در ادويهء کلف و بهق و برص و وشم و نمش و برش و خيلان و قلع آ

مديران انجمن: pejuhesh237, pejuhesh237, pejuhesh237

در ادويهء کلف و بهق و برص و وشم و نمش و برش و خيلان و قلع آ

پستتوسط pejuhesh237 » يکشنبه ژانويه 27, 2013 7:06 pm

بسم الله الرحمان الرحیم
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

Re: در ادويهء کلف و بهق و برص و وشم و نمش و برش و خيلان و قلع آ

پستتوسط pejuhesh237 » دوشنبه فبريه 04, 2013 8:44 pm

تحفه حکیم مومن:

قسم ثانى از دستورات از جامع موسوم به تحفة المؤمنين كه آن مشتمل است بر تشخيصات ودستورات
در بيان اعمالى كه متعلق است به ادويهء مركبه
و اگر هر يك از مركبات ... هر علتى و مرضى را به دواى مفرد مداوا نميتوان نمود بنابراين موافق هريك بايد تركيب از مفردات كرده
و هر چند از مركب قليل الاجزاء مقصود حاصل شود بهتر از كثير الاجزاء است
و سبب كثرة اجزاء بسيار مى باشد مثل ادخال چيزی كه بدرقه دواى مقصود باشد و يا مصلح گردد يا معاون شود يا تقوية و نفوذ او منظور باشد و امثال آن از مايحتاج اليه از دفع كراهة طبع و حفظ قوت و اختلاف كيفية استعمال او
و بايد در مركبات اجزائی كه اصل و عمده باشد و از كبار ادويه باشد حذف نكنند مثل قرص افعى كه از ترياق كبير
و هر چه مفسد آن باشد داخل ننمايند مثل بلادر كه مفسد قرص افعى و اكثر ادويهء ترياق است
و هرچه از ادويه كه اثر هر يك ضد ديگرى باشد در قدر شربت مساوى نكنند كه فعل يكديگر را مانع نشوند مثل تساوى اجزاى مسهل با اجزاى قابض
و بايد طبيعت علل و طبيعت اعضاى معلوله طبيعت ادويه و خصوصيت آن به هر عضوى و خلطى و فصلى و مكانى و عادتى و سستى منظور باشد
و چون بعضى از ادويه شديد القوة اند مثل افيون و فرفيون
و بعضى ضد فعل دواى شديد القوه اند
و بعضى ضعيف القوة
و بعضى ضد فعل دواى شديد القوة
و بعضى كثير المنفعة و با منفعت خاص اند مانند غاريقون
و بعضى قليل المنفعة كه زياده از يك منفعت نداشته باشد
و بعضى شريف الفعل
و بعضى خسيس
و بعضى مشترك النفع اند با ديگرى
و بعضى در منافع منفرد
و بعضى مضعف قوة ادويهء نافعه اند
پس در تركيب شرط است كه از كثير المنفعة و شريف و از ضعيف القوة و كثير المنفعة قدر زياده داخل كنند
و از قوى القوه و قليل المنفعة كمتر
و از آنچه در منافع متفرد بود و از هر چه شريف الفعل قليل المنفعة باشد بقدر مقصود كنند
و از انچه قوة دواى نافعه را ضعف كنند بقدر ضرورت
و از دواى قوى كثير المنفعة و از ضعيف قليل المنفعة قدر متوسط كنند
و به دستور در مرعاة عضو عليل قلت و كثرت مقدار ادويه مختلف مى شود
چه هرگاه عضو بعيد باشد از دواى كثير المنفعة شريفهء ضعيف القوة قدری را زياده بايد کرد
و هر گاه عضو قريب باشد مثل معده و مرى بقدر اعتدال كنند
و اگر با كثرة منافع قوى القوة باشد از مقدار معتدل نيز كمتر بايد گردد
اما
طريق دانش مزاج مركبات آنست كه
اجزاء حاره و بارده و رطبه و يابسه هريك از مفرداة آن تركيب را از قرار قدر شربت آن حساب نمايند
و اقل را از اكثر وضع نموده
باقى را بر سمّى عدد ادويه كه عبارت از عدد شربت هر يك است قسمت كنند
و خارج قسمت از مزاج مركب دانند
مثل مزاج مركبى از زنجبيل كه در دويم گرم و خشك است
و كندر كه در سيم گرم و خشكست
و بنفشه كه در دويم سرد و تر است
هر گاه از زنجبيل دو شربت باشد
و از كندر و بنفشه يک شربت
اجزاى حارهء اين مركب يازده
و بارده شش
و يابسه مثل حاره
و رطبه مانند بارده خواهد بود
بدينصورت
حاره(11 جرو) بارده(6 جزو) رطبه(6 جزو) يابسه(11 جزو) زنجبيل(شربت که هر شریت حکم مفردی دارد) كندر( یک شربت) بنفشه( یک شربت) اجزاء حاره(زنجبیل 6 جزو)یابسه( زنجبیل 6 جزو) اجزاء حاره(کندر 4 جزو) يابسه(کندر 4 جزو) اجزاء حاره(بنفشه 1 جزو) يابسه(بنفشه 1 جزو) بارده(زنجبیل 2 جزو) رطبه(زنجبیل 2 جزو) بارده(کندر 1 جزو) رطبه(کندر 1 جزو) بارده (بنفشه 3 جزو)رطبه(بنفشه 3 جزو)
پس چون اقل كه اجزاء بارده و رطبه است از اكثر كه حاره و يابسه است كم شود
پنج جزو از حاره و پنج جزو از يابسه(+باقی) ميماند
و چون پنج را به سمّى عدد ادويه كه به حسب عدد شرباة چهار است قسمت كنند
خارج قسمت يك و ربع است
پس مزاج مركب مذكور در اوايل درجهء دويم گرم و خشك خواهد بود و على هذا القياس
اما
طريق دانش قدر شربت مركبات آنست كه
بعد از تحقيق وزن و عدد شربات مفردات آن جزوى از مركب اخذ نمائيم كه نسبت آن به مجموع وزن مركب چون نسبت واحد باشد به عدد شربات
مثلا وزن مجموع او سى درهم باشد و عدد شربات مفردات ده جزو چون واحد را نسبت به ده كه عدد شرباتست نسبت عشر است پس از سى كه وزن مركب است عشر اخذ نموديم كه او سه درهمست
و اگر فرضا عدد شربات سى باشد و وزن مركب ده شربت آن مركب ثلث م خواهد بود زيرا كه نسبت ثلث به ده چون نسبت واحد است به عدد شربات كه سى باشد

کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم-ص228-299
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

Re: در ادويهء کلف و بهق و برص و وشم و نمش و برش و خيلان و قلع آ

پستتوسط pejuhesh237 » دوشنبه فبريه 04, 2013 8:52 pm

تحفه حکیم مومن:

در ادويهء کلف و بهق و برص و وسم و خيلان و نمش و برش و بادشنام و سعفه و امثال آن
چون مواد فاسده كه با خون باشد و طبيعت او را بطرف جلد دفع كند و به تحليل نرود از آن مواد فاسده آثار در سطح جلد بهم رسد
پس آنچه رقيق مايل به كمودة باشد او را کلف نامند
و مايل به سياهى را برش
و غليظ و سياه را بهق
و رقيق مايل به حمرة را نمش
و حمرهء منكرهء غليظه كه در رخسار و اطراف بينى بهم رسد بادشنام گويند
و انچه از مواد بسبب ضربه و سقطه در تحت جلد منجمد گردد وسم بسين مهمله نامند
و آن سرخ تيره و كبود مى باشد و سبز نيز مى باشد
و سرخ تیره و كبود را دم ميت نيز گويند
و مواد سوداوى متفرق شبيه به نقطه ها را خيلان و به فارسى خال نامند
و آنچه از مواد بلغمى ناشى گردد بهق سفيد و وضح گويند
و اغلظ را برص سفيد
و سوداوی را برص سياه
و بثور با خارش اندكى كه متفرق باشد و متقرح گردد مايل به سرخى باشد سعفه نامند
و هرگاه چرك از آن سيلان كند سعفهء رطبه
و شيرنج و بى چرك را سعفهء يابسه
و بثور صغار سوداوى و بى چرك را قوبا نامند و شبيه است به سعفهء يابسه چه قويا در سطح ظاهر مى باشد و سعفه غايص تر است
و آنچه چرك او مجاور او را متفرح سازد ساعيه نامند
و انچه سفيد و شبيه به آبله باشد و بی خارش لنبيّه و شهديه
و انچه با التهاب و حدة و رجع و قليل العدد و زرادب تراوش كند بلخيه و نار فارسيه
و انچه از جلد بتاكّل لحم رسد جمره
و آنچه بتاكّل نرسد نمله نامند
و انچه صلب و مستدير با حمرة و در باطن قرحهء او دانها شبيه بدانهاى انجير تينیه
و بثور متقرحه كه جلد را ثقبه دار كند و رطوبت شبيه به گوشت آب تراوش نمايد جرده نامند
و بثور بی قرحه كه در سر بهم رسد و با خارش باشد و پوستهاى سفيد از وجدا شود مثل شوره ريزد سنجه نامند و قسمى از كچلى است
و آنچه با ريختن موى سر باشد و جلد را متقرح كند خزاز و ابريه گويند و معروف به كچلی است
و بثور غير متقرح هرگاه بسيار ريزه متصل بهم و با حمرة و خارش باشد شرى نامند
و چون قطعه قطعه باشد نبات اللّيل چه اكثر بروز او در شب و بعد از خواب مى باشد و به فارسى اير و كهير خوانند
و هرگاه با اتصال و خارش و كمودة لون باشد جرب يابس گويند
و چون متفرق و برآمده و تيره رنگ باشد ثاليل نامند و آن عدسيه و بطميه و حنطيه و مسماريه و منكوسه مى باشد
و چون بثور سوداوى مخصوص پا و ساق باشد از جنس ماده دوالى بطم نامند
و بثور شبيه(+به سرهای) خار بغايت كوچك و با خشک ريشه و تندى و لذع را حصف گويند
و شرط است در تاثير ادويهء کلف و نمش و بهق و امثال او كه بعد از حمام بمالند
و يا موصغ را به بخار آب گرم بدارند و بمالند تا سرخ گردد پس ادويه را ضماد كنند
چون بعضى ادويهء مجربه در مواد مذكوره در باب ضمادات مسطور گشته در اين باب برخى از آن مرقوم مى گردد

کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم- ص365
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

دوائى كه به جهة کلف مجربست

پستتوسط pejuhesh237 » دوشنبه فبريه 04, 2013 8:55 pm

تحفه حکیم مومن:

دوائى كه به جهة کلف مجربست
انزروت را در زهرهء گاو حل نموده بمالند
و به دستور تخم خربزه و مغز بادام تلخ حب المحلب خاك زيبق با آب سرشته استعمال نمايند
و به دستور جهة نمش و بهق نافع است
تضميد ترمس 10 ،تخم ترب 2 ،تخم تره تيزك 2 و قسط تلخ 2 ،بادام تلخ 2، بوره2 ، فلفل 2، اشق كه مجموع را با آب عصفر بسرشند
و به دستور جهة ازاله کلف و نمش و امثال آن آزموده است
بيخ سوسن 1 ،سرگين گنجشك 2 ،قسط تلخ 2،
با آب و سركه طلا كنند و روز ديگر با آب سبوس گندم بشويند

کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم- ص365
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

دوائى ديگر

پستتوسط pejuhesh237 » دوشنبه فبريه 04, 2013 8:57 pm

تحفه حکیم مومن:

دوائى ديگر

باقلاى مقشر کرسنه ترمس تخم ترب تخم خربزه نخود پوست دار نشاسته مكد مكد جزوى
زرنيخ زرد و سرخ ٣ جزو
انزروت مصطكى بوره يک جزو نيم
با آب پياز و امثال آن طلا نمايند

کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم- ص365
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

دوائى كه جهة دفع خيلان و آثار بغايت نافع است

پستتوسط pejuhesh237 » دوشنبه فبريه 04, 2013 9:21 pm

تحفه حکیم مومن:

دوائى كه جهة دفع خيلان و آثار بغايت نافع است
انزروت نبات مغز بادام تلخ با آب صابون بمالند
و به دستور اشق را در سركه حل نموده استعمال نمايند

کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم- ص365
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

دوائى كه آثار بادنجانيه را دفع كنند و وسم را قلع نمايد

پستتوسط pejuhesh237 » دوشنبه فبريه 04, 2013 9:24 pm

تحفه حکیم مومن:

دوائى كه آثار بادنجانيه را دفع كنند و وسم را قلع نمايد

كندر بوره صبر زرد بالسويه با سركه استعمال نمايند
و به دستور مرداسنگ سفيد كرده را با پيه مرغ بمالند
و همچنين زرنيخ را به آب كشته طلا كنند

کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم- ص365
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

دوائى كه جهة جميع آثار و خون مرده و خیلان و نمش آزموده است

پستتوسط pejuhesh237 » دوشنبه فبريه 04, 2013 9:26 pm

تحفه حکیم مومن:

دوائى كه جهة جميع آثار و خون مرده و خیلان و نمش آزموده است
مغز بادام تلخ 1 ،صدف سوخته 2 ،حرف بابلى 2، نخود مقشر 1، کرسنه ترمس 1 ،زبد البحر استخوان پوسيده انزروت نبات3 ،به آب عصفر استعمال نمایند

کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم- ص365
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

دوائى جهة سعفه رطبه

پستتوسط pejuhesh237 » دوشنبه فبريه 04, 2013 9:29 pm

تحفه حکیم مومن:

دوائى جهة سعفه رطبه
عفص محرق وسمه با روغن دنبه بمالند
و به دستور بادام تلخ مازوى سبز و سركه ضماد کنند
و بدستور توبال تهابی مرصاف 2، کندر 2، شب یمانی 2 ،زراوند طویل1 ،زاج 1 ،خاکستر 1 ،چوب رز صبر زرد با روغن گلسرخ و سرکه طلا نمایند

کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم- ص365
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

دوائى جهة سعفه

پستتوسط pejuhesh237 » دوشنبه فبريه 04, 2013 9:32 pm

تحفه حکیم مومن:

دوائى كه جهة سعفه يابسه نافع است
و به دستور جهة رطبه و خزاز و جرب و قمل و قويا و ريختن موى و داء الثعلب مجربست
شياف ميثا 2، عفص 3، فيلزهرج 1، زردچوبه نیم، بوره نیم، روغن بادام تلخ 5 و روغن خردل بالمناصفه استعمال نمائيد

کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم- ص365
pejuhesh237
 
پست ها : 9693
تاريخ عضويت: چهارشنبه دسامبر 08, 2010 12:09 am

بعدي

بازگشت به داروسازی


cron
Aelaa.Net