استقامت براى راه اعلى

مديران انجمن: najm134, najm134, najm134

عکس تاریخی: اقامه‌ی نماز سربازان ارتش فرانسه در اسارت‌گاه آل

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه مه 07, 2018 4:29 pm

عکس تاریخی: اقامه‌ی نماز سربازان ارتش فرانسه در اسارت‌گاه آلمانی‌ها، ۱۹۴۰


شفقنا- تصویر زیر که در ۲۵ ژوئیه سال ۱۹۴۰ و در یکی از اسارت‌گاه‌های آلمان نازی به ثبت رسیده است، چندی از سربازان مسلمان یکی از هنگ‌های مستعمراتی فرانسه را نشان می‌دهد که در یوغ سربازان آلمانی مشغول نماز هستند.
Image
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

رئيس اتحاديه دانشجویي دانشگاه سوربن كه فرانسوی مسلمان و با ح

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه مه 29, 2018 1:29 am

رئيس اتحاديه دانشجویي دانشگاه سوربن كه فرانسوی مسلمان و با حجاب است



مریم پوجتو بعد از ظاهر شدن در تلویزیون با حجاب اسلامی در شبکه‌های اجتماعی مورد آزار و اذیت قرار گرفت

Image
حق نشر عکسGETTY IMAGES
مریم پوجتو بعد از ظاهر شدن در تلویزیون با حجاب اسلامی در شبکه‌های اجتماعی مورد آزار و اذیت قرار گرفت

رئیس یک اتحادیه دانشجویی در فرانسه که از سوی چند مقام فرانسوی متهم به استفاده از روسری برای منافع سیاسی شده بود، در واکنش به این ادعاها آن را "رقت‌انگیز" خوانده است.

وزیر کشور فرانسه شخصا از مریم پوجتو که مسلمان هست، به خاطر ظاهر شدن با روسری در یک مصاحبه تلویزیونی انتقاد کرد.

این دانشجو در مصاحبه با خبرگزاری بازفید گفت: "این اعتقاد من است...[حجاب] من عملکردی سیاسی ندارد."

خانم پوجتو که ۱۹ سال دارد، رئیس اتحادیه دانشجویی دانشگاه سوربن پاریس است.

او در مستندی در حالی که حجاب پوشیده بود ظاهر شد و درباره اعتراض‌های دانشجویی علیه اصلاحات رئیس ‌جمهوری فرانسه در زمینه آموزش حرف زد.

مارلین شیاپا، وزیر برابری فرانسه، گفته است که این کار او "نوعی از ترویج اسلام سیاسی" است. خانم شیاپا افزوده که اتحادیه ملی دانشجویان فرانسه "باید به ما به طور روشن و منسجم بگوید که چه ارزش‌هایی را می‌خواهد ترویج دهد".

در همین حال جرارد کولومپ، وزیر کشور فرانسه، می‌گوید که ظاهر شدن خانم پوگوتو با حجاب "عمل تحریک‌آمیز" بوده و او آن را "تکان دهنده" یافته است.

پوشش روسری اسلامی در سال ۲۰۰۴ در مدرسه‌ها و برخی مکان‌های عمومی در فرانسه ممنوع شد، اما پوشیدن آن در دانشگاه‌های این کشور ممنوعیت قانونی ندارد.

Image
پوشیدن حجاب در مدارس فرانسه ممنوع است ولی دانشجویان در دانشگاه‌ها می‌توانند حجاب بپوشند

خانم پوجتو در مصاحبه‌ای با سایت بازفید گفته است که گفته‌های مقام‌های سیاسی پس از ظاهر شدن او در تلویزیون "خیلی زشت" بوده است.

او گفته است شنیدن چنین اظهاراتی از سوی وزیر کشور "رقت انگیز" بوده است.

دانشجویان از ماه مارس به این طرف به برنامه‌ای اعتراض می‌کنند که طی آن قرار است برای پذیرش در دانشگاه‌های دولتی معیارهایی تعیین شود. در حال حاضر راه یابی دانش‌آموزانی که از مدرسه فارغ می‌شوند، به یکی از دانشگاه‌های دولتی تضمین شده است.

خانم پوجتو همچنین در شبکه‌های اجتماعی مورد آزار و اذیت قرار گرفته و گفته‌ که "پیام‌های نفرت‌آمیز" دریافته کرده است.

اتحادیه دانشجویان گفته است که خانم پوجتو قربانی "نفرت نژادپرستانه، جنسیت‌گرایانه و اسلام‌هراسانه" بوده است.

فرانسه با حدود پنج میلیون مسلمان، بزرگ‌ترین اقلیت مسلمان را در اروپای غربی دارد.

پارلمان فرانسه در سال ۲۰۰۴ میلادی با اکثریت قاطع به کاربردن نمادهای مذهبی در مدارس را ممنوع کرد و بدین ترتیب حجاب اسلامی که نمادی از مذهب به شمار می رود در مدارس این کشور ممنوع شد.

این اقدام با اعتراض های زیادی در جامعه مسلمانان فرانسه مواجه شده بود.

فرانسه همچنین در سال ۲۰۱۱ استفاده از نقاب و برقع در اماکن عمومی را ممنوع اعلام کرد و به این ترتیب نخستین کشور اروپایی شد که چنین ممنوعیتی را وضع می‌کند.

بنظر مي رسد آنچه حكومت فرانسه را به واكنش واداشته و سبب شده نقاب از چهره بردارد و دموكراسي و آزادي زنان را قي كند!!!!

موقعيت خاص اين بانو با استقامت مي باشد

1- وي فرانسوي الاصل است

2- جزو طبقه تحصيلات عالي كشور فرانسه و مهمترين مركز علمي فرانسه و اروپا يعني دانشگاه سوربن است

3- بلكه رئيس اتحاديه دانشجويي آنجاست

4- و ضمنا مسلمان است

5- وبا حجاب و در تلويزيون هم بدان افتخار كرده است

اين موقعيت و رويكرد وي سبب شده تا

كليه تبليغات توخالي غربيها

1- براجباري بودن

2- و تحقير زنان بوسيله حجاب

3- و اينكه مال محيطهاى بسته يا سطح پايين است

را يكجا ابطال كند!!!

خداوند حفظش كند و بر استقامت و هدايتش بيافزايد
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

دختر مسلمان بلژیکی به‌خاطر حجاب از کارآموزی محروم شد

پستتوسط najm134 » يکشنبه آگوست 19, 2018 5:58 pm

دختر مسلمان بلژیکی به‌خاطر حجاب از کارآموزی محروم شد



مقامات یکی از شهرداری‌های بلژیک به یک دختر مسلمان بلژیکی گفته‌اند که در صورت کنار گذاشتن حجاب، به وی اجازه کارآموزی می دهند؛ وی اما این پیشنهاد را قبول نکرده و گفته که حجابش در اولویت است.

Image
به گزارش مشرق، در ادامه رفتارهای تبعیض‌آمیز با مسلمانان در غرب، این بار یک شهروند مسلمان بلژیکی به خاطر داشتن روسری، از کارآموزی در یک مرکز نگهداری سالمندان محروم شد.

«بتول باسلیک» که اجدادش از ترکیه‌ای‌های مهاجر بوده‌اند، فارغ‌التحصیل رشته مددکاری اجتماعی است و قصد داشت برای گذراندن دوره کارآموزی خود در یک مرکز نگهداری سالمندان مشغول شود که به دلیل داشتن حجاب، با مخالفت مسئولان مرکز روبرو شد.

بتول باسلیک که متولد و بزرگ‌شده بلژیک است، اخیراً برای ادامه تحصیلات خود در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه «ورژ» بلژیک پذیرفته شده است.

این شهروند مسلمان بلژیکی به خبرگزاری آناتولی گفته که برای کسب تجربه در زمینه فعالیت‌های مرتبط با رشته تحصیلی خود به یکی از مراکز نگهداری سالمندان در استان «لیمبورگ» رفته و در آنجا متوجه شده که حجابش مانعی است برای کارآموزی در این مرکز.

بتول باسلیک گفته: «خانمی که از من مصاحبه می‌کرد، گفت که باید از شهرداری استعلام کند تا ببینید که آیا روسری من مشکلی دارد یا نه.»

آن‌طور که این دختر جوان مسلمان گفته، شهرداری به استعلام این مرکز نگهداری سالمندان پاسخ می‌دهد و می‌گوید «اگر من روسری داشته باشم، به کار گرفته نمی‌شوم اما اگر روسری خود را بردارم، خواهم توانست (در این مرکز کارآموزی کنم).»

بتول باسلیک در پاسخ به مسئولان مرکز نگهداری سالمندان و مقامات شهرداری لیمبورگ می‌گوید «من اعتقادات مذهبی خود را کنار نمی‌گذارم و روسری از سر برنمی‌دارم.» این دختر جوان به دلیل همین اصرار بر اعتقادات خود، در این مرکز پذیرفته نمی‌شود.

بتول باسلیک با زبان و معیارهای مورد ادعای خود اروپایی‌ها به ارزیابی این ماجرا پرداخته و گفته: «من فقط می‌خواهم که حقوقی همپای دیگر شهروندان بلژیکی داشته باشم. اگر یک کشور اروپایی از آزادی دم می‌زند، همه باید حقوق یکسانی داشته باشند.»
بتول باسلیک
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

وخامت حال بیش از پیش شیخ زکزاکی

پستتوسط najm134 » پنج شنبه آگوست 15, 2019 11:39 pm

وخامت حال بیش از پیش شیخ زکزاکی


آزمایش‌های تازه از شیخ ابراهیم زکزاکی رهبر جنبش اسلامی نیجریه نشان می‌دهد میزان مواد سمی در خون وی بالاتر از مقداری است که پیش از این برآورد شده بود.

Image
آزمایش‌های جدید از شیخ زکزاکی نشان داده است میزان آلودگی خون وی به مواد سمی بسیار بیشتر از برآوردهایی است که چند روز قبل اعلام شد.
Image
اکنون پزشکان می‌گویند میزان سرب در خون شیخ زکزاکی ۲۵ درصد بیشتر از آزمایش قبلی و ۴۵ برابر حد مجاز است. پزشکان همچنین در نمونه‌های گرفته شده از وی دریافتند میزان کادمیم موجود در بدن وی به حد نگران کننده‌ای رسیده است. مسمومیت با این فلز، به شش‌، دستگاه گوارش، استخوان‌ها و کلیه‌ها آسیب می‌زند؛ گفته می‌شود این آلودگی ناشی از باقی ماندن گلوله در بدن وی است.

این یافته‌های جدید حاصل بررسی دقیق‌تر نتایج آزمایش‌هایی است که یک تیم پزشکی توانستند سه ماه قبل در نیجریه از شیخ زکزاکی و همسرش بگیرند.

همچنین آزمایش‌های دیگری که دکتر «سهیل حسن» از مرکز پزشکی چلسی انجام داد نشان می‌دهد شیخ زکزاکی به اختلال استرس پس از حادثه (PTSD) دچار است که درمان آن نیازمند خارج‌شدن فوری وی اززندان است.

شیخ زکزاکی پس از آنکه درحمله نیروهای دولت نیجریه در سال ۲۰۱۵، چهار گلوله به بدن وی اصابت کرد، بینایی یک چشم خود را از دست داد و یکی از دست‌های وی نیز از کار افتاده است.

منبع: شبستان
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

اولين جمعه ماه مبارك رمضان امسال در بيت المقدس و مسجدالأقصى

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه جولاي 07, 2021 4:14 pm

گزارش اولين جمعه ماه مبارك رمضان امسال در بيت المقدس و مسجدالأقصى


هفتاد هزار نفر در نماز جمعه قدس شريف شركت كردند
از قدس شرقى و شهرها و روستاهاى كرانه باختري و ساير شهرهاى فلسطين آمده بودند
دولت اسرائيل بيش از بنجاه درصد جمعيت كشور را واكسن زده است كه جزو آنها فلسطينيان هم هستند
و دولت اسرائيل ده هزار مجوز براى كسانى كه واكسن زده بودند جهت شركت در نماز قدس صادر كرده است


Image
نماز جمعه اولين در ماه رمضان امسال

Image
كنترل مجوزها در وروديهاى مسجدالاقصى
Image
Image
Image
Image


آنها كه از شهرهاى ديكر آمده و بخاطر مجوز نداشتن بركردانده شدند
اينجا بيرون ديوار قدس شرقي است

خداوند مردم مؤمن فلسطين را
كه در شرايط سخت صهيونيستي و كرونايي از راههاى دور و نزديك خود را به قدس شريف رسانده و در آن اقامه نماز و تلاوت و دعا نمودند؛ از شر دشمنان و آفات محفوظ فرموده و امنيت و آسودگى و سلامت همراه با هدايت و معرفت نصيبشان فرمايد
و ما معتقدان به انبياء واوصياء الهى عليهم السلام را به زيارت مشاهد معظمه و اماكن متبركه فلسطين
در كمال امنيت و عافيت و عزت نائل بفرمايد
آمين رب العالمين
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

استقامت براى راه اعلى

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه اکتبر 11, 2021 11:19 pm

نیروهای هوایی سوریه توانستند حملات هوایی موشکی اسرائیل به دمشق (منطقه حرم حضرت زينب) را دفع نمایند.


https://ir.sputniknews.com/near_east/202107268089379
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

استقامت براى راه اعلى

پستتوسط najm137 » يکشنبه مارس 20, 2022 12:26 pm

عزاداراي شيعيان بحرين عليرغم منع و هجوم هاى جنايتكاران آل خليفه


تصوير

شفقناافغانستان-مردم بحرین نیز همانند دیگر شیعیان در سراسر جهان با وجود همه گیری کرونا و ضمن رعایت پروتکل های بهداشتی، مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام را برگزار می کنند.
به گزارش سرویس ترجمه شفقنا، در حالی که رژیم آل خلیفه مساجد و حسینیه ها را به روی شیعیان بسته، آنها در خیابان ها و فضای باز اقدام به عزاداری کردند.
این در حالی است که رژیم آل خلیفه برگزاری عزاداری امام حسین علیه السلام را به بهانه همه گیری ویروس کرونا ممنوع کرده است.

تصوير

تصوير

تصوير

تصوير

حوزه/ هزاران نفر از شیعیان بحرین به مناسبت ماه محرم، ده ها موکب و هیئت های عزاداری در مناطق مختلف و روستا های این کشور برپا کردند.
به گزارش گروه ترجمه خبرگزاری «حوزه»، هزاران نفر از شیعیان بحرین به مناسبت ماه محرم، ده ها موکب و هیئت های عزاداری در مناطق مختلف و روستا های بحرین برپا کردند.
خیمه ها و هیئت های عزادارای مطابق دستور العمل های بهداشتی و رعایت فاصله گذاری اجتماعی از عزاداران استقبال می کند و فضای بزرگی از اطراف خیمه های عزا مفروش شده و در هیئت های بحرین که شمار آن به ۶۲۲ عدد می رسد، صد ها نفر حضور دارند.
با وجود اینکه مقامات بحرینی برگزاری مراسم عزاداری حتی با رعایت فاصله گذاری اجتماعی و توصیه های بهداشتی را ممنوع کرده، هیئت هایی در شهرک های جزیره و ستره بیرون آمدند.
بحرینی ها خیابان های مناطق مختلف بحرین و روستاهای آن را برای برگزاری عزاداری مفروش کردند.
در همین حال مقامات بحرینی در تماس با مسئولین هیئت های حسینی آنان را به سه سال زندان و جریمه ۱۵ هزار دیناری تهدید کرده اند.

تصوير

تصوير

تصوير

تصوير

تصوير

تصوير

تصوير

لینک اخبار:

https://af.shafaqna.com/FA/394500

https://www.hawzahnews.com/news/915665

دسته هاى عزاداري طولاني
https://www.mashreghnews.ir/news/1111792

عزاداري بحرينيها به فارسي
https://akharinkhabar.ir/interestings/8118016

مواكب بحريني
https://www.mashreghnews.ir/news/1259702
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

استقامت براى راه اعلى

پستتوسط najm137 » پنج شنبه آگوست 18, 2022 2:18 am

استقامت مرحوم آيت الله سيد ميرعلی احمد حجت كابلی در رسميت مراسم شيعيان در افغانستان


توسط طاغوت صدسال قبل افغانستان عبدالرحمان خان(لعنه الله) پدر و عمو و جد شان را در دوسالگی ايشان شهيد كرده و در 12 سالگی به حوزه مشهد و بعد چند سال به حوزه هاى قم و نجف رفت و تحصيل كرد شرح مجاهدتهاى ايشان براى رسميت برنامه هاى شيعيان را در اينجا بخوانيد.

تصوير

زندگینامه زعیم فقید شیعیان افغانستان حضرت آیت الله العظمی میر علی احمد حجت ره

حضرت آیت الله العظمی آقای سید احمد کابلی مشهور به میر علی احمد حجت (رضوان الله تعالی علیه) در حدود سال های ۱۳۰۷ یا ۱۳۰۸ هجری قمری مطابق با ۱۲۶۸ یا ۱۲۶۹ هجری شمسی در یک خانواده ی متدین و مذهبی در کابل دیده به جهان گشود. ایشان دارای دو برادر و دو خواهر بودند که برادر بزرگ معظم له عالم شهیر و شاعر توانا مرحوم علامه آقای بلبل (رح) و برادر کوچک ایشان مرحوم آیت الله آقای شریعت (قده) می باشند که هر دو قبل از مرحوم آیت الله حجت دار فانی را وداع گفته و به سرای آخرت شتافتند.

نسب ایشان به سید حسن آقا که مرقد مطهرش در گردیز زیارتگاه خاص و عام است رسیده و سپس از طریق حضرت ابراهیم مرتضی به امام همام حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام منتهی می شود.

او در شرایطی که شیعیان کابل در تقیه زندگی می‌کردند، برای خارج کردن آنها از انزوا تلاش کرد. برگزاری علنی نماز جماعت و مناسبت‌های شیعیان، احداث یا بازسازی چند مکان مذهبی مانند تأسیس تکیه خانه عمومی چنداول، از اقدامات حجت بود. هم‌چنین او بر وحدت مذاهب اسلامی نیز تأکید می‌کرد.

در روزگاری که مرحوم آیت الله حجت متولد شد، عبدالرحمان خان پادشاه ظالم و خونخوار به نمایندگی از طرف دولت استعمار گر انگلیس در آن سرزمین حکومت می کرد. یکی از جنایات هولناک آن سفاک دستگیری و به شهادت رسانیدن جد، پدر و عموی معظم له بود در حالی که ایشان بیش از دو سال نداشت. پس از آن هم تمام مایملک و دار و ندار آن ها را تاراج نموده و به غارت بردند.

زندگی:

میر علی‌احمد حجت، در ۱۲۶۸ش در شهر کابل به دنیا آمد. پدرش سید گل شاه، روحانی و از سادات شهر گردیز، مرکز ولایت پکتیا و مادرش از قوم قزلباش بود. او در حالی که دو یا سه سال بیشتر نداشت، پدر، عمو و جد خود را در جریان اجرای سیاست‌های ضدشیعی عبدالرحمان (حک:۱۲۸۰-۱۲۵۹ش)امیر افغانستان از دست داد. آیت الله حجت کابلی، سرانجام ۱۲ اردیبهشت ۱۳۵۳ش در ۸۴ سالگی درگذشت و در زیارتگاه سخی دفن شد. در مراسم تشییع او، نماینده محمد ظاهر، شاه وقت افغانستان و تعدادی از علمای اهل سنت نیز حضور داشتند. ادارات دولتی به صورت نیمه‌تعطیل درآمدند و مغازه‌های مسیر تشییع تعطیل شد. سید محسن حجت، از علمای شیعه افغانستان از فرزندان او است.

۲- حرکت به سوی مشهد مقدس برای تحصیل

برادر بزرگ آیت الله حجت، مرحوم علامه آقای بلبل ، چون در زمان شهادت پدر بیش از پانزده سال داشت برای این که از شر حکومت عبد الرحمان خانی در امان بماند مخفیانه روانه مشهد مقدس شده مشغول تحصیل علوم دینی گردید و پس از گذشت ده سال و فوت عبد الرحمان خان به کابل مراجعت نموده، دو برادر خویش را در حالی که مرحوم آیت الله حجت دوازده و مرحوم آیت الله شریعت ده سال بیشتر نداشتند با خود به طرف مشهد مقدس حرکت داد.

مرحوم آیت الله العظمی آقای حجت در حوزه ی علمیه ی مشهد از ابتدای علوم متداوله در حوزه شروع نموده و ده سال تمام آن چنان کوشا و جدی به درس و تحصیل خویش ادامه داد که در اندک زمان جزء افراد سرشناس آن حوزه ی مقدسه گردید طوری که خود نیز حوزه ی درسی تشکیل داده شاگردانی تربیت نمود.

میر علی‌احمد حجت در ۱۲ سالگی به خواست برادر بزرگ خود سید محمدکاظم، به مشهد رفت و تحصیل علوم دینی را آغاز کرد. او در مدرسه ابدال خان، کنار مقبره پیر پالان‌دوز اقامت گزید و در حوزه علمیه مشهد با مشقت و تنگدستی به تحصیل علوم اسلامی و شیعی پرداخت.

۳- حرکت به سوی قم و نجف اشرف برای ادامه ی تحصیل

حجت کابلی در سال ۱۳۰۰ش به همراه برادر کوچکترش سید جلال شریعت، روانه شهر قم شد و در مدرسه دارالشفاء اقامت کرد و ۳ سال به تحصیل پرداخت. آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی، به گفته برخی منابع، از استادان او در قم بوده است. آیت الله حجت و برادرش شریعت[ از مشهد به قم رفتند و] پس از مدتی تحصیل در قم تصمیم به رفتن به نجف اشرف که در آن زمان بزرگترین حوزه ی علمیه در جهان تشیع بود گرفتند. میر علی در سال ۱۳۰۴ش به حوزه علمیه نجف رفت و در یکی از مدارس آیت الله سید کاظم یزدی ساکن شدند مرحوم آیت الله حجت پس از تشرف به نجف اشرف بدون معطلی مشغول به تحصیل شده و در مدت نزدیک به ده سال اقامت درآن مکان مقدس، از محضر علمای بزرگی چون مرحوم آیت الله العظمی سید ابو الحسن اصفهانی که در آن زمان مرجع علی الاطلاق جهان تشیع بود و مرحوم آیت الله العظمی میرزا محمد حسین نائینی و مرحوم آیت الله العظمی شیخ ضیاء الدین عراقی استفاده شایانی نموده در کسب فیوضات علمی و اخلاقی آن چنان جدی و پرتلاش بود که از طرف آن اساتید بزرگ وعلمای عظیم الشأن مفتخر به اخذ اجازه نامه های اجتهاد گردید.(حجت کابلی سرانجام از سید ابوالحسن اصفهانی و آقا ضیاء عراقی اجازه اجتهاد دریافت کرد)

درنجف اشرف هم ضمن تحصیل و تشرف خدمت علمای بزرگ آن زمان، خود معظم له نیز کتاب های متداوله در اصول و فقه و فلسفه و کلام را تدریس می نمود و چون بیان زیبا و تسلط کامل داشت در اندک زمانی مشهور بین طلاب شده مورد استقبال آنان قرار گرفت.

۴- تصمیم عودت به وطن

مرحوم آیت الله حجت پس از اتمام تحصیل و رسیدن به مقام عالی و رفیع اجتهاد تصمیم گرفت به وطن برگردد تا برای نجات مذهب و پیاده شدن احکام آن خدمت نموده دین خود را نسبت به اسلام و تشیع ادا نماید. سید حجت در سال ۱۳۰۷ش به افغانستان بازگشت و در کابل اقامت کرد.

در موقع ورود به کابل، ابتدا از طرف اقوام نزدیک و عده ای از مؤمنین که با مرحوم علامه آقای بلبل آشنایی داشتند مورد استقبال قرار گرفت. بعد از مدتی استراحت، در یکی از حسینیه های خصوصی که در محله شیعه نشین چنداول واقع بود و در خفا و با بستن درب های محله در شب مجلس دایر می شد مشغول به ارشاد و سخنرانی شد. علت این مخفی کاری آن بود که برگزاری مجالس عزاداری و سینه زنی و بلکه اساساً جایی را به نام حسینیه یاد کردن از نظر قدرت حاکمه ی وقت و متعصبان نادانی که حقیقت اسلام را درک نکرده بودند شرک و بت پرستی به حساب می آمد و بالاتر آن که شیعیان را به خاطر این که مسجدی نداشتند تا به رسم شیعی نماز بخوانند منکر جماعت و چون درخفا و تقیه نماز را بر پا می داشتند تارک الصلاه می دانستند. حتی از نظر دولت وقت و مزدوران او ملت تشیع عبارت بودند از یک عده مردمان بی دینی که پیغمبری پیغمبر خاتم را قبول نداشته معتقد به نبوت حضرت علی علیه السلام هستند، و چون به مهر تربت کربلا سجده می کنند، خدای واحد و یکتا را قبول ندارند. معظم له در همچه عصر و زمانی از نجف اشرف به کابل آمده و اراده داشت شیعیان را از این وضع نجات بدهد، در صورتی که تنهای تنها بود و خیلی از مردم نیز او را از این راه باز می داشتند، اما او با اتکا به خدا و توسل به اهل بیت عصمت و طهارت تصمیم خودش را گرفته بود و باید آن را عملی می کرد.

۵- احداث تکیه خانه عمومی چنداول و ترمیم و توسعه ی مسجد شهید قاضی شهاب

آیت الله حجت پس از تصمیم برای احداث مرکز، منزلی را که نسبتاً وسیع بود، خریداری نمودند. سپس آن مکان را به نام تکیه خانه ی عمومی نامگذاری و اعلام نمودند. ضمناً باید گفته شود که تکیه خانه ی عمومی گرچه به نام حسینیه بود، اما تنها برای اقامه ی عزاداری نبود بلکه در ضمن حسینیه بودن مسجد هم بود و بر علاوه مسجد مدرسه بود و در یک کلام آنچه در آن عصر مسلمانان شیعه لازم داشتند در آنجا به دست می آمد، خلاصه که حسینیه ی به تمام معنی حسینیه بود.

در کنار حسینیه نیز مسجد کوچک وجود داشت که به نام مسجد قاضی شهاب یاد می شد. معظم له آن مسجد را نیز تصرف نموده و خرابی های آن را ترمیم و در آن برای اولین بار در تاریخ تشیع افغانستان نماز جماعت با دست باز به طور علنی برگزار گردید. ولی مشکل این بود که کسی حاضر نمی شد پشت بام مسجد رفته اذان را به طریق مکتب تشیع بلند و جلی بر زبان جاری کند بنابراین خود ایشان صبح ها پشت بام مسجد رفته به گفتن اذان مشغول می شد. بالاخره موذنی پیدا شد که بدون ترس و خوف اذان بگوید، و او مرحوم حاجی قربان معروف به حاجی بلا بود که خدای متعال او را با موالیانش محشور بگرداند.

۶- تعمیر زیارت سخی و برپایی علنی مراسم شیعی در آن مکان

پس از توسعه و تعمیر مسجد قاضی شهاب و احداث تکیه خانه ی عمومی در چنداول، لازم بود عنعنات و مراسم مذهبی شیعیان در محلی واقع شود که در برابر دید همه ی مردم باشد، تا آن ها که شیعه را به تارک الصلاه بودن و قبول نداشتن جماعت و امثال آن متهم می کردند، ببیننند و بدانند که شیعه هم نماز می خواند و هم جماعت را به نحو احسن بر پا می دارد. برای این کار بهترین جا و مکان مناسب زیارتگاه بود واقع در دامنه ی علی آباد کابل که به نام نامی امیر مومنان علی علیه السلام یاد می شد و مردم آن را زیارت سخی می نامیدند و گنبد و بارگاه کوچکی در آنجا نیز از قدیم الایام وجود داشت.

انتخاب این مکان و تصرف آن برای چند جهت بود:

۱- مکان مذکور در دامنه ی کوه آسمایی قرار داشته جای بسیار وسیع و بزرگی بود که گنجایش صدها هزار نفر را داشت.

۲- زیارتگاه بود و خواص و عوام در آن رفت و آمد داشتند.

۳- در روز نوروز عده ی کثیری از مردم اعم از شیعه و سنی آنجا برای برپایی مراسم نوروز می آمدند، ضمناً قابل ذکر است که عید نوروز در افغانستان نه به عنوان عیدی سنتی و باستانی بلکه به عنوان یکی از اعیاد مذهبی تجلیل می شود و مشهور است که این روز مصادف بوده با روز بیعت مسلمانان با امیر مومنان علی علیه السلام و رسیدن آن حضرت به خلافت. روی همین لحاظ آن روز را به نام روز تخت نشینی علی علیه السلام یاد می کنند.

۴- والی، رئیس بلدیه [= شهرداری] ، قوماندان امنیه ی ولایت کابل و عده ی کثیری از صاحب منصبان و افسران و افراد نظامی و انتظامی هم برای حفظ نظم و امنیت در آن روز، آنجا می آمدند، و این خود سبب می شد تا آن ها متوجه جمعیت نمازگذار شیعه شده بدانند که شیعیان هم برای خودشان مراسمی اسلامی و مذهبی داشته از این جهت با بقیه ی مسلمان ها فرقی ندارند و هم فکر سرکوبی ملت تشیع را از سر خود بیرون کنند.

۵- شیعیان مناطق هزاره جات که ساکن کابل بودند، برای دفن اموات خود مقبره ای در اختیار نداشتند، تصرف مکان مذکور موجب می گردید ا این مشکل آنان نیز رفع گردد و آزادانه بتوانند اموات خود را طبق آداب و سنن مذهب حقه ی جعفری به خاک بسپارند.

پس از تصرف و توسعه ی زیارتگاه باید انتظار می کشید تا نوروز فرا برسد و در آن اجتماع عظیم پرچم آزادی تشیع به اهتزاز درآید. بالاخره روز موعود فرا رسید، معظم له با توکل به خدای متعال وارد آن مکان شده، ابتدا پرچمی بسیار بلند با نداهای رسای یا علی مدد که اول از حنجره ی مرحوم حاجی محسن تکیه دار مشهور به بچه علی مدد بیرون می آمد و بعد مردم آن را تکرار می کردند بر افراشته شد. آن گاه مرحوم آیت الله حجت پیرامون شخصیت عظیم و والای امیر مومنان علی علیه السلام صحبت نموده و مطالبی چند در رابطه با حقانیت مکتب تشیع و رد اکاذیب که به شیعه نسبت داده می شد ایراد فرموده در آخر هم برای رفع مشکلات و اتحاد و اتفاق بین مسلمانان شیعه و سنی دعا نمود.

پس از دعا درچند جا اعلام شد مردم وضو بگیرند چون نماز ظهر و عصر در همین مکان به جماعت و به امامت حضرت آیت الله العظمی حجت اقامه می گردد. موذن شجاع و نترس مسجد قاضی شهاب مرحوم حاجی بلا، صدایش به گفتن اذان بلند شده بدون ترس هراس بعد از گفتن اشهد ان محمداً رسول الله جمله ی زیبای اشهد ان علیاً ولی الله را بر زبان جاری نمود. ده ها صف که طول هر کدام از صفوف بیشتر از صد متر را در بر می گرفت، پشت سرهم قرار گرفت، مهر های تربت گذاشته شد و نماز با دست باز به طور آشکارا و علنی بر پا گردید.

اثر این قضیه به حدی بود که حتی شاه محمود خان صدر اعظم وقت افغانستان گفته بود میر علی احمد آقا با این کار پرچم مذهب امام صادق را بر افراشت و اگر می دانستیم که کار به اینجا منتهی می شود از اول ممانعت می کردیم. این مراسم از آن روز تا آخرین سال حیات معظم له توسط خود ایشان و بعد هم تا زمان کودتای مزدوران روسی توسط فرزندان ایشان هر ساله برگزار می گردید.

ناگفته نماند که مرحوم آیت الله حجت بسیار مصرّ بود که شیعیان اکثراً در برابر چشمان برادران سنی وضو بگیرند و حتی نماز را هم گاهی در کنار رودخانه ی واقع در مرکز کابل بخوانند، تا اثبات کنند که آن ها اهل وضو و نماز بود و از این جهت فرقی با دیگر مسلمانان ندارند.

۷- برنامه های تبلیغی و تدریسی مرحوم آیت الله حجت

الف_ برنامه های تبلیغی

قبلاً متذکر شدیم که شیعیان افغانی پیش از آمدن مرحوم معظم له به کابل دارای حسینیه های مخفی بودند و معمولاً شب ها بعد از بسته شدن درب های محل های شیعه نشین مجالس سخنرانی، عزاداری و سینه زنی بر پا می کردند. اکثریت کسانی که در آن ایام در این مجالس برای شرکت کنندگان سخنرانی نموده و روضه می خواندند، از اسلام و حقایق آن و همچنین از مسایل و احکام شرعی بی خبر بوده مطالبی که روی منابر می گفتند، شامل یک سلسله از مسایل تحریف شده ای می شد که از سال ها پیش دهن به دهن گفته شده و به آن ها رسیده بود یا از کتب غیر موثق و فاقد اعتبار برداشت و به دیگران عرضه می گردید. به طور کلی می توان ادعا کرد که خیلی مطالب باطله در آن روزگار رنگ مذهب به خود گرفته و خیلی از حقایق جزء اباطیل به حساب می آمد.

روی همین جهت معظم له ، در منابر و مجالس که دایر می شد بیشتر بحث از مسایل اصلی و اساسی مذهب نموده عقاید و معتقدات شیعی را با بیان ساده و شیوا برای مردم بیان می نمود، تا پس از سال ها رنج و تلاش و تحمل زحمات طاقت فرسا و جانکاه موفق شد چهره ی واقعی مذهب حقه ی جعفری را نمایانده مطالب غیر صحیح را از صحیح جدا نماید.

بر همین اساس است که به صراحت می توان ادعا کرد، مرحوم آیت الله العظمی حجت نه تنها یک فقیه، مجتهد، سخنران بیدار کننده و منجی شیعیان بلکه مجدد مذهب آنان در قرن چهاردهم هجری بوده است. معظم له برای این که بیشتر بتواند در این راه موفق باشد بر علاوه سخنرانی درس هایی از اصول عقاید، تفسیر و احکام را به زبان ساده برای جمعی از مومنین دایر نمود، تا آن ها را از نظر فکری و عقیدتی مسلح کند که بتوانند به خوبی از عهده ی اثبات حقانیت مذهب خویش در مواقع بحث و مناظره برآیند.

یکی دیگر از برنامه های تبلیغی مرحوم آیت الله حجت مسأله ی تزکیه و خودسازی بود که با بیان آیات الهی، مسایل عالم برزخ و معاد مومنان را تشویق و ترغیب به سوی انجام اعمال واجبه بلکه مستحبات و دوری از محرمات و حتی مکروهات می نمود، و این بحث ها آن چنان اثری در روحیه ی مردم گذاشته بود که حتی برای خواندن نماز شب صفوفی در مسجد قاضی شهاب تشکیل می شد تا چه رسد به نمازهای یومیه که اگر کسی دیرتر می رسید جایی برای نشستن در صفوف نماز پیدا نمی کرد و تا هنوز هم مرسوم مسجد قاضی شهاب بر اینست که باید نوافل یومیه مرتب خوانده شده بعد از نماز های واجب هم تعقیبات آن به جا آورده شود.

در حسینیه از منبر رفتن کسانی که هنوز کاملاً بر خود مسلط نشده بودند ممانعت می کرد، وقتی علت را جویا می شدند، می فرمود اگر آمر به معروف و ناهی از منکر خود عامل به آنچه می گوید نباشد دیگران را نیز به گمراهی می کشاند حتی به فرزند عزیز و بزرگوارش مرحوم حجه الاسلام آقا ضیا حجت با این که به سن ۲۵ سالگی رسیده و مهذب به اخلاق اسلامی و تحت تربیت کامل ایشان بود علی رغم اصرار عده ای از دوستان اجازه ی سخنرانی نمی داد بلکه می فرمود فقط یک مختصر روضه بخواند و بس.

ب_ برنامه های تدریسی

در این قسمت نیز مشکلات زیادی سر راه ایشان بود، چه در آن زمان معظم له بودجه ای برای ساختن مدرسه و دادن شهریه که نداشت هیچ، طلبه ای هم نبود تا از ایشان کسب فیض نماید، لذا در صدد تشویق عده ای برآمد تا فرزندان خویش را برای تحصیل علوم دینی نزد ایشان بفرستند و برای آن ها هم از اول صرف و نحو درس را شروع نمود.

آیت الله حجت برای تربیت شاگردان بیشتر دو سال متوالی و در هر سال شش ماه به بهسود که یکی از مناطق شیعه نشین افغانستان است و تا کابل مسافت چندانی ندارد سفر نموده مشغول تدریس کسانی شد که می خواستند طلبه و اهل علم باشند.

در تدریس بیانی شیوا و رسا داشت و همین باعث می شد تا طلاب با اشتیاق تمام پای درس ایشان نشسته و استفاده کنند، حتی عده ای از طلاب اهل تسنن با این که از نظر داشتن استاد در غنا و بی نیازی بودند نزد ایشان آمده درس های صرف و نحو و کتب فقهی و حدیثی خود را در محضر معظم له تحصیل نمودند.

پس از شروع به تدریس خیلی زود آوازه ی ایشان در اقصی نقاط افغانستان به گوش عاشقان علوم اهل البیت رسیده از اطراف و اکناف مردم فرزندان خودشان را به طرف کابل گسیل داشتند تا در خدمت ایشان کسب علم و ادب نموده دوباره به اوطان خود مراجعت و مردم را هدایت نمایند. طلاب هم پس از مدتی تحصیل و کسب فیوضات علمی و اخلاقی روانه ی مناطق خود شده به تدریس و تبلیغ می پرداختند، و بار مسؤولیت معظم له را سبک تر می نمودند.

از کسانی که بعد از استفاده از محضر ایشان و قبل از سفر به نجف اشرف قادر به تدریس سطوح عالیه بود و در زادگاه خویش مدرسه دایر نموده مشغول به تدریس شد می توان آیت الله سید سرور واعظ را و همچنین آیت الله شیخ محمد علی مدرس کابلی که به طور کامل خدمت معطم له تحصیل نموده و به مقام عالی اجتهاد نائل گردید نام برد. و دیگر شاگردان ایشان نیز عبارت اند از : آیت الله شیخ محمد امین افشار که دارای مدرسه و حسینیه ی مجلل و با شکوهی در وزیر آباد کابل بود و پس از کودتای مزدوران روسی دستگیر و ناپدید شد ؛ آیت الله شیخ عزیز الله غزنوی ، آیت الله سید عبد العظیم آقای سرکاریز، آیت الله آخوند شیخ غلام رضای زریافته، آیت الله سید علی جان علم الهدی، حجت الاسلام و المسلمین سید انور شاه آقای صدر، حجت الاسلام حاجی میر آقا که در منطقه ی چهاردهی کابل مشغول به انجام وظیفه بود، حجت الاسلام سید محمد حسین مصباح ، حجت الاسلام سید محمد امان بصیر، حجت الاسلام سید عبد الحمید ناصر ، حجت الاسلام میر علی احمد عالم و عده ی کثیری غیر از نامبردگان. ضمناً اگر بخواهیم تعداد شاگردان ایشان را بدانیم باید به ذکر جمله ای از حضرت آیت الله واعظ اکتفا کنیم که در روز سوم وفات مرحوم اقا ضیا حجت فرمود تمام علمای افغانستان یا بلا واسطه یا مع الواسطه شاگرد مرحوم آیت الله حجت هستند، چه تمام علمای بعد از ایشان یا نزد خود معظم له و یا نزد شاگردان ایشان تحصیل نموده و به مدارج عالیه ای از علم و کمال رسیدند.

۸- زهد و تقوای مرحوم آیت الله العظمی حجت

معظم له در انجام فرامین الهی و برنامه های عبادی، اتیان واجبات و مستحبات، ترک محرمات و حتی مکروهات آن چنان محکم بود که قلم از بیان آن عاجز و این مختصر نیز گنجایش توصیف زهد و تقوی آن بزرگ مرد علم و عمل را ندارد. او آن چنان شوق عبادت داشت که اگر روز های متوالی روزه گرفته شب ها را تا صبح به نماز و دعا بیدار می نشست، ابداً احساس خستگی نکرده بلکه نشاط و شاداب یبیشتری در جبین مبارکش ظاهر می گردید. در تلاوت قرآن کریم چونان علاقه ای داشت که علما و مردم او را انیس القرآن لقب داده بودند و به گفته ی خود معظم له که از ۵ – ۶ سالگی قاری قرآن بوده تلاوت آن کتاب آسمانی را بر هر کار دیگر مقدم می داشت. در فواصل بین درس ها قرآن تلاوت می نمود و با تمام مشاغل و گرفتاری هایی که داشت درهفته دو قرآن و در ماه مبارک رمضان سی قرآن ختم می نمود که با محاسبه ی تقریبی که بعد از رحلت ایشان به عمل آمد، معلوم شد که در طول عمر پر برکت خویش بیش از دوازده هزار مرتبه ختم قرآن کریم نموده است. بر علاوه تلاوت قرآن و نمازهای نافله به هیچ عنوان حاضر به ترک نماز شب نبوده در سردترین شب های زمستان نیز با آب سرد وضو گرفته از ساعت ۱۲ شب به مسجد می رفت و تا طلوع فجر مشغول نماز و دعا و مناجات بود، بعد از آن نماز صبح را به جماعت به جا آورده تا طلوع آفتاب مشغول به تعقیب می شد.

آیت الله حجت مسجد را بیش از هر جای دیگر دوست می داشت، لذا اکثر اوقات ایشان در روز و شب در مسجد سپری می شد حتی اگر کسی هم برای سؤال و مسأله می آمد و یا برای ملاقات با ایشان باز آن مرحوم را در مسجد زیارت می نمود، اگر گاهی به ایشان گفته می شد که یک مقدار استراحت کنند، این روایت را قرائت می فرمود: من کان بیته مسجد و کتابه قرآن وجبت له الجنه.

به غیر از روزه ی ماه مبارک رمضان از هر ماه سه روز اول و آخر و وسط آن را روزه دار بود، هم چنین ایامی که روزه آن مستحب است مثل نیمه ی شعبان و عید سعید غدیر و غیره را روزه می گرفت. بلکه تا قبل از آن که ضعف و کهولت بر ایشان اثر بگذارد، رجب و شعبان را از اول تا آخر روزه گرفته دیگران را نیز به این کار امر می نمود. شب ها هم عادتش این بود که بعد از نماز مغرب و عشا سوره های الرحمن و واقعه، ملک و چند سوره ی دیگر را خوانده بعد شام صرف نماید.

در خوراک و پوشاک نیز کاملاً تقوا و زهد را رعایت فرموده هیچ گاه حاضر به پوشیدن لباس های قیمتی و صرف نمودن خوراکی های متنوع و لذیذ نمی گردید. در مصرف سهم مبارک امام (ع) و سادات آن چنان محتاط بود که حتی اگر در منزل هم چیزی پیدا نمی شد مصرف ننموده و با یک کلمه ی ندارم خود را راحت می نمود.

در اوایل بلکه تا مدت ها بعد از آن منزل شخصی نداشته در خانه های دوستان و آشنایان زندگی می نمود، تا این که پس از مدت ها مردم برای ایشان منزلی تهیه نمودند که آن هم فاقد هر گونه وسایل راحتی از قبیل حمام، بادپکه، آب گرم و غیره بود. با تزیین منزل و پهن نمودن فرش های عالی مخالفت نموده می فرمود این ها دل را می میراند و انسان را از آخرت غافل می سازد.

از ریاست و ریاست خواهی متنفر بود، هیچ گاه حاضر نبود برای جلب مردم به خود و دور کردن آن ها از دیگران دست به کاری که مورد رضایت آن ها است، بزند و با این جمله که با خدا باش و پادشاهی کن به همه ابلاغ می کرد که تنها دست نیاز به سوی خالق بی نیاز دراز خواهد کرد و بس. از تجملات و داشتن حاجب و دربان خوشش نمی آمد، لذا دیدن ایشان در هر ساعت و برای هر کسی میسر بود. اگر جایی می رفت اکثراً حتی تا ده کیلومتر را هم پیاده طی می نمود تا از این طریق با فقرا و مساکین که پول کرآیت ی ماشین نداشتند همگام و همراه باشد و تا آخر عمر دارای ماشین شخصی نشد، حتی وقتی به ایشان اهدا هم کردند رد نموده به صاحب ماشین فرمود اگر می خواهد ثواب عایدش گردد پول آن را به فقرا کمک نماید. و خلاصه که او بنده ی خدا بود و در تمام ساعات شب و روز و دقایق زندگی فقط تقوا و ترس از خدا سرلوحه ی زندگی او را تشکیل می داد.

۹- مقام علمی مرحوم آیت الله حجت

پی بردن به مقام علمی و فضل و کمال عالمی از چند راه ممکن است که بهترین و بالاترین و بلکه مهم ترین آن شنیدن صفات و کمالات علمی و معنوی او از زبان دیگر علما و بزرگان هست چه از باب ” قدر زر زرگر بداند قدر گوهر گوهری” فقط عالم است که می تواند مقام عالمی دیگر را تشخیص داده و به مردم بیان کند. مرحوم آیت الله حجت هم از کسانی است که توسط علمای بزرگ و اساتید عظیم الشأن که هر کدام به نوبه ی خودشان از اساطین دین و رؤسای مذهب بوده جلالت و بزرگی آن ها برکسی مخفی نیست تعریف و توصیف شده است که این مطلب در اجازه نامه های اجتهاد یا روایت که به معظم له داده شده کاملاً مشهود است و ما برای نمونه دو تا از اجازه نامه های اجتهاد ایشان را که فعلاً در دسترس بود برای خوانندگان عزیز ارائه می نماییم.

۱- اجازه ی اجتهادی که از فقیه خبیر و اصولی شهیر استاد الفقها و المجتهدین حضرت آیت الله العظمی آقای شیخ ضیاء الدین عراقی طاب ثراه برای معظم له داده شده و ذیلاً آن را می خوانید :

« بسمه تعالی
بعد از حمد و صلوه، جناب مستطاب عمده الفضلاء العظام و نخبه الفقهاء … فخر المحققین و افتخار المجتهدین السلیل الموید و الجبر المسدد العلم الجلیل و الافخم النبیل غواص بحار العلم و التقوی و العارج معارج السداد و الهدی السند الممجد السید احمد الکابلی که مدت مدیدی مشغول به تحصیل علوم دینیه بوده و کسب فیوضات خویش از جوار ابوالائمه فرمودند و در همت به تحصیل یگانه زمان محسوب و بحمدالله رسیدند به مقامات عالیه خصوصاً به درجه اجتهاد که آن بهترین مراد است و برای ایشان است که عمل نماید بآنچه را که از ادله شرعیه استنباط نموده و حرام است برایشان تقلید در آنچه اجتهاد در وی فرمودند و اوصیه بتقوی الله. من الاحقر ضیاء الدین العراقی. »


۲- اجازه ی اجتهاد که از مرجع علی الاطلاق شیعه و زعیم حوزه ی علمیه و الحجه الکبری حضرت آیت الله العظمی سید ابو الحسن اصفهانی قده برای معظم له عنایت شده و ذیلاً به نظر مبارک شما رسانیده می شود:

« بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاه و السلام علیم اشرف انبیاء و المرسلین محمد خاتم النبیین و علی آبائه الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین اما بعد فان جناب الفاضل العالم و الورع المحقق الکامل المهذب الصفی التقی السید احمد الکابلی دامت تاییداته ممن صرف عمره فی تحصیل العلوم الشرعیه و تنقیح مباینها النظریه… باحثا مجدا مجتهدا حتی صار من العلماء الاعلام و ممن یشار الیه بالبنان و بلغ رتبه من الاجتهاد فله العمل بما یستنبطه من الحکام علی النهج المالوفه بین الاعلام و له التصدی فیما یتصدیه المجتهد و اجزت له ان یروی عنی کلما صحت لی روایته بالطرق المقرره المنتهیه الی مشایخی العظام الی اهل بیت العصمه علیهم السلام و نرجوه ان لا ینسانی من صالح الدعوات و السلام علیه و رحمه الله و برکاته. الاحقر ابوالحسن الموسوی الاصفهانی. »


۱۰-آثار مرحوم آیت الله حجت

توضیح این نکته لازم است که آنچه در این مورد نگاشته می شود عبارت از تألیفات و تصنیفات نیست، بلکه آثاری که اینجا یادآوری می شود عبارت است از مساجد و امکنه ی عمومی که ایشان برای راحتی شیعیان یا احداث و یا تعمیر و توسعه داده از خود به یادگار گذاشت، که به طور فشرده و مختصر عبارت است از :

۱- تکیه خانه یا حسینیه ی عمومی چنداول .

۲- مسجد شهید قاضی شهاب که ایشان آن را تجدید بنا کرده و بزرگ نمود.

۳- زیارتگاه سخی در دامنه ی علی آباد کابل که توسط معظم له توسعه داده شده تجدید بنا گردید.

۴- مسجدی به نام مسجد علی در کنار زیارتگاه مذکور.

۵- مسجد جامع کارته سخی یا جمال مینه.

۶- زیارتگاه حضرت ابوالفضل در مراد خانی کابل که به امر ایشان تعمیر گردید.

۷- مسجدی در کنار زیارتگاه مذکور.

۸- مسجد خافیهای چنداول که توسط معظم له تعمیر و تجدید بنا شد.

۹- مسجد قلعه هزارها در چنداول که ایشان آن را ترمیم نمود.

۱۰-مسجد همت یارخان در چنداول که به دستور معظم له تعمیر گردید.

۱۱-کتاب خانه ی امام صادق (ع) درمسجد همت یار خان.

۱۲-غسال خانه ای برای تغسیل اموات مومنین در زیارت سخی.

۱۳-غسال خانه ی به همین منظور در کنار زیارتگاه حضرت ابوالفضل (ع) .

۱۴-غسال خانه ای هم در تکیه خانه ی عمومی چنداول.

و ده ها اثر دیگر که از ایشان در گوشه و کنار به چشم می خورد و ذکر همه ی آن ها در این جزوه ی مختصر غیر ممکن است.

۱۱- تاریخ و زمان فوت مرحوم آیت الله حجت

در آخرین ماه رمضانی که ایشان در قید حیات بودند و ضعف و کهولت کاملاً آن وجود مبارک را ناتوان ساخته بود، هر چند اطبا و نزدیکان تذکر دادند که روزه ماه رمضان را افطار نمایند، قبول نفرموده و با این که خیلی ضعیف شده بود مرتب روزه می گرفتند تا این که در شب بیست و دوم ماه رمضان ساعت دوازده شب که برای رفتن به مسجد و خواندن نماز شب آماده می شدند در روی بستر خواب خویش زمین خورده از ناحیه ی پا آسیب دیدند، پس از چند روز طبق لزوم دید، پزشکان پا را گچ گرفته از معظم له خواستند مدتی استراحت بفرمایند، اما بعد از باز کردن گچ دیگر قادر به حرکت نبوده چند ماهی در بستر ماندند، تا آن که ساعت هشت بعد از ظهر در شب پنج شنبه ۱۲/۲/۱۳۵۳ هجری شمسی در حالی که از عمر شریف و پر بار ایشان تقریباً ۸۵ سال گذشته بود، دار فانی را وداع گفته و در جوار رحمت پروردگار خویش به ملاء اعلی پیوستند، عاش سعیداً و مات سعیداً

علنی‌ساختن مجدد مراسم شیعیان

در زمان بازگشت حجت به کابل، شیعیان افغانستان بخصوص در کابل همچنان تحت تاثیر سیاست‌های ضدشیعی عبدالرحمان خان، در تقیه و محدودیت زندگی می‌کردند و بیشتر اعمال و مراسم خود را مخفیانه انجام می‌دادند. به گفته معاصران میر علی احمد حجت، او اقداماتی در مخالفت با محدودیت و تقیه شیعیان کابل انجام داد:

او بطور علنی، وضو و نماز خود را براساس فقه جعفری انجام می‌داد.
حجت مراسم مذهبی از جمله جشن میلاد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، عید غدیر، نیمه شعبان، برافراشتن پرچمی به نام امام علی علیه السلام در ایام نوروز، مراسم عاشورای حسینی و رسم و رسوم مربوط به این مناسبت‌ها را آشکارا و با تشویق و حضور شیعیان برگزار می‌کرد.
میرعلی برخی مساجد، حسینیه‌ها و مراکز عبادی و اجتماعی شیعیان را احداث یا بازسازی کرد. حجت ابتدا مسجد شهید قاضی شهاب را که متروکه بود، بازسازی کرد و حدود ۵۰ سال در آن به اقامه نماز جماعت پرداخت. این اولین نماز جماعت شیعیان کابل با پس از دوره عبدالرحمان خان بود. میر علی هم‌چنین مسجد خافیها، مسجد قلعه هزاره‌ها و مسجد همت‌یاری‌خان در منطقه چنداول کابل را بازسازی کرد. سپس کتابخانه امام صادق علیه السلام که در کنار مسجد همتیاری‌خان بود با نظارت او بازسازی شد. او در کنار بنای نظرگاه حضرت ابوالفضل در منطقه مرادخانی کابل به ابوالفضلی مشهور است و متروکه شده بود، مسجد و غسالخانه‌ای ساخت.

زیارتگاه سخی

حجت، زیارتگاه سخی در دامنه کوه علی‌آباد کابل را بازسازی کرده و گسترش داد. حجت یک مسجد جامع نیز در نزدیکی این زیارتگاه تاسیس کرد که به دلیل نزدیک بودن به زیارتگاه سخی، به مسجد جامع کارته سخی مشهور است.

تکیه خانه عمومی چنداول

حجت در سال ۱۳۱۷ شمسی تکیه خانه‌ای در ابتدای محله چنداول در ناحیه یک کابل بنا کرد. این مجموعه شامل مسجد، مدرسه علمیه، حسینیه، کتاب‌خانه، غسال‌خانه و آشپزخانه بود و اکنون برنامه‌های گوناگون مذهبی در طول سال در آن برگزار می‌شود.

تصوير

وجود با برکت

عادت مرحوم آیت الله ميرعلي احمد حجت كابلي این بود که هر روز، عصرها، چند دقیقه پیاده روى مى کرد. گاهى مسیرش به سوى بازار بزرگ کابل و گاهى به سمت بیمارستان ابن سیناى این شهر بود. یکى از کسانى که معمولا او را در این پیاده روى همراهى مى کرد و معروف به حاجی بلا بود، خاطره زیر را نقل مى کند:
«به طرف بازار مى رفتیم، مغازه داران شیعه و سنى از من خواهش نموده گفتند: این آقا را هر روز به سوى بازار بیاور چون روزى که ایشان از اینجا عبور مى کند، برکت بر ما نازل مى شود و کار و کاسبى ما رونق مى گیرد.»


از امتيازات علمى مرحوم آیت الله ميرعلی احمد حجت كابلي علاوه بر فقاهت و علوم رسمى حوزوى؛ تبحر ايشان در علوم قراءات و تلاوت ايشان به چهارده روايت بود، طوريكه در كابل (هفتاد سال قبل) ايشان علوم قراءات را احيا كرد، و افزون بر شيعيان؛ علماى سنيان كابل هم از ايشان قراءات را تعليم می گرفتند

شمه اى از احوال و مجاهدتهاى ايشان در اين بيوگرافی به همراه مصاحبه با آن علامه آمده است نكات بسيار عبرت آموز دارد.
از جمله وقايع ، شهادت والد و جد و عموی ايشان و دوران اسارت و شرايط سخت طفوليت ايشان و شرح رفتن به مشهد در 12 سالگی جهت تحصيل علم كه بخاطر فقر پياده از كابل تا مشهد دنبال قافله می دويده است ووو شرح مجاهدتهای ايشان در ايام تحصيل و بالخصوص در بازگشت به افغانستان رسميت بخشيدن به مذهب تشيع وووو از خدمات بزرگ ايشان است علاوه بر علوم قراءات در نغمات تلاوت هم متبحر بود

انس با قرآن

و به گفته خود معظم له که از ۵ – ۶ سالگی قاری قرآن بوده تلاوت آن کتاب آسمانی را بر هر کار دیگر مقدم می داشت. در فواصل بین درس ها قرآن تلاوت می نمود و با تمام مشاغل و گرفتاری هایی که داشت درهفته دو ختم قرآن و در ماه مبارک رمضان سی قرآن ختم می نمود که با محاسبه ی تقریبی که بعد از رحلت ایشان به عمل آمد، معلوم شد که "در طول عمر پر برکت خویش بیش از دوازده هزار مرتبه ختم قرآن کریم" نموده است.
حرص عجیبى به تلاوت قرآن داشت. در خانه، مسجد و هرجا که زمینه تلاوت فراهم مى شد، قرآن را از جیبش بیرون مى آورد و تلاوت مى نمود. اگر به جهتى درس به تأخیر مى افتاد، شروع به خواندن قرآن مى کرد.
روزهاى جمعه نیز کنار منبر مى نشست و کتاب خدا را مى خواند. وى قرآن را به مقامات مختلف قرائت مى نمود و صداى زیبا و دلکشى داشت.

با اینکه عالم طراز اول کشور بود، در مسجد خوافیهاى چنداول، جلسه قرائت قرآن ترتیب داد و تعدادى از علاقمندان را با تجوید و مقامات قرآن آشنا ساخت. یکى از جلوه هاى فعالیت قرآنى او تربیت شاگردان کوشا و دلسوز بود قرآن آموزانى که با استفاده از انفاس قدسى استاد، بعدها به تربیت شاگردانى پرداختند که در خیلى از کشورهاى اسلامى بى مانند بودند و صوت و لحن زیباى آنان، مسئولان رادیوى کابل را واداشته بود براى اجراى برنامه هاى قرآنى از آنان دعوت نمایند. در تلاوت قرآن کریم چونان علاقه ای داشت که علما و مردم او را انیس القرآن لقب داده بودند.


تصوير

=====================

کابل شهرى تاریخى و سرسبز، با آب و هواى کوهستانى است عالمان زیادى از این شهر برخاسته اند. شخصیت این نوشتار که در این شهر طلوع کرد سالها به ارشاد پرداخت و سرافرازانه سر به خاک نهاد.
«شهید سید گل شاه» شیفته اهل بیت(علیهم السلام) و عالمى مجاهد از سادات گردیز بود که در محله «قلعه هزاره هاى مرادخانى» کابل زندگى مى کرد و همسرش بانوى مؤمنه و فداکارى از قزلباشهاى دیار غزنوى بود. در 20 ذى الحجه 1307 یا 1308ق کودکى در این خانواده دیده به جهان گشود که نامش را «سید میرعلى احمد» و لقبش را «حجت» نهادند کودکى که بعدها تحولات مهمى به نام او رقم خورد و مذهب پرآوازه جعفرى به دست با کفایت او در بخشى از جهان اسلام رسمیت یافت.

نسب شریف وى به امام موسى بن جعفر(علیه السلام)مى رسد و مرقد شریف یکى از اجدادش به نام «سید حسن آقا، مکنى به ابى محمد، بن سید على دینورى، بن سید موسى (ابى سبحه) بن سید ابراهیم المرتضى، بن امام موسى بن جعفر(علیه السلام)» در شهر گردیز، مشهور و زیارتگاه مؤمنان است.

اوان کودکى آغاز محنت

سید همزمان با تجاوز انگلیسى ها به افغانستان به دنیا آمد. در همان سالها، استعمار پیر به علت مقاومت افسانه اى افغان ها، شکست تاریخى تلخى را تجربه کرد. این پیروزى مرهون شهادت انسانهاى بى گناهى بود که در این مسیر، جام شهادت نوشیدند. پدر، عمو و جد سید على احمد، از جمله این مجاهدان بودند که با اشاره انگلیسى ها و به دست «امیر عبدالرحمان خان» سفّاک، جام شهادت نوشیدند. این واقعه در حدود سال 1270 یا 1271هـ .ش.، در یک زمستان سرد و سوزان اتفاق افتاد. این امیر ستمگر، تمام دارایى آنان را مصادره و زنان و فرزندانشان را اسیر کرد و به نقطه نامعلومى انتقال داد. تنها کسى که از این اسارت نجات یافت، علامه بلبل برادر بزرگ تر سید على احمد بود که 14-15 سال داشت. او مدتى در خانه یکى از آشنایان پنهان شد و سپس مخفیانه به مشهد مقدس رفت و به فراگیرى علوم اسلامى پرداخت. در آن زمان سید على احمد 2-3 سال بیشتر نداشت. محل نگهدارى آن ها خرابه اى تاریک و زیر نظر دائمى مأموران دولتى بود. او با نگاههاى کودکانه اش، شاهد ظلم و جنایات بى شمارى بود و از هول و هراس دشمنان، به آغوش پرمهر مادر پناه مى برد. اسارت غمبار آنان یک ماه طول کشید و سرانجام بعد از کشته شدن مردان و مصادره اموال آزاد شدند. خانواده سید با رنج و محنت خود را به شهر غزنى رساندند. مادر سید براى گذراندن زندگى تن به کار داد. با این حال، امور زندگى آنان به دشوارى مى گذشت. به همین دلیل دوباره به کابل برگشتند و در یکى از منازل محله «مرادخانى» رحل اقامت افکندند. در آن وقت، سید 6-7 سال بیشتر نداشت.

گام به گام تا اجتهاد

سید تازه به سن نوجوانى رسیده بود که برادرش «علامه بلبل» -بعد از حدود 10 سال تحصیل در حوزه علمیه مشهد- به کابل بازگشت و در کنار فعالیتهاى تبلیغى، برادر کوچک ترش را تحت تعلیم و تربیت قرار داد. آیت الله حجت در مورد آغازین روزهاى تحصیلش در آن ایام مى گوید:

«برادرم آقاى بلبل هنگامى که از مشهد مقدس برگشت و به کابل آمد، مرا تحت تربیت خود قرار داد و کتاب هاى معمول آن دوران را به من آموخت. وقتى کتاب نصاب الصبیان تمام شد، از من درس را سؤال کرد. کتاب نصاب الصبیان را که حفظ کرده بودم، از اول کتاب تا آخر از حفظ خواندم. برادرم وقتى زحمت و علاقه من به تعلیم و درس را دید، فرمود: تو را با این ذهن و ذکاوت که دارى به مشهد مقدس مى فرستم، تو مجتهد مى شوى.»

در جوار حرم رضوى

علامه بلبل برادر را با تاجر مورد اطمینانى به مشهد مقدس فرستاد و سید 12 ساله به علت نداشتن مخارج راه، مسیر کابل تا مشهد را پیاده طى کرد. وى از این سفر دشوار چنین یاد مى کند:
«بعضى اوقات به جهت خستگى و ورم پاهایم، از شدت پیاده روى از قافله عقب مى ماندم و با مشکلات فراوان، خود را به قافله مى رساندم.» او بعد از ورود به مشهد، در یکى از حجره هاى مدرسه «ابدال خان» -در جنب مقبره پیرپالاندوز- اقامت گزید و به فراگیرى دروس حوزوى پرداخت. تحصیل او در این شهر حدود 17 سال ادامه یافت.

ایام تحصیل در مشهد، با رنج و عذاب زیاد همراه بود. او مى گوید:

«در اوائل تحصیل، زمانى که مرحوم شیخ عباس قمى در مشهد بود. در یک ماه رمضان، خیلى کم پول شده بودیم، تا آنجا که نه قدرت تهیه افطار داشتیم و نه سحر. من و برادرم، آن شب را تا سحر گرسنه به سر بردیم. چیزى به اذان صبح نمانده بود. منتظر اذان بودیم که ناگاه چهره آقاى شیخ عباس قمى نمایان شد. داخل اتاق ما آمد. مقدارى پول در زیر فرش گذاشت و خودش بیرون رفت. باعجله به نزدیک ترین مغازه رفته، مقدارى غذا تهیه کردیم و سحرى خوردیم.»

«روزى در ایام تحصیل بر اثر فقر، دچار گرسنگى شدم. غیرت و همَّتم اجازه نمى داد تا نزد کسى ابراز حال نمایم. (آن روز) از محلى مى گذشتم.پوست هاى خربزه و هندوانه را دیدم. خواستم بردارم تا با آن رفع گرسنگى کنم ولى از عابرین خجالت کشیدم. صبر کردم تا از بینندگان فارغ شدم. آنگاه پوست ها را برداشتم و در زیر عبا، به اتاق آوردم و بعد از شستن، با برادرم آقاى شریعت استفاده کردیم. بارها این عمل تکرار شد، ولى ما همچنان به تحصیل خود ادامه مى دادیم.»

پیاده تا حرم حضرت معصومه سلام الله علیها

سید در سال 1300ش، همراه برادرش آیت الله شریعت، روانه شهر مقدس قم شد، او در مدرسه دارالشفاء رحل اقامت افکند و به مدت سه سال به فراگیرى علوم و پرورش روح پرداخت. براساس بعضى شواهد، آیت الله العظمى شیخ عبدالکریم حائرى(1276-1355ق) از برجسته ترین استادان وى در قم بود.

پروانه حرم علوى

این روحانى غیرتمند در سال 1304ش به حوزه کهن نجف اشرف پا نهاد و در یکى از مدارس آیت الله سید کاظم یزدى ساکن شد و به تکمیل اندوخته هاى خود پرداخت. اسامى آیات عظامى که از برجسته ترین استادان وى در این شهر بودند، چنین است:

1- سید ابوالحسن اصفهانى.

2- آقا ضیاءالدین عراقى.

3- آقا میرزا حسین نائینى.

وى پس از حدود سه سال از نام آوران عرصه فقه، اصول، حکمت، کلام، تفسیر، منطق، و اخلاق شد و از استادانش اجازه اجتهاد گرفت. متن اجازه اجتهاد آیت الله سید ابوالحسن اصفهانى چنین است:

«بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین والصلاة والسلام على اشرف الانبیاء والمرسلین محمد خاتم نبیین و على آبائه الطاهرین و لعنة الله على اعدائهم اجمعین اما بعد فان جناب الفاضل العالم الورع المحقق الکامل المهذب الصفى التقى السید احمد الکابلى دامت تأییداته ممن صرف عمره فى تحصیل العلوم الشریعه و تنقیح مبانیها النظریه باحثاً مجداً مجتهداً حتى صار من العلماء الاعلام و ممن یشار الیه بالبنان و بلغ رتبة من الاجتهاد فله العمل بما یستنبطه من الاحکام على النهج المألوفه بین الاعلام و له التصدى فیما یتصدیه المجتهد و ازت له ان یروى عنى کلما صحت لى روایته بالطرق المقرره المنتهیه الى مشایخ العظام الى اهل بیت العصمة علیهم السلام و نرجوه ان لاینسانى من صالح الدعوات والسلام علیه و رحمة الله و برکاته، الاحقر ابوالحسن الموسوى الاصفهانى»

بازگشت شکوهمند

سید بعد از سالها تحصیل و تهذیب به رغم اصرار برخى دوستان و مرجع تقلید وقت، آیت الله العظمى سید محسن حکیم و سایر بزرگان نجف، به وطن برگشت زیرا خدمت به وطن را، خدمت به اسلام و مکتب جعفرى مى دانست البته از پیامدهاى ناگوار این بازگشت هم آگاه بود. از او نقل شده است:

«من در نجف اشرف مى توانستم با کمال عزت زندگى نمایم و مرجع عموم مردم و طلاب قرار گیرم. اما آنچه که مرا وادار کرد به وطن برگردم، احیاء مذهب شیعه و زنده و علنى نمودن مراسم مذهبى شیعیان بود که در آتش تعصبات متعصبین مى سوختند. با آنکه مى دانستم دچار مشکلاتى مى شوم، به وطن برگشتم به امید آنکه مصدر خدمت باشم و پرده هاى تعصب و تقیه را پاره کرده نداى رساى «اشهد ان علیاً ولى الله» را در مأذنه هاى مساجد طنین افکنم.»

هنگامى که در سال 1307ش، وارد کشور شد، همین اندیشه به او امید مى بخشید:

«اگر بتوانم مذهب امام صادق(علیه السلام) را براى جامعه معرفى و در زندگى خود پیاده نمایم، به همه کارها دست پیدا کرده ایم و به اهداف متعالى اسلامى که بر پایه حکومت بر اساس عدالت است. نایل شده ایم. زیرا در این مذهب و عمل کردن به قوانین آن، هم هدایت است و هم سیاست. هم دنیا است و هم آخرت. و همه علوم در اینجاست.»

شایسته است قبل از پرداختن به حضور ایشان در افغانستان به شرایط آن عصر نظرى افکنیم.

امواج فتنه و آشوب

تعصبات مذهبى در آن زمان به تحریک انگلیس از سوى برخى عالمان اهل سنت و دستگاه حاکمه وقت به اوج خود رسیده بود. آنها شیعیان را رافضى و ریختن خونشان را مباح مى دانستند. اوضاع شیعیان نیز از جهات مختلف نگران کننده بود. برخى از دلایل وضعیت رقت بار آنان چنین بود:

1- شیعیان در تقیه کامل به سر مى بردند و شعار «التقیة دینى و دین ابائى» تمام شئون زندگى آنان را فرا گرفته بود.

2- کشتار بى رحمانه شیعیان توسط عبدالرحمن خان و حبیب الله خان، جو اختناق آمیز ایجاد کرده بود و دهها روحانى بعد از بازگشت از حوزه هاى علمیه، به دست جلادان به شهادت رسیدند. علاوه بر جدّ، پدر و عموى آیت الله حجت، اسامى برخى از افرادى که دچار این سرنوشت شدند، چنین است: ملا آغابابا، سید على گوهر آغا، مولى محمد على قندهارى، مولى على جان قندهارى، قاضى شهاب کابلى و...[15] یکى دیگر از این شهیدان «همتیارى خان» صاحب یک حسینیه در محله چنداول کابل بود. حبیب الله خان او را دستگیر، و حسینیه اش را به مسجد تبدیل کرد و به او گفت: «بت خانه ات را به مسجد تبدیل کردم.» همتیارى خان که شور حسینى در رگ هایش جریان داشت، چنین سرود:

ببین شرافت بت خانه مرا اى شاه *** که چون خراب شود خانه خدا گردد

امیر ستمگر با شنیدن شعر او، به غضب آمد و دستور کشتنش را صادر کرد. یکى از تاریخ نگاران معاصر به این تراژدى دلخراش و سرنوشت عمومى شیعیان افغانستان چنین اشاره مى کند:

«مردم هزاره تلفات زیادى دادند و تلفات روحانیون نسبت به فئودال ها بیشتر بود. زیرا فئودال ها اغلب به دولت تسلیم شدند درحالى که روحانیون کشته و یا فرار مى کردند از «یکه ولنگ» صد خانوار روحانى به دست دولت افتاده و یک هزار خانوار روحانى موفق به فرار گردیدند و دوهزار و یکصد روحانى در جنگ کشته شد.»

طلوع شیعه بر فراز پامیر

وقتى سخن از رسمیت شیعه در افغانستان به میان مى آید، منظور آزاد بودن شیعیان در اظهار عقاید خودشان است، نه رسمیتى که در قانون اساسى کشور به ثبت مى رسد. در آن زمانه پرآشوب، اظهار عقیده براى شیعیان جرم بود و خطر مرگ را در پى داشت، لذا آنان تمام اعمال و مراسم خود را به صورت مخفیانه انجام مى دادند. مهم ترین کارهاى آیت الله حجت، براى تغییر آن وضعیت چنین بود:

الف) از بین بردن حالت انزوا و تقیه شیعیان، به نحوى که بتوانند مراسم عبادى و سیاسى خود را آشکارا برگزار نمایند.

ب) ایجاد تغییر نگاه اهل سنت نسبت به شیعیان در مورد اینکه شیعیان مسلمانند و جان، مال و ناموسشان محترم است. وى براى نیل به این اهداف، گام هاى زیر را برداشت:

1- به طریق شیعى وضو مى ساخت و نمازهایش را با مهر و دست باز مى خواند و از دیگران نیز مى خواست اعمال مذهبى خود را مانند او انجام دهند.

2- جلسات مذهبى چون جشن هاى میلاد خاتم الانبیاء(صلى الله علیه وآله)، عید غدیر خم، نیمه شعبان، برافراشتن پرچمى به نام امام على(علیه السلام) در ایام نوروز، مراسم عاشوراى حسینى و... که تا آن زمان مخفیانه برگزار مى شد، را از انزوا خارج ساخت و به شیعیان دستور داد مراسم خود را بدون ترس و هراس، آشکارا برگزار نمایند.

3- براى نخستین بار بانگ رساى «اشهد انّ علیّاً ولىّ الله» را به سبک شیعى در فضاى شهر کابل و کشور به طنین انداخت.

4- مساجد، حسینیه ها و پایگاههاى عبادى و اجتماعى شیعیان را احداث و بازسازى کرد.

5- اماکن مذهبى و زیارتگاهها که سمبل اهل بیت شناخته مى شدند را بازسازى کرد.

طولى نکشید که فعالیتهاى خالصانه آن بزرگ مرد، به ثمر نشست و شیعیان و سنیان با فرهنگ و مذهب اهل بیت(علیهم السلام) آشنا شدند و حضور مذهب جعفرى در کنار مذهب حنفى را تحمل کردند هر چند در این مسیر، غمهاى فراوانى بر قلب او، دوستان و شاگردانش سایه افکند. وى براى انجام این وظیفه مهم به گونه اى حساب شده وارد صحنه شد. ابتدا در خانه هاى افراد مؤمن و مورد اطمینان احکام دین و اصول و فروغ مذهب شیعه را بیان کرد و آنگاه که زمینه براى یک حرکت اصلاحى بزرگ آماده شد، به اظهار مذهب پرداخت و تا تثبیت آن از هیچ تلاشى فروگذار نکرد. یکى از همراهان همیشگى او در این مورد مى گوید:

«در آن اوائل که معظم له از نجف تشریف آورد، جز خانه من، و خانه هاى ملانوروز، مأمور على جان و حاج موسى جان نجم، جاى دیگر امنیت نداشت و برقرارى نماز جماعت و بیان احکام شرع امکان پذیر نبود. آقا مرتب در این چهار خانه دعوت مى شد و احکام دین را بیان مى کرد. یک روز دستور داد: همه از کوچک و بزرگ وضو بگیرید و خود را براى نماز جماعت، آن هم با دست باز و مهر کربلا، آماده بسازید. این کار در آن روز خیلى خطرناک بود. لذا از آقا عذر خواستیم که از این کار صرف نظر نماید. اما ایشان با قاطعیت فرمود: یا مرا در خانه هاى خود دعوت نکنید و یا همین که گفته ام عملى نمایید. من به عتبات عالیات رفتم. درس خواندم براى همین که شعائر مذهبى زنده شود و الآن تصمیم براى پیاده کردن آن گرفته ام.»

جویبار زندگى

مهم ترین خدمت عالم توانمند کابل، تحقق بخشیدن به رسمیت مذهبى جعفرى بود. علاوه بر این، خدمات ارزنده دیگرى نیز داشت که به مهم ترین آن ها اشاره مى شود.

الف: جوانه هاى تدریس

آشنایى کامل به علوم و بیان خوش دو ویژگى مهم تدریس او بود. او در حوزه هاى علمیه مشهدمقدس، قم، نجف اشرف، بهسود و کابل، کتاب هاى متداول حوزه در فقه، اصول، فلسفه و کلام را تدریس کرد. خلوص و تقوایش اجازه نمى داد از تعداد و نام شاگردانش سخن به میان آورد. به همین دلیل، از شاگردان او درحوزه هاى خارج از افغانستان اطلاع دقیقى در دست نیست ولى برخى نام وى را در فهرست استادان خود ذکر کرده اند. اسامى تعدادى از شاگردان وى چنین است:

1 ـ على محمد خراسانى: وى نویسنده کتاب شجرة الانسان بود و در سال 1337هـ .ق. به مکتب آیت الله حجت پیوست. وى در دیباچه کتابش مى نویسد: «من مغنى و حاشیه ملاعبدالله و قوانین را خدمت آقاى حاج سید احمد کابلى که در مدرسه ابدال خان واقع در کوچه شور، جنب مقبره پیر پالاندوز حجره داشتند تلمذ نمودم.»

2 ـ آیت الله العظمى بهاءالدینى: از شاگردان سید در حوزه علمیه قم بود. وقتى از وى در رابطه با اساتید دوره سطح و فلسفه و اخلاق پرسیدند، گفت:

«منطق را خدمت آسید احمد حجت افغانى خواندم.»

3 ـ آیت الله سید جعفر مرعشى: از شاگردان ممتاز سید در نجف اشرف بود و شرح تجرید را در محضر وى تلمذ نموده بود.

عالم نامدار کابل، در سال 1315ش به دعوت علما و مردم بهسود، عازم این منطقه شد و مورد استقبال قرار گرفت. معظم له که در آن جا از امنیت بیشترى برخوردار بود، با روشهاى مختلف، به ترویج فرهنگ تشیع و نشر علوم اهل بیت(علیهم السلام) پرداخت. یکى از مهم ترین کارهایش در این بخش از سرزمین هزارستان اسلامى، تأسیس حوزه علمیه بود. او در این حوزه، به تدریس کتابهایى چون معالم الاصول، رسائل، مکاسب، کفایة الاصول و منظومه سبزوارى پرداخت و شاگردان زیادى به جامعه اسلامى تحویل داد.

فعالیتهاى وى در این منطقه 4-5 سال طول کشید. آنگاه در سفرى که به کابل داشت، توسط دولت بازداشت شد و چون فعالیتهایش در بهسود خواب دولتیان را آشفته ساخته بود به وى اجازه خروج از کابل ندادند و سید به ناچار فعالیتهایش را در کابل ادامه داد.

آیت الله حجت، براى نخستین بار، حوزه علمیه اى در شهر کابل ساخت و به تربیت شاگردان زیادى پرداخت. تربیت یافتگان این حوزه پرآوازه ترین عالمان افغانستان هستند که اکنون بیشتر آنان از دنیا رفته اند. اسامى تعدادى از آنان چنین است:

1- شهید محمدامین افشار 2- عزیزالله غزنوى 3- محمدعلى مدرس کابلى 4- شهید سید سرور واعظ بهسودى 5- سید عبدالعظیم (سرکاریز) 6- آخوند غلامرضا زربافته 7- حاج آخوند کوه بیرون بهسودى 8- سید حسین جوادى بهسودى 9- شیخ میرحسین صادقى پروانى 10- سید على جان علم الهدى 11- سید انور شاه صدر 12- شهید سید على احمد عالم 13- شهید سید عبدالحمید ناصر 14- شهید محمد اسماعیل مبلغ 15- سید شاه حسین معصومى

ب: مناظرات علمى

مناظرات علمى سید با صاحبان علم و اندیشه و حاکمان ستمگر از محورهاى خدماتى او بود. وى در این مناظرات، همان طور که جهل و تقیّه را از جامعه شیعه زدود تعصب اهل سنت نسبت به شیعیان را هم کاهش داد. موضوع مناظرات او در رابطه با حقانیت مذهب تشیع و رد اتهامات وارده بر آن، ولایت على(علیه السلام) و مسائل و احکام مذهبى شیعیان بود که بیشتر در مقر پادشاهى ظاهرشاه و در حضور او، یا در مساجد و محافل علمى انجام مى شد. این مناظرات به علت حساسیتها و جو اختناق آمیز آن روز، معمولا دور از انظار عموم و به صورت خصوصى برگزار مى شد و به جهت نبود امکانات صوتى، و بى توجهى شاهدان احتمالى، چیزى از این مناظرات در دست نیست و تنها گوشه هایى از بعضى مسائل بعدها از زبان آن باغبان بیدار یا اطرافیانش نقل شده است، ازجمله:

1 ـ در حسینیه بزرگ چنداول، مناظره اى بین او و یکى از عالمان اهل سنت به نام «مولوى محمد نبى کاموى» که چندى در سمت قاضى کابل ایفاء وظیفه مى کرد، صورت گرفت. مولوى در حالى که تربت سیدالشهدا(علیه السلام) را در دست گرفته بود، خطاب به آیت الله حجت گفت: «شما شیعیان دو خدا دارید، یکى خداى متعال و دیگرى این خاک که آن را مى پرستید و سجده مى کنید.»

سید به یکى از شیعیان حاضر رو کرد و پرسید: «تو چرا به خاک سجده مى کنى؟» او گفت: «به خاطر اینکه خداى یکتا را پرستش نمایم.» معظم له به مولوى نگاه کرد و گفت: «اگر سجده کردن به خاک شرک و پرستش دو خدا باشد باز ما شیعیان از شما بهتریم چون، دو خدا داریم ولى شما چندین خدا دارید، چون به هر چیزى سجده مى کنید، به فرش، پتو، پارچه، زمین و...»

در پایان مناظره از مولوى پرسید: «حالا نظر شما در رابطه با سجده برخاک چیست؟» مولوى در حالى که به مهر اشاره مى کرد، گفت: «این خاک، تربت مقدس است، درحالیکه من سجده بر خاک انگلیس را هم مجاز مى دانم.»

2 ـ یکى از شاگردانش مى گفت: در مجلس بسیار مهم و آراسته، یکى از قضات و عالمان اهل سنت پرسید: شما به چه دلیل در اذان «اشهد ان علیّاً ولىّ الله» مى گویید؟ آقا پاسخ داد: این سخن ما شیعیان نیست حرف خداوند است که در قرآن کریم فرمود: (انَّما وَلیُّکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الذینَ آمَنوا الَّذینَ یُقیمُون الصَّلاة و یُؤتُونَ الزَّکاةَ وَ هُم راکِعون) قرآن کریم مى فرماید: «ولىّ» شما خدا و پیامبرش و آن مؤمنانى هستند که در حال رکوع زکات مى دهند. آن مؤمن على(علیه السلام)بود. پس على(علیه السلام) ولى خداست.

او گفت: این ادعاى شما شیعیان است. سید پاسخ داد: این قضیه در کتاب هاى شما نیز ذکر شده است. در این لحظه آیت الله حجت به شاگرد ارجمندش آیت الله شیخ محمدعلى مدرس کابلى اشاره کرد و گفت: «بیاور کتاب را» شیخ فوراً کتاب «مشکات شریف» را که از منابع مهم حدیثى اهل سنت است، حاضر کرد. عالم سنى مذهب با مشاهده مطلب مورد بحث از جا بلند شد و دست ایشان را بوسید.

ج: احداث و بازسازى اماکن مذهبى

1) مساجد

اسامى مساجدى که به کمک آن بزرگوار عمر دوباره یافت، عبارت بودند از:

مسجد شهید قاضى شهاب: این مسجد در سمت جنوبى حسینیه معظم له واقع شده است و به صورت متروکه درآمده بود. وى به بازسازى آن پرداخت و بعد از بازسازى، حدود 50 سال، به اقامه جماعت در آن پرداخت. براى اولین بار در تاریخ تشیع افغانستان اذان، اقامه و نماز با دست باز و مهر کربلا در این مسجد برگزار گردید.

بازسازى مساجد چنداول: در این منطقه شیعه نشین، سه مسجد به نامهاى: «مسجد خافیها»، «مسجد قلعه هزاره ها» و «مسجد همتیارى خان» قرار داشت. ساختمان این مساجد رو به ویرانى بود و با همت آیت الله حجت تعمیر و بازسازى شد مکانى به نام «کتابخانه امام صادق(علیه السلام)» در جنب مسجد همتیارى خان وجود داشت که توسط وى بازسازى شد.

مسجد جامع کارته سخى: این مسجد که توسط آیت الله حجت کابلى احداث شد، در منطقه «جمال مینه» کابل واقع شده است و به علت نزدیکى به «زیارتگاه سخى» به مسجد «جامع کارته سخى» مشهور است.

2) حسینیه بزرگ چنداول

سید که از مدت ها قبل براى ساماندهى امور مذهبى شیعیان، به فکر ساختن یک مجتمع فرهنگى بود، بعد از مدت ها تلاش و مشاوره، مکان احداث این مجتمع را در منطقه چنداول کابل فراهم کرد. زمین آن، منازل مسکونى برخى از دوستانش بود که در اختیارش قرار داده بودند. کار ساختمان بنا در سال 1317ش. تمام شد و مورد استفاده قرار گرفت. این مجتمع از بخشهاى مختلفى، چون مسجد، مدرسه، حسینیه، کتابخانه، غسالخانه و... تشکیل شده و مجهز به امکانات روز بود و در ایام مختلف سال، برنامه هاى گوناگون دینى و مذهبى برگزار مى کرد. مدرسه این مجتمع، پذیراى تعدادى از روحانیون و دانشجویان علوم اسلامى بود.

3) گسترش و بازسازى زیارتگاهها

الف) زیارتگاه سخى شاه مردان: «سخى» لقبى است که مردم افغانستان به حضرت على(علیه السلام)مى دهند. وجه تسمیه آن نیز سخاوتهاى بى شمار آن امام همام به درماندگان و یتیمان است. این زیارتگاه در دامنه کوه على آباد کابل قرار دارد.

ب) نظرگاه حضرت ابوالفضل(علیه السلام) این مکان مقدس که به نام مبارک قمربنى هاشم(علیه السلام) مزین بود، در منطقه مرادخانى کابل قرار دارد. این زیارتگاه در زمان حیات آن عالم ربانى رو به خرابى نهاد وى براى احیا و زنده نگهداشتن آن، مسجد و غسال خانه اى در کنارش احداث کرد.

د: اعزام مبلغ به شهرهاى سنى نشین

تبلیغ فرهنگ اهل بیت در شهرهاى مختلف، به ویژه مناطق سنى نشین، از محورهاى خدماتى آیت الله حجت بود. با آزادى مذهب جعفرى در کابل، شیعیان شهرهاى دیگر نیز احساس امنیت کردند و مراسم عزاى سالار شهیدان و اعمال مذهبى را آشکارا انجام دادند. به همین سبب، دامنه فعالیتهاى تبلیغى وى گسترش یافت. مهم ترین شهرهایى که با پذیرش این مبلغان، در جهت رشد و توسعه فرهنگ اهل بیت(علیهم السلام) گام برداشتند، عبارت بودند از: جلال آباد، پلخُمرى، قندوز، قندهار، هرات، مزار، شریف، لوگر و... بدین سان حضور معنوى حضرت آیت الله حجت کابلى، سراسر کشور را فراگرفت.

فروغى از خصال نیک

1 ـ انس با قرآن

حرص عجیبى به تلاوت قرآن داشت. در خانه، مسجد و هرجا که زمینه تلاوت فراهم مى شد، قرآن را از جیبش بیرون مى آورد و تلاوت مى نمود. اگر به جهتى درس به تأخیر مى افتاد، شروع به خواندن قرآن مى کرد. روزهاى جمعه نیز کنار منبر مى نشست و کتاب خدا را مى خواند. وى قرآن را به مقامات مختلف قرائت مى نمود و صداى زیبا و دلکشى داشت. با اینکه عالم طراز اول کشور بود، در مسجد خوافیهاى چنداول، جلسه قرائت قرآن ترتیب داد و تعدادى از علاقمندان را با تجوید و مقامات قرآن آشنا ساخت. تعداد تلاوت هایش را شمارش کردند. حداقل 12000 مرتبه قرآن را تلاوت کرده بود. به همین جهت، به او لقب «انیس القرآن» داده بودند.

یکى از جلوه هاى فعالیت قرآنى او تربیت شاگردان کوشا و دلسوز بود قرآن آموزانى که با استفاده از انفاس قدسى استاد، بعدها به تربیت شاگردانى پرداختند که در خیلى از کشورهاى اسلامى بى مانند بودند و صوت و لحن زیباى آنان، مسئولان رادیوى کابل را واداشته بود براى اجراى برنامه هاى قرآنى از آنان دعوت نمایند.

2 ـ شب زنده دارى

او اهل تهجد و راز و نیاز شبانه بود. اشتیاق شگفتى به عبادت داشت. همیشه نصف شب، خود را به مسجد مى رساند و به عبادت و راز و نیاز مشغول مى شد. وى این روش را با وجود کهولت سن و ضعف بدن، تا پایان عمر ترک نکرد. عشق به عبادت و سحرخیزى او، چنان در روحیه برخى افراد تأثیر گذاشته بود که در همان دل شب، به صورت پیاده از راههاى دور و نزدیک خود را به مسجد «قاضى شهاب» مى رساندند و همراه پیر فرزانه خود، با چشمان اشک آلود، مشغول نماز شب، تلات قرآن و دعا و مناجات مى شدند.

3 ـ فراز منبر

وى علاوه بر اینکه فقیه، حکیم و مدرس توانا بود خطیب ماهر و روضه خوان سیدالشهدا(علیه السلام)نیز شمرده مى شد. عشق درونش به اهل بیت(علیهم السلام) را با چنان بیان بلیغ و زیبا ارائه مى داد که همگان را مجذوب مى ساخت. یکى از هم عصرانش، منبرهاى او را چنین مى ستاید:

«...در موقع سخنرانى کاملا آداب منبر را رعایت مى کرد. با وضو، دو زانو و با متانت در صدر منبر مى نشست و در تمام مدت سخنرانى و موعظه -ولو از یک ساعت بیشتر طول مى کشید- تکان نمى خورد و آرامش و طمأنینه خود را حفظ مى کرد. حتى دست هاى خود را بى مناسبت تکان نمى داد. در سخنرانى هایش تفسیر قرآن، روایات، نکات اخلاقى و تاریخى آموزنده، مطالب علمى و لطائف حکمت آمیز، عبارات ادبى، شعر و... فراوان بود...»

یکى از مهم ترین جلوه هاى وعظ و خطابه هاى او، دفاع از دین و تشیع در برابر هجمه پوچگرایان و کمونیست ها بود که به نفى توحید و ترویج شرک مى پرداختند. معظم له چنان در برابر آن ها روشنگرى و مقاومت مى کرد که به ناچار روش نشر افکار خود در بین شیعیان را تغییر دادند.

4 ـ احسان به بینوایان

او مى کوشید گرفتارى فقیران و مستمندان جامعه تشیع را رفع کند و براى حل این معضل امور زیر را انجام داد:

1. خود زندگى فقیرانه اختیار و در حد توان به مستمندان کمک کرد. او اسامى فقیران و آدرس منازل آنان را در دفترى نوشته بود و در موقع لزوم به آنها کمک مى رساند. گاهى نیز خودش این کار را شبانه انجام مى داد. یکى از فرزندانش مى گوید:

« یک روز مردم بهسود به اندازه مساحت تکیه خانه عمومى گاو، گوسفند، اسب، گلیم، روغن و... براى ایشان آوردند. نه به عنوان وجوهات، بلکه به عنوان مزد چند سال تدریس در بهسود. حضرت آقا دستور داد تا افراد فقیر بیایند. آنگاه تمام آن وسایل را بین آنان تقسیم کرد. یکى از آوردندگان اموال خطاب به آقا گفت: «به فکر پسرت آقا ضیاءهم باشید.» آقا در پاسخ فرمود: «آقا ضیاء هم خدا دارد.» آنها اصرار کردند تا حداقلّ، اسبى براى خود نگهدارد. آقا در آن زمان این کار را انجام داد ولى بعدها آن اسب را به شخصى به نام «قربان» داد تا به فروش برساند.[33]

2. همواره توانمندان جامعه و صاحبان مشاغل را ترغیب مى کرد با تعیین سال و پرداخت زکات، در جهت رفع نیازهاى درماندگان بکوشند. در آن زمان، با وجود فقر میان شیعیان، برخى سهمین مردم را به نجف اشرف مى فرستادند. آیت الله حجت این عمل را نمى پسندید و از فراز منبر فریاد مى زد: «فتواى من این است که سهم امام(علیه السلام) را به فقراى جامعه خودتان بدهید و به نجف اشرف نفرستید.»[34]

واسطه فیض

نفسى گرم و باطنى پاک و شوریده داشت. دوست و دشمن با اولین تماس مجذوبش مى شدند. او با تلاوت اذکار و ادعیه به محل عقرب زدگیها، دندان دردها و تن رنجور بیماران مى دمید و خداوند به حرمت نفس پاکش مبتلایان را شفا مى داد. بدین سان کرامات زیادى از او صادر شد که در زیر به نمونه هایى اشاره مى شود:

طلب باران

چهل روز از بهار 1326-1327 ش. بدون باران گذشته بود. در روز چهلم ـ که هنگام پایین آوردن پرچم «على شاه مردان» بود، بعد از پایین آوردن پرچم ـ در حضور هزاران نفر از شیعیان و سنّیان، دستهاى کریمانه اش را به سوى آسمان بلند کرد و با دل سوزان و قلب پاک، چنین دعا نمود: «خدایا! به حق امیرالمؤمنین على(علیه السلام) که ولى تو و وصى نبى تو است، باران رحمتت را بر ما فرود آور.»

از آنجایى که این دعا و التجاء، از قلب و زبان پاک یکى از عارفان پرهیزگار بیرون آمده بود ناگهان ابرهاى باران زا از پشت کوه هاى کابل نمایان شد و صداى رعد و برق، فضاى شهر را پر کرد و در برابر چشمان شگفت زده مردم، باران سیل آسا بارید. برخى از حاضران که پیرو مذهب تسنن بودند، آیت الله حجت را به یکدیگر نشان مى دادند و مى گفتند: «این آقا! پیر شیعیان است که با دعاى او خداوند باران رحمتش را بر ما فرود آورد.»

وجود با برکت

صِرف حضور یک عالم ربّانى در جامعه، مایه خیر و برکت است. آیت الله حجت یکى از همین عالمان ربّانى و افلاکیان خاک نشین بود. وى عادتش این بو که هر روز، عصرها، چند دقیقه پیاده روى مى کرد. گاهى مسیرش به سوى بازار بزرگ کابل و گاهى به سمت بیمارستان ابن سیناى این شهر بود. یکى از کسانى که معمولا او را در این پیاده روى همراهى مى کرد خاطره زیر را نقل مى کند:
«به طرف بازار مى رفتیم، مغازه داران شیعه و سنى از من خواهش نموده گفتند: این آقا را هر روز به سوى بازار بیاور چون روزى که ایشان از اینجا عبور مى کند، برکت بر ما نازل مى شود و کار و کاسبى ما رونق مى گیرد.»

اندیشه هاى سیاسى

وحدت سرایى و اختلاف گریزى

آیت الله حجت که سعادت و تکامل بشر را در پیروى از اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله)مى دانست، با مشاهده فاصله مسلمانان از این شاهراه هدایت افسوس و حسرت خود را با جملاتى چون عبارت زیر به تصویر مى کشید: «پیروى این مذهب (تشیع) موجب ترقى و تکامل فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى و سیاسى مى شود.» وى با این اعتقاد، به باورهاى دینى و مذهبى دیگران احترام مى گذاشت، زیرا یکى از نیازهاى اصلى مردم را وحدت و یکپارچگى در تمام زمینه ها مى دانست و باور داشت که جامعه با اقوام و گرایش هاى چندگانه، نیازمند وحدت و وحدت آفرینى است. به همین جهت مناظرات، خطابه ها و راه و روشش را در جهت «وحدت آفرینى و اختلاف گریزى» سوق مى داد. بر این اساس، در یکى از سخنرانیهایش، بعد از تلاوت آیه 13 سوره حجرات به اقوام مختلف جامعه افغانستان که زیر منبر اجتماع کرده بودند، چنین سرود:

ما پنج برادریم و از یک پشتیم *** در پنجه روزگار پنج انگشتیم
چون راست شویم در دهن مشتیم *** ترک تاجیک پشتون، هزاره و فارس

ترکمن و ازبک همگى برادرند

آن مجتهد وارسته افغانستان را بخشى از سرزمین اسلام مى دانست و افق نگاهش وسیع تر از محدوده مرزهاى جغرافیایى بود. او گاهى جوامع متفرق جهان اسلام را چنین مورد سؤال قرار مى داد: «ایرانى، پاکستانى، عربى، آفریقایى و آسیایى همه مسلمان هستیم، چرا متفرق از هم باشیم؟»

حمایت از مجاهدان

یکى از برجسته ترین مبارزان هم عصر آیت الله حجت، علامه شهیر و انقلابى بلند آوازه، شهید سید اسماعیل بلخى بود. وى رابطه صمیمانه اى با آن شهید گرانقدر داشت. آن دو یکدیگر را خوب درک کرده بودند و قدر زحمات و رنجهاى هم را به خوبى مى دانستند. علامه بلخى بیشتر اوقات در حسینیه معظم له منبر مى رفت و از خدمات ایشان تجلیل مى کرد. وى در سفرى که به گردیز داشت، با همکارى مردم و برخى دوستانش گنبد و بارگاهى بر فراز قبر سید حسن آقا، جدّ بزرگ آیت الله حجت بنا نمود که تاکنون پابرجاست.

ستایش آیت الله حجت از علامه بلخى نیز نشان دهنده حمایت او از آن شهید والامقام است. بعد از آزادى شهید بلخى از زندان، وى را چنین مورد ستایش قرار داد:

«درست است که من پرچم شیعه را اولین بار بالا کردم و با ترس و تقیه بى معنى شیعیان مبارزه کردم اما پانزده سال زندان شما خیلى بیشتر از کار من مؤثر بود. اگر این پانزده سال زندان و مبارزه شما نبود، زحمت هاى من هم بى نتیجه مى ماند و شیعه به همان حال اول خود باز مى گشت. پس این بار تشیع و شیعیان را شما نجات داده اید، آقاى بلخى!»

دیرى نپایید که آیت الله حجت در غم شهادت آن مجاهد پرتلاش سوخت و در چهلمین روز عروجش مجلس باشکوهى با حضور اقشار مختلف جامعه تشکیل داد.

در جنگ فرومایگان

تلاشهاى پیدا و پنهان او در عرصه سیاست، باعث شد بارها توسط دولتمردان احضار شود و مورد سؤال و جواب قرار گیرد. موارد زیر چشم اندازى از اسارتهاى او به دست طاغوتیان زمان مى باشد:

یکى از نخستین همراهانش مى گوید:

«کم کم نیروهاى دولتى از خانه اى که ما مراسم عبادى و بیان احکام برقرار مى کردیم، آگاه شدند. یک شب ساعت ده شب، چند نفر سرباز سر رسیدند و گفتند: «همان شخصى که به نام میرعلى احمد است و تازه از ایران آمده است، کجاست؟» فورى وارد منزل شدند و آقا را از مقابل چشمان ما بردند. ما با چشمان اشک آلود، متحیر بودیم و بر سرنوشت نامعلوم آقا گریه مى کردیم. تقریباً سه ساعت از میان گذشت، دیدیم ناگهان در باز شد و آقا صحیح و سالم وارد خانه شد. و مثل این مورد، چندین بار حکومت، آقا را احضار کرد همان طور که حضرت امام حسین(علیه السلام) هفتادودو مرتبه از خیمه گاه به قتلگاه رفت و صحیح و سالم برگشت، آقاى حجت را هفتادودو مرتبه براى کشتن بردند، ولى به امر خداوند صحیح و سالم برگشت.»

آن عالم پارسا، بعد از تکمیل ساختمان حسینیه، پرچمى که نشانه عزادارى سالار شهیدان بود، را بر فراز یکى از گنبدهاى حسینیه نصب کرد. خبر برافراشتن پرچم توسط برخى از مخالفان به گوش «هاشم خان» -صدراعظم وقت- رسید. او حدود 64 نفر از علماى اهل سنت را جمع کرد و آیت الله حجت را نیز احضار نمود تا با آنان مناظره کند. وقتى مناظره به نفع عالم فرزانه شیعه به پایان رسید، هاشم خان که گمان نمى کرد سرنوشت مناظره به ضرر او تمام مى شود، سید را تهدید کرد و گفت:

«به توصیه من عمل کن، در این مملکت دولت است سیاست از دین جداست. تو در کار ما دخالت نکن، نمازت را طبق دستور مذهبت برپا کن و کار فقه و اصول خود را براى مردمت بیان کن ولى به سیاست و دولت ما کارى نداشته باش که خطرات زیادى در پى دارد. پرچمى را که در گنبد تکیه خانه عمومى نصب کرده اى پایین کن زیرا در یک کشور دو بیرق گنجایش ندارد.»

در یکى از این احضارها، شاه محمودخان، در حالى که از برافراشتن پرچم شیعه توسط آیت الله حجت خشمگین بود به پیروزى او چنین اعتراف کرد:

«امروز میرعلى احمد پرچم شیعه را بالا برد و اگر من از اول مى دانستم کار این سید به اینجا مى کشد، از همان اول مانع کارها و فعالیتهاى او مى شدم.»

ظاهر شاه بعد از زندانى کردن شهید بلخى، آیت الله حجت را به دربار فراخواند. این احضار، در جوّ خطرناک و اختناق آمیزى صورت گرفته بود. بهتر آن است که توصیف فضاى آن روز را از زبان خودش بشنویم:

«مرا در یک جلسه مهم نزد طاهرخان بردند. هنگامى که وارد مجلس شدم. دیدم تمام دولتمردان حضور دارند و همه با هم قهر و غضب حرف مى زدند. شاه ولى خان با دیدن من گفت: ما مُهر شما را آزاد گذاشتیم حالا مى خواهید حکومت را هم از ما بگیرید، مجلس با بحث پیرامون آقاى بلخى ادامه یافت.»

تصوير

در حدیث دیگران

شیخ محمد شریف رازى در کتاب پرمحتواى گنجینه دانشمندان، نام برخى از شاگردان و نام یکى از فرزندان او را ذکر کرده و توضیح مختصرى در مورد آنان ارائه داده است، ولى از خود آن عالم برجسته مطلبى نیاورده است. محمد هادى امینى در معجم رجال الفکر والادب، نام یکى از شاگردان او را ذکر کرده و توضیح مختصرى ارائه داده است ولى از استادنامى به میان نیاورده است.سید علیرضا سید کبارى هم در کتاب حوزه هاى علمیه شیعه در گستره جهان مى نویسد:

«در عصرى که به موجب حاکمیت استبداد و تبعیض، اهل تشیع افغانستان در تقیه به سر مى بردند، ایشان (آیت الله حجت) با برگزارى مجالس عزادارى سالار شهیدان امام حسین(علیه السلام)و ساختن حسینیه و مسجد و اقامه نماز جماعت و تدریس و تربیت طلاب به مقابله با تهاجم فرهنگى سیاسى پرداخت.»

تنى چند از عالمان پرآوازه، با بیان جملات کوتاه، در رساى آن عالم پارسا و خدوم به معرفى او پرداخته و چهره تابناکش را از غربت و گمنامى رهانیده اند:

1 ـ آیت الله العظمى سید محمد هادى میلانى: این مرجع بزرگوار شیعه وقتى خبر رحلت آیت الله سید میرعلى احمد حجت را شنید، با لحن محزون، سه مرتبه فرمود: «برکت از افغان رفت.»

2 ـ آیت الله العظمى سید حسین شاهرودى: ایشان که از بزرگان حوزه علمیه مشهد مقدس و از معاصران حضرت آیت الله حجت بود، مى گوید: «(آیت الله حجت) مرد جلیل و اهل تقوى و ورع بود. خدا رحمت کند سید احمد را، واقعاً حجت بود. انصافاً شنیدم کارهاى بزرگى در افغانستان کرده اند. آقا سید احمد ازجمله گنجینه هاى بزرگ علمى بود، فقط عمل ملاک است، نه نام، ایشان مرد عمل بود.»

3 ـ آیت الله سید سرور واعظ بهسودى: وى که خود از عالمان بنام افغانستان بود، نقش استادش در گسترش علوم اسلامى را چنین توصیف مى کند: «تمام علماى افغانستان یا بدون واسطه و یا مع الواسطه شاگرد حضرت آیت الله حجت هستند.»

4 ـ آیت الله سید ابوالحسن فاضل: «این مرد (آیت الله حجت) کار ساده نکرد که بیاید بگوید: شیعه حق و سنى ناحق نه، بیدار کرد و آگاهى داد... این مرد جلیل القدر هم به گردن مردم شیعه حق دارد و هم به گردن جامعه تسنن، آن ها بیدار شدند، خیلى غفلت داشتند، مى گفتند: شیعه یعنى غالى.»

5 ـ روحانى مبارز شهید سید اسماعیل بلخى: این شهید والامقام که به عنوان بنیانگذار و پرچمدار انقلاب اسلامى در افغانستان مطرح است همواره به آیت الله حجت مى گفت: «شما براى زنده کردن شیعه زحمت ها کشیدید و خون دل ها خوردید. شما پرچم شیعه را در این کشور بالا کردید.»

هنگام آزادى از زندان هم به زیارت آن عالم وارسته شتافت و خطاب به حاضران گفت: «آقاى حجت سرکها را قیرریزى کرد و دیگران موتورهاى خود را روى آن مى رانند.»

6 ـ شهید مظلوم، عبدالعلى مزارى: این شهید گرانمایه که در روزگار دشوار، رهبرى حزب وحدت اسلامى افغانستان را به عهده داشت، رنج ها و زحمات آیت الله حجت کابلى را چنین مى ستاید: «آیت الله مرحوم سید میرعلى احمد حجت، اولین عالم بزرگ شیعه است که پرچم تشیع و آزادى آن را در کشور افغانستان برداشت. زحمت ها و فعالیتهاى او، این مکتب را که مى رفت در این کشور منسوخ شده و از بین برود، جانى تازه بخشید.»

پرواز به ملکوت

سرانجام آن عالم وارسته در 12 اردیبهشت 1353هـ .ش. در 84 سالگى چشم از جهان فروبست. خبر رحلتش از رادیوى کابل پخش شد. هزاران نفر از شیعیان افغانستان از گوشه و کنار کشور خود را به کابل رساندند تا در تشیع جنازه مراد و مقتداى خویش شرکت جویند. جمعیت زیادى در حسینیه معظم له اجتماع کرده بودند. نماز میت توسط فرزند ارشدش، حجت الاسلام والمسلمین آقا ضیاء حجت خوانده شد. آنگاه جنازه مطهر بر فراز ماشینى قرار گرفت و به سوى زیارتگاه سخى رهسپار گردید و بعد از طى مسافت 5 کیلومترى و با بدرقه اشک ها و آواى حزن آور تهلیل و تکبیر به خاک سپرده شد. نماینده شاه (داودخان) و تعدادى از علماى اهل سنت نیز در این مراسم شرکت کردند. دوایر دولتى به صورت نیمه تعطیل درآمد و مغازه هاى مسیر تشییع تعطیل شد. گویا کابل در غم هجران ستاره فروزانش مى سوخت. به مناسبت ارتحال آن عالم ربانى مجالس ترحیمى در شهرهاى مختلف افغانستان برگزار گردید. آیت الله میلانى در مشهد مقدس و آیت الله سید محمود شاهرودى در نجف اشرف محافل باشکوهى تشکیل دادند و با حضور روحانیان دردمند افغانستانى نام و یاد او را گرامى داشتند. روحش شاد و راهش پر رهرو باد

فیلم توضیح دادن از تبحر ايشان در علوم قراءات و تلاوت ايشان به چهارده روايت را از لینک زیر دانلود نمایید:

https://drive.google.com/file/d/1QOJSQS ... sp=sharing

=====================

تكيه چنداول كابل كه ايشان تاسيس كرد و ازمراكز مهم شيعيان در كابل هست:

تصوير

تصوير

تصوير

=====================

لینک مطالب:

ttps://hojjat.org/fa/%d8%af%d8%b3%d8%aa ... 8%a7%d9%86

https://fa.wikishia.net/view/%D9%85%DB% ... 8%AC%D8%AA

http://nbo.ir/%D8%B3%DB%8C%D8%AF-%D8%B9 ... _a-76.aspx
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

استقامت براى راه اعلى

پستتوسط najm137 » شنبه آگوست 20, 2022 10:59 am

عزاداری شیعیان عربستان در خیابان های قطیف علی رغم ممنوعیت ها


شفقناافغانستان- مرآه الجزیره نوشت: مردم قطیف و الاحساء از تن دادن به فشارهای دولتمردان عربستان سعودی ابا می کنند و در هر موقعیتی، موضعی را ثبت می کنند که با عشق به اهل بیت علیهم السلام آمیخته است؛ این بار علی رغم محدودیت هایی که از سوی این رژیم اعمال شده بود، در مراسم عزاداری اباعبدالله الحسین علیه السلام شرکت گسترده داشتند.

به گزارش سرویس ترجمه شفقنا، براساس نوشته این وبگاه، شیعیان شرق عربستان در شماری از مناطق قطیف این کشور محدودیت های اعمال شده از سوی حکومت را شکستند و با تشکیل دسته های عزاداری در خیابان ها به عزاداری پرداختند.

براساس این گزارش، زنان نیز پا به پای مردان و در حالی که پرچم های حسینی را در دست داشتند، در خیابان ها به عزاداری پرداختند. این در حالی بود که مقامات عربستان حضور دسته های عزاداری در خیابان های قطیف و مناطق شیعه نشین را ممنوع کرده بود. در مناطق الربیعیه و تاروت موکب های عزاداری امام حسین علیه السلام علی رغم ممنوعیت های اعمال شده، به عزداری پرداختند.

این در حالی صورت می گیرد که اداره گذرنامه عربستان، چهل سالگی را سن صدور مجوز سفر به عراق برای زیارت عتبات عالیات تعیین کرده است. موضوعی که در چارچوب سرکوب ها علیه شیعیان صورت می گیرد. براساس گزارش همین خبرگزاری، عزاداران در قطیف شعار سر می دادند و می گفتند: پروردگارا سفر اربعین را به ما ارزانی دار تا پیاده به این زیارت برویم و گلوی کینه توزان را ببریم.

تصاویری از عزاداری شیعیان عربستان در خیابان های قطیف علی رغم ممنوعیت ها:

تصوير

تصوير

تصوير

============

لینک خبر:

https://af.shafaqna.com/FA/531190

https://www.mirataljazeera.org/53473/
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

قبلي

بازگشت به برای آئین اعلی


Aelaa.Net