا سالها بعد خود را نشان دهد. البته خشونت تلویزیونی تنها علت پرخاشگری یا رفتار خشونت آمیز نیست ولی از عوامل مهم تلقی می شود. والدین می توانند با استفاده از راههای پیشنهاد شده ی زیر كودكان خود را از خشونت مفرط تلویزیونی محافظت كنند.
1- به برنامه هایی كه كودكان می بینند توجه كنید و بعضی از آنها را همراه كودك خود ببینید. چنانچه كودك خود را به هنگام تماشای برنامه های خاص تلویزیونی همراهی كنید ، می توانید سؤالهای او را بهتر برایش توضیح دهید و جلوی كج فهمی او را بگیرید.
2- زمان تماشای برنامه های تلویزیونی را محدود كنید. توجه داشته باشید كه تلویزیون را نباید دراتاق خواب بچه ها قرار دهید. با این عمل خود باعث می شوید كه كودك با اثرات منفی برنامه های خشونت آمیز تلویزیونی ، به خواب برود ؛ همچنین نظم ساعت خواب و بیداری او مختل نمی شود.
3- به كودكان خود تذكر بدهید كه اگر چه هنرپیشه حقیقتاً مجروح نشده یا به قتل نرسیده است ، لكن این گونه خشونتها در دنیای واقعی یا بسیار دردناك است یا منجر به مرگ می شود.
4- هنگامی كه برنامه های خشونت آمیز پخش می شود، یا كانال را عوض كنید یا تلویزیون را خاموش كنید. توضیح دهید كه مشكل آن برنامه چیست و به گونه ای با منطق درخور فهم كودك ، آسیب و ضرر موجود در آن برنامه را توضیح دهید تا میل كودك یا اصرار او برای تماشای این گونه برنامه ها كاهش یابد.
5- در حضور بچه ها صحنه های خشونت آمیز را تأیید نكنید و بگویید كه بدترین شیوه برای حل یك مشكل، روش خشونت آمیز است.
6- تأثیر همسن و سالان و دوستان و همكلاسی ها باید به حداقل برسد. به این منظور با والدین بچه های دیگر تماس بگیرید و در مورد نوع برنامه ها ی تلویزیون و مدت زمان مناسب برای تماشای تلویزیون توافق كنید.
والد ین با استفاده از این روشها می توانند اثر مخرب تلویزیون را در دیگر حیطه های زندگی از قبیل شكل گیری ها و قالب پذیری های جنسیتی یا نژادی پیشگیری كنند. مدت تماشای تلویزیون توسط كودكان ، جدا ازمحتوای آن باید كم شود چون كودكان را از پرداختن به فعالیت های مفید دیگر از قبیل مطالعه، بازی با دوستان و رشد و پرورش علائق خود باز می دارد.
اگر والدین در امر محدود كردن كودكان خود مشكل دارند یا نگرانی هایی در باب چگونگی رفتار خود در مقابل واكنش های كودك نسبت به برنامه های تلویزیونی دارند، می بایست با یك روان شناس كودك و نوجوان مشاوره كنند و از رهنمودها و تجارب او برخوردار شوند.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

رسانه سالم / رسانه ناسالم

پستتوسط najm134 » سه شنبه آپريل 13, 2010 7:18 am

آموزش روش ساخت شراب و شرابخواري براى كودكان! = رسانه انحراف ملي؟
روزنامه كيهان: پنجشنبه 9 آبان 1387 - 30 شوال 1429 -30 اکتبر 2008 - سال شصت و چهارم - شماره 19218
(خبر ويژه) سيماي جمهوري اسلامي ايران بعدازظهر ديروز در اقدامي بي سابقه پس از انقلاب در يكي از پربيننده ترين برنامه هاي كارتوني كودكان، آموزش كامل توليد مشروب الكلي را به تصوير كشيد.
ساعت 16.30 دقيقه بعدازظهر ديروز در كارتون پرمخاطب «پت و مت» در شبكه دوم سيما، در اقدامي تعجب برانگيز، يك بار چگونگي فرآيند توليد شراب از ابتداي كار يعني از چيدن انگور، و بار ديگر آوردن دستگاه تقطير و گرفتن «عرق» تا مصرف آن و متاسفانه حتي به هم زدن گيلاسهاي مشروب و سپس مست شدن دو شخصيت كارتوني محبوب بچه ها نشان داده شد.

تني چند از هموطنان ديروز بلافاصله طي تماس با تحريريه كيهان، نسبت به پخش اين انيميشن بشدت اعتراض كردند و با تقبيح اين عمل ناشايست، خواستار عذرخواهي رسمي مسئولان عالي صداوسيما و بركناري عاملان پخش اين برنامه شدند.
خبرنگار ما در تماس با مركز پيام روابط عمومي صداوسيما (162)، مطلع شد كه مردم هوشيار كشورمان در تماسهاي مكرر با اين مركز نيز اعتراضهاي شديد خود را اعلام كرده اند.
مركز 162 به خبرنگاركيهان گفت: گزارش كامل اين اتفاق و تماسهاي فراوان مردم نگران را براي مقامات بالاي سازمان ارسال كرده اند.
گفتني است در فهرست ريز برنامه هاي اعلام شده كودك و نوجوان از سوي صداوسيما در بعدازظهر روز گذشته برنامه پت و مت وجود نداشت. بايد ديد چه كساني خارج از برنامه، اين انيميشن را در كنداكتور پخش قرار داده اند.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

رسانه سالم / رسانه ناسالم

پستتوسط najm134 » سه شنبه آپريل 13, 2010 7:21 am

عيب برنامه‌ها‌ی صدا و سیما
علیرضا پناهیان گفت: صدا وسیمای ما اگر به صورت علنی مردم را به گناه دعوت می‌كرد اشكالش كمتر بود از اینكه اكنون برای گناه زمینه‌سازی می‌كند. به گزارش خبرنگار «شریف نیوز»، علیرضا پناهیان عصر امروز در اولین گردهمایی سراسری مجامع وبلاگ‌نویسی كه در سالن اسوه برگزار شد، با اشاره به مباحث فرهنگی و لزوم هوشیاری مردم در مقابل توطئه‌های عوامل ضد فرهنگی، گفت: وی استفاده از نهادهای فرهنگی همچون آموزش و پرورش و صدا و سیما را در دوران كنونی انفعالی و حداقلی دانست و گفت: برخی كارشناسان ما به جای آنكه ابرو را درست كنند چشم را در می‌آورند و این در اكثر برنامه‌ها مشهود است. می‌گویند كدام برنامه، می‌گوییم بگردید در كدام برنامه نیست. در یك فیلم توبه را به لجن می‌كشند و مذهبی‌ها‌ی ما غافل هستند و در فیلم دیگر برای اینكه ارتباط مرد با یك زن دیگر را تقبیح كنند، بی احترامی مادر به پدر را تبلیغ می‌كنند. پناهیان فروپاشی بنیان خانواده‌ها را برای صهیونیست‌ها بسیار مهم دانست و علت آن را جلوگیری از تربیت فرزندان در خانواده عنوان كرد و ادامه داد: تولیدات اكثر كارگردانان و نویسندگان ما به گونه‌ای است كه انگار از خانواده‌هایی بیرون آمده‌اند كه فقط در آن دعوا بوده است و بدین ترتیب رسانه برای عدم پذیرش احكام دینی بسترسازی می‌كند. بعد می‌گویند صدا و سیما كه حرامی را حلال نكرده است! وی هدف دشمنان را به تاخیر انداختن ایجاد جامعه‌ای نمونه و وسیله‌ای آنان در این راستا را استفاده حداقلی ما از امكانات و ایجاد اصطكاك بین افكار عمومی وافكار دینی دانست و تاكیدكرد: صدا وسیمای ما اگر به صورت علنی مردم را به گناه دعوت می‌كرد اشكالش كمتر بود از اینكه اكنون برای گناه زمینه‌سازی می‌كند.
پناهیان خاطرنشان كرد: به عنوان نمونه سن علاقه دختران و پسران در جامعه ما كه مظاهر علنی فساد مشخص نیست به شدت پایین آمده و این صرفا مرهون زحمات دوستان در صدا و سیما است.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

تلویزیون از کودکان نابغه نمی سازد

پستتوسط najm134 » دوشنبه مارس 14, 2011 3:25 am

تلویزیون از کودکان نابغه نمی سازد
زمان در سالهای اولیه زندگی یک کودک ارزش زیادی دارد، او هر چه شما انجام دهید را تماشا می کند و می آموزد .
این ادعا همیشه خوب به نظر می رسد، کودک را جلوی ویدئو یا تلویزیون بنشانید، سپس در زمان کوتاهی او حرف زدن را یاد میگیرد و باهوش تر از بچه ی همسایه می شود. در آخرین مطالعات انجام شده بروی تاثیر برنامه های محبوب تلویزیونی بر کودکان، به نظر می رسد این امر بیشتر از آنکه خوب باشد، مضر است و حتی ممکن است در کودکان تاخیر تکلم ایجاد کند. تصوير
بر طبق این تحقیقات، با گذراندن هر ساعت در روز پای دی وی دی یا ویدئو ، کودکان 6 تا 8 لغت کمتر از نوزادانی که هرگز ویدئو تماشا نکرده اند، یاد می گیرند. این محصولات قویترین اثر مخرب را بروی کودکان 8 تا 16 ماهه که در سنی هستند که می خواهند مهارتهای حرف زدن را یاد بگیرند، دارد. بطور کلی مهارتهای تکلم در آنها نسبت به بقیه 10 درصد کاهش می یابد.
با این حساب تلویزیون و ویدئوها، پیشرفت کودکان را عقب می اندازند، کودکان نیاز به ارتباط دوطرفه و رو در روی واقعی دارند. این تعامل هرگز از طریق پرده تلویزیون به دست نخواهد آمد. و حتی منجر به اختلال در دوران شکل گیری ارتباطات مغزی آنها می شود.
در یک نمونه واقعی مشخص شد کودکان بیشتر و سریعتر از یک فرد بومی واقعی روبرویشان یاد می گیرند تا اینکه همان فرد بصورت ویدئویی و از پشت مونیتور با آنها صحبت کند.
در سال 1999 پیشنهادی جدی مطرح شد که هیچ کودک زیر 2 سالی تلویزیون تماشا نکند، به جای آن پدر و مادر از کتاب یا قصه هایی که خودشان بلدند، روزانه برای کودک بخوانند تا بسرعت مهارتهای زبانی اش افزایش یابد.
در واشینگتون برنامه های ویدئویی برای کودکان طراحی می شود که به والدین قول می دهد تا رشد زبانی کودک را تسریع بخشد، اما محققان می گویند این وعده ها حقیقت ندارد و یک برنامه تلویزیونی که بسرعت ویرایش و پخش می شود و مدام صحنه هایش عوض می شود، هیچگاه جای ارتباط کودک و والدین را نخواهد گرفت.
متاسفانه بسیاری افراد بر این باورند که شبیه سازی چیز مناسبی است پس هرچه بیشتر، بهتر!!، یک شبیه سازی همگانی برای همه کودکان مطمئنا راه درستی برای تربیت و یادگیری در آنها نیست. ذهن کودک حتی سطوح بالاتری را در ذهن خود شبیه سازی می کند و به دنیای خلق شده در تلویزیون عادت می کند، آن را نرمال پنداشته و در زندگی واقعی نیز همان انتظار را دارد، این ممکن نیست و ارتباط آنها با دنیای بیرون به مشکل برخواهد خورد.
این مطالعات در انتها می افزاید، تکثیر محصولات تصویری برای کودکان در آینده چیز با ارزشی را از شما و کودک خواهد گرفت و آن ارتباط است. زمان در سالهای اولیه زندگی یک کودک ارزش زیادی دارد، او هر چه شما انجام دهید را تماشا می کند و می آموزد. پس تلویزیون را کنار نهاده و با آنها صحبت کنید! کودک گوش خواهد کرد.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

سه مشکل محوری صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران

پستتوسط najm134 » جمعه اکتبر 05, 2012 9:02 am

نقد دانشگاه عمومی صدا و سیما از سالها قبل از سوی دلسوزانی مانند شهید فقید سید مرتضی آوینی صلا زده شده بود.
مقاله ای مفصلی در سایت مرکز اسناد تقدیم شد. خلاصه آن بدین شرح است:

مشکل صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در سه نکته خلاصه می شود.

اول مشکل ساختاری، به این معنا که ذات و ماهیت تکنولوژی رادیو و تلویزیون در راستای غرب گرایی فرهنگ اسلامی را هدف گرفته است بدون اینکه نیروهای آگاه و خلاق بتوانند این حجاب و مشکل را از سر راه بردارند.

صدا و سيما سرباز انقلاب نيست

دوم نیروی انسانی تولید کننده است. نیروی تولیدی، مهمترین بخش سازمان انقلاب اسلامی و یا ناآگاه به اولویتهای فرهنگی و سیاسی امام و رهبری هستند.

سوم مدیران و مسئولان کلان صدا و سیما مهمترین مشکل هستند که توزیع بودجه و امکانات و برنامه ریزی برای آینده سازمان برعهده آنهاست که متأسفانه به دلایل مختلف امیدی به آنها نیست. ولی کمترین انتظار نیروهای دلسوز نظام فرصت سازی برای رشد نیروهای معتقد است. اما تبلور و جلوه گری نیروهای خلاق و بصیر دلیلی بر بی کفایتی و بی لیاقتی این مدیران خواهد بود. لذا این عناصر متملق و فرصت طلب و یا سکولار و لابشرط هستند که در سیستم بالا می روند.

اما نکته ای که ذکر آن بسیار رفته است و در آن مقاله نیز بدان اشاره نشده است: نظارت رهبری بر سازمان صدا و سیما است. این نظارت و هدایت اولاً که غیر مستقیم و در حد انتخاب ریاست سازمان در حدود قانون و دوره های پنج ساله است. نقد و بررسی سازمان نیز منافی و معارض نظارت ایشان نبوده و بارها از سوی معظم له تاکید نیز شده است.
بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه السلام طی دو برنامه جدی به نقد صدا و سیما پرداخت یک بار در دروه لاریجانی یک بار نیز در دوره ضرغامی.
در دوره لاریجانی علی رغم پی گیری های زیاد حضور لاریجانی در دانشگاه هماهنگ نشد ولی یک روز قبل از اجرای همایش از دفتر لاریجانی با آیت الله مهدوی کنی تماس گرفتندکه «نقد یک طرفه است و ما را دعوت نکرده اند» آقای مهدوی نیز همایش را تعطیل کرد ولی وقتی شماره نامه های دفتر لاریجانی را برای ایشان بردند و ایشان نیز مجوز انجام برنامه را صادر کردند. البته مدیر شبکه یک در دانشگاه حاضر شد که گزارش آن در سوره دوره چهارم چاپ شد.
ضرغامی نیز با ژست نقدپذیری و خود انتقادی وارد شد ولی بعد از نامه نگاری های پیاپی حاضر نشد، در دانشگاه حاضر شود و عناصری دست چندم تر از همایش قبلی در دانشگاه حاضر شدند.
سی دی همایش نقد صدا و سیما توسط واحد فرهنگی بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه السلام تهیه شده است.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

آلودگی رسانه

پستتوسط najm134 » جمعه نوامبر 09, 2012 8:40 am

لويي ماير، ساموئل گلدوين، برادران وارنر، و اروينك برلين از جمله سرمايه داران يهودي بودند كه در عرصه سينما پا به خاك قاره آمريكا گذاشتند و در ابتدا با گسترش سالن هاي سينما به توليد فيلم پرداختند و در ادامه توانستند با تلاش فراوان، انحصار فيلمسازي را كه متعلق به اديسون و ساحل شرقي بود لغو كردند و در ساحل غربي، هاليوود را بنيان گذاردند.
نفوذ صهيونيست هاي مهاجر به عرصه سينماي آمريكا، با استفاده ابزاري از زنان، موضوعات غيراخلاقي، خشونت و ترويج خرافات و جادو در فيلم هاي توليدي باعث گرديد تهيه كنندگان يهودي حاكم مطلق سينماي آمريكا گردند.
صهيونيست از انواع و اقسام روشها براي چنگ انداختن بيشتر به حوزه سينماي آمريكا استفاده كردند آنها با برنامه اي حساب شده، خود را مشتاق فراموش كردن ريشه هاي تاريخي خويش و ادغام در جامعه آمريكا نشان مي دادند؛ «لويي ماير» كه مي گفت روز تولد واقعي اش را نمي داند، جشن تولد خود را در روز چهارم ژوئيه (روز استقلال آمريكا) گرفت و خود را يك يانكي نمونه به مردم معرفي كرد. «اروينك برلين» نيز با ساخت موسيقي فيلم و سرودهاي ملي و ميهني آمريكايي، از آيزنهاور جايزه مخصوص دريافت كرد.
اما نقطه عطف حضور صهيونيست ها در عرصه سينماي آمريكا، روي كار آمدن نازي ها در آلمان و شروع جنگ جهاني بود، چراكه از آن پس تاكنون اين قوم با مطرح كردن موضوع كشته شدن يهوديان در جنگ جهاني دوم و دادرسي دادگاه نورنبرك و HOLOCOST (كوره هاي آدم سوزي نازيان) توانسته اند درعرصه سينما فعاليت بسيار زيادي داشته باشند چراكه جنايات هيتلر نسبت به نوع بشر و از جمله يهوديان و تنفري كه وي به ساير نژادها جز ژرمن داشت، بهترين زمينه را براي پيشبرد اهداف صهيونيسم فراهم كرد.

فيلم هايي كه در آن، تبليغ صهيونيسم بوضوح به چشم مي خورد

يكي از فيلم هاي سينمايي هاليوود كه در آن به طور پنهان به تبليغ صهيونيستم پرداخته مي شود، فيلم سينمايي «فهرست شيندلر» ساخته «استيون اسپيلبرك» است. در زماني كه چهره زشت و منفي رژيم صهيونيستي روز به روز براي جهانيان آشكارتر مي شد، «استيون اسپيلبرك» وظيفه محق جلوه دادن و منصفانه بودن تاسيس يك دولت صهيونيستي را به عهده داشت البته ساخته شدن چنين فيلمي يك اتفاق ساده هنري يا امري تصادفي نبود، بلكه وظيفه اصلي آن برانگيختن حس همدردي و احساسات تماشاگران با صهيونيستها بود تماشاگران با ديدن شكنجه هاي جسمي و روحي يهوديان در اردوگاههاي نازي، تحت تاثير شديد قرارمي گرفتند و از روي احساسات كاذب و نه عقل به قضاوت مي نشستند.
«فهرست شيندلر» بي شك ازجمله فيلمهايي بود كه براي كاهش جو ضد صهيونيستي كه در دهه نود در اروپا و حتي آمريكا شدت يافته بود، ساخته شد تا از اين طريق تماشاگران را نسبت به جنايات و مظالم رژيم صهيونيستي در حق مردم مظلوم فلسطين، بي توجه كند.
فيلم «فهرست شيندلر» با روشنايي شمعي در تاريكي و مراسم دعاي يهوديان شروع مي شود . مشخصات فيلم همراه با حركت قطاري كه مهاجران را حمل مي كند ، نوشته مي شود. شيندلر ، فردي خوشگذران و پرقدرت است. او عضو حزب ناسيونال سوسياليسم آلمان است و يهوديان را براي منافع اقتصادي خود قرباني مي كند. شيندلر با افسران «اس اس» همكاري مي كند و در كشتار يهوديان، تصميم گيريها برعهده اوست. دركنار او، شخصيتهاي ديگري نيز قرار دارند كه درعين وفاداري به آرمانهاي نازيها، بر كشته شدگان دل مي سوزانند. فيلم درنهايت با بزرگداشت شيندلر و تلاشهاي او درجهت حفظ جان عده اي از يهوديان پايان مي پذيرد.
حمايت سنديكاي صهيونيستهاي آمريكا از اسپيلبرگ به تقدير و تشكر رسمي و اعطاي هفت جايزه اسكار محدود نشد، بلكه اين امر ابعاد اقتصادي گسترده اي نيز يافت. بطوري كه بانك صهيونيستي چيس مانهاتان تسهيلاتي به مبلغ 3 ميليارد دلار براي كمك به كمپاني اسپيلبرگ درنظر گرفت. مدتي بعد در سال 1995، جمعيت صهيونيستهاي آمريكا با صدور بيانيه اي از تمام كمپانيهاي بزرگ يهودي خواست تا اسپيلبرگ را براي خدمت به اهداف قوم خود مورد حمايت مادي و معنوي قرار دهند. اين كارگردان با پشتوانه اين ارقام نجومي توانست نامش را براي اولين بار در فهرست ثروتمندترين ستارگان هاليوود ثبت كند.
پس از اكران فيلم «فهرست شيندلر» ، سران رژيم غاصب صهيونيستي تصميم گرفتند يك كميته عالي سينمايي به منظور ساختن فيلمهاي تبليغاتي تشكيل دهند. رياست اين كميته برعهده «عزر وايزمن» رئيس جمهور وقت رژيم صهيونيستي بود. نخست وزير، نمايندگان موساد و سران كمپاني هاي كانن و آي . تي . وي و اسپيلبرگ اعضاي اين كميته بودند.
از ديگر توليدات هاليوود كه براساس انديشه هاي صهيونيستي و با ظرافت تمام ساخته شده است، مجموعه فيلم «تنها در خانه» است كه كودكي تنها را در هجوم دشمنان به تصوير مي كشد اين كودك با زيركي خاص بر دشمنان پيروز مي شود و آنها را به سختي مجازات مي كند با نگاهي ساده به مضامين اين فيلمها، ردپاي جنگ هاي اعراب و اسرائيل و شكست اعراب در اغلب اين جنگ ها را مي توان ديد در اين مجموعه ها دشمنان كودك كه نمادي از نژاد برتر است، افرادي احمق و كودن معرفي مي شوند كه راهيابي به خانه امن و سرزمين موعود برايشان غيرممكن است.
در فيلم «ماتريكس» كه در سال 1999 توسط برادران ووچوفسكي ساخته شد، انسان آينده به ماشين تبديل شده و بي هويت است و تمام زندگي او به يك كامپيوتر مركزي وابسته است كه همه امور زندگي و افكار او در آن كنترل مي شود. در اين فيلم، تنها مدينه فاضله دنيا و راه نجات انسانها، شهر زايان (صهيون) ترسيم مي شود كه در زيرزمين قرار دارد. اين شهر كه پر از استعاره هاي صهيونيستي است، نمادي از معبد سليمان است كه صهيونيستها معتقدند زير مسجد الاقصي بوده است. در اين معبد نمادين، نمادهاي ديگري از يهوديت باستاني ازجمله شوراي سنهدرين بازسازي شده است. در اين فيلم، آينده جهان، در گروي ظهور مسيح قوم يهود است. او به جاي اينكه يك پيامبر الهي باشد يك تكنيسين كامپيوتري است. وي هيچ اعتقادي به دين و خدا ندارد و تنها با اتكاء به اراده بشري خويش جهان را نجات مي دهد. فيلم ماتريكس با هزينه ميلياردها دلار توسط هاليوود ساخته و برنده 4 جايزه اسكار شد. دراين فيلم، نقش صهيونيستها در جهان، محوري و نجات دهنده ترسيم مي شود.
در يكي ديگر از محصولات هاليوود، با نام «آرماگدون» كه به مسيح و منجي اشاره دارد، تكنيسين ها و كمپاني هاي نفتي آمريكا به نجات زمين مي آيند و كشورهاي اسلامي در اوج عقب ماندگي، چشم انتظار كمك ايالات متحده هستند. فيلم آرماگدون كه به خوبي تفكرات كاپيتاليستي سردمداران آمريكا را به نمايش مي گذارد، با توجه به نظريه تافلر مبني بر نياز به برتري فناوري براي سيادت بر جهان ساخته شده است.
كمپاني «والت ديزني» از ابتدا تاكنون توسط لابي هاي صهيونيست اداره و تامين شده است و نگاه صهيونيستي حاكم برآثار والت ديزني، بعضا به توليد انيميشن ها و فيلمهاي تاريخي درباره زندگي انبياي الهي منجر شده كه سه فيلم كشتي نوح، زندگي حضرت موسي (علیه السّلام) و زندگي حضرت يوسف (علیه السّلام) از آن جمله است. در تمامي اين آثار كه براساس قصص تورات و روايات تحريف شده اي از زندگي اين انبياي بزرگ ارائه شده، شأن و منزلت اين بزرگمردان در ذهن مخاطب مخدوش مي شود چنانكه در اين فيلمها بر مسائل مادي و جدايي دين از دنيا تاكيد مي شود.
جالب توجه آنكه در برخي از اين آثار، شخصيت هاي اصلي انيميشن با صداي مشهورترين ستارگان سينمايي سخن مي گويند كه طرفدار صهيونيستها هستند؛ به عنوان مثال در انيميشن پرنس مصر كه روايتگر زندگي حضرت موسي (علیه السّلام) است، وال كليمر به جاي موسي (علیه السّلام)،ميشل فايفر به جاي همسر و ساندرا بولاك به جاي خواهر او صحبت مي كند.
به اين ترتيب سينماي غرب با نگاهي يك سويه و تحريف شده، به بيان زندگي شخصيتهاي بزرگي مي پردازد كه براي نجات بشريت آمده اند. اين روايات كه اغلب با حقيقت فاصله دارند، در نهايت، برتري يك قوم و يا يك دين را القاء مي كنند. اين نكته حتي در غالب فيلمهاي ساخته شده درباره زندگي مسيح (علیه السّلام) نيز به چشم مي خورد و اين بخاطر نفوذ صهيونيستها در سينماي امروز هاليوود و سرمايه گذاري كلان آنها در صنعت سينما است. ازهمين رو، اين وسيله ارتباطي براي آنان اهميت فراواني دارد و از آن، درجهت تبليغ انديشه هاي صهيونيستي استفاده مي كنند.

هاليوود بعد از سال 2000

سينماي هاليوود در لايه هاي زيرين محصولات خود ، اين نكته را به مخاطبان القاء مي كند كه هركس قدرت بيشتري دارد، آينده جهان را در دست مي گيرد. اين طرز فكر از اواسط قرن بيستم در هاليوود كاركرد ويژه اي داشته است. درجريان جنگ جهاني دوم، هاليوود درصدد بود كه مردم را براي ورود ايالات متحده به صحنه نبرد، توجيه كند. در همين رابطه پس از شروع جنگ، براي ترويج فرهنگ نظامي گري دو فيلم ساخته شد. يكي به نام «چرا مي جنگيم» و ديگري به نام «كازابلانكا» . در مجموعه اول، كارگردانان هاليوود ازجمله فرانك كاپرا از سوي پنتاگون مأموريت يافتند كه اين مستند را بسازند و در آن جنايتهاي دو قدرت آلمان نازي و ژاپن را برجسته كنند.
دراين راستا انواع يهود آزاري، شكنجه ها و خشونتها، با بودجه عظيم آمريكا و سينماي هاليوود به تصوير كشيده شد. اين فيلم براي ايالات متحده نتيجه بخش بود، چراكه مردم در آخر اين مجموعه، به اين نتيجه رسيدند كه اگر در جنگ به نفع كشورشان شركت نكنند، در چنگال ژاپن يا آلمان گرفتار خواهند شد. اما پس از جنگ، شرايط جهان تغيير كرد و درپي آن، هاليوود نيز در شيوه هاي خود، دگرگونيهاي ايجاد كرد.
بعد از سال 2000، در فيلمهاي ساخته شده توسط هاليوود، تلفيقي از نظريات تافلر، فوكوياما و هانتينگتون است كه به يك كليشه مشترك رسيده است. در اين گونه فيلمها، مرتباً يك خطر جدي براي كره زمين و تمام موجودات آن پيش مي آيد و ارتش و نيروي نظامي آمريكا در اكثر مواقع با اتكاء به قدرت خود، زمين را نجات مي دهند.
به لحاظ آماري، هنر سينما، مهمترين وسائلي است كه هجوم فرهنگي آمريكا به كشورهاي ديگر را تسهيل مي كنند. عرضه فيلمهاي آمريكايي و برنامه هاي تلويزيوني اين كشور به ديگر كشورها، از سال 2000 با رشد 22 درصدي همراه بوده و صد فيلم برتر سال جهان، معمولا محصول هاليوود هستند.
بعد از سال 2000 ، سير تبليغاتي هاليوود، مدل جديدتري به خود گرفت و آمريكا طبق نظريه دهكده جهاني مك لوهان و نظريات تافلر و فوكوياما برآن شد كه خود را در افكار عمومي، به نوعي ناجي زمين، مسيح آخرالزمان و نجات بخش بشريت معرفي كند. لذا سياستهاي جديدي براي هاليوود در نظر گرفته شد. براساس آن، هاليوود بايد دو هدف را دنبال مي كرد. يكي اينكه تصويري از شيطان ارائه دهد كه براي نابودي كل جهان و تمامي اهل زمين خطر آفرين است. ديگر آنكه دربرابر اين شيطان، مي بايست يك ناجي را معرفي نمايد. در فيلمهاي هاليوود، اين نجات دهنده زمين كه به نوعي پدر معنوي انسانها نيز معرفي مي شود، يك آمريكايي يا يك يهودي است.

هولوكاست در سينماي هاليوود

هولوكاست به سه شيوه در دنياي تصوير و سينماي آمريكا بخصوص در هاليوود مطرح شده است؛ نخستين تصاوير هولوكاست كه به مردم جهان نشان داده شد، بصورت فيلمهاي خبري بود. اين فيلمها شامل تصاويري از شدايد و مصائب بيرحمانه اردوگاههاي كار اجباري بود كه ظاهرا از آرشيو نازيها استخراج شده بود. فيلمها، تصاوير هزاران جسد و گروههايي از زندانيان را كه از فرط لاغري به شكل اسكلت درآمده بودند، نشان مي داد. در تصاوير ديگر، قطارهاي انباشته از افراد تبعيدي با چهره هاي خسته و تكيده و بدون آب و غذا نشان داده مي شد.
هدف از نشان دادن اين فيلمها به مردم، تبليغ درباره رنج قوم يهود، ناامني آنها، فقدان حقوق اجتماعي و كشتار آنها بود. اين امر پس از جنگ جهاني دوم، نقش زيادي را در برنامه هاي تبليغاتي صهيونيسم جهاني و اشغالگران فلسطين داشت. پرداخت غرامت از سوي دولت آلمان به يهوديان نيز به اين گفته ها، مهر تأييد زد.
پس از گزارشهاي خبري، فيلمهاي مستندي ساخته شد كه در آن طي كندوكاو در اردوگاهها، با برخي بازماندگان و يا سربازان حاضر در آن مكانها صحبت مي كردند و همه به نوعي هولوكاست را مطرح مي كردند. آمريكايي ها در بسياري از اين فيلمها، نقش منجي ملت يهود را بازي مي كردند.
در اواخر دهه چهل ميلادي، فيلمهاي سينمايي ساخت هاليوود نيز به اين مسير وارد شدند و حتي در برخي فيلمهاي غيرجنگي نيز به اين موضوع اشاره شد. فيلم «آتش متقابل» كه در سال 1947 ساخته شد، داستان كشته شدن مشكوك يك يهودي در يكي از هتلهاي شهر نيويورك است. در اين ماجرا، سه سرباز مورد سوء ظن قرار مي گيرند. در پايان هم مشخص مي شود كه اين جنايت بدون هدف و با جهل تمام صورت گرفته است نكته جالب اينست كه در كتابي كه فيلمنامه براساس آن نوشته شده، دين شخص مقتول مشخص نيست، ولي در فيلم بر يهودي بودن او تاكيد مي شود. به اين ترتيب نوعي مظلوم نمايي دراين فيلم به چشم مي خورد.
فيلم جنجال برانگيز ديگري نيز در اين سال ساخته شد كه «قول مردانه» نام دارد و «اليا كازان» (Elia Kazan) آن را ساخته است. در اين فيلم يك روزنامه نگار قصد دارد با نوشتن رشته مقاله هايي، جريان يهود ستيزي را ريشه يابي كند، ولي در راه يافتن به عمق ماجرا ناموفق است. فيلم با اين گفتار به پايان مي رسد كه يهود ستيزي برابر با ضد آمريكايي بودن است.
فيلم «پيانيست» ساخته «رومن پولانسكي» محصول 1992 آمريكا و روايتي ديگر از هولوكاست است. فيلم بر محور زندگي يك نوازنده پيانو در ايستگاه راديويي ورشو و خانواده او دور مي زند. زندگي معمولي آنها با شروع جنگ دگرگون مي شود. تحقير و آزار و اذيت آنان به جرم مذهبشان افزايش مي يابد و سرانجام به گتو (محل محصوري چون پادگان نظامي= اردوگاه) منتقل مي شوند. او به همراه هزاران نفر ديگر چند سال در آنجا مي ماند، به دفعات مي گريزد، ولي دوباره او را پيدا مي كنند. وي مدتي طولاني در خرابه اي مخفي شده و تا رسيدن نيروهاي متفقين خود را با فلاكت و بدبختي زنده نگه مي دارد.
در سراسر فيلم پيانيست كه شامل تمام سالهاي جنگ جهاني دوم است ، بصورت اغراق آميزي حتي يك نفر لهستاني غيريهودي كشته نمي شود. در اين فيلم، همچنين برخلاف واقعيت، يهوديان آمريكا، تبديل به ناجي هاي قهرمان مي شوند. درحاليكه در زمان جنگ، آمريكائيها مرزهاي خود را بر روي مهاجران اروپاي شرقي بسته بودند كه آنها يا بميرند و يا به فلسطين بروند.
يكي ديگر از نكات مهم فيلم پيانيست، متهم كردن كليسا به همكاري با فاشيسم است. در حركتي زيركانه، صحنه هاي شادي آلمانها، همه در روزهاي اول سال نو مسيحي و يا در اماكن مذهبي آنها رخ مي دهد.
«زندگي زيباست» فيلمي ديگر درباره كشتار و آزار يهوديان در طول جنگ جهاني دوم است كه اين بار «روبرتو بنيني» با طنز ويژه ايتاليايي ها به تحريف تاريخ دست مي زند. شخصيت اصلي فيلم «گوئيدو» است كه پس از ترك روستاي زادگاهش به شهر مي آيد و در آنجا ازدواج مي كند. با شروع جنگ جهاني دوم، او و پسرش به بهانه يهودي بودن بازداشت مي شوند. اما همسرش كه يهودي نيست به خاطر علاقه به آنان، داوطلبانه به اردوگاه مي رود. پس از چندي، گوئيدو به اتهام تلاش براي فراري دادن پسرش تيرباران مي شود. پس از اعدام او، سربازان آمريكايي سر مي رسند، پسر او را نجات داده و به مادرش مي رسانند.
سه جايزه اسكار در سال 1998 و جايزه بزرگ هيئت داوران جشنواره كن براي فيلم «زندگي زيباست» از آن جهت بحث برانگيز است كه دامنه فيلمسازي صهيونيسم بين المللي از هاليوود و اروپاي شرق ، به ايتاليا نيز گسترش يافته است.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

آلودگی رسانه ملی

پستتوسط najm134 » جمعه دسامبر 14, 2012 7:59 am

در یک بی دقتی آشکار، در برنامه "زنده باد زندگی" که از شبکه دوی سیما پخش می شود یک "صلوات ابتر" در گوشه قاب تصویر قرار می‏گیرد که مورد نهی پیامبر اکرم(ص) و ظلم به اهل بیت(ع) محسوب می‏شود. تأسف آورتر اینکه علیرغم تماس با رژی شبکه دوم و تذکر، این اشتباه اصلاح نشده است.
برنامه "زنده باد زندگی" که در ساعات پایانی شب از شبکه دوی سیما پخش می شود در اقدامی ارزنده، احادیثی از معصومان(ع) را به شکل زیرنویس به بینندگان ارائه می دهد.
اما متأسفانه در یک بی دقتی آشکار، در مدت زمانی زیادی از این برنامه یک "صلوات ابتر" در گوشه قاب تصویر قرار می‏گیرد که مورد نهی پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) بوده است.
صلوات ابتر صلواتی است که تنها "درود بر پیامبر اکرم(ص)" را دارد و در آن از "درود فرستادن بر اهل بیت مظلوم ایشان" دریغ شده است؛ یعنی آنچه اکنون نویسندگان سلفی و وهابی بر آن اصرار دارند.
این در حالی است که علاوه بر شیعیان، اکثر علمای اصیل اهل سنت، بر لزوم صلوات بر آل پیامبر تأکید داشته اند؛ مانند:
روایان اهل سنت در کتبی مانند "ينابيع المودة"، "جواهر العقدين" و "الصواعق المحرقة" نقل كرده اند که پیامبر اعظم ـ صلی الله عليه و آله ـ فرمود: «صلوات ابتر بر من نفرستيد». سؤال كردند: يا رسول الله صلوات ابتر چگونه است؟ فرمود: «شما مي‌گوييد خدايا بر محمد درود فرست، و ساكت مي‌شويد، اما باید بگوييد: خدايا بر محمد درود فرست و بر خاندان او نيز؛ يا خدايا بر محمد و خاندان او درود بفرست».
راویان شیعه نیز از امام محمد باقر(ع ) نقل کرده اند که روزی در كنار كعبه مردى را دید که به پرده كعبه آويخته و مى گويد: اللهم صل على محمد (یعنی: خدايا بر محمد، صلوات و درود بفرست). امام باقر(ع ) به او فرمود: «يا عبدالله لاتبترها، لاتظلمنا حقنا، قل: اللهم صل على محمد و آل محمد» یعنی: اى بنده خد! صلوات را ابتر نكن و به حق ما اهل بیت پیامبر ستم نكن، بلکه بگو: خدايا بر محمد و آل محمد صلوات و درود بفرست.
متأسفانه در لوگو و کلیشه‏ای که در گوشه تصویر برنامه زنده باد زندگی قرار دارد به جای عبارت "صلی اللع علیه و آله" ، عبارت "صلی الله علیه و سلّم" درج شده است که همان صلوات ابتر است؛ صلواتی که در واقع، ظلم به اهل بیت(ع) محسوب می شود.
تصوير
البته شاید داشتن این دقت نظر از تهیه کننده و کارگردان این برنامه دور از انتظار باشد؛ اما تأسف آور این است که سه شب پیش (دوشنبه شب، 20 آذر 1391) همکاران خبرگزاری ابنا در تماس با رژی شبکه دوم، این مطلب را به مسؤولین تذکر دادند اما نه تنها این اشتباه اصلاح نشد بلکه پاسخگویان به تماس ما، این اقدام را توجیه نیز کردند!
تصویر بالا، نشان‏دهنده استمرار این اشتباه در برنامه دیشب (چهارشنبه شب، 22 آذر 1391) است.
امیدواریم مسؤولان شبکه دوم سیما و نیز دست اندرکاران این برنامه، با اصلاح این اشتباه، اقدام پسندیده خود در تبلیغ احادث معصومان(ع) را کامل کنند.
تصوير
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

آلودگی رسانه

پستتوسط najm134 » جمعه جولاي 12, 2013 2:37 pm

رسانه ملی و پروژه "سرگرم‌سازی ملی" در ماه قرآن
تا چند سال پیش سریال‌ها در لیالی قدر تعطیل می‌شد و مردم، دست‌کم ديگر در این شب‌ها دغدغه پیگیری سریال‌های متعدد سيما را نداشتند اما خلاقیت مدیران رسانه ملي و برنامه‌سازان، گل کرده و تلاش دارند مردم را به جاي پرداختن به قرآن و اعمال خاصه اين شب‌ها، پاي گيرنده‌ها ميخکوب کنند.
به مناسبت فرارسیدن ماه مبارک برنامه‌های تلویزیون یک ساعت زودتر تمام می‌شود تا مردم زودتر بخوابند تا بتوانند خود را برای برنامه‌های سحر مهیا کنند" این صداي "حسين پاکدل" گوينده اعلام برنامه شبکه اول سیما در شب اول ماه رمضان در اواخر سال‌های دهه 60 خطاب به مخاطبان رسانه ملي بود؛ اما به فاصله چند سال و در اوایل دهه هفتاد پدیده‌ای به نام "سریال‌های مناسبتی" ظهور کرد. همزمانی عید نوروز با ماه مبارک رمضان در سال 1372 باعث شد "همسایه‌ها" اولین سریال‌های مناسبتی ساخته حسن فتحی از تلویزیون پخش شود. ظاهراً پخش این سریال به مذاق مسؤولان سازمان و البته برنامه‌سازان خوش آمد و هر سال تنور این سریال‌ها داغ‌تر و داغ‌تر شد. کم‌کم با افزایش شبکه‌های تلویزیونی، رقابت بین‌شبکه‌ای در این حوزه نیز کلید خورد. کار به جایی رسید که مثلاً شبکه فلان برای گرفتن زمان مناسب پخش به رقابت و مبارزه با شبکه بهمان پرداخت.

یکی دو سالی ما شاهد پخش سریال های خارجی در ایام ماه مبارک بودیم. بزرگترها حتماً آن سریال کذایی سوری با بازی زکیه را یادشان می‌آید که در ایام ماه مبارک از سیمای جمهوری اسلامی پخش می‌شد که اتفاقاً انتقادات بسیاری را نیز در پی داشت؛ اما کم‌کم تهیه‌کنندگان و کارگردانان داخلی عنان کار را در دست گرفتند و مردم شاهد سریال‌های مناسبتی وطنی شدند. اینکه محتوای اکثر این سریال‌هاي عموماً کمدي با اندکي چاشني معنويت فارغ از عبادت، چقدر مخاطب را از حس و حال عبادت دور می‌کرد خود قصه پر غصه‌ای است که از آن می‌گذریم.

چند سال که از ساخت و پخش سریال‌های ایرانی در سیما گذشت انتقادات به محتوا و مضامین سریال‌ها بالا گرفت. این انتقادات به حدی بود که مسؤولان و دست‌اندرکاران رسانه ملی یک بار دیگر نبوغ و خلاقیت خود را به کار گرفتند و کم‌کم به فکر این افتادند تا مضامین دینی را دستمایه سریال‌ها کنند که ای کاش نمی‌کردند. خیلی‌ها حتماً سریال صاحبدلان و ماجرای آن قرآن معجزه‌گری که فقط در اختیار "حاج خلیل" یعنی همان بابابزرگ "دینا" بود را خاطرشان هست و یا سریال "آخرین گناه" و موضوع چشمان برزخی که پس از عمل جراحی به حمیدرضا پگاه رسید و چشم برزخي او بر اثر يک عمل جراحي باز شد!

نکته دیگر اینکه تا چند سال پیش سریال ها در ایام شهادت امیرالمؤمنین(ع) و لیالی قدر تعطیل می شد و مردم لااقل در این شبها دغدغه پیگیری سریال های متعدد رسانه ملی را نداشتند؛ اما خلاقیت مدیران سیما و برنامه سازان یک بار دیگر گل کرد و مردم شاهد پخش برخی تله فیلم‌ها و سریال های سه‌قسمتی درام در ایام لیالی قدر بودند.

امسال نیز طبق آخرین خبرها قرار است در ایام ماه مبارک چهار سریال "دودکش"، "مادرانه"، "شاید برای شما اتفاق بیفتد" و "خروس" از شبکه‌های مختلف سیما پخش شود. حالا شما فرض کنید اگر پخش سریال‌ها از ساعت 21 شب هم آغاز شود (هر سریال حداقل 30 دقیقه) مردم باید تا ساعت 23 سریال تماشا کنند.


یک درخواست از مدیران سیما


مسؤولان صدا و سیما کمتر خود را موظف به پاسخگویی به افکار عمومی و رسانه‌ها مي‌دانند. ما خوب به خاطر داریم که دو سال پیش، پس از انتقادات شدید بسیاری از مردم، رسانه‌ها و برخی مسؤولان به پخش سریال "ساختمان پزشکان"، مسؤولان سازمان نه‌تنها پاسخ قانع‌کننده‌ای به منتقدان ندادند بلکه معاون سازمان در مراسم تقدیر از عوامل این سریال بر ساخت سری دوم ساختمان پزشکان تأکید کرد و همین چند وقت قبل اين سريال بار ديگر از شبکه‌هاي آي‌فيلم و.. باز پخش شد.

اکنون و به‌رغم اينکه هیچ امیدی به پاسخگویی مدیران رسانه ملی نداریم؛ اما عمیقاً علاقه‌مندیم استدلال‌های این آقایان برای پخش این حجم از سریال‌هاي طنزآلود و رنگارنگ و پرشمار در ماه رمضان را بشنویم. راستی نمی شود این سریال ها را در ماه شعبان که ماه شادی اهل بیت(ع) است پخش کرد، یا اینکه بخشی از این سریال ها را در ماه ربیع الاول و پس از ماه محرم و صفر که ماه حزن و اندوه اهل بیت(ع) است روی آنتن برد.


[b] تلویزیون در دو دهه اخیر چه سریال‌هایی را پخش کرد
دهه هفتاد و ابداع سریال‌های مناسبتی

دو دهه قبل و در سال 1372 برای اولین بار و به دلیل تقارن ماه مبارک رمضان با عید نوروز شکل جدیدی از سریال سازی تحت عنوان "سریال مناسبنی" ظهور کرد و تا امروز به عنوان یکی از ارکان مهم سیمای جمهوری اسلامی ایران ادامه داشته است.

پدیده مجموعه‌های مناسبتی با سریال "همسایه‌ها" به کارگردانی حسن فتحی کلید زده شد که از شبکه اول سیما به روی آنتن رفت. اثری که البته بنا به دلایل مختلف دیده نشد. یکی از این دلایل پخش سریالی پر مخاطب با همین نام در سال 1380 و به کارگردانی محمد حسین لطیفی بود که باعث شد نام اثر حسن فتحی که در آن روزها کارگردانی جویای نام و جوان بود به کلی از ذهن مردم پاک شود.

این سریال با اینکه اولین فیلم مناسبتی صدا و سیما بود، به عنوان نخستین تجربه کارگردانی فتحی نیز به شمار می‌رفت. یک سال بعد مجید جعفری با سریال "نیمه پنهان ماه" عملا روند مناسبتی سازی را به عرف عادی تلویزیون تبدیل کرد و حتی برخی به اشتباه سریال او را اولین سریال مناسبتی تاریخ سیما می دانند که این اشنباه به دلیل همان تشابه اسمی دو سریال "همسایه ها" بود.

فرهاد توحیدی فیلمنامه این کار رانوشته بود و هنرمندانی نظیر محمود عزیزی، ثریا قاسمی، لادن طباطبایی و اکرم محمدی در آن نقش آفرینی کردند. استفاده از قصه جذاب و بازیگران نام آشنا باعث شد که سریال نیمه پنهان ماه به یکی از پر مخاطب ترین آثار دهه هفتاد تبدیل بشود. شایان ذکر است که در سال 88 این سریال دوباره از شبکه اول سیما پخش شد.



دو سریال قبلی هر دو مربوط به شبکه اول بود و در سال 74 شبکه دوم سیما هم دست به کار شد و یک سریال خانوادگی برای ایام ماه رمضان آماه کرد.
سریال "بهاران در بهار" به کارگردانی غلامرضا رمضانی ساخته شد و بازیگرانی از جمله رضا بابک، مهرانه مهین ترابی، رضا ایرانمنش، پرستو گلستانی و فرهاد اصلانی در آن به نقش آفرینی پرداختند.

در دهه هفتاد ساخت سریال‌های مناسبتی ماه رمضان تقسیم‌بندی‌های کنونی شبکه‌ای و محتوایی به شکل امروزی که به عنوان مثال ساخت مجموعه‌های طنز به شبکه سوم، مجموعه‌های ارزشی و دارای مفاهیم ماورایی به شبکه اول سیما و... تفویض شده باشد وجود نداشت و مجموعه‌هایی با محتوا و ساختارهای متفاوت از شبکه‌های سیما پخش می‌شدند.

در رمضان 1376 سريال "گردنبند" به کارگردانی هاشم ميرطالبي به مدت 30 شب از تلویزیون پخش شد. موضوع اصلی این سریال مربوط به گردنبند گمشده ای بود که دست به دست می چرخید و هر بار داستانی تازه را رقم میزد.

در سال 1378حسين قاسمي جامي سريال "جزيره اي در خشکي" را با بازي احمد نجفي و ولي الله شيراندامي با فرمول ظالم و مظلوم در فضاي ارباب و رعيتي روستا ساخت تا نظر همه را جلب کند، با اين حال به خاطر وجود همان کليشه ها و نبود نگاه بديع و نو، اين سريال در سطح پایین ماند و خیلی مورد توجه قرار نگرفت.

"ارمغان بهشت" به کارگرداني زنده ياد محمدرضا فريس آبادي نیز نمونه دیگری از سریال های مناسبتی بود که فضای شادی هم داشت. در این مجموعه ضمن حفظ فضاي ترکيبي نماهنگ مسابقه با داستان طنز اوستا و شاگرد با بازي جواد انصافي و اميرپارسا، فضايي شاد و سرگرم کننده برای مخاطب به وجود آمد.

و بلاخره مجموعه "مهماني از بهشت" به کارگرداني عبدالله باکيده پرونده برنامه های رمضانی صداوسیما را در دهه هفتاد بست. این سریال قصه جواني را روايت مي کرد که سعي مي کند در محله شان ارزش هاي اخلاقي را ترويج کند و هر بار با موضوعی جالب روبرو می شد.



*دهه هشتاد؛ اوج رضایت مردم از مناسبتی سازی
روندی که در دهه هفتاد خیلی جدی گرفته نشد، بین سال های 80 تا 90 به صورت مدام و مدون پیگیری شد و در این دوره تمام شبکه های صدا و سیما به غیر از شبکه چهار و شبکه خبر، در مناسبت های مختلف به خصوص ماه مبارک رمضان و عید نوروز تمام تلاش خود را کردند که در پخش سریال های مناسبتی گوی رقابت را از دیگران بربایند.


***سال 1380
شبکه یک سیما مجموعه "چراغ‌های خاموش" را به کارگردانی کاظم بلوچی، نویسندگی علی خودسیانی و تهیه‌کنندگی بلوچی و محمد غلامپور برای ماه رمضان سال 80 تهیه کرد. در این مجموعه اسماعیل شنگله، فرامرز صدیقی، هایده حائری، غزل ارجمند، مهدی سلوکی، رحیم نوروزی، خسرو احمدی، اسدالله منجزی، حسین چنگی، مهدی فقیه، محسن رمضانی، ولی‌الله شیراندامی و ... بازی کردند.

داستان این مجموعه در مورد پسری جوان بود که با ماشین گران قیمت به یک جوان نابینا برخورد می کند و اتفاقات متعددی را رقم می زند. سریال "گمگشته" محصول سال 1380 اولین اثر مناسبتی بود که با کارگردانی رامبد جوان و از شبکه سوم سیما به روی آنتن رفت و حسابی گل کرد.

داستان سریال از این قرار است که دو فرد که به لحاظ ظاهری کاملا شبیه یکدیگرند اما در باطن و رفتار قطب های متضاد هم دارند، روبروی هم قرار می گیرند. دست تقدیر این دو را در موقعیت طرف مقابل قرار می دهد. طبعا این چنین داستانی می تواند لحظات کمیکی نیز داشته باشد که سریال را از یکنواختی نجات دهد.

در این سریال می توان از بازی خوب آتیلا پسیانی یاد کرد و تیتراژ پایانی اش که مجید اخشابی را به تلویزیون معرفی کرد تا بعد از این تمام تیتراژهای سریال های ماه رمضان را به او بدهند.علاوه بر آتیلا پسیانی که در این مجموعه دو نقش را بر عهده داشت، بازیگران دیگری نظیر آتنه فقیه نصیری، پژمان بازغی، حدیث فولادوند و فرامرز صدیقی نیز نقش آفرینی کردند.

در همان سال سریال یادداشت های كودكی به كارگردانی پریسا بخت آور همزمان با گمگشته روانه آنتن شبکه تهران شد. تا برای اولین بار در یک سال دو اثر مناسبتی برای مخاطبان پخش شود. سیروس گرجستانی، احمد قدکچیان، حمیده خیرآبادی و رامین ناصرنصیر از جمله بازیگرانی بودند که در این مجموعه جلوی دوربین ظاهر شدند.


**سال 1381
سال بعد کاظم بلوچی و محسن عظیمی نیا سریال نسیم رویا را برای شبکه یک سیما آماده کردند. نقد های بیشماری به این مجموعه وارد شد و برخی منتقدان معتقد بودند اگر دیالوگ های فیلم نباشند دیگر هیچ چیز برای مخاطب باقی نمی ماند. بهزاد فراهانی، حسن جوهرچی، پرویز فلاحی پور، آناهیتا همتی و شراره رخام از جمله بازیگران این مجموعه بودند.
در سناریو این اثر آمده است: عده‌ای زن و مرد، جدا از هم با نشانی که در دست دارند وارد خانه‌ای قدیمی می‌شوند که بعداً مشخص می‌شود خانه پدری آنهاست و همگی آنها خواهر و برادر هستند و از قدیم با هم مشکلاتی داشته و از هم گریزان بودند.

نو عروس یکی از کارهای مذهبی تلویزیون بود که در این سال و از شبکه دو پخش شد. بیژن میر باقری برای اولین بار در کسوت کارگردان این مجموعه را رهبری کرد و حمیرا ریاضی، مهرانه مهین ترابی و جهابخش سلطانی از بازیگران اصلی این ثر بودند.


شبکه سه سیما مجموعه‌های "همراز" و "عروج" را برای ماه رمضان سال 81 آماده کرد. 15 روز اول ماه رمضان مجموعه "همراز" و 15 روز دوم "عروج" پخش شد. مجموعه "همراز" به کارگردانی سامان مقدم، نویسندگی سعید رحمانی با حضور ابوالفضل پورعرب و آناهیتا نعمتی ساخته شد. مجموعه "عروج" هم به کارگردانی سیروس مقدم با بازی عبدالرضا اکبری، رامبد شکرآبی، کتایون ریاحی و لادن طباطبایی روی آنتن رفت.

داستان "همراز" درباره دو دزد بود که پول زیادی را می‌دزدند. یکی از آنها پول را در حیاط ساختمان مخروبه‌ای پنهان می‌کند، اما دوستش او را به پلیس لو می‌دهد و به زندان می‌افتد. وقتی که از زندان بیرون می‌آید، به سراغ پولی می‌رود که پنهان کرده بود، اما جای آن ساختمان مخروبه مسجد ساخته شده است. او برای پیدا کردن پول خود را در نقش یک فرد مومن جا می‌زند و به عنوان خادم مسجد مشغول می‌شود.

داستان "عروج" درباره فردی است که اختلاس زیادی می‌کند. او همسر خود را رها می‌کند و به خارج از کشور می‌رود. بعد از چند سال که به ایران می‌آید قاچاقچیان به دنبال او هستند، در حالی که او بیمار می‌شود و به بیمارستان می‌رود. از طرفی دیگر یک خبرنگار به دنبال او می‌گردد تا بتواند گزارشی از اختلاس او در روزنامه چاپ کند.

پرسیا بخت آور در دومین تجربه مناسبتی خود به سراغ سوژه داغ آن روزها یعنی کنکور رفت و سریال "پشت کنکوری ها" را برای شبکه تهران که به تازگی افتتاح شده بود تولید کرد.

مجموعه پشت کنکوری ها داستان چند جوان کم سن و سال است که قصد دارند به دور از هیاهوی خانواده هایشان در یک خانه بزرگ و نسبتا متروکه ساکن شوند و خودشان را برای رویارویی با آزمون کنکور آماده کنند. شایان ذکر است که رضا داوودنژاد، برزو ارجمند، رامين ناصر نصير و علي صادقي از جمله بازیگران این مجموعه طنز بودند که در هر قسمت با معضل و مشکلی جدید روبرو بودند و زمانی برای درس خواندن پیدا نمی کردند.


**سال 1382
سریال "یکی مثل من" از جمله سریال هایی بود که در ماه رمضان از شبکه یک سیما پخش شد اما هیچ وقت آن گونه که باید دیده نشد و زیر سایه سریال های دیگر قرار گرفت.


"رویای ناتمام" عنوان مجموعه ای بود که شبکه دو سیما برای ماه رمضان سال 82 تداریک دید. جواد اردکانی به عنوان کارپردان این اثر 25 قسمتی انتخاب شد و از بازیگرانی چون رضا بابک، عاطفه رضوي، رضا فيض نوروزي، غلامحسين لطفي و پوراندخت مهيمن در سریالش استفاده کرد.

این مجموعه قصه مردي به نام مردودي را روايت مي کند که يکي از مخترعان بزرگ ايراني است . آخرين اختراع وي دستگاهي به نام حافظه خوان است که در مراسمي در معرض نمايش مي گذارد. قصد تصاحب کردن اين دستگاه ، اشخاص مختلفي را وارد داستان مي کند ، که درصدد بهره برداري هاي شخصي از اين دستگاه هستند.

شبکه سوم سیما از ژانر طنز فاصله گرفت و برای رمضان سال 82 یک درام خانوادگی را به کارگردانی اکبر منصور فلاح و با عنوان "فقط به خاطر تو" تدارک دید.

رامتين خداپناهي، خاطره حاتمي، مجيد حاجي زاده، لاله صبوري، شهرزاد عبدالمجيد و شراره رخام از بازیگران اصلی این مجموعه بودند که غیر از لاله صبوری تقریبا همگی آنها تازه کار و کم تجربه بودند.

دلیل مهمی که باعث شد سریال فقط به خاطر تو در ذهن ها ماندگار شود صدای قاسم افشار، خواننده مطرح دهه 80 بود که هنوز هم به عناون یکی از زیباترین موسیقی های تیتراژ شناخته می شود.

شبکه تهران سریال طنز "رانت خوار کوچک" را در کنداکتور پخش داشت که البته بعد از چند شب پخش این سریال، بنا به دلایل نا مشخص نامش را به "افزونه خوار کوچک" تغییر دادند.

داستان "رانت خوار کوچک" مربوط به کارمند یکی از ادارات دولتی بود که طی ماجراهای پیچیده درگیر مسائل رشوه خواری و باند بازی می شود اما تلاش می کند خودش را از بند این مسائل رها کند.

حسین سهیلی زاده کارگردانی این مجموعه را برعهده داشت و سیروس گرجستانی، آتیلا پسیانی،سیما تیرانداز و محمدرضا هدایتی به عنوان بازیگران اصلی ایفای نقش کزدند. این فیلم آنطور که باید نظر مخاطبان را جلب نکرد و سریال فقط به خاطر تو در این سال بیشتر مورد توجه مردم ایران قرار گرفت.


**سال 1383

"اگه بابام زنده بود" عنوان سریال طنز دیگری بود که در این سال و از شبکه یک سیما روانه آنتن شد. در این مجموعه 25 قسمتی پرويز فلاحي پور، مهرانه مهين ترابي، سيامک انصاريان، نادر سليماني و اشکان خطيبي نقش آفرینی کردند و همایون اسعدیان نیز بر مسند کارگردانی تکیه زد.

داستان فیلم در مورد جوانی است که به خاطر یک دزدی کوچک به زندان می افتد و پس از آزادی با مسائل و مشکلات خاصی روبرو می شود.

"اگه بابام زنده بود" به هیچ وجه نتوانست مخاطبانش را راضی نگه دارد. شاید دلیل این امر پخش هم زمان خانه به دوش بود که توقعات را از تلویزیون بالا برد.


"كمكم كن" نقطه شروع سریال های ماورایی رمضان بود.

حمید گودرزی در این سریال نقش جوانی را ایفا می کند که تصادف كرد و به كما رفت، پدرش به این فكر افتاد كه اگر پسرش از كما بیرون بیاید چه اتفاقی ممكن است برایش بیفتد. همان طور كه سقوط سیب روی زمین باعث كشف قانون كشش و جاذبه زمین توسط نیوتن شد، این اتفاق هم منجر به پیدایش گونه ای جدید به نام سریال سازی ماورائی شد.

سال 83 بود كه قاسم جعفری سریال ماورایی "كمكم كن" را روانه آنتن كرد و با این كار زمینه ساز تولید دیگر سریال های ماورایی در سال های بعد شد. این سریال قصه چند نفر را به تصویر می كشید كه بر اثر حوادثی به كما رفتند، اما دو نفر از آنها به هوش آمدند تا كارهای اشتباه بقیه را جبران كنند.

جعفری كه در سریال های پیشینش فضاهای اكشن (خط قرمز و تب سرد) و عاشقانه (مسافری از هند) را تجربه كرده بود، در سریال كمكم كن به سراغ یك فضای عرفانی رفت و پای عالم برزخ را به دنیای سریال های ماه رمضان باز كرد.


شبکه سه مجموعه "خانه به دوش" را به نویسندگی و کارگردانی رضا عطاران برای ماه رمضان سال 83 تولید کرد. در این مجموعه حمید لولایی، مریم امیرجلالی، علی صادقی، آناهیتا همتی، غلامحسین لطفی‌، بهنوش بختیاری، فلور نظری و ... به ایفای نقش پرداختند.

داستان از این قرار است که آقا ماشاءالله دستفروشی ساده دل است که سعی دارد از راه حلال روزی اش را به دست آورد، اما در امرار معاش خود و خانواده‌اش دچار مشکل است. آقا اصلان، باجناق تازه به دوران رسیده او درصدد است تا با ایجاد دردسری جدید برای آقا ماشاءالله دق دلی چندسال‌اش را خالی کند. به همین دلیل مهمانی مفصلی برای او ترتیب می‌دهد.

طبق بازتاب ها و آرای مردمی به دست آمده، سربال خانه به دوش یکی از موفق ترین مجموعه های مناسبتی در 20 ساله گذشته بوده که در زمان پخشش حسابی میان اقشار مختلف مردم گل کرد.


شبکه تهران مجموعه "رسم عاشقی" را به کارگردانی سعید سلطانی، تهیه‌کنندگی اسماعیل عفیفه و نویسندگی سعید رحمانی برای ماه رمضان سال 83 تهیه کرد. در این مجموعه سروش صحت، لاله اسکندری، محمود عزیزی، مینا جعفرزاده، افسانه پاکرو و فرهاد بشارتی به ایفای نقش پرداختند.

این مجموعه روایتگر یک قصه عشق سیاسی است که در آن پیرمردی، دختری به نام طوبی را برای وصلت با ابراهیم خان به تهران می‌برد. در بدو ورود اراذل واوباش قصد جان آنها را می‌کنند، اما جوانی به نام یوسف با اوباش درگیر می‌شود و آنها را فراری می‌دهد. پیرمرد که در آستانه مرگ است، طوبی را به یوسف می‌سپارد تا از او مواظبت کند. پیرمرد می‌میرد و برای یوسف ماجرایی آغاز می‌شود.


**سال 1384
شبکه یک مجموعه تلویزیونی "مرده متحرک" را ماه رمضان سال 84 پخش کرد. از عوامل این مجموعه می‌توان به رضا کریمی کارگردان، سعید رحمانی فیلمنامه‌نویس و کتایون ریاحی، مجید صالحی، پرویز فلاحی‌پور، اسماعیل خلج، فردوس کاویانی و رامین ناصر نصیر بازیگران اشاره کرد.
این مجموعه روایتگر جوانی به نام جلال است که به دلیل بدبیاری‌های مختلف قصد رفتن به ناکجاآباد را دارد، اما طی اتفاقاتی جنازه‌ای پیدا می‌کند که متوجه می‌شود میلیاردها تومان ارزش دارد.

علیرضا افخمی در اقدامی متفاوت "او یک فرشته بود" را به آنتن شبکه دو سیما رساند. سریالی با محوریت خیر و شر که تا حدودی هم برای مخاطب وحشت آفرین بود.

ماجرا از این قرار بود که دختری بر اثر سانحه رانندگی وارد زندگی یک خانواده می شود و با گذر زمان اعتماد ساکنان آن خانه به او افزایش پیدا می کند. در آینده مشخص می شود که آن دختر شیطان است که خود را در کالبد یک انسان ظاهر کرده و قصد فریب دادن آن خانواده را دارد.

حسن جوهر چی، مریم کاویانی و ثریا قاسمی از بازیگران اصلی این فیلم بودند. ضمن این که بهاره افشاری اولین نقش خود را در این فیلم و به عنوان شیطان ایفا کرد.



شبکه سوم مجموعه تلویزیونی "متهم گریخت" را ماه رمضان تهیه کرد. این مجموعه به کارگردانی رضا عطاران و تهیه‌کنندگی ایرج محمدی و مهران مهام ساخته شد. در "متهم گریخت" بازیگرانی چون سیروس گرجستانی، مریم امیرجلالی، سعید آقاخانی، محمود بهرامی، شهربانو موسوی، علی جعفری، ملیکا زارعی، لیدا فتح‌اللهی، خشایار راد و فلور نظری حضور داشتند.

داستان این مجموعه درباره فردی به نام هاشم است که همراه خانواده‌اش در شهرستانی نه چندان دور زندگی ساده ای دارند. وی تا قبل از شدت بیماری در مغازه‌ای اجاره ای به تعمیر اگزوز ماشین مشغول بوده، ولی به علت بیماری پزشکان وی را از انجام کار سنگین منع کرده اند. از طرفی دختر دانشجوی وی در تهران برای وی شغلی پیدا می کند. هاشم نیز به ناچار کارش را تعطیل و به تهران مهاجرت می کند.

در این مجموعه رضا عطاران علاوه بر کارگردانی بازی هم داشت. این اثر تکرار تجربه "خانه به دوش" اوست و از مریم امیرجلالی به عنوان زنی سنتی که همیشه اعتراض می‌کند، استفاده کرده است.
البته این تکرار هیچگاه نتوانست موفقیت خانه به دوش را کسب کند و در حد یک سریال معمولی باقی ماند.

رضا عطاران بعد از پخش سریال "متهم گریخت" در گفتگو با مطبوعات درباره گریم سیروس گرجستانی گفت: دلم می خواست آقای گرجستانی شبیه کارهای دیگرش نباشد. دو سه روز کار کردیم و به نتیجه‌ای نرسیدیم. یا شبیه کارهای قبلی‌اش بود یا شبیه شخصیت دیگری که در سریال من بود. سرانجام، گفتم موها را از ته بزنیم. گرجستانی هم قبول کرد و گفت خودم هم داشتم به این نتیجه می‌رسیدم که موهایم را بتراشم. همان موقع، یاد میخائیل گورباچف افتادم.

"برای آخرین بار" سریال مناسبتی شبکه 5 سیما بود که به کارگردانی اکبر منصور فلاح و تهیه‌کنندگی صدیقه صحت برای ماه رمضان سال 84 آماده شد. در این مجموعه امیر جعفری، یوسف تیموری، جمال اجلالی، سحر زکریا، شهره سلطانی، آرام جعفری، رامتین خداپناهی، مهدی امینی‌خواه، فرزاد حسنی، حسن اسدی، گیتی معینی، مینا جعفرزاده و ناصر گیتی‌جاه به ایفای نقش پرداختند.

مجموعه "برای آخرین بار" روایتگر جوانی به نام اسی است که برای عبرت دیگران از سوی صاحب کارش قندی از کار اخراج می‌شود. اسی در خلوت شبانه جلو صاحب کار خود را می گیرد و دست به دامان قندی می‌شود تا دوباره به کار برگردد، ولی با او درگیر می‌شود و قندی بیهوش می شود و اسی به گمان اینکه او مرده، با ماشینش فراری می‌شود.


**سال 1385

محمد حسین لطیفی مجموعه "صاحبدلان" را به آنتن شبکه یک رساند. ماجرای زندگی دو برادر به نام های خلیل و جلیل را دنبال می کند که در انتخاب مسیر زندگی خود راه‌هایی کاملاً جدا از هم در پیش گرفته اند، اما اتفاقاتی آنها را رو در رو هم قرار می‌دهد.

در این مجموعه حسین محجوب، محمد کاسبی، ثریا قاسمی، مهرانه مهین ترابی، حمید ابراهیمی، برزو ارجمند، پوریا پورسرخ، سیروس گرجستانی و هائده حائری به ایفای نقش پرداختند.باران کوثری برای بازی در این سریال به شهرت دست یافت و راهش برای ورود بدون دردسر به سینما باز شد.

ماجرای زندگی دو برادر به نام های خلیل و جلیل را دنبال می کند که در انتخاب مسیر زندگی خود راه‌هایی کاملاً جدا از هم در پیش گرفته اند، اما اتفاقاتی آنها را رو در رو هم قرار می‌دهد.


سریال "آخرین گناه" هم دستپخت شبکه دو سیما برای ایام ضیافت الهی بود. در سریال حسین سهیلی زاده خبری از روح، شیطان و جن نبود؛ ولی چشمی كه می توانست خیلی چیزهای نادیدنی را ببیند، به كارگردان اجازه داد تصویری از عالم غیرمادی را به مخاطبش نشان بدهد.
ویژگی منحصربه فرد این سریال كه در سال 85 پخش شد، بهره گیری كارگردان از جلوه های ویژه متفاوت بود. اگر یادتان باشد یكی از صحنه های معروف سریال وقتی بود كه قهرمان معنای باطنی گناه اطرافیانش را با چشم پیوند زده می دید. مثلا وقتی دو نفر غیبت می كردند او می دید كه گوینده دارد گوشت برادر مرده اش را می خورد.


شبکه سوم مجموعه "زیرزمین" را به کارگردانی علیرضا افخمی، تهیه‌کنندگی بهروز مفیدی و نویسندگی علیرضا بذرافشان برای ماه رمضان سال 85 تهیه کرد. در این مجموعه فتحعلی اویسی، ابوالفضل پورعرب، بهاره رهنما، مهتاج نجومی، سروش صحت، رضا توکلی، مرجانه گلچین، مهران رجبی، صدرالدین حجازی و بهمن دان بازی کردند.

این مجموعه روایتگر زندگی سه شریک است که بر اساس یک نقشه قبلی و کاملاً حرفه ای موفق به کلاهبرداری چند میلیاردی می شوند اما دست تقدیر تمام پولهای آنها را به یک زیرزمین می رساند.

مجموعه تلویزیونی زیرزمین در ماه رمضان سال 85 از نظر میزان بیننده و رضایت رتبه اول را در نظرسنجی مرکز تحقیقات صدا و سیما کسب کرد.

شبکه 5 از سالهای جنجالی خودش فاصله گرفت و در این سال نتوانست مخاطبان خود را راضی کند. "بوی خوش زندگی" به کارگردانی و نویسندگی علی شاه‌حاتمی و تهیه‌کنندگی حسین صابری پخش شد. در این مجموعه مجید صالحی، پویا امینی، یوسف مرادیان، مجید حاجیزاده، خشایار راد، رضا ناجی، پوراندخت مهیمن، کاوه سماکباشی، نگار فرهمند، آتوسا گودرزی، عباس بیگدلی و محمدرضا حسین قانع حضور داشتند.

ماجرای این سریال از خانه‌‌ای آغاز می‌شود که چهار شخصیت داستان در آن زندگی می کنند. عمو رستم با بازی رضا ناجی پیرمردی آپاراتچی است که خانه خود را به سه دانشجو به نام های مجتبی، رضا و سیامک اجاره داده است. در مقطعی از داستان سرقت موتور مجتبی باعث می ‌شود همه برای حل مشکل او به فکر بیفتند ...


**سال 1386

"اغماء" هدیه رمضانی شبکه یک به مخاطبانش بود. در این مجموعه امین تارخ، لعیا زنگنه، ایرج نوذری، ناصر ممدوح، عبدالرضا اکبری، حامد کمیلی، لادن طباطبایی، شیرین بینا، نفیسه روشن، سعید داخ، افشین سنگ‌چاپ، فلور نظری، شیوا خنیانگر، غزاله جزایری و کورش سلیمانی بازی می‌کنند و سیروس مقدم نیز بر مسند کارگردانی این اثر تکیه زد.

این مجموعه روایتگر زندگی دکتر طه پژوهان فوق تخصص جراحی مغز و اعصاب است. او به دلیل جراحی‌های موفقی که روی رزمندگان داشته به عنوان پنجه طلا مشهور است. تا اینکه همسرش مولود مبتلا به بیماری حادی می‌شود و او بر سر دوراهی قرار می‌گیرد ...

گفته می‌شود بعد از ضبط چند قسمت از مجموعه "اغماء" مدیران شبکه یک تصمیم گرفتند لعیا زنگنه که در این مجموعه نقش متخصص بیهوشی را بازی می‌کند، با حجاب چادر در مجموعه حاضر باشد. همین امر منجر به قهر چند روزه زنگنه از پروژه شد، اما در نهایت او راضی شد چادر سر کند و دوباره سکانس‌های بدون چادر ضبط شود.

حسن فتحی که در ابتدای مطلب او را به عنوان باعث و بانی مناسبتی سازی در تلویزیون معرفی کرده بودیم، در این سال با "میوه ممنوعه" بازگشت بسیار پر قدرتی به جمع مناسبتی سازان داشت.

میوه ممنوعه داستان فردی متدین است به نام حاج یونس (علی نصیریان)، بازرگانی که به اصول دینی اعتقاد دارد و اهل حرام و حلال است اما اتفاقاتی در زندگی‌اش پیش می‌آید که او را درگیر ماجراهایی می‌کند. این مجموعه را شاید بتوان بنا به توصیف کارگردانش حسن فتحی راوی آدم‌های خاکستری دانست. در این مجموعه به غیر از نصیریان، ثریا قاسمی، هانیه توسلی، امیر جعفری، عمار تفتی و طناز طباطبایی ایفای نقش کردند.


"یک وجب خاک" به کارگردانی علی عبدالعلی‌زاده، نویسندگی خشایار الوند و تهیه‌کنندگی بهروز مفید برای ماه رمضان سال 86 تهیه شد. نام این مجموعه در ابتدا "نقشی بر زندگی" بود که با نظر عوامل فیلم تغییر کرد.
در این مجموعه رضا بابک، مهتاج نجومی، ابوالفضل پورعرب، مهران رجبی، محسن قاضی مرادی، برزو ارجمند، رامتین خداپناهی، آناهیتا همتی، روشنک عجمیان ، یوسف تیموری، داریوش اسدزاده ، مهوش وقاری ، مریم خدارحمی، محمود بهرامی،عباس محبوب، ساقی زینتی، سیدجواد زیتونی و ملیکا ناظری به ایفای نقش پرداختند.

مجموعه "یک وجب خاک" مسیر تحول فردی را به تصویر می کشد. او در اثر برخورد با موانعی دچار تزلزل می شود و اتفاقات جالبی در زندگی اش رخ می دهد.

شبکه تهران مجموعه تلویزیونی "شکرانه" را به کارگردانی سعید سلطانی و تهیه‌کنندگی منصور سهراب‌پور برای ماه رمضان سال 86 آماده کرد. در این مجموعه 14 نفر از هنرمندان تاجیک بازی می‌کردند و نقش اول زن آن را یک بازیگر تاجیک به نام شیفا ایفا می‌کرد. پوریا پورسرخ، عاطفه رضوی، حامد بهداد، حسن جوهرچی و مریم کاویانی از دیگر بازیگران این سریال هستند.

داستان این مجموعه درباره جوانی تحصیلکرده به نام حامد است که اعتقاد به کار و تلاش دارد. در میانه راه پرفراز و فرودی که در تأسیس یک کارگاه تولیدی فراوری دارد، در تنگنای اقتصادی کمکی را از پدرش می پذیرد، اما متوجه می‌شود این پول متعلق به فرد دیگری است که پدرش به او مدیون است.

تکته قابل توجه درباره شکرانه این است که ترانه آغازین مجموعه تلویزیونی "شکرانه" با شعری از مولوی و صدای دولتمنداز خواننده مشهور تاجیک و ترانه دوم از اهورا ایمان با صدای دکتر محمد اصفهانی ضبط شده بود. کهن دیری هم موسیقی متن این مجموعه را ساخت.


**سال 1387
شبکه اول در سال 87 "روز حسرت" را به کارگردانی سیروس مقدم و تهیه‌کنندگی مهران رسام برای تهیه کرد. در این مجموعه فرامرز قریبیان، افسانه بایگان، مهراوه شریفی‌نیا، پوریا پورسرخ، رحیم نوروزی و لیندا کیانی بازی کردند.

این مجموعه قصه‌ یک وکیل با بازی بایگان را دنبال می‌کند که به همراه همسرش ( قریبیان) و پسرش (پورسرخ) و عروسش (کیانی) زندگی آرامی دارد، اما او یک شب خوابی عجیب می‌بیند که زندگی او و خانواده‌اش را دستخوش تغییر و تحول می‌کند...
قبل از روز حسرت، ساخت مجموعه گل‌های گرمسیری به کارگردانی محمدمهدی عسگرپور برای ماه رمضان کلید خورد. با اینکه بارها از سوی شبکه یک و عوامل اعلام شد "گل‌های گرمسیری" ماه رمضان از شبکه یک روی آنتن می‌رود، اما ناگهان پروژه "روز حسرت" جایگزین آن شد.

"مثل هیچکس" به کارگردانی حسن برزیده، تهیه‌کنندگی محمدعلی اسلامی و نویسندگی علی‌اکبر محلوجیان برای ماه رمضان سال 87 به پخش شبکه دو سیما رسید.

در این مجموعه حسین یاری، پرویز پورحسینی، پروانه معصومی، مهران رجبی، اصغر همت، رامین راستاد، جواد عزتی، حمید ابراهیمی، شاهرخ استخری، نفیسه روشن، مرضیه لشگری، ابراهیم برزیده بازی کردند.
داستان «مثل هیچکس» درباره خانواده‌ای است که پدرشان فوت می‌کند و پسر بزرگتر که همه او را داداشی صدا می‌کنند، مسئولیت خانواده را به عهده می‌گیرد.

نام مجموعه مثل هیچکس تا مدت‌ها «داداشی» بود که تغییر کرد و برزیده با ساخت آن نخستین تجربه کارگردانی مجموعه مناسبتی خود را کسب کرد.



شبکه سه باز هم سراغ عطاران رفت و با "بزنگاه" آنتن بعد از افطار را به او سپرد. در این مجموعه عطاران، حمید لولایی، علی صادقی، گیلدا رنجبران، غلامرضا نیکخواه، مرجانه گلچین، محمود بهرامی، سوسن پرور به ایفای نقش می‌پردازند.

مجموعه تلویزیونی "بزنگاه" درباره یکی از نانوایان قدیمی شهر است که پس از فوت او بر سر ارث و میراث میان اعضای خانواده‌اش اختلاف ایجاد می‌شود.

عطاران با کارگردانی مجموعه "بزنگاه" سومین سال بود که کارگردانی مجموعه‌های ماه رمضان را تجربه کرد. فیلمنامه مجموعه "بزنگاه" را محمدرضا آریان همراه سروش صحت می‌نوشت، اما اواسط کار آریان به دلیل اختلاف با عطاران از حضور در پروژه انصراف داد و صحت به تنهایی مشغول نگارش فیلمنامه این مجموعه شد.

شبکه تهران مجموعه "مامور بدرقه" را به کارگردانی سعید سلطانی و تهیه‌کنندگی اسماعیل عفیفه برای ماه رمضان سال 87 تهیه کرد و سیروس گرجستانی، مهرانه مهین‌ترابی، جواد رضویان، بهاره رهنما، محسن تنابنده، فرناز رهنما، کیانوش گرامی، حسین توشه، زهره مجابی، ناصر گیتی‌‌جاه، حسین عابدینی در آن بازی کردند.

این مجموعه روایتگر استوار آصف مامور نیروی انتظامی در حال بازنشستگی است که باید افشین را به جرم حمل مواد مخدر تحویل بازداشتگاه بدهد. اما افشین به کمک شوهر خواهرش فرامرز از دست استوار آصف فرار می‌کند.با اینکه مجموعه‌های "شکرانه" و "رسم عاشقی" موفقیتی برای شبکه تهران به بار نیاورد و آمار نظرسنجی‌های صدا و سیما نشاندهنده کمترین مخاطب در میان مجموعه‌های دیگر ماه رمضان بود، اما باز هم مدیران شبکه تهران مجموعه رمضان را به سلطانی سپردند.


**سال 1388

"نردبام آسمان" به شبکه یک رسید! محمدحسین لطیفی برای ماه رمضان سال 88 این مجموعه را آماده کرد و در آن از وحید جلیلوند، برزو ارجمند، حسن پورشیرازی، وحید جلیلوند، ماهچهره خلیلی، شبنم قلی‌خانی، ویشکا آسایش و فرهاد قائمیان بازی گرفت.

نردبام آسمان مجموعه‌ای تاریخی است که زندگی‌ غیاث الدین جمشید کاشانی ریاضیدان برجسته، منجم ،‌کاشف عدد پی و فیلسوف قرن نهم هجری را در دو مرحله کودکی تا نوجوانی و بزرگسالی در زمان زمامداری مغول‌ها در ایران روایت می‌کند.

شبکه دو مجموعه تلویزیونی "عبور از پائیز" را به کارگردانی مسعود شاه محمدی و تهیه‌کنندگی رضا جودی برای رمضان سال 88 آماده کرد. در این سریال چنگیز جلیلوند، محمود عزیزی، برزو ارجمند، رامین راستاد، امیر آقایی، مهران رجبی، شیرین بینا، بهناز جعفری، محمود بنفشه‌خواه، فرشید زارعی‌فر، میرطاهر مظلومی و بهار کاتوزی بازی کردند.

داستان درباره مردی ثروتمند است که احساس می‌کند دوران استراحت فرارسیده و می‌خواهد مسئولیت‌هایش را به دخترانش بسپرد.

شبکه جوان(سه) این بار "پنجمین خورشید" را به کارگردانی علیرضا افخمی و تهیه‌کنندگی داود هاشمی برای ماه مبارک رمضان تهیه کرد. در این سریال حمید گودرزی، شبنم قلی‌خانی، مریم کاویانی، انوشیروان ارجمند، مهدی سلوکی، شهرام قائدی، مهوش صبرکن، کامیار محبی، عسگر قدس، حسن نجفی، پندار اکبری، نسیم گرامی‌پور، طوفان مهردادیان، پیروز پیروزیان و ... بازی کردند.

مهدی و همایون دو دوست هستند که در سال 65 در وضعیت بد اقتصادی زندگی می‌کنند. آنها اتفاقی عتیقه‌ای خاص پیدا می‌کنند که قابلیت سفر در زمان را دارد. مهدی همراه عتقیه 23 سال در زمان سفر می‌کند و در سال 1388 در تهران امروز خود را می‌یابد. او که با پدیده‌های جدید و دور از ذهن رو به رو می‌شود دلبسته دختری به نام هما می‌شود و ...

افخمی با ساخت این مجموع در سال 88 توانست نظر بسیاری از مخاطبان را جلب کند و جزو سریال‌های پربیننده رمضان بود.

شبکه 5 در این سال هیچ سریال مناسبتی تدارک ندید.


**سال 1389

شبکه یک هیچ گاه بر روی تیم کاری خاص اصرار نداشته و هر بار با افراد جدیدی کار کرده است. "در مسیر زاینده‌رود" به کارگردانی حسن فتحی و تهیه‌کنندگی اسماعیل عفیفه پروژه ای بود که در ماه مبارک رمضان به روی آنتن رفت.

در این سریال مسعود رایگان، حسین محجوب، مهدی باقربیگی، مهرانه مهین ترابی، اشکان خطیبی، بهنوش طباطبایی، پردیس افکاری، مهرداد ضیایی، هومن برق نورد، افسانه پاکرو، مهدی سلطانی، الهه حسینی، فرخ نعمتی، حمیدرضا آذرنگ، مهران نائل و نیما نادری بازی کردند.

خلاصه داستان از این قرار است که مهران سارنگ فوتبالیست جوان و با آتیه تهرانی که برای عقد قرارداد با یک باشگاه تازه تاسیس به اصفهان سفر کرده، طی تصادف با مسعود مصیب جوان نخبه اصفهانی، با او درگیر می‌شود و این آغاز ماجرایی طولانی است.

شبکه دو مجموعه "ملکوت" را به کارگردانی محمدرضا آهنج و تهیه‌کنندگی محسن شایانفر پخش کرد. در این سریال بازیگرانی همچون محمدرضا شریفی‌نیا، پروانه معصومی، احمد نجفی، رضا رویگری، علی دهکردی، کوروش تهامی، آهو خردمند، صدرالدین حجازی، نیما شاهرخ‌شاهی و ... بازی کردند.

«ملکوت» زندگی مرد متمولی به نام حاج فتاح را به تصویر می‌کشید که در روزهای اول ماه رمضان تصادف کرده و در بیمارستان بستری شده است.

- در ابتدا قرار بود مجموعه «سی‌امین روز» به کارگردانی پرویز شیخ طادی ماه رمضان پخش شود، اما بعد از مدتی سریال «ملکوت» جایگزین شد.

- این سریال هم با وجود بهره بردن از بازیگران خوب اما ضعف‌های عمده‌ای در فیلمنامه داشت و همین مسئله باعث شد مخاطبان علاقه‌ای به دیدن این مجموعه نداشته باشند.


"جراحت" به کارگردانی محمدمهدی عسگرپور و تهیه‌کنندگی محمدرضا شفیعی برای رمضان سال 89 از شبکه سه نمایش داده شد.. در این مجموعه امین تارخ، ثریا قاسمی، علی عمرانی، آتنه فقیه نصیری، مهوش صبرکن، محمد عمرانی، رامین راستاد، لیلا بلوکات، هستی مهدوی فر، یاسر جعفری و ... بازی کردند.

داستان این مجموعه درباره دو برادر بود که فرزندانشان قرار بود با یکدیگر ازدواج کنند، اما درگیر مشکلات بسیاری شدند و نهایتا به شدت با هم دشمن شدند. عسگرپور با ساخت "جراحت" دومین تجربه سریال‌سازی را بعد از "گل‌های گرمسیری" کسب کرد. البته او در دومین تجربه سریال‌سازی موفق‌تر عمل کرد.

مجموعه "جراحت" با 74 درصد بیننده در در سال 89 به عنوان پر بیننده ترین سریال ماه مبارک رمضان شناخته شد.


شبکه 5 هم مجموعه "نون و ریحون" را به کارگردانی فرزاد موتمن، تهیه‌کنندگی محمود رضوی و نویسندگی طلا معتضدی برای رمضان سال 89 تهیه کرد. در این سریال برزو و انوشیروان ارجمند، علی قربانزاده، امیرحسین رستمی، رضا داوودنژاد، مهران رنجبر، شبنم قلی‌خانی، بیتا سحرخیز، ملیکا شریفی‌نیا، گلاره عباسی، داریوش کاردان، فرهاد آییش، سعید پیردوست، فرامرز روشنایی و... به ایفای نقش پرداخته‌اند.

داستان "نون و ریحون" درباره پنج دوست است که با هم از کودکی در یک محل بزرگ شده‌اند. دوستی آنها در طول سال‌ها با افت‌وخیزهای فراوانی همراه بوده است. تا اینکه بر اثر فوت بستگان یکی از آنها، یک حمام به یکی از آن‌ها به ارث می‌رسد .دوستان تصمیم می‌گیرند حمام را به یک سفره‌خانه سنتی تبدیل کنند. تبدیل یک حمام قدیمی به سفره‌خانه سنتی ماجراهای بسیاری را برای آنها به وجود می‌آورد تا آنجا که تصمیم می‌گیرند دیگر ازدواج نکنند.




*دهه نود؛آیا مناسبتی سازی از مد خواهد افتاد؟

هر طلوعی، لاجرم غروبی هم دارد. اگر دهه هشتاد ایام تاخت و تاز سریال های مناسبتی بود، دهه نود تبدیل به دوره رکود سیما در این حوزه شد. البته در این برهه هنوز هم رقابت میان شبکه ها وجود دارد اما در مجموع کیفیت آثار مناسبتی در دو سال اخیر حتی از سریال های معمولی تلویزیون هم پایین تر بوده است.


**سال 1390

شبکه یک مجموعه تلویزیونی "سقوط یک فرشته" را به کارگردانی بهرام بهرامیان و تهیه‌کنندگی رامین عباسی‌زاده برای رمضان امسال آماده می‌کند. در این مجموعه مسعود رایگان، فریبا کوثری، مهرداد صدیقیان، خاطره اسدی، هدی زین العابدین، شبنم مقدمی و ... بازی می‌کنند. داستان این مجموعه ماورایی است.

نام این مجموعه در ابتدا "اگر فردا بیاید" بود، اما بعد از مدتی "سقوط یک فرشته" جایگزین شد.

ماه رمضان سال 92 نوبت پرویز شیخ طادی بود تا به جرگه مناسبتی سازان بپیوندد. "سی امین روز" با مضمون اجتماعی و طنز برای شبکه دو سیما در 25 قسمت آماده شد و فتحعلی اویسی، میرطاهر مظلومی، محسن فاضی مرادی، فلور نظری، یوسف صیادی و ارژنگ امیرفضلی ایفای نقش کردند.

مجموعه «سی‌امین روز» روایتگر مردی به نام سیاوش است که سهواً باعث قتل برادر دوستش می‌شود. از آنجا که بسیار به رقابت پایبند است قتل را به گردن می‌گیرد.


شبکه سه مجموعه "پنج کیلومتر تا بهشت" را به کارگردانی علیرضا افخمی و تهیه‌کنندگی داود هاشمی روانه آنتن سیما کرد. در این سریال داریوش فرهنگ، مهدی سلوکی، شهرام قائدی، پردیس افکاری، رضا توکلی، شهنام شهابی، شبنم قلی‌خانی، نفیسه روشن، حسین سلیمانی و ... بازی می‌کنند.

داستان این مجموعه درباره دختر و پسری است که قصد ازدواج دارند، اما پسر طی یک صانحه در بیابان های حوالی بهشت زهرا به کما می رود. روح پسر جوان بعد از این اتفاق از کالبد خارج شده و در میان آشنایان و اقوامش سرگردان می شود.

"پنج کیلومتر تا بهشت" نخستین مجموعه‌ رمضانی تلویزیون بود که برایش مراسم افتتاحیه با حضور مسئولان گرفته شد.


شبکه تهران برای ماه رمضان امسال مجموعه تلویزیونی "سه دونگ سه دونگ " را به کارگردانی شاهد احمد لو آماده کرده است. در این مجموعه سیروس گرجستانی، مرجانه گلچین، محمد کاسبی، جواد عزتی و اشکان اشتیاق بازی کردند..



**سال 1391


شبكه 1 سيما سال گذشته سريال "راز پنهان" ساخته فلورا سام را به روي آنتن برد.
در اين سريال بازيگراني چون داريوش ارجمند، پروانه معصومي، محمود عزيزي، الهام حميدي، كامران تفتي و لادن طباطبايي و سعدي پورصميمي به ايفاي نقش مي‌پردازند.

"راز پنهان" داستان دو دوست قديمي است كه پس از سال ها بر اثر اتفاقي دوباره با يكديگر مواجه مي شوند آن دو به ياد خاطرات خوش كودكي قصد دارند دوستي خود را ادامه دهند اما طولي نمي‌كشد كه بروز حواشي رابطه آن دو را دستخوش تغيير مي‌كند.


سريال "چمدان" ساخته خسرو ملكان از شبكه 2 سیما پخش شد. در اين سريال كه در رقابت با سريال "روياي گنجشك ها" ساخته راما قويدل براي پخش از شبكه 2 انتخاب شد بازيگراني چون فتحعلي اويسي،‌ ميرطاهر مظلومي، حسن قاضي مرادي، فلور نظري و يوسف صيادي و ارژنگ اميرفضلي به ايفاي نقش مي‌پردازند.

"چمدان" روايتگر داستان چمداني است كه دست به دست مي‌چرخد و ماجراهاي جالبی را پشت سر مي‌گذارد.

سال قبل "خداحافظ بچه" به كارگرداني منوچهر هادي از شبكه جوان سيما پخش شد. این سریال روايتگر داستان زوجي خوشبخت است كه در آ‌رزوي تولد فرزند به سر مي‌برند و در اين ميان وقوع اتفاقي غيرمنتظره زندگي آرام اين زوج را به هم مي‌ريزد اين دو با انجام آزمايش در مي‌يابند مشكل ناباروري دارند و به همين دليل تصميم مي‌گيرند سرپرستي كودكي را برعهده بگيرند.

در خداحافظ بچه، بازيگراني چون آ‌تيلا پسياني، بهاره رهنما، شهرام حقيقت دوست، مهراوه شريفي نيا، بهنوش بختياري، ناصر گيتي جاه و شهين تسليمي به ايفاي نقش پرداختند.

گرچه داستان و محتوای این فیلم هیچ ارتباطی به ماه مبارک رمضان نداشت اما اقبال مردمی به آن نسبت به بقیه سریال های مناسبتی بیشتر بود.

شبکه 5 سیما برای سال 91 هیچ سریالی را تدارک ندید و مجموعه روتین شاید برای شما هم اتفاق بیوفتد را در 30 روز ماه رمضان با موضوعات مذهبی در کنداکتور جا داد.


*آمار اقبال مردمی به سریال های ماه رمضان
آمارهای مرکز نظرسنجی سیما و برخی سایت های پربازدید خبری طی دهه گذشته مشاهدات خوبی را ارائه می دهد. در واقع بالا و پایین شدن اعداد نظرسنجی ها کد هایی برای ساخت سریال به مدیران می دهد. البته بعید می دانیم مدیران محترم از این آمارها استفاده خاصی بکنند.

سال ۸۱ حداقل بیننده ۴۰ درصد (سریال عروج) و حداکثر بیننده ۷۳ درصد (پشت کنکوری ها)

سال ۸۲ حداقل بیننده ۶۳ درصد (رویای ناتمام) و حداکثر بیننده ۷۹ درصد (فقط به خاطر تو)

سال ۸۳ حداقل بیننده ۳۹ درصد (اگه بابام زنده بود) و حداکثر بیننده ۸۹ درصد (خانه به دوش)

سال ۸۴ حداقل بیننده ۴۷ درصد (مرده متحرک) و حداکثر بیننده ۸۵ درصد (متهم گریخت)

سال ۸۵ حداقل بیننده ۳۹ درصد (زیرزمین) و حد اکثر بیننده ۷۰ درصد (صاحبدلان)

سال ۸۶ حداقل بیننده - درصد (یک وجب خاک) و حداکثر بیننده ۷۹ درصد (میوه ممنوعه)

سال ۸۷ حداقل بیننده ۲۵ درصد (شکرانه) و حداکثر بیننده ۸۶ درصد (بزنگاه)

سال ۸۸ حداقل بیننده ۴۰ درصد (یک وجب خاک) و حداکثر بیننده ۷۳ درصد (پنجمین خورشید)

سال ۸۹ حداقل بیننده ۵۸ درصد (در مسیر زاینده رود) و حداکثر بیننده ۷۳ درصد (جراحت)

سال ۹۰ حداقل بیننده ۳۵ درصد (پنج کیلومتر تا بهشت) و حداکثر بیننده ۴۳ درصد ( تکیه بر باد)


*نگاهی به پرکارترین بازیگران

در سریال‌های مناسبتی بعضی از بازیگران هستند که به عنوان سرجهازی سریال‌ها هر سال حضور دارند. در این بین اما حضور بازیگرانی همچون علی صادقی، سیروس گرجستانی، پوریا پورسرخ، مهران رجبی و مریم‌ امیرجلالی بیشتر از بقیه مورد استفاده قرار گرفته و گویی جزء قرارداد حضور در این ماه هستند. بماند که مدیران شبکه برای این‌که این رقابت و جدیت را دست​کم نگیرند به سراغ تیم‌های بازیگری جدید و تاپ می‌روند اما ماه رمضان برای یک عده با این ترکیب بازیگران کمدي‌پرداز مزه می‌دهد.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

تخلفات تلویزیون در حوزه حجاب و روابط افراد نامحرم

پستتوسط najm134 » سه شنبه نوامبر 26, 2013 10:28 pm

شورای نظارت بر صداوسیما که چندی پیش تحلیلی را مبنی بر ضعف پرداختن به مقولات سبک زندگی در سریال‌های تلویزیونی در شش ماهه دوم سال 91 منتشر کرده بود، اکنون در گزارشی جدید، موارد تخلف را در تمامی برنامه‌های سیما اعلام و منتشر کرد.

به گزارش ایسنا، شورای نظارت بر تلویزیون از میان موارد تخلفات، 8503 مورد تخلف را به شبکه یک، 7650 مورد را به شبکه دو سیما، 8461 مورد را به شبکه سه سیما و 8624 مورد تخلف را به شبکه تهران در برنامه‌های شش ماهه دوم سال 91 اختصاص داد.

یکی از مهم‌ترین مبناهای بررسی عملکرد سازمان صداوسیما، میزان تقید خروجی‌های برنامه‌ای سازمان به رعایت ضوابط رسانه‌ای و هنجارهای محتوایی است. مبنای این بررسی دستورالعمل «سیاست‌ها و ضوابط تولید، تأمین و پخش» است، که توسط سازمان صداوسیما تهیه و ابلاغ شده‌است.

شاخص‌های سبک زندگی در این گزارش «پوشش و حجاب»، «آرایش»، «نحوه تعامل و روابط افراد نامحرم»، «ناسزاگویی و الفاظ نامناسب»، «موسیقی‌های نامناسب و رقص»، «استفاده از خط و زبان بیگانه» است.

بازه زمانی مورد بررسی دردر شبکه دو نیز هر شبانه‌روز 8 ساعتِ پرمخاطب بوده‌است.

8503 مورد تخلف شبکه یک

در این راستا گزارش «بررسی روندی شاخص‌های سبک زندگی در شبکه یک سیما در شش‌ماهه دوم سال 91» در شورای نظارت تهیه شده‌ است.

تصوير
- نتایج

1. چنانچه در جدول فوق ملاحظه می‌شود، تعداد تخلفات شاخص‌های «آرایش» و «پوشش و حجاب» نسبت به دیگر شاخص‌ها بسیار زیاد است.

2. در بین گروه‌های برنامه‌سازی گروه‌های «تأمین‌برنامه» و «سریال‌های تلویزیونی» در خصوص هر شش شاخص بیشترین تخلفات را داشته‌اند.

3. در بین ساختارهای برنامه‌سازی بیشترین تعداد تخلفات تقریباً در همه شاخص‌ها مربوط به ساختارهای «نمایشی» و «خبر» بوده‌ است.

7650 مورد تخلف شبکه دو سیما

تخلفات مربوط به شاخص‌های سبک زندگی در شش‌ماهه دوم سال 91 در شبکه دو آورده شده‌است.
موارد تخلف شبکه دو
تصوير
- نتایج:

1. تعداد تخلفات شاخص‌های «آرایش» و «پوشش و حجاب» نسبت به دیگر شاخص‌ها بسیار زیاد است.

2. در بین گروه‌های برنامه‌سازی گروه‌های «تأمین‌برنامه» و «کودک و نوجوان» در هر شش شاخص بیشترین تخلفات را داشته‌اند.

3. در بین ساختارهای برنامه‌سازی بیشترین تعداد تخلفات تقریباً در همه شاخص‌ها مربوط به ساختارهای «نمایشی» و «کودک و نوجوان» بوده‌است.

8461 مورد تخلف شبکه سه

تخلفات مربوط به شاخص‌های سبک زندگی در شش‌ماهه دوم سال 91 در شبکه سه آورده شده‌ است.

تصوير
- نتایج:
موارد تخلف شبکه سه
1. تعداد تخلفات شاخص‌های «آرایش» و «پوشش و حجاب» نسبت به دیگر شاخص‌ها بسیار زیاد است.

2. در بین گروه‌های برنامه‌سازی گروه‌های «تأمین‌برنامه» و «سریال‌های تلویزیونی» در خصوص پنج شاخص بیشترین تخلفات را داشته‌اند.

3. در بین ساختارهای برنامه‌سازی بیشترین تعداد تخلفات تقریباً در اکثر شاخص‌ها مربوط به ساختارهای «نمایشی» و «ترکیبی» بوده‌است.

8624 مورد تخلف شبکه تهران

در جدول ذیل تخلفات مربوط به شاخص‌های سبک زندگی در شش‌ماهه دوم سال 91 در شبکه تهران آورده شده‌است.
موارد تخلف شبکه تهران
تصوير
- نتایج:

1.تعداد تخلفات شاخص‌ «آرایش» نسبت به دیگر شاخص‌ها بسیار زیاد است.

2.در بین گروه‌های برنامه‌سازی گروه‌های «تأمین‌برنامه» و «کودک و نوجوان» در خصوص هر شش شاخص بیشترین تخلفات را داشته‌اند.

3. در بین ساختارهای برنامه‌سازی بیشترین تعداد تخلفات تقریباً در همه شاخص‌ها مربوط به ساختارهای «نمایشی» و «کودک و نوجوان» بوده‌است.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

آيا صدا و سيما عزادار مولاي متقيان (علیه السلام) نبود؟

پستتوسط najm134 » پنج شنبه جولاي 24, 2014 3:02 pm

در شب شهادت مولاي متقيان حضرت علي عليه السلام، در بسياري از شبکه هاي وابسته به صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران مراسم عزاداري پخش مي شد.
Image
اما در يکي از شبکه ها که بازي مسابقه ملي پوشان واليبال ايران را پوشش مي داد،‌ متأسفانه حتي يک ربان مشکي رنگ به مناسب شهادت، در گوشه صفحه ديده نمي شد.

اين در حاليست که ملي پوشان واليبال ايران در بازي با ايالات متحده آمريکا در اقدامي ارزشمند، به مناسبت روز شهادت حضرت علی (علیه السلام)، بر دست راست خود مچ بند سياه رنگي بسته بودند.

در اين ميان، شايد کمتر کسي انتظار داشت که اين شبکه تلويزيوني نيز پخش بازي را تعطيل کرده و مانند ديگر شبکه ها به پخش مراسم عزاداري بپردازد،‌ اما بدون شک مي شد حتي با يک ربان مشکي،‌ آنهم در گوشه صفحه حزن و اندوه را نشان داد.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

آلودکی رسانه

پستتوسط najm134 » پنج شنبه آگوست 07, 2014 7:52 am

انتقاد غيرمستقيم سخنگوي عراق از صدا و سيماي ايران

به گزارش شیعه آنلاین، در پي حمله وحشیانه گروهک تکفیری – تروريستي «دولت اسرائیلی عراق و شام» موسوم به "داعش" به مردم مظلوم و بی گناه عراق، «سید حسین شهرستانی» از مقامات ارشد و سخنگوی دولت عراق در گفتگو با خبرنگار شیعه آنلاین گفت: تاکنون بیش از پنج هزار نفر شیعه به طرز وحشیانه اي توسط گروهک تروریستی "داعش" به شهادت رسیده اند.

"شهرستانی" در ادامه اين گفتگوی کوتاه گفت: در حملات تروریستی گروهک تکفیری "داعش" به عراق همچنين بیش از هفت هزار خانوار عراقی آواره شده اند و به استان های جنوبی عراق پناه برده اند. این پنج هزار نفر آماری است که فقط شیعیان هستند، حدود دو هزار مسیحی و دو هزار نفر از پيروان ديگر ادیان و مذاهب نيز توسط این گروهک تکفيري به شهادت رسیده اند.

سخنگوي دولت عراق در ادامه اين گفتگو با انتقاد از رسانه های شیعی و اسلامی و از جمله صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران گفت: ما اخبار همه رسانه هاي کشورهاي همسايه را رصد و پيگيري مي کنيم. ما از رسانه ها درخواست داریم که اخبار شیعيان مظلوم عراق را بيش از پيش و با دقت پوشش دهند، این طور نباشد که هنگامی عده ای زیادی به شهادت برسند، تازه رسانه ها احساس تأسف کنند و خبري کوتاه منتشر کنند.

وی در پایان اين گفتگو با انتقاد از رسانه های غير عراقي گفت: ما مسلمانیم، و بر اساس دین ما هر کس به ناحق کشته شود "شهید" محسوب می شود، از سویی دیگر علماء و مراجع گفته اند، کسانی که در برابر "داعش" کشته می شوند "شهید" به حساب مي آيند، چرا رسانه هاي کشورهاي مختلف اسلامي از لفظ "کشته"ها به جاي لفظ "شهید" استفاده مي کنند؟!

«سید حسین شهرستانی» در خصوص آوارگان گفت: بحمدالله مشکل خاصی از لحاظ تأمین اعتبار و مواد اولیه نداریم و امیدواریم با همکاری مردم عزیز بتوانیم بر این مشکل چیره
شویم
از اول اشغال عراق توسط امريكا تا كنون كه 11 سال مي كذرد رسانه هاى دولتي ايران بر بكار بردن لفظ كشته براى شيعيان عراق اصرار دارند در حاليكه براى كشته هاى دركيري سنيها با امريكائيها در عراق لفظ شهيد بكار مي بردند .
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

رسانه ملی، سلامت مردم را برای دریافت بودجه گروگان گرفته است!

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه سپتامبر 02, 2014 7:05 am

رسانه ملی، سلامت مردم را برای دریافت بودجه گروگان گرفته است!


شاید عجیب باشد ‌در کنار پارازیت، سرب و دیگر مواد مسموم ناشی از سوخت موتور خودرو‌ها، دخانیات، گرد و غبارهای معلق در هوا، فست‌فود‌ها، نوشیدنی‌های گازدار، خوردنی‌های تولید شده در صنایع غذایی و حاوی مواد نگهدارنده، آلودگی همراه با آب‌های زیرزمینی و میوه و تره‌بار و...، سازمان صدا و سیما، نقش کارآمدی در تهدید سلامت عمومی جامعه دارد!

به گزارش «تابناک»، سیدحسن قاضی‌زاده هاشمی، وزیر بهداشت که عملکرد قابل قبولی در دولت یازدهم از خود به جای گذاشته و به همین دلیل، یکی از سه وزیری بود که در روزهای گذشته، ‌‌رئیس جمهور از وی تقدیر کرد، با انتقاد از عملکرد صدا‌و‌سیما در تبلیغ کالاهای مضر، از بی نتیجه بودن پیگیری‌های پیاپی در این باره خبر داد و سرانجام قضاوت در این زمینه را به مردم واگذار کرد.

بر پایه ماده ۳۷ قانون برنامه پنج‌ساله پنجم توسعه جمهوری اسلامی ایران، وزارت بهداشت موظف است، هر ساله فهرست اقدامات و کالاهای آسیب‌رسان به سلامت و داروهای با احتمال سوء مصرف را در کارگروهی، به سرپرستی این وزارت‌خانه و عضویت وزارتخانه‌های امور اقتصادی و دارایی، بازرگانی، رفاه و تأمین اجتماعی و صنایع و معادن و معاونت برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی رئیس جمهور‌، تعیین و ابلاغ نماید و متخلفان موظف به پرداخت جریمه هستند؛ جریمه‌ای که با هر بار تکرار، دست‌کم ۲۰ درصد بر آن افزوده می‌شود و با این حساب، بدهی مدیران صدا و سیما سر به فلک گذاشته است!

وی با اشاره به اینکه بنا بر قانون، وزارت بهداشت هر ساله فهرست کالاهای آسیب‌رسان را تهیه کرده و نسخه‌ای از آن را در اختیار سازمان صدا و سیما قرار می‌دهد، به نسیم گفت: ما بار‌ها نامه نوشتیم و تذکر دادیم، ولی توجهی به این حرف‌ها و تذکرات نشده و پخش تبلیغات کالاهای آسیب‌رسان در رسانه ملی ادامه دارد. وقتی به آن‌ها معترض می‌شویم که چرا این چنیین تبلیغاتی ‌پخش می‌کنید، می‌گویند‌ دولت بودجه نمی‌دهد و ما باید از این راه، بخشی از اعتبارات مالی خود را تامین کنیم.

Image
این در حالی است که بر خلاف ماجرای آمیختن پالم با محصولات لبنی، این بار لحن وزیر نشان از نوعی ناامیدی دارد و از این روی، عجیب به نظر می‌رسد، ولی اگر بدانیم سوابق پیگیری این موضوع توسط وزرای بهداشت سابق، به نقطه شفافی نمی‌رسد، چه بسا درک ماجرا برایمان آسان‌تر شود.

اگر در سخنان وزرای بهداشت دولت‌های قبل دقیق شویم، درخواهیم یافت که همواره طرح ایراد به عملکرد صدا و سیما در حوزه سلامت، با اشکال گرفتن به تبلیغ کالاهای ممنوعه در این رسانه آغاز می‌شده و همواره «بودجه ندارم»، «مجبوریم» و پاسخ‌هایی از این دست، یگانه راهکار مسئولان این سازمان برای سرپوش نهادن بر تخلف خود در این زمینه بوده است.

این در حالی است که با جست‌وجو در بایگانی اخبار، درخواهیم یافت، مدتی است گلایه مسئولان وزارت بهداشت به این نقطه‌ضعف رسانه ملی، ماهیت حقوقی یافته و اگر به مماشات با آن برخورد نشده بود، چه بسا تا به امروز حل و فصل شده بود.

اما نخستین مقامی که به این موضوع اشاره حقوقی کرد، علیرضا مصداقی نیا، معاون دکتر مرضیه محید دستجردی، وزیر بهداشت دولت دهم بود که عمر وزارتش به انتهای دولت قد نداد و عزل شد. این تذکر از این روی جالب توجه بود که مقام مسئول وزارت بهداشت، رسانه ملی را به اجرای قانون دعوت کرده و در پایان گفته بود: تمایل داریم با همکاری و همراهی یکدیگر این قانون را اجرا کنیم و علاقه‌مند به مراجعه به قوه قضائیه نیستیم.

Image Image Image


این انتقاد بعد‌ها از زبان دکتر محمدحسن طریقت منفرد، وزیر سابق بهداشت تکرار شد. او که ریشه بسیاری بیماری‌ها را در گذشته بیماران خوانده بود، از عادت کردن ذائقه کودکان به خوردن نمک انتقاد کرده و عامل آن ‌را تبلیغات صدا و سیما خوانده و گفته بود: ‌در این باره تذکر‌های بسیاری داده شده، ولی صدا و سیما توجه جدی نکرده است. قبول داریم که این سازمان مانند دیگر نهاد‌ها مشکلات اقتصادی دارد و باید درآمد داشته باشد، ولی تا اندازه‌ای که به لحاظ مسائل کوتاه‌مدت باشد قابل فهم است؛ اما واقعاً عوارض ‌جبران‌ناشدنی دارد.

اینجاست که راحت‌تر می‌توان قضاوت کرد، سخنان وزیر بهداشت فعلی درباره بی‌توجهی سازمان صدا و سیما به تذکرات قانونی و بهانه قرار دادن کمبود بودجه، اتفاقی تکراری و به شدت مسبوق به سابقه است و می‌توان از آن با گروگان گرفتن سلامت مردم برای اصلاح بودجه یاد کرد.

به عبارت بهتر، مسئولان رسانه ملی که بر اساس قوانین و اسناد بالا دستی موظفند در حوزه سلامت آگاهی‌سازی کرده و به عنوان بازو‌ رسانه‌ای وزارت بهداشت عمل کنند، نه تنها به این نقش خود عمل نمی‌کنند، بلکه آشکارا بر خلاف آن کار می‌کنند تا به گفته وزرای بهداشت از گذشته تاکنون، نقش پر رنگی در آسیب زدن به سلامت عمومی داشته و در عمل تفاوتی با دیگر تهدید کننده‌های سلامت مردم نداشته باشند؛ با آلودگی هوا، سموم محلول در آب یا موجود در مواد غذایی، با سبزی‌هایی که با فاضلاب آبیاری می‌شوند، مرغ‌های هورمونی و...!


وزیر بهداشت ادامه داد: در این موضوع ‌حلقه‌ای گم شده‌ که یا نیاز به قانون دارد یا اگر قانون است، نیاز به یک مجری قاطع دارد؛ بنابراین، ما کوتاهی نکردیم و ابزار بازدارنده هم نداریم؛ آنقدر اطلاع رسانی کردیم که فست فود و غذاهای پرنمک و پر چرب مضر است که فکر نمی‌کنم کسی در ایران از این موضوع بی‌اطلاع باشد. از طرفی هم نمی‌توانیم جلو‌ تولید این مواد را بگیریم، پس مردم باید انتخاب عاقلانه داشته باشند.

آن گونه که سخنان وزیر نشان می‌دهد، بارها و بارها ممنوعیت تبلیغ کالاهای آسیب‌رسان را در رسانه ملی پیگیری شده، ولی با‌ ابزارهای قانونی مانند تذکر هم نتوانسته‌ایم، مانع پخش تبلیغات امثال چیپس و پفک شویم و از این روی، ترجیح داده‌ایم آگاهی رسانی به مردم را بیشتر مورد توجه قرار دهیم و از ایشان بخواهیم با قضاوت درست، به نوعی ضد تبلیغات صدا و سیما عمل کنند!
pejuhesh232
 
پست ها : 8798
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

آلودگي تلويزيون ايران = انكار كرامات بعد عاشوراء

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه دسامبر 18, 2014 7:40 pm

آلودگي تلويزيون ايران = انكار كرامات بعد عاشوراء

جهت مشاهده روی لینک زیر کلیک نمایید:
http://s5.picofile.com/d/ee510ab7-bd2f- ... %D8%A7.mp4
pejuhesh232
 
پست ها : 8798
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

"هجرت : خدایان و پادشاهان"؛ تداوم پروژه مسخ چهره وحیانی پیام

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه مارس 12, 2015 7:55 pm

"هجرت : خدایان و پادشاهان"؛ تداوم پروژه مسخ چهره وحیانی پیامبران اولوالعزم


گروه فرهنگی مشرق - "هجرت : خدایان و پادشاهان" آخرین ساخته کارگردان انگلیسی هالیوود رایدلی اسکات است. او در کنار فیلم سازانی چون کن لوچ، مایک لی، گای ریچی و... از کارگردانان انگلیسی تبار صاحب نفوذ در هالیوود است که نقش بسیار پررنگی را از زمان ساخت فیلم مطرحی چون "تلما و لوئیزا" که انقلابی در ملودرام های هالیوودی بود تا ساخت اثری همچون "قلمرو بهشت" که نسبتی ظاهرا انتقادی به وقایع جنگ های صلیبی و اشغال سرزمین مقدس داشت، ایفا نمود. هر چند در میان آثار او فیلم های بسیار ضعیفی چون "گنگستر های آمریکایی"، "مشاور" یا "رابین هوود" دیده می شود؛ اما از اهمیت اسکات در مقام یکی از تکنوکرات های اصلی هالیوود نمی کاهد.

Image

"هجرت : خدایان و پادشاهان" تحریف آشکار تاریخ است. یک تیم ضعیف به عنوان نویسنده فیلمنامه و ساختار استودیویی این فیلم آن را به اثری بی اهمیت مبدل نموده است. این فیلم در کنار "نوح" آخرین ساخته "دارن آرنوفسکی" می تواند نمایانگر تمرکز هالیوود بر یک مسئله تاریخی باشد و آن محو نمود جملگی برداشت های مقدس و متافیزیکی از تاریخ ادیان و منتفی نمودن رسالت پیامبران اولوالعزم است. نوح (ع) در فیلم آرنوفسکی در رسالت خود شک می کند و بر سر دوراهی خواست نفسانی خویش و خانواده‌اش با رسالت خود باز می ماند. تصویر آرنوفسکی از نوح (ع) آنچنان متاثر از روانشناسی مریضی است که هیچ خواستگاه وحیانی در آن دیده نمی شود .

رایدلی اسکات " هجرت: خدایان و پادشاهان" را در رابطه با وقایع حکومت رامسس دوم ساخت. در این فیلم موسی قوم بنی اسرائیل را از حاکمیت فرعون خارج می کند. واضح است که روایت "عهد عتیق" و تلقی مشرکانه آن در خصوص پیامبرانی چون داوود و سلیمان منبع برداشت نویسندگان فیلمنامه بوده است. در عهد عتیق بنیان قوم بنی اسرائیل بر خیانت و سلطه داوود و یهودا استوار است و آموزه های راز آمیز و منحرف اساطیر یهودی آن در خصوص قوم بنی اسرائیل برداشتی تحریف شده و بسیار متباین از حقیقت قرآنی این قوم را ارائه می دهد. قوم بنی اسرائیل که در فیلم به صورت کلی قوم کنعانی - عبری نامیده می شوند تصویر دقیقی از حقیقت آن را بیان نمی دارند. یکی از اصلی ترین اختلافات در قوم بنی اسرائیل پس از مرگ سلیمان که در تجمع سران قبایل در شکیم حاصل شد جدایی دولت افرائیم ( خاندان یوسف) و دولت یهود (خاندان یهودا) بود. دولت یهود مرکز اصلی شرک و بت پرستی بود و تا سال ها سیاست ستیز و جنگ با قوم افرائیم داشت زیرا قوم یهود خود را برگزیده ی اصلی شبان بنی اسرائیل می دانست.

Image

بنابراین یهود و بنی اسرائیل دو مقوله کاملا جداست و قوم افرائیم خود را پیرو سنن موسوی می دانست. قوم یهود دائما بر قوم افرائیم هجوم می برد و سرانجام در زمان حکومت ابیام فرزند رحبعام (شاه یهود) توانست آنان را تاراج کند و این موجب سقوط خاندان یوسف شد. در عهد عتیق مشخص نیست که آئین پرستش گوساله زرین که میراث فنیقی ها بود – به جز قوم یهودا- به کدام قوم منتسب است و در این خصوص روایات متناقضی وجود دارد.کتابی که در کوه سینا بر موسی کلیم الله نازل گردید هیچگاه در دسترس نیست و آنچه به عنوان تورات توسط قوم یهود و عزرا کاهن بازنویسی و تحریف شد انحرافی بیش نیست.خداوند متعال در قرآن عظیم می فرمایند :

وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ

و (به یاد آورید) هنگامی را که با موسی چهل شب وعده گذاردیم ، ( و او برای گرفتن فرمان های الهی ، به میعادگاه آمد) سپس شما گوساله را بعد از او (معبود خود) انتخاب نمودید ، در حالی که ستمکار بودید (سوره بقره ، آیه 51)

قوم بنی اسرائیل پس از دیدن معجزات بیشمار موسی کلیم الله در حالی که ایشان برای دریافت وحی به تور سینا می رفتند در حال بازگشت مشرک شدند و از آیین حق بازگشتند. در فیلم "هجرت :خدایان و پادشاهان" روایت کاملا متفاوت است پایان این فیلم با تصویری بدیع از قوم بنی اسرائیل همراه است تصویری که موسی را در کنار قومش در عین پیروزی و اتحاد قرار می دهد و تصویری از خدا ( شخصیت کودک) را در میانشان در حال رضایتمندی و خوشنودی نشان می دهد. خبری از انحراف نیست و موسی ماموریتش را به پایان رسانیده است .
خدا در فیلم "هجرت " در هیبت پسر بچه ای شرور و خودکامه که در کوه سینا با موسی ملاقات می کند ظاهر می شود این خدا که در ادامه تفسیر انسان گرایانه هلنیستی، پیش از این در تعلقات یونانی زده ی اسکات در فیلمی چون "پرومتئوس" نمایان می گردد، نمایانگر تلقی و درک مشرکانه و رازآمیز یهودیت از خدا در چهره ای انسان گونه است . گذار از چهره اساطیری به چهره انسانی در نسبت با تلقی خدا در تمدن یونان باستان که بارز ترین نشانه هایش را می توان در آثار نویسندگانی چون آشیل و یا اوریپید دید، در دوره هلنیستی و با ظهور اشرافیت نوپای متاثر از فلسفه صورت گرای ارسطو، رخ می دهد.

Image

در این تلقی خدا منشا خودکامگی، استبداد و خشم است که حکومت می کند (در هیبت زئوس). این باور انسانگرایانه از خدا در طول تاریخ غرب هیچگاه به طور کلی محو نگردید و همواره در تمام ادوار تاریخی حضور داشت به عنوان مثال تلقی ارسطو از خدا در ساحتی مکانیکی رغم می خورد، خدای ارسطو فاقد درک و شعور است و تنها متحرک نامتحرک است. در سده میانه و حاکمیت کلیسا با اینکه کلیسای کاتولیک و متفکرانی چون سنت آگوستین سعی نمودند که تلقی والامنشانه ای در نسبت با درک مفهوم خداوند ارائه دهند؛ اما همچنان در حیطه نیست‌انگارانه فلسفهِ مدرسی باقی ماندند. چنانچه که در بسیاری از اشعار و مناجات های بزرگان کاتولیک خدا هم ردیف انسان است و هیبتی انسان گونه دارد و این نیز ریشه در انحرافات مسیحیت کاتولیک داشت. با سیطره پروتستانتیسم و پیوریتنیسم و همچنین گرایشات رازآلود آمیخته با یهودیت همچون فراماسونری، کابالا و همچنین عرفان منحرف و مشرکانه گونسیه و ... خداوند به عنوان منشاء خشم و عذاب و کانون شر مطرح می گردد.

Image

تلقی چند خدایی و غفلت خدا و همچنین تلقی عاطل از خدا جملگی از انحرافات فرقه های مختلف منشعب از جنبش های رفورمیستی کلیساست. هر چند که اصول کاتولیک نیز آمیخته با تحریفاتی همچون بازنگری شورای ترانت است. در تمدن غربِ مدرن نیز تلقی خدا با گرایشات حسی – تجربی در فلسفه شخصیت هایی چون "لایب نیتس" همراه است. اینان جملگی ریشه در تلقی نیست‌انگار و اثیر متافیزیک کاسموسانتریسم غرب دارد.

در فیلم "هجرت" موسی با خدا هم ردیف است آنان با یکدیگر نزاع می کنند و موسی بر او خشم می کند و او موسی را از خود می راند حتی در قسمتی به موسی می گوید "کسی که فکر می کردم نبودی". در هیچ قسمتی از فیلم شخصیت موسی به عنوان پیام آور یکتا پرستی مطرح نمی گردد و رسالت موسی به عنوان ماموریتی تحمیلی تلقی می گردد و این ویژگی به طرز پر رنگی در فیلم "نوح" آرنوفسکی نیز دیده می شود وحدانیت و وحیانیت در روایت سینمای هالیوود از تاریخ ادیان و سرگذشت پیامبران به طور کلی حذف گردیده است.

تفسیر هالیوود از سیمای پیامبران اولوالعزم بسیار توهین آمیز و منحرفانه می باشد. به عنوان مثال در فیلم "رمز داوینچی" ساخته ران هاوارد که اقتباسی از رمانی به همین نام نوشته دن براون است با استناد به چند رمز گشایی از تابلوی شام آخر داوینچی، مسیح (العیاذ بالله) بر اثر هم‌خوابگی با فاحشه معروفی که در روایات حواریون سخن از آن است نسلی از خود را بجا گذاشته است، در این اثر مسیح (ع) مردی دچار نفسانیات مطرح گردیده است و در فیلمی چون " انجیل به روایت متی" ساخته پیر پائلو پازولینی این شبهات هر چند تعدیل یافته تر نیز همچنان حضور دارد و "هجرت: خدایان و پادشاهان" نیز در ادامه همین روند سکولاریستی هالیوود می باشد و قصد آن مسخ چهره وحیانی پیامبران اولوالعزم است.

Image

در این روند فیلم "محمد (ص)" ساخته مجیدی طغیانی در برابر این تحریفات مشرکانه است. نباید از سینما و هنر تصویر انتظار ارائه چهره ای تمام و کمال از پیامبران داشت، زیرا تصویر صورت تنزل یافته کلمه و معناست؛ اما "محمد (ص)" عمیقا از بدعت مشرکانه هالیوودی اجتناب می ورزد و جلوه پیامبر خاتم در این اثر در عین نزدیکی روایی به ایشان وحیانی و مملو از ایمانی عمیق است، این نسبت و تجلی آن در فیلم "محمد (ص)" میراث گذار معنوی از سکولاریسم ماهوی سینماست و این به خودی خود دستاورد انقلاب اسلامی می باشد.

مسلم است که "هجرت : خدایان و پادشاهان" در پی ایراد پیام سیاسی با استعانت از نوعی قهرمان سازی عوام گرایانه از پیامبری اولوالعزم می باشد تا آن را نماد لیبرالیسم دموکراسی طلب بداند. همچون که شخصیت هایی چون اسکندر در فیلم الیور استون و یا اسپارتاکوس در فیلم استنلی کوبریک دارای این چهره بودند و این خود یکی از گرایشات عوام فریبانه ی هالیوود است.
pejuhesh232
 
پست ها : 8798
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

"مردی در آتش" فیلمی در تمسخر مسیحیت

پستتوسط pejuhesh232 » يکشنبه مه 03, 2015 2:45 pm

نقدی بر ساخته تونی اسکات؛
"مردی در آتش" فیلمی در تمسخر مسیحیت


گروه فرهنگی مشرق - فیلم مردی در آتش Man on Fire/ 2004 ساعت 24 پنج‌شنبه 27 تیر از شبکه سوم سیما برای چندمین نوبت پخش شد. شاید حالا که مخاطبان بیشتری آن را دیده‌اند فرصت مناسبی باشد برای پرداختن به این فیلم و لایه‌های زیرین آن که در نسخۀ تلویزیون حذف شده بود. مردی در آتش (2004) ساختۀ تونی اسکات است که بیشترین اعتبار خود را مدیون فروش فیلم‌هایی مانند تاپ گان (1988) و دشمن ملت (1998) است، و همچنین برادری به نام رایدلی که بیش از ده فیلم مشهور در کارنامه دارد. این فیلم که توسط یک کارگردان و تهیه کنندۀ یهودی ساخته شده است در ورای ظاهر خود مسیحیان و حضرت عیسی(ع) را تمسخر می‌کند.

Image

***خلاصه داستان
ماجرا در زمان حال اتفاق می‌افتد. در پی کودک ربایی‌هایی که در مکزیک اتفاق می‌افتد ساموئل راموس مردی به نام جان کریسی John Creasy (دنزل واشنگتن) را برای محافظت از دختر 9 ساله‌اش پیتا (داکوتا فینینگ) استخدام می‌کند. کریسی که یک نظامی سابق امریکایی است در همان روزهای نخست شروع کار خود، قصد خودکشی دارد اما گلوله شلیک نمی‌شود. کم‌کم پیتا علاقه به زندگی را در کریسی تقویت می‌کند. کمی بعد وقتی پیتا ربوده می‌شود کریسی جانفشانی فوق العاده‌ای می‌کند و چند تیر می‌خورد. پدر پیتا که یک کارخانه‌دار است حاضر می‌شود ده میلیون دلار به فدیه آزادی دخترش بپردازد. اما پول‌ها در میانۀ راه دزدیده می‌شوند و نتیجتاً سارقان دختر را می‌کشند.

کریسی به کمک یک خبرنگار به نام ماریانا (راشل تیکوتین) و رابطی که او در پلیس دارد سرنخ‌هایی به دست آورده و همۀ حلقه‌های واسطه در این آدم‌ربایی را می‌کشد. آنها در یک باند به نام «برادری» فعالیت می‌کنند. یکی از آنها پلیس فاسدی است به نام ویکتور فوئنتس (عیسی اوچوا)، همان که پول‌ها را در میانۀ راه دزدیده است. او قبل از آنکه به دست کریسی منفجر شود فاش می‌کند که به جای 10 میلیون، فقط 5ر2 میلیون دلار در کیسه‌ها بوده است. او جردن کالفوس (میکی رورک) وکیل خانوادۀ راموس را مقصر می‌داند.

Image

کریسی به سراغ جردن می‌رود و می‌بیند که او در خانه‌اش کشته شده است. سپس به نزد راموس و همسرش می‌آید و از خیانت راموس پرده برمی‌دارد. پدر اعتراف می‌کند که دزدیدن دخترش با نقشۀ وکیلشان بوده است. اما چون ماجرا آنطور که او گفته بود پیش نرفت لذا وی را کشته است. وکیل از این معامله 5ر2 میلیون و راموس نیز پنج میلیون دلار سود می‌برده است. لیسا (رادها میچل) از کریسی می‌خواهد تا شوهرش را بکشد. آنگاه کریسی همان گلولۀ عمل نکرده خود را به او می‌دهد و راموس خودش را می‌کشد.

ماریانا علی‌رغم تهدید شدن به قتل، تصویر رئیس این باند مشهور که به «صدا» (The Voice) ملقب است را در روزنامه منتشر می‌کند. کریسی برادر رئیس را می‌یابد و با گروگان گرفتن او و خانواده‌اش، «صدا» را وادار می‌کند تا با او معامله کند. صدا خبر می‌دهد که پیتا زنده است و او می‌خواهد دختر را در ازای برادر خود و شخص کریسی معاوضه کند. کریسی نیز می‌پذیرد و به همراه لیسا و گروگان به آنجا می‌رود. پیتا آزاد می‌شود و به نزد مادرش برمی‌گردد. کریسی نیز خود را تسلیم کرده و در راه به سبب جراحت‌هایی که در این چند روز تحمل کرده در صندلی عقب اتومبیل جان می‌دهد.

مختصری دربارۀ کارگردان و نویسندگان
تونی اسکات (2012-1944) کارگردان و تهیه کنندۀ انگلیسی در 16 اوت سال گذشته با پریدن از روی یک پل در کالیفرنیا خودکشی کرد. او کارگردان شانزده فیلم سینمایی کارگردانی بوده که از میان آنها می‌توان به این آثار اشاره نمود: تاپ گان (1988)، دشمن ملت (1998)، جاسوس بازی (2001)، گرفتن پلهام 123 (2009). تونی همچنین در پنجاه فیلم مختلف به عنوان تهیه کننده فعالیت داشته است.

رایدلی اسکات هفت سال زودتر از برادرش تونی به دنیا آمد. از میان فیلم‌های معروف و فراوانی که ساخته می‌توان به اینها اشاره کرد: بیگانه (1979)، بلید رانر (1982)، تلما و لوئیز (1991)، 1492: فتح بهشت (1992)، سرباز جین (1997)، گلادیاتور (2000)، سقوط شاهین سیاه (2001)، ملکوت آسمان (2005)، گانگستر امریکایی (2007)، مجموعۀ دروغ‌ها (2008)، پرومتئوس (2012). رایدلی همچنینی تهیه کنندۀ بیش از هفتاد فیلم مختلف بوده است.

فیلیپ نیکُلسون (2005-1940) که این فیلم بر اساس داستانی از او ساخته شده، یک رمان نویس انگلیسی است که رمان‌هایش را با نام مستعار کوئینل (A.J. Quinnell) می‌نوشت. مردی در آتش (1981) نخستین رمان منتشرۀ اوست که دو نوبت برای ساخت فیلم از آن اقتباس شده. تاکنون فیلم دیگری از داستان‌های این نویسنده ساخته نشده است. نسخه قبلی مردی در آتش، محصول سال 1987 کشورهای فرانسه و ایتالیا بود. نویسنده در پاسخ به سؤالی جواب داده که ماجرای این رمان در سال 1975 در ایتالیا به وقوع پیوسته است. کریسی در داستان او زنده می‌ماند. لذا او توانست چهار دنباله برای این رمان بنویسد. تا سال 2005 هشت میلیون نسخه از نسخۀ اصلی کتاب و ترجمه‌های آن در جهان به فروش رفته است.

کوئینل همچنین یک رمان ضداسلامی به نام مهدی (1981) نوشته است که در آن مأموران انگلیسی و امریکایی به دنبال یافتن حضرت مهدی هستند تا از طریق او جلوی بنیادگرایی اسلامی را بگیرند و از قطع نفت کشورهای عربی به اروپا ممانعت کنند. این رمان در اغلب نقدها ضعیف ارزیابی شد.
Image

بریان هلگلند نویسندۀ فیلمنامه مردی در آتش، برای نوشتن فیلم‌های محرمانه لس‌آنجلس (1997) برندۀ اسکار بهترین فیلمنامه شد و برای فیلمنامۀ رودخانۀ مرموز (2004) نامزد دریافت این جایزه.

آرنون میلخان تهیه کننده این فیلم، در سال 1944 در فلسطین به دنیا آمد و هم‌اکنون نیز در فلسطین اشغالی اقامت دارد. او که از صهیونیست‌های افراطی است سال‌ها به جاسوسی برای دولت متبوعش اشتغال داشت. سپس در سال 1982 یک شرکت فیلمسازی در امریکا دایر کرد و از سال 1991 نام آن را به ریجنسی (Regency) تغییر داد. او تاکنون تهیه کنندۀ 125 فیلم و سریال بوده است. برخی از معروف‌ترین فیلم‌هایی که میلخان تهیه کرده اینها هستند: روزی روزگاری در امریکا (1984)، زن زیبا (1990)، جی.اف.کی (1991)، سقوط (1993)، قاتلین بالفطره (1994)، موکل (1994)، مخمصه (1995)، وکیل مدافع شیطان (1997)، محرمانه لس‌آنجلس (1997)، باشتگاه مشت‌زنی (1999)، بی‌وفا (2002)، آقا و خانم اسمیت (2005)، شوالیه و روز (2010)، نوح (2014).

در اوت سال 2011 کتابی دربارۀ میلخان منتشر شد که از فعالیت‌های جاسوسی او برای اسرائیل پرده برمی‌داشت. نویسندۀ این کتاب جوزف گلمن است: «محرمانه: زندگی آرنون میلخان مأمور مخفی‌ای که به غول هالیوود تبدیل شد»1. خلاصه‌ای از این کتاب را می‌توانید در این صفحه بخوانید: جاسوسی که تهیه‌کننده هالیوود شد .

***نقد و نظر
رمان مردی در آتش (1981) اولین مرتبه در سال 1987 برای فیلم اقتباس شد. آن نسخه نیز توسط آرنون میلخان تهیه شده بود. قصۀ کتاب و نسخۀ نخست فیلم، در ایتالیا می‌گذرد که در آن یک مأمور سابق سازمان سیا به نام جان کریسی به مقابله با مافیا می‌رود. ولی در نسخۀ اخیر محل وقوع ماجرا به مکزیک انتقال داده شده است. مردی در آتش (2004) سکانس غیراخلاقی ندارد که نیازمند به سانسور باشد. ولی در عوض پر است از نمادهای مسیحی که در مکزیک و عقاید مسیحیان کاتولیک این کشور نمود و بروز دارد، و این همان چیزهایی است که تماماً از نسخۀ پخش‌شده از شبکه سوم سیما حذف شده است. فیلم، یک جامعۀ فاسد با پلیس‌هایی فاسدتر را تصویر می‌کند که همه‌شان مسیحی هستند. کریسی نیز همۀ آن مفسدان را می‌کشد لکن برای آزاد کردن پیتا در حالیکه برتری با اوست، خودش را به دشمنانش تسلیم می‌کند.

Image

1. تمسخر مسیحیان
اما این فقط ظاهر ماجرا است و فیلم لایه‌های عمیق‌تری نیز دارد. کریسی خسته و تنها وارد شهری در مکزیک می‌شود و به سراغ دوستش پل ری‌بورن (کریستوفر والکن) می‌رود و از او می‌پرسد آیا خداوند ما را می‌بخشد؟ پاسخ هر دو منفی است. پل به او پیشنهاد می‌کند تا به نگهداری از فرزند خانوادۀ راموس مشغول شود مردی که صاحب یکی از کارخانه‌های اتومبیل‌سازی مکزیک است.

بعد از اشتغال، کریسی یک خودکشی ناموفق را از سر می‌گذراند. با مدیر مدرسه کاتولیک پیتا در مورد جمله‌ای از نامۀ پولس به رومیان 12/ 21 صحبت می‌کند (مغلوب بدی مشو بلکه بدی را به نیکویی مغلوب ساز)، و معلم متعجب می‌شود از اینکه کریسی کتاب عهد جدید را به خوبی می‌شناسد. در خانه کتاب مقدس می‌خواند. پیتا که به کریسی علاقمند شده، یک گرن‌بند یهودای مقدس به او هدیه می‌کند تا بر گردن بیاویزد و محافظ او باشد. کریسی بعد از دزدیده شدن پیتا، از مجرمان این ماجرا انتقام می‌گیرد. تقریباً همۀ کسانی که در دزدی پیتا دست داشته‌اند آدم‌هایی مذهبی هستند که انواع و اقسام نشانه صلیب را یا با خودشان حمل می‌کنند یا در اتومبیل و دیوار خانه آویخته‌اند. راموس (پدر پیتا) یک محراب عبادت در منزل ساخته است که چیزی کم از کلیسا ندارد. او نهایتاً وقتی فسادش علن می‌شود در همان محراب خودکشی می‌کند. به این ترتیب، فیلم مردی در آتش، مسیحیان و خصوصاً کاتولیک‌ها را واضحاً تمسخر می‌کند و آنها را مقصر اصلی در ناامنی و فساد بیرون و درون خانواده‌ها معرفی می‌کند.

Image

2. تمثیل عیسی(ع)
اما این نیز همۀ ماجرا نیست. مردی در آتش، چهره‌ای مسیح‌گونه از جان کریسی به دست می‌دهد. در فیلم شباهت‌های زیادی میان جان کریسی و مسیح (به قرائت رایج مسیحیان) دیده می‌شود. او خسته و تنها به شهری وارد می‌شود، مفسدان را عقوبت می‌کند و در حالیکه برگ برنده در دست اوست به نحوی غیرطبیعی خود را به دشمنانش تسلیم می‌کند تا بمیرد.

کریسی عهد جدید و انجیل‌ها را بلد است و از همان ابتدا از گناهان بشر سؤال می‌کند که آیا خداوند چگونه ما را می‌بخشد. قصد می‌کند خودش را بکشد اما چاشنی گلوله ایراد دارد و اسلحه شلیک نمی‌کند. در بالای تخت او یک صلیب بر دیوار نصب است و نهایتاً وقتی رئیس باند «برادری» در قبال آزادی پیتا، تسلیم شدن خودِ کریسی را علاوه بر آزادی برادرش که نزد او گروگان است می‌خواهد، او به راحتی می‌پذیرد. کریسی لحظاتی بعد از تسلیم شدن بر اثر کثرت جراحات وارده می‌میرد.

نام «جان کریسی» (John Creasy) تداعی کنندۀ عیسی مسیح (Jesus Christ) است. اولاً که هر دو نام (کریسی و کریست)، مشابه هستند. ثانیاً مخفف هر دو نام (JC) است که یکی از علائم رایجی است که به عیسی(ع) اشاره دارد. ثالثاً از آنجا که حروف آغازین نام حضرت یحیی(John) و حضرت عیسی (Jesus) شبیه است و این دو نبی خدا نیز همعصر بوده‌اند گاهی فیلمسازان از این قرابت‌ها استفاده می‌کنند تا از طریق حضرت یحیی به حضرت عیسی(ع) اشاره کنند.

برای نمونه، آرنولد شوارتزنگر در فیلم‌ ترمیناتور 2 از آینده به زمان حال فرستاده می‌شود تا از جان کانر (John Connor) به عنوان منجی عالم بشریت محافظت کند. نام «جان کانر» یادآورندۀ نام «عیسی مسیح» است. برای نمونه‌ای دیگر می‌توان از فیلم دالان سبز (1999) نام برد که شخصیت جان کافی (John Coffey) در آن فیلم به عنوان تمثیلی از عیسی(ع) از منظر یهود، طراحی شده است. می‌دانیم که یهودیان نه‌تنها این پیامبر بنی‌اسرائیل را به نبوت قبول ندارند بلکه حتی او را انسان راستگویی نیز نمی‌دانند. در این فیلم، پل اجکامب (تام هنکس) همچون پیلاطس در انجیل‌ها که عیسی را برای اعدام به او سپرده‌اند درصدد آزادی او برمی‌آید لکن علی‌رغم میلش نهایتاً مجبور می‌شود خودش او را اعدام کند.

3. چرا کریسی خود را تسلیم می‌کند؟
در فیلم مردی در آتش، تسلیم شدن کریسی به رئیس تبهکاران غیرمعقول است و این مسئله در متن رمان و نسخۀ نخست فیلم نیز وجود ندارد. کریسی در نسخۀ کنونی، از همان ابتدا می‌خواهد بمیرد و فیلم با اضافه کردن خودکشی ناموفق او به داستان، قصد نموده تا این مسئله را منطقی جلوه دهد. همچنین در فیلم دالان سبز نیز جان کافی به طرز نامعقولی از پل می‌خواهد تا او را اعدام کند برای آزادی او تلاش ننماید. این مسئله گرچه بر خلاف منطق درام و داستان‌پردازی است اما با عقیدۀ کاتولیک‌ها موافق می‌آید که می‌گویند حضرت عیسی(ع) خودش را تسلیم دشمنانش کرد که او را بکشند تا گناهان بشر کفاره شود.

Image

4. عیسای حقیقی
ادعای کفاره شدن حضرت عیسی(ع) برای گناهان بشریت، جزو بدعت‌های پولس بوده است و ما در مقالات قبلی خود در این باره به قدر کفایت سخن گفته‌ایم (نگا. بند 6 از مقالۀ ذیل: چرا پولس فرستادۀ حضرت عیسی(ع) نیست؟) حقیقت آن است که در همان شام آخر چهرۀ یهودای خائن به معجزۀ خدا شبیه عیسی(ع) شد و سربازان او را به جای حضرت عیسی(ع) دستگیر کردند. کفرگویی‌های یهودا در آن لحظات دستگیری، سبب شد تا اغلب مردم از ایمان به حضرت عیسی(ع) خارج شوند. آنها تا حکم قتل او را از پیلاطس نگرفتند آرام ننشستند. و این در حالی بود که تا پیش از این، کاهنان به سبب اعتبار و محبوبیت عیسی(ع) دشمنی خود را با آن حضرت کتمان می‌کردند. در نهایت حضرت عیسی(ع) چند روز بعد از تصلیب در اورشلیم ظاهر شد و حقیقت مصلوب شدن یهودا و زنده بودن خود را علن نمود.

در این ماجرا آبروی کاهنان یهود ریخته شد و لذا است که آنها هنوز هم سعی دارند به انحای مختلف حضرت عیسی(ع) را مؤسس فرقه‌ای جدید بدانند. در حالیکه حضرت عیسی(ع) همچون حضرات داوود و سلیمان یکی از پیامبران یهود بود که خود را پیرو تورات موسی(ع) می‌دانست. پیروان واقعی عیسی(ع) و شاگردان حقیقی او، نصارا نام داشتند و در فلسطین و خاورمیانه ساکن بودند و با ظهور دین اسلام به سرعت مسلمان شدند. اما پولس در یونان و روم توانسته بود بدعت خود را بنیان بگذارد و عیسی(ع) را پیامبر خاتم (ماشیح/ مسیح موعود) معرفی کند در حالیکه آن حضرت هیچکدام از چهل خصوصیت پیامبر موعود در تورات را دارا نبوده و خصوصاً که خود عیسی(ع) نیز چنین ادعایی نیز نکرده است بلکه بر خلاف آن ماشیح را از خود و از یهود نفی کرده بود (متی 24/ 5 ـ متی22/ 41 تا 45). پولس که چندین سال برای کاهنان خدمت می‌کرد همچنین عیسی(ع) را در شهرهای یونان و روم، مصلوب و رسوا معرفی می‌نمود.

5. چرا یهودیان فیلم نمادین می‌سازند؟
فیلم‌های زیادی به صورت نمادین در خصوص حضرت عیسی(ع) ساخته شده است. ویلیام آر. تلفورد در مقاله‌اش به نام «عیسی مسیح ستارۀ سینما»، سعی کرده تا برخی اقتباس‌های غیرمستقیم از زندگی حضرت عیسی(ع) در سینما را معرفی و شرح کند. او در میانۀ مقاله اینطور نتیجه گرفته است:

مجموعه‌ای متنوع از چهره‌های مسیح‌گونه در فیلم‌های دیگر نیز وجود دارند، از جمله گذشتن از مخمصۀ سه طبقه (1935) ساختۀ برتولت بیرتنل، محمولۀ لاک و مهرشده (1940) از فرانک بورزیگ، فراری (1947) اثر جان فورد، چهره (1958) ساختۀ اینگمار برگمان و غیره. ان. پی. هارلی در کتابش در سال 1982 مدعی شد که بیش از شصت نمونه از این گونه «تجلی‌های سینمایی» مسیح را شناسایی کرده است. 2

در فهرست فیلم‌هایی که بنده در سال 1385 از فیلم‌های سمبولیک مذهبی صورت داده‌ام فقط چهل عنوان به موضوع حضرت عیسی(ع) اختصاص دارد. جالب این است که بیش از نود درصد از این فیلم‌ها از سوی فیلمسازان و کمپانی‌های یهودی هالیوود، در تمسخر این نبی خدا ساخته شده‌ است.

یهودیان به علت کثرت پیروان حضرت عیسی(ع) مجبورند این فیلم‌های تمسخرآمیز را به طور سمبلیک و نمادین بسازند. هرچند ارجاعات واضح دو فیلم از این قبیل، اعتراض کلیسای کاتولیک را نیز درآورده است: زنده باد مریم (1985) ساختۀ ژان لوک گدار و همچنین راه رفتن مرد مرده (1995) ساختۀ تیم رابینز.3

بنده رمان مردی در آتش را نخوانده‌ام اما اصولاً خود نویسندۀ رمان زمینۀ این تمثیل و نمادپردازی در خصوص حضرت عیسی(ع) را فراهم کرده است (انتخاب نام جان کریسی و...) این وقایع از این نویسندۀ التقاطی که داستانی نیز علیه مسلمانان و امام دوازدهم شیعیان نوشته است، دور از انتظار نیست. او در پاسخ به سؤال یکی از خوانندگان کتابش پاسخ داده است که شخصیت کریسی ترکیبی است از شخصیت‌هایی که او در دهۀ 1960 و 1970 در افریقا و ویتنام دیده است.

6. علت ماندگاری حضرت عیسی(ع) از منظر یهود
یهودیان در پاسخ به این سؤال که سبب ماندگاری و علت تأثیر حضرت عیسی(ع) در اذهان چیست جواب‌های مختلفی می‌دهند. اغلب آنها این تأثیر را احساسی می‌دانند. ئی.تی (1982) ساختۀ استیون اسپیلبرگ، نمونه‌ای از این نوع فیلم‌ها است. یک موجود کوتولۀ کریه المنظر از آسمان به زمین می‌آید و با چشمانش عده‌ای کودک را مسحور می‌کند. او سپس می‌میرد اما کمی بعد زنده شده و به کمک همان بچه‌ها به آسمان فرستاده می‌شود.

Image

برخی مانند فیلم دالان سبز (1999) حتی اعتراف می‌کنند که حضرت عیسی اهل کرامت و معجزه نیز بوده است. اما آنها از سوی دیگر همان عیسای مورد نظر خود را زشت و بدصدا و ابله تصویر می‌کنند و مدعی هستند که او در مواضع اتهام وارد می‌شده است. این مسئله بازتاب آن واقعۀ اناجیل است که نقل است که حضرت عیسی به منزل فقرا و گناهکاران وارد می‌شد تا آنها را توبه دهد.

فیلم مردی در آتش (2004) نیز جان کریسی را یک عیسای مدرن تصویر می‌کند که در کشتن و به هم ریختن جامعه تخصص دارد و بسیار علاقمند است که بمیرد و نهایتاً خود را در آغوش دشمنانش می‌اندازد و بر اثر جراحات وارده در این مدت از سوی آنها جان می‌سپارد. این عیسای معوج در اینجا بر مشابهت فیلم ئی.تی موفق شده است تا علاقۀ یکی از کودکان را به خود جلب کند.


Image

پی نوشت‌ها

1. Joseph Gelman, Confidential: The Life of Secret Agent Turned Hollywood Tycoon- Arnon Milchan, Gefen Books, New York, 2011, 297 pages

2. کلایو مارش و دیگران، کاوشی در الهیات و سینما، ترجمه امید نیک‌فرجام و دیگران، انتشارات بنیاد سینمایی فارابی، 1384؛ ص 152

3. همان
pejuhesh232
 
پست ها : 8798
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

هالیوود چگونه مسلمانان را با تکنیک «معرفی کلیشه‌ای» بدنام می

پستتوسط pejuhesh232 » يکشنبه جولاي 19, 2015 10:06 pm

هالیوود چگونه مسلمانان را با تکنیک «معرفی کلیشه‌ای» بدنام می‌کند


گروه جنگ نرم مشرق- امروزه اسلام‌هراسی در هالیوود و صنعت تلویزیون آمریکا بسیار عادی و رایج است. اگرچه نزدیک به یک چهارم از جمعیت جهان مسلمان است، اما هالیوود اسلام و مسلمان‌ها را با تکنیک "معرفی کلیشه‌ای" بدنام می‌کند. در طول سال‌ها، فیلم‌های هالیوودی در روح و روان آمریکایی‌ها ترس از اسلام را نهادینه و واژه "اسلام" را معادل تروریسم معرفی کرده‌اند. مسلمانان از نظر فرهنگی، "دیگر" نشان داده می‌شوند که برگرفته از ویژگی‌های بیگانه‌هراسانه آمریکایی‌هاست. در این گزارش به ابعاد گسترده‌تر اسلام‌هراسی در صنعت فیلم‌سازی آمریکا بیش‌تر پی خواهیم برد.

Image
"اسلام" و "تروریسم" در رسانه‌های آمریکایی، معادل یک‌دیگر تعریف می‌شوند

در آمریکا، ارتباط مستقیمی میان سیاست و فیلم‌های هالیوودی وجود دارد. این دو یک‌دیگر را تقویت می‌کنند. سیاست‌های دولت، تصاویر افسانه‌ای را تثبیت می‌کند و این تصاویر هم به تدوین سیاست‌های هم‌جهت کمک می‌کنند. از اوایل دهه 1900، زمانی که "ادیسون" در آمریکا و "پاتی" در فرانسه فیلم می‌ساختند، یک داستان سنتی در این صنعت وجود داشته است: مسلمانان در سرزمینی مرموز زندگی می‌کنند که ویژگی‌اش زمین‌های سخت، آبادی‌های استوایی، جن، قالیچه‌های پرنده، باندهای سرقت و سلطان‌های رو به افول است.

ادیسون سال 1897 برای ثبت پروانه کینتوسکوپ (جنبش‌نما و به نوعی پدربزرگ فیلم‌های متحرک امروزی) خود، فیلم کوتاهی ساخت که در آن زنان عرب، با لباس‌های جذاب، می‌رقصند تا عده‌ای از مردان را راضی کنند. بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم بود که تصویر مسلمان‌ها در رسانه‌های آمریکایی تغییر کرد. سه عامل روی این تغییر، تأثیرگذار بودند: درگیری اسرائیل و فلسطین که آمریکا در آن صراحتاً از اسرائیل دفاع می‌کرد، تحریم‌های نفتی اعراب در دهه 1970 که موجب افزایش قیمت نفت و عصبانیت آمریکایی‌ها شد، و انقلاب اسلامی ایران که موجب افزایش تنش‌ها میان اسلام و آمریکا شد.

این سه باعث شد جهان اسلام و خاورمیانه وارد اتاق‌های نشیمن آمریکایی‌ها شود و از طرف دیگر، موجب شد تا تصویرسازی فیلم‌ها از مسلمان‌ها سمت و سوی دیگری بگیرد. افزایش اسلام‌هراسی، موجب شد تا رسانه‌ها هم اخبار مربوط به مسلمان‌ها را به گونه‌ای جهت‌دار منعکس کنند. اگرچه برخی، پوشش‌های طراحی‌شده خبری را با هدف مقابله با اسلام‌هراسی افشا کردند، اما اکثر پوشش‌های خبری درباره مسلمان‌ها به شکل گرفتن یک کلیشه ضداسلامی منجر شدند.

Image
انقلاب اسلامی ایران از دلایل مطرح شدن مسئله اسلام و خاورمیانه میان مردم آمریکا بود

"پاریس مارکس" از فعالان آمریکایی حوزه رسانه در این خصوص می‌گوید: "اخیراً اظهارات ضداسلامی زیادی در رسانه‌ها مطرح می‌شود و من می‌خواهم به برخی از آن‌ها بپردازم، به ویژه آن‌هایی که توسط "بیل مار" مطرح شده است، کسی که من قبلاً او را بسیار قبول داشتم. این شخص اظهارات نفرت‌آوری درباره اسلام و مسلمان‌ها داشته است؛ اظهاراتی که هیچ ارتباطی هم با واقعیت ندارند. "مار" دقیقاً به همان شخصیت‌هایی تبدیل شده که آن‌ها را تمسخر می‌کند. در استودیویش زیر کولر می‌نشیند و کارشناسانی را دعوت می‌کند که به او دقیقاً همان حرف‌هایی را می‌زنند که می‌خواهد بشنود. همان رسانه‌هایی را هم رصد می‌کند که مانند خودش علیه مسلمان‌ها تعصب دارند."

صنعت سرگرمی به طور کلی و هالیوود به طور خاص، هم از همین روند تبعیت می‌کنند. در بسیاری از فیلم‌های هالیوودی، عبارت "الله اکبر" به تروریست‌هایی نسبت داده می‌شود که در آستانه منفجر کردن خود در میان مردم هستند. یکی از عواملی که می‌تواند در تعصب ضداسلامی هالیوود تأثیر بگذارد، "دیده شدن" است. مسلمان‌ها در فیلم‌ها و مباحث مربوط به تروریسم به شکل بارزی نشان داده می‌شوند، در حالی‌که در زندگی عادی به روایت هالیوود اثری از آن‌ها نمی‌بینید. در اکثر فیلم‌های هالیوودی مسلمان‌ها را انسان‌های عادی نمی‌بینید.

"آرزو مرالی" عضو "کمیسیون حقوق بشر اسلامی" در خصوص شیوه تصویرسازی هالیوود از مسلمانان توضیح می‌دهد: "مسلمان‌ها مانند اقلیت‌های دیگر به خصوص سیاه‌پوست‌ها، رنگین‌پوست‌ها و حتی زنان، در فیلم‌های هالیوودی بسیار بد نشان داده می‌شوند. عموماً خشونت‌طلب و دارای ارزش‌های فرهنگی معرفی می‌شوند که ضدغربی هستند. زنان هم در این فیلم‌ها اغلب شخصیتی پس‌زمینه‌ای دارند، مگر وقتی که قربانی خشونت و تسلط مردها روی آن‌ها می‌شوند. وقتی هم که زنان در نقش‌های فعال حضور پیدا می‌کنند، اغلب تروریست هستند. مانند فیلم‌های "استیون سیگال" که در بسیاری از آن‌ها می‌بینیم زنان چچنی، تروریست هستند. هیچ وقت توصیف دقیقی از اقلیت‌ها در هالیوود ارائه نمی‌شود."

Image
هالیوود اسلام و مسلمان‌ها را با تکنیک "معرفی کلیشه‌ای" بدنام می‌کند

مرالی ادامه می‌دهد: "این مسئله منحصر به مسلمان‌ها هم نیست، بلکه گروه‌های دیگر را هم شامل می‌شود، از لاتینوها گرفته تا روس‌ها و غیره. نتیجه کلی، این شیوه توصیف، ناانسان معرفی کردن بخشی از مردم است. وقتی یک ایدئولوژی این چنینی در افراد جامعه نهادینه شد، مردم زندگی آن عده خاص را پایین‌تر از زندگی قشر عادی جامعه می‌دانند، قشری که قهرمان، دارای احساسات و ارزش‌مدار معرفی می‌شوند یعنی عمدتاً نژاد سفیدپوست و اروپایی."

رایج‌ترین حالت معرفی مسلمان‌ها در هالیوود، معرفی آن‌ها به عنوان شورشیان افراطی است که جنگ مقدس یا همان "جهاد" علیه غرب را واجب می‌دانند. بنابراین، خشونت بخش غیرقابل تفکیکی از مسلمان بودن معرفی می‌شود. نمونه‌ای از این شکل تصویرسازی، شخصیت "سعید جراح" در سریال "گمشدگان" شبکه ای‌بی‌سی است. جراح به عنوان تنها شخصیت اصلی مسلمان در این سریال، قبلاً برای گارد جمهوری‌خواه عراق کار می‌کرده و بارها در حال شکنجه و اعتراف گرفتن از زندانیان نشان داده می‌شود. با این حال تمام تلاش تهیه‌کنندگان این بوده که نشان دهند، او اکنون به یک جوخه مبارزه با تروریسم پیوسته و بنابراین خودش دیگر تروریست نیست. این در حالی است که اقدامات او ذاتاً خشونت‌آمیز نشان داده می‌شود.

جراح حتی برای دریافت اطلاعات از افراد دیگری که همراه او گیر افتاده‌اند هم از شکنجه استفاده می‌کند. طی شش فصل این سریال، همین تم‌های ضداسلامی بارها و بارها تکرار می‌شود. حتی خود او هم هویتش را در قسمتی از سریال این‌گونه معرفی می‌کند: "نام من سعید جراح است... من یک شکنجه‌گر هستم."

Image
شخصیت "سعید جراح" در سریال "گمشده LOST" نمونه یک مسلمان خشونت‌طلب است

در هالیوود، مسلمان‌ها اگر تروریست و خشونت‌طلب هم نباشند، دست‌کم وحشی و غیرمتمدن هستند. بسیاری از آمریکایی‌هایی که امروز بزرگسال محسوب می‌شوند، مطمئناً سال 1992 فیلم پرفروش و مشهور "علاءالدین" محصول دیزنی را دیده‌اند. در همان دقیقه اول از این فیلم، این ترانه در معرفی علاءالدین خوانده می‌شود: "من از سرزمینی می‌آیم، از مکانی دور؛ جایی که شترهای کاروان راه می‌روند. جایی که اگر از چهره‌ات خوششان نیاید، گوشت را می‌برند؛ این وحشی‌گری است، اما خب خانه من است." این شعر را بعد از اعتراض فعالان حقوق اقلیت‌ها، برای نسخه‌های نمایش خانگی تغییر دادند. با این حال، این فیلم که میلیون‌ها کودک در سراسر دنیا آن‌ها تماشا کردند، یکی از بزرگ‌ترین دستاوردها و موفقیت‌های دیزنی محسوب می‌شود.

آرزو مرالی با اشاره به این‌که اغلب توجهی نمی‌شود که تصویرسازی و ذهنیت‌سازی در هالیوود، از چه سنین پایینی آغاز می‌شود، تصریح می‌کند: "رایج‌ترین برند در این زمینه مسلماً دیزنی است که سابقه طولانی در تولید فیلم‌های هدف‌دار و ضداسلامی و ضد سایر اقشار و اقلیت‌ها دارد. ما باید بتوانیم فرهنگ فرزندان خود را بسازیم و نگذاریم صرفاً تحت تأثیر هالیوود و فیلم‌های آن بزرگ شوند. علاءالدین تنها نمونه‌ای از فیلم‌های هالیوود است که با شعری درباره وحشی بودن اعراب آغاز می‌شود. در این فیلم، شخصیت‌های خوب، لهجه آمریکایی و چهره‌ای کاملاً اروپایی دارند. شخصیت‌های بد لهجه خاورمیانه‌ای دارند و حتی شکل نقاشی‌شده آن‌ها هم مختل است."

سریال "میهن" داستان "نیک برودی" را روایت می‌کند؛ یک سرباز نیروی دریایی آمریکا که توسط تروریست‌های رده بالای القاعده که اتفاقاً فلسطینی است، اسیر می‌شود. برودی که تحت شکنجه‌های شدید قرار می‌گیرد، نهایتاً مسلمان می‌شود و در نتیجه تروریست. همه شخصیت‌های عرب و مسلمان در این سریال، هر چه‌قدر هم که موفق و برجسته باشند، باز هم به نوعی با شبکه جهانی تروریسم در ارتباط هستند. داستان این سریال هم شبیه به سریال 24 است که در دوران ریاست‌جمهوری جورج بوش پخش شد و موضوع آن توطئه تروریسم بین‌المللی برای نابودی آمریکا بود.

Image
"نیک برودی" در سریال "میهن" با اسلام آوردن، تروریست هم می‌شود

در این فیلم، یکی از شخصیت‌های اصلی، زنی باهوش و پیچیده است و به جای مشت، از مغزش استفاده می‌کند. سریال "میهن" به مخاطبان القا می‌کند که بی‌شک در کنار عدالت‌خواهی و شستشوی مغزی، صرف مسلمان بودن است که یک نفر را خطرناک می‌کند. برودی هم به عنوان شخصیت اصلی، گاهی می‌تواند تروریسم را از وجود خود خارج کند و بر خلاف آن تصمیم بگیرد، اما هیچ چیز نمی‌تواند مسلمان بودن او را از بین ببرد.

آرزو مرالی در توضیح مدل "نفرت تسلط" در زمینه روابط میان‌فرهنگی که پروفسور "سعیدرضا عاملی" استاد دانشگاه تهران آن را مطرح کرده، می‌گوید: "روایت‌های مسلط در جامعه، نفرت را ترویج می‌کنند. در خصوص مسلمان‌ها در غرب این فضای نفرت توسط هالیوود، قوانین، سیاست‌گذاری‌ها، آموزش و پروش و رسانه‌ها ایجاد می‌شود. در صنعت سرگرمی، این معرفی مسلمان‌ها به عنوان افرادی که کم‌تر انسان هستند و عقاید خاص مذهبی دارند، فریاد می‌زنند "الله اکبر"، و همین‌طور معرفی ایرانی‌ها، پاکستانی‌ها و غیره با روش‌های کلیشه‌ای تقریباً از زمانی که صنعت فیلم ایجاد شد، وجود داشته است؛ اگر نگوییم هم‌زمان با ایجاد صنعت فیلم بوده است."

وی ادامه می‌دهد: "آن‌چه اکنون اتفاق افتاده این است که از تصویرسازی به عنوان "کم‌تر انسان" عبور کرده‌ایم و به جای آن‌که نشان دهیم یک نفر در انتهای فیلم می‌میرد و همه از مردن او خوشحال می‌شوند، اکنون فرهنگ خشونت علیه یک قشر خاص را ترویج می‌کنیم. شاید وقتی فیلم "تک‌تیرانداز آمریکایی" عرضه شد، کسی نمی‌گفت هدف فیلم‌سازها تشویق مردم به کشتن مسلمان‌ها باشد، اما اکنون می‌بینیم که بعد از عرضه این فیلم، دست‌کم در آمریکا و کانادا مواردی گزارش شد که مردم در خیابان‌ها به مسلمانان شلیک می‌کردند و دقیقاً مانند یک تک‌تیرانداز، مسلمان‌ها را اعدام می‌کردند. تک‌تیرانداز آمریکایی نبود که این اقدامات را آغاز کرد، بلکه ده‌ها سال زمینه‌سازی و معرفی مسلمان‌ها به عنوان غیرانسان این پروژه را کلید زد؛ پروژه‌ای که اکنون وارد مرحله جدید و بسیار خطرناکی شده است."
pejuhesh232
 
پست ها : 8798
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

انحراف (سکولاریسم پنهان) در سریال‌های تلويزيون دولتي ايران

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه آگوست 22, 2015 6:05 pm

انحراف ( سکولاریسم پنهان) در سریال‌های تلويزيون دولتي ايران


سبک زندگی؛ سکولاریسم پنهان و سریال‌های رسانه ملی / تفاوت قائل نبودن میان هنر ارزشی و غیر ارزشی منجر به پدیده‌ای به نام سکولاریسم فرهنگی در جامعه می‌شود، پدیده‌ای که سال‌ها است دامن سریال‌سازی در رسانه ملی را هم گرفته و "شمعدونی" نمونه‌ای از آن است

خبرگزاری «نسیم»؛ جواد محرمی- مفهوم سکولاریسم بیشتر در ادبیات سیاسی واژه ای آشنا ست و همواره جنبه های فرهنگی و اجتماعی آن مورد غفلت قرار گرفته است و همین سبب شده تا این پدیده همواره به شکلی پنهان تر در جامعه ظهور و بروز یابد.

سکولاریسم اگر چه در ظاهر داعیه انفکاک حوزه دین از سیاست را دارد اما در عمل ماهیتی ضد دینی دارد و برای ژست تکثرگرایی وانمود می کند که ضد دین نیست اما اسلام از آنجا که منافاتی میان علم و الهیات نمی بیند همه حوزه های زندگی بشر را ساحت الهی می داند و امر قدسی را بر همه شئون بشر جاری و ساری می شناسد.

سیاست یکی از شئون حکومت دینی است و مسائل آن نیز همواره از تبیین واضح تری بهره برده است اما مختصات دو حوزه فرهنگ و جامعه به شفافیت حوزه سیاست نیست و اینجاست که مقوله سبک زندگی اهمیت پیدا می کند.

سکولاریسم اجتماعی و فرهنگی نسبت مستقیمی با سبک زندگی پیدا می کند و هر چه ظواهر و معرفت دینی در این دو عرصه بیشتر زدوده شود سکولاریته نمود بیشتری می یابد.


فرهنگ از حوزه های دیگر پیچیده تر است

عرصه فرهنگ در مقایسه با اجتماع ماهیت انتزاعی تری دارد و با گزاره های غیر عینی تری بروز و ظهور می یابد و به همین دلیل هم قابلیت غل و غش در آن بیشتر بوده و مخلوط کردن حق و باطل در عرصه فرهنگ ساده تر از حوزه سیاست و حتی اجتماع است و از همین منظر سکولاریسم می تواند رواج پنهانی تری در عرصه فرهنگ داشته باشد.

از دلائل تاکید رهبر معظم انقلاب بر اهمیت حوزه فرهنگ نسبت به مسائل دیگر نیز پیچیدگیهای ناشی از انتزاعی بودن آن است.

یکی از وجوه سکولاریسم فرهنگی حذف مصادیق و نشانه هاست اما جنبه خطرناک تر آن حذف معرفت و روح دینی از فرهنگ است. برای مثال در یک فیلم سینمایی اگر نشانه هایی از قبیل نماز؛ نوع پوشش؛ مسجد؛ یا قاب عکسی که روی دیوار نصب شده و دلالت بر امر قدسی دارد و... حذف شوند؛ فیلم به لحاظ ظواهر و مصداقها از امر قدسی تهی می شود ولی ممکن است روح و معرفت دینی از طریق گزاره های انتزاعی در فیلم جریان داشته باشد که همین مفاهیم انتزاعی همواره به دلیل ارتباط با ناخودآگاه انسان تاثیر بیشتری بر اقناء مخاطب دارد و از ظرفیت ارتباطی بیشتری برخوردار است.

در واقع اثر هنری که از ظواهر و مصادیق صرف عبور کند از یک جسم و کالبد بی جان به پدیده ای زنده مبدل می شود و در صورتی که در ظواهر توقف کند تنها جسمی بی جان خواهد بود و هنرهای نمایشی به ویژه سینما در این زمینه از بیشترین قابلیت برخوردار است.

فیلمسازانی که با ادعای ساخت فیلم دینی تنها به عناصر ظاهری در آثارشان بسنده می کنند جسمی بی جان را مقابل بیننده می نهند که کمترین ارتباط معنایی را با مخاطب برقرار می کند.

اندیشه غیر دینی، اخلاق را مسئله ای نسبی می داند و همین نسبی گرایی را به حوزه معرفت نیز تسری می دهد و همین نگاه به عرصه هنر نیز ورود پیدا می کند. هنرمند نسبی گرا ملغمه ای می سازد که مخاطب را با حجمی گسترده از حق و باطل مواجه می کند.

به عنوان مثال در یک فیلم سینمایی کاراکتری خجالتی که شغلش معلمی است و از قضا انسان سلیم النفسی هم هست برای تدریس به مدرسه ای دخترانه پای می گذارد و از مجرای معاشرت با همکاران و شاگردانش که از جنس مخالف هستند همگی به معنای جدیدی از زندگی دست پیدا می کند و انسانهای خوبتر و مثبت تری در زندگی می شوند.

در مثال بالا مولفه های مثبتی چون خوش رفتاری و گشاده رویی و مردم داری و روحیه معلمی در قالب کاراکتری خجالتی که صداقتی دوست داشتنی دارد و انسان سلیم النفسی هم هست با انرژی و معصومیت شخصیتهای دیگر فیلم در هم تنیده شده و به خلق یک ماجرای دراماتیک جذاب منجر شده است و نتیجه معرفتی که از آن به دست می آید مثبت بودن اختلاط میان نامحرم و تعالی بخشی ناشی از کمرنگ شدن حریمهای جنسیتی است بدون اینکه شعاری داده شود یا به نشانه های مصداقی دلالت داده شود.

در واقع مخاطب از طریق پاره ای از صفات مثبت انسانی چون گشاده رویی؛ خوش رفتاری یا صداقت پیشه گی و معصومیت باطنی شخصیتها که در دین نیز تاکید ویژه ای بر آن شده به گزاره ای غیر دینی چون اختلاط نامحرم دلالت داده می شود که در روایات متعدد دینی و نص صریح کتاب اثری چون سم مهلک بر روح و معرفت دینی جامعه دارد.


وقتی کلاغ را جای طوطی قالب می کنند

اگر تولید کننده محصولات فرهنگی در نهادهای جمهوری اسلامی اصل را در برنامه ریزی و تولید برنامه ها و به ویژه مجموعه های نمایشی بر جذابیت به هر قیمت بگذارند و از بیم کاهش دامنه و گرایش مخاطب به ماهواره محتوا را در پای جذابیتهای سطح پایین ذبح کند فیلمسازان سکولار کاردان همواره بستری فراهم می بینند تا کلاغ را رنگ کرده و جای طوطی قالب کنند.

تهی شدن محتوای تولیدات تلوزیونی از معرفت دینی به شکلی تدریجی زمینه سکولاریسم دینی را مهیا می کند و از آنجا که برای مثال رسانه ملی در تربیت نسلی از تهیه کنندگان و فیلمسازان تراز انقلاب اسلامی سستی به خرج داده همواره مجبور بوده تا در زمین هنرمندانی بازی کند که از قضا دغدغه فرهنگی متفاوتی دارند و مع الاصف در بسیاری از مواقع فیلمسازان سکولار بدون اینکه مدیران محترم خبر داشته باشند در لایه های زیرین آثارشان خط قرمزها را می شکنند.


غفلت از جنبش نرم افزاری با توسعه سخت افزاری در سیما

از دلائل اصلی شیوع این پدیده باید به مقطعی در سیما اشاره کرد که این سازمان ناگاه خود را در برابر پدیده ای چون ماهواره مواجه دید و راه چاره را در توسعه سخت افزاری صرف در سراسر کشور تشخیص داد که منجر شد با نگاه مهندسی و تکنولوژیک به جنگ ماهواره برود غافل از اینکه سخت افزار تنها می تواند ابزار و مکمل پیشرفت در ساحت فرهنگ باشد و همین نگاه سبب شد از جنبش نرم افزاری که الزامی برای انقلاب اسلامی است غفلت شود.

غلبه نگاه ناقص و تک بعدی به مسئله تهاجم فرهنگی همسو با امکانات رو به رشد ارتباطی صدا و سیما منجر به خلا ناشی از نبود نیروی انسانی متخصص و متعهد به گفتمان انقلاب اسلامی شد و بستری آماده برای هنرمندانی مهیا کرد که منظومه فکری آنها مستحیل در فرهنگ و هنر غرب شکل گرفته و اصولا درس هنر را در مکتب اومانیسم تلمذ کرده بودند.


ترویج نرم اومانیسم در مجموعه های تلوزیونی

همین روندهای ناقص به مرور زمینه ساز شکل گیری طیفی از هنرمندانی شد که آگاهانه یا ناخودآگاه میان هنر ارزشی و غیر ارزشی تفاوتی قائل نبودند و اندیشه هنری آنها برگرفته از سکولاریسم شکل گرفته بود و همینها به مرجع و الهه های هنری تبدیل شدند و مهیای ترویج سبک زندگی سکولار به شکل نرم در میان خانواده های ایرانی به واسطه سیمای جمهوری اسلامی شدند.

الهه های هنری سیمای جمهوری اسلامی همواره می انگارند در وادی هنر هدف وسیله را توجیه می کند و برای خنداندن مردم حتی پایین کشیدن شلوارشان (1) هم مباح است.

خنداندن مخاطب به هر قیمت از مکتب اصالت لذت ناشی می شود و نیازی به توضیح بیشتر برای درک فاصله بعید چنین برداشتی از عرصه هنر با سبک زندگی ایرانی- اسلامی نیست.

جذب مخاطب به هر قیمت نقض غرضی است که صدا و سیمای ما سالهاست به آن مبتلا شده و می انگارد حذف سکس و بی بندروباریهای جنسی برای تولید یک مجموعه تلوزیونی کفایت می کند و بر همین اساس تنها تفاوت یک مجموعه تلوزیونی تولید شده در غرب با مشابه ایرانی آن قاعدتا فقط در نوع پوشش خانمها و نیز حذف صحنه های جنسی احتمالی خلاصه می شود.

تا وقتی خط قرمزهای سیما محدود به رعایت صرف برخی قواعد فرمالیته و ظاهری دین از جمله رعایت حدی از پوشش برای خانمها می شود و محتوای فیلمنامه ها به راحتی سکولاریسم پنهان را ترویج می کند نباید نسبت به نهادینه شدن روح دینمداری از طریق نفوذ رسانه ملی امیدوار بود بلکه عملکرد سیما نتیجه عکس می دهد.


رعایت صرف ظواهر دین و غفلت از روح دینمداری در سیما

بسنده کردن به نشانه های ظاهری دین باعث می شود تا رسانه ملی به هر فردی با هر گرایش فکری به صرف رعایت خط قرمزهای معمول حتی سفارش کار با محتوای دینی را هم بدهد و خیالش هم راحت باشد که محصول تولیدی مغایرتی با ارزشها و اعتقادات ملی ندارد.

برای مثال دیرزمانی است که در بسیاری از مجموعه های تلوزیونی ماه مبارک رمضان که فضای جامعه به سمت دین گرایش بیشتری دارد تنها به چند اشاره لفظی از دین و مراسم افطاری بسنده می شود یا به عنوان یک نمونه جالب می توان به کپی برداری نعل به نعل یک مجموعه تلوزیونی از الگوی امریکایی آن برای پر کردن اوقات روحانی پس از افطارمخاطبان اشاره کرد که با رعایت همان قواعد ظاهری مرسوم تولید و پخش شد و همان سبک زندگی سکولار به علاوه چند نمای افطاری خوردن و نیز نماز خواندن مادربزرگ چاشنی کار شده بود.

تناقضهای سیما به همین جا ختم نمی شود و از جعبه جادویی این نهاد فرهنگی طیفی از مجریان زن ظهور می کنند که از عنوان اسلامی فقط چادرش را یدک می کشند و رفتارهای شبهه ناک و حتی قافهای مکرر یکی از آنها که حاکی از ناآگاهی او نسبت به بدیهیات دین است نیز باعث اصلاح این فرآیندهای غلط نمی شود. گویی که صرف بر سر کرن چادر؛ مجوز بروز و ظهور رفتارهایی است که نسبتی با شئونات یک زن مسلمان ندارد و این همان سکولاریسم فرهنگی است که از فرآیندی پنهان و خزنده حکایت دارد.


سریالهای قابل دفاع تنها یک اتفاق است

همین تکیه صرف بر ظواهر بدون توجه به روح و جان دین باعث شده تا آنتن سیما را انبوه برنامه هایی فرابگیرد که پاره ای از ظواهر را در شکل و صورت بندی رعایت می کنند و جانمایه را رها کرده اند.

به نظر می رسد رسانه ملی از ارائه سبک زندگی ایرانی-اسلامی در قالب مجموعه های تلوزیونی عاجز است و تولیدات هر از گاهی مطلوب نیز تنها یک اتفاق محسوب می شود که مدیران محترم نقش زیادی در این اتفاقها نداشته اند بلکه برخی نویسنده های آگاه و کاربلد به شکلی خودجوش منجر به تولید تک ستاره های قابل دفاع سیما در برخی مقاطع شده اند.


حذف اکثر ملت ایران از سریالهای سیما

عادی ترین نشانه مسلمانی که روزی 5 وعده از شبانه روز اغلب ایرانیان را به خود اختصاص می دهد همواره به جای اینکه نمودی بارز و طبیعی و نه مصنوعی و شعاری در سریالهای ایرانی داشته باشد عموما به طور کلی حذف می شود؛ نپرداختن به این فریضه اصلی ایرانیان مسلمان و حذف آن به طور کامل از سریالهای ایرانی که به یک رویه عادی تبدیل شده به جز حذف و نادیده گرفتن اکثریت ملت ایران معنای دیگری ندارد.

از نویسنده و کارگردانی که نماز نمی خواند نمی توان انتظار داشت که این فریضه ای که ستون دین خوانده شده است را در آثارش لحاظ کند و سفارشی کردن این مسئله هم فقط به پرداخت شعاری و بی خاصیت آن منجر می شود پس راه چاره چیست؟ آیا چاره کار این نیست که کار به کاردان سپرده شود و اگر کاردان و کارشناس برای سپردن امر فرهنگ یک جامعه اسلامی وجود ندارد یا کم است آیا معنایش این نیست که در امر فرهنگ و هنر کشور جنبشی صورت نگرفته و حکم جهادی زعیم انقلاب اسلامی با وجود هزینه های گزاف و ادعاهای بسیار مدیران روی زمین مانده است؟


کجایند مردان جهادگر عرصه فرهنگ؟

مدیریت فرهنگی در جمهوری اسلامی به معنای کلان آن همواره در جزیره سرگردانی غوطه ور بوده و اغلب به اقتضای زمانه ای که در آن قرار داشته عمل نکرده است چرا که عموما از روح جهاد تغافل کرده یا در خوش بینانه ترین حالت غفلت کرده است.

امام خامنه ای 25 سال پیش و در سال دوم زعامتشان نسبت به مسئله فرهنگ اینگونه سخن می گویند: «امروزبه نظر من، ازهمه خطرناک‌تر در داخل، روش‌های فرهنگی است. از مهم‌ترین مسائل ما، مسائل فرهنگی است و من احساس می‌کنم که در زمینه اداره فرهنگ اسلامی این جامعه داریم دچار یک نوع غفلت وبی‌هوشی می‌شویم- یا شده‌ایم - که باید خیلی سریع و هوشیارانه آن را علاج کنیم.«

نزدیک به یک دهه بعد ایشان به لزوم حرکت به سمت یک جنبش نرم افزاری در کشور تاکید می کنند و در سالهای اخیر نیز در ادبیات ایشان به وفور از رویکرد جهادی به عنوان کلید حل مشکلات کشور سخن رفته است ولی با گذشت دو دهه و نیم از اوامر دلسوزانه و حکیمانه ایشان در حوزه فرهنگ همچنان شاهدیم که نهادهای فرهنگی ما توفیق چندانی در تربیت نیروی انسانی تراز انقلاب اسلامی نداشته اند و به عنوان نمونه صداوسیمای جمهوری اسلامی برای تولید مجموعه های تلوزیونی به نیروهایی متوسل می شود که اصولا نسبتی با هنر انقلاب اسلامی ندارند و در بهترین حالت می توانند با رعایت برخی خطوط قرمز رایج و بخشنامه ای تولیداتی خنثی ارائه بدهند.

این جفای به جامعه اسلامی نیست که کاراکترهای مجموعه های تلوزیونی کشور انقلابی ایران که قریب به 300 هزار شهید و از بهترین جوانان خود را نثار اعتلای آن کرده؛ همه کار بکنند و هیچ رفتاری از آنها که موید دینداری و مسلمانی باشد بروز و ظهور پیدا نکند.

آیا در واقعیت جامعه ایران فقط مادربزرگها نماز می خوانند و جوانها به طور کامل بی اعتنا به دین روزگار می گذرانند؟ یا اینکه محیط زندگی عوامل مجموعه های تلوزیونی دچار جنین سبکی از زندگی است و لاجرم این را به کل جامعه ایرانی تعمیم می دهند؟

پخش مجموعه شمعدونی نشان می دهد عملکرد سیمای جمهوری اسلامی متاسفانه تا به حال نسبت مناسبی با امر جهادی رهبر معظم انقلاب بر ضرورت یک جنبش نرم افزاری نداشته است.


ملت ایران حق دارد خویشتن حقیقی اش را ببیند

سبک زندگی که برای مثال در مجموعه تلوزیونی شمعدونی به تصویر در می آید. با جنس سلوک و رفتار و منش و ارتباط اکثر خانواده های ایرانی مغایرت دارد واز ترویج آن جز جفای به ملت ایران تلقی دیگری نمی توان کرد.

ملت ایران که بیش از سه دهه جانفشانیهای بسیار در راه اعتلای یکتاپرستی و دینمداری به خرج داده حق دارد بخشی از خویشتن واقعی خود را در جام جم ببیند و اگر نه پس رسالت این رسانه عریض و طویل چیست؟

آیا این شکل از تولید در سیما همان تهی شدن از محتوا و پوستینواره شدن دین نیست. مع الاسف بسیاری از نهادهای فرهنگی به این آفت مبتلا هستند و تنها به ظواهر بسنده می کنند و در پاسخ به چرایی این عارضه شوم نباید به ورطه تحلیلها و دلالتهای گمراه کننده درغلطید چرا که انصاف حکم می کند ریشه های این وضعیت را در جاهایی جستجو کرد که به واقع بیشترین تکلیف را برعهده دارند ولی با حسابرسی از عملکردشان چیز دندان گیری به نفع فرهنگ ملت به دست نمی آید.


لزوم نظام رتبه بندی برای سریالها

آگاهی از محتوای برنامه های سیما برای انتخاب حق مخاطبان است. ممکن است مدیران سیما با این این استدلال که باید همه سلایق و اقشار را در طیف مخاطبان لحاظ کنند تولید سریالهایی چون شمعدونی را توجیه کنند ولی خوب است اگر سیما در تولید سریالهایی چون شمعدونی قشر یا طبقه خاصی از مردم را به عنوان هدف درنظر گرفته پیش از پخش سریال مخاطبان را از محتوای آن مطلع کند و حداقل این هشدار را به خانواده ها بدهد که ممکن است برخی از بخشها برای آنها و فرزندانشان بدآموزی داشته باشد؛

نظام رتبه بندی سریالها می تواند مخاطبان را در انتخاب سریالها به گونه ای یاری کند که بدانند کدام سریال برای فرزندان آنها مناسب است یا کدام آثار به تعمیق و تحکیم ارزشهای انسانی و اخلاقی آنها و خانواده هایشان کمک می کند و بعد انتخاب کنند و همین نظام رتبه بندی می تواند مسئولیت نویسندگان و کارگردانها را تا حدی نسبت به لزوم اعتلای فرهنگ جامعه ارتقا بخشد.

نظام رتبه بندی دستی پنهان دارد که نیروی انسانی و افکار آنها را در مجرایی خاص هدایت می کند و بر همین مبنا اگر یک مجموعه تلوزیونی فقط به انگیزه سرگرم کردن به هر موضوع ناثواب متوسل شد در رتبه ای خاص قرار می گیرد تا در ساعات کم بیننده پخش شود و البته فهم اینکه چه اثری در چه رتبه ای قرار می گیرد نیاز به شورایی متشکل از بهترین کارشناسان و جامعه شناسان دارد چرا که اشتباه می تواند منجر به نقض غرض شود.

سیستم فرهنگی رسانه ملی نیازمند بازنگری در روندهاست تا فرآیندهای مبتنی با یک تمدن اسلامی از خروجی آن بیرون بیاید و بایسته است با تغییرمدیریت ارشد این سازمان که اخیرا صورت گرفت تحولی شایسته صورت گیرد به شکلی که به نیاز فرهنگی جامعه پاسخی درخور داده شود.


1- اظهار نظر یکی از هنرمندانی که از بستر سیما رشد کرد و در دو دهه اخیر فعالیت زیادی در تولید و کارگردانی مجموعه های تلوزیونی داشته است.
pejuhesh232
 
پست ها : 8798
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

آفتی به نام "شهرت بدون ظرفیت"

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه نوامبر 10, 2015 9:56 am

نگاهی متفاوت به کشف حجاب بازیگران؛آفتی به نام "شهرت بدون ظرفیت"


چرا نظارت بر هنرمندان به معنی محدود کردن آنها تلقی می شود؟ هنرمند باید آزاد باشد باید پرواز کند باید اوج بگیرد و تعابیری از این قبیل چرا ما را به تردید می اندازد، چرا با کلمات بازی می کنیم؟

Image

به گزارش شیعه آنلاین، هفته گذشته یک بار دیگر خبری در رسانه های مختلف جمهوری اسلامی ایران در مورد کشف حجاب یک بازیگر زن منتشر شد و مجددا جنجالی ایجاد کرد که از سطح رسانه ها فراتر رفته و حتی به بحث برخی محافل در سطح جامعه تبدیل شد.

در همین راستا یکی از کاربران پایگاه خبری شیعه آنلاین بنام «فرشاد فردی» با ارسال مطلبی تحت عنوان «آفتی به نام "شهرت بدون ظرفیت"» تلاش کرده نگاهی متفاوت به کشف حجاب بازیگران داشته باشد.

به رغم اینکه شاید برخی از نظرات و بخش های این دست نوشته با نظرات شیعه آنلاین متفاوت باشد، اما به رسم اخلاق حرفه ای، بدون هیچ گونه تغییر و یا کم کردن و افزودن، متن کامل آن را منتشر کرده ایم تا مورد استفاده و مطالعه دیگر مخاطبان و کاربران محترم قرار گیرد:

هر از چند گاهی صفحات سایت ها و خبرگزاری ها را که باز می کنیم ناگهان برخورد می کنیم با گلشیفته فراهانی کشف حجاب کرد فلان کس فلانی کشف حجاب کرد، آیا این کشف حجاب ها لزوما از روی اراده ی افرادی چون فراهانی است؟

قبول داریم که نفس عمل را خود فراهانی ها انجام داده اند اما بحث اینجاست که چه عواملی باعث این مهم شده اند که فردی در خاک و فرهنگ این کشور رشد یافته باشد اما ناگهان اعمالی کاملا مغایر با فرهنگ ایرانی انجام دهد!

ظهور اشخاصی از این دست یک شبه اتفاق نیفتاده است، بلکه عقبه تئوریک دارد، اینکه ما هنرمند ارزشی و غیر ارزشی داریم، پاسخش مثبت است، حتما ما هنرمند ارزشی داریم هنرمند ارزشی در این معنا که شهرت دست افراد با ظرفیت باشد قبل از اینکه به شرایط محیطی این پدیده ها بپردازیم لازم است تفکری در رابطه با خود اشخاص داشته باشیم، وقتی افرادی با سن کم به شهرت بالایی دست پیدا می کنند شهرتی که بدون پشتوانه ظرفیتی باشد قاعدتا این فرد پتانسیل دارد که در هر مقطع زمانی کاری مغایر با ارزش اجتماعی نشان بدهد طبیعی است فرد بی ظرفیتی که به شهرت برسد دچار نارسیسیسم خواهد شد و گاهی که شعله این شهرت کم تر می شود دست به هرکاری خواهد زد که خودش را مطرح کند و این حس به نوعی جنون رفتاری را برایش رقم خواهد زد در حالی که افرادی از این طیف کاملا تهی هستند و توانایی تحلیل مسایل و قدرت تفکیک اجتماعی خاصی ندارند.

این افراد تاثیر اجتماعیشان به صفر میل می کند یعنی عملکردشان در متن اجتماع هیچ تاثیری ندارد اما همهمه ای که در جامعه ایجاد می شود به خاطر کنجکاوی جامعه نسبت به افراد شناخته شده است که این یک امر گریز ناپذیر است. همانطور که اگر یک فرد مشهور تصادف کند صدایش می پیچد به همان صورت صدای کشف حجاب هم می پیچد اما به دنبال آنها کسی کشف حجاب نمی کند فقط باعث می شود که به صورت موقت مورد توجه باشند و این تمام خواسته و هدف این افراد هست، نیاز به دیده شدن روح آنها وقتی به رضایت از خویش می رسد که جامعه به آنها توجه کند اینها هنر را برای احیای شعور انسانی انتخاب نکردند هر چقدر هم که مشهور باشند باز هم سیر نمی شوند مثل تشنه ایی که از آب شور دریا می خورد و گاهی دست به اقدام های عجیبی می زنند و فیلم های و عکس های کاملا مبتذل از خودشان پخش می کنند به امید اینکه کل جامعه دگرگون شوند در حالیکه هیچ اتفاقی نخواهد افتاد و در نهایت به افسردگی می رسند و با هر دست و پا زدنی بیشتر غرق در باتلاق خواهند شد.

آینه تمام نمای شخصیت یک فرد، خانواده و زندگی خانوادگی اوست، وقتی از این منظر به بحث نگاه کنیم، اولین فرض این است که ثبات زندگی خانوادگی نمایان گر شخصیت فرد است، متاسفانه امروزه در جامعه ما تنها قشری که علی الظاهر، اکثرا زندگی خانوادگی متزلزلی دارند هنرمندان هستند البته توهین به کل قشر محترم هنرمندان نشود در این بین هستند هنرمندانی که در معنای حقیقی کلمه الگو هستند اما این تزلزل که بیشتر ریشه در "شهرت بدون ظرفیت" دارد در این قشر بیشتر ظهور می کند.

از دایره فردی که فراتر برویم، نواقصی هم در دستگاه های مرتبط داریم، از کلاس های بازیگری و عدم نظارت صحیح گرفته تا بها دادن بیش از حد رسانه ها به یک قشر بطوری که در هر مراسمی از هنرمندان دعوت به عمل می آید، قبول داریم هنرمندان انسان هایی شریف و نجیب هستند اما دلیل بر این نیست که کل تمرکز ما بر این قشر باشد.

بنده به عنوان یک بسیجی این پیشنهاد را دارم برای جذب هنرمندان، در کنار ارزیابی کارایی هنری ، ارزشیابی مکتبی هم از آنها به عمل بیاید، خواه و ناخواه اینها (اول به علت شهرت نه به دلیل دیگر) برای جامعه الگو می شوند الگوی ما باید اهل بیت باشد بهترین الگو برای ما پیامبر اکرم (ص) هستند، "لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه..." گاها بعضی رعایت کردن ها و بعضی رودربایستی ها برای ما مشکل ساز شده است!

می ترسیم یک قشر را نقد کنیم که خدای نکرده منافع خودمان به خطر نیفتد، عاشورا به تازگی گذشت چرا می ترسیم اظهار کنیم که رفتار بعضی هنرمندان غیر قابل قبول است، اگر بگوییم به ما می گویند روشنفکر نیستی!

چرا نظارت بر هنرمندان به معنی محدود کردن آنها تلقی می شود؟ هنرمند باید آزاد باشد باید پرواز کند باید اوج بگیرد و تعابیری از این قبیل چرا ما را به تردید می اندازد، چرا با کلمات بازی می کنیم؟

ما اصلا مخالف با آزادی هنرمند نیستیم، اتفاقا تاکید بر آزادی و آزادگی می کنیم اما تمام آزادی ها باید از مجرای اسلام بگذرد از جمله صفات پیامبر که باید الگو باشد شفقت نسبت به مومنان است "... بالمومنین رءوف رحیم".

هنرمندی الگوی پیامبر را رعایت کرده و الگوی واقعی جامعه است که در صفحات اجتماعی اش نسبت به ظلمی که در منطقه به بعضی از مومنان می شود واکنش نشان دهد نه اینکه بر سر اضافه وزن و شکل بینی و بوتاکس و... بحث کند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8798
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

گزارشات ناسالم رسانه های غربی از هویت جوانان ایرانی

پستتوسط pejuhesh232 » يکشنبه فبريه 28, 2016 9:56 am

گزارشات ناسالم رسانه های غربی از اعتقادات و هویت جوانان ایرانی


گروه جنگ نرم مشرق- خبرنگاران غربی زمانی که وارد ایران می‌شوند، سوژه‌های زیادی برای تهیه گزارش دارند اما به‌طور عموم سوژه‌هایی که برای گزارش از ایران انتخاب می‌کنند، بسیار شبیه یکدیگر است. در یکی از جدیدترین این گزارش‌ها که توسط خبرنگار استرالیایی شبکه خبری «وایس» تهیه شده، به مانند دیگر گزارشات خبرنگاران غربی تصویری که از جوانان ایرانی مخابره می‌شود، کشف حجاب، رقص و مشروب است.

خبرنگار شبکه خبری وایس اولین خبرنگاری نیست که آزادانه در میان جوانان ایرانی می‌چرخد، با آنها به میهمانی می‌رود و خود را همدل این جوانان نشان می‌دهد. ارائه تصویر خشن و غمگین از جامعه ایرانی و القای فرار جوانان از ایران عقب‌افتاده، طرحی است که طی چند سال اخیر موجب تولید گزارش‌هایی از این دست شده است.

در یکی از جدیدترین گزارش‌ها که توسط مارک ایزاکس خبرنگار استرالیایی شبکه خبری «وایس» تهیه شده، به مانند دیگر گزارشات خبرنگاران غربی تصویری که از جوانان ایرانی مخابره می‌شود، کشف حجاب، رقص و مشروب است

مارک ایزاکس نویسنده و خبرنگار استرالیایی با 8 پسر و دختر آشنا می‌شود و با آنها برای تفریح به بیابان‌های اطراف یزد می‌رود. او که تلاش می‌کند شادی و تفریح را تنها به نوشیدن مشروبات الکلی و رقاصی محدود کند، در ابتدای گزارش خود، با القای نبود آزادی، ایران را این گونه توصیف می‌کند: « موسیقی از ضبط صوت خودرو پخش می‌شود و حسی از آزادی در صورت این بچه‌ها می‌بینم که من استرالیایی {literal}{{/literal}از آنجا که در کشورم آزادی دارم{literal}}{/literal} هرگز درک درستی از آن ندارم. من در کشورم اصلا محدودیتی برای حق مسلمم که برگزاری پارتی است، ندارم. اما در اینجا، آدرنالین خونم بالا زده و عصبی شده‌ام. نمی‌دانم آیا در اینجا این عملی که ما در حال انجام آن هستیم قانونی است یا نه؟»

ایزاکس در ورود نظری به قصه خود، با آنچه آن را سختگیری بی حد و حصر جمهوری اسلامی نسبت به شادی جوانان می‌نامد، آنها را در مرکز ماجراجویی نسبت به این جنگ بزرگ با نظام قرار می‌دهد: «حتما از قوانین سخت‌گیرانه جمهوری اسلامی ایران در مورد نوع پوشش، ارتباط با جنس مخالف، موسیقی زنده، هنر و خلاقیت، مصرف الکل و مهمانی‌های مختلف خبر دارید. در اینجا، مشروبات الکلی به صورت قانونی فروخته نمی‌شود و هیچ کلوب شبانه‌ای -آنچنان که ما در غرب داریم- برای تفریح جوانان وجود ندارد.»

خبرنگار استرالیایی سپس با شعف از برداشتن روسری، خوردن مشروب و رقص توسط این جوانان ایرانی در بیایان می‌نویسد: «مشروبات الکلی دست‌ساز ایرانی در لیوان‌های پلاستیکی سرو می‌شود. احساسات ناشی از شرب الکل رضا را به آوازخوانی و سارا را به طنازی و رقص وا می‌دارد.»

نویسنده سپس از شخصیت این افراد پرده بر می‌دارد اما به گونه‌ای که چهره نظام را در نظر مخاطب تخریب می‌‌کند و همچنین جوانان ما را عقده‌ای و محصور در یک زندان بزرگ نشان می‌دهد: «رضا از خدمت دو ساله اجباری سربازی برای مردها در ایران می‌گوید؛ او با فریب دادن نظام وظیفه و کشیدن تیغ بر روی بازوی خود و نمایش دیوانه‌بازی، توانسته معافیت روانی پزشکی بگیرد. سارا ادامه می‌دهد: می‌خواهیم از ایران برویم، آمریکا یا اروپا فرقی نمی‌کند؛ فقط از این کشوری که فرصت برای امثال ما ندارد و جایگاه کسانی است که مذهبی و یا وابسته به دولت هستند، فرار کنیم.»

ایزاکس سپس در خلال مقایسه آزادی‌ فردی در ایران پیش از انقلاب با دوران کنونی، بحث سال 88 را پیش می‌کشد و عملا ناامیدی و یاس بزرگ را پر رنگ می‌کند: «اولین بار نیست که این موضوع را در ایران می‌شنوم. خیلی از جوان‌ها خواستار خروج از ایران هستند و پس از عدم کامیابی دچار ناراحتی‌های شدید می‌شوند. رضا و سارا از والدین خود در مورد ایران لیبرال پیش از انقلاب 1979 (1357) شنیده‌اند. امروز، در ایران تعداد زیادی از مردم از نظام مذهبی محافظه‌کار حمایت می‌کنند اما عده‌ای هم اصلاحات را می‌خواهند. در هر حال، برخورد نظام با اعتراضات سال 88 آب پاکی را بر روی دست مخالفان ریخت و به آنها نشان داد که امیدی به تغییر و تحول در ایران نیست.»

این خبرنگار غربی، در پایان با هوشمندی، مهربانی جوانان ایرانی (که امری تربیتی است و ریشه در فرهنگ کهن آنها دارد) را پتک کرده و بر سر آنها که به قول وی از جامعه وحشی و خشن ایران گریخته‌اند و به بیابان پناه آورده‌اند، می‌کوبد و از دل این تفسیر به تخریب چهره جامعه ایرانی و جوان ایرانی می‌رسد: «پارتی تقریبا رو به پایان است، دور آتش نشسته‌ایم و قهوه می‌نوشیم. به این فکر می‌کنم که چگونه است که در این کشور، حکومت تلاش می‌کند که آزادی این افراد را محدود نماید و این افراد هم در تلاش‌اند که قوانینی که شادی آنها را می‌گیرد، دور بزنند. به میل این بچه‌ها برای اجتماعی بودن و مهربان بودن نسبت به هم و نسبت به من فکر می‌کنم. این افراد به من نهایت محبت را داشتند چرا که از یک جامعه پرخاشگر تند، خسته‌اند و به بیابان پناه برده‌اند. به این فکر می‌کنم که خطرات بسیاری را به خاطر شب بیرون ماندن از خانه به جان خریده‌اند و یک تفریح کوچک اینچنینی آنها را خوشحال می‌کند.»

مارک ایزاکس در این گزارش ادعا می‌کند که «این پارتی بیابانی تنها وهله دعوت من به یک میهمانی مختلط در ایران نبود. به دو عروسی مختلط نیز دعوت شدم. در این دو مراسم، به مصرف حشیش، تریاک، و مشروبات الکلی که توسط "فروشنده" به آنجا آورده شد، دعوت شدم.» آیا این خبرنگاران غربی به صورت طبیعی وارد این پارتی‌ها در ایران می‌شوند یا با سیاست‌گذاری رسانه‌ای که در آن کار می‌کند؟ به طور مثال اطراف شهرهای بزرگ ایران به غیر از محل‌های خلوت برای برگزاری پارتی و غیره، مکان‌هایی وجود دارد که بسیاری از جوانان ایرانی برای رفع محرومیت به این مناطق می‌روند و به صورت جهادی کار می‌کنند. آیا این خبرنگاران غربی به صورت طبیعی نمی‌توانند با این قشر از جوانان ایرانی نیز همراه شوند؟

اردوهای جهادی جوانان ایرانی در بیابان، جایی در رسانه‌های غربی ندارند

یکی از تفکرات احیا شده در پیروزی انقلاب، تفکر جهاد سازندگی بود که در دوران جنگ تحمیلی در جبهه‌های حق علیه باطل و بعد از آن نیز برای کمک به سازندگی کشور نقش بسزایی داشته است.

دانش‌آموزان، دانشجویان، طلبه‌ها و جوانانی از دیگر اقشار جامعه در راستای رفع مشکلات مردم مناطق محروم و روستائیان که بسیاری از آنها در نزدیکی شهرهای بزرگ قرار دارد، در قالب این اردوهای جهادی و بسیج سازندگی اعزام می‌شوند تا به سازندگی فرهنگی و عمرانی این مناطق بدون هیچ چشم داشتی بپردازند.

Image
دانش‌آموزان، دانشجویان، طلبه‌ها و جوانانی از دیگر اقشار جامعه ر قالب این اردوهای جهادی و بسیج سازندگی اعزام می‌شوند تا به سازندگی فرهنگی و عمرانی مناطق محروم و روستائیان بدون هیچ چشم داشتی بپردازند

تا کنون گزارشی از خبرنگاران غربی مستقر در ایران در رابطه با این جوانان که به صورت رایگان و با علاقه اقدام به کمک به دیگر هموطنان خود می‌کنند، دیده نشده است. آیا تعداد این جوانان مسئولیت‌پذیر و یا تعداد اردوهای جهادی کمتر از پارتی‌های بیابانی بعضی جوانان ایرانی است که جایی در پوشش خبری این رسانه‌های غربی ندارد؟

جالب است که این اردوها موجب تقویت روحیه خودباوری و شکوفایی استعدادها، افزایش روحیه مطالبه‌گری در اقشار مختلف مردم‌، ترویج فرهنگ کار و تلاش و گسترش روحیه تعاون در بین جوانان می‌گردد، با این وجود این فضیلت‌ها نباید دیده شود اما رقص، کشف حجاب، مشروب و سکس باید در بلندگو با فریاد اعلام گردد.

در گزارشات خبرنگاران غربی به مانند مارک ایزاکس حس ترغیب و تشویق اذهان عمومی به پذیرش اینکه جوان ایرانی یک جوان افسارگسیخته و اجتماع‌ستیز است، دیده می‌شود و بدنه این روایات و قصه‌ها به گونه‌ای شکل گرفته که مخاطب ایرانی را کاملا به فضای ناامیدی و یاس و مخاطب خارجی را به سمت باور نقض کامل حقوق بشر در ایران سوق دهد تا زمینه مناسب برای ارائه یک تصویر مخدوش و نامطلوب شکل بگیرد.

Image

آیا این خبرنگاران غربی به صورت طبیعی نمی‌توانند با این قشر از جوانان ایرانی نیز همراه شوند؟

اکثر قریب به اتقاف جوانان ایرانی همه به دنبال عیش و فرار از کشور نیستند و افراد متعهد و مسئولیت‌پذیری در میان آنها وجود دارند که به فکر اعتلای کشور خود هستند اما جای آنها در رسانه‌های غربی خالی است که این موضوع همت اهالی رسانه‌های ایرانی که محصولات آنها فراتر از مرزهای کشور به نمایش درمی‌آید را می‌طلبد تا تصویر این جوانان غیور ایرانی را نیز به جهانیان معرفی کنند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8798
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

بعدي

بازگشت به آلوده شناسى


Aelaa.Net