آلودگی آموزشی

مديران انجمن: najm134, najm134, najm134

آلودگی آموزشی

پستتوسط najm134 » پنج شنبه ژانويه 02, 2014 9:43 am

بسم الله الرحمان الرحیم
najm134
 
پست ها : 2045
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

آموزش و پرورش خوزستان را سنی نشین می داند!

پستتوسط najm134 » پنج شنبه ژانويه 02, 2014 9:47 am

به گزارش شیعه آنلاین،در روزهای اخیر در مجالس و محافل استان خوزستان، صحبت از دسته گل جدید آموزش و پرورش است.
آموزش و پرورش در اقدامی نابخردانه و در ضمن بررسی وضعیت جمعیتی شیعیان و اهل سنت، استان خوزستان را منطقه ای سنی نشین معرفی کرده است.

این اقدام مورد اعتراض و انتقاد علمای شیعه در استان خوزستان قرار گرفته و مسأله برای بررسی و پیگیری بیشتر به مراجع ذیربط ارجاع داده شده است.
در این تصویر که به کتاب جغرافی سال سوم دبیرستان رشته علوم انسانی، صفحه ۱۵۹ مربوط می شود، می بینید که استان خوزستان با رنگ سبز کم رنگ کشیده شده و این یعنی منطقه ای سنی نشین است!


تصوير
najm134
 
پست ها : 2045
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

آلودكي آموزشي و تفريحات

پستتوسط najm134 » دوشنبه آگوست 25, 2014 7:12 pm

بازيهاي رايانه اي با ويران كردن مقدسات و آسيب به نمادهاى ايماني

به گزارش «شیعه نیوز»، بازی‌های رایانه‌ای خارجی به دلیل جذابیت در طراحی و تولید و همچنین استفاده از صحنه‌های خشونت آمیز و درگیری، در بین گروه کودک، نوجوان و جوان مورد استقبال قرار می‌گیرند. کشورهای غربی از فناوری پیشرفته‌تری نسبت به ما برخوردار بوده و لذا باید با ارتقای سطح علمی در تولید و ارایه محصول داخلی در کنار محصولات خارجی قرار گیریم و حق انتخاب را به مخاطب دهیم. در این صورت است که می توان جلوی تخریب این قبیل بازی های غربی در ذهن و جان کودکان مان دارند را بگیریم.

گفتگوی ذیل با حجت الاسلام محمدمسلم وافی، کارشناس رادیو معارف و مسئول مؤسسه روایتگران نور در خصوص تخریب باورها و ارزش های دینی در بازی های رایانه ای است که از نظرتان می گذرد: می توانید مثال هایی از بازی های رایانه ای که هم اکنون در بازار و در دسترس کودکان هستند نام ببرید که در آنها بطور مستقیم و غیرمستقیم به آموزه های دینی و ملی ما حمله می شوند؟ بله، بسیاری از کارتون‌های خارجی، بازی های کامپیوتری، یک مدل زندگی غربی را ارائه می کنند. اگر مردم با سبک زندگی و مدل زیستن غربی‌‌ها آشنا شوند و مضرات آن را بدانند قطعا تغییر رویه خواهند داد و از آن حذر می‌کنند.

یکی از نکاتی که در بازی های رایانه ای باید مورد توجه قرار بگیرد این است که میزان تکرار در این بازی ها زیاد است فلذا چشم کودکان به نمادهایی که در این بازی ها دیده می شود عادت کرده و خو می گیرند و وقتی کودکی تصویر را 100 بار و 200 بار و بیشتر می بینند نسبت به آن تخدیر می شود و 60 درصد این بازی ها در گیم نت ها به صورت دوبله و 40 درصد آنها نیز به زبان فارسی کلا ساخته شده و در اختیار کودکان قرار گرفته اند و کودکان براحتی درجریان مضامین این بازی ها قرار می گیرند .

مانند بازی "سام ماجراجو در پرسپلیس" که به زبان فارسی دوبله شده است و فرزند ما باید در ایران وارد تخت جمشید شود و ایرانی هایی را بکشد که دو ویژگی دارند اول آنهایی که سر در بدن ندارند چون شعور ندارند و دومی اینگه دو گل در دست دارند زیرا آنها تروریست هستند. بچه وارد فضایی اسلامی با گنبد، محراب و گلدسته می شود و به یک نقطه ای باید شلیک کند و اگر در دوربین آن زوم کنید این عبارت را می بینید "انا مدینه العلم و علی بابها". چرا باید بچه به آن شلیک کند برای اینکه غولی در بالای این عبارت ایستاده است و برای کشتن او ناخودآگاه این نوشته در زاویه چشم او قرار می گیرد و با این تکرار بچه شرطی می شودکه باید به اسم ائمه (علیه السلام) و پیامبر (صلی الله علیه واله) شلیک و هتک حرمت کند.

در بازی دیگری که در سراسر ایران با نام های مختلفی وجود دارد که یکی از آنها "خون آشام" است یک شخصیت در این بازی وجود دارد که تمام ویژگی هایی که ما برای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) تعریف کرده ایم را دارد و این فرد باید به بیت المقدس برود و در این بازی این فرد افراد را از پشت سرشان می کشد.در بازی دیگری به نام "شاهزاده پرشیا" غیر از محتوای غیراخلاقی بچه ها چهار شمشیر می بینند که باید از بین آنها انتخاب کنند "سیف الفارس الغدیر"، "سیف الفارس المنتغم"، "سیف الفارص المعتدی" که اسم های امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) است.

بازی بین المللی "کاسبر" که متاسفانه هر ساله وزارت ارشاد این بازی را برگزار می کند و نفر اول این بازی را جالب است که به کربلا می فرستد هم از جمله این بازی های مخرب غربی است که در یکی از مپ های این بازی بچه ها باید افرادی را بکشند که سه ویژگی دارند، پیشانی بند قرمز، ریش و شلوار پلنگی و قیافه آنها کاملا شبیه بسیجی ها است و وقتی کشته می شوند چهره های زشتی پیدا می کنند در همین بازی ها اسرائیلی ها خوش تیپ هستند.

در بازی" آر جی آر 2 "زمینه بازی صوت قرآن است که بچه ها باید آن را قطع کنند یا در بازی" اویل 4" دری که باید منفجر شود تا دختر رئیس جمهور آمریکا را نجات دهند دقیقا همان در مسجدالنبی (صلی الله علیه واله) است.

این بازی ها از طرف چه شرکت هایی و با چه اهدافی ساخته می شوند؟
افراد می توانند با سرچ این بازی ها در اینترنت آنها را ببینند و خود متوجه شوند آیا سخنان ما واقعا درست است یا خیر؟ سازندگان و کمپانی هایی که این بازی ها را می سازند اکثرا صهیونیستی هستند مانند والت دیزنی که مورداک مدیر آن است و میلیون ها دلار هزینه می کنند و کارتون ها، انیمیشن ها و بازی های رایانه ای را با اهداف خاص و برای تاثیر روی افکار کودکان در سراسر دنیا می سازند تا آنها را با فرهنگ و آدابی که مدنظرشان است بار بیاورند.

آنها گاهی هزینه های بسیار زیادی که زمانبر است را انجام می دهند و فقط کیفیت کار برایشان مهم است حال اگر این فیلم بخواهد 7 تا 10 سال هم ساختش طول بکشد برایشان مهم نیست روی آن سرمایه گذاری هنگفت می کنند تا به مقاصد شوم شان به راحتی برسند. که از جمله این برنامه های زمان بر کارتونی به نام "فرار مرغی" است که 60 میلیون دلار هزینه برده و در حال کار کردن روی آن هستند.

ضربه زدن به معارف و مبانی دینی در این بازی ها و کارتون ها به حدی زیاد است که در هر کدام از این بازی ها می توان به طور اهم یکی از این موارد را نام برد بطور مثال در بازی "جی تی آی" کافی است کودک یک بار این بازی را انجام دهد به خاطر نوع پوشش زنان در این بازی قضیه حیا دیگر برای فرزندان ما تمام شده و بیرنگ می شود.
najm134
 
پست ها : 2045
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

«آي‌كيوي بالا» خوشبختي نمي‌آورد*

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه اکتبر 28, 2014 10:40 pm

«آي‌كيوي بالا» خوشبختي نمي‌آورد


دكتر محسن رناني

داغ کنید
عدالت، يا افقي است تا عمودي. عدالت افقي در آموزش يعني همان تعداد صندلي و كلاس و معلم و ساير امكانات آموزشي كه شهرها دارند روستاها هم بايد داشته باشند (به نسبت جمعيت‌شان).
اما عدالت عمودي مي‌گويد تفاوت‌ها را لحاظ كن و به نسبت فقر آموزشي‌شان، بيشتر روي روستاها سرمايه‌گذاري كن. نظام آموزشي ما از نظر ظاهري، حتي عدالت افقي را هم برآورده نكرده است چه رسد به عدالت عمودي. اما داستان بي‌عدالتي آموزشي در ايران بسيار عميق‌تر است. نظام آموزشي ما با غفلت از تقويت «توانايي توسعه» در كودكان ما، به گسترش يك بي‌عدالتي بين نسلي دامن زده است.

«توسعه» يعني رفتن به سوي يك «جامعه انساني» كه مسائل‌اش را با بيشترين مشاركت و با كمترين هزينه حل و فصل مي‌كند؛ خواه مساله توليد باشد، خواه مشكل توزيع باشد، خواه چالش سياسي باشد، خواه بحران اجتماعي.

توسعه يعني حاكميت تدريجي «عقلانيت جمعي» بر فرايندهاي اجتماعي و اقتصادي (به جاي حاكميت سنت يا فرمان بر اين فرايندها).

حاكميت عقلانيت با تقويت همزمان دو بعد ذهني ما تحقق مي‌يابد: بعد حافظه‌اي ذهن و بعد تحليل ذهن نيز با دو بازو تقويت مي‌شود:

آموزش و پرورش. بدون پرورش، ذهن تبديل به يك ماشين حافظه‌دار محاسبه‌گر مي‌شود. پرورش است كه اين ماشين حافظه‌دار محاسبه‌گر را «جنبه انساني» مي‌بخشد اگر «جنبه انساني» ذهن آدمي را از آن بگيريم، در واقع امكان تحقق «عقلانيت جمعي» را از آن گرفته‌ايم و بنابراين توانايي تحقيق «توسعه» را از او گرفته‌ايم.

ما با غفلت از جنبه انساني ذهن كودكانمان (پرورش) توانايي آنان را در مشاركت در فرايندتوسعه از بين برده‌ايم. كودكان ما وقتي آموزش‌شان تمام مي‌شود. در بهترين حالت اگر آموزش‌شان خوب بوده باشد، به ماشين‌هاي حافظه‌دار محاسبه‌گر تبديل مي‌شود. پس وقتي رانندگي مي‌كند، فقط گاز مي‌دهد چون مي‌داند (مغزش محاسبه مي‌كند) كه با گاز دادن زودتر به مقصد مي‌رسد اما توانايي درك اين كه «ترافيك يك سيستم جمعي است كه تنها با مشاركت و رعايت همه، حل مي‌شود» را ندارد. همچنين وقتي وارد عرصه سياست مي‌شود، وعده‌هاي تهي مي‌دهد چون مي‌داند با وعده بيشتر راي بيشتري كسب مي‌كند اما توانايي درك اين را ندارد كه دموكراسي يك «بازي تكراري» است كه اگر بر فريب بنا شود، وارد چرخه تخريب خواهد شد. بنابراين نظام آموزشي ما با تمركز بر بخش حافظه‌اي و بعد آموزشي ذهن، در حال تكثير يك بي‌عدالتي تاريخي است.

عدالت مي‌گويد انسان بايد محور هر گونه سياست يا سرمايه‌گذاري باشد نه چيز ديگر، در غير اين صورت سرمايه‌ها حرام مي‌شود و سياست‌ها ناكام مي‌ماند. بنابراين هر گونه ناكارآيي سرمايه‌ها و سياست‌ها نيز نوعي بي‌عدالتي است. در آموزش، همه سامانه‌ها و فناوري‌ها و سخت‌افزارها و نرم‌افزارها بايد در خدمت «انسان» باشد نه «آموزش». قرار است آموزش، خودش ابزاري براي بهروزي انسان‌ها باشد پس نبايد در آموزش، «انسان» فراموش شود. آموزش‌هايي كه فقط روي حافظ متمركز مي‌شود به جاي انديشه، در بطن خود نوعي بي‌عدالتي دارند چون بر بخش غيرانساني مغز متمركزند. بخش غيرانساني مغز همان است كه ربات هم دارد، حيوان هم دارد. بخش انساني مغز همان توانايي انديشيدن و تمييز دادن و انتخاب كردن‌هاي «اجتماعي» است كه ربات و حيوان ندارد.

سازماندهي نظام آموزشي ما بر محور بهره هوشي IQ است و تمركز براي آي‌كيو از نوع تمركز بر سخت‌افزار مغز يا تمركز بر بخش حافظه‌اي مغز است. براي ارتقاي جنبه انساني ذهن يا همان «پرورش» بايد بر هوش اجتماعي EQ افراد متمركز شويم. آي‌كيو يابهره هوشي، يك توانايي است مانند همه توانايي‌هاي ديگر ما كه قرار است در خدمت بهروزي انساني باشد. انساني كه هوش اجتماعي پاييني دارد هر چه بهره هوشي بالايي هم داشته باشد. بهروزي‌اش افزايش نمي‌يابد. بلكه آن بهره هوشي، با تقويت بعد محاسبه‌گري انسان‌ها موجب رقابت‌هاي شديدتر و رفتارهاي غيرانساني‌تر ميان آنها خواهد شد.

نظام آموزشي ما بر آموزش و استفاده حداكثري از بهره هوشي متمركز شده است، در حالي كه تحقق عدالت، مشروط به توجه بر جنبه اجتماعي و مناسبات انساني ذهن است. نظام آموزشي ما حافظه را تقويت مي‌كند ولي هوش اجتماعي يعني آموزش توانايي زيست انساني را رها كرده است. نظام آموزشي ما هدفش دانشمندسازي است نه توانمندسازي
. نظام آموزشي كه دانشمندسازي مي‌كند اما توانمندسازي نه، نظام بي‌رحم و ناعادلانه‌اي است. در چنين نظامي هر چه دانش بيشتري در ذهن كودكان تزريق كنند آنان را از يك زندگي انساني پرمحتوا دور مي‌كنند. به اين ترتيب دانش‌آموزان ما تبديل به ماشين مي‌شود و يا تبديل به دانشمندان بي‌رحم و بي‌اخلاق. چنين نظام آموزشي در دوره‌هاي بين نسلي به عنوان يك ماشين مولد بي‌عدالتي عمل مي‌كند.

*ارائه شده به همايش توسعه و عدالت آموزشي
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

در مدارس جمهوری اسلامی ایران چه می گذرد؟!

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه نوامبر 03, 2015 7:29 pm

در مدارس جمهوری اسلامی ایران چه می گذرد؟!


به گزارش شیعه آنلاین، در نقاط مختلف جهان درگیری، جنگ، نزاع، رقابت و تلاش برای نابودی دیگران به چشم می خورد.

این وضعیت در خاورمیانه بیش از دیگر نقاط جهان است. البته این مسأله علت های بسیار زیادی دارد که در اینجا هدف ما بحث و بررسی این موضوع نیست.

اما به دلیل این وضعیت در جهان و خاورمیانه، فضای داخلی جمهوری اسلامی ایران نیز دارای مشکلات و دردسرهای بسیار زیادی در زمینه های مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و غیره است از همین رو توان اصلی مسئولان مختلف بخصوص دولتی ها بجای اینکه صرف پیشبرد و بهبود وضعیت اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و غیره باشد، صرف مقابله با این مشکلات می شود.

به عبارت دیگر باید گفت واقعیت این است که در ایران بجای برنامه ریزی درست و دراز مدت در زمینه های مختلف، بخش زیادی از توان، بودجه و وقت افراد، ارگان ها و مسئولان صرف مقابله با مشکلات موجود می شود.

از همین رو ما شاهد آن هستیم که نه تنها مشکلات در زمینه های مختلف حل و کم نمی شود بلکه روز به روز وضعیت بدتر و وخیم تر می شود و به سمت ناکجا آباد پیش می رود.

یکی از موضوعات اصلی که در حال حاضر با مشکل اساسی مواجه شده، مسأله آموزش و پرورش دانش آموزان است. شاید در وهله اول، مخاطب بگوید با این همه مشکلات موجود، موضوع آموزش و پرورش مسأله اصلی و اساسی به شمار نمی رود اما با توجه به اینکه دانش آموزان نسل های آینده این مملکت هستند، اگر از هم اکنون به درستی برای آنان برنامه ریزی نشود، نسل آینده این کشور به سمت همان ناکجا آباد خواهد رفت.

حال این برنامه ریزی چه در زمینه آموزش های علمی دانش آموزان باشد و چه در زمینه آموزش های دینی و فرهنگی آنان.

متأسفانه به دلیل عدم برنامه ریزی و حتی نظارت خوب و مفید بر آموزش های مختلف بخصوص آموزش های دینی و فرهنگی در مدارس، گاهی دیده و شنیده می شود که بجای اینکه معلم در راستای ترویج دین و فرهنگ اسلامی گام بردارد، مسیری معکوس را طی می کند.

در همین راستا یکی از دانش آموزان هنرستان (ک) در منطقه یک تهران، با ارسال مطلبی برای پایگاه خبری شیعه آنلاین از مطرح شدن شبهات دینی توسط معلم دینی در این مدرسه خبر داد.

وی در این باره نوشت: معلم دینی ما بنام آقای (ا) بجای اینکه به ما دین و فرهنگ اسلامی را یاد بدهد، موضوعات ضد دینی و ضد فرهنگی می آموزد و شبه هایی را مطرح می کند که دانش آموزان را به شک می اندازد.

این دانش آموز که از ترس برخورد مسئولان با وی خواست نامش فاش نشود، در ادامه به عنوان مثال گفت: معلم ما یک بار گفت مگر نمی ‌گویید امام حسين به بهشت رفته است؟ پس چرا برای او گریه می کنید؟!

و یا یک بار دیگر گفت: ادیان مختلف با یکدیگر فرقی ندارند! کاری نداریم قرآن درست است یا نه، باید ببینیم روی ما چقدر تاثیر می گذارد! این چه معنایی دارد که قرآن تحدی کرده است؟ هیچ کلامی را نمی ‌توان مثلش را آورد زیرا اگر همان کلام را بیاوريم که قبول نیست و اگر کلامی شبیه آن را بیاوریم، مثل آن نیست!

این دانش آموز در پایان گفت: این قضیه را از طریق یکی آشنایانمان به مسئولان ارشد ایران اطلاع دادیم و انشاءالله در اسرع وقت با وی برخورد شود و تدابیر لازم برای نظارت بیشتر بر مسائلی که معلمان مطرح می کند، اتخاذ شود.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

تدريس ناصبي در دانشگاه مشهد

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه نوامبر 09, 2015 4:13 pm

تدريس ناصبي در دانشگاه مشهد


استاد ناصبي در دانشكاه آزاد اسلامي در بايتخت معنوي جهان (مشهدمقدس) به عنوان تربيت بدني تدريس مي كند و ضمن زير سؤال بردن عقيده (مستند حتى به روايات سني) صدها مليون شيعه

استاد دانشگاه آزاد مشهد: حضرت فاطمه (س) بر اثر سرطان کبد از دنیا رفت!

این استاد دانشگاه ازاد مشهد ماجرای شهادت حضرت فاطمه را ساخته انگلیس برای تفرقه شیعه و سنی دانست و گفت: ایشان به احتمال قوی بخاطر بیماری سرطان کبد ! از دنیا رفتند.

اين استاد بدون اينكه تخصصي در تاريخ و يا احوالات معصومين داشته باشد، و يا حتى بهره اى و تخصصي در طب جديد و بزشكي قانوني داشته باشد، و يا نمونه برداري از جسد مطهر حضرتش داشته باشد، به اظهار نظر دروغ اقدام كرده است، و برخلاف شواهد و كزراشهاى معتبر تاريخي كه حضرتش رشيداندام و قوي البنيه و سالم بوده اند و تنها بعد فاجعه در خانه و دجار هجمات و لطمات شدن در آن حوادث مصدوم و در عرض سه ماه به شهادت رسيدند

شرق پرس: خانم ص.ن از اساتید دانشگاه آزاد اسلامی با اشاره به اینکه ماجرای در و دیوار با حمایت کارگزارن سفارت انگلیسی ها در بهارستان تهران و در راستای اهداف آنان آغاز شده است

وی افزود : حضرت زهرای زار و نزاری که ۴ بچه داشته و در ۱۸ سالگی رفته و به احتمال قوی سرطان کبد داشته !!!

وی ضمن تفرقه افكني بين سنيان و شيعيان؛ اعتقادات اهل تسنن (به اهل بيت) را نسبت به اهل تشیع بیشتر دانست!!!

و به دانشجویانی که به او انتقاد کردند با لحنی تند گفت: جناب عمر فردی قوی هیکل درشت و بسیار جنگاور و بسیار علاقمند به پیامبر بوده است!!!

وی ۲۵ سال خانه نشینی مولا علی (ع) را هم سیاسی خواند و افزود : صاحب دین ۲۵ سال خانه نشین بود که به خاطر سیاست و کار خانم عایشه، بود.

تابناک خراسان رضوی در پایان نوشت: گفتنی است فایل صوتی این خزعبلات و تحریفات این مدرس دانشگاه در تابناک استان موجود است که به سبب عدم نشر بیشتر این توهمات و اباطیل فعلا از انتشار آن معذوریم.

با اعتراض عمومي دانشگاهيان و اقشار مختلف مردم دانشگاه آزاد مجبور به پيگيري اين امر كرديد و مدرس مذكور را از تدريس تعليق نمود
حکم استاد هتاک دانشگاه آزاد مشهد صادر شد


در پی هتاکی استاد دانشگاه آزاد مشهد به ساحت حضرت زهرا(س)، هیئت انتظامی هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی مشهد تشکیل و حکم تعلیق استاد مورد نظر از کار و تدریس تا رسیدگی نهایی صادر شد.

به گزارش مشرق، حکم هیئت انتظامی هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی برای استاد خاطی این دانشگاه صادر شد.

بر مبنای این حکم، فعالیت این استاد دانشگاه در حوزه کار و تدریس به تعلیق درآمد.

در این حکم آمده است: ضمن تشکر و قدردانی از توجهات و پیگیری‌های آیات عظام، ائمه جمعه به ویژه امام جمعه محترم مشهد، گروه‌ها، نهادها و تشکل‌های انقلابی و امت حزب‌اللهی و شهیدپرور مشهد و اعتماد ایشان به مسئولان دانشگاه در زمینه رسیدگی به موضوع استاد خاطی دانشکده تربیت بدنی دانشگاه آزاد اسلامی مشهد به اطلاع می‌رساند: هیئت انتظامی هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی مشهد تشکیل و حکم تعلیق استاد مورد نظر از کار و تدریس تا رسیدگی نهایی صادر شد و به تائید ریاست محترم دانشگاه آزاد اسلامی خراسان رضوی رسید.
منبع: فارس

نمونه هايي از گزارشهاى بزرگان سنيان درباره آتش زدن خانه وحی و حمله به حضرت زهرا عليها السلام توسط جانيان سقيفه


بی تردید شناخت ظلم و بیان مظلومیّت، نقش مهمّی در تشخیص حق و باطل از یکدیگر دارد. این مسأله تا آنجا مورد اهمیّت است که امام باقر علیه السلام فرمودند:

«مَن لَم یَعرِف سُوءَ مَا أُتِیَ إلَینا مِن ظلمنا وذِهابِ حَقنِا وَ مَا نُکِبنَا بِه فَهُوَ شَریکٌ مَن أتی إلَینا فِیمَا وَلینا بِهِ» (عقاب الاعمال شیخ صدوق: ص ۴۶۵)

«هر کس سختی و ناروائی آنچه که بر ما آل محمّد آمده است از ظلم و ستمی که بر ما روا داشتند و حقوق که از ما به یغما بردند و گرفتاری هائی که ما به آن دچار شدم نشناسد؛ با مرتکب آن شریک می باشد.»

بالاترین و اولین جنایت علنی و همگانی به آل الله علیهم السلام هجوم های متعدد به خانه وحی و به شهادت رساندن حضرت صدیقه طاهره و حضرت محسن سلام الله علیهما می باشد به گونه ای که امام صادق علیه السلام در مورد آن فرمودند:

«وَ لاَ کَیوم مِحنَتِنا بِکَربَلاء وَ إن کانَ یَومُ السَّقیفه وَ إحراقُ النّارِ عَلَی بابِ أمیرِ المُؤمِنینَ وَ الحَسَن وَ الحُسَینِ وَ فَاطِمه وَ زَینَب وَ امِ کُلثوم وَ فِضه وَ قَتلُ مُحسَنٍ بَالرّفسَه أعظمَ وَ أَدهَی وَ أمرَّ لأنّه أصلُ یَومِ العَذابِ» (بحارالانوار ج۵۳، ص۲۳، باب ۲۵ ؛ الهدایه الکبری ۴۱۷؛ نوائب الدهور: ج ۳، ص۱۵۷ )

«و هیچ روزی مانند روز مصیبت ما در کربلاء نیست، اگرچه روز سقیفه و آتش به پا کردن بر در خانۀ امیرالمؤمنین و حسن و حسین و فاطمه و زینب و ام کلثوم و فضه و کشتن محسن با لگد، بالاتر و سخت تر و تلخ تر است. چرا که اصل روز عذاب و سختی آن روز است.»

اما علاوه بر ضرورت شناخت ظلم ـ و بالاخص اول ظلمی که به اهل البیت علیهم السلام شد، ـ ضرورت دیگری نیز برای واکاوی جریان هجوم وجود دارد و آن انکار ظلم و ایجاد شبهات برای تبرئه ساختن ظالمین می باشد. از این رو برآن شدیم تا مسأله به «آتش کشیدن درب خانه وحی» را از منابع عامه رصد کنیم، باشد تا مقبول درگه اهل البیت علیهم السلام افتد.


برخی اسناد آتش زدن به خانۀ وحی از منابع سنيان

۱٫ ابی بکر عبد الله بن محمد بن القاضی بن ابی شبیه (متوفای ۲۳۵ ق) وی از اساتید محمد بن اسماعیل بخاری بوده (تاریخ الصغیرالبخاری ج ۱ ص ۹ – ۱۰٫)، احمد حنبل، بخاری، مسلم، وأبو داود، وابن ماجه، و نسائی از او روایت نقل کرده اند.

ابن ابی شیبه در کتاب «المصنف» می‌گوید:

«أنه حین بویع لأبی بکر بعد رسول الله کان علی والزبیر یدخلان على فاطمه بنت رسول الله فیشاورونها ویرتجعون فی أمرهم، فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمه فقال: یا بنت رسول الله! والله ما من أحد أحب إلینا من أبیک وما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک وأیم الله ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک إن أمرتهم أن یحرق علیهم البیت قال: فلما خرج عمر جاؤوها فقالت: تعلمون أن عمر قد جاءنی وقد حلف بالله لئن عدتم لیحرقنّ علیکم البیت وأیم الله لیمضین لما حلف علیه» (ابن ابی شیبه، المصنف: ج۸ ، ص ۵۷۲ ؛ البته در چاپ بیروت: ج۷، ص۴۳۲، ح۳۷۰۴۵)

«هنگامى که مردم با ابى بکر بیعت کردند، على و زبیر در خانه فاطمه (سلام الله علیها) به گفتگو و مشاوره مى پرداختند و این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه (سلام الله علیها) آمد و گفت: اى دختر رسول خدا! محبوب ترین فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو، خود تو!!! ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند. این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتى على (علیه السلام) و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر به على (علیهم السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد!»

۲٫ ابومحمد عبدالله بن مسلم بن قتیب دینوری معروف به ابن قُتَیبَه (متوفای۲۷۶ ق) درکتاب خود می گوید:

»وإن أبا بکر تفقد قوما تخلفوا عن بیعته عند علی کرم الله وجهه، فبعث إلیهم عمر، فجاء فناداهم وهم فی دار علی، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب وقال: والذی نفسه عمر بیده. لتخرجن أو لأحرقنها علی من فیها فقیل له: یا أبا حفص، إن فیها فاطمه؟ فقال: وإن

فی روایه أن عمر جاء إلى بیت فاطمه فی رجال من الأنصار ونفر قلیل من المهاجرین»

( ابن قتیبه، الامامه والسیاسه: ج۱، ص۱۲، تحت عنوان «کیفَ کانَت بیعه علی أبی طالب کرَّمَ الله وجهه» با ذکر سند از عبدالله بن عبدالرحمن انصاری روایت کرده است. چاپ مصر.)

«همانا ابی بکر از قومی که از بیعت او سرپیچی کرده اند و نزد علی (علیه السلام) بودند جویا شد. پس ابوبکر، عمر را به دنبال آنها که در خانه علی (علیه السلام) جمع شده بودند فرستاد آنها از خارج شدن از خانه خودداری نمودند. در این هنگام عمر دستور داد که: هیزم حاضر کنید و خطاب به اهل خانه گفت: قسم به آن کس که جان عمر در دست اوست! باید خارج شوید و الاّ خانه را با اهلش به آتش می کشم. شخصی به او گفت: آیا می دانی که فاطمه (سلام الله علیها) در این خانه است؟! عمر گفت:اگرچه فاطمه در خانه باشد!»

۳٫ احمدبن یحیی معروف به «بلاذری» (متوفی ۲۷۹ ق) از برجسته ترین تاریخ نگاران و نسب شناس بزرگ عامه، در کتاب خود می نویسد:

«إن أبابکر أرسل إلی علی یرید البیعه، فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیله فتلقته فاطمه علی الباب فقالت فاطمه: یابن الخطاب! أتراک محرّقا علیّ بابی؟! قال: نعم، و ذلک أقوی فیما جاء به أبوک» (احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف: ج۱، ص۵۸۶، تحت عنوان «امر السقیفه»، ح۱۱۸۴، چاپ مصر.)

«همانا ابابکر برای بیعت گرفتن از علی، به دنبال وی فرستاد، پس علی بیعت نکرد. در این هنگام عمر با شعله ای آتش روانه خانه علی شد، فاطمه (سلام الله علیها) در پشت درب با او مواجه شده و گفت: ای پسر خطاب! آیا تو را در حال آتش زدن خانه ام می بینم؟! عمر گفت: آری! این کار من از دین پدر تو محکم تر است. (چنان به این کار مُصرم همانگونه که پدرت به دینش مصر بود بلکه بیشتر از او بر این کارم اصرار دارم.)»

۴٫ محمد بن جریر طبری (متوفی۳۱۰ هـ ق) نیز در کتاب خود می نویسد:

«عن زیاد بن کلیب قال: أتى عمر بن الخطاب منزل علىّ وفیه طلحه والزبیر ورجال من المهاجرین فقال: واللّه لأحرقنّ علیکم أو لتخرجنّ إلى البیعه» (محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک: ج۲، ص۴۴۳، چاپ بیروت)

«زمانی که طلحه و زبیر و عده ای از مهاجران در خانه علی (علیه السلام) جمع شده بودند عمر بن خطاب به آنجا آمد و گفت: به خدا قسم! برای بیعت خارج شوید والا خانه را بر شما می سوزانم.»

۵٫ شهاب الدین ابو عمرو احمد بن محمد معروف به ابن عبد ربه اندلسی(متوفی۳۲۸ ق) درکتاب خود می نویسد:

«الذین تخلّفوا عن بیعه أبی بکر: علىّ والعباس، والزبیر، وسعد بن عباده، فأمّا على والعباس والزبیر فقعدوا فى بیت فاطمه حتّى بعث الیهم أبو بکر عمر بن الخطاب لیخرجوا من بیت فاطمه وقال له: إن أبوا فقاتلهم. فأقبل عمر بقبس من نار على أن یضرم علیهم الدار فلقیته فاطمه فقالت: یابن الخطاب! أجئتلتحرق دارنا؟ قال: نعم أو تدخلوا فیما دخلت فیه الأمه فخرج علی حتى دخل على أبی بکر» (ابن عبد ربه، عقدالفرید: ج۳، ص۶۴، چاپ مصر. عقد الفرید ۴/ ۲۶۰، چاپ مکتبه هلال.)

«کسانی که با بیعت ابی بکر مخالفت کردند علی (علیه السلام)، عباس زبیر و سعد بن عباده بودند. اما علی (علیه السلام) و عباس و زبیر در خانه فاطمه (سلام الله علیها) نشسته بودند تا اینکه ابوبکر به عمر دستور داد: «اگر از خارج شدن از خانه خودداری کردند باآنها به جنگ بپرداز.» پس عمر با شعله ای ازآتش روانه خانه فاطمه (سلام الله علیها) شد تاآنجا را به آتش بکشد. درآن هنگام عمر با فاطمه (سلام الله علیها) برخورد کرده فاطمه (سلام الله علیها) به وی گفت: ای پسر خطاب! آیا برای آتش کشیدن خانه ما آمدی! عمر گفت: آری! مگر آنکه با ابوبکر بیعت کنید چنانچه امت چنین کردند…»

۶٫ ابوالحسن علی بن الحسین مسعودی معتزلی شافعی(متوفای۳۴۶ ق) درکتاب خود صریحاً به آتش زدن خانه اشاره و آن واقعه را از صرف یک تهدید بیرون آورده است و تصریح به آتش زدن می کند:

«فَأقامَ أمیرُ المُؤمِنین وَ مَن مَعَه مِن شِیعَتِه فِی مَنزِلِه بِما عَهَدَ إلَیه رَسُولُ اللهِ فَوَجَهُوا إلَی مَنزِلِه، فَهَجَمُوا عَلَیهِ وَ أحرَقُوا بَابَه» (علی بن الحسین مسعودی، اثبات الوصیه: ص۱۴۲)

«… پس امیرالمؤمنین (علیه السلام) با عده ای از پیروان و شیعیانش در منزلش دست به مبارزه (منفی) زدند چون پیامبر به وی چنین دستوری داده بود در این هنگام عده ای به خانه اش حمله ور شده و به آنجا هجوم آوردند و درب خانه اش را به آتش کشیدند …»

۷٫ یوسف بن عبداللَّه معروف به ابن عبدالبر قرطبى (متوفای ۴۶۳ ق)، از بزرگان علم حدیث، فقیه، مورخ و آگاه از انساب است. نقل وی تقریبا مانند ابن ابی شیبه است الا اینکه به جای جملۀ «آتش خواهم زد» آورده است «کاری را انجام خواهم داد.» تا از این طریق از سفاکی و هتاکی و رسوایی خلیفۀ خود کم کند. او می گوید:

«انّ علیّاً و الزبیر کانا حین بویع لأبی‏بکر یدخلان علی فاطمه فیشاورانها و یتراجعان فی أمرهم فبلغ ذلک عمر فدخل علیها عمر فقال: یا بنت رسول‏اللَّه ما کان من الخلق أحد أحبّ إلینا من أبیک و ما أحد أحبّ إلینا بعده منک و لقد بلغنی انّ هؤلاء النفر یدخلون علیک، و لئن بلغنی لأفعلنّ و لأفعلن ثمّ خرج و جاءوها فقالت لهم: إن عمر قد جاءنی وحلف لئن عدتم لیفعلن وایم الله لیفین بها»(ابن عبدالبر قرطبى، الاستیعاب: ج۳، ص۹۷۵ ؛ ابن ابى شیبه، المصنف: ج۸، ص۵۷۲ )

«علی (علیه السلام) و زبیر هنگامی که با ابوبکر بیعت می‏شد، به خانۀ فاطمه (سلام الله علیها) رفت و آمد کرده و با او در این زمینه به مشورت می‏پرداختند. چون خبر رفت و آمد آنان به گوش عمر رسید، نزد فاطمه (سلام الله علیها) آمد و گفت: ای دختر رسول خدا! کسی محبوبتر از پدر تو برای ما نیست، همچنان که پس از رسول خدا، تو از دیگران نزد ما محبوبتری. به من خبر رسیده که آنان به خانه شما وارد می‏شوند. اگر بار دیگر چنین خبری به من برسد، چنین و چنان خواهم کرد! سپس خانه را ترک گفت و پس از رفتن او علی و زبیر وارد خانه شدند، پس فاطمه (سلام الله علیها) به ایشان گفت: عمر به نزد من آمد و قسم خورد که اگر دوباره به اینجا آمدید قسم به خداوند که چنین و چنان می کنم. و قسم به خدا که وی چنین خواهد کرد.»

۸٫ در کتاب مقاتل بن عطیه (متوفای۵۰۵ق) صریحاً به آتش زدن خانه اشاره و آن واقعه را از صرف یک تهدید بیرون آورده است:

«ان ابابکر بعد ما اخذ البیعه لنفسه من الناس بالارحاب و السیف و القوه ارسل عمر، و قنفذاً و جماعه الى دار على و فاطمه و جمع عمر الحطب على دار فاطمه و احرق باب الدار» (الامامه و الخلافه، مقاتل بن عطیه، ص۱۶۰ و ۱۶۱ که با مقدّمه اى از دکتر حامد داود استاد دانشگاه عین الشمس قاهره به چاپ رسیده، چاپ بیروت، مؤسّسه البلاغ)

«هنگامى که ابوبکر از مردم با تهدید و شمشیر و زور بیعت گرفت ، عمر ، قنفذ و جماعتى را به سوى خانه على و فاطمه (سلام الله علیهما) فرستاد وعمر هیزم جمع کرد و درِ خانه را آتش زد…»

۹٫ ابوالفتح محمد بن عبدالکریم شهرستانی (متوفای ۵۴۸ ق) نیز چنین می نویسد:

«فقال أی النظام إن عمر ضرب بطن فاطمه یوم البیعه حتى ألقت الجنین من بطنها وکان یصیح أحرقوا دارها بمن فیها وما کان فی الدار غیر علی فاطمه و الحسن و الحسین» (محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل والنحل: ج۱، ص۵۷، چاپ بیروت.)

«از جمله عقاید نظام آن بود که عمر در روز بیعت به شکم فاطمه (سلام الله علیها) ضربه زد که منجر به سقط شدن نوزاد وی از شکمش شد. و دائم فریاد می زد: خانه را با اهلش به آتش بکشید. در حالی که کسی در خانه نبود مگر علی و فاطمه و حسن و حسین.»

(خطیب بغدادی در ج۶، ص۹۶، از «تاریخ بغداد» در مورد نظام می گوید: «ابراهیم بن سیار ابواسحاق النظام، یکی از بزرگان اهل نظروکلام بود و بر مذهب معتزلی، و او در این مورد کتابهایی دارد.»؛ ابن حجر عسقلانی در «لسان المیزان» ج۱، ص۹۶، می نویسد: «ابراهیم بن سیار (نظام) من رؤوس المعتزله و کان شاعرا بلیغا و له کتب کثیره فی الاعتزال»)

۱۰٫ ابن ابی الحدید معتزلی (متوفای ۶۵۵ ق) نیز به نقل از جوهری چنین می نویسد:

«فَقَالَ عُمَرُ: وَالّذِی نَفسِی بِیَدِه لَتَخرُّجَنَّ إلَی البِیعهِ أو لأَحرقَنَّ البَیتَ عَلَیکُم»

«… عمر به طرف آنها حرکت کرده و به آنها گفت: قسم به آن کس که جانم در دست اوست یا اینکه برای بیعت کردن از خانه خارج شوید یا آنکه خانه را بر شما به آتش می کشم.» (ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه: ج۱، ص۱۶۴ و ج ۶، ص ۴۸)

و آن چه خانه ای؟ خانه ای که جبرئیل برای ورود به آن اذن می گیرد. و همچنین در همان صفحه از قول ابی بکر جوهری می نویسد:

«فاتاهم عمر لیحرق علیهم البیت فخرج الیه الزبیر بالسیف و خرجت فاطمه تبکى و تصیح فنهنهت من الناس» ( ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه: ج ۶، ص ۴۸؛ السقیفه جوهرى، ص ۵۰)

«… در این هنگام عمر جهت آتش زدن خانه بر ایشان حمله ور شد که زبیر با شمشیر از خانه به طرف عمر خارج شد. فاطمه (سلام الله علیها) گریان و فریاد کنان بیرون آمد و از مردم شکوه سر داد.»

۱۱٫ اسماعیل بن علی معروف «ابى الفداء» (متوفای ۷۳۲ق) در کتاب معروف خود به نام «المخصتر فی اخبار البشر»، گزارشی نزدیک به آنچه ابن عبد ربه در «عقد الفرید» آورده است، نقل کرده و می‏گوید:

«ثم ان ابابکر بعث عمر بن خطاب الى على و من معه لیخرجهم من بیت فاطمه رضى الله عنها و قال: ان ابوا علیک، فقاتلهم. فاقبل عمر بشئ من نار على ان یضرم الدار فلقیته فاطمه رضى الله عنها و قالت الى این یابن الخطاب؟ اجئت لتحرق دارنا؟ قال نعم، او تدخلوا فیما دخل فیه الامامه. فخرج على حتى اتى ابابکر فبایعه

کذا نقله القاضى جمال الدین ابن وصال و اسنده الى ابن عبدربه المغربى» (ابی‏الفداء و کتاب المختصر فی اخبار البشر- المختصر فی اخبار البشر ۱/ ۱۵۶، ط دار المعرفه، بیروت تاریخ ابى الفداء، ج ۱، ص ۱۶۵)

«ابوبکر عمر بن خطاب را به سراغ على و کسانى فرستاد که با او بودند، تا آنها از خانۀ فاطمه (سلام الله علیها) بیرون سازد و به او گفت: اگر نپذیرفتند، با آنان بجنگ. عمر با پاره اى آتش راهى شد که خانه را آتش زند. فاطمه (سلام الله علیها) او را دید گفت: کجا، اى پسر خطاب؟ آیا آمده اى خانه ى ما را آتش بزنى؟ گفت: آرى مگر آن که با امت هماهنگ شوید و با ابوبکر بیعت کنید. پس على نزد ابوبکر رفت و با او بیعت کرد.

قاضى جمال الدین پسر واصل چنین روایت کرده است و این مطلب را به ابن عبدربه مغربى نسبت داده است.»

در اعتبار کلامی ابی‏الفدا همین بس که ذهبی می‏گوید: او دوستدار فضیلت و اهل آن بود و برای او محاسن زیادی هست. (ابن حجر، الدرر الکامنه:ج ۱، ص۳۷۲(

۱۲٫ احمد بن عبدالوهاب قرشی معروف به نویری (متوفای ۷۳۳ق) شاعر و ادیب معروف مصری مؤلف کتاب «نهایه الارب فی فنون الادب» است که زرکلی در «الاعلام» ج۱، ص۱۶۵، آن را ستوده و می‏گوید: حقایقی در این کتاب از مورخان دیرینه نقل شده است که کتابهای آنان به دست ما نرسیده است، مانند «ابن الرقیق»، «ابن رشیق» و «ابن شداد». نویری در کتاب یاد شده، رویداد خانه‏ی حضرت زهرا سلام الله علیها را چنین نقل می‏کند:

«روی أبوعمر بن عبدالبر، بسنده عن زید بن أسلم، عن أبیه: ان علیّاً والزبیر کانا حین بویع لأبی‏بکر، یدخلان علی فاطمه، یشاورانها فی أمرهم، فبلغ ذلک عمر، فدخل علیها، فقال: یا بنت رسول‏اللَّه ما کان من الخلق أحد أحبّ إلینا من أبیک و ما أحد أحبّ إلینا بعده منک، و قد بلغنی انّ هؤلاء النفر یدخلون علیک و لئن بلغنی لأفلعنّ و لأفعلنّ! ثمّ خرج و جاءوها، فقالت لهم: إنّ عمر قد جائنی و حلف إن عدتم لیفعلنّ و أیم اللَّه لیفینّ» (احمد بن عبدالوهاب قرشی، نهایه الارب فی فنون الأدب: ج ۱۹، ص ۴۰، نگارش نویری، چاپ قاهره، ۱۳۹۵ )

ترجمه‏ی این بخش در روایت ابن عبدالبر گذشت.

۱۳٫ ابن شحنه ابوالولید محب الدین محمدبن محمد (متوفای ۸۱۵ ق) در تاریخ خود می نویسد:

«ان عمر جاء الى بیت على لیحرقه على من فیه فلقیته فاطمه فقال: ادخلوا فیما دخلت فیه الامه» (تاریخ ابن شحنه در حاشیه ى الکامل: ج ۷، ص ۱۶۴٫)

«عمر آمد، خانه ى امیرالمؤمنین (علیه السلام) را با هر که در آن است، آتش زند، فاطمه (سلام الله علیها) او را دید (به فاطمه سلام الله علیها) گفت: آنچه را امت پذیرفته اند، پذیرا شوید.»

۱۴٫ جلال الدین سیوطی (متوفای ۹۱۱ ق)، دانشمند ذوفنون و سخت کوش قرن نهم، در کتاب «مسند فاطمه» رویداد خانه دخت گرامی پیامبر را چنین نقل می‏کند:

«عن أسلم انّه حین بویع لأبی‏بکر بعد رسول‏اللَّه صَلَّی اللَّهُ عَلیْهَ وَ اله وَ سَلَمَ کان علی و الزبیر یدخلون علی فاطمه بنت رسول‏اللَّه صَلَّی اللَّهُ عَلیْهَ وَ اله وَ سَلَمَ و یشاورونها و یرجعون فی أمرهم، فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتی دخل علی فاطمه، فقال: یا بنت رسول‏اللَّه، واللَّه ما من الخلق أحد أحب إلیّ من أبیک و ما من أحد أحبّ إلینا بعد أبیک منک، و أیم اللَّه ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک أن أمرتهم أن یحرق علیهم الباب، فلما خرج علیهم عمر جاءوا، قالت: تعلمون أنّ عمر قد جاءنی و قد حلف باللَّه لئن عدتم لیحرقنّ علیکم الباب، و أیم اللَّه لیمضینّ لما حلف علیه» (جلال الدین سیوطی، مسند فاطمه (سلام الله علیها): ص ۳۶، چاپ مؤسسه کتب ثقافیه بیروت.)

سیوطی این حدیث را از مصنف ابن ابی‏شیبه گرفته است و گفتار ابن ابی‏شیبه قبلا ترجمه شد.

۱۵٫ ولی اللَّه بن مولوی عبدالرحیم دهلوی هندی حنفی (متوفای ۱۱۷۶ ق) در کتاب «ازاله الخفاء» (که به زبان فارسی نوشته) درباره‏ی حوادث ایام سقیفه چنین می‏نویسد:

«در همین ایام مشکلی دیگر که فوق جمیع مشکلات توان شمرد پیش آمد و آن این بود که: زبیر و جمعی از بنی هاشم در خانه حضرت فاطمه رضی الله تعالی عنها جمع شده، در باب نقض خلافت، مشورتها به کار می‏بردند و حضرت شیخین آن را به تدبیری که بایستی بر هم زدند.» (ازاله الخفاء: ج ۲، ص ۲۹، ناشر اکیدمی، ط لاهور.)

سپس نصّ تاریخ را که زید بن اسلم از پدرش نقل کرده که قبلا از «مصنَّف» ابن أبی‏شبیه نقل کردیم، یادآور می‏شود.

۱۶٫ عبدالفتاح عبدالمقصود از بزرگان معاصر مصری، داستان هجوم به خانۀ وحی را در دو مورد از کتاب خود آورده است که ما به آن‌ اشاره می‌کنیم:

إنّ عمر قال: والذی نفسی بیده ، لیخرجنَّ أو لأحرقنّها علی من فیها…! قالت له طائفه خافت الله ورعت الرسول فی عقبه: یا أبا حفص ! إن فیها فاطمه … ! فصاح لا یبالی: و إن … ! واقترب وقوع الباب، ثم ضربه واقتحمه … وبدا له علیّ … . ورنّ حینذاک صوت الزهراء عند مدخل الدار… فإن هی إلاّ رنه استغاثه أطلقتها : یا أبت رسول الله … تستعدی بها الراقد بقربها فی رضوان ربّه علی عسف صاحبه، حتی تبدّل العاتی المدل غیر إهابه ، فتبدّد علی الأثر جبروته ، وذاب عنفه وعنفوانه و ودّ من خزی لو یخرَّ صعقاً تبتلعه مواطئ قدمیه ارتداد هدبه الیه … وعند ما نکص الجمع وراح یفرّ کنوافر الظباء المفزوعه أمام صیحه الزهراء ، کان علیّ یقلّب عینیه من حسره وقد غاض حلمه وثقل همّه وتضبضت أصابع یمینه علی مقبض سیفه کهمّ من غیظه أن تغوض فیه … (عبد الفتاح عبد المقصود، الإمام علی بن أبی طالب، ج۴ ، ص۲۷۴-۲۷۷ و ج۱ ، ص۱۹۲-۱۹۳ )

عمر گفت: قسم به کسی که جان عمر در دست او است، بیرون بیایید و الا خانه را بر سر ساکنانش به آتش می‌کشم! گروهی که از خدا می‌ترسیدند و حرمت پیامبر را در نسل او نگه می‌داشتند، گفتند: ای أبا حفص! فاطمه در این خانه است. و او بی پروا فریاد زد: باشد ! عمر نزدیک آمد و در زد ، سپس با مشت و لگد در کوبید تا به زور وارد شود ، علی (علیه السلام) پیدا شد.. صدای ناله زهرا در آستانه خدا بلند شد . آن صدا ، طنین استغاثه‌ای بود که دختر پیامبر سر داده و می‌گفت : پدر ! ای رسول خدا …می‌خواست از دست ظلم یکی از اصحابش او را که در نزدیکی وی در رضوان پروردگارش خفته بود ، برگرداند ، تا که سرکش گردن فراز بی پروا را به جای خود نشاند و جبروتش را زایل سازد و شدّت عمل و سختگیریش را نابود کند و آرزو می‌کرد قبل از این که چشمش به وی بیفتد ، صاعقه‌ای نازل شده او را در یابد. وقتی جمعیت برگشت و عمر می‌خواست همچون آهوان رمیده، از برابر صیحه زهراء فرار کند، علی از شدّت تأثیر و حسرت با گلوی بغض گرفته و اندوهی گران، چشمش را در میان آنان می‌گردانید و انگشتان خود را بر قبضه شمشیر فشار می‌داد و می‌خواست از شدت خشم در آن فرو رود.

و باز در همان کتاب می‌نویسد:

«و هل علی السنه الناس عقال یمنعها أن تروی قصه حطب أمر به ابن خطاب فأحاط بدار فاطمه و فیها علی و صحبه، لیکون عده الاقناع أو عده الایقاع…» ) ترجمه برگرفته شده از کتاب علی بن ابی طالب تاریخ تحلیلی نیم قرن اول اسلام ـ ترجمه المجموعه الکامله الامام على بن ابیطالب، عبدالفتاح عبدالمقصود ـ مترجم سید محمود طالقانى ، ج ۱ ، ص ۳۲۶ تا ۳۲۸ ، چاپخانه افست حیدری.)

«مگر دهان مردم بسته و بر زبانها بند است که قصه هیزمی را که زاده خطاب دستور داده بود که در درب خانه فاطمه جمع کنند بازگو نکنند؟! آری زاده خطاب دور خانه را که علی و اصحابش در آن بودند محاصره کرد تا بدین وسیله آنان را قانع سازد یا بی محابا بتازند!»

«… آری چنین گفته شده که عمر بن خطاب در این روز در حالی که در میان اصحاب و معاونینش به طرف خانه فاطمه (سلام الله علیها) حرکت می کرد به این نتیجه رسید که: آتش بهترین وسیله برای حفظ وحدت و آرامش میان مسلمانان است.» (عبدالفتاح عبدالمقصود، الامام علی بن ابی طالب، ج۱، ص۱۹۰، چاپ بیروت.)

۱۷٫ محمد حافظ ابراهیم از شعرای معاصر و مهم عامه (متوفای ۱۳۵۱ ق) است که به «شاعر نیل» شهرت دارد. او در قصیده خود تحت عنوان عمر و (امیرالمؤمنین) علی (علیه السلام)، یکی از افتخارات عمر را این دانسته است که در خانه‏ی علی آمد و گفت: اگر بیرون نیایید و با ابی‏بکر بیعت نکنید خانه را به آتش می‏کشم و لو دختر پیامبر در آنجا باشد.[۱] او در دیوان خود می سراید:

«و قَــــولهٍ لعَــلیٍّ قــــالـَها عُـــمَرُ أکـــرِم بســامِعِها أعظِــمْ بـمُلقیها

حرقتُ دارَک لا أبقِی علیک بها إن لم تُبایع و بنتُ المصطفی فیها

ما کان غــیرُ أبی‏حـَفْصٍ یَفُوُه بها أمامَ فــارِسِ عــدنانٍ و حامــِیها» (محمد حافظ ابراهیم، دیوان، ج۱، ص۸۲، در قصیده عمریه.)

«چه نیکوست سخن عمر به (امیرالمؤمنین) علی (علیه السلام) شنونده این کلام را گرامی بدار و گوینده اش را بزرگ بدار، که گفت: به آتش می کشم خانه ات را و نمی گذارم در آن بمانی، در صورتی که بیعت نکنی اگر چه دختر محمّد (صلی الله علیه واله وسلم) در آن خانه باشد. جز ابوحفص (عمر) کسی جرأت گفتن چنین سخنی را در برابر شهسوار عدنان و مدافع وی نداشت.»

۱۸٫ عمر رضا کحاله از بزرگان معاصر عامه و مؤلف کتاب «أعلام النساء»، در شرح زندگی دخت گرامی پیامبر می‏نویسد:

«وتفقد أبو بکر قوماً تخلفوا عن بیعته عند علی بن أبی طالب کالعباس، والزبیر وسعد بن عباده فقعدوا فی بیت فاطمه، فبعث أبو بکر إلیهم عمر بن الخطاب، فجاءهم عمر فناداهم وهم فی دار فاطمه، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب، وقال: والذی نفس عمر بیده لتخرجن أو لأحرقنّها على من فیها. فقیل له: یا أبا حفص إنّ فیها فاطمه، فقال: وإن ثمّ وقفت فاطمهُ علی بابها فقالت: لا عهد لی بقوم حضروا أسوأ محضر منکم ترکتم رسول‏اللَّه صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ اله جنازه بین أیدینا و قطعتم أمرکم بینکم لم تستأمرونا و لم تردوا لنا حقاً» (عمر رضا کحاله، اعلام النساء،: ج ۴ ، ص ۱۱۴، قسمت حرف «فاء» ذیل نام فاطمه بنت محمد صلی الله علیه وآله با ذکر سند، چاپ بیروت.)

«… عمر روانه منزل فاطمه (سلام الله علیها) شده و فریاد کشید: آنان از بیرون آمدن از خانه ممانعت ورزیدند، در این هنگام عمر هیزم طلبیده و گفت: قسم به آن کس که جان عمر در دست اوست یا از خانه خارج شوید و یا آنکه خانه را بر اهلش به آتش می کشم. شخصی به عمر گفت: ای اباحفص! در این خانه فاطمه (سلام الله علیها) است! عمر گفت: اگر چه فاطمه باشد. دخت پیامبر در آستانه‏ی خانه ایستاد و گفت: من گروهی بدتر از شما نمی‏شناسم، جنازه رسول خدا را بر زمین گذارده‏اید و کار ریاست را بین خود تقسیم کرده‏اید، بی آن که با ما مشورت کنید و حق ما را به ما برگردانید.»!!

بنابراین، از منابع مخالفین ثابت شد که ابی بکر و عمر همراه با قماش الواط مدینه خانه ای را که بیت وحی بود و جبرئیل برای ورود به آن خانه اذن می گرفت و حضرت رسالت پناه صلی الله علیه واله وسلم قبل از هر نمازش چنین وظیفه خویش می دانست که ابتدا به اهل البیت علیهم السلام سلام دهد و بعد به مسجد برای اقامۀ نماز رود نه تنها به تهدید به سوزاندن خانه با اهلش اکتفا نکردند بلکه چنین خانه ای را به آتش کشیدند.

«انّ رسول الله کان یَمُرّ بباب فاطمه سته اشهر اِذا خَرَجَ الی صلاه الفجر یقول: الصلاه یا اهل البیت، انما یرید الله…» (منابع مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۵۸ ـ مسند احمد، ج۳، ص۲۵۹؛ المسند حنبل، ج ۴، ص ۵۱۶، ح ۱۳۷۳۰؛ السنن ترمذی، ج ۵، ص ۳۵۲، ح ۳۲۰۶، کتاب التفسیر؛ طبری تفسیر جامع‌البیان، ذیل آیه تطهیر.)

«همانا پیامبر شش ماه هنگامی که برای نماز صبح خارج می شد به در خانه فاطمه سلام الله علیها عبور می کرد و می گفت نماز ای اهل بیت و آیه تطهیر را می خواند.»

همان خانه که در شأن اهل آن آیه تطهیر، آیه اجر رسالت، سوره دهر و آیات دیگر نازل شده است را به آتش کشانیدند و این چنین نفاق خود را آشکار و کفر خود را به عالم اعلام کردند.

اهل البیتی که به عناوین مختلف مودت و احترام ایشان واجب بود. حتی قرآن، مودت با ایشان را تنها اجر رسالت خاتم الانبیاء صلی الله علیه وآله وسلّم معرفی فرموده بود:

قال ابن عباس: «لمّا نزلت «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى» قالوا: یا رسولَ الله! مَن قرابتُک هولاء الّذینَ وجبَت عَلَینا مَوَدّتَهم؟ قال: علیُّ و فاطمهُ وَ ابناهُما ثلاثَ مرّاتٍ یَقُولها» (فضائل صحابه لابن حنبل: ۲/۶۴۴/۱۱۴۱؛ المعجم الکبیر: ۳/۴۷/۲۶۴۱؛ الکشاف: ۳/۴۰۲؛ المستدرک علی الصحیحن:۳/۱۷۲؛صواعق المحرقه:۱۷۰؛المناقب ابن مغازلی:۱۱۲؛ ذخائر العقبی:۱/۲۵؛ الدر المنثور:۷/۴۸ نقلا عن علی بن المنذر وابن ابی حاتم والطبرانی و ابن مردویه )

«ابن عباس می گوید: هنگامی که آیۀ «بگو هیچ مزدی نمی خواهم مگرمودّت با نزدیکانم» نازل شد،گفتند: ای رسول خدا! نزدیکان تو وآنانی که مودّت آن ها بر ما واجب است چه کسانی اند؟حضرت فرمودند: علی و فاطمه و فرزندان آن دو، و سه مرتبه تکرار فرمودند.»

خانه مولایی که حضرت رسول بارها در مورد ایشان فرموده بود:

ان النبی قال لفاطمه و حسن و حسین أنا حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم (المصنف ابن ابی شیبه، ج۷، ص؛ ۵۱۲؛ سنن ترمذی، ح۳۸۹۶؛ سنن ابن ماجه، ص۵۴، ح۱۴۵؛ مسند احمد، ص۱۸۷، ح۹۴۰۵)

همانا پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم خطاب به حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین علیهم السلام فرمود: من در جنگ با کسی که با شما بجنگد و در صلح و آشتی هستم با کسی که با شما در صلح است.

بر فرض اینکه مودت با اهل البیت اجر رسالت نمی بود و یا این که این همه روایات متواتر در مورد دوستی و محبت اهل البیت علیهم السلام وارد نشده بود. آیا این از شأن هر پیامبری نیست که او را تعظیم کنند و اهل بیت او را گرامی بدارند؟! پیامبری که خداوند در مورد فرموده بود: «انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا *لتؤمنوا بالله و رسوله و تعزروه و توقروه و تسبحوه» و حتی تعظیم و توقیر پیامبرش را قبل از تسبیح خود ذکر کرده بود. از این روست که حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها بعد از آن همه هتک حرمت خطاب به جماعت مهاجر و انصار فرمودند: «أَمَا کَانَ رَسُولُ اللَّهِ َأبِی یَقُولُ الْمَرْءُ یُحْفَظُ فِی وُلْدِهِ» «آیا پدرم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نفرموده بودند که احترام بگیرد شخص را در مورد فرزندانش»

عزیزان! اثبات این عمل گستاخانه نه تنها سبب می شود که عالمیان بدانند این افراد لیاقت جانشینی و خلافت بعد رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم را ندارند بلکه به هر صاحب فطرت و عقلی، اثبات کفر و ظلم و فسق و فجور و زندقه آنها را می کند.

هر صاحب عقلی می داند که هر کس به شریعتی معتقد است باید صاحب آن شریعت را توقیر و تعظیم کند. به حکم عقل هر صاحب عقلی کسی که پیامبر خود را تعظیم نکند و بالعکس به خانه تنها فرزند او هجوم برد و او را به شهادت برساند، معتقد به آن دین نیست. بالاترین دلیل کفر ابابکر و عمر علیهمااللعنه، هجوم به بیت وحی و به آتش کشیدن آن و قتل حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها می باشد.

[۱] جالب آن است که محمد حافظ ابراهیم، قصیده‏ی خویش را در یک جلسه‏ی بزرگ قرائت کرد و حضار نه تنها بر او خرده نگرفتند بلکه مدال افتخار نیز به او دادند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

آلودگی تربيتي؛ ربودن نسل آينده از مهدهاى كودك

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه نوامبر 16, 2015 1:17 pm

آلودگی تربيتي؛ ربودن نسل آينده از مهدهاى كودك


در حال حاضر با توجه به اینکه درصد بالایی از مادران شاغلند و مجبورند فرزندانشان را به مهد بسپارند، کودکان ساعات زیادی از روز را در این اماکن می‌گذرانند؛ برهمین اساس اغلب والدین به‌ دنبال مهد کودکی خوب و دارای شرایط ایده‌آل از لحاظ آموزش و پرورش کودکان هستند. حال و روز این روزهای والدینی که از سر ناچاری و به خیال یاد گرفتن، آینده کودکشان را به بهای رقص و آواز نابود می‌کنند تعریفی ندارد.

Image

رقص و عادی شدن روابط بین دختر و پسر که در مهدکودک‌ها آغاز می‌شود مغایر سبک زندگی اسلامی است؛ شادی برای کودکان را مي‌توان از راه‌هاي متعارف دیگری نیز فراهم ساخت، رقصی که در مهدکودک‌ها به فرزندان ما آموزش داده مي‌شود، زمینه‌ای برای اتصال آن‌ها به گروه‌ها و فرقه‌هاي انحرافی در سن نوجوانی است.

بسیاری از آموزش ها در مهد کودک ها نادرست است و این آموزش های نادرست عامل ترویج زندگی غربی است.
توجه بیش از حد مسئولین به مفاد کنوانسیون حقوق کودکان یونیسف موجب شده تا تمامی ضوابط آن‌ها که بیشترشان با احکام شرعی دین اسلام منافات دارد به صورت تدریجی وارد زندگی روزمره مردم ما بشود. مهدکودک‌هایی که از الگوی یونیسف پیروی می‌کنند، و برگزاری جشن‌هایی که قسمت اعظمشان را رقص و پایکوبی تشکیل می‌دهد؛ و موجب شادی و سرزندگی روحیه کودکان می شود کاملا اشتباه است. هم چنین عادی شدن روابط دختر بچه ها و پسر بچه ها در مهد کودک زنگ خطری است و این خود عامل انحرافات اخلاقی می باشد.

امروزه شاهد آموزش رفتاری غلط و به دور از شئونات اسلامی در اکثر مهدکودک‌هاي کشور هستیم، این موضوع علاوه بر آنکه موجب فراموشی فرهنگ و آداب اسلامی مي‌شود، ورود فرهنگ‌هاي بیگانه و غیر اسلامی را نیز به دنبال خواهد داشت . طی سال‌های اخیر همواره به مهدهایی که به کودکان رقص و ساز و آواز آموزش می‌دادند انتقاد می‌شد. بسیاری از مهدها هم بودند که همین کار را بدون داشتن هیچ مجوزی انجام می‌دادند.

در دعوای همیشگی آموزش و پرورش و بهزیستی بر سر مهدکودک ها تنها چیزی که فراموش شده است نظارت بر عملکرد مهد ها است و نتیجه آن آموزش رقص و آواز و آموزش های ضد ارزشی به کودکانی می باشد که قرار است فردای جامعه را بسازند.
صاحبان سرمایه در اروپا که به نیروی کار ارزان احتیاج داشتند به استخدام زنان و دختران در کارگاه ها و کارخانه ها پرداختند؛ اما برای این کار یک مشکل اساسی وجود داشت، و آن بچه های خردسالی بودند که در زمانی که مادرشان در محل کار حضور می یافت به نگهداری و آموزش احتیاج داشتند. از همین رو مهد کودک ها برای نگهداری و آموزش کودکان تاسیس شدند.
بدین جهت مهد کودک ها در اروپا سهم زیادی در آموزش و نگهداری کودکان، در زمانی که والدین آنها برای کسب در آمد بیشتر در بیرون از خانه مشغول کار بودند، داشتند. البته نوع آموزش هایی که در این مهد کودک ها به کودکان داده می شد منطق بر فرهنگ و نیاز جامعه بود. و این مهد کودک ها کودکان را تحت آموزش های علمی قرار می دهند و طبق فرهنگ جامعه شان برای کودکانشان برنامه ریزی می نمایند.

اما در ایران کودکانی که به دلایل مختلف مهد کودک می روند اعم از این که مادران شاغل باشند یا این که مادری برای از سر وارکردن کودکش او را در مهد کودک ثبت نام کرده باشد آموزش هایی را می بینند که برخی از آنها نه تنها سنخیتی با فرهنگ و نیاز های جامعه ما ندارد بلکه ضد ارزش های جامعه ایرانی- اسلامی ما می باشد.

آموزش رقص در مهد کودک ها
در سالهای دور در مهد کودک ها در کنار شعر و بازی و سرگرمی های مختلف ،قرآن کریم را تدریس می نمودند. اما متاسفانه امروزه عده‌ای عوام، آشنایی روزافزون فرزند خردسالشان با موسیقی، رقص، آواز ‌خوانی و نواختن آلات موسیقی را نوعی رشد، پیشرفت، شکوفایی استعدادها و القای سرور، شادی و نشاط قلمداد می کنند. البته منظور از عوام فقط برخی از والدین نیستند بلکه مسئولان، مدیران، مربیان و مسئولین نظارتی و سیاست گذاران،برنامه نویسان و ... هستند که جز موسیقی و آواز برنامه ای برای کودکانی که قرار است فردای جامعه را بسازند، ندارند!!!!

Image

با اینکه آموزش رقص در مهد کودک ها اکنون ممنوع شده و مسئولین مکررا در این مورد تذکر داده اند ولی باز هم هستند مهد کودک هایی که مربی رقص دارند و به صورت جدی رقص را آموزش می دهند. حال جای سوال اینجاست که آموزش رقص چه نیازی از جامعه ما را بر طرف خواهد کرد؟؟؟

جالب اینکه برخی از این مهد کودک ها هم متعلق به برخی از مجریان سابق یا حال برنامه‌ی کودک در سیما می‌باشد. به طوری که اگر به آن مهد ها سر بزنید گمان می کنید که وارد دیسکو شده اید. صدا به صدا نمی رسد مهدکودک‌ های واقع در غرب و شمال تهران بیشتر توجه خود را به برقراری ارتباط، موسیقی و حرکات موزون، سرگرمی و آموزش زبان های خارجی (البته به شکل نمادین) متمرکز نموده است.

آموزش مد روز لباس و .... بر اساس مدل های غربی
یکی از مواردی که در برخی از مهد کودک ها مشاهده می شود آموزش دادن مد روز لباس هایی است که برگرفته از مدل های غربی است. در این مهد کودک ها به کودکان آموزش می دهند، که لباس ها و مدل مویشان را چگونه انتخاب کنند، تا بتوانند جذابیت جنسی خود را به دیگران نشان دهند. نحوه پوشش و نحوه روسری بر سر کردن کودکان به گونه ایی است که هر کس آنها را ببیند توجه اش به این کودکان جلب می شود و این خود آموزشی نادرست برای کودکان است که در بزرگ سالی چگونه بپوشند که مورد توجه اطرافیان به خصوص جنس مخالف قرار بگیرند.

پخش و آموزش ترانه هایی که فحشا را ترویج می دهند
متاسفانه یکی از مواردی که در مهد کودک ها رواج یافته است، پخش و آموزش ترانه های مفسده انگیز "آن ور آبی" به بهانه شاد بودن است. و این در حالیست که در یک جامعه اسلامی زندگی می کنیم؛ و ترویج این موارد از این سنین یعنی علاقه مند کردن کودکان خردسال به انجام محرمات، و این خود مشخص است چه نتایجی را در آینده نه چندان دور به همراه خواهد داشت. وقتی به عنوان آموزش، والدین کودکان پاک و بی گناه خود را به مهد کودک ها می فرستند و در آن جا اولین آموزش های او با انجام محرمات آغاز می شود؛ این خود شروع فاجعه برای خانواده ها می باشد.

آموزش شنا و مسابقات شنا برای خردسالان
در بسیاری از این مهد کودک ها علاوه برآموزش رقص به آموزش شنا هم می پردازند که با دریافت مبلغی ماهانه به طور عملی «آب بازی» و گذران وقت کودک در محیط استخر به صورت مختلط انجام می شود. و این ها از نمونه هایی است که موجب می شود در آینده ای نزدیک به معضل حل نشدنی جامعه تبدیل شود.

و این هم یکی دیگر از آموزش های غلط وانحرافی که الان در مهد کودک ها وجود دارد و جزء برنامه های آموزشی می دانند آن هم آموزش شنا و برگزاری مسابقات شنا که به صورت مختلط اجرا می شود.
اگر والدینی گمان کند که با این همه زرق و برق و گزینشی که والدین برای انتخاب مهد کودک انجام می دهد، و شهریه های سر سام آور فرزندشان فردی با کمال و باهوش و هنرمند از آب در می آید؛ خیال باطلی نموده و رویای باطلی را در سر می پروراند چرا که عمده آموزش های ویژه این مهد کودک ها عبارتند از آموزش موسیقی، سرود، همخوانی، نواختن آلات موسیقی، زبان انگلیسی، سرود انگلیسی، شعر انگلیسی و ... و این به معنای چوب حراج زدن به هویت اسلامی جامعه می باشد.
پدر ومادری که کودکش را به مهد کودک می فرستد باید بداند که موضوع آموزشی در تمام مهد ها به همین موضوعات خلاصه می شود؛ ارتباط بین دختر و پسر، آموزش رقص دختر و پسر، آموزش انواع رقص های دیگر به کودکان ، شرکت دادن بچه ها در کلاس های متعدد و آموزش موسیقی به بهانه شاد کردن کودکان است. و این درحالی است که می بینیم تمام این آموزش ها ضد ارزش است و اصلا عنوان آموزش برایش نمی توان به کار برد.

جشن کریسمس در مهد کودک ها
ماجرا به آموزش رقص و موسیقی و استخرهای مختلط در مهد کودک ها ختم نمی شود بلکه انگار دست هایی در کارند که می خواهند نسلها را فاسد کنند.
در برخی از مهد کودک های خصوصی شهر تهران، همزمان با ایام کریسمس و سال نوی میلادی که یک روز مذهبی مسیحی بوده و سالروز میلاد حضرت عیسی مسیح می باشد را با شیوه خاص اقلیت های مذهبی و با مشارکت کودکان جشن گرفتند.

برگزاری این جشن همراه با رقص است و لباس این روزها با روزهای عادی متفاوت است. پوشش دختران شبیه لباس‌های شب زنان است و در بسیاری از مراسم آرایش مو و صورت عادی تلقی می شود؛ برگزاری این جشن ها به مرور باعث ترغیب کودک در سال‌های بعد به برگزاری مراسم این چنینی و انزجار از مراسم اسلامی و مذهبی ایران است. جالب اینکه این مشکل امروز جامعه نیست بلکه چند سالی است که این مراسم ها در مهد کودک ها در حال اجرا است و مسئولین ما مانند همیشه سکوت اختیار کرده اند!!! به راستی مشکل کجاست که اخبار این چنینی پیرامون مهدهای کودک ایرانی پایان نمی یابد؟ چه کسانی به وظایف خود در این حوزه عمل نکرده اند؟

هر چند مسئولین آموزش و پرورش گفته اند با آموزش رقص و آواز مخالفند اما آنچه اتفاق می افتد حرفی دیگری دارد. در همین رابطه شنیده ایم که در همایشی که در یکی از سالن های که تحت مسئولیت ارگان های نظامی اداره می شود عده ای از کودکان را که در مهد کودک های شهر تهران آموزش دیده اند بر روی سن آورده و با آهنگ های تند ترغیب به رقصیدن کرده اند.
مراسمی که مجری آن نیز از مجریان کودک صدا و سیما «عمو» می باشد که نه تنها کودکان را به رقصیدن ترغیب می کند بلکه والدین و حضار را نیز برای همراهی کودکان تهییج می کند. که حضور این اشخاص در صدا و سیمای جمهوری اسلامی نیز خود جای سوال دارد؟

در حال حاضر مدیریت و نظارت بر مهد کودک ها بر عهده سامان بهزیستی است. سازمانی که برخلاف بزرگی وظایف محوله، از ساز و کار و ابزارهای مکفی برای اداره چنین سیستمی برخوردار نیست. بزرگ ترین قصور بهزیستی، عدم صدور اخطار در موضوع حیاتی و رها شده تبیین سیستم آموزشی بومی در زیست بوم خارج از خانه کودکان ایرانی است.

در نظام نامه قانونی فعلی، به طور کلی چیزی به جز لیستی از کارهای خوب و بد یافت نمی شود و واضح است که با این وضعیت مدیر هر مهد کودکی می تواند بر اساس سلیقه و اصول شخصی خود، مبادرت به راه اندازی سیستم آموزشی نماید. این گونه می شود که در مهد کودک ها شاهد چنین رفتارهای تربیتی هستیم بنابراین این اشکال وارد است که در امر مهم و خطیر آموزش و تربیت کودکان تاکنون «هیچ» برنامه مدونی ارائه داده نشده و اتفاقا به واسطه این سهل انگاری عظیم راه را برای نفوذ دشمن هموار نیز ساخته ایم.

و والدین نا آگاه هم به بهانه آموزش و تربیت کودکان پاک خود را به چنین محیط هایی بدون حفاظ فرستاده و به خیال خام خود می انگارد که کودکشان تحت تعلیم و تربیت قرار گرفته و در واقع به نوعی کودکشان را از سر خود باز کرده اند.

راهکار آموزشی:
هر وقت صحبت از آموزش و تربیت کودکان به میان می آید اکثر والدین به خصوص آنهایی که شاغل هستند تنها و تنها راهی را که برای آموزش فرزندانشان می بیینند فرستادن کودکان به مهد کودک ها و مکان های این چنینی می دانند اما والدین فرهیخته و آگاه باید بدانند که هیچ محیطی به جز محیط خانه محل امن و عالی برای آموزش و تربیت کودکشان نمی باشد.
البته محیط خانه هم در صورتی برای آموزش و تربیت عالی است که در مقابل تلویزیون و هر برنامه ایی که در خانه وجود دارد و همچنین در مقابل موارد مختلفی که برنامه تربیتی آزاد دارند يا برنامه ندارند و تابع سيل جريان عمومي هستند، حفاظ داشته باشند و نگذارند این‌ها به خانه و محیط آموزشی کودک منفذ داشته باشند. منظور از حفاظ براي تلويزيون همان كنترل نمودن برنامه‌هاي آن مي‌باشد، لذا بسياری از جريانات و مسائل تربيتي آزاد از طريق تلويزيون وارد منزل و محیط آموزشی کودک مي‌شود، پس لازم است كنترل شود. و آن وقت در چنین محیط آموزشی کنترل شده ای کودکتان را تحت آموزش و تربیت قرار دهید.

عن ابى عبد اللَّه عليه السّلام: «الغلام يلعب سبع سنين و يتعلّم الكتاب سبع سنين و يتعلّم الحلال و الحرام سبع سنين.»
حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام مي‌فرمايد:
«طفل هفت سال بازى كند، هفت سال خواندن و نوشتن بياموزد، هفت سال مقررات زندگى و حلال و حرام قانونى را ياد بگيرد.»


این که فرموده شده هفت سال بازی کند نه به معنای ولنگاری و و بی بند و باری باشد بلکه والدین مومن و متعهد و آگاه محیطی امن برای کودکشان فراهم کنند محیطی که از همه لحاظ دارای حفاظ باشد و بعد این محیط را از بی رنگی در آورند به این روش که محیط را با آموزش ها و نواهای دینی رنگ و بو دهند و ضروريات آموزشی اعم از بايست‌ها چه در رفتار، چه در ادب، چه در كارهاي شخصي چه در معنویات در خانه اجرا شود و کودک به حال خودش باشد، بگذارند خودش بخواهد.

در آن محيط سالم است که بچه آزاد باشد، تا کودک بتواند با میل و رغبت خودش همه چیز را انتخاب نماید. و نه این که والدین به بهانه این که کودک باید 7 سال اول بازی کند او را رها کنند و یا در محیط های ناسالمی آنها را فرستاده تا به خیال خودشان با کودکان هم سن و سالشان تعامل داشته باشند اما غافل از این که با این روشی که در پیش گرفته اند روز به روز کودک از مسیر ارزشی و ایده آل خانواده دور می شود و طبق دین خانواده رشد نخواهد کرد و در آینده از لحاظ آموزشی و تربیتی دچار مشکل خواهند شد.

و هر كس بخواهد در یک محیط بدون حفاظ، بچه اش آزاد باشد، مثل این است که حيوان درنده در معرضش باشد و هر از گاهي هم از چند طرف به كودك حمله كند، بعد بگوید بچه آزاد و سالم است. همین مهد کودک ها مکان هایی هستند که جریان تربیتی آزاد دارند اصلا برنامه تربیتی و آموزشی مدونی ندارند. و در واقع برنامه های آموزشی شان اکثرا ضد ارزش می باشد. و حتی کودکانی هم که به این مکان فرستاده می شوند ممکن است در بین آنها کودکانی باشند که در یک محیط بدون حفاظ و آزاد و ولنگار بار آمده باشند زیرا که برنامه آموزشی و تربیتی خانواده ها با هم متفاوت است و والدین آگاه کودکانشان را در چنین محیط هایی رها نمی کنند.

زمانی که والدین قبل از عمق بخشیدن به ارتباط بیشتر با کودک و جهت بخشی رشد آمیز این ارتباط و قبل از این که مدیریت ذهن و روح کودکان را به عهده بگیرند آنها را به محیط هایی غیر از محیط امن خانه بسپارند آن وقت است که کودک این ارتباط عمیق را با هم سن و سالانش برقرار می کند و مدیریت ذهن و روح او را نیز هم سن و سالانش به عهده می گیرند و نتیجه ایی جز این که کودک تحت تقلید و تاثیر آنها قرار می گیرد ندارد.

و آن چه که الان در نظام آموزشی رایج ما وجود دارد طبق همین نگرش آزادی کودکان برای آنهاست و برنامه آموزشی خاصی را مد نظر ندارند و بر همین اساس هم مهد کودک ها و پیش دبستانی ها که در سطح جامعه وجود دارد از سن 5 و 6 سال آن هم با همین آموزه های مغایر با یک جامعه اسلامی و دینی شروع می شود.

والدین باید بدانند زمانی می توانم روی فرزندم از لحاظ تعلیم و تربیت اثر گذار باشم که فرزندم مانند نهالی نرم و نازک باشد که بتوانیم او را به هر شکلی که خواستم در بیاورم، زیرا که انعطاف پذیر است اما زمانی که همین نهال نرم و نازک به یک ساقه خشک و محکم تبدیل شد دیگر کار خاصی از پدر ومادر برنمی آید زیرا که آن نهال نرم و نازک به یک ساقه خشک و محکم تبدیل شده و به هر طرف کجش کنی دوباره بر می گردد اگر هم خیلی فشار بیاوری می شکند.

و به همین دلیل است که در تعالیم مکتب وحی در زمینه تعلیم و تربیت کودکان هر چه زودتر پیشتر این تعلیم و تربیت شروع شود موفقیت بیشتر است چون این نهال نقش پذیرتر و شکل پذیرتر می باشد.
منتها اصولا در جامعه ما کودکان تا رسیدن به سن دبستان همیشه رها هستند و تا به سن دبستان می رسند پدر و مادر تازه به فکر تعلیم و تربیت می افتند که دیگر هم زمان و هم زحمت زیادی می برد تا بتوانند در این زمینه موفق شوند.
پس والدین در سن قبل از پنج سالگی طوري محيط و فضا و شرايط، بازي‌ها و برنامه‌ها و سرگرمي‌ها را مديريت می كنند و شكل می دهند و تنظيم می كنند، كه در ضمن اين كه بچه دارد بازي مي‌‌كند به حال خودش، ولي اين بازي‌ها در ادامه نتيجه آموزشي و تربيتي هر چه بيشتر را دارد.

حالا اگر والدینی اين محیط و فضا را يك مقداري رشد بيشتري به آن بدهند، البته با رعايت و حفظ ميل، نشاط و رغبت کودک این رشد آموزشی را داشته باشند، شكل بيشتري به آن بدهند، و آموزش های کودک را بیشتر نمایند اگر استعدادش هست و شرايطش وجود دارد، و اگر رغبت کودک در آن رعايت شود؛ مانعی ندارد.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

آموزش زبان انگلیسی در مهدهای کودک ایران

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه مه 04, 2016 10:21 am

سخنان رهبر جمهوري اسلامي ايران: کار به جایی رسیده است که آموزش زبان انگلیسی به مهد کودک ها کشیده شده است



سخنان رهبر جمهوري اسلامي ايران در سالروز شهادت آيت الله مطهري خطاب به معلمان و نومعلمان سراسر کشور:

موضوع اساسی این است که آموزش و پرورش نسل آینده را با چه ویژگیهایی می خواهد تربیت کند و کشور برای ادامه مسیر خود به چگونه نسلی نیاز دارد؟ما برای تربیت نسل آینده در یک فضا و میدان خالی از رقیب قرار نداریم، بلکه با حریفی به نام «نظام سلطه بین المللی» مواجه هستیم.

ممکن است برخی تعجب کنند که چه ارتباطی میان آموزش و پرورش و «نظام سلطه بین المللی» وجود دارد، در حالیکه واقعیت این است که نظام سلطه برای نسل جوانِ ملتها بویژه ملتِ ایران برنامه دارد.

نظام سلطه می خواهد نسل آینده کشورها، نسلی باشند که فکر، فرهنگ، نگاه و سلیقه مورد نظر او را در مسائل جهانی داشته باشند و در نهایت نخبگان، سیاستمداران و افراد تأثیرگذار همانگونه فکر و عمل کنند که او تمایل دارد.

متفکران غربی بارها گفته اند که بجای کشورگشایی های استعماریِ قرن نوزدهم، بهترین و کم هزینه ترین روش، تزریق فکر و فرهنگ خود به نسل جوان کشورها و تربیت زبدگان و نخبگانی است که همچون سربازان نظام سلطه عمل خواهند کرد.

متأسفانه در برخی مواقع بجای ترویج زبان فارسی، زبان انگلیسی ترویج می شود و اکنون کار به جایی رسیده است که آموزش زبان انگلیسی به مهد کودک ها کشیده شده است.
این موضوع به معنای مخالفت با یادگیری زبان خارجی نیست بلکه بحث اصلی، ترویج فرهنگ بیگانه در کشور و در میان کودکان، نوجوانان و جوانان است.
متأسفانه در کشور ما برای مقابله با این موضوع برنامه خاصی وجود ندارد و میدان را برای گسترش فرهنگ بیگانه باز گذاشته ایم.

در شرایطی که آنها اجازه ترویج زبان فارسی را نمی دهند، ما زبان و فرهنگ آنها را ترویج می کنیم، آیا این کار واقعاً عقلانی است؟

علاقه بیش از حد به استفاده از تعابیر فرنگی یک نمونه از این آسیب دیدگی است که از دوران طاغوت برای ما به ارث رسیده است.

آیت الله خامنه‌ای در دیداری که به مناسبت روز معلم با معلمان کشور داشتند از انحصار تعلیم زبان خارجی به زبان انگلیسی انتقاد کردند که این انتقاد به صورت شتابزده‌ای از سوی برخی شخصیت‌ها مانند امام جمعه مشهد و سردار نقدی به گونه‌ای دیگر تعبیر شد؛ گویی که رهبر انقلاب کدورتی با زبان انگلیسی دارند. دکتر حداد عادل اما در این زمینه توضیحاتی داده است که منظور ایشان را روشن‌تر می‌کند:

توضیحات حداد عادل درباره آموزش زبان انگلیسی از نظر رهبر انقلاب
رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی، با بیان اینکه نباید همۀ مردم را به آموختن یک زبان خارجی خاص مجبور کرد و حق انتخاب را از مردم گرفت، گفت: باید آموزش انواع زبان‌ها مورد توجه باشد.
حداد عادل گفت: نکته مهم این است که رهبری با اصل آموزش زبان انگلیسی به عنوان یک زبان خارجی مخالفتی نداشته‌اند بلکه تأکید کرده‌اند که زبان خارجی نباید مختصر به زبان انگلیسی باشد، بلکه باید به سایر زبان‌های زندۀ دنیا هم توجه کرد و آنها را باید آموزش داد.

وی افزود: مقصود ایشان این نیست که باید مردم را به آموختن زبان خارجی خاصی مجبور کرد بلکه این است که نباید همۀ مردم را به آموختن یک زبان خارجی خاص مجبور کرد و حق انتخاب را از مردم گرفت.

رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی اضافه کرد: دیدگاه رهبری، دیدگاه درستی است و آموزش انواع زبان‌ها، حتی زبان‌های بعضی کشورهای آسیائی که ما با آنها روابط گسترده‌ای داریم باید مورد توجه قرار گیرد و ما نباید با منحصر کردن زبان خارجی به زبان انگلیسی، به اصطلاح همۀ تخم‌مرغ‌ها را در یک سبد قرار دهیم.

حدادعادل در همین راستا خاطرنشان کرد: شورای عالی انقلاب فرهنگی بلافاصله در جلسۀ عصر همان روز دیدار معلمان با مقام معظم رهبری، در جلسه‌ای که ریاست آن با رئیس‌جمهور بوده، دبیرخانه شورا را موظف به بررسی کارشناسانۀ راه‌های اجرای توصیۀ رهبر انقلاب کرده است.

وی همچنین ادامه داد: از نظر بنده که سالها در وزارت آموزش و پرورش مسئولیت برنامه‌ریزی آموزشی و درسی را بر عهده داشته‌ام این توصیه کاملاً قابل اجراست و یکی از راه‌های آن این است که در هر منطقه برای داوطلبان زبان‌های غیرانگلیسی ولو آنکه دو درصد دانش‌آموزان باشند کلاس ویژه‌ای در ساعات مناسب تشکیل شود تا آنها بتوانند زبان مورد علاقۀ خود را بیاموزند.

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در پایان یادآور شد: بر این اساس طرح مجدد موضوع و اظهارات مبهم و سؤال‌برانگیز در این موضوع، جای تعجب دارد و می‌تواند یک بحث منطقی و کارشناسانه را به یک موضوع سیاسی تبدیل کند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

معرفی جاسوس انگلیس در کتب درسی ایران به عنوان محقق و پژوهشگر

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه مه 17, 2016 10:01 am

معرفی جاسوس انگلیس در کتب درسی ایران به عنوان محقق و پژوهشگر


لذا دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان اقدام به انتشار آثاری در مورد شرق شناسان جاسوس کرد که نمونه و مصداق مشخص این موارد، خانم «آنه لمبتون» است که کتابی با عنوان «رد پای روباه» روایت مستندی از زندگی او منتشر شد.

«آنه لمبتون» جاسوس کهنه‌کار سرویس اطلاعاتی انگلستان (MI6) است که در پوشش شرق‌شناسی و پژوهشگر اصلاحات ارضی به فعالیت درایران مشغول بود.

برخی از غرب­‌زدگان و ایرانیان مقیم خارج از کشور نظیر احسان یارشاطر بهایی مسلک، صراحتاً بعد از مرگ «آنه لمبتون» به ارتباط او با شبکه جاسوسی انگلیس اعتراف کردند ولی متأسفانه در کتاب­‌های درسی ما حتی بعد از انقلاب از این جاسوس به عنوان محقق و پژوهشگر اصلاحات ارضی یاد می‌شود.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

فلسفه براى كودكان با ترويج فلسفه الحادي غربي بجاي فلسفه اسلا

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه جولاي 29, 2016 7:02 pm

فلسفه براى كودكان با ترويج فلسفه الحادي غربي بجاي فلسفه اسلامي ايراني


Image

نواب مقربی: تفکر خلاق یکی از ثمرات برنامه فلسفه برای کودکان و نوجوانان است. کودکی که مجهز به تفکر انتقادی و مراقبتی است و توانایی چون‌وچرا و تجزیه‌وتحلیل و بالاتر از همه به قول فارابی، «جودت رای» دارد، «قدرت تمییز و تشخیص» دارد، بیگمان، ذهن خلاق­‌تری نیز دارد و این توانایی را دارد که با اتکا به انواع تفکر، افق­‌های تازه­ای را پیش دید خود بگشاید و اندیشه­‌های تازه­ای بیافریند. برای تقویت این نوع تفکر، روش­های گوناگونی وجود دارد. نمایش فیلم هرچند بسیار مؤثر است ولی از همه سطحی­‌تر است.

کاربرد تصاویر به خلاق شدن ذهن کودکان کمک می­‌کنند؛ و یک درجه از فیلم کمتر سطحی­‌اند چون نیاز به قدرت تخیل بیشتری دارند و برای فهم تصویر و تفسیر آن باید نیروی بیشتری صرف کرد. خواندن داستان در کلاس درس و کارگاه فلسفه برای کودکان و تشویق کودکان به خواندن و در حین خواندن، بحث کردن موثرترین روش است.

در این زمینه نیز، قرآن که «احسن القَصَص» است، یعنی بهترین شیوه­ داستان­‌پردازی در آن به کار رفته است و در آثار ادبی و شعری ما هم که داستان فراوان است. با این‌ همه، تردیدی نیست که داستان­‌ها نیاز به روزآمدسازی دارند و تألیف و نه ترجمه داستان­‌های کوتاه تفکر برانگیز جهت تدریس در کارگاه فلسفه برای کودک شاید بهترین گزینه باشد. این کار بسیار دشوار است زیرا کسی که دست به تألیف چنین داستان­‌هایی می­‌برد هم بایستی فیلسوف باشد و هم روانشناس و هم تجربه کار در کارگاه را داشته باشد و هم توانایی کاربرد این مطالب را در داستان و داستان­‌نویسی داشته باشد.

شمار چنین افرادی در ایران به تعداد انگشتان دست هم نمی­‌رسد و بدتر از همه آنکه مدعیان برنامه فلسفه برای کودک امروزه تنها مترجم آثار غربی و داستان­‌های غربی برای کودکان و نوجوانان هستند و با گونه­‌ای شیفتگی و از خودبیگانگی تنها به ترجمه و تبلیغ آثار فرنگی با فرهنگ و اندیشه­‌ای ناسازوار در حوزه فلسفه برای کودکان در ایران هستند. البته، استثناهایی هم در این حوزه وجود دارند که نسخه­‌ای بومی‌شده از فلسفه برای کودک را با عنوان «فلسفه و کودک» تلاش می­‌کنند عرضه کنند که بافرهنگ ایرانی ـ اسلامی ما همخوانی و سازواری داشته باشد که تلاش آن‌ها بسیار میمون و مبارک است.

متأسفانه، برخی افراد کم‌مایه به‌ویژه در پژوهشگاه­‌هایی همچون پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی که بیش از همه انتظار می‌­رود در ارائه مدل بومی برنامه فلسفه برای کودک تلاش کنند تنها بر روی ترجمه لفظ به لفظ آثار غربی در این حوزه تمرکز دارند و با اصرار تأکید دارند که تنها همان نسخه­ غربی فلسفه برای کودکان بایستی عرضه شود و نه چیزی دیگر.

این به نظرم پُز روشنفکری است و چیز گذرایی است. شاید یک‌زمانی ترجمه آثار به فارسی معنی­‌دار بود. امروزه اکثر قشر تحصیل­کرده به زبان‌اصلی مسلط­‌اند و نیازی به مطالعه­ ترجمه­‌های دست‌ و پا شکسته و گه­گاه مغلوط ندارند. کار اصلی و دشوار، ارائه­ نسخه بومی و تألیف آثار درزمینه‌ی روش تدریس فلسفه برای کودک، تبیین شالوده­‌های بومی فلسفه برای کودک، داستا­ن­‌های بومی و برگزاری کارگاه­‌های بومی در سطح مدارس در ایران است که متأسفانه بندرت دیده می­‌شود. حقیقت امر این است که طبع آدمی بیشتر به کار آسان­تر مایل است و از کار دشوار ابا دارد.

نکته‌­ای ظریفی در اینجا وجود دارد. کاربرد فلسفه اسلامی و حکمت صدرایی به این معنی نیست که ما مباحث تخصصی فلسفه اسلامی و به‌ویژه حکمت صدرایی را که بسیار فهم آن دشوار و دیریاب است بخواهیم با اندکی دخل و تصرف و ساده­‌سازی تصنعی به کودکان و نوجوانان به­‌زور آموزش دهیم و بعد خیال کنیم که بومی­‌سازی کرده‌ایم. به‌ تازگی کتابی را مطالعه کرده­‌ام که در آن تلاش شده بود مفاهیم انتزاعی و مردافکن در فلسفه ملاصدرا همچون، وجود و عدم، علت و معلول، اتحاد عاقل و معقول، وحدت وجود، اصالت وجود و مانند این‌ها را در قالب جملات به‌ ظاهر ساده‌ شده به کودکان و نوجوانان آموزش دهد. این شیوه‌ کار بسیار خطرناک است. تبلیغ بد، بسیار ویرانگرتر از تخریب است. اینکه ما بخواهیم از چیز ارزشمندی همچون فلسفه‌­ اسلامی یا هر چیز دیگری به شیوه­‌ای بد دفاع کنیم نتایج معکوس به دنبال دارد و بسیار در اینجا باید مراقب بود.

به نقل از: پایگاه طلیعه
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

بعدي

بازگشت به آلوده شناسى


cron
Aelaa.Net