بزرگترين دروغ علمي در واژه معادل "علم" با اصطلاح "Science"

شناخت دروغ بودن برخى از مطالبي كه در دانش جديد به عنوان مسلمات علمي معرفي و تبليغ مي شود

مديران انجمن: najm134, najm134, najm134

بزرگترين دروغ علمي در واژه معادل "علم" با اصطلاح "Science"

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه آپريل 11, 2016 2:28 pm

.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

بزرگترين دروغ علمي در واژه معادل "علم" با اصطلاح "Science"

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه آپريل 11, 2016 2:35 pm

بزرگترين دروغ علمي در واژه معادل "علم" با اصطلاح
"Science"


علم در هر زباني به معناي هر دانش داراى اصول و قواعد و مسائل و هدف و خاصيتي است
و اگر خصوصياتي از نظر موضوع يا هدف يا روش داشته باشد با صفت يا قيدي به صورت پسوند دنبال كلمه علم بكار مي رود

ارزش هر علم بر حسب هدف و نتيجه آن مي باشد، ازين رو علوم معنوي برتر از علوم مادي بوده، و در ميان علوم مادى آنكه هدف با روش صحيح و سالم و پاكيزه بدست آمده و از مسير كوتاه و با هزينه و زمان كمترى به نتيجه برسد برتر از علوم ديكر است

واژه "علم" در زبان انگليسي معادل واژه "Knowledge" است
ملحدين براى ضديت با خداوند و مبارزه با دين الهي؛ در عصر جديد (دو قرن اخير)؛ اولين تحريف و بزرگترين دروغها را در تغيير اصطلاح "علم" ايجاد كردند و آن:

رايج كردن اصطلاح "Science" (معادل علم تجربي) است براى مفهوم كلي علم و در تعرف علم، يعني نهادينه كردن در اذهان عموم كه علم فقط علم تجربي است
و مقصودشان آن دسته از علوم مادي كه قابل تشخيص كاركرد آن در تجربه و آزمايش است

البته خود همين تحريف (معادل علوم تجربي براى معادل واژه علم بكار بردن) متضمن يك تحريف ديگر است
چون "علم تجربي" محدود به علوم مادي نيست، و بسيار مواردي هستند كه قابل تجربه اند؛ اما از امور فرامادي و معنوي هستند.
و منحصر كردن علوم تجربي در علوم مادي خودش تحريف در تحريف است

گذشته از اينكه بيشتر بزرگان علوم مادي و مكتشفان جهان معتقد به خداوند و متدين بوده اند،
و بسياري از دانشمندان از جمله غربيها معتقد به سازگارى علم و دين بوده اند،
بلكه برخى از بزرگان علوم مادى مانند نيوتن؛ كه قواعد دانش مادي فيزيك جديد بر نظريات او مبتني است؛ بجز تدين و موحد بودن؛ معتقد به ديني بودن علوم و لزوم در چهارچوب ديني مطرح كردن علوم بوده اند
و اين واقعيت در حالي است كه سيستم حاكم بر علوم جديد امروز جهان (از قرن قبلي تا كنون) بدنبال جلوه دادن علوم در مقابل دين و عقيده ديني بوده است،


توضيحات:

1- « مساله علم دینی فقط در جهان اسلام مطرح نبوده است. در جهان مسیحیت نیز در دهه اخیر این مساله با قوّت مورد بحث قرار گرفته است و حتی در آن خصوص، کنفرانس هایی نیز برگزار شده است که آخرین آنها کنفرانس علم در یک زمینه خداباورانه (science in a theistic context) بود که در تابستان 1377(1998م) در کانادا برگزار شده است. باید یادآور شد که امروزه اصطلاح علم خداباور (theistic science) در محافل فرهنگی غرب اصطلاح جا افتاده ای است.»

2- دانشمندان متدين:
گالیله جهان را متشکّل از ذرّاتی می دانست که خاصیت اولیه جرم وسرعت را دارند. او می گفت که خداوند هم نگارنده کتاب تکوین است و هم مولف کتاب تشریع، و این دو سرچشمه معرفت نمی توانند با هم تعارض داشته باشند. امّا کتاب مقدّس، از معارف معنوی که برای سعادت انسان لازم است سخن می گوید نه از حقایق علمی. به عقیده گالیله کتاب طبیعت را به زبان ریاضی نوشته اند و برای فهم آن باید ریاضیات را فرا گرفت و برای شناخت طبیعت باید از عقل و حواس مدد جست. تصویر مکانیکی طبیعت که گالیله خطوط اصلی اش را ترسیم کرده بود، در نیمه دوم قرن هفدهم میلادی توسط نیوتن وپیروانش توسعه داده شد. در جهان نیوتنی، جهان شبیه یک ماشین پیچیده است که از قوانین لایتغیّری پیروی می کند و هر جزء آن دقیقاً پیش بینی پذیر است. البتّه خود نیوتن این ماشین را ساختة خداوند می دانست.

3- پيدايش علم مقابل دين در غرب:
در نیمه دوم قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم، دین در جوامع علمی کنار گذاشته شد، تجربه گرایی، حس گرایی و دوری از متافیزیک از خصوصیاتی بود که مکاتبی نظیر پوزیتیویسم، مارکسیسم و پوزیتیویسم منطقی در میان دانشمندان علوم تجربی شایع کردند و هنوز هم بر افکار غالب آنها حاکم است

4- بازگشت تدريجي غرب از تقابل علم با دين:
در حالیکه در نیمه دوم قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم، دین در جوامع علمی کنار گذاشته شد،
در چند دهه گذشته، به طور روز افزون شاهد گرایش علما و متخصصان علوم تجربی به سمت دین و معنویات بوده ایم (همان، 58). کاربردهای منفی علم و تکنولوژی، روشن شدن محدودیت علم تجربی در توضیح تمام ابعاد طبیعت و عجز آن از پاسخگویی به سوالات اساسی انسان و علل نهایی وغایی هستی (همان، 59 - 58)

بعضی از متفکران غربی را به این نتیجه رسانده است که اولاً اکتفا به علم تجربی، انسان را یک بعدی بار آورده و از دست یابی به یک تصویر جامع از طبیعت محروم ساخته است و ثانیاً علم تجربی خود فاقد جهت گیری عملی است و برای اینکه در راستای سعادت افراد و جوامع انسانی استفاده مطلوب شود باید از بیرون علم به آن جهت داد (همان، 38).

لذا امروزه مناسبات علم و دین دگرگون شده است به طوری که، درس علم و دین در بسیاری از دانشگاه های غرب، ارائه می شود و دوره های تحصیلات تکمیلی در حوزه های علم و دین در دانشگاه های معروف غرب دایر شده است و حتّی بزرگترین جایزه روز که از جایزه نوبل به لحاظ مبلغ بالاتر است - یعنی یک میلیون و دویست و سی هزار دلار - در رشته علم و دین داده می شود (همو، بی تا: اوائل مقاله). [6]

5- علم در جهان اسلام
در جهان اسلام تا قبل از تکون علم جدید، علوم طبیعت بخشی از فلسفه را تشکیل می داد و همراه با الهیات و ریاضیات یک جا عرضه می شد و همگی در یک چهارچوب متافیزیکی قرار می گرفتند (154). متفکران منشأ همه علوم را خداوند می دانستند لذا به یک وحدت ارگانیک بین آنها قائل بودند. آنان بین علوم خاص دینی و علوم طبیعت جدایی نمی دیدند و هدف هر دو را یکی می دانستند. (119) آنها برای علم مراتبی قائل بودند که از معرفت حسی آغاز می شد و علم استدلالی و علم کشفی را در بر می گرفت و وحی در منتهی الیه آن قرار داشت، اما آنها در عین اعتقاد به اختلاف مراتب علوم به همبستگی میان آنها اعتقاد داشتند. (154) از نظر آنان علوم طبیعی وحدت طبیعت را نشان می داد که حاکی از وحدت مبداء عالم بود و این همان چیزی است که هدف ادیان است (119). آنان موفقیت علوم طبیعی را در این می دانستند که یکپارچگی موجودات را نشان دهد زیرا وحدت و پیوستگی مراتب مختلف هستی، اساس جهان بینی اسلامی است (120-119).
بعد از رکود علمی جهان اسلام که دلایل متعددی داشته است. درست در همان دوران رونق پوزیتیویسم بود که علم جدید به جهان اسلام راه یافت و با آن فلسفه های تجربه - گرا را به جوامع اسلامی منتقل کرد؛ بینشی که علوم را از متافیزیک خداباور جدا نمود (154)

در واقع علم غربی که به محیط زندگی ما راه یافت، صرفاً یافته های علمی محض را نیاورد، بلکه بینش پوزیتیویستی را به همراه آورد، بینشی که برای متافیزیک ارزشی قائل نبود و دین را مهمل می شمرد. تحصیل کردگان ما نیز در حالی که به ظاهر هیچ نوع تمایلی به جریانات فلسفی از خود نشان نمی دادند، در واقع متأثر از فلسفه پوزیتیویسم بودند؛ فلسفه ای که تنها علم غربی را معنادار می دانست (33).

بدین ترتیب در جوامع اسلامی علم سکولار - یعنی علمی که مطالعة طبیعت، جامعه و انسان، فارغ از جهان بینی دینی صورت می گیرد (8) - رایج شد و پرورش یافتگان دانشگاه ها، عمدتاً فارغ از تعلیم و تزکیه و بینش اسلامی بار آمدند و در محیط های علمی آنها این ایده ها رواج یافت که علم در تعارض با دین است و یا اینکه علم از دین کاملاً مستقل است و مطالب علمی را کلاً از مطالب دینی باید جدا کرد. لذا الآن دین در دانشگاه های ما صرف نظر از بعضی ظواهر، نقش جدی ندارد و در آموزش دانشگاهی ما به صورت ظاهر فقط بُعد علمی قضایا منتقل می شود، اما در واقع جریان های نهان فلسفی همراه با آموزش های آکادمیک منتقل می شود و اینها هستند که در شکل گیری تفکر سکولاریستی نقش عمده، داشته اند و دارند. (155)

ضرورت بازنگری در روند فعلی علم خصوصاً در جهان اسلام
در جهان اسلام نیز جایگزینی علم دینی با علم سکولار تبعات متعددی داشته است، مِن جمله اینکه باعث ایجاد دوگانگی در محیط های علمی شده است؛ از یک طرف مایل به حفظ ارزش های اسلامی هستیم و از طرف دیگر با آموزش هایی مواجه هستیم که در آنها جایی برای خدا نیست. (85: 33) این گونه تبعات و نیز عدم دست یابی جهان اسلام - علی رغم سست کردن پیوند خود با دین - به بهشت موعودی که غرب زدگان وعده آن را داده بودند و نیز سوء استفاده از علم جدید در جهت تخریب معنویات و ایجاد فساد و نابودی بشر، عده ای از اندیشمندان مسلمان را به فکر بازگشت به اصالت های اسلامی انداخت ( 155) و می توان گفت جرقه احیاء علم اسلامی زده شد.

منع آدرسهاى داخل برانتز:
گلشنی، دكتر مهدی، از علم دینی تا علم سکولار، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سوم، 85.
همو، آیا علم دینی معنا دارد، مندرج در سایت باشگاه اندیشه، 86.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm


بازگشت به دروغهای علوم


Aelaa.Net