آلودگي سيستم اداري

مديران انجمن: najm134, najm134, najm134

آلودگي سيستم اداري

پستتوسط najm134 » شنبه فبريه 27, 2010 9:13 am

عناوين گزارشاتي كه تا كنون در اين باره منتشر شده است: تباني محيط زيست و اداره راه براى قطع ١٢ هزار درخت جنگل گلستان خراسان
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

آلودگي سيستم اداري

پستتوسط najm134 » سه شنبه مارس 30, 2010 6:04 pm

تباني محيط زيست و اداره راه براى قطع ١٢ هزار درخت جنگل گلستان خراسان
موافقت پنهانى محيط زيست و اداره راه براى قطع ١٢ هزار اصله درخت جنگل گلستان خراسان؛
تابستان كم كم از راه مى رسد و احتمالا بسيارى از مردم كشورمان برنامه هايى براى مسافرت و تفريح دارند.ولى آيا مى دانيد بخشى از جنگل هاى شمال در معرض تهديد قطع درختان براى بازسازى و تعريض جاده ,پارك ملى گلستان, قرار دارد؟ اين در حالى است كه ٢ سال قبل نيز مسئولان قصد داشتند بخش عمده اى را از درختان گلستان قطع كنند ولى با مخالفت شديد كارشناسان و مردم اين طرح متوقف ماند. تا آن كه چندى پيش مطابق خبرى كه يكى از روزنامه ها مطرح كرد عمليات قطع ١٢ هزار اصله درخت و تخريب پوزه هاى سنگى پارك ملى گلستان بار ديگر از سر گرفته شده است و اين در حالى است كه تاكنون بارها طرفداران محيط زيست و دانشگاهيان نسبت به قطع درختان اين جنگل هشدار و واكنش نشان داده اند. اما چرا درختان پارك ملى گلستان، قطع (و يا تهديد به قطع) مى شوند و سازمان محيط زيست چه برنامه هايى در اين باره دارد؟
؛نخستين پارك ملى ايران ؛پارك ملى گلستان، نخستين پارك ملى ايران است كه از سال ١٣٣٦ به عنوان پارك وحش به صورت قانونى تحت حفاظت قرار گرفت.اين منطقه بعدها در سال ١٣٤٦ با مصوبه شوراى عالى محيط زيست و تاييد مقامات وقت كشور به عنوان پارك ملى به جهان معرفى شد.در سال ١٣٥٤ پارك ملى گلستان به عنوان يك ذخيره گاه ژنتيكى زنده و ارزشمند در زمره ٥٠ ذخيره گاه بيوسفرى جهان در فهرست يونسكو به ثبت رسيد.پارك ملى گلستان به دليل برخوردارى از ٣ تيره مختلف جنگلي، كوهستانى و دشتي، بيشترين تعداد و تنوع گونه هاى جانورى و گياهى را در خود جاى داده است، به طورى كه يك هفتم كل گونه هاى گياهي، يك سوم كل پرندگان ايران و بيش از ٥٠ درصد پستانداران ايران فقط در داخل محدوده پارك ملى گلستان وجود دارند. اما با وجود اين پوشش گياهى و جانورى و اهميت زيست محيطى اين پارك جنگلى شنيده ها حاكى از آن است كه عمليات قطع درختان پارك ملى گلستان از سر گرفته شده و آگاهان معتقدند كه اين اقدام مى تواند تاكتيك جديد وزارت راه با همان هدف نهايى قطع ١٢ هزار اصله درخت باشد. نكته قابل تامل اين است كه ظاهرا اين تاكتيك جديد وزارت راه براى كاستن از واكنش هاى مخالفان و جلب موافقت سازمان هاى محيط زيست و منابع طبيعي، در قطعات كوچك تر و به صورت مرحله اى انجام مى شود.
صورت جلسه هاى غيركارشناسى:
براساس قوانين پارك هاى ملى هرگونه جابه جايي، ساخت و ساز و برداشت، قطع درخت، كندن بوته، تخريب سنگ و هر حركتى كه باعث ايجاد تغييرات غيرطبيعى در پارك هاى ملى شود، ممنوع است و بايد با مجوز سازمان محيط زيست صورت گيرد اما سازمان حفاظت محيط زيست در اين ميان، نقش هاى متفاوت و گاه متضادى را بازى كرده است، به طورى كه به نوشته يكى از روزنامه ها فاطمه واعظ جوادى در مهرماه ٨٥ با تخريب پوزه هاى سنگى و قطع درختان پارك موافقت كرد و پس از واكنش هاى شديد دانشگاهيان و كارشناسان، اين دستور را پس گرفت. اين عقب نشينى رئيس سازمان محيط زيست، با امضاى صورت جلسه اى از سوى او رنگ باخت.
اين صورت جلسه كه در تاريخ ٤/١٠/٨٥ با حضور معاون محيط طبيعى سازمان به امضاى واعظ جوادى رسيد، مشتمل بر موادى بود كه به نظر تمام كارشناسان اين حوزه، كاملا غيركارشناسى و نيز غيرقابل اجرا بود. قطع درختان كهنسال پارك ملى گلستان كه اغلب از گونه هاى ارزشمندى چون بلوط، ممرز، انجيلى و آزاد مى باشند و كاشت آن ها در نقطه اى ديگر از پارك با همان سن و همان نوع، دستورى است كه با هيچ منطقى قابل اجرا نيست.اما رئيس سازمان محيط زيست با ابلاغ چنين صورت جلسه اى به اداره كل محيط زيست استان گلستان و تاكيد بر عمل به آن در واقع پى گير همان دستور سابق خود مبنى بر قطع درختان -منتها اين بار در چند مرحله- شده است.
قابل توجه است كه وزارت راه و ترابرى با ارسال نامه اى به سازمان منابع طبيعي، درخواست مجوز نشانه گذارى و قطع اين درختان را كه از آن ها به عنوان ,درختان معارض ترميم جاده پارك براى مقابله با سيل هر ساله گلستان, ياد مى كند و شمار آن ها را ١٧٧ اصله و معادل ٢٦ مترمكعب چوب برآورد كرده، ارائه داده و دفتر فنى چالوس مشروط به نظر مثبت سازمان محيط زيست، موافقت خود را با قطع اين درختان اعلام كرده است. سازمان نيز در پاسخ، تصميم گيرى نهايى را با توجه به صورت جلسه ٤/١٠/٨٥ به اداره كل استان گلستان واگذار كرده است.اين واگذارى باعث نگرانى و خشم بسيارى از مديران و كارشناسان محيط زيست شد و آن ها را در برابر عمل انجام شده و يك سوال بزرگ قرار داد؛ چگونه مى شود يك درخت ٧٠ ساله را كه از گونه اى غيرقابل تكثير و بازمانده از دوران گذشته است، با همان سن و گونه در جاى ديگرى كاشت؟
ناتوانى محيط زيست ؛يك فعال محيط زيست و دبير جبهه سبز استان گلستان معتقد است كه سازمان حفاظت محيط زيست توان مقابله را با اداره راه و قطع درختان ندارد چرا كه مسئولان رده بالا از قطع درختان جنگل گلستان و بازسازى و تعريض جاده پارك ملى گلستان حمايت مى كنند. شريف موسوى مى گويد: متاسفانه هرچند مسئولان سازمان محيط زيست موافق قطع درختان پارك ملى گلستان نيستند، اين درختان قطع خواهند شد و متاسفانه در هيئت دولت نيز از اين موضوع حمايت مى شود.وى به نكته تاسف بارى نيز اشاره مى كند و مى گويد: بعضى سودجويان و دلالان زمين، تلاش زيادى كردند تا با بورس بازي، زمينه ساز قطع درختان جنگل شوند.
احتمال وقوع سيل ؛كارشناسان معتقدند كه وجود درخت هاى جنگل علاوه بر جلوگيرى از فرسايش خاك، يكى از عوامل مهم جلوگيرى از وقوع سيل محسوب مى شود.حال با توجه به اين نكته، چه كسى در قبال خطرات و خسارات ناشى از سيل هاى احتمالى آينده پاسخ گو خواهد بود؟
يك كارشناس محيط زيست در اين باره مى گويد: يكى از بهانه هاى قطع درخت هاى كنار جاده پارك ملى گلستان، تعريض و بازسازى جاده براى مقاوم سازى آن است، تا در برابر سيل هاى احتمالي، جاده تخريب نشود.توكلى مى افزايد: اما نكته مهم اين است كه علت وقوع سيل، قطع درخت هاى بالادست جنگل است كه بر اثر اين اقدام، آب باران هاى شديد كه با هيچ مانعى برخورد نمى كند، به سرعت تبديل به سيل مى شود و چنان چه باران زيادى ببارد مجددا جاده در معرض خطر تخريب قرار مى گيرد.وى مى افزايد: مجريان پروژه بدون ارزيابى زيست محيطى دقيق و بدون اطلاع سازمان محيط زيست، ديواره اى حفاظتى را در دو طرف جاده ايجاد كرده اند تا در صورت وقوع سيل مانع از تخريب جاده شوند.
اما نكته قابل تامل اين است كه احداث اين جاده از ابتدا غلط بوده و چون به موازات بستر رودخانه (در بسيارى از مناطق) احداث شده است، احتمال تخريب آن نيز وجود دارد.توكلى مى افزايد: تجربه نشان داده است كه هنگام وقوع چند سيلاب مهيب در دهه ٨٠، هر بار جاده تخريب و تا مدت ها مسدود شد. اما نمى دانم چرا مسئولان اصرار به بازسازى همين جاده دارند.
مسئولان راه پاسخ گو نيستند ؛براى روشن شدن زواياى بيشتر اين موضوع با روابط عمومى وزارت راه تماس مى گيريم ولى با آن كه براى گفت وگو بامسئولان اين وزارت خانه قرار مى گذاريم پاسخى از سوى آن ها دريافت نمى كنيم و هيچ گاه اين گفت وگو صورت نمى گيرد.همچنين ارسال نمابر ما به اداره راه و ترابرى استان گلستان نيز دردى را دوا نمى كند و پاسخى از آن ها نيز به دست ما نمى رسد. ظاهرا مسئولان اداره راه تمايل چندانى براى اطلاع رسانى درباره قطع درختان پارك ملى گلستان ندارند. تا آن كه يك منبع مطلع در وزارت راه كه مايل به ذكر نامش نيست به نكات قابل توجهى اشاره مى كند و مى گويد: حفاظت از محيط زيست كه در حيطه وظايف سازمان محيط زيست است، گاهى اوقات در تعارض با امور توسعه اى و استراتژيك قرار مى گيرد و در بسيارى از موارد به علت اهميت مسئله امكان رعايت كامل استانداردهاى زيست محيطى وجود ندارد.وى مى گويد: جاده گلستان يكى از نقاط گردشگرى كشور محسوب مى شود و مسئولان اداره راه نمى توانند نسبت به بازسازى اين جاده بى تفاوت باشند. در مقابل محيط زيست نيز توافق هايى با اداره راه دارد و قرار شده است كه اين اداره ٢ برابر تعداد درختان را در هر كجا كه محيط زيست تعيين كند، بكارد.وى مى افزايد: اما معمولا مسئولان محيط زيست اين مسائل را بيان نمى كنند و فقط ادعاى تخريب محيط زيست را مطرح مى كنند. هرچند حفاظت از محيط زيست وظيفه همه نهادها است، حفظ جان انسان ها نيز مهم و درخور توجه بسيار زيادى است.از وى درباره قطع درخت هاى پارك ملى گلستان و تاثير آن بر كاهش خطرات ناشى از سيل هاى احتمالى مى پرسيم. وى مى گويد: مگر سال ٨١ كه سيل عظيم گلستان آمد، اين درخت هاى كنار جاده وجود نداشتند؟ اين نشان مى دهد كه وجود درخت هاى پارك ملى گلستان براى جلوگيرى از سيل كافى نيست و به امكانات ديگرى مثل ايجاد ديواره هاى ضخيم نياز داريم.
پاسخ محيط زيست ؛ما در حالى كه برخى كارشناسان و صاحب نظران معتقدند محيط زيست فاقد توان لازم براى جلوگيرى از قطع درختان پارك ملى گلستان است، مديركل دفتر زيستگاه ها و امور مناطق سازمان حفاظت محيط زيست مى گويد: سازمان محيط زيست تا به حال اجازه قطع يك درخت را هم نداده است، ولى اداره راه استان گلستان سماجت مى كند.عبدوس مى گويد: مشكل اين است كه از مصوبه هيئت دولت كه چندى پيش صادر شد دو برداشت مى شود.در مصوبه نوشته شده كه اختصاص مبلغ ١٦٥ ميليارد ريال براى ادامه عمليات اجرايى بزرگراه آزادشهر-بجنورد وزارت راه اين گونه برداشت كرده است كه اين آزادراه، جاده فعلى است و با توجه به اين كه در اين مصوبه تاكيد شده است كه بايد با هماهنگى سازمان محيط زيست، اين آزادراه احداث شود، برداشت ما گزينه شمالى پارك ملى گلستان است نه جاده موجود و آزادراه بايد دراين قسمت احداث شود.وى مى گويد: مجرى پروژه در قسمت هايى از مسير كه درخت وجود ندارد، در كنار جاده حدود ٦٠ تا ٧٠ مترشانه خاكى ايجاد كرده و اين شانه خاكى عملا امكان احياى جنگل را از بين برده است. اين مورد ما را نگران مى كند كه شايد مجرى پروژه درصدد ٤ بانده كردن جاده پارك ملى گلستان است.مديركل دفتر زيستگاه ها و امور مناطق سازمان محيط زيست همچنين درباره وقوع سيل هاى احتمالى مى گويد: اميدواريم سيل مهيبى در سال هاى آينده اتفاق نيفتد اما اگر اين چنين شد، بايد مجرى پروژه كه در برخى موارد پا را فراتر از حدود مشخص شده، گذاشته است، پاسخ گو باشد. از ,عبدوس, درباره هزينه و فايده اين طرح مى پرسيم، وى مى گويد: تخريب جنگل به بهانه هاى مختلف، كارى غيرقانونى است. ما اولين كشورى نيستيم كه جاده اى از وسط پارك ملى كشورمان عبور مى كند. زمانى كه حدود پارك ملى گلستان را تعيين مى كردند، جاده نيز وجود داشت و امروز نبايد اجازه داد كه اين جاده تعريض شود.,عبدوس, در نهايت مى افزايد: سازمان حفاظت محيط زيست هنوز قانع نشده است كه حتى يك درخت معارض در بازسازى جاده وجود دارد ولى اگر مانع شود در ازاى قطع هر درخت بايد دو درخت ديگر در همان جايى كه محيط زيست تعيين مى كند، كاشته شود. به هرحال طبيعى به نظر مى رسد كه اختلاف نظرهاى اجرايى و نظرى هميشه بين مسئولان وجود داشته باشد.اما مهم اين است كه تصميم گيران منافع بلندمدت كشور را در نظر داشته باشند.شايد اگر امروز اهميت پارك ملى گلستان مورد توجه ويژه قرار نگيرد، در آينده اى نه چندان دور جاده فعلى ديگر از بين جنگل عبور نكند، بلكه از بين يك دشت پهناور و خاكسترى بگذرد و مسافران فقط خاطرات سبز جنگل گلستان را مرور كنند.[/color]
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

از بيمارستان الزهراي اصفهان تا شريعتي تهران

پستتوسط najm134 » دوشنبه مارس 14, 2011 4:36 am

همراه بيمار به سرعت و قبل از آنکه کادر بيمارستان دکتر شريعتي، بيمار او را به داخل اورژانس منتقل کنند؛ پرونده پزشکي وي را به پزشک کشيک رساند .
پزشک بلافاصله دستور داد بيمار با وجود انبوه مراجعين در اين ساعت شب به داخل هدايت شود، تا اقدامات اوليه روي آن انجام شود.
خانم دکتر پس از معاينه و مطالعه پرونده با رزيدنت نورولوژي مستقر در اوژانس تماس مي گيرد و شرحي از بيمار ارائه مي دهد و از وي کسب تکليف مي کند.
آقاي دکتر "... ش" دستور مي دهد از پذيرش خودداري شود و پس از آنکه خانم دکتر بازهم از وضعيت بيمار مي گويد و اينکه بيمار حال خوبي ندارد، دچار مشکل حرکتي است، وضعيت اورژانسي دارد و ... آقاي دکتر بدون آنکه بگويد از قبل در جريان وضعيت بيمار قرار دارد، تاکيد مي کند که به هرحال او را پذيرش نکنيد، من خودم مي آيم و تصميم مي گيرم .
يک ساعتي مي گذرد، اما آقاي دکتر "... ش" که فقط يکي دو اتاق تا بيمار فاصله دارد، از حضور بر بالين وي خودداري مي کند.
همراه بيمار از پرستاران، سراغ مدير و رييس بيمارستان را مي گيرد، اما به او راهنمايي مي کنند که به ساختمان ديگري برود و سراغ سوپروايزر را بگيرد . همراه بيمار، پس از آنکه با خانم "... ب " در اتاق پرستاري همسخن مي شود، از چگونگي حال مريض و بي توجهي به بيمار مي گويد . خانم سوپروايزر، بلافاصله در تماس تلفني از کادر درماني مي خواهد تا بيمار از سوي رزيدنت کشيک معاينه و نتيجه را به او اعلام کنند.
باز هم ساعتي مي گذرد، اما از آقاي دکتر کشيک خبري نمي شود. گويا سرنوشت بيمار اين است که بايد با او اين گونه برخورد شود. آيا با ديگر بيماران اورژانسي نيز همينطور رفتار مي‌شود؟ مگر اين پزشکان، قسمنامه بقراط را سر نداده‌اند که پزشک را موظف به انجام هر کاري براي حفظ جان و سلامت يک انسان مي‌کند. آنها سوگند ياد کرده‌اند که بايد بکوشند تا کميت و کيفيت زندگي بيمار را بهبود بخشند. پزشک بايد ازهر اقدام که منجر به آسيب بيمار مي‌شود، خودداري کند. اين جملات از ذهنم عبور مي‌کند و همزمان دهها سوال ديگر از همين سنخ ذهنم را آزار مي‌دهد. پس از دقايقي، دوباره همراه بيمار، تماسي با سوپروايزر مي گيرد و مراتب را گزارش مي دهد . خانم پرستار با اندکي ناراحتي از اين بي توجهي دکتر "...ش" قول مي دهد که بزودي اين مهم انجام شود.
ساعت از 3 و نيم بامداد گذشته است و هنوز دکتر "...ش" بر بالين بيمار حاضر نشده و او همچنان بر روي برانکارد در گوشه‌اي از اورژانس بيمارستان رها شده است، آمبولانسي هم که بيمار را از بيمارستان الزهراي اصفهان به تهران آورده نيز همچنان بلاتکليف است. همراه مي گويد خانم پرستار تو را بخدا فکري به حال بيمار ما بکنيد ، خدا را خوش نمي آيد و ...
سوپروايزر، اين بار ظاهرا با خود رزيدنت کشيک تماس مي گيرد و مراتب نگراني همراهان بيمار و ... را منتقل مي‌کند .
عقربه‌هاي ساعت، 3 و 45 دقيقه بامداد را نشان مي‌دهد، شهر در سکوت است، اما هياهو در دل همراهان بيمار ساکت نمي نشيند. آقاي دکتر "...ش" از اتاق مجاور اورژانس بيرون مي آيد و بدون معاينه بيمار و حتي مطالعه پرونده بيمار، با عصبانيت و با صداي بلند اشاره به بيمار مي کند و مي گويد : همراه اين بيمار کيه ! همراه مي گويد: بله آقاي دکتر ، بفرماييد .
دکتر بدون اينکه با او چهره به چهره شود مي گويد : Lp مي دوني يعني چه ؟ همراه مي گويد : آق .. آق .. آقاي دکتر چي چي P؟
دکتر با عصبانيت مي گويد : تو که نمي دوني، چرا مريض را از اصفهان آوردي اينجا ؟ همراه مي گويد : والا آقاي دکتر من که دکتر نيستم ،اما دکتر متخصص مغز و اعصاب بيمارستان الزاهراي اصفهان، پس از سه هفته تلاش و آزمايش و عکس و ...« مننژيت» را رد کرد و بيماري را مبهم تشخيص داد. آن پزشک، اين دستور را کتبا صادر کردند و اتفاقا نامه نيز همراه با پرونده خطاب به اورژانس شريعتي نوشته شده، ضمن اينکه توصيه کردند که آقاي دکتر "...س" و آقاي دکتر" ...س" بايد بيمار را معاينه کنند و نظر قطعي بدهند و گرنه ما که حتي راه بيمارستان شريعتي را هم بلد نبوديم، اتفاقا توي خيابان شريعتي ،دنبال آدرس بيمارستان بوديم !حالا مگه چي شده اقاي دکتر؟
دکتر ادامه مي دهد: اولا که دکتر "...س" و آقاي دکتر" ...س" بيکار نيستند که مريض شما را ببينند ، دوما اونها شايد هفته اي يک بار به بيمارستان بيايند ،اين هم براي چند دقيقه ، و سپس ادامه مي دهد که مريض سه - چهار بار Lp ( گرفتن آب نخاع ) شده، بارها آزمايش داده و در مدت سه هفته اي که بيمار بوده از انواع آنتي بيوتيک ها استفاده شده ، حالا نوشته اند که با تشخيص مبهم به بيمارستان شريعتي اعزام مي شود ؛ چرا شما پذيرفتيد. همراه با حالتي همراه با اضطراب مي گويد : آقاي دکتر حالا چکار کنيم ؟ دکتر مي گويد: هيچي تا دکتر از بيمارستان اصفهان تماس نگيره و به من نگه که علت اين اعزام چي بوده، من هيچ کاري نمي کنم . همراه بيمار مي گويد : آقاي دکتر تو را به خدا ساعت 4 صبح (پنجشنبه 5 آذرماه 1388) دکتر از کجا گير بيارم؛ تازه مگه دکتر بيمارستان اصفهان بعدازظهر (چهارشنبه 4 آذرماه 1388) با شما تماس نگرفته بودند؟
آقاي دکتر مي گويد: بله، با من تماس گرفت و من گفتم که بيمار را اعزام نکنند، ما تو اين بيمارستان جا نداريم ، نمي دونم باز چرا اين کار رو کردند. راننده آمبولانس با دکتر "...ش" صحبت مي‌کند و مي‌گويد: وضعيت اين بيمار اورژانسي است، او را بايد بستري کنيد. دکتر "...ش" هم مي‌گويد: نه! وضعيت اين بيمار، اورژانسي نيست. همراه مي گويد: شما بدون معاينه بيمار و بررسي پرونده در جريان همه جزئيات وضعيت بيمار هستيد ، پس اين مسأله نشون مي ده که دکتر اصفهان با شما صحبت کرده ، علت را هم گفته؛ پس ديگه دنبال چي هستيد. اگر مشکلي داره بستريش کنيد و اگر نداره بنويسيد تا ببريمش منزل ؛ آقاي دکتر خدا را خوش نمياد . اين خانم دو تا بچه قد و نيم قد داره ، تورا بخدا ، الآن 4 ساعته که مريضمون با اين حال و روز توي راهرو سرگردونه !!( همراه بيمار تلاش مي کند با بيمارستان الزهراي اصفهان چند باري تماس بگيرد، اما موفق به گفت و گو با پزشک نمي شود) رزيدنت کشيک با عصبانيت مي گويد: ببين، اگر خواسته باشيد مريضتون رو پذيرش کنم بايد فرم سفيد پر کنيد ، من همه اين پرونده اي که از اصفهان همراه خودتون آورده ايد را مي ريزم دور، فهميديد!! تمامشو ؛ يک چيز ديگه هم بهت بگم ، فکر نکني اين بيمارستان بهتر از الزهراي اصفهانه ، نه! اينجا بدتره ! معجزه هم نمي کنه! ، مريضتون حال خوبي نداره! ، فهميدي ! اگر هر اتفاقي افتاد پاي خودتونه ؛ حالا تصميم با خودتون. اگر خواستيد، بريد با برگ سفيد پذيرش بگيريد و همه پرونده هاي قبلي را بريزيد دور!! ضمنا فکر نکنيد اينجا اتاقي براش وجود داره، نه توي همين راهرو بستري مي‌شه !! همراه بيمار مي گويد : هر چه صلاح مي دانيد آقاي دکتر ، اما مگه شما تا الآن نمي گفتيد که بيمار مشکلي نداره ، پس چرا الآن نظرتون برگشته و از بيماري لاعلاج صحبت مي کنيد. ما بااميد به خدا اومديم اينجا، انشاالله از خدا هم شفاشو مي‌خواهيم. خواهشم مي کنيم شما هم کمک کنيد. بالاخره ساعت از 4 بامداد گذشته بيمار پذيرش مي شود، اما تا صبح در راهرو بستري مي شود و در ساعت هاي اوليه صبح روز پنجشنبه (5 آذرماه 1388) دکتر "...س" متخصص مغز و اعصاب که توصيه شده او بيمار را معاينه کند، سر مي رسد و پس از معاينه بيمار ، دستور مي دهد ام آر اي و Lp ، آزمايش خون و ... همه به سرعت انجام شود ( البته گفت که تمام اين آزمايش‌ها از بيرون از بيمارستان و مراکز شخصي و يا بيمارستانهاي شخصي انجام شود.)
امروز - يکشنبه (8 آذرماه 1388) - چهارمين روزي است که بيمار در اورژانس بيمارستان شريعتي بستري است، اما نتايج آزمايش‌ها و تصاوير به گفته پزشکان نشان از يک نوع عفونت دارد که به دستور پزشک کار درماني را در همان اتاق‌هاي اورژانس بيمارستان با آنتي بيوتيک شروع کرده اند. براي انعکاس اين ماجرا و انعکاس آن روز پنجشنبه پس از گذر از هفت خوان رستم، دفتر رييس بيمارستان را پيدا کردم، امام گويا دکتر "رضا ملک زاده" مرخصي بود و گفته شد که امروز (يکشنبه) به بيمارستان مي‌آيد. با مديريت بيمارستان هم که تماس گرفتم ، رييس دفترشان عنوان کرد که آقاي مدير در يک جلسه بسر مي برند.
امروز (يکشنبه 8 آذر ماه ) در حالي که از دکتر "رضا ملک زاده" رييس بيمارستان دکتر شريعتي درباره اتفاقاتي که براي اين بيمار روي داده، سووال شد، وي از اين مسووليت شانه خالي کرد و گفت: مسووليت اين بيمار بر عهده دکتر "ژامک خورگامي" عضو هيأت علمي دانشگاه و جراح عمومي بيمارستان دکتر شريعتي است. اظهارات دکتر ملک زاده درحالي صورت گرفته است که به نظر مي‌رسد وي از اتفاقاتي که در بيمارستان تحت مسووليت خود روي مِي‌دهد، اطلاعات کافي ندارد و مسووليت اتفاقات ناگوار در اين بيمارستان را به دوش ديگران انداخته و حتما افتخارات را به نام خود ثبت مي‌‌کند.
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

آلودكي اداري: محروميت خوزستان خزانه ثروت ايران

پستتوسط aelaa.net » دوشنبه مه 09, 2011 6:02 pm

بسم الله الرحمان الرحيم


يك قرن است كه زندكي همه مردم ايران و هزينه اداره كشور و رفاه همه 24 استان بطور عمده از ذخائر استان خوزستان تامين مي شود
اين در حالي است كه محروميت مردم اين استان و كمبودهاى خدمات و امكانات رفاهي بلكه فقدان حداقل هاى استاندارد كشور از معضلات اين سرزمين است
تاكنون مرتبا كفته مي شد كه علت اين محروميت دورانهاى تاريك مديريت حاكم بر اين استان بوده است
دوره هاي اشغال متفقين؛ سلطه انكليسها؛ حكومت طاغوت؛ اشغال صدام؛... همه اينها علت و مانع آباداني و رفاه مردمان خوزستان ذكر مي شده است.
سي و سه سال از برجيده شدن حكومتهاى نامردمي و بيست و دو سال از اتمام جنك با صدام كذشت
در اين مدت بخش عمده اوقات كشور به شعارها و كنفرانسها و كتابها و افتتاحيه ها؛ يادواره ها
و خلاصه جنجالهاى تبليغاتي كذشت كه بوي دفاع و حمايت و خدمت به خورزستان مي داد
و اين در حالي است كه هنوز اين استان از محروميتهاى شديدي رنج مي برد كه
لرزاننده بايه حكومت مديران بي درد و مصرف كننده نام و نشان خوزستان براى مطامع دنيويشان است

شرح اين كاستيها و محروميتها عليرغم محدوديتهاى رسانه اى؛ ولى مكررا در رسانه ها منتشر شده است

يك برنامه تلويزيوني ايران نيز به اين موضوع برداخته است، كزارشي از آنرا در اينجا نقل مي كنيم
اميد است مديران به خود آمده و اين شرمندكي دوران حكومت خويش را برطرف كنند. و بدانند كه
يدك كشيدن عنوان ايران با تنوع قوميتها و لهجه ها و فرهنكها يك امر شعاري صرف نيست كه براى زينت و تفاخر هزينه شود،
بلكه اين امر لوازمي دارد و آن تأمين عادلانه همه اقوام ايراني عرب ترك كرد بلوج تركمن لر مازني و كيلك و... به مانند فارسها
و همه از امكانات يكسان: خدمات دولتي؛ آباداني؛ توسعه شهري؛ رفاه شهروندي؛ امكانات آموزشي و علمي؛ بستهاى مديريتي كشور و.... بهره مند باشند.
براى استاني كه ولي نعمت اين كشور در طول يك قرن بوده است؛ اين كاستي و رنج بسيار نارواتر از وجود مثل آن در هر جاي ديكر كشور است


برنامه تلويزيوني «راز» از شبکه 4 تلويزيون دولتي ايران
با موضوع محرومیت های آبادان و خرمشهر روی آنتن رفت و به موضوع مشکلات خرمشهر و آبادان پرداخت.

در این برنامه که آقایان بیژن نوباوه، احمد نجفی و مهرزاد ارشدی به عنوان مهمان حضور داشتند،
حاضران با اشاره به پتانسیل های موجود در منطقه از یک سو و محرومیت ها و آبادان نشدن این دو شهرستان از دیگر سو، به شدت از سوءمدیریت و حیف و میل سرمایه های تخصیص داده شده برای بازسازی خرابی های جنگ انتقاد کردند.

بنا بر این گزارش، در این برنامه که طالب زاده با ظرافت خاصی مستندهای تصویری و البته دردآوری را از گوشه و کنار این دو شهر جنگ زده تهیه کرده و نمایش داد،
مهمانان با تأیید این اوضاع نابسامان و تأسفبار، تأکید کردند
که چرا با وجود گذشت 22 سال از پایان جنگ تحمیلی، همچنان چهره شهر از خرابی ها پیراسته نشده و مردم قهرمان آن دیار، باید همچنان با سختی و مشقت روزگار گذرانند!

آب آشامیدنی نامناسب و ناسالم،
وضعیت فاجعه بار گذرگاه های عمومی اعم از خیابان ها و پیاده روها،
ساخت و سازهای نیمه کاره و مستهلک که نشان از هرز رفت بیت المال داشت،
سوءمدیریت مدیران شهری و استانی در به سرانجام رساندن پروژه های عمرانی،
روان بودن فاضلاب شهری در سطح کوچه و خیابان،
وضعیت اسفبار گلزار شهدای آبادان با بیش از چهار هزار شهید ـ که قاعدتا باید نماد سربلندی و افتخار باشد ـ
نامگذاری کوچه، خیابان و میادین شهر به نام هایی که نه تنها نامی از شهدا در آنها نیست، بلکه هیچ نشانی از ارزش های دفاع مقدس را نمی توان در آنها یافت
و... .
در این برنامه، احمد نجفی، بازیگر خوزستاني سینما و تلویزیون با گفتن این که: از امثال من کاری جز تذکر دادن برنمی آید،
با لحنی آکنده از اندوه گفت: چرا باید منطقه ای که به دلیل وجود ذخایر نفت و گاز، عملا پول این مملکت را تأمین می کند، وضعیتش در اسفبارترین حالت ممکن باشد؟!
وی افزود: من مانده ام اگر مثلا امروز محمد جهان آرا بود، به این مدیران چه می گفت و چگونه با آنها برخورد می کرد؟!
این شهروند خرمشهری ادامه داد: بحث ما بی توجهی کلان به اوضاع این دو شهر و بلکه همه نقاط جنگ زده نیست،
بلکه بحث و تأکید ما بر سوءمدیریت مدیران محلی و حیف و میل بودجه هایی است که در این سال ها به امر بازسازی این مناطق اختصاص داده شده،
ولی به دلیل عدم دلسوزی و پاسکاری مدیران، اکنون پس از گذشت 22 سال از پایان جنگ، متأسفانه چهره این دو شهر تغییر چندانی نکرده است.
نجفی با آوردن یک مثال درباره حیف و میل بیت المال گفت:
موردی که عرض می کنم موردی است که در نشستی با حضور مسئولین محلی به آن اذعان شد و آن اینکه مثلا
درباره بازسازی و تکمیل لوله های آب رسانی در آبادان، پیمانکار مربوطه با روسازی نزدیک 40 درصد از لوله ها، مبلغ اختصاص یافته به آن را بالا کشید و آب تصفیه شده جریان یافته در لوله ها نیز به زمین فرو رفت و این در حالی است که متأسفانه، این امر تاکنون پیگیری نشده است.
بیژن نوباوه، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی نیز در این برنامه با یادآوری دلاوری ها و رشادت های مردم این دیار در دفاع از خاک و ناموس این کشور، گفت: اوضاع کنونی به هیچ وجه در شأن این مردم شریف و ستمدیده نیست و متأسفانه مسئولین اجرایی مربوطه آنچنان که باید نتوانسته اند از عهده کار برآیند.
وی در پاسخ به پرسش طالب زاده، مبنی بر اینکه شما در مجلس چه کارهایی را در این زمینه انجام داده اید، گفت:
من در مجلس دیده ام که نمایندگان استان در حد توان پیگیر مسائل هستند و دیگر نمایندگان محترم نیز همیشه درباره مسائل مربوط به خوزستان حساس و پیگیر بوده اند، ولی نکته اینجاست که با وجود پیگیری نمایندگان و تلاش مسئولین بالا، همواره این مسئولان محلی بوده اند که نتوانسته اند از امکانات تخصیص یافته بهره کافی برده و به بازسازی بپردازند.
در ادامه این برنامه، مهرزاد ارشدی، خبرنگار و عکاس نیز گفت: دغدغه ما این است که متأسفانه، به دلیل کم کاری مدیران محلی، این ذهنیت در بخشی از مردم منطقه پدید آمده است که اساسا نظام، نظری درباره بازسازی این مناطق ندارد

قطره اشکی برای خوزستان (مسئولان بخوانند)
آیا وقت آن نرسیده که دین خود را به خوزستان پس از ۲۰ سال تاخیر بپردازیم، خاطرنشان می‌کند: مردم خوزستان گرفتار وعده‌های عملی نشده شده‌اند، آن‌ها فکر می‌کنند «نگاه ویژه به خوزستان» تنها یک شعار و بهانه‌ای برای پر کردن اوقات پشت تریبون است.

روزنامه خراسان در گزارشی نوشت:
اینجا سرزمینی است که به شهادت معمار بزرگ انقلاب اسلامی، «دین خود را به اسلام ادا کرد».
از خوزستان می‌گویم؛ از سرزمینی که مردمانی صبور دارد و نجیب و عزت آنان موجب شده برخی آنها را و نیازهایشان را فراموش کنند.

اهواز
این شهر اگرچه نام مرکز استان خوزستان را یدک می‌کشد، ولی با این حال هیچ نشانی از یک شهر با مشخصه مرکز استان ندارد.

اهواز شهری است که به وسیله رود کارون به دو بخش شرقی و غربی تقسیم شده، اما اکنون کارون دیگر شاهرگ حیاتی و جلوه‌ای از زیبایی این شهر نیست؛ کارون به جای آن که آبادانی و طراوت را به این شهر هدیه کند، بوی تعفن را به مشام مردم مرکز استان خوزستان می‌رساند.

آثار محرومیت‌های اجتماعی در اهواز در دو بخش شرقی و غربی شهر دیده می‌شود. خیابان‌های پرچاله و چوله، فضای سبز پژمرده، ساختمان‌های مخروبه و نیمه کاره رها شده در مرکز شهر، ساحل مملو از زباله کارون، بهداشت فراموش شده و سیستم حمل و نقل شهری بی رمق و ناتوان تنها گوشه‌هایی از محرومیت این شهر است.

شهرک‌ها و مناطق حاشیه اهواز نظیر «دغاغله»، «کوت عبدا…»، «کانتکس»، «حصیرآباد»، «زرگان» و «سه‌راه خرمشهر» اوضاعی به مراتب وخیم تر دارند. هنوز در این شهرک‌ها آب آشامیدنی سالم و بهداشتی وجود ندارد و حاشیه نشینان شهر آب آشامیدنی خود را از کارون تامین می‌کنند.

دیدن صف‌های طویل در گرمای بالای ۴۰ درجه برای دریافت یک کپسول گاز ۱۱ کیلویی در شهرک‌های اطراف اهواز، دل هر انسانی را به درد می‌آورد و این در حالی است که مسئولان می‌گویند لوله کشی گاز در اهواز و برخی از شهرهای دیگر این استان توجیه اقتصادی ندارد!

اهواز با جمعیتی حدود یک میلیون نفر در کنار ساحل کارون از آب آشامیدنی شهری نیز محروم است و تبلیغات رنگارنگ آب شیرین کن و مراکز فروش آب در سراسر شهر و حتی پخش آگهی‌های آن از صدا و سیمای خوزستان، این واقعیت تلخ را گوشزد می‌کند که این شهر بر لب کارون تشنه است. در اهواز مشکل بزرگی به نام «بحران آب آشامیدنی» بیش از هر نقطه کشور خودنمایی می‌کند.

آبادان، خرمشهر
نام این دو شهر با دو واژه نفت و بندر عجین شده است. وجود مشعل‌های بی شمار در اطراف آن‌ها که گاز مازاد چاه‌های نفت را می‌سوزاند از دیگر مشخصه‌های این دو شهر به شمار می‌رود.

آبادان و خرمشهر که بزرگ ترین پالایشگاه نفت و بزرگ ترین و قدیمی ترین بندر تجاری کشور را در خود جای داده‌اند، از تمامی امتیازهای یک شهر تجاری و نفتی محروم اند، و مردم این دو شهر با وجود گذشت بیش از دو دهه از پایان جنگ تحمیلی، هم چنان در میان مخروبه‌ها و آکنده از انواع محرومیت ها، گذران عمر می‌کنند.

این دو شهر همانند سایر شهرستان‌های استان خوزستان همواره فریاد عطش را سر داده‌اند و آن چه البته تاکنون به جایی نرسیده همین فریاد مردمان این دو شهر بوده است.

مناطق مسکونی و شهری آبادان و خرمشهر هم چنان از تخریب بیش از ۸۰ درصد رنج می‌برند و این شهرها به خرابه‌ای بیشتر می‌مانند تا به شهرهای بازسازی شده از عوارض جنگ، با وجود بزرگ ترین پالایشگاه کشور، بندر تجاری و با سابقه بیش از ۵۰ سال کار و با وجود کارخانجات عظیم پتروشیمی و پالایش گاز و نفت بیکاری هم در آبادان و هم در خرمشهر بیداد می‌کند و به جای آن شغل‌های کاذب فروش کالاهای قاچاق امارات، عراق و کویت رواج دارد و متعاقب آن ناهنجاری‌های اجتماعی ناشی از بیکاری و حضور اتباع خارجی بر محرومیت‌های این دو شهر افزوده است.

محرومیت‌های آبادان و خرمشهر بسیار بیشتر از آن است که در یک گزارش و یا چند بازدید بتوان آن را به تصویر کشید، اما مردم این دو شهر که به حداقل‌های زندگی شهری هم راضی هستند انتظار دارند مرکزنشینان کشور و مسئولان، نیم نگاهی نیز به این دو شهر داشته باشند

هویزه، بستان، سوسنگرد و ماهشهر
وضعیت معیشتی مردم این چهار شهر جنوب خوزستان دست کمی از سایر شهرها ندارد؛ ماهشهر به گفته برخی مسئولان به عنوان عقبه منطقه نفتی عسلویه شاید از بیشترین نرخ بیکاری در استان رنج می‌برد و این در حالی است که کارگران و کارشناسان سایر استان‌های کشور در صنایع پتروشیمی ماهشهر و منطقه نفتی عسلویه مشغول به کار هستند.

شهرهای هویزه، بستان و سوسنگرد نیز به عنوان قطب کشاورزی جنوب استان و مناطق مرزی خوزستان از بی آبی و بی توجهی مسئولان رنج می‌برند و این بی توجهی موجب شده که مردم این شهرها برای امرار معاش به کشورهای همسایه مهاجرت اجباری داشته باشند و به عنوان کارگر و دیگر مشاغل سبک مشغول به کار شوند.

شوشتر، دزفول، بهبهان
این ۳ شهر از قدیمی ترین شهرهای استان خوزستان به شمار می‌روند که آثار تمدنی پیش از تاریخ در آنها بسیار دیده می‌شود.

هنوز بخش‌هایی از مناطق شهری این شهرها از لوله کشی گاز محروم است، هنوز شهرک‌های اطراف این شهرها از کمبود آب آشامیدنی سالم و فقدان لوله کشی آب شهری رنج می‌برند، هنوز مزارع وسیع نیشکر در اطراف شوشتر و دزفول تشنه‌اند و کارخانه‌های عظیم شکر به حالت رکود درآمده‌اند.

کارگران دائمی و فصلی نیشکر و صنایع جانبی آن هم چنان در بلاتکلیفی به سر می‌برند و براساس برخی گزارش‌ها حدود یک سال است که حقوق دریافت نکرده‌اند.

نخلستان‌های وسیع بهبهان هم چنان از بی مهری متولیان کشاورزی رنج می‌برند و مردم صبور دزفول که در همسایگی سد عظیم «دز» هستند از کمبود برق و آب کشاورزی در عذابند.

مسجدسلیمان، هفتگل، ایذه، باغملک
این چهار شهر که شهرهای عشایرنشین استان خوزستان هستند بیشتر به شهرهای فراموش شده می‌مانند.

اولین چاه خاورمیانه در سال ۱۲۷۸ شمسی در مسجد سلیمان به نفت رسید و اکنون «چاه نمره یک» به موزه‌ای کوچک تبدیل شده که تمامی وسایل اولیه استخراج نفت در آن به نمایش گذاشته شده است. در بیابان‌های اطراف مسجد سلیمان سفره‌های وسیع زردرنگ حکایت از ذخایر گوگرد در این منطقه دارد و دکل‌های کوچک و بزرگ اطراف شهر نمایانگر مخازن عظیم نفت و گاز این شهر است؛ مسجدسلیمان شهری است که هنوز بیش از ۵۰ درصد خانه‌های آن سنگی است و اگر بنگله‌ها (خانه‌های کوچک چوبی که انگلیسی‌ها برای کارگران محلی و هندی ساخته‌اند) وجود نداشت به سختی می‌شد فهمید که این منطقه یک نقطه شهری است. مسجدسلیمان و هفتگل از پیش از انقلاب لوله کشی گاز بوده‌اند و در خانه‌های سنگی جایی به نام «آتشگاه» وجود دارد که در آن یک مشعل به طور دائمی می‌سوزد، اما وجود لایه‌های آزاد گاز هوای شهر را به شدت آلوده کرده، بیماری‌های تنفسی را به مردم شهر هدیه داده است.

مردم این شهرها همانند سایر شهرهای استان خوزستان از کم ترین مواهب برخوردارند و بیکاری و فقر در این شهرها باعث رنج مردم شده است، به ویژه این که خشکسالی‌های اخیر نیز موجب شده که دامداری که حرفه اصلی عشایر این منطقه است با رکود مواجه شود و مردم این شهر با مشکلات اقتصادی روزافزون دست و پنجه نرم کنند.

ترحم لازم نیست مقداري ذخائر اين سرزمين را صرف خودش كنيد
در این بین «سیدشریف حسینی» نماینده مردم اهواز در مجلس شورای اسلامی تمامی فریادهای مردم خوزستان را در چند جمله این گونه بیان می‌کند: خوزستان نیاز به ترحم ندارد، فقط حقی را که شایسته آن است می‌طلبد، شهروندان خوزستانی می‌خواهند بدانند علت این همه تبعیض چیست؟ چرا ما مناطق محروم باید تاوان پیشرفت و توسعه چند استان نورچشمی را بپردازیم؟

وی با طرح این سوال که آیا وقت آن نرسیده که دین خود را به خوزستان پس از ۲۰ سال تاخیر بپردازیم، خاطرنشان می‌کند: مردم خوزستان گرفتار وعده‌های عملی نشده شده‌اند، آن‌ها فکر می‌کنند «نگاه ویژه به خوزستان» تنها یک شعار و بهانه‌ای برای پر کردن اوقات پشت تریبون است.

«حسینی» با اشاره به وضعیت وخیم کارون می‌گوید: منبع تامین آب آشامیدنی مردم خوزستان، کارون است که به بزرگ ترین استخر فاضلاب تبدیل شده است و آلوده بودن آن، سلامت مردم این استان را با خطر مواجه کرده و هیچ کس جوابگو نیست.

وی همچنین از حذف شهرهای استان خوزستان از فهرست مناطق محروم انتقاد می‌کند و می‌گوید: کدامین افزایش شاخص زندگی و معیشتی در این شهرها اتفاق افتاده است؟ و اکنون دیگر چه انگیزه‌ای برای خدمت کارکنان و معلمانی وجود دارد که در سال ۶ ماه گرما، ۱۲۰ روز گرد و خاک و دیگر مشکلات را تحمل می‌کنند.

این نماینده مجلس در ادامه به مشکل گرد و غبارهای اخیر اشاره می‌کند و می‌گوید: آرزوی این روزهای مردم خوزستان رسیدن گرد و خاک به تهران است تا شاید مسئولان به خاطر مرکزنشینان رحمی به حال مردم خوزستان کنند. از قول مردم استان‌های جنوبی، از قول کودکان معصومی که به انواع بیماری‌های تنفسی مبتلا شده‌اند و از قول دلیرمردان شیمیایی دفاع مقدس که با رنج نفس می‌کشند، به همه کسانی که می‌توانستند کاری کنند و نکردند می‌گوییم در آخرت همه ما شرمنده این مردم خواهیم بود.

«حسینی» ادامه می‌دهد: از کدام مشکلات بگویم؟ از پرونده مفاسد اقتصادی موسوم به «سادات» بگویم که با داشتن ۱۲۰ هزار شاکی و مالباخته، بعد از ۵ سال همچنان بلاتکلیف است؛ از نگرانی کارگران تصفیه شکر، لوله سازی اهواز، توسعه نیشکر و یا لوله سازی خوزستان بگویم که ۱۵ ماه است حقوق نگرفته‌اند و برای مسئولان آن قدر عادی شده که بی تفاوت از کنار آن می‌گذرند؛ یا از زنان و مردانی بگویم که در خوزستانی که بر دریایی از ثروت خوابیده است، بن چهار عدد نان بین آن‌ها توزیع می‌شود. آری بن چهار عدد نان، یعنی فقر یعنی بیکاری.

این نماینده مجلس تاکید می‌کند: تراژدی دردناکی است مظلومیت نقطه به نقطه خوزستان، محرومیت از همه سوی خوزستان جاری است، فرقی ندارد منطقه «فالح» در ایذه یا«کوت شیخ» در خرمشهر، «منصوره» در شادگان یا «رفیع» در دشت آزادگان، «سرآسیاب» در باغملک یا « کوی علوی»، «حصیرآباد» و «کوت عبدا…» در اهواز باشد.

عضو مجمع نمایندگان خوزستان اضافه می‌کند: داستان معضلاتی چون بی آبی، بیکاری، اعتیاد، فقر گسترده، تبعیض و بی عدالتی، پارتی بازی در سازمان‌های دولتی، استخدام نیروهای غیربومی، انتقال آب از خوزستان و نبود بهداشت و دهها محرومیت دیگر، واقعیت خوزستان امروز است.

«حسینی» ادامه می‌دهد: ایجاد امنیت سرمایه‌گذاری، ایجاد و توسعه صنایع تبدیلی کوچک، حمایت از کارخانه‌های صنعتی، توجه به افزایش سطح زیر کشت محصولات کشاورزی و اجرای کامل قانون نظام صنفی کشاورزی ازجمله عواملی است که می‌تواند برای توسعه استان موثر باشد.

نماینده مردم اهواز در مجلس شورای اسلامی با اشاره به این که مردم همچنان در انتظار تحقق وعده‌های دولت‌های پیشین و فعلی هستند تاکید می‌کند: اگر در این رنج نامه از مشکلات موجود سخنی بر زبان رفت، دلیل بر این نیست که بگوییم هیچ کاری در استان انجام نشده، اما آن چه که انجام شده و آن چه برجای مانده قابل قیاس نیست.

گزارش تکان دهنده از شمال خوزستان
بر حاشیه جدول کنار خیابان در سایه‌سار کم‌جان درختان، جوانان روی جدول‌ها نشسته‌اند، با هم حرف می‌زنند گاه سکوت کرده به جایی از افق ‌نگریسته در جست‌وجوی نقطه‌ای نور یا راه برون رفتی.
تا قبل از اینکه قصد عزیمت از این شهر برای کسب و کار کنند، شاید فرجی شود و خاک دامنگیر دیار پدری، پای آنها را ببندد اما افسوس...
به گزارش خبرگزاری فارس از شمال خوزستان، در جامعه‌های کمتر توسعه یافته که هرم‌های سنی‌ جامعه جوان را نشان می‌دهند، رفع معضل بیکاری بسیار مورد توجه است، به نحوی که اصلی‌ترین معضل برای مسئولان به شمار می‌رود. خوزستان با دارا بودن ۴.۵ میلیون نفر جمعیت از جمله استان‌هایی از کشور است که بیشترین نرخ بیکاری را به خود اختصاص داده، اما میزان بیکاری در شهرهای مختلف استان نیز با یکدیگر متفاوت است. شهرهای کم‌برخورداری مانند مسجدسلیمان، آبادان و خرمشهر اگرچه زمانی منشا‌ اشتغال و کاریابی برای مردم از سرتاسر کشور بوده‌اند، امروز با مشکل بیکاری دست و پنجه نرم می‌کنند. کم نیستند آمار جوانان این شهرها که هنگام غروب با خنک شدن هوا راه خیابان‌ها را در پیش گرفته و با پرسه در خیابان‌ها روز را به شب می‌رسانند. در گزارش قبل بخش‌هایی از مشکلات مسجدسلیمان مطرح شد. در این گزارش، به بررسی معضلات دیگری که شهرستان با آن مواجه است، پرداخته می‌شود البته بدون بیان دقیق علت و راهکارها از سوی مسئولان، زیرا تلاش‌های خبرنگار اعزامی به منطقه برای گفت‌وگو با آنها بی‌نتیجه ماند.

*مسجدسلیمان؛ بیکارترین شهر خوزستان
مسجدسلیمان تا سال ۱۹۲۸ میلادی تنها منبع استخراج نفت ایران بود تا در این سال در میدان نفتی عظیم هفتکل نیز فوران نفت آغاز شد و مسجدسلیمان در تولید نفت از انحصار خارج شد. اما تولید در منطقه همچنان افزایش یافت به طوری که در سال ۱۳۱۴ (۱۹۳۵میلادی) اوج تولید در سراسر بهره‌برداری (۱۲۷ هزار بشکه در روز)رسید. بعد از افتی کوتاه در تولید نفت به علت ملی شدن این صنعت در ایران(۳۳-۱۳۳۰)به دلیل دسیسه‌های شرکت نفت ایران و انگلیس و دولت امپریالیستی انگلیس بار دیگر استخراج نفت افزون شد که تا سال ۱۳۴۵ همچنان ثابت بود (سالانه حدود ۳۰ میلیون بشکه معادل ۴ میلیون تن) اما از این سال به بعد تولید نفت به سرعت کاهش یافت و بعد از بسته شدن چاه‌ها در سال‌های ۶۰ و ۱۳۵۹ تولید سالانه آن به حدود تولید روزانه در گذشته محدود شد.
دلیل کم شدن تولید نفت این است که بعد از حدود ۷۰ سال بهره‌برداری مداوم ۹۸ درصد از مقدار نفت قابل حصول به صورت طبیعی از منطقه استخراج شد و از آنجا که بهره‌برداری از سایر میدان‌های نفتی به ویژه میدان‌های نفتی مرزی از اولویت برخوردار شد، استخراج نفت در مسجدسلیمان که باید با تزریق آب یا گاز انجام گیرد، این خود نیز مشکلاتی را به دنبال دارد، متوقف شد.
با وجود صنعت فعال نفت در سال‌های متمادی شهرستان مسجدسلیمان محل حضور بسیاری از مردم ایران زمین و خارجی‌ها به ویژه نیروهای متخصص این صنعت برای اشتغال بوده و شهر از هر نظر رونق خوبی داشت. اما با توقف برداشت نفت، از یک سو، و نبود صنایع جایگزین از سوی دیگر، سایه بیکاری بر این شهر هر لحظه گسترده شد تا امروز که بیش از ۳۰ درصد جوانان این شهر بیکارند.
اگرچه تلاش‌های انجام شده برای کسب اطلاعاتی در زمینه بیکاری و میزان اشتغال در مسجدسلیمان بی‌نتیجه ماند، اما مسئول امور اجتماعی فرمانداری این شهرستان اطلاعات نسبتا مناسبی را در اختیار قرار داد.
وی درباره میزان بیکاری در این شهرستان می‌گوید: در شهرستان مسجدسلیمان طبق آمار موجود ۳۱.۶ بیکاری وجود دارد که این میزان بیکاری حدود دو برابر کشوری و از میانگین بیکاری استان نیز۴.۶ درصد بیشتر است.
صفر اکبری با اشاره به اینکه آمار اعلام شده با واقعیت مطابقت کامل ندارد، می‌افزاید: شهرستان مسجدسلیمان دارای معضلات بسیار زیادی است که این معضلات همگی به بیکاری باز می‌گردد و در صورتی که مشکل اشتغال جوانان حل شود معضلات اجتماعی نیز برطرف خواهد شد.
وی می‌افزاید: در شهرستان مسجدسلیمان طبق آمار اعلام شده بیش از ۳۸ هزار و ۵۶۷ ‌بیکار وجود دارد که این میزان در مقایسه با جمعیت۱۲۲ هزار و۵۰ نفری این شهرستان بسیار زیاد است.
وی با اشاره به روش‌هایی که می‌توان برای رفع مشکل این شهرستان کار ساز باشد، تاکید می کند: ایجاد شرکت‌‌‌های تولیدی و حمایت از کارگران برای از دست ندادن شغل خود از اقداماتی است که باید برای رفع مشکل بیکاری از آن استفاده کرد.
اکبری با اشاره به میزان بیکاری و آمار موجود برای حمایت نهادهای حمایتی از اقشار کم درآمد می‌گوید: در مسجدسلیمان بیش از ۲ هزار و۳۸۰ خانوار با جمعیت ۷ هزار و۸۶ نفر به صورت دائم و ۹۳۷ خانوار با جمعیت ۲ هزار و ۶۹۸ نفر به صورت غیر دائم زیر چتر حمایتی کمیته امداد شهرستان هستند.
مسئول امور اجتماعی مسجدسلیمان تاکید می‌کند: در این شهرستان بیش از ۵۸۸ خانوار زیر چتر حمایت‌های توانبخشی بهزیستی قرار دارند که بیش از یک هزار و ۸۵۸ نفر را شامل می‌شود.
اکبری تعداد خانوارهای حمایتی شهرستان مسجدسلیمان را یک‌هزار و ۲۰۳ خانوار اعلام کرد و گفت: این تعداد خانوار ۴ هزار و ۹۰۴ نفر را شامل می‌شو‌د و در مجموع، حدود ۷ هزار نفر از جمعیت ۱۲۰ هزار نفری شهرستان مسجدسلیمان زیر پوشش خدمات حمایتی سازمان بهزیستی قرار دارند.
آنچه مشخص است در شهرستان مسجدسلیمان حدود ۱۷ هزار نفر زیر پوشش نهادهای حمایتی هستند که این تعداد بیش از۷.۳ درصد کل جمعیت این شهرستان است.
وجود بیکاری ۳۱.۶ درصدی و جمعیت بالای افراد تحت حمایت نهادهای حمایتی، شرایط نابسامان اجتماعی را در این شهرستان نوید می‌دهد.

* ديكران سیر از نفت او، و او تشنه از آب
شهرستان مسجدسلیمان دارای مشکلات بسیار زیادی است که یکی از این مشکلات را می‌توان مشکل تامین آب این شهرستان عنوان کرد.
شهرستانی۱۲۲ هزار نفری در سال‌های بسیار طولانی دارای مشکل آب بوده و هنوز هیچکس برای رفع این مشکل اقدامی جدی انجام نداده است. گفته می‌شود در سال‌های گذشته در یکی از جلسات مهم استانداری، حتی تعهداتی از اداره آبفا برای حل مشکل آب مسجدسلیمان در یک برنامه زمان‌بندی مشخص گرفته شده اما هنوز این تعهدات عملی نشده و بخش‌هایی از این شهرستان در روز چند ساعت آب شهری دارند.
طبق مشاهدات انجام شده حفاری‌هایی برای انتقال آب به شهرستان در حال انجام بوده ولی هنوز زمان دقیقی برای رفع این مشکل اعلام نشده است.
طبق آمار اعلام شده شهرستان مسجدسلیمان روزانه ۸۵ هزار مترمکعب آب شرب نیاز دارد که در حال حاضر در این شهرستان تنها۶۰ هزار متر مکعب آب تولید می‌شود.
رضا ملکی یکی از شهروندان شهرستان مسحدسلیمان می‌گوید: مشکلات بسیار زیادی در شهرستان وجود دارد ولی نبود آب باعث شده است تا در ساعاتی از روز برای وضو نیز مشکل جدی وجود داشته باشد.
وی می‌افزاید: قطع آب روزانه و شکستگی خط لوله در خیابان‌ها برای مردم امری عادی شده و وجود آب در لوله‌های آب شهری خود باعث شگفتی است.
از بالا که نگاه می‌کنی، بر همه پشت‌بام‌ها و بیشتر حیاط خانه‌ها منابع فایبرگلاسی سفید یا فلزی قدیمی خودنمایی می‌کند. چرا که همه خانه‌های مسجدسلیمان مجبور به ذخیره آب هستند.
خدامراد رحیمی یکی از شهروندان مسجدسلیمانی می‌گوید: مشکل آب شهرستان مسجدسلیمان امروز و دیروز به وجود نیامده است که به سرعت برطرف ‌شود، ولی نباید مردم را با وعده‌های واهی امیدوار کرد.
تلاش‌های خبرنگار فارس برای کسب اطلاعات مورد نیاز از طرح جامع آب شهرستان مسجدسلیمان بی‌نتیجه ماند.

*فاضلاب جاری، جلوه‌ای طبیعی در خیابان‌ها
مسجدسلیمان که در بسیاری محلات آن بوی گاز همه را به ستوه آورده و مردم را گاهی مجبور به مهاجرت کرده است، در برخی خیابان‌ها با بوی فاضلاب مخلوط شده و مشکلات دیگری از نظر بهداشتی نیز به وجود آورده است.
در برخی محله‌ها به دلیل اشراف به شهر، فاضلاب در محله‌های پایین شهر روی سطح جاری شده است و منظر شهر را از آنچه هست، نازیباتر کرده است.
یکی از شهروندان مسجدسلیمانی در این باره می‌گوید: فاضلاب در کف خیابان‌های مسجدسلیمان امری عادی است، به حدی در خیابان‌های شهر وجود دارد و مردم با آن سر و کار دارند که نمی‌توان گفت فاضلاب برای مردم مسجدسلیمان نجس است چرا که همه خانه‌های مسجدسلیمان به نحوی آلوده به فاضلاب هستند.
فرماندار مسجدسلیمان که در چند ماه اخیر به این سمت منصوب شده در پاسخ به سؤال خبرنگار فارس درباره این مشکلات شهرستان، با اکراه مشکل فاضلاب شهری را پذیرفته و می‌گوید: مشکل فاضلاب در سطح شهر وجود دارد و باید برای رفع آن تلاش کرد.
محمدخانچی می‌افزاید: ۵۰ نقطه بحرانی فاضلاب شهری شناسایی شده است ولی برای رفع این مشکل نیازمند۱۰ میلیارد ریال اعتبار هستیم.

*جابه‌جایی منازل آلوده؛ چرا، چگونه
از سال‌های پیش وجود گاز در منطقه‌های مختلف شهری مسجدسلیمان باعث شد تا پای کارشناسان محیط‌ زیست به این موضوع باز شود و این مشکل روز به روز نگرانی مردم و کارشناسان را از سلامت محیط افزایش داد تا حدی که مردم را وحشت‌زده و نگران کرده است.
در برهه‌هایی از زمان، شائبه نیاز به جابه‌جایی تمام شهر مسجدسلیمان موجب توقف و ترمز حرکت توسعه در این شهرستان شد و نهایتا عقب ماندگی بیش از پیش شهر را رقم زد.
فرماندار مسجدسلیمان در این باره می‌گوید: از چند سال گذشته پس از بررسی‌های کارشناسانه این نتیجه حاصل شد که جابه‌جایی منازل مسجدسلیمان بهترین گزینه و تلاش برای جابه‌جایی کل شهر، اشتباه است.
محمد خانچی با اشاره به اینکه قرار بود یک‌هزار و ۲۰۰ واحد از ساختمان‌های هوانیروز به خانواده‌های ساکن در مناطق آلوده اختصاص یابد، می‌افزاید: در شهرستان مسجدسلیمان سایتی به نام منازل هوانیروز وجود داشت که این ساختمان‌ها با تغییراتی ساده به یک‌هزار و ۳۵۵ واحد افزایش یافتند و تا پایان سال‌جاری بخشی از این واحدها که در منطقه بی‌خطر و بدون گاز واقع هستند، برای استفاده عموم آماده می‌شوند.
وی بدون اشاره به تعداد واحد‌های ساختمانی در دست آماده‌سازی برای تحویل در سال‌جاری، می‌افزاید: آنچه مهم است کیفیت ساختمان‌هایی است که در این پروژه ساخته می‌شود.

مشکلات متعدد مسجدسلیمان و گزارش‌های مختلف ارسالی از وضعیت نامناسب شهر در همه زمینه‌های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، امنیتی و... در سطح کلان، به حدی رسید که در دو سال گذشته پای سازمان بازرسی کل کشور را به این شهر نفتی باز کرد.
به دنبال اعزام هیئت ویژه‌ای از سازمان بازرسی کل کشور در فروردین ماه ۸۶ به شهرستان مسجدسلیمان، این هیئت با ارائه گزارشی، وضعیت عمومی و مشکلات این شهرستان و دستگاه‌های اجرایی آن را بررسی کرد.
در این گزارش، نشتی نفت و گاز در مناطق مسکونی شهر، کمبود شدید آب شرب شهری، کمبود اعتبارات برای سامان‌دهی شبکه برق، کمبود شدید کادر پزشکی متخصص، کمبود مراکز پاراکلینیکی و تجهیزات بیمارستانی و آزمایشگاهی، جاری بودن فاضلاب در سطح زمین و رودخانه‌های شهر، نگهداری موقت و عدم جمع‌آوری و دفع مواد جامد(زباله) توسط شهرداری، تراکم جمع کثیری از زندانیان در فضای بسیار محدود و نامناسب زندان شهر، کمبود ناوگان حمل و نقل درون شهری، کمبود فضاهای فرهنگی و فقدان زیرساخت‌های لازم برای استقرار واحدهای صنعتی و معدنی (با توجه به وابستگی دیرینه این شهرستان به شرکت نفت)، از جمله مشکلات موجود در این منطقه اعلام شد.
سازمان بازرسی کل کشور در گزارش خود، به مواردی که اقدام فوری در مورد آنها ضرورت دارد اشاره کرده و آورده است: تسریع در تهیه طرح تفصیلی مسجدسلیمان با اولویت تخلیه مناطق آلوده، آغاز فعالیت اجرایی کمیته انتقال ۵ هزار واحد مسکونی از مناطق آلوده شده به مواد نشتی نفت و گاز، تسریع در واگذاری منازل مسکونی سازمانی غیر قابل استفاده شرکت بهره‌برداری نفت و گاز مسجد سلیمان به ساکنان محلی، انعقاد قرارداد با پیمانکار توسعه میدان نفتی مسجدسلیمان و آغاز عملیات اجرایی، لزوم توجه جدی وزارت آموزش و پرورش به احداث مدارس مورد نیاز این شهرستان، ضرورت ایجاد شبکه جمع‌آوری و انتقال فاضلاب وتصفیه بیولوژیکی آن، احداث مکانی مناسب برای زندان شهر، برنامه‌ریزی و اجرای کامل طرح جمع‌آوری و حمل و دفن زباله‌، دایر کردن شعبات مستقل برای برخی ادارات نظیر ثبت احوال و تأمین اجتماعی برای شهر‌های اطراف مسجد سلیمان، اعمال امتیازات انگیزشی و جذب نیروهای مورد نیاز برای شبکه بهداشت و درمان و سایر ادارات، رسیدگی به وضعیت شهرک‌های صنعتی، تسریع در آغاز عملیات اجرایی طرح‌های بلاتکلیف(نظیر پتروشیمی، کارخانه آلومینیوم و ساخت نیروگاه ۵۰۰ مگاواتی) و تسریع در پروژه واگذاری ۱۹۲ واحدی مربوط به تعاونی مسکن فرهنگیان، از جمله مواردی بوده که اقدام فوری در مورد آنها تأکید شده است.
با وجود همه این مشکلات و درج و انعکاس آنها تا سطح سازمان بازرسی کشور و اقداماتی که در چند سال اخیر انجام شده است، اما هنوز چهره شهر و مردمانش حکایت از محرومیت و نارضایتی شدید دارد. شهروندان مسجدسلیمانی از مدیران و به ویژه نماینده خود در مجلس انتظار حضور بیشتر در منطقه و تلاش‌ برای حل مشکلاتی را دارند که دامن آنها را رها نکرده و بیشترشان را مجبور به انتخاب مهاجرت کرده است.
نماینده این شهرستان در مجلس شورای اسلامی و برخی دیگر از مدیریت‌های این شهر متاسفانه با وجود پیگیری زیاد خبرنگار فارس، از دادن پاسخ به تماس‌های مکرر خودداری کرده و بخش توضیحی گزارش را درباره عملکرد و گزارشات انجام شده برای برون رفت مسجدسلیمان از وضعیت کنونی، حذف کردند.
گزارش: مجتبی نارنج پور- شمال خوزستان

برای تو که آزاد شدی ولی آباد نشدی ! چاپ فرستادن به ایمیل
چهارشنبه ، 4 خرداد 1390 ، 10:34
خرمشهر می توانست با توجه به موقعیت جغرافیایی آن جایگاهی رفیع در ساماندهی و تبادل کالا به عراق و کویت و سایر شیخ نشین های خلیج فارس باشد ولی افسوس که در اداره کردن خود نیز وامانده است . شهیدان و رزمندگان شهر را آزاد کردند ولی ما نتوانستیم آن را آباد کنیم.


دوباره یک سال دیگر گذشت...چه زود می گذرد این سال ها برای امثال من...هیچ فرقی را احساس نمی کنم .باید صادق بود گفت خرمشهر آزاد شد اما هیچ وقت آباد نشد! همیشه سوالی در گوشه ذهنم وجود دارد که چرا فقط در سوم خرداد بویی از آبادی خرمشهر به مشام می رسد؟ ای کاش همه روزها سوم خرداد بودند تا خرمشهر آباد می شد.
29 سال از آزادي خرمشهر و 23 سال از پايان جنگ تحميلي عليه ملت ايران مي گذرد اما خرمشهري كه هيچ وجه مشترکی از خرمي و آباداني در آن نيست همچنان صورت و ظاهري نازيبا و جنگ زده و مخروب دارد.


در سالهاي آغازين پس از جنگ ، بودجه هاي كلان براي بازسازي مناطق جنگي اعلام شد و عده اي از بزرگان نظام القاب سرداران سازندگي را يدك كشيدند و مردم ايران بغير از ساكنين مناطق جنگي تصوّرشان اين بود كه روز به روز به عمران و آباداني مناطق جنگي افزوده شده و چهره ي نازيباي جنگ از اين مناطق زدوده مي شود اما واقعاً تا به این مناطق سفر نکنند نمیتوانند معنای کامل خرابی را حس کنند. شهرهاي جنگ زده ايران اسلامي ، همچنان جنگ زده هستند و تنها فرقشان اين است كه جنگ نيست و دشمني به ظاهر وجود ندارد . امّا بقيه مسائل همچنان باقي است و سيماي شهر ، حكايت از جنگ و ويراني و خرابي دارد . ازهمه ي اين تصاوير زشت و نازيبا كه در جاي جاي شهر ديده مي شود بگذريم ، شايد مهمترين مسئله ، فقر اكثريت مردم اين مناطق است كه به نان شب خود نيز محتاج هستند .


داستان تكراري معضلاتي چون آب‌ و فاضلاب، برق، عدم تأمين حداقل‌هاي يك زندگي ساده در خرمشهر، بيكاري و فقر گسترده، تبعيض، نبود بهداشت و ده‌ها محروميت كوچك و بزرگ واقعيت‌هاي خرمشهر امروز هستند.


بي توجهي امروز كه مي تواند پشيماني بزرگي براي سالهاي آينده ايجاد كند كه همّتي مردانه و غيرتمندانه و متعصّبانه از دولت عدالت محور انتظار مي رود تا در يك برنامه و مديريت ضربتي وارد نوار مرزي جنوب و جنوب غربي كشور شود و با استفاده از پتانسيل هاي محلّي ، براي دنياي ساكنين اين مناطق و آخرت خويش گامهاي اساسي براي زدودن چهره كريه فقر و بيچارگي و خرابي و ويراني بردارند.


اگر اینگونه سال ها گذر کند و خرمشهر نادیده گرفته شود باید گفت خرمشهر دیگر ارزش آباد کردن ندارد. شهری که یک تاریخ درخشان را پشت سر میگذارد اگر آباد و خرم بوده است کار یک روز و دو روز نبوده و نسل ها آمده و رفته تا خرمشهر شده خرم شهر.


خرمشهر زمانی به تجارت و بازرگانی و بندر معروفش می شناختند که این موضوع باعث احیای فراوان این شهر شده بود. زمانی بندر خرمشهر در کل منطقه مطرح بود و با وجود آن بسیاری از کشورهای خلیج فارس همانند امارات، بحرین و کویت و همچنین کشور عراق آروزی داشتن یک بندر پر رونق را داشتند چرا که بندر خرمشهر اجازه عرضه اندام به هیچ رقیبی را نمی داد.


ولی امروزه این بندر نه تنها در منطقه جایگاه مقتدر خود را از دست داده که در کشور هم زیر سایه بنادری چون شهید رجایی بندر عباس و بندرامام خمینی(ره) قرار گرفته است. پس از پایان جنگ تحمیلی، خرمشهر زیرساختهای اقتصادی خود را به طور کامل از دست داد. همچنین عدم لایروبی اروندرود و حتی کارون باعث شده عملا کشتیرانی که یکی از عوامل رونق تجاری شهرهای آبادان و خرمشهر در قبل از جنگ بود غیرممکن شود به همین دلیل تا زمانیکه این کار به ثمر نرسد نمی توان شاهد رونق تجارت در این شهرها باشیم در حالیکه این دو شهر به خصوص خرمشهر پتانسیل تجارت دریایی را داشته و شرایطی بهتر از شهرها و بنادر دیگر کشور دارد.


قبل از جنگ 40 درصد تخلیه و بارگیری بنادر کشور در خرمشهر انجام می شد ولی اکنون خرمشهر تنها یک درصد از این مقدار را به خود اختصاص داده و البته در بخش تجهیزات و بازسازی به خوبی به این بندر رسیدگی شده ولی به علت عدم لایروبی اروندرود و عدم ورود کشتی هایی به حمل تناژ بالا عملا اماکن فعالیت گسترده تجاری در این بندر غیرممکن است.


روزها میگذرد و خرمشهر دیگر عروس خوزستان نسیت و مانند ده کوره ای به زندگی خود ادامه میدهد با این حال سوم خرداد جشن هایی تدارک دیده میشود که شاید با هزینه هایی که برای این مراسم ها پرداخت میشود گوشه ای از مشکلات خرمشهر حل شود!

نگار طاهری
aelaa.net
Site Admin
 
پست ها : 908
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:21 am

مديران بي وجدان

پستتوسط najm134 » شنبه جولاي 16, 2011 4:37 pm

رئیسی کارمندش را به این علت آن که او را نشناخت بیرون کرد.
تصوير
جیمز دولن ، رئیس هیئت مدیره باغ مدیسون ، مدت های طولانی است که برای کارمندان رده پایین تر محیطی پر از کینه و تحقیر ایجاد کرده است. او یکی از کارکنانش را به خاطر تعارف نوشیدنی معمولی به وی اخراج کرد
و دیگری را به علت آن که او را به جا نیاورده و نشناخته است.
او اتاق تنبیهی ساخته است که تمام فضای آن همچون یک توالت کثیف پر از فحش های زشت است.

رئیسی که کارمندش را در حالی به خاطر عذر غیرموجه اخراج کرده است که وی در کما به سر می برد.
در فروشگاه ماهی فروشی پانت دل پکس در بارسلونا ایتالیا ، زنی به علت عدم حضور به موقع در سر کار خود اخراج می شود. رئیس این خانم به بهانه عدم حضور در سرکار و تکرار این موضوع وی را اخراج می کند در حالی او بر اثر تصادف سنگینی در کما به سر می برد.
تصوير
رئیس امريكائی که کارت اعتباری کارمندانش را با ترفند به کار می گیرد تا سوخت هواپیمای اختصاصی اش را تامین کند.
لنی نیل دیکسترا مدیر اجرایی که در سال 2009 در مسیر ورشکستگی قرار گرفت پیش از آن کارمندانش را برای استفاده از کارت اعتباری شان فریب می داد و سوخت هواپیمای شخصی اش را ازاین طریق تامین می کرد.
تصوير
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

نمايشها و آمارهاى توخالي دولتي در ايران

پستتوسط najm134 » چهارشنبه مه 30, 2012 8:00 pm

یک دریافت‌کننده مسکن‌ مهر:
جلوی دوربین خانه دادند، بعد هم پس گرفتند!
تاریخ انتشار: ۰۴ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۳:۵۶
فردی که در جریان سفر رئیس جمهور به مشهد به عنوان یکی از دریافت کنندگان مسکن مهر در سیما با وی مصاحبه و درباره مزایای مسکن مهر تبلیغ کرده بود، مدعی شد پس از چند روز خانه را از وی پس گرفته اند.
به گزارش خبرنگارمهر، جهانبخش جهانی کارگر ساختمانی که عصر چهارشنبه به دفتر خبرگزاری مهر در مشهد مراجعه کرد، اعلام کرد: دو فقره حواله 9 میلیون تومان به شرکت "پرند کویر شرق" پرداخت کردم و خانه ای در خیابان "آسمان یک"، شهرک مهرگان مشهد دریافت کردم.
وی افزود: در زمان افتتاح واحدهای مسکونی توسط دکتر احمدی نژاد، وسایلم را به این منزل منتقل و در گزارش تبلیغی وزارت مسکن و شهرسازی که به همین مناسبت تهیه و از شبکه 3 پخش شد نیز من و همسرم مورد مصاحبه قرار گرفتیم.
جهانی بیان کرد: در حالیکه ما از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدیم به ما اعلام شد باید خانه را تخلیه کنیم.
وی با ابراز تاسف از این اتفاق و با بیان اینکه واقعا از این رخداد تلخ شوکه شده ام، افزود: مسکن مهر با هدف حل مشکل افراد فاقد سرپناه احداث شده است، ضمن اینکه من تمام مراحل را طی و واحد خودم را نیز دریافت کرده ام، چرا باید با من این گونه برخورد شود.
این شهروند مشهدی با اشاره به پخش چهره اش از تلویزیون و بازتاب منفی این اقدام مسئولان مسکن و شهرسازی و پیمانکار خواستار حل مشکل از طریق مسئولان شد.
به نظر می رسد در صورتی که واقعا چنین اتفاقی رخ داده است، با توجه به مشی دولت در خصوص مهرورزی به افراد نیازمند، برخورد با این مقوله تلخ امری ضروری است
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

یک مصدوم شیمیایی ایران: انگار تاریخ مصرف ما تمام شده است

پستتوسط najm134 » پنج شنبه مه 02, 2013 5:28 pm

"چندسال پیش سپاه فراخوان داد که جانبازان شیمیایی برای تعیین درصد جانبازی مراجعه کنند، گفتند می‌خواهند از دنیا برای بچه‌های شیمیایی شده خسارت بگیرند. بعد از مدت‌ها دوندگی و بررسی تو کمیسیون‌های مختلف پزشکی پرونده تشکیل شد، اما مدت‌ها از جنگ گذشته، انگار تاریخ مصرف ما تمام شده است."

رضا یک بسیجی است که در خلال جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه با سلاح‌های شیمیایی مصدوم شده است. او با انتقاد از عدم پاسخگویی مسئولان به مشکلات مصدومان شیمیایی گفت: "برخوردها با ما بسیار بد است، از کسی انتظاری نداریم، اما اینکه در قبال کمترین خواسته‌هایمان بدرفتاری و تندی می‌بینیم نیز درد آور است. به ما می‌گویند از بالا گفته اند که شماها بار مالی دارید و دستور داده اند که باید هزینه‌ها را کم کنیم."
۲۹ آوریل (نهم اردیبهشت) به عنوان روز جهانی مصدومان شیمیایی نامگذاری شده است. نخستین بار در جنگ جهانی اول از بمب‌های شیمیایی استفاده شد و در اثر آن حدود یک میلیون و ۵۰۰ هزار نفر مصدوم و ۱۲۰ هزار نفر کشته شدند.
بر اساس گزارشهای رسمی، در حال حاضر ۴۰۰ هزار مصدوم شیمیایی اعم از نظامی و غیر نظامی در ایران زندگی می‌کنند و بیش از ۱۰۰ هزار نفر از مصدومان شیمیایی جنگ نیز جان خود را از دست داده‌اند.

پس از شکایت ۴۰ قربانی سلاح شیمیایی از فرانسیس فان آن‌رات، تاجر هلندی که به دلیل فروش سلاح‌های شیمیایی به عراق در هلند به زندان محکوم شد، هفته گذشته این دادگاه علاوه بر صدور حکم زندان، او را به پرداخت ۲۵ هزار یورو به هر یک از شاکیان محکوم کرد که به گزارش خبرگزاری مهر، در میان آنها ۱۳ مصدوم شیمیایی ایران حضور دارند.

محمد باقر نیکخواه معاون صنایع هوایی ایران و فرمانده "شیمیایی، میکروبی و هسته‌ای" دوران جنگ در این مورد گفته است: "هر چند این دادگاه حکم خوبی نداد ولی با وجود ۶۰ هزار جانباز شیمیایی بدحال در کشور می توان اینگونه عنوان کرد که به ازای هر قربانی سلاح شیمیایی ۲۵ هزار یورو، دلالان بمب‌های شیمیایی و کشورهای تولید کننده در مجموع بیش از ۷ هزار میلیارد تومان به جانبازان ایرانی بدهکار هستند و باید محکوم شوند."

دکتر شهریار خاطری، مدیر روابط بین الملل انجمن حمایت از قربانیان سلاح شیمیایی پیشتر گفته بود که بر اساس آمار یکی از بازرسان سازمان ملل، در طول هشت سال جنگ، ۱۸۰۰ تن گاز خردل، ۶۰۰ تن گاز سارین و مقادیر قابل توجهی ترکیب‌های شیمیایی دیگر حداقل یک میلیون نفر را در ایران دچار مصدومیت کرده است.

مشکل زیاد داریم

رضا، مصدوم شیمیایی با اشاره به اینکه این مصدومان مشکلات مختلفی دارند، گفت: "مشکل تامین هزینه دارو و پیدا کردن داروهایمان یکی از اصلی‌ترین مسائل پیش رو است. پیش تر با استفاده از دفترچه بیمه که ۲۰ درصد هزینه را پرداخت می‌کرد، هزینه یک اسپری برای یک ماه حدود ۴۵ هزارتومان تمام می‌شد، اسپری که هر ۱۲ ساعت باید در دهان بزنیم تا بتوانیم تنفس کنیم و مشکلات تنفسی ما کمتر شود. اما داروها مدتی است که بسیار گران و نایاب شده است. قیمت اسپری در حال حاضر بیش از ۲۰۰ هزارتومان تمام می‌شود. تازه داروهای جانبی دیگر هم باید در نظر گرفت. قرصی که برای ریه‌ها است و این داروها عموما از فرانسه و آلمان وارد می‌شدند، اما مدتی است که مشابه چینی و هندی آن هست که عوارض دارد."

وزارت بهداشت و بنیاد جانبازان تا کنون بارها استفاده از داروهای چینی و هندی برای مصدومان شیمیایی را تکذیب کرده اند، اما بعضی از این مصدومان می‌گویند که تنها اسپری‌های موجود در بازار همین اسپری‌های چینی و هندی است.
اما برخی از مصدومان شیمیایی می‌گویند که داروهای بازار چینی و هندی است که برخی نیز با استفاده از این داروها به دلیل عوارض آن در بیمارستان بستری شده‌اند.
رضا مصدوم شیمیایی با ابراز نارضایتی از بی توجهی به وضعیت این افراد گفت: "اسپری و قرص‌هایی که برای گشایش ریه و بیرون آمدن خلط است، به همراه آنتی بیوتیک‌ها، همیشه برای یک فرد شیمیایی واجب است. اما در حال حاضر داروهایمان نایاب است، خودم مدتی است که اسپری برای مصرف ندارم."
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

بیلان منفی آب بیداد می‌کند کسی به فکر نیست

پستتوسط najm134 » جمعه جولاي 19, 2013 11:19 am

عیسی کلانتری، وزیر پیشین کشاورزی و عضو کارگروه مشورتی حسن روحانی رئیس‌جمهور منتخب برای انتخاب کابینه جدید، هفته گذشته در مصاحبه‌ای با روزنامه قانون گفته است: "مشکل اصلی که ما را تهدید می‌کند و از اسرائیل و آمریکا و دعواهای سیاسی خطرناک‌تر است مسئله زندگی ملت است. اگر وضعیت اصلاح نشود، ایران ۳۰ سال دیگر کشور ارواح می‌شود چون همه کشور تبدیل به کویر می‌شود."

وی با ابراز نگرانی نسبت به استفاده بی‌رویه از آبهای زیرزمینی گفته "فلات ایران دارد غیرقابل سکونت می‌شود و کسی به این فکر نیست. مسئله اینجاست که آب‌های زیرزمینی تحلیل رفته‌اند وبیلان منفی آب بیداد می‌کند و کسی به فکر نیست. کم‌آبی کشور را به شدت تهدید می‌کند و بیلان منفی برداشت آب در ابتدای انقلاب زیر صد میلیون متر مکعب در سال بود این بیلان در حال حاضر به ۱۱ میلیارد متر مکعب رسیده است یعنی ۱۱۰ برابر شده است."

آقای کلانتری با تائید بر خشک شدن دریاچه‌ها در ایران اضافه کرد: "پیکره‌های آبی طبیعی ایران خشکیده‌اند. دریاچه ارومیه، بختگان، تشک، پریشان، کافتر، گاوخونی، هورالعظیم،‌ هامون جازموریان دیگر چیزی باقی نمانده. من از وقوع بحران حرف می‌زنم. زندگی ملت در حال تهدید است
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

پر هزينه بودن سيستم دولتي

پستتوسط najm134 » شنبه آگوست 17, 2013 1:08 am

حمله بی‌سابقه فتح‌الله‌زاده به صدا و سیما
مدیرعامل باشگاه استقلال با اشاره به تبعاتی که پرداخت نشدن حق پخش تلویزیونی واقعی برای دو باشگاه پرطرفدار تهرانی دارد به انتقاد از سیاست های مسئولان صدا و سیما پرداخت و گفت: می‌دانم که از فردا یا با من لج می افتند و یا دوربین شان را به دفترم می فرستند و دنبال پیدا کردن یک سوسک برای ایراد گرفتن خواهند بود.

به گزارش انتخاب به نقل از مهر، علی فتح الله زاده که صبح امروز در نشست مدیران اتحادیه فوتبال باشگاه های کشور سخن می گفت ضمن بیان این مطلب افزود: بیست سال است دارم در مورد حق پخش صحبت می کنم اما نتیجه نگرفتیم . بارها مذاکرات مهمی داشتیم اما چون تیم ها خصوصی نیست با روسای ما رایزنی می کنند و جلو ی اقدامات ما را می گیرند. تا روزی که باشگاه ها خصوصی نشوند این مشکلات ادامه دارد.

وی افزود: اگر حرفی بزنم روی آن می ایستم حتی اگر پستم را از دست بدهم. اگر شما مدیران باشگاه ها حاضر باشید به خاطر گرفتن حق فوتبال مانع پخش بازی های لیگ شوید من هم روی حرفم می ایستم.

مدیرعامل باشگاه استقلال با اشاره به نشست دو ماه پیشش در مجلس با فراکسیون های تخصصی اظهار داشت: متاسفانه بر سر مدیران استقلال و پرسپولیس می زنند که شما مدیران هزینه هستید اما من می گویم ما مدیران تولید هستیم زیرا با این وضعیت اسفباری که برای باشگاه ها بوجود آورده اید آنها را هنوز سرپا نگه داشته ایم. شما مدیران عامل چلسی، آرسنال و .. را بیاوردید اگر توانستند یک ماه در این وضعیت مدیریت کنند. اصلا آنها این وضعیت را ببینند یک لحظه هم نمی مانند.

وی در اشاره به اینکه باید مشکلات را پیدا کرد زیرا فوتبال درآمدزاست تاکید کرد: درآمد باشگاه های آلمانی از حق پخش 50 درصد از هزینه و در باشگاه های اسپانیا و ایتالیا بالغ با 70 درصد از هزینه را تامین می کند. چرا راه دور می رویم باشگاه های بنگلادشی 45 درصد درآمد خود را از حق پخش می گیرند اما شما می گویید درآمدی نداریم که حق پخش را بدهیم. چرا، به خاطر اینکه پسر عمو و پسر خاله های خود را در شبکه ها ریخته اید و شبکه ای که می توان آن را با پنج نفر اداره کرد را با 500 نفر اداره می کنید. این افراد هم حقوق و پاداش می خواهند. آن وقت همه هزینه هایی که می خواهید به ما بدهید را به آنها پرداخت می کنید.

فتح الله زاده در تکمیل این صحبت اظهار داشت: من این شبکه ها را با پنج نفر اداره می کنم. اما شما هزینه ای که حق باشگاه هاست را به افراد اضافه می دهید. قطعا این صحبت های من باعث می شود که از فردا صداوسیما با من لج افتاده. یا صحبت هایم را پخش نکند یا به دفترم بیاید و دنبال پیدا کردن یک سوسک برای گرفتن ایراد باشد.

وی یادآور شد: شما یک شبکه به من بدهید ، من با پنج نفر 24 ساعته برنامه پخش می کنم. اما شما این کار را نمی کنید و هزینه های ما را قلپی می خورید و آن وقت می گویید درآمدی نداریم.

علی فتح الله زاده در ادامه به انتقادش از تیم های صنعتی پرداخت و گفت: من خوشحال می شوم به تیم های صنعتی سه برابر من پیشنهاد بدهند اما اگر صحبتی در مورد بودجه این تیم ها می کنم به خاطر دفاع از خودمان است. من می گویم شما حق آنها را می دهید حق ما را هم بدهید. ما را به یک وزارتخانه یا صنعت وصل کنید تا هزینه های ما را پرداخت کند. در این شرایط که به راحتی بودجه ما را می خورند باید من با مجلسی ها درگیر شوم زیرا آنها می گویند استقلال و پرسپولیس هزینه زیادی می کنند.

وی افزود: پانزده سال پیش با شبکه تلویزیونی zdf آلمان قراردادی به ارزش 12 میلیون مارک بستیم اما اجازه ندادند بازی های ما پخش شود. امروز شما نمایندگان باید 30 میلیارد برای حق پخش را به ما بدهید اما آن را نمی دهید و می گویید پرسپولیس و استقلال شش میلیارد تومان هزینه می کنند. شما آن 30 میلیارد حق ما را بدهید، این شش میلیارد را برای خودتان نگه دارید.

فتح الله زاده اعلام کرد که امروز عبوس ، مضطرب ، نگران و غمگین است زیر خودشان را کشته اند و بودجه 10 میلیاردی برای این باشگاه تصویب کرده است اما تا امروز یک ریال آن که در مجلس مصوب شده اند را نداده اند.

وی در این خصوص افزود: ما بودجه 23 میلیاردی برای این باشگاه در نظر گرفته ایم و 15 میلیارد هزینه کادر فنی و بازیکنان ما شد. اما یک ریال آن را ندادند. هفته آینده تیم تایلندی به ایران می آید اما نه پول هتل داریم و نه پول میزبانی. همچنین به ما هم می گویند بی عرضه. پول ما را بدهید ما می دانیم چگونه باشگاه را اداره کنیم.

مدیرعامل باشگاه استقلال در ادامه اضافه کرد: من باید مانند الفبا توضیح دهم تا آقایان بفهمند، من می گویم آقای ضرغامی یکی از شبکه هایت را به من بده و تحت نظارت خودت، با مدیریتم برنامه های آن را اجرا می‌کنم اما خرج و دخلش با من باشد. من اینجا تعهد می دهم 200 میلیارد تومان به فدراسیون خواهم داد تا بین باشگاه ها پخش کند. این درآمدزایی است. اما آقایان می گویند ما درآمدی ندارم. فوتبال مثل گنج است که به هر طرف آن نگاه کنیم پول در آن وجود دارد. شما نمی توانید اما من می توانم و درآمدش را پنجاه - پنجاه تقسیم می کنم. اما ببینید خساست تا کجاست که برای اینکه پنجاه درصد ما را ندهند از پنجاه درصد خودشان می گذرند.

وی مدیران فوتبال ایران را مظلوم دانست و گفت: افسوس که 15 سال از وقت خود را گذاشتم و الان فحش می خورم. می گویند ماشین خود را به بازیکن داده تا فردا از پول باشگاه برای خود لکسوس نو بخرد. این صداوسیمای ماست. من پول نداشتم و من باید به بازیکن پول می دادم تا قرارداد ببندد. بعد می روند فیلم می گیرند که فتح الله زاده یک پنت هاوس در شمال به عمران زاده داده که قیمتش دو میلیارد تومان است. شما 400 میلیون بدهید، آن خانه مال شما.

در ادامه کاظم اولیایی اعلام کرد که قانون حق پخش در حال تصویب شدن بود که در زمان آقای صفایی فراهانی که خود آقای فتح الله زاده جلوی آن را گرفت. مدیرعامل استقلال اینگونه واکنش نشان داد: آن زمان آقای صفایی فراهانی گفت مبلغ دو میلیارد تومان کم است و به همین دلیل ما با آن موضوع مخالفت کردیم.
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

حرف‌هایی هست که اگر بگویم استخوان‌ها می‌ترکد

پستتوسط najm134 » جمعه سپتامبر 06, 2013 9:03 am

ناگفته‌های رئیس معزول دانشگاه علامه طباطبایی؛ حرف‌هایی هست که اگر بگویم استخوان‌ها می‌ترکد
متأسفانه برخی به راحتی دروغ می‌گویند. طرف در اتاق کارش به یکی از دانشجویان تعرض کرده، هم اتاقی‌اش وارد شده و آنها را در آن وضع دیده است و به ما هم گزارش کرده‌اند؛ آن وقت می‌رود خارج از دانشگاه می‌گوید چون ما در انتخابات به فلان شخص رأی دادیم، شریعتی ما را اخراج کرد.
گروه فرهنگی مشرق- قرار بود دانشجوی دانشگاه میامی بشود در آمریکا، اما سر از حوزه علمیه قم درآورد و دکترای الهیات را هم از دانشگاه تهران گرفت؛ حالا هم در دفتر ریاست دانشگاه علامه طباطبایی نشسته است. سید صدرالدین شریعتی را این روزها به لطف مسؤولان تازه وزارت علوم و اسناد حوزه وزارتی‌ای که به بیرون درز دادند! تصوير
کمتر دانشجویی است که نشناسد. اینکه نامه‌های یک رئیس دانشگاه به وزیر علوم، سر از سایت‌های اینترنتی معلوم الحال درآورد برایش قابل پیش‌بینی بود. همان روز که با هم گرم صحبت بودیم فکر این روزها را می‌کرد اما دلش قرص بود به خدایی که سخت قبولش داشت و البته به دعای پدرش؛ صحبت که به پدرش رسید اشک در چشمانش حلقه زد، سهم ما خاطره‌ای شد تا بدانیم به خاطر پدرش بورسیه دانشگاه میامی را رها کرده و به حوزه رفته است.

در آخرین روزهای ماه مبارک رمضان به دانشگاه علامه طباطبایی رفتیم تا پای درد دل‌هایش بنشینیم؛ صدرالدین شریعتی نه نگهبان بود و نه دانشگاهش شباهتی به پادگان داشت؛ البته به سرهنگ‌های کشورش افتخار می‌کرد! راحت و آرام در مقابل‌مان نشست و صمیمی و بی‌تکلف به سؤال‌هایمان جواب داد.

گفتیم چه خبر است در دانشگاه علامه؟ گفتیم می‌گویند اساتید را بازنشست می‌کنید؟ از تفکیک جنسیتی گفتیم ... گفتیم و گفتیم و گفتیم آن قدر که حساب زمان از دستمان خارج شد؛ و حالا شما پای حرف‌هایمان بنشینید؛ پای حرف‌های مردی که بعد از آن هجوم رسانه‌ای، برای اولین بار می‌خواهد از خودش دفاع کند:

حاج‌آقا شریعتی! بگذارید شروع بحثمان این طور باشد کمی از خودتان بفرمایید، کجا متولد شدید و درس خواندید؟ از سوابق تحصیلی و اجرایی‌تان بفرمایید؟


متولد قم هستم و دوران دبستان را در آنجا سپری کردم. سال ۴۲ پدرم برای این که من درس بخوانم آمد به تهران. دوران دبیرستان را در تهران درس خواندم. یکی دبیرستان طبرسی بود در کوچه مؤید خیابان خیام نزدیک بازار ، یکی هم دبیرستان مروی بود؛ همین خیابان ناصرخسرو. دیپلم ریاضی را خرداد ۴۶ از آنجاگرفتم. پدر من روحانی بسیار معتقدی بود. نذر و نیاز می‌کرد تا خدا یک پسری به ایشان بدهد که روضه خوان امام حسین باشد. من سال ۴۶ درامتحان تافل اعزام به خارج شرکت کردم. در امتحان هم پذیرفته شدم و قرار بود بورس شوم برای آمریکا، هزینه‌اش را هم دانشگاه میامی پذیرفته بود. پدرم فوق العاده ناراحت بود. اما به هر ترتیب اتفاقاتی پیش آمد که از این کار منصرف شدم و به حوزه رفتم. آذر ۴۶ رفتم طلبه شدم. خدا رحمت کند مرحوم آقای مطهری به مدرسه ما می‌آمد و درس می‌داد. ایشان فرمودند که شما دانشگاه هم بروید. امتحان دادم و دانشکده الهیات تهران قبول شدم. هم طلبگی‌ام را ادامه دادم و هم دانشجوی دانشگاه بودم.

انقلاب شد و بعد از انقلاب مسئولیت‌هایی را بر عهده گرفتم اما سال ۶۵ خودم را منتقل کردم به دانشگاه علامه طباطبایی و به عنوان کارشناس مشغول شدم؛ تقریبا تا گزینش من انجام شد رسید به سال ۶۷. از بهمن سال ۶۷ عضو هیأت علمی شدم. بلافاصله هم شدم رئیس دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، بعد شدم معاون دانشجویی دانشگاه. مدتی در وزارت کشور معاون پارلمانی وزیر کشور بودم. بعد در جریان اصلاحات از آن جا عزلم کردند. رفتم به ارتش و دو سال معاون عقیدتی سیاسی بودم. بعد از آن هم ۵ سال معاون آموزشی آنجا بودم که سال ۸۴ دوباره آمدم این جا و مسئولیت اینجا را برعهده گرفتم.

حاج‌آقا ما خیلی سؤال درباره دوران مدیریت شما در دانشگاه علامه داریم؛ اما اگر صلاح بدانید می‌خواهیم اول خودتان برایمان تعریف کنید که چه اقداماتی شده است؟ چه کارهایی کرده‌اید در این دانشگاه؟


از وقتی ما آمده‌ایم کارهای زیادی انجام شده است که امیدوارم یک روز، یک نفر منصفانه بنشیند و کارنامه ما را به دور از این جنجال‌ها و تنگ نظری‌های سیاسی ببیند و بررسی کند؛ برای مثال در حوزه عمرانی کارهایی کردیم برای دانشگاه که غیر ممکن بوده است. بنده که آمدم این جا یک تل خاک بود. جز ساختمان مدیریت هیچ چیز دیگری نبود. این فضای سبزی که شما می‌بینید، این دیوارکشی‌ها، این آسفالت، آن ساختمان‌ها، این‌ها هیچ کدام نبود. به فضل خداوند سبحان کل این مجموعه ساخته شد. دور تا دور را دیوار کشیدیم. مسیر را آسفالت کردیم. دو تا ساختمان را بازسازی کردیم. یک آشپزخانه ۴۰۰۰ متری مدرن مکانیزه ساختیم. یک استخر و مجموعه ورزشی دانشجویی ساختیم. حدود ده هزار متر سالن‌های متعدد، استخر ۲۶۰۰ متری. دانشکده مدیریت با مساحت ۱۱ هزار متر مربع در مراحل نهایی و پایانی ساخت است. مسجد دانشگاه با حدود ۵ هزار متر زیربنا در دو طبقه رو به اتمام است. یک دانشکده دیگری با ۱۱ هزار متر زیربنا در حال احداث است که اسکلتش بالا رفته. علاوه بر این‌ها، کل املاک دانشگاه را شناسنامه‌دار کردیم، یعنی از ثبت برایش سند گرفتیم، یک سانتی متر زمین نه این جا، نه کرج، نه در شهر، نداریم که سند نداشته باشد؛ وقتی بنده آمدم املاک دانشگاه فقط دو قطعه‌اش سند داشته، الان به نود قطعه رسیده است. روزی که من آمدم اینجا در خوابگاه‌های ما اصلا ورزش نبود به خصوص در خوابگاه‌های دختران. در خوابگاه هشتصد، نهصد نفره دو تا سالن ورزشی ساختیم که دخترها بروند آنجا ورزش کنند. یک سالن به ارتفاع نه متر و مساحت ششصد متر؛ یک سالن هم سالن مطالعه سیصد متری کاملا هم رعایت کردیم که دخترها در حیاط و راهرو‌ها مشکلی نداشته باشند؛ خوابگاه‌های دیگر هم همین طور. الان هیچ خوابگاهی نداریم که یک ورزشگاه ولو کوچک نداشته باشد. چه برای پسرها و چه برای دخترها، چون ورزش و نشاط خیلی در رفتار دانشجو مؤثر است. بسیاری از خوابگاه‌ها در گذشته اینترنت نداشتند، اما الآن بعضی‌هایش اینترنت بدون سیم هم دارند.

فیلتر هم دارید؟

الان که دیگر خود مخابرات هم فیلتر می‌گذارد آن وقت ما نگذاریم! [با خنده] بله فیلتر هم داریم؛ البته آن‌هایی که می‌روند در حوزه مسائل علمی هیچ مشکلی برایشان نیست. یعنی اگر کسی احیاناً برود دنبال دانلود کردن فیلم‌های مبتذل و این چیزها، محدودیت دارد.

از کارهایی که برای دانشجویان انجام داده‌اید می‌فرمودید ...


بله، عرض می‌کردم؛ الان طرح تجمیع دانشگاه یکی یکی دارد پیاده می‌شود. ما اعتقادمان این است که هر دانشگاهی را در یک هکتار بسازیم. از این یک هکتار حدود دو هزار و دویست متر می‌شود فضای کف، حدود هفت هزار مترش هم محل گردش و فضای سبز می‌شود. الان در آن دانشکدۀ ما، چهار تا باغ بزرگ می‌بینید. شما این مجموعه ما را نگاه کنید ۵۰۰ اصله زیتون این جا کاشتیم. درختان پر از زیتون هستند. این فضای سبز باعث می‌شود دانشجو آرام شود اخلاقش خوب شود مشکلاتش کم شود. حالت تهاجمی نداشته باشد.

چون فضای سبز یک آرامش عجیبی ایجاد می‌کند. لذا در هر هکتاری ما یک دانشکده می‌سازیم برای همین اینجا اگر ما خیلی بتوانیم دانشکده بسازیم حدود ۷ تا دانشکده می‌توانیم بسازیم. بقیه دانشکده‌هایمان را باید ببریم در سایت دوم دانشگاه،کنار ورزشگاه آزادی و توسعه آینده‌مان آنجاست.

سیستم ثبت نام ما دیگر مثل سابق نیست. کاملا الکترونیک شده. الان از هر نقطه می‌توانند ثبت نام کنند. بیایند روی سایت ثبت نام کنند و پولش را با کارت بدهند. سیستم فارغ التحصیلی باز اینترانتی شده است یعنی کاملا الکترونیکی، از دانشکده، از خانه می‌توانند کارشان را انجام دهند، بعد که همه کارش انجام شد ۲۴ ساعت بعد می‌تواند بیاید این جا گواهی‌اش را بگیرد و ببرد.

ما امسال یک کارت واحد می‌خواهیم تعبیه کنیم که هم کارت تغذیه باشد، هم کتابخانه باشد، هم دانشجویی باشد؛ دیگر کارت‌های متعدد نباشد که گم بشود. الان کارت کتابخانه داریم، کارت رستوران داریم، کارت خوابگاه داریم، کارت دانشجویی داریم، بعضی کارت‌های کانونی هم داریم. خب این‌ها خیلی وقت برده است. من واقعا شرمنده معاونین خودم هستم. هستند معاونینی که اخیرا با من همکاری می‌کنند. گاه من می‌بینم این معاونم تا یک بعد از نصفه شب در خوابگاه‌ها حضور دارند. این خیلی عظیم است، خدا را گواه می‌گیرم یک ریال هم بابت این کارها بهشان نداده‌ام. همه بر اساس عشق و اعتقادشان بوده است.

آقای دکتر، ارتباط شما و دیگر مسئولان دانشگاه با دانشجویان چطور است؟ اصلاً با بدنه دانشجویی در ارتباط هستید، در جریان مشکلات و دردهای آنان هستید ...


بله حتماً همین طور است؛ دانشجویان فرزند خود ما هستند و برای ارتباط بهتر تلاش کردیم دانشجویان خودمان مسئولیت اجرایی را بر عهده بگیرند، مثلاً معاونت فرهنگی و دانشجویی دانشگاه لیسانسش این جا بوده است، فوق لیسانسش این جا بوده است، دکترایش هم این جا بوده است، در خوابگاه زندگی کرده است. می‌فهمد خوابگاه یعنی چه! معاون پژوهشی هم همین طور. اینها فضا را می‌شناسند. یعنی کسانی را می‌گذاریم که خیلی اتو کشیده و عصا قورت داده با دانشجو برخورد نکنند؛ احساس خوابگاه را داشته باشند، احساس دانشجویی را داشته باشند و با دانشجو برخورد احساسی عاطفی بکنند، سعی کنند که پدر باشند برای دانشجو.

معاون دانشجویی ما در طول سال مرتبا دیدار دارد از خوابگاه‌ها. چیزی حدود ۵ تا ۶ هزار نفر در خوابگاه‌ها هستند. گروهی از مسئولان دانشگاه را با خود می‌برد، معاون پژوهشی را، معاون آموزشی را، مدیر کل خدمات را، مدیر کل دانشجویی را می‌برد. این‌ها در این فضای خوابگاه می‌نشینند مسائل مختلف‌شان را مطرح می‌کنند.

بنده سایت خودم در دسترس همه است، هر کسی هر چه دلش می‌خواهد روی سایت من می‌نویسد بلافاصله هر روز صبح بنده سایتم را چک می‌کنم، دانشجو یک ارتباط الکترونیکی مستقیم با من دارد. هر نامه‌ای را که می‌خواهد بنویسد بلافاصله روی این سایت بنده می‌آید، اگر من نباشم، منشی می‌خواند و تلفنی از من می‌پرسد که دانشجو همچین تقاضایی دارد. به چه کسی ارجاع کنیم. بنده تلفنی این کار را انجام می‌دهم. شماره پیگیری هم دارد که دانشجو متوجه شود کارش به کدام معاونت ارجاع شده است. اگر جایی حق با دانشجو باشد و خلاف شده، بنده باید برخورد کنم؛ بعضی وقت‌ها هم می‌نویسم دانشجوی عزیز ببخشید دیگر قانون بیش از این اجازه نمی‌دهد. من اعتقادم این است که ما در نظام تربیتی اگر صادقانه بدون غرض با یک هدف خدمتگزاری وارد کار شویم و دانشجو احساس کند ما صادقیم و تبعیض نمی‌خواهیم داشته باشیم و واقعا می‌خواهیم مشکلش را حل کنیم، با ما هم نوا و همصدا می‌شود. ولی اگر احساس کرد ما سرکارش گذاشتیم، دور باطل ایجاد کردیم دائم از یک نقطه به نقطه دیگر پاسش می‌دهیم عصبانی می‌شود؛ قطعا در مقابل ما موضع می‌گیرد و ما باید کاری کنیم که دانشجو ما را صادقانه به عنوان خدمتگزار خودش ببیند حالا یک جا هم ممکن است دانشجو از این فضا استفاده کند و رفتاری از او سر بزند، آنجا هم باید تحمل کنیم، یک مقدار صبور باشیم بالاخره تندی‌ها را تحمل کنیم. این برخورد را ائمه به ما یاد داده‌اند.

برای فضای فکری و علمی دانشگاه چه کارهایی انجام شده است؟ شاید برخی اعتراض داشته باشند که فضای دانشگاه علامه یک فضای بسته‌ای شده؛ در تبلیغات انتخاباتی بعضی نامزدهای ریاست جمهوری هم دیدیم که انگار تکیه کلامشان این بود که فضای دانشگاه‌ها امنیتی شده است و ...؛ واقعاً اینطور است؟ یک چنین فضایی در دانشگاه داریم؟


بنده به هیچ عنوان چنین فضایی را بر دانشگاه‌ها حاکم نمی‌بینم؛ حداقل در مورد دانشگاه علامه به عنوان کسی که صبح تا شب در دانشگاه هستم می‌توانم بگویم در این شش سال ما جلسات گفت‌و‌گوی بسیار گسترده‌ای داشتیم، مخالف و موافق با هم گفت‌وگو کردند. من اسم‌ها را نمی‌برم، از هر طیف در این گفت‌وگوها بود؛ اما در این وسط نه دعوا بود، نه یقه‌گیری بود، نه زنده‌باد و مرده‌باد بود، نه جسارت و فحش بوده است؛ بلکه نشسته‌اند گفت‌و‌گو کرده‌اند و حرف‌هایشان را بیان کرده‌اند. آن هم بر اساس منطق قرآنی «قل هاتو برهانکم ان کنتم صادقین».

یعنی بیایید برهانتان را بگویید، دلیلتان را بگویید اگر صادقید؛ چون محیط دانشگاهی محیط علمی است، در محیط‌های علمی هر چه استدلال قوی‌تر باشد، منطق قوی‌تر باشد، مفاهیم گویا‌تر باشد، گرایش‌ها بهتر و صحیح‌تر است. برعکس اگر هیچ کدام از این‌ها نباشد، خود به خود آن اثربخشی را نخواهد داشت. به خصوص در این انتخابات اخیر ده‌ها جلسه از طرفداران داوطلبان نامزد ریاست جمهوری آمدند صحبت کردند، گاه خودشان مستقیم آمدند، گاه دوستانشان آمدند، گاه طرفدارانشان از هر طیف و جریانی. این که خیال کنید فقط یک گروه خاص آمده است نه؛ همه طیف‌ها و جریانات آمدند گفت‌وگو کردند، الحمدلله بدون این که تنشی ایجاد شود پرسش و پاسخ شده است؛ دانشجو سؤال کرده است و آقایان هم جواب دادند. ما در دانشگاه دنبال این نوع حرکت‌های سیاسی هستیم که در واقع فکر سیاسی و شخصیت سیاسی و اندیشه سیاسی بر اساس معیارهای انسانی و آن نگرش دینی حاکم شود چون هر چقدر ما در این جهت حرکت کنیم آن وقت است که می‌توانیم در مقابل حق و باطل موضع گیری مناسب داشته باشیم، ولی اگر دائم آمدیم کف زدیم، داد کشیدیم، فریاد زدیم و شعارهای بی‌مبنا دادیم آن وقت است که موضع گیری‌هایمان خیلی موضع گیریهای منطقی نمی‌شود.

در مورد فضای فکری و علمی چطور؟


آن هم به همین شکل؛ بنده که ریاست دانشگاه را به عهده گرفتم اینجا گروه قرآن نداشت! دانشکده علامه طباطبایی که به نام مفسر بزرگ قرآن است، گروه قرآن نداشت! به نام فیلسوف بزرگ اسلامی است، فلسفه اسلامی نداشت!

جدی می‌فرمایید!؟ تصور این است که اینها باید جزو اولین رشته‌های این دانشگاه باشد ...

خدا را گواه می‌گیرم وقتی آمدیم هیچ کدام از اینها نبود! ۴، ۵ سال است گروه فلسفه اسلامی را دایر کردیم از لیسانس تا دکترا. بعد گروه قرآنی را دایر کردیم، نداشتیم این‌ها را. لیسانس، فوق لیسانس، امسال هم دکترایش را. یک دانشکده الهیات تأسیس کردیم حالا این دانشکده الهیات باید توسعه پیدا کند این دانشکده الهیات باید گروه فقه و مبانی در ابعاد مختلف و متعددش بیاید، فرهنگ و تمدن اسلامی بیاید، تاریخ دول و ملل اسلام بیاید. مثلا زبان‌های خارجی ما، ادبیات ما و معارف ما در یک دانشکده جمع هستند. ۴۰۰۰ نفر دانشجو هستند در یک مکان! حالا این‌ها شده است سه تا دانشکده، یکی دانشکده الهیات، یکی دانشکده زبان‌های خارجی، یک دانشکده زبان فارسی. زبان فارسی را حضرت آقا یک مأموریت جدیدی دادند، فرمودند باید زبان اول علمی شود. خب این چه موقعی می‌توانست تحقق یابد. وقتی گروه را با جدیت تمام در یک دانشکده مجزا قرار دادیم با سه گروه زبان فارسی، زبان عربی و زبان شناسی که این سه تا به هم ریشه دارند.

دانشکده زبان‌های خارجی مان دارد پیش می‌رود، در دستور کار امسال‌مان دو تا زبان را اضافه کردیم. زبان روسی نداشتیم اضافه شده است زبان چینی هم نداشتیم برای بهمن دانشجو گرفتیم و آن هم اضافه شده است. یا مثلا ما در دانشگاه ریاضی داریم، آمار داریم، رایانه هم داریم اما دانشکده‌اش را نداشتیم؛ آمدیم یک دانشکده ریاضی-رایانه تشکیل دادیم. با سه گروه آمار، گروه ریاضی، گروه رایانه.

از فوق لیسانس دانشجو می‌گیرند. دانشکده حسابداری و مدیریت تأسیس کردیم، یک دانشکده ورزش راه انداختیم. سالن‌ها را ایجاد کردیم، استخر را ایجاد کردیم، الان دنبال زمین چمن و والیبال و این‌ها هستیم. اعتقادمان این است که هر چه ورزش را در جامعه و در دانشگاه و در جوانان‌مان توسعه دهیم سلامت فکری بچه‌ها بیشتر می‌شود. دانشجو وقتی این کارها را می‌بیند چه قضاوت می‌کند؟ می‌گوید این‌ها خدمتگزار ما هستند، ارباب ما نیستند.

حالا هر چه از بیرون فشار سیاسی بیاورند، القا بکنند، دانشجو وقتی می‌بیند معاون من نصف شب می‌رود خدمت او می‌گوید مشکلت چه هست و حل می‌کند متوجه می‌شود که ما خدمتگزار اوییم. معاونت فرهنگی و دانشجویی بعضی وقت‌ها گزارش می‌دهد که دانشجویان ۱۰۰ نفر، ۶۰ نفر، ۸۰ نفر وضع مالی‌شان بد است پیشنهاد می‌کند، ما این قدر به این‌ها بدهیم. موافقت می‌کنیم و بهشان کمک می‌کند، چون در غیر این صورت مشکل پیدا می‌کنند، ما مشکلات بچه‌ها و شرایط روحی و اخلاقی‌شان برایمان خیلی مهم است.


فرمودید اخلاق بچه‌ها و مشکلات اخلاقی بچه‌ها برایتان مهم است؛ من از همین جا می‌خواهم وارد یکی از قسمت اصلی بحث‌مان بشوم؛ حاج‌آقا شریعتی! یک حرف‌هایی درباره شما می‌زنند؛ به گوش خودتان هم رسیده است؟

مثلاً چه حرف‌هایی [با خنده]

مثلاً اینکه سخت‌گیر هستید؛ برای دانشجویان محدودیت ایجاد می‌کنید و از این حرف‌ها ... شاید خودتان بهتر از من بدانید ... می‌خواهیم از خودتان بپرسیم که ماجرا چیست؟


بله از این حرف‌ها شنیده‌ام اما واقعیت چیز دیگری است، بسیاری از مطالب حاصل القائات مسموم است؛ خیلی وقت‌ها پیش آمده بچه‌هایی که نامه نوشته‌اند و گفته‌اند ما در فلان جا، فلان کار را کردیم عذر می‌خواهیم، ببخشید؛ ما فریب خوردیم یا تحت تأثیر القائات فلان استاد و فلان شخص سیاسی قرار گرفتیم و اشتباه قضاوت کردیم و حالا فهمیدیم که مسأله اشکال دارد، عذر می‌خواهیم. این یک واقعیت است، وقتی که پیش داوری می‌شود، یک پندار منفی برای افراد به وجود می‌آید. متأسفانه در مورد شخص من، یک خرده پیش داوری‌ها از جریانات سیاسی وجود دارد سعی می‌کنند به دانشجو‌ها القا کنند که دانشگاه چنین است، چنان است؛ رئیسش چنین است چنان است؛ سخت می‌گیرد؛ در حالیکه ما قانون‌مداری را در مجموعه حاکم کردیم. آن جایی که قانون خشن است و باعث اصطکاک می‌شود، آنجا هم با عطوفت و مهربانی مسائل حاشیه‌ای را یک مقدار تلطیف می‌کنیم و تا جایی این کار را می‌کنیم که به آن اصل حاکمیت قانون خدشه‌ای وارد نشود.

چرا آقای شریعتی؟ چرا به دانشجویان القا می‌کنند؟ مگر چه کار می‌کنید با دانشجویان؟ چرا در مورد افراد دیگر چنین نمی‌کنند؟ لابد یک خبری هست دیگر ...


[می‌خندد] ... بلاتشبیه؛ بر سر پیغمبر خدا هم آشغال می‌ریختند، ما که چیزی نیستیم. همیشه یک سری هستند که نمی‌خواهند حرف حق به گوش برسد. می‌گفتند حرف‌های پیغمبر را گوش ندهید. وقتی که می‌روید پیش پیغمبرگوش‌هایتان را بگیرید. علیه آن بزرگوار هم القائاتی می‌کردند که فلان است؛ حالا ما که کوچک‌تر از این حرف‌ها هستیم. بنده کار شخصی ندارم. بروید در دانشگاه بپرسید که آیا شریعتی این کار شخصی را برای خودش کرده است؟ برای قوم و خویش‌هایش کرده است؟ این منفعت شخصی را برده است؟ نه! از وقتی آمده‌ام اینجا از سال ۶۶ یا ۶۵ که آمده‌ام دانشگاه در خدمت دانشگاه بودم. در دانشکده روانشناسی بودم همین طور. معاونت بودم همین طور. الان که رئیس دانشگاه هستم همین طور. تمام تلاشم این است که دانشگاه علامه رشد کند از حالت ملوک الطوایفی بیرون بیاید. یک شخصیت واحدی بگیرد، همه بر اساس یک هدف عالی دست به دست هم بدهند. سعی نکنند طایفه گرایی کنند. شما الان طایفه گرایی‌ها را می‌بینید در جهان، همین جریانی که در سوریه است، جریانی که در مصر اتفاق افتاده است. یکی می‌کِشد این طرف، یکی می‌کِشد آن طرف، این وسط این ملت و مملکت است که ضربه می‌خورد؛ دانشگاه هم همین طور است؛ من تمام تلاشم این است که طایفه‌گرایی را در دانشگاه از بین ببرم و بر اساس یک سیستم علمی و منطقی پیش برویم لذا از وقتی که این اتفاق در دانشگاه افتاده است رشد علمی ما مضاعف شده؛ مقالات ما تقریبا چندین برابر شده است مجلات ما، وقتی بنده مسئولیت را بر عهده گرفتم ما ۳ مجله پژوهشی داشتیم الان رسیده است به ۳۰ تا مجله؛ الان دانشجوی فوق لیسانس ما رساله می‌دهد. مقاله می‌دهد برای چاپ. دانشجوی دکترای ما مقاله می‌دهد. ما موظف کردیم دانشجوی دکترا را که مقاله‌اش باید چاپ شود.

این کار طبق آیین‌نامه است. خب روز اول که شروع کردیم گفتند این چه کاری است آقای شریعتی؟ این زور است؟ اما الان همه‌شان خوشحالند. می‌گویند شما باعث شدید که من اگر فردا خواستم عضو هیأت علمی شوم و گفتند مقاله داری، سربلند باشم. حالت نشاط و انضباط خاصی به وجود آمده. الان به طوری که معاونت پژوهشی خبر دادند رتبه ما درمقالات رسیده است به رتبه هفتم. در حالی که اگر گذشته ما را ببینید اصلا همچین چیزی نبوده است. بنده چه کار می‌کنم؟ می‌گویم باید مقاله چاپ شود. باید مقاله را ارائه کنیم. آیین نامه باید اجرا شود. روزهای اول سخت است ولی هر چه که جلو می‌آیند خودشان در آینده می‌گویند که چه کار خوبی بود.

البته این‌ها یک بخش قضیه است! یک چیزهای دیگری هم می‌گویند ... درباره جدا شدن کلاس‌ها و ... فکر کنم شما اولین دانشگاهی هستید که این کار را انجام دادید، یعنی کلاس‌های دختران و پسران را مجزا کردید؛ چرا؟ چطور شد که این تصمیم را گرفتید؟ چون می‌دانید خیلی‌ها در برابر این کار شما موضع گرفتند ... حالا این کار نتیجه‌ای هم داشته است؟

البته که نتیجه داشته، من با هر کسی که در این زمینه شبهه‌ای داشته باشد حاضرم صحبت کنم و کاملاً با دلیل، با آمار و ارقام، با تجربه‌هایی که در این چند سال نصیبمان شد، او را قانع کنم که این کار، علاوه بر اینکه مطابق نص صریح قانون است، خیلی هم مفید و کارآمد است.

یادتان هست دو سال قبل، سه سال قبل، سعادت آباد، پل مدیریت؛ آن پسر ۲۸ ضربه چاقو زد به آن دختر خانم. متأسفانه هر دوی آنها دانشجوی ما بودند. دانشجوی دانشکده ادبیات ما بودند. اولش یک خرده جراید دلسوزی کردند و گفتند باید ریشه مشکلات را پیدا کرد اما آخرش چه شد، تمام شد. آن پسر را هم اعدام کردند؛ خدا شاهد است وقتی من پدرش را دیدم آتش گرفتم، یک پیرمرد رنج دیده و زحمت کشیده؛ آخرش چه شد؟ هیچی. آیا اصل مسأله پاک شد؟ ما ریشه‌یابی کردیم، دیدیم این‌ها کنار هم در کلاس نشسته‌اند، گفت‌و‌گویی کرده‌اند، خنده‌ای کرده‌اند، پیامکی داده‌اند، پیامکی گرفته‌اند، جزوه‌ای و از این جور چیزها. این پسر خیال کرده است این دختر دلش او را می‌خواهد. بعد رفته خواستگاری و جواب منفی شنیده، بعدش هم تهدید کرده و باقی ماجرا. این که ما آمدیم ساماندهی کلاسها را انجام دادیم به خاطر جلوگیری از همین مفاسد است.

مادری آمد این جا پیش من گریه می‌کرد، می‌گفت آقای شریعتی دخترم هم شوهر دارد، هم بچه دارد؛ اما یک پسر دانشجو نشسته است زیر پایش دارد از بین می‌بردش. رفتم هر دو را آوردم این جا با آنها صحبت کردم. دیدم خانم فوق لیسانس است، پسر لیسانس. متعجب بودم چه طور شده است که این زن فوق لیسانس با یک پسر لیسانس همنشین شده! از خودش پرسیدم، گفت من چند درس پیش نیاز داشتم، من را فرستادند درس‌های پیش نیاز را در گروه این‌ها بگیرم و کنار این پسر نشستم و... مادرش که آمده بود پیش من، گریه می‌کرد؛ می‌گفت بعضی شب‌ها ۵ ساعت ، ۶ ساعت تلفن به هم می‌زنند، کار بالا گرفته و شوهر این زن شکایت کرده است و ماجرایی که این خانواده را از هم پاشیده است. ما نمی‌دانیم که این‌ها چه تبعات اجتماعی در زندگی‌شان و بچه‌شان دارد. این‌ها را من با چه زبانی بگویم! به چه کسی بگویم! بلند شوم بروم به مردم بگویم!

حالا ما این جا چه کار کنیم؟ همین طور بایستم بگویم من رئیس هستم و دلم به این خوش باشد! این‌هایی که عرض کردم فقط چند نمونه بود؛ ما همه این‌ها را دیدیم و اقدام کردیم برای حل ریشه مشکلات. حالا بعضی‌ها دائم در بوق و کرنا می‌کنند نه چیزی نبود. یعنی چه که چیزی نبود! آیا نگاه کردید که چیزی هست یا نیست؟ چه طور ما می‌بینیم، شما نمی‌بینید؟ شما چشمتان را به کوری زده‌اید یا کورچشمی پیدا کرده‌اید.

شواری عالی انقلاب فرهنگی قانون گذاشته است که اگر دانشگاهی توان دارد، کلاس‌ها را جدا کند. این قانون برای امسال و پارسال هم نیست، برای بیش از ۲۰ سال قبل است. بنده احساس کردم دانشگاه ما هم توان این کار را دارد و هم شرایط این کار را، مسائل مالی اش هم که بهتر شده است. آمدم کلاس‌ها را جدا کردم. شما الان دفترچه‌های انتخاب رشته را بگیرید، ما در دفترچه‌ها چهار سال است داریم می‌نویسیم روزانه ۱۵ پسر، ۱۵ دختر، شبانه ۱۵ پسر، ۱۵ دختر. همه دفترچه‌هایمان همین طور است. در مجموع در هر کلاس می‌شود ۳۰ دختر، ۳۰ پسر. بازده کلاس‌هایمان بالا رفته است. استاد به من می‌گوید آقای شریعتی! خدا پدرت را بیامرزد، تو باعث شدی که ما سر کلاس که می‌رویم مثال دخترها را از خودشان بزنیم، پسرها را از خودشان. حالا مطابق شأن خودشان سر کلاس حرف می‌زنیم. تعارف که نداریم! دخترها می‌آیند می‌گویند به ما عزت دادید، ما می‌رفتیم پای تخته گزارش بدهیم، سمینار بدهیم، از آن ته کلاس متلک به ما می‌گفتند آب می‌شدیم پای تخته از خجالت. حالا به طور کامل سؤالاتمان را می‌پرسیم، کنفرانس‌مان را هم می‌دهیم، هیچ کسی هم نیست که به ما متلک بگوید و بسیار بسیار راضی‌اند از کلاس‌ها.

فواید این کار را در رشد کیفی دانشجویان هم می‌بینیم، برای مثال از وقتی این کار را کردیم معدل‌های دانشجویان تا دو نمره رشد کرده است، قبولی‌های ما زیاد شده است. ما سال اول بیش از ۱۲۰۰ مشروطی داشتیم، کلاس‌ها را که مجزا کردیم به کمتر از ۶۰۰ نفر رسید. یعنی نصف شد حتی کمتر از نصف. این همه استدلال پای این کار هست، خانواده‌ها تشکر می‌کنند، دخترها تشکر می‌کنند، اساتید تشکر می‌کنند. بروید آمار کمیته انضباطی را ببینید، آن زمان اگر نگاه کنید ده‌ها پرونده داشتیم از مسائل مختلف اما الان ما پرونده‌ای در کمیته انضباطی نداریم، به حداقل رسیده است. چرا؟ چون تا پیش از این کار عملا آتش و پنبه را کنار هم می‌گذاشتیم و انتظار داشتیم اتفاقی نیفتد! طبیعت و سرشت این است که پالس روانی به هم داده می‌شود. چرا اسلام گفته است اگر خانمی جایی نشست و بلند شد، آقا ننشیند جایش. چرا؟ برای این که این گرما و این آثار روانی منتقل می‌شود.

الحمدلله امسال سال چهارم است که این کار اجرا می‌شود. البته دولت قبل هم یک کم با ما در این قضیه مسأله داشت، یک روزی به ما گفتند آقای شریعتی! شنیدیم می‌خواهید کلاس‌ها را جدا کنید؛ گفتم دیر شنیدید! سه سال است که این کار را کرده‌ایم. آثارش را هم برایشان توضیح دادم، تعجب کردند و قانع شدند.

من این را به که بگویم! روزی که ما آمدیم، در دانشکده حقوق، بر سر یک دختر چهار تا پسر چاقو کشیدند! باور می‌کنید؟ در دانشگاه چاقو کشیدند! رئیس دانشکده می‌داند، استادهایش می‌دانند؛ موقع امتحانات خرداد بود در همین حیاطی که دارید می‌بینید این اتفاق افتاد، اما خدا را گواه می‌گیرم بروید همان حیاط را نگاه کنید، اصلاً همه دانشگاه را نگاه کنید؛ می‌بینید دخترها یک گوشه نشسته‌اند بین دو امتحان سؤال می‌کنند، درس می‌خوانند؛ پسرها هم آن طرف درسشان را می‌خوانند، نه این‌ها به آنها کار دارند، نه آن‌ها به این‌ها. این‌ برای من ارزش است، من سجده شکر به جا آوردم. ورودم آن طور بود و امروز این طور است؛ این برای من خیلی ارزش است. من الان احساس می‌کنم آرامم. خدا را شاهد می‌گیرم، آرامش دارم.
شما بروید در دانشگاه بچرخید، نگاه کنید این رفت و آمدها چه طور شده است. دیگر ارتباطات مثل آن روزها نیست؛ حواسشان به درس است، آن روز به بهانه جزوه، به این بهانه که استاد چه گفت؟ سؤال چه بود؟ برخی ارتباطات ناسالم برقرار می‌شد، پشت سر این ارتباطات مسائل بعدی بود که یک مقدار اندکی را برای شما گفتم. حالا بعضی‌ها جنجال می‌کنند؛ در روزنامه و سایت‌هایشان غیر منصفانه علیه ما می‌نویسند! حتی حاضر نیستند بیایند دلایل ما را بشنوند! یک طرفه به قاضی می‌روند، حکم صادر می‌کنند و علیه ما تیتر می‌زنند.

نظر بعضی این است که حالا شما اینجا جلویش را گرفتید، آنها می‌روند در خیابان و کار خودشان را می‌کنند ...


این دیگر از آن استدلال‌های عجیب و غریب است! واقعا ما باید دانشگاه را مرکزی بکنیم برای این که دخترها و پسرها در خیابان نروند و ... ! خیابان به عهده من نیست، مسئول خودش را دارد. بنده وظیفه‌ام این جاست؛ در این جا جلویش را بگیرم، خیابان هم هر کسی مسئولش است، انجام دهد. خدایا تو شاهد باش، با زبان روزه دارم می‌گویم، تا حالا هر چه دختر آمده است پیش من، اظهار رضایت کرده است. بعضی پسرها هم راضی‌اند، البته نه همه آنها!

بعضی پسرها هم دائم از من سؤال می‌کنند آقای شریعتی ما می‌خواهیم شما را ببینیم. می‌گویم چه کار دارید؟ می‌خواهیم نمره مان را ببنیم. تعجب کردم! خب نمره را باید از استاد بگیرند، مدیر گروه هست، رئیس دانشکده هست. بعد دیدم یک چیزی در دلش دارد، یک حرفی دارد. گفتم حرف آخرت را بگو. گفت پس ما کی با این دخترها آشنا شویم؟ گفتم خب حالا فهمیدم، من یک راهی به شما می‌گویم. می‌روی به مادرت سلام من را می‌رسانی و می‌گویی این آقا سید گفت برو در بین اقوام و آشنایان و محله‌ها بچرخ یک دختر خوب برای من پیدا کن و برای من زن بگیر. راه حلش این است و الا با این ارتباطاتی که شما در دانشگاه پیدا می‌کنید، چهار روز دیگر از هم جدا می‌شوید. شما بروید از معاونت دانشجویی بپرسید این ازدواج‌هایی که از آشنایی در کلاس و دانشگاه شروع می‌شود چقدر دوام دارد؟ اکثرشان به طلاق منجر می‌شود. همدیگر را در دانشگاه می‌بینند دلبستگی پیدا می‌شود، چهار روز دیگر یک چاخان‌تر و یک آدم پررو‌تری پیدا می‌شود حرف‌های دیگری می‌زند و این‌ها از هم جدا می‌شوند.

حاج‌آقا می‌گویند شما اساتید را به صورت اجباری بازنشسته کرده‌اید ...


یک عده از استادها اخراج بودند به خاطر همین مسائل، سوء رفتار با دختران مردم؛ ما برای حفظ احترام و شأن‌شان بازنشسته ‌شان کردیم. خدا می‌داند ناگفته‌هایی در دل دارم که اگر بگویم استخوان‌ها می‌ترکد. بعضی موقع‌ها ما نمی‌خواهیم این‌ها را بگوییم. در دلم صحنه‌هایی هست شرعا حق گفتن ندارم!

متأسفانه برخی به راحتی دروغ می‌گویند. طرف در اتاق کارش به یکی از دانشجویان تعرض کرده، هم اتاقی‌اش وارد شده و آنها را در آن وضع دیده است و به ما هم گزارش کرده‌اند؛ آن وقت می‌رود خارج از دانشگاه می‌گوید چون ما در انتخابات به فلان شخص رأی دادیم، شریعتی ما را اخراج کرد. سمت‌های مختلف از رئیس دانشکده تا معاون دانشگاه هم داشته است. ده‌ها زنگ از این طرف و آن طرف به من می‌زنند که آقای شریعتی این زن و بچه‌اش گناه دارند بازنشسته‌اش کنید. چه کار کنم؟ بیایم نامش را ببرم و بگویم به این دلیل بازنشسته شده و این هم اسنادش! استاد دیگری با الفاظ نامناسب دانشجوی دختر را سر کلاس خطاب قرار می‌دهد. به اصطلاح استاد هم هست! فرهیخته!! عالی مقام!!! هیأت انتظامی آمده و حکم اخراجش را داده است، دستپاچه شد و به من درخواست بازنشستگی داد. طبق قانون باید اخراج می‌شد اما ارفاق کردیم و بازنشسته شد.

یک عده از اساتید هم متأسفانه رکود علمی دارند، مدتهاست مقاله‌ای به چاپ نرسانده‌اند. برخی هم به خواست خودشان بازنشست شدند، تعدادی از اساتید رشته اقتصاد ما این‌طور بودند، یکی از آنها 5 بار درخواست بازنشستگی داد تا سرانجام ناچار شدیم موافقت کنیم. آن وقت برخی خارج از دانشگاه مطلب می‌نویسند که 14 نفر از فلان دانشگاه اخراج شدند. روزنامه شرق هم چند وقت پیش چیزی در همین رابطه نوشته بود. بدون اینکه حرف ما را بشنوند، یک طرفه به قاضی می‌روند و علیه ما می‌نویسند، شما جای من باشید چه کار می‌کنید؟ تصوير
استاد رفته است سر کلاس می‌گوید همجنس‌بازی کار خوبی است. استاد جامعه شناسی هم هست! من باید چه کار کنم!؟ قرآن به من می‌گوید این ترویج فحشاست، کار شیطان است. حالا من باید اجازه حضور این استاد در دانشگاه را بدهم؟ من یک چنین آدمی نیستم؛ خب حالا بعضی‌ها خوششان نمی‌آید می‌خواهند همه جا هرج و مرج باشد.

- آخر برخی ممکن است بگویند این بازنشسته شدن‌ها فقط شامل یک طیف خاص شده و شائبه برخورد سیاسی را مطرح کنند ...


خیر؛ اصلاً چنین نیست ما هر انحرافی که از قانون ایجاد شود با آن برخورد می‌کنیم، به دسته و گروه خاص کاری نداریم؛ یک آقایی اینجا به بچه‌ها عرفان کاذب توصیه می‌کرد. متأسفانه برخی از دانشجویان مؤمن و مذهبی هم جذب او شده بودند. کار به جایی رسیده بود به دانشجوها می‌گفت اگر می‌خواهید بخت‌تان باز شود بروید فلان جا یا فلان کار را کنید؛ به دانشجو می‌گفت در عالم برزخ تو را خوک می‌بینم! استاد گروه معارف هم بود با مدرک فوق لیسانس! اما هیچ تحصیلاتی در حوزه معارف نداشت، اصلاً مهندس بود.

اما روی برخی رفاقت‌ها سر از هیئت علمی اینجا درآورده بود. بنده به جمع‌بندی رسیدم که دارد بچه‌های مردم را منحرف می‌کند. نوشتم ایشان بازنشسته شود. یک عده‌ای از همان بچه‌های مذهبی که متأسفانه فریب خورده بودند را دور خودش جمع کرده بود و در دانشگاه علیه من شعار می‌دادند که «دانشگاه پادگان، شریعتی نگهبان»؛ «شریعتی سکولار» و از این حرف‌ها. ربطی به یک گروه و دسته خاص ندارد؛ بنده وقتی می‌بینم عقبه این حرکت عرفان کاذب است و بچه‌های مردم را گمراه می‌کند باید به وظیفه خودم عمل کنم. رئیس جمهور وقت هم همان موقع دستور داد آن استاد برگردد. بنده به آن کسی که به من پیغام رساند گفتم سلام بنده را به آقای رئیس‌جمهور برسانید و بگویید من براساس شرع و صراحت قانون به این جمع‌بندی رسیدم که حضور ایشان در دانشگاه حرام است. سنش هم بازنشسته است، بازرسی کل کشور هم نوشته که ایشان باید برود کارشناس شود نمی‌تواند عضو هیأت علمی باشد. گفتم به آقای رئیس‌جمهور بگویید شریعتی گفت من تا این جا هستم ایشان را برنمی‌گردانم اگر شما اصرار دارید ایشان برگردد بنده را عزل بفرمایید و ایشان را برگردانید. من در این فعل حرام شرکت نمی‌کنم. حالا شما به من بگویید چه کنم؟ تمام این‌ها بر من می‌گذرد اما بنا بر ملاحظات اخلاقی نمی‌توانم بیایم و همه چیز را بگویم!

در یکی از همین دانشکده‌های ما استاد با دختر مردم خارج از دانشگاه قرار می‌گذاشت و ...؛ سن پدربزرگ دانشجو را داشت! پلیس دستگیرشان کرد و به پلیس گفته بود نوه‌اش است اما بالاخره فهمیدند دروغ می‌گوید. پلیس یک نامه به من داد و نوشته بود که این استاد را در چه حالی با دختر مردم دستگیر کرده ... حالا بنده چه کار کنم اجازه بدهم باز هم برود سر کلاس و ... ؟ من این کارها را بلد نیستم. نوشتم ایشان تا اطلاع ثانوی نباید سر کلاس برود. پرونده‌اش را هم فرستادم کمیته انضباطی دانشگاه؛ خانمش آمده بود من را قسم می‌داد که اخراجش نکنم؛ می‌گفت می‌دانم این مرد پست است، این دفعه اولش نیست، چندمین بار است که دارد این کار را می‌کند؛ اما دخترم می‌خواهد شوهر کند، خواهش می‌کنم به خاطر دخترم او را اخراج نکنید، بازنشسته‌اش کنید. بنده برای رعایت حال این خانواده، به جای اخراج ایشان را بازنشسته کردم؛ حالا شما ببینید به خاطر همین استاد چقدر پشت سر من حرف می‌زنند که شریعتی چنین و چنان می‌کند.

بعضی مواقع مورد اتهام‌های ناروا و بی‌حساب قرار گرفتم، برای رعایت مسائل اخلاقی هیچ چیز هم نمی‌توانستم بگویم؛ یعنی این گلویم پر از آتش بود اما نمی‌توانستم فریاد بزنم! نمی‌توانستم بگویم ایها‌الناس، ماجرا این است! نمی‌توانستم نام ببرم و بگویم این استادی که فلان روزنامه برایش سینه چاک می‌کند مرتکب چنین تخلفی شده و باید اخراج می‌شده است اما بازنشسته‌اش کردیم. این سینه‌ام پر از درد است ...

استادی در وب‌سایتش العیاذبالله نسبت ناروایی به حضرت عیسی(ع) داده بود و بی حرمتی کرده بود. قرار گذاشتم، آوردمش در این دفتر و گفتم ببین این سوره مریم است، این سوره آل عمران است، ببین خدا در مورد حضرت مریم(س)، در مورد حضرت عیسی(ع) چه می‌گوید! از او خواهش کردم، گفتم تو بچه مسلمانی این حتما نوشته‌های غربی‌هاست برو در سایتت بگو این حرف‌ها اشتباه است.

حالا من باید کلاس دانشگاه را دست چنین اساتیدی بدهم!؟ بچه‌های پاک و معصوم مردم را بسپارم دست این افرادی که اسمشان استاد است اما هر کار می‌خواهند با جسم و جان دانشجو می‌کنند!؟

به من گفتند چرا قرارداد فلان استاد را تمدید نمی‌کنید؟ برای چه باید تمدید کنم! استادی که در حمله مرصاد علیه این کشور اقدام مسلحانه کرده است، عضو منافقین بوده، زندان بوده است؛ چرا قراردادش را تمدید کنم؟ اصلاً چرا استخدامش کردند؟ در سن 49 سالگی با فوق لیسانس آورده‌اند استخدامش کرده‌اند؛ بچه‌های اطلاعات نوشته‌اند این کار ممنوع است اما آقایان کار خودشان را کردند، بلافاصله هم بورسیه‌اش کردند، حق نداشتند این کار را بکنند. در گزینش هم رد شده است. من نمی‌توانم این قانون‌شکنی‌ها را تحمل کنم، عذرش را خواستم. باز علیه‌مان این طرف و آن طرف نوشتند که فلان استاد مجرب اخراج شد! گفتند شریعتی شمربن ذی الجوشن است! چنین و چنان کرده است! هیچ کس نمی‌آید درد ما را بپرسد، بگوید چرا چنین کردید، یک طرفه قضاوت می‌کنند.

یکی به اصطلاح استاد حقوق بین الملل است، برو بیایی دارد برای خودش؛ آن وقت سر کلاس به تمام مقدسات توهین می‌کند، به قانون اساسی توهین می‌کند، معذرت می‌خواهم می‌گوید بینداز دور این لجن را، این چه قانونی است. آیا نباید با این‌ها برخورد شود؟ مگر من دیوانه‌ام که بنشینم و تماشا کنم؛ شاهد باشم که چه؟ به مقدسات ما فحش بدهند، جسارت کنند! خیر؛ بنده با این چیزها برخورد می‌کنم و مسلماً هر برخوردی دافعه ایجاد می‌کند. اگر بخواهم منافع خودم را درنظر بگیرم بلدم مرید جمع کنم، اصلاً آخوند کارش مریدساز است. اما اگر مبانی شرع را بخواهم رعایت کنم مطمئناً برخی در مقابل‌مان قرار می‌گیرند. این را ما از ائمه یاد گرفته‌ایم، جاذبه و دافعه را آنها به ما آموختند.

ما خودمان را برای هر اتفاقی که بیفتد آماده کرده‌ایم. حالا یک عده به راحتی تهمت می‌زنند و افترا می‌بندند. من خدمت شما بگویم دوچیز برای من در این جا خط قرمز جدی است یکی مسائل مادی، یکی مسائل اخلاقی. با متخلفین برخورد می‌کنم حتی اگر رفیقم باشد، در حوزه مدیریت چشمم باشد درمی‌آورم و می‌اندازم زیر پایم.


- یک مقدار در مورد دانشگاه صحبت کردید صحبت‌های خوبی هم کردید، برای من که تازه بود. یک سؤالی که می‌خواستم بکنم این که چه طور می‌شود در جمهوری اسلامی چنین فضایی به وجود می‌آید و چنین افرادی جذب هیئت علمی می‌شوند که شما چند نمونه‌اش را ذکر کردید؛ مشکل کجاست؟ کسی را نداریم یا اینکه درست نمی‌توانیم گزینش کنیم؟

باید به دو نکته توجه کنیم یکی ساختار و نظام فکری حاکم بر دانشگاه است و دیگری مسئله گزینش؛ گزینش استاد همیشه یکی از بحث‌ها بوده است؛ می‌گویند گزینش یا هیئت جذب اما شما دقت کنید هشت سال در دانشگاه، کل جذب تعطیل شد. یعنی از سال 77 هیأت‌های جذب در دانشگاه‌ها تعطیل شده است، هیچ گزینش جدی‌ای تا سال 84 وجود نداشت. بنده خودم این جا دیدم که گزینشی وجود نداشت. جذب بوده است بدون گزینش. جذب وقتی بدون گزینش شد یعنی هر کس با هر خصوصیاتی می‌تواند وارد دانشگاه شود، با هر فرهنگی با هر گرایش با هر عقایدی، هیچ نظارتی هم بر آن وجود ندارد. چرا شورای عالی انقلاب فرهنگی قانون گزینش و جذب را تدوین کرده است. آقا هم فرمودند که ما استادمان باید دو ویژگی داشته باشد؛ هم مؤمن باشد، هم عالم باشد. دانشجوی‌مان هم باید دیندار باشد، هم عالم باشد. این گزینش، کار هیأت جذب است.

- اشاره‌ای هم کردید به ساختار فکری حاکم بر دانشگاه، امروز برخی منتقد این فضا هستند و معتقدند باید تغییرات جدی در راستای اسلامی شدن دانشگاه‌ها انجام داد؛ دانشگاه علامه هم، مختص علوم انسانی است و بیشتر مخاطب این بحث است. ارزیابی شما از این فضا چیست؟

ببینید ما دانشگاه‌های‌مان را بر اساس تئوری اسلامی به وجود نیاوردیم؛ شما اگر تاریخچه دانشگاه‌ها را نگاه کنید دانشگاه تهران 1314 به وجود آمده است یعنی حدود 80 سال پیش. این دانشگاه را رضاخان با آن مجموعه خاص خودش تأسیس کرد برای اینکه سیستم نظام آموزشی را از گذشته جدا کند و جهت دهد.

بعد هم حتی اگر یادتان باشد دانشکده الهیات را تحت عنوان دانشکده معقول ومنقول ساختند تا مراجعه به حوزه‌های علمیه را هر چه کمتر کنند. لذا شما در یک برهه تاریخی می‌بینید دانشجویان دانشکده الهیات، دختران بی حجاب هستند که دارند الهیات می‌خوانند؛ چرا؟ چون برنامه این بود که آن فضای گرایش مذهب در دانشگاه از بین برود. نگرش به دانشگاه یک نگرش غربی است. یک نگرش سکولار است. تلاش می‌کردند بی‌بند و باری در دانشگاه رایج شود. این کار را هم در سه بعد انجام می‌دادند؛ هم منابع، هم استاد و هم دانشجو.

بعد از پیروزی انقلاب ما هم تقریباً همان روند را ادامه دادیم یعنی بعضاً از همان منابع و همان اساتید استفاده کردیم. یک چند سالی گفتیم انقلاب فرهنگی اما آن کاری که باید می‌شد، انجام نشد. تنها یک بسمه‌تعالی گذاشتیم بالای کتاب‌های دانشگاه. در واقع دوباره برگشتیم به همان منابع، به همان کتاب‌ها و به همان مجموعه‌ها. در صورتی که این تقابل بالذات بود و آن اصلاحات تأثیر خودش را نگذاشت. چرا امروز این همه اصرار و پافشاری دارند که تحولی در علوم انسانی انجام دهند. چرا؟ چون هدف در علوم انسانی بر مبنای دین اسلام، یک هدف است و هدف در علوم انسانی بر مبنای تئوری های آنها، یک هدف دیگر است. آنها سعی می‌کنند که بر اساس نظرات اجتماعی و خواست‌های اجتماعی شخصیت خود و جامعه‌شان را شکل دهند. در حالی که ما سعی و تلاشمان این است که بر اساس خواسته‌های الهی و بایدها و نبایدهای رفتاری که خداوند برای ما مشخص کرده است افراد را تربیت کنیم.

اتفاقا این مواردی که من برای شما گفتم عموماً از کسانی هستند که در همان فضای فکری گذشته رشد کرده‌اند. بعضی‌های‌شان هم از نوجوانی و جوانی در غرب بزرگ شده‌اند جایی که اصلا این بحث ها برایشان مهم نیست. لذا نگرش ها فرق می‌کند، ریشه در تقابل بین دو فرهنگ است؛ فرهنگ اسلامی و غربی. خب ما باید این حرکت بازسازی علوم انسانی را با آن مبانی اسلامی مد نظرمان دنبال کنیم تا روابط انسانی با مبنای صحیح در جامع حاکم شود. به نظر من یک دعواست، یک جنگ است، جنگ دو فرهنگ است.

- آقای دکتر! شایعاتی مطرح است و برخی رسانه‌ها هم به آن دامن می‌زنند که مسئولان آتی وزارت علوم چندان با شما همسو نباشند؛ البته اسم دولت آتی اعتدال است و می‌گویند می‌خواهیم از همه افراد شایسته از هر طیفی که باشند استفاده کنیم ... البته چند سال پیش هم یک دولتی بود که می‌گفت: زنده باد مخالف من اما دیدیم چه کردند؛ فکر رفتن از این اتاق و از این پست را کرده‌اید، می‌خواهید چه بکنید؟
بنده یک روزی معاون عقیدتی سیاسی بودم. در آن دورانی که جریان اصلاحات به شدت با من برخورد کرد و می‌خواستند از دانشگاه دور باشم. گفتم من که سرباز این نظام هستم هر کجا بگویند تو برو کار کن می‌روم اصلا برای من مهم نیست که آیا این در شأن من هست یا نه. رفتم معاون آموزشی سازمان عقیدتی سیاسی ارتش شدم. آنجا هم کار خودم را کردم؛ یک برنامه جامعی بنده آنجا در رابطه با سربازها، افسرها، درجه دارها حتی امرا در حوزه تربیت قرآن داشتم. الان تمام سه شنبه‌ها در ارتش جمهوری اسلامی قرآن خوانده می‌شود. در سه سطح روخوانی، روان خوانی و تفسیر. لذا نفس خدمت در جمهوری اسلامی برایم اهمیت دارد. من یک طلبه هستم و سرباز کوچک نظام؛ دلبستگی هم به این میز و اتاق ندارم.

یک چیز دیگری هم عرض کنم و آن این که بنده آماده معاوضات سیاسی نیستم؛ بگویم برای این که این جا بمانم یا به آن جا برسم باید این کار را بکنم، با او کنار بیایم یا با او دست اتحاد بدهم؛ بنده اهل این نیستم، اعتقادم این است که تا لحظه‌ای که هستم وظیفه‌ام کار کردن است وقتی هم که نیستم خدا را شکر می‌کنم که مسئولیت را از دوش من برداشته‌اند، حالا اینکه چه اتفاقی می‌افتد بنده مسئولش نیستم؛ الان در این قضایا بنده نگران نیستم. قبل از عید تمام مدیران ستادی دانشگاه را جمع کردم، معاونین دانشگاه، مدیران کل، رؤسای دانشکده‌ها، معاونین‌شان را، مدیران تمام گروه‌ها بلااستثنا یک چیزی نزدیک به 100، 120 نفری در 24 یا 25 اسفند جمع کردم.

با این‌ها اتمام حجت شرعی کردم گفتم امسال، سال انتخابات است دیگر ما از خرداد وارد انتخابات می‌شویم. از حالا دست و پای بعضی‌ها شُل است که چه کسی می‌آید؟ چه کسی رئیس جمهور می‌شود؟ چه کسی وزیر می‌شود؟ آیا ما می‌مانیم یا نمی‌مانیم؟ کار بکنیم یا نکنیم؟ بنده گفتم من چهار تا استراتژی دارم. با این چهار استراتژی ما کارمان را ادامه می‌دهیم؛ قرص‌تر از بهار پارسال هم باید کار کنیم. لذا الان معاون بنده صبح تا شب دانشگاه است، همه دانشگاه الان تعطیل است اما معاونین من، مدیران مجموعه من، می‌آیند کار می‌کنند. دوبله هم کار می‌کنند هیچ چیز هم بهشان نداده اند. حالا این آخر سالی معمولا یک عده پایه تشویقی می‌دهند، پاداش می‌دهند، بعضی موقع‌ها به کنایه دوستان می‌گویند فلان دانشگاه این طور است می‌گویم ما این طور نیستیم. ما برای خدا کار می‌کنیم.

آن چهار استراتژی ما اول سوره احزاب است. «یا ایها النبی اتق الله» یعنی مبنای کارمان بر تقوا است. دوم این که «ولا تطع الکافرین و المنافقین» ما نباید القائات کافرین و منافقین را از آن اطاعت کنیم. سوم این که «واتبع ما یوحی الیک من ربک» هر چه که تکلیف من است از جانب خدا یعنی قانون و ضابطه و دستور است باید به آن عمل کنیم. اصل چهارم هم این است «و توکل علی الله و کفی بالله وکیلا». ما این چهار استراتژی را داریم، صحبت کردم گفتم قرص و محکم باشید. بنده خیال می‌کنم که هزار سال مدیرم در دانشگاه.

ائمه علیهم السلام به ما یاد داده‌اند برای دنیا چنان کار کن که همیشه می‌خواهی بمانی و برای آخرت هم چنان کار کن که گویا فردا خواهی مُرد. بر این اساس کارمان را انجام می‌دهیم نگران هم نیستیم الان هم خدمت شما می‌گویم واقعا نگران نیستیم. ما تا روزی که هستیم با جدیت کار می‌کنیم یک روزی هم که به ما گفتند شما نیستید یک آقای دیگری این مأموریت را به عهده دارد، دو دستی تقدیم می‌کنیم هیچ نگران نیستیم الحمدلله. خدا را شکر می‌کنیم که این روزهایی که آمدیم کار کردیم یک کارنامه خوبی داشتیم. نمی‌خواهم از خودم تعریف کنم یک منصفی باید ببیند و قضاوت کند.
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

بعدي

بازگشت به آلوده شناسى


Aelaa.Net