آلودگی پرورشی و تربیتی

مديران انجمن: najm134, najm134, najm134

آلودگی پرورشی و تربیتی

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه سپتامبر 21, 2016 8:31 pm

.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

واقعیت‌هایی از مهدکودک‌ها که مادران خبر ندارند

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه سپتامبر 24, 2016 2:59 pm

واقعیت‌هایی از مهدکودک‌ها که مادران خبر ندارند


به گزارش افکارنیوز، برای رفتن به سرکار ناچار است، فرزندش را از صبح تا هنگام برگشت از سرکار به مهدکودک بسپارد.مهدهایی که با ستاره‌های مختلف و قیمت‌های متفاوت سعی در جذب مشتری دارند و مدعی ارائه آموزش‌های مختلف به کودکان هستند.

تا چند سال قبل، مهدکودک‌ها به روش بازی و آموزش اداره می‌شدند اما این روزها، مدیران مهدهای کودک مدعی استفاده از روش‌های روانشناسی همچون مونته‌سوری هستند و به محض رواج این متد در میان مهدهای کودک، در اغلب تبلیغات شاهد استفاده از روش مونته‌سوری بودیم به گونه‌ای که در تبلیغات برخی مهدها آمده است: مهدکودک... به روش مونته‌سوری تعداد محدودی کودک پذیرش می‌کند برای تعیین وقت مصاحبه تماس بگیرید.

اما آموزش‌های ارائه شده در مهدهای کودک تا چه اندازه قادر به توانمندسازی کودکان است و اساساً مهدهای کودک تا چه اندازه براساس محتوای آموزشی مشخص فعالیت می‌کنند؟

شورای عالی انقلاب فرهنگی براساس گزارش‌های واصله از سوی مردم در رابطه با نارضایتی از شیوه فعالیت مهدهای کودک، شورای فرهنگی و اجتماعی زنان را مسئول بررسی و رصد وضعیت مهدها کرد تا گزارش مربوط به آن در جلسه شورای عالی بررسی شود.

بدین منظور با فرشته روح افزا معاون شورای فرهنگی و اجتماعی زنان به گفت‌وگو پرداختیم.

فرشته روح‌افزا معاون شورای فرهنگی و اجتماعی زنان در گفت‌وگو با خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم در رابطه با وضعیت مهدهای کودک اظهار کرد:‌ مهدهای کودک صرفاً به محلی برای نگه‌داری کودکان تبدیل شده‌اند در حالیکه یادگیری کودک از بدو تولد آغاز شده و آموزش او تا سن هفت سال اهمیت بسیاری دارد.

وی افزود:‌ در برخی از مهدها شاهد پخش موزیک‌های تند هستیم که ارتعاشات آن به ویژه تا سن سه سال اثرات مخربی بر روی شنوایی دارد.استفاده از ارگ و موسیقی‌های تند و بلند در مهدها جایز نیست چرا که آهنگ‌های بلند و نامناسب سن کودک، اثرات منفی بر سلامت جسمی و روانی دارد و حتی می‌تواند قدرت تمرکز را کاهش دهد یا باعث بیش‌فعالی او شود.

معاون شورای فرهنگی و اجتماعی زنان گفت: تصویری که هم‌اکنون مادران از مهدکودک در ذهن خود دارند با واقعیت‌های موجود متفاوت است. مادر تصور می‌کند که اگر کودک خود را به مهدکودک بفرستد اجتماعی شده و راحت‌تربه مدرسه می‌رود، تصور می‌کند فرزندش در مهدکودک کار دسته جمعی و گروهی را می‌آموزد اما واقعیت این است که آموزش‌های ارائه شده در مهدها بسیار سطحی است و کودک در نهایت چند شعر یا رقص را می‌آموزد.

مشروح این گفت‌وگو بدین شرح است:

وضعیت حاکم بر مهدهای کودک در رصد صورت گرفته از فعالیت آنها چگونه ارزیابی شد؟

بیش از 5 سال است که دررابطه با اداره مهدکودک‌ها تحت نظر یک نهاد دارای صلاحیت در شورای عالی انقلاب فرهنگی به بحث و گفت‌وگو مشغول هستیم چرا که سازمان بهزیستی توانایی اداره مناسب مهدکودک‌ها را ندارد.

**مهدها به محلی برای نگه‌داری کودک تا بازگشت والدین تبدیل شده‌اند

مسئولان بهزیستی در جلسات مختلف اعلام کردند صرفاً از کودکان در مهدها نگه‌داری می‌‌شود در حالیکه باید توجه داشت یادگیری از بدو تولد آغاز می‌شود و آموزش کودک تا سن هفت سالگی اهمیت بسیاری دارد. آموزش نامناسب و گاه غلط اثرات منفی بسیاری بر روی کودک دارد و هم‌اکنون آموزش‌های نامناسب ارائه شده در مهدکودک‌ها یکی از آفت‌هاست.

با در نظر گرفتن حس عاطفی کودکان مهدها برای رشد عاطفی کودک برنامه‌ای ندارند و حتی با اجرای برنامه‌های غلط این حس از بین می‌رود. آموزش مستقیم به کودک از مهمترین اشتباهات در این سنین است. آموزش باید در خلال بازی باشد و کودک به طور غیرمستقیم برداشت‌های خود را انجام دهد و رشد یابد. خلاصه کردن آموزش ها به شکل مستقیم سبب لطمه به کودک می‌شود بدین ترتیب در بعضی مهد کودک‌ها، این ضعف‌ها سبب تربیت کودکان تابع و بدون خلاقیت می‌شود.

** اثرات مخرب موسیقی‌های تند، بلند و نامناسب بر جسم و روان کودک

چه آموزش‌هایی در مهدها ارائه می‌شود که معتقد به مفید نبودن و اثرات مخرب آن هستید؟

در برخی از مهدها شاهد پخش موزیک‌های تُند هستیم که ارتعاشات آن به ویژه تا سن سه سالگی اثرات مخربی بر شنوایی کودک دارد. در کشورهای خارجی مربیان مهدکودک‌ برای به خلاقیت ذهن و اندیشه کودکان آموزش دیده‌اند به عنوان مثال با رنگ آمیزی و طرح‌هایی که کودک از طبیعت کپی می‌کند مهارت ذهن و فکر او را افزایش می‌دهند.

استفاده از ارگ و موسیقی‌های تند و بلند در مهدکودک جایز نیست چرا که آهنگ‌های بلند و نامناسب با سن کودک، اثرات منفی بر سلامت جسمی و روانی او دارد و حتی می‌تواند قدرت تمرکز را کاهش دهد.

این سوال مطرح است، چرا مهدهای کودک برای ایجاد شادی بین کودکان از صداهای بلند و موسیقی‌های نامناسب سن آنها استفاده میکنند و از نواهای ملایم و حساب شده استفاده نمی‌شود؟ استفاده از موسیقی طبق چه برنامه و اصولی است و آیا قالب مشخصی برای آن تعریف شده است؟استفاده از موسیقی باید هدفمند و متناسب با سن کودکان باشد حتی می‌توان از موسیقی برای آموزش به کودک از جمله آموزش ریاضی استفاده کرد. موسیقی‌های تند حتی می‌تواند منجر به تحریکات فرهنگی نامتعادل و بیش فعالی کودک شود.

سن آموزش و تربیت در اسلام به سه دوره هفت ساله تقسیم می‌شود ولی متاسفانه در تربیت فرزندانمان به آن توجه نداریم و هم‌اکنون مهدهای کودک ما به روش مونته‌سوری که مبتنی بر تجربه‌گرایی و یک روش غربی است، اداره می‌شوند این روش در دنیا منسوخ شده است و حتی در کپی کردن از غرب نیز با تأخیر مواجه هستیم.

** تصویر ذهنی مادران از مهدکودک با واقعیت‌های موجود متفاوت است

برخی مادارن معتقدند که اگر فرزندشان به مهدکودک برود، اجتماعی شده و برای رفتن به مدرسه با مشکلی مواجه نمی‌شود، این تصور تا چه اندازه صحیح است؟

تصویری که هم‌اکنون مادران از مهدکودک در ذهن خود دارند با واقعیت‌های موجود متفاوت است. مادر تصور می‌کند که اگر کودک خود را به مهدکودک بفرستد،‌ او اجتماعی شده و آسانتر به مدرسه می‌رود، مادر این تصور را دارد که فرزندش در مهدکودک کار دسته جمعی و گروهی را می‌آموزد اما واقعیت این است که آموزش‌های ارائه شده در مهدها بسیار سطحی است و کودک در نهایت چند شعر یا رقص را می‌آموزد.

در حقیقت بازده مهدکودک‌ها آنچه تصور می‌کنیم، نیست چون آموزش‌های ارائه شده استاندارد نیست. حال این سوال مطرح می‌شود که در مهدها، کودکان چه می‌آموزند؟ آیا مهارت دست ورزی و خلاقیت را فرامی‌گیرند؟ آیا در تعامل و ارتباطات جمعی توانمند می‌شوند؟

برخی از مهدهای کودک مدعی آموزش زبان انگلیسی به کودکان هستند اما چند درصد از کودکان با این آموزش‌ها توانمند شده و قدرت مکالمه به زبان انگلیسی را پیدا می‌کنند؟‌به جرئت می‌توان مدعی شد که کمتر از 5 درصد کودکان به این توانمندی دست می‌یابند.

هم‌اکنون مهدهای‌کودک در کشور برنامه آموزشی مشخصی ندارند و خود نیز به این مسئله اعتراف داشته و تقاضا دارند متخصصان برای آنها برنامه آموزشی طراحی کنند.مهدها استاندادهای لازم در بحث آموزش را ندارند. کدام مادر است که تمایل ندارد ذهن فرزندش جست‌ وجوگر شود؟‌آیا آموزش‌های ارائه شده در مهدها افزایش تمرکز و قدرت خلاقیت کودک را منجر می‌شوند؟ باید گفت که هم‌اکنون در مهدها کودکان بی هدف و صرفاً با هدف گذراندن زمان تا آمدن پدر و مادر نگه‌داری می‌شوند.

** کودکان در مهدها بی‌هدف تا زمان رسیدن پدر و مادر نگه داشته می‌شوند

بهزیستی در بحث نظارت و اداره مهدهای کودک چگونه اقدام می‌کند؟

در شورای فرهنگی و اجتماعی زنان معتقدیم که آموزش و پرورش باید متولی مهدهای کودک در کشور باشد. شاید این موضوع مطرح شود که این نهاد در آموزش دانش‌آموزان نیز توانمند عمل نکرده است اما باید بین بد و بدتر یکی را انتخاب کرد. بهزیستی بر استاندارد ساختمان، نظافت و نحوه نگه داری کودکان در مهدها نظارت دارد در حالیکه مسئله اصلی بحث آموزش است.

مهدکودک‌ها نه تنها آموزش مفیدی ارائه نمی‌دهند بلکه موارد نادرست را جایگزین می‌کنند.آموزش‌های بی ربط که به هیچ عنوان کودک را برای ورود به دبستان توانمند نکرده و حتی دوگانگی آموزشی ایجاد می‌کند.

از سوی دیگر شاهد هستیم یونیسف برای مربیان مهدهای کودک و توانمندسازی آنها دوره‌های آموزشی دارد، چرا چنین دوره‌هایی را برای کشورهای اروپایی برگزار نمی‌کنند و چرا آنها از طرح‌های یونیسف استفاده نمی‌کنند؟سازمان بهزیستی همکاری تنگاتنگی با سازمان ملل دارد و 8 هزار مهدروستا در کشور داریم که توسط یونیسف برای آنها برنامه‌ریزی می‌شود.

یکی از ترفندهای سازمان ملل برای رخنه به یک کشور بهره‌مندی از خلأهای آموزش کودکان است و هم‌اکنون با ایجاد مهدروستاها در حال برنامه‌ریزی برای کودکان روستایی هستند.

شورای فرهنگی و اجتماعی زنان با دستور شورای عالی انقلاب فرهنگی از سال 85 بررسی مهدهای کودک را به صورت جدی آغاز کرد چرا که نسبت به وضعیت نامناسب مهدهای کودک گزارش‌ها و نارضایتی‌های متعددی از سوی خانواده‌ها اعلام شده بود.

معتقدیم نهادی باید متولی نظارت بر مهدهای کودک باشد که بحث آموزش و پرورش را دنبال می‌کند و بند دوم سیاست‌های ایجاد تحول در نظام آموزش و پرورش بر ارتقای جایگاه آموزش و پرورش به مثابه مهمترین نهاد تربیتی اشاره دارد به همین دلیل معتقدیم که مسئولیت باید به آموزش و پرورش واگذار شود.

بهزیستی می‌گوید چون اعطای مجوز تأسیس مهدکودک‌ها بر عهده این سازمان است بنابراین نظارت را نیز باید برعهده بگیرد اما این نگرش صحیح نیست چرا که بهزیستی در عملکرد خود ثبات کرده در بحث نظارت و اداره مهدهای کودک موفق نبوده است.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

17 میليون نفرمعتقدند شيركاكائو از شير گاو قهوه اي است

پستتوسط najm134 » چهارشنبه سپتامبر 27, 2017 2:45 pm

سطح آكاهي مردم امريكا:
17 میليون نفر معتقدند شيركاكائو از شير گاو قهوه اي است / بي اطلاعي نيمي از نوجوانان تهيه پنير از شير / خيار شور از خيار


تصوير

بیش از شانزده میلیون آمریکایی تصور می کنند شیرکاکائو مستقیما از گاو قهوه ای رنگ دوشیده می‌شود!
به گزارش مشرق، پایگاه اینترنتی روزنامه واشنگتن پست آمریکا نوشت: شمار قابل توجهی از افراد بزرگسال در آمریکا تصور می کنند شیرکاکائو محصول گاوهای قهوه ای رنگ است.
در گزارش این روزنامه به قلم کایتلین دوی آمده است: براساس نظرسنجی جدید آنلاین که موسسه ای موسوم به مرکز نوآوری لبنیات در آمریکا انجام داده است، هفت درصد افراد بزرگسال در آمریکا بر این باورند که شیرکاکائو از گاوهای قهوه ای رنگ دوشیده می شود.
این نظرسنجی به صورت ملی در سراسر آمریکا انجام شده است.
اگر یک حساب و کتاب ساده انجام دهیم مشخص می شود که این هفت درصد شامل شانزده میلیون و چهارصد هزار آمریکایی می شود. به عبارتی دیگر معادل جمعیت کل ایالت پنسیلوانیای آمریکا نمی دانند که شیر کاکائو مستقیما از گاو تولید نمی شود بلکه ترکیبی از شیرگاو، کاکائو و شکر است!
این روزنامه اطلاعات جالب دیگری را هم منتشر کرد و نوشت: تحقیقات وزارت کشاورزی آمریکا در اوایل دهه نود میلادی مشخص کرد که از هر پنج فرد بزرگسال در آمریکا، یک نفر نمی دانست که همبرگر از گوشت گاو تولید می شود.
کارشناسان بخش کشاورزی و دامداری آمریکا معتقدند در طی این دهه ها اطلاعات مردم آمریکا در بخش های کشاورزی و دامداری تغییر زیادی نکرده است.
سیسلی آپتن موسس مرکز غیرانتفاعی فود کورپس می گوید هم اکنون ما عادت کرده ایم هر ماده غذایی مورد نیاز را از فروشگاه تهیه کنیم درحالیکه هیچ آموزشی از طرف معلمان به کودکان داده نمی شود تا آنها بدانند که مواد غذایی طی چه فرایند هایی تولید می شوند تا به فروشگاه ها برسند؟
البته این آمار و ارقام در سراسر آمریکا یکسان نیست یعنی افرادی که در مناطق روستایی زندگی می کنند اطلاعات بیشتری درباره نحوه تولید مواد غذایی دارند.
دربرخی مناطق شهری آمریکا ناآگاهی درباره برخی اطلاعات ساده مربوط به مواد غذایی بسیار بالا است.
یکی از نمونه های جالب در مدرسه ای در منطقه شهری در ایالت کالیفرنیا رخ داده است. محققان از دانش آموزان پایه چهارم، پنجم و ششم پرسیدند که خیار شور چیست؟ پاسخ دانش آموزان نشان داد که بیش از نیمی از آنها نمی دانستند که خیارشور از خیار درست می شود! یا اینکه آنها نمی دانستند که پیاز و کاهو گیاه محسوب می شوند. همچنین از هر ده دانش آموز سه دانش آموز نمی دانستند که پنیر از شیر درست می شود!
یکی از نویسندگان آمریکایی در کتاب خود به نام "سواد آشپزخانه ای" می نویسد در اواسط قرن نوزدهم وقتی که بخش زیادی از آمریکایی ها به شهرها مهاجرت کردند، این امر باعث شد که تعداد کمتری از آنها درگیر تولید و فرآوری مواد غذایی باشند و به همین علت اطلاعات آنها در زمینه مواد غذایی کاهش یافته است.
گفتنی است نشریه های بیزنس اینسایدر، گلوبال نیوز کانادا، ایندیپندنت انگلیس و نیویورک دیلی نیوز نیز این خبر جالب را منتشر کردند.
منبع: خبرگزاری صدا و سیما
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

مقايسه محتوای دروس آموزشى كودك ايراني و آلماني و چيني

پستتوسط pejuhesh232 » يکشنبه دسامبر 03, 2017 5:15 pm

مقايسه محتوای دروس آموزشى كودك ايراني و آلماني و چيني


عصر ایران- علیرضا عابدین (روان شناس) در پژوهشی به بررسی و تحلیل داستان‌های کتاب فارسی کلاس اول در ایران و مقایسه آن با داستان‌های کتاب زبان کلاس اول در دو کشور شرقی و غربی یعنی چین، به عنوان نماینده فرهنگ جمع‌گرا و آلمان، به عنوان نماینده فرهنگ فردگرا پرداخته است.

او به این منظور تمامی داستان‌های کتاب فارسی اول ابتدایی در ایران، شامل ۵١ داستان منتشر شده در سال ١٣٩١، همچنین ۴۴ داستان از داستان‌های کتاب کلاس اول چین و ٢۶ داستان از مجموعه چهار کتاب کلاس اول آلمان را به عنوان نمونه پژوهشی انتخاب کرده است.

در این پژوهش، تحلیل روان‌شناختی با استفاده از یکی از معتبرترین آزمون‌های فرافکن تحلیلی - یعنی آزمون اندریافت موضوع که یکی از مناسب‌ترین آزمون‌ها برای تحلیل داستان است - انجام گرفته تا مشخص شود چه موضوعاتی در قالب تم اصلی داستان، چه نیازها و چه فشارهای محیطی توسط این کتاب های درسی به کودکان القا می‌شود و این موضوعات چه تفاوتی در دنیای شرق وغرب دارند. نتایج این پژوهش نشان می دهد نیازهای «پیروی » و اطاعت در ایران، «پیشرفت » در آلمان و «مهرورزی » در چین، سه نیاز اول و اصلی در سه کشور هستند. نیاز به «پیروی » و اطاعت به دو نوع «تسلیم » و «احترام » تقسیم شده است.

پرتکرارترین نیاز در ایران، «پیروی » از هر دو نوع و البته در بیشتر موارد از نوع «تسلیم » و در چین و آلمان فقط از نوع دوم یعنی «سپاس گزاری » است. نیاز «مهرورزی » پرتکرارترین نیاز در چین است که به شدت با ساختار جمع‌گرای شرقی مطابقت دارد. در مرتبه‌های بعدی نیاز «فهمیدن » و همچنین نیاز به «ارائه و بیان » در چین قراردارند.
به طور خلاصه می‌توان گفت کودک چینی به دنبال آن است که مهر بورزد، بفهمد و بفهماند. بعد از این سه نیاز که اساسا در ارتباط با دیگران (نیازهای جمعی) معنا پیدا می‌کنند، نیازهای شخصی‌تر مثل «پیشرفت » و «بازی » در چین، ظهور می‌کنند.

این در حالی است که بروز نیازها در آلمان درست وارونه چین است. در آلمان نیاز به «پیشرفت »، «بازی» و «شناخت » که نیازهای فردی و معطوف به خود هستند، در درجه اول قرار دارند و بعد از آنها نیاز «پیوندجویی » ظهور می کند. بنابراین کودک ایرانی می‌آموزد طلب‌کننده و گیرنده (تلویحا مصرف کننده و تنبل) باشد؛ کودک چینی اما می‌آموزد دهنده و بخشنده (تلویحا تولیدکننده و کارگر) باشد در حالی که کودک آلمانی اساساچیزی طلب نمی‌کند (تلویحا استقلال طلب) و حتی می توان گفت تا تا حدی دهنده است.

بر این پایه می‌توان نتیجه گرفت کودک ایرانی در کتاب درسی خود یاد می‌گیرد که مطیع و سربه زیر باشد. نگاه کودک ایرانی یا به سمت پایین است و یا از پایین به بالا نگاه می‌کند.
نگاه کودک چینی به اطراف است و یک نگاه دایره‌وار دارد، ولی کودک آلمانی یک حرکت و نگاه رو به جلو و هدف مند دارد. او به یک نقطه و هدف چشم می دوزد و تنها برای رسیدن به‌ آن در یک خط سیر مشخص می کوشد و در نهایت هم موفق است.

البته خلاصه محتوايي نقل شده از كتابهاي درسي سه كشور؛ اگر دقيق باشد، به معني آنچه كودك آن كشورها مي خواهد نيست
بلكه تنها نشاندهنده برنامه ريزي حكومتهاي ان كشورها بر اى سوق دادن نسل جديد ان كشورها به ان مفاهيم است،
كه ان موضوعات قاعدتا بر اساس كمبودها و فقدان ان عناوين يا دغدغه حكومتها براى فقدان ان عناوين است،
مثلا اگر اطاعت تعليم مي شود يا كمبود اطاعت در كشور وجود دارد يا نگراني از كمبود اطاعت هست،
و اگر مهرورزي اموخته مي شود يعني كمبود مهرورزي وجود دارد،
و همچينين اگر فردگرايي به كودك الماني اموزش داده مي شود برحسب تفكر اومانيستي غربي و خودمحوري است،
و صرف اينكه مثلا المان يا كشور اروپايي ديگري چيزي را اموزش مي دهد يه معني اين نيست كه بهترين است،
هرچند محتوا و روشهاى اموزشي ملل ديگر بايد مطالعه شود و كودك ايراني با توجه به جهان اطراف خود با امادگي لازم تربيت شود
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

خشونت دانش‌ آموزان دختر

پستتوسط najm134 » سه شنبه دسامبر 19, 2017 5:26 pm

خشونت دانش‌ آموزان دختر


گزارشی در مورد خشونت دانش‌ آموزان دختر

روزنامه قانون در گزارشی نوشت: یکی آستین مانتوی خاکستری رنگش را تا روی انگشت‌هایش پایین کشیده و دیگری موهای سرش را با پیشانی بند سیاه رنگ پوشانده است.

همکلاسی‌های دبیرستانی، خوشحال و خندان از در مدرسه بیرون می‌آیند و شروع می‌کنند به بلند بلند صحبت کردن. هر موضوعی راکه دم دست‌شان می‌آید،مسخره می‌کنند و می‌خندند و غش و ضعف می‌روند. بدن‌های لاغرشان زیر مانتوهای خاکستری‌های‌شان تاب می‌خورد و در هوا می‌چرخد. گاهی از شدت خنده‌ها یکی از آن‌ها روی زمین می‌افتد و بقیه برای بلند کردن او، روی زمین می‌افتند.

عابران پیاده‌ای که با فاصله زیاد توجهی به اطراف‌شان ندارند با شنیدن سروصدای‌شان راه‌شان را کج می‌کنند و خودشان را جلوی مدرسه می‌رسانند تا ماجرا را جویا شوند. عده ای به گمان اینکه دعوا و درگیری اتفاق افتاده، خودشان را به مهلکه می رسانند و همین که می‌بینند ماجرا درگیری و شوخی است، متعجب و مضطرب صحنه را ترک می کنند. دخترها آویزان هم می‌شوند و گاهی با دست يكدیگر را هول می‌دهند و می‌خندند. مینا، پیشانی‌بند مشکی را از زیر مقنعه‌اش بیرون می‌کشد و سر تراشیده‌اش پیدا می‌شود. مقنعه از روی سرش پایین می‌افتد و رفیقش مهری با کف دست به سر مینا می‌کوبد و بعد سر تراشیده‌اش را دست می‌کشد و می‌بوسد و قربان صدقه‌اش می‌رود.

بعد مهری آستین‌های مانتویش را تا آرنج بالا می‌دهد و مچ‌های باندپیچی شده‌اش معلوم مي‌شود. باند یکی از مچ‌های دستش را باز می کند و خط‌های خونی و زخمی روی پوست سفید رنگ دست‌هایش خودنمايي مي‌كنند. می‌خندد و ابروهایش را بالا می‌اندازد و به مینا می گوید:«این رو دیشب به یاد امیر نوشتم. دیشب یک ساعت باهاش تلفنی صحبت کردم و بعد تموم کردیم. اول گریه کردم و بعد رو دستم براش یادگاری نوشتم و عکس گرفتم تو تلگرام فرستادم». بعد گوشی‌اش را از داخل کوله اش بیرون می‌آورد و روشن می‌کند. صفحه اینستاگرامش را که اکانتی جعلی در آن ساخته و در پروفایلش عکسی غیرقابل تشخیص از موهایش گذاشته، باز می‌کند. عکس زخم‌های روی دستش را که برای امیر فرستاده، در اینستاگرامش منتشر کرده و صدها لایک گرفته است.

دوستان ناشناسش، همه او را تشویق کرده‌ و با جمله‌هایی مانند «ایول» «دمت‌گرم» «لیاقت همچین دختر شجاعی و جسوری رو نداشت»و... با او ابراز همدردی کرده‌اند. مینا و دو دختر دبیرستانی دیگر انگشت‌های دست‌شان را آرام روی زخم‌های مچ دست مهری می‌کشند و در سکوت به فکر فرو می روند. مینا می‌گوید:«قول میدم وقتی عکس دستت رو دیده، خون گریه کرده؛ شاید هم الان عین هر روز اومده دنبالت. بعد آن سوی خیابان را تماشا می‌کند تا ببیند حرفش صحت دارد یا نه. اثری از امیر و ماشینش نیست. مهری دوباره باندهای سفید رنگ را دور مچ‌های زخمی‌اش می‌بندد و چهار تایی با يكديگر افتان و خیزان می‌گویند، می‌خندند، می‌گریند و راه‌شان را می‌کشند و می روند.

اتفاقي كه ديگر نادر نيست

این اتفاق در ساعت دو بعدازظهر مقابل یکی ازمدارس تهران در خیابان گرگان افتاد. ماجرایی که خیلی از عابران پیاده با دیدن آن تعجب کردند و عده‌ای دیگر با بی‌تفاوتی از آن گذشتند. یکی از عابران پیاده آن خیابان، مادر و پدر این دانش‌آموزان نبودند چون شاید فکرش را نيز نمی‌کردند که دخترهای‌شان با چنین روش‌هایی نیاز به تخلیه خودشان داشته باشند؛چون راه‌های ارتباط برقرار کردن با دخترنوجوان‌شان را نمی‌دانند. حالا شاید اگر گذرتان به مدارس دخترانه بیفتد، تعداد زیادی از دختران را ببینید که برای خالی کردن خشونت‌های اطراف‌شان به خشونت علیه بدن‌های‌شان پناه می برند.

پدر و مادرهای بی خبر و دختران ناهنجار

ستاره 14 سال دارد و در دبیرستان رشته تجربی می خواند. مادر و پدرش هر دو معلم هستند و او را مجبور کرده اند که باید در رشته تجربی درس بخواند. او چند روز پیش با صورت زخمی به مدرسه آمد و وقتی مدیر از او پرسید چرا صورتش را زخمی کرده، گفت:« زمین خوردم» اما حقیقتش این بود که او در راه خانه در درگیری با پسری در خیابان، صورتش زخمی شده و نتوانسته از خودش دفاع کند. رو به‌روی آینه ایستاده بود و با تیغ موکت، خطی کج و عمیق روی گونه‌اش انداخته بود. وقتی درباره اتفاق آن روز از او می پرسم، آن‌قدر پریشان و مستاصل است که شانه هایش را بالا می اندازد و اشک از گونه هایش سرازیر می شود. می گوید:« اون روز تو مدرسه، معلم به خاطر کم کاری تو درس‌هايم بهم تذکر داد. خیلی حالم بد شد. من نمی‌تونم با کسی حرف بزنم یا با کسی ارتباط برقرار کنم. تو مدرسه خجالت کشیدم. اومدم تو خیابون، دوتا پسر با سرعت داشتن از تو کوچه رد می‌شدند. یکی‌شون با دست محکم کوبید به پشتم،افتادم زمین. صورتم زخمی شد.

نتونستم گریه کنم. رفتم خونه تیغ موکت بری رو برداشتم، کشیدم رو صورتم. آروم شدم. بعدش یک چسب گذاشتم روش تا کسی نبینه». ستاره این‌ها را می‌گوید و سرش را پایین می اندازد. پدر و مادر ستاره هر دو کارمند هستند و از صبح تا شب در خانه نیستند. شب ها که می‌آیند، نمی‌توانند وقت زیادی برای دخترشان بگذارند یا شاید خیال مي‌کنندكه دخترشان هر روز به مدرسه می رود و می‌آید و هیچ مشکلی نيز ندارد اما از جهنم درونش چیزی نمی دانند. نمی‌دانند که دخترشان برای رهایی از استرس‌ها و ترس های بیرون از خانه به آزار جسمی خودش پناه آورده است. دختراني مانند ستاره کم نیستند.

بازي خوني در مدارس

ماجرایی که از چندین سال پیش با عنوان خون‌بازی در رسانه ها مطرح شد، هنوز هیچ راه‌حلی از سوی مسئولان، برای آن در نظر گرفته نشده است. این در حالی است که هفته پیش، مهدی فیض، معاون پرورشی و فرهنگی وزیر آموزش و پرورش در نشست معاونان و روسای مناطق 14گانه آموزش و پرورش استان قزوین گفت: « با وجود بحران‌های رفتاری و بلوغ مربوط به دوران نوجوانی و جوانی تنها 15 درصد مدارس متوسطه دوم کشور دارای مشاور هستند».

این در حالی است که والدین همیشه به دنبال دبیرستان هایی می گردند که مشاوره تحصیلی مطمئنی به دختران‌شان بدهد تا هر چه زودتر سد کنکور را زیر پا بگذارند و به دانشگاه راه یابند. اما هیچ‌کدام از اینکه چرا دبیرستان ها مشاوره روان‌شناسی ندارند، شاکی و نگران نیستند. دیروز معصومه ابتکار در دیدار با وزیر بهداشت به موضوع خشونت در دختران نوجوان اشاره کرد.

او با بیان اینکه باید راه های پیشگیری از خشونت و مهارت‌های لازم را در دختران نوجوان در حوزه تعادل روحی و روانی و سلامت روان ایجاد کنیم ،گفت: «متاسفانه پیمایش‌ها نشان می‌دهند که تمایل به خشونت در دختران رو به افزایش بوده است. حال ‌براي پیشگیری از آن، ارائه آموزش‌های مناسب بايد صورت گيرد. امیدوارم در بحث مهارت‌های دوران بلوغ بتوانیم اقدامات درست و موثری انجام دهیم و کارگروهی را در این زمینه ایجاد کنیم».

ابتکار با بیان اینکه یکی از اقدامات موفق وزارت بهداشت، راه اندازی کلینیک‌های سلامت خانواده بوده که در حال حاضر به موانعی برخورد کرده است، گفت: « باید توجه کرد که با ارائه خدمات مربوط به سلامت خانواده می‌توان بخش مهمی از معضلات خانواده قبل و بعد از ازدواج را حل کرد. در کنار این موضوع ، ارائه محتوای آموزشی مناسب برای زوج‌های جوان نیز از تکالیف سیاست‌های کلی خانواده است که بتوانیم آموزش‌های مناسبی را در پنج سال ابتدای زندگی به زوج‌های جوان ارائه دهیم. ما در این زمینه آمادگی داریم تا به وزارت بهداشت کمک کنیم».
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

رواج فحشاء ميان دانش آموزان، فقط یک متهم ندارد

پستتوسط najm134 » پنج شنبه ژوئن 21, 2018 12:22 am

رواج فحشاء ميان دانش آموزان، فقط یک متهم ندارد


از دانش آموزان عزيزكرده آزاد و دسترس به هوشمند و اينترنت برسرعت تا پدران و مادران غیرمسؤول تا معلمان، دولت و مجلس و زارتخانه و برنامه ريزان كم سواد
آیا تنها مجرم یا محیط؛ مستحق سرزنش‌اند؟ قطعا نه. پدران و مادران زیادی هستند که به کودکان خود می بالند که با تاچ گوشی‌های هوشمند وارد گالری عکس‌هایشان می شوند!

روایت یک مدیر مدرسه با 400 دانش‌آموز از رفتار جنسی دو کودک:
سرویس بهداشتی در حیاط مدرسه قرار دارد . بین سرویس بهداشتی و دیوار اصلی مدرسه فاصله‌ی کوچکی است در امتداد سرویس بهداشتی.
در یکی از روزها که همه‌ دانش‌آموزان در کلاس‌هایشان حضور داشتند حرکت دو دانش‌آموز به سمت سرویس بهداشتی از دوربین مداربسته‌ مدیر مدرسه رصد شد و به‌طور اتفاقی دیدیم که دانش‌آموزان به‌جای رفتن به داخل سرویس بهداشتی به سمت آن راه باریک رفتند. معاون انضباطی بعد از حضور در آن منطقه با صحنه‌ای شوک‌آور مواجه شد و دید که دو دانش‌آموز پسر مشغول حرکات جنسی هستند. آن‌ها دانش‌آموزان باانضباط «کلاس ششم ب» مدرسه ما بودند.

وقتی پرس‌وجو کردیم رد پای چند دانش‌آموز دیگر هم در این ماجرا کشف شد. وجه مشترک اکثر آن‌ها داشتن گوشی‌های موبایل هوشمند بود. این کودکان با گریه توضیح دادند آن حرکات را بعد از دیدن فیلم‌های پورنو در گوشی تقلید می‌کردند.
ما آن مخفیگاه را بستیم و به پرسنل مدرسه درباره مراقبت‌های بیشتر آموزش و تذکر دادیم اما واکنش خانواده‌ها بعد از مطلع شدن درباره ماجرا عجیب بود. ابتدا ما را متهم به دروغ‌گویی کردند و گفتند بچه‌های آن‌ها «معصوم»‌تر از آن هستند که درباره این مسائل بدانند و سپس صرفا ما را مقصر دانستند.

مقصر این‌که چرا آن راه باریک را نبستیم. وقتی هم تلاش کردیم به‌صورت سربسته درباره موضوع به بچه‌های مدرسه آگاهی بدهیم عده زیادی از والدین با شدیدترین شکل ممکن به دفتر مدیریت هجوم آوردند که چرا ذهن بچه‌هایمان را «خراب» می‌کنید».(بخشی از گفت‌وگوی نگارنده با مدیر یک مدرسه پسرانه درباره اوضاع مدارس)

معصومیت ازدست‌رفته کودکان ؟

«شاید باورکردنی نباشد که یکی از دغدغه‌های ما در مدرسه نه صرفا کیفیت آموزشی و درگیری‌های هیجانی بچه‌ها که حضور چندنفره‌ی آن‌ها در سرویس بهداشتی و کلاس‌ها در زنگ ورزش یا تفریح است.

بعد از 20 سال فعالیت آموزشی معتقدم که دانش‌آموزان دیگر «معصوم» نیستند چون ما مجبور شده‌ایم برای آن‌ها «بپا» بگذاریم تا لباس همدیگر را از تن خارج نکنند! شوخی‌های این بچه‌ها از لمس بدن یکدیگر تا فحش‌های رکیک جنسی و تلاش برای کشاندن همدیگر به مخفیگاه هرروز حال من را بد و بدتر می‌کند».(بخشی از گفت‌وگوی نگارنده با معاون انضباطی یک مدرسه غیرانتفاعی دخترانه)

سواد تکنولوژی و اینترنتی دانش‌آموزان از معلمان پیشی گرفته است
۱۰۸ هزار مدرسه در ایران برای آموزش ۱۳.۵ میلیون دانش‌آموز وجود دارد و حدود یک‌میلیون معلم کار آموزش این کودکان و نوجوانان را بر عهده‌ دارند.
«بسیاری از معلمان فاقد اطلاعات لازم درباره تکنولوژی و حتی طرز استفاده از گوشی‌های موبایل هوشمند هستند. وقتی کامپیوتر مدرسه و یا حتی گوشی موبایل معلمان مشکلی ابتدایی پیدا می‌کند پسرم یا دانش‌آموزان دیگر باید آن را حل کنند چون از 10 معلم و دو معاون و یک مدیر هیچ‌یک قادر به حل آن مشکل نیستند.

سواد تکنولوژی و اینترنتی دانش‌آموزان از معلمان پیشی گرفته است و دانش‌آموزان به همین دلیل هنگام تدریس اعتماد و علاقه‌ای به تدریس و مثال‌های قدیمی شده معلمان ندارند».(اظهارات یک عضو انجمن اولیا و مربیان که مادر دو دانش‌آموز در مقطع راهنمایی و دبیرستان است)

جملات 8 ریشتری پدران و مادران و آزار جنسی کودکان

خبر آزار جنسی گروهی از دانش‌آموزان مدرسه‌ای در غرب تهران از سوی معاون مدرسه بار دیگر انگشت اتهام را به سمت آموزش‌وپرورش و معلمان دراز کرده است. خبری که احساسات هر شنونده‌ای را جریحه‌دار می‌کند و می‌تواند اعتماد عمومی را نسبت به یکی از مهم‌ترین نهادهای کشور خدشه‌دار کند. از ارشدترین مقام کشور تا وزیر آموزش‌وپرورش و کاربران شبکه‌های اجتماعی عصبانی هستند و خواستار رسیدگی.

آیا در این قبیل ماجراها و نه صرفا موضوع اخیر، تنها مجرم و یا محیطی که این فعل غیراخلاقی در آن رخ‌داده شایسته سرزنش است؟
قطعا نه. به‌طور مثال پدران و مادران زیادی هستند که به کودکان کم سن و سال خود افتخار می‌کنند چون از سن 3 سالگی یاد گرفته‌اند با تاچ گوشی‌های هوشمند وارد گالری عکس‌هایشان شوند و یا بازی‌های موبایلی انجام دهند.
تعداد دیگری از پدران و مادران که اتفاقا کم تعداد نیستند در سن پایین و حتی 7/8 سالگی برای بچه‌هایشان گوشی‌های هوشمند خریده‌اند و با اینترنت نامحدود و بدون کمترین نظارتی در اختیارشان گذاشته‌اند تا «دست ازسرشان بردارند».
برخی‌ از این پدر و مادران در طول روز درگیر یک‌لقمه‌نان هستند و تعدادی دیگر عاصی از درخواست توجه کودکانشان هنگام حضور مداوم آن‌ها در شبکه‌های اجتماعی و سرگرمی‌های دیگر، گوشی‌شان را جلوی‌ کودک پرت می‌کنند تا «ساکت شود».
آن‌ها معتقدند دلیلی ندارد کمبودها و سختگیری‌های پدران و مادرانشان را برای فرزندانشان تکرار کنند.
سن این پدران و مادران عموما حدود 40 سال است و بسیار مدرن می‌پوشند و می‌خورند و مسافرت می‌روند و «جملات 8 ریشتری» تربیتی و مقایسه وضعیت نامناسب آموزشی در ایران با جهان را در شبکه‌های اجتماعی برای هم فوروارد می‌کنند.
بی‌مسئولیتی بعضی از پدران و مادران در کنار مدیران ایران در حالی است که در بسیاری از کشورها سن استفاده از اینترنت و شبکه‌های اجتماعی برای کودکان حداقل ۱۳ سال است و اخیرا در بعضی از کشورها به ۱۶ سال افزایش‌یافته است.آن‌هم در شرایطی که عموما از برنامه‌های محدودکننده برای کودکان استفاده می‌کنند و اجازه می‌دهند که فقط از سایت‌های مخصوص سن خود بازدید کنند.
اما در اینجا به غیرمسئولانه ترین شکل ممکن و بدون نظارت گوشی موبایل، تبلت و لپ‌تاپ‌های متصل به دنیای بی‌مرز اینترنت را در اختیار کودکان قرار می‌دهند تا هر تصویر و فیلمی را مشاهده کنند و بدون نظارت از اطرافیان و هم‌مدرسه‌ای‌ها فیلم و عکس‌های جنسی کاملا نامناسب با سن خود دریافت کنند.

گزینش معلم از تکه‌های کفن میت تا سلامت روان
گفته شد که حدود یک‌میلیون معلم در مدارس ایران مشغول فعالیت هستند. چند معلم هنگام گزینش به‌جز پاسخ به سوالات عجیب مانند برشمردن تکه‌های کفن میت و مسائل سیاسی و عقیدتی با سوالاتی پیرامون سلامت روان و جنسی مواجه شده‌اند؟ آن‌هم معلمانی که اکثرا خود محصول یک جامعه نه‌چندان سالم هستند.
روز گذشته اعلام شد که فیلم تعرض به گروهی از دانش‌آموزان در مجلس به نمایش درآمد و هرکدام از نمایندگان مجلس ابراز تاسف کردند و هشدار دادند و خواستار حضور وزیر آموزش‌وپرورش در مجلس شدند.

نمایندگانی که سال‌هاست آموزش‌وپرورش در اولویت بودجه‌ریزی‌شان نیست؛ درست مانند دولت.
شرم‌آور است اما سال‌هاست که سرانه هر دانش‌آموز در مدارس دولتی ایران هزار تومان و حتی کمتر است.
نکته عجیب فقط این نیست.در عین حال آموزش‌وپرورش به مدیران مدارس می‌گوید که هزینه‌های جاری مدرسه بر عهده خودتان است.
هزینه‌های جاری مدرسه در 9 ماه تحصیلی شوخی‌بردار نیست. پول آب، گاز، برق، تعمیرات موردی و... نمایندگان مجلس مطلع هستند که آموزش و پروش در اوایل هرسال تحصیلی بخشنامه صادر می‌کند که مدیران حق دریافت وجه از اولیا را هم ندارند.
ازاین‌دست بخشنامه‌ها در حین سال تحصیلی هم صادر می‌کند. واقعا این حجم از تزویر و ریا در یک محیط آموزشی روان و انگیزه‌ای برای آموزش کیفی باقی می‌گذارد؟
بسیاری از پدران و مادران هم به طرز عجیبی نسبت به درخواست کمک به مدرسه موضع می‌گیرند آن‌ها ممکن است روزانه 5 هزار تومان برای خرید تنقلات در اختیار کودکانشان قرار دهند اما وای به‌روزی که نامه یا پیغامی مبنی بر همیاری یا هدیه به مدرسه به دستشان برسد.
آن‌ها فریاد سر می‌دهند و برای پیگیری موضوع راهی دفتر مدیران اداره آموزش‌وپرورش می‌شوند تا مدیر متخلف مدرسه را بازخواست و حتی برکنار کند.
نمایندگانی که روز گذشته فیلم مربوط به ماجرای تعرض به دانش آموزان را دیدند حتما نسبت به حقوق معلمان که یکی از پایین‌ترین دریافتی‌ها بین مجموعه‌های دولتی و حاکمیتی است باخبر هستند.

آن‌هم درحالی‌که ساعات کار مفید بسیاری از کارمندان در ایران روزانه حدود دو ساعت است که بر این اساس در طول هفته به ۱۱ ساعت هم نمی‌رسد. درحالی‌که در کلاس درس بعضی از معلمان 40 دانش‌آموز حضور دارد و بسیاری‌شان زیر سقف‌های غیراستاندارد تلاش می‌کنند تا بچه‌ها باسواد شوند.
این نمایندگان تاکید کردند که تا پایان سال 97 آموزش‌وپرورش حدود ۱۰ هزار میلیارد تومان کسری بودجه دارد در همان حال خبری از حضور مشاوران و مربیان پرورشی زبده در مدارس نیست. تا صحبت از مربی پرورشی می شود اما ذهن ها به سوی مربیان ایدیولوژیک می رود حال آن که منظور پرورش روح و ذهن بچه هاست نه الزاما آموزش های ایدیولوژیک.

البته آموزش‌وپرورش می‌گوید که برای برخی از معلمان دوره‌های ضمن خدمت و کمک‌آموزشی برگزار می‌کند. اما این دوره‌ها عموما باری به هر جهت و صرفا رفع تکلیف محسوب می‌شود و نه ارتقای دانشِ ‌آموزشی و ارتباطی تازه. نگاه بسیاری از معلمان و کادر مدارس ایران به‌جای آموزشی بودن عرف گرا است.
به اتفاقات رسانه‌ای شده سال‌های اخیر در مدارس توجه کنید؛ از کوتاه کردن تحقیرآمیز مو تا تنبیهات عجیب بدنی. به نظر می‌رسد برخی از آن‌ها همچنان آموزه‌های مکتب‌خانه‌ای را ارجح‌تر از متدهای روز آموزشی و تربیتی می‌دانند.

خطر جدی مانند بحران بزرگ اخلاقی در ایران

موج به وجود آمده هم طی روزهای آینده فراموش می‌شود مانند ده‌ها مورد تکان‌دهنده‌ی دیگر در ایران. اما باید بپذیریم که کشور ما با بحران بزرگ اخلاقی در تمام بخش‌ها مواجه است.
سلامت جنسی بسیاری از افراد با علامت سوالهای متعدد مواجه شده است. این را نه‌فقط آمارهای رسمی که آمارهای غیررسمی و بولتن‌های ویژه مدیران تائید می‌کند.
آموزش حلقه مفقوده ایران است. آموزش علمی و بومی‌شده و نه بخشنامه‌ای و آنچه در کشورهای دیگر مطابق فرهنگ آن‌ها وجود دارد.
گفته می‌شود سن مناسب شروع آموزش‌های آگاه ساز به کودکان درباره مسائل مختلف ازجمله سوءاستفاده‌های جنسی دوره پیش از دبستان است اما وقتی بسیاری از مناطق ایران فاقد مهدکودک است و تعداد زیادی از مهد‌ها و محیط‌های پیش‌دبستانی در ایران فاقد ابتدایی‌ترین امکانات آموزشی هستند و مربیانشان با کمترین دانش و حقوق شادی و بازی را از آن‌ها سلب کرده و برای کودکان فضای پادگانی ایجاد می‌کنند چگونه می‌توان انتظار عملی شدن چنین مسائل مهمی را داشت؟
باید بپذیریم در ایران تنها حاکمیت و شرعیات مانع طرح مباحث عمومی مانند آگاهی دادن درباره مسائل جنسی نیست.
بسیاری از جوانان تحصیل‌کرده و پدران و مادران جوان هم به‌شدت نسبت به حد و حدود و مسائل تربیتی صحیح ناآگاه هستند.در کنار معلمان و آموزش‌دهندگان این سرزمین، آن‌ها هم باید یاد بگیرند تا چرخه معیوب موجود در ایران اصلاح شود.

وقتي طبق آمار رسمي دولت هشتاد و پنج درصد دختران مدارس دوست پسر داشته و تجربه جنسي دارند؛ يعني لااقل هشتاد و پنج درصد پسران مثل همين مدارس هم همينطورند؛ اگر بيشتر نباشند، اين فضاي آموزشي نيازي به ناظم و مربي ورزشي خراب ندارد، همين مدرسه در سال اخير شاگردان را كه به استخر برده مورد تجاوز قرا رگرفته اند!! و متوجه نشده اند متعرض چه كسي بوده است!!! و عجيب است كه مجددا عجيب دانش آموزان را به همان استخر مي برند تا شايد متعرض را بشناسند!!! تدبير مديريت آموزشي و پرورشي!!!

وقتي برخي اولياي دانش آموزان فرهيخته بر روش تعاليم مكتب وحي و نيز كشورهاى پيشرفته اروپا؛ به هوم اسكول و مدرسه خانگي يا آموزش غيرحضوري مكاتبه اي روي مي آورند؛ چنان وزارت آموزش و پروش ايران با آنها برخورد امنيتي مي كنند گويا تجاوز به حقوق كودكان مي خواهد بشود يا فرقه داووديه امريكا (كه اخيرا توسط رهبري بعد از دهها سال كشته شدن مورد حمايت واقع شدند) تشكيل شده است!!!
حكومتي كه نمي تواند مديريت فضاي آموزشي كند براى چي به تحصيل حضوري در مدارس دولتي يا زير نظر دولتي الزام مي كند و بر سر تحصيل آزاد و غير حضوري خانگي و با اشراف والدين موانع مي تراشد (لعنت الله عليهم)
بخاطر ناداني و بي كفايتي متصديان بايد همه امور امنيتي و قضايي بشود تا توجه شود؟!
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

سؤالات چهار گزینه ای چگونه قدرت تفکر را از یک جامعه می گیرد؟

پستتوسط najm134 » سه شنبه آگوست 14, 2018 8:25 am


«زندگی تستی» ؛ سؤالات چهار گزینه ای چگونه قدرت تفکر را از یک جامعه می گیرد؟!


"برای هر مسأله و مشکلی، تنها یک راه حل وجود دارد" و این، گزاره ای غیر واقعی است و گاه، بسیار ناامید کننده و مخرب.
عصر ایران/ اندیشکده آموزش و پرورش؛ جعفر محمدی - سؤالات چهار گزینه ای یا همان تستی ، اختراع جالبی برای معلمانی است که نمی خواهند درگیر دستخط های کج و معوج و زیاده نویسی های دانش آموزان و دانشجویان شان شوند!

Image

در این مطلب نمی خواهم درگیر تست و نقد و بررسی آن شوم. بلکه صرفاً به بررسی اجمالی پیام ناگوار تست بسنده می کنم.

در هر سوال چهار گزینه ای ، تنها یک پاسخ درست است و بقیه پاسخ ها ، کاملاً مردود هستند، هر چند بخشی از پاسخ را در خود داشته باشند.
پیام نهفته در دل سیستم تستی برای کودکان و نوجوانان این است: "برای هر مسأله و مشکلی، تنها یک راه حل وجود دارد" و این، گزاره ای غیر واقعی است و گاه، بسیار ناامید کننده و مخرب.

پیام تست، که به طور ناخودآگاه منتقل می شود، در تضاد کامل با زندگی اجتماعی ما قرار دارد. ما باید یاد بگیریم و سپس به فرزندان یا دانش آموزان خود یاد بدهیم که برای حل هر مشکلی ، فقط به یک راه حل فکر نکنند بلکه راه های مختلفی را بررسی و طی نمایند.

یک معلم ریاضی که به دانش آموزانش می گوید تنها از فرمول و راهی که یاد داده است باید جواب را پیدا کنند، در واقع به دانش آموزانش یاد می دهد که برای حل مشکلات زندگی شان نیز همان راه پیموده یا توصیه شده توسط دیگران را طی کنند و خودشان به دنبال یافتن یا ایجاد راه های جدید نگردند چرا که هر مسأله ای فقط یک راه دارد!

"زندگی تستی"، که در آن فکر می کنیم برای هر مشکلی تنها یک راه وجود دارد که باید آن را از قبل آموخت، منشأ بسیاری از مشکلات ماست.
بسیاری از کسب و کارها ، به این خاطر شکست خورده اند که صاحبان شان ، فکر می کردند که تنها یک راه برای موفقیت وجود دارد و آن راه هم همان راهی است که موفق های قبلی طی کرده اند. با این حال بعد از تقلید از راه موفقیت آمیز قبلی ها، چون به هدف شان نرسیده اند، کار و بارشان را تعطیل کرده اند.

بسیاری از دانش آموزان از درسی مانند ریاضی گریزان هستند چون ریاضی آموزش داده شده در مدارس می گوید: "فقط همین یک راه!" در حالی که اگر راه های مختلفی یاد داده می شد، شاید دانش آموز با راه دوم یا سوم و ... کنار می آمد.

بسیاری از همسران از هم جدا شده اند، چون برای حل هر کدام ازمشکلات زندگی مشترک شان، تنها به راه حل های انجام یا توصیه شده توسط دیگران بسنده کرده اند و هرگز ننشسته اند که راه های جدیدتری بیابند چون اساساً یاد نگرفته اند که ممکن است راه دیگری هم وجود داشته باشد.

هیچ اشکالی ندارد در نظام آموزشی کشور به ویژه در دوره ابتدایی و اول متوسطه،گاه آزمون های تستی هم برگزار شود ولی به جای این که همه شان چهار جوابی باشند با یک سوال درست و سه نادرست، می توان سوالات سه، چهار یا پنج گزینه ای طراحی کرد و در هر سوال از یک تا چند گزینه صحیح داشت تا این پیام را انتقال دهند که در زندگی نیز می توان برای یک مسأله چندین جواب را دنبال کرد؛ حتی می توان همه گزینه ها را نادرست طراحی کرد و از دانش آموز خواست، گزینه صحیح را خودش بنویسد. هدف از این روش، گشودن کردن فکر دانش آموزان و رهایی آنها از پیش فرض هاست. (در دوره متوسطه دوم جهت آماده سازی دانش آموزان برای مسابقات علمی می توان از تست های مرسوم استفاده کرد.)
فراموش نکنیم که دوران مطلق انگاری به پایان رسیده است و نسل جدید را باید برای عصری آماده کرد که در آن، باید یک پدیده را از زوایای گوناگون ببینند و برای رسیدن به یک مقصد راه های مختلفی را پیش روی خود ببینند و انتخاب کنند و حتی خود راه های جدیدی بسازند و بروند و پیشنهاد کنند. عصر جدید، زندگی تستی را بر نمی تابد.
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am


بازگشت به آلوده شناسى


Aelaa.Net