آلودگی استعمار

مديران انجمن: najm134, najm134, najm134

آلودگی استعمار

پستتوسط pejuhesh232 » يکشنبه مارس 05, 2017 6:59 pm

.
pejuhesh232
 
پست ها : 8759
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

استعمار کانادا در معادن قاره آفریقا به قیمت مرگ تدریجی مردم

پستتوسط pejuhesh232 » يکشنبه مارس 05, 2017 7:10 pm

استعمار کانادا در معادن قاره آفریقا به قیمت مرگ تدریجی مردم 39 کشور


ه اعتقاد «استفن براون» محقق و استاد دانشگاه اوتاوا، دولت کانادا برای منحرف کردن اذهان عمومی با برچسب یک دولت بشردوست در حال پنهان کردن حقیقتی به نام استعمار آفریقایی‌ها و معادن آنهاست.
سرویس جهان مشرق - کانادا را می‌توان یک غول انحصار معادن در دنیا و سرآمد و پیشتاز مستعمرکنندگان معادن در قاره آفریقا دانست. 70 درصد سرمایه صنعت معدن در دنیا، در اختیار کاناداست.

اوایل دهه 1990 بود که کشورهای آفریقایی تحت فشار بانک جهانی و به تاسی از حرکت موفق کشورهای آمریکای جنوبی اقدام به مدرنیزه کردن صنعت معدن خود کردند و در این میان بهترین گزینه را جستجو نمودند که حسگرهای کانادایی‌ها سریعتر از بقیه این موقعیت را درک کرد و اکنون دست کم 25 سال است که شاهد سیطره کامل کانادا بر معادن 39 کشور قاره آفریقا هستیم.. مدت چندین هفته است که فرانسه از تمایل کانادا برای راهبری «مینوسما» (Minusma) -مأموریت سازمان ملل در مالی در سال 2017- حمایت می‌کند. در مقابل، کانادا آماده است تا نیرو و تجهیزات مختلفی ازجمله بالگردهای متوسط تا سنگین شینوک CH-147F و پهپادهای هیرون ساخته کمپانی صهیونیستی IAI را در اختیار این مأموریت قرار دهد؛ پهپادهای مذکور در حال حاضر در افغانستان مستقر هستند

Image

این اقدام کانادا خلأ نیروهای در حال خارج شدن هلند را پوشش می‌دهد. کانادا پیش‌ از این در واکنش بین‌المللی به وضعیت مالی، واکنش نشان داده بود؛ در آغاز عملیات دستبند در سال 2013، یکی از بوئینگ‌های C17 این کشور برای انتقال نیروها از فرانسه به این کشور، مورد استفاده قرار گرفت. لازم به ذکر است مالی به معدن اورانیوم و طلای آفریقای شهرت دارد و 95 درصد از جمعیت این کشور را مسلمانان تشکیل می‌دهند. بدین بهانه، به سراغ بررسی حضور استثماری کانادا در آفریقا به بهانه کمک به صنعت معدن و کمک‌های بشردوستانه می‌رویم.

طبق آمار سازمان توسعه بین‌المللی کانادا، در سال 2012 از 10 میلیارد و 300 میلیون دلار مختص به صنعت معدن، یک میلیارد و 900 میلیون دلار مختص آمریکای جنوبی و یک میلیارد و 700 میلیون دلار مربوط به قاره آفریقا بود. هم‌اکنون صدها شرکت بزرگ معدنی در تورنتو و ونکوور در فعالیت هستند تا کانادا امپراتوری و استعمار بزرگ خود بر معادن قاره آفریقا را وسعت بخشد. 57 درصد شرکت‌های معدنی دنیا در تورنتوی کانادا در بازار سهام تورنتو فعالیت دارند.

Image

در سفری که «تامارا هرمان» مستندساز جوان کانادایی وقتی در سال 2012 به تانزانیا سفر می‌کند، وارد یکی از روستاها که دارای معدن غنی طلا و مس به نام «مارای طلایی» است و زیر نظر شرکت «آفریکن باریک گلد» که زیرمجموعه شرکت «باریک گلد» تورنتو اداره می‌گردد، می‌شود. وقتی با مردم منطقه در رابطه با بحث بهره‌برداری‌ها و مشکلات منطقه‌ای در حال گفتگو بوده از سوی ماموران بومی که مشهور به محافظان معدن هستند مورد شلیک اخطارآمیز قرار می‌گیرد. میزان حساسیت کانادایی‌ها تا آن حد بالاست که محیط‌بانان و رفتگران جرات نزدیک شدن به منطقه معدن تا شعاع چند کیلومتری را نمی‌کنند. طبق ادعای محلی‌ها، تاکنون قریب به 20 نفر در اثر شلیک گلوله نگهبانان معدن کشته‌ شده‌اند. هرمان، در همان سال به همراه «سوزی پورتر باپ» -محقق و فیلمساز- در حالی که نتایج تحقیقات 7 ماهه خود در آفریقا را به همراه داشت، عازم قاره آفریقا برای تحقیقات در مورد داستان حضور کانادا در معادن 8 کشور این قاره قدیمی می‌شود. قاره‌ای که مردم‌اش در کوهپایه‌ها در فقر اسفبار به سر می‌برند، در حالی‌که ثروت سرشار معادنشان به جیب کانادا می‌رود.

فقر امروز جوامع آمریکا تا حد زیادی زاییده استعمارطلبی کانادایی‌ها در بحث معادن بی‌نظیر این قاره است. کانادا هم‌اکنون یکی از بزرگترین بازیگران صنعت معدن در آفریقاست. این کشور، به دلیل ساز و کار قانونی مثل معافیت مالیات و تعدد توافقات تجاری برای سرمایه‌گذاران معدن، یکی از چند بهشت سرمایه‌گذاران دنیاست و طبیعی است که تمرکز در کانادا -بالاخص برای صنعت معدن- شکل واقعی داشته باشد.

طبق آخرین آمار مربوط به دسامبر دفتر آمار و پژوهش تجارت جهانی معدن، 89 درصد از «سرمایه‌گذاری از طریق فروش سهام به سرمایه‌داران» در بخش صنعت معدن در جهان در بازارهای سهام TSX و TSX Venture کانادا اتفاق می‌افتد. بخش اعظم اقتصاد کانادا مرهون صنعت معدن در آفریقاست. این در حالی است که فعالان حقوق بشر و محیط زیست همچون «دیده‌بان بین‌المللی معادن» به شدت نسبت به خطرات کشنده و زیانبار صنعت معدن برای زیست‌بوم‌ها و مردمان منطقه‌ای به کانادا و دیگر استعمارگران معدنی اخطار و تذکر داده اما همچنان نادیده انگاشته می‌شود.

Image

رشد فزاینده حضور و سرمایه‌گذاری شرکت‌های کانادایی در 39 کشور قاره آفریقا نشان‌دهنده طرح بزرگ کانادایی‌ها برای بلعیدن معادن و منابع طبیعی قاره سیاه است. در سال 2010، 155 شرکت معدنی کانادایی در 39 کشور آفریقایی سرمایه معدنی 26 میلیارد و 900 میلیون دلار داشتند. این رقم، در سال 2011 به 31 میلیارد و 600 میلیون دلار رسید. از میان این 155 شرکت، نام چند شرکت بزرگ و برخوردار از لابی به شدت به چشم می‌خورد: شرکت‌های «آلانا پوتاش»، «باریک گلد»، «اندیوور ماینینگ»، «فرست کوآنتوم مینرالز»، «نیوسان ریسورسز»، ««پلاتینیوم گروپ متالز»، «شریت اینترنشنال»، و «ولتا ریسورسز».

آلانا پوتاش، بر روی کشور اتیوپی که منبع عظیم ماده معدنی «پوتاش» است متمرکز شده و سالیانه یک میلیون تن پوتاش استخراج می‌کند. ادیوور ماینینگ، بر روی «طلا»ی کشور مالی متمرکز شده و فقط در سال 2013،‌ 150 هزار اونس طلا از معدن «تاباکوتو» در غرب مالی استخراج کرد. فرست کوآنتوم مینرالز، بر روی معدن «مس» زامبیا متمرکز شده و در سال 2015، 400 هزار تن مس از این کشور استخراج کرد. پلاتینیوم گروپ متالز، بر روی آفریقای جنوبی متمرکز شده و مجموعه «بوشولد» این کشور را در دست گرفته که 90 درصد از پلاتینیوم کره زمین را تامین می‌کند. شریت اینترنشنال، بر فلز «نیکل» ماداگاسکار متمرکز شده و بیش از 60 هزار تن نیکل و بیش از 50 هزار تن «کوبالت» در سال از معادن ماداگاسکار استخراج می‌کند.

Image
تصویری که نشان‌دهنده دایره فعالیت کانادا در قاره آفریقا به تفکیک مواد معدنی است

کافی است که به سخنان «جیمی نین» هماهنگ‌کننده دیده‌بان معادن در کانادا توجه کنیم: یک قرن است که ثروت از قاره آفریقا خارج می‌شود و در آنجا که متعلق به مردمانش است نمی‌ماند و در جیب ما فرو می‌رود. طبق قوانینی که در رابطه با صنعت معدن برون‌مرزی در آمریکا و اروپا وجود دارد، شرکت‌های این کشورها موظف به رعایت استانداردهایی هستند که آنها را از صدمه زدن به محیط زیست منع می‌دارد اما در کانادا اینگونه نیست.

اگر کتاب «استفن براون» استاد علوم سیاسی دانشگاه اوتاوا موسوم به «در کشمکش تاثیرگذاری: سازمان توسعه بین‌المللی کانادا و کمک‌های خارجی کانادا» را مطالعه کنیم، پی به این می‌بریم که کانادا تمرکز خود را بر 6 فلز اصلی معدنی در جهان پیاده کرده و حتی از فلزی چون «کولتان» که برای تولید گوشی‌های تلفن همراه لازم است، چشم برنمی‌دارد.

طی این چند سال، نمایندگان مجلس کانادا همچون «پیتر جولین» و «جان مک‌کِی» تلاشهای بسیاری را برای محدود کردن فعالیت‌های شرکت‌های معدنی کانادا و حفظ محیط زیست در آفریقا صورت داده‌اند اما چندان نتیجه‌ای نداشته است. یک نمونه آن لایحه‌ای مربوط به آقای جولین موسوم به C-323 بود که در سال 2011 به دادگاه عالی کانادا برده شد و در سال 2015 در دادگاه تجدیدنظر نهایتا ملغی شد. شرکت‌های معدنی کانادا هم پیوسته این ادعا را دارند که خطر سرمایه‌گذاری در مناطقی را پذیرفته‌اند که کمتر کسی شجاعت ورود به آن را دارد.

Image

«پیر گراتون» -رییس اتحادیه صاحبان معدن کانادا- در ادله‌ای نامفهوم مدعی است که شرکت‌های کانادایی هم موجب دور شدن نیروهای شبه‌نظامی و معاند داخلی هر کشور آفریقایی از مناطق دارای معدن و در نتیجه کاهش خطر برای مردم منطقه مورد نظر می‌شوند، هم ریسک درگیری با آنها و محافظت از مردم منظقه را به جان می‌خرند و هم اتفاقا مانع از فقر می‌شوند. این در حالی است که فقر به روزافزون در مناطق برخوردار از نعمت معدن همچنان بیداد می‌کند. از طرف دیگر، «بروس شاپیرو» مدیر عامل شرکت «معدن آفریقا» معتقد است که در آینده کانادا و شرکتهایش تمرکز خود را به سوی کشورهای کمتر خطرناک آفریقا معطوف می‌دارند. کشورهایی که ضریب درگیری قومی و فرقه‌ای در آنها کمتر باشد و از حکومت‌های مستحکم‌تری برخوردار باشند.

«تراویس لوپیک» تحلیلگر اقتصادی-سیاسی در تحلیل خود تحت عنوان «چگونه کانادا بر معادن آفریقا چیره شد» می‌نویسد: «وقتی در مورد قراردادهای معدنی در آفریقا صحبت می‌شود، ممکن است ذهن هر کس به اشتباه معطوف چین، انگلیس، و یا فرانسه شود. اما در حقیقت این کاناداست که حق قراردادهای معدنی آفریقا را بطور انحصاری در دست دارد. چین در صنعت کشاورزی و ساخت و ساز در آفریقا پیشتاز است اما معادن در انحصار کاناداست. وی در مقاله دیگری تحت عنوان «معادن و پول» می‌نویسئد: طبق آمار دفتر منابع طبیعی کانادا،این کشور در سال 2011 در 39 کشور آفریقا دارای 155 شرکت با مجموع دارایی 30 میلیارد و 500 میلیون دلار بود که به نسبت 26 میلیارد و 900 میلیون دلار سال 2010، تفاوت چشمگیری محسوب می‌گردد.

Image

نفوذ کانادا در آمریکا به مرور زمان گسترش یافته است. بودجه کمکی به دولت‌های آفریقایی مذکور که در سال برنامه سال 2005 در نشست G8‌ در اسکاتلند تایید شد، دو برابر سال گذشته آن بود. این بودجه در سال 2011 به 2 میلیارد دلار کانادا رسید اما به منظور تقویت هماهنگی و رابطه بین دولت کانادا و بخش خصوصی، در سال 2013 مقرر گردید که «سازمان توسعه بین‌المللی کانادا» (CIDA) با نام «سازمان امور خارجه، تجارت، و توسعه» به عنوان بازوی دولت، مسئول کمک‌های بین‌المللی گردد.

«استفن براون» استاد علوم سیاسی دانشگاه اوتاوا این گفته «لوسین برادت» که هدف از حضور کانادا در آفریقا، هم کمک به صنعت معدن و هم کمک‌های بشردوستانه است را کاملا رد کرد و کذب محض می‌خواند. به اعتقاد این استاد دانشگاه، دولت کانادا برای منحرف کردن اذهان عمومی، با برچسب یک دولت بشردوست در حال پنهان کردن حقیقتی به نام استعمار آفریقایی‌ها و معادن آنهاست. بازار بورس سهام TSX کانادا به کمک معادن طبیعی غنی نیجریه و کنگو به یکی از موفق‌ترین بازارهای سهام جهان تبدیل شده است. یکه‌تازی‌های شرکت‌های نفتی چون «کانادین ریسورسز» و «سانکو انرژی» در کنیا، محیط زیست این کشور را به شدت در معرض خطر قرار داده است و هیچ توجهی از سوی دولت کانادا به اخطار نهادهای مستقل حقوق‌بشری معطوف نمی‌گردد. تاثیر کانادایی‌ها در آفریقا به حدی بوده که امروزه کشورهایی چون نیجریه، سنگال، و الجزایر دارای نظام مالیاتی مشابه با کانادا هستند.

کمک بخش صنعت معدن کانادا به گروه‌های تروریستی در آفریقا
یکی از مهمترین سرفصل‌های این گزارش به مبحث کمک‌های بی‌دریغ شرکت‌های معدنی کانادا به گروهک‌ها و سازمان‌های تروریستی حاضر در آفریقا برای کشتن مسلمانان و و افراد دیگر مذاهب است. طبق گزارش «زهرا مولو» -خبرنگار و محقق- وقتی دولت کنگو در سال 2008 گزارشی مبنی بر امضای 63 قرارداد با شرکت‌های کانادایی در طی جنگ داخلی این کشور را منتشر نمود، همه را شوکه کرد. جنگی که بخشی از جنگ‌های بزرگی بود که در سال 1998 گریبانگیر قاره سیاه شد و به جنگ جهانی قاره آفریقا مشهور گردید. جنگ بزرگی که 5 میلیون و 400 هزار کشته به بار آورد. دومین جنگ داخلی کنگو در سال 2003 شکل گرفت و جنگ گروهک‌های تروریستی با هم و با دولت کنگو بر سر منابع غنی این کشور بود که شرکت‌های کانادایی در لوای قضیه و پشت پرده آتش این جنگ را گسترده کردند تا منافع خود را از دل آن بیرون بکشند. این جنگ نیز 45 هزار کشته به بار آورد.

هنوز نمی‌توان همدستی کارگران معدن کانادایی «آنویل» با دولت وقت کنگو در پنهانکاری کشتار جمعی اکتبر 2004 را فراموش کرد. شهر کیلوا، شاهد کشتار 70 تا 100 انسان بی‌گناه بود و این معدن کانادایی نهایت همکاری را در پنهان کردن ابعاد این جنایت داشت.

اسناد افشا شده در سال 2002 به ما می‌گوید که شرکت «آنگلو گلد آشانتی» که «باریک گلد» کانادا شراکت داشت، طی مذاکره با دو گروهک تروریستی UPS‌ (اتحادیه میهن پرستان) و FNI (جبهه ملی‌گرایان) از آنها خواست تا با جنگ و خونریزی اختیار دو معدن در «کینشاسا» که در اختیار محلی‌ها بود و دولت دستش از آن کوتا بود را در دست بگیرند. لذا، UPS دست کم 800 محلی بی‌گناه را طی سال‌های 2002 تا 2003 و FNI‌ هم نیز 500 انسان بی‌گناه را فقط در یک جنگ 48 ساعته در ماه می 2003 به قتل رساندند.

طبق کتاب «آلن دونال» به نام «جنایت و فساد در آفریقا»، کانادایی‌ها دارای بیشترین جنایت نسبت به هر استعمارگری پیش از خود در آفریقا بوده‌اند.


منابع:

https://www.vice.com/en_ca/article/75-o ... -in-canada

http://cidpnsi.ca/canadian-mining-in-africa-2/

http://www.straight.com/news/372951/can ... oom-africa

http://allafrica.com/stories/201304181336.html

http://www.theafricareport.com/Southern ... money.html

https://crossedcrocodiles.wordpress.com/category/mining

http://www.dominionpaper.ca/articles/2265
pejuhesh232
 
پست ها : 8759
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

خاطرات دردناک از «نسل ربوده‌شده» بومیان استرالیا: از کار اجب

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه ژوئن 09, 2017 11:29 am

خاطرات دردناک از «نسل ربوده‌شده» بومیان استرالیا: از کار اجباری تا سوء استفاده جنسی


دولت استرالیا از بومیان این کشور عذرخواهی کرده، اما خاطرات چند تن از آنها نشان می‌دهد عذرخواهی کار کوچکی است در برابر بلایی که در اولین سال‌های زندگی بر سر آنها و فرهنگ‌شان آورده‌اند.

Image

سرویس جهان مشرق- آلفرد کالما ۴ ساله، جویس شرودر ۲ ساله، لوک مُرکام یک هفته پس از تولدش و ... بسیاری دیگر از بومیان بخت‌برگشته استرالیا از پدر و مادر خود جدا شدند و به مدارس کلیسای کاتولیک یا خانواده‌های سفیدپوستان سپرده شوند، سیاست عجیبی که قریب به ۶۰ سال تا ۱۹۷۰ میلادی از سوی دولت برای بومیان به ویژه ساکنان جزایر شمالی در تنگه مورس پیگیری و اعمال می‌شد.

دولت استرالیا مانند چند کشور دیگر از جمله کانادا و آمریکا تصمیم گرفته بود تمام خرده‌فرهنگ‌های بومی را در پروژه یکسان‌سازی از بین ببرد و در جامعه مهاجران اروپایی ادغام کند. دلیل این تصمیمات، آثاری از دانشمندان اروپایی در رشته مردم‌شناسی بود که فرهنگ‌های غیراروپایی را «بربر» دانسته و مانند یک سوژه تحقیقاتی، همان‌گونه که بر روی گونه‌های جانوری کار می‌کردند، ‌ با آن برخورد می‌کردند. همزمان چیزی شبیه باغ وحش انسانی تأسیس شده بود که بومیان را در آن نگه داشته تا مهاجران در اوقات فراغت خود به تماشای ظاهر و زندگی این گروه از انسان‌ها بیایند.

Image
آلفرد کالما: «جدا از زخمی که روح ما برداشته است، خیلی چیزها را از دست دادیم، زبان‌ِمان را، فرهنگ‌ِمان را، ...»

مدارسی که در استرالیا به بهانه ادغام این افراد در جامعه اروپاییِ استرالیا ولی در اصل با هدف محو بومیان تأسیس شده بود، موقعیت خوبی برای سودجویان شده بود که این کودکان را مورد آزار جنسی یا بیگاری قرار دهند. خاطرات «نسل ربوده‌شده» که توسط عکاس کانادایی متی شروود جمع‌آوری شد، نشان می‌دهد ربوده‌شدن، تازه آغاز رنج‌های بسیار بوده است.

Image
کانی کول می‌گوید: «هنوز یادم است صحنه‌ای که یادآوری‌اش قلب مرا می‌شکند. مادرم روی زانو افتاده بود، مرا در آغوش کشیده بود و هر دو تا زمانی که مرا بردند، گریه می‌کردیم. این آخرین باری بود که مادرم را دیدم.»

آلفرد کالما در ۱۹۵۳ میلادی به دنیا آمد. آلفرد را در چهارسالگی از خانواده‌اش جدا کردند و به مدرسه کلیسای کاتولیک بردند. او در آنجا چندین بار مورد آزار جنسی قرار گرفته است. ده سال بعد در ۱۴ سالگی او آلفرد را به کار طویله‌داری گماشتند، شغلی که برای چنین نوجوانی می‌تواند مهلک باشد.

Image
مروری بر سن این کودکان در زمانی که از پدر و مادر خود ربوده و به زور به مدارس یکسان‌سازیِ فرهنگی وارد شده‌اند، تکان‌دهنده است.

نیکولاس فلاورز یک سال پیش از آلفرد به دنیا آمده بود. وی به طرز وحشیانه‌ای به بهانه تنبیه، توسط سفیدپوستان برهنه شده و شلاق زده شده است. زیتا والاس به همین سرنوشت دچار شده و می‌گوید «از همان روز اول، هر بار کلمه‌ای به زبان مادری خود می‌گفتیم، ما را شلاق می‌زدند. می‌گفتند این زبانِ شرک است و شما هم از نطفه شیاطین هستید که به زبان او صحبت می‌کنید.»

Image
لوک مارکوم که تنها یک هفته پس از تولد به جزیره ملویل منتقل شد می‌گوید: «آنها ما را ربودند. من خیلی عصبانی‌ام، خیلی! زیرا نمی‌توانم زبان مادری‌ام را صحبت کنم.»

این خاطرات برای شروودِ عکاس یادآور مطالبی است که از بومیان شرق کانادا در برونزویک شنیده بود. شروود در ابتدای حرفه‌اش برخوردی با بومیان که اروپایی‌ها اصطلاحاً به آنها «مردمان نخستین یا اقدام بدوی» می‌گویند، نداشت اما پس از عذرخواهی دولت کانادا برای تهیه خبر به میان بومیان رفت و شوکه شد. او تصمیم گرفت در جای‌جای دنیا به سراغ بومیانِ رنج‌دیده برود. اسنادی که از مدارس کاتولیک در انتاریو در سال ۲۰۱۳ میلادی افشا شد، نشان داد کودکان بومی مورد تجاوز قرار گرفته و با صندلی الکتریکی شکنجه شده‌اند. او حالا به استرالیا آمده و می‌گوید: «در منتها الیه شرق و غرب دنیا اتفاقات مشابهی برای بومیان افتاده است و پیامدهای اجتماعی تکان‌دهنده‌ای داشته که تا کنون تأثیرات خود را نشان می‌دهد.»

Image
جویس شرودر که در دو سالگی ربوده شده و طی سال‌های اقامتش در مدرسه کلیسا کاتولیک مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته است، به شروودِ عکاس می‌گوید: «آنچه بیش از هر چیز ما را ناراحت می‌کند، این است که ما نمی‌دانستیم از کجا آمده‌ایم، نمی‌دانستیم خانواده ما کجاست و اصلاً به چه کسانی تعلق داریم.»

دولت استرالیا پیش از عذرخواهی تردید داشت اقدامش موجب شکایت بومیان برای دریافت غرامت خواهد شد یا نه. حالا اما دادگاه‌های ویژه‌ای برای این افراد تشکیل شده تا به شکایت‌ها رسیدگی کند. برای آنها ترانه ساخته‌اند: «کودکان خدا». اما آیا حجم عظیم آسیب‌های اجتماعی که گریبانگیر این «نسل ربوده‌شده» شده است، از گرایش افراطی به الکل تا خودکشی، یا فرهنگی که نابود شده است، با چنین مرهم‌هایی التیام می‌یابد؟

منبع

https://lens.blogs.nytimes.com/2017/05/ ... anada&_r=0
pejuhesh232
 
پست ها : 8759
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

راز مفقود شدن ۵ هزار کودک یمنی در بیمارستان‌های اسرائیل

پستتوسط najm134 » جمعه اکتبر 06, 2017 11:37 am

گزارشی از مخوف‌ترین جنایت ضد بشری رژیم صهیونیستی:
راز مفقود شدن ۵ هزار کودک یمنی در بیمارستان‌های اسرائیل قلب یمنی‌ها در اروپا می‌تپد!

پس از ۶ دهه اکنون اسنادی به دست آمده که بخش‌هایی از راز مفقود شدن بیش از ۵ هزار کودک یمنی طی ۶ سال در بیمارستان‌های رژیم صهیونیستی را آشکار و برملا می‌کند.
سرویس جهان مشرق - اواسط ماه ژوئن هر سال یادآور قضیه ای دردناک برای ۵۰ هزار یهودی یمن است که طی دهه ۴۰ و ۵۰ قرن گذشته به امید زندگی بهتر به سرزمین های اشغالی مهاجرت کرده، اما پس از اسکان داده شدن در اردوگاه های موقتی که «معبروت» خوانده می شد و به دلایل نا معلوم کودکان خود را از دست داده بودند.
قضیه مربوط به هزاران کودک یمنی است که با خانواده های اشان به محض پای گذاشتن در فرودگاه «تل آویو» که در آن زمان «لد» خوانده می شد و یا زندگی در اردوگاه هایی که به آنها اختصاص یافته بود، به بهانه های مختلف از جمله بیماری و چکاب و گرفتن آزمایش از خانواده ها جدا و بیمارستان ها سپرده می شدند، اما هیچ گاه عودت داده نمی شدند، بلکه اغلب چند روز بعد از جدایی خبر مرگ آنها بدون تحویل جسد یا آدرس محل خاکسپاری به خانواده های اشان داده می شد.
نکته عجیب تر آنکه حتی مسئولان وقت از صدور گواهی رسمی فوت برای این کودکان و دادن آن به خانواده های آنها امتناع می کردند. یکی از این یهودیان یمنی به نام «شلومو حتوخا» در صفحه فیس بوک خود داستان «شوشانا»، مادر بزرگش را نقل می کند که در سال ۱۹۴۹ میلادی از یمن به سرزمین های اشغالی مهاجرت می کند و اینکه وقتی در اردوگاه مهاجران بسر می برد، یکی از مسئولان اردوگاه نزد وی آمده و به بهانه چکاب و آزمایش های پزشکی کودکش را به یکی از بیمارستان ها می برند، در حالی که وعده باز گرداندن کودک در روز بعد را داده بودند.
Image
اما وقتی فردای آن روز شوشانا برای اطلاع از حال فرزندش به بیمارستان مراجعه می کند، خبر مرگ فرزندش به وی داده می شود، بدون آنکه موفق به دیدن جنازه کودکش شود. فاجعه اصلی در سال ۱۹۵۳ میلادی رخ نمود، سالی که بالاترین آمار مفقودی در میان کودکان مهاجران یمنی را داشت و موجب اعتراض های شدید بسیاری از خانواده های مهاجر از جمله خانواده هایی که کودکان خود را از دست داده بودند، شده بود.
به گفته شلومو امروزه شاهد هستیم، افرادی یک باره با این حقیقت مواجه می شوند که فرزندان واقعی خانواده هایی که در آن رشد و نمو یافته اند، نیستند و در میان آنها، انگشت شماری هستند که از این شانس برخوردار بودند که خانواده های واقعی خود را بیابند.
نمونه ها در این خصوص بسیارند، به عنوان مثال «ساره ع» تعریف می کند، چگونه پرستار نوزادی که به دنیا آورده بود، را به وی نشان می دهد. یک نوزاد سه کیلو و نیمی که پس از به دنیا آمدن به وضوح صدای گریه اش را شنیده بود، اما پس از بیرون بردن وی از اتاق زایمان خبر فوتش را به وی می دهند و اصرارهای او برای دیدن کودک مرده اش راه به جایی نمی برد، همچنین «مریم الحدیف» در داستانی مشابه تاکید می کند، به چشم خود دیده که فرزندش زنده به دنیا آمده و برای دو روز به وی شیر داده بود، اما یک باره روز سوم در حالی که فرزندش در سلامتی کامل بسر می برد، خبر مرگش را برای مریم می آورند و در اقدامی مشابه از دیدن جسد نوزاد از سوی مادر امتناع می شود.
در تمام طول این سال ها اعتراض ها و شکایت های این مادران و هزاران مادر یمنی دیگر که کودکان خود را در اردوگاه ها و در چادرهای اشان گم کرده و از دست داده بودند، نه تنها راه به جایی نبرده بود، بلکه غالب این مادران به اختلال عقلی و انواع بیماری های روحی و روانی و توهمات ناشی از آن متهم شده بودند.
Image
«ایگال یوسف»، شهردار سابق شهرک صهونیست نشین «روش هعاین» و نماینده خانواده هایی که کودکان خود را در این قضیه از دست داده بودند نیز در گفت و گو با رادیو ارتش اسرائیل گفته بود که به جست و جوی خود برای یافتن خواهرش که در کودکی وی را گم کرده بود، ادامه می دهد، به ویژه آنکه آخرین پیگیری های وی در وزارت داخلی آشکار ساخت که وی در قید حیات است. اما آدرسی که وزارت داخلی به وی داده بود، وجود خارجی نداشته است.
مهم تر از همه آنکه اگرچه از آن تاریخ تاکنون کابینه های وقت رژیم صهیونیستی سه کمیته حقیقت یاب - کمیته حقیقت یاب «بهلول – مینوکوفسکی» در سال ۱۹۶۷، کمیته حقیقت یاب «شلجی» در سال ۱۹۸۸ و کمیته حقیقت یاب «کوهن – کدمی» که در سال ۱۹۹۵ تشکیل شد و گزارش خود را در سال ۲۰۰۱ میلادی به کابینه وقت رژیم صهیونیستی ارائه داد - برای کشف خفایای این قضیه تشکیل داده بودند و هر یک از آنها از جمله کمیته حقیقت یاب «کوهن – کدمی» در گزارش خود ادعای ربوده شدن این کودکان را رد و مستندات و دلایلی مبنی بر فوت آنها ارائه داده بودند، اما خانواده های آنها ضمن تکذیب این گزارش ها افشا کرده بودند که در مواردی از سوی مسئولان و مقامات ذیربط تهدید به سکوت و عدم ادامه اعتراض ها و پایان دادن به پیگیری شکایات خود شده بودند.
تحقیقات بعدی نشان می داد که طی فعالیت هریک از کمیته های حقیقت یاب بخشی از مستندات مربوط به این کودکان در بیمارستان ها محو و نابود شده بودند و یا اینکه گواهی های فوت جعلی متعددی در آرشیو این بیمارستان ها یافت شده بود، همچنین مدارک و مستنداتی یافت شده بود که نشان می داد، برخی خانواده های یهودی بدون طی کردن پروسه قانونی، به فرزندانی از این بیمارستان ها دست یافته بودند.
Image
موضوع سوال برانگیز آن بود که چرا این کمیته ها از انتشار نتایج بازجویی و گواهی شاهدان عینی مانند «روت باروخ»، مسئول کودکان بی سرپرست اردوگاه های مهاجران یهودی در سرزمین های اشغالی و «آموس مانور»، رئیس امنیت داخلی رژیم صهیونیستی موسوم به «شاباک» امتناع کرده بودند، همچنین چرا کابینه های رژیم صهیونیستی روی اسناد و مدارک به دست آمده مُهر محرمانه و سری زده از انتشار آنها تا ۶۰ یا ۷۰ سال دیگر خودداری کرده بودند.
دسامبر سال گذشته میلادی کابینه رژیم صهیونیستی مدعی شده بود که پس از ۶۰ سال در اقدامی بسیار مهم پس از لغو محرمانه و سری بودن، اقدام به انتشار حدود ۲۰۰ هزار سند از پرونده معروف به «قضیه کودکان یمنی» می کند، به این امید که به یکی از بزرگ ترین رسوایی اسرائیل که ۶ دهه دامنگیر آن بوده، پایان دهد و به این طریق خانواده هایی که کودکان خود را از دست داده و از سرنوشت آنها تاکنون بی اطلاع بوده اند، از حقیقت امر آگاه شوند، اما همان گونه که انتظار می رفت، این صرفا یک ادعا بود، چون بخش های مهمی از این اسناد هم چنان مهر محرمانه بر خود داشته و از انتشار منع شده بودند.
این موجب شد تا رسانه های رژیم صهیونیستی از جمله روزنامه صهیونیستی «اسرائیل الیوم» و شبکه دو تلویزیون این رژیم هفته گذشته گزارشی درباره کودکان یمنی منتشر کنند که بُعد جدیدی از این قضیه را برملا می کرد. گزارشی که حتی رسانه های صهیونیستی ضمن اذعان به قبح و غیر انسانی بودن آن، در چندین جای گزارش، آن را به ظاهر محکوم کرده و عاملان آن را مورد انتقاد قرار داده بودند.
Image
انجام آزمایش های پزشکی روی کودکان یمنی

گزارش روزنامه اسرائیل الیوم از «انجام برخی آزمایش های علمی و پزشکی روی این کودکان یمنی بدون اطلاع و کسب موافقت خانواده هایشان» پرده بر می دارد، آزمایش هایی که بر اساس اسناد به دست آمده موجب مرگ ده ها تن از این کودکان طی سال های ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۴ میلادی شده بود. اگرچه به اعتقاد «نوریت کورین»، یکی از نمایندگان کنست این قضیه تا سال ۱۹۶۶ ادامه داشت و در پی آن بیش از ۵ هزار کودک یمنی مفقود شده اند.
اسرائیل الیوم تاکید می کند: برای اولین بار اسناد و گواهی شاهدانی را در اختیار دارد که ثابت می کند، این کودکان در قید حیات در معرض انواع آزمایش های پزشکی قرار گرفته اند که برای اولین بار در دنیا انجام می شده و آنها را به موش های آزمایشگاه های اسرائیل تبدیل کرده و موجب فوت دست کم چهار تن از آنها شده بود.
به نوشته این روزنامه صهیونیستی برخی از این اسناد نشان می دهد که در این سال ها بیمارستان «رام بام» شهر «حیفا» شاهد ربوده شدن یک تن از این کودکان و به فرزند خواندگی گرفتن یکی دیگر از آنها توسط یکی از اعضای کادر پزشکی مسئول انجام آزمایش ها این بیمارستان بوده است.
Image Image

این روزنامه با توضیح اینکه به عکس های منتشر نشده ای دست یافته که نشان دهنده بخشی از این آزمایش ها و نحوه انجام آنها روی این کودکان است، می افزاید: در بخشی از اسناد به دست آمده درباره این کودکان آمده است که چگونه پزشکان شیوه های درمانی جدید را روی آنها آزمایش می کردند و به عنوان مثال با تزریق وریدی و مستقیم پروتئین خشک، سرم و پلاسما خشک به چهار کودک یمنی که از سوء تغذیه رنج می بردند، موجب مرگ آنها شدند.
در این باره پیش تر «درورا نحمانی روت»، وکیل یکی از این خانواده های یمنی از دکتر «جرج مندل»، رئیس بیمارستان کودکان «روش هعاین» که در انجام آزمایش های پزشکی روی کودکان یمن مشارکت داشت، به عنوان یکی از متهمان این پرونده یاد می کند.
نحمانی روت در اثبات ادعای خود، به عنوان سند نامه ای از دکتر «کلمن یعقوب مان»، نائب رئیس بیمارستان کودکان «روش هعاین» ارائه می دهد که ۲۱ نوامبر سال ۱۹۴۹ برای دکتر مندل نوشته و در آن نتیجه آزمایش های انجام شده روی چهار کودک یمنی که منجر به مرگ آنها شده بود، را به اطلاع وی رسانده بود.
نحمانی روت تاکید می کند، دکتر مندل از جمله افرادی است که اسناد و اطلاعات دقیقی از این آزمایش ها در اختیار داشت، اما ۷ سال بعد از بیم برملا شدن ماهیت واقعی این آزمایش ها و اهداف نهفته در پس آنها، اقدام به از بین بردن تمامی آنها می کند.
در این راستا، شبکه دو تلویزیون رژیم صهیونیستی نیز تصاویری از چندین کودک یمنی را منتشر می کند که نشان می دهد، آنها در معرض این آزمایش ها بوده اند. این عکس ها کودکان یمنی را در اتاق هایی شبیه آزمایشگاه های پزشکی و علمی در حالی برهنه به تصویر می کشد که روی بدن آنها مطالبی مربوط به نوع آزمایش انجام شده روی آنها نوشته شده بود، به عنوان مثال یکی از تصاویر نشان می دهد که روی شکم یکی از این کودکان واژه «طحال» نوشته شده که احتمالا بیانگر نوع آزمایش و نتیجه مورد نظر از آن روی طحال انسان بوده است.
Image Image
اما بُعد بسیار خطرناک و ضد بشری این قضیه را «امیر یوحنا»، یکی از نمایندگان کنست افشا می کند. به گفته وی آنها در برابر شاهدانی از مهاجران یمنی قرار دارند که طی سال های مذکور از سوی برخی بیمارستان ها برای انجام آزمایش های مربوط به وضعیت سلامت قلب قرار داشته و شماری از آنها تحت این آزمایش ها بوده اند.
به گفته این نماینده کنست، نتیجه آزمایش های پزشکان روی قلب مهاجران یمنی نشان می داد که آنها دارای هیچ گونه ناراحتی و بیماری قلبی نبودند و این موجب شده بود، با تقاضاهای بسیار زیادی از سوی مراکز پزشکی و تحقیقاتی کشورهای غربی برای به دست آوردن قلب یمنی ها مواجه شوند، در نتیجه شماری از یمنی ها از جمله کودکان یمنی برای فروش قلب های اشان آن هم به مبالغ بسیار گزاف در این سال ها به شیوه ها و دلایل مختلف به قتل می رسند.
Image Image
فراتر از کودکان یمن

اشتباه است، اگر تصور کنیم، این قضیه فقط کودکان مهاجران یمنی را در بر می گیرد، چون در این زمینه روزنامه صهیونیستی «معاریو» در گزارش مستندی از ربوده شدن صدها کودک از یهودیان مهاجر کشورهای شرق اروپا و بالکان طی همین دوره زمانی و در حوادثی مشابه خبر می دهد.
خانواده های یهودی که از لهستان، آلمان، رومانی، مجارستان، چک و اسلواکی مهاجرت کرده و در شهرک هایی چون دیمونا، کفار سابا، بیتح تکفا، قدس، تل آویو و حیفا در سرزمین های اشغالی ساکن شده بودند، طی این مدت یا یکی از فرزندان آنها مفقود شده بود و یا با خبر مرگ نوزادشان آن هم چند روز پس از تولد و در حالی که از سلامتی وی اطمینان کامل داشتند، مواجه شده بودند.
Image
تحقیقات رسمی صورت گرفته نشان می دهد، طی سال های فوق الذکر دست کم ۲۱۰ کودک از مهاجران کشورهای اروپایی به شیوه های گفته شده، مفقوده شده اند.
جنایاتی که تا به امروز ادامه دارند
آنچه درباره انجام آزمایش های پزشکی روی کودکان مهاجران یمنی در این گزارش به آن اشاره شد، تنها به سال های گذشته یا کودکان یهودیان مهاجر محدود نمی شود، بلکه اسناد موجود ثابت می کند، این جنایات یکی از اصول و سیاست های ثابت کابینه های مختلف رژیم صهیونیستی از زمان تاسیس این رژیم تاکنون بوده است.
آزمایش داروهای ناشناخته روی کودکان اسرای فلسطینی
در سال ۲۰۱۱ میلادی «حسان ششنیه»، یکی از مسئولان سازمان آزادیبخش فلسطین با بیان اینکه ۴۰۰ کودک فلسطینی در زندان های رژیم صهیونیستی بسر می برند، افشا کرد که این کودکان صرف نظر از انواع آزارها و شکنجه هایی که در معرض آن قرار دارند، با جنایت ضد بشری آزمایش داروهای جدید و ناشناخته نیز مواجه هستند که تاکنون منجر به فوت شماری از آنها و یا فلج شدن و از کار افتادن بخشی از اعضای بدن آنها شده است.
Image Image
کودکان تونس موش های آزمایشگاهی شرکت های داروسازی اسرائیل

افزون بر آن می توان به جنایت مشابه رژیم صهیونیستی روی کودکان تونسی اشاره کرد. «آیا قاتلان می توانند، داروساز باشند»، نام فیلم مستندی است که پرده از اقدام رژیم صهیونیستی در استفاده از کودکان تونسی جهت آزمایش داروهای جدید روی آنها بر می داشت.
«ایمان بن حسین»، کارگردان تونسی در فیلم مستند خود افشا می کند که انستیتو «پاستور» تونس و وزارت بهداشت این کشور با یکی از بزرگ ترین شرکت داروسازی رژیم صهیونیستی جهت آزمایش داروهای جدید این شرکت به ویژه داروی درمان بیماری «مانچیا» که از یک نوع پشه به بدن انسان منتقل می شود و موجب ضایعات پوستی غیر قابل ترمیم روی بدن انسان می شود و ۳ هزار نظامی آمریکایی شرکت کننده در اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ میلادی به آن مبتلا شده بودند، روی کودکان تونسی همکاری داشته اند.
Image
إیمان بن حسین

این کارگردان تونسی تاکید می کند، مستندات مکتوب و گواهی شاهدان عینی نشان می دهد، این داروها از سال ۲۰۰۰ یعنی پیش از آغاز اقدام نظامی علیه عراق و براندازی رژیم بعث در این کشور تا ۲۰۱۴ یعنی روی کودکان تونس آزمایش می شد و در قبال موافقت خانواده ها با آزمایش این داروها روی کودکان اشان ۵۰ دینار تونسی پرداخت می شد.
عمده این آزمایش ها روی کودکان منطقه «سیدی بو زید» در جنوب تونس با ایجاد خراش هایی روی پوست یا تزریق یک دارو و گرفتن خون از فرد انجام می شد. فیلم نشان می دهد، روی صورت افراد مورد آزمایش پس از دریافت دارو لکه های سیاه رنگی ظاهر می شود، در این مرحله بار دیگر از فرد خون گرفته و از وی خواسته می شود، از مرهمی که در اختیارش گذاشته شده، روی لکه ها و زخم های ایجاد شده در پی آن استفاده کند.
طرح پذیرش یک صد کودک سوری
ژوئن سال گذشته میلادی کابینه رژیم صهیونیستی از طرح پذیرش یک صد کودک پناهجوی سوری و دادن تابعیت این رژیم به آنها پس از انتقال این کودکان به سرزمین های اشغالی و یافتن خانواده هایی با ریشه های عربی – یهودی جهت پذیرفتن این کودکان به فرزند خواندگی خبر داد و اعلام کرد تا یافتن این خانواده ها و اعلام آمادگی آنها برای پذیرش این کودکان، آنها سه ماه اول راهی مدارس شبانه روزی می شوند تا در آنجا تحت آموزش های لازم قرار گیرند و پس از آن در نهادها و مراکز تربیتی وابسته به وزارت آموزش و تربیت اسرائیل نگهداری خواهند شد.
در پی درج این خبر، خبرگزاری «آسوشیتد پرس» در گزارشی ضمن یادآوری قضیه مفقود شدن هزاران کودک از خانواده های مهاجر یهودی که اغلب دارای ریشه های عربی و شرقی بودند، تاکید می کند: به نظر می رسد، کابینه رژیم صهیونیستی درصدد تکرار سناریو دهه چهل و پنجاه قرن گذشته این بار روی کودکان زیر ۱۸ سال سوری است، این در حالی است که پیش از این رژیم صهیونیستی تحت عنوان مداوای مجروحان معارض سوری، صدها تن از این مجروحان را در بیمارستان های خود پذیرش و بستری کرده بود، بی آنکه تاکنون کسی از سرنوشت آنها اطلاعی در دست داشته باشد.
در همین راستا، روزنامه صهونیستی «یدیعوت آحارانوت» سپتامبر گذشته گزارشی منتشر کرد که در آن آمده بود، مقامات این رژیم با همکاری و کمک سازمان یهودی – آمریکایی حقوق بشری «عملیاه» اقدام به انتقال کودکان سوری آسیب دیده از جنگ جاری در سوریه به بیمارستان های این رژیم و مداوای آنها در بیمارستان های صفد و نهاریا می کند.
یدیعوت آحارانوت با بیان اینکه این کودکان پس از مداوا و بهبودی در شهرک های صهیونیست نشین اسکان می یابند، یادآور می شود که تنها طی ماه آگوست سال گذشته میلادی سازمان عملیاه ۲۱ کودک سوری را از استان «قنیطره»، در جنوب سوریه سرزمین های اشغالی منتقل کرد و مقامات مسئول در ارتش اسرائیل آنها را در بیمارستان «زیف» شهر صفد جهت مداوا بستری کردند.
به نوشته این روزنامه صهیونیستی مشابه چنین عملیاتی توسط این سازمان که مقر آن در نیویورک قرار دارد، بار دیگر و با هماهنگی با ارتش اسرائیل تکرار شده و این بار کودکان سوری منتقل شده در بیمارستان شهر «نهاریا» بستری شده بودند. در این باره شیخ «عباس زکور»، نماینده سابق کنست رژیم صهیونیستی افشا کرد، مسئولان بیمارستان «الجلیل غربی» در نهاریا به دنبال یافتن خانواده هایی برای کودکان سوری زخمی انتقال یافته به این بیمارستان بودند.
شیخ زکور درباره هزینه های درمان و مداوای این مجروحان که زمانی بحث و جدل بسیاری در میان صهیونیست های ساکن سرزمین های اشغالی به راه انداخته بود، تاکید می کند که از مداوای این مجروحان سود کلانی نصیب تل آویو می شود، چون هزینه آنها را یکی از کشورهای عرب حوزه خلیج فارس پرداخت می کند.
در این راستا، «بنیامین نتانیاهو»، نخست وزیر رژیم صهیونیستی سال گذشته میلادی در سخنانی، تصریح کرده بود که از وزارت خارجه این رژیم خواسته، راه هایی برای انتقال کودکان و زنان سوری مجروح حلب به بیمارستان های این رژیم جهت مداوا بیابند.
Image
همچنین پس از فاجعه بمباران شیمیایی شهر «خان شیخون» در استان ادلب که آمریکا نظام سوریه را به آن متهم کرده بود، تل آویو خواستار انتقال کودکان سوری آسیب دیده در جریان این حمله جهت مداوا در بیمارستان های این رژیم شده بود، این درخواست ها این شبهه را ایجاد می کند که احتمالا هدف صهیونیست ها از این اقدام بررسی آثار و نتایج بمب های شیمیایی به کار رفته در خان شیخون روی افراد آسیب دیده به ویژه کودکان بوده است.
همچنین روزنامه «الشروق» چاپ تونس گزارشی منتشر کرده که در آن افشا می کند، گروه تروریستی تکفیری «داعش» اقدام به فروش کودکان سوری و عراقی از طریق مافیای تجارت بشر و قاچاق انسان به رژیم صهیونیستی کرده است.
روزنامه الشروق با بیان اینکه این کودکان از طریق ترکیه به این شبکه های مافیا فروخته می شوند تا به سرزمین های اشغالی انتقال یابند، تاکید می کند، هر یک از این کودکان که همگی نوزادان شیره خوار بوده اند، به قیمت ده هزار دلار فروخته شده اند.
توضيح: دليل انتخاب و كاربرد يهوديان يمن:
1- اصالت و قدمت نژاد يهوددى آنهاست كه به دوران حضرت سليمان نبي عليه السلام بر مي كردد
2- يهوديان يمن از جمله يهوديان جهان هستند كه كمترين كرايش به صهيونيسم را داشته و به آنها نبيوستند، و بر حفظ اصالت اعتقادي و التزامات ديني خود مقاومت داشته اند. و همين سبب انتقام صهيونيستها و اجراى فجايعي همجون كزارش فوق نسبت به انهاست، و كارهاي بسياري جهت بايكوت و ناشناخته شدن وووو انها نمودند، بحدي كه يهوديان يمن ترجيح بر اقامت در يمن مي دادند تا مهاجرت به اسرائيل و تا قبل از سالهاى اخير و حضور تكفيريها در يمن، در جايجاي يمن يهوديان با مسلمانان دوستانه زندكي مي كردند.
3- حفظ عقايد و آداب يهوديت خود به نحو موروثي بحدي است كه اكر كسي آنها را از نزديك بررسي كند شباهت بسياري با بيروان اصيل اديان الهي در آنها مي بيند، توضيح و معررفي اين امر شرح مفصل مي طلبد ولى براى توجه به مشابهت فايل صوتي تلاوت يهودي يمني از تورات را به همراه اين شماره ارسال مي كنيم تا مقدار مشابهت آنها حتى در نوا و آواز و لحن تلاوت را هم با مسلمانان ببينيذ هرجندآنجه او تلاوت مي كند تورات و به زبان عبري است.


تصاويري از يهوديان يمن

Image Image
Image Image
Image
najm134
 
پست ها : 2046
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

اثبات تجاوز جنسی نيروهاي فرانسويباعث ترک جمهوری آفریقای مرکز

پستتوسط najm134 » چهارشنبه اکتبر 11, 2017 11:55 pm

اثبات تجاوز جنسی نيروهاي فرانسوي (صلحبانان کنگو) باعث شد تا جمهوری آفریقای مرکزی را ترک ‌کنند

سازمان ملل متحد میگوید که جمهوری دموکراتیک کنگو پس از ادعاها درباره سوءاستفاده جنسی، بیش از ۶۰۰ نیروی خودرا که به عنوان صلحبان در جمهوری آفریقای مرکزی (CAR) مستقر بودند، از آنجا خارج میکند.
Image
سازمان ملل گفته است که در جریان بازبینی و بررسی استقرار نیروهای کنگو "مشکلات سیستماتیک" آشکار شده است.
نیروی حفظ صلح سازمان ملل متحد در جمهوری آفریقای مرکزی با موارد زیاد اتهام سوء‌استفاده جنسی و انواع دیگر بدرفتاری رو به رو بوده‌اند.
تقریبا ۱۳،۰۰۰ نفر به عنوان بخشی از ماموریت به نام "مینوسکا" در این کشور انجام وظیفه می کنند.
نیروهای فرانسوی نیز به سوء‌رفتار جنسی در جمهوری آفریقای مرکزی متهم شده اند. اتهامات علیه شش سرباز فرانسوی در اوایل سال جاری لغو شد، با این وجود تحقیقات دیگری همچنان ادامه دارد.
صلحبانان سازمان ملل متحد پس از بروز ناآرامی در جمهوری آفریقای مرکزی در سال ۲۰۱۴ مستقر شدند؛ زمانی که پس از سرنگونی رئیس جمهور وقت توسط شورشیان عمدتا مسلمان که باعث خشم شبه نظامیان مسیحی شد، و اوضاع بحرانی شد.
هزاران نفر در خشونت‌ها کشته شدند و صدها هزار نفر به کشورهای همسایه گریختند.
سازمان ملل متحد گفته است بازنگری اعزام نیرو به کنگو نشان می‌دهد که "ماهیت و گستردگی اتهامات موجود در مورد آزار و سوء‌استفاده جنسی به طور کل به وجود مشکلات سیستامیک در فرماندهی و کنترل (نیروها) اشاره دارد."
سازمان ملل گفته است که نیروی کوچکتری از این نیروها در آنجا باقی خواهد ماند.
با طرح اتهام‌ها درباره سوءاستفاده جنسی توسط صلحبانان سازمان ملل متحد، از جمله سوءاستفاده جنسی کودکان، که همچنان موارد تازه از آنها مطرح می‌شود، آنتونیو گوتریش، دبیرکل سازمان ملل متحد، وعده داده است که برای مقابله با این مسئله "رویکرد جدید" به کار گرفته خواهد شد.
تامی اولادیپو، خبرنگار مسایل امنیتی بی بی سی می‌گوید، پیگیری پرونده‌های جنایی در حیطه اختیارات کشورهایی است که نیرو اعزام کرده اند اما صدور حکم منجر به مجازات ممکن است به سود این کشور ها نباشد چون چنین احکامی به وجهه آنها در ماموریت حفاظت از صلح صدمه می‌زند.
فرانسه اتهام سوءاستفاده جنسی سربازانش از پسربچه‌ها در جمهوری آفریقای مرکزی را بررسی می‌کند
دادستانان فرانسوی در حال تحقیق در مورد اتهامات مربوط به سوءاستفاده جنسی سربازان این کشور از پسربچه‌ها در کشور جمهوری آفریقای مرکزی هستند.
بر اساس گزارشی که به سفارش سازمان ملل تهیه شده و بخش‌هایی از آن درز کرده، پسربچه‌های بدون سرپرست که برای گرفتن غذا نزد این سربازان می‌رفتند، مورد آزار جنسی آنها قرار گرفته‌اند. بعضی از این بچه ها بسیار کم‌سن و حتی ۹ ساله بوده‌اند.
وزارت دفاع فرانسه گفته است خواهان شدیدترین نوع مجازات علیه هر سربازی است که در این مورد مقصر شناخته شود.
گفته می‌شود این موارد سوءاستفاده در فاصله دسامبر ۲۰۱۳ تا ژوئن ۲۰۱۴ در یک مرکز نگهداری افراد بی‌سرپناه در پایتخت جمهوری آفریقای مرکزی، بانگی، صورت گرفته است.
یکی از امدادگران بلندپایه سازمان ملل در اعتراض به اینکه به نظر او سازمان ملل در مورد این مسئله وارد عمل نشده، گزارش اولیه و ویرایش نشده را برای مقام‌های فرانسوی فاش کرده است.
گفته می‌شود وی هفته پیش از کارش کنار گذاشته شد.
فرهان حق، از سخنگویان سازمان ملل در مصاحبه با بی‌بی‌سی گفت طبق روند معمول در این سازمان برای انتشار گزارش‌ها، اطلاعاتی که جان افراد نام برده شده را به خطر بیاندازد، ویرایش می‌شود.
در دسامبر سال ۲۰۱۳ در پی وقوع کودتا در جمهوری آفریقای مرکزی و بروز خشونت های پس از آن، فرانسه ۱۶۰۰ نیرو به آن کشور اعزام کرد.
najm134
 
پست ها : 2046
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

کارخانه‌های کوکاکولا چگونه منابع آب جهان را می‌بلعند؟

پستتوسط najm134 » سه شنبه مه 29, 2018 8:40 am

کارخانه‌های کوکاکولا چگونه منابع آب جهان را می‌بلعند؟


Image
برای تولید هر لیتر نوشابه سه لیتر آب مصرف می‌شود. هر جا کارخانه‌هایی از این دست تاسیس می‌شود، فشار بر منابع آب نیز افزایش می‌یابد.
سرویس جهان مشرق – کوکاکولا[1] یکی از برندهای شناخته‌شده نوشیدنی‌های غیرالکلی در جهان است؛ نوشیدنی گازداری که درعین‌حال که نحوه تولید و فرمول ساخت آن سری و مرموز مانده است[2]، اقدامات و فعالیت‌های سری کارخانه‌جات آن در اقصی‌نقاط جهان و تغییرات در اکوسیستم آن مناطق، نگرانی جهانیان و به‌ویژه مردمان کشورهای میزبان[3] را موجب شده است. یکی از مسائلی که کارشناسان محیط‌زیست برخی کشورها را نگران نموده است و منجر به شکل گیری جنبش‌های اعتراضی و کمپین‌های تحریم محصولات کوکاکولا و شرکت‌های مشابه نظیر پپسی شده است[4]، مصرف بی‌رویه آب شیرین از سوی کارخانه‌جات وابسته به این شرکت‌ها و بالتبع کاهش منابع زیرزمینی و بروز خشکسالی است[5]. در این گزارش بر آنیم تا به ابعاد این اتفاق مهم بپردازیم.
در ابتدای گزارش، به‌اختصار به تاریخچه تأسیس شرکت کوکاکولا و شهرت برند آن اشاره می‌کنیم و سپس زوایای پنهان نقش این شرکت در بحران‌های خشکسالی در برخی کشورهای میزبان را ازنظر مخاطبان محترم می‌گذرانیم.

تاریخچه تأسیس کوکاکولا
نوشابه‌ی‌ کوکاکولا در سال ۱۸۸۶ میلادی و توسط داروسازی با نام جان پمبرتون[6] در کلمبوس[7]ایالت جورجیا اختراع شد؛ داروسازی که به مورفین اعتیاد شدید داشت[8]. این نوشیدنی ابتدا به‌عنوان دارو عرضه می‌شد و فرمول ساخت آن به‌صورت اتفاقی بعد از ترکیب‌شدن با آب گازدار به دست آمد. حق امتیاز این برند و فرمول ساخت این نوشیدنی که تعداد افراد کمی از آن مطلع هستند در سال ۱۸۸۹ میلادی توسط آسا کندلر[9] خریداری شد و او شرکت کوکاکولا را در سال ۱۸۹۲ میلادی راه‌اندازی کرد. این شرکت امروزه به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین تولیدکنندگان نوشیدنی و مواد غذایی جهان شناخته می‌شود و دفتر اصلی آن در شهر آتلانتا[10] ایالت جورجیا قرار دارد. این برند نوشیدنی‌های متنوعی تولید می‌کند و برندهای فانتا[11]، دسانی[12]، اسپرایت[13] و کوکاکولا ذیل مجموعه‌ی کوکاکولا هستند[14].

Image
تندیس دکتر جان پمبرتون
Image
جان پمبرتون در سال ۱۸۶۶ میلادی و زمانی که درصدد یافتن دارویی جهت تسکین دردهای ناشی از جراحت جنگی خود بود توانست به ترکیب جدیدی که از دانه‌های کولا به دست می‌آمد برسد. این داروی جدید به‌عنوان دارویی برای آرام کردن اعصاب تبلیغ می‌شد.
حق امتیاز برند کوکاکولا و فرمول ساخت این نوشیدنی که تعداد افراد کمی از آن مطلع هستند در سال ۱۸۸۹ میلادی توسط آسا کندلر خریداری شد و او شرکت کوکاکولا را در سال ۱۸۹۲ میلادی راه‌اندازی کرد.

راز «برند» کوکاکولا (Coca Cola)
همانطورکه ذیل تاریخچه تأسیس شرکت کوکاکولا عنوان شد، جان پمبرتون، دکتر داروسازی بود که به‌طور اتفاقی موفق به تولید فرمول تولید نوشیدنی کوکاکولا شد. درواقع، پمبرتون بعد از شرکت در جنگ‌ جهانی و به پایان رسیدن جنگ تصمیم گرفت که چیزی اختراع کند تا به‌لحاظ تجاری عوائد مالی زیادی در بر داشته باشد. اختراعات و کشف‌های او در زمینه امور دارویی نتوانست او را به آمالش برساند؛ تا آنکه تصمیم گرفت شانس خود را در حوزه ساخت نوشیدنی به آزمون بگذارد. در آن زمان نوشیدنی‌های گازدار در میان مردم محبوب بودند؛ بنابراین دستیابی به فرمول یک نوشیدنی گازدار جدید و خوش‌طعم می‌توانست فرصت ممتازی را برای وی کسب نماید و بدین‌ترتیب نوشابه‌های کوکاکولا برای نخستین‌بار تولید شدند.

Image
پس‌ازآنکه جان پمبرتون در جنگ داخلی مجروح شد، به‌منظور تسکین درد حاصل از جراحت، به مورفین اعتیاد یافت؛ بنابراین وی درصدد آرام‌بخشی جایگزین مورفین برآمد. او سرانجام توانست با ترکیب کوکائین و الکل، نوشیدنی الکلی برای خود بسازد. درنهایت، زمانی که پمبرتون مشغول ساخت نمونه غیرالکلی آن نوشیدنی برآمد، فرمول کوکاکولا را اختراع کرد.

در زمان تولید نوشیدنی‌های گازدار کوکاکولا، کوکائین و کافئین دو ماده‌ی اصلی این نوشیدنی را تشکیل می‌دادند. کوکائین از برگ کوکا (Coca) گرفته می‌شد و کافئین آن نیز از دانه‌ی کولا (Kola) به دست می‌آمد. درواقع نام این نوشیدنی یعنی کوکاکولا (Coca-Cola) نیز از ترکیب نام دو ماده‌ی اصلی آن گرفته شده است که البته حرف K در کلمه‌ی Kola تنها جهت مقاصد تجاری و به‌منظور زیبایی‌بخشی و موزون‌سازی عبارت کوکاکولا (Coca Cola) به حرف C مبدل شده است.

Image
نام کوکاکولا (Coca-Cola) از ترکیب نام دو ماده‌ی اصلی آن گرفته شده است که البته حرف K در کلمه‌ی Kola تنها جهت مقاصد تجاری و به‌منظور موزون‌سازی عبارت کوکاکولا (Coca Cola) به حرف C مبدل شده است.
شرکت کوکاکولا پس از ۷۰ سال موفقیت با یک برند (Coca Cola) تصمیم گرفت تا طعم نوشیدنی‌های خود را گسترش دهد و لذا برندهای جدیدی نظیر فانتا در دهه‌ی ۱۹۵۰ میلادی و اسپرایت در دهه‌ی ۱۹۶۰ میلادی وارد بازار شدند. در حال حاضر، شرکت کوکاکولا با تولید بیش از 500 برند، عنوان بزرگ‌ترین واحد صنعتی در بخش مواد غذایی و خوراکی را به خود اختصاص داده است[15] و در بالغ‌بر 50 کشور جهان دارای نمایندگی تولیدی است. حضور کارخانه‌جات وابسته به شرکت کوکاکولا در کشورهای مختلف جهان و اقدامات و فعالیت‌های سری و مخرب این صنایع، منجر به تغییرات زیست‌محیطی در آن مناطق شده است. یکی از این موارد، استفاده بی‌رویه صنایع کوکاکولا از منابع آب شیرین کشورها و در نتیجه بروز خشکسالی در آن‌ها می‌باشد که در ذیل به ابعاد این موضوع می‌پردازیم.

Image
بخشی از فهرست بلندبالای برندهای کوکاکولا

کوکاکولا و بروز خشکسالی در جهان

کمپانی کوکاکولا متهم به آن است که به‌منظور تحصیل آب شیرین برای صنایع خود، جوامع میزبان را با بحران خشکسالی مواجه نموده است؛ چاه‌های کشاورزان را خشک و کشاورزی محلی را نابود کرده است.
Image
کمپانی کوکاکولا مسبب بخشی از خشکسالی‌هایی است که در مناطق مختلف جهان رخ داده است.
شرکت کوکاکولا بدین موضوع اذعان دارد که بدون دسترسی به آب شیرین، تجارت این کمپانی عظیم از میان خواهد رفت. به‌عنوان نمونه، تولید یک لیتر نوشابه گازدار در صنایع کوکاکولا مستلزم سه لیتر آب قابل‌شرب است و این مسئله به‌تنهایی گویای حقیقت ماجرا و نیاز مبرم این صنایع به منابع آبی است[16].
در برخی کشورها نظیر هندوستان، کمپانی کوکاکولا با حفر چاه‌های عظیم و بی‌قاعده، به استحصال گسترده منابع آب زیرزمینی می‌پردازند و حوزه‌های آبخیز این مناطق را خشک کرده‌اند؛ حوزه‌هایی که به‌مثابه میراث این جوامع شناخته می‌شدند و رکن اصلی کشاورزی محلی را در این کشورها تشکیل می‌دهد.

Image
نمونه‌ای از کاریکاتورهای اعتراضی که در اعتراض به فعالیت‌های کمپانی‌هایی نظیر کوکاکولا و پپسی، در جراید این کشور به چاپ رسید.

به‌عنوان نمونه، تحقیقاتی که مؤسسه «وار آن وانت»[17] در ایالت‌های راجستان[18] و اوتار پرادش[19] کشور هند انجام داده است نشان می‌دهد که فعالیت‌های کمپانی کوکاکولا در آن مناطق آثار نامطلوب و منفی بر منابع آب زیرزمینی و بالتبع کشاورزی محلی داشته است. مطابق با این پژوهش، از سال 1999 میلادی و از زمانی که یک کارخانه مرتبط با صنایع کوکاکولا در دهکده کالادرا[20] در ایالت بیابانی راجستان هند راه‌اندازی شد، کشاورزان محلی در تحصیل آب موردنیاز جهت آبیاری مزارع خود با مشکلات جدی مواجه شده‌اند. تحقیقات دیگر این مؤسسه نشان می‌دهد که سایر جوامع هندوستان که در حوالی کارخانه‌جات کوکاکولا زندگی و مشغول به کار هستند با کمبود جدی منابع آبی مواجه هستند؛ حال‌آنکه پیش از آغاز فعالیت این کارخانه‌جات، چنین بحران زیست‌محیطی عظیمی مسبوق سابقه نبوده است[21].

Image
تحقیقات مؤسسه «وار آن وانت» نشان می‌دهد که فعالیت‌های کمپانی کوکاکولا در مناطق مخالف هند آثار نامطلوب و منفی بر منابع آب زیرزمینی و بالتبع کشاورزی محلی داشته است.
مؤسسه «وار آن وانت» در پژوهشی دیگر اعلام می‌دارد روستاییانی که در حوالی شهر واراناسی[22] ایالت اوتار پرادش هندوستان زندگی می‌کنند اعلام داشته‌اند به‌دلیل برداشت بی‌رویه کارخانه‌جات کوکاکولا از منابع آب‌های زیرزمینی این منطقه، چاه‌های محلی خشک شده‌اند[23].
مؤسسه «وار آن وانت» در ادامه گزارش‌های خود، به تأثیرات منفی کمپانی کوکاکولا در سایر جوامع جهان نیز اشاره می‌کند. به‌عنوان نمونه، این مؤسسه اعلام می‌دارد که صنایع کوکاکولا با استحصال بی‌رویه آب از حوزه‌های آبخیز کشور السالوادور[24]، این کشور را با بحران زیست‌محیطی بی‌سابقه‌ای مواجه ساخته است. کوکاکولا همچنین شرایط مشابهی را برای ایالت چیاپاس[25] کشور مکزیک پدید آورده است و این ایالت را بحران خشکسالی گسترده روبرو ساخته است[26].

Image
گزارش مؤسسه «وار آن وانت» در باب تأثیرات منفی زیست‌محیطی فعالیت‌های صنایع کوکاکولا در مناطق مختلف جهان

مدعیات فوق‌الذکر و ذکر مستندات قوی جهت تأیید آن‌ها، مردم کشورهای مختلف به‌ویژه هندی‌ها را بر آن داشته است تا با ایجاد کمپین‌های گسترده، به تحریم خرید کالاهای مرتبط با کمپانی کوکاکولا و صنایع مشابه نظیر پپسی بپردازند. مردم معترض بر این باورند که شرکت‌هایی نظیر کوکاکولا و پپسی، با برداشت بی‌رویه از منابع آب‌های زیرزمینی مناطق مختلف، در ازای کالایی ناچیز و بی‌ارزش، مهم‌ترین سرمایه و موهبت طبیعت منطقه یعنی آب را از آن‌ها می‌ربایند[27].
Image
اعتراض هندی ها به حضور کوکا کولا

علاوه بر مصرف دیوانه‌وار منابع آب توسط کارخانجات کوکاکولا، فاضلاب و خود نوشابه‌های تولید این کارخانه معضل دیگری برای منابع آب و محیط زیست هستند که در گزارش دیگری به آن خواهیم پرداخت.

منابع:
[1] Coca Cola
[2] فرمول نوشیدنی کوکاکولا یکی از موضوعاتی است که بسیاری از مردمان جهان را نگران نموده است. شرکت کوکاکولا در دفتر مرکزی خود در شهر آتلانتا، یک گاوصندوق چند میلیون دلاری ساخته است که صرفاً برای محافظت از فرمول نوشابه کوکاکولا به کار می‌رود. این فرمول برای اولین بار در سال ۱۸۸۶ توسط جان پمبرتون به دست آمد. او یک کهنه‌سرباز جنگ داخلی و معتاد به مورفین بود. بااین‌حال، این فرمول توسط گروهی از سرمایه‌گذاران در سال ۱۹۱۹ نوشته شده و تاکنون تنها از طریق دهان‌به‌دهان جابجا شده است. این فرمول به مدت بیش از ۸۶ سال در بانک آتلانتا نگه داشته شده بود تا اینکه به گاوصندوق خصوصی شرکت منتقل شد
(http://newsfeed.time.com/2011/02/15/is- ... iscovered/).
[3] کشورهایی که صنایع وابسته به کمپانی کوکاکولا در آن‌ها مشغول فعالیت هستند.
[4] https://www.theguardian.com/world/2017/ ... -resources
[5] https://actions.sumofus.org/a/coca-cola ... rs-drought
[6] John Pemberton
[7] Columbus
[8] جان پمبرتون در تاریخ هشت جولای سال ۱۸۳۱ میلادی در ایالت جورجیای آمریکا به دنیا آمد. او وارد دانشگاه پزشکی جورجویا شد و در سال ۱۸۵۰ میلادی و در سن ۱۹ سالگی در رشته‌ی داروسازی فارغ‌التحصیل شد. پمبرتون در جنگ کلمبوس با اصابت گلوله به قفسه‌ی سینه‌اش مجروح شد و بعدازاین اتفاق برای تسکین دردهایش به مورفین اعتیاد پیدا کرد. او در سال ۱۸۶۶ میلادی و زمانی که درصدد یافتن دارویی جهت تسکین دردهای خود بود توانست به ترکیب جدیدی که از دانه‌های کولا به دست می‌آمد برسد. این داروی جدید به‌عنوان دارویی برای آرام کردن اعصاب تبلیغ می‌شد. جان پمربتون در ماه آگوست سال ۱۸۸۸ میلادی و تنها چند ماه بعد از فروختن اختراع خود در اثر ابتلا به بیماری سرطان معده درگذشت.
(http://www.coca-colacompany.com/stories ... shing-idea).
[9] Asa Candler
[10] Atlanta
[11] Fanta
[12] Dasani
[13] Sprite
[14] https://www.britannica.com/topic/The-Coca-Cola-Company
[15] http://www.businessinsider.com/facts-ab ... 011-6?IR=T
[16] https://waronwant.org/media/coca-cola-d ... -world-dry
[17] War on Want
[18] Rajasthan
[19] Uttar Pradesh
[20] Kaladera
[21] https://waronwant.org/media/coca-cola-d ... -world-dry
[22] Varanasi
[23] https://waronwant.org/media/coca-cola-d ... -world-dry
[24] El Salvador
[25] Chiapas
[26] https://waronwant.org/media/coca-cola-d ... -world-dry
[27] https://www.theguardian.com/world/2017/ ... -resources
najm134
 
پست ها : 2046
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

Re: داعش و طالبان سرمست از درآمد ناشی از فروش 'پودر بچه'

پستتوسط najm134 » شنبه ژوئن 30, 2018 11:31 am

داعش و طالبان سرمست از درآمد ناشی از فروش 'پودر بچه'


پول پودر بچه "به دست طالبان و داعش می‌رسد"
یافته‌های پژوهش یک نهاد بین‌المللی نشان می‌دهد پولی که در آمریکا و اروپا برای خرید تالک مهمترین ماده تشکیل دهنده "پودر بچه" پرداخت می‌شود، به دست گروه‌های تندرو در افغانستان می‌رسد.
Image


"گلوبال ویتنس" گفته است که درآمد طالبان از استخراج و تجارت "تالک" (که برای تولید پودر بچه استفاده می‌شود) در ننگرهار در شرق افغانستان در سال به حدود ۴ میلیون دلار و سهم داعش هم به صدها هزار دلار هم می‌رسد.

همچنین، در این گزارش آمده است که این گروه‌ها از تمام منابع معدنی افغانستان سالانه حدود ۳۰۰ میلیون دلار به دست می‌آورند.

وزارت معدن افغانستان تایید کرد که طالبان و داعش از این معادن پول بدست می‌آورند.

پاکستان تنها وارد کننده تالک افغانستان است و آمریکا و اروپا بزرگترین بازار تالک صادراتی پاکستان معرفی شده‌اند.

جنگ داعش و طالبان بر سر معادن
گروه داعش، شاخه خراسان گروه موسوم به دولت اسلامی (داعش) سه سال است که در افغانستان ابراز وجود کرده است. ننگرهار در مرز با پاکستان، پایگاه اصلی این گروه خوانده می‌شود.

با وجود فشار زیاد نیروهای آمریکایی و افغان بر این گروه در یک سال گذشته، داعش هنوز در این ولایت فعال است.

ولسوالی‌های اچین، پچیراگام و خوگیانی، ده بالا و نازیان از مناطق تحت نفوذ یا کنترل داعش محسوب می‌شود اما به گفته برخی منابع، این گروه در حال سربازگیری از جلال‌آباد، مرکز ننگرهار است.

معادن بزرگ تالک ننگرهار از مهمترین منابع درآمد طالبان در شرق افغانستان محسوب می‌شود. اما داعش به جدی‌ترین رقیب این گروه در این مناطق تبدیل شده است.

شش ماه پیش، داعش با راه اندازی جنگ جدی با طالبان سعی کرد راهش را از ولسوالی‌های اچین، پچیراگام و خوگیانی به سوی ولسوالی‌های حصارک و شیرزاد؛ کانون‌های اصلی معادن تالک ننگرهار باز کند. این جنگ دستکم شصت هزار نفر را در این منطقه مجبور به ترک خانه‌های خود کرده است.

یک فرمانده ارشد طالبان به گلوبال ویتنس گفته که این جنگ بر سر کنترل معادن بوده است.

به گفته این نهاد پژوهشی، طالبان تنها از یک معدن "چهار و نیم میلیون دلار در سال" درآمد دارد؛ داعش هم در خوگیانی چند معدن بزرگ را کنترل می کند.

یک تهیه کننده این گزارش که نخواست نامش فاش شود به بی‌بی‌سی گفت که این معادن به یک "هدف استراتژیک" برای داعش و طالبان تبدیل شده است.

ولسوالی‌های خوگیانی، حصارک و شیرزاد از ناامن‌ترین مناطق ننگرهار محسوب می‌شود. حاکمیت دولت در این سه منطقه محدود به مرکز، آنهم بر ساختمان‌ها و ادارات دولتی است. طالبان بیشترین تسلط را بر این سه ولسوالی دارد.

بازنگری در قرارداد شرکت‌ها
شرکت‌های فعال در معادن تالک خوگیانی، حصارک و شیرزاد همه مربوط بخش خصوصی هستند. به گفته منابع رسمی در ننگرهار، این شرکت‌ها در ازای هر تن حدود ۵۰۰ افغانی معادل نزدیک به ده دلار به طالبان و ۶۰۰ افغانی به دولت مالیات می‌پردازند.

"معادن افغانستان، منبع درآمد طالبان و داعش"
اما وزارت معادن می‌گوید در قراردادهایش با این شرکت‌ها تجدید نظر می‌کند. قرار است قرارداد استخراج این معادن به شرکت و یا شرکت‌های سپرده شود که حداقل ده میلیون دلار در این زمینه سرمایه‌گذاری کنند و فرآیند کردن تالک استخراج شده را در داخل افغانستان انجام دهند.

نرگس نهان، سرپرست وزارت معادن افغانستان، گفت که در حال حاضر پیشنهاد یک شرکت مورد ارزیابی قرار گرفته و این شرکت واجد شرایط شناخته شده است. قرار است این شرکت به جای پاکستان بازارهای دیگری را در جهان برای صادرات تالک افغانستان مورد مطالعه قرار دهد.

ولی خانم نهان در پاسخ به این سوال که وقتی دولت واقف است که سود این تجارت به جیب گروه‌های شورشی می‌رود چرا این معادن را نمی‌بندد گفت: "کمیته محافظت از معادن که ایجاد شده در صحبتی که با شورای امنیت و نیروهای خارجی داشته از آنها خواسته که یک نقشه از وضعیت معادن افغانستان تهیه کنند تا ساحات امن و ناامن را بدانیم. تا زمانی که این نقشه را نداشته باشیم نمی‌توانیم به شورای امنیت بگوییم که این معادن را به خاطر مشکلات امنیتی ببندد."

پاکستان مقصد اصلی تالک افغانستان
به گزارش گلوبال ویتنس تقریبا تمامی تالک استخراج شده در افغانستان به پاکستان صادر می‌شود. تا یک سال پیش روزانه ده‌ها کامیون‌ حامل بار سنگ‌های تالک به طور مستقیم از دل کوه‌های ننگرهار و از مسیری که بیشتر توسط طالبان کنترل می‌شود به پاکستان می‌رفتند.

اما مدتی است که ۲۲ کارخانه از سوی سرمایه گذاران افغانستان در یکی از پارک‌های صنعتی شهر جلال آباد، مرکز ننگرهار احداث شده است. حالا بخشی از تالک استخراجی کشور به این کارخانه منتقل می‌شود و بعد از پروسس دوباره راه‌شان را به سوی بازارهای پاکستان باز می‌کنند.
این نهاد پژوهشی بین المللی گفته است که در سه ماه اول سال جاری میلادی، حدود پنجصد هزار تن تالک از معادن ننگرهار استخراج شده است.

در سال ۲۰۱۶ ششصد تن تالک از افغانستان به پاکستان صادر شده است. در همین سال پاکستان حدود هفتصد تن تالک وارد و یا بازتولید کرده است.

مصرف تالک در پاکستان ۱۲۰ تن تخمین زده شده است و هشتاد درصد تالک وارداتی اش را صادر می کند.

آمریکا با ۴۲ درصد بزرگ‌ترین خریدار تالک پاکستان است. هلند و ایتالیا و سایر بازارهای اروپایی هم بیش از سی درصد، کره جنوبی شش درصد، عربستان سعودی چهار درصد، ژاپن سه درصد و سایر کشورهای جهان حدود هشت درصد.

به گفته این نهاد پژوهشی تالک شصت درصد صادرات پاکستان را تشکیل می‌دهد.

بزرگ نمایی ارزش صادرات تالک
اما وزارت معادن افغانستان می‌گوید گوبال ویتنس در میزان مبلغ پولی که بدست گروه‌های طالبان و داعش می‌رسد، "مبالغه کرده است".

نرگس نهان، سرپرست وزارت معادن افغانستان
نرگس نهان، سرپرست وزارت معادن به بی‌بی‌سی، گفت که قیمت تمام شده یک تن تالک در گمرک افغانستان ۱۴ دلار است و بهایی که خریداران پاکستانی به تاجران افغان می‌دهند ۶۰ دلار است.

به گفته خانم نهان، این تالک به محضی که وارد خاک پاکستان می‌شود، قیمت اش به ۲۶۰ دلار می‌رسد.

او گفت: "اگر بگویم که - طالبان و داعش- عاید/درآمد ندارند بی‌خبری ما را نشان می‌دهد. اما در این گزارش مبالغه شده است؛ هیچ امکان ندارد. ولو اینکه ما تمام قراردهای تالک را رسمی بسازیم و تمام تالک - استخراج شده- در داخل افغانستان پروسس شود، نمی‌توانیم ۳۰۰ میلیون دلار در سال از تالک درآمد داشته باشیم."

گلوبال ویتنس به نقل از داده‌های وزارت معادن افغانستان گفته که حدود پنجصد تن تالک استفاده شده در تولید کالا از رنگ گرفته تا پودر نوزاد، از شروع سال جاری میلادی از این کشور صادر شده است.

نیک دونوان، از مدیران گلوبال ویتنس گفته است: "مصرف کنندگان آمریکایی و اروپایی ناخواسته و اشتباها به گروه‌های تندرو در افغانستان کمک می‌کنند." او از دولت‌های آمریکا و اروپا خواسته است تا سخت‌‎گیری بیشتری بر واردات این کالا انجام دهند.

معادن، منبع مالی مهم شورشیان
استخراج غیرقانونی سنگ‌های قیمتی و معادن افغانستان از جمله لاجورد، بخش بزرگ منابع مالی طالبان را تامین می‌کند. داعش در حال جنگ با طالبان بر سر کنترل معادن ننگرهار است.

یک فرمانده ارشد این گروه به گلوبال ویتنس گفته است که خارج کردن کنترل دارایی‌های معدنی از کنترل سایر گروه‌ها در ننگرهار برای این گروه یک اولویت است. این فرمانده گفته است: "معادن در دست‎های مافیاست ... به هر قیمتی ما این معادن را خواهیم گرفت."
نیروهای القاعده در ولایت ننگرهار فعالیت نسبتا بیشتری دارد
ننگرهار در مرز با پاکستان ذخایر بزرگ تالک معادن سنگ مرمر و کرومیت دارد و در مسیر قاچاق مواد معدنی، مواد مخدر و دیگر کالاهای افغانستان به پاکستان قرار گرفته است.

مقام‌های امنیتی افغانستان از مدت‌ها نگران قاچاق از کنترل خارج شده کالاهای معدنی ننگرهار نظیر تالک و کرومیت بوده اند که از دید گلوبال ویتنس: " نمونه کوچکی از درگیری برسر معادن افغانستان است".

این نهاد گفته با آنکه تخمین میزان عاید این گروه از معادن ننگرهار دشوار است اما این رقم می‌تواند از " از ده‌ها هزار دلار تا میلیون‌ها دلار در سال در نوسان باشد. اما صدها هزار دلار می‌تواند میانگین منطقی این رقم باشد.

این رقم درشتی نیست اما به اساس ارزیابی ارتش ایالات متحده آمریکا شمار جنگجویان داعش در ننگرهار بین ۷۵۰ تا ۲۰۰۰ نفر تخمین زده است. به این معنی که این پول منبع مهم درآمد برای این گروه است.

گلوبال ویتنس گفته است که اطلاعاتش را از طریق مصاحبه با منابع آگاه و همچنین، تجزیه و تحلیل تصاویر ماهواره‌ای جمع‌آوری کرده است.

جنگ افغانستان، جنگ برسر منابع؟
افغانستان با داشتن حدود سه تریلیون دلار ذخایر معدنی، کشوری بالقوه ثروتمند محسوب می‌شود. اما حدود چهار دهه است که جنگ مانع استخراج و بهره‌‎برداری از این ثروت زیرزمینی شده است.

بسیاری به این باورند که جنگ افغانستان جنگ بر سر کنترل این معادن است. قاچاق و تجارت لاجورد بدخشان از دید این‌ها نمونه روشنی از جنگ بر سر معادن است.

به اساس یافته‌های پیشین گلوبال ویتنس سود هنگفت از تجارت لاجورد بدخشان ایتلافی ناهمگونی را در این ولایت بوجود آورده است. از طالبان گرفته تا برخی فرماندهان پیشین حزب جمعیت اسلامی، شماری از اعضای مجلس و برخی مقام‌های ارشد پیشین افغانستان در این تجارت سهیم بوده‌اند . ایتلافی که تاحال بر سر هیچ چیزی شکل نگرفته است.

وزارت معادن افغانستان هم اذعان می‌کند که وضعیت موجود، ذخایر زیرزمینی افغانستان را به جای فرصت به یک دردسر برای این کشور تبدیل کرده است.
انتظار می‌رفت عواید حاصل از استخراج معادن افغانستان تا سال ۲۰۲۰ جای کمک‌های میلیاردی جامعه جهانی را پر کند. اما به نظر می‌رسد که این معادن به فرصت سوخته برای این کشور تبدیل شده است.
najm134
 
پست ها : 2046
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

پرونده خواندنی «جنگ جهانی غذا» توسط ابرکمپانی های امریکایی

پستتوسط najm134 » يکشنبه آگوست 19, 2018 5:44 pm

پرونده خواندنی «جنگ جهانی غذا» توسط ابرکمپانی های امریکایی

پرونده خواندنی «جنگ جهانی غذا» / در این پرونده چه می‌خوانیم؟
«جنگ جهانی غذا» حاصل بررسی هزاران سند دست‌اول در خبرگزاری تسنیم بوده وتاکنون بیش‌از ۱۰۰۰صفحه دراین‌زمینه به‌رشته تحریر درآمده است. در این پرونده با راهبردها، تاکتیکها و تکنیکهای ابرکمپانی‌های آمریکایی جهت کنترل غذای جهان طی ۲۰۰سال گذشته آشنا می‌شوید.

Image
خط سیر پرونده
پرونده خواندنی «جنگ جهانی غذا» حاصل دهها هزار صفحه پژوهش تخصصی است. حجم تقریرِ (بخش مناسب برای انتشار رسانه‌ایِ) مطالب آن تاکنون از 1000 صفحه عبور کرده است. در این پرونده خواهیم دید بالاترین سطوح سیاسی و امنیتی آمریکا ــ و به‌تبع آنها نهادهای بین‌المللی ــ در این موضوع فعال هستند.
طی یک سال آینده، با انتشار این پرونده ابتدا ضمن بررسی اهمیت مقوله جمعیت و پیشینه تاریخی 200ساله این موضوع، و همچنین سبک نظریه‌پردازی، مدلسازی، نهادسازی و راه‌اندازی جنبشهای اجتماعی در غرب، به این پرسش پاسخ می‌دهیم که «چرا آمریکایی‌ها به‌فکر کاهش جمعیت جهان افتاده‌اند؟»؛ سپس به اسناد پیشینه تاریخی این خانواده‌ها و متدولوژی و کنشهای آنان در سطح فراملی و جهانی و نفوذ آنان در سازمانهای جهانی اشاره خواهد شد؛ پس از آن به‌تفصیل الگوهای نهادسازی کنش‌گران این عرصه، در عصر پست‌مدرنیسم بررسی می‌شود.
متعاقب آشنایی با کنشهای این شبکه جهانی، نهایتاً خط‌شناسیِ این جریانها در موضوع «تأثیرگذاری بر غذای میهن عزیزمان» ــ خصوصاً پس از انقلاب اسلامی ــ موضوع بحث این پرونده جذاب خواهد بود.
«جنگ جهانی غذا» | تغییر در آرایش جهانی قدرت طی نیم قرن
متعاقب تغییر در زیرساختهای ارتباطی، معادلات مبنایی قدرت، و همچنین آرایش جریانها و کمپانیهای قدرتمند جهان دستخوش تغییرات جدی شده است.


Image

پرونده ویژه «جنگ جهانی غذا» - بخش اول
اشاره | داستان تحول کشاورزی صنعتی در جهان و شناخت پشت‌پرده جریانهای مؤثر بر این موضوع، بسیار حیرت‌آور و جذاب است، اما در زمان تدوین گزارشهای حول این موضوع، دست و دلمان می‌لرزید. آخر، مطالب نوشته شده درباره موضوعاتی همچون نحله‌های آخرالزمانی، فراماسونری، یهودیت، صهیونیسم، و مفاهیمی از این قبیل، آنقدر به اسرائیلیات و مطالب خرافی ممزوج شده، که برای مخاطب گارد ایجاد می‌کند.
از سوی دیگر با یک حقیقت غیرقابل کتمان طرفیم:
بخش اعظم ساختار تأمین صنعتی غذا (کشاورزی صنعتی) و زمینه‌های مرتبط با این موضوع در جهان طی یک قرن اخیر، توسط چند خانواده قدرتمند آمریکایی معماری شده است؛ به همین دلیل بدون پرداختن به جریانهای جهانی، شناخت دقیق این حوزه بی‌نتیجه می‌ماند؛ پس لاجرم باید در این فضا قلم بزنیم. بعد از کمی مشورت، برای کمک به باورپذیری و دقت مطالب، به این نتیجه رسیدیم که علاوه بر تمهیدات فرمی، مراجع هر یک از فکت‌ها و نقل قولها به‌دقت در پاورقی ذکر شود.
با این ملاحظات دعوت می‌کنیم بدون ذهنیت و با توجه به مستندات ارائه شده، به مطالعه این بخش مهم بپردازید.

تحولات راهبردی جهان در یک سده اخیر
تا قرن نوزدهم میلادی ابزارهای تسلط و بهره‌کشی از کشورها، از نظر فرم، پراکندگی جغرافیایی و همچنین ضریب نفوذ محدود بود. در این دوران شاید «اعمال نفوذ بر حکومت مرکزی در مستعمره‌ها» بدترینِ ابزارهای استثمار ملتها به شمار می‌رفت؛ اما از ابتدای قرن بیستم با گسترش زیرساختهای ارتباطی (شامل حمل‌و‌نقل و ارتباطات مخابراتی)، راهبردهای استعماری برای استفاده از ظرفیتهای همه انسانهای روی زمین شکل جدیدی به ‌خود گرفت. بروز تحولات زیرساختی سبب شد معادلات جهان، از جهت مفهومی1 دورانهای گذار زیر را طی کند:
• پیش از قرن بیستم برخوردها و گفتمانهای فراملی، عموماً ماهیت ایدئولوژیک یا ملی‌گرایانه داشته است.
• در مرحله بعد، طی چند دهه، معادلات ژئوپولتیک2، مهمترین بازیگر صحنه سیاسی جهان بود؛ جنگ سرد نماد بارز این دوران است.
• در سالهای انتهایی جنگ سرد، با تحول در زیرساختها، معادلات اساسی، از ژئوپولتیک به ژئواکونومیک3تغییر پیدا کرد، که تغییری بسیار مهم به شمار می‌رفت.
• و نهایتاً در سالهای اخیر معادلات، ماهیت فرابخشی (استراتژیک) پیدا کرده‌اند. در این پارادایم، دو ابزار مهم «تکنولوژی» و «ارتباطات» دو موضوع مؤثر و مهم در کسب قدرت به‌شمار می‌رود.

Image
نمایه | دورانهای گذار معادلات اساسی جهان


در تطور این ساختارها،‌ روشها و ابزارهای تأثیرگذاری ابرکمپانیها و کنش‌گران اصلی جهان نیز دست‌خوش تغییر شده است. این روشها، از روشهای بسیطِ یک شبکه متمرکز و اقتدارگرا و با مرکزیت مشخص، به‌تدریج به «شبکه‌ی کانونهای فراملی پیچیده و لایه‌بندی شده» تغییر کرده است. با پیگیری مسیر این پرونده - به عنوان یک نمونه و مصداق مشخص - متودولوژی این کانونهای قدرت بر مخاطبان روشن خواهد شد.
فرمانروایان آخرالزمانی
گذشته از سیر تحولات پارادایم نظام حکمرانی جهان، در سده‌های بیستم و بیست‌و‌یکم، ادبیات جدیدی در این نظام باب شد. در این دو قرن واژگانی چون حکومت واحد جهانی4، جهانی‌سازی5، نظم نوین جهانی6، حکومت جهانی نخبگان و بانکداران7، آرمگدون8 و این قبیل، مواردی هستند که در فرهنگ واژگان داعیه‌داران سرپرستی و فتح جهان، همواره تکرار شده و می‌شود. اینک نگاه آخرالزمانی به اتفاقات جهان، نه‌تنها در میان خانواده‌های متمول و نحله‌های خاص آمریکایی، بلکه در میان بسیاری از اعضای شبکه متنفذان و رجال سیاسی آمریکا و حتی در میان رؤسای جمهور آمریکا باب شده است. از جمله معروفترین افراد آمریکایی که تفکرات آخرالزمانی دارند، می‌توان به رونالد ریگان9، و جورج بوش پسر10اشاره کرد. نیویورک تایمز در تاریخ 20 اکتبر 1984 میلادی11 تصریح می‌کند:
«رونالد ریگان، رئیس‌جمهور وقت امریکا، ‌حداقل 11 نوبت از پایان جهان صحبت کرده است.»12

Image
جرج بوش پسر در مراسم عبادی یکی از فرقه‌های یهودی

ریگان در اظهارنظر دیگری می‌گوید:
«من فکر می‌کنم - فارغ از زمان یا نسلی که مقارن آن آرمگدون فرا می‌رسد - وقتی فرارسید، هر نسلی که در آن زمان حاضر است باید آنچه در باورش درست است انجام دهد.»13
این نوع تفکرات در میان بسیاری از قدرتمندان سیاسی و اقتصادی آمریکا رواج دارد و بسیاری از کنشها و واکنشهای جهان از این موضوع متأثر است.14 بنابراین باید دقت کرد که علاوه بر تحول زیرساختها و آرایش جدید سیاسی و تجاری جهان، اغراض ایدئولوژیک گروههای خاص نیز در شکل‌گیری ساختارهای جدید قدرت تأثیرات جدی داشته است؛ به‌گونه‌ای‌که کشورها، نهادها و معاهده‌های بین‌المللی و چندملیتی گوناگونی، مانند تشکیل رژیم اشغالگر قدس، سازمان ملل، شورای امنیت، بانک جهانی، سازمان جهانی بهداشت، ‌فائو، یونسکو، صندوق بین‌المللی پول، دادگاه لاهه، ناتو، آ‌سه‌آن، بریکس، و حتی معاهده‌هایی چون جنبش عدم‌تعهد، و همچنین تعاملات منطقه‌ای و دو جانبه عمیقاً تحت‌تأثیر این نگاههای ایدئولوژیک قرار دارد.15 این ساختار جهانی قهراً بر روابط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی تک‌تک جوامع و کشورها تأثیرگذار بوده است.

شکل‌گیری کولنی‌های زرسالار فراملی
مؤلفه‌های فوق‌الذکر موجب شد شبکه قدرت که طی سده‌های متمادی، در انحصار تعداد انگشت‌شماری از خانواده‌های ثروتمند، مانند مدیچی16، مورگان17، روچیلد18 و بعدها دوپونت19، ملون20، فورد21، کارنگی22، راکفلر23، پولیتزر24، بوش25 و کندی26 قرار داشت، طی دهه‌های اخیر به گروهها و کولنیهای نوظهور در قالب کمپانیهای بین‌المللی انتقال یابد؛27 گو اینکه نظام حقوقی و نظارتی بین‌المللی نیز عملاً در اختیار نهادهای بین‌المللی است که آنها خود با تصمیم همین ابرکمپانیها تأسیس شده و طی چند دهه اخیر هدایت شده‌اند. دیدیم که مهمترین دلیل این تحولات راهبردی، تحول در ابزارهای روابط فراملی بشری – آن هم به‌دلیل گسترش زیرساختهای تبادل اطلاعات و نیز حمل‌ونقل - است.


Image
نقشه پراکندگی 500 شرکت بزرگ دنیا در سال 2017 میلادی29

موضوع تحول و تطور نظام قدرت جهانی طی چند دهه اخیر شایسته پرداخت بیشتر است، اما با توجه به لزوم پیوستگی پرونده، عجالتاً از این بخش عبور می‌کنیم؛ در بخشهای بعد، به موضوع «زرسالاران جهانی» بازخواهیم گشت، و مصادیقی جذاب از این موضوع را در معرض دید شما قرار خواهیم داد. در بخش بعدی که در روز سه‌شنبه (26 تیرماه 97) منتشر خواهد شد تغییرات جمعیتی جهان طی دو هزار سال اخیر بررسی خواهد شد.

«جنگ جهانی غذا» | تغییرات شگرف «جمعیت جهان طی ۲۰۰۰ سال»

مطابق شاخصهای جهانی، «جمعیت» یکی از شاخصهای زیرساختی اقتدار سیاسی و رشد اقتصادی هر کشور است. در این گزارش، ضمن پرداختن به این موضوع تغییرات جمعیت جهان طی دو هزار سال گذشته بررسی شده است.

Image

پرونده ویژه «جنگ جهانی غذا» - بخش دوم
اشاره | در بخش قبلی پرونده، به این اشاره شد که طی نیم قرن اخیر، آرایش قدرتهای بزرگ عالم، از متمرکز و اقتدارگرا به منعطف و چندملیتی تغییر یافته است؛ اما یکی از مهمترین بهانه‌های برنامه‌های کاهش جمعیت که توسط افراد خاص پیگیری می‌شود، کمبود منابع در جهان است، و یکی از مهمترین دلایل کمبود منابع را افزایش تصاعدی جمعیت طی قرن اخیر می‌دانند. البته این افراد و نهادهای خاص هرگز به این حقیقت اشاره نمی‌کنند که بشر، همپای افزایش جمعیت، به سطوحی از «تکنولوژی»، و «توان برنامه‌ریزی» دست یافته که به‌راحتی می‌تواند چند برابر ظرفیت فعلی جمعیت جهان، غذا تولید کند. در این بخش، تحلیلی آماری از جمعیت جهان ارائه خواهیم داد. دعوت می‌کنیم این بخش جذاب را از دست ندهید.
«جمعیت»؛ مؤلفه‌ی زیرساختی رشد و اقتدار

نه‌تنها برآوردهای داخلی، بلکه شاخصهای جهانی به‌روشنی حاکی از آن است که میزان جمعیت یک کشور بر حوزه‌های گوناگون اقتدار آن کشور تأثیرات عمیقی دارد.در حوزه نظامی برای سنجش قدرت نظامی یک کشور، مؤلفه‌های گوناگون جمعیتی سنجیده می‌شود. جمعیت کل[1]، نیروی در دسترس[2]، نیروی نظامی مناسب برای خدمت[3]، نیروی نظامی به سن خدمت رسیده[4]، نیروی نظامی فعال[5] و نیروی نظامی رزرو[6] برخی شاخص‌هایی هستند که برای سنجش آمادگی قوای نظامی هر کشور، مورد سنجش قرار می‌گیرند.


Image

در پایشهای بین‌المللی مؤلفه‌های متعدد جمعیتی و نسبتهای آن، به‌عنوان شاخص آمادگی دفاعی یک کشور سنجیده می‌شود


در حوزه اقتصادی نیز درباره تأثیر عمیق نرخ باروری در اقتصاد هر کشور اتفاق نظر وجود دارد. «پل ساموئلسون»[7] در مقاله‌ای به نام «یک مدل دقیق وام مصرفی با یا بدون قرارداد اجتماعی پول» اثبات کرد «نرخ باروری انسانی» بهترین عامل تحرک و تکامل اقتصاد هر کشور است. «هنری هارود»[8]- اقتصاددان برجسته «کینز»ی - رشد جمعیت را عامل رشد طبیعی اقتصاد می‌داند. همچنین مطابق نظر «رابرت سولو»[9] اقتصاددان مشهور آمریکایی، افزایش نرخ رشد جمعیت،‌ گرچه «ذخیره سرانه سرمایه» و همچنین «تولید سرانه» کمتری را برای اقتصاد رقم خواهد زد، لیکن «رشد پایا» و «توان اقتصادی بالاتری» را به‌وجود می‌آورد. «ادموند فلپس»[10] به رابطه دقیق بین رشد اقتصادی و رشد جمعیت دست یافت که به «قاعده طلایی رشد»[11] مشهور شد. بر اساس این قاعده‌، کارایی نهایی سرمایه، با نرخ رشد جمعیت برابر است. به عبارت دیگر، رشد اقتصادی تابع مستقیم نرخ رشد جمعیت است. این نظریه را اقتصاددانان دیگری مانند موریس اله[12] و جان نیومن[13]نیز تأیید کرده‌اند. «سیمون کوزنتس»[14] با بررسی آهنگ رشد درآمد سرانه و آهنگ رشد جمعیت در کشور‌های مختلف، به این نتیجه رسیده که همبستگی معنی‌داری بین کاهش یا افزایش جمعیت با درآمد سرانه وجود ندارد. «کنت آرو»[15] و همکارانش در سال 2003 اعلام کردند جمعیت شکلی از سرمایه است. بر این اساس، با کنترل جمعیت، رشد اقتصادی کنترل و محدود می‌شود.[16]

بر اساس «قاعده‌ طلایی رشد»، کارایی نهایی سرمایه، با نرخ رشد جمعیت برابر است.
در این زمینه انبوهی از نظریات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی وجود دارد، که ذکر آنها روند بحث را به حاشیه خواهید برد. تا اینجا باید بپذیریم که جمعیت، به‌عنوان یکی از مؤلفه‌های اساسی قدرت استراتژیک در مجامع علمی و اجرایی دنیا پذیرفته شده است.

روند دوهزارساله تغییر جمعیت
روند تغییرات جمعیت روی زمین در گذر تاریخ بسیار جالب توجه است. پیش از رخدادهایی مانند انقلاب جنسی[17] و همچنین برنامه‌های کاهش جمعیت در غرب، جمعیت جهان از ابتدای سده بیستم رشدی بی‌سابقه به خود گرفته بود. دلیل اصلی این رشد بی‌سابقه شاید همه‌گیری بهداشت و درمان بوده است؛ اکنون این روند افزایشی به‌دلیل سیاستهای فرهنگی و اجتماعی غرب بسیار کند شده است. بیایید نگاهی به روند افزایش جمعیت جهان از ابتدای میلاد مسیح تاکنون بیندازیم.
جمعیت جهان هم‌اکنون از 7.6 میلیارد نفر فراتر رفته است. نرخ افزایش سالانه جمعیت، 1.09 درصد است که با این حساب هر سال حدود 82 میلیون نفر به جمعیت جهان اضافه می‌شود. چین با بیش از 1.4 و هندوستان با 1.35 میلیارد نفر کشورهای اول و دوم پرجمعیت دنیا هستند و مجموعاً 36 درصد جمعیت جهان را در خود جای داده‌اند، پس از این دو، ایالات متحده با 326 میلیون نفر در جایگاه سوم قرار دارد. ایران با حدود 82 میلیون نفر، جایگاه هجدهم را به خود اختصاص داده است.


Image

20 کشور پرجمعیت جهان در سال 2018

یک موضوع مهم در این زمینه، شرایط افزایش جمعیت جهان در گذر تاریخ است. برآوردها نشان می‌دهد جمعیت جهان در سده‌های اول میلاد مسیح(ع) کمتر از 200 میلیون نفر بود. این جمعیت در سال 1000، به حدود 270، در سده 1500 به حدود 450، و در ابتدای سده 1700 به 600 میلیون نفر رسید.
ایران با جمعیتی حدود 82 میلیون نفر، هجدهمین کشور پرجمعیت دنیاست.
از این زمان با توجه به تحولات فناوری، رشد جمعیت شتاب بیشتری گرفت، چنان که طی 150 سال پس از آن، در سال 1850، جمعیت جهان دو برابر شده و از مرز 1.2 میلیارد نفر گذشته بود. این جمعیت در سال 1900 به 1.6 میلیارد نفر رسید.
در قرن بیستم، با توجه به مؤلفه‌های متعددِ بهبود سبک زندگی، رشد جمعیت شتاب مضاعف گرفت، چنان که در سال 1950، جمعیت جهان از 2.5 میلیارد نفر فراتر رفت. پس از آن، با روندی تصاعدی، در نیمه دوم قرن بیستم، 3.5 میلیارد نفر به جمعیت جهان افزوده شد و از مرز 6 میلیارد نفر گذشت. با روند فعلی پیش‌بینی می‌شود این جمعیت در سال 2050، به حدود 10 میلیارد نفر برسد. نکته قابل تأمل اینکه طی نیم قرن گذشته، نرخ افزایش جمعیت جهان از حدود 2 درصد به حدود 1.1 درصد کاهش داشته است. نمودارهای زیر خلاصه این روند را نشان می‌دهد.


Image
روند افزایش جمعیت جهان در دو هزاره اخیر



Image
کند شدن روند افزایش جمعیت جهان

در این میان تراکم جمعیت نیز شایان توجه است. سرانه نفرات بازای زمین در دسترس، از 19 نفر به 51 نفر در هر کیلومتر مربع افزایش داشته است.[18] تراکم‌ سرزمینی جمعیت دنیا را در نقشه زیر مشاهده می‌کنید.


Image
نقشه تراکم جمعیت جهان در سال 2018


ترکیب جمعیتی ادیان در جهان نیز جالب است. بر اساس آخرین مطالعات، در سال 2010 میلادی،‌ از میان حدود 7 میلیارد جمعیت جهان، 2.2 میلیارد نفر مسیحی، 1.6 میلیارد نفر مسلمان، 1.1 میلیارد بی‌دین، 1 میلیارد هندو، 500 میلیون بودیست، 400 میلیون نفر معتقد به ادیان نوظهور، 58 میلیون نفر معتقد به آیینهای متفرقه، و کمتر از 14 میلیون نفر یهودی بوده‌اند.

Image
نمودار درصد ادیان از جمعیت جهان

روند تصاعدی افزایش جمعیت، و همچنین قحطیهای ناشی از توزیع نامتوازن غذا در جهان، دست‌مایه تبلیغ روی ایده‌ای شد که کاهش جمعیت جهان را مطرح می‌کرد؛ غافل از اینکه این ایده، در یک پازل بزرگتر و از سوی محافل خاص هدایت می‌شود. در این زمینه مفصلاً خواهیم نوشت.
بخش بعدی پرونده «جنگ جهانی غذا» به این موضوع خواهد پرداخت که ایده «اصلاح نژاد بشر» از کجا ناشی شده است. این بخش، فردا سه شنبه 26 تیرماه 97 منتشر خواهد شد.
پی‌نوشت
________________________________________
[1] - Total Populations
[2] - Available Manpower
[3] - Manpower Fit-for-Service
[4] - Manpower Reaching Military Age Annually
[5] - Active Military Manpower
[6] - Active Reserve Military Manpower
[7] - Paul Anthony Samuelson (15 May 1915 – 13 December 2009) برنده نوبل اقتصاد در سال 1970 میلادی
[8] - Henry Roy Forbes Harrod (13 February 1900 – 8 March 1978)
[9] - Robert Merton Solow (born August 23, 1924) برنده نوبل اقتصاد در سال 1987 میلادی
[10] - Edmund Strother Phelps, (born July 26, 1933)
عضو برجسته انجمن اقتصاد آمریکا و برنده‌ جایزه نوبل اقتصاد در سال 2006
[11] - Golden Rule Of Accumulation
[12] - Maurice Félix Charles Allais (31 May 1911 – 9 October 2010)
[13] - John von Neumann (December 28, 1903 – February 8, 1957)
[14] - Simon Smith Kuznets (April 30, 1901 – July 8, 1985)
اقتصاددان آمریکایی و برنده جایزه‌ نوبل اقتصاد در سال 1971
[15] - Kenneth Joseph "Ken" Arrow (23 August 1921 – 21 February 2017)
اقتصاددان آمریکایی و برنده جایزه‌ نوبل اقتصاد در سال 1971
[16] - صالحی، نورا..، تأثیر جمعیت بر اقتصاد، تارنمای دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، رؤیت: 19 اردیبهشت 1397، دسترسی در:
http://farsi.khamenei.ir/others-note?id=24600
[17] - Sexual Revolution or Sexual Liberation (1960 – 1980)
[18] - تأکید می‌شود برخلاف ادعاها و تبلیغات پرحجم فرقه‌های آخرالزمانی و همچنین سوگیری سازمانهای جهانی، با توجه به تحول و ارتقاء ابزارهای دانشی و بهره‌وری در تولید غذا، این افزایش سرانه جمعیت، هرگز به معنی قحطی و کمبود منابع نیست.

«جنگ جهانی غذا» | ۲۰۰ سال قبل؛ ارائه نظریه «اصلاح نژاد بشر»
ایده «اصلاح نژاد بشر» چه زمانی و از سوی چه کسانی ارائه شد؟ این ایده بر چه مبنایی استوار شده بود؟ بر این مبنا چه جنبشهای اجتماعی شکل گرفت و چه کنشهای سیاسی انجام شد؟ با ما همراه باشید...


Image


پرونده ویژه «جنگ جهانی غذا» - بخش سوم

اشاره | در گزارشهای قبلی پرونده به دو موضوع اساسی اشاره شد:
• در گزارش اول با عنوان «تغییر در آرایش جهانی قدرت طی نیم قرن» به این مسئله پرداخته شد که متعاقب تغییر در زیرساختهای ارتباطی، معادلات مبنایی قدرت، و همچنین آرایش جریانها و کمپانیهای قدرتمند جهان دستخوش تغییرات جدی شده است. در گزارش دوم «تغییرات شگرف جمعیت جهان طی 2000 سال» بررسی شداما بهانه‌ی «کمبود منابع در اثر افزایش جمعیت جهان» از اواخر قرن نوزدهم دست‌مایه‌ی خانواده‌های خاص برای اجرای برنامه‌های کنترل نسل قرار گرفت؛ اما البته در پشت پرده دلایل دیگری وجود داشت و برنامه‌های اصلاح نژاد در سطح کلان، ناظر به حل دو مسئله شکل گرفت:
1. چالشهای جمعیتی - مانند کاهش باروری که در پی انقلاب جنسی ایجاد شد - ناشی از شتاب‌گیری مدرنیته در غرب بود.
2. لزوم کاهش جمعیت «طرفهای متخاصم»ِ فرقه‌های خاص با ایده‌های جهان‌روا.
با همرسانی این دو دلیل در دهه 1970 برنامه‌های تحدید نسل در غرب شتاب فزاینده‌ای گرفت، و تا حدی پیش رفت که هر ناظری را متحیر می‌کند؛ در آینده به این برنامه‌ها خواهیم پرداخت. در این بخش مبنا، ماهیت و روشهای اقدام غرب را تا مقطع جنگ دوم جهانی خواهید شناخت.

پیشینه راهبرد اصلاح نژاد و کاهش جمعیت


پیشینه برنامه‌های جهانی تحدید‌نسل و همچنین برنامه اصلاحات ژنتیکی بشر، به سالهای نیمه قرن نوزدهم میلادی باز‌ می‌گردد. این زمان مقارن با آغاز تحول نگاه انسان‌شناسانه و عمیق غرب با اتکا بر نظریات «چالز داروین»1 است، که به‌شدت سیاست، اقتصاد و علوم اجتماعی غرب را دست‌خوش تحول کرد.2 لزوم تغییر در شرایط ژنتیکی نوع بشر نیز اولین بار توسط پسرعموی ناتنی داروین3 مطرح شد. وی که «فرانسیس گالتون»4 نام دارد برای اولین بار در آکادمی علوم انسانی بریتانیا، ویژگی‌هایی مانند «هوش برتر» را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد و نتیجه گرفت که این ویژگیها موروثی هستند؛ و به این ترتیب اینگونه بیان کرد که صفات مطلوب می‌تواند از روشهای وراثتی منتقل شود. این تئوری تا اینجا مشکلی ایجاد نمی‌کرد، اما گالتون در سال 1869، یک برنامه پرورش گزینشی برای انسانها را در کتاب خود با نام «نابغه ارثی»5 مطرح کرد. او نوشت:
«امکان خلق یک "نژاد یا ملت بسیار با استعداد" از طریق ازدواجهای پیاپیِ کنترل شده طی چند نسل، کاملاً محتمل است.»6

فرانسیس گالتون

جنبشهای اجتماعی اصلاح نژاد


Image
گالتون پایه‌های نظری و فنی جنبش فراگیری را مستحکم کرد که به کشورهای متعددی گسترش یافت. «جنبش به‌نژادی»7 بریتانیا به رهبری خود گالتون پی گرفته شد،‌ که اصلاح نژاد به روش انتخاب ویژگیهای مثبت و تکثیر نژاد برتر را تبلیغ می‌کرد. در مقابلِ بخش انگلیسی، در اوایل سده بیستم «جنبش به‌نژادی» در ایالات متحده به رهبری «چارلز داونپورت»8، زیست‌شناس برجسته آمریکایی، فعالیت می‌کرد. بخش آمریکایی جنبش، بر حذف صفات رذیله و منفی و افرادی که حائز این صفات هستند، تمرکز داشت و قانونهای مختلف عقیم‌سازی9 را با این هدف در ایالات متحده به تصویب رساند.
این جنبش طی دهه‌های اول تا سوم قرن بیستم، بسیار محبوب بود و تأثیرات عمیق سیاسی و اجتماعی برجای گذاشت. نمونه بارز این تأثیرات، فعالیتهای اجتماعی و سیاسی در قالب سازمانهای مردمی بود. برای مثال می‌توان به فعالیتهای افرادی مانند «مارگارت سَنگر»10 اشاره کرد. سنگر در سال 1914 ضمن پیگیری فعالیتهای اجتماعی در زمینه جلوگیری از بارداری، ماهنامه‌ای با نام «د وومن ربل»11(یا زن شورشی) منتشر می‌کرد که پیشگیری از بارداری را با شعار «بدون خدایان، بدون ارباب‌ها»12 ترویج می‌کرد.
غرض اینکه جنبشهای فرهنگی و اجتماعی گسترده‌ای بر اساس نظریات گالتون فعال شد.
سطح بالای سیاسی برنامه اصلاح نژاد
این خیزش اجتماعی در سطح جنبشهای مدنی باقی نماند و تا آنجا پیش رفت که اهداف آن در بالاترین سطوح سیاسی و دانشی آمریکا پیگیری شد. برای نمونه «تئودور روزولت»13، 26اُمین رئیس‌جمهور آمریکا در تاریخ 3 ژانویه 1913 میلادی در نامه‌تندی خطاب به «چارلز داوپونت» - مسئول شاخه آمریکایی جنبش به‌نژادی - بر لزوم «بقای ژنتیکی آدمهای خوب» تصریح می‌کند؛14 خلاصه نامه او از این قرار است:
«اگر یک کشاورز به بهترین دامهای خود اجازه زاد و ولد ندهد و بدترین آنها را تکثیر کند، باید به تیمارستان فرستاده شود. ما هنوز این درک را نداریم که این رفتار (فرستادن به تیمارستان) در برابر ملیتی که اجازه پرورش بدترین افراد را می‌دهد عقلایی است. یک روز متوجه می‌شویم که وظیفه غیراجتنابی داریم که «انسانهای خوب و از نوع مناسب» خون‌شان را بعد از خودشان در جهان باقی بگذارند، و نباید اجازه تداوم نسل انسانهایی را بدهیم که از نوع «نامناسب» هستند. مسئله بزرگ تمدن ما این است که امکان افزایش افراد با ارزش را در مقابل عناصر کم‌ارزش یا مضر، تأمین کند.»15


Image
تئودور روزولت


سطح سرمایه‌گذاری علمی بر موضوع
در فصلهای بعدی خواهیم دید که ابرکمپانیهای تجاری، نبض این حرکت را در دست داشتند. این کمپانیها با تکیه بر نهادهای پیشتاز دانشی آمریکا، آزمایشهای گسترده‌ای بر ژنتیک انسانی انجام دادند. برای مثال می‌توان به برخی اقدامات فناورانه «بنیاد موقوفه کارنگی»16 با پشتیبانی مالی «بنیاد خیریه راکفلر»17 در زمینه ژنتیک گیاهی و انسانی اشاره کرد.18

افول ایده «اصلاح نژاد» و پایه‌گذاری طرحی نو

ایده برنامه «اصلاح نژاد» دیری نپایید. در دهه 1940 میلادی پس از اینکه هیتلر بصورت افراطی بر تفکرات ناسیونالیستی و نژادی پای فشرد، این تفکر محبوبیتش را در سراسر جهان از دست داد و ابرکمپانیهای بین‌المللی را برای ادامه این برنامه با چالش جدی مواجه کرد. گذشته از اینکه رفتارهای نژادپرستانه هیتلر موجب شد ایده «اصلاح نژاد» محبوبیتش را از دست بدهد، ابرکمپانیهای آمریکایی دریافتند که جنگ نیز – به‌عنوان بخشی از برنامه – نمی‌تواند تأثیرات جدی در ترکیب جمعیتی جهان داشته باشد و اهداف آخرالزمانی آنان را تأمین کند؛19بنابراین گرچه جنگ کماکان به‌عنوان یکی از راهکارها، باقی ماند و ادامه یافت، اما برای ادامه برنامه راهکارهای دیگری مورد نیاز بود.
در بخش بعد به بررسی برنامه‌های عملیاتی طراحی شده پس از جنگ دوم جهانی خواهیم پرداخت. این بخش در روز چهارشنبه 27 تیرماه 97 منتشر خواهد شد.
پی‌نوشت
________________________________________
[1] - Charles Robert Darwin (February 12, 1809 to April 19, 1882)
نظریات او درباره پیدایش انسان آغازگر عصری جدید در غرب است؛ با تکیه بر این نظریات به باقی‌مانده مؤلفه‌های اجتماعی متکی به ادیان الهی در تمدن غرب تیر خلاص زده شد.
[2] - این نظریه ابتدا «بقای اصلح» در حیات را تئوریزه کرد؛ اما در سالهای بعد، این اصل و صورت تغییر یافته آن(قانون تنازع بقا) در تئوریهای سیاسی و اقتصادی غرب مطرح و تثبیت شد. این نگاه،‌ به انسان غربی اجازه می‌داد، در حوزه‌های مختلف و بی‌محابا به جدال با هم‌نوعانش بپردازد. چرا که بر این اساس «آنکه در تزاحم یا رقابت باقی می‌ماند، ذاتاً اصلح و شایسته‌ی ماندن است»؛ از اواخر قرن نوزدهم تاکنون، این نگاه، مبنای انسان‌شناسی تمدن غرب قرار گرفته است.
[3] - در منابع انگلیسی، برای بیان نسبت این نفر از عبارت "half-cousin" استفاده شده که در فارسی معادل پسرعمو، پسرعمه، پسردایی یا پسرخاله ناتنی است. منابع فارسی این دو را عموزاده ناتنی می‌دانند.
[4] - Sir Francis Galton, FRS (/ˈfrɑːnsɪs ˈɡɔːltən/; 16 February 1822 – 17 January 1911)
دانشمند انگلیسی و متخصص در زمینه‌های آمار، روانشناسی، هواشناسی و ژنتیک. در ضمن، او همچنین خویشاوند (پسرخاله ناتنی) چالز داروین بوده است.
[5] - Hereditary Genius
[6] - It would be quite practicable to produce a highly-gifted race of men by judicious marriages during several consecutive generations.
[7] - eugenics movement
[8] - Charles Benedict Davenport (June 1, 1866 – February 18, 1944)
[9] - sterilization laws
[10] - Margaret Higgins Sanger (September 14, 1879 - September 6, 1966)
[11] - The Woman Rebel
[12] - No Gods, No Masters".
[13] - Theodore Roosevelt Jr. (October 27, 1858 - January 6, 1919)
[14] - متن و تصویر نامه با عنوان: T. Roosevelt letter to C. Davenport about "degenerates reproducing" در کتابخانه جامعه فلسفی آمریکا به اشتراک گذاشته شده است.
[15] - مشروح نامه او به این شرح است:
My dear Mr. Davenport: I am greatly interested in the two memoirs you have sent me. They are very instructive, and, from the standpoint of our country, very ominous. You say that these people are not themselves responsible, that it is "society" that is responsible. I agree with you if you mean, as I suppose you do, that society has no business to permit degenerates to reproduce their kind. It is really extraordinary that our people refuse to apply to human beings such elementary knowledge as every successful farmer is obliged to apply to his own stock breeding. Any group of farmers who permitted their best stock not to breed, and let all the increase come from the worst stock, would be treated as fit inmates for an asylum. Yet we fail to understand that such conduct is rational compared to the conduct of a nation which permits unlimited breeding from the worst stocks, physically and morally, while it encourages or connives at the cold selfishness or the twisted sentimentality as a result of which the men and women ought to marry, and if married have large families, remain celebates or have no children or only one or two. Some day we will realize that the prime duty the inescapable duty of the good citizen of the right type is to leave his or her blood behind him in the world; and that we have no business to permit the perpetuation of citizens of the wrong type.
[16] - Carnegie endowment for international peace
[17] - The Rockefeller Foundation
[18] - اقدامات پیشتاز و گسترده این بنیادها در ژنتیک گیاهی در بخشهای بعدی به تفصیل خواهد آمد.
[19] - در بخشهای بعدی خواهیم دید حتی «برتراندراسل» نیز بر این موضوع تصریح می‌کند.

«جنگ جهانی غذا» |چرا سلبریتی‌های غرب، سوسک‌خور شده‌اند؟

بعد از جنگ جهانی دوم، راهبرد خانواده‌های ثروتمند آمریکایی درباره «جمعیت» کار را به جایی رساند که سلبریتیهایی همچون «آنجلینا جولی» سوسک‌ و عنکبوت بخورند.

Image

پرونده ویژه «جنگ جهانی غذا» - بخش چهارم
اشاره | در بخشهای قبل، ضمن بررسی تغییر آرایش کولنی‌های قدرتمند جهان (در بحث «کنش‌گران غذا» به این شناخت نیاز داریم) تغییرات جمعیت طی 2000 سال گذشته روشن شد. همچنین بررسی کردیم که سابقه نظریه‌پردازی و ایجاد جنبشهای اجتماعی برای این منظور، به نیمه قرن نوزدهم میلادی بازمی‌گردد؛ سپس دیدیم که - به این دلیل که هیتلر پرچمدار ایده «نژاد برتر» شد - این نظریه و این جنبشها در نیمه اول قرن بیستم رو به افول نهاد؛ اما کار به اینجا ختم نشد و این طرح در دهه 1960 پوست‌اندازی کرد و به شکل دیگری ظاهر شد. در این بخش خواهیم دید که ابرکمپانیها، و قدرتمندان سیاسی دنیا، برای نیل به این هدف از چه روشهایی استفاده کرده‌اند.

نظریه‌پردازی مبنایی و فلسفی طرح
احیا و اجرای این برنامه بزرگ، طی دهه‌های بعد نیازمند تدوین مبانی مستحکم فکری بود. به همین خاطر نظریه‌پردازی فلسفی و تحکیم مبانی این عقاید خطرناک، توسط فلاسفه اجتماعی تراز اول غرب انجام شد؛ از جمله این افراد می‌توان به فیلسوف شناخته‌شده بریتانیایی «برتراند راسل»1اشاره کرد. راسل بلافاصله پس از پایان جنگ دوم، در سال 1952 در کتاب «تأثیر علم بر جامعه»2جملاتی صریح در این زمینه می‌نویسد:
«من وانمود نمی‌کنم که کنترل بارداری تنها راه جلوگیری از افزایش جمعیت است؛ همانطور که پیش از این نیز اشاره کردم جنگ تاکنون در این رابطه ناامیدکننده ظاهر شده است، البته شاید جنگ باکتریایی مؤثرتر باشد. اگر بتوان در هر نسل، یک بار مرگ سیاه3 را در سراسر جهان گسترش داد، بازماندگان می‌توانند آزادانه و بدون این‌که جهان، بیش از حد پر شود، تولیدمثل کنند.»4
بسیار جالب است که راسل نمی‌تواند از اهداف غایی این طرح سخنی نگوید. او در همین کتاب حول ایده «حکومت واحد جهانی» نظریه‌پردازی می‌کند و در بخش «نتیجه‌گیری» همین کتاب می‌نویسد:
«می‌خواهم اینگونه نتیجه‌گیری کنم که یک جامعه علمی تحت شرایط خاصی می‌تواند پایدار باشد:
• نخستین آنها یک وجود «دولت واحد در تمام جهان» است که نیروهای مسلح در انحصار اوست و از این رو قادر به اجرای صلح هست.
• شرط دوم گسترش یک موفقیت عمومی است، طوری‌که هیچ فرصتی برای حسادت بخشی از جهان به بخش دیگر وجود نداشته باشد.
• شرط سوم (که فرض دوم را برآورده می‌کند) کمبود تولد در همه دنیاست، طوری که جمعیت جهان ثابت شود یا یک چنین چیزی.
• شرط چهارم مهیا کردن زمینه برای ابتکارات فردی در هر دو مورد کار و بازی است، و با گسترش وسیع قدرت هم‌ساز و با حفظ چارچوب سیاسی و اقتصادی.
جهان با تحقق این موارد فاصله زیادی دارد، بنابراین باید پیش از ثبات، تحولات گسترده و مصائب وحشتناکی را انتظار داشته باشیم.»5


Image
برتراند راسل


سازماندهی بین‌المللی برای اجرای برنامه
با تحکیم مبانی نظری برای نیل به این اهداف، بسته‌های سیاستی کامل و چند متغیره آماده شد؛ این برنامه‌ها در سطح بین‌المللی قانونمند شد، گسترش یافت، مورد تأکید بنیادها و کمپانیهای طراح قرار گرفت و روشهای عملیاتی متنوعی برای اجرای آن در عرصه طراحی شد.
همزمان با این شرایط، یک ضرورت دیگر نیز باعث شد این برنامه به‌سرعت پی گرفته شود: متعاقب اجرای طرحهای اجتماعی مانند «انقلاب جنسی» - که از 1960 میلادی فراگیر شده بود - طی یک دهه نرخ رشد جمعیت کشورهای توسعه‌یافته کاهش شدید پیدا کرد؛ خصوصاً این نرخ در آمریکا به نصف تقلیل یافت. در حالی که رشد جمعیت در کشورهایی که با مدرنیته فاصله داشتند، حفظ شده بود؛ این شرایط کیان و قدرت استراتژیک غرب را شدیداً مورد تهدید قرار داد.


Image
بانک جهانی: گراف مقایسه‌ای نرخ باروری در آمریکا و کشورهای کمتر توسعه یافته (در آمریکا این نرخ به نصف تقلیل یافت)6
انطباق این شرایط با خواستهای ایدئولوژیک نحله‌های خاص، مبنی بر «کاهش جمعیت غیرخودی جهان» به اجرایی شدن برنامه‌های جامع تحدید نسل انجامید.7
متعاقب آن، کنترل و حذف هدفمند نسل انسان به‌عنوان یک «هنجار» یا «ارزش پذیرفته شده» در نهادها و سازمانهای جهانی مطرح شد و به‌عنوان یک نیاز ضروری برای بشریت، مورد تبلیغ قرار گرفت؛ با تکیه بر این «هنجارسازی» برنامه‌های متعددی در حوزه‌های کشاورزی، غذا، دارو، تغییر و در زیست‌بومها و حتی برنامه‌های آموزشی و فرهنگی در دستور کار قرار گرفت، برای آنها قانونهای متنوعی گذرانده شد و در کشورهای مختلف دنیا به مرحله اجرا رسید؛ این یک جنگ همه‌جانبه علیه بشریت بود. (برای نمونه سند امنیت ملی آمریکا به نام NSSM200 که در سال 1974 توسط کیسینجر به تصویب رسید و اجرایی شد، یکی از این اسناد مهم است که در فقره‌های پایانی پرونده به آن پرداخته خواهد شد.)
این برنامه جامع، ابعاد گوناگون خصوصاً ابعاد نظامی، سیاسی، امنیتی، کشاورزی، زیست‌محیطی و بهداشتی را دربرمی‌گرفت. برای نمونه برای تغییر در زیست‌بوم مناطقی خاص از جهان، با تمرکز بر کشورهای در حال توسعه - مانند چین، هند، ایران، آمریکای جنوبی، ترکیه و منطقه عمومی قاره افریقا - از هر 5 سد ساخته شده، 4 سد با دخالت و پشتیبانی مالی بانک جهانی ساخته شده است.8 این شرایط موجب به‌هم‌خوردن محیط‌زیست در برخی مناطق هدف و ایجاد تنشهای اجتماعی و سیاسی – مانند نزاع بر مسئله آب – در درازمدت شد.
در این زمینه آرایش و چیدمان مهره‌ها در نهادهای جهانی نیز تغییر کرد. برای مثال می‌توان به داستان یک تغییر آرایش در بانک جهانی اشاره کرد. روزنامه کیهان به تاریخ 11 اردیبهشت 1396 در یادداشتی به قلم حسین مروتی در این زمینه نوشت:
«... رابرت مک نامارا9 وزیر جنگ آمریکا در دوران کندی10و جانسون11 که به قصاب ویتنام معروف است، نیز با فراغت یافتن از کشتار میلیونی ویتنامی‌ها و پایان مسئولیت هفت ساله‌اش در وزارت جنگ، کتابی به نام «بمب ساعتی جمعیت» 12 نوشت و برای دنیا از عواقب وحشتناک جمعیت زیاد سخن گفت.
وی در سال 1968 به‌عنوان رئیس بانک جهانی انتخاب شد و به‌مدت 13 سال نیز در این مسئولیت ماند.
مک نامارا برای اجرای «پروژه تحدید نسل جهانی»، «دپارتمان پروژه‌های جمعیتی» را در بانک جهانی تأسیس کرد و در همین راستا بود که نخستین وام تنظیم خانواده بانک جهانی نیز در سال 1970 به مبلغ دو میلیون دلار، به جامائیکا اختصاص یافت. چنان‌که از نام این وامها بر‌می‌آمد، هیچ دولتی حق نداشت آنها را مصروف اموری غیر از کنترل جمعیت کند.»


Image
مک‌نامارا (وسط) در کنار جان‌اف‌کندی (راست)

مروتی ادامه می‌دهد:
دکتر استفان کارانجا13، دبیر سابق انجمن پزشکی کنیا، در این زمینه می‌گوید: بخش بهداشت و درمان ما دچار اضمحلال شده است. هزاران نفر از مردم کنیا بر اثر مالاریا می‌میرند، در حالی که هزینه درمانشان بیشتر از چند سِنت نیست؛ اما در مراکز سلامت، قفسه‌ها تا سقف از قرص ضدبارداری، IUD و ... به ارزش میلیون‌ها دلار پر شده‌اند. محصولاتی که اکثر آنها با پول آمریکا عرضه می‌شوند. در بیمارستان‌ها اتاق عمل ویژه با خدمات کامل و بدون هیچ کم و کاستی در ابزار، برای عقیم‌سازی زنان آماده است. در حالی که در همان بیمارستان، به‌دلیل نبود ابزار و تجهیزات جراحی پایه، حتی یک عمل جراحی اورژانس نیز نمی‌تواند انجام شود.
وامهای بانک جهانی اگرچه در نگاه نخست، نوعی مشوق تلقی می‌شدند، ولی در ذات خود حامل تهدید بزرگی هم بودند. توصیف خوبی که ویلیام تب14 اقتصاددان غربی از شیوه عملکرد صندوق بین‌المللی پول دارد، می‌تواند تا حدی منظور از تهدید بودن این وامها را مشخص کند: نهادهای بین‌المللی وسیله‌ای برای دستیابی به وامها و شرایطی هستند که چون سلاحی در دست تروریسم مالی عمل می‌کند. همانطور که «بمباران» و «تهدید آگاهانه به استفاده از خشونت» بر ضد کشورهای جهان سوم، ویژگی «عصر دیپلماسی ناوچه‌های توپدار» بود؛ خودداری از دادن وامهای نقدی نیز می‌‌تواند مسیر کشتی‌ها را در وسط اقیانوس‌ها تغییر دهد و مانع حمل غذا به مردم گرسنه‌ای شود که دولتهای آنها با دیپلماسی نهادهای مالی بین‌المللی همکاری نمی‌کنند... صندوق بین‌المللی پول، با دشوار کردن اوضاع برای بدهکاران، فشار خود را بر این دولت‌ها افزایش می‌دهد تا آنها مجبور به انجام تغییرات موردنظر صندوق شوند.
یک اقتصاددان ارشد بانک جهانی هم در این زمینه دست به افشاگری زده و گفته: وام‌دهی مبتنی بر سیاست، دقیقاً همان جایی است که بانک جهانی قدرت و نیرویی بی‌رحم دارد. وقتی که کشورها واقعاً در شرایط سخت‌گیر می‌کنند، می‌توان مجبورشان کرد که سیاست‌های کلانی که در حالت عادی و در زمینه پروژه‌ها تغییر نمی‌دهند را اصلاح کنند.»15
این اقدامات وسیع، کنترل نسل را به یک هنجار بین‌المللی تبدیل کرد. در پی موفقیت در این هنجارسازی، طی چهار دهه انتهایی قرن بیستم تاکنون، بسیاری از افراد سرشناس و تأثیرگذار صحنه بین‌المللی با افتخار پشت این برنامه‌ها و «ارزش»ها قرار گرفتند و از آن دفاع کردند. مباهات و اظهار فخر بسیاری از مقامات و کمپانی‌داران ارشد آمریکایی در زمینه کنترل نسل با یک جستجوی ساده در دسترس است؛ تنها با ذکر مثالهایی از این موضوع عبور می‌کنیم.
«تد ترنر»16 بنیانگذار شبکه خبری ‌«سی‌ان‌ان»17 یکی از افرادی است که ضمن اینکه حتی جلوی دوربین تلویزیونی از بیان لزوم بکار گرفتن روشهایی مانند «نسل‌کشی» برای کاهش جمعیت جهان نیز ابا نمی‌کند، در اظهارنظرهای متعدد، بارها تصریح کرده است:18
«وضعیت ایده‌آل این است که کل جمعیت دنیا بین 250 تا 300 میلیون نفر باشد، یعنی 95 درصد از جمعیت کنونی کم شود.»19


Image
تدترنر (راست) و رابرت مرداک(چپ) – دو غول رسانه‌ای آمریکا

اما این تنها سیاستمداران نبودند که درباره کنترل یا حذف بخش اعظم جمعیت جهان اظهارنظر کردند، بلکه برای موجه جلوه دادن این سیاست، نیاز بود افراد وجیه‌المله یا سلبریتی‌ها نیز این سیاست را تبلیغ کنند. برای نمونه «ژاک کاستو»20 افسر نیروی دریایی، فعال محیط‌زیست و سفیر یونسکو، در نوامبر سال 1991 در اظهارنظری گفت:
«به منظور تثبیت جمعیت جهان، ما باید 350،000 نفر را در هر روز حذف کنیم.»21
او برای تبلیغ این دست برنامه‌ها مورد تقدیر مجله تایم قرار گرفت.22

Image
عکس روی جلد تایم، از ژاک کاستو


همچنین به‌عنوان نمونه‌ برجسته و نمادین دیگر می‌توان به فیلم منتشر شده از «آنجلینا جولی»23 سوپراستار هالیوود، اشاره کرد که به همراه فرزندانش یک وعده غذای چندش‌آور و تهیه شده از حشرات – انواعی از سوسک و عنکبوت - را می‌خورند؛ این فیلم بصورت گسترده در تمام دنیا پخش شد، با این هدف که نشان دهد کمیابی غذا بر کره زمین آنچنان شدت گرفته که مردم نیازمند تغییر عادتهای غذایی هستند، تا آن سطح که حشرات نیز باید در برنامه غذایی گنجانده شود.24

تصویری از فیلم منتشر شده از سوسک‌خواری و عنکبوت‌خواری آنجلینا جولی و فرزندانش
بخش زیادی از برنامه کاهش جمعیت جهان، مکتوم و محرمانه باقی‌ مانده است؛ اما بخشهای افشا شده به‌روشنی نشان می‌دهد در پس پرده مناسبات اقتصادی و سیاسی دنیا یک جنگ همه‌جانبه و در حوزه‌های مختلف در حال پیگیری است. در بخش بعدی این پرونده ویژه - که روز شنبه 30 تیرماه 1397 منتشر خواهد شد - دیدگاه جهانی را در موضوع بحران باروری در جمعیت ایران توضیح خواهیم داد.
پی‌نوشت
________________________________________
[1] - Bertrand Arthur William Russell, 3rd Earl Russell (May 18, 1872- February 2, 1970)
[2] - The Impact of Science on Society (1952)
[3] - اشاره به اپیدمی طاعون در قرن 14 میلادی که مرگ فراگیر را در دنیا رقم زد.
[4] - I do not pretend that birth control is the only way in which population can be kept from increasing. There are others, which, one must suppose, opponents of birth control would prefer. War, as I remarked a moment ago, has hitherto been disappointing in this respect, but perhaps bacteriological war may prove more effective. If a Black Death could be spread throughout the world once in every generation survivors could procreate freely without making the world too full.
See more: The Impact of Science on Society , Ch.7 : Can a Scientific Society Be Stable
[5] - My conclusion is that a scientific society can be stable given certain conditions. The first of these is a single government of the whole world, possessing a monopoly of armed force and therefore able to enforce peace. The second condition is a general diffusion of prosperity, so that there is no occasion for envy of one part of the world by another. The third condition (which supposes the second fulfilled) is a low birth rate everywhere, so that the population of the world becomes stationary, or nearly so. The fourth condition is the provision for individual initiative both in work and in play, and the greatest diffusion of power compatible with maintaining the necessary political and economic framework. The world is a long way from realizing these conditions, and therefore we must expect vast upheavals and appalling suffering before stability is attained.
See more: The Impact of Science on Society , Conclusions
[6] - See more: https://data.worldbank.org/indicator/SP ... ions=ID-US
[7] - درباره یکی از مهمترین این طرحها، با نام NSSM200 که در سالهای ابتدایی دهه 1970 توسط کیسینجر تهیه شد، در فصل بعدی به تفصیل خواهیم نوشت.
[8] - بهرامی عطا، اکبرزاده فریدون، امیدی شهرکی مجید، اقتصاد سیاسی سیاستگذاری بانک جهانی و صندوق بین المللی پول برای کشورهای خاورمیانه (ایران، مصر، ترکیه و عراق)، فصلنامه مطالعات دفاعی استراتژیک، تهران، 30/11/96، ص ...
[9] - Robert Strange McNamara (June 9, 1916 – July 6, 2009)
مک‌نامارا، اولین بار در سال 1946 توسط بنیاد فورد کشف شد، 15 سال بعد در سال 1961 به سمت وزیر جنگ آمریکا منصوب شد و 7 سال در این موقعیت ماند؛ سپس در سال 1968، این وزارتخانه را به مقصد ریاست بانک جهانی ترک کرد. او این سمت را تا سال 1981 میلادی عهده‌دار بود.
[10] - John Fitzgerald "Jack" Kennedy (May 29, 1917 – November 22, 1963)
[11] - Lyndon Baines Johnson (/ˈlɪndən ˈbeɪnz/; August 27, 1908 – January 22, 1973)
[12] - The Population Problem:Time Bomb Or Myth
[13] - Stephen Karanja
[14] - William K. Tabb
[15] - مروتی، حسین، عبرتهای پروژه تحدید نسل ایرانیان، کیهان، 11 اردیبهشت 96
[16] - III (born November 19, 1938)
[17] - CNN
[18] - فیلم دیدنی اظهارات متعدد او را در این آدرس، در دسترس است:
https://www.youtube.com/watch?v=FYcHynxe9GQ
[19] - “A total population of 250-300 million people, a 95% decline from present levels, would be ideal.”
[20] - Jacques-Yves Cousteau AC
[21] - In order to stabilize world population, we must eliminate 350,000 people per day.
[22] - خواهیم دید تایم از نشریات مورد تقدیر و همراه گعده بیلدربرگ است.
[23] - Angelina Jolie
[24] - این تفکر فراگیر و پمپاژ شده از سوی اربابان تمدن غرب، همواره این واقعیت را انکار می‌کند که بسیار بیش از سطح رشد جمعیت جهان، فناوریها و روشهای تولید موادغذایی رشد کرده و ارتقا پیدا کرده است؛ چنانکه این فناوریها به‌سادگی بیش از دو برابر این رشد جمعیت را پوشش می‌دهد.

«جنگ جهانی غذا» |یک رکورد «نوزادانه» ایران، در کل تاریخ جهان

ایران در یک طرح هدایت شده، توانسته رکورد تاریخ جمعیت دنیا را جابه‌جا کند.


Image

پرونده ویژه «جنگ جهانی غذا» - بخش پنجم
اشاره | در بخشهای قبلی پرونده، ضمن تشریح آرایش قدرتهای جهانی طی نیم قرن اخیر، ریشه‌های بحث جنگ جمعیتی از نیمه قرن نوزدهم تا کنون مورد بررسی قرار گرفت. در این بخش به یکی از فکت‌های جدیدالانتشار این بنیادها اشاره خواهد شد که نشانگر پیشروی قوای آنان در جنگ جمعیتی علیه ایران است. موضوع جنگ غذایی این بنیادها علیه ایران بسیار گسترده و مفصل است که در بخشهای آتی تشریح خواهد شد.
درآمدی به جنگ جمعیت با ایران
بعید است کسی در ایران زندگی کند و نسبت به تغییرات اقلیم سرزمین خود حساس نباشد. گرچه قبل از انقلاب اسلامی نیز ایران نیز همتراز با سایر نقاط دنیا تحت این برنامه قرار داشت،1 اما بعد از انقلاب - به‌دلیل ماهیت ایدئولوژیک حرکت مردم و ساختار حاکمیت - ایران به یکی از کانونهای متمرکز اجرای این برنامه‌ها تبدیل شد. خشک شدن تالابها – به‌عنوان زایشگاههای طبیعت – بحرانی شدن منابع آب، کاهش توان ملی تولید در عرصه کشاورزی، مسئله ریزگردها و از این قبیل، مواردی است که بحران در زیست‌بوم ایران را به‌خوبی نشان می‌دهد. گذشته از اختلالهای زیست‌محیطی، مسئله فراگیر شدن برخی بیماریها، کاهش سطح سلامت مردم و ضعیف شدن توان جسمی آنان نسبت به چند دهه گذشته بر کسی پوشیده نیست. به این موارد کاهش قابل توجه نرخ باروری را اضافه کنید. بی‌تردید این شرایط، حاصل غفلت مسئولان داخلی از برنامه‌ریزی متمرکز دشمن در این جنگ تمام‌عیار است.
روش‌شناسی حمله برای نابودی «حیات» در میهن عزیزمان از فصلهای تأسف‌بار و در عین حال جذاب این پرونده است، که با ارائه اسناد روشن و بصورت مبسوط در فصلهای آتی خواهد آمد.
طرفه اینکه شواهد روشن نشان می‌دهد موفق‌ترین برنامه‌های تحدید نسل جهان که توسط ابرکمپانیهای فراملی هدایت می‌شود، در ایران به اجرا درآمده است. برای روشن شدن بخشی از ابعاد مسئله، اشاره به یک توئیت نسبتاً جدید از «ملیندا گیتس»2خالی از وجه نیست. او در تاریخ 3 آوریل 2018 – 14 فروردین 1397 – در توئیتی ایران را حائز یک رکورد در کل تاریخ جهان می‌داند، او می‌نویسد:
«سریعترین کاهش نرخ باروری زنان در طول تاریخ جهان مربوط به ایران است، جایی که در دهه 1990 میلادی، کارخانه کاندوم جهان بوده است.»3



Image
تصویر توئیت ملیندا گیتس درباره نرخ باروری زنان ایرانی


اینکه ملیندا گیتس به موضوع جمعیت علاقه‌مند شده به هیچ عنوان اتفاقی نیست. «بیل گیتس» مؤسس و صاحب کمپانی «مایکروسافت»4، با راه‌اندازی «بنیاد بیل و ملیندا گیتس»5در پوشش اقدامات خیریه و عام‌المنفعه، بصورت جدی به دو مقوله «واکسیناسیون» و «غذا» در سطح بین‌المللی ورود کرده است، بطوریکه ملیندا گیتس در صفحه شخصی توئیترش بجای عناونینی مانند «همسر بنیانگذار مایکروسافت» یا مانند آن، خود را این‌گونه معرفی می‌کند:
«هماهنگ‌کننده بنیاد بیل و ملیندا گیتس، تاجر و مادر. یاری‌کننده مردم در زندگی سازنده و سالم.»6


Image
معرفی ملیندا گیتس از خودش

بنیاد گیتس، به‌عنوان یک ابرکمپانی جدیدالورود به عرصه قدرت و سیاست راهبردی، در مسیر کنترل جمعیت با متولیان سنتی جهانی‌سازی غذا همراه و در مواردی شریک شده است. در فصلهای بعد خواهیم دید که ورود این بنیاد به این موضوعات تحت برنامه و با هدایت بنیاد راکفلر صورت گرفته است.7 به این ترتیب توئیت ملیندا گیتس، مفاهیم سیاسی و اجتماعی برنامه راهبردی غرب برای ایران را تا حدی روشن می‌کند.
شایسته است اشراف و سیطره این نهادها و بنیادهای بزرگ بر ساختارهای و نهادهای جهان مورد بررسی بیشتر و کاملتری قرار گیرد، اما برای جلوگیری از خروج از موضوع پرونده، این موضوع همینجا وانهاده می‌شود. در فصلهای آتی جریان‌شناسی ابرکمپانیها و بنیادهای فراملی و سرنخهای حضور آنان در ایران، پرداخته خواهد شد.
بخش بعدی پرونده - که دوشنبه 1 مردادماه 97 منتشر خواهد شد - حکایت جذاب مؤثرترین خانواده تاریخ در «غذا»ی مردم جهان است. منتظر باشید.
پی نوشت
________________________________________
[1] - یک نمونه و مصداق بارز پیگیری این برنامه در ایران، به هم ریختن سازمان و نظم کشاورزی کشور، با طرح شناخته شده «اصلاحات اراضی» بود. در این زمینه خواهیم نوشت.
[2] - Melinda Gates
[3] - The fastest drop in babies per woman in world history was in Iran, home to the largest condom factory in the world during the 1990s.
[4] - Microsoft Corporation
[5] - Bill & Melinda Gates Foundation
[6] - Co-chair of the Bill & Melinda Gates Foundation, businesswoman, and mother. Dedicated to helping all people lead healthy, productive lives.
[7] - سند اذعان بنیاد راکفلر بر این موضوع در ادامه پرونده خواهد آمد.

«جنگ جهانی غذا» |ژن‌‎های خوب‌ «راکفلر»ی
خانواده راکفلر اربابان برنامه‌ریزی برای غذای جهان به شمار می‌روند. در این شماره قبل از پرداختن به اقدامات آنان، به‌اختصار به پیشینه سنتی این خانواده از قرن شانزدهم میلادی تاکنون پرداخته‌ شده است.


Image

پرونده ویژه «جنگ جهانی غذا» - بخش ششم
اشاره | در گزارشهای پیشین پرونده، کلیاتی از آرایش صحنه‌گردانان جهانی حوزه «جمعیت» و «غذا» مورد بررسی قرار گرفت؛ از این گزارش به بعد، ذره‌بین پژوهش در این حوزه را کمی نزدیکتر می‌بریم؛ بی‌شک طی یک قرن اخیر مهمترین جریان ابرکمپانیهای متمرکز بر مسئله غذا، در اختیار خانواده مشهور و ثروتمند «راکفلر» بوده‌اند. سطح بالای کنشهای این خانواده در مقوله غذا، حیرت آور است؛ در ادامه پرونده، متودهای این خانواده - و کمپانیهای وابسته و همتراز - و همچنین ابزارهای نفوذ آنان به کشاورزی ایران به تفصیل بررسی خواهد شد؛ اما پیش از آن، طی چند شماره‌ی آتی نمایی از این خانواده ارائه خواهد شد.

معرفی راکفلرها
«راکفلر» نام خانواده‌ای آمریکایی و احتمالاً آلمانی‌تبار است.1 شجره‌نامه این خانواده از 1590 میلادی در دسترس است (مشروح این شجره‌نامه اینــــــــــــــــجا) که نشان می‌دهد این خانواده هم‌اکنون در آلمان و آمریکا با پسوندهای و نامهای فامیل مشابه پراکنده شده‌اند، از جمله این اسامی می‌توان به «Rockefeller”(/ˈrɒkəfɛlər/)، “Rockenfellar” ”Rockenfellaren”، “Rockefellow» اشاره کرد. تعداد افراد این خانواده با احتساب 5 فرزند برای هر خانواده، از سال 1590 تاکنون، باید حدود 10 هزار نفر باشد.
سابقه حضور این خانواده در آمریکا به نیمه قرن 18 میلادی می‌رسد، هنگامی که در زمان «ویلیام راکفلر»2 از آلمان به امریکا نقل مکان کردند. بنیان‌گذار ثروت این خانواده را دو برادر، به نامهای «جان دی راکفلر»3 و «ویلیام اوری راکفلر»4 می‌دانند؛ شغل پدر این دو را کشاورز یا تاجر خرده‌پا نوشته‌اند که خیلی قابل اعتماد نیست.5
جان دی راکفلر، تنها 17 سال پس از تأسیس غول نفتی «استاندارد اویل»6 در سال 1862، کنترل 90 درصد پالایش نفت ایالات متحده آمریکا را بدست گرفت. در سپتامبر 1916، وی اولین آمریکایی بود که دارایی‌اش از یک میلیارد دلار فراتر رفت. همچنین مجله «فوربز»7 او را با دارایی به ارزش 340 میلیارد دلار در سال 1937 ثروتمندترین فرد تاریخ معرفی کرد.8 این مجله می‌نویسد:
«دارایی راکفلر در زمان مرگش در سال 1937، برابر 1.5 درصد تولید اقتصادی کل آمریکا بود. ارزش خالص دارایی او امروزه حدود 340 میلیارد دلار است، که از چهار برابر سرمایه بیل گیتس - ثروتمندترین مرد جهان در حال حاضر - بیشتر است.»
این ثروت عظیم دامنه نفوذ این خانواده را در آمریکا گسترش داد. بسیاری از شخصیتهای آمریکایی که از(دست‌کم) دهه 1930 میلادی تاکنون به پستهای کلیدی دست پیدا کرده‌اند، به‌نوعی در این بنیاد «خیریه» یا سازمانهای تابعه آن فعالیت داشته یا از کمکهای آن استفاده کرده‌اند. در بین سیاسیون، مشهور است که بنیاد راکفلر به‌نوعی رختکن مسئولین کاخ سفید برای ورود به عرصه قدرت به شمار می‌رود.

Image

گزارش فوربز از «ثروتمندترین فرد تاریخ»


این بنیاد دارای بخشهای مطالعاتی پیشرفته‌ای در زمینه مطالعات استراتژیک، روانشناسی، جامعه‌شناسی و رسانه است. این بخشها در زمینه شناخت چالشهای آمریکا و تدوین راهبردها و سیاستهای جهانی این کشور فعالیت می‌کنند. ویکی‌پدیا - گرچه یک منبع نامطمئن و جهت‌دار است - درخصوص این خانواده ثروتمند و ذی‌نفوذ آمریکایی می‌نویسد:
«بنیاد راکفلر یک نهاد صنعتی، سیاسی و بانک‌دار است... آنها، اگر نگوییم قدرتمندترین، یکی از قدرتمندترین خانواده‌های تاریخ ایالات متحده هستند... یک نهاد خصوصی و مدعی فعالیت‌های بشردوستانه است که ساختمان مرکزی آن در خیابان پنجم منهتن در شهر نیویورک قرار دارد. این بنیاد که تاکنون توسط 6 نسل از خانواده راکفلر در آمریکا اداره شده است، توسط سرسلسله این خاندان، جان دیویس راکفلر - ثروتمندترین مرد تاریخ جهان و مؤسس کمپانی «استاندارد اویل» - در 14 مه 1913 تأسیس شد. در طول تقریباً یک قرن فعالیت، شعار این بنیاد، «فعالیت برای زندگی بهتر بشر در سراسر جهان» بوده است.»9
وقف ستاد سازمان ملل
بررسی نقش مؤثر این بنیاد در تشکیل نهادهای فراملی و جهانی، می‌تواند بسیار شیرین و جذاب باشد، اما نیاز به پیوستگی مطالب در این پرونده، مانع پرداختن تفصیلی به این موضوع است. به‌عنوان مشت نمونه خروار، جالب است بدانیم که «ستاد سازمان ملل متحد» موقوفه خانواده راکفلر است. ساختمان سازمان در نیویورک در سالهای 1949 و 1950 میلادی در کنار «ایست ریور»10 بنا شد. زمین این ملک را «جان دی راکفلر جونیور»11 به قیمت 8.5 میلیون دلار خرید و پس از احداث بنا توسط فرزندش «نلسون راکفلر»12 آن را به سازمان‌ ملل متحد اهدا کرد.


Image

دیوید راکفلر جونیور؛ واقف سازمان ملل


Image
نلسون راکفلر، فرزند دیوید جونیور؛ او از سال 1974 تا 1977 میلادی معاون اول جرالد فورد رئیس‌جمهور آمریکا بود


این سطح از قدرت، تصمیمات سازمان‌‌ملل را بکلی تحت‌تأثیر منویات این بنیاد قرار داد. در ادامه برای روشن شدن موضوع به یک نمونه اشاره می‌شود؛ در روزهای ابتدایی دیماه سال 1395، پس از تصویب تنها قطعنامه شورای امنیت سازمان‌ ملل علیه اسرائیل درخصوص محدودیت شهرک‌سازی این رژیم - که برای اولین بار طی 4 دهه توسط آمریکا وتو نشد - کامران نجف‌زاده13 از نیویورک گزارش داد که بنیاد راکفلر بخاطر این مصوبه، کمکهای مالی خود به این نهاد بین‌المللی را محدود کرده است. در این زمینه مثالهای فراوان دیگری نیز وجود دارد که نشان می‌دهد حاتم‌بخشی این بنیاد، بی‌دلیل نبوده و استیلای این خانواده بر سازمان‌ملل و نهادهای تابع آن را کاملاً تضمین کرده است. در بخشهای بعد خواهیم دید که گزینش رؤسای نهادهای بین‌المللی، کاملاً باید زیر نظر این بنیادها صورت گیرد تا آن نهاد را در اختیار اهداف جهانی این بنیادها قرار دهد.14
در بخش بعدی پرونده - که سه‌شنبه 2 مردادماه 97 منتشر خواهد شد - این مورد را بررسی می‌کنیم که خانواده راکفلر بصورت سنتی و خانوادگی به چه آیینی پای‌بند هستند. منتظر باشید.
پی‌نوشت
________________________________________
[1] -سرگذشت خانواده راکفلر و اجداد آنها شدیداً دست‌خوش داستان‌پردازی، و متأثر از منویات این خانواده در نگارش تاریخ خانوادگی آنها بوده است، لذا حتی با وجود جستجوی دقیق و گسترده، به اطلاعات ارائه شده در خصوص این خانواده همواره باید با دیده تردید نگریست.
[2] - William M Rockefeller (1750 - 1793)
[3] - John Davison Rockefeller Sr. (July 8, 1839 – May 23, 1937)
[4] - William Avery Rockefeller Jr.
[5] - این امکان جدی است که این تاریخچه برای گم کردن رد ارتباط شجره راکفلرها با یهودیان بانکدار – با ریشه آلمانی – مانند خانواده‌های روچیلد و مورگان جعل و ساخته و پرداخته شده باشد؛ این استنباط از این رو است که رشد نجومی و سرسام‌آور این «بچه کشاورز»ها - بدون پشتوانه مالی و در حضور غولهای بانکدار آمریکایی - در سپهر اقتصادی ایالات متحده بعید به نظر می‌رسد.
[6] - به انگلیسی: Standard Oil اولین شرکت نفتی چندملیتی آمریکایی.
[7] - Forbes
[8] - البته این ارزش‌گذاری با توجه به قیمت روز انجام شده و 340 میلیارد دلار، ارزش فعلی داراییهای اوست.
[9] - ویکی‌پدیا فارسی - رؤیت در 31 تیرماه 1397
[10] - The East River
[11] - John D. Rockefeller Jr.
[12] - Nelson Aldrich Rockefeller
[13] - گزارشگر تلویزیون ایران
[14] - یکی از این مسئولان، «مک نامارا» بود که در بخش قبل آمد.

«جنگ جهانی غذا» | من، راکفلر، بانکدارِ آخرالزمانی‌ام
راکفلرها - به عنوان اصلی‌ترین کنش‌گران عرصه غذا و جمعیت - یهودی هستند یا خیر؟ در این زمینه در کل دنیا اطلاع موثقی وجود ندارد؛ اما یک چیز محرز است: ارتباط این خانواده با نحله‌های آخرالزمانی و صهیونیستهای مارکدار.

Image

پرونده ویژه «جنگ جهانی غذا» - بخش هفتم

اشاره |در بخشهای قبلی پرونده، بعد از تشریح آرایش کولنی‌ها و ابرکمپانیهای قدرتمند دنیا، به بررسی مؤثرترین این کمپانیها در بحث غذا رسیدیم. در این شماره ادعای یهودی بودن این خانواده را بررسی خواهیم کرد. با این توضیح که بصورت سنتی، بسیاری از نحله‌های یهودی دنیا تلاش می‌کنند آیین‌شان را مخفی نگه دارند - از جمله می‌توان به یهودیهای «آنوسی» مشهد اشاره کرد که 2400 نفر از آنان در یک روز (واقعه «الله‌داد» در سال 1839 میلادی) اظهار مسلمانی کردند.
درباره خانواده راکفلر می‌توان گفت که گرچه یهودی بودن آنان در هاله‌ای از ابهام قرار دارد و محل اختلاف است، اما همبستگی عمیق آنان با یهودیان برجسته و کنش‌های هماهنگ‌شان با شبکه یهود از گزاره‌های قطعی است. با این وصف متد کنشهای این خانواده، یهودی بودن یا نبودن اینان را در درجات بعدی اهمیت قرار می‌دهد. ذیلاً شواهدی آورده شده که انگاره یهودی بودن و جهان‌روا بودن مکتب این خانواده را تقویت می‌کند.

آیا خاندان راکفلر یهودی هستند؟
درباره دین خاندان راکفلر اطلاع دقیق و موثقی در دست نیست؛ این خاندان خود، دین‌شان را «مسیحی پروتستان» معرفی می‌کنند و ریشه‌ 500 ساله‌شان را - مانند دو خانواده مورگان و روچیلد - از سرزمین ژرمنها می‌دانند؛ گرچه برخی گزارشها – که البته خیلی قابل اتکا نیست – مدعی هستند ریشه آنان از «یهودیان سافاردی»1 و خاستگاه آنان مناطقی از اسپانیا و پرتغال است.
درباره مکتبی بودن و تعصبات تند مذهبی این خاندان، شواهد زیادی در دست است؛‌ برای نمونه بررسی شجره‌نامه راکفلرها از قرن 16 میلادی نشان می‌دهد این خاندان طی چهار سده اخیر اسامی‌ای روی فرزندان خود می‌نهادند، که یک خانواده متعصب مذهبی یهودی یا مسیحی ممکن است این اسامی را بکار برد؛ اسامی‌ای مانند گوتارد2،‌ الیزابت3، پیتر4، جان5، ماری و ماریا6، دیوید7، سالی8، جاکوب9، ساموئل10،‌ میکائیل11، ابیگل12 در ریشه اجداد برادران راکفلر تا قرن 16 میلادی به‌وفور وجود دارد.
البته طبعاً شواهدی اینچنین - به همراه ادعاهای پرشمار و بدون سندی که در این زمینه وجود دارد - برای اثبات یهودی بودن این خاندان کفایت نمی‌کند؛ ضمن اینکه پیوند وثیق این خانواده با محافل خاص اوانجلیستی13، کابالیستی14، فرقه‌های ایلومیناتی15 و سایر نحله‌ها و فرقه‌های آخرالزمانی و جهان‌روا اهمیت کیش مذهبی این خاندان را درجات بعدی اهمیت قرار می‌دهد. عبدالله شهبازی، مورخ و جریان‌شناس معاصر نیز درباره آیین این خاندان معتقد است:
«مستندی درباره یهودی بودن راکفلرها وجود ندارد. خیلی مهم هم نیست. شبکه بانکداری آمریکا کلاً در اختیار خاندان‌هایی مانند مورگان بوده که اصالتاً آلمانی هستند و به احتمال قوی یهودی‌تبار. به هر حال مستند قابل اتکاء وجود ندارد.»16
«دیوید راکفلر»17 خود در سال 2002 در کتاب خاطراتش تصریح می‌کند:
«توصیف من و خانواده‌ام این است که ما به‌عنوان «انترناسیونالیست»18، همداستان عده‌ای دیگر در جهان، برای ساخت یک جهان با ساختار یکپارچه‌تر سیاسی و اقتصادی هستیم. در صورتی که اتهام ما این است من ایستاده‌ام و به آن افتخار می‌کنم.»19
در گزارشی دیگر «گلوبال ریسرچ»20 در این زمینه نوشت:
دیوید راکفلر در خلال صحبتهایش در نشست «بیلدربرگ»21 سال 1991 میلادی درخصوص اهمیت حضور رسانه‌ها در چهار دهه گذشته‌ی این کنفرانس گفت:
«واشنگتن پست، نیویورک تایمز، مجله تایم و دیگر نشریات بزرگ که مدیران آنها در تمام 40 سال گذشته در جلسات ما حضور داشتند و به‌خاطر وعده‌های از روی بصیرتشان مورد احترام هستند. این برای ما غیرممکن می‌نمود که نقشه خود را برای جهان بدون روشنگری این مجلات پیش ببریم. اما اکنون جهان برای یک دولت جهانی آماده‌تر است؛ حاکمیتی فراملی متشکل از نخبگان و بانکدارانجهان قطعاً از حکومتهای ملی تجربه شده در قرنهای گذشته بهتر است.»22

Image
دیوید راکفلر

به هر رو گام برداشتن راکفلرها در مسیر جهانی‌سازی همراه و همنوا با سایر معتقدان به حکومت‌داری جهان‌روا، روشن و مبرهن است. در ادامه به مواردی از تمهیدات و کنشهای این خانواده در راستای تشکیل حکومت واحد جهانی اشاره خواهد شد.
الف. همکاری راکفلرها در تشکیل اسرائیل
خانواده راکفلر در تشکیل اسرائیل همکاری راهبردی داشته‌اند. دلیل این مسئله دقیقاً روشن نیست، اما بطور قطع تنها همسویی مذهبی یا یکسانی اهداف راهبردی می‌تواند چنین ارتباط نزدیکی را شکل دهد. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در مطلبی در این خصوص می‌نویسد:
«ویلیام بلاکستون23(1841ـ1935م.) ثروتمند، جهانگرد و بشارت دهنده «اِوانجیلی» و یکی از مهمترین شخصیتهای مسیحی - صهیونیستی آمریکایی است که این جنبش را [در آمریکا] تأسیس کردند.
ویلیام بلاکستون در خانواده‌ای مسیحی و پیرو کلیسای مکتبی به دنیا آمد... از همان کودکی شیفته خواندن عهد قدیم و پیگیری پیشگوییهایی بود که در این کتاب درباره ظهور مسیح ذکر شده بود. او که با ساخت و ساز و سرمایه‌گذاری در این زمینه، ثروت هنگفتی به دست آورده بود، اعتقاد داشت، این ثروت بی‌جهت به او داده نشده، به همین دلیل مسئولیت فراهم ساختن زمینه‌های ظهور مسیح را برعهده گرفت. با توجه به موارد یاد شده، رهبری جنبشی را که هدف آن بازگرداندن یهود به فلسطین قبل از ظهور مسیح بود، عهده‌دار شد.
بلاکستون فعالیتهای خود را با نوشتن کتاب «یسوع می‌آید» که در سال 1878 م. منتشر شد، آغاز کرد. کتاب یاد شده تأثیر بسیار زیادی بر پروتستانیسم اوانجیلی آمریکا گذاشت. این کتاب تبدیل به یکی از مهمترین کتابهایی شد که «آرمان‌گرایی صهیونیستی» را درچارچوب اعتقاد به «عصر هزاره خوشبختی» منعکس می‌کرد.
این کتاب، بیش از هر کتاب دیگری که طی 10 سال پیش [از آن] در زمینه ظهور مسیح به چاپ رسیده بود، توانست توجه رهبران و روحانیون مسیحی را به بازگشت مسیح جلب کند. از جمله این افراد می‌توان به «ملویل فولر» قاضی بزرگ و استاندار ایالتها و نماینده کنگره آمریکا اشاره کرد. در میان این افراد روحانیون پروتستان، کاتولیک، سرمایه‌داران و سیاستمدارانی از قبیل «دی پونت»، «مورگان»، «جان راکفلر»، «ویلیام راکفلر»، «راسل زیگ» و «چارلز اسکوبنر» نیز به چشم می‌خوردند...
در سال 1891، بلاکستون «درخواستی» برای «بنیامین هاریسون»، رئیس‌جمهور آمریکا نوشت و در آن از او خواست، جهت بازگرداندن یهودیان به فلسطین وارد عمل شود. او این درخواست را به امضای 413 تن از شخصیتهای برجسته مسیحی آمریکا رساند. در میان این افراد، امضای بزرگ خاندان راکفلر در آن زمان، یعنی «جان راکفلر» و بزرگ قضات دادگاه عالی و رئیس مجلس نمایندگان و بسیاری از نمایندگان مجلس سنا و مسئولان تحریریه تعدادی از روزنامه‌های بزرگ و مشهور آمریکا نیز دیده می‌شد.»24
ب. صهیونیستهای کلاسیک و برجسته در رأس بنیاد راکفلر
حرکت شانه‌به‌شانه یهودیان شناخته شده با این بنیاد نیز قابل توجه است؛ همواره صهیونیستهای شاخص و شناخته‌شده بین‌المللی مسئولیتهای رده‌های بالای این بنیاد - از جمله مدیریت‌عامل، عضویت و ریاست هیئت مدیره و مسئولیت در هیئت امنا - را برعهده داشته و دارند. در ادامه به سه نفر از این افراد اشاره می‌شود:

هنری کیسینجر
آلفرد کیسینجر»25 است. این فرد، قطعاً یهودی است و نماد صهیونیستهای آمریکایی به شمار می‌رود. وزن فردی او - جدای از نهادها و تشکیلات یهود - چنان بالاست که در کنار نهادهای شناخته شده بین‌المللی، عضوِ حقیقیِ کنفرانس «بیلدربرگ»26 است. ویکی‌پدیا کیسینجر را یهودی آلمانی‌تبار معرفی‌ می‌کند و می‌نویسد:
«کیسینجر، در سال 1923 در دوران جمهوری وایمار، در بایرن آلمان در خانواده یهودی آلمانی‌تبار متولد شد.»27

Image
هنری آلفرد کیسینجر


سپس درخصوص ارتباط کیسینجر و راکفلر ادامه می‌دهد:
«ارتباط او با برادران راکفلر تا آنجا تنگاتنگ شد که کیسینجر به هیئت امنای بنیاد برادران راکفلر دعوت شد.»28
اما کیسینجر تنها صهیونیست کلاسیک در جمع راکفلرها نبوده و نیست.
جودیت رودین
مدیرعامل بنیاد راکفلر طی دوازده ساله 2005 الی 2017 خانم «جودیت رودین»29 بوده است. جودیت (= جهودیت: نام یهودی) 73 ساله در سال 2005 به بنیاد راکفلر پیوست. وی که در فیلادلفیا در خانواده‌ای یهودی به دنیا آمده، مدارج ترقی را یکی پس از دیگری تا مدیرعاملی بنیاد راکفلر طی کرد.

Image
جودیت رودین


ژاکوب هرار
در نمونه‌ای دیگر می‌توان از «ژاکوب (یعقوب) جورج هرار»30 به‌عنوان مدیرعامل و رئیس هیئت مدیره سابق راکفلر نام برد. سایت راکفلر درباره او ‌نوشت:
«ژاکوب هرار بسرعت سلسله مراتب موفقیت را در این بنیاد طی کرد. هرار در سال 1951 به سمت معاون بخش کشاورزی، در سال 1955 به سمت مسئول این بخش، در سال 1959 به عنوان معاون مدیرعامل و در سال 1961 به سمت «امین» و مدیرعامل بنیاد راکفلر برگزیده شد و تا سال 1972 در این سمت باقی ماند. او پس از بازنشستگی در خلال سالهای 1973 تا 1979 ریاست شورای حکومتی راکفلر را بر عهده داشت.»31

Image
ژاکوب (یعقوب) هرار


به این ترتیب گرچه دین خانواده راکفلر در هاله‌ای از ابهام قرار دارد؛ اما روشن است که این خانواده و تشکیلاتشان، با فرقه‌های آخرالزمانی و همچنین یهودیان و صهیونیستهای برجسته، ارتباطی وثیق دارند.
در بخش آینده پرونده - که چهارشنبه 3 مرداد 97 منتشر می‌شود - به یکی از نهادسازیهای معظم و قابل توجه این خانواده برای تسلط بر سازمانها و نهادهای فراملی اشاره خواهد شد.
+ سایر مطالب پرونده «جنگ جهانی غذا» را {اینـــــــــــــــــــجا} بخوانید.
پی‌نوشت
________________________________________
[1] - به عبری: סְפָרַדִּי
[2] “Goddard" - نام جد اعلای راکفلرها در انتهای قرن شانزدهم، Goddard است. این کلمه مکتبی از ریشه god + hard به‌معنی «قوی و شجاع» آمده است. همچنین Goddard و Gothard نام فامیل تیره‌ای مشهور از یهودیان اشکنازی است.
[3] - “Elizabeth" الیزابت یک نام یونانی با ریشه عبرانی است. اصل این کلمه، واژه عبری אֱלִישֶׁבַע ('Elisheva') است، به معنی my God is abundance (خدای من بخشنده و کریم است).
[4] - “Peter" پیتر یا پطرس نیز یک نام قدیمی است که در زبان آرامی به معنای «سنگ و صخره» است. احتمالاً «پدر» فارسی و «پیتار» هندی نیز از همین ریشه است.
[5] - “Johannes, Johan, John" نامهای متعدد از این ریشه در این شجره‌نامه وجود دارد که در فارسی و عربی «یوحنا» و «یحیی» تلفظ می‌شوند.
[6] - “Mary, Maria" از ریشه عبری מִרְיָם همان مریم فارسی و عربی است. هم‌اکنون نیز این نام با تلفظ Miriam در عبری کاربرد دارد.
[7] - “David" از ریشه عبری דָּוִד یکی از نامهای مشهور عبری و همان «داوود» فارسی و عربی است.
[8] - “Sally" همان ساره یا سارا در عربی و فارسی است و از ریشه کلمه عبری שָׂרָה گرفته شده است.
[9] - “Jacob" همان یعقوب فارسی و عربی که از ریشه واژه عبری יַעֲקֹב گرفته شده است.
[10] - “Samuel" همان اسماعیل در فارسی و عربی و از ریشه عبرانی שְׁמוּאֵל گرفته شده است.
[11] - “Michael" معادل میکائیل فارسی و از ریشه מִיכָאֵל عبری است.
[12] - “Abigail, Abby" از ریشه عبری אֲבִיגַיִל است. هم‌اکنون نیز با تلفظ Avigayil استفاده می‌شود.
[13] - Evangelicalism /ˌiːvænˈdʒɛlɪkəlɪzəm, ˌɛvən-/ شاخه‌ای از پروتستان که بصورت خاص عقاید آخرالزمانی دارند.
[14] - قبّاله، کابالا یا کبالا (به عبری: קַבָּלָה) نحله انحرافی عرفانی و منشعب از یهود است.
[15] - ایلومیناتی (به لاتینIlluminati) جمع کلمه لاتین illuminatus به معنی روشن‌ضمیر است. در اصطلاح به گروه‌ها و سازمانهای توطئه‌گر مخفی گفته می‌شود که در حکم دولت در سایه عمل می‌کنند. ایلومیناتی معمولاً در ارتباط با نظم نوین جهانی بکار می‌رود؛ معتقدین نظریه توطئه، معتقدند ایلومیناتی، هزاردستانی در پس وقایع هستند که جهان را به سمت نظم نوین جهانی مورد نظر خود راهبری می‌کنند.
[16] - مکاتبه تلگرامی با خبرنگار تسنیم،27 فروردین 97
[17] - David Rockefeller (June 12, 1915 – March 20, 2017)
[18] - internationalist
[19] - David Rockefeller has been even less humble (but perhaps more honest) in his assertion of his family’s and his own personal role in shaping the world. In his 2002 book, Memoirs, David Rockefeller wrote:
“For more than a century ideological extremists at either end of the political spectrum have seized upon well-publicized incidents such as my encounter with Castro to attack the Rockefeller family for the inordinate influence they claim we wield over American political and economic institutions. Some even believe we are part of a secret cabal working against the best interests of the United States, characterizing my family and me as ‘internationalists’ and of conspiring with others around the world to build a more integrated global political and economic structure–one world, if you will. If that’s the charge, I stand guilty, and I am proud of it.”
David Rockefeller, Memoirs (Random House, New York: 2002), pages 404 – 405.
[20] - Global Research - Centre for Research on Globalization
[21] - Bilderberg
[22] - We are grateful to the Washington Post, The New York Times, Time Magazine and other great publications whose directors have attended our meetings and respected their promises of discretion for almost 40 years. It would have been impossible for us to develop our plan for the world if we had been subjected to the lights of publicity during those years. But the world is more sophisticated and prepared to march towards a world government. The supranational sovereignty of an intellectual elite and world bankers is surely preferable to the national auto-determination practiced in past centuries.
[23]اوانجلیست و صهیونیست شناخته شده آمریکایی؛‌ ویکی‌پدیا در توصیف او می‌نویسد:
William Eugene Blackstone (October 6, 1841 – November 7, 1935) was an American evangelist and Christian Zionist. He was the author of the Blackstone Memorial of 1891, a petition which called upon America to actively return the Holy Land to the Jewish people.
[24] - http://www.ensani.ir/fa/content/63124/default.aspx
[25] - Henry Alfred Kissinger
[26] - The Bilderberg Group, Bilderberg conference, Bilderberg meetings or Bilderberg Club is an annual private conference of 120 to 150 people of the European and North American political elite, experts from industry, finance, academia, and the media, established in 1954.
[27] - Kissinger was born Heinz Alfred Kissinger in Fürth, Bavaria, Germany, in 1923 during the Weimar Republic, to a family of German Jews.
[28] - The relationship developed to the point that Kissinger was invited to sit on the board of trustees of the Rockefeller Brothers Fund.
[29] - Judith Rodin
[30] - Jacob George "Dutch" Harrar (December 2, 1906 - April 18, 1982)
[31] - https://rockfound.rockarch.org/jacob-george-harrar (این صفحه بعدها از دسترس خارج شد)
najm134
 
پست ها : 2046
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

Re: آلودگی استعمار

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه فبريه 07, 2019 5:22 pm

امریکا روی شانه های 20 میلیون برده افریقائی امریکا شد


Image
در سال 2015جلوی مدخل اصلی سازمان ملل متحد در نیویورک از یادمان قربانیان تجارت برده پرده برداری شد
یونگه ولت- ترجمه رضا نافعی

بدون کشتار انبوه افریقائی ها ایالات متحده امریکا و اروپا توسعه نمی یافتند. از زمانی که کریستف کلمب پای به خاک امریکا گذاشت (1492) تا پایان جنگ داخلی امریکا (1865) قریب 20 میلیون افریقائی از افریقا ربوده شدند و بعنوان برده در امریکا فروخته شدند.

از این تعداد نیم میلیون نفر به امریکای شمالی و قریب 11 میلیون به امریکا لاتین منتقل شدند.
آنها را که می مُردند- انسانها بیشماری در طول این انتقال مرگبار از افریقا به امریکا تلف شدند- نمی شمردند بلکه از کشتی به دریا می افکندند.
بیماران، یا آنها را که تاب تحمل شرائط را نداشتند، یا آنقدر میزدند تا جان بسپارند و یا از کشتی به دریا می انداختند.
قدرت های اروپایی و در راس آنها امپراتوری انگلستان، بر پایه این برده فروشی هولناک و ننگین و آدمکشی های دیوانه وار انقلاب صنعتی خود را که بسیار مورد ستایش قرار داده اند بنا نهادند و نظام مرکانتالیسی خود را مظهر خداگونه اقتصاد سرمایه سالاری ساختند.
حیرت انگیز نیست وقتی که می بینیم کارل مارکس در کتاب خود» کاپیتال» می نویسد سرمایه داری اروپائی از «دامان خون آلود»برده داری افریقائی بر آمده است.
با نگاهی به کار اثربخش مارکس به عنوان فیلسوف، اقتصاددان و مورخ، روشن می گردد که او به درستی تشخیص داد که بردگی آفریقائیان در آمریکا یک نیروی اساسی برای رشد سرمایه داری است، نه تنها در جهان جدید بلکه همچنین در اروپا .

در اواخر دهه 1840 مارکس با دور اندیشی دریافت که برده داری برای پیدایش امپراتوری امریکا شرط مقدماتی و ضروری است و نوشت :
«برده داری محور اصلی صنایع بورژوازی است ، همانند ماشین آلات و غیره. بدون برده داری پنبه بدست نمی آید؛ بدون پنبه صنایع مدرن بوجود نمی آید. فقط برده داری است که کلنی ها را ارزشمند ساخته، کلنی ها بازرگانی جهانی را بوجود آوردند و بازرگانی جهانی شرائط را برای پیدایش صنایع بزرگ فراهم ساخت.

بنا بر این بردگی یک مقوله اقتصادی است که دارای حداکثر اهمیت است» ( مجموعه آثار کارل مارکس/ فریدرش انگلس، جلد 4 ، صفحه 131)
اریک ویلیامز در سال 1944 در کتاب خود» کاپیتالیسم و برده داری» آموزه های تاریخ اروپا و امریکا را که قطعی تلقی می شدند افسانه دانست و آنها را زیر سوال برد.
ویلیامز که بعدا نخست وزیر ترینیداد و توباگو شد، مصرانه تاکید می ورزید که خرید و فروش بردگان افریقائی موجب بالا گرفتن کار اروپا و تبدیل آن به قدرت اقتصادی مسلط بر جهان شد و سود های هنگفت حاصل از برده فروشی به گسترش و تحکیم انقلاب صنعتی آن کمک کرد.
استدلال ویلیامز این بود که بهره کشی از بردگان افریقائی که در امریکا اسیر بودند پیش شرط لازم برای تسخیر کامل جهان باصطلاح نو بود.
ویلیامز پژوهش های خود در تاریخ این اقتصاد را متمرکز بر برده فروشی انگلیس ها به جزائر کرائیب ساخت:» این تجارت سه ضلعی- افریقا، جزائر کارائیب، انگلستان – برای صنایع انگلیس انگیزه ای چندگانه داشت.

سود حاصل از آن یکی ازمنابع اصلی انباشت سرمایه در انگلستان بود که هزینه انقلاب صنعتی را تامین می کرد.
طبق تخمین سِر جوزیا چیلد Josiah Child حاصل کار هر انگلیسی همراه با ده سیاهپوست در جزائر کارائیب، با محاسبه هزینه خورد و خوراک، پوشاک و دیگر مایحتاج آنان، ایجاد چهار محل اشتغال برای مردان انگلیسی در انگلستان است.
طبق محاسبات Davenants کار یک فرد شاغل در جزایر کارائیب، چه سیاه و چه سفید، هفت برابر سود آورتر از کسی بود که در انگلستان کار می کرد.
انگلستان در قرون 17، 18و 19 در بازرگانی سه ضلعی ( افریقا، جزائر کارائیب، انگلستان) ، قدرت مسلط بود. ناوگانی نیرومند، همراه با سرمایه ای به ظاهر نا محدود، دوران پر رونقی برای تجارت برده داری انگلستان ببار آورد، برغم حضور رقبای نیرومندی، چون فرانسوی ها، پرتغالی ها، هلندی ها و امریکائی های ایالات متحده که آنها نیز در میدان بودند.
از این رو کارل مارکس معتقد بود که تمام جوامع سرمایه داری در ابتدای شکل گیری خود به این «انباشت اولیه سرمایه» نیاز داشتند. در نتیجه برده فروشی برای ظهور اشکال اولیه سرمایه داری فرانسوی، هلندی، و انگلیسی منبع اصلی و ضروری انباشت سرمایه بود.
Image
—————————–
آنچه خواندید بخش هایی است از کتاب تازه «مومیا جمال» زندانی محکوم به حبس ابد در امریکا، موسوم به :
«Murder Incorporated: Dreaming of Empire. Book One»,
( آدمکشی، بخش جدائی ناپذیر از : رؤیای امپراتوری) کتاب نخست. این کتاب را خود او از رادیو زندان prisonradio.org می خواند.
«مومیا جمال» روزنامه نگار و فعال برجسته حقوق سیاه‌پوستان در آمریکا و عضو سابق حزب چپ «پلنگ‌های سیاه» امریکاست.
https://www.jungewelt.de/artikel/337768 ... verei.html
pejuhesh232
 
پست ها : 8759
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

برده‌داری مدرن در زندان‌های آمریکا

پستتوسط najm134 » سه شنبه ژوئن 18, 2019 1:03 pm

برده‌داری مدرن در زندان‌های آمریکا


در سال ۱۸۲۵، قانون‌گذاران نیویورک تصریح کردند که هزینه‌های زندان باید به‌طور کامل یا تقریباً به همان اندازه که ممکن است توسط کار زندانیان تأمین شود.

به گزارش مشرق، فعالان حقوق بشر درخواست کرده‌اند که زندانیان برای اعتراض به کار بدون دستمزد در زندان‌های آمریکا، دست به اعتصاب بزنند.

Image

گروهی از محکومان زندانی در زندان‌های آمریکا درخواست کرده‌اند که در اعتراض به رفتار نامناسب با آنها، امکانات ضعیف و فقدان دستمزد عادلانه که باعث شده بسیاری از زندانیان در اعتراض به کار اجباری، به سلول انفرادی فرستاده شوند، زندانیان دست به اعتصاب بزنند.

شبکه روابط جنسی در دبیرستان‌های آمریکا / دانش‌آموزان رکورددار بیماری‌های مقاربتی هستند + نمودار

تمام افراد زندانی که در ایالات مختلف آمریکا کار می‌کنند و می‌بایستی دستمزدی متناسب با ایالت و یا منطقه‌ای که در آنجا کار می‌کنند دریافت نمایند فهرستی از درخواست‌های خود را به‌وسیله کمیته سازماندهی زندانیان کارگر به بیرون فرستاده‌اند. فعالان اجتماعی، این نحوه بهره‌کشی از زندانیان را برده‌داری نوین نامیده‌اند.

با توجه به کنترل سیستم ارتباطی زندانیان با خارج، هنوز مشخص نیست چه تعداد از زندانیان کارگر در این اعتصاب مشارکت داشته‌اند، اما ارگان‌های برگزار کننده گفته‌اند که چندین ایالت درگیر این اعتصاب شده‌اند ولی سازمان‌های اصلاح و تربیت زندانیان این اعتصاب‌ها را تکذیب کرده‌اند.

تردیدی وجود ندارد که دستمزد زندانیان کارگر بسیار پایین است و آن‌ها برای به دست آوردن چند پنی، کار‌های سختی را انجام می‌دهند. دستمزد برای کار‌های عادی مانند نظافت و آشپزی بین صفر تا دو دلار در ساعت است. این تحلیل برابر داده‌های محدود ارائه شده از سوی سازمان مستقل حمایت از حقوق زندانیان در سال ۲۰۱۷ است.

خانم «آنجلا هنکس» که یک متخصص عدالت کیفری است و برای مرکز «سیاست اجتماعی و قانون» کار می‌کند در این زمینه گفت: ما برای اجبار زندانیان برای کار مجانی و یا با دستمزد کم یک اصطلاح داریم: «برده‌داری».

اداره زندان‌ها به همه زندانیان کارآمد برای کار در زندان نیاز دارد. همانطورکه بسیاری از کانون‌های اصلاح و تربیت دولتی که اکثریت جمعیت زندانی را در اختیار دارد، همین کار می‌کنند. طبق یک نظرسنجی انجام شده در سال ۲۰۱۴، ۱.۵ میلیون آمریکایی در زندان‌های ایالتی و فدرال زندانی شده‌اند و ۶۱ درصد آن‌ها دارای مشاغل اجباری هستند.

کار در زندان به‌طور معمول به‌عنوان راهی برای بازپروری مجرمان توجیه شده است؛ اما این در واقع به راهی برای درآمدزایی برای دولت تبدیل شده است. در سال ۱۸۲۵، قانون‌گذاران نیویورک تصریح کردند که هزینه‌های زندان باید به‌طور کامل یا تقریباً به همان اندازه که ممکن است توسط کار زندانیان تأمین شود.

در سال ۱۸۶۵، قانون‌گذاران قانون اساسی آمریکا، ضمیمه‌ای را به‌منظور مجازات برده‌داری به قانون اساسی الحاق کردند. در این زمان، ایالت‌های جنوبی، اقدام به اجاره دادن زندانیان خود به شرکت‌های خصوصی نمودند و این رویه در بسیاری از ایالت‌های جنوبی تا اوایل قرن بیست و یکم ادامه یافته است.
کنگره در سال ۱۹۲۹، فروش کالا‌های زندان را در سراسر ایالات محدود کرد، اما بعداً قانون‌گذاران الحاقیه‌ای را به این قانون افزودند که شرکت‌ها از نیروی کار زندانیان استفاده کنند. مشروط به اینکه زندانیان دستمزدی مشابه کارگران عادی در منطقه خود را دریافت کنند؛ اما عملاً تنها تعداد اندکی از زندانیان در برنامه به‌اصطلاح توسعه صنعت در زندان شرکت کردند. مدافعان اصلاحات حقوق زندانیان کارگر خاطر نشان‌کرده‌اند که این اقدام می‌تواند به‌عنوان یک الگوی ممکن برای افزایش دستمزد زندانی مورد استفاده قرار گیرد.

مضافاً اینکه، دولت فدرال برای اداره امور زندان با استفاده از نیروی کار زندانیان، حدود ۶۰ کارخانه دارد که در سال ۲۰۱۷ نزدیک به ۱۷۰۰۰ زندانی در آن کار می‌کرده‌اند. بر اساس آخرین آمار اعلام‌شده از سوی صنایع زندان فدرال، دولت دارای شرکت‌هایی است که کارکنان آن زندانی‌ها هستند. افرادی که در زندان‌های فدرال زندانی می‌شوند، کار‌های زندان را با دستمزدی برابر با ۱۲ تا ۴۰ سنت در ساعت انجام می‌دهند درحالی‌که محکومینی که در یک کارخانه FPI (صنایع لوله‌های فایبرگلاس) کار می‌کنند می‌توانند تا ۱.۱۵ دلار در ساعت دستمزد دریافت کنند.

نرخ‌های پرداخت حقوق به زندانیان توسط دولت فدرال حداقل در دو دهه گذشته افزایش نیافته است. درحالی‌که دستمزد دولت فدرال به کارگران عادی از ۴.۲۵ دلار در سال ۱۹۹۱ به ۷.۲۵ دلار در سال ۲۰۰۹ افزایش یافته است.

دادگاه‌ها در پی اعتراض و شکایت زندانیان در خصوص این تبعیض فاحش اعلام داشته‌اند که زندانیان تحت حمایت قانون استانداردسازی عادلانه حقوق کارگران که کارگران عادی از آن برخوردار هستند، قرار نمی‌گیرند.

عملاً متوسط حقوق و دستمزد در زندان‌های دولتی در سال‌های اخیر کاهش‌یافته است و برابر اعلام سازمان حمایت از زندانیان، چندین ایالت پرداخت حقوق به زندانیان کارگر را از دستور کار خود خارج کرده همچنین حداکثر حقوق را برای چندین زندانی که کار صنعتی انجام می‌داده‌اند، کاهش داده‌اند.

شایع‌ترین استدلال در برابر «کار در زندان» این است که دادن مشاغل به زندانیان اساساً «سرقت» مشاغل از بخش خصوصی است. اگرچه مشتریان این نوع تولیدات تنها سازمان‌های وابسته به دولت فدرال هستند و در واقع دلاری که دولت برای تولید کالای زندان صرف می‌کند قطعاً برای چیزی که توسط یک فرد آزاد تولید می‌شود، صرف نخواهد شد.

اقتصاددانان به‌طورکلی می‌گویند، به دلیل اینکه تأثیر و اهمیت کار زندانیان در مقایسه با بخش خصوصی بسیار پایین‌تر است و به دلیل هزینه‌های امنیتی و سطح پایین تحصیلات کارگران زندانی، تأثیر کار آنان بر بازار آزاد بسیار کم است.
به گفته یک کارشناس امور زندانیان، ساده‌ترین استدلال در برابر کار اجباری بدون دستمزد در زندان، این است که زندانی بودن خودش یک مجازات است و نباید مجازات دیگری بر آن افزود. به گفته هانکس، این واقعیت که کار در زندان ریشه در سیستم اجاره محکوم دارد خود شاهدی است که نشان می‌دهد کار در زندان یک نوع استثمار است. «این یک سیستم است که در مورد ظلم و ستم طراحی شده است و هنوز هم از آن استفاده می‌کنیم.»
نویسنده: آرتور دلینی
najm134
 
پست ها : 2046
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

بعدي

بازگشت به آلوده شناسى


Aelaa.Net