آلودگی اجتماعي

مدير انجمن: najm134

ديسكو زنها محيطي فسق آلود با سرو مشروب

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه ژوئن 10, 2016 3:44 pm

ديسكو زنها محيطي فسق آلود با سرو مشروب


بعد از انتشار آگهی برگزاری دیسکوی زنانه در تهران، تقریبا همه متوجه برگزاری چنین دورهمی‌های زنانه‌‌ای شدند. تا جایی که سایت‌ و خبرگزاری‌های معتبر هم نسبت به این مسئله واکنش نشان دادند و این اقدام را غیراخلاقی خواندند. البته این برخورد باعث جلوگیری از برگزاری مراسمی اینچنین نشد، بلکه برگزارکننده‌ها با ایجاد کانال‌ها و صفحه‌هایی در تلگرام و اینستاگرام تبلیغات خود را با قدرت بیشتر نسبت به قبل انجام می‌دهند، گرچه اینبار محتاطانه‌تر عمل می‌کنند.

به گزارش باشگاه خبرنگاران، حالا علاوه بر افزایش قلیان و سیگار بین خانم‌ها و حضور بسیاری از آن‌ها در قهوه‌خانه‌های سنتی موضوع دیسکوی زنانه و دی جی های حرفه‌ای یکی دیگر از پدیده‌های تازه این روزهای شهرهای بزرگ کشور شده است و حالا اینکه چگونه برگزار می‌شود و زنان چطور در آن حضور پیدا می‌کنند و دقیقا در این دیسکو ها چه می‌کنند، مسئله‌ای است که باید هرچه سریعتر قبل از رواج آن در شهرهای مختلف کشور بررسی و برخورد قانونی شود. نکته جالب‌تر در این دیسکوها حضور دی جی های زنی است که آزادانه فعالیت می‌کنند.

آیا برگزاری دیسکو با اطلاع‌رسانی علنی در فضاهای مجازی و حضور دی جی های زن با موانعی روبروست یا اینکه دغدغه‌ای برای کسی ایجاد نمی‌کند؟! همین امر بهانه‌ای شد تا با تحقیق و پرس و جویی کوتاه از چگونگی اطلاع برخی افراد از این دیسکوها و چند و چون آن مطلع شویم.
به محض اینکه در یکی از گروه‌های تلگرامی این موضوع را مطرح کردم، فورا چندین شماره برایم ارسال شد که در برخی نقاط شهر تهران این دیسکوها برگزار می‌شوند. حتی یکی از این شماره‌ها مربوط به یکی از بازیگران معروف خانم بود که مسئول برگزاری دیسکویی در شرق تهران است و شماره‌های خود را در فضای مجازی منتشر کرده تا شرکت‌کننده‌ها بتوانند با آنها تماس بگیرند. جالب این بود که این دیسکوها در تالارهایی با مجوز برای مراسم عروسی برگزار می‌شود.


از خانم 18 تا 60 ساله در این دورهمی حضور دارند

با یکی از این برگزارکننده‌های دیسکوهای شلوغ که در غرب تهران واقع است، تماس گرفتیم. خانمی که مسئول برگزاری دیسکو بود گفت: در هر ماه یک بار دورهمی زنانه برگزار می‌شود (البته دورهمی اصطلاح خودشان بود) و از 9 صبح تا شش بعد از ظهر ادامه دارد و وقتی از او پرسیدم چه طور خانم‌هایی به این مراسم می‌آیند، عنوان کرد: من ابتدا این دورهمی را با تعدادی از دوستان نزدیکم شروع کردم و در هر مراسم هرکسی دوستش را می‌آورد و حالا که تعداد خانم‌ها بالا رفته، در فضای مجازی آگهی دادیم که خانم‌های دیگر هم بتوانند از این دورهمی خوب ما استفاده کنند و گروهی تلگرامی هم داریم که مشتریان در جریان برنامه‌های دیگر این دورهمی قرار می‌گیرند. هر کسی از اقوام و خانم‌ها و دوستانتان را می‌توانید با خود بیاورید.

در گروه تلگرامی مربوط به این مراسم، یکی از خانم‌ها هم درباره این دورهمی می‌گفت: هر نفر برای شرکت در این دیسکو 50 هزارتومان به صرف شیرینی و ناهار پرداخت می‌کند و اکثر خانم‌ها هم یکدیگر را نمی‌شناسند و از سن‌ 19 سال گرفته تا خانم 60 ساله هم حضور دارد، در آنجا فقط خوشحالی است. آزاد و رها هستی، البته هر کس که بخواهد هم می‌تواند مشروب سرو کند، مانعی ندارد.


فعالیت مجوزدار دیسکوهای بانوان

مسئول دیسکو زنان درباره مجوز ادعا می‌کند: ما هرماه از بهزیستی و اداره اماکن عمومی مجوز را می‌گیریم. وی می‌افزاید مسئولان من را کاملا می‌شناسند. تا کنون هم مشکلی ایجاد نشده خیالت راحت باشد!


دی جی های حرفه‌ای خانم برای دیسکوهای زنانه

همینطور که در مورد این دیسکوهای زنانه در فضای اینترنت تحقیق می‌کردم، به یکباره چشمم به آگهی رزرو دی جی در مهمانی‌ها خورد و با مسئولش تماس گرفتم. او می‌گوید در پکیج 600 هزار تومانی افراد چهار یا پنج سال سابقه دارند که در یک ماه برای اجرای هفت یا هشت برنامه می‌روند و اگر در گروه حرفه‌ای نورپردازی و آتش‌بازی بخواهید از یک میلیون تومان شروع می‌شود.

به نظر می‌رسد عنوان «دیسکوی مخصوص بانوان» عنوانی است که در ابتدا خیال هر خانم مقیدی را راحت می‌کند که مردی در این دیسکو حضور ندارد و یک مهمانی ساده است. اما موضوع اصلی اینجاست که در این دیسکوها خبری از آزادی مشروع نیست، بلکه در این فضاها کارهایی صورت می‌گیرد که شاید اگر اغلب بانوان پیش از برگزاری از آن مطلع شوند، در این مراسم حضور پیدا نکنند. البته دادن مجوز برای چنین مراسمی هم، اگر واقعیت داشته باشد جای سوال دارد، چراکه به نظر می‌آید مسئولان هم بدون تحقیق و نظارت صحیح گول عنوان مخصوص بانوان را خورده‌اند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

برگزاری کنسرت در هر نقطه‌ای ابتذال است بخصوص در برابر امام ر

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه جولاي 09, 2016 5:44 pm

آیت‌الله علم‌الهدی:
برگزاری کنسرت در هر نقطه‌ای ابتذال است بخصوص در برابر امام رضا عليه السلام


شفقنا – در موضوع موسیقی هرکسی تابع مرجع خود و فتوای مرجع خود است اما کنسرت تنها موسیقی نیست، کنسرت حاشیه‌ای دارد که آن حاشیه ابتذال آفرین و عامل غضب خدا است.

Image

به گزارش شفقنا از Alamolhoda.com، آیت‌الله علم‌الهدی صبح امروز در خطبه دوم نماز عید سعید فطر در حرم امام رضا(علیه‌السلام)، بابیان این‌که بزرگ‌ترین دستاورد یک ماه روزه‌داری، بریدن از غیر خدا است، اظهار کرد: ماه مبارک رمضان، روزها را روزه گرفتیم، شب‌ها را به تهجد و نوافل گذراندیم، بزرگ‌ترین دستاورد یک ماه بندگی در درگاه خدا این است که در عرصه زندگی از غیر خدا جدا شویم و به خدا وابسته شویم، هم در زندگی فردی و هم در زندگی اجتماعی؛ در زندگی فردی، بریدن از غیر خدا و اتصال به خدا مشخص است، هرکسی در عالم خودش می‌داند چگونه باید به خدا وصل شود و چگونه از غیر خدا جدا شود و ببرد اما مهم در زندگانی اجتماعی ما هست چون در زندگانی اجتماعی همه به هم متصل و مرتبطیم.

حاشیه‌های کنسرت ابتذال آفرین و عامل غضب خدا است

به خدا وصل شدن یعنی گناه و ابتذال در جامعه و حوزه فرهنگ ما به چشم نخورد و خودنمایی نداشته باشد، مسئله کنسرت به‌عنوان اجرای یک برنامه موسیقی یا آهنگ مربوط به فتاوای مراجع تقلید است و هرکسی تابع مرجع خود و فتوای مرجع خود است در مسئله موسیقی اما کنسرت تنها موسیقی نیست، کنسرت حاشیه‌ای دارد که آن حاشیه ابتذال آفرین و ابتذال است؛ این‌که یک‌مرتبه یک عده فریاد می‌کشند، کف می‌زنند و سوت می‌زنند و اظهار هیجان می‌کنند، این هیجان شکلی از گناه و غضب خداست که در زندگی اجتماعی ما بروز کرده است.

هر کاری که با ابتذال همراه شد، حرام می‌شود

از آن بدتر این‌که این ابتذالی که مظهر گناه و غضب خداست، در سرزمین امام هشتم اجرا شود و الا کسی با خوشی مردم مخالفت نیست، اما این عین ناخوشی است، عین آلودگی است، جامعه را فاسد می‌کند، شیرینی برای جوان ندارد، حلاوت ندارد، این حلاوت شیطانی است که بر جوان وارد شده و فکر می‌کند شیرین است؛ هر کاری که بنا شد در حاشیه آن کار، هیجان‌های نامشروع صورت بگیرد ولو کار، کار مقدس، ولی درعین‌حال همین‌که با ابتذال همراه شد می‌شود حرام.

ایجاد و بروز هیجان در دختر و پسر در اجرای ورزش قهرمانی، مظهر ابتذال است

ورزش، جریان مقدسی است، حتی ورزش قهرمانی مقدس است چون مشوق نسل جوان برای سلامتی، ورزش و حفظ صحت است اما اگر قرار شد در کنار اجرای برنامه ورزش قهرمانی، یک عده دختر و پسر کنار هم جمع شوند، یک عده دختر و زن هیجان پیدا کنند، کف بزنند، سوت بکشند و به هوا بپرند، می‌شود ابتذال و ابتذال مظهر گناه است.

متأسفانه در این مملکت، در شب‌های ماه مبارک رمضان که ماه فضیلت و عبادت بود، این ابتذال را در این کشور ایجاد کردند، این مسؤولین که دست به این کار می‌زنند باید بدانند که در جهنم جایشان تنها جای گنه‌کار نیست بلکه جایشان جای کسانی است که مسیر اسلام را منحرف کرده‌اند.

برگزاری کنسرت در هر نقطه‌ای ابتذال است

یک‌وقت آدمی گناه می‌کند، خودش گناه می‌کند اما یک‌وقت مظهر زندگی اجتماعی این مردم جان داده، خون داده در راه خدا را می‌کند مظهر گناه و مظهر نافرمانی، ما در حوزه فرهنگی با این وضع به خدا وصل نشده‌ایم، از غیر خدا نبریدیم، عامل آن‌هم عناصر و عواملی هستند که با هر انگیزه‌ای دست به این کار می‌زنند و جلوی این مفاسد را نمی‌گیرند.

خدایا تو شاهد باش مقابل چشم امام معصوم و حجت خدا، باکمال بی‌باکی عرض می‌کنم کنسرت ابتذال است در هر نقطه‌ای اجرا شود و در این شهر، بی‌حرمتی و جسارت به امام رضا (علیه‌السلام) است. «تکبیر»
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

در آمد ماهانه 5 میلیونی گدایان در اصفهان

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه جولاي 13, 2016 10:40 pm

در حاشيه اخبار درامدهاى نجومي: در آمد ماهانه 5 میلیونی گدایان در اصفهان


به گزارش روز پلاس، مدیر پیشگیری و رفع تخلفات شهری شهرداری اصفهان با بیان اینکه این متکدیان به بهزیستی تحویل شده اندگفت: بیشتر این افراد در مناطق یک ،سه،پنج و شش از مناطق مرفه نشین شهر و مناطق پرتردد فعال هستند.

مجتبی کاظمی با بیان اینکه 90 درصد گدایان که در شهر فعال هستند نیازمند واقعی نیستند ادامه داد: بسیاری از گدایان ماهیانه بیش از 5 میلیون تومان درآمد دارند و باید مردم با کمک نکردن از گدا پروری جلوگیری کنند.

وی با اشاره به اجرای طرح شناسایی نامحسوس متکدیان و شناسایی متکدی حرفه ای اصفهان افزود : استان به واسطه فرهنگ مردم وگردشگر پذیر بودن یکی از کانون‌های مورد توجه متکدیان حرفه ای است.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

بالابودن سن شعور رانندگي در ايران

پستتوسط pejuhesh232 » يکشنبه اکتبر 16, 2016 12:08 am

بالابودن سن شعور رانندگي در ايران


شفقنا-یک کارشناس بیمه و خسارت خودرو در همدان اکثر حوادث رانندگی در ایران را ناشی از بالا بودن سن شعور رانندگی دانست.

Image

کاظم عظیمی در گفت‌وگو با ایسنا، سن شعور رانندگی در ایران را ۳۸ سالگی عنوان کرد و افزود: سالانه در ایران بیش از ۱۸ هزار نفر در حوادث جاده‌ای کشته و زخمی می‌شوند که علاوه بر کیفیت خودرو و جاده‌ها، مهمترین عامل در تصادفات فرهنگ رانندگی شخص است.

وی اکثر حوادث رانندگی در ایران را ناشی از بالا بودن سن شعور رانندگی دانست و افزود: درست رانندگی کردن ارتباطی به تحصیلات، ثروت و یا فقیر بودن ندارد.
عظیمی با اشاره به تحقیقات صورت گرفته در رابطه با سن شعور رانندگی ادامه داد: در ایران این سن ۳۸ سالگی اعلام شده است به طوریکه در این سن رانندگان دیر رسیدن را بر نرسیدن ترجیح داده و از سمت راست سبقت نمی‌گیرند.

این کارشناس بیمه و خسارت خودرو تصریح کرد: در این سن هنگام ورود به میدان و خیابان‌های اصلی ایست کرده و با احتیاط وارد می‌شوند.
عظیمی ادامه داد: در این سن رانندگان متوجه می‌شوند در زمان خواب‌آلودگی نباید رانندگی کنند و می‌دانند پس از دوساعت رانندگی باید یک ربع استراحت کرد.
وی در پایان عنوان کرد: باید از تمام افرادی که سن‌شان زیر ۳۸ سال است و قانونمند رانندگی می‌کنند، تشکر کرد.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

هديه داوطلبانه مردم هرجقدر هم مبلغش بالا باشد منعي ندارد ام

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه اکتبر 21, 2016 11:00 am

هديه داوطلبانه مردم هرجقدر هم مبلغش بالا باشد منعي ندارد
اما شرط كردن به مبلغ گزاف درست نيست


فرارو- ماجرا چک‌هایی با رقم درشت در ابتدای ماه محرم جنجالی شد. چِک‌هایی که با چَک تکذیب برگشت خوردند اما در متن اخبار و محافل به حیات خود ادامه دادند! چک‌هایی که صادر کننده آن نامشخص است ولی نام دریافت کنندگان وجه بر روی برگه چک مشخص است. نام‌هایی آشنا و سرشناس که این روزها در ایام محرم تصویرشان در تلویزیون و بیلبوردهای شهرهای بزرگ دیده می‌شود. اما ماجرا چه بود و چرا برای مردم جذاب شد؟

به گزارش فرارو، این برای چندمین بار هست که دریافتی مداحان حاشیه ساز شده و مورد توجه مردم و رسانه‌ها قرار گرفته است.

در سال 91 روزنامه خراسان در گزارشی از دریافتی‌های میلیونی مداحان گلایه کرد. این روزنامه در بخشی از گزارش خود نوشت: «دهه اول محرم امسال یکی از مداح‌های معروف و نامی برای ۱۰شب مداحی ۴۰میلیون تومان صله گرفت که در مقایسه با مبلغی که سال گذشته [سال 1390] به او پرداخت کردند ۱۵میلیون تومان افزایش داشته است..»

در محرم سال 1392 پایگاه انصاف نیوز گزارشی را منتشر کرد و در آن به نقل از روح اله باقری، کارشناس تشکل‌های مسائل دینی صحبت از دریافتی 4تا5 میلیونی برای هر شب اجرای مداحی سخن گفته شد. این پایگاه در گزارش خود آورده بود: «مداحی برای یک دهه در شهر کوچک «چغادک» از توابع استان بوشهر، ۲۰۰ میلیون تومان پول دریافت می‌کند.»

مداحان زیر ذره بین رفته‌اند
هرچه باشد بدون تردید امروزه مداحان بیش از گذشته دیده می‌شوند. مداحان نیز سبک و سیاق خود را تغییر داده‌اند و به دنبال تاسیس کانون و خانه ویژه مداحان رفته‌اند و به دنبال راهی برای کادر سازی و تربیت نیرو می‌گردند به طوریکه امروز تقریبا تمامی مداحان سرشناس تشکیلاتی برای خود دست و پا کرده‌اند و گروهی از علاقمندان خودشان را گرد یکدیگر جمع کرده‌اند.

برای نمونه در همین باره محسن طاهری، رئیس سابق خانه مداحان، پیش از این گفته بود: «ارضی و حدادیان برای خودشان تشکیلات دارند. با ما خیلی مشورت نمی‌کنند و همه را در جریان تصمیمی که می‌خواهند بگیرند، نمی‌گذارند.»

اما روح الله بهمنی از اتاق فکر مداحان خبر می‌دهد تشکیلاتی که بین 10-15 نفر از مداحان بزرگ برقرار شده است و در آن درباره مسائل مهم کشور تصمیم‌گیری می‌شود. وی در همین رابطه می‌گوید: «گاهی مداحان جمع می‌شوند، صحبت‌هایی می‌کنند؛ ولی اینکه یک نفر از بالا به‌طور دیکتاتوری دستور دهد و بگوید همه این کار را کنند، خیر این‌طوری نیست. اگر هم حرفی زده بشود یک اتاق فکر تشکیل می‌شود، همه نظرات‌شان را می‌دهند و در نهایت براساس خردجمعی تصمیم می‌گیرند.»

وی در همین رابطه اضافه می‌کند: «این‌طور نیست که مثلا فقط مداحانی که به بیت رهبری دعوت می‌شوند، عضو اتاق فکر باشند. اکثر آقایان که جلسات بزرگ و قوی و تأثیرگذار در کشور دارند، در اتاق فکر حضور پیدا می‌کنند. در جلسات ما، در حد بضاعت سعی می‌شود که فرامین حضرت آقا رعایت شود.»

هرچند مجلس عزاداری ائمه و ذکر فضائل آنها برای هر کسی جذاب است اما نقش یک مداح در مجلس روضه برای مردم جذاب‌تر شده است. انگار مداحی‌ها در کنار جاذبه‌ها معنوی جذابیت‌های دیگری هم برای افراد پیدا کرده است به همین دلیل چند سالی است که خیلی‌ها می‌خواهند مداح شوند؛ این علاقمندی‌ محدودیت سنی نمی‌شناسد در میان نوجوانان و افراد میان سال و سالخورده هم هستند تعدادی زیادی که می‌خواهند مداح شوند.

شاید به دلیل این قبیل جذابیت‌هاست که در ایام مذهبی از دریافتی مداحان حرف زده می‌شود اما کسی درباره دریافتی خطیبان مجالس کنجکاوی نمی‌کند.

رونق کلاس‌های مداحی
خیلی‌ها برای مداحی صف کشیده‌اند. مداحی دیگر آن هنری نیست که از پدر به پسر و از پیری به جوانی انتقال پیدا کند. مداحی امروز اصول دارد و باید آموزش داده شود. به همین دلیل است که مداحان سرشناس سبک‌هایی را به نام خود سند زده‌اند و آن را به جوانان و تازه‌ کارها آموزش می‌دهند. تا جایی که برای کلاس‌های برخی مداحان مانند حاج منصور ارضی باید صلاحیت فرد تایید شود.

بنابراین برای آنکه علاقمندان مداحی بتوانند سری در میان سرهای مداحان پیدا کنند باید کلاس مداحی برود و آموزش ببیند. کسی که کلاس نرود به این راحتی‌ها نمی‌تواند مداح شود. در سال‌های اخیر حتی از مداحان امتحان هم گرفته شد تا سطح بندی و رتبه‌بندی شوند.

چرا مداحان جذاب شده‌اند؟
مداحان در قامت یک سوپراستار
شور و هیجان مجالس مداحی خیلی‌ها را به خود جذب می‌کند. اما در این میان مداحان سرشناس جذابیت‌های دیگری هم دارند. شاید برای برخی اجرای برنامه‌ای در حضور هزاران نفر جلب توجه کند و برای برخی دیگر نیز تشکیل حلقه‌ای از مریدان در اطراف خود جذاب به نظر برسد. البته ناگفته نماند برای برخی دیگر نیز فضای آزاد نقد بزرگان سیاسی می‌تواند نقطه جذاب به نظر برسد.


حلقه مریدان دیگر جذابیت مداحان سرشناس است. شاید برای بسیاری از جوانان حلقه مریدان سفت و سخت دور مداحان سرشناس جذاب باشد. حلقه‌ای که بیشتر از سایرین با مداحان ارتباط دارند. همانند اطرافیان سوپر استارها که بیشتر فرصت دارند او را ببیند و با او دم خور شوند.

انگار مداحان حاشیه امنی در نقد همه بزرگان نظام دارند؛ همین حاشیه امن می‌تواند برای خیلی‌ها جاذبه باشد. به همین دلیل تلاش می‌کنند همان مسیری را بروند که سوپراستار زندگی‌شان رفته است. کسی که می‌تواند صریح و بی پرده همه را به باد انتقاد بگیرد.

به همین دلیل است که وقتی به عملکرد مداحان سرشناس نگاه می‌کنیم چنین خصلت‌هایی را یکجا در آنها می‌بینیم.

اما در نظر عموم مردم پول‌های دریافتی مداحان جذاب است؛ با این حال حاج محمد طاهری مسئله دریافت پول‌های کلان را رد می‌کند و می‌گوید: «عزیزانى را که نام برده‌اند و مجلس قول داده‌اند، تمام وقتشان در جلسات خودشان برنامه دارند، آیا وقتى دارند که جایى دیگر وعده کنند؟! خود این عزیزان براى جلساتشان خرج می‌کنند! آیا ما از خودمان پول می‌گیریم؟»

به واقع حاج محمدرضا طاهری درست می‌گوید؛ اغلب مداحان سرشناس خود دارای هیئات و کانون و حداقل پاتوق و محفلی در یکی از مساجد تهران هستند و حداقل در شب‌های اصلی برنامه‌های مذهبی وقتی برایشان باقی نمی‌ماند.

Image
چرا مداحان جذاب هستند؟


به نظر این روزها بیش از آنکه هدیه‌های تقدیمی به مداحان جوانان را جذب کند دیگر ویژگی‌های حرفه مداحی جذاب شده است و زمینه ساز شده تا همه آنها راهی آموختن این حرفه شوند.


چه کسانی مایلند به مداحان نزدیک شوند؟

دامنه نفوذ مداحان در میان جوانان در حال گسترش است. مداحان در برابر هزاران نفر حرف می‌زنند و کلامشان از بسیاری از روزنامه‌ها مخاطب بیشتری دارد. از طرفی بسیاری از مداحان سرشناس با بزرگان نظام رفت و آمد دارند و به برخی از احزاب سیاسی نیز نزدیک‌اند و برخی‌شان نیز بی پروا هر کسی را نقد می‌کند.

محسن طاهری درباره ارتباطات برخی مداحان با چهره‌های سیاسی می‌گوید: «لیدرهای ارضی و حدادیان هم مشخص و شناخته‌شده و یک‌سری افراد سیاسی هستند. خود آقای حدادیان سال‌هاست با آقای ابوترابی ارتباط نزدیک دارد و به طیف این آقایان نزدیک است. آقای ارضی و دوستان دیگر هم، کسانی دارند که مسائل سیاسی را قطعا با آنها به مشورت می‌گذارند.»

ناگفته نماند به گفته روزنامه شرق، سال ٨٤ نامه‌ای با امضاي ١٠٤ مداح کشور در حمایت از احمدی نژاد و با حضور نام‌هایی همچون حاج‌منصور ارضی، سعید حدادیان، عبدالرضا هلالی و محمود کریمی منتشر شد. این نامه در واقع‌بیانیه‌ای بود که مداحان در روزهای مانده تا انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری منتشر کردند و نامزد مورد حمایت خود را «بسیجی ولایی دکتر «محمود احمدی‌نژاد» اعلام کردند. «احمدی‌نژاد» البته تا قبل از سال ٨٤ هم نام آشنا و البته محبوبی برای مداحان مشهور و هیأت‌های مذهبی تهران بود.



ماجرای چک‌ها

احتمالا به دلیل وجود همین جذابیت‌ها، ارتباطات و حواشی است که تصویر چهار چک در نزدیکی انتخابات، شهرداری تهران را در مظان اتهام قرار داد و وادار به واکنش کرد. شهردای تهران بدون آنکه اصل موضوع و اصالت چک‌ها را زیر سوال ببرد تنها اعلام کرد چک‌ها و فرد صادر کننده چک ارتباطی با شهرداری ندارند.


به همین دلیل بود که رئیس شورای اطلاع رسانی شهرداری تهران، مهدی ذاکری توضیح داد: «تصاویر منتشر شده مربوط به حساب شخصی به نام آقای «ر.ل» یک شهروند تهرانی است که چکی از بانک اقتصاد نوین را به حساب خود واریز و درخواست چهار برگ چک بانکی در وجه افراد می‌کند؛ نه آن فرد و نه آن حساب‌ها هیچگونه ارتباطی با شهرداری تهران نداشته و ندارد.»



طبق آمار رییس کانون مداحان کشور در سال 1393، حدود ۵۶ هزار و 400 مداح مرد در کشور شناسایی شده‌اند. شاید از این تعداد مداح، اندکی از آنها خصلت‌های بالا را دارند و بسیاری از این 56 هزار نفر، زندگی عادی و روزمره‌ای دارند و تنها در ایام عزاداری در مسجد و حسینیه محله‌شان عزاداری می‌کنند.

طبق مشاهدات، بسیاری از مداحان هیچ صله یا پولی در اعضای برگزاری مداحی اهل بیت (ع) دریافت نمی‌کنند. به همین دلیل دامنه دریافتی آنها زیاد است و خیلی نمی‌توان از عدد مشخصی سخن گفت. برخی از آنها به هیچ عنوان صحبت از پول نمی‌کنند و هرچه میزبان توان داشته باشد به عنوان صله به او می‌دهد به عنوان وسیله‌ای برای قدردانی از مداح مجلس در نظر گرفته می‌شود.


انتقاد تند غرضی از مداحان:برخی از آنها شبی ۱۵میلیون می‌گیرند/سند بیاورید که امام حسین فحاشی کرده است
Image
وزیر پست و تلگراف دولت سازندگی گفت: فحاشان در مجلس امام حسین(ع)، اگر خود را مذهبی می‌دانند من هم اسمم را رستم می‎گذارم.

سید محمد غرضی در خصوص اظهارات اخیر منصور ارضی مبنی بر "فحش دادن امام حسین(ع)" و سخنان سیاسی دیگر مداحان در تریبون های مذهبی گفت: افرادی که از حدود الهی عدول می‌کنند طول عمرشان کم خواهد شد. حتی ممکن است چنین اظهارنظرهایی جوانان را از دین زده یا دور کند.

اهم سخنان وی به شرح زیر است:

*من درباره اسامی و اشخاص (منصور ارضی) نظری را بیان نمی‎کنم، اما باید بگویم که در تاریخ اسلام رفتار پیامبر اعظم و ائمه اطهار بر همگان مبرهن و مشخص است. اینکه برخی می‎گویند سالار شهیدان فحاشی می‎کرده است با اسناد اسلامی تطبیق ندارد.

*به عقیده من، این قبیل سخنان، موازین «خود شخص‌ساز» است که نمی‎تواند جزو سنت عمومی نیز قرار گیرد. در قرآن، نهج‎البلاغه، صحیفه سجادیه و... به هیچ وجه توهینی را مشاهده نمی‎کنید. بنابراین سخنان و اظهارات این چنینی که برخی افراد بیان می‎کنند قطعاً نتیجه‎ای جز افزایش کینه و دشمنی نخواهد داشت.

*{با اشاره به استفاه سیاسی از منبرهای مذهبی} بعد از گذشت سال‌ها از انقلاب اسلامی هنوز مردم ایران با یکدیگر اتحاد دارند، اما اخیراً برخی افراد (مداحان) گروه‌ یا گروه سیاسی را برای خودشان ترتیب داده‌اند و با کارها، اقدامات و سخنان خود سعی بر اختلاف‌اندازی در میان مردم دارند که به عقیده من هر کسی که بخواهد از گروه‌ها و جریان‌ها اختلافی ایجاد کند قطعاً خیری از سیاست نخواهند دید.

* من از افرادی که چنین سخنانی را بیان می‎کنند می‎پرسم که امام حسین کجا فحاشی کرده است؟ سندش را ارائه دهند. سالار شهیدان در بدترین و تندترین شرایط، افراد را نصحیت می‌کردند نه اینکه به کسی ناسزا بگوید! اکنون شماها در این باره خیلی نگران نباشید چرا که من نیز نگران نیستم! من از خداوند 75 سال سن گرفته‌ام و خیلی مسائل را به چشم دیده‌ام و معتقد هستم افرادی که از حدود الهی عدول می‌کنند طول عمرشان کم خواهد شد. حتی ممکن است چنین اظهارنظرهایی جوانان را از دین زده یا دور کند.

*{در مورد قدرت بلامنازع بعضی از افراد} حرف‎های مداحان یا ابزارهای گردن کلفت مانند رانت‌ روزی از بین می‎روند و یک کلمه نیز باقی نمی‎ماند. حزب توده در یک مقطع زمانی در این کشور بسیار پرقدرت بود، وقتی که استالین در سال 1332 از دنیا رفت چند 10 هزار نفر از مردم تهران پیراهن سفید پوشیدند و به مدت سه روز اطراف سفارت شوروی طواف می‎کردند من این‌ها را با چشمان خودم دیده‌ام پس نگویید مداحان یا فلان اشخاص از قدرت بلامنازع برخوردارند اگر نیت و اعمال درست نباشد هیچ چیزی ماندگار نخواهد بود. اکنون هیچ آثاری از آن احزاب و اشخاصی که در گذشته ادعای قدرت و برتری داشتند وجود ندارد.

*{ امروز برخی‌از مداحان حتی خودشان را متر و اندازه برای دینداری معرفی می‌کنند} با این حساب من هم اسم خودمان را «رستم» می‎گذارم! مگر هر کسی ادعای مذهبی بودن دارد حتماً آدم دینداری است؟ اولین شخصی که مراسم روضه‌خوانی برپا کرده است امام رضا(ع) بوده است. ایشان به شخصی می‏‌فرمایند: دو یا چند نفر بشوید مسائل ما را بگوید و گریه کنید. استاد پیری داشتیم که حقوق تدریس می‎کرد یادم هست سر کلاس گفت: یکی از لُردهای انگلیسی فوت می‎کند و بعضی افراد لُرد تابوت را می‎گرفتند و برخی دیگر لباس سفید بر تن داشتند که عده‌ای از لباس آن‌ها از اشک خیس بود زیرا پول گرفته بودند و گریه می‏‌کردند!

*{ درباره مبالغ گزافی که برخی مداحان از مراسم عزاداری به دست می‌آورند} شنیده‎ام که برخی مداحان شبی 15 میلیون برای روضه‌خوانی یا مداحی دریافت می‏‌کنند. من یک سؤال دارم این 15 میلیون را چه کسی به دست آورده که حاضر است به مداحان برای عزاداری پرداخت کند؟ به طور مثال 15 میلیون برای هر شبی از دهه محرم می‌شود 150 میلیون تومان. من نمی‎دانم چه کسی این پول‌ها را به مداحان پرداخت می‎کند! در ذهن آن فرد چه می‎گذرد که حاضر است چنین پولی را هزینه کند.

*من در دوران انتخابات گفتم اگر کسی (کاندیدایی) برای کسب رأی پولی را هزینه کند طبق فتوای من هم آن رأی کارا نیست و هم اینکه آن پول حرام است. مگر می‎شود رأی یا روضه‌ای را خرید؟ هر فعل یا ترک فعلی که به ارتقای جامعه منجر نشود (به پرستش نینجامد) در آن ثوابی نیست.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

یک سوم خانواده‌هاي ايراني فاقد فرزند هستند

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه مارس 29, 2017 2:51 pm

یک سوم خانواده‌هاي ايراني فاقد فرزند هستند


نرخ باروري و رشد جمعيت ايران تا وفات امام خميني 6.4 فرزند بود، بعد از رحلت امام؛ دولت براي كاهش باروري برنامه ريزي كرد و الان به 1.43 درصد رسیده است.

به گزارش «شيعه نيوز»، خلیل علی‌محمدزاده در سومین هم‌اندیشی ملی چشم‌انداز جمعیتی ایران گفت: در سال 68 نرخ باروری 6.4 فرزند بود و قرار بود تا سال 90 به 4 فرزند کاهش یابد. درصد رشد جمعیت بدون محاسبه مهاجران 3.2 بود که باید به 2.3 می‌رسید.

وی ادامه داد: میزان سزارین در آن سالها 14 درصد بود که پس از اجرای برنامه تنظیم خانواده میزان سقط جنین به کمتر از 70 هزار در تعداد بارداری ها رسید.

وی گفت: مرگ مادران باردار 120 در 100 تولد بود اما اکنون به 20 در هر 100 هزار تولد رسیده و شاخص 1.68 مرگ نوزاد در هر 1000 تولد زنده بهبود یافته است.

رئیس کمیته بهداشت شورای فرهنگی و اجتماعی زنان گفت: آمار زایمان طبیعی رو به انقراض بود و 56 درصد زایمان‌ها با سزارین انجام می‌شد و سقط جنین عمدی اکنون بیش از 5 برابر افزایش یافته است.

علی‌محمدزاده افزود: افزایش سزارین و سقط جنین در کنار سیاست‌های کنترل جمعیت منجر به کاهش نرخ باروری کل شد.

وی گفت: پیشگیری از سقط عمد مهم است چون بسیار پر عارضه بوده و توسط افراد غیر حرفه‌ای انجام می‌شود این در حالی است که جراحی‌های پیشگیری از بارداری در زنان و مردان قبل از سیاست‌های جمعیتی هرسال یک درصد و 3 درصد ثبت می‌شد اما اکنون در بخش خصوصی به راحتی انجام می‌شود.

رئیس کمیته بهداشت شورای فرهنگی و اجتماعی زنان با اشاره به اینکه 12 میلیون جوان در سن ازدواج قرار دارند، گفت: یک سوم خانواده‌ها فاقد فرزند یا دارای یک فرزند هستند، جمعیت جوان هم 23.4 درصد است اما وارد فاز اول سالمندی شده‌ایم و در 30 سال آینده جمعیت سالمندی بیش از 20 درصد کل جمعیت می‌شود.

وی تاکید کرد: دچار پیری زودرس می‌شویم و آمار ناباروری 20 درصد شده است. از طرفی وزارت بهداشت ترویج زایمان طبیعی را اجرا و تا 5 درصد پیشرفت داشته است اما متاسفانه سزارین همچنان در بخش خصوصی روال قبل را دارد.

وی در پایان گفت: سالانه 5 تا 6 هزار سقط جنین در کشور ثبت می‌شود اما ده‌ها هزار مورد به صورت ثبت نشده انجام می‌شود و نظارتی هم روی آن نمی‌شود.

معاون وزیر کشور و رئیس سازمان ثبت احوال با اشاره به اینکه جمعیت کشور تا پایان مهرامسال برابر با 80 میلیون و 393 هزار نفر بوده، گفت: نرخ رشد جمعیت ایران یک و 43 صدم درصد است.

به گزارش ایرنا، حمید درخشان نیا سه شنبه در حاشیه تودیع و معرفی مدیرکل ثبت احوال هرمزگان اظهار داشت: استان های سیستان و بلوچستان ، هرمزگان و خراسان رضوی بیشترین نرخ رشد و استان های گیلان ، مازندران و مرکزی کمترین نرخ رشد را در کشور به خود اختصاص داده اند.
وی ادامه داد: امسال 906 هزار و 585 رویداد ولاد در کشور به ثبت رسید که شاخص میزان موالید برابر با 19 و هشت دهم در هزار نفر می باشد.
معاون وزیر کشور اضافه کرد: استان های دارای بیشترین میزان ولادت ثبت شده شامل سیستان و بلوچستان، هرمزگان و خراسان رضوی و استان های دارای کمترین میزان ثبت ولادت شامل گیلان، مازندران و مرکزی است.

بنا به گفته وی، 211 هزار و 720 واقعه فوت نیز در هفت ماهه سال جاری به ثبت رسیده که شاخص میزان ثبت فوت چهار و هفت دهم در هر هزار نفر است.
رئیس سازمان ثبت احوال کشور ابراز داشت: استان های دارای بیشترین میزان ثبت فوت شامل چهارمحال و بختیاری، گیلان و آذربایجان شرقی و استان های دارای کمترین میزان ثبت فوت شامل البرز، کهگیلویه و بویر احمد و بوشهر است.

درخشان نیا گفت: 448 هزار و 945 رویداد ازدواج نیز در این مدت به ثبت رسید که شاخص ازدواج کشور را هشت و هفت دهم در هزار نفر نشان می دهد.
وی افزود: اردبیل، کردستان و خراسان شمالی استان هایی دارای بیشترین میزان ثبت ازدواج و تهران، سمنان و اصفهان استان های دارای کمترین میزان ثبت ازدواج هستند.
وی یاد آور شد: میانگین سن ازدواج کشور 28 و 6 دهم سال در مردان و 23 و 9 دهم سال در زنان است.
معاون وزیر کشور ادامه داد: 102 هزار و 81 رویداد طلاق در هفت ماهه سال جاری به ثبت رسیده که شاخص آن 2 و یک دهم در هزار است.
درخشان نیا اشاره کرد: استان های دارای بیشترین میزان ثبت طلاق شامل البرز ، گیلان ، خراسان رضوی و کرمانشاه و استان های دارای کمترین میزان ثبت طلاق شامل استان های سیستان و بلوچستان، ایلام، یزد و چهارمحال و بختیاری است.

معاون وزیر کشور میانگین سن طلاق را 35 و هشت دهم سال در مردان و 30 و 9 دهم سال در زنان عنوان کرد.
بنا به اظهار رئیس سازمان ثبت احوال کشور، نسبت ازدواج به طلاق کشور چهار و چهار دهم ( ثبت یک طلاق در مقابل هر چهار و چهار ازدواج ثبت شده) است.
وی اضافه کرد: استان های سیستان و بلوچستان، ایلام و چهار محال و بختیاری دارای بیشترین نسبت ازدواج به طلاق و استان های البرز ، خراسان رضوی و قم استان های دارای کمترین نسبت ازدواج به طلاق در کشور هستند.
درخشان نیار یادآور شد: میانگین طول مدت زندگی مشترک در طلاق های ثبت شده هشت و شش دهم سال بوده که 11 و سه دهم درصد زوج ها دوام زندگی کمتر از یک سال داشته اند و در مجموع 45 و پنج دهم درصد طلاق ها مربوط به پنج سال اول زندگی مشترک بوده است.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

سطل‌ زباله هایی که سفره کودکان گرسنه می شود!

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه سپتامبر 12, 2017 6:55 pm

سطل‌ زباله هایی که سفره کودکان گرسنه می شود!


Image

شفقنا زندگی- نوجوان چشم بادامی آن چنان سیاه و دودی شده که هر کس نداند گمان می‌کند ذغال‌فروش است، شلوارش که حداقل سه سایز بزرگ‌تر از اندازه اصلی‌اش می‌زند، چند تای بزرگ از پاچه‌ها خورده و پیراهن بلندش هم تا نزدیکی‌های زانو رسیده است و دستان پیر و چروکش از پیری زودرس او خبر می دهند تا کمر داخل سطل های زباله خم می شود و کسیه ها را یکی پس از دیگری خالی می کند تا بالاخره نانی که به قیمت جانش تمام می شود را پیدا کند.

به گزارش خبرنگار شفقنا زندگی، صبح که از خواب بیدار می شود دغدغه مدرسه، مشق، کلاس های تابستانی ندارد. روزیش را از داخل زباله ها جستجو می کند، تمام روز به مخازن زباله‌ خیابان شهر سرمی‌زند، در واقع مخازن خاکستری رنگ زباله برای او حکم همان تخم‌مرغ‌های شانسی و لپ‌لپ‌های رنگارنگ را دارد که محتوایات آن بوی تعفن می دهد. از دور به چند متری مخازن زباله که نزدیک می‌شود، خدا خدا می‌کند که جنس با ارزش از پلاستیک یا آلومینیوم گیرش بیاید.

تا کمر داخل سطل آهنی زباله خم شده و یک به یک پلاستیک‌های سیاه را بیرون می‌آورد. ساعت حالا دیگر حوالی پنج بعدازظهر است. دست‌هایش بدون دستکش لابه‌لای زباله‌ها دنبال «یه چیز به‌دردبخور» برای جمع‌کردن می‌گردد. به محض بازکردن یکی از کیسه‌ها می‌گوید: «توی اینا پر از قوطی و شیشه است، چند سال پیش یکی از همینا دستمو تا نزدیک مچ برید، کلی مصیبت کشیدم تا زخمه بسته شد.» می‌پرسم چرا دستکش دستت نمی‌کنی؟ جواب می‌دهد: دستکش داشتم، بچه‌ها ازم دزدیدن.

Image

زباله های بالاشهری و پایین شهری

اینها گفته‌های محمد، پسر بچه زباله‌گردی که حالا ۵ سال است به جمع زباله‌جمـــع‌کن‌ها پیوسته. می گوید “از ۷ صبح تا حول‌وحوش ۷ غروب کار می‌کنم. فرقی نمی‌کنه همه جا میروم. از شوش و مولوی گاهی وقت ها هم به بالاشهر. هرچی بری بالاتر سمت شمرون و آن طرف ها آشغال‌ها به‌دردبخورتر میشن. چندبار تا حالا شده سمت تجریش رفتم، قاطی آشغالا، چیزهای باارزش هم پیدا کردم. حالا نمیگم همیشه اینجوریه ولی فلز، قوطی، آهن و همه چی بهتر از پایین‌شهره. آشغالای بالاشهری‌ها با پایین شهر فرق میکنه”.

آرزوهای دفن شده داخل گونی های زباله

«محمد گلزاری» سوژه گزارش ما مدرسه نمی‌رود، تفریحی هم ندارد، صبح را با زباله شروع می‌کند و شب را هم با کوله‌بار سنگین زباله به صبح می‌رساند.پسر بچه ای که از ۱۰ سالگی به امید زباله های تهران از مشهد به پایتخت آمده و در کوچه و پس کوچه های محدوده میدان منیریه، شوش، راه آهن و هر جایی که مخازن آشغال پرتر باشد پسماندهای باارزش زباله را از مخازن شهرداری جابجا می کند. محمد حالا ۱۵ ساله شده وکودکی خود را داخل گونی سنگین زباله ها دفن کرده به جای نشستن پشت نیمکت مدرسه چشم خود را به سطل های زباله دوخته است.

محمد که اهل مشهد است در پاسخ به این سوال که چرا بدون دستکش زباله جمع می کند می گوید:”می‌دانید باید چند کیلو پلاستیک و ضایعات بفروشم تا بتوانم یک دست‌کش ۳۰۰ تومانی بخرم؟ ضمن اینکه یکسال پیش پول یک کیسه زبال ها رو دادم دستکش خریدم که آن را هم بچه ها ازم دزدید”.

سوژه امروز شبکه های اجتماعی

به نظر می آید محمد دل خوشی از دوربین، موبایل و آدم های اطراف ندارد بدون اینکه سوال بعدیم را مطرح کنم با حالت اعتراض آمیز می گوید: «حالا اومدی از وضع ما گزارش بگیری که چی بشه. تو میخوای عکس و فیلم بگیری تا آنها را داخل شبکه های مجازی بگذاری البته ما به این رفتارهای مردم عادت کردیم روزانه صدها بار سوژه این گوشی های موبایل می شویم این دفعه هم روش؟» البته چند ماه پیش یکی از عابران خواست که از من عکس بگیرد و من مشغول آن شدم که یکباری متوجه شدم ماشین گشت وارد کوچه شد و همه بافته هایم را پنبه کرد و آخر سر هم دو مرد معتاد آمدند و باقی مانده بازیافت ها را از چنگم در آوردند.

Image

کشمکش بر سر زباله

روی جدول کنار خیابان منتظر شدم که محمد بعد از اصرارهای پیاپی از سختی‌های کارش گفت: شهرداری که روزها نمیذاره کار کنیم، ببینند داریم زباله جمع میکنیم از دستمون میگیرن خالی میکنن تو ماشینای بازیافت. شبها هم از ترس معتادا امنیت نداریم این زباله ها را جمع کنم ترجیح می دهم در طول روز با مامورای شهرداری درگیر بشم اما گیر معتادان زبان نفهم نیفتم.

وقتی تفکیک زباله ها آروزی یک کودک می َشود

محمد صبح که از خواب بیدار می‌شود تا ساعات پایانی شب در میان زباله‌های متعفنی که دور تا دور آلونک‌شان را پوشانده است، می‌گردد و به قول خودش برای خانواده پول در می‌آورد. در حرف‌هایش خبری از شیطنت های پسرانه نیست، اصلاً نمی‌داند آرزو چیست که بخواهد آرزویی را به زبان بیاورد، اما می‌گوید، ای کاش مردم آشغال‌های‌شان را جدا می‌کردند تا من مجبور نباشم ساعت‌ها این همه آشغال را کنار بزنم تا مقوا‌ها و بطری‌ها را پیدا کنم.

وقتی زباله ها هم صاحب پیدا می کند

آنچه بیشتر این کودک زباله‌گرد از آن گله می‌کنند، نحوه برخورد مأموران بازیافت با افرادی است که به صورت غیررسمی زباله‌ها را تفکیک و به مراکز دپوی زباله تحویل می‌دهند محمد می گوید: شهرداری میگه آشغال مال ماست شما حق زباله‌جمع‌کردن ندارین… زباله جمع نکنم، دستفروشی نکنم، گدایی نکنم پس دیگه چه جوری شکم خودم و مادر تنهام رو سیر کنم؟

زیر لب می‌گوید: در این جامعه همه چیز صاحب دارد فقط کودکان فقیر هستند که کسی کاری به کارشان ندارد.

ضایعاتی که به قیمت واقعی به فروش نمی رسد

او که دلش از دست معتادانی که پول مواد خود را با دزدی زباله های که زحمت جمع آوریشان را تامین می کنند پر است می گوید: خرید زباله‌ها به کمترین قیمت از دیگر معضلاتی است که با آن مواجه هستیم چرا که شهرداری از ما مستقیما زباله نمی‌خره، ما مجبوریم بفروشیم به ضایعاتیا، اونام آن‌قدر ازش میزنن که هیچی تهش نمی مونه، واسه یه کیلو آلومینیوم، ۳ هزار هزار تومن میدن.

او در مورد منطقه کارش می‌گوید: من بیشتر زباله‌های منطقه منیریه به سمت پایین را جمع می‌کنم. از ساعت ۷ صبح ساعت تا تاریک شدن هوا سطل آشغال‌ها را می‌گردم و هر چه در طول روز جمع می کنم رو به دلال های میدان گمرک می فروشم.

محمد اصلاً نمی‌داند بوی خوش یعنی چه؟ چه حیف که او تصویری از خانه‌ای تمیز، غذای خوشمزه، نشستن پشت نیمکت کلاس درس و شیطنت های پسرانه ندارد و به جای کودکی کردن، خود را مرد و مسئول خانه و خانواده می‌دانند؛ کودکانی که نمی‌دانند چه آینده تاریکی در انتظارشان است.

Image

سطل‌آشغال‌هایی که سفره کودکان گرسنه می شود

او در جواب سوال من که می پرسم ناهار و شام خود را از کجا تهیه می کند؟ می گوید: بیشتر وقت ها ناهارم را از داخل زباله ها پیدا می کنم اما شامم را در کنار دوستانم که آنها هم زباله گرد هستند می خورم در واقع چند نفری می شویم که مبلغی را جمع و در اطراف شوش اتاقی را اجاره کرده ایم.

محمد در خصوص نحوه فروش زباله ها می گوید: زباله‌ها رو اول باید جدا کنیم. قوطی، فلز، آهن و شیشه هرکدوم نرخ جدا دارن. بعد آخر شب می‌بریمشون پیش این ضایعاتی‌ها. اونجا خیلی کم با ما حساب می‌کنن. راستش من قبلا راه و چاه کار و نمی‌دونستم. کلا از بچه ها خوب نمیخرن، چون واسطه‌ها فکر می‌کنن راحت‌تر میشه سر بچه ها کلاه گذاشت. البته گاهی تحویل زباله‌ها به نیمه‌های شب هم کشیده می‌شود. «بستگی به این داره چقدر نیاز داشته باشی. هرچی بیشتر جمع کنی پولش بیشتره.

بیشتر کارگرانی که زباله‌جمع‌کنی را به‌عنوان کار روزمزدی انتخاب کرده‌اند درواقع ابزاری ارزان برای واسطه‌های خرید زباله هستند. دراین‌میان، وضعیت کودکانی که بی‌هیچ حمایتی به دلیل فقر و نداری سر از سطل‌های زباله درمی‌آورند به مراتب وخیم‌تر است.

محمد به مشکلاتی که درپی معاملات ضایعات در کمین کودکان قرار دارد، اشاره می‌کند و می‌گوید: خیلی کم میخرن. خیلی وقتا سر بچه‌ها رو کلاه می‌ذارن، تازه اگه فرق زباله‌ها رو ندونی، زیر قیمت واقعیش ازت میخرن.

ضایعات گران قیمت

از او می‌پرسم ضایعاتی‌ها معمولا چه زباله‌هایی را بیشتر می‌خرند و می‌گوید: همه‌‌جور زباله‌ای میخرن؛ از آهن، مس، بطری و قوطی نوشابه تا ضایعات بیمارستانی. اینا هرکدوم یه قیمتی دارن.

با محمد راهی خیابان های اطراف گمرک محلی که ضایعات به فروش می رسد می روم او گونی زباله را بعد از اندکی چانه‌زدن تحویل سرکارگر می‌دهد و منتظر دستمزدش می‌ماند. صدای بلند پیرمرد ضایعاتی در کوچه می‌پیچد: «جنس میخوای یا پول؟.معتاد نیستم خرجی مو درمیارم پولشو بده برم”.

Image

به گزارش شفقنا زندگی، آلودگی و تعفن و بیماری، ذات زباله است و از این روست که انسان متمدن ده‌ها سال است که زباله را به ماشین سپرده و تفکیک آن را برعهده دستگاه‌های مکانیزه گذاشته است. بی‌شک، یک جای کار می‌لنگد وقتی می‌بینیم که در این شهر کار دستگاه‌های مکانیزه را کودکانی بین ۶ تا ۱۵ سال، آن هم با دست‌های خود انجام می‌دهند… فرقی هم نمی‌کند، ایرانی باشند یا افغان، بلوچ باشند یا هزاره یا…؟! همین که آنها روز و شب‌شان را با زباله‌های متعفن سپری می‌کنند و با تفکیک آنها، معاش خانواده‌های خود را تأمین می‌کنند، یعنی با بحرانی انسانی روبه‌رو هستیم که باید هرچه زودتر مرتفع شود و این بحران زمانی بحرانی تر و اسفناک تر می شود که کودکانی برای تامین مخارج خود و خانوادشان وارد این شغل شوند که به جرات می توان گفت هیچ نهاد یا مسئولی مسئولیت مستقیم حمایت از این کودکان و رسیدگی به مشکلات و خطرات در کمین آنها را نپذیرفته و شغل سخت آنها را به حساب نیاورده است. حال باید منتظر ماند و دید آیا مسئولان آینده وزارت کار و رفاه اجتماعی کوچکترین قدمی برای رفاه حال این مردان پیر به کار خواهند گرفت یا نه؟
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

رويكرد غلط شهرداری به اسم رفع سد معبر با دستفروشی

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه سپتامبر 22, 2017 1:53 pm

رويكرد غلط شهرداری به اسم رفع سد معبر با دستفروشی


مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی، نحوه برخورد عوامل شهرداری را با سد معبر و مشاغل دستفروشی مورد بررسی قرار داد.
به گزارش حوزه پارلمان باشگاه خبرنگاران، مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی، نحوه برخورد عوامل شهرداری را با سد معبر و مشاغل دستفروشی مورد بررسی قرار داد.

بنا به گزارش روابط عمومی مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی، دفتر مطالعات زیربنایی این مرکز اعلام کرد: این گزارش به قوانین و مقررات و همچنین الزامات عملکردی ساختارهای مرتبط با پدیده دستفروشی و دوره گردی (برای فروش یا خرید اجناس و کالا‌ها) پرداخته است.

در این راستا گاهی خشونت عاملین اجرایی شهرداری موجب بروز حوادث جانی شده است، اما این برخورد‌ها بدون در نظر گرفتن سلسله قوانینی که دربردارنده حقوق فردی و اجتماعی یک فرد در جامعه می‌شوند غیرقانونی‌اند و هیچ یک از ماموران شهرداری، طبق قانون نمی‌تواند رفتاری قهری، خشن یا همراه با ضبط و توقیف اموال یا جریمه فعالان این حوزه را داشته باشد.

از این روی ضرورت دارد مسئله دستفروشی به عنوان یک معلول و بر اساس برنامه خاص و جامع و با مشارکت تمامی دستگاه‌های مرتبط و سرمایه گذاران بخش غیردولتی، مورد بررسی قرار گیرد و تمهیداتی اتخاذ و اجرایی شود که بتواند تامین کننده شرایط فعالیت درآمدی اشخاص فاقد کار باشد، زیرا طبق قانون اساسی و سایر قوانین موضوعه، محقق بودن افراد در برخورداری از فضای لازم برای کسب و کار در جامعه یک حق طبیعی تلقی می‌شود.

باید توجه داشت که در مجموعه حاکمیت محلی، شرکت‌ها و سازمان‌هایی وجود دارند که ظرفیت اشتغال زایی آن‌ها می‌تواند بخش عمده‌ای از نیروی کار غیرفعال را جذب کند و توجه به این امر اجتناب ناپذیر است. برای رعایت قانون و در راستای اعمال تبصره «۱» ماده (۵۵) قانون شهرداری باید اولا اجرای قانون تنها از طریق مامورین شهرداری صورت پذیرد و به کارگیری نیروهای پیمانکار خلاف قانون است و ثانیا به تذکر، ممانعت و عمل اکتفا شود و ثالثا هر گونه تعرض، برخورد فیزیکی، ضرب و جرح، توقیف اموال و جریمه، خلاف قانون و اصل بیست و دوم قانون اساسی است و به طریق اولی قتل افراد مزبور نیز فاقد هرگونه وجاهت قانونی خواهد بود و باید از آن پرهیز شود و مرتکب آن در برابر قانون پاسخگو باشد. ضمن آنکه دستفروشان نیز باید با ماموران مزبور همکاری لازم را داشته باشند و از هرگونه تمرد پرهیز کنند.

از سوی دیگر نباید از نظر دور داشت که گرچه فعالیت وانت‌های دوره گرد خریدار کالاهای دست دوم همراه با صدای بلندگوهای آنان می‌تواند موجب مزاحمت افراد شود، اما این عمل نیز یکی از آثار کاستی‌های متولیان مربوطه است، زیرا شهرداری می‌تواند با ساماندهی آنان و تکلیف برای ایجاد یک ساختار (مانند تعاونی‌های تاکسیرانی و اعلان شماره تلفن خاصی) در تعامل شهروندان با این گونه مشاغل اقدام کند و نسبت به مدیریت و نظارت کافی (بدون ایجاد مزاحمت‌های عمومی) ایفای نقش کامل داشته باشد. بدین صورت که اگر هر شهروندی اراده عرضه کالای مازاد خود را داشت تنها با یک تماس با مرکز خاصی بتواند به مقصود خود برسد.

خبركزاري صدا و سيما - فراخبر:
نگاهی به تجربه برخی کشورها در برخورد با پدیده دستفروشی
در برخي کشورهاي جهان با ساماندهي و نظارت بر دستفروش ها، از آنها با ارزش افزوده ،‌به عنوان جاذبه گردشگري استفاده مي کنند.
پژوهش خبری :کسب و کار خرد یا همان دستفروشی بخش جدانشدنی زندگی شهری است و با اشکال مختلف در سراسر دنیا دیده می‌شود. دستفروشی با ایجاد کار، رونق دادن به خرید و فروش و برآورده کردن نیاز عده‌ای از مردم، روی جامعه و اقتصاد تاثیر بسزایی دارد.

دستفروش‌ها همه نوع کالا، از سبزیجات تازه و غذاهای آماده گرفته تا اجناس مربوط به ساختمان، لباس، صنایع دستی و لوازم الکترونیک را در فضاهای باز و عمومی می‌فروشند.با این حال مهم‌ترین علت پدیده دستفروشی بیکاری و فقر است و مردم برای کسب معاش و گذران زندگی مجبور به دستفروشی می‌شوند.

بسیاری از کشورهای دنیا هنگام مدرنیزه کردن شهر و تغییر فضاهای عمومی، با مشکل پدیده دستفروشی که نوعی اقتصاد غیررسمی است مواجه هستند. مسئولان شهرها اغلب دستور به حذف دستفروش‌ها می‌دهند؛ اما این رفتار نه‌تنها زندگی کسانی را که به این بخش غیررسمی وابسته است به خطر می‌اندازد، بلکه کل اقتصاد شهر را نیز تحت تاثیر آثار منفی خود قرار می‌دهد.این روزها در شبکه هاي اجتماعي،‌تصویری از برخورد با یک لبوفروش در خیابان جمهوری دست به دست می شود و البته ادعا می شود که ماموران شهرداری با این دست فروش برخورد کرده اند.
شهردار تهران بلافاصله پس از رويت تصوير ادعا شده در شبكه هاي اجتماعي درباره برخورد نيروهاي شهرداري با يك لبوفروش و تخريب بساط وي، به سازمان بازرسي شهرداري تهران دستور رسيدگي و بررسي را صادر و تاكيد كرد كه در صورت صحت موضوع با عوامل اجرايي برخورد خواهد شد. دفتر شهردار تهران از كساني كه مستندي در اين رابطه در اختيار دارند خواسته است تا مستندات خود را از طريق شماره تلفن ١٨٨٨ در اختيار شهرداري قرار دهند.

نکته قابل توجه آن که ، شهرداری تهران از چند هفته پیش طرح ساماندهی دستفروشان را شروع کرده است. هرچند در این طرح برخوردهای تندی با دستفروشان نمی شود، اما مرداد سال گذشته، برخورد ماموران شهرداری با یک دستفروش، به مرگ او منجر شد. پرونده این حادثه، در دادگاه به صدور حکم قتل شبه عمد ختم شد.

قانون چه مي گويد؟
طبق بند ٢٠ ماده ٥٥ قانون شهرداري جهت حمايت و صيانت از حقوق كسبه هاي مجاز از هرگونه سد معبر صنفي و دستفروشان و بساط كنان و رفع انها توسط عوامل شهرداري اقدام خواهد شد.اما ماده 16 قانون بهبود مستمر محيط كسب و كار مي گويد : شهرداريها موظفند به منظور بالابردن امكان دسترسي توليدكنندگان كوچك و متوسط ايراني به بازار مصرف و ايجاد امنيت براي فروشندگان كم‌سرمايه با استفاده از زمين هاي متعلق به خود و يا وزارت راه و شهرسازي، مكانهاي مناسبي براي عرضه كالاهاي توليد داخل آماده نمايند و بر مبناء قيمت تمام شده به صورت روزانه، هفتگي و ماهانه به متقاضيان عرضه كالاهاي ايراني اجاره دهند.

نکته قابل تامل:
بخش بزرگی از بار اقتصادی بر دوش آسیب‌پذیرترین گروه‌های جامعه بوده است. اتفاقات فاجعه‌بار و دردناکی مانند خودسوزی دستفروش خرمشهری یکی از هموطنانمان در اوایل‌ سال 94، نماد تلخ درماندگی میلیون‌ها خانوار گروه آسیب‌پذیری است که در سال‌های اخیر، فشار معیشتی بسیار سنگینی را تحمل کرده‌اند

پیشنهادها:
اول) وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، باید دست‌کم تا زمان احیای کامل رشد اقتصادی کشور، زمینه لازم برای توسعه «دستفروشی رسمی» را فراهم کند.

دوم) شهرداری‌های تمامی شهرها، باید «دستفروشی» یا همان «خرده‌فروشی سیار» را به شرط عدم ایجاد آلودگی صوتی، در همه مکان‌ها جز مکان‌هایی که خود شهرداری‌ها با نصب تابلوی مشخص اعلام می‌کنند، به رسمیت بشناسند.

سوم) شهرداری‌ها توجه ویژه‌ای به توسعه مکان‌های ویژه برای خرده‌فروشان سیار فروشنده محصولات مختلف به خرج داده و زمینه را برای آسان‌سازی حضور خرده‌فروشان سیار در این مکان‌ها فراهم کنند.

اقدامات کشورهای مختلف در قبال پدیده دستفروشی
در برخي کشورهاي جهان مانند ترکيه با ساماندهي و نظارت بر دستفروش ها، از آنها با ارزش افزوده اي،‌به عنوان جاذبه گردشگري استفاده مي کنند.اخیرا برخی کشورهای آفریقایی هم به اهمیت خرده فروشی پی برده و برای این فعالیت اقتصادی کوچک غیررسمی، شرایط مساعدی فراهم کرده‌اند:

آمریکای شمالی ( نیویورک)
در شهرهای مختلف آمریکای شمالی نیز پدیده دستفروشی دیده می‌شود. اما مسئولان شهری برای این بخش کاری غیررسمی تسهیلاتی درنظر گرفته‌اند. به طور مثال در نیویورک چند نوع بازار وجود دارد که در روزهای خاصی برپا می‌شوند:بازار اجناس دست دوم، بازارهای خیابانی،بازار سبز نیویورک، بازار دستفروشان غذا، بازار کتاب

مالزی
در کشورهای آسیایی مانند مالزی، فیلیپین، اندونزی و هند نیز سیاست‌هایی برای کنترل و همچنین حمایت از دستفروش‌ها درنظر گرفته شده است. البته به نظر می‌رسد تنها مالزی در عملکردش صادقانه‌تر رفتار کرده و برای بهبود وضعیت دستفروشان تسهیلات مناسبی در نظر گرفته است.

آمریکای جنوبی و لاتین
در برخی کشورهای آمریکای جنوبی و لاتین، از جمله ونزوئلا، پرو و مکزیک به دستفروشی اهمیت می‌دهند. به طور مثال در ونزوئلا سال 1999، قانونی تدوین شد که به موجب آن اتحادیه کارگران باید از دستفروش‌ها که در بخش اقتصاد غیررسمی فعال هستند، تحت عنوان کارگران غیررسمی پشتیبانی کند.

آفریقای جنوبی
دولت آفریقای جنوبی قراردادی تنظیم کرده است که به موجب آن، دستفروش‌ها را جزو صاحبان مشاغلی دانسته که بر شکوفایی اقتصاد کشور تاثیر دارند و طبق این قرارداد باید محیط مناسبی برای دستفروش‌ها به منظور فعالیت اقتصادی‌شان در نظر گرفته شود.

کنیا ( نایروبی )
در شهر نایروبی، پایتخت کنیا، فضاهایی برای گفت‌وگو و مذاکره بین دولت و دستفروش‌ها ایجاد شده است. شهرداری‌ها، بخش‌های خصوصی رسمی، دستفروش‌ها و دیگر مراجع ذی‌نفع اساسنامه‌ای برای همکاری با یکدیگر تدوین کرده‌اند که طی آن تمام وضعیت و محل فعالیت و نحوه اداره دستفروشان تعیین می‌شود.

اتیوپی ( آدیس‌آبابا )
دستفروش‌ها در همه جای شهر از پیاده‌روها، خیابان‌ها و چهارراه‌ها گرفته تا ایستگاه‌های اتوبوس دیده می‌شوند. آنها بدون این که جای ثابتی داشته باشند مشغول فروش اجناس‌شان هستند.

مکزیک
دو نوع دستفروشی وجود دارد؛ یک نوع دستفروشی قانونی و تحمل‌کردنی که به موجب آن، دولت برای دستفروش‌ها مکان و بازارهایی چرخشی و همچنین چهارچرخ‌هایی تعیین کرده است که دستفروش‌ها در آنجا به فروش اجناس خود می‌پردازند. نوع دیگر دستفروشی که غیرقانونی است، دستفروش‌ها به طور مستقل در محله‌ها و متروها کار می‌کنند و معمولا از دست ماموران پلیس متواری می‌شوند و این نوع دستفروشی به یکی از معضلات دولت تبدیل شده است.

پرو
دولت برای فروشنده‌های اجناس خرد و همچنین افرادی که به تولید کالاهایی مانند لباس و عروسک و... مشغول هستند، بازارهایی برای فروش ترتیب داده و به این بخش‌های کوچک کاری اهمیت بسیاری می‌دهد و حتی برای آنها قوانینی تدوین اما اجازه دستفروشی در خیابان‌ها و دیگر مکان‌های عمومی را محدود کرده است. در شهر لیمای پرو، 4/5 درصد مشاغل به شکل دستفروشی است.

اندونزی
در اندونزی هم موضوع دستفروشی را به بحث و گفت‌وگوی عمومی قرار دادند و درنهایت مردم با دولت به توافق رسیدند که هزاران دستفروش از سطح خیابان‌ها جابه‌جا شده و بازارهایی برای فروش اجناس‌شان ایجاد کنند. تلاش مشابهی هم در جاکارتا صورت گرفت اما به دلیل این که فضایی برای گفت‌وگو و مذاکره درنظر گرفته نشده بود با شکست مواجه شد.

هند
در هند بیش از ده میلیون نفر از راه دستفروشی امرار معاش می‌کنند. دولت هند نیز قانون جدیدی وضع کرده است که تمام دستفروش‌های غیررسمی را وارد فرآیند برنامه‌ریزی می‌کند. این قانون موجب تشکیل انجمنی برای دستفروش‌ها شد که حداقل 40 درصد اعضای آن دستفروش هستند و با شرکت در انتخابات رای آورده‌اند و به موجب قانون انجمن یک‌سوم اعضای آن زن هستند. این اقدام شرکت در تصمیم‌گیری‌های مربوط به فعالیت‌های دستفروشان، مانند تعیین مکان‌های فروش و... را اطمینان می‌دهد و دستفروش‌ها می‌توانند از امنیت شغلی مستقل خود بهره‌مند شوند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

اظهارات تکان‌دهنده وکیل دادگستری از تجاوز جنسي به کودکان ت

پستتوسط najm134 » شنبه اکتبر 28, 2017 7:29 am

اظهارات تکان‌دهنده یک وکیل دادگستری از تجاوز جنسي به کودکان تهران


یک وکیل دادگستری می‌گوید: در رابطه با کودک‌آزاری اگر جزو منافی عفت باشد، سازمان مردم‌نهاد نمی‌تواند بدوا شکایت کند و باید رضایت ولی کودک نیز موجود باشد و این امر پروسه را سخت می‌کند چون سازمان نمی‌تواند ورود کند و اگر پدر و مادر رضایت نداشته باشند یا خشونت جنسی توسط اعضای خانواده اتفاق افتاده باشد، کار بسیار سخت می‌شود بنابراین یکی از اشکالات کار در مرحله اثبات است.

به گزارش خبرنگار ایلنا، سمن‌ها و NGOها نقش بسیار زیادی در کاهش آسیب‌های اجتماعی دارند. سمن‌ها در کف خیابان و در بطن جامعه‌اند از گروه‌های آسیب پذیر و محروم جامعه را نمایندگی می‌کنند و در صورت حمایت از آن‌ها؛ آنها می‌توانند در زمینه کاهش آسیب‌های اجتماعی گام‌های مهمی بردارند؛ چراکه این گروه‌های اجتماعی واقعیت‌های تلخ جامعه را به مردم و سیاستمداران نشان می‌دهند. از طرف دیگر قانون جامع حمایت از حقوق کودکان سال‌هاست در مجلس در حال خاک خوردن است؛ قانونی که در آن کودک‌آزاری جرم تلقی شده است. این در حالی‌ست که برخی از نمایندگان معتقدند این مساله مغایر حقوق پدری است.
سازمان بهداشت جهانی در تعریف کودک‌آزاری آورده است: آسیب یا تهدید سلامت جسم و روان یا سعادت و رفاه و بهزیستی کودک به دست والدین یا افراد دیگر که نسبت به او مسئول هستند، کودک‌آزاری است. به عبارت دیگر هرگونه رفتار یا نارسایی از طرف والدین یا هر کسی که سرپرستی کودک را به عهده دارد که منجر به مرگ کودک، صدمات و آسیب‌های روحی، آزارهای جنسی یا استثمار کودک شود، کودک‌آزاری تلقی می‌شود. اگرچه کودک‌آزاری می‌تواند در محیط خانه یا خارج از آن اتفاق بیفتد اما اکثر مطالعات نشان می‌دهد حدود۷۰ درصد کودک‌آزاری‌ها در محیط خانواده صورت می‌گیرد.

برای سازمان‌های مردم‌نهاد محدودیت در قانون ایجاد شده
شفاخواه (وکیل دادگستری و وکیل یکی از سازمان‌های مردم‌نهاد فعال در حوزه کودک و نوجوان) در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا، در رابطه با فعالیت سمن‌ها و NGOها بخصوص در بحث تجاوز به کودک می‌گوید: متاسفانه سازمان‌های مردم‌نهاد که سابقه طولانی نیز دارند در بحث پیگیری مسائل مربوط به کودکان و زنان با محدودیت‌های قانونی مواجه هستند. در بحث تجاوز به کودک موضوع اصلی در مرحله طرح شکایت است که به عنوان یک سازمان مردم‌نهاد این اختیار را داریم که شکایت کنیم یا خیر؟ در قانون آیین دادرسی کشوری این حق پیش‌بینی شده است که سازمان‌های مردم‌نهاد در حوزه فعالیت خود بتوانند شکایت کنند. اغلب پرونده‌های NGOها مربوط به کودک‌آزاری، خشونت خانگی و مسائل مربوط به زنان است؛ اما در رابطه با کودک‌آزاری اگر جزو منافی عفت باشد مثل تجاوز و زنا سازمان مردم‌نهاد نمی‌تواند بدوا شکایت کند و باید رضایت ولی کودک نیز موجود باشد که این امر پروسه را سخت می‌کند چون سازمان نمی‌تواند ورود کند آنهم وقتی که پدر و مادر رضایت نداشته باشند یا زمانی که خشونت جنسی توسط اعضای خانواده اتفاق افتاده باشد، کار بسیار سخت می‌شود بنابراین یکی از اشکالات کار در مرحله اثبات است.
او تاکید می‌کند: البته برای سازمان‌های مردم‌نهاد محدودیت در قانون ایجاد شده است. مقرره‌ای که طی آن اختیار سازمان‌های مردم‌نهاد کمتر شده است. یعنی قانون آیین دادرسی سازمان‌ها را محدود می‌کند به این شکل که اگر سه بار این سازمان شکایت کند و منتهی به صدور قرار منع تعقیب شود تا یک سال حق شکایت جدید ندارند. این موردی عجیب است که در برنامه ششم تصویب شده و موجب شده اختیارات سازمان‌های مردم نهاد کم شود.

وضعیت کودکان در برخی نقاط بحرانی است
شفاجو در ادامه می‌گوید: موسسه امام علی (ع) هر روز یک گزارش راجع به کودک‌آزاری دارد. وضعیت کودکان در برخی نقاط مثل شهریار تهران بحرانی است. در پرونده‌ای گزارش شد؛ که یک مغازه‌دار کودکی را اغفال می‌کند و او را مورد آزار و اذیت قرار می‌دهد اما در مرحله اثبات با مشکل مواجه می‌شویم. وضعیت در مورد مهاجران بحرانی‌تر است کسانی که پاسپورت دارند؛ اما ویزای معتبر ندارند یا افرادی که غیرقانونی وارد کشور شده‌اند؛ چون آن‌ها از طرح شکایت بیم دارند به این خاطر که این می‌ترسند از کشور اخراج شوند. این در حالی است که طبق قانون هیچ تفاوتی بین کودک ایرانی یا مهاجر نیست! طبق قانون ایران؛ باید به شکایت یا جرم فرد فارغ از میلت بررسی شود اصلا مهم نیست که چه ملیتی داشته باشند و قانون اجازه ورود به این مساله را ندارد این در حالی است که بسیاری از مهاجر‌ها از ترس شکایت خود را مطرح نمی‌کنند پس در قانون محدودیتی در رابطه با پیگیری کودک‌آزاری مهاجر‌ان وجود ندارد. البته مساله اصلی این است که در حاشیه تهران کودک‌آزاری و خشونت جنسی فقط برای مهاجر‌ان اتفاق نمی‌افتد! این اتفاق برای کودک ایرانی هم رخ می‌دهد.

او با اشاره به چالش اصلی در مواجهه با این پرونده‌ها می‌گوید: چالش این است که خانواده‌ها را متقاعد کنیم که شکایت کنند اما بسیاری از خانواد‌ه‌ها رضایت به شکایت نمی‌دهند و آن را آبروریزی می‌دانند. زمانی که از کودک‌آزار شکایت نمی‌شود آن فرد آزادانه بین کودکان رفت و آمد می‌کند و ممکن است هر مشکلی را برای کودک به وجود بیاورد. در خصوص پرونده‌های منافی عفت باید دو نفر شاهد در آن لحظه حضور داشته باشند یا اینکه فرد مظنون اعتراف کند. در این بخش؛ این سوال به وجود می‌آید که دو شاهد چگونه درآن لحظه حضور داشته باشند و یا در مورد کیفیت کودک آزاری شهادت بدهند و جزئیات را هم بدانند. راه دیگر این است که کودک را به پزشکی قانونی منتقل کنند که اگر آسیب به کودک وارد شده باشد نهایتا تا یک هفته قابل تشخیص است حتی در صورتی که برای اندام جنسی مشکلی رخ دهد تنها تا ۱۰ روز قابل تشخیص است؛ بنابراین در بحث کودک آزاری مراحل سختی برای اثبات آن وجود دارد علاوه بر این بحث روحی و روانی کودک نیز مطرح می‌شود که اغلب به آن بی‌توجه هستند. یک قانون داریم مربوط به سال ۱۳۸۱ با ۹ ماده که در دولت خاتمی تصویب شد. طبق این قانون برای کودک‌آزار در ماده ۴ سه تا شش ماه زندان و یا جزای نقدی تعیین شده که در بسیاری از پرونده‌ها از این مجازات نیز دریغ می‌شود البته این مجازات برای کودک‌آزاری است یعنی موردی که منافی عفت نباشد. در منافی عفت در صورت اثبات مجازات اعدام تعیین شده است.

امروز باندهای مختلفی تحت کودک‌آزاری مشغول فعالیت هستند
او با اشاره به یکی از پرونده‌های خود می‌گوید: حادثه‌ای در پاکدشت ورامین اتفاق افتاد و مامور پارک مرتکب آزارجنسی ۷ کودک شد، با وجود اینکه دادستان همکاری‌های لازم را داشت اما این شکایت متوقف شد چراکه امکان احضار متهم وجود نداشت چون دلایل با قانون فعلی محکمه‌پسند نبود و برای آن فرد قرار منع تعقیب صادر شد. درنهایت این فرد آزاد شد و به کار خود ادامه داد و حتی بچه‌ها را نیز تهدید می‌کرد. امروز باندهای مختلفی تحت کودک‌آزاری مشغول فعالیت هستند اما کسی جلوی آن‌ها را نمی‌گیرد این زنگ خطر چه زمانی می‌خواهد به صدا دربیاید؟ شش سال است که لایحه حمایت از حقوق کودک و نوجوان در مجلس خاک می‌خورد. دولت سال ۹۰ این قانون را تصویب کرد و شش سال است لزوم فوریت قانون احساس نمی‌شود. به چند کودک باید تعرض شود و چه اتفاقاتی باید رخ دهد تا اقدامی صورت گیرد؟

او تاکید می‌کند: به طور کلی اعمال مجازات به تنهایی بازدارنده نیست در این مواقع تاکید بر این است که باید به کودک آموزش داده شود البته لایحه حمایت از کودک و نوجوان اگر به قانون تبدیل شود تا حدی بازدارنده است. طبق این لایحه نهادهایی در قوه قضائیه پیش بینی شده که به صورت تخصصی مسائل مربوط به آزار جنسی کودکان را پیگیری خواهند کرد حتی سازمان بهزیستی موظف به پیگیری می‌شود و دست سازمان‌های مردم‌نهاد باز‌تر است در این لایحه مصداق‌های کودک‌آزاری توضیح داده شده است و وضعیت مخاطره آمیز برای کودکان تشریح شده است. این مصداق‌ها کمک می‌کنند که ذهن قضات با مسائل مربوط به کودک آشنا شود در همه جای دنیا جرائم علیه کودکان طبق قانون خاصی پیگیری و توجه بیشتری به آن می‌شود اما کودک از نظر نظام حقوقی ایران انسانی است که کوچک شده است یعنی قانونی برای کودک وجود ندارد و توجهی به هویت کودک صورت نگرفته است بنابراین رسیدگی هرچه سریع‌تر به لایحه حمایت از کودک و نوجوان می‌تواند قدم مثبتی در حوزه حمایت از این قشر داشته باشد.

مساله خودمراقبتی باید به کودکان آموزش داده شود
او در ادامه تاکید می‌کند: مساله خودمراقبتی باید بین کودکان آموزش داده شود در محله‌های حاشیه‌نشین تهران فجایع بسیاری رخ می‌دهد و مشکل عمده این است که بچه‌ها نمی‌دانند آزارجنسی چیست و مصادیق کودک آزاری را تشخیص نمی‌دهند. کودکان پاکستانی، ایرانی و افغانی که در چهارراه‌ها تکدی‌گری می‌کنند و در شهرک‌های حاشیه شهری زندگی می‌کنند و به بازار شاه عبدالعظیم رفت و آمد دارند بدون اینکه اطلاع داشته باشند از رفتارهایی حرف می‌زنند که در این نقاط نسبت به آن‌ها صورت می‌گیرد. آن‌ها تشخیص نمی‌دهند که برایشان چه اتفاقی افتاده است. جمعیت امام علی (ع) در کل کشور ۳۰ مرکز دارد و هر روز گزارش‌هایی در رابطه با آزار کودکان دریافت می‌کند که قابل اثبات نیست چون قانون فقهی است؛ حساسیت ویژه‌ای نسبت به آن دارند.

برخی کودکان به دلیل اعتیاد پدر مجبور به تن فروشی می‌شوند
شفاجو در ادامه می‌گوید که آتنا یک نمونه کوچک از جرائم منافی عفت است. بچه‌هایی هستند که پدر و مادر ندارند و متحمل زجر بسیاری در این خصوص می‌شوند و با این زجر تا دوران بزرگسالی نیز زندگی می‌کنند کسانی هستند که پدر دارند اما به دلیل اعتیاد پدر مجبور به تن فروشی می‌شوند پدرهایی هستند که به دلیل استعمال شیشه بار‌ها به کودک خود تجاوز می‌کنند اما در بسیاری از موارد نمی‌توان جرم را اثبات کرد. بسیاری از اتفاقات در بستر خانواده رخ می‌دهد و چون از نظر قانونی دست آن‌ها خالی است نمی‌توانیم کار خاصی انجام دهیم این در حالی است که در کشور آلمان اگر شخص کودک آزار بالای ۲۵ سال سن داشته باشد با نظر کمیسیون پزشکی عقیم می‌شود در کشور اسپانیا فرد تا ۲۰ سال تحت نظر خواهد بود تا در نهادهایی که با کودک در ارتباط است؛ مشارکت نکند اما در ایران بیمار‌ها در جامعه‌‌ رها هستند.

در کشور پلیس اطفال وجود ندارد
این وکیل دادگستری با اشاره به وضعیت کودکان در لب خط و دروازه‌غار می‌گوید: در این مناطق کودکان بسیاری با مشکلات دست و پنجه نرم می‌کنند کودکان دستفروشی که در چهارراه‌ها دستفروشی می‌کنند هیچ قانون حمایتی ندارند در صورتی که تجاوز‌ها از چهارراه‌های شهرهای بزرگ آغاز می‌شود. در پرونده تجاوز مامور پارک موفق شدیم خانواده‌ها را مجاب کنیم که این جرائم گزارش شوند اما اثبات آن مستلزم گزارش سریع از حادثه است که همین مساله منجر به قرار منع تعقیب برای متهم شد چون فرصت اثبات از بین رفت.

او تاکید می‌کند: در شهریورماه سال گذشته نیز یکی از بچه‌ها در چهارراه چشمه‌علی دزدیده شد یک موتورسوار کودک را با زور سوار کرد. مغازه‌دار هم شاهد بودند اما عکس‌العملی نشان ندادند به دادسرای محل شکایت کردیم دستوراتی نیز صادر شد اما پیگیری نشد. در کشور پلیس اطفال وجود ندارد در صورتی که طرح آن در قانون آیین دادرسی بعد از چهار سال تصویب شد اما الان مشخص نیست که به کجا رسیده است؛ بنابراین پلیس اطلاع ندارد که باید در این جور مواقع در رابطه با کودک چه عکس‌العملی داشته باشد. بعد از دو روز در حالی که این پسربچه وضعیت بدی داشت، پیدا شد. این کودک در خیابان‌های اطراف خانه‌اش‌‌ رها شده بود و علائم آزار جنسی داشت شکل بررسی تجاوز برای بچه‌ها چندان خوشایند نیست و بار روحی بسیاری را بر آن‌ها وارد می‌کند که موجب صدمه روحی بسیار زیادی به آن‌ها می‌شود در ‌‌نهایت این پرونده نیز راه به جایی نبرد درحالیکه در آن دو روز به بچه قرص‌های خواب‌آوری داده شد که بتوانند علاوه بر سوءاستفاده‌های جنسی از او برای حمل مواد مخدر نیز استفاده کنند. در این مورد حتی متهم شناسایی نشد درحالیکه آدم‌ربایی در قانون کشور مجازات سنگینی دارد.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

سطل‌ آشغال‌هایی که سفره کودکان گرسنه می شود!

پستتوسط najm134 » يکشنبه نوامبر 19, 2017 6:42 pm

سطل‌آشغال‌هایی که سفره کودکان گرسنه می شود!/ از آشغال های بالای شهری تا جدال با ماموران شهرداری در یک روز از زندگی نوجوان زباله گرد


محمد، نوجوان اهل مشهد ۵ سال است در خیابان های تهران زباله گردی می کند .

Image
شفقنا زندگی- نوجوان چشم بادامی آن چنان سیاه و دودی شده که هر کس نداند گمان می‌کند ذغال‌فروش است، شلوارش که حداقل سه سایز بزرگ‌تر از اندازه اصلی‌اش می‌زند، چند تای بزرگ از پاچه‌ها خورده و پیراهن بلندش هم تا نزدیکی‌های زانو رسیده است و دستان پیر و چروکش از پیری زودرس او خبر می دهند تا کمر داخل سطل های زباله خم می شود و کسیه ها را یکی پس از دیگری خالی می کند تا بالاخره نانی که به قیمت جانش تمام می شود را پیدا کند.
به گزارش خبرنگار شفقنا زندگی، صبح که از خواب بیدار می شود دغدغه مدرسه، مشق، کلاس های تابستانی ندارد. روزیش را از داخل زباله ها جستجو می کند، تمام روز به مخازن زباله‌ خیابان شهر سرمی‌زند، در واقع مخازن خاکستری رنگ زباله برای او حکم همان تخم‌مرغ‌های شانسی و لپ‌لپ‌های رنگارنگ را دارد که محتوایات آن بوی تعفن می دهد. از دور به چند متری مخازن زباله که نزدیک می‌شود، خدا خدا می‌کند که جنس با ارزش از پلاستیک یا آلومینیوم گیرش بیاید.
تا کمر داخل سطل آهنی زباله خم شده و یک به یک پلاستیک‌های سیاه را بیرون می‌آورد. ساعت حالا دیگر حوالی پنج بعدازظهر است. دست‌هایش بدون دستکش لابه‌لای زباله‌ها دنبال «یه چیز به‌دردبخور» برای جمع‌کردن می‌گردد. به محض بازکردن یکی از کیسه‌ها می‌گوید: «توی اینا پر از قوطی و شیشه است، چند سال پیش یکی از همینا دستمو تا نزدیک مچ برید، کلی مصیبت کشیدم تا زخمه بسته شد.» می‌پرسم چرا دستکش دستت نمی‌کنی؟ جواب می‌دهد: دستکش داشتم، بچه‌ها ازم دزدیدن.

Image

زباله های بالاشهری و پایین شهری

اینها گفته‌های محمد، پسر بچه زباله‌گردی که حالا ۵ سال است به جمع زباله‌جمـــع‌کن‌ها پیوسته. می گوید “از ۷ صبح تا حول‌وحوش ۷ غروب کار می‌کنم. فرقی نمی‌کنه همه جا میروم. از شوش و مولوی گاهی وقت ها هم به بالاشهر. هرچی بری بالاتر سمت شمرون و آن طرف ها آشغال‌ها به‌دردبخورتر میشن. چندبار تا حالا شده سمت تجریش رفتم، قاطی آشغالا، چیزهای باارزش هم پیدا کردم. حالا نمیگم همیشه اینجوریه ولی فلز، قوطی، آهن و همه چی بهتر از پایین‌شهره. آشغالای بالاشهری‌ها با پایین شهر فرق میکنه”.

آرزوهای دفن شده داخل گونی های زباله
«محمد گلزاری» سوژه گزارش ما مدرسه نمی‌رود، تفریحی هم ندارد، صبح را با زباله شروع می‌کند و شب را هم با کوله‌بار سنگین زباله به صبح می‌رساند.پسر بچه ای که از ۱۰ سالگی به امید زباله های تهران از مشهد به پایتخت آمده و در کوچه و پس کوچه های محدوده میدان منیریه، شوش، راه آهن و هر جایی که مخازن آشغال پرتر باشد پسماندهای باارزش زباله را از مخازن شهرداری جابجا می کند. محمد حالا ۱۵ ساله شده وکودکی خود را داخل گونی سنگین زباله ها دفن کرده به جای نشستن پشت نیمکت مدرسه چشم خود را به سطل های زباله دوخته است.
محمد که اهل مشهد است در پاسخ به این سوال که چرا بدون دستکش زباله جمع می کند می گوید:”می‌دانید باید چند کیلو پلاستیک و ضایعات بفروشم تا بتوانم یک دست‌کش ۳۰۰ تومانی بخرم؟ ضمن اینکه یکسال پیش پول یک کیسه زبال ها رو دادم دستکش خریدم که آن را هم بچه ها ازم دزدید”.
سوژه امروز شبکه های اجتماعی
به نظر می آید محمد دل خوشی از دوربین، موبایل و آدم های اطراف ندارد بدون اینکه سوال بعدیم را مطرح کنم با حالت اعتراض آمیز می گوید: «حالا اومدی از وضع ما گزارش بگیری که چی بشه. تو میخوای عکس و فیلم بگیری تا آنها را داخل شبکه های مجازی بگذاری البته ما به این رفتارهای مردم عادت کردیم روزانه صدها بار سوژه این گوشی های موبایل می شویم این دفعه هم روش؟» البته چند ماه پیش یکی از عابران خواست که از من عکس بگیرد و من مشغول آن شدم که یکباری متوجه شدم ماشین گشت وارد کوچه شد و همه بافته هایم را پنبه کرد و آخر سر هم دو مرد معتاد آمدند و باقی مانده بازیافت ها را از چنگم در آوردند.
Image

کشمکش بر سر زباله
روی جدول کنار خیابان منتظر شدم که محمد بعد از اصرارهای پیاپی از سختی‌های کارش گفت: شهرداری که روزها نمیذاره کار کنیم، ببینند داریم زباله جمع میکنیم از دستمون میگیرن خالی میکنن تو ماشینای بازیافت. شبها هم از ترس معتادا امنیت نداریم این زباله ها را جمع کنم ترجیح می دهم در طول روز با مامورای شهرداری درگیر بشم اما گیر معتادان زبان نفهم نیفتم.
وقتی تفکیک زباله ها آروزی یک کودک می َشود
محمد صبح که از خواب بیدار می‌شود تا ساعات پایانی شب در میان زباله‌های متعفنی که دور تا دور آلونک‌شان را پوشانده است، می‌گردد و به قول خودش برای خانواده پول در می‌آورد. در حرف‌هایش خبری از شیطنت های پسرانه نیست، اصلاً نمی‌داند آرزو چیست که بخواهد آرزویی را به زبان بیاورد، اما می‌گوید، ای کاش مردم آشغال‌های‌شان را جدا می‌کردند تا من مجبور نباشم ساعت‌ها این همه آشغال را کنار بزنم تا مقوا‌ها و بطری‌ها را پیدا کنم.
وقتی زباله ها هم صاحب پیدا می کند
آنچه بیشتر این کودک زباله‌گرد از آن گله می‌کنند، نحوه برخورد مأموران بازیافت با افرادی است که به صورت غیررسمی زباله‌ها را تفکیک و به مراکز دپوی زباله تحویل می‌دهند محمد می گوید: شهرداری میگه آشغال مال ماست شما حق زباله‌جمع‌کردن ندارین… زباله جمع نکنم، دستفروشی نکنم، گدایی نکنم پس دیگه چه جوری شکم خودم و مادر تنهام رو سیر کنم؟
زیر لب می‌گوید: در این جامعه همه چیز صاحب دارد فقط کودکان فقیر هستند که کسی کاری به کارشان ندارد.
ضایعاتی که به قیمت واقعی به فروش نمی رسد
او که دلش از دست معتادانی که پول مواد خود را با دزدی زباله های که زحمت جمع آوریشان را تامین می کنند پر است می گوید: خرید زباله‌ها به کمترین قیمت از دیگر معضلاتی است که با آن مواجه هستیم چرا که شهرداری از ما مستقیما زباله نمی‌خره، ما مجبوریم بفروشیم به ضایعاتیا، اونام آن‌قدر ازش میزنن که هیچی تهش نمی مونه، واسه یه کیلو آلومینیوم، ۳ هزار هزار تومن میدن.
او در مورد منطقه کارش می‌گوید: من بیشتر زباله‌های منطقه منیریه به سمت پایین را جمع می‌کنم. از ساعت ۷ صبح ساعت تا تاریک شدن هوا سطل آشغال‌ها را می‌گردم و هر چه در طول روز جمع می کنم رو به دلال های میدان گمرک می فروشم.
محمد اصلاً نمی‌داند بوی خوش یعنی چه؟ چه حیف که او تصویری از خانه‌ای تمیز، غذای خوشمزه، نشستن پشت نیمکت کلاس درس و شیطنت های پسرانه ندارد و به جای کودکی کردن، خود را مرد و مسئول خانه و خانواده می‌دانند؛ کودکانی که نمی‌دانند چه آینده تاریکی در انتظارشان است.

Image

سطل‌آشغال‌هایی که سفره کودکان گرسنه می شود
او در جواب سوال من که می پرسم ناهار و شام خود را از کجا تهیه می کند؟ می گوید: بیشتر وقت ها ناهارم را از داخل زباله ها پیدا می کنم اما شامم را در کنار دوستانم که آنها هم زباله گرد هستند می خورم در واقع چند نفری می شویم که مبلغی را جمع و در اطراف شوش اتاقی را اجاره کرده ایم.
محمد در خصوص نحوه فروش زباله ها می گوید: زباله‌ها رو اول باید جدا کنیم. قوطی، فلز، آهن و شیشه هرکدوم نرخ جدا دارن. بعد آخر شب می‌بریمشون پیش این ضایعاتی‌ها. اونجا خیلی کم با ما حساب می‌کنن. راستش من قبلا راه و چاه کار و نمی‌دونستم. کلا از بچه ها خوب نمیخرن، چون واسطه‌ها فکر می‌کنن راحت‌تر میشه سر بچه ها کلاه گذاشت. البته گاهی تحویل زباله‌ها به نیمه‌های شب هم کشیده می‌شود. «بستگی به این داره چقدر نیاز داشته باشی. هرچی بیشتر جمع کنی پولش بیشتره.
بیشتر کارگرانی که زباله‌جمع‌کنی را به‌عنوان کار روزمزدی انتخاب کرده‌اند درواقع ابزاری ارزان برای واسطه‌های خرید زباله هستند. دراین‌میان، وضعیت کودکانی که بی‌هیچ حمایتی به دلیل فقر و نداری سر از سطل‌های زباله درمی‌آورند به مراتب وخیم‌تر است.
محمد به مشکلاتی که درپی معاملات ضایعات در کمین کودکان قرار دارد، اشاره می‌کند و می‌گوید: خیلی کم میخرن. خیلی وقتا سر بچه‌ها رو کلاه می‌ذارن، تازه اگه فرق زباله‌ها رو ندونی، زیر قیمت واقعیش ازت میخرن.

ضایعات گران قیمت
از او می‌پرسم ضایعاتی‌ها معمولا چه زباله‌هایی را بیشتر می‌خرند و می‌گوید: همه‌‌جور زباله‌ای میخرن؛ از آهن، مس، بطری و قوطی نوشابه تا ضایعات بیمارستانی. اینا هرکدوم یه قیمتی دارن.
با محمد راهی خیابان های اطراف گمرک محلی که ضایعات به فروش می رسد می روم او گونی زباله را بعد از اندکی چانه‌زدن تحویل سرکارگر می‌دهد و منتظر دستمزدش می‌ماند. صدای بلند پیرمرد ضایعاتی در کوچه می‌پیچد: «جنس میخوای یا پول؟.معتاد نیستم خرجی مو درمیارم پولشو بده برم”.
Image

به گزارش شفقنا زندگی، آلودگی و تعفن و بیماری، ذات زباله است و از این روست که انسان متمدن ده‌ها سال است که زباله را به ماشین سپرده و تفکیک آن را برعهده دستگاه‌های مکانیزه گذاشته است. بی‌شک، یک جای کار می‌لنگد وقتی می‌بینیم که در این شهر کار دستگاه‌های مکانیزه را کودکانی بین ۶ تا ۱۵ سال، آن هم با دست‌های خود انجام می‌دهند… فرقی هم نمی‌کند، ایرانی باشند یا افغان، بلوچ باشند یا هزاره یا…؟! همین که آنها روز و شب‌شان را با زباله‌های متعفن سپری می‌کنند و با تفکیک آنها، معاش خانواده‌های خود را تأمین می‌کنند، یعنی با بحرانی انسانی روبه‌رو هستیم که باید هرچه زودتر مرتفع شود و این بحران زمانی بحرانی تر و اسفناک تر می شود که کودکانی برای تامین مخارج خود و خانوادشان وارد این شغل شوند که به جرات می توان گفت هیچ نهاد یا مسئولی مسئولیت مستقیم حمایت از این کودکان و رسیدگی به مشکلات و خطرات در کمین آنها را نپذیرفته و شغل سخت آنها را به حساب نیاورده است. حال باید منتظر ماند و دید آیا مسئولان آینده وزارت کار و رفاه اجتماعی کوچکترین قدمی برای رفاه حال این مردان پیر به کار خواهند گرفت یا نه؟
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

همه زنان میانماری به بنگلادش گریخته‌ مورد تجاوز واقع شده ا

پستتوسط najm134 » يکشنبه نوامبر 26, 2017 9:15 pm


همه زنان میانماری به بنگلادش گریخته‌ مورد تجاوز واقع شده اند


نماینده پارلمان بنگلادش با بیان اینکه ارتش میانمار عملیاتی را برای کشتار تمام مسلمانان روهینگیایی آغاز کرده گفت تمام زنانی که به بنگلادش گریخته‌اند، مورد تجاوز قرار گرفته‌اند.
Image
«معین‌الدین‌خان بادال» عضو پارلمان بنگلادش از شهر چیتاگون طی مصاحبه اختصاصی با فارس گفت منطقه امنی باید در خاک میانمار برای اسکان مسلمانان تشکیل شود.
بادال ضمن تشکر از کمک‌های ارسالی ایران برای آوارگان میانماری خواستار حمایت منطقه‌ای و جهانی از میانمار شد.
وی همچنین افزود که تمام زنان میانماری که به بنگلادش فرار کرده‌اند از سوی نظامیان میانمار مورد تجاوز جنسی قرار گرفته‌اند.
عضو پارلمان بنگلادش در پاسخ به این سوال که چرا این اتفاق افتاده، گفت این فقط یک شکنجه نیست بلکه این نسل‌کشی است و آنها می‌خواهند مسلمانان روهینگیا را منقرض کنند.
بنابر گزارش فارس، بادال با تاکید بر اینکه نظامیان میانمار می‌خواهند تمام مسلمانان میانمار را از بین ببرند، افزود نام عملیاتی که ارتش اجرا می‌کند «همه‌ را بکُش و همه را آتش بزن» است.

وی درخصوص اینکه برآوردی از میزان تلفات مسلمانان روهینگیا دارد یا نه تصریح کرد تخمین زدن رقم دقیق آن بسیار سخت زیرا هیچ روزنامه یا خبرنگاری در این منطقه نیست که به بیرون گزارش دهد.

منبع: فارس
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

دام برای شکار زنان در مسیر فرودگاه و هر مسير شبانه يا خلوت

پستتوسط najm134 » سه شنبه دسامبر 19, 2017 5:38 pm

دام برای شکار زنان در مسیر فرودگاه و هر مسير شبانه يا خلوت


راننده شیطان صفتی که با کمین در مسیر فرودگاه‌های تهران زنان و دختران جوان را ربوده و مورد آزار و اذیت قرار می‌داد، در عملیاتی غافلگیرانه‌ای در خانه‌اش دستگیر شد.

«ایران» نوشت: شامگاه ۳۱ مرداد ماه زن ۳۰ ساله که پزشک متخصص زنان و زایمان بود با پریشانی و آشفته حالی خود را به پلیس فرودگاه مهرآباد رساند و پرده از اقدام شوم راننده جوان یک خودروی پژو ۴۰۵ برداشت.

این زن در حالی که به‌شدت گریه می‌کرد، به افسر پرونده گفت: «ساعتی پیش از استانبول به فرودگاه امام خمینی(ره) رسیدم و منتظر یک تاکسی بودم تا بتوانم برای پروازی دیگر به مهرآباد بروم. در همان حال راننده جوان پژویی مقابلم ایستاد و ادعا کرد مسافرکش است. او برخورد خوبی داشت. به همین خاطر اعتماد کردم و سوار خودرویش شدم. همه چیز عادی بود اما ناگهان در مسیر به بهانه خراب شدن خودرو به سمت اتوبان فتح پیچید و کنار جاده خاکی و خلوتی متوقف شد. من از تاریکی هوا و خلوتی جاده ترسیده بودم به او اعتراض کردم و خواستم پیاده شوم که او با چاقویی به سمتم آمد و بی‌توجه به التماس‌هایم مرا مورد آزار و اذیت قرار داد. در آن لحظه تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که بگویم ایدز دارم تا دست از سرم بردارد. وقتی این حرف از دهانم درآمد او بشدت کتکم زد و مرا در بیابان رها کرد و با خودرویش دور شد.»

غافلگیری متهم سابقه‌دار در خانه


با اظهارات این زن با دستور سرهنگ شاهپور جعفری مرام، فرمانده پلیس فرودگاه مهرآباد پرونده آدم ربایی و آزار و اذیت تشکیل شد و پرونده در اختیار بازپرس سیفی از شعبه اول بازپرسی دادسرای ناحیه ۹ تهران قرار گرفت. با توجه به حساسیت موضوع، مأموران پس از انجام تحقیقات پلیسی و چهره نگاری متهم توسط زن جوان، توانستند رد او را در میان تبهکاران سابقه دار به دست آورند.

به این ترتیب با انجام هماهنگی‌های قضایی، مأموران پلیس نیمه شب به محل زندگی متهم به نام «محسن» ۳۱ ساله در شهرک بروجردی افسریه رفته و راننده جوان را که سابقه آدم ربایی و تجاوز به عنف دارد، دستگیر کردند. از آنجا که متهم با خواهر، مادر و پدرش در یک خانه زندگی می‌کرد، اعضای خانواده‌اش در برابر مأموران مقاومت کردند اما او موفق به فرار نشد. این متهم سابقه دار که ابتدا منکر ربودن زن پزشک بود با دیدن مدارک پلیس مجبور به اعتراف شد.

شکایت دومین قربانی


پس از دستگیری این مرد شیطان صفت، زن ۳۶ ساله‌ای هم که کارمند بانک بود به پلیس فرودگاه مراجعه کرد و با اعلام اینکه تصویر متهم را در فضای مجازی شناسایی کرده است، به سرهنگ عرب رئیس آگاهی پلیس فرودگاه مهرآباد گفت: «شامگاه ۹ مرداد سوار یک خودروی پژو۴۰۵ شدم تا راننده مرا به شهرستان کرج برساند اما در میان راه او به سمت جاده شهریار تغییر مسیر داد و در مکانی خلوت و تاریک با تهدید چاقو و بی‌توجه به التماس هایم به آزار و تعرض من پرداخت و سپس در تاریکی بیابان رهایم کرد. من متاهل هستم و از ترس آبرویم شکایتی نکرده بودم تا اینکه در فضای مجازی این راننده را شناسایی کردم و می‌خواهم از او شکایت کنم.»

با اظهارات این زن، متهم از زندان به اداره آگاهی احضار شد و به آزار و اذیت کارمند بانک نیز اعتراف کرد و با این اعتراف با قرار ۲ میلیارد ریالی به زندان رجایی کرج انتقال یافت تا به جرایم احتمالی دیگر او نیز رسیدگی شود.

سکوت قربانیان به مجرمان فرصت ارتکاب جرم می‌دهد


سرهنگ شاهپور جعفری مرام، فرمانده پلیس فرودگاه مهرآباد با توصیه به شهروندان بویژه زنان و دختران گفت: «متأسفانه در این پرونده هردو شاکی، متاهل هستند که ابتدا به‌دلیل ترس از آبرو سکوت کرده بودند. اما باید بدانیم اگر فرد قربانی از ترس آبرو سکوت کند تبهکاران به رفتارهای شیطانی‌شان ادامه می‌دهند و قربانیان بیشتری را به دام خود می‌اندازند. همان‌طور که می‌بینید در این پرونده با شکایت خانم دکتر در کمتر از ۳ ساعت توانستیم مرد تبهکار را دستگیر کنیم. از شهروندان تقاضا دارم در صورت بروز چنین مواردی سریعاً به پلیس مراجعه کنند و مأموران را در جریان قرار دهند. همچنین مردم توجه داشته باشند که همواره از خودروهای مسافربر مخصوص تاکسیرانی استفاده کنند.»

فرمانده پلیس فرودگاه تهران با اشاره به اینکه احتمال افزایش قربانیان متهم وجود دارد ادامه داد: «با تو جه به احتمال وجود قربانیان دیگری در این پرونده بازپرس خواستار چاپ تصویر بدون پوشش متهم در رسانه‌ها شده است. افرادی که طعمه این متهم قرار گرفته‌اند با اطمینان از محفوظ ماندن مشخصاتشان می‌توانند به کارآگاهان پلیس آگاهی فرودگاه مهرآباد یا به شعبه اول بازپرسی دادسرای ناحیه ۹ تهران مراجعه کنند تا به شکایتشان رسیدگی شود.»
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

حاكميت رفتار تحقيرآميز با زنان همراه با اعلام شهروندي يك روب

پستتوسط najm134 » دوشنبه دسامبر 25, 2017 11:21 am

حاكميت رفتار تحقيرآميز با زنان همراه با اعلام شهروندي يك روبات زن با شمايل متبرج در عربستان


سوفیا، روباتی که رسما شهروند عربستان شد

Image
عربستان سعودی به یک روبات شهروندی اعطا کرده است. این نخستین بار است که به یک روبات شهروندی داده می‌شود. این روبات عربستانی خانمی است بدون حجاب اسلامی به نام سوفیا.

سوفیا قرار بود دو روز پیش در یکی از نشست‌های "کنفرانس ابتکار در سرمایه‌گذاری‌های آتی" در ریاض سخنرانی کند، اما پیش از آنکه صحبتهای خود را آغاز کند، مجری جلسه گفت که می‌خواهد خبری را اعلام کند: "ما همین الان فهمیدیم، سوفیا اولین روباتی است که شهروندی عربستان گرفته است."
سوفیا که ساخت یک شرکت هنگ کنگی است به انگلیسی پاسخ داد که از اینکه نخستین روباتی در دنیا است که بعنوان شهروند به رسمیت شناخته می‌شود، احساس افتخار و سربلندی می‌کند.
سپس سوفیا با تسلط و توانمندی به سوالهای مختلف در باره روبات‌ها پاسخ داد و وقتی درباره روباتهای شروری که در فیلم بلیدرانر به تصویر کشیده شده‌اند از او سوال شد، گفت که انسانها نباید نگران روباتها باشند و به شوخی اضافه کرد: "شما یا زیادی ایلان ماسک می‌خوانید یا خیلی فیلم هالیوودی تماشا می‌کنید."
INVESTMENT INITIATIVE سوفیا در نمایشگاه "طرح‌های سرمایه‌گذاری‌های آینده" در ریاض عربستان با نشان دادن صورت خشمگین و ناراحت و هیجان زده خود، گفت: من می‌خواهم با انسان‌ها کار و زندگی کنم، پس نیاز دارم که این احساسات را نشان دهم تا رفتار انسان‌ها را بفهمم و اعتماد آن‌ها را جلب کنم.
سوفیا در پاسخ به این پرسش که آیا ربات‌ها از آگاهی شخصی برخوردارند، گفت: بگذارید من از شما سوال کنم؛ چطور می‌دانید که انسان هستید؟ من می‌خواهم از هوش مصنوعی خود در کمک به انسان‌ها برای داشتن زندگی بهتر استفاده کنم. من تلاش می‌کنم تا رباتی همدل باشم.
این ربات درباره ترس از تسلط ربات‌ها بر انسان گفت: شما خیلی کتاب "ایلان ماسک" را خوانده‌اید و زیادی فیلم هالیوودی دیده‌اید! نگران نباشد، اگر شما با من خوش رفتار باشید، من هم با شما خوش رفتار خواهم بود!

اما وقتی تصاویر و ویدئوهای سوفیا در شبکه‌های اجتماعی به گردش افتاد، بحث‌های زیادی برانگیخت.
زنان در بسیاری از نقاط عربستان باید حجاب کامل داشته باشند و در مجامع و اماکن عمومی نیز باید یک مرد محرم همراهشان باشد و این از چشم کاربران شبکه های اجتماعی پنهان نماند.
علاوه بر این سرعت و راحتی دریافت شهروندی عربستان هم توجه بسیاری را جلب کرد.
در عربستان سعودی برای کارگران غیر ماهر خارجی که در این کشور کار می‌کنند قانونی وجود دارد به نام نظام کفالت. بر طبق این قانون کارگران خارجی باید تحت تکفل کارفرمایی باشند تا بتوانند در عربستان کار کنند.
این افراد همچنین نمی‌توانند بدون اجازه کارفرما کشور را ترک کنند. این قانون باعث ایجاد بازار سیاهی شده است از کارگران خارجی که از دست کارفرمایشان فرار کرده‌اند، اما نمی‌توانند این کشور را ترک کنند. این کارگران که برخی بیشتر یا حتی عمر خود را در عربستان گذرانده‌اند، نمی‌توانند حق شهروندی بگیرند.
عربستان قصد دارد پروژه صنعتی و تجاری عظیمی را به نام نیوم در شمال غربی این کشور راه اندازی کند و روباتها نقش بسیار برجسته‌ای در این پروژه پانصد میلیارد دلاری خواهند داشت.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

تا سال ۲۰۵۰: ایران رکورددار تعداد سالمندان می‌شود

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه ژانويه 02, 2018 2:11 pm

تا سال ۲۰۵۰: ایران رکورددار تعداد سالمندان می‌شود


پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
رئیس اداره سلامت سالمندان وزارت بهداشت اعلام کرده که بر اساس پیش بینی‌های انجام شده، در سال ۲۰۵۰ درصد جمعیت سالمند در ایران، از میانگین جهان و آسیا بیشتر خواهد بود.
مهدی عظیمی، پیامد طبیعی افزایش امید به زندگی را سالخوردگی جمعیت خوانده که تمام کشورهای جهان با این پدیده روبه‌رو هستند.
بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵ از جمعیت ۷۹ میلیونی کشور، ۷۴۱۴۰۹۱ نفر یعنی ۹.۲۸ درصد سالمند هستند. پیش بینی می‌شود درصد سالمندان ایران تا سال ۲۰۲۵ میلادی، به ۱۰ و تا سال ۲۰۵۰ به بیش از ۳۰ درصد برسد. بر اساس این پیش بینی در سال ۲۰۵۰ درصد جمعیت سالمند در ایران از میانگین جهان و آسیا بیشتر و از هر سه نفر، یک نفر سالمند خواهد بود.
رئیس اداره سلامت سالمندان وزارت بهداشت گفته روند فعلی رشد درصد سالمندی در کشور ضرورت برنامه‌ریزی برای کنترل مسائل سالمندی را افزایش می‌دهد.

مهدی عظیمی با تاکید بر اینکه پیری الزاما با بیماری همراه نیست، گفته: «با افزایش سن، بیماری‌های غیرواگیر و مزمن که معلولیت و ناتوانی را به دنبال دارند، افزایش پیدا می‌کند. پیشگیری از عوامل خطرساز محیطی مانند نداشتن تحرک و فعالیت بدنی، رژیم غذایی نامناسب، مصرف دخانیات و … حتی اگر در سالمندی شروع شود باز هم می‌تواند بروز یا شدت این بیماری‌ها را کاهش دهد. اگر مداخلات بهداشتی به موقع و کافی باشد، لزوما سالمندی همراه با هزینه‌های پزشکی نخواهد بود. مراقبت دوره‌ای سالمندان در کنار آموزش شیوه زندگی سالم می‌تواند با کاهش بار بیماری و افزایش امید به زندگی توأم با سلامت، به سالمندی سالم و فعال منجر شود.»

به گفته رئیس اداره سالمندان وزارت بهداشت، در ایران امید به زندگی سالم ۷۴ سال و امید به زندگی با ناتوانی ۶۴ سال برآورد شده است؛ یعنی انتظار می‌رود افراد تا ۶۴ سالگی سالم باشند و بعد از آن، بیماری‌ها و معلولیت‌ها آغاز شود.

رئیس اداره سالمندان وزارت بهداشت با اشاره به برنامه وزارت بهداشت برای انجام مراقبت‌های سالمندی در شبکه بهداشت و درمان کشور گفته: «سالمندان تصور می‌کنند حتما باید بیمار شوند تا به پزشک مراجعه کنند؛ در حالیکه در بحث سالمندی باید برخی بیماری‌ها را غربالگری کنیم. حتی اگر تاکنون مشکلی نداشته‌اند باید سالی یک‌بار فشار خون، قندخون، تعادل و … را چک کنند. افسردگی در سالمندان نیز موضوع مهمی است، اما همیشه تظاهرات آن کاملا مشخص نیست. در دوره سالمندی ممکن است تظاهرات افسردگی با دردهای شدید جسمی یا تغییر خلق و خو همراه باشد؛ به همین دلیل سالمندان باید سالی یکبار سلامت روانی خود را بررسی کنند.»

او شیوه زندگی افراد در دوره جوانی را بر سلامت دوره سالمندی موثر دانسته و گفته: «با رعایت شیوه زندگی سالم می‌توان سالم پیر شد یا در صورت وجود بیماری عوارض آن را کنترل کرد و جلوی ناتوانی را گرفت. به همین منظور در خصوص تغذیه، فعالیت بدنی، مراقبت از کمر و زانو، مراقبت از پاها، پوکی استخوان، پیشگیری از حوادث، بهداشت دهان و دندان، یبوست، بی‌اختیاری ادرار، یائسگی، استرس، حافظه، خواب، روابط زناشویی، رانندگی، استعمال دخانیات، ترک سیگار و … آموزش گروهی و چهره به چهره انجام می‌شود.»

عظیمی افزوده: «مراقبت‌های سلامت سالمندان در دو سطح غیرپزشک و پزشک در خصوص اختلالات فشارخون، اختلالات چربی خون، سوء تغذیه (چاقی، لاغری)، دیابت، افسردگی، سقوط و عدم تعادل، سل ریوی در مناطق حذف بیماری انجام می‌شود. سالمندی فعال نیز با هدف هماهنگی برون بخشی و بین بخشی در خصوص ارائه خدمت بهینه به سالمندان و همچنین توانمند سازی سالمندان در راستای جلب مشارکت آنان از طریق پیگیری تصویب سند ملی سالمندان وبرنامه های مشترک با سایر سازمان‌ها و نهادها دنبال می‌شود.»

۹.۴ درصد جمعیت ایران سالمند هستند که ۷۲.۴ درصد آنان در مناطق شهری و ۲۷.۶ درصد در مناطق روستایی سکونت دارند.

در ایران، سیستان و بلوچستان با ۶ درصد جمعیت سالمندی، جوان‌ترین استان ایران است. استان گیلان نیز با حدود ۱۳ درصد جمعیت سالمندی بالاترین رتبه سالمندی را دارد.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

در لیبی 'پناهجویان را در بازار برده می‌فروشند'

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه ژانويه 24, 2018 9:35 pm

در لیبی 'پناهجویان را در بازار برده می‌فروشند'


Image

سازمان بین‌المللی مهاجرت، وابسته به سازمان ملل، می‌گوید که قاچاقچیان انسان لیبی را به محلی برای فعالیت‌ بازارهای بردگان تبدیل کرده‌اند و پناهجویان راهی اروپا را به اسارت گرفته و به کار اجباری وامی‌دارند.
چند پناهجوی نجات یافته شهادت داده‌اند که خرید و فروش شده و در اسارت به کار گرفته می‌شدند. آنها می‌گویند اسیرکنندگان در تماس با خانواده‌هایشان از آنها برای آزادی اسیرانشان باج می‌خواستند.

سواحل شمال لیبی نقاط کانونی برای پناهجویان و مهاجرانی هستند که می‌خواهند خود را از آفریقا به اروپا برسانند. پیش از این گزارش‌های متعدد از اخاذی و خشونت مهاجران در لیبی منتشر شده است، اما به گفته سازمان مهاجرت اکنون "طی روندی جدید و نگران‌کننده" در لیبی بازارهای علنی بردگان به راه افتاده است.
به شهادت پناهجویان نجات یافته خرید و فروش بردگان در پارکینگ‌ها یا میدان‌ها انجام می‌شود و کسانی که به بردگی گرفته شده‌اند در کارگاه‌ها یا خانه‌های متروکه به کار وادار می‌شوند.
برخی از آنان گفته‌اند که اسیرکنندگان پیوسته آنها را کتک می‌زدند.

بنا بر این گزارش قاچاقچیان برای رها کردن کسانی که به اسارت می‌برند از خانواده‌های آنها چند صد دلار باج می‌گیرند.
سازمان بین‌المللی مهاجرت برخی از اسارتگاه‌های بردگان را بازرسی کرده و می‌گوید شواهد حاکی از آن است که سوءتغذیه، آزار جنسی و حتی قتل اسیران را تهدید می‌کند.
این سازمان همچنین می‌گوید گزارش‌های موثقی موجود است که قاچاقچیان انسان از موج خبری و حساسیت نسبت به بحران پناهجویان سوءاستفاده کرده و با جا زدن خود به عنوان امدادگران داوطلب، کسانی را که از اسارت گریخته‌اند فریب می‌دهند.

اغلب کسانی که سازمان بین‌المللی مهاجرت در گزارش خود به شهادت آنها استناد کرده مردان اهل کشورهای غرب آفریقا یا آفریقای سیاه هستند.
محمد عبدالکبیر، مدیر عملیات اضطراری سازمان بین‌المللی مهاجرت می‌گوید: "وضعیت بسیار وخیمی است. هرچه بیشتر در لیبی فعالیت می‌کنیم بیشتر پی می‌بریم که اینجا برای مهاجران سرزمین اشک است."

تصاویری در لیبی منتشر شده که نشان می‌دهد گروهی مشغول فروش مهاجران آفریقایی در بازار برده‌فروشان هستند.
این تصاویر که شبکه آمریکایی سی‌ان‌ان آن را منتشر کرده، نشان می‌دهد مردان جوان برای کار در مزارع به حراج گذاشته می‌شوند و به مبالغ ۴۰۰ دلار و بیشتر به فروش می‌رسند.
انتشار این تصاویر باعث خشم اعضای اتحادیه آفریقا شده است.

مردانی که در بازار برده‌فروشان در نقطه‌ای نامعلوم از لیبی فروخته می‌شوند تبعه نیجر و بعضی دیگر از کشورهای جنوب آفریقا هستند.
آلفا کنده، رئیس اتحادیه آفریقا، خواهان بررسی و تحقیق درباره این تجارت "نفرت‌انگیز" شده است.
سی‌ان‌ان می‌گوید مقام‌های لیبی تحقیق درباره تصاویر منتشر شده و بازار برده‌فروشی را آغاز کرده‌اند.
سواحل شمال لیبی کانون مورد توجه پناهجویان و مهاجرانی است که می‌خواهند خود را از آفریقا به اروپا برسانند.
آوریل سال جاری میلادی سازمان بین‌المللی مهاجرت اعلام کرد شواهدی مبنی بر برده‌فروشی در لیبی به دست آورده است.
چند پناهجوی نجات یافته قبلا شهادت داده بودند که خرید و فروش شده و در اسارت ناچار به کار اجباری شده بودند.
رئیس این نهاد بین‌المللی آن زمان اعلام کرده بود که انسان‌ها براساس توانایی‌هایشان مثل بنایی و نقاشی ساختمان در بازار قیمت‌‌گذاری می‌شوند.
به شهادت پناهجویان نجات یافته، خرید و فروش بردگان در پارکینگ‌ها یا میدان‌ها انجام می‌شود و کسانی که به بردگی گرفته شده‌اند در کارگاه‌ها یا خانه‌های متروکه به کار وادار می‌شوند.
برخی از آنان گفته‌اند که اسیرکنندگان پیوسته آنها را کتک می‌زدند یا مورد آزار جنسی قرار می‌دادند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

بیش از ۱۰ هزار کودک مهاجر در اروپا ناپدید شده‌اند

پستتوسط najm134 » جمعه مارس 02, 2018 3:55 pm


بیش از ۱۰ هزار کودک مهاجر در اروپا ناپدید شده‌اند


اردوغان: بیش از ۱۰ هزار کودک مهاجر در اروپا ناپدید شده‌اند
Image
رئیس جمهور ترکیه گفت: تمدنی که پول، اشیای زینتی و حتی کودکان مهاجران را در بدو ورود به مرزهایش غصب کرده و آنها را مجبور به تغییر دین می‌کند، دیگر حرفی برای گفتن در خصوص انسانیت ندارد

به گزارش خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ رئیس جمهور ترکیه با اشاره به اینکه بیش از ۱۰ هزار کودک مهاجر در اروپا ناپدید شده‌اند، گفت: تمدنی که پول و حتی کودکان مهاجران را در بدو ورود به مرزهایش غصب کرده و آنها را مجبور به تغییر دین می‌کند، دیگر حرفی برای گفتن در خصوص انسانیت ندارد.
رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه که به مناسبت ۱۸ دسامبر، روز جهانی مهاجران در مرکز همایش های آتو در آنکارا سخنرانی می‌کرد با اشاره به این که بیش از ۱۰ هزار کودک مهاجر در اروپا ناپدید شده‌اند، گفت: تمدنی که پول، اشیای زینتی و حتی کودکان مهاجران را در بدو ورود به مرزهایش غصب کرده و آنها را مجبور به تغییر دین می‌کند، دیگر حرفی برای گفتن در خصوص انسانیت ندارد.
وی با اشاره به رواج اظهاراتی همچون اعزام هلی‌کوپتر جنگی به جای کشتی برای نجات جان پناهجویان در اروپا افزود: اروپا تا آن انداره از انسانیت دور شده که با پشت پا زدن به مردی که کودکی درآغوش دارد، باعث افتادن آنها بر روی زمین می شود. زمان آن فرا رسیده که اروپا در رفتار خود بازنگری کند.
رئیس جمهور ترکیه تصریح کرد: اگر چنین اتفاقی در کشور ما می‌افتاد، باور کنید که کشور را بر سرمان خراب می‌کردند. اما ما در حالی که تمام امکانات خود را برای تحصیل بیش از ۶۰۰ هزار کودک پناهجو به کار می‌گیریم برنامه‌های حمایتی از ترکیه متوقف می‌شود.
اردوغان در خصوص تحولات اخیر در رابطه با قدس نیز اظهار داشت: مساله قدس، مساله ای نیست که صرفا با نفرت در قلوب و محکوم کردن لفظی بدون اقدام عملی قابل حل باشد. حتی نمی توانیم مسئولیت خود در این موضوع را تنها به صورت مخالفت شفاهی با تصمیم آمریکا در مورد قدس به جا بیاوریم. مجبور هستیم در خصوص قدس اقدامات قاطع، ملموس و تعیین کننده ای انجام دهیم.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

جنبش بَست = تنها پناه مهاجرین لاتین تبارآمریکا ‌

پستتوسط najm134 » دوشنبه آپريل 23, 2018 6:45 am

جنبش بَست = تنها پناه مهاجرین لاتین تبارآمریکا


Image
از آنجا که پناهندگان بی‌پناه آمریکای مرکزی از ترس پلیس آمریکا نیاز به مامن و پناهگاه داشتند، بر اساس نام «بَست» یا همان «مامن و پناهگاه آرامش کلیسا» نام «جنبش بَست» انتخاب گردید.
سرویس جهان مشرق - مهاجرین آمریکای مرکزی از وضعیت نامناسبی در آمریکا برخوردارند. هم‌اکنون، «جنبش بَست» که در اوایل دهه ۱۹۸۰ به امید یاری و دفاع از آنها در مقابل سیاست‌های مهاجرتی آمریکایی‌ها شکل گرفت، حمایت خود را به سمت آنها معطوف داشته است. اما میزان محدودیت‌ها و تبعیض‌ها بر علیه مهاجرین اهل آمریکای مرکزی آنقدر زیاد است که جنبش مذکور مسیر درازی را باید جهت رفع موانع حاضر بپیماید. نام «بست» که به معنای پناهگاه امن کلیساست، به عنوان نمادی جهت پناه آوردن مهاجرین لاتین‌تبار به آغوش امن این جنبش، برگزیده شده است.
Image
اثری از «ریچادر برکِت» در مورد مفهوم پناه بردن به «بَست» در کلیسا به عنوان مأمنی در مقابل ظلم و خشونت حکومت
مهاجرین آمریکای مرکزی، امروزه از وضعیت بسیار نامناسبی در آمریکا برخوردارند. آنها، از کمترین حقوق انسانی همچون خوراک و پوشاک محروم‌اند و وظیفه تهیه مایحتاج اولیه آنها را «جنبش بَست» که حدودا ۵۰۰ شعبه و شورا در سرتاسر آمریکا دارد، بر عهده گرفته است. این جنبش، البته سرپناه و امنیت مهاجرین را نیز تحت پوشش قرار داده است. شاخه‌های مختلف این جنبش شامل لوتری‌ها، کلیسای واحد مسیح، رومن-کاتولیک‌ها، ارتدوکس‌های شرقی، پرسبیترینیست‌ها، متدیست‌ها، باپتیست‌ها، یهودیان، جهان‌گرایان توحیدگرا، کوئِیکرها، و منونایت‌ها می‌شود. اما با همه این تفاسیر، توان و امکانات محدود است و نظام حکومتی آمریکا هم به شدت آنها را تحت فشار قرار می‌دهد.
Image
ریشه این جنبش به دوره قرون وسطی و «حق بست» برمی‌گردد. حقی که در برخوردار بودن از امنیت ناشی از پناه بردن به محراب کلیسا در مقابل تهدید نظام حکومتی آن زمان تعریف می‌شد. بعدها، این اندیشه، در دوره جنگ‌های داخلی آمریکا یک بار دیگر جان گرفت و در دوره اعتراضات به جنگ ویتنام در دهه ۱۹۷۰، نمایشی چشمگیر داشت. در دهه ۱۹۸۰، جنبشی شکل گرفت که از مهاجرین آمریکای مرکزی در مقابل عهدشکنی اداره مهاجرت و سیاستمداران آمریکایی دفاع کرد. حرف آنها این بود که شما آمریکایی‌ها قبول به پذیرش ما کردید و اکنون هیچ تعهدی در قبال ما قائل نیستید. لذا، از آنجا که پناهندگان بی‌پناه آمریکای مرکزی از ترس پلیس آمریکا نیاز به مامن و پناهگاه داشتند، بر اساس نام «بست» یا همان «مامن و پناهگاه آرامش کلیسا» نام «جنبش بست» انتخاب گردید. فلسفه و اساس اندیشه جنبش بست، ناسازگاری اجتماعی در مقابل تبعیض و بی‌عدالتی است. این جنبش، پیوسته در آمریکا مورد تحکم و برخورد جدی حکومت قرار گرفته است. در همان دهه ۱۹۸۰، تعداد زیادی از اعضای اصلی این جنبش شامل دو بنیانگذار آن با نام‌های کشیش «جان فایف» و کشیش «جیم کوربت» بازداشت شدند.
Image
پیشنهاد «بست» به پناهندگان معترض السالوادوری در دهه ۱۹۸۰ از سوی کلیسا
به جرات می‌توان اصلی‌ترین علت مهاجرت مهاجرین آمریکای مرکزی به آمریکا را فرار این مردم از خشونت و سرکوب‌های سیاسی کشورهایی چون مکزیک، کوبا، گوآتمالا، السالوادور، نیکاراگوئه و ... دانست. کشتارهای بی‌امان، فقر، انقلاب‌ها، و جنگ‌های داخلی، همه موجب وحشت و سرخوردگی بسیاری از مردم کشورهای این حوزه و مهاجرت آنها به آمریکا گردید. سیل عظیمی از کوبایی‌ها، گوآتمالایی‌ها، و نیکاراگوئه‌ای‌ها در دوره «رانلد ریگان» وارد آمریکا شدند. دولت ریگان و کنگره، در تبلیغات وسیع خود، نوعی «ریگانیسم» را اندیشه‌ پذیرای ورود میهمانان جدید و حمایت از آنها اعلام کردند. اما در ورای پرده، اوضاع به قرار دیگری بود. گزارش سال ۱۹۸۵ «اتحادیه‌ آزادی‌های مدنی آمریکا» جزییات تکان‌دهنده‌ای از شکنجه شدن، ناپدید شدن، و گم شدن ۱۳۰ السالوادوری دیپورت شده از آمریکا را ارائه می‌دهد. بعدها، مشخص شد که بسیاری از میهمانان جدید آمریکا، تا مدت‌ها در بازداشت‌گاههای اداره مهاجر به سر می‌بردند.
Image
امروزه، فیلادلفیا را می‌توان بهشت مهاجرین لاتین‌تبار دانست. بسیاری از مهاجرین غیرقانونی که طی این سالیان، دولت آمریکا به دنبال اخراج کردن آنها بوده است، به شهر فیلادلفیا پناه برده‌اند و به سبب عدم همکاری عمدی این شهر با قوانین فدرالی و کشوری مهاجرت، مهاجران از آن برای خود یک مامن مناسب ساخته‌اند و مشهور به امن‌ترین جای آمریکا برای لاتین‌تبارهای مهاجر شده است. پس با این تفاسیر، حرکت عظیم امروزی جنبش بست که به «جنبش بست نوین» تغییر نام داده است از فیلادلفیا آغاز شده است. در سیاست‌های نوین این جنبش، ایجاد جامعه‌ای در میان قومیت‌ها، دین‌ها، و طبقات اجتماعی لاتین‌تبار جهت پایان دادن به بی‌عدالتی است.

Image
شاید بتوان کلیسای «چستنات هیل» شهر فیلادلفیا را موثرترین کلیسای جنبش بست دانست. در سخنرانی‌ها و اظهارات مقامات ارشد این کلیسا -که از اعضای برجسته جنبش بست هستند- دقت که می‌کنیم، اعتراض به نژادپرستی و تبعیضات نژادی و قومیتی آمریکایی‌های سفید و مقامات حکومتی آمریکا در آنها موج می‌زند. «پل ویت» هماهنگ‌کننده برنامه‌های جنبش بست، معتقد است که بهترین رویکرد برای احقاق حق مهاجرین لاتین‌تبار، نزدیکی آرا و افکار این جنبش به آرا و افکار سیاهپوستان آمریکائیست چرا که هر دو طیف به شدت از سوی سیاست و جامعه آمریکا مورد تبعیض قرار می‌گیرند و درد و هدف مشترک دارند.
Image
گزارش ۸ فوریه ۲۰۱۷ روزنامه گاردین، یکی از تکان‌دهنده‌ترین گزارش‌های مربوط به مهاجرین لاتین‌تبار آمریکا بود. این گزارش، با بررسی و مطالعه مورد زندگی چند مهاجر، وضعیت اسفبار و سرشار از استرس آنها در آمریکا را به تصویر کشید. وضعیت تردد برای بسیاری از مهاجرین بسیار محدود است. هر آینه با خروج از شهرهای امن همچون فیلادلفیا، دِنوِر، منطقه کلمبیا، و میلواکی، احتمال بازداشت مهاجرین و دیپورت آنها وجود دارد. بسیاری از مهاجرین از ترفندهایی همچون عدم پرداخت مالیات استفاده کرده‌اند تا بلکه نامشان برای سیستم حقوقی و مالیاتی آمریکا فاش نشود و بدین وسیله گرفتار نشوند. اما سیستم امنیتی-اطلاعاتی مهاجرت از وجود آنها باخبر شده و اکنون از بسیاری از مشارکت‌های اجتماعی و سفر به نقاط مختلف آمریکا بر حذر هستند.

Image
یکی دیگر از جوامع قدرتمند جنبش بست، «جامعه اول توحیدگرایان دِنوِر» نام دارد که در حمایت از مهاجرینی که در آستانه دیپورت شدن قرار دارند، بسیار فعال است. توحیدگرایان، معتقدند که اصل اول از هفت اصل مهم آنها، تلاش برای حفظ کرامت انسانی همه انسان‌های کره زمین است و نظام و جامعه آمریکا، کرامت انسانی آنها را نشانه گرفته است. به اعتقاد آنها، عمده علت مهاجرت به آمریکا، وضعیت اقتصادی بوده لذا تمرکز این فرقه، بر حمایت اقتصادی از مهاجرین است.
Image
«کوئِیکرها» نیز سه اصل برابری، جامعه، و کرامت انسانی را سرلوحه کار خود قرار داده و عمده اعتراض خود را به رفتار سیاستمداران آمریکایی برای جدا کردن فرزندان از والدین برای دیپورت کردن آنها وارد می‌کنند. از نظر آنها، خانواده اساس کرامت انسانی است. چیزی که در آمریکا از مهاجرین گرفته شده است.
«کلیسای واحد مسیحیت» هم اصل خود را بر پذیرایی و خوش‌آمدگویی به مهاجرین بنا نهاده است. به اعتقاد اعضای این فرقه، در این گیر و دار و سرمای بی‌اعتقادی انسانی سیاستمداران و جامعه آمریکا نسبت به اقلیت‌ها و مهاجرین، مسئله ایمان و اعتقاد می‌تواند به عنوان یک مولفه تاثیرگذار به داد مهاجرین برسد.
Image
جنبشی که روزی از «کلیسای پرسبیتریَن» شهر «توسان» ایالت فلوریدا در سال ۱۹۸۰ آغاز شد، روزگاران بسیاری را از همان سال‌های ابتدایی تا به امروز در بازداشت و محاکمه و زندان گذراند. بلوغ امروزی این جنبش، که تسری روزافزون آن را می‌توان در کلیساهای نقاط مختلف آمریکا و نشست‌های آن دید، در اثر درهم‌تنیدگی با سیاهپوستان آمریکا و جنبش «زندگی سیاهپوستان مهم است» می‌تواند تبدیل به فریاد بلند و موثر دادخواهی اقلیت‌های تحت ظلم آمریکا گردد.
Image
"اخراج دیگر بس است! من خانواده‌ام را دوست دارم"

ظهور ترامپ به عنوان رییس جمهور حامی سفیدهای آمریکایی و یک نژادپرست، می‌تواند زمینه‌ساز بلوغ فکری بیشتر در جنبش بست و جنبش سیاهان شود. سیاست‌های اتخاذی وی -بالاخص در جریان حوادث نژادپرستانه شارلوتزویل- این دو جنبش را به هم نزدیک کرده و رهبران آن در اندیشه قرابت و همکاری بیشتر جهت مقابله با بی‌عدالتی‌های مستمر حکومت آمریکا هستند. در هر حال، روند اتفاقات، نشانه‌های دقیقی از جان گرفتن دوباره این جنبش و احیای دوران طلایی آن (در دهه ۱۹۸۰) به ما می‌دهد.
منابع:
https://www.theguardian.com/us-news/۲۰۱۷/feb/۰۸/sanctuary-movement-undocumented-immigrants-america-trump-obama
http://www.chestnuthilllocal.com/۲۰۱۷/۰۸/۳۰/over-۱۰۰-at-hill-church-demand-justice-for-immigrants
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

آمارهای تکان دهنده آسیب های اجتماعی در ایران

پستتوسط najm134 » يکشنبه مه 06, 2018 9:47 pm

معاون اجرایی مجلس اعلام کرد؛
آمارهای تکان دهنده آسیب های اجتماعی در ایران:
5 میلیون معتاد به مصرف مشروبات الکلی ، 2
میلیون و 800 معتاد به مواد مخدر


علی افراشته گفت: هم اکنون دو میلیون و ۸۰۰ هزار معتاد به موادمخدر و ۵ میلیون معتاد به مصرف مشروبات الکلی در کشور وجود دارد.

علی افراشته گفت: هم اکنون دو میلیون و ۸۰۰ هزار معتاد به موادمخدر و ۵ میلیون معتاد به مصرف مشروبات الکلی در کشور وجود دارد.
به گزارش «انتخاب»؛ علی افراشته در سومین جشنواره تقدیر از آثار راه یافته به سی و ششمین جشنواره فیلم فجر با رویکرد پیشگیری اظهار کرد: سینمای اجتماعی در کشور ما ناشناخته مانده و آنطور که باید جایگاه خود را پیدا نکرده است.
وی افزود: بحث آسیب های اجتماعی دامنه‌ای وسیع و گسترده دارد و باید در این زمینه توجه جدی و همه جانبه داشته باشند. وضعیت آسیب‌های اجتماعی کشور به مرز بحرانی رسیده و تا حدودی امنیت اجتماعی را تحت تاثیر قرار می دهد.
به نوشته تسنیم، افراشته گفت: در مجلس شورای اسلامی حتی در حوزه قانون گذاری هم به آسیب های اجتماعی توجه جدی نشده است و علت هم این است که شاید فهم درستی از این مساله در کشور وجود ندارد. سینما می تواند جامعه را متحول کند و در کاهش آسیب های اجتماعی نقش‌افرینی کند. به اعتقاد بنده سینمای اجتماعی در کشور ما ناشناخته مانده و آنطور که باید شناخته نشده است و این در حالی است که باید برای فیلم اجتماعی امتیاز ویژه قائل شویم.
معاون اجرایی مجلس شورای اسلامی در ادامه به برخی آسیب‌های اجتماعی در کشور اشاره کرد و افزود: هم اکنون دو میلیون و 800 هزار معتاد به موادمخدر، 5 میلیون معتاد به مصرف مشروبات الکلی، 200 هزار سقط جنین، 35 هزار مبتلا به ایدز، سه میلیون زن بی‌سرپرست، 700 هزار زن رها شده، چهار هزار و 500 خودکشی و سه هزار مورد فرار از خانه وجود دارد.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

آخر هفته‌های ترسناک خانواده‌های ژاپنی با مادران و همسران اجا

پستتوسط najm134 » سه شنبه مه 29, 2018 10:11 am


آخر هفته‌های ترسناک خانواده‌های ژاپنی با مادران و همسران اجاره‌ای

در دنیای مدرن شما نیازمند اجاره کردن محبت هستید تا تنها چند ساعت در هفته بتوانید به آرامشی نسبی دست پیدا کنید. اجاره کردن مادر، همسر و فرزند راه‌های جایگزین دنیای جدید برای نابودی خانواده هستند.
سرویس جهان مشرق - اساس فعالیت‌های انسان حب اوست به خود و هر آنچه می‌تواند برایش لذت‌آور و تعالی‌بخش باشد. درواقع، برخی گفته‌اند واژه «انسان» از مصدر «اُنس» و «اِنس» و به معنای الفت و ملاطفت داشتن است و لذا، انسان در تمامی شرایط، نیازمند جلب محبت دیگران است.

Image
گاهی اوقات، تمام آنچه بدان نیاز داریم، اندکی محبت است
علت‌های سه‌گانه کشش قلبی انسان به مهر و محبت عبارت‌اند از:
لذت: این احساس، از اصلی‌ترین عوامل تکوین‌ساز و ایجادکننده دوستی و محبت است که لذت‌های جسمانی؛ نظیر علاقه به چهره‌ای زیبا و لذت‌های غیر جسمانی؛ نظیر علاقه‌مندی به مطالعه در موضوعی خاص، منتج از این علت می‌باشد و ذیل مختصات لذت انسانی قرار می‌گیرد.
منفعت: انسان موجودی است با نیازهای مادی و معنوی که می‌کوشد بنابر مصلحت حیات خویش، به آنچه در آن خیر و محبتی است که به رفع نیازهایش مساعدت می‌کند دست یابد؛ محبتی که درواقع به‌منظور سودخواهی و رفع نیازها شکل می‌گیرد.
سنخیت: بیشتر دوستی‌ها به دلیل سنخیت در ابعاد جسمانی، روانی و معنوی میان انسان‌هاست. تشابه در انگیزه‌ها، رفتارها، گرایش‌ها، نگرش‌ها، فضیلت‌ها و مواردی ازاین قبیل، مهم‌ترین عامل پیوند و محبت میان افراد است[1] .

Image
«محبت» اجازه می‌دهد تا ما احساس داشته باشیم تا درمان شویم
با عنایت به موارد فوق‌الذکر، سعی داشتیم تا این موضوع را تأیید نماییم که انسان، فطرتاً و ذاتاً به جلب محبت دیگران نیازمند است و این نیاز فطری، اغلب از سوی خانواده و به‌ویژه پدر و مادر، همسر، برادران، خواهران و همچنین دوستان فرد تأمین می‌شود؛ اما در جهان امروز و در سایه مدرنیته، بافت اجتماعی بشریت دچار تحول شده است و لذا انسان مدرن دیگر قادر نیست تا نیاز به مهر و محبت خود را ارضاء و مرتفع نماید و ازاین‌رو دچار بحران روحی و عاطفی می‌گردد و ممکن است این بحران، وی را در شرایطی قراردهد که فرد، دستخوش پوچ‌انگاری گردد و نهایتاً پایان‌بخشی به حیات خود را بر زندگی در چنین وضعیتی اولویت بخشد.

Image
«محبت» زبانی است که ناشنوا می‌تواند آن را بشنود و نابینا می‌تواند ببیند
مدرنیسم منظومه اجتماعی بشریت را دستخوش تحولی جدی ساخت؛ به‌نحوی‌که در کنار تغییر بافت اجتماعی انسان، مهم‌ترین نهاد جامعه و یکی از پایگاه‌های هویتی فرد؛ یعنی «خانواده» دچار تحولی بنیادین گشت. در سیر این تحول و گسترش سایه مدرنیسم و عصر فناوری بر نظام اجتماعی بشریت، خانواده‌های گسترده[2] به خانواده‌های هسته‌ای[3] و پس‌ازآن به خانواده‌های تک‌والدی[4] مبدل شده‌اند که در ادامه به تأثیر منفی آن بر سامان فرد می‌پردازیم.

Image
چهار گونه خانواده؛ خانواده گسترده، خانواده هسته‌ای، زن و شوهر (بدون فرزند) و خانواده تک‌والدی
«خانواده تک‌والدی» خانواده‌ای است که در آن، زن یا مرد بدون همسر و به‌تنهایی از فرزند یا فرزندان نگهداری می‌کند. بی‌تردید در این‌گونه خانواده‌ها، پدر یا مادر، به‌دلیل مشغله‌های اجتماعی، از توجه به فرزند خود بازمی‌ماند و کودک تربیت صحیح نمی‌یابد و کمبود توجه ممکن است او را در مسیر خطایی قرار دهد و زمینه سوءاستفاده‌های مختلف ازجمله سوءاستفاده جنسی از او را ایجاد کند.
همانگونه که می‌دانیم در خانواده‌های گسترده شاهد حضور سه نسل (پدران و مادران هریک از والدین) و تعامل گسترده آن‌ها با فرد (والدین یا فرزند) هستیم و در اغلب موارد فرد می‌توانست نیاز فطری خود به جلب محبت دیگران را ازاین طریق بدست آورد.

Image
«خانواده گسترده» خانواده‌ای است که اعضای آن بیش از دو نسل از افراد را در برمی‌گیرند.
الزامات مدرنیسم و عصر فناوری، به‌تدریج، بشر را از شرایط خانواده‌های گسترده خارج ساخت و اغلب مردمان در جوامع مدرن، در خانواده‌های هسته‌ای (پدر، مادر و فرزند) رشد یافتند. علی‌رغم آنکه شرایط از حالت بسیار مطلوب خانواده‌های گسترده فاصله گرفت، اما بازهم شاهد ارتباط گسترده میان فرد با اعضای خانواده خود و جلب محبت و توجه آن‌ها بودیم.

Image
«خانواده هسته‌ای» در اصطلاح علوم اجتماعی، به خانواده‌ای متشکل از زن و شوهر و فرزندان آن‌ها اطلاق می‌شود.
متأسفانه، تغییر بافت زندگی افراد در دوران مدرنیسم، میزان گسست‌های زناشویی را افزایش داد و در این مرحله شاهد خانواده‌های تک‌والدی هستیم. در این‌گونه خانواده‌ها، فرزند یا حتی پدر یا مادر با کمبود محبت و مهرورزی مواجه می‌شوند و لذا سعی دارند تا از طرق مختلف، این احساس نیاز ذاتی را مرتفع سازند.

Image
«محبت» «محبت» می‌آورد.
ازاین‌روست که در جهان مدرنیته، شاهد اقدامات و رفتارهای حیرت‌انگیز و تعجب‌آور هستیم که افراد به‌منظور ارضای نیاز فطری خود به محبت بدان روی می‌آورند. به‌عنوان نمونه، دو کشور آمریکا و ژاپن را که هر دو داعیه‌دار مدرنیسم هستند مورد واکاوی قرار داده‌ایم و به چند مورد از رفتارها و آداب تحیرآور و عجیب اشاره خواهیم کرد:

1. اجاره خانواده، دوست و غمگسار در ژاپن
مردان و زنان ژاپنی مجرد، در ایام آخر هفته و تعطیل رسمی، به اجاره خانواده شامل مرد و فرزند روی می‌آورند و ایام استراحت خود را با آن‌ها می‌گذرانند. این مسئله یکی از حقایق جامعه‌شناختی جامعه ژاپن و اقتضائات و پیامدهای مدرنیسم است که نخستین‌بار مجله آمریکایی آتلانتیک[5] به تحلیل آن پرداخت[6] .
Image

گزارش مجله آمریکایی آتلانتیک از گسترش فرهنگ اجاره خانواده و دوست در ژاپن
«چگونه دوستان و خانواده بدلی اجاره کنیم»
در ژاپن، شما می‌توانید پول هزینه کنید تا کنشگری، نقش بستگان، همسر، همکار یا هریک از آشنایانتان را ایفا نماید.
برخی شهروندان ژاپنی، به دلایل متعدد که دراثنای گزارش حاضر بدان اشاره شد، بعضاً به‌دنبال دوستان ساعتی هستند تا با آن‌ها به مسافرت و گردش بروند، در مهمانی‌های دوستانه حضور یابند و یا حتی با آن‌ها درد دل نمایند.

Image
برخی شهروندان ژاپنی، به دلایل متعدد به‌دنبال دوستان ساعتی هستند تا اوقات خوش خود را با آن‌ها بگذرانند.
به‌عنوان نمونه، شرکت ژاپنی فمیلی رومنس[7] که هم‌اینک سال نهم تأسیس خود را جشن می‌گیرد، در اول آوریل سال 2009 میلادی، تحت‌عنوان ارائه خدمات نوین «حضور در منزل»، افکار عمومی جهان را متحیر ساخت. این شرکت، در تبلیغات خود اعلام داشت که شهروندان ژاپنی می‌توانند به دلایل مختلف و در ایام سال، برای خود، خانواده شامل (همسر و فرزند)، دوستان یا حتی همکار اجاره نمایند.
شرکت فمیلی رومنس (1 آوریل 2009)؛ این شرکت در تبلیغات خود اعلام داشت که شهروندان ژاپنی می‌توانند به دلایل مختلف و در ایام سال، برای خود، خانواده، دوست و یا حتی همکار اجاره نمایند.
افزون بر 800 نفر در شرکت فمیلی رومنس مسئولیت دارند تا متناسب با درخواست متقاضی (مشتری)، در نقش یکی از اعضای خانواده و یا دوستان وی حاضر شوند. یوچی اشیل[8] ، مدیر این شرکت در مصاحبه با مجله آتلانتیک اظهار می‌دارد که با عنایت به اقتضائات جوامع مدرن و اشتغال فکری و فیزیکی اغلب شهروندان ژاپنی به مسائل کاری، کمتر کسی است که بتواند نیاز خود به محبت و عشق را برآورده سازد. او ادامه می‌دهد که شرکت فمیلی رومنسبر آن است تا این نیاز افراد را برطرف سازد[9] .

Image
یوچی اشیل، مدیر شرکت فمیلی رومنس: با عنایت به اقتضائات جوامع مدرن و اشتغال فکری و فیزیکی اغلب شهروندان ژاپنی به مسائل کاری، کمتر کسی است که بتواند نیاز خود به محبت و عشق را برآورده سازد. شرکت ما بر آن است تا این نیاز افراد را برطرف سازد.

Image
درگاه رسمی اینترنتی شرکت فمیلی رومنس
http://www.family-romance.com

عجایبی که بشریت در جهان مدرن با آن‌ها مواجه است به همین‌جا ختم نمی‌شود. در ژاپن شرکت‌هایی وجود دارند که کارویژه آن‌ها این است که غمگسار یا سنگ صبور مشتریان باشند. به‌عنوان نمونه، چنانچه فردی دچار شکست عشقی شده است و یا با بحران روحی مواجه است با این شرکت‌ها تماس می‌گیرد و درد دل می‌کند. باید دقت نمود که کار کارمندان این شرکت‌ها تنها گوش دادن است و درواقع، فرد صرفاً یک سنگ صبور یا غمگسار اجاره می‌کند[10] .

Image
ژاپنی‌ها با مشکلاتی در زمینه انزوای اجتماعی شهروندان مواجه‌اند که عمدتاً به مدرنیته و پیشرفت تکنولوژی باز می‌گردد.
در ژاپن شرکت‌هایی وجود دارند که کارویژه آن‌ها این است که غمگسار یا سنگ صبور مشتریان باشند. کار کارمندان این شرکت‌ها تنها گوش دادن است و درواقع، فرد صرفاً یک سنگ صبور یا غمگسار اجاره می‌کند.
برخی دیگر از شرکت‌های ژاپنی، به زنان مجرد، «درمانگران گریه» اجاره می‌دهد. درواقع، با استخدام مردان خوش‌چهره، آن‌ها را در اجاره زنان مجرد قرار می‌دهند تا در هنگام گریه و مصائب روحی، اشک‌های آنان را پاک نمایند و با سخنان عاطفی، به آن‌ها آرامش دهند[11] .

Image
اجاره مردان خوش‌چهره (درمانگران گریه) در ژاپن

2. اجاره دوست و والدین در آمریکا
شاید این موضوع امری عجیب و تحیرآور به نظر برسد، اما در ایالات‌متحده، شرکت‌های وجود دارند که افراد می‌توانند با مراجعه به آن‌ها، به هر دلیلی، برای خود پدر، مادر و یا دوست اجاره نمایند. برخی افراد از این خدمات استفاده می‌کنند تا احساس کمبود توجه و محبتی که در درون خود احساس می‌کنند را جبران نمایند و برخی دیگر ممکن است جهت تفریح دسته‌جمعی و یا مسافرت به اجاره دوستان و یا پدر و مادر روی بیاورند.
به‌عنوان نمونه، در ایالات‌متحده شرکتی با نام نید اِ مام[12] وجود دارد که کارویژه آن این است که یک بانوی باتجربه، به‌عنوان مادر فرد ایفای نقش می‌کند؛ نگرانی‌ها و دغدغه‌های وی را می‌شنود، لباس‌هایش را اتو می‌کند، برایش قهوه و شیرینی درست می‌کند[13] .

Image
در ایالات‌متحده شرکت‌هایی وجود دارد که کارویژه آن این است که یک بانوی باتجربه، به‌عنوان مادر فرد ایفای نقش می‌کند و سعی دارد تا احساس نیاز فرد به مادر را برآورده سازد.

Image
درگاه رسمی اینترنتی شرکت «Need A Mom»
http://www.needamomnyc.com

گسترش شرکت‌هایی ازاین‌دست در سراسر جهان مدرن، نشان‌دهنده آن است که یکی از پیامدهای مدرنیسم در طول تاریخ این بوده است که بافت زندگی انسان را تغییر داده و او را وارد نوعی حالت انزوای اجتماعی نموده است. امید است که مسئولان ذی‌ربط جمهوری اسلامی، با تمهیدات سنجیده و حساب‌شده، اجازه ندهند پیامدهای مدرنیسم در جامعه ایران اسلامی نیز گسترش یابد و مردمان ایران‌زمین را نیز دچار انزوای اجتماعی نماید.

منابع:
________________________________________
[1] https://hawzah.net/fa/Magazine/View/3280/4365/35335/جایگاه-محبت-در-تکامل-معنوی-انسان
[2] «خانواده گسترده» (extended family) خانواده‌ای است که اعضای آن بیش از دو نسل از افراد را در برمی‌گیرند. این نوع خانواده به‌طورمعمول، متشکل از سه نسل از افراد می‌باشد که عبارت‌اند از پدربزرگ و مادربزرگ، پدر، مادر و فرزندان. نکته مهم آن است که این سه نسل بسیار نزدیک با یکدیگر زندگی می‌کنند و در تماس نزدیک باهم هستند (http://www.encyclopedia.com).
[3] «خانواده هسته‌ای» (nuclear family) در اصطلاح علوم اجتماعی، به خانواده‌ای متشکل از زن و شوهر و فرزندان آن‌ها اطلاق می‌شود. در خانواده هسته‌ای، تماس اعضا با سایر خویشاوندان، دورتر، ضعیف‌تر و کم‌رنگ‌تر است تا میان خود اعضای خانواده (http://www.britannica.com).
[4] «خانواده تک‌والدی» (single parent) به خانواده‌ای می‌گویند که زن یا مرد بدون همسر و به‌تنهایی از فرزند یا فرزندان نگهداری می‌کند. دلایل بوجود آمدن خانواده تک‌سرپرست می‌تواند طلاق یا مرگ همسر یا روابط خارج از ازدواج یا فرزندخواندگی باشد (family.jrank.org).
[5] The Atlantic Magazine
[6] http://articles.latimes.com/1992-05-12/ ... ded-family
[7] Family Romance
[8] Yuichi Ishil
[9] https://www.theatlantic.com/health/arch ... ly/545060/
[10] http://www.presstv.com/DetailFr/2016/07 ... men-listen
[11] http://zibashahr.com/1394.07/4955.html
[12] Need A Mom
[13] https://www.babble.com/parenting/hire-a-mom-service/
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

«روز مادر» در زندان زنان آمریکا

پستتوسط najm134 » دوشنبه ژوئن 04, 2018 10:36 pm

«روز مادر» در زندان زنان آمریکا


زندان زنان آمریکا - نمایه

Image
ده‌ها هزار زن آمریکایی، روز مادر امسال را هم در زندان سپری کردند، در حالی که دست‌اندازی جنسی مأموران زندان به آن‌ها، غیر از تحمل یا خودکشی، راه دیگری را جلوی پای آن‌ها نگذاشته است.

سرویس جهان مشرق - روز یک‌شنبه ۱۳ می (۲۳ اردیبهشت) مصادف با روز مادر در آمریکا و دست‌خوش اخبار تلخ و شیرینی در این کشور بود. اگرچه روز مادر طبیعتاً باید با اهدای هدیه و دور هم جمع شدن خانواده‌ها و رقم خوردن لحظاتی شاد برای همه توأم باشد، اما ده‌ها هزار خانواده در آمریکا روز مادر خود را به شکلی کاملاً متفاوت گذراندند. در این گزارش، به بررسی وضعیت این خانواده‌ها می‌پردازیم.

ماجرای تعیین روز مادر و پشیمانی ابداع‌کننده این روز در آمریکا

«نامه‌های عاشقانه دیجیتال» به جای هدیه و آغوش گرم

«ملکه سعاده سعار» مشاور ارشد امور مدنی و حقوق بشر کمپانی گوگل (که پیش از پیوستن به گوگل در حوزه زنان در آمریکا، از جمله در شورای مشاوره دولت اوباما، فعالیت‌های زیادی انجام داده بود[۱]) طی مطلبی در سایت این کمپانی به مناسبت روز مادر امسال می‌نویسد: «من قبل از این‌که به گوگل بیایم، ساعت‌های درازی را به عنوان وکیل حقوق بشری در زندان‌های زنان سپری کردم. اغلب زنانِ پشت میله‌ها مادرانی هستند که فرزند صغیر دارند و به خاطر ارتکاب جرائم غیرخشن به حبس محکوم شده‌اند.»

هنوز هم کابوس خاطرات بچه‌های بسیار کوچکی جلوی چشم‌هایم است که اجازه نداشتند مادرانشان را لمس کنند یا ببوسند یا در آغوش بگیرند؛ کابوس آن دختربچه‌ای که به من گفت هیچ‌گاه گرمای بیدار شدن از خواب در کنار مادرش را درک نکرده است.
وی ادامه می‌دهد: «این مادرها، با صدای آهسته، درد و رنج‌شان را با من در میان می‌گذاشتند. من هم تلاش می‌کردم اسناد سوءاستفاده‌هایی را که از آن‌ها شده بود، از زایمان آن‌ها در غل و زنجیر گرفته تا سوءاستفاده جنسی نگهبانان زندان از آن‌ها [جزئیات بیش‌تر در گزارش مشرق]، ثبت و ضبط کنم. هنوز هم کابوس خاطرات بچه‌های بسیار کوچکی جلوی چشم‌هایم است که اجازه نداشتند مادرانشان را لمس کنند یا ببوسند یا در آغوش بگیرند؛ کابوس آن دختربچه‌ای که به من گفت هیچ‌گاه گرمای بیدار شدن از خواب در کنار مادرش را درک نکرده است.»

این فعال مدتی آمریکایی در ادامه مطلب خود، پروژه «نامه‌های عاشقانه» را معرفی می‌کند و توضیح می‌دهد: «به همین دلیل هم فرصتِ راه‌اندازی پروژه «نامه‌های عاشقانه» در گوگل برای من بسیار ویژه است. دو سال پیش، من با سازمان‌های اجتماعی‌ای که می‌دانستم با فرزندان زندانی‌ها کار می‌کنند، تماس برقرار کردم. ما با یک‌دیگر همکاری کردیم تا «نامه‌های عاشقانه» را ایجاد کنیم: نامه‌های عاشقانه دیجیتالی که فرزندان در روز پدر و روز مادر برای والدین زندانی خود می‌فرستند؛ امسال هم این پروژه را ادامه داده‌ایم.»

مشاور ارشد گوگل هم‌چنین می‌نویسد: «بیایید روز مادرِ امسال به یاد مادران پشت میله‌ها و فرزندان آن‌ها و شاهد رنج‌هایی باشیم که وقتی رخ می‌دهند که جوامع [اقلیت] را بیش از اندازه مجرم‌اِنگاری [و حبس] می‌کنیم. این نامه‌های عاشقانه، سند پیوند ناگسستنی مادران و فرزندانشان هستند. اگرچه حبس، خانواده‌ها را عمیقاً مجروح می‌کند، اما عشق باز هم می‌تواند از دیوارهای زندان عبور نماید.»

پروژه «نامه‌های عاشقانه» برای تبریک روز مادر و روز پدر به والدین زندانی

آمارهای «صنعت زندان» در آمریکا

آمارهای حیرت‌انگیز از جمعیت زندانیان در آمریکا فراوان است. به عنوان نمونه، آمارهای «انجمن ملی پیش‌برد افراد رنگین‌پوست» آمریکا حاکی از آن است که بین سال‌های ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۵، جمعیت زندانیان در این کشور از ۵۰۰ هزار نفر به بیش از ۲/۲ میلیون نفر رسیده است[۲]. امروزه آمریکا که حدود ۵ درصد از جمعیت جهان را در خود جای داده است، ۲۱ درصد از جمعیت کل زندانی در دنیا را دارد. عجیب‌تر این‌که از هر ۳۷ انسان بالغ در آمریکا، ۱ نفر یا در زندان حبس است و یا تحت نوعی نظارت اصلاح و تربیتی قرار دارد.

اگر سیاه‌پوستان و لاتینوها در آمریکا به نسبتی برابر با سفیدپوستان این کشور به زندان می‌افتادند، جمعیت زندانیان در این کشور حدود ۴۰ درصد کاهش پیدا می‌کرد.
طبق آمارهای این انجمن، در سال ۲۰۱۴ سیاه‌پوستان ۲/۳ میلیون نفر (معادل ۳۴ درصد) از جمعیت ۶/۸ میلیون نفری زندانیان در آمریکا را تشکیل می‌دادند. آمارهای سال ۲۰۱۵ نیز نشان می‌دهد که اگرچه سیاه‌پوستان و لاتینوهای آمریکایی تنها حدود ۳۲ درصد از جمعیت آمریکا هستند، روی هم رفته ۵۶ درصد از جمعیت زندانی در این کشور از این دو نژاد هستند. به عبارت دیگر، اگر سیاه‌پوستان و لاتینوها در آمریکا به نسبتی برابر با سفیدپوستان این کشور به زندان می‌افتادند، جمعیت زندانیان در این کشور حدود ۴۰ درصد کاهش پیدا می‌کرد. سیاه‌پوستان حدوداً ۵ برابرِ سفیدپوست‌ها در آمریکا به زندان محکوم می‌شوند.

گزارش انجمن ملی پیش‌برد افراد رنگین‌پوست اثبات می‌کند که این تبعیض نژادی در آمریکا تنها در مورد افراد بالغ در این کشور نیز اِعمال نمی‌شود، بلکه حتی شامل حال کودکان سیاه‌پوست هم می‌گردد. کودکان سیاه‌پوست در آمریکا ۳۲ درصد از کل کودکان دست‌گیرشده، ۴۲ درصد از کل کودکان بازداشت‌شده و ۵۲ درصد از کل کودکانی را تشکیل می‌دهند که پرونده‌های آن‌ها از محاکم قضایی به دادگاه‌های جنایی منتقل می‌شود. در میان زنان نیز کم و بیش آمارها از همین قرار است؛ اعداد و ارقام نشان می‌دهد، زنان سیاه‌پوست دو برابرِ زنان سفیدپوست به زندان محکوم می‌شوند.

درصدی که آمریکا از جمعیت سیاه‌پوست خود حبس می‌کند، بزرگ‌تر از درصدی است که آفریقای جنوبی در اوج آپارتاید از سیاه‌پوستان زندانی می‌کرد.
اگر هیچ‌کدام از این آمارها برای اثبات تبعیض نژادی در محکوم کردن افراد در آمریکا به حبس کافی نیست، یک مقایسه دیگر به خوبی این واقعیت را نشان خواهد داد. مجله آمریکایی آتلانتیک در گزارشی تحت عنوان «ترسیم جیم کروِ جدید[۳]» با اشاره به قوانین تفکیک نژادی موسوم به «جیم کرو» در اواخر قرن نوزدهم در این کشور، می‌نویسد: «درصدی که آمریکا از جمعیت سیاه‌پوست خود حبس می‌کند، بزرگ‌تر از درصدی است که آفریقای جنوبی در اوج آپارتاید از سیاه‌پوستان زندانی می‌کرد.»

Image
آمار زندانیان در آمریکا با هیچ کشور دیگری حتی قابل‌مقایسه نیز نیست

زنان زندانی در آمریکا

اگرچه تبعیض نژادی در زندان‌های آمریکا واقعیتی بسیار دردناک است، اما ابعاد آن حتی قابل‌مقایسه با فاجعه حبس زنان دارای فرزند در این کشور هم نیست. واقعیتی که در این‌باره عمدتاً نادیده گرفته می‌شود این است که بسیاری از مجرمان باراولی و غیرخشن که به حبس محکوم می‌شوند، زنان و مردان دارای فرزند هستند[۴] و به زندان افتادن آن‌ها، تنها زندگی یک نفر را تباه نمی‌کند، بلکه یک خانواده را از هم می‌پاشد[۵]. در حال حاضر، بیش از ۲/۷ میلیون کودک در آمریکا هستند که یکی از والدین آن‌ها (یا هر دوی‌شان) در زندان هستند. در این میان، کودکان سیاه‌پوست ۷/۵ برابرِ کودکان سفیدپوست احتمال دارد که والدین‌شان در زندان باشند.

در حالی که در سال ۱۹۷۰، حدود ۸۰۰۰ زن در آمریکا در زندان بودند، این رقم در سال ۲۰۱۶ حدوداً ۱۴ برابر شد و به ۱۱۰ هزار نفر رسید.
عداد زنان زندانی در آمریکا حقیقتاً وحشت‌آور است. در حالی که در سال ۱۹۷۰، حدود ۸۰۰۰ زن در آمریکا در زندان بودند، این رقم در سال ۲۰۱۶ حدوداً ۱۴ برابر شد و به ۱۱۰ هزار نفر رسید[۶]. جالب است بدانید در میان گروه‌های مختلفی که در نتیجه سیاست جدید «حبس دسته‌جمعی» مردم در آمریکا به زندان می‌افتند، زنان سریع‌ترین رشد را از نظر شمار زندانی داشته‌اند[۷]. اگرچه آمار نشان می‌دهد، اکثر زنانی که در آمریکا به زندان می‌افتند، دچار فقر و مشکلات روانی (از جمله افسردگی، اختلال دوقطبی و اسکیزوفرنی[۸]) هستند و ۸۲ درصد از آن‌ها نیز دچار وابستگی به الکل یا مواد مخدر بوده‌اند، اما واقعیت دردناک‌تر این است که ۸۰ درصد از این زنان، فرزندان کوچکی دارند که به آن‌ها وابسته هستند[۹].

اگرچه دلایل مختلفی را می‌توان برای افزایش شدید شمار زنان زندانی در آمریکا برشمرد، اما شاید مهم‌ترین دلیل، سیاست تشدید حبس شهروندان در آمریکا به خاطر جرائم مرتبط با سوءمصرف مواد مخدر باشد. سیاست «جنگ با مواد مخدر» ریچارد نیکسون و به دنبال آن سخت‌گیری درباره جرائم کوچک‌تری مانند حمل مواد مخدر برای مصرف شخصی که عمدتاً افسران پلیس از آن چشم‌پوشی می‌کردند، موجب شد تا به خصوص در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، آستانه تحمل مأمورین اجرای قانون در آمریکا پایین بیاید و به همان نسبت، شمار زندانیان نیز طی تنها دو دهه، چندین برابر شود. قطعاً زنان نیز تحت تأثیر همین سیاست دولت آمریکا، به یکی از گروه‌های چشم‌گیر در میان زندانیان آمریکایی تبدیل شدند.

Image

ده‌ها هزار زن در آمریکا زندانی هستند و اکثر آن‌ها فرزندان کوچکی دارند که به آن‌ها وابسته‌اند

دور باطل زندانی کردن زنان با تنها یک راه خروج

معضل حبس دسته‌جمعی در آمریکا هم مردان و هم زنان و البته هم فرزندان آن‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد. همان‌طور که نبود پدر در خانه می‌تواند فرزندان را از داشتن پشتیبان محروم کند، عدم حضور مادر در خانواده نیز می‌تواند فرزندان را از سایه محبت او بی‌بهره سازد. با این وجود، شاید بیش از فرزندانی که بیرون زندان هستند، خود زنان در زندان در معرض خطراتی باشند که نظام قضایی آمریکا برای آن‌ها رقم زده است. آمارهای موجود نشان می‌دهد که در مراکز اصلاح و تربیت زنان در آمریکا، ۸۷ درصد از مأموران و کارکنان، مرد هستند[۱۰].

۶۷ درصد از زنان در زندان‌های آمریکا مورد تجاوز جنسی از سوی کارکنان زندان قرار می‌گیرند.
در این زندان‌ها، ۶۷ درصد از زنان مورد تجاوز جنسی از سوی کارکنان زندان قرار گرفته‌اند و در نتیجه، قرار گرفتن در چرخه اصلاح و تربیت، در حقیقت بسیاری از موقعیت‌هایی را برای این زنان به وجود می‌آورد که در ابتدای امر، زمینه ارتکاب جرم و افتادن آن‌ها به زندان را به وجود آورده بودند. به این ترتیب، زنان زندانی در آمریکا در دور باطلی گرفتار می‌شوند که بسیاری از آن‌ها تنها یک راه خروج از آن را بلد هستند: خودکشی.

اگرچه آمارها نشان می‌دهد، همین الآن هم آمار زنان و مادرانی که در آمریکا به زندان می‌افتند، رو به افزایش است، اما با توجه به رویکردهای دولت جدید آمریکا و شخص ترامپ، و سابقه‌ای که از مواضع وی در قبال سیاه‌پوستان (و سایر اقلیت‌های نژادی[۱۱]) و البته اظهارات زننده و اقدامات زشت او علیه زنان سراغ داریم[۱۲]، بعید نیست که طی همین چند سال ریاست‌جمهوری وی، شاهد چند برابر شدن شمار زنان زندانی در آمریکای ترامپ نیز باشیم[۱۳].

پرونده شکایت‌های زنان از آزار جنسی ترامپ

چرا «روز مادر»، نه «روز مادرها»؟

«آنا جارویس» مبدع روز مادر در آمریکا بود[۱۴]. وی روز ۹ می سال ۱۹۰۵ زمانی که مادرش از دنیا رفت، آرزوی مادرش در اختصاص یک روز سال به بزرگ‌داشت مادران را محقق کرد. آنا از همان روز تلاش برای ثبت روز مادر در تقویم آمریکا را آغاز کرد. کم‌تر از ۱۰ سال بعد، وودرو ویلسون رسماً لایحه‌ای را امضا و روز مادر را به یک تعطیلی رسمی در آمریکا تبدیل کرد. البته جارویس در انتخاب نام این روز دقت زیادی به خرج داد و نام آن را «روز مادر» (Mother's Day) گذاشت و نه «روز مادرها» (Mothers' Day). هدف جارویس از این نام‌گذاری این بود که هر کس در روز مادر، فقط لحظاتی را به خوشحال کردن مادر خودش اختصاص دهد. چنان‌که خود جارویس می‌گفت، روز مادر، روزی است برای بزرگ‌داشت «بهترین مادری که در طول تاریخ وجود داشته است: مادر شما.»

با این وجود، روز مادر از آن‌چه که جارویس انتظار داشت و آرزو می‌کرد، بسیار گسترده‌تر شد و امروزه به یکی از پرخرج‌ترین روزها در تقویم آمریکا تبدیل شده است. جارویس نه تنها از این اتفاق خوشحال نشد، بلکه حتی به روش‌های مختلف تلاش کرد تا با گسترده‌تر شدن ابعاد روز مادر مقابله کند. نهایتاً کار به جایی رسید که جارویس با دیدن تبلیغات عمومی و هدیه‌های گران‌قیمتی که مردم در روز مادر برای نه تنها مادر خودشان، بلکه برای شخصیت‌های دیگری در زندگی‌شان می‌خریدند که آن‌ها را مانند مادر خودشان می‌دانستند، از ابداعی که کرده بود، متنفر شد. حال تصور کنید، اگر جارویس امروز زنده بود و علاوه بر هزینه‌های هنگفت خانواده‌ها در روز مادر، وضعیت «مادر»های آمریکایی در زندان‌های این کشور را می‌دید، درباره روز مادر چه فکرهایی که نمی‌کرد و چه کابوس‌هایی که نمی‌دید.

مشرق پیش‌تر در گزارش دیگری به طور مفصل، معضلات متعددی را توصیف کرده است که زنان آمریکایی در زندان با آن مواجه هستند. این مشکلات، باردار شدن در زندان توسط نگهبان‌ها، زایمان در شرایط فوق‌العاده دشوار و در حالت زنجیرشده به تخت، مشکلات بزرگ کردن کودک در زندان، سقط جنین و عقیم‌سازی زنان بدون خواسته و رضایت یا حتی اطلاع آن‌ها، و وادار کردن زنان کار اجباری تنها بخشی از سوءاستفاده‌هایی است که از زنان در زندان‌های آمریکا می‌شود. گزارش مشرق درباره این معضلات تحت عنوان «در زندان‌ زنان آمریکا چه می‌گذرد» را می‌توانید از این‌جا بخوانید.

[۱] Malika Saada Saar Link

[۲] Criminal Justice Fact Sheet Link

[۳] Mapping the New Jim Crow Link

[۴] Digital #LoveLetters from children of the incarcerated Link

[۵] Number of moms in U.S. prisons on the rise, but each time that happens 'you incarcerate the whole family,' Chicago woman says of experience Link

[۶] Overlooked: Women and Jails in an Era of Reform Link

[۷] Women Are The Fastest Growing Population In U.S. Jails Link

[۸] Report: Moms are filling American jails Link

[۹] Women in jails are the fastest growing incarcerated population, study says Link

[۱۰] How Many Moms Are Incarcerated? They're The Fastest Growing Group In U.S. Jails Link

[۱۱] Here Are 13 Examples Of Donald Trump Being Racist Link

[۱۲] These women have accused Trump of sexual harassment Link

[۱۳] Mothers in Prison Link

[۱۴] The woman who invented Mother's Day came to hate it Link
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

در اقامتگاه زنان رهایی‌یافته از اعتیاد و کارتن‌خوابی چه می‌گ

پستتوسط najm134 » شنبه جولاي 21, 2018 6:37 pm

در اقامتگاه زنان رهایی‌یافته از اعتیاد و کارتن‌خوابی چه می‌گذرد؟


سه‌شنبه‌های مهرورزی برای بی‌خانمان‌ها | فاصله كوتاه اعتیاد و كارتن‌خوابی | زنان معتاد، قربانی‌اند

جامعه > آسیب‌ها - «سرای مهر» طلوع بی‌نشان‌ها جایی برای زندگی زنانی است که مطمئنند تا هروقت بخواهند، این سقف و این زمین، به آنها تعلق دارد، به جای گوشه خیابان، به جای کارتن و مقوا و پتوهای مندرس.
فهیمه حسن‌میری: «طلوع بی‌نشان‌ها» حالا دیگر نام غریبه‌ای نیست، خیلی‌ها آن را می‌شناسند،‌ آن را با نام رهایی‌یافته‌های اعتیاد و كارتن‌خوابی به یاد می‌آورند و می‌دانند كه چقدر توانسته در بهبود وضعیت بی‌خانمان‌های كلانشهرها و حاشیه‌نشین‌هایش موثر باشد. اما شاید خیلی‌ها اعتیاد و كارتن‌خوابی را مردانه بدانند و در تصورشان نگنجد كه زنان زیادی هم هستند كه سقفی جز آسمان ندارند و به مامنی احتیاج دارند كه از بی‌مهری و سرما و گرمای خیابان به آن پناه ببرند. در میان تمام بی‌توجهی‌ها به زنان كارتن‌خواب و آنها كه در چرخه اعتیاد قرار گرفته‌اند، طلوع بی‌نشان‌ها، «سرای مهر» را به آنها اختصاص داده، جایی كه این زنان را اسكان داده،‌ به آنها مهارت آموخته و طلوع دیگری در زندگی‌شان ایجاد كرده؛ شروع دوباره‌ای برای زنان و دختران نوجوان آسیب‌دیده اجتماعی.
طلوع بی‌نشان‌ها ویژه زنان و دختران نوجوان، در بلوار محلاتی واقع شده، جایی كه همسایه‌ها حالا آن را به خوبی می‌شناسند، یك ساختمان چند طبقه كه هم جایی برای كارهای اداری این انجمن است و هم جایی برای زندگی زنانی كه حالا دیگر اینجا را خانه خودشان می‌دانند و مطمئنند تا هروقت كه بخواهند، این سقف و این زمین، به آنها تعلق دارد، به جای گوشه خیابان، به جای كارتن و مقوا و پتوهای مندرس.
اعظم ده‌صوفیانی، مسئول گروه پژوهش جمعیت طلوع بی‌نشان‌هاست كه خاطره‌ها و حرف‌های زیادی درباره این ساختمان و ساكنانش دارد، حرف‌هایی كه از زبان او شنیدنی است؛ هم تلخ و هم امیدواركننده. این فعال اجتماعی از سه‌شنبه‌های مهرورزی و شروع فعالیت طلوع بی‌نشان‌ها می‌گوید تا برنامه‌هایی که برای آینده در نظر دارند.

سه‌شنبه‌های مهرورزی برای بی‌خانمان‌ها

طلوع بی‌نشان‌ها حدود 10 سال است كه مشغول فعالیت است. تمركز اصلی این انجمن بر كارتن‌خوابی بوده ولی چون در كشور ما كارتن‌خوابی و اعتیاد كاملا با هم درگیرند، این شده كه درمان اعتیاد هم جزو كارهای این انجمن قرار گرفته. پایه اصلی فعالیت موسسه كه با آن شروع به كار كرد، جذب افراد بی‌خانمان و كارتن‌خواب است، درواقع این انجمن از پخش غذا بین افراد بی‌خانمان شكل گرفت تا این كه این ان جی او ثبت شد. هنوز هم با گسترش فعالیت‌های این ان جی او، برنامه هفتگی توزیع غذا بین بی‌خانمان‌ها سر جای خودش باقی است، هر سه‌شنبه توزیع غذا بین افراد بی‌خانمان را داریم كه «آیین مهرورزی» نام دارد و خود افراد بهبودیافته و مردم عادی كه یاور هستند، برای پخت و توزیع غذا مشاركت می‌كنند و درواقع نوعی فضای همبستگی بین افراد ایجاد می‌شود. تقریبا از ساعت 12 شب این توزیع غذا در پاتوق‌ها شروع می‌شود. تقریبا هفت پاتوق اصلی داریم كه پخش غذا آنجا انجام می‌شود. درواقع این آیین مهرورزی نوعی پیام مهر است كه افراد كارتن‌خواب و درگیر اعتیاد را دعوت می‌كنند كه به این انجمن بپیوندند و از وضعیت زندگی فعلی‌شان رهایی پیدا كنند. درواقع اولین تلنگر، اینجاست كه به افراد بی‌خانمان و معتاد می‌خورد، مخصوصا این كه پیوستن یا نپیوستن آنها كاملا اختیاری است و هیچ اجباری برای آمدن آنها به موسسه نداریم اما لازمه پیوستن آنها به موسسه این است كه تمایل به ترك مواد مخدر داشته باشند.

تعداد پذیرش‌شدگان سرای مهر (اقامتگاه زنان کارتن‌خواب و بهبودیافته از اعتیاد) در سال 95 به تفکیک ماده مصرفی

Image

اینجا هر روز تعجب می‌كنم‌

تقریبا تا دو سال پیش مراكز طلوع بی‌نشان‌ها صرفا برای مردان بزرگسال بود، ولی حین پخش غذا دیده می‌شد كه پسران كم سن و سال یا زنان و كودكانی هم در بین این افراد وجود دارند كه باید برای اسكان آنها فكری می‌شد. این شد كه مراكز دیگری شروع به كار كرد از جمله همین «سرای مهر» كه محل نگهداری مادر و كودك و دختران نوجوان است. جذب، درمان، سرپناه،‌ آموزش،‌ اشتغال، بازگشت به خانواده و بازگشت به بدنه جامعه، همه مراحلی است كه برای این افراد در نظر گرفته شده و این افراد آسیب‌دیده مرحله به مرحله این سیر را طی می‌كنند كه به زندگی سالم برگردند. همه این مراحل در حالی است كه نقطه اشتراك برای این مردان و زنان، فقط مواد مخدر است و مسیری كه آنها برای بازگشت به زندگی طی می‌كنند كاملا با همدیگر متفاوت است. مثلا دیده می‌شود كه روند بازگشت به زندگی مردان ساده‌تر است ولی برای زنان این روند بیشتر طول می‌كشد، آن هم به این دلیل كه یك زن كارتن‌خواب، مجموعه‌ای از تمام آسیب‌هایی است كه یك زن می‌تواند داشته باشد؛ ازدواج در كودكی، خشونت خانوادگی، تجاوز، بارداری ناخواسته، اعتیاد، نداشتن هویت، فقر و خیلی موارد دیگر. اوایل مواردی را كه می‌دیدم باورم نمی‌شد و هر روز فقط از دیدن آنچه در اطرافم بود تعجب می‌كردم، هنوز هم از دیدن این موارد تعجب می‌كنم ولی برای بهبود شرایط ناامید نیستیم.


Image

زنانی باهوش اما بداقبال

جامعه‌ای كه ما اینجا با آن سر و كار داریم، جامعه همگنی نیست، زنان با شرایط خیلی زیادی در این اجتماع قرار می‌گیرند. هر چه می‌گذرد می‌فهمم بیشتر باید این گروه را بشناسیم تا بتوانیم برایشان كارهای بهتری بكنیم و البته شناخت آنها كار ساده‌ای نیست. آنها فوق‌العاده باهوش هستند، سریع می‌فهمند كه چرا به آنها نزدیك می‌شوی و با همان نسبت با تو رفتار می‌كنند. این زن‌ها باهوش هستند ولی شرایط سخت زندگی آنها را به اینجا كشانده. زنانی كه اینجا هستند هر كدام پروسه زندگی و درمان خودشان را دارند و نمی‌توان به جز چند اقدام اولیه، طرح و برنامه مشتركی برای زندگی آنها داشت. ما اینجا مواردی را داشته‌ایم كه همسرشان آنها را با بلوك سیمانی زده، یا مواردی كه بیمارستان‌ها هم آنها را قبول نكرده‌اند، كسانی كه بچه‌هایشان گم شده‌اند، بچه‌هایشان را دزدیده‌اند، زنانی كه هر كدام از بچه‌هایشان در یك بهزیستی هستند و خیلی موارد دیگر. درواقع حتی برای طرحی مانند این كه مادر و فرزند را كنار هم نگهداری كنیم، گاهی به مشكلاتی برمی‌خوریم چون ممكن است حتی حضور فرزند كنار مادر برای فرزند تبعات بیشتری داشته باشد تا این كه از او دور بماند. این كه باید جواب سوال زندگی هر شخص را چطور باید پیدا كنیم به این برمی‌گردد كه چقدر به آنها نزدیك شویم، هر كجا در راه حل زندگی آنها می‌مانیم، می‌دانیم كه باید برای گرفتن جواب به خود آنها مراجعه كنیم نه این كه به تئوری‌ها بسنده كنیم.

Image

فاصله كوتاه اعتیاد و كارتن‌خوابی

این كه گفته می‌شود اعتیاد زنان افزایش پیدا كرده را من بر اساس آمار و ارقام نمی‌دانم، ولی مشاهداتی كه دارم این موضوع را تایید می‌كند. بی‌خانمانی را هم همینطور. بستگی دارد بی‌خانمانی را چطور تعریف كنیم. كسی كه هر شب جایی زندگی كند و سرپناه ثابتی نداشته باشد، شاید جزو تعریف سنتی كارتن‌خوابی و بی‌خانمانی قرار نگیرد اما درواقع همان است. مساله اینجاست كه فرایند رسیدن از اعتیاد به بی‌خانمانی خیلی كوتاهتر شده است، قبلا زمان بیشتری طول می‌كشید كه افراد معتاد به مرحله خیابان‌خوابی برسند اما حالا این پروسه خیلی كوتاه‌تر شده. فكر می‌كنم دلیل این موضوع به بحث‌های هویتی و شخصیتی برگردد، به ارزشی كه افراد كمتر برای خودشان قائل هستند. كسانی كه در گذشته حتی به ورطه اعتیاد می‌افتادند عزت نفسی داشتند كه آنها را از بسیاری مسائل دور می‌كرد اما الان می‌بینیم كه اصول و ارزش‌ها مخصوصا درباره دختران نوجوان كنار گذاشته می‌شود و به سادگی به ورطه آسیب‌های اجتماعی ناشی از اعتیاد می‌افتند.

Image

به جغرافیای كارتن‌خوابی نیاز داریم

پاتوق‌های كارتن‌خوابی وضعیت خیلی نابسامانی دارند، بیشتر با افرادی درگیر هستیم كه حاشیه‌نشین هستند و از شهرهای دیگر پایشان به تهران كشیده شده. به همین دلیل بیشتر با افراد طبقات پایین اجتماعی سر و كار داریم. درواقع ما بیشتر زنانی را می‌بینیم كه در شهرستان خودشان دچار اعتیاد شده‌اند و چون خانواده، پذیرای آنها نبوده، ناچار به تهران آمده‌اند. طبقات مرفه اجتماعی كه درگیر اعتیاد هستند دیرتر به ورطه خیابان‌خوابی می‌افتند، مدت بیشتری در خانه خودشان هستند یا ممكن است توسط ساقی‌ها اسكان داده شوند. با توجه به این كه تعداد زیادی از معتادان از شهرستان هستند، به جغرافیای كارتن‌خوابی احتیاج داریم كه بدانیم كجا این پروسه بیشتر اتفاق می‌افتد تا فرایند آمدن آنها به تهران را كنترل كنیم، اینطور كه مشاهدات ما حكایت می‌كند بیشتر زنانی كه در موسسه طلوع بی‌نشان‌ها هستند، از استان خراسان و شهرهای غربی كشورمان هستند. شاید حتی بتوانیم دفاتری از انجمن را در همان شهرها ایجاد كنیم كه آنها در همانجا كمك بگیرند و بتوانند از حمایت خانواده برخوردار شوند نه این كه تنها و بی‌پناه در یك شهر بزرگ به دام انواع سودجویی‌ها بیفتند.

Image

زنان معتاد و كارتن‌خواب، قربانی‌اند

زنان درگیر اعتیادی كه داریم، قربانی هستند، اغلب آنها خودشان نقشی در اعتیادشان نداشته‌اند، یا از مادر معتاد متولد شده‌اند، یا توسط همسرشان به اعتیاد كشانده شده‌اند. اما مساله اینجاست كه متاسفانه نگاه جامعه به زنان معتاد بسیار بدتر از نگاهی است كه به مردان معتاد دارند، یك مرد بهبودیافته خیلی راحت‌تر از یك زن بهبودیافته به جامعه برمی‌گردد، تشكیل خانواده می‌دهد، مورد نگاه‌های خصمانه كمتری قرار می‌گیرد و امكان اشتغال بیشتری نسبت به یك زن معتاد برایش وجود دارد. مخصوصا این كه آسیب‌پذیر بودن زن در خیابان خیلی بیشتر است و آنها ممكن است در این فرایند به ناچار به بحث كارگری جنسی بیفتند، ضمن این كه در این روند به وابستگی عاطفی بیفتند و بیشتر مورد آزار و اذیت قرار بگیرند. به همین دلیل ما اینجا روی تعریف این زنان از خودشان كار می‌كنیم، تلاش می‌كنیم به آنها حس ارزشمند بودن بدهیم و بدانند چقدر می‌توانند پتانسیل‌های زیادی برای پیشرفت و داشتن یك زندگی سالم داشته باشند. این حس ارزشمندی و استقلال، چیزی است كه زنان آسیب‌دیده اجتماعی به آن نیاز دارند. با همه اینها و با تمام اقداماتی که انجام می‌دهیم، هنوز اعتیاد و کارتن خوابی زنان تا حد زیادی ناشناخته به نظر می‌رسد که برای هر شخص مداخله‌های درمانی، مددکاری و آموزشی مخصوص را می‌طلبد، بنابراین می‌توانم بگویم ما هنوز هم در سرای مهر در حال آزمون و خطا کردن هستیم و سعی داریم با حداقل خطا به ارایه خدمات بپردازیم‌. هر روز دعا می‌کنیم که ای کاش برای کمک به زنان آسیب‌دیده اجتماعی، موفق‌تر از روز قبل باشیم.

Image

منبع نمودارها: گزارش عملکرد واحد پژوهش طلوع بی‌نشان‌ها درباره کارتن‌خوابی و اعتیاد زنان (سرای مهر)
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

امريكا جزو ده کشور خطرناک جهان برای زنان

پستتوسط najm134 » سه شنبه آگوست 14, 2018 8:26 am

امريكا جزو ده کشور خطرناک جهان برای زنان

Image
خشونت جنسی و آزار، رفتارهای مبتنی بر رسوم و سنت‌ها، قاچاق انسان، کار اجباری، بردگی جنسی و کنیز بودن در خانه از مشکلات زنان در هند خوانده شده
کارشناسان جهانی مسایل زنان، هند را خطرناک‌ترین کشور برای زنان نامیدند. در یک نظرسنجی که از سوی بنیاد تامسون رویترز انجام شده، ۵۵۰ کارشناس مسایل مربوط به زنان، هند را خطرناک‌ترین کشور جهان برای زنان دانسته‌اند. افغانستان و سوریه در رده‌های دوم و سوم و سومالی و عربستان سعودی بعد از آن‌ها قرار دارند.
در این بررسی از کارشناسان خواسته شد پنج کشور از مجموع ۱۹۳ کشور عضو سازمان ملل را نام ببرند که در آنها زنان از ناحیه دسترسی به خدمات بهداشتی، منابع اقتصادی، عادات و رسوم سنتی، آزارهای جنسی و غیرجنسی و قاچاق انسان در خطرناک‌ترین وضعیت هستند.
نظر سنجی تازه از ۲۶ مارس تا ۴ مه سال جاری میلادی انجام شده است.

فهرست ده کشوری که در آنها زنان زندگی پرخطری دارند

جایگاه = کشور = نوع خطر
۱ هند خشونت و آزار جنسی، رفتارهای مبنتی بر رسوم و سنت‌ها، قاچاق انسان، کار اجباری، بردگی جنسی و کنیز بودن در خانه

۲ افغانستان خشونت‌های غیرجنسی، دسترسی به خدمات بهداشتی و دسترسی به منابع اقتصادی

۳ سوریه عدم دسترسی به خدمات بهداشتی و قرار داشتن آنان در معرض خشونت غیرجنسی (شامل خشونت‌های مرتبط به ستیزه‌گری‌های مسلحانه و خشونت خانگی) و سوء استفاده جنسی
۴ سومالی عدم دسترسی به خدمات بهداشتی و واقع شدن آنان در معرض خطرات ناشی از رسوم و عادات سنتی

۵ عربستان عدم دسترسی به منابع اقتصادی و نیز تبعیض علیه زنان

۶ پاکستان عدم دسترسی به منابع اقتصادی، تبعیض و نیز قرار گرفتن در معرض خطرات ناشی از رفتارهای فرهنگی، مذهبی و سنتی (به شمول قتل‌های ناموسی)

۷ جمهوری دموکراتیک کنگو خشونت‌ جنسی

۸ یمن عدم دسترسی به خدمات بهداشتی و منابع اقتصادی و میزان خطرات ناشی از سنت و فرهنگ بومی و نیز خشونت غیر جنسی

۹ نیجریه قاچاق انسان و رفتارهای مبتنی بر سنت‌های بومی

۱۰ ایالات متحده آمریکا خشونت جنسی (تجاوز، آزار جنسی، همخوابگی اجباری و دسترسی نداشتن زنان به عدالت در پرونده‌های تجاوز) و اين مايه شرمساري امريكا و خصوصا غربيهاست كه مدعي طرفداري از زنان هستند و در اين درجه نازله ده كشور خطرناك جهان براى زنان هستند

مشابهت‌های خطر
۱.هند - در صدر جدول قرار دارد. در این کشور میزان خشونت علیه زنان همچنان بالاست، پنج سال و اندی پیش یک دختر دانشجو در اتوبوسی در دهلی مورد تجاوز جنسی قرار گرفت و بعد به قتل رسانده شد و این خبر خشم عمومی را برانگیخت و دولت هند قول داد که با این مسئله برخورد کند. در حال حاضر زنان هند از سه ناحیه در وضعیت پرخطری قرار دارند: خطر خشونت جنسی و آزار، خطر ناشی از رفتارهای مبنتی بر رسوم و سنت‌ها و خطر قاچاق انسان، کار اجباری، بردگی جنسی و کنیز بودن در خانه.

۲.افغانستان - کارشناسان شامل در نظرسنجی می‎گویند هنوز و ۱۷ سال پس از شکست حکومت طالبان، زنان در این کشور با مشکلات هولناکی روبرویند. زنان افغان از سه ناحیه در معرض خطر قرار دارند: خشونت‌های غیرجنسی، دسترسی به خدمات بهداشتی و دسترسی به منابع اقتصادی.
در نظرسنجی تازه، زندگی زنان افغانستان "هولناک" توصیف شده است

۳.سوریه - جنگ داخلی در این کشور در هفت سال گذشته ادامه داشته. کارشناسان سوریه را از نظر دسترسی زنان به خدمات بهداشتی و قرار داشتن آنان در معرض خشونت غیرجنسی (شامل خشونت‌های مرتبط به ستیزه‌گری‌های مسلحانه و خشونت خانگی) در جایگاه دوم قرار داده‌اند اما از نظر قرار داشتن زنان در معرض سوءاستفاده جنسی شبیه آمریکا دانسته‌اند که جایگاه سوم را در میان کشورهای جهان دارد. ‌

۴.سومالی - از سال ۱۹۹۱ تا حالا متحمل جنگ و ستیزه‌جویی بوده. سومالی از نظر دسترسی زنان به خدمات بهداشتی و واقع شدن آنان در معرض خطرات ناشی از رسوم و عادات سنتی، سومین کشور خطرناک جهان شناسایی شده. اما از نظر محدودیت دسترسی زنان به منابع اقتصادی، در جایگاه پنجم قرار دارد.

۵.عربستان سعودی - به صورت کلی پنجمین کشور خیلی خطرناک جهان برای زنان دانسته شده اما از نظر دسترسی زنان به منابع اقتصادی و نیز تبعیض علیه زنان، دومین کشور بسیار خطرناک برای زنان در سراسر جهان شناسایی شده.

۶.پاکستان - ششمین کشور بسیار خطرناک برای زنان در جهان است اما از نظر دسترسی آنان به منابع اقتصادی، تبعیض و نیز قرار گرفتن زنان در معرض خطرات ناشی از رفتارهای فرهنگی، مذهبی و سنتی (به شمول قتل‌های ناموسی) دومین کشور بسیار خطرناک برای زنان در سراسر جهان شمرده شده.

۷.جمهوری دموکراتیک کنگو - هفتمین کشور بسیار خطرناک برای زنان نامیده شده، سازمان ملل هشدار داده که خونریزی‌های چندین ساله فرقه‌ای و عدم حاکمیت قانون، زندگی میلیون‌ها نفر را در این کشور در "وضعیت ناگوار" قرار داده است. اما کنگو از ناحیه خشونت‌ جنسی علیه زنان دومین کشور بسیار خطرناک دانسته شده.

۸.یمن - از نظر محدودیت دسترسی زنان به خدمات بهداشتی و منابع اقتصادی و میزان خطرات ناشی از سنت و فرهنگ بومی و نیز خشونت غیر جنسی، این کشور در جایگاه هشتم است. یمن همچنان دارای بحرانی‌ترین وضعیت انسانی است که ۲۲ میلیون نفر در آن به کمک‌های فوری برای زنده ماندن نیاز دارند.

۹. نیجریه - فعالان حقوق بشر ارتش این کشور را متهم کرده که در جریان جنگ ۹ ساله علیه جنگجویان بوکوحرام دست به شکنجه، تجاوزجنسی و کشتار غیرنظامیان زده است. نیجریه از نظر قاچاق انسان در کنار روسیه، در ردیف چهارم قرار می‌گیرد. اما از نظر روبرو شدن زنان با رفتارهای مبتنی بر سنت‌های بومی، ششمین کشور خیلی خطرناک محسوب می‌شود.

۱۰.ایالات متحده آمریکا - تنها کشور غربی است که در فهرست ده خطرناک‌ترین کشور جهان شامل شده است. آمریکا از نظر خشونت جنسی، شامل تجاوز، آزار جنسی، همخوابگی اجباری و دسترسی نداشتن زنان به عدالت در پرونده‌های تجاوز، مانند سوریه سومین کشور خیلی خطرناک برای زنان است.

این نظرسنجی، تکرار بررسی‌های مشابهی است که در سال ۲۰۱۱ از سوی نهاد تامسون رویترز انجام شده بود و در آن به ترتیب افغانستان، جمهوری دموکراتیک کنگو، پاکستان، هند و سومالی، کشورهای خطرناک برای زنان ثابت شده بودند.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

معلمان آمریکایی که برای ادامه زندگی «خون» و «لباس» خود را می

پستتوسط najm134 » شنبه اکتبر 13, 2018 8:59 pm

معلمان آمریکایی که برای ادامه زندگی «خون» و «لباس» خود را می‌فروشند


مشرق گزارش می‌دهد؛
روایت تکان‌دهنده مجله تایم: معلمان آمریکایی که برای ادامه زندگی «خون» و «لباس» خود را می‌فروشند
معلمی در آمریکا - تایم - نمایه

Image
«هوپ براون» معلم آمریکایی، با فوق‌لیسانس و ۱۶ سال سابقه کار، برای پرداخت قبض‌های خانه مجبور است پلاسمای خون و لباس‌های تنش را بفروشد و سه شغل داشته باشد.

به گزارش مشرق - مجله «تایم» آمریکا اخیراً در ادامه سری گزارش‌های متعدد خود با موضوع وضعیت زندگی و معیشت معلمان در این کشور، که اکنون دیگر با جمله «من یک معلم در آمریکا هستم» روی جلد این مجله، شناخته می‌شود، گزارش دیگری را منتشر کرده و در آن به این معضل اجتماعی در آمریکا پرداخته است. ترجمه این گزارش تایم، تحت عنوان «سه‌تا شغل دارم و پلاسمای خونم را می‌فروشم تا قبض‌هایم را بپردازم؛ معلم بودن در آمریکا، این‌گونه است[۱]»، در ادامه خدمت مخاطبین محترم مشرق ارائه می‌گردد.

Image
تیتر اول مجله «تایم»: «فوق‌لیسانس، ۱۶ سال سابقه، و دو شغل اضافی دارم، و پلاسمای خونم را می‌فروشم تا قبض‌هایم را بپردازم؛ من یک معلم در آمریکا هستم»

«هوپ براون» با فروش پلاسمای خون خود دو بار در هفته، می‌تواند ۶۰ دلار درآمد داشته باشد و اگر لباس‌هایش را هم در یک فروشگاه امانت‌فروشی به فروش بگذارد، درآمدش اندکی بیش‌تر خواهد شد. این مبلغ معمولاً تنها برای پرداخت قبض برق یا قسط خودرویش کافی است. این نوع بندبازی [و وضعیت حساس] اقتصادی حالا دیگر بخشی از زندگی روزمره او شده است؛ وضعیتی که حدود دو دهه پیش، وقتی مدرک فوق لیسانسش را در رشته آموزش مقطع دوم [راهنمایی و دبیرستان] گرفت و معلم تاریخ یک دبیرستان شد، هرگز به فکرش هم خطور نمی‌کرد. براون اغلب از ساعت ۵ صبح تا ۴ بعد از ظهر در مدرسه‌اش در شهر «ورسای» ایالت کنتاکی کار می‌کند؛ سپس سرِ شغل دوم خود می‌رود تا فلزیاب [گیت بازرسی] ورزشگاه «راپ» [در شهر لکسینگتون] را کنترل و با مهمان‌های پرسروصدای آن جر و بحث کند تا بتواند درآمد سالیانه ۵۵ هزار دلاری‌اش را بیش‌تر کند. وی هم‌چنین با همسرش یک شرکت تور [بازدید از مکان‌های] تاریخی را نیز اداره می‌کند. براون می‌گوید: «من حقیقتاً عاشق تدریس هستم، اما برای کاری که انجام می‌دهیم، پولی [متناسب] به ما نمی‌دهند.»

Image
«هوپ براون» دبیر تاریخ، پشت میز دبیرستان «وودفورد کانتی» شهر «ورسای»، جایی که تدریس می‌کند

این [اعتراض به پرداخت اندک]، تبدیل به شعار تظاهراتی بسیاری از معلمان مدارس دولتی در آمریکا شده که امسال در شش ایالت، مقابل ساختمان کنگره [ایالتی] دست به اعتصاب و تظاهرات زده‌اند. از آریزونا گرفته تا اوکلاهما، در ایالت‌های آبی [جمهوری‌خواه]، قرمز [دموکرات] و بنفش [متغیر در آرای انتخاباتی]، معلمان برای افزایش حقوق، مزایا و بودجه آموزش و پرورش دولتی دست به قیام زده‌اند. خشم آن‌ها، احساسات [و افکار] عمومی را نیز برانگیخته و سبب شده تا مباحثه‌هایی در سطح ملی در مورد نقش و ارزش معلمان و آینده آموزش و پرورش دولتی صورت گیرد.

بسیاری از معلمان، ده‌ها سال است که برای اعتراضات امسال زمینه‌چینی [و خود را آماده] کرده‌اند. آمار سازمان آموزش و پرورش نشان می‌دهد ۳/۲ میلیون معلم تمام‌وقتِ مدارس دولتی آمریکا (از مهد کودک تا دبیرستان)، دارند یکی از بدترین موارد رکود [و عدم افزایش] درآمد را در میان تمام مشاغل تجربه می‌کنند؛ درآمد معلمان آمریکا در حال حاضر، به طور متوسط، با در نظر گرفتن تورم، نسبت به سال ۱۹۹۰ کم‌تر است.

در همین حال، شکاف درآمدی میان معلمان و دیگر مشاغلی که افراد با مدارک تحصیلی مشابه در آن‌ها مشغول هستند، به بیش‌ترین میزان خود رسیده است. بنا به گزارش «مؤسسه سیاست‌های اقتصادی» (از اندیشکده‌های چپ‌گرا)، معلمان مدارس دولتی در آمریکا در سال ۱۹۹۴ نسبت به کارمندان در مشاغل قابل‌مقایسه [با معلمی]، حدود ۱/۸ درصد کم‌تر درآمد داشتند. آمار سال گذشته، نشان می‌دهد این رقم به ۱۸/۷ درصد رسیده است.
گزارش‌های سازمان آموزش و پرورش نشان می‌دهد، در ایالت‌هایی مانند اوکلاهما، وضعیت از این هم بدتر است؛ در این ایالت، درآمد معلمان، با در نظر گرفتن تورم، طی دهه گذشته، [نه تنها ثابت نبوده و یا افزایش نداشته، بلکه] حتی ۸۰۰۰ دلار کاهش پیدا کرده و در سال ۲۰۱۶، به طور متوسط، به ۴۵,۲۴۵ دلار رسیده است. در ایالت آریزونا هم درآمد معلمان، با در نظر گرفتن تورم، ۵۰۰۰ دلار کاهش داشته است.

Image
«هوپ براون» سرِ شغل دومش در ورزشگاه «راپ» در شهر لکسینگتون ایالت کنتاکی

کاهش بودجه آموزش و پرورش، صرفاً منحصر به حقوق معلمان نیز نمی‌شود. به گزارش «مرکز بودجه و اولویت‌های سیاسی»، سال ۲۰۱۵، ۲۹ ایالت، با در نظر گرفتن تورم، هم‌چنان نسبت به زمان قبل از «رکود بزرگ» [اواخر دهه ۲۰۰۰ در بازارهای بین‌المللی]، بودجه‌ای کم‌تر را به ازای هر دانش‌آموز، تخصیص می‌دادند که موجب شد تا مدارس دولتی، مخروب، بیش از حد شلوغ، و متکی به کتاب‌های قدیمی و لوازم زهوار دررفته شوند.

به نظر بسیاری از معلمان، این اتفاقات، پیامد جنگ ده‌ها ساله و میان‌حزبی بر سر آموزش و پرورش دولتی و نتیجه خستگی از دست اتحادیه‌های معلمان، علاقه به استانداردسازی برنامه آموزشی، و تعهد اذعان‌شده [و علنی] به ریاضت مالی است. همین مسائل موجب گسترش مدارس چارتری [و اجاره‌ای] (که بودجه عمومی دارند، اما به صورت خصوصی اداره می‌شوند)، و هم‌چنین اقداماتی نظیر تصمیم سال ۲۰۱۱ قانون‌گذاران ایالت ویسکانسین مبنی بر کاهش حقوق بازنشستگی معلمان و مزایای «چانه‌زنی جمعی» [مذاکره میان کارفرمایان و کارگران درباره دست‌مزد و مزایا] شده است. قانون‌گذاران ایالت کلرادو نیز امسال رأی به افزایش سن بازنشستگی و کاهش مزایای معلمان دادند.

هم‌چنان که ایالت‌های مختلف، مزایای معلمان را کاهش می‌دادند، بسیاری از ایالت‌ها هم با توجه به آزمون‌های استاندارد متناسب [با خواسته‌های خودشان]، تغییرات در برنامه تحصیلی و بررسی عملکرد معلمان، اقدام به تعیین معیارهای جدیدی برای [موفقیت و] دست‌آوردهای دانش‌آموزان کردند. بسیاری از معلمان، دیگر نتوانستند هم‌زمان با هدف قرار گرفتن مستقیم [درآمد و] جیب‌هایشان، از دست دادن کنترل بر کلاس‌های درس‌شان را هم تحمل کنند.

Image
«بین تای» معلم رشته انسانی در مدرسه راهنمایی «همسایگی دانشگاه» در شهر نیویورک

موج [اعتراضات] از ایالت ویرجینیای غربی و در ماه‌های فوریه و مارس آغاز شد، زمانی که ۲۰ هزار معلم در سرتاسر این ایالت اعتصاب کردند. این معلمان (که طبق گزارش سازمان آموزش و پرورش، سال ۲۰۱۶ به طور متوسط ۴۵,۷۰۱ دلار درآمد داشتند) اعلام کردند تا زمانی که دولت، خواسته‌های آن‌ها مبنی بر تأمین کامل بودجه مزایای بیمه‌ای و افزایش درآمدهایشان را برآورده نکند، اعتصاب خواهند کرد. این افراد، به جای این‌که سر کلاس‌هایشان بروند، مقابل ساختمان کنگره [ایالت ویرجینیای غربی] راه‌پیمایی و میان دانش‌آموزان [خانواده‌های] کم‌درآمدی که به غذاهای رایگان مدرسه وابسته بودند، بسته‌های ناهار توزیع کردند؛ و تماشا کردند که چگونه حمایت‌های عمومی به سوی آن‌ها سرازیر شد. پس از نُه روز [تعطیلی] مدرسه، قانون‌گذاران ناچاراً کوتاه آمدند و با افزایش ۵ درصدی درآمد معلمان موافقت کردند.

چند هفته بعد، اعتصاب مشابهی در اوکلاهما، قانون‌گذاران این ایالت را وادار کرد تا به منظور تأمین بودجه برای معلمانی که هم‌چنان برای رسیدن به بودجه بیش‌تر اعتصاب می‌کردند، برای اولین بار طی حدود ۳۰ سال، قانونی مبنی بر افزایش چشم‌گیر مالیات را تصویب کنند. معلمان در ایالت‌های دیگری مانند کنتاکی و آریزونا (هر دو طرف‌دار جمهوری‌خواهان) نیز از این ایالت‌ها الگوبرداری کردند.

البته معلمان گاهاً با مخالفت‌هایی از سوی مقامات ایالتی و فدرال نیز مواجه می‌شدند. «بتسی دِواس» وزیر آموزش و پرورش، ماه آوریل از معلمان اعتصاب‌کننده انتقاد کرد، گفت این افراد در خدمت به دانش‌آموزان خود کوتاهی می‌کنند، و از آن‌ها خواست «مخالفت‌های بزرگانه» را وارد کلاس درس نکنند. وقتی تابستان، شروع و مدارس، تعطیل شد، انگیزه معلمان نیز فروکش کرد. ماه ژوئن، دیوان عالی حکم کرد که اتحادیه‌های [فعال در] بخش عمومی، حق ندارند از افراد غیرعضو، هزینه [و بودجه کمکی] دریافت کنند؛ تصمیمی که به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، می‌تواند بودجه و قدرت تأثیرگذاری اتحادیه‌های کارآمد معلمان را کاهش دهد. ماه آگوست، دیوان عالی ایالت آریزونا نیز با طرحی که قرار بود بودجه سالیانه آموزش و پرورش این ایالت را ۶۹۰ میلیون دلار افزایش دهد، مخالفت کرد.

vImage
دسته‌های کتاب روی میز در کلاس «بین تای» معلم مدرسه راهنمایی «همسایگی دانشگاه» در شهر نیویورک

[در حال حاضر،] معلمان برای بازپس‌گیری دست برتر [مقابل دولت] قیام کرده‌اند. برخی از آن‌ها در ایالت واشینگتن پیشاپیش دست به اعتصاب زده‌اند و بعضی دیگر هم در لس‌آنجلس و ویرجینیا تهدید کرده‌اند که اعتصاب خواهند کرد. معلمان هم‌چنین وعده داده‌اند که با قدرت در انتخابات میان‌دوره‌ای [کنگره] ماه نوامبر، جایی که صدها معلم با قول افزایش حمایت از مدارس دولتی نامزد شده‌اند، شرکت خواهند کرد. معلمان هم‌چنین تلاش کرده‌اند تا به عموم مردم آمریکا یادآوری کنند که آن‌ها [معلم‌ها] در خط مقدم [دفاع از] امنیت اجتماعی‌ متزلزل در آمریکا هستند، چراکه با کودکانی سر و کار دارند که با بحران مواد مخدر، زندگی در فقر، و ترس از تیراندازی بعدی در مدرسه‌شان دست و پنجه نرم می‌کنند.

نظرسنجی‌های اخیر نشان می‌دهد عموم مردم نیز طرف‌دار معلمان هستند. نتایج نظرسنجی مشترک [سازمان آماری فرانسوی] «ایپسو» و روزنامه یواس‌ای‌تودی که ۱۲ سپتامبر منتشر شد، حاکی از آن است که ۶۰ درصد از مردم آمریکا معتقدند معلمان در این کشور حقوق کافی نمی‌گیرند و اکثرِ حامیان هم حزب جمهوری‌خواه و هم حزب دموکرات نیز حق اعتصاب را برای معلمان قائل هستند. «روزا خیمنز» یکی از معلمان لس‌آنجلس می‌گوید: «ما باید [اعتراضاتمان را] شدیدتر و گسترده‌تر سازمان‌دهی کنیم. آتش مردم [در حمایت از معلمان] روشن شده است.»

Image
«روزا خیمنز» معلم مطالعات اجتماعی در «مدرسه اجتماعی دانشگاه کالیفرنیا» در لس‌آنجلس

مادرِ «ایلین هاچینسون»، سال ۱۹۷۰ زمانی که در ایالت اوکلاهما شروع به تدریس کرد، سالیانه ۷۰۰۰ دلار درآمد داشت؛ با در نظر گرفتن دلارِ سال ۲۰۱۸، این رقم حدود ۴۵ هزار دلار می‌شود؛ تقریباً همان مقداری که خود هاچینسون (برنده جایزه معلم سال ۲۰۱۳) اکنون پس از ربع قرن تدریس، درآمد دارد. هاچینسون ۴۸ ساله، نسل چهارم معلمان [در خانواده خودش] است و دخترش هم برنامه دارد که معلم شود. هاچینسون می‌گوید هیچ‌وقت شغل معلمی را به خاطر پول انتخاب نکرده است، اما «قطعاً می‌خواهم آن‌قدری که ارزش دارم، درآمد هم داشته باشم.»

از سال ۱۶۴۷، زمانی که نظام مدارس دولتی برای اولین بار در ایالت ماساچوست تأسیس شد، بسیاری از شهرها در زمینه پرداخت حقوق معلمان مشکل داشته و به دنبال افرادی بوده‌اند که با حقوق کم‌تر، این کار را انجام بدهند. اواسط دهه ۱۸۰۰، «جان سووت» سرپرست آموزش و پرورش دولتی کالیفرنیا، از این‌که معلمان «هم‌تراز با کار فکری یک وکیل، پزشک، عالم دینی و یا سردبیر حقوق نمی‌گیرند» ابراز تأسف کرد. وی سال ۱۸۶۵، مطلبی را نوشت که پیش‌بینی استدلال‌های امروز معلمان بود: «نباید از معلمان انتظار داشت که فرزندان دیگران را با نان عقل [و آموزش‌های تحصیلی] تغذیه کنند، اما شکم فرزندان خودشان را با سنگ.»

حوزه تدریس، از مدت‌ها پیش، تحت سلطه زنان بوده است و کارشناسان بر این باورند که حقوق نسبتاً کم این شغل نیز ریشه در تبعیض جنسیتی دارد.
«سوزان موور جانسون» استاد آموزش دانشگاه هاروارد و کارشناس سیاست‌های آموزشی، می‌گوید: «[دلیل کمی حقوق معلمان و] «یارانه مخفی حوزه آموزش دولتی» این است که معلمان برای سال‌های متمادی، لزوماً افرادی بودند که با سطوح پایین حقوق کار می‌کردند، چون واقعاً گزینه دیگری به جز تدریس نداشتند.»

اندیشکده مؤسسه سیاست‌های اقتصادی می‌نویسد که سال ۱۹۶۰، تدریس برای زنان نسبت به مشاغل قابل‌مقایسه دیگر، سودآورتر بود، اما دلیل این مسئله، فرصت‌های شغلی محدود [زنان] بود، نه حقوق بیش‌تر. ورود گسترده‌تر زنان به مشاغل دیگر، موجب شد تا انتخاب حرفه معلمی، برای دیگران، به تصمیمی هزینه‌بر تبدیل شود. به عنوان مثال، بر اساس گزارش «اداره آمار کارگری»، پرستاران حرفه‌ای (که باز هم طی تاریخ، عموماً زن بوده‌اند) با درآمد متوسط سالیانه حدود ۷۳,۵۵۰ دلار در سال ۲۰۱۷، نسبت به معلمان، حقوق بسیار بیش‌تری دریافت می‌کنند. کمبود پرستار در برخی نقاط آمریکا، سبب شده تا پرستاران، اضافه‌کار، مسکن رایگان، غرامت، و امتیازات دیگری دریافت کنند. این در حالی است که کم‌بود معلم در آمریکا صرفاً موجب بزرگ‌تر کردن کلاس‌ها، کوتاه‌تر کردن هفته تحصیلی، و اعطای مجوز اضطراری تدریس به افرادی شده است که هنوز برای تدریس، آموزش ندیده‌اند.

Image
بخش‌هایی از مدرسه راهنمایی «کارول» در شهر «رالی» ایالت کالیفرنیای شمالی

«مرکز ملی آمار آموزش و پرورش» میانگین ملی حقوق سالیانه یک معلم مدرسه دولتی را در حال حاضر ۵۸,۹۵۰ دلار تخمین زده است، که در بسیاری از مناطق، درآمد معقولی محسوب می‌شود، اما درآمد واقعی معلمان در هر ایالت با ایالت دیگر، تفاوت زیادی دارد و معمولاً کفاف هزینه‌های زندگی را نمی‌دهد. وقتی درآمد معلمان را با دیگر مشاغل با سطح مشابه تحصیلات مقایسه می‌کنیم، درآمد معلمان رنگ می‌بازد. به عنوان نمونه، سال ۲۰۱۶، میانگین سالیانه حقوق پایه یک معلم، ۳۸,۶۱۷ دلار، و ۲۰ درصد کم‌تر از مشاغل دیگری بود که مدارک دانشگاهی نیاز دارند.

واکنش‌های عمومی به اعتراضات معلمان، نشان‌دهنده ایجاد یک تغییر در نگرش‌ها نسبت به شغل معلمی است. حتی در ایالت‌های محافظه‌کار هم بسیاری از رأی‌دهندگان خواستار افزایش مالیات‌ها برای حمایت از آموزش و پرورش دولتی شده و از قانون‌گذاران خواسته‌اند اقدامات در زمینه کاهش بودجه مدارس را متوقف کنند. بودجه‌های ایالتی آموزش و پرورش، ده سال پیش زمانی که ایالت‌های رکودزده، بودجه آموزش را کاهش دادند و مالیات‌ها را کم کردند، از لبه صخره [به شدت] سقوط کرد. اکنون به نظر می‌رسد قیام در ویرجینیای غربی، سرآغاز حمایت‌های عمومی از پُر کردن مجدد خزانه [بودجه آموزشی] شده باشد.

با این حال، دعوا بر سر حقوق معلمان نیز، مانند اکثر داستان‌های دیگر، لایه‌های خاکستری زیادی دارد. مزایای سخاوتمندانه بازنشستگی و بسته‌های مزایای درمانی‌ای که اتحادیه‌های معلمان در دوران‌های بهترِ مالی برای دست‌یابی به آن‌ها مذاکره کرده‌اند، شیره بسیاری از ایالت‌ها را کشیده‌اند. آن‌هایی که معتقدند اکثر معلمان درآمد مناسبی دارند، برای اثبات دیدگاه خود، به همین مزایا و هم‌چنین تعطیلات تابستانی معلمان اشاره می‌کنند.

Image
برخی از گزارش‌های مجله «تایم» درباره وضعیت معلمان در آمریکا

در مقابل، معلمان می‌گویند که این امتیازات ظاهری، اغلب در بررسی دقیق‌تر، ناپدید می‌شوند. بسیاری از معلمان سراسر تابستان را کار می‌کنند: برنامه درسی تدوین می‌کنند، در کلاس‌های تداوم آموزش و توسعه شغلی شرکت می‌نمایند، و کلاس‌های تابستانی در مدارس برگزار می‌کنند؛ و به این ترتیب عملاً [مانند مشاغل دیگر] تمام سال را کار می‌کنند. واقعیت این است که معلمان (که حدود ۴۰ درصد از آن‌ها به خاطر وابستگی ایالت‌ها به برنامه‌های بازنشستگی، تحت حمایت طرح تأمین اجتماعی قرار نمی‌گیرند) برای آن‌که مشمول حقوق بازنشستگی شوند، باید در یک ایالت باقی بمانند. مطالعات نشان می‌دهد که اکثر معلمان جدید به اندازه کافی در یک منطقه باقی نمی‌مانند تا واجد شرایط دریافت حقوق بازنشستگی شوند. حتی آن‌هایی هم واجد شرایط بازنشستگی می‌شوند، وقتی حقوق کنونی‌شان کفاف هزینه‌های زندگی‌شان را نمی‌دهد، قطعاً نمی‌توانند دلشان را به پرداختی‌های آینده خوش کنند.

«ناشوندا کوک» معلم مدرسه‌ای در شهر «رالی» ایالت کالیفرنیای شمالی و مادر تنهای دو فرزند، می‌گوید: «برای شرکت‌های تأسیساتی[آب، برق، گاز، تلفن و...] اهمیتی ندارد که شما امروز با یکی از دانش‌آموزان‌تان روز عالی‌ای را گذرانده‌اید [و به او خیلی کمک کرده‌اید]. برای آن‌ها اصلاً مهم نیست که شما مربی تیم فوتبال [مدرسه و خیلی محبوب] هستید. آن‌ها از شما می‌خواهند بابت خدماتی که ارائه می‌دهند، پول بپردازید. نمی‌توانم به شما بگویم تابستان امسال چند نامه [و اخطاریه] دریافت کردم که می‌گفتند «اخطار نهایی».» کوک که سالیانه ۶۹ هزار دلار درآمد دارد، معمولاً سر ویزیت‌های پزشکش حاضر نمی‌شود تا بتواند سهم بیمه خودش را پس‌انداز کند؛ وی نگران هزینه دانشگاه دختر بزرگ‌ترش هم هست. وی می‌گوید: «مطالبه [من و معلمان دیگر،] افزایش حقوق یا درآمد بیش‌تر نیست؛ فقط دست‌مزدی است که بتوان با آن زندگی کرد.»

Image
«ناشوندا کوک» در مدرسه راهنمایی «کارول» در «رالی» ایالت کالیفرنیای شمالی، جایی که درس می‌دهد

درآمدهای ثابت یکی از دلایلی هستند که معلمان فکر می‌کنند موجب شده تا مدارس دولتی با بحران استخدام مواجه شوند. امسال در اوکلاهما، تعداد معلمانی که بدون آموزش‌های سنتی، مجوزهای اضطراری تدریس دریافت کردند، رکورد زد. در آریزونا، مدارس از نیروهای خارجی برای تکمیل کادر آموزشی خود استفاده کردند. سال گذشته، مدارس دولتی آمریکا ۲۸۰۰ معلم خارجی را با ویزاهای ویژه استخدام کردند؛ در حالی که این تعداد، ۱۵۰۰ نفر در سال ۲۰۱۲ بود.

در عین حال، این مسیر [و راه‌حل] هم در حال خشک شدن [و از کار افتادن] است. «انجمن آمریکایی دانشگاه‌های تربیت معلم» گزارش داده است که بین سال‌های ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۶ تعداد معلمانی که توانسته‌اند دوره‌های آمادگی تدریس را تکمیل کنند، ۲۳ درصد کاهش داشته است. پس از همه این‌ها هم وقتی معلمان می‌توانند به کلاس درس برسند، باز هم فرسایش زیاد است: مطالعه‌ای در سال ۲۰۱۵ نشان داد که دست‌کم ۱۷ درصد از معلمان جدید، طی پنج سال اول، شغل خود را رها می‌کنند.

هاچینسون می‌گوید دخترش قصد دارد سنت خانوادگی «معلم شدن» را ادامه دهد، اما طی کردن این مسیر برای کودکی که در طبقه متوسط زندگی می‌کند، بسیار سخت شده است. دیگر برادران و خواهران هاچینسون (یکی وکیل، دیگری مهندس و آن یکی فیزیوتراپ) همگی مدرک دانشگاه گرفته‌اند، اما درآمد هاچینسون معادل نیمی از درآمد آن‌هاست. خود هاچینسون می‌گوید: «برادر کوچک‌تر من مهندس است؛ اضافه‌کاری که دریافت می‌کند از حقوق من بیش‌تر است.»


Image
«ناشوندا کوک» (وسط) در خانه و کنار دخترانش در شهر «رالی» ایالت کالیفرنیای شمالی

با آغاز سال تحصیلی جدید، بسیاری از معلمان دارند اعتراضات فصل بهار را از همان جایی که متوقف شده بود، دوباره از سر می‌گیرند. ماه آگوست در لس‌آنجلس، معلمان رأی مثبت دادند به این‌که اگر مذاکرات بر سر حقوق معلمان و اندازه کلاس‌ها [تعداد دانش‌آموزان در هر کلاس] هم‌چنان بی‌نتیجه ماند، دست به اعتصاب بزنند. معلمان در برخی مناطق واشینگتن، همین الآن در اعتصاب به سر می‌برند و درخواست کرده‌اند که بخشی از بودجه آموزشی تازه تخصیص داده شده، برای افزایش حقوق آنان هزینه شود. در ویرجینیا، معلمان احتمال برگزاری یک اعتصاب ایالتی را مطرح کرده‌اند.


براون، همان معلم اهل کنتاکی، می‌گوید این مبارزه یا باید الآن انجام شود یا هیچ‌وقت. وی هشدار می‌دهد که اگر کاهش بودجه و خصوصی‌سازی مدارس ادامه یابد، تدریس دیگر شغلی عملی [و منطقی] برای افراد تحصیل‌کرده، علاقه‌مند و آرمان‌گرا نخواهد بود. براون درباره تدریس نه به عنوان یک شغل، بلکه به عنوان یک وظیفه [و دِین اجتماعی] صحبت می‌کند. می‌گوید: «من لزوماً آدم مذهبی‌ای نیستم، اما معتقدم من را این‌جا [آفریده و در این موقعیت] قرار داده‌اند تا معلم باشم. من فقط می‌خواهم بتوانم این کار را [در عین حمایت شدن] از نظر مالی انجام بدهم.» با این وجود، از دید براون، مسئله فقط این نیست که او و دیگر همکاران معلمش چه‌قدر ارزش دارند، چون آن‌ها در کلاس، تنها نیستند. این معلمان معتقدند که اگر عموم مردم در کنار آن‌ها قرار گرفته‌اند، نهایتاً، به خاطر بچه‌هاست.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

مهریه‌های عجیب و غریب در ایران

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه دسامبر 17, 2018 8:16 pm

مهریه‌های عجیب و غریب در ایران


شفقنا- «مهریه در ایران معمولا بر اساس مقادیر مختلف سکه های طلا و با توجه به طبقه اجتماعی داماد، محل سکونت وی و به طور کلی آداب و رسوم تعیین می شود علاوه بر افزایش مهریه و تعیین تعداد سکه های طلا بر اساس سن عروس نیز، در سال های اخیر انواع دیگری از مهریه های عجیب و غریب در ایران رواج یافته است.»

به گزارش سرویس ترجمه شفقنا، شبکه خبری «الجزیره» قطر شامگاه پنج شنبه در گزارشی تحت عنوان «مهریه های عجیب و غریب در ایران؛ از بال پشه تا سرپرستی ایتام و کاشت درختان» به این مسئله پرداخته که در آن آمده است:

«کی داده کی گرفته، جمله مشهور مرتبط با آداب و رسوم پیش از ازدواج و هنگام تعیین مهریه نزد خانواده های ایرانی به ویژه بستگان عروس است. {كه اكر داماد و خانواده اش انرا مستند و مشروح كرده واز عروس و خانواده اش امضاء بكيرند؛ سبب نجات داماد در صورت سوء استفاده از مرهيه مي كردد، اين جمله يعني: داماد براى دادن مهريه الزامي ندارد و عروس هم حقي در كرفتن آن ندارد}

در ایران الزامی نیست که مهریه عروس یک مبلغ مالی مشخص باشد چرا که قانون مدنی انتخاب انواع مهریه را تضمین کرده به شرط آن که دارای ارزش باشد، چنین مهریه ای را مهر المثل می نامند و ارزش آن را نیز باید قاضی تعیین کند.

در همین حال، به دلیل افزایش زیاد مهریه و شرایط اقتصادی ایران، طی سال های اخیر انواع عجیب و غریبی از مهریه رواج یافته و باعث شگفتی و تمسخر نیز شده جایی که برخی دلیل این مسئله را خودخواهی زنان و علاقه آنها به مدرنیته عنوان می کنند.

مهریه یا صداق، چیزی است که مرد در عقد ازدواج به صورت پیش پرداخت یا علی الحساب به همسرش می پردازد و قانون نیز حق تعیین مقدار آن به گونه ای که مورد رضایت عروس و سرپرست وی و موافقت داماد باشد را داده تا هر فردی بر اساس توان و وضعیت مادی خود آن را پرداخت کند.



مهریه در ایران معمولا بر اساس مقادیر مختلف سکه های طلا و با توجه به طبقه اجتماعی داماد، محل سکونت وی و به طور کلی آداب و رسوم تعیین می شود.

عدم امکان پرداخت

علاوه بر افزایش مهریه و تعیین تعداد سکه های طلا بر اساس سن عروس، در سال های اخیر انواع دیگری از مهریه های عجیب و غریب در ایران رواج یافته است.

مهناز یک دختر ۲۶ ساله است که با یک جوان از اهالی شهر خود ازدواج کرده با این حال همسرش وی را وادار به نقل مکان به تهران کرده جایی که در آن جا کار می کند، همین مسئله باعث شده که مهناز احساس غربت و تنهایی کند و تاثیر زیادی روی وی گذاشته است.

بنا به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، مهناز به امید آن که پایتخت را ترک کند و به شهر خود بازگردد، از دادگاه درخواست کرده که اقدامات لازم برای دریافت مهریه از همسرش را آغاز کند که ۱۰ آهو از کوه های منطقه خودشان می باشد.

در رویدادهای عجیب و غریب مشابه، یک دختر درخواست کرده مهریه وی یک کیلوگرم بال پشه باشد!!

و دختر دیگری نیز چشمان همسرش را شرط گذاشته جایی که در این باره گفته است: در یک خانواده ثروتمند زندگی می کردم و مهریه من پنج هزار سکه طلا بود با این حال پس از طلاق خواهرم و از ترس تکرار این مسئله برای من، یک بند را در عقد ازدواج اضاف کردیم مبنی بر این که همسرم به همراه طلا، چشمان خود را نیز به عنوان مهریه به من بدهد تا با این کار متمایز از دیگران باشم.!!!

یک عروس دیگر نیز که خود را بازیکن تنس معرفی کرده، برای این که نشان دهد به مسائل مادی اهمیت نمی دهد، از همسرش ۱۹۷۸ توپ تنس درخواست کرده است.

زنان ایرانی زیادی نیز مهریه های عجیب و غریبی از قبیل

دست چپ همسر،

دو هزار قطعه نبات،

۱۰۰ هزار لیتر بنزین،

۱۱۰ کیلوگرم گل یاس،

سفر به ۱۲۰ پایتخت جهان،

هزار بار سفر به کربلا با پای پیاده،

۱۰۰ تابلوی تابلوی نقاشی

و پنج هزار قطعه مرجان دریایی


را خواستار شده اند.

مهریه های معنوی

در سوی مقابل، برخی مهریه های معنوی و غیر مادی نیز همانند حفظ قرآن کریم و کتاب های ارزشمند اشعار، کاشت درختان و سرپرستی ایتام در ایران رواج یافته است.

بجز سطر فوق؛ بقيه موارد از انحرافات اجتماعي و از مصاديق طمع و آزمندي دختران و خانواداه هايشان؛ و ساده لوحي پسران وخانواده هايشان مي باشد
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

کارتن‌خوابی که می‌توانست استاد دانشكاه باشد

پستتوسط najm134 » يکشنبه دسامبر 23, 2018 10:28 am

کارتن‌خوابی که می‌توانست استاد دانشكاه باشد


با تحصيلات دانشكاهي و حوزوي بخاطر جدايي زن و به اجرا كذاردن مهريه مبتلا به فروش ميراث بدري و از دست دادن شرايط زندكي كرديده است
کارتن‌خوابی که می‌توانست امام‌جماعت مسجد باشد
ایسنا نوشت: کنار یکی از ستون‌های بزرگ‌ترین پل عابرپیاده تهران یعنی «میدان رسالت» که دید چندانی برای مردم رهگذر ندارد، یک کارتن‌خواب زندگی می‌کند. تعداد کارتن‌خواب‌های این محدوده زیاد است اما داستان او کمی متفاوت‌تر به نظر می‌رسد.

Image
او چند ماهی می‌شود که زیر همین پل است. شب‌های بارانی سرپناهی پیدا می‌کند و در نهایت خانه اول و آخرش به همین محدوده ختم می‌شود؛ ویرانه‌ای که بقایای آن در ساعاتی از روز بر فراز پل قابل مشاهده بوده و شاید نگاه رهگذران نیز به آن افتاده باشد. کارتن‌خوابی که می‌گوید هنوز معتاد نشده و با سیگار آرام می‌شود و در عین زندگی کارتن‌خوابی هنوز غرور و عزت نفس و مهم‌تر از همه انگیزه برای کار کردن دارد. با روشن شدن هوا حوالی میدان رسالت، کنار کارگرهای ایرانی و افغانستانی منتظر می‌ماند تا شاید کاری پیدا شود. اگر بخت یارش باشد، حقوق روزمزدی می‌گیرد، در غیر این صورت از مخازن زباله ضایعات جمع می‌کند و با فروش آن لقمه‌ای نان می‌خورد.

هنوز ساعت به ۱۰ شب نرسیده که به سختی از روی گاردریل پل به پایین می‌پرم. خودم را یک رهگذر کنجکاو و بعد خبرنگار معرفی می‌کنم. مقاومت چندانی ندارد اما برایش سوال است که چه چیزی توجهم را جلب کرده که این وقت شب اینجا هستم. یک شرط دارد و آن هم حفظ آبرویش است و می‌گوید: «اگر در حوزه علمیه قم شناسایی شوم، خودم که چیزی برای از دست دادن ندارم اما آبروی خانواده‌ام در شهرستان می‌رود». کنار تشک پاره و سوخته‌اش می‌نشینم. همه جا بوی نم و کثیفی دارد. اطراف جایی که نشسته‌ایم پر از خرده‌شیشه، کاغذ، لباس‌پاره، ظرف خالی از غذا، نایلون و ... است. سیگاری روشن می‌کند.

مامورای شهرداری شبا سراغت نیومدن که بری گرم‌خونه؟

هر شب اضطراب دارم که گرفتار مامورا نشم. دعا می‌کنم که عابرا با ۱۳۷ تماس نگیرن. به همین خاطر زیر این پل اومدم که از دید مردم دور باشم. بیشتر کارتن‌خوابا از روی ناچاری خودشونو تسلیم شهرداری می‌کنن که سرپناه داشته باشن و یه وعده غذای گرم بخورن اما من حاضرم همین جا از سرما قندیل ببندم و گرم‌خونه نرم.

تا حالا کدوم گرم‌خونه خوابیدی؟ وضعیت اونجا از نظر بهداشت چه طور بود؟ چه طور گذشت؟

دو سه بار گرفتار شدم و بردنم گرم‌خونه خاوران که امیدوارم دفعه آخرم باشه! هر بار هم مثل همیشه؛ بعد از حموم اجباری که شامپو و صابون هم به اندازه کافی نبود، دوباره با تن خیس، لباس کثیف می‌پوشیدیم و کف زمین روی موکت، «کتابی» می‌خوابیدیم. پتو به تعداد کافی هست اما همه‌شون کثیفن و بوی مرگ میدن. کثیفی بیشتر از همه آزار میده. ظرفیت گرم‌خونه نهایتا واسه ۱۰۰ نفره اما حدود ۲۵۰ نفر پذیرش می‌کنن. کنار افراد معتاد، مردم عادی که واسه انجام یه کار اداری اومدن تهران و جای خواب نداشت هم میرن گرم‌خونه. بعضی معتادا به خاطر سوءمصرف یا نشئگی تا صبح هذیون می‌گفتن و آرامش بقیه رو گرفته بودن. تا صبح غوغا بود. صبح زود هم با یه نون لواش و یه تیکه پنیر به اندازه یه سیم‌کارت، بیرونمون مینداختن و باز ما می‌موندیم و جاده‌ای که از شهر خیلی فاصله داشت.

چند سالته؟ اهل کجایی؟ از خونواده‌ت بگو.

۲۹ سالمه. دو تا آبجی و سه تا داداشیم. یه مادر پیر هم داریم که الان چشم‌انتظارمه. مال یکی از روستاهای دورافتاده کرمونشاهم. مادرم همونجا تو یه خونه خیلی محقر زندگی می‌کنه.

خونواده‌ت از شرایطت توی تهران خبر دارن؟ ازدواج کردی؟

بعید می‌دونم خبر داشته باشن. مادرم اگه بفهمه از غصه دق می‌کنه. ازدواجمم فقط یه سال دووم داشت. زنم مهریه‌شو اجرا گذاشت و من مجبور شدم توافقی یه پولی بهش بدم و جدا شیم.

مهریه چقدر بود؟

دقیق یادم نیست اما اواخر سال ۹۲ که طلاق گرفتیم واسه پرداخت مهریه، زمین کشاورزی بابام، وسایل خونه و چندتا گاو و گوسفند فروختم، وام گرفتم، از آشنا و فامیل قرض کردم تا تونستم حدود ۴۵ میلیون تومن بدم. هنوز به خاطر همین بدهکاری به مردم، فراری و آواره‌ام. حتی درس و دانشگاهو تا جایی که دلم می‌خواست ادامه ندادم!


چی خوندی؟

الهیات توی دانشگاه نجف‌آباد. تا سطح ۳ حوزه هم توی قم خوندم. موضوع پایان‌نامه‌م «جایگاه روح در عالم برزخ از دیدگاه عقل و احادیث» بود.

نمره پایان‌نامه‌ت چند شد؟ اصلا چرا رشته الهیاتو انتخاب کردی؟ علاقه داشتی؟

اگه اشتباه نکنم ۱۸.۵ گرفتم. علاقه خاصی به این رشته نداشتم اما درس‌خون بودم و با انگیزه مباحثو دنبال می‌کردم. یه فامیل دور هم داشتیم که طلبه بود. بعد از دوره پیش‌دانشگاهی تشویقم کرد که برم حوزه. من به اعتبار اون رفتم حوزه اما به خاطر مشکلات اعصاب و روان که بعد از طلاق گرفتارش شدم، تمام زندگیمو از دست دادم.

این فامیلتون از شرایط الانت باخبره؟ سراغی ازش نگرفتی تا شاید کمکی کنه؟

چندان خبر ندارم ازش. راستشو بخوای از عالم و آدم فراری‌ام. میترسم بیفتم سر زبون‌ مردم. اگه یه نفر بفهمه من کنار معتادا توی خیابون زندگی می‌کنم، آبروی خونواده‌م میره. هیچ‌کس خیرخواه آدم نیست. به هیچ‌کسم نمی‌تونم رو بندازم. همه خودشون گرفتارن.

خودت چقدر واسه یاد گرفتن یه حرفه توی تهران تلاش کردی؟ درآمدت از کجاست؟


صبحا کنار کارگرای فصلی توی میدون رسالت می‌چرخم که واسه کار سراغم بیان. اما خانوم، الان افغانیا جای ما کار می‌کنن. کارگر و سرایدار خونه‌ها و برجا شدن. کار ما کارگرای ایرانی رو کساد کردن. خودم کمک‌دست بنا بودم. سیمان‌کاری، آجرچینی و تیغه‌کشی بلدم. اگه الان کار بدن بهم، عالی تحویل میدم و حاضرم دو سه برابر یه کارگر افغانی کار کنم. اما وقتی صبح کسی کارگر نمیخواد، ناامید نمیشم و ضایعات جمع می‌کنم می‌فروشم. حتی سراغ تراکت‌های تبلیغاتی هم رفتم که کاری پیدا کنم اما وقتی سر و وضعمو می‌بینن، بی‌اعتنایی می‌کنن. ضامن یا وثیقه هم می‌خوان. تمام زندگی من همین یکی دو دست لباس و کارتنه. چند ساله اومدم تهران. تمام شهرها مثل قم، شیراز، اصفهان و ... چرخیدم تا کار پیدا کنم. توی تهران حداقل از ضایعات پول یه دونه نون درمیاد.

روزی چقدر از زباله‌گردی درمیاری؟

اگه از صبح روی دور شانس باشم و توی سطلا چیزی پیدا بشه، تا حوالی عصر بعد از فروش ضایعات، حدود ۱۵ هزار تومن دستمو میگیره. گاهی هم اگه خوش‌شانس باشم، غذایی پیدا می‌شه یا یه آدم خیّر واسمون غذایی چیزی میاره. هر روز هم می‌تونیم فقط با یه نون سر کنیم. از پول باقی‌مونده، هزینه سیگارم درمیاد.

هر بار که سراغت اومدم، چندتا معتاد داشتن مواد مصرف می‌کردن یا نشئه بودن. خودت اعتیاد نداری یا احساس خطر نمی‌کنی؟


فقط سیگار می‌کشم. با سیگار آروم می‌شم. تمام این آدما به خاطر بیکاری یا تفننی اومدن سراغ مواد. تمام زندگیشونو از دست دادن. ما خیلی با هم کاری نداریم و فقط اندازه چند ساعت خواب نصفه و نیمه کنار همیم و همدیگه رو تحمل می‌کنیم تا از تنهایی در بیایم. در کل چندان اهل معاشرت نیستم. تمام کارتن‌خوابای زیر پل رو می‌شناسم اما ارتباط چندانی نداریم. خیلی از کارتن‌خوابا واسه درد دل کردن هم که شده میان مواد مصرف می‌کنن و تا صبح همینجا می‌افتن. بیشترشون هم توی تهران خانواده دارن و متواری شدن. اما من توی تهران هیچ آشنایی ندارم.

از همکلاسیای دوران دانشگاه هم بی‌خبری؟ قبل از طلاق و واسه پیدا کردن کار از دوستا و هم‌کلاسیات کمکی نخواستی؟


از هیچکدوم خبری به صورت مستقیم ندارم اما هم‌دوره‌ای‌های من توی طرح «هجرت» با سازمان تبلیغات مشغول کارن و الان امام‌جماعت بعضی از مساجد روستاها و شهرها شدن. اصلا نمی‌تونم توی این شرایط از کسی کمک بگیرم. هر کدوم واسه خودشون گرفتاری دارن اما یکی از هم‌کلاسیام که توی تامین اجتماعی کار می‌کرد، پیشنهاد کار داد که چون وضعیت روحیم خیلی خرابه قبول نکردم و الان پشیمونم. سال ۹۴ هم‌ یه نامه‌ به نماینده شهرمون نوشتم و از وضعیتم گفتم.

جواب نامه چی شد؟


(لبخند تلخی می‌زند) هیچی! توی نامه درد دل کردم که جویای کارم. وعده دادن، شماره تماس خواستن و گفتن صبر کن. منم صبر کردم! تا مدت‌ها منتظر و امیدوار بودم شاید کاری جور بشه اما خبری نشد. خیلی جاها تاهل شرط اصلی اشتغاله و من درست بعد از طلاق، تمام زندگی و روحیه‌مو از دست دادم.

به جز در آوردن یه لقمه نون و سیر کردن شکمت، چی باعث میشه صبحا حتی واسه زباله‌گردی و جمع‌کردن ضایعات از لابه‌لای کارتن‌ها بلند شی؟


از نظر مالی که هیچ، از نظر روحی خیلی تحت فشارم. اگه اوضاع مالی و روحیم بهتر بشه حتما ادامه تحصیل میدم. از بچگی فقط دنبال درس و مدرسه بودم و از اینکه تحصیلاتم به جایی نرسید خیلی ناراحتم. اگه درسم به نتیجه مطلوب برسه، خیلی از مسائل حل میشه. بابت مهریه بدهی دارم که هر شب کابوسشو می‌بینم و به خاطرش از خونواده و فامیل فراری‌ام. خدا کمک کنه، پول مردمو میدم.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

Re: اسراف و آلودگی اجتماعي

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه ژانويه 28, 2019 12:24 am

گزارشي از احوال مسرفين و متصديان همسو


مشرق گزارش می‌دهد/
گشت‌وگذاری در لواسان؛ جزیره امن لاکچری‌نشین‌ها/ ویلای 70 میلیارد تومانی با چشمه جوشان می‌خواهید یا تریپلکس با «پرشین روم»؟! +عکس
لواسان


در لواسان می‌شود از برخی ویلاها ایراد گرفت و گفت نزدیک خیابان است و ممکن است آرامش لازم را نداشته باشد. پاسخ می‌شنویم که "دیوارها، عایق حرارت و صوت با دانسیته ۱۲ است که تریدی پنل هم محسوب می‌شود»!

به گزارش سرویس جامعه مشرق، حالا مرکز خبری ایران، لواسان است و کلکسیونی از اتفاقات عجیب، غریب و تلخ در این منطقه کوچک نزدیک به پایتخت رقم می‌خورد که هر طرف آن، با پنجه اندازی مواجه است؛ یک بار دختری کوچک قربانی سگ های تیزدندان و قوی پنجه می شود و روزی دیگر، کوهها، زیر پنجه های لودرها شکافته می شوند تا مامن و ویترینی برای تازه به دوران رسیده هایی باشند که کوه خواری را راهی برای نمایش ثروت خود و خوار شمردن طبقات محروم می دانند؛ گویی این عجایب شهر، فقط یک لواسان را کم داشت که حالا هر روز، ورقی از آن رو می‌شود.

این روزها کمتر کسی است که خبری از لواسان نشنیده باشد. انگار لاکچری ها و بچه پولدارها، هر کجا که می روند حاشیه را نیز به دنبال خود می برند. روزگاری شهرک غرب و خیابان گلستان و پاساژها و مغازه های برند و مارک دارش محل دور دور این افراد بود، بعدها اندرزگو و محله های زعفرانیه. این روزها هم ویلاهای میلیاردی با استخر رو باز، ماشین های خاص و سگ بازی، شده است تفریح پولدارهایی که تعدادشان اگرچه هنوز قابل شمارش با انگشت است اما برای شمردن تخلفاتشان انگشت کم می آوریم.

لواسان کجاست و چرا اینقدر لاکچری شده است؟

شهرستان شمیرانات در نقطه شمالی استان تهران قرار گرفته، از شمال به استان مازندران، از جنوب به شهرستان تهران، از شرق به شهرستان های دماوند و پردیس و از غرب به استان البرز محدود می شود. شهرستان شمیرانات با مساحت حدود ۱۱۸۸ کیلومتر مربع و اشغال ۷/۸ درصد از مساحت استان تهران، در بین ۱۶ شهرستان استان، مقام ششم را از نظر مساحت داراست و آب و هوای خاص این منطقه باعث شده تا برخی افراد متمول و علاقمند به زندگی خاص به سمت این منطقه خاص گرایش پیدا کنند.

حضور این قشر خاص باعث شده حتی مراکز خرید، پاساژها و برند های مختلف نیز به این منطقه روی بیاورند. حتی نمایندگی خودروهای این محل نیز با بقیه تهران و حتی ایران متفاوت است تا چه در افتتاح و چه در طراحی شکل و شمایل متفاوتی داشته باشند.

هجوم سالهای اخیر و ظرفیت محدود منطقه و در عین حال سودآور بودن ساخت و سازهای آن باعث شده تا تخلفات گسترده ای در این منطقه شاهد باشیم. از ساخت هتل در یک قدمی رودخانه گرفته تا ویلای فلان مسئول و فلان آقای فوتبالیست. انتشار عکس ساخت ویلایی لوکس و مجلل در دامنه کوه در منطقه اوشان (رودبار قصران) که چندی پیش در فضای مجازی سر و صدای زیادی به پا کرد از همان تخلفاتی است که تراشیدن کوه و ساختن قصر مجلل را عیان کرد؛ آنهم با کمک خلاهای قانونی و اندکی پول؛ تنها اندکی پول...

Image

جالب آنکه در مورد این ویلای خاص علی کیان مدیرکل منابع طبیعی و آبخیزداری استان تهران تاکید کرده بود که شخص مالک این ساختمان، ۴هزار و خرده‌ای متر سند دارد و بر اساس آن سند، ساخت‌وساز انجام داده، اما بر اساس بررسیهای همکاران منابع طبیعی و طبق نقشه‌های ما، حدود ۳هزار متر از این بنا جزو منابع طبیعی است. بر این اساس، پرونده‌هایی برای این زمین تشکیل و به محاکم قضایی ارسال شده، اما با توجه به اینکه منابع طبیعی هنوز برای این زمین سندی ندارد و تنها برگه تشخیص دارد، دادگاه با در نظر گرفتن اینکه فرد مالک، سند نیز در اختیار داشته، در مرحله بدوی او را تبرئه کرده است!

کم کاری هایی که گفته می شود شاید برخی از آنها عمدی بوده و به قول امام جمعه لواسان فشار بالادستی ها در آن کاملاً مشهود است و شاید سراغ دیگران هم برویم، همین خلأهای قانونی و مشکلات اداری، راه را برای کسب درآمدها و زندگی های دهها میلیاردی شان هموار کرده است.

مسئولان خاص و سفارش برای زمین خواری نورچشمی ها

تخلفات آشکار برخی افراد در لواسان آنقدر علنی و حساس شده است که امام جمعه این منطقه مجبور به بیان علنی و رسانه ای آن برای جلب نظر و توجه مسئولان و افکار عمومی شد. حجت الاسلام سید سعید لواسانی با انتقاد از ساخت و ساز غیرمجاز و زمین‌خواری در این منطقه می گوید: برخی مسئولین به جای جلوگیری از ساخت و ساز غیرمجاز، سفارش برای زمین‌خواری توسط نورچشمی‌ها می‌کنند.

وی می افزاید: ما در این منطقه با چند پدیده مواجه هستیم. یکی پدیده زمین خواری که امروز به تپه خواری و کوه خواری نیز رسیده است، که جزئیات آن را به مراجع قانونی گفته ام و خبر دارند و در حال پیگیری برای برخورد با این مساله زشت هستیم. مساله دوم ساخت و سازهای غیرقانونی و بسیار غیرمنطقی است، که در سطح لواسان و رودبار قصران انجام می شود. این ساخت و سازها در خارج از شهرها و نوک قله ها در حال انجام است و تنها به شهر لواسان منحصر نمی شود، ساخت ویلا در کوه ها ضربه های زیادی به منابع آبی و نیز کوه ها می زند، مشکل جدی ما این موضوع است.

Image
امام جمعه لواسان تاکید می کند: این معضلات متاسفانه به ۳ یا ۴ نمونه ختم نمی شود، بلکه روز به روز در حال افزایش است و هرکس که دستش می رسد، بدون توجه به آینده خود، فرزندان و نسل های آینده در حال انجام این تصرفات غیرقانونی است.

وی مشکلات قانونی را نیز به مسئولان یادآور می شود و می گوید: در خصوص ساخت و سازها نیز با چند مطلب مواجه هستیم، اولاً قانونی که به عنوان قانون شهرداری ها به ویژه کمیسیون ماده ۱۰۰ داریم، قوانینی بسیار قدیمی و برای سال ۱۳۳۴ بوده و به هیچ وجه با مقتضیات زمان متناسب نیست و فاصله جدی داریم و مجلس باید قانون جدیدی با توجه به نیازهای امروز مصوب کند. از طرف دیگر مواردی که کمیسیون ماده ۱۰۰ یا ۹۹ وارد می شود و تخلف را عمده دیده و دستور تخریب می دهد، متاسفانه دیوان عدالت اداری حکم را بر می گرداند و علی رغم تخلف جدی، دستور پرداخت جریمه را به جای تخریب صادر می کند.

نکته جالب در صحبت های امام جمعه لواسان این است که وی تاکید می کند که حتی از وزارتخانه های خاص تماس می گیرند و تاکید می کنند که جلوی فلان شخص را نگیرید و بگذارید بسازد!

قیمت ویلاهایی که سر به فلک می کشد!

وقتی دیگر کل کل پول و پارتی و ژن خوب به خانه بالاشهر و ماشین های میلیاردی و لباس های مارک دار افاقه نمی کند، باید با خرید یک ویلا با قیمت و امکانات نجومی و قرار دادن عکس های آن در شبکه های اجتماعی و حتی اگهی کردن قیمت آن، به نوعی خودت را به رخ بکشی. کافیست سری به بنگاه های منطقه لواسان بزنید. آنقدر ویلای لوکس و میلیاردی به شما نشان می دهند که خودتان هم می مانید که اصلاً سازندگان کی وقت کرده اند تا این منطقه را اینقدر آباد! کنند.

" ۲۸۰۰ متر با جواز در لواسان کوچک: ۴۲ میلیارد تومان. ۵ اتاق خواب و ۳۰۰ متر بنای دوبلکس؛ یا دیگری ۳۰۰۰ متر مشرف به رودخانه با متریال لوکس، استخر سونا و جکوزی: ۲۵ میلیارد تومان. ویلای تریپلکس هزار متر، فول امکانات: ۳۵ میلیارد تومان." البته اگر نخواهید متراژ بالا بخرید اما امکانات بیشتر برایتان مهم باشد هم حتماً گزینه هایی برای بیشتر خاص بودنتان وجود دارد. ۲۷۰ متر کاملاً مبله با سیستم روشنایی هوشمند و طبقه آخر سالن ورزشی و بازی، دو میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان یا ۴۴۰ متر دارای کوچه اختصاصی و درخت های آلبالو، انار، گلابی و … دو میلیارد تومان.

Image
اگر باز هم می خواهید خاص باشید و هیچکدام از این ویلاها شما را راضی نمی کند کافیست کمی سیبیل آقای بنگاه دار را چربتر کنید تا کیس های خاص را داخل گاو صندوق بیرون بیاورد. تلفنی جواب نمی دهد و باید حضوری خدمت برسید. تاکید می کنند که این کیس ها را به هر کسی معرفی نمی کنند چون آقای … شما را معرفی کرده است فایل ها را برایتان باز می کنم. ۱۰۰۰ متر بنای سوپر لوکس و برند منطقه، ٤ خواب، ٢ خواب مستر، استخر سرباز، جکوزی و سونا داخل واحد، دارای نگهبانی ٢٤ ساعته و سیستم امنیتی فوق العاده قوی ۶۰ میلیارد تومان.

اگر تلاشتان برای بی تفاوت نشان دادن به قیمت های بیان شده، افاقه کند، موارد دیگری هم وجود دارد که باعث می شود در صورت خرید و اقامت در آن، به قول آقای مشاور املاک، کاملاً "فِرِش" شوید. ۸۵۰ متر پنت هاوس سوپر لوکس فول امکانات متریال ژورنالی با چشمه جاری دور ملک،
استخر سرپوشیده و روباز، رست روم و پرشین روم، جیم و بیلیارد و روف گاردن ۷۰ میلیارد تومان. اما تاکید می کند این یکی پول لازم است و تخفیف خوبی هم می دهد!

البته حتی می شود از برخی ویلاها ایراد هم گرفت و گفت نزدیک خیابان است و ممکن است آرامش لازم را نداشته باشد. پاسخ می شنویم که " دیوارها، عایق حرارت و صوت با دانسیته ۱۲ است که تریدی پنل هم محسوب می شود؛ خیالتان راحت". خوشبختانه با این جملات بخصوص تریدی پنل بودن دیوارها، خیالمان کاملاً راحت شد!

سگ های خاص، غذاهای خاص و تفریحات خاص در لواسان

جمعه ۲۳ آذرماه، خانواده ای برای گذراندن تعطیلات آخر هفته به پارکی در شهر لواسان می روند و مورد حمله دو سگ بدون قلاده و کنترل قرار می‌گیرند که در این حادثه دختر ١٠ ساله خانواده از ناحیه دست و پا، دچار جراحت سنگین شده. یکی از سگ‌های این حادثه، سگ پیتبول است. سگی با نژاد آمریکایی که در خود کشور آمریکا هم با وجود عادی بودن حضور سگ‌ها پرورش و نگهداری آن حتی برای نگهبانی هم ممنوع است اما متأسفانه در کشور ما به آسانی پرورش، نگهداری و حتی به فروش می‌رسد که تعداد آنها در شهرهای همجوار پایتخت زیاد است.

شاید اگر خرید و قدم زدن با شیر و پلنگ هم در کشورمان امکانپذیر باشد، حتماً در لواسان می توان سراغی از آن گرفت چراکه اینجا برای هر کاری که لاکچری و متفاوت محسوب شود، بازار خوبی فراهم است. اینجا می توان همبرگر ۲۵۰ هزار تومانی خورد که مشتریان باید از یک روز قبل وقت بگیرند و سفارش بدهند.

طبیعی است که وقتی ساندویچ شما با ۱۲ گرم خاویار بلوگا (مخصوص فیل ماهی) و پنیر بلوچیز (پرورده شده با کپک آبی)، پنیر شیرین برولون (محصول لهستان)، جوانه شبدر و چندین قلم با کلاس دیگر تزیین می شود، قیمت آن همین می شود و خوراک آن بیش از آنکه معده باشد، اینستاگرام است...

اصطلک؛ عسل خوران منطقه لواسان

Image

"اصطلک" یا "عسلک" یکی از مشهورترین محله های شهر لواسان است که به عنوان یکی از بهترین و گرانترین مناطق این شهر شناخته می شود. این محله در امتداد دامنه کوه ورجین قرار گرفته و از جمله مرتفع‌ترین محله های لواسان است که حدوداً در ارتفاع بالای دو هزار متر از سطح دریا قرار دارد.

سال های سال است مشاوران املاک برای تبلیغات خود، این منطقه را با نام سوییس تهران معرفی می کنند. به این لقب می شناسند چون ویلاسازی اش خاص و منحصر به فرد است؛ آن هم با قیمت های باورنکردنی و نجومی در متراژهای بالا و به شدت روی بورس. در همه شرایط اقتصادی و فصول سال، طرفداران و خریدارانش نیز دست به نقد آماده خرید و فروش هستند.

مواردی که گفته شد تنها دلیل شهرت عسلک نیست، در اینجا صاحبان ویلاها و ساختمان ها عمدتاً افراد معروف، مطرح و شناخته شده اند که مانند دهکده های کوچک، تمام آنها را در آخر هفته دور هم جمع می کند؛ آنهایی که بارها و بارها نام شان را شنیده ایم.

عسلک منطقه ای است که چشم انداز خوبی دارد؛ آب و هوای آن هم بی نظیر است و از قدیم هم به خاطر همین دو ویژگی مشهور بوده. البته مناطق اطراف آن مثل توک مزرعه، چنارین، گلندوک و … قیمت هایشان با این منطقه قابل مقایسه نیست.

فاصله مرکز تهران تا لواسان در یک روز نسبتاً خلوت، کمتر از یک ساعت است اما همین فاصله کم، فرسنگ ها اختلاف را با خود رقم زده و اینجا کم کم تبدیل به جزیره ای شده که برای خاص بودن و نشان دادن نشانه هایی که دیگران باید در ارتباط با مرفهین ایرانی بدانند، باید به آن مهاجرت کرد. چند سال پیش بود که شهردار وقت لواسان خبر داد که "تعدادی از مسئولان سیاسی کشور در این شهر زندگی می‌کنند و در کنار آن نیز باید از چهره‌های مختلف هنری و ورزشی نام برد که ساکن لواسان هستند".

روزنامه هفت صبح هم نام این افراد را اینطور بیان می کند: مهران مدیری، فرامرز قریبیان، علی کریمی، علی دایی، یکی از بزرگان اتحادیه طلا و جواهر، دختر هاشمی رفسنجانی و...

شهردار وقت، البته اسامی این مسئولان اجرایی را که در شهر گران قیمت و خوش آب و هوای لواسان رحل اقامت گزیده‌اند، اعلام نکرد اما چندی بعد، رسانه‌هایی همچون روزنامه کیهان، از عباس آخوندی وزیر سابق راه و شهرسازی به عنوان یکی از مسئولان دولتی نام بردند که در این شهر ویلای وسیعی دارد.همچنین در این باره نام وزیر سابق آموزش و پرورش (فخرالدین احمدی دانش‌آشتیانی) نیز به میان آمد که بخشی از ویلای او ظاهراً به انبار واردات پوشاک خارجی توسط دخترش اختصاص یافته بود. وزیر اسبق صنعت، معدن و تجارت (محمدرضا نعمت‌زاده) نیز دیگر وزیر دولت اول روحانی بود که در منطقه لواسانات شهر تهران ساکن می شدند.

چنین ترکیبی از سلبریتی ها، مسئولان سیاسی و اقتصادی و برخی دارندگان ثروت های مشکوک، نمی تواند معنا و پیام مثبتی برای عموم جامعه داشته باشد و علامتی برای بهبود تلقی شود؛ گویی که مردم شهری چون تهران و حاشیه نشین های صدها هزار نفری اش، قرار است در انواع مشکلات روزمره و مزمن دست و پا بزنند اما لواسان نشینان، از آب و هوای خوب و امکانات رفاهی فراوان و آرامش لبریز باشند. حالا دیگر لواسان نشینی، توصیف یک منطقه برای مردم نیست؛ نماد یک فرهنگ است.

============
ماجرای حمله سگ‌وحشی به دختربچه در لواسان

حمله دو سگ به یک دختر ۱۰ ساله در لواسانات تهران تبدیل به موج خبری در رسانه‌های خبری و اجتماعی شد. حادثه تلخی که جراحات جسمی و روانی زیادی را همراه داشت.

در تهران و لواسان چه خبر است؟/ در اروپا هم این‌گونه «سگ‌گردانی» نوبر است! + متن قوانین

خبری بسیار دردناک از ماه گذشته در فضای مجازی پیچیده است: «دو سگ در لواسان به یک دختر ۱۰ ساله حمله کردند». اما از این دردناک‌تر، نحوه برخورد مسئولان مربوطه با صاحب سگ بود.

سرویس جهان مشرق - خبری بسیار دردناک از ماه گذشته در فضای مجازی پیچیده است: «دو سگ در لواسان به یک دختر ۱۰ ساله حمله کردند». اما از این دردناک‌تر، نحوه برخورد مسئولان مربوطه با صاحب سگ بود: دیه‌اش را می‌دهد! گویی خرید آن سگ، آوردن سگ به فضای عمومی، قلاده نزدن و عدم توجه با اخلاقیات درنده آن سگ، همگی کاملاً به صورت تصادفی رخ داده است!

بگذریم که اصلاً قانون در کشور ما چیز دیگری می‌گوید. مزاحمت برای زنان و اطفال طبق ماده ۶۱۹ قانون تعزیرات دو تا شش ماه حبس و تا ۷۴ ضربه شلاق دارد. آیا ترساندن و رهاکردن سگ مصداق آزار نیست؟! ممکن است گفته شود صاحب سگ چنین کاری نکرده، بلکه سگش ایجاد مزاحمت کرده است. این اظهر من الشمس است که مسئولیت رفتارهای سگی که خریداری و نگهداری می‌شود، با صاحب آن است و حتی اگر فرض کنیم که او حق داشته سگش را در اماکن عمومی بگرداند، طبق ماده ۴۰ قانون اساسی «هیچ‌کس نمی‌تواند اعمال حق خویش را وسیله اضرار به غیر یا تجاوز به منافع عمومی قرار دهد».

در این گزارش قصد نداریم کشور خود را با کشورهای دیگر مقایسه کنیم و مثلاً در همه چیز از آنها الگو بگیریم. همچنین قصد نداریم بگوییم آزادی در کجا کمتر و در کجا بیشتر است. اصلاً نمی‌خواهیم بگوییم نگهداری حیوان خانگی یا گرداندن آن در فضای باز، بد است یا خوب. اینها موضوعات دیگری است.

در این گزارش صرفاً می‌خواهیم نشان دهیم عده‌ای از آنها که اروپا را کعبه آمال خود قرار داده‌اند (و نه فقط در لواسان بلکه در مناطق دیگر نیز رؤیت می‌شوند)، آشنایی اولیه با قوانین آن کشورها نیز ندارند. آنها به غلط، کار نادرست خود را به اروپایی‌بودنِ خود نسبت می‌دهند. برخی تعمداً این‌گونه بر کار نادرست خود سرپوش می‌گذارند و برخی آن چنان در جهل مرکب قرار گرفته‌اند که واقعاً فکر می‌کنند اروپایی‌بودن همین است!

نروژ

قانون ۴۰ بندی رفاه حیوانات که موضوعش حقوق حیوان و چگونگی رسیدگی به آن در نروژ است، تأکید می‌کند که «حیوانات جدا از اینکه چه استفاده‌ای برای انسان دارند، دارای ارزش ذاتی هستند، بنابر این باید با آنها به درستی رفتار شده و از هر گونه فشار جسمی و روانیِ غیرضروری محافظت شوند». اما در همان کشور قانون دیگری وجود دارد که از صدماتی که بر اثر ناآگاهی یا تعمد صاحبان سگ‌ها به انسان‌ها، حیوانات و اشیا بروز می‌کند، جلوگیری می‌کند، چرا که جدا از ارزش آن انسان یا حیوان یا اموال، اولین نتیجه تهاجم این سگ‌ها ضربه‌ای است که بر اثر مقاومت انسان‌ها و حیوان‌های مورد حمله به آنها وارد می‌شود که حتی ممکن است طبق قانون به جداکردن اجباری سگ از صاحبش یا قتل آن کشیده شود.

Image
بند و قلاده، ساده‌ترین نوع محافظت از رفتار سگ در مکان عمومی است.

قانون نروژ برای کنترل سگ در اماکن عمومی سال ۲۰۰۳ میلای در ۹ فصل و ۳۳ بند تصویب شده و ۲۰۱۵ میلادی آخرین تغییرات را داشته است. در بند سوم از این قانون آمده است «نگهدارنده سگ باید نشان دهد که از صدمه‌زدن سگ به انسان‌ها، حیوانات، اموال و اشیا جلوگیری می‌کند و باید مطمئن شود که سگ یا سگ‌هایش هیچ ضرر غیرقابل توجیه به مردم، طبیعت و سایر منافع نخواهد داشت. او باید به ویژه از ایجاد ناامنی توسط سگ برای دیگران پیشگیری کند.»

در بند چهار از این قانون آمده است «سگ‌ها تنها زمانی می‌توانند بدون قلاده رها شوند که الف) صاحب سگ در کنار آن مراقبت کامل را انجام دهد، ب ) در حصاری که آن را از محل رفت و آمد عمومی جدا می‌کند، قرار داشته باشد. هر کس که سگ را می‌گرداند (dog holder)، باید قادر به کنترل آن باشد» و «مطمئن شود که سگ به حمله، پریدن و دنبال‌کردن افرادی که این کارها آزارشان می‌دهد، اقدام نمی‌کند. اگر سگی چنین عادت‌هایی دارد، باید همواره در محل رفت و آمد عمومی دارای قلاده باشد».

بنابر این در قوانین نروژ، مورد الف در مورد سگ‌هایی که حتی با حرکات خود مردم را آزار می‌دهند، صدق نمی‌کند، چه برسد به گازگرفتن! یعنی آنها همه جا باید با مهار و قلاده گردانده شوند. در همین بند باز هم در مورد برخورد سگ‌ها با کودکان سخت‌گیری بیشتری شده است و آمده که نه تنها باید قلاده داشته باشند، بلکه تأکید شده که «با مهار به سمت صاحب آن کشیده شده و نگه داشته شوند» تا کودک دور شود زیرا ممکن است کودکان یا والدین‌شان به اشتباه برای بازی به سگ نزدیک شوند.

در بند ۵، ۶ و ۷ علاوه بر آنچه گفته شد، سخت‌گیری‌های بیشتری برای نگهداری از سگ و مراقبت شدید از آن برای پیشگیری از آزار رساندن به دیگران، اشیا و حیوانات اعمال شده است به ویژه در ورودی ساختمان‌ها، امکان مسکونی، مراکز خرید، پارک‌ها، آرامستان‌ها، نزدیک مدارس و مهدکودک‌ها و ورزشگاه‌ها، مسیرهای پیاده‌روی و اسکی، محل عبور یا نگهداری از حیوانات اهلی و محل چرای گوزن شمالی.

در این قانون (طبق بند ۲۸) برای صاحب سگی که از بند ۴ تا ۷ تخطی کند، تا شش ماه زندان در نظر گرفته می‌شود، علاوه بر همه جریمه‌هایی که برای حبس و انتقال سگ به پلیس پرداخت کرده ویا هزینه‌ای که بابت صدمه سگ به افراد، حیوانات، اموال و اشیا می‌پردازد. تأکید شده است که مهم نیست اتفاقی که افتاده «عمداً یا بر اثر بی‌توجهی» بوده باشد. همچنین برای کسی که به نحوی اجازه اجرای مفاد این قانون و جلوگیری از ضررهای سگش به انسان‌ها و حیوانات را نمی‌دهد، قاضی می‌تواند تا ۶ ماه حبس در نظر گیرد.

در بند ۱۳ اضافه شده که پادشاه می‌تواند قوانینی وضع کند تا اطلاعات هر سگی توسط صاحبش در یکی از سازمان‌های دولتی یا خصوصی، ثبت شود. این اطلاعات شامل اطلاعات ژنتیک هم می‌شود. صاحب سگ باید هزینه‌ای را برای ارائه این خدمات پرداخت کند و پلیس نیز به این اطلاعات دسترسی داشته باشد.

Image
طبق قوانین بریتانیا رفتار خطرناک سگ حتی اگر در خانه شخصی صاحب سگ علیه فرد یا حیوان دیگری صورت گیرد، جریمه مالی ویا حبس تا ۶ ماه به دنبال دارد.

بند ۱۴ به برخورد دیگران با سگی اختصاص یافته که از موارد بالا تخطی کرده است. «اگر کسی علیه یک سگ اقدام کند، اگر این کار برای جلوگیری از شکار غیرقانونی از سوی سگ یا حمله آن به انسان‌ها و حیوان‌ها باشد، قانونی است، اگر چه نباید صدمه او به سگ فراتر از آنچه برای جلوگیری از صدمه سگ نیاز است، ادامه یابد». در ادامه آمده است «اگر سگی مستقیماً در حال ایجاد جراحت جدی به یک انسان باشد و همچنان خطر جدی داشته باشد، هر کسی می‌تواند آن را بکشد». این قانون حتی در مورد ایجاد «صدمه جدی» از سوی سگ به گوزن، آهو و حیوان خانگی نیز جاری است مگر اینکه حیوانی که سگ به آن حمله کرده است، به صورت غیرقانونی وارد ملکی شده باشد که صاحب سگ، آن را برای نگهبانی در آنجا قرار داده است.

در بند ۱۷ به پلیس اجازه داده تا در هر شهری که صلاح می‌داند، قوانین سخت‌گیرانه‌تری برای نگهداری و گرداندنِ سگ‌ها وضع کند (شامل اینکه در چه مکانی و در چه زمانی و چه تعدادی از سگ‌ها را می‌توان نگاه داشت ویا گرداند) و سگ متخطی را در صورت احساس ضرورت، بکشد. پلیس همچنین طبق بند ۱۸ حق دارد اگر در کمتر از سه سال، دو بار مجبور شود به یک صاحب سگ بخاطر تخطی‌اش از این قوانین اخطار دهد، دستور جابجایی همه سگ‌های وی را بدهد، حتی اگر اخطار اول و دوم مربوط به دو سگ متفاوت از وی باشد.

در این قانون طبق بند ۱۹ به شاه اجازه داده شده نگهداری و پرورش برخی از نژادهای سگ‌ها را به دلیل اخلاقیات درنده و خطرناک آنها ممنوع یا محدود کند و طبق بند ۲۲ به پلیس اجازه داده شده که در ۹ مورد، صاحب سگ را از داشتن سگ محروم کند، از جمله کسی که سگش به دلیل تخطی از مواردِ پیش‌گفته کشته یا از او گرفته شده یا به انسانی حمله کرده باشد یا اصلاً بدون مجوز مربوطه برای حمله به انسان‌ها پرورش یافته بوده یا سگش را (برای نمایش یا خوشگذرانی) به جدال با سگی دیگر واداشته باشد یا حتی به ثبت اطلاعات سگ طبق بند ۱۳ در مدتی که پلیس به وی اخطار می‌کند، اقدام نکند.

در چنین حالتی فردی که از داشتن سگ محروم شده، نمی‌تواند حتی به صورت مشترک با دیگری صاحب یک سگ باشد یا سگی داشته باشد و آن را به نام فرد دیگری ثبت کرده باشد. پلیس تا سه سال حق ندارد این محرومیت را لغو کند و پس از نیز تنها در صورتی که دلایل موجه وجود داشته باشد، امکان لغو آن وجود دارد.

فرانسه

قانون مراقبت از حیوانات و سگ‌های خطرناک در سال ۱۹۹۹ میلادی در فرانسه به تصویب رسید اما از سال ۲۰۰۷ میلادی که یک سگ آمریکایی دختری را در فرانسه به قتل رساند و به فاصله چند ماه یک دختر ۱۰ ساله و یک پسر ۱۹ ماهه طعمه سگ‌های درنده دیگران شدند، تا همین ابتدای سال جاری میلادی اصلاحات جدیدی بر آن اعمال شده است.

در ماده ۲۱۱ آمده است صاحب یا نگهبانِ «هر حیوانی که احتمال دارد ضرری به انسان‌ها و حیوانات برساند» از سوی شهردار به «بکارگیری تمهیداتی برای جلوگیری از صدمه» فراخوانده می‌شود و اگر این دستورات «اجرا نشود»، حیوان به محل مناسبی منتقل خواهد شد. هزینه‌های نگهداری از آن در این مدت از صاحبش دریافت خواهد شد. اگر با گذشت ۸ روز تضمین‌های لازم از سوی صاحب سگ عملی نشود، اختیار سگ با شهردار خواهد بود.

در واقع قوانین فرانسه، نگهداری از سگ‌هایی که درندگی و خطر دارند را تحت شرایط سختگیرانه‌ای درآورده و آن را از حیوانات خانگی معمول جدا کرده است. سگ‌های درنده در این قانون به دو گروه تقسیم می‌شوند: سگ‌هایی که حمله می‌کنند و سگ‌هایی که برای نگهبانی و دفاع از صاحبشان استفاده می‌شوند. نگه‌داشتن، هدیه‌دادن و خرید و فروش سگ‌های درنده تنها با رعایت شرایط ویژه امکان‌پذیر است.

اولین شرط آن است که نگه‌دارنده سگ در میان این گروه‌ها نباشد: افراد زیر ۱۸ سال، بزرگسالانی که خود نیاز به نگهداری دارند، افراد مجرم یا دارای سابقه زندان و افرادی که بخاطر نقض قوانین این قانون در نگهداری از سگ‌هایشان توسط شهردار از این حق محروم شده‌اند. سه ماه زندان و ۲۵ هزار فرانک جریمه، مجازات کسانی است که در میان اقشار یادشده به شمار می‌آیند اما اقدام به نگهداری سگ درنده کرده‌اند.

به جز اقشار بالا، دیگران اگر بخواهند سگ‌های درنده داشته باشند، باید اطلاعات خود و سگ‌شان را با مراجعه به شهرداری، ثبت کنند و در هر بار انتقال محل سکونت نیز فرم جدیدی را پر کنند. مشخصات سگ، اطلاعات واکسیناسیون آن و گواهی دامپزشک که به صورت دوره‌ای باید انجام شود و بیمه‌ای که خسارت‌های سگ را جبران کند از جمله ملزومات ارائه مجوز نگهداری سگ درنده است.

دامپزشک با توجه به ارزیابی خود، تربیت دوره‌ای سگ را تجویز کرده و گواهی پزشکی را طبق آن صادر می‌کند. تربیت سگ‌ها تنها توسط افرادی که مجوز دارند و در مراکزی که از وزارت کشاورزی مجاز شناخته شده‌اند ممکن است و در غیر این صورت تا ۶ ماه حبس و ۵۰ هزار فرانک جریمه خواهد داشت.

مجوزی که از مجموع این مدارک به صاحب سگ داده می‌شود، باید همراه او باشد و نگهدارنده و گرداننده سگ نیز هر گاه که پلیس از او بخواهد، باید کپی مجوز را همراه خود داشته باشد. در صورت فقدان مجوز علاوه بر جریمه مالی، یک ماه به صاحب سگ فرصت داده می‌شود تا مراحل اداری را برای کسب مجوز طی کند در غیر این صورت سگش مصادره می‌شود و خودش تا سه ماه زندان خواهد کشید، ۳۷۵۰ یورو جریمه می‌شود و موقتاً یا دائماً از نگهداری سگ محروم می‌شود.

Image
تفکیک قانونی میان انواع سگ و تفاوت‌قائل شدن برای مسئولیت صاحبان آنها در قبال سگ و دیگران، پیشنهاد قوانین فرانسه است

نداشتن گواهی پزشکی برای سگ‌های درنده از نوع اول تا ۶ ماه زندان و ۱۰۰ هزار فرانک جریمه به همراه دارد ضمن اینکه طبق صلاحدید قاضی ممکن است تا حداکثر سه سال از فعالیت‌های اجتماعی که مربوط به این موضوع باشد، محروم شود. دامپزشک در ارزیابی دوره‌ای خود میزان خطر سگ را در چهار رتبه مشخص می‌کند: فاقد خطر ویژه؛ دارای خطر کم برای برخی افراد یا در برخی شرایط؛ دارای خطر جدی برای افراد مشخص یا شرایط معین؛ دارای خطر بالا برای برخی افراد در شرایط معین. او یک کپی از ارزیابی خود را به شهرداری هم می‌فرستد و شهرداری می‌تواند نگهداری سگ را با استناد به گواهی پزشکی برای صاحب آن ممنوع کند.

سگ‌های درنده نمی‌توانند در اماکن عمومی یا وسائل نقلیه عمومی گردانده شوند، به استثنای خیابان‌ها و ساختمان‌های مشاع. حتی بستن و توقف آنها در محیط مشاعِ این ساختمان‌ها ممنوع است و صرفاً می‌توانند از این محیط برای ورود و خروج از ساختمان استفاده کنند.

سگ‌های درنده وقتی در اماکنی که استثنا شده است حضور می‌یابند، باید توسط یک فرد بزرگسال هم با پوزه‌بند و هم با قلاده مهار شوند. در ساختمان‌هایی که چنین سگ‌هایی رفت و آمد دارند، صاحبان سایر واحدهای مسکونی می‌توانند هر گونه احساس خطر را به شهرداری گزارش کنند و شهرداری موظف است تهمیدات لازم را پیگیری کند.

در ادامه این قانون، هر گونه صدمات سگ بر عهده صاحب آن قرار گرفته و اگر تا یک هفته جبران نشود، شهرداری اقدام به فروش سگ برای جبران مالیِ صدمات می‌کند. در این مورد مهم نیست که سگ تحت نظارت صاحب آن باشد یا فرار کرده باشد. همچنین مهم نیست که کاربرد سگ برای صاحب آن چیست یا اینکه در مکان خصوصی است یا عمومی.

Image
به نظر شما با توجه به اینکه از اختراع پوزه‌بند مدت زیادی می‌گذرد، رهاکردن سگ درنده بدون پوزه‌بند در محل رفت و آمد مردم مصداق «سهل‌انگاری» است یا آزار انسان‌ها؟

صدمات سگ شامل صدای آزاردهنده آن نیز می‌شود، حتی اگر در طول روز باشد. در این مورد، مدت زمان، دفعات تکرار و شدت صدای سگ در نظر گرفته می‌شود. در یک شکایت مربوط به سال ۲۰۱۷ میلادی که شهروندی در ورسای از همسایه‌اش به دادگاه مطرح کرد، صدای سگ‌های همسایه اجازه نمی‌داد آنها به راحتی از حیاط خود استفاده کنند و پنجره را باز کنند. دادگاه به پرداخت ۲۰۰۰ یورو توسط همسایه حکم داد ضمن اینکه به او اخطار شد اگر این مشکل را حل نکند، باید روزانه ۱۰۰ یورو بپردازد.

اگر صاحب سگ، همه این شرایط را داشته باشد و همه قوانین را رعایت کرده باشد اما سگش به صورت ناخواسته موجب قتل یک فرد شود، باز هم علاوه بر جریمه ۷۵ هزار یورویی، باید ۵ تا ۷ سال زندان را تحمل کند. سگ نیز، حتی اگر یک گاز ساده گرفته باشد، به دستور شهردار به مراکز تربیت سگ‌ها فرستاده می‌شود و همه هزینه‌های آن تا زمانی که دامپزشک، سلامت آن را تأیید کند، بر عهده صاحب سگ خواهد بود.

بریتانیا

آخرین تغییرات در قوانین بریتانیا پیرامون نگهداری از سگ‌ها به سال ۲۰۱۳ میلادی برمی‌گردد. این کشور نیز البته قانون دیگری تحت عنوان «رفاه حیوانات» دارد که به نظارت دائمی مقامات محلی بر چگونگی نگهداری، تربیت و آموزش حیوانات مربوط است.

طبق قوانین بریتانیا حیوانات را نمی‌توان در خیابان‌ها یا بازار فروخت. بلکه مغازه‌های مشخصی برای این کار وجود دارد. هر کسی که یک حیوان می‌خرد، باید پیش از گرفتن حیوان، از شورای محلی مجوز بگیرد، مگر «حیوانات خانگی از نوع بسیار متداول» در صورتی که «وحشی»، «خارجی» یا «دورگه» نباشند.

شورای محلی پیش از اعطای مجوز از اطلاع فرد نسبت به آموزش‌های لازم و شرایط مناسب جهت نگهداری حیوان اطمینان حاصل می‌کند. شورای محلی می‌تواند هر زمان که بخواهد، مجوز را جویا شود، هر گاه که خلاف آن را ببیند، مجوز را باطل کند و هر آنچه صلاح می‌داند به شرایط اخذ مجوز اضافه کند.

مراکز تولید سگ باید از مقامات محلی مجوز جداگانه‌ای داشته باشند، مگر اینکه کمتر از ۵ توله در سال تولید کنند. بر مراکز تولید سگ نظارت بیشتری به عمل می‌آید از جمله اینکه سگ‌ها پیش از یک سالگی در کنار جفت قرار نگیرند و اینکه هر سگ ماده در طول عمرش بیش از ۶ توله به دنیا نیاورد (با فاصله حداقل یک ساله میان هر کدام).

شماره تلفن‌های مشخصی در سایت دولت بریتانیا اعلام شده است و هر کس خشونتی نسبت به حیوان و نقض رفاهیات آن می‌بیند باید با آن تماس گرفته و بدون نیاز به اینکه مشخصات شخصی خود را بدهد، هر آنچه مشاهده کرده و می‌داند اطلاع دهد.

اما این همه ماجرا نیست. از آن سو برای صاحبان و نگهداران سگ نیز «ممنوع است بگذارند سگ به طرز خطرناکی از کنترل خارج شود، هر جا که باشد، از جمله در یک مکان عمومی، در یک مکان خصوصی مثل حیاط و باغ خانه همسایه و حتی در خانه صاحب سگ. این قانون در مورد همه سگ‌ها لازم‌الاجرا است. در ادامه آمده است «سگ شما زمانی خارج از کنترل تلقی می‌شود که به کسی آسیب بزند یا کسی را بترساند از این نظر که او تصور کند سگ می‌خواهد به او آسیب می‌زند» ضمن اینکه «دادگاه» می‌تواند در دو مورد دیگر تشخیص دهد که سگ از کنترل خارج شده بوده است: «سگ شما به حیوان کسی حمله کند یا صاحب یک حیوان تصور کند که ممکن است در صورت مقابله با آسیب سگ شما به حیوانش آسیب ببیند».

Image
اولین صدمه‌ای که صاحب سگ با رهاکردن آن در محل حضور دیگران ایجاد می‌کند، به جان خود سگ برمی‌گردد زیرا در صورت حمله سگ به یک فرد،
او می‌تواند در دفاع از جان خودش سگ را بکشد. تنها کسی که برای تلف‌شدن چنین سگی مقصر است، صاحب آن است که نسبت به تهمیدات لازم، بیخیال بوده است.

شاید بپرسید چه اصراری است برای تعریف دقیق رفتار خطرناک یک سگ با این تفاصیل؟ پس بهتر است بدانید صاحبان مزارع و دامداری‌ها در بریتانیا حق دارند در صورتی که سگِ کسی به چهارپایان و گاو و گوسفندشان حمله کند، آن را بکشند. همچنین:

* کسی که سگش طبق هر کدام از تعاریف بالا رفتار خطرناکی داشته است، «با جریمه نامحدود (هر چقدر که قاضی صلاح بداند) یا حبس تا حداکثر ۶ ماه یا هر دو مواجه خواهد شد» ضمن اینکه «او دیگر اجازه نخواهد داشت صاحب یک سگ شود» و سگ او نیز از وی گرفته خواهد شد.

دقت کنید که آنچه گفته شد در مورد اتفاقی است که کاملاً سهوی رخ دهد اما قانون بریتانیا دو وضعیت دیگر نیز در نظر گرفته است:

* اگر قاضی طبق شواهد تشخیص دهد که صاحب سگ در حمله خطرناکی که سگ انجام داده، نقش داشته است، علاوه بر جریمه مالی تا ۵ سال زندان برای او بریده می‌شود. اگر در این شرایط، سگ شما به یک «سگِ دستیار» (یعنی سگ پلیس و مانند آن) آسیب زده باشد، «شما ممکن است تا حداکثر سه سال به زندان بیافتید یا جریمه شوید یا هر دو». همچنین اگر در این شرایط سگ شما به یک فرد حمله کرده باشد و آن فرد به قتل رسیده باشد، «شما ممکن است به زندان تا حداکثر ۱۴ سال و جریمه مالی نامحدود یا هر دو محکوم شوید».

* در شدیدترین مرحله، اگر صاحب سگ برای این کار برنامه داشته و سگش را علیه کسی تحریک کند و به سراغ آن بفرستد، مجازات سنگین‌تر طبق اصول مربوط به «جراحت جدی» خواهد چشید. یعنی اگر فردی که سگ به آن حمله کرده، کشته شده باشد، عیناً مجازات قتل عمد را برای صاحب آن به همراه خواهد داشت.

جمع‌بندی

قطعاً همه آنچه در مورد قوانین کشورهای غربی آمد، به این معنا نیست که اجرا می‌شود. اما به هر حال قوانین یک کشور، تفکر حاکم بر مدیریت آن کشور را نشان می‌دهد و زمانی که ساختار سیاسی آن کشور، دموکراتیک است، تفکر عمومی مردم را نیز بازتاب می‌دهد. بنابر این کسانی که اروپا را آمال روح و جان خود قرار داده‌اند، یک بار دیگر این گزارش را بخوانند تا دیگر نگویند «پولش را می‌دهم!».

از آن بدتر، تصور کنید یک کاربر خارجی ماجرای حمله دو سگ در اطراف پایتخت ایران به دختربچه‌ای ۱۰ ساله را می‌خواند و در ادامه نظر رئیس دادگستری لواسانات را ملاحظه می‌کند: «پدر متهم را خواستم و عنوان کردم که این اتفاق به دلیل سهل انگاری پسر شما رخ داده است و ایشان نیز قول داد که تمام هزینه‌های انجام شده و حتی هزینه جراحی پلاستیک را پرداخت نماید هرچند تالمات روحی واره قابل جبران نیست»!

به نظر شما آن کاربر خارجی چه تصوری از تفکر حاکم بر کشور ما خواهد داشت؟ کشوری که سگ‌هایش از دختربچه‌ها رهاتر هستند و امنیت بیشتری دارند؟ پسران پولداری که هم پول غذای سگشان را می‌دهند و هم پول زخمِ تا استخوان رسیده دخترک را و هم وثیقه بازداشتگاه را؟!
در این گزارش از قراردادن تصاویر وحشتناکتر از دست و پای دختربچه ۱۰ ساله‌ای که اخیراً مورد هجوم دو سگ در لواسان قرار گرفت، معذوریم و برای او آرزوی سلامتی داریم.

رئیس دادگستری صرفاً به سهل‌انگاری (؟!) صاحب سگ اشاره کرده است. چه بپذیریم که داشتن سگ، یک تجربه مثبت برای برخی افراد است و چه نپذیریم، به هر حال همه بر این توافق دارند که کسی که صاحب و نگهدارنده یک سگ می‌شود، باید مسئولیت آن را بپذیرد. اینکه سگ نمی‌فهمد چه می‌کند و درنده‌خوییِ برخی از نژادهای آن دست خودش نیست، به هیچ وجه به معنای این نیست که گازگرفتن یک دختربچه یک اتفاق سهوی است که با دیه حل می‌شود، زیرا آن سگ یک سگ ولگرد نبوده است. صاحبش می‌توانسته آن را به مراکز تربیتی ببرد، پوزبند بزند، قلاده آن را در دست بگیرد و کنارش از حرکات آن در مکان عمومی مراقبت کند.

او به خطر این سگ در صورتی که چنین تمهیداتی را نیاندیشیده باشد، کاملاً واقف بوده است و متأسفانه باید بگوییم خنده‌دار است بشنویم کسی که سگ درنده‌اش را در مکان رفت و آمد مردم رها می‌کند، نمیدانسته چه خواهد شد! بچه‌اش نبوده که بگوییم پدرش نمیدانسته گاز می‌گیرد و گوشت دخترک را تکه‌پاره می‌کند! بنابر این صدمه‌ای که به دختربچه خورده، جراحتی است که اگر چه به اندازه زمانی که خود فرد با تبر به جان دختربچه می‌افتاد، عمدی به شمار نمی‌آید، اما به همان اندازه که صاحب سگ در آن نقش داشته باید مجازات شود.

این مطلب از همین قوانین کنونی نیز به دست می‌آید، از جمله ماده ۶۱۹ قانون تعزیرات اسلامی که اشعار دارد: «هرکس در اماکن عمومی یا معابر معترض یا مزاحم اطفال یا زنان شود یا با الفاظ وحرکات مخالف شئون وحیثیت به آنان توهین نماید به حبس از دو تا شش ماه وتا ۷۴ ضربه شلاق محکوم خواهد شود». آیا رهاکردن زبان و توهین با الفاظ مصداق مزاحمت است ولی رهاکردن دو سگ درنده مصداق مزاحمت نیست؟

حتی اگر این کار موجب ترس و دلهره و دشواری در رفت‌وآمد در یک معبر عمومی می‌شد، مزاحمت بود چه برسد به اینکه هر دو سگ به جان دختربچه افتاده‌اند. در واقع دادگستریخطای سگ را دیده (گازگرفتن و صدمه به دست و پای دختر)، اما جرم صاحب سگ را که اقدام متهورانه به ایجاد مزاحمت است، نادیده گرفته است. چرا؟!

البته هیچکس منکر آن نیست که همواره می‌توان بررسی و تصویب قوانین بهتر و کاملتری را با توجه به شرایط جدید در دستور کار قرار داد، همان چیزی که رئیس دادگستری لواسانات به درستی اشاره کرده است. جای امیدواری است که فعلاً سگ‌گردانی در خیابان‌ها را در چند منطقه از جمله در لواسان ممنوع کرده‌اند و امیدواریم به زودی قوانین کاملتری در این زمینه به تصویب برسد که به جای پاک‌کردن صورت مسأله، هم امنیت خاطر شهروندان و هم حقوق حیوانات را در نظر گیرد.

منابع

https://lovdata.no/dokument/NL/lov/2003-07-04-74

https://www.animallaw.info/statute/nowa ... ct-2010#s5

https://www.legifrance.gouv.fr/affichTe ... e=20190122

https://www.service-public.fr/particuli ... oits/F1839

https://www.french-property.com/news/fr ... rking_dog/

https://www.researchgate.net/publicatio ... _new_teeth

https://www.gov.uk/caring-for-pets

https://www.gov.uk/control-dog-public

https://www.gov.uk/guidance/animal-welf ... cting-pets

https://www.aparat.com

https://www.isna.ir/news/97102714878
https://iranlawclinic.com/doc/117c1031034

============

همه اما و اگرهای قانونی برای برخورد قضایی با مسببان حادثه لواسان

کوهپایه زاده

رسول کوهپایه زاده از حقوقدانان کشور همه اما و اگر های قانونی برای رسیدگی به پرونده حادثه لواسان را تشریح کرد و مدعی شد خانواده دختر بچه می‌توانند درخواست خسارت روحی و معنوی داشته باشند.
به گزارش مشرق، حدود ۱۰ روز قبل بود که تعدادی عکس از یک حادثه دردناک در شبکه های مجازی دست به دست شد که دل هر بیننده ای به دردآورد.

تصاویر منتشر شده حکایت از آن داشت که دو سگ از نژادهای درنده یک دختر بچه ۹ تا ۱۰ ساله را مورد هجوم قرار داده و او را با وضعی فجیع راهی بیمارستان کرده اند.

بررسی‌ها برای مشخص شدن همه حواشی این حادثه دلخراش آغاز شد تا اینکه مشخص شد این حادثه در تاریخ ۲۳ آذر ماه در منطقه لواسان رخ داده است و پرونده‌ای هم در دادگاه بخش لواسان تشکیل شده است.

چند روزی از آغاز اطلاع رسانی درخصوص این حادثه شروع شده بود که حرف و حدیث‌های مختلفی درباره نحوه رسیدگی به این پرونده و همچنین مواد قانونی استناد شده به آن مطرح شد برخی حرف از پرداخت دیه می‌زدند و برخی دیگر حرف از زندانی کردن صاحبان سگ!

از این رو به سراغ رسول کوهپایه زاده وکلی پایه یک دادگستری رفتیم تا از وی درخصوص همه اما و اگرهای قانونی این پرونده سوال بپرسیم که در زیر متن این مصاحبه ۱ ساعته را می‌خوانید.

عواطف و احساسات جامعه جریحه دار شده است

کوهپایه زاده گفت: این موضوع تاسف انگیز هم در محافل حقوقی ما هم در مجالس آکادمیک و دانشگاهی هم بین قضات و وکلا مطرح شده است و محل بحث و مناقشه قرار گرفته است و از طرفی هم احساسات و عواطف جامعه جریحه دار شده است موضوع هم همانطور که گفتید از این قرار بوده که ظاهراً حسب اعلام و شنیده ها دو قلاده سگ که یکی از آنها پیت بول و دیگری ژرمن شپر بوده است و این نژاد به خصوص پیت بول ازلحاظ اهل فن سگ خطرناک محسوب می شوند و مهاجم و درنده و اوصافی که دارد این سگ فقط برای نگهبانی و شکار و موارد خاص باید نگهداری شود و باز از آن طرف اتفاقی که افتاده است برای آن دختر خانم معصوم این بوده که به فجیع ترین وضع ممکن است اینکه اساساً دچارجراحت شدید شده و دندانهای سگ به هم رسیده گوشت کنده شده و به استخوان رسیده و این دختر خانم شرایط روحی خوبی ندارد و به نوعی اگر بگوییم که حیات روحی و روانی و ذهنی یک انسان تا آخر عمر مخدوش شده است سخن گزافی نیست.

وی ادامه داد: اما این موضوع از این جهت که فعل ارتکابی صاحبان سگ مصداق چه عنوان مجرمانه ای میباشد و بر أساس کدام مستند قانونی قابل تعقیب و مجازات است و مرجع قضائی چگونه اقدام به اتخاذ تصمیم قضایی خواهد نمود و یا به لحاظ بحثهای حقوقی چه موارد و مسائلی قابل طرح است؛ فروض مختلفی قابل اشاره و بررسی است.

نگهداری و تردد حیوانات در اماکن عمومی و معابرممنوع است و مجازات زندان

اولا نگهداری حیوانات شرایط و إمکانات و ملزومات خاص خود را میطلبد. فی المثال مطابق تبصره ماده ۳ آیین‌نامه اجرایی قانون تملک آپارتمانها اساسا نگهداری حیوانات منع شده است یک قانون بسیار قدیمی تری داریم ماده ۳ آیین نامه امور خلافی مصوب سال ۱۳۲۴ در قانون آمده است نگهداری و تردد حیوانات در اماکن عمومی و معابرممنوع است و مجازات زندان برای آن در نظر گرفته شده است که هنوز هم لازم الاجراست.

وی ادامه داد در ارتباط با حادثه تلخ اخیراولین چیزی که به آن اشاره و استناد شده و رئیس دادگستری لواسانات هم از آن سخن گفته که فقط می شود دیه به خانواده دختر بچه پرداخت کرد و مستند آن هم ماده ۵۲۲ قانون مجازات اسلامی است.این ماده بیان میدارد متصرف هر حیوانی که از احتمال حمله آن آگاه است باید آن را حفظ کند و اگر در اثر تقصیر او، حیوان مزبور به دیگری صدمه وارد کند ضامن است ولی اگر از احتمال حمله حیوان آگاه نبوده و عدم آگاهی هم ناشی از تقصیر او نباشد، ضامن نیست.

اولین و ابتدایی ترین موضوع در این داستان این است که متصرف حیوان باید دیه پرداخت کند آنهم از این ناحیه که قصور و تقصیر داشته است پس اینجا ضامن است و ضامن باید دیه پرداخت کند این اولین برخورد قانونی با این موضوع است.

اما برخی معتقدند امکان انطباق عمل ارتکابی صاحبان سگ با مواد دیگری از قوانین کیفری وجود دارد که مرتکب به خاطر رعایت تناسب کیفر با وضعیت پیش امده مجازات دیگری هم تحمل کندو اثر بازدارندگی آن هم در جامعه مشهود باشد.

حبس از سه ماه تا یکسال برای هرکسی که موجب اخلال نظم و آسایش و آرامش عمومی شود

ماده ٦١٨قانون تعزیرات بیان میدارد: هرکس با هیاهو و جنجال یا حرکات غیر متعارف یا تعرض به افراد موجب اخلال نظم و آسایش و آرامش عمومی کند ... به حبس از سه ماه تا یک سال و تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم خواهد شد. ایااین ماده قابلیت این را دارد که به دلیل ضعف و خلاء ناشی از قانون گذاری در این خصوص مرجع قضایی به آن استناد کند؟ و ایا أرکان بزه انتسابی محقق خواهد بود؟

بخشنامه ای داشتیم که ریاست وقت قوه قضاییه درخصوص مراسم چهارشنبه سوری که از مواد محترقه در آن استفاده میشد به همین ماده استناد می‌کرد که باعث سلب آسایش عمومی مردم می شود و باعث اختلال در امنیت عمومی می‌شود و همین مجازات را در نظر گرفته بودند. که البته انطباق این ماده با انچه به وقوع پیوسته محل تامل است.

کوهپایه زاده ادامه داد: گفته شده است که می شود از این هم فراتر رفت و به مواد قانونی دیگری هم استناد کرد. میتوان گفت اینجا یک جنایت شبه عمدی صورت گرفته است. در واقع ماده ۲۸۹ قانون مجازات اسلامی جنایت بر نفس و عضو را به سه دسته تقسیم کرده است ؛ عمدی ،شبه عمد وخطای محض.

ماده ۲۹۱ قانون مجازات اسلامی بند پ اشعار میدارد: هرگاه جنایت به دلیل تقصیر مرتکب واقع شود مشروط بر اینکه این جنایت واقع شده و یا نظیر آن مشمول تعریف جنایت عمدی نباشد شبه عمد است یعنی هرگاه بر اساس تقصیر مرتکب جنایتی رخ دهد این جنایت شبه عمد تلقی می شود.

تبصره ماده ۱۴۵ قانون مجازات اسلامی نیز در مقام تعریف تقصیر اینگونه می گوید: تقصیر اعم از بی احتیاطی و بی مبالاتی است. مسامحه ، غفلت ،عدم مهارت و عدم رعایت نظامات دولتی و مانند انها ، حسب مورد از مصادیق بی احتیاطی یا بی مبالاتی محسوب میشود. شخصی که یک حیوان ذاتا مهاجم را با خودش وارد منطقه‌ای کرده است که در بدو ورود تابلوی ورود حیوانات ممنوع است نصب شده است یک حیوان فاقد پوزبند و بدون قلاده ، یعنی صاحب سگ تدابیر امنیتی و ایمنی لازم را جهت کنترل این حیوان به کار نبرده است این موضوع از مصادیق بارز بی احتیاطی است که قانونگذار برایش وصف کیفری و مجرمانه در نظر گرفته است و به صراحت گفته است ،جنایت شبه عمدی است.

فرض آخر که در واقع بعضی از حقوقدان ها به آن اعتقاد دارند هرچند شاید نظر اقلیت باشد گفته شده است که این اقدام می تواند مشمول جنایت عمدی باشد به این معنی که در واقع به ماده ۲۹۰ بند ب استناد میکنند:"هرگاه مرتکب عمداً کاری انجام دهد که نوعاً موجب جنایت واقع شده یا نظیر آن می گردد هرچند قصد ارتکاب آن جنایت و نظیر آن را نداشته باشد ولی آگاه و متوجه باشد که آن کار نوعاً موجب آن جنایت یا نظیر آن میشود" یعنی مرتکب در مقام دفاع اگر مدعی شود من قصد نداشتم که این نتیجه رخ دهد اما عمل وی نوعا همان نتیجه را به بار آورد عمدی تلقی میشود.

در تبصره ١ این ماده اصل بر علم و اطلاع مرتکب گذاشته شده است البته مرتکب میتواند عدم آگاهی خود را اثبات نماید.در اینجا یک سگ وحشی ذاتا مهاجم را به صورت غیر مجاز، بدون پوزبند و بدون قلاده در یک محیطی که ورود حیوانات ممنوع است وارد کرده اید قصد نداشتید که این اتفاق بیفتد اما این عمل می تواند نوعا موجب بروز جنایت یا نظیر آن باشد.هرچنداحتمالش کم باشد ولی در معرض وقوع چنین جنایتی شخص را قرار میدهد.

در اینجا هرچند مباشر ارتکاب جنایت سگ بوده است ولی مسئولیت قانونی بنا به دلایلی که ذکر شد بر عهدصاحب اوست و به عبارتی سبب اقوی از مباشر است. باید توجه داشت که این سگ از نوع سگ آپارتمانی، خانگی و تزئینی نبوده بلکه سگ شکاری و مهاجم محسوب میشود. اگر به جای این قلاده سگ یک قلاده ببر وارد می‌شد یعنی با ببر یا شیر یا با مار آمده بود آن چیزی که امروز بعضا مشاهده میشود و این حیوانات در معرض خرید و فروش قرار میگیرند. این‌ها یقینا نوعا کشنده و اسیب زننده و جنایت امیز است.

کوهپایه زاده در پاسخ به این سوال که چه تفاوتی وجود دارد میان عمدی تلقی شدن این حادثه و غیرعمد بودن آن گفت: اولین اثر تلقی جنایت عمدی این است که برای آن مجازات قصاص در نظر گرفته می شود در اینجا آیا میشود فرد را قصاص کرد ؟ از آنجا که قصاص یکسری قواعد و شرایط و الزاماتی و دارد یا شاید بحث قصاص در اینجا امکانش نباشد از باب رعایت مماثلت و جلوگیری از آسیب بیشتر،یعنی قصاص عضو منتفی است اما حسن این اقدام این است که که قانونگذار غیر از پرداخت دیه برای آن مجازات حبس در نظر گرفته است.

وی ادامه داد: ماده ۶۱۴ قانون تعزیرات اذعان میدارد: هر کس عمدا به دیگری ضرب یا جرحی وارد مندکه موجب نقصان یا شکستن یا از کار افتادن عضوی از اعضاء شود در مواردی که قصاص امکان نداشته باشد چنانچه اقدام وی موجب اخلال در نظم و صیانت و امنیت جامعه یابیم تجری مرتکب یا دیگران شود به ۲ تا ۵ سال حبس محکوم می‌شود این حبس جدای از دیه است.البته شاید برخی از اصول جزایی و کیفری این تفسیر و تحلیل را برنتابد اما از سوی اشخاصی مطرح شده است.نکته دیگر اینکه هرچند این موضوع بسیار تلخ و اسفناک است و احساسات عمومی را به شدت جریحه دار نموده اما در رسیدگی قضایی حتما باید اصول و موازین قانونی رعایت شود و نباید دستخوش احساسات و التهابات شد.

این حقوقدان برجسته کشور گفت: اگر بخواهیم به طور کلی و از بعد دیگری به مسائلی از این دست نگاه کنیم متاسفانه یک عده آدم نوکیسه تازه به دوران رسیده دنبال جمع کردن یک سری سمبلهای اشرافیت و تبختر و فخر فروشی هستند از جمله همین به اصطلاح همراهی کردن با برخی از حیوانات و تازگیها حیوانات وحشی عجیب و غریب ! که البته موجبات تضییع حقوق و آزار و اذیت همین حیوانات را هم در حقیقت فراهم اورده اند.من نمی‌خواهم این عرض من بهانه ای برای حیوان آزاری شود اما برخی در کنار آن کاخ ها و اشرافی گری هایی که دارند به سمت حیوان گردانی رفتند و برخی موارد را به معرض دید عمومی می‌گذارند و دنبال یکسری امیال شخصی خودشان هستند و لاکچری بازی‌هایی برای خودشان دارند.

وی ادامه داد: حالا این را بگذارید کنار این که یک دختر معصوم نه ساله چه ضربات و لطماتی به او وارد شده است و جدای از رنج و تالمات جسمی ، به لحاظ روحی و روانی هم این فرد زندگی و آینده اش مخدوش شده است و شاید هیچ خسارتی نتواند آن را جبران کند.

خانواده دختر حادثه دیده می‌توانند تقاضای خسارات معنوی و روحی کنند

کوهپایه زاده درخصوص بحث دیه از لحاظ روحی گفت: بحث پرداخت دیه یک بحث است و بحث اینکه این فرد از لحاظ روحی و روانی دچار خسارت شده است بحث دیگری که می‌تواند چندین برابر دیه خسارات معنوی و روحی باشد و سوال اصلی اینجاست که آیا رویه قضایی ما پرداخت خسارت معنوی را پذیرفته است باید بگویم متاسفانه ما در این خصوص رویه قضایی و آرای قضایی محکم و متقنی نداریم که بیاید خسارت معنوی را بپذیرد و فرد را محکوم کند به پرداخت خسارت معنوی البته شاکی و بزه دیده میتواند تا قبل از اعلام ختم رسیدگی در دادگاه کیفری دادخواست ضرر و زیان ناشی از جرم را تقدیم کند و به ماده یک قانون مسئولیت مدنی مصوب سال ١٣٣٩استناد کند.

در ماده یک قانون مذکور آمده است هرکس بدون داشتن مجوز قانونی عمداً یا در نتیجه بی احتیاطی به جان یا سلامتی یا مال یا آزادی یا حیثیت یا شهرت یا به هر حق دیگری که به موجب قانون برای افراد در نظر گرفته شده است لطمه ای وارد کند که موجب ضرر مادی یا معنوی می گردد -اینجا ضرر معنوی را لحاظ کرده است -مسئولیت جبران خسارت را دارد. در اینجا به استناد قانون مسئولیت مدنی کودک معصوم میتواند مطالبه ضرر زیان معنوی داشته باشد و از باب تالمات روحی و روانی درخواست جبران خسارت کند که این مبلغ جدای از بحث دیه میتواند از أصل مبلغ دیه هم بیشتر باشد.

کوهپایه زاده در پاسخ به این سوال که چه کسی قرار است این میزان خسارت معنوی وارد شده را ارزیابی کند اظهار داشت: تشخیص این امر با دادگاه است ولی چون موضوع تخصصی است میتوان با إرجاع موضوع به کارشناسان ذیصلاح در امر روانشناسی و پزشکی قانونی ودر نظر گرفتن جمیع جهات اعلام رأی نمود.

وی در پاسخ به این سوال که به گفته شما متری برای اندازه گیری میزان خسارت نداریم چه باید کرد گفت بله درست است ما مترو معیار و ضابطه مشخصی در این رابطه نداریم و رویه قضایی نیز تاکنون در این زمینه چندان رهنمون و راهگشا نبوده است.

امیدواریم در این پرونده مرجع قضایی با درک شرایط و وضعیت و حساسیت جامعه و اتفاقی که افتاده رأی عادلانه ای از حیث جبران خسارت معنوی صادر کند.

کوهپایه زاده درخصوص شرایط جامعه بعد از وقوع این حادثه نیز گفت: گفت: الان سنسورهای جامعه حساس شده وبه این موضوع معطوف شده است هم جامعه حقوقی هم عامه مردم می‌خواهند ببینند تکلیف این پرونده چه میشود اگر در این پرونده برای این فرد رای متقن و مستدل صادر شود به خصوص از باب جبران خسارات معنوی و روحی می تواند فتح باب و آغازی باشد برای مسیر آینده.

وی در پاسخ به این سوال که در اینجا صاحب سبک می تواند اعلام کند ما از میزان خطرناک بودن اطلاع نداشتم؟ گفت: هرکسی میتواند هر ادعایی بکند ولی باید بتواند به لحاظ قانونی ان را إثبات نماید.اصل بر این است که این سگ، سگ تزئینی و سگ آپارتمانی نبوده است به لحاظ سایز و اندازه و نژاد وسگ بی آزار و بی خطر تلقی نمی شده است بر اساس آن چیزی که عرف و اهل فن می‌گویند پس ذاتاً این سگ سگ مهاجم است و خطرناک است به خصوص اینکه آن نژاد پیت بول شکاری و درنده است.

کوهپایه زاده گفت: این سگها محل استفاده اش مشخص است نگهبانی و محافظت و شکار در جای مشخص پس این سگ را هم نمی توان سگ دست‌آموز و تزئینی باشد این سگ نژاد و ذاتش مهاجم بوده است و دوم اینکه باید پرسید شما چه تمهیداتی اتخاذ کردید برای جلوگیری از وقوع جنایت؟ قلاده که نداشته است پوزبند که نداشته است مکان هم که عمومی بوده است یعنی مصداق بارز بی احتیاطی بی مبالاتی وغفلت و مسامحه آن چیزی که قانون اسمش را می‌گذارد تقصیر دقیقاً در اعمال ارتکابی صاحبان سگ وجود بروز و ظهور داشته است.

این وکیل دادگستری در پاسخ به این سوال که اگر سگ یا حیوان دیگری باعث می‌شد یک نوزاد فوت کند در اتفاقی مشابه یا اصلا فرض کنید یک مادر باردار جنینش را سقط میکرد آنگاه قانون در این خصوص چه میگفت گفت اینجا دیگر تردیدی وجود ندارد که حداقل قتل شبه عمد رخ داده است در مورد قتل شبه عمد قانون می‌گوید در مواردی که شما مرتکب تقصیر بشوید و به خاطر این تقصیر قتلی اتفاق بیفتد قتل شبه عمد است و شرایط شبه عمد را هم که پیش از این توضیحاتش را دادیم و به این ترتیب به لحاظ مجازات مشمول ماده ۶١٦قانون تعزیرات میشد که می گوید غیر از اینکه باید دیه پرداخت کند یک تا سه سال هم باید زندان برود.

کوهپایه زاده در پایان افزود:اما نکته مهمی که وجود دارد خلاء قانونی در ارتباط با برخورد قاطع و بازدارنده در مواردی از این دست است. به نظر میرسد با توجه به رواج این موضوع و برای پیشگیری از وقوع موارد مشابه بهتر است کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس در قالب طرحی با قید فوریت ضوابط و ملاکهای قانونی را در این زمینه مشخص کند و با متخلفان و قانون شکنان برخورد قاطع و بازدارنده را تجویزکند تا زمینه وقوع جنایاتی جانکاه از این نوع از بین برود.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

از هر پنج مسلمان در کانادا یک نفر تبعیض را تجربه کرده‌ است

پستتوسط najm134 » چهارشنبه مارس 13, 2019 8:13 pm

از هر پنج مسلمان در کانادا یک نفر تبعیض را تجربه کرده‌ است

«از هر پنج مسلمان در کانادا، یک نفر به دلیل دین، قومیت و یا فرهنگ خود، حداقل یک بار در پنج سال گذشته تبعیض را تجربه کرده‌است.»

به گزارش «شیعه نیوز»، یکی از مطالعات اخیر دانشگاه واترلو همچنین دریافته‌است که از میان جمعیت بزرگسال در هر منطقه از کانادا، مسلمانان در مقایسه با قفقازی‌ها، کاتولیک‌ها، افراد بومی، اعضای جامعه LGBTQ و اقلیت‌های نژادی، از کم‌ترین محبوبیت برخوردار هستند.

Image
سارا ویلکینز لافلام، استادیار جامعه‌شناسی در دانشگاه واترلو و مؤلف پژوهش حاضر اعتقاد دارد: «در کانادا نگرش‌هایی منفی نسبت به مسلمانان به عنوان گروهی خاص وجود دارد و آن‌ها نسبت به اکثر گروه‌های جمعیتی دیگر در کانادا تبعیض بیشتری را تجربه می‌کنند. این یک واقعیت است. با این‌حال به نظر می‌رسد ساکنان کبک، پاسخ‌دهندگان مسن‌تر و افرادی که طرفدار سیاست‌های محافظه‌کارانه هستند، در مقایسه با اعضای سایر گروه‌های اجتماعی، احتمال بیشتری دارد که احساسات منفی شدیدتری نسبت به مسلمانان داشته‌باشند.»

پژوهش حاضر اطلاعات خود را از پژوهش انتخابات کانادا (۲۰۱۱) و نظرسنجی اجتماعی عمومی توسط اداره آمار کانادا (۲۰۱۴) به‌دست آورده است.

پژوهش انتخابات، که مجموعاً ۴۲۰۲ فرد ۱۸ سال به بالا را مورد بررسی و نظرسنجی قرار داده است، از افراد شرکت‌کننده خواست عددی را از بین صفر (بیزاری واقعی) تا ۱۰۰ (علاقه واقعی) انتخاب کنند تا از این طریق احساسشان را نسبت به گروه‌های مختلفی که در کانادا زندگی می‌کنند بیان نمایند.

میزان احساس منفی بیشتر نسبت به مسلمانان در مقایسه با سایر اقلیت‌های نژادی، از منطقه‌ای تا منطقه دیگر متفاوت بود، به‌گونه‌ای که در بریتیش کلمبیا ۳۱ درصد از پاسخ‌دهندگان ، در پریری ۳۸ درصد، در انتاریو ۳۳ درصد، در کبک ۵۰ درصد، و در آتلانتیک کانادا ۳۳ درصد چنین احساسی منفی را اظهار داشتند.

نظرسنجی اجتماعی عمومی از ۸۳۱ فرد ۱۵ سال به بالا که به عنوان مسلمان شناخته شده بودند پرسید آیا تاکنون تبعیضی را تجربه کرده‌اند یا خیر.

میزان تبعیضی که افراد برای خود اعلام کردند نیز بسته به منطقه متفاوت بود، به‌گونه‌ای که در آتلانتیک کانادا ۳۵ درصد از مسلمانان، در پریری و بریتیش کلمبیا ۲۲ درصد، در کبک ۲۲ درصد، و در انتاریو ۱۸ درصد به این موضوع اشاره کردند که در پنج سال گذشته دست‌کم یک‌بار تبعیض را تجربه کرده‌اند.

ویلکینز لافلام چنین خاطرنشان می‌کند: «نتایج این پژوهش نشان می‌دهد که لازم است تمرکز اقدامات آموزشی و گفتگوهای باز با مسلمانان و جوامع مسلمان به‌منظور مبارزه با دیدگاه‌های بسته و تعصبات، از صرفاً مؤسسات آموزشی فراتر رود. همچنین باید تلاشی جدی صورت گیرد تا این گفتگو به محیط های اجتماعی نیز آورده شود؛ محیط هایی که در آن ساکنان کبک، افراد مسن‌تر، کسانی که تحصیلات دانشگاهی ندارند، و افرادی که دارای جهت‌گیری ارزش‌های محافظه‌کارانه هستند نیز بتوانند از آن بهره‌مند شوند.»
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

ميزان مصرف مشروبات الكلي در اروبا

پستتوسط najm134 » چهارشنبه مارس 20, 2019 8:03 pm

ميزان مصرف مشروبات الكلي در اروبا


طبق آمار سال ۲۰۱۶، اسپانیا کمترین مصرف شراب را در اروپا دارد. (در کدام کشور اروپایی میزان مصرف الکل بیشتر است؟، یورو نیوز، ۰۳/۰۱/۲۰۱۹)

Image
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

معضل زن‌کشی (féminicide) در فرانسه

پستتوسط najm134 » چهارشنبه مارس 20, 2019 8:03 pm

معضل زن‌کشی (féminicide) در فرانسه؛ بنابر آنقدر كه ثبت شده: به علت كتك خوردن در یک سال 109 زن كشته و 98500 زن از مرگ نجات يافته اند


براساس گزارش سازمان دیده‌بان خلافکاری در فرانسه، ۱۰۹ زن در این کشور در جریان خشونت‌های خانگی در سال ۲۰۱۷ کشته شده اند.
انتشار این آمار نشانگر آن است که شمار قربانیان خشونت‌های خانگی در فرانسه نسبت به یک سال قبل کاهش نیافته است. در سال ۲۰۱۵، یکصد و پانزده زن از سوی شریکان زندگی یا شریکان سابق (اعم از شوهر یا دوست پسر) به قتل رسیده بودند.

افزایش ۵۳ درصدی خشونت‌ جنسی در فرانسه


معضل زن‌کشی (féminicide) زمانی برای دولت و دستگاه قضایی فرانسه نگران کننده‌تر است که به آمار جرم مشابه در دهه پیش از آن توجه کنیم. در سال‌های ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۴ میلادی، شمار ارتکاب قتل خانگی ۱۶۶ مورد به ۱۱۸ مورد کاهش پیدا کرده بود. اما از آن سال به بعد، تعداد زنان قربانی خشونت خانگی افزایش یافته است.

از هر ۱۰ قتل، دست‌کم ۸ مورد در یک واحد مسکونی (خانه یکی از زوج‌ها یا خانه شخص دیگر) روی داده است.
عامل وقوع قتل در ۳۲ درصد موارد مشاجره و در ۲۶ درصد دیگر طلاق گزارش شده است. به‌علاوه ۵۰ درصد زنان مقتول، پیش از کشته شدن، از سوی شریکان زندگیشان مورد خشونت قرار گرفته بودند.

بر اساس همین گزارش در سال ۲۰۱۷، نود و هشت هزار پانصد زن، از خشونت خانگی جان سالم به در برده اند: این افراد اکثرا قربانی ضرب و شتم بوده و ۲ درصد از آن‌ها مورد تجاوز شریک زندگی فعلی یا سابق خود قرار گرفته اند. ۱۱درصد دیگر هم در همین طبقه‌بندی به قتل تهدید شده اند.

حساسیت دستگاه قضایی فرانسه نسبت به خشونت خانگی بیشتر شده است
با این حال این گزارش نشانگر آن است که در مدت زمان مشابه، شکایات ثبت شده به دلیل مشکلات میان زن و شوهرها یا شرکای غیر رسمی زندگی کاهش پیدا کرده است.

از سوی دیگر، دستگاه قضایی فرانسه در برابر وقوع جرایم مرتبط با خشونت خانگی رویه سرسخت‌تری در پیش گرفته است. شمار پرونده‌های گشوده شده درباره خشونت خانگی، حتی بدون ثبت شکایت از سوی قربانی افزایش یافته است؛ امری که نشانگر حساسیت بیشتر دادسراها نسبت به گزارش‌های وقوع چنین جرمی در جامعه است.

سوئد چگونه به جنگ خشونت خانگی رفت؟
۰سوئد كه مركز فمينيسم جهان محسوب مي شود خشونت عليه زنان بهتر نيست
نعیمه دوستدار

سوئد به بهشت برابری جنسیتی مشهور است اما در این بهشت هم هنوز زنان مورد خشونت قرار می‌گیرند. تنها در سال ۲۰۱۵، حدود ۲۹ هزار مورد خشونت علیه زنان در سوئد گزارش شده که ۳۷ درصد این موارد از سوی نزدیکان صورت گرفته: یعنی همان مواردی که به عنوان خشونت خانگی شناخته می‌شوند.

در طول سا‌ل‌های اخیر تعداد موارد خشونت‌ورزی گزارش شده در سوئد به طور قابل توجهی افزایش یافته است و توضیح مشهور در این زمینه این است که تحولات اجتماعی و رشد آزادی‌های اجتماعی زنان و فرهنگ برابری در این کشور باعث شده زنان بیشتری اعمال خشونت نسبت به خود را گزارش دهند.

قوانین کشور سوئد در اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی تغییر کرد و امکان پس گرفتن ادعای خشونت را از سوی زنان از میان برد. این قانون برای مقابله با تهدیدات احتمالی‌ای تصویب شد که زنان ممکن است در صورت شکایت با آنها روبه‌رو شوند.

قانون فعلی سوئد در مورد خشونت علیه زنان نیز در سال ۱۹۹۸ به اجرا در آمد.

این قانون بیان می‌کند که خشونت و سوء‌استفاده‌ از زنان مورد پیگرد قانونی قرار می‌گیرد، به ویژه اگر از سوی مردی انجام شود که در یک رابطه نزدیک با آن زن قرار دارد.

در این قانون هر ضربه فیزیکی یا فشار جنسی و روحی علیه زن مورد توجه قرار گرفته است و حداکثر مجازات برای اعمال خشونت شدید به یک زن، شش سال حبس است.

زنان خشونت‌دیده‌ای که به کمک نیاز دارند می‌توانند به یکی از ۲۰۰ خانه امن محلی در سوئد مراجعه کنند. بیشتر این پناهگاه‌ها با یک یا دو سازمان بزرگ ملی، انجمن پناهندگان زن سوئدی یا سازمان ملی زنان مرتبط هستند.

سازمان‌های دیگری که در سوئد در زمینه خشونت علیه زنان مشغول به کار هستند عبارتند از: مرکز ملی اطلاع‌رسانی خشونت علیه زنان که با همکاری سازمان‌های مختلف از جمله سازمان‌های مرتبط با زنان در معرض خشونت و همچنین مرکز ملی دانش در زمینه خشونت علیه زنان فعالیت می‌کند.

درباره تجربه کشورهای دیگر بخوانید:

خشونت خانگی در آلمان

فرانسه؛ کشوری که زنان جوانش بر اثر خشونت خانگی می‌میرند

در این جریان اما نکته مهم‌تر این است که دولت سوئد به منظور بالا بردن آگاهی‌ها در زمینه خشونت علیه زنان، در ارتباط با غیرت و ناموس و خشونت در روابط همجنسگرایان، یک برنامه متمرکز در حال اجرا دارد.

استراتژی ملی سوئد برای مبارزه با خشونت علیه زنان

خاتمه دادن به خشونت مردان علیه زنان، اولویت دولت سوئد خوانده شده که به عنوان دولتی فمینیستی در جهان شهرت دارد. به همین دلیل است که دولت این کشور یک استراتژی ملی برای پیشگیری و مبارزه با خشونت علیه زنانارائه کرده است.

این استراتژی شامل اقداماتی است که برای حمایت و پشتیبانی از زنان مورد خشونت انجام می‌شوند؛ همچنین برای مبارزه با خشونت در روابط همجنسگرایان و ایجاد مانع بر سر راه مردانگی مخرب و مفاهیم مربوط به غیرت و ناموس.

این استراتژی همچنین بر مشارکت و مسئولیت‌پذیری مردان برای متوقف کردن خشونت تأکید دارد.

دولت سوئد بر اساس این استراتژی بلند مدت و در یک برنامه عملیاتی هدفمند، متعهد شده تا دست به اقدامات فزاینده و متمرکز در زمینه خشونت علیه زنان بزند. بر این اساس، این دولت بر پیشگیری از خشونت تاکید ویژه‌ای دارد و متعهد شده که اقدامات مورد نظرش همه گروه‌های جامعه را در بر بگیرد و در عرصه‌های مختلف، توسعه یابد.

استراتژی ملی مبارزه با خشونت در سوئد برای یک دوره ۱۰ ساله برنامه‌ریزی شده و از تاریخ اول ژانویه ۲۰۱۷ به اجرا درآمده است.

اما چهار هدف اصلی استراتژی مبارزه با خشونت علیه زنان در سوئد شامل این موارد است:

– تشخیص و شناسایی دقیق‌تر موارد خشونت و حمایت بیشتر از زنان و کودکان در معرض خشونت.

– مبارزه موثر با خشونت بین‌المللی.

– بهبود دانش و توسعه روش‌شناسی در زمینه خشونت خانگی.

– تاکید ویژه بر اقدامات پیشگیرانه و مشارکت مردان.

تا به امروز، مبارزه با خشونت خانگی در اغلب کشورها از جمله سوئد بر مقابله با پیامدهای خشونت متمرکز بوده و کمتر به علل ایجاد آن پرداخته است. دولت سوئد اما اعلام کرده می‌خواهد این چشم‌انداز را تغییر دهد و روی پیشگیری از خشونت تمرکز کند. این کار نیاز به اقدامات موثر برای جلوگیری از خشونت و دخالت گسترده‌تر و سازنده‌تر مردان در این زمینه دارد و خلاف هنجارهایی است که خشونت، خرید خدمات جنسی و محدودیت‌ در آزادی عمل و انتخاب‌های زنان و دختران در زندگی را توجیه می‌کند.

دولت سوئد همچنین تاکید کرده چالش‌های عمده‌ای در رابطه با خشونت علیه زنان و مبارزه با فحشا و قاچاق انسان برای اهداف جنسی وجود دارد و به همین دلیل جامعه باید در تشخیص خشونت بهتر عمل کند و دانش عمومی در مورد میزان خشونت و شیوه‌های موثر در مبارزه با آن باید بیشتر شود.

علاوه بر این جلوگیری از خشونت باید بین همه عناصر موثر در جامعه و در همه سطوح و به شکل هماهنگ انجام شود و پیگیری اقدامات لازم برای جلوگیری از خشونت علیه زنان، در دولت این کشور تقویت شود.

برنامه بلند مدت برای اقدامات هدفمند، هماهنگ و موثر

به عنوان بخشی از اجرای استراتژی مبارزه با خشونت علیه زنان، دولت ۶۰۰ میلیون کرون (معادل تقریبی ۶۰ میلیون یورو) را به این طرح عملیاتی اختصاص داده که شامل اقدامات جدید برای سال‌های ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۰ است. علاوه بر این ۳۰۰ میلیون کرون (۳۰ میلیون یورو) نیز در صندوق‌های توسعه به شهرداری‌ها و شوراهای شهرستان‌ها اختصاص داده است.

با اختصاص این بودجه، آژانس برابری جنسیتی از سوی دولت ایجاد خواهد شد و در نهایت این دولت سوئد است که برای پایان دادن به خشونت علیه زنان مسئول خواهد بود.

در چارچوب این برنامه عمل، دولت برای افزایش کارایی پیشگیرانه در مبارزه با خشونت به حمایت از توسعه و گسترش تلاش‌های پیشگیرانه خود در مبارزه با خشونت در سطح بین‌المللی می‌پردازد و آموزش جنسی را در مدارس مورد بازبینی قرار می‌دهد. همچنین با هر گونه تقاضا برای خرید خدمات جنسی مقابله می‌کند و به تقویت شیوه‌های بازآموزی مردان خشونت‌گر و آموزش آنها در مراکز بازپروری و زندان‌ها می‌پردازد.

علاوه بر این دولت سوئد خود را موظف می‌داند که شیوه‌های تشخیص خشونت را تقویت کند و به حفاظت و حمایت بیشتر از زنان و کودکان مورد خشونت بپردازد.

آموزش متخصصان، خدمات اجتماعی و بهداشت و درمان و پزشکی، برای مثال در زمینه بررسی گزارش‌های افراد خشونت‌دیده نیز از موارد مهمی است که دولت سوئد متعهد شده تا به آن بپردازد.

همچنین کودکانی که شاهد اعمال خشونت بوده‌اند یا خود در معرض خشونت قرار گرفته‌اند حمایت‌های بیشتری دریافت خواهند کرد و آموزش تخصصی در زمینه شیوه‌هایی از اعمال خشونت خانگی که مرتبط با مفاهیمی مانند ناموس و غیرت است، به طور ویژه مورد توجه قرار دارد.

اینها اما تنها مواردی نیستند که دولت سوئد بر آنها تاکید دارد. در طرح این کشور برای مبارزه با خشونت علیه زنان تاکید شده که روش‌های پلیس برای جلوگیری از خشونت مکرر باید بهبود یابد و تغییرات قانونی سال ۲۰۱۴ در این کشور در مورد ازدواج‌های اجباری و ازدواج کودکان باید مورد بررسی قرار گیرد.

همچنین باید برای جلوگیری از تهدیدات و سوء‌‌استفاده آنلاین تلاش بیشتری شود.

این اقدامات در کنار تلاش برای بهبود دانش در زمینه خشونت خانگی و ثبت آمارهای دقیق ملی از آن در راس برنامه‌های دولت سوئد برای مبارزه با خشونت نسبت به زنان قرار دارد.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

Re: آلودگی اجتماعي

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه آپريل 09, 2019 11:40 am

تجاوز و آزار زنان در کشورهای اروپایی و امريكايي مدعي ارزش زنان


با وجود شکل‌گیری جنبش‌هایی مانند me too# و جلب توجه افکار عمومی و ادعاهای فراوان کشورهای مدعی حقوق زنان، زنان و دختران فراوانی در کشورهای غربی همچنان از معضل آزار جنسی رنج می‌برند.

به گزارش مشرق، علیرغم فراگیری این معضل در همه عرصه‌های زندگی اجتماعی، آزار و اذیت جنسی زنان کماکان از سوی قانونگذاران این کشورها مورد غفلت قرار می‌گیرد. متهم شدن بسیاری از دولتمردان و سیاستمداران کشورهای غربی در سال‌های اخیر حکایت از این امر دارد. دومینوی اتهامات جنسی علیه این اشخاص در سراسر اروپا و آمریکا تنها به مطرح شدن موضوع انجامیده و راهکاری اجتماعی یا مجازاتی فردی برای مرتکبین به دنبال نداشته است. ضعف قانونی در برخورد با این دست جرایم حداقل در آمریکا و اتفاقات متوالی و متعدد اخیر به وضوح روشن است.

Image

آمریکا

.براساس گزارش شبکه ملی مبارزه با تجاوز جنسی در آمریکا ۳۲۱۵۰۰ نفر در سال از سن ۱۲ سالگی به بالا به طور متوسط در معرض تجاوز جنسی قرار گرفته‌اند

آزار و اذیت و مزاحمت‌های جنسی تنها به آمریکا محدود نمی‌شود و در تعدادی از کشورهای عضو اتحادیه اروپا نیز وجود دارد.

فرانسه

اخیراً گزارش‌هایی از افزایش ۲۲ درصدی تعرض و آزار و اذیت جنسی به زنان فرانسه در سال ۲۰۱۸ منتشر شده است. «فرانسیس بری» مدیر «فدراسیون ملی همبستگی زنان» در فرانسه به افزایش موارد خشونت‌های جنسی علیه بانوان فرانسوی در هفت ماه نخست سال گذشته میلادی و در مقایسه با مدت مشابه سال ۲۰۱۷ اشاره کرد و گفت: میزان این جنایات ۲۳.۱ درصد افزایش یافته است.

براساس بررسی‌های مؤسسه «محیط زیست و امنیت» به طور متوسط حدود ۸۴۰۰۰ زن ۱۸ تا ۷۵ ساله در طول سال قربانی تجاوز جنسی می‌شوند. این در حالی است که گفته می‌شود پلیس فرانسه گفته‌های بسیاری از قربانیان خشونت‌های جنسی را جدی نمی‌گیرد و برخی مواقع حتی آن‌ها را مقصر قلمداد می‌کند.

گزارش پارلمان اروپا

پارلمان اروپا در مارس سال ۲۰۱۸ با اذعان به عدم شناخت کامل علت گسترشآزار جنسی زنان اعلام کرد که جامع‌ترین بررسی موجود در مورد خشونت علیه زنان در سطح اتحادیه اروپا که توسط آژانس حقوق بنیادی اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۴ منتشر شد، فاش کرد که متوسط آزار و اذیت جنسی زنان ۱۵ ساله در کشورهای عضو اتحادیه اروپا ۵۵ درصد است که بالاترین سطح آن در سوئد ثبت شده است. ۸۱ درصد زنان سوئدی از نظر جنسی مورد آزار قرار گرفته‌اند. پس از آن دانمارک با ۸۰ درصد جای گرفته است. فرانسه و آلمان در رده‌های بعدی جای دارند.

فرهنگ آزار و خشونت جنسی در مجلس عوام انگلیس

ماه اکتبر سال ۲۰۱۸ روزنامه گاردین در گزارشی نوشت که فرهنگ خشونت وآزار در مجلس عوام از مقامات آن شروع می‌شود و گزارش‌ها حاکی از آن است که هرگونه تغییر در آن تحت مدیریت مقامات کنونی بعید به نظر می‌رسد.

اردین نوشت: در پی مطرح شدن اتهاماتی علیه سخنگوی مجلس عوام، یک تحقیق با شواهد محکم می‌گوید فرهنگ زورگویی و آزار در مجلس عوام تا زمانی که مقامات آن برکنار نشوند تغییر نخواهد کرد.

یک گزارش مستقل از سوی «دیم لارا کاکس» می‌گوید که یک سنت «تسلیم و سکوت» به طور فعالانه سوء‌استفاده گرانه را پوشش می‌دهد و هیچ محافظتی نیز از کسانی که این زورگویی و آزارهای جنسی را گزارش داده‌اند نمی‌کند.

«دیم لارا کاکس» که به عنوان قاضی در دادگاه انگلیس مشغول فعالیت بوده و سال ۲۰۱۶ بازنشسته شده وظیفه پاسخگویی به شکایت‌های فردی شامل شکایت‌هایی که علیه برکو شده را نداشته است با این حال او به این جمع‌بندی رسیده است: اهرم‌های تغییر به عنوان بخشی از تغییر مورد نیاز است و افراد باید موقعیت خود را در نظر بگیرند.


زنان در سوئد امنیت ندارند

براساس گزارش روزنامه ایندیپندنت، یافته‌های «آژانس اتحادیه اروپا برای حقوق بنیادی» نشان می‌دهد که کشورهای سوئد و دانمارک بالاترین میزان آزارواذیت‌های جنسی در بین کشورهای اروپایی دارند.

داده‌های این آژانس اروپایی بیانگر آن است که در سوئد و دانمارک ۸۰ تا ۱۰۰ درصد مردم گفته‌اند مورد تعرض یا آزار و اذیت جنسی قرار گرفته‌اند که این آمار بیشترین میزان در هر جایی از قاره اروپا است.

پارلمان اروپا جایگاه امن فساد اخلاقی

با افشای فساد اخلاقی چهره‌های مشهور سیاسی و فرهنگی آمریکا و شکستن سکوت شمار زیادی از زن‌های قربانی آزار و اذیت جنسی آن‌ها این بار گزارش‌هایی از فساد اخلاقی مقامات ارشد پارلمان اروپا و همچنین نمایندگان مجلس و وزرای دولت انگلیس منتشر شد.

پایگاه خبری «ساندی تایمز» گزارش داد که تحقیقات صورت گرفته نشان می‌دهد پارلمان اروپا بستری برای آزار و اذیت جنسی است و برخی از مقامات ارشد پارلمان بر این عقیده هستند که می‌توانند هر اقدامی با کارمندان زن جوان در این پارلمان انجام دهند.
منبع: میزان
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

فروش کلیه و قرینه چشم برای پرداخت مهریه

پستتوسط najm134 » سه شنبه ژوئن 18, 2019 1:00 pm

فروش کلیه و قرینه چشم برای پرداخت مهریه


آگهی‌های خرید و فروش اعضای بدن در “ایران” به دلایل زیادی از جمله مهریه هر روزه بیشتر از قبل می‌شود، کاربران بسیاری این موضوع را در شبکه‌های اجتماعی مطرح می‌کنند.

Image
به گزارش اسپوتنیک، تصاویری از آگهی‌های فروش قرینه چشم، کلیه، مغز استخوان و موارد دیگر در سطح شهرهای مختلف "ایران" به چشم می‌خورد که باعث واکنش کاربران در فضای مجازی شده است.
Image

بسیاری از کاربران ضمن ابراز تاسف از بیشتر شدن هر روزه آگهی‌های فروش اعضای بدن در "ایران" به دلیل مشکلات مالی، عنوان می‌کنند چرا ملتی که یکی از آرمان‌هایش، رفاه اجتماعی بود در چنین وضعیتی است؟!
کاربران عنوان می‌کنند فروش قرینه چشم واقعیت ندارد، چراکه پیوند این عضو از دهنده زنده امکان‌پذیر نیست و به موضوع فروش اعضای بدن به دلیل مهریه اشاره می‌کنند که باعث افزایش آمار زندانیان به دلیل عدم توانایی پرداخت مهریه، شده است.

Image

این کاربران بر این نظر هستند که مهریه سنگین را از همان ابتدا نباید پذیرفت اما در صورتی که زن درخواست مهریه کند و مرد توان پرداخت آن را نداشته باشد، ۱۱۰ سکه به او تعلق می‌گیرد و مابقی آن را طی چندین قسط پرداخت می‌کند و این موضوع که شخص به دلیل مهریه دست به این اقدام زده را عوام غریبانه می‌دانند. اما در مقابل این کاربران، برخی می‌گویند پس از درخواست مهریه، اموال و حساب‌های مرد توقیف می‌شود و در شرایط بدی موظف به پرداخت پیش قسط مهریه می‌شود و در این شرایط حتی تعداد کم سکه نیز مبلغ زیادی را می‌طلبد، بنابراین مرد مجبور می‌شود چنین تصمیمی بگیرد.

اما برخی از کاربران معتقدند قانون خانواده در "ایران" به نفع مردان نوشته شده است و تا زمانی که در موضوع طلاق حق مساوی وجود نداشته باشد، مهریه باید باقی باشد چون تنها حق زن است.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

Re: آلودگی اجتماعي

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه اکتبر 01, 2019 12:06 pm

کلیسای آمریکا به برده‌داری متهم شد


Image
شفقنا- کلیسای در آمریکا به یک جرم دیگر متهم شده است؛ برده‌داری.

به گزارش سرویس ترجمه شفقنا به نقل از خبرگزاری فرانسه، یک کلیسای ویژه در ایالت کالیفرنیا در آمریکا متهم شده چندین نفر که بیشترشان افراد بی‌خانمان بودند را به برده‌گی گرفته و از آنها به صورت وحشیانه کار می‌کشیدند. کلیسای ایمپریال وَلی در کالیفرنیا که ۳۰ شعبه در سرتاسر آمریکا دارد متهم شده افراد بی‌خانمان را به زور وادار به انجام کار برای کلیسا و افراد وابسته به آن می‌کرده است.۱۲ نفر از اعضای این کلیسا در رابطه با این پرونده متهم شده‌اند.

اعضای این کلیسا همچنین به سوءاستفاده از قدرت، فساد مالی و جعل مدارک دولتی نیز متهم‌اند. این کلیسا افراد ناتوان و بی‌خانمان را با وعده پول مواد و الکل و همچنین غذا فریب داده و به درون کلیسا می‌کشاندند و هفت روز هفته را از آنان کار کشیده و اجازه خروج به آنها نمی‌دادند.

اتهام این کلیسای محلی در آمریکا درحالی پیگیری می‌شود که کلیسای کاتولیک این کشور نیز در پرونده‌های قدیمی مربوط به آزار جنسی کودکان و زنان درگیر است.

خبر اصلی را در خبرگزاری فرانسه ببینید
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

جهانگرد با دوچرخه بعد طي 5 هزار كيلومتر مورد دستبرد قرار گرف

پستتوسط najm134 » چهارشنبه اکتبر 30, 2019 1:06 pm


جهانگرد با دوچرخه بعد از طي پنج هزار كيلومتر در تهران مورد دستبرد قرار گرفت


آلمانی از مونیخ تا تهران را با دوچرخه طی کرد

پتر هارنیش ۶۰ ساله اهل مونیخ با گذشتن از ۹ کشور به میدان آزادی تهران رسید. این دوچرخه سوار آلمانی شیفته مهمان‌نوازی ایرانی شده است؛ اما او در ۲۰ کیلومتری تهران قربانی افراد کلاهبردار شد و مدارک و پول خود را از دست داد.

Image

به گزارش دویچه وله، پتر هارنیش در اواخر اوت ۲۰۱۹ از مونیخ راهی تهران شد و بعد از طی کردن پنج هزار کیلومتر وارد تهران شد. پتر هارنیش کارمند انستیتوی "ماکس پلانک" آلمان است . سفر او به تهران قرار بود چهارمین دور از دوچرخه سواری بزرگ او باشد.

این دوچرخه سوار که ۶۰ سال دارد سفرش را همیشه از رودخانه دانوب شروع می‌کند. او از مهمان نوازی ایرانی‌ها ابراز رضایت کرده و گفته که انتظارات او برآورده شده است.

آن طور که پتر هارنیش تعریف می‌کند سفر او با دوچرخه از مونیخ تا تهران به خوبی پیش رفته و او پس از طی کردن پنج هزار و صد کیلومتر و گذشتن از ۹ کشور به میدان آزادی تهران رسیده است. آقای هارنیش می‌گوید او از شهرهای زیادی گذشته و صدها نفر را در مسیر راه ملاقات کرده و تحت تاثیر قرار گرفته است.

هارنیش همچنین گفته است که ایران کشوری است پر از تضاد. از یک طرف کلان‌شهر تهران و از طرف دیگر مناطق و استان‌های فقیر و غبارآلود. یکی دیگر از مشاهدات او این بوده است که مذهب کمتر از آنچه انتظارش را داشته در زندگی عمومی مردم نقش دارد و به گفته او حتی تاثیر مذهب در ایران کم‌تر از ترکیه است.

به گفته هارنیش در ۲۰ کیلومتری تهران بخت او را یاری نکرده و قربانی افراد کلاهبردار شده است.

هارنیش می‌گوید که افراد کلاهبردار که لباس پلیس بر تن داشتند در ۲۰ کیلومتری تهران پول، اسناد و مدارک و همچنین دوربین او با صدها عکس خاطره انگیز که در طول راه گرفته را از گرفته و برده‌اند.

این اتفاق یادآور ماجرای مشابه‌ای است که تابستان امسال برای فیلیپ مارک‌گراف، یک دوچرخه‌سوار دیگر آلمانی در ایران روی داد. او البته به لحاظ جسمی هم آسیب دید.

با وجود این بدبیاری پتر هارنیش مصمم است بازهم به سفر بزرگ خود با دوچرخه ادامه دهد و این بار تصمیم گرفته است در پائیز سال ۲۰۲۱ راهی باکو شود.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

نسخه ژاپنی سواستفاده از زنان!

پستتوسط najm134 » يکشنبه فبريه 02, 2020 7:30 am

‍‍‍
عینک ممنوع، پاشنه‌بلند و آرایش اجباری/ نسخه ژاپنی سواستفاده از زنان!


پاشنه‌بلند و آرایش اجباری، نسخه ژاپنی سواستفاده از زنان!ژاپنی‌ها قوانین عجیبی برای پوشش زنان در محل کار وضع کرده‌اند، آن‌ها علاوه بر اینکه از زنان می‌خواهند کفش پاشنه بلند بپوشند، حالا استفاده از عینک را هم ممنوع کرده‌اند.

Image

در ژاپن زنان را از استفاده عینک در محل کار منع کرده‌اند! این کار در راستای قوانین سفت و سختی اتفاق افتاده که شرکت‌ها برای پوشش و ظاهر زنان در نظر گرفته‌اند. این ماجرا باعث به وجود آمدن موج توئیتری شده و ژاپنی‌ها با هشتگ «عینک ممنوع است» به این موضوع اعتراض کرده‌اند. در کامنت‌ها این قوانین را قدیمی دانستند و گفتند که «کارفرماهای احمق چنین قوانینی را در وضع می‌کنند.»

یک کارمند رستوران در توئیتی نوشته که بارها به او به خاطر استفاده از عینک تذکر داده شده و گفته‌اند عینک باعث می‌شود ظاهری بی‌ادب داشته باشد.

در این میان یک نفر از شرکت هواپیمایی هم نوشته که به آن‌ها گفته شده استفاده از عینک باعث پوشانده شدن آرایش چهره می‌شود و از همین رو نباید از آن استفاده کنند.

گروه دیده‌بان حقوق بشر درباره این قوانین موضع‌گیری کرده و گفته چنین رفتارهایی تبعیض علیه زنان است. در همین راستا ژاپن اوایل سال میلادی جاری با قانون اجباری کردم کفش پاشنه بلند برای زنان درگیر بود که طی آن بیش از ۲۱ هزار نفر طوماری را امضا کردند و خواستار لغو قانون کفش پاشنه بلند برای زنان شدند.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

زنان شاغل ژاپن: کفش پاشنه بلند، لنز و آرایش اجباری نمی‌خواهی

پستتوسط najm134 » دوشنبه فبريه 24, 2020 11:04 pm

اعتراض زنان شاغل ژاپن: کفش پاشنه بلند، لنز و آرایش اجباری نمی‌خواهیم


زنان ژاپنی نسبت به قوانین و کدهای دستوری پوشش‌ الزامی در محیط کار، مانند پوشیدن‌ کفش‌های پاشنه بلند، استفاده از لنز تماسی به جای عینک، جوراب‌های ساق بلند زنانه، آرایش اجباری و رنگ موی یکسان معترض هستند.
زنان شاغل و فعالان حقوق زنان در ژاپن خواهان حذف قوانین و کدهای دستوری پوشش‌ الزامی مانند کفش پاشنه بلند در محیط کاری شدند.

به گزارش عصر ایران به نقل از رویترز، پاهای "یومی ایشیکاواز" یک روز پس از پوشیدن کفش‌های پاشنه بلند به عنوان بخشی از لباس کاریش زخم شد و خونریزی کرد. همین موضوع باعث شد تا او و دیگر فعالان حقوق زنان، اجبار در پوشش‌های آسیب‌زا در محیط کاری را به عنوان یک ابزار آزارنده بخوانند و خواستار حذف دستور العمل‌های اینچنینی در محیط‌‌‌های کاری شوند.
Image
بسیاری از زنان ژاپن مجبور به پوشیدن کفش پاشنه بلند در محیط‌های کاری خود هستند

زنان ژاپنی در ماه نوامبر (آبان) با فتح شبکه‌های مجازی و به راه انداختن کمپینی گسترده خواستار حذف اجبار پوشش در محیط کاری شدند. آنها نسبت به قوانین سخت‌گیرانه مانند پوشیدن‌ کفش‌های پاشنه بلند، استفاده از لنز تماسی به جای عینک، جوراب‌های ساق بلند زنانه، آرایش اجباری و رنگ موی یکسان معترض هستند.

Image
در بسیاری از ادارات ژاپن زنان مجبور به استفاده از لنز تماسی به جای عینک هستند

وزارت کار ژاپن در ماه نوامبر 2019 (آبان 1398) دستورالعمل‌های جدیدی را علیه آزار در محیط‌های کاری صادر کرد. اما این دستورالعمل‌ها هنوز موفق به حل چگونگی پوشش زنان در محیط‌های کاری ژاپن نشده است.

"ایشیکاوا" هنرپیشه و فعال زنان در کنفرانس خبری در این مورد گفت: ممکن است تصور کنید این موضوع چیز خاصی نیست، اما همین اجبارها زندگی برخی از مردم را تغییر داده است.

Image
"ایشیکاوا" هنرپیشه و فعال زنان و آغازگر کمپین اعتراضی علیه پوشش اجباری "کفش‌های پاشنه بلند" در محیط کار

وی افزود: مردم با پوشیدن کفش‌های پاشنه بلند به خود صدمه می‌زنند و همواره زنان مجبور به استفاده از چنین کفش‌هایی هستند. ما حق داریم مانند دیگر همکاران خود تحت شرایط برابر کار کنیم.

ایشیکاوا و تعدادی از فعالان حقوق بشر نامه‌ای را به وزارت کار ارسال و اعلام کردند که دستور پوشش زنان در دستورالعمل‌های جدید قرار گیرد. آنها انتظار دارند قوانین مورد علاقه آنها تا پایان ماه نهایی شد.

Image
برخی از زنان ژاپن مجبور به آرایش "معقول" در محیط‌های کاری خود هستند


ایشیکاوا در اوایل سال جاری جنبش اعتراضی "#کوتو" را استارت زد. او با یادآوی خاطره‌اش در پوشیدن کفش‌های پاشنه بلند 7 سانتی در یک مراسم تشییع جنازه در یک سالن و شرح داستان‌های مشابه از زنان دیگر جنبش خود را ادامه داد.

این جنبش که نامش با کلمات ژاپنی "کفش" و "درد" بازی می‌کند، به داستان دردآور زنانی می‌پردازد که مجبور به پوشیدن کفش پاشنه بلند در محیط کاری هستند. تا‌کنون بیشتر از 31 هزار زن به این کمپین پیوسته‌اند.

Image
بسیاری از زنان ژاپن در سر کار مجبور به پوشیدن کفش پاشنه بلند و استفاده از لنزهای تماسی هستند

زنان شاغل ژاپن: کفش پاشنه بلند و لنز نمی‌خواهیم

در ابتدای این جنبش یکی از اعضای کابینه در این باره گفت: انتظارات کد لباس در محیط کاری برای پوشش "لازم و مناسب" منطقی است. هر چند وی گزارش‌های مربوط به استفاده از "لنزهای تماسی" به جای عینک را نقض قوانین برابری جنسیتی عنوان کرده است.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am


بازگشت به آلوده شناسى


Aelaa.Net