تلاش براى آئين اعلى

مديران انجمن: najm134, najm134, najm134

افتتاح اولين مسجد ويژه زنان در آمريکا

پستتوسط najm134 » يکشنبه مارس 29, 2015 10:39 am

افتتاح اولين مسجد ويژه زنان در آمريکا

اخبار رسيده از شهر "لوس انجلس" در ايالات متحده آمريکا حاکي از آن است که به همت مؤسسه "پيکو يونيون پروژکت" (Pico Union Project) اولين مسجد ويژه زنان در آمريکا افتتاح شد.

در همين راستا روزنامه "لوس انجلس تايمز" نوشت: جمعه گذشته بيش از 100 زن مسلمان در اولين مسجد زنان مسلمان در شهر لوس انجلس براي خواندن نماز گردهم آمدند.
تصوير
اين مؤسسه اعلام کرده که اميدوار است بتواند در آينده فضايي براي اين زنان مهيا کند که بتوانند در اين محل آموزش هايي نيز ببينند و با يکديگر بيش از پيش ارتباط برقرار کنند و ديگر دختران و زنان مسلمان را نيز جذب اين مسجد کنند.

در همين راستا «ياسمين روهچي» که پزشک متخصص قلب است و براي شرکت در نماز جمعه به اين مسجد تازه تأسيس آمده بود، ضمن استقبال از افتتاح اين مسجد، گفت: در حال حاضر زنان مسلمان اين شهر، مرکز يا محلي براي تجمع و ديدار با يکديگر ندارند. اين مسجد فضاي مناسبي را ايجاد کرده است.
تصوير
لازم به ذکر است، قبل از آمريکا در چين، شيلي و هند مساجد مخصوص زنان در سال هاي گذشته افتتاح شده بود.

بررسي هاي انجام شده در سال 2011 در آمريکا نشان مي دهد که بيش از دو سوم مساجد مسلمانان در آمريکا براي داشتن بخش زنانه، چادر يا پارچه اي وسط مسجد مي کشند تا مسجد را به دو بخش زنانه و مردانه تقسيم کنند. يک سوم مابقي مساجد هم بدون چادر يا پارچه، صفوف جداگانه اي ايجاد مي کنند و اصلا فضاي ويژه اي براي زنان ندارند.
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

راه اندازی مساجد سیار برای مسلمانان روسیه

پستتوسط najm134 » دوشنبه مه 11, 2015 5:55 pm

راه اندازی مساجد سیار برای مسلمانان روسیه
به گزارش «شیعه نیوز»، دست کم یک میلیون مسلمان روسیه در حال حاضر از دسترسی به مسجد محروم هستند، به همین دلیل ساخت مساجد سیار تا حدودی مشکلات آنان را حل می نماید. تصوير

سخنگوی طرح تاسیس مساجد سیار در روسیه بیان کرد : از آن جا که مسکو شهر شلوغی است و مساجد کمی دارد؛ در اغلب اوقات امکان برپایی نماز در مسجد برای مسلمانان فراهم نمی شود؛ اما با ساخت این نوع مساجد که به طور جداگانه در نقاط مختلف شهر احداث شده اند، مسلمانان می توانند به راحتی نماز خود را هر زمان برپا کنند.

لازم به یادآوری است که در مسکو بیش از دو میلیون مسلمان زندگی می کنند، اما برای آن ها تنها 6 مسجد ثابت احداث شده است.
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

اسلام سریع ترین گروه مذهبی در حال رشد در جهان

پستتوسط pejuhesh232 » يکشنبه فبريه 07, 2016 6:27 pm

اسلام سریع ترین گروه مذهبی در حال رشد در جهان


Image

به گزارش «شیعه نیوز»، مسلمانان سریع ترین گروه مذهبی در حال رشد در جهان هستند. در جهان امروز به دلایل مختلف از جمله اقداماتی که به طور روزمره از سوی گروهک هایی همچون داعش به نام اسلام صورت می گیرد یا وقایعی که علیه مسلمانان همچون کشتار شیعیان نیجریه به وقوع می پیوندد، مسلمانان و اسلام در بسیاری از کشورها محور مباحث سیاسی قرار گرفته اند. از این رو موسسه تحقیقات پیو طی گزارشی اقدام به طرح سوالاتی در مورد مسلمانان و پاسخ به آنها براساس یافته های خود نموده است.

چه تعداد مسلمان وجود دارد؟ مسلمانان در کجا زندگی می کنند؟

براساس تخمین های موسسه تحقیقات پیو، در سال ۲۰۱۰ تعداد ۱.۶ میلیارد مسلمان در جهان زندگی می کرده اند که حدود ۲۳ درصد جمعیت جهان را تشکیل می دهند. اما در حالیکه در حال حاضر اسلام دومین گروه مذهبی جهان پس از مسیحیت است، این مذهب سریع ترین مذهب در حال رشد در جهان می باشد. در حقیقت اگر نرخ رشد جمعیت مسلمانان به همین منوال ادامه یابد، در پایان قرن حاضر تعداد مسلمانان از تعداد مسیحیان جهان پیشی خواهد گرفت.

هرچند جمعیت بسیاری از کشورها در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، که اسلام در آنها به قرن هفتم میلادی بازمی گردد، غالبا مسلمان هستند، این منطقه موطن تنها ۲۰ درصد از مسلمانان جهان است. اکثریت مسلمانان جهان (۶۲ درصد) در منطقه آسیای حوزه اقیانوس آرام شامل جمعیت های بزرگی در اندونزی، هندوستان، پاکستان، بنگلادش، ایران و ترکیه زندگی می کنند.

جمعیت مسلمان اروپا نیز در حال رشد است به طوریکه پیش بینی می گردد ۱۰ درصد تمامی اروپاییان در سال ۲۰۵۰ مسلمان خواهند بود.

مطالعه چشم انداز مذهبی آمریکا در سال ۲۰۱۴ که از سوی مرکز تحقیقات پیو انجام شده نشان می دهد که ۰.۹ درصد بزرگسالان آمریکایی مسلمان هستند. بررسی دیگری در سال ۲۰۱۱ نشان می دهد که ۱.۸ میلیون بزرگسال و به طورکلی ۲.۷۵ میلیون نفر از تمامی سنین در این کشور مسلمان هستند. به علاوه ۶۳ درصد این افراد مهاجر می باشند.

براساس پیش بینی های جمعیت شناسی تخمین زده می شود که در سال ۲۰۵۰ مسلمانان ۲.۱ درصد جمعیت آمریکا را شکل دهند که در این صورت تعداد آنها از یهودیان پیشی خواهد گرفت.

یک بررسی جدید نیز نشان می دهد که سهم مسلمانان در مهاجرت به آمریکا و دریافت اقامت دائمی (گرین کارت) از حدود ۵ درصد در سال ۱۹۹۲ به ۱۰ درصد در سال ۲۰۱۲ افزایش یافته است یعنی ۱۰۰ هزار مهاجر مسلمان در سال ۲۰۱۲ به ایالات متحده وارد شده اند.

چرا جمعیت مسلمان جهان در حال رشد است؟

دو عامل اصلی در رشد سریع اسلام دخیل است. اول اینکه مسلمانان بیش از اعضای سایر گروه های مذهبی صاحب فرزند هستند. در سراسر جهان هر زن مسلمان به طور متوسط ۳.۱ فرزند دارد که این رقم برای سایر گروه ها ۲.۳ است.

به علاوه مسلمانان جوان ترین جمعیت جهان هستند به طوریکه براساس بررسی های صورت گرفته در سال ۲۰۱۰ متوسط سن آنها ۲۳ سال است و این به معنی آنست که متوسط سن مسلمانان ۷ سال جوان تر از میانگین سنی تمامی دیگر گروه های غیرمسلمان است.

گرچه مساله مهاجرت تاثیری در تغییر جمعیت جهانی مسلمانان نمی گذارد اما به افزایش جمعیت این گروه مذهبی در برخی از مناطق همچون آمریکای شمالی و اروپا کمک می کند.

نظر مسلمانان جهان درباره اجرای قانون اسلام چیست؟

موسسه تحقیقات پیو طی پژوهشی از مسلمانان ۳۹ کشور جهان پرسیده است آیا آنها قانون شریعت اسلام را برای اجرا به عنوان یک قانون رسمی در کشورشان می پذیرند یا خیر. نتایج این بررسی نشان می دهد که تقریبا تمامی مسلمانان در افغانستان (۹۹ درصد)، عراق (۹۱ درصد) و پاکستان (۸۴ درصد) از چنین قانونی حمایت می کنند. اما در برخی از دیگر کشورها از جمله در اروپای شرقی و آسیای مرکزی شامل ترکیه (۱۲ درصد)، قزاقستان (۱۰ درصد) و آذربایجان (۸ درصد) این مساله طرفداران کمی دارد.

نظر مسلمانان در مورد گروه هایی همچون داعش چیست؟

یک بررسی جدید نشان می دهد که اکثر مردم در چندین کشور که دارای جمعیت غالب مسلمان هستند دیدگاهی منفی نسبت به داعش دارند (از جمله تمامی پاسخ دهندگان در لبنان و ۹۴ درصد افراد در اردن). در برخی از کشورها سهم قابل توجهی از جمعیت دیدگاه خاصی نسبت به داعش ندارند، از جمله یک اکثریت ۶۲ درصدی در پاکستان.

دیدگاه مثبت نسبت به داعش در نیجریه (۱۴ درصد) بیش از سایر کشورهاست. به طوریکه ۲۰ درصد مسلمانان و ۷ درصد مسیحیان نیجریه دیدگاهی مثبت نسبت به این گروهک دارند. گروهک بوکوحرام نیز با داعش ائتلاف دارد.

به طور کلی اکثریت مسلمانان معتقدند که بمب گذاری انتحاری و دیگر صورت های خشونت علیه شهروندان به نام اسلام توجیه پذیر نیست یا به ندرت قابل توجیه است از جمله ۹۲ درصد افراد در اندونزی، ۹۱ درصد در عراق و ۸۶ درصد مسلمانان در آمریکا. در تعداد کمی از کشورها یک چهارم یا بیشتر مسلمانان می گویند چنین اقداماتی دست کم گاهی توجیه پذیر است شامل ۴۰ درصد در فلسطین، ۳۹ درصد در افغانستان، ۲۹ درصد در مصر و ۲۶ درصد در بنگلادش.

در بسیاری از موارد مردم کشورهایی که جمعیت عمده آنها مسلمان هستند همانند ملل غربی در مورد افراط گرایی نگران هستند و در سال های اخیر این نگرانی افزایش یافته است. در حدود دو سوم مردم نیجریه (۶۸ درصد) و لبنان (۶۷ درصد) در سال جاری گفته اند که نگران افراط گرایی در کشور خود هستند که این نگرانی نسبت به سال ۲۰۱۳ افزایش یافته است.

آمریکایی ها و اروپایی ها چه دیدگاهی نسبت به مسلمانان دارند؟

در سال ۲۰۱۴ موسسه تحقیقات پیو در پروژه ای از آمریکایی ها خواست که نظر خود را نسبت به اعضای ۸ گروه مذهبی با اعطای امتیاز صفر تا ۱۰۰ بیان کنند به طوریکه صفر کمترین و ۱۰۰ بیشترین رغبت را نشان می دهد. به طور کلی آمریکایی ها با انتخاب عدد ۴۰ به طور میانگین رغبت کمی را نسبت به مسلمانان ابراز داشتند. افراد مورد بررسی همین عدد (۴۱) را نیز برای لامذهبان انتخاب کردند اما نسبت به سایر گروه های مذهبی رغبت بیشتری را بیان داشتند.

در بهار ۲۰۱۵ نیز یک بررسی مشابه در اروپا انجام شد که نتایج آن در کشورهای مختلف اتحادیه اروپا، متفاوت بود. بیشترین دیدگاه مثبت در اروپا نسبت به مسلمانان در کشورهای فرانسه (۷۶ درصد) و انگلستان (۷۲ درصد) و کمترین دیدگاه مثبت در کشورهای ایتالیا (۳۱ درصد) و لهستان (۳۰ درصد) گزارش شده است.

مسلمانان و غربی ها چه دیدگاهی نسبت به یکدیگر دارند؟

در یک بررسی که در سال ۲۰۱۱ صورت گرفت، اکثریت پاسخ دهندگان در تعدادی از کشورهای اروپای غربی، شامل ۶۲ درصد در فرانسه و ۶۱ درصد در آلمان اذعان داشتند که روابط مابین مسلمانان و غربی ها بد است، در حالیکه نیمی از آمریکایی ها (۴۸ درصد) نیز موافق این نظر بودند. به طور مشابه اکثریت مسلمانان در چند کشور دارای جمعیت غالب مسلمان شامل ترکیه، لبنان، مصر و اردن موافق هستند که روابط مسلمانان و غربی ها بد است، گرچه مسلمانان کمتری در پاکستان (۴۵ درصد) و اندونزی (۴۱ درصد) این نظر را دارند.

در این افکارسنجی همچنین در مورد ویژگی هایی که این دو گروه ممکن است به اشتراک داشته باشند نیز پرسش شده است. در ۷ کشور دارای جمعیت اکثریت مسلمان که این بررسی صورت گرفته، به طور میانگین ۶۸ درصد مسلمانان اذعان داشتند که غربی ها را خودخواه می دانند. تعداد قابل توجهی از این افراد صفات منفی دیگری نیز به غربی ها نسبت داده اند از جمله صفت های خشن (۶۶ درصد)، حریص (۶۴ درصد) و بداخلاق (۶۱ درصد) در حالیکه افراد کمتری ویژگی های مثبتی به آنها نسبت داده اند همچون احترام گذاشتن به زنان (۴۴ درصد)، صادق (۳۳ درصد) و دارای سعه صدر (۳۱ درصد).

اما دیدگاه غربی ها نسبت به مسلمانان پیچیده تر بود. یک متوسط ۵۰ درصدی در چهار کشور اروپای غربی، آمریکا و روسیه مسلمانان را خشن و یک متوسط ۵۸ درصدی از این افراد آنها را متعصب می دانند اما تعداد کمتری از واژه های منفی همچون حریص، بداخلاق یا خودخواه استفاده کردند. تنها ۲۲ درصد از غربی ها گفته اند مسلمانان به زنان احترام می گذارند اما تعداد بسیار بیشتری آنها را صادق (۵۱ درصد) و بخشنده (۴۱ درصد) می دانند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

ماجرای پیشنهاد امام موسی صدر و واکنش آیت الله بروجردی

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه فبريه 11, 2016 3:06 pm

ماجرای پیشنهاد امام موسی صدر و واکنش آیت الله بروجردی


مسعود بحرینی*

ماجرای عصبانی شدن آیت الله بروجردی از پیشنهاد امام موسی صدرچند روز پیش یک فایل صوتی بدستم رسید از مرحوم استاد علی دوانی که کوتاه ولیکن بسیار پر محتوی بود برای کسانیکه گوش شنوا دارند خالی از لطف نیست.
تلاش کردم شرح فایل صوتی را جزء جزء بنویسم و نتیجه گیری را به خواننده گرامی واگذار کنم.

Image
مرحوم دوانی اینگونه نقل میکند :

احمد حسن باقوری وزیر اوقاف مصر وزیر اوقاف مصر آمد ایران و آقای بروجردی دستور دادند در مهمان پذیر ارم ازش پذیرایی کردند. ابوالمجد، دبیر کل مؤتمر اسلامی نیز آمد و یک رفت و آمدی بین قم و انجا بود و میشنیدیم که نامه هایی بین آقای بروجردی و شلتوت رد و بدل شده است. دیگه میفهمیدن که واسطه منم مخصوصا که پدر خانومم عمه زاده اقای بروجردی بوده است.

آقاموسی صدر بهم گفت : آقای دوانی گفتم :بله؟
گفت: برید پیش اقای بروجردی و از طرف ما به آقا بفرمایید که این نامه هایی که بین شما و الازهر رد و بدل شده را اگر مصلحت میدانید بدهید در مجله مکتب اسلام چاپ کنیم.
آن روزها رسالة الاسلام می آمد ...
نمیدانم وقت گرفتم یا آقا ما را برای کاری خواستن رفتم گفتم آقا موسی صدر و رفقا سلام رساندند و گفتن به اقا عرض کنید که اگر مصلحت میدانید این نامه هایی که بین شما و شیخ محمود شلتوت رد و بدل شده اینها رو بدهید تا در مجله مکتب اسلام درج کنیم که ببینند دو قطب شیعه وسنی .. یکدفع دیدم اقا رنگشان دارد سرخ میشود چون آقا سفید بودند و وقتی عصبانی میشدند رنگشون سرخ می شد که یکوقت آقا فرمودند : از شور در نیارید تجربه نشان داده که اقلیت وقتی زیاد رفت طرف اکثریت، در اکثریت هضم میشود، من فقط خواستم چون اینها به ما میگن کافر و مشرک بیایند اینجا نماز و زیارت ما را ببینند، کارهای ما را ببنند اینها هم سری بوده بین ما و شلتوت مگر آنها توی رسالة الاسلام چاپ کردند که ما چاپ کنیم؟!
اگر یوقت آنها چاپ کردند شما به استناد به مجله رسالة الاسلام چاپ کنید
نگن یک قدم به طرف شیعه نزدیک شدیم خودشونو باختند!
من فقط در این وادی هستنم شما دیگه از شور در نیارید....

این بود مطلبی که استاد علی دوانی از آیت الله بروجردی نقل کرد و فقط میتوانم بگویم : روحت شاد بروجردی کبیر !
واقعا برخی تقریب را تخریب کردند و نه در تقریب موفق شدند نه در عزت !
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

استاد ریاضی دانشگاه اکسفورد :علم از نشانه های خداست

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه فبريه 18, 2016 11:17 am

استاد ریاضی دانشگاه آکسفورد: علم از نشانه های خداست/ ارتباط بین ظهور علم مدرن و باور به خداوند


ان لنکس استاد ریاضی دانشگاه آکسفورد بیان کرد: در پاسخ به این پرسش که «آیا علم خدا را دفن کرده است» باید گفت نه تنها علم خدا را دفن نکرده که، در واقع علم از نشانه های خداوند است.
به گزارش خبرنگار مهر، مطلب پیش رو سخنرانی پروفسور جان لنکس، استاد ریاضی دانشگاه آکسفورد درباره نسبت علم و باور به خداوند است که توسط زهیر باقری نوع پرست به فارسی ترجمه شده است؛

در پاسخ به این پرسش که «آیا علم خدا را دفن کرده است»، باید گفت نه تنها علم خدا را دفن نکرده که، در واقع علم از نشانه های خداوند است و این خداناباوری است که علم را دفن کرده است. باور رایج این است که علم یک طرف قرار دارد و باور به خدا در طرف دیگر، این دو با هم در تعارض هستند و به یکدیگر ارتباط ندارند. این تصویر خیلی ساده انگارانه است. یک مثال بزنم، سال گذشته جایزه نوبل به فیزیکدان اسکاتلندی پیتر هیگز اعطا شد، به خاطر پیش بینی ذره بنیادی هیگز بوزون. پیتر هیگز خداناباور است. چند سال پیش جایزه نوبل فیزیک به ویلیام فیلیپس اعطا شد، فیزیکدان آمریکایی که مسیحی است. شرایط جالبی است، هر دو این افراد جایزه نوبل فیزیک را برده اند، فیزیکدانان خارق العاده ای هستند، آنچه آنها را از یکدیگر جدا می کند علم نیست. آنچه آنها را از یکدیگر جدا می کند جهان بینی آنهاست، یکی خداناباور و دیگری مسیحی است. تعارضی که وجود دارد بین خداوند و علم نیست، تعارضی که وجود دارد بین دو جهان بینی است؛ جهان بینی خداباورانه و جهان بینی خداناباورانه تعارض بین این دو جهان بینی از دیرباز وجود داشته است.

اگر به یونان باستان باز گردیم و افرادی مانند لئوکیپوس و دموکریت را مطالعه کنیم – این دو ایده اتم گرایی را مطرح کردند – متوجه می شویم که آنها براین باوربودند که واقعیت از دو چیز تشکیل شده است: اتم و فضاهای تهی. لئوکیپوس و دموکریت تلاش می کردند همه چیز را با استفاده از اتم و فضای تهی تبیین کنند. آنها پدر مکتبی هستند که ما امروز آن را ماده گرایی می نامیم. در همان دوران افرادی مانند سقراط، افلاطون و ارسطو وجود داشتند که از وجود خداوند، خدایان یا استعلا سخن می گفتند. آنها معتقد بودند در جهان چیزی بیش از ماده و انرژی وجود دارد. در دنیای آکادمیک امروز نیز دقیقا با همین دو جهان بینی روبروئیم، به خصوص در دانشگاه آکسفورد که من در آنجا تدریس می کنم. دانشمندان بسیار خوبی داریم که خداناباور هستند و دانشمندان بسیار خوبی داریم که دیندار هستند.

بنابراین پرسش اصلی این نیست که آیا علم و دین با هم قابل جمع هستند، بلکه پرسش اصلی این است که علم نشانه چیست؟ آیا بر خداناباوری دلالت می کند – آنطور که همکار من ریچارد داوکینز ادعا می کند – یا بر دینداری دلالت دارد. میخواهم در این باره صحبت کنم و به تعدادی از ابهامات که من آنها را «مِه عقلی» می نامم بپردازم. در این گونه بحث ها سوتفاهم های زیادی وجود دارد و باعث می‌شود افراد متوجه نشوند این بحث دقیقا درباره چیست.

من ریاضی دان هستم ولی در مورد اثبات های منطقی صحبت نخواهم کرد. اثبات منطقی تنها در ریاضیات محض و منطق ممکن است. آنچه من می خواهم درباره آن صحبت کنم شواهد است. این بدین معنا نیست که می خواهم در مورد چیزی صحبت کنم که به لحاظ مفهومی ضعیف است. به عنوان مثال من به مدت ۴۶ سال است که ازدواج کرده ام، نمی توانم به شکل ریاضیاتی به شما ثابت کنم که همسرم عاشق من است ولی من زندگی ام را بر این باور بنا کرده ام. من فکر می‌کنم که شواهد به اندازه کافی قوی است که خود را به زندگی مشترک متعهد کنم. بنابراین اگرنتوانیم اثبات منطقی ارائه کنیم به این معنا نیست که شواهدی نداریم. وقتی به تاریخ علم نگاه می کنیم در می یابیم که بنیان گذاران علم مدرن، کوپرنیک، کپلر، گالیله، نیوتن همه به خداوند باور داشتند. این واقعیت خیلی مهمی است.

وقتی جوزف نیدم چندین سال با پیش فرض‌های تاریخی مارکسیسم، تلاش می‌کرد بفهمد چرا علم مدرن در چین به وجود نیامد، نتوانست به پاسخ مشخصی برسد. در پایان او عنوان کرد که تنها تفاوتی که بین شرق دور و غرب می بینم این است که شرق دور مفهوم «خالق واحد جهان» را در متن زندگی خود نداشت – مفهومی که جهان را مجموعه منظمی می‌داند که مخلوق واحدی دارد. به عبارت دیگر، ارتباطی بین ظهور علم مدرن و باور به خداوند وجود دارد. سی اس لوئیس می‌گوید انسان ها علمی شدند چون توقع داشتند در طبیعت قوانینی وجود داشته باشد، و به قوانین طبیعت باور داشتند چرا که به قانون گذار باور داشتند. آلفرد وایتهد عنوان کرد که علم مدرن از پافشاری افراد در سده های میانی بر عقلانیت خداوند به وجود آمده است.

هنگامی که با ریچارد داوکینز در این باره بحث می‌کردم، او می‌گفت یا خدایی وجود دارد یا ندارد، همه در سده های میانی به خداوند باور داشتند، بنابراین عجیب نیست که علم در فرهنگی که به خداوند باور داشت ظهور کرد. من به او یادآوری کردم که همه افراد در اروپای غربی زندگی نمی کردند و نمی کنند، و او چین را فراموش کرده است و همان نکته ای که در مورد جوزف نیدم مطرح کردم را با او در میان گذاشتم. مورخان و فیلسوفان علم به طور کلی بر این باور هستند که رابطه ای عمیق بین ایمان به خداوند به عنوان هوش عقلانی در پس جهان و ظهور علم وجود دارد. البته دلیل منطقی ای برای آن وجود دارد. باور به خداوند مانع از علم نشده بلکه موتوری است که باعث ظهور علم شده است. تمایل دارم به شکلی دقیق تر این مطلب را بیان کنم.

برای این کار دو شخصیت را با هم مقایسه می کنم، نیوتن و استیون هاوکینگ. هر دو فیزیکدان های خارق العاده ای هستند و هر دو در دانشگاه کمبریج تدریس می کردند. نکته جالب این است که نیوتن قانون جاذبه را کشف کرد و این برای او دلیلی برای باور به خداوند بود، استیون هاوکینگ در مقابل بر این باور است که جاذبه دلیلی است برای اینکه به خدایی باور نداشته باشیم. این برای من خیلی جالب است و مشتاقم بررسی کنم چه اتفاقی افتاده است و چرا این تفاوت وجود دارد. چرا کاشف قانون جاذبه به خداوند باور دارد و چرا استیون هاوکینگ که مشهورترین دانشمند زنده جهان است می‌گوید که قانون جاذبه باعث می شود به خدایی باور نداشته باشد. من به استدلال اصلی کتاب «طرح بزرگ» هاوکینگ اشاره می کنم. او در این کتاب اینگونه استدلال می کند: چون قانون جاذبه وجود دارد، جهان می‌تواند خود را از هیچ بیآفریند و چنین می کند. این بخش اصلی استدلال هاوکینگ برای نفی وجود خداوند است. درحالی که نیوتن می گوید علم و خداوند، هاوکینگ می گوید یا خداوند یا علم.

Image
من شنیده ام جوان های زیادی می پرسند چرا باید بین خداوند و علم یکی را انتخاب کنیم، چرا هاوکینگ فکر می کند باید انتخاب کنیم؟ به نظر من اولین ابهام، ابهام در مورد مفهوم خداوند است. مشکل در وهله اول علمی نیست. من ایرلندی هستم، وقتی جوان بودم از واژه خداوند استفاده می کردم خیلی ها فکر می کردند منظورم خداوند کتاب مقدس بود که جهان را خلق کرده و آن را اداره می کند. ولی دیگر اینگونه نیست، نمی توانیم فرض بگیریم که همه منظور ما از واژه «خداوند» را متوجه می شوند. آیا علم خداوند را دفن کرده است؟ بله و خیر.

علم بسیاری از خدایان را دفن کرده است. در بحث های بسیاری که با دوستان خداناباور خود داشته ام به این نتیجه رسیده ام که آنها فکر می کنند من به آنچه به «خدای رخنه‌ها» مشهور است باور دارم. خدای رخنه‌ها به زبان ساده یعنی هر جا نتوانیم چیزی را تبیین کنیم می گوییم این کار خداوند است. مثلا رعد و برق روی می دهد و من می ترسم و بعد می‌گویم خدای رعد و برق وجود دارد. اما وقتی در دانشگاه به تحصیل می پردازم رعد و برق را برایم به لحاظ علمی تبیین می کنند و خدای رعد و برق ناپدید می شود. این خدای رخنه‌هاست، خدایی که علم آن را رد می کند. اگر به خدای رخنه‌ها باور داشته باشید مجبور هستید بین خداوند و علم یکی را انتخاب کنید، چون خدا را اینچنین تعریف کرده اید.

همچنین اگر تعریف شما از خدا این باشد که همه چیز را تبیین می کند مادامی که تبیینی علمی ارائه نشده باشد، آنگاه طبق تعریف باید بین علم و خداوند یکی را انتخاب کنید. این یکی از مه گرفتگی های موجود در این بحث است. افراد مشخصا نمی گویند منظورشان از «خدا» دراین بحث ها چیست. به عنوان یک دانشمند اگر به من بگویند بین خدای رخنه‌ها و علم کدام را انتخاب می‌کنی، البته خواهم گفت علم را انتخاب می کنم. ولی خداوند، خدای رخنه‌ها نیست، او خدای کل ماجراست، یعنی او هم خالق بخش هایی است که ما نمی فهمیم و هم خالق بخش هایی که می فهمیم.

بگذارید به نیوتن بازگردم. نیوتن با کشف قانون جاذبه مدعی نشد که من قانون جاذبه دارم و دیگر به خداوند نیاز ندارم. در عوض او کتاب «اصول ریاضی فلسفه طبیعی» که احتمالا مهم ترین کتاب علمی تاریخ است را نوشت، وی در این کتاب امیدوار است کشف جاذبه افراد را متقاعد کند به خداوند باور پیدا کنند. به عبارتی هر چه فهم او از جهان بیشتر شد، تحسین خداوندی که اینچنین آن را خلق کرده است نیز افزایش یافت. معمولا ما اینگونه عمل می کنیم. هرچه بیشتر از مهندسی سر در بیاوریم بیشتر می توانیم رولز-رویس را تحسین کنیم، هر چه بیشتر از هنر سر در بیاوریم بیشتر می توانیم رمبراند را ستایش کنیم. بنابراین هر چه طبیعت را بیشتر بفهمیم بیشترمشتاقیم خداوندی که خالق آن است را تحسین کنیم. چرا که خداوند، خدای رخنه‌ها نیست، بلکه خداوند کل داستان است، خداوندی که خالق آنچه که من می‌فهمم و آنچه که نمی فهمم است. بسیاری فکر می کنند که من به خدای رخنه‌ها باور دارم و بنابراین از نظر عقلی کمبود دارم، چرا که بین علم و خداوند انتخابی انجام نمی دهم. قطعا اگر مفهوم غلطی از خدا داشته باشیم مجبوریم بین خدا و علم یکی را انتخاب کنیم.

مسئله بعدی ماهیت «تبیین» است. تبیین چیست؟ تبیین علمی چیست؟ آیا «خداوند» و «علم» گونه ای واحد از تبیین هستند؟ ریچارد داوکینز بر این باور است خداوند با تبیین های علمی تفاوتی ندارد، بنابراین باید علم را به خداوند ترجیح داد. بگذارید یک مثال بزنم. چرا آب درون کتری در حال جوشیدن است؟ در حال جوشیدن است چون انرژی گرمایشی به سطح کتری رسیده است و این گرما با تاثیری که بر مولکول های آب می گذارد منجر به جوشیدن آب می شود. ممکن است کسی بگوید نه، آب دارد می جوشد چون من یک فنجان چای می خواهم. این سخن بیهوده است. آب به دلیل گرمایش در حال جوشیدن است و آب در حال جوشیدن است چون من می خواهم چای بنوشم، دو مرحله متفاوت از تبیین هستند. یک تبیین در سطح علمی و دیگری تبیین در سطح تمایلات، عاملیت و قصد فردی است. خیلی مشخص است که این دو نوع تبیین با هم در تعارض نیستند و رقابت نمی کنند بلکه مکمل یکدیگرند.

درواقع علم گرایی، یعنی این ایده که علم تنها راه رسیدن به حقیقت است، به این واقعیت که بیش از یک سطح تبیین وجود دارد بی توجه است. این ادعا که خداوند جهان را آفرید با علم تعارضی ندارد، همانطور که اگر بگوییم هنری‌فورد ماشین فورد و موتور ماشین را آفرید، با قوانین موتور درون سوز در تعارض نیست. اگر به شما بگویم بین هنری فورد و قوانین موتور درون سوز یکی را باید انتخاب کنید می‌گویید «شوخی نکن، هر دو را انتخاب می کنم». تبیین مراتب متفاوتی دارد، تبیین های علمی و تبیین هایی در سطح عاملیت. ریچارد اسیون‌برن از همکاران من در آکسفورد می گوید علم تبیین می کند ولی من خداوند را اصل قرار می دهم تا مشخص شود که چرا علم تبیین می کند. یکی از استدلال های اصلی کتاب «توهم خدا» نوشته ریچارد داوکینز این است که اگر خداوند را به عنوان خالق هستی اصل قرار دهید، آنگاه به لحاظ منطقی باید بپرسید چه کسی خداوند را خلق کرده است؟ سپس باید بپرسید چه کسی خداوندی که خداوند را خلق کرد، خلق کرده است؟ و این پرسش تا بی نهایت تکرار می شود، داوکینز از این استدلال نتیجه می گیرد که خداوند وجود ندارد.

هنگامی که این استدلال را دیدم حیرت زده شدم، چون تحلیل ساده منطقی نشان می دهد وقتی می پرسیم چه کسی یا چه چیزی «الف» را خلق کرد، پیش فرضی دارد. پیش فرض این است که «الف» خلق شده است، برای همین می پرسیم چه کسی «الف» را خلق کرده است. اگر «الف» خلق نشده باشد، دیگر این پرسش در مورد آن بی معنی است. داوکینز فکر می‌کند با پرسیدن این سوال خداوند را از بین برده، در حالی که پرسش او تنها متوجه خدایان خلق شده است. اگر کمی فکر کنیم متوجه می شویم که برای از بین بردن خدایان خلق شده به علم نیازی نیست، همه می دانیم که خدایان خلق شده که آنها را بت می نامیم چرند هستند. استدلال اصلی دین این است که خداوند ازلی و ابدی است، اگر چیزی ازلی یا ابدی باشد و بپرسیم چه کسی آن را خلق کرده است، مرتکب تناقض شده ایم. بنابراین اگر استدلال داوکینز را درباره خداوند بپرسیم به تناقض منجر می شود، ولی میتوان این پرسش را درباره خدایان خلق شده پرسید. من در مناظره ای که با ریچارد داوکینز داشتم از او پرسیدم «تو باور داری که جهان تو را خلق کرده است، حال بگذار پرسشت را از خودت بپرسم، چه کسی خالق تو یعنی جهان، را خلق کرده است؟». این پرسش را هشت سال پیش در مناظره ای با او پرسیدم، و هنوز منتظر پاسخی از او هستم.

واقعیت برای خداناباوران ماده-انرژی است، برخی از آنها جهان های چندگانه را مطرح می کنند، ولی این روزها ایده ای در حال گسترش است: واقعیت بنیادین «هیچ» است. دوباره به هاوکنیگ گوش دهید: با قانون جاذبه، جهان می‌تواند خود را از عدم خلق کند و چنین می کند. برای خداباوری مثل من، واقعیت بنیادین خداوند است. امروز در عالم اندیشه به جایگاه جالبی رسیده ایم، پیش‌زمینه هستی یا خداوند است یا هیچ. این روزها من در حال درس دادن در مورد «هیچ» هستم، که جالب ترینِ موضوع‌هاست. بنابراین پرسش این نیست که آیا واقعیتی بنیادین وجود دارد یا نه، پرسش این است که کدام واقعیت بنیادین است؟ بگذارید در مورد منطق تبیین هاوکینگ نکته ای را ذکر کنم؛ چون قانون جاذبه وجود دارد، جهان می تواند خود را از عدم خلق کند و چنین می کند. وقتی اولین بار این مطلب را خواندم به خودم گفتم یک دقیقا صبر کن، چون چیزی وجود دارد می‌تواند خود را از عدم خلق کند. ولی این یک تناقض است.

نکته دیگر این است که او می‌گوید به خاطر قانون جاذبه، او نمی گوید جاذبه وجود دارد. ولی اگر هیچ چیزی وجود نداشته باشد که قانون جاذبه را تبیین کند، قانون جاذبه به چه معنا خواهد بود؟ این مطلب دری دیگر به سوی ابهام در مورد قوانین طبیعت می گشاید. قوانین حرکت اجسام نیوتن هیچ گاه باعث نشدند چیزی در تاریخ حرکت کند، قوانین حرکت نیوتن حرکت را توصیف می کنند. علت حرکت گوی های روی میز بیلیارد، قوانین حرکت نیوتن نیست، علت حرکت کردن آنها این است که شخصی در حال ضربه زدن به آنهاست، قوانین نیوتن این حرکت را توصیف می کند. این ایده که قوانین چیزی را به وجود می آورند ایده بسیار عجیبی است و البته همه ما با آن آشنا هستیم. یک بار با پیتر اتکینز که فیزیکدان خداناباور معروفی در دانشگاه آکسفورد است صحبت می کردم. از او پرسیدم به نظراو چه چیزی جهان را خلق کرد؟ اودرپاسخ گفت ریاضیات. من خنده ام گرفت، او پرسید چرا می خندی؟ گفتم پیتر، من ریاضی دان هستم، تا به حال ۱+۱=۲ در جیب تو دو پوند استرلینگ گذاشته است؟ از او پرسیدم چه چیزی باعث شکل گیری بحران اقتصادی شد؟ چون برخی فکر می کردند ریاضیات می تواند پول تولید کند. آیا بحران مالی را به یاد دارید؟ ما همه قربانی این باور هستیم که ریاضیات می تواند پول تولید کند.

هاوکینگ فکر می کند که قانون جاذبه علت است و خلق می کند. اولین مثال او از قانون این است که خورشید در شرق طلوع و در غرب غروب می کند. ولی این قانون و نظم، نه خورشید را خلق می کند، نه شرق و نه غرب را، بلکه توصیفی است از آنچه که در طبیعت رخ می دهد. به نظر من در سطح فلسفی نوعی سردرگمی وجود دارد. دوباره تکرار کنم: به خاطر قانون جاذبه، جهان می تواند خود را از عدم خلق کند و چنین می کند. اگر من به شما بگویم «الف»، «ب» را خلق می کند، یعنی چه؟ یعنی اگر الف را داشته باشید، «ب» را هم خواهید داشت. اگر به شما بگویم «الف»، «الف» را خلق می کند یعنی چه؟ به نظر من مهمل، مهمل باقی خواهد ماند حتی اگر باهوش ترین دانشمندان آن را بنویسند. نامفهوم است، ایده آفرینش جهان از هیچ به بیهوده ترین سخنانی انجامیده که من تا به حال خوانده ام.

بگذارید نقل قولی از یکی از اخترفیزیکدان های شناخته شده برایتان مطرح کنم: «چون چیزی فیزیکی است، «هیچ» باید فیزیکی باشد، به خصوص اگر «هیچ» را نبودِ چیزی تعریف کنید». این سخن مهمل متعلق به لاورنس کراوس است. او در کتابی که نوشته است ادعا می کند که نشان داده چگونه جهان از عدم به وجود آمده است، در حالی که به چنین موفقیتی نرسیده است. کاری که او کرده بازتعریف «هیچ» است. این تمرین بسیار جالبی است، اغلب ما می دانیم هیچ یعنی چه، اگر من بگویم به میدانی در شهر رفتم و هیچ کسی را ندیدم به این معنا نیست که شخصی به نام «هیچ کس» را ندیدم، بلکه به این معناست که هیچ کسی را ندیدم. چند سال پیش فرصتی داشتم با الن گوت در مورد نظریه «تورم کیهانی» مناظره کنم. گفتم درمیان عموم مردم سردرگمی بزرگی درمورد واژه «هیچ» ایجاد شده است. از او پرسیدم وقتی از واژه «هیچ» استفاده می کنی، منظورت «هیچ» به معنای فلسفی است، یعنی به معنای عدم و نبود جوهر؟ او در پاسخ گفت البته که نه، «حالت خلا» عدم نیست. این ایده که فضا آغازی دارد – هرچند بر سر این ایده اجماع بین فیزیکدانان وجود ندارد – افراد را مجبور می کند به پرسش لایبنیتس پاسخ دهند، «چرا به جای هیچ، چیزی وجود دارد؟». از نظر دینداری مثل من از یک منظر پاسخ ساده ای وجود دارد، جهانی وجود دارد چون خداوند علت بوجود آمدن آن است. خداوند «هیچ» نیست، ولی فیزیکی نیست، روح است، ولی اگر دخالت خداوند در خلقت را نادیده بگیرید مشکل بزرگی پیدا می کنید، باید توضیح دهید چگونه چیزی از عدم بوجود آمده است، برخی افراد در این شرایط به بازتعریف هیچ می پردازند.

بگذارید دوباره به تبیین برگردم. گفتم که تبیین مراتب متفاوتی دارد. اجازه بدهید در مورد تبیین های علمی صحبت کنیم. قانون جاذبه چه چیزی را تبیین می کند. وقتی اولین بار در مدرسه به من قانون جاذبه را تدریس کردند فکر کردم این قانون، جاذبه را تبیین می کند. ولی چنین نیست، هیچ کس نمی داند جاذبه چیست. قانون جاذبه به ما این امکان را می دهد تا تاثیرات جاذبه را محاسبه کنیم، و این خارق العاده است. به ما اجازه می دهد سفر به کره ماه را حتی بدون در نظر گرفتن نظریه اینشتین انجام دهیم. ولی همانطور که نیوتن خودش متوجه شد قانون جاذبه به ما نمی گوید جاذبه چیست. ریچارد فاینمن یک بار عنوان کرد که هیچ کس نمی داند جاذبه یا انرژی چیست. وقتی می گوییم علم تبیین می کند، بسیاری فکر می کنند دیگر همین است و هیچ تبیین دیگری ممکن نیست. ولی نه تنها علم، تمام تبیین های ممکن نیست، بلکه تبیین های علمی حتی تمام تبیین های ممکن درون علم را نیز انجام نمی دهند. قانون جاذبه خارق العاده است، من واقعا دوست داشتم خودم کشفش می کردم، ولی متاسفانه نشد، نیوتن این کار را کرد. او کار خارق العاده ای کرد. ولی قانون جاذبه به شما نمی گوید جاذبه چیست. این روزها خیلی می شنویم می گویند، ما تبیین علمی داریم و به خدا نیازی نیست. این سخن بنا به دلایلی که در مورد تبیین گفتم، دقیق نیست.

من به جز همسرم عاشق زبان ها و ریاضیات هستم. ریاضیات محض خود یک زبان است و در منتهای طیف زبانها قرار دارد، و زیباترین زبان هاست. ریاضیات برای فهم طبیعت به کار می رود، زبان‌های انسانی ولی برای برقراری ارتباط به کار می روند. ما مولد زبان هستیم. علاوه بر این در دی‌ان‌ای ما یک متن وجود دارد. همچنین ما قادریم جهان را با زبان ریاضیات بفهمیم. این خارق العاده است. اینشتین می گوید تنها چیزی که درباره جهان قابل فهم نیست، این است که قابل فهم است. یوجین ویگنر برنده جایزه نوبل فیزیک در اثر خود از ریاضی دانی سخن می‌گوید که در ذهن خود مشغول فکر کردن است و به فرمول هایی می رسد که در مورد جهان بیرون است، چگونه چنین چیزی ممکن است؟ چگونه یک سری از مفاهیم انتزاعی در ذهن انسان به جهان خارج مرتبط می شود؟ خود ویگنر می گوید که این غیرعقلانی است. ولی این موضع بستگی به جهان بینی شما دارد.

میخواهم بگویم که بزرگترین نشانه خداوند زبان است، در تمامی سطوح آن. در سطح دی‌ان‌ای، این واقعیت که ما انسان ها زبان داریم، و عقلانی هستیم و می توانیم جهان را با ریاضیات رام کنیم. من اغلب از همکاران در آکسفورد می پرسم با چه چیزی علم ورزی می کنید؟ آنها می‌گویند منظورت چیست؟ می‌گویم منظورم درون ذهنتان است. اغلب می خواهند بگویند ذهن، ولی با کمی احتیاط می گویند با مغزم، چرا که خیلی از آنها باور ندارند که تمایزی بین ذهن و مغز وجود دارد. سپس به آنها می‌گویم در مورد مغزت که با آن علم ورزی می کنی سخن بگو. مغز تو چیست؟ خیلی از آنها پاسخی شبیه به این می دهند: مغز مرحله پایانی فرآیندی بدون ذهن و هدایت نشده است. سپس من می پرسم چرا به مغزت اعتماد می کنی؟ اگر می دانستید که کامپیوتر شما مرحله پایانی فرآیندی بدون ذهن و هدایت نشده است هیچ گاه به آن اعتماد نمی کردید. این استدلال من نیست، استدلال داروین است.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

هم پیمانی روسی ـ شیعی به نفع مسکو است

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه فبريه 18, 2016 11:29 am

هم پیمانی روسی ـ شیعی به نفع مسکو است


یک کارشناس روس در مقاله ای سناریوی جالبی را در ارتباط با همپیمانی روسیه با ایران، عراق و سوریه در جنگ با داعش ترسیم کرده است که پایان آن به تجزیه عربستان و نابودی قطر منتهی می شود.

به گزارش مشرق، ولادیمیر آلکسییف در این مقاله با برشمردن مزایای فراوان این همپیمانی برای مسکو تبیین کرده است که چگونه روسیه با حملات هوایی و ایران و عراق و روسیه با گسیل داشتن نیروهای زمینی می توانند داعش را به سمت عربستان سعودی روانه کرده و با استفاده از آن عربستان را به چهار یا پنج قسمت تبدیل کنند.

این نویسنده روس معتقد است در صورت موفقیت این سناریو، قیمت نفت به 150 تا 200 دلار در هر بشکه می رسد و اتحادیه اروپا کاملا به نفت و گاز روسیه وابسته خواهد شد. در عین حال ایران و عراق نیز بزرگترین صادر کننده نفت جهان خواهند شد.

آنچه می خوانید ترجمه مقاله این نویسنده روس است:

مسکو 25 سال بعد از عقب کشیدن ارتش خود از افغانستان دوباره نیروهای خود را به خارج از حدود شوروی سابق فرستاده و در سوریه علیه گروه های تروریستی و افراطی مخالف بشار اسد عملیات جنگی شروع کرده است. این اقدام در شرایط رویارویی شدید با غرب بر سر اوکراین و تحریم های مالی، اقتصادی، نظامی و سیاسی غرب علیه روسیه نه فقط خطرناک است بلکه به خودکشی شباهت دارد. گفتنی است که کشورهای اساسی عربی و اسلامی نظیر ترکیه، عربستان سعودی و کشور ثروتمند قطر رفتار مسکو را به باد انتقاد شدیدی گرفته اند. سازمان «اخوان المسلمین» مصر و سوریه علیه روسیه جهاد مقدس اعلام کرده اند. شیخ یوسف القرضاوی رهبر مجمع جهانی علما نیز همین مطلب را بیان کرد. البته ایران، عراق و مصر کنشگران مهم دیگر منطقه ای که با سوریه ارتباط دارند، از رفتار مسکو پشتیبانی کرده اند. الجزایر، تونس و کشورهایی که قربانی انقلاب های رنگین ساخت آمریکا شده یا می توانند به هدف بعدی آن تبدیل شوند، به این جریانات با چشم مثبت می نگرند ولو اینکه اظهار نظر نمی کنند. در حالی که جنگ افغانستان موجب فروپاشی اتحاد شوروی شده بود، ببینیم این حوادث برای فدراسیون روسیه چه عواقبی به دنبال خواهد داشت؟

روسیه به این عملیات چه نیازی دارد؟
قرائن نشان می دهد که روسیه تصمیم راهبردی مبنی بر به چالش کشاندن آمریکا و برنامه های سلطه جویانه آن در خاور میانه را اتخاذ نموده است. رئیس جمهور روسیه با وجود افت شدید قیمت های نفت و تحریم های اقتصادی که به منظور مقابله با سیاست روسیه در اوکراین اعمال شده است، سعی می کند توان نظامی، وزن سیاسی و نفوذ اقتصادی مسکو را در منطقه ای گسترش دهد که مدتهاست که در مدار نفوذ واشنگتن قرار دارد. ملاقات اخیر باراک اوباما و ولادیمیر پوتین در سازمان ملل متحد این واقعیات را تغییر نداده است.

البته فعلاً نمی توان شرکت روسیه در جنگ افغانستان و در مناقشه سوریه را با هم مقایسه کرد. در حال حاضر فقط گروه نه چندان بزرگ نیروی هوافضایی روسیه که شامل ده ها هواپیما و بالگرد جنگی است، در سوریه فعالیت می کند. از ناحیه دریای خزر از طریق سرزمین ایران و عراق اولین ضربه موشکی به زیرساخت تروریستی در سوریه وارد آمد. مسکو هر گونه احتمال اعزام نیروی زمینی به سوریه را منتفی می داند. ولی در این صورت سئوال منطقی مطرح می شود که آیا می توان فقط به وسیله ضربات هوایی داعش و گروهک های تروریستی دیگر را سرکوب کرد؟ ایالات متحده و ائتلاف 60 کشور تحت ریاست آن یک سال است که مواضع داعش را در سوریه بمباران می کند ولی هیچ نتیجه ای حاصل نمی شود. زمانی در روسیه هم اعلام می شد که نیروی هوایی بدون عملیات زمینی نمی تواند داعش را از بین ببرد.

آیا ما شاهد یک تضاد فکری هستیم؟ یا اینکه نیروی هوایی ما از نیروی هوایی آمریکا و ناتو اینقدر قوی تر است؟ البته که خیر. بنا بر این، نمی توان فقط به وسیله ضربات نیروی هوایی به پیروزی دست یافت. ولی مسکو حاضر نیست نیروهای خود را به سوریه بفرستد. رمز این قضیه چیست؟ باید افزود که عربستان سعودی، ترکیه و قطر از آغاز بمباران ها کمک به نیروهای دست نشانده خود چون جبهه النصره، جیش الفتح، جیش الاسلام، احرار الشام و امثال آنها را مضاعف کرده اند. غرب هم در کمین نشسته و منتظر فرصت مغتنم برای ممانعت از عملیات مسکو در سوریه است. رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه بعد از دو حادثه با جنگنده سو-30 روسی که وارد حریم هوایی ترکیه شد، از قطع روابط دوستانه با روسیه هشدار داد. به گفته وی، هر حمله به ترکیه به عنوان حمله به ناتو تلقی خواهد شد. اردوغان تأکید کرد که همه از روابط حسنه بین روسیه و ترکیه و همکاری آنها در زمینه های مختلف اطلاع دارند. ولی اگر این روابط دوستانه خاتمه یابد، طرف روس چیزهای زیادی از دست خواهد داد و باید این را بداند.

مسأله این است که مسکو نمی تواند با سقوط رژیم بشار اسد سازش کند زیرا این امر به معنی شکست راهبردی در مقابله با غرب و رژیم های محافظه کار عربستان خواهد بود که به وسیله بازی خود در جهت کاهش قیمت های نفت طی یک سال گذشته به اقتصاد روسیه لطمه شدیدی زده و به این کار ادامه می دهند. علاوه بر آن، از دست رفتن سوریه بدان معناست که قطر خط لوله بزرگ انتقال گاز خود را از طریق عربستان سعودی و اردن تا ساحل سوری و از آنجا به اروپای جنوبی خواهد ساخت. در این صورت همه برنامه های فدراسیون روسیه در زمینه ایجاد مسیر جنوبی صدور گاز از خارج خاک اوکراین خنثی شده و صادرات گاز به اتحادیه اروپا به میزان سی تا چهل درصد کاهش خواهد یافت. در واقع، تدابیر ما در سوریه در جهت نجات بشار اسد به معنی جنگ در راه بقای روسیه به عنوان قدرت نیرومند و غیر وابسته ای با اقتصاد مستقل خود تلقی می شود. در غیر این صورت وابستگی تحقیر آمیز به آمریکا و عوض شدن رژیم فعلی ولادیمیر پوتین با رژیم لیبرال غرب گرایی که همه دستورات واشنگتن را اجرا کرده و فقط برای غرب مواد خام تأمین کند، در انتظار ما خواهد بود.

بعد از آن به کجا برویم؟
امیدواریم که مسکو بفهمد که بسنده کردن به عملیات نیروی هوایی در سوریه به معنی ناکامی کاری است که شروع شده است. تنها راه حل موجود، حرکت به پیش تا دستیابی به نتیجه اساسی و آن بیرون راندن ایالات متحده از خاورمیانه و متزلزل کردن پایه های رژیم های محافظه کار عربستان به خصوص رژیم های سعودی و قطری است که به وسیله تنزل قیمت های نفت و فروش گاز به قیمت دامپینگ به اقتصاد ما لطمه می زنند و از طرف واشنگتن بازی می کنند. به این منظور باید پیمان محکم نظامی - سیاسی و اقتصادی روسیه با کشورهای هلال شیعی یعنی ایران، عراق، سوریه و یمن را بسته و به کنترل شیعیان بر مناطق شیعه نشین مانند بحرین، استان شرقی عربستان سعودی و استان های جنوبی سعودی نجران و جیزان مساعدت نمود.

حزب الله لبنان باید یکی از اعضای این پیمان شود. این پیمان از نظر وزن راهبردی (به لحاظ جمعیت، سرزمین، ثروت های طبیعی، موقعیت ژئوپلتیکی و غیره) از همه پیمان های دیگر روسیه قوی تر بوده و در بخش انرژی به نیرویی تبدیل خواهد شد که قیمت های جهانی نفت و گاز و جغرافیای توزیع این منابع را تعیین کرده و از سلاح انرژی برای مقابله با برنامه های غرب در زمینه تحمیل ارزش های لیبرال، هم جنس بازی و بچه بازی به جوامع با اخلاق سنتی استفاده خواهد نمود. بدون تردید، الجزایر، مصر، تونس، فلسطین و کشورهای دیگری که از سلطه آمریکایی - وهابی به تنگ آمده اند و نیز اقلیت های قومی و مذهبی مانند کردها، دروزها، اسماعیلیان، مسیحیان و دیگران می توانند بدان ملحق شوند.

ایران در هلال شیعی نقش کلیدی ایفا می کند زیرا پیروزی بر تروریست های سنی در سوریه و عراق بدون نیروهای مسلح ایران غیر ممکن است. این پاسخ به سئوالی است که فرق عملیات جاری نیروی هوافضایی روسیه در سوریه با رفتار ائتلاف آمریکا - ناتو - وهابیون چیست. واضح و روشن است که عملیات زمینی باید در پی ضربات به حساس ترین و مهم ترین تأسیسات داعش و سایر گروه های تروریستی شروع شود.

ایران، واحدهای ارتش ملی سوریه بعد از تجدید صف آرایی، ارتش منظم عراق، دسته های پیش مرگه کردی در سوریه و عراق و دسته های شبه نظامی شیعه و سنی که از طرف مقامات رسمی مشروع دمشق و بغداد می جنگند، باید در این عملیات شرکت کنند. شمار جمعی آنها می تواند از حد 500 هزار نفر بگذرد که این نیروها با پشتیبانی فدراسیون روسیه به صورت تانک های مدرن، سامانه های آتش متراکم، توپخانه، بالگرد ها و سامانه های ضد هوایی به نیرومندترین نیروی مسلح در منطقه تبدیل خواهد شد.

باید داعش و سایر شبه نظامیان گروه های افراطی را به سمت جنوب، به عربستان سعودی و قطر راند زیرا این کشورها با تزریقات مالی سرشار، صدور اسلحه و آمادگی شبه نظامیان و با استفاده از سم پاشی های تبلیغاتی شبکه های الجزیره و العربیه، آتش انقلاب های رنگین خاور میانه را دامن زدند. با عنایت به وضعیت نیروهای مسلح سوریه و عراق روشن می شود که فقط ارتش ایران با مشارکت مستشاران ستاد کل روسیه می تواند در رأس این گونه عملیات زمینی قرار گیرد. در حال حاضر نظامیان روس، ایرانی، سوری و عراقی فعالیت خود را خوب هماهنگ می کنند و در بغداد مرکز اطلاعاتی فعالیت می کند که هدف آن، تبادل اطلاعات درباره سازمان های تروریستی است ولی این مرکز می تواند در آینده به مرکز هماهنگی مقابله با تروریسم تبدیل شود.

چه چیزی در انتظار داعش و متحدان تروریست آن است؟
روشن است که عملیات زمینی ائتلاف نظامی - سیاسی شیعیان و روسیه باید زمانی شروع شود که نیروی هوافضایی روسیه قرارگاه های فرماندهی، مراکز ارتباطات، انبارهای اسلحه، کارگاه های ساخت مواد منفجره، پایگاه های آموزشی و ارتباطات نیروهای ضد اسد را نابود کند و شبه نظامیان مجبور شوند به خاک عراق فرار کنند. بعد از آن باید عملیات گسترده زمینی را در جهت بیرون راندن تروریست ها به عربستان سعودی شروع کرد. انجام این کار به وسیله تهاجم به آنها از سمت شمال، شرق، شمال غرب و جنوب شرق امکان پذیر است تا شبه نظامیانی که فرار می کنند، از طریق ولایت انبار عراق به پادشاهی سعودی سرازیر شوند. آنهایی را که در جنوب دمشق سنگر گرفتند، باید به سوی اردن که آنجا آموزش نظامی دیدند، راند. موقعی که ده ها هزار مرد مسلح وارد عربستان سعودی شوند، لحظه تعیین کننده در مبارزه با تروریسم فرار خواهد رسید زیرا نه تنها خود تروریست ها بلکه حامیان آنها یعنی عربستان سعودی و قطر نابود خواهند شد. نیروهای مسلح عربستان سعودی و قطر قادر نیستند به طور جدی با دسته های داعش و به اصطلاح مخالفان میانه رو مقابله کنند، به ویژه اگر از جنوب حوثی ها و طرفداران علی عبدالله صالح رئیس جمهور سابق یمن به ارتش سعودی ضربه وارد کنند. در استان شرقی عربستان سعودی و نیز در بحرین که شیعیان دو سوم جمعیت این جزیره را تشکیل می دهند، ناگزیر قیام آنها به وقوع خواهد پیوست. ایران حق خواهد داشت به منظور دفاع از شیعیان در برابر وحشی گری های داعش و هجوم ارتش سعودی به آنها کمک کند. در این شرایط بدنه عربستان سعودی ترک برداشته و این کشور به 5-4 قسمت تقسیم خواهد شد.

احتمال می رود که شیعیان استان شرقی و بحرین دولت شیعی خود و سنی های حجاز که از طرف حکام وهابی ریاض تبعیض می شوند، دولت سنی خود را ایجاد کنند. جیزان و نجران ، مناطق تاریخی یمن، دوباره به میهن خود خواهند پیوست. تنها نجد و صحرای ربع الخالی برای آل سعود باقی خواهد ماند ولی شبه نظامیان داعش به این مناطق هم فرار خواهند کرد تا شاید بتوانند آنجا مستقر شوند و خلافت خود را ایجاد کنند. در این شرایط رژیم قطر محکوم به نابودی است چرا که بدون کمک عربستان سعودی زنده نمی ماند. بر خلاف سال های 1991 و 2003 که ایالات متحده به آسانی صدام حسین را مغلوب کرد، این دفعه واشنگتن نمی تواند اقمار عربستانی خود را نجات دهد زیرا به این منظور باید ارتش حد اقل 300 هزار نفری (همراه با متحدان آمریکا در ناتو) را پیاده کند و تلفات آمریکایی در جنگ زمینی به هزارها نفر خواهد رسید. این امر برای آمریکا که به ضربات هوایی بدون تلفات انسانی عادت کرده است، قابل قبول نیست. اگر ساحل سعودی خلیج فارس دستخوش قیام شیعیان شود و در قلب صحرای عربستان شبه نظامیان داعش که زیر نظر نظامیان آمریکایی آموزش دیده و به سلاح های آمریکایی مسلح شده اند، فعالیت کنند، سربازان آمریکایی کجا می توانند پیاده شوند؟

آیا این وضع برای روسیه مفید است؟ بله، فوق العاده مفید است. شکست عربستان سعودی موجب رشد سریع قیمت های نفت تا سطح بشکه ای 200-150 دلار خواهد شد. کنار رفتن خاندان حاکم بر قطر باعث کاهش صدور گاز تغلیظ شده و رشد قیمت گاز لوله ای روسی خواهد شد. ایران و عراق به عنوان تولید کنندگان بزرگ نفت و گاز نیز برنده خواهند شد. در شرایط قیمت های بالای نفت و گاز تحریم های غربی علیه روسیه و ایران بدون ارفاق از سوی آمریکا خود به خود از بین خواهد رفت. اتحادیه اروپا به طور کامل به واردات انرژی از روسیه، ایران و عراق وابسته خواهد شد. ولی ترکیه با خطر جدا شدن تقریباً یک سوم خاک آن یعنی مناطق کردنشین روبرو خواهد شد. کردها از دست اردوغان، سیاست غیر پیگیرانه رهبر ترکیه نسبت به کردها و هواهای اسلام گرایانه وی به تنگ آمده اند.

Image
البته این فقط یکی از سناریو های ممکن است که اجرای آن به اراده سیاسی روسیه، ایران، عراق و سوریه وابسته است. ولی به نظر می آید که مسکو چاره دیگری ندارد. اگر شرکت مسکو در عملیات جنگی در سوریه نتیجه ندهد، این امر به معنی شکست سیاست خارجی و حتی داخلی کشور خواهد بود زیرا نمی توان گفت که همه شهروندان روسیه از این عملیات حمایت کرده باشند. عواقب منفی این شکست روشن است و از جمله بر مواضع روسیه در دونباس (منطقه فرهنگی ـ اقتصادی شرق اوکراین) اثر خواهد گذاشت. روسیه باید بی چون و چرا کار را به پایان ببرد و داعش را به طور کامل از صحنه محو نماید. این کار نمی تواند بدون حمایت نیروی زمینی ایران و عراق انجام شود. اگر مسکو تشکیل ائتلاف با قوس شیعی را انتخاب کند، نه تنها بر تروریسم بلکه بر سلطه غربی و رژیم تحریم ها پیروز خواهد شد. برای تهران هم بسیار مهم است که نفوذ فزاینده خود را در خاورمیانه تثبیت کند و به خصومت همیشگی از سوی عربستان سعودی و متحدانش پایان دهد. فعلاً باید صبر کنیم تا تحولات بعدی را مشاهده کنیم. روسیه حق ندارد شکست بخورد چرا که این نه تنها شکست روسیه بلکه فاجعه و شکست بسیاری از کشورهای جهان خواهد بود.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

متن ‌خواندنی‌ سنگ‌ قبر یک‌ محقق‌ آلمانی

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه مارس 09, 2016 4:01 pm

متن ‌خواندنی‌ سنگ‌ قبر یک‌ محقق‌ آلمانی


“آن ماری اشمیل”، محقق و اسلام شناس آلمانی است که قبل از مرگش گفته بود روی سنگ قبرش حدیثی از امیرالمومنین، امام علی(علیه السلام) را حک کنند.

به گزارش پایگاه خبری شهرستان نطنز “نطنزنا” به نقل از خبر نو، “آن ماری اشمیل”، محقق و اسلام شناس آلمانی است که قبل از مرگش گفته بود روی سنگ قبرش حدیثی از امیرالمومنین، امام علی(علیه السلام) را حک کنند. مولا در این حدیث فرموده اند: “الناس نیام، فاذا ماتوا انتبهوا”؛ مردم در خواب‌اند، وقتی می میرند بیدار می شوند…

تصوير
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

فاطمه هیشینو: ترجمه و معرفی منابع تشیع دغدغه بانوی ژاپنی مسل

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه مارس 12, 2016 10:53 am

فاطمه هیشینو:
ترجمه و معرفی منابع تشیع دغدغه بانوی ژاپنی مسلمان


به گزارش «شیعه نیوز»، اسلام، آخرین دین از ادیان ابراهیمی و الهی است که به تصریح قرآن و روایات، بعد از آن دینی نخواهد آمد. نقطه آغازین این دین، سال ۶۱۰ میلادی در شهر مکه واقع در شبه جزیره عربستان است. پیام‌آور این دین حضرت محمد صلوات الله علیه است که خاتم پیامبران لقب یافته است. کتاب مقدس و آسمانی اسلام، قرآن و قبله‌گاه مسلمانان خانه کعبه در شهر مکه است.

توسعه روزافزون اسلام پس از هجرت پیامبر اسلام به شهر مدینه آغاز شد. آموزه‌های اسلام در سه دسته کلی عقاید، احکام و اخلاق جای می‌گیرد و مهم‌ترین رکن اعتقادی آن توحید و اساسی‌ترین عمل عبادی آن نماز است. در دین اسلام دو مذهب عمده و اصلی تشیع و تسنن وجود دارد که هر یک از این دو مذهب نیز به فرقه‌های متعدد تقسیم‌ شده‌اند. مسلمانان امروزه در بیشتر کشورهای جهان حضور دارند و جمعیت مسلمانان جهان حدود یک و نیم میلیارد نفر است که اکثر مسلمانان در قاره آسیا و به ویژه خاورمیانه زندگی می‌کنند.

با توجه به وجود هجمه های مختلف از سوی اسلام ستیزان برای مخدوش کردن چهره اسلام و مسلمانان، ولی هر روزه شاهد گسترش بیش از پیش اسلام در اقصی نقاط این کره خالی هستیم. از آنجایی که تبلیغ دین اسلام یکی از ضرورت های جامعه اسلامی است به سراغ «فاطمه هیشینو» بانوی مسلمان شده اهل ژاپن رفته ایم که 13 سال پیش به دین اسلام مشرف شده و پنج سال پیش به ایران مهاجرت کرده و در حال حاضر در شهر تهران ساکن است. وی که برای سخنرانی در کارگاه آموزشی خانواده اسلامی به مدت دو روز میهمان استان خراسان شمالی بود، در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری شبستان از چگونگی علاقه مندی خود با اسلام و تغییر مسیر زندگی اش سخن گفت که در ادامه این گزارش می خوانیم...

Image

فاطمه هیشینو در معرفی خود می گوید: در خانواده ای با دین «بودایی شینتو» متولد شده است که آئین بودایی از سمت هند وارد ژاپن شده و دین شینتو مخصوص کشور ژاپن و نماد مشخص فرهنگ باستانی ژاپنی هاست.

وی با بیان اینکه سال ها به معنی زندگی و هدف زندگی فکر می کردم تا بتوانم از احساس پوچی رهایی یابم، نقطه عطف آشنایی خود با اسلام را حادثه 11 سپتامبر اعلام می کند و توضیح می دهد: از آنجایی که صحنه حمله به برج های دوقلو عین صحنه های فیلم های هالیوودی بسیار غیرطبیعی بود و رسانه ها و جریان های سیاسی تبلیغات بسیاری علیه اسلام و نسبت دادن این حادثه به مسلمانان ترتیب داده بودند، بسیار کنجکاو شدم تا در این موضوع تحقیق کنم.

وی با اشاره به اینکه من در مورد اسلام اطلاعات خوبی نداشتم و نگاهم به اسلام منفی بود چون قبل از آن حادثه رسانه ها و کتاب های مدرسه نیز از اسلام سیاه نمایی می کردند، ادامه می دهد: وقتی آن حادثه اتفاق افتاد با وجود گزارش های اعلام شده از سوی منابع رسمی ولی من باورم نشد که مسلمانان و دین اسلام که از نظر جمعیت دومین دین دنیا به شمار می رود، پیرو تروریست باشد و این موضوع باعث شد من بیشتر در این زمینه مطالعه کنم.

این بانوی مسلمان ژاپنی در خصوص استفاده از منابع برای شناخت اسلام می گوید: چون کتاب های مورد نظر من با موضوع اسلام در دسترس نبود و یا اینکه به زبان ژاپنی نبود؛ 95 درصد منابع اطلاعاتی من از اینترنت تأمین می شد که از سایت های اسلامی که به زبان انگلیسی ترجمه شده بود، کمک می گرفتم.

وی با اشاره به اینکه پس از تحقیق و کنکاش فراوان به حقانیت دین اسلام پی بردم و تصمیم گرفتم مسلمان شوم، مذهب اولیه برگزیده خود را به دلیل تبلیغات گسترده و قوی تر اهل تسنن در ژاپن، سنی اعلام می کند و می افزاید: زمانی که من مقالات مختلف اسلامی را مطالعه می کردم و یا ترجمه قرآن را می خواندم، توجه من فقط به قرآن بود و به تفاوت مذهب ها دقتی نداشتم چون فقط می خواستم پیرو قرآن باشم.

وی توضیح می دهد: ورودگاه من به تشیع در واقع دعای یستشیر بود که توسط امام علی علیه السلام روایت شده و این دعا اولین دعائی بود که من خواندم. به خصوص وقتی شبهاتی در خصوص مذهب تشیع و تسنن ایجاد شد این دعا به من خیلی کمک کرد. وقتی معنی آن را به زبان انگلیسی پیدا کردم، این دعا خیلی من را شگفت زده کرد که چطور می شود شخصی، خدا را اینچنین شناخته باشد و از اینجا بود که به حدیث ثقلین و به حقیقت این حدیث رسیدم.

فاطمه هیشینو توضیح می دهد: 6 ماه بعد از اینکه در یک مرکز اهل تسنن در توکیو مذهب سنی رو انتخاب کردم، با تغییر مذهب و انتخاب مذهب تشیع، شیعه شدم.

وی که تنها عضو خانواده است که مسلمان شده و در حال حاضر با همسر ایرانی تبار خود در تهران زندگی می کند، از تبلیغ دین اسلام برای خانواده ژاپنی خود سخن می گوید و با بیان اینکه پس از مهاجرت به ایران سفری به ژاپن نداشته، از تماس های تلفنی برای رفع سوء تفاهم های دینی و اخلاقی در خصوص کشورهای اسلامی و فرهنگ اسلام می گوید و ادامه می دهد: از آنجایی که سیاه نمایی رسانه ها در این حوزه بسیار گسترده و عمیق است، آنها دوباره تحت تاثیر رسانه ها قرار می گیرند.

این بانوی مسلمان در پاسخ به این سوال که آیا تصمیمی برای رفتن به ژاپن برای تبلیغ اسلام دارد، معتقد است: با توجه به گستردگی عرصه فناوری اطلاعات حضور فیزیکی من در آنجا چندان مثمر ثمر نیست و در حال حاضر من با رفرنس سازی و معرفی منابع تشیع برای ژاپنی ها تلاش می کنم دین اسلام را گسترش دهم همانگونه که اکنون مقالات زیادی را با موضوعات متون اسلامی به زبان ژاپنی ترجمه کرده ام.

هیشینو از جمله فرهنگ های خوب و تأثیر گذار در اسلام را درود اسلامی ذکر می کند و می گوید: . وقتی خواندم مسلمانان با السلام علیکم و علیک السلام به هم درود میگویند برایم جالب و جذاب بود، مخصوصا وقتی السلام علیکم و رحمته الله و برکاته می گویند این روی دل مردم اثر دارد و حتما روی حالت روحی فرد و مخاطب تاثیر عمیق می گذارد.

این بانوی ژاپنی مسلمان در خصوص ویژگی های فرد مسلمان به شخصیت امام راحل اشاره می کند و ادامه می دهد: وقتی به آثار امام راحل توجه کنیم یک خصلت مشترک در انقلاب و شخصیت امام هست که آن شجاعت است. وقتی به شجاعت امام راحل فکر می کنم که فقط از خدا می ترسید نه از مردم برای من خیلی با ارزش است که شجاعت و نترسیدن از مردم و ترسیدن از خدا و صداقت داشتن، خیلی از مشکلات را حل می کند.

فاطمه هیشینو در خصوص انتخاب نام فاطمه برای خود نیز می گوید: وقتی مسلمان شدم با وجود اینکه خواهران و برادران دینی خوبی پیدا کردم اما در عین حال احساس کردم در دین جدید یتیم شده ام و با خودم گفتم از این به بعد حضرت محمد صلوات الله علیه پدر معنوی من است و اسم دختر ایشان را برای خودم انتخاب کردم و بعد که این حدیث را از پیامبر خواندم که فرمودند: «من و علی پدر این امت هستیم» حس من برای داشتن نام فاطمه زیباتر و عمیق تر شد.

وی از نحوه انتخاب چادر برای حجاب خود سخن گفت و توضیح داد: وقتی به ایران آمدم با چادر آشنایی نداشتم و مانتویی بودم ولی وقتی برای اولین بار به زیارت امام رضا علیه السلام رفتم با چادر رفتم و برای ادای احترام بیرون از حرم نیز چادر مشکی را از سرم بیرون نیاوردم.

هیشینو با اشاره به اینکه نگه داشتن چادر روی سر برایم سخت بود و نتوانستم راه برم ولی احساس خوبی از آرامش و سربلندی داشتم که این احساس خوب را قبلا تجربه نکرده بودم. حالا من عاشق چادرم هستم و این را پرچم دینم می دانم و با افتخار می گویم چادر سرچشمه سربلندی من است.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

تفکیک جنسیت در دانشگاههای کانادا بنا به خواسته دانشجویان مسل

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه مارس 30, 2016 2:34 pm

تفکیک جنسیت در دانشگاههای کانادا بنا به خواسته دانشجویان مسلمان


دانشگاه "ریجینا" کانادا بر اساس درخواست دانشجویان مسلمان، با طرح تفکیک جنسیت کلاسها موافقت کرد.

به گزارش "شیعه نیوز"، یکی از دانشگاههای کانادا بنا به تقاضای دانشجویان مسلمان با اجرای تفکیک جنسیت در کلاسها موافقت کرد، و این درخواست دانشجویان مسلمان با موافقت اساتید و کادر اداری دانشگاه"ریجینا"، مواجه شد.

"توماس تچیس" رئیس دانشگاه ریجینا کانادا به اجرایی شدن تفکیک جنسیت در دیگر دانشگاههای کانادا اعتراف کرد؛ و گفت که دانشگاهها این اقدام خود را آشکارا نکرده اند.
تچیس در ادامه سخنان خود با روزنامه "الحیاة" گفت که خواسته دانشجویان و اقدام دانشگاه به جدا برگزار کرن کلاسها، تجاوز به قوانین دانشگاهها محسوب نمی شود؛ همچنین وی آمادگی خود را برای حل هر قضیه و مسأله ای که با حقوق بشر منافات نداشته باشد، اعلان کرد.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

ماجرای تاسیس جامعه اسلامی جزیره هوکایدو در ژاپن

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه آپريل 28, 2016 8:38 am

ماجرای تاسیس جامعه اسلامی جزیره هوکایدو در ژاپن


به گزارش «شیعه نیوز»، مسجد ساپورو، در مرکز استاد هوکایدو ژاپن محل تجمع اعضای جامعه اسلامی جزیره هوکایدو است. هدف از تشکیل این مرکز ایجاد اتحاد و رابطه میان مسلمانان ژاپن بوده است.

* تاریخچه تاسیس جامعه اسلامی هوکایدو

جامعه اسلامی هوکایدو در ژاپن در 13 سپتامبر 1992 رسما تاسیس شد. این در حالی بود که آغاز فعالیت این اجتماع اسلامی در ژاپن پیش از آن بوده است.

آغاز فعالیت‌های اجتماعی مسلمانان ژاپن زمانی بود که به دلیل تفاوت‌های فرهنگی میان مردم ژاپن و مسلمانان، آن‌ها قادر به یافتن مکان مناسبی برای تدفین و تشییع اسلامی یک کودک مسلمان به نام خدیجه نشدند. در آن زمان مسلمانان جامعه اسلامی هوکایدو منزوی و فاقد تجربه و حمایت کافی بودند. آن‌ها ابتدا سعی کردند خدیجه را به شهرش بفرستند تا در آنجا دفن شود ولی شرکت‌های هواپیمایی ژاپنی سرناسازگاری گذاشتند.

* تلاش ناموفق برای دفن کودک مسلمان

مسلمانان پس از تلاش فراوان بالاخره توانستند با پرداخت هزینه‌ای بالا قبری مناسب برای این دختر مسلمان پیدا کنند ولی باز هم موفق به دفن کودک مسلمان نشدند.

پس از 8 روز به لطف خدا، با یکی از برادران مسلمان ژاپنی بنام یوسف کاشیوارا آشنا شده و او هماهنگی کفن، دفن و تشییع خدیجه را انجام داد. این تجربه تلخ زخم عمیقی در قلب مسلمانان گذاشته و سبب شد تا مسلمانان ژاپنی به فکر تاسیس موسسه‌ای برای حمایت و اتحاد میان مسلمین، بدون در نظر گرفتن نژاد و ملیت آن‌ها در این سرزمین باشند.

پروژه‌های در دست اجرای جامعه اسلامی هوکایدو، نوسازی و توسعه مسجد ساپورو، همچنین ساخت قبرستان مسلمانان است.

* فعالیت‌های جامعه اسلامی هوکایدو

از فعالیت های این مرکز دینی می توان به برگزاری کلاس‌های آموزشی مانند فقه اسلامی، کلاس‌های قرائت قرآن و تجوید برای کودکان، برگزاری نمازهای یومیه و نماز جمعه واعمال دینی در ماه مبارک رمضان اشاره کرد.

* آشنایی با جزیره هوکایدو در ژاپن

هوکایدو دومین جزیره بزرگ کشور ژاپن است در ناحیه دریای شمالی است و در شمالی‌ترین بخش ژاپن قرار داشته و تنگه تسوگارو آن را از جزیره هونشو جدا می‌سازد. هوکایدو با یک تونل زیرآبی به نام تونل سیکان با هونشو پیوند دارد. بزرگترین شهر هوکایدو که مرکز استان هوکایدو نیز هست شهر ساپورو نام دارد.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

قبليبعدي

بازگشت به برای آئین اعلی


cron
Aelaa.Net